آخر تحديث في : <% book.up_date %>
ديوي : <% book.cat.dewey %>/<% book.ID %>
عدد الصفحات : <% book.pages %> مرات التنزيل : <% book.load_nom %> مرات العرض : <% book.visit_nom%> تحميل ملف Pdf : https://new.aqeedeh.com/ar/book/download/838/pdf تحميل ملف Word : https://new.aqeedeh.com/ar/book/download/838/doc راسل المدير حول هذا الكتاب
الكلمات المفتاحية لهذا الكتاب
المجلدات الأخرى لهذا الكتاب
اسم الكتاب <% book.name%>
علامه ابن قیم جوزیه بزرگمرد اندیشه واصلاح
ولادت علامه ابن قیم جوزیه
نام وی شمس الدین محمد بن ابوبکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی است که به ابن قین جوزیه اشتهار یافته است و علت مشهور شدنش به ابن قیم جوزیه این بود که پدرش ابوبکر بن ایوب قیم مدرسه جوزیه بود.وی در سال 691ه.ق یعنی یک سال بعد از بیرون راندن صلیبیان از بلاد اسلامی در روستای زرع از توابع حوران که در 55مایلی شهر دمشق از قسمت جنوب شرقی قرار دارد واقع شده است متولد شد.
پدرش از علماء و متفکران عصر خود بود که علامه ابن کثیر در مورد وی می گوید: شیخ صالح و عابد و زاهد ابوبکر بن ایوب بن سعد زرعی قیم مدرسه جوزیه مردی صالح و کم تکلف بود.وی دلائل نبوت را از رشید عامری شنیده و آموخته بود و در یکشنبه شب 19 ذی الحجة در مدرسه جوزیه دار فانی را وداع گفت و بعد از نماز ظهر در مسجد جامع اموی بر وی نماز گذارده شد و در مقبره باب الصغیر مدفون گشت. در تشییع جنازه اش جمعیت انبوهی شرکت کرده بودند و مردم به هنگام تشییع وی را ثنا می گفتند و دعای خیر می نمودند.
ایشان در علم فرائض تبحر خاصی داشت و علامه ابن قیم علم فرائض را در از وی آموخت.برادرش زین الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن ابوبکر که دو سال بعد از وی در سال693ه.ق متولد شد همراه او در مقابل اساتید وی زانوی تلمذ گشود واز شاگردان وی می توان حافظ ابن رجب را نام برد وی در یکشنبه شب 18 ذی الحجة سال 769ه.ق ذر دمشق وفات یافت و در باب الصغیر دفن شد.
توضیحاتی در مورد مدرسه جوزیه
پس از آنکه در مورد ولادت و خاندان و سبب اشتهار محمد بن ابوبکر بن ایوب به ابن قیم جوزیه سخن گفته شد جا دارد تعریفی داشته باشیم از مدرسه جوزیه که قیومیت آن را پدر وی بر عهده داشت.
مدرسه جوزیه از بزرگترین مدارس حنابله در دمشق وشام بود که کنسوب به بانی آن یعنی محی الدین فرزند سخنور مشهورامام ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی قریشی بکری حنبلی ( صاحب کتب مشهور تلبیس ابلیس و صیدالخاطر) است که در سال 656ه.ق وفات یافته است مکان این مدرسه تا امروز در دمشق معروف است و در قلب بزوریه که قبلا معروف به بازار جو بود قرار دارد.این مدرسه تا سال 327ه.ق مبدل به دادگاهی شده بود وبعد از آن قفل گردید تا اینکه جمعیت خیری دمشق آنرا گشود و سپس مدرسه ای برای کودکان قرار داد ، این مدرسه بهنگام انقلاب سوریه در سال 1925 میلادی به آتش کشیده شد.
در جستجوی علم و دانش
اگر کسی به زندگانی علامه ابن قیم بیندیشد متوجه می شود آنچه در زندگی وی به وضوح ملموس ومشهود است رغبت و علاقه صادقانه وی در طلب علم و دانش و تلاشهای بسیار بزرگ در جهت ارائه بحوث و نظریات منطقی و آزاد اندیشی بدون وابسته بودن به شیخی و یا مقید بودن به مذهب خاصی بود. ابن قیم در سنین کودکی علم فرائض را از پدرش آموخت واز آنجایی که پدرش قیومیت مدرسه جوزیه را برعهده داشت وبا آراء و آثار حنابله آشنا بود همین آگاهیها به فرزند کودکش منتقل شد و در حالی که وی هفت ساله بود رخت سفر به دمشق را گشود و در مقابل علمای آن دیار زانوی تلمذ نهاد.
حقیقتا سفر برای کسب علم در نزد شیفتگان دانش امری محبوب وپسندیده است زیرااگرانسان زندگی هر عالم و متفکر و اندیشمند را مطالعه نماید با سخنانی پیرامون سفرهای آن شخصیت برای کسب علم و استماع حدیث مواجه می شود. خصوصا علمای حدیث که عنایت فراوانی برای رخت سفر بربستن برای طلب وکسب علم از عصر صحابه تا زمان تدوین سنت و انتشار آن در قالب صحاح و سنن و معاجم و غیره تا امروز داشته اند.
علامه ابن قیم رحمه الله یکی دیگر از علمای چیره دستی بود که برای کسب علم و دانش راهی به جز رخت سفر بر بستن بسوی دیار علماء درآن زمان یعنی دمشق نداشت. علمایی که در مورد ایشان دست به قلم شده اند به جزئیات زندگی وی در کودکی نپرداخته اند و حتی دو تن از شاگردان معروف وی به نامهای ابن رجب حنبلی و ابن کثیر دمشقی رحمهما الله به جزئیات زندگی استاد خود اگاه نبود و اشاره ای در کتابهایشان نداشته اند و بیشتر به هویت و شخصیت علمی وی در روزگار پختگی و بلوغ فکری وی پرداخته اند.
ازجمله اساتید وی می توان از شیخ الاسلام ابن تیمیه، شهاب نابلسی، عمادالدین شیرازی، فاطمه بنت جوهر، ابوبکر بن عبدالدائم ، قاضی تقی الدین سلیمان وغیره نام برد اما آنچه از مجموع نوشته های علامه ابن قیم و نیز گفتارهای کوتاه و بلند دیگران در مورد او حاصل می آید این است که دانش و اندوخته های علمی وی آنگاه شکوفا شد و تکمیل گردید که در اوج جوانی در سن 21 سالگی به جمع شاگردان شیخ الاسلام ابن تیمیه پیوست.
آشنایی علامه ابن قیم با شیخ الاسلام ابن تیمیه و متأثر شدن از افکار و اندیشه های وی:
علامه ابن قیم رحمه الله در عصری متولد شد که فرهنگ و تمدن اسلامی شکوفا شده بود.ایشان در اواخر قرن هفتم هجری بدنیا آمد ، زمانی که سلطان مسلمین در مصر و امیرانش در شام بلاد اسلامی را از رجس صلیبیان آلایش داده بودند و همه بلاد اسلامی به آنها باز گردانیده شده بود لیکن در حالی که هشت سال از عمرش نگذشته بود که حمله تاتاریان به بلاد اسلامی شروع شد.
در سال 699.م هنگامی که سپاه و لشکر تاتاریان درحالی سپاه اسلام را شکست داده بود به دروازه شهر دمشق رسید ، شیخ الاسلام ابن تیمیه بزرگان شهر را جمع نمود و پس از مذاکره با قازان خان پادشاه تاتاریان وی را برآن داشت که از دخول به شهر دمشق ابا ورزد وبه همین علت شیخ الاسلام ابن تیمیه مرد دمشق و شخصیت اول این شهر گردید و به تعلیم و تربیت اهل آن و جمع نمودن و متحد کردن آنها برای مقابله با تاتاریان پرداخت و در سال 702ه.ق در نبرد شقحب که در ماه رمضان رخ داد شیخ الاسلام ابن تیمیه تحت لوای سلطان مسلمین لشکر اسلام را پیش برد و شجاعانه جنگید تا اینکه خداوند نصرت و پیروزی خویش را بر آنان ارزانی داشت و تاتاریان مجبور به عقب نشینی شدند. این واقعه به علامه ابن قیم رحمه الله دو درس آموخت:
1- متکی شدن به خداوند و یقین به نصرت الهی و وجوب اتحاد مسلمین که از مقدمات نصرت الهی است.
2- اعجاب و متأثر شدن وی از افکار و اندیشه ها و شخصیت شیخ الاسلام ابن تیمیه. به همین علت در سال 712ه.ق آنگاه که شیخ الاسلام ابن تیمیه از قاهره به دمشق باز گشت ابن قیم به ایشان پیوست و در مقابلش زانوی تلمذ زد و مدت 16 سال ملازم وی بود و از این همراهی و مصاحبت بسیار بهره مند گردید. محبت استاد در دلش جای گرفت و از افکار و اندیشه های وی متأثر شد و چون در آن زمان جوانی رشید و برومند و21 ساله بود ادراکش رو به کمال نهاده بود تفکرات شیخ الاسلام ابن تیمیه او را مجذوب خود نمود تا جایی که از هیچ کدام از اقوال وی خارج نمی شد بلکه از آنها دفاع می کرد و برای صحت آنان استدلال می کرد و با معارضین آن به مبارزه بر می خواست. بسیاری از علما علامه ابن قیم را مروج و ناشر اندیشه های شیخ الاسلام می دانند.
مهمترین چیزی که علامه ابن قیم از شیخ الاسلام ابن تیمیه آموخت دعوت به چنگ زدن و متمسک شدن به قرآن و سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه و سلم و فهم آن به گونه ای که سلف صالح آنرا فهمیدند و دوری گزیدن از آنچه با آن مخالف باشد و از نو زنده نمودن معالم صحیح دین و پاک نمودن آن از شائبه ها و بدعات، و برحذر داشتن آنها از خرافات صوفیان و منطق یونانی بود ، اگر کسی کتابهای علامه ابن قیم را مطالعه نماید تأثیر شگفت انگیز شیخ الاسلام ابن تیمیه بر وی را به درستی مشاهده خواهد کرد. محبت علامه ابن قیم به استادش تنها در کلاس درس نبود بلکه وی در سختی و راحتی و در محنت و فرحت همیشه همراه و ملازم شیخ الاسلام بود و سختی ها و مصائب فراوانی را همراه استادش به جان خرید و در این راه بسیار شکنجه شد. برای مثال وی بعلت بعضی از فتاوایش همراه شیخ الاسلام ابن تیمیه در قلعه ای زندانی شد و تا زمانی که استادش دار فانی را وداع گفت و در همان زندان از دنیا رفت، ایشان از زندان آزاد نشد.
عنایت شیخ الاسلام ابن تیمیه به شاگردش علامه ابن قیم
هنگامی که شیخ الاسلام ابن تیمیه رغبت صادقانه و علاقه وافر شاگردش در راه خدمت به علم و تحصیل آن را مشاهده نمود سعی کرد بوسیله نصایح و توجیهات متعددش وی را در این راه و عقیده ثابت قدم و راسخ گرداند. خود علامه ابن قیم در بسیاری از کتابهایش نصایحی که استادش به وی نموده را بیان میکند.
برای مثال در کتاب مدارج السالکین می گوید : شیخ الاسلام ابن تیمیه به من فرمود : مشکلات و سختی ها مانند سرما است که اگر انسان معتقد باشد که ناچار باید به وی برسد بهنگام رسیدن آن خشمگین نخواهد شد و مغموم و محزون نخواهد گشت. و در جای دیگر شیخ الاسلام ابن تیمیه شاگردش را به ترک زیاده روی در مباح تشویق می کند و خطاب به وی می فرماید: در چیزهای مباح مراتب عالیه موجود نیست گرچه ترکش شرطی برای نجات نیست اما انسان مؤمن و خداشناس بسیاری از چیزهای مباح را رها می کند تا بر صیانت خویش باقی بماند خصوصا اگر مباح بین حلال و حرام معلق باشد.
مکانت علمی علامه ابن قیم رحمه الله
برای بیان مکانت علمی ابن قیّم همین بسنده می کند که وی 16 سال ملازم شیخ الاسلام ابن تیمیه بوده و از محضر وی کسب فیض نموده است. ابن قیّم جستجوگری چیره دست بود که از هر علم و فرهنگ بهره ای وافر داشت و کتابهای فراوانی را جمع آوری کرده بود تا جایی که فرزندانش پس از وفات وی تا سالها آنها را میفروختند. (علاوه بر کتابهایی که برای خود برگزیده بودند.)
حقیقتاً ابن قیّم رحمه الله دائره المعارفی زنده از علوم عصرش بود که در فقه و اصول و سیرت و تاریخ دارای تالیفاتی گرانسنگ و ارزشمند است و تنها کسی میتواند به مکانت علمی وی واقف شود که در دریای علومش که در اوراق مستور است شنا کند و به معانی آن بیندیشد، آنگاه فراروی خویش کتابخانه ای مملو از معانی و معلومات خواهد یافت. علی رغم اینکه ابن قیّم در فقه و اصول و تفسیر و اصول حدیث متبحر بود، ذوق شاعرانه ی عجیبی نیز داشت در لغت و نحو سر آمد زمانه بود. تا جایی که علما برای پیدا کردن ریشه ی لغات و حل مسائل نحوی به وی مراجعه می نمودند.
آراء عقیدتی و فقهی علامه ابن قیم رحمه الله:
در حقیقت بیان کردن آراء ابن قیم در مورد مسائل عقیدتی و فقهی به صورت تفصیل کتاب های قطور را در بر می گیرد و اگر کسی به کتاب های وی رجوع کند با آراء و افکار وی به خوبی آشنا خواهد شد که ما بر سبیل مثال به شش نکته اشاره خواهیم کرد.
1- عقیده ی وی در مورد صفات خداوند:
عقیده ی ابن قیم رحمه الله در مورد صفات خداوند، ایمان آوردن به آنچه که خداوند خودش را به آن متصف نموده و رسولش وی را توصیف کرده و پذیرفتن آن بدون تحریف و تمثیل می باشد، زیرا خداوند از همه کس به خود آگاه تر است و پیامبرش آگاه ترین خلق نسبت به او می باشد، پس هرگاه نصی از کتاب و یا سنت صحیح مبنی بر اثبات صفتی و یا نفی آن پیدا شد درست نیست کسی به وسیله رأی و یا قیاس از آن عدول نماید. و سخن گفتن در مورد صفات خداوند فرعی از سخن گفتن در مورد ذات او می باشد.
2- یکی دیگر از عقاید وی طبق عقیده ی اهل سنت و جماعت این بود که مسلمین فاسق، اصل ایمان در وجودشان هست اما آن ایمانی که بوسیله آن مستوجب بهشت شوند را ندارند و در جهنم نیز جاودان نخواهند ماند، بلکه هر کس مقدار اندکی از ایمان در وجودش باشد از آن خارج خواهد شد.
3- از دیگر آرای وی مبارزه با تقلید کورکورانه می باشد که فاعل آن را مذمت می کند و اجتهاد را برای کسی که توانایی آن را دارد واجب می داند. ابن قیم تقلید را به سه دسته تقسیم می کند:
الف: روی گردانی از آنچه که خداوند نازل نموده و التفات نکردن به آن و اصرار نمودن به تقلید از نیاکان و گذشتگان.
ب: تقلید از کسی که انسان در مورد صلاحیت وی متردّد است.
ج: تقلید بعد از آشکار شدن حجت و دلیل خلاف قول مرجع تقلید و یا امام مذهب.
4- وی معتقد بود که عقل قادر بر ادراک خوبی و بدی می باشد چون خداوند فطرت انسان را بر صدق و عدل و عفت و احسان و شکر نعمت و بد پنداشتن رذائل بنا نهاده است، اما ثواب و عقاب دو امر شرعی می باشند که متوقف به امر شارع هستند و انسان از طریق عقل نمی تواند آنها را درک کند. ایشان می گویند: تناقضی بین این وجود ندارد که افعال در ذات خود خوب یا بد هستند همانطور که دارای منفعت و مضرت نیز می باشند و لیکن ثواب و عقابی بر افعال مترتب نمی شود مگر با امر و نهی شارع، و قبل از ورود امر و نهی عمل قبیح با وجود قبح ذاتیش فاعلش را مستوجب عقاب نمی کند اگر چه در نهایت قباحت هم باشد. زیرا خداوند تنها بعد از ارسال پیامبران انسان را مواخذه می کند.
5- همچنین وی قائل به تغییر فتاوی و احکام و شیوه های اداری امور در زمان های مختلف بود. از دیدگاه ابن قیم سیاست های جزئی که حکام باید به کار گیرند با مرور زمان فرق می کند و اشتباه عده ای این است که این گونه تدبیرها را که رسول خدا و صحابه در عصر خودشان به کار برده اند شرائع ابدی و عمومی تلقی می کنند و تخلف از آن را روا نمی دارند. لذا باید در مورد هر تدبیری که از گذشتگان و پیشینیان رسیده به دقت نگریست که آیا َآن تدبیر دائمی و همگانی است یا تابع مصالح وقت و مقید به آن زمان و مکان بوده است. ابن قیم کتاب "الطرق الحکمیة فی السیاسة الشرعیة" را نوشت تا با ارائه شواهد زیادی نشان دهد که چگونه پیشینیان از تدبیرهای عقلی برای احقاق حقوق مردم و در مقام قضاوت و اداره ی امور جامعه و تأمین مصالح عمومی مسلمین استفاده می کرده و شیوه های مجاز را به آنچه که در کتاب و سنت آمده منحصر نمیدانستهاند.
6- ابن قیم در حکمت متأثر از اندیشه های استادش شیخ الاسلام ابن تیمیه بود و در افکار و آرای فلسفی به نوشته های استادش که چندین اثر در ابطال یافته ها و گفته های فلاسفه نوشته بود نظر داشت. سرچشمه فلسفه به پندار علامه ابن قیم رحمه الله به روزگاری می رسد که معارضه عقل و نقل با شبهات ابلیس آغاز شد.
ابن قیم که با شبهات ابلیس از طریق نظرات شهرستانی آشنا شده بود می پنداشت که بسیاری از اندیشه های فلسفی و آراء مذاهب از شبهات مذکور برخواسته است گرچه ابن قیم از میان علمای یونان سقراط را موحد می دانست و او را آشنا به صفات خداوند و معتقد به معاد می شناساند و افلاطون را که به انکار عبادت بت ها پرداخته و به حدوث عالم قائل بوده را تأیید می کند اما از آنجا که عقلیات یونانی را رد می کند بیشتر نظر به ارسطو دارد ، به نظر ابن قیم ارسطو عالم را قدیم دانسته و دیگر فلاسفه را فریفته است. او بیشتر فیلسوفانی را که به سخنان ارسطو اعتنا کرده و وی را معلم اول خوانده و منطقش را میزان استدلال عقلی دانسته اند از جمله ی ملاحده می خواند.
فتاوایی که به سبب آن علامه ابن قیم رحمه الله روانه ی زندان شد.
علامه ابن قیم رحمه الله به سبب بعضی از فتاوایش بارها روانه زندان شد و مانند استادش مورد آزمایش قرار گرفت، که ما به بعضی از این فتاوا اشاره خواهیم کرد:
1- مسئله ی عدم وقوع سه طلاق با یک لفظ:
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله بر این عقیده بود که گفتن سه طلاق با یک لفظ تنها یک طلاق را واقع می کند و زمانی که ابن قیم متصدی امور استفتاء شد بر این گفته ی استادش مهر صحت نهاد و این امر موجب ایجاد وحشت و استنکار در مردم شد. خصوصا کسانی که اطلاعات فراوانی در مورد علم تاریخ و فقه و علم خلاف و اختلافات نداشتند. شاگردش ابن کثیر در این مورد می گوید: ابن قیم زمانی که متصدی امور فتوا شد بر رأی استادش ابن تیمیه در مورد عدم وقوع سه طلاق با یک لفظ مهر صحت نهاد و به همین خاطر بین وی و قاضی القضاه تقی الدین سبکی مشاجره و منازعه ای بس طولانی رخ داد.
2- فتوا دادن در مورد مسابقه بدون محلل:
ابن قیم در مورد این فتوایش کتابی مستقل به نام "بیان الاستدلال علی بطلان اشتراط محلل السباق و النضال" به رشته تحریر در آورد و به همین علت بین وی و تقی الدین منازعه ای رخ داد که بعدها ابن قیم رحمه الله از این فتوایش برگشت.
3- مبارزه با خرافات
در عصری که علامه ابن قیم در آن می زیست بسیاری از مردم بدعات و خرافات در قلوبشان ریشه دوانیده بود، لذا ابن قیم بر آن شد که برای از ریشه بر کندن این خرافات به تلاش و مبارزه بپردازد و به مردم فهماند که این اعمال مخالف صراط مستقیمی است که خداوند فرا روی انسان قرار داده است، و این فتاوا از مهمترین فتاوایی بودند که موجب روانه ی زندان شدن علامه ابن قیم شد.
اخلاق و زهد و تقوای علامه ابن قیم رحمه الله:
خانواده ی ابن قیم دارای عظمت شأنی خاص و نمونه ای بارز در مکارم اخلاق بودند، ابن قیم همه ی این خوبیها را مشاهده می نمود و با گوش هایش می شنید و همین دیدنیها و شنیدنیها بود که اخلاقی لطیف و نیکو و باطنی پاک و همتی عالی و گامهایی ثابت و تفکراتی دور اندیشانه و موضع گیریهایی جالب به وی آموخته بود.
ابن قیم عابدی بود که شور و عبادت وجودش را فرا گرفته بود، شب هنگام زمانی که آرزوی وصال یار و دیدار معشوق (خداوند) فرا می رسید از فرط خوشحالی سر از پا نمی شناخت و با حالتی بیانگر از نهایت خشوع در مقابل وی می ایستاد و نماز می خواند. قلب ابن قیم آکنده از محبت خداوند و حالتی از انابت به سوی او بود، نور تواضع و افتقار به سوی خداوند از سیمایش نمایان بود، چندین بار حج نمود و مدتی طولانی را در مکه ماند؛ اهل مکه فراوانی و کثرت عبادت و طواف وی را حکایت می کنند که باعث تعجب و دهشت انسان می شود.
شاگردش ابن رجب در مورد وی می گوید: ابن قیم عابدی شب زنده دار بود که نمازهایی به منتهای اطالت می خواند و شیفته ی ذکر خداوند شده و به آن انس گرفته بود. محبت و انابت و استغفار و اظهار افتقار به درگاه خداوند و خود را سر شکسته دیدن در مقابلش و دوری گزیدن از موانع عبودیت وی، از چیزهایی بود که در قلب ابن قیم جای گرفته بود، هیچ کس را همانند وی ندیدم و شگرف اندیش تر از او را هرگز مشاهده ننمودم. علامه ابن حجر عسقلانی می گوید: هنگامی که علامه ابن قیم نماز صبح را می خواند در همان مکان می ماند و به ذکر و یاد خدا مشغول می شد تا اینکه موقع نماز ظهر فرا می رسید و می گفت: این صبحانه ی من است که اگر آن را انجام ندهم نیرو و قوای بدنم ساقط می شود و می فرمود: انسان بوسیله صبر و فقر به درجه ی امامت در دین دست می یابد و کسی که می خواهد راه خدایی را بپیماید باید دارای همتی عالی باشد که باعث رشد و ترقی اش شود، و همچنین باید دارای علمی باشد که او را به راه راست هدایت کند.
اگر کسی کتاب مدارج السالکین وی را مطالعه کند به وضوح در می یابد که ابن قیم رحمه الله دارای قلبی آباد با یقین به خداوند و اظهار افتقار به درگاه عبودیتش و درماندگی و انابت به آستان وی بود. محبت خداوند چنان در تپانچه قلبش جای گرفته بود که به هنگام عبادت کسی غیر از او را نمی شناخت، وی دارای محبتی راستین بود نه محبتی که صوفیان غالی از خود تظاهر می کنند. قلب ابن قیم در خفا و آشکار به خداوند تعلق گرفته بود و عبادت برای وی مانند دوا و مرحمی بود که بر زخم هایش می نهاد تا بر آنها التیامی باشد. ایشان در کتاب مدارج السالکین اسباب بسیار جالبی را برای محبت خداوند ذکر می کند که ما به آنها اشاره خواهیم کرد.
1- قرائت قرآن با تدبر و فهم معانی و مفاهیم آن، و آنچه از ما می خواهد. مانند کتابی که انسان حفظ می کند و آن را شرح می دهد تا مفهوم و مراد آن را به دیگران برساند.
2- تقرب و نزدیک شدن به خداوند بوسیله نوافل بعد از انجام فرائض. زیرا نوافل سبب رسیدن انسان به درجهی محبوبیت می شود. همانطوری که رسول الله صلی الله علیه و سلم در حدیث قدسی از خداوند نقل می کند که: «مازال العبد یتقرب الی بالنوافل حتی أحببته» یعنی: بنده ی من بوسیله استمرار در نوافل خودش را به من نزدیک می کند تا اینکه من او را دوست می دارم...
3- به صورت مداوم یاد کردن وی در هر حال به وسیله قلب، زبان، عمل و حال و بهره ی هر انسانی از محبوبیتش در نزد خداوند به اندازه ی ذکری است که می کند.
4- ایثار نمودن مطامع و محبوبیات نفس در مقابل چیزهایی که خداوند آنها را دوست دارد. و عمل نمودن به فرامین الهی گرچه سخت و دشوار باشد.
5- اندیشیدن و تفکر در اسماء و صفات خداوند و شناخت وی از طریق قلب و گشتن در بوستان معرفتش و بنیانهای آن، زیرا کسی که خداوند را با اسماء و صفات و افعال وی می شناسد او را به شدت دوست می دارد، و به همین علت معطله و فرعونیه و جهمیه راهزنانی بودند که در مقابل قلب انسان و رسیدن آن به محبوب فاصله ایجاد کردند.
6- نگریستن به نیکی ها و احسان ها و نشانه ها و نعمت ها ی ظاهری و باطنی خداوند، زیرا انسان را به سوی محبت وی راهنمایی می کند.
7- از شگفت انگیزترین اسباب محبت خداوند، انکسار قلب و سرشگستگی و اظهار افتقار در مقابل وی میباشد.
8- خلوت با خداوند به هنگام نزول رحمتهای الهی و مناجات با وی و تلاوت سخنانش و ایستادن فرارویش با حضور قلب و آراسته شدن به آداب عبودیت به هنگام قرار گرفتن در مقابلش و انتها دادن به آن با استغفار و اظهار عجز در عبادت وی.
9- همنشینی با محبین و دوستداران خداوند و صادقین و چیدن ثمرهای شیرین و نیکوی کلامشان همانگونه که انسان میوه را از درخت می گزیند.
10- دوری گزیدن از هر چیزی که باعث جدایی قلب انسان و خداوند می شود. و در پایان ابن قیم می گوید: دوستداران خداوند به وسیله ی این ده چیز به درجه و منزلت محبت دست یافتند و بر محبوبشان وارد شدند اما ملاک تمامی این موارد دو چیز است:
1- آمادگی انسان برای نیل به این درجه
2- داشتن چشم بینا
اگر اندکی به این ده سبب بیندیشیم در می یابیم که تنها کسی می تواند این سخنان را بر زبان جاری سازد که خود طعم محبت را چشیده و با به کار بستن این اسباب، منزلت محبوبیت را نیز بدست آورده باشد.
شاگرد رشید ابن قیم یعنی ابن کثیر در مورد استادش می فرماید: وی دارای قرائت و همچنین اخلاقی نیکو و پسندیده بود، نسبت به هیچ کس حسد نمی ورزید و هیچ کس را اذیت نمی نمود، عیب جویی نمی کرد، من نزدیکترین و محبوبترین مردم نزد وی بودم، هیچ کس را در این زمان عابد تر از وی نمی شناسم، روش او در نماز خواندن اینگونه بود که آنرا خصوصا رکوع و سجودش را بسیار طولانی می کرد تا جایی که بسیاری از اصحابش وی را ملامت و سرزنش می کردند اما از هیچ کدام از آنها رویگردان نمی شد و با آنها نزاع نمی کرد و روی هم رفته و در مجموع در امور زندگی و احوالش کم نظیر بود و خوبی و اخلاق نیکش بر همه چیز غالب و فائق بود، همچنین از چکیده ی این اخلاق نیکو و صفای قلبش می بینیم که چگونه آداب برخورد و تعامل با بندگان خداوند و اصلاح و معالجه ی رفتار آنها با نیکی فراوان و شفافیت نفس را بیان می کند وی در کتاب مدارج السالکین می گوید: کسی که نسبت به تو بدی نمود سپس به نزدت آمد و معذرت خواهی کرد در این هنگام تواضع انسانی ایجاب می کند که عذر خواهی وی را بپذیری چه بر حق باشد و چه بر باطل و باطنش را باید به خدا واگذار کرد، همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و سلم منافقینی را که از شرکت در جهاد ابا ورزیده بودند و سپس به نزد وی آمدند و عذر خواهی کردند عذر آنها را پذیرفت و آنها را بخشید و درون و باطن آنها را به خداوند واگذار کرد.
شاگردان ابن قیم:
مجلس ابن قیم مملو از شاگردانی بود که هر کدام با شوقی وافر به نیت خدمت به علم در مقابل استادی که مناره ای از علم بود زانوی تلمذ زده بودند و هر کدام به مانند گلی در بوستان علم و دانش محسوب می شدند که ما بیو گرافی چند تن از مشهورترین آنها را به صورت مختصر ذکر خواهیم کرد.
1- ابو الفداء عماد الدین بن کثیر دمشقی که در سال (701 ه ـ ق) در بصره متولد شد و در حالیکه چهار ساله بود پدرش دار فانی را وداع گفت و در سال (706 ه ـ ق) هنگامی که 5 ساله بود رخت سفر به سوی دمشق را بست و در مقابل بسیاری از علمای آنجا من جمله شیخ الاسلام ابن تیمیه و علامه ابن قیم و شیخ جمال الدین یوسف المزی رحمهم الله زانوی تلمذ زد و با دختر شیخ جمال الدین المزی نویسنده ی کتاب "تهذیب الکمال" ازدواج کرد.
وی از اندیشه ها و تفکرات شیخ الاسلام ابن تیمیه و علامه ابن قیم رحمهما الله متأثر گشت و در این راه شکنجه های فراوانی را متحمل شد و از نزدیکترین شاگردان علامه ابن قیم به وی و همیشه همراه و ملازم او بود و لحظه ای رهایش نمی کرد تا جایی که خودش می گوید: «کنت أصحب الناس له و أحب الناس الیه» من از همگان بیشتر همراه وی بودم و محبوبترین مردم در نزد او به شمار می آمدم، علامه ابن کثیر به مانند استادش ابن قیم از هر علم و فنی بهره ای وافر برده بود، طوری که در زمینه های مختلف دارای تألیفاتی ارزشمند است که از مهمترین آنها می توان به کتاب های البدایه و النهایه در تاریخ و السیره النبویه در سیرت پیامبر صلی الله علیه و سلم و جامع المسانید و السنن در حدیث و تفسیرالقرآن العظیم در علم تفسیر اشاره کرد.
علامه ابن حجر عسقلانی در مورد وی می گوید: ابن کثیر به تحقیق در مورد متون و رجال حدیث پرداخت، وی دارای حافظه ای بسیار قوی و چهره ای بشاش و خوشرو بود، مصنفات وی در زمان حیاتش دست به دست می گشت و بعد از وی مردم از کتابهایش بهره مند شدند، وی در سن هفتاد و چهار سالگی بینایی اش را از دست داد و در همان سال وفات نمود.
2- فرزندش عالم نحوی و فقیه متقن برهان الدین ابراهیم بن شمس الدین بن قیم الجوزیه که در سال (716 ه ـ ق) متولد شد و در سال (767 ه ـ ق) وفات نمود.
وی بسیاری از علوم را از محضر والدش و دیگر علماء آموخت و پس از وفات پدرش مقام فتوا و تدریس در صدریه را بر عهده گرفت. و در حسن اخلاق معروف و بر طریق پدرش بود و در نحو تبحر خاصی داشت و شرحی بر الفیه ی ابن مالک به اسم ارشاد السالک الی حل الفیه ابن مالک نوشت. ابراهیم شخصی ثروتمند بود که بعد از خودش مال و ثروت فراوانی نزدیک به صد هزار درهم بر جای گذاشت. ابن حجر می گوید: بین ابراهیم فرزند علامه ابن قیم و ابن کثیر مشاجره ای پیش آمد، ابن کثیر گفت: تو مرا بد می پنداری زیرا من اشعری هستم، ابراهیم خطاب به وی گفت: اگر فرق سر تا پای تو را (شعر) یعنی مو فرا گیرد کسی باور نمی کند که تو اشعری باشی، آن هم در حالی که ابن تیمیه استاد تو بوده است. همچنین وی دارای رساله ای بسیار ارزشمند به اسم اختیارات شیخ الاسلام ابن تیمیه می باشد.
3- فرزندش شرف الدین و جمال الدین عبدالله بن شمس الدین محمد بن قیم الجوزیه که در سال (723 ه ـ ق) متولد شد و در سال (756 ه ـ ق) وفات یافت.
وی دارای ذکاوت و هوش و حافظه ی بسیار عجیب بود. سوره اعراف را در دو روز حفظ نمود وختم قرآن در نماز را از سن 9 سالگی شروع کرد، وهمچنین وی منصب تدریس در مدرسه صدریه را بر عهده داشت وآنانی که در مورد زندگانی ایشان دست به قلم شده اند در توصیف علم وصلاح و ذکاوت وی و غیرتش در مقابل صفات خداوند از جملاتی بسیار زیبا و شیوا استفاده می کنند.
4- ابن رجب حنبلی: عبدالرحمن زین الدین ابوالفرج بن احمد ملقب به ابن رجب حنبلی متوفی سال (795 ه.ق) که از معروفترین شاگردان علامه ابن قیم جوزیه محسوب می شود.و دارای تألیفاتی بسیار ارزشمند و گرانسنگ می باشد که از بین آنها می توان به کتابهای: الذیل علی طبقات الحنابله ، شرح جامع الترمذی، جامع العلوم والحکم، فضائل الشام، لطائف المعارف، أهوال القبور، التوحید. و غیره اشاره کرد. و همچنین وی کتابی را در مورد زندگانی استادش علامه ابن قیم جوزیه نوشته که حاوی نکاتی بسیار ارزشمند است و نوشتن این کتاب خود بیانگر محبت فراوان وی به استادش می باشد.
5- ابن عبدالهادی: محمد شمس الدین ابوعبدالله بن احمد بن عبدالهادی بن قدامه مقدسی حنبلی، حافظ ومنتقد مشهور که ابن رجب می گوید: ایشان دارای بیش از هفتاد تصنیف است که بعضی از آنها از صد جلد نیز تجاوز می کنند. وی در سال (744ه.ق) دار فانی را وداع گفت. ابن رجب در کتابی که پیرامون زندگینامه ی استادش ابن قیم به رشته تحریر در آورده است چنین می گوید: بزرگانی همچون ابن عبدالهادی ابن قیم را بزرگ می داشتند و در مقابلش زانوی تلمذ می زدند، در واقع علامه ابن رجب این را فضلی برای ابن قیم برمی شمارد که اشخاصی چون ابن عبدالهادی از زمره شاگردان وی محسوب می شدند.
علامه ابن قیم رحمه الله دارای شاگردان بسیار دیگری بود که از جمله آنها می توان علامه ذهبی نویسنده ی کتابهای معجم المختص ، الکبائر، سیرأعلام النبلاء وتاریخ الإسلام را نام برد. علامه شهاب الدین نابلسی نویسنده کتاب مختصر طبقات حنابله و محمد بن محمد الغزی ومحمد بن یعقوب فیروزآبادی نویسنده ی کتاب قاموس المحیط وعلامه محمد بن محمد المقرئ تلمسانی و غیره را نام برد.
کارها و فعالیتهای علامه ابن قیم جوزیه رحمه الله
ارتباط حیات عملی ابن قیم با حیات عملی وی مانند ارتباط روح با هیکل و بدن بود و اعمال وی هیچ گاه خارج از محیط علم و خدمت به آن نبود و آن را بوسیله تعلیم و قرائت و تدریس و تألیف مستدام ساخته بود و می توانیم کارها و فعالیت های وی را از خلال کتبی که در مورد زندگی وی نوشته شده به چهار دسته تقسیم کرد.
1- امامت در مدرسه جوزیه
2- تدریس در مدرسه صدریه و جاهای دیگر
3- متصدی شدن امور استفتاء
4- تألیف
که ما در مورد هر کدام به جهت مختصر توضیحاتی را خواهیم داد.
1- امامت در مدرسه جوزیه:
شاگردش ابن کثیر در مورد وی می گوید: او امام مدرسه جوزیه و فرزند قیم آن بود. (در مورد مدرسه جوزیه قبلا سخن گفته شد)
2- تدریس:
تدریس نمودن ابن قیم بیانگر وسعت علم و تفوق و بلوغ فکری وی می باشد که بسیاری از بزرگان و علما، حفاظ و مشاهیر اسلام مانند حافظ ابن رجب حنبلی و محدث چیره دست ذهبی و علامه ی مفسر و فقیه و محدث حافظ ابن کثیر از وی کسب فیض نمودند.
3- متصدی شدن امور استفتاء:
گرچه علامه ابن قیم در عصری می زیست که علوم و معارف اسلامی متجلی شده بود اما وی از اختلافات مذهبی و شعله ور شدن آتش عصبیت و مذهب گرایی اندوهگین بود و رنج می برد، وی خود را از این قیود رهانیده بود و به هنگام پیوستن به شیخ الاسلام ابن تیمیه آزاد اندیشی را از وی یاد گرفت. ابن قیم مجتهدی بود که در راه حق و برای ریشه کن ساختن باطل فتوا می داد و تمامی فتاوایش برای نشر و تأیید سنت و برخورد با مردم بوسیله مذهبی صحیح الروایه و مورد تأیید شریعت اصیل اسلامی یعنی قرآن و سنت و پیروی از سلف صالح بود. ابن قیم به دور از هر انگیزه ی دنیوی و یا رسیدن به جا و مقام بلکه فقط و فقط برای رضای خدا فتوا می داد و جانش را در این راه وقف نموده بود. بارها و بارها بوسیله فتاوایش روانه زندان شد، شاگردش امام ذهبی می گوید: ابن قیم از بزرگترین یاران ابن تیمیه بود که فتوا می داد و تدریس و مناظره می کرد و کتاب های فراوانی را تصنیف کرد تا دیگران را از دریای علومش بهره مند سازد.
4- تألیف:
ابن قیم رحمه الله دارای تألیفاتی فراوان است که تعداد آنها از شصت تألیف تجاوز می کند که ما در مورد معروفترین آنها توضیحاتی را خواهیم داد و بعضی را فقط نام خواهیم برد.
1- زاد المعاد فی هدی خیر العباد:
زاد المعاد فی هدی خیر العباد کتابی است که علامه ابن قیم رحمه الله آن را در مورد سیرت پیامبر صلی الله علیه وسلم و اخلاق و ارشادهای وی نوشت، او در ابتدای این کتاب موضوع بعثت محمدی به مراتب و انواع وحی را به گونه ای ذکر می کند که دربقیه کتب سیرت مشاهده نمی شود، سپس به گونه ای ماهرانه به بیان طرز عبادت پیامبر صلی الله علیه و سلم و هیئات نمازش و سنت ها و آداب و عادات وی می پردازد و همچنین در مورد حکمت عبادت و ارکان احکام و اسرار و فوائد آن به گونه ای بحث می کند که انسان را به شگفتی وا می دارد و در مورد مغازی و غزوات پیامبر صلی الله علیه و سلم و طب نبوی مباحث بسیار جذاب و خواندنی دارد، حقیقتا هر کس این کتاب را مطالعه نماید مدهوش و متعجب خواهد شد زیرا مباحث مفصل و دقیقی که در مورد سنت و اسانید و رجال و دقائق سیرت نبوی و تاریخ و احکامی که در این کتاب موجود است تنها در کتابخانه های مجهز و بزرگی قابل جمع آوری است حال اینکه علامه ابن قیم آن را در سفر نوشتند، در حالی که هیچ مرجع و مصدری را در اختیار نداشتند اما اطلاع وی به احوال و سیرت و مغازی و ارشادات نبوی صلی الله علیه وسلم به اندازه ای بود که بسیاری از احادیث قولی و فعلی متعلق به پیامبر که در این کتاب گنجانیده شده است در صحاح و سنن و مسانید و معاجم و کتب سیرت موجود است.
اهمیت این کتاب تا جایی است که علامه ابو الحسن ندوی رحمه الله آن را بعد از کتاب إحیاء علوم دین غزالی بزرگترین کتابی می داند که بین کتاب و سنت الفت بخشیده و در بسیاری موارد حتی از احیای علوم الدین غزالی نیز پیشی گرفته است مانند اینکه ابن قیم می خواست این کتاب را به رشته تحریر در آورد تا جایگزین کتابخانه های بزرگ علمی شود. او در این کتاب مقام مرشد و مربی، فقیه و محدث را ایفا می کند. و هر کسی ذوق حدیث در وجودش رخنه کرده باشد و حریص بر پیروی نمودن سنت و آداب نبوی باشد این کتاب را بر دیدگانش می نهد، برای مثال عالم معروف هند شیخ عبدالله غزنوی بسیار مجذوب این کتاب گشته بود، تا جایی که همیشه دعاء می کرد ای أرحم الراحمین و جود این کتاب را برای من آسان گردان، و آن را بهترین زاد و توشه برای معاد و آخرتم قرار ده.
2- مدارج السالکین بین منازل ایاک نعبد ایاک نستعین:
این کتاب شرحی است بر کتاب منازل السائرین نوشته ی شیخ الاسلام عبدالله انصاری هروی (معروف به خواجه عبدالله انصاری) و انصافا کتاب مدارج السالکین بهترین کتابی است که ابن قیم رحمه الله در تهذیب نفوس و اخلاق و آراسته شدن به اخلاق متقین و صادقین به رشته ی تحریر در آورده، که دلالت بر این دارد که مولف کتاب خود نیز از مهترین و صادقین بوده که قبلهایشان به تقوای الهی آرمیده بود. وی این کتاب را نوشت تا حاجت شدید مسلمین را در آن عصر مادی بر طرف نماید، و به جای نشاط مادی مردم صفای طینت، تقوای نفوس و تهذیب اخلاق را به آنها بیاموزد تا اینکه اگر خداوند مقدر نمود به وسیله این کتاب در حال و آینده به جای حیات مادی و ثروت اندوزی، حیاتی پربرکت و نیکو و مأمن در سایه سار اسلام به آنها ببخشد، همانگونه که سلف صالح رضی الله عنهم اجمعین دین و دنیا برایشان جمع شد و خداوند دینشان را تمکین بخشید و ترس آنها را مبدل به امنیت نمود.
3- اعلام الموقعین عن رب العالمین:
کلمه توقیع در لغت به معنای امضاء کردن می باشد و موقع عن رب العالمین کسی است که حکم خداوندی را امضاء و صادر می نماید که منظور، مفتیان و فقها می باشند. علامه ابن قیم رحمه الله این کتاب را در مورد آداب فتوا و مفتی و مستفتی با شروط آن به رشته تحریر در آورد تا مفتیان را به مقام و منزلت خطیری که در آن واقع شده اند آگاه سازد. لذا آنان را امضاء کننده ی حکم خداوندی می خواند.
ابن قیم رحمه الله در ابتدای کتابش می گوید هنگامی که منصب و مقام امضاء گری پادشاهان به کسی تعلق می گیرد وی دارای فضل غیر قابل و ارزشی آشکار شده است و آن را بالاترین منزلت رفعت می پندارد، پس مقام و منصب امضاء گر حکم خداوند چگونه است؟ کسی که در این مقام و منصب قرار گرفته بر وی لازم است که زاد و توشه برای خویش فراهم آورد و قدر مقامی که در آن واقع شده است را بداند و هیچ باکی از گفتن سخن حق و استوار به دل راه ندهد زیرا قطعا خداوند نصرت و یاری خویش را بر وی ارزانی خواهد داشت.
البته خود این کتاب علامه ابن قیم رحمه الله اعلام الموقعین نام ننهاده، بلکه این بخاطر مضمونش به این اسم اشتهار یافته است و منظور از موقعین (و یا امضاء کنندگان حکم خداوند) فقهاء و مفتیان می باشند که علامه ابن قیم رحمه الله در این کتاب معالم شرعی را برای فتوا و مفتی و مستفتی و خطرات و اهمیت این مقام را بیان می کند و مفتیان را از فتوا دادن بدون علم برحذر می دارد و آنها را به تفکر در مقام رفیع افتاء و قضاوت وامیدارد.
4- الطرق الحکمیة فی سیاسه الشرعیة:
این کتاب در اصل جوابی است برای بعضی از دوستان علامه ابن قیم رحمه الله که از وی سوال کرده بودند که آیا برای شخص قاضی درست است که بوسیله ی تیز هوشی اش و یا با قرائنی که گمان می کند که حق بر آن نهفته شود قضاوت کند و در قضاوت تنها به نشانه ها و علائم بسنده کند؟
علامه ابن قیم با نوشتن این کتاب جوابی کافی و شافی به شخص سوال کننده داد و با ذکر کردن آراء و نظریات گذشتگان بیان می کند که گذشتگان بر جواز حکم کردن قاضی بوسیله ی تیز هوشی اش اتفاق داشته، اما در مورد مقدماتی که آنها را به این مقصود می رساند با هم اختلاف داشته اند. علامه ابن قیم در این کتاب به بیان انواع تیز هوشی و مثال هایی از تیز هوشی گذشتگان و مقدماتی که شخص قاضی از طریق آن می تواند متهم را شناسایی کند می پردازد و همچنین مقدمات تیز هوشی را بیان می کند.
5- مفتاح دارالسعادة:
بدون شک میتوان کتاب مفتاح دار السعاده تألیف ابن قیم را از شاهکارهای علمی قرن هفتم و شخص ایشان دانست. علامه ابن قیم در بخش نخست این کتاب به بیان اسرار الهی در خلقت موجودات میپردازد و با نگاهی موشکافانه مسائل شگفتانگیز را که بشر امروزی پرتوی آن را میبیند فرا روی انسان قرار میدهد.
وی در بخش اول ابتدا به حکمتهای هبوط آدم از آسمان به زمین اشاره میکند و آن را عین کمال آدم میداند و پس از بیان حکمتهای این قضیه، میگوید: خداوند چیزی بهتر از بهشت به آدم داد و آن هم عهد و پیمان و میثاق الهی بود. ایشان پس از بیان این موارد به بیان اهمیت علم و اراده در رسیدن به سعادت و خوشبختی میپردازد و میفرماید: پس از این که خداوند آدم را از بهشت به زمین منتقل کرد راهی را فرا روی وی قرار داد که پیمودن آن جز به وسیلهی علم و اراده امکان پذیر نمیباشد. پس از بیان این قضایا علامه ابن قیم به تبیین حکمتهای خلقت موجودات از زمین و آسمان گرفته تا ستارهها و کهکشانها، آتش و هوا، کوه و درخت، انگور و انار، پرنده، نخل، فیل، مورچه، زرافه، انسان و اعضای بدنش و غیره میپردازد و نکتههای علمی بسیار ظریفی را بیان میکند و هر گاه میخواهد به بررسی حکمت بپردازد مبحثش را با جمله (تأمّل) آغاز میکند و انسانها را به تفکر و اندیشیدن در مورد اسرار و حکمتهای الهی وا میدارد.
سپس علامه ابن قیم به بررسی حکمتهای پوشیده ماندن زمان قیامت بر انسانها از جانب خداوند میپردازد و در 34 مورد حکمت آن را بیان میکند.
وی در جزء دومِ کتاب خود، ابتدا به بیان نیاز انسانها به شریعت میپردازد و آن را ضروریترین نیاز انسانها میداند و از دیدگاه وی شریعت، از پزشکی ضروریتر است زیرا در هر جامعه ای بیماران اقلیت هستند و اکثر آنها در حال سلامتی زندگی میکنند و این اقلیتها هستند که نیاز به طبیب و پزشک دارند.
سپس ایشان به تبیین اتفاق شرایع در اصول میپردازد و پس از بیان این مسائل به شبهات فلاسفه در مورد کمالات نفسی پاسخ میگوید و پس از آن به ابطال تفکرات منجّمین و ستاره شناسان می پردازد.روی هم رفته هر شخصی با مطالعهی این کتاب با بسیاری از مسائل علمی آگاه میشود و به حکمتهای الهی پی میبرد و هنرمندی مؤلف را تحسین می نماید.
از کتب علامه ابن قیم علاوه بر کتاب هایی که ذکر شد می توان به:
1- إغاثة اللهفان من مصاید الشیطان 2- تحفة المودود في أحكام المولود 3- أحكام أهل الذمة 4- الفروسية 5- تهذیب سنن أبي داود 6- اجتماع الجیوش الإسلامية علی غزو المعطلة و الجهمية 7- الصواعق المرسلة علی الجهمیة و المعطلة 8- شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل 9- هداية الحيارى من اليهود و النصارى 10- حادي الأرواح إلي بلاد الأفراح 11- کتاب الروح 12- عدة الصابرین و ذخیرة الشاكرين 13- الوابل الصيب من الکلام الطيب 14- التبيان فی أقسام القرآن 15- بدائع الفوائد 16- الفوائد 17- إجلاء الأفهام فی الصلاة و السلام علی خير الأنام 18- روضة المحبين و نزهة المشتاقين 19- طريق الهجرتين و باب السعادتين و غیره که تعداد آنها از شصت کتاب تجاوز می کند اشاره کرد.
ویژگی های تألیفات ابن قیم و مناهج وی در مؤلفاتش:
تألیفات ابن قیم از جهت حسن ترتیب و زیبایی تألیف حتی از مولفات استادش ابن تیمیه نیز پیشی گرفته و از جانب دیگر بدلیل دارا بودن اسلوب زیبا و عبارات شیرین و دلنشین و تأثیر گذار، از مولفات دیگر مولفین نیز متمیز شده اند و شاید این از جانب خود ابن قیم باشد که به جمال بیش از جلال آراسته شده بود. علامه ابن قیم رحمه الله در تألیف کتابهایش از مناهج فراوانی استفاده نموده که ما تنها به ذکر چهار منهج بسنده خواهیم کرد.
1- اعتماد بر استدلال هایی از قرآن و سنت:
ابن قیم در بحوث و تألیفاتش از ادله کتاب و سنت برای استنباط احکام با اسلوبی سهل و آسان بدون پیچیدگی لفظی و معنوی استفاده می کرد و توجیهات جانبی را به قرآن و سنت بر می گرداند و این منهج اصلی وی در عموم کتاب ها و مباحثش می باشد، اما گاهی اوقات ناچار اقوال بعضی قبایل و طوایف را نقل می کند اما به قرآن و سنت و علمای سنت احترام فراوانی قائل بود و با معارضین آن به شدت مبارزه می نمود.
2- تقدیم اقوال صحابه:
منهج اصلی ابن قیم در مسائل علمی رجوع به قرآن و سنت بود و اگر در آنها چیزی را نمی یافت به اقوال صحابه رجوع می کرد. زیرا اصحاب بهترین و نیکوکار ترین و دیندار ترین و صحیح الفهم ترین این امت بودند، و برای استدلال بر وجود اخذ این اصل در کتاب اعلام الموقعین از چهل و شش جهت بحث می کند.
3- شمولیت:
این خصوصیت بارز، از جمله منتهایی بود که خداوند به ابن قیم ارزانی داشته بود که اگر می خواست در مورد مسئله ای بحث کند. از تمامی جوانب آن چه از سیاق اقوال و آراء و چه از ادله و بیان وجود استدلال به آن بحث می کرد سپس مناقشه می نمود و در نهایت به حکمی سالم از جهت عقلی و نقلی می رسید این اسلوب تنها از عهده ی شخصی چون ابن قیم بر می آمد که ما آن را در بسیاری از کتاب های ابن قیم در مورد مسائل متعدد در می یابیم که در اینجا تنها به چند نمونه ی آن شاره خواهیم کرد.
الف) مبحث سه طلاق با یک لفظ
ب) مبحث عقلانی بودن حسن و قبح
ج) مبحث تأویل و رد آن
د) مبحث مجاز و رد آن
ه) مبحث نفقات و مقادیر آن
ابن قیم رحمه الله بر این عقیده بود که بخششی که خداوند و رسولش آن را دوست دارند از منازل تعبد می باشد و می فرماید: بخشش در علم این است که اگر کسی در مورد مسئله ای از تو سوال نمود جواب کافی و شافی به وی بدهی، و جوابت به اندازه ای نباشد که تنها ضرورت را دفع کند. همانطور که بسیاری در جواب مسائل تنها به بله و یا خیر بسنده می کنند. بخشش انسان در علم این است که تنها به پاسخ این سوال اکتفا نکنند بلکه نظریات مختلف و متعلقات آن و منشأ اختلاف را به گونه ای که برایش کافی باشد بازگو نماید.
4- آزاد اندیشی در ترجیح و اختیار اقوال:
گرچه علامه ابن قیم رحمه الله حنبلی مذهب بود اما خود را مقید به مذهب حنابله نمی دید بلکه هدفش پیروی از دلیل صحیح از قرآن و سنت بود گرچه بر خلاف قول و نظر مذهبش می باشد. زیرا حق از دیدگاه علامه ابن قیم رحمه الله تنها در یکی از اقوال موجود است نه در همه و به همین علت مفتیان را از خطر تقلید و تلاش برای به کرسی نشاندن رأی مذهب خود بر حذر می دارد. و هر گاه از وی در مورد مسئله ای سوال می شد عقیده و نظر خودش پیرامون آن مسئله را بیان می کرد گرچه خلاف قول مذهب باشد. وی آن دسته از مفتیان را که بر رأی مذهبشان اصرار می کنند در حالی که می دانند حق در غیر از آن نهفته شده است را خائن به خدا و رسولش و شخص سوال کننده می داند.
وفات علامه ابن قیم رحمه الله
علامه ابن قیم جوزیه رحمه الله در پنجشنبه شب 13 رجب سال (751 ه ـ ق) در حالی که شصت سال داشت رخت از جهان بربست و به سرای جاوید شتافت، اما نام خود را برای ابد در جهان جاوید ساخت و تا روزی که مسلمانی زنده است و بر کره ی خاکی نفس می کشد نام ابن قیم همواره در کنار استادش شیخ الاسلام ابن تیمیه و سایر علما جلوه می کند.
فردای آن روز بعد از نماز ظهر مسجد جامع اموی دمشق مملو از مشتاقانی بود که آمده بودند بر کسی نماز بگذارند که سالهای عمرش را در راه خدمت به خلق خدا گذرانده بود. بعد از مسجد اموی در مسجد جراح بر وی نماز گزارده شد، شاگردش ابن کثیر می گوید: در تشییع جنازه ی وی جمعیت انبوهی از جمله قضات و بزرگان و صالحین و عوام و خواص شرکت کرده بودند و مردم به سبب شدت ازدحام جسد مبارکش را با مشکلات فراوانی حمل می کردند. وی در دمشق در قبرستان باب الصغیر در کنار پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد، قبرش تا امروزه معروف است و در سمت چپ قبرستان از جهت دخول از دروازه ی جدید قرار دارد.