شرح
شهر مبارک مکّه مكرمه
شهر (مبارک) مکّه مكرمه
اسمهای آن، حدود آن، آغاز پيدايش
1ـ اسمهای آن:
شهر مبارکی که الله جل جلاله آنرا را مبارک و حرمت، مشرَّف و تقدیس نهاده است، به علت منزلت رفیع آن دارای نامهای فراوان است، از جمله نامهایی که در قرآن کریم ذکر شده است عبارتند از:
مکّة: مشهورترین نام آن است: الله جل جلاله میفرماید:(وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا). [فتح:24].«او الله است كه دست آنها (مشركان) را از شما، و دست شما را از آنان در دل مكه (يعني حديبيه) كوتاه كرد، بعد از آنكه شما را بر آنها پيروز نمود; و الله به آنچه انجام مىدهيد بيناست».
بکّة: یکی دیگر از نامهای شهر مکّه است که قرآن میفرمايد: (إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ). [آل عمران:96].«نخستين خانهاى كه براى مردم (و نيايش الله) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين بكّه است، كه پربركت، و مايه هدايت جهانيان است».
أُم القُری: نام دیگر آن ام القری است که الله جل جلاله میفرماید:(وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآَنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ) [شوری:7].«و اين گونه قرآنى عربى (فصيح و گويا) را بر تو وحى كرديم تا «امالقرى» (مكّه) و مردم پيرامون آن را انذار كنى و آنها را از روزى كه همه خلايق در آن روز جمع مىشوند و شك و ترديد در آن نيست بترسانى؛ گروهى در بهشتند و گروهى در آتش سوزان!».
و به اتفاق مفسرین ام القری همان شهر مکّه است و بدین نام خوانده شده است زیرا شریفتر و برتر از سایر شهرها، و نزد الله و رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم محبوبتر است.
البلد الأمین: از جمله نامهای مکّه بلد الأمین است الله جل جلاله میفرماید: (وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ * وَطُورِ سِينِينَ * وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ *). [التین:1ـ3].«قسم به انجير و زيتون * و سوگند به «طور سينين * و قسم به اين شهر امن ( مكّه)».و بلد (شهر) امین همان شهر مکه است بدون اختلاف میان مفسرین ...، ونامهای فراوان دیگری که این شهر پر امن و امان به آن خوانده شده است .
2 ـ حدود حرم:
به علت اهمیت این موضوع و احکام شرعی فراوانی که الله جل جلاله در رابطه با آن برای حرم خویش وضع نموده است تعیین حدود بیت الحرام به وحی الهی بوده است. پس جبرئیل فرود آمد تا به ابراهیم ؛ بنیانگذار و سازنده کعبه حدود بیت الحرام را نشان دهد، و ابراهیم خلیل مرز و حدود حرم را وضع مینمود، و حدود حرم در زمان رسول الله تجدید گردید رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در سال فتح مکه، اسد خزاعی را فرستاد تا حدود حرم را تعیین نمود.
ابونعیم از ابن عباس رضي الله عنه روایت مینماید که پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم در سال فتح مکّه اسد خزاعی را فرستاد تا نشانههای حرم را تجدید بنا کرد که ابراهیم آنرا با راهنمایی جبرئیل نهاده بود، ابن حجر گفته است که اسناد این حدیث حَسَن است .
و همینطور علامات حرم تا به امروز بر حسب نیاز تجدید میگردد .
امام نووی: میگوید: بدان که شناخت نشانههای حرم مهمترین چیزی است که میبایست به آن عنایت شود زیرا احکام فراوانی به آن تعلق بسته است .
3 ـ آغاز ساخت حرم و کعبه معظمه:
موضوع آغاز ساخت کعبه معظمه و حرم و مناسک حج بنابر آنچه که در قرآن وارد گشته است با ابراهیم خلیل الرحمن و پسرش اسماعیل إ ارتباط دارد، حافظ ابن کثیر گفته است:
(ظاهر قرآن اقتضاء مینماید که ابراهیم ؛ اولین کسی است که آنرا بنا و تأسیس نهاده است) گرچه نصوص وارده در این زمینه احتمال وجود ساخت آنرا قبل از ابراهیم ؛ نفی نمینمایند. والله أعلم.
و اما در مورد ساختن کعبه و پرداختن ابراهیم به آن با یارى پسرش اسماعیل عليهما السلام الله جل جلاله چنين میفرماید:
(وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ). [بقره:127].
«و (نيز به ياد آوريد) هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل، پايههاى خانه (كعبه) را بالا مىبردند، (و مىگفتند): پروردگارا! از ما بپذير، كه تو شنوا و دانايى!».
روایات صحیحی از پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم در زمینه آغاز امرِ حرم و داستان ساختن آن وارد گشته است، بخاری در کتاب صحیح خود از سعید بن جبیر روایت مینماید که ابن عباس رضي الله عنهما گفته است:
اولین كمربند(مِنْطَق) [با كسر ميم و سكون نون وفتح طا] که زنان اتخاذ نمودهاند از طرف مادر اسماعیل بوده است، منطقی را اتخاذ نمود، که آثار و نشانه فرار كردن را از ساره گم كند (چون وقتى هاجر اسماعيل را بدنيا آورد ساره بسيار ناراحت شد ، سپس ابراهیم هاجر و پسرش اسماعیل [که شیر خواره بود] را به نزد بیت بالاتر از زمزم آورد. آن هنگام کسی در آنجا نبود و آبی نیز وجود نداشت و کیسهای از خرما و مشك آبى کنار آنها گذاشت سپس ابراهیم روانه و رهسپار شد و هاجر (مادر اسماعیل) او را دنبال کرد و گفت: ای ابراهیم کجا میروی؟ و ما را در این درّه که نه انسان و نه چیزی در آن مىباشد تنها میگذاری؟ چند بار سخن خود را به او گفت. ولی او به وی التفات نمینمود، وبالأخره به ابراهیم گفت: آیا الله جل جلاله به تو دستور داده است؟ گفت: آری.
گفت: در این صورت مرا تباه نمیگرداند، سپس برگشت و ابراهیم رهسپار گردید تا اینکه به گردنهای رسید جایی که از دیدگان پنهان شد و به بیت الحرام رو نمود و دستش را بلند کرد و با این کلمات خدایش را فراخواند و فرمود:
(رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ). [ابراهیم:37].
«پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بىآب و علفى، در كنار خانهاى كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را برپا دارند؛ تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز؛ و از ثمرات به آنها روزى ده؛ شايد آنان شكر تو را بجاى آورند!».
و مادر اسماعیل به شیر دادن اسماعیل پرداخت و از آن آب هم مینوشید تا اینکه آب مشک به پایان رسید و هر دو تشنه شدند، و به پسرش نگریست که (از شدت تشنگی) بر خود میپیچید، از کراهت و ناراضی اینکه به وی بنگرد راه افتاد، کوه صفا نزدیکترین کوه به وی بود بالای آن رفت. سپس به درّه رو کرد تا بنگرد آیا کسی را میبیند؟ و هیچ کس را ندید، از کوه (صفا) پایین آمد، به درّه که رسید، لباس را جمع نمود، با تلاش طاقت فرسایی سعی نمود تا از درّه بگذرد، سپس به کوه مروه آمد و از آن بالا رفت تا نظاره کند که آیا کسی را میبیند، کسی را ندید، هفت بار این عمل (آمد و رفت از صفا به مروه و بالعکس) را انجام داد.
ابن عباس رضي الله عنه فرموده است: پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است (این است حکمت سعی مردم میان دو کوه) وقتی که بر کوه مروه صعود کرد صدایی را شنید به خود گفت: ساكت شو، دوباره آنرا شنید، و گفت اگر مدد (آب و نانی) با خودداری صدایت را شنیدم، به سمت صدا رفت، در مکان زمزم با فرشتهای روبرو گردید، فرشته با عقب خود، ـ يا گفت: با بال خود ـ به (زمين زد) تا اینکه آب نمایان و ظاهر گشت، و با دستان خویش برای آن آبگیری درست کرد، و آب را در مشک خویش میریخت و بعد از آنکه در مشک ریخت آب فوران و بالا میآمد. ابن عباس رضي الله عنه گفته است که: پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است: الله جل جلاله مادر اسماعیل را بیامرزد اگر زمزم را آزاد میگذاشت (و آبگیر نمیساخت و با مشت پر نمیکرد) زمزم چشمة روان و پرآبی میبود، میگوید: مادر اسماعیل آب را نوشید و بچهاش را شیر داد و فرشته به وی گفت: هراس هلاک شدن را نداشته باشید، در این مکان این پسر و پدر او خانة خدا را بناء مینمایند و الله جل جلاله اهل خویش را هلاک نمیگرداند، و بیت همچون تپه ارتفاع مییابد و سیلهایی از چپ و راست آنرا در برمیگیرند همینطور بود تا اینکه کاروانی از طایفه (جُرهُم) که از راه کداء آمده بودند از کنار آنها عبور نمودند و در دامنه مکّه توقف کردند و پرندهای را با حالت دور و چرخش در آسمان دیدند و گفتند این پرنده بر روی آب چرخ میخورد حتماً در این درّه و اطراف آن آب وجود دارد، در حاليكي خبر نداريم كه آبي در اينجا باشد، یکی یا دو نفر را فرستادند و آنها به آب برخورد نمودند و برگشته و آنان را از وجود آب خبر نمودند و با هم به طرف آب روی آوردند. و هاجر مادر اسماعيل کنار آب بود، گفتند: آیا اجازه میدهید که نزد شما منزل گزینیم، گفت آری: به شرطی که هیچ حقی در آب نداشته باشید، گفتند آری.
ابن عباس رضي الله عنه از زبان پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم بیان مینماید: آنها (کاروان) با هاجر مواجه گشتند و او هم دنبال همسایهای بود، نزد وی سکنی گزیدند و به دنبال اهل خویش فرستادند و آنان نیز با آنها منزل نمودند و خانهها زياد شد و پسر (اسماعیل) به سن جوانی رسید و زبان عربی را از آنها فرا گرفت و چون به جوانی رسید با آنها رقابت میکرد و آنان را شگفت زده کرده بود و چون به سن ازدواج نایل گشت زنی از طایفه خود را به همسری وی درآوردند، و مادر اسماعیل از دنیا برفت، ابراهیم بعد از ازدواج اسماعیل برگشت تا بازمانده خویش را ببیند، اسماعیل را نیافت از همسرش درباره او جویا شد گفت: بیرون رفته است تا برایمان روزی طلب کند، سپس از زندگی و اوضاع آنان پرسید، گفت: در تنگنا و سختی به سر میبریم و نزد او شَکْوَه نمود. ابراهیم گفت: هرگاه همسرت آمد سلام مرا به او برسانید و به او بگوئید آستانه درب را تغییر دهد، وقتیکه اسماعیل برگشت مثل اینکه بویی برده بود، فرمود: آیا کسی پیش شما آمده بود، زن گفت، آری پیرمردی با چنين مشخصاتي پیش ما آمد و در مورد تو از من جویا شد، او را اطلاع دادم، و در مورد معیشت و زندگیمان سؤال نمود گفتم در تنگنا و مضیقه میباشیم، گفت: آیا شما را هم به چیزی توصیه و سفارش نمود؟ گفت بله: به من گفت تا سلام وی را به تو برسانم و میگفت اینکه چهارچوب زیرین درگاهش را تغییر دهد، اسماعیل گفت: آن پیرمرد پدرم بوده است و مرا دستور داده است تا از توجدا شوم، و به خانوادهات بپیوند، او را طلاق داد و با زن دیگری از آن طایفه ازدواج نمود، مدت زیادی ابراهيم از آنها دور بود پس پیش آنها آمد، اسماعیل را نیافت، نزد همسر وی رفت و از اسماعیل جویا شد همسرش گفت: دنبال طلب روزی برای ما بیرون رفته است.
گفت: وضعیت شما چطور است؟ و از اوضاع و زندگی آنها سؤال کرد.
همسر اسماعيل: ما در خوبی و خوشی به سر میبریم، و الله را سپاس نمود فرمود: خوراکتان چیست؟
گفت: گوشت.
گفت: نوشیدنیتان چیست؟
گفت: آب.
فرمود: الهى در گوشت و آب برای آنان برکت قرار دهید.
پیامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است: آن هنگام آنها بذری نداشتهاند و چنانچه بذر میداشتند بر فزونی و برکت آن نیز دعا میکرد.
ابراهیم گفت: هرگاه همسرت آمد سلام مرا به او برسانید و به او بگوئید آستانه دروازهاش را ثابت نگه دارد.
وقتیکه اسماعیل آمد گفت: آیا کسی پیش شما آمده است گفت: آری، پیر خوش سیمایی نزدمان آمده بود و تمجید نمود، و از شما سؤال کرد، به او گفتم: که دنبال کسب معاش است، در مورد چگونگی معیشتمان از من پرسید، به او گفتم: در خوبی و خرّمی به سر میبریم، اسماعیل گفت: آیا شما را به چیزی سفارش و توصیه ننمود؟ گفت: آری، او سلام میرساند، و دستورت میدهد تا آستانه دروازهات را ثابت نگه داری، اسماعیل گفت: او پدرم بوده است و منظورش از آستانه درب شمائید. به من امر نموده تا شما را نگه دارم و از تو جدا نشوم.
سپس ابراهيم مدتی نامعلوم از آنها بدور بود و بعد از آن برگشت و اسماعیل زیر درخت تنومندی در نزدیکی زمزم در حال تیز کردن تیر و خدنگش بود وقتیکه ابراهیم را دید به سوی او شتافت و به طریق غیر قابل توصیف یکدیگر را در آغوش گرفتند سپس ابراهیم گفت: ای اسماعیل الله جل جلاله مرا به انجام کاری دستور داده است اسماعیل گفت: هر آنچه پروردگارت دستور داده است انجام دهید، گفت: مرا یاری مینمائید؟ اسماعیل گفت: شما را یاری مینمایم. ابراهیم گفت: الله جل جلاله مرا دستور داده است تا در اینجا خانهای بسازم و به تپه بلندی در همان اطراف اشاره کرد همانجا دیوارهای خانه را بالا بردند و اسماعیل سنگ میآورد و ابراهیم آنرا میساخت تا اینکه خانه ارتفاع یافت و حجرالاسود را آورد و آنرا گذاشت، ابراهیم میساخت و اسماعیل به وی سنگ میداد، و میگفتند:
(رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) [البقره:127].«پروردگارا! از ما بپذير، كه تو شنوا و دانايى!».
همواره میساختند تا بر گردِ بیت بچرخند و میگفتند:
(رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ). پس این خانه نخستین خانهای است که در زمین برای عبادت ساخته شده است کما اینکه قرآن میفرماید:
(إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ). [آل عمران:96].«نخستين خانهاى كه براى مردم (و نيايش الله) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكه است، كه پر بركت، و مايه هدايت جهانيان است».
بخاری از ابوذر رضي الله عنه روایت میکند که او فرموده است گفتم: ای رسول الله نخستین مسجدی که در زمین بنا نهاده شد کدام مسجد است؟ فرمود: «مسجد الحرام، گفتم: سپس کدام مسجد بنا نهاده شده است؟ فرمود: مسجد الاقصی، گفتم: فاصله میان (ساختن) آنها چند سال بود؟ فرمود چهل سال، سپس هر کجا نماز فرا رسید آنرا اقامه نمائید فضیلت و برکت در آن است و الله جل جلاله اعلام داشته است که او نشانهها و راهنماهای آشکاری که دلالت بر ساختن آن به وسیله ابراهیم ؛ نماید در آن باقی و نگه داشته است و الله جل جلاله آنرا تعظیم و مبارک گردانیده است و قرآن میفرماید:
(فِيهِ آَيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آَمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ). [آل عمران:97].«در آن، نشانههاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است؛ و هر كس داخل آن (خانه خدا) شود؛ در امان خواهد بود، و براى الله بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد (و حج را انكار كند، به خود زيان رسانده)، الله از همه جهانيان، بىنياز است».
قتاده و مجاهد فرمودهاند: که مقام ابراهیم از نشانههای روشن است . از آنچه گذشت عظمت جایگاه این شهر مبارک و علو منزلت و ارزش آن نمایان میگردد و ذکر پیاپی نصوص مذکور در تعدد نامهای این شهر و بیان حدود و مبدأ بنیان آن و آنچه که در بیان حرمت آن ذکر میگردد بر عظمت و علو منزلت این شهر دلالت مینماید. والله أعلم.
برادران و خواهران مسلمان می توانند برای معلومات بیشتر کتاب