اسلام و بزرگداشت زن
تأليف
محمد جميل زينو
ترجمه:
محمّدگل گمشادزهى
بسم الله الرحمن الرحیم
إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ باللّه من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا من يهده اللّه فلا مضل له ومن يضلله فلا هادي له، وأشهد لأن لا إله إلا اللّه وحده لا شريك له وأشهد أن محمد عبده ورسوله أما بعد:
از آنجاییکه زن کار خطیر تربیت اولاد را به عهده دارد، از نظر اسلام به عنوان مربى نسلها قرار داده شده و اصلاح جامعه مرهون صلاح و درستکارى زن مىباشد زیرا فرزندانى که افراد جامعه را تشکیل مىدهند بدست او تربیت مىشوند و از میان افراد جامعه دولت اسلامى شکل مىگیرد انجام تمامى این امور مهم در گرو تربیت صحیحى است که زن در مورد فرزندان خود بکار مىبرد.
براى بزرگداشت مقام زن در اسلام در قرآن مجید سورهاى بنام «نساء» تخصیص داده شده است و این در حالى است که سورهاى بنام مردان وجود ندارد و به ویژه مادر در اسلام جایگاهى والا دارد و خداوند در قرآن مجید بعد از عبادتش به نیکى نمودن در حق مادر توصیه و تاکید کرده است.
خداوند مىفرماید:
﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ﴾ [الإسراء: ۲۳] .
«(اى انسان) پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکى کنید».
و پیامبرج امانت تربیت فرزندان را به عهده مادر نهاده است چنانکه فرموده:
«والمرأة راعية في بيت زوجها وهي مسئولة عن رعيتها» {متفق علیه} «و زن در خانه شوهرش شبان است و از رعیت خویش مسئول است.»
براى آگاهى بیشتر به مقام والاى زن و بزرگداشت آن در اسلام کتاب حاضر تقدیم خوانندگان مىگردد.
از خداوند مىخواهم که خوانندگان این کتاب، از مطالب آن نفع برده و خداوند این خدمت کوچک را خالص براى خود بگرداند.
محمد جمیل زینو
زنان در دوران جاهلیت قبل از اسلام از بسیارى حقوق انسانى و اجتماعى خود محروم بودند:
۱- زن حق ارث بردن را نداشت و اعراب مىگفتند: «از ما ارث نمىبرد مگر کسى که شمشیر و اسلحه بر دوش مىگیرد و از کیان و شرافت ما دفاع مىکند.»
۲- زن حقى بر شوهر نداشت، و تعداد طلاق معین نبود و نیز تعدد همسر حد و مرز مشخصى نداشت، و اگر مردى که داراى چند همسر بود وفات مىنمود فرزند بزرگتر براى ازدواج با زنان پدرش از دیگران مستحقتر بود، و نامادرى خود را چون بقیه اموال ارث بجا مانده از پدر مىشمرد!
از ابن عباس روایت شده است که فرمود: «هرگاه پدر کسى مىمرد، او بیشتر از دیگران مستحق بود که نامادرى خود را بدست گیرد، اگر مىخواست آن را براى خود نگه مىداشت یا اینکه او را زندانى مىکرد تا اینکه از مهریهاش گذشت کند و یا آنقدر او را نگه مىداشت که مىمرد و مالش براى او باقى مىماند.
۳- عدت زن در زمان جاهلیت یک سال کامل بود، و زنان به بدترین و زشتترین حالت به سوگ شوهران از دست داده خود مىنشستند، زن در مدت عدت بدترین لباسها را مىپوشید و در بدترین خانه سکنى مىگزید و آرایش و پاکیزگى و استعمال خوشبویى را ترک مىکرد، آب به بدنش نمىزد و ناخنهایش را کوتاه نمىکرد و موهاى اضافى بدنش را نمىگرفت و در میان مردم و اجتماع حاضر نمىشد و به این صورت تا پایان سال به سوگ مىنشست و بعد از اینکه یکسال از مرگ شوهرش تمام مىشد با زشتترین قیافه و بویى زننده از خانه سوگ بیرون مىآمد و به سوى مردم مىرفت.
۴- اعراب در دوران جاهلیت کنیزان خود را مجبور مىکردند تا خود فروشى کنند و پول در بیاورند چنانکه قرآن اعراب تازه مسلمان را اینگونه مورد خطاب قرار داد:
﴿وَلَا تُكۡرِهُواْ فَتَيَٰتِكُمۡ عَلَى ٱلۡبِغَآءِ إِنۡ أَرَدۡنَ تَحَصُّنٗا لِّتَبۡتَغُواْ عَرَضَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۚ﴾ [النور: ۳۳] .
«کنیزان خود را که خواهان عفت و پاکدامنى هستند به زنا وادار نکنید تا بدینوسیله مال و دارائى دنیا را بدست آورید».
۵- در میان اعراب دوران جاهلیت انواعى از ازدواج فاسد رواج داشت که در میان بسیارى از قبایل شایع بود و تا کنون در بعضى جاهها رواج دارد از جمله:
الف) گروهى از مردان با یک همسر همبستر مىشدند و آن زن حق داشت فرزندى را که به دنیا مىآورد به هریکى از آن مردان که مىخواست نسبت دهد.
ب) مرد از همسرش مىخواست تا با فرد مشخصى از سران قوم و افرادى که به شجاعت معروف بودند همبستر شود تا فرزندى چون آن مرد در شجاعت به دنیا بیاورد.
ج) نکاح موقت نیز یکى از انواع ازدواجهایى بود که آن زمان رواج داشت.
د) نکاح شغار، یعنى اینکه مردى دختر یا خواهرش را به ازدواج مردى دیگر در مىآورد بشرط اینکه او دختر یا خواهرش را به ازدواج او در بیاورد بدون اینکه هیچ یک از دو مهریهاى براى زن مقرر کنند زیرا آنها زن را ملک مرد مىدانستند و مرد مختار بود همچنانکه هر تصرفى در دیگر اموالش انجام مىداد با زن که جزو اموال بشمار مىرفت هم انجام دهد.
هنوز هم در میان بعضى ملتها چون قاجار این سنت جاهلى رواج دارد!!
اما اعراب پیشرفته مانند قریش در آن زمان، نیز به همین منوال که امروزه مسلمین ازدواج مىکنند ازدواج مىکردند. آنها ابتدا از زن خواستگارى مىکردند و مهریهاش مقرر مىشد و عقد انجام مىگرفت، اسلام فقط این نوع ازدواج را برقرار گذاشت اما بعضى از سنتهاى ظالمانه مانند اجبار زن به ازدواج با افرادى که نمىخواستند و یا جلوگیرى از ازدواج و تصرف یا ندادن مهریه زن و غیره را باطل نمود. امیر المؤمنین عمر بن الخطابس مىگوید:
«ما در دوران جاهلیت قبل از اسلام، زنان را چیزى حساب نمىکردیم، اما وقتى اسلام آمد و خداوند حقوق زنان را در قرآن یاد آورى نمود ما پى بردیم که زنان بر گردن ما حق دارند»
{بخارى؛ ملاحظه کنید کتاب المرأة بين تكريم الإسلام وإهانة الجاهلية}
اعراب در دوران جاهلیت دختران را ناپسند و بدشگون مىدانستند و فرزندان دختر خود را از ترس عیب و عار زنده به گور مىکردند، اسلام این عادت بد را نپذیرفت و قرآن به بدترین صورت این عمل آنها را به تصویر کشیده و در مورد اعراب دوران جاهلیت چنین فرموه است:
﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ ٥٨ يَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٥٩﴾
[النحل: ۵۸ - ۵۹] .
«و هنگامى که به یکى از آنها مژده تولد دخترى داده مىشد صورتش سیاه مىگردید و مملو از خشم و غضب و غم و اندوه مىشد.از قوم و قبیله (خود) به خاطر این مژده بدى که به او داده مىشد خویشتن را پنهان مىکرد آیا این ننگ را بر خود بپذیرد و دختر را نگاه دارد و یا او را در زیر خاک زنده به گور سازد؟ چه قضاوت بدى که مىکردند!»
و خداوند بیشتر از این نیز این عمل زشت اعراب را تقبیح نموده و فرموده است:
﴿وَإِذَا ٱلۡمَوۡءُۥدَةُ سُئِلَتۡ ٨ بِأَيِّ ذَنۢبٖ قُتِلَتۡ ٩﴾ [التكوير: ۸ - ۹] .
«و هنگامى که از دختر زنده بگور پرسیده شود، به سبب کدامین گناه کشته شده است؟»
اسلام، زن را نه همچون دوران جاهلیت موجودى زشت و بىارزش مىداند بلکه گامهاى موثرى براى رفع تبعیض و بالا بردن مقام زن برداشته است، اسلام همه آن حقوق انسانى و اجتماعى را که مرد از آن برخوردار است براى زن نیز مقرر کرده و همچنین بر اساس فطرت و ساختمان جسمانى و روحى و آنچه مناسب حال اوست وظایفى را براى زن در نظر گرفته است. از آنجایى که مرد داراى نیروى جسمانى و عقلى کاملتر است و به دلیل کنترل احساسات عاطفى و توانایى و مقاومت در برابر مشکلات و صبر بر سختیها اسلام مرد را مسئول امور زن قرار داده تا از زن دفاع کند و از دسترنج خود بر او انفاق و خرج نماید.
در مورد مسئولیت پذیرى و انجام مسئولیت زن، با مرد برابر است و از دیدگاه اسلام زن مىتواند به صورت مستقیم خرید و فروش و حق تملک و انجام دیگر معاملات را داشته و در سرنوشت اجتماعى خود مشارکت داشته باشد که این نیز یکى از مظاهر تجلیل زن در اسلام است.
خداوند در قرآن فرموده است که انسانها را از زن و مرد آفریده است و همه با هم برابرند و معیار برترى نزد خداوند، عمل صالح و تقوا است چنانکه فرموده است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ ١٣﴾ [الحجرات: ۱۳] .
«اى مردمان! ما شما را از مرد و زنى آفریدهایم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید بیگمان گرامىترین شما نزد خداوند متقىترین شما است. خداوند مسلما دانا و با خبر است».
و نیز از دیگر نشانههاى بزرگداشت مقام زن در اسلام این است که آموختن علم و دانش را به زنان با اهمیت دانسته است. از ابى سعید خدرى روایت شده: که زنان به پیامبرج گفتند: «که مردان از ما بیشتر از محضر مبارک شما استفاده مىکنند، یک روز را براى ما معین کنید که در آن روز به ما آموزش دهید». چنانکه رسول اکرمج روزى را مشخص نمود زنان در آن روز جمع مىشدند و پیامبرج براى آنان سخنرانى مىکرد و به آنها دستورات لازم را مىداد یکى از مطالبى که پیامبرج به آنها مىگفت این بود که فرمود: «هر زنى از شما سه کودک خود را از دست بدهد براى او حجابى خواهند بود که او را از آتش جهنم نجات مىدهند» زنى گفت: «اگر کسى دو فرزند خود را از دست داده باشد» پیامبرج فرمود: «اگر دو تا باشند نیز چنین است» خداوند در {بخاري (۱۰۱) باب هل يجعل للنساء يوم على حدة في العلم} قرآن مجید از زنان در کنار مردان اینگونه تعریف نموده است:
﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِينَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِينَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِينَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِينَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِينَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِينَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا ٣٥﴾ [الأحزاب: ۳۵] .
«مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان فرمانبردار فرمان خدا و زنان فرمانبردار خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان شکیبا و زنان شکیبا، مردان فروتن و زنان فروتن، مردان بخشایشگر و زنان بخشایشگر، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار خدا را یاد مىکنند و زنانى که بسیار خدا را یاد مىکنند خداوند براى همه آنها آمرزش و پاداش بزرگى فراهم ساخته است».
خداوند در قرآن کریم سورهاى بنام سوره «نساء» یعنى سوره زنان نازل فرموده است در صورتى که سورهاى را بنام مردان (رجال) نامگذارى نکرده است و این دلیل روشن این امر است که زن در اسلام از اهمیت ویژهاى برخوردار مىباشد خداوند در سوره نساء به بیان امور مهمى پرداخته است که به زن و خانواده و حکومت و جامعه مربوط است و بیشترین بخش سوره نساء درباره حقوق زنان سخن مىگوید، بدینجهت این سوره بنام سوره نساء نامیده شده است، اگر در مفهوم این سوره فکر کنیم، مىبینیم که خداوند زن را بسیار اکرام نموده است.
۱- خداوند نخستین زن را از پهلوى نخستین مرد آفرید و از آمیزش زن و مرد، زنان و مردان بسیارى آفرید و در دنیا منتشر کرد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ﴾ [النساء: ۱] .
«اى مردمان از (نافرمانى) پروردگارتان بپرهیزید پروردگارى که شما را از ایک انسان بیافرید و همسرش را از نوع او آفرید و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت».
این آیه قسمتى از خطبه حاجت است که رسول اکرمج سخنرانیهاى خود را با آن آغاز مىنمود و خطبه حاجت بسیار مهم است به ویژه براى دعوت گران دینى و سخنرانان (که در آن چگونگى خلق انسان از فرد واحد را بیان مىکند).
۲- حقوق دختران یتیم در اسلام:
﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ﴾ [النساء: ۳] .
و اگر ترسیدید که درباره یتیمان نتوانید دادگرى کنید، با زنان دیگرى که براى شما حلالند و دوست دارید با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید. اگر هم مىترسید که نتوانید میان زنان دادگرى را مراعات دارید به یک زن اکتفاء کنید یا با کنیزان خود ازدواج نمایید این سبب مىشود که کمتر دچار کجروى و ستم شوید.
عروة بن زبیر روایت کرده که از حضرت عایشهب در مورد «وإن خفتم إلا تقسطوا في اليتامى» سوال نمودم عایشه گفت: خواهر زادهام این آیه در مورد دختر یتیمى است که تحت پرورش و تکفل ولى (نامحرم) خود است، و مال و زیبایى دختر یتیم مورد پسند ولىاش واقع مىگردد، بنابراین او مىخواهد که با او ازدواج کند بدون اینکه در دادن مهریه انصاف را پیشه نماید بلکه مىخواهد او را با مهریهاى ارزان به نکاح خود در بیاورد، بنابراین خداوند در این آیه اولیاى یتیمان را نهى نموده از اینکه آنها را اجبارا نکاح کنند و بر آنها ظلم نمایند و دستور داده که در تعیین و پرداختن مهریه دختران یتیم، انصاف را پیشه کنند و نیز در این آیه دستور داده شده که آنها غیر از دختران یتیم هر زنانى را که مىپسندند بروند و با آنها نکاح کنند.
عروة مىگوید که عایشه فرمود: مردم بعد از نزول این آیه، در مورد دختران یتیم از پیامبرج بیشتر سؤال کردند، آنگاه خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿وَيَسۡتَفۡتُونَكَ فِي ٱلنِّسَآءِۖ﴾. عایشه آیه: ﴿وَتَرۡغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ﴾ را نیز چنین تفسیر نموده است:
«که شما وقتى که با دختر یتیمى که ثروت و زیبائى ندارد حاضر به ازدواج نیستید، همچنان نباید با دختر یتیمى به خاطر مال و زیبایىاش ازدواج کنید مگر اینکه بطور کامل انصاف را رعایت نموده و ظلمى بر یتیم روا ندارید.»
{بخارى} مطلب دیگرى را که خداوند متعال در سوره نساء براى حفظ حقوق زنان ذکر نموده این است که اگر فکر مىکنید نمىتوانید میان دو همسر برابرى و مساوات و عدالت برقرار نمایید با بیشتر از یک زن ازدواج نکنید. چنانکه خداوند فرموده است:
﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡۚ﴾ [النساء: ۳] .
یعنى اگر شما ترس از آن داشتید که نمىتوانید میان چند همسر مساوات برقرار کنید پس با زندگى با یک همسر اکتفا کنید.
۳- زنان در اسلام از ارث سهمیه مىبرند:
خداوند فرموده است:
﴿لِّلرِّجَالِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنۡهُ أَوۡ كَثُرَۚ نَصِيبٗا مَّفۡرُوضٗا ٧﴾ [النساء: ۷] .
براى مردان و براى زنان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بجاى مىگذارند سهمى است. خواه آن ترکه کم باشد خواه زیاد. سهم هر یک را خداوند مشخص و واجب گردانیده است.
در ایام جاهلیت قبل از اسلام فقط مردان ارث مىبردند و زنان از ارث محروم بودند. اسلام به این قانون جاهلى خاتمه داده و براى زن نیز سهمى در ارث مقرر نمود.
{متأسفانه امروز نیز در بعضى مناطق همان قانون جاهلى قریش در مورد ارث زنان اعمال مىشود، یعنى فقط مردان و فرزندان پسر از میراث پدر بهرهمند و زنان و دختران محروم مىشوند. (مترجم)} تفاوت میان سهم میراث مرد و سهم میراث زن:
﴿يُوصِيكُمُ ٱللَّهُ فِيٓ أَوۡلَٰدِكُمۡۖ لِلذَّكَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَيَيۡنِۚ﴾ [النساء: ۱۱] .
«خداوند درباره فرزندانتان به شما فرمان مىدهد و بر شما واجب مىگرداند که بهره یک مرد به اندازه بهره دو زن مىباشد».
از آنجایى که مرد عهده دار تامین نفقه فرزندانش مىباشد و نیز در هنگام ازدواج باید مهریه زن را بپردازد، خداوند سهم مرد از میراث را دوبرابر سهمیه زن قرار داده است.
از ابن عباس روایت شده است که: «(در دوران جاهلیت یا قبل از نزول سوره نساء) مال از آن فرزند بود و وصیت نامه به والدین تعلق مىگرفت خداوند از این احکام چیزى را نسخ نموده و سهمیه مرد را دو برابر زن قرار داده و براى هر یک از پدر و مادر یک ششم و یک سوم مقرر نموده و سهمیه زن را از مال همسرش یک هشتم و یک چهارم قرار داد و براى شوهر نصف یک چهارم را معین کرد.» (بخارى)
۴- تعهد پرداخت مهریه زن توسط مرد:
مهریه را باید شوهر به زن بپردازد. خداوند متعال فرموده:
﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗۚ فَإِن طِبۡنَ لَكُمۡ عَن شَيۡءٖ مِّنۡهُ نَفۡسٗا فَكُلُوهُ هَنِيٓٔٗا مَّرِيٓٔٗا ٤﴾ [النساء: ۴] .
و مهریه زنان را به عنوان هدیهاى خالصانه و فریضهاى خدایانه بپردازید، پس اگر با رضایت خاطر چیزى از مهریه خود بشما بخشیدند آن را حلال و گوارا مصرف کنید.
ابن عباس مىگوید: نحله یعنى مهریه
خداوند به شوهران دستور داده تا با زنهاى خود به خوبى زندگى کنند و فرموده است ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ﴾ [النساء: ۱۹] .
یعنى گفتار و کردارتان را بر حسب توان خود با زنان تان نیکو کنید همچنانکه شما انتظار دارید که همسرانتان با شما به نیکى رفتار کنند آنگونه که خداوند فرموده است:
﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ﴾ [البقرة: ۲۲۸] .
و براى همسران (حقوق و واجباتى) است (که باید شوهران ادا بکنند) بگونهاى شایسته همانگونه که حق شوهران بر آنان واجب است.
و پیامبرج فرمودند: «بهترین شما بهترینتان با همسرش است و من از همه شما با همسرانم بهتر رفتار مىکنم» شیخ آلبانى این حدیث را صحیح {ترمذى} دانسته است.
شوهر موظف است با زنش به نیکى رفتار کند گرچه او مورد پسندش واقع نشود. خداوند متعال فرموده است:
﴿فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا ١٩﴾ [النساء: ۱۹] .
و اگر هم از آنها کراهت داشتید چه بسا که از چیزى بدتان بیاید و خداوند در آن خیر و خوبى فراوانى قرار بدهد.
یعنى امید است که اگر شما با وجود نپسندیدن همسرانتان با آنها نیکى کنید خداوند آن زن را مایه خیر و برکت زیادى براى شما در دنیا و آخرت قرار دهد. و پیامبرج فرموده است: «لا يفرك مؤمن مومنة ان كره منها خلقا رضي منها آخر»
گرفتن مهریه از زن بعد از جدایى جایز نیست:
خداوند متعال فرموده:
﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمُ ٱسۡتِبۡدَالَ زَوۡجٖ مَّكَانَ زَوۡجٖ وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَيًۡٔاۚ أَتَأۡخُذُونَهُۥ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا ٢٠﴾ [النساء: ۲۰] .
و اگر خواستید همسرى را بجاى همسرى برگزینید. هرچند مال فراونى هم مهر یکى از آنان کرده باشید براى شما درست نیست که چیزى از آن مال را دریافت دارید آیا با بهتان و گناه آشکار، آن را پس مىگیرید؟
یعنى اگر کسى از شما قصد جدایى از همسرش را داشت و مىخواست همسرش را طلاق بدهدو با زنى دیگر ازدواج نماید نباید مهریهاى را که به زنش داده از او پس بگیرد گرچه مال هنگفتى هم باشد.
﴿وَكَيۡفَ تَأۡخُذُونَهُۥ وَقَدۡ أَفۡضَىٰ بَعۡضُكُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ وَأَخَذۡنَ مِنكُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا ٢١﴾ [النساء: ۲۱] .
چگونه آن را بازپس مىگیرید و حال آنکه با یکدیگر آمیزش داشتهاید و هر یک بر عورت دیگرى اطلاع پیدا کرده است و زنان از شما پیمان محکمى گرفتهاند.
ابن عباس مىگوید منظور از این، عقد میان زن و شوهر است.
اگر زنى را مىپسندید و مىخواهید با او ادامه زندگى بدهید به تعبیر قرآن با «أمساك بمعروف» او را نگهدارید و اگر او را نمىپسندید پس «تصریح به احسان کنید، یعنى با پرداخت حق و حقوقى به خوبى او را از خود جدا کنید.
پیامبرج در خطبه حجة الوداع فرموده: «استوصوا بالنساء خيرا، فإنكم أخذتموهن بأمانة اللّه وأستحللتم فروجهن لكلمة اللّه» {رواه مسلم} و نیز از مظاهر بزرگداشت و تجلیل مقام زن در اسلام، حرام بودن نکاح محارم نسبى و رضاعى است:
﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمۡ أُمَّهَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُمۡ وَعَمَّٰتُكُمۡ وَخَٰلَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُ ٱلۡأَخِ وَبَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ وَأُمَّهَٰتُكُمُ ٱلَّٰتِيٓ أَرۡضَعۡنَكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَةِ وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِكُمۡ وَرَبَٰٓئِبُكُمُ ٱلَّٰتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّٰتِي دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمۡ تَكُونُواْ دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ وَحَلَٰٓئِلُ أَبۡنَآئِكُمُ ٱلَّذِينَ مِنۡ أَصۡلَٰبِكُمۡ وَأَن تَجۡمَعُواْ بَيۡنَ ٱلۡأُخۡتَيۡنِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٢٣﴾ [النساء: ۲۳] .
«خداوند بر شما حرام نموده است ازدواج با مادرانتان، دخترانتان، خواهرانتان، عمه هایتان، خاله هایتان، برادرزادگانتان، خواهرزادگانتان، مادرانى که به شما شیر دادهاند، خواهران رضاعیتان، مادران همسرانتان، دختران همسرانتان (از مردان دیگر که تحت کفالت و رعایت شما پرورش یافته و با مادرانشان همبستر شدهاید، ولى اگر با مادرانشان همبستر نشدهاید گناهى بر شما نیست)، همسران پسران صلبى شما، و اینکه دو خواهر را جمع آورید، مگر آنچه گذشته است، بیگمان خداوند بسى بخشنده و آمرزنده است».
حرام قرار دادن نکاح این افراد حکمتهاى بزرگ و اهداف بلندى که فطرت سالم آن را اقتضاء مىکند در بر دارد، مثلا فلسفه حرمت نکاح دو خواهر این است که اگر آندو همسر یک مرد باشند در میان خود دشمنى و رقابت مىورزند و با یکدیگر کینه مىورزند و نهایتا به صله رحم لطمه وارد مىشود.
پیامبرج فرمود: «تمام فرزندان آدم نگهبان و سرور هستند، مرد آقا و سرور خانوادهاش مىباشد و زن بانو و سرپرست خانهاش است.» [آلبانى این حدیث را در صحیح جامع آورده است] .
سرپرستى مرد بر زن طبق قاعده منظمى است که بافت جامعه آن را اقتضا مىکند و نیز براى استقرار و آرامش در اوضاع خانوادگى و اجتماعى ضرورى مىباشد سرپرستى مرد بر زن چون سرپرستى رؤساى حکومت و مسئولین امر است که سرپرستى حکام از این جهت ضرورى است که جامعه اسلامى و بشرى آن را لازم دانسته و مسلمانان در صورت خروج و شورش علیه حاکم مسلمان گناهکار مىشوند. گرچه در میان آنها کسانى باشند که از نظر علم و دیانت از حاکم برتر باشند. طبیعت مرد به گونهاى است که براى سرپرستى و قیم بودن شایستهتر است، زیرا مرد از نظر جسمى و روحى براى وارد شدن در معرکه زندگى و پذیرفتن مسئولیت از زن قوىتر است به همین سبب سازمانهاى بزرگ اجتماعى را مردان اداره مىکنند.
جنگها را مردان فرماندهى مىکنند و نیز ریاست حکومت را مرد بر دوش مىگیرد. و نیز مىبینیم که در کارهاى مهم و طاقت فرسا اغلب مردان موفقتر از زنانند و بندرت زنى یافته مىشود که در کارهاى دشوار کاملا موفق باشد، مگر اینکه از پشتیبانى مردى برخوردار باشد. سرپرستى مرد در امور خانواده هیچگونه آسیبى به حیثیت و جایگاه و وجود زن وارد نمىکند، و اینجاست که خداوند چنین تعبیر دقیقى براى بیان سرپرستى مرد انتخاب نموده که: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ﴾ و نفرموده که «الرجال سادة النساء» مردان سردار زنانند، تا فهمیده شود که مسئولیت مرد تهیه نفقه و خرج زنان و دفاع از کیان زن است نه استبداد و سلطه گرى.
به کتاب «المرأة بين تكريم الإسلام وإهانة الجاهلية» (صفحه ۳) مراجعه شود.
خداوند متعال فرموده است:
﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَيۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُۚ وَٱلَّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيّٗا كَبِيرٗا ٣٤﴾ [النساء: ۳۴] .
مردان بر زنان سرپرستند بدان خاطر که خداوند بعضى را بر بعضى فضیلت داده است، و نیز بدان خاطر که از اموال خود خرج مىکنند پس زنان صالحه آنانى هستند که فرمانبردار بوده و اسرار را نگه دارند؛ چرا که خداوند به حفظ (آنها) دستور داده است و زنانى را که از سرکشى و سرپیچى ایشان بیم دارید پند و اندرزشان دهید و از همبسترى با آنان خوددارى کنید و بستر خویش را جدا کنید، آنان را بزنید پس اگر از شما اطاعت کردند راهى براى ایشان بجویید که بیگمان خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.
ابن کثیر در تفسیر این آیه گفته است: مرد رئیس، بزرگ و حاکم است و در صورت انحراف زن، مرد وى را ادب مىکند چون مردان در بسیارى زمینهها از زنان برتر هستند بنابراین است که خداوند نبوت و پیامبرى را ویژه مردان قرار داده است:
پادشاهى نیز ویژه مردان است و پیامبرج فرموده است: «لن يفلح قوم ولّوا أمرهم امرأة» قومى که کارشان را به زنى سپردند که رهبر آنها شود {بخارى} هرگز موفق نخواهند شد.
همچنین پست قضاوت و غیره ویژه مردان است.
{زیرا این مسئولیتها با فطرت زن و کار اساسىاى که او بر عهده دارد یعنى زاد و ولد و خانه دارى و تربیت فرزندان و ساختن نسل مسلمانى که از دین و وطنش دفاع کند متضاد مىباشند.} و نیز خداوند متعال فرموده است: ﴿وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ﴾.
یعنى از آنجا که مردان مهریه و مخارج زنان را مىپردازند و دیگر مسئولیتهاى که خداوند در قرآن و سنت پیامبرش براى مردان معین نموده تا براى زنان انجام دهند مىپردازند، حق سرپرستى با آنهاست. و چون مردان در بسیارى از زمینهها برتراند، شایسته است که سرپرست و قیم باشند، آن گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَيۡهِنَّ دَرَجَةٞ﴾ [البقرة: ۲۲۸] . «مردان را بر زنان (در برخى از موارد) برترى است».
خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلَّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ﴾ [النساء: ۳۴] . یعنى زنانى که شما مىترسید که از شوهر خود سرپیچى کنند.
ناشزه و سرکش زنى است: که خود را از شوهر بالاتر مىداند، یا دستورش را نمىپذیرد و از شوهر روى گردان و متنفر باشد هرگاه یکى از این حالتها که نشانه نشوز و سرکشى زن هستند از او سرزند شوهر باید نخست به پند و اندرز متوسل شود و او را از عذاب الهى بترساند، زیرا خداوند حق شوهر و اطاعت از شوهر را براى زن واجب گردانیده و نافرمانى از شوهر را حرام قرار داده است. پیامبرج فرموده است: «لو كنت أمرا أن يسجدوا لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها» اگر کسى را دستور مىدادم تا براى دیگرى {بروایت ترمذى}سجده کند زن را دستور مىدادم تا شوهرش را سجده کند.
و نیز پیامبرج فرموده است: «إذا دعا الرجل امرأته إلى فراشة فأبت عليه، لعنتها الملائكة حتى تصبح» {بخارى} و در حدیثى دیگر فرموده: «إذا باتت المرأة هاجرة فراش زوجها» نافرمانى زن از شوهر بویژه هنگامى که شوهر از زن بخواهد که با زنش نزدیکى کند و با او همخوابى کند این خطر را در پى خواهد داشت که شوهر به زنا مبتلا شود یا اینکه این عمل باعث شود که زن را طلاق دهد و با زنى دیگر ازدواج کند. «لعنتها الملائكة حتى تصبح» هرگاه زنى شب را جدا از بستر شوهرش سپرى {مسلم} کند فرشتگان تا صبح او را لعنت مىکنند.
همچنین خداوند در مورد مرحله بعدى تأدیب مىفرماید: ﴿وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ﴾ (بخاطر تأدیب آنها را در بسترهاى خواب تنها بگذارید.)
ابن عباس مىگوید منظور از هجرت و ترک این است که با زنش نزدیکى نکند اما در بسترش با او بخوابد پشت به او کرده و در مورد آمیزش، با همسرش چیزى نگوید.
در مرحله سوم خداوند در مورد تأدیب زن ناشزه فرموده است: ﴿وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ﴾ یعنى اگر زنان با موعظه و ترک همخوابى اصلاح نشدند شما مردان مىتوانید آنها را تنبیه بدنى نمایید البته تنبیهى که چنان موثر نباشد که باعث نقض عضوى بشود و از زدن به سر و صورتش نیز بپرهیزد. زیرا پیامبرج فرموده است: «وإذا ضرب أحدكم فليجتنب الوجه، فإن اللّه خلق آدم على صورته» «شیخ آلبانى؛ این حدیث را صحیح دانسته و در «الصحيحة» آن را ذکر کرده است.»
«إذا قاتل أحدكم أخاه فليجتنب الوجه» هرگاه کسى از شما با برادر{مسلم} مسلمانش درگیر شد از زدن به چهرهاش پرهیز نماید.
«إذا ضرب أحدكم فليجتنب الوجه، ولا تقل فلج اللّه وجهك، ووجهه من أشبه وجهك فإن اللّه خلق آدم على صورته» هرگاه کسى از شما کسى{حسن رواه احمد} را زد، از زدن بر چهرهاش بپرهیزد و نگوید خداوند چهره ات را زشت نماید و چهره کسى را که چون توست زشت کند زیرا خداوند آدم را بر صورتش آفریده است.
خداوند متعال فرموده است: ﴿فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًاۗ﴾
یعنى اگر زن از شوهرش اطاعت کند شوهر حق تنبیه بدنى یا ترک گفتن زن را ندارد.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيّٗا كَبِيرٗا ٣٤﴾ «همانا خداوند بسیار بلند و بزرگ است».
{این آیه نیز دلیلى دیگر بر این است که خداوند بالاى عرش خودش است همچنان آیات و احادیث صحیح دیگر نیز بر همین دلالت دارد.} این آیه تهدیدى است براى مردان که اگر بدون دلیل بر زنان تعدى و ظلم کنند خداوند بالا و بزرگ است و انتقام آنها را از هر کسى که بر آنها ظلم کند خواهد گرفت.
تحکیم آشتى یا جدایى: خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَيۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرٗا ٣٥﴾ [النساء: ۳۵] .
خداوند در آیات فوق مرحله بعدى اصلاح زن را بیان داشته است که اگر زن و شوهر از یکدیگر تنفر و بیزارى پیدا کردند در آنصورت افراد معتمد از خویشاوندان زن و از معتمدان خویشاوندان شوهر براى داورى جمع بشوند و در مورد اختلاف زن و شوهر چارهاى بیاندیشند.
یا آنها را با یکدیگر آشتى بدهند یا آنها را از هم جدا کنند، هر چه را که آنها مصلحت زن و شوهر تشخیص مىدهند، طلاق یا توافق، همان کار را بکنند ﴿إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآۗ﴾
هر دو داور نگاه کنند اگر مقصر شوهر است زنش را از او بگیرند و نفقه زن را بر گردنش لازم کنند و اگر بدى و کوتاهى از طرف زن است او را نزد شوهرش باز بگردانند. (نگاه کنید تفسیر ابن کثیر)
آنچه بیان گردید از نشانههاى تجلیل مقام زن بود که در سوره نساء بیان شده است.
خداوند متعال فرموده است: ﴿۞وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗا﴾ [النساء: ۳۶] . تنها خدا را عبادت کنید و هیچ چیزى را شریک او مکنید و با پدر و مادر خود نیکى کنید.
یعنى با پدر و مادر به نیکى و نرمى باید رفتار کرد، و در پاسخ گفتن به آنها نباید درشتى نمود نباید نگاه را به سوى آنها تیز کرد، نباید سر آنها داد کشید بلکه چنان در مقابل آنها خود را پایین بگیرید که غلام و نوکر در برابر مولایش خود را ضعیف و ناتوان نشان مىدهد.
همچنین خداوند متعال فرموده است:
﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا ٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤﴾ [الإسراء: ۲۳ - ۲۴] .
پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. هرگاه یکى از آن دو و یا هر دوى ایشان نزد تو به سن پیرى برسند اُف به آنان مگو و بر ایشان داد مزن و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو و بال تواضع و مهربانى را بر ایشان فرود آور و بگو: پروردگارا ایشان را مرحمت بفرما همانگونه که آنان در کوچکى مرا بزرگ نمودند.
خداوند در این دو آیه بندگان خود را به عبادت و یگانه پرستى خود فرا خوانده است، و همراه با امر به عبادت خود نیکى به پدر و مادر را ذکر کرده است، که این خود بیانگر اهمیت اکرام به پدر و مادر است. همچنین فرزند مجاز نیست سخن زجرآورى مانند کلمه «اف» که کمترین مراتب سخن زشت را دارد به پدر و مادر خود بگوید و نباید فرزندان بر پدر و مادر خویش پرخاش کنند و سخن زشتى نسبت به پدر و ماد خود به زبان بیاورند، بلکه والدین و به ویژه مادر خود را با نرمى و مهربانى و سخنهاى نیکو مورد خطاب قرار دهند.
مردى نزد پیامبرج آمد و گفت: «يا رسول اللّه! من أحق بحسن صحابتي؟ قال أمك: قال: ثم من؟ قال: أمك قال: ثم من؟ قال: أمك قال: ثم من؟ قال: أبوك». چه کسى به خوشرفتارى من سزاوار است؟ فرمود: مادرت، گفت: {متفق علیه} پس از او چه کسى؟ گفت: مادرت، گفت: باز کدام؟ گفت: مادرت، و پس از آن فرمود پدرت.
مىبینیم که پیامبرج سه بار سفارش کرد که با مادر نیکى کنید و این تجلیل و احترامى است که مادر، در اسلام مستحق آن گردیده است.
اسلام حقوقى را براى زن در نظر گرفته است و شوهر نیز حقوقى بر گردن زن دارد. پیامبرج در میدان عرفات در بزرگترین اجتماع مسلمانان در حجة الوداع هنگامى که براى مردم سخنرانى مىکرد حقوق زن و شوهر را بیان نمود و فرمود:
فاتقوا اللّه في النساء فإنكم أخذتموهن بأمان اللّه، وأستحللتم فروجهن بكلمة اللّه ولكم عليهن إلا يوطئن فرشكم أحدا تكرهونه فإن ظن ذلك فأضربوهن غير مبرج (شديد) وعليكم رزقهن وكسوتهن بالمعروف.
وقد تركت فيكم ما -لن تضلوا بعده- إن أعتصتم به كتاب اللّه وأنتم تسألون عنّي فقال بأصبعه السبابة يرفعها في السماء وينكتها (يميلها) إلى الناس: اللهم أشهد (ثلاث مرات).
{مسلم بروایت از جابر} «در مورد زنان از خدا بترسید شما آنان را به امان خدا گرفتهاید و شرمگاه ایشان با کلمه خدا برایتان حلال شده است و حق شما بر آنها این است که بر گلیم شما کسى را که از او بدتان مىآید ننشانند، اگر چنین کردند آنها را بزنید اما نه زدن سختى. وحق آنها بر شما این است که لباس و خوراکشان را به خوبى تهیه نمایید.
و در میانتان چیزى گذاردهام که اگر بدان چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد و آن کتاب خداوند است و شما از من مىپرسید سپس در حالى که انگشتانش را بطرف آسمان بالا و سپس پایین مىآورد فرمود: بار خدایا گواه باش (تا سه مرتبه).»
۱- در این خطبه پیامبرج مردم را به رعایت حقوق زنان تشویق نمود و در مورد زنان و خوبى با آنها در زندگى سفارش کرد، از آنحضرت احادیث زیادى نقل شده است که: و مرد را از کوتاهى نسبت به حقوق زن برحذر داشته است.
۲- زن با ازدواج شرعى حلال مىشود همانگونه که خداوند فرموده است:
﴿فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ﴾ [النساء: ۱۳] .
«دو یا سه یا چهار زن از آنهائى که مىپسندید نکاح کنید».
۳- براى زن جایز نیست کسى را در خانه راه بدهد که شوهرش از آمدن او ناراحت مىشود، چه آن شخص مرد نامحرمى باشد یا زنى باشد یا یکى از افراد محرم زن باشد (نووى)
۴- شوهر مىتواند تأدیبا زنش را تنبیه نماید ولى نه با شدت و از زدن به چهره و یا زشت کردن چهره پرهیز نماید زیرا چهره بدست خداوند آفریده شده است و نیز ممکن است چشم و گوش آسیب ببینند.
۵- همچنین از این خطبه (چنین) مستفاد مىشود که همه حاضران به رسالت پیامبر و اتمام تبلیغ آن گواهى دادند.
۶- و اشاره پیامبرج با انگشتش بطرف آسمان جهت گواه گرفتن خداوند بر تبلیغ رسالت، دلیل روشنى است بر علو و بالا بودن خداوند بر عرش.
آیات و احادیث زیادى است که به صراحت ثابت مىنمایند که خداوند بر بالاى عرش مىباشد که بر اساس آن ائمه چهارگانه (ابوحنیفه، شافعى، احمد بن حنبل، مالک) و دیگر علماى سلف نیز چنین نظر و عقیدهاى دارند. اشتباه بزرگى است که بعضى از مردم مىگویند خداوند در همه جا است چون بعضى جاها آلوده و کثیف هستند امکان ندارد که حضور ذاتى خداوند را در همه جا تصور نمود.
اما اینکه بگوییم خداوند با علم خودش در هر کجا با ماست و در هر جا ما را مىبیند و سخنان ما را مىشنود، درست است چون خداوند به موسى و هارون فرمود: ﴿إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ ٤٦﴾ [طه: ۴۶] . «من با شما هستم مىبینم و مىشنوم».
خداوند خلائق را (انسانها و جنها) را براى هدف بزرگ عبادت آفریده است تا اینکه او را یگانه دانسته و فقط او را بپرستند.
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاريات: ۵۶] .
«من پریها و انسانها را جز براى پرستش خود نیافریدهام».
خداوند انسانها را آفریده است و هر یکى را با ویژگىهاى خاصى از دیگرى جدا کرده است، توان و تحمل و نیروى مرد با زن متفاوت است؛ بنابراین وظیفه هر یک مناسب با فطرت و طبیعت اوست و خداوند بر حسب علم و درایت خویش هر یک از زن و مرد را وظیفهاى مناسب حال او داده است: ﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤﴾ [الملك: ۱۴] . «مگر کسى که مىآفریند نمىداند، و حال اینکه او دقیق و باریک بین و بس آگاه است؟!».
وظیفه مرد بدست آوردن روزى و تلاش براى امرار معاش و تهیه مخارج خانواده و همسر است.
و این کارى است که زن بخوبى از عهده آن بر نمىآید و وظیفه زن این است که در داخل خانه با خدمت و رفتار خویش اسباب با آرامش را براى شوهر برگشته از کار و زحمت، خویش فراهم نماید.
خداوند متعال فرموده است:
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٢١﴾ [الروم: ۲۱] .
و یکى از نشانههاى قدرت خدا این است که از جنس خودتان همسرانى براى شما آفرید تا در کنار آنان بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت، مسلما در این نشانهها دلائلى است براى افرادى که مىاندیشند.
یکى از وظایف زن به دنیا آوردن فرزند است و باید فرزندانش را به خوبى تربیت کند زیرا مرد بیشتر بیرون از خانه به سر مىبرد.
بعضى از کارها هستند که مرد به خوبى نمىتواند از عهده آنها برآید مانند شستشو و آشپزى و نیز کارهایى که انجام دادن آن براى مرد امکانپذیر نیست. مانند بچه دار شدن و شیر دادن به بچه. در یک مثال ساده زن و شوهر را مىتوان به شب و روز تشبیه داد است که هر یک جاى خود را دارد و هر کدام نقش و وظیفه خودش را انجام مىدهد، روز براى کار و تلاش و فعالیت و روشنایى و تهیه مخارج زندگى است، اما شب براى آرامش و خواب و استراحت است. پس شوهر به روز تشبیه داده شد و زن به شب. بنابراین مرد و زن هر یک نقشى جداگانه در زندگى دارد و هیچ یک نباید تلاش کند که به جاى دیگرى فعالیت نماید و اگر زن بخواهد نقش مرد را در زندگى بازى کند نتیجه برعکس خواهد شد و پیامدهاى منفى براى فرزندان و خودشان و جامعه خواهد داشت. همانطور که براى مرد نیز ممکن نیست مشاغل زن را به عهده گیرد.
زیرا در آنصورت مرد و زن برعکس فطرت خود حرکت کردهاند و {نگاه کنید به کتاب المرأة في الاسلام از شیخ فیصل مولوى} خداوند فرموده است:
﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٠﴾ [الروم: ۳۰] .
«این سرشتى است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است. نباید سرشت خدا را تغییر داد، این است دین و آئین محکم و استوار، ولیکن اکثر مردم نمىدانند».
به علت اختلاف بودن وظایف مرد و زن، در برخى از احکام شرع نیز هر یک از آنها حکمجداگانهاى دارد.
۱) گواهى دادن: اسلام براى گواهى دادن وجود دو مرد را شرط قرار داده است اگر دو مرد نباشند آنگاه گواهى یک مرد و دو زن قبول است، همانگونه که خداوند در قرآن فرموده است:
﴿فَرَجُلٞ وَٱمۡرَأَتَانِ مِمَّن تَرۡضَوۡنَ مِنَ ٱلشُّهَدَآءِ﴾ [البقرة: ۲۸۲] . «و اگر دو مرد نبود یک مرد و دو زن از میان کسانى گواه بگیرید که مورد رضایت و اطمینان شما هستند».
اسلام گواهى زن را در مقابل یک مرد با توجه به فطرت زن قرار داده است که معمولا زن به امور و جرائم و خرید و فروش و دیون و غیره کمتر اهمیت مىدهد. زیرا زن به سبب مشغول بودن به تربیت فرزندان و امور خانه دارى و نیز شیر دادن بچه و یا مریضى قاعدگى و یا نفاس سخت فراموشکار است. بنابراین اگر دو زن باشند یکدیگر را یادآورى مىکنند و اینگونه حق بهتر ثابت مىشود و بر کسى ظلمى نمىشود. خداوند فرموده است: ﴿أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰۚ﴾ [البقرة: ۲۸۲] . «تا اگر یکى (در امر گواهى دادن) انحرافى پیدا کرد دیگر بدو یادآورى خواهد کرد».
اسلام گواهى زن را پذیرفته است و آن را کاملا رد نکرده بلکه لازم قرار داده است که در شهادت دو تا زن باشند که یکدیگر را در صورتى که فراموش کنند تذکر دهند تا مبادا حقى ضایع شود و یا بر کسى ظلمى صورت بگیرد.
۲) میراث: ﴿لِلذَّكَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَيَيۡنِۚ﴾ [النساء: ۱۱] . «بهره یک مرد به اندازه بهره دو زن است».
خداوند سهمیه مرد را از ارث دو برابر سهمیه زن قرار داده است نه بخاطر اینکه حق زن را ضایع کند بلکه براى حفظ حقوق زن چنین کرده است زیرا مرد مؤظف است مخارج زن را تهیه نماید و مهریهاش را بپردازد و در صورت عدت، نفقه زن بر شوهر لازم است.
با توجه به اینست که خداوند سهمیه مرد را دو برابر قرار داده است، و در این حکم هیچ نوع توهینى به زن و یا تضییع حقى نشده است.
۳) تفاوت دیه: اسلام دیه مرد را دو برابر دیه زن مقرر نموده چون اگر مقتول مرد باشد خانوادهاش مردى را از دست دادهاند که مخارج آنها راتامین مىکرده است اما اگر مقتول زن باشد خانوادهاش فردى را از دست دادهاند که موظف به تهیه مخارج نبوده است بنابر این اختلاف دیه بر حسب اختلاف وظیفه زن و مرد است.
۴) ریاست، حکومت و امارت: از ویژگىهاى رئیس حکومت در اسلام این است که بتواند در نماز امامت کند و در جنگ لشکر را فرماندهى نماید و زن بر حسب فطرتش که عاطفه و دلسوزى بر او غالب است و به خاطر ضعف جسمى توان چنین کارى را ندارد. زیرا مدتها حامله مىشود و دیگر حالات مخصوص دارد مانند بیمارى ماهانه و غیره که از انجام وظایف فوق عاجز مىماند.
۵) طلاق: از آنجا که مرد به زن مهریه مىدهد و در مدت عدت نفقهاش را مىپردازد و به خاطر اینکه عقلش کاملتر و تحملش بیشتر است و در صورت بروز مشکل و ناراحتى، صبورتر است هیچگاه به خاطر ناراحتى معمولى اقدام به طلاق زنش نمىکند. و اگر همچنانکه طلاق در اختیار مرد است بدست زن هم مىبود آمار طلاق چندین برابر افزایش مىیافت. همچنانکه در کشورهاى غربى این چنین است. بنابر این اسلام تنها طلاق را به اختیار مرد گذاشته است.
{کتاب فقه السنة سید سابق} به نظر من طلاق در حقیقت نعمتى از جانب خدا است که به زن مسلمان ارزانى شده زیرا طلاق زن را از زندگى رنجبار و از دست شوهر ظالم که انصاف ندارد یا احکام اسلام را بجاى نمىآورد نجات مىدهد. همچنین اگر زن و شوهر با هم اختلاف داشته باشند یا مشکلات دیگرى بر سر راه زندگى آنها وجود داشته باشد، راهى جز جدایى ندارند طلاق در چنین مواقعى مشکل را حل مىکند و اسلام طلاق را چند مرحله قرار داده است که خداوند متعال آن را چنین بیان داشته است:
﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاكُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِيحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ﴾ [البقرة: ۲۲۹] .
«طلاق (رجعى) دو بار است (و بعد از آن) یا نگهدارى بگونهاى شایسته و یا رها کردن».
بعد از طلاق اول، شوهر حق دارد که به زنش مراجعه کند و به سوى او برگردد و همچنین بعد از طلاق دوم اما بعد از طلاق سوم زن براى آن مرد حرام مىشود تا زمانى که با شوهر دیگرى ازدواج کند و آن شوهر او را طلاق دهد آن وقت شوهر اولى مىتواند بار دوم با عقد جدید آن زن را نکاح کند.
خداوند متعال فرموده است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٥٩﴾ [الأحزاب: ۵۹] .
«اى پیغمبر! به همسران و دختران خود و به زنان مومنان بگو که چادرهاى خود را جمع و جور بر خویش افکنند تااینکه باز شناخته شوند و در نتیجه مورد اذیت قرار نگیرند».
قرآن دستور داده که زن سرش را باید بپوشاند:
﴿وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّۚ﴾ [النور: ۳۱] .
«چارقد و روسرىهاى خود را بر یقهها و گریبانشان آویزان کنند و زینت خود را نمودار نسازند».
زنان در دوران جاهلیت روسرى خود را به پشت مىانداختند و گردن و سینه و گوشهایشان با گوشوارهها نمایان بود، خداوند از این کارها نهى کرد و به زنان مؤمن دستور داد که خود را بپوشانند.
۱- حجاب باید تمام بدن زن حتى صورتش را بپوشاند.
۲- لباس و حجاب نباید چندان تنگ باشد که پستانها یا دیگر قسمتهاى بدن برجسته و نمایان شوند.
۳- لباس زن نباید آنقدر نازک و شفاف باشد که بدن نمایان شود.
۴- لباس زن نباید با لباس زنهاى کافر شبیه باشد زیرا پیامبرج فرموده است: «من تشبه بقوم فهو منهم»
{به روایت ابو داود شیخ آلبانى این حدیث را صحیح قرار داده است}. زن نباید لباس مردانه بپوشد زیرا در احادیث، زنان از پوشیدن لباس مردانه نهى شدهاند.
۵- لباس زن نباید درخشنده و رنگارنگ باشد که توجه مردان را به خود جلب نماید بهتر است که لباس سیاه متین بپوشند.
پیامبرج فرموده است: «من جر ثوبة خيلاء لم ينظر اللّه إليه يوم القيامة. فقالت أم سلمة: فكيف يصنع النساء بذيولهن؟ قال يرخين شبرا. قالت: أذن تنكشف أقدامهن، قال: يرخين ذراعا، ثم لا يزدن»[۱] «هرکسى از روى تکبر لباسش را پائین کند که به زمین بخورد خداوند در روز قیامت به او نگاه نمىکند. ام سلمه گفت زنان دامنهاى خود را چکار کنند؟ فرمود یک وجب پایین کنند. ام سلمه گفت اگر چنین کنند قدمهایشان ظاهر مىشود فرمود: یک گز پائین کنند و بیشتر از آن نکنند.
آنچه از حدیث استنباط مىشود:
۱- لباس زن باید گشاد و دراز باشد طورى که قدمهایش را بپوشاند بر عکس مردان که پیامبرج به آنها دستور داد تا شلوارشان را تا نصف ساق پا بالا بیاورند و شلوارشان نباید از شتالنگ پائینتر باشد زیرا پیامبرج فرموده است: «ما أسفل من الكعبين من الأزار ففي النار»[۲] «هر کسیکه شلوارش از شتالنگ پایینتر باشد، همان قسمت پایش را آتش دوزخ فرا خواهد گرفت».
در زمان حاضر وضعیت لباس پوشیدن مرد و زن برعکس شده، مردان پاچههاى شلوار خود را زیر پا مىگذارند و خود را با این کار مستحق آتش جهنم مىکنند و زنان پاچههاى شلوار را بالاى شتالنگ قرار مىدهند و با این عمل، خود را از بهشت محروم مىکنند همانگونه که پیامبرج فرموده است: «ونساء كاسيات عاريات، ممليات مائلات، رؤسهن كاسنمة البخت المائلة لا يدخلن الجنة ولا يجدن ريحها وإن ريحها ليوجد من مسافة كذا وكذا»[۳] و زنانى که لباس پوشیدهاند اما عریان هستند هنگام راه رفتن خود را کج و راست مىنمایند سرهایشان به کوهان شتر مىماند ایشان هرگز به بهشت وارد نمىشوند و بوى بهشت به مشامشان نمىرسد در حالى که بوى بهشت از مسافتهاى آنچنانى احساس مىشود.
یعنى زنى که ساق پاى خود را عریان کند یا قسمتى از بدنش عریان باشد و یا لباسهاى نازک و شفاف بپوشد و یا در راه رفتن، خود را کج کند و موهایش چون کوهان شتر پشت گردنش بسته باشند به بهشت وارد نمىشود تا زمانى که سزاى این اعمال خود را در جهنم نبیند.
۲- وقتى که ظاهر کردن قدم زن جایز نیست ظاهر کردن چهره بطریق اولى جایز نخواهد بود، زیرا زن با چهره شناخته مىشود و بیشتر چهره به فتنه مبتلا مىکند بىحجابى زن، تقلید از کفار و بیگانگان و تشبه با آنهاست و در حدیث آمده: «من تشبه بقوم فهو منهم» {ابوداود} مسلمین از کفار در اختراعات مفید مانند ساختن تانک و هواپیما و دیگر چیزهایى که براى امت اسلامى سودمند خواهد بود تقلید نمىکنند و فقط در چیزهایى تقلید مىکنند که به ضررشان است همانگونه که شاعر گفته است:
قلدو الغربي لكن بالفجور
وعن اللب استعاروا بالقشور
از غربیها فقط در فساد تقلید کردند
مغز را گذاشته و پوست را گرفتند
۳- و نیز از احادیث پیامبرج پوشاندن چهره زن ثابت مىشود که فرمود: «لا تنتقب المرأة المحرمة ولا تلبس القفازين»[۴] «زن محرم که در حالت احرام است روپوش و دستکش نپوشد».
یعنى زنى که در احرام نیست با روپوش چهرهاش را بپوشاند و با دستکش دستهایش را بپوشاند.
[۱] {رواه الترمذى وقال حسن صحیح} [۲] بخاری. [۳] مسلم. [۴] بخاری
۱- اسلام براى حفاظت زن از انسانهاى شرور و از نگاه افراد نامحرم و در امان بودن جامعه از آفات بىحجابى، حجاب را براى زن فرض گردانیده است.
۲- حجاب دوستى و همدلى زن و شوهر را بیشتر مىکند، زیرا اگر حجاب نباشد هنگامى که مرد زنى را ببیند که از زنش زیباتر است روابط زن و شوهر با همدیگر خراب مىشود و بسا اوقات به جدایى و طلاق منجر مىشود و سبب جدایى همان زن بىحجابى است که شوهر آن زن را شیفته خود کرده و شوهر آن زن همواره عشق آن زن بىحجاب را در سر مىپروراند.
۳- از دیدگاه اسلام زن مسلمان چون گوهر گرانبهایى است که صاحب آن همواره تلاش مىنماید آن را از معرض دید مردم مخفى نگاه دارد.
۴- یکى از خاور شناسان بنام خانم «فرانسوا زاگاجان» مىگوید: «اى زن شرقى! هوشیار باش، کسانى که تو را صدا مىزنند و از تو مىخواهند که پوشش و حجابت را بیرون بیاورى و منادى برابرى با مرد هستند، مىخواهند تو را مسخره کنند همچنانکه قبل از تو ما را مسخره کردند.»
۵- «فون هرمر» مىگوید: حجاب وسیلهاى است که کرامت و شرافت زن حفظ مىشود و از چنان احترام و جایگاه بزرگى برخوردار خواهد شد که مورد رشک همگان قرار مىگیرد.
۱- اسلام که تعدد همسر و زندگى با چند زن را مباح دانسته، قبل از اینکه مصلحت مردان را در نظر بگیرد مصلحت زنان را در نظر گرفته است، زیرا با تعدد همسر بسیارى از دختران و بیوههاى در خانه شوهران خود خوشبخت زندگى خواهند کرد و اگر ازدواج با بیش از یک زن جایز نمىبود این زنان و دختران فقیر و مستمند در خانه برادر و یا فرزند و غیره زندگى بسر کرده وروى دست مىماندند.
۲- دشمنان اسلام تلاش مىکنند با دعوت به اینکه نباید با بیش از یک زن ازدواج نمود تعداد جمعیت مسلمانان کاهش یابد و بدینوسیله بتوانند بر مسلمین چیره شوند. و نیز بسیارى از زنان بر اثر ازدواج نکردن به فتنه و فساد و زنا مبتلا مىشوند. زیرا طبق سرشماریى که انجام گرفته در سطح جهان زنان بیشتر از مردان هستند به ویژه وقتى مردان بر اثر جنگها کشته مىشوند. به همین دلیل بود که بعد از جنگ جهانى اول، زنان در آلمان تظاهرات کردند و خواستار ازدواج یک مرد با چند زن شدند.
۳- تعدد ازدواج و نکاح با بیش از یک زن موافق با شرایط این زمان است زیرا تعداد جمعیت هر ملتى به اهمیت آن در جهان مىافزاید و هر چند تعداد افرادش بیشتر باشد قدرتش بیشتر مىگردد و نیز جنگهاى فلسطین و عراق و بوسنى و هرزگوین و کشمیر و افغانستان باعث گردیده که تعداد مردان کم شود زیرا بسیارى از مردان در این جنگها کشته شدند و بر اثر این جنگها زنان بسیارى بیوه شدهاند که شوهرانشان را از دست دادهاند بنابراین اسلام، از مسلمین مىخواهد که اینها را نگذارند که از گرسنگى به فتنه و فساد مبتلا روى بیاورند بلکه با بیش از یک زن ازدواج نمایند تا مشکل رفع گردد.
۱- دشمنان اسلام در هر زمان تلاش کردهاند که به هر وسیله ممکن مسلمین را با احکام دین اسلام بیگانه کنند، یکى از مهمترین وسیلههایى که دشمن براى بیگانه ساختن مسلمین از دینشان بکار گرفته استفاده ابزارى از زن بوده است. زیرا نیمى از جمعیت مسلمین را زنان تشکیل مىدهند و از طرفى زنان، مادر فرزندان و مردان مسلمان هستند که آنها را تربیت مىکنند، بنابراین اگر زن صالح و نیکو باشد جامعه درست خواهد بود و اگر زن نادرست و فاسد گردد جامعه را نیز فساد در بر خواهد گرفت در نهایت جامعه فرو خواهد پاشید اینجاست مىبینیم که دشمنان اسلام تمام تلاشهاى خود را بوسیله رسانههاى جمعى؛ تلویزیون، ویدیو، آنتنهاى ماهوارهاى، تهیه و توزیع فیلمهاى غیر اخلاقى براى به فساد کشاندن زن صرف مىنمایند.
۲- شیاطین غربى به کمک شیاطین دست نشانده شرقى خود توانستهاند برخى از زنان مسلمان را بوسیله تبلیغات فرهنگى به انحراف بکشند، و آنها را از رعایت حجاب و عفت و شرافت عارى کردند و به میدانهاى کار کشانیدند و از او وسیلهاى تبلیغاتى براى رونق بازارهایشان ساختند. که در نتیجه فاسد شدن زن مسلمان، خانواده و جامعه نیز دچار انحراف اخلاقى گردید و نصرت و امداد الهى از امت اسلامى برداشته شد و خشم و نارضایتى خداوند بر آنها وارد گردید. و بعد از اینکه ما مسلمانها سر افرازترین ملتها بودیم، اکنون ذلیلترین ملت هستیم و چه زیبا گفته است امیرالمؤمنین عمر بن الخطابس: «ما ملتى هستیم که خداوند ما را بوسیله اسلام عزت بخشید و اگر ما عزت و سر افرازى را در دیگر چیزها جستجو کنیم خداوند ما را ذلیل خواهد کرد.»
۳- فراموش نکنیم که در گذشته نیز (و تاریخ و تمدنها و ملل گذشته نشان مىدهد) انحراف زن یا منحرف شدن بویسیله زنان مهمترین اسباب فروپاشى و تکه پاره شدن تمدنهاى قدیم بوده است، و بر اثر فساد زن در جامعه، عذابهاى الهى و امراض مهلک به سراغ آن ملتها آمده است، همچنانکه یونان و روم و فارس و هندو و بابل و غیره در قدیم بدان مبتلا شدهاند[۵] .
چنانکه مىبینیم و مىشنویم که همواره سیلهاى خروشان غضب الهى یکى از شهرهاى ایتالیا را که به فساد و روسپیگرى معروف است تهدید {شهر ونیز در ایتالیا} مىکند. همچنین خشم و غصب الهى بصورت زلزله و عذابهاى دیگر و جنگهاى فلاکتبار و خونین دامنگیر کشورهاى اسلامى نیز شده است و تا ما به خدا روى نیاوریم و زنان امت توبه و استغفار ننمایند این عذابها همچنان ادامه خواهند داشت.
۴- زن داراى استعداد خوبى است و اگر وظیفهاش را که تربیت فرزندان جامعه است به خوبى انجام دهد، این شایستگى را دارد که امتى را بسازد.
و برعکس اگر اخلاقش فاسد گردد و وظیفههایى را که بر عهده دارد رها کند مىتواند امتى را از بین ببرد. پیامبرج فرموده است: «إن الدنيا حلوة خضرة، وإن اللّه مستخلفكم فيها، فينظر كيف تعملون، فاتقوا الدنيا واتقوا النساء فإن أول فتنة بني إسرائيل كانت في النساء»[۶] همانا دنیا سرسبز و شیرین است و خداوند شما را بر آن خلیفه گردانده تا ببینید که چگونه رفتار مىکنید، پس بپرهیزید از دنیا و بپرهیزید از زنان زیرا اولین فتنهاى که بنى اسرائیل بدان مبتلا شدند زنان بودند.
و نیز فرموده: «ما تركت من فتنة بعدي في الناس اضر على الرجال من النساء»[۷] بعد از درگذشت من خطرناکترین فتنهاى که براى مردان از همه چیز مضرتر است زنان مىباشند.
۶- مىتوان گفت که زن خوب، یک امت است زیرا نیمى از جمعیت مردم را زن تشکیل مىدهد و نیمى دیگر را نیز او به دنیا مىآورد و تربیت مىنماید.
[۵] به کتاب حجاب سید ابوالاعلى مودودى صفحه ۳۶ - ۸ مراجعه شود. [۶] مسلم. [۷] بخاری.
دشمنان اسلام براى به فساد کشاندن زن از روشها و راههاى متعدد و بىشمارى استفاده کردهاند و هدف همه این توطئهها و نقشههاى از پیش طراحى شده به انحراف کشاندن زن مسلمان و جدا کردن وى از دین و اخلاق و عفت است.
لباسها و مدهاى نیمه عریان یکى از این وسیلههاى مهلک است، دشمنان خوب مىدانند که زنان به پوشیدن پیراهن کوتاه که بدن در آن نیمه عریان شود علاقه دارند...
و نیز آنها مىدانند که زنان به انواع وسایل آرایش علاقهمنداند تا با ظاهر شدن در کارگاهها، کارخانهها و مراکز تجارى به راحتى مردان را به فتنه مبتلا کند.
زن هنگامى که سر کارش مىرود طبق عرف روز انواع لباسهاى جذاب و مدلهاى مختلف را مىپوشد و نیز موهایش را به نمونههاى مختلفى در آورده و شانه مىزند و دیگر آرایشها را براى زیبا جلوه دادن خود انجام مىدهد.
خلاصه اینکه حقوق ماهیانهاش صرف مىشود تا او بتواند با قیافهاى زیبا و جذاب ظاهر شود. در ضمن اینکه بیشتر لباسها و وسایل آرایشى از کشورهاى بیگانه و دوستداران صهیونیزم وارد کشورهاى اسلامى مىشود. با این چیزها سرمایه مسلمین را از دستشان خارج مىکنند که در اثر آن هم ضرر مالى مىکنند و هم دچار خسارتهاى اخلاقى مىشوند و بسیارى از زنان مسلمان با استفاده از لباسهاى بیگانگان خود را مانند کفار و شبیه آنان در مىآورند و پیامبرج فرموده است:
«لتركبنّ سنن من قبلكم شبرا بشبرٍ وذراعا بذراعٍ حتى لو أن أحدهم دخل جحر ضب لدخلتم وحتى لو أن أحدهم جامع أمرأته بالطريق لفعلتموه»[۸] شما از شیوه زندگى امتهاى گذشته وجب به وجب و گز به گز پیروى خواهید کرد حتى اگر یکى از آنها در سوراخ سوسمارى داخل شده شما هم داخل خواهید شد و حتى اگر کسى از آنها با زنش سر راه آمیزش کرده شما هم چنان خواهى کرد.
و نیز فرمود: «ما تركت فتنة بعدي اضر على الرجال من النساء»[۹] بعد از درگذشت من زنان خطرناکترین فتنه براى مردان خواهند بود.
[۸] صحیح الجامع آلبانى/ این حدیت را صحیح دانسته و درسلسله احادیث صحیحه ذکر کرده است [۹] متفق علیه
۱- اسلام به زن کرامت بخشیده و کار بسیار مهمى را در خانهاش به عهده زن گذاشته است. آن کار بزرگ، تربیت فرزندان است، چه مىدانى؟ شاید کودکى را که مادر تربیت مىکند آینده درخشان و بزرگى خواهد داشت، شاید این کودک در آینده ریاست حکومت یا فرماندهى ارتش را بدست بگیرد یا هر کار بزرگى که قوام جامعه به آن مرتبط است انجام دهد، اینجاست که یکى از دانشمندان گفته است: زنى که با دستانش گهواره کودکى را تکان مىدهد، در واقع کره زمین را مىجنباند.
و شاعر چه زیبا سروده است:
الأم مدرسة إذا أعددتها
أعددت شعبا طيب الأعراق
یعنى: مادر مدرسهاى است که با ساختن آن مىتوانى نسل داراى ریشه پاکى را تربیت نمایى.
زن اگر در خانهاش فرزندان خود را خوب تربیت کند کار بسیار بزرگى انجام داده است کارى که وظیفه و شغل فطرى زن مىباشد و او به آن علاقهمند است و آن را دوست دارد.
۲- خانه دارى: یکى از مسئولیتهاى مهم زن خانه دارى است او فضاى داخل خانه را براى خود، فرزندان و شوهرش تبدیل به بهشتى مىسازد که همه در آن احساس آرامش کنند، مسئول تهیه مخارج و دیگر نیازهاى منزل و همسرش مىباشد.
پس مرد مسئول زنش مىباشد و زن مسئول خانه است و هر یک از آنها طبق ویژگىهاى فطرى خود از وظیفه محول شده خود مسئول است.
پیامبرج فرموده: «كلكم راع وكلكم مسئول عن رعيته فالام راع وهي مسئولة عن رعيته والرجل راع في أهله وهو مسئول عن رعيته والمرأة راعية في بيت زوجها وهي مسئولة عن رعيتها»[۱۰] همه تان شبانید و هم از زیر دستان خود مسئول هستید مادر شبان است و از زیر دست خود مسئول است و مرد در خانهاش شبان است و از زیر دست خود مسئول مىباشد و زن در خانه شوهرش مسئول است و از آن پرسیده خواهد شد.
[۱۰] متفق علیه
کار کردن زن بیرون از خانه نتیجههاى منفى براى زن و خانواده و جامعه در بر خواهد داشت که مىتوان آن را بدینصورت خلاصه نمود:
۱- ایجاد مزاحمت براى مردان در اتوبوسها و در کار: و گاهى زن خسته از پاى در مىآید، و نیز گاهى بر اثر شلوغى و کار زیاد در معرض خطر قرار مىگیرد و بعضى خصوصیتهاى زنانه در زیبایى اش را از دست مىدهد.
۲- زنى که بیرون از خانه کار مىکند نمىتواند کارهاى خانهاش را بخوبى انجام دهد و نیز نمىتواند فرزندانش را تربیت نماید و به آنها رسیدگى کند، که رفتهرفته شوهر از همسرش بدلیل نپرداختن به امور خانه دارى و تربیت فرزندان دلسرد مىشود و نهایتا منجر به طلاق و جدایى مىگردد و یا اینکه با زنى دیگر ازدواج مىکند.
۳- گاهى اشتغال زن در بیرون از خانه سبب طلاق و جدایى و فرو پاشیدن خانواده و پراکنده شدن بچهها مىشود زیرا ممکن است زن در محل کارش به مردى دیگر علاقهمند شود چون شیطان مانند خون در بدن انسان حرکت مىکند.
۴- کار کردن زن بیرون از خانه باعث مىشود تا مادر از بچه هایش جدا شود در نتیجه فرزندان از مهر مادرى و تربیت مادر محروم مىشوند و در نهایت منحرف گشته و دست به ارتکاب جرایم مىزنند، همانگونه که در جوامع غربى کار کردن زن در بیرون از خانه چنین نتیجههایى منفى بر جاى گذاشته است.
۵- از آثار بد کار کردن زن در بیرون از خانه، از دست دادن کودک است مادر وقت کارش فرا رسیده و کودک مریض است، مادرش را صدا مىزند و مىگوید مرا در خانه تنها براى چه کسى مىگذارى؟ اما، مادر مجبور است که سر کارش برود و کودک همچنان فریاد مىزند مادر مادر؟
هنگامى که مادر از سر کار به خانه بر مىگردد با جسد بىروح کودکش روبرو مىشود که زندگى را بدرود گفته است، مادر غمگین مىشود و براى از دست دادن کودکش گریه مىکند و از کارش پشیمان مىگردد و با خود مىگوید فایده این کار و حقوق چیست؟ پولى که باعث مرگ کودکم و از دست دادن عزیزترین سرمایهام مىشود چه سودى دارد؟
۱- در جوامع غربى، زنان به تمام میدانهاى کار وارد شدهاند بنابر این آمار بیکارى در این جوامع بسیار بالا رفته است، که کنترل رشد فزاینده بیکارى براى اقتصاد دانان مشکل گردیده است، علت اصلى رشد بیکارى در این جوامع هجوم زنان به میدانهاى کار است که باعث ایجاد مزاحمت براى مردان در ادارههاى دولتى و شرکتها و کارخانهها و دیگر مؤسسات شده است.
۲- بحرانهاى اقتصادى که جوامع غربى دچار آن شدهاند، آنها را بر آن داشته تا بسیارى از کارمندان و کارگران خود را اخراج کنند، و آنها معمولا بیشتر مردان را از کار اخراج مىکنند. چون مدیران شرکت و کارخانهها و مراکز تجارى زنان را بر مردان ترجیح مىدهند، چون کارمند زن با جذابیت خاص زنانه خود مشتریان زیادى را جلب مىکند.
۳- متاسفانه کشورهاى عربى و اسلامى نیز قدم به قدم از جوامع غربى تقلید مىکنند و زنان را به عرصههاى کار و اشتغال در ادارههاى حکومتى وارد نمودهاند، حتى بسیارى از وکلاء و نیز بیشتر کارکنان شرکتها و مؤسسههاى خصوصى و عمومى و کارگاهها را زنان تشکیل مىدهند این امر باعث شده تا مردان که مسئولیت تهیه مخارج خانواده به عهده شان است، بیکار بمانند و در چنین اماکنى که زن و مرد با هم یکجا هستند بر اثر اختلاط آنها، فساد اخلاقى انتشار پیدا نموده و روابط زن و شوهر بر اثر این اختلاط تیره گردیده است.
اختلاط زن و مرد و دختر و پسر به ویژه در مدارس:
۱- دانشکده کشاورزى یکى از کشورهاى عربى و اسلامى، دانشجویان دختر و پسر را براى آموزش به مزرعهاى مىبرد، یکى از دانشجویان پسر همراه دانشجوى دختر بعد از تعطیل شدن کلاس، به قسمت دستشویىها مىروند تا آنجا با همدیگر تنها بمانند، نگهبان مزرعه متوجه مىشود که آن دانشجو همراه دوست دخترش وارد دستشویى شد، که با دستگیرى آنها دختر رسوا مىشود.
۲- بسا اوقات معلمین (آقایان و خانمها) در یک اتاق جمع مىشوند و با یکدیگر شوخى مىکنند و مىخندند که بر اثر این عمل، فساد بروز مىکند و گاهى شوهران از زنان خود متنفر مىشوند و علاقه خود را نسبت به همسر خود از دست مىدهند زیرا با زنان زیباترى در محیط کار و جایى که با هم دیگر صحبت شده، آشنا مىشوند که در نهایت منجر به طلاق و جدایى مىشود و سبب جدایى این زن و شوهر در حقیقت همان خانم معلمى بوده که حجاب را رعایت نمىکرده و با آقا معلم هم صحبت و دوست شده است.
۳- حتى کودکان که در کلاسهاى ابتدایى درس مىخوانند و معلمشان خانم است وقتى به کلاسهاى بالاترى مىروند و در کلاس جدید آن خانم دیگر معلم آنها نیست با معلم جدید خود رفتار و حرکات خانم معلم قدیم را تعریف مىکنند که چگونه خودش را کج مىکرد و ما رانها و ساق پاهاى او را نگاه مىکردیم.
خداوند سرزمین حجاز را تاکنون از این اختلاط مضر در تمام مقاطع تحصیلى در امان قرار داده است و بحمداللّه دختران دانشجوى عربستان بسیار پاىبند اخلاق و حجاب اسلامى هستند.
اسلام زن را به بهترین صورت مورد اکرام قرار داده است و اجازه داده تا در میان خانواده و جامعه به عنوان عنصرى مطلوب و اساسى در ساختن خانواده مسلمان و جامعه و حکومت اسلامى فعالیت نماید.
دین مبین اسلام اشتغال زن را قطعا ممنوع نکرده است بلکه اسلام روش و نوع کار زن را مشخص نموده به گونهاى که مناسب با طبیعت و فطرت خدادادى زن باشد اسلام شرایطى براى کار کردن زن در نظر گرفته است که حافظ کرامت و شرافت زن مىباشد.
۱- در محل کار نباید زن و مرد مخلوط باشند زیرا اختلاط زن و مرد براى اخلاق و دین مضر است.
۲- کار کردن زن بیرون از خانه باید با اجازه و موافقت شوهر یا پدر و یا برادر و یا هر کسى که مسئول آن زن مىباشد هماهنگ گردد.
۳- کار زن باید مناسب با طبیعت زن و در اندازه توانش باشد و کارهاى طاقت فرسا و سخت و خسته کننده که در توان زن نیست نباید به انجام آن اقدام کند.
۴- زن باید در قسمتهایى کار کند که جامعه از کار او بهرهمند شود مثلا:
الف - در قسمت آموزش و پرورش دختران تا بجاى مردان، زنان آنها را آموزش بدهند.
ب) در قسمت پزشکى و پرستارى زنانه تا زنان را پزشکان زن معالجه کنند نه پزشکان مرد.
ج) خیاطى زنانه: تا زنان مجبور نشوند به خیاطهاى مرد براى دوختن لباسشان مراجعه کنند.
د) کارش نباید بیشتر وقتش را در بر گیرد، بلکه باید قسمت اعظم از اوقات خود را صرف خانه دارى و رسیدگى از شوهر و تربیت فرزندانش بنماید.
هـ) هنگام رفتن سرکار، خودش را آرایش نکند و عطر و خوشبویى استعمال ننماید بلکه لباس سیاه و بلند و گشاد بپوشد و در هنگام دیدن مردها چهرهاش را بپوشاند.
۱- در ازدواج نباید زن مال و مقام و زیبایى را معیار قرار دهد بلکه کسى را به شوهرى انتخاب کند که دیندار باشد، زیرا پیامبرج فرموده است: «إذا أتاكم من ترضون خلقه ودينه فزوجوه، إلا تفعلوا تكن فتنة في الأرض وفساد كبير»[۱۱] هرگاه کسى براى خواستگارى دخترتان آمد که شما او را از نظر اخلاقى و دینى مىپسندیدید دختر خود را به ازدواج او در بیاورید و اگز چنین نکنید فتنه و فساد بزرگى زمین را فرا خواهد گرفت.
۲- شوهر دیندار اگر زن را دوست داشته باشد او را در امور دنیا و آخرت کمک خواهد کرد.
۳- شوهر اگر دیندار باشد گرچه ممکن است زنش را دوست نداشته باشد اما لااقل او را ناپسند نمىداند و بر او ظلم نمىکند و او را تحقیر نمىنماید زیرا شوهر دیندار به گفتههاى پیامبرج عمل مىکند که فرموده است: «لا يفرك مؤمن مؤمنة، أن كره منها خلقا رضي منها آخر»[۱۲] هیچ مرد مؤمنى از زن مؤمنش متنفر نمىشود، زیرا اگر در بعضى موارد اخلاقش را نمىپسندد در جایى دیگر مورد پسندش مىباشد.
۴- شوهر دیندار زن را در امور تربیت درست و اسلامى به فرزندان کمک مىنماید.
۵- خواهرم! اگر شوهرت دیندار باشد اسلام سرنوشتساز زندگى شما خواهد بود و سعادت دنیا و آخرت را برایتان تضمین خواهد کرد.
۶- خواهرم! اگر اشتباهى از تو سر زند، شوهر متدین تو را نصیحت خواهد نمود و راه درست را به تو نشان مىدهد، بنابر این براى ازدواج مردى را انتخاب کن که دیندار باشد.
۷- مرد مسلمان باید زن نیکو و متدین و با حجاب را براى همسرى انتخاب نماید زیرا چنین زنى خانه و خانوادهاش را از فساد حفاظت مىنماید، و چنین زنى حق شوهر را بجاى مىآورد، زیرا او از گفتههاى پیامبرج را بیاد آور که فرموده است: «تنكح المرأة لأربع: لمالها ولحسبها ولجمالها ولدينها، فاظفر بذات الدين تربت يداك»[۱۳] بر اساس چهار ویژگى مردم با زن ازدواج مىنمایند: یا بخاطر مالش و یا به خاطر نسب و نژاد و یا به خاطر زیبایى و یا به خاطر دیندارى، با انتخاب زن دیندار به موفقیت دست یابید.
شخصیت و اخلاق و درون ارزش دارد نه قیافه و صورت ظاهرى، آنحضرتج فرمودهاند: «إن اللّه لا ينظر إلى صوركم وأجسامكم ولكن ينظر إلى قلوبكم وأعمالكم»[۱۴] «خداوند به قیافه و چشم و شما نگاه نمىکند بلکه به دلها و اعمالتان نظر دارد».
[۱۱] حسن، رواه الترمذى و غیره. [۱۲] مسلم. [۱۳] متفق علیه. [۱۴] مسلم.
اسلام زن را مورد اکرام قرار داده است و حق زن در انتخاب شوهر را محفوظ داشته و به نظر و خواست زن در انتخاب شوهر که حساسترین مرحله در زندگى است احترام گذاشته است، زیرا آینده زن به انتخاب شوهر بستگى دارد و اسلام اینگونه به زن در انتخاب شوهر آزادى داده است:
اجازه گرفتن از دوشیزه در ازدواج: دختر باکره حق انتخاب شوهر و اظهار نظر در موضوع ازدواج را دارد، حضرت عایشهب مىگوید: من از پیامبرج در مورد دخترى که خانوادهاش او را در نکاح کسى در مىآورند پرسیدم که آیا از او اجازه گرفته شود یا نه؟ پیامبرج به حضرت عایشهب گفت: بله از دخترها اجازه گرفته مىشود. حضرت عایشهب گفت من به پیامبرج گفتم دختر از شرم و حیا چیزى نمىتواند بگوید. پیامبرج فرمود اگر ساکت بنشیند به معنى این است که رضایت دارد[۱۵] . دختر کم سن و سال: پدر مىتواند دختر کم سن خود را بدون اجازه به عقد کسى در بیاورد، حافظ ابن حجر مىگوید: زیرا اجازه گرفتن از کسى که چنان کم سن و سال است که نمىداند اجازه خواستن یعنى چه، معنى ندارد و سکوت و ناراضى چنین فردى یکسان و برابر است[۱۶] . و نیز در قرآن آمده است: ﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ﴾ [النور: ۳۲] . ایم در زبان عربى یعنى زنى که شوهر ندارد فرقى نمىکند کوچک باشد، یا بزرگ. پس این آیه دلیلى است بر اینکه پدر مىتواند دختر کوچکش را بدون اجازه به عقد کسى در بیاورد، در حدیث نیز آمده است: که ابوبکرس عایشهب را به عقد پیامبرج در آورد در حالى که عایشه دخترى شش ساله بود و در سن نه سالگى به خانه پیامبرج برده شد[۱۷] .
زن بالغ و بیوه: زنى است که یک بار ازدواج کرده اما از شوهرش جدا شده و طلاق گرفته است، جایز نیست که چنین زنى را بدون اجازه و رضایتش به عقد کسى در آورد.
و باید رضایت خود را با زبانش بگوید، زیرا پیامبرج فرموده است: «لا تنكح الأيّم؛ حتى تستأمر»[۱۸] حافظ ابن حجر مىگوید ظاهر حدیث این مفهوم را مىرساند که «ایم» زن بیوهاى است که شوهرش فوت کرده و یا از شوهرش طلاق گرفته است. و نکاح چنین زنى جایز نیست تا زمانى که از او اجازه گرفته شود[۱۹] .
اگر ولى و سرپرست چنین زنى او را بدون اجازهاش به عقد کسى در بیاورد نکاح صحیح نیست. از خنساء بن خدام انصارى رضىاللّهعنها روایت شده است: «إن أباها زوجها وهي ثيب، فكرهت ذلك، فأتت رسول اللّه فردّ نكاحها»[۲۰] پدرش او را با اینکه بیوه بود به ازدواج کسى در آورد و او نمىپسندید بنابراین نزد پیامبر آمد و آنحضرت نکاحش را فسخ کرد.
۳- دختر دوشیزهاى که به سن بلوغ رسیده است: براى ولى و سرپرست او جایز نیست که او را به نکاح کسى در بیاورد تا زمانى که راى و نظر دختر را نپرسیده است، زیرا پیامبرج فرموده است: «لا تنكح الكبر حتى تستأذن والثيب حتى تستأمر فقيل له؛ إن البكر تستحي فقال أذنها صماتها وفي رواية البكر يستأذنها أبوها»[۲۱] دختر باکره بدون اینکه از او اجازه گرفته شود و زن بیوه تا وقتى از او مشوره گرفته نشده به نکاح کسى در آورده نشود گفته شد دختر باکره از خجالت نمىتواند اظهار نظر کند. فرمود: سکوت دختر باکره به معنى اجازه است و در روایتى امده از دختر باکره پدرش اجازه مىگیرد.
[۱۵] بخارى – النکاح. [۱۶] فتح البارى ۹/۱۹۳. [۱۷] متفق علیه. [۱۸] بخاری. [۱۹] فتح البارى ۹/۱۹۲. [۲۰] بخاری. [۲۱] بخاری.
پیامبرج پدران و مربیان را دستور داده تا با دختران به نیکى رفتار کنند و به آنها توجه نمایند و فرموده است: «من عال جارتين حتى تبلغا جاء يوم القيامة إنا وهو وضم أصابعه - أي معا»[۲۲] . هر کسى دو دختر تحت تکفل خود گرفته و آنها را پرورش دهد تا که به سن رشد برسند روز قیامت در حالى مىآید که من و او چنین هستیم و انگشتانش را به هم چسپاند. (یعنى در کنار هم هستیم)
و نیز فرموده است: «من عال جارتين حتى يدركا، دخلت إنا وهو الجنة كهاتين» هر کسى دو دختر را پرورش دهد تا وقتى بزرگ شوند من و او چنین وارد بهشت مىشویم (با چسباندن دو انگشت اشاره نمود)
و نیز فرموده است: «من كان له ثلاث بنات فصبر عليهن واطمعهن وسقاهن وكساهن من جدته - (يعني ماله) - كن له حجابا من النار»[۲۳] هر کسى سه دختر داشت و بر آنها صبر نمود و به آنها از دسترنج خویش غذا داد و آب نوشاند، آن دختران مانعى خواهند بود از ورود آن مرد به آتش جهنم.
و فرموده: «من ابتلى من هذه البنات بشيء فأحسن إليهن، كن له سترا من النار» هر کسى با این دختران مورد آزمایش قرار گرفت و با آنها به نیکى رفتار کرد آنها مانعى خواهد بود براى او از عذاب جهنم.
و عایشه رضىاللّهعنها گفته است: «جاءت مسكينة تحمل ابنتين لها، فأطعمتها ثلاث تمرات، فأعطت كل واحد تمرة ورفعت إلى فيها تمرة لتأكلها فاستطعمتها ابنتاها، فشققت التمرة التي كانت تريدان تاكلها بينهما، فأعجبني شأنها فذكرت الذي صنعت لرسول اللّهج فقال: إن اللّه قد وجب لها الجنة وأعتقها من النار» زنى فقیر در حالى که دو دختر همراه داشت آمد من به او سه دانه خرما دادم، آن زن به یکى از دخترانش یک دانه خرما داد و یک دانه خرما را به دهان گرفت که خودش بخورد دخترانش آن خرما را خواستند، آن زن دانه خرمایى را که مىخواست بخورد میان دو دخترش دو نیم کرد و به هر یک نصفى داد، این عملش مرا پسند آمد و آن را براى پیامبر ذکر نمودم، پیامبر فرمود: خداوند با این عملش بهشت را براى او واجب و جهنم را از او دور ساخت.
محمد بن سلیمان گفته است: پسران نعمت اند و دختران نیکى هستند خداوند در مورد نعمت از انسان حساب مىگیرد و نیکى را پاداش مىدهد.
[۲۲] مسلم. [۲۳] صحیح الجامع الشیخ آلبانى/
اسلام زنان را محترم قرار داده و از ناپسند دانستن دختران و غمگین شده هنگام ولادت دختران نهى کرده و این بدشگونى از سنتهاى دوران جاهلیت بوده است. خداوند متعال مىفرماید:
﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ ٥٨ يَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٥٩﴾
[النحل: ۵۸-۵۹] .
و هنگامى که به آنان مژده تولد دختر داده مىشد صورتش سیاه رنگ مىگردید و مملو از خشم و غضب و اندوه مىشد از قوم و قبیله خود به خاطر این مژده بدى که به اوم داده مىشد خویشتن را پنهان مىکرد آیا این ننگ را بر خود بپذیرد و دختر را نگاه دارد و یا او را در زیر خاک زنده بگور سازد؟ هان چه قضاوت بدى که مىکردند!
این کار بر اثر ضعف ایمان و سستى یقین مىشود، زیرا آنها به قسمت خداوند که بهره آن را دختر قرار داده راضى نیستند، عجب اینجاست که امروز نیز بعضى از مردان و زنان مسلمان از متولد شدن دختر ناراحت مىشوند و دوست دارند فرزند پسر داشته باشند گویا آنها گفته خداوند را نشنیدهاند که فرموده است:
﴿لِّلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ يَهَبُ لِمَن يَشَآءُ إِنَٰثٗا وَيَهَبُ لِمَن يَشَآءُ ٱلذُّكُورَ ٤٩ أَوۡ يُزَوِّجُهُمۡ ذُكۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ وَيَجۡعَلُ مَن يَشَآءُ عَقِيمًاۚ إِنَّهُۥ عَلِيمٞ قَدِيرٞ ٥٠﴾ [الشورى: ۴۹ - ۵۰] .
«مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خدا است هر چه بخواهد مىدهد و به هر که بخواهد دخترانى مىبخشد و به هر کس که بخواهد پسرانى عطا کند و یا آنکه هم پسران مىدهد و هم دختران و خدا هر که را بخواهد نازا مىکند او بس آگاه و توانا است».
خداوند ختران راهبه و بخشش نامیده است بنابر این شکر خداوند را باید بجا آورد وهبه الهى از هر چیز بیشتر شایسته پذیرفتن است.
واثلة بن اسقع مىگوید: دختران باید افتخار نمایند که خداوند اسم آنها را قبل از اسم پسران ذکر کرده و فرموده است: «يهب لمن يشاء انثا ويهب لمن يشاء الذكور»[۲۴] مادر از همکارى و مساعدت دختر بیشتر استفاده مىکند تا از همکارى پسر، زیرا دختر به مادرش نزدیکتر است و در خانه بیشتر کمک مىکند.
از ابن عمرب روایت شده است که: مردى که داراى چند دختر بود نزد وى زندگى مىکرد آن مرد گفت کاش که دخترانم مىمردند، ابن عمرب خشمگین شد و گفت: آیا مگر تو روزى آنها را مىدهى؟ امام ابن قیم جوزى؛ مىگوید: هیچ زن و شوهر از این چهار حالت خارج نیستند، یا فرزندشان دختر است و یا پسر، یا پسر و دختر و یا عقیم و نازا هستند، و در هر حال فرزند چه پسر و چه دختر، بخششى است از جانب خداوند که شاید انسان از بخشش خدا ابراز ناخشنودى کند. خداوند در قرآن ذکر دختر را مقدم بر ذکر پسر آورده است، چون در زمان جاهلیت زنان ارزشى نداشتند و دختران را زنده به گور مىشدند. بنابراین خداوند متعال اعلام داشت که دختران از دیدگاه شما موجودى بىارزش محسوب مىشوند ولى از نظر من خیلى باارزشاند. و زنان را به صورت نکره ذکر کرده، تا نقص زن بودن با تقدم نام جبران شود و مردان را با کلمه معرفه ذکرنمود تا عدم ذکرشان در اول جبران گردد.
{نگاه کنید به تحفة المودود باحکام المولود ص ۲۱-۲۰} ابن قیم مىگوید خداوند در مورد زنان فرموده است:
﴿فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا ١٩﴾ [النساء: ۱۹] .
و اگر هم از آنها کراهت داشتید چه بسا از چیزى بدتان بیاید و خداوند در آن خیر و خوبى فراوانى قرار بدهد.
و چنین است حال فرزند دختر اینگونه هستند، شاید خداوند خیر دنیا و آخرت را براى بندهاش در وجود فرزندان دختر قرار داده است، و چیزى که خداوند پسندیده و به بندهاش بخشیده است ناپسند دانستنآن نادرست است.
{تحفة المودود ص ۲۶} و شاید به همین خاطر است که پیامبرج از تبریک گفتن کسى که تازه ازدواج کرده با عبارت: «بالرفاه والبنين» (مبارک باد، خداوند به شما پسران خوبى بدهد)، نهى کرده است، زیرا در این جمله فقط دعا شده که خداوند پسر بدهد نه دختر، از حضرت حسنس روایت شده که عقیلس بن ابى طالب، با زنى از قبیله جشم ازدواج کرد، مردم نزد او آمده و او را با این جمله تبریک گفتند: «بالرفاء والبنين» (مبارک باد، خداوند به شما پسران خوبى بدهد)، عقیلس گفت اینطور نگویید زیرا پیامبر خداج این جمله را نهى کرده است، مردم گفتند ما چه بگوییم اى ابوزید؟ گفت: بگویید خداوند برایتان برکت بدهد، ما در زمان پیامبرج چنین دستور داده شدیم. به روایت احمد و غیره
[۲۴] الجامع لأحکام القرآن
زنان مسلمان در صدر اسلام افرادى را که در خطر بودند پناه مىدادند و اسیران را آزاد مىکردند که همه اینها بیانگر این است که زن مسلمان از نهایت احترام و عزت برخوردار بود، ام هانى بن ابى طالب دو تن از خویشاوندان شوهرش را که محکوم به مرگ بودند پناه داد، او مىگوید: در سال فتح مکه نزد پیامبرج رفتم دیدم که آنحضرتج مشغول غسل کردن است و فاطمه با لباسش او را مىپوشاند سلام کردم، پیامبر« گفت چه کسى است؟ گفتم من ام هانى دختر ابو طالب هستم، پیامبرج فرمود: خوش آمدى اى ام هانى! بعد از اینکه پیامبرج فارغ شد برخاست و در حالى که پارچهاى به خود پیچیده بود، هشت رکعت نماز خواند، چون نمازش را تمام کرد گفتم: اى پیامبر خدا! برادرم علىس مىخواهد مردى را که من پناه دادهام به قتل برساند، من بن هبیره را پناه دادهام، پیامبرج فرمود: کسى را که تو پناه دادهاى ما نیز هم پناه دادیم.
ابوالعاص بن ربیع شوهر قبلى دختر پیامبر زینب را که هنوز مسلمان نشده بود و زینب به همین دلیل از او جدا شده بود، به اسارت در آمده بود ابوالعاص از زینب خواست که او را پناه بدهد، زینب به او وعده داد که کارى برایش بکند منتظر ماند تا پیامبرج با مسلمین نماز صبح را بخواند، آنگاه از در خانهاش که به مسجد باز مىشد با صداى بلند آواز داد که من ابوالعاص بن ربیع را پناه دادهام، پیامبرج فرمود: اى مردم! شما شنیدید زینب چه گفت؟ مردم گفتند بله، پیامبرج فرمود: سوگند به ذاتى که جانم در دست اوست من قبلا خبر نداشتم تا آلان که من و شما این کلمات را با هم شنیدیم، سپس ادامه داد که مسلمانان علیه دشمنان خود دست واحدى هستند، و ادنىترین آنها با دیگران برابر است، آنگاه به زینب چنین فرمود: ما نیز پذیرفتیم پناه کسى را که به تو پناه دادهاى»
سپس وقتى پیامبرج به خانهاش وارد شد زینب پیش او رفت و از پیامبرج خواست تا اموال ابو العاص را که به غنیمت گرفته شده بود به وى بر گردانند و پیامبرج نیز چنین کرد، بعد ابو العاص به مکه برگشت و حقوق و دیونى که بر گردنش بود هر یک را به صاحبانش باز گرداند و سپس به مدینه بر گشت و مسلمان شد و پیامبرج همسرش زینب را دوباره به عقد او در آورد[۲۵] .
[۲۵] سیر اعلام النبلاء ج ۱ ص /۳۳۲ الاصابة۴۸/۷
دین اسلام، زن را چنان مورد اکرام قرار داده است که کشتن زنان و کودکان و پیرمردان را در جنگ حرام قرار داده است، مگر در صورتى که زنان و کودکان و پیرمردان به جنگ بر خیزند، آنگاه باید با آنها جنگید.
از انس بن مالکس روایت شده که پیامبرج وقتى لشکرى را مىفرستاد به آنها چنین توصیه مىکرد:
«انطلقوا بإسم اللّه، لا تقتلوا شيخا خافيا، ولا طفلا صغيرا ولا امرأة، ولا تغلوا، وضحوا غنائمكم وأصلحوا وأحسنوا إن اللّه يحب المحسنين» «بروید به نام خدا، پیرمرد سالخورده کودک و زنان را قتل نکنید و خیانت نکنید و غنائم خود را جمع آورى کنید و اصلاح و نیکى کنید که خداوند کسانى را که نیکى مىکنند دوست دارد.
و از عبداللّه بن عمرب روایت شده است:
«وجدت امرأة مقتولة في بعض مغازي رسول اللّهج فنهى رسول اللّهج عن قتل النساء والصبيان و في رواية (فأنكر)».
{متفق علیه} «در یکى از جنگهاى پیامبرج جسد زنى یافته شد، پیامبر با مشاهده آن از کشتن زنان و کودکان نهى فرمود. و در روایتى آمده است که کشته شدن آن زن را ناپسند دانست.»
وعن رباح بن الربيعس قال: كنا مع رسول اللّهج في غزوة فرأي الناس مجتمعين على شيء فبعث رجلا فقال: انظر علام اجتمع هؤلاء؟ فجاء فقال: امرأة قتيل، فقال: «ما كانت هذه لتقتل قال: وعلى المقدمة خالد بن الوليد، قال: فبعث رجلا فقال: قل لخالد لا تقتلن امرأة ولا عسيفا»[۲۶] . «از رباح بن الربیعس روایت شده که گفت: ما، در جنگى همراه پیامبرج بودیم آنحضرت متوجه شد که مردم بر چیزى جمع شدهاند کسى را فرستاد و گفت: نگاه کن آنها چرا جمع شدهاند؟ آن مرد برگشت و گفت: زنى کشته شده است، پیامبر« فرمود: نباید این زن کشته مىشد. خالد فرماندهى دسته مقدم جنگ را به عهده داشت پیامبر کسى را فرستاد و گفت: به خالد بگو: مبادا زن یا بردهاى را قتل کنى.»
بدینجهت خاورشناس فرانسوى گفته است: تاریخ، هیچ کشورگشا و فاتحى مهربانتر از کشورگشایان مسلمان نشناخته است.
[۲۶] شیخ آلبانى / در الارواء این حدیث را حسن قرار داده است
حفظ آبرو و نیک نامى زن چنان پیش خداوند مهم است که در این مورد قرآن آیههایى نازل نموده که تا قیامت تلاوت مىشوند و در این آیات خداوند مردم را از تهمت زدن و پخش کردن شایع بد در مورد زن مسلمان بر حذر داشته است.
چنانکه فرموده است:
﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٤﴾ [النور: ۴] .
«کسانى که به زنان پاکدامن نسبت زنا مىدهند، سپس چهار گواه نمىآورند، بدیشان هشتاد تازیانه بزنید و هرگز گواهى دادن آنان را نپذیرید و چنین کسانى فاسق مىباشند».
خداوند در این آیه سزاى کسى را که به زن مؤمن تهمت مىزند، هشتاد ضربه شلاق قرار داده، و نیز با نپذیرفتن شهادت تهمت زننده براى همیشه و توصیف او به فسق، سزایش را تشدید نموده است. خداوند تنها به این سزا بسنده نکرده، بلکه: چنین افرادى را که زنان پاکدامن را تهمت مىزنند تهدیدهاى شدیدترى نموده است:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ لُعِنُواْ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ٢٣ يَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَيۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٤ يَوۡمَئِذٖ يُوَفِّيهِمُ ٱللَّهُ دِينَهُمُ ٱلۡحَقَّ وَيَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ ٱلۡمُبِينُ ٢٥﴾ [النور: ۲۳ - ۲۵] .
«کسانى که زنان پاکدامن و بیخبر از گناه مؤمن را به زنا متهم مىسازند در دنیا و آخرت از رحمت خدا دور و عذاب عظیمى دارند. در آن روزى که علیه آنان زبان ودست وپاى ایشان بر کارهائى که کردهاند گواهى مىدهند در آن روز خداوند جزاى واقعى آنان را بىکم و کاست بدیشان مىدهد و آکاه مىگردند که خداوند حق آشکار است».
و در قضیه افک خداوند، پاک دامنى عایشه را نازل کرد و فرمود:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ جَآءُو بِٱلۡإِفۡكِ عُصۡبَةٞ مِّنكُمۡۚ لَا تَحۡسَبُوهُ شَرّٗا لَّكُمۖ بَلۡ هُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۚ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُم مَّا ٱكۡتَسَبَ مِنَ ٱلۡإِثۡمِۚ وَٱلَّذِي تَوَلَّىٰ كِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٞ ١١﴾ [النور:۱۱] .
«کسانى که این تهمت بزرگ را پرداخته و سر هم کردهاند، گروهى از خود شما هستند، اما گمان مبرید که این حادثه برایتان بد است بلکه این مسأله برایتان خوب است و هر کدام از آنان به گناه کارى که کرده است گرفتار مىآید و کسى که بخش عظیمى از آن را به عهده داشته است، عذاب بزرگ و مجازات سنگینى دارد».
خداوند متعال بوسیله وحى، ستمى را که در گذشته به زنان مىشده از آنان دور کرده و حقش را به او باز گردانده است. از حضرت عایشهب روایت شده است: بلند وباعظمت است خداوند که همه چیز را کامل شنید، گویا اکنون من سخن خوله دختر ثعلبه را مىشنوم و بعضى از کلماتش را نمىشنوم که پیش پیامبرج از همسرش شکایت مىکرد مىگفت: «اى پیامبر خداج شوهرم مالم را خورد، و جوانى ام را از بین برد، چندین فرزند از شکم من برایش متولد شد تا اینکه سن من بالا رفت و پیر شدم و دیگر بچه به دنیا نمىآورم، آنگاه شوهرم مرا بر خود حرام کرد!!! بار خدایا من به تو شکایت مىکنم». عایشه مىگوید دیرى نگذشت که جبرئیل این آیه را آورد:
﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ ١﴾ [المجادلة: ۱] .
«خداوند گفتار آن زنى را شنید و پذیرفت که درباره شوهرش با تو بحث و مجادله مىکند و به خدا شکایت مىبرد».
در تایید این زن نیک که پیش خداوند شکایت کرد و در مورد آنچه میان او و شوهرش اتفاق افتاده بود با پیامبرج مجادله نمود وحى نازل شد، خداوند بلا فاصله شکایت او را جواب داد؛ آرى زن مومن و مسلمان اینگونه است و هرگاه مشکلى برایش پیش بیاید نزد خداوند شکایت برد و فقط خداى یگانه را مىخواند و از کسى دیگر غیر از او کمک نمىجوید و نزد ساحران و فالگیرها نمىرود، آنطور که بعضى از زنان در این زمانه وقتى مشکلى پیش مىآید به قبور اولیاء پناه مىبرند در حالى که اولیاء مردهاند و نمىشنوند و نمىتوانند کارى را انجام دهند بلکه خود آنها نیازمند دعاى خیر مىباشند، خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٢١﴾ [النحل: ۲۰ - ۲۱] .
«آن کسانى را که به جز خدا به فریاد مىخوانند و پرستش مىنمایند آنان نمىتوانند چیزى را بیافرینند و بلکه خودشان آفریده شدهاند، مرده و بىجاناند و نمىدانند که چه وقت زنده و برانگیخته مىشوند».
کمک خواستن از غیر اللّه و مردگان یا افراد غایب شرک است که خداوند بر اثر آن اعمال نیک انسان را نابود مىکند.
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٠﴾ [الجن: ۲۰] .
«بگو تنها پروردگارم را مىپرستم و کسى را انباز او نمىکنم».
﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٦٥﴾ [الزمر: ۶۵] .
«اگر شرک ورزى، کردارت هیچ و نابود مىشود».
بعضى از زنان نزد ساحران و کاهنان و فالگیرها میروند که پیامبرج در مورد آنها فرموده است: «من أتى كاهنا أو عارفا فصدقه بما يقول فقد كفر بما أنزل على محمد» «هر کس نزد کاهن و فالگیرى برود و او را از چیزى بپرسد نماز چهل روز او قبول نخواهد شد.» به روایت احمد. آلبانى این حدیث راصحیح قرار داده است.
و نیز فرموده است: «من أتى عرافا، فسأله عن شيء لم تقبل له صلوة أربعين ليلة» «هر کس پیش کاهن و فالگیرى بیاید و او را از چیزى بپرسد نماز چهل روز او قبول نخواهد شد.»
جبرئیل÷ در غار حراء نزد پیامبرج آمد و گفت: ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١﴾ پیامبر خداج نزد خدیجه برگشت در حالى که بدنش مىلرزید و او را از ماجرا خبر کرد و گفت: من ترسیدم که مرا طورى نشود خدیجه گفت: سوگند به خدا که او تو را هرگز رسوا نخواهد کرد زیرا تو صله رحم را برقرار مىکنى و به بینوایان کمک مىنمایى و مهمانان را گرامى مىدارى و به یارى ستمدیدگان مىشتابى، آنگاه پیامبر را نزد ورقه بن نوفل برد، به او گفت پسر عمو به سخنهاى برادر زادهات گوش بده، پیامبرج آنچه را دیده بود به اطلاع ورقه بن نوفل رساند، ورقه گفت: او همان رازدار بزرگ، جبرئیل بوده که بر موسى نازل مىشد کاش من در زمان رسالت تو زنده و تندرست مىبودم، کاش زنده مىماندم وقتى تو را قومت از شهر بیرون مىکنند، پیامبرج فرمود: «مگر آنها مرا بیرون خواهند کرد؟ ورقه گفت: بله، هیچ مردى به این رسالت که تو مبعوث شدهاى نیامده، مگر اینکه قومش با او دشمنى کردهاند و اگر من در آن روز زنده باشم تو را به حق یارى خواهم کرد. بدینصورت خدیجهب پیامبرج را تشویق کرد که دعوت را ادامه دهد و به او دلدارى داد که خداوند تو را به خاطر صفات نیکویى از قبیل کمک کردن به بینوایان و یارى فقرا و اکرام مهمانان و کمک به مصیبت زدگان، هرگز رها نخواهد کرد.
ابن حجر مىگوید در این قصه فوایدى هست که عبارتند از:
(الف) مستحب است کسى را که برایش کار مهمى پیش آمده دلدارى داده و مشکل را براى او آسان جلوه داد.
(ب) مستحب است کسیکه برایش کار مهمى پیش آمده فردى را که به خیر خواهى او و صحت نظرش اعتماد دارد در جریان قرار دهد.
حتى اگر فرد مورد اعتماد زن باشد، همانگونه که پیامبرج با خدیجه مشوره کرد واین نشانگر اهمیت زن در اسلام است.
۲- در صلح حدیبیه وقتى پیامبرج از نوشتن عهد نامه فارغ شد به اصحابش فرمود برخیزید و قربانى هایتان را ذبح کنید و سپس سرهایتان را بتراشید، کسى بلند نشد تا اینکه پیامبرج سه بار تکرار کرد وقتى دید کسى بلند نمىشود نزد همسرش ام سلمهب برگشت و آنچه پیش آمده بود براى ام سلمه بیان کرد، ام سلمه به آنحضرت پیشنهاد کرد: بیرون برود بدون اینکه با کسى حرف بزند تا قربانى را ذبح نموده و سر خویش را بتراشید، پیامبرج نیز از جایگاه خود بیرون رفت و با کسى حرف نزد و قربانىاش را سر برید و فردى را خواست تا سرش را تیغ بزند، وقتى اصحاب دیدند همه بلند شدند و قربانىهاى خود را سر بریدند و شروع به تراشیدن سر یکدیگر نمودند طورى که بیننده خیال مىکرد با هم درگیر شدن و خونریزى براه انداختهاند.
{بخارى} این داستان دلیل روشنى است بر این موضوع که از زن نیکو و صالح در امور امت اسلامى مشوره گرفته مىشود و در مورد قضایاى مهم به رأى و نظرش عمل مىشود و نیز روایت مذکور بیانگر عقل کامل و نظر درست امالمؤمنین امسلمه است زیرا پیامبرج به مشوره او عمل نمود و مشکل حل گردید.
از داستان خدیجه و امسلمه و مشوره پیامبرج از آنها چنین نتیجه مىگیریم که اسلام به مقام و منزلت زن احترام قایل است و ثابت مىشود که این روایت که عمرس فرموده است: «از زنان مشوره بگیرید اما بر خلاف مشوره آنها عمل کنید» واقعیت ندارد، زیرا هرگز عمرس با روش پیامبرج و آیه قرآن که مىفرماید:
﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ﴾ [الشورى: ۳۸] مخالفت نمىورزد.
مسلمان چه مرد یا زن، وقتى ادعاى پرستش و محبت خداوند را دارد و از اظهار ایمان به یگانگى پروردگار و تشرف به دین اسلام و رسالت پیامبرج احساس خشنودى مىکند و به خدا و اسلام و محمدج افتخار مىنماید، باید اعتماد کامل به تعالیم اسلامى داشته باشد زیرا تعالیم اسلام از جانب خداوند براى خوشبختى و سعادت انسانها (زنان و مردان) در دنیا و آخرت آمدهاند.
خداوند متعال فرموده است:
﴿إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٥١﴾ [النور: ۵۱] .
«مؤمنان هنگامى که به سوى خدا و پیغمبرش فرا خوانده شوند تا میان آنان داورى کند، سخنشان تنها این است که مىگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم و رستگاران واقعى ایشانند».
بنابراین زن مسلمان باید به تعالیم اسلام که عزت و کرامت را براى او به ارمغان آورده است، اعتماد و یقین کامل داشته باشد و باور داشته باشد که تعالیم اسلامى در تمام زمینههاى حقوق انسانى و اجتماعى، میان زن و مرد به عدالت و انصاف حکم نموده و طبق فطرت و طبیعت زن که خداوند آن را بهتر مىدانسته، مسیر او را در زندگى مشخص کرده است:
﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤﴾ [الملك: ۱۴] .
«مگر کسى که مىآفریند نمىداند و حال این که او دقیق و باریک بین بس آگاهى است؟!»
و خداوند در آیه ۳۶ سوره احزاب موضع و جایگاه زن مسلمان را نسبت به دین چنین بیان داشته است:
﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا ٣٦﴾ [الأحزاب: ۳۶] .
«هیچ مرد و زن مؤمنى، در کارى که خدا و پیغمبرش داورى کرده باشند اختیارى از خود در آن ندارند و هر کس هم از دستور خدا سرپیچى کند گرفتار گمراهى کاملا آشکارى مىگردد».
و خداوند کسانى را که با دستور خدا و پیامبرشج مخالفت مىکند از عذاب خود ترسانده و به آن تهدید نموده است:
﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ٦٣﴾ [النور: ۶۳] .
«آنان که با فرمان او مخالفت مىکنند باید از این بترسند که بلائى گریبانگیرشان گردد یا اینکه عذاب دردناکى دچارشان شود».
زنى دخترش را به نکاح پادشاه حارث بن عمرو کندى در آورده بود و اکنون به دخترش که راهى خانه بخت بود چنین وصیت کرد:
«دخترم! اگر پند و اندرز به خاطر ادب یا نسب ترک داده مىشد من تو را به چیزى سفارش نمىکردم، اما پند و سفارش براى انسان عاقل تذکرى و براى نادان بیدارى است.
دخترم! اگر دخترى به خاطر ثروت پدرش از ازدواج و اختیار نمودن شوهر بىنیاز مىبود، من از همه بىنیازتر بودم، اما ما زنها براى مردان آفریده شدهایم همچنانکه مردان براى ما آفریده شدهاند.
دخترم! تو از وطن و سرزمین خود جدا مىشوى و از خانه و کاشانهاى که در آن مىزیستهاى بیرون رفته و وارد لانهاى مىشوى که با آن آشنایى ندارى و با همنشینى زندگى خواهى کرد که به آن انس نگرفتهاى، او (شوهرت) وقتى همسر تو شده گویا پادشاه توست، و تو کنیز او هستى، اگر چنین کنى آنگاه او برده و غلامت خواهد شد و همواره این ده خصلت را بیاد داشته باش که ذخیره بزرگى برایت خواهند بود.
۱) قناعت داشته باش که راحتى قلب و آرامش خیال در قناعت است.
۲) حرفهاى شوهرت را به خوبى گوش کن و از او اطاعت کن، زیرا خشنودى پروردگار در همین است.
۳) همواره مواظب باش او تو را در زشتى نبیند بلکه تو را همواره زیبا ببیند و مبادا بوى بدى از تو به مشام شوهرت برسد.
۴) سرمه و آب از یادت نرود که سرمه بهترین چیز و آب بهترین و پاکیزهترین خوشبویى است.
۵) غذاى شوهرت را سر وقت بده چون آتش گرسنگى زود شعله مىکشد.
۶) در هنگامى که شوهرت خواب است سعى کن که در خانه آرامش باشد، زیرا مزاحمت در خواب کسى خشم او را بر مىانگیزد.
۷) خانه و اموال شوهرت را حفاظت کن، زیرا حفظ مال نوعى خوش بختى است.
۸) به دامها و فرزندان شوهرت رسیدگى کن، زیرا رسیدگى به اینها نوعى هوشیارى و زرنگى است.
۹) راز شوهرت را فاش مکن زیرا اگر رازش را فاش کنى از خیانتش در امان نخواهى بود.
۱۰) نافرمانى شوهرت را مکن، زیرا اگر از دستورش سرپیچى کنى از تو متنفر مىشود. و هر چه تو بیشتر احترام کنى او نیز بیشتر به تو احترام قایل مىشود. و هر چه که تو بیشتر توافق داشته باشى او نسبت به تو مهربانتر مىشود.
بدان که هیچگاه موفق نمىشوى تا خواسته شوهرت را بر خواسته خود ترجیح ندهى و خشنودى او را بر خشنودى خود ترجیح ندهى.»
اسلام براى اکرام زن و براى آنکه آیندهاش خوب شود موافقت ولى زن را در امر ازدواج شرط قرار داده است، زیرا ولى مصلحت زن را بهتر مىداند.
خداوند متعال فرموده است: ﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ﴾ [النور: ۳۳] . «مردان و زنان مجرد خود را به ازدواج یکدیگر در آورید».
۲- خداوند از قول پدر آن دو دختر که موسى بر سر چاه دیده بود مىگوید: ﴿إِنِّيٓ أُرِيدُ أَنۡ أُنكِحَكَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَيَّ هَٰتَيۡنِ﴾ [القصص: ۲۷] .
«من مىخواهم یکى از این دو دخترم را به ازدواج تو در آورم».
در این دو آیه، خداوند مردان را مورد خطاب قرار داده است واگر خطاب الهى بطرف زنان مىبود حتما تصریح مىشد، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ﴾ [النساء: ۳۴] . «مردان بر زنان سرپرستند».
و پیامبرج فرموده است: «لا نكاح إلا بولي والسلطان ولي من لا ولي له» «نکاح بدون اجازه و سرپرست صحیح نیست و هر کسى که سرپرستى {صحیح رواه احمد} نداشته باشد پادشاه و حاکم سرپرست او شمرده مىشوند.»
و فرموده: «لا نكاح إلا بولي وشاهدي عدل» «نکاح بدون اجازه ولى و حضور دو گواه عادل درست نیست»[۲۷] .
صنعانى مىگوید: حدیث فوق دلالت مىکند که نکاح بدون اجازه ولى درست نیست زیرا اصل در نفى، نفى صحت است نه نفى کمال.
و پیامبرج فرموده است: «أيما امرأة نكحت بغيرن أذن وليها، فنكاحها باطل، فنكاحها باطل، فإذا دخل بها وجب المهر بما أستحل من فرجها، وأن أشتجروا فالسلطان ولي من لا ولي لها» «هر زنى بدون اجازه سرپرست و ولى خود ازدواج کند نکاحش باطل است، نکاحش باطل است، و اگر شوهرش با او همبسترى کرد پرداخت مهریهاش بر او واجب مىشود. و اگر در این مورد اختلاف کردند پادشاه ولى کسى است که ولى ندارد.»
و فرموده است: «لا تزوج المرأة المرأة ولا تزوج المرأة نفسها فإن الزانية هي اللتي تزوج نفسها»[۲۸] «زن نمىتواند زنى را به عقد کسى در آورد و نیز زن نمىتواند بدون اجازه ولى خود، خودش را به عقد کسى در بیاورد زیرا زن زناکار کسى است که خودش را به عقد کسى در مىآورد.»
وقتى پیامبرج موافقت ولى زن را براى ازدواج زن شرط قرار داده است، اهداف بزرگ و فواید زیادى را در نظر گرفته است که به مصلحت زن مىباشند:
شاه ولى اللّه دهلوى؛ در حجة الله البالغة گفته است:
«شرط قرار دادن ولى در نکاح زنان اهمیت به آنان است، و ازدواج خودسرانه زنان کار بدى است که منشاء کمبود حیاء و نیز تعدى بر اولیاء و عدم توجه و اهمیت دادن به آنان است.
همچنین باید نکاح با زنا فرق داشته باشد که فرق آن با آشکار نمودن و اعلان کردن آن است که باید اولیاء زن این کار را بکنند.»
به نظر من این حدیث پیامبرج مطالب فوق را تایید مىنماید: «فصل ما بين الحرام ضرب الدف، والصوت في النكاح» «فرق زناشویى نامشروع و زناشویى حلال این است که در ازدواج اسلامى خواندن و زدن دف است.»
این حدیث مىگوید که فرق حلال که ازدواج شرعى است با حرام که زنا مىباشد زدن دف توسط دختران کوچک براى اعلام نکاح است و همچنین سرود سالم که دختران مىخوانند. و از آنجا که زن در جامعه از تجربه کمترى برخوردار است و حالات مردان و امور پوشیده آنان را نمىداند، اگر خودسرانه اقدام به ازدواج کند از خطر فریب خوردن در امان نخواهد بود، زیرا زن به آسانى به ظاهرهاى فریبنده و براق فریب مىخورد، بدون اینکه به سر انجام کار فکر کند، بنا بر این، اجازه ولى براى نکاح شرط قرار داده شده است چون مردان داراى نظرى وسیعتر و آگاهى بیشترى هستند و تصمیم آنها بر اساس واقعیت استوار است و نه بر اساس احساسات و عواطف.
چگونه مىتوان گفت ولى در ازدواج نقشى نباید داشته باشد و اجازه او شرط نیست در صورتى که زن چه بخواهد و چه نخواهد در صورت اختلاف با شوهر نیاز به پادر میانى ولى دارد چنانکه در صورت از هم پاشى زندگى زناشویى آثار آن نیز بر ولى مترتب خواهد شد.
[۲۷] آلبانى در الارواء این حدیث را صحیح قرار داده است. [۲۸] حافظ در بلوغ المرام گفته است: راویان آن ثقه هستند و آلبانى جمله اول را صحیح قرار داده است و جمله دوم را موقوقف بر ابوهریره دانسته است
پیامبرج فرموده است: «إذا أتاكم من ترضون خلقه ودينه فزوجوه، إلا تفعلوه تكن فتنة في الأرض وفساد كبير» «هر گاه کسى پیش شما براى خواستگارى دخترتان آمد که اخلاق و دیندارى او مورد پسندتان بود، دخترتان را به ازدواج او در بیاورید و اگر چنین نکنید زمین را فتنه و فساد بزرگى خواهد گرفت.»
۱- ولى زن، باید از خداوند بترسد و او را به ازدواج شوهرى صالح در بیاورد و نباید زن را به ازدواج فردى بد اخلاق و کسى که در دینش ضعیف است در بیاورد یکى از بزرگان فرموده است: هر کسى دختر یا خواهر یا برادرزادهاش را به عقد و ازدواج فردى فاسق در بیاورد گویا خویشاوندى او را قطع نموده است.
و مردى به حضرت امام حسنس گفت: افراد زیادى به خواستگارى دخترم آمدهاند، دخترم را به ازدواج کدام یک از آنها در بیاوردم؟
حسنس فرمود: به کسى که بیشتر از خدا بترسد، زیرا چنین فردى اگر دخترت را بپسندد او را مورد نوازش قرار مىدهد و اگر دخترت مورد پسندش نباشد بر او ظلم نخواهد کرد.
۲- شیخ الاسلام ابن تیمیه/ گفته است: اگر دختر، مردى را پسندید که در سطح او بود بر ولیش که پدر یا برادر یا عمویش باشد واجب است که دختر را به نکاح همان مرد در بیاورد، اگر ولى از ازدواج دادن او سر باز بزند، ولى دیگرى که نسب دورترى با زن دارد اقدام به این کار کند. و یا اینکه حاکم این کار را بکند و همه علماء بر این کار اتفاق نظر دارند. بنابر این ولى نمىتواند زن را مجبور به ازدواج با کسى بکند که مورد پسند زن نباشد و نیز به اتفاق علماء ولى نمىتواند مانع ازدواج زن با کسى باشد که مورد پسند زن و همکفو اوست.
زیرا فقط اهل جاهلیت و ظالمان، زنان تحت تکفل خود را طبق اغراض و اهداف مشخص خود، بدون اینکه مصلحت زن را در نظر بگیرند به ازدواج با افرادى که زنان نمىپسندیدند مجبور مىکردند و آنها را از ازدواج با افرادى که از نظر شخصیتى با زن برابر و مورد پسند او بود باز مىداشتند و این عمل را خدا و پیامبرش حرام قرار داده و مسلمین به نامشروع بودن این کار اتفاق نظر دارند.
خداوند بر اولیاى زنان واجب گردانیده تا در امر ازدواج به مصلحت زنان بیاندیشند نه به مصالح خود؛ زیرا زن امانتى است در دست ولى خود که خداوند در مورد امانت فرموده است:
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَكَمۡتُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡكُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ﴾ [النساء: ۵۸] .
«بىگمان خداوند به شما دستور مىدهد که امانتها را به صاحبان آن برسانید، و هنگامى که در میان مردم به داورى نشستید دادگرانه داورى کنید».
حتى اگر فردى از دیدگاه مسلمانان، صالح و نیکو باشد مىتوان به او پیشنهاد کرد که با دخترش یا خواهرش ازدواج کند همانگونه که حضرت عمر بن الخطابس به حضرت عثمانس پیشنهاد کرد تا با دخترش حفصهب ازدواج نماید، سپس به حضرت ابوبکرس پیشنهاد کرد تا اینکه پیامبرج حفصه را خواستگارى نمود و با او ازدواج کرد.
۳- همچنین جایز است که زن به مرد صالح و نیکو کار پیشنهاد ازدواج بدهد به ویژه اگر زن ولى و سرپرستى نداشته باشد، خدیجه بنت خویلد قبل از بعثت به پیامبرج پیشنهاد ازدواج داد و او بهترین همسرى بود که پیامبرج را پناه داد و با جان و مالش به او کمک نمود و هیچ کس این کار خدیجه را عیب نگرفت، در صورتى که بزرگان و اشراف قریش قبلا به خواستگارى او آمده بودند و او همه را رد نموده بود.
خنساء برادرش صخر را در دوران جاهلیت از دست داد، او به علت از دست دادن برادرش بشدت غمگین شد و در مورد فقدان برادرش شعر مىسرایید اما بعد از سپرى شدن عصر جاهلیت و ظهور اسلام، خنساء، اسلام را پذیرفت و خداوند به او چهار فرزند داد، فرزندانش وقتى مىخواستند براى جهاد قادسیه بیرون بروند آن زن فرزندانش را چنین وصیت نمود: فرزندانم شما به میل خود مسلمان شدهاید و با اختیار خود هجرت کردید، سوگند به خداوندى که معبودى جز او نیست، شما فرزندان یک مرد هستید همچنانکه فرزند یک مادر هستید، من دامان شرافت شما را لکه دار ننموده و نسبتان را تغییر ندادهام و بدانید که سراى آخرت از دنیاى فانى بهتر است : صبر کنید و همدیگر را به صبر سفارش کنید،، و از خدا بترسید تا پیروز شوید وقتى دیدید که جنگ به شدت شروع شد و آتش آن مشتعل گردید وارد معرکه شوید و به مرکز جنگ و مبارزه حضور بهم رسانید با بدست آوردن غنیمت و کرامت در سراى همیشگى و نعمت بهشت بهرهمند خواهید شد و هنگامى که جنگ چون شیر غرانى دندانهایش را نمایان کرد بر آن حملهور شوید و با دشمنان بجنگید، چنانکه آنها طبق وصیت مادر وارد معرکه شده یکى پس از دیگرى کشته شدند و هنگامى که به مادرشان، (خنساء) خبر شهادت فرزندانش را رسانیدند گفت: سپاس خداوندى را که با شهادت فرزندانم مرا شرافت و افتخار داد و از خداوند امیدوارم که من و آنها را در بهشت بهم برساند. و چیزى بیش از این نگفت.
ببینیم رفتار خنساء قبل از اسلام و بعد از اسلام چقدر فرق کرده است، و اسلام زن را چقدر مورد تکریم قرار داده است.
اگر نگاهى به وضع زن در سرزمینهایى که به گمان خود پیشرفته و متمدن هستند بیافکنیم مىبینیم، وضعیت زنان بسیار اسف بار و بحرانى است، توهین و ذلت، فساد و بىبند و بارى، سنگدلى و استفاده بیرحمانه از زنان که به فجیعترین وضع از وجود آنها براى تامین اهداف خود استفاده مىکنند و این امر را فقط افرادى مىپذیرند، که از سلامت فطرت برخوردار نیستند و سرشت و خوى آنها فاسد و زشت گردیده است.
تا سال ۱۸۰۵ م قانونى در انگلیس به مرد اجازه مىداد تا زنش را به فروش برساند!!!
مجله حضارة الاسلام سال دوم ص ۱۰۷۸ نوشته است: «در سال گذشته مرد ایتالیایى زنش را به صورت قسطى فروخت و هنگامى که مشترى از پرداخت اقساط سر باز زد فروشنده و شوهر اولى زن، خریدار را به قتل رساند.
استاد محمد رشید رضا؛ مىگوید: عجیبترین چیزى که بعضى از روزنامههاى انگلیسى آن را نوشتهاند این است که به گفته بعضى از روزنامهها هنوز در مناطق روستایى انگلیس افرادى یافت مىشوند که زنانشان را به قیمت خیلى ارزان مثلا ۳۰ شلینگ مىفروشند و بعضى از روزنامهها اسامى این افراد را نوشته بودند.
۴- اما در آمریکا که خود را در رأس جهان متمدن غرب مىداند زنان به بحران و انحطاط اخلاقى و اجتماعى گرفتارند و خانوادهها خیلى زود از هم فرو مىپاشند. دکتر مصطفى سباعى مىگوید: وضع اجتماعى طورى شده که وقتى دختر به سن هیجده سالگى مىرسد بیرحمانه او را از خانه بیرون مىکنند تا براى بدست آوردن لقمهاى نان تلاش کند. و اگر مقررات طورى باشند که دختر مجبور باشد بعد از سن هیجده سالگى در خانه مادر و پدرش بماند نه تنها باید کرایه اتاق و پول غذا و هزینه شستن لباس خود را بپردازد بلکه مبلغ مشخصى را جهت تماسهاى تلفنى خود به مادر و پدرش مىپردازد.
{ن ک المرأة بین الفقه القانون ص ۳۰۰} و تاکنون نیز در تمام سرزمینهاى کفر این رسم وجود دارد فرزند من که در فرانسه مقیم است به من گفته است که تاکنون چنین است.
۴- شیوع روسپیگرى و انتشار زنا و لواطت و کثرت بچههاى بىسرپرست و بالا رفتن آمارهاى طلاق و جدایى، بوجود آمدن بیمارىهاى تناسلى و هلاکتبار بویژه بیمارى ایدز که تا کنون علاجى براى آن پیدا نشده است، از جمله ارمغانهاى تمدن غرب بحساب مىآیند.
بلکه زن غربى به حدى از بىبند و بارى و فساد اخلاقى و ذلت رسیده که هیچ عاقلى نمىتواند تصور بکند.
دکتر نور الدین عتر مىگوید: یکى از دوستانم که درس تخصص خود را در آمریکا به پایان رسانده بود به من گفت: در میان آمریکایىها، اقوامى هستند که زنان خود را با یکدیگر عوض کنند و زن هر یک نزد مرد دیگر تا مدت معینى باقى مىماند بعد از اینکه مدت تمام شود، امانت خود را باز مىگیرد.
فردى که از فرانسه آمده بود از عاریه دادن زنان در آنجا نیز سخن مىگفت.
از اینرو زن مسلمان باید بداند که او از احترام زیادى برخوردار است و نباید فریب تمدن منحرف و شعارهاى برابرى زن و مرد را بخورد، زیرا تمدنى که دم از برابرى زن و مرد مىزند در واقع مىخواهد انسان از زن عروسکى متحرک یا حیوانى عریان بسازد.
اسلام تنها راه نجات و رهایى بشریت است.
«لیامیلا» دختر بیست و هشت ساله آمریکائى و دانشجوى جامعهشناسى در دانشگاه نیوورى کلمبیا که مسلمان شده و اسمش را از لیامیلا به هاجر تغییر داده است، مىگوید:
«دو سال پیش من با جدیت تمام به بررسى دقیق و عمیق اسلام پرداختم و به دنبال حقیقتى مىگشتم که در فرهنگ مادى گراى آمریکا آن را نمىیافتم.» بعد از دو سال بررسى و پژوهش، لیامیلا اعلام کرد که مسلمان شده و اسمش را به هاجر تغییر داده است. در این مورد مىگوید: کلمه «هاجر» به اسلام ارتباط دارد من هاجر را دوست دارم.
هاجر مىگوید: از دیرباز سؤالاتى در مورد جهان هستى و زندگى در ذهنم دور مىزد و پژوهش و تفکر براى پاسخ این پرسشهاى فلسفى مرا خسته کرده بود، اما در میان فرهنگ مادى گراى آمریکا، پاسخ واضح و قانع کنندهاى براى این پرسشها نمىیافتم، از اسلام مىشنیدم اما تصور من از اسلام پیچیده و نادرست بود، شنیدم که اسلام میان مرد و زن فرق مىگذارد، اسلام دین سختى و سنگدلى است و از حقیقت آن چیزى نمىدانستم تا اینکه صفاى اسلام و معنویت دین اسلام را حس نموده و شروع به بررسى و پژوهش در اسلام نمودم.
تحقیق در این مورد ابتدا بسیار مشکل بود چون کتابهاى مورد اعتمادى در مورد اسلام به زبان انگلیسى وجود نداشت، اما احساس مىکردم که اسلام را دوست دارم زیرا دین عدل و انصاف است و به فرد، آزادى مىدهد و مسئولیتهاى او را بدو محول مىنماید و همچنان به مرور زمان فهم و درک من از اسلام بیشتر مىشد تا اینکه خداوند مرا به دین اسلام هدایت نمود.
از زمانى که هاجر اسلام آورده همواره با جدیت و نشاط براى نشر اسلام فعالیت مىکند او مىداند که رسالتش قدم برداشتن در راه شناسائى اسلام به ملتش مىباشد که نسبت به حقیقت اسلام ناآگاه ماندهاند، زیرا دشمنان کینهتوز اسلام چهرهاى غیر واقعى از اسلام ترسیم نمودهاند که به سبب آن جامعه آمریکایى از درک حقیقت اسلام ناآگاه مانده است.
اسلام در زندگى هاجر را تغییر چشمگیرى پدید آورد، او قبلا همچون سائر دختران آمریکایى زندگى را با بىبند و بارى و بدون هدف سپرى مىکرد، اکنون دیگر او به مبادى و اصول اسلام پایبند و ملتزم است، چنانکه مىگوید: بالاترین هدف من این است که در راه اسلام جهاد کنم، و با نظام سرمایه دارى و طغیان و شر مبارزه نمایم، زیرا من به این نتیجه رسیدهام که اسلام تنها راه نجات انسانیت از خطر جنگها و گرسنگىها و نابودى است. و هنگامى که از هاجر پرسیده شد که چرا اسلام تنها راه نجات انسانیت است؟ گفت: اسلام تنها دینى است که راه حلهاى مناسبى براى مشکلات اجتماعى و سیاسى معاصر ارایه مىدهد، اسلام نظامى فراگیر است که مطالبات روح و نیازهاى جسد را بدون اینکه در هیچ کدام خللى ایجاد شود همزمان برآورده مىکند من پاسخ قانع کنندهاى براى سوالات ذهنى و فلسفى خود که خواب را از چشمانم ربوده بود دین اسلام را یافتم.
هاجر وقتى که از اسلام صحبت مىکند سخنش را درک مىنماید و احساس مىکند که حقیقت را مىگوید و گاهى عبارات اسلام را به زبان عربى بر زبان مىآورد، اما به هر حال او خوب مىداند که اسلام نظامى همه جانبه و فراگیر براى زندگى است و تنها دین عبادت نیست که با بقیه ابعاد زندگى کارى نداشته باشد.
جهاد از دیدگاه هاجر مهمترین اصل اسلامى است و مهمترین چیزى است که مسلمین در عصر حاضر بدان نیازمند هستند و از زمانى که هاجر مسلمان شده روش زندگى خود را تغییر داده است، اکنون لباس اسلامى مىپوشد و نمازهاى پنجگانه را سر وقت بجا مىآورد او تلاشهاى فراوانى براى حفظ آیات قرآنى نموده است تا بتواند نمازش را بهتر بخواند طبیعى است که او با مشکلات فراوانى از طرف دوستان و خانوادهاش مواجه شده است، اما هاجر مسلمان مىگوید: تحمل مشکلات در راه عقیدهام برایم لذت بخش است و شایسته است تمام زنان و مردان مسلمان چنین باشند و در تاریخ گذشته اسلام مردان و زنان زیادى در راه اسلام شکنجه شدهاند، اما آنها از دینشان برنگشتهاند و براى من، اسلام از همه چیز مهمتر است.
فعالیتهاى هاجر فقط در امور دینى خلاصه و منحصر نیست، بلکه او یک فعال سیاسى هم است و به حقوق ملت مسلمان فلسطینى باور دارد، بنابراین او در مورد ظلمى که بر ملت فلسطین اعمال شده سخنرانى مىنماید.
در حقیقت، هاجر پدیدهاى بىنظیر است: دختر جوان آمریکایى سفید پوست، به دعوتگرى مسلمان تبدیل شده است که از قضایاى ملت اسلام در جامعهاى دفاع مىکند که آن جامعه حاضر به شنیدن این چنین مطالبى نیست، اما هاجر خسته نمىشود و همچنان ادامه مىدهد. پیام او به همه ملل اسلامى بویژه ملت عرب این است که: شما روزى مشعل راه بشریت بودید پس در برابر اسرائیل و هم پیمانانش که سرزمین مقدستان را غصب نموده و با شما مىجنگند ضعیف و ناتوان نباشید.
هنگامى که پادشاه روم وارد سرزمینهاى اسلامى شد، مردان را شهید و زنان و کودکان را اسیر کرد، و مسلمانانى که زنده به دست او مىافتادند چشمهایشان را در مىآورد و گوش و بینى آنها را مىبرید.
به معتصم خلیفه وقت مسلمین خبر رسید که، زنى هاشمى به دست رومىها اسیر شده، فریاد زده است: «وامعتصماه»، معتصم به دادم برس. وقتى این جریان را براى معتصم بازگو کردند بلافاصله از تختش بلند شد و فریاد زن را جواب داد که «لبیک، لبیک» و بلافاصله برخاست و در قصرش فریاد زد: که حرکت کنید، سپس بر مرکب خود سوار شد، سبدى به همراه داشت که در آن توشه راه خود را گذاشته بود، عبدالرحمن بن اسحاق قاضى بغداد و شعبه بن سهل را با ۳۲۸ نفر مرد عادل فرا خواند و آنها را گواه گرفت که او تمام دارایى خود را سه قسمت مىنماید یک سوم، مال فرزندانش خواهد بود و یک سوم در راه خدا وقف مىباشد و یک سوم از غلامانش خواهد بود، سپس همراه گروهى از فرماندهان جنگى حرکت کرد و در قسمت مغربى رود دجله اردو زد، نهایتا پس از مدتى جنگ و مبارزه با رومیان، بر آنها پیروز گشت و روم را شکست داد.
از این داستان مىتوان به اهمیت مقام زن و بزرگداشت آن در اسلام پى برد مىبینیم که خلیفه معتصم همراه ارتش خود براى نجات زنى که دست رومىها اسیر شده و فریاد برآورده که او را کمک کنند حرکت مىکند و نداى آن زن را لبیک مىگوید و براى رهاىاش خودش و لشکریانش براى جنگ با کفار آماده مىشوند تا اینکه مىجنگد و زن مظلوم را کمک مىنماید، که این خود بیانگر غیرت مسلمین و دفاع آنها از زنان است.
اهميت تربيت زنان
من لي بتربية النساء فإنها
في الشرق علة ذلك الأخفاق
آیا کسى پیدا مىشود که زنان را بخوبى تربیت نماید، زیرا تربیت نادرست زنان، علت عدم موفقیت در شرق است.
الإم مدرسة إذا أعددتها
أعددت شعبا طيب الأعراق
مادر مدرسهاى است که اگر آن را آماده کردى گویا نسل پاک نهادى ساخته و آماده نمودى.
الأم روض أن تعهده الحيا
بالرى أوراق أيما أيراق
مادر باغى است که اگر او را باران حیاء سیراب کند بسیار خوب شکوفه خواهد کرد.
الأم أستادُ الأستاذة الأولى
شغلت مأثرهم مرى الأفاق
مادر اولین استادى است که کارهاى نیکویشان جهان را در بر گرفته است.
أنا لا أقول دعوا النساء موافرا
بين الرجال يجلس في الأسواق
من نمىگویم زنان را بىحجاب رها کنید تا در میان مردان در بازارها بنشینند.
يدرجن حيث اردن لامن وازع
يحذرن رقبته ولامن واقي
یا اینکه هر جا که دلشان مىخواهد بروند، بدون اینکه مراقبى داشته باشند و یا از کسى هراسى داشته باشند.
يفعلن أفعال الرجال لواهيا
عن واجبات نواعس الأحداة
و با غفلت کارهاى مردان را انجام بدهند و از وظیفه خود چشم بپوشند.
في دورهن شئونهن كثيرة
كشئون رب السيف والمزارق
زنان در خانه هایشان کارهاى زیادى دارند که همانند کارهاى صاحب شمشیر و فرمانده جنگى مهم است.
كلا ولا أدعوكم إن تسرفوا
في الحجب والتضييق والأرهاق
نه هرگز از شما نمىخواهم که در حجاب زیاده روى کنید و بیش از حد بر زنان ظلم نموده و سختگیرى کنید.
تتشكل الأزمان في أدوارها
دولا وهن على الجمود بواقي
ادوار زمانه همچنان مىگذرد اما باز هم آنها همچنان بر جمود باقى ماندهاند.
فتوسطوا في الحالتين وانصفوا
فالشرّ في التقييد والأطلاق
از میان دو راه، راه میانه را برگزینید و انصاف کنید زیرا شر، در سختگیرى بیش از حد و رها کردن بیش از حد است.
ربوا البنات على الفضيلة إنها
في الموقفين لهن خير وثاق
دختران را بر خوبى تربیت کنید که برایشان بهترین چیز است.
وعليكم إن تستبين بناتكم
نور الهدى وعلى الحيا الباقي
و باید دخترانتان از نور هدایت بهرهمند شوند و بر حیاى خویش باقى بمانند.