شرح
كتاب و كتابخانه
كتاب و كتابخانه
نقش كتاب در انتقال علوم
كتاب، محصول تجربههاي بشري و خلاقيتهاي ذهني و آموختههاي دراز مدت انسان است. سهم كتاب در انتقال دانشها گاهي به مراتب بيشتر و فراتر از ديگر ابزار آموزشي است. پديد آوردن آثار علمي و فرهنگ مكتوب از توصيههاي مهم اولياي دين است و به گسترش دانش كمك ميكند و به عنوان يك ميراث فرهنگي براي نسلهاي آينده ماندگار ميشود.
كتاب وسيلهاي است كه دانش بشري به مدد آن از تباه شدن مصون ميماند و به آيندگان منتقل ميشود. از اينرو پيشوايان امت اسلامى توجه ويژهاي به فرهنگ مكتوب داشتند و همواره پيروان خويش را به حفظ دانش و نوشتن آن سفارش ميفرمودند.
توجّه اسلام به حفظ و گسترش ميراث علمي، جايگاه والاي دانش و كتاب را از ديدگاه اين دين مبين نشان ميدهد.
كتابهاي ناسالم
بيترديد، به همان اندازه كه ميتوانيم از كتاب بهره بگيريم، ممكن است در معرض آفتها و خطرهاي نوشتههاي سست و بيمار و مسموم و انحرافي هم قرار گيريم. راه دادن كتابهاي ناسالم به مدرسهها و خانهها، در واقع مسموميت فكري و اخلاقي نسل ما را به دست خودمان فراهم ميآورد. بنابراين، نظارت بر چاپ كتاب و بررسي محتواي آن، در جامعه سلامت خواه و دورانديش ضروري است. آنان كه به سلامت انديشه و باورها و گرايشهاي افراد جامعه دلبستگي دارند، نميپذيرند كه در عرضه آثار منتشر شده، حدّ و مرز و نظارت و محدوديتي نباشد.
كتاب و كتابخانه
وقتي كتاب، حاصل انديشهها و تجربههاي اهل انديشه و معرفت باشد، كتابخانه نيز كانون همايش صاحب نظران و موزه پرطراوت و شاداب دانشمندان و صاحبان معارف خواهد بود. همانگونه كه در باغ و بوستان، خاطر انسان نشاط مييابد، سير در بوستان كتاب نيز مشام جان را شاداب و معطر ميسازد. بيمناسبت نيست كه در روايات ما، از كتاب به عنوان بوستان دانشمندان ياد شده4 و همدم و سخنگويي شايسته به شمار آمده است.
كسي كه قدم در كتابخانه ميگذارد، به گلگشت دلانگيز و مجمع دانشمندان و دانايان قدم نهاده است. طبيعي است كه در چنين محيطي، انسان احساس نشاط ميكند و روحش بالنده ميشود.
مطالعه و كتابخواني
وقتي جهل و بيخبري، جامعهاي را از پاي درآورد، يا شبههها ذهن جوانان را فلج كند، بدون شك يكي از مهمترين كارهايي كه ميتواند آفت جهل را بزدايد، مطالعه است و آنچه ميتواند شبهههاي ذهني را دفع كند و ايمان و اطمينان را به قلبها باز آورد، كتابخواني است. گرفتاران در چنبره پرسشها و محاصره شدگان در ميان انبوه شبههها، ميتوانند براي استمداد فكري به كتابخانه مراجعه كنند و از آنجا نيرو گيرند و به جنگ شبههها بروند و پاسخي در برابر القائات و شبههافكنيهاي ديگران بيابند.
آثار روحيِ انس گرفتن با كتاب
بيگمان، هيچ ذخيره و ميراثي سودمندتر و با ارزشتر از كتاب نيست؛ چرا كه كتاب، مايه آرامش روحي انسان است. كسي كه به كتابها تسلّي و آرامش بيابد، هرگز آرامش را از دست نخواهد داد. كتاب همدمي است كه اندوه را ميزدايد و مطالعه كننده را از تنهايي در ميآورد و به او حكمتهاي جانپرور ميآموزد.
بردباري كتابدار در برخورد با كودكان
در كتابخانههايي كه در مدرسهها، مسجدها و روستاها تأسيس ميشود، نحوه برخورد متوليان كتابخانه با مراجعهكنندگان بسيار مهم است. مراجعهكنندگان به كتابخانهها، گاهي كودكان و نوجوانانند و گاهي بزرگترها و حتي دانشآموختگان و اهل معرفت. نحوه برخورد با هريك از اين گروهها متفاوت است و آيين مناسب خود را ميطلبد. اگر سر و كار كتابدار با كودكان است، حوصله و بردباري بيشتري لازم است تا هم بازيگوشي كودكان، زيانهايي به بار نياورد و هم آنان به كتابخانه و مطالعه رغبت كنند.
امين بودن كتابدار
يكي از وظايف اخلاقي كتابدار، امين بودن و متعهد بودن است. كتابدار، نسبت به كتابها بايد امين باشد و از ضايع شدن و مفقود شدن آنها ناراحت شود و خراب شدن كتابها او را رنج دهد و كتابها را مثل فرزندان خود بداند. او بايد در امانت دادن كتاب دقت و تعهد لازم را نشان دهد، تا با گم شدن و كم شدن كتابها مواجه نشود.
شناخت كافي از سلامت و صحت كتاب
يكي از مفيدترين اطلاعات براي كتابخوان، شناختن آثار خوب و جديد، شناخت نويسندگان متعهد و سالم و آگاهي از مؤسسات انتشاراتي متعهد است. نشان «استاندارد» به عنوان نشانه مرغوبيت كالا، نبايد تنها در فرآوردههاي خوراكي و مصرفي و كالاهاي خانگي و صنعتي مورد نظر باشد، بلكه آثار فرهنگي و فرآوردههاي علمي و فكري هم بايد مطابق استانداردهاي عقلاني و ديني و ارزشي تهيه شود تا جامعه را به فساد و تباهي و بيماري نكشد. روشن است كه خوانندگان آثار و خريداران كتاب و مشتريان مطبوعات و جرايد نيز بايد به اين علايم استاندارد توجه كنند و هر كتاب را نخرند و نخوانند و به هر نويسنده و ناشر، اطمينان صد در صد نكنند و تا شناخت كافي از سلامت و صحت كتاب خاصي پيدا نكردهاند، در روح و انديشه خود و فرزندانشان را به روي كالاهاي ناسالم و زيانبار فكري نگشايند.
علت عمده كتابگريزي در جامعه
يكي از مشكلات و كاستيهاي جامعه ما گريز از كتاب و پايين بودن سطح فرهنگ مطالعه است. اين نقيصه، ريشهها و علتهاي مختلفي ميتواند داشته باشد كه شايد در رأس آنها «عدم احساس ضرورت» است. تا وقتي انسان در وضعيت «نياز» قرار نگيرد، در پي رفع آن نخواهد افتاد. اگر در پاسخ شبهههاي اعتقادي و پرسشهاي سياسي دربمانيم، يا در مجلس و محفلي كه از موضوع خاصي صحبت به ميان ميآيد، احساس كنيم در آن زمينه بياطلاعيم و شرمسار شويم و احساس كنيم از چرخه زمان و گردونه پرشتاب مسايل علمي و فكري جامعه عقب ماندهايم، نسبت به خلأ و نياز آگاه ميشويم و اين ميتواند شوق به مطالعه و كتابخواني را در ما تقويت كند.
شناخت سير مطالعاتي
بدون شك تناسب محتوا و سبك كتاب، با مخاطبي كه آن را به دست ميگيرد و ميخواند، عامل مهمي براي برقراري رابطه و لذت بردن از خواندن است. كتاب دشوار، گاهي به جاي جاذبه، دافعه دارد و به جاي شوقآفريني، بيزار كننده ميشود. در اينجا هوشياري و دقت كسي كه كتاب را براي مخاطب، انتخاب ميكند، نقش عمده دارد. براي كودك و نوجوان مطالعه كننده، مراعات سلسله مراتب و سير تدريجي مطالعه نيز مؤثر است. نوجوانان به مطالعه داستان علاقهمندند. بهرهگيري از اين علاقه و عرضه كتابهاي قصه در مرحله نخست، عامل ايجاد علاقه به مطالعه است. وقتي نوجوان داستانهاي جذّاب خواند، با كتاب مأنوس ميشود و انس با كتاب و مطالعه، او را در مراحل بعدي به خواندن كتابهاي متنوع علمي، تاريخي و اخلاقي ميكشاند. مربّي موفق و كتابدار پخته و هنرمند كسي است كه اين سير مطالعاتي را بشناسد و به كار گيرد.
نظم و برنامهريزي در كتابخواني
بيترديد، از مهمترين عوامل مفيد ساختن كتابخواني، برخورداري از نظم و برنامه است. تخصيص وقت مناسب و منظم براي مطالعه، بسيار كارساز است. مطالعه نامنظم، ملالآور و ناپايدار است. در هر كاري از جمله مطالعه، كار اندك ولي پيوسته و منظم، بسيار ثمربخشتر از كار پرحجم، ولي مقطعي و گذراست. با برنامهريزي منظم براي مطالعه، مشكل كمبود وقت كه خيليها آن را وسيله و بهانه فرار از مطالعه قرار ميدهند، حل ميشود. بسياري از بزرگان از همين رهگذر، در حركتي آرام امّا مستمر، توانستهاند كارهاي عظيم صورت دهند. بسياري از اثرهاي ماندگار و جاويدان، محصول همينگونه كار دراز مدت و با صبر و حوصله و خسته نشدن و شتاب نداشتن است.
خواندن بهترينها
از آنجا كه امروزه دامنه علوم و موضوعات و كتابها گسترش يافته است، بنابراين بر كتابخوانان عزيز است كه فرصت و نيرو و مجال را به خواندن بهترينها و لازمترينها اختصاص دهند. دانش، بيش از آن است كه بتوان بر آن احاطه يافت؛ پس از هر دانشي بهترين آن را برگيريد. عمل به اين سخن سبب ميشود تا مطالعه كنندگان و كتابخوانان ارجمند با مشكل كمبود وقت، كمتر مواجه شوند، به اهداف مطالعاتي بهتر دست يابند، و از هرز رفتن فرصتها و صرف شدن سرمايه در پاي كارهاي بيهوده و مطالعات كم ارزش و بيثمر، جلوگيري نمايند.
آفت كتابخواني
يكي از آفتهاي هركار برنامهدار، برخورد با حوادث و پيشامدها و كارهاي پيشبيني نشده است. به تعبير ديگر، با وجود برنامه مطالعاتي يا درسي، ممكن است كارهايي براي انسان پيش آيد كه، در آن برنامه وقفه يا اختلال پديد آورد و فرد را از رسيدن به هدف باز دارد. اراده و تصميم جدي، ميتواند انسان را بر اين موانع غلبه دهد. خود فرد است كه اگر بخواهد، ميتواند از برهم خوردن نظم مطالعاتي جلوگيري كند و مصمم و استوار، بر ادامه و استمرار كار، پافشاري كند. اگر بنا باشد مسايلي همچون بيحالي، آمدن مهمان، بيماري يكي از بستگان، برخورد با يك دوست صميمي، و خستگي از كار روزانه، و... روند مطالعه را مختل سازد، هرگز انسان به هدفهاي متعالي دست نخواهد يافت.
غذاي روح
مطالعه، غذاي روح و درمان بيماريهاي فكري است. كتاب، معلمي ساده و صميمي و هميشه در دسترس است كه بيادعا و بدون تكلف و منّت، آنچه دارد در اختيار ما ميگذارد. مطالعه، با نيّت خالص، عبادتي بزرگ است. لحظهاي نشستن در كتابخانه، حضور در محضر انديشمندان قرون و فرزانگان زمان است. كتابخانه، معبد اهل علم و محراب پاكِ دانشجويي و علمآموزي است. هركه از كتاب و مطالعه بيگانه است، غريب و بيمونس است.
نقش كتاب و كتابخانه در بالندگي جوامع
كتاب و كتابخانه، مجموعه ارزشمندي را شكل ميدهد كه ميتواند در راه شكوفايي و بالندگي افراد و جوامع نقش سازندهاي ايفا نمايد. كتاب، يكي از راههاي كسب دانايي و توانايي است كه آدمي را در فهم و درك راست از ناراست، مدد ميرساند. كليد گذر از زندان و محدوديت و ورود به دنيايي گسترده و ژرف، بهرهوري از كتاب است. كتابخانهها را ميتوان نهادهايي ديرينه و تأثيرگذار دانست كه در فرآيندهاي آموزشي و پژوهشي، ايجاد و توسعه عادت به مطالعه، پايدارسازي همبستگيهاي اجتماعي، حفظ ارزشها، احياي تفكر ديني، ايجاد اعتماد به نفس و استقلال فردي و اجتماعي، و حتي در فرآيندهاي اقتصادي نقش مهم و مؤثري دارند.
كتابخانه، حافظ ميراثهاي فرهنگي
كتابخانهها، حافظان ميراثهاي فرهنگي و مالكيتهاي فكري، مكانهايي امن براي غني سازي اوقات فراغت و ابزاري براي ايجاد تعادل و گسترش عدالت بهشمار ميروند. بر همين اساس است كه «كارلايل» كتابخانه را «دانشگاهي براي همه» مينامد. برخي نيز كتابخانه عمومي را به «قلب جامعه» تشبيه كرده و زندگي افراد را بدان وابسته دانستهاند. در هر حال كتابخانهها نمادهايي از ارزشهاي معنوي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي جامعه تلقي ميشوند. از اينرو كتابخانهها بايد داراي كتابها و منابع و مواد ديداري و شنيداري مناسب، متنوع و مفيد باشند؛ چرا كه پربار بودن مجموعه كتابخانه، سبب اقبال هرچه بيشتر مردم به آن مراكز و رويكرد فعال آنان به امر مطالعه و گسترش فرهنگ كتاب ميشود.
خانواده، نقطه آغازين ايجاد عشق به كتابخواني
براي ايجاد علاقه به كتاب و كتابخواني، عوامل متعددي نقش دارند كه نخستين آنها «خانواده» است. در واقع نقطه آغازين ايجاد عشق و علاقه به كتاب و كتابخواني از خانواده آغاز ميگردد؛ زيرا طبق ديدگاه روانشناسان، شخصيت و هويت كودك در قدم اول در خانواده شكل ميگيرد. به طور طبيعي والدين علاقهمند به كتاب فرزنداني دوستدار مطالعه خواهند داشت و عكس آن نيز صادق است. تجربه نشان داده است كه فرزنداني كه در خانوادههاي اهل دانش بزرگ ميشوند، ميزان مطالعه و گرايش به كتابخواني در آنان نسبت به خانوادههايي كه تمايلي به كتاب و مطالعه ندارند بسيار بيشتر است. اكثر علما و دانشمندان در خانوادههايي رشد نمودهاند كه والدين آنان اهل مطالعه و پژوهش بودهاند. زماني كه فرزندي ميبيند كه كتابخانهاي در خانه هست و پدر و مادر و همگي اعضاي خانواده، ساعاتي را به مطالعه اختصاص ميدهند، ديگر، حتي نياز به گفتن اينكه «بايد مطالعه كني» وجود ندارد.
نقش آموزش و پرورش در ترويج فرهنگ كتابخواني
آموزش و پرورش به عنوان بزرگترين مجموعه آموزشي كشور، ميتواند با بسترسازي بنيادين و برنامهريزي دقيق و بلند مدت، علاقه به كتاب و كتابخواني را در بين نسل جوان و نوجوان تقويت نمايد. اگر در برنامه آموزشي كشورهاي پيشرفته تأمل كنيم متوجه ميشويم كه فرهنگسازي براي مطالعه را از آموزش و پرورش آغاز مينمايند. بنابراين ضروري به نظر ميرسد كه با بهرهگيري از مشاوران و روانشناسان برجسته، فرهنگ مطالعه و كتابخواني در شخصيت كودكان مستحكم و بنيادين گردد. مطمئن باشيم كه اگر زمينه ترويج فرهنگ كتابخواني را در آموزش و پرورش ايجاد كنيم، ديري نميپايد كه جامعهاي كتابخوان و توسعه يافته خواهيم داشت و ثمره آن پيشرفت همهجانبه كشور خواهد بود.
هديه فرهنگي
بدون شك پدر و مادر نقش مهمي در ترويج فرهنگ كتابخواني در خانواده دارند. آنان براي اينكه حس كتابخواني را در فرزندانشان تقويت نمايند، ميتوانند از كتاب به عنوان اهرمي براي تشويق استفاده نمايند.
بسيار مناسب خواهد بود كه كتاب را به عنوان هديهاي معنوي در لابهلاي ديگر هدايا فراموش ننماييم و با اين عمل قدمي بسيار مهم در اعتلاي فرهنگ كتابخوانيِ فرزندانمان برداريم.