استخاره در پرتو رهنمودهای پیامبر ج
مؤلف:
سمیر محمد رزق
مترجم:
عبدالغنی براهویی
«اللهم رضنى بقضائك وبارك لي في قدرك حتى لا أحب تعجيل شيءٍ أخَّرتَه ولا تأخير شيءٍ عجّلته ولا تبعث بدني في طلب ما لم تقدره عليّ» [۱].
«بار الها! مرا به قضایت خشنود گردان و تقدیرات را برایم مبارک و میمون قرار ده تا تعجیل چیزی را که برایم (به خاطر حکمت و مصلحتی که خودت میدانی) به تأخیر انداختهای، دوست نداشته باشم. همچنین تأخیر چیزی را که برایم معجل کردهای دوست نداشته باشم، نیز جسمم را در طلب چیزی که آن را برایم مقدر نکردهای به حرکت درنیاور».
[۱] نیایش فوق منسوب به حضرت عمر بن عبدالعزیز/ است.
از دیرباز برای تشخیص خوب باید بودن کاری که تصمیم به انجام آن گرفته شده، روشهای خاصی به کار میرود، امروزه فال حافظ و فال قهوه و استخارهگرفتن با قرآن از شیوههای متداول در میان مردم است. بدیهی است که این شیوهها نمیتوانند سرنوشت ما را رقم بزنند و یا ما را نسبت به وضعیت تصمیمی که گرفتهایم و آگاه سازند.
بهترین شیوهای که از پیامبرص در این خصوص به ثبوت رسیده، استخاره است. براساس احادیثی که از پیامبرص نقل شده، در این مورد نیز اتفاق خاصی نمیافتد و تنها کاری که بنده میکند، این است که از خداوند میخواهد در تصمیمی که گرفته او را به سمت خیر هدایت کند و اگر سرانجام تصمیم او به بدی ختم میشود، او را از این تصمیم باز دارد. چه خوب است به جای شیوههای خرافی استخاره، شیوهای که هم خردمندانه است و هم با موازین دینی مطابقت دارد، در زندگی ما رایج شود. نوشتار کم حجم اما آموزندهای که در پیش روی دارید با همین هدف ترجمه شده است، امید است قبول افتد، از کسانی که در تهیه و نشر آن همکاری داشتهاند صمیمانه تشکر کنم.
«والله ولی التوفیق»
الحمد لله غافر الذنب وقابل التوب، شديد العقاب، لا إله إلا هو إليه المصير، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله، صلوات الله وسلامه عليه وعلى آله وصحبه ومن والاه إلى يوم الدين. أما بعد:
برادر دینیام جناب شیخ سمیر بن رزق از من خواست که نگاهی به تحقیق وی پیرامون استخاره بیندازم و آن را مرور کنم، من پیشنهاد وی را نشان فروتنی میدانم، چرا که تألیف نامبرده پیرامون «استخاره» نگاشتهای جالب و زیباست و تا جایی که اطلاع دارم تاکنون در بارهی استخاره کتابی مستقلی، نگاشته نشده است [۲].
کتاب مزبور، مشتمل بر مباحثی از قبیل: برحذر داشتن از رفتن نزد کاهنان، فال گیران، شعبده بازان، ساحران و... میباشد که خواننده را به توحید و یکتاپرستی تشویق میکند و از شرک و مظاهر آن برحذر میدارد، چنان نگاشته شده است که مخلوق را به آفریدگارش وصل میکند و به پیروی از سنت فرا میخواند، و از بدعت و مظاهر آن نیز برحذر میدارد.
به دعا و نیایش و شناخت اهمیت آن، ترغیب و تشویق کرده و جایگاه استخاره را نزد پیشینیان، صحابه و تابعین و دیگر نیکانش، تبیین و تشریح میکند.
نویسندهی ارجمند، برای نگاشتن موضوع استخاره به صورت مستقل، همت گماشت. در ضمن معنا و مفهومی را که در بر گیرندهی این آیه است، نیز تبیین کرده است: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾ [المائدة: ۳] [۳].
نویسنده نیز افزوده است که دین و مفاهیم آن هرگز، با خواب و پیشگوییها به دست نمیآید، بلکه از منابع اصلی و سرچشمههای زلال خویش (قرآن و سنت) حاصل میشود، نویسنده در ضمن بحث خود به نقاط خوب و ارزندهای نیز اشاره کرده است.
در پایان میگویم: خداوند به استاد سمیر بن رزق پاداش خوب و جزای خیر عنایت کند و خود و نوشتههایش را مایهی خیر و استفادهی عموم قرار دهد.
﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ﴾ [یوسف: ۲۱].
«خداوند بر انجام هر کاری توانمند است، اما بیشتر مردم نمیدانند».
[۲] بعد از نوشتن این مقدمه از نوشتههایی پیرامون استخاره اطلاع یافتم که متأسفانه نتوانسته بودند موضوع را به تفصیل شرح دهند. [۳] «امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تکمیل کردم و اسلام را به عنوان آیین برای شما برگزیدم».
إن الحمد لله، نحمده ونستعينه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا، ومن يهده الله فلا مضل له، ومن يضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأشهد أنّ محمداً عبده ورسوله. أما بعد:
کتابی که هم اینک فرا روی شماست، نوشتهی فروتنانهای است که برای برادران و خواهران ایمانیام نگاشتهام تا فضیلت و فواید استخاره و پایبندی به آن را برای آنان تبیین و تشریح کنم، افزون بر آن اهتمام پیشوا و سرورمان جناب رسول خداص و مدارسه و مذاکرهاش توسط آن حضرتص همانند آیات قرآن [چنانکه گویی سورهای از آن است] بر اهمیت و فضیلت استخاره نیز میافزاید، آن هم در فضایی که همواره بر او وحی نازل میشد، وحی که نامش «فرقان» است و محتوایش هدایت و سعادت و امر و نهی الهی، با وجود آن، هیچگاه نفرمود هرگاه یکی از شما ارادهی انجام کاری کرد، نزد من بیاید، چون من پناهدهنده و کمککننده هستم، یا: من به آسمان صعود میکنم و در محضر پروردگار حضور مییابم و تقدیر الهی را، آن طور که دلم میخواهد، دست کاری میکنم!! هرگز رسول خدا چنین نگفت، درست برخلاف آنچه برخی از صوفیان منحرف، مدعی اند و شعری در این مضمون به شیخ احمد رفاعی نسبت میدهند که میگوید:
من لاذ فينا اكتفى من غيرنا أبداً
وجاء في ركبنا بالأمن من ندم
فالجأ بأعتاب عزّي والتمس مددي
وطف ببابي وقف مستمطراً نعمي
ولازم الذّل في بطحاء منزلنا
تنجُ بهمتنا من حالة العدم
[۴]
«هرکس به ما پناه آورد هرگز به غیر ما نیاز پیدا نمیکند و در کاروان ما از ندامت و پشیمانی در امان خواهد بود. پس به آستانهی عزتم پناه آور و یاریام را بجوی و به درگاهم گشتی بزن و منتظر باران نعمتهایم باش و بر تو باد کرنش در منزلگه ما در بطحاء، چرا که به همت ما از وضعیت فقر و تنگدستی نجات پیدا خواهی کرد».
نمیدانم این گروه، چگونه نسبت باین سخن ناگوار و زشت و فرعونی را به شیخشان گوارا دانستند، نمیدانم عقل شان کجاست!.
پیامبر اکرمص که سرور انبیاء و اولیاست هرگز چنین ادعایی را به خود نسبت نداده است، بلکه چنین فرموده است:
«إِذَا هَمَّ أَحَدُكُمْ بِالأَمْرِ فَلْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ مِنْ غَيْرِ الْفَرِيضَةِ».
«هرگاه یکی از شما ارادهی انجام کاری را کرد، بایستی دو رکعت نفل بگزارد».
سپس چنین دعا کند:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَأَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ».
«بار الها! من با علم تو از تو طلب خیر میکنم و با قدرت تو از تو طلب قدرت و توانمندی میکنم».
بنابراین، پیامبر خداص بدین وسیله دلهای مردم را به خالق و مدبر کارها و برآوردهکنندهی نیازهایشان مرتبط میکرد.
مثلاً زمانی که عبدالله بن عباسب پسر بچهای بود، آن حضرتص او را اینگونه سفارش میکرد:
«يَا غَلاَمْ، إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ».
«ای پسر! هرگاه چیزی خواستی از خداوند بخواه و هرگاه کمک خواستی از خداوند کمک بخواه».
استخاره عاملی بازدارنده از گمراهی و پناهگاه امنی از لغزشها و انحرافات است، و از سنتهایی است که در عصمت، همزاد کتاب خدا است.
رسول اکرمص میفرماید: «تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً، كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّتی» [۵].
«بعد از خودم بین شما دو چیز گذاشتهام، اگر به آن دو متمسک شوید و عمل کنید، هرگز گمراه نخواهید شد، آن دو چیز کتاب الله و سنتم است».
آخر چگونه گمراه میشود کسی که تکیهاش تنها به خداوند است، مددجوییاش تنها از خالق یکتا و توکل و اعتمادش بر خداوند توانا است، مگر خداوند نفرموده است:
﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓ﴾ [الطلاق: ۳].
«هرکس بر خدا توکل کند [و کار و بار خود را بدو واگذارد)، پس وی، او را بسنده است».
شایان ذکر است که نیاز مردم در این دوران به استخاره بیش از پیش است، چرا که دوران ما، دورانی سرشار از فتنه و فساد است، چنانکه انسان شکیبا و بردبار را نیز سرگردان و حیرتزده میکند، دورانی است که کششهای هوای نفس زیاد و آراء و نظرات، مختلف و متفاوت شده است، همتها سست و تعهدات نقض شده است، حق با باطل جای عوض کرده و به جای هدایت ضلالت و گمراهی نشسته است، معروف لباس منکر به تن کرده، چنانکه معروف از منکر تشخیص داده نمیشود، دیگر برای کسی که میخواهد دینش را با چنگ و دندان حفظ کند چارهای جز این نیست که به خدای صاحب امر و خلق متوجه شود و قلبش را تماماً به او بسپارد.
لذا برای انجام هر کار ارزندهای نبایستی بدون عرض حال به پیشگاه خداوند و استخاره در بارهی آن، اقدام کند، چون تنها خداوند کافی و شافی است. ﴿هُوَ ٱلۡحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٥ [غافر: ۶۵].
«زندهی جاوید او است، جز او خدایی وجود ندارد. پس او را به فریاد خوانید، و عبادت را خاص او بدانید، سپاس و ستایش خدایی را سزاست که پروردگار جهانیان است».
[۴] تهذیب الرفاعیة: ص ۵۹. [۵] شیخ آلبانی در کتاب التوسل حدیث فوق را با این الفاظ ذکر کرده است: «تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ» در پاورقی همان کتاب میگوید: حدیث را امام مالک به صورت مرسل روایت کرده است و حاکم از ابن عباس روایت کرده است، اسنادش حسن است و شاهدی از حدیث جابر نیز دارد که در سلسلة الأحایث الصیحیة به شمارهی ۷۶۱) ذکر کردهام.
یکی از الطاف پروردگار بر بندگان این است که استخاره را از زبان پیامبرش برای آنان مشروع و آن را جایگزین عمل جاهلانهی مشرکان کرده است.
همچنین استخاره جایگزین عملی است که برخی از مسلمانان در جاهلیت کنونی مرتکب میشوند، چنین نقل شده است که هرگاه مشرکان تصمیم به مسافرت مهمی میگرفتند، یا ارادهی سفرِ تجاری یا قصد ازدواج میکردند، با تیرکها (ازلام) که از سنگ یا اوراق ساخته شده بود، بخت آزمایی و طالعبینی میکردند و از آنها طلب خیر میکردند. مشرکان باور داشتند که آنها توانِ انتخاب خیر و شر را دارند، لذا خیر به اعتقاد آنان همان بود که آنها انتخاب میکردند . در حدیث هجرت از قول سراقه بن مالک، زمانی که در تعقیب رسول خداص و ابوبکرس بود، آمده است که گفت: باتیرکها بخت آزمایی و طالعبینی کردم که آیا میتوانم به آنان آسیبی برسانم یا نه، همان تیری بیرون آمد که برایم ناگوار بود، یعنی همان تیری بیرون آمد که نمیتوانم به آنان ضرر و زیانی برسانم، چون سراقه قصد داشت آنان را دستگیر کند و جایزهی ویژهی قریش را در ازای تحویل آنان، دریافت کند.
این رخداد، پیش از مسلمانشدن او بوده است.
به تیرکهایی که با آنها بخت آزمایی و طالعبینی میکردند، در عربی «ازلام» گفته میشود، ابن جریر طبری میگوید: مردم در دوران جاهلیت برای تشخیص خیر و شر و شناخت نحسبودن یا نیکبودن کاری که قرار بود، انجام دهند، به سراغ سه تیرک میرفتند که روی یکی از آنها نوشته شده بود: «انجام بده» و روی دومی نوشته شده بود: «انجام مده» و بر سومی نوشته شده بود: «غُفُل» به چیزی گفته میشود که هیچگونه اثر و نشانی نداشته باشد، همچنین به کسی گفته میشود که در انجام امور هیچ تجربهای نداشته باشد، به تعبیر دیگر «کودن».
وقتی که خورشید اسلام بر دنیا تابیدن گرفت، مردم را از انجام کارهای جاهلانه منع کرد و حرمت بخت آزمایی و طالعبینی با تیرها و... را در ردیف میگساری و قماربازی و بتپرستی قرار داد.
خداوند در قرآن میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠﴾ [المائدة: ۹۰].
«ای مؤمنان! میخوارگی و قماربازی و بتان (سنگی و غیره که در کنار آنها قربانی میکنید) و تیرها (و سنگها و اوراقی که برای بخت آزمائی و غیبگویی به کار میبرید، همه و همه از لحاظ معنوی) پلیدند (و ناشی از تزیین و تلقینِ) عمل شیطان هستند، پس از این کارهای پلید دوری کنید تا رستگار شوید».
روش اسلام در تحریم چیزی یا بازداشتن از انجام امری، بدین شکل است که هرگاه چیزی را حرام اعلام کند، حتماً جایگزین شفابخش و قانعکنندهای برای آن قرار میدهد، با این تفاوت که در عمل مشروع خیر و برکت بزرگی نهفته است و در عمل غیر مشروع و بدعتآمیز که انسان مرتکب آن میشود جز ضرر و زیان چیز دیگری وجود ندارد.
بنابراین، پیامبر خداص همانطور که سخت علاقمند بود به یارانش سورههای قرآن را آموزش دهد، رغبت داشت که آنان استخاره را هم فرا گیرند و آن را در زندگی روزمرهی خویش مورد استفاده قرار دهند، چون استخاره نزد پیامبرص از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار بود و نیاز مسلمانان بدان، اهمیت آن را دوچندان میکرد.
حضرت جابر بن عبداللهس میگوید: پیامبر خداص در تمام امور و کارهای روزمره استخاره را همانند سورهای از قرآن به ما آموزش میداد، در روایتی دیگر آمده است، همانطور که سورهای از قرآن را به ما آموزش میداد، استخاره را نیز به ما آموزش میداد.
واقعاً جای بسی تأسف است که مسلمان قرن پانزدهم هجری قمری آن هم در عصر علم و دانش و روشنگری، دوران رشد و ترقی عقلانی بشر، از این نور درخشنده که رسول خداص برای آنان به ارمغان آورده است، روی برتابند و بدان توجه و اعتنایی نکنند، عقل و خورد خویش را در راه بیهوده بکار گیرند و با رفتن نزد کاهنان و فالگیران و طالعبینان و جادوگران و... خود را به بدبختی و هلاکت بیندازند، از جن و مردگان استعانت و کمک بجویند و در صدد کشف و شناخت امری برآیند که خداوند آن را حتی از پیامبرش نهان داشته است، چون دانستن غیب، صفتی از صفات خدای «علام الغیوب» است.
در این خصوص خداوند به پیامبر امر کرده است که در حضور مردم چنین اعلان کند:
﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١٨٨﴾ [الأعراف: ۱۸۸].
«بگو: من مالک سودی و زیانی برای خود نیستم، مگر آن مقداری که خدا بخواهد و اگر غیب میدانستم، منافع فراوانی نصیب خود میکردم و اصلاً شر و بلا به من نمیرسید، من جز بیمدهنده و مژدهدهندۀ مؤمنان نیستم».
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ إِنِّي مَلَكٌۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۚ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِيرُۚ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ٥٠﴾ [الأنعام: ۵۰].
«ای پیغبر بگو: من نمیگویم گنجینههای خداوند نزد من است، و من غیب نمیدانم و من به شما نمیگویم که من فرشتهام. من جز از آنچه که به من وحی میشود پیروی نمیکنم».
بنابراین، کسی که توان و ظرفیت تصدیق آنچه را که رسول خداص بیان میکند را نداشته باشد، استخاره و هرچیزی دیگر به اوهرگز سودی نخواهد رساند، چون او مانند کسی است که از زمین تافته بر آتش پناه برد.
یا به قول شاعر: «كالعيس في البيداء يقتلها الظمأ ... والـماء فوق ظهورها محمول» آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم= یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم.
از خداوند مسئلت میکنیم که راه گمکردهی ما را هدایت و آوارهی ما را باز گرداند و ما را به عیبهایمان آگاه و بینا کند و با فضل و لطف خویش به ماه راه یافتگی الهام بخشد. آمین
استخاره عبارت است از طلب خیر کردن و برای بدستآوردن آن تلاشکردن. از باب استفعال به معنای خواستارشدن است. «الخیر، اسمی است از فعل «خار الله لك في هذا الأمر» خداوند در این امر برایت خواستار خیر شده است».
الاختیار: یعنی برگزیدن و گلچینکردن. میگویند: «استخر الله يخر لك» «از خداوند خواستار خیر شو که آن را برایت برمیگزیند» چون هرگاه بنده از خدا خیر طلب کند، آن را برایش فراهم میکند. در محاوره گفته میشود: «فلان خيري من الناس» «فلان کس دوست برگزیدهام است».
«استخار الـمنزل»، خواهان نظافت و پاکیزهشدن منزل شد.
«استخار الرجلُ الرجلَ»، از او خواهان عطوفت شد و او را به سوی خود فرا خواند [۶].
استخاره در معنای اصطلاحی و شرعی خود، طلب خیر کردن از خداوند در کارهایی است که برای بندگانش مباح و حلال، ساخته است. روش آن بایستی به نحو و کیفیتهایی که سنت پیامبرص تعیین کرده است، منطبق باشد.
[۶] ابن منظور، لسان العرب: ج ۲۱، ص ۱-۱۲.
استخاره به معنای اعتماد و ارتباط همیشگی انسان با خداوند است. و دلبستگی قلب وی بدانچه که نزد اوست، دلبستگی بنده ای که به قضا و قدر پروردگارش خشنود است و به حکم او مطمئن و در تمام امور توکل و اعتمادش به او و همیشه خویش را بر آستان فضل و لطف بیشمارش میبیند، این بنده همواره سخن زیبای پرورگارش را فرا روی خویش قرار میدهد:
﴿وَرَبُّكَ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُ وَيَخۡتَارُۗ مَا كَانَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ﴾ [القصص: ۶۸].
«پروردگار تو هرچه را که بخواهد میآفریند، هرکس را بخواهد برمیگزیند، و مردمان (پس از صدور فرمان خدا در بارهی چیزی و کسی) حق انتخاب و اختیار ندارند...»
باز از خداوند آرزومند است که او را به راستترین و زیباترین راهها هدایت کند، چرا که چنین درخواستی از صفات سعادتمندان است.
امام محمد/ از سعد بن ابی وقاصس روایت میکند که رسول اکرمص فرموده است: از علایم سعادتمندی انسان این است که در تمام کارهایش از خداوند طلب خیر کند و به قضا و قدر الهی خشنود باشد، و از علایم نگونبختی انسان این است که طلب خیر و استخاره را رها سازد و از قضاء و قدر پروردگارش ناخشنود و ناراضی باشد [۷].
امام ابن قیم میگوید: بنگر که امر مقدر شده چگونه با دستآویز قراردادن دو چیز بدست میآید:
۱- توکلی که پیش از آن استخاره باشد.
۲- خشنودبودن بدانچه که خداوند پس از استخاره مقدّر میکند، چرا که خنشودبودن به قضاء و قدر الهی عین سعادتمندی است.
در صورتی که استخاره توأم با توکل نباشد و همچنین پیش از توکل، استخاره ترک شود، یا بعد از آن نارضایتی و ناخشنودی از پروردگار وجود داشته باشد، نشان شقاوت و بدبختی خواهد بود، در دعا نیز میخوانیم: «وَأَسْأَلُكَ الرِّضَاءَ بَعْدَ الْقَضَاءِ» «بعد از وقوع قضاء از تو خشنودی میطلبم».
قضاء پیش از وقوع عزیمت است، اما زمانی که رخ داد، از دایرهی عزیمت خارج میشود، و رضا بعد از وقوع قضاء، حال و مقام است.
به طور خلاصه، مقصود این است که استخاره عبارت از توکل به خداوند و خویشتن را به او سپردن و با قدرت و دانش و حسن انتخاب او نسبت به بندگانش (که همیشه برای آنان خواهان خیر است) بختآزمایی کردن است. قطعاً این امر از مستلزمات پذیرش ربوبیت اوست، اگر انسان مسلمان چنین نباشد هرگز حلاوت ایمان را نخواهد چشید، و هرآنچه بعد از استخاره مقدر شود و انسان بدان خشنود گردد، نشان سعادتمندی اوست [۸].
[۷] حافظ ابن حجر حدیث فوق را حسن دانسته است. رک: فتح الباری: ج ۱۱، ص ۱۸۷. در سند حدیث فوق محمد بن ابی حمید است که در روایت حدیث ضعیف است. [۸] زاد الـمعاد: ج ۲، ص ۴۴۴.
در استخاره بزرگترین مفاهیم و والاترین معانی توحید نهفته است.
پیامبر خداص به ما آموخته است که هیچگاه بدون پناهبردن به خدا، تصمیم به انجام کاری نگیریم و قبل از هر کاری بایستی با جدیت دعا کنیم، به امید آنکه خداوند به علم خویش ما را به بهترین امور و درستترین کارها رهنمون شود و بدی را با قدرت خویش از ما دور سازد و ما را از لغزشها برهاند.
به ما آموخته است که چگونه، همچون بندهای کرنشگر و فروتن به خدای جلیل پناه بریم که آغاز این پناهبردن بایستی با نماز باشد، در نماز دروازهی پادشاه و مالک الملک را بایستی پی در پی بزنیم تا باز شود و اجازهی ورود داده شود.
عبدالله بن مسعودس میگوید:
«إِنَّكَ مَا كُنْتَ فِي صَلاةٍ فَإِنَّكَ تَقْرَعُ بَابَ الْمَلِكِ وَمَنْ يُكْثِرُ قَرْعَ بَابِ الْمَلِكِ يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لَهُ» [۹].
«تا زمانی که در نماز هستی انگار بر دروازهی پادشاه حلقه میزنی و هرکس که بیشتر حلقه بر در بزند، امید است که در، به روی او گشوده شود».
آنگاه به بنده اجازهی سخنگفتن داده میشود، او نیز خویشتن را خاضعانه به آستانهی او خواهد انداخت، در همان حال بایستی خود را از کلیهی توانمندیهایش برهاند و به حول و قوهی الهی پناه برد.
زبان حالش چنین گوید:
«يا مالك الـملك، يا عالم الغيب، يا من عودتني الكرم، وأعطيتني، واخترت لي قبل أن أسألك، لا تخذلني، وأنا أسألك، اللهم اختر لي فإني لا أحسن الاختيار، ودبر لي، فإني لا أحسن التدبير، وأهدني بعلمك إلى خيري الدنيا والآخرة يا علام الغيوب».
«ای مالک هستی، ای دانندهی غیب، ای کسی که مرا به کرم و بخشش خود مأنوس کردی، و هر آنچه را که از تو خواستم به من عطا کردی، و پیش از آنکه از تو طلب کنم، برایم خیر انتخاب کردی، اکنون مرا رها مکن و تنهایم مگذار، من فقط از تو میخواهم، بار الها! خیر را برای من برگزین، زیرا که انتخاب من خوب نیست و برای من تدبیر کن و برایم چارهای ساز، چون من توان حسن تدبیر را ندارم، ای دانندهی غیبها، با علم خود به خیر دنیا و آخرت راهنمایام کن».
شاعری شیرینسخن سروده است:
ألا في الصلاة الخير أجمع
لأنّ بها الرقاب لله تخضع
وأول فضل في شريعة ديننا
وآخر ما يبقي إذ الدين يرفع
فمن قام للتكبير لاقته رحمة
وكان كعبدٍ بابَ مولاه يقرع
وكان لربّ العرش حين صلاته
نجياً فيا طوبى له حين يخشع
«هان! در نماز خیر کاملی نهفته است، زیرا در آن گردنها در برابر خدا فروتن میشوند، در شریعت ما نخستین فضیلت در نماز است و وقتی که دین از میان مردم برداشته شود، نماز واپسین چیزی است که میماند، و هرکس که برای تکبیر برمیخیزد، رحمتهای الهی به استقبالش خواهد آمد و چنین کسی به بندهای میماند که دروازهی مولایش را مرتب میزند، و هنگام نمازش با صاحب عرش به گفت و گو مینشیند و خوشا به حال او وقتی که در برابر خدا خاشع و فروتن میشود».
در ضمنِ استخاره و انسگرفتن با آن، بنده یقین خواهد کرد که پروردگاری دارد که هرگاه از او بخواهد، به او عطا میکند، چون ذاتی است که هرکس او را فرا خواند، پاسخش میدهد و هرکس از او طلب یاری کند، کمکش میکند و هرکس بدو پناه برد، پناهش میدهد.
هیچ چیز در زمین و آسمان از پروردگار تو نهان نمیماند، چه ذرهای باشد و چه کوچکتر و یا بزرگتر از آن، همهی اینها در کتاب واضح و روشنی در نزد پروردگارتان به نام لوح محفوظ ثبت و ضبط میشود.
خداوند از زبان لقمان که فرزندش را موعظه میکند، میفرماید:
﴿يَٰبُنَيَّ إِنَّهَآ إِن تَكُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَكُن فِي صَخۡرَةٍ أَوۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٞ ١٦﴾ [لقمان: ۱۶].
«پسر عزیزم! اگر به اندازهی سنگینی دانهی خردلی (عمل نیک یا بد انجام گرفته) باشد و در دل سنگی، یا در آسمانها و یا اینکه در میان زمین باشد، خدا آن را حاضر میآورد (و به حساب و کتاب آن رسیدگی خواهد کرد) چرا که خداوند بس دقیقِ و آگاه است».
استخارهکننده میداند که خداوند دارای علم و قدرتی است که بر تمام اشیاء چیره است و هیچ چیزی آن را مغلوب نخواهد کرد.
خداوند میفرماید:
﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡحَكِيمُ ٱلۡخَبِيرُ ١٨﴾ [الأنعام: ۱۸].
«او بر سر بندگان خود مسلط است و او حکیم است (و کارهایش را از روی حکمت انجام میدهد و از احوال و اوضاع) بسآگاه است».
لذا بنده بر خدا توکل میکند و خود را بدون توجه و اعتماد به کسی دیگر، به او میسپارد.
خداوند میفرماید:
﴿فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ﴾ [آلعمران: ۱۵۹].
«و هنگامی که تصمیم به انجام کاری گرفتی (پس از شور و تبادل آراء، قاطعانه دست به کار شو) و بر خدا توکل کن».
﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓ﴾ [الطلاق: ۳] [۱۰].
«هرکس بر خدا توکل کند (و کار خود را بدو واگذارد) خداوند او را بسنده است».
شاعر میگوید:
توكل على الرحمن في كل حاجة
أردت فإن الله يقضي ويقدر
إذا ما يُرد ذو العرش أمراً بعينه
ج يصبه، وما للعبد ما يتخير
وقد يهلك الإنسان من وجه حذره
وينجو بحمد الله من حيث يحذر
«بر خدای رحمان برای برآوردن هر نیازی که اراده کردی توکل کن، زیرا قضاء و قدر به دست اوست، خداوند هرگاه انجام امر معینی را اراده کند آن را انجام خواهد داد، ولی بدون اذن و ارادۀ خداوند بنده نمیتواند برای خود چیزی را انتخاب کند، گاهی انسان از ناحیهای بیم دارد و ممکن است هلاک شود، اما به لطف الهی از آن ناحیهای که هراس دارد نجات مییابد».
دیگری میگوید:
العبد ذو ضجر والرب ذو قدرٍ
والدهر ذو دولٍ والرزق مقسوم
والخير أجمع فيما اختار خالقنا
وفي اختيار سواه اللوم والشوم
«بنده دارای غم و اندوه و آه و ناله است و خدا صاحب تقدیر است، و زمانه هم در حال گذر است و روزی نیز تقسیم شده است، و خیر و برکت کامل همان است که آفریدگار ما برای ما انتخاب کرده است، و در انتخاب دیگران، سرزنش و کیفر است».
خداوند میفرماید: ﴿وَرَبُّكَ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُ وَيَخۡتَارُۗ مَا كَانَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٦٨﴾ [القصص: ۶۸].
«پروردگار تو هرچه را بخواهد میآفریند، و هرکس را بخواهد برمیگزیند، و مردمان (پس از صدور فرمان خدا در بارهی چیزی و کسی) حق انتخاب و اختیار ندارند، خداوند بسی منزهتر و بالاتر از آن است که چیزی را انباز او کنند».
خداوند میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ﴾ [الأحزاب: ۳۶].
«هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرر کرده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند».
رسول اکرمص که سرور موحدان است، هرگاه برایش مشکلی پیش میآمد، بیدرنگ به نماز روی میآورد و هرگاه در دعا اوج میگرفت چنین میفرمود:
«اللَّهُمَّ رَحْمَتَكَ أَرْجُو فَلاَ تَكِلْنِى إِلَى نَفْسِى طَرْفَةَ عَيْنٍ وَأَصْلِحْ لِى شَأْنِى كُلَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ» [۱۱].
«بار الها! به رحمت تو امیدوارم، لذا لحظهای مرا به خودم وا مگذار و تمام حالات و امورم را برایم خوب و نیک گردان، چون هیچ معبودی [به حق] جز تو نیست».
و هنگام مصیبت میفرمود:
«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ الْعَظِيمُ الْحَلِيمُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ الأَرْضِ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» [۱۲].
«هیچ معبودی به حق جز خدای بزرگ و بردبار نیست، هیچ معبودی به حق جز خدا وجود ندارد، او پروردگار آسمان ها و زمین و آفرینندهی عرش بزرگ است».
[۹] به روایت طبرانی، فی الکبیر ورجاله رجال الصحیح، مجمع الزوائد: ج ۲، ص ۲۵۸. [۱۰] این آیه در اصل متن نبود و به خاطر تناسبش با موضوع از سوی مترجم به آن افزوده شده است. [۱۱] به روایت ابوداود و ابن حبان به شمارهی ۹۷۰، احمد، ج ۵، ص ۴۲، نسائی، حافظ ابن حجر در أمانی الأذکار: ج ۴، ص ۸، آن را حسن ذکر کرده است، هیثمی در مجمع الزوائد: ج ۱۰، صد ۱۳۷). [۱۲] به روایت بخاری، فتح الباری به شمارهی ۶۳۴۵، و مسلم به شمارهی ۲۷۳۰.
ادب استخاره اقتضا میکند که شخص استخارهکننده در زمان استخاره، خویشتن را از بند هوای نفس پاک کنند و مانند کسی که مشتاق به شناخت خیر است از پروردگارش طلب کند، بعد از آنکه به انجام کاری معین تصمیم گرفته و عزم خودش را جزم کرده است، بایستی استخاره کند، چون در این صورت از خداوند میخواهد که با هوای نفس و آنچه مطابق میل او است، موافقت کند و رأی او را تأیید نماید و بر خواستهاش مهر تأیید بزند، زیرا او در این صورت مانند کسی است که نظر دوست یا خویشاوندش را در بارهی چیزی بخواهد و با او در مورد انجام یا ترک کاری، رایزنی و مشورت کند، در صورتی که قبلاً تصمیم خودش را برای انجام یا ترک آن کار گرفته است، ولی اکنون فقط به او اعلام میکند و بدین وسیله خودش را از سرزنش میرهاند و بس.
امام نووی/ میگوید: «شایسته است که بعد از استخاره، آنچه را برایش انشراح صدر میشود انجام دهد [۱۳]. لذا شایسته نیست با تکیه بر شرح صدری که پیش از استخاره بوده است و مطابق میل و خواستهی نفس اوست، آن را انجام دهد، بلکه بجاست استخارهکننده انتخاب خودش را رها سازد، اگر چنین نکند به او استخارهکننده گفته نمیشود، بلکه میتوان گفت که: در طلب خیر و در تبرا از علم و قدرت خود و اثبات آن دو برای خدا، صادق نبوده است، زیرا اگر در آن صادق میبود از حول و قوه و انتخاب خود برائت میجست و به حول و قوهی الهی پناهنده و متوسل میشد» [۱۴].
مکحوم میگوید: از ابن عمرب شنیدم که میفرمود: «انسان از خداوند طلب خیر میکند، خداوند هم برای او خیر را انتخاب میکند، اما اثر آن خیر، اگر اندکی با تأخیر نمایان میشود و انسان اظهار ناراحتی و ناخرسندی میکند، ولی دیری نمیپاید که حاصل آن را خیر مییابد».
عمرس میفرماید: من از این نگران نیستم که به چه وضعیتی بامداد را آغاز کنم، طبق آنچه میپسندم یا آنچه که نمیپسندم، زیرا من نمیدانم خیر در آن است که من دوست دارم، یا در آن است که من دوست ندارم، هنگامی که از خداوند طلب خیر میکنم پس از آن نگران نیستم که آن کار صورت گیرد یا صورت نگیرد.
[۱۳] شیخ کمال الدین محمد بن علی الزملکانی متوفای سال ۷۷۱ هـ. ق . در طبقات الشافعیة الکبری: ص ۲۰۶ میگوید: هرگاه انسان دو رکعت نماز به خاطر انجام کاری خواند، بعد از آن هرچه برایش پش آمد، انجام دهد؛ چه انشراح صدر حاصل شود و چه حاصل نشود، زیرا در آن خیر است، گرچه انشراح حاصل نشود؛ چرا که در حدیث چیزی در بارهی انشراح صدر نیامده است. [۱۴] فقه السنة: ج ۱، ص ۱۷۹.
استخاره گونهای دعاست، و قبولی آن نیز شرایط و آداب خاصی دارد، نخستین شرط آن این است که استخارهکننده تلاش کند از روزی حلال بخورد.
در روایات زیادی آمده است، هرکس که خورد و نوش او از راه حرام به دست آمده باشد به دعای او توجهی نمیشود.
حضرت ابوهریرهس میگوید: پیامبر خداص فرموده است: هان! ای مردم! بدانید که خداوند پاک و پاکیزه است و جز پاکی و پاکیزگی چیزی دیگر را نمیپذیرد، خداوند مؤمنان را به همان چیزی فرمان داده است که پیامبران را بدان فرمان داده و فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ ٥١﴾ [المؤمنون: ۵۱].
«ای پیغمبران! از چیزهای پاکیزه بخورید و کارهای شایسته دهید، بیگمان من از آنچه انجام میدهید آگاهم».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ١٧٢﴾ [البقرة: ۱۷۲].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از چیزهای پاکیزهای بخورید که روزی شما کردهایم و سپاس خدای را بجا آورید، اگر او را پرستش میکنید».
«سپس در بارهی کسی سخن گفت که به سفر طولانی رفته است و با سر و صورتی ژولیده و غبارآلود، دست به سوی آسمان بلند میکند و یا رب، یا رب میگوید، در حالی که خوراک، نوشیدنیاش و پوشاکش از حرام بوده است و اصلاً با حرام پرورش یافته است، پس چگونه دعایش قبول میشود!» [۱۶].
حافظ ابن رجب حنبلی میگوید: پیامبر خداص در این حدیث به آداب دعا و اسبابی که باعث اجابت و یا مانع از اجابت دعا میشود، اشاره فرموده است، حضرت چهار عامل از عوامل اجابت دعا را در این حدیث بیان فرموده است:
۱- طولانیشدن سفر، چرا که سفر، خود جایگاه اجابت دعاست، در این باره ابوهریرهس از رسول اکرمص نقل میکند:
«ثَلاَثُ دَعَوَاتٍ مُسْتَجَابَاتٌ لاَ شَكَّ فِيهِنَّ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ وَدَعْوَةُ الْمُسَافِرِ وَدَعْوَةُ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ».
«سه گونه دعاست که حتماً مستجاب خواهد شد، و در اجابت آن هیچ شکی نیست، دعای مظلوم، دعای مسافر و دعای پدر در حق فرزندش».
پس هرگاه سفر طولانی شود، امکان اجابت دعا بیشتر خواهد شد، چرا که غربت طولانی و فاصلهی زیاد از خانواده، موجب دل شکستگی و تاب و تحمل دشواریها و فشارهای بسیار میشود، دل شکستگی از بزرگترین عوامل اجابت دعاست. از این رو هرگاه پیامبر خداص برای نماز و دعای استسقاء بیرون میرفت، با حالتی فروتنانه و ژولیده و متواضعانه میرفت [۱۷]، همچنین چادر خویش را از یک رو به روی دیگر برمیگرداند تا بدین وسیله نهایتِ فروتنی و کرنش خویش را در برابر پروردگارش به نمایش گزارد.
پیامبر خداص فرموده است:
«هَلْ تُنْصَرُونَ وَتُرْزَقُونَ إِلاَّ بِضُعَفَائِكُمْ» [۱۸].
«مگر غیر از این است که شما با ناتوانان و درماندگانتان یاری میشوید و روزی داده میشوید»؟
رسول اکرمص به ابوذرس فرمود:
«وصل على الجنائز لعل ذلك أن يحزنك، فإن الحزين في ظل الله» [۱۹].
«ای ابوذر! بر جنازهها نماز بگزار، شاید این کار تو را غمگین سازد، زیرا که انسان غمگین زیر سایهی خداست».
خداوند فرموده است:
﴿وَلَقَدۡ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ بِبَدۡرٖ وَأَنتُمۡ أَذِلَّةٞۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ١٢٣﴾ [آلعمران: ۱۲۳].
«خداوند شما را در بدر پیروز گردانید و حال آنکه (نسبت به کافران) ناچیز (و از ساز و برگ اندکی برخوردار) بودید، پس از خدا بترسید تا شکر (نعمت او را بتوانید) به جای آورید».
خداوند در سورهی انفال فرموده است:
﴿وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ أَنتُمۡ قَلِيلٞ مُّسۡتَضۡعَفُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ ٱلنَّاسُ فََٔاوَىٰكُمۡ وَأَيَّدَكُم بِنَصۡرِهِۦ وَرَزَقَكُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٢٦﴾ [الأنفال: ۲۶].
«(ای مؤمنان) به یاد آورید هنگامی را که شما گروه اندک و ضعیفی در سرزمین (مکه) بودید و میترسیدید که مردم شما را بربایند، ولی خدا شما را (در سرزمین مدینه) پناه داد و با کمک و یاری خود، شما را (در جنگ بدر پیروز گردانید و) نیرو بخشید و غنایم پاکیزهای بهرهی شما کرد تا اینکه سپاسگزاری کنید».
بدینگونه، آن گروه اندک و تضعیف شده، به خاطر تواضع و فروتنی و دلشکستگی توانستند به عزت و نصرت و رزق و روزی درست یابند، لذا گفته شده است که: پوشش عزت و نصرت و بخششها، تنها شایستهی فروتنان و دلشکستگان است. بیگمان گناهی که باعث خضوع و فروتنی انسان در برابر خدا شود، محبوبتر از طاعتی است که انسان را به ناز و کرشمه و تظاهر وادارد، چون شکست، نصیب کسی میشود که به طاعت خویش فخرفروشی و تظاهر کند، خداوند منان میفرماید:
﴿لَقَدۡ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٖ وَيَوۡمَ حُنَيۡنٍ إِذۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡ كَثۡرَتُكُمۡ فَلَمۡ تُغۡنِ عَنكُمۡ شَيۡٔٗا وَضَاقَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ ثُمَّ وَلَّيۡتُم مُّدۡبِرِينَ ٢٥﴾ [التوبة: ۲۵].
«خداوند شما را در موقع زیادی یاری کرد و (به سب نیروی ایمان بر دشمنان پیروز گرداند و از جمله) در جنگ حنین که شما به کثرت خود و قلت دشمنان مغرور شدید و خداوند شما را در اوایل امر به خود رها کرد و دشمنان بر شما چیره شدند) بدانگاه که فزونی خودتان شما را به اعجاب انداخت (و فریفته و مغرور انبوهی لشکر شدید) ولی لشکریان فراوان اصلاً به کار شما نیامدند (و گره از کارتان نگشادند) و زمین با همهی وسعت خویش بر شما تنگ شد و از آن پس پشت کردید و پای به فرار نهاید».
۲- عامل دوم: ژولیدگی شکل و ظاهر و با گرد و غبار آلوده شدن، این حالت نیز نشانهی اجابت دعاست، چنانکه از رسول اکرمص نقل شده است:
«رُبَّ أَشْعَثٍ أَغبَرَ ذِي طمرين مَدْفُوعٍ بِالأَبْوَابِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لأَبَرَّهُ» [۲۰].
«چه بسا انسان ژولیده و غبارآلود و ژندهپوش و راندهشده از درها، اگر بر خداوند سوگند یاد کند، حتماً خداوند سوگندش را نافذ خواهد کرد».
۳- عامل سوم: دستها را به سوی آسمان برافراشتن و بدینوسیله ابراز نیازکردن که این عمل از آداب دعاست و باعث امیدواری اجابت آن میشود.
حضرت سلمانس از رسول اکرمص نقل میکند:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَيِيٌّ كَرِيمٌ يَسْتَحْيِي إِذَا رَفَعَ الرَّجُلُ إِلَيْهِ يَدَيْهِ أَنْ يَرُدَّهُمَا صِفْرًا خَائِبَتَيْنِ» [۲۱].
«بیشک خداوند بسیار باحیا و بخشنده است، هرگاه بندهای دستهایش را به سوی او دراز کند، شرمش میآید که آنها را دست خالی و ناکام برگرداند».
۴- عامل چهارم: پافشاری و تکرار ربوبیت پروردگار، این کار از بزرگترین عوامل اجابت دعاست و بهترین وسیلهای که میتوان با آن به اجابت دعا رسید، اما این سخن پیامبر خداص که میفرماید:
«فَأَنَّى يُسْتَجَابُ لِذَلِكَ» «پس چگونه دعایش قبول میشود!».
استفهام، از روی تعجب و بعید دانستن امر، واقع شده است، محال بودن اجابت دعا و ممنوعیت آن از این سخن به دست نمیآید، فقط این مسئله از آن برداشت میشود که زیادهروی در حرام و تغذیه از آن، از جمله موانع اجابت دعاست، چرا که دعای کافر و فاجرِ مظلوم گاهی قبول میشود، در روایت آمده است که خداوند دعای مظلوم را، گرچه کافر باشد، رد نمیکند.
وقتی که شیطان از خداوند درخواست کرد که او را مهلت دهد، خداوند دعایش را پذیرفت. در قرآن میفرماید:
﴿قَالَ أَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ ١٤ قَالَ إِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ ١٥﴾ [الأعراف: ۱۴-۱۵].
«(اهریمن) گفت: مرا تا روزی مهلت ده که (مردمان) برانگیخته میگردند، خداوند فرمود: تو از زمرهی مهلتیافتگانی».
همچنین خداوند خبر داده است که حتی درخواست مشرکان برای رهایی از ضرر و گرفتاری، پذیرفته میشود. اما آنان بعد از رهایی دوباره از پروردگارشان رویگردان میشوند و به شرکشان باز میگردند. خداوند میفرماید:
﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ٦٥﴾ [العنکبوت: ۶۵].
«هنگامی که (مشرکان) سوار کشتی میشوند (و ترس و نگرانی بدیشان دست میدهد) خالصانه خدا را به فریاد میخوانند، سپس هنگامی که خدا آنان را نجات داد و سالم به خشکی رساند، باز ایشان شرک میورزند».
از این موارد در قرآن فراوان است.
در حدیث اشاره شده که زیادهروی در خوردن و نوشیدن و پوشاک و تغذیه از حرام، مانع اجابت دعا میشود و درهای آسمان را در برابر بنده میبندد. خداوند وهب بن منبه را مرحمت کند که چه زیبا فرموده است:
«مَنْ سرّه أن يستجيب الله له دعوته فليطب طعمته».
«هرکس که دوست دارد خداوند دعایش را قبول کند، پس باید تلاش کند که غذایش حلال و پاک باشد».
عبدالله بن عباسب میگوید: این آیه نزد پیامبر خداص تلاوت شد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلٗا طَيِّبٗا﴾ [البقرة: ۱۶۸].
«ای مردم! از آنچه در زمین حلال و پاکیزه است بخورید».
حضرت سعد بن أبی وقاصس برخاست و عرض کرد: ای رسول خداص از خداوند بخواه که مرا مستجاب الدعاء قرار دهد، پیامبر خداص فرمود: ای سعد! غذایت را پاکیزه و حلال گردان، آن وقت مستجاب الدعاء خواهی شد. قسم به ذاتی که جان محمد در دست اوست، یقیناً بندهای که لقمهی حرام را به درون شکم خود داخل میکند و با آن تغذیه میکند، تا چهل روز از او هیچ عملی پذیرفته نمیشود و بندهای که گوشت از او راه حرام رشد کرده و پرورش یافته است، به آتش جهنم سزاوارتر است» [۲۲].
بایستی به این نکتهی ظریف اندیشید که آدمی لقمهای به شکمش فرو میبرد [و میدانیم که در شک هیچ چیز پایدار نمیماند و زود از آن خارج میشود] ولی از ثمرهی دعا و قبولی اعمالش محروم میشود، چه بسا یک لحظه شهوتپرستی، اندوهی طولانی را به بار خواهد آورد».
[۱۵] برای اطلاع بیشتر به کتاب نقش دعا و نیایش در زندگی انسان نوشتهی مترجم مراجعه شود. [۱۶] درجهی حدیث حسن است و ابوداود، ترمذی، ابن ماجه، احمد، بخاری آن را روایت کردهاند. [۱۷] صحیح بن حبان (۲۸۶۲) حافظ ابن حجر در فتح الباری: ج ۱۱، ص ۱۴۳، آن را حسن دانسته است. [۱۸] بخاری، شمارهی (۲۶۲۲). [۱۹] احیاء علوم الدین: ج ۴، ص ۱۵۲. عرافی میگوید: سند حدیث جید است. [۲۰] مسلم: ۲۶۲۲، ابن حبان: ۶۴۸۳. [۲۱] صحیح سنن ترمذی: ۳۸۰۹، ابوداود، امام احمد، ابن ماجه. [۲۲] ابن کثیر در تفسیر آیهی ۱۶۸ از سورهی بقره، آن را ذکر کرده است و هیچ توضیحی در بارهاش نداده است، هیثمی در مجمع الزوائد: ج ۱، ص ۲۹۱ ذکر کرده و افزوده است که طبرانی آن را در الـمعجم الصغیر روایت کرده است و در سندش کسی است که او را نمیشناسم.
حضور قلب از شرایط قبولیت دعاست. عبدالله بن عمرب میگوید: رسول اکرمص فرموده است:
«الْقُلُوبُ أَوْعِيَةٌ وَبَعْضُهَا أَوْعَى مِنْ بَعْضٍ فَإِذَا سَأَلْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَيُّهَا النَّاسُ فَاسْأَلُوهُ وَأَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالإِجَابَةِ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَجِيبُ لِعَبْدٍ دَعَاهُ عَنْ ظَهْرِ قَلْبٍ غَافِلٍ» [۲۳].
«قلبها بسان ظروف هستند، برخی از برخی دیگر دریابندهتر و با ظرفیتترند. ای مردم! هرگاه از خداوند چیزی طلب کردید، آن را در حالتی مسئلت کنید که به اجابت آن یقین دارید، زیرا خداوند دعای بندهای را که با قلبی غافل درخواست کند، اجابت نمیکند».
در حدیثی دیگر فرموده است:
«ادْعُوا اللَّهَ تَعَالَى وَأَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالإِجَابَةِ، وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لا يَسْتَجِيبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبٍ غَافِلٍ لاهٍ» [۲۴].
«از خداوند طلب کنید و او را به فریاد خوانید، در حالی که به اجابت خواستهتان یقین دارید و بدانید که خداوند دعایی را که از قلبی غافل و مشغول و پریشان برخاسته باشد، قبول نمیکند».
[۲۳] به روایت احمد: ج ۲، ص ۱۷۷؛ در سند حدیث عبدالله بن لهیعة است، اما حدیث با شواهد، قابلِ قبول است. مترجم [۲۴] صحیح سنن ترمذی: شمارهی ۳۷۲۵، سلسلة الأحادیث الصحیحة: ۲۵۹۴، صحیح الجامع الصغیر: ۲۴۵.
لازم است استخارهکننده یا دعاکننده، اوقاتی را برای دعا انتخاب کند که در آن احتمال اجابت بیشتر است، مانند ثلث اخیر شب، همان لحظهای که خداوند سبحان در آن بر بندگان فریاد میزند و میفرماید:
«مَنْ يَدْعُونِى فَأَسْتَجِيبَ لَهُ مَنْ يَسْأَلُنِى فَأُعْطِيَهُ مَنْ يَسْتَغْفِرُنِى فَأَغْفِرَ لَهُ» [۲۵].
«آیا کسی هست مرا فرا خواند تا خواستهی او را اجابت کنم؟ و آیا کسی هست که از من سؤال کند تا به او عطا کنم؟ و آیا کسی هست که از من آمرزش بطلبد و من او را ببخشایم؟».
پیامبر خداص فرموده است:
«صَلاَةُ اللَّيْلِ مَثْنَى، مَثْنَى وَجَوْفُ اللَّيْلِ الآخِرُ أَجْوَبُهُ دَعْوَةً» [۲۶].
«نماز شب دو رکعت دو رکعت است و بخش آخر شب، بهترین لحظهی قبول دعاست».
همچنین از جمله اوقاتی که دعا در آن قبول میشود، فاصلهی بین اذان و اقامت است.
رسول اکرمص میفرماید:
«الدُّعَاءُ لاَ يُرَدُّ بَيْنَ الأَذَانِ وَالإِقَامَةِ» [۲۷].
«دعا در فاصلهی بین اذان و اقامت رد نمیشود».
علامه ابن قیم/، آداب و اوقاتی را که دعا در آن قبول میشود به زیبایی بیان کرده است:
«دعا وقتی با حضور قلب بوده و قلب به کلی متوجه مطلوب باشد و با یکی از اوقات اجابت همزمان باشد، مثلاً ثلث اخیر شب، هنگام اذان، فاصلهی بین اذان و اقامه و در قسمت آخر نمازهای فرض، بعد از تشهد و پیش از اسلام، لحظهی بالارفتن امام بر منبر در روز جمعه تا پایان نماز. همچنین آخرین ساعت بعد از عصر روز جمعه، دعا در ضمن با خشوع همراه باشد و دعاکننده با فروتنی و تواضع و تضرع و رقت قلب در برابر پروردگار بایستد و رو به قبله و با وضو باشد، دستهایش را به سوی خدایﻷ بلند کند و دعایش را با حمد و ثنای پروردگار آغاز کند، سپس درود و صلوات بر محمدص بفرستد و پیش از عرضهی نیاز خویش، توبه و استغفار را مقدم کند و سپس متوجه خدا شود و با اصرار و خواهش از او مسئلت کند، در قلب رغبت و رهبت وجود داشته باشد، به اسمای حسنی و صفات عالیهی خداوند تمسک جسته و به توحید و یگانگیاش، توسل جوید و پیش از دعا صدقهای تقدیم کند، چنین دعایی به طور یقین مستجاب خواهد شد» [۲۸].
[۲۵] بخاری: شمارهی ۶۳۲۱. [۲۶] آلبانی، سلسلة الاحادیث الصحیحة: ۱۹۱۹. [۲۷] صحیح سنن ترمذی: ۲۱۱۲، و صحیح سنن أبی داود: ۵۴۳. [۲۸] الجواب الکافی لـمن سأل عن الدواء الشافی.
روایتی صحیح در بارهی تکرار دعای استخاره، ازپیامبر اکرمص به ما نرسیده است، در این باره تنها حدیث انسس است که رسول خداص به او فرمود: ای انس! هرگاه تصمیم گرفتی کاری انجام دهی، هفت بار از پروردگارت طلب خیر کن، سپس به آنچه که در قلبت پدیدار میشود، بنگر که بیشک خیر در همان است.
حافظ ابن حجر/ در فتح الباری میگوید: اگر صحت این روایت ثابت میشد، قطعاً در این باره حجت میبود، اما کاملاً بیاساس و مجهول است [۲۹].
درست آن است که انسان نمیتواند بگوید: تکرار دعای استخاره، سنت است، اگر هم مستحب نباشد، حد اقل مباح است، چرا که استخاره گونهای دعاست و تکرار دعا نوعی اصرار ورزیدن است و اصرار ورزیدن در دعا امری پسندیده و از سوی شارع بر آن تشویق و تأکید شده است. خداوند کسانی را که با اصرار و پافشاری دعا میکنند، دوست میدارد. اصرار ورزیدن بیانگر فروتنی و زبونیِ عبودیت در برابر عزت ربوبیت است، آن هم بدون تعیین عدد به هفت، تا بدون دلیل شرعی، عدد مشخصی تعیین نشود.
در بارهی تکرار دعا از پیامبر خداص روایت شده است که هرگاه دعا میکرد آن را سه بار تکرار میکرد.
امام بخاری/ در کتاب ارزشمند خویش بابی به نام «باب تکریر الدعاء» دارد و از عایشهل روایت میکند که گفت: پیامبرص سحری خورد و سپس دعا کرد و دعا کرد، یعنی دعا را تکرار کرد [۳۰].
در روایت مسلم نیز آمده است: «فدعا ثم دعا ثم دعا»، یعنی سه بار دعا را تکرار کرد، باز در مسلم آمده است که، آن حضرت بر مشرکانی که قاریان (قراء) را به قتل رسانده بودند، یک ماه در قنوت نماز صبح دعا کرد، تا این آیه نازل شد: ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ أَوۡ يُعَذِّبَهُمۡ فَإِنَّهُمۡ ظَٰلِمُونَ ١٢٨﴾ [آلعمران: ۱۲۸].
«چیزی از کار (بندگان در) دست تو نیست (بلکه همهی امور در دست خداست، چون تنها اوست که) یا توبهی آنان را میپذیرد یا ایشان را شکنجه میدهد، چرا که آنان ستمگرند».
عبدالله بن مسعودس میگویدکه: رسول اکرمص از اینکه دعا را سه بار تکرار کند و سه بار استغفار گوید، خوشش میآمد و از این کار خرسند میشد [۳۱].
امام مسلم روایت میکند که عبدالله بن زبیرس وقتی که خواست کعبه را تخریب و آن را براساس بنای ابراهیمی بازسازی کند، با همراهان خویش مشورت کرد. وقتی که با آنان در این خصوص به توافق نرسید، گفت: اگر خانهی یکی از شما دچار آتشسوزی شود، تا دوباره آن را بازسازی نکند، آرام نمیگیرید، پس چطور این را برای خانهی پروردگارتان میپسندید، لذا من سه بار از پروردگارم طلب خیر میکنم (یعنی سه بار استخاره و دعا میکنم)، بعد از آن بر اجرای تصمیم خویش عزم را جزم میکنم. وقتی که سه بار استخاره تمام شد، تصمیم قطعی بر تخریب بیت گرفت [۳۲].
عمل عبدالله بن زبیس دلالت بر جواز تکرار استخاره تا سه روز دارد، بویژه در مسایل مهمی همچون تخریب بیت. در حدیثی که پیش از پیامبرص گذشت که دعا را سه بار تکرار میکرد، دلیل آن است که میتوان در یک وقت سه بار دعا را تکرار کرد.
این مطلب هم گذشت که آن حضرت بر یکی از قبایل عرب، یک ماه دعا را در قنوت نماز صبح تکرار میکرد [۳۳]. والله اعلم
دلایلی که در بارهی تکرار دعا تا سه مرتبه ذکر شد، دلایلی عمومی است که شامل استخاره و دعاهای دیگر میشود این سخن راوی نیز بر این دلالت میکند که او سه روز استخاره کرد.
باز اگر تکرار دعا بدعت میبود حتماً آن دسته از صحابهش که همراه او بودند، اعتراض میکردند.
[۲۹] رک: ابن حجر، فتح الباری: ج ۱۱، ص ۱۹۱. [۳۰] فتح الباری: ج ۱۱، ص ۱۹۶. [۳۱] ابوداود: شمارهی (۱۵۲۴)، کتاب الصلوة، باب الاستغفار. سندش حسن است. [۳۲] مختصر مسلم: ص ۲۰۲، شمارهی ۷۷۱. [۳۳] فتح الباری: ج ۱۱، ص ۱۹۷.
از رسول اکرمص کیفیتی مشخص در این مورد روایت نشده است که ما بدانیم دعای استخاره در نماز است یا پس از آن.
برای اثبات آن فقط حدیث امام بخاری است، این موضوع به چندین طرق روایت شده که اما قویترین آن، سند بخاری است.
از اینرو در بارهی مکان دعا اختلاف نظر پدید آمده است که آیا در داخل نماز است یا پس از نماز. به نظر ما درستتر آن است که بعد از فراغت از نماز دعا کند، به خاطر حرف «ثم» که در زبان عرب به معنای تأخیر و تراخی میآید، همانطور که علامه شوکانی در نیل الأوطار آن را بررسی کرده است.
اما اگر در نماز یا بعد از فراغت آن، دعا کند هردو صورت جایز است و مانع شرعی ندارد.
رسول خداص هرگاه دعا میکرد، سه بار آن را تکرار میکرد. اگر استخارهکننده، دعای استخاره را در نماز و یا بعد از فراغت از نماز آن را تکرار کرد، از دیدگاه شریعت در این خصوص هیچ مانعی وجود ندارد.
از شیخ الإسلام، امام ابن تیمیه/، در بارهی دعای استخاره پرسیده شد که آیا در داخل نماز است یا بعد از سلامدادن؟ پاسخ داد: دعا در نماز، پیش از سلام و بعد از سلام جایز است، اما دعا پیش از سلام بوده است، نمازگزار قبل از سلام تا زمانی که از نماز انصراف نداده و نرفته و دعا کند بهتر است [۳۴].
این سخن شیخ الإسلام که میگوید: «دعا پیش از سلام بهتر است» جای سؤال دارد، چرا که ثابت شده است رسول اللهص در نماز، قبل از سلام و بعد از سلام، دعا میکرده است [۳۵].
[۳۴] مجموع الفتاوی: ج ۲۳، ص ۷۷. [۳۵] رک: فتح الباری: ج ۱۱، ص ۱۳۲؛ زاد الـمعاد: ج ۱، ص ۲۵۷.
«عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: كَانَ النَّبِىُّ ج يُعَلِّمُنَا الاِسْتِخَارَةَ فِيْ الأُمُورِ كُلِّهَا كَالسُّورَةِ مِنَ الْقُرْآنِ يَقُولُ: «إِذَا هَمَّ بِالأَمْرِ فَلْيَرْكَعْ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ يَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَأَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ وَأَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ، فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَلاَ أَقْدِرُ وَتَعْلَمُ وَلاَ أَعْلَمُ وَأَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ، اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ خَيْرٌ لِى فِى دِينِى وَمَعَاشِى وَعَاقِبَةِ أَمْرِى - أَوْ قَالَ فِى عَاجِلِ أَمْرِى وَآجِلِهِ - فَاقْدُرْهُ لِى وَإِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّ لِى فِى دِينِى وَمَعَاشِى وَعَاقِبَةِ أَمْرِى - أَوْ قَالَ فِى عَاجِلِ أَمْرِى وَآجِلِهِ - فَاصْرِفْهُ عَنِّى وَاصْرِفْنِى عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِى الْخَيْرَ حَيْثُ كَانَ، ثُمَّ أَرْضِنِى بِهِ وَيُسَمِّى حَاجَتَهُ» [۳۶].
«حضرت جابرس میگوید: رسول خداص استخاره را در تمام امور همانند سورهای از قرآن به ما آموزش میداد و میفرمود: هرگاه کسی از شما تصمیم به انجام کاری گرفت، بایست دو رکعت نماز نفل (سنت) بگزارد، سپس چنین دعا کند: بار الها! من با علم تو از تو خیر طلب میکنم، و با قدرت تو از تو طلب قدرت میکنم و از لطف بزرگ تو مسئلت میکنم، چون تو توانایی و من ناتوانم و تو میدانی و من نمیدانم و تو دانندهی غیبها هستی. بار الها! اگر تو میدانی که این امر سبب خیر دین و دینا و عاقبت امرم میشود [یا بگوید: سبب خیر زود هنگام یا مایهی خیر در آینده میشود] پس آن را برایم مقدر و میسر گردان. اگر میدانی که این امر سبب ضرر و زیان در دین و زندگی و عاقبت امرم میشود [یا بگوید: اگر سبب شر در امورم در حال حاضر یا در آینده میشود] پس لطف بفرما و آن را از من دور ساز و من را از آن دور کن و خیر را هر طور که باشد، برایم میسر گردان، سپس مرا به آن خشنود گران. و [آنگاه] نیاز خویش را بیان کند».
استخاره از باب استفعال است، به معنی خواستار خیر شدن، یا از «الخِیرَةُ» گرفته شده و اسم مصدر است، مثل جمله «خار الله له أو استخار الله» یعنی از خداوند خیر خواستار شد. «خار الله له»، یعنی خداوند به او آنچه را که برایش مایهی خیر بود عطا کرد، (منظور خواستارشدن است). بحث استخاره در حدیث سعد بن ابی وقاصس نیز آمده است و آن را به صورت مرفوع روایت کرده است و میگوید: «من سَعَادَةِ [۳۷] ابْنِ آدَمَ اسْتِخَارَتُهُ اللَّهَ» [۳۸]. «از سعادت آدمیزاد این است که از خداوند برای خود خیر طلب کند».
منظور از «فی الأمور کلها= در تمام امور» چیست؟ ابن أبی جمره میگوید: این عبارت عام است و منظور از آن خاص میباشد، چرا که در انجام واجب و مستحب استخاره نمیشود و در ترکِ حرام و مکروه استخاره لازم نیست، پس مسئله منحصر به مباح میشود.
اگر دو مستحب با هم تعارض پیدا کردند که کدام یک را شروع کند و تنها به آن اکتفاء کند، در این حالت استخاره شامل آن مستحبی میشود که اختیاری باشد و زمانش نیز وسیع و گسترده باشد.
علامه شوکانی/ میگوید: این سخن حضرت جابرس که میگوید: «فی الأمور کلها» بر «عموم» دلالت میکند، چرا که انسان مسلمان امری را به خاطر کوچکبودن و کماهمیتبودنش، کم ارزش حساب نمیکند و استخارهکردن در بارهی آن را رها نمیکند، چه بسا امری کم ارزش است و به چشم نمیآید، اما ممکن است در انجام آن زیانهای بزرگی نهفته است.
چون پیامبر اکرمص فرموده است: «لِيَسْأَلْ أَحَدُكُمْ رَبَّهُ حَتَّى يَسْأَلَ شِسْعَ نَعْلِهِ» حتی بند کفشتان را از پروردگارتان مسئلت کنید، حضرت جابرس نقل میکند: «كَالسُّورَةِ مِنَ الْقُرْآنِ» پیامبر همانند سورهای از قرآن، استخاره را به ما آموزش میداد. طیبی میگوید: در این جمله اشاره است که به دعا و نماز توجه کامل و تمام شود. ابن أبی جمره میگوید: منظور از تشبیه استخاره به قرآن این است که حروف و ترتیب کلمات آن مراعات شود و نیز افزودن به آن و کاستن از آن ممنوع است و در محافظت آن بایستی توجه شود.
احتمال دارد تشبیه آن به قرآن، بدین خاطر باشد که هر دوی آنها از طریق وحی به دست آمده اند. «إذا هَمَّ» این جمله اشاره به این نکته دارد که نخستین چیزی که به قلب انسان وارد میشود، لازم است در بارهاش استخاره شود، چرا که به برکت نماز و دعا، جنبهی خیر آن برایش نمایان میشود، برخلاف مسئلهای که نزد او قوت گرفته و عزم او هم در بارهی آن جزم شده است، زیرا دوستی و علاقهی او به آن کار بیشتر میشود و ممکن است به خاطر میل و علاقهی قلبی به آن، جنبهی خیریت در آن مخفی مانده باشد.
احتمال دارد که منظور از «همّ» عزیمت باشد، زیرا آنچه در دل میگذرد (خاطر) پایدار نمیماند، تنها چیزی ثابت و پایدار میماند که عزم بر انجامش جزم شده باشد، اگر چنین نبود، در ایجاد هر خاطری [بیارزش] استخاره خواهد کرد و بدینگونه وقت خویش را تلف خواهد کرد، چنان که در حدیث عبدالله بن مسعودس آمده است: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَمْرًا فَلْيَقُلِ» «هرگاه یکی از شما تصمیم انجام کاری را گرفت باید بگوید».
«فَلْيَرْكَعْ رَكْعَتَيْنِ» این جملهی مطلق، حدیث ابوایوب را مقید میکند، در حدیث ابوایوب آمده: «وَصَلِّ مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكَ» «هراندازه خدا برایت میسر کرده است نماز بگزار» اگر از دو رکعت بیشتر خواند، جایز است. در ضمن دو رکعت دو رکعت بگزارد و بعد از دو رکعت سلام دهد. ابن ابی جمره میگوید: حکمت تقدیم نماز بر دعا این است که فلسفهی استخاره، بدستآوردن خیر دنیا و آخرت است و این امر، مستلزم توسل به درگاه پروردگار است و در این خصوص چیزی مفیدتر و کامرواتر از نماز نیست. افزون بر آن، خود نماز بهترین جایگاه دعاست، بخصوص سجده و تشهد، دو جایگاه بسیار پسندیده برای قبولیت دعا هستند.
[۳۶] صحیح بخاری: به نقل از: ابن حجر، فتح الباری: ج ۱۱، ص ۱۸۷، شماره ۶۳۸۲. [۳۷] صحیح بخاری به نقل از: ابن حجر، فتح الباری: ج ۱۱، ص ۱۸۷، شماره ۶۳۸۲. [۳۸] امام احمد: سندش حسن است.
از آنچه گذشت، معلوم شد که استخاره سنت استحبابی است و از رسول اکرمص ثابت و از جمله سنتهای گفتاری (قولی) است و محدود به زمان و مکانی نیست، بلکه هرگاه بنده به آن نیاز پیدا کرد میتواند به انجام آن اقدام کند.
نویسندهی کتاب فقه العبادات میگوید: هرگاه تصمیم گرفتی وارد کاری از کارهای مباح شوی، مانند تجارت، یا تقبل مسئولیت یا سفر و... و خیر و شر آن برایت روشن نشده بود و نمیدانستی که اقدام تو سبب خیر است یا نه؟ در این صورت سنت آن است که استخاره کنی، تصمیم خویش را با پروردگارت در میان بگذاری و از خداوند بخواهی که خیر را برایت برگزیند و تو را در بارهی آن شرح صدر دهد، بعد از انجام استخاره بنگر، اگر قلبت را به چیزی علاقهمند دیدی که برای آن استخاره کرده بودی به انجام آن همت کن و اگر دیدی که خداوند نسبت به آن در قلبت نفرت و کراهیت ایجاد کرده و نسبت به آن متنفر شدهای، رهایش کن چون که در آن خیری نیست.
ناگفته نماند که استخاره مشروط به آن نیست که فرد در انتخاب امری، دچار آشفتگی و سرگردانی شده باشد تا استخاره کند، بلکه برای هر امری میتواند استخاره کند، چرا که در حدیث آمده است:
«إِذَا هَمَّ أَحَدُكُمْ بِالأَمْرِ فَلْيُصَلِّ» «هرگاه یکی از شم تصمیم به انجام کاری گرفت، باید نماز بگزارد» در اینجا نفرموده که هرگاه یکی از شما در انجام کاری پریشان و دو دل شد، نماز بگزارد. امام نسایی در کتاب خویش چنین بابی دارد:
«باب صَلاَةِ الْمَرْأَةِ إِذَا خُطِبَتْ وَاسْتِخَارَتِهَا رَبَّهَا» «بابی در بارهی نماز زن وقتی که از او خواستگاری میشود و استخارهی او در این باره از پروردگارش».
در این خصوص حدیثی از انس روایت میکند که میگوید: وقتی که عدهی زینب تمام شد، رسول اکرمص به زیدس فرمود: ای زید! برو پیش زینب و نزد او یادی از من کن (برای من از او خواستگاری کن)، زید میگوید: رفتم و گفتم: ای زینب، تو را مژده باد! رسول اکرمص مرا فرستاده است و از تو خواستگاری میکند، زینبل پاسخ داد: تا زمانی که با پروردگارم مشورت نکنم، هیچ کاری انجام نمیدهم، برخاست و سوی نماز خانهاش رفت، بعد از آن در بارهی او قرآن نازل شد [۳۹].
زینبل یقین کامل دارد که خیر کامل و شرف و عزت در ازدواج با پیامبر خداص است و این امری آشکار و روشن است و هیچکس در بارهی آن شکی ندارد، با وجود این میگوید: من تا زمانی که با پروردگارم مشورت نکنم اقدام به کاری نمیکنم. امام نووی میگوید: از این موضوع استنباط میشود که هرگاه تصمیم به انجام کاری گرفت، چه آن کار به ظاهر خیر بود یا نه، مستحب است که نماز استخاره بگزارد. در این باره به این سخن رسول اکرمص استدلال میکند که میفرماید: «إِذَا هَمَّ أَحَدُكُمْ بِالأَمْرِ فَلْيَرْكَعْ رَكْعَتَيْنِ مِنْ غَيْرِ الْفَرِيضَةِ» «هرگاه کسی از شما تصمیم گرفت کاری انجام دهد باید دو رکعت نماز نفل بگزارد».
گاهی در انجام کاری که فرجام خوشی ندارد، شرح صدر و اطمینان و علاقه ایجاد میشود. با استخاره از خداوند میخواهی که خیر را برای اکنون و آینده و دنیا و آخرتِ تو برگزیند، چون ﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾ [البقرة: ۲۱۶]. «خدا میداند و شما نمیدانید».
[۳۹] سنن النسائی: شمارهی ۳۲۵۱، مسلم با شرح النووی: ج ۹، ص ۲۲۹.
بهتر است در اوقات ممنوع از نمازگزاران پرهیز شود، گرچه شیخ الإسلام ابن تیمیه/ به جواز نمازگزاردن در اوقات ممنوع فتوا داده است، اما اکثر علماء میگویند: در آن اوقات نماز گزارده نشود.
منظور شیخ الإسلام ابن تیمیه/ آن است که اگر استخارهکننده ناگزیر به استخاره بود، میتواند در اوقات ممنوع نماز بگزارد، اگر ممکن است نماز استخاره را در وقت جایز بگزارد، همین کار را انجام دهد تا از اختلاف دور شود، نویسندهی کتاب، «الدین الخالص» میگوید: شافعیه، قایل به جواز نماز استخاره در هر وقتی هستند، حتی در اوقات ممنوعه، چون نماز استخاره دارای سبب است. اما جمهور میگویند: در وقتی غیر از اوقات ممنوع، نماز استخاره گزارده شود، به خاطر تقدیم ممنوع بر مباح [۴۰].
اوقات ممنوع همان سه وقت است که در حدیث صحیح مسلم و دیگر احادیث از حدیث عقبه بن عامرس آمده است که گفت:
سه وقت است که پیامبر خداص ما را از نمازگزاردن و به خاک سپردن مردگان در آن منع فرموده است:
۱- هنگام طلوع خورشید تا مقداری ارتفاع یابد،
۲- هنگام استوای خورشید در ظهر تا مقداری مایل شود،
۳- هنگام غروب خورشید تا کاملاً ناپدید گردد [۴۱].
از لحظهی طلوع خورشید تا ارتفاع آن تقریباً پانزده دقیقه تخمین زده شده است و غروب آن نیز پانزده دقیقه در نظر گرفته شده است، اما در هنگام استوا در وقت ظهر، زمان ممنوعیت نماز، کمتر از پانزده دقیقه است.
[۴۰] رک: خطاب، محمود خطاب، الدین الخالص: ج ۵، ص ۲۴۳. [۴۱] مختصر صحیح مسلم: شمارهی ۲۱۹.
نویسندهی کتاب وصایا الرسول، گونههایی از استخارهی ممنوع و ناجایز را ذکر کرده و از انجامدادن و باورداشتن به آنها هشدار داده است.
عملی کهکه فردِ نیازمند انجام میدهد یا از کسی دیگر میخواهد که این کار را برای او انجام دهد، بدین صورت است که مقداری قرآن تلاوت میکند و از خداوند میخواهد آنچه را که نیت کرده است، در خواب به او نشان دهد و یا اگر آنچه را که نیت کرده، خیر است، در خواب به او به شکل سبزی یا سفیدی نشان دهد و اگر آنچه که نیت کرده، بد است، در خواب به شکل سرخی یا سیاهی به او نشان دهد، اینگونه استخاره اصلاً مشروع نیست. و انجام آن به مثابهی عدول از آموزههای رسول اکرمص و دعای جامع و فراگیری است که خیر دنیا و آخرت را دربر دارد. اینگونه استخاره، با ایمان کامل و یقینی که مقتضی دوری از بدعتها و آراستهشدن با سنتهای رسول اکرمص است، فاصله دارد.
روش این استخاره بدین شکل است که فرد نیازمند یا کسی دیگر که برای او انجام میدهد، تسبیحی را برمیدارد و با شمردن آن، نیازش را زمزمه میکند، سپس بعضی از دانههای آن را در دستان خود نگه میدارد و بعد از آن، دانههای آن را میشمارد، اگر فرد بودند، از نیت خویش منصرف میشود و اگر زوج بودند، نیت خود را خیر حساب میکند و برای انجام آن اقدام میکند.
این عمل بیشتر با باورهای دوران جاهلیت شباهت دارد، آنان پرنده را به هوا میپراندند، اگر به سمت راست میرفت به فال نیک میگرفتند و اگر به سمت چپ پرواز میکرد به فال بد میگرفتند و از تصمیم خود منصرف میشدند. شریعت این عمل را «الطیرة» نامیده و از انجام آن برحذر داشته است.
تمام موارد فوق گونهای از انحراف و گمراهی محسوب میشوند و مبنای آن توانمندی و زیرکی دجالی است که سخنانش را از خواستهها و نیازمندیهای شخص و موافقت او در پارهای از چیزهایی که به گمان شخص، گمشدهی او هستند، استخراج میکند، از آلودهشدن به این گناه بایستی سخت پرهیز کرد. به عنوان هشدار این سخن رسول اکرمص کافی است که میفرماید:
«مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَيْءٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلاةُ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً» [۴۲].
«هرکس پیش فالگیر و پیشگو رود و از او در بارهی چیزی سؤال کند، نماز چهل شب او قبول نمیشود».
باز فرموده است:
«مَنْ أَتَى عَرَّافًا أَوْ كَاهِنًا فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍج» [۴۳].
«هرکس نزد فالگیر و پیشگو رود و سخن او را باور کند، بیشک چنین کسی به آنچه که بر محمدص نازل شده است کفر ورزیده است».
حضرت عایشهل میگوید: هرکس گمان کند که آنچه را که فردا اتفاق میافتد، میداند، چنین کسی دروغ بسیار بزرگ و بهتان عظیمی به خداوند نسبت داده است، چون خداوند میفرماید:
﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾ [النمل: ۶۵].
«بگو: کسانی که در آسمانها و زمین هستند، غیب نمیدانند، جز خدا».
برخی دیگر از اینگونه موارد ناروا عبارتند از: «فتاح»، همان کسی که وقتی نزد او بروی برایت کتابی باز میکند تا به تو بفهماند که از طریق کتاب میتواند از غیب و آینده اطلاع دهد و تو به راحتی دروغ و گمراهیگریِ او را باور کنی.
«طالب الأثر» جویندهی رد، از کسانی که نزد او مراجعه میکنند، تکهای پارچه میخواهد و میگوید که: به زودی تو را از حال و آینده خبر میدهم؟ تمام این کارها بر مبنای دروغ و حیله استوارند.
«منجم»، کسی که با حسابهای ریاضی، با نجوم و ستارگان کار میکند، سپس مراجعهکنندگان خودش را از گذشته و آیندهی کارهایشان خبر میدهد! غافل از اینکه خداوند از این دروغ و حقهی او آگاه است و بر این عمل او نظارت دارد و خودش میداند که افتراگر و دروغپردازی بیش نیست، مدعی علمشناسی منازل برجها، کسی است که سالها را براساس برجها تقسیم بندی میکند، مثلاً کسی در سال فلان متولد شده است برج او، برج الاغ است و هرکس در سال فلان متولد شده است برج او، گاو نر است و هرکس برج او فلان است، روز او غبارآلود است. بدین شکل، برخی از جراید رسمی اکثر کشورهای عربی، این خرافهها را تبلیغ میکنند و چنان به آن آب و تاب میدهند که انگار حقیقت است و همیشه در صفحات جرایدشان بدان ستونی اختصاص میدهند. به گمان خودشان در راستای ایفای وظیفهی فرهنگی گام برداشته اند و خدمتی فرهنگی انجام داده اند و بدین وسیله با خرافات مبارزه میکنند! اگر این خود خرافه نباشد، پس خرافه چیست؟
بستن کتاب با نخ و آویزانکردن با کلید به یکی از انگشتان و تلاوت آیاتی معین از قرآن، به وسیلهی آن آیات به عقیدهی خودش، جن را احضار میکند. سپس با آن استخاره میکند و میگوید: اگر این کار چنین است، کتاب را به سمت راست برگردان و اگر چنان نیست، کتاب را به سمت چپ برگردان. همهی اینها بدعت و خرافه و وسیلهای است جهت گشودن باب شعبده و... گاهی هم موجب کفر ورزیدن به چیزی میشود که بر محمدص نازل شده است چنانکه در حدیث گذشت. پرسیدن از غیبی که هنوز نیامده و آشکار نشده است و جز خدا هیچکسی دیگر آن را نمیداند، تکذیب آن چیزی است که بر سرور ما حضرت محمدص نازل شده است، خداوند میفرماید:
﴿وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُ﴾ [لقمان: ۳۴].
«و هیچکس نمیداند فردا چه چیز فرا چنگ میآورد و هیچکس نمیداند که در کدام سرزمین میمیرد. (قطعاً خدا آگاه و باخبر است)».
﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَ﴾ [الأنعام: ۵۹].
«گنجینههای غیب و کلید آنها در دست خداست و کسی جز او از آنها آگاه نیست».
﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ﴾ [الجن: ۲۶- ۲۷].
«دانندهی غیب خداست و هیچکس را بر غیب خود آگاه نمیسازد، مگر پیغمبری که خدا از او راضی باشد».
سؤال از جن به هر شکل و کیفیتی که باشد بر سه قسم است: ۱- سؤال از او در بارهی گذشته، ۲- پرسیدن از اکنون، یا در بارهی اتفاقی که در جایی دور رخ دادهاست، ۳- سؤال از آینده.
سؤال اول و دوم به خاطر سه ذرائع ممنوع است، چرا که جنها اکثراً دروغ میگویند و چه بسا سؤال مطرح شده از جن حتی در حضورش، بر او پوشیده بماند، همانگونه که مرگ حضرت سلیمان÷ بر آنان مخفی ماند، در حالی که او در جلوی آنها ایستاده بود و آنان او را تماشا میکردند و از مرگ او خبر نداشتند و زمانی که عصای او در اثر خوردن موریانه افتاد، متوجه شدند که سلیمان مرده است. چنان که خداوند میفرماید:
﴿فَلَمَّا قَضَيۡنَا عَلَيۡهِ ٱلۡمَوۡتَ مَا دَلَّهُمۡ عَلَىٰ مَوۡتِهِۦٓ إِلَّا دَآبَّةُ ٱلۡأَرۡضِ تَأۡكُلُ مِنسَأَتَهُۥۖ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ ٱلۡجِنُّ أَن لَّوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٱلۡغَيۡبَ مَا لَبِثُواْ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِينِ ١٤﴾ [سبأ: ۱۴].
«زمانی که بر سلیمان مرگ را مقرر داشتیم، جنیان را از مرگ او آگاه نکرد [آنان را از مرگ او باخبر نساخت] مگر چوب خوارههایی که (مدتها بود به عصای سلیمان رخنه کرده بودند) و عصای وی را میخوردند. هنگامی که سلیمان فرو افتاد، آن وقت فهمیدند که اگر آنها از غیب مطلع میبودند در عذاب خوارکننده (و بیگاری اسارت) باقی نمیماندند».
۳- اما حکم سؤال جن از آینده، همانند حکم رفتن نزد ساحر و جادوگر و کاهن و فالگیر است، چرا که او با این عمل خود آیاتی را که بر محمدص نازل شده است تکذیب کرده و این کفر صریح و باوری زشت و ناگوار است.
[۴۲] مسلم: شمارهی ۲۲۳۰، مسند احمد. [۴۳] امام احمد: حاکم از ابوهریره با سند حسن؛ ابوداود، بیهقی در السنن الکبری؛ دارمی، ابن ماجه و ابن جارود در الـمنتقی. ذهبی حدیث را قوی دانسته و عراقی در امالی خودش آن را تصحیح کرده است، فیض القدیر: ج ۶، ص ۲۳.
اگر استخارهکننده مشورت اهل فضل و ایمان را به استخارهی خویش بیفزاید، این برایش بهتر خواهد بود.
حضرت عمرس به ابوموسی گفت: در باره ی کارهایت با کسانی که اهل تقوا هستند و از خداوند خوف دارند، مشورت کن.
شیخ الإسلام ابن تیمیه/ میگوید: «کسی که از آفریدگار طلب خیر کند و با خلق مشورت کند و در انجام کارش ثابت و مصمم باشد، پشیمان نخواهد شد».
یک اعرابی میگویدکه: تا زمانی که قوم من ضرر نکند من هم ضرر نخواهم کرد، سؤال شد چگونه؟ گفت: تا زمانی که با آنان مشورت نکنم، کاری انجام نمیدهم.
حسن بصری/ میگوید: گروهی که کارهایشان را با مشورت انجام میدهند، حتماً به راستترین و درستترین راه هدایت خواهند شد.
شاعر خوش ذوقی میگوید:
شاور صديقك في الخفي الـمشكل
وأقبل نصيحة ناصح متفضل
والله قد أوصى بذاك نبيه
في قوله شاورهم وتوكل
«در کارهای مشکل و پوشیده با دوستت مشورت کن و نصیحت هر نصیحتگر اهل فضل را پذیرا باشد،
چرا که خداوند پیامبرش را به آن سفارش کرده، آنگاه که فرمود با آنان مشورت کن و سپس در انجام کار بر خدا توکل کن».
رسول اکرمص همیشه با یاران خویش مشورت میکرد و در اموری که وحی نازل نمیشد به مشورتشان عمل میکرد، بر مبنای این قول خداوند:
﴿وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ﴾ [آلعمران: ۱۵۹]. «در کارها با آنان مشورت کن».
از این موارد در کتابهای سنن و سیرت فراوان است، به عنوان مثال: فرودآمدن رسول اکرمص به خاطر مشورت حباب بن منذرس کنار آب بدر، پذیرفتن فدیه از اسیران بدر به خاطر مشورت ابوبکر صدیقس، بیرونشدن رسول اکرمص برای رویارویی و با مشرکان در احد، بنابر مشورت جوانان، عملکردن به مشورت حضرت ام سلمهل در صلح حدیبیه و از لباس احرام بیرونشدن و سر را تراشیدن، و در مواضع دیگر نیز رسول اکرمص به ردی و مشورت آنان عمل کرده است.
از اینرو خداوند در قرآن از آنان تمجید میکند و مشورت را یکی از خصایص و ویژگیهایشان برمیشمرد:
﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ﴾ [الشوری: ۳۸].
«و کارشان به شیوهی رایزنی با یکدیگر است».
خداوند در قرآنکریم یکی از سورهها را «شوری» نامیده است تا به اهمیت و فواید بزرگ آن اشاره کند.
انسانِ اهل مشورت عقلهای دیگران را به عقل خودش میافزاید و علم آنان را به علم خودش اضافه میکند، چون که مشورت به مثابهی بارور ساختن عقلها است، مشورت با اهل فضل و برادران ایمانی نشان تواضع و فروتنی است و رابطهی برادری و پیوند محبتآمیز را میافزاید. اگر بعد از مشورت با آنان در انجام کار با شکست مواجه شدی، از سوی آنان هیچ سرزنش و عتابی متوجه تو نخواهد شد، چرا که تو در کارت، خود رأی و تکرو نبودهای و به عقل و فهم خودت مغرور نشدهای و با برادرانت در خصوص آن کار مشورت کردهای. این است که میگویند:
«ما خاب من استخار ولا ندم من استشار».
«استخارهگر ناامید نمیشود و کسی که مشورت کند پشیمان نخواهد شد».
مشورت در امور خاص مستحب است و در مسائل سیاسی و نظامی و امور عمومی دیگر، واجب.
خداوند میفرماید:
﴿وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ﴾ [آلعمران: ۱۵۹].
«در کارها با آنان مشورت کن و هنگامی که (پس از شور و تبادل نظر) تصمیم به انجام کاری گرفتی (قاطعانه دست به کار شو و) بر خدا توکل کن».
حسن بصری و ضحاک رحمها الله میگویند: خدا به پیامبرش از آن رو امر به مشورت نمیکند که به رأی و مشورت آنان نیازمند است، بلکه بدین خاطر است که میخواهد به آنان بیاموزد که در مشورت، خیر نهفته است و دیگر اینکه امت بعد از او به همین شیوه از او پیروی و اقتدا کنند [۴۴].
ابن عطیه/ میگوید: مشورت از مبانی شریعت است و هر مسئولی که با عالمان و دینداران مشورت نکند، عزل او واجب است.
ابن خویز منداد/ میگوید: بر مسئولان در مسائلی از دین که برایشان مشکل مینماید و آنچه مربوط به بخش نظامی مملکت میشود و آنچه را که نمیدانند، در این امور مشورتشان با علماء واجب است و آنچه به مصالح و منافع عمومی مربوط میشود باید با بزرگان و ریشسفیدان قوم مشورت کنند و آنچه به مصلحت کشور و آبادانی آن مربوط است باید با قشر نویسنده و وزیران و کارگزاران مشورت کنند.
دیدگاهی که عمل به مشورت را واجب میداند راجحترین دیدگاه فقهاست و ما هم همان را برگزیدهایم و آن را ترجیح میدهیم، چون قرآن این دیدگاه را تأیید میکند و طبق آن، امور بر پایهی حکمت و مصلحت میچرخند. واجب دانستن مشورت مانعی در برابر ایجاد استبداد و تسلّط دیکتاتوری محسوب میشود.
حضرت علیس میگوید:
«نعم المؤازرة الـمشاورة وبئس الاستعداد الاستبداد».
«بهترین یاور و پشتوانه، مشورت است و بدترین استعداد و توانایی، استبداد است».
بیهقی از ابن عباسب روایت میکند که رسول اکرمص فرموده است:
«أما إن الله ورسوله لغنيان عنها ولكن جعلها الله تعالى رحمة لأمتي، فمن استشار منهم لم يعدم رشداً، ومن تركها لم يعدم غيّاً» [۴۵]. «هان! بدانید که خداوند و پیامبرش از مشورت بینیاز هستند، اما خداوند آن را برای امت من مایهی رحمت قرار داد. لذا هرکس از آنان مشورت کند راه درست را از دست نخواهد داد و هرکس آن را ترک کند از راه انحراف نجات نخواهد یافت».
برخی از حکیمان گفته اند: هرکس چهار چیز داشته باشد از چهار چیز محروم نمیشود:
۱- هرکس سپاسگزار باشد، از اضافهگرفتن محروم نمیشود،
۲- هرکس اهل توبه باشد، از قبولیت محروم نمیشود،
۳- هرکس اهل استخاره باشد، از خیر محروم نمیشود،
۴- هرکس اهل مشورت باشد، از صواب محروم نمیشود.
[۴۴] الجامع لأحکام القرآن: ج ۴، ص ۱۶۱. [۴۵] روایت فوق را آلوسی در تفسیر روح المعانی به ابن عدی و بیهقی ارجاع داده است. سند آن نیز حسن است.
اکنون به صفات و ویژگیهایی میپردازیم که لازم است طرف مشورت داشته باشد. اگر مشورت در بارهی مسایل دینی است، لازم است که طرف مشورت عالم و اهل تقوا باشد. آدم سالخورده اگر به «ارذل العمر» نرسیده باشد، از فرد کم سن و سال بهتر است. اگر مشورت در بارهی مسایل دنیوی است، لازم است که طرف مشورت انسانی عاقل و با تجربه باشد، اگر طرف مشورت با وی رابطهی دوستانه دارد، این از کسی دیگر بهتر است. شاعری سروده است:
وإن باب أمر عليك التوي
فشاور لبيباً ولا تعصه
«اگر دروازهی کاری بر تو پیچیده و دشوار شد، پس با فردی دانا مشورت کن و از مشورت او سرپیچی مکن».
دیگری گفته است:
وإذا بلغ الرأي الـمشورة فاستعن
برأي لبيب أو مشورة حازم
«وقتی که رأی به مرحلهی مشورت رسید آن وقت از رأی انسان عاقل و فهمیده و یا از رأی انسان پخته و با تجربه کمک بگیر».
اصمعی/ میگوید: به بشار که گویندهی شعر فوق است گفتم: ای ابومعاذ! مردم از اشعارت شگفت زده شده اند، پاسخ داد: ای ابوسعید! بدین خاطر است که مشورتکننده یا به صواب میرود و ثمرهی آن را به دست میآورد و یا بر خطا میرود و در بدی آن شریک است. اصمعی میگوید: به بشار گفتم که: تو در گفتار نثر خودت شاعرتر از کلام خودت در شعر هستی.
برخی گفتهاند: با کسی که کارها را تجربه کرده است مشورت کن، چون او نظر و پیشنهادی را به تو میبخشد که بر او گران تمام شده و تو اکنون آن را رایگان دریافت میکنی.
سفیان ثوری/ میگوید: طرف مشورت تو باید مردمانی اهل تقوا، امانتدار و اهل خشیت و ترس از خدا باشند.
رسول اکرمص فرموده است:
«الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَنٌ»، طرف مشورت امانتدار است (و باید چیزی را که با او در میان گذاشته شده، فاش نکند).
از فرموده است:
«من أشار على أخيه بأمر يعلم أن الرشد في غيره فقد خانه» [۴۶].
«اگر کسی برادرش را به کاری راهنمایی کند که بداند خیر در غیر آن است، قطعاً به او خیانت کرده است».
حضرت جابر بن عبداللهس میگوید:
«بَايَعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج عَلَى إِقَامَةِ الصَّلاةِ، وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ، وَالنُّصْحِ لِكُلِّ مُسْلِمٍ» [۴۷].
«با رسول اللهص بیعت کردم که نماز را برپا دارم و زکات اموال را پرداخت کنم و نصیحت و دلسوزی را نسبت به هیچ مسلمانی دریغ نکنم».
[۴۶] ابوداود، حاکم و دارمی با سند حسن از ابوهریرهس. [۴۷] صحیح بخاری: ج ۱، ص ۱۶۶؛ صحیح مسلم: شماره ۱۲۱۰.
به تجربه برایم ثابت شده که خیر برای استخارهکننده به میزان صداقت ایمان و کمال یقین او آشکار میشود،
۱- استخارهکننده اگر از ایمان راستین و یقین نیرومند و قلبی بیدار و زنده بهرهمند باشد، خداوند قلبش را در اثنای استخاره یا بعد از آن حتماً به آن سو که خیر است جهت خواهد داد و قلبش را به سوی خیر متوجه خواهد کرد. یک بار برای خودم اتفاق افتاد که در بارهی کاری که به آن علاقهمند بودم، زیاد اصرار ورزیدم، از خداوند طلب خیر کردم و مرتب نمازگزاردم و مدام به دعا نشستم. در مرتبهی سوم چون از استخاره فارغ شدم یکباره متوجه شدم که قلبم تحول پیدا کرده و احساسات و عواطفم تغییر کرده است و از کاری که به آن سخت علاقهمند بودم و آزروی رسیدن به آن را داشتم رویگردان شدهام و با خود گفتم: پاکیزه و منزه است ذاتی که دگرگونکنندهی قلببها و گردانندهی آنهاست، ذاتی که تغییر میدهد، اما خودش تغییر نمیپذیرد، کسی که فریادرسی میکند و پناه میدهد، اما خود نیاز فریادرسی و پناه نیست.
رسول اکرمص در این باره میفرماید:
«إِنَّ قُلُوبَ بَنِى آدَمَ كُلَّهَا بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَنِ عَزَّ وَجَلَّ كَقَلْبٍ وَاحِدٍ يُصَرِّفُهَا كَيْفَ يَشَاءُ، اللَّهُمَّ مُصَرِّفَ الْقُلُوبِ اصْرِفْ قُلُوبَنَا إِلَى طَاعَتِكَ» [۴۸].
«هان! آگاه باشید که تمام قلبهای آدمیزاد بین دو تا انگشت از انگشتان خدای رحمان قرار دارند، درست همانند یک قلب هر طور که بخواهد آنها را برمیگرداند، ای خدای گردانندهی قلبها! دلهای ما را به سوی طاعت خویش برگردان».
باری از ام سلمهل پرسیده شد که: ای ام المؤمنین! هنگامی که پیامبرص نزد تو بود، بیشتر چه دعایی میکرد؟ گفت: بیشتر این دعا را میخواند:
«يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ».
«ای گردانندهی قلبها قلبم را بر دینت پایدار کن».
عرض کردم: ای رسول خداص در این چه رازی نهفته است که بیشتر این دعا را میخوانید؟ فرمود: ای ام سلمه! هیچ آدمیزادی نیست که قلبش بین دو انگشت از انگشتان خداوند نباشد، هر قلبی را بخواهد راست میگرداند و هرکدام را بخواهد کج میکند [۴۹].
۲- گاهی برای استخارهکننده در زمان استخاره یا بعد از آن خیر آشکار نمیشود، این امر شاید به خاطر عوامل ذیل باشد، احتمال دارد که شخص ایمان ضعفی دارد یا در یقینش کمی و کاستی وجود دارد، یا علت آن شهوتی است که صفای آینهی قلبش را مکدر و آلوده کرده است، یا به سبب شبهه و غفلتی است که او را از توجه راست و ایجاد رابطهی دوستانه با پروردگار جهانیان باز داشته است. بنابراین، کسی که چنین نباشد قطعاً از به دستآوردن کارهای خیر محروم نمیشود و حتماً خداوند بدی را به برکت استخاره از او دور میکند، هرچند ممکن است با تأخیر و بعد از انتظار زیاد اثرش نمایان شود. مثلاً اتفاق میافتد که در بارهی ازدواج یا تأسیس شرکت و یا برای مسافرت و... استخاره کند، اما بعد از استخاره برای انجام آن شرح صدر نمیشود و حیران و سرگردان میماند، سپس برای انجام کاری اقدام میکند، همانند اقدام در امر ازدواج با زنی ناصالح، یا شرکتی تأسیس میکند که سودی برایش ندارد، یا میخواهد به سفری رود که برایش ظاهراً مفید نیست، بعد از اینکه کاملاً خودش را آماده میکند و فاصلهای بین او و وقوع کار مورد نظر باقی نمانده است، در همین گیر و دار خداوند او را به برکت استخاره از کارهایی که برای او خیر و برکتی در بر ندارد، نجات میدهد. اگرچه فعلاً ضعف ایمان او سبب شده است که دیر به خیر هدایت شود و از آغاز از آن محروم بوده است و به همین سبب بار فشار و خستگی متوجه او شده است، و خدا هرکسی را که بخواهد به راه درست هدایت میکند.
۳- گاهی استخارهکننده خوابی میبیند [۵۰] که خیر و شر را در بارهی آنچه از خداوند طلب خیر کرده است برایش مشخص میکند، این خواب، خوب است در صورتی که با توجهات قلبی هماهنگ باشد و برایش ایجاد شرح صدر کند و احساس آرامش و اطمینان کند. اگر خواب به چیزی فرا میخواند که قلب نسبت به آن آشفته و پریشان بود و آن را ناگوار و ناپسند میدید آن خواب هیچ اعتباری ندارد و بر آن هیچگونه حکم شرعی و امر تکوینی مترتب نخواهد شد، اگرچه بارها تکرار شود.
کسانی را میشناسم که با خواب همان تعامل را میکنند که انبیاء با وحی میکردند، انگار اینان پیامبرانی هستند که از طریق خواب به آنان وحی میشود. استدلالشان هم واقعهی حضرت ابراهیم خلیل الله است که در خواب دید فرزند دلبندش حضرت اسماعیل÷ را ذبح میکنند. خداوند در قرآن بیان میکند:
﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡيَ قَالَ يَٰبُنَيَّ إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰۚ قَالَ يَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٠٢﴾ [الصافات: ۱۰۲].
«وقتی که (او متولد شد و بزرگ گردید و) به سنی رسید که میتوانست با او به تلاش (در پی معاش) بپردازد. ابراهیم بدو گفت: فرزندم! من در خواب چنان میبینم که باید تو را سر ببرم (و قربانیت کنم). بنگر نظرت چیست؟ گفت: ای پدر! کاری که به تو دستور داده میشود بکن. به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت».
در این جمله خوب دقت کنید که میفرماید: ﴿ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُ﴾ کاری که به تو دستور داده میشود بکن، به وی نگفت که آنچه را در خواب میبینی بکن، چرا که خواب انبیاء وحی است و وحی چه در خواب و چه در بیداری، یا امر است یا نهی.
این قضیه مخصوص پیامبران است و جز آنان هیچکس نمیتواند چنین ادعایی کند، هرکس چنین ادعایی کرده و یا خود را وارد آن کند، حتماً زیان و خسارت را به جان خریده است و خود را مرتعی آباد و محلی امن برای وسوسههای شیطانی قرار داده است. چه بسا منشأ برخی از خوابها، بیماریهای روحی، روانی باشد، یا مبنای آنها شطحات صوفیانه باشد.
اکنون پارهای از مثالهایی را که پایهی آنها جهل است، برایتان ذکر میکنم، کسی دختر بچهاش را به خاطر خوابی که دیده است به قتل میرساند، مطبوعات ترکیه تقریباً هفت سال پیش خبری را چاپ کردند که مردی دختر بچهاش را برای شیخ نقشبندی خودش که چندین بار او را در خواب دیده بود و در خواب او را امر کرده بود که کنار قبرش قربانی کند، به قتل میرساند و بدینوسیله برای تقرب به شیخ، قربانی تقدیم میکند. وقتی که قاضی در دادگاه از او میپرسد بر این عمل خودش پشیمان است یا خیر، پاسخ میدهد که هرگز پشیمان نیست، بلکه برعکس خوشحال و خرسند است از اینکه توفیق یافته است امر شیخ را که به او سپرده است اجرا کند، عیناً همانطور که خداوند با ابراهیم و اسماعیل کرد. اگر راست میگوید، چرا خداوند برای او قوچی نفرستاد، همانطور که به جای اسماعیل فرستاد: ﴿وَفَدَيۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِيمٖ ١٠٧﴾ «خداوند به جای او قربانی بزرگی فرستاد و آن را بلاگردان او کرد».
باری برای شریک بن عبدالله القاضی با مهدی خلیفهی عباسی اتفاقی رخ داد، شریک نزد او رفت، وقتی مهدی او را دید، گفت: شمشیر بیاورید. شریک گفت: چرا ای امیر مؤمنان؟ گفت: در خواب دیدم که تو وارد خانهام شدهای و راه میروی و در عین حال از من روبرو میتابی، خوابم را برای معبران تعریف کردم، تعبیرشان چنین بود که تو به ظاهر از من اطاعت میکنی، ولی در باطن از من نافرمانی میکنی، شریک به او پاسخ داد: اولاً خواب تو خواب ابراهیم خلیل نیست، دیگر اینکه تعبیرکننده هم، یوسف صدیق نیست. آیا براساس خوابهای دروغین و نشأت گرفته از خیال و وهم مؤمنان را به قتل میرسانی؟ مهدی از پاسخ شریک شرمنده شد.
داستان دیگر حکایت دوشیزهای است که هیچ کاری انجام نمیدهد [گرچه به آن علاقهمند باشد] تا زمانی که خدا به او امر نکند دست به هیچ کاری نمیزند، اگر از او بپرسید که راه دریافت امر از سوی خداوند چیست؟ میگوید: من دستورات الهی را از طریق خواب دریافت میکنم و میگوید: مگر خواب نیک از سوی خداوند نیست، مگر بخشی از چهل و ششمین بخش نبوت نیست؟ [۵۱].
حدیث مزبور را امام بخاری از قتاده روایت کرده است که رسول خداص فرمود:
«الرُّؤْيَا الصَّالِحَةُ مِنَ اللَّهِ وَالْحُلْمُ مِنَ الشَّيْطَانِ».
«خواب نیک از سوی خداوند است و خواب پریشان و خیال پرداز از سوی شیطان است».
هیچ عالمی و عاقلی نگفته است که خواب یکی از منابع شریعت است.
اگر امامان بزرگوار/، امام ابوحنیفه، امام شافعی و امام احمد و... چنین برداشت میکردند، حتماً خواب نیک را به منابع شریعت و دلایل چهارگانهی معتبر احکام نزد جمهور، میافزودند آن اصول چهارگانه عبارتند از کتاب الله، سنت صحیح رسول الله، اجماع و قیاس، یا حد اقل آن را در ردیف اصول و منابع فرعی قرار میدادند، مانند قول صحابی، شریعت کسانی که پیش از ما بوده اند، عرف، سد ذرائع، استحسان.
امام شاطبی/ در الاعتصام میگوید: خواب غیر معصوم یا خواب غیر انبیاء به هیچ وجه اثباتکنندهی حکم شرعی نسیت، مگر آنکه بر منابع صحیحی که در دست داریم، آن را عرضه کنیم. اگر با آنها موافق بود پس به مقتضای آن عمل میشود و اگر موافق نبود ترک آن واجب خواهد بود و باید از آن رویگردان شد [۵۲].
وی میافزاید که اگر در خواب دید کسی به او میگوید: فلانی سرقت کرده، برو دستش را قطع کن، یا فلانی عالم است، برو از او سؤال کن یا آنچه میگوید طبق آن عمل کن، یا فلانی زنا کرده است، حد را بر او جاری کن و موارد دیگر همانند این موارد، هرگز اجرای آنها صحیح نیست، مگر آنکه در بیداری، برای صحت آن دلیل و قرینهای وجود داشته باشد. اگر چنین کند کاری خارج از محدودهی شریعت انجام داده است، چرا که پس از رسول اکرمص وحی قطع شده است.
حدیثی که او به آن استدلال کرده که خواب مؤمن چهل و ششمین جزء نبوت است، در صحیح بخاری است از انس و عباده بن صامتب نقل شده که رسول اکرمص فرمود: «رُؤْيَا الْمُؤْمِنِ جُزْءٌ مِنْ سِتَّةٍ وَأَرْبَعِينَ جُزْءًا مِنَ النُّبُوَّةِ» کسی که آراء و سخنان علماء را در توجیه و تبیین این حدیث بررسی کند، بدین مسئله قانع خواهد شد که خواب با جزئی از اجزای نبوت شباهت دارد، طوری که گاهی در خواب به گونهای از امری غیبی اطلاع داده میشود، آن هم به صورت اجمال نه تفصیل و جز مژده یا هشدار یا عتاب و سرزنش چیز دیگر نخواهد بود، هرگز نمیتوان گفت که: بخشی از نبوت است و به احکام دین و دنیا و حلال و حرام ارتباط دارد، طوری که انسان مصالح خویش را به خاطر خوابی که در گذشته دیده است رها سازد، یا به انتظار خوابی نشیند که در آینده میبیند.
امام شاطبی/ در الاعتصام میگوید: اینکه بگوییم خواب از اجزای نبوت است به معنای آن نیست که خواب، وحی مطلق است، بلکه جزئی از اجزای آن است و همیشه جزء در تمام ابعاد، جایگزین کل نمیشود. و خواب تنها جنبهی بشارت و انذار دارد و همین کافی است. دیگر اینکه خوابی که جزئی از اجزای نبوت است، شرط آن است که نیک باشد و بینندهی آن نیز نیک سرشت باشد. در مورد شرایط هم بایست دقت شود، چون گاه فراهم میشوند و گاه نمیشوند. خواب به چند قسم است: خوابی که خیال و وهم است و از وسوسههای شیطان به شمار میرود، خوابی که حدیث نفس است، گاه نیز در اثر هیجان بعضی از اخلاط دیده میشود. پس هرگاه صالحبودن خواب محقق شد، آن وقت به صلاحیت آن حکم داده و غیر آن رها میشود، و در غیر این صورت هرگز به آن توجه نمیشود.
ابوالعباس قرطبی/ در المفهم میگوید: احتمال دارد که منظور از این حدیث آن باشد که خواب نیک (رؤیا صادقه) خصلتی از خصلتهای نبوت باشد. چنانکه در حدیثی دیگر آمده است:
«التؤدة والاقتصاد وحسن السمت جزئ من ستة وعشرين جزءاً من النبوة» [۵۳].
«دلسوزی و محبت و میانهروی و زیبایی منشی جزئی از بیست و شش جزء نبوت است».
باز فرموده است:
«الْهَدْىُ الصَّالِحُ وَالسَّمْتُ الصَّالِحُ جُزْءٌ مِنْ خَمْسَةٍ وَعِشْرِينَ جُزْءًا مِنَ النُّبُوَّةِ» [۵۴].
«روش نیک و منش نیک جزئی از بسیت و پنجمین جزء نبوت است».
[۴۸] الأحادیث الصحیحة: آلبانی شماره (۱۶۸۹). [۴۹] صحیح سنن الترمذی. [۵۰] حافظ ابن حجر از المهلب نقل میکند که مردم در بارهی خواب دارای سه درجه هستند، الف: انبیاء، تمام خوابهای انبیاء صادق و راست است، گاهی برخی از خوابهایشان نیاز به تفسیر دارد، ب: نیکان و صالحان، اکثر خوابهایشان راست درمیآید و گاهی برخی از خوابهایشان نیاز به تعبیر پیدا نمیکند و غیر از این دو دسته افرادی هم برخی از خوابهایشان راست درمیآید. ج: گروهی که خوابهای پریشان میبینند سه گروه هستند: ۱) کسانی که حالشان پوشیده است، اغلب وضعیتشان نسبت به خودشان برابر است، ۲) فاسقان، اکثر خوابهایشان خیالات و حالات پریشانی است و کمتر راست درمیآیند، ۳) خواب کافران خیلی کم اتفاق میافتد که راست باشد؛ رسول اکرمص میفرماید: کسانی که راست گفتارند خوابشان هم راست درمیآید. مسلم از ابوهریره شماره (۲۲۶۳) روایت کرده است. حافظ ابن حجر در توجیه حدیث میگوید: بعضی از خوابهای کافران نیز صادق بوده است، همانند خواب دو نفری که هم زندانی یوسف÷ بودند و خواب پادشاهشان و... فتح الباری: ج ۱۲، ص ۳۷۹. [۵۱] بخاری: حدیث صحیح است. [۵۲] الاعتصام: ج ۱، ص ۱۸۹. [۵۳] رک: قرطبی، ابوالعباس، الـمفهم لـما اشکل تخلیص کتاب مسلم. [۵۴] ترمذی، طبرانی.
دمیدن در درون از دیگر موارد دریافت است، مگر نه آن است که به گفتهی قرآن خداوند در مورد موسی به مادر او وحی کرد! گفته شده که: آنچه به مادر موسی رسید نوعی الهام بود، الهام نیز از گونههای وحی به شمار میرود، رسول خداص میفرماید:
«إن روح القدس نفث في روعي أن نفساً لن تموت حتى تستوفي رزقها وأجلها» [۵۵].
«بیشک روح القدس [جبرئیل] در قلبم الهام کرده است که هیچ جانداری نخواهد مرد تا زمانی که روزیاش به او به کمال و تمام نرسد و تا زمانی که اجلش فرا نرسیده باشد».
حافظ ابن حجر/ از حلیمی نقل میکند که گاهی فرشته در قلب برخی انسانهای صالح الهام میکند و بدینگونه او را در به دستآوردن پیروزی بر دشمن امیدوار میکند، در انجام کاری امیدوار و از نزدیکشدن به چیزی بیمناک میکند و بدین وسیله وسوسهی شیطان با حضور فرشته از او دور میشود و این نصیحت نمیتواند با علم احکام وعد و وعید ربطی داشته باشد، چرا که این از ویژگیهای نبوت است [۵۶]. باز در فتح الباری از ابومظفر سمعانی نقل شده که الهام همان است که قلب را برای به دستآوردن علمی تحریک کرده که انسان را بدون استدلال به عمل وا دارد. رأی جمهور این است که عمل به آن تنها زمانی جایز است که هیچ دلیلی نباشد و آن مورد هم از موارد مباح باشد.
امام شاطبی/ در الموافقات میگوید: تمام چیزهایی که رسول خداص از آن با خواب یا کشف و الهام یا القا در قلب خبر داده است، مثل این است که فرشته از سوی خداوند به او القا کرده است. به نسبت امت بدیهی است که هیچکدام از آنان معصوم نیست و اشتباه و خطا و نسیان در حق آنان جایز است. نیز احتمال دارد که خواب یک فرد، خیال و وهم و کشف او فاقد پشتوانهای از واقعیت باشد، حتی اگر درستبودن آن آشکار شود، بازهم احتمال اشتباه و توهم باقی است و هرکس که وضعیتش چنین باشد نمیتواند به آن حکم قطعی بدهد [۵۷].
حکایتی دیگر از پیرزنی است که گمان میکند صاحب فلان ضریح یا صاحب فلان گنبد و... دو سال در خوابش ظاهر میشود و از او میخواهد که جشن مولود یا همایش بزرگداشت برایش برگزار کند، [میتوانی بگویی که مراسم رقص و آوازخوانی] میدانیم که برگزاری جشن مولود خوانی، بدعتی ناپسند است و به شکلی که اکنون برگزار میشود در بسیاری از آن مراسم، زشتترین منکرات را مرتکب میشوند و بزرگترین معصیتها در آن انجام میگیرد. آیا جز شیطان کسی دیگر به منکر و بدعت دستور میدهد، گرچه در شکل و لباس وحی باشد؟!.
برخی از پیروان طرق صوفیه بر این باورند که آنچه از رقص و آوازخوانی و شطحات و... انجام میدهند، ذکر خداوند است و برای این کارِ باطلشان به پارهای از احادیث مجعول یا دروغین استناد میکنند، یا برخی از آیات قرآن را به نادرست توجیه و تفسیر میکنند، و از آن برداشتی غلط میکنند، مثلاً استدلال میکنند که جوانان کهف کارهایی مانند کارهای آنان انجام میداده اند و مانند آنان میرقصیده اند و خداوند از آنان خبر داده و این کارشان را ستوده است.
﴿وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا ١٤﴾ [الکهف: ۱۴].
«ما به دلهایشان قدرت و شهامت دادیم، آنگاه به پا خاستند و (برای تجدید میعاد با آفریدگار خود، در میان مردم فریاد برآوردند و) گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمین است، ما هرگز غیر از او معبودی را نمیپرستم. (اگر چنین بگوییم و کسی را جز او، معبود بدانیم) در این صورت سخن گزاف و دور از حق گفتهایم».
به گمان این گروه، اصحاب کهف مانند اینان برخاستند، خود را راست و کج کردند، رقصیدند، فریاد زدند، عربده کشیدند و بر کف پایشان چرخیدند و پایکوبی کردند. در آیات فوق، هرگز چنین چیزی که آنان ادعا میکنند، نیست و هیچ مفسری هم آنطور که آنان میپندارند، آیات را تفسیر نکرده است، بلکه آنان آیات خدا را تحریف میکنند و بر خدا دروغ برمیبندند.
[۵۵] حاکم، ابن حبان، ابونعیم در الحلیة و ابن ماجه. سندش صحیح است. [۵۶] فتح الباری: ج ۱۲، ص ۳۸۳. [۵۷] شاطبی، الـموافقات: ج ۴، ص ۴۵.
فرد مذکور شیخی است که مجموعهای را رهبری میکند و برای هر نمازی پیش نمازشان میشود و آنان را درس و تعلیم میدهد. هرگاه از او سؤالی بپرسند، از کتاب خدا و سنت رسول خداص یا با اجتهاد عالمان و امامان به آنان فتوا نمیدهد، بلکه پاسخ را به تأخیر میاندازد و از سؤالکننده مهلت میخواهد و میگوید: پاسخ شما را فردا میدهم، وقتی که از رسول خداص سؤال کنم. فردا میگوید: رسول خداص را در خواب دیدم و راجع به پرسش شما به من چنین و چنان فتوا داد.
من منکر دیدن رسول خداص در خواب نیستم، بعید هم نمیدانم که ایشان برای بیننده سفارشها و نصایحی داشته باشد. اگر هم بپذیریم که رسول خداص نزد او میآید، چه لزومی دارد که آن را در هر جلسه و دیداری با مریدان خویش بدون هیچگونه فایدهای تعریف کند، چون این کار سبب ایجاد غرور و خودستایی میشود، در صورتی که خداوند از خودستایی منع میفرماید: ﴿فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡ﴾ [النجم: ۳۲].
شیخ مذکور در کشور مصر در غرب شهر «الـمحلة» زندگی میکند، او یکی از هواداران جمعیتی دینی است که محور کارشان محافظت بر سنت است و برای گسترش سنت و احیای آن بین مردم فعالیت میکند. نمیدانم چرا آن جمعیت تنفر خویش را از آن شیخ اعلام نمیکند و پیروانش را از انحرافات و خرافات او برحذر نمیدارد.
نقل شده است که حضرت انسس خادم رسول خداص هر شب حضرت را در خواب میدید. امام احمد از مثنی بن سعید روایت میکند که شنیدم انس بن مالک میگفت:
«قَلَّ لَيْلَةٌ تَأْتِى عَلَىَّ إِلاَّ وَأَنَا أَرَى فِيهَا خَلِيلِى».
«هیچ شبی نیست که من در آن محبوبم، رسول خدا را خواب نبینم».
انس این را بیان میکرد و اشک از چشمانش جاری میشد [۵۸].
بنابراین، خبر صحیحی به ما نرسیده است که انسس در بارهی مسئلهای از مسایلی که صحابه در بارهی آن اختلاف کردهاند از رسول خداص استفتاء کند و کسی را هم انس به انجام چیزی که از خواب دریافت کرده باشد، مکلف نکرده است.
آیا در بین مهاجران و انصار کسی یافت میشود که رسول خداص را بعد از وفات او سؤال کند و ایشان به او پاسخ دهند؟
اصحاب بعد از پیامبرص در بسیاری از مسایل اختلاف کردند، آیا او به آنان در خوابشان پاسخ داد؟ فاطمه دختر پیامبر را بنگرید؟ در بارهی میراث پدری با ابوبکرس اختلاف کرد. چرا از پدرش در بارهی حل آن سؤال نکرد؟ [۵۹].
حکایت شیخ مذکور مرا به یاد زنی میاندازد که روزی اندکی پیش از نماز جمعه نزدم آمد. گمان میکرد که رسول خداص را در خواب دیده است و حضرت به او دستور داده که پیغام مرا به امتم برسان و به آنان بگو: توبه کنند و یک ماه روزه گیرند. این زن از من خواست که این جریان را در خطبهی نماز جمعه برای مردم بیان کنم.
در پاسخ او گفتم: اما توبه را در هر درس و موعظهای ما برای مردم بیان میکنیم و آنان را به توبه تذکر میدهیم، چون خداوند ما را به آن امر میکند و بر انجام توبه تشویق میکند و قرآن، کلام الهی، شبانه روز بر ما تلاوت میشود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ تُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ تَوۡبَةٗ نَّصُوحًا﴾ [التحریم: ۸].
«ای مؤمنان! به درگاه خدا برگردید و توبهی خالصانه کنید».
﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾ [النور: ۳۱]. «ای مؤمنان! همگی به سوی خدا برگردید تا رستگار شوید».
اما در بارهی روزه جایز نیست که ما بر مردم روزهی ماهی را فرض کنیم، جز همان ماهی که خداوند خودش روزهی آن را بر آنان فرض کرده است. چنین حکمی جز از راه وحی ثابت نمیشود و بعد از وفات رسول اکرمص وحی نازل نمیشود.
رؤیاها و خوابها نمیتوانند مبنای اثبات شریعت و احکام باشند. علماء و اندیشمندان اسلامی چنین معتقدند. ابن حزم در کتاب المحلی میگوید: حضرت عمرس میگوید: رسول خداص را در خواب دیدم که به من نگاه نمیکند. عرض کردم: ای رسول خدا، گناه من چیست که به من نگاه نمیکنی؟ فرمود: گناه تو این است که در حالت روزه زنت را میبوسی. ابن حزم میگوید: احکام شرعی از راه خواب ثابت نمیشود، در صورتی که رسول خداص به عمر در زمان حیات خودش فتوا داده بود که بوسهزدن در حالت روزه مباح است. غیر ممکن است این حکم در خواب بعد از وفات منسوخ شود (پناه به خدا). ابن حجر در فتح الباری میگوید: گفتار رسول خداص در خواب باید با سنتهایش مقایسه شود، اگر با آن موافق بود، حق است و اگر مخالف بود، حمل بر شنیدن نادرست بینندهی خواب خواهد شد [۶۰].
خداوند دین را در بیداری، کامل کرده است. میفرماید: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾ [المائدة: ۳].
«امروز دین شما را برایتان تکمیل کرم و نعمت خویش را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برگزیده بر شما پسندیدم».
بعد از تکمیل دین، بینیاز از آن خواهیم بود که از طریق خواب و الهام چیزهایی به آن بیفزاییم، در این باره اگر چنین راهی را بگشایم حتماً کسانی خواهند آمد و به ما خواهند گفت که بر پنج نماز، بنمازی دیگر افزوده شده است و افراد بخیل و کودن گمان خواهند کرد که رسول خداص تکالیف بدنی و مالی را از عهدهی آنان ساقط کرده است، این چنین انسانهای افراطی و تندرو، چیزهایی بر دین خواهند افزود و انسانهای تنبل و سست از تکالیف دین خواهند کاست، تا جایی که نشانههای دین و شعبههای ایمان محو و نابود شوند.
برخی از آنان به این حدیث صحیح رسول خداص استدلال میکنند که میفرماید:
«وَمَنْ رَآنِى فِى الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِى، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ لاَ يَتَمَثَّلُ بي».
«هرکس مرا در خواب بیند بیشک خودم را دیده است، چون شیطان نمیتواند خودش را به شکل من درآورد» [۶۱].
اما میتواند با قیافهها و شکلهای دیگر ظاهر شود و خود را به جای رسول خداص معرفی کند و حتی میتواند ادعا کند که خداست. این وضعیت برای یکی از علماء رخ داده است. شیطان در برابر او چنان ظاهر شده که انگار نوری است و خطاب به آن عالم گفت: من پروردگارت هستم و من حرام را برایت حلال کردم. آن عالم در پاسخ گفت: بتو مرگ ای ملعون! و از شر او به خدا پناه برد.
شیطان به او گفت: چگونه مرا شناختی؟ گفت: خداوند با این چشمان قابل رؤیت نیست، این بینایی توانِ درک الله را ندارد و او میتواند دیدهها و بیناییها را درک کند، در صورتی که من تو را با دیده خویش دریافتم. تو حرام را برایم حلال کردی، چون خداوند آنچه را که بر محمد حرام کرده است هیچ وقت آن را بر من حلال نمیکند. شیطان به او گفت: تو با علم خودت از دست من نجات یافتی. با این روش من پیش از تو هفتاد عابد را فریفتهام.
این کار را وقتی که در بیداری انجام میدهد، در خواب بیشتر میتواند انسان را بفریبد؟ این امر مستلزم آن است که انسان بیننده نسبت به شخصیت و صفات رسول خداص آگاه باشد و ویژگیهای اخلاقی و جسمی او را بررسی کند. از ابین رو علماء میتوانند او را بشناسند و تشخیص دهند، چون آنان صفات و ویژگیهای اخلاقی پیامبر را فرا گرفتهاند و میدانند، اما نمیتوان آن را امری مسلم تلقی کرد، چون کسانی که او را قبل از وفات مشاهده نکرده اند، تشخیص برای آنان آسان نخواهد بود، اما کسانی که او را قبل از وفات دیده اند در خواب دیدن آن حضرت برای آنان ساده است: کسی که بخواند و بشنود، همانند کسی نیست که ببیند و مشاهده کند.
یادم است که فردی روستایی نزدم آمد و تعریف کرد که رسول خداص را در خواب دیده است و او را به چیزهایی امر کرده است. به او گفتم: کسی که در خواب دیدهای چه شکلی بود؟ شروع کرد به تعریف شخصیتی که ما او را نمیشناسیم و غیر از آن شخصیتی بود که ما خوانده و شنیده بودیم. از جمله صفاتی که برایش ذکر کرد این بود که رنگ او سیاه است و لباس سیاه میپوشد. با لحنی تحقیرآمیز به او گفتم تو حتماً فلانی را دیدهای و نام یکی از رهبران آفریقا را برایش ذکر کردم.
زید بن ایوب میگوید: اگر کسی نزد محمد بن سیرین میآمد و مدعی میشد که رسول خداص را در خواب دیده است، به او میگفت: کسی که در خواب دیدهای چه شکلی بود؟ اگر صفتی ذکر میکرد که این سیرین آن را نمیشناخت، به او میگفت: تو رسول خداص را ندیدهای. حافظ ابن حجر میگوید: سند این روایت صحیح است و برای تأیید آن روایت صحیحی از عاصم بن قلیب آورده است. قلیب میگوید: پدرم برایم حدیث بیان کرده و گفت: به ابن عباسب گفتم که رسول خداص را در خواب دیدم. گفت: فرمود آنچه دیدی برایم تعریف کن. میگوید: شمایل حسن بن علی را برایش تعریف کردم و او را به آن کسی که دیده بودم تشبیه کردم گفت: درست است رسول خداص را دیدهای [۶۲].
باز ابن حجر در [فتح الباری: ج ۱۲، ص: ۳-۴] بیان میکند که عادت بر این است که اگر فردی بیسواد مدعی شد که رسول خداص را در خواب دیده است بایست سؤال کرد. اگر با صفاتی که در روایات آمده است موافق بود قبول است و اگر موافق نبود از او پذیرفته نمیشود.
در وصف پیامبرص چنین آمده است:
«وكان أبيض كأنما صيغ من فضة رجل الشعر».
«پیامبر اکرمص سفید بود، گویی از نقره ساخته شده و دارای موهای صاف بود».
حضرت انسس میگوید:
«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج أَزْهَرَ اللَّوْنِ كَأَنَّ عَرَقَهُ اللُّؤْلُؤُ» [۶۳].
«پیامبر اکرمص دارای رنگ روشن بود، عرق آن حضرت انگار مروارید بود».
حضرت ابوهریرهس میگوید: چیزی زیباتر از رسول خداص ندیدهام. انگار خورشید بر گرد چهرهاش در حال حرکت است [۶۴].
از این دسته خرافات، اوراق و نوشتههایی است که در دست دانشآموزان و دانشجویان مسلمان هر سال قبل از برگزاری امتحانات میبینیم. نویسنده یا ناشر آن گمان میکند که طی آن وصیت رسول خداص برای امت بیان شده که اکنون از طریق شیخ احمد، خادم حرم، به آنان میرسد. او مدعی است که رسول خداص در خواب نزد او آمده است و او را به نوشتن این وصیتنامه سفارش کرده است و هرکسی آن را و باور کند و تعدادی از آن را یک بار بنویسد یا چاپ کند، مال و سرمایهاش زیاد و در امتحانات نیز قبول شده و در کارهایش موفق میشود، اگر بیمار باشد شفا مییابد، اگر کسی آن را تأیید نکند و مضمون آن را باور نکند، در امتحانات مردود میشود، فرزندانش میمیرند و به بلاهای دیگری گرفتار میشود. اینان با پخش این دروغها و خرافات، دانشجویان را از مطالعه و درسخواندن دور و پریشان میکنند. از این رو، به رونویسی تعداد بیشتری از اوراقی که باور کرده اند که موفقیت فقط از سوی آن به سراغشان میآید، میپردازند. اگر بعد از تلاش بسیار در امتحان مردود شوند در دین شک میکنند و دینداران را خوار میشمارند، در صورتی که دینداران از این بدعتها و خرافهها بیزار هستند.
کوتاه سخن آنکه توصیهی ما به کسی که کارش مشکل شد و برای رسیدن به خیر، راه یافته نشد، این است که در دعا و زاری و تضرع بکوشد و فقر و ناتوانی و بیچارگی خویش را در پیشگاه پروردگار اظهار کند و عبادت فروتنانهی خویش را به پروردگارش عرضه کند و امیدوار باشد که پروردگار او را به بهترین و هدایتیافتهترین راه، رهنمون خواهد شد.
از شیخ الإسلام ابن تیمیه/ نقل میکنند که هرگاه حکم مسئلهای بر او پوشیده میماند و درست و نادرست آن برایش مشخص نمیشد، به پروردگار پناه میبرد و او را التماس و زاری میکرد. گاهی به بعضی از مساجد قدیمی در بیابان پناه میبرد و خود را به زمین میانداخت و پیشانی بر خاک میسایید و زبونی و فروتنی و خاکساری خویش را به پیشگاه پروردگار یکتا عرضه میکرد و میگفت:
«يا معلم إبراهيم علمني، يا مفهم سليمان فهمني».
«ای معلم ابراهیم به من تعلیم ده. ای فهمانندهی سلیمان به من بفهمان».
همینطور ادامه میداد تا خداوند مشکل او را حل میکرد و دری در برابرش میگشود، چرا که خداوند بسیار گشایشگر مشکلها و بس داناست. میگفت: گاهی ذهنم در برابر مسئلهای یا چیزی یا حالتی که بر من مشکل بود، قفل میشد و حالت ایستایی پیدا میکرد، پس هزار بار یا بیشتر و کمتر از خداوند طلب مغفرت میکردم تا زمانی که خداوند به من شرح صدر میداد و ابهام آنچه که بر من پیش آمده بود، رفع میشد.
رسول خداص میفرماید:
«أعجز الناس من عجز عن الدعاء وأبخل الناس من بخل بالسلام» [۶۵].
«ناتوانترین انسان کسی است که از دعا ناتوان شود و بخیلترین انسان کسی است که از سلامدادن دریغ کند».
نیز رسول خداص فرموده است:
«مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَسْتَجِيبَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ عِنْدَ الشَّدَائِدِ وَالْكُرَبِ فَلْيُكْثِرِ الدُّعَاءَ فِى الرَّخَاءِ» [۶۶].
«هرکسی دوست دارد که خداوند به هنگام سختیها و مصیبتها دعایش را اجابت کند، باید به هنگام خوشی به کثرت دعا کند».
[۵۸] مجمع الزوائد: ج ۱، ص ۱۸۲. رجال سندش صحیح است. [۵۹] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی: ج ۱۰، ص ۴۰۷. [۶۰] فتح الباری: ج ۱۲، ص ۴۰۴. [۶۱] رک: بخاری: شماره (۱۹۹۴). [۶۲] فتح الباری: ج ۱۲، ص ۴۰۰، سندش جید است. [۶۳] مسلم: ۱۳۳۰. [۶۴] روایت ابن حبان، شماره (۶۳۰۹) محقق کتاب میگوید: بنا بر شرط مسلم صحیح است. [۶۵] آلبانی، سلسلة الأحادیث الصحیحة: ۶۰۱. [۶۶] همان، شماره (۵۹۳).
استخارهکننده بعد از آن سه کار بایست انجام دهد:
۱- کاری را که قبلاً به آن تمایل و شرح صدر پیدا کرده انجام دهد.
۲- حتی اگر به موردی خاص قلباً تمایل و شرح صدر نداشت، بازهم آن را انجام دهد.
۳- اگر بین انجام دو کار دودل بود، مجدداً نماز بگزارد و استخاره کند و چنان خشوع و فروتنی کند و اصرار ورزد که هر جزئی از اجزای بدنش به خداوند تعلق پیدا کنند.
بخاطر داشته باشیم که ربط خواب با استخاره اشتباه است، و باید برای اصلاح و تصحیح آن اقدام شود. این اعتقاد عوامانه که استخاره حتماً در شب پیش از خواب باشد تا آنچه را که نیت کرده در خواب ببیند و خیر را از شر بشناسد، اعتقادی نادرست و بیپایه است، چرا که اساس شناخت خیر از شر و آنچه که لازم است بعد از استخاره انجام دهد، خود از عبارات دعا مشخص است. یعنی ما از خداوند خیر و خوبی میخواهیم و از او طلب میکنیم که خیر را برایمان آسان و خجسته گرداند و دلهایمان را به آن خشنود سازد و در قسمت شر از خداوند میخواهیم که آن را از ما دور سازد و ما را نیز از آن دور سازد و همیشه ما را به سمت خیر هدایت و راهنمایی کند، لذا بعد از استخاره به انتظار هدایت و حصول توفیق نشستن از جانب خداوند، آرمان و آرزوی ما است، شریعت هم همین قدر برای ما آورده است و مجاز نیستیم که بر آن چیزی دیگر بیفزاییم.
نبایست روزنهای برای نفوذ شیطان به دلهایمان بگشاییم تا از سوی آن ما را مورد هجوم قرار دهد و با وسوسهها و نیرنگهایش تخم فساد و باورهای نادرست را در اذهان ما بکارد.
خداوند رحمت کند کسی را که گفته است: «کمال خیر و برکت فقط در پیروی از پیشینیان است و کمال شر و بدی فقط در غوطهورشدن در بدعتها و خرافههای پسینیان است».
خداوند سبحان میفرماید:
﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [الحشر: ۷].
«چیزهایی را که پیامبر برای شما آورده است اجرا کنید و از چیزهایی که شما را از آن باز داشته است دست بکشید و از خدا بترسید که خدا عقوبت سختی دارد».
از اینروست که رسول خداص ما را از بدعتگذاری سخت منع کرده و فرموده است که بدعتگذاری از بدترین امور است. همیشه میگفت و مرتب در هر خطبه و درسی میفرمود:
«وإن شر الأمور محدثاتها، وكل محدثة بدعة، وكل بدعة ضلالة، وكل ضلالة في النار» [۶۷].
«بدانید که بدترین امور چیزهای جدید در دین هستند و هر پدیدهی جدیدی [در دین] بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش جهنم است».
[۶۷] نسایی: ج ۳ / ۱۸۸، به شمارهی: (۱۵۷۸.
۱- اگر برای کسی مشکلی پیش آمد و خواست در بارهی آن استخاره کند و وقت هم آنقدر نبود که بتواند هم نماز بگزارد و هم دعا کند، یا در حال سیر و سفر بود و وضو نداشت، آیا در چنین شرایطی دعای استخاره را بدون نماز میتواند بخواند؟
ج: اگر در حال سفر بود و نمیتوانست از ماشین یا قطار و... پیاده شود، او میتواند با اشاره نماز بگزارد، سپس دعای استخارهی را بخواند. اگر وقت تنگ بود و نمازگزاران و دعا باهم ممکن نبود، فقط به دعا اکتفا کند. اگر وضو نداشت و وضوگرفتن هم ممکن نبود یا به خاطر تنگی وقت یا بنابر علتی دیگر شرایط وسیلهی نقلیه هم طوری بود که نمیتوانست نماز بگزارد، بدون نماز دعا کند. چون به اندازهی توانش تلاش و عمل کرده است و خداوند به چیزی که در توان ما نیست، فرمان نمیدهد. اکنون دانستید که دعای استخاره و نماز برای آن، سنت است و درجهی سنت هم پایینتر از فرض است، از اینرو، گزاردن نماز سنت داخل سواری، حتی اگر به سمت غیر قبله حرکت میکرد، جایز است. و به جای قیام هم میتواند بنشیند. مسلماً اگر این عمل را در فرایض بدون عذر انجام دهد نمازش باطل میشود. والله اعلم
۲- اگر کسی دعای استخاره را حفظ نبود چگونه استخاره کند؟
ج: با هر لفظی که میتواند از خداوند طلب خیر کند و نیازش را نام ببرد. اگر بگوید: «اللهم خير لي واختر لي» «بار الها خیر را به من عطا کن، خیر را برایم برگزین» «واقدر لي الخير حيث كان» «خیر هرکجا که باشد آن را برایم میسر و مقدور گردان»، بازهم درست است. خداوند قرائت سورهی فاتحه و آیات دیگری را که خواندن آن در نماز واجب است، از ذمهی افراد ناتوان ساقط کرده است و به جای آن میتواند تسبیح بخواند، حضرت ابوهریرهس از پیامبر اکرمص روایت میکند:
«إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، وَمَا نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» [۶۸].
«وقتی شما را به انجام کاری امر میکنم، آن را به اندازهی توانتان انجام دهید و از آنچه که شما را باز میدارم از انجام آن دست نگه دارید».
آن شخص در این صورت هم به اندازهی توانش عمل کرده است.
۳- شخصی دعای استخاره را بعد از نماز استخاره، بدون اینکه حمد و ثنای خدا گوید و یا بر رسول صلوات بفرستد، میخواند، آیا این حد برایش کافی است؟
ج: اصل این است که در آغاز و پایان هر دعایی، دعاکننده حمد و ثنای خدا گوید و بر رسول خداص صلات بفرستد، چنانکه علیس از رسول خداص روایت میکند:
«كل دعاء محجوب حتى يصلي على النبي ج» [۶۹].
«هیچ دعایی پذیرفته نمیشود، تا بر رسول خداص درود فرستاده نشود».
از سوی دیگر به خاطر تشابه با مؤمنانی که در بهشت هستند، ستایشکردن خدا در دعا مناسب است. خداوند از آنان خبر میدهد که میگویند:
﴿وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ [یونس: ۱۰].
«و ختم دعا و گفتارشان این است: ستایش پروردگار جهانیان را سزاست».
در روایتی دیگر آمده است:
«كُلُّ أَمْرٍ ذِى بَالٍ لاَ يُبْدَأُ فِيهِ بِالْحَمْدُ لِلَّهِ فَهُو أَقْطَعُ» [۷۰].
«هرکاری که با الحمدلله آغاز نشود، دم بریده و ناقص خواهد بود».
امام نووی/ میگوید: علماء بر استحباب گفتن الحمد لله و صلوات بر پیامبر در آغاز و پایان دعا اتفاق دارند، آثار و روایت در این باره زیاد و مشهورند. در بارهی دعای استخاره میگوید: آغاز دعای استخاره و ختم آن با الحمد لله وصلوات بر رسول اللهص، مستحب است.
تنها چیزی که در بارهی استخاره تأکید شده است نماز استخاره است. اگر نماز استخاره را خواند، گویا به امر مطلوب جامهی عمل پوشانده است، چون در سیاق حدیث استخاره، ذکری از ثنا و حمد برای خدا و درود بر پیامبر اکرم نیست. شاید بدین سبب در دعای استخاره از حمد و ثنا و درود یادی نکرده است که در نمازِ استخاره به اندازهی کافی ثنا و حمد و سلام و درود وجود دارد و به همان بسنده کرده است، یا عدم ذکر آن به خاطر دلایلی عمومی است که مشروعیت ثنا و حمد و صلوات بر رسول اللهص در هر دعایی از آنها افاده میشود. دیدگاه امام نووی متکی به همین دلیل اخیر است. فتوای شیخ عبدالعزیز بن باز/ نیز همین است. من نیز این حدیث پیامبر را ترجیح میدهم: رسول اکرمص به ابوایوب انصاریس فرمود:
«اكْتُمِ الْخِطْبَةَ، ثُمَّ تَوَضَّأْ فَأَحْسِنْ وُضُوءَ، ثُمَّ صَلِّ مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكَ ثُمَّ احْمَدْ رَبَّكَ وَمَجِّدْهُ».
«امر خواستگاری را در قلبت پنهان کن، سپس وضوی کامل بگیر، آنگاه هرچند که خداوند میسر کرده است نماز بگزار، سپس به حمد و تمجید پروردگارت بپرداز».
سپس بگو:
«اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَقْدِرُ وَلاَ أَقْدِرُ وَتَعْلَمُ وَلاَ أَعْلَمُ وَأَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ» [۷۱].
«خدایا تو میتونی و من نمیتوانم، تو میدانی و من نمیدانم، تو دانندهی غیبها هستی».
اگر روایت فوق صحیح باشد بر مشروعیت ثنا و حمد برای خدا بعد از نماز و پیش از استخاره صراحت دارد. والله اعلم.
۴- گروهی میخواهند از خداوند به صورت دستجمعی در بارهی امری طلب خیر کنند و همگی نماز استخاره را با جماعت میگزارند، آیا این کارشان صحیح است؟
ج: نماز استخاره و نوافل دیگر، جز مؤکده، با جماعت جایز است مشروط بر آنکه بر انجام آن دلیلی باشد، مانند نماز تراویح.
امام بخاری در کتاب گرانسنگ خویش الجامع الصحیح بابی تحت عنوان «صلاة النوافل جماعة» بسته است. برای اثبات و تأیید جواز نوافل به صورت جماعت حدیث عتبان بن مالک را ذکر کرده است که او از رسول خداص دعوت میکند در مکانی از خانهاش نماز بگزارد، تا برای او مسجد باشد. عتبان بن مالک میگوید: مکانی را که دوست داشتم در آنجا نماز بگزارم، به رسول خداص نشان دادم و رسول خداص در آن مکان ایستاد و الله اکبر گفت و ما پشت سر او صف بستیم. دو رکعت نماز نفل گزارد، سپس سلام داد و ما هم سلام دادیم. نیز ثابت شده است که آن حضرتص در خانهی ام سلیم نمازگزارد و ام سلیم و فرزندش انس بن مالک پشت سر او اقتدا کردند.
امام مالک/ روایتی در کتاب المؤطأ ذکر میکند که حضرت عمرس نماز چاشت را با غلام خودش به صورت جماعت گزارده است. مثل همین روایت را امام شاطبی در الاعتصام ذکر کده است.
وی افزوده است که اگر کسی گاهی در خانهاش نمازهای نفل را به صورت جماعت بگزارد هیچگونه اشکالی ندارد، همچنین از امام مالک جواز نمازهای نافله به صورت جماعت روایت شده است به شرطی که برای این کار اعلام عمومی نشود و مردم را برای آن دعوت نکنند.
امام نووی میگوید: [۷۲] نمازهای نافله بر دو قسم هستند:
۱- نمازهایی که سنت است آنها را با جماعت بگزارند، همانند نمازهای عیدین، کسوف، استسقاء و نماز تراویح، ما در نمازهای نافلهی دیگر مانند سنتهای راتبه (مؤکده) همراه فرائض، نماز چاشت و نفلهای مطلق برای آنها جماعت مستحب نیست، اگر اینها با جماعت گزارده شوند جایز است و نمیتوان آن را مکروه نامید.
امام شافعی/ در دو کتاب مختصر البویطی و الربیع، تصریح کرده است که گزاردن نمازهای نفل به صورت جماعت هیچ اشکالی ندارد. دلیل جواز نمازهای نافله به صورت جماعت احادیث فراوانی است. در ادامهی سخنانش میافزاید: طبق روایت ابن عباس، انس بن مالک، ابن مسعود و حذیفه ثابت است که اصحاب با پیامبر خدا نماز نافله را جماعت گزارده اند. همهی روایات مزبور در صحیحین [بخاری و مسلم] موجودند، جز حدیث حذیفه که در مسلم است.
از خلاصه دلایل گذشته، چنین استنباط میشود که نماز استخاره به صورت جماعت، جایز است. گرچه به صورت انفرادی بهتر است. چه در حدیث استخاره صیغهی فرد به کار رفته است:
«إِذَا هَمَّ أَحَدُكُمْ بِالأَمْرِ فَلْيَرْكَعْ رَكْعَتَيْنِ».
میبینیم نگفت: إذا هممتم بالأمر فارکعوا، وقتی تصمیم کاری را گرفتید نماز بخوانید. افزون بر آن، هیچ روایتی از صحابه نیامده است که نماز استخاره را به صورت جماعت گزارده باشند. والله اعلم.
وصلی الله علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه وسلم
[۶۸] ترمذی سندش ضعیف است. این روایت را با وجود ضعف سندش برای افراد ناتوان بدین خاطر پیشنهاد کردم که امام احمد میگوید: حدیث ضعیف نزد من از رأی رجال بهتر است. [۶۹] مجمع الزوائد: ج ۱۰، ص ۱۶۰، سلسلة الاحادیث الصحیحة: شمارهی (۲۰۳۵). [۷۰] رک: نووی، الاذکار، روایت مرسل است. [۷۱] امام احمد، طبرانی و ابن حبان. در سند حدیث عبدالله لهیعه وجود دارد. نام برده مختلف فیه است. امام احمد حدیث را با سندی دیگر روایت کرده است که تمامی رجال آن ثقه هستند. الفتح الربانی: ج ۵، ص ۴۹، مجمع الزوائد: ج ۲، ص ۲۸۰. [۷۲] الـمجموع شرح الـمهذب: ج ۴، ص ۵-۵۵.
رسول اکرمص فرموده است: «الدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَةُ» [۷۳].
«دعا عین عبادت است».
سپس تلاوت فرمود:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ٦٠﴾ [غافر: ۶۰].
«پرورگار شما میگوید: مرا به فریاد بخوانید تا از شما بپذیرم، کسانی که خود را بزرگتر از آن میدانند که مرا به فریاد خوانند یقین بدانند خوار و پست داخل دوزخ خواهند شد».
رسول خداص فرموده است:
«لَيْسَ شَيْءٌ أَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنَ الدُّعَاءِ» [۷۴].
«هیچ چیزی نزد خداوند از دعا گرامیتر نیست».
نیز فرموده است:
«إِذَا تَمَنَّى أَحَدُكُمْ فَلْيُكْثِرْ فَإِنَّمَا يَسْأَلُ رَبَّهُ» [۷۵].
«هرگاه یکی از شما چیزی آرزو کرد و از خداوند خواستار چیزی شد باید زیاد بخواهد، چون او از پروردگارش سؤال میکند».
در روایتی دیگر آمده است:
«إذا سأل أحدُكم فليكثرْ فإنما يسألُ ربَّه» [۷۶].
«هروقت یکی از شما از خداوند چیزی سؤال کرد، باید زیاد سؤال کند، چون از پروردگارش سؤال میکند».
حضرت انسس از رسول خداص نقل میکند که آن حضرت فرمود:
«لِيَسْأَلْ أَحَدُكُمْ رَبَّهُ حَاجَتَهُ أَوْ حَوَائِجِهِ حَتَّى يَسْأَلَهُ شِسْعَ نَعْلِهِ إِذَا انْقَطَعَ حَتَّى يَسْأَلَهُ الْمِلْحَ» [۷۷].
«حتماً شما نیاز و یا همهی نیازهایتان را از پرورگارتان مسئلت کنید. حتی بند کفشتان را هنگامی که قطع شود، از او سؤال کنید و حتی نمک را از او مسئلت کنید».
حضرت عایشهل میگوید:
«سَلُوا اللهَ كل شيء حتى الشسع فإن الله إن لم ييسر لم يتيسر».
«از خداوند هرچیزی که نیاز دارید سؤال کنید، حتی بند کفش را، زیرا اگر خداوند آن را فراهم نکند میسر نخواهد شد».
حضرت ابوهریرهس میگوید: رسول خداص فرموده است:
«مَنْ لَمْ يَسْأَلْ اللَّهَ يَغْضَبْ عَلَيْهِ» [۷۸].
«هرکس از خداوند مسئلت نکند حتماً بر او خشم خواهد گرفت».
حضرت عبدالله بن عباسب میگوید: رسول خداص فرموده است:
«أفضل العبادة الدعاء» [۷۹]. «بهترین عبادت، دعا است».
اسامه بن زیدس میگوید: رسول خداص فرموده است:
«سَلُوا اللَّهَ عِلْمًا نَافِعًا وَتَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ عِلْمٍ لاَ يَنْفَعُ» [۸۰].
«از خداوند علم سودمندمسئلت کنید و از علم غیر سودمند به او پناه برید».
حضرت عباده بن صامتس میگوید: رسول اکرمص فرموده است:
«مَا عَلَى الأَرْضِ مُسْلِمٌ يَدْعُو اللَّهَ بِدَعْوَةٍ إِلاَّ آتَاهُ اللَّهُ إِيَّاهَا أَوْ صَرَفَ عَنْهُ مِنَ السُّوءِ مِثْلَهَا مَا لَمْ يَدْعُ بِمَأْثَمٍ أَوْ قَطِيعَةِ رَحِمٍ. فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ إِذًا نُكْثِرَ. قَالَ: اللَّهُ أَكْثَرُ» [۸۱].
«هر مسلمانی در روی زمین از خداوند چیزی مسئلت کند، قطعاً به خواستههای وی ترتیب اثر خواهد داد، یا مشکلی همانند آن را از او دور خواهدکرد، به شرطی که دعایش منجر به گناهی و یا باعث قطع پیوند خویشاوندی نشود، یکی از حاضرین گفت: در این صورت بیشتر میخواهیم. فرمود: خداوند متعال هم بیشتر از آن میبخشد و بیشتر اجابت میکند».
حضرت عایشهل میگوید از رسول خداص شنیدم که میفرمود:
«أَقْرَبُ مَا يَكُونُ العبدُ من ربِّهِ في سُجُودِهِ، وإذا قَامَ يُصَلِّي في ثُلُثِ الليْلِ الآخِرِ، فإِن استطَعْتَ أَن تكُونَ مِمَّنِ يَذكُرُ اللهَ في تِلْكَ السَّاعَةِ فَكُنْ» [۸۲].
«در سجده و همچنین در ثلث آخر شب بیش از هر زمان دیگر بنده با پروردگار خویش نزدیک است. اگر میتوانستی از کسانی باشی که در این لحظه به ذکر و نیایش خدا مینشینند، پس از آنان باش».
حضرت ابودرداءس میگوید: رسول اکرمص میفرمود:
«دَعْوَةُ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ لأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ مُسْتَجَابَةٌ، عِنْدَ رَأْسِهِ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهِ كُلَّمَا دَعَا لأَخِيهِ بِخَيْرٍ، قَالَ الْمَلَكُ الْمُوَكَّلُ بِهِ: آمِينَ وَلَكَ بِمِثْلٍ» [۸۳].
«دعای مسلمان برای برادر مسلمانش در غیاب او پذیرفته خواهد شد و بالای سر او فرشتهای مأمور است که هرگاه برای برادر خودش دعای خیر کند آن فرشتهی مأمور میگوید: آمین (قبول باشد) و برای خودت همچنین باد».
[۷۳] به روایت ترمذی. حدیث صحیح است. [۷۴] ترمذی، امام احمد، بخاری در الادب الـمفرد. حدیث حسن است. [۷۵] طبرانی در الاوسط. رجال سندش صحیح هستند. [۷۶] سلسلة الاحادیث الصحیحة بشماره: ۱۳۲۵. [۷۷] به روایت بزار. رجال او رجال صحیح هستند به جز یسار ین حاکم که او نیز ثقه است. مجمع الزوائد: ج ۱۰، ص ۱۵. [۷۸] ترمذی: بخاری در الأدب الـمفرد، ابن ماجه. درجهی حدیث حسن است. [۷۹] آلبانی، سلسلة الأحادیث الصحیحة: ۱۵۷۹. [۸۰] همان بشمارۀ: ۱۵۱۱. [۸۱] ترمذی: امام احمد در مسند، حدیث صحیح است. [۸۲] ترمذی، ابن خزیمه آن را صحیح دانسته است، نسایی، حاکم، جامع الاصول: ج ۴، ص ۱۴۴. [۸۳] صحیح مسلم بشرح النووی: ج ۱۷، ص ۵۰.
آنچه گذشت، مروری سریع بود که با نماز و دعای استخاره پشت سر نهادیم. اما دریغا که بسیاری از مسلمانان این دو مورد را ترک کردهاند.
اینان متأسفانه چهرهی پاکیزهی شرع را با عادتها و باروهایی که خدا و رسولش حرام کردهاند، آلوده ساختهاند.
در این مرور گذرا، مشاهده کردید کسانی را که از سنت پاک رسول خدا روی گردانند و به دنبال کاهنان، ساحران و شعبده بازان حرکت میکنند، پس زیان بزرگی میبینند.
دیدید که خوابها و رؤیاها هیچ وقت بر مبنای شریعت و احکام نبوده و نیستند. این مسئلهی مورد اتفاق علمای مشهور و قابل اعتماد است.
در بارهی قرائت در نماز دانستید که هر مقداری از قرآن بعد از سورهی فاتحه در نماز استخاره بخواند نیز درست است و قبل از همه چیز، روزی حلال باید مد نظر باشد. حضور قلب نیز الزامی است. سپس تجرد و یکسویی از حلو و قوهی خویش و تبرا و دوری از هوای نفس و خواستههای آن، سپس استقبال قبله و تضرع و زاری و فروتنی و دل شکستگی و تکرار و اصرار در دعا خوب و پسندیده است.
همیشه زبانت را عادت بده که «یا رب» ورد آن باشد، چرا که خداوند دارای لحظات و ساعاتی است که در آن سؤال هیچ سؤالکنندهای را رد نمیکند و آرزومندی را ناامید نمیگرداند.
این است یافتههای بنده در بارهی استخاره. از خداوند مسئلت میکنم که به بنده در برابر این رساله پاداش عنایت کرده و برای خوانندهاش سودمند گرداند. اگر در آن خطا و اشتباهی است از جانب من و شیطان است و اگر در آن صوابی هست به خاطر توفیق و پشتیبانی خداوند سبحان است.
تنها او است هدایتگر به حق و به راه راست و صراط مستقیم. بیشک او بهترین دوست و یاور است. درود و سلام خداوند بر بندهاش خاتم پیامبران محمدص باد.
سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ، وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.
حضرت حذیفه بن یمانس میفرماید: بر مردم دورانی خواهد آمد که هیچکس در آن نجات نمییابد، مگر کسی که دعایی مانند آدم غرق شده در آب، دعا کند.
«اللهم قد كثر الفساد في البر والبحر، وقل من يعرفك في الشدة والرخاء، ومن يدعوك وحدك في السراء والضراء، اللهم تب علينا ولا تهلكنا بما صدر منا ولا تعذبنا بما فعل السفهاء منا» [۸۴].
«بار الها! فساد در خشکی و دریا به اوج خود رسیده است و اندکند کسانی که تو را در سختی و خوشی بشناسند و اندکند کسانی که تنها تو را در خوشی و ناخوشی فرا خوانند. بار الها! به ما توفیق توبه عنایت کن و توبهی ما را پذیرا باش و ما را به خاطر آنچه مرتکب شدهایم هلاک مگردان و به خاطر کارها و خطاهای نادانان، ما را عذاب مده».
«والسلام»
[۸۴] صفة الصفوة: ج ۱، ص ۳۱.
۱ قرآن کریم
۲ تفسیر القرآن الکریم ابن کثیر
۳ الجامع لأحکام القرآن القرطبی
۴ زاد المسیر ابوالفرج ابن الجوزی
۵ روح المعانی علامه آلوسی
۶ فتح الباری حافظ ابن حجر عسقلانی
۷ صحیح مسلم با شرح نووی امام نووی
۸ مختصر صحیح مسلم منذری
۹ عون المعبود مبارکپوری
۱۰ جامع الأصول ابن اثیر
۱۱ عارضة الأحوذی شرح ترمذی ترمذی
۱۲ الترغیب والترهیب منذری
۱۳ مجمع الزوائد هیثمی
۱۴ مسند الشهاب قضاعی
۱۵ المغنی ابن قدامة المقدسی
۱۶ المحلی ابن حزم اندلسی
۱۷ الفتاوی امام ابن تیمیه
۱۸ المجموع شرح المهذب امام نووی
۱۹ مدارج السالکین ابن القیم الجوزی
۲۰ الجواب الکافی ابن القیم الجوزی
۲۱ جلاء الأفهام ابن القیم الجوزی
۲۲ جامع العلوم والحکم ابن رجب الحنبلی
۲۳ سلسلة الأحادیث الصحیحة علامه آلبانی
۲۴ الاعتصام امام شاطبی
۲۵ الموافقات امام شاطبی
۲۶ نیل الأوطار امام شوکانی
۲۷ شأن الدعاء الخطابی
۲۸ فقه السنة سید سابق
۲۹ الدین الخالص محمود خطاب السبکی
۳۰ وصایا الرسول طه عفیفی
۳۱ الفقه الواضح محمد بکر اسماعیل
۳۲ حلیة الأولیاء ابونعیم اصفهانی
۳۳ الفوائد ابن القیم الجوزی
۳۴ فقه العبادات استاد حسن ایوب
۳۵ علاج الأمور السحر من الشریعة الإسلامیة ابوبکر حنبلی
از دیرباز برای تشخیص خوب یا بدبودن کاری که تصمیم به انجام آن گرفته شده، روشهای خاصی به کار میرود. امروزه فال حافظ و فال قهوه و استخاره گرفتن با قرآن از شیوههای متداول در میان مردم است. بدیهی است که این شیوهها نمیتوانند سرنوشت ما را رقم بزنند و یا ما را نسبت به وضعیت تصمیمی که گرفته ایم، آگاه کنند.
بهترین شیوهای که در این باب از پیامبرص به ثبوت رسیده، استخاره است. چه خوب است به جای شیوههای خرافی استخاره، این شیوه که هم خردمندانه است و هم با موازین شرعی مطابقت دارد، در زندگی ما رایج شود.
نوشتار کمحجم اما آموزندهای که پیش روی دارید، با همین هدف فراهم آمده است.