741

مشخصات کتاب

بررسی حدیث ثقلین

عنوان۲




تأليف

ابوخلیفه علی بن محمد قضیبی

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالـمین، والصلوة والسلام علی خیر الأنام صلوات ربی وسلامه علیه وعلی آله وصحبه وسلم، وبعد:

برادر دعوتگر قضیبی را بعد از انتشار کتاب معروفش (ربحت الصحابة ولم اخسر آل البیت[۱] شناختم، کتابی که وی آنرا عنوان سلسله کتاب‌هایش قرار داده‌است.

این عنوان نشانه‌های بزرگی دارد و به وضوح فرق اهل سنت و شیعه را بیان می‌نماید، و همچنین موضوع این کتاب بسیار با اهمیت است؛ چون در حدیث پیامبرص بحث می‌کند. و حدیث جزئی از ثقل اکبر (قرآن) است، و ثقل اصغر نزد شیعه (عترت) است، و مؤلف با وجود کم حجم بودن کتاب حق مطلب را ادا نموده است.

خواننده محترم! بر شما پوشیده نیست که اهل سنت بر قرآن کریم اعتماد می‌کنند، قرآن که کلام خداست که آن را به عنوان معجزه بر محمدص نازل فرموده است، و یکی از عنایات و الطاف الهی نسبت به امت این است که قرآن را حفاظت نموده و به آن اضافه نشده و از آن کم نگردیده است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩ [الحجر: ۹] .

«البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم او را محققاً محفوظ خواهیم داشت».

پس قرآن موعظه و شفایی است برای دل‌ها و مایه هدایت و رحمت است برای مومنان، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ ٥٧ [یونس: ۵۷] .

«ای مردم عالم نامه ای که همه پند و اندرز و شفای دل‌های شما و هدایت و رحمت بر مومنان راست از جانب خدا برای نجات شما آمد».

و همچنین اهل سنت در اثبات عقاید و آئین‌های خود، بر سنت امام اهل بیت و پیشوای جهانیان محمدص اعتماد و تکیه می‌کنند، آیا اهل سنت به خاطر اینکه فقط به پیامبرص تأسی می‌جویند و از ایشان پیروی می‌نمایند قابل ملامت هستند؟!.

پس پیامبر امام و پیشوا است، و اصل دین نزد ما اهل سنت همین است.

و مسلمان نمی‌تواند به قرآن کریم یا به رسول خدا طعنه بزند و یا از جایگاه قرآن یا رسول خداص بکاهد. پس باید همه به تعظیم پیامبرص و تمسک به سنت‌ها و رهنمود ایشان که اساس اصلاح و دعوت هستند، فرا خوانده شوند، ومؤلف کلام علما را در مورد سند و معنای حدیث ثقلین ذکر کرده، که کفایت می‌کند.

و نزد ما اهل سنت شهادت «أن محمداً رسول الله» یعنی ایمان قطعی داشتن به اینکه خداوند محمدص را برگزیده و او را به عنوان پیامبر برای انسان‌ها و جن‌ها فرستاده است، پس تصدیق ایشان در آنچه امر نموده و پرهیز از آنچه نهی کرده واجب است، و هر خبری که از طریق صحیح از او نقل شده ایمان آوردن به آن واجب است و همان طور که ایشان خبرداده اتفاق خواهد افتاد، و اطاعت از ایشانص واجب است.

و باید عبادت ما در ظاهر و باطن مطابق با عبادت پیامبرص باشد، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ كَيۡ لَا يَكُونَ دُولَةَۢ بَيۡنَ ٱلۡأَغۡنِيَآءِ مِنكُمۡۚ وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ٧ [الحشر: ۷] .

«و آنچه خدا از اموال کافران دیار برسول خدا غنیمت داد آن متعلق به خدا و رسول و خویشاوندان رسولاست و یتیمان و فقیران و راهگذاران این حکم برای آن است که غنائم دست بدست میان توانگران شما نگردد و شما آنچه رسول حق دستور دهد بگیرید و هر چه نهی کند واگذارید و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است».

و همچنین باید پیامبرص را صادقانه از ته قلب دوست داشت، دوست داشتنی فراتر از دوست داشتن خود و پدر و مادر و همه مردم، پیامبرص می‌فرماید: «هیچ یک از شما مومن کامل نمی‌شود مگر اینکه من برای او از پدر و فرزند و همه مردم محبوب‌تر باشم»[۲] .

و همچنین هرگاه که اسم پیامبرص برده می‌شود باید بر او درود و سلام فرستاد، و همچنین ال و خویشاندان آن حضرت را به خاطر خویشاوندی ایشانص باید دوست داشت و همچنین محبت صحابه چون همراه و یار ایشانص بوده‌اند واجب است.

و در اینجا کلماتی اضافه می‌کنم... ائمه رحمهم الله همه به رحمت خدا پیوسته‌اند بجز امام منتظر پس کشمکشی برای قدرت و این که خلیفه چه کسی می‌شود باقی نمانده است و کشمکش سیاسی به پایان رسیده است.

و مهدی منتظر - همانطور که همه کسانی که به آن باور دارند اقرار می‌نمایند - وقتی بیرون بیاید معجزات و امور خارق العاده ای دارد که بوسیله آن صاحب زمین می‌گردد و قدرت سیاسی و فکری خود را گسترش می‌دهد، و او از سوی خدا یاری می‌شود و به بشر نیاز ندارد، پس بنابراین باید کشمکش و نبرد شیعه و سنی کم شود و هر دو طرف به مصالح خود بنگرند.

وصلی الله علی نبینا محمد و علی آله وصحبه أجمعین.

صالح بن عبدالله الدرویش

قاضی دادگاه عمومی قطیف

[۱] این کتاب نیز به فارسی ترجمه و چاپ شده است. [۲] متفق علیه، و این لفظ از بخاری است.

مقدمه مؤلف

الحمدلله رب العالـمین والصلوة والسلام علی خاتم الـمرسلین، وإمام الـمهاجرین، محمد بن عبدالله، وعلی آله وصحبه و من والاه إلی یوم الدین.

اما بعد...

خداوند متعال از پنهان کردن حق برحذر داشته و می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ ١٥٩ إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَتُوبُ عَلَيۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ ١٦٠ [البقرة: ۱۵۹-۱۶۰] .

«آنگروه از اهل کتاب که آیات و ادله واضحه‌ای را که برای هدایت خلق فرستادیم کتمان نموده پس از آنکه برای مردم در کتاب آسمانی بیان کردیم آنها را خدا لعن می‌کند و جن و انس و ملک نیز لعن می‌کند. مگر آنهایی که توبه کردند و مفاسد اعمال خود را اصلاح نمودند و بیان کردند برای مردم آنچه را کتمان می‌کردند پس توبه این گروه را می‌پذیرم که منم پذیرنده توبه و مهربان به خلق».

و با توجه به این آیات بر من لازم بود تا آنچه از حق را می‌دانم بیان کنم، چنان که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبٗا ٣٩ [الأحزاب: ۳۹] .

«این سنت خداست در حق آنانکه تبلیغ رسالت خدا بخلق می‌کنند و از خدا می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و خدا برای حساب ومراقبت کار خلق به تنهایی کفایت می‌کند».

و این رسانیدن پذیرفته شود این چیزی است که آرزو داریم، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٨ [الزمر: ۱۸] .

«آن بندگانی که چون سخن حق بشنوند نیکوتر آنرا عمل کنند آنان هستند که خداوند آنها را به لطف خاص خود هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند».

و می‌فرماید: ﴿لَّسۡتَ عَلَيۡهِم بِمُصَيۡطِرٍ ٢٢ [الغاشیة: ۲۲] .

«و تو مسلط توانا بر آنها نیستی».

خوانندۀ محترم:

در روزی که باطل گسترش یافته است، لازم دیدم که حق را برای کسانی که خدا و جهان آخرت را می‌طلبند بیان کنم.

خواننده محترم:

علمای شیعه - خداوند ما و آنها را به سوی حق هدایت کند - از حدیث ثقلین چنین فهمیده‌اند که اهل سنت از اهل بیت پیروی نمی‌کنند وبه آنچه آنها آورده‌اند تمسک نجسته‌اند و بلکه از دشمنان اهل بیت پیروی کرده‌اند.

و برای آن که حقیقت برای شما روشن گردد واین شبه رفع شود، وبرایتان مشخص شود که چه کسانی اهل بیت را دوست دارند و چه کسانی به آنها دشمنی می‌ورزند این کلمات را به رشته تحریر در آوردم.

و از همه کسانی که از نوشته‌های گران سنگ آنان درمورد این موضوع استفاده برده‌ام تشکر می‌کنم به خصوص شیخ صالح بن عبدالله الدرویش قاضی دادگاه عمومی شهر قطیف، که لطف فرمودند وبر کتاب من مقدمه‌ای نوشتند، و از خداوند می‌خواهم که ایشان را در اجر و پاداش با من شریک گرداند.

خواننده محترم و حق جو: تقلید وتعصب را کنار بگذار و با بصیرت وعقل بخوان تا به امید خدا حقیقت کاملاً برایت روشن شود.

وصلی الله وسلم علی نبينا محمد وعلی آله وصحبه

ابو خلیفه، علی محمد قضیبی

۱۴۲۹ﻫ ۲۰۰۸ م

قضیبه - منامه - کشور پادشاهی بحرین

اهل بیت چه کسانی هستند؟

ابن منظور در کتابش لسان العرب - که یکی از مهم‌ترین مراجع لغت است - می‌گوید: اهل البیت یعنی کسانی که در خانه سکونت دارند، و اهل الرجل: یعنی خاص‌ترین افراد او، و اهل بیت پیامبرص یعنی همسران و دختران و دامادش یعنی علیس[۳] .

و ابن قتیبه/ می‌گوید: «از این رو مردم می‌گویند عترت یعنی ذریه و نسل خاص فرد، و کسی که می‌گوید: عترت رسول اللهص، منظورش فرزندان فاطمه است، و عترت یعنی ذریه و نزدیکترین خویشاوندان فرد: یعنی از آنها و دیگران، و قول ابوبکرس بر همین دلالت می‌نماید که فرمود: ما عترت پیامبر خداص هستیم که از آن بیرون آمده و از آن سرچشمه گرفته است، و عرب‌ها از ما جدا شده‌اند همانطور که آسیا از مرکزش جدا می‌شود». و ابوبکر بر این بود که در حضور قوم چیزی را ادعا کند که آنها آن را نمی‌دانستند[۴] .

این در لغت بود اما در شریعت، خداوند در قرآن کریم می‌گوید که همسران پیامبر از اهل بیت هستند.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سَ‍َٔاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ ءَاتِيكُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ ٧ [النمل: ۷] .

«بیاد آر هنگامی که موسی به اهل خود گفت مرا آتشی بنظر آمد می‌روم تا از آن بزودی خبر بیاورم یا شاید برای گرم شدن شما شعله‌ای برگیرم».

و با موسی کسی جز زنش همراه نبود، پس مراد از «اهله» که در آیه ذکر شده همسرش می‌باشد، و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱسۡتَبَقَا ٱلۡبَابَ وَقَدَّتۡ قَمِيصَهُۥ مِن دُبُرٖ وَأَلۡفَيَا سَيِّدَهَا لَدَا ٱلۡبَابِۚ قَالَتۡ مَا جَزَآءُ مَنۡ أَرَادَ بِأَهۡلِكَ سُوٓءًا إِلَّآ أَن يُسۡجَنَ أَوۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ٢٥ [یوسف: ۲۵] .

«و هر دو به جانب در بشتافتند و زن پیراهن یوسف از پشت بدرید که در آن حال شوهر آن زن را بر در منزل یافتند و زن گفت جزای آنکه با اهل تو قصد بد کند جز آنکه یا بزندان برند یا به عقوبت سخت کیفر کنند چه خواهد بود».

و آیه سخن زن پادشاه را حکایت می‌کند، و وقتی ابراهیم÷ به فرزند مژده داده شد در حالی که زنش عقیم بود.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِينَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ ٧٣ [هود: ۷۳] .

«فرشتگان با او گفتند آیا از کار خدا عجب داری رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت رسالت است زیرا خدا بسیار ستوده صفت و بزرگوار است».

هر کس در این آیه تأمل کند می‌بیند که مخاطب در اینجا زن ابراهیم÷ است، و او آن وقت فرزند نداشت، و چون شوهرش هم مورد خطاب است با (میم) جمع تعبیر کرد و نون که برای زنان بکار می‌رود را نیاورد، چنان که می‌فرماید: «رحمت الله وبرکاته علیکم» و در مورد آیه تطهیر که در سوره احزاب آمده همین طور است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا [الأحزاب: ۳۳] .

«خدا چنین می‌خواهد که رجس هر آلایش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند».

و از آنجا که علمای شیعه توانایی پاسخگویی به این اشکال را ندارند ادعا کردند که در آیه تطهیر سوره ی احزاب تحریف صورت گرفته است، مصالح دنیوی در غیر از محل خود قرار داده شده است، چنان که مجلسی گفته است.

مجلسی می‌گوید: «شاید آیه تطهیر را در جایی قرار داده‌اند که فکر کردند مناسب با آنجاست، ویا به خاطر بعضی از مصالح دنیوی اشان آن در سیاق خطاب به زنان پیامبر، قرار داده‌اند...».

و شیعه کلمه (اهل) را در قرآن به زن تفسیر کرده‌اند، چنان که در فرموده الهی که می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَ وَسَارَ بِأَهۡلِهِۦٓ ءَانَسَ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ نَارٗاۖ قَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ جَذۡوَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ لَعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ ٢٩ [القصص: ۲۹] .

«آنگاه که موسی عهد خدمت به پایان رسانید و اهل بیت خود از حضور شعیب رو به دیار خویش کرد آتشی از جانب طور دید به اهل بیت خود گفت شما در اینجا مکث کنید که آتی به نظرم رسید میروم تا شاید از آن خبری بیاورم یا برای گرم شدن شما شعله ای برگیرم».

در کتاب الحدائق الناضره آمده است: منظور از اهل زن است[۵] .

و همچنین در این مورد این روایت را می‌آورند: از علیس روایت است که گفت: هر کسی می‌خواهد کسی را به ازدواج... تا اینکه می‌گوید: وقتی زنش را نزد او آوردند دو رکعت نماز بخواند و سپس دستی بر پیشانی‌اش بکشد و بگوید: «اللهم بارك فی أهلی وبارك لهم فی...»[۶] .

«بار خدایا زنم را مایه ی برکت بگردان و مرا برای آنها مایه ی برکت بگردان...».

و همچنین اگر به حدیث کساء مراجعه کنیم معنی آیه تطهیر که به جای مؤنث آمدن با (میم) جماعت و مذکر آمده روشن می‌شود، در حدیث کساء پیامبرص به یکی از همسرانش می‌گوید: «تو بر خیر هستی».

حدیث با عبارت مختلفی روایت شده ولی این کلمات گرچه در لفظ فرق می‌کنند اما در معنا و مضمون یکی هستند.

از عمر بن سلمه ناپسری پیامبرص روایت است که گفت: وقتی این آیه که: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا [الأحزاب: ۳۳] «خدا چنین می‌خواهد که رجس هر آلایش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند.» در خانۀ اُم سلمه بر پیامبرص نازل شد آنگاه پیامبر فاطمه و حسن و حسین را فرا خواند و علی پشت سر ایشان بود و سپس با چادری آنها را پوشاند و گفت: «اللَّهُمَّ هَؤُلاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا"، فقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: وَأَنَا مَعَهُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ:"وَأَنْتِ مَكَانُكِ، وَأنْتِ عَلَى خَيْرٍ»[۷] .

«بار خدایا اینها اهل بیت من هستند، پلیدی را از آنها دور نما و آنان را کاملاً پاکیزه بگردان، اُُم سلمه گفت: و من هم با آنها هستم ای پیامبر خدا ؟ فرمود: تو در جایت باش تو بر خیر و خوبی هستی) و در روایتی دیگر آمده است که فرمود: تو بر خیر هستی تو از همسران پیامبر می‌باشی».

مثالی برای توضیح بیشتر حدیث کساء:

برای رفتن جهت ادای فریضه ی حج آمادگی‌هایی انجام می‌شود، یکی از این کارها واکسن زدن است، و وقتی کسی می‌خواهد به حج برود واکسن می‌زند، پس اگر فردی واکسن زد آیا دوباره باید واکسن زده شود ؟ یا همان واکسن برایش کافی است.

به نظرم سوال واضح و جوابش هم واضح است. پس داستان اهل کساء همین طور است، پیامبرص علی و فاطمه و حسن و حسین را زیر عبایش قرار داد، و همسرانش را زیر آن قرار نداد ؛ چون قبلاً آیه ی تطهیر در مورد آنها نازل شده بود، دلیلش این است که پیامبرص بعد از نزول این آیه گفت: «بار خدایا اینها اهل بیت من هستند، پلیدی را از آنها دور نما و آنان را کاملاً پاکیزه بگردان».

پس پیامبرص از خداوند خواست که پلیدی را از آنها دور نماید و آنان را کاملاً پاک بگرداند، و اگر آیه متضمن این می‌بود که خداوند خبر داده بود که پلیدی را از آنها دور نموده و آنان را کاملاً پاک گردانیده است، نیازی به طلب دعا نبود، و خداوند گفته بود: خداوند از شما اهل بیت پلیدی را دور نموده و کاملاً پاکتان نموده است.

مناسب است در اینجا اشاره کنم که منابع شیعه روایاتی در بر دارند که تصریح می‌کنند که آل بیتش مفهومی دیگر دارد.

از جمله این روایات یکی این است که اُم سلمهب راوی حدیث از زمره کسانی بود که پیامبر او را به همراه پنج تن زیر عبا قرار داد، چون او به پیامبرص آیا از اهل تو نیستم ؟ فرمود: بله، اُم سلمه می‌گوید: آنگاه مرا زیر عبا قرار داد[۸] .

و در روایتی دیگر آمده است که ایشانص فرمود: «بار خدایا، مرا و اهل بیتم را بسوی خودت ببر نه به سوی دوزخ، گفتم: ای رسول خدا، و من هم با شما هستم ؟ فرمود: و تو هم هستی»[۹] .

و از حسینس روایت است که او بعد از آن که فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد و به آنها نگاه کرد و لحظه ای گریست و سپس گفت: بار خدایا ما عترت پیامبر هستیم[۱۰] .

پس حسین عترت را منحصر در خودش و پسرش زین العابدین قرار نداد بلکه بطور عام همه کسانی را از اهل بیت که با او بودند جزء عترت قرار داد. و از زید بن علی بن حسینس روایت است که گفت: من از عترت هستم[۱۱] .

و همچنین فرزندان مسلم بن عقیل چنین گفتند[۱۲] .

و در روایات شیعه آمد است که: پیامبرص در خود حدیث ثقلین بعد از این که گفت: در میان شما دو چیز گران می‌گذارم...، به او گفته شد: اهل بیت تو چه کسانی هستند ؟ گفت: آل علی، و آل جعفر، و آل عقیل، و آل عباس[۱۳] .

و علی در مورد زبیرس گفت: زبیر همواره مردی از ما اهل بیت بوده است[۱۴] .

و همچنین امام صادق به بسیاری از یارانش می‌گفت: او از ما اهل بیت است[۱۵] .

و امام باقر به سعد بن عبدالملک که در بنی امیه است می‌گوید: تو اموی و از ما اهل بیت هستی[۱۶] .

و از پیامبرص روایت است که فرمود: از پیشگامان عترت من اطاعت کنید آنها شما را از گمراهی باز می‌دارند و به راه درست راهنمایی می‌کنند، و شما را به حق فرا می‌خوانند، و کتاب و سنت مرا احیا می‌نمایند و بدعت‌ها را از بین می‌برند[۱۷] .

و اگر بخواهیم از مفهوم عترت سخن بگوییم سخن ما بسی طولانی خواهد شد، اما این خلاصه ای که ذکر شد بیانگر این مطالب است که اصطلاح عترت نزد ائمه اهل بیت در دوازده نفر منحصر نبوده است و همان طور که گفته‌اند اهل خانه بهتر می‌دانند که در خانه چه هست!.

[۳] لسان العرب حرف لام ، ص ۲۹۰، القاموس الـمحیط باب اللام – فصل الهمزة، ص ۱۲۴۵. [۴] أدب الکاتب، ص ۲۸۰. [۵] التفسیر الاصفی فیض کاشانی۲/ ۹۲۷ الأمثل في تفسیر کتاب الله الـمنزل ناصر مکارم شیرازی ۱۲/ ۲۲۵. [۶] الحدائق الناضرة بحرانی ۳۲/ ص ۱۵۵. [۷] جامع الترمذی کتاب تفسیر القران ۵/ ۳۵۱ حدیث ۳۱۰۵ و کتاب المناقب مناقب اهل البیت ۵/ ۶۶۳ حدیث ۳۷۸۷. [۸] العمدة ص ۱۸، بحار الانوار ۳۵/ ۲۲۱ – ۴۵/ ۱۹۸، تفسیر البرهان ۳/ ۳۲۱، مناقب الإمام أمیرالمؤمنین از محمد بن سلیمان کوفی ۲/ ۱۵۲. [۹] بحار الأنوار ۲۵/ ۳۷۲۴۰، ۳۹/ ۴۰۲، الأمالی طوسی ص ۱۳۶. [۱۰] بحار الأنوار ۴۴/ ۳۸۳. [۱۱] بحار الأنوار ۴۶/ ۲۰۲، ۲۰۱، ۱۹۸ – اثبات الهداة ۱/ ۶۰۴، ۶۰۵ [۱۲] بحار الأنوار ۴۵/ ۱۰۳، ۱۰۱ – الأمالی، صدوق ۷۷، ۷۸، ۷۹. [۱۳] بحار الأنوار ۲۳/ ۱۱۵ – ۲۵/ ۲۳۷ – ۳۵/ ۲۱۱، ۲۹۹، کشف الغمة ۱/ ۴۴. [۱۴] بحار الأنوار ۲۸/ ۳۴۷ – ۳۲/ ۱۰۸ – ۴۱/ ۱۴۵، الخصال ص ۱۵۷. [۱۵] بحار الأنوار ۴۷/ ۳۴۵، ۳۴۹ – ۸۳/ ۱۵۵، الاختصاص: ص ۶۸/ ۱۹۵. [۱۶] بحار الأنوار ۴۶/ ۳۳۷، الاختصاص: ص ۸۵، البرهان ۲/ ۳۱۹. [۱۷] بحار الأنوار ۱۶/ ۳۷۵.

استدلال شیعه به حدیث ثقلین

شیعه اثنا عشری به حدیثی استدلال کرده‌اند که بسیاری از علمای اهل سنت آن را ضعیف قرار داده‌اند، و آن حدیث این است: «درمیان شما چیزی را باقی گذاشته ام که اگر به آن تمسک جوئید گمراه نخواهید شد: کتاب خدا وعترت من و اهل بیتم»[۱۸] .

و ادعا می‌کنند که در این حدیث به تمسک به عترت پیامبرص امر شده و آنها دوازده نفر هستند، و این حدیث دلیلی است بر اینکه بعد از رسول خداص این دوازده نفر خلیفه و پیروی از آنها واجب است، و اطاعت از غیر از اینها جایز نیست، بلکه روایاتی که از دوازده امام نقل می‌کنند به صراحت می‌گوید که منکر امامت دوازده امام، کافر است: و این دیدگاه متقدمین علمای شیعه است، اما متاخرین می‌گویند که منکر امامت کافر نمی‌شود مگر آنکه بعد از ثبوت دلیل شرعی و قطعی از روی عناد قصداً منکر آن شود، اما اگر امامت از روی دلیل برای او ثابت نشده باشد کافر نمی‌شود، چون بر حسب اجتهاد خودش امامت را انکار کرده است[۱۹] .

و این قول با آنچه دو عالم بزرگ شیعه مفید و مجلسی نوشته‌اند مخالف است آنها می‌گویند: «امامیه بر این اتفاق کرده‌اند که هر کسی امامت یکی از ائمه را انکار نماید کافر و گمراه است و مستحق جاودانه ماندن در دوزخ است»[۲۰] .

برادر حق جو سخن مفید و مجلسی را مورد ملاحظه قرار بده که می‌گویند اگر کسی امامت یکی از ائمه را انکار کند کافر و گمراه است و مستحق جاودانه ماندن در دوزخ است، و نگفته‌اند که باید انکار از روی عناد جحد باشد، و کلمه «جحد» که در عبارت این دو آمده منظورش انکار فرضی از فرض‌های طاعت است.

اما اگر کسی در کلام امیر المومنین علی بن ابی طالبس تامل کند می‌بیند که کلام ایشان با سخن مفید و مجلسی مخالف است و بلکه با قول همه دوازده امام مخالف است، در کتاب نهج البلاغه اثر شریف رضی در خطبه علیس اقرار می‌کند که خلافت می‌تواند در دست او یا کسی دیگر باشد، و از او ثابت است که وقتی بعد از کشته شدن عثمانس او را فرا خواندند که با وی بیعت نمایند گفت: «مرا رها کنید کسی دیگر غیر از من را بجوئید»[۲۱] .

منظور این است که در حدیثی که با کلمۀ «و عترتی اهل البیت» آمده از نظر صحت و ثبوت آن از پیامبر ص بحث است، و آنچه در صحیح مسلم ثابت است این است که زید بن ارقمس راوی آن است در آن آمده که به تمسک به کتاب خدا امر شد و در مورد اهل بیت توصیه نمود، و پیامبرص به تمسک به کتاب خدا تشویق نمود سپس فرمود: و اهل بیت من، خدا را در مورد اهل بیتم مد نظر داشته باشید، پس آنچه به تمسک به آن امر شده کتاب خداوند است، و در مورد اهل بیت پیامبرص فرمان داد که مورد توجه قرار بگیرند و حقوقی که خداوند به آنها داده به آنان داده شود.

و اینک عبارت حدیث، از زید بن ارقمس روایت است که پیامبرص فرمود: اما بعد، هان! ای مردم من بشری هستم، نزدیک است که فرستاده ی پروردگارم بیاید و من اجابت کنم، و من در میان شما دو چیز گران بها می‌گذارم اولین آن کتاب خداوند است که سرشار از هدایت و نور می‌باشد پس کتاب خدا را بگیرید و به آن تمسک جوئید، و آنگاه به تمسک به کتاب خدا ترغیب و تشویق نمود، سپس گفت: و اهل بیت من، شما را در مورد اهل بیتم تذکر می‌دهم که الله را مد نظر داشته باشید، در مورد اهل بیتم به شما متذکر می‌شوم که خدا را به یاد داشته باشید.

حصین به او گفت: ای زید اهل بیت او چه کسانی هستند؟ آیا زنانش از اهل بیتش نیستند؟ گفت: زنانش از اهل بیتش می‌باشند، ولی اهل بیت کسانیند که بعد از او از زکات محرومند، گفت: آنها چه کسانیند؟ گفت: آنها آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس هستند، گفت: زکات برای همه ی اینها حرام است است؟ گفت: بله[۲۲] .

[۱۸] ترمذی کتاب المناقب ۳۷۸۶ که یکی از راویان آن انماطی است که منکر الحدیث می‌باشد (الـمعجم الکبیر طبرانی ۳/ ۸) و تعداد اندکی از علما این حدیث را با عبارت «و عترتی أهل البیت» صحیح تر قرار داده‌اند مانند علامه آلبانی که در این کتاب مفهومی که ایشان از حدیث برگرفته اند را توضیح خواهد داد. [۱۹] و این تناقض متاخرین است و متقدمین و متاخرین بر کافر بودن صحابه اتفاق دارند، با اینکه صحابه اهل اجتهاد بوده‌اند، و آیا شیعه دلیلی بر ثبوت د لیل شرعی قطعی دارند که صحابه را کافر قرار دهند. [۲۰] اوائل الـمقالات مفید: ص ۴۴۰ و بحار الأنوار مجلسی ۸/ ۳۶۶. [۲۱] نهج البلاغه خطبه ‌ش ۹۲. [۲۲] مسلم ۴/ ۱۸۷۳ و همچنین نگا بحار الأنوار مجلسی ۲۳/ ۱۱۴/ ۱۱۵.

مفهوم تمسک به ثقلین از دیدگاه اهل سنت

گرفتن کتاب خدا یعنی تمسک به آن و عمل نمودن به آنچه در آن آمده است، اما در مورد اهل بیتش آنچه در حدیث صحیح از پیامبرص نقل شده این است که ایشانص در مورد آنها وصیت نمود که مورد توجه باشند و حقوقی که خداوند متعال برای ایشان مقرر نموده به آنها داده شود. ویکی از علمای اهل سنت که حدیث ثقلین را صحیح قرار داده علامه محمد ناصر الدین آلبانی/ است که با توجه به همه طرق حدیث آن را صحیح شمرده است، اما او در مورد معنا و مفهوم حدیث چیزی می‌گوید که کاملاً با آنچه شیعه از حدیث می‌فهمند مخالف است، و این متن کلام او/ است:

«خواننده محترم بدان که معروف است که شیعه از این حدیث استدلال می‌کنند و خیلی آنرا تکرار می‌نمایند، تا جایی که بعضی از اهل سنت فکر می‌کنند آنها درست می‌گویند، اما همه اشتباه می‌کنند به دو دلیل:

اول اینکه مراد از عترت که در حدیث آمده بیشتر و گسترده‌تر از چیزی است که شیعه مراد می‌گیرند، و اهل سنت آن را رد نمی‌کند بلکه به آن تمسک جسته‌اند، عترت یعنی اهل بیت پیامبرص و این در بعضی از طرق حدیث توضیح داده شده است، مانند حدیث مورد نظر که در آن آمده (و عترتی اهل بیتی) و عترتم یعنی اهل بیتم، و اهل بیت پیامبرص زنانش می‌باشند که از زمره ی آنها عائشه صدیقهب می‌باشد، چنان که خداوند متعال به صراحت در سورۀ احزاب به این اشاره می‌نماید که اهل بیت پیامبر زنانش هستند، و می‌فرماید: ﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا ٣٢ [الأحزاب: ۳۲] .

«ای زنان پیغمبر شما مانند دیگر زنان نیستید اگر خدا ترس و پرهیزگار باشید پس زنهار نازک و نرم سخن نگویید مبادا آنکه دلش بیمار است به طمع افتد و درست سخن گویید».

و دلیل اینکه منظور از اهل بیت در این آیه همسران پیامبر هستند آیه ی قبل و بعد این آیه است که می‌فرماید: ﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا ٣٢ وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣ وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا ٣٤ [الأحزاب: ۳۲-۳۴] .

«ای زنان پیغمبر شما مانند دیگر زنان نیستید اگر خدا ترس و پرهیزگار باشید پس زنهار نازک و نرم سخن نگویید مبادا آنکه دلش بیمار است به طمع افتد و درست سخن گویید. و در خانه‌هایتان بنشینید و آرام گیرید و مانند دوره جاهلیت پیشین آرایش و خود آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات مال به فقیران بدهید و از امر خدا ورسول اطاعت کنید خدا چنین می‌خواهد که رجس هر آلایش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند. و از آنهمه حکمت و آیات الهی که در خانه‌های شما تلاوت می‌شود متذکر شوید و پند گیرید و همانا خدا را بخلق لطف و مهربانی است و آگاه است».

و شیعه کلمۀ اهل بیت را که در این آیه آمده مختص علی و فاطمه و حسن و حسینش قرار داده‌اند و زنان پیامبر را جزو اهل بیت نمی‌دانند، و آنها اینگونه آیات خداوندی را تحریف می‌نمایند تا هواپرستی‌های خود را تائید کنند، چنانکه این مطلب در جای خود توضیح داده شده است، و حدیث کساء (آل عبا) و احادیثی که به معنای آن آمده‌اند نهایت این است که دلالت آیه را گسترده‌تر می‌نمایند و علی و اهل علی را جزو آن قرار می‌دهند، چنان که حافظ بن کثیر و غیره گفته‌اند، و همچنین حدیث عترت پیامبرص توضیح داده که مراد از اهل بیتش همسرانش و علی و خانواده‌اش می‌باشند.

بنابراین، توربشتی چنان که در المرقاه ۵/ ۶۰۰ آمده می‌گوید: عترة الرجل: یعنی اهل بیت او و خویشاوندان نزدیکش، و از آن جا که عترت را به صورت‌های زیادی استفاده می‌کردند پیامبر مفهوم آن را اینگونه توضیح داد که (اهل بیت من) تا دانسته شود که منظورش نسل و خویشاوندان نزدیک و همسرانش، می‌باشد.

دوم اینکه از اهل بیت علمای صالح اهل بیت و متمسکان به قرآن و سنت مراد هستند، امام ابوجعفر طحاوی می‌گوید: عترت اهل بیت پیامبرص هستند، آنانکه بر دین او می‌باشند و به امر و فرمان او تمسک جسته‌اند.

و شیخ علی قادری در حواله مذکور سخنی مانند همین را ذکر کرده و سپس می‌گوید که دلیل ذکر کردن اهل بیت به طور خاص این است که: اغلب اهل بیت احوال صاحب بیت و خانه را بهتر می‌دانند، پس منظور علمای اهل بیت هستند که از سیره ی پیامبر آگاه و روش و شیوه ی ایشان و حکم و حکمت او را می‌دانند، و اینگونه می‌توان اهل بیت را در کنار کتاب خدا قرار داد،چنان که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ [البقرة: ۱۲۹] . یعنی کتاب و حکمت را به آنها می‌آموزد.

می‌گویم - آلبانی - و مانند همین است فرموده ی الهی که در آیه ی تطهیر خطاب به همسران پیامبر می‌گوید: ﴿وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا ٣٤ [الأحزاب: ۳۴] .

«و از آنهمه حکمت و آیات الهی که در خانه‌های شما تلاوت می‌شود متذکر شوید و پند گیرید و همانا خدا را بخلق لطف و مهربانی است و آگاه است».

پس روشن شد که مراد از اهل بیت یعنی آنان از اهل بیت که به سنت ایشانص تمسک جسته‌اند، پس منظور از اهل بیت در حدیث همین است، از این رو اهل بیت را یکی از ثقلین قرار داده چنان که در حدیث زید بن ارقم گذشت، و سخن ابن اثیر در النهایه به همین اشاره دارد او می‌گوید: «آن دو را ثقلین نامیده است چون تمسک به آن دو یعنی کتاب و سنت و عمل کردن به آنها دشوار است، و به هر چیز مهم و گران بهایی ثقل گفته می‌شود، و بنابراین برای تعظیم و گرامیداشت آنها، آن دو را ثقل نامیده است».

می گویم ـ یعنی آلبانی ـ خلاصه اینکه قرار گرفتن اهل بیت در کنار قرآن در این حدیث مانند ذکر سنت خلفای راشدین در کنار سنت پیامبرص است که فرمود: «سنت مرا و سنت خلفای راشدین را لازم بگیرید...».

ملا علی قاری ۱ / ۱۹۹ می‌گوید: «آنها عمل نکردند مگر به سنت من، پس نسبت دادن به آنها یا به خاطر آگاهی آنها از سنت است و یا به خاطر این است که از سنت استنباط کرده و آنرا بر گزیده‌اند» پایان سخن آلبانی/[۲۳] .

پس کجا شیخ آلبانی حدیث را منحصر در دوازده امام کرده است تا شیعه اثنا عشری از آن علیه اهل سنت دلیل بیاورد؟!.

و از اینجا می‌فهمیم که شیعه اثنا عشری تصحیح آلبانی را پذیرفته‌اند اما آنچه او از حدیث فهمیده را قبول نکرده‌اند، شما اگر تصحیح او را قبول می‌کنید استنباط او از حدیث را نیز قبول کنید.

اهل سنت و جماعت هیچ کسی را به گرفتن قول و دیدگاه کسی که برای آن دلیلی ندارد، ملزم نمی‌کنند، و بلکه فقط به گرفتن قول و دیدگاهی فرد را ملزم قرار می‌دهند که آن قول و استنباط دلیلی داشته باشد، و کلام شیخ آلبانی در اینجا کاملاً واضح است.

[۲۳] سلسلة الأحادیث الصحیحة ۴/ ۳۵۹ – ۳۶۱.

اهل سنت و شیعه در عمل به حدیث ثقلین

اهل سنت و ثقلین:

به فرض اینکه حدیث صحیح باشد و اشکالی در آن وجود نداشته باشد، باید نگاه کنیم که چه کسی به حدیث عمل کرده اهل سنت یا شیعه اثناعشری؟!.

جواب این سوال:

أ - ناقلان قرآن اهل سنت و جماعت هستند:

نخست به چیزی آغاز می‌کنیم که پیامبرص به آن آغاز نموده یعنی کتاب خدا، معروف و ثابت است که کتاب خدا با تواتر از طریق اهل سنت و جماعت به ما رسیده است و در نقل آن یک راوی شیعه امامی اثناعشری هم وجود ندارد، و آن همین قرآنی است که امروز بین مسلمین متداول است، پس کجا هستند ناقلان شیعه که این قرآن را از ائمه اهل بیتش نقل کرده‌اند؟!.

و معلوم است که زراره و جابر جعفی و هشام بن حکم از کسانیند که احادیث زیادی از امام جعفر صادقس و غیره روایت کرده‌اند، پس چرا قرآن کریم را از ائمه روایت نکرده‌اند؟!.

و کسی که قرآن را از جعفر صادقس فرا گرفته است حمزه الزیات است که با سند متصل به آل بیت و از آنها به پیامبرص، روایت نموده و او رحمه الله از اهل سنت و جماعت بود[۲۴] .

پس راویان شیعه اثنا عشری کجایند؟!.

مثال:

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَيۡنَمَا تَكُونُواْ يُدۡرِككُّمُ ٱلۡمَوۡتُ وَلَوۡ كُنتُمۡ فِي بُرُوجٖ مُّشَيَّدَةٖ [النساء: ۷۸] .

«هر کجا باشید اگر چه در کاخ‌های بسیار محکم مرگ شما را فرا رسد».

سوال این است که آیا شیعه اثناعشری کلمۀ ﴿يُدۡرِككُّمُ در این آیه را با یک کاف می‌خوانند یا با دو کاف؟

اگر شیعه اثنا عشری آن را با یک کاف می‌خوانند سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است، که آنها این قرائت را از کدام راوی گرفته‌اند، و اگر با دو کاف می‌خوانند باز هم این قرائت را از کدام راوی گرفته‌اند؟

پس شیعه سندی ندارند و بلکه قرآن را از اهل سنت شنیده و همان طور می‌خوانند.

و از آنجا که اهل سنت از شیعه ثقل اکبر (قرآن) را بهتر می‌دانند پس آنها از شیعه به ثقل اصغر (عترت) آگاهترند.

و اینک اسانید کسانی را ارائه می‌کنیم که قرآن را با طرق متواتر برای ما روایت کرده‌اند، و آنها قاریان دهگانه هستند و نزد اهل سنت ائمه قرائت‌ها می‌باشند، و از آنها بیست راوی قرائت‌های قرآن را روایت کرده‌اند و هر امامی دو راوی دارد:

۱- قاری مدینه امام نافع که از او وَرش و قالون روایت کرده‌اند.

و این قرائت از شش تن از صحابه که عبارتند از: عمر بن خطاب، زید بن ثابت، ابی بن کعب، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عیاش، و ابی هریرهس، روایت شده است.

۲- قاری مکه امام ابن کثیر که از بزّی و قنبل روایت کرده است:

و این قرائت از پنج تن از صحابه روایت شده است که عبارتند از عمربن خطاب، زید بن ثابت، ابی بن کعب، عبدالله بن عباس و عبدالله بن سائبش.

۳- قاری بصره امام ابو عمرو بصری، که دوری و سوسی از او روایت کرده‌اند.

و این قرائت از یازده صحابی روایت شده که عبارتند از: عمر بن خطاب و عثمان بن عفان و علی بن ابی طالب و عبدالله بن مسعود و ابی موسی اشعری و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عیاش و عبدالله بن سائب و ابی بن کعب و زید بن ثابت و ابو هریرهش.

۴- قاری شام امام بن عمر که از او هشام و ابن ذکوان روایت کرده‌اند و این قرائت از عثمان بن عفان روایت شده است.

۵- قاری کوفه امام عاصم بن ابی النجود، که شعبه و حفص از او روایت کرده‌اند (و اغلب مسلمین امروز قرآن را با روایت حفص از عاصم می‌خوانند). و این قرائت از شش تن از صحابه روایت شده که عبارتند از: عثمان بن عفان، علی بن ابی طالب، عبدالله بن مسعود، زید بن ثابت، ابی بن کعب،........؟......ش.

۶- امام حمزه زیات که از او خلف و خلاد روایت کرده‌اند.این قرائت از شش صحابی روایت شده که عبارتند از: عثمان بن عفان، علی بن ابی طالب، زید بن ثابت، ابی بن کعب، عبدالله بن مسعود، حسین بن علی بن ابی‌طالبش.

۷- امام علی بن حمزه کسائی، که ابو حارث و حفص دوری از او روایت نموده‌اند.

و این قرائت از ده صحابی روایت شده که عبارتند از: عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، علی بن ابی طالب، ابی بن کعب، زید بن ثابت، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عیاش، ابوهریره و حسین علی بن ابی طالبش.

۸- امام یعقوب حضرمی که رویس و روح از او روایت کرده‌اند.

این قرائت از یازده صحابی روایت شده که عبارتند از: عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، علی بن ابی‌طالب، ابی بن کعب، زید بن ثابت، عبدالله بن مسعود، ابو موسی اشعری، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عیاش، عبدالله بن سائب و ابوهریرهش.

۹- امام خلف البزار، که از او ادریس و اسحاق روایت کرده‌اند.

و این قرائت از شش صحابی روایت شده که عبارتند از: عثمان بن عفان، ابی بن کعب، علی بن ابی طالب، عبدالله بن مسعود، زید بن ثابت و حسین بن علی بن ابی طالبش.

۱۰ – امام ابو جعفر مدنی که از ابن وردان و ابن جماز روایت کرده است.

و این قرائت از پنج صحابی روایت شده است که عبارتند از: زید بن ثابت، ابی بن کعب، ابن عباس، و عبدالله بن عیاش و ابوهریرهش[۲۵] .

اینها کسانی بودند که قرآن را از پیامبرص نقل کرده‌اند، در میان آنها شیعه اثناعشری ندیدیم، و این از صورت‌های اعجاز قرآن کریم است که خداوند در میان ناقلان آن کسی را قرار نداده که به صحابه پیامبر طعنه می‌زند، آن صحابه ای که قرآن را فرا گرفتند و جمع نمودند و حفظ کرده و نقل کردند آیا شیعه اثنا عشری - هدانا الله وإیاهم - می‌توانند غیر از این را اثبات کنند؟!.

شیعه اثناعشری ادعا می‌کنند که از زمره ناقلان قرآن حفص و عاصم هستند و این دو شیعه هستند، و آن طور نیست که اهل سنت می‌گویند که همه ناقلان قرآن و حاملان آن فقط از اهل سنت بوده‌اند.

پاسخ به این مسئله:

اول اینکه شیعه بعد از آن که از اثبات یک سند برای نقل قرآن از ائمه اهل بیت تا به پیامبر برسد، ناتوان ماندند این ادعا را کردند.

دوم اینکه این ادعا که رجال اسناد قرائت عاصم همه کوفی و شیعه هستند به سخن موثقی نیاز دارد و مدعی باید دلیل بیاورد!.

سوم اینکه اگر رجال اسناد قرائت عاصم شیعه هستند، باید شیعه دو چیز را ثابت کنند:

اول اینکه باید از کتاب‌های جرح و تعدیل و تراجم الرجال و طبقات، ویژه اهل سنت و الجماعت ثابت کنند که عاصم و حفص شیعه بوده‌اند.

دوم وقتی آنها این مسئله را نمی‌توانند از کتاب‌های ما ثابت کنند، آن را از کتاب‌های رجال اثناعشری مانند کتاب رجال الکشی و یا طوسی و غیره ثابت کنند تا ببینیم که آیا مؤلفین کتاب‌ها آن دو را از راویان و رجال خود می‌دانسته‌اند یا نه؟

چهارم اینکه کشی نجاشی و ابن داود و حلی و خاقانی و برقی در کتاب‌های رجال خود شرح حالی برای حفص بن سلیمان بیان نکرده‌اند و ذکری از او به میان نیاورده‌اند، با اینکه اینها معتمدترین کتاب‌های شیعه در رجال شیعه اثنا عشری به شمار می‌آیند.

نهایت این است که طوسی حفص بن سلیمان را در رجال[۲۶] خود در زمره اصحاب امام صادق نام برده است، و قهبائی در مجمع الرجال[۲۷] از او پیروی کرد و حائری در منتهی المقال[۲۸] نیز از او نقل کرده است، اما قهبائی و حائری هر دو از طوسی نقل می‌کنند، و همه در مورد حفص جرح و تعدیلی نیاورده‌اند و نگفته‌اند که او از شیعیان اثناعشری است، و آیت الله تستری در کتابش قاموس الرجال[۲۹] از او نام برده و اشاره ای به شیعه بودن حفص نکرده است، سپس می‌گوید: «ما گفتیم: عنوان رجال شیخ عام‌تر است» یعنی رجال طوسی، پس تستری این را که حفص، شیعه اثناعشری باشد نفی کرده و گفته است که همۀ کسانی که طوسی در رجال خود نام برده شیعه نیستند بلکه او به طور عام بیان کرده و افرادی از نواصب را در رجال خود ذکر کرده است.

پنجم اینکه آیا اگر شیعه اثناعشری بگویند: فلانی از یاران صادق[۳۰] است، به معنای تأئید آن فرد و دلیلی بر امامیه بودن اوست؟

آیت الله تستری که یکی از علمای شیعه است می‌گوید: (این توثیق و تائید فرد به شمار نمی‌آید، و حتی از این نمی‌توان گفت که فرد از شیعه امامیه است)[۳۱] .

احمد بن خصیب از یاران هادی شمرده شده است با اینکه او ناصبی است[۳۲] .

ب: آیا اهل سنت عقاید باورهای خود را از آل بیت می‌گیرند ؟ امام اهل بیت که اهل بیتش به سبب خویشاوندی ایشان دارای فضیلت و برتری هستند، سرور انسانیت پیامبر هدایت محمدص است، و اقوال و افعال و تائیدات ایشانص برای اهل سنت حجت هستند، و اقوال و افعال و تقریرات ایشان بعد از قرآن دومین منبع است، وقتی کلمه سنت اطلاق می‌شود منظور از آن سنت پیامبر خداص است.

این سخن که فرا گرفتن دین و عقیده از کسی علی و حسن و حسین و دیگر ائمه اثناعشریش جایز نیست به صراحت با آنچه بر پیامبرص نازل شده مخالف است، چنان که خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠ [التوبة: ۱۰۰] .

«آنانکه سبقت به ایمان گرفتند از مهاجر و انصار و آنان که به طاعت خداوند پیروی آنان کردند خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند و خدا بر آنها بهشتی که از زیر درختانش نهرها جاریست مهیا ساخته که بر آن تا ابد متنعم باشند و این به حقیقت سعادت بزرگ است».

و به اتفاق شیعه و سنی هیچ کسی از انصار از اهل بیت نبوده‌اند و می‌بینیم که خداوند از کسانی که بعد از انصار و مهاجرین می‌آیند و از انصار یا مهاجرین پیروی می‌کنند می‌پذیرد.پس اگر پیروی غیر از علی و حسن و حسین و دیگر ائمه شیعه جایز نمی‌بود، برای کسانی که بعد از آنها می‌آیند اطاعت از انصار جایز نمی‌بود، و علاوه بر این هیچ دلیلی وجود ندارد که فقط باید از علی و حسن و حسین و دیگر ائمه شیعهش پیروی شود.محدثین اهل سنت کتاب‌هائی در فضائل و مناقب اهل بیت تالیف کرده‌اند مانند کتاب فضائل علی یا الخصائص الکبری نسائی، و در بخاری و مسلم ابواب زیادی در فضل آل بیتش آمده است و همچنین در دیگر کتاب‌های اهل سنت، و هر کسی در کتاب‌های معتبراهل سنت تامل کند می‌بیند که علیس که از دیدگاه شیعه امام اهل بیت است از میان خلفای اربعه از همه بیشتر حدیث روایت کرده است!![۳۳] .

بخاری و مسلم ۱۶۳ روایت از علیس روایت کرده‌اند. و در اصول کافی ۶۶ حدیث از علیس روایت می‌کنند صحیح و ثابت است بر خلاف روایاتی که در کافی ذکر شده‌اند که علمای شیعه اعتراف می‌کنند که همه آنچه در کافی هست صحیح نیست.

و همچنین اهل سنت از امام جعفر صادق و او از پدرش باقر در صحیح مسلم صفت حج پیامبرص روایت کرده‌اند و حج رکن پنجم از ارکان اسلام است.

و این تنها حدیثی است که مسایل حج را به تفصیل بیان می‌کند و فقهای اهل سنت آنرا مستند خویش قرار داده‌اند. و هر سال عبادت حج را تا به امروز بر اساس این حدیث که امام صادق از پدرش باقر و او از جابر بن عبدالله انصاریس و او از پیامبرص روایت می‌کند انجام می‌دهند.

و در اینجا از هر شیعه ای ـ خداوند ما و آنها را هدایت کند - می‌پرسم: وقتی روایات از ائمه با اقوال و افعال پیامبرص متناقض و متعارض باشند - که چنین مواردی زیاد است ـ شما چه موضعی اتخاذ می‌کنید؟

من بعد از آن که خداوند مرا هدایت کرد و سنی شدم، از حدیث رسول خداص پیروی می‌کنم، و در گذشته وقتی شیعه بودم از قول آخوند پیروی می‌کردم بدون آنکه مناقشه و بحثی کرده باشم. محمد رضا مظفر می‌گوید: (عقیده ی ما در مورد مجتهدی که جامع الشرائط است این است که او نایب امام÷ در دوران غیبت است و حاکم و رئیس مطلق است، و همان اختیاراتی که امام در فیصله نمودن در قضایای مردم و حکومت بین مردم دارد، او نیز دارا می‌باشد، و کسی که سخن و فرمان او را رد کند سخن و فرمان امام را رد کند سخن و فرمان خدا را رد کرده است، و این در حد شرک ورزیدن به خداست!!)[۳۴] .

وقتی حدیث صحیح از پیامبرص بیاید اهل سنت اقوال غیر از پیامبر هر کسی که باشد را رها می‌کنند، و رسول خدا ص امام اهل بیتش است، آیا بعد از این کسی می‌تواند بگوید: که اهل سنت فقه اهل بیتش را ترک کرده‌اند؟!.

[۲۴] نگاه کنید: النشر في القراءات العشر، ابن جوزی ۱/ ۱۳۳. [۲۵] ن ک کتاب النشر في القراءات العشر، ابن جوزی ۱/ ۸۲ – ۱۵۳. [۲۶] رجال طوسی ص ۱۸۹. [۲۷] مجمع الرجال ۲/ ۲۱۱. [۲۸] منتهی الـمقال ۳/ ۹۲. [۲۹] قاموس الرجال ۳/ ۵۸۲. [۳۰] یکی از مسایل مهم که برای بسیاری از عوام شیعه اثناعشری و بلکه حتی برای فرهنگیانشان مخفی مانده است، مسئله نص بر ائمه است، و گمان می‌برند که جدول دوازده امام در زمان پیامبر ص یا قبل از آن آماده و اسامی ائمه در آن تصریح شده‌اند، اما اگر کسی تامل کند که چنین امری واضح نبوده است، به عنوان مثال این امر که بعد از صادقس امام کیست برای یاران امام صادقس مشخص نبود! بلکه در زمان امام صادق معروف بود که بعد از او اسماعیل امام می‌شود، اما هنوز امام صادق زنده بود که بعد از او اسماعیل امام می شود، اما هنوز امام صادق زنده بود که اسماعیل وفات یافت، طوسی در کتاب الغیبه ص ۸۳ می‌گوید: «مردم ـ یعنی شیعه ـ فکر می‌کردند اسماعیل بعد از پدرش امام می‌شود، وقتی دیدند امامت به کسی دیگر غیر از او رسید به بطلان تصور خود پی بردند». و بیشتر علمای شیعه بعد از وفات صادق فطعیه بودند - یعنی به امامت عبدالله بن جعفر معتقد بودند - چنان که نوبختی در (فرق الشیعه ص ۷۷) می‌گوید: شیعه بعد از وفات امام صادق به پنج فرقه تقسیم شدند چهار تا مدعی امامت برای غیر از موسی کاظم شدند، (ن ک فرق الشیعة ۶۶ – ۷۹ )، و همچنین بعد از وفات امام عسکری به پانزده فرقه تقسیم شدند که همه جز یک گروه از آنها مدعی امامت برای غیر از محمد بن حسن عسکری بودند ( ن ک فرق الشیعة نوبختی ص ۹۶)، پس این به ما می‌گوید که اگر لیست دوازده امام مشخص و منصوص می‌بود این اختلاف و تفرقه در مهم‌ترین ارکان دین پدید نمی‌آمد!!. ابو القاسم خوئی می‌گوید: «روایات متواتری که از طریق عام و خاص به ما رسیده اند تعداد ائمه را که دوازده هستند تعیین کرده و اسم هر یکی را پس از دیگری تعیین نکرده است!!» صراط النجاة في أجوبه الإستفتاءات ۲/ ۴۵۳. و سپس نسبت داده شدن فرد که از یاران امام صادق است از این لازم نمی‌شود که اثناعشری باشد چون چنین اختلافی در مورد امامت هست. برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب الإمامة والنص از فیصل نور. [۳۱] قاموس الرجال تستری ۱/ ۲۹ – ۳۴، ۱۸۰. [۳۲] قاموس الرجال تستری ۱/ ۱۸۰. [۳۳] مجموع روایات علیس در نه کتاب حدیث ۱۵۹۹ روایت است. ن ک مسند ال البیت محمد نور سوید ۱/ ۵۷. [۳۴] عقاید الإمامیة ص ۳۴ – ۳۵.

دوم: شیعه و ثقلین

آیا شیعه اثنا عشری - هدانا الله وإیاهم - به حدیث ثقلین عمل کرده‌اند و به کتاب خدا و عترت پیامبرص تمسک جسته‌اند، یا اینکه به کتاب و عترت تمسک نجسته‌اند؟

پاسخ به این سوال:

الف: شیعه و قرآن:

بسیاری از علمای شیعه گفته‌اند که قرآن تحریف شده و ناقص است و ادعا کرده‌اند که این سخن عترت معصومین است (و حال آنکه عترت از چنین سخنی پاک و بری است، همان طور که اهل سنت معتقدند).

و برای هر انسان عاقل و هوشیاری پوشیده نیست که گناه و جرم طعنه زدن به قرآن (ثقل اکبر) از طعنه زدن به عترت (ثقل اصغر) بزرگتر است.

مسلمانی که فطرتش سالم باشد امکان ندارد که به این باور داشته باشد که قرآن تحریف شده است؛ چون او ایمان دارد که هیچ کسی از خداوند راستگوتر نیست، چنان که می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَنُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٗاۚ وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِيلٗا ١٢٢ [النساء: ۱۲۲] .

«آنان را که به خدا گرویدند و کارها به صلاح (خود و خلق) کردند بزودی آنها را به بهشتی در آوریم که زیر درختانش نهرها جاریست تا منزلگاه ابدی آنها باشد وعده ی خدا حق است و کیست که در گفتار راستگوتر از خداست».

و خداوند فرموده است: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩ [الحجر: ۹] .

«البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم او را محققاً محفوظ خواهیم داشت».

و با وجود نص صریحی که بر این دلالت می‌نماید که قرآن از دست کسانی که آنرا اضافه یا کم نمایند یا تغییر دهند، محفوظ است - چون حفاظت با این سه چیز منافات دارد - می‌بینیم که بسیاری از علمای شیعه اثناعشری می‌گویند قرآن تحریف شده است،[۳۵] حتی بعضی از آنها گفته‌اند: در قرآن آیات سخیف و پوچ هست. العیاذ بالله.

شیعه می‌گویند که آنها اهل بیت را دوست دارند و از آنها دفاع می‌کنند، و اهل سنت دشمنان اهل بیت را دوست می‌دارند و از آنها دفاع می‌نمایند.

آیا کسی که اهل بیت را دوست می‌دارد و از آنها دفاع می‌کند، می‌گوید: اهل بیت به صراحت گفته‌اند که قرآن تحریف شده است؟

چنین سخنی طعنه به اهل بیت است و دفاع از آنها نیست. اما اهل سنت آنچه را که به اهل سنت نسبت داده شده انکار می‌کنند و این روایات را تکذیب می‌نمایند.

اگر بگوئی: بعضی هستند که این سخن را به اهل بیت نسبت نمی‌دهند؟

به شما می‌گویم: موضع شما در مورد کسانی که تحریف را به اهل بیت نسبت می‌دهند چیست آیا از آنها اظهار بیزاری می‌کنی؟! برای محبت و دوست داشتن اهل بیت با بیزاری جستن از کسانی که از روی ظلم و تجاوز و عقیده تحریف قرآن را به اهل بیت نسبت می‌دهند، بیزاری بجوی و هرگز چنین سخنی از دهان پاک اهل بیت بیرون نیامده است، عقیده اهل سنت در مورد اهل بیت همین است و اهل سنت جان و مال خود را برای دفاع از اهل بیت فدا می‌کنند.

پس حقیقت و واقعیت ثابت می‌کنند که چه کسی اهل بیتش را دوست می‌دارد و به آنها اقتدا می‌کند.

و سوال مهم در اینجا این است که آیا علمای شیعه بدون سبب گفته‌اند قرآن تحریف شده است ؟ طبیعی است که بدون سبب نگفته‌اند.

اسبابی که به خاطر آن علمای شیعه اثنا عشری مدعی تحریف قرآن شده‌اند زیادند و مهم‌ترین آن عبارتند از:

۱- در قرآن به صراحت از امامت علیس سخن گفته نشده است، بنابراین علمای شیعه ادعا کرده‌اند که اسم علیس از قرآن انداخته شده است !![۳۶] .

۲- برای رهایی یافتن از تناقضی که اعوام شیعه با آن مواجه می‌شوند که در قرآن صحابه و همسران پیامبرص ستایش شده‌اند، و در عقیده و باور آنها صحابه و همسران پیامبرص ستایش شده‌اند و در عقیده و باور آنها صحابه و همسران پیامبر ص مورد مذمت هستند از این رو برای رهایی از این تناقض علمای شیعه مدعی شده‌اند که قرآن تحریف شده است.

۳- ادعای تحریف قرآن در آمدی است برای این سخن که اسامی ائمه و فضایل آنها در قرآن موجود بوده است[۳۷] .

۴- اگر بگوئید که قرآن تحریف نشده است، آنها با این سخن اصحاب پیامبر ص را تزکیه و تأئید کرده‌اند، چون اگر آنها بر دین خود استوار نمی‌بودند چگونه قرآن را سالم و بدون نقص و تحریف به ما می‌رساندند؟!.

۵- وقتی به شیعه گفته می‌شود دلیل عصمت دوازده امام از قرآن کجاست؟!.

می گویند آیه تطهیر، به آنها گفته می‌شود: سیاق آیه در مورد همسران پیامبر است می‌گویند: به خاطر مصلحت‌های دنیوی جای آن را تغییر داده‌اند[۳۸] .

۶- با ادعای تحریف قرآن می‌خواهند عوام شیعه را از قرآن و استدلال به آن دور کنند، و واقعیت بر این امر گواه است.

۷- ادعای تحریف قرآن به علمای شیعه تقدس بزرگی می‌دهد و آنها هستند که حق و دلیل را می‌فهمند، و اقوال آنها حجت هستند نه قرآنی که بازیچه دست مردم تحریف گر بوده است.

پس چرا این قرآن صحیحی که شیعی می‌گویند وجود دارد را نمی‌بینیم؟

علمای شیعه به این پرسش پاسخ‌های متعددی داده‌اند: اول اینکه قرآن مخفی اگر آشکار شود در آن کسانی که در گذشته بوده‌اند مورد مذمت قرار گرفته و رسوا شده‌اند، پس باید پنهان شود[۳۹] .

و دوم اینکه تا مخالفان همچنان به نافرمانی امیر المومنین تا روز قیامت ادامه دهند و آنگاه مستحق خواری بزرگی خواهند شد[۴۰] .

پس قرآنی که امروزه موجود است چه فایده ای دارد، و آیا امکان دارد که مسلمانی به تحریف قرآن معتقد باشد و سپس منبعی برای شناخت احکام شرعی نداشته باشد؟

بله! تناقض موجود است و ادامه دارد، و این مشکلی دارد که بسیاری از معتقدان به تحریف قرآن گرفتار آن هستند، و نعمت الله جزائری - که یکی از علمای بزرگ شیعه است - راه برون رفتن از این بحران و مشکل ایجاد کرده است، او می‌گوید: «در احادیث روایت شده که آنها (ائمه) علیهم السلام شیعیان خود را به خواندن این قرآن موجود در نماز و غیره و عمل کردن به احکام آن دستور داده‌اند تا آنکه مولای ما صاحب الزمان ظهور می‌کند، و آنگاه این قرآن از دست مردم به آسمان می‌رود، و صاحب الزمان قرآنی را که امیر المومنین÷ تالیف و جمع آوری نموده بیرون می‌آورد و آن قرآن خوانده می‌شود و به احکام آن عمل می‌شود»[۴۱] .

و با وجود همه این می‌بینیم که متأخرین علمای اثنا عشری کوشیده‌اند برای قائلین به تحریف قرآن عذری بتراشند، و گفته‌اند که آنها کافر نیستند، به این دلیل که آنها اجتهاد کرده و به خطا رفته‌اند ؛ چون گفته‌هایشان بر حسب دلایلی است که داشته‌اند.

می‌گوئیم: چگونه برای کسانی که به صراحت این سخنان را گفته‌اند ادعای اجتهاد می‌شود و برایشان عذر می‌تراشیم و می‌گوئیم اجتهاد کرد و به خطا رفته است، و نمی‌پذیریم که گوینده این سخن کافر می‌شود و یا حداقل این قول کفر است؟!.

آیا شایسته است که ناصبی‌هایی که به اهل بیت پاک پیامبر طعنه زده‌اند به دلیل اینکه برای آنها این ثابت نبوده که به این بزرگان نباید طعنه زده شود را معذور بدانیم؟!.

سوال: چگونه کسی را که به ثقل اکبر طعنه می‌زند معذور قرار می‌دهیم، و معذور قرار دادن کسی که به ثقل اصغر طعنه می‌زند را نمی‌پذیریم؟!.

آیا شایسته است که برای کمونیستی که وجود خدا را انکار می‌کند و دلیل می‌آورد و بحث می‌کند معذور بدانیم و بگوئیم او اجتهاد کرده و کافر نمی‌شود؛ چون اجتهادش به او می‌گوید که خدا وجود ندارد؟!.

به راستی که این بازی کردن با دین و از بین بردن شریعت و دین تحت تابلوها و شعارهای گوناگون است!.

همانطور که اجتهاد در مورد یگانگی خداوند جایز نیست، همین طور اجتهاد در مورد سلامت و مصونیت قرآن از تحریف جایز نیست، چون این دو چیز ز امور ضروری دین هستند.

و اینجا ما سوالی از شیعه داریم: علمای اثناعشری که اجتهاد کرده‌اند و به خطا رفته‌اند و گفته‌اند قرآن تحریف شده است - چنان که متأخرین شیعه ادعا می‌کنند - وقتی دو حدیث برایشان متعارض قرار گرفته، چه کار می‌کرده‌اند؟

آیا این دو حدیث را به قرآنی که از دیدگاه آنها تحریف شده و در آن آیات سخیف و پوچی هست، عرضه می‌کرده‌اند؟!.

یا قرآنی دیگر که تحریف نشده داشته‌اند و به آن عرضه کرده‌اند؟!.

یا اینکه حدیث جعفر صادقس را نمی‌دانسته‌اند که می‌گوید: «بر هر حقی حقیقتی هست، آنچه با کتاب خدا موافق بود آن را بگیرید و آنچه با آن مخالف بود آن را ترک کنید»؟![۴۲] .

انتظار ما از همه علمای شیعه اثناعشری این است که در مورد قائلین به تحریف قرآن همان شیوه‌ای را در پیش بگیرند که در مورد مرجع شیعه آیت الله العظمی محمد حسین فضل الله در اجتهاداتش در پیش گرفتند، که با او مناقشه شد و او را گمراه قرار دادند و خواستار سلب مرجعیت او و عدم اعتماد به او شدند؛ چون به صراحت اعلام کرد که علیس شجاع‌تر و پرهیزگارتر از این است که اجازه دهد به همسرش اهانت شود و از آن دفاع نکند[۴۳] ، به خاطر این سخنان آیت الله محمد حسین فضل الله را به انحراف در عقیده متهم کردند[۴۴] .

با اینکه آیت الله محمد حسین فضل الله بعد از بررسی زیاد و طولانی و با دلیل به چنین باوری رسیده است، و فقط از روی انکار چنین نکرده است، و همچنین با استاد عراقی احمد کاتب که در کتابش «تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری إلی ولایة الفقیه» منکر نظریه امامت شده، چنین رفتاری کردند و او را به ناصبی بودن و کفر متهم کردند[۴۵] ، با اینکه همه می‌دانیم که ادعای تحریف قرآن به مراتب از آنچه محمد حسین فضل الله و احمد الکاتب با مذهب شیعه مخالفت کرده‌اند گناه بزرگتری است، چون نص صریح آمده که قرآن محفوظ است و آنچه محمد حسین فضل الله و احمد الکاتب با آن مخالفت نموده‌اند اینطور نیستند.

ب – آیا اثناعشریه سند معتبری برای حدیث ثقلین دارند؟

آیا شیعه اثناعشری می‌توانند حدیث ثقلین را با سند متصلی که رجال و راویان آن شیعه امامی اثناعشری عادل ضابط باشند؟! چنان که حدیث صحیح را تعریف می‌کنند. یکی از علمای شیعه به بررسی عموم روایات از نظر صحت و ضعف پرداخته اما از سوی هم کیشان خود در معرض هجوم سختی قرار گرفته است، چنان که برای علامه حلی اتفاق افتاد که او از اولین کسانی به شمار می‌آید که اسانید روایات شیعه را مورد بررسی قرار داد و یکی از نتیجه‌های این بررسی این بود که او دو سوم روایات کتاب‌های اساسی شیعه مانند کافی را از اعتبار ساقط کرد، تعداد روایات کافی ۱۶۱۹۹ روایت است و بر اساس معیارهای شیعه جز ۵۰۷۲ روایت باقی نمی‌ماند[۴۶] .

حلی به خاطر این کارش به شدت از سوی هم کیشان خود مورد حمله قرار گرفت، تا جایی که درباره ی او گفتند: «دین دوبار منهدم گردید: یکی روز سقیفه و دوم روزی که علامه به دنیا آمد»![۴۷] .

بلکه علم (مصطلح الحدیث) نزد شیعیان جدید و تازه است، و آن را از اهل سنت گرفته‌اند، و این علم را نداشته‌اند چنان که حر عاملی ـ که یکی از علمای بزرگ شیعه به شمار می‌آیدـ می‌گوید: «و اصطلاح جدید موافق با اعتقاد و اصطلاح عامه است[۴۸] ، بلکه از کتاب‌های آنها گرفته شده چنان که با بررسی مشخص می‌شود[۴۹] ».

و حر عاملی می‌گوید: فایده از وضع این علم - علم اسناد - دفع اعتراض و طعنه زدن عامه است، که می‌گویند احادیثشان به صورت عن فلان عن فلان روایت نشده، و بلکه از اصول گذشتگان روایت و نقل شده است[۵۰] .

و از آنچه گذشت برای ما روشن می‌شود که علم (الـمصطلح الحدیث) نزد شیعه اثناعشری چیز تازه ایست که ریشه و سابقه نداشته است، بیشتر هدف از آن حمایت مذهب از انتقاد مخالفان و دفاع از مذهب است تا رسیدن به صحت حدیث.

و بنابر امور گذشته شیعه به دو گروه تقسیم شدند: اخباریه و اصولیه.

اخباریه کسانیند که از ادله شرعی فقط کتاب و سنت برای آنها معتبر است، پس همه آنچه از ائمه نقل شده نزد آنها حجت است ؛ چون از معصومین نقل شده است و وقتی حدیث در اصولشان ذکر شده باشد به جایگاه آن نگاه نمی‌کنند[۵۱] .

و اصولیه کسانی هستند که در استنباط احکام شرعی از ادله چهارگانه: قرآن و سنت و اجماع و دلیل عقل استفاده می‌کنند[۵۲] .

راویان اهل سنت قرآن وسنت را نقل کرده‌اند. شیعه اثنی عشری - هدانا الله وإیاهم - احادیث اهل سنت را اصلاً نمی‌پذیرند و به آن باور ندارند و ادعا می‌کنند که راویان از مخالفین هستند که از ائمه اهل بیت پیروی نمی‌کنند بلکه از دشمنانشان اطاعت می‌نمایند.

می گویم: چگونه شیعه روایات نقل قرآن را از راویان اهل سنت قبول می‌کنند و حال آن که آنها از مخالفین هستند، و از طرفی باقی روایات اهل سنت را نمی‌پذیرند؟!.

و همه کسانی که به این باور معتقدند باید یا همه احادیث ثابت اهل سنت را باور کند همان طور که اهل سنت به آن باور دارند، و یا بر عقیده خود باقی بماند و همه احادیث ثابت اهل سنت را رد کند، اما به شرطی که اسانید نقل قرآن را نیز رد کند.

و در این صورت نیز باید به تحریف قرآن اقرار نماید همان طور که در کتاب‌های معتبر شیعه نوشته شده است، خواه از حیث روایاتی که در این مورد آمده و یا اعترافات علمایشان، که می‌گویند قرآن کامل نزد امام دوازدهم مهدی است، پس اینها دو گزینه هستند و گزینه سومی ندارند، یا احادیث نقل قرآن وسنت را با هم بپذیرند و یا هر دو را رد کنند؟!.

[۳۵] اصول کافی ص ۲۸۶ باب أنه لم یجمع القرآن کله إلا الأئمة علیهم السلام ، وأنهم یعلمون علم کله، مقدمه تفسیر قمی ۱/ ۳۶ – ۳۷. الأنوار النعمانیة ۲/ ۳۵۷ – ۳۵۸، مرآة العقول ۱۲/ ۵۲۵، فصل الخطاب في إثبات تحریف کتاب رب الأرباب ص ۲۹، أوائل المقالات ص ۸۰ ش ۵۹، آراء حول القرآن. ص ۸۸ – ۹۹ و غیره و به اضافه متاخرین شیعه. [۳۶] ن ک تفسیر الصافی فیض کاشانی ۱/ ۴۹. [۳۷] الأنوار النعمانیة الجزائری ۱/ ۹۷. [۳۸] بحار الأنوار ۳۵/ ۲۳۴. [۳۹] الأنوار النعمانیة ۲/ ۳۶۰. [۴۰] منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة حبیب الله خوئی ۲/ ۲۲۰. [۴۱] الأنوار النعمانیة ۲/ ۳۶۰. [۴۲] أصول کافی ۱/ ۶۹. [۴۳] الحوزة العلمیة تدین الانحراف ۲۷ – ۲۸. [۴۴] ن ک حوار مع فضل الله حول الزهرا هاشم هاشمی ص ۳۰/ ۳۳. [۴۵] ن ک الشهاب الثاقب للمحتج بکتاب الله في الرد علی الناصب أحمد الکاتب. عالم سبیط نبلی. [۴۶] لولوءه البحرین، ص ۳۹۴، کلیات في علم الرجال ص ۳۵۷. [۴۷] أعیان الشیعة ۵/ ۴۰۱، مقیاس الهدایه ۱/ ۱۳۷. الحدائق الناضرة ۱/ ۱۷۰. [۴۸] منظور از عامه اهل سنت است. [۴۹] وسائل الشیعة ۲۰/ ۱۰۰. [۵۰] وسائل الشیعة ۲۰/ ۱۰۰. [۵۱] أعیان الشیعة ۱/ ۹۳، الوافی کاشانی ۱/ ۱۱، تنقیح الـمقال ۱/ ۱۸۳ رسائل في درایة الحدیث بابلی ۲/ ۲۲۳. [۵۲] أعیان الشیعة ۱۷/ ۴۵۳، مع علما نجف الاشرف ص ۱۰.

پایان

به همه کسانی که خالصانه برای خدا حق را می‌جویند و آل بیتش را دوست می‌دارند می‌گویم: بدان که خداوند آنچه در دلت هست را می‌داند و هیچ چیزی بر او پنهان نمی‌ماند و شما روز قیامت محاسبه خواهی شد، و پیش خدا مسئول هستید، آیا نباید هدایت را مخلصانه از پروردگارت طلب کنی و از او بخواهی که حق را به تو حق بنماید و به تو پیروی از آن را ارزانی کند، و باطل را به شما باطل بنماید و دور کردن از آن را نصیب شما گرداند.

ای شیعه: این ناله و پیامی متواضعانه است که برای تو نوشته‌ام، تا از حقایقی آگاه شوی که ممکن است از تو پنهان مانده‌اند، و این کمترین چیزی است که برای دفاع از اهل بیت و صحابهش تقدیم می‌کنم.

امیدوارم خداوند مرا با آنها حشر بگرداند تا واقعاً صحابه را به دست آورده و آل بیت را از دست نداده باشم.

وصل اللهم وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وأصحابه.

أبوسلمان