903

مشخصات کتاب

ترجمه‌ی لغات قرآن کریم

بر حسب ترتیب سوره‌های قرآن




گرد آورنده:

أم خزیمه بنت عبد الحمید الشافعی


مراجعه وتصحیح:

دکتر حسین تاجی گله داری

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحدلله رب العالـمين والصلاة والسلام على سيد الـمرسلين نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين

خداوند متعال کلام شیرینش قرآن کریم را بر قلب پیامبر بزرگوارش حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم نازل کرد تامسلمانان در آیاتش تدبر کنند وبه فرامینش عمل نمایند، خداوند این قرآن کریم را کتاب هدایت برای جهانیان قرار داد تا با عمل به آن به عزت وسربلندی دست یابند، واز آن جایی که قرآن کریم به زبان عربی می‌باشد دانستن معنای آن برای فارسی زبانان دشوار است، لذا تصمیم گرفتم که برای آسان نمودن فهم ومعانی قرآن کریم برای خود وسایر خواهر وبرادران مسلمانم کلمات و واژه‌های قرآن را جمع آوری نمایم، پس با استعانت از خدا توانستم با استفاده از کتابهای تفسیر و ترجمه‌های معتبر قرآن بخصوص تفسیر وترجمۀ دکتر حسین تاجی گله داری و"فرهنگ (قاموس)قرآن کریم" تألیف دکتر حسین تاجی گله داری معنای واژه‌ها و کلمات را استخرج نموده وبرحسب ترتیب سوره‌های قرآن کریم آنها را بنویسم، وسعی نموده ام که تمام واژه‌ها را معنی کنم، همچنین کلمات را بدون حروف اضافه، ضمایر، تأکید وغیره ذکرنمایم، واز آنجایی که انسان جایز الخطاست وهیچ عملی خالی از نقص وعیب نخواهد بودلذا خواهشمندیم که در صورت مشاهده هرگونه اشتباه یا نقص ما را مطلع فرمایند تا در چاپهای بعدی تصحیح گردد.

امید است خداوند متعال این عمل را از بنده بپذیرد وسبب نجاتم در روز قیامت قرار بدهد.

الحمدلله رب العالمین

شارجه

۴ شعبان ۱۴۳۰ هـ

برابر با ۴ مرداد ماه ۱۳۸۸ هـ ش

﴿عُوذَ «پناه خواستن».

﴿أَعُوذ «پناه می‌برم».

﴿بِ «به».

﴿مِن «از».

﴿ٱلرَّجِيم «رانده شده».

سورۀ فاتحه

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿سۡمِ «نام».

﴿ٱلرَّحۡمَٰن «بخشنده».

﴿ٱلرَّحِيم «مهربان».

﴿ٱلۡحَمۡد «ستایش».

﴿ل «برای، مخصوص».

﴿رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِين«پروردگار جهانیان».

﴿مَٰلِك «مالك، صاحب».

﴿يَوۡم «روز».

﴿ٱلدِّين «جزاء».

﴿إِيَّاك «تنهاتورا».

﴿نَعۡبُد «می‌پرستیم».

﴿نَسۡتَعِين «یاری می‌جوییم».

﴿ٱهۡد «هدایت کن».

﴿نَا «مارا».

﴿ٱلصِّرَٰط «راه».

﴿ٱلۡمُسۡتَقِيم «راست».

﴿ٱلَّذِين «کسانی که».

﴿أَنۡعَمۡت «نعمت دادی».

﴿عَلَيۡهِمۡ «بر آنان».

﴿غَيۡرِ «نه».

﴿ٱلۡمَغۡضُوبِ «خشم گرفتگان».

﴿لَا «نه».

﴿ٱلضَّآلِّين «گمراهان».

سورۀ بقره

﴿ذَٰلِك «این».

﴿لَا رَيۡبَۛ «شکی نیست».

﴿فِيهِ «در آن».

﴿لِّلۡمُتَّقِينَ «پرهیزگاران».

﴿يُؤۡمِنُون «ایمان می‌آورند».

﴿غَيۡبِ «نادیده، غیب».

﴿وَيُقِيمُون «بر پا می‌دارند».

﴿ٱلصَّلَوٰةَ «نماز».

﴿مِمَّا «از آنچه».

﴿رَزَقۡنَٰ «روزی داده ایم».

﴿هُم «ایشان».

﴿يُنفِقُونَ «انفاق می‌کنند».

﴿بِمَآ «به آنچه».

﴿أُنزِل «نازل شده».

﴿إِلَيۡكَ «بر تو».

﴿مَآ «آنچه».

﴿قَبۡلِك «پیش از تو».

﴿ٱلۡأٓخِرَة «رستاخیز، آخرت».

﴿يُوقِنُونَ «یقین دارند».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ «آنان».

﴿عَلَىٰ «بر».

﴿هُدٗى «هدایت».

﴿ٱلۡمُفۡلِحُونَ «رستگاران».

﴿إِنَّ «بی گمان».

﴿كَفَرُواْ «کافر شدند».

﴿سَوَآء «یکسان است».

﴿ء «که».

﴿أَنذَرۡتَ «بترسانی».

﴿أَمۡ «یا».

﴿لَمۡ «نه».

﴿لَا يُؤۡمِنُونَ «ایمان نمی‌آورند».

﴿خَتَمَ «مهرزده است».

﴿قُلُوب «جمع قلب، دلها».

﴿سَمۡعِهِمۡ «گوشهایشان».

﴿أَبۡصَٰر «جمع بصر، چشمها».

﴿غِشَٰوَةٞ «پرده».

﴿وَلَهُمۡ «و برای آنها».

﴿عَذَاب «عذاب، شکنجه».

﴿ظِيم «بزرگ».

﴿ٱلنَّاس «مردم».

﴿مَن «کسی».

﴿يَقُول «می‌گوید».

﴿ءَامَنَّا «ایمان آورده ایم».

﴿وَمَا هُم «ایشان نیستند».

﴿يُخَٰدِعُونَ «فریب می‌دهند».

﴿إِلَّآ «مگر».

﴿أَنفُسَهُمۡ «خودشان».

﴿وَمَا يَشۡعُرُونَ «نمی‌فهمند، در نمی‌یابند».

﴿مَّرَضٞ «بیماری».

﴿فَ «پس».

﴿زَادَ «افزود».

﴿أَلِيمُۢ «درد ناک».

﴿بِمَا «بخاطر».

﴿كَانُواْ «بودند».

﴿يَكۡذِبُونَ «دروغ می‌گفتند».

﴿إِذَا «هنگامی که».

﴿قِيلَ «گفته شود».

﴿لَهُمۡ «برای آنان».

﴿لَا تُفۡسِدُواْ «فساد نکنید».

﴿فِي ٱلۡأَرۡضِ «در زمین».

﴿قَالُوٓاْ «گویند».

﴿إِنَّمَا «فقط، بی گمان».

﴿نَحۡنُ «ما».

﴿مُصۡلِحُون «اصلاح کنندگان».

﴿أَلَآ «آگاه باشید».

﴿ٱلۡمُفۡسِدُونَ «فساد کنندگان».

﴿وَلَٰكِن «ولی، ولیکن».

﴿ءَامِنُواْ «ایمان بیاورید».

﴿كَمَآ «همانگونه».

﴿أَ «آیا».

﴿سُّفَهَآء «بی‌خردان».

﴿لَقُواْ «ملاقات کنند».

﴿ءَامَنَّا «ایمان آوردیم».

﴿خَلَوۡاْ «خلوت کنند».

﴿شَيَٰطِينِ «جمع شیطان، شیطانها».

﴿مُسۡتَهۡزِءُون «مسخره می‌کنیم».

﴿يَمُدُّ «نگه می‌دارد، مهلت می‌دهد».

﴿طُغۡيَٰن «سرکشی، طغیان».

﴿يَعۡمَهُون «سرگردان شوند».

﴿ٱشۡتَرَوُاْ «خریدند».

﴿ٱلضَّلَٰلَة «گمراهی».

﴿ٱلۡهُدَى «هدایت».

﴿فَمَا «پس نبود».

﴿رَبِحَت «سودی نداد».

﴿مُهۡتَدِينَ «هدایت شدگان».

﴿مَثَلُ «مثل، داستان».

﴿كَ «همانند».

﴿ٱلَّذِي «کسی که».

﴿ٱسۡتَوۡقَدَ «افروخته».

﴿نَارٗا «آتش».

﴿فَلَمَّآ «پس چون».

﴿أَضَآءَتۡ «روشن ساخت».

﴿حَوۡلَهُۥ «اطراف او».

﴿ذَهَبَ «گرفت، برد».

﴿تَرَكَ «رها کرد».

﴿فِي «در».

﴿ظُلُمَٰت «جمع ظلمت، تاریکی‌ها».

﴿لَّا يُبۡصِرُونَ «نمی‌بینند».

﴿صُمُّۢ «کر».

﴿بُكۡمٌ «لال، گنگ».

﴿عُمۡيٞ «نابینا».

﴿فَهُمۡ «پس آنان».

﴿لَا يَرۡجِعُونَ «باز نمی‌گردند».

﴿أَوۡ «یا». ﴿كَ «همانند».

﴿صَيِّب «باران».

﴿ٱلسَّمَآء «آسمان».

﴿رَعۡد «رعد».

﴿بَرۡق «برق».

﴿يَجۡعَلُون «قرار می‌دهند، فرومی‌برند».

﴿أَصَٰبِعَ «انگشتان».

﴿ءَاذَانِ «جمع اذن، گوشها».

﴿ٱلصَّوَٰعِق «صاعقه».

﴿حَذَر «از ترس».

﴿ٱلۡمَوۡت «مرگ».

﴿مُحِيطُۢ «احاطه دارد».

﴿يَكَادُ «نزدیک است».

﴿يَخۡطَف «برباید».

﴿كُلَّمَآ «هرگاه».

﴿مَّشَوۡاْ «راه می‌روند».

﴿إِذَآ «چون، هنگامی».

﴿أَظۡلَم «تاریک شود».

﴿قَامُواْ «بایستند».

﴿لَوۡ «اگر».

﴿شَآءَ «بخواهد».

﴿كُلِّ شَيۡءٖ «هر چیز».

﴿قَدِير «توانا».

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ «ای مردم».

﴿ٱعۡبُدُواْ «پرستش کنید».

﴿رَبَّ «پروردگار».

﴿كُمُ «تان، شما را».

﴿ٱلَّذِي «کسی که».

﴿خَلَقَ «آفرید».

﴿لَعَلَّكُمۡ «شاید، تا شما

﴿تَتَّقُون «پرهزگار شوید».

﴿جَعَل «قرار داد».

﴿لَكُم «برای شما».

﴿ٱلۡأَرۡض «زمین».

﴿فِرَٰشٗا «بگسترد».

﴿بِنَآءٗ «سقفی».

﴿أَنزَل «فرو فرستاد».

﴿مَآء «آب».

﴿أَخۡرَجَ «بیرون آورد».

﴿بِهِۦ «بوسیلۀ آن».

﴿مِنَ «از».

﴿ٱلثَّمَرَٰت «جمع ثمره، میوه‌ها».

﴿فَلَا تَجۡعَلُواْ «پس قرار ندهید».

﴿أَندَادٗا «جمع ند، همتایانی».

﴿أَنتُمۡ «شما».

﴿تَعۡلَمُونَ «می‌دانید».

﴿إِن «اگر».

﴿كُنتُمۡ «هستید».

﴿فِي «در».

﴿رَيۡب «شک».

﴿نَزَّلۡنَا «نازل کرده‌ایم».

﴿عَلَىٰ «بر بنده».

﴿فَأۡتُواْ «پس بیاورید».

﴿سُورَة «سوره ای».

﴿مِّثۡلِهِۦ «همانند آن».

﴿وَٱدۡعُواْ «فراخوانید».

﴿شُهَدَآء «گواهان».

﴿مِّن دُونِ ٱللَّهِ «غیر از خدا».

﴿صَٰدِقِينَ «راستگویان».

﴿فَ «پس».

﴿إِن «اگر».

﴿لَّمۡ «نه».

﴿تَفۡعَلُواْ «انجام دهید».

﴿لَن «هرگز».

﴿ٱلَّتِي «که».

﴿وَقُود «هیزم».

﴿هَا «آن».

﴿ٱلۡحِجَارَة «جمع حجر، سنگها».

﴿أُعِدَّتۡ «آماده شده».

﴿كَٰفِرِينَ «کافران».

﴿بَشِّرِ «مژده ده».

﴿عَمِلُواْ «انجام دادند».

﴿ٱلصَّٰلِحَٰت «شایسته».

﴿أَنَّ «همانا».

﴿لَهُمۡ «برای آنها».

﴿جَنَّٰت «جمع جنت، باغها».

﴿تَجۡرِي «جاری است».

﴿تَحۡتِ «زیر».

﴿ٱلۡأَنۡهَٰرُ «جمع نهر، نهرها».

﴿كُلَّمَا «هر زمان».

﴿رُزِقُواْ «روزی داده شوند».

﴿ثَمَرَة «میوه ای».

﴿هَٰذَا «این».

﴿أُتُواْ «آورده شود».

﴿مُتَشَٰبِهٗا «همانند».

﴿أَزۡوَٰج «جمع زوج، همسران».

﴿مُّطَهَّرَة «پاکیزه».

﴿خَٰلِدُون «جاودانان، جاویدانند».

﴿لَا يَسۡتَحۡيِۦٓ «شرم نمی‌کند».

﴿يَضۡرِبَ مَثَلٗا «مثالی بزند».

﴿بَعُوضَة «پشه‌ای».

﴿فَمَا فَوۡقَهَا «یا بالاتر از آن».

﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ «پس آنان که».

﴿أَنَّهُ «که آن».

﴿ٱلۡحَقّ «حق است».

﴿مَاذَآ «چه چیز».

﴿أَرَادَ «خواسته است».

﴿يُضِلُّ «گمراه می‌کند».

﴿يَهۡدِي «هدایت می‌کند».

﴿كَثِيرٗا «بسیار».

﴿إِلَّا «مگر».

﴿ٱلۡفَٰسِقِينَ «فاسقان».

﴿يَنقُضُون «می‌شکنند».

﴿عَهۡد «پیمان».

﴿مِنۢ بَعۡدِ «پس از».

﴿مِيثَٰقِهِۦ «محکم بستن».

﴿يَقۡطَعُون «قطع می‌کنند».

﴿أَمَرَ «دستور داده است».

﴿يُوصَل «بر قرار سازند، بپیوندند».

﴿ٱلۡخَٰسِرُون «زیانکاران».

﴿كَيۡف «چگونه».

﴿أَمۡوَٰتٗا «مردگان».

﴿فَأَحۡيَٰكُمۡ «پس شما را زنده گرد».

﴿ثُمَّ «سپس».

﴿تُرۡجَعُونَ «باز گردانده می‌شوید».

﴿خَلَق «آفرید».

﴿لَكُم «برای شما».

﴿جَمِيعٗا «همه».

﴿ٱسۡتَوَىٰٓ «آهنگ کرد، پرداخت».

﴿إِلَى «به سوی».

﴿فَسَوَّىٰ «مرتب نمود».

﴿هُن «آنان را».

﴿سَبۡع «هفت».

﴿سَمَٰوَٰت «جمع سماء، آسمانها».

﴿عَلِيم «آگاه است».

﴿رَبُّك «پروردگارت».

﴿لِلۡ «به، برای».

﴿مَلَٰٓئِكَة «جمع ملک، فرشتگان».

﴿إِنِّي «همانا من».

﴿جَاعِل «قرار خواهم داد».

﴿ٞخَلِيفَةٗ «جانشین».

﴿يَسۡفِكُ «بریزد».

﴿ٱلدِّمَآء «خون».

﴿نُسَبِّحُ «تسبیح می‌گوییم».

﴿نُقَدِّس «تقدیس می‌کنیم».

﴿لَكَ «تورا».

﴿عَلَّم «آموخت».

﴿ٱلۡأَسۡمَآء «جمع اسم، نامها».

﴿كُلَّهَا «همگی».

﴿عَرَض «عرضه داشت».

﴿أَنۢبِ‍ُٔونِي «به من خبردهید».

﴿نِي «مرا».

﴿هَٰٓؤُلَآء «اینها».

﴿سُبۡحَٰنَك «منزهی تو».

﴿لَنَآ «به ما، برای ما».

﴿عَلَّمۡت «آموخته ای».

﴿إِنَّك «همانا تو».

﴿أَنتَ «تو».

﴿ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡحَكِيمُ «دانای حکیم».

﴿فَلَمَّآ «پس هنگامی».

﴿أَلَمۡ أَقُل «آیانگفتم».

﴿أَعۡلَمُ «میدانم».

﴿تُبۡدُونَ «آشکارمی‌کنید».

﴿تَكۡتُمُون «پنهان می‌داشتید».

﴿ٱسۡجُدُواْ «سجده کنید».

﴿أَبَىٰ «سرباز زد».

﴿ٱسۡتَكۡبَر «تکبرورزید».

﴿كَانَ «بود».

﴿ٱسۡكُنۡ «سکونت کن».

﴿كُلَا «بخورید».

﴿رَغَدًا «گوارا».

﴿حَيۡث «هرجا».

﴿شِئۡتُمَا «می‌خواهید».

﴿لَا تَقۡرَبَا «نزدیک نشوید».

﴿هَٰذِهِ «این».

﴿ٱلشَّجَرَة «درخت».

﴿فَتَكُونَا «خواهید شد».

﴿أَزَلَّ «لغزانید».

﴿هُمَا «آن دو».

﴿عَنۡ «از».

﴿هَا «آن».

﴿أَخۡرَج «بیرون کرد».

﴿كَانَا «بودند».

﴿ٱهۡبِطُواْ «فرودآیید».

﴿بَعۡض «بعضی».

﴿عَدُوّٞ «دشمن».

﴿مُسۡتَقَرّٞ «قرارگاه».

﴿مَتَٰع «بهره».

﴿حِين «مدتی».

﴿فَتَلَقَّىٰٓ «فراگرفت، دریافت».

﴿كَلِمَٰت «کلماتی، سخنانی».

﴿تَابَ «توبه کرد، توبه ای پذیرفت».

﴿ٱلتَّوَّابُ «توبه پذیر».

﴿فَإِمَّا «پس هرگاه».

﴿يَأۡتِيَنَّكُمَ «برای شمابیاید».

﴿مِّنِّي «ازطرف من».

﴿تَبِع «پیروی کند».

﴿هُدَاي «هدایت من».

﴿خَوۡف «ترس».

﴿عَلَيۡهِمۡ «برآنان».

﴿يَحۡزَنُون «غمگین شوند».

﴿َحزن «غم».

﴿كَفَرُواْ «کافرشدند».

﴿كَذَّبُواْ «دروغ پنداشتد».

﴿‍َٔايَٰتِنَآ «نشانه‌های مارا».

﴿أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ «اهل آتشند».

﴿يَٰ «ای».

﴿بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ «فرزندان اسرائیل(یعقوب)».

﴿ٱذۡكُرُواْ «یادآورید».

﴿وَأَوۡفُواْ «وفاکنید».

﴿عَهۡد «پیمان».

﴿أُوفِ «وفاکنم».

﴿وَإِيَّٰي «تنهاازمن».

﴿فَٱرۡهَبُون «پس بترسید».

﴿أَنزَلۡت «نازل کرده ام».

﴿مُصَدِّقٗا «تصدیق کننده».

﴿لِّمَا «چیزی که».

﴿مَعَكُمۡ «با شما است».

﴿لَا تَكُونُوٓاْ «نباشید».

﴿أَوَّل «نخستین».

﴿لَا تَشۡتَرُواْ «نفروشید».

﴿‍َٔايَٰتِي «آیات مرا».

﴿ثَمَنٗا «بهای».

﴿قَلِيلٗا «اندک، ناچیز».

﴿لَا تَلۡبِسُواْ «نیامیزید».

﴿تَكۡتُمُواْ «پنهان نکنید».

﴿أَقِيمُواْ «برپادارید».

﴿ٱرۡكَعُواْ «رکوع کنید، نمازبخوانید».

﴿ٱلرَّٰكِعِينَ «رکوع کنندگان، نمازگزاران».

﴿أَ «آیا».

﴿تَأۡمُرُون «فرمان می‌دهید».

﴿ٱلۡبِرّ «نیکی».

﴿تَنسَوۡن «فراموش می‌کنید».

﴿أَنفُسَكُمۡ «خودتان را».

﴿تَتۡلُون «می‌خوانید».

﴿أَفَلَا «آیا نه».

﴿تَعۡقِلُونَ «می‌اندیشید».

﴿ٱسۡتَعِينُواْ «یاری جویید».

﴿لَكَبِيرَة «دشوار، گران».

﴿ۡخَٰشِعِين «فروتنان».

﴿يَظُنُّون «گمان دارند، یقینا می‌دانند».

﴿أَنَّهُم «هماناآنان».

﴿مُّلَٰقُواْ «دیدارکننده».

﴿رَٰجِعُون «بازمی‌گردند».

﴿أَنِّي «همانامن».

﴿فَضَّلۡتُكُمۡ «برتری دادم».

﴿ٱتَّقُواْ «بترسید».

﴿يَوۡمٗا «روزی».

﴿لَّا تَجۡزِي «کفایت نکند».

﴿نَفۡس «کسی، شخصی».

﴿عَن «از».

﴿لَا يُقۡبَلُ «پذیرفته نمی‌شود».

﴿شَفَٰعَة «شفاعت».

﴿لَا يُؤۡخَذُ «گرفته نمی‌شود».

﴿عَدۡل «فدیه، بدل».

﴿يُنصَرُونَ «یاری می‌شوند».

﴿نَجَّيۡنَٰكُم «نجات دادیم شمارا».

﴿ءَالِ فِرۡعَوۡنَ «فرعونیان».

﴿يَسُومُون «روامی‌داشتند، شکنجه می‌دادند».

﴿سُوٓءَ «بدترین».

﴿ٱلۡعَذَاب «شکنجه».

﴿يُذَبِّحُونَ «سرمی‌بریدند».

ذبح﴿ذبح «سر برید».

﴿أَبۡنَآءَ «فرزندان».

﴿يَسۡتَحۡيُون «زنده نگه می‌داشتند».

﴿نِسَآءَكُمۡ «زنان».

﴿وَفِي ذَٰلِكُم «ودراینهابرای شما».

﴿بَلَآء «آزمایش».

﴿رَّبِّكُمۡ «پروردگارتان».

﴿عَظِيم «بزرگ».

﴿إِذۡ «وقتی، هنگامی».

﴿فَرَقۡنَا «شکافتیم».

﴿بِكُم «برای شما».

﴿ٱلۡبَحۡرَ «دریا».

﴿أَغۡرَقۡنَآ «غرق ساختیم».

﴿تَنظُرُون «می‌نگریستید».

﴿وَٰعَدۡنَا «وعده گذاردیم».

﴿أَرۡبَعِين «چهل».

﴿لَيۡلَة «شب».

﴿ثُمّ «سپس، آنگاه».

﴿ٱتَّخَذۡتُم «(به پرستش)گرفتید».

﴿ٱلۡعِجۡل «گوساله».

﴿مِنۢ بَعۡدِهِۦ «بعداز او».

﴿ظَٰلِمُونَ «ستمکاران».

﴿عَفَوۡنَا «بخشیدیم».

﴿مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ «بعد از آن».

﴿ٱلۡفُرۡقَان «جداکننده بین حق وباطل».

﴿تُوبُوٓاْ «توبه کنید».

﴿بَارِئِ «آفریدگار».

﴿حَتَّىٰ «تا».

﴿نَرَى «ببینیم».

﴿جَهۡرَة «آشکار».

﴿ٱلصَّٰعِقَة «صاعقه».

﴿بَعَث «برانگیختن».

﴿ظَلَّلۡنَا «سایبان قراردادیم».

﴿ٱلۡغَمَام «ابر».

﴿ٱلۡمَن «ترنجبین».

﴿ٱلسَّلۡوَىٰ «بلدرچین».

﴿كُلُواْ «بخورید».

﴿طَيِّبَٰت «پاکیزه‌ه».

﴿وَلَٰكِن «ولی، بلکه».

﴿يَظۡلِمُونَ «ستم کردند، ستم کنندگان».

﴿ۡٱلۡقَرۡيَةَ «آبادی، شهر(بیت المقدس)».

﴿حَيۡثُ «هرجا».

﴿شِئۡتُمۡ «خواستید».

﴿رَغَدٗا «گوارا، به فراوانی».

﴿ٱلۡبَاب «دروازه».

﴿سُجَّدٗا «سجده کنان، باخشوع وفروتنی».

﴿قُولُواْ «بگویید».

﴿حِطَّة «کاهشی، آموزشی».

﴿نَّغۡفِرۡ «می‌بخشیم».

﴿خَطَٰيَٰكُمۡ «گناهان شمارا».

﴿س «بزودی».

﴿نَزِي «می‌افزاییم، فزونترمی‌بخشیم».

﴿ٱلۡمُحۡسِنِينَ «نیکوکاران».

﴿فَ «پس».

﴿بَدَّل «تغیرداد، تبدیل کرد».

﴿رِجۡزٗا «عذاب».

﴿يَفۡسُقُون «نافرمانی می‌کردند».

﴿ٱسۡتَسۡقَىٰ «آب خواست».

﴿ٱضۡرِب «بزن».

﴿عَصَا «عصا، چوبدستی».

﴿ٱلۡحَجَرَ «سنگ».

﴿ٱنفَجَرَت «جوشید».

﴿ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ «دوازده».

﴿عَيۡنٗا «چشمه».

﴿قَد «به تحقیق».

﴿عَلِم «دانست».

﴿كُل «هر».

﴿أُنَاس «گروه، مردمان».

﴿مَّشۡرَبَ «آبشخور».

﴿كُلُواْ «بخورید».

﴿ٱشۡرَبُواْ «بنوشید».

﴿لَا تَعۡثَوۡاْ «نکوشید».

﴿طَعَام «غذا».

﴿وَٰحِد «یک».

﴿فَٱدۡع «پس بخوان».

﴿لَنَا «برای ما».

﴿يُخۡرِج «بیرون آورد».

﴿تُنۢبِت «می‌رویاند».

﴿بَقۡل «سبزی».

﴿قِثَّآئِ «خیار».

﴿وَفُوم «سیر».

﴿عَدَس «عدس».

﴿بَصَل «پیاز».

﴿تَسۡتَبۡدِلُونَ «جایگزین می‌کنید».

﴿أَدۡنَىٰ «پست تر».

﴿خَيۡر «بهتر».

﴿مِصۡرٗا «شهری، (یاسرزمین مصر)».

﴿سَأَلۡتُم «خواستید».

﴿ضُرِبَتۡ «زده شده است».

﴿ٱلذِّلَّة «ذلت».

﴿ٱلۡمَسۡكَنَة «بینوائی».

﴿بَآءُو «بازگشتند، سزاورشدند».

﴿يَقۡتُلُون «می‌کشتند».

﴿ٱلنَّبِيِّ‍ۧن «پیامبران».

﴿عَصَواْ «نافرمانی کردند».

﴿يَعۡتَدُون «تجاوزمی‌کردند».

﴿هَادُواْ «یهودی شدند».

﴿ٱلنَّصَٰرَىٰ «نصارا».

﴿وَٱلصَّٰبِ‍ِٔين «ستاره پرستان».

﴿وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِر «روزقیامت».

﴿عَمِل «انجام داد».

﴿صَٰلِحٗا «شایسته».

﴿أَجۡرُهُم «پاداششان».

﴿عِندَ «نزد».

حزن﴿حزن «غم».

﴿أَخَذۡنَا «گرفتیم».

﴿مِيثَٰقَ «پیمان».

﴿رَفَعۡنَا «برافراشتیم».

﴿فَوۡقَ «بالا».

﴿ٱلطُّور «کو، طور».

﴿تَوَلَّيۡتُم «روی گرداندید».

﴿لَو «اگر».

﴿لَقَد «بی گمان، همانا».

﴿ٱعۡتَدَوۡاْ «تجاوزکردند».

﴿ٱلسَّبۡت «شنبه».

﴿قِرَدَة «جمع قرد، بوزینه‌ها».

﴿خَٰسِ‍ِٔين «خواورانده شده».

﴿نَكَٰلٗا «عبرتی».

﴿بَيۡنَ يَدَيۡ «پیش روی».

﴿خَلۡف «پشت سر».

﴿وَمَوۡعِظَة «پندواندرز».

﴿يَأۡمُر «دستوری دهد».

﴿أَن «که».

﴿تَذۡبَحُواْ «ذبح کنید».

﴿بَقَرَة «گاوی».

﴿هُزُوٗا «مسخره».

﴿أَعُوذ «پناه می‌برم».

﴿ٱدۡع «بخوان».

﴿يُبَيِّن «روشن سازد».

﴿مَا هِيَ «آن چگونه است».

﴿يَقُول «می‌فرماید».

﴿لَّا فَارِضٞ «نه پیر».

﴿بِكۡرٌ «جوان».

﴿عَوَانُ «میان سال».

﴿ٱفۡعَلُواْ «انجام دهید».

﴿مَا «آنچه».

﴿تُؤۡمَرُون «دستور داده می‌شوید».

﴿لَوۡنُهَا «رنگ آن».

﴿صَفۡرَآء «زرد».

﴿فَاقِع «پررنگی».

﴿تَسُر «شاد میکند».

﴿ٱلنَّٰظِرِين «بیندگان».

﴿تَشَٰبَهَ «مشتبه شده».

﴿شَآء «بخواهد».

﴿ذَلُولٞ «رام».

﴿تُثِيرُ ٱلۡأَرۡضَ «زمین را شیار کند».

﴿تَسۡقِي «آب دهد».

﴿ٱلۡحَرۡث «زراعت».

﴿مُسَلَّمَة «تندرست، بی عیب».

﴿لَّا شِيَة «درآن خالی نیست».

﴿ٱلۡـَٰٔن «اینک».

﴿جِئۡتَ «آوردی».

﴿مَا كَادُواْ «نزدیک بود».

﴿قَتَلۡتُمۡ «کشتید».

﴿ٱدَّٰرَٰٔتُم «به نزاع پرداختید».

﴿مُخۡرِج «آشکارکننده، بیرون آرنده».

﴿تَكۡتُمُونَ «پنهان می‌کنید».

﴿بِبَعۡضِهَا «باپاره ای از آن».

﴿كَذَٰلِك «این گونه».

﴿يُحۡي «زنده می‌کند».

﴿ٱلۡمَوۡتَىٰ «مردگان».

﴿يُرِيكُم «به شمامی‌نمایاند».

﴿ءَايَٰت «جمع آیه، نشانه‌ها».

﴿تَعۡقِلُونَ «اندیشه کنید».

﴿قَسَت «سخت شد».

﴿قُلُوب «جمع قلب، دلها».

﴿فَ «پس».

﴿هِيَ «آن».

﴿كَ «همچون».

﴿ٱلۡحِجَارَةِ «سنگ».

﴿أَوۡ «یا».

﴿أَشَدُّ قَسۡوَةٗ «سخت تر».

﴿لَمَا «آنچه».

﴿يَتَفَجَّرُ «جاری می‌شود».

﴿ٱلۡأَنۡهَٰرُ «نهرها».

﴿يَشَّقَّق «می‌شکافد».

﴿يَهۡبِط «فرومی‌افتد».

﴿خَشۡيَةِ ٱللَّهِ «ترس خدا».

﴿أَفَتَطۡمَعُون «آیاامید دارید».

﴿طمَع «امید، آرزو».

﴿أَن «که».

﴿فَرِيق «گروهی».

﴿يُحَرِّفُونَ «تحریف می‌کردند».

﴿عَقَلُوه «فهمیدند».

﴿لَقُواْ «ملاقات کنند».

﴿قَالُوٓاْ «گویند».

﴿ءَامَنَّا «ایمان آوردیم».

﴿خَلَا «خلوت کند».

﴿تُحَدِّثُون «بازگومی‌کنید».

﴿بِمَا «به آنچه».

﴿فَتَحَ «گشوده است، بیان کرده».

﴿عَلَيۡكُم «برشما، برای شما».

﴿يُحَآجُّو «ستیزه کنند، استدلال کنند».

﴿يُسِرُّونَ «پنهان می‌دارند».

﴿يُعۡلِنُون «آشکارمی‌کنند».

﴿أُمِّيُّون «جمع امی، بیسوادانان».

﴿إِلَّا «بجز».

﴿أَمَانِي «آرزوها».

﴿وَيۡل «وای».

﴿يَكۡتُبُون «می‌نویسند».

﴿أَيۡدِيهِم «دست‌های خود».

﴿ثَمَنٗا «بها».

﴿يَكۡسِبُون «بدست می‌آورند».

﴿لَن «هرگز».

﴿تَمَسَّنَا «به مانخواهدرسید».

﴿أَيَّامٗا «چندروز».

﴿مَّعۡدُودَةٗ «محدودی».

﴿قُل «بگو».

﴿فَلَن «پس هرگز».

﴿يُخۡلِف «خلاف نکند».

﴿أَمۡ «یا».

﴿بَلَىٰ «آری».

﴿مَن «هرکس».

﴿كَسَب «بد ست آورد، مرتکب شود».

﴿سَيِّئَة «گناه، بدی».

﴿أَحَٰطَت «احاطه کند».

﴿خَطِيٓ‍َٔتُهُۥ «گناه».

﴿ٱلۡوَٰلِدَيۡن «پدرومادر».

﴿ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ «نزدیکان».

﴿وَٱلۡيَتَٰمَىٰ «جمع یتیم، یتیمان».

﴿ٱلۡمَسَٰكِين «جمع مسکین، بینوایان».

﴿قُولُواْ «بگویید».

﴿حُسۡنٗا «(سخن)نیک».

﴿أَقِيمُواْ «برپادارید».

﴿ءَاتُواْ «بپردازید».

﴿تَوَلَّيۡتُمۡ «پشت کردید».

﴿قَلِيلٗا «کمی‌».

﴿مِّنكُمۡ «از شما».

﴿أَنتُم «شما».

﴿مُّعۡرِضُون «روی گردان شدید، روی گردانان».

﴿دِيَٰر «سرزمین».

﴿أَقۡرَرۡتُمۡ «شما اقرار کردید».

﴿تَشۡهَدُون «گواهی می‌دهید».

﴿هَٰٓؤُلَآءِ «شما هستید».

﴿تَظَٰهَرُون «یکدیگر را کمک می‌کنید».

﴿ٱلۡإِثۡم «گناه».

﴿ٱلۡعُدۡوَٰنِ «ستم».

﴿يَأۡتُوكُم «نزد شما آیند».

﴿أُسَٰرَىٰ «اسیران».

﴿تُفَٰدُو «فدیه می‌دهید».

﴿مُحَرَّم «حرام بود».

﴿فَمَا «پس چیست».

﴿جَزَآء «کیفر، جزای».

﴿مَن «کسی».

﴿يَفۡعَل «چنین کند».

﴿خِزۡي «خواری».

﴿ٱلۡحَيَوٰة «زندگانی».

﴿يُرَدُّون «برگردانیده می‌شوند».

﴿إِلَىٰٓ «بسوی».

﴿أَشَد «شدید تر».

﴿وَمَا «ونیست».

﴿عَمَّا «از آنچه».

﴿يُخَفَّف «تخفیف داده می‌شود».

﴿يُنصَرُون «یاری می‌شوند».

﴿لَقَد «بدرستی که».

﴿ءَاتَيۡنَا «دادیم».

﴿قَفَّيۡنَا «پشت سرهم فرستادیم».

﴿ٱبۡنَ مَرۡيَمَ «پسر مریم».

﴿ٱلۡبَيِّنَٰت «دلایل روشن».

﴿وَأَيَّدۡنَٰ «تأییدکردیم».

﴿ٱلرُّسُل «پیامبران».

﴿رُوحِ ٱلۡقُدُسِ «جبریل».

﴿أَفَ «آیا».

﴿كُلَّمَا «هرزمان».

﴿جَآءَ «آمد، بیاید».

﴿رَسُولُۢ «پیامبر».

﴿لَا تَهۡوَىٰٓ «نپسندد، بررخلاف هوای».

﴿أَنفُسُكُم «نفس شما».

﴿ٱسۡتَكۡبَرۡتُم «تکبرکردید».

﴿فَرِيقٗا «گروهی».

﴿تَقۡتُلُونَ «کشتید، می‌کشید».

﴿قَالُواْ «گفتند».

﴿غُلۡفُۢ «درپرده».

﴿بَل «بلکه».

﴿لَّعَن «نفرین کرد».

﴿هُمُ «ایشان را».

﴿لِّمَا «هنگامی‌که».

﴿مُصَدِّق «تصدیق کننده».

﴿لِّمَا مَعَهُمۡ «آنچه باخوددارند».

﴿يَسۡتَفۡتِحُونَ «خواستارپیروزی بودند».

﴿مَّا عَرَفُواْ «آنچه راکه شناخته بودند».

﴿بِئۡسَمَا «چه بداست چیزی که».

﴿ٱشۡتَرَوۡاْ «فروختند».

﴿يَكۡفُرُواْ «کافرشدند».

﴿بَغۡيًا «بستمگری، حسد».

﴿بَآءُو «بازگشتند، سزاوارشدند».

﴿مُّهِين «خوارکننده».

﴿وَرَآء «غیر از آن».

﴿لِم «چرا».

﴿أَنۢبِيَآءَ ٱللَّهِ «پیامبران خدارا».

﴿رَفَعۡنَا «برافرشتیم».

﴿فَوۡقَ «بالا».

﴿خُذُواْ «بگیرید».

﴿بِقُوَّة «محکم».

﴿ٱسۡمَعُواْ «وبشنوید».

﴿عَصَيۡنَا «نافرمانی کردیم».

﴿وَأُشۡرِبُواْ «آمیخته شد، نوشانیده شد».

﴿يَأۡمُر «فرمان می‌دهد».

﴿إِن كَانَتۡ «اگراست».

﴿ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَة «سرای آخرت».

﴿عِندَ ٱللَّهِ «نزدخدا».

﴿خَالِصَة «مخصوص، مختص».

﴿مِّن دُونِ ٱلنَّاسِ «جز سایر مردم».

﴿تَمَنَّوُا «آرزو بکنید».

﴿أَبَدَۢا «هیچگاه».

﴿قَدَّمَتۡ «پیش فرستاده است».

﴿أَيۡدِيهِمۡ «دستهایشان».

﴿عَلِيمُۢ «داناست».

﴿لَتَجِدَن «هرآینه خواهی یافت».

﴿أَحۡرَصَ «حریص ترین».

﴿حَيَوٰة «زندگی».

﴿أَشۡرَكُواْ «شرک ورزیدند».

﴿يَوَد «دوست دارد».

﴿أَحَدُهُمۡ «هریک ازآنان».

﴿لَو «اگر».

﴿يُعَمَّر «عمرکند».

﴿أَلۡف «هزار».

﴿سَنَةٖ «سال».

﴿وَمَا هُوَ «ونیست».

﴿مُزَحۡزِحِ «دورکننده».

﴿بَصِيرُۢ «بینااست».

﴿عَدُوّٗا «دشمن».

﴿إِذۡن «فرمان».

﴿بُشۡرَىٰ «بشارتی، مژده ای».

﴿جِبۡرِيل «جبریل».

﴿مِيكَىٰل «میکاییل».

﴿ٱلۡفَٰسِقُون «فاسقان».

﴿نَّبَذ «دورافکند».

﴿أُوتُوا «داده شدند».

﴿وَرَآءَ ظُهُور «پشت سر».

﴿كَأَنَّهُم «گویی آنان».

﴿لَا يَعۡلَمُونَ «نمی‌دانند».

﴿ٱتَّبَعُواْ «پیروی کردند».

﴿مَا «آنچه».

﴿تَتۡلُواْ «می‌خواندند».

﴿مُلۡك «فرمان روایی».

﴿وَلَٰكِن «لیکن».

﴿يُعَلِّمُون «می‌آموختند».

﴿ٱلسِّحۡر «جادو».

﴿ٱلۡمَلَكَيۡن «دوفرشته».

﴿مِنۡ أَحَدٍ «کسی را».

﴿حَتَّىٰ «تا».

﴿يَقُولَآ «می‌گفتند».

﴿نَحۡن «ما».

﴿فِتۡنَة «وسیلۀ آزمایش».

﴿لَا تَكۡفُرۡ «کافر نشو».

﴿يَتَعَلَّمُون «یاد می‌گرفتند».

﴿مِنۡهُمَا «از آن دو».

﴿يُفَرِّقُون «جدایی می‌افکندند».

﴿بِهِۦ «بوسیلۀ آن».

﴿بَيۡن «میان».

﴿ٱلۡمَرۡء «مرد».

﴿زَوۡجِهِۦ «همسرش».

﴿مَا هُم «ونمی‌رساند، نمی‌تواند».

﴿بِضَآرِّين «زیان برسانند».

﴿مَا «آنچه».

﴿يَضُرُّ «زیان می‌رساند».

﴿يَنفَع «سود می‌رساند».

﴿عَلِمُواْ «دانسته بودند».

﴿لَمَن «هر کس».

﴿ٱشۡتَرَىٰ «خریدار آن باشد».

﴿مَا لَهُۥ «نیست او را».

﴿خَلَٰق «بهره ای».

﴿لَبِئۡس «چه زشت است».

﴿شَرَوۡاْ «فروختند».

﴿مَثُوبَة «پاداشی».

﴿خَيۡر «بهتر».

﴿رَٰعِنَا «رعایت کن ما را(معنای دیگرش :حماقت است که هدف یهودیان بود)».

﴿ٱنظُرۡنَا «به ما بنگر، ملاحظۀ ما کن».

﴿مَّا يَوَدُّ «دوست ندارند».

﴿يَخۡتَص «اختصاص دهد».

﴿مَن يَشَآءُ «هر کس بخواهد».

﴿ذُو ٱلۡفَضۡلِ «دارای فضل ».

﴿ٱلۡعَظِيم «بزرگ».

﴿نَنسَخ «نسخ می‌کنیم».

﴿أَوۡ «یا».

﴿نُنسِهَا «فراموشش گردانیم».

﴿نَأۡت «می‌آوریم».

﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ «آیا نمی‌دانی».

﴿دُونِ ٱللَّهِ «جز خدا».

﴿وَلِيّ «سرپرست».

﴿لَا نَصِير «یاور».

﴿أَمۡ تُرِيدُونَ «آیا می‌خواهید».

﴿تَسۡ‍َٔلُواْ «درخواست کنید، بپرسید».

﴿كَمَا «همانگونه، بدانسان».

﴿سُئِل «پرسیده شد».

﴿يَتَبَدَّل «تبدیل کند، برگزیند».

﴿سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ «راه راست».

﴿وَد «دوست دارند، آرزو دارند».

﴿كَثِير «بسیاری».

﴿تَبَيَّن «روشن شد».

﴿ٱعۡفُوا «عفوکنید».

﴿ٱصۡفَحُواْ «درگذرید».

﴿يَأۡتِي «بیاید».

﴿أَمۡر «فرمان».

﴿تُقَدِّمُواْ «پیش می‌فرستید».

﴿تَجِدُو «خواهیدیافت».

﴿أَمَانِيُّهُم «آرزوهای آنهاست».

﴿هَاتُواْ «بیاورید».

﴿بُرۡهَٰن «دلیل».

﴿أَسۡلَم «تسلیم کند».

﴿وَجۡهَهُ «روی خود را».

﴿مُحۡسِن «نیکوکار».

﴿أَجۡر «پاداش».

﴿لَيۡسَتِ «نیست».

﴿كَذَٰلِك «اینگونه».

﴿أَظۡلَم «ستمکار تر».

﴿مَّنَع «بازداشت».

﴿يُذۡكَر «برده شود، یادشود».

﴿سَعَىٰ «کوشید».

﴿خَرَابِ «ویرانی».

﴿يَدۡخُلُو «واردشوند».

دخل﴿دخل «وارد شد».

﴿خَآئِفِينَ «به حال ترس».

﴿خِزۡي «خواری».

﴿بَدِيع «پدید آورنده».

﴿كُن «باش».

﴿يَكُون «می‌شود».

﴿لَوۡلَا «چرا».

﴿يُكَلِّمُنَا «با ماسخن نمی‌گوید».

﴿تَشَٰبَهَتۡ «همانند است».

﴿بَيَّنَّا «روشن ساخته ایم».

﴿بَشِيرٗا «مژده رسان».

﴿نَذِيرٗا «بیم دهنده».

﴿لَا تُسۡ‍َٔلُ «پرسیده نمی‌شوی».

﴿أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِيمِ «دوزخیان».

﴿لَن «هرگز».

﴿تَرۡضَىٰ «خشنود نشود».

﴿عَنك «ازتو».

﴿تَتَّبِعَ «پیروی کنی».

﴿أَهۡوَآءَ «خواسته‌ها، هوسها».

﴿جَآءَك «به تو رسیده است، بیامدت».

﴿مَا لَكَ «برای تو نخواهد بود».

﴿عَدۡل «بدل، فدیه».

﴿ٱبۡتَلَىٰٓ «آزمود».

﴿أَتَم «به انجام رسانید».

﴿جَاعِلُ «قرار می‌دهم».

﴿إِمَامٗا «پیشوای».

﴿ذُرِّيَّتِي «فرزندانم، نسلم».

ة﴿ذُرِّي «نژاد، نسل».

﴿لَا يَنَالُ «نمی‌رسد».

﴿عَهۡدِ «عهد، پیمان».

﴿جَعَلۡنَا «قرار دادیم».

﴿ٱلۡبَيۡتَ «خانۀ کعبه».

﴿مَثَابَة «محل بازگشت، بازگشتگاه».

﴿ٱتَّخِذُواْ «برگیرید».

﴿مُصَلّٗى «نماز گاهی».

﴿طَهِّرَا «پاکیزه کنید».

﴿لِلطَّآئِفِين «طواف کنندگان».

﴿وَٱلۡعَٰكِفِين «مقیمان، معتکفان».

﴿وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ «رکوع گزاران سجده کنندگان».

﴿ءَامِنٗا «امن بگردان».

﴿ٱرۡزُقۡ «روزی ده».

﴿أُمَتِّعُهُ «بهره مندش می‌سازم».

﴿أَضۡطَرُّ «می‌کشانم».

﴿يَرۡفَع «بالا برد».

﴿ٱلۡقَوَاعِد «پایه‌ها، اساس».

﴿تَقَبَّل «بپذیر».

﴿أُمَّة «امتی، مردمی».

﴿أَرِنَا «نشان ده ما را، بنمایی ما را».

﴿مَنَاسِك «طرز عبادت، روش».

﴿تُب «توبه کن».

﴿ٱبۡعَثۡ «برانگیز».

﴿يُزَكِّيهِمۡ «پاکیزه کند، پاکشان سازد».

﴿يَرۡغَب «روی بگرداند».

﴿سَفِه «سبکسری، نادانی».

﴿ٱصۡطَفَيۡنَٰه «او را برگزیدیم».

﴿أَسۡلِم «تسلیم شو».

﴿وَصَّىٰ «سفارش کرد، وصیت کرد».

﴿بَنِيه «فرزندانش».

﴿يَٰبَنِي «ای فرزندان من».

﴿إِذۡ حَضَرَ «هنگامی‌که فرا رسید».

﴿إِلَٰه «خدا».

﴿ءَابَآئِ «پدران».

﴿خَلَتۡ «گذشت».

﴿عَمَّا «از آنچه».

﴿كُونُواْ «باشید».

﴿تَهۡتَدُواْ «راه یابید».

﴿نِيفٗا «یکتا پرست».

﴿ٱلۡأَسۡبَاطِ «نوادگان».

﴿أُوتِي «داده شد».

﴿ٱلنَّبِيُّون «پیامبران».

﴿لَا نُفَرِّقُ «جدایی نمی‌افکنیم، فرق نمی‌گذاریم».

﴿بَيۡن «میان».

﴿أَحَد «هیچ یک».

﴿شِقَاق «ستیز، خلاف».

﴿فَ «پس».

﴿سَ «بزودی».

﴿يَكۡفِي «کفایت کند».

﴿كَ «تو را».

﴿هُم «از(شر)آنها».

﴿فَسَيَكۡفِيكَهُمُ «پس بزودی تو را ازآنها کفایت کند».

﴿صِبۡغَة «رنگ».

﴿مَنۡ «چه کسی».

﴿أَحۡسَن «نیکوتر».

﴿عَٰبِدُونَ «می‌پرستیم، پرستشگران».

﴿مُخۡلِصُونَ «اخلاص آورندگان، بااخلاص».

﴿أَعۡلَم «داناتر».

﴿كَتَم «پنهان کرد».

﴿شَهَٰدَة «گواهی».

جزء دوم.

﴿ٱلسُّفَهَآء «بی خردان».

﴿وَلَّىٰهُم «برگردانیدشان، بازگردانیدشان».

﴿أُمَّةٗ وَسَطٗا «امتی میانه».

﴿وَمَا جَعَلۡنَا «قرار ندادیم».

﴿مِمَّن «از کسی که».

﴿يَنقَلِب «باز می‌گردد».

﴿عَقِب «پاشنه».

﴿عَقِبَيۡهِ «پاشنه‌های خود».

﴿إِن كَانَتۡ «اگر چه بود».

﴿كَبِيرَة «گران، دشوار».

﴿يُضِيع «ضایع کند».

﴿رَءُوفٞ «مهربان، رؤف».

﴿قَدۡ «به تحقیق».

﴿نَرَىٰ «می‌بینیم».

﴿تَقَلُّب «گردش، بی تابی».

﴿وَجۡهِك «روی تو را».

﴿فَلَنُوَلِّيَنَّكَ «همانا خواهیم گردانید تو را، بازمی‌گردانیم تو را».

﴿نُوَلِّي «باز می‌گردانیم».

﴿شَطۡر «به سوی».

﴿حَيۡث «هر جا».

﴿إِن «همانا».

﴿أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ «کتاب داده شدند».

﴿لَئِنۡ «اگر».

﴿أَتَيۡتَ «بیاوری».

﴿يَعۡرِفُون «می‌شناسند».

﴿أَبۡنَآءَ «فرزندان».

﴿ٱلۡمُمۡتَرِين «شک کنندگان».

﴿وِجۡهَة «جهتی».

﴿مُوَلِّي «رو می‌کند».

﴿ٱسۡتَبِقُواْ «بر یکدیگر سبقت بگیرید».

﴿ٱلۡخَيۡرَٰت «نیکیها».

﴿أَيۡنَ مَا «هرجاکه».

﴿وَل «رو کن».

﴿لِئَلَّا «تا نباشد».

﴿حُجَّة «حجتی، دلیلی، دستاویزی».

﴿أُتِم «تمام کنم».

﴿وَلَعَلَّ «شاید».

﴿تَهۡتَدُون «هدایت یابید».

﴿كَمَآ «چنانکه».

﴿أَرۡسَلۡنَا «فرستادیم».

﴿فِيكُم «در میان شما».

﴿يَتۡلُواْ «می‌خواند».

﴿ٱذۡكُرُونِيٓ «مرا یاد کنید».

﴿ذۡكر «یاد».

﴿مَع «با».

﴿سَبِيلِ ٱللَّه «راه خدا».

﴿أَمۡوَٰتُۢ «مردگان، مرده».

﴿أَحۡيَآء «زندگان، زنده».

﴿نَبۡلُوَن «بیازماییم».

﴿ٱلۡجُوعِ «گرسنگی».

﴿نَقۡص «کاهش».

﴿ٱلۡأَمۡوَٰل «مالها».

﴿ٱلثَّمَرَٰت «میوه‌ها».

﴿أَصَٰبَتۡ «رسید، پیش آمد».

﴿مُّصِيبَةٞ «مصیبت، بدی».

﴿صَلَوَٰت «درودها».

﴿شَعَآئِر «نشانه‌ها، شعائر».

﴿حَج «حج کند».

﴿ٱعۡتَمَر «عمره بجای آورد».

﴿جُنَاح «گناه».

﴿تَطَوَّع «خواستار شد، با رغبت خود انجام داد».

﴿شَاكِر «سپاسگزاراست».

﴿عَلِيم «دانا».

﴿أَجۡمَعِين «همگی».

﴿يُخَفَّف «تخفیف داده شود، کاسته شود».

﴿يُنظَرُون «مهلت داده می‌شوند».

﴿خَلۡق «آفرینش».

﴿وَٱخۡتِلَٰف «آمدوشد».

﴿ٱلَّيۡل «شب».

﴿وَٱلنَّهَار «روز».

﴿وَٱلۡفُلۡك «کشتیها».

﴿تَجۡرِي «روان شود».

﴿ٱلۡبَحۡر «دریا».

﴿بَث «پراکنده کرد».

﴿دَآبَّة «جنبنده».

﴿تَصۡرِيف «تغییر مسیر، گردش».

﴿ٱلرِّيَٰحِ «بادها».

﴿ٱلسَّحَاب «ابرها».

﴿ٱلۡمُسَخَّر «مسخر است».

﴿بَيۡن «در میان».

﴿دُونِ ٱللَّهِ «غیر از خدا».

﴿أَندَادٗا «جمع ند، همتایانی».

﴿حُب «دوستی».

﴿أَشَد «سخت تر».

﴿تَبَرَّأ «بیزاری جست».

﴿ٱتُّبِعُواْ «پیروی شدند، رهبران».

﴿ٱتَّبَعُواْ «پیروی کردند».

﴿تَقَطَّعَت «گسیخته شد».

﴿ٱلۡأَسۡبَاب «رشته‌ها، پیوند».

﴿لَوۡ أَنَّ «کاش برای مابود».

﴿كَرَّة «بازگشتی».

﴿حَسَرَٰت «حسرت‌های، به صورت حسرت زایی».

﴿خَٰرِجِين «بیرون روندگان».

﴿ٱلنَّار «آتش».

﴿طَيِّبٗا «پاک، پاکیزه».

﴿خُطُوَٰت «گامهای».

﴿ٱلسُّوٓء «بدی».

﴿ٱلۡفَحۡشَآء «زشتی».

﴿أَلۡفَيۡنَا «یافتیم».

﴿أَوَلَو «اگرچه».

﴿نۡعِق «بانگ زد».

﴿يَنۡعِق «بانگ می‌زند».

﴿دُعَآء «خواندن».

﴿نِدَآء «ندایی».

﴿إِيَّاه «تنهااورا».

﴿حَرَّم «حرام کرده است».

﴿ٱلۡمَيۡتَة «مردار».

﴿ٱلدَّم «خون».

﴿لَحۡم «گوشت».

﴿ٱلۡخِنزِير «خوک».

﴿أُهِل «برده شد، (نام غیرخدا)گرفته شده».

﴿ٱضۡطُر «ناچار شود».

﴿بَاغ «ستمگر، ستم کننده».

﴿عَاد «متجاوز، تجاوزکننده».

﴿إِثۡم «گناه».

﴿بُطُونِ «شکمها».

﴿فَمَآ أَصۡبَرَهُمۡ «پس چه شکیباهستند».

﴿شِقَاقِ «ستیز، اختلاف».

﴿بَعِيدٖ «دور».

﴿لَّيۡسَ «نیست».

﴿ٱلۡبِرَّ «نیکی».

﴿قِبَل «سوی».

﴿ءَاتَى «داده است، بدهد».

﴿ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ «خویشاوندان».

﴿ٱلۡيَتَٰمَىٰ «یتیمان».

﴿ٱلۡمَسَٰكِين «مسکینان».

﴿ٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ «واماندگان».

﴿ٱلسَّآئِلِين «گدایان».

﴿ٱلرِّقَاب «بردگان».

﴿وَٱلۡمُوفُون «وفاکنندگان».

﴿ٱلۡبَأۡسَآء «سختی، فقر».

﴿ٱلضَّرَّآء «زیان، رنجوری».

﴿حِينَ ٱلۡبَأۡسِ «هنگام نبرد».

﴿صَدَقُواْ «راست گفتند».

﴿ٱلۡمُتَّقُون «پرهیزگاران».

﴿كُتِب «نوشته شده است».

﴿ٱلۡقِصَاص «قصاص».

﴿ٱلۡقَتۡلَى «کشتگان».

﴿ٱلۡحُرُّ «آزاد».

﴿ٱلۡعَبۡد «غلام، برده».

﴿ٱلۡأُنثَىٰ «زن».

﴿عُفِي «بخشیده شد».

﴿أَخِيه «برادرش».

﴿ٱتِّبَاعُۢ «پیروی کند».

﴿ٱلۡمَعۡرُوف «پسندیده، خوبی».

﴿أَدَآء «پرداختنی».

﴿إِحۡسَٰن «نیکی».

﴿تَخۡفِيف «کاهشی، تخفیفی».

﴿ٱعۡتَدَىٰ «تعدی کند، تجاوز کند».

﴿أُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ «صاحبان خرد، خردمندان».

﴿حَضَر «فرا رسد».

﴿تَرَك «به جای گذارد، رها کرد».

﴿خَيۡرًا «بهتر، مال».

﴿سَمِع «شنید».

﴿خَاف «ترسید».

﴿مُّوص «وصیت کننده».

﴿جَنَفًا «ستم، بی عدالتی».

﴿ٱلصِّيَام «روزه».

﴿كَمَا «همانگونه».

﴿أَيَّامٗا «روزهای».

﴿مَّعۡدُودَٰت «معدود، اندک».

﴿عِدَّة «چند، تعداد».

﴿تُكَبِّرُواْ «بزرگ بشمارید».

﴿سَأَلَ «پرسید».

﴿عَنِّي «از من».

﴿أُجِيب «اجابت می‌کنم».

﴿دَعۡوَة «دعای».

﴿ٱلدَّاع «دعا کننده».

﴿دَعَان «مرا خواند».

﴿فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ «پس باید بپذیرند».

﴿يَرۡشُدُون «راه یابند».

﴿أُحِل «حلال گردیده شد».

﴿لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ «شب روزه».

﴿ٱلرَّفَث «آمیزش، درآمیختن».

﴿نِسَآئِكُمۡ «همسرانتان».

﴿هُن «آنان».

﴿لِبَاس «پوشاک، لباس».

﴿أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ «که شمابودید».

﴿تَخۡتَانُون «خیانت می‌کردید».

﴿عَفَا «بخشید».

﴿ٱلۡـَٰٔن «اکنون».

﴿بَٰشِرُو «آمیزش کنید».

﴿ٱبۡتَغُواْ «بخواهید، طلب کنید».

﴿ٱلۡخَيۡط «رشته».

﴿ٱلۡأَبۡيَض «سفید».

﴿ٱلۡأَسۡوَدِ «سیاه».

﴿تُدۡلُواْ «نیفکنید، ندهید».

﴿ٱلۡأَهِلَّة «هلالهای ماه».

﴿مَوَٰقِيت «گاهنماهایی، اوقات».

﴿ٱلۡبُيُوت «جمع بیت، خانه‌ها».

﴿أَبۡوَٰبِ «جمع باب، دروازه».

﴿قَٰتِلُواْ «جنگ کنید».

﴿ثَقِف «یافت».

﴿ثَقِفۡتُمُو «یافتید».

﴿ٱنتَهَوۡاْ «دست برداشتند».

﴿عُدۡوَٰن «تجاوز».

﴿ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَام «ماه حرام».

﴿ٱلۡحُرُمَٰت «حرمتها».

﴿ٱلتَّهۡلُكَة «هلاکت».

﴿أُحۡصِرۡتُم «بازداشته شدید».

﴿ٱسۡتَيۡسَر «فراهم شود».

﴿ٱلۡهَدۡي «قربانی».

﴿لَا تَحۡلِقُواْ «نتراشید».

﴿رُءُوسَ «جمع رأس، سر».

﴿يَبۡلُغ «برسد».

﴿مَحِلَّهُۥۚ «جایگایش».

﴿أَذٗى «آزاری».

﴿نُسُك «قربانی».

﴿أَمِنتُم «ایمن شدید».

﴿تَمَتَّع «بهرمند گردد، متمتع شود».

﴿ثَلَٰثَة «سه تا».

﴿سَبۡعَة «هفت تا».

﴿رَجَعۡتُمۡ «بازگشتید».

﴿عَشَرَة «ده تا».

﴿أَهۡلُهُۥ «خانواده اش».

﴿حَاضِرِي «ساکنان».

﴿شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ «سخت کیفر».

﴿أَشۡهُر «جمع شهر، ماهها».

﴿مَّعۡلُومَٰتٞۚ «معلوم ومعینی».

﴿فَرَض «فرض گرداند».

﴿فُسُوق «نافرمانی، گناه».

﴿جِدَال «جدال، ستیزه».

﴿تَزَوَّدُواْ «توشه برگیرید».

﴿خَيۡرَ ٱلزَّادِ «بهترین توشه».

﴿ٱلتَّقۡوَىٰ «پرهیزگاری».

﴿أَفَضۡتُم «کوچ کردید».

﴿ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِ «مشعر الحرام».

﴿قَضَيۡتُم «به جای آوردید».

﴿ءَاتِنَا «به ما عطا کن».

﴿قِ «نگه دار».

﴿قِنَا «نگه دار ما را».

﴿نَصِيبٞ «بهره».

﴿سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ «زود شمار».

﴿تَعَجَّل «شتاب کند».

﴿يَوۡمَيۡن «دو روز».

﴿تَأَخَّر «تأخیر کند».

﴿عۡجِب «شگفت آورد».

﴿يُعۡجِبُك «تو را به شگفت می‌اندازد».

﴿قَوۡلُ «سخن».

﴿أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ «سرسخت ترین دشمنان».

﴿تَوَلَّىٰ «پشت کند، روی گرداند، (یا به ریاست برسد)».

﴿سَعَىٰ «کوشش می‌کند».

﴿ٱلۡحَرۡث «کشت، زراعت».

﴿ٱلنَّسۡل «نسل، نژاد».

﴿ٱلۡعِزَّة «تکبر، بزرگ بینی».

﴿حَسۡب «کافی است».

﴿ٱلۡمِهَاد «آرامگاه».

﴿يَشۡرِي «بفروشد».

﴿ٱبۡتِغَآء «در پی، برای بدست آوردن».

﴿مَرۡضَات «خشنودی».

﴿دخُل «وارد شد».

﴿ٱدۡخُلُواْ «در آیید، وارد شوید».

﴿ٱلسِّلۡم «صلح، اسلام».

﴿كَآفَّة «همگی».

﴿زَلَل «لغزش کرد».

﴿ظُلَل «جمع ظل، سایه‌ها».

﴿ٱلۡغَمَام «ابر».

﴿قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ «کاریکسره شود».

﴿سَل «بپرس».

﴿كَم «چند، چه اندازه».

﴿زُيِّن «آراسته شده است».

﴿يَسۡخَرُون «مسخره می‌کنند».

﴿وَٰحِدَة «یک».

﴿بَعَثَ «برانگیخت».

﴿يَحۡكُم «حکم کند».

﴿حَسِبۡتُم «گمان کردید».

﴿لَمَّا «هنوز».

﴿مَّثَل «نمونه، مانند».

﴿مَّسَّ «رسید».

﴿زُلۡزِلُواْ «تکان خوردند، لرزیدند».

﴿مَتَىٰ «کی».

﴿نَصۡرُ ٱللَّهِ «یاری خدا».

﴿مَاذَا «چه چیزی».

﴿ٱلۡأَقۡرَبِين «نزدیکان».

﴿ٱلۡقِتَال «جهاد».

﴿كُرۡه «ناگوار».

﴿عَسَىٰٓ «چه بسا».

﴿صَد «بازداشتن».

﴿أَكۡبَر «بزرگتر».

﴿لَا يَزَالُون «پیوسته».

﴿يَرُدُّو «برگردانند».

﴿ٱسۡتَطَٰعُواْ «بتوانند».

﴿يَرۡتَدِد «برگردد، بازگردد».

﴿حَبِطَ «تباه شد».

﴿هَاجَرُواْ «هجرت کردند».

﴿جَٰهَدُواْ «جهادنمودند».

﴿يَرۡجُون «امیدوارند».

﴿ٱلۡخَمۡر «شراب، باده».

﴿ٱلۡمَيۡسِر «قهار».

﴿ٱلۡعَفۡو «مازاد، فزونی».

﴿تَتَفَكَّرُون «اندیشه کنید».

﴿إِصۡلَاح «کارسازی، اصلاح کردن».

﴿خَيۡر «بهتراست».

﴿تُخَالِطُو «همزیستی کنید، اختلاط کنید».

﴿ٱلۡمُفۡسِد «تبهکار».

﴿ٱلۡمُصۡلِح «درستکار».

﴿أَعۡنَتَ «به زحمت انداخت».

﴿لَا تَنكِحُواْ «ازدواج نکنید».

﴿ٱلۡمُشۡرِكَٰت «زنان مشرک».

﴿أَمَة «کنیز».

﴿أَعۡجَبَ «شگفت آورد».

﴿لَا تُنكِحُواْ «به ازدواج در نیاورید».

﴿عَبۡد «غلام، بنده».

﴿يَدۡعُون «دعوت می‌کنند».

﴿ٱلۡمَغۡفِرَة «آمرزش».

﴿يَتَذَكَّرُون «یاد آور شوند».

﴿ٱلۡمَحِيضِ «حیض، عادت ماهیانه زنان».

﴿أَذٗى «آزار، پلیدی».

﴿فَٱعۡتَزِلُواْ «پس کناره گیری کنید».

﴿ٱلنِّسَآء «زنان».

﴿لَا تَقۡرَبُوهُنَّ «با آنها نزدیکی نکنید».

﴿يَطۡهُرۡن «پاک شوند».

﴿ٱلتَّوَّٰبِين «توبه کنندگان».

﴿ٱلۡمُتَطَهِّرِين «پاکان».

﴿حَرۡث «کشتزار».

﴿أَنَّىٰ شِئۡتُمۡ «هرگونه که بخواهید».

﴿وَقَدِّمُواْ «پیش بفرستید».

﴿مُّلَٰقُوهُ «ملاقات خواهید کرد».

﴿لَا تَجۡعَلُواْ «قرار ندهید».

﴿عُرۡضَة «دستاویز، آماج».

﴿أَيۡمَٰن «جمع یمین، سوگندها».

﴿تَبَرُّواْ «نیکی کنید».

﴿ٱللَّغۡو «بیهوده».

﴿حَلِيم «بردبار».

﴿يُؤۡلُون «سوگند می‌خورند».

﴿تَرَبُّص «انتظار».

﴿أَرۡبَعَةِ أَشۡهُرٖۖ «چهار ماه».

﴿فَآءُو «بازگشتند».

﴿عَزَمُواْ «تصمیم گرفتید».

﴿ٱلۡمُطَلَّقَٰت «زنان مطلقه».

﴿قُرُوٓء «پاکی، یا عادت ماهانه».

﴿أَرۡحَام «جمع رحم، رحمها».

﴿بُعُول «جمع بعل، شوهران».

﴿أَحَقّ «سزاوارتر».

﴿رَد «بازگرداندن».

﴿فِي ذَٰلِكَ «در آن».

﴿رجَال «جمع رجل، مردان».

﴿مَرَّتَان «دو بار».

﴿إِمۡسَاكُۢ «نگاه داشتن».

﴿مَعۡرُوف «شایسته، خوبی».

﴿تَسۡرِيحُۢ «رها کردن».

﴿إِحۡسَٰن «نیکی».

﴿لَا يَحِلُّ «روا نیست».

﴿أَلَّا يُقِيمَا «که نتوانند برپا دارند».

﴿حُدُودَ ٱللَّهِ «حدود الهی».

﴿جُنَاحَ «گناهی».

﴿يَتَعَد «تجاوز کند».

﴿غَيۡرَهُۥ «جز او، غیرازاو».

﴿يَتَرَاجَعَآ «به یکدیگر باز گردند».

﴿بَلَغۡن «رسیدند

﴿أَجَلَ «سر آمد، روزهای عده

﴿أَمۡسِكُو «نگه دارید

﴿سَرِّحُو «رها سازید

﴿ضِرَارٗا «زیان رساندن».

﴿يَعِظُ «پند می‌دهد».

﴿فَلَا تَعۡضُلُو «باز ندارید».

﴿أَزۡكَىٰ «پربرکت تر، پاکتر».

﴿أَطۡهَر «پاکیزه تر».

﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰت «جمع والده، مادران».

﴿يُرۡضِعۡن «شیردهند».

﴿حَوۡلَيۡن «دوسال».

﴿كَامِلَيۡن «کامل، تمام».

﴿ٱلرَّضَاعَةَ «شیرخوارگی».

﴿ٱلۡمَوۡلُود «نوزاد، فرزند».

﴿ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ «فرزند برای او متولد شده(پدر)».

﴿رِزۡقُ «خوراک».

﴿كِسۡوَت «پوشاک».

﴿لَا تُكَلَّفُ «تکلیف نشود، مکلف نمی‌شود».

﴿وُسۡعَهَا «توانایی اش».

﴿لَا تُضَآرَّ «آزار نشود، زیان نبیند».

﴿وَٰلِدَةُ «مادر».

﴿وَلَدِ «فرزند».

﴿مِثۡلُ ذَٰلِكَ «مانند همین

﴿فِصَالًا «(ازشیر)بازگیرند».

﴿تَشَاوُر «مشورت».

﴿تَسۡتَرۡضِعُوٓاْ «شیرده خواستید، دایه ای بگیرید».

﴿سَلَّمۡتُم «بپردازید».

﴿يُتَوَفَّوۡن «می‌میرند».

﴿يَذَرُون «باقی می‌گذارند».

﴿أَرۡبَعَة «چهار».

﴿عَشۡرٗا «ده».

﴿عَرَّضۡتُم «اشاره کرده اید، با کنایه گفته اید».

﴿خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ «خواستگاری زنان».

﴿أَكۡنَنتُمۡ «پنهان دارید».

﴿سِرًّا «خلوت، پنهانی».

﴿لَا تَعۡزِمُواْ «تصمیم نگیرید».

﴿عۡزِم «تصمیم گرفت».

﴿عُقۡدَة «گره زناشوئی، عقد ازدواج».

﴿ٱحۡذَرُو «بترسید».

﴿مَس «آمیزش نمودن، دست زدن».

﴿فَرِيضَة «مهریه».

﴿ٱلۡمُوسِعِ «توانگر».

﴿ٱلۡمُقۡتِرِ «تنگدست».

﴿نِصۡفُ «نیم، نصف».

﴿يَعۡفُوَاْ «ببخشد».

﴿أَقۡرَب «نزدیکتر».

﴿لتَّقۡوَىٰ «پرهیزگاری».

﴿لَا تَنسَوُاْ «فراموش نکنید».

﴿ٱلۡفَضۡل «بزرگواری».

﴿حَٰفِظُواْ «محافظت کنید».

﴿ٱلصَّلَوَٰت «جمع صلاة، نمازها».

﴿ٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ «نماز میانه(نماز عصر)».

﴿قُومُواْ «به پاخیزید، بایستید».

﴿قَٰنِتِين «فروتنانه».

﴿رِجَالًا «پیاده».

﴿رُكۡبَانٗا «سواره».

﴿مَّتَٰعًا «بهره ای».

﴿ٱلۡحَوۡل «یک سال».

﴿غَيۡرَ إِخۡرَاجٖ «بدون بیرون کردن».

﴿أَلَمۡ تَرَ «آیا ندیدی».

﴿أُلُوف «هزاران».

﴿حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِ «از ترس مرگ».

﴿مُوتُواْ «بمیرید».

﴿مَّن ذَا ٱلَّذِي «کیست آن که».

﴿يُقۡرِض «وام دهد».

﴿أَضۡعَافٗا كَثِيرَةٗۚ «چندین برابر».

﴿يَقۡبِض «تنگ می‌سازد».

﴿يَبۡصُۜط «گشایش می‌دهد».

﴿ٱلۡمَلَإ «جمعی».

﴿ٱبۡعَث «برانگیز، انتخاب کن».

﴿مَلِك «پادشاه».

﴿عَسَيۡتُم «چنین نیستید».

﴿إِن «اگر».

﴿مَا لَنَآ «چه شود ما را».

﴿أُخۡرِجۡنَا «بیرون رانده شده ایم».

﴿تَوَلَّوۡاْ «روی گردانی کردند».

﴿بَعَث «برانگیخت».

﴿أَنَّىٰ «چگونه».

﴿يَكُون «باشد».

﴿يُؤۡت «داده شده است».

﴿سَعَة «گشایش».

﴿ٱصۡطَفَىٰه «او را برگزید».

﴿زَاد «بیفزود».

﴿بَسۡطَة «عظمتی، وسعتی».

﴿ٱلتَّابُوت «تابوت(عهد)».

﴿سَكِينَة «آرامش».

﴿بَقِيَّة «باقیمانده».

﴿تَرَك «برجای گذاشته است».

﴿تَحۡمِلُ «حمل می‌کنند».

﴿ٱلۡمَلَٰٓئِكَة «فرشتگان».

﴿فَصَل «رهسپار شد».

﴿ٱلۡجُنُود «جمع جند، لشکریان».

﴿مُبۡتَلِيكُم «شما را آزمایش می‌کند».

﴿بِنَهَر «جوی آب».

﴿شَرِب «بنوشد».

﴿لَيۡس «نیست».

﴿طعَمۡ «چشیدن».

﴿غُرۡفَة «کفی (از آن)».

﴿يَد «دست».

﴿شَرِبُواْ «نوشیدند».

﴿جَاوَز «گذشت».

﴿أَنَّهُم «که ایشانند».

﴿مُّلَٰقُواْ «ملاقات کننده».

﴿كَم «چه بسا».

﴿فِئَة «گروه».

﴿قَلِيلَة «اندک، کوچک».

﴿غَلَبَت «پیروز شدند».

﴿بَرَزُواْ «به میدان آمدند».

﴿أَفۡرِغ «فرو ریز».

﴿ثَبِّت «استوار بدار».

﴿أَقۡدَامَ «جمع قدم، گامها».

﴿وَٱنصُرۡنَا «ما را یاری بفرما، پیروز بگردان».

﴿نصر «یاری کرد».

﴿هَزَمُو «شکست دادند».

﴿دَفۡع «دفع کرد، کنار زد».

﴿فَسَدَت «تباه می‌گردید».

﴿ٱلۡأَرۡض «زمین».

﴿ذُو فَضۡلٍ «دارای فضل وبخشش».

﴿تِلۡك «اینها».

﴿إِنَّك «به راستی تو».

﴿لَمِن «بدون شک از».

﴿ٱلۡمُرۡسَلِينَ «فرستاده شدگان، پیامبران».

جزء سوم

﴿ٱلرُّسُلُ «پیامبران».

﴿كَلَّم «سخن گفت».

﴿أَيَّدۡنَٰه «اوراتأییدکردیم».

﴿بِرُوحِ ٱلۡقُدُس «جبرییل».

﴿ٱقۡتَتَل «بایکدیگرجنگ کردند».

﴿يَفۡعَل «می‌کند».

﴿يُرِيد «می‌خواهد».

﴿أَنفِقُواْ «انفاق کنید».

﴿بَيۡع «خریدوفروش».

﴿خُلَّة «دوستی».

﴿شَفَٰعَة «شفاعتی».

﴿ٱلۡحَي «زنده».

﴿ٱلۡقَيُّوم «نگه دار، مدبر، پاینده».

﴿سِنَة «چرت».

﴿نَوۡم «خواب».

﴿مَن ذَا «آن کیست».

﴿ٱلَّذِي «کسی».

﴿بِإِذۡنِ «فرمان».

﴿بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ «پیش روی آنان».

﴿لَا يُحِيطُون «احاطه نمی‌یابد».

أودّ﴿اود «سنگین، گران».

﴿لَا يَ‍ُٔودُهُۥ «گران ودشوار نیاید».

﴿ٱلۡعَلِي «بلند مرتبه».

﴿إِكۡرَاه «اجبار».

﴿تَّبَيَّن «روشن شده است».

﴿ٱلۡغَي «انحراف، گمراهی».

﴿ٱلطَّٰغُوت «طغیانگر، طاعوت».

﴿ٱسۡتَمۡسَك «چنگ زده است».

﴿ٱلۡعُرۡوَة «دستگیره».

﴿ٱلۡوُثۡقَىٰ «محکمی».

﴿لَا ٱنفِصَامَ «گسستن نیست».

﴿وَلِي «یاور، سرپرست».

﴿ٱلظُّلُمَٰت «تاریکها».

﴿ٱلنُّور «روشنایی».

﴿حَآج «ستیزه کرد، مجادله کرد».

﴿يُحۡيِۦ «زنده می‌کند».

﴿يُمِيت «می‌میراند».

﴿أَنَا۠ «من».

﴿ٱلشَّمۡسِ «خورشید».

﴿بُهِت «مبهوت شد، سراسیمه شد».

﴿أَو «یا».

﴿كَ «همانند».

﴿مَرَّ «گذشت».

﴿قَرۡيَة «دهی».

﴿هِي «آن».

﴿خَاوِيَة «فروریخته».

﴿عُرُوشِ «سقفها».

﴿هَٰذِه «این».

﴿أَمَاتَ «میراند».

﴿مِاْئَة «صد».

﴿عَام «سال».

﴿طَعَامِ «غذا».

﴿شَرَابِ «نوشیدنی».

﴿لَمۡ يَتَسَنَّهۡ «تغیرنکرده است».

﴿ٱنظُر «نگاه کن».

﴿حِمَار «الاغ».

﴿ٱلۡعِظَام «استخوان».

﴿كَيۡف «چگونه».

﴿نُنشِزُ «پیوندمی‌دهیم».

﴿نَكۡسُو «می‌پوشانیم».

﴿لَحۡمٗا «گوشت».

﴿أَرِنِي «به من نشان بده».

﴿أَوَ لَم «مگر».

﴿لِّيَطۡمَئِن «آرام گیرد».

﴿قَلۡبِي «دلم».

﴿فَخُذ «برگیر».

﴿أَرۡبَعَة «چهارتا».

﴿ٱلطَّيۡر «پرنده».

﴿صُر «پاره پاره کن، قطعه قطعه کن».

﴿جَبَل «کوه».

﴿جُزۡءٗا «قسمتی».

﴿سَعۡيٗا «شتابان».

﴿حَبَّة «دانه».

﴿أَنۢبَتَت «برویاند».

﴿سَبۡع «هفت».

﴿سَنَابِلَ «خوشه‌ها».

﴿يُضَٰعِف «چندبرابرمی‌کند».

﴿يُنفِقُون «انفاق می‌کنند».

﴿أَمۡوَٰلَ «مالها».

﴿لَا يُتۡبِعُونَ «درپی نیارند».

﴿مَنّٗا «منتی».

﴿أَذٗى «آزادی».

﴿قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ «گفتاری نیک».

﴿مَغۡفِرَة «گذشت، آمرزش».

﴿صَدَقَة «بخشش».

﴿غَنِي «بی نیاز».

﴿حَلِيم «بردبار».

﴿لَا تُبۡطِلُواْ «باطل نکنید».

﴿كَٱلَّذِي «مانندکسی که».

﴿رِئَآء «برای نشان دادن، برای خودنمایی».

﴿صَفۡوَان «سنگ صاف ولغزان».

﴿تُرَاب «خاک».

﴿أَصَاب «رسیده، برسد».

﴿وَابِل «باران تند».

﴿صَلۡدٗا «صاف وسخت».

﴿لَّا يَقۡدِرُو «قدرت ندارند».

﴿ٱبۡتِغَآءَ «برای طلب، در پی».

﴿مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ «خوشنودی خداوند».

﴿وَتَثۡبِيتٗا «استوارساختن».

﴿جَنَّةِۢ «باغی».

﴿بِرَبۡوَة «پشته ای».

﴿أُكُلَ «میوه‌ها».

﴿ضِعۡفَي «دوچندان».

﴿طَل «باران نرمی».

﴿وَد «دوست دارد».

﴿أَحَدُكُم «یکی ازشما».

﴿نَّخِيل «درختان خرما».

﴿أَعۡنَاب «انگورها، تاکستان».

﴿ٱلۡكِبَر «پیری».

﴿ذُرِّيَّة «فرزندان».

﴿ضُعَفَآء «ناتوان».

﴿إِعۡصَارٞ «گردباد».

﴿فَٱحۡتَرَقَتۡ «بسوزد».

﴿تَتَفَكَّرُو «بیندیشید».

﴿طَيِّبَٰتِ «پاکیزه‌ها».

﴿لَا تَيَمَّمُواْ «قصدنکنید».

﴿ٱلۡخَبِيث «ناپاک، پلید».

﴿لَسۡتُم «حاضرنیستید».

﴿‍َٔاخِذِي «ستاننده، گیرنده».

﴿تُغۡمِضُواْ «چشم پوشی کنید».

﴿غمض «چشم پوشی کردن».

﴿حَمِيد «ستوده».

﴿ٱلۡفَحۡشَآءِ «زشتی».

﴿يُؤۡتِي «می‌دهد».

﴿ٱلۡحِكۡمَة «حکمت».

﴿يَذَّكَّر «یادآورشدن».

﴿نَّفَقَة «نفقه، خرچی».

﴿نَذَرۡتُم «نذرکرده اید».

﴿تُبۡدُواْ «آشکارکنید».

﴿نِعِمَّا «چه نیکوست».

﴿ٱلۡفُقَرَآء «تهی دستان».

﴿يُكَفِّرُ «می‌زداید».

﴿سَيِّ‍َٔاتِ «گناهان».

﴿وَجۡهِ ٱللَّهِۚ «خشنودی خدا، روی خدا».

﴿يُوَفَّ «کامل داده می‌شود».

﴿أُحۡصِرُواْ «بازداشته شده اند».

﴿ضَرۡبٗا «گشتن، سفرکردن».

﴿يَحۡسَبُ «می‌پندارد».

﴿أَغۡنِيَآء «بی نیاز، توانگر».

﴿ٱلتَّعَفُّف «خویشتن داری».

﴿تَعۡرِفُ «می‌شناسی».

﴿سِيمَ «چهره‌ها».

﴿إِلۡحَافٗا «با اصرار».

﴿سِرّٗا «نهان».

﴿عَلَانِيَة «آشکار».

﴿ٱلرِّبَوٰاْ «ربا، سود».

﴿لَا يَقُومُونَ «بر نمی‌خیزند».

﴿يَتَخَبَّطُ «دیوانه شده، تعادل ندارد، آشفته شد».

﴿ٱلۡمَسِّ «تماس، دیوانگی».

﴿ٱلۡبَيۡع «دادوستد».

﴿جَآء «آمد».

﴿مَوۡعِظَة «پندی».

﴿ٱنتَهَىٰ «بازایستاد».

﴿سَلَف «گذشته است».

﴿عَاد «بازگردد».

﴿يَمۡحَق «نابود می‌کند».

﴿مۡحَق «نابودکردن».

﴿يُرۡبِي «افزایش می‌دهد».

﴿كَفَّار «ناسپاس».

﴿أَثِيمٍ «گنهکار».

﴿ذَرُواْ «رهاکنید».

﴿بَقِيَ «باقی مانده است».

﴿فَأۡذَنُواْ «پس اعلام کنید».

﴿حَرۡب «جنگ».

﴿إِن «اگر».

﴿تُبۡتُم «توبه کردید».

﴿رُءُوسُ أَمۡوَٰل «سرمایه‌ها».

﴿ذُو عُسۡرَةٖ «تنگدست».

﴿نَظِرَة «مهلتی».

﴿مَيۡسَرَة «گشایش».

﴿تَصَدَّقُواْ «تصدق کنید، بخشش کنید».

﴿تُرۡجَعُون «باز گردانده می‌شوید».

﴿تُوَفَّى «تمام وکامل داده می‌شود».

﴿تَدَايَن «وام دادید».

﴿دَيۡن «وام، قرض».

﴿أَجَلٖ مُّسَمّٗى «مدت معینی».

﴿وَلۡيَكۡتُب «باید بنویسد».

﴿كَاتِبُۢ «نویسنده ای».

﴿ٱلۡعَدۡل «دادگرانه، عادلانه».

﴿لَا يَأۡب «خوداری نکند».

﴿يُمۡلِل «املا کند».

﴿لَا يَبۡخَسۡ «نکاهد».

﴿سَفِيهًا «سفیه، نادان».

﴿ضَعِيفًا «ناتوان».

﴿ٱسۡتَشۡهِدُواْ «گواه بگیرید».

﴿شَهِيدَيۡن «دو گواه».

﴿رِّجَالِ «مردان».

﴿ٱمۡرَأَتَان «دو زن».

﴿تَرۡضَوۡن «رضایت دارید، پسند می‌کنید».

﴿ٱلشُّهَدَآء «گواهان».

﴿تَضِل «فراموش کند».

﴿إِحۡدَىٰهُمَا «یکی از آن دو».

﴿تُذَكِّر «یاد آوری کند».

﴿ٱلۡأُخۡرَىٰ «دیگری».

﴿إِذَا مَا دُعُواْۚ «هرگاه خوانده شدند».

﴿لَا تَسۡ‍َٔمُوٓاْ «خسته نشوید».

سأم﴿سام «خسته شد».

﴿صَغِيرًا «کوچک».

﴿كَبِيرًا «بزرگ».

﴿أَقۡسَط «دادگرانه».

﴿وَأَقۡوَم «استوار تر».

﴿شَّهَٰدَة «گواهی».

﴿أَدۡنَىٰ «نزدیکتر».

﴿لَّا تَرۡتَابُوٓاْ «دچار شک نشوید».

﴿حَاضِرَة «نقدی، جاری».

﴿تُدِيرُونَ «دست به دست می‌کنید».

﴿لَا يُضَآرَّ «آزار نشود».

﴿فُسُوقُۢ «نافرمانی».

﴿يُعَلِّمُ «آموزش می‌دهد».

﴿رِهَٰن «گروگان».

﴿مَّقۡبُوضَة «بدست، گرفته شده».

﴿أَمِن «امین دانست».

﴿يُؤَد «بپردازد».

﴿ءَاثِم «گنهکار».

﴿تُبۡدُواْ «آشکار کنید».

﴿يُحَاسِبۡ «محاسبه می‌کند».

﴿سَمِعۡنَا «شنیدیم».

﴿أَطَعۡنَا «اطاعت کردیم».

﴿غُفۡرَانَك «آمرزش تو(خواهانیم)».

﴿ٱلۡمَصِير «بازگشت».

﴿لَا يُكَلِّفُ «تکلیف نمی‌کند».

﴿نَّسِينَآ «فراموش کردیم».

﴿ۡأَخۡطَأۡنَا «خطا کردیم».

﴿وَٱعۡف «ببخش».

﴿مَوۡلَىٰنَا «مولا و سرورمایی».

سورۀ آل عمران

﴿نَزَّل «نازل کرد».

﴿مُصَدِّقٗا «تصدیق کننده».

﴿بَيۡنَ يَدَيۡهِ «پیش روی آن».

﴿ذُو ٱنتِقَامٍ «صاحب انتقام».

﴿لَا يَخۡفَىٰ «پوشیده نمی‌ماند».

﴿يُصَوِّر «صورتگری می‌کند».

﴿ٱلۡأَرۡحَام «جمع رحم، رحمها».

﴿كَيۡف «هر گونه که».

﴿مُّحۡكَمَٰت «محکم، استوار».

﴿أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ «اساس کتاب».

﴿وَأُخَر «بخش دیگر».

﴿زَيۡغ «کژی وانحراف».

﴿ٱبۡتِغَآء «برای، خواهان».

﴿ٱلۡفِتۡنَة «فتنه جویی».

﴿ٱلرَّٰسِخُون «راسخان، فرورفتگان (در علم)».

﴿تُزِغ «منحرف مگردان».

﴿وَهَبۡ «ببخش».

﴿مِن لَّدُنكَ «از سوی خود».

﴿ٱلۡوَهَّاب «بخشنده».

﴿جَامِع «گرد آورنده».

﴿ٱلۡمِيعَاد «وعده».

﴿وَقُود «سوخت، هیزم».

﴿كَ «همچون».

﴿دَأۡب «عادت».

﴿ذُنُوبِ «جمع دنب، گناهان».

﴿شَدِيد «سخت».

﴿ٱلۡعِقَاب «کیفر».

﴿تُغۡلَبُون «مغلوب خواهید شد».

﴿ٱلۡمِهَاد «جایگاه، آرامگاه».

﴿فِئَتَيۡن «دو گروه».

﴿ٱلۡتَقَتَا «باهم روبرو شدند».

﴿تُقَٰتِل «جنگ کرد، می‌جنگید».

﴿أُخۡرَىٰ «دیگری».

﴿كَافِرَة «کافر بود».

﴿يَرَوۡنَ «می‌دیدند».

﴿مِّثۡلَيۡهِم «دو برابر خویش».

﴿رَأۡي «دیدن».

﴿ٱلۡعَيۡن «چشم».

﴿يُؤَيِّد «تأیید می‌کند».

﴿نَصۡر «یاری، پیروزی».

﴿عِبۡرَة «عبرت، پند».

﴿أُوْلِي «صاحبان».

﴿ٱلۡأَبۡصَٰرِ «بینش».

﴿زُيِّن «آراسته شده است».

﴿حُب «دوستی، محبت».

﴿ٱلشَّهَوَٰت «خواستنی‌ها، شهوتها».

﴿ٱلنِّسَآء «زنان».

﴿ٱلۡبَنِين «فرزندان».

﴿ٱلۡقَنَٰطِير «دارایی هنگفت».

﴿ٱلۡمُقَنطَرَة «انباشته شده».

﴿ٱلذَّهَب «طلا».

﴿ٱلۡفِضَّة «نقره».

﴿ٱلۡخَيۡل «اسب‌ها».

﴿ٱلۡمُسَوَّمَة «نشاندار».

﴿ٱلۡأَنۡعَٰم «چهار پایان».

﴿ٱلۡحَرۡثِ «زراعت».

﴿حُسۡنُ ٱلۡمَ‍َٔابِ «سرانجام نیک».

﴿أَزۡوَٰج «همسران».

﴿مُّطَهَّرَة «پاکیزه».

﴿رِضۡوَٰن «خشنودی».

﴿بَصِير «بینا».

﴿ٱلۡعِبَاد «بندگان».

﴿قِنَا «ما را نگه دار».

﴿ٱلصَّٰدِقِين «راستگویان».

﴿ٱلۡقَٰنِتِين «فرمانبرداران».

﴿ٱلۡقَٰنِتِ «فرمانبر دار».

﴿ٱلۡمُنفِقِين «انفاق کنندگان».

﴿ٱلۡمُسۡتَغۡفِرِين «آمرزش خواهان».

﴿ٱلۡأَسۡحَار «سحرگاهان».

﴿شَهِد «گواهی داد».

﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡم «صاحبان دانش».

﴿قَآئِمَۢا «قیام کننده».

﴿بِٱلۡقِسۡطِ «عدالت».

﴿ٱلۡعَزِيز «توانمند».

﴿ٱلۡحَكِيم «حکیم».

﴿سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ «زود شمار، شتابنده در حساب».

﴿أَسۡلَمۡت «تسلیم نمودم».

﴿وَجۡهِيَ «روی خود را».

﴿مَنِ ٱتَّبَعَنِ «هر کس که پیرو من است».

﴿تَوَلَّوۡاْ «روی گردان شدند».

﴿ٱلۡبَلَٰغُ «رساندن».

﴿يَأۡمُرُون «امر می‌کنند».

﴿حَبِطَتۡ «تباه شده است».

﴿غَرَّ «مغرور ساخت».

﴿مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُون «آنچه دروغ می‌بستند».

﴿كَيۡفَ «چگونه».

﴿وُفِّيَت «تمام داده شود».

﴿ٱللَّهُم «بار الها».

﴿مَٰلِك «دارنده».

﴿ٱلۡمُلۡكِ «پادشاهی».

﴿تَشَآء «بخواهی».

﴿تَنزِع «می‌گیری».

﴿تُذِل «خوار می‌کنی».

﴿يَد «دست».

﴿إِنَّك «بی شک تو».

﴿تُولِج «داخل می‌کنی».

﴿ٱلَّيۡل «شب».

﴿ٱلنَّهَار «روز».

﴿أَوۡلِيَآءَ «جمع ولی، دوستان».

﴿دُون «جز، به جای».

﴿فِي شَيۡءٍ «در چیزی».

﴿تُقَىٰة «ترسیدن، پرهیزکردن».

﴿يُحَذِّرُ «بر حذر می‌دارد».

﴿نَفۡسَهُۥ «خویشتن».

﴿مُّحۡضَرٗا «آماده، حاضر شده».

﴿أَمَدَۢا بَعِيدٗا «فاصله ای دور بود».

﴿رَءُوفُۢ «مهربان».

﴿ذُرِّيَّةَۢ «فرزندانی، نژادی».

﴿ٱمۡرَأَت «همسر».

﴿بَطۡن «شکم».

﴿مُحَرَّرٗا «آزاد».

﴿وَضَعۡتُ «زاده ام».

﴿وَضَعَت «زاد، بنهاد

﴿ٱلذَّكَر «پسر، نر».

﴿سَمَّيۡتُ «نام گذاردم».

﴿أُعِيذ «پناه می‌دهم».

﴿أَنۢبَتَ «رویانید».

﴿نَبَاتًا «رویدنی».

﴿وَكَفَّ «کفالت کرد».

﴿ٱلۡمِحۡرَاب «عبادتگاه».

﴿أَنَّىٰ «کجا».

﴿هُنَالِك «آنجا».

﴿دَعَا «خواند، دعا».

﴿هَب «عطا کن».

﴿مِن لَّدُنك «از طرف خود».

﴿مُصَدِّقَۢا «تصدیق کننده».

﴿كَلِمَة «كلمۀ خدا(عیسی ÷)».

﴿وَسَيِّدٗا «سرور».

﴿حَصُورٗا «خویشتن دار».

﴿غُلَٰم «پسر».

﴿ٱلۡكِبَر «پیری».

﴿عَاقِرٞ «نازا».

﴿أَلَّا «این که نگویی».

﴿رَمۡزٗا «با اشاره».

﴿سَبِّح «تسبیح بگو».

﴿ٱلۡعَشِي «شامگاهان».

﴿ٱلۡإِبۡكَٰر «صبحگاهان».

﴿ٱقۡنُتِي «فرمانبر باش».

﴿أَنۢبَآء «جمع نبأ، اخبار».

﴿نُوحِيه «وحی می‌کنیم».

﴿مَا كُنت «تو نبودی».

﴿لَدَيۡهِم «نزدشان».

﴿إِذۡ يُلۡقُون «هنگامی‌که می‌افکندند».

﴿أَقۡلَٰمَ «جمع قلم، قلمها».

﴿أَيُّهُم «کدام یک آنان».

﴿يَكۡفُلُ «سرپرست باشد، سرپرستی به عهده گیرد».

﴿أَيُّ «کدام».

﴿يَخۡتَصِمُون «کشمکش می‌کردند».

﴿وَجِيهٗا «آبرومند».

﴿ٱلۡمُقَرَّبِينَ «مقربان، نزدیکان».

﴿ٱلۡمَهۡد «گهواره».

﴿كَهۡلٗا «کهولت، میان سالی».

﴿بَشَرٞ «بشر، انسانی».

﴿قَضَىٰٓ «اراده کند».

﴿أَمۡرٗا «کاری».

﴿أَخۡلُق «می‌سازم».

﴿ٱلطِّين «گل».

﴿كَهَيۡ‍َٔة «به شکل، مانند پیکر».

﴿ٱلطَّيۡر «پرنده».

﴿أَنفُخ «می‌دمم».

﴿نفخ «دمید».

﴿بِإِذۡنِ ٱللَّه «فرمان خدا».

﴿أُبۡرِئ «بهبودی می‌بخشم».

﴿ٱلۡأَكۡمَهَ «کور مادر زاد».

﴿ٱلۡأَبۡرَص «پیسی، مبتلا به برص».

﴿ٱلۡمَوۡتَىٰ «مردگان».

﴿تَدَّخِرُون «ذخیره می‌کنید».

﴿أَحَس «احساس کرد».

﴿أَنصَار «یاران».

﴿لۡحَوَارِيُّون «پیروان، حواریون».

﴿نَحۡن «ما».

﴿مَكَر «مکر، تدبیر، چاره جویی».

﴿مُتَوَفِّيك «تو را برگرفته».

﴿رَافِعُك «تو را بالا می‌برم».

﴿يُوَفِّي «کامل خواهد داد».

﴿أُجُورَ «پاداش».

﴿تُرَاب «خاک».

﴿نَبۡتَهِلۡ «نفرین کنیم، مباهله کنیم».

﴿تَعَالَوۡاْ «بیایید».

﴿ٱلۡقَصَص «جمع قصه، داستانها».

﴿سَوَآءِ «یکسان».

﴿أَرۡبَابٗا «جمع رب، خدایانی».

﴿هَٰٓأَنتُمۡ «هان، اینک شما».

﴿هَٰٓؤُلَآء «شما».

﴿حَٰجَجۡتُمۡ «محاجه وستیزه کردید».

﴿أَوۡلَى ٱلنَّاسِ «سزاوارترین مردم».

﴿طَّآئِفَةٞ «گروهی».

﴿وَجۡهَ ٱلنَّهَارِ «آغاز روز».

﴿يَخۡتَصُّ «مخصوص می‌گرداند».

﴿تَأۡمَنۡ «امین شمری».

﴿قِنطَارٖ «مال فراوان».

﴿يُؤَد «باز می‌گرداند».

﴿دُمۡت «پیوسته».

﴿قَآئِمٗا «ایستاده باشی».

﴿سَبِيل «راه، مراد گناه یا عقاب است».

﴿أَوۡفَىٰ «وفا کند».

﴿أَيۡمَٰنِ «جمع یمین، سوگندها».

﴿خَلَٰقَ «بهره، نصیب».

﴿يَلۡوُۥنَ «می‌گردانند».

﴿أَلۡسِنَتَهُم «زبان خود را».

﴿رَبَّٰنِيِّ‍ۧنَ «ربانی، خدایی».

﴿تُعَلِّمُونَ «آموزش می‌دادید».

﴿ۡ تَدۡرُسُونَ «درس می‌خواندید».

﴿إِصۡرِي «پیمان مرا».

﴿يَبۡغُونَ «می‌جویند».

﴿طَوۡعٗا «خواه، بااختیار».

﴿كَرۡهٗا «ناخواه، مجبورانه».

﴿يَبۡتَغِ «بخواهد».

﴿لَا يُخَفَّف «کاسته نشود».

﴿أَصۡلَحُواْ «درستکاری نمودند، اصلاح کردند».

﴿ٱزۡدَادُواْ «افزودند».

﴿مِّلۡءُ ٱلۡأَرۡضِ «پری زمین».

﴿ذَهَبٗا «طلا».

﴿ٱفۡتَدَىٰ «فدیه دهد».

﴿أَلِيم «درد ناک».

جزء چهارم

﴿لَن «هرگز».

﴿تَنَالُواْ «نمی‌رسید، دست نمی‌یابید».

نیل﴿نيل «رسیدن، دست یافتن».

﴿ٱلۡبِرَّ «نیکوکاری».

﴿ٱلطَّعَام «غذا».

﴿حِلّٗا «حلال بود».

﴿حَرَّم «حرام کرده بود».

﴿ٱفۡتَرَىٰ «دروغ بست، بافت».

﴿ٱلۡكَذِبَ «دروغ».

﴿صَدَقَ «راست گفت».

﴿حَنِيفٗا «یکتا پرست، حق گرا».

﴿وُضِع «بنیانگذاری شده».

﴿لَلَّذِي «همان است که».

﴿بِبَكَّة «از اسامی مکه».

﴿ءَامِنٗا «در امان است».

﴿حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ «حج خانۀ خدا».

﴿ٱسۡتَطَاع «توانایی داشته باشد».

﴿لِمَ «چرا».

﴿تَصُدُّون «باز می‌دارید».

﴿تَبۡغُون «می‌خواهید».

﴿عِوَجٗا «کج».

﴿يَرُدُّو «بر می‌گرداند».

﴿ۡتُتۡلَىٰ «خوانده می‌شود».

﴿يَعۡتَصِم «چنگ بزند، تمسک جوید».

﴿ٱعۡتَصِمُواْ «چنگ بزنید».

﴿بِحَبۡل «به ریسمان».

﴿جَمِيعٗا «همگی».

﴿أَعۡدَآء «دشمنان».

﴿أَلَّف «الفت داد، پیوند داد».

﴿أَصۡبَحۡتُم «شدید».

﴿إِخۡوَٰنٗا «جمع أخ، برادران».

﴿شَفَا «لبه».

﴿حُفۡرَة «گودال».

﴿أَنقَذَ «نجات داد».

﴿وَلۡتَكُن «باید باشد».

﴿ۡ أُمَّة «جماعتی، گروهی».

﴿تَبۡيَض «سفید می‌گردد».

﴿وُجُوه «جمع وجه، چهره‌ها».

﴿تَسۡوَد «سیاه می‌گردد».

﴿تُرۡجَع «باز گردانده می‌شود».

﴿ٱلۡأُمُورُ «کارها».

﴿خَيۡرَ أُمَّةٍ «بهترین امت».

﴿أُخۡرِجَت «پدیدار شده اید».

﴿تَنۡهَوۡن «نهی می‌کنید».

﴿ٱلۡمُنكَر «منکر، بدی».

﴿أَذٗى «زیانی، آزاری».

﴿ٱلۡأَدۡبَار «پشت».

﴿وَبَآءُو «برگشتند، گرفتار شدند».

﴿عَصَواْ «نافرمانی کردند».

﴿وَّكَانُواْ يَعۡتَدُون «تجاوز می‌نمودند».

﴿لَيۡسُواْ «نیستند».

﴿سَوَآءٗ «یکسان».

﴿ءَانَآء «پاسی، دل شب».

﴿يُسَٰرِعُون «می‌شتابند».

﴿ٱلۡخَيۡرَٰت «کارها‌ی نیک».

﴿لصَّٰلِحِين «شایستگان، صالحان».

﴿لَن يُكۡفَرُوهُۗ «هرگز کفران نخواهد شد».

﴿لَن تُغۡنِيَ «هرگز دفع نخواهد کرد».

﴿رِيح «باد».

﴿صِرٌّ «سر مای سخت».

﴿حَرۡث «کشتزار».

﴿بِطَانَة «محرم اسرار».

﴿لَايَأۡلُونَ «کوتاهی نمی‌کنند».

﴿خَبَالٗا «نابکار، تباهی، فساد».

﴿وَدُّواْ «دوست دارند».

﴿عَنِتُّم «رنج وزحمت شمارا».

﴿بَدَت «آشکارشده است».

﴿ٱلۡبَغۡضَآء «دشمن».

﴿أَفۡوَٰهِ «دهان».

﴿هَٰٓأَنتُمۡ أُوْلَآءِ «هان، شماهستید».

﴿عَضُّواْ «می‌گزند».

﴿ٱلۡأَنَامِل «جمع أنمله، سرانگشتان».

﴿ٱلۡغَيۡظِ «خشم».

﴿مُوتُواْ «بمیرد».

﴿بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ «به راز درون سینه‌ها».

﴿تَمۡسَسۡكُمۡ «به شمابرسد».

﴿تَسُؤۡهُمۡ «آنهاراناراحت می‌کند».

﴿ٞ يَفۡرَحُواْ «خوشحال می‌شوند».

﴿كَيۡدُ «نیرنگ».

﴿غَدَوۡت «بامداران بیرون آمدی».

﴿تُبَوِّئ «می گماردی، ترتیب می‌دهی».

﴿مَقَٰعِد «جایگاهها، مواضع».

﴿ۡقِتَالِ «جنگیدن».

﴿هَمَّت «خواستند».

﴿طَّآئِفَتَان «دوگروه».

﴿تَفۡشَلَا «سستی ورزند، تنبلی کنند».

﴿أَذِلَّة «نا توان، اندک بودید».

﴿أَلَن «آیانیست».

﴿يُمِدَّ «یاری کند».

﴿بِثَلَٰثَةِ ءَالَٰفٖ «سه هزار».

﴿مُنزَلِينَ «روانه شدگان، فرود می‌آیند».

﴿بَلَىٰٓ «آری».

﴿فَوۡرِ «بزودی، باجوش وخروش».

﴿بِخَمۡسَةِ ءَالَٰفٖ «به پنج هزار».

﴿مُسَوِّمِينَ «نشاندار».

﴿بُشۡرَىٰ «مژده ای».

﴿تَطۡمَئِنَّ «آرامش گیری».

﴿يَقۡطَع «هلاک کند، نابود کند».

﴿طَرَفٗا «گروهی».

﴿يَكۡبِتَ «خوار ومغلوب کند».

﴿فَيَنقَلِبُواْ «بازگردند».

﴿خَآئِبِينَ «ناامیدانه».

﴿أَضۡعَٰفٗا «دوبرابر».

﴿مُّضَٰعَفَةٗۖ «چند برابر».

﴿أُعِدَّتۡ «آماده شده است».

﴿سَارِعُوٓاْ «بشتابید».

﴿عَرۡضُ «پهنا».

﴿ٱلسَّرَّآء «توانگری».

﴿ٱلضَّرَّآء «تنگدستی».

﴿ٱلۡكَٰظِمِين «فروخورندگان».

﴿ٱلۡغَيۡظ «خشم».

﴿ٱلۡعَافِين «عفوکنندگان».

﴿فَٰحِشَة «کارزشتی، گناه کبیره».

﴿ٱلذُّنُوب «گناه».

﴿لَمۡ يُصِرُّواْ «پافشاری نمی‌کنند».

﴿نِعۡمَ «چه نیکو، خوب».

﴿ٱلۡعَٰمِلِين «عمل کنندگان».

﴿سُنَنٞ «جمع سنه، راههاوروشها».

﴿سِيرُواْ «گردش کنید».

﴿عَٰقِبَةُ «سرانجام».

﴿بَيَانٞ «روشنگری، بیان».

﴿وَمَوۡعِظَةٞ «اندرز».

﴿لَا تَهِنُواْ «سست نشوید».

﴿ٱلۡأَعۡلَوۡنَ «برتر».

﴿قَرۡحٞ «زخم، آسیب».

﴿مَسَّ «رسد».

﴿ٱلۡأَيَّامُ «روزها».

﴿نُدَاوِلُ «می‌گردانی».

﴿يُمَحِّص «خالص گرداند، پاک نماید».

﴿يَمۡحَق «نابود سازد، هلاک نماید».

﴿تَمَنَّوۡنَ «آرزومی‌کردید».

﴿مَّات «بمیرد».

﴿ٱنقَلَبۡتُمۡ «برمی‌گردید، عقب گردمی‌کنید».

﴿أَعۡقَٰب «جمع عقب، پاشنه‌ها».

﴿كِتَٰبٗا مُّؤَجَّلٗا «کتابی نوشته شده، سرنوشتی است معین، مشخص».

﴿كَأَيِّن «چه بسیار، چه بسا».

﴿رِبِّيُّون «مردن خدایی، مخلصان».

﴿مَا وَهَنُواْ «سستی نکردند».

وهن﴿وهن «سستی».

﴿لِمَآ «ازآنچه، به سبب چیزی».

﴿أَصَابَهُمۡ «رسید».

﴿مَا ضَعُفُواْ «ناتوان نشدند».

﴿مَا ٱسۡتَكَانُواْ «زبونی نشان ندادند، کرنش نکردند».

﴿إِسۡرَافَ «زیاده روی».

﴿ثَبِّتۡ «استوار بدار».

﴿حُسۡن «نیکو، نیک».

﴿نُلۡقِي «خواهیم افکند».

﴿ٱلرُّعۡب «بیم وترس».

﴿سُلۡطَٰنٗا «دلیل وبرهان».

﴿بِئۡس «چه بد».

﴿مَثۡوَى «جایگاه».

﴿تَحُسُّونَ «ازپای درمی‌آورید، می‌کشید».

﴿فَشِلۡتُمۡ «سست شدید، ضعیف شدید».

﴿تَنَٰزَعۡتُمۡ «با یکدیگر به نزاع پرداختید».

﴿عَصَيۡتُم «نافرمانی کردید».

﴿صَرَفَ «منصرف ساخت».

﴿تُصۡعِدُون «بالا می‌رفتید».

﴿لَا تَلۡوُۥن «توجه نمی‌کردید، روی نمی‌گردانیدید».

﴿لِّكَيۡلَا «این بدین خاطر بود».

﴿تَحۡزَنُواْ «اندوهگین نشوید».

﴿فَاتَ «از دست داده ای».

﴿نُّعَاسٗا «چرت، خواب سبکی».

﴿يَغۡشَىٰ «فرا گرفت».

﴿هَل لَّنَا «آیا برای ما است، آیا چیزی نصیب ما می‌شود».

﴿هَٰهُنَا «در اینجا».

﴿بَرَزَ «بیرون آمد».

﴿مَضَاجِعِ «قتلگاها، خوابگاه(مرگ)».

﴿ٱلۡتَقَى «برخورد کرد، تلاقی».

﴿ٱلۡجَمۡعَانِ «دو گروه».

﴿ٱسۡتَزَلَّ «لغزانید».

﴿عَفَا «درگذشت».

﴿ضَرَبُواْ «مسافرت رفتند».

﴿غُزّٗى «جمع غازی، جنگجویان، در جنگ شرکت کردند».

﴿حَسۡرَةٗ «حسرت».

﴿لَ «به».

﴿تُحۡشَرُون «محشور می‌شوید، جمع آوری می‌شوید».

﴿فَبِمَا «پس به سبب».

﴿لِنتَ «نرم خو شدی».

﴿فَظًّا «تند خو».

﴿غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ «سخت دل، سنگدل».

﴿نفَضُّواْ «پراکنده می‌شدند».

﴿حَوۡلِك «پیرامون تو».

﴿شَاوِرۡ «مشورت کن».

﴿عَزَمۡت «تصمیم گرفتی».

﴿ٱلۡمُتَوَكِّلِينَ «توکل کنندگان».

﴿يَخۡذُلۡ «خوار کند، به خود واگذارد».

﴿يَغُلَّۚ «خیانت(در غنیمت)کند».

﴿غَلَّ «خیانت (در غنیمت)کرد».

﴿تُوَفَّىٰ «کامل داده می‌شود».

﴿بِسَخَطٖ «خشم».

﴿وَمَأۡوَىٰ «جایگاه».

﴿بِئۡس «بد».

﴿ٱلۡمَصِير «بازگشتگاه، جایی».

﴿مَنَّ «منت نهاد».

﴿بَعَثَ «فرستاد».

﴿أَوَلَمَّآ «هنگامی که».

﴿مِّثۡلَيۡ «دو برابر».

﴿أَنَّىٰ «از کجااست».

﴿نَافَقُواْ «نفاق ورزیدند».

﴿تَعَالَوۡاْ «بیایید».

﴿أَوِ ٱدۡفَعُواْ «دفاع کنید».

﴿يَوۡمَئِذٍ «در آن روز».

﴿أَقۡرَبُ «نزدیکتر».

﴿قَعَدُواْ «نشستند».

﴿لَوۡ «اگر».

﴿أَطَاعُونَا «اطاعت می‌کردند».

﴿فَٱدۡرَءُواْ «پس دور سازید».

﴿لَا تَحۡسَبَنَّ «گمان مبر، مپندار».

﴿يُرۡزَقُون «روزی دارده می‌شوند».

﴿فَرِحِينَ «شادمانند».

﴿يَسۡتَبۡشِرُونَ «خوش وقتند، خوشحالند».

﴿لَمۡ يَلۡحَقُواْ «هنوز نپیوسته اند».

﴿ٱسۡتَجَابُواْ «اجابت کردند».

﴿حَسۡبُنَا «مارابس است».

﴿نِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ «بهترین حامی است».

﴿ٱنقَلَبُواْ «برگشتند».

﴿ذُو فَضۡلٍ «دارای فضل است».

﴿يُخَوِّفُ «می‌ترساند».

﴿أَوۡلِيَآءَ «دوستان».

﴿خَافُون «ازمن بترسید».

﴿يُسَٰرِعُونَ «شتاب می‌کنند».

﴿حَظّٗا «بهره ای، نصیبی».

﴿نُمۡلِي «مهلت می‌دهیم».

﴿مُّهِينٞ «خوارکننده».

﴿يَذَرَ «وگذارد، ترک کند».

﴿يَمِيزَ «جداسازد».

﴿ٱلۡخَبِيثَ «پلید، ناپاک».

﴿ٱلطَّيِّبِۗ «پاک».

﴿يُطۡلِعَ «آگاه کند».

﴿يَجۡتَبِي «برمی‌گزیند».

﴿يَبۡخَلُونَ «بخل می‌ورزدند».

﴿يُطَوَّقُونَ «طوق گردنشان می‌شود».

﴿سَمِعَ «شنید».

﴿أَغۡنِيَآءُۘ «بی نیاز».

﴿ذُوقُواْ «بچشید».

﴿ٱلۡحَرِيقِ «سوزان».

﴿ظَلَّام «ستمگر».

﴿عَبِيدِ «بندگان».

﴿قُرۡبَان «قربانی».

﴿تَأۡكُل «بخورد».

﴿فَلِم «پس چرا».

﴿ذِّبَ «تکذیب شدند».

﴿ٱلۡمُنِيرِ «روشن».

﴿ذَآئِقَةُ «چشنده».

﴿تُوَفَّوۡن «به تمام داده می‌شود».

﴿أُجُور «جمع اجر، پاداش‌ها».

﴿زُحۡزِحَ «دور داشته شد».

﴿فَازَ «رستگار شده است».

﴿مَتَٰعُ «کالا».

﴿ٱلۡغُرُور «فریب».

﴿عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ «کارهای مهم وسترگ است».

﴿نَبَذُوه «دوراندختند».

﴿وَرَآءَ ظُهُورِ «پشت سر».

﴿أَتَواْ «انجام داده اند».

﴿يُحۡمَدُواْ «ستایش شوند».

﴿مَفَازَةٖ «نجات ورهایی».

﴿يَذۡكُرُونَ «یاد می‌کنند».

﴿قِيَٰمٗا «ایستاده».

﴿وَقُعُودٗا «نشسته».

﴿جُنُوبِ «جمع جنب، پهلوها».

﴿يَتَفَكَّرُونَ «می‌اندیشند».

﴿بَٰطِلٗا «بیهوده».

﴿سُبۡحَٰنَكَ «منزهی تو».

﴿أَخۡزَيۡتَ «خوار و رسوا کرده ای».

﴿مُنَادِيٗا «ندادهنده ای».

﴿يُنَادِي «ندا می‌دهد».

﴿كَفِّرۡ «بپوشان».

﴿سَيِّ‍َٔات «جمع سیئه، گناهان، بدی‌ها».

﴿تَوَفَّنَا «ما را بمیران».

﴿مَعَ «با».

﴿ٱلۡأَبۡرَارِ «نیکان».

﴿ذَكَر «نر، مرد».

﴿أُنثَىٰ «ماده، زن».

﴿وَأُوذُواْ «اذیت وآزارشدند».

﴿تَقَلُّبُ «رفت وآمد».

﴿ٱلۡبِلَٰدِ «جمع بلد، شهرها».

﴿مَأۡوَىٰ «جایگاه».

﴿ٱلۡمِهَادُ «آرامگاه».

﴿نُزُلٗا «پذیرایی».

﴿خَٰشِعِين «فروتنند».

﴿ٱصۡبِرُواْ «صبر کنید».

﴿صَابِرُواْ «شکیبایی فراخوانید، پایداری کنید».

﴿رَابِطُواْ «مرزداری کنید».

سورۀ نساء

﴿بَثَّ «پراکنده کرد».

﴿رِجَالٗا «مردان».

﴿تَسَآءَلُون «درخواست می‌کنید».

﴿ٱلۡأَرۡحَام «جمع رحم، خویشاوندانی».

﴿رَقِيبٗا «مراقب، نگهبان».

﴿ٱلۡيَتَٰمَىٰٓ «جمع یتیم، یتیمان».

﴿حُوبٗا «گناه».

﴿كَبِيرٗا «بزرگ».

﴿تُقۡسِطُواْ «عدالت (رعایت) کنید».

﴿قۡسِط «عدالت».

﴿طَابَ «موردپسند».

﴿مَثۡنَىٰ «دودو، مراد دوتا».

﴿ثُلَٰثَ «سه سه، مراد سه تا».

﴿رُبَٰعَۖ «چهارچهار، مراد چهارتا».

﴿تَعۡدِلُواْ «عدالت کنید».

﴿مَلَكَتۡ «مالک شده است».

﴿أَيۡمَٰنُكُمۡ «جمع یمین، دست راست».

﴿أَدۡنَىٰٓ «نزدیکتر».

﴿أَلَّا تَعُولُواْ «به اینکه ستم نکنید، (واینکه عیالمند نشوید)».

﴿صَدُقَٰتِ «جمع صدقه، مهریه‌ها».

﴿نِحۡلَةٗۚ «هدیه، فریضه الهی».

﴿هَنِيٓ‍ٔٗا «خوشمزه، حلال».

﴿مَّرِيٓ‍ٔٗا «گوارا».

﴿قِيَٰمٗا «وسیلۀ قوام(زندگی)وپایداری».

﴿وَٱكۡسُو «بپوشانید».

﴿ٱبۡتَلُواْ «بیازمایید».

﴿بَلَغُواْ «(سن بلوغت)رسیدند».

﴿ءَانَسۡتُم «صلاح دیدید، یافتید».

﴿شۡدٗا «لیاقت، رشد کافی».

﴿ٱدۡفَعُوٓاْ «برگردانید، بدهید».

﴿إِسۡرَافٗا «بااسراف وتبذیر».

﴿بِدَارًا «شتابانه».

﴿لۡيَسۡتَعۡفِفۡ «خوداری کند، پاکدامنی کند».

﴿دَفَعۡتُمۡ «بازگرداندید».

﴿نَصِيبٞ «سهم، بهره».

﴿ٱلۡوَٰلِدَان «پدر ومادر».

﴿ٱلۡأَقۡرَبُون «خویشاوندان».

﴿قَلَّ «کم باشد».

﴿كَثُرَۚ «زیاد باشد».

﴿مَّفۡرُوضٗا «فرض شده، تعین شده».

﴿ٱلۡقِسۡمَة «تقسیم(میراث)».

﴿ٱلۡقُرۡبَىٰ «خویشاوندان».

﴿يَخۡشَ «بترسند».

﴿سَدِيدًا «سنجیده، درست».

﴿سَعِيرٗا «آتش سوزان».

﴿حَظ «سهم، بهره».

﴿ٱلۡأُنثَيَيۡن «دو دختر».

﴿ثُلُثَا «دو سوم».

﴿ٱلنِّصۡف «نصف، نیم».

﴿ٱلسُّدُسُ «یک ششم».

﴿ٱلثُّلُث «یک سوم».

﴿إِخۡوَة «برادران(خواهران وبرادران)».

﴿دَيۡن «قرض، دین».

﴿لَا تَدۡرُونَ «نمی‌دانید».

﴿وَلَد «فرزند».

﴿ٱلرُّبُعُ «یک چهارم».

﴿ٱلثُّمُن «یک هشتم».

﴿كَلَٰلَةً «کسی که بمیرد، پدر وفرزند نداشته باشد».

﴿أَخٌ «برادر».

﴿أُخۡتٞ «خواه».

﴿فَلِكُلِّ وَٰحِدٖ «هر یک».

﴿شُرَكَآء «شریکند».

﴿غَيۡرَ مُضَآرّٖۚ «غیر زیان رسان(زیانی به ورثه نرساند)».

﴿حُدُودُ ٱللَّهِۚ «حدود الهی».

﴿يَتَعَدَّ «تجاوز کند».

﴿ٱلَّٰتِي «کسانی».

﴿أَرۡبَعَةٗ «چهار(نفر)».

﴿أَمۡسِكُو «نگاه دارید».

﴿ٱلَّذَان «آن دو(مرد وزن)».

﴿‍َٔاذُو «آزار دهید».

﴿أَعۡرِضُواْ «صرف نظر کنید، دست بردارید».

﴿تَوَّابٗا رَّحِيمًا «توبه پذیر مهربان است».

﴿بِجَهَٰلَةٖ «نادانی».

﴿رۡهٗا «ناپسندانه، به اکراه».

﴿لَا تَعۡضُلُو «زیر فشار قرار ندهید، (از ازدواج)باز ندارید».

﴿لِتَذۡهَبُواْ «پس بگیرید، بدست آورید».

﴿مُّبَيِّنَة «آشکار».

﴿عَاشِرُو «رفتار کنید».

﴿عَسَىٰٓ «چه بسا».

﴿ٱسۡتِبۡدَال «عوض کردن، (همسری دیگر به جای همسر خود برگزینید)».

﴿زَوۡجٖ مَّكَان «به جای».

﴿قِنطَارٗا «مال فراوان، مهریه زیاد».

﴿أَفۡضَىٰ «آمیزش نموده اید».

﴿مِّيثَٰقًا «پیمان، عقد».

﴿غَلِيظٗا «استوار».

﴿سَلَفَ «گذشته است».

﴿مَقۡتٗا «منفور».

﴿أُمَّهَٰت «جمع أم، مادران».

﴿بَنَات «جمع بنت، دختران».

﴿أَخَوَٰتُ «جمع أخت، خواهران».

﴿عَمَّٰتُ «جمع عمه، عمه‌ها».

﴿بَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ «دختران خواهر».

﴿أَرۡضَعۡن «شیر داده اند».

﴿أَخَوَٰتُكُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَة «خواهران رضاعی شما».

﴿رَبَٰٓئِب «جمع ربیبه، پرورش یافتگان، (دختران همسران از شوهران دیگر)».

﴿حُجُورِ «جمع حجر، آغوش، دامان».

﴿فِي حُجُورِكُم «در دامان شما(پرورش یافته اند)».

﴿حَلَٰٓئِل «جمع حلیله، همسران».

﴿أَصۡلَٰبِك «جمع صلب، پشت، (پسران صلبی شما)».

﴿ٱلۡأُخۡتَيۡن «دو خواهر».

جزء پنجم

﴿ٱلۡمُحۡصَنَٰت «زنان شوهر دار».

﴿مُّحۡصِنِين «پاکدامن باشید(خواهان عفت وپاکدامنی)».

﴿مُسَٰفِحِينَ «زناکار، شهوت ران(دوری جویندگان از زنا)».

﴿أُجُورَ «جمع أجر، مهریه».

﴿طَوۡلًا «دارایی، از لحاظ مالی».

﴿فَتَيَٰتِ «جمع فتاة، کنیزان».

﴿غَيۡرَ مُسَٰفِحَٰتٖ «نه زناکار».

﴿أَخۡدَان «جمع خدن، دوست پنهانی».

﴿أُحۡصِنَّ «ازدواج کردند».

﴿أَتَيۡن «مرتکب شدند».

﴿ٱلۡعَنَتَ «فساد، آلایش گناه».

﴿سُنَنَ «جمع سنة، راه روش».

﴿ٱلشَّهَوَٰت «خواسته‌های نفسانی».

ل﴿مَيۡل «انحراف».

﴿عَن تَرَاض «با رضایت».

﴿عُدۡوَٰنٗا «تجاوز گرانه».

﴿نُصۡلِيهِ «در آتش(سوزان)در آوریم».

﴿تَجۡتَنِبُواْ «دوری کنید».

﴿كَبَآئِر «جمع کبیره، گناهان بزرگ».

﴿تُنۡهَوۡن «نهی شده اید».

﴿نُكَفِّر «می‌زداییم».

﴿مُّدۡخَلٗا «جایگاه، منزل».

﴿كَرِيمٗا «خوبی، ارزشمندی».

﴿لَا تَتَمَنَّوۡاْ «آرزونکنید».

﴿مَوَٰلِيَ «جمع مولی، سرپرستان، مرادوارثان».

﴿عَقَدَتۡ «پیمان بسته اید».

﴿قَوَّٰمُون «جمع قوام، صیغه مبالغه است، سرپرست ونگهبانند».

﴿ٱلصَّٰلِحَٰتُ «زنان صالح».

﴿قَٰنِتَٰتٌ «زنان فرمنبران دار».

﴿نُشُوزَ «نافرمانی، سرکشی».

﴿ٱلۡمَضَاجِع «جمع مضجع، بستر».

﴿عَلِيّٗا «بلند مرتبه».

﴿حَكَمٗا «داوری».

﴿ٱلۡجَار «همسایه».

﴿ٱلۡجَارِ ٱلۡجُنُبِ «همسایه بیگانه».

﴿ٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ «همنشین».

﴿ٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ «در راه مانندگان».

﴿مُخۡتَالٗا «متکبر».

﴿فَخُورًا «فخر فروش».

﴿قَرِينٗا «همدم، همنشین».

﴿مَاذَا «چه».

﴿ۡمِثۡقَال «اندازه».

﴿تَكُ «باشد».

﴿مِن لَّدُنۡهُ «از نزد خود».

﴿جِئۡنَا «بیاوریم».

﴿تُسَوَّىٰ «یکسان شده».

﴿حَدِيثٗا «سخنی را».

﴿لَا تَقۡرَبُواْ «نزدیک نشوید».

﴿سُكَٰرَىٰ «جمع سکران، مستان درحال مستی».

﴿جُنُبًا «درحال جنایت».

﴿عَابِرِي سَبِيلٍ «رهگزار باشد».

﴿ٰ تَغۡتَسِلُواْۚ «غسل کنید».

﴿مَّرۡضَىٰٓ «جمع مریض، بیمار».

﴿ٱلۡغَآئِطِ «زمین گوار، مکان قضایی حاجت(مرادقضای حاجت)».

﴿لَٰمَسۡتُمُ «آمیزش کنید».

﴿فَتَيَمَّمُواْ «تیمم کنید».

﴿صَعِيدٗا «خاک».

﴿طَيِّبٗا «پاک».

﴿ٱمۡسَحُواْ «مسح کنید».

﴿وُجُوهِ «جمع وجه، چهره‌ها».

﴿عَفُوًّا «بسیار عفو کننده، بسیاربخشنده».

﴿يُحَرِّفُونَ «تحریف می‌کنند».

﴿مَّوَاضِعِ «جمع موضع، جاهاه».

﴿عَصَيۡنَا «نافرمانی کردیم».

﴿ٱسۡمَعۡ «بشنو».

﴿غَيۡرَ مُسۡمَعٖ «هرگز نشنوی، ناشنیدنی».

﴿لَيَّۢا «پیچ دادن، پیچانیدن».

﴿أَلۡسِنَتِ «جمع لسان، زبان».

﴿طَعۡنٗا «تمسحر کردن، طعنه زدن».

﴿أَقۡوَم «درست تر، استوارتر».

﴿نَّطۡمِسَ «محو کنیم».

﴿نَرُدَّ «بازگردانیم».

﴿أَدۡبَارِ «پشت سر».

﴿أَصۡحَٰبَ «یاران، پیروان».

﴿ٱلسَّبۡتِۚ «شنبه».

﴿مَفۡعُولًا «انجام شدنی است».

﴿دُونَ ذَٰلِكَ «غیرازآن را».

﴿ٱفۡتَرَىٰٓ «بربافته است، مرتکب شده است».

﴿فَتِيلًا «نخ روی هسته خرما».

﴿ٱلۡجِبۡتِ «بت، ساحر».

﴿نَقِيرًا «(به اندازه)پوست هسته خرما».

﴿نَضِجَتۡ «بریان شد».

﴿جُلُودُ «جمع جلد، پوست‌ها».

﴿أَبَدٗا «همیشه».

﴿ظِلّٗا «سایه».

﴿ظَلِيلًا «گسترده، آرام بخش».

﴿تُؤَدُّواْ «بازگردانید».

﴿نِعِمَّا «نیکوچیزی است».

﴿وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ «صاحبان امر(علماوفرمانروایان)».

﴿تَأۡوِيلًا «فرجام، سرانجام».

﴿يَزۡعُمُونَ «گمان می‌کنند».

﴿يَتَحَاكَمُوٓاْ «داوری طلب کنند».

﴿يَصُدُّونَ «باز می‌دارند».

﴿صُدُودٗا «بازداشتن، روی گرداندن».

﴿يَحۡلِفُونَ «سوگند می‌خورند».

﴿تَوۡفِيقًا «توافق(میان طرفین)صلح وصفا».

﴿أَعۡرِضۡ «روی برگردان».

﴿عِظۡ «اندرز بده».

﴿قَوۡلَۢا بَلِيغٗا «بیانی رساوموثر».

﴿فَلَا وَرَبِّكَ «پس نه(چنین است)، سوگند به پروردگارت».

﴿شَجَر «اختلاف شد، درگرفت».

﴿حَرَجٗا «ناراحتی».

﴿قَضَيۡتَ «داوری کردی».

﴿يُسَلِّمُواْ «تسلیم شوند».

﴿تَسۡلِيمٗا «تسلیم شدنی، کامل تسلیم باشد».

﴿ٱلصِّدِّيقِينَ «راستگویان، صدیقان».

﴿رَفِيقٗا «دوست، همنشین، رفیق».

﴿خُذُواْ «برگیرید».

﴿حِذۡرَ «احتیاط، آمادگی(سلاح)».

﴿ٱنفِرُواْ «بیرون رویید».

﴿ثُبَاتٍ «دسته دسته، گروه گروه».

﴿يُبَطِّئَنَّ «سستی می‌کنند».

﴿عَلَيَّ «برمن».

﴿مَوَدَّةٞ «دوستی، مودت».

﴿يَٰلَيۡتَنِي «ای کاش من هم».

﴿فَوۡزًا «کامیابی».

﴿يَشۡرُونَ «می‌فروشند».

﴿مَا لَكُمۡ «شمارا چه شده است».

﴿ٱلۡمُسۡتَضۡعَفِينَ «بیچاره، مستضعف».

﴿ٱلۡوِلۡدَٰنِ «کودکان».

﴿أَهۡلُهَا «اهلش».

﴿مِن لَّدُنكَ «ازجانب خود».

﴿كَيۡدَ «نیرنگ».

﴿كُفُّوٓاْ «(دست) نگاه دارید، (دست)از جنگ بردارید».

﴿خَشۡيَةٗۚ «ترس».

﴿لَوۡلَآ «کاش مارا، چرا».

﴿أَجَلٖ «زمان، مدت».

﴿فَتِيلًا «(به اندازه)رشته(میان هسته خرما)».

﴿أَيۡنَمَا «هر کجا».

﴿يُدۡرِك «می‌یابد».

﴿بُرُوجٖ «جمع برج، برجها».

﴿مُّشَيَّدَة «محکم واستوار».

﴿فَمَالِ «پس چه شده است».

﴿لَا يَكَادُونَ «حاضرنیستند».

﴿يَفۡقَهُونَ «درک کنند، دریابند».

﴿طَاعَةٞ «اطاعت، پیروی».

﴿بَيَّتَ «درشب تدبیر کرد، نقشه شبانه».

﴿يُبَيِّتُونَ «شبانه تدبیر می‌کنند، نقشه می‌کشند».

﴿يَتَدَبَّرُونَ «اندیشه می‌کنند».

﴿لَوَجَدُواْ «می‌یافتند».

﴿أَذَاعُواْ «شایع می‌سازند».

﴿يَسۡتَنۢبِطُونَ «استنباط می‌کنند».

﴿حَرِّضِ «تشویق کن».

﴿عَسَى «امید است، تا که».

﴿يَكُفَّ «جلوگیری کند».

﴿أَشَدُّ «سخت تر».

﴿بَأۡسٗا «قدرت».

﴿تَنكِيلٗا «کیفر، مجازات».

﴿كِفۡلٞ «سهم، بهره ای».

﴿بِتَحِيَّةٖ «تحیت، سلام».

﴿أَرۡكَسَ «سرنگون، واژگون».

﴿يَصِلُون «می‌پیوندند».

﴿حَصِرَتۡ «تنگ می‌گردد».

﴿سَلَّطَ «مسلط می‌کند».

﴿تَحۡرِيرُ «آزاد کردن».

﴿رَقَبَة «برده، گردن».

﴿دِيَةٞ «خونبها، دیه».

﴿مُّسَلَّمَةٌ «پرداخت شده».

﴿شَهۡرَيۡنِ «دو ماه».

﴿مُتَتَابِعَيۡنِ «پی در پی».

﴿مُّتَعَمِّدٗا «از روی عمد».

﴿ضَرَبۡتُمۡ «رهسپار شدید، گام برداشتید».

﴿أَلۡقَىٰٓ «انداخت، عرض کرد».

﴿لَسۡتَ «نیستی».

﴿عَرَض «کالا، متاع».

﴿مَغَانِمُ «غنیمتها».

﴿لَّا يَسۡتَوِي «یکسان نیستند».

﴿غَيۡرُ أُوْلِي ٱلضَّرَرِ «بجز زیان دیدگان، (بدون بیماری وآسیب)».

﴿تَوَفَّىٰ «جانشان را گرفت».

﴿فِيمَ «کجا بودید، درچه حالی بودید».

﴿حِيلَةٗ «چاره ای».

﴿مُرَٰغَمٗا «جاهای امن فراوان».

﴿يُدۡرِكۡ «دریابد، فرا رسد».

﴿وَقَعَ «واقع شده، ثابت شده است».

﴿تَقۡصُرُواْ «کوتاه کنید، قصر کنید».

﴿يَفۡتِنَ «زیان برسانند».

﴿كُنتَ «بودی».

﴿تَقُمۡ «بایستند».

﴿تَأۡتِ «بیاید».

﴿حِذۡرَ «احتیاط، آماده باش».

﴿أَمۡتِعَتِكُمۡ «متاعهای خود».

﴿مَّيۡلَةٗ «یورش».

﴿وَٰحِدَة «یکباره».

﴿مَّطَرٍ «باران».

﴿أَن تَضَعُوٓاْ «که بگذارید».

﴿ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ «آرامش یافتید».

﴿تَأۡلَمُون «رنج می‌برید».

﴿تَرۡجُون «امید دارید».

﴿أَرَىٰكَ «به تونشان داده، به توآموخته».

﴿خَآئِنِينَ «خائنان».

﴿خَصِيمٗا «مدافع، حمایت کننده».

﴿لَا تُجَٰدِلۡ «دفاع مکن».

﴿يَخۡتَانُونَ «خیانت کردند».

﴿خَوَّانًا «خیانت پیشه».

﴿أَثِيمٗا «گنهکار».

﴿يَسۡتَخۡفُونَ «پنهان می‌دارند».

﴿يُبَيِّتُونَ «شبانه چاره جوی ونیرنگ می‌کنند».

﴿يَرۡم «نسبت دهد، متهم کند».

﴿بَرِيٓ‍ٔٗا «بی گناهی را».

﴿ٱحۡتَمَل «بر دوش گرفته است».

﴿هَمَّت «قصد داشتند».

﴿عَلَّمَ «آموخت».

﴿نَّجۡوَىٰ «درگوشی، نجوا».

﴿يُشَاقِق «مخالفت کند».

﴿نُصۡلِهِ «درافکنیم، وارد می‌گردانیم».

﴿مَا دُونَ ذَٰلِكَ «پایین تر از آن، جز آن».

﴿إِنَٰثٗا «ماده».

﴿مَّرِيدٗا «سرکش».

﴿لَيُبَتِّكُنَّ «شکافند، قطع کنند».

﴿ءَاذَانَ «جمع أذن، گوشها».

﴿ٱلۡأَنۡعَٰم «چهار پایان».

﴿غُرُورً «فریب».

﴿مَحِيصٗا «راه فرار، گریزگاه، نجات».

﴿أَصۡدَق «راستگو تر».

﴿قِيلٗا «سخن، گفتار».

﴿نَقِيرٗا «(به اندازه ی)گودی پشت هستۀ خرما».

﴿خَلِيلٗا «دوست».

﴿يَسۡتَفۡتُونَ «فتوا می‌خواهند، سؤال می‌کنند».

﴿تَرۡغَبُون «می‌خواهید».

﴿بَعۡل «شوهر».

﴿أُحۡضِرَت «فرا گرفته است».

﴿ٱلشُّحَّ «بخل».

﴿حَرَصۡتُمۡ «بکوشید، آرزومند باشید».

﴿ٱلۡمُعَلَّقَةِ «بلا تکلیف، آویزان».

إِيَّاكُمۡ «شما را».

﴿حَمِيدٗا «ستودنی».

﴿يَأۡتِ «می‌آورد».

﴿أَوۡلَىٰ «سزاوار تر».

﴿ٱلۡهَوَىٰٓ «هوا وهوس».

﴿تَلۡوُۥٓاْ «منحرف شوید، زبان را بگردانید».

﴿ٱزۡدَادُواْ «افزودند».

﴿يَخُوضُواْ «بپردازند، فرو رفتند».

﴿حَدِيث «سخن».

﴿يَتَرَبَّصُون «همواره انتظار می‌کشند».

﴿نَسۡتَحۡوِذۡ «چیره نشده ایم، پشتیبان نبوده ایم».

﴿نَمۡنَعۡكُم «باز داشتیم، مانع شدیم».

﴿كُسَالَىٰ «باسستی وکاهلی، تنبلی».

﴿يُرَآءُون «ریا می‌کنند، خود نمایی می‌کنند».

﴿مُّذَبۡذَبِين «دو دل وسرگشته اند».

﴿سُلۡطَٰنٗا «دلیل، حجت».

﴿سُلۡطَٰنٗا مُّبِينًا «دلیل آشکاری».

﴿ٱلدَّرۡكِ «قعر، طبقه، درکات».

﴿ٱلۡأَسۡفَلِ «پایین».

﴿أَخۡلَصُواْ «خالص گرداندند».

﴿مَّا يَفۡعَلُ «چه می‌کند، چه نیازی دارد».

جزء ششم

﴿ٱلۡجَهۡر «آشکار، بانگ برداشتن».

﴿قَدِيرًا «توانا».

﴿حَقّٗا «بی گمان، در حقیقت».

﴿جَهۡرَة «آشکارا».

﴿ٱلصَّٰعِقَة «صاعقه».

﴿عَفَوۡنَا «بخشیدیم، درگذشتیم».

﴿لَا تَعۡدُواْ «تجاوز نکنید».

﴿صَلَب «دار زدند».

﴿مَا صَلَبُوهُ «نه به دار آویختند».

﴿شُبِّهَ «مشتبه شد».

﴿وَٱلۡمُؤۡتُونَ «دهندگان».

﴿زَبُورٗا «زبور، کتاب حضرت داود علیه السلام».

﴿قَصَصۡنَٰهُمۡ «سرگذشت آنها را بیان کردیم».

﴿تَكۡلِيمٗا «سخن گفتنی».

﴿مُّبَشِّرِينَ «بشارت دهنده».

﴿مُنذِرِينَ «بیم دهنده».

﴿حُجَّةُۢ «حجت، دلیل».

﴿طَرِيق «راه».

﴿يَسِيرٗا «آسان، ساده».

﴿لَا تَغۡلُواْ «غلو نکنید، فزون نروید».

﴿وَكَلِمَت «کلمه، مخلوق، سخن(با فرمان کن پدید آمده است)».

﴿أَلۡقَىٰ «القانمود، افکند».

﴿ٱنتَهُواْ «بازآیید، دست بردارید».

﴿لَّن يَسۡتَنكِفَ «هرگزاباندارد».

﴿بُرۡهَٰنٞ «حجت ودلیل».

﴿يَسۡتَفۡتُونَكَ «از تو فتوا می‌خواهند، از تو سوال می‌کنند».

﴿ٱلثُّلُثَان «دوسوم».

سورۀ مائده

﴿ٱلۡعُقُودِ «پیمانها».

﴿بَهِيمَةُ «زبان بسته».

﴿ٱلۡأَنۡعَٰم «چهار پایان».

﴿غَيۡرَ مُحِلِّي «حلال ناشمردگان، حلال نشمارید».

﴿ٱلصَّيۡد «شکار».

﴿حُرُم «در حالت احرام هستید».

﴿لَا تُحِلُّواْ«حلال ندانید».

﴿شَعَٰٓئِرَ «جمع شعیرة، نشانه‌ها، عبادات، شعائر الهی».

﴿ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ «ماه حرام».

﴿ٱلۡهَدۡيَ «قربانی‌های بی‌نشان».

﴿ٱلۡقَلَٰٓئِدَ «قربانی‌های نشاندار».

﴿ءَآمِّينَ «قاصدان، پویندگان».

﴿ٱلۡبَيۡتَ ٱلۡحَرَامَ «خانۀ خدا».

﴿حَلَلۡتُمۡ «حلال شدید، از احرام بیرون آمدید».

﴿ٱصۡطَادُواْ «شکار کنید».

﴿لَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ «شما را وادار نکند».

﴿شَنَ‍َٔان «دشمنی».

﴿تَعَاوَنُواْ «همکاری کنید».

﴿ٱلۡعُدۡوَٰنِ «تعدی وتجاوز».

﴿ٱلۡمَيۡتَةُ «مردار».

﴿ٱلدَّمُ «خون».

﴿لَحۡمُ «گوشت».

﴿ٱلۡخِنزِير «خوک».

﴿أُهِلَّ «(هنگام ذبح)نام(غیر خدا بر آن)بردند».

﴿ٱلۡمُنۡخَنِقَةُ «خفه شده».

﴿ٱلۡمَوۡقُوذَةُ «باضربه مرده».

﴿ٱلۡمُتَرَدِّيَةُ «پرت شده، از بلندی افتاده».

﴿ٱلنَّطِيحَة «به ضرب شاخ مرده».

﴿ٱلسَّبُع «درندگان».

﴿ذَكَّيۡتُمۡ «ذبح(شرعی)کرده باشید».

﴿ذُبِح «ذبح شده».

﴿ٱلنُّصُب «بتها».

﴿تَسۡتَقۡسِمُواْ «قسمت طلب کنید».

﴿ٱلۡأَزۡلَٰمِ «تیرهای فال».

﴿يَئِسَ «مأیوس شده اند، ناامید شده اند».

﴿ٱضۡطُرَّ «ناچار شود، درمانده شود».

﴿مَخۡمَصَةٍ «گرسنگی».

﴿مُتَجَانِف «متمایل».

﴿ٱلۡجَوَارِحِ «حیوانات شکاری».

﴿مُكَلِّبِين «سگهای آموخته، شکاری».

﴿أَمۡسَكۡن «نگاه می‌دارند».

﴿قُمۡتُمۡ «برخاستید».

﴿أَيۡدِيَكُم «دستهایتان».

﴿ٱلۡمَرَافِق «جمع مرفق، آرنجها».

﴿رُءُوسِ «جمع رأس، سرها».

﴿أَرۡجُلَ «جمع رجل، پاها».

﴿ٱلۡكَعۡبَيۡن «دو قوزک».

﴿جُنُبٗا «جنب».

﴿ٱلۡغَآئِط «مکان گود، محل قضای حاجت، مراد قضای حاجت است».

﴿لَٰمَسۡتُمُ «آمیزش کردید».

﴿حَرَج «تنگی، دشواری».

﴿وَاثَقَ «بست، عهد گرفت».

﴿ٱلۡجَحِيمِ «آتش سوزان، دوزخ».

﴿هَمَّ «قصد کرد».

﴿كَفَّ «باز داشت».

﴿ٱثۡنَيۡ عَشَرَ «دوازده».

﴿نَقِيبٗا «سرپرست، سردار».

﴿عَزَّرۡتُمُو «یاری نمودید، گرامیشان داشتید».

﴿نَقۡضِ «شکستن».

﴿لَا تَزَالُ «پیوسته».

﴿تَطَّلِعُ «آگاه می‌شوی».

﴿ٱصۡفَحۡ «در گذر، صرف کن».

﴿أَغۡرَيۡنَا «افکندیم».

﴿سَوۡفَ «بزودی».

﴿يَصۡنَعُونَ «انجام می‌دادند».

﴿سُبُلَ «جمع سبیل، راهها».

﴿ٱلسَّلَٰم «امن وامان، سلامت».

﴿مَن يَمۡلِكُ «چه کسی می‌تواند».

﴿يُهۡلِك «هلاک کند».

﴿نَحۡنُ «ما».

﴿أَبۡنَٰٓؤُاْ «فرزندان».

﴿أَحِبَّٰٓؤُهُۥۚ «دوستان او».

﴿فَلِم «پس چرا».

﴿فَتۡرَةٖ «مدت انقطاع وحی، فاصلۀ میان یک پیامبر تا پیامبری دیگر».

﴿لَمۡ يُؤۡتِ «نداده است».

﴿ٱلۡمُقَدَّسَةَ «پاک، مقدس».

﴿لَا تَرۡتَدُّواْ «پشت نکنید، عقب گرد نکنید».

﴿تَنقَلِبُواْ «باز گردید».

﴿جَبَّارِين «زورمند، ستمگر».

﴿رَجُلَان «دو تن».

﴿ٱلۡبَابَ «دروازه».

﴿أَبَدٗا «هرگز».

﴿مَّا دَامُواْ «تا زمانی که».

﴿ٱذۡهَبۡ «برو».

﴿قَٰتِلَآ «بجنگید».

﴿لَآ أَمۡلِكُ «اختیار ندارم».

﴿نَفۡسِي «خودم».

﴿أَخِي «برادرم».

﴿فَٱفۡرُقۡ «داوری کن، جدایی بیفکن».

﴿مُحَرَّمَةٌ «حرام شده است».

﴿أَرۡبَعِين «چهل».

﴿سَنَةٗ «سال».

﴿يَتِيهُونَ «سرگردان خواهند بود، سرگردان می‌گردند».

﴿لَا تَأۡسَ «غم نخور، غمگین مباش».

﴿ٱتۡلُ «بخوان».

﴿نَبَأَ «خبر».

﴿ٱبۡنَيۡ «دوفرزند».

﴿قَرَّبَا «(قربانی)تقدیم کردند».

﴿قُرۡبَانٗا «قربانی».

﴿تُقُبِّلَ «پذیرفته شد».

﴿بَسَطتَ «دراز کنی، گشودی».

﴿إِلَيَّ «به سوی من».

﴿يَدَكَ «دستت».

﴿بَاسِطٖ «دراز کننده».

﴿تَبُوٓأَ «باز گردی».

﴿تَكُونَ «باشی».

﴿طَوَّعَتۡ «آراسته کرد، آسان جلوه داد».

﴿أَصۡبَحَ «شد».

﴿بَعَث «فرستاد».

﴿غُرَابٗا «کلاغ».

﴿يَبۡحَثُ «جستجو می‌کرد، کاوش می‌کرد».

﴿يُوَٰرِي «بپوشاند».

﴿سَوۡءَةَ «جسد، عورت».

﴿يَٰوَيۡلَتَىٰٓ «وای برمن!».

﴿أَعَجَزۡتُ «آیامن درمانده ام».

﴿أَكُونَ «باشم».

﴿أُوَٰرِيَ «بپوشانم».

﴿ٱلنَّٰدِمِينَ «جمع نادم، پشیمان».

﴿أَجۡلِ ذَٰلِكَ «به همین سبب، بدان خاطر».

﴿فَكَأَنَّمَا «چنان است که گویی».

﴿مُسۡرِفُونَ «اسراف کردند، راه اسراف گرفتند».

﴿يُحَارِبُونَ «می‌جنگند».

﴿يَسۡعَوۡن «می‌کوشند».

﴿يُصَلَّبُوٓاْ «به دارآویخته شوند».

﴿تُقَطَّعَ «بریده شود».

﴿خِلَٰفٍ «عکس یکدیگر».

﴿يُنفَوۡاْ «تبعیدگردند».

﴿تَقۡدِرُواْ «دست یابید».

﴿ٱلۡوَسِيلَةَ «وسیله، عمل صالح، تقرب».

﴿ٱلسَّارِقُ «مرد دزد».

﴿ٱلسَّارِقَةُ «زن دزد».

﴿نَكَٰلٗا «عقوبتی».

﴿أَفۡوَٰهِ «جمع فوه، دهان، مرادزبان است».

﴿ءَاخَرِينَ «دیگران».

﴿أَكَّٰلُونَ «بسیار می‌خورند».

﴿لسُّحۡتِۚ «مال حرام».

﴿يُحَكِّمُونَك «داوری می‌طلبند».

﴿ٱلۡأَحۡبَارُ «جمع حبر، دانشمندان یهود».

﴿ٱسۡتُحۡفِظُواْ «نگهبان آن شدند، حفاظت آن به آنها سپرده شد».

﴿ٱلۡعَيۡنَ «چشم».

﴿ٱلۡأَنفَ «بینی».

﴿ٱلۡأُذُنَ «گوش».

﴿ٱلسِّنَّ «دندان».

﴿ٱلۡجُرُوح «جمع جرح، زخم‌ها».

﴿كَفَّارَة «کفاره، بخشش، زداینده».

﴿قَفَّيۡنَا «درپی آوردیم، فرستادیم».

﴿ءَاثَٰرِ «پشت سر، دنبال».

﴿مُهَيۡمِنًا «نگهبان، نگاهدار».

﴿شِرۡعَةٗ «شریعت، آیین».

﴿مِنۡهَاجٗا «روش وطریقه».

﴿ٱلۡخَيۡرَٰتِۚ «نیکیها».

﴿يَتَوَلَّ «دوستی بگیرد».

﴿دَآئِرَةٞۚ «مصیبت، آسیب».

﴿أَقۡسَمُواْ «سوگند یاد کردند».

﴿جَهۡدَ «نهایت، باتأکید».

﴿أَيۡمَٰنِهِمۡ «سوگندهایشان».

﴿يَرۡتَدَّ «برگردد، مرتد شود».

﴿أَذِلَّة «نرم خو، مهربان، فروتن».

﴿أَعِزَّةٍ «سر سخت، گردن فراز».

﴿لَوۡمَة «سرزنش».

﴿لَآئِم «سرزنش کننده».

﴿حِزۡبَ «جمعیت، گروه، حزب».

﴿لَعِبٗا «بازی».

﴿نَادَيۡتُمۡ «ندا دهید».

﴿تَنقِمُونَ «خرده وعیب می‌گیرید».

﴿هَلۡ أُنَبِّئُكُم «آیا شما را خبر بدهم».

﴿مَثُوبَةً «پاداش».

﴿ٱلۡقِرَدَة «جمع قرد، میمونها».

﴿ٱلۡخَنَازِيرَ «جمع خنزیر، خوکها».

﴿شَرّٞ مَّكَانٗا «بد جایگاتر».

﴿أَضَلُّ «گم گشته تر، گمراه تر».

﴿ٱلرَّبَّٰنِيُّون «خدا پرستان، عابدان».

﴿مَغۡلُولَةٌۚ «بسته است».

﴿غُلَّت «بسته باد».

﴿مَبۡسُوطَتَانِ «باز وگشاده است».

﴿أَلۡقَيۡنَا «افکندیم».

﴿أَوۡقَدُواْ «افروختند».

﴿لِّلۡحَرۡبِ «جنگ».

﴿أَطۡفَأ «خاموش کرد».

﴿كَفَّرۡنَا «می‌زداییم».

﴿مُّقۡتَصِدَة «میانه رو، معتدل».

﴿سَآءَ «بد».

﴿يَعۡصِمُ «مصون می‌دارد، حفظ می‌کند».

﴿لَسۡتُم «نیستید».

﴿تُقِيمُواْ «برپا دارید».

﴿هَادُواْ «یهودی شدند، یهودیان».

﴿ٱلصَّٰبِ‍ُٔونَ «صابئان، ستاره پرستان».

﴿لَا تَهۡوَىٰٓ «بر خلاف دلخواه، نمی‌خواست».

﴿حَسِبُوٓاْ «پنداشتند».

﴿فَعَمُواْ «کور شدند».

﴿مُّواْ «کر شدند».

﴿ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ «یکی از سه تا، سومین(اقنوم)سه تا».

﴿صِدِّيقَةٞۖ «زنی راستگو».

﴿كَانَا يَأۡكُلَانِ «هر دو می‌خوردند».

﴿ٱنظُرۡ «بنگر».

﴿يُؤۡفَكُونَ «بازگردانده می‌شوند».

﴿لُعِنَ «لعنت شدند».

﴿عَلَىٰ لِسَانِ «بر زبان».

﴿عَصَواْ «نافرمانی کردند».

﴿يَعۡتَدُون «تجاوز می‌نمودند، از حد می‌گذشتند».

﴿لَا يَتَنَاهَوۡنَ «یکدیگر را نهی نمی‌کردند».

﴿لَبِئۡسَ «قطعا بد کاری».

﴿تَرَىٰ «می‌بینی».

﴿يَتَوَلَّوۡن «دوستی می‌کنند».

﴿قَدَّمَتۡ «پیش فرستاده است».

﴿سَخِطَ «خشم بیاورد».

﴿لَتَجِدَنَّ «به یقین خواهی یافت».

﴿مَّوَدَّةٗ «دوستی».

﴿قِسِّيسِينَ «کشیشان».

﴿رُهۡبَانٗا «جمع راهب، تارکان دنیا، پارسایان».

جزء هفتم

﴿سَمِعُواْ «بشنوند».

﴿أَعۡيُنَهُمۡ «چشمهای شان».

﴿تَفِيضُ «لبریز می‌شود».

﴿ٱلدَّمۡعِ «اشک».

﴿أَثَٰبَ «پاداش داد».

﴿لَا تُحَرِّمُواْ «حرام کنید».

﴿طَيِّبَٰتِ «پاکیزه‌ها».

﴿ٱللَّغۡو «بیهوده».

﴿ٱلۡأَيۡمَٰن «جمع یمین، سوگندها».

﴿عَقَّدتُّمُ «(از روی قصد)محکم کرده اید».

﴿إِطۡعَامُ «غذا دادن».

﴿أَوۡسَطِ «متوسط، میانه».

﴿حَلَفۡتُمۡۚ «سوگند یاد کردید».

﴿ٱلۡأَنصَابُ «بتها».

﴿رِجۡسٞ «پلید».

﴿يُوقِع «بیفکند».

﴿هَل «آیا».

﴿مُّنتَهُون «دست می‌کشید، خود داری می‌کنید».

﴿تَوَلَّيۡتُمۡ «روی گرداندید».

﴿ٱلصَّيۡد «شکار».

﴿تَنَال «می‌رسد».

﴿رِمَاحُ «نیزه‌ها».

﴿ٱلنَّعَمِ «چهار پایان».

﴿ذَوَا عَدۡلٖ «دو نفر عادل».

﴿بَٰلِغَ ٱلۡكَعۡبَةِ «به کعبه برسانند».

﴿وَبَالَ «ضرر، کیفر».

﴿عَادَ «باز گردد».

﴿لسَّيَّارَةِۖ «مسافران، کاروانیان».

﴿صَيۡدُ ٱلۡبَرِّ «شکار بیابان».

﴿بَحِيرَةٖ «شتر گوش شکافته(که برای بتها رها می‌کردند)».

﴿سَآئِبَةٖ «رها شده(برای وفا به نذر و بتها)».

﴿وَصِيلَةٖ «رسیده، ماده شتری که به صورت دوقلو همراه نرینه ای متولد می‌شد(که برای بتها رها می‌شد)».

﴿حَامٖ «حافظ، حمایت شده، شتری که از نسل آن دو شتر متولد می‌گردید».

﴿حَسۡبُنَا «ما را بس است».

﴿وَجَدۡنَا «یافته ایم».

﴿ٱثۡنَان «دو نفر».

﴿تَحۡبِسُونَ «نگاه دارید».

﴿ٱرۡتَبۡتُمۡ «شک کردید».

﴿ٱلۡأٓثِمِينَ «گناهکاران».

﴿عُثِرَ «معلوم شد، اطلاع حاصل شد».

﴿ٱسۡتَحَقَّآ «مستوجب شدند، مرتکب شدند».

﴿ٱلۡأَوۡلَيَٰنِ «نزدیکتر، شایسته تر، برحق تر(یا دو نخستین)».

﴿أَدۡنَىٰٓ «نزدیک تر».

﴿تُرَدَّ «رد شود».

﴿أُجِبۡتُمۡۖ «(چه)پاسخی به شما داده شد».

﴿ٱلۡمَهۡدِ «گهواره».

﴿كَهۡلٗاۖ «بزرگی، کهولت».

﴿ٱلطِّينِ «گل».

﴿كَهَيۡ‍َٔةِ «چیزی مانند شکل».

﴿تَنفُخ «می‌دمیدی».

﴿وَتُبۡرِئُ «شفا می‌دادی».

﴿ٱلۡأَكۡمَهَ «کور مادر زاد».

﴿ٱلۡأَبۡرَصَ «مبتلا به برص(پیسی)».

﴿كَفَفۡتُ «باز داشتم».

﴿مَآئِدَةٗ «سفره».

﴿مَا قُلۡتُ «چیزی نگفتم».

﴿مَّا دُمۡتُ «تا زمانی که (در میان آنها)بودم».

﴿ٱلرَّقِيبَ «مراقب».

﴿ٱلۡفَوۡزُ «کامیابی».

سورۀ انعام

﴿يَعۡدِلُونَ «برابر قرار می‌دهند(شرک می‌ورزند)».

﴿أَجَلٞ مُّسَمًّى «مدتی معین».

﴿تَمۡتَرُونَ «شک می‌کنید».

﴿مُعۡرِضِين «روی می‌گردانند».

﴿أَنۢبَٰٓؤُاْ «جمع نبأ، اخبار».

﴿قَرۡنٖ «مردمان همعصر، قرنها، امتها».

﴿مَّكَّنَّٰ «قدرت و اقتدار دادیم».

﴿مَّكَّن «قدرت داد، حکومت بخشید، جای داد».

﴿مِّدۡرَارٗا «پی در پی».

﴿ٱلۡأَنۡهَٰرَ «رودها».

﴿بِذُنُوب «گناهان».

﴿أَنشَأۡنَا «پدید آوردیم».

﴿قِرۡطَاسٖ «کاغذ».

﴿لَمَسُوه «لمس کردند، دست کشیدند».

﴿مَلَكٞۖ «فرشته».

﴿لَبَسۡنَا «مشتبه می‌ساختیم».

﴿يَلۡبِسُونَ «مشتبه می‌سازند».

﴿حَاق «فراگرفت، فرودآمد».

﴿سَخِرُواْ «مسخره کردند».

﴿سِيرُواْ «گردش کنید».

﴿عَٰقِبَةُ «سرانجام».

﴿مُكَذِّبِين «تکذیب کنندگان».

﴿لِّمَن «ازآن کیست؟».

﴿سَكَنَ «آرام گیرد».

﴿فَاطِرِ «پدیدآورنده».

﴿يُطۡعِمُ «روزی می‌دهد، می‌خوراند».

﴿لَا يُطۡعَمُ «به اوروزی نمی‌دهند، خورانده نشود».

﴿أُمِرۡتُ «مأمورشده ام، به من دستورداده شده است».

﴿يُصۡرَف «بگردانند، دورداشته شود».

﴿يَوۡمَئِذ «آن روز».

﴿كَاشِفَ «برطرف کننده».

﴿ٱلۡقَاهِرُ «مسلط وچیره».

﴿فَوۡقَ «بر».

﴿أَيُّ «چه، کدام».

﴿ٱفۡتَرَىٰ «دروغ ببندد».

﴿أَيۡن «کجا».

﴿تَزۡعُمُون «می‌پنداشتید».

﴿لَمۡ تَكُن «نباشد».

﴿فِتۡنَتُهُم «عذرشان، سرانجامشان، آزمایششان».

﴿وَٱللَّهِ «به خداسوگند».

﴿مَا كُنَّا «نبودیم».

﴿يَسۡتَمِعُ «گوش فرامی‌دهد».

﴿أَكِنَّة «پرده‌ها».

﴿يَفۡقَهُو «بفهمند، درک کنند».

﴿وَقۡرٗا «سنگینی، کری».

﴿يُجَٰدِلُونَ «مجادله می‌کنند».

﴿أَسَٰطِير «جمع اسطوره، افسانه‌ها».

﴿ٱلۡأَوَّلِين «پیشینیان، نخستین».

﴿يَنۡهَوۡنَ «بازمی‌دارند».

﴿يَنۡ‍َٔوۡنَ «دورمی‌شوند».

﴿وُقِفُواْ «نگه داشته اند، بازداشت شدند».

﴿يَٰلَيۡتَنَا «ای کاش ما».

﴿نُرَدُّ «بازگردانده شدیم».

﴿نَكُون «می‌بودیم».

﴿بَدَا «آشکارشد».

﴿لَعَادُواْ «همانابرگردند، به سراغ همان روند».

﴿مَبۡعُوثِينَ «برانگیخته شدگان».

﴿أَلَيۡسَ «آیانیست».

﴿ٱلسَّاعَةُ «قیامت».

﴿بَغۡتَة «ناگهان».

﴿يَٰحَسۡرَتَنَا «ای افسوس برما».

﴿فَرَّطۡنَا «کوتاهی کردیم».

﴿يَحۡمِلُونَ «حمل می‌کنند».

﴿أَوۡزَارَ «جمع وزر، بارهای سنگین، گناهان».

﴿ظُهُور «جمع ظهر، پشت‌ها».

﴿مَا يَزِرُونَ «آنچه حمل می‌کنند، آنچه برمی‌دارند».

﴿لَهۡوٞ «سرگرمی».

﴿يَجۡحَدُونَ «انکارمی‌کنند».

﴿كَبُرَ «سنگین آمده، دشوار و گران است».

﴿ٱسۡتَطَعۡتَ «می‌توانی».

﴿تَبۡتَغِيَ «بجویی».

﴿نَفَقٗا «دهلیز، نقب».

﴿سُلَّمٗا «نردبانی».

﴿دَآبَّةٖ «جنبده».

﴿طَٰٓئِرٖ «پرنده».

﴿يَطِيرُ «پروازمی‌کند».

﴿بِجَنَاحَيۡهِ «بادوبال خود».

﴿أُمَمٌ «امتها، گروها».

﴿مَن يَشَإِ ٱللَّهُ «هرکس راخدابخواهد

﴿إِيَّاهُ «تنهااورا».

﴿يَكۡشِفُ «برطرف می‌سازد».

﴿يَتَضَرَّعُونَ «زاری کنند(تسلیم گردند)».

﴿بَأۡسُنَا «عذاب ما».

﴿وَزَيَّنَ «آراسته، مزین ساخت».

﴿نَسُواْ «فراموش کردند».

﴿ذُكِّرُواْ «آنچه رایادآوری شده بودند».

﴿فَرِحُواْ «شاد شدند».

﴿مُّبۡلِسُونَ «مأیوس شدند».

﴿قُطِعَ «قطع شد».

﴿دَابِرُ «ریشه».

﴿يَصۡدِفُونَ «روی می‌گردانند».

﴿خَزَآئِنُ ٱللَّهِ «گنجینه‌های خدا».

﴿وَلَآ أَعۡلَمُ «نمی‌دانم».

﴿ٱلۡغَيۡبَ «غیب، پنهان، ناپیدا».

﴿لَآ أَقُول «نمی‌گویم».

﴿هَلۡ يَسۡتَوِي «آیا یکسان است».

﴿ٱلۡأَعۡمَىٰ «کور، نابینا».

﴿وَٱلۡبَصِير «بینا».

﴿أَنذِرۡ «بیم ده».

﴿لَا تَطۡرُدِ «دورمکن، مران».

﴿بِٱلۡغَدَوٰةِ «صبح، بامدادان».

﴿وَٱلۡعَشِيِّ «شام، شامگاهان».

﴿وَجۡهَهُۥۖ «روی او، خشنودی او».

﴿مَا عَلَيۡكَ «نیست برتو».

﴿فَتَنَّا «آزمودیم».

﴿تَسۡتَبِينَ «آشکارگردد».

﴿نُهِيتُ «نهی شده ام».

﴿تَسۡتَعۡجِلُونَ «شتاب دارید، شتاب می‌ورزید».

﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ «نیست حکم».

﴿خَيۡرُ ٱلۡفَٰصِلِين «بهترین جدا کننده».

﴿مَفَاتِحُ «جمع مفتح، گنجینه‌ها، کلیدها».

﴿مَا تَسۡقُطُ «نمی‌افتد».

﴿وَرَقَة «برگ».

﴿رَطۡب «تر».

﴿يَابِسٍ «خشک».

﴿جَرَحۡتُم «انجام داده اید».

﴿حَفَظَةً «نگهبانانی».

﴿لَا يُفَرِّطُونَ «کوتاهی نمی‌کنند».

﴿أَسۡرَعُ «زود شمار ترین».

﴿ٱلۡحَٰسِبِينَ «حسابگران».

﴿تَضَرُّعٗا «با تضرع وزاری».

﴿خُفۡيَةٗ «پنهانی».

﴿كَرۡبٖ «اندوه».

﴿يَلۡبِسَ «با هم بیامیزد».

﴿شِيَعٗا «گروه گروه، پراکنده».

﴿يُذِيقَ «بچشاند».

﴿لَّسۡتُ «نیستم».

﴿يَخُوضُونَ «به بحث وگفتگو می‌پردازند، فرو می‌روند».

﴿وَإِمَّا «اگر».

﴿يُنسِيَنَّكَ «تو را به فراموشی افکند».

﴿فَلَا تَقۡعُدۡ «منشین».

﴿بَعۡدَ ٱلذِّكۡرَىٰ «بعداز یاد آوری».

﴿ذَرِ «رها کن».

﴿غَرَّتۡ «گول زده، فریب داده است».

﴿أَن تُبۡسَل «مبادا گرفتار شود».

﴿شَفِيعٞ «شفاعت کننده».

﴿تَعۡدِلۡ «فدیه دهد».

﴿كُلَّ عَدۡلٖ «هرگونه فدیه ای».

﴿أُبۡسِلُواْ «گرفتار شده اند».

﴿شَرَابٞ «نوشابه ای».

﴿مِّنۡ حَمِيمٖ «بسیار داغ».

﴿أَلِيمُۢ بِمَا «درد ناک».

﴿أَنَدۡعُواْ «آیا بخوانیم».

﴿نُرَدُّ «برگردیم».

﴿أَعۡقَابِ «به عقب».

﴿ٱسۡتَهۡوَتۡهُ «گمراه کرده است».

﴿حَيۡرَانَ «سر گردان».

﴿أَصۡحَٰبٞ «یاران، دوستان».

﴿ٱئۡتِنَا «به سوی ما بیا».

﴿كُن «باش».

﴿فَيَكُونُ «پس موجود می‌شود».

﴿يُنفَخُ «دمیده می‌شود».

﴿ٱلصُّورِۚ «شیپور».

﴿أَصۡنَامًا «بتهایی».

﴿أَرَىٰكَ «می‌بینم».

﴿نُرِيٓ «نشان دادیم».

﴿مَلَكُوتَ «ملکوت، ملک عظیم، پادشاهی».

﴿جَنَّ عَلَيۡهِ «پوشانید».

﴿رَءَا «دید».

﴿كَوۡكَبٗا «ستاره ای».

﴿أَفَل «غروب کرد».

﴿ٱلۡأٓفِلِينَ «غروب کنندگان».

﴿ٱلۡقَمَرَ «ماه».

﴿بَازِغٗا «طلوع کنان، تابنده».

﴿ٱلشَّمۡس «خورشید».

﴿وَجَّهۡتُ «برگرداندم، رو کردم».

﴿حَنِيفٗا «حقگرا».

﴿ٱلۡفَرِيقَيۡنِ «دو گروه».

﴿أَحَقُّ «شایسته‌تر».

﴿ٱلۡأَمۡنِۖ «ایمنی».

﴿لَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ «نیالودند».

﴿أَشۡرَكُواْ «شرک می‌ورزیدند».

﴿حَبِطَ «نابود می‌شد».

﴿وَكَّلۡنَا «عهده دار کردیم، می‌گماریم».

﴿ٱقۡتَدِهۡۗ «اقتدا کن».

﴿مَا قَدَرُواْ «نشناخته اند، ارج ننهادند».

﴿قَرَاطِيسَ «نوشته‌های پراکنده، کاغذها».

﴿خَوۡضِ «فرو رفتن در باطل، یاوه سرایی».

﴿مُّصَدِّقُ «تصدیق کننده».

﴿بَيۡنَ يَدَيۡهِ «پیش از آن».

﴿تُنذِر «بیم دهی».

﴿أُمَّ ٱلۡقُرَىٰ «(اهل)مکه».

﴿حَوۡلَ «اطراف».

﴿غَمَرَٰت «سکرات، شدائد».

﴿بَاسِطُوٓاْ «گشوده اند».

﴿ٱلۡهُون «خفت بار، خوار کننده».

﴿جِئۡتُمُونَا «به سوی ما آمدید».

﴿فُرَٰدَىٰ «یکه(وتنها)».

﴿أَوَّلَ مَرَّةٖ «روز نخست».

﴿خَوَّلۡنَٰ «بخشیده بودیم».

﴿زَعَمۡتُمۡ «گمان می‌بردید».

﴿فَالِقُ «شکافنده».

﴿ٱلۡحَبِّ «دانه».

﴿وَٱلنَّوَىٰ «هسته».

﴿ٱلۡإِصۡبَاحِ «صبح».

﴿سَكَنٗا «(مایه ی)آرامش».

﴿حُسۡبَانٗا «(وسیله ی)حساب، شمارش».

﴿تَقۡدِير «اندازه گیری، سنجش».

﴿ٱلنُّجُوم «ستارگان».

﴿أَنشَأَكُم «آفرید».

﴿مُسۡتَقَرّٞ «قرارگاه».

﴿مُسۡتَوۡدَعٞۗ «امانت گاهی».

﴿نَبَاتَ «گیاهان، رستنیها».

﴿خَضِرٗا «سبزه‌ها».

﴿حَبّٗا «دانه».

﴿مُّتَرَاكِبٗا «متراکم».

﴿ٱلنَّخۡلِ «درخت خرما».

﴿طَلۡعِهَا «شکوفۀ خرما».

﴿قِنۡوَانٞ «خوشه‌های خرما».

﴿دَانِيَة «نزدیک، در دسترس».

﴿أَعۡنَابٖ «انگورها، تاکستانها».

﴿ٱلرُّمَّان «انار».

﴿مُشۡتَبِهٗا «شباهت به هم، همگون».

﴿ثَمَر «میوه».

﴿أَثۡمَرَ «میوه داد».

﴿يَنۡعِهِۦٓۚ «رسیدنش».

﴿خَرَقُواْ «به هم بافتند، قرار دادند».

﴿بَنِينَ «پسران».

﴿بَنَٰتِۢ «دختران».

﴿تَعَٰلَىٰ «برتر، بالاتر».

﴿عَمَّا «آنچه که».

﴿يَصِفُونَ «توصیف می‌کنند».

﴿بَدِيعُ «پدید آورنده».

﴿أَنَّىٰ «چگونه».

﴿لَمۡ تَكُن «نبوده است، نیست».

﴿صَٰحِبَةٞۖ «همسر».

﴿ذَٰلِكُم «این».

﴿وَكِيلٞ «محافظ، نگهبان، کار ساز».

﴿لَّا تُدۡرِكُ «در نمی‌یابد».

﴿ٱلۡأَبۡصَٰر «چشمها».

﴿ٱللَّطِيفُ «باریک بین».

﴿دَرَسۡتَ «درس خوانده ای».

﴿أَعۡرِضۡ «روی بگردان».

﴿لَا تَسُبُّواْ «دشنام ندهید».

﴿مَا يُشۡعِرُ «چه می‌دانید که».

﴿نُقَلِّب «دگرگون می‌کنیم».

﴿أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ «دلهایشان».

﴿أَوَّلَ مَرَّةٖ «اولین بار، آغاز».

﴿طُغۡيَٰن «سرکشی».

﴿يَعۡمَهُون «سرگردان شوند».

جزء هشتم

﴿قُبُلٗا «برابر، مقابل».

﴿ۡيَجۡهَلُونَ «نمی‌دانند».

﴿عَدُوّٗا «دشمن».

﴿زُخۡرُفَ «(آراسته ی)بی اساس».

﴿غُرُورٗاۚ «فریبنده».

﴿ذَرۡ «رها کن».

﴿تَصۡغَىٰٓ «متمایل گردد،».

﴿يَقۡتَرِفُواْ «مرتکب شوند».

﴿مُّقۡتَرِفُون «می‌خواهند مرتکب شوند، مرتکب شوندگان».

﴿أَبۡتَغِي «طلب کنم، بجویم».

﴿حَكَمٗا «داوری».

﴿مُفَصَّلٗاۚ «روشن».

﴿تَمَّتۡ «به انجام رسید».

﴿كَلِمَتُ «فرمان، سخن».

﴿صِدۡقٗا «صدق، صادقانه».

﴿عَدۡلٗا «عدل، عادلانه».

﴿مُبَدِّلَ «برگرداننده، دگرگون کننده».

﴿يَخۡرُصُونَ «پندارندگان، گزاف و دروغ می‌گویند».

﴿ذُكِر «برده شده».

﴿فَصَّلَ «به روشنی بیان کرده است».

﴿يُوحُونَ «القا می‌کنند، وسوسه می‌کنند».

﴿يَمۡشِي «راه می‌رود».

﴿أَكَٰبِرَ «بزرگان، سران».

﴿مُجۡرِمِيهَا «گناه کارانشان، مجرمین شان».

﴿نُؤۡتَىٰ «(به ما هم)داده شود».

﴿أَعۡلَمُ «آگاه تر».

﴿صَغَارٌ «حقارت، خواری».

﴿يَشۡرَحۡ «می‌گشاید».

﴿صَدۡرَ «سینه».

﴿ضَيِّقًا «تنگ».

﴿حَرَجٗا «بسیار تنگ».

﴿كَأَنَّمَا «که گویا».

﴿يَصَّعَّدُ «بالا می‌رود».

﴿ٱلرِّجۡسَ «پلیدی».

﴿دَارُ ٱلسَّلَٰمِ «سرای آرامش، بهشت».

﴿يَٰمَعۡشَرَ «ای گروه، ای جماعت».

﴿ٱسۡتَمۡتَعَ «بهره بردیم».

﴿بَلَغۡنَآ «رسیدیم».

﴿ٓأَجَّلۡتَ «مقررکردی».

﴿مَثۡوَىٰ «جایگاه».

﴿يَأۡتِكُمۡ «نیامدشمارا».

﴿يَقُصُّون «بازگوکنند، بخوانند».

﴿شَهِدۡنَا «گواهی می‌دهیم».

﴿مُهۡلِك «هلاک کننده».

﴿ذُو ٱلرَّحۡمَةِۚ «صاحب رحمت».

﴿يَسۡتَخۡلِفۡ «جانشین می‌کند».

﴿لَأٓت «خواهد آمد».

﴿يَصِل «می‌رسد».

﴿يُرۡدُوه «هلاک کننده».

﴿يَلۡبِسُوا «مشتبه سازند».

﴿حِجۡر «ممنوع، قدغن».

﴿ٱفۡتِرَآء «دروغ بسته».

﴿ذُكُورِ «مردان».

﴿وَصۡف «توصیف».

﴿سَفَهَۢا «بیخردانه، نادانی».

﴿مَّعۡرُوشَٰتٖ «افراشته، (درختان)داربست».

﴿حَصَادِ «دروکردن، چیدن».

﴿حَمُولَة «(حیوانات)بار بر».

﴿وَفَرۡشٗا «(حیوانات)کوچک».

﴿ثَمَٰنِيَةَ «هشت».

﴿أَزۡوَٰجٖۖ «صنف، جفت».

﴿ٱلضَّأۡنِ «میش».

﴿ٱلۡمَعۡزِ «بز».

﴿آلذَّكَرَيۡنِ «دو نر».

﴿ٱلۡأُنثَيَيۡن «دو ماده».

﴿ٱشۡتَمَلَتۡ «در بر دارد».

﴿أَرۡحَام «رحم‌ها».

﴿ٱلۡإِبِلِ «شتر».

﴿لَّآ أَجِدُ «نمی‌یابم».

﴿مُحَرَّمًا «حرامی».

﴿عَلَىٰ طَاعِمٖ «بر خورنده ای».

﴿دَمٗا «خونی».

﴿مَّسۡفُوحًا «ریخته شده، روان».

﴿ذِي ظُفُرٖۖ «ناخن دار».

﴿ٱلۡغَنَمِ «گوسفند».

﴿شُحُوم «پیه‌ها».

﴿لۡحَوَايَآ «در لابه لای روده‌ها».

﴿ٱخۡتَلَطَ «آمیخته شده است».

﴿عَظۡمٖۚ «استخوان».

﴿وَٰسِعَةٖ «گسترده».

﴿تَخۡرُصُونَ «گزاف می‌گویید، دروغ می‌گویید».

﴿ٱلۡحُجَّةُ ٱلۡبَٰلِغَةُ «دلیل رسا و قاطع».

﴿هَلُمَّ «بیاورید».

﴿إِمۡلَٰقٖ «فقر».

﴿إِيَّاهُمۡ «آنها را».

﴿مَا ظَهَرَ «آنچه آشکار باشد».

﴿مَا بَطَنَ «آنچه پنهان باشد».

﴿أَشُدَّ «سن رشد، قوت».

﴿أَوۡفُواْ «ادا کنید».

﴿ٱلۡكَيۡل «پیمانه».

﴿ٱلۡمِيزَان «وزن».

﴿ٱلۡقِسۡطِ «عدالت، دادگرانه».

﴿أَن تَقُولُوٓاْ «تا نگویید».

﴿دِرَاسَتِ «خواندن، آموختن».

﴿أَهۡدَىٰ «راه یافته تر».

﴿أَظۡلَمُ «ستمکار تر».

﴿صَدَفَ «منصرف شد، روی گرداند».

﴿يَصۡدِفُونَ «روی گردان شوند، روی می‌گردانند».

﴿لَّسۡتَ «نیستی».

﴿ٱلۡحَسَنَةِ «نیکی».

﴿عَشۡرُ أَمۡثَالِهَاۖ «ده برابرآن».

﴿دِينٗا قِيَمٗا «دین درست».

﴿نُسُك «عبادت، قربانی».

﴿مَحۡيَايَ «زندگی من».

﴿مَمَاتِي «مرگ من».

﴿لَا تَزِرُ «به دوش نمی‌گیرد».

﴿وَازِرَةٞ «گناهکاری».

﴿وِزۡرَ «بار گناه».

﴿مَّرۡجِع «بازگشت».

﴿خَلَٰٓئِفَ «جانشینان».

﴿سَرِيعُ ٱلۡعِقَابِ «زود کیفر».

سورۀ اعراف

﴿فَلَا يَكُن «نباید باشد».

﴿حَرَجٞ «تنگی».

﴿بَأۡسُنَآ «عذاب ما».

﴿بَيَٰتًا أَوۡ «شبانگاهان».

﴿قَآئِلُونَ «خواب نیمروز، خفتگان، درچاشتگاه».

﴿يَوۡمَئِذٍ «آن روز».

﴿ثَقُلَتۡ «سنگین شد».

﴿مَوَٰزِين «کفۀ ترازوی».

﴿خَفَّتۡ «سبک شد».

﴿مَعَٰيِشَۗ «وسایل معثیت، روزیهای».

﴿ٱلصَّٰغِرِين «خوارشدگانی».

﴿أَنظِر «مهلت بده».

﴿يُبۡعَثُونَ «برانگیخته می‌شود».

﴿ٱلۡمُنظَرِين «مهلت یافتگان».

﴿أَغۡوَيۡت «گمراه کردی».

﴿أَقۡعُدَنَّ «(به کمین)می‌نشینم».

﴿أَيۡمَٰن «جمع یمین، راست».

﴿شَمَآئِل «جمع شمال، چپ».

﴿لَا تَجِدُ «نخواهی یافت».

﴿مَذۡءُومٗا «نکوهیده».

﴿مَّدۡحُورٗا «خوار، ذلیل».

﴿لَأَمۡلَأَنَّ «پرخواهم کرد».

﴿وُۥرِيَ «پوشیده بود، نهان بود».

﴿سَوۡءَٰت «جمع سوءه، شرمگاه، عورتها».

﴿قَاسَم «سوگند یاد کرد».

﴿فَدَلَّىٰ «فرودآورد».

﴿بَدَتۡ «آشکارشد».

﴿طَفِقَا «شروع کردند».

﴿يَخۡصِفَانِ «چسپاندند، قراردادن».

﴿وَرَق «برگ».

﴿رِيشٗاۖ «(مایه ی)زینت».

﴿لِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ «لباس تقوا».

﴿لَا يَفۡتِنَنَّكُمُ «شمارانفریبد».

﴿يَنزِعُ «بیرون می‌آورد، (ازتنشان)کند».

﴿قَبِيلُهُۥ «همکارانش، یارانش».

﴿أَقِيمُواْ «راست کنید».

﴿كُلِّ مَسۡجِدٖ «هر مسجدی، هر عبادتی، هرسجده ونمازی».

﴿تَعُودُونَ «بازمی‌گردید».

﴿لَا يَسۡتَأۡخِرُونَ «تأخیر نمی‌کنند».

﴿لَا يَسۡتَقۡدِمُونَ «پیش نمی‌گیرند».

﴿ضَلُّواْ «گم شدند، ناپیداگشتند».

﴿أُخۡتَهَاۖ «خواهرش، دراینجاگروه دیگر، همکیش».

﴿ٱدَّارَكُواْ «به هم رسیدند».

﴿لَا تُفَتَّحُ «گشوده نمی‌شود، باز نمی‌گردد».

﴿يَلِجَ «درآید».

﴿ٱلۡجَمَلُ «شتر».

﴿سَمِّ ٱلۡخِيَاطِۚ «سوراخ سوزن».

﴿مِهَادٞ «بستر».

﴿غَوَاش «پوشش».

﴿نَزَعۡنَا «بیرون کشیدیم، برمی‌کنیم».

﴿غِلّٖ «کینه، نفرت، دشمنی».

﴿نُودُوٓاْ «نداداده می‌شود».

﴿نَادَىٰٓ «صدازد».

﴿نَعَمۡۚ «بله».

﴿فَأَذَّنَ «ندازد».

﴿مُؤَذِّنُۢ «ندادهنده ای».

﴿عِوَجٗا «کج».

﴿حِجَابٞ «حجاب، مانع، پرده».

﴿ٱلۡأَعۡرَافِ «بلندیها».

﴿سِيمَىٰ «چهره، سیما».

﴿يَطۡمَعُونَ «طمع دارند».

﴿صُرِفَتۡ «گردانده شود».

﴿تِلۡقَآءَ «سوی، جهت».

﴿مَآ أَغۡنَىٰ «بی نیازنکرد، سودنبخشید».

﴿لَا يَنَالُ «نمی‌رساند».

﴿أَفِيضُواْ «بریزید، عطاکنید».

﴿نَنسَىٰ «فراموش می‌کنیم».

﴿هَل لَّنَا «آیابرای ماهست».

﴿نُرَدُّ «بازگردیم، برگردانده شویم».

﴿سِتَّة أَيَّامٖ «شش روز».

﴿يُغۡشِي «می‌پوشاند».

﴿يَطۡلُبُ «درپی آن است».

﴿حَثِيثٗا «شتابان».

﴿مُسَخَّرَٰتِۢ «فرمانبرداران، مسخر».

﴿تَبَارَكَ «پربرکت، بزرگ».

﴿تَضَرُّعٗا «فروتنانه، باتضرع».

﴿خُفۡيَة «پنهانی».

﴿وَطَمَعًا «امید».

﴿رِّيَٰحَ «بادها».

﴿بُشۡرَۢا «بشارت دهنده».

﴿أَقَلَّتۡ «بردارند».

﴿سَحَابٗا «ابرها».

﴿ثِقَالٗا «سنگین بار».

﴿سُقۡنَٰهُ «آن رامی‌فرستیم، برانیمش».

﴿لِبَلَدٖ مَّيِّتٖ «سرزمین مرده».

﴿ٱلۡبَلَدُ ٱلطَّيِّبُ «سرزمین پاکیزه(وخوب)».

﴿نَبَات «گیاه».

﴿نَكِدٗا «اندک بی‌ارزش».

﴿رِسَٰلَٰتِ «پیامها».

﴿أَنصَحُ «اندرزمی‌دهیم».

﴿عَجِبۡتُمۡ «تعجب کرده اید».

﴿قَوۡمًا عَمِين «گروهی نابینا(کور)».

﴿ٱلۡمَلَأُ «اشراف(وبزرگان)».

﴿سَفَاهَةٖ «نادانی، سفاهت».

﴿نَظُنُّ «می‌پنداریم».

﴿نَاصِحٌ «نصیحت کننده، خیرخواه».

﴿زَادَ «افزود».

﴿بَصۜۡطَةٗۖ «توسعه، فزونی(قدرت)داد».

﴿ءَالَآءَ «نعمتها».

﴿وَقَعَ «واقع شده، فراگرفته».

﴿رِجۡسٞ «عذاب».

﴿أَسۡمَآءٖ «نامها».

﴿سَمَّيۡتُمُوه «نام نهاده اید».

﴿دَابِرَ «ریشه».

﴿نَاقَة «شتر».

﴿تَأۡكُلۡ «بخورد، بچرد».

﴿بَوَّأَ «مستقرساخت».

﴿سُهُول «دشتها».

﴿قُصُورٗا «قصرها».

﴿تَنۡحِتُونَ «می‌تراشید».

﴿ٱلۡجِبَالَ «کوهها».

﴿بُيُوتٗا «خانه‌ها».

﴿لَا تَعۡثَوۡاْ «(به فسادوتباهی)نکوشید».

﴿ٱسۡتُضۡعِفُواْ «ضعیف بشمارآمده بودند، مستضعفان».

﴿مُّرۡسَلٞ «فرستاده شده».

﴿عَقَرُواْ «پی کردند».

﴿عَتَوۡاْ «سربارزدند، سرکش کردند».

﴿ٱئۡتِنَا «(برسرما)بیاور».

﴿تَعِد «وعده می‌دهی».

﴿ٱلۡمُرۡسَلِين «پیامبران».

﴿ٱلرَّجۡفَةُ «زلزله».

﴿جَٰثِمِينَ «خشکیدند، ازپای درآمدند، مردند».

﴿تَوَلَّىٰ «روی برتافت، روی گردانید».

﴿تَأۡتُونَ «درآئید، انجام می‌دهید».

﴿مَا سَبَقَ «بیش ازشماانجام نداده است».

﴿مِنۡ أَحَدٖ «هیچ کس».

﴿أُنَاسٞ «مردمان».

﴿يَتَطَهَّرُونَ «پاکیزگی می‌طلبند».

﴿ٱلۡغَٰبِرِينَ «بازماندگان، هلاک شوندگان».

﴿أَمۡطَرۡنَا «بارانیدیم».

﴿مَّطَرٗا «بارانی».

﴿لَا تَبۡخَسُواْ «نکاهید».

﴿أَشۡيَآءَ «چیزها».

﴿لَا تَقۡعُدُواْ «ننشینید».

﴿تُوعِدُونَ «تهدیدکنید، می‌ترسانید».

﴿تَصُدُّونَ «بازدارید».

﴿كَثَّرَ «بسیارگرداند».

جزء نهم

﴿لَتَعُودُنَّ «باز گردید».

﴿كَٰرِهِينَ «کراهت داشته باشیم».

﴿ٱفۡتَرَيۡنَا «دروغ بسته ایم».

﴿عُدۡنَا «بازگردیم».

﴿لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ «درآن(دریا)نبوده اند».

﴿ءَاسَىٰ «افسوس بخورم».

﴿عَفَواْ «افزون شدند».

﴿أَمِنَ «ایمن شدند».

﴿نَآئِمُونَ «خفته باشد».

﴿ضُحٗى «چاشتگاه، روز».

﴿مَكۡرَ «تدبیر، چاره، مکر».

﴿حَقِيقٌ «سزاواراست».

﴿أَلۡقَىٰ «انداخت».

﴿ثُعۡبَانٞ «اژدها، ماربزرگ».

﴿نَزَعَ «بیرون آورد».

﴿بَيۡضَآءُ «سفید، درخشان».

﴿أَرۡجِهۡ «مهلت بده، به تأخیر بیانداز، بازداشت کن».

﴿ٱلۡمَدَآئِنِ «شهرها، آبادیها».

﴿حَٰشِرِينَ «جمع آوری کنندگان».

﴿سَٰحِر «جادوگر».

﴿عَلِيمٖ «دانا، ماهر».

﴿ٱلسَّحَرَةُ «جادوگرا».

﴿تُلۡقِيَ «بیفکن، بینداز».

﴿ٱلۡمُلۡقِينَ «اندازندگان، ما می‌افکنیم».

﴿أَلۡقُواْ «بیفکنید».

﴿سَحَرُوٓاْ «افسون کردند».

﴿أَعۡيُنَ «چشمها».

﴿ٱسۡتَرۡهَبُو «ترساندند».

﴿جَآءُو «(پدید)آوردند».

﴿أَلۡقِ «بیفکن».

﴿تَلۡقَفُ «می‌بلعد».

﴿يَأۡفِكُونَ «دروغ برساخته بودند».

﴿بَطَلَ «باطل شد».

﴿غُلِبُواْ «مغلوب شدند».

﴿أُلۡقِيَ «افتادند».

﴿ءَاذَنَ «اجازه دهم».

﴿أُقَطِّعَنَّ «خواهم برید».

﴿لَأُصَلِّبَنَّ «به دار خواهم زد».

﴿مُنقَلِبُونَ «باز می‌گردیم».

﴿تَنقِمُ «عیب می‌دانی، انتقام می‌گیری».

﴿أَفۡرِغ «فروریز».

﴿أَتَذَرُ «رها می‌کنی».

﴿نُقَتِّلُ «می‌کشیم، خواهیم کشت».

﴿نَسۡتَحۡيِۦ «زنده نگه می‌داریم».

﴿قَٰهِرُونَ «چیره ومسلط هستیم».

﴿أُوذِينَا «آزار دیده ایم».

﴿بِٱلسِّنِينَ «قحط سالی».

﴿نَقۡص «کمبود».

﴿لَنَا هَٰذِهِۦ «این حق ماست».

﴿يَطَّيَّرُواْ «فال بد می‌زدند، نحوست می‌دانند».

﴿طَٰٓئِرُ «نحوست، فال بد».

﴿مَهۡمَا «هر چه را».

﴿ٱلۡجَرَادَ «ملخ».

﴿ٱلۡقُمَّل «شپش».

﴿ٱلضَّفَادِعَ «جمع ضفدع، قورباغه».

﴿ٱلرِّجۡزُ «عذاب».

﴿كَشَفۡ «بر طرف نمود».

﴿بَٰلِغُوه «می‌رسیدند».

﴿يَنكُثُونَ «پیمان شکنی می‌کردند».

﴿ٱلۡيَمِّ «دریا».

﴿مَشَٰرِق «سمت مشرق، خاورها».

﴿مَغَٰرِبَهَا «سمت مغرب، باخترها».

﴿دَمَّرۡنَا «درهم کوبیدیم».

﴿يَعۡرِشُونَ «می‌افراشتند».

﴿جَٰوَزۡنَا «گذراندیم».

﴿يَعۡكُفُونَ «باتواضع وفروتنی گرد آمده بودند».

﴿مُتَبَّرٞ «نابود شدنی است، تباه است».

﴿ثَلَٰثِينَ «سی».

﴿مِيقَٰتُ «میعاد، مدت تعیین شده».

﴿أَرۡبَعِينَ «چهل».

﴿ٱخۡلُفۡنِي «جانشین من باش».

﴿أَصۡلِحۡ «اصلاح کن».

﴿أَرِنِيٓ «به من نشان بده».

﴿لَن تَرَىٰنِي «(در این جهان)هرگز مرا نخواهی دید».

﴿تَجَلَّىٰ «تجلی کرد».

﴿دَكّٗا «متلاشی ساخت».

﴿خَرَّ «افتاد».

﴿صَعِقٗاۚ «بیهوش».

﴿أَفَاقَ «به هوش آمد».

﴿ٱلۡأَلۡوَاحِ «جمع لوح، لوح‌ها، آنچه برآن چیزی بنویسند».

﴿أُوْرِي «نشان خواهم داد».

﴿أَصۡرِفُ «باز می‌دارم».

﴿ٱلرُّشۡدِ «هدایت».

﴿ٱلۡغَيِّ «گمراهی».

﴿حُلِيِّهِمۡ «زیورها».

﴿جَسَدٗا «پیکره ای، جسدی».

﴿خُوَارٌۚ «صدای گوساله».

﴿سُقِطَ «افتاد، پشیمان شد».

﴿غَضۡبَٰنَ «خشمگین».

﴿أَسِفٗا «اندوه ناک».

﴿يَجُرُّ «می‌کشید».

﴿ٱبۡنَ أُمَّ «فرزند مادر».

﴿فَلَا تُشۡمِتۡ «شاد مکن، شماتت کنند».

﴿سَكَتَ «فرو نشست».

﴿نُسۡخَتِ «نوشته‌ها».

﴿يَرۡهَبُونَ «می‌ترسند».

﴿ٱخۡتَارَ «برگزید».

﴿سَبۡعِين «هفتاد».

﴿وَإِيَّٰيَ «مرا».

﴿فِتۡنَتُكَ «آزمایش تو».

﴿خَيۡرُ ٱلۡغَٰفِرِينَ «بهترین آمرزندگانی».

﴿هُدۡنَآ «باز گشته ایم».

﴿أُصِيبُ «می‌رسانم».

﴿أَشَآءُ «بخواهم».

﴿ٱلۡأُمِّيَّ «درس ناخوانده، أمی».

﴿مَكۡتُوبًا «نوشته شده».

﴿يَضَع «بر می‌دارد، می‌اندازد».

﴿إِصۡرَ «بارها‌ی سنگین».

﴿وَٱلۡأَغۡلَٰلَ «قید، زنجیرها».

﴿عَزَّرُوه «گرامی داشتند».

﴿ٱثۡنَتَيۡ عَشۡرَةَ «دوازه».

﴿أَسۡبَاطًا «قبیله، شاخه».

﴿فَٱنۢبَجَسَتۡ «بیرون جست، فواره زد».

﴿عَيۡنٗا «چشمه».

﴿حِيتَان «جمع حوت، ماهی‌ها».

﴿شُرَّعٗا «نمایان، آشکارا».

﴿تَعِظُونَ «اندرز می‌دهید».

﴿مَعۡذِرَةً «پوزشی، عذری باشد».

﴿بَ‍ِٔيسِۢ «سخت».

﴿عَتَوۡاْ «سرپیچی کردند».

﴿نُهُواْ «نهی شده بودند».

﴿بَلَوۡنَٰ «آزمودیم».

﴿خَلَف «جانشین شد».

﴿خَلۡفٞ «جانشینان بد».

﴿وَرِثُواْ «به ارث بردند».

﴿يَأۡخُذُونَ «می‌گیرند».

﴿عَرَضَ «متاع، کالا».

﴿دَرَسُواْ «خوانده اند».

﴿يُمَسِّكُونَ «تمسک می‌جویند».

﴿نَتَقۡنَا «برافراشتیم، بالا بردیم».

﴿ظُلَّةٞ «سایبان».

﴿وَاقِعُۢ «فرود می‌آید».

﴿أَلَسۡتُ «آیا من نیستم».

﴿أَشۡرَكَ «شرک آورده بودند».

﴿ٱلۡمُبۡطِلُونَ «باطل گرایان».

﴿ٱنسَلَخ «جدا وعاری گشت».

﴿فَأَتۡبَعَه «پیروی کرد».

﴿ٱلۡغَاوِينَ «گمراهان».

﴿أَخۡلَدَ «مائل شد، به پستی گرایید».

﴿ٱلۡكَلۡب «سگ».

﴿تَحۡمِلۡ «حمل کنی».

﴿يَلۡهَثۡ «زبان بیرون می‌آورد».

﴿ٱلۡمُهۡتَدِي «هدایت یافته».

﴿ذَرَأۡنَا «آفریده ایم».

﴿أَضَلُّ «گمراه تر».

﴿ٱلۡحُسۡنَىٰ «نیک، زیباترین».

﴿نَسۡتَدۡرِج «به تدریج گرفتار خواهیم کرد».

﴿أُمۡلِي «مهلت می‌دهم».

﴿كَيۡدِي «تدبیر».

﴿مَتِينٌ «استوار، متین».

﴿جِنَّةٍۚ «دیوانگی».

﴿ٱقۡتَرَبَ «نزدیک شده باشد».

﴿بِأَيِّ حَدِيثِۢ «کدام سخن».

﴿هَادِيَ «هدایت کنند».

﴿أَيَّانَ «کی».

﴿مُرۡسَىٰهَا «واقع می‌شود، به وقوع پیوستن آن».

﴿لَا يُجَلِّيهَا «آشکار نمی‌سازد».

﴿ثَقُلَتۡ «سنگین است، پوشیده است».

﴿بَغۡتَةٗ «ناگهانی».

﴿كَأَنَّكَ «گویی تو».

﴿حَفِيٌّ «خبر داری، باخبری».

﴿لَّآ أَمۡلِكُ «مالک نیستم».

﴿لِنَفۡسِي «برای خویشتن».

﴿لَوۡ كُنتُ «اگر بودم».

﴿أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ «غیب می‌دانستم».

﴿لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ «بسیار فراهم می‌آوردم».

﴿يَسۡكُنَ «آرام بگیرد».

﴿تَغَشَّىٰه «آمیزش کرد».

﴿حَمَلَتۡ «حمل برداشت».

﴿حَمۡلًا «بار».

﴿خَفِيفٗا «سبکی».

﴿مَرَّتۡ «گذرانید».

﴿أَثۡقَلَت «سنگین شد».

﴿دَّعَوَا «هر دو دعا کردند».

﴿صَٰلِحٗا «تندرست، شایسته».

﴿لَّنَكُونَنَّ «مسلما خواهیم بود».

﴿لَا يَسۡتَطِيعُونَ «نمی‌توانند».

﴿صَٰمِتُونَ «خاموش باشید».

﴿يَمۡشُونَ «راه بروند».

﴿يَبۡطِشُون «بگیرند».

﴿كِيدُونِ «تدبیر(ونیرنگ)کنید».

﴿وَلِـِّۧيَ «یاور من، سرپرست (وکار ساز)من».

﴿يَتَوَلَّى «سرپرستی(وکار سازی) می‌کند».

﴿ٱلۡعُرۡفِ «پسندیده، نیکی».

﴿نزَغ «وسوسه».

﴿ٱسۡتَعِذ «پناه ببر».

﴿طَٰٓئِف «خیال بد، وسوسه».

﴿يَمُدُّون «یاری وکمک می‌کنند، می‌کشانند».

﴿لَا يُقۡصِرُونَ «کوتاهی نمی‌کنند».

﴿ٱجۡتَبَيۡتَ «برگزیدی».

﴿قُرِئَ «خوانده شود».

﴿ٱسۡتَمِعُواْ «گوش فرا دهید».

﴿أَنصِتُواْ «خاموش باشید».

﴿دُونَ ٱلۡجَهۡرِ «نه با صدای بلند».

﴿ٱلۡغُدُوِّ «صبحگاهان».

﴿ٱلۡأٓصَال «شامگاهان».

سورۀ انفال

﴿ٱلۡأَنفَالُ «جمع نفل، غنایم».

﴿ذَاتَ بَيۡنِكُمۡ «میانۀ خودتان را».

﴿وَجِلَتۡ «ترسان گردد».

﴿كَمَآ «همانگونه».

﴿يُجَٰدِلُونَ «مجادله می‌کنند».

﴿تَبَيَّنَ «روشن شد، آشکار گردید».

﴿كَأَنَّمَا «گویی».

﴿يُسَاقُونَ «رانده می‌شوند».

﴿إِحۡدَى «یکی از دو».

﴿أَنَّهَا لَكُمۡ «که آن از آن شما است».

﴿تَوَدُّون «دوست می‌داشتید».

﴿غَيۡرَ «بدون، غیر».

﴿ذَاتِ ٱلشَّوۡكَةِ «جنگ، دارای نیرو وقدرت».

﴿يُحِقَّ «پایدار کند».

﴿يُبۡطِلَ «باطل را بر دارد، نابود کند».

﴿تَسۡتَغِيثُونَ «یاری می‌خواستید».

﴿مُمِدُّ «یاری می‌دهم».

﴿مُرۡدِفِينَ «پیاپی فرود می‌آیند».

﴿ٱلنُّعَاسَ «خواب سبکی».

﴿أَمَنَةٗ «آرامشی».

﴿يَرۡبِطَ «پیوند نهد، محکم بدارد».

﴿ٱلۡأَعۡنَاق «گردن».

﴿كُلَّ بَنَانٖ «همۀ انگشتان، دستها».

﴿شَآقُّواْ «مخالفت کردند».

﴿زَحۡفٗا «انبوه، لشکر کشی».

﴿مُتَحَرِّفٗا «گراییده، از سوی به سوی رود، برای حمله دوباره».

﴿مُتَحَيِّزًا «از جای به جای ملحق شونده، پیوستن به گروهی دیگر».

﴿رَمَيۡتَ «انداختی».

﴿رَمَىٰ «انداخت».

﴿لِيُبۡلِي «آزمایش کند».

﴿بَلَآءً «آزمایشی».

﴿مُوهِنُ «سست کننده».

﴿تَعُودُواْ «باز گردید».

﴿نَعُدۡ «بازخواهیم».

﴿لَا تَوَلَّوۡاْ «روی نگردانید».

﴿شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ «بدترین جنبندگان».

﴿ٱسۡتَجِيبُواْ «اجابت کنید».

﴿يَحُولُ «حایل می‌شود».

﴿ٱلۡمَرۡءِ «شخص».

﴿يُحۡيِيكُمۡ «شما را حیات می‌بخشد».

﴿خَآصَّةٗ «به ویژه، تنها».

﴿يَتَخَطَّفَ «بربایند».

﴿‍َٔاوَىٰ «پناه داد».

﴿لَا تَخُونُواْ «خیانت نکنید».

﴿يُثۡبِتُو «زندانی کنند».

﴿أَمۡطِرۡ «بباران».

﴿أَوۡلِيَآءَ «متولیان، سرپرستان».

﴿مُكَآءٗ «سوت کشیدن».

﴿تَصۡدِيَةٗ «کف زدن».

﴿لِيَمِيزَ «تا جدا سازد».

﴿يَرۡكُمَ «روی هم بگذارد».

﴿إِن يَنتَهُواْ «اگر دست برداند».

﴿سَلَف «گذشته است».

﴿يَعُودُواْ «باز گردند».

﴿مَضَتۡ «گذشته است».

﴿سُنَّتُ ٱلۡأَوَّلِينَ «روش، سنت».

﴿ٱلۡمَوۡلَىٰ «سرپرست، سرور».

جزء دهم

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ «بدانید».

﴿غَنِمۡتُم «غنیمتی بدست آوردید».

﴿خُمُسَهُۥ «یک پنجم».

﴿ٱلۡعُدۡوَةِ ٱلدُّنۡيَا «کنارۀ نزدیکتر».

﴿ٱلۡعُدۡوَةِ ٱلۡقُصۡوَىٰ «کنارۀ دور تر».

﴿ٱلرَّكۡب «کاروان».

﴿أَسۡفَلَ «پایین تر».

﴿تَوَاعَدتُّمۡ «بایکدیگر وعده می‌گذاشتید».

﴿مَنَامِكَ «خوابت».

﴿فَشِلۡتُمۡ «سست می‌شدید».

﴿سَلَّمَ «سلامت داشت، نجات داد».

﴿يُقَلِّلُ «کم جلوه داد».

﴿تَذۡهَبَ «از میان می‌رود».

﴿رِيحُكُمۡ «قوت ومهابت شما».

﴿بَطَرٗا «مغرورانه، باسرکشی».

﴿رِئَآءَ «خود نمایی».

﴿جَارٞ «حامی وپناه دهنده».

﴿تَرَآءَتِ «همدیگر رادیدند، روبرو شدند».

﴿نَكَصَ «گریخت، بازگشت».

﴿ٱلۡحَرِيقِ «سوزان».

﴿بِظَلَّٰمٖ «ستم کننده، کمترین ستم(روا نمی‌دارد)».

﴿كَدَأۡبِ «شیوه».

﴿لَمۡ يَكُ «نیست».

﴿مُغَيِّرٗا «تغییر دهنده، تغییر نمی‌دهد».

﴿كُلِّ مَرَّةٖ «هر بار».

﴿يَتَّقُونَ «بیابی، پیروز شوی».

﴿ٱلۡحَرۡبِ «جنگ».

﴿شَرِّدۡ «چنان حمله ببر، پراکنده کن».

﴿تَخَافَنَّ «بیم داشتی».

﴿ٱنۢبِذۡ «بیانداز».

﴿رِّبَاطِ ٱلۡخَيۡلِ «اسبان بسته، پرورش اسبان (برای جهاد)».

﴿تُرۡهِبُونَ «بترسانید».

﴿جَنَحُواْ «مایل شدند».

﴿أَلَّفَ «الفت داد».

﴿حَرِّضِ «تشویق کن».

﴿عِشۡرُونَ «بیست (نفر)».

﴿يَغۡلِبُواْ «غلبه می‌کنند».

﴿مِاْئَتَيۡنِ «دویست (نفر)».

﴿مِّاْئَةٞ «صد(نفر)».

﴿أَلۡفٗا «هزار(نفر)».

﴿ٱلۡـَٰٔنَ «اکنون».

﴿خَفَّفَ «تخفیف داد».

﴿ضَعۡفٗاۚ «ناتوانی».

﴿لۡفَيۡنِ «دو هزار(نفر)».

﴿أَسۡرَىٰ «جمع اسیر، اسیران».

﴿يُثۡخِنَ «کشتار(وجنگ)بسیار کند، پیروز وغالب گردد».

﴿لَّوۡلَا «اگر نبود».

﴿سَبَقَ «سابق، پیشین، پیشی گرفته است».

﴿أَمۡكَنَ «چیره کرد، پیروز گردانید».

﴿ءَاوَواْ «پناه دادند».

﴿وَلَٰيَت «دوستی، یاری، مسئولیت».

﴿ٱسۡتَنصَرُو «یاری خواستند».

﴿أُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ «خویشاوندان».

﴿أَوۡلَىٰ «سزاوارتر».

سورۀ توبه

﴿بَرَآءَةٞ «بیزاری».

﴿سِيحُواْ «سیر کنید».

﴿أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ «چهار ماه».

﴿غَيۡرُ مُعۡجِزِي «نمی‌توانید ناتوان سازید».

﴿مُخۡزِي «خواور ورسواکننده».

﴿أَذَٰنٞ «اعلام».

﴿لَمۡ يَنقُصُو «فروگذارنکردند».

﴿ٱنسَلَخَ «پایان پذیرفت».

﴿ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ «ماههای حرام».

﴿وَٱحۡصُرُو «محاصره کنید».

﴿ٱقۡعُدُواْ «بنشینید».

﴿مَرۡصَدٖۚ «کمینگاه».

﴿فَخَلُّواْ «رهاکنید».

﴿أَحَدٞ «یکی».

﴿ٱسۡتَجَارَكَ «ازتوپناه خواست».

﴿أَجِر «پناه بده».

﴿مَأۡمَنَ «محل امنش».

﴿يَظۡهَرُواْ «پیروزشوند».

﴿لَا يَرۡقُبُواْ «رعایت نمی‌کنند».

﴿إِلّٗا «خویشاوندی».

﴿ذِمَّةٗۚ «پیمان».

﴿وَتَأۡبَىٰ «ابادارد».

﴿نَّكَثُوٓاْ «شکستند».

﴿أَئِمَّةَ «پیشوایان».

﴿هَمُّواْ «قصدکردند».

﴿أَحَقُّ «سزاوارتر».

﴿يَشۡفِ «شفا می‌بخشد».

﴿غَيۡظَ «خشم».

﴿تُتۡرَكُواْ «رها می‌شوید».

﴿وَلِيجَةٗۚ «همراز، محرم اسرار».

﴿مَا كَانَ «(سزاوار)نیست».

﴿يَعۡمُرُواْ «آبادکنند».

﴿سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ «آب دادن به حجاج».

﴿عِمَارَة «آبادساختن».

﴿لَا يَسۡتَوُۥنَ «برابرنیستند».

﴿أَعۡظَمُ «بزرگتر، برتر».

﴿ٱلۡفَآئِزُونَ «رستگاران».

﴿نَعِيمٞ مُّقِيمٌ «نعمتهای جاویدان».

﴿ٱسۡتَحَبُّواْ «ترجیح دادند».

﴿عَشِيرَتُ «خویشاوندان، قبیله».

﴿ٱقۡتَرَفۡ «کسب کرده، به دست آورده است».

﴿ٱقۡتَرَفۡتُمُو «کسب کرده اید، به دست آورده اید».

﴿كَسَادَ «کساد، بی رونقی».

﴿مَسَٰكِنُ «خانه‌ها».

﴿أَحَبَّ «محبوبتر».

﴿تَرَبَّصُواْ «منتظرباشید».

﴿مَوَاطِن «جاها».

﴿ضَاقَتۡ «تنگ آمد».

﴿رَحُبَتۡ «فراخی، وسعت».

﴿مُّدۡبِرِينَ «پشت کنان».

﴿سَكِينَتَ «آرامش».

﴿جُنُودٗا «لشکریان».

﴿نَجَسٞ «پلید».

﴿عَامِ «سال».

﴿عَيۡلَةٗ «فقیر».

﴿ٱلۡجِزۡيَةَ «جزیه(مالیات)».

﴿عَن يَد «بدست خویش».

﴿صَٰغِرُونَ «باذلت وخواری».

﴿يُضَٰهِ‍ُٔونَ «مشابهت می‌کنند».

﴿أَحۡبَارَ «دانشمندان یهود».

﴿رُهۡبَٰنَ «رهبان، پارسایان».

﴿يُطۡفِ‍ُٔواْ «خاموش کنند».

﴿يَأۡبَى «ابامی‌کند».

﴿يُظۡهِرَ «غالب گرداند».

﴿يَكۡنِزُونَ «می‌اندوزند، گنجینه می‌کنند».

﴿ٱلذَّهَبَ «طلا».

﴿ٱلۡفِضَّة «نقره».

﴿يُحۡمَىٰ «گرم کنند».

﴿تُكۡوَىٰ «داغ کنند».

﴿جِبَاه «(جمع جبهه)پیشانها».

﴿جُنُوبُ «جمع جنب، پهلوها».

﴿كَنَز «گنج، اندوخته».

﴿عِدَّةَ «شماره».

﴿أَرۡبَعَةٌ «چهار».

﴿حُرُمٞۚ «حرام است».

﴿كَآفَّةٗۚ «همگی، دسته جمعی».

﴿ٱلنَّسِيٓءُ «تاخیرافکندن، جابه جاکردن».

﴿يُوَاطِ‍ُٔواْ «مطابق کند».

﴿ٱنفِرُواْ «حرکت کند».

﴿ٱثَّاقَلۡتُمۡ «می‌چسپید».

﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ «دومین دو نفر».

﴿ٱلسُّفۡلَىٰۗ «پایین».

﴿ٱلۡعُلۡيَا «بالا».

﴿خِفَافٗا «سبک بار».

﴿ثِقَالٗا «گران بار».

﴿عَرَض «متاع».

﴿قَاصِدٗا «آسان».

﴿بَعُدَتۡ «دور».

﴿ٱلشُّقَّةُۚ «مسافت راه، پرمشقت».

﴿أَذِنتَ «اجازه دادی».

﴿يَسۡتَ‍ٔۡذِنُ «اجازه می‌خواهند».

﴿ٱرۡتَابَتۡ «گرفتارشک است».

﴿يَتَرَدَّدُونَ «سرگردانند».

﴿ٱلۡخُرُوجَ «بیرون شوند».

﴿أَعَدُّواْ «آماده می‌کردند».

﴿عُدَّة «سازوبرگ».

﴿ٱنۢبِعَاثَ «حرکت».

﴿خَبَالٗا «شر، فساد».

﴿لَأَوۡضَعُواْ «به سرعت راه می‌رفتند».

﴿سَمَّٰعُون «شنوندگان».

﴿خِلَٰلَكُمۡ «درمیان شما».

﴿قَلَّبُواْ «دگرگون کردند».

﴿ٱئۡذَن «اجازه بده».

﴿سَقَطُواْ «افتاده اند».

﴿تَسُؤۡ «ناراحت می‌کند».

﴿فَرِحُونَ «شادیکنان، شادمانه(بر می‌گردند)».

﴿إِحۡدَى «یکی ازدو».

﴿ٱلۡحُسۡنَيَيۡنِ «دو نیکی».

﴿طَوۡعًا «از روی میل».

﴿كَرۡهٗا «به اکراه».

﴿نَفَقَٰت «انفاقها».

﴿كُسَالَىٰ «کسالت، بی میلی».

﴿تَزۡهَقَ «برآید».

﴿يَفۡرَقُونَ «می‌ترسند».

﴿مَلۡجَ‍ًٔا «پناهگاه».

﴿مَغَٰرَٰتٍ «غارها».

﴿مُدَّخَلٗا «تونلی، دهلیز».

﴿يَجۡمَحُونَ «شتابان می‌گریزند».

﴿يَلۡمِز «خرده می‌گیرند، عیب جویی می‌کنند».

﴿أُعۡطُواْ «داده شوند».

﴿يَسۡخَطُونَ «خشم می‌گیرند».

﴿حَسۡبُنَا «یرای ماکافیست».

﴿رَٰغِبُونَ «رغبت می‌ورزیم».

﴿ٱلۡعَٰمِلِينَ «کارگزاران».

﴿ٱلۡمُؤَلَّفَة «دلجوئی شده گان».

﴿ٱلرِّقَاب «(آزادکردن)بردگان».

﴿ٱلۡغَٰرِمِينَ «(ادای وام)بدهکاران».

﴿ٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ «به راه ماندگان».

﴿يُؤۡذُونَ «آزارمی‌دهند».

﴿أُذُنٞ «گوش است(خوش باور)».

﴿يُحَادِدِ «مخالفت(ودشمنی)کند».

﴿خُوض «شوخی کردن، حرف زدن».

﴿لۡعَب «بازی».

﴿نَلۡعَبُۚ «بازی می‌کردیم».

﴿لَا تَعۡتَذِرُواْ «عذرنیاورید».

﴿خَلَٰقِ «نصیب، بهره».

﴿خُضۡتُمۡ «فرورفتید».

﴿ٱلۡمُؤۡتَفِكَٰتِۚ «زیروروشده، واژگون شدگان».

﴿أَتَتۡ «آمدند».

﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ «بهشتهای جاوید».

﴿ٱغۡلُظۡ «سخت بگیر».

﴿نَقَم «عیبجوی کرد».

﴿مَا نَقَمُوٓاْ «عیبجویی نکردند».

﴿يَكُ «هست».

﴿أَعۡقَب «پدیدار کرد».

﴿أَخۡلَفُواْ «خلاف وعده کردند».

﴿ٱلۡمُطَّوِّعِين «رغبت کننده، فرمان بردار».

﴿جُهۡدَهُمۡ «به اندازه توانایی».

﴿سَبۡعِينَ «هفتاد».

﴿فَرِحَ «خوشحال شدند، شادمان گردید».

﴿ٱلۡمُخَلَّفُون «واپس ماندگان».

﴿خِلَٰفَ «بعد(مخالفت)».

﴿مَقۡعَدِ «نشستن».

﴿ٱلۡحَرِّ «گرما».

﴿لۡيَضۡحَكُواْ «بخندند».

﴿يَبۡكُواْ «گریه کنند».

﴿ٱلۡخَٰلِفِين «پس ماندگان».

﴿أُوْلُواْ ٱلطَّوۡلِ «توانگران».

﴿ٱلۡخَوَالِف «بازماندگان».

﴿ٱلۡمُعَذِّرُونَ «عذرآورندگان».

﴿ٱلۡأَعۡرَابِ «بادیه نشینان، اعراب».

﴿نَصَحُواْ «خیرخواهی کنند».

﴿أَحۡمِلُ «سوارکنم».

﴿ٱلدَّمۡعِ «اشک».

﴿ٱلسَّبِيلُ «راه».

﴿أَغۡنِيَآءُ «توانگران».

جزء یازدهم

﴿يَعۡتَذِرُونَ «عذرخواهی می‌کنند».

﴿أَخۡبَار «خبرها».

﴿أَجۡدَر «سزاوارتر».

﴿مَغۡرَمٗا «غرامت، زیان».

﴿ٱلدَّوَآئِرَۚ «پیش آمد ناگوار، حوادث».

﴿دَآئِرَةُ «حوادث بد و ناگوار».

﴿قُرُبَٰتٍ «سبب تقرب».

﴿صَلَوَٰت «دعاها».

﴿قُرۡبَةٞ «قربت».

﴿ٱلسَّٰبِقُونَ «پیشگامان».

﴿حَوۡلَكُم «پیرامون شما».

﴿مَرَدُواْ «خوی گرفته اند».

﴿ٱعۡتَرَفُواْ «اعتراف کردند».

﴿خَلَطُواْ «بهم آمیختند».

﴿صَل «دعاکن».

﴿سَكَنٞ «مایۀ آرامش».

﴿مُرۡجَوۡنَ «موقوف به فرمان، به تأخیرانداختهشدگان».

ارجاء﴿أرۡجَآئ «به تأخیرانداختن».

﴿إِرۡصَاد «کمینگاهی».

﴿حَارَبَ «مبارزه کرد، جنگید».

﴿لَا تَقُمۡ «نایست».

﴿أُسِّسَ «بناشده».

﴿بُنۡيَٰن «پایه، شاهلوده».

﴿شَفَا «کناره، لبه».

﴿جُرُف «پرتگاه».

﴿هَارٖ «شکافته، سست».

﴿ٱنۡهَارَ بِهِۦ «بااوفروریزد».

﴿لَا يَزَالُ «پیوسته».

﴿بَنَوۡاْ «بناکرده اند».

﴿رِيبَةٗ «شک».

﴿ٱلۡحَٰمِدُونَ «سپاسگزاران».

﴿ٱلسَّٰٓئِحُونَ «روزه داران، سفرکنندگان درراه خدا».

﴿ٱلنَّاهُونَ «بازدارندگان».

﴿أَوَّٰه «لابه کننده».

﴿حَلِيم «بردبار».

﴿سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَة «زمان سختی».

﴿ٱلثَّلَٰثَةِ «سه(نفر)».

﴿خُلِّفُواْ «موقوف گذاشته شدن، واگذارشدند».

﴿ضَاقَتۡ «تنگ شد».

﴿رَحُبَتۡ «فراخی، وسعت».

﴿ظَمَأٞ «تشنگی».

﴿نَصَبٞ «خستگی».

﴿مَخۡمَصَةٞ «گرسنگی».

﴿يَطَ‍ُٔونَ «گامی برنمی‌دارند».

﴿مَوۡطِئٗا «قدمگاه، جایگاهی».

﴿نَّيۡلًا «گزند، دستبرد».

﴿وَادِيًا «وادی».

﴿يَلُونَكُم «نزدیک شمایند».

﴿غِلۡظَةٗ «درشتی، شدت».

﴿يُفۡتَنُونَ «آزمایش می‌شوند».

﴿كُلِّ عَامٖ «هرسال».

﴿صَرَفَ «بازگردانید».

﴿عَزِيزٌ «دشوار، گران».

﴿عَنِتُّمۡ «رنج‌های شما، رنج بردید».

﴿رَءُوفٞ «رؤوف».

﴿حَسۡبِيَ «برای من کافی است».

﴿ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ «عرش بزرگ».

سورۀ یونس

﴿قَدَمَ صِدۡقٍ «پاداش نیکو، قدم راستی».

﴿يَبۡدَؤُاْ «آغاز می‌کند».

﴿ٱلۡخَلۡقَ «آفرینش».

﴿يُعِيد «باز می‌گرداند».

﴿ضِيَآءٗ «روشنایی».

﴿وَقَدَّرَ «مقدر کرد».

﴿مَنَازِلَ «جمع منزل، منازلی، بروج».

﴿عَدَدَ «عدد، شمارش».

﴿ٱلسِّنِينَ «جمع سنة، سالها».

﴿لَا يَرۡجُونَ «امید ندارند».

﴿دَعۡوَىٰ «دعا، مناجات».

﴿تَحِيَّتُ «سلام، تحیت».

﴿ٱسۡتِعۡجَالَ «شتافتن، عجله کردن».

﴿جَنۢبِهِۦٓ «پهلویش».

﴿مُسۡرِفِينَ «اسرافکاران، اسراف کنندگان».

﴿ٱئۡتِ «بیاور».

﴿غَيۡرِ هَٰذَآ «غیر از این».

﴿بَدِّل «تغییر بده، تبدیل کن».

﴿أَدۡرَىٰكُم «شما را آگاه می‌کردم».

﴿لَبِثۡتُ «گذرانده ام، مانده ام».

﴿عُمُرٗا «عمری را، مدت مدیدی».

﴿جَرَيۡنَ «به حرکت در آمد».

﴿عَاصِفٞ «تند، شدید».

﴿يَبۡغُونَ «سرکشی می‌کنند».

﴿نَبَاتُ «گیاهان».

﴿زُخۡرُفَهَا «بهجت، پیرایه».

﴿وَٱزَّيَّنَتۡ «آراسته شد».

﴿حَصِيدٗا «درو شده».

﴿لَا يَرۡهَقُ «فرا نگیرد، نپوشاند».

﴿رهق «پوشاندن، فراگرفت».

﴿قَتَرٞ «تیرگی، خواری».

﴿عَاصِمٖ «نگاه دارنده».

﴿أُغۡشِيَتۡ «پوشیده شده است».

﴿قِطَعٗا «پاره ای».

﴿مُظۡلِمًاۚ «تاریک».

﴿مَكَانَكُم «در مکان خودتتان».

﴿زَيَّلۡنَا «جدا کردیم، جدایی انداختیم».

﴿زَيَّل «جدا کرد، جدایی انداخت».

﴿إِيَّانَا «ما را».

﴿هُنَالِكَ «آنجا».

﴿بۡلُواْ «می‌آزماید».

﴿أَسۡلَفَتۡۚ «از پیش فرستاده است».

﴿رُدُّوٓاْ «باز گردانده می‌شوند».

﴿أَمَّن «چه کسی».

﴿حَقَّتۡ «(حق)ثابت شد، واجب گردید».

﴿لَّا يَهِدِّيٓ «هدایت نمی‌شود، راه نبرد».

﴿لَّمۡ يَلۡبَثُوٓاْ «درنگ نکرده اند».

﴿سَاعَةٗ مِّنَ ٱلنَّهَارِ «ساعتی از روز».

﴿يَتَعَارَفُون «یکدیگر را بشناسند».

﴿مَتَىٰ «کی».

﴿بَيَٰتًا «شبانگاه».

﴿يَسۡتَنۢبِ‍ُٔو «خبر می‌گیرند، می‌پرسند».

﴿إِي «آری».

﴿وَرَبِّيٓ «سوگند به پروردگارم».

﴿ٱلنَّدَامَةَ «پشیمانی».

﴿أَلَآ «آگاه باشید».

﴿ءَآللَّهُ أَذِنَ «آیا خدا اجازه داده است».

﴿مَا تَكُونُ «نباشی».

﴿شَأۡنٖ «کار، حالت».

﴿تُفِيضُونَ «وارد می‌شوید، می‌پردازید».

﴿مَا يَعۡزُبُ «پوشیده نمی‌ماند».

﴿أَصۡغَرَ «کوچکتر».

﴿يَخۡرُصُونَ «دروغ می‌گویند، تخمین می‌زنند».

﴿مَّقَامِي «اقامت من، ماندن من».

﴿تَذۡكِيرِي «یاد آوری».

﴿غُمَّةٗ «پوشیده نماند، غم واندوه».

﴿ٱلۡمُنذَرِينَ «بیم دادگان».

﴿تَلۡفِتَ «باز داری، منصرف کنی».

﴿ٱلۡكِبۡرِيَآءُ «بزرگی، پادشاهی».

﴿لَعَالٖ «سرکش، برتری جوی، جاه طلب».

﴿تَبَوَّءَا «انتخاب کنید».

﴿ٱطۡمِسۡ «نابود کن، از بین ببر».

﴿ٱشۡدُدۡ «سخت کن، محکم ببند».

﴿أُجِيبَت «پذیرفته شد».

﴿لَا تَتَّبِعَآنِّ «پیروی نکنید».

﴿أَدۡرَكَ «فرا رسید، دریافت».

﴿ءَآلۡـَٰٔنَ «آیا اکنون».

﴿مُبَوَّأَ «جایگاه».

﴿يَقۡرَءُونَ «می‌خوانند».

﴿مَا تُغۡنِي «سودی نمی‌بخشد».

﴿ٱلنُّذُرُ «جمع نذیر، هشدارها، بیم دادنها».

﴿نُنَجِّي «نجات می‌دهیم».

﴿رَآدَّ «مانع، بازدارنده، برگرداننده».

سورۀ هود

﴿أُحۡكِمَتۡ «محکم واستوارشده است».

﴿فُصِّلَتۡ «روشن شده، به تفصیل بیان شده است».

﴿مِن لَّدُنۡ «از نزد، از جانب».

﴿يُؤۡتِ «می‌دهد، می‌بخشد».

﴿يَثۡنُونَ «خم می‌کنند».

﴿يَسۡتَغۡشُونَ «به سرمی‌کشند، می‌پوشانند».

﴿ثِيَابَ «لباس».

جزءدوازدهم

﴿أَخَّرۡنَا «به تأخیر اندازیم».

﴿أُمَّةٖ مَّعۡدُودَةٖ «زمان محدودی، مدتی اندک».

﴿مَا يَحۡبِس «چه چیز مانع شده است».

﴿لَيۡسَ مَصۡرُوفًا «برگردانده نخواهد شد».

﴿يَ‍ُٔوسٞ «ناامید».

﴿كَفُورٞ «ناسپاس».

﴿نَعۡمَآءَ «خوشی، نعمت، آسایش».

﴿فَرِح «شادمان».

﴿فَخُورٌ «فخرفروش، خودستایی».

﴿تَارِكُۢ «واگذاری، رها کننده».

﴿ضَآئِقُۢ «تنگ شود، ناراحت گردد».

﴿مُفۡتَرَيَٰتٖ «بافته، دروغین».

﴿نُوَفِّ «کامل وتمام می‌دهیم».

﴿لَا يُبۡخَسُونَ «کم داده نشوند، کم وکاست نخواهدشد».

﴿صَنَعُواْ «انجام داده اند، ساختند».

﴿ٱلۡأَحۡزَابِ «جمع حزب، گروها».

﴿لَا تَكُ «نباش».

﴿مِرۡيَةٖ «ترید، شک».

﴿يُعۡرَضُونَ عَلَىٰ «عرضه می‌شوند».

﴿ٱلۡأَشۡهَٰد «گواهان».

﴿لَا جَرَمَ «مسلما، بدون شک».

﴿ٱلۡأَخۡسَرُون «زیان کارترند».

﴿أَخۡبَتُوٓاْ «فروتنی کردند».

﴿يَسۡتَوِيَانِ «یکسانند».

﴿أَرَاذِلُنَا «فرومایگان، ارازل».

﴿بَادِيَ ٱلرَّأۡيِ «ساده لوح، کوتاه فکر».

﴿عُمِّيَتۡ «پوشیده مانده است».

﴿نُلۡزِمُ «اجبارکنم، وادارم».

﴿طَارِدِ «دورکننده، طردکننده».

﴿طَرَد «دور کردن، راندن».

﴿تَزۡدَرِيٓ «حقیرمی‌آیند».

﴿إِجۡرَامِ «گناه کردن».

﴿إِجۡرَامِي «گناهم».

﴿لَا تَبۡتَئِسۡ «غمگین مباش».

﴿ٱصۡنَعِ «بساز».

﴿أَعۡيُنِنَا «دیدگان ما، به نظارت ما».

﴿لَا تُخَٰطِبۡنِي «سخن مگو».

﴿يَحِلُّ «فروآید، به سراغ اش آید».

﴿فَارَ «جوشیدن گرفت».

﴿ٱلتَّنُّورُ «تنور».

﴿ٱرۡكَبُواْ «سوارشوید».

﴿مَجۡرٜىٰهَا «حرکت آن، روان شدنش».

﴿مُرۡسَىٰهَآ «توقف آن، لنگرانداختن».

﴿مَعۡزِلٖ «کناره ای».

﴿‍َٔاوِيٓ «پناه می‌برم».

﴿حَالَ «حایل شد، جدایی انداخت».

﴿ٱبۡلَعِي «فروبر، فروخور».

﴿أَقۡلِعِي «فروبند، بس کن».

﴿غِيضَ «فرونشست».

﴿ٱسۡتَوَتۡ «قرارگرفت».

﴿ٱلۡجُودِيِّ «جودی، نام کوه است».

﴿بُعۡدٗا «دوری باد، هلاکت باد».

﴿أَعِظُ «اندرز می‌دهم».

﴿ٱهۡبِطۡ «فرود آی، پیاده شو».

﴿تَارِكِيٓ «ترک کننده، رها نمی‌کنیم».

﴿ٱعۡتَرَىٰ «آسیبی رسانده است».

﴿نَاصِيَتِ «پیشانی».

﴿جَحَدُواْ «انکار کردند».

﴿عَنِيدٖ «دشمن حق، خیره سر».

﴿أُتۡبِعُواْ «به دنبال دارند».

﴿ٱسۡتَعۡمَرَ «به آباد کردنش گمارد».

﴿مُّجِيبٞ «اجابت کننده است».

﴿مَرۡجُوّٗا «مایۀ امیدواری، به توامید می‌داشتیم».

﴿مُرِيبٖ «به شک افکنده، تردید».

﴿تَخۡسِيرٖ «زیان، هلاک، زیانکاری».

﴿لَا تَمَسُّوهَا «آزاری به آن نرسانید».

﴿عَقَرُو «پی کردند».

﴿غَيۡرُ مَكۡذُوبٖ «دروغ نخواهد بود».

﴿ٱلصَّيۡحَةُ «بانگی مرگبار».

﴿ۡجَٰثِمِينَ «خشکیدند، از پای در آمدند و مردند».

﴿مَا لَبِثَ «طولی نکشید، درنگ نکرد».

﴿عِجۡلٍ «گوساله».

﴿حَنِيذٖ «بریان».

﴿لَا تَصِلُ «نمی‌رسد».

﴿أَوۡجَسَ «احساس کرد».

﴿خِيفَةٗۚ «ترس، هراس».

﴿ضَحِكَتۡ «خندید».

﴿وَرَآءِ «بعد، به دنبال».

﴿يَٰوَيۡلَتَىٰٓ «ای وای بر من».

﴿ءَأَلِدُ «آیامی‌زایم».

﴿عَجُوزٞ «پیر زن».

﴿بَعۡلِي «شوهرم».

﴿شَيۡخًاۖ «پیر مرد».

﴿أَتَعۡجَبِينَ «آیا عجب می‌کنی».

﴿أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ «اهل بیت، خاندان».

﴿ذَهَبَ «رفت».

﴿ٱلرَّوۡعُ «خوف، ترس».

﴿مُّنِيبٞ «بازگشت کننده، توبه کننده».

﴿غَيۡرُ مَرۡدُودٖ «بدون برگشت».

﴿سِيٓءَ بِهِمۡ «نگران شد».

﴿ضَاقَ «تنگ آمد».

﴿ذَرۡعٗا «تاب وتوان».

﴿عَصِيبٞ «بسیار سخت، دشوار».

﴿يُهۡرَعُون «شتابان آمدند».

﴿ضَيۡفِيٓۖ «مهمانانم».

﴿رَجُلٞ رَّشِيدٞ «مرد عاقلی».

﴿نُرِيدُ «می‌خواهیم».

﴿رُكۡنٖ شَدِيدٖ «تکیه گاه محکمی».

﴿لَن يَصِلُوٓاْ «هرگز نخواهند رسید».

﴿فَأَسۡرِ «پس ببر، بکوچان».

﴿قِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ «پاسی از شب».

﴿لَا يَلۡتَفِتۡ «روی بر نگرداند».

﴿مُصِيبُهَا «به او خواهد رسید».

﴿عَٰلِيَهَا «روی آن را».

﴿سَافِلَهَا «پایین آن».

﴿حِجَارَةٗ «سنگها».

﴿سِجِّيلٖ «سنگ وگل».

﴿مَّنضُودٖ «متراکم، پیاپی».

﴿مُّسَوَّمَةً «نشاندار».

﴿بِبَعِيدٖ «دور».

﴿وَدُودٞ «دوستدار».

﴿مَا نَفۡقَهُ «نمی‌فهمیم».

﴿رَهۡطُكَ «قبیله ات».

﴿رَجَمۡنَٰك «تو را سنگسار می‌کردیم».

﴿رَهۡطِيٓ «قبیله ام، عشیره ام».

﴿أَعَزُّ «گرامی‌تر».

﴿ظِهۡرِيًّا «پشت سر انداخته شده».

﴿ٱرۡتَقِبُوٓاْ «انتظار بکشید، چشم براه باشید».

﴿رَقِيبٞ «منتظر، چشم براه».

﴿أَوۡرَدَ «وارد کرد».

﴿ٱلۡوِرۡدُ «آبشخور».

﴿ٱلۡمَوۡرُودُ «که بر آن وارد شدند، جایگاهی».

﴿ٱلرِّفۡدُ «عطا، بخشش».

﴿ٱلۡمَرۡفُودُ «عطا شده».

﴿حَصِيدٞ «درو شده».

﴿تَتۡبِيبٖ «هلاکت».

﴿يَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ «روزی است حاضر شوند، روز دیدنی».

﴿شَقِيّٞ «بد بخت».

﴿سَعِيدٞ «خوشبخت».

﴿زَفِيرٞ «ناله، دم».

﴿شَهِيقٌ «فریاد، باز دم».

﴿مَا دَامَتِ «تازمانی که (باقی)است».

﴿فَعَّالٞ «کننده است، انجام می‌دهد».

﴿عَطَآءً «عطا، بخشش».

﴿غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ «قطع نشدنی، نابریده، ناگسستنی».

﴿لَا تَكُ «نباش».

﴿مِرۡيَةٖ «شک وتردید».

﴿غَيۡرَ مَنقُوصٖ «بی کم وکاست، بطور کامل».

﴿لَا تَطۡغَوۡاْۚ «سرکشی نکنید».

﴿لَا تَرۡكَنُوٓاْ «تمایل وتکیه نکنید».

﴿طَرَفَيِ «دو طرف».

﴿زُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ «ساعاتی از شب».

﴿ٱلۡحَسَنَٰتِ «نیکیها».

﴿ٱلسَّيِّ‍َٔاتِۚ «بدیها».

﴿أُوْلُواْ بَقِيَّةٖ «خردمندان، صاحبان فضل».

﴿أُتۡرِفُواْ «خوشگذرانی کردند».

﴿نُثَبِّتُ «استوار گردانیم».

﴿فُؤَادَكَۚ «دلت».

سورۀ یوسف

﴿نَقُصُّ «باز گو می‌کنیم».

﴿أَوۡحَيۡنَآ «وحی کردیم».

﴿رَأَيۡتُ «دیدم».

﴿أَحَدَ عَشَرَ «یازده».

﴿كَوۡكَبٗا وَٱلشَّمۡسَ «ستاره».

﴿رُءۡيَا «خواب».

﴿يَجۡتَبِيكَ «تو را برمی‌گزیند».

﴿تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِ «تعبیرخوابها».

﴿عُصۡبَةٌ «گروه نیرومند».

﴿ٱطۡرَحُو «بیفکنید».

﴿يَخۡلُ «تنها ماند، خالص باشد».

﴿غَيَٰبَتِ «قعر، تاریکی».

﴿ٱلۡجُبِّ «چاه».

﴿يَلۡتَقِطۡ «برگیرد».

﴿لَا تَأۡمَ۬نَّا «ما را امین نمی‌شماری».

﴿بَعۡضُ ٱلسَّيَّارَةِ «بعضی از کاروانها».

﴿غَدٗا «فردا».

﴿يَرۡتَعۡ «بهره برد».

﴿وَيَلۡعَبۡ «بازی کند».

﴿ٱلذِّئۡبُ «گرگ».

﴿عِشَآءٗ «شبانگاه».

﴿يَبۡكُونَ «گریان، می‌گریستند».

﴿نَسۡتَبِقُ «مسابقه دهیم».

﴿تَرَكۡنَا «گذاشتیم».

﴿مَتَٰعِنَا «اثاث خود».

﴿سَوَّلَتۡ «آراسته است».

﴿جَمِيلٞ «جمیل، نیکو، زیبا».

﴿ٱلۡمُسۡتَعَانُ «مدد کار، یاری خواسته».

﴿تَصِفُونَ «بیان می‌کنید، می‌گویید».

﴿وَارِدَ «آب آور».

﴿أَدۡلَىٰ «انداخت».

﴿دَلۡو «سطل، دلو».

﴿يَٰبُشۡرَىٰ «مژده باد».

﴿غُلَٰمٞ «پسر».

﴿أَسَرُّو «پنهان کردند».

﴿بِضَٰعَةٗۚ «کالا».

﴿شَرَوۡهُ «او را فروختند».

﴿ثَمَنِۢ «بهای».

﴿بَخۡسٖ «اندک، ناچیز».

﴿دَرَٰهِمَ «چند درهم».

﴿ٱلزَّٰهِدِينَ «بی رغبت (بودند)».

﴿أَكۡرِمِي «گرامی دار».

﴿مَثۡوَىٰهُ «جای او را».

﴿رَٰوَدَتۡ «درخواست کامجویی کرد».

﴿غَلَّقَتِ «بست».

﴿ٱلۡأَبۡوَٰبَ «درها».

﴿هَيۡتَ لَكَ «بیا، در اختیارتو هستم».

﴿مَعَاذَ ٱللَّهِ «به خدا پناه می‌برم».

﴿هَمَّتۡ «قصد کرد».

﴿قَدَّتۡ «پاره کرد».

﴿قَمِيصَهُۥ «پیراهنش».

﴿أَلۡفَيَا «دریافتند».

﴿سَيِّدَهَا «شوهرش، آقایش».

﴿لَدَا «نزد».

﴿مَا جَزَآءُ «کیفرش چیست».

﴿يُسۡجَنَ «زندانی شود».

﴿قُدَّ «پاره شده است».

﴿قُبُلٖ «جلو».

﴿دُبُرٖ «پشت».

﴿نِسۡوَةٞ «زنان».

﴿تُرَٰوِدُ «برای کامجویی می‌خواند».

﴿فَتَىٰ «غلام، جوان».

﴿شَغَفَهَا «در قلبش نفوذ کرده است».

﴿مُتَّكَ‍ٔٗا «مجلسی، پشتی».

﴿سِكِّينٗا «چاقویی».

﴿أَكۡبَرۡن «بزرگش یافتند».

﴿حَٰشَ لِلَّهِ «پناه بر خدا، منزه است خدا».

﴿لُمۡتُنَّنِي «مرا سرزنش کردید».

﴿ٱسۡتَعۡصَمَ «خو داری کرد».

﴿ٱلسِّجۡن «زندان».

﴿فَتَيَانِ «دو جوان».

﴿أَعۡصِرُ «می‌فشارم».

﴿خُبۡزٗا «نان».

﴿تُرۡزَقَانِهِۦٓ «تناول کنید».

﴿مُّتَفَرِّقُونَ «پراکنده».

﴿يُصۡلَبُ «به دار آویخته می‌شود».

﴿نَاجٖ «نجات یابنده، رهایی می‌یابد».

﴿بِضۡعَ سِنِينَ «چند سال».

﴿بَقَرَٰتٖ «گاوها».

﴿سِمَانٖ «چاق».

﴿سَبۡعَ «هفت».

﴿عِجَافٞ «لاغر».

﴿يَابِسَٰتٖ «خشک».

﴿تَعۡبُرُونَ «تعبیر می‌کنید».

﴿أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمٖۖ «خوابهای آشفته وپریشان».

﴿وَٱدَّكَرَ «به یادآورد».

﴿بَعۡدَ أُمَّةٍ «بعدازمدتی».

﴿تَزۡرَعُونَ «زراعت کنید».

﴿دَأَبٗا «پی درپی، باجدیت».

﴿تُحۡصِنُونَ «ذخیره خواهیدکرد».

﴿يُغَاثُ «باران فراوانی بارد».

﴿يَعۡصِرُونَ «(افشردنیهارا)می‌فشردند».

﴿مَا بَالُ «ماجرای چه بود».

﴿حَصۡحَصَ «آشکارشد».

﴿لَمۡ أَخُنۡ «خیانت نکرده ام».

جزء سیزدهم

﴿مَآ أُبَرِّئُ «تبرنه نمی‌کنم».

﴿أَمَّارَةُۢ «بسیارفرمان دهنده است».

﴿أَسۡتَخۡلِص «مخصوص گردانم».

﴿مَكِينٌ أَمِينٞ «صاحب مقام والا وامین هستی».

﴿خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِ «خزائن زمین، گنجینه‌های زمین(مصر)».

﴿جَهَّزَ «آماده کرد».

﴿جَهَاز «بار».

﴿ٱلۡمُنزِلِينَ «میزبانان»

﴿فِتۡيَٰن «غلامان، کارگزاران».

﴿بِضَٰعَتَهُمۡ «سرمایه شان، کالای شان».

﴿رِحَال «بارها».

﴿نَكۡتَلۡ «پیمانه بگیریم».

﴿مَا نَبۡغِي «(دیگر)چه می‌خواهیم».

﴿نَمِيرُ «آذوقه می‌آوریم».

﴿كَيۡلَ بَعِيرٖ «یک بارشتر».

﴿مَوۡثِقٗا «پیمان».

﴿مَآ أُغۡنِي «بی نیازنمی‌گردانم، نمی‌توانم دفع کنم».

﴿حَاجَة «نیاز، خواهش، حاجت».

﴿ءَاوَىٰٓ «جای داد».

﴿ٱلسِّقَايَةَ «جام، (آبخوری پادشاه)».

﴿رَحۡل «بار».

﴿أَذَّن «ندا داد».

﴿أَيَّتُهَا ٱلۡعِيرُ «ای کاروانیان».

﴿سَٰرِقُون «دزدهستید».

﴿أَقۡبَلُواْ «روکردند».

﴿تَفۡقِدُونَ «گم کرده اید».

﴿نَفۡقِدُ «گم کرده ایم».

﴿صُوَاعَ «پیمانه».

﴿حِمۡلُ بَعِيرٖ «یک».

﴿زَعِيمٞ «ضامن هستم».

﴿بَدَأَ «شروع کرد».

﴿أَوۡعِيَت «جمع وعا، بارها، گونی وجوالها».

﴿وِعَآءِ «بار، جوال».

﴿كِدۡنَا «چاره اندیشی کردیم».

﴿دِينِ ٱلۡمَلِكِ «آیین پادشاه».

﴿إِن يَسۡرِقۡ «اگر دزدی کرده است».

﴿ٱسۡتَيۡ‍َٔسُواْ «نا امید شدند».

﴿خَلَصُواْ «گوشه ای رفتند».

﴿نَجِيّٗا «نجواکنان».

﴿فَرَّطتُمۡ «کوتاهی کرده اید».

﴿فَلَنۡ أَبۡرَحَ «هرگز بیرون نمی‌شوم».

﴿يَأۡذَنَ «اجازه دهد».

﴿سَرَقَ «دزدی کرد».

﴿ٱلۡعِيرَ «کاروان، قافله».

﴿تَوَلَّىٰ «روی برگرداند».

﴿يَٰٓأَسَفَىٰ «ای افسوس».

﴿ٱبۡيَضَّتۡ «سفید شد».

﴿عَيۡنَاهُ «چشمان او».

﴿تَفۡتَؤُاْ تَذۡكُر «پیوسته یاد می‌کنی».

﴿حَرَضًا «سخت بیمار گردی».

﴿أَشۡكُواْ «شکایت می‌برم، شکوه می‌کنم».

﴿بَثِّي «پریشانی».

﴿فَتَحَسَّسُواْ مِن «جستجو کنید».

﴿لَا تَاْيۡ‍َٔسُواْ «نا امید نشوید».

﴿رَّوۡحِ ٱللَّهِ «رحمت خدا».

﴿مُّزۡجَىٰةٖ «ناچیز، اندکی».

﴿تَصَدَّقۡ «صدقه کن».

﴿ءَاثَرَكَ «تو را برتری داد».

﴿لَا تَثۡرِيبَ «سرزنشی نیست».

﴿تُفَنِّدُونِ «مرا به کم عقلی نسبت دهید».

﴿ٱرۡتَدَّ «برگشت، شد».

﴿ٱلۡعَرۡشِ «تخت».

﴿خَرُّواْ «افتادند».

﴿ٱلۡبَدۡوِ «بیابان، بادیه».

﴿أَلۡحِق «ملحق فرما».

﴿لَدَيۡهِمۡ «نزد آنها».

﴿حَرَصۡتَ «حرص ورزی، تلاش کنی».

﴿غَٰشِيَةٞ «فراگیر، بلای همگانی».

﴿رِجَالٗا «مردانی».

سورۀ رعد

﴿عَمَد «ستون».

﴿مَدَّ «گسترد».

﴿قِطَع «قطعه‌های گوناگون».

﴿مُّتَجَٰوِرَٰتٞ «کنار هم».

﴿صِنۡوَانٞ «(رسته از)یک بن، یک پایه».

﴿غَيۡرُ صِنۡوَانٖ «چندبن، دوپایه».

﴿ٱلۡأَغۡلَٰلُ «جمع غل، زنجیرها، طوقها».

﴿أَعۡنَاق «جمع عنق، گردنها».

﴿ٱلۡمَثُلَٰتُ «بلاها، عقوبتها».

﴿تَغِيض «می‌کاهند».

﴿تَزۡدَاد «افزون می‌کنند».

﴿مُتَعَال «بلند مرتبه».

﴿مُسۡتَخۡفِۢ «پنهان می‌شود، بسیار پنهان شونده».

﴿سَارِبُۢ «راه می‌رود، رونده».

﴿مُعَقِّبَٰتٞ «فرشتگان پی درپی».

﴿وَال «سرپرست، کار ساز».

﴿يُنشِئُ «پدیده می‌آورد».

﴿ٱلسَّحَاب «ابرها».

﴿ٱلثِّقَالَ «سنگین (بار)».

﴿ٱلرَّعۡدُ «رعد».

﴿شَدِيدُ ٱلۡمِحَالِ «بسیار نیرومند(وسخت گیر)است».

﴿بَٰسِطِ «دراز کننده، گشاینده».

﴿كَفَّيۡه «دو کف دستش».

﴿فَا «دهان».

﴿ظِلَٰل «جمع ظل، سایه‌ها».

﴿سَالَتۡ «روان شد».

﴿أَوۡدِيَةُۢ «جمع وادی، رودخانه‌ها».

﴿ٱحۡتَمَلَ «برداشت».

﴿ٱلسَّيۡلُ «سیل، سیلاب».

﴿زَبَدٗا «کفی».

﴿رَّابِيٗا «بالا آمده».

﴿يُوقِدُونَ «روشن می‌کنند، می‌افروزند».

﴿حِلۡيَةٍ «زیور، زینت».

﴿ٱلزَّبَدُ «کف».

﴿جُفَآءٗ «کنار افتاده، کناری».

﴿مَا يَنفَعُ «آنچه سود می‌بخشد».

﴿يَمۡكُثُ «(باقی) می‌ماند».

﴿يَصِلُونَ «پیوند می‌دهند».

﴿يَدۡرَءُون «دفع می‌کنند».

﴿عُقۡبَى ٱلدَّارِ «فرجام سرای آخرت».

﴿نِعۡمَ «چه خوب».

﴿يَنقُضُونَ «می‌شکنند».

﴿تَطۡمَئِنُّ «آرام می‌گیرد».

﴿طُوبَىٰ «خوشی، بهشت».

﴿مَتَابِ «بازگشت».

﴿سُيِّرَتۡ «حرکت آیند، روان می‌شد».

﴿قُطِّعَتۡ «پاره پاره شود، شکافته می‌شد».

﴿كُلِّمَ «به سخن آورده شود، سخن گفته شود».

﴿قَارِعَةٌ «بلاهای کوبنده، مصیبت».

﴿تَحُلُّ «فرود می‌آید».

﴿أَمۡلَيۡتُ «مهلت دادم».

﴿سَمُّوهُمۡۚ «نام ببرید».

﴿تُنَبِّ‍ُٔونَ «آگاه می‌کنید».

﴿أَشَقُّۖ «سخت تر».

﴿وَاقٖ «نگه دارنده».

﴿أُكُل «میوه، خوراکی».

﴿دَآئِمٞ «همیشگی».

﴿عُقۡبَى «سرانجام».

﴿يَفۡرَحُونَ «خوشحال می‌شوند».

﴿يَمۡحُواْ «محو می‌کند، از میان بر می‌دارد».

﴿أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ «اصل کتاب، لوح محفوظ».

﴿نَنقُصُهَا «می‌کاهیم».

﴿أَطۡرَاف «دامنه‌ها، نواحی، اطراف».

﴿لَا مُعَقِّبَ «نیست باز دارنده ای، نیست تعقیب کننده‌ای».

سورۀ ابراهیم

﴿أَيَّىٰمِ ٱللَّهِۚ «روزهای خدا، روزهای پیروزی حق برباطل».

﴿تَأَذَّنَ «اعلام کرد».

﴿شَكَرۡتُمۡ «شکر گزاری کنید».

﴿لَأَزِيدَنَّكُمۡۖ «یقینا به شما افزون می‌دهم».

﴿سُبُلَنَاۚ «راههایمان».

﴿ءَاذَيۡتُمُونَاۚ «ما را بیازرده اید، آزار واذیت رسانده اید».

﴿وَخَابَ «ناکام شد».

﴿عَنِيدٖ «ستیزه جو».

﴿يُسۡقَىٰ «نوشانده شود».

﴿صَدِيدٖ «خونابه، چرک وخون».

﴿يَتَجَرَّع «جرعه جرعه می‌نوشد».

﴿لَا يَكَادُ «نمی‌تواند، نیارد».

﴿يُسِيغُ «گوارا یابد، فرو برد».

﴿رَمَادٍ «خاکستر».

﴿ٱشۡتَدَّتۡ «سخت وزید».

﴿يَوۡمٍ عَاصِفٖۖ «روز طوفانی».

﴿بَرَزُواْ «حاضر وآشکار شوند».

﴿تَبَعٗا «پیرو بودیم».

﴿مُّغۡنُونَ «بی نیاز کنندگان، دفع کنندگان».

﴿جَزِعۡنَآ «بی تابی کنیم».

﴿مَّحِيصٖ «گریزگاه، راه نجات».

﴿لَا تَلُومُونِي «مرا سرزنش نکنید».

﴿مُصۡرِخِ «فریاد رس».

﴿أَصۡلُ «ریشه».

﴿فَرۡع «شاخه».

﴿ٱجۡتُثَّتۡ «برکنده شده».

﴿أَحَلُّواْ «کشاندند، درآوردند».

﴿دَارَ ٱلۡبَوَارِ «سرای نابودی».

﴿خِلَٰلٌ «دوستی».

﴿دَآئِبَيۡنِۖ «پیوسته، از پی هم در آیندگان».

﴿لَا تُحۡصُو «نمی‌توانید بشمارید».

﴿ٱجۡنُبۡنِي «مرا دور بدار».

﴿ٱلۡأَصۡنَامَ «بتها».

﴿أَسۡكَنتُ «ساکن ساختم».

﴿وَادٍ «وادی، دره».

﴿غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍ «بدون کشت وزرع، بی آب وبی گیاه».

﴿ٱلۡمُحَرَّمِ «گرامی، محترم».

﴿تَهۡوِيٓ «میل کند، بگراید».

﴿ٱلۡكِبَرِ «(سن)پیری».

﴿تَشۡخَصُ «خیره می‌شوند».

﴿مُهۡطِعِينَ «شتابان».

﴿مُقۡنِعِي «بالا گرفته».

﴿طَرۡفُهُمۡ «پلک، چشم».

﴿أَفۡ‍ِٔدَتُ «دلها».

﴿هَوَآءٞ «فرو ریخته، خالی، تهی».

﴿تُبَدَّلُ «مبدل می‌شود».

﴿مُّقَرَّنِينَ «به هم بسته».

﴿ٱلۡأَصۡفَادِ «غلها، زنجیرها».

﴿سَرَابِيل «جمع سربال، جامه‌ها».

﴿قَطِرَانٖ «قطران».

﴿تَغۡشَىٰ «بپوشد، فراگیرد».

جزء چهاردهم

سورۀ حجر

﴿رُّبَمَا «چه بسا».

﴿يُلۡهِ «غافل سازد، سرگرم کند».

﴿لَّوۡ مَا «چرا نه، اگر».

﴿شِيَعِ «گروه‌ها، امتها، دسته‌ها».

﴿نَسۡلُكُ «راه می‌دهیم، وارد می‌کنیم».

﴿ظَلُّواْ «آغاز کنند».

﴿يَعۡرُجُونَ «بالا روند».

﴿سُكِّرَتۡ «پوشانده است».

﴿بُرُوجٗا «برجهایی».

﴿ٱسۡتَرَقَ «استراق کند، دزدانه گوش دهد».

﴿شِهَابٞ «آذرخش، شهاب».

﴿مَدَدۡنَٰ «گستردیم».

﴿رَوَٰسِيَ «کوههای استوار».

﴿مَّوۡزُونٖ «مناسب، سنجیده».

﴿لَوَٰقِحَ «بارور کننده».

﴿صَلۡصَٰلٖ «گل خشکیده».

﴿حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ «گل بویناک تیره

﴿ٱلسَّمُومِ «سوزان، شعلۀ آتش».

﴿جُزۡءٞ «بهره ای، گروهی».

﴿ءَامِنِينَ «درامن وامان، ایمنی».

﴿غِلٍّ «کینه، حسد».

﴿سُرُرٖ «جمع سریر، تختها».

﴿مُّتَقَٰبِلِينَ «روبه روی یکدیگر».

﴿نَصَبٞ «خستگی ورنج».

﴿نَبِّئۡ «خبر ده».

﴿وَجِلُونَ «می‌ترسیم، بیمناکیم».

﴿وجل «ترس».

﴿فَبِمَ «پس به چه چیز».

﴿تُبَشِّرُونَ «بشارت می‌دهید».

﴿ٱلۡقَٰنِطِينَ «ناامیدان».

﴿قنَط «نا امید شد».

﴿يَقۡنَطُ «نا امید می‌شود».

﴿مَا خَطۡب «چه کار مهمی، مقصود چیست؟».

﴿ٱلۡغَٰبِرِينَ «بازماندگان، گذشتگان».

﴿قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ «گروهی ناشناس».

﴿يَمۡتَرُونَ «تردید داشتند».

﴿فَأَسۡرِ «ببر، بکوچان».

﴿ٱمۡضُواْ «بروید».

﴿مَقۡطُوعٞ «نابود شده، بریده شده».

﴿لَا تَفۡضَحُونِ «مرا رسوا نکنید».

﴿لَعَمۡرُكَ «به جان تو(ای پیامبر)».

﴿مُشۡرِقِينَ «هنگام طلوع آفتاب».

﴿مُتَوَسِّمِينَ «هوشیاران، ذکاوت مندان».

﴿بِسَبِيلٖ مُّقِيمٍ «بر سر راه (کاروانیان)پا برجا است».

﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَيۡكَةِ «یاران درختستان، قوم شعیب».

﴿بِإِمَامٖ مُّبِينٖ «سر راه آشکار است».

﴿يَنۡحِتُونَ «می‌تراشیدند».

﴿ٱلۡمَثَانِي «مکرر، بار بار خوانده شده(سوره فاتحه)».

﴿لَا تَمُدَّنَّ «ندوز».

﴿ٱخۡفِضۡ «فرود آر، فروتن باش».

﴿جَنَاحَ «بال(شفقت)».

﴿ٱلۡمُقۡتَسِمِينَ «تقسیم کنندگان».

﴿عِضِينَ «بخش بخش، قطعه قطعه».

﴿ٱصۡدَعۡ «آشکارا بیان کن».

﴿ٱلۡيَقِينُ «مرگ».

سورۀ نحل

﴿نُّطۡفَةٖ «منی

﴿خَصِيمٞ «ستیزه جویی، دشمن».

﴿دِفۡءٞ «گرمی، پوشش».

﴿تُرِيحُونَ «باز می‌گردانید».

﴿تَسۡرَحُونَ «می‌فرستید».

﴿وَٱلۡخَيۡلَ «اسبان».

﴿ٱلۡبِغَالَ «استران».

﴿ٱلۡحَمِيرَ «خران».

﴿بِشِقِّ ٱلۡأَنفُسِۚ «با رنج ومشقت بسیار».

﴿قَصۡدُ ٱلسَّبِيلِ «راه راست بنمایاند، راهنمایی براه راست».

﴿جَآئِرٞۚ «بیراهه، کج».

﴿تُسِيمُونَ «می‌چرانید».

﴿أَلۡوَٰن «رنگها».

﴿طَرِيّٗا «تازه».

﴿تَسۡتَخۡرِجُواْ «بیرون آرید».

﴿حِلۡيَةٗ «زینتی».

﴿ٱلۡفُلۡكَ «کشتیها».

﴿مَوَاخِرَ «شکافنده‌ها، (سینه دریا را می‌شکافند)روانند».

﴿أَن «تا این که، مبادا».

﴿تَمِيدَ «بلرزاند».

﴿عَلَٰمَٰتٖ «نشانه‌ها».

﴿أَيَّانَ «چه زمانی».

﴿مُّنكِرَةٞ «انکار کننده».

﴿لَا جَرَمَ «قطعا».

﴿أَسَٰطِيرُ «افسانه‌ها».

﴿أَوۡزَارَ «بار گناهان».

﴿بُنۡيَٰن «بنیاد، شالوده».

﴿ٱلۡقَوَاعِدِ «اساس وپایه».

﴿خَرَّ «فروریخت».

﴿تُشَٰٓقُّونَ «دوشمنی(ومجادله)می‌کردید».

﴿ظَالِمِيٓ «ستم کننده».

﴿طَيِّبِينَ «(درحالی که)پاکند».

﴿حَاقَ «فراگرفت، فرودآمد».

﴿جَهۡدَ أَيۡمَٰن «باشدیدترین سوگند».

﴿أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ «(آگاهان) اهل کتاب».

﴿ٱلزُّبُرِ «جمع زبور، کتابها».

﴿يَخۡسِفَ «فروبرد».

﴿تَقَلُّبِ «رفت وآمد».

﴿تَخَوُّفٖ «ترس ووحشت».

﴿يَتَفَيَّؤُاْ «درحرکتند».

﴿دَٰخِرُونَ «فروتنان، عاجزانه».

﴿وَاصِبًاۚ «ابدی، همواره».

﴿تَجۡ‍َٔرُونَ «زاری می‌کنید».

﴿مُسۡوَدّٗا «سیاه».

كَظِيمٞ «خشم خودرافرو می‌خورد».

﴿يَتَوَٰرَىٰ «پنهان می‌شود».

﴿يُمۡسِك «نگه دارد».

﴿هُونٍ «خواری».

﴿يَدُسُّهُۥ «پنهانش کند».

﴿ٱلتُّرَابِ «خاک».

﴿تَصِفُ «بیان می‌کند».

﴿أَلۡسِنَت «زبانها».

﴿مُّفۡرَطُونَ «پیشگامان، پیش راندگان».

﴿فَرۡثٖ «سرگین».

﴿لَّبَنًا «شیر».

﴿سَآئِغٗا «گوارا».

﴿سَكَرٗا «خمر، مسکرات».

﴿ٱلنَّحۡلِ «زنبورعسل».

﴿ذُلُلٗاۚ «هموار».

﴿أَرۡذَلِ «پست ترین، فرتوتی».

﴿لِكَيۡ لَا يَعۡلَمَ «تانداند».

﴿فُضِّلُواْ «برتری داده شده اند».

﴿رَآدِّي «ردکنندگان، بگرداننده».

﴿بَنِينَ «فرزندان».

﴿حَفَدَة «نوادگان».

﴿لَا تَضۡرِبُواْ «مزنید، قرارندهید».

﴿عَبۡدٗا مَّمۡلُوكٗا «بردۀ مملوکی».

﴿أَبۡكَمُ «گنگ».

﴿كَلٌّ «سربار».

﴿أَيۡنَمَا «هر جا».

﴿يُوَجِّههُّ «اورابفرستید».

﴿جَوِّ «فضا، جو».

﴿سَكَنٗا «جای آرامش، محل سکونت».

﴿جُلُودِ «جمع جلد، پوست‌ها».

﴿تَسۡتَخِفُّونَ «سبک می‌یابید».

﴿ظَعۡن «کوچ، سفر».

﴿أَصۡوَافِ «جمع صوف، پشمها».

﴿أَوۡبَارِ «جمع وبر، کرکها».

﴿أَشۡعَارِه «جمع شعر، موها».

﴿أَثَٰثٗا «اثاثیه، وسایل منزل».

﴿أَكۡنَٰنٗا وَجَعَلَ «جمع کن، پناهگاه‌ها، غارها».

﴿يُسۡتَعۡتَبُونَ «تقاضای توبه می‌شود».

﴿تِبۡيَٰنٗا «بیانگر».

﴿تَوۡكِيد «محکم ساختن».

﴿كَفِيلًا «ضامن، کفیل».

﴿نَقَضَتۡ «وا تابیده».

﴿غَزۡل «پشم‌های تابیده».

﴿أَنكَٰثٗا «تارهای گسیخته شده، بازگشوده».

﴿أَرۡبَىٰ «بیشتر، فراوان تر».

﴿ «متزلزل شود، بلغزد».

﴿تَذُوقُواْ «بچشید».

﴿يَنفَدُ «فنای می‌شود».

﴿بَاقٖ «باقی است».

﴿فَلَنُحۡيِيَنَّهُۥ «او را زنده می‌داریم».

﴿ٱسۡتَعِذۡ «پناه ببر».

﴿ٱلرَّجِيمِ «رانده»

.﴿أَعۡجَمِيّٞ «غیر عربی، عجمی».

﴿أُكۡرِهَ «به زور واداشته شود، مجبور گردد».

﴿ٱسۡتَحَبُّواْ «ترجیح دادند».

﴿فُتِنُواْ «عذاب داده شدند، شکنجه کشیدند».

﴿أَذَٰقَ «چشانید(پوشانید)».

﴿لِبَاسَ ٱلۡجُوعِ «لباس گرسنگی».

﴿لَمۡ يَكُ «نبود»

.﴿عَاقَبۡتُمۡ «مجازات کنید، خواستید کیفر دهید».

﴿عَاقِبُواْ «مجازات کنید».

﴿عُوقِبۡتُم «مجازات شدید، شما را کیفر داده اند».

جزء پانزدهم

سورۀ اسراء

﴿أَسۡرَىٰ «برد، شب روی کرد».

﴿بَأۡسٖ شَدِيدٖ «بسیار نیرومند، پیکار جوی».

﴿جَاسُواْ «جستجو کنند، بگردند، تفتیش کردند».

﴿خِلَٰلَ ٱلدِّيَارِۚ «درون خانه‌ها، لابه لای شهرها».

﴿ٱلۡكَرَّةَ «هجوم، چیره شدن».

﴿نَفِيرًا «نفرات».

﴿أَسَأۡتُمۡ «بدی کنید».

﴿يُتَبِّرُواْ «نابود کنند، درهم کوبند».

﴿مَا عَلَوۡاْ «آنچه را دست یابند».

﴿تَتۡبِيرًا «نابود کردنی، یکسره نابود کنند».

﴿عُدتُّمۡ «برگردید».

﴿عُدۡنَا «باز می‌گردیم، برمی‌گردیم».

﴿حَصِيرًا «زندان، مکان تنگنایی».

﴿مَحَوۡنَآ «محو کردیم، از بین بردیم».

﴿أَلۡزَمۡنَٰهُ «آویخته ایم، همراه کرده ایم».

﴿طَٰٓئِرَ «عمل، نامۀ عمل».

﴿مَنشُورًا «سر گشوده».

﴿أَمَرۡنَا «فرمان می‌دهیم، امیر می‌گردانیم».

﴿مُتۡرَفِيهَا «مترفین، سرکشان، خوشگذران».

﴿دَمَّرۡنَٰ «نابود کنیم».

﴿تَدۡمِيرٗا «نابود کردنی، به کلی نابود گردانیم».

﴿ٱلۡعَاجِلَةَ «زود گذر».

﴿مَذۡمُومٗا «نکوهیده».

﴿مَّدۡحُورٗا «مردود، رانده شده».

﴿مَّشۡكُورٗا «سپاسگزاری شده».

﴿مَحۡظُورًا «ممنوع، باز داشته شده».

﴿تَفۡضِيلٗا «برتری دادن».

﴿مَّخۡذُولٗا «خوار شده».

﴿قَضَىٰ «حکم کرد، مقرر داشته».

﴿ٓ إِيَّاهُ «او را».

﴿كِلَاهُمَا «هر دوی آنها».

﴿أُفّٖ «اف، کمترین کلمۀ رنج آور».

﴿لَا تَنۡهَرۡ «فریاد نزن».

﴿كَرِيمٗا «بزرگوارانه، گرامی».

﴿ٱلذُّلِّ «فروتنی».

﴿رَبَّيَانِي «مرا پرورش دادند».

﴿صَغِيرٗا «کودکی».

﴿أَوَّٰبِينَ «توبه کنندگان، برگشت کنندگان».

﴿ءَاتِ «بده، بپرداز».

﴿لَا تُبَذِّرۡ «اسراف نکن، تبذیر مکن».

﴿ٱلۡمُبَذِّرِينَ «تبذیر کنندگان».

﴿تَرۡجُوه «امید داری».

﴿مَّيۡسُورٗا «نرم، خوب، محترمانه».

﴿مَغۡلُولَة «بسته».

﴿مَلُومٗا «سرزنش شده».

﴿مَّحۡسُورًا «درمانده، بی‌چیز».

﴿إِمۡلَٰقٖۖ «تنگدستی، فقر».

﴿خِطۡ‍ٔٗا «گناه».

﴿مَنصُورٗا «مورد حمایت است، یاری شونده است».

﴿ٱلۡقِسۡطَاسِ «ترازو».

﴿لَا تَقۡفُ «پیروی نکن».

﴿لَا تَمۡشِ «راه مرو».

﴿مَرَحًا «متکبرانه، خرامان».

﴿لَن تَخۡرِقَ «هرگز نمی‌توانی بشکافی».

﴿طُولٗا «بلندی».

﴿مَكۡرُوهٗا «ناپسند».

﴿إِلَٰهًا ءَاخَرَ «معبود دیگری».

﴿تُلۡقَىٰ «افکنده می‌شوی».

﴿أَصۡفَىٰ «اختصاص داد، بر گزید».

﴿مَّسۡتُورٗا «پوشیده، ناپیدا».

﴿أَكِنَّةً «جمع کنان، پوششها».

﴿وَقۡرٗا «سنگینی».

﴿عِظَٰمٗا «جمع عظم، استخوانها».

﴿وَرُفَٰتًا «پراکنده، پوسیده».

﴿جَدِيدٗا «تازه، نو».

﴿يُنۡغِضُونَ «می‌جنبانند، تکان می‌دهند».

﴿يَنزَغُ «فتنه می‌کنند، فسادوتباهی».

﴿زَعَمۡتُم «می‌پندارید».

﴿تَحۡوِيلًا «تغییردهند».

﴿مَحۡذُورٗا «ترسناک است».

﴿مَسۡطُورٗا «ثبت شده است، نوشته شده است».

﴿تَخۡوِيفٗا «ترسانیدن».

﴿ٱلۡمَلۡعُونَةَ «نفرین شده».

﴿كَرَّمۡتَ «برتری دادی، گرامی داشتی».

﴿أَخَّرۡت «مهلت دهی، تأخیر بیاندازی».

﴿أَحۡتَنِكَنَّ «ریشه کن خواهم کرد، از بیخ برکنم، لگام می‌زنم، نابود می‌کنم».

﴿مَّوۡفُورٗا «کامل وفراوان، بی کم وکاست».

﴿ٱسۡتَفۡزِزۡ «برانگیز، بجنبان، تحریک کن، بلغزان».

﴿أَجۡلِبۡ «بتاز».

﴿بِخَيۡلِكَ «باسوارانت».

﴿رَجِلِكَ «پیادگانت».

﴿شَارِكۡ «شرکت جوی».

﴿عِدۡ «وعده بده».

﴿يُزۡجِي «به حرکت در می‌آورد، می‌راند».

﴿حَاصِبٗا «تند بادی از سنگریزه، باران سنگ».

﴿تَارَةً «بار، گاهی».

﴿قَاصِفٗا «(تند باد) کوبنده ای».

﴿تَبِيعٗا «کارساز، نگهبان، مؤاخذه کننده».

﴿كِدتَّ «نزدیک بود».

﴿تَرۡكَنُ «تمایل کنی».

﴿أَذَقۡنَ «می‌چشاندیم».

﴿ضِعۡفَ «دوچندان».

﴿يَسۡتَفِزُّونَ «بلغزانند».

﴿دُلُوكِ ٱلشَّمۡسِ «زوال آفتاب».

﴿غَسَقِ ٱلَّيۡلِ وَقُرۡءَانَ «تاریکی».

﴿فَتَهَجَّدۡ «(از خواب)برخیز».

﴿نَافِلَة «افزون، زائد(برنمازهای) فرض».

﴿مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا «مقام ستوده و والایی، مقام پسندیده».

﴿زَهَقَ «نابود شد، از بین رفت».

﴿زَهُوقٗا «نابود شونده، نابود شدنی است».

﴿وَنَ‍َٔا «دور کند».

﴿جَانِب «پهلو، شانه».

﴿شَاكِلَتِ «روش، شیوه».

﴿يَ‍ُٔوسٗا «ناامید».

﴿ظَهِيرٗا «یاور، پشتیبان».

﴿تَفۡجُرَ «جاری کنی».

﴿يَنۢبُوعًا «چشمه‌ای».

﴿تَفۡجِيرًا «به خوبی جاری سازی، روان کردنی».

﴿تُسۡقِطَ «فرود آوری».

﴿كِسَفًا «پاره پاره».

﴿قَبِيلًا «رویارو، روبرو».

﴿زُخۡرُفٍ «پرنقش ونگار، سیم وزر».

﴿تَرۡقَىٰ «بالا روی».

﴿رُقِيِّ «بالا رفتن».

﴿مُطۡمَئِنِّينَ «با آرامش ومطمئن، آرمیدگان».

﴿خَبَتۡ «(آتش)فرو نشیند».

﴿سَعِيرٗا «شعله ای، آتش».

﴿قَتُورٗا «بسیار بخیل».

﴿مَثۡبُورٗا «هلاک شده».

﴿يَسۡتَفِزَّهُم «ایشان را بجنباند، آنان را بیرون کند».

﴿لَفِيفٗا «درهم آمیخته، دسته جمعی».

﴿فَرَقۡنَٰ «جدا ساختیم».

﴿مُكۡثٖ «درنگ، تدریج، تأنی».

﴿يَخِرُّونَ «می‌افتند».

﴿لِلۡأَذۡقَانِ «چهره‌ها، رو».

﴿سُجَّدٗاۤ «سجده کنان».

﴿يَبۡكُونَ «گریه کنان».

أَيّٗامَّا «هر کدام که».

﴿وَلَا تَجۡهَرۡ «بلند نخوان».

﴿لَا تُخَافِتۡ «(خیلی)آهسته نخوان».

﴿بَيۡنَ «میان».

﴿ذَٰلِكَ «آن دو».

﴿سَبِيلٗا «راهی(معتدل)».

﴿ٱلذُّلِّ «ناتوانی».

سورۀ کهف

﴿مَّٰكِثِينَ «ماندگاران، جاودانه».

﴿بَٰخِعٞ «هلاک کننده، هلاک سازی».

﴿ءَاثَٰر «پی».

﴿صَعِيدٗا جُرُزًا «خاکی هموار و بی‌گیاه، بیابانی خشک».

﴿ٱلۡكَهۡف «غار، کهف».

﴿ٱلرَّقِيمِ «نوشته، کتیبه».

﴿فِتۡيَةُ «جمع فتی، جوانان».

﴿هَيِّئۡ «آماده ساز، فراهم کن».

﴿ۡحِزۡبَيۡنِ «دو گروه».

﴿أَحۡصَىٰ «یاد داشته، بهتر حساب کرده».

﴿لَبِثُوٓاْ «درنگ کرده اند، مانده اند».

﴿أَمَدٗا «مدت، مقدار».

﴿رَبَطۡنَا «استوار ساختیم».

﴿شَطَطًا «سخنی گزاف وبیهوده».

﴿ٱعۡتَزَلۡتُمُوهُمۡ «از آنها کناره‌گیری کردید».

﴿ٱعۡتَزَلۡ «کناره گیری کرد».

﴿فَأۡوُۥٓاْ «پناه برید».

﴿يُهَيِّئۡ «مهیا سازد، فراهم می‌کند».

﴿مِّرۡفَقٗا «راه آسایش، اسباب زندگی».

﴿طَلَعَت «طلوع کند، هنگام طلوع».

﴿تَّزَٰوَرُ «می‌گراید، متمایل می‌گردد».

﴿ذَاتَ ٱلۡيَمِينِ «به سمت راست».

﴿غَرَبَت «غروب می‌کند، هنگام غروب».

﴿تَّقۡرِض «در می‌گذشت، می‌برد».

﴿ذَاتَ ٱلشِّمَالِ «به سمت چپ».

﴿فَجۡوَةٖ «محل وسیعی(در غار)».

﴿مُّرۡشِدٗا «راهنمایی».

﴿أَيۡقَاظٗا «بیداران».

﴿رُقُودٞۚ «خفتگان، خفته بودند».

﴿نُقَلِّب «می‌گرداندیم».

﴿بَٰسِطٞ «گشوده، گشاینده».

﴿ذِرَاعَيۡهِ «دستهایش».

﴿ٱلۡوَصِيدِ «آستانه، دهانه ی(غار)».

﴿ٱطَّلَعۡتَ «نگاه می‌کردی، اطلاع می‌یافتی».

﴿لَوَلَّيۡتَ «روی بگردانی، پشت می‌کردی».

﴿فِرَارٗا «گریزان».

﴿مُلِئۡتَ «پر می‌شد».

﴿وَرِق «نقره، سکه».

﴿يَتَلَطَّفۡ «دقت کند، به نرمی رفتار کند».

﴿يُشۡعِرَنَّ «آگاه سازد».

﴿أَعۡثَرۡنَا «آگاه ساختیم، متوجه کردیم».

﴿رَجۡمَۢا بِٱلۡغَيۡبِۖ «بدون دلیل، از روی ظن وگمان».

﴿مِرَآءٗ «گفتگو، جدال».

﴿مُلۡتَحَدٗا «پناهگاهی».

﴿أَغۡفَلۡنَا «غافل ساخته ایم».

﴿فُرُطٗا «افراط، از دست رفته، از حد گذشته».

﴿سُرَادِق «سرا پرده».

﴿يَسۡتَغِيثُواْ «تقاضای آب کنند، فریاد کنند».

﴿يُغَاثُواْ «به فریادشان رسیده شود، آب داده شوند».

﴿ٱلۡمُهۡلِ «فلز گداخته».

﴿يَشۡوِي «بریان می‌کند».

﴿مُرۡتَفَقًا «آرامگاهی».

﴿يُحَلَّوۡنَ «آراسته می‌شوند».

﴿أَسَاوِرَ «دستبندها».

﴿ثِيَابًا «لباس‌های».

﴿خُضۡرٗا «سبز رنگ».

﴿سُندُسٖ «حریر نازک».

﴿إِسۡتَبۡرَقٖ «حریر ضخیم».

﴿ٱلۡأَرَآئِكِ «جمع أریکه، تختها».

﴿حَفَفۡنَٰ «احاطه کرده بودیم، گرداگرد آن پوشاندیم».

﴿كِلۡتَا «هر دو».

﴿خِلَٰلَهُمَا «در میان آن دو».

﴿يُحَاوِرُ «گفتگو می‌کرد».

﴿أَعَزُّ «نیرومند ترم».

﴿نَفَرٗا «از لحاظ نفرات».

﴿تَبِيدَ «نابود شود».

﴿أَقَلَّ «کمتر».

﴿حُسۡبَانٗا «آفتی».

﴿صَعِيدٗا زَلَقًا «زمینی بی‌گیاه لغزنده».

﴿غَوۡرٗا «فرو رفتن، در عمق (زمین) فرو رفته».

﴿ٱلۡوَلَٰيَةُ «یاری وکمک».

﴿هَشِيمٗا «گیاه خشک، پرپرشده».

﴿أَمَلٗا «امید».

﴿بَارِزَةٗ «آشکار، صاف».

﴿لَمۡ نُغَادِرۡ «ترک نکرده ایم، فرو نمی‌گذاریم».

﴿عُرِضُواْ «عرضه می‌شود».

﴿وُضِعَ «گذارده می‌شود».

﴿مُشۡفِقِينَ «ترساننده».

﴿لَا يُغَادِرُ «فرو نگذاشته، رها نکرده است».

﴿عَضُدٗا «دستیار، مددکار».

﴿مَّوۡبِقٗا «مهلکه، هلاکت گاهی».

﴿مُّوَاقِعُوهَا «خواهند افتاد، افتادگان».

﴿جَدَلٗا «مجادله، ستیزه».

﴿يُدۡحِضُواْ «از میان بردارند».

﴿مَوۡئِلٗا «پناهگاه، راه فرای».

﴿لَآ أَبۡرَحُ «دست بر نمی‌دارم، پیوسته راه می‌روم».

﴿مَجۡمَعَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ «محل برخورد دو دریا».

﴿أَمۡضِيَ «به راه خود ادامه دهم، راه بروم».

﴿حُقُبٗا «مدت طولانی، مدت درازی».

﴿ٱلۡحُوتَ «ماهی».

﴿سَرَبٗا «راه پیش گرفت، شکافنده، نقبی».

﴿جَاوَزَا «گذشتند».

﴿أَوَيۡنَآ «پناه بردیم».

﴿ٱلصَّخۡرَةِ «تخته سنگ».

﴿نَبۡغِۚ «می‌خواستیم».

﴿ٱرۡتَدَّا «بازگشتند».

﴿قَصَصٗا «پیجویانه، جستجو کنان».

﴿أَمۡرٗ «فرمان، کاری».

﴿ٱنطَلَقَا «آن دو به راه افتادند».

﴿خَرَقَ «سوراخ کرد».

﴿تُغۡرِقَ «غرق کنی».

﴿شَيۡ‍ًٔا إِمۡرٗا «کار بدی».

﴿لَا تُرۡهِق «سخت مگیر».

﴿شَيۡ‍ٔٗا نُّكۡرٗا «کار زشتی».

جزء شانزدهم

﴿لَن تَسۡتَطِيعَ «هرگز نمی‌توانی».

﴿ٱسۡتَطۡعَمَا «غذا خواستند».

﴿فَأَبَوۡاْ أَن «خودداری کردند».

﴿يُضَيِّفُوهُمَا «مهمان کنند».

﴿جِدَارٗا «دیوار».

﴿أَعِيبَهَا «آن رامعیوب کنم».

﴿غَصۡبٗا «بستم، به زور، غضب می‌کرد».

﴿يُرۡهِقَ «تحمیل کند، وادارد».

﴿سَبَبًا «وسیله، اسباب».

﴿حَمِئَةٖ «گل آلود سیاه».

﴿نُّكۡرٗا «سختی، زشتی».

﴿سِتۡرٗا «پوششی».

﴿لَدَيۡهِ «نزداو، دراختیارداشت».

﴿ٱلسَّدَّيۡنِ «دوکوه، دومانع وحاجز».

﴿خَرۡجًا «هزینه».

﴿سَدّٗا «بندی، سدبزرگ ومحکم».

﴿أَعِينُونِي «مرا یاری کنید».

﴿رَدۡمًا «سدمحکم».

﴿زُبَرَ ٱلۡحَدِيدِۖ «قطعات آهن».

﴿سَاوَىٰ «برابرکرد».

﴿ٱلصَّدَفَيۡنِ «دوجانب، دوکوه».

﴿ٱنفُخُواْ «بدمید».

﴿قِطۡرٗا «مس ذوب شده».

﴿مَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ «اصلا نتوانستند».

﴿يَظۡهَرُوهُ «بالا بروند».

﴿مَا ٱسۡتَطَٰعُواْ «به هیچ وجه نتوانستند».

﴿نَقۡبٗا «سوراخی، نقبی».

﴿يَمُوجُ «موج می‌زنند».

﴿عَرۡضًا «عرض کردنی».

﴿غِطَآءٍ «پرده».

﴿نُزُلٗا «پذیرایی».

﴿أَخۡسَرِينَ «زیان کارترین».

﴿صُنۡعًا «کارنیکویی».

﴿ٱلۡفِرۡدَوۡسِ «بهشت برین».

﴿حِوَلٗا «نقل مکان، جابجایی».

﴿مِدَادٗا «جوهر».

﴿لِّكَلِمَٰتِ «سختان، کلمات».

﴿نَفِدَ «تمام شد، پایان رسید».

سورۀ مریم

﴿خَفِيّٗا «پنهانی».

﴿وَهَنَ «سست شده است».

﴿ٱلۡعَظۡمُ «استخوان».

﴿ٱشۡتَعَلَ «شعله ورشد، فرار گرفته».

﴿ٱلرَّأۡسُ «سر».

﴿شَيۡبٗا «پیری».

﴿شَقِيّٗا «محروم».

﴿ٱلۡمَوَٰلِيَ «وارثانم».

﴿عَاقِرٗا «نازا، عقیم».

﴿سَمِيّٗا «همنام».

﴿عِتِيّٗا «خشکیدگی، غایت پیری وناتوانی، فرتوت».

﴿هَيِّنٞ «آسان».

﴿وَلَمۡ تَكُ «نبودی».

﴿سَوِيّٗا «سالم وتندرستی».

﴿صَبِيّٗا «کودکی».

﴿حَنَانٗا «شفقت، محبت».

﴿ٱنتَبَذَتۡ «کناره، گرفت».

﴿تَمَثَّلَ «ظاهرشد».

﴿لَمۡ يَمۡسَسۡنِي «با من تماس نداشته است».

﴿بَغِيّٗا «بدکاره، زناکار».

﴿قۡضِيّٗا «دوردست، بعد».

﴿فَأَجَآ «پس کشید، وادارکرد».

﴿ٱلۡمَخَاضُ «درد زایمان».

﴿جِذۡعِ «تنۀ درخت».

﴿نَسۡيٗا مَّنسِيّٗا «بکلی ازیادرفته، فراموش شده».

﴿سَرِيّٗا «چشمه ای».

﴿هُزِّيٓ «تکان بده».

﴿تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ «فرومی‌ریزد».

﴿رُطَبٗا جَنِيّٗا «رطب تازه ای».

﴿وَقَرِّي «روشن دار، شادباش».

﴿إِنسِيّٗا «انسانی، بشری».

﴿فَرِيّٗا «بسیار زشت».

﴿ٱلۡمَهۡدِ «گهواره».

﴿مَا دُمۡتُ «تازمانی که».

﴿حَيّٗا «زنده ام».

﴿بَرَّۢا «نیکوکار، نیک رفتار».

﴿مَّشۡهَدِ «صحنه قیامت، حضوریافتن».

﴿أَسۡمِعۡ «چه خوب شنوا».

﴿أَبۡصِرۡ «چه خوب بینا».

﴿ٱهۡجُرۡنِي «ازمن دور شو».

﴿مَلِيّٗا «مدتی طولانی».

﴿حَفِيّٗا «گرم ومهربان».

﴿أَعۡتَزِلُ «کنارگیری می‌کنم».

﴿أَضَاعُواْ «ترک کردند، ضایع نمودند».

﴿غَيًّا «ضلالت، گمراهی».

﴿مَأۡتِيّٗا «فراخواهد رسید».

﴿نَسِيّٗا «فراموشکار».

﴿ٱصۡطَبِرۡ «شکیباوپایداری».

﴿جِثِيّٗا «به زانو درآمدگان».

﴿نَنزِعَنَّ «جدا خواهیم کرد، بیرون می‌کشیم».

﴿شِيعَةٍ «گروه».

﴿أَوۡلَىٰ «سزاوارتر».

﴿صِلِيّٗا «به آتش درآمدن، سوختن».

﴿حَتۡمٗا «حتمی، شدنی».

﴿نَدِيّٗا «محفل، مجلس».

﴿رِءۡيٗا «سیما، ظاهر، منظر».

﴿أَضۡعَفُ «ناتوان تر».

﴿مَّرَدًّا «عاقبت، بازگشت».

﴿فَرۡدٗا «تنها».

﴿ضِدًّا «ضد، مخالف».

﴿تَؤُزُّهُمۡ «آنهاراتحریک کنند، آنهارا برانگیزند».

﴿أَزّٗا «برانگیختن، سخت تکان دادن».

﴿وَفۡدٗا «به صورت مهمان».

﴿وِرۡدٗا «تشنه کام».

﴿إِدّٗا «زشت، زننده، گران».

﴿يَتَفَطَّرۡنَ «متلاشی گردد».

﴿هَدًّا «فروریخته، پراکنده شده».

﴿وُدّٗا «محبت، دوستی».

﴿لُّدّٗا «سرسخت، ستیزه گر».

﴿رِكۡزَۢا «صدای بسیارضعیف، کمترین صدایی».

سورۀ طه

﴿تَشۡقَىٰٓ «به رنج افتی، به مشقت افتی».

﴿ٱلۡعُلَى «بلند».

﴿ٱسۡتَوَىٰ «قرار گرفت».

﴿ٱلثَّرَىٰ «خاک».

﴿أَخۡفَى «نهان تر».

﴿رَءَا «دید».

﴿ٱمۡكُثُوٓاْ «درنگ کنید».

﴿ءَانَسۡتُ «دیده‌ام، یافته‌ام».

﴿بِقَبَسٍ «شعله‌ای».

﴿فَٱخۡلَعۡ «بیرون کن».

﴿نَعۡلَيۡ «کفشها، دوکفش».

﴿طُوٗى «نام سرزمین مقدس».

﴿ٱخۡتَرۡت «برگزیدم».

﴿أَكَادُ «می‌خواهم، نزدیک است که من».

﴿أُخۡفِي «پنهان دارم».

﴿فَتَرۡدَىٰ «هلاک خواهی شد».

﴿أَتَوَكَّؤُاْ «تکیه می‌کنم».

﴿أَهُشُّ «(برگ درختان)فرو می‌ریزم».

﴿غَنَمِي «گوسفندانم».

﴿مَ‍َٔارِبُ «کارهای، نیازهای».

﴿حَيَّةٞ «مار».

﴿سِيرَت «صورت، حالت».

﴿ٱضۡمُمۡ «فرو بر، بچسپان».

﴿بَيۡضَآءَ «سفید».

﴿ٱشۡرَحۡ «بکشا، فراخ کن».

﴿ٱحۡلُلۡ «باز کن».

﴿عُقۡدَةٗ «گره، لکنت».

﴿ٱشۡدُدۡ «استوارومحکم».

﴿أَزۡرِي «پشت مرا».

﴿أَشۡرِكۡ «شریک گردان».

﴿كَيۡ «تا».

﴿سُؤۡلَكَ «درخواست، خواسته تورا».

﴿ٱقۡذِفِي «بینداز، بیفکن».

﴿لِتُصۡنَعَ «ساخته شوی، پرورش یابی».

﴿عَيۡنِيٓ «دیدگان من، نظارت ورعایت من».

﴿أَدُلُّ «نشان دهم».

﴿تَقَرَّ «روشن شود».

﴿فَتَنَّٰكَ «آزمودیم».

﴿فُتُونٗاۚ «انواع آزموناها، آزمایشی».

﴿ٱصۡطَنَعۡتُكَ «ساختم، پرورش دادم».

﴿لِنَفۡسِي «خاص برای خودم».

﴿لَا تَنِيَا «سستی نکنید».

﴿يَفۡرُطَ «پیش دستی نماید، سبقت گیرد».

﴿أَعۡطَىٰ «ارزانی داشته، داده است».

﴿مَا بَالُ «چیست، حال».

﴿شَتَّىٰ «گوناگون».

﴿ٱرۡعَوۡاْ «بچرانید».

﴿أُوْلِي ٱلنُّهَىٰ «خرد مندان، صاحبان عقل».

﴿تَارَةً أُخۡرَىٰ «باردیگر».

﴿مَكَانٗا سُوٗى «مکانی هموار، جای مقبول».

﴿يَوۡمُ ٱلزِّينَةِ «روز(عید)زینت».

﴿ضُحٗى «چاشت گاه».

﴿يُسۡحِت «نابود می‌سازد».

﴿خَابَ «ناکام گردید».

﴿ٱلۡمُثۡلَىٰ «بهتر، برتر».

﴿ٱسۡتَعۡلَىٰ «چیره، غالب گردد».

﴿حِبَالُهُمۡ «جمع حبل، ریسمانها، طنابها».

﴿عِصِيُّ «جمع عصا، چوبدستیها».

﴿يُخَيَّلُ «به نظر می‌رسید، بگمان می‌آمد».

﴿تَسۡعَىٰ «حرکت می‌کند، می‌رود».

﴿أَوۡجَسَ «احساس کرد».

﴿لَن نُّؤۡثِرَكَ «تو را ترجیح نمی‌دهیم».

﴿فَطَرَنَا «ما را آفریده است».

﴿اضٍ «حکم کن».

﴿يَبَسٗا «خشکی».

﴿دَرَكٗا «تعقیب، دریافتن».

﴿هَوَىٰ «نابود شده است».

﴿أَثَرِي «دنبال من».

﴿عَجِلۡتُ «شتاب کردم».

﴿طَالَ «درازا کشید، به طول انجامید».

﴿جَسَدٗا «مجسمه، پیکره ای، جسدی».

﴿خُوَارٞ «صدای گوساله».

﴿عَٰكِفِينَ «پرستش کنندگان، نشستگان».

﴿يَبۡنَؤُمَّ «ای فرزند مادر».

﴿لِحۡيَت «ریش».

﴿لَمۡ تَرۡقُبۡ «رعایت نکردی، به کار نبستی».

﴿بَصُرۡتُ «دیدم».

﴿فَقَبَضۡتُ «گرفتم».

﴿قَبۡضَةٗ «یک مشتی».

﴿لَا مِسَاسَ «دست نزنید، نزدیک نشوید».

﴿ظَلۡتَ «پیوسته».

﴿عَاكِفٗا «عبادتش می‌کردی، رها نمی‌کردی».

﴿نُحَرِّقَنَّ «می‌سوزانینم، خواهیم سوزاند».

﴿نَسۡفًا «پراکنده شدن، از بیخ کندن».

﴿زُرۡقٗا «کبود رنگ».

﴿يَتَخَٰفَتُونَ «آهسته سخن می‌گویند».

﴿أَمۡثَلُ «نیکوترین، بهترین».

﴿قَاعٗا «فلات، صاف».

﴿صَفۡصَفٗا «هموار».

﴿عِوَجٗا «پستی، گودی، نشیب».

﴿أَمۡتٗا «بلندی، فراز».

﴿هَمۡسٗا «صدای آهسته».

﴿عَنَتِ «فروتن می‌شود، کرنش وخضوع می‌کنند».

﴿هَضۡمٗا «کم وکاستی».

﴿يُحۡدِثُ «پدید آورد».

﴿زِدۡنِي «بیفزا مرا».

﴿عَزۡمٗا «تصمیم واراده، عزمی استوار».

﴿لَّا تَجُوعَ «نه گرسنه شوی».

﴿لَا تَعۡرَىٰ «نه برهنه گردی».

﴿لَا تَظۡمَؤُاْ «نه تشنه شوی».

﴿لَا تَضۡحَىٰ «نه گرما می‌یابی».

﴿لَّا يَبۡلَىٰ «بی زوال، فنا نمی‌گردد، کهنه نمی‌شود».

﴿ضَنكٗا «تنگ، سخت».

﴿لِزَامٗا «دامنگیر، محقق می‌شد».

﴿زَهۡرَةَ «زینت، بهجت».

﴿نَفۡتِنَ «بیازماییم».

جزء هفدهم

سورۀ انبیا

﴿ٱقۡتَرَبَ «نزدیک شده است».

﴿مُّحۡدَثٍ «تازه».

﴿لَاهِيَةٗ «غافل، بی خبر».

﴿قَصَمۡنَا «درهم شکستیم، نابودکردیم».

﴿أَحَسُّواْ «احساس کردند».

﴿يَرۡكُضُونَ «می‌گریختند».

﴿ركض «دویدن».

﴿لَا تَرۡكُضُواْ «نگریزید».

﴿مَا زَالَت «پیوسته».

﴿حَصِيدًا «دروشد».

﴿خَٰمِدِينَ «خاموش شدگان».

﴿لَا يَسۡتَحۡسِرُونَ «خسته نمی‌شوند، در مانده نمی‌گردند».

﴿لَا يَفۡتُرُونَ «سستی نمی‌وزند، سست نمی‌شوند».

﴿لَفَسَدَتَا «تباه می‌شدند».

﴿هَاتُواْ «بیاورید».

﴿رَتۡقٗا «چسپیده به هم پیوسته».

﴿فَفَتَقۡنَٰ «پس باز گردیم، جدا نمودیم».

﴿فِجَاجٗا «(راههایی) گشاده».

﴿سَقۡفٗا «سقفی، پو ششی».

﴿يَسۡبَحُونَ «شناورند».

﴿ٱلۡخُلۡدَ «جاودانگی».

﴿أَفَإِيْن مِّتَّ «اگرتوبمیری».

﴿لَا يَكُفُّونَ «باز ندارند».

﴿فَتَبۡهَتُ «مبهوت می‌کند».

﴿فَتَبۡهَت «مبهوت کرد».

﴿مَن «چه کسی».

﴿يَكۡلَؤُ «نگاه می‌دارد، حفظ می‌کند».

﴿يُصۡحَبُونَ «پناه داده می‌شود، حفظ می‌شوند».

﴿نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ «شمه ای».

﴿خَرۡدَل «خردل».

﴿وَضِيَآءٗ «روشنی».

﴿ٱلتَّمَاثِيلُ «مجسمه‌ها».

﴿جُذَٰذًا «قطعه قطعه».

﴿فَتٗى «جوانی».

﴿يَنطِقُونَ «سخن می‌گو یند».

﴿نُكِسُواْ «به زیرانداختند».

﴿حَرِّقُوهُ «بسوزاند».

﴿كُونِي «باش».

﴿بَرۡدٗا «سرد».

﴿ٱلۡكَرۡبِ «اندوه».

﴿نَفَشَتۡ «(شبانگاه)چر یده بودند».

﴿غَنَم «گوسفند».

﴿فَهَّمۡنَٰهَا «فهماندیم».

﴿صَنۡعَةَ «ساختن».

﴿لَبُوسٖ «زره».

﴿تُحۡصِنَ «محفوظ دارد».

﴿عَاصِفَةٗ «تندباد».

﴿يَغُوصُونَ «غواصی می‌کردند».

﴿ذَا ٱلنُّونِ «صاحب ماهی، یونس».

﴿مُغَٰضِبٗا «خشمگین».

﴿أَصۡلَحۡنَا «شایسته گردانیدیم».

﴿أَحۡصَنَتۡ «پاک نگاه داشت».

﴿فَرۡجَ «شرمگاه».

﴿تَقَطَّعُوٓاْ «ازهم گسیختند، فرقه فرقه شدند».

﴿كُفۡرَانَ «ناسپاسی».

﴿فُتِحَتۡ «گشوده شود».

﴿حَدَبٖ «تپه وبلندی».

﴿يَنسِلُونَ «شتابان سرازیر گردند».

﴿شَٰخِصَةٌ «خیره ماند».

﴿حَصَبُ «هیزم».

﴿وَٰرِدُونَ «وارد می‌گردد».

﴿زَفِيرٞ «ناله‌ها».

﴿مُبۡعَدُونَ «دور نگاه داشته می‌شوند».

﴿حَسِيسَهَا «صدایش».

﴿ٱلۡفَزَعُ «وحشت».

﴿نَطۡوِي «درهم می‌پیچیم».

﴿طَيِّ «پیچیدن».

﴿ٱلسِّجِلِّ «طومار».

﴿ءَاذَنتُ «آگاه کردم».

﴿إِنۡ أَدۡرِيٓ «من نمی‌دانم».

سورۀ حج

﴿تَذۡهَلُ «فراموش می‌کند، از یاد می‌برد».

﴿مُرۡضِعَةٍ «شیرده».

﴿تَضَعُ «می‌گذارد».

﴿ذَاتِ حَمۡلٍ «زن باردار».

﴿سُكَٰرَىٰ «مستان».

﴿مَرِيدٖ «سرکشی».

﴿تَوَلَّاهُ «دوستی کند».

﴿ۡعَلَقَةٖ «خون بسته شده».

﴿مُّضۡغَةٖ «پاره گوشتی».

﴿مُخَلَّقَةٖ «شکل یافته».

﴿نُقِرُّ «نگه می‌داریم».

﴿طِفۡلٗا «کودک».

﴿أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ «پست ترین مرحله عمر، به نهایت فرتوتی».

﴿هَامِدَةٗ «خشکیده، خاموش».

﴿ٱهۡتَزَّتۡ «به حرکت در آید».

﴿رَبَتۡ «رشد کند».

﴿زَوۡجِۢ بَهِيجٖ «گیاهان زیبا، جفتی زیبا».

﴿ثَانِيَ «می‌پیچد».

﴿عِطۡفِ «پهلو، گردن».

﴿حَرۡفٖۖ «کنار».

﴿سَبَبٍ «ریسمان».

﴿ٱلدَّوَآبُّ «جمع دابه، جنبندگان».

﴿خَصۡمَانِ «دشمنان یکدیگر».

﴿ٱخۡتَصَمُواْ «خصومت کردند».

﴿قُطِّعَتۡ «بریده شده است».

﴿يُصَبُّ «ریخته می‌شود».

﴿يُصۡهَرُ «گداخته می‌شود».

﴿مَّقَٰمِعُ «گرزها، چکشها».

﴿حَدِيد «آهن».

﴿لُؤۡلُؤٗاۖ «مروارید».

﴿حَرِيرٞ «حریر».

﴿ٱلۡعَٰكِفُ «ساکن، مقیم».

﴿ٱلۡبَادِ «وارد شدگان، بادیه نشین».

﴿إِلۡحَاد «انحراف، کج روی».

﴿ضَامِرٖ «شترلاغر».

﴿فَجٍّ عَمِيقٖ «راه دور».

﴿بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ «چهار پایان».

﴿كُلُواْ «بخورید».

﴿أَطۡعِمُواْ «اطعام کنید».

﴿ٱلۡبَآئِس «بینوا، سخت نیازمند».

﴿يَقۡضُواْ «برطرف سازند».

﴿تَفَث «آلودگی، چرک».

﴿يُوفُواْ «وفا کنند».

﴿يَطَّوَّفُواْ «طواف کنند».

﴿ٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ «خانۀ کهنسال، خانۀ کعبه».

﴿تَخۡطَف «می‌ربایند».

﴿تَهۡوِي «پرتاب می‌کند».

﴿سَحِيقٖ «بسیار دور، ژرف».

﴿ٱلۡمُخۡبِتِينَ «فروتنان».

﴿ٱلۡبُدۡنَ «شتران فربه».

﴿صَوَآفَّۖ «بر با ایستاده».

﴿وَجَبَتۡ «افتاد».

﴿ٱلۡقَانِعَ «فقیرغیر سائل، مستمند عفیف

﴿ٱلۡمُعۡتَرَّۚ «فقیر سائل».

﴿لَن يَنَالَ «هرگز نمی‌رسد».

﴿لُحُومُ «گوشتها».

﴿خَوَّانٖ «خیانتکار».

﴿أُذِنَ «اجازه داده شده است».

﴿يُقَٰتَلُونَ «(با آنان)جنگ می‌شود».

﴿هُدِّمَتۡ «ویران می‌گردید».

﴿صَوَٰمِعُ «جمع صومعه، دیرها».

﴿بِيَعٞ «جمع بیعة، کلیساها».

﴿صَلَوَٰت «جمع صلات، کنشتها».

﴿أَمۡلَيۡتُ «مهلت دادم».

﴿نَكِيرِ «انکار، عقوبت».

﴿بِئۡرٖ «چاه، (چاه پر آب)».

﴿مُّعَطَّلَةٖ «بی حاصل مانده».

﴿قَصۡرٖ «قصر، کاخ».

﴿مَّشِيدٍ «برافراشته، استوار».

﴿تَعۡمَى «نابینا می‌شوند».

﴿تَمَنَّىٰٓ «تلاوت کرده است، آرزو کرده است».

﴿أُمۡنِيَّتِ «تلاوت، آرزو».

﴿تُخۡبِتَ «خاضع گردد».

﴿عَقِيمٍ «نازا، نحس، بی مانند».

﴿مُخۡضَرَّةً «سبز وخرم».

﴿أَن تَقَعَ «آن که افتد».

﴿يَسۡطُونَ «حمله ور شوند».

﴿ٱلذُّبَابُ «مگس».

﴿يَسۡلُبۡ «برباید».

﴿لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ «نمی‌توانند باز پس گیرند».

جزء هیجدهم

سورۀ مؤمنون

﴿فُرُوج «جمع فرج، شرمگاه‌ها، عورت».

﴿غَيۡرُ مَلُومِينَ «ملامت نمی‌شوند، غیر نکوهش شدگان، نکوهیده نیستند».

﴿ٱلۡعَادُونَ «تجاوز گران».

﴿رَٰعُونَ «رعایت کنندگان».

﴿سُلَٰلَة «چکیده».

﴿كَسَوۡنَا «پوشاندیم».

﴿طَرَآئِقَ «جمع طریقه، طبقه آسمان».

﴿ذَهَابِۢ «از بین بردن».

﴿ٱلدُّهۡنِ «روغن».

﴿صِبۡغٖ «(نان)خورش».

﴿أكِلِينَ «خورندگان».

﴿ٱسۡتَوَيۡتَ «قرار گرفتی، سوار شدی، استقراریافتی».

﴿مُبۡتَلِينَ «آزمایش کنندگان، آزمایش می‌کنیم».

﴿أَتۡرَفۡنَٰ «آسایش ونعمت داده بودیم».

﴿أَتۡرَفۡ «ناز ونعمت، آسایش».

﴿هَيۡهَاتَ «دور است».

﴿غُثَآءٗۚ «خاشاک».

﴿تَتۡرَا «پی در پی، یکی پس از دیگری».

﴿رَبۡوَةٖ «مکانی بلند وهموار، تپه».

﴿زُبُرٗاۖ «پراکنده».

﴿غَمۡرَت «جهالت، غفلت».

﴿يَجۡ‍َٔرُونَ «ناله وفریاد سر می‌دهند».

﴿تَنكِصُونَ «چرخ می‌زدید، باز می‌گشتید».

﴿سَٰمِرٗا «مجالس شبانه، گفتگوی شبانه، شب نشینی».

﴿تَهۡجُرُونَ «بد گویی می‌کردید، یاوه سرایی می‌کردید، بیهوده گویان».

﴿نَٰكِبُونَ «محرف هستند، کجروان، منحرفان».

﴿لَجُّواْ «پافشاری ولجاجت می‌کنند».

﴿يُجِيرُ «پناه می‌دهد».

﴿لَا يُجَارُ «کسی در برابر او پناه داده نمی‌شود».

﴿هَمَزَٰتِ «جمع همز، وسوسه‌ها، تحریکات».

﴿قَآئِلُ «گوینده، به زبان می‌گوید».

﴿أَنسَابَ «پیوند خویشاوندی».

﴿تَلۡفَحُ «می‌سوزاند، شعله می‌زند».

﴿كَٰلِحُونَ «ترشرویان هستند، چهره درهم کشیده، عبوس».

﴿ٱلۡعَآدِّينَ «حسابگران، شمارندگان».

﴿عَبَثٗا «بیهوده، باطل».

سورۀ نور

﴿ٱجۡلِدُواْ «تازیانه بزنید».

﴿جَلۡدَةٖ «تازیانه».

﴿رَأۡفَة «رأفت، رحمت کاذب».

﴿يَرۡمُونَ «(به زنا)متهم می‌کنند».

﴿ثَمَٰنِينَ «هشتاد».

﴿يَدۡرَؤُاْ «دور می‌کند، دفع می‌».

﴿ٱلۡإِفۡكِ «تهمت بزرگ».

﴿تَوَلَّىٰ «عهده داشته است».

﴿أَفَضۡتُمۡ «پرداختید، فرو رفتید».

﴿تَلَقَّوۡن «از یکدیگر می‌گرفتید».

﴿هَيِّنٗا «سهل، آسان، کوچک، ناچیز».

﴿تَشِيعَ «شایع شود، پخش گردد».

﴿مَا زَكَىٰ «پاک نمی‌شد».

﴿لَا يَأۡتَلِ «سوگند نخورد».

﴿مُبَرَّءُونَ «پاکان، مبرا وپاک هستند».

﴿تَسۡتَأۡنِسُواْ «اجازه بگیرید».

﴿غَيۡرَ مَسۡكُونَة «غیر مسکونی».

﴿يَغُضُّواْ «فروگیرند».

﴿غُض «فرو گرفتن، پابین گرفتن».

﴿لَا يُبۡدِينَ «آشکار نکند».

﴿بُعُولَتِهِنَّ «جمع بعل، شوهرا ن».

﴿غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ «افرادی که میل جنسی ندارند».

﴿عَوۡرَٰتِ «جمع عورت، شرمگاه».

﴿ٱلۡأَيَٰمَىٰ «جمع أیّم، مردان وزنان مجرد».

﴿إِمَآئ «جمع أمة، کنیزان».

﴿فَتَيَٰت «جمع فتاة، دختران، مراد کنیزان است».

﴿ٱلۡبِغَآءِ «زنا، فحشا».

﴿تَحَصُّنٗا «پاکدامنی».

﴿عَرَضَ «کالا، متاع ناچیز».

﴿كَمِشۡكَوٰةٖ «چراغدان».

﴿مِصۡبَاح «چراغ».

﴿زُجَاجَة «شیشه».

﴿كَوۡكَب «ستاره».

﴿دُرِّيّ «درخشان».

﴿يُوقَدُ «افروخته می‌شود».

﴿زَيۡتُ «روغن».

﴿يُضِيٓء «شعله ور شود، روشن شود».

﴿تُرۡفَعَ «بلند شود».

﴿تَتَقَلَّبُ «دگرگون(وبی تاب)می‌شود».

﴿سَرَابِ «سراب».

﴿قِيعَة «بیابان».

﴿ٱلظَّمۡ‍َٔانُ «تشنه».

﴿لُّجِّيّٖ «پهناور، عمیق».

﴿لَمۡ يَكَدۡ «ممکن نیست، نزدیک نیست».

﴿رُكَامٗا «متراکم».

﴿ٱلۡوَدۡقَ «قطره باران».

﴿خِلَٰل «لابه لا، میان».

﴿بَرَد «تگرگ».

﴿سَنَا «درخشندگی».

﴿مُذۡعِنِينَ «گردن نهادگان با سرعت».

﴿يَحِيف «ستم کند».

﴿يَسۡتَخۡلِفَنَّ «جانشین خواهد کرد، حکومت خواهد بخشید».

﴿ٱسۡتَخۡلَفَ «جانشین ساخت».

﴿مُعۡجِزِينَ «به ستوه آورندگان، فرار کنندگان از عقوبت».

﴿يَسۡتَ‍ٔۡذِنُواْ «اجازه بگیرند».

﴿ٱسۡتَ‍ٔۡذَنَ «اجازت می‌خواستند، اجازت می‌گرفتند».

﴿ٱلۡحُلُمَ «حد بلوغ».

﴿تَضَعُونَ «می‌گذارید، بیرون می‌آورید».

﴿ٱلظَّهِيرَةِ «نیمروز، وقت ظهر».

﴿ٱلۡأَطۡفَٰلُ «کودکان».

﴿ٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ «زنان پیر از کار افتاده، بازنشستگان از زنان».

﴿مُتَبَرِّجَٰتِۢ «آشکار کنندگان زینت».

﴿ٱلۡأَعۡرَجِ «لنگ».

﴿أَعۡمَٰم «جمع عمّ، عموها».

﴿عَمَّٰتِ «عمه‌ها».

﴿أَخۡوَٰلِ «جمع خال، دایی‌ها».

﴿شَأۡن «کار».

﴿يَتَسَلَّلُونَ «فرار می‌کنند، می‌خزند، کنار می‌کشند».

﴿تَسَلل «کنار کشیدن، پنهانی فرار کردن».

﴿لِوَاذٗاۚ «پناه بردن، پشت سر دیگران پنهان شدن».

سورۀ فرقان

﴿نُشُورٗا «برانگیختن، زنده کردن دوباره».

﴿أَعَانَ «یاری داده اند».

﴿تُمۡلَىٰ «خوانده می‌شود، املا می‌شود».

﴿يَمۡشِي «راه می‌رود».

﴿ٱلۡأَسۡوَاقِ «بازارها».

﴿قُصُورَۢا «کاخها».

﴿تَغَيُّظٗا «خشم، فریاد خشم».

﴿ضَيِّقٗا «تنگی».

﴿مُّقَرَّنِينَ «دست وپا بسته(باغل وزنجیر)».

﴿ثُبُورٗا «هلاک، مرگ».

﴿أَضۡلَلۡتُمۡ «گمراه کردید».

﴿بُورٗا «تباه شده، هلاک شده».

جزء نوزدهم

﴿حِجۡرٗا «پناه وامان، ممنوع، دور باشید».

﴿هَبَآءٗ «غبار، گرد».

﴿مَّنثُورًا «پراکنده».

﴿مَقِيلٗا «استراحتگاه، خوابگاه».

﴿ٱلۡغَمَٰمِ «ابر».

﴿تَشَقَّقُ «شکافته می‌شود».

﴿يَعَضُّ «می‌گزد».

﴿مَهۡجُورٗا «متروک، رها شده».

﴿تَرۡتِيلٗا «آرام آرام، به تدریج».

﴿تَفۡسِيرًا «بیان، تفسیر».

﴿دَمَّرۡنَٰه «هلاک ونابود کردیم».

﴿تَدۡمِيرٗا «نابود کردنی، به شدت هلاک کردیم».

﴿وَأَصۡحَٰبَ ٱلرَّسِّ «یاران رس، چاه یا گودال».

﴿تَبَّرۡنَا «نابود کردیم».

﴿تَتۡبِيرٗا «نابودی، سخت نابود کردیم».

﴿ٱلظِّلَّ «سایه».

﴿دَلِيلٗا «دلیل، نشانی، راهنما».

﴿سُبَاتٗا «(مایه ی)آرامش، آسایش».

﴿أَنَاسِيَّ «مرمان، انسانها».

﴿مَرَجَ «آمیخت».

﴿عَذۡبٞ «شیرین».

﴿فُرَاتٞ «گوارا».

﴿مِلۡحٌ «نمک، شور».

﴿أُجَاجٞ «تلخ، بسیار شور».

﴿بَرۡزَخٗا «حائل، مانع».

﴿نَسَبٗا «تبار، نسبت، خویشاوندی».

﴿صِهۡرٗاۗ «خویشاواندی، نسبی، پیوندی».

﴿سِرَٰجٗا «چراغ(مراد خورشید است)».

﴿خِلۡفَةٗ «در پی یکدیگر».

﴿يَمۡشُونَ «راه می‌روند».

﴿هَوۡنٗا «فروتنی، آرامش، آرهسته».

﴿يَبِيتُونَ «شب را می‌گزرانند».

﴿غَرَامًا «پایدار، گیرنده، ملازم».

﴿يَقۡتُرُواْ «سخت گیری کنند، بخل ورزند».

﴿قَوَامٗا «حدوسط، اعتدال».

﴿مُهَانًا «خوار، دلیل، سرافکند».

﴿ٱلۡغُرۡفَةَ «درجات عالی، طبقه بالا».

﴿مَا يَعۡبَؤُاْ «اعتنای ندارد، اهمیتی قائل نیست».

﴿لِزَامَۢا «ملازم، دامنگیر».

سورۀ شعراء

﴿خَٰضِعِينَ «خاضع شدگان، تسلیم وخاضع گردد».

﴿وَلِيدٗا «نوزادی، کودکی».

﴿ٱلۡمَسۡجُونِينَ «زندانیان».

﴿ثُعۡبَانٞ «اژدها، ماربزرگ».

﴿أَرۡجِهۡ «تاخیرانداز، مهلت بده».

﴿لَا ضَيۡرَۖ «باکی نیست».

﴿لَشِرۡذِمَةٞ «گروهی اندک وناچیز».

﴿لَغَآئِظُونَ «خشم آورندگان، به خشم آورد ه اند».

﴿حَٰذِرُونَ «آماده وبیدار، بیمناکان».

﴿مُّشۡرِقِينَ «هنگام طلوع خورشید، صبحگاهان».

﴿لَمُدۡرَكُونَ «گرفتارشدگان».

﴿كَلَّآ «چنین نیست».

﴿فَٱنفَلَقَ «شکافته شد».

﴿ٱلطَّوۡدِ «کوه».

﴿أَزۡلَفۡنَا «نزدیک ساختیم».

﴿ٱلۡأَقۡدَمُونَ «پیشینیان».

﴿يَسۡقِينِ «می‌نوشاند، سیراب می‌کند».

﴿أَلۡحِق «ملحق کن، برسان».

﴿أُزۡلِفَتِ «نزدیک آورده شده، آماده شد».

﴿بُرِّزَتِ «آشکار کنند، نموده شد».

﴿كُبۡكِبُواْ «افکنده می‌شوند، سرنگون انداخته می‌شوند».

﴿صَدِيقٍ «دوست».

﴿حَمِيمٖ «مهربانی، مخلص».

﴿ٱلۡأَرۡذَلُونَ «فرو میگان، پست ترین مردم».

﴿طَارِدِ «طرد کننده، دور کننده».

﴿ٱلۡمَرۡجُومِينَ «سنگسار شدگان».

﴿ٱلۡمَشۡحُونِ «پر، انباشته».

﴿أَتَبۡنُونَ «بینار می‌نهید، می‌سازید».

﴿ءَايَةٗ «مکان مرتفع، پشته».

﴿مَصَانِعَ «قلعه‌های محکم، کاخها».

﴿بَطَشۡتُمۡ «حمله ورشوید، خشمگین شویدکفیر دهید».

﴿أَمَدَّ «مدد ویاری فرسوده است».

﴿هَٰهُنَآ «اینجا».

﴿هَضِيمٞ «رسیده، نرم».

﴿فَٰرِهِينَ «شادمانه، ماهرانه».

﴿ٱلذُّكۡرَانَ «جمع ذکر، نرها، مردان».

﴿ٱلۡقَالِينَ «دشمن دارندگان، دشمن سرسخت».

﴿عَجُوزٗا «پیر زن(همسرلوط)».

﴿ۡ‍َٔيۡكَةِ «درختستان، قوم شعیب».

﴿ٱلۡجِبِلَّةَ «آفریدگان، نسلها».

﴿أَسۡقِطۡ «بینداز».

﴿ٱلۡأَعۡجَمِينَ «غیرعربها، عجمیان».

﴿سَلَكۡنَٰ «درآوردیم، داخل گرداندیم».

﴿مَعۡزُولُونَ «برکنارند، دورماندگان».

﴿ٱلۡغَاوُۥنَ «گمراهان».

﴿يَهِيمُونَ «سرگشته می‌گردند، حیران هستند».

﴿ٱنتَصَرُواْ «انتقام گرفتند، یاری دادند».

﴿مُنقَلَبٖ «بازگشتگاه».

﴿يَنقَلِبُونَ «باز می‌گردند».

سورۀ نمل

﴿تُلَقَّى «دریافت می‌داری».

﴿شِهَابٖ «آذرخش، شعله آتش».

﴿قَبَسٖ «بر گرفته، فراگته، گیرانه».

﴿تَصۡطَلُونَ «گرم شوید».

﴿بُورِكَ «مبارک باد، برکت داده شد».

﴿تَهۡتَزُّ «می‌جنبد».

﴿جَآنّٞ «مار تند رو».

﴿لَمۡ يُعَقِّبۡ «پشت سر خود نگاه نکرد».

﴿جَيۡب «گریبان».

﴿مَنطِقَ «سخن، نطق، زبان».

﴿يُوزَعُونَ «نگاه داشته شدند، بازداشت شدگان».

﴿وَادِ ٱلنَّمۡلِ «وادی مورچگان».

﴿نَمۡلَةٞ «مورچه».

﴿لَا يَحۡطِمَنَّ «پایمال نکند، درهم نشکند».

﴿تَبَسَّمَ «لبخندزد، تبسمی کرد».

﴿ضَاحِكٗا «خندان».

﴿أَوۡزِع «توفیق ده».

﴿تَفَقَّدَ «جویاشد».

﴿سَبَإِۢ «سرزمین سبا».

﴿ٱلۡخَبۡءَ «(چیزهای) پوشیده، پنهان».

﴿أَلۡقِهۡ «آن رابیفکن».

﴿قَاطِعَةً «تصمیم گیرنده، فیصله کننده».

﴿مُرۡسِلَةٌ «فرستنده».

﴿هَدِيَّةٖ «هدیه، ارمغان».

﴿نَاظِرَةُۢ «نگاه کننده».

﴿أَتُمِدُّونَنِ «آیا می‌خواهید مرا یاری کنید».

﴿عِفۡرِيتٞ «جن قوی ودرشت هیکل، عفریت».

﴿يَرۡتَدَّ «برگردد».

﴿طَرۡفُ «چشم، پلک».

﴿نَكِّرُواْ «ناشناس کنید».

﴿هَٰكَذَا «این گونه».

﴿صَدَّهَا «او را باز داشته بود، باز داشت».

﴿لُجَّةٗ «آب عمیق، آبگیر».

﴿كَشَفَتۡ «برهنه کرد».

﴿سَاقَيۡ «دوساق».

﴿صَرۡحٞ «کاخ».

﴿مُّمَرَّدٞ «صیقلی شده، صاف».

﴿قَوَارِيرَۗ «بلور، شیشه آبگینه».

﴿رَهۡطٖ «نفر، گروه، دسته».

﴿تَقَاسَمُواْ «سوگند یاد کنید».

﴿نُبَيِّتَنَّ «شبیخون می‌زنیم».

﴿مَهۡلِكَ «هنگام هلاکت، یاجای هلاکت».

﴿ٱصۡطَفَىٰٓۗ «برگزیده».

﴿ءَآللَّهُ «آیاخدا».

جزء بیستم

﴿حَدَآئِقَ «جمع حدیقه، باغها».

﴿ذَاتَ بَهۡجَةٖ «خرم، زیبا».

﴿رَوَٰسِيَ «جمع راسیه، کوههای محکم واستوار».

﴿حَاجِزًاۗ «مانع».

﴿ٱلۡمُضۡطَرَّ «درمانده».

﴿ٱدَّٰرَكَ «به پایان رسیده است».

﴿رَدِفَ «نزدیک شده باشد، بیا پی شده است».

﴿تُكِنُّ «پنهان می‌دارد».

﴿غَآئِبَةٖ «نهفته، پنهان».

﴿يَقُصُّ «بیان می‌کند».

﴿أَمَّاذَا «یا چه چیزی».

﴿فَزِعَ «وحشت کنند، بترسند».

﴿دَٰخِرِينَ «فروتنان، با خواری وذلت».

﴿جَامِدَةٗ «جامد، بی حرکت».

﴿صُنۡعَ «آفرینش».

﴿أَتۡقَنَ «محکم واستوار ساخته است».

﴿كُبَّتۡ «نگونسار شود، افکنده شود».

سورۀ قصص

﴿ٱلۡوَٰرِثِينَ «ارث برندگان، وارثان».

﴿هَٰمَٰنَ «نام وزیرفرعون».

﴿أَرۡضِعِيهِۖ «او را شیربده».

﴿ٱلۡتَقَطَ «برگرفت».

﴿فَٰرِغًاۖ «خالی تهی».

﴿كَادَتۡ «نزدیک بود».

﴿تُبۡدِي «آشکارسازد».

﴿قُصي «دنبال کن، جستجو».

﴿جُنُبٖ «دور».

﴿ٱلۡمَرَاضِعَ «پستان زنان شیرده، دایگان».

﴿أَدُلُّ «راهنمایی کنم».

﴿وَٱسۡتَوَىٰٓ «برومندشد، استوارشد».

﴿ٱسۡتَغَٰثَهُ «ازوی یاری خواست».

﴿ٱسۡتَغَٰثَ «یاری خواست، فریادرس طلبید».

﴿وَكَزَ «مشت(محکمی) زد».

﴿يَتَرَقَّبُ «چشم به راه حادثه بود».

﴿ٱلۡأَمۡسِ «دیروز».

﴿يَسۡتَصۡرِخُ «فریاد می‌زد».

﴿يَبۡطِشَ «حمله ورشود، یورش برد».

﴿جَبَّارٗا «زورگو، ستم گر».

﴿أَقۡصَا «دورترین».

﴿يَسۡعَىٰ «باسرعت، شتابان، می‌دوید».

﴿يَأۡتَمِرُونَ «مشورت می‌کنند».

﴿تَوَجَّهَ «روی آورد».

﴿تِلۡقَآءَ «سوء، جانب».

﴿أُمَّةٗ «گروهی، جماعت فراوان».

﴿تَذُودَانِۖ «باز می‌دارند».

﴿يُصۡدِرَ «بازگردند، بروند».

﴿ٱلرِّعَآءُۖ «جمع رعایِی، چوپانان».

﴿ٱسۡتِحۡيَآءٖ «شرم، خجالت، حیا».

﴿ٱسۡتَ‍ٔۡجَرۡ «اجیرکن».

﴿إِحۡدَى «یکی ازآن(دختر)».

﴿هَٰتَيۡنِ «اینان».

﴿حِجَجٖۖ «جمع حجة، سالها».

﴿أَيَّمَا «هرکدام».

﴿سَارَ «حرکت».

﴿جَذۡوَةٖ «شعله آتش».

﴿شَٰطِيِٕ «کناره، کرانه».

﴿ٱلۡبُقۡعَةِ «جایگاه».

﴿ٱسۡلُكۡ «فرو کن».

﴿ٱلرَّهۡبِۖ «ترس».

﴿ذَٰنِكَ «این دوتا».

﴿أَفۡصَحُ «فصیح تر».

﴿رِدۡءٗا «مددکار، یاور».

﴿نَشُدُّ «قوی ونیرومند خواهیم کرد».

﴿عَضُدَ «بازو».

﴿لَا يَصِلُونَ «دست نیابند، نرسند».

﴿فَأَوۡقِدۡ «بیفروز».

﴿ٱلۡمَقۡبُوحِينَ «زشت رویاند، زشت شدگان».

﴿تَطَاوَلَ «دراز یافتند، به درازا کشید».

﴿ثَاوِيٗا «مقیم، ساکن».

﴿وَصَّلۡنَا «یکی پس ازدیگری آوریم».

﴿لَا نَبۡتَغِي «نمی‌خواهیم، خواستار نیستیم».

﴿نُتَخَطَّفۡ «ربوده می‌گردیم».

﴿يُجۡبَىٰٓ «آورده می‌شود».

﴿بَطِرَتۡ «مست ومغرورشده است».

﴿أَغۡوَيۡنَآ «گمراه کردیم».

﴿غَوَيۡنَا «گمراه شدیم».

﴿يَخۡتَارُۗ «بر می‌گزیند».

﴿ٱلۡخِيَرَةُ «گزینش، اختیار».

﴿سَرۡمَدًا «همیشه، پایدار».

﴿بِضِيَآءٍۚ «روشنی».

﴿تَنُوٓأُ «دشوار بود، سنگینی می‌کند».

﴿فَخَسَفۡنَا «فرو بردیم».

﴿وَيۡكَأَنَّ «وای گویی».

﴿عُلُوّٗا «برتری».

﴿فَرَضَ عَلَيۡكَ «فرض(نازل)کرد».

﴿رَآدُّ «باز گرداننده».

﴿مَعَادٖۚ «زادگاه، جایگاه».

﴿تَرۡجُوٓاْ «امیدداشتی».

سورۀ عنکبوت

﴿لَأٓتٖ «خواهدآمد».

﴿أُوذِيَ «اذیت وآزار شد».

﴿يُنشِئُ «آغاز می‌کند، پدید می‌آور د».

﴿تُقۡلَبُونَ «بازگردانیده می‌شود».

﴿حَرِّقُو «بسوزانید».

﴿نَادِي «محافل، مجلس».

﴿سِيٓءَ «اندوهگین شد، ناراحت گردید».

﴿ذَرۡعٗا «دل تنگ شد، تاب وتوان شد».

﴿ٱلرَّجۡفَةُ «زلزله».

﴿مُسۡتَبۡصِرِينَ «بینابودند، بینایان».

﴿ٱلصَّيۡحَةُ «بانگ مرگبار».

﴿أَوۡهَنَ «سست ترین».

جزءبیست ویکم

﴿تَنۡهَىٰ «بازمی‌دارد».

﴿لَا تَخُط «نمی‌نوشتی».

﴿ذَآئِقَةُ «چشنده».

﴿يُتَخَطَّفُ «ربوده می‌گردند».

سورۀ روم

﴿غُلِبَتِ «مغلوب شدند».

﴿أَدۡنَى ٱلۡأَرۡضِ «نزدیکترین سرزمین».

﴿سَيَغۡلِبُونَ «به زودی غالب خواهندشد».

﴿أَثَارُواْ «زیروروکردند، دگرگونی به وجودآوردند».

﴿عَمَرُوه «آبادکردند».

﴿رَوۡضَةٖ‌ «باغ سرسبز، بهشت».

﴿يُحۡبَرُونَ «شادمان و مسرور می‌گردند».

﴿تُمۡسُونَ «شام می‌کنید».

﴿تُظۡهِرُونَ «ظهر می‌کنید».

﴿تَنتَشِرُونَ «پراکنده گشتید».

﴿أَهۡوَنُ «آسان‌تر».

﴿مُنِيبِينَ «توبه کنندگان، رجوع کنندگان، برگشته».

﴿رِّبٗا «سود، ربا».

﴿يَرۡبُوَاْ «فزونی یابد».

﴿لَا يَرۡبُواْ «فزونی نخواهد یافت».

﴿يَصَّدَّعُونَ «متفرق شوند».

﴿يَمۡهَدُونَ «آماده می‌سازند».

﴿تُثِيرُ «برانگیزد، به حرکت درآورد».

﴿مُصۡفَرّٗا «زردرنگ، پژمرده شده».

﴿ضَعۡفٖ «ناتوانی، ضعف».

﴿شَيۡبَةٗۚ «پیری».

﴿لَا يَسۡتَخِفَّن «سبکسرنگردانند».

سورۀ لقمان

﴿لَهۡوَ ٱلۡحَدِيثِ «سخنان بیهوده».

﴿عَمَدٖ «ستون».

﴿صَخۡرَةٍ «تخته سنگ».

﴿عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ «کارهای سترگ».

﴿لَا تُصَعِّرۡ «برمتاب، مگردان».

﴿خَدَّ «رخسار، روی».

﴿مَرَحًا «مغرورانه».

﴿مُخۡتَالٖ «متکبر».

﴿ٱقۡصِدۡ «میانه روی کن، اعتدال رارعایت کن».

﴿مَشۡيِكَ «راه رفتنت».

﴿ٱغۡضُضۡ «بکاه».

﴿أَنكَرَ «زشت ترین».

﴿صَوۡتُ «صدا».

﴿أَسۡبَغَ «ارزانی داشته است، فراوان بخشیده است».

﴿مُّقۡتَصِدٞ «معتدل، میانه رو، راه اعتدال پیش می‌گیرد».

﴿خَتَّارٖ «پیمان شکنان، خیانت پیشگان».

﴿جَازٍ «به عهده می‌گیرد، برآورده کننده».

﴿ٱلۡغَيۡثَ «باران».

﴿غَدٗاۖ «فردا».

﴿مَا تَدۡرِي «نمی‌داند».

سورۀ سجده

﴿وُكِّلَ «گماشته شده است».

﴿تَتَجَافَىٰ «دور می‌شود».

﴿نَسُوقُ «می‌رانیم».

سورۀ احزاب

﴿جَوۡفِ «درون».

﴿أَوۡلَىٰ «سزاوارتر».

﴿مَسۡطُورٗا «نوشته شده».

﴿ٱلۡحَنَاجِرَ «حنجره‌ها».

﴿ٱبۡتُلِيَ «آزمایش شدند».

﴿يَثۡرِبَ «نام شهرمدینه درزمان جاهلیت».

﴿أَقۡطَار «اطراف».

﴿مَا تَلَبَّثُواْ «درک نمی‌کردند».

﴿ٱلۡمُعَوِّقِينَ «بازدارندگان».

﴿هَلُمَّ «بیایید».

﴿أَشِحَّةً «بخل می‌ورزند».

﴿تَدُورُ «می‌چرخد».

﴿سَلَقُوكُم «شما را می‌رنجانند».

﴿بِأَلۡسِنَةٍ حِدَادٍ «تیزوتند».

﴿بَادُونَ «درمیان بادیه نشینان بودند».

﴿ٱلۡأَعۡرَابِ «بادیه نشینان، اعراب».

﴿ٰنَحۡبَ «عهدو پیمان، نذر».

﴿صَيَاصِي «قلعه».

﴿وَقَذَفَ «انداخت».

﴿تَطَ‍ُٔوه «گام نهاده بودید».

﴿سَرَاحٗا «رهاکردن».

جزء بیست و دوم

﴿تَبَرُّجَ «آشکارکردن زینت، خودنمایی».

﴿طَرٗا «حاجت».

﴿زَوَّجۡنَٰكَهَا «او را به ازدواج تو درآوردیم».

﴿أَدۡعِيَآئ «پسرخواندگان».

﴿أَبَآ «پدر».

﴿يُصَلِّي «درود می‌فرستد».

﴿ردَعۡ «بگذار، واگذار».

﴿أَفَآءَ «ارزانی داشته است».

﴿تُرۡجِي «به تاخیراندازی».

﴿تُ‍ٔۡوِيٓ «جای دهی».

﴿عَزَلۡتَ «برکنارساخته ای، دور داشته ای».

﴿رَّقِيبٗا «مراقب، نگهبان».

﴿إِنا «پخته شدن».

﴿مُسۡتَ‍ٔۡنِسِينَ «ننشینید، انس گیرندگان».

﴿يُصَلُّونَ «درود می‌فرستند».

﴿صَلُّواْ «درود بفرستید».

َسَلِّمُواْ «سلام بگویید».

﴿تَسۡلِيمًا «سلام کردنی».

﴿يُدۡنِينَ «فروافکنند».

﴿جَلَٰبِيب «چادرها».

﴿ٱلۡمُرۡجِفُونَ «شایعه پراکنان».

﴿نُغۡرِيَن «می‌شورانیم».

﴿لَا يُجَاوِرُونَكَ «درکنار تو نباشند».

﴿مَّلۡعُونِينَ «طردشدگان، نفرین شدگان».

﴿ثُقِفُوٓاْ «یافت شوند».

﴿قُتِّلُواْ «به سختی کشته خواهندشد».

﴿تَقۡتِيلٗا «کشته شدنی».

﴿مَا يُدۡرِيكَ «تو چه می‌دانی».

﴿سَادَتَنَا «سروران ما».

﴿كُبَرَآءَنَا «بزرگان ما».

﴿سَدِيدٗا«استوار، درست».

﴿أَشۡفَقۡنَ «ترسیدند».

سورۀ سبأ

﴿لَا يَعۡزُبُ «پنهان نمی‌گردد، مخفی نمی‌ماند».

﴿مُمَزَّقٍ «متلاشی، پراکنده».

﴿أَوِّبِي «هم آواز شوید».

﴿أَلَنَّا «نرم کردیم».

﴿سَٰبِغَٰتٖ «زره‌های بلندوفراخ».

﴿قَدِّرۡ «اندازه نگه دار».

﴿ٱلسَّرۡدِۖ «بافتن(حلقه‌ها)».

﴿غُدُوُّهَا «صبحگاهان آن».

﴿رَوَاحُهَا «شامگاهان آن».

﴿أَسَلۡنَا «روان ساختیم».

﴿عَيۡنَ ٱلۡقِطۡرِۖ «چشمه مس(مذاب)».

﴿يَزِغۡ «سرپیچی کند، منحرف شود».

﴿مَّحَٰرِيبَ «معبدها».

﴿تَمَٰثِيلَ «تمثالها».

﴿جِفَانٖ «کاسه‌های غذا خوری».

﴿ٱلۡجَوَابِ «حوضها».

﴿قُدُورٖ «جمع قدر، دیگها».

﴿رَّاسِيَٰتٍۚ «ثابت».

﴿مِنسَأَتَهُۥۖ «عصا».

﴿سَيۡلَ ٱلۡعَرِمِ «سیل ویرانگر».

﴿ذَوَاتَيۡ «دارنده».

﴿أُكُلٍ «میوه‌ها».

﴿خَمۡطٖ «تلخ».

﴿أَثۡلٖ «شوره گز».

﴿سِدۡرٖ «کنار».

﴿فُزِّعَ «اضطراب برطرف شود».

﴿أَلۡحَقۡتُم «به اوملحق ساخته اید».

﴿مَوۡقُوفُونَ «بازداشت شدگان، نگاه داشته شده اند».

﴿ٱلۡغُرُفَٰتِ «غرفه‌های بلندبهشتی، کاخ‌ها».

﴿يُخۡلِف «عوض می‌دهد، جانشین می‌گرداند».

﴿مِعۡشَارَ «یک دهم».

﴿يَقۡذِفُ «می‌افکند».

﴿فَزِعُواْ «مضطرب ونگران شوند».

﴿لَا فَوۡتَ «رهایی نباشد».

﴿ٱلتَّنَاوُشُ «دست یابند».

﴿أَشۡيَاعِ «امثال».

سورۀ فاطر

﴿أُوْلِيٓ أَجۡنِحَةٖ «دارای بالها».

﴿يَصۡعَد «بالا می‌رود».

﴿يَبُورُ «نابودمی‌شود».

﴿عَذۡبٞ «شیرین».

﴿فُرَاتٞ «گوارا».

﴿طَرِيّٗا «تازه».

﴿قِطۡمِيرٍ «پوست نازک هسته خرما».

﴿مُثۡقَلَةٌ «گرانبار».

﴿ٱلۡحَرُورُ «باد سوزان، گرما».

﴿خَلَا «گذشته است».

﴿جُدَدُۢ «راهها».».

﴿بِيضٞ «سفید».

﴿حُمۡرٞ «سرخ رنگ».

﴿غَرَابِيبُ سُودٞ «سیاه پر رنگ».

﴿لَّن تَبُورَ «هرگز نابود نمی‌شود، هر گز زیان وکساد ندارد».

﴿لُغُوبٞ «خستگی، واماندگی».

﴿يَصۡطَرِخُونَ «فریاد می‌زنند، می‌نالند».

﴿مَقۡتٗا «خشم، دشمنی».

﴿أَن تَزُولَاۚ «که منحرف شوند، که بیفتند».

﴿زَالَتَآ «منحرف گرند، بیفتد».

سورۀ یاسین

﴿مُّقۡمَحُونَ «سربالانگاه داشتگان».

﴿ءَاثَٰرَ «آثار، چیزهای به جای گزارده شده».

﴿أَحۡصَيۡنَٰ «شمار کرده ایم».

﴿إِمَامٖ مُّبِينٖ «کتاب روشنگر(لوح محفوظ)».

﴿عَزَّزۡنَا «تقویت کردیم».

جزء بیست وسوم

﴿لَا يُنقِذُونِ «نجات نخواهدداد، رها نمی‌سازند».

﴿لَّدَيۡنَا «نزد ما».

﴿نَسۡلَخُ «برمی‌کشیم، برکنیم».

﴿مُّظۡلِمُونَ «به تاریکی افتادگان، درتاریکی فرو می‌روند».

﴿تَقۡدِيرُ «اندازه گیری، تقدیر».

﴿عَادَ «باز گردد».

﴿ٱلۡعُرۡجُونِ «شاخۀ خرما».

﴿ٱلۡقَدِيمِ «کهنه، خشک».

﴿يَسۡبَحُونَ «شناورند، سیر می‌کنند».

﴿صَرِيخَ «فریاد رسى».

﴿يَخِصِّمُونَ «باهم ستیزه کنان، سرگرم».جدال(ودشمنی)هستند».

﴿تَوۡصِيَة «وصیتی».

﴿ٱلۡأَجۡدَاثِ «قبرها».

﴿يَنسِلُونَ «بشتابند، شتابان بروند».

﴿مَّرۡقَد «خوابگاه».

﴿فِي شُغُلٖ «درکاری، سرگرم شادمانی».

﴿فَٰكِهُونَ «خوشحالند، شادمان هستند».

﴿فَٰكِهَةٞ «میوه».

﴿ٱمۡتَٰزُواْ «جداشوید».

﴿جِبِلّٗا «گروه».

﴿ٱصۡلَوۡ «درآیید».

﴿طَمَس «محو(نابود)کرد».

﴿مَسَخۡنَٰ «مسخ می‌کردیم، میخ کوب می‌کردیم، دگرگون وتبدیلی».

﴿نُنَكِّسۡ «دگرگون کنیم، واژگون کنیم».

﴿مَا يَنۢبَغِي «شایسته نیست».

﴿ذَلَّلۡنَٰ «رام کردیم».

﴿رَكُوب «وسیله سواری».

﴿رَمِيمٞ «پوسیده».

﴿ٱلۡأَخۡضَرِ «سبز».

﴿تُوقِدُونَ «(آتش) می‌افروزید».

سورۀ صافات

﴿ٱلزَّٰجِرَٰتِ «(فرشتگان)بازدارنده، منع کنندگان».

﴿زَجۡرٗا «بازداشتنی».

﴿ٱلتَّٰلِيَٰتِ «تلاوت کنندگان».

﴿دُحُورٗاۖ «راندن، به عقب رانده می‌شوند».

﴿وَاصِبٌ «دایمی، سرمدی».

﴿ثَاقِبٞ «درخشان».

﴿لَّازِبِۢ «چسپنده».

﴿دَٰخِرُونَ «جمع داخر، خواروزجون».

﴿سُرُرٖ «تختها».

﴿مُّتَقَٰبِلِينَ «روبه روی یکدیگر».

﴿كَأۡسٖ «جام(شراب)».

﴿غَوۡلٞ «تبهکاری، فساد».

﴿يُنزَفُونَ «مست شوند».

﴿قَٰصِرَٰتُ «فروهشته».

﴿ٱلطَّرۡفِ «دیده، نگاه».

﴿بَيۡضٞ «جمع بیضه، تخمها، مراد تخم‌های شترمرغ است».

﴿مَّكۡنُونٞ «پنهان، درپرده پوشیده اند».

﴿مَدِينُونَ «کیفرمان می‌دهند، سزاداده شدگان».

﴿تُرۡدِينِ «مرابه هلاکت افکنی».

﴿ٱلۡمُحۡضَرِينَ «احضارشدگان».

﴿شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ «درخت تلخ زقوم».

﴿طَلۡعُهَا «شکوفه انی».

﴿مَالِ‍ُٔونَ «پر می‌کنند».

﴿شَوۡبٗا «آمیزه ای».

﴿حَمِيمٖ «آب داغ، آب گرم وسوزان».

﴿يُهۡرَعُونَ «شتابان می‌روند».

﴿مُّنذِرِينَ «هشداردهندگان».

﴿ٱلۡمُنذَرِينَ «هشداریافتگان».

﴿ٱلۡمُجِيبُونَ «اجابت کنندگان».

﴿ٱلۡكَرۡبِ «اندوه».

﴿سَقِيمٞ «بیمار».

﴿رَاغَ «پنهانی رفت».

﴿يَزِفُّونَ «می‌شتافتند، دوان دوان آمدند».

﴿تَنۡحِتُونَ «می‌تراشید».

﴿أَسۡلَمَا «هردوتسلیم شدند».

﴿تَلَّ «افکند، برخاک».

﴿لِلۡجَبِينِ «پشیمانی».

﴿ٱلۡمُسۡتَبِينَ «روشنگر».

﴿بَعۡلٗا «بت بعل».

﴿أَبَقَ «گریخت».

﴿ٱلۡمَشۡحُون «پر».

﴿سَاهَمَ «درقرعه شرکت کرد، قرعه زدند».

﴿ٱلۡمُدۡحَضِينَ «مغلوبان، قرعه بنام اوافتاد، مغلوب شد».

﴿ٱلۡتَقَمَهُ «بلعید».

﴿ٱلۡحُوتُ «ماهی بزرگ».

﴿مُلِيمٞ «سزاوار سر زنش بود».

﴿ٱلۡعَرَآءِ «سرزمین خشک(وخالی ازگیاه)».

﴿يَقۡطِينٖ «کدو».

﴿فَٰتِنِينَ «گول زنندگان، فریب دهندگان، گمراه کنید».

﴿صَالِ «درآینده، راهی».

﴿ٱلصَّآفُّونَ «به صف ایستادگان».

﴿سَاحَت «آستانه».

سورۀ صاد

﴿وَّلَاتَ «نبود».

﴿حِينَ «زمان».

﴿مَنَاصٖ «نجات».

﴿ٱخۡتِلَٰقٌ «دروغ، ساختگی».

﴿يَرۡتَقُواْ «بالاروند».

﴿مَهۡزُومٞ «شکست خورده».

﴿ٱلۡأَوۡتَادِ «جمع وتد، میخها».

﴿عِقَابِ «عقوبت».

﴿فَوَاق «بازگشت، مهلت».

﴿قِطَّنَا «بهره ما، نصیب مان».

﴿ذَا ٱلۡأَيۡدِۖ «صاحب نیرو و قوت».

﴿فَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ «سخنان فصیح، سخن فیصله کننده».

﴿تَسَوَّرُواْ «بالا رفتند».

﴿ٱلۡمِحۡرَابَ «عبادتگاه».

﴿فَزِعَ «وحشت کرد».

﴿لَا تُشۡطِطۡ «ستم نکن، ازحق دورمشو».

﴿تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ «نودونه».

﴿نَعۡجَةٗ «میش».

﴿أَكۡفِلۡنِي «به من واگذار».

﴿عَزَّنِي «بر من غلبه کرده».

﴿ٱلۡخُلَطَآءِ «شریکان، آمیزگاران».

﴿ٱلۡفُجَّارِ «جمع فاجر، بدکاران».

﴿عُرِضَ «عرضه شد».

﴿ٱلصَّٰفِنَٰتُ ٱلۡجِيَادُ «اسبان چابک تیزرو».

﴿تَوَارَتۡ «پنهان شد».

﴿مَسۡحَۢا «دست کشید، نوازش کرد».

﴿ٱلسُّوقِ «جمع ساق، ساقها».

﴿ٱلۡأَعۡنَاقِ «جمع عنق، گردنها».

﴿جَسَدٗا «پیکر، جسد».

﴿رُخَآءً «به نرمی، آرام».

﴿حَيۡثُ أَصَابَ «هرکجا می‌خواست برود».

﴿كُلَّ بَنَّآءٖ «معمار، بنا».

﴿غَوَّاصٖ «غواص، ملوان، فرورونده در دریا».

﴿لَزُلۡفَىٰ «قرب، مقام بالا».

﴿حُسۡنَ مَ‍َٔابٖ «بازگشت نیکو».

﴿نُصۡبٖ «رنج، مشقت».

﴿ٱرۡكُضۡ «بکوب».

﴿مُغۡتَسَلُۢ «برای شستشو».

﴿ضِغۡثٗا «شاخه‌ها، دسته ای ازساقه‌های گندم، خوشه».

﴿لَا تَحۡنَثۡ «سوگند خود را مشکن».

﴿ٱلۡأَخۡيَارِ «نیکان، خوبان».

﴿أَتۡرَابٌ «همسال».

﴿نَّفَادٍ «پایان، نابودی».

﴿غَسَّاقٞ «خونابه».

﴿مُّقۡتَحِمٞ «وارد می‌شود».

﴿لَا مَرۡحَبَۢا «خوشامد مباد».

﴿صَالُواْ «داخل شدگان، واردشوندگان».

﴿ٱلۡأَشۡرَارِ «اشرار، افراد بد».

﴿سِخۡرِيًّا «مسخره، حقیروناچیز».

﴿زَاغَتۡ «منحرف شده است، دور مانده».

﴿ۢٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ «جماعت بلندقدر، عالم بالا، فرشتگان».

﴿ٱلۡمُتَكَلِّفِينَ «متکلفان، مدعیان».

سورۀ زمر

﴿يُكَوِّرُ «می‌پیچد».

﴿خَوَّل «بخشید».

﴿مَّبۡنِيَّةٞ تَجۡرِي «بناشده».

﴿سَلَكَ «به جریان درآورد».

﴿يَنَٰبِيعَ «جمع ینبوع، چشمه‌ها».

﴿يَهِيجُ «خشک می‌شود».

﴿حُطَٰمًا «ریزه ریزه، کوبیده، خشکیده».

﴿مُّتَشَٰبِهٗا «همانند، متشابه».

﴿مَّثَانِيَ «مکرر، گردانها».

﴿تَقۡشَعِرُّ «به لرزه می‌افتد، موی راست شود».

﴿تَلِينُ «نرم می‌شود».

﴿غَيۡرَ ذِي عِوَجٖ «بی هیچ انحراف وکجی».

﴿مُتَشَٰكِسُونَ «باهم اختلاف ومشاجره دارند، کشمکش کنندگان».

﴿سَلَمٗا «مختص، تسلیم، خالص».

﴿مَيِّتٞ «مرده، خواهی مرد».

﴿مَّيِّتُونَ «مردگان، خواهندمرد».

جزءبیست وچهارم

﴿ٱشۡمَأَزَّتۡ «متنفر می‌شود، بیزار می‌گردد».

﴿يَٰحَسۡرَتَىٰ «ای افسوس بر من».!

﴿فَرَّطتُ «کوتاهی کردم».

﴿فَرَّط «کوتاهی کرد».

﴿جَنۢبِ ٱللَّهِ «حق خدا، ناحیۀ خدا».

﴿مَقَالِيدُ «کلید‌ها».

﴿مَطۡوِيَّٰتُۢ «درهم پیچیده».

﴿صَعِقَ «بی هوش شده، مرد».

﴿أَشۡرَقَتِ «درخشیده، روشن شد».

﴿وُضِعَ «نهاد شد، گزارده شد».

﴿جِاْيٓءَ «آورده شدند، بیاورند».

﴿زُمَرًاۖ «گروه گروه، دسته دسته».

﴿خَزَنَت «جمع خازن، نگهبانان».

﴿طِبۡتُمۡ «خوش باشید، پاکیزه بوده اید».

﴿حَآفِّينَ «گردندگان، فرا گیرندگان، بر گرد».

سورۀ غافر

﴿ذِي ٱلطَّوۡلِۖ «صاحب نعمت».

﴿أَمَتَّنَا «ما را میراندی».

﴿أَحۡيَيۡتَنَا «ما را زنده کردی».

﴿ٱلتَّلَاقِ «ملاقت، روزقیامت».

﴿بَٰرِزُونَۖ «نمودار، آشکارشوند، نمایان هستند».

﴿ٱلۡأٓزِفَةِ «نزدیک، مراد قیامت است».

﴿يُطَاعُ «پذیرفته شود، فرمانبری شود».

﴿وَاقٖ «نجات دهنده، پنهان دهنده».

﴿ظَٰهِرِينَ «چیرگان، پیروزید».

﴿يَوۡمَ ٱلتَّنَادِ «روزفریاد، روزی که یکدیگر را صدا می‌کنند».

﴿تَبَابٖ «تباهی، هلاکت، زیان».

﴿أُفَوِّضُ «وامی‌گذارم، می‌سپارم».

﴿ٱلۡمُسِيٓءُۚ «بدکار».

﴿ٱلسَّلَٰسِل «جمع سلسله، زنجیرها».

﴿يُسۡحَبُونَ «کشیده می‌شودند».

﴿يُسۡجَرُونَ «افروخته می‌شوند».

سورۀ فصلت

﴿غَيۡرُ مَمۡنُونٖ «بی پایان».

﴿أَقۡوَٰتَ «جمع قوت، خوراکیها، روزی‌ها».

﴿دُخَانٞ «دود».

﴿طَآئِعِينَ «فرمانبرداران، به دلخواه».

﴿صَرۡصَرٗا «شدید، بسیارسرد».

﴿تَسۡتَتِرُونَ «پنهان می‌کردید».

﴿يَسۡتَعۡتِبُواْ «پوزش بخواهند».

﴿ٱلۡمُعۡتَبِينَ «اجابت شدگان، پذیرفته شدگان».

﴿قَيَّضۡنَا «قراردادیم، برگماشتیم».

﴿قُرَنَآءَ «جمع قرین، همنشینیانی».

﴿ٱلۡغَوۡاْ «جنجال کنید، سخن بیهوده بگویید».

﴿أَسۡوَأَ «بدترین».

﴿ٱلۡأَسۡفَلِينَ «پست ترین، پایین ترین».

﴿مَا تَشۡتَهِيٓ «هرچه دلتان بخواهد، آنچه هوس کند».

﴿نَزۡغٞ «وسوسه».

﴿لَا يَسۡ‍َٔمُونَ «خسته نمی‌شوند».

﴿خَٰشِعَةٗ «خشک، بی جان».

﴿ذُو عِقَابٍ «دارای مجازات».

جزء بیست وپنجم

﴿أَكۡمَامِ «شکوفه‌ها، غلاف».﴿ءَاذَنَّٰكَ «عرضه داشتیم».

﴿عَرِيضٖ «فراوان، پهناور».

﴿ٱلۡأٓفَاقِ «اقطارونواحی، آفاق».

سورۀ شوری

﴿يَتَفَطَّرۡنَ «شکافته و متلاشی شوند».

﴿يَذۡرَؤُ «پراکنده می‌کند».

﴿شَرَعَ «تشریع کرد، آیین نهاد».

﴿كَبُرَ «گران است».

﴿ٱدۡعُ «دعوت کن».

﴿ٱسۡتَقِمۡ «پایدار واستقامت ورز».

﴿دَاحِضَةٌ «بی اساس، باطل».

﴿يُمَارُونَ «جدال می‌کنند».

﴿ٱلۡمَوَدَّةَ «محبت».

﴿يَمۡحُ «محو می‌کند».

﴿ٱلۡغَيۡثَ «باران».

﴿لۡجَوَارِ «کشتیهای روان».

﴿ٱلۡأَعۡلَٰمِ «کوهها».

﴿يَظۡلَلۡنَ «می‌مانند».

﴿رَوَاكِدَ «بی‌حرکت، ثابت».

﴿يُوبِقۡ «هلاک می‌سازد، نابود می‌کند».

﴿شُورَىٰ «مشورت».

﴿نَّكِيرٖ «انکار».

﴿يُزَوِّجُ «(پسر ودخترهردو)باهم می‌دهد، جفت هم می‌کند».

﴿عَقِيمًا «نازا، عقیم».

﴿تَصِيرُ ٱلۡأُمُورُ «بازمی‌گردد».

سورۀ زخرف

﴿صَفۡحًا «روگردانی، اعراض».

﴿بَطۡشٗا نیرومندی».

﴿مَضَىٰ «گذشت».

﴿تَسۡتَوُۥاْ «قرارگیرد».

﴿مُقۡرِنِينَ «توانایان، به زیرفرمان آورندگان، توان».

﴿جُزۡءًاۚ «بخشی، جزِ ئی».

﴿يُنَشَّؤُاْ «پرورده می‌شود، آراسته گردد».

﴿ٱلۡحِلۡيَةِ «زیور، زشت».

﴿مُسۡتَمۡسِكُونَ «چنگ زدگان، تمسک می‌جویند».

﴿مُّقۡتَدُونَ «پیروی کنندگان، اقتدا می‌کنیم».

﴿بَرَآءٞ «بیزارم».

﴿فَطَرَ «آفرید».

﴿ٱلۡقَرۡيَتَيۡنِ «دوشهر(مکه وطایف)».

﴿سُخۡرِيّٗا «به کار گرفته شده، به خدمت گیرند، مسخره».

﴿سُقُفٗا «سقفهایی».

﴿فِضَّةٖ «نقره».

﴿مَعَارِجَ «نردبانها».

﴿يَظۡهَرُونَ «بالاروند، برآیند».

﴿زُخۡرُفٗاۚ «تجمل وزینت فراوان».

﴿يَعۡشُ «رویگردان وغافل شود، برتابد».

﴿نُقَيِّضۡ «برمی‌گماریم».

﴿بُعۡدَ «دوری، فاصله».

﴿مُشۡتَرِكُونَ «شرکت کنندگان، شریک هستید».

﴿أَسۡوِرَةٞ «دستبندها».

﴿مُقۡتَرِنِينَ «صف کشیده، دوشادوشی».

﴿فَٱسۡتَخَفَّ «بی‌خرد وسبک شمرد».

﴿ءَاسَفُو «خشم آوردند».

﴿يَصِدُّونَ «داد و فریاد زدند، سر صداراه اندازند».

﴿يَخۡلُفُونَ «جانشین شوند».

﴿لَا تَمۡتَرُنَّ «هر گز شک نکنید».

﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ «جمع خلیل، دوستان».

﴿تُحۡبَرُونَ «مکرم می‌شوید، شادمان و خوش حال می‌شوید».

﴿صِحَافٖ «سینی‌ها، کاسه‌ها».

﴿أَكۡوَابٖۖ «جمع کوب، جامها، کوژه‌ها».

﴿تَلَذُّ «لذت می‌برد».

﴿لَا يُفَتَّرُ «کاهش نمی‌یابد».

﴿أَبۡرَمُوٓاْ «استوار کردند، تصمیم قاطع گرفتند».

﴿مُبۡرِمُونَ «تصمیم گیرندگان، استوار کنان».

سورۀ دخان

﴿يُفۡرَقُ «فیصله(وتدبیر)می‌شود».

﴿ٱرۡتَقِبۡ «منتظر باش، چشم براه باش».

﴿دُخَانٖ «دود».

﴿مُعَلَّمٞ «آموزش یافته، یادداده».

﴿عَآئِدُونَ «باز گشتگان، باز گردید».

﴿أَدُّوٓاْ «بسپارید، واگذارید».

﴿فَأَسۡرِ «شبانه بیر».

﴿رَهۡوًاۖ «آرام، گشاده».

﴿فَٰكِهِينَ «در نعمت سر برندگان، شمارمال بودند».

﴿مَا بَكَتۡ «نگریست».

﴿مُنشَرِينَ «برانگیخته‌گان، زنده شدگان».

﴿مَّوۡلٗى «دوستی».

﴿كَٱلۡمُهۡلِ «مس گداخته».

﴿يَغۡلِي «می‌جوشد».

﴿كَغَلۡيِ «جوشش».

﴿فَٱعۡتِلُوهُ «به سختی بکشی، پرتاب کنید».

﴿سَوَآءِ ٱلۡجَحِيمِ «به میان دوزخ».

﴿صُبُّواْ «بریزید».

﴿ذُقۡ «بچش».

سورۀ جاثیه

﴿يُصِرُّ «اصرار ورزد، اصرار داده».

﴿ٱجۡتَرَحُواْ «بدست آوردند، مرتکب شدند».

﴿ٱلدَّهۡرُ «روزگار، طبیعت».

﴿جَاثِيَةٗۚ «به زانو درآمده، بر سر زانو‌ها نشسته».

﴿نَسۡتَنسِخُ «می‌نوشتیم، ضبط می‌کردیم».

﴿مَّا نَدۡرِي «ما نمی‌دانیم».

﴿بِمُسۡتَيۡقِنِينَ «یقین دارندگان، باور دارندگن».

جزء بیست وششم

سورۀ احقاف

﴿أَثَٰرَةٖ «بازمانده، اثری، بقیه».

﴿بِدۡعٗا «نوظهور، نوبر، تازه».

﴿كُرۡهٗا «دشواری، رنج وشقت».

﴿ثَلَٰثُونَ «سی».

﴿نَتَجَاوَزُ «می‌گذاریم، درگذریم».

﴿أَذۡهَبۡتُمۡ «ازبین بردید».

﴿ٱلۡأَحۡقَافِ «ریگستان‌ها، احقاف».

﴿عَارِضٗا «ابری».

﴿مُّسۡتَقۡبِلَ «روآورنده».

﴿أَوۡدِيَت «جمع وادی، دره‌ها، وادیها».

﴿قُرۡبَانًا «برای تقرب ونزدیکی، تقرب».

﴿نَفَرٗا «گروهی، تنی».

﴿يُجِرۡكُم «شمارا پناه دهد».

﴿لَمۡ يَعۡيَ «درمانده نشده، خسته نگردید».

سورۀ محمد

﴿أَضَلَّ «نابودکرد، گمراه کرد».

﴿كَفَّرَ «دورساخت، بخشید».

﴿أَصۡلَحَ «اصلاح نمود».

﴿بَالَ «کار، حال».

﴿فَضَرۡبَ ٱلرِّقَابِ «زدن گردنها، گردنها را بزنید».

﴿أَثۡخَنتُمُو «ازپای درآوردید، کشتید».

﴿ٱلۡوَثَاقَ «بند، بستن».

﴿فِدَآءً «فدیه(بگیرید)».

﴿عَرَّفَ «بیان داشته است، شناسانده است».

﴿فَتَعۡسٗا «هلاک، وای، مرگ».

﴿غَيۡرِ ءَاسِنٖ «غیر فاسد، بدبو نشده».

﴿خَمۡرٖ «باده، شراب(ناب)».

﴿مُّصَفّٗىۖ «خالص، مصفی».

﴿أَمۡعَآءَ «روده‌ها».

﴿ءَانِفًاۚ «الآن، اکنون».

﴿أَشۡرَاطُ «جمع شرط، نشانه، علامت‌ها».

﴿ٱلۡمَغۡشِيِّ «بیهوش شده».

﴿أَوۡلَىٰ «شایسته تر، سزاورباد».

﴿أَصَمَّ «کرنمود».

﴿أَقۡفَال «جمع قفل، قفلها».

﴿سَوَّلَ «بیاراست، زینت داد».

﴿أَمۡلَىٰ «فریب داد».

﴿إِسۡرَارَ «پنهانکاری، نهان داشتن».

﴿أَضۡغَٰن «جمع ضغن، کینه‌ها».

﴿لَحۡنِ ٱلۡقَوۡلِۚ «آهنگ گفتار، طرزسخن گفتن».

﴿لَن يَتِر «هرگز نکاهد، نخواهدکاست».

﴿يُحۡف «سختی ورزد، اصرارکند».

سورۀ فتح

﴿تَقَدَّمَ «پیشین، گذشته، سابق گذشت».

﴿تَأَخَّرَ «پسین، آینده، پس مانده».

﴿ٱلظَّآنِّينَ «گمان برندگان».

﴿تُعَزِّرُو «یاری کنید».

﴿تُوَقِّرُو «بزرگ دارید، تعظیم کنید».

﴿مَغَانِمَ «غنایم، غنیمها».

﴿أَظۡفَرَ «پیروزی داد، پیروزگردند».

﴿ٱلۡهُدَىٰ «قربانی».

﴿مَعۡكُوفًا «نگاه داشته شده، محبوس».

﴿تَطَ‍ُٔوه «پایمال کنید، نابود کنید».

﴿مَّعَرَّةُۢ «گناه، ننگ ورنج».

﴿تَزَيَّلُواْ «جدا شده بودند».

﴿ٱلۡحَمِيَّةَ «تعصب ونخوت، حمیت».

﴿أَلۡزَمَ «ملزم ساخت، همراه داشت».

﴿مُحَلِّقِينَ «سر تراشیدگان».

﴿مُقَصِّرِينَ «کوه تاه کردگان».

﴿سِيمَا «نشانه».

﴿شَطۡ‍ٔ «بوته، جوانه».

﴿ٱسۡتَوَىٰ «راست ایستاد».

﴿‍َٔازَرَ «تقویت کرد، استوار کنند».

﴿ٱسۡتَغۡلَظَ «محکم کردیم، سطبر گردد».

﴿سُوقِ «جمع ساق، تنه، پا».

﴿ٱلزُّرَّاعَ «جمع زارع، کشاورزان».

سورۀ حجرات

﴿لَا تُقَدِّمُواْ «پیش دستی نکنید».

﴿يَغُضُّونَ «پایین می‌آورند».

﴿ٱمۡتَحَنَ «آزموده است، خالص گردانیده».

﴿ٱلۡحُجُرَٰتِ «جمع حجره، حجره‌ها، اتاقها».

﴿حَبَّبَ «محبوب ودوست داشتنی گرداند».

﴿كَرَّهَ «ناپسند گرداند».

﴿تَفِيٓءَ «بازگردد».

﴿لَا تَلۡمِزُوٓاْ «عیبجوئی نکنید، نکوهش نکنید».

﴿لَا تَنَابَزُواْ «بالقب زشت نخوانید، یکدیگر را به القاب زشت وناپسند ملقب نکنید».

﴿لَا تَجَسَّسُواْ «تجسس نکنید، کنجکاوی نکنید».

﴿لَا يَغۡتَب «غیبت نکند».

﴿لَا يَلۡتَ «نمی‌کاهد، نکاهد».

﴿يَمُنُّونَ «منت می‌گذارند».

سورۀ قاف

﴿رَجۡعُۢ «بازگشت».

﴿مَّرِيجٍ «سرگردان، پریشان، آشفته».

﴿فُرُوجٖ «شکاف‌ها».

﴿بَاسِقَٰتٖ «بلند قامت».

﴿نَّضِيدٞ «برهم چیده، به هم پیوسته».

﴿عَيِينَا «ناتوان بوده ایم، عاجز ماندیم».

﴿حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ «شاهرگ گردن».

﴿يَتَلَقَّى «فرا می‌گیرند».

﴿ٱلۡمُتَلَقِّيَانِ «دو( فرشته)فراگیرنده».

﴿قَعِيدٞ «نشسته».

﴿عَتِيدٞ «آماده، حاضر».

﴿عَنِيدٖ « سرکش».

﴿مَّنَّاعٖ «بسیار باز دارنده».

﴿مُعۡتَدٖ «تجاوز گر».

﴿مُّرِيبٍ «شکاک».

﴿سَكۡرَةُ «سختی، سکرات».

﴿تَحِيدُ «گریزان، می‌گریختی».

﴿سَآئِقٞ «سوق دهنده».

﴿غِطَآءَ «پرده».

﴿هَلِ ٱمۡتَلَأۡتِ «آیاپر شده‌ای»؟!.

﴿مَّزِيدٖ «افزون».

﴿نَقَّبُواْ «جستجو کردند، کاویدند».

﴿مَّحِيصٍ «گریزگاه».

﴿سِرَاعٗاۚ «شتابان».

سورۀ ذاریات

﴿ٱلذَّٰرِيَٰتِ «پاشندگان، بادهای که(خاک را)می‌پراکند».

﴿ذَرۡوٗا «پاشیدنی، پراکندن».

﴿وِقۡرٗا «بارسنگین».

﴿فَٱلۡجَٰرِيَٰتِ «روندگان، کشتیها».

﴿ٱلۡمُقَسِّمَٰتِ «بخش کنندگان، تقسیم کنندگان».

﴿ٱلۡحُبُكِ «راهها، تودرتو».

﴿يُؤۡفَكُ «دورنگه داشته می‌شود».

﴿ٱلۡخَرَّٰصُونَ «دروغ گویان».

﴿سَاهُونَ «غفلت کنندگان، بی‌خبران».

﴿يُفۡتَنُونَ «گداخته می‌شوند، عذاب می‌گردند، آزموده شوند».

﴿يَهۡجَعُونَ «می‌خوابیدند».

﴿صَرَّةٖ «فریاد».

﴿صَكَّتۡ «زد، سیلی زد».

جزءبیست وهفتم

﴿رَكۡن «قدرت، لشکر، ارکان حکومت».

﴿ذَنُوبٗا «بهره».

سورۀ طور

﴿رَقّٖ «صحیفه‌ای، پوستی».

﴿مَّنشُورٖ «گشوده، گسترده».

﴿ٱلۡبَيۡتِ ٱلۡمَعۡمُورِ «خانۀ آبادان، بیت المعمور».

﴿ٱلۡمَسۡجُورِ «مملو، آکنده».

﴿دَافِعٖ «دورکننده، دفع کننده».

﴿مَوۡرٗا «لرزیدن، خزیدنی، حرکت و اضطراب».

﴿دَعًّا «راندنی، با خشونت فرو انداختن».

﴿مَآ أَلَتۡنَٰ «چیزی نمی‌کاهیم، نکاستیم».

﴿رَهِينٞ «گرو، گروگان».

﴿رَيۡبَ ٱلۡمَنُونِ «حوادث روزگار، مرگ، گمان مرگ».

﴿أَحۡلَٰمُ «جمع حلم، خردها، عقلها».

﴿طَاغُونَ «طغیانگر، گردن کش».

﴿تَقَوَّلَ «بافته، از پیش خود ساخته است».

﴿ٱلۡمُصَۜيۡطِرُونَ «جمع مصیطر، غالب وچیره، فرمان فرمایان، تسلط دارند».

﴿مَّغۡرَمٖ «تاوان، غرامت».

﴿مُّثۡقَلُونَ «سنگین باران».

﴿كِسۡفٗا «پاره ای».

﴿مَّرۡكُومٞ «متراکم».

﴿أَعۡيُنِنَا «چشم ما، زیر نظر ما، در حفاظت ما».

﴿إِدۡبَٰرَ «پشت کردن، ناپدید شدن».

سورۀ نجم

﴿هَوَىٰ «فرودافتد».

﴿ذُو مِرَّةٖ «نیرومندی».

﴿دَنَا «نزدیک شد».

﴿تَدَلَّىٰ «فرودآمد، نزدیکترشد».

﴿قَابَ قَوۡسَيۡنِ «به قدر دوکمان».

﴿سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ «درخت سدرمنتهی، مکانی در آسمان».

﴿قِسۡمَةٞ «تقسیم».

﴿ضِيزَىٰٓ «غیرعادلانه».

﴿تَسۡمِيَةَ «نامگذاری، نامیدن».

﴿مَبۡلَغُهُم «حد، منتها، اندازه».

﴿ٱللَّمَمَ «صغائر، گناهان کوچک».

﴿أَجِنَّةٞ «جمع جنین، جنینها».

﴿جنين «بچه‌ای که در شکم مادرش است».

﴿أَكۡدَىٰٓ «خودداری کرد».

﴿وَفَّىٰٓ «وفا دار بود».

﴿ٱلۡأَوۡفَىٰ «(پاداش)کامل وتمام، کافی».

﴿أَضۡحَكَ «خنداند».

﴿أَبۡكَىٰ «گریاند».

﴿أَمَاتَ «میراند».

﴿أَحۡيَا «زنده ساخت».

﴿تُمۡنَىٰ «ریخته شود».

﴿ٱلنَّشۡأَةَ «پدیدآوردن».

﴿أَغۡنَىٰ «بی نیاز کرد».

﴿أَقۡنَىٰ «سرمایه بخشید، نگاهداشت».

﴿ٱلشِّعۡرَىٰ «نام ستاره شعری که درجاهلیت پرستیده می‌شد».

﴿أَطۡغَىٰ «سرکش تر».

﴿ٱلۡمُؤۡتَفِكَةَ «زیروروشده، واژگون شده، شهرهای قوم لوط».

﴿أَهۡوَىٰ «فرودآورد، نابودکرد».

﴿سَٰمِدُونَ «جمع سامد، غافلان، هوسرانان».

سورۀ قمر

﴿مُّسۡتَمِرّٞ «گذرا، قوی».

﴿مُزۡدَجَرٌ «بازداشتنی، دوری گزیدن».

﴿فَتَوَلَّ «روی بگردان».

﴿نُّكُرٍ «ناپسند، ناخوش آیند، وحشتناک».

﴿ٱزۡدُجِرَ «رانده شده است، درشتی کردند، آزردند».

﴿مُّنۡهَمِرٖ «فروریزنده».

﴿دُسُرٖ «جمع دسار، میخها».

﴿كُفِرَ «کفر ورزیده بود، کافر شده بود».

﴿مُّدَّكِرٖ «پند گیرنده».

﴿تَنزِعُ «بر می‌کند، برمی‌انداخت».

﴿أَعۡجَازُ «تنه‌ها».

﴿مُّنقَعِرٖ «کنده شده، ریشه کن شده».

﴿سُعُرٍ «دیوانگی».

﴿أَشِرٞ «متکبر، خودپسند».

﴿مُّحۡتَضَرٞ «حاضرشده، به نوبت خود حاضر شود».

﴿تَعَاطَىٰ «دست بکارشد».

﴿عَقَرَ «پی کرد».

﴿هَشِيمِ «گیاه خشک، برگ خشکیده».

﴿ٱلۡمُحۡتَظِرِ «خردشده، علوفۀ بجای مانده درآغل چهارپایان».

﴿حَاصِبًا «سنگریزه، شن باد تند».

﴿سَحَرٖ «سحرگاهان».

﴿أَدۡهَىٰ «سخت تر، هراسناکتر».

﴿أَمَرُّ «تلخ‌تر».

﴿سَقَرَ «آتش دوزخ».

﴿لَمۡحِۢ بِٱلۡبَصَرِ «چشم برهم زدن».

﴿أَهۡلَكۡنَآ أَشۡيَاعَكُمۡ «همانند، پیروان».

﴿مُّسۡتَطَرٌ «نوشته شده».

﴿مَقۡعَدِ صِدۡقٍ «مجلس وجایگاه صدق، مجلس راستی».

﴿مَلِيكٖ «پادشاه بزرگ، فرمانرواه».

﴿مُّقۡتَدِرِۢ «نیرومند، مقتدر».

سورۀ رحمان

﴿حُسۡبَانٖ «حساب منظم، نظم ونظام».

﴿أَنَامِ «مردمان».

﴿ذُو ٱلۡعَصۡفِ «دارای قشروپوسته، دارندۀ برگ».

﴿ٱلرَّيۡحَانُ «گیاهان خوشبو، ریحان».

﴿ءَالَآءِ «نعمتها».

﴿ٱلۡفَخَّارِ «سفال».

﴿يَلۡتَقِيَانِ «بایکدیگربرخورد می‌کنند، بهم رسنده».

﴿بَرۡزَخٞ «حایل، مانع».

﴿لَّا يَبۡغِيَانِ «بریکدیگرغلبه نمی‌کند، باهم دیگرآمیخته نمی‌گردد».

﴿ٱللُّؤۡلُؤُ «مروارید».

﴿ٱلۡمُنشَ‍َٔاتُ «کشتیها».

﴿ذُو ٱلۡجَلَٰلِ «دارای عظمت».

﴿شَأۡنٖ «کاری».

﴿نَفۡرُغُ «به(حساب شما)می‌پردازیم، رسیدگی می‌کنیم».

﴿ٱلثَّقَلَانِ «دوگرانمایگان، دوگروه انس وجن»

.﴿تَنفُذُواْ «بگذرید».

﴿أَقۡطَارِ «جمع قطر، کناره‌ها، نواحی».

﴿سُلۡطَٰنٖ «نیرو، غلبه، قدرت».

﴿شُوَاظٞ «شعله، آتش بی‌دود».

﴿نُحَاسٞ «دود».

﴿وَرۡدَةٗ «گل سرخ، سرخ گون».

﴿دِهَانِ «چرم، روغن مذاب».

﴿نَوَٰصِي «جمع ناصیه، پیشانی، موی جلوسر».

﴿أَقۡدَامِ «جمع قدم، پاها».

﴿حَمِيمٍ «آب جوشان».

﴿ءَان «بسیارداغ، سوزان».

﴿ذَوَاتَآ أَفۡنَانٖ «دوباغ دارای درختان وشاخسارها».

﴿بَطَآئِنُ «جمع بطانه، آسترها».

﴿إِسۡتَبۡرَقٖۚ «دیبای ضخیم».

﴿جَنَى «میوۀ رسیده».

﴿دَانٖ «نزدیک، دردسترس».

﴿طمث «آمیختن، مقاربت کردن، تماس».

﴿مُدۡهَآمَّتَانِ «دوبهشت سبز، سبزمتمایل به سیاهی».

﴿نَضَّاخَتَانِ «جوشان، فوران کنان».

﴿رُمَّانٞ «انار».

﴿خَيۡرَٰتٌ حِسَانٞ «نیکوزنان زیبا، زنان نیک سیرت و صورت».

﴿رَفۡرَفٍ «بالشها».

﴿خُضۡرٖ «سبز».

﴿عَبۡقَرِيٍّ «فرشهای بی‌نظیر».

سورۀ واقعه

﴿ٱلۡوَاقِعَةُ «واقعۀ قیامت، فرود آینده، رخ دهنده».

﴿خَافِضَةٞ «خوار کننده، پایین آورنده».

﴿رَّافِعَةٌ «بالابرنده، برافرازنده».

﴿رُجَّتِ «بلرزد، جنبانده شود، به تکان انداخته شود».

﴿رَجّٗا «لرزاندن، جنباندن، بشدت بلرزد».

﴿بُسَّتِ «کوبیده ومتلاشی شوند».

﴿بَسّٗا «کوبیدن، متلاشی، ریزه ریزه».

﴿هَبَآءٗ «غبار، گرد».

﴿مُّنۢبَثّٗا «پراکنده».

﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَيۡمَنَةِ «یاران دست راست».

﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشۡ‍َٔمَةِ «یاران دست چپ».

﴿ثُلَّةٞ «گروهی، پاره، دسته».

﴿مَّوۡضُونَة «مرصع، زربفت».

﴿مُّخَلَّدُونَ «جاودانان».

﴿أَبَارِيقَ «جمع ابریق، کوزه‌ها».

﴿لَّا يُصَدَّعُونَ «سر درد نگیرند».

﴿لَا يُنزِفُونَ «بیهوش نشوند».

﴿تَأۡثِيمًا «گناه آلود، گفتار گناه».

﴿مَّخۡضُودٖ «بی خار».

﴿طَلۡحٖ «درختان موز».

﴿مَّنضُودٖ «به هم پیچیده، پر بار وتو بر تو».

﴿مَّمۡدُودٖ «گسترده، کشیده».

﴿مَّسۡكُوبٖ «ریزان، جاری، روان».

﴿أَبۡكَارًا «جمع بکر، دوشیزگان».

﴿عُرُبًا «شوهر دوستان، شیفته».

﴿أَتۡرَابٗا «هم سن وسال».

﴿يَحۡمُومٖ «دودهای متراکموسیاه».

﴿يُصِرُّونَ «اصرار می‌ورزند».

﴿ٱلۡحِنثِ ٱلۡعَظِيمِ «گناه بزرگ(شرک)».

﴿شُرۡبَ ٱلۡهِيمِ «نوشیدن شتران مبتلا به بیماری تشنگی».

﴿حُطَٰمٗا «کاه درهم کوبیده، گیاه خشک».

﴿تَفَكَّهُونَ «شگفت زده می‌شوید، تعجب می‌کنید».

﴿مُغۡرَمُونَ «زیان کاران، زیان کرده ایم».

﴿ٱلۡمُزۡنِ «ابر».

﴿تُورُونَ «می‌افروزید».

﴿مُقۡوِينَ «نیازمندان، مسافران».

﴿بِمَوَٰقِعِ ٱلنُّجُومِ «جایگاه ستار گان».

﴿ٱلۡمُطَهَّرُونَ «پاکان، پاک شدگان(مراد فرشتگان است)».

﴿مُّدۡهِنُونَ «جمع مدهن، سهل انگار، سازشکار، انکار کننده، سستی می‌کنید».

﴿غَيۡرَ مَدِينِينَ «جزا داده نمی‌شوید».

﴿رَوۡحٞ «آرامش، آسایش».

﴿رَيۡحَانٞ «گلهای خوشبو، ریحان».

﴿تَصۡلِيَةُ «فروانداختن، در آوردن، سوزاندن».

﴿جَحِيمٍ «آتش جهنم».

سورۀ حدید

﴿مُّسۡتَخۡلَفِينَ «جانشینان».

﴿نَقۡتَبِسۡ «پرتوی برگیریم، به پرتوی بهره‌مند شویم».

﴿ٱلۡتَمِسُواْ «بجویید».

﴿سُور «دیوار».

﴿قِبَلِ «پیش».

﴿أَلَمۡ يَأۡنِ «آیا وقت آن نرسیده است».

﴿طَال «دراز شد، طولانی گشت».

﴿ٱلۡأَمَدُ «زمان، مدت، روزگار».

﴿تَفَاخُرُۢ «فخر فروشی».

﴿تَكَاثُرٞ «افزون طلبی».

﴿عَرۡض «پهنا».

﴿نَّبۡرَأَ «پدید آوریم، بیافرینیم».

﴿لَا تَأۡسَوۡاْ «افسوس نخورید».

﴿فَاتَ «از دست رفته است».

﴿رَهۡبَانِيَّةً «رهبانیت، گوشه‌گیری».

﴿ٱبۡتَدَعُوهَا «پدید آوردند».

﴿فَمَا رَعَوۡهَا «رعایت نکردند».

﴿رِعَايَت «رعایت».

﴿كِفۡلَيۡنِ «دو بهره».

جزء بیست و هشتم.

سورۀ مجادله

﴿تَشۡتَكِيٓ «شکایت می‌برد».

﴿تَحَاوُر «گفتگو».

﴿يُظَٰهِرُونَ «ظهارمی‌کنند».

﴿ٱلَّٰٓـِٔي «آنان که».

﴿يَتَمَآسَّا «به هم نزدیک شوند، آمیزش جنسی انجام دهند».

﴿شَهۡرَيۡنِ «دوماه».

﴿مُتَتَابِعَيۡنِ «پی درپی».

﴿سِتِّين «شصت».

﴿يُحَآدُّونَ «دشمنی می‌کنند».

﴿كُبِتُواْ «خواروذلیل می‌شوند».

﴿كُبِتَ «خواروذلیل شدند».

﴿أَحۡصَ «شمارش کرد».

﴿مَعۡصِيَتِ «نافرمانی».

﴿حَيَّو «تحیت گویند، سلام می‌کنند».

﴿تَفَسَّحُواْ «جابازکنید».

﴿فۡسَح «بازکردن، گشودن».

﴿ٱنشُزُواْ «برخیزید».

﴿جُنَّةٗ «سپر».

﴿ٱسۡتَحۡوَذَ «چیره شد».

﴿ٱلۡأَذَلِّينَ «سرافکندگان، خوارترین افراد».

﴿يُوَآدُّونَ «دوستی کنند».

سورۀ حشر

﴿مَّانِعَتُهُمۡ «بازدارنده».

﴿حُصُونُهُم «جمع حصن، قلعه‌ها، دژها».

﴿قَذَفَ «افکنده».

﴿يُخۡرِبُونَ «ویران می‌کردند».

﴿فَٱعۡتَبِرُواْ «عبرت گیرید».

﴿ٱلۡجَلَآءَ «ترک وطن، آوارگی».

﴿لِّينَةٍ «درخت خرما».

﴿أَوۡجَفۡتُمۡ «تاختید».

﴿دُولَةَۢ «دست به دست، دستگران».

﴿ٱلۡأَغۡنِيَآءِ «ثروتمندان».

﴿حَاجَةٗ «نیازی، حسد، دغدغه».

﴿يُؤۡثِرُونَ «ترجیح می‌دهند، مقّدم می‌دارند».

﴿خَصَاصَةٞۚ «نیاز مبرم، تنگدستی».

﴿يُوقَ «بازداشته، نگه داشته».

﴿شُحَّ «بخل، حرص».

﴿نَافَقُواْ «منافق شدند، نفاق می‌ورزیدند».

﴿رَهۡبَةٗ «وحشت، ترس وبیم».

﴿قُرٗى مُّحَصَّنَةٍ «آبادیهای محکم، دژهای استوار».

﴿شَتَّىٰ «پراکنده».

﴿وَبَالَ «نتیجه، عاقبت».

﴿خَٰشِعٗا «خاکسار، سرافکنده».

﴿مُّتَصَدِّعٗا «شکافته، ازهم پاشیده».

﴿ٱلۡمُهَيۡمِن «نگهبان».

﴿ٱلۡمُتَكَبِّرُۚ «شایسته عظمت و بزرگی، والامقام».

سورۀ ممتحنه

﴿تُلۡقُونَ «می‌افکنید».

﴿بُرَءَٰٓؤُاْ «بیزاریم».

﴿عَادَيۡتُم «دشمنی کردید».

﴿ظَٰهَرُواْ «پشتیبانی کردند، به مردم کمک کردند».

﴿ٱمۡتَحِنُو «آزمایش کنید».

﴿لَا تُمۡسِكُواْ «نگاه ندارید، تمسک نجویید».

﴿عِصَمِ ٱلۡكَوَافِرِ «عقدزنان کافر».

سورۀ صف

﴿مَقۡتًا «خشم».

﴿بُنۡيَٰنٞ «بنیان، ساختمان».

﴿مَّرۡصُوصٞ «آهنین، صف بسته».

سورۀ جمعه

﴿أَسۡفَارَۢاۚ «جمع سفر، کتابها، نوششه‌ها».

﴿قُضِيَتِ «پایان یافت، اداءشد».

﴿ٱنفَضُّوٓاْ «پراکنده می‌شوند».

سورۀ منافقون

﴿أَجۡسَامُ «جمع جسم، پیکر، جسم و قیافه».

﴿خُشُبٞ «جمع خشب، چوبها».

﴿مُّسَنَّدَةٞۖ «تکیه داده شده».

﴿صَيۡحَةٍ «بانگ، فریاد».

﴿لَوَّوۡاْ «گرداندند، تکان می‌دهند».

﴿يَنفَضُّواْ «پراکنده شوند».

سورۀ تغابن

﴿يَوۡمِ ٱلۡجَمۡعِۖ «روزگردهمایی، جمع شدن».

﴿يَوۡمُ ٱلتَّغَابُنِۗ «مغبونی، زیانمندی».

سورۀ طلاق

﴿يُحۡدِثُ «دفع تازه ای فراهم آورد، پدیدآورد».

﴿فَارِقُو «جدا شوید».

﴿ذَوَيۡ عَدۡلٖ «دو فرد عادل».

﴿بَٰلِغُ «انجام می‌رساند، رسنده».

﴿أُوْلَٰتُ ٱلۡأَحۡمَالِ «زنان باردار».

﴿وُجۡدِ «توانای».

﴿يَضَعۡن «بگذاردند».

﴿تَعَاسَرۡتُمۡ «همدیگر را درتنگنا گذاشتید، به توافق نرسیدید».

﴿تُرۡضِعُ «شیر دهد».

﴿أُخۡرَىٰ «دیگری».

﴿ذُو سَعَةٖ «دارای ثروتمند».

﴿عَتَتۡ «سرکش کردند، سربیچی نمودند».

سورۀ تحریم

﴿تَبۡتَغِي «خواهی، می‌طلبی».

﴿تَحِلَّةَ «گشودن، حلال کردن».

﴿أَسَرَّ «پنهانی بیان کرد، به رازگفت».

﴿أَظۡهَرَ «آگاه کرد، اطلاع داد».

﴿عَرَّفَ «بیان کرد».

﴿عَرَّفَ «خودداری نمود، روی برتافت».

﴿صَغَتۡ «منحرف گشته است».

﴿تَظَٰهَرَا «همدست شوید، هم زشتی کنید».

﴿تَٰٓئِبَٰتٍ «جمع تائبه، توبه کنندگان».

﴿سَٰٓئِحَٰتٖ «جمع سائحه، روزه داران».

﴿ثَيِّبَٰتٖ «جمع ثیب، بیوه گان».

﴿أَبۡكَارٗا «جمع بکر، دوشیزه گان».

﴿غِلَاظٞ «جمع غلیظ، خشن».

﴿نَّصُوحًا «خالصانه».

﴿ٱبۡنِ «بساز، بناکن».

﴿فَرۡجَ «شرمگاه».

جزء بیست ونهم

سورۀ ملک

﴿طِبَاقٗا «یکی بر فوق دیگری، تودرتو، برفراز یکدیگر».

﴿تَفَٰوُتٖۖ «خلل، بی نظمی».

﴿فُطُورٖ «شکاف، نقصان».

﴿كَرَّتَيۡنِ «دوباره، مرادبارها».

﴿خَاسِئٗا «خوار شده، فروهشته».

﴿حَسِيرٞ «خسته، ناتوان».

﴿رُجُومٗا «وسیلۀ راندن، پرتاب‌های».

﴿شَهِيقٗا «نفره‌ای، صدای وحشتناکی».

﴿تَفُورُ «می‌جوشد».

﴿تَمَيَّزُ «پاره پاره شود».

﴿فَسُحۡقٗا «(ازرحمت)دوربار».

﴿ذَلُولٗا «رام، سخر».

﴿مَنَاكِب «گوشه ونواحی».

﴿تَمُورُ «لرزنده، حرکت می‌کند، به لرزش آید».

﴿لَّجُّواْ «لجاجت می‌کنند، پافشاری می‌کنند».

﴿عُتُوّٖ «سرکشی».

﴿مُكِبًّا «نگونسار(به رو)افتاده».

﴿أَهۡدَىٰٓ «راهیاب تر، به هدایت نزدیک‌تر».

﴿زُلۡفَةٗ «نزدیک».

﴿سِيٓ‍َٔتۡ «اندوهگین می‌گردد، زشت وسیاه می‌شود».

﴿يُجِيرُ «پناه می‌دهد».

﴿أَصۡبَحَ «شود».

﴿غَوۡرٗا «فرو رفتن در زمین، درزمین فرو رود».

﴿مَّعِينِۢ «روان».

سورۀ قلم

﴿ٱلۡقَلَمِ «سوگندبه قلم».

﴿يَسۡطُرُونَ «می‌نویسند».

﴿خُلُقٍ عَظِيمٖ «اخلاق وخوی بسیارعظیم ووالا».

﴿ٱلۡمَفۡتُونُ «دیوانه، دیوانگی».

﴿تُدۡهِنُ «نرمی‌کنی، سازش نمایی، مداراکنی».

﴿حَلَّافٖ «بسیارسوگند خورنده».

﴿هَمَّازٖ «بسیار عیبجو».

﴿مَّشَّآءِۢ «تیزرونده، رفت و آمدکننده».

﴿نَمِيمٖ «سخن چینی».

﴿أَثِيمٍ «گناهکار».

﴿عُتُلِّۢ «خشن، درشتخو».

﴿زَنِيمٍ «بی نسب، حرام زاده».

﴿نَسِمُهُۥ «داغش می‌گذاریم».

﴿ٱلۡخُرۡطُومِ «بینی».

﴿بَلَوۡنَٰه «آزمودیم».

﴿لَا يَسۡتَثۡنُونَ «انشاءالله نگفتند، استثناء نمی‌کنند».

﴿طَافَ «فرود آمد، گشت زد».

﴿طَآئِفٞ «عذابی، بلایی فراگیر».

﴿نَآئِمُونَ «خواب بودند».

﴿ٱلصَّرِيمِ «شب سیاه، دروشده».

﴿تَنَادَوۡاْ «یکدیگرراندادادند».

﴿صَٰرِمِينَ «دروکنندگان، چینندگان».

﴿حَرۡدٖ «منع کردن، جلوگیری نمودن، بخل».

﴿أَوۡسَطُ «بهترین».

﴿يَتَلَٰوَمُونَ «ملامت کنان».

﴿يُكۡشَفُ «برهنه ومکشوف گردد، برداشته شود».

﴿سَاقٖ «ساق».

﴿كَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ «صاحب ماهی، حضرت یونس ÷».

﴿مَكۡظُومٞ «سرشارازغم واندوه بود».

﴿تَدَٰرَكَ «دریافت».

﴿نُبِذَ «افکنده».

﴿ٱلۡعَرَآءِ «صحرای بی‌آب وعلف، بیابان».

﴿يُزۡلِقُونَ «بلغزانند، چشم زخم بزنند».

سورۀ حاقه

﴿ٱلۡحَآقَّةُ «واقع شدنی، ازنام‌های قیامت».

﴿ٱلطَّاغِيَةِ «بانگ سهمگین، بلایی که شدتش، ازحدبگذرد».

﴿حُسُومٗاۖ «پی درپی».﴿صَرۡعَىٰ «برزمین افتاده، هلاک شده».

﴿رَّابِيَةً «سخت، فراوان».

﴿تَعِيَ «به یادبسپارد».

﴿وَٰعِيَةٞ «شنوا، به یادسپارنده».

﴿نَفۡخَةٞ «دمیدن».

﴿دَكَّةٗ «درهم کوبیدن، متلاشی شدن».

﴿وَاهِيَةٞ «سست، نااستوار».

﴿أَرۡجَآئ «کناره‌ها، اطراف».

﴿خَافِيَةٞ «پنهان، پوشیده».

﴿هَآؤُمُ «اینک بیایید، بگیرید».

﴿كِتَٰبِيَهۡ «نامه‌ها(اعمال)مرا».

﴿عِيشَةٖ «زندگی».

﴿رَّاضِيَةٖ «رضایت بخش».

﴿قُطُوفُهَا «میوه‌ها».

﴿دَانِيَةٞ «دردسترس، نزدیک».

﴿ٱلۡخَالِيَةِ «گذشته».

﴿لَمۡ أُوتَ «داده نمی‌شود».

﴿لَمۡ أَدۡرِ «نمی‌دانستم».

﴿ٱلۡقَاضِيَةَ «پایان دهنده، (مرگ)پایان کاربود».

﴿سُلۡطَٰنِيَهۡ «فرمانروایی ام، قدرتم».

﴿غُلُّو «طوق(به گردنش)اندازید».

﴿صَلُّوهُ «بیفکنید، داخل کنید».

﴿سِلۡسِلَةٖ «زنجیر».

﴿ذَرۡعُهَا «طول آن، اندازه آن».

﴿سَبۡعُونَ «هفتاد».

﴿ذِرَاعٗا «ذراع، فاصله نوک انگشتان تا آرنج».

﴿ٱسۡلُكُوهُ «ببندید، داخل کنید».

﴿لَا يَحُضُّ «تشویق نمی‌کرد».

﴿غِسۡلِينٖ «چرک وخون، خونابه».

﴿كَاهِنٖۚ «غیب گو، کاهن».

﴿تَقَوَّلَ «(به دروغ)می‌بست».

﴿ٱلۡأَقَاوِيلِ «سخنانی(دروغ)».

﴿ٱلۡوَتِينَ «(شاه)رگ قلب».

﴿حَٰجِزِينَ «بازدارندگان، مانع شوندگان».

سورۀ معارج

﴿خَمۡسِينَ «پنجاه».

﴿أَلۡفَ «هزار».

﴿سَنَةٖ «سال».

﴿ٱلۡعِهۡنِ «پشم رنگین».

﴿فَصِيلَتِ «قبیله، فامیل».

﴿تُ‍ٔۡوِيهِ «جای وپناه می‌».

﴿لَظَىٰ «شعله‌های(آتش)سوزان».

﴿نَزَّاعَةٗ «سخت جدا کننده، بر می‌کند».

﴿لشَّوَىٰ «پوست سر وصورت».

﴿أَوۡعَىٰٓ «ذخیره کرد».

﴿هَلُوعًا «کم طاقت، حریص».

﴿جَزُوعٗا «بسیاربی تاب وبیقرار».

﴿مَنُوعًا «دریغ می‌ورزد، بازددارند، بخیل».

﴿دَآئِمُونَ «مداومت می‌کنند».

﴿عِزِينَ «گروه گروه، پراکنده».

﴿مَسۡبُوقِينَ «ناتوان، عاجز».

﴿يُوفِضُونَ «می‌دوند».

سورۀ نوح

﴿أَصَرُّواْ «اسرارکردند، پافشاری».

﴿وَقَارٗا «عظمت، شکوه».

﴿أَطۡوَارًا «مراحل گوناگون».

﴿بِسَاطٗا «گسترده».

﴿وَدّٗا «ود، نام بت».

﴿سُوَاعٗا «سواع، نام بت».

﴿يَغُوثَ «یغوث، نام بت».

﴿يَعُوقَ «یعوق، نام بت».

﴿نَسۡرٗا «نسر، نام بت(پنج بتی بودندکه آنهاراپرستش می‌کردند)».

﴿دَيَّارًا «کسی را».

﴿تَبَارَ «هلاکت، نابودی».

ج

سورۀ جن

﴿شَطَطٗا «ناروا، نادرست».

﴿رَهَقٗا «گمراهی».

﴿مُلِئَتۡ «پراشده».

﴿حَرَسٗا «محافظان، نگهبانان».

﴿مَقَٰعِدَ «جاهای، جایگاه».

﴿رَّصَدٗا «درکمین، آماده، نشانه گرفته».

﴿قِدَدٗا «متفاوت، گروه گروه».

﴿هَرَبٗا «گریز».

﴿بَخۡسٗا «نقصان، کاهش».

﴿ٱلۡقَٰسِطُونَ «ستمگران، کافران».

﴿تَحَرَّوۡاْ «جستجو کردند، برگزیدند».

﴿حَطَبٗا «هیزم».

﴿غَدَقٗا «فراوان».

﴿صَعَدٗا «سخت، فرسا».

﴿لِبَدٗا «برسرهم فروریزند، انباشته».

﴿لَن يُجِير «هرگزپناه نخواهدداد».

﴿أَقَلُّ «کمتر».

﴿رَصَدٗا «نگهبان، مراقب».

سورۀ مزّمل

﴿ٱلۡمُزَّمِّلُ «جامه برخود پیچیده».

﴿نَاشِئَةَ «شب زنده داری، برخواستن از خواب».

﴿وَطۡ‍ٔٗا «سنگینی، موافقت».

﴿أَقۡوَمُ قِيلًا «برای گفتار(ونیایش)استوارتراست».

﴿سَبۡحٗا «مشغله، تلاش فراوان».

﴿تَبۡتِيلٗا «کناره گرفتن، دل بستن».

﴿مَهِّلۡ «مهلت ده».

﴿أَنكَالٗا «قیدوبندهای گران».

﴿ذَا غُصَّةٖ «گلوگیر».

﴿كَثِيبٗا مَّهِيلًا «تودۀ شن نرم روان».

﴿وَبِيلٗا «سخت، شدید».

﴿شِيبًا «پیران».

﴿مُنفَطِرُۢ «شکافته».

﴿ثُلُثَيِ «دوسوم».

﴿يَضۡرِبُونَ «سفر می‌کنند».

﴿فِي ٱلۡأَرۡضِ «درزمین».

سورۀ مدّثر

﴿ٱلۡمُدَّثِّرُ «جامه بر سر کشیده».

﴿قُمۡ «برخیز».

﴿أَنذِرۡ «بیم ده».

﴿كَبِّرۡ «بزرگ شمار».

﴿ٱلرُّجۡزَ «پلیدی».

﴿فَٱهۡجُرۡ «دوری کن».

﴿نُقِرَ «دمیده شود».

﴿ٱلنَّاقُورِ «بوق، صور».

﴿تَمۡهِيدٗا «آمادگی».

﴿أُرۡهِق «مشقت وسختی وا می‌دارند».

﴿صَعُود «سختیها، گردنه‌ها».

﴿عَبَسَ «چهره درهم کشید».

﴿بَسَرَ «أخم کرد، روی ترش کرد».

﴿يُؤۡثَر «نقل می‌شود، آموخته شده».

﴿لَوَّاحَة «دگرگون می‌سازد، می‌سوزاند».

﴿تِسۡعَةَ عَشَرَ «نوزده(فرشته)».

﴿أَسۡفَرَ «روشن شود».

﴿رَهِينَة «گروگان، درگرو».

﴿نَخُوض «فرو می‌رفتیم، هم صدا می‌شدیم».

﴿ٱلۡخَآئِضِينَ «یاوه گویان».

﴿حُمُرٞ «(گور)خران».

﴿مُّسۡتَنفِرَة «رمنده، چموش».

﴿فَرَّت «فرارکرده است، گریخته است».

﴿قَسۡوَرَةِۢ «شیر».

﴿أَهۡلُ ٱلتَّقۡوَىٰ «اهل تقواوپرهیزکاری».

﴿أَهۡلُ ٱلۡمَغۡفِرَةِ «اهل آمرزش».

سوره قیامه

﴿ٱللَّوَّامَة «ملامتگر».

﴿بَرِق «خیره شود».

﴿خَسَفَ «تیره گردد».

﴿ٱلۡمَفَر «گریزگاه».

﴿لَا وَزَرَ «گریزگاهی نیست، پناه گاهی وجودندارد».

﴿مَعَاذِير «عذرها».

﴿نَّاضِرَةٌ «تازه، شاداب».

﴿بَاسِرَة «عبوس، درهم کشیده».

﴿فَاقِرَة «آسیبی کمرشکن، مصیبتی سخت».

﴿ٱلتَّرَاقِيَ «جمع ترقوه، گلوگاه».

﴿رَاقٖ «افسوس کننده، تعویذ نویس».

﴿ٱلۡتَفَّت «به هم پیچید».

﴿ٱلۡمَسَاقُ «راندن، مسیر».

﴿يَتَمَطَّىٰٓ «می‌نازد، خرامان».

﴿أَوۡلَىٰ «نابودی باد، وای برتو».

﴿سُدًى «بی هدف، بیهوده، رها».

﴿يُمۡنَىٰ «ریخته می‌شود».

سورۀ انسان

﴿ٱلدَّهۡرِ «روزگار، زمان».

﴿مَّذۡكُورًا «قابل ذکر».

﴿أَمۡشَاج «مختلط، آمیخته».

﴿سَلَٰسِل «جمع سلسلة، زنجیرها».

﴿أَغۡلَٰل «جمع غل، غلها، بندها».

﴿مِزَاج «آمیزه».

﴿مُسۡتَطِيرٗا «فراگیر».

﴿أَسِيرًا «اسیر، زندانی».

﴿عَبُوسٗا «عبوس، چهره درهم کشیده، ترش رو».

﴿قَمۡطَرِيرٗا «سخت ودشوار».

﴿سُرُورٗا «سرور، شادمانی».

﴿شَمۡسٗا «(گرمی)آفتاب».

﴿زَمۡهَرِيرٗا «سرمای شدید، سوزسرما».

﴿تَذۡلِيلٗا «آسان کردنی، دردسترس».

﴿‍َٔانِيَةٖ «جمع اناء، ظرف‌ها».

﴿قَوَارِيرَا۠ «جمع قاروره، بلورین، شیشه‌ای».

﴿تَقۡدِيرٗا «اندازه کردنی، اندازۀ مناسب».

﴿زَنجَبِيلًا «زنجبیل».

﴿سَلۡسَبِيلٗا «سلسبیل، نام چشمۀ بهشتی».

﴿مَّنثُورٗا «پراکنده».

﴿أَسۡرَ «پیوند، مفصل».

سورۀ مرسلات

﴿ٱلۡمُرۡسَلَٰتِ «(فرشتگان)فروفرستاده شده».

﴿عُرۡفٗا «پی درپی، خیروخوبی».

﴿عَصۡفٗا «به شدت، تندوزیدن».

﴿فَرۡقٗا «جداکردنی».

﴿ٱلۡمُلۡقِيَٰتِ «افکندگان، القاکنندگان، پیام رسانندگان».

﴿طُمِسَتۡ «تیره و محو شود، بی‌نور گردد».

﴿فُرِجَتۡ «شکافته شود».

﴿نُسِفَتۡ «از جاکنده شود، پراکنده گردد».

﴿أُقِّتَتۡ «تعیین وقت گردد».

﴿أُجِّلَتۡ «به تأخیرافتاده است».

﴿فَاتًا «جمع کننده، جایگاه تجمع».

﴿شَٰمِخَٰتٖ «جمع شامخ، بلند، استوار، سربه فلک کشیده».

﴿فُرَاتٗا «شیرین، گوارا».

﴿ٱنطَلِقُوٓاْ «بروید».﴿ثَلَٰثِ شُعَبٖ «سه شاخه».

﴿لَّا ظَلِيلٖ «نه سایه افکن، نه سایه دار».

﴿ٱللَّهَبِ «شعله‌های آتش، گرمی آتش».

﴿تَرۡمِي «پرتاب می‌کند».

﴿شَرَر «جمع شراره، آتش پاره، شراره».

﴿جِمَٰلَتٞ «جمع جمل، شتران».

﴿صُفۡرٞ «جمع اصفر، زردرنگ».

جزء سیهم

سورۀ نبأ

﴿عَمَّ «ازچه چیز».

﴿يَتَسَآءَلُونَ «از یکدیگر سؤال می‌کنند».

﴿نَوۡمَ «خواب».

﴿سُبَاتٗا «مایۀ آرامش».

﴿لِبَاسٗا «پوشش».

﴿وَهَّاجٗا «درخشان».

﴿ٱلۡمُعۡصِرَٰتِ «جمع معصر، ابر‌های باران زا».

﴿ثَجَّاجٗا «فراوان، بسیار ریزنده».

﴿أَلۡفَافًا «پردرخت، انبره».

﴿سَرَابًا «سراب، آب نما».

﴿مِرۡصَادٗا «کمینگاه، انتظار کننده».

﴿مَ‍َٔابٗا «باز گشت گاه».

﴿لَّٰبِثِينَ «ماندگاران، اقامت کنندگان، می‌مانند».

﴿أَحۡقَابٗا «جمع حقب، مدت زمانی دراز».

﴿غَسَّاقٗا «چرک وخون، خونابه».

﴿وِفَاقًا «موافق، مناسب ودرخور».

﴿حَدَآئِقَ «جمع حدیقه، باغها».

﴿كَوَاعِبَ «جمع کاعب، دختران جوان پستان برآمده».

﴿دِهَاقٗا «لبریز، پر».

﴿صَوَابٗا «درست».

سورۀ نازعات

﴿ٱلنَّٰزِعَٰتِ «بیرون کشندگان(فرشتگانی که جانها را) بیرون می‌کشند».

﴿غَرۡقٗا «به شدت، به تمام و کمال».

﴿نَشۡطٗا «بیرون آوردنی نرم، به نرمی و آسانی می‌گیرند».

﴿سَبۡحٗا «شناوری، شناورند».

﴿سَبۡقٗا «سبقت کردنی، پیشی گرفتنی».

﴿ٱلرَّاجِفَةُ «لرزاننده».

﴿تَتۡبَعُ «به دنبال آید، درپی آن آید».

﴿ٱلرَّادِفَةُ «دنبال آینده، مراد نفحۀ دوم صور است».

﴿وَاجِفَةٌ «سخت مضطرب، ترسان».

﴿مَرۡدُودُونَ «برگردانده شدگان».

﴿ٱلۡحَافِرَةِ «حالت نخستین، زندگی دوباره».

﴿عِظَٰمٗا «جمع عظم، استخوان‌ها».

﴿نَّخِرَةٗ «پوسیده».

﴿ٱلسَّاهِرَةِ «عرصۀ زمین».

﴿حَشَرَ «جمع کرد».

﴿نَادَىٰ «ندا داد».

﴿سَمۡكَ «سقف، ارتفاع، بلندا».

﴿أَغۡطَشَ «تاریک کرد».

﴿دَحَىٰهَآ «گسترانید، هموار کرد».

﴿مَرۡعَىٰ «چراگاه».

﴿أَرۡسَىٰ «محکم واستوارکرد».

﴿ٱلطَّآمَّةُ ٱلۡكُبۡرَىٰ «حادثۀ بزرگ (قیامت)».

﴿فِيمَ أَنتَ «درچیستی تو».

﴿عَشِيَّةً «شامگاه».

﴿ضُحَىٰهَا «چاشتگاه».

سورۀ عبس

﴿عَبَسَ «چهره درهم کشید».

﴿تَصَدَّىٰ «روی می‌آوری».

﴿تَلَهَّىٰ «توجه نمی‌کنی، غافل می‌شوی».

﴿أَيۡدِي سَفَرَةٖ «به دست نویسندگان، سفیران(فرشتگان)».

﴿كِرَامِۢ «جمع کریم، بزرگواران».

﴿بَرَرَةٖ «جمع بار، نیکوکار».

﴿قُتِل «کشته باد».

﴿مَآ أَكۡفَرَهُۥ «چقدرناسپاس است».

﴿أَقۡبَرَ «درقبر(پنهان)کرد».

﴿لَمَّا يَقۡضِ «هنوزبه جای نیاورده است».

﴿صَبّٗا «ریختنی».

﴿شَقّٗا «شکافتنی».

﴿قَضۡبٗا «سبزی، گیاهان خوردنی».

﴿غُلۡبٗا «انبوه، پردرخت».

﴿أَبّٗا «علوفه».

﴿ٱلصَّآخَّة «صدای مهیب(قیامت)».

﴿ضَاحِكَةٞ «خندان».

﴿مُّسۡتَبۡشِرَةٞ «مسرور، شاد».

﴿غَبَرَةٞ «گردوخاک».

﴿قَتَرَةٌ «تاریکی، سیاهی».

سورۀ تکویر

﴿كُوِّرَتۡ «درهم پیچیده شود».

﴿ٱنكَدَرَتۡ «بی نورشوند، تیره شوند».

﴿ٱلۡعِشَارُ «ماده شتران باردار».

﴿عُطِّلَتۡ «رهاکرده شوند».

﴿حُشِرَتۡ «گردآورنده شوند».

﴿سُجِّرَتۡ «افروخته شوند».

﴿زُوِّجَتۡ «قرین شوند، جفت کرده شوند».

﴿ٱلۡمَوۡءُۥدَةُ «(دختر)زنده به گورشده».

﴿كُشِطَتۡ «پوست کنده شود، برکنده شود».

﴿ٱلۡخُنَّسِ «واپس روندگان، ستارگانی که بازمی‌گردند».

﴿ٱلۡجَوَارِ «روندگان».

﴿ٱلۡكُنَّسِ «پنهان شدگان».

﴿عَسۡعَسَ «(تاریکی اش)پشت کند».

﴿تَنَفَّسَ «نفس کشید، بدمد».

﴿مَكِينٖ «دارای مکانت ومنزلت والایی».

﴿مُّطَاعٖ «اطاعت شونده، فرمانروا».

﴿ثَمَّ «آنجا».

﴿بِضَنِينٖ «بخیل».

سورۀ انفطار

﴿ٱنتَثَرَتۡ «پراکنده شوند، فروریزند».

﴿فُجِّرَتۡ «شکافته شود، به هم آمیزند، روان گردند».

﴿بُعۡثِرَتۡ «زیروروشوند».

سورۀ مطففین

﴿لۡمُطَفِّفِينَ «کم فروشان، کاهندگان».

﴿ٱكۡتَالُواْ «پیمانه می‌کنند، می‌پیمایند».

﴿يَسۡتَوۡفُونَ «کامل می‌گیرند، تمام و کمال اندازه می‌گیرند».

﴿كَالُو «پیمودنده پیمانه یاوزن کنند».

﴿يُخۡسِرُونَ «می‌کاهند، کم می‌دهند».

﴿مَّرۡقُومٞ «نوشته شده».

﴿رَانَ «زنگاربسته است، زنگ زده است».

﴿مَحۡجُوبُونَ «محروم هستند، محجوب اند».

﴿رَّحِيقٖ «شراب خالص، شراب ناب».

﴿مَّخۡتُومٍ «مهرشده».

﴿خِتَٰم «مهر، دربند».

﴿مِسۡكٞۚ «مشک».

﴿ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ «رقابت کنندگان، مسابقه دهندگان».

﴿تَسۡنِيمٍ «تسنیم، اسم چشمه ای دربهشت است».

﴿يَتَغَامَزُونَ «باچشم وابروبهم اشاره می‌کردند».

﴿فَكِهِينَ «شادمان، خندان».

﴿هَلۡ «آیا».

﴿ثُوِّبَ «پاداش دادهشده اند».؟

سورۀ انشقاق

﴿ٱنشَقَّت «شکافته شود».

﴿أَذِنَتۡ «گوش دهد، تسلیم شود».

﴿حُقَّتۡ «سزاواراست».

﴿مُدَّتۡ «گسترده شود، هموارگردد».

﴿تَخَلَّتۡ «تهی گردد، خالی شد».

﴿كَادِحٌ «تلاشگر، رنجبر».

﴿كَدۡحٗا «رنجی، تلاشی سخت».

﴿لَّن يَحُورَ «هرگزباز نخواهد گشت، هرگز باز نگردد».

﴿ٱلشَّفَقِ «شفق، سرخی کنار آسمان بعداز غروب آفتاب».

﴿وَسَق «فرا گرفت، فرو می‌پوشد».

﴿ٱتَّسَقَ «کامل شود، تمام شود».

﴿يُوعُونَ «نگاه می‌دارند، در دل پنهان می‌دارند».

سورۀ بروج

﴿ٱلۡأُخۡدُودِ «گوداد، خندق».

﴿قُعُودٞ «نشستگان».

﴿ٱلۡوَدُودُ «دوستدار».

سورۀ طارق

﴿ٱلطَّارِقُ «شب در آینده، آنچه در شب آید، ستارگان که در شب پدیدار می‌شوند».

﴿دَافِقٖ «جهنده».

﴿ٱلصُّلۡب «پشت، کمر».

﴿ٱلتَّرَآئِبِ «جمع تریبة(استخوانهای)سینه».

﴿تُبۡلَى «آشکارکرده شود، فاش شوند».

﴿ٱلسَّرَآئِر «جمع سریر، رازها، نهانها».

﴿ذَاتِ ٱلرَّجۡعِ «دارای باران، برگرداننده».

﴿ذَاتِ ٱلصَّدۡعِ «دارای شکاف، شکاف بردار».

﴿ٱلۡهَزۡلِ «بیهوده، هزل، شوخی».

﴿رُوَيۡدَۢا «اندکی».

سورۀ أعلی

﴿ٱلۡمَرۡعَىٰ «چراگاه».

﴿غُثَآءً «خشک، خس وخاشاک».

﴿أَحۡوَىٰ «سیاه، تیره».

﴿يَتَجَنَّبُ «دوری می‌گزیند».

﴿ٱلۡأَشۡقَى «بدبخت ترین».

سورۀ غاشیه

﴿ٱلۡغَٰشِيَةِ «فراگیرنده، (روزقیامت)».

﴿نَّاصِبَةٞ «رنج برنده، خسته شده».

﴿ءَانِيَةٖ «بسیار داغ».

﴿ضَرِيعٖ «خار خشک، ضریع».

﴿يُسۡمِن «نه فربه کند».

﴿مَّوۡضُوعَةٞ «نهاد شده».

﴿نَمَارِقُ «جمع نمرقه، بالشها، پشتی‌ها».

﴿مَصۡفُوفَةٞ «چیده شده، ردیف شده».

﴿زَرَابِيُّ «جمع زریبه، فرش‌های گرانبها».

﴿مَبۡثُوثَةٌ «گسترده شد».

﴿نُصِبَتۡ «تصب شده است، نشانده شده».

﴿سُطِحَتۡ «گسترده شده است، مسطح شده است».

﴿بِمُصَيۡطِرٍ «مسلط، چیره».

﴿إِيَابَ «باز گشت».

سورۀ فجر

﴿ٱلشَّفۡعِ «جفت، زوج».

﴿ٱلۡوَتۡرِ «فرد، تک».

﴿حِجۡرٍ «صاحب خرد، خردمند».

﴿إِرَمَ «نام دیگرقوم عاد».

﴿ذَاتِ ٱلۡعِمَادِ «دارای ستونها، دارای قامتهای بلند».

﴿جَابُواْ «بریدند».

﴿صَبَّ «فروآورد، ریخت».

﴿سَوۡطَ «تازیانه».

﴿لَا تَحَٰٓضُّونَ «یکدیگرراترغیب وتشویق نمی‌کنید».

﴿ٱلتُّرَاثَ «میراث، ترکه».

﴿أَكۡلٗا لَّمّٗا «خوردنی یکبی».

﴿حُبّٗا جَمّٗا «دوستی فراوان».

﴿جِاْيٓءَ «آورده شود».

﴿وَثَاقَ «بستن».

﴿ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ «آرمیده، آرام یافته».

سورۀ بلد

﴿حِلُّۢ «جای گزین، ساکن».

﴿كَبَد «رنج».

﴿لُّبَدًا «زیاد، انبوه».

﴿شَفَتَيۡنِ «تثنیه شفة، دولب».

﴿ٱلنَّجۡدَيۡنِ «دوراه».

﴿لَا ٱقۡتَحَمَ «برنیامد، قدم نگذاشت».

﴿ٱلۡعَقَبَةَ «گردنه».

﴿فَكُّ «آزادکردن».

﴿ذِي مَسۡغَبَة «دارنده گرسنگی، قخطی».

﴿ذَا مَقۡرَبَةٍ «دارای خوشیاوندی».

﴿ذَا مَتۡرَبَةٖ «خاک نشین، خاکسار، نیازمند».

﴿مُّؤۡصَدَةُۢ «سرپوشیده».

سورۀ شمس

﴿تَلَىٰهَا «به دنبال آن درآید».

﴿جَلَّىٰ «روشن کند، جلوه گرسازد».

﴿طَحَىٰ «گستراند».

﴿دَسَّىٰ «آلوده کرد، پنهان داشت».

﴿سُقۡيَ «آبشخور، نوبت آب آشامیدن».

﴿دَمۡدَمَ «گماشت، برآشفت، فرودآورد».

﴿عُقۡبٰ «سرانجام، فرجام».

سورۀ لیل

﴿يَغۡشَىٰ «گوناگون، مختلف».

﴿عُسۡرَىٰ «دشواری، مشقت».

﴿تَرَدَّىٰٓ «مسقوط کرد، سرازیرشد، هلاک گردید».

﴿تَلَظَّىٰ «زبانه کشد، شعله‌ور».

﴿ٱلۡأَتۡقَى «پرهیز کارترسی».

ج

سورۀ ضحی

﴿ٱلضُّحَىٰ «آغاز روز، چاشتگاه».

﴿سَجَىٰ «آرام گیرد، آرامید».

﴿مَا وَدَّعَ «وانگذاشته، رهانکرده است».

﴿مَا قَلَىٰ «خشم نگرفته است».

﴿عَآئِلٗا «فقیر، عیالمند».

﴿تَقۡهَرۡ «میازار، خوارمدار، خشم نیار».

﴿لَا تَنۡهَرۡ «مران، نهیب نزن».

﴿حَدِّث «بازگوکن، زبان گشایی».

سورۀ شرح

﴿وَضَعۡنَا «نهاریم، برداشتیم».

﴿أَنقَضَ «بشکست، سنگینی کرد».

﴿ظَهۡرَك «پشت تو».

﴿ٱنصَبۡ «بکوش، بایست».

﴿ٱرۡغَب «راغب و مشتاق شو، رغبت کن».

سورۀ تین

﴿ٱلتِّينِ «انجیر».

﴿تَقۡوِيمٖ «اندام، هیئت».

﴿أَسۡفَلَ «پایین‌ترین».

﴿سَٰفِلِينَ «پستان، پایین‌تران».

سورۀ علق

﴿عَلَق «خون بسته».

﴿ٱلۡأَكۡرَم «بزرگوارتر، مهتر».

﴿ٱلرُّجۡعَىٰٓ «باگشت».

﴿نَسۡفَعَۢا «کشانیم، بشدت می‌گیریم».

﴿نَّاصِيَةِ «(موی)پیشانی».

﴿نَادِيَهُۥ «انجمن، مجلس».

﴿ٱلزَّبَانِيَة «مأموران آتش، نگهبانان دوزخ».

سورۀ قدر

﴿لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ «شب قدر».

سورۀ بینه

﴿مُنفَكِّينَ «دست بر دارندگان».

﴿قَيِّمَة «استوار، درست».

﴿شَرُّ ٱلۡبَرِيَّةِ «بدترین آفریدگان».

﴿خَيۡرُ ٱلۡبَرِيَّةِ «بهترین آفریدگان».

سورۀ زلزله

﴿زِلۡزَالَ «لرزش، جنبش».

﴿مَا لَهَا «چیست آن را؟، آنراچه نشده است؟».

﴿تُحَدِّثُ «بسراید، بازگو می‌کند».

﴿يَصۡدُرُ «بیرون می‌آیند، (ازموقف)بازمی‌گردند».

﴿أَشۡتَات «پراکنده، گوناگون».

سورۀ عادیات

﴿ٱلۡعَٰدِيَٰتِ «اسبان دونده».

﴿ضَبۡحٗا «صدای نفس اسبان، نفس زنان، بستوه آمده».

﴿ٱلۡمُورِيَٰتِ «آتش افروزندگان در اثراصطاک سمشان باسنگها».

﴿قَدۡحٗا «ایجاد جرقه».

﴿ٱلۡمُغِيرَٰتِ «یورش برندگان».

﴿أَثَرۡن «برانگیزند».

﴿نَقۡعٗا «گردوغبار».

﴿وَسَطۡن «به میان درآیند».

﴿كَنُودٞ «ناسپاس».

﴿بُعۡثِر «برانگیخته شوند».

﴿حُصِّل «آشکارگردد، به دست آورده شود».

سورۀ قارعه

﴿ٱلۡقَارِعَةُ «فروکوبنده».

﴿ٱلۡفَرَاشِ «پروانه‌ها».

﴿ٱلۡمَبۡثُوثِ «پراکنده».

﴿ٱلۡمَنفُوشِ «حلاجی شده، زده شده».

﴿أُمُّهُۥ «پناهگاهش، مادرش».

﴿نَارٌ حَامِيَةُۢ «آتشی سوزان».

سورۀ تکاثر

﴿أَلۡهَىٰ «سرگرم ساخت، متقول وغافل کرد».

﴿ٱلتَّكَاثُرُ «افزون طلبی».

﴿زُرۡتُم «رسیدید، دیدید».

﴿ٱلۡمَقَابِرَ «جمع مقبره، گورستانها».

سورۀ عصر

﴿و «سوگند».

﴿ٱلۡعَصۡرِ «روزگار، عصر، زمان».

﴿تَوَاصَوۡاْ «سفارش کردند».

سورۀ همزه

﴿هُمَزَة «عیب جوی».

﴿لُّمَزَة «غیبت کننده، طعنه زن».

﴿أَخۡلَدَهُۥ «جاودانه می‌سازد».

﴿يُنۢبَذَن «انداخته می‌شود، پرت خواهد شد».

﴿ٱلۡحُطَمَةِ «درهم شکننده، از نامهای دوزخ».

﴿ٱلۡمُوقَدَة «برافروخته».

﴿تَطَّلِع «چیره گردد، بسوزاند».

﴿ٱلۡأَفۡ‍ِٔدَة «جمع فواد، دلها».

﴿مُّمَدَّدَة «کشیده شده، دراز».

سورۀ فیل

﴿أَصۡحَٰبِ ٱلۡفِيلِ «دارندگان فیل، اصحاب فیل».

﴿تَضۡلِيلٖ «تباهی، گم گشتگی».

﴿أَبَابِيلَ «گروه گروه».

﴿عَصۡف «کاه، برگ».

﴿مَّأۡكُولِ «جویده شده، خورده شده».

سورۀ قریش

﴿إِيلَٰفِ «القت وانس».

﴿رِحۡلَة «سفر، کوچیدن».

﴿ٱلشِّتَآء «زمستان».

﴿ٱلصَّيۡفِ «تابستان».

سورۀ ماعون

﴿يَدُعُّ «سخت می‌راند، باخشونت طرد می‌کند».

﴿سَاهُونَ «بی خبران، غفلت کنندگان».

﴿ٱلۡمَاعُونَ «وسایل ضروری زندگی، وسایل ناچیز، زکات».

سورۀ کوثر

﴿ٱلۡكَوۡثَرَ «خیر فراوان، کوثر».

﴿ٱنۡحَرۡ «قربانی کن».

﴿شَانِئَكَ «دشمن تو، بدخواه تو».

﴿ٱلۡأَبۡتَر «بریده نسل، بی عقب، دنباله بریده».

سورۀ کافرون

﴿لَآ أَعۡبُدُ «نمی‌پرستیم».

﴿مَا تَعۡبُدُونَ «آنچه راکه شما می‌پرستید».

﴿عَٰبِدُونَ «پرستشگر، نمی‌پرستید».

﴿مَآ أَعۡبُدُ «آنچه راکه من می‌پرستم».

﴿عَابِدٞ «پرستشگر، پرستنده».

﴿مَّا عَبَدتُّمۡ «آنچه شماپرستش کرده اید».

سورۀ نصر

﴿أَفۡوَاجٗا «گروه گروه، دسته دسته».

﴿ٱسۡتَغۡفِر «آمرزش بخواه».

سورۀ مسد

﴿تَبَّتۡ «بریده باد، نابودگردید».

﴿تَبَّ «هلاک باد، نابود می‌گردد».

﴿مَآ أَغۡنَىٰ «بی نیاز نکرد، سود نبخشید».

﴿ذَاتَ لَهَبٖ «شعله ور».

﴿حَمَّالَة «بردارنده، بسیار بارکش».

﴿ٱلۡحَطَبِ «هیزم».

﴿جِيد «گردن».

﴿مَّسَد «لیف خرما».

سورۀ اخلاص

﴿أَحَد «یکتا، یگانه».

﴿ٱلصَّمَد «بی نیاز، برآوردندۀ نیازها».

﴿لَمۡ يَلِدۡ «نزاده است».

﴿لَمۡ يُولَدۡ «ونه زاده شده است».

﴿كُفُوًا «همتا، همانند».

سورۀ فلق

﴿أَعُوذُ «پناه می‌برم».

﴿ٱلۡفَلَقِ «صبح، سپیده دم».

﴿غَاسِقٍ «تاریکیشب».

﴿وَقَبَ «فراگیرد».

﴿ٱلنَّفَّٰثَٰتِ «زنان جادوگر، دمندگان».

﴿ٱلۡعُقَدِ «جمع عقدة، گره‌ها».

سورۀ ناس

﴿مَلِكِ «فرمانروا».

﴿ٱلۡخَنَّاسِ «بازپس رونده».

﴿يُوَسۡوِس «وسوسه می‌کند».