739

مشخصات کتاب

اسلام و بزرگداشت زن




تأليف

محمد جميل زينو


ترجمه:

محمّدگل گمشادزهى‏

مقدمۀ مولف‏

بسم الله الرحمن الرحیم

إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ باللّه من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا من يهده اللّه فلا مضل له ومن يضلله فلا هادي له، وأشهد لأن لا إله إلا اللّه وحده لا شريك له وأشهد أن محمد عبده ورسوله أما بعد:

از آنجاییکه زن کار خطیر تربیت اولاد را به عهده دارد، از نظر اسلام به عنوان مربى نسل‌ها قرار داده شده و اصلاح جامعه مرهون صلاح و درستکارى زن مى‏باشد زیرا فرزندانى که افراد جامعه را تشکیل مى‏دهند بدست او تربیت مى‏شوند و از میان افراد جامعه دولت اسلامى شکل مى‏گیرد انجام تمامى این امور مهم در گرو تربیت صحیحى است که زن در مورد فرزندان خود بکار مى‏برد.

براى بزرگداشت مقام زن در اسلام در قرآن مجید سوره‏اى بنام «نساء» تخصیص داده شده است و این در حالى است که سوره‏اى بنام مردان وجود ندارد و به ویژه مادر در اسلام جایگاهى والا دارد و خداوند در قرآن مجید بعد از عبادتش به نیکى نمودن در حق مادر توصیه و تاکید کرده است.

خداوند مى‏فرماید:

﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ [الإسراء: ۲۳] .

«(اى انسان) پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکى کنید».

و پیامبرج امانت تربیت فرزندان را به عهده مادر نهاده است چنانکه فرموده:

«والمرأة راعية في بيت زوجها وهي مسئولة عن رعيتها» {متفق علیه} «و زن در خانه شوهرش شبان است و از رعیت خویش مسئول است.»

براى آگاهى بیشتر به مقام والاى زن و بزرگداشت آن در اسلام کتاب حاضر تقدیم خوانندگان مى‏گردد.

از خداوند مى‏خواهم که خوانندگان این کتاب، از مطالب آن نفع برده و خداوند این خدمت کوچک را خالص براى خود بگرداند.

محمد جمیل زینو

زن از دیدگاه عرب دوران جاهلیت‏

زنان در دوران جاهلیت قبل از اسلام از بسیارى حقوق انسانى و اجتماعى خود محروم بودند:

۱- زن حق ارث بردن را نداشت و اعراب مى‏گفتند: «از ما ارث نمى‏برد مگر کسى که شمشیر و اسلحه بر دوش مى‏گیرد و از کیان و شرافت ما دفاع مى‏کند.»

۲- زن حقى بر شوهر نداشت، و تعداد طلاق معین نبود و نیز تعدد همسر حد و مرز مشخصى نداشت، و اگر مردى که داراى چند همسر بود وفات مى‏نمود فرزند بزرگتر براى ازدواج با زنان پدرش از دیگران مستحق‏تر بود، و نامادرى خود را چون بقیه اموال ارث بجا مانده از پدر مى‏شمرد!

از ابن عباس روایت شده است که فرمود: «هرگاه پدر کسى مى‏مرد، او بیشتر از دیگران مستحق بود که نامادرى خود را بدست گیرد، اگر مى‏خواست آن را براى خود نگه مى‏داشت یا اینکه او را زندانى مى‏کرد تا اینکه از مهریه‏اش گذشت کند و یا آنقدر او را نگه مى‏داشت که مى‏مرد و مالش براى او باقى مى‏ماند.

۳- عدت زن در زمان جاهلیت یک سال کامل بود، و زنان به بدترین و زشت‏ترین حالت به سوگ شوهران از دست داده خود مى‏نشستند، زن در مدت عدت بدترین لباس‌ها را مى‏پوشید و در بدترین خانه سکنى مى‏گزید و آرایش و پاکیزگى و استعمال خوشبویى را ترک مى‏کرد، آب به بدنش نمى‏زد و ناخنهایش را کوتاه نمى‏کرد و موهاى اضافى بدنش را نمى‏گرفت و در میان مردم و اجتماع حاضر نمى‏شد و به این صورت تا پایان سال به سوگ مى‏نشست و بعد از اینکه یکسال از مرگ شوهرش تمام مى‏شد با زشت‏ترین قیافه و بویى زننده از خانه سوگ بیرون مى‏آمد و به سوى مردم مى‏رفت.

۴- اعراب در دوران جاهلیت کنیزان خود را مجبور مى‏کردند تا خود فروشى کنند و پول در بیاورند چنانکه قرآن اعراب تازه مسلمان را اینگونه مورد خطاب قرار داد:

﴿وَلَا تُكۡرِهُواْ فَتَيَٰتِكُمۡ عَلَى ٱلۡبِغَآءِ إِنۡ أَرَدۡنَ تَحَصُّنٗا لِّتَبۡتَغُواْ عَرَضَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۚ [النور: ۳۳] .

«کنیزان خود را که خواهان عفت و پاکدامنى هستند به زنا وادار نکنید تا بدینوسیله مال و دارائى دنیا را بدست آورید».

۵- در میان اعراب دوران جاهلیت انواعى از ازدواج فاسد رواج داشت که در میان بسیارى از قبایل شایع بود و تا کنون در بعضى جاه‌ها رواج دارد از جمله:

الف) گروهى از مردان با یک همسر همبستر مى‏شدند و آن زن حق داشت فرزندى را که به دنیا مى‏آورد به هریکى از آن مردان که مى‏خواست نسبت دهد.

ب) مرد از همسرش مى‏خواست تا با فرد مشخصى از سران قوم و افرادى که به شجاعت معروف بودند همبستر شود تا فرزندى چون آن مرد در شجاعت به دنیا بیاورد.

ج) نکاح موقت نیز یکى از انواع ازدواج‏هایى بود که آن زمان رواج داشت.

د) نکاح شغار، یعنى اینکه مردى دختر یا خواهرش را به ازدواج مردى دیگر در مى‏آورد بشرط اینکه او دختر یا خواهرش را به ازدواج او در بیاورد بدون اینکه هیچ یک از دو مهریه‏اى براى زن مقرر کنند زیرا آن‌ها زن را ملک مرد مى‏دانستند و مرد مختار بود همچنانکه هر تصرفى در دیگر اموالش انجام مى‏داد با زن که جزو اموال بشمار مى‏رفت هم انجام دهد.

هنوز هم در میان بعضى ملت‌ها چون قاجار این سنت جاهلى رواج دارد!!

اما اعراب پیشرفته مانند قریش در آن زمان، نیز به همین منوال که امروزه مسلمین ازدواج مى‏کنند ازدواج مى‏کردند. آن‌ها ابتدا از زن خواستگارى مى‏کردند و مهریه‏اش مقرر مى‏شد و عقد انجام مى‏گرفت، اسلام فقط این نوع ازدواج را برقرار گذاشت اما بعضى از سنت‏هاى ظالمانه مانند اجبار زن به ازدواج با افرادى که نمى‏خواستند و یا جلوگیرى از ازدواج و تصرف یا ندادن مهریه زن و غیره را باطل نمود. امیر المؤمنین عمر بن الخطابس مى‏گوید:

«ما در دوران جاهلیت قبل از اسلام، زنان را چیزى حساب نمى‏کردیم، اما وقتى اسلام آمد و خداوند حقوق زنان را در قرآن یاد آورى نمود ما پى بردیم که زنان بر گردن ما حق دارند»

{بخارى؛ ملاحظه کنید کتاب المرأة بين تكريم الإسلام وإهانة الجاهلية}

زنده به گور کردن دختران در جاهلیت‏

اعراب در دوران جاهلیت دختران را ناپسند و بدشگون مى‏دانستند و فرزندان دختر خود را از ترس عیب و عار زنده به گور مى‏کردند، اسلام این عادت بد را نپذیرفت و قرآن به بدترین صورت این عمل آن‌ها را به تصویر کشیده و در مورد اعراب دوران جاهلیت چنین فرموه است:

﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ ٥٨ يَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٥٩

[النحل: ۵۸ - ۵۹] .

«و هنگامى که به یکى از آن‌ها مژده تولد دخترى داده مى‏شد صورتش سیاه مى‏گردید و مملو از خشم و غضب و غم و اندوه مى‏شد.از قوم و قبیله (خود) به خاطر این مژده بدى که به او داده مى‏شد خویشتن را پنهان مى‏کرد آیا این ننگ را بر خود بپذیرد و دختر را نگاه دارد و یا او را در زیر خاک زنده به گور سازد؟ چه قضاوت بدى که مى‏کردند!»

و خداوند بیشتر از این نیز این عمل زشت اعراب را تقبیح نموده و فرموده است:

﴿وَإِذَا ٱلۡمَوۡءُۥدَةُ سُئِلَتۡ ٨ بِأَيِّ ذَنۢبٖ قُتِلَتۡ ٩ [التكوير: ۸ - ۹] .

«و هنگامى که از دختر زنده بگور پرسیده شود، به سبب کدامین گناه کشته شده است؟»

بزرگداشت مقام زن در اسلام‏

اسلام، زن را نه همچون دوران جاهلیت موجودى زشت و بى‏ارزش مى‏داند بلکه گامهاى موثرى براى رفع تبعیض و بالا بردن مقام زن برداشته است، اسلام همه آن حقوق انسانى و اجتماعى را که مرد از آن برخوردار است براى زن نیز مقرر کرده و همچنین بر اساس فطرت و ساختمان جسمانى و روحى و آنچه مناسب حال اوست وظایفى را براى زن در نظر گرفته است. از آنجایى که مرد داراى نیروى جسمانى و عقلى کاملتر است و به دلیل کنترل احساسات عاطفى و توانایى و مقاومت در برابر مشکلات و صبر بر سختی‌ها اسلام مرد را مسئول امور زن قرار داده تا از زن دفاع کند و از دسترنج خود بر او انفاق و خرج نماید.

در مورد مسئولیت پذیرى و انجام مسئولیت زن، با مرد برابر است و از دیدگاه اسلام زن مى‏تواند به صورت مستقیم خرید و فروش و حق تملک و انجام دیگر معاملات را داشته و در سرنوشت اجتماعى خود مشارکت داشته باشد که این نیز یکى از مظاهر تجلیل زن در اسلام است.

خداوند در قرآن فرموده است که انسان‌ها را از زن و مرد آفریده است و همه با هم برابرند و معیار برترى نزد خداوند، عمل صالح و تقوا است چنانکه فرموده است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ ١٣ [الحجرات: ۱۳] .

«اى مردمان! ما شما را از مرد و زنى آفریده‏ایم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نموده‏ایم تا همدیگر را بشناسید بیگمان گرامى‏ترین شما نزد خداوند متقى‏ترین شما است. خداوند مسلما دانا و با خبر است».

و نیز از دیگر نشانه‏هاى بزرگداشت مقام زن در اسلام این است که آموختن علم و دانش را به زنان با اهمیت دانسته است. از ابى سعید خدرى روایت شده: که زنان به پیامبرج گفتند: «که مردان از ما بیشتر از محضر مبارک شما استفاده مى‏کنند، یک روز را براى ما معین کنید که در آن روز به ما آموزش دهید». چنانکه رسول اکرمج روزى را مشخص نمود زنان در آن روز جمع مى‏شدند و پیامبرج براى آنان سخنرانى مى‏کرد و به آن‌ها دستورات لازم را مى‏داد یکى از مطالبى که پیامبرج به آن‌ها مى‏گفت این بود که فرمود: «هر زنى از شما سه کودک خود را از دست بدهد براى او حجابى خواهند بود که او را از آتش جهنم نجات مى‏دهند» زنى گفت: «اگر کسى دو فرزند خود را از دست داده باشد» پیامبرج فرمود: «اگر دو تا باشند نیز چنین است» خداوند در {بخاري (۱۰۱) باب هل يجعل للنساء يوم على حدة في العلم} قرآن مجید از زنان در کنار مردان اینگونه تعریف نموده است:

﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِينَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِينَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِينَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِينَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِينَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِينَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا ٣٥ [الأحزاب: ۳۵] .

«مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان فرمانبردار فرمان خدا و زنان فرمانبردار خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان شکیبا و زنان شکیبا، مردان فروتن و زنان فروتن، مردان بخشایشگر و زنان بخشایشگر، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار خدا را یاد مى‏کنند و زنانى که بسیار خدا را یاد مى‏کنند خداوند براى همه آن‌ها آمرزش و پاداش بزرگى فراهم ساخته است».

سوره نساء

خداوند در قرآن کریم سوره‏اى بنام سوره «نساء» یعنى سوره زنان نازل فرموده است در صورتى که سوره‏اى را بنام مردان (رجال) نامگذارى نکرده است و این دلیل روشن این امر است که زن در اسلام از اهمیت ویژه‏اى برخوردار مى‏باشد خداوند در سوره نساء به بیان امور مهمى پرداخته است که به زن و خانواده و حکومت و جامعه مربوط است و بیشترین بخش سوره نساء درباره حقوق زنان سخن مى‏گوید، بدینجهت این سوره بنام سوره نساء نامیده شده است، اگر در مفهوم این سوره فکر کنیم، مى‏بینیم که خداوند زن را بسیار اکرام نموده است.

۱- خداوند نخستین زن را از پهلوى نخستین مرد آفرید و از آمیزش زن و مرد، زنان و مردان بسیارى آفرید و در دنیا منتشر کرد:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ [النساء: ۱] .

«اى مردمان از (نافرمانى) پروردگارتان بپرهیزید پروردگارى که شما را از ایک انسان بیافرید و همسرش را از نوع او آفرید و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت».

این آیه قسمتى از خطبه حاجت است که رسول اکرمج سخنرانی‌هاى خود را با آن آغاز مى‏نمود و خطبه حاجت بسیار مهم است به ویژه براى دعوت گران دینى و سخنرانان (که در آن چگونگى خلق انسان از فرد واحد را بیان مى‏کند).

۲- حقوق دختران یتیم در اسلام:

﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ [النساء: ۳] .

و اگر ترسیدید که درباره یتیمان نتوانید دادگرى کنید، با زنان دیگرى که براى شما حلالند و دوست دارید با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید. اگر هم مى‏ترسید که نتوانید میان زنان دادگرى را مراعات دارید به یک زن اکتفاء کنید یا با کنیزان خود ازدواج نمایید این سبب مى‏شود که کمتر دچار کجروى و ستم شوید.

عروة بن زبیر روایت کرده که از حضرت عایشهب در مورد «وإن خفتم إلا تقسطوا في اليتامى» سوال نمودم عایشه گفت: خواهر زاده‏ام این آیه در مورد دختر یتیمى است که تحت پرورش و تکفل ولى (نامحرم) خود است، و مال و زیبایى دختر یتیم مورد پسند ولى‏اش واقع مى‏گردد، بنابراین او مى‏خواهد که با او ازدواج کند بدون اینکه در دادن مهریه انصاف را پیشه نماید بلکه مى‏خواهد او را با مهریه‏اى ارزان به نکاح خود در بیاورد، بنابراین خداوند در این آیه اولیاى یتیمان را نهى نموده از اینکه آن‌ها را اجبارا نکاح کنند و بر آن‌ها ظلم نمایند و دستور داده که در تعیین و پرداختن مهریه دختران یتیم، انصاف را پیشه کنند و نیز در این آیه دستور داده شده که آن‌ها غیر از دختران یتیم هر زنانى را که مى‏پسندند بروند و با آن‌ها نکاح کنند.

عروة مى‏گوید که عایشه فرمود: مردم بعد از نزول این آیه، در مورد دختران یتیم از پیامبرج بیشتر سؤال کردند، آنگاه خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿وَيَسۡتَفۡتُونَكَ فِي ٱلنِّسَآءِۖ. عایشه آیه: ﴿وَتَرۡغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ را نیز چنین تفسیر نموده است:

«که شما وقتى که با دختر یتیمى که ثروت و زیبائى ندارد حاضر به ازدواج نیستید، همچنان نباید با دختر یتیمى به خاطر مال و زیبایى‏اش ازدواج کنید مگر اینکه بطور کامل انصاف را رعایت نموده و ظلمى بر یتیم روا ندارید.»

{بخارى} مطلب دیگرى را که خداوند متعال در سوره نساء براى حفظ حقوق زنان ذکر نموده این است که اگر فکر مى‏کنید نمى‏توانید میان دو همسر برابرى و مساوات و عدالت برقرار نمایید با بیشتر از یک زن ازدواج نکنید. چنانکه خداوند فرموده است:

﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡۚ [النساء: ۳] .

یعنى اگر شما ترس از آن داشتید که نمى‏توانید میان چند همسر مساوات برقرار کنید پس با زندگى با یک همسر اکتفا کنید.

۳- زنان در اسلام از ارث سهمیه مى‏برند:

خداوند فرموده است:

﴿لِّلرِّجَالِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنۡهُ أَوۡ كَثُرَۚ نَصِيبٗا مَّفۡرُوضٗا ٧ [النساء: ۷] .

براى مردان و براى زنان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بجاى مى‏گذارند سهمى است. خواه آن ترکه کم باشد خواه زیاد. سهم هر یک را خداوند مشخص و واجب گردانیده است.

در ایام جاهلیت قبل از اسلام فقط مردان ارث مى‏بردند و زنان از ارث محروم بودند. اسلام به این قانون جاهلى خاتمه داده و براى زن نیز سهمى در ارث مقرر نمود.

{متأسفانه امروز نیز در بعضى مناطق همان قانون جاهلى قریش در مورد ارث زنان اعمال مى‏شود، یعنى فقط مردان و فرزندان پسر از میراث پدر بهره‏مند و زنان و دختران محروم مى‏شوند. (مترجم)} تفاوت میان سهم میراث مرد و سهم میراث زن:

﴿يُوصِيكُمُ ٱللَّهُ فِيٓ أَوۡلَٰدِكُمۡۖ لِلذَّكَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَيَيۡنِۚ [النساء: ۱۱] .

«خداوند درباره فرزندانتان به شما فرمان مى‏دهد و بر شما واجب مى‏گرداند که بهره یک مرد به اندازه بهره دو زن مى‏باشد».

از آنجایى که مرد عهده دار تامین نفقه فرزندانش مى‏باشد و نیز در هنگام ازدواج باید مهریه زن را بپردازد، خداوند سهم مرد از میراث را دوبرابر سهمیه زن قرار داده است.

از ابن عباس روایت شده است که: «(در دوران جاهلیت یا قبل از نزول سوره نساء) مال از آن فرزند بود و وصیت نامه به والدین تعلق مى‏گرفت خداوند از این احکام چیزى را نسخ نموده و سهمیه مرد را دو برابر زن قرار داده و براى هر یک از پدر و مادر یک ششم و یک سوم مقرر نموده و سهمیه زن را از مال همسرش یک هشتم و یک چهارم قرار داد و براى شوهر نصف یک چهارم را معین کرد.» (بخارى)

۴- تعهد پرداخت مهریه زن توسط مرد:

مهریه را باید شوهر به زن بپردازد. خداوند متعال فرموده:

﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗۚ فَإِن طِبۡنَ لَكُمۡ عَن شَيۡءٖ مِّنۡهُ نَفۡسٗا فَكُلُوهُ هَنِيٓ‍ٔٗا مَّرِيٓ‍ٔٗا ٤ [النساء: ۴] .

و مهریه زنان را به عنوان هدیه‏اى خالصانه و فریضه‏اى خدایانه بپردازید، پس اگر با رضایت خاطر چیزى از مهریه خود بشما بخشیدند آن را حلال و گوارا مصرف کنید.

ابن عباس مى‏گوید: نحله یعنى مهریه‏

خداوند به شوهران دستور داده تا با زن‌هاى خود به خوبى زندگى کنند و فرموده است ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ [النساء: ۱۹] .

یعنى گفتار و کردارتان را بر حسب توان خود با زنان تان نیکو کنید همچنانکه شما انتظار دارید که همسرانتان با شما به نیکى رفتار کنند آنگونه که خداوند فرموده است:

﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ [البقرة: ۲۲۸] .

و براى همسران (حقوق و واجباتى) است (که باید شوهران ادا بکنند) بگونه‏اى شایسته همانگونه که حق شوهران بر آنان واجب است.

و پیامبرج فرمودند: «بهترین شما بهترین‏تان با همسرش است و من از همه شما با همسرانم بهتر رفتار مى‏کنم» شیخ آلبانى این حدیث را صحیح ‏{ترمذى} دانسته است.

شوهر موظف است با زنش به نیکى رفتار کند گرچه او مورد پسندش واقع نشود. خداوند متعال فرموده است:

﴿فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡ‍ٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا ١٩ [النساء: ۱۹] .

و اگر هم از آن‌ها کراهت داشتید چه بسا که از چیزى بدتان بیاید و خداوند در آن خیر و خوبى فراوانى قرار بدهد.

یعنى امید است که اگر شما با وجود نپسندیدن همسرانتان با آن‌ها نیکى کنید خداوند آن زن را مایه خیر و برکت زیادى براى شما در دنیا و آخرت قرار دهد. و پیامبرج فرموده است: «لا يفرك مؤمن مومنة ان كره منها خلقا رضي منها آخر»

گرفتن مهریه از زن بعد از جدایى جایز نیست:

خداوند متعال فرموده:

﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمُ ٱسۡتِبۡدَالَ زَوۡجٖ مَّكَانَ زَوۡجٖ وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَيۡ‍ًٔاۚ أَتَأۡخُذُونَهُۥ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا ٢٠ [النساء: ۲۰] .

و اگر خواستید همسرى را بجاى همسرى برگزینید. هرچند مال فراونى هم مهر یکى از آنان کرده باشید براى شما درست نیست که چیزى از آن مال را دریافت دارید آیا با بهتان و گناه آشکار، آن را پس مى‏گیرید؟

یعنى اگر کسى از شما قصد جدایى از همسرش را داشت و مى‏خواست همسرش را طلاق بدهدو با زنى دیگر ازدواج نماید نباید مهریه‏اى را که به زنش داده از او پس بگیرد گرچه مال هنگفتى هم باشد.

﴿وَكَيۡفَ تَأۡخُذُونَهُۥ وَقَدۡ أَفۡضَىٰ بَعۡضُكُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ وَأَخَذۡنَ مِنكُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا ٢١ [النساء: ۲۱] .

چگونه آن را بازپس مى‏گیرید و حال آنکه با یکدیگر آمیزش داشته‏اید و هر یک بر عورت دیگرى اطلاع پیدا کرده است و زنان از شما پیمان محکمى گرفته‏اند.

ابن عباس مى‏گوید منظور از این، عقد میان زن و شوهر است.

اگر زنى را مى‏پسندید و مى‏خواهید با او ادامه زندگى بدهید به تعبیر قرآن با «أمساك بمعروف» او را نگهدارید و اگر او را نمى‏پسندید پس «تصریح به احسان کنید، یعنى با پرداخت حق و حقوقى به خوبى او را از خود جدا کنید.

پیامبرج در خطبه حجة الوداع فرموده: «استوصوا بالنساء خيرا، فإنكم أخذتموهن بأمانة اللّه وأستحللتم فروجهن لكلمة اللّه» {رواه مسلم} و نیز از مظاهر بزرگداشت و تجلیل مقام زن در اسلام، حرام بودن نکاح محارم نسبى و رضاعى است:

﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمۡ أُمَّهَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُمۡ وَعَمَّٰتُكُمۡ وَخَٰلَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُ ٱلۡأَخِ وَبَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ وَأُمَّهَٰتُكُمُ ٱلَّٰتِيٓ أَرۡضَعۡنَكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَةِ وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِكُمۡ وَرَبَٰٓئِبُكُمُ ٱلَّٰتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّٰتِي دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمۡ تَكُونُواْ دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ وَحَلَٰٓئِلُ أَبۡنَآئِكُمُ ٱلَّذِينَ مِنۡ أَصۡلَٰبِكُمۡ وَأَن تَجۡمَعُواْ بَيۡنَ ٱلۡأُخۡتَيۡنِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٢٣ [النساء: ۲۳] .

«خداوند بر شما حرام نموده است ازدواج با مادرانتان، دخترانتان، خواهرانتان، عمه هایتان، خاله هایتان، برادرزادگانتان، خواهرزادگانتان، مادرانى که به شما شیر داده‏اند، خواهران رضاعیتان، مادران همسرانتان، دختران همسرانتان (از مردان دیگر که تحت کفالت و رعایت شما پرورش یافته و با مادرانشان همبستر شده‏اید، ولى اگر با مادرانشان همبستر نشده‏اید گناهى بر شما نیست)، همسران پسران صلبى شما، و اینکه دو خواهر را جمع آورید، مگر آنچه گذشته است، بیگمان خداوند بسى بخشنده و آمرزنده است».

حرام قرار دادن نکاح این افراد حکمت‏هاى بزرگ و اهداف بلندى که فطرت سالم آن را اقتضاء مى‏کند در بر دارد، مثلا فلسفه حرمت نکاح دو خواهر این است که اگر آندو همسر یک مرد باشند در میان خود دشمنى و رقابت مى‏ورزند و با یکدیگر کینه مى‏ورزند و نهایتا به صله رحم لطمه وارد مى‏شود.

سرپرستى مرد براى تنظیم خانواده است نه براى استبداد

پیامبرج فرمود: «تمام فرزندان آدم نگهبان و سرور هستند، مرد آقا و سرور خانواده‏اش مى‏باشد و زن بانو و سرپرست خانه‏اش است.» [آلبانى این حدیث را در صحیح جامع آورده است] .

سرپرستى مرد بر زن طبق قاعده منظمى است که بافت جامعه آن را اقتضا مى‏کند و نیز براى استقرار و آرامش در اوضاع خانوادگى و اجتماعى ضرورى مى‏باشد سرپرستى مرد بر زن چون سرپرستى رؤساى حکومت و مسئولین امر است که سرپرستى حکام از این جهت ضرورى است که جامعه اسلامى و بشرى آن را لازم دانسته و مسلمانان در صورت خروج و شورش علیه حاکم مسلمان گناهکار مى‏شوند. گرچه در میان آن‌ها کسانى باشند که از نظر علم و دیانت از حاکم برتر باشند. طبیعت مرد به گونه‏اى است که براى سرپرستى و قیم بودن شایسته‏تر است، زیرا مرد از نظر جسمى و روحى براى وارد شدن در معرکه زندگى و پذیرفتن مسئولیت از زن قوى‏تر است به همین سبب سازمانهاى بزرگ اجتماعى را مردان اداره مى‏کنند.

جنگ‌ها را مردان فرماندهى مى‏کنند و نیز ریاست حکومت را مرد بر دوش مى‏گیرد. و نیز مى‏بینیم که در کارهاى مهم و طاقت فرسا اغلب مردان موفق‏تر از زنانند و بندرت زنى یافته مى‏شود که در کارهاى دشوار کاملا موفق باشد، مگر اینکه از پشتیبانى مردى برخوردار باشد. سرپرستى مرد در امور خانواده هیچگونه آسیبى به حیثیت و جایگاه و وجود زن وارد نمى‏کند، و اینجاست که خداوند چنین تعبیر دقیقى براى بیان سرپرستى مرد انتخاب نموده که: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ و نفرموده که «الرجال سادة النساء» مردان سردار زنانند، تا فهمیده شود که مسئولیت مرد تهیه نفقه و خرج زنان و دفاع از کیان زن است نه استبداد و سلطه گرى.

به کتاب «المرأة بين تكريم الإسلام وإهانة الجاهلية» (صفحه ۳) مراجعه شود.

چرا مردان سرپرست زنان قرار داده شده‏اند؟

خداوند متعال فرموده است:

﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَيۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُۚ وَٱلَّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيّٗا كَبِيرٗا ٣٤ [النساء: ۳۴] .

مردان بر زنان سرپرستند بدان خاطر که خداوند بعضى را بر بعضى فضیلت داده است، و نیز بدان خاطر که از اموال خود خرج مى‏کنند پس زنان صالحه آنانى هستند که فرمانبردار بوده و اسرار را نگه دارند؛ چرا که خداوند به حفظ (آن‌ها) دستور داده است و زنانى را که از سرکشى و سرپیچى ایشان بیم دارید پند و اندرزشان دهید و از همبسترى با آنان خوددارى کنید و بستر خویش را جدا کنید، آنان را بزنید پس اگر از شما اطاعت کردند راهى براى ایشان بجویید که بیگمان خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.

ابن کثیر در تفسیر این آیه گفته است: مرد رئیس، بزرگ و حاکم است و در صورت انحراف زن، مرد وى را ادب مى‏کند چون مردان در بسیارى زمینه‏ها از زنان برتر هستند بنابراین است که خداوند نبوت و پیامبرى را ویژه مردان قرار داده است:

پادشاهى نیز ویژه مردان است و پیامبرج فرموده است: «لن يفلح قوم ولّوا أمرهم امرأة» قومى که کارشان را به زنى سپردند که رهبر آن‌ها شود {بخارى} هرگز موفق نخواهند شد.

همچنین پست قضاوت و غیره ویژه مردان است.

{زیرا این مسئولیت‌ها با فطرت زن و کار اساسى‏اى که او بر عهده دارد یعنى زاد و ولد و خانه دارى و تربیت فرزندان و ساختن نسل مسلمانى که از دین و وطنش دفاع کند متضاد مى‏باشند.} و نیز خداوند متعال فرموده است: ﴿وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ.

یعنى از آنجا که مردان مهریه و مخارج زنان را مى‏پردازند و دیگر مسئولیت‌هاى که خداوند در قرآن و سنت پیامبرش براى مردان معین نموده تا براى زنان انجام دهند مى‏پردازند، حق سرپرستى با آن‌هاست. و چون مردان در بسیارى از زمینه‏ها برتراند، شایسته است که سرپرست و قیم باشند، آن گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَيۡهِنَّ دَرَجَةٞ [البقرة: ۲۲۸] . «مردان را بر زنان (در برخى از موارد) برترى است».

سر به راه کردن زنى که از شوهرش سرپیچى مى‏کند

خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلَّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ [النساء: ۳۴] . یعنى زنانى که شما مى‏ترسید که از شوهر خود سرپیچى کنند.

ناشزه و سرکش زنى است: که خود را از شوهر بالاتر مى‏داند، یا دستورش را نمى‏پذیرد و از شوهر روى گردان و متنفر باشد هرگاه یکى از این حالت‏ها که نشانه نشوز و سرکشى زن هستند از او سرزند شوهر باید نخست به پند و اندرز متوسل شود و او را از عذاب الهى بترساند، زیرا خداوند حق شوهر و اطاعت از شوهر را براى زن واجب گردانیده و نافرمانى از شوهر را حرام قرار داده است. پیامبرج فرموده است: «لو كنت أمرا أن يسجدوا لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها» اگر کسى را دستور مى‏دادم تا براى دیگرى {بروایت ترمذى}سجده کند زن را دستور مى‏دادم تا شوهرش را سجده کند.

و نیز پیامبرج فرموده است: «إذا دعا الرجل امرأته إلى فراشة فأبت عليه، لعنتها الملائكة حتى تصبح» {بخارى} و در حدیثى دیگر فرموده: «إذا باتت المرأة هاجرة فراش زوجها» نافرمانى زن از شوهر بویژه هنگامى که شوهر از زن بخواهد که با زنش نزدیکى کند و با او همخوابى کند این خطر را در پى خواهد داشت که شوهر به زنا مبتلا شود یا اینکه این عمل باعث شود که زن را طلاق دهد و با زنى دیگر ازدواج کند. «لعنتها الملائكة حتى تصبح» هرگاه زنى شب را جدا از بستر شوهرش سپرى {مسلم} کند فرشتگان تا صبح او را لعنت مى‏کنند.

همچنین خداوند در مورد مرحله بعدى تأدیب مى‏فرماید: ﴿وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ (بخاطر تأدیب آن‌ها را در بسترهاى خواب تنها بگذارید.)

ابن عباس مى‏گوید منظور از هجرت و ترک این است که با زنش نزدیکى نکند اما در بسترش با او بخوابد پشت به او کرده و در مورد آمیزش، با همسرش چیزى نگوید.

در مرحله سوم خداوند در مورد تأدیب زن ناشزه فرموده است: ﴿وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ یعنى اگر زنان با موعظه و ترک همخوابى اصلاح نشدند شما مردان مى‏توانید آن‌ها را تنبیه بدنى نمایید البته تنبیهى که چنان موثر نباشد که باعث نقض عضوى بشود و از زدن به سر و صورتش نیز بپرهیزد. زیرا پیامبرج فرموده است: «وإذا ضرب أحدكم فليجتنب الوجه، فإن اللّه خلق آدم على صورته» «شیخ آلبانى؛ این حدیث را صحیح دانسته و در «الصحيحة» آن را ذکر کرده است.»

«إذا قاتل أحدكم أخاه فليجتنب الوجه» هرگاه کسى از شما با برادر{مسلم} مسلمانش درگیر شد از زدن به چهره‏اش پرهیز نماید.

«إذا ضرب أحدكم فليجتنب الوجه، ولا تقل فلج اللّه وجهك، ووجهه من أشبه وجهك فإن اللّه خلق آدم على صورته» هرگاه کسى از شما کسى‏{حسن رواه احمد} را زد، از زدن بر چهره‏اش بپرهیزد و نگوید خداوند چهره ات را زشت نماید و چهره کسى را که چون توست زشت کند زیرا خداوند آدم را بر صورتش آفریده است.

خداوند متعال فرموده است: ﴿فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًاۗ

یعنى اگر زن از شوهرش اطاعت کند شوهر حق تنبیه بدنى یا ترک گفتن زن را ندارد.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيّٗا كَبِيرٗا ٣٤ «همانا خداوند بسیار بلند و بزرگ است».

{این آیه نیز دلیلى دیگر بر این است که خداوند بالاى عرش خودش است همچنان آیات و احادیث صحیح دیگر نیز بر همین دلالت دارد.} این آیه تهدیدى است براى مردان که اگر بدون دلیل بر زنان تعدى و ظلم کنند خداوند بالا و بزرگ است و انتقام آن‌ها را از هر کسى که بر آن‌ها ظلم کند خواهد گرفت.

تحکیم آشتى یا جدایى: خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَيۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرٗا ٣٥ [النساء: ۳۵] .

خداوند در آیات فوق مرحله بعدى اصلاح زن را بیان داشته است که اگر زن و شوهر از یکدیگر تنفر و بیزارى پیدا کردند در آنصورت افراد معتمد از خویشاوندان زن و از معتمدان خویشاوندان شوهر براى داورى جمع بشوند و در مورد اختلاف زن و شوهر چاره‏اى بیاندیشند.

یا آن‌ها را با یکدیگر آشتى بدهند یا آن‌ها را از هم جدا کنند، هر چه را که آن‌ها مصلحت زن و شوهر تشخیص مى‏دهند، طلاق یا توافق، همان کار را بکنند ﴿إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآۗ

هر دو داور نگاه کنند اگر مقصر شوهر است زنش را از او بگیرند و نفقه زن را بر گردنش لازم کنند و اگر بدى و کوتاهى از طرف زن است او را نزد شوهرش باز بگردانند. (نگاه کنید تفسیر ابن کثیر)

آنچه بیان گردید از نشانه‏هاى تجلیل مقام زن بود که در سوره نساء بیان شده است.

تجلیل اسلام از مقام مادر

خداوند متعال فرموده است: ﴿۞وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗا [النساء: ۳۶] . تنها خدا را عبادت کنید و هیچ چیزى را شریک او مکنید و با پدر و مادر خود نیکى کنید.

یعنى با پدر و مادر به نیکى و نرمى باید رفتار کرد، و در پاسخ گفتن به آن‌ها نباید درشتى نمود نباید نگاه را به سوى آن‌ها تیز کرد، نباید سر آن‌ها داد کشید بلکه چنان در مقابل آن‌ها خود را پایین بگیرید که غلام و نوکر در برابر مولایش خود را ضعیف و ناتوان نشان مى‏دهد.

همچنین خداوند متعال فرموده است:

﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا ٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤ [الإسراء: ۲۳ - ۲۴] .

پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. هرگاه یکى از آن دو و یا هر دوى ایشان نزد تو به سن پیرى برسند اُف به آنان مگو و بر ایشان داد مزن و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو و بال تواضع و مهربانى را بر ایشان فرود آور و بگو: پروردگارا ایشان را مرحمت بفرما همانگونه که آنان در کوچکى مرا بزرگ نمودند.

خداوند در این دو آیه بندگان خود را به عبادت و یگانه پرستى خود فرا خوانده است، و همراه با امر به عبادت خود نیکى به پدر و مادر را ذکر کرده است، که این خود بیانگر اهمیت اکرام به پدر و مادر است. همچنین فرزند مجاز نیست سخن زجرآورى مانند کلمه «اف» که کمترین مراتب سخن زشت را دارد به پدر و مادر خود بگوید و نباید فرزندان بر پدر و مادر خویش پرخاش کنند و سخن زشتى نسبت به پدر و ماد خود به زبان بیاورند، بلکه والدین و به ویژه مادر خود را با نرمى و مهربانى و سخن‌هاى نیکو مورد خطاب قرار دهند.

مردى نزد پیامبرج آمد و گفت: «يا رسول اللّه! من أحق بحسن صحابتي؟ قال أمك: قال: ثم من؟ قال: أمك قال: ثم من؟ قال: أمك قال: ثم من؟ قال: أبوك». چه کسى به خوشرفتارى من سزاوار است؟ فرمود: مادرت، گفت: {متفق علیه} پس از او چه کسى؟ گفت: مادرت، گفت: باز کدام؟ گفت: مادرت، و پس از آن فرمود پدرت.

مى‏بینیم که پیامبرج سه بار سفارش کرد که با مادر نیکى کنید و این تجلیل و احترامى است که مادر، در اسلام مستحق آن گردیده است.

حق زن و شوهر نسبت به یکدیگر

اسلام حقوقى را براى زن در نظر گرفته است و شوهر نیز حقوقى بر گردن زن دارد. پیامبرج در میدان عرفات در بزرگ‏ترین اجتماع مسلمانان در حجة الوداع هنگامى که براى مردم سخنرانى مى‏کرد حقوق زن و شوهر را بیان نمود و فرمود:

فاتقوا اللّه في النساء فإنكم أخذتموهن بأمان اللّه، وأستحللتم فروجهن بكلمة اللّه ولكم عليهن إلا يوطئن فرشكم أحدا تكرهونه فإن ظن ذلك فأضربوهن غير مبرج (شديد) وعليكم رزقهن وكسوتهن بالمعروف.

وقد تركت فيكم ما -لن تضلوا بعده- إن أعتصتم به كتاب اللّه وأنتم تسألون عنّي فقال بأصبعه السبابة يرفعها في السماء وينكتها (يميلها) إلى الناس: اللهم أشهد (ثلاث مرات).

{مسلم بروایت از جابر} «در مورد زنان از خدا بترسید شما آنان را به امان خدا گرفته‏اید و شرمگاه ایشان با کلمه خدا برایتان حلال شده است و حق شما بر آن‌ها این است که بر گلیم شما کسى را که از او بدتان مى‏آید ننشانند، اگر چنین کردند آن‌ها را بزنید اما نه زدن سختى. وحق آن‌ها بر شما این است که لباس و خوراکشان را به خوبى تهیه نمایید.

و در میانتان چیزى گذارده‏ام که اگر بدان چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد و آن کتاب خداوند است و شما از من مى‏پرسید سپس در حالى که انگشتانش را بطرف آسمان بالا و سپس پایین مى‏آورد فرمود: بار خدایا گواه باش (تا سه مرتبه).»

از فوائد خطبه بزرگ‏ (نکات برجسته خطبه حجة الوداع)

۱- در این خطبه پیامبرج مردم را به رعایت حقوق زنان تشویق نمود و در مورد زنان و خوبى با آن‌ها در زندگى سفارش کرد، از آنحضرت احادیث زیادى نقل شده است که: و مرد را از کوتاهى نسبت به حقوق زن برحذر داشته است.

۲- زن با ازدواج شرعى حلال مى‏شود همانگونه که خداوند فرموده است:

﴿فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ [النساء: ۱۳] .

«دو یا سه یا چهار زن از آن‌هائى که مى‏پسندید نکاح کنید».

۳- براى زن جایز نیست کسى را در خانه راه بدهد که شوهرش از آمدن او ناراحت مى‏شود، چه آن شخص مرد نامحرمى باشد یا زنى باشد یا یکى از افراد محرم زن باشد (نووى)

۴- شوهر مى‏تواند تأدیبا زنش را تنبیه نماید ولى نه با شدت و از زدن به چهره و یا زشت کردن چهره پرهیز نماید زیرا چهره بدست خداوند آفریده شده است و نیز ممکن است چشم و گوش آسیب ببینند.

۵- همچنین از این خطبه (چنین) مستفاد مى‏شود که همه حاضران به رسالت پیامبر و اتمام تبلیغ آن گواهى دادند.

۶- و اشاره پیامبرج با انگشتش بطرف آسمان جهت گواه گرفتن خداوند بر تبلیغ رسالت، دلیل روشنى است بر علو و بالا بودن خداوند بر عرش.

آیات و احادیث زیادى است که به صراحت ثابت مى‏نمایند که خداوند بر بالاى عرش مى‏باشد که بر اساس آن ائمه چهارگانه (ابوحنیفه، شافعى، احمد بن حنبل، مالک) و دیگر علماى سلف نیز چنین نظر و عقیده‏اى دارند. اشتباه بزرگى است که بعضى از مردم مى‏گویند خداوند در همه جا است چون بعضى جاها آلوده و کثیف هستند امکان ندارد که حضور ذاتى خداوند را در همه جا تصور نمود.

اما اینکه بگوییم خداوند با علم خودش در هر کجا با ماست و در هر جا ما را مى‏بیند و سخنان ما را مى‏شنود، درست است چون خداوند به موسى و هارون فرمود: ﴿إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ ٤٦ [طه: ۴۶] . «من با شما هستم مى‏بینم و مى‏شنوم».

حکمت آفرینش مرد و زن‏

خداوند خلائق را (انسان‌ها و جن‌ها) را براى هدف بزرگ عبادت آفریده است تا اینکه او را یگانه دانسته و فقط او را بپرستند.

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦ [الذاريات: ۵۶] .

«من پری‌ها و انسان‌ها را جز براى پرستش خود نیافریده‏ام».

خداوند انسان‌ها را آفریده است و هر یکى را با ویژگى‏هاى خاصى از دیگرى جدا کرده است، توان و تحمل و نیروى مرد با زن متفاوت است؛ بنابراین وظیفه هر یک مناسب با فطرت و طبیعت اوست و خداوند بر حسب علم و درایت خویش هر یک از زن و مرد را وظیفه‏اى مناسب حال او داده است: ﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤ [الملك: ۱۴] . «مگر کسى که مى‏آفریند نمى‏داند، و حال اینکه او دقیق و باریک بین و بس آگاه است؟!».

وظیفه مرد بدست آوردن روزى و تلاش براى امرار معاش و تهیه مخارج خانواده و همسر است.

و این کارى است که زن بخوبى از عهده آن بر نمى‏آید و وظیفه زن این است که در داخل خانه با خدمت و رفتار خویش اسباب با آرامش را براى شوهر برگشته از کار و زحمت، خویش فراهم نماید.

خداوند متعال فرموده است:

﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٢١ [الروم: ۲۱] .

و یکى از نشانه‏هاى قدرت خدا این است که از جنس خودتان همسرانى براى شما آفرید تا در کنار آنان بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت، مسلما در این نشانه‏ها دلائلى است براى افرادى که مى‏اندیشند.

یکى از وظایف زن به دنیا آوردن فرزند است و باید فرزندانش را به خوبى تربیت کند زیرا مرد بیشتر بیرون از خانه به سر مى‏برد.

بعضى از کارها هستند که مرد به خوبى نمى‏تواند از عهده آن‌ها برآید مانند شستشو و آشپزى و نیز کارهایى که انجام دادن آن براى مرد امکان‏پذیر نیست. مانند بچه دار شدن و شیر دادن به بچه. در یک مثال ساده زن و شوهر را مى‏توان به شب و روز تشبیه داد است که هر یک جاى خود را دارد و هر کدام نقش و وظیفه خودش را انجام مى‏دهد، روز براى کار و تلاش و فعالیت و روشنایى و تهیه مخارج زندگى است، اما شب براى آرامش و خواب و استراحت است. پس شوهر به روز تشبیه داده شد و زن به شب. بنابراین مرد و زن هر یک نقشى جداگانه در زندگى دارد و هیچ یک نباید تلاش کند که به جاى دیگرى فعالیت نماید و اگر زن بخواهد نقش مرد را در زندگى بازى کند نتیجه برعکس خواهد شد و پیامدهاى منفى براى فرزندان و خودشان و جامعه خواهد داشت. همانطور که براى مرد نیز ممکن نیست مشاغل زن را به عهده گیرد.

زیرا در آنصورت مرد و زن برعکس فطرت خود حرکت کرده‏اند و {نگاه کنید به کتاب المرأة في الاسلام از شیخ فیصل مولوى} خداوند فرموده است:

﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٠ [الروم: ۳۰] .

«این سرشتى است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است. نباید سرشت خدا را تغییر داد، این است دین و آئین محکم و استوار، ولیکن اکثر مردم نمى‏دانند».

چرا وظایف مرد با زن تفاوت دارد؟

به علت اختلاف بودن وظایف مرد و زن، در برخى از احکام شرع نیز هر یک از آن‌ها حکمجداگانه‏اى دارد.

۱) گواهى دادن: اسلام براى گواهى دادن وجود دو مرد را شرط قرار داده است اگر دو مرد نباشند آنگاه گواهى یک مرد و دو زن قبول است، همانگونه که خداوند در قرآن فرموده است:

﴿فَرَجُلٞ وَٱمۡرَأَتَانِ مِمَّن تَرۡضَوۡنَ مِنَ ٱلشُّهَدَآءِ [البقرة: ۲۸۲] . «و اگر دو مرد نبود یک مرد و دو زن از میان کسانى گواه بگیرید که مورد رضایت و اطمینان شما هستند».

اسلام گواهى زن را در مقابل یک مرد با توجه به فطرت زن قرار داده است که معمولا زن به امور و جرائم و خرید و فروش و دیون و غیره کمتر اهمیت مى‏دهد. زیرا زن به سبب مشغول بودن به تربیت فرزندان و امور خانه دارى و نیز شیر دادن بچه و یا مریضى قاعدگى و یا نفاس سخت فراموش‏کار است. بنابراین اگر دو زن باشند یکدیگر را یادآورى مى‏کنند و اینگونه حق بهتر ثابت مى‏شود و بر کسى ظلمى نمى‏شود. خداوند فرموده است: ﴿أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰۚ [البقرة: ۲۸۲] . «تا اگر یکى (در امر گواهى دادن) انحرافى پیدا کرد دیگر بدو یادآورى خواهد کرد».

اسلام گواهى زن را پذیرفته است و آن را کاملا رد نکرده بلکه لازم قرار داده است که در شهادت دو تا زن باشند که یکدیگر را در صورتى که فراموش کنند تذکر دهند تا مبادا حقى ضایع شود و یا بر کسى ظلمى صورت بگیرد.

۲) میراث: ﴿لِلذَّكَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَيَيۡنِۚ [النساء: ۱۱] . «بهره یک مرد به اندازه بهره دو زن است».

خداوند سهمیه مرد را از ارث دو برابر سهمیه زن قرار داده است نه بخاطر اینکه حق زن را ضایع کند بلکه براى حفظ حقوق زن چنین کرده است زیرا مرد مؤظف است مخارج زن را تهیه نماید و مهریه‏اش را بپردازد و در صورت عدت، نفقه زن بر شوهر لازم است.

با توجه به اینست که خداوند سهمیه مرد را دو برابر قرار داده است، و در این حکم هیچ نوع توهینى به زن و یا تضییع حقى نشده است.

۳) تفاوت دیه: اسلام دیه مرد را دو برابر دیه زن مقرر نموده چون اگر مقتول مرد باشد خانواده‏اش مردى را از دست داده‏اند که مخارج آن‌ها راتامین مى‏کرده است اما اگر مقتول زن باشد خانواده‏اش فردى را از دست داده‏اند که موظف به تهیه مخارج نبوده است بنابر این اختلاف دیه بر حسب اختلاف وظیفه زن و مرد است.

۴) ریاست، حکومت و امارت: از ویژگى‏هاى رئیس حکومت در اسلام این است که بتواند در نماز امامت کند و در جنگ لشکر را فرماندهى نماید و زن بر حسب فطرتش که عاطفه و دلسوزى بر او غالب است و به خاطر ضعف جسمى توان چنین کارى را ندارد. زیرا مدت‏ها حامله مى‏شود و دیگر حالات مخصوص دارد مانند بیمارى ماهانه و غیره که از انجام وظایف فوق عاجز مى‏ماند.

۵) طلاق: از آنجا که مرد به زن مهریه مى‏دهد و در مدت عدت نفقه‏اش را مى‏پردازد و به خاطر اینکه عقلش کاملتر و تحملش بیشتر است و در صورت بروز مشکل و ناراحتى، صبورتر است هیچگاه به خاطر ناراحتى معمولى اقدام به طلاق زنش نمى‏کند. و اگر همچنانکه طلاق در اختیار مرد است بدست زن هم مى‏بود آمار طلاق چندین برابر افزایش مى‏یافت. همچنانکه در کشورهاى غربى این چنین است. بنابر این اسلام تنها طلاق را به اختیار مرد گذاشته است.

{کتاب فقه السنة سید سابق} به نظر من طلاق در حقیقت نعمتى از جانب خدا است که به زن مسلمان ارزانى شده زیرا طلاق زن را از زندگى رنجبار و از دست شوهر ظالم که انصاف ندارد یا احکام اسلام را بجاى نمى‏آورد نجات مى‏دهد. همچنین اگر زن و شوهر با هم اختلاف داشته باشند یا مشکلات دیگرى بر سر راه زندگى آن‌ها وجود داشته باشد، راهى جز جدایى ندارند طلاق در چنین مواقعى مشکل را حل مى‏کند و اسلام طلاق را چند مرحله قرار داده است که خداوند متعال آن را چنین بیان داشته است:

﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاكُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِيحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ [البقرة: ۲۲۹] .

«طلاق (رجعى) دو بار است (و بعد از آن) یا نگهدارى بگونه‏اى شایسته و یا رها کردن».

بعد از طلاق اول، شوهر حق دارد که به زنش مراجعه کند و به سوى او برگردد و همچنین بعد از طلاق دوم اما بعد از طلاق سوم زن براى آن مرد حرام مى‏شود تا زمانى که با شوهر دیگرى ازدواج کند و آن شوهر او را طلاق دهد آن وقت شوهر اولى مى‏تواند بار دوم با عقد جدید آن زن را نکاح کند.

حجاب زن مسلمان‏

خداوند متعال فرموده است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٥٩ [الأحزاب: ۵۹] .

«اى پیغمبر! به همسران و دختران خود و به زنان مومنان بگو که چادرهاى خود را جمع و جور بر خویش افکنند تااینکه باز شناخته شوند و در نتیجه مورد اذیت قرار نگیرند».

قرآن دستور داده که زن سرش را باید بپوشاند:

﴿وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّۚ [النور: ۳۱] .

«چارقد و روسرى‏هاى خود را بر یقه‏ها و گریبانشان آویزان کنند و زینت خود را نمودار نسازند».

زنان در دوران جاهلیت روسرى خود را به پشت مى‏انداختند و گردن و سینه و گوشهایشان با گوشواره‏ها نمایان بود، خداوند از این کارها نهى کرد و به زنان مؤمن دستور داد که خود را بپوشانند.

شرایط حجاب‏

۱- حجاب باید تمام بدن زن حتى صورتش را بپوشاند.

۲- لباس و حجاب نباید چندان تنگ باشد که پستان‌ها یا دیگر قسمت‏هاى بدن برجسته و نمایان شوند.

۳- لباس زن نباید آنقدر نازک و شفاف باشد که بدن نمایان شود.

۴- لباس زن نباید با لباس زن‌هاى کافر شبیه باشد زیرا پیامبرج فرموده است: «من تشبه بقوم فهو منهم»

{به روایت ابو داود شیخ آلبانى این حدیث را صحیح قرار داده است}. زن نباید لباس مردانه بپوشد زیرا در احادیث، زنان از پوشیدن لباس مردانه نهى شده‏اند.

۵- لباس زن نباید درخشنده و رنگارنگ باشد که توجه مردان را به خود جلب نماید بهتر است که لباس سیاه متین بپوشند.

لباس مرد و زن‏

پیامبرج فرموده است: «من جر ثوبة خيلاء لم ينظر اللّه إليه يوم القيامة. فقالت أم سلمة: فكيف يصنع النساء بذيولهن؟ قال يرخين شبرا. قالت: أذن تنكشف أقدامهن، قال: يرخين ذراعا، ثم لا يزدن»[۱] «هرکسى از روى تکبر لباسش را پائین کند که به زمین بخورد خداوند در روز قیامت به او نگاه نمى‏کند. ام سلمه گفت زنان دامن‌هاى خود را چکار کنند؟ فرمود یک وجب پایین کنند. ام سلمه گفت اگر چنین کنند قدم‌هایشان ظاهر مى‏شود فرمود: یک گز پائین کنند و بیشتر از آن نکنند.

آنچه از حدیث استنباط مى‏شود:

۱- لباس زن باید گشاد و دراز باشد طورى که قدم‌هایش را بپوشاند بر عکس مردان که پیامبرج به آن‌ها دستور داد تا شلوارشان را تا نصف ساق پا بالا بیاورند و شلوارشان نباید از شتالنگ پائین‏تر باشد زیرا پیامبرج فرموده است: «ما أسفل من الكعبين من الأزار ففي النار»[۲] «هر کسیکه شلوارش از شتالنگ پایین‏تر باشد، همان قسمت پایش را آتش دوزخ فرا خواهد گرفت».

در زمان حاضر وضعیت لباس پوشیدن مرد و زن برعکس شده، مردان پاچه‏هاى شلوار خود را زیر پا مى‏گذارند و خود را با این کار مستحق آتش جهنم مى‏کنند و زنان پاچه‏هاى شلوار را بالاى شتالنگ قرار مى‏دهند و با این عمل، خود را از بهشت محروم مى‏کنند همانگونه که پیامبرج فرموده است: «ونساء كاسيات عاريات، ممليات مائلات، رؤسهن كاسنمة البخت المائلة لا يدخلن الجنة ولا يجدن ريحها وإن ريحها ليوجد من مسافة كذا وكذا»[۳] و زنانى که لباس پوشیده‏اند اما عریان هستند هنگام راه رفتن خود را کج و راست مى‏نمایند سرهایشان به کوهان شتر مى‏ماند ایشان هرگز به بهشت وارد نمى‏شوند و بوى بهشت به مشامشان نمى‏رسد در حالى که بوى بهشت از مسافت‌هاى آنچنانى احساس مى‏شود.

یعنى زنى که ساق پاى خود را عریان کند یا قسمتى از بدنش عریان باشد و یا لباس‌هاى نازک و شفاف بپوشد و یا در راه رفتن، خود را کج کند و موهایش چون کوهان شتر پشت گردنش بسته باشند به بهشت وارد نمى‏شود تا زمانى که سزاى این اعمال خود را در جهنم نبیند.

۲- وقتى که ظاهر کردن قدم زن جایز نیست ظاهر کردن چهره بطریق اولى جایز نخواهد بود، زیرا زن با چهره شناخته مى‏شود و بیشتر چهره به فتنه مبتلا مى‏کند بى‏حجابى زن، تقلید از کفار و بیگانگان و تشبه با آن‌هاست و در حدیث آمده: «من تشبه بقوم فهو منهم» {ابوداود} مسلمین از کفار در اختراعات مفید مانند ساختن تانک و هواپیما و دیگر چیزهایى که براى امت اسلامى سودمند خواهد بود تقلید نمى‏کنند و فقط در چیزهایى تقلید مى‏کنند که به ضررشان است همانگونه که شاعر گفته است:
قلدو الغربي لكن بالفجور
وعن اللب استعاروا بالقشور
از غربی‌ها فقط در فساد تقلید کردند
مغز را گذاشته و پوست را گرفتند
۳- و نیز از احادیث پیامبرج پوشاندن چهره زن ثابت مى‏شود که فرمود: «لا تنتقب المرأة المحرمة ولا تلبس القفازين»[۴] «زن محرم که در حالت احرام است روپوش و دستکش نپوشد».

یعنى زنى که در احرام نیست با روپوش چهره‏اش را بپوشاند و با دستکش دست‌هایش را بپوشاند.

[۱] {رواه الترمذى وقال حسن صحیح} [۲] بخاری. [۳] مسلم. [۴] بخاری

حجاب حافظ کرامت زن است‏

۱- اسلام براى حفاظت زن از انسان‌هاى شرور و از نگاه افراد نامحرم و در امان بودن جامعه از آفات بى‏حجابى، حجاب را براى زن فرض گردانیده است.

۲- حجاب دوستى و همدلى زن و شوهر را بیشتر مى‏کند، زیرا اگر حجاب نباشد هنگامى که مرد زنى را ببیند که از زنش زیباتر است روابط زن و شوهر با همدیگر خراب مى‏شود و بسا اوقات به جدایى و طلاق منجر مى‏شود و سبب جدایى همان زن بى‏حجابى است که شوهر آن زن را شیفته خود کرده و شوهر آن زن همواره عشق آن زن بى‏حجاب را در سر مى‏پروراند.

۳- از دیدگاه اسلام زن مسلمان چون گوهر گرانبهایى است که صاحب آن همواره تلاش مى‏نماید آن را از معرض دید مردم مخفى نگاه دارد.

۴- یکى از خاور شناسان بنام خانم «فرانسوا زاگاجان» مى‏گوید: «اى زن شرقى! هوشیار باش، کسانى که تو را صدا مى‏زنند و از تو مى‏خواهند که پوشش و حجابت را بیرون بیاورى و منادى برابرى با مرد هستند، مى‏خواهند تو را مسخره کنند همچنانکه قبل از تو ما را مسخره کردند.»

۵- «فون هرمر» مى‏گوید: حجاب وسیله‏اى است که کرامت و شرافت زن حفظ مى‏شود و از چنان احترام و جایگاه بزرگى برخوردار خواهد شد که مورد رشک همگان قرار مى‏گیرد.

تعدد همسر

۱- اسلام که تعدد همسر و زندگى با چند زن را مباح دانسته، قبل از اینکه مصلحت مردان را در نظر بگیرد مصلحت زنان را در نظر گرفته است، زیرا با تعدد همسر بسیارى از دختران و بیوه‏هاى در خانه شوهران خود خوشبخت زندگى خواهند کرد و اگر ازدواج با بیش از یک زن جایز نمى‏بود این زنان و دختران فقیر و مستمند در خانه برادر و یا فرزند و غیره زندگى بسر کرده وروى دست مى‏ماندند.

۲- دشمنان اسلام تلاش مى‏کنند با دعوت به اینکه نباید با بیش از یک زن ازدواج نمود تعداد جمعیت مسلمانان کاهش یابد و بدینوسیله بتوانند بر مسلمین چیره شوند. و نیز بسیارى از زنان بر اثر ازدواج نکردن به فتنه و فساد و زنا مبتلا مى‏شوند. زیرا طبق سرشماریى که انجام گرفته در سطح جهان زنان بیشتر از مردان هستند به ویژه وقتى مردان بر اثر جنگ‌ها کشته مى‏شوند. به همین دلیل بود که بعد از جنگ جهانى اول، زنان در آلمان تظاهرات کردند و خواستار ازدواج یک مرد با چند زن شدند.

۳- تعدد ازدواج و نکاح با بیش از یک زن موافق با شرایط این زمان است زیرا تعداد جمعیت هر ملتى به اهمیت آن در جهان مى‏افزاید و هر چند تعداد افرادش بیشتر باشد قدرتش بیشتر مى‏گردد و نیز جنگ‌هاى فلسطین و عراق و بوسنى و هرزگوین و کشمیر و افغانستان باعث گردیده که تعداد مردان کم شود زیرا بسیارى از مردان در این جنگ‌ها کشته شدند و بر اثر این جنگ‌ها زنان بسیارى بیوه شده‏اند که شوهرانشان را از دست داده‏اند بنابراین اسلام، از مسلمین مى‏خواهد که این‌ها را نگذارند که از گرسنگى به فتنه و فساد مبتلا روى بیاورند بلکه با بیش از یک زن ازدواج نمایند تا مشکل رفع گردد.

زن یا شمشیر دو لبه‏

۱- دشمنان اسلام در هر زمان تلاش کرده‏اند که به هر وسیله ممکن مسلمین را با احکام دین اسلام بیگانه کنند، یکى از مهمترین وسیله‏هایى که دشمن براى بیگانه ساختن مسلمین از دینشان بکار گرفته استفاده ابزارى از زن بوده است. زیرا نیمى از جمعیت مسلمین را زنان تشکیل مى‏دهند و از طرفى زنان، مادر فرزندان و مردان مسلمان هستند که آن‌ها را تربیت مى‏کنند، بنابراین اگر زن صالح و نیکو باشد جامعه درست خواهد بود و اگر زن نادرست و فاسد گردد جامعه را نیز فساد در بر خواهد گرفت در نهایت جامعه فرو خواهد پاشید اینجاست مى‏بینیم که دشمنان اسلام تمام تلاش‌هاى خود را بوسیله رسانه‏هاى جمعى؛ تلویزیون، ویدیو، آنتن‏هاى ماهواره‏اى، تهیه و توزیع فیلم‌هاى غیر اخلاقى براى به فساد کشاندن زن صرف مى‏نمایند.

۲- شیاطین غربى به کمک شیاطین دست نشانده شرقى خود توانسته‏اند برخى از زنان مسلمان را بوسیله تبلیغات فرهنگى به انحراف بکشند، و آن‌ها را از رعایت حجاب و عفت و شرافت عارى کردند و به میدان‌هاى کار کشانیدند و از او وسیله‏اى تبلیغاتى براى رونق بازارهایشان ساختند. که در نتیجه فاسد شدن زن مسلمان، خانواده و جامعه نیز دچار انحراف اخلاقى گردید و نصرت و امداد الهى از امت اسلامى برداشته شد و خشم و نارضایتى خداوند بر آن‌ها وارد گردید. و بعد از اینکه ما مسلمان‌ها سر افرازترین ملت‌ها بودیم، اکنون ذلیل‏ترین ملت هستیم و چه زیبا گفته است امیرالمؤمنین عمر بن الخطاب‏س: «ما ملتى هستیم که خداوند ما را بوسیله اسلام عزت بخشید و اگر ما عزت و سر افرازى را در دیگر چیزها جستجو کنیم خداوند ما را ذلیل خواهد کرد.»

۳- فراموش نکنیم که در گذشته نیز (و تاریخ و تمدن‏ها و ملل گذشته نشان مى‏دهد) انحراف زن یا منحرف شدن بویسیله زنان مهمترین اسباب فروپاشى و تکه پاره شدن تمدن‏هاى قدیم بوده است، و بر اثر فساد زن در جامعه، عذاب‌هاى الهى و امراض مهلک به سراغ آن ملت‌ها آمده است، همچنانکه یونان و روم و فارس و هندو و بابل و غیره در قدیم بدان مبتلا شده‏اند[۵] .

چنانکه مى‏بینیم و مى‏شنویم که همواره سیل‏هاى خروشان غضب الهى یکى از شهرهاى ایتالیا را که به فساد و روسپیگرى معروف است تهدید {شهر ونیز در ایتالیا} مى‏کند. همچنین خشم و غصب الهى بصورت زلزله و عذاب‌هاى دیگر و جنگ‌هاى فلاکت‏بار و خونین دامنگیر کشورهاى اسلامى نیز شده است و تا ما به خدا روى نیاوریم و زنان امت توبه و استغفار ننمایند این عذاب‌ها همچنان ادامه خواهند داشت.

۴- زن داراى استعداد خوبى است و اگر وظیفه‏اش را که تربیت فرزندان جامعه است به خوبى انجام دهد، این شایستگى را دارد که امتى را بسازد.

و برعکس اگر اخلاقش فاسد گردد و وظیفه‏هایى را که بر عهده دارد رها کند مى‏تواند امتى را از بین ببرد. پیامبرج فرموده است: «إن الدنيا حلوة خضرة، وإن اللّه مستخلفكم فيها، فينظر كيف تعملون، فاتقوا الدنيا واتقوا النساء فإن أول فتنة بني إسرائيل كانت في النساء»[۶] همانا دنیا سرسبز و شیرین است و خداوند شما را بر آن خلیفه گردانده تا ببینید که چگونه رفتار مى‏کنید، پس بپرهیزید از دنیا و بپرهیزید از زنان زیرا اولین فتنهاى که بنى اسرائیل بدان مبتلا شدند زنان بودند.

و نیز فرموده: «ما تركت من فتنة بعدي في الناس اضر على الرجال من النساء»[۷] بعد از درگذشت من خطرناک‌ترین فتنه‏اى که براى مردان از همه چیز مضرتر است زنان مى‏باشند.

۶- مى‏توان گفت که زن خوب، یک امت است زیرا نیمى از جمعیت مردم را زن تشکیل مى‏دهد و نیمى دیگر را نیز او به دنیا مى‏آورد و تربیت مى‏نماید.

[۵] به کتاب حجاب سید ابوالاعلى مودودى صفحه ۳۶ - ۸ مراجعه شود. [۶] مسلم. [۷] بخاری.

فساد مردان و زنان‏

دشمنان اسلام براى به فساد کشاندن زن از روش‏ها و راه‌هاى متعدد و بى‏شمارى استفاده کرده‏اند و هدف همه این توطئه‏ها و نقشه‏هاى از پیش طراحى شده به انحراف کشاندن زن مسلمان و جدا کردن وى از دین و اخلاق و عفت است.

لباس‌ها و مدهاى نیمه عریان یکى از این وسیله‏هاى مهلک است، دشمنان خوب مى‏دانند که زنان به پوشیدن پیراهن کوتاه که بدن در آن نیمه عریان شود علاقه دارند...

و نیز آن‌ها مى‏دانند که زنان به انواع وسایل آرایش علاقه‏منداند تا با ظاهر شدن در کارگاهها، کارخانه‏ها و مراکز تجارى به راحتى مردان را به فتنه مبتلا کند.

زن هنگامى که سر کارش مى‏رود طبق عرف روز انواع لباس‌هاى جذاب و مدل‌هاى مختلف را مى‏پوشد و نیز موهایش را به نمونه‏هاى مختلفى در آورده و شانه مى‏زند و دیگر آرایش‌ها را براى زیبا جلوه دادن خود انجام مى‏دهد.

خلاصه اینکه حقوق ماهیانه‏اش صرف مى‏شود تا او بتواند با قیافه‏اى زیبا و جذاب ظاهر شود. در ضمن اینکه بیشتر لباس‌ها و وسایل آرایشى از کشورهاى بیگانه و دوستداران صهیونیزم وارد کشورهاى اسلامى مى‏شود. با این چیزها سرمایه مسلمین را از دستشان خارج مى‏کنند که در اثر آن هم ضرر مالى مى‏کنند و هم دچار خسارت‌هاى اخلاقى مى‏شوند و بسیارى از زنان مسلمان با استفاده از لباس‌هاى بیگانگان خود را مانند کفار و شبیه آنان در مى‏آورند و پیامبرج فرموده است:

«لتركبنّ سنن من قبلكم شبرا بشبرٍ وذراعا بذراعٍ حتى لو أن أحدهم دخل جحر ضب لدخلتم وحتى لو أن أحدهم جامع أمرأته بالطريق لفعلتموه»[۸] شما از شیوه زندگى امت‏هاى گذشته وجب به وجب و گز به گز پیروى خواهید کرد حتى اگر یکى از آن‌ها در سوراخ سوسمارى داخل شده شما هم داخل خواهید شد و حتى اگر کسى از آن‌ها با زنش سر راه آمیزش کرده شما هم چنان خواهى کرد.

و نیز فرمود: «ما تركت فتنة بعدي اضر على الرجال من النساء»[۹] بعد از درگذشت من زنان خطرناک‌ترین فتنه براى مردان خواهند بود.

[۸] صحیح الجامع آلبانى/ این حدیت را صحیح دانسته و درسلسله احادیث صحیحه ذکر کرده است [۹] متفق علیه

مسئولیت زن مسلمان‏

۱- اسلام به زن کرامت بخشیده و کار بسیار مهمى را در خانه‏اش به عهده زن گذاشته است. آن کار بزرگ، تربیت فرزندان است، چه مى‏دانى؟ شاید کودکى را که مادر تربیت مى‏کند آینده درخشان و بزرگى خواهد داشت، شاید این کودک در آینده ریاست حکومت یا فرماندهى ارتش را بدست بگیرد یا هر کار بزرگى که قوام جامعه به آن مرتبط است انجام دهد، اینجاست که یکى از دانشمندان گفته است: زنى که با دستانش گهواره کودکى را تکان مى‏دهد، در واقع کره زمین را مى‏جنباند.

و شاعر چه زیبا سروده است:
الأم مدرسة إذا أعددتها
أعددت شعبا طيب الأعراق
یعنى: مادر مدرسه‏اى است که با ساختن آن مى‏توانى نسل داراى ریشه پاکى را تربیت نمایى.

زن اگر در خانه‏اش فرزندان خود را خوب تربیت کند کار بسیار بزرگى انجام داده است کارى که وظیفه و شغل فطرى زن مى‏باشد و او به آن علاقه‏مند است و آن را دوست دارد.

۲- خانه دارى: یکى از مسئولیت‌هاى مهم زن خانه دارى است او فضاى داخل خانه را براى خود، فرزندان و شوهرش تبدیل به بهشتى مى‏سازد که همه در آن احساس آرامش کنند، مسئول تهیه مخارج و دیگر نیازهاى منزل و همسرش مى‏باشد.

پس مرد مسئول زنش مى‏باشد و زن مسئول خانه است و هر یک از آن‌ها طبق ویژگى‏هاى فطرى خود از وظیفه محول شده خود مسئول است.

پیامبرج فرموده: «كلكم راع وكلكم مسئول عن رعيته فالام راع وهي مسئولة عن رعيته والرجل راع في أهله وهو مسئول عن رعيته والمرأة راعية في بيت زوجها وهي مسئولة عن رعيتها»[۱۰] همه تان شبانید و هم از زیر دستان خود مسئول هستید مادر شبان است و از زیر دست خود مسئول است و مرد در خانه‏اش شبان است و از زیر دست خود مسئول مى‏باشد و زن در خانه شوهرش مسئول است و از آن پرسیده خواهد شد.

[۱۰] متفق علیه

نتیجه کارهاى زن بیرون از خانه‏

کار کردن زن بیرون از خانه نتیجه‏هاى منفى براى زن و خانواده و جامعه در بر خواهد داشت که مى‏توان آن را بدینصورت خلاصه نمود:

۱- ایجاد مزاحمت براى مردان در اتوبوس‏ها و در کار: و گاهى زن خسته از پاى در مى‏آید، و نیز گاهى بر اثر شلوغى و کار زیاد در معرض خطر قرار مى‏گیرد و بعضى خصوصیت‏هاى زنانه در زیبایى اش را از دست مى‏دهد.

۲- زنى که بیرون از خانه کار مى‏کند نمى‏تواند کارهاى خانه‏اش را بخوبى انجام دهد و نیز نمى‏تواند فرزندانش را تربیت نماید و به آن‌ها رسیدگى کند، که رفته‏رفته شوهر از همسرش بدلیل نپرداختن به امور خانه دارى و تربیت فرزندان دلسرد مى‏شود و نهایتا منجر به طلاق و جدایى مى‏گردد و یا اینکه با زنى دیگر ازدواج مى‏کند.

۳- گاهى اشتغال زن در بیرون از خانه سبب طلاق و جدایى و فرو پاشیدن خانواده و پراکنده شدن بچه‏ها مى‏شود زیرا ممکن است زن در محل کارش به مردى دیگر علاقه‏مند شود چون شیطان مانند خون در بدن انسان حرکت مى‏کند.

۴- کار کردن زن بیرون از خانه باعث مى‏شود تا مادر از بچه هایش جدا شود در نتیجه فرزندان از مهر مادرى و تربیت مادر محروم مى‏شوند و در نهایت منحرف گشته و دست به ارتکاب جرایم مى‏زنند، همانگونه که در جوامع غربى کار کردن زن در بیرون از خانه چنین نتیجه‏هایى منفى بر جاى گذاشته است.

۵- از آثار بد کار کردن زن در بیرون از خانه، از دست دادن کودک است مادر وقت کارش فرا رسیده و کودک مریض است، مادرش را صدا مى‏زند و مى‏گوید مرا در خانه تنها براى چه کسى مى‏گذارى؟ اما، مادر مجبور است که سر کارش برود و کودک همچنان فریاد مى‏زند مادر مادر؟

هنگامى که مادر از سر کار به خانه بر مى‏گردد با جسد بى‏روح کودکش روبرو مى‏شود که زندگى را بدرود گفته است، مادر غمگین مى‏شود و براى از دست دادن کودکش گریه مى‏کند و از کارش پشیمان مى‏گردد و با خود مى‏گوید فایده این کار و حقوق چیست؟ پولى که باعث مرگ کودکم و از دست دادن عزیزترین سرمایه‏ام مى‏شود چه سودى دارد؟

زن یکى از عوامل بیکارى در جوامع غربى‏

۱- در جوامع غربى، زنان به تمام میدان‌هاى کار وارد شده‏اند بنابر این آمار بیکارى در این جوامع بسیار بالا رفته است، که کنترل رشد فزاینده بیکارى براى اقتصاد دانان مشکل گردیده است، علت اصلى رشد بیکارى در این جوامع هجوم زنان به میدان‌هاى کار است که باعث ایجاد مزاحمت براى مردان در اداره‏هاى دولتى و شرکت‏ها و کارخانه‏ها و دیگر مؤسسات شده است.

۲- بحران‏هاى اقتصادى که جوامع غربى دچار آن شده‏اند، آن‌ها را بر آن داشته تا بسیارى از کارمندان و کارگران خود را اخراج کنند، و آن‌ها معمولا بیشتر مردان را از کار اخراج مى‏کنند. چون مدیران شرکت و کارخانه‏ها و مراکز تجارى زنان را بر مردان ترجیح مى‏دهند، چون کارمند زن با جذابیت خاص زنانه خود مشتریان زیادى را جلب مى‏کند.

۳- متاسفانه کشورهاى عربى و اسلامى نیز قدم به قدم از جوامع غربى تقلید مى‏کنند و زنان را به عرصه‏هاى کار و اشتغال در اداره‏هاى حکومتى وارد نموده‏اند، حتى بسیارى از وکلاء و نیز بیشتر کارکنان شرکت‏ها و مؤسسه‏هاى خصوصى و عمومى و کارگاهها را زنان تشکیل مى‏دهند این امر باعث شده تا مردان که مسئولیت تهیه مخارج خانواده به عهده شان است، بیکار بمانند و در چنین اماکنى که زن و مرد با هم یکجا هستند بر اثر اختلاط آن‌ها، فساد اخلاقى انتشار پیدا نموده و روابط زن و شوهر بر اثر این اختلاط تیره گردیده است.

خطر اختلاط زن و مرد در مدارس‏

اختلاط زن و مرد و دختر و پسر به ویژه در مدارس:

۱- دانشکده کشاورزى یکى از کشورهاى عربى و اسلامى، دانشجویان دختر و پسر را براى آموزش به مزرعه‏اى مى‏برد، یکى از دانشجویان پسر همراه دانشجوى دختر بعد از تعطیل شدن کلاس، به قسمت دستشویى‏ها مى‏روند تا آنجا با همدیگر تنها بمانند، نگهبان مزرعه متوجه مى‏شود که آن دانشجو همراه دوست دخترش وارد دستشویى شد، که با دستگیرى آن‌ها دختر رسوا مى‏شود.

۲- بسا اوقات معلمین (آقایان و خانم‌ها) در یک اتاق جمع مى‏شوند و با یکدیگر شوخى مى‏کنند و مى‏خندند که بر اثر این عمل، فساد بروز مى‏کند و گاهى شوهران از زنان خود متنفر مى‏شوند و علاقه خود را نسبت به همسر خود از دست مى‏دهند زیرا با زنان زیباترى در محیط کار و جایى که با هم دیگر صحبت شده، آشنا مى‏شوند که در نهایت منجر به طلاق و جدایى مى‏شود و سبب جدایى این زن و شوهر در حقیقت همان خانم معلمى بوده که حجاب را رعایت نمى‏کرده و با آقا معلم هم صحبت و دوست شده است.

۳- حتى کودکان که در کلاس‌هاى ابتدایى درس مى‏خوانند و معلمشان خانم است وقتى به کلاس‌هاى بالاترى مى‏روند و در کلاس جدید آن خانم دیگر معلم آن‌ها نیست با معلم جدید خود رفتار و حرکات خانم معلم قدیم را تعریف مى‏کنند که چگونه خودش را کج مى‏کرد و ما رانها و ساق پاهاى او را نگاه مى‏کردیم.

خداوند سرزمین حجاز را تاکنون از این اختلاط مضر در تمام مقاطع تحصیلى در امان قرار داده است و بحمداللّه دختران دانشجوى عربستان بسیار پاى‏بند اخلاق و حجاب اسلامى هستند.

شرایط اشتغال زن مسلمان در بیرون از خانه‏

اسلام زن را به بهترین صورت مورد اکرام قرار داده است و اجازه داده تا در میان خانواده و جامعه به عنوان عنصرى مطلوب و اساسى در ساختن خانواده مسلمان و جامعه و حکومت اسلامى فعالیت نماید.

دین مبین اسلام اشتغال زن را قطعا ممنوع نکرده است بلکه اسلام روش و نوع کار زن را مشخص نموده به گونه‏اى که مناسب با طبیعت و فطرت خدادادى زن باشد اسلام شرایطى براى کار کردن زن در نظر گرفته است که حافظ کرامت و شرافت زن مى‏باشد.

شرایط اشتغال زن در بیرون از خانه:

۱- در محل کار نباید زن و مرد مخلوط باشند زیرا اختلاط زن و مرد براى اخلاق و دین مضر است.

۲- کار کردن زن بیرون از خانه باید با اجازه و موافقت شوهر یا پدر و یا برادر و یا هر کسى که مسئول آن زن مى‏باشد هماهنگ گردد.

۳- کار زن باید مناسب با طبیعت زن و در اندازه توانش باشد و کارهاى طاقت فرسا و سخت و خسته کننده که در توان زن نیست نباید به انجام آن اقدام کند.

۴- زن باید در قسمت‌هایى کار کند که جامعه از کار او بهره‏مند شود مثلا:

الف - در قسمت آموزش و پرورش دختران تا بجاى مردان، زنان آن‌ها را آموزش بدهند.

ب) در قسمت پزشکى و پرستارى زنانه تا زنان را پزشکان زن معالجه کنند نه پزشکان مرد.

ج) خیاطى زنانه: تا زنان مجبور نشوند به خیاطهاى مرد براى دوختن لباسشان مراجعه کنند.

د) کارش نباید بیشتر وقتش را در بر گیرد، بلکه باید قسمت اعظم از اوقات خود را صرف خانه دارى و رسیدگى از شوهر و تربیت فرزندانش بنماید.

هـ) هنگام رفتن سرکار، خودش را آرایش نکند و عطر و خوشبویى استعمال ننماید بلکه لباس سیاه و بلند و گشاد بپوشد و در هنگام دیدن مردها چهره‏اش را بپوشاند.

انتخاب همسر

۱- در ازدواج نباید زن مال و مقام و زیبایى را معیار قرار دهد بلکه کسى را به شوهرى انتخاب کند که دیندار باشد، زیرا پیامبرج فرموده است: «إذا أتاكم من ترضون خلقه ودينه فزوجوه، إلا تفعلوا تكن فتنة في الأرض وفساد كبير»[۱۱] هرگاه کسى براى خواستگارى دخترتان آمد که شما او را از نظر اخلاقى و دینى مى‏پسندیدید دختر خود را به ازدواج او در بیاورید و اگز چنین نکنید فتنه و فساد بزرگى زمین را فرا خواهد گرفت.

۲- شوهر دیندار اگر زن را دوست داشته باشد او را در امور دنیا و آخرت کمک خواهد کرد.

۳- شوهر اگر دیندار باشد گرچه ممکن است زنش را دوست نداشته باشد اما لااقل او را ناپسند نمى‏داند و بر او ظلم نمى‏کند و او را تحقیر نمى‏نماید زیرا شوهر دیندار به گفته‏هاى پیامبرج عمل مى‏کند که فرموده است: «لا يفرك مؤمن مؤمنة، أن كره منها خلقا رضي منها آخر»[۱۲] هیچ مرد مؤمنى از زن مؤمنش متنفر نمى‏شود، زیرا اگر در بعضى موارد اخلاقش را نمى‏پسندد در جایى دیگر مورد پسندش مى‏باشد.

۴- شوهر دیندار زن را در امور تربیت درست و اسلامى به فرزندان کمک مى‏نماید.

۵- خواهرم! اگر شوهرت دیندار باشد اسلام سرنوشت‏ساز زندگى شما خواهد بود و سعادت دنیا و آخرت را برایتان تضمین خواهد کرد.

۶- خواهرم! اگر اشتباهى از تو سر زند، شوهر متدین تو را نصیحت خواهد نمود و راه درست را به تو نشان مى‏دهد، بنابر این براى ازدواج مردى را انتخاب کن که دیندار باشد.

۷- مرد مسلمان باید زن نیکو و متدین و با حجاب را براى همسرى انتخاب نماید زیرا چنین زنى خانه و خانواده‏اش را از فساد حفاظت مى‏نماید، و چنین زنى حق شوهر را بجاى مى‏آورد، زیرا او از گفته‏هاى پیامبرج را بیاد آور که فرموده است: «تنكح المرأة لأربع: لمالها ولحسبها ولجمالها ولدينها، فاظفر بذات الدين تربت يداك»[۱۳] بر اساس چهار ویژگى مردم با زن ازدواج مى‏نمایند: یا بخاطر مالش و یا به خاطر نسب و نژاد و یا به خاطر زیبایى و یا به خاطر دیندارى، با انتخاب زن دیندار به موفقیت دست یابید.

شخصیت و اخلاق و درون ارزش دارد نه قیافه و صورت ظاهرى، آنحضرتج فرموده‏اند: «إن اللّه لا ينظر إلى صوركم وأجسامكم ولكن ينظر إلى قلوبكم وأعمالكم»[۱۴] «خداوند به قیافه و چشم و شما نگاه نمى‏کند بلکه به دل‌ها و اعمالتان نظر دارد».

[۱۱] حسن، رواه الترمذى و غیره. [۱۲] مسلم. [۱۳] متفق علیه. [۱۴] مسلم.

آزادى زن در انتخاب شوهر

اسلام زن را مورد اکرام قرار داده است و حق زن در انتخاب شوهر را محفوظ داشته و به نظر و خواست زن در انتخاب شوهر که حساس‏ترین مرحله در زندگى است احترام گذاشته است، زیرا آینده زن به انتخاب شوهر بستگى دارد و اسلام اینگونه به زن در انتخاب شوهر آزادى داده است:

اجازه گرفتن از دوشیزه در ازدواج: دختر باکره حق انتخاب شوهر و اظهار نظر در موضوع ازدواج را دارد، حضرت عایشهب مى‏گوید: من از پیامبرج در مورد دخترى که خانواده‏اش او را در نکاح کسى در مى‏آورند پرسیدم که آیا از او اجازه گرفته شود یا نه؟ پیامبرج به حضرت عایشهب گفت: بله از دخترها اجازه گرفته مى‏شود. حضرت عایشهب گفت من به پیامبرج گفتم دختر از شرم و حیا چیزى نمى‏تواند بگوید. پیامبرج فرمود اگر ساکت بنشیند به معنى این است که رضایت دارد[۱۵] . دختر کم سن و سال: پدر مى‏تواند دختر کم سن خود را بدون اجازه به عقد کسى در بیاورد، حافظ ابن حجر مى‏گوید: زیرا اجازه گرفتن از کسى که چنان کم سن و سال است که نمى‏داند اجازه خواستن یعنى چه، معنى ندارد و سکوت و ناراضى چنین فردى یکسان و برابر است[۱۶] . و نیز در قرآن آمده است: ﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ [النور: ۳۲] . ایم در زبان عربى یعنى زنى که شوهر ندارد فرقى نمى‏کند کوچک باشد، یا بزرگ. پس این آیه دلیلى است بر اینکه پدر مى‏تواند دختر کوچکش را بدون اجازه به عقد کسى در بیاورد، در حدیث نیز آمده است: که ابوبکرس عایشهب را به عقد پیامبرج در آورد در حالى که عایشه دخترى شش ساله بود و در سن نه سالگى به خانه پیامبرج برده شد[۱۷] .

زن بالغ و بیوه: زنى است که یک بار ازدواج کرده اما از شوهرش جدا شده و طلاق گرفته است، جایز نیست که چنین زنى را بدون اجازه و رضایتش به عقد کسى در آورد.

و باید رضایت خود را با زبانش بگوید، زیرا پیامبرج فرموده است: «لا تنكح الأيّم؛ حتى تستأمر»[۱۸] حافظ ابن حجر مى‏گوید ظاهر حدیث این مفهوم را مى‏رساند که «ایم» زن بیوه‏اى است که شوهرش فوت کرده و یا از شوهرش طلاق گرفته است. و نکاح چنین زنى جایز نیست تا زمانى که از او اجازه گرفته شود[۱۹] .

اگر ولى و سرپرست چنین زنى او را بدون اجازه‏اش به عقد کسى در بیاورد نکاح صحیح نیست. از خنساء بن خدام انصارى رضى‏اللّه‏عنها روایت شده است: «إن أباها زوجها وهي ثيب، فكرهت ذلك، فأتت رسول اللّه فردّ نكاحها»[۲۰] پدرش او را با اینکه بیوه بود به ازدواج کسى در آورد و او نمى‏پسندید بنابراین نزد پیامبر آمد و آنحضرت نکاحش را فسخ کرد.

۳- دختر دوشیزه‏اى که به سن بلوغ رسیده است: براى ولى و سرپرست او جایز نیست که او را به نکاح کسى در بیاورد تا زمانى که راى و نظر دختر را نپرسیده است، زیرا پیامبرج فرموده است: «لا تنكح الكبر حتى تستأذن والثيب حتى تستأمر فقيل له؛ إن البكر تستحي فقال أذنها صماتها وفي رواية البكر يستأذنها أبوها»[۲۱] دختر باکره بدون اینکه از او اجازه گرفته شود و زن بیوه تا وقتى از او مشوره گرفته نشده به نکاح کسى در آورده نشود گفته شد دختر باکره از خجالت نمى‏تواند اظهار نظر کند. فرمود: سکوت دختر باکره به معنى اجازه است و در روایتى امده از دختر باکره پدرش اجازه مى‏گیرد.

[۱۵] بخارى – النکاح. [۱۶] فتح البارى ۹/۱۹۳. [۱۷] متفق علیه. [۱۸] بخاری. [۱۹] فتح البارى ۹/۱۹۲. [۲۰] بخاری. [۲۱] بخاری.

پیامبر ج و اکرام دختران‏

پیامبرج پدران و مربیان را دستور داده تا با دختران به نیکى رفتار کنند و به آن‌ها توجه نمایند و فرموده است: «من عال جارتين حتى تبلغا جاء يوم القيامة إنا وهو وضم أصابعه - أي معا»[۲۲] . هر کسى دو دختر تحت تکفل خود گرفته و آن‌ها را پرورش دهد تا که به سن رشد برسند روز قیامت در حالى مى‏آید که من و او چنین هستیم و انگشتانش را به هم چسپاند. (یعنى در کنار هم هستیم)

و نیز فرموده است: «من عال جارتين حتى يدركا، دخلت إنا وهو الجنة كهاتين» هر کسى دو دختر را پرورش دهد تا وقتى بزرگ شوند من و او چنین وارد بهشت مى‏شویم (با چسباندن دو انگشت اشاره نمود)

و نیز فرموده است: «من كان له ثلاث بنات فصبر عليهن واطمعهن وسقاهن وكساهن من جدته - (يعني ماله) - كن له حجابا من النار»[۲۳] هر کسى سه دختر داشت و بر آن‌ها صبر نمود و به آن‌ها از دسترنج خویش غذا داد و آب نوشاند، آن دختران مانعى خواهند بود از ورود آن مرد به آتش جهنم.

و فرموده: «من ابتلى من هذه البنات بشي‏ء فأحسن إليهن، كن له سترا من النار» هر کسى با این دختران مورد آزمایش قرار گرفت و با آن‌ها به نیکى رفتار کرد آن‌ها مانعى خواهد بود براى او از عذاب جهنم.

و عایشه رضى‏اللّه‏عنها گفته است: «جاءت مسكينة تحمل ابنتين لها، فأطعمتها ثلاث تمرات، فأعطت كل واحد تمرة ورفعت إلى فيها تمرة لتأكلها فاستطعمتها ابنتاها، فشققت التمرة التي كانت تريدان تاكلها بينهما، فأعجبني شأنها فذكرت الذي صنعت لرسول اللّهج فقال: إن اللّه قد وجب لها الجنة وأعتقها من النار» زنى فقیر در حالى که دو دختر همراه داشت آمد من به او سه دانه خرما دادم، آن زن به یکى از دخترانش یک دانه خرما داد و یک دانه خرما را به دهان گرفت که خودش بخورد دخترانش آن خرما را خواستند، آن زن دانه خرمایى را که مى‏خواست بخورد میان دو دخترش دو نیم کرد و به هر یک نصفى داد، این عملش مرا پسند آمد و آن را براى پیامبر ذکر نمودم، پیامبر فرمود: خداوند با این عملش بهشت را براى او واجب و جهنم را از او دور ساخت.

محمد بن سلیمان گفته است: پسران نعمت اند و دختران نیکى هستند خداوند در مورد نعمت از انسان حساب مى‏گیرد و نیکى را پاداش مى‏دهد.

[۲۲] مسلم. [۲۳] صحیح الجامع الشیخ آلبانى/

قرآن و اکرام زنان‏

اسلام زنان را محترم قرار داده و از ناپسند دانستن دختران و غمگین شده هنگام ولادت دختران نهى کرده و این بدشگونى از سنت‏هاى دوران جاهلیت بوده است. خداوند متعال مى‏فرماید:

﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ ٥٨ يَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٥٩

[النحل: ۵۸-۵۹] .

و هنگامى که به آنان مژده تولد دختر داده مى‏شد صورتش سیاه رنگ مى‏گردید و مملو از خشم و غضب و اندوه مى‏شد از قوم و قبیله خود به خاطر این مژده بدى که به اوم داده مى‏شد خویشتن را پنهان مى‏کرد آیا این ننگ را بر خود بپذیرد و دختر را نگاه دارد و یا او را در زیر خاک زنده بگور سازد؟ هان چه قضاوت بدى که مى‏کردند!

این کار بر اثر ضعف ایمان و سستى یقین مى‏شود، زیرا آن‌ها به قسمت خداوند که بهره آن را دختر قرار داده راضى نیستند، عجب اینجاست که امروز نیز بعضى از مردان و زنان مسلمان از متولد شدن دختر ناراحت مى‏شوند و دوست دارند فرزند پسر داشته باشند گویا آن‌ها گفته خداوند را نشنیده‏اند که فرموده است:

﴿لِّلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ يَهَبُ لِمَن يَشَآءُ إِنَٰثٗا وَيَهَبُ لِمَن يَشَآءُ ٱلذُّكُورَ ٤٩ أَوۡ يُزَوِّجُهُمۡ ذُكۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ وَيَجۡعَلُ مَن يَشَآءُ عَقِيمًاۚ إِنَّهُۥ عَلِيمٞ قَدِيرٞ ٥٠ [الشورى: ۴۹ - ۵۰] .

«مالکیت و حاکمیت آسمان‌ها و زمین از آن خدا است هر چه بخواهد مى‏دهد و به هر که بخواهد دخترانى مى‏بخشد و به هر کس که بخواهد پسرانى عطا کند و یا آنکه هم پسران مى‏دهد و هم دختران و خدا هر که را بخواهد نازا مى‏کند او بس آگاه و توانا است».

خداوند ختران راهبه و بخشش نامیده است بنابر این شکر خداوند را باید بجا آورد وهبه الهى از هر چیز بیشتر شایسته پذیرفتن است.

واثلة بن اسقع مى‏گوید: دختران باید افتخار نمایند که خداوند اسم آن‌ها را قبل از اسم پسران ذکر کرده و فرموده است: «يهب لمن يشاء انثا ويهب لمن يشاء الذكور»[۲۴] مادر از همکارى و مساعدت دختر بیشتر استفاده مى‏کند تا از همکارى پسر، زیرا دختر به مادرش نزدیک‏تر است و در خانه بیشتر کمک مى‏کند.

از ابن عمرب روایت شده است که: مردى که داراى چند دختر بود نزد وى زندگى مى‏کرد آن مرد گفت کاش که دخترانم مى‏مردند، ابن عمرب خشمگین شد و گفت: آیا مگر تو روزى آن‌ها را مى‏دهى؟ امام ابن قیم جوزى؛ مى‏گوید: هیچ زن و شوهر از این چهار حالت خارج نیستند، یا فرزندشان دختر است و یا پسر، یا پسر و دختر و یا عقیم و نازا هستند، و در هر حال فرزند چه پسر و چه دختر، بخششى است از جانب خداوند که شاید انسان از بخشش خدا ابراز ناخشنودى کند. خداوند در قرآن ذکر دختر را مقدم بر ذکر پسر آورده است، چون در زمان جاهلیت زنان ارزشى نداشتند و دختران را زنده به گور مى‏شدند. بنابراین خداوند متعال اعلام داشت که دختران از دیدگاه شما موجودى بى‏ارزش محسوب مى‏شوند ولى از نظر من خیلى باارزش‏اند. و زنان را به صورت نکره ذکر کرده، تا نقص زن بودن با تقدم نام جبران شود و مردان را با کلمه معرفه ذکرنمود تا عدم ذکرشان در اول جبران گردد.

{نگاه کنید به تحفة المودود باحکام المولود ص ۲۱-۲۰} ابن قیم مى‏گوید خداوند در مورد زنان فرموده است:

﴿فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡ‍ٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا ١٩ [النساء: ۱۹] .

و اگر هم از آن‌ها کراهت داشتید چه بسا از چیزى بدتان بیاید و خداوند در آن خیر و خوبى فراوانى قرار بدهد.

و چنین است حال فرزند دختر اینگونه هستند، شاید خداوند خیر دنیا و آخرت را براى بنده‏اش در وجود فرزندان دختر قرار داده است، و چیزى که خداوند پسندیده و به بنده‏اش بخشیده است ناپسند دانستن‏آن نادرست است.

{تحفة المودود ص ۲۶} و شاید به همین خاطر است که پیامبرج از تبریک گفتن کسى که تازه ازدواج کرده با عبارت: «بالرفاه والبنين» (مبارک باد، خداوند به شما پسران خوبى بدهد)، نهى کرده است، زیرا در این جمله فقط دعا شده که خداوند پسر بدهد نه دختر، از حضرت حسنس روایت شده که عقیلس بن ابى طالب، با زنى از قبیله جشم ازدواج کرد، مردم نزد او آمده و او را با این جمله تبریک گفتند: «بالرفاء والبنين» (مبارک باد، خداوند به شما پسران خوبى بدهد)، عقیلس گفت اینطور نگویید زیرا پیامبر خداج این جمله را نهى کرده است، مردم گفتند ما چه بگوییم اى ابوزید؟ گفت: بگویید خداوند برایتان برکت بدهد، ما در زمان پیامبرج چنین دستور داده شدیم. به روایت احمد و غیره‏

[۲۴] الجامع لأحکام القرآن

کرامت زن مسلمان‏

زنان مسلمان در صدر اسلام افرادى را که در خطر بودند پناه مى‏دادند و اسیران را آزاد مى‏کردند که همه این‌ها بیانگر این است که زن مسلمان از نهایت احترام و عزت برخوردار بود، ام هانى بن ابى طالب دو تن از خویشاوندان شوهرش را که محکوم به مرگ بودند پناه داد، او مى‏گوید: در سال فتح مکه نزد پیامبرج رفتم دیدم که آنحضرتج مشغول غسل کردن است و فاطمه با لباسش او را مى‏پوشاند سلام کردم، پیامبر« گفت چه کسى است؟ گفتم من ام هانى دختر ابو طالب هستم، پیامبرج فرمود: خوش آمدى اى ام هانى! بعد از اینکه پیامبرج فارغ شد برخاست و در حالى که پارچه‏اى به خود پیچیده بود، هشت رکعت نماز خواند، چون نمازش را تمام کرد گفتم: اى پیامبر خدا! برادرم علىس مى‏خواهد مردى را که من پناه داده‏ام به قتل برساند، من بن هبیره را پناه داده‏ام، پیامبرج فرمود: کسى را که تو پناه داده‏اى ما نیز هم پناه دادیم.

ابوالعاص بن ربیع شوهر قبلى دختر پیامبر زینب را که هنوز مسلمان نشده بود و زینب به همین دلیل از او جدا شده بود، به اسارت در آمده بود ابوالعاص از زینب خواست که او را پناه بدهد، زینب به او وعده داد که کارى برایش بکند منتظر ماند تا پیامبرج با مسلمین نماز صبح را بخواند، آنگاه از در خانه‏اش که به مسجد باز مى‏شد با صداى بلند آواز داد که من ابوالعاص بن ربیع را پناه داده‏ام، پیامبرج فرمود: اى مردم! شما شنیدید زینب چه گفت؟ مردم گفتند بله، پیامبرج فرمود: سوگند به ذاتى که جانم در دست اوست من قبلا خبر نداشتم تا آلان که من و شما این کلمات را با هم شنیدیم، سپس ادامه داد که مسلمانان علیه دشمنان خود دست واحدى هستند، و ادنى‏ترین آن‌ها با دیگران برابر است، آنگاه به زینب چنین فرمود: ما نیز پذیرفتیم پناه کسى را که به تو پناه داده‏اى»

سپس وقتى پیامبرج به خانه‏اش وارد شد زینب پیش او رفت و از پیامبرج خواست تا اموال ابو العاص را که به غنیمت گرفته شده بود به وى بر گردانند و پیامبرج نیز چنین کرد، بعد ابو العاص به مکه برگشت و حقوق و دیونى که بر گردنش بود هر یک را به صاحبانش باز گرداند و سپس به مدینه بر گشت و مسلمان شد و پیامبرج همسرش زینب را دوباره به عقد او در آورد[۲۵] .

[۲۵] سیر اعلام النبلاء ج ۱ ص /۳۳۲ الاصابة۴۸/۷

حرمت قتل زنان در جنگ‏

دین اسلام، زن را چنان مورد اکرام قرار داده است که کشتن زنان و کودکان و پیرمردان را در جنگ حرام قرار داده است، مگر در صورتى که زنان و کودکان و پیرمردان به جنگ بر خیزند، آنگاه باید با آن‌ها جنگید.

از انس بن مالکس روایت شده که پیامبرج وقتى لشکرى را مى‏فرستاد به آن‌ها چنین توصیه مى‏کرد:

«انطلقوا بإسم اللّه، لا تقتلوا شيخا خافيا، ولا طفلا صغيرا ولا امرأة، ولا تغلوا، وضحوا غنائمكم وأصلحوا وأحسنوا إن اللّه يحب المحسنين»‏ «بروید به نام خدا، پیرمرد سالخورده کودک و زنان را قتل نکنید و خیانت نکنید و غنائم خود را جمع آورى کنید و اصلاح و نیکى کنید که خداوند کسانى را که نیکى مى‏کنند دوست دارد.

و از عبداللّه بن عمرب روایت شده است:

«وجدت امرأة مقتولة في بعض مغازي رسول اللّهج فنهى رسول اللّهج عن قتل النساء والصبيان و في رواية (فأنكر)».

{متفق علیه} «در یکى از جنگ‌هاى پیامبرج جسد زنى یافته شد، پیامبر با مشاهده آن از کشتن زنان و کودکان نهى فرمود. و در روایتى آمده است که کشته شدن آن زن را ناپسند دانست.»

وعن رباح بن الربيعس قال: كنا مع رسول اللّهج في غزوة فرأي الناس مجتمعين على شي‏ء فبعث رجلا فقال: انظر علام اجتمع هؤلاء؟ فجاء فقال: امرأة قتيل، فقال: «ما كانت هذه لتقتل قال: وعلى المقدمة خالد بن الوليد، قال: فبعث رجلا فقال: قل لخالد لا تقتلن امرأة ولا عسيفا»[۲۶] . «از رباح بن الربیعس روایت شده که گفت: ما، در جنگى همراه پیامبرج بودیم آنحضرت متوجه شد که مردم بر چیزى جمع شده‏اند کسى را فرستاد و گفت: نگاه کن آن‌ها چرا جمع شده‏اند؟ آن مرد برگشت و گفت: زنى کشته شده است، پیامبر« فرمود: نباید این زن کشته مى‏شد. خالد فرماندهى دسته مقدم جنگ را به عهده داشت پیامبر کسى را فرستاد و گفت: به خالد بگو: مبادا زن یا برده‏اى را قتل کنى.»

بدینجهت خاورشناس فرانسوى گفته است: تاریخ، هیچ کشورگشا و فاتحى مهربان‏تر از کشورگشایان مسلمان نشناخته است.

[۲۶] شیخ آلبانى / در الارواء این حدیث را حسن قرار داده است

اسلام و حفظ نام نیک زن‏

حفظ آبرو و نیک نامى زن چنان پیش خداوند مهم است که در این مورد قرآن آیه‌هایى نازل نموده که تا قیامت تلاوت مى‏شوند و در این آیات خداوند مردم را از تهمت زدن و پخش کردن شایع بد در مورد زن مسلمان بر حذر داشته است.

چنانکه فرموده است:

﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٤ [النور: ۴] .

«کسانى که به زنان پاکدامن نسبت زنا مى‏دهند، سپس چهار گواه نمى‏آورند، بدیشان هشتاد تازیانه بزنید و هرگز گواهى دادن آنان را نپذیرید و چنین کسانى فاسق مى‏باشند».

خداوند در این آیه سزاى کسى را که به زن مؤمن تهمت مى‏زند، هشتاد ضربه شلاق قرار داده، و نیز با نپذیرفتن شهادت تهمت زننده براى همیشه و توصیف او به فسق، سزایش را تشدید نموده است. خداوند تنها به این سزا بسنده نکرده، بلکه: چنین افرادى را که زنان پاکدامن را تهمت مى‏زنند تهدیدهاى شدیدترى نموده است:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ لُعِنُواْ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ٢٣ يَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَيۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٤ يَوۡمَئِذٖ يُوَفِّيهِمُ ٱللَّهُ دِينَهُمُ ٱلۡحَقَّ وَيَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ ٱلۡمُبِينُ ٢٥ [النور: ۲۳ - ۲۵] .

«کسانى که زنان پاکدامن و بیخبر از گناه مؤمن را به زنا متهم مى‏سازند در دنیا و آخرت از رحمت خدا دور و عذاب عظیمى دارند. در آن روزى که علیه آنان زبان ودست وپاى ایشان بر کارهائى که کرده‏اند گواهى مى‏دهند در آن روز خداوند جزاى واقعى آنان را بى‏کم و کاست بدیشان مى‏دهد و آکاه مى‏گردند که خداوند حق آشکار است».

و در قضیه افک خداوند، پاک دامنى عایشه را نازل کرد و فرمود:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ جَآءُو بِٱلۡإِفۡكِ عُصۡبَةٞ مِّنكُمۡۚ لَا تَحۡسَبُوهُ شَرّٗا لَّكُمۖ بَلۡ هُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۚ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُم مَّا ٱكۡتَسَبَ مِنَ ٱلۡإِثۡمِۚ وَٱلَّذِي تَوَلَّىٰ كِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٞ ١١ [النور:۱۱] .

«کسانى که این تهمت بزرگ را پرداخته و سر هم کرده‏اند، گروهى از خود شما هستند، اما گمان مبرید که این حادثه برایتان بد است بلکه این مسأله برایتان خوب است و هر کدام از آنان به گناه کارى که کرده است گرفتار مى‏آید و کسى که بخش عظیمى از آن را به عهده داشته است، عذاب بزرگ و مجازات سنگینى دارد».

وحى زن را کمک مى‏کند

خداوند متعال بوسیله وحى، ستمى را که در گذشته به زنان مى‏شده از آنان دور کرده و حقش را به او باز گردانده است. از حضرت عایشهب روایت شده است: بلند وباعظمت است خداوند که همه چیز را کامل شنید، گویا اکنون من سخن خوله دختر ثعلبه را مى‏شنوم و بعضى از کلماتش را نمى‏شنوم که پیش پیامبرج از همسرش شکایت مى‏کرد مى‏گفت: «اى پیامبر خداج شوهرم مالم را خورد، و جوانى ام را از بین برد، چندین فرزند از شکم من برایش متولد شد تا اینکه سن من بالا رفت و پیر شدم و دیگر بچه به دنیا نمى‏آورم، آنگاه شوهرم مرا بر خود حرام کرد!!! بار خدایا من به تو شکایت مى‏کنم». عایشه مى‏گوید دیرى نگذشت که جبرئیل این آیه را آورد:

﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ ١ [المجادلة: ۱] .

«خداوند گفتار آن زنى را شنید و پذیرفت که درباره شوهرش با تو بحث و مجادله مى‏کند و به خدا شکایت مى‏برد».

در تایید این زن نیک که پیش خداوند شکایت کرد و در مورد آنچه میان او و شوهرش اتفاق افتاده بود با پیامبرج مجادله نمود وحى نازل شد، خداوند بلا فاصله شکایت او را جواب داد؛ آرى زن مومن و مسلمان اینگونه است و هرگاه مشکلى برایش پیش بیاید نزد خداوند شکایت برد و فقط خداى یگانه را مى‏خواند و از کسى دیگر غیر از او کمک نمى‏جوید و نزد ساحران و فالگیرها نمى‏رود، آنطور که بعضى از زنان در این زمانه وقتى مشکلى پیش مى‏آید به قبور اولیاء پناه مى‏برند در حالى که اولیاء مرده‏اند و نمى‏شنوند و نمى‏توانند کارى را انجام دهند بلکه خود آن‌ها نیازمند دعاى خیر مى‏باشند، خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٢١ [النحل: ۲۰ - ۲۱] .

«آن کسانى را که به جز خدا به فریاد مى‏خوانند و پرستش مى‏نمایند آنان نمى‏توانند چیزى را بیافرینند و بلکه خودشان آفریده شده‏اند، مرده و بى‏جان‏اند و نمى‏دانند که چه وقت زنده و برانگیخته مى‏شوند».

کمک خواستن از غیر اللّه و مردگان یا افراد غایب شرک است که خداوند بر اثر آن اعمال نیک انسان را نابود مى‏کند.

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٠ [الجن: ۲۰] .

«بگو تنها پروردگارم را مى‏پرستم و کسى را انباز او نمى‏کنم».

﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٦٥ [الزمر: ۶۵] .

«اگر شرک ورزى، کردارت هیچ و نابود مى‏شود».

بعضى از زنان نزد ساحران و کاهنان و فالگیرها میروند که پیامبرج در مورد آن‌ها فرموده است: «من أتى كاهنا أو عارفا فصدقه بما يقول فقد كفر بما أنزل على محمد» «هر کس نزد کاهن و فالگیرى برود و او را از چیزى بپرسد نماز چهل روز او قبول نخواهد شد.» به روایت احمد. آلبانى این حدیث راصحیح قرار داده است.

و نیز فرموده است: «من أتى‏ عرافا، فسأله عن شي‏ء لم تقبل له صلوة أربعين ليلة» «هر کس پیش کاهن و فالگیرى بیاید و او را از چیزى بپرسد نماز چهل روز او قبول نخواهد شد.»

عمل به شیوه زنان نیکو

جبرئیل÷ در غار حراء نزد پیامبرج آمد و گفت: ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١ پیامبر خداج نزد خدیجه برگشت در حالى که بدنش مى‏لرزید و او را از ماجرا خبر کرد و گفت: من ترسیدم که مرا طورى نشود خدیجه گفت: سوگند به خدا که او تو را هرگز رسوا نخواهد کرد زیرا تو صله رحم را برقرار مى‏کنى و به بینوایان کمک مى‏نمایى و مهمانان را گرامى مى‏دارى و به یارى ستمدیدگان مى‏شتابى، آنگاه پیامبر را نزد ورقه بن نوفل برد، به او گفت پسر عمو به سخن‌هاى برادر زاده‏ات گوش بده، پیامبرج آنچه را دیده بود به اطلاع ورقه بن نوفل رساند، ورقه گفت: او همان رازدار بزرگ، جبرئیل بوده که بر موسى نازل مى‏شد کاش من در زمان رسالت تو زنده و تندرست مى‏بودم، کاش زنده مى‏ماندم وقتى تو را قومت از شهر بیرون مى‏کنند، پیامبرج فرمود: «مگر آن‌ها مرا بیرون خواهند کرد؟ ورقه گفت: بله، هیچ مردى به این رسالت که تو مبعوث شده‏اى نیامده، مگر اینکه قومش با او دشمنى کرده‏اند و اگر من در آن روز زنده باشم تو را به حق یارى خواهم کرد. بدینصورت خدیجهب پیامبرج را تشویق کرد که دعوت را ادامه دهد و به او دلدارى داد که خداوند تو را به خاطر صفات نیکویى از قبیل کمک کردن به بینوایان و یارى فقرا و اکرام مهمانان و کمک به مصیبت زدگان، هرگز رها نخواهد کرد.

ابن حجر مى‏گوید در این قصه فوایدى هست که عبارتند از:

(الف) مستحب است کسى را که برایش کار مهمى پیش آمده دلدارى داده و مشکل را براى او آسان جلوه داد.

(ب) مستحب است کسیکه برایش کار مهمى پیش آمده فردى را که به خیر خواهى او و صحت نظرش اعتماد دارد در جریان قرار دهد.

حتى اگر فرد مورد اعتماد زن باشد، همانگونه که پیامبرج با خدیجه مشوره کرد واین نشانگر اهمیت زن در اسلام است.

۲- در صلح حدیبیه وقتى پیامبرج از نوشتن عهد نامه فارغ شد به اصحابش فرمود برخیزید و قربانى هایتان را ذبح کنید و سپس سرهایتان را بتراشید، کسى بلند نشد تا اینکه پیامبرج سه بار تکرار کرد وقتى دید کسى بلند نمى‏شود نزد همسرش ام سلمهب برگشت و آنچه پیش آمده بود براى ام سلمه بیان کرد، ام سلمه به آنحضرت پیشنهاد کرد: بیرون برود بدون اینکه با کسى حرف بزند تا قربانى را ذبح نموده و سر خویش را بتراشید، پیامبرج نیز از جایگاه خود بیرون رفت و با کسى حرف نزد و قربانى‏اش را سر برید و فردى را خواست تا سرش را تیغ بزند، وقتى اصحاب دیدند همه بلند شدند و قربانى‏هاى خود را سر بریدند و شروع به تراشیدن سر یکدیگر نمودند طورى که بیننده خیال مى‏کرد با هم درگیر شدن و خونریزى براه انداخته‏اند.

{بخارى} این داستان دلیل روشنى است بر این موضوع که از زن نیکو و صالح در امور امت اسلامى مشوره گرفته مى‏شود و در مورد قضایاى مهم به رأى و نظرش عمل مى‏شود و نیز روایت مذکور بیانگر عقل کامل و نظر درست ام‏المؤمنین ام‏سلمه است زیرا پیامبرج به مشوره او عمل نمود و مشکل حل گردید.

از داستان خدیجه و ام‏سلمه و مشوره پیامبرج از آن‌ها چنین نتیجه مى‏گیریم که اسلام به مقام و منزلت زن احترام قایل است و ثابت مى‏شود که این روایت که عمرس فرموده است: «از زنان مشوره بگیرید اما بر خلاف مشوره آن‌ها عمل کنید» واقعیت ندارد، زیرا هرگز عمرس با روش پیامبرج و آیه قرآن که مى‏فرماید:

﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ [الشورى: ۳۸] مخالفت نمى‏ورزد.

احکام اسلام براى مرد و زن‏

مسلمان چه مرد یا زن، وقتى ادعاى پرستش و محبت خداوند را دارد و از اظهار ایمان به یگانگى پروردگار و تشرف به دین اسلام و رسالت پیامبرج احساس خشنودى مى‏کند و به خدا و اسلام و محمدج افتخار مى‏نماید، باید اعتماد کامل به تعالیم اسلامى داشته باشد زیرا تعالیم اسلام از جانب خداوند براى خوشبختى و سعادت انسان‌ها (زنان و مردان) در دنیا و آخرت آمده‏اند.

خداوند متعال فرموده است:

﴿إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٥١ [النور: ۵۱] .

«مؤمنان هنگامى که به سوى خدا و پیغمبرش فرا خوانده شوند تا میان آنان داورى کند، سخنشان تنها این است که مى‏گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم و رستگاران واقعى ایشانند».

بنابراین زن مسلمان باید به تعالیم اسلام که عزت و کرامت را براى او به ارمغان آورده است، اعتماد و یقین کامل داشته باشد و باور داشته باشد که تعالیم اسلامى در تمام زمینه‏هاى حقوق انسانى و اجتماعى، میان زن و مرد به عدالت و انصاف حکم نموده و طبق فطرت و طبیعت زن که خداوند آن را بهتر مى‏دانسته، مسیر او را در زندگى مشخص کرده است:

﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤ [الملك: ۱۴] .

«مگر کسى که مى‏آفریند نمى‏داند و حال این که او دقیق و باریک بین بس آگاهى است؟!»

و خداوند در آیه ۳۶ سوره احزاب موضع و جایگاه زن مسلمان را نسبت به دین چنین بیان داشته است:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا ٣٦ [الأحزاب: ۳۶] .

«هیچ مرد و زن مؤمنى، در کارى که خدا و پیغمبرش داورى کرده باشند اختیارى از خود در آن ندارند و هر کس هم از دستور خدا سرپیچى کند گرفتار گمراهى کاملا آشکارى مى‏گردد».

و خداوند کسانى را که با دستور خدا و پیامبرشج مخالفت مى‏کند از عذاب خود ترسانده و به آن تهدید نموده است:

﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ٦٣ [النور: ۶۳] .

«آنان که با فرمان او مخالفت مى‏کنند باید از این بترسند که بلائى گریبانگیرشان گردد یا اینکه عذاب دردناکى دچارشان شود».

وصیت یک زن به دخترش هنگام عروسى‏

زنى دخترش را به نکاح پادشاه حارث بن عمرو کندى در آورده بود و اکنون به دخترش که راهى خانه بخت بود چنین وصیت کرد:

«دخترم! اگر پند و اندرز به خاطر ادب یا نسب ترک داده مى‏شد من تو را به چیزى سفارش نمى‏کردم، اما پند و سفارش براى انسان عاقل تذکرى و براى نادان بیدارى است.

دخترم! اگر دخترى به خاطر ثروت پدرش از ازدواج و اختیار نمودن شوهر بى‌نیاز مى‏بود، من از همه بى‌نیازتر بودم، اما ما زن‌ها براى مردان آفریده شده‏ایم همچنانکه مردان براى ما آفریده شده‏اند.

دخترم! تو از وطن و سرزمین خود جدا مى‏شوى و از خانه و کاشانه‏اى که در آن مى‏زیسته‏اى بیرون رفته و وارد لانه‏اى مى‏شوى که با آن آشنایى ندارى و با همنشینى زندگى خواهى کرد که به آن انس نگرفته‏اى، او (شوهرت) وقتى همسر تو شده گویا پادشاه توست، و تو کنیز او هستى، اگر چنین کنى آنگاه او برده و غلامت خواهد شد و همواره این ده خصلت را بیاد داشته باش که ذخیره بزرگى برایت خواهند بود.

۱) قناعت داشته باش که راحتى قلب و آرامش خیال در قناعت است.

۲) حرف‌هاى شوهرت را به خوبى گوش کن و از او اطاعت کن، زیرا خشنودى پروردگار در همین است.

۳) همواره مواظب باش او تو را در زشتى نبیند بلکه تو را همواره زیبا ببیند و مبادا بوى بدى از تو به مشام شوهرت برسد.

۴) سرمه و آب از یادت نرود که سرمه بهترین چیز و آب بهترین و پاکیزه‏ترین خوشبویى است.

۵) غذاى شوهرت را سر وقت بده چون آتش گرسنگى زود شعله مى‏کشد.

۶) در هنگامى که شوهرت خواب است سعى کن که در خانه آرامش باشد، زیرا مزاحمت در خواب کسى خشم او را بر مى‏انگیزد.

۷) خانه و اموال شوهرت را حفاظت کن، زیرا حفظ مال نوعى خوش بختى است.

۸) به دام‏ها و فرزندان شوهرت رسیدگى کن، زیرا رسیدگى به این‌ها نوعى هوشیارى و زرنگى است.

۹) راز شوهرت را فاش مکن زیرا اگر رازش را فاش کنى از خیانتش در امان نخواهى بود.

۱۰) نافرمانى شوهرت را مکن، زیرا اگر از دستورش سرپیچى کنى از تو متنفر مى‏شود. و هر چه تو بیشتر احترام کنى او نیز بیشتر به تو احترام قایل مى‏شود. و هر چه که تو بیشتر توافق داشته باشى او نسبت به تو مهربان‏تر مى‏شود.

بدان که هیچگاه موفق نمى‏شوى تا خواسته شوهرت را بر خواسته خود ترجیح ندهى و خشنودى او را بر خشنودى خود ترجیح ندهى.»

شرط ولى براى نکاح‏

اسلام براى اکرام زن و براى آنکه آینده‏اش خوب شود موافقت ولى زن را در امر ازدواج شرط قرار داده است، زیرا ولى مصلحت زن را بهتر مى‏داند.

خداوند متعال فرموده است: ﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ [النور: ۳۳] . «مردان و زنان مجرد خود را به ازدواج یکدیگر در آورید».

۲- خداوند از قول پدر آن دو دختر که موسى بر سر چاه دیده بود مى‏گوید: ﴿إِنِّيٓ أُرِيدُ أَنۡ أُنكِحَكَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَيَّ هَٰتَيۡنِ [القصص: ۲۷] .

«من مى‏خواهم یکى از این دو دخترم را به ازدواج تو در آورم».

در این دو آیه، خداوند مردان را مورد خطاب قرار داده است واگر خطاب الهى بطرف زنان مى‏بود حتما تصریح مى‏شد، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ [النساء: ۳۴] . «مردان بر زنان سرپرستند».

و پیامبرج فرموده است: «لا نكاح إلا بولي والسلطان ولي من لا ولي له» «نکاح بدون اجازه و سرپرست صحیح نیست و هر کسى که سرپرستى‏ {صحیح رواه احمد} نداشته باشد پادشاه و حاکم سرپرست او شمرده مى‏شوند.»

و فرموده: «لا نكاح إلا بولي وشاهدي عدل» «نکاح بدون اجازه ولى و حضور دو گواه عادل درست نیست»[۲۷] .

صنعانى مى‏گوید: حدیث فوق دلالت مى‏کند که نکاح بدون اجازه ولى درست نیست زیرا اصل در نفى، نفى صحت است نه نفى کمال.

و پیامبرج فرموده است: «أيما امرأة نكحت بغيرن أذن وليها، فنكاحها باطل، فنكاحها باطل، فإذا دخل بها وجب المهر بما أستحل من فرجها، وأن أشتجروا فالسلطان ولي من لا ولي لها» «هر زنى بدون اجازه سرپرست و ولى خود ازدواج کند نکاحش باطل است، نکاحش باطل است، و اگر شوهرش با او همبسترى کرد پرداخت مهریه‏اش بر او واجب مى‏شود. و اگر در این مورد اختلاف کردند پادشاه ولى کسى است که ولى ندارد.»

و فرموده است: «لا تزوج المرأة المرأة ولا تزوج المرأة نفسها فإن الزانية هي اللتي تزوج نفسها»[۲۸] «زن نمى‏تواند زنى را به عقد کسى در آورد و نیز زن نمى‏تواند بدون اجازه ولى خود، خودش را به عقد کسى در بیاورد زیرا زن زناکار کسى است که خودش را به عقد کسى در مى‏آورد.»

وقتى پیامبرج موافقت ولى زن را براى ازدواج زن شرط قرار داده است، اهداف بزرگ و فواید زیادى را در نظر گرفته است که به مصلحت زن مى‏باشند:

شاه ولى اللّه دهلوى؛ در حجة الله البالغة گفته است:

«شرط قرار دادن ولى در نکاح زنان اهمیت به آنان است، و ازدواج خودسرانه زنان کار بدى است که منشاء کمبود حیاء و نیز تعدى بر اولیاء و عدم توجه و اهمیت دادن به آنان است.

همچنین باید نکاح با زنا فرق داشته باشد که فرق آن با آشکار نمودن و اعلان کردن آن است که باید اولیاء زن این کار را بکنند.»

به نظر من این حدیث پیامبرج مطالب فوق را تایید مى‏نماید: «فصل ما بين الحرام ضرب الدف، والصوت في النكاح» «فرق زناشویى نامشروع و زناشویى حلال این است که در ازدواج اسلامى خواندن و زدن دف است.»

این حدیث مى‏گوید که فرق حلال که ازدواج شرعى است با حرام که زنا مى‏باشد زدن دف توسط دختران کوچک براى اعلام نکاح است و همچنین سرود سالم که دختران مى‏خوانند. و از آنجا که زن در جامعه از تجربه کمترى برخوردار است و حالات مردان و امور پوشیده آنان را نمى‏داند، اگر خودسرانه اقدام به ازدواج کند از خطر فریب خوردن در امان نخواهد بود، زیرا زن به آسانى به ظاهرهاى فریبنده و براق فریب مى‏خورد، بدون اینکه به سر انجام کار فکر کند، بنا بر این، اجازه ولى براى نکاح شرط قرار داده شده است چون مردان داراى نظرى وسیع‏تر و آگاهى بیشترى هستند و تصمیم آن‌ها بر اساس واقعیت استوار است و نه بر اساس احساسات و عواطف.

چگونه مى‏توان گفت ولى در ازدواج نقشى نباید داشته باشد و اجازه او شرط نیست در صورتى که زن چه بخواهد و چه نخواهد در صورت اختلاف با شوهر نیاز به پادر میانى ولى دارد چنانکه در صورت از هم پاشى زندگى زناشویى آثار آن نیز بر ولى مترتب خواهد شد.

[۲۷] آلبانى در الارواء این حدیث را صحیح قرار داده است. [۲۸] حافظ در بلوغ المرام گفته است: راویان آن ثقه هستند و آلبانى جمله اول را صحیح قرار داده است و جمله دوم را موقوقف بر ابوهریره دانسته است

وظیفه ولى نسبت به زن‏

پیامبرج فرموده است: «إذا أتاكم من ترضون خلقه ودينه فزوجوه، إلا تفعلوه تكن فتنة في الأرض وفساد كبير» «هر گاه کسى پیش شما براى خواستگارى دخترتان آمد که اخلاق و دیندارى او مورد پسندتان بود، دخترتان را به ازدواج او در بیاورید و اگر چنین نکنید زمین را فتنه و فساد بزرگى خواهد گرفت.»

۱- ولى زن، باید از خداوند بترسد و او را به ازدواج شوهرى صالح در بیاورد و نباید زن را به ازدواج فردى بد اخلاق و کسى که در دینش ضعیف است در بیاورد یکى از بزرگان فرموده است: هر کسى دختر یا خواهر یا برادرزاده‏اش را به عقد و ازدواج فردى فاسق در بیاورد گویا خویشاوندى او را قطع نموده است.

و مردى به حضرت امام حسنس گفت: افراد زیادى به خواستگارى دخترم آمده‏اند، دخترم را به ازدواج کدام یک از آن‌ها در بیاوردم؟

حسنس فرمود: به کسى که بیشتر از خدا بترسد، زیرا چنین فردى اگر دخترت را بپسندد او را مورد نوازش قرار مى‏دهد و اگر دخترت مورد پسندش نباشد بر او ظلم نخواهد کرد.

۲- شیخ الاسلام ابن تیمیه/ گفته است: اگر دختر، مردى را پسندید که در سطح او بود بر ولیش که پدر یا برادر یا عمویش باشد واجب است که دختر را به نکاح همان مرد در بیاورد، اگر ولى از ازدواج دادن او سر باز بزند، ولى دیگرى که نسب دورترى با زن دارد اقدام به این کار کند. و یا اینکه حاکم این کار را بکند و همه علماء بر این کار اتفاق نظر دارند. بنابر این ولى نمى‏تواند زن را مجبور به ازدواج با کسى بکند که مورد پسند زن نباشد و نیز به اتفاق علماء ولى نمى‏تواند مانع ازدواج زن با کسى باشد که مورد پسند زن و هم‏کفو اوست.

زیرا فقط اهل جاهلیت و ظالمان، زنان تحت تکفل خود را طبق اغراض و اهداف مشخص خود، بدون اینکه مصلحت زن را در نظر بگیرند به ازدواج با افرادى که زنان نمى‏پسندیدند مجبور مى‏کردند و آن‌ها را از ازدواج با افرادى که از نظر شخصیتى با زن برابر و مورد پسند او بود باز مى‏داشتند و این عمل را خدا و پیامبرش حرام قرار داده و مسلمین به نامشروع بودن این کار اتفاق نظر دارند.

خداوند بر اولیاى زنان واجب گردانیده تا در امر ازدواج به مصلحت زنان بیاندیشند نه به مصالح خود؛ زیرا زن امانتى است در دست ولى خود که خداوند در مورد امانت فرموده است:

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَكَمۡتُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡكُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ [النساء: ۵۸] .

«بى‏گمان خداوند به شما دستور مى‏دهد که امانت‏ها را به صاحبان آن برسانید، و هنگامى که در میان مردم به داورى نشستید دادگرانه داورى کنید».

حتى اگر فردى از دیدگاه مسلمانان، صالح و نیکو باشد مى‏توان به او پیشنهاد کرد که با دخترش یا خواهرش ازدواج کند همانگونه که حضرت عمر بن الخطابس به حضرت عثمانس پیشنهاد کرد تا با دخترش حفصهب‏ ازدواج نماید، سپس به حضرت ابوبکرس پیشنهاد کرد تا اینکه پیامبرج حفصه را خواستگارى نمود و با او ازدواج کرد.

۳- همچنین جایز است که زن به مرد صالح و نیکو کار پیشنهاد ازدواج بدهد به ویژه اگر زن ولى و سرپرستى نداشته باشد، خدیجه بنت خویلد قبل از بعثت به پیامبرج پیشنهاد ازدواج داد و او بهترین همسرى بود که پیامبرج را پناه داد و با جان و مالش به او کمک نمود و هیچ کس این کار خدیجه را عیب نگرفت، در صورتى که بزرگان و اشراف قریش قبلا به خواستگارى او آمده بودند و او همه را رد نموده بود.

خنساء این شیرزن مسلمان‏

خنساء برادرش صخر را در دوران جاهلیت از دست داد، او به علت از دست دادن برادرش بشدت غمگین شد و در مورد فقدان برادرش شعر مى‏سرایید اما بعد از سپرى شدن عصر جاهلیت و ظهور اسلام، خنساء، اسلام را پذیرفت و خداوند به او چهار فرزند داد، فرزندانش وقتى مى‏خواستند براى جهاد قادسیه بیرون بروند آن زن فرزندانش را چنین وصیت نمود: فرزندانم شما به میل خود مسلمان شده‏اید و با اختیار خود هجرت کردید، سوگند به خداوندى که معبودى جز او نیست، شما فرزندان یک مرد هستید همچنانکه فرزند یک مادر هستید، من دامان شرافت شما را لکه دار ننموده و نسبتان را تغییر نداده‏ام و بدانید که سراى آخرت از دنیاى فانى بهتر است : صبر کنید و همدیگر را به صبر سفارش کنید،، و از خدا بترسید تا پیروز شوید وقتى دیدید که جنگ به شدت شروع شد و آتش آن مشتعل گردید وارد معرکه شوید و به مرکز جنگ و مبارزه حضور بهم رسانید با بدست آوردن غنیمت و کرامت در سراى همیشگى و نعمت بهشت بهره‏مند خواهید شد و هنگامى که جنگ چون شیر غرانى دندان‌هایش را نمایان کرد بر آن حمله‏ور شوید و با دشمنان بجنگید، چنانکه آن‌ها طبق وصیت مادر وارد معرکه شده یکى پس از دیگرى کشته شدند و هنگامى که به مادرشان، (خنساء) خبر شهادت فرزندانش را رسانیدند گفت: سپاس خداوندى را که با شهادت فرزندانم مرا شرافت و افتخار داد و از خداوند امیدوارم که من و آن‌ها را در بهشت بهم برساند. و چیزى بیش از این نگفت.

ببینیم رفتار خنساء قبل از اسلام و بعد از اسلام چقدر فرق کرده است، و اسلام زن را چقدر مورد تکریم قرار داده است.

زن در سرزمین‌هاى کفر

اگر نگاهى به وضع زن در سرزمین‌هایى که به گمان خود پیشرفته و متمدن هستند بیافکنیم مى‏بینیم، وضعیت زنان بسیار اسف بار و بحرانى است، توهین و ذلت، فساد و بى‏بند و بارى، سنگدلى و استفاده بیرحمانه از زنان که به فجیع‏ترین وضع از وجود آن‌ها براى تامین اهداف خود استفاده مى‏کنند و این امر را فقط افرادى مى‏پذیرند، که از سلامت فطرت برخوردار نیستند و سرشت و خوى آن‌ها فاسد و زشت گردیده است.

تا سال ۱۸۰۵ م قانونى در انگلیس به مرد اجازه مى‏داد تا زنش را به فروش برساند!!!

مجله حضارة الاسلام سال دوم ص ۱۰۷۸ نوشته است: «در سال گذشته مرد ایتالیایى زنش را به صورت قسطى فروخت و هنگامى که مشترى از پرداخت اقساط سر باز زد فروشنده و شوهر اولى زن، خریدار را به قتل رساند.

استاد محمد رشید رضا؛ مى‏گوید: عجیب‏ترین چیزى که بعضى از روزنامه‏هاى انگلیسى آن را نوشته‏اند این است که به گفته بعضى از روزنامه‏ها هنوز در مناطق روستایى انگلیس افرادى یافت مى‏شوند که زنانشان را به قیمت خیلى ارزان مثلا ۳۰ شلینگ مى‏فروشند و بعضى از روزنامه‏ها اسامى این افراد را نوشته بودند.

۴- اما در آمریکا که خود را در رأس جهان متمدن غرب مى‏داند زنان به بحران و انحطاط اخلاقى و اجتماعى گرفتارند و خانواده‏ها خیلى زود از هم فرو مى‏پاشند. دکتر مصطفى سباعى مى‏گوید: وضع اجتماعى طورى شده که وقتى دختر به سن هیجده سالگى مى‏رسد بیرحمانه او را از خانه بیرون مى‏کنند تا براى بدست آوردن لقمه‏اى نان تلاش کند. و اگر مقررات طورى باشند که دختر مجبور باشد بعد از سن هیجده سالگى در خانه مادر و پدرش بماند نه تنها باید کرایه اتاق و پول غذا و هزینه شستن لباس خود را بپردازد بلکه مبلغ مشخصى را جهت تماس‏هاى تلفنى خود به مادر و پدرش مى‏پردازد.

{ن ک المرأة بین الفقه القانون ص ۳۰۰} و تاکنون نیز در تمام سرزمین‌هاى کفر این رسم وجود دارد فرزند من که در فرانسه مقیم است به من گفته است که تاکنون چنین است.

۴- شیوع روسپیگرى و انتشار زنا و لواطت و کثرت بچه‏هاى بى‌سرپرست و بالا رفتن آمارهاى طلاق و جدایى، بوجود آمدن بیمارى‏هاى تناسلى و هلاکت‌بار بویژه بیمارى ایدز که تا کنون علاجى براى آن پیدا نشده است، از جمله ارمغان‌هاى تمدن غرب بحساب مى‏آیند.

بلکه زن غربى به حدى از بى‌بند و بارى و فساد اخلاقى و ذلت رسیده که هیچ عاقلى نمى‏تواند تصور بکند.

دکتر نور الدین عتر مى‏گوید: یکى از دوستانم که درس تخصص خود را در آمریکا به پایان رسانده بود به من گفت: در میان آمریکایى‏ها، اقوامى هستند که زنان خود را با یکدیگر عوض کنند و زن هر یک نزد مرد دیگر تا مدت معینى باقى مى‏ماند بعد از اینکه مدت تمام شود، امانت خود را باز مى‏گیرد.

فردى که از فرانسه آمده بود از عاریه دادن زنان در آنجا نیز سخن مى‏گفت.

از اینرو زن مسلمان باید بداند که او از احترام زیادى برخوردار است و نباید فریب تمدن منحرف و شعارهاى برابرى زن و مرد را بخورد، زیرا تمدنى که دم از برابرى زن و مرد مى‏زند در واقع مى‏خواهد انسان از زن عروسکى متحرک یا حیوانى عریان بسازد.

دختر جوان آمریکایى که تازه مسلمان شده است‏

اسلام تنها راه نجات و رهایى بشریت است.

«لیامیلا» دختر بیست و هشت ساله آمریکائى و دانشجوى جامعه‏شناسى در دانشگاه نیوورى کلمبیا که مسلمان شده و اسمش را از لیامیلا به هاجر تغییر داده است، مى‏گوید:

«دو سال پیش من با جدیت تمام به بررسى دقیق و عمیق اسلام پرداختم و به دنبال حقیقتى مى‏گشتم که در فرهنگ مادى گراى آمریکا آن را نمى‏یافتم.» بعد از دو سال بررسى و پژوهش، لیامیلا اعلام کرد که مسلمان شده و اسمش را به هاجر تغییر داده است. در این مورد مى‏گوید: کلمه «هاجر» به اسلام ارتباط دارد من هاجر را دوست دارم.

هاجر مى‏گوید: از دیرباز سؤالاتى در مورد جهان هستى و زندگى در ذهنم دور مى‏زد و پژوهش و تفکر براى پاسخ این پرسش‌هاى فلسفى مرا خسته کرده بود، اما در میان فرهنگ مادى گراى آمریکا، پاسخ واضح و قانع کننده‏اى براى این پرسش‌ها نمى‏یافتم، از اسلام مى‏شنیدم اما تصور من از اسلام پیچیده و نادرست بود، شنیدم که اسلام میان مرد و زن فرق مى‏گذارد، اسلام دین سختى و سنگدلى است و از حقیقت آن چیزى نمى‏دانستم تا اینکه صفاى اسلام و معنویت دین اسلام را حس نموده و شروع به بررسى و پژوهش در اسلام نمودم.

تحقیق در این مورد ابتدا بسیار مشکل بود چون کتاب‌هاى مورد اعتمادى در مورد اسلام به زبان انگلیسى وجود نداشت، اما احساس مى‏کردم که اسلام را دوست دارم زیرا دین عدل و انصاف است و به فرد، آزادى مى‏دهد و مسئولیت‌هاى او را بدو محول مى‏نماید و همچنان به مرور زمان فهم و درک من از اسلام بیشتر مى‏شد تا اینکه خداوند مرا به دین اسلام هدایت نمود.

هاجر به اسلام دعوت مى‏دهد

از زمانى که هاجر اسلام آورده همواره با جدیت و نشاط براى نشر اسلام فعالیت مى‏کند او مى‏داند که رسالتش قدم برداشتن در راه شناسائى اسلام به ملتش مى‏باشد که نسبت به حقیقت اسلام ناآگاه مانده‏اند، زیرا دشمنان کینه‏توز اسلام چهره‏اى غیر واقعى از اسلام ترسیم نموده‏اند که به سبب آن جامعه آمریکایى از درک حقیقت اسلام ناآگاه مانده است.

اسلام در زندگى هاجر را تغییر چشم‏گیرى پدید آورد، او قبلا همچون سائر دختران آمریکایى زندگى را با بى‏بند و بارى و بدون هدف سپرى مى‏کرد، اکنون دیگر او به مبادى و اصول اسلام پایبند و ملتزم است، چنانکه مى‏گوید: بالاترین هدف من این است که در راه اسلام جهاد کنم، و با نظام سرمایه دارى و طغیان و شر مبارزه نمایم، زیرا من به این نتیجه رسیده‏ام که اسلام تنها راه نجات انسانیت از خطر جنگ‌ها و گرسنگى‏ها و نابودى است. و هنگامى که از هاجر پرسیده شد که چرا اسلام تنها راه نجات انسانیت است؟ گفت: اسلام تنها دینى است که راه حل‏هاى مناسبى براى مشکلات اجتماعى و سیاسى معاصر ارایه مى‏دهد، اسلام نظامى فراگیر است که مطالبات روح و نیازهاى جسد را بدون اینکه در هیچ کدام خللى ایجاد شود همزمان برآورده مى‏کند من پاسخ قانع کننده‏اى براى سوالات ذهنى و فلسفى خود که خواب را از چشمانم ربوده بود دین اسلام را یافتم.

هاجر وقتى که از اسلام صحبت مى‏کند سخنش را درک مى‏نماید و احساس مى‏کند که حقیقت را مى‏گوید و گاهى عبارات اسلام را به زبان عربى بر زبان مى‏آورد، اما به هر حال او خوب مى‏داند که اسلام نظامى همه جانبه و فراگیر براى زندگى است و تنها دین عبادت نیست که با بقیه ابعاد زندگى کارى نداشته باشد.

جهاد از دیدگاه هاجر مهم‏ترین اصل اسلامى است و مهم‏ترین چیزى است که مسلمین در عصر حاضر بدان نیازمند هستند و از زمانى که هاجر مسلمان شده روش زندگى خود را تغییر داده است، اکنون لباس اسلامى مى‏پوشد و نمازهاى پنجگانه را سر وقت بجا مى‏آورد او تلاش‌هاى فراوانى براى حفظ آیات قرآنى نموده است تا بتواند نمازش را بهتر بخواند طبیعى است که او با مشکلات فراوانى از طرف دوستان و خانواده‏اش مواجه شده است، اما هاجر مسلمان مى‏گوید: تحمل مشکلات در راه عقیده‏ام برایم لذت بخش است و شایسته است تمام زنان و مردان مسلمان چنین باشند و در تاریخ گذشته اسلام مردان و زنان زیادى در راه اسلام شکنجه شده‏اند، اما آن‌ها از دینشان برنگشته‏اند و براى من، اسلام از همه چیز مهم‏تر است.

فعالیت‏هاى هاجر فقط در امور دینى خلاصه و منحصر نیست، بلکه او یک فعال سیاسى هم است و به حقوق ملت مسلمان فلسطینى باور دارد، بنابراین او در مورد ظلمى که بر ملت فلسطین اعمال شده سخنرانى مى‏نماید.

در حقیقت، هاجر پدیده‏اى بى‏نظیر است: دختر جوان آمریکایى سفید پوست، به دعوتگرى مسلمان تبدیل شده است که از قضایاى ملت اسلام در جامعه‏اى دفاع مى‏کند که آن جامعه حاضر به شنیدن این چنین مطالبى نیست، اما هاجر خسته نمى‏شود و همچنان ادامه مى‏دهد. پیام او به همه ملل اسلامى بویژه ملت عرب این است که: شما روزى مشعل راه بشریت بودید پس در برابر اسرائیل و هم پیمانانش که سرزمین مقدستان را غصب نموده و با شما مى‏جنگند ضعیف و ناتوان نباشید.

خلیفه زن ناتوان را نجات مى‏دهد

هنگامى که پادشاه روم وارد سرزمین‌هاى اسلامى شد، مردان را شهید و زنان و کودکان را اسیر کرد، و مسلمانانى که زنده به دست او مى‏افتادند چشم‌هایشان را در مى‏آورد و گوش و بینى آن‌ها را مى‏برید.

به معتصم خلیفه وقت مسلمین خبر رسید که، زنى هاشمى به دست رومى‏ها اسیر شده، فریاد زده است: «وامعتصماه»، معتصم به دادم برس. وقتى این جریان را براى معتصم بازگو کردند بلافاصله از تختش بلند شد و فریاد زن را جواب داد که «لبیک، لبیک» و بلافاصله برخاست و در قصرش فریاد زد: که حرکت کنید، سپس بر مرکب خود سوار شد، سبدى به همراه داشت که در آن توشه راه خود را گذاشته بود، عبدالرحمن بن اسحاق قاضى بغداد و شعبه بن سهل را با ۳۲۸ نفر مرد عادل فرا خواند و آن‌ها را گواه گرفت که او تمام دارایى خود را سه قسمت مى‏نماید یک سوم، مال فرزندانش خواهد بود و یک سوم در راه خدا وقف مى‏باشد و یک سوم از غلامانش خواهد بود، سپس همراه گروهى از فرماندهان جنگى حرکت کرد و در قسمت مغربى رود دجله اردو زد، نهایتا پس از مدتى جنگ و مبارزه با رومیان، بر آن‌ها پیروز گشت و روم را شکست داد.

از این داستان مى‏توان به اهمیت مقام زن و بزرگداشت آن در اسلام پى برد مى‏بینیم که خلیفه معتصم همراه ارتش خود براى نجات زنى که دست رومى‏ها اسیر شده و فریاد برآورده که او را کمک کنند حرکت مى‏کند و نداى آن زن را لبیک مى‏گوید و براى رهاى‏اش خودش و لشکریانش براى جنگ با کفار آماده مى‏شوند تا اینکه مى‏جنگد و زن مظلوم را کمک مى‏نماید، که این خود بیانگر غیرت مسلمین و دفاع آن‌ها از زنان است.

اهميت تربيت زنان
من لي بتربية النساء فإنها
في الشرق علة ذلك الأخفاق
آیا کسى پیدا مى‏شود که زنان را بخوبى تربیت نماید، زیرا تربیت نادرست زنان، علت عدم موفقیت در شرق است.
الإم مدرسة إذا أعددتها
أعددت شعبا طيب الأعراق
مادر مدرسه‏اى است که اگر آن را آماده کردى گویا نسل پاک نهادى ساخته و آماده نمودى. الأم روض أن تعهده الحيا
بالرى أوراق أيما أيراق
‏مادر باغى است که اگر او را باران حیاء سیراب کند بسیار خوب شکوفه خواهد کرد. الأم أستادُ الأستاذة الأولى
شغلت مأثرهم مرى الأفاق
مادر اولین استادى است که کارهاى نیکویشان جهان را در بر گرفته است. أنا لا أقول دعوا النساء موافرا
بين الرجال يجلس في الأسواق
من نمى‏گویم زنان را بى‏حجاب رها کنید تا در میان مردان در بازارها بنشینند. يدرجن حيث اردن لامن وازع
يحذرن رقبته ولامن واقي
یا اینکه هر جا که دلشان مى‏خواهد بروند، بدون اینکه مراقبى داشته باشند و یا از کسى هراسى داشته باشند.
يفعلن أفعال الرجال لواهيا
عن واجبات نواعس الأحداة
و با غفلت کارهاى مردان را انجام بدهند و از وظیفه خود چشم بپوشند.
في دورهن شئونهن كثيرة
كشئون رب السيف والمزارق
زنان در خانه هایشان کارهاى زیادى دارند که همانند کارهاى صاحب شمشیر و فرمانده جنگى مهم است.
كلا ولا أدعوكم إن تسرفوا
في الحجب والتضييق والأرهاق
نه هرگز از شما نمى‏خواهم که در حجاب زیاده روى کنید و بیش از حد بر زنان ظلم نموده و سخت‏گیرى کنید.
تتشكل الأزمان في أدوارها
دولا وهن على الجمود بواقي
ادوار زمانه همچنان مى‏گذرد اما باز هم آن‌ها همچنان بر جمود باقى مانده‏اند.
فتوسطوا في الحالتين وانصفوا
فالشرّ في التقييد والأطلاق
از میان دو راه، راه میانه را برگزینید و انصاف کنید زیرا شر، در سخت‏گیرى بیش از حد و رها کردن بیش از حد است.
ربوا البنات على الفضيلة إنها
في الموقفين لهن خير وثاق
دختران را بر خوبى تربیت کنید که برایشان بهترین چیز است.
وعليكم إن تستبين بناتكم
نور الهدى وعلى الحيا الباقي
و باید دخترانتان از نور هدایت بهره‏مند شوند و بر حیاى خویش باقى بمانند.