اندیشههای اسلامی در پرتو کتاب و سنت
بهشت و دوزخ
تأليف:
دکتر عمر سلیمان اشقر
ترجمه:
گروه فرهنگی انتشارات حرمین
سپاس الله متعال را که بهشت و بهشتیان و دوزخ و دوزخیان را آفرید؛ بهشت را سرای دوستان و دوزخ را سرای دشمنان خود قرار داد. درود و سلام بر خاتم پیامبرانش و بهترین آفریدگانش که او را به عنوان دعوتگر به سوی بهشت و مژدهرسان نعمتهای آن و هشداردهنده به دوزخ و بیمدهنده از عذابهای آن فرستاد.
درود و سلام بر اهل و یاران پیامبر ص و پیروانشان که برای خدمت به اسلام و گسترش آن، ابزار لازم را تدارک دیده و کمر همت بستهاند؛ پیوسته به یاد الله هستند؛ شبها را با نماز و استغفار به صبح میرسانند و با خدای خود به مناجات میپردازند، قران تلاوت میکنند و با تحمل تشنگی و گرسنگی، روزها را روزه میگیرند تا بدین ترتیب خود را به الله متعال نزدیک کنند. چون میدانستند که مژده و هشدار الله متعال حقیقی و جدی است و ورود به بهشت رهایی از دوزخ، بدون آمادگی کامل و تلاش فراوان آسان و شدنی نیست؛ باید ناملایمات را پذیرا شد و بر خوشیها پشت کرد.
اینک بخش سوم از سلسله مباحث روز رستاخیز ارائه میشود. این بخش، بررسی بهشت و دوزخ و حاوی دو باب است:
باب اول: درمورد دوزخ است که یک مقدمه و ده بخش را در بر میگیرد.
مقدمه به شناسایی دوزخ اختصاص داده شده است.
در بخش اول، دیدگاه اهل سنت و جماعت دربارهی آفریده شدن بهشت و دوزخ، بیان شده است و دیدگاه فرقههای مخالف با دیدگاه اهل سنت، مورد نقد قرار گرفته است.
بخش دوم: درمورد نگهبانان دوزخ، فرشتگانی که امور دوزخ را اداره میکنند و تعداد و توانمندی آنها میباشد.
بخش سوم: دربارهی ویژگیهای دوزخ، محل آن، وسعت، درکات، دروازهها، سوخت، شدت حرارت، سخن گفتن و نحوه آفریدن و تاثیر آن بر دنیا و اهل آن است.
بخش چهارم: سخنی است در مورد اینکه دوزخ جاودان و فناناپذیر است و به نفی دیدگاه کسانی پرداخته میشود؛ که آنرا فانی و تمام شدنی میدانند.
بخش پنجم: دربارهی اهل دوزخ و تقسیم آنان به دو گروه میباشد؛ گروه اول: آنانکه برای همیشه در دوزخ میمانند «کفار و مشرکین» و گروه دوم کسانی هستند که برای همیشه در دوزخ نمیمانند« مؤمنان گنهکار». دربارهی هردو گروه صحبت شده است و ما چکیدهای از گناهان آنان را که به موجب آن سزاوار دوزخ شدهاند، نیز مطرح نمودهایم.
بخش ششم: دربارهی فراوانی دوزخیان است؛ در این بخش از آیات و روایاتی که پیرامون فزونی هلاک شوندگان و اندک بودن نجات یافتگان و حکمت آن وارد شدهاند، سخن به میان میآید. علاوه بر آن، این بخش مشتمل بر آیات و احادیثی در مورد فراوانی زنان در دوزخ و دلیل آن، میباشد.
بخش هفتم: دربارهی بزرگی جسم دوزخیان سخن به میان آمده است.
بخش هشتم: به نوع نوشیدنی و خوراک دوزخیان اختصاص دارد.
بخش نهم: فصلی طولانی است که دربارهی عذاب دوزخیان و تفاوت عذاب آنها با یکدیگر، در مواردی همچون: سوختن، کشاندن بر روی زمین، سیاه کردن صورت، داغ کردن پوست بدن، آویزان شدن رودهها و رساندن آتش دوزخ به دلها، سخن به میان آمده است.
بخش دهم و آخرین بخش، بیان و توضیح راههای نجات مؤمن از عذاب است.
باب دوم دربارهی بهشت است و هفت بخش و یک مقدمه را در بر میگیرد.
مقدمهی آن به شناسایی بهشت اختصاص دارد.
بخش اول که دربارهی ورود به بهشت است، صحنه و چگونگی ورود مؤمنان به بهشت، شفاعت رسول الله ص برای ورود آنان را توضیح میدهد و دربارهی نخستین مومن و ویژگیهای هفتاد هزار نفری که بدون محاسبه وارد بهشت میشوند، نیز مطالبی تقدیم خوانندگان گردیده است.
پیشی گرفتن مهاجران فقیر از مهاجران ثروتمند برای رفتن به بهشت، نیز از موضوعات این بخش میباشد. همچنین بحث مفصلی پیرامون نجات مؤمنان گنهکار از دوزخ و ورود به بهشت به وسیلهی شفاعت شفاعت کنندگان و رحم ارحم الراحمین، به میان آمده است.
دیدگاه اهل سنت دربارهی شفاعت و رد دیدگاه مخالفان آن را توضیح داده و با ذکر دو موضوع، مباحث این بخش را به پایان رساندهام: موضوع نخست، دربارهی آخرین کسی است که وارد بهشت میشود و موضوع دوم دربارهی کسانی است که از رستاخیز وارد بهشت میشوند.
بخش دوم به دلایلی پیرامون اینکه بهشت و اهل آن جاودانه اند و نفی دلایل کسانی که آنها را فانی میدانند، پرداخته شده است.
بخش سوم دربارهی ویژگیهای بهشت، بزرگی نعمتها، دروازهها، درجات، خاک، نهرها، چشمهها، ساختمانها، روشنایی، عطر، درختان، میوهها و گلهای بهشت سخن به میان آمده است.
بخش چهارم شامل موارد زیر است: بهشتیان و اعمالی که بهوسیله آن سزاوار بهشت میشوند، چگونگی دستیابی بهشتیان به نصیب اهل دوزخ در بهشت، ضعیفان در بهشت از ثروتمندان بیشترند، مردان بهشت بیش از زنان هستند و اینکه کودکان خانوادههای مسلمان و مشرک، در بهشت هستند. از جمله مباحث این بخش، اشارهای است به سرداران سالمندان، جوانان و زنان اهل بهشت، عشره مبشره و نام کسانی که به بهشتی بودن آنها تصریح شده است. در پایان این این بخش آمده است که بهشت بهای عمل انسانها نیست، یعنی اعمال انسانها دلیل ورودشان به بهشت نیست بلکه رسیدن به بهشت فقط از رحمت و عنایت الله متعال است.
بخش پنجم دربارهی ویژگیهای بهشتیان و نعمتهای آنهاست.
طولانیترین بخش این باب، بخش ششم است. این بخش را به سخنانی پیرامون نعمتهای بهشتیان اختصاص دادهام و به توضیح بهتر بودن نعمتهای بهشت نسبت به نعمتهای دنیا پرداختهام.
در این بخش همچنین به همسران بهشتیان از میان همسران دنیا و حوریان، پرداخته شده است.
در لابهلای بخش ششم، پیرامون بزرگترین نعمتی که در بهشت به مومنان داده میشود، یعنی «خشنودی الله عزوجل و نگاه کردن به ذات یگانهی او»، و اینکه از جمله نعمت های دار نعیم، تسبیح، تقدیس و تجلیل الله متعال است، بحث به میان آوردهام.
بخش هفتم و آخرین بخش، به مباحثی پیرامون جدال میان دوزخ و بهشت و داوری الله متعال میان آندو اختصاص دارد.
از الله متعال توفیق عمل و دوری از آتش دوزخ را آرزومندم و خواهان آن هستم که به لطف و کرم خود ما را به بهشت برین برساند، بیگمان او نزدیک و پذیرای درخواست بندگان است
وصلی الله وسلم علی عبده ورسوله محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
دکتر: عمر سلیمان الاشقر
دوزخ سرایی است که الله متعال آن را برای کافران آماده کرده است؛ یعنی کسانی که از شریعت او روگردان شدند و پیامبرانش را انکار کردند. دوزخ عذابی است از جانب الله متعال که دشمنانش را در آن عذاب میدهد و زندانی است که مجرمان را در آن حبس میکند. در واقع ورود به دوزخ، رسوایی و زیانی بزرگ است؛ بطوریکه که رسوایی و زیانی بزرگتر از آن وجود ندارد.
﴿رَبَّنَآ إِنَّكَ مَن تُدۡخِلِ ٱلنَّارَ فَقَدۡ أَخۡزَيۡتَهُۥۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ١٩٢﴾ [آلعمران: ۱۹۲].
«پروردگارا! بیگمان تو هرکس را به آتش اندازی، خوار و زبونش میکنی و ستمکاران یاورانی ندارند».
﴿أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّهُۥ مَن يُحَادِدِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَأَنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدٗا فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡخِزۡيُ ٱلۡعَظِيمُ ٦٣﴾ [التوبة: ۶۳].
«آیا نمیدانستند که هرکس با الله و فرستادهاش دشمنی کند، سزای او آتش دوزخ است و جاودانه در آن میماند؟ این رسوایی و خواری بزرگی است».
﴿إِنَّ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَأَهۡلِيهِمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُ ١٥﴾ [الزمر: ۱۵].
«زیانکاران واقعی کسانی هستند که به خود و وابستگان خود در روز رستاخیز زیان رساندند. هان ! زیان آشکار همین است».
آری، دوزخ چنین است که بیان گردید و چگونه چنین نباشد؟ حال آنکه در آن عذاب، سختیها و غم و اندوهی است که قلم و زبان از بیان آن ناتوانند؛ علاوه بر این، دوزخ همیشگی است و دوزخیان برای همیشه در آن میمانند. اینجاست که الله متعال در سرزنش جایگاه دوزخیان فرموده است:
﴿إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا ٦٦﴾ [الفرقان: ۶۶].
«بیگمان دوزخ بدترین جایگاه است».
﴿وَإِنَّ لِلطَّٰغِينَ لَشَرَّ مََٔابٖ ٥٥ جَهَنَّمَ يَصۡلَوۡنَهَا فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ ٥٦﴾ [ص: ۵۵-۵۶].
«و امّا سرکشان بدترین پناهگاه را دارند و آن دوزخ است که در آن میافتند و چه جایگاه بدی است».
طحاوی در العقیده السلفیه میگوید: بهشت و دوزخ آفریده شدهاند. آندو فناناپذیر هستند و هرگز از بین نمیروند. الله متعال بهشت و دوزخ را پیش از آفرینش انسان آفرید و برای هرکدام نیز ساکنانی ایجاد نمود. هر کسی را که به بهشت میبرد، از لطف و فضل اوست و هر کسی را که به دوزخ میبرد، از عدل و انصاف اوست. پس هرکس کاری را انجام میدهد که قصد آن را کرده است و به جایی میرود که برای آن آفریده شده است. لازم به یادآوری است که نیکی و بدی در سرنوشت انسانها معین شده است.
محمد بن حنفی شارح عقیده طحاویه، در تفسیر مطلب فوق چنین میفرماید: "تمام اهل سنت اتفاقنظر دارند که بهشت و دوزخ آفریده شدهاند و هماکنون وجود دارند. اما معتزله و قدریه وجود بهشت و دوزخ در حال حاضر، را انکار کردند و گفتند: الله متعال در روز رستاخیز بهشت و دوزخ را میآفریند. اعتقاد باطلشان به حسن و قبح عقلی در مورد کارهای الله متعال [۱]، آنان را بر آن داشت که بگویند: بهشت و دوزخ آفریده نشدهاند. آنان افعال الله را با افعال آفریدگانش مقایسه میکنند. پس آنان در افعال مشبّه هستند و تجهم در آنان سرایت نموده است و در عین حال معطله هستند و میگویند: آفریدن بهشت پیش از جزا و پاداش بیهوده است؛ زیرا با این کار، بهشت تا مدت مدیدی غیر قابل استفاده میماند.
در نتیجه آنان «معتزله و قدریه» به رد نصوصی پرداختند که مخالف این اصل باطل است. آنان نصوص را از مفاهیم اصلی تحریف میکنند و کسانی را که مخالف اصل آنها هستند، گمراه و اهل بدعت می دانند.
شارح طحاویه پس از بیان گفتار فوق، به بیان شواهد و دلایلی در مورد آفریده شدن بهشت و دوزخ میپردازد. وی میگوید: الله متعال دربارهی بهشت و دوزخ، چنین میفرماید: ﴿أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِينَ ١٣٣﴾ [آلعمران: ۱۳۳].
«برای پرهیزگاران آماده شده است».
﴿أُعِدَّتۡ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦۚ﴾ [الحدید: ۲۱].
«برای کسانی آماده شده است که به الله و فرستادگانش ایمان دارند».
﴿أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ ١٣١﴾ [آلعمران: ۱۳۱].
«و از آتشی که برای کافران آماده شده است، بپرهیزید».
﴿إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتۡ مِرۡصَادٗا ٢١ لِّلطَّٰغِينَ مََٔابٗا ٢٢﴾ [النبأ: ۲۱-۲۲].
«بیگمان دوزخ، کمینگاهی است که جایگاه سرکشان و مشرکان میباشد».
﴿أَفَتُمَٰرُونَهُۥ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ ١٢ وَلَقَدۡ رَءَاهُ نَزۡلَةً أُخۡرَىٰ ١٣ عِندَ سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ ١٤ عِندَهَا جَنَّةُ ٱلۡمَأۡوَىٰٓ ١٥﴾ [النجم: ۱۲-۱۵].
«آیا با او دربارهی چیزی که دیده است ستیزه میکنید؟ او که بار دیگر وی را نزد سدرةالمنتهی دید. جایی که جنة المأوی در آن قرار دارد».
در حدیثی آمده است که رسول الله ص سدره المنتهی و در کنار آن جنة الماوی را دیده است. در داستان معراج که بخاری و مسلم آن را از انس بن مالکس روایت کردهاند، چنین آمده است:
«ثُمَّ انْطَلَقَ بِى جِبْرِيلُ حَتَّى أَتَى بِي السِّدْرَةَ الْمُنْتَهَى فَغَشِيَهَا أَلْوَانٌ لَا أَدْرِي مَا هِيَ ثُمَّ أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ فَإِذَا فِيهَا جَنَابِذُ اللُّؤْلُؤِ وَإِذَا تُرَابُهَا الْمِسْكُ».
«سپس جبرئیل مرا برد تا به سدره المنتهی رسیدم. رنگهایی آن را پوشانده بود که نمیدانستم چه هستند؟ فرمودند: سپس وارد بهشت شدم. گنبدهایی از مروارید را دیدم و خاک آن از مسک بود».
در حدیث دیگری در بخاری و مسلم از عبدالله ابن عمرس آمده است:
«قَالَ النَّبِىُّ ص: إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا مَاتَ عُرِضَ عَلَيْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِىِّ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ يُقَالُ: هَذَا مَقْعَدُكَ حَتَّى يَبْعَثَكَ الله إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». [۲]
«رسول الله ص فرمودند: هرگاه کسی از شما میمیرد، صبح و شب جایگاهش به او نشان داده میشود. اگر بهشتی است از میان بهشت و اگر دوزخی است از میان دوزخ، جایگاه خود را میبیند و به او گفته میشود: این جایگاه تو است تا روز رستاخیز در آن الله تو را زنده گرداند».
و در حدیث براء بن عازبس آمده است:
«فَيُنَادِي مُنَادٍ فِي السَّمَاءِ أَنْ صَدَقَ عَبْدِي فَأَفْرِشُوهُ مِنْ الْجَنَّةِ وَافْتَحُوا لَهُ بَابًا إِلَى الْجَنَّةِ قَالَ فَيَأْتِيهِ مِنْ رَوْحِهَا وَطِيبِهَا».
«منادی از آسمان ندا سر می دهد: بندهی من راست گفت و وفادار بود، منزلش را از فرشهای بهشت فرش کنید و دروازهای از بهشت برایش بگشایید. آنگاه نسیم و عطر بهشت به او میرسد».
در حدیث خسوف شمس که صحیح مسلم آنرا از عایشه نقل کرده است، چنین میآید:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: رَأَيْتُ فِى مَقَامِى هَذَا كُلَّ شَىْءٍ وُعِدْتُمْ حَتَّى لَقَدْ رَأَيْتُنِى أُرِيدُ أَنْ آخُذَ قِطْفًا مِنَ الْجَنَّةِ حِينَ رَأَيْتُمُونِى جَعَلْتُ أُقَدِّمُ وَلَقَدْ رَأَيْتُ جَهَنَّمَ يَحْطِمُ بَعْضُهَا بَعْضًا حِينَ رَأَيْتُمُونِى تَأَخَّرْتُ». [۳]
«رسول الله ص فرمود: در همین دنیا، هر آنچه را که به شما وعده داده شده است مشاهده کردم؛ خودم را در حال چیدن میوهای از بهشت دیدم و این همان لحظهای بود که شما مرا دیدید که به جلو رفتم و آتش دوزخ را دیدم که از شدت حرارت شعلههایش یکدیگر را خرد میکردند و این همان لحظهای بود که شما مرا دیدید که به عقب میرفتم».
در حدیث دیگری از عبدالله بن عباسس در بخاری آمده است: در زمان رسول اللهص خورشید خسوف کرد. اصحاب گفتند: ای پیامبر خدا! تو را دیدیم که چیزی را میگرفتی. سپس دیدیم که به عقب رفتی؟ پیامبر ص فرمودد:
«إِنِّي رَأَيْتُ الْجَنَّةَ فَتَنَاوَلْتُ عُنْقُودًا وَلَوْ أَصَبْتُهُ لَأَكَلْتُمْ مِنْهُ مَا بَقِيَتْ الدُّنْيَا وَأُرِيتُ النَّارَ فَلَمْ أَرَ مَنْظَرًا كَالْيَوْمِ قَطُّ أَفْظَعَ وَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ. الُوا بِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ بِكُفْرِهِنَّ قِيلَ يَكْفُرْنَ بِاللَّهِ قَالَ يَكْفُرْنَ الْعَشِيرَ وَيَكْفُرْنَ الْإِحْسَانَ لَوْ أَحْسَنْتَ إِلَى إِحْدَاهُنَّ الدَّهْرَ كُلَّهُ ثُمَّ رَأَتْ مِنْكَ شَيْئًا قَالَتْ مَا رَأَيْتُ مِنْكَ خَيْرًا قَطُّ». [۴]
«بهشت را دیدم و خواستم خوشه انگوری از آن بچینم. اگر آن خوشه را میچیدم، شما تا پایان دنیا از آن میخوردید. دوزخ نیز به من نشان داده شد. تاکنون صحنهای هولناکتر از آن ندیدهام. دیدم که بیشتر دوزخیان زن هستند. سوال شد: ای پیامبر خدا! چرا چنین است؟ پیامبر ص فرمود: بدلیل کفر و ناسپاسی. سوال شد: کفر به الله؟ پیامبر ص فرمود: کفر و ناسپاسی در برابر شوهر و ناسپاسی در برابر احسان و نیکوکاری در میان زنان زیاد مشاهده میشود، که اگر در طول عمر در حق آنان نیکی کنی، سپس یک اشتباه از تو ببینند، خواهند گفت: هیچگاه کار خوبی از تو ندیدهام».
در صحیح مسلم از انسس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«وَالَّذِى نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَوْ رَأَيْتُمْ مَا رَأَيْتُ لَضَحِكْتُمْ قَلِيلاً وَلَبَكَيْتُمْ كَثِيرًا. قَالُوا: وَمَا رَأَيْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: رَأَيْتُ الْجَنَّةَ وَالنَّارَ» [۵]
«سوگند به آن ذاتی که جان من در اختیار اوست، اگر شما آنچه را که من دیدهام میدیدید، بسیار گریه میکردید و کمتر میخندیدید. اصحاب عرض کردند: یا رسول خدا! چه دیدهای؟ فرمود: بهشت و دوزخ را دیدم».
در موطأ و سنن از کعب بن مالک روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّمَا نَسَمَةُ الْمُؤْمِنِ طَيْرٌ يَعْلَقُ فِي شَجَرِ الْجَنَّةِ حَتَّى يَرْجِعَهُ اللَّهُ إِلَى جَسَدِهِ يَوْمَ القِیامَةِ»
«روح مومن مانند پرندهای است که بر درختان بهشت آویزان میشود. تا اینکه در روز رستاخیز الله متعال آن را به جسم مومن باز میگرداند».
در این حدیث تصریح شده است که ارواح پیش از فرا رسیدن روز رستاخیز به بهشت میروند. در صحیح مسلم و سنن و مسند از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَالنَّارَ أَرْسَلَ جِبْرِيلَ إِلَى الْجَنَّةِ فَقَالَ انْظُرْ إِلَيْهَا وَإِلَى مَا أَعْدَدْتُ لِأَهْلِهَا فِيهَا قَالَ فَجَاءَهَا وَنَظَرَ إِلَيْهَا وَإِلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لِأَهْلِهَا فِيهَا قَالَ فَرَجَعَ إِلَيْهِ قَالَ فَوَعِزَّتِكَ لَا يَسْمَعُ بِهَا أَحَدٌ إِلَّا دَخَلَهَا فَأَمَرَ بِهَا فَحُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ فَقَالَ ارْجِعْ إِلَيْهَا فَانْظُرْ إِلَى مَا أَعْدَدْتُ لِأَهْلِهَا فِيهَا قَالَ فَرَجَعَ إِلَيْهَا فَإِذَا هِيَ قَدْ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ وَعِزَّتِكَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ لَا يَدْخُلَهَا أَحَدٌ قَالَ اذْهَبْ إِلَى النَّارِ فَانْظُرْ إِلَيْهَا وَإِلَى مَا أَعْدَدْتُ لِأَهْلِهَا فِيهَا فَإِذَا هِيَ يَرْكَبُ بَعْضُهَا بَعْضًا فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ وَعِزَّتِكَ لَا يَسْمَعُ بِهَا أَحَدٌ فَيَدْخُلَهَا فَأَمَرَ بِهَا فَحُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ فَقَالَ ارْجِعْ إِلَيْهَا فَرَجَعَ إِلَيْهَا فَقَالَ وَعِزَّتِكَ لَقَدْ خَشِيتُ أَنْ لَا يَنْجُوَ مِنْهَا أَحَدٌ إِلَّا دَخَلَهَا». [۶]
«وقتی الله متعال بهشت و دوزخ را آفرید، جبرئیل را به بهشت فرستاد و فرمود: بهشت و آنچه را که در بهشت برای مومنان آماده کردم را ببین. جبرئیل رفت و بهشت و تمامی امکانات آن را مشاهده کرد و سپس برگشت و گفت: پروردگارا! سوگند به بزرگی و شکوهت، هرکس دربارهی این نعمتها بشنود، برای ورود به آن خود را آماده میکند و وارد آن میشود. سپس الله متعال دستور فرمود که بهشت با ناملایمات احاطه شود و به جبرئیل امر کرد: برو و ببین که برای بهشت و بهشتیان چه آماده کردهام. جبرئیل رفت و برگشت و گفت: پروردگارا! سوگند به بزرگی و شکوهت، بیم آن دارم که کسی وارد بهشت نشود.
سپس الله متعال جبرئیل را به دوزخ فرستاد و گفت: دوزخ و آنچه را که برای دوزخیان آماده کردهام را ببین. پس جبرئیل نگاه کرد و دید که آتش آن روی هم انباشته شده است، وقتی که برگشت، رو به بارگاه ذات اقدس الهی گفت: سوگند به بزرگی و شکوهت، هرکس دربارهی آن بشنود، هرگز نمیخواهد وارد آن شود. دستور داد تا دوزخ با خوشیها احاطه شود. سپس به جبرئیل امر کرد تا برای مشاهدهی امکانات دوزخیان به دوزخ برود. جبرئیل رفت و بدان نگریست. سپس برگشت و گفت: سوگند به بزرگی و شکوهت، کسی از آن نجات نمییابد و همه وارد آن میشوند».
امام بخاری در صحیح خود بابی با نام «باب ماجاء في صفة الجنّه وانها المخلوقه» «در بیان ویژگی بهشت و در بیان اینکه بهشت آفریده شده است.» گشوده است. در این باب، روایات بسیاری در مورد آفریده شدن بهشت آمده است؛ از آن جمله حدیث زیر است:
وقتی مرده در قبر گذاشته میشود، جایگاهش را در بهشت یا دوزخ مشاهده میکند. حدیث نگاه کردن پیامبر به بهشت و دوزخ و دیدن قصر عمرس در بهشت، از جملهی این احادیث هستند. [۷]
ابن حجر میگوید: روشنتر از آنچه که بخاری نقل میکند، آن است که امام احمد و ابوداود با سند صحیح از ابوهریرهس نقل کردهاند. رسول الله ص فرمودند:
«لما خلق الله الجنة، قال لجبريل: اذهب فانظر اليها»
«وقتی الله متعال متعال بهشت را آفرید به جبرئیل گفت: برو بهشت را نگاه کن». [۸]
[۱] براساس عقل خود میگویند: الله شایستهی انجام این کار است و شایستهی انجام آن کار نیست. [۲] صحیح بخاری (۱۳۷۹) صحیح مسلم (۲۸۶۶) [۳] صحیح مسلم (۹۰۱) [۴] مشکاة المصابیح (۱/۴۰۷). ن.ک: صحیح بخاری (۱۰۵۲) و صحیح مسلم (۹۰۷) [۵] صحیح مسلم (۹۰۱) [۶] شرح الطحاویة (۴۷۶–۴۷۸) [۷] فتح الباری (۶/۳۲۰) [۸] قبلی، همان صفحه.
شارح العقیده الطحاویه به نقد دیدگاه کسانی میپردازد، که میگویند: دوزخ هنوز آفریده نشده است. وی در این خصوص میگوید:
ایشان در این خصوص میفرماید: «برخی میگویند: هنوز دوزخ آفریده نشده است؛ زیرا اگر هماکنون آفریده شده باشد، در روز رستاخیز مانند سایر آفریدگان نابود و ویران میگردد و تمام آنچه که در آن است نابود میشود؛ چون الله متعال فرموده است:
﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ﴾ [القصص: ۸۸].
«همه چیز جز ذات او فانی و نابود میشود».
﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ﴾ [آلعمران: ۱۸۵].
«هر جانداری طعم مرگ را میچشد».
ترمذی در جامع خود حدیثی را از ابن مسعودس آورده است، که رسول الله ص فرمود:
«رَأَيْتُ إِبْرَاهِيمَ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، أَقْرِأْ أُمَّتَكَ مِنِّي السَّلامَ، وَأَخْبِرْهُمْ أَنَّ الْجَنَّةَ طَيِّبَةُ التُّرْبَةِ، عَذْبَةُ الْمَاءِ، وَأَنَّهَا قِيعَانٌ، وَغِرَاسُهَا: سُبْحَانَ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَلا إِلَهَ إِلا اللهُ، اللهُ أَكْبَرُ ».
«در شب معراج با ابراهیم ملاقات کردم. گفت: ای محمد! از طرف من به امت خود سلام برسان و به آنان خبر بده که بهشت خاکش پاک و آبش شیرین است و میدانی است صاف و هموار و درختان آن سبحان الله، الحمد الله، لا الله الا الله و الله اکبر است».
و در روایتی دیگر آمده است:
«مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ ، غُرِسَتْ لَهُ نَخْلَةٌ فِي الْجَنَّةِ»
«هرکس سبحان الله و بحمده بگوید، نخلی در بهشت برای او کاشته میشود».
آنها میگویند: اگر بهشت آفریده شده بود و الله متعال کارهای آنرا به پایان میرساند، زمینی صاف و هموار نمیماند که براساس حدیث بالا در آن نخلی کاشته شود و یا براساس آیهی ذیل خانه در آن بنا گردد:
﴿رَبِّ ٱبۡنِ لِي عِندَكَ بَيۡتٗا فِي ٱلۡجَنَّةِ﴾ [التحریم: ۱۱].
«ای پروردگارم! برای من، نزد خودت خانهای در بهشت بنا کن».
پاسخ: اگر منظور این است که همچنانکه دمیدن در صور و بلند شدن مردم از قبرها هنوز رخ نداده است، بهشت نیز تحقق نیافته و ایجاد نشده است؛ این قطعاً باطل و نادرست است. دلایل گذشته که در مباحث فوق بیان شدهاند، برای رد این مفهوم کافی است.
اما اگر منظور این است که آنچه که الله متعال برای بندگان در نظر گرفته، هنوز تکمیل نشده است و همواره به آنها میافزاید و نیز هنگامیکه مومنان وارد بهشت شوند، الله متعال چیزهای جدیدی برای آنان خواهد آفرید؛ این درست است و جای شک و تردید در آن وجود ندارد و دلایل یادشدهی شما چیزی بیش از این را ثابت نمیکند.
اما استدلال شما به آیهی: ﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ﴾ [القصص: ۸۸].
«همه چیز جز ذات او نابود میشود». ناشی از برداشت و درک نادرست معنای آن است. استدلال به این آیه در مورد عدم وجود بهشت و دوزخ ، مانند استدلال همفکران شما به مردن بهشتیان و دوزخیان است!! بنابراین شما و همفکرانتان هنوز معنای آیه را درک نکردهاید.
اینک به سخنان پیشوایان دین گوش فرا میدهیم که معنای آیه را به درستی درک کردهاند؛ آنان مفهوم آیه را چنین بیان میکنند: مصداق «كل شي» تمام چیزهایی میباشد که الله متعال به نابودی آنها حکم کرده است و حال آنکه بهشت و دوزخ برای بقا و دوام آفریده شدهاند نه برای نابودی. عرش پروردگار نیز فناناپذیر است؛ چون عرش سقف بهشت است.
برخی از مفسران ﴿إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ﴾ را به «الا مُلكه» تفسیر کردهاند. برخی دیگر ﴿إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ﴾ را به «الا ما اُريد به وجهُه» «سوای آنچه بخواهد» تفسیر کردهاند. برخی در تفسیر و دلیل نازل شدن این آیه گفتهاند: وقتی الله متعال آیهی:
﴿كُلُّ مَنۡ عَلَيۡهَا فَانٖ ٢٦﴾ [الرحمن: ۲۶] «هر آنچه روی زمین است، نابود میشود».
را نازل فرمود، فرشتگان گفتند: اهل زمین هلاک شدند و در حق خود گمان میکردند که برای همیشه زنده هستند. آنگاه الله متعال دربارهی اهل زمین و آسمان فرمودند: همه آنها از بین میروند و نابود میشوند: ﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ﴾.
زیرا او زنده است و از بین نمیرود. آنگاه فرشتگان به مردن خود یقین کردند.
آنان تاویل را بدان جهت ارایه دادند تا میان این آیه و سایر نوشتاریی که دال بر ماندگاری بهشت و دوزخ است، تطبیق و توافق برقرار نمایند.. [۹]
[۹] شرح الطحاویه ص (۴۷۹)
فرشتگانی بسیار سترگ و نیرومند بر دوزخ گماشته شدهاند. الله را که آفریدگار آنهاست، نافرمانی نمیکنند و آنچه را که بدان امر شوند، انجام میدهند. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ عَلَيۡهَا مَلَٰٓئِكَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ ٦﴾ [تحریم: ۶].
«ای مؤمنان! خود و خانوادهی خود را از آتشی که هیزمش مردم و سنگها هستند، حفظ کنید. فرشتگان خشن و سختگیری بر آن گماشته شدهاند که از آنچه الله به آنان دستور میدهد، سرپیچی نمیکنند و هرچه فرمان مییابند، انجام میدهند».
و بنابر گفته قرآن آنان نوزده تن هستند:
﴿سَأُصۡلِيهِ سَقَرَ ٢٦ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا سَقَرُ ٢٧ لَا تُبۡقِي وَلَا تَذَرُ ٢٨ لَوَّاحَةٞ لِّلۡبَشَرِ ٢٩ عَلَيۡهَا تِسۡعَةَ عَشَرَ ٣٠﴾ [المدثر: ۲۶-۳۰].
«به زودی او را به آتش دوزخ میاندازم. و تو چه میدانی که آتش دوزخ چیست؟ نه باقی میگذارد و نه رها میکند. نوزده نگهبان بر آن گماشته شدهاند».
بیان این عدد برای کافران، آزمایش و عذاب گردید؛ آنها گمان میکردند که بر این تعداد کم چیره میشوند و نمیدانستند که یکی از آن فرشتگان میتواند با تمام فرزندان آدم مقابله کند. روی همین اصل، الله متعال در پی آن فرمود:
﴿وَمَا جَعَلۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ إِلَّا مَلَٰٓئِكَةٗۖ وَمَا جَعَلۡنَا عِدَّتَهُمۡ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾ [المدثر: ۳۱].
«و نگهبانان دوزخ را فقط فرشتگان -عذاب- قرار دادیم و تعدادشان را تنها از این جهت بیان کردیم که مایهی گمراهی کافران باشد».
ابن رجب میگوید: دیدگاه مشهور در میان دانشمندان گذشته و امروز، این است که آزمایش بدین جهت بود که تعداد فرشتگان تصریح شد و کفار بهخاطر اندک بودن آنها، گمان میبردند که مبارزه با آنان و مغلوب کردنشان، آسان است و به این واقعیت پی نبردند که یکی از آن فرشتگان، توان مبارزه با تمام انسانها را دارد. [۱۰] این فرشتگان همان کسانی هستند که الله متعال آنان را «نگهبانان دوزخ» نامیده است. الله متعال میفرماید:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ فِي ٱلنَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ يُخَفِّفۡ عَنَّا يَوۡمٗا مِّنَ ٱلۡعَذَابِ ٤٩﴾ [غافر: ٤٩].
«دوزخیان به نگهبانان دوزخ میگویند: شما از پروردگارتان درخواست کنید که روزی عذاب را از ما بردارد».
[۱۰] تخویف من النار ص (۱۴۷)
علما در مورد اینکه دوزخ در حال حاضر کجاست، اختلاف نظر دارند. برخی بر این باورند که دوزخ در پایینترین طبقهی زمین است. برخی دیگر بر این عقیدهاند که دوزخ در آسمانهاست و برخی نیز در اینباره سکوت نمودهاند که بهترین دیدگاه نیز همین است؛ زیرا هیچ نوشتار صریح و صحیحی در این مورد نیامده است. از جمله کسانی که در اینباره سکوت اختیار کردهاند، حافظ سیوطی است. او میگوید:
«دربارهی مکان دوزخ سکوت میکنیم؛ چون به جز الله متعال کسی دیگر جای آنرا نمیداند و حدیث مستندی در اینباره نزد من وجود ندارد» [۱۱].
شیخ ولی الله دهلوی میفرماید: «در هیچ نوشتاری به مکان دوزخ و بهشت تصریح نشده است. مکان آندو جایی است که الله متعال بخواهد؛ چون ما انسانها بر آفریدگان الله متعال و جهان هستی احاطه نداریم.» [۱۲]
صدیق حسن خان پس از نقل سخن دهلوی میگوید: این سخن از تمام دیدگاهها راجحتر و بهتر است. [۱۳]
[۱۱] یقظة اولی الاعتبار (۴۷) [۱۲] قبلی، همان صفحه. [۱۳] قبلی، همان صفحه.
دوزخ بسیار گسترده، بسیار ژرف و گوشههای آن از یکدیگر بسیار دور است. شواهد این ادعا به شرح زیر میباشد:
۱- شمار کسانی که وارد دوزخ میشوند، از حد حساب بیرون است و نیز اینکه، جسم هرکدام از دوزخیان به اندازهای بزرگ میشود، که دندان هریک به اندازهی کوه احد و فاصله میان دو شانهی آنها برابر مسافت سه روز میباشد. اما با این وجود، دوزخ همهی کافران و گناهکاران طول تاریخ حیات بشریت را در خود جای میدهد و باز هم برای دیگران جایی باقی میماند. الله متعال در سورهی «ق» ما را از این واقعیت آگاه میسازد و میفرماید:
﴿يَوۡمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ ٱمۡتَلَأۡتِ وَتَقُولُ هَلۡ مِن مَّزِيدٖ ٣٠﴾ [ق: ۳۰].
«روزی که به دوزخ میگوییم: آیا پر شدی؟ و دوزخ میگوید: افزون بر این هم هست؟!».
دوزخ مانند آسیابی است که صدها هزار تن گندم در آن میریزند، دانه به دانه همه را به آرد تبدیل میکند و از کار باز نمیماند. گندمها تمام میشوند و سنگهای آسیاب همچنان در انتظار دانههای دیگر میچرخند.
در حدیث احتجاج بهشت و دوزخ آمده است که الله متعال به دوزخ میفرماید:
«إِنَّمَا أَنْتِ عَذَابِي أُعَذِّبُ بِكِ مَنْ أَشَاءُ مِنْ عِبَادِي وَلِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مِلْؤُهَا فَأَمَّا النَّارُ فَلَا تَمْتَلِئُ حَتَّى يَضَعَ رِجْلَهُ فَتَقُولُ قَطْ قَطْ فَهُنَالِكَ تَمْتَلِئُ وَيُزْوَى بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ وَلَا يَظْلِمُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ خَلْقِهِ أَحَدًا». [۱۴]
«تو عذاب من هستی. هرکس را که بخواهم بوسیلهی تو عذاب میدهم. برای بهشت و دوزخ کسانی هستند که آنها را پُر کنند. اما دوزخ پُر نخواهد شد تا وقتیکه الله متعال پایش را بر آن میگذارد. آنگاه دوزخ میگوید: کافی است، کافی است. وقتی پُر شد، گوشههای آن جمع شده و مچاله میشود. الله عزوجل به هیچ یک از آفریدگانش ستم نمیکند».
انسس از رسول الله ص روایت میکند:
«لاَ تَزَالُ جَهَنَّمُ يُلْقَى فِيهَا وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ؟ حَتَّى يَضَعَ رَبُّ الْعِزَّةِ فِيهَا قَدَمَهُ فَيَنْزَوِى بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ وَتَقُولُ: قَطْ قَطْ بِعِزَّتِكَ وَكَرَمِكَ». [۱۵]
«پیاپی گناهکاران در دوزخ ریخته میشوند و جهنم میگوید: افزون بر این هم هست؟ تا اینکه الله متعال پایش را بر آن میگذارد. گوشههایش جمع و مچاله میشود و آنگاه میگوید: به عزت و بزرگواری تو سوگند، کافی است، کافی است».
۲- از جمله دلایل مبنی بر ژرفای زیاد دوزخ، این است که هرگاه سنگی در آن انداخته شود، زمان زیادی طول میکشد تا به قعر آن برسد.
در صحیح مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که میفرماید: همراه رسول اللهص بودیم. ناگهان رسول اللهص صدای افتادن چیزی را شنید. آنگاه فرمود: «أتَدرُونَ ما هذا؟» آیا میدانید این صدای چیست؟ گفتند: الله متعال و رسولش بهتر میدانند. رسول الله ص فرمود:
«هَذَا حَجَرٌ رُمِىَ بِهِ فِى النَّارِ مُنْذُ سَبْعِينَ خَرِيفًا فَهُوَ يَهْوِى فِى النَّارِ الآنَ حَتَّى انْتَهَى إِلَى قَعْرِهَا». [۱۶]
«این سنگی است که هفتاد سال پیش در دوزخ انداخته شد و هنوز هم به طرف قعر دوزخ در حال سقوط است».
حاکم از ابوهریرهس و طبرانی از معاذس و ابوامامهس روایت کردهاند که: رسول الله ص فرمود:
«لَو أَنَّ حَجَراً مِثلَ سَبعَ خَلِفاتٍ، أُلقِيَ مِن شَفيرِ جَهَنَّمَ هَوَي فِيها سَبعينَ خَريفاً لا يَبلُغُ قَعرَها». [۱۷]
«اگر سنگ بزرگی به وزن هفت شتر باردار، از لبهی دوزخ به داخل آن بیفتد، تا هفتاد سال به طرف قعر دوزخ سقوط میکند و باز هم به قعر آن نمیرسد».
۳- فرشتگان بسیاری در روز رستاخیز به سوی دوزخ میآیند. الله متعال دربارهی آن میفرماید:
﴿وَجِاْيٓءَ يَوۡمَئِذِۢ بِجَهَنَّمَۚ﴾ [الفجر: ۲۳].
«و آن روز که جهنم را میآورند».
رسول الله ص دربارهی آن چنین فرموده است:
«يُؤْتَى بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ زِمَامٍ مَعَ كُلِّ زِمَامٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يَجُرُّونَهَا». [۱۸]
«در آن روز دوزخ را میآورند؛ در حالیکه هفتاد هزار مهار دارد و بر هر مهار هفتاد هزار فرشته است که آنرا میکشند».
از اینجا میتوان به بزرگی دورخ پی بُرد که برای ادارهی امور آن، به این تعداد فرشتهی توانمند نیاز است و نهایت توان آنها را به جز الله متعال کسی نمیداند.
۴- از جمله چیزهایی که بزرگی و سهمگین بودن دوزخ را به نمایش میگذارد، این است که ماه و خورشید با آن حجم و بزرگیشان، در میان آتش دوزخ همانند دو گوی گداختهی بیفروغ هستند. طحاوی در کتاب «مشکل الآثار» از سلمه بن عبدالرحمن و او از أبوهریرهس روایت میکند که:
«الشَّمسُ وَ القَمَرُ ثَورانِ مُكَوَّرانِ فِي النّارِ يَومَ القِيامَةِ».
«رسول الله ص فرمود: در روز رستاخیز ماه و خورشید مانند دو گوی گداختهی بیفروغ هستند».
بیهقی در کتاب «البعث و النشور» و بزار، اسماعیلی و خطابی نیز با سندی صحیح و براساس شرایط بخاری، روایت فوق را آوردهاند. امام بخاری در صحیح خود روایت فوق را به طور مختصر و با عبارت زیر آورده است:
«الشَّمسُ وَالقَمَرُ مُكَوَّرانِ فِي النّارِ». [۱۹]
«خورشید و ماه در میانهی آتش دوزخ، بیفروغ میشوند».
[۱۴] جامع الاصول: (۱۰/۵۴۴). ن.ک: صحیح بخاری، شماره: (۴۸۵۰) و صحیح مسلم، شماره: (۲۸۴۶) [۱۵] مشکاه المصابیح: (۳/۱۰۹). ن.ک: صحیح بخاری، شماره: (۶۶۶۱) صحیح مسلم، شماره: (۲۸۴۸) [۱۶] صحیح مسلم، کتاب الجنة، باب فی شدة حر النار (۴/۳۴۸۴) شماره: (۲۸۴۴) [۱۷] صحیح الجامع الصغیر (۵/۵۸) شماره (۵۲۱۴) [۱۸] صحیح مسلم، کتاب الجنة و صفة نعیم اهلها، باب فی شدة حر جهنم (۴/۲۱۸۴) شماره: (۲۸۴۲) [۱۹] سلسلة الاحادیث الصحیحة، ناصر الدین آلبانی، (۱/۳۲) شماره: (۱۲۴)
درکات دوزخ از نظر شدت گرما و نوع عذابی که الله متعال برای اهل آن در نظر گرفته است، متفاوت میباشد. الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِيرًا ١٤٥﴾ [النساء: ۱۴۵].
«بیگمان منافقان در پایینترین درکهی دوزخ هستند و هرگز یاوری برای آنان نخواهی یافت».
واژهی «الدرک» در زبان عربی به هر چیز ردهپایین و «الدرج» به هر چیز رده بالا گفته میشود. بنابراین برای بهشت واژهی درجه و درجات و برای دوزخ، واژهی درک و درکات بهکار میرود. دوزخ به هر اندازه که پایینتر باشد، به همان میزان حرارت و عذابش شدیدتر است. [۲۰] منافقان بهرهی بیشتری از آتش دوزخ دارند؛ به همین خاطر در درک اسفل دوزخ قرار میگیرند.
گاهی به مراتب دوزخ «درجات» نیز اطلاق میگردد. الله متعال در سورهی انعام، پس از ذکر بهشتیان و دوزخیان میفرماید:
﴿وَلِكُلّٖ دَرَجَٰتٞ مِّمَّا عَمِلُواْۚ﴾ [الأنعام: ۱۳۲].
«و هریک -از نیکوکاران و بدکاران- به اندازهی کارهایشان درجاتی دارند».
﴿أَفَمَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِ كَمَنۢ بَآءَ بِسَخَطٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَمَأۡوَىٰهُ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ ١٦٢ هُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ بَصِيرُۢ بِمَا يَعۡمَلُونَ ١٦٣﴾ [آلعمران: ۱۶۲-۱۶۳].
«آیا کسی که جویای رضای الله باشد، مانند کسی است که سزاوار خشم الله میگردد و جایگاهش دوزخ است؟ و چه بد فرجامی است! آنان نزد الله درجات متفاوتی دارند. و الله به کردارشان بیناست».
عبدالرحمن بن زید بن مسلم میگوید: درجات بهشت به بلندی و درکات دوزخ به پستی میروند. [۲۱]
از برخی سلف نقل شده است که: موحدین گناهکار که وارد دوزخ میشوند، در درک نخست، یهود در درک دوم، نصارا در درک سوم، صابئین در درک چهارم، مجوس در درک پنجم، مشرکان در درک ششم و منافقان در درک هفتم قرار دارند. در برخی کتابها نام آن درکات نیز وارد شده است: درک نخست: جهنم، درک دوم: لظّی، درک سوم: حطمه، درک چهارم: سعیر، درک پنجم: سقر، درک ششم: جحیم و درک هفتم هاویه نام دارد.
اینگونه تقسیمبندی و نامگذاری صحت ندارد و ثابت نیست. دیدگاه راجح و صحیح آن است که نامهای یادشده مانند: جهنم، لظی، حطمه... نامهایی برای دوزخ هستند، نه اینکه هرکدام نام بخشی از دوزخ باشند. البته این مطلب که مردم به لحاظ کفر و گناهان خود، مراتب گوناگونی دارند، درست است.
[۲۰] التذکرة، قرطبی: ص (۳۸۲) و التخویف من النار، ابن رجب: ص (۵۰) [۲۱] قبلی، همان صفحه
الله متعال برای دوزخ هفت دروازه آفرید.
﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِينَ ٤٣ لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّكُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ ٤٤﴾ [الحجر: ۴۳-۴۴].
«بیگمان دوزخ میعادگاه همهی آنان است. دوزخ، هفت دروازه دارد و هر دروازه، سهم مشخصی از پیروان ابلیس دارد».
ابن کثیر در تفسیر آیهی فوق چنین میفرماید: روی هریک از دروازههای دوزخ، نام برخی از پیروان شیطان نوشته شده است. آنان باید از همان دروازه وارد شوند. - الله متعال ما را از عذاب آن پناه دهد- هریک از دوزخیان بر حسب اعمال خود، از یک دروازه وارد میشود و در جایگاه ویژهی خود قرار میگیرد.
از علیس چنین روایت شده است: دروازههای دوزخ طبقههای مختلفی دارند که روی همدیگر قرار گرفتهاند. و نیز از ایشان روایت شده است که: دوزخ هفت دروازه دارد که بر روی یکدیگر قرار گرفتهاند. ابتدا دروازهی نخست پُر میشود، سپس دروازهی دوم، سپس سوم، تا اینکه همگی پُر میشوند. [۲۲]
ابتدا دروازههای جهنّم باز میشود و سپس کافران وارد آن میشوند. در قرآن کریم چنین آمده است:
﴿وَسِيقَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا فُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَآ أَلَمۡ يَأۡتِكُمۡ رُسُلٞ مِّنكُمۡ يَتۡلُونَ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتِ رَبِّكُمۡ وَيُنذِرُونَكُمۡ لِقَآءَ يَوۡمِكُمۡ هَٰذَاۚ قَالُواْ بَلَىٰ وَلَٰكِنۡ حَقَّتۡ كَلِمَةُ ٱلۡعَذَابِ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ٧١﴾ [الزمر: ۷۱].
«و کافران گروهگروه به سوی دوزخ رانده میشوند و چون به دوزخ میرسند، درهایش گشوده میشود و نگهبانانش به آنها میگویند: آیا پیامبرانی از خودتان به سوی شما نیامدند که آیات پروردگارتان را بر شما میخواندند و به شما را برای دیدار امروزتان هشدار میدادند؟ میگویند: آری. ولی فرمان عذاب، بر کافران قطعی و ثابت گشت».
پس از این اعتراف، به آنان گفته میشود:
﴿قِيلَ ٱدۡخُلُوٓاْ أَبۡوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَاۖ فَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَكَبِّرِينَ ٧٢﴾ [الزمر: ۷۲].
«بدیشان گفته میشود: از دروازههای دوزخ وارد شوید و جاودانه در آن بمانید؛ پس جایگاه متکبران چه بد است!».
سپس تمامی دروازههای دوزخ بسته میشود و گناهکاران هیچگونه امیدی به بیرون رفتن از آن ندارند. الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِنَا هُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشَۡٔمَةِ ١٩ عَلَيۡهِمۡ نَارٞ مُّؤۡصَدَةُۢ ٢٠﴾ [البلد: ۱۹-۲۰].
«و کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند، تیرهروز و بدبختاند. حلقهای از آتشی فراگیر بر آنان گماشته شده است».
ابن عباسس «مؤصدة» را به دروارههای بسته تفسیر کرده است. مجاهد میگوید: «اصد الباب» در لهجهی قریش به معنای «در را بست» میباشد. [۲۳]
الله متعال در سورهی همزه میفرماید:
﴿وَيۡلٞ لِّكُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ ١ ٱلَّذِي جَمَعَ مَالٗا وَعَدَّدَهُۥ ٢ يَحۡسَبُ أَنَّ مَالَهُۥٓ أَخۡلَدَهُۥ ٣ كَلَّاۖ لَيُنۢبَذَنَّ فِي ٱلۡحُطَمَةِ ٤ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا ٱلۡحُطَمَةُ ٥ نَارُ ٱللَّهِ ٱلۡمُوقَدَةُ ٦ ٱلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى ٱلۡأَفِۡٔدَةِ ٧ إِنَّهَا عَلَيۡهِم مُّؤۡصَدَةٞ ٨ فِي عَمَدٖ مُّمَدَّدَةِۢ ٩﴾ [الهمزة: ۱-۹].
«وای بر هر عیبجوی مسخرهگری! همان کسی که مالی فراهم آورد و -همواره- آنرا شمرد. میپندارد که ثروتش، او را جاودانه میسازد. هرگز! بیگمان در عذاب شکنندهی دوزخ افکنده خواهد شد. و تو چه میدانی که عذاب شکنندهی دوزخ چیست؟ آتش برافروختهی الهی است. آتشی که به دلها میرسد. بیگمان این آتشِ حلقهای و فراگیر بر آنان گماشته شده است. در ستونهایی بلند و کشیده».
ابن عباسس میگوید: ﴿فِي عَمَدٖ مُّمَدَّدَةِۢ ٩﴾ به معنای دروازههای بسته شده است. قتاده میگوید: در قرائت ابن مسعودس چنین آمده است: «إنها عليهم مؤصدة بعمدٍ ممددة»: «آن آتشی ایشان را در بر میگیرد، که سرپوشیده و دربسته است در حالیکه آنان به ستونهای بلند و کشیده بسته میشوند». [۲۴]
عطیه میگوید: آن ستونها از آهن هستند. مقاتل میگوید: «دروازهها بر روی آنان به هم میچسبند، سپس با میخهای آهنین محکم میشوند. «ممدده» صفت برای «عمد» است. یعنی ستونهایی که دروازهها به وسیلهی آن بسته شدهاند، بلند و کشیده هستند و اینگونه ستونها از ستونهای کوتاه محکمتر میباشند. [۲۵]
دروازههای دوزخ، پیش از وقوع رستاخیز، گاهی باز و گاهی بسته میشوند. رسول اللهص فرموده است که دروازههای دوزخ در ماه رمضان بسته میشوند. از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِذَا جَاءَ رَمَضَانُ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ وَغُلِّقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ وَصُفِّدَتْ الشَّيَاطِينُ وَمَرَدَةُ الْجِنِّ » [۲۶]
«با فرا رسیدن رمضان، دروازههای بهشت باز و دروازههای دوزخ بسته میشوند. شیاطین و جنهای سرکش نیز به زندان انداخته میشوند».
امام ترمذی حدیثی را از ابوهریرهس به شرح زیر آورده است:
«إِذَا كَانَ أَوَّلُ لَيْلَةٍ مِنْ رَمَضَانَ صُفِّدَتِ الشَّيَاطِينُ وَمَرَدَةُ الْجِنِّ، وَغُلِّقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ فَلَمْ يُفْتَحْ مِنْهَا بَابٌ، وَفُتِحَتْ أَبْوَابُ الْجِنَانِ فَلَمْ يُغْلَقْ مِنْهَا بَابٌ» [۲۷]
«در شب اول رمضان، شیاطین و جنهای سرکش در زنجیر بسته میشوند و دروازههای دوزخ بسته خواهند شد و حتی یک دروازه هم باز نمیشود و دروازههای بهشت باز میشوند و حتی یک دروازه هم بسته نمیشود».
[۲۲] تفسیر ابن کثیر: (۴/۱۶۴) [۲۳] تفسیر ابن کثیر: (۷/ ۲۹۸). [۲۴] تفسیر ابن کثیر: (۷/۳۶۸) [۲۵] التخویف من النار، این رجب، ص: (۶۱) [۲۶] صحیح بخاری: (۱۸۹۸، ۱۸۹۹) و صحیح مسلم: (۱۰۷۹) [۲۷] سنن ترمذی: (۶۸۲) آلبانی آن را در صحیح سنن ترمذی: (۵۴۹)، آورده است.
سنگها و کافران سوخت دوزخ هستند. الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ عَلَيۡهَا مَلَٰٓئِكَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ ٦﴾ [التحریم: ۶].
«ای مؤمنان! خود و خانوادهی خود را از آتشی که هیزمش مردم و سنگها هستند، حفظ کنید. فرشتگان خشن و سختگیری بر آن گماشته شدهاند که از آنچه الله به آنان دستور داد، سرپیچی نمیکنند و هرچه فرمان مییابند، انجام میدهند».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِي وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُۖ أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ ٢٤﴾ [البقرة: ۲۴].
«پس از آتشی بترسید که هیزمش مردم و سنگها هستند و برای کافران آماده شده است».
منظور از مردمانی که آتش دوزخ بدان افروخته میشود، کفار و مشرکان هستند. اما نوع سنگی که سوخت دوزخ است و آتش دوزخ بدان افروخته میشود، حقیقت و ماهیت آنرا الله متعال بهتر میداند. برخی از سلف بر این باورند که آن سنگ، از نوع کبریت و گوگرد است. عبدالله بن مسعودس میفرماید:
«آن سنگ همان سنگ کبریت است که الله متعال در روز آفرینش زمین و آسمانها آنرا نیز آفرید و برای کفار آماده ساخت». [۲۸]
اگر این سخن از رسول اللهص باشد، بدون چون و چرا آنرا میپذیریم و اگر موضوعی استنباطی و اجتهادی باشد، هرگز ملزم به پذیرفتن آن نیستیم؛ زیرا سنگهایی وجود دارد که از سنگ کبریت هم بیشتر شعلهور میشود؛ اما پیشتر میپنداشتند که سنگ کبریت ویژگهایی دارد که در دیگر سنگها دیده نمیشود. لذا میگفتند: آن سنگ، سوخت آتش دوزخ است. ابن رجب میگوید: بیشتر مفسرین بر این باورند که منظور از «حجارة» کبریت است و آتش دوزخ به وسیلهی آن شعلهور میشود. گفته میشود سنگ کبریت حاوی پنج نوع عذاب میباشد که دیگر سنگها چنین ویژگیهایی ندارند:
۱- سرعت شعلهور شدن.
۲- بوی بد.
۳- دود فراوان.
۴- چسبندگی زیاد به بدن.
۵- گرمای شدید. [۲۹]
الله متعال قادر است سنگهایی را بیافریند، که در این ویژگیها از سنگ کبریت بهتر باشند و ما معتقدیم که جهان آخرت متفاوت و مغایر با دنیا است.
از جمله چیزهایی که آتش دوزخ بدانها روشن میشود، معبودان باطلی هستند که در دنیا پرستش میشدند. الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ ٩٨ لَوۡ كَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَكُلّٞ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٩٩﴾ [الأنبیاء: ۹۸-۹۹].
«بیگمان شما و معبودانی که جز الله میپرستید، هیزم دوزخید و همگی شما وارد دوزخ خواهید شد. اگر اینها معبودان راستینی بودند، هرگز وارد دوزخ نمیشدند و همگی در آن جاودانه میمانند».
حصب، یعنی سوخت و هیزم. جوهری میگوید: هر چیزی که آتش بدان روشن شود یا آنرا شعلهور کند، حصب گفته میشود. [۳۰]
[۲۸] تفسیر ابن کثیر (۱/۱۰۷). [۲۹] التخوبف من النار، ابن رجب، ص (۱۰۷) [۳۰] یقظة أولی الاعتبار: ص (۶۱)
الله متعال میفرماید: ﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ ٤١ فِي سَمُومٖ وَحَمِيمٖ ٤٢ وَظِلّٖ مِّن يَحۡمُومٖ ٤٣ لَّا بَارِدٖ وَلَا كَرِيمٍ ٤٤﴾ [الواقعة: ۴۱-۴۴].
«و افراد نگونبخت؛ ونگونبختها چه وضعی دارند؟ در بادی سوزان و آبی جوشان هستند و در سایهی دودی بسیار غلیظ و سیاه، که نه سرد است و نه خوشایند».
آیهی فوق بیانگر موضوعی است که آرامش روحی و روانی را برای انسان به ارمغان میآورد، آنها نیز عبارتاند از: آب، هوا و سایه.
آیه حکایت از این دارد که آنچه مایهی خنکی و آرامش مردم میشود، برای اهل دوزخ وجود ندارد. هوای دوزخ «سموم» است و آن بادی گرم و بسیار سوزان میباشد. آب دوزخ «حمیم» است؛ آبی جوشان و بسیار داغ. سایهی آن «یحموم» نام دارد که از دود تشکیل شده است. [۳۱]
همانطور که در آیهی فوق وضعیت هولناک دوزخیان بیان شد، در آیهی ذیل نیز وضعیت دهشتناک آتش دوزخ بیان میگردد. الله متعال میفرماید:
﴿ وَأَمَّا مَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ ٨ فَأُمُّهُۥ هَاوِيَةٞ ٩ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا هِيَهۡ ١٠ نَارٌ حَامِيَةُۢ ١١﴾ [القارعة: ۸-۱۱].
«و هرکس ترازوی اعمالش سبک باشد، پس در دامن «هاویه» خواهد بود و تو چه میدانی که آن چیست؟ آتشی سوزان و شعلهور».
سایهای که در آیهی یادشده ﴿وَظِلّٖ مِّن يَحۡمُومٖ ٤٣﴾ بدان اشاره شد، سایهای از دود آتش است. در اصل، سایه رطوبت و سردی به همراه دارد؛ به همین خاطر انسان برای رسیدن به احساس آرامش به سایه پناه میبرد؛ اما این سایه نه سرمایی دارد و نه آرامشی؛ زیرا این سایه سوزان است.
قرآن دربارهی این سایه، که در واقع دود دوزخ است، سخن به میان آورده و میفرماید:
﴿ٱنطَلِقُوٓاْ إِلَىٰ ظِلّٖ ذِي ثَلَٰثِ شُعَبٖ ٣٠ لَّا ظَلِيلٖ وَلَا يُغۡنِي مِنَ ٱللَّهَبِ ٣١ إِنَّهَا تَرۡمِي بِشَرَرٖ كَٱلۡقَصۡرِ ٣٢ كَأَنَّهُۥ جِمَٰلَتٞ صُفۡرٞ ٣٣﴾ [المرسلات: ۳۰-۳۳].
«به سوی سایهای -از دود آتشین- بروید که سه شاخه دارد. نه خنک است و نه از شعلههای آتش جلوگیری میکند. آن آتش، از خود شرارههایی چون ساختمان بلند پرتاب مینماید. گویا آن شرارهها، شتران زردرنگی هستند».
از آیه چنین برداشت میشود که دودی که از این آتش بالا میرود، به دلیل غلظت، سه شاخه میشود. این دود سایه دارد؛ اما فاقد سردی است و نمیتواند انسان را در برابر شعلههای برافروختهی دوزخ محفوظ بدارد. اما شرارههای برافروخته از این آتش، همانند قلههای بسیار بزرگ و شترهای سرخ رنگ است.
الله متعال در مقام بیان قدرت این آتش و نهایت تاثیر آان بر اهل دوزخ میفرماید: ﴿سَأُصۡلِيهِ سَقَرَ ٢٦ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا سَقَرُ ٢٧ لَا تُبۡقِي وَلَا تَذَرُ ٢٨ لَوَّاحَةٞ لِّلۡبَشَرِ ٢٩﴾ [المدثر: ۲۶-۲۹].
«هرچه زودتر او را به آتش دوزخ میاندازم. و تو چه میدانی که آتش دوزخ چیست؟ نه باقی میگذارد و نه رها میکند».
این آتش هر چیزی را به کام خود میکشد. پوست بدن را میسوزاند و به استخوان میرسد و آنچه که در شکم است، همه را بیرون میافکند و به قلب میرسد. هرکس که به دام آتش دوزخ بیفتد، نجات پیدا نخواهد کرد. آن آتش نه میمیراند و نه رها میسازد.
رسول الله ص میفرماید: «نارُنَا جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءًا مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ. فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ كَانَتْ لَكَافِيَةً. قَالَ: إِنَّهَا فُضِّلَتْ عَلَيْهَا بِتِسْعَةٍ وَسِتِّينَ جُزْءًا». [۳۲]
«حرارت آتش دنیا هفتاد برابر کمتر از حرارت آتش دوزخ میباشد. اصحاب گفتند: ای پیامبر! اگر به اندازهی همین آتش دنیا هم گرم باشد، باز برای عذاب گناهکاران کافی است. رسول الله ص فرمود: حرارت آتش دوزخ به هفتاد قسمت تقسیم شده است که شصت و نه قسمت آن برای آتش دوزخ باقی است و هر قسمت از آنها به اندازهی آتش دنیا گرم میباشد.»
با گذشت زمان، حرارت این آتش کم نخواهد شد:
﴿فَذُوقُواْ فَلَن نَّزِيدَكُمۡ إِلَّا عَذَابًا ٣٠﴾ [النبأ: ۳۰].
«پس بچشید! ما هرگز چیزی جز عذاب و رنج برایتان نمیافزاییم».
﴿كُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِيرٗا ٩٧﴾ [الإسراء: ۹۷].
«هر زمان که زبانهی آتش فروکش کند، بر زبانهی آتششان میافزاییم».
بنابر این تحلیل، کفار هرگز راحتی و آرامشی ندارند و عذاب آنها با گذشت زمان کم نمیشود.
﴿فَلَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ ٨٦﴾ [البقرة: ۸۶].
«عذابشان کم نمیشود و کسی به آنان یاری نمیرساند».
طبق روایتی که امام مسلم آنرا از عمرو بن عبسهس روایت کرده است، رسول اللهص فرمود:
«صَلِّ صَلاَةَ الصُّبْحِ ثُمَّ أَقْصِرْ عَنِ الصَّلاَةِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ حَتَّى تَرْتَفِعَ فَإِنَّهَا تَطْلُعُ حِينَ تَطْلُعُ بَيْنَ قَرْنَىْ شَيْطَانٍ وَحِينَئِذٍ يَسْجُدُ لَهَا الْكُفَّارُ ثُمَّ صَلِّ فَإِنَّ الصَّلاَةَ مَشْهُودَةٌ مَحْضُورَةٌ حَتَّى يَسْتَقِلَّ الظِّلُّ بِالرُّمْحِ ثُمَّ أَقْصِرْ عَنِ الصَّلاَةِ فَإِنَّ حِينَئِذٍ تُسْجَرُ جَهَنَّمُ فَإِذَا أَقْبَلَ الْفَىْءُ فَصَلِّ». [۳۳]
«نماز صبح را بخوان. سپس تا طلوع کامل خورشید از خواندن نماز خودداری کن؛ زیرا خورشید میان دو شاخ شیطان طلوع میکند و کفار در آن هنگام برای وی سجده میکنند. سپس نماز بخوان تا اینکه سایه به اندازهی یک نیزه بالا بیاید و دیگر نماز نخوان؛ زیرا در آن هنگام دوزخ افروخته میشود. سپس اندکی پس از زوال خورشید، نماز بخوان».
در بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِذَا اشْتَدَّ الْحَرُّ فَأَبْرِدُوا بِالصَّلاَةِ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحَرِّ مِنْ فَيْحِ جَهَنَّمَ». [۳۴]
«به هنگام گرمای شدید، نماز را دیرتر بخوانید تا هوا خنکتر شود؛ زیرا گرمای زیاد از تنفس دوزخ است».
دوزخ هنگامیکه دوزخیان را میبیند، آتشش برافروخته میشود.
﴿وَإِذَا ٱلۡجَحِيمُ سُعِّرَتۡ ١٢ وَإِذَا ٱلۡجَنَّةُ أُزۡلِفَتۡ ١٣﴾ [التکویر: ۱۲-۱۳].
«و در آن هنگام که دوزخ برافروخته شود و در آن هنگام که بهشت نزدیک گردد».
[۳۱] التخویف من النار: ص (۸۵) [۳۲] صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب صفه النار الباری (۶/۳۳۰). صحیح مسلم، کتاب الجنة، باب شدة حر النار: ( ۴/۲۱۸۴). [۳۳] صحیح مسلم (۸۳۲) [۳۴] صحیح بخاری (۵۳۶) صحیح مسلم (۶۱۵)
کسانی که آیات قرآن و سنت نبوی را مطالعه میکنند، آگاهی دارند که آتش دوزخ آفریدهای است از آفریدگان الله، که میبیند، حرف میزند و شکوه میکند. قرآن بیان میفرماید که وقتی دوزخ، دوزخیان را از دور میبیند، با صدایی وحشتناک میغرّد و این غرش بیانگر خشم آن نسبت به دوزخیان میباشد. الله متعال میفرماید:
﴿إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظٗا وَزَفِيرٗا ١٢﴾ [الفرقان: ۱۲].
«هنگامی که -دوزخ- آنان را از مکانی دور ببیند -و برایشان نمایان شود-، صدای خشم و خروش آنرا مىشنوند».
ابن جریر از ابن عباسس چنین روایت میکند:
«إنَّ الرَّجُلَ لَيَجَرُّ الي النّارِ، فَتَنزَوي وَ يَنقَبِضُ بَعضُها الي بَعضٍ فَيَقوُلُ لَها الرَحمنُ: ما لَكِ؟ فَتَقولُ: انَّهُ يَستَجِيرُ مِنّي، فَيقُولُ: أرسِلُوا عَبدي. وَ إنَّ الرَّجُلَ لَيَجَرُّ الي النّارِ ، فَيَقُولُ: يا رَبِّ ما كانَ هذا الظَنُّ بِكَ، فَیَقُولُ اللهُ: ما کانَ ظَنُّکَ؟ فَیَقُولُ: أن تَسِعَنی رَحمَتَکَ. فَيقُولُ: أرسِلُوا عَبدي. وَ إنَّ الرَّجُلَ لَيَجَرُّ الي النّارِ، فَتَشهَقَ الَيهِ النّارِ، شَهُوقُ البَغلَةِ الَي الشَعيرِ وَ تَزفَرُ زَفرَةً أُخري لا تَبقي اَحَداً إلاّ خافَ». [۳۵]
«مردی به سوی دوزخ کشانده میشود. دوزخ خود را جمع کرده و مچاله میشود. الله متعال از او میپرسد: تو را چه شده است؟ میگوید: آن مرد از عذاب من پناه میخواست. الله متعال میفرماید: بندهی مرا رها کنید. شخصی به سوی دوزخ کشانده میشود، در آن لحظه میگوید: پروردگارا در حق تو چنین نمیپنداشتم. الله متعال میفرماید: گمانت چه بود؟ میگوید: گمانم بر این بود که رحمت تو شامل حال من میشود، الله متعال میفرماید: بندهی مرا رها کنید. شخص دیگری به سوی دوزخ کشانده میشود. دوزخ با دیدن آن مرد همانند قاطر مادهای که قاطر نر را دیده است، نعره میکشد. برای بار دوم چنان به صدا در میآید و فریاد میزند که همه را بهتزده و ترسان میکند».
امام احمد و ترمذی از طریق اعمش از ابوصالح از ابوهریرهس روایت میکنند که رسول الله ص فرمود:
«يَخرُجُ يَومَ القِيامَةِ عُنُقٌ مِنَ النَّارِ لَها عَينانِ تَبصرانِ وَ أُذُنانِ تَسمَعانِ وَ لِسانٍ يَنطِقُ، تَقُولُ: أَنّي وُكِّلتُ بِثَلاثَهِ: بِكُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ، وَ بِكُلِّ مَن دَعا مَعَ اللهِ إلهاً آخَرَ، وَ بِالمُصَوِّرينَ». [۳۶]
«روز رستاخیز گردنی از آتش بیرون میآید که دو چشم بینا، دو گوش شنوا و زبانی گویا دارد. زبانش به سخن میآید و میگوید: دستور دارم سه گروه را بگیرند: ستمگر سرکش، هر کسی که با الله، معبود دیگری خوانده است و تصویرگر. [۳۷]
[۳۵] «النهابه» به روایت ابن کثیر (۲/۱۲) و سند آن نیز صحیح است. [۳۶] التخویف من النار، ص (۱۷۹)، ن.ک: جامع الأصول: (۱۰/۵۱۸). محقق میگوید: إسناد آن حسن است. ترمذی میگوید: این حدیث حسن صحیح غریب است. [۳۷] التخوبف من النار ص (۱۷۹)؛ جامع الاصول (۱۰/۵۱۸) محقق در مورد این حدیث گفته است: سندش صحیح است. ترمذی گفته است: این حدیث حسن، صحیح و غریب است..
بخاری و مسلم روایت کردهاند که عبدالله بن عمرس گفت: در خواب دو فرشته را دیدم که با تازیانهای آهنین در دست نزد من آمدند. مرا به سوی جهنم میبردند. سپس فرشتهای به من رسید که تازیانهای آهنین در دست داشت. به من گفتند: نترس، چه مرد خوبی بودی، اگر به نمازهای شب میافزودی. سپس مرا بردند تا اینکه بر لبهی دوزخ ایستادند. دیدم که همانند چاه پیچان است. شاخهایی همانند شاخ چاه دارد. میان هردو شاخش، فرشتهای با تازیانهای آهنین در دست، گماشته شده بود. در لابهلای آتش، کسانی را مشاهده کردم که واژگون آویزان بودند. در میان آنها مردانی از قریش را شناختم. سپس مرا به سمت راست برگرداندند.
جریان این خواب را با خواهرم حفصه در میان گذاشتم. حفصه نیز آنرا برای رسول الله ص بازگو نمود. پیامبر ص فرمود: همانا عبدالله بندهی شایستهای است. [۳۸]
[۳۸] صحیح بخاری (۷۰۲۸، ۷۰۲۹) صحیح مسلم (۲۴۷۹)
بر ما روشن است که رسول الله ص بهشت و دوزخ را دید. در صحیحین از عبدالله بن عباسس نقل شده است که پیامبر ص فرمود:
«إِنِّي رَأَيْتُ الْجَنَّةَ فَتَنَاوَلْتُ عُنْقُودًا وَلَوْ أَصَبْتُهُ لَأَكَلْتُمْ مِنْهُ مَا بَقِيَتْ الدُّنْيَا وَأُرِيتُ النَّارَ فَلَمْ أَرَ مَنْظَرًا كَالْيَوْمِ قَطُّ أَفْظَعَ وَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ». [۳۹]
«بهشت را دیدم و خواستم خوشه انگوری از آن بچینیم. اگر آن خوشه را میچیدم، شما تا پایان دنیا از آن میخوردید. همچنین دوزخ به من نشان داده شد. صحنهای هولناکتر از آن تا کنون ندیدهام و بیشتر دوزخیان زنان بودند».
در صحیح بخاری از اسماء روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«قَدْ دَنَتْ مِنِّي الْجَنَّةُ حَتَّى لَوْ اجْتَرَأْتُ عَلَيْهَا لَجِئْتُكُمْ بِقِطَافٍ مِنْ قِطَافِهَا وَدَنَتْ مِنِّي النَّارُ حَتَّى قُلْتُ أَيْ رَبِّ وَأَنَا مَعَهُمْ فَإِذَا امْرَأَةٌ حَسِبْتُ أَنَّهُ قَالَ تَخْدِشُهَا هِرَّةٌ قُلْتُ مَا شَأْنُ هَذِهِ قَالُوا حَبَسَتْهَا حَتَّى مَاتَتْ جُوعًا لَا أَطْعَمَتْهَا وَلَا أَرْسَلَتْهَا تَأْكُلُ مِن خَشَاشِ الأرضِ». [۴۰]
«بهشت چنان به من نزدیک شد، که اگر میخواستم میتوانستم خوشه انگوری را از آنجا بیاورم. دوزخ نیز چنان به من نزدیک شد که گفتم: پروردگارا! مگر من هم از دوزخيانم؟ در آن هنگام چشمم به زني افتاد كه گربهاي، چهرهاش را ميخراشيد. گفتم: چرا این زن گرفتار چنین عذابی است؟ گفتند: این زن آن گربه را نزد خود اسیر کرد تا اینکه آن گربه از گرسنگی مرد. نه غذایی به گربه داد و نه آنرا رها کرد تا از حشرات روی زمین بخورد».
در مسند احمد از مغیره بن شعبهس نقل شده است که پیامبر ص فرمود:
«إِنَّ النَّارَ أُدْنِيَتْ مِنِّي حَتَّى نَفَخْتُ حَرَّهَا عَنْ وَجْهِي فَرَأَيْتُ فِيهَا صَاحِبَ الْمِحْجَنِ وَالَّذِي بَحَرَ الْبَحِيرَةَ وَصَاحِبَةَ حِمْيَرَ صَاحِبَةَ الْهِرَّة». [۴۱]
«دوزخ آنچنان به من نزدیک شد که گرمی آنرا در صورتم احساس کردم. در لابهلای آن صاحب محجن [۴۲]، رایجگر بحیره [۴۳]، صاحب حمیر و صاحب گربه را دیدم».
در صحیح مسلم از جابر بن عبد اللهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«فَعُرِضَتْ عَلَىَّ الْجَنَّةُ حَتَّى لَوْ تَنَاوَلْتُ مِنْهَا قِطْفًا أَخَذْتُهُ - أَوْ قَالَ تَنَاوَلْتُ مِنْهَا قِطْفًا - فَقَصُرَتْ يَدِى عَنْهُ وَعُرِضَتْ عَلَىَّ النَّارُ فَرَأَيْتُ فِيهَا امْرَأَةً مِنْ بَنِى إِسْرَائِيلَ تُعَذَّبُ فِى هِرَّةٍ لَهَا رَبَطَتْهَا فَلَمْ تُطْعِمْهَا وَلَمْ تَدَعْهَا تَأْكُلُ مِنْ خَشَاشِ الأَرْضِ وَرَأَيْتُ أَبَا ثُمَامَةَ عَمْرَو بْنَ مَالِكٍ يَجُرُّ قُصْبَهُ فِى النَّارِ». [۴۴]
«بهشت به من نشان داده شد تا آنجا که خواستم خوشه انگوری را از آن بچینم. اما از آن دست کشیدم و دوزخ به من نشان داده شد. از ترس اینکه آتش آن مرا در برگیرد، از آن دور شدم. زنی از بنی اسرائیل را دیدم که به خاطر گربهاش شکنجه میشد. وی گربه را نزد خود اسیر کرده بود. نه آنرا رها کرد تا از حشرات روی زمین تغذیه کند و نه خود آنرا آب و طعام میداد تا اینکه از گرسنگی جان داد. ابوثمامه عمر بن مالک را در آن دیدم که دامنی آتشین را با خود میکشید».
وقتی کسی میمیرد، به عالم برزخ منتقل میشود و در آنجا، اگر مؤمن باشد، جایگاهش در بهشت و اگر کافر باشد، جایگاهش در دوزخ به او نشان داده میشود.
پیشتر این مطلب در حدیث برزخ بیان گردید.
[۳۹] مشکاة المصابیح (۱/ ۴۰۷). ن.ک: صحیح بخاری (۱۰۵۲) و صحیح مسلم (۹۰۷) [۴۰] صحیح الجامع (۴/ ۱۳۳)، شماره (۴۲۴۷) ن.ک: صحیح بخاری (۷۴۵، ۲۳۶۴) [۴۱] قبلی، (۲/۱۷۴) شماره (۱۹۶۸) [۴۲] مِحجَن: عصا یا چوبدستی کج. منظور شخصی است که با این عصا از مسافران و زائران دزدی میکند. اگر متوجه او شوند، میگوید: این وسایل به عصای من آویزان شدند و من مقصر نیستم. اگر هم متوجه او نشوند، مال دزدی را با خود میبرد. [۴۳] در زمان جاهلیت هر گاه شتر یا گوسفندی ده شکم میزایید، گوش او را میشکافتند، او را آزاد میگذاشتند و ذبحش را حرام میدانستند. [۴۴] صحیح مسلم (۲/۲۹۸) شماره (۲۳۹۴)
در صحیح بخاری از ابوهریرهس نقل شده است که:
«اشْتَكَتِ النَّارُ إِلَى رَبِّهَا فَقَالَتْ يَا رَبِّ أَكَلَ بَعْضِى بَعْضًا. فَأَذِنَ لَهَا بِنَفَسَيْنِ نَفَسٍ فِى الشِّتَاءِ وَنَفَسٍ فِى الصَّيْفِ فَهُوَ أَشَدُّ مَا تَجِدُونَ مِنَ الْحَرِّ وَأَشَدُّ مَا تَجِدُونَ مِنَ الزَّمْهَرِيرِ».
«دوزخ نزد پروردگارش شکایت کرد و گفت: پروردگارا! پارهای از من پارهی دیگرم را میخورد «یعنی اجزای من از شدت گرما خودم را از بین میبرد» الله متعال به آن اجاز داد تا دو مرتبه نفس بکشد؛ یک نفس در زمستان و یک نفس در تابستان. شدت گرما یا سرمایی که احساس میکنید، به خاطر این دو نفس است».
بخاری از ابوسعیدس نیز نقل کرده است که پیامبر ص فرمود:
«إِذَا اشْتَدَّ الْحَرُّ فَأَبْرِدُوا بِالصَّلاَةِ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحَرِّ مِنْ فَيْحِ جَهَنَّمَ». [۴۵]
«به هنگام گرمای شدید، نماز را دیرتر بخوانید تا هوا خنکتر شود؛ زیرا گرمای زیاد از تنفس دوزخ است».
[۴۵] صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب صفة النار وأنها مخلوقة. فتح الباری (۶/۳۳۰)، شماره (۳۲۵۸)، (۵۲۵۹)، (۳۲۶۰) صحیح مسلم (۶۱۶، ۶۱۷)
دوزخ جاودان و بیپایان است. طحاوی در کتاب عقیدهی خود میگوید: بهشت و دوزخ آفریده شدهاند. فناناپذیر هستند و از بین نمیروند. [۴۶]
ابنحزم در مورد این مسأله اجماع علما را نقل کرده است. در کتاب «الملل والنحل» او چنین آمده است:
«همهی فرقههای اسلامی به جز جهم بن صفوان، اتفاق نظر دارند که بهشت و نعمتهای آن و دوزخ و عذاب آن جاودان و فناناپذیرند.» [۴۷]
و در کتاب دیگر ایشان «مراتب الاجماع» چنین آمده است:
«دوزخ حقیقت دارد و برای عذاب است. دوزخ و دوزخیان فناناپذیرند». [۴۸]
نصوصی که در مورد جاودانگی دوزخ آمدهاند، بسیار فراوان هستند و بسیاری از آنها را در مباحث بعدی خواهیم آورد. برای جاودانگی آن همین کافی است که الله متعال آنرا «دارالخلد» «سرای همیشگی» نامیده است.
آری! در باور اهل سنت و جماعت دوزخ همیشگی و فناناپذیر است و دوزخیان همواره در آن خواهند بود و جز موحدین گناهکار، کسی از آن بیرون نمیآید. کافران و مشرکان برای همیشه در آن خواهند ماند.
[۴۶] شرح الطحاویه: ص (۴۷۶) [۴۷] الملل و النحل، ابن حزم (۴/۸۳) [۴۸] مراتب الاجماع (۱۷۳)
معتقدان به نابودی دوزخ، به هفت گروه تقسیم میشوند:
۱- جهمیه: به نابودی دوزخ و بهشت معتقدند. امام احمد در پایان کتاب «الرد على الزنادقه»، در معرفی مذهب جهمیه، به اعتقادشان بر نابودی دوزخ و بهشت اشاره میکند. وی با آوردن نصوصی در این رابطه، دلایل آنها را رد کرده است.
۲- خوارج و معتزله: ایندو میگویند: همهی کسانی که وارد دوزخ میشوند، حتی موحدین گناهکار، برای همیشه در آن میمانند؛ راز این دیدگاه این است که خوارج مسلمانآن را به دلیل ارتکاب به گناه، کافر میدانند. گناهکار در نزد آنان «خوارج» کافر است و برای همیشه در دوزخ میماند. معتزله، گناهکار را منزل بین المنزلتین «نه مومن است و نه کافر» میدانند. در دنیا احکام اسلامی بر وی اجرا میشود؛ اما در آخرت برای همیشه در دوزخ میماند. پیشتر مطالبی در مورد بیرون آمدن اهل توحید از دوزخ بیان کردیم.
۳- یهود: آنان بر این باورند که برای مدت محدودی در دوزخ عذاب میبینند، سپس از آن بیرون میایند و گروه دیگری جانشین آنها میشود. الله متعال در قرآن مجید این عقیده را رد نموده و سخنان آنها را تکذیب کرده است:
﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَةٗۚ قُلۡ أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا فَلَن يُخۡلِفَ ٱللَّهُ عَهۡدَهُۥٓۖ أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٨٠ بَلَىٰۚ مَن كَسَبَ سَيِّئَةٗ وَأَحَٰطَتۡ بِهِۦ خَطِيَٓٔتُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٨١﴾ [البقرة: ۸۰-۸۱].
«و میگویند: آتش دوزخ فقط چند روزی گریبانگیرمان میگردد. بگو: آیا در این باره از پروردگار پیمانی گرفتهاید و -چون- الله، خلاف وعده نمیکند، -به این آرزو دل خوش کردهاید-؟! یا چیزی را به الله نسبت میدهید که از آن بیخبرید؟ آری! کسانی که مرتکب گناه میشوند و گناهانشان از هر سو آنان را در بر میگیرد، اهل دوزخند و برای همیشه در آن خواهند ماند».
و میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبٗا مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ يُدۡعَوۡنَ إِلَىٰ كِتَٰبِ ٱللَّهِ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٞ مِّنۡهُمۡ وَهُم مُّعۡرِضُونَ ٢٣ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۖ وَغَرَّهُمۡ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ ٢٤﴾ [آلعمران: ۲۳-۲۴].
«آیا کسانی را که بهره ای از کتابِ آسمانی یافته اند، نمی بینی که وقتی به سوی کتاب الله دعوت می شوند تا در میانشان حکم کند، برخی از آنان از آن روی میگردانند و آنان، «از حقیقت» رویگردان هستند. این، بدان سبب است که گفته اند: هرگز آتش دوزخ به ما نخواهد رسید مگر چند روزی. دروغ-هایی که به هم می بافتند، آنان را در دینشان فریفته است».
ابنجریر در تفسیر خود از ابنعباسس در تفسیر آیهی سورهی بقره چنین نقل میکند: دشمنان الله «یهود» میگفتند: «خدا فقط به خاطر «تحله القسم»، یعنی آن چهل روزی که گوساله را پرستیدیم، ما را وارد دوزخ میکند و با گذشت این چهل روز، عذاب ما پایان مییابد.
ابن جریر از سدی دربارهی این سخن یهودیان چنین نقل میکند:
خدا به مدت چهل روز ما را به دوزخ میبرد و زمانی که آتش دوزخ گناهان ما را پاک گرداند، منادی ندا سر میدهد: تمام ختنهشدههای بنیاسرائیل را از دوزخ بیرون بیاورید. روی همین اصل به ما دستور ختنه داده شده است. یهودیان معتقدند که کسی از آنها در دوزخ نمیماند و همگی از آن بیرون میآیند. [۴۹]
از ابن عباسس نقل شده است: در تورات یهود آمده است که فاصلهی میان دو طرف جهنم، چهل سال است و در پایان به درخت زقوم، که ریشهاش در قعر جهنم است، میرسد.
ابن جریر میگوید: منظور مسیری است که به قعر جحیم میرسد. اما یهودیان میپندارند که هرگاه عدد «چهل روز» سپری شود، مدت دوزخ نیز به پایان میرسد. پس نه عذابی باقی میماند و نه دوزخی. این است مفهوم سخن یهود که میگویند:
﴿لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۖ﴾ [آلعمران: ۲۴].
«هرگز آتش -دوزخ- به ما نخواهد رسید مگر چند روزی».
ابن عباسس میفرماید: وقتی یهود وارد دوزخ میشوند، در لابهلای عذاب حرکت میکنند تا اینکه در آخرین روزهای «ایام معدوده» به درخت زقوم میرسند. در آن هنگام نگهبان سَقَر به آنها میگوید: گمان میکردید که آتش دوزخ جز چند روزی به شما نمیرسد؟ آن چند روز سپری شد و شما برای همیشه در دوزخ میمانید. آنگاه به اجبار به سوی دوزخ برده میشوند. [۵۰]
۴- ابن عربی الطانی [۵۱]: وی پیشوای معتقدان به «وحدة الوجود» است. او معتقد است که دوزخیان برای مدتی چند، عذاب میبینند. سپس طبیعت آنها به طبیعتی آتشین تغییر مییابد. آنگاه از سوختن در آتش لذت میبرند؛ چون آتش با طبیعت آنها سازگار است. ابن حجر در «الفتح» میفرماید: این دیدگاه زنادقهای است که خود را به تصوف نسبت میدهند. [۵۲]
۵- دیدگاه کسانی که معتقدند، دوزخیان از آتش دوزخ بیرون میآیند و دوزخ به همان حالت برای همیشه باقی میماند.
۶- مذهب ابوهذیل علاف: وی از پیشوایان معتزله بود و اعتقاد داشت که: زندگی دوزخیان روزی پایان میپذیرد و آنان خشک و بیحرکت میشوند و احساس درد و ناراحتی نمیکنند.
به اعتقاد او، رویداد بیپایان وجود ندارد. وی با تکیه بر ارزیابیهای نادرست و باطل خویش، دلایل صریح و روشن مربوط به جاودانگی دوزخ را رد کرده است.
۷- برخی با استناد به پارهای از احادیث، معتقدند که الله متعال بنا به خواست خود کسانی را از دوزخ بیرون میآورد. این گروه میپندارند که پس از آن، الله برای مدت زمانی دوزخ را باقی میگذارد و سپس آنرا از بین میبرد؛ زیرا الله متعال برای دوزخ مدت زمانی را قرار داده است که با فرا رسیدن آن، دوزخ به پایان کار خود میرسد. [۵۳]
شیخ الاسلام ابن تیمیه و شاگردش علامه ابن قیم، همین دیدگاه را دارند.
علما در رد دیدگاه فوق، تالیفات زیادی ارائه دادهاند. ابن حجر عسقلانی، پس از نقل دیدگاه فوق میگوید: برخی از متاخرین، این دیدگاه را دارند و برای اثبات آن دلایلی عقلی بیان میکنند؛ اما این دیدگاه باطل و نادرست میباشد و هیچ کس آنرا نمیپذیرد.
سبکی [۵۴] در کتاب «الاعتبار ببقاء الجنة والنار»، دربارهی نادرستی و سطحی بودن این دیدگاه، بحثی مفصل و دلایلی مستند بیان مینماید. [۵۵]
صدیق حسن خان میگوید: علامه مرعی کرمی حنبلی، در این زمینه رسالهای به نام «توفيق الفريقين على خلود اهل الدارين» نگاشته است. سید امام محمد بن اسماعیل امیر و علامه مجتهد محمد بن علی شوکانی نیز هرکدام در این زمینه کتابی نوشتهاند که برآیند نوشتارهای تمامی آنها این است که: بهشت و دوزخ و اهل آنها جاودان و همیشگی هستند. [۵۶]
لازم به یادآوری است که:
۱- دیدگاه هفتم نادرست است. با وجود اینکه دو تن از علمای برجسته و ممتاز، آنرا تایید کردهاند؛ اما نباید حقیقت را فدای شخصیتها کرد. خودِ علامه ابن تیمیه و ابن قیم چنین میگویند: «حقیقت بر شخصیتها برتری دارد». دلایل بطلان این دیدگاه، وجود نوشتارهای صحیح و مستدلّی است که حکایت از جاودانگی دوزخ دارد و ما پیشتر در این زمینه سخن گفتیم.
۲- نکوهش شیخ الاسلام و ابن قیم، بهخاطر این دیدگاه، هرگز روا نیست و هیچ کس حق چنین کاری ندارد؛ هر چند که متأسفانه گروهی آن دو را کافر و گروهی فاسق خواندهاند؛ اما واقعیت این است که هیچ یک از این دو نظر، جایز نیستند؛ زیرا آن دو بزرگوار مجتهد و مأجور میباشند. اگر آنان میدانستند که حقیقت چیزی غیر از آن است که میگویند، به طور حتم آنرا میپذیرفتند.
۳- تکفیر مخالفان اینگونه مسائل، به تکفیر پیشوایان بر حق امت میانجامد؛ برای نمونه، باری عمر بن خطابس حکم کرد که اگر مسافر آب نیافت، تیمم نکند و نماز نخواند؛ اما تمام امت دیدگاه مقابل این حکم را دارند. امام مالک اجتهاد کرد که «بسم الله الرحمن الرحیم» آیهای از قرآن نیست؛ حال آنکه امت اسلامی اتفاق نظر دارند که تمام آنچه در قرآن آمده است، جزو قرآن به شمار میرود. برخی از مسلمانان به عدم افزایش و کاهش ایمان و ثابت بودن آن معتقدند؛ حال آنکه افزایش و کاهش ایمان، از قرآن و سنت پیامبر ص ثابت است و امت اسلامی بر آن اجماع دارند.
۴- شایان ذکر است که علامه ابن تیمیه و ابن قیم در جایی دیگر معتقد به جاودانگی دوزخ هستند. این تیمیه در «مجموع الفتاوی»، در پاسخ به یک سوال چنین میگوید: «سلف امت، قرآن و سایر اهل سنت و جماعت، بر این عقیدهاند که برخی از آفریدگان مانند بهشت، دوزخ و عرش نابود نمیشوند. تنها گروهی از متکلمان و اهل بدعت، مانند جهم بن صفوان و پیروان معتزلی او، چنین دیدگاهی دارند و بیتردید این دیدگاه باطل و مخالف با کتاب الله، سنت رسول الله ص و اجماع سلف امت و پیشوایان آن است. [۵۷]
این دو بزرگوار دو دیدگاه متفاوت در این مسأله دارند،پس تا زمانی که از دیدگاه پایانی آنها آگاه نیستیم، جایز نیست و نباید آندو را معتقد به نابودی دوزخ بدانیم و بهتر آن است که در این زمینه سکوت کنیم.
۵- برخی از دلایلی که شیخ الاسلام و ابن قیم برای نابودی دوزخ به کار بردهاند، درست نیستند. همچنین در دلایلی که درست به نظر میرسند، به طور صریح به نابودی دوزخ اشاره نشده است؛ بلکه این تنها برداشت ابن تیمیه و ابن قیم از این دلایل میباشد. صنعانی در کتاب «رفع الاستار لابطال ادلة القائلين بفناء النار»، ابن تیمیه و ابن قیم را مورد نقد قرار داده و بیان میدارد که این دلایل بر باور و بینش آنان دلالت نمیکنند.
از جمله کسانی که دربارهی این دلایل سخن راندهاند، علامه قرطبی در کتاب «التذکرة» میباشد. ایشان نصوص مربوط به جاودانگی بهشت و دوزخ را بیان نموده و به توضیح احادیثی در مورد سر بریدن مرگ، میان بهشت و دوزخ میپردازد. در همین احادیث آمده است که پس از سر بریدن مرگ، الله متعال خطاب به بهشتیان و دوزخیان میفرماید:
«يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ خُلُودٌ فَلاَ مَوْتَ وَيَا أَهْلَ النَّارِ خُلُودٌ فَلاَ مَوْتَ».
«ای بهشتیان! ماندگارید و هرگز نمیمیرید. ای دوزخیان! ماندگارید و هرگز نمیمیرید».
علامه قرطبی، پس از نقل این احادیث میگوید: این احادیث که در نزد علما صحیح میباشند، بر این مطلب دلالت دارند که بهشتیان و دوزخیان همیشگی هستند؛ بهشتیان در آسایش و نعمت و دوزخیان در رنج و عذاب. [۵۸]
سپس به رد دیدگاه کسانی پرداخته است که به نابودی دوزخ اعتقاد دارند. وی بیان میکند که آنچه از بین میرود، آتشی است که موحدین گنهکار در آن میباشند. علامه قرطبی در ادامه میفرماید: «پندار کسانی که به بیرون آمدن دوزخیان از دوزخ و نابودی آن معتقدند، مخالف با عقل، آموزههای پیامبران و اجماع پیشوایان عادل اهل سنت و جماعت میباشد. البته طبقهای از دوزخ که جایگاه موحدین گناهکار است، با بیرون رفتن آنان، آتشش خاموش میشود و در اطراف آن جرجیر میروید. [۵۹]
قرطبی از فضل بن صالح معافری نقل میکند که: روزی نزد مالک بن انس رفتیم. به ما گفت: برگردید! روز بعد که نزد او برگشتیم، گفت: به این دلیل به شما گفتم: برگردید، که مردی از شام نزد من آمده بود و از من سؤال کرد: ای ابا عبدالله! «کنیهی مالک بن انس» دربارهی خوردن جرجیر که گفته میشود بر لبهی دوزخ میروید، چه میفرمایید؟ به او گفتم: اشکالی ندارد. سپس آن مرد خداحافظی کرد و رفت. [۶۰] خطیب ابوبکر احمد/ نیز روایت فوق را بازگو کرده است.
ابوبکر بزار از عمرو بن میمون از عبدالله بن عمر بن عاصش نقل میکند: روزگاری بر آتش دوزخ فرا میرسد که باد دروازههای آنرا تکان میدهد و هیچ کس در آن نخواهد بود. یعنی از مومنان کسی در آنجا باقی نمیماند
روایتی مشابه، با سندی موقوف، از عبدالله بن عمروس نیز نقل شده است؛ اما در این روایت، نامی از پیامبر ص نیامده است. لازم به یاداوری است که این مسأله چیزی ورای عقل میباشد و از روی عقل در مورد آن حکم نمیشود؛ لذا این روایت هر چند که موقوف است، ولی حکم مرفوع را دارد. [۶۱]
[۴۹] تفسیر ابن جریر (۱/۳۸۱) [۵۰] قبلی، همان صفحه. [۵۱] وی محی الدین محمد بن علی معروف به ابن عربی صوفی است که در سال ۶۳۸ هجری وفات کرده است. صوفیان او را با نام «شیخ اکبر» میشناسند. [۵۲] فتح الباری (۱۱/۴۲۱) [۵۳] ن.ک: شرح الطحاویه ص (۴۸۳). شرح عقیدة السفارینی (۲/۲۳۴) یقظة اولی الاعتبار ص (۴۱)، فتح الباری (۱۱/۴۲۱) [۵۴] تقی الدین علی بن عبدالباقی سبکی، شافعی مذهب متوفای ۷۵۶هـ .ق [۵۵] فتح الباری (۱۱/۴۲۲) [۵۶] یقظه اولی الاعتبار، ص (۴۲) [۵۷] مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، (۱۸/۳۰۷) [۵۸] التذکرة، قرطبی (۴۳۶) [۵۹] روایت صحیحی در این خصوص نیامده است و منظور گوینده این است که پس از خاموش شدن آتش، که محل استقرار موقت موحدین گنهکار بود، در گوشههای آن، گیاه «جرجیر» میروید. التذکرة قرطبی: ص (۴۳۷) [۶۰] اگر این داستان درست باشد، سائل برای دریافت امری که روشن است، بیجهت خود را در زحمت انداخته است. [۶۱] التذکرة، قرطبی: ص (۴۳۷)
دوزخیانی که برای همیشه در دوزخ میمانند و از بین نمیروند، کافران و مشرکان هستند. الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا وَٱسۡتَكۡبَرُواْ عَنۡهَآ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٣٦﴾ [الأعراف: ۳۶].
«و آنان که آیاتمآن را انکار و از -پذیرش- آن سرکشی کردند، دوزخی اند و جاودانه در آن می-مانند».
و میفرماید: ﴿لَوۡ كَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَكُلّٞ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٩٩﴾ [الأنبیاء: ۹۹].
«اگر اینها معبودان راستینی بودند، هرگز وارد دوزخ نمیشدند و همگی در آن جاودانه میمانند».
و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ ٧٤﴾ [الزخرف: ۷۴].
«گناهکاران جاودانه در عذاب دورخ میمانند».
و میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَهُمۡ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقۡضَىٰ عَلَيۡهِمۡ فَيَمُوتُواْ وَلَا يُخَفَّفُ عَنۡهُم مِّنۡ عَذَابِهَاۚ﴾ [فاطر: ۳۶].
«و کافران، آتش دوزخ را -در پیش- دارند؛ نه میمیرند و نه از عذابشان کاسته میشود. بدینسان هر ناسپاسی را مجازات میکنیم».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمۡ كُفَّارٌ أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ لَعۡنَةُ ٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ ١٦١ خَٰلِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ ١٦٢﴾[البقرة:۱۶۱-۱۶۲].
«کسانی که کافر شدند و در حالِ کفر از دنیا رفتند، لعنت الله و فرشتگان و همه ی مردم بر آنها خواهد بود. همیشه در این لعنت -و دوری از رحمت الهی- خواهند ماند؛ از عذابشان کاسته نمی شود و هیچ مهلتی نخواهند داشت».
و میفرماید: ﴿أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّهُۥ مَن يُحَادِدِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَأَنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدٗا فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡخِزۡيُ ٱلۡعَظِيمُ ٦٣﴾ [التوبة: ۶۳].
«آیا ندانستند که هرکس با الله و فرستادهاش مخالفت کند، سزای او آتش دوزخ است و جاودانه در آن میماند؟ این رسوایی و خواری بزرگ است».
چون دوزخیان در دوزخ ماندگارند، الله متعال عذاب دوزخ را با واژهی «مقیم»، یعنی عذاب بیپایان، وصف نموده است. نیز آنرا به خلد «ماندگار» اضافه کرده است:
﴿يُرِيدُونَ أَن يَخۡرُجُواْ مِنَ ٱلنَّارِ وَمَا هُم بِخَٰرِجِينَ مِنۡهَاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِيمٞ ٣٧﴾ [المائدة: ۳۷].
«آنان پیوسته میخواهند از آتش دوزخ بیرون روند؛ ولی نمیتوانند از آن بیرون بیایند و عذابی بیپایان دارند».
﴿ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡخُلۡدِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا بِمَا كُنتُمۡ تَكۡسِبُونَ ٥٢﴾ [یونس: ۵۲].
«سپس به ستمکاران میگویند: عذاب جاوید را بچشید. آیا جز در برابر کارهایتان کیفر میبینید؟»
در صحیح بخاری از ابن عمرس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«دْخُلُ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَأَهْلُ النَّارِ النَّارَ ثُمَّ يَقُومُ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ يَا أَهْلَ النَّارِ لَا مَوْتَ وَيَا أَهْلَ الْجَنَّةِ لَا مَوْتَ خُلُودٌ». [۶۲]
«بهشتیان وارد بهشت میشوند و دوزخیان وارد دوزخ. آنگاه منادی ندا سر میدهد: ای دوزخیان! هرگز نمیمیرید؛ ای بهشتیان! هرگز نمیمیرید و ماندگارید.
از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود: «يُقَالُ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ خُلُودٌ لَا مَوْتَ وَلِأَهْلِ النَّارِ يَا أَهْلَ النَّارِ خُلُودٌ لَا مَوْتَ». [۶۳]
به بهشتیان گفته میشود: ای بهشتیان! ماندگارید و هرگز نمیمیرید. و به دوزخیان گفته میشود: ای دوزخیان! ماندگارید و هرگز نمیمیرید».
از این حدیث برداشت میشود که این سخنان پس از ذبح مرگ گفته میشوند. در بخاری از ابن عمرس بازگو شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِذَا صَارَ أَهْلُ الْجَنَّةِ إِلَى الْجَنَّةِ وَأَهْلُ النَّارِ إِلَى النَّارِ جِيءَ بِالْمَوْتِ حَتَّى يُجْعَلَ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ ثُمَّ يُذْبَحُ ثُمَّ يُنَادِي مُنَادٍ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ لَا مَوْتَ وَيَا أَهْلَ النَّارِ لَا مَوْتَ فَيَزْدَادُ أَهْلُ الْجَنَّةِ فَرَحًا إِلَى فَرَحِهِمْ وَيَزْدَادُ أَهْلُ النَّارِ حُزْنًا إِلَى حُزْنِهِمْ». [۶۴]
«وقتی بهشتیان به سوی بهشت و دوزخیان به سوی دوزخ رهسپار میشوند، مرگ را میآورند. آنرا میان بهشت و دوزخ قرار میدهند و ذبح میکنند. سپس شخصی ندا میدهد: ای بهشتیان! هرگز نمیمیرید و ای دوزخیان! هرگز نمیمیرید. بهشتیان از شنیدن این خبر بیش از پیش شاد میگردند و دوزخیان بیش از پیش اندوهگین».
در صحیح مسلم از ابو سعید خدریس نقل شده است که رسول الله ص فرمود:
«يُجَاءُ بِالْمَوْتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَأَنَّهُ كَبْشٌ أَمْلَحُ زَادَ أَبُو كُرَيْبٍ فَيُوقَفُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ وَاتَّفَقَا فِي بَاقِي الْحَدِيثِ فَيُقَالُ: يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ هَلْ تَعْرِفُونَ هَذَا؟ فَيَشْرَئِبُّونَ وَيَنْظُرُونَ وَيَقُولُونَ: نَعَمْ هَذَا الْمَوْتُ. وَيُقَالُ: يَا أَهْلَ النَّارِ هَلْ تَعْرِفُونَ هَذَا: فَيَشْرَئِبُّونَ وَيَنْظُرُونَ وَيَقُولُونَ: نَعَمْ هَذَا الْمَوْتُ. فَيُؤْمَرُ بِهِ فَيُذْبَحُ ثُمَّ يُقَالُ: يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ وَيَا أَهْلَ النَّارِ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ. ثُمَّ قَرَأَ رسول اللهص: ﴿وَأَنذِرۡهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِي غَفۡلَةٖ وَهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ ٣٩﴾ [مریم: ۳۹]». [۶۵]
«در روز رستاخیز، مرگ را به صورت یک قوچ سفید و سیاه میآورند. شخصی میگوید: ای بهشتیان! آنها سرشان را بلند مینمایند و نگاه میکنند. منادی به ایشان میگوید: آیا این قوچ را میشناسید؟ بهشتیان نگاه میکنند و میگویند: آری، این مرگ است. سپس دوزخیان را صدا میکند و میگوید: ای دوزخیان! سرشان را بلند کرده و نگاه میکنند. به ایشان میگوید: آیا این را میشناسید؟ نگاه میکنند و میگویند: آری، او مرگ است. سپس آن قوچ را سر میبرند. آنگاه منادی میگوید: ای بهشتیان! شما جاویدان هستید و هرگز نمیمیرید. ای دوزخیان! ماندگارید و هرگز نمیمیرید. سپس این آیه را تلاوت فرمود:
«آنان را که اینک در بیخبری بهسر میبرند و ایمان نمیآورند، از روز حسرت و پشیمانی که کار یکسره میشود، بترسان».
ترمذی با سندی موفوع، از ابو سعید خدریس نقل کرده است که پیامبر ص فرمود: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أُتِيَ بِالْمَوْتِ كَالْكَبْشِ الْأَمْلَحِ فَيُوقَفُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَيُذْبَحُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ فَلَوْ أَنَّ أَحَدًا مَاتَ فَرَحًا لَمَاتَ أَهْلُ الْجَنَّةِ وَلَوْ أَنَّ أَحَدًا مَاتَ حُزْنًا لَمَاتَ أَهْلُ النَّارِ». [۶۶]
«در روز رستاخیز مرگ را به صورت یک قوچ سفید و سیاه میآورند؛ او را میان دوزخ و بهشت نگه میدارند و در برابر دیدگان آنان -اهل بهشت و دوزخ- ذبح میکنند. اگر خوشحالی باعث مرگ میبود، بهشتیان میمردند و اگر کسی به خاطر ناراحتی میمرد، دوزخیان میمردند». ترمذی این حدیث را حسن و صحیح میداند.
چون کافران و مشرکان برای همیشه در دوزخ میمانند، پس آنجا پناهگاه و آرامگاهشان است. همانطور که بهشت مسکن مومنان میباشد؛ الله متعال میفرماید:
﴿وَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُۖ وَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلظَّٰلِمِينَ ١٥١﴾ [آلعمران: ۱۵۱].
«و پناهگاه آنان آتش دوزخ است و جایگاه ستمکاران چه جایگاه بدی است».
﴿أُوْلَٰٓئِكَ مَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ٨﴾ [یونس: ۸].
«پناهگاه چنین کسانی به سبب کارهایشان، دوزخ است».
﴿أَلَيۡسَ فِي جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡكَٰفِرِينَ ٦٨﴾ [العنکبوت: ۶۸].
«آیا جایگاه کافران دوزخ نیست؟».
و میفرماید: ﴿مَأۡوَىٰكُمُ ٱلنَّارُۖ هِيَ مَوۡلَىٰكُمۡۖ﴾ [الحدید: ۱۵].
«جایگاه و سرپرست شما، آتش دوزخ است».
دوزخ بدترین منزل و مأوی است:
﴿فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ ٢٠٦﴾ [البقرة: ۲۰۶].
«پس دوزخ او را بسنده است و چه بد جایگاهی است».
﴿هَٰذَاۚ وَإِنَّ لِلطَّٰغِينَ لَشَرَّ مََٔابٖ ٥٥ جَهَنَّمَ يَصۡلَوۡنَهَا فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ ٥٦﴾ [ص: ۵۵-۵۶].
«این -پاداش مؤمنان است- و بیشک سرکشان بدترین سرانجام را دارند. و آن دوزخ است که در آن انداخته میشوند و چه بد جایگاهی است!».
پیشوایان مکاتب گمراه و باطل و دعوتگران به این مکاتب که دشمن و مخالف دین الله هستند، مردم را به سوی دوزخ فرامیخوانند. الله متعال میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ﴾ [البقرة: ۲۲۱].
«آنان به سوی آتش دوزخ دعوت میکنند».
﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَا يُنصَرُونَ ٤١﴾ [القصص: ۴۱].
«و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که مردمان را به سوی دوزخ میخواندند و در روز رستاخیز یاری نمیگردند».
یکی دیگر از آن دعوتگران شیطان است:
﴿أَوَلَوۡ كَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ يَدۡعُوهُمۡ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ ٢١﴾ [لقمان: ۲۱].
«آیا -از نیاکان خود پیروی میکنند- حتی اگر شیطان، آنان را به سوی عذاب دوزخ فرا بخواند؟»
﴿إِنَّمَا يَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ ٦﴾ [فاطر: ۶].
«او پیروان خود را فرا میخواند تا از ساکنان آتش سوزان جهنم شوند».
آنان که در دنیا مردم را به دوزخ دعوت میکنند، در روز رستاخیز پیروان خود را به سوی دوزخ راهنمایی میکنند. به عنوان نمونه قرآن دربارهی فرعون میفرماید:
﴿يَقۡدُمُ قَوۡمَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَأَوۡرَدَهُمُ ٱلنَّارَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡوِرۡدُ ٱلۡمَوۡرُودُ ٩٨﴾ [هود: ۹۸].
«فرعون در روز رستاخیز، پیشاپیش قوم خود است و ایشان را به دوزخ میاندازد. چه بد است جایگاهی که بدان وارد میشوند!»
همهی رهبران فاسدی که مردم را به اصول و عقاید مخالف با اسلام دعوت میکنند، در واقع مردم را به دوزخ فرا میخوانند؛ زیرا تنها راه نجات، ایمان به الله است.
﴿۞وَيَٰقَوۡمِ مَا لِيٓ أَدۡعُوكُمۡ إِلَى ٱلنَّجَوٰةِ وَتَدۡعُونَنِيٓ إِلَى ٱلنَّارِ ٤١﴾ [غافر: ۴۱].
«و ای قوم من! شما را چه شده که من، شما را به سوی نجات فرا میخوانم و شما مرا به دوزخ دعوت میکنید؟!»
کفار، موسی÷ را به طرف فرعون، کفر و شرک دعوت میکردند و او آنان را به سوی الله و یگانهپرستی دعوت میکرد. چون مشرکان و کافران مردم را به دوزخ فرامیخوانند، الله متعال ازدواج با زنانشان را برای مردان مومن و ازدواج با مردانشان را برای زنان مومن حرام قرار داده است:
﴿وَلَا تَنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكَٰتِ حَتَّىٰ يُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَيۡرٞ مِّن مُّشۡرِكَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡۗ وَلَا تُنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤۡمِنُواْۚ وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَيۡرٞ مِّن مُّشۡرِكٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَكُمۡۗ أُوْلَٰٓئِكَ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَٱللَّهُ يَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ بِإِذۡنِهِۦۖ وَيُبَيِّنُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ ٢٢١﴾ [البقرة: ۲۲۱].
«و با زنان مشرک ازدواج نکنید تا آنکه ایمان بیاورند. کنیز مؤمن از زنِ -آزاد و- مشرک بهتر است؛ حتی اگر -موقعیتش- شما را شگفت زده کند. و به مردان مشرک زن ندهید تا آنکه ایمان بیاورند. برده ی مؤمن از مردِ -آزاد و- مشرک بهتر است؛ اگر چه -موقعیتش- شما را به شگفت وا دارد. مشرکان به جهنم دعوت می دهند و الله با شریعتش به بهشت و آمرزش فرا می خواند و آیاتش را برای مردم بیان می کند تا پند بگیرند».
قرآن دربارهی گناهان کسانی که برای همیشه در دوزخ هستند، به تفصیل سخن گفته است. اکنون مهمترین آنها را بیان میکنیم:
۱- کفر و شرک:
در روز رستاخیز، کافران را ندا میدهند: خشم الله متعال بیشتر از خشمتان بر خودتان است؛ چراکه پیامبران شما را به ایمان فرا میخواندند، اما شما رویگردان شدید و کفر ورزیدید. الله متعال کافران و مشرکان را به دلیل اعتقادشان -کفر و شرک- برای همیشه در دوزخ نگه میدارد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُنَادَوۡنَ لَمَقۡتُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ مِن مَّقۡتِكُمۡ أَنفُسَكُمۡ إِذۡ تُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلۡإِيمَٰنِ فَتَكۡفُرُونَ ١٠ قَالُواْ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا ٱثۡنَتَيۡنِ وَأَحۡيَيۡتَنَا ٱثۡنَتَيۡنِ فَٱعۡتَرَفۡنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلۡ إِلَىٰ خُرُوجٖ مِّن سَبِيلٖ ١١ ذَٰلِكُم بِأَنَّهُۥٓ إِذَا دُعِيَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُۥ كَفَرۡتُمۡ وَإِن يُشۡرَكۡ بِهِۦ تُؤۡمِنُواْۚ فَٱلۡحُكۡمُ لِلَّهِ ٱلۡعَلِيِّ ٱلۡكَبِيرِ ١٢﴾ [غافر: ۱۰-۱۲].
«همانا به کافران ندا داده میشود که: خشم الله در آن هنگام که به سوی ایمان فرا خوانده میشدید و کفر میورزیدید، بسی بزرگتر از خشمی است که اینک شما بر خود دارید. میگویند: ای پروردگارمان! ما را دو بار میراندی و ما را دو بار زنده گرداندی؛ پس به گناهانمان اعتراف میکنیم؛ ولی آیا راهی برای خروج -از دوزخ به دنیا- وجود دارد؟ -به آنان گفته میشود: - این مجازات، بدان سبب است که چون الله بهیگانگی خوانده میشد، کفر ورزیدید و اگر برایش شریک و همتایی قرار میدادند، میپذیرفتند. پس اینک داوری از آنِ الله بلندمرتبه و بزرگ است».
نگهبانان دوزخ، هنگام ورود کافران به دوزخ از آنها میپرسند:
﴿أَوَ لَمۡ تَكُ تَأۡتِيكُمۡ رُسُلُكُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِۖ﴾ [غافر: ۵۰].
«آیا فرستادگان شما آیههای روشن و دلایل آشکاری را برای شما نمیآوردند؟»
در پاسخ میگویند: ما به دلیل انکار فرستادگان و پیام آنها، سزاوار دوزخ شدهایم: ﴿قَالُواْ بَلَىٰ قَدۡ جَآءَنَا نَذِيرٞ فَكَذَّبۡنَا وَقُلۡنَا مَا نَزَّلَ ٱللَّهُ مِن شَيۡءٍ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ كَبِيرٖ﴾ [الملك: ۹].
«میگویند: آری! پیغمبران بیمدهندهای به میان ما آمدند و ما آنان را دروغگو نامیدیم و گفتیم: خدا به هیچ وجه چیزی نفرستاده است و شما در گمراهی بزرگی هستید».
الله متعال در مورد کسانی که قرآن و کتابهای آسمانی را تکذیب میکنند، میفرماید: ﴿وَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ مِن لَّدُنَّا ذِكۡرٗا٩٩ مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ يَحۡمِلُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وِزۡرًا١٠٠ خَٰلِدِينَ فِيهِۖ وَسَآءَ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ حِمۡلٗا١٠١﴾ [طه: ۹۹-۱۰۱].
«به راستیکه از جانب خود، به تو قرآنی دادیم؛ هرکس از آن رویگردان شود، در روز رستاخیز بار سنگینی -از عذاب و گناه- بر دوش میکشد. جاودانه در آن -عذاب- میماند و چه بار بدی در روز رستاخیز دارند!».
در مورد کسانی که قران را تکذیب کرده و برای الله متعال شریک قرار دادهاند، میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِٱلۡكِتَٰبِ وَبِمَآ أَرۡسَلۡنَا بِهِۦ رُسُلَنَاۖ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ٧٠ إِذِ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِيٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ وَٱلسَّلَٰسِلُ يُسۡحَبُونَ٧١ فِي ٱلۡحَمِيمِ ثُمَّ فِي ٱلنَّارِ يُسۡجَرُونَ٧٢ ثُمَّ قِيلَ لَهُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تُشۡرِكُونَ٧٣ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا بَل لَّمۡ نَكُن نَّدۡعُواْ مِن قَبۡلُ شَيۡٔٗاۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلۡكَٰفِرِينَ٧٤ ذَٰلِكُم بِمَا كُنتُمۡ تَفۡرَحُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَبِمَا كُنتُمۡ تَمۡرَحُونَ٧٥ ٱدۡخُلُوٓاْ أَبۡوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَاۖ فَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَكَبِّرِينَ٧٦﴾ [غافر: ۷۰-۷۶].
«آنان که کتاب آسمانی و آنچه که پیامبرانمان را با آن فرستادیم، تکذیب کردند، پس به زودی -نتیجهی کارشان را- خواهند دانست. آنگاه که زنجیرها در گردنهایشان باشد و با آن، در میان آب سوزان برافروخته و سپس در آتش، گداخته میشوند. آنگاه به ایشان گفته میشود: معبودانی که شریک الله میساختید، کجایند، -معبودانی- جز الله؟ میگویند: از نظر ما ناپدید شدند. بلکه ما پیشتر چیزی را -که فایدهای داشته باشد-، نمیپرستیدیم. اینچنین الله، کافران را گمراه میکند. از دروازههای دوزخ وارد شوید که در آن جاودانهاید؛ پس اقامتگاه سرکشان چه بد است!».
و در مورد آن دسته از کفار و مشرکانی که معبودان خود را با الله متعال برابر میدانستند، میفرماید:
﴿فَكُبۡكِبُواْ فِيهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِيسَ أَجۡمَعُونَ٩٥ قَالُواْ وَهُمۡ فِيهَا يَخۡتَصِمُونَ٩٦ تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٨﴾ [الشعراء: ۹۴-۹۸].
«پس آن بتها و گمراهان و همهی سپاهیان ابلیس، به رو -در آتش دوزخ- افکنده مىشوند. در دوزخ، در حالى که با هم مشاجره مىکنند، -به معبودان خویش- مىگویند: سوگند به الله که ما در گمراهى آشکارى بودیم؛ چون شما را با پروردگار جهانیان برابر مىدانستیم».
و دربارهی منکران روز رستاخیز میفرماید:
﴿بَلۡ كَذَّبُواْ بِٱلسَّاعَةِۖ وَأَعۡتَدۡنَا لِمَن كَذَّبَ بِٱلسَّاعَةِ سَعِيرًا١١﴾ [الفرقان: ۱۱].
«بلکه قیام رستاخیز را انکار کردند و برای کسی که قیامت را انکار کند، آتشى سوزان آماده کردهایم».
﴿۞وَإِن تَعۡجَبۡ فَعَجَبٞ قَوۡلُهُمۡ أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبًا أَءِنَّا لَفِي خَلۡقٖ جَدِيدٍۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِيٓ أَعۡنَاقِهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٥﴾ [الرعد: ۵].
«و اگر -از رویکرد کافران- تعجب میکنی، گفتارشان نیز شگفتآور است که میگویند: آیا هنگامی که -مُردیم و- خاک شدیم، دوباره زنده خواهیم شد؟ چنین کسانی به پروردگارشان کفر ورزیدند و در گردنهایشان زنجیر خواهد بود و دوزخیاند و جاودانه در آن میمانند».
﴿مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ كُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِيرٗا٩٧ ذَٰلِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمۡ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِنَا وَقَالُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِيدًا٩٨﴾ [الإسراء: ۹۷-۹۸].
«جایگاهشان دوزخ است. هرگاه آتش دوزخ فروکش کند، آتشی سوزان بر آنان میافزاییم. این سزای آنان است؛ بدان سبب که به آیاتمان کفر ورزیدند و گفتند: آنگاه که استخوانهای پوسیدهای شویم، آیا با آفرینش تازهای برانگیخته خواهیم شد؟»
۲- انجام ندادن تکلیف و عدم پایبندی به قوانین شرعی. الله متعال در مورد گفتگوی بهشتیان و دوزخیان میفرماید:
بهشتیان میپرسند: ﴿مَا سَلَكَكُمۡ فِي سَقَرَ٤٢﴾ [المدثر: ۴۲].
«چه چیزی شما را به دوزخ کشاند؟»
دوزخیان در پاسخ میگویند: ﴿قَالُواْ لَمۡ نَكُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّينَ٤٣ وَلَمۡ نَكُ نُطۡعِمُ ٱلۡمِسۡكِينَ٤٤ وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ ٱلۡخَآئِضِينَ٤٥ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوۡمِ ٱلدِّينِ٤٦ حَتَّىٰٓ أَتَىٰنَا ٱلۡيَقِينُ٤٧﴾ [المدثر: ۴۳-۴۷].
«میگویند: ما از نمازگزاران نبودیم و به بینوایان غذا نمیدادیم و با اهل باطل در باطلشان همنشین و غوطهور بودیم و روز جزا را انکار میکردیم تا آنکه مرگمان فرا رسید».
۳- فرمانبری و پیروی از سران کفر و اصولی انحرافی که برای پیروان خود تعیین میکنند. همان اصولی که مانع راه الله و پیروی از پیامبران است. الله متعال دربارهی این گونه افراد میفرماید:
﴿۞وَقَيَّضۡنَا لَهُمۡ قُرَنَآءَ فَزَيَّنُواْ لَهُم مَّا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَحَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ فِيٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ إِنَّهُمۡ كَانُواْ خَٰسِرِينَ٢٥ وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَغۡلِبُونَ٢٦ فَلَنُذِيقَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ عَذَابٗا شَدِيدٗا وَلَنَجۡزِيَنَّهُمۡ أَسۡوَأَ ٱلَّذِي كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٢٧ ذَٰلِكَ جَزَآءُ أَعۡدَآءِ ٱللَّهِ ٱلنَّارُۖ لَهُمۡ فِيهَا دَارُ ٱلۡخُلۡدِ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا يَجۡحَدُونَ٢٨﴾ [فصلت: ۲۵-۲۸].
«و برای آنان همنشینانی از شیطانها گماشتیم که آنچه را فراروی ایشان و پشت سرشان است ـ از امور دنیوی همچون لذایذ و شهوتها و از امور اخروی همانند انکار بهشت و رستاخیزـ برای آنان زیبا جلوه دادند و فرمان عذاب بر آنها ثابت و محقق شد و به سرنوشت امتهایی از جنها و انسانهای پیش از خود دچار گشتند. بیگمان آنان زیانکار بودند و کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و هنگام تلاوتش به بیهودهگویی و جنجال بپردازید تا پیروز شوید. بهیقین به کافران عذاب سختی میچشانیم و بهیقین مطابق بدترین اعمالی که انجام میدادند، مجازاتشان میکنیم. این کیفر دشمنان الله است؛ آتش که در آن سرای همیشگی دارند؛ -این- کیفر را بدان سبب به آنان میچشانیم که آیات ما را انکار میکردند».
و زمانی که کفار وارد دوزخ میشوند و آتش چهرههایشان را دگرگون میکند، از اینکه به جای الله متعال و پیامبرانش، از سران و بزرگان گمراه خود فرمانبری و پیروی کردند، اظهار پشیمانی میکنند:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَعَنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمۡ سَعِيرًا٦٤ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۖ لَّا يَجِدُونَ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا٦٥ يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦ وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠٦٧﴾ [الأحزاب: ۶۴-۶۷].
«بیگمان الله، کافران را لعنت کرده و برایشان آتش سوزانی آماده نموده است. برای همیشه در آن میمانند؛ هیچ دوست و یاوری نمییابند. روزی که چهرههایشان در آتش زیر و رو میشود، میگویند: ای کاش از الله و پیامبر اطاعت میکردیم و میگویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگانمان اطاعت کردیم؛ پس ما را گمراه کردند».
۴- نفاق: الله متعال به منافقان وعدهی دوزخ داده است؛ وعدهای قطعی که تخلفناپذیر است:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ هِيَ حَسۡبُهُمۡۚ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِيمٞ٦٨﴾ [التوبة: ۶۸].
«الله به مردان و زنان منافق و به کافران، آتش دوزخ را وعده داده است؛ برای همیشه در آن می مانند. دوزخ برایشان کافی است و الله، لعنت و نفرینشان نموده و عذابی همیشگی دارند».
جایگاه منافقان در پایینترین جای دوزخ قرار دارد و حرارت آتش آن از تمام طبقات شدیدتر است: ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ﴾ [النساء: ۱۴۵].
«آرى، منافقان در فروترین درجات دوزخند».
۵- غرور: ویژگی بیشتر دوزخیان است. الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا وَٱسۡتَكۡبَرُواْ عَنۡهَآ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٣٦﴾ [الأعراف: ۳۶].
«و آنان که آیاتمان را انکار کردند و از -پذیرش- آن سر باز زدند، دوزخی اند و جاودانه در آن می مانند.»
امام مسلم در صحیح خود بابی تحت عنوان «سرکشان به دوزخ و ضعیفان به بهشت میروند»، گشوده است و در آن، مجادلهی میان دوزخیان و بهشتیان و گفتگوی آن دو با هم و سخن الله متعال با آنها را آورده است. وی در این خصوص، حدیثی با سند موفوع از ابوهریرهس نقل کرده است که در ضمن آن دوزخ میگوید: ستمگران و خودخواهان بر من وارد میشوند. در روایتی دیگر چنین آمده است: من به عنوان منزلگاه ستمگران و خودخواهان برگزیده شدهام. الله متعال به دوزخ میفرماید: «أنت عذابي أعذب بك من إشاء» «تو عذاب من هستی و هرکس را که بخواهم به وسیلهی تو عذاب میدهم». [۶۷]
در صحیح بخاری و مسلم و سنن ترمذی از حارثه بن وهبس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِأَهْلِ الْجَنَّةِ؟ كُلُّ ضَعِيفٍ مُتَضَعِّفٍ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّهُ أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِأَهْلِ النَّارِ؟ كُلُّ عُتُلٍّ جَوَّاظٍ مُسْتَكْبِرٍ». [۶۸]
«آیا بهشتیان را به شما معرفی کنم؟ هر ضعیف و ناتوانی که اگر به الله سوگند یاد کند، حق تعالی سوگندش را محقق میگرداند. آیا اهل دوزخ را به شما معرفی کنم؟ تمام انسانهای سرکش، تندخو و خودخواه به دوزخ میروند».
مصداق حدیث بالا در قرآن چنین آمده است:
﴿أَلَيۡسَ فِي جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡمُتَكَبِّرِينَ٦٠﴾ [زمر: ۶۰].
«مگر جایگاه متکبّران دوزخ نیست؟»
﴿فَٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا كُنتُمۡ تَسۡتَكۡبِرُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ﴾ [الأحقاف: ۲۰].
«بدان سبب که در زمین بهناحق سرکشی میکردید و به تبهکاری میپرداختید، با عذاب خفتبار مجازات میشوید».
﴿فَأَمَّا مَن طَغَىٰ٣٧ وَءَاثَرَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا٣٨ فَإِنَّ ٱلۡجَحِيمَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ٣٩﴾ [النازعات: ٣٧-٣٩].
«امّا آن کسی که طغیان و سرکشی کند و زندگی دنیا را برگزیند، قطعاً دوزخ جایگاه اوست».
از شیخ الاسلام ابن تیمیه سوال شد: دوزخیان و بهشتیان چه کردهاند؟
فرمود: کارهای دوزخیان به شرح زیر است: شریکگرفتن برای الله، دروغ انگاشتن پیامبران، کفر، حسادت، دروغ، خیانت، ستم، فحشا، فریب، قطع رحم، ترس از جهاد، بخل، اختلاف در نهان و آشکار، ناامیدی از رحمت الله متعال و احساس امنیت در برابر مکر الله، بیتابی در هنگام مصیبت، فخرفروشی و خودبینی در هنگام خوشی، ترک فرایض الله، تجاوز از حد و مرز قوانین الهی، بیحرمتی به قوانین شرعی، ترس از آفریدگان و نترسیدن از آفریدگار، انجام کارها از روی ریا و شهوترانی، مخالفت عملی و اعتقادی با قرآن و سنت رسول الله ص، پیروی از انسانها در اموری که نافرمانی الله متعال و فرستادهی اوست، تعصب در چیز باطل، تمسخر آیات الله، انکار حق، کتمان علم و گواهیای که اظهارش ضروری است، جادو، نافرمانی والدین، ریختن خون به ناحق، خوردن مال یتیم، رباخواری، فرار از میدان جنگ، متهم کردن زنان مؤمن به فحشا و.... [۶۹]
پیامبر ص همهی گناهانی که موجب ورود به دوزخ میشود، را بیان کرده است. در صحیح مسلم از عیاض بن حمارس آمده است که پیامبر ص در خطبهای طولانی فرمود:
«وَأَهْلُ النَّارِ خَمْسَةٌ: الضَّعِيفُ الَّذِى لاَ زَبْرَ لَهُ، الَّذِينَ هُمْ فِيكُمْ تَبَعًا لاَ يَتْبَعُونَ أَهْلاً وَلاَ مَالاً وَالْخَائِنُ الَّذِى لاَ يَخْفَى لَهُ طَمَعٌ وَإِنْ دَقَّ إِلاَّ خَانَهُ وَرَجُلٌ لاَ يُصْبِحُ وَلاَ يُمْسِى إِلاَّ وَهُوَ يُخَادِعُكَ عَنْ أَهْلِكَ وَمَالِكَ». وَذَكَرَ الْبُخْلَ أَوِ الْكَذِبَ « وَالشِّنْظِيرُ الْفَحَّاشُ». [۷۰]
«دوزخیان پنج گروهند: ۱- ناتوانی که عقلی ندارد که او را از انجام کار ناشایست باز دارد و در میان شما فرومایهای است که به دنبال تشکیل خانواده و کسب روزی حلال نیست. ۲- خائنی که هنگام خیانت، طمعش آشکار میشود ۳- مردی که همواره به خانواده و ثروت تو خیانت میکند. پیامبر ص در ضمن آن حدیث، به افراد، بخیل، دروغگو و ناسزاگو نیز اشاره نمود.
بدون شک کافران و مشرکان وارد دوزخ میشوند. قرآن کریم و رسول اللهص بیان کردهاند که برخی از دوزخیان، با سران خویش وارد دوزخ میشوند. از آن جمله:
[۶۲] صحیح بخاری ، کتاب الرقائق باب یدخل الجنه سبعون الف بغیر حساب، فتح الباری: (۱۱/۴۰۶) [۶۳] قبلی، همان صفحه. [۶۴] قبلی ، کتاب الرقائق باب صفة الجنة و النار، فتح الباری: (۱۱/۴۱۵) [۶۵] صحیح مسلم، کتاب الجنة و صفة نعیمها ( ۴/۲۱۸۸) [۶۶] سنن ترمذی (۲۵۵۸) [۶۷] صحیح مسلم (۴/۲۱۸۶) شماره (۲۸۴۶) [۶۸] جامع الاصول (۱۰/۵۴۷) شماره (۸۱۱۱) [۶۹] یفظة اولی الاعتبار، ص (۲۲۲) [۷۰] صحیح مسلم، کتاب «الجنة و صفة نعیمها» باب «الصفات التی یعرف بها فی الدنیا اهل الجنة و اهل النار»: (۴/۲۱۹۷) شماره: (۲۸۶۵)
﴿يَقۡدُمُ قَوۡمَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَأَوۡرَدَهُمُ ٱلنَّارَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡوِرۡدُ ٱلۡمَوۡرُودُ٩٨﴾ [هود: ۹۸].
«فرعون در روز رستاخیز پیشاپیش قومش در حرکت است و آنان را وارد آتش میکند. و جایگاهی که به آن وارد میشوند، چه بد است».
﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱمۡرَأَتَ نُوحٖ وَٱمۡرَأَتَ لُوطٖۖ كَانَتَا تَحۡتَ عَبۡدَيۡنِ مِنۡ عِبَادِنَا صَٰلِحَيۡنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمۡ يُغۡنِيَا عَنۡهُمَا مِنَ ٱللَّهِ شَيۡٔٗا وَقِيلَ ٱدۡخُلَا ٱلنَّارَ مَعَ ٱلدَّٰخِلِينَ١٠﴾ [التحریم: ۱۰].
«الله، دربارهی کافران، زن نوح و لوط را مثال زده است؛ آندو در ازدواج دو بنده از بندگان نیک ما بودند؛ ولی به آن دو خیانت کردند و آن دو بنده، نتوانستند چیزی از عذاب الهی را از آندو زن باز دارند. و -بیگمان در آخرت به آن دو زن- گفته میشود: با کسانی که وارد آتش میشوند-، وارد شوید..»
﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ١ مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُ مَالُهُۥ وَمَا كَسَبَ٢ سَيَصۡلَىٰ نَارٗا ذَاتَ لَهَبٖ٣ وَٱمۡرَأَتُهُۥ حَمَّالَةَ ٱلۡحَطَبِ٤ فِي جِيدِهَا حَبۡلٞ مِّن مَّسَدِۢ٥﴾ [المسد].
«نابود باد ابولهب! و حتماً هم نابود میگردد. داراییش و آنچه بهدست آورد، سودی به حالش نبخشید. بهزودی در آتش شعلهوری انداخته میشود و همسرش هیزمکش خواهد بود. در گردنش ریسمانی از لیف خرماست -و در دوزخ زنجیری آتشین بر گردن دارد-».
رسول الله ص او را در حالتی دید که رودههایش را در دوزخ میکشند. [۷۱]
[۷۱] حدیث صحیح است. بخاری و مسلم آن را تخریج کردهاند.
در معجم طبرانی با سند صحیح از عمرو بن عاص و از فرزندش روایت شده است که رسول الله ص فرمود: «قاتِلُ عَمّارٍ وَ سالِبُه في النّارِ» [۷۲] «قاتل و قاپندهی عمار در دوزخ است».
جنهای کافر مانند انسانهای کافر، وارد دوزخ میشوند؛ زیرا جن نیز مانند انسان مکلف است.
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ٥٦﴾ [الذاریات: ۵۶].
«من جنها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریدهام».
در روز رستاخیز، هم جنها و هم انسانها زنده و محشور خواهند شد:
﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا يَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ قَدِ ٱسۡتَكۡثَرۡتُم مِّنَ ٱلۡإِنسِۖ﴾ [الأنعام: ۱۲۸].
«و روزی که الله همه را گرد می آورد، -می گوید: - ای گروه جن! شما انسان های زیادی را گمراه کردید».
﴿فَوَرَبِّكَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَٱلشَّيَٰطِينَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِيّٗا٦٨ ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِيّٗا٦٩ ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِينَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِيّٗا٧٠﴾ [مریم: ۶۸-۷۰].
«سوگند به پروردگارت که آنان را با شیطانها حشر میکنیم و آنگاه همهی آنان را در حالیکه به زانو در آمدهاند، پیرامون دوزخ حاضر میسازیم. آنگاه از هر گروهی، کسانی را که بر پروردگار رحمان سرکشتر بودهاند، بیرون میکشیم. و ما بهتر میدانیم چه کسانی بیشتر سزاوار ورود به دوزخند».
سپس به جنها و انسانهای کافر چنین گفته میشود:
﴿قَالَ ٱدۡخُلُواْ فِيٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِكُم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ فِي ٱلنَّارِۖ﴾ [الأعراف: ۳۸].
«-الله- می فرماید: با امت هایی از جن ها و انسان هایی که پیش از شما بوده اند، وارد دوزخ شوید!».
آنگاه بر روی چهرهها به سوی آتش کشیده و در آن انداخته میشوند.
﴿فَكُبۡكِبُواْ فِيهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِيسَ أَجۡمَعُونَ٩٥﴾ [الشعراء: ٩٤-٩٥].
«پس آن بتها و گمراهان و سپاهیان ابلیس، به رو -در آتش- افکنده مىشوند».
به این ترتیب، وعدهی الهی به پُرکردن دوزخ از جن و انس تحقق مییابد:
﴿وَتَمَّتۡ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ١١٩﴾ [هود: ۱۱۹].
«و فرمان پروردگار تو بر این است که: دوزخ را از جملگی جنّها و انسانهای -گناهکار- پُر میکنم».
﴿وَحَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ فِيٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ إِنَّهُمۡ كَانُواْ خَٰسِرِينَ٢٥﴾ [فصلت: ۲۵].
«و فرمانِ حتمی پروردگارت بر این است که: دوزخ را از همهی سرکشان جن و انس پُر خواهم کرد».
[۷۲] صحیح الجامع (۴/۱۱۰) شماره (۴۱۷۰)
یکتاپرستان از جمله کسانی هستند که تنها برای مدتی به دوزخ میروند و سپس از آن بیرون میآیند. آنان کسانی هستند که مرتکب شرک نشدهاند؛ اما گناهان زیادی دارند و مصداق «خفّت موازینهم» هستند. اینها برای مدتی که الله متعال اندازهی آنرا بهتر میداند، به دوزخ میروند و سپس با شفاعت از دوزخ بیرون آورده میشوند. علاوه بر این، الله متعال به لطف و کرم خویش افرادی از این گروه را که هرگز عمل نیک انجام ندادهاند، از دوزخ بیرون میکشد.
این گناهان، بر اساس نوشتارهای قرآن و حدیث، به شرح زیر میباشند:
ابوداود، دارمی، احمد و حاکم از معاویه بن ابوسفیانس روایت کردهاند که:
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَامَ فِينَا فَقَالَ: أَلَا إِنَّ مَنْ قَبْلَكُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ افْتَرَقُوا عَلَى ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً وَإِنَّ هَذِهِ الْمِلَّةَ سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ ثِنْتَانِ وَسَبْعُونَ فِي النَّارِ وَوَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَهِيَ الْجَمَاعَةُ».
«رسول الله ص در میان ما برخاست و فرمود: آگاه باشید که امتهای اهل کتابِ پیش از شما، به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند و این امت -اسلام- به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشود. هفتاد و دو فرقه در دوزخ و یک فرقه در بهشت خواهد بود و آن یک فرقه، همان جماعت است».
حدیث یادشده صحیح است. حاکم پس از بیان سندهای این حدیث میفرماید: این سندها برای صحت این حدیث قابل استدلال میباشند. امام ذهبی نیز سخن حاکم را تایید نموده است. شیخ الاسلام ابن تیمیه دربارهی این حدیث میفرماید: «حدیثی صحیح و مشهور است». امام شاطبی در «الاعتصام» نیز آنرا صحیح شمرده است. شیخ ناصر الدین البانی در مورد سند آن تحقیق نموده و در پایان به این نتیجه میرسد که حدیثی صحیح و قابل اعتماد است. [۷۳]
صدیق حسن خان بر این باور است که کلمات «كلها هالكة الا واحدة» و «اثنتان وسبعون في النار» اضافی و ضعیف است. وی ضعیف بودن این کلمات را از شیخ شوکانی، ابن وزیر و ابن حزم نقل نموده است. این دیدگاه برگرفته از این سخن است: این قسمت اضافی از جمله دسیسههای ملحدان است؛ زیرا این کلمات اضافی، انسان را از ورود به دین اسلام بازمیدارد و وحشت زده میکند. [۷۴]
شیخ ناصر الدین آلبانی از دو طریق به نقد این دیدگاه میپردازد:
۱- از نظر علم حدیثشناسی، این کلمات صحیح میباشد و دیدگاه کسانی که آنرا ضعیف شمردهاند، اعتباری ندارد.
۲- آنان که این کلمات را صحیح شمردهاند، بیشتر و در علم حدیثشناسی از ابن حزم داناترند. همچنین ابن حزم در نزد علما به زیادهروی در نقد شهرت دارد و در صورتیکه فقط او این دیدگاه را داشته باشد، بهتر این است که به گفتهاش استدلال نشود و لو اینکه مخالفی نیز نداشته باشد. پس اگر مخالفی داشته باشد، استدلال بدان هرگز جایز نیست.
ابن وزیر قسمت اضافی را از نظر معنی رد میکند نه از نظر سند. صدیق حسن خان در کتاب: «يقظة اولي الاعتبار» پیرامون این حدیث گفته است: «به موجب این حدیث، بهشتیان امت اسلامی بسیار اندک خواهند بود». حال آنکه نوشتارهای صحیحی وجود دارد که بیانگر آن است که بهشتیان امت اسلامی بسیار فراوان بوده و نیمی از اهل بهشت را تشکیل میدهند.
این دو دیدگاه صدیق حسن خان را میتوان به دلایل زیر رد کرد:
نخست: تقسیم امت اسلامی به هفتاد و سه فرقه، بدین معنا نیست که بیشتر امت اسلام دوزخی هستند؛ زیرا بیشتر مسلمانان، توده و عوام هستند و ارتباطی با این فرقهها ندارند و آنان که شکل فرقه بهخود گرفتند، خلاف سنت رفتار کردند و قواعد و ضوابط مخالف با سنت تدوین نمودند، در مقایسه با کسانی که دچار فرقهگرایی، تخریب و گوناگونی نشدهاند، بسیار اندکاند.
دوم: هرکس که در یک مساله خلاف اهل سنت رفتار کند، نمیتوان او را فرقهای مخالف با سنت تلقی نمود؛ زیرا منظور از «فرقهی مخالف سنت» کسانی هستند که اصول و قوانینی را برای خود وضع میکنند و با دست آویختن به آن اصول و قوانین، خود را مستقل و جدا از اکثریت مسلمانان میدانند و بدلیل پایبندی به آن اصول و ضوابط، بسیاری از نصوص کتاب و سنت را رها میکنند. مانند: خوارج، معتزله و روافض.
اما کسانی که کتاب و سنت را اساس کار خود قرار میدهند و از آن منحرف نمیشوند، اگر در مسالهای مخالف با کتاب و سنت عمل کنند، فرقهای مخصوص بهشمار نمیروند.
سوم: کلمات اضافی حدیث، بر این مطلب دلالت دارند که آن فرقهها وارد دوزخ میشوند؛ اما اینگونه نیست که هرکس که وارد دوزخ شد، برای همیشه در آن میماند.
مسلم است که برخی از این فرقهها کافر و برای همیشه در دوزخ میمانند. مانند افراطگرایان باطنی، که در ظاهر خود را مؤمن معرفی میکنند ولی در باطن کافر و بیدین هستند؛ همچون اسماعیلیه، دروزی و نصیری.
برخی از این فرقهها کسانی هستند که در بسیاری از مسائل بزرگ و مهم، با اهل سنت اختلاف دارند؛ اما این اختلاف به گونهای نیست که آنها را از دایرهی اسلام بیرون کند و خداوند متعال نیز به طور مطلق بدانها وعدهی بهشت نداده است. یعنی بنا به خواست الله متعال یا آمرزیده میشوند و یا عذاب میبینند. گاهی اینگونه افراد، با وجود مخالفت با سنت، اعمال نیکو و شایستهای انجام میدهند که موجب نجات آنان میگردد و گاهی با شفاعت شفاعتکنندگان رستگار میشوند. همچنین ممکن است وارد دوزخ شوند و تا وقتیکه الله بخواهد در آن بمانند، سپس با شفاعت شفاعتکنندگان و رحمت ارحم الراحمین بیرون میآیند.
[۷۳] سلسله احادیث الصحیحه شماره (۲۰۴) [۷۴] یقظة اولی الاعتبار: ص (۲۰۶)
هرگاه یک سرزمین اسلامی وجود داشته باشد، زندگی در سرزمین کفر، برای مسلمان روا نیست؛ بهویژه زمانی که سرزمین کفر او را دچار فتنه کند. لازم به یادآوری است که الله متعال خودداری از هجرت را نمیپذیرد. در قرآن آمده است که فرشتگان، این گروه را به هنگام مرگشان سرکوب میکنند و بهانهی ناتوانی آنان از هجرت را نمیپذیرند:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ظَالِمِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمۡۖ قَالُواْ كُنَّا مُسۡتَضۡعَفِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ قَالُوٓاْ أَلَمۡ تَكُنۡ أَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٗ فَتُهَاجِرُواْ فِيهَاۚ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا٩٧ إِلَّا ٱلۡمُسۡتَضۡعَفِينَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلۡوِلۡدَٰنِ لَا يَسۡتَطِيعُونَ حِيلَةٗ وَلَا يَهۡتَدُونَ سَبِيلٗا٩٨﴾ [النساء: ۹۷-۹۸].
«به راستی فرشتگان، هنگام قبض روح کسانی که -با ترک هجرت- به خویشتن ستم کردند، میگویند: در چه وضعی بودید؟ پاسخ میدهند: ما در زمین، مستضعف بودیم. میگویند: آیا زمین پروردگار پهناور نبود که در آن مهاجرت کنید؟ جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهی است! مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکان مستضعف و ناتوان که چارهای ندارند و راهی نمییابند».
الله متعال تنها عذر مردان و زنان ناتوانی را میپذیرد که راهی برای بیرون رفتن و رسیدن به سرزمین اسلامی نمییابند.
الله متعال آیینی را نازل فرمود تا مردم، عدل و انصاف را پیاده نمایند. خداوند متعال به بندگانش دستور میدهد که موازین عدالت و انصاف را رعایت کنند:
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٩٠﴾ [النحل: ۹۰].
«همانا الله به عدل و احسان و بخشش به خویشان فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز باز میدارد. پندتان میدهد؛ باشد که پند بگیرید».
الله متعال، به حاکمان و قاضیان دستور میدهد که عادلانه حکم کنند:
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَكَمۡتُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡكُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ سَمِيعَۢا بَصِيرٗا٥٨﴾ [النساء: ۵۸].
«بیگمان الله به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بازپس دهید و هنگامِ داوری در میانِ مردم، عدالت را رعایت کنید. چه پندِ نیکی است، پندی که الله به شما میدهد! به درستی که الله، شنوای بیناست».
الله متعال، کسانی را که با عدل و انصاف داوری نمیکنند، به دوزخ وعده داده است. از بریده بن حصیبس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«لْقُضَاةُ ثَلَاثَةٌ وَاحِدٌ فِي الْجَنَّةِ وَاثْنَانِ فِي النَّارِ فَأَمَّا الَّذِي فِي الْجَنَّةِ فَرَجُلٌ عَرَفَ الْحَقَّ فَقَضَى بِهِ وَرَجُلٌ عَرَفَ الْحَقَّ فَجَارَ فِي الْحُكْمِ فَهُوَ فِي النَّارِ وَرَجُلٌ قَضَى لِلنَّاسِ عَلَى جَهْلٍ فَهُوَ فِي النَّارِ» [۷۵]
«قاضیان سه گونهاند: یکی بهشتی و دو گونهی دیگر دوزخیاند. اما آن دسته که به بهشت میروند، کسانی هستند که حق را شناخته و مطابق آن قضاوت میکنند. دو دستهی دیگر که به دوزخ میروند: یکی آن است که حق را میداند، اما در قضاوت ستم میکند؛ دیگری آن است که حق را نمیشناسد و از روی جهالت قضاوت میکند».
[۷۵] جامع الاصول (۰/۱۶۷) محقق کتاب، آن را صحیح قرار داده است.
ابن کثیر در فصلی از کتاب ارزشمند «جامع الاصول»، احادیث زیادی در مورد هشدار به «نسبت دادن دروغ به رسول الله ص» بازگو کرده است. از آنجمله حدیثی است که بخاری و مسلم از طریق علی ابن ابی طالبس نقل کردهاند. رسول الله ص فرمود:
«لاَ تَكْذِبُوا عَلَيَّ ، فَإِنَّهُ مَنْ يَكْذِبْ عَلَيَّ يَلِجِ النَّارَ».
«به دروغ سخنی را به من نسبت ندهید. هرکس چنین کند، وارد آتش میشود».
امام بخاری از سلمه بن اکوعس نقل میکند که:
«سَمِعتُ رَسُولَ الله ص يَقُولُ: «مَنْ تَقَوَّلَ عَلِيَّ مَا لَمْ أَقُلْ، فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ فِي النَّارِ».
«از پیامبر ص شنیدم که فرمود: هرکس سخنی از من نقل کند که من آنرا نگفته باشم، باید جای خود را در آتش دوزخ آماده کند».
حدیث دیگری که امام بخاری آنرا در صحیح خود و ابوداود در سنن خود از عبدالله بن زبیر و او از پدرش زبیرس نقل کرده است:
«سَمِعتُ رَسُولَ الله ص يَقُولُ: «مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».
«از پیامبر ص شنیدم که فرمود: کسی که عمداً سخن دروغی را به من نسبت دهد، باید جای خود را در آتش دوزخ آماده کند».
بخاری و مسلم از مغیره بن شعبهس نقل کردهاند:
«قَالَ رَسُولُ اللهِ ص: إِنَّ كَذِبًا عَلَيَّ لَيْسَ كَكَذِبِ عَلَى أَحَدٍ، مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا، فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ» [۷۶]
«رسول الله ص فرمود: نسبت دادن دروغ به من، همانند نسبت دادن دروغ به دیگران نیست؛ کسی که عمدا چیزی را به من نسبت دهد، باید جای خود را در آتش دوزخ آماده کند».
[۷۶] قبلی (۱۰/۶۱۸).
از جمله گناهان بزرگ، خودخواهی است. از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
« يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: الْكِبْرِيَاءُ رِدَائِي وَالْعَظَمَةُ إِزَارِي فَمَنْ نَازَعَنِي وَاحِدًا مِنْهُمَا أَدْخَلْتُهُ فِي النَّارِ » وَ في رِوايَةٍ «أَذَقتُهُ النّارَ». [۷۷]
«الله متعال میفرماید: تکبر پوشش من و بزرگی ذات من است. هرکس در یکی از این دو با من برابری کند [یعنی هرکس در برابر دیگران خود را بزرگ جلوه دهد و دیگران را تحقیر کند] او را وارد آتش میکنم یا عذاب آتش را به او میچشانم».
از ابن مسعودس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«لاَ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ كَانَ فِى قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ كِبْرٍ». قَالَ رَجُلٌ إِنَّ الرَّجُلَ يُحِبُّ أَنْ يَكُونَ ثَوْبُهُ حَسَنًا وَنَعْلُهُ حَسَنَةً. قَالَ «إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ الْكِبْرُ بَطَرُ الْحَقِّ وَغَمْطُ النَّاسِ». [۷۸]
«کسی که به اندازهی یک ذره غرور در دل دارد، وارد بهشت نمیشود. شخصی سوال کرد: ای رسول خدا! اما انسان دوست دارد که لباس و کفشش نیکو باشد؟ رسول الله ص فرمود: [مانعی ندارد] الله متعال زیباست و زیبایی را دوست دارد. غرور یعنی انکار حق و تحقیر مردم».
[۷۷] مشکاة المصابیح، (۳/۶۳۴-۶۳۵). صحیح مسلم، شماره (۹۱) [۷۸] قبلی، همان صفحه.
الله متعال میفرماید:
﴿وَمَن يَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِيهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِيمٗا٩٣﴾ [النساء: ۹۳].
«و هرکس مؤمنی را بهعمد بکشد، جزایش دوزخ است و جاودانه در آن خواهد ماند؛ و الله بر او خشم گرفته و او را از رحمتش دور نموده و عذاب بزرگی برایش آماده کرده است».
در شریعت الهی، کشتن انسان جز در سه مورد روا نیست. بخاری و مسلم از ابن مسعودس نقل کردهاند که رسول الله ص فرمود:
«لَا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَّا بِإِحْدَى ثَلَاثٍ النَّفْسُ بِالنَّفْسِ وَالثَّيِّبُ الزَّانِي وَالْمَارِقُ مِنْ الدِّينِ التَّارِكُ لِلْجَمَاعَةِ.» [۷۹]
«ریختن خون هیچ انسان مسلمانی که به وحدانیت الله متعال و رسالت من گواهی میدهد، حلال و روا نیست مگر به سه دلیل: کسى که دیگری را بکشد، بیوهزنى که زنا کند، کسى که دینش را رها کند و از جماعت مسلمانان جدا شود».
در صحیح بخاری از ابن عمرس روایت شده است:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لَنْ يَزَالَ الْمُؤْمِنُ فِي فُسْحَةٍ مِنْ دِينِهِ مَا لَمْ يُصِبْ دَمًا حَرَامًا»
«رسول الله ص فرمود: مؤمن تا زمانی که مرتکب خون ناحق نشده باشد، در امان است و احتمال آن میرود که توبهاش پذیرفته شود».
ابن عمرس میگوید: ریختن خون ناحق، از جمله موارد بسیار خطرناکی است که بیرون آمدن از آن مشکل و سخت میباشد. رسول الله ص مسلمانان را از اینکه همدیگر را بکشند، بر حذر داشته و فرموده است: قاتل و مقتول هردو در دوزخاند.
از ابوبکرس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِذَا تَوَاجَهَ الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا يُرِيدُ قَتْلَ صَاحِبِهِ فَهُمَا فِي النَّارِ قِيلَ لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَذَا الْقَاتِلُ، فَمَا بَالُ الْمَقْتُولِ؟ قَالَ: إِنَّهُ كَانَ حَرِيصًا عَلَى قَتْلِ صَاحِبِهِ». [۸۰]
«هرگاه دو مسلمان با شمشیرهای خود در برابر همدیگر ایستادند، قاتل و مقتول هردو در دوزخاند. راوی میگوید: کسی پرسید: ای رسول خدا! قاتل آری، اما مقتول چه گناهی مرتکب شده است؟ رسول الله ص فرمود: چون او خواهان کشتن آن دیگری بوده است».
آری! به همین جهت آن فرزند صالح آدم÷، از کشتن برادرش خودداری کرد؛ زیرا میترسید با کشتن برادرش، سزاوار آتش شود:
﴿۞وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ ٱبۡنَيۡ ءَادَمَ بِٱلۡحَقِّ إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗا فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ يُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِ قَالَ لَأَقۡتُلَنَّكَۖ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ٢٧ لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقۡتُلَنِي مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ يَدِيَ إِلَيۡكَ لِأَقۡتُلَكَۖ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢٨ إِنِّيٓ أُرِيدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِي وَإِثۡمِكَ فَتَكُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِكَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِينَ٢٩﴾ [المائدة: ۲۷-۲۹].
«داستان دو پسر آدم را به درستی برایشان بازگو کن؛ آن گاه که هردو قربانی کردند؛ از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. گفت: «حتماً تو را خواهم کشت». پاسخ داد: «الله، تنها از پرهیزکاران می پذیرد. اگر دستت را به سوی من دراز کنی تا مرا بُکشی، من هرگز دستم را برای کُشتنت دراز نمی کنم. همانا من، از الله، پروردگار جهانیان می ترسم. من می خواهم گناهِ –کشتنِ- مرا با گناهان دیگرت بر دوش بکشی و بدین سان از دوزخیان خواهی بود. و سزای ستمگران، همین است».
[۷۹] تفسیر ابن کثیر (۲/۳۵۵) [۸۰] مسلم این حدیث را روایت کرده است. کتاب: الفتن، باب اذا تواجه المسلمان بسیفیهما (۴/۲۲۱۳)
ربا از جمله گناهانی است که صاحبش را به نابودی میکشاند. الله متعال دربارهی کسانی که با آگاهی به حرام بودن ربا، از آن استفاده میکنند، میفرماید:
﴿وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٢٧٥﴾ [البقرة: ۲۷۵].
«و کسانی که دوباره به رباخواری بپردازند، دوزخی اند و برای همیشه در آن خواهند ماند».
و میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡكُلُواْ ٱلرِّبَوٰٓاْ أَضۡعَٰفٗا مُّضَٰعَفَةٗۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ١٣٠ وَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِيٓ أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ١٣١﴾ [آلعمران: ۱۳۰-۱۳۱].
«ای مؤمنان! ربا را که چند برابر -قرض است- نخورید و تقوای الهی پیشه کنید؛ باشد که رستگار شوید و از آتشی که برای کافران آماده شده است، بپرهیزید».
سول الله ص ربا را از جملهی هفت گناهی برشمرد که صاحبش را به نابودی میکشاند. در بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ». قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا هُنَّ قَالَ «الشِّرْكُ بِاللَّهِ وَالسِّحْرُ وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَأَكْلُ الرِّبَا وَالتَّوَلِّى يَوْمَ الزَّحْفِ وَقَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلاَتِ الْمُؤْمِنَاتِ».
«از هفت گناه بزرگ و نابودگر پرهیز کنید. مردم گفتند: ای رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمود:
۱- شریک قراردادن برای الله.
۲- جادو.
۳- کشتن انسان بیگناه.
۴- خوردن ربا.
۵- خوردن مال یتیم.
۶- فرار کردن از میدان جنگ با کافران.
۷- تهمت زنا به زنان پاکدامن و بیخبر از آن.
هریک از این هفت گناه انسان را به هلاکت میرساند.
از جمله ستمهای بزرگی که انسان را به دوزخ میکشاند، خوردن مال مردم از راه باطل است. الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَكُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنكُمۡۚ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا٢٩ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِيهِ نَارٗاۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرًا٣٠﴾ [النساء: ۲۹-۳۰].
«ای مؤمنان! اموالتان را در میان خویش بهناحق مخورید، مگر اینکه داد و ستدی با رضایت شما در کار باشد. و خویشتن را نکشید. به درستی که الله به شما مهرورز است. هرکس از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی او را در آتش دوزخ خواهیم افکند؛ و این کار برای الله آسان است».
هر کس اموال مردم را به ناحق بخورد، از اموال یتیم هم نمیگذرد. الله متعال اموال یتیم را بدان جهت بهطور ویژه یادآور میشود، که آنان ضعیف هستند و خوردن مالشان راحتتر است؛ در نتیجه گناه بسیار سنگینتری میباشد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡيَتَٰمَىٰ ظُلۡمًا إِنَّمَا يَأۡكُلُونَ فِي بُطُونِهِمۡ نَارٗاۖ وَسَيَصۡلَوۡنَ سَعِيرٗا١٠﴾ [النساء: ۱۰].
«بیگمان کسانی که اموال یتیمان را به ستم میخورند، در حقیقت آتش را در شکمهایشان فرو میبرند و به زودی در آتش فروزان جهنم خواهند افتاد».
در روز رستاخیز، سختترین عذاب برای کسانی است که با آفرینش الله برابری میکنند و تصویر میکشند. در بخاری و مسلم از عبدالله بن مسعودس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
« إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَابًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْمُصَوِّرُونَ». [۸۱]
«سختترین عذاب در روز رستاخیز، برای تصویرگران میباشد».
از عبدالله بن عباسس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«كُلُّ مُصَوِّرٍ فِى النَّارِ يَجْعَلُ لَهُ بِكُلِّ صُورَةٍ صَوَّرَهَا نَفْسًا فَتُعَذِّبُهُ فِى جَهَنَّمَ » [۸۲]
«هر تصویرگر وارد دوزخ میشود و در آنجا هر تصویری که کشیده است جان میگیرد و او را شکنجه میکند».
از عایشهل روایت شده است که رسول الله ص دربارهی فرشی که روی آن تصویر کشیده شده بود، فرمود:
«إِنَّ أَصْحَابَ هَذِهِ الصُّوَرِ يُعَذَّبُونَ وَيُقَالُ لَهُمْ أَحْيُوا مَا خَلَقْتُمْ» «متفق علیه». [۸۳]
«تصویرگران این تصویرها، در روز رستاخیز عذاب میبینند و به آنها گفته میشود: آنچه را که آفریدهاید زنده کنید».
از عایشهل نقل شده است که پیامبر ص فرمود:
«أَشَدُّ النَّاسِ عَذَابًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ الَّذِينَ يُضَاهُونَ بِخَلْقِ اللَّهِ » «متفق علیه» [۸۴].
«سختترین عذاب از آنِ کسانی است که آفریدهای مانند آفریدگان الله متعال میسازند».
از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«قَالَ الله عَزَّ وَجَلَّ: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذَهَبَ يَخْلُقُ كَخَلْقِي فَلْيَخْلُقُوا ذَرَّةً أَوْ لِيَخْلُقُوا حَبَّةً أَوْ شَعِيرَةً». «متفق علیه» [۸۵]
«الله متعال میفرماید: چه کسی ستمکارتر از شخصی است که میخواهد آفریدهای مانند آفریدگان من بیافریند، -آنان اگر میتوانند- یک مورچه یا یک دانه و یا یک جو بیافرینند»..
[۸۱] مشکاة المصابیح (۲/۵۰۵)، صحیح بخاری (۵۹۵۰)، صحیح مسلم (۲۱۰۹) [۸۲] قبلی، همان صفحه. صحیح مسلم (۲۱۱۰) صحیح بخاری (با الفاظی به همین مضمون) (۲۲۲۵، ۵۹۶۳) [۸۳] قبلی، همان صفحه. صحیح بخاری (۵۹۵۷) صحیح مسلم (۲۱۰۷) [۸۴] قبلی، همان صفحه. صحیح بخاری (۵۹۵۴) صحیح مسلم (۲۱۰۷) [۸۵] قبلی، همان صفحه. صحیح بخاری (۵۹۵۳) صحیح مسلم (۲۱۱۱)
از جمله عواملی که انسان را به دوزخ میکشاند، گرایش به ستمگران و دوستی با آنان است.
﴿وَلَا تَرۡكَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ١١٣﴾ [هود: ۱۱۳].
«به ستمکاران گرایش نداشته باشید که در این صورت آتش دوزخ به شما میرسد و در برابر الله هیچ دوست و یاوری ندارید و آنگاه نصرت و یاری نمیشوید».
از جمله کسانی که وارد آتش دوزخ میشوند، زنان بدحجابی هستند که بندگان الله را به فساد میکشانند و در بندگی الله متعال پایدار نیستند. ار ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«صِنْفَانِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا، قَوْمٌ مَعَهُمْ سِيَاطٌ كَأَذْنَابِ الْبَقَرِ يَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ وَنِسَاءٌ كَاسِيَاتٌ عَارِيَاتٌ مُمِيلاَتٌ مَائِلاَتٌ رُءُوسُهُنَّ كَأَسْنِمَةِ الْبُخْتِ الْمَائِلَةِ لاَ يَدْخُلْنَ الْجَنَّةَ وَلاَ يَجِدْنَ رِيحَهَا وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ كَذَا وَكَذَا». [۸۶]
«دو دسته دوزخی هستند که من آنها را ندیدهام «در زمان من نیستند» دستهی نخست، گروهی هستند که شلاقهایی بهسان دم گاو در دست دارند و با آنها مردم را میزنند. گروه دوم زنانی هستند که با اینکه لباس پوشیدهاند، اما برهنه هستند. به بیگانگان و مردان نامحرم گرایش دارند و توجه آنان را به خود جلب میکنند. موهای بستهی سرشان مانند کوهان شتر است. ایندو وارد بهشت نخواهند شد و بوی بهشت هم به مشامشان نخواهد رسید؛ حال آنکه بوی بهشت از فاصلهی بسیار دور استشمام میشود». [۸۷]
قرطبی دربارهی «معهم سياط كاذناب البقر» میفرماید:
«این شلاقها با این ویژگی، هماکنون در دیار مغرب، قرطبه و اندلس مشاهده میشود».
صدیق حسن خان در تایید گفتهی قرطبی میفرماید: این وضعیت در تمام سرزمینها و زمانها مشاهده شده است و هر روز در نزد حکام و سران جامعه نمایانتر میشود. از تمام آنچه که مایهی ناخرسندی الله متعال است، به الله پناه میبریم. [۸۸]
در بسیاری از سرزمینهای اسلامی، کسانی که مردم را با شلاق میزنند، مشاهده میشود. الله متعال اینها و امثالشان را نابود سازد. امروزه شمار بدحجابان بسیار فراوان است. آنها دقیقاً همان ویژگیهایی را دارند، که رسول الله ص بدان اشاره نمود.
[۸۶] سلسة الاحادیث الصحیحة ( ۳/۳۱۶) شماره (۱۳۲۶). مسلم، بیهقی و احمد، این حدیث را بازگو کردهاند. [۸۷] سلسلة الأحادیث الصحیحة (۳/۳۱۶) شماره (۱۳۲۶)، به روایت مسلم، بیهقی و احمد. [۸۸] یقظة اولی الاعتبار ص (۱۱۳)
امام مسلم در صحیح خود از جابرس روایت کرده است که رسول الله ص فرمود:
«عُرِضَتْ عَلَىَّ النَّارُ فَرَأَيْتُ فِيهَا امْرَأَةً مِنْ بَنِى إِسْرَائِيلَ تُعَذَّبُ فِى هِرَّةٍ لَهَا رَبَطَتْهَا فَلَمْ تُطْعِمْهَا وَلَمْ تَدَعْهَا تَأْكُلُ مِنْ خَشَاشِ الأَرْضِ حَتَّي ماتَت جَوعاً» [۸۹]
«دوزخ به من نشان داده شد. در لابهلای آن زنی از بنیاسرائیل را دیدم که گربهی خود را آزار داده بود. او گربهاش را اسیر کرد. نه به او غذا میداد و نه رهایش کرد تا از حشرات روی زمین بخورد؛ در نتیجه، گربه از گرسنگی جان سپرد.»
آری، اگر حال کسی که یک گربه را عذاب داده است چنین باشد، پس حال کسانی که بندگان الله را عذاب میدهند چگونه است؟ اگر عذاب دادن و آزار رساندن انسانهای نیک و شایسته، به خاطر ایمان و اسلامشان باشد، چگونه است؟!
[۸۹] مشکاة المصابیح (۳/۶۸۸)
حافظ منذری احادیث زیادی را در پرهیز از تحصیل علم در راه غیر الله آورده است. برخی از آن احادیث را برای خوانندگان محترم بازگو میکنیم:
۱- از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«مَنْ تَعَلَّمَ عِلْمًا مِمَّا يُبْتَغَى بِهِ وَجْهُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ لَا يَتَعَلَّمُهُ إِلَّا لِيُصِيبَ بِهِ عَرَضًا مِنْ الدُّنْيَا لَمْ يَجِدْ عَرْفَ الْجَنَّةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» [۹۰]
«هرکس علمی را که بهخاطر کسب خشنودی الله متعال آموخته میشود، بیاموزد و هدفش به دست آوردن کالای دنیا باشد، در روز رستاخیز بوی بهشت به مشامش نمیرسد».
۲- از جابرس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«لا تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ لِتُبَاهُوا بِهِ الْعُلَمَاءَ وَلَا لِتُمَارُوا بِهِ السُّفَهَاءَ وَلَا تَخَيَّرُوا بِهِ الْمَجَالِسَ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَالنَّارُ النَّارُ» [۹۱]
«علم را برای فخرفروشی میان علما، مجادله با نادان و دستیابی به بهترین جایگاه مجالس، کسب نکنید؛ هرکس چنین کند، بداند که آتش منتظر اوست».
۳- از ابن عمرس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«مَن تَعَلَّمَ عِلماً لِغَيرِ اللهِ أَو أَرادَ بِهِ غَيرَ اللهِ، فليتبوّأ مَقعَدَهُ مِنَ النَّار» [۹۲]
«هر کس علمی را برای غیر الله بیاموزد، باید جایش را در دوزخ آماده کند».
[۹۰] (ابو داود، ابن ماجه، ابن حبان، آن را در ردیف احادیث صحیح و حاکم آن را روایت کردهاند. حاکم در مورد آن گفته است: شرایط بخاری و مسلم برای حدیث صحیح، در سلسلهی این حدیث رعایت شده است. [۹۱] ابن ماجه، ابن حبان در صحیح خود و بیهقی آن را روایت کردهاند. [۹۲] ترمذی و ابن ماجه آن را از خالد بن دریک از ابن عمرس روایت کردهاند و سلسله رجال هر کدام مورد اعتماد میباشد. الترغیب و الترهیب، حافظ منذری (۱/۹۱)
بخاری و مسلم از امسلمهل روایت کردهاند که رسول الله ص فرمود:
«الَّذِى يَشْرَبُ فِى آنِيَةِ الْفِضَّةِ إِنَّمَا يُجَرْجِرُ فِى بَطْنِهِ نَارَ جَهَنَّمَ».
«کسی که از ظروف طلا و نقره می نوشد، آتش دوزخ را در شکمش فرو میبرند».
و در روایت مسلم آمده است: «الذي ياكل و يشرب في آنیة الفضه و الذهب».
«کسی که در خوردن و آشامیدن از ظروف طلا و نقره استفاده میکند، آتش دوزخ را در شکمشان میریزند». [۹۳]
جابرس میگوید: از پیامبر ص شنیدم که فرمود:
«لاَ تَلْبَسُوا الْحَرِيرَ وَلاَ الدِّيبَاجَ وَلاَ تَشْرَبُوا فِى آنِيَةِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَلاَ تَأْكُلُوا فِى صِحَافِهَا فَإِنَّهَا لَهُمْ فِى الدُّنْيَا وَ لَنا فی الآخِرَةِ». «متفق علیه»
«ابریشم و دیباج نپوشید و در ظروف طلا و نقره چیزی ننوشید و در بشقابهای طلا و نقره غذا نخورید؛ زیرا اینگونه ظروف در دنیا از آنِ کافران است و در اخرت از آنِ ما».
[۹۳] مشکاة المصابیح (۲/۴۶۲) صحیح مسلم (۲۰۶۵) صحیح بخاری (۵۶۳۴) با لفظ «الذی یشرب فی إناء ...»
از عبدالله بن حبیشس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«مَنْ قَطَعَ سِدْرَةً صَوَّبَ اللَّهُ رَأْسَهُ فِي النَّارِ» [۹۴].
«هرکس درخت سدره را قطع کند، الله متعال سر او را در آتش آویزان میکند».
بیهقی با سند صحیح از عایشهل روایت میکند که پیامبر ص فرمود:
«إِنَّ الَّذِينَ يَقْطَعُونَ السِّدْرَ يَصُبُّهُمُ اللَّهُ عَلَى رُءُوسِهِمْ فِى النَّارِ صَبًّا».
«کسانی که درخت سدره «سایهدار مورد استفاده مردم» را قطع کنند، الله متعال آنها را سرنگون وارد آتش مینماید».
[۹۴] قبلی (۲/۱۲۵) جامع الصحیح (۵/۳۴۱) شماره (۶۳۵۲)
در بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«مَنْ تَرَدَّى مِنْ جَبَلٍ فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَهُوَ يَتَرَدَّى فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدًا مُخَلَّدًا فِيهَا أَبَدًا وَمَنْ شَرِبَ سَمًّا فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَهُوَ يَتَحَسَّاهُ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدًا مُخَلَّدًا فِيهَا أَبَدًا وَمن قَتَلَ نَفْسَهُ بِحَدِيدَةٍ فَحَدِيدَتُهُ فِي يَدِهِ يَتَوَجَّأُ بِهَا فِي بَطْنِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدًا مُخَلَّدًا فِيهَا أَبَدًا». [۹۵]
«کسی که خود را از بالای کوهی پرت کرده و بکشد، برای همیشه با پرت شدن در دوزخ، عذاب داده میشود و کسی که با نوشیدن سم خودکشی کند، این سم در دستش قرار داده میشود و برای همیشه در دوزخ سم مینوشد و کسی که به وسیلهی آهنی خودکشی کند، در دوزخ این آهن در دستش قرار داده میشود و او پیوسته آنرا به شکمش فرو میبرد».
در صحیح بخاری از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«لَّذِي يَخْنُقُ نَفْسَهُ يَخْنُقُهَا فِي النَّارِ وَالَّذِي يَطْعُنُهَا يَطْعُنُهَا فِي النَّارِ». [۹۶]
«کسی که خودش را خفه کند، در دوزخ نیز خودش را خفه میکند و کسی که با نیزه خودکشی کند، در دوزخ نیز با نیزه خود را میکشد. «البته در دوزخ نمیمیرد و از آن عذاب نجات پیدا نمیکند».
[۹۵] صحیح بخاری (۵۷۷۸) صحیح مسلم (۱۰۹) [۹۶] صحیح الجامع (۵/۱۸۴)
نوشتارهای بسیاری بر تعداد زیاد دوزخیان و تعداد کم بهشتیان، دلالت دارند. الله متعال میفرماید: ﴿وَمَآ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِينَ١٠٣﴾ [یوسف: ۱۰۳].
«با اینکه بسیار تلاش میکنی، اما بیشتر مردم ایمان نمیآورند».
﴿وَلَقَدۡ صَدَّقَ عَلَيۡهِمۡ إِبۡلِيسُ ظَنَّهُۥ فَٱتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقٗا مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٢٠﴾ [سبأ: ۲۰].
«و شیطان، گمانش را دربارهی آنان تحقق بخشید؛ پس جز شمار اندکی از مؤمنان، -همهی آنها- از او پیروی کردند».
الله متعال خطاب به ابلیس میفرماید:
﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِينَ ٨٥﴾ [ص: ۸۵].
«حتماً دوزخ را از تو و همگی پیروانت پر و لبریز میسازم».
بیشتر انسانها کافر و مشرک هستند و دعوت پیامبران را نپذیرفتند، از اینرو پیامبران در روز رستاخیز، برخی با ده نفر و برخی دیگر با یک یا دو نفر و برخی به تنهایی حاضر میشوند.
در صحیح مسلم از ابن عباسس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«عُرِضَتْ عَلَىَّ الأُمَمُ فَرَأَيْتُ النَّبِىَّ وَمَعَهُ الرُّهَيْطُ وَالنَّبِىَّ وَمَعَهُ الرَّجُلُ وَالرَّجُلاَنِ وَالنَّبِىَّ لَيْسَ مَعَهُ أَحَدٌ ». [۹۷]
«امتها به من نشان داده شدند. پیامبری را دیدم که کمتر از ده نفر به همراه داشت. برخی یک تا دو نفر با خود همراه داشتند و برخی یک نفر هم به همراه نداشت».
در برخی نوشتارها آمده است که از هر هزار نفر، فقط یک نفر به بهشت می رود و بقیه «۹۹۹» به دوزخ میروند. بخاری در صحیح خود از ابو سعید خدریس روایت میکند که رسول الله ص فرمود:
«يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَا آدَمُ فَيَقُولُ لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ وَالْخَيْرُ فِى يَدَيْكَ - قَالَ – يَقُولُ: أَخْرِجْ بَعْثَ النَّارِ. قَالَ: وَمَا بَعْثُ النَّارِ؟ قَالَ: مِنْ كُلِّ أَلْفٍ تِسْعَمِائَةٍ وَتِسْعَةً وَتِسْعِينَ، قَالَ فَذَاكَ حِينَ يَشِيبُ الصَّغِيرُ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ. قَالَ: فَاشْتَدَّ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ. قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّنَا ذَلِكَ الرَّجُلُ؟ فَقَالَ: « أَبْشِرُوا فَإِنَّ مِنْ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ أَلْفًا وَمِنْكُمْ رَجُلٌ ». قَالَ ثُمَّ قَالَ « وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ إِنِّى لأَطْمَعُ أَنْ تَكُونُوا رُبُعَ أَهْلِ الْجَنَّةِ ». فَحَمِدْنَا اللَّهَ وَكَبَّرْنَا ثُمَّ قَالَ « وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ إِنِّى لأَطْمَعُ أَنْ تَكُونُوا ثُلُثَ أَهْلِ الْجَنَّةِ ». فَحَمِدْنَا اللَّهَ وَكَبَّرْنَا ثُمَّ قَالَ « وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ إِنِّى لأَطْمَعُ أَنْ تَكُونُوا شَطْرَ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِنَّ مَثَلَكُمْ فِى الأُمَمِ كَمَثَلِ الشَّعْرَةِ الْبَيْضَاءِ فِى جِلْدِ الثَّوْرِ الأَسْوَدِ أَوْ كَالرَّقْمَةِ فِى ذِرَاعِ الْحِمَارِ». [۹۸]
«الله متعال میفرماید: ای آدم! آدم میگوید: پروردگارا! حاضر و آمادهی اجرای فرمان هستم و خیر و برکت همه در نزد توست. پیغمبر ص فرمود: الله متعال به آدم میفرماید: از میان فرزندانت سهم دوزخ را جدا کن. آدم میگوید: پروردگارا! سهم دوزخ چقدر است؟ الله متعال میفرماید: از هر هزار نفر نهصد و نود و نه نفر را جدا کن. پیامبر ص فرمود: صدور این فرمان وقتی است که از شدت ترس و ناراحتی، کودکان پیر میشوند و هر زن حاملهای سقط جنین میکند و مردم، مست به نظر میرسند؛ ولی در حقیقت مست نیستند، بلکه عذاب الهی بسیار شدید است و آنها از شدت ناراحتی سراسیمه شدهاند. این خبر برای صحابه بسیار سخت آمد و گفتند: آن یک نفر، از میان ما چه کسی است؟ فرمود: «خوشحال باشید. زیرا یک نفر از شما و هزار نفر از یأجوج و مأجوج به دوزخ میرود». سپس افزود: سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، امیدوارم که یک چهارم بهشتیان شما باشید». ما تکبیر گفتیم. سپس فرمود: «امیدوارم یک سوم بهشتیان شما باشید». ما تکبیر گفتیم. سپس فرمود: «امیدوارم نصف اهل بهشت شما باشید». باز هم تکبیر گفتیم. پس از آن فرمود: «شما در میان مردم مانند موی سفیدی روی پوست گاو سیاه و یا به اندازهی خط سفیدی روی دست الاغ سیاه هستید».
از عمران بن حصینس روایت شده است که رسول الله ص در یکی از سفرهایش که اصحابش از وی فاصله گرفته بودند، دو آیهی زیر را با صدای بلند تلاوت فرمود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ ١ يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٞ ٢﴾ [الحج: ۱-۲].
«ای مردم! از پروردگارتان بترسید؛ بهراستی زلزلهی رستاخیز، رویداد بس بزرگی است. روزی که شاهدش باشید، هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را از یاد میبرد و هر زن بارداری، بارش را سقط میکند و مردم را مست و مدهوش میبینی؛ حال آنکه مست نیستند؛ بلکه عذاب الله، سخت و شدید است».
وقتی همراهانش صدای او را شنیدند، دانستند که این صدای رسول الله ص است. به طرف ایشان شتافتند و اطرافش را گرفتند؛ رسول الله ص فرمود: «أَتَدْرُونَ أَيَّ يَوْمٍ ذَاكَ؟ قَالَ ذَاكَ يَوْمَ يُنَادَى آدَمُ فَيُنَادِيهِ رَبُّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى يَا آدَمُ ابْعَثْ بَعْثًا إِلَى النَّارِ فَيَقُولُ يَا رَبِّ وَمَا بَعْثُ النَّارِ قَالَ مِنْ كُلِّ أَلْفٍ تِسْعَ مِائَةٍ وَتِسْعَةً وَتِسْعِينَ فِي النَّارِ وَوَاحِدٌ فِي الْجَنَّةِ».
«آیا می دانید که آن روز، چه روزی است؟ همان روزی است که الله متعال آدم÷ را ندا میدهد و میگوید: ای آدم! سهم دوزخ را جدا کن. آدم میگوید: پروردگارا! سهم دوزخ چقدر است؟ الله متعال میفرماید: از هر هزار نفر نهصد و نود و نه نفر دوزخی و یک نفر بهشتی است».
راوی میگوید: یاران رسول الله ص با شنیدن این خبر ناامید شدند؛ تا جایی که لبخند بر لب هیچ کدام دیده نمیشد. وقتی رسول الله ص این حالت را مشاهده کرد، فرمود:
«أبْشِرُوا وَاعْمَلُوا فَوَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ إِنَّكُمْ لَمَعَ خَلِيقَتَيْنِ مَا كَانَتَا مَعَ شَيْءٍ قَطُّ إِلَّا كَثَرَتَاهُ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ وَمَنْ هَلَكَ مِنْ بَنِي آدَمَ وَبَنِي إِبْلِيسَ».
«خوش باشید و عمل کنید. سوگند به ذاتی که جان محمد به دست اوست، شما با دو مخلوق همراه خواهید شد که هیچ گروهی آنها را همراهی نکرده است، مگر اینکه تعدادش از آن گروه کمتر باشد. آن دو گروه یاجوج و ماجوج و هلاک شوندگان نسل آدم و ابلیس هستند». آنگاه پریشانی از چهرهی آنان زدوده شد و آثار خوشحالی هویدا گردید. سپس فرمود:
«أبْشِرُوا وَاعْمَلُوا فَوَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ مَا أَنْتُمْ فِي النَّاسِ إِلَّا كَالشَّامَةِ فِي جَنْبِ الْبَعِيرِ أَوْ الرَّقْمَةِ فِي ذِرَاعِ الدَّابَّةِ»
«خوش باشید و عمل کنید. سوگند به ذاتی که جان محمد به دست اوست، تعداد شما در برابر سایر مردم، مانند نشانی است در پهلوی شتر یا داغی است بر دست الاغ». [۹۹]
امام ترمذی در سنن خود از عمران بن حصینس روایت میکند: وقتی آیهی:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ ١﴾ [الحج: ١].
در مسافرت بر رسول الله ص نازل شد، فرمود: «أَتَدْرُونَ أَيَّ يَوْمٍ ذَلكَ؟» آیا میدانید آن کدام روز است؟ جواب دادند: الله متعال و رسولش بهتر میدانند. رسول الله ص فرمود:
«ذلِكَ یَومٌ یَقُولُ الله ُمتعال لِآدَمَ: يَا آدَمُ ابْعَثْ بَعْثًا إِلَى النَّارِ فَيَقُولُ يَا رَبِّ وَمَا بَعْثُ النَّارِ قَالَ مِنْ كُلِّ أَلْفٍ تِسْعَ مِائَةٍ وَتِسْعَةً وَتِسْعِينَ فِي النَّارِ وَوَاحِدٌ فِي الْجَنَّةِ».
«همان روزی است که الله متعال آدم÷ را ندا میدهد و میگوید: ای آدم! سهم دوزخ را جدا کن. آدم میگوید: پروردگارا! سهم دوزخ چقدر است؟ الله متعال میفرماید: از هر هزار نفر نهصد و نود و نه نفر دوزخی و یک نفر بهشتی است».
مسلمانان با شنیدن این سخن پیامبر ص شروع به گریه کردند. رسول الله ص فرمود:
«قَارِبُوا وَسَدِّدُوا فَإِنَّهَا لَمْ تَكُنْ نُبُوَّةٌ قَطُّ إِلَّا كَانَ بَيْنَ يَدَيْهَا جَاهِلِيَّةٌ قَالَ فَيُؤْخَذُ الْعَدَدُ مِنْ الْجَاهِلِيَّةِ فَإِنْ تَمَّتْ وَإِلَّا كَمُلَتْ مِنْ الْمُنَافِقِينَ وَمَا مَثَلُكُمْ وَالْأُمَمِ إِلَّا كَمَثَلِ الرَّقْمَةِ فِي ذِرَاعِ الدَّابَّةِ أَوْ كَالشَّامَةِ فِي جَنْبِ الْبَعِيرِ ثُمَّ قَالَ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ تَكُونُوا نِصفَ أَهْلِ الْجَنَّةِ ». [۱۰۰]
«درست عمل کنید و به الله نزدیک شوید. هیچ نبوت و رسالتی نبوده مگر اینکه پیش از آن جاهلیتی بوده است. فرمود: این تعداد دوزخی از میان انسانهای دوران جاهلیت گرفته میشود. اگر تعداد تکمیل نشود، از منافقان گرفته میشود. تعداد شما در برابر سایر امتها، از یک نشان در پهلوی شتر و یا یک داغ در دست الاغ بیشتر نیست. سپس فرمود: امید دارم که شما نیمی از بهشتیان باشید».
اصحاب با شنیدن این سخن پیامبر ص تکبیر سر دادند. راوی میگوید: خوب یادم نیست که گفت: دو سوم یا مقدار دیگری را تشکیل میدهید.
ممکن است گفته شود: چگونه این روایات را با روایت زیر جمع میکنید؟ در صحیح بخاری از ابوهریرهس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«أَوَّلُ مَنْ يُدْعَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ آدَمُ فَتَرَاءَى ذُرِّيَّتُهُ فَيُقَالُ هَذَا أَبُوكُمْ آدَمُ فَيَقُولُ لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ فَيَقُولُ أَخْرِجْ بَعْثَ جَهَنَّمَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ كَمْ أُخْرِجُ فَيَقُولُ أَخْرِجْ مِنْ كُلِّ مِائَةٍ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِذَا أُخِذَ مِنَّا مِنْ كُلِّ مِائَةٍ تِسْعَةٌ وَتِسْعُونَ فَمَاذَا يَبْقَى مِنَّا قَالَ إِنَّ أُمَّتِي فِي الْأُمَمِ كَالشَّعَرَةِ الْبَيْضَاءِ فِي الثَّورِ الْأَسْوَدِ». [۱۰۱]
«آدم نخستن کسی است که در روز رستاخیز احضار میشود. پس هنگامیکه فرزندان خود را مشاهده میکند، اعلام میشود: این پدر شما، آدم است. آدم میگوید: پروردگارا! برای خدمت به فرمان تو حاضرم. الله متعال میفرماید: ای آدم! سهم دوزخ را از میان فرزندانت جدا کن. میگوید: پروردگارا! سهم دوزخ چقدر است؟ میگوید: از هر صد نفر ۹۹ نفر را بیرون بیاور.
اصحاب با شنیدن این سخن پیامبر ص گفتند: ای رسول خدا! اگر از میان هر صد نفر ۹۹ نفر از ما گرفته شود، چقدر باقی میماند؟ فرمود: امت من نسبت به سایر امتها همانند مویی سفید بر بدن گاو سیاه است».
ظاهر این روایت با روایتهای دیگری که بدانها اشاره کردیم، هیچگونه تضادی ندارد؛ زیرا عددی که در حدیث فوق ذکر شد «۹۹»، بنا به یک اعتبار است و احادیث پیشین نیز بنا به اعتبار دیگری هستند. علما در مورد این دو نوع روایت چنین گفتهاند:
۱- تعداد ۹۹۹ نفر، در حالی است که منظور حدیث تمام نسل آدم باشد و تعداد ۹۹ نفر در صورتی است که تمام نسل آدم به جز یاجوج و ماجوج باشد. ابن حجر در تأیید این سخن میگوید: یأجوج و مأجوج در حدیث ابوسعید ذکر شدهاند؛ اما در حدیث ابوهریرهس اشارهای به آنها نشده است
۲- این احتمال نیز وجود دارد که احادیث پیشین «۹۹۹ نفر از هزار نفر» در مورد تمام امتها باشد و حدیث بخاری «۹۹ نفر از یکصد نفر» دربارهی امت رسول اللهص باشد. یعنی تعداد اهل دوزخ نسبت به همهی امتها، ۹۹۹ نفر از هزار نفر است و تعداد اهل دوزخ نسبت به امت رسول اللهص، همان ۹۹ نفر از صد نفر است.
۳- ممکن است این تقسیم دو دفعه انجام گیرد. یک دفعه در میان تمام امتها از هر هزار نفر یک نفر به بهشت میرود و دفعهی دوم در میان امت رسول اللهص انجام گیرد. پس در این حالت تناسب بهشتیان، یک نفر از هر صد نفر خواهد بود.
[۹۷] صحیح مسلم (۱/۱۹۸) شماره (۲۲۰) [۹۸] صحیح بخاری، کتاب الرقاق، باب قول الله تعالی ﴿إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ ١﴾ فتح الباری (۱۱/۳۸۸). [۹۹] تفسیر ابن کثیر(۴/۶۱۰) و مسند احمد (۴/۴۳۵) [۱۰۰] تفسیر ابن کثیر (۴/۶۱۰) احمد نیز آن را روایت کرده است. ترمذی در مورد آن گفته است: حدیثی حسن و صحیح است. [۱۰۱] صحیح بخاری، کتاب الرقائق، باب الحشر. فتح الباری (۱۱/۳۷۸)
دلیل بیشتر بودن دوزخیان این نیست که دعوت اسلامی در زمانها و مکانهای گوناگون به جامعهی بشری نرسیده است؛ زیرا کسانی که دعوت حق به آنان نرسیده است، مؤاخذه نمیشوند.
﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا١٥﴾ [الإسراء: ۱۵].
«و تا پیامبری نفرستیم، هیچکس را عذاب نمیکنیم».
آری، اینجاست که الله متعال برای هر امتی یک بیم دهنده را فرستاد:
﴿وَإِن مِّنۡ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٞ٢٤﴾ [فاطر: ۲۴].
«هیچ ملّتی نبوده است که بیم دهندهای به میانشان فرستاده نشده باشد».
علت فراونی اهل دوزخ این است که افراد اندکی از پیامبران پیروی کردند و بسیاری از آنها از فرامین الله سرپیچی نمودند و نیز بسیاری از کسانی که دعوت پسامبران را پذیرفتند، ایمانشان ایمانی خالص نبوده است.
ابن رجب در کتاب «التخویف من النار» به بیان دلایل تعداد زیاد دوزخیان و تعداد اندک بهشتیان پرداخته و میگوید:
این احادیث و بسیاری از احادیث مشابه، حکایت از آن دارند که بیشتر فرزندان آدم÷، دوزخیاند و پیروان پیامبران، از مخالفانشان کمتر هستند. همهی کسانی که از پیامبران نافرمانی کردند، دوزخیاند؛ مگر کسانی که دعوت حق به آنها نرسیده و یا قادر به درک آن نبودهاند. بسیاری از پیروان پیامبران، به ادیان نسخ شده و کتابهای تحریف شده گرایش دارند؛ آنان نیز دوزخیاند. الله متعال میفرماید:
﴿وَمَن يَكۡفُرۡ بِهِۦ مِنَ ٱلۡأَحۡزَابِ فَٱلنَّارُ مَوۡعِدُهُۥۚ﴾ [هود: ١٧].
«چنین کسانی به قرآن ایمان میآورند و هرکه از سایر گروهها به قرآن کفر ورزد، آتش میعادگاه اوست».
همچنین، بسیاری از پیروان کتاب حق و شریعت الهی نیز دوزخیاند. آنان همان منافقانی هستند که در پایینترین طبقهی دوزخ قرار دارند. اما بسیاری از کسانی که در ظاهر و باطن پیرو دین الهی هستند و خود را مسلمان مینامند و میدانند، گرفتار شبهات میشوند و این دسته همان اهل بدعت و گمراهند. در احادیث صحیح بسیاری تصریح شده است که این امت به هفتاد و اندی فرقه تقسیم میشود؛ همه آنها سوای یک گروه، دوزخیاند. نیز به سند صحیح وارد شده است که این گروهها به شهوات و لذتهای حرام که مرتکبین آنها به دوزخ تهدید شدهاند، مبتلا گشتهاند. گرچه اینها در دوزخ ماندگار نیستند، ولی از عذاب دوزخ بیبهره نمیمانند. تنها یک فرقه از این امت شایسته ی وعدهی مطلق بهشت است و آن فرقه، همان است که در ظاهر و باطن از راه رسول الله ص و یارانش پیروی میکند و از شبهات و شهوات نجات یافتهاند. تعداد افراد این گروه در عصر امروز، بسیار اندک است.
ممکن است دلیل فراوانی اهل دوزخ، پیروی از شهوات باشد. زیرا علاقه به مسایل شهوانی، در اعماق درون انسان ریشه دوانیده است:
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ١٤﴾ [آلعمران: ۱۴].
«برای مردم، محبت خواسته های درونی اعم از زنان، فرزندان و ثروت-های هنگفتِ طلا و نقره و اسب های مرغوب و نشاندار و چارپایان و زراعت، آراسته شده است. این کالای زندگی دنیاست و بازگشت و پاداش نیک، نزد الله می باشد».
بسیاری از مردم برای رسیدن به این شهوات، به راههای غیر شرعی و هوسهای نفسانی دست میزنند و از قوانین الهی سرپیچی میکنند. علاوه بر این، بسیاری از افراد، در برخورد با شهوات و هوای نفسانی، از گذشتگان خود پیروی میکنند نه از شریعت الله:
﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ٢٣ ۞قَٰلَ أَوَلَوۡ جِئۡتُكُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَيۡهِ ءَابَآءَكُمۡۖ قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ٢٤﴾ [الزخرف: ۲۳-۲۴].
«و همچنین پیش از تو در هیچ آبادی و شهری هشداردهندهای نفرستادیم مگر آنکه سران خوشگذرانش گفتند: ما، نیاکانمان را بر چنین آیینی یافتهایم و بهطور قطع از آنان پیروی خواهیم کرد. -هشداردهنده- گفت: آیا اگر آیینی هدایتبخشتر از آنچه که شما پدرانتان را بر آن یافتهاید، برایتان آورده باشم «باز هم از آیین موروثی نیاکانتان پیروی میکنید»؟ گفتند: «ما به آیینی که آوردهاید، باور نداریم»».
گرایش به راه و روش گذشتگان و نیاکان و تعصّب به آن، دردی است که امتهای بسیاری بدان گرفتارند. آثار مخرب و منفی این بیماری، از آثار شهوت و هوای نفس که در اعماق قلب انسان ریشه دوانیده است، کمتر نیست. گرچه این نیز گونهای شهوت به شمار میرود.
ابو داود، ترمذی و نسائی از طریق ابوهریرهس روایت کردهاند که رسول الله ص فرمود:
«لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ النّارَ قَالَ: يَا جِبْرِيلُ اذْهَبْ فَانْظُرْ إِلَيْهَا. فَذَهَبَ فَنَظَرَ إِلَيْهَا ثُمَّ جَاءَ فَقَالَ: أَيْ رَبِّ وَعِزَّتِكَ لَا يَسْمَعُ بِهَا أَحَدٌ فَدَخَلَهَا. فَحَفَّهَا بِالشَّهَواتِ فَقَالَ: اذْهَبْ فَانْظُرْ إِلَيْهَا. فَذَهَبَ فَنَظَرَ إِلَيْهَا فَلَمّا رَجَعَ قَالَ: وَعِزَّتِكَ لَقَدْ خَشِيتُ أَنْ لَا یَبقِی أَحَدٌ إلاّ دَخَلَهَا». [۱۰۲]
«هنگامی که الله متعال دوزخ را آفرید، به جبرئیل÷ فرمود: برو و آنرا نگاه کن. جبرئیل÷ رفت و نگاه کرد و سپس آمد و گفت: پروردگارا! سوگند به جلال و شکوه تو، هرکس دربارهی آن بشنود، هرگز وارد آن نمیشود. سپس الله متعال دستور فرمود که دوزخ با شهوات احاطه شود و به جبرئیل÷ امر کرد: برو و به آن نگاه کن. جبرئیل÷ رفت و نگاه کرد؛ سپس برگشت و گفت: پروردگارا! سوگند به جلال و شکوه تو، بیم آن دارم که همه وارد ذوزخ شوند».
در صحیح بخاری و مسلم از طریق ابوهریرهس روایت شده است که رسول اللهص فرمود:
«حُجِبَتْ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ وَحُجِبَتْ الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ» [۱۰۳].
«دوزخ با لذایذ و شهوات و بهشت با ناملایمات پوشیده شده است».
صدیق حسن خان میگوید: منظور از شهوات، خواستهها و لذایذ درونی انسان هستند. [۱۰۴] قرطبی میگوید: هر آنچه که با نفس سازگار باشد و نفس را به سوی خود بکشد، شهوت گفته میشود. «حفاف» به هر چیز احاطه کنندهای گفته میشود که برای رسیدن به درون آن، باید از حفاف عبور کرد. [۱۰۵]
[۱۰۲] جامع الاصول (۰/۵۲۰) شماره (۸۰۶۸) [۱۰۳] قبلی، همان صفحه. [۱۰۴] یقظة اولی الاعتبار (۲۲۰) [۱۰۵] قبلی، همان صفحه.
بیشتر مؤمنان گناهکاری که به دوزخ میروند، زن هستند. در بخاری و مسلم از طریق ابن عباسس روایت شده است که رسول الله ص در ضمن خطبهی نماز کسوف فرمود:
«رَاَيتُ النَّارَ وَ رَاَيتُ اَكثَرَ اَهلَهَا النِّساءُ»
«دوزخ را دیدم و دیدم که بیشتر دوزخیان زن هستند».
در بخاری و مسلم از طریق ابو سعید خدریس روایت شده است که رسول اللهص فرمود:
«يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ فَإِنِّي رَأَيْتُكُنَّ أَكْثَرَ أَهْلِ النَّارِ فَقُلْنَ وَ لِمَ ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: تُكْثِرْنَ اللَّعْنَ وَتَكْفُرْنَ الْعَشِيرَ». [۱۰۶]
«ای زنان، صدقه دهید؛ زیرا من بیشتر شما را دوزخی یافتهام. سوال کردند: ای رسول خدا! چرا؟ فرمود: چون زیاد نفرین میکنید و از همسرانتان ناسپاسی میکنید».
در حدیثی دیگر از اسامه ین زیدس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«وَقُمْتُ عَلَى بَابِ النَّارِ فَإِذَا عَامَّةُ مَنْ دَخَلَهَا النِّسَاءُ»
«بر دروازهی دوزخ ایستادم، بیشتر کسانی که وارد دوزخ میشدند، زن بودند».
در صحیح مسلم از عمران بن حصینس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«اِنَّ اَقّلَّ ساكِنِي الجَنَّةِ النِّساءُ» [۱۰۷]
«زنان کمترین ساکنان بهشت هستند».
این روایات با روایتی که در آن گفته شده است: «هر کدام از بهشتیان بیش از یک همسر دارد» منافاتی ندارد؛ زیرا منظور از زنانی که بیشتر آنها دوزخیاند، زنانی از نوع بشر هستد و همسران بهشتیان، حوریان میباشند.
دلیل اینکه بیشتر دوزخیان زن هستند، علاوه بر آنچه که رسول الله ص فرمود، این است که زنان بیشتر تحت تأثیر هوسها قرار میگیرند و به زینت ناپایدار دنیا گرایش عمیق دارند. بنابراین، در مورد کارهای اخروی و آمادگی برای آخرت، ضعیف عمل میکنند. با توجه به دلایل یادشده، میتوان گفت: زنان مؤثرترین عامل دورکنندهی مردان از آخرت هستند. چون گرایش زن به هوسها و کالای بیارزش دنیا زیاد است، لذا بیشتر آنها خود و دیگران را از جهان آخرت بازمیدارند و بسیار زود فریب میخورند. همچنین دعوت دعوتگران به آخرت را به سختی اجابت میکنند.
در عین حال، میان آنها انسانهای شایستهای وجود دارند که حافظ حدود الله، پایبند به اصول شریعت، فرمانبردار فرامین الهی و رسولش هستند و وارد بهشت میشوند. همچنین زنانی پیدا میشوند که در ایمان و اعمال نیک، از بسیاری از مردان پیشی گرفتهاند.
[۱۰۶] صحیح بخاری (۱۴۶۲)، صحیح مسلم (۷۹،۸۰) [۱۰۷] صحیح بخاری (۲۵۴۶) صحیح مسلم (۲۷۳۶)
دوزخیان با هیأتی بسیار وحشتناک و فربه - که اندازهی آنرا تنها پروردگار میداند- وارد دوزخ میشوند. در حدیثی که ابوهریرهس از رسول الله ص نقل میکند، چنین آمده است:
«مَا بَيْنَ مَنْكِبَىِ الْكَافِرِ فِى النَّارِ مَسِيرَةُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ لِلرَّاكِبِ الْمُسْرِعِ» [۱۰۸]
«در روز رستاخیز فاصلهی میان دوشانهی کافر، سه شبانهروز برای یک اسب تیزرو است».
ابوهریرهس نقل میکند که پیامبر ص فرمود:
«ضِرسُ ضِرْسُ الْكَافِرِ مِثْلُ أُحُدٍ وَغِلَظُ جِلْدِهِ مَسِيرَةُ ثَلاَثٍ» [۱۰۹]
«دندان آسیاب کافر، به بزرگی کوه احد است و کلفتی پوستش، به اندازهی مسافت ۳ روز میباشد».
زید بن ارقم میگوید: جسم دوزخیان برای پُر کردن دوزخ بزرگتر میشود؛ به گونهای که یک دندان شخص دوزخی، به اندازهی کوه احد بزرگ میشود.
در حدیثی دیگر از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ غِلَظَ جِلْدِ الْكَافِرِ اثْنَانِ وَأَرْبَعُونَ ذِرَاعًا وَإِنَّ ضِرْسَهُ مِثْلُ أُحُدٍ وَإِنَّ مَجْلِسَهُ مِنْ جَهَنَّمَ كَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ». [۱۱۰]
«ضخامت پوست کافر، برابر چهل و دو ذراع و دندانش برابر کوه احد و محل نشستنش در دوزخ، به گستردگی فاصلهی میان مکه و مدینه است».
حاکم در اینباره از ابوهریرهس چنین نقل میکند: روز رستاخیز دندان کافر به اندازهی احد، ضخامت پوستش برابر هفتاد ذراع و بازویش برابر کوه «بیضاء»، رانش بهاندازهی کوه «ورقان» و نشستگاهش در دوزخ بهاندازهی مسافت میان من و «ربذه» است».
جسم بزرگ کافر، بهخاطر آن است که بر عذاب و شکنجهاش افزوده شود. امام نووی در شرح این احادیث میفرماید: همهی اینها بهخاطر آن است که شکنجهاش به حد نهایی برسد.
آری، ایمان به همهی این گفتارها واجب است. چون رسول صادق المصدوق بدان خبر داده است. [۱۱۱]
ابن کثیر در شرح و توضیح این احادیث میگوید:
«جسم بزرگ کافر بدان جهت است که عذاب بیشتری را بچشد. همانطور که الله شدید الغقاب میفرماید: تا عذاب را بچشند». [۱۱۲]
[۱۰۸] صحیح مسلم، کتاب الجنة، باب النار یدخلها الجبارون (۴/۲۱۹۰) [۱۰۹] قبلی، (۴/۲۱۸۹) . [۱۱۰] مشکاة المصابیح (۳/۱۰۳) محقق مشکاة گفته است: ترمذی این را روایت کرده و در مورد آن گفته است: حدیثی حسن و صحیح است. من نیز میگویم سند آن صحیح است. [۱۱۱] شرح نووی علی مسلم (۱۷/۱۸۶) [۱۱۲] النهایه، ابن کثیر، (۲/۱۳۹).
غذای دوزخیان عبارتست از: الف- ضریع: گیاهخارداری به نام شبرق که در سرزمین حجاز میروید و خشکیدهی آنرا ضَریع میگویند. گویا تلخترین و بدبوترین گیاه است و هیچ حیوانی آنرا نمیخورد. فقط وقتی که تازه است شتر آنرا میخورد. ب- زقوم: درختچهای بدبو و تلخ مزه است که در سرزمین تهامه میروید و شیرهای دارد که اگر به بدن انسان بخورد، ورم میکند. نوشیدنی آنها حمیم «آب بسیار داغ»، غسلین «چرک و خونابه» و غسّاق «چرکی که از بدن دوزخیان جریان دارد» است. الله متعال میفرماید:
﴿لَّيۡسَ لَهُمۡ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٖ٦ لَّا يُسۡمِنُ وَلَا يُغۡنِي مِن جُوعٖ٧﴾ [الغاشیة: ۶-۷].
«آنان خوراکی جز «ضریع» ندارند، نه فربه میکند و نه گرسنگی را رفع میکند».
از ابن عباسس روایت شده است که «شبرق» نام خاری است که هرگاه رشد کند، آنرا ضریع میگویند. قتاده میگوید: ضریع از بدترین و تلخترین غذاهاست. این غذا که دوزخیان از آن تغذیه میکنند، هیچ سودی برای آنان ندارد، لذتی در آن نمییابند و خوردنش گونهای عذاب و شکنجه است.
الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ شَجَرَتَ ٱلزَّقُّومِ٤٣ طَعَامُ ٱلۡأَثِيمِ٤٤ كَٱلۡمُهۡلِ يَغۡلِي فِي ٱلۡبُطُونِ٤٥ كَغَلۡيِ ٱلۡحَمِيمِ٤٦﴾ [الدخان: ۴۳-۴۶].
«بیشک درخت «زقوم»، خوراک هر گنهکاری است؛ مانند مِس گداخته در شکمها میجوشد؛ مانند جوشیدن آب جوش».
درخت زقوم در آیهای دیگر چنین توصیف شده است:
﴿إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِينَ٦٣ إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِيٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِيمِ٦٤ طَلۡعُهَا كَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّيَٰطِينِ٦٥ فَإِنَّهُمۡ لَأٓكِلُونَ مِنۡهَا فَمَالُِٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ٦٦ ثُمَّ إِنَّ لَهُمۡ عَلَيۡهَا لَشَوۡبٗا مِّنۡ حَمِيمٖ٦٧ ثُمَّ إِنَّ مَرۡجِعَهُمۡ لَإِلَى ٱلۡجَحِيمِ٦٨﴾ [الصافات: ۶۳-۶۸].
«ما، آنرا مجازاتی برای ستمکاران قراردادهایم. آن، درختی است که در قعر دوزخ میروید. میوهاش مانند سرهای شیطانهاست. آنان از آن میخورند و شکمهایشان را از آن پُر میکنند. سپس روی آن آب داغ و آلودهای مینوشند و بازگشتشان به سوی دوزخ است».
و در جای دیگر میفرماید:
﴿ثُمَّ إِنَّكُمۡ أَيُّهَا ٱلضَّآلُّونَ ٱلۡمُكَذِّبُونَ٥١ لَأٓكِلُونَ مِن شَجَرٖ مِّن زَقُّومٖ٥٢ فَمَالُِٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ٥٣ فَشَٰرِبُونَ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡحَمِيمِ٥٤ فَشَٰرِبُونَ شُرۡبَ ٱلۡهِيمِ٥٥ هَٰذَا نُزُلُهُمۡ يَوۡمَ ٱلدِّينِ٥٦﴾ [الواقعة: ۵۱-۵۶].
«و سپس شما ای گمراهان منکِر! بیگمان از درخت «زقوم» خواهید خورد و شکمها را از آن پُر خواهید کرد و روی آن از آب جوشان خواهید نوشید. مانند شتران تشنه، خواهید نوشید. این، پذیرایی آنان در روز جزاست».
از این آیات برداشت میشود که درخت زقوم، درختی ناپاک است. در اعماق دوزخ ریشه دارد و میوههایش بسیار زشت میباشد و به سر شیطان تشبیه شده است. هر چند که ما قادر به دیدن شیطان نیستیم، اما بر ما واضح است که سر او بسیار زشت و بدمنظر میباشد.
با وجود ناپاکی این درخت و زشتی میوههایش، دوزخیان بهدلیل گرسنگی شدید، چارهای جز خوردن از آن ندارند و تا وقتی شکمشان پُر شود، از آن میخورند. سپس آنچه خوردهاند، در شکمشان میجوشد و موجب درد و آزار بسیار زیادی میگردد و آنگاه که کارشان به اینجا میرسد، ناچار به دنبال آب میروند؛ اما آبی جز «حمیم» نمییابند و حمیم همان آب بینهایت داغ است. آنان به ناچار از آن مینوشند، مانند شتری که بیماری استسقا دارد؛ آنگاه این آب رودههایشان را تکه پاره میکند.
﴿وَسُقُواْ مَآءً حَمِيمٗا فَقَطَّعَ أَمۡعَآءَهُمۡ١٥﴾ [محمد: ۱۵].
«و از آب داغ و جوشانی نوشانده میشوند، که رودههایشان را پاره پاره میکند».
پذیرایی از دوزخیان این گونه است. امیدواریم که الله متعال با لطف و کرم خویش ما را به چنین وضعیتی دچار نفرماید.
ناپاکی، زشتی و فساد ضریع و زقوم، باعث میشود که این غذاها در گلوی دوزخیان گیر کند.
﴿إِنَّ لَدَيۡنَآ أَنكَالٗا وَجَحِيمٗا١٢ وَطَعَامٗا ذَا غُصَّةٖ وَعَذَابًا أَلِيمٗا١٣﴾ [المزمل: ۱۲-۱۳].
«همانا نزدمان زنجیرها و آتشی برافروخته و غذایی گلوگیر و عذابی دردناک است».
رسول الله ص زشتی و ناپاکی زقوم را برای ما چنین ترسیم نموده است:
«لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ قُطِرَتْ فِي دَارِ الدُّنْيَا أَفْسَدَتْ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا مَعَايِشَهُمْ، فَكَيْفَ بِمَنْ يَكُونُ طَعَامَهُ» [۱۱۳]
«اگر قطرهای از زقوم در دنیا بیفتد، تمام زندگی اهل دنیا را فاسد میکند؛ پس حال کسانی که از آن میخورند چگونه است؟».
از جمله غذاهای دوزخیان، غسلین است. الله متعال میفرماید:
﴿فَلَيۡسَ لَهُ ٱلۡيَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِيمٞ٣٥ وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِينٖ٣٦ لَّا يَأۡكُلُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡخَٰطُِٔونَ٣٧﴾ [الحاقة: ۳۵-۳۷].
«پس امروز اینجا یار و خویشاوندی ندارد و از هیچ غذایی برخوردار نیست مگر از چرک و زردابه-ی دوزخیان- که تنها گنهکاران از آن میخورند».
و میفرماید:
﴿هَٰذَا فَلۡيَذُوقُوهُ حَمِيمٞ وَغَسَّاقٞ ٥٧ وَءَاخَرُ مِن شَكۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ ٥٨﴾ [ص: ۵۷-۵۸].
«این آب داغ و خونابهی -اندام دوزخیان است که نوشیدنی ایشان- است، باید که از آن پیوسته بچشند و بخورند. و جز این، انواع کیفرهای دیگری از این قبیل دارند».
غسلین و غساق، دو کلمهی مترادف هستند و به معنای: چرک و مواد فاسدی است که از پوست اهل دوزخ بیرون میآید. برخی گفتهاند: غسلین و غساق، همان ترشحاتی است که از زنان زناکار بیرون میآید و بوی بدی که از گوشت و پوست کافران خارج میشود. قرطبی میگوید: غسلین عصارهی اهل دوزخ است.
اما نوشیدنی اهل دوزخ همان حمیم «آب جوش» است، الله متعال میفرماید:
﴿وَسُقُواْ مَآءً حَمِيمٗا فَقَطَّعَ أَمۡعَآءَهُمۡ١٥﴾ [محمد: ۱۵].
و میفرماید:
﴿وَإِن يَسۡتَغِيثُواْ يُغَاثُواْ بِمَآءٖ كَٱلۡمُهۡلِ يَشۡوِي ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا٢٩﴾ [کهف: ۲۹].
«و اگر در خواست آب کنند, آبی چون مس گداخته به آنان داده میشود که چهرهها را میسوزاند. چه آشامیدنی بدی! و دوزخ جایگاه بسیار بدی است!».
و میفرماید:
﴿وَيُسۡقَىٰ مِن مَّآءٖ صَدِيدٖ١٦ يَتَجَرَّعُهُۥ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُۥ﴾ [إبراهیم: ۱۶-۱۷].
«پیش رویش دوزخ است و آبی چرکین و بدبو به او مینوشانند. آنرا جرعهجرعه مینوشد و نمیتواند آب را به آسانی فرو ببرد».
چهار نوع غذا در آیههای یادشده، برای دوزخیان عنوان شده است:
۱- «الحمیم»: آب جوش و بسیار داغی است که درجهی حرارتش به آخرین نقطهی خود رسیده است.
الله متعال میفرماید:
﴿يَطُوفُونَ بَيۡنَهَا وَبَيۡنَ حَمِيمٍ ءَانٖ٤٤﴾ [الرحمن: ۴۴].
«گناهکاران در میان آتش دوزخ و آب سوزان در رفت و آمدند».
حمیم در این آیه به «آن» توصیف شده است و «آن» به آبی گویند که درجهی حرارتش به آخرین نقطه رسیده باشد. و میفرماید: ﴿تُسۡقَىٰ مِنۡ عَيۡنٍ ءَانِيَةٖ٥﴾ [الغاشیة: ۵] «از چشمهی بسیار داغی نوشانده میشوند».
۲- «غساق»: پیشتر در مورد آن سخن گفتیم.
۳- «صدید»: به مایعی گویند که از گوشت و پوست سوخته شدهی کافر بیرون میآید. در صحیح مسلم از جابرس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَهْدًا لِمَنْ يَشْرَبُ الْمُسْكِرَ أَنْ يَسْقِيَهُ مِنْ طِينَةِ الْخَبَالِ». قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا طِينَةُ الْخَبَالِ قَالَ «عَرَقُ أَهْلِ النَّارِ أَوْ عُصَارَةُ أَهْلِ النَّارِ».
«الله متعال پیمان بسته است که کسانی که مشروب مصرف میکنند، به آنها «طینة الخبال» بنوشاند. گفتند: ای پیامبر خدا! «طینة الخبال» چیست؟ فرمود: عرق یا عصارهی اهل دوزخ است».
۴- «المهل»: احمد و ترمذی از ابوسعید خدریس روایت کردهاند که رسول اللهص فرمود: «کعَكَرِ الزَّيْتِ فَإِذَا قَرَّبَهُ إِلَى وَجْهِهِ سَقَطَتْ فَرْوَةُ وَجْهِهِ فِيهِ».
«مانند تهماندهی روغن است. هرگاه آنرا به صورتش نزدیک کند، پوست چهرهاش در آن میافتد».
ابن عباسس در تفسیر «مهل» میگوید: مانند تهنشین روغن غلیظ است.
[۱۱۳] مشکاة المصابیح (۳/۱۰۵). ترمذی آن را ورایت کرده و صحیح شمرده است
برخی از اهل دوزخ کسانی هستند که الله متعال از زغالهای دوزخ به آنان غذا میدهد و این پاداشی مطایق با گناهانشان است.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡيَتَٰمَىٰ ظُلۡمًا إِنَّمَا يَأۡكُلُونَ فِي بُطُونِهِمۡ نَارٗاۖ وَسَيَصۡلَوۡنَ سَعِيرٗا١٠﴾ [النساء: ۱۰].
«بیگمان کسانی که اموال یتیمان را به ناحق و ستمگرانه میخورند، انگار آتش در شکمهای خود - میریزند و- میخورند. و - در روز رستاخیز- با آتش سوزانی خواهند سوخت».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَيَشۡتَرُونَ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلًا أُوْلَٰٓئِكَ مَا يَأۡكُلُونَ فِي بُطُونِهِمۡ إِلَّا ٱلنَّارَ﴾ [البقرة: ۱۷۴].
«همانا کسانی که قسمت هایی از کتابِ تورات- را در ازای بهای ناچیزی کتمان می کنند، فقط آتش جهنم را وارد شکم هایشان می نمایند».
الله متعال بیان فرموده است که لباس اهل دوزخ، از آتش ساخته میشود:
﴿فَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِيَابٞ مِّن نَّارٖ يُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِيمُ ١٩﴾ [الحج: ۱۹].
«پس برای کافران لباسهای آتشینی بریدهاند و آب داغ و سوزان بر سرشان میریزند».
ابراهیم تیمی هرگاه این آیه را تلاوت میکرد، میفرمود: پاک و منزه است الله که از آتش لباس میسازد. [۱۱۴]
﴿وَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِينَ يَوۡمَئِذٖ مُّقَرَّنِينَ فِي ٱلۡأَصۡفَادِ٤٩ سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٖ وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ٥٠﴾ [إبراهیم: ۴۹-۵۰].
«و در آن روز گناهکاران را میبینی که با زنجیرهای -آتشین- بسته شدهاند. لباسهایشان از مادهی بدبویی است که زود شعلهور میشود و آتش، چهرههایشان را میپوشاند».
قطران: سرب گداخته شده را گویند. در صحیح مسلم از ابو مالک اشعریس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«نَّائِحَةُ إِذَا لَمْ تَتُبْ قَبْلَ مَوْتِهَا تُقَامُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَعَلَيْهَا سِرْبَالٌ مِنْ قَطِرَانٍ وَدِرْعٌ مِنْ جَرَبٍ».
و ابن ماجه این حدیث را با این لفظ استخراج نموده است:
«النَّائِحَةَ إِذَا مَاتَتْ وَلَمْ تَتُبْ قَطَعَ اللَّهُ لَهَا ثِيَابًا مِنْ قَطِرَانٍ وَدِرْعًا مِنْ جَرَبِ».
«زن نوحهخوان اگر بدون توبه بمیرد، تنپوشی از سرب گداخته و زرهی از جرب به او پوشانده میشود».
[۱۱۴] التخویف من النار: ص (۱۲۶)
عذاب و شکنجهی آتش بسیار سخت و بیمناک است. آتش دوزخ آنچنان عذاب سخت و وحشتناکی دارد، که انسان را مجبور میکند که به خاطر نجات از آن، بهترین دارایی و هستی خود را به عنوان فدیه، تقدیم کند:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمۡ كُفَّارٞ فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡ أَحَدِهِم مِّلۡءُ ٱلۡأَرۡضِ ذَهَبٗا وَلَوِ ٱفۡتَدَىٰ بِهِۦٓۗ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِينَ٩١﴾ [آلعمران: ۹۱].
«کسانی که کفر میورزند و با کفر میمیرند، اگر زمین پر از طلا باشد و آنرا به عنوان فدیه بپردازند، هرگز از هیچ کدام از آنان پذیرفته نخواهد شد. برای ایشان عذاب دردناکی است و یاوری ندارند».
و در جایی دیگر میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لِيَفۡتَدُواْ بِهِۦ مِنۡ عَذَابِ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنۡهُمۡۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٣٦﴾ [المائدة: ۳۶].
«اگر تمام چیزهایی که در زمین است و همانند آن، از آنِ کافران باشد و همه را برای نجات از عذاب رستاخیز به عنوان فدیه بدهند، از آنان پذیرفته نمی شود و عذاب دردناکی -پیش رو- دارند».
در صحیح مسلم از انسس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«يُؤْتَى بِأَنْعَمِ أَهْلِ الدُّنْيَا مِنْ أَهْلِ النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيُصْبَغُ فِي النَّارِ صَبْغَةً ثُمَّ يُقَالُ يَا ابْنَ آدَمَ هَلْ رَأَيْتَ خَيْرًا قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِكَ نَعِيمٌ قَطُّ؟ فَيَقُولُ: لَا وَاللهِ يَا رَب». [۱۱۵]
«در روز رستاخیز، ثروتمندترین شخص در دنیا را که دوزخی شده است، میآورند. رنگش در آتش دگرگون میشود. آنگاه سوال میشود: ای فرزند آدم! آیا هرگز خیری در دوزخ دیدی؟ آیا هرگز نعمتی بر تو گذز کرد؟ میگوید: پروردگارا! سوگند به ذات تو که ندیدهام».
این تنها چند لحظهی اندکی است که کفار با مشاهدهی آن تمامی لذاید و شادیهای دنیا را فراموش میکنند. در بخاری و مسلم از انس بن مالکس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ اللهَ يَقُولُ لِأَهْوَنِ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا: لَوْ أَنَّ لَكَ مَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَيْءٍ كُنْتَ تَفْتَدِي بِهِ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَقَدْ سَأَلْتُكَ مَا هُوَ أَهْوَنُ مِنْ هَذَا وَأَنْتَ فِي صُلْبِ آدَمَ أَنْ لَا تُشْرِكَ بِي فَأَبَيْتَ إِلَّا الشِّرْكَ». [۱۱۶]
«الله متعال در روز رستاخیز به کسی که در کمترین عذاب است، میفرماید: آیا اگر از نعمتهای زمین چیزی میداشتی، آنرا برای نجات از عذاب دوزخ فدا میکردی؟ میگوید: حتماً. پروردگار میفرماید: کمتر از آنرا از تو خواستم؛ در حالیکه تو از نسل پدرت آدم بودی. خواستم کسی را شریک من قرار ندهی؛ اما تو برای من شریک قرار دادی».
شدت آتش و هراس از آن، انسان را مجبور میکند که تمام دوستانش را برای رهایی از عذاب دوزخ فدا کند:
﴿يَوَدُّ ٱلۡمُجۡرِمُ لَوۡ يَفۡتَدِي مِنۡ عَذَابِ يَوۡمِئِذِۢ بِبَنِيهِ١١ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَأَخِيهِ١٢ وَفَصِيلَتِهِ ٱلَّتِي تُٔۡوِيهِ١٣ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا ثُمَّ يُنجِيهِ١٤ كَلَّآۖ إِنَّهَا لَظَىٰ١٥ نَزَّاعَةٗ لِّلشَّوَىٰ١٦﴾ [المعارج: ۱۱-۱۶].
«هر گنهکاری آرزو میکند فرزندانش را بلاگردان عذاب آن روز بگرداند و همسر و برادر خود را و قبیله و خویشاوندانی را که پناهش میدادند. و همهی کسانی را که در زمین هستند -فدا کند- تا نجات یابد. هرگز؛ بهراستی که دوزخ، آتشی سوزان و زبانهکش است. در حالی که پوست سر «و بافتهای بدن را میسوزاند و» بَرمیکند.»
[۱۱۵] مشکاة المصابیح (۳/۱۰۲) [۱۱۶] صحیح بخاری، کتاب الرقائق، باب صفة الجنة و النار، فتح الباری (۱۱/۴۱۶). مشکاة المصابیح (۳/۱۰۲)
از آنجا که دوزخ از نظر عذاب، هراس و وحشت درجات متفاوتی دارد، اهل آن نیز در گونههایی از عذاب به سر میبرند. در حدیثی که امام مسلم و احمد از سمرهس روایت میکنند، چنین آمده است: رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى كَعْبَيْهِ وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى رُكْبَتَيْهِ وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى حُجْزَتِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ تَأْخُذُهُ النَّارُ إِلَى تَرْقُوَتِهِ- و في روايه: الي عنقه» [۱۱۷]
«آتش، برخی از اهل دوزخ را تا ساق پا، برخی را تا زانو، برخی را تا کمر و برخی را تا گردن فرا میگیرد».
در صحیح بخاری از نعمان بن بشیرس روایت شده است که رسول الله ص دربارهی دوزخیانی که عذابشان از دیگران کمتر است، میفرماید:
«إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَرَجُلٌ تُوضَعُ فِي أَخْمَصِ قَدَمَيْهِ جَمْرَةٌ يَغْلِي مِنْهَا دِمَاغُهُ»
«کمترین عذاب اهل دوزخ از آنِ مردی است که بر پشت پاهایش تکهای آتش قرار داده میشود که مغزش از شدت حرارت و ناراحتی به جوش میآید».
در جایی دیگر، بخاری از نعمان بن بشیرس چنین روایت کرده است:
«إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَجُلٌ عَلَی أَخْمَصِ قَدَمَيْهِ جَمْرتانِ يَغْلِي مِنْهَما دِمَاغُهُ کَما یَغلی المِرجَلُ فِی القمقم».
«کمترین عذاب دوزخ در رستاخیز، از آنِ مردی است که بر پشت پاهایش دو تکه آتش قرار داده میشود که از شدت حرارت و ناراحتی، همانگونه که دیگ در آتشدان میجوشد، مغزش به جوش میآید».
در صحیح مسلم از نعمان بن بشیرس روایت شده است:
« إِنَّ أَهْوَنَ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا مَنْ لَهُ نَعْلاَنِ وَشِرَاكَانِ مِنْ نَارٍ يَغْلِى مِنْهُمَا دِمَاغُهُ كَمَا يَغْلِى الْمِرْجَلُ مَا يَرَى أَنَّ أَحَدًا أَشَدُّ مِنْهُ عَذَابًا وَإِنَّهُ لأَهْوَنُهُمْ عَذَابًا». [۱۱۸]
«کمترین عذاب دوزخ از آنِ کسی است که دو کفش آتشین با بندهای از آتش بدو پوشانده میشود و در اثر حرارت آن کفشها، مغزش به جوش میآید. هیچ کس عذابی شدیدتر از این را ندیده است، در حالیکه آن کمترین عذاب دوزخ است».
در صحیح مسلم از ابو سعید خدریس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«ان ادنی اهل النار عذابا یتنعل نعلین من نار یغلی دماغه من حرارة نعلیه». [۱۱۹]
«کمترین عذاب دوزخ از آنِ کسی است که دو کفش آتشین میپوشد و بر اثر حرارت آن، مغزش به جوش میآید».
بخاری و مسلم روایت کردهاند که ابو سعید خدریس از رسول الله ص، در مورد ابوطالب چنین شنید:
«لَعَلَّهُ تَنْفَعُهُ شَفَاعَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيُجْعَلُ فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ النَّارِ يَبْلُغُ كَعْبَيْهِ تَغْلِي مِنْهُ أُمُّ دِمَاغِهِ» [۱۲۰]
«امیدوارم شفاعت من در رستاخیز برای او مفید باشد. او در جایی قرار داده میشود که آتش آن کم است و تنها تا مچ پایش در آتش فرو میرود؛ ولی مغزش از شدت حرارت آن به جوش میآید».
آیات قرآن نیز به تفاوت اهل دوزخ در عذاب اشاره میکند. الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِيرًا١٤٥﴾ [النساء: ۱۴۵].
«بیگمان منافقان در پایین ترین رده ی دوزخ قرار می گیرند و هیچ یاوری برایشان نخواهی یافت».
﴿وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ٤٦﴾ [غافر: ۴۶].
«و روزی که رستاخیز برپا گردد، -فرمان میرسد: - فرعونیان را وارد سختترین عذاب بگردانید».
﴿ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ زِدۡنَٰهُمۡ عَذَابٗا فَوۡقَ ٱلۡعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يُفۡسِدُونَ٨٨﴾ [النحل: ۸۸].
«کسانی که کفر ورزیدند و از راه الله بازداشتند، به سزای فسادشان عذابی بر عذابشان میافزاییم».
امام قرطبی در اینباره میگوید: از روایات و آیات این بخش چنین برداشت میشود که کافرانی که فقط مرتکب کفر میشوند، مانند کافرانی که در کنار کفر، مرتکب سرکشی میشوند، نیستند و بیگمان عذاب کافران نیز گوناگون است.
آنگونه که از کتاب و سنت برداشت میشود و ما بهطور قطع میدانیم که عذاب کافرانی که پیامبران و مسلمانان را کشتند و مرتکب انواع گناه شدهاند و در زمین فساد را گسترش دادهاند، مساوی با عذاب کسانی نیست که تنها کفر ورزیدند و در حق اسلام و مسلمانان احسان و نیکی کردهاند. آری، اینجا است که رسول الله ص عمویش ابوطالب را از اعماق دوزخ به سوی آتش کم عمقی که فقط تا مچ پایش آمده است، بیرون میآورد. چون ابوطالب پیامبر را یاری و از وی دفاع کرد و در حق او احسان نمود. حدیث مسلم از سمرهس، میتواند دربارهی کفار «همچون ابوطالب» و نیز دربارهی مسلمانان گناهکار باشد. [۱۲۱]
ابن رجب میگوید: گوناگونی عذاب دوزخیان، به خاطر تفاوت اعمالی است که آنها را وارد دوزخ کرده است. وی سپس به بیان دلایلی در این زمینه پرداخته و با استناد به قول ابن عباسس میگوید:
«عذاب کسی که مرتکب کفر شد، در زمین فساد را گسترش داد و به کفر دعوت کرد، مانند عذاب کافرانی که مرتکب چنین جنایاتی نشدهاند، نیست».
ابن رجب در ادامه میگوید: تفاوت عذاب موحدین گناهکار نیز اینگونه است. یعنی بنا به تفاوت اعمال آنها، عذابشان نیز متفاوت است. بنابراین، عذاب مرتکبین گناه کبیره، مانند عذاب مرتکبین گناه صغیره نیست. در مقابل، از عذاب برخی انسانها، به دلیل اعمال شایستهشان و یا به هر دلیل دیگری که الله متعال بخواهد، کاسته میشود. لذا برخی از آنها در دوزخ میمیرند. [۱۲۲]
بیگمان، آتش خشم الله قهار، پوست بدن دوزخیان را میسوزاند و این پوست بدن است که درد و ناراحتی سوختن را احساس میکند. به همین خاطر، الله متعال پوست سوخته شدهی کفار را به پوستی تازه تبدیل میکند تا همواره درد سوختن را بچشند:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِنَا سَوۡفَ نُصۡلِيهِمۡ نَارٗا كُلَّمَا نَضِجَتۡ جُلُودُهُم بَدَّلۡنَٰهُمۡ جُلُودًا غَيۡرَهَا لِيَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمٗا٥٦﴾ [النساء: ۵۶].
«منکِران آیاتمان را به زودی وارد دوزخ میکنیم و هر بار که پوستهایشان بسوزد، برایشان پوستهای دیگری جایگزین میکنیم تا طعم عذاب را بچشند. همانا الله توانای چیره و حکیم است».
یکی از گونههای عذاب، ریختن حمیم بر سر دوزخیان است. حمیم به آبی گفته میشود که به آخرین درجهی حرارتش رسیده است و بر اثر شدت حرارت، رودههای آنها و آنچه در شکم دارند، گداخته میشود:
﴿۞هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمۡۖ فَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِيَابٞ مِّن نَّارٖ يُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِيمُ ١٩ يُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِي بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ ٢٠﴾ [الحج: ۱۹-۲۰].
«این دو گروه، دشمن یکدیگرند و دربارهی پروردگارشان با هم ستیز و دشمنی کردند؛ پس برای کافران لباسهای آتشینی بریدهاند و آب داغ و سوزان بر سرشان میریزند. اندامهای درونی و پوستشان با آن گداخته میشود».
ترمذی از ابوهریرهس نقل میکند که پیامبر ص فرمود:
«إِنَّ الْحَمِيمَ لَيُصَبُّ عَلَى رُءُوسِهِمْ فَيَنْفُذُ الْجُمْجُمَةَ حَتَّى يَخْلُصَ إِلَى جَوْفِهِ فَيَسْلُتَ مَا فِي جَوْفِهِ حَتَّى يَمْرُقَ مِنْ قَدَمَيْهِ، وَ هُوَ الصهرُ، ثُمَّ یَعُودُ کَما کانَ». [۱۲۳]
«آب داغی بر سرشان ریخته میشود. به کاسهی سرشان نفوذ میکند تا اینکه به شکم میرسد. سپس آنچه در شکم دارد را بیرون میآورد و در پایان به پاها میرسد و همچنان که گداخته است، از دو پایش بیرون میریزد. و دوباره این کار تکرار میشود».
صورت، محترمترین عضو انسان است. به همین خاطر، پیامبر ص ما را از سیلی زدن به صورت، نهی نموده است. از همینرو، الله متعال برای خوار کردن دوزخیان، آنها را بر روی چهرههایشان، کور و لال و کر جمع میگرداند:
﴿وَمَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن يُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُمۡ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِهِۦۖ وَنَحۡشُرُهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡيٗا وَبُكۡمٗا وَصُمّٗاۖ مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ كُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِيرٗا٩٧﴾ [الإسراء: ۹۷].
«هرکه الله هدایتش کند، هدایتیافته است و برای کسانی که الله گمراهشان نماید، در برابر پروردگار هیچ یاوری برای شان نخواهی یافت و روز رستاخیز آنان را بر چهرههایشان کر و کور و گنگ حشر میکنیم؛ و جایگاهشان دوزخ است. و هرگاه آتش دوزخ فروکش کند، آتشی سوزان بر آنان میافزاییم».
اهل دوزخ بر روی چهرههایشان در آتش انداخته میشوند:
﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَكُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٩٠﴾ [النمل: ۹۰].
«و آنان که اعمال بد بیاورند، با چهرههایشان در آتش سرنگون میشوند «و به آنان گفته میشود:» آیا غیر از این است که مطابق کردارتان مجازات میشوید؟».
سپس آتش دوزخ صورتهایشان را بریان میکند و برای همیشه چهره-هایشان را میپوشاند؛ آنگونه که میان خود و آتش هیچ حجابی نمییابند:
﴿لَوۡ يَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ حِينَ لَا يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ٣٩﴾ [الأنبیاء: ۳۹].
«اگر کافران به زمانی که نمىتوانند آتش را از چهرهها و پشتشان باز دارند و یارى هم نمىشوند، آگاهى داشتند، -چنین نمیگفتند-».
﴿تَلۡفَحُ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ وَهُمۡ فِيهَا كَٰلِحُونَ١٠٤﴾ [المؤمنون: ۱۰۴].
«آتش، چهرههایشان را میسوازند و آنان در آن، چهرههای زشت و در همکشیدهای دارند».
﴿سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٖ وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ٥٠﴾ [إبراهیم: ۵۰].
«لباسهایشان از مادهی بدبوی شعلهور است و آتش، چهرههایشان را میپوشاند».
﴿أَفَمَن يَتَّقِي بِوَجۡهِهِۦ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ﴾ [الزمر: ۲۴].
«آیا کسی که در روز رستاخیز با چهرهی خویش از عذابی سخت میپرهیزد».
اندکی به این منظره و صحنهی هولناکی که بدن را به لرزه در میآورد، بنگریم:
﴿يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦﴾ [الأحزاب: ۶۶].
«روزی که چهرههایشان در آتش گردانیده میشود، میگویند: ای کاش از الله و پیامبر اطاعت میکردیم».
همانگونه که گوشت را بر روی آتش و ماهی را در ظرف، زیر و رو میکنند تا خوب بریان شود، چهرههای کفار نیز به همین صورت در آتش زیر و رو میشوند. الله متعال ما را از عذاب اهل دوزخ نجات دهد و در پناه خویش حفظ کند.
یکی دیگر از گونههای عذاب دردآور، این است که کافران را بر روی چهرههایشان میکشانند:
﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِينَ فِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ٤٧ يَوۡمَ يُسۡحَبُونَ فِي ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ٤٨﴾ [القمر: ۴۷-۴۸].
«بیگمان گنهکاران در گمراهی و جهالت بهسر میبرند. روزی -را یادآوری کن- که بر چهرههایشان در آتش کشیده میشوند. -میگوییم:- عذاب آتش دوزخ را بچشید».
آنچه که به عذاب و ناراحتی آنها میافزاید، بسته شدن با زنجیرهای محکم است:
﴿ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِٱلۡكِتَٰبِ وَبِمَآ أَرۡسَلۡنَا بِهِۦ رُسُلَنَاۖ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ٧٠ إِذِ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِيٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ وَٱلسَّلَٰسِلُ يُسۡحَبُونَ٧١ فِي ٱلۡحَمِيمِ ثُمَّ فِي ٱلنَّارِ يُسۡجَرُونَ٧٢﴾ [غافر: ۷۰-۷۲].
«آنان که کتاب آسمانی و آنچه که پیامبرانمان را با آن فرستادیم، تکذیب کردند؛ پس به زودی -نتیجهی کارشان را- خواهند دانست. آنگاه که زنجیزها در گردنهایشان باشد و با آن، در میان آب سوزان برافروخته و سپس در آتش، تافته میشوند».
قتاده میگوید: یک بار در آتش و یک بار دیگر در حمیم «آب داغ» کشانده میشوند.
الله متعال در روز رستاخیز، چهرههای دوزخیان را سیاه میکند:
﴿يَوۡمَ تَبۡيَضُّ وُجُوهٞ وَتَسۡوَدُّ وُجُوهٞۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ٱسۡوَدَّتۡ وُجُوهُهُمۡ أَكَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا كُنتُمۡ تَكۡفُرُونَ١٠٦﴾ [آلعمران: ۱۰۶].
«روزی که برخی چهره ها سفید و برخی چهره ها سیاه می شود. به سیه رویان گفته می شود: آیا پس از ایمان آوردن، کافر شدید؟ پس به سزای کفرتان عذاب –الهی- را بچشید!»
آن رنگ سیاهی که بر چهرهی آنها کشیده میشود، چنان سیاه است که گویا تاریکی شب بر چهرههایشان نقش بسته است:
﴿وَٱلَّذِينَ كَسَبُواْ ٱلسَّئَِّاتِ جَزَآءُ سَيِّئَةِۢ بِمِثۡلِهَا وَتَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ مَّا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِنۡ عَاصِمٖۖ كَأَنَّمَآ أُغۡشِيَتۡ وُجُوهُهُمۡ قِطَعٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مُظۡلِمًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٢٧﴾ [یونس: ۲۷].
«و بدکاران سزای هر بدیشان، همانند آن است و خواری و ذلت، آنان را میپوشاند و هیچ محافظ و پناهدهندهای در برابر الله ندارند؛ چنانکه گویا چهرههایشان با پارههایی از شب تاریک پوشیده شده است. آنان دوزخیاند و جاودانه در دوزخ میمانند».
اهل دوزخ کسانی هستند که گناه و سرکشی آنان را احاطه کرده است و هیچ عمل خوب و نیکی برای آنان باقی نمانده است. همانطور که الله متعال در مقام رد یهود، که گفتند: «لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة» آتش جز روزهای اندکی ما را نمیسوزاند، میفرماید: ﴿بَلَىٰۚ مَن كَسَبَ سَيِّئَةٗ وَأَحَٰطَتۡ بِهِۦ خَطِيَٓٔتُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٨١﴾ [البقرة: ۸۱].
«آری! کسانی که مرتکب گناه می شوند و گناهانشان از هر سو آنان را در برمیگیرد، اهل دوزخند و برای همیشه در آن خواهند ماند».
تنها انسان کافر و مشرک است که با چنین حالتی روبرو میشود. صدیق حسن خان میگوید: «سیئة» در اینجا، هر گونه بدی را میگویند. باید علت آن از هر طرف او را احاطه کرده باشد. پس در این حالت، هیچ عمل نیکی برایش باقی نمیماند و همهی راههای نجات بر رویش بسته میشوند و کافران و مشرکان برای همیشه در دوزخ میمانند. بنابراین، دو واژهی «سیئة وخطیئة» در آیهی یادشده، به معنای کفر و شرک هستند. با این توضیح استناد معتزله و خوارج باطل میگردد؛ زیرا با روایات متواتر ثابت شده که گناهکاران موحد از دوزخ بیرون آورده میشوند. [۱۲۴]
گناه، همچون دستبند که دست را احاطه میکند، کافران را در بر میگیرد. از طرفی، کیفر گناهکاران از جنس عملشان است و وقتی گیفرشان اتش باشد، در نتیجه این آتش است که آنان را دربر میگیرد. الله متعال میفرماید:
﴿لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٞ وَمِن فَوۡقِهِمۡ غَوَاشٖۚ﴾ [الأعراف: ۴۱].
«بستری از دوزخ و پوششی از آتش در پیش دارند».
«مهاد»: یعنی زیر انداز و غواش جمع غاشیه و چیزی است که بر روی خود می اندازد. منظور این است که آتش آنها را کاملاً میپوشاند. همانطور که الله متعال میفرماید: ﴿يَوۡمَ يَغۡشَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۡ﴾ [العنکبوت: ۵۵].
«روزی که عذاب، آنها را از بالای سر و از زیر پاهایشان در بر میگیرد».
﴿لَهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ ظُلَلٞ مِّنَ ٱلنَّارِ وَمِن تَحۡتِهِمۡ ظُلَلٞۚ﴾ [الزمر: ۱۶].
«بالای سرشان و زیر پاهایشان لایههای متراکمی از آتش دارند».
در این آیه صراحتاً احاطه شدن کافران توسط اتش بیان شده است:
﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُۢ بِٱلۡكَٰفِرِينَ٤٩﴾ [التوبة: ۴۹].
«و به راستی جهنم، کافران را از هر سو در بر می-گیرد».
برخی علمای سلف، «مهاد» را به «فرش» و «غواش» را به «لحاف» تفسیر کردهاند. [۱۲۵]
احاطه کردن، حالت دیگری نیز دارد و آن اینکه آتش دیوارهایی دارد و کفار را با آن دیوارها چنان احاطه میکند، که توان بیرون آمدن و فرار از آنرا ندارند. الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَاۚ وَإِن يَسۡتَغِيثُواْ يُغَاثُواْ بِمَآءٖ كَٱلۡمُهۡلِ يَشۡوِي ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا٢٩﴾ [الکهف: ۲۹].
«به راستی که ما برای ستمکاران آتشی فراهم نموده ایم که دیواره هایش آنان را -از هر سو- محاصره می کند. و اگر در خواست آب کنند، آبی چون مس گداخته به آنان داده میشود که چهرهها را میسوزاند. چه آشامیدنی بدی! و دوزخ جایگاه بسیار بدی است!»
«سرادق آتش» دیوارهایی است که با آن کافران را احاطه میکند.
پیشتر بیان گردید که بدن دوزخیان بسیار بزرگ میشود. با این وجود، آتش به عمق وجود آنان نیز نفود میکند:
﴿سَأُصۡلِيهِ سَقَرَ٢٦ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا سَقَرُ٢٧ لَا تُبۡقِي وَلَا تَذَرُ٢٨ لَوَّاحَةٞ لِّلۡبَشَرِ٢٩﴾ [المدثر: ۲۶-۲۹].
«به زودی او را وارد آتش دوزخ خواهم کرد و تو چه میدانی که آتش دوزخ چیست؟ -آتشی که- نه باقی میگذارد و نه رها میکند و پوست بدن را دگرگون -و سیاه- میگرداند».
برخی از علمای سلف در تفسیر ﴿لَا تُبۡقِي وَلَا تَذَرُ٢٨﴾ گفتهاند:
«استخوان، گوشت و مغز را میخورد و آنرا از حالت نخست دگرگون میکند».
الله متعال میفرماید:
﴿كَلَّاۖ لَيُنۢبَذَنَّ فِي ٱلۡحُطَمَةِ٤ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا ٱلۡحُطَمَةُ٥ نَارُ ٱللَّهِ ٱلۡمُوقَدَةُ٦ ٱلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى ٱلۡأَفِۡٔدَةِ٧﴾ [الهمزة: ۴-۷].
محمد بن کعب قرظی میگوید: آتش، اهل دوزخ را چنان میخورد، که به دلهایشان میرسد. آنگاه به حالت نخست برگردانده میشوند. ثابت بنانی پس از قرائت آیهی بالا میفرمود: در حالیکه آنها زندهاند، آتش تا عمق دلهایشان آنها را میسوزاند، در اینجا عذاب به نقطهی اوج خود میرسد. وی بعد از این سخن، گریست. [۱۲۶]
در بخاری و مسلم از اسامه بن زیدس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«يُجَاءُ بِالرَّجُلِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيُلْقَى فِي النَّارِ فَتَنْدَلِقُ أَقْتَابُهُ فِي النَّارِ فَيَدُورُ كَمَا يَدُورُ الْحِمَارُ بِرَحَاهُ فَيَجْتَمِعُ أَهْلُ النَّارِ عَلَيْهِ فَيَقُولُونَ أَيْ فُلَانُ مَا شَأْنُكَ أَلَيْسَ كُنْتَ تَأْمُرُنَا بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَانَا عَنْ الْمُنْكَرِ قَالَ كُنْتُ آمُرُكُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَلَا آتِيهِ وَأَنْهَاكُمْ عَنْ الْمُنْكَرِ وَآتِيهِ» [۱۲۷]
«در روز رستاخیز مردی به دوزخ انداخته میشود، رودههایش در آتش آویزان میشوند. او مانند الاغی که آسیاب را میچرخاند، بر رودههای خود میچرخد. اهل دوزخ پیرامون او جمع میشوند و میپرسند: فلانی! چرا به چنین بلایی گرفتار شدی؟ مگر تو نبودی که در دنیا به ما امر و نهی میکردی و به ایمان دعوت میدادی؟ میگوید: آری، شما را به کار خیر امر مینمودم، اما خود بدان عمل نمیکردم و شما را از منکرات باز میداشتم، اما خودم آنها را انجام میدادم».
از جمله کسانی که رودههایشان در آتش کشانده میشود، عمرو بن لحی است. او نخستین کسی است که دین مردم عرب را تغییر داد. رسول الله ص او را در حالی دید که رودههایش در آتش کشیده میشد. در صحیح مسلم از عبدالله بن مسعودس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«رَأَيْتُ عَمْرَو بْنَ عَامِرٍ الْخُزَاعِيَّ يَجُرُّ قُصْبَهُ فِي النَّارِ كَانَ أَوَّلَ مَنْ سَيَّبَ السوائب».
«عمروبن عامر را دیدم که رودههایش در آتش کشیده میشود. او نخستین کسی بود که بتپرستی را رواج داد». [۱۲۸]
الله متعال برای اهل دوزخ زنجیر، شلاق و ابزار کوبیدن را تدارک دیده است:
﴿إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلۡكَٰفِرِينَ سَلَٰسِلَاْ وَأَغۡلَٰلٗا وَسَعِيرًا٤﴾ [الإنسان: ۴].
«ما، زنجیرها، بندها و آتشی سوزان برای کافران آماده کردیم».
﴿إِنَّ لَدَيۡنَآ أَنكَالٗا وَجَحِيمٗا١٢ وَطَعَامٗا ذَا غُصَّةٖ وَعَذَابًا أَلِيمٗا١٣﴾ [المزمل: ۱۲-۱۳].
«همانا در نزد ما، زنجیرها و آتشی برافروخته و غذایی گلوگیر و عذابی دردناک آماده است».
بندها بر گردن دوزخیان انداخته میشود:
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَغۡلَٰلَ فِيٓ أَعۡنَاقِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۖ هَلۡ يُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٣٣﴾ [سبأ: ۳۳].
«و در گردن کافران، زنجیر میگذاریم. آیا جز در برابر کردارشان مجازات میشوند؟»
«انکال» یعنی بندها. «سلاسل» نوع دیگری از عذاب است که گناهکاران را بدان در بند میکشند. به این صحنه که الله متعال آنرا برای ما ترسیم نموده است، بنگریم:
﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ٣٠ ثُمَّ ٱلۡجَحِيمَ صَلُّوهُ٣١ ثُمَّ فِي سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُكُوهُ٣٢﴾ [الحاقة: ۳۰-۳۲].
«-فرمان میرسد: - او را بگیرید و در بند و زنجیرش کنید. سپس او را به دوزخ بیفکنید. آنگاه او را در زنجیری که طولش هفتاد گز است، به بند بکشید».
الله متعال، برای دوزخیان گرزهای آهنینی تدارک دیده است. چکشهایی که وقتی گناهکاران قصد خروج از دوزخ را دارند، بر سرشان فرو کوفته میشود:
﴿وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِيدٖ ٢١ كُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن يَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِيدُواْ فِيهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ ٢٢﴾ [الحج: ۲۱-۲۲].
«و گُرزهای آهنینی برایشان مهیاست که هرگاه بخواهند -برای رهایی- از غم و اندوه از دوزخ بیرون بروند؛ دوباره به دوزخ بازگردانده میشوند -و به آنان گفته میشود: - عذاب آتش را بچشید».
کافران و مشرکان، معبودان باطل را بزرگ میداشتند، از آنها دفاع و مال و جان خود را برای انان فدا میکردند. الله متعال در روز رستاخیز، این معبودان باطل را برای خوار کردن و توبیخ عبادتکنندگان آنها، در آتش میاندازد تا بدانند که گمراه بودهاند و معبودان بیسود و زیانی را پرستش کردهاند».
﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨ لَوۡ كَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَكُلّٞ فِيهَا خَٰلِدُونَ٩٩﴾ [الأنبیاء: ۹۸-۹۹].
«بیگمان شما و معبودانی که جز الله میپرستید، هیزم دوزخید و همگی شما وارد دوزخ خواهید شد. اگر اینها معبودان راستینی بودند، هرگز وارد دوزخ نمیشدند و همگی در آن جاودانه میمانند».
ابن رجب میگوید: کفار، معبودان باطل را میپرستیدند و معتقد بودند که این معبودان، در نزد خدا شفاعتشان میکنند و آنان را به خدا نزدیک مینمایند. از اینرو، الله متعال برای خوار کردن، توبیخ و شکنجهی آنها، عابدان را با معبودان، یکجا به آتش میاندازد تا بر افسوس و پشیمانی آنها بیفزاید؛ زیرا هرگاه انسان با کسانی همراه شود که سبب عذاب او شدهاند، رنج و عذابش افزون میگردد. [۱۲۹]
به همین خاطر، در روز رستاخیز ماه و خورشید به آتش انداخته میشوند و آتش دوزخ به وسیلهی آنها شعلهور میگردد، تا مایهی افسوس کسانی باشد، که آنها را پرستش کردهاند.
در حدیثی آمده است که پیامبر ص فرمود: «الشَّمسُ وَ القَمَرُ مُكَوَّرانِ فِي النَّارِ». [۱۳۰]
«خورشید و ماه در میان آتش، درهم پیچیده و بیفروغ هستند».
قرطبی میگوید: ماه و خورشید را در دوزخ جمع میکنند؛ چون آنها پرستش میشوند. اما آتش برای آنها عذابی محسوب نمیشود؛ زیرا بیجان هستند. در دوزخ انداخته میشوند تا مایهی افسوس و پشیمانی کفار باشند. این دیدگاه برخی از علما است. [۱۳۱]
بنابراین، کفار همراه با شیاطین در آتش انداخته میشوند تا عذابشان افزون گردد:
﴿وَمَن يَعۡشُ عَن ذِكۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَيِّضۡ لَهُۥ شَيۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِينٞ٣٦ وَإِنَّهُمۡ لَيَصُدُّونَهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ وَيَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ٣٧ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَنَا قَالَ يَٰلَيۡتَ بَيۡنِي وَبَيۡنَكَ بُعۡدَ ٱلۡمَشۡرِقَيۡنِ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرِينُ٣٨ وَلَن يَنفَعَكُمُ ٱلۡيَوۡمَ إِذ ظَّلَمۡتُمۡ أَنَّكُمۡ فِي ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِكُونَ٣٩﴾ [الزخرف: ۳۶-۳۹].
«هرکس از یاد پروردگار رحمان غافل شود، شیطانی بر او میگماریم که همواره همراه اوست و شیطانها چنن کسانی را از راه الله باز میدارند؛ در حالی که چنین کسانی خود را هدایتیافته میپندارند. تا آنکه چنین کسی نزدمان میآید؛ -در آن هنگام- میگوید: ای کاش میان من و تو -ای شیطان همنشین من- به اندازهی شرق و غرب فاصله بود؛ چه همنشین بدی بودی. -به آنان گفته میشود: - امروز شریک بودن شما با همنشینانتان در عذاب، هیچ سودی به حالتان ندارد؛ زیرا -در دنیا شرک ورزیده و- ستم کردهاید».
کفار زمانی که آتش دوزخ را می بینند، بهشدت پشیمان میشوند. اما دیگر پشیمانی سودی ندارد.
﴿وَأَسَرُّواْ ٱلنَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَۖ وَقُضِيَ بَيۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ٥٤﴾ [یونس: ۵۴].
«و چون عذاب را ببیند، پشیمانی خویش را پنهان میدارند و در میانشان به عدالت داوری میشود و هیچ ستمی بر آنان نمیرود».
وقتی کفار از نامهی اعمال خود آگاه میشوند و نتیجهی کفر و شرکشان را میبینند، یعنی همان چیزی که آنها را سزاوار ماندگاری در دوزخ کرده است، برای خود درخواست نابودی میکنند:
﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ وَرَآءَ ظَهۡرِهِۦ١٠ فَسَوۡفَ يَدۡعُواْ ثُبُورٗا١١ وَيَصۡلَىٰ سَعِيرًا١٢﴾ [الإنشقاق: ۱۰-۱۲].
«ولی کسی که نامهی اعمالش از پُشت سرش به او داده شود، فریاد واویلا سر میدهد که هلاک شدم، و وارد آتش سوزان -دوزخ- میشود».
زمانی که کفار در آتش انداخته میشوند، همان درخواست را تکرار میکنند.
﴿وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَكَانٗا ضَيِّقٗا مُّقَرَّنِينَ دَعَوۡاْ هُنَالِكَ ثُبُورٗا١٣ لَّا تَدۡعُواْ ٱلۡيَوۡمَ ثُبُورٗا وَٰحِدٗا وَٱدۡعُواْ ثُبُورٗا كَثِيرٗا١٤﴾ [الفرقان: ۱۳-۱۴].
«و چون دست و پابسته، به مکان تنگی از دوزخ انداخته شوند، آنجاست که درخواست نابودی مىکنند. -به آنان گفته مىشود: - امروز یک بار درخواست نابودی نکنید؛ بلکه بارها درخواست نابودی نمایید».
در آن هنگام، آه و فغان آنها بلند میشود و به امید اینکه از دوزخ بیرون بیایند، به درگاه پروردگار دعا میکنند:
﴿وَهُمۡ يَصۡطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا غَيۡرَ ٱلَّذِي كُنَّا نَعۡمَلُۚ﴾[فاطر:۳۷].
«آنان در دوزخ فریاد میزنند: پروردگارا! ما را بیرون بیاور تا کارهای شایستهای جز کردار زشتی که مرتکب میشدیم، انجام دهیم».
آری، در آن لحظه کفار به گمراهی و بیخردی خود اعتراف میکنند:
﴿لَوۡ كُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا كُنَّا فِيٓ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ١٠ فَٱعۡتَرَفُواْ بِذَنۢبِهِمۡ فَسُحۡقٗا لِّأَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ١١﴾ [الملك: ۱۰-۱۱].
«و میگویند: «اگر میشنیدیم یا میاندیشیدیم، در میان دوزخیان نبودیم». بدین ترتیب به گناهانشان اعتراف میکنند؛ پس نفرین بر دوزخیان!».
﴿قَالُواْ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا ٱثۡنَتَيۡنِ وَأَحۡيَيۡتَنَا ٱثۡنَتَيۡنِ فَٱعۡتَرَفۡنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلۡ إِلَىٰ خُرُوجٖ مِّن سَبِيلٖ١١﴾ [غافر: ۱۱].
«میگویند: ای پروردگارمان! ما را دو بار میراندی و ما را دو بار زنده کردی؛ پس به گناهانمان اعتراف میکنیم؛ ولی آیا راهی برای خروج -از دوزخ- وجود دارد؟!».
اما این درخواست کفار، بهشدت رد میشود و همان پاسخی به آنها داده میشود، که به چهارپایان میدهند:
﴿قَالُواْ رَبَّنَا غَلَبَتۡ عَلَيۡنَا شِقۡوَتُنَا وَكُنَّا قَوۡمٗا ضَآلِّينَ١٠٦ رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ١٠٧ قَالَ ٱخۡسَُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ١٠٨﴾ [المؤمنون: ۱۰۶-۱۰۸].
«میگویند: بدبختیمان بر ما چیره شد و ما مردم گمراهی بودیم. ای پروردگارمان! ما را از اینجا بیرون بیاور و اگر دوباره -بهسوی کفر و گناه- بازگشتیم، واقعا ستمکاریم. -پروردگار- میگوید: در آن خوار و ساکت باشید و با من سخن نگویید».
بهراستی که عذاب الهی بر آنان ثابت شده و در مسیری قرار گرفتهاند که نه دعا سود میرساند و نه آرزویی برآورده میشود:
﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلۡمُجۡرِمُونَ نَاكِسُواْ رُءُوسِهِمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ رَبَّنَآ أَبۡصَرۡنَا وَسَمِعۡنَا فَٱرۡجِعۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ١٢ وَلَوۡ شِئۡنَا لَأٓتَيۡنَا كُلَّ نَفۡسٍ هُدَىٰهَا وَلَٰكِنۡ حَقَّ ٱلۡقَوۡلُ مِنِّي لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ١٣ فَذُوقُواْ بِمَا نَسِيتُمۡ لِقَآءَ يَوۡمِكُمۡ هَٰذَآ إِنَّا نَسِينَٰكُمۡۖ وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡخُلۡدِ بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ١٤﴾ [السجدة: ۱۲-۱۴].
«و شگفتزده میگردی آنگاه که مجرمان را ببینی نزد پروردگارشان سر به زیر افکنده، -میگویند: - ای پروردگارمان! -اینک وعدههایت را- دیدیم و شنیدیم؛ پس ما را بازگردان تا کار شایسته انجام دهیم که بهراستی یقین داریم و اگر میخواستیم، هدایت هر شخصی را به او میدادیم -و همه را هدایت میکردیم-؛ ولی این وعده، از سوی من حق و ثابت است که دوزخ را از همهی جنها و انسانهای –سرکش- پُر خواهم کرد. پس به سزای آنکه دیدار امروزتان را فراموش کردید، این عذاب را بچشید که در برابر این فراموشی، شما را واگذاشتهایم؛ و به سزای اعمالتان، عذاب جاودانه را بچشید».
دوزخیان پس از آن، رو به نگهبان دوزخ کرده و از وی میخواهند تا برای کاستن از عذابشان، در نزد پروردگار شفاعت کنند:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ فِي ٱلنَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ يُخَفِّفۡ عَنَّا يَوۡمٗا مِّنَ ٱلۡعَذَابِ٤٩ قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ تَكُ تَأۡتِيكُمۡ رُسُلُكُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِۖ قَالُواْ بَلَىٰۚ قَالُواْ فَٱدۡعُواْۗ وَمَا دُعَٰٓؤُاْ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٍ٥٠﴾ [غافر: ۴۹-۵۰].
«و دوزخیان به نگهبانان دوزخ میگویند: از پروردگارتان بخواهید به اندازهی یک روز از عذاب ما بکاهد. -نگهبانان- میگویند: آیا پیامبرانتان دلایل روشن برای شما نیاوردند؟ پاسخ میدهند: آری. میگویند: پس -هرچه میخواهید- دعا کنید؛ و دعای کافران فقط بینتیجه و در گمراهی است».
سپس، از نگهبانان میخواهند تا نزد پروردگار شفاعت نمایند و آنها را نابود کنند:
﴿وَنَادَوۡاْ يَٰمَٰلِكُ لِيَقۡضِ عَلَيۡنَا رَبُّكَۖ قَالَ إِنَّكُم مَّٰكِثُونَ٧٧﴾ [الزخرف: ۷۷].
«و فریاد میزنند: ای مالک! -ای نگهبان دوزخ! کاش- پروردگارت ما را بکشد. -نگهبان دوزخ- میگوید: شما -در دوزخ- ماندگارید».
این پاسخ، در واقع رد تمام خواستههای آنان است. نه از دوزخ بیرون میروند، نه تخفیفی برایشان در نظر گرفته میشود و نه نابود میگردند؛ بلکه عذابشان همیشگی است:
﴿ٱصۡلَوۡهَا فَٱصۡبِرُوٓاْ أَوۡ لَا تَصۡبِرُواْ سَوَآءٌ عَلَيۡكُمۡۖ إِنَّمَا تُجۡزَوۡنَ مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ١٦﴾ [طور: ۱۶].
«وارد آن شوید؛ پس صبر کنید یا نکنید، برای شما یکسان است؛ جز این نیست که شما تنها سزای کردارتان را میبینید».
آنگاه درد و رنجشان افزون میگردد و اشکهایشان سرازیر میشود و برای مدت مدیدی گریه میکنند:
﴿فَلۡيَضۡحَكُواْ قَلِيلٗا وَلۡيَبۡكُواْ كَثِيرٗا جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ٨٢﴾ [التوبة: ۸۲].
«پس به سزای کردارشان باید کمتر بخندند و بسیار بگریند».
آنها پیوسته میگریند، اشکهایشان تمام میشود و به جای اشک، خون از چشمانشان سرازیر میشود. اشک بر چهرههایشان، مانند سیل بر صخرهها اثر میگذارد. در مستدرک حاکم از عبدالله ین قیسس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«اِنَّ اَهلَ النَّارِ لَیَبکُونَ، حَتَّی لَو اَجرِیَت السُّفُنُ فِی دُمُوعِهِم، لَجَرَت، وَاِنَّهُم لَیَبکُونَ الدَّمَ -یَعنِی- مَکَانَ الدَمعِ».
«اهل دوزخ آنچنان گریه میکنند که اگر کشتی در سیلاب اشکهایشان انداخته شود، به حرکت در میآید و آنها بهجای اشک، خون میگریند».
از انس بن مالکس با سندی مرفوع روایت شده است که:
«يُرْسَلُ الْبُكَاءُ عَلَى أَهْلِ النَّارِ فَيَبْكُونَ حَتَّى يَنْقَطِعَ الدُّمُوعُ، ثُمَّ یَبکُونَ الدَّمَ حَتَّی تَصِیرُ فِی وُجُوهِهِم کَهَیئَةِ الاُخدُودِ، لَو اُرسِلَت فِیهِ السُفُنُ لجَرََت». [۱۳۲]
«اهل دوزخ به گریه میافتند و پیوسته میگریند تا اینکه اشکها پایان میپذیرد. سپس به جای اشک، خون میگریند؛ آنگونه که در چهرهی آنها حفره بر جای میگذارد و اگر کشتی در آن بیندازند، حرکت میکند».
آری، این ستمگران با ترجیح دادن کفر بر ایمان، به خود و نزدیکانشان زیان رساندند. به ناله و فغان آنها، در حالی که در دوزخ زیر و رو میشوند، گوش فرا دهید: ﴿يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦ وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠٦٧ رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَيۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا كَبِيرٗا٦٨﴾ [الأحزاب: ۶۶-۶۸].
«روزی که چهرههایشان در آتش گردانیده میشود، میگویند: ای کاش از الله و پیامبر اطاعت میکردیم و میگویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگانمان اطاعت کردیم؛ پس ما را گمراه کردند. پروردگارا! آنان را دو چندان عذاب بده و آنان را سخت لعنت کن».
به گفتار الله متعال، در وصف حال دوزخیان توجه کنید:
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْ فَفِي ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَشَهِيقٌ١٠٦ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۚ﴾ [هود: ۱۰۶-۱۰۷].
«افراد تیرهبخت در دوزخ خواهند بود و در آن ناله و فریاد سر میدهند. تا آسمانها و زمین باقی است، جاودانه در دوزخ میمانند؛ مگر مدتی که پروردگارت بخواهد. همانا پروردگارت هرچه بخواهد، انجام میدهد».
زجاج میگوید: «زفیر»، ناله و فغان بسیار بلند است. گفتهاند که «زفیر»، رفت و آمد نَفَس در سینه، بر اثر ترس زیاد است؛ آن تنفس به گونهای است که قفسهی سینه بالا میآید. «شهیق»، تنفس دراز و طولانی و یا برگرداندن نفس به درون سینه است و مراد از هر دو، شدت رنج و ناراحتی اهل دوزخ میباشد. حالشان به حال کسی ماند که آتش بر قلبش چیره شده و روح در بدنش محصور مانده است.
لیث میگوید: «زفیر» زمانی است که انسان سینهاش را به خاطر غم و اندوه شدید، از نَفَس پر و خالی کند و شهیق زمانی است که آن نَفَس را بیرون بیاورد. [۱۳۳]
[۱۱۷] صحیح مسلم، کتاب الجنه و صفة نعیمها. باب شدة حرالنار (۴/۲۱۸۵) [۱۱۸] قبلی، کتاب: الایمان (۱/۱۹۶) شماره (۳۶۴) [۱۱۹] قبلی (۱/۱۹۶) شماره (۳۶۱) [۱۲۰] بخاری کتاب الرقاق باب صفة الجنه و النار، فتح الباری (۱۱/۴۱۷) صحیح مسلم، کتاب الایمان (۱/۱۹۵) شماره (۳۶۴) [۱۲۱] التذکرة، قرطبی ص (۴۰۹) [۱۲۲] التخویف من النار ص (۷۴۲–۷۴۳) [۱۲۳] التخویف من النار: ابن رجب (۱۴۵) جامع الاصول (۱۰/۵۴۰) ترمذی گفته است: حدیثی حسن، غریب و صحیح است. [۱۲۴] یقطه اولی الاعتبار، ص(۶۷) [۱۲۵] تفسیر ابن کثیر (۳/ ۱۶۸) [۱۲۶] التخویف من النار (۱۴۶) [۱۲۷] مشکاة المصابیح (۲/۶۴۲) شماره (۵۱۳۹) متفق علیه. [۱۲۸] قبلی (۳/۶۸۸) [۱۲۹] التخویف من النار (۱۰۵). [۱۳۰] سلسله احادیث الصحیحة (۱/۱۳۲). بیهقی در شعب الایمان، بزاز،اسماعیل، خطامی. [۱۳۱] التذکرة، قرطبی (۳۹۲) [۱۳۲] شیخ ناصر الدین این دو حدیث را در سلسله الاحادیث الصحیحة (۴/۲۴۵) شماره (۱۶۷۹) آورده است. [۱۳۳] یقظة اولی الاعتبار (۷۲)
چون کفر موجب ماندگاری در دوزخ است، پس ایمان و عمل نیکو باید موجب نجات و رهایی از آن باشد. اینجاست که مسلمانان برای رهایی از دوزخ، با توسل به ایمانشان، از پروردگار خویش درخواست نجات میکنند:
﴿يَقُولُونَ رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٦﴾ [آلعمران: ۱۶].
«کسانی که می گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده ایم؛ پس گناهانمان را ببخش و ما را از آتش دوزخ محافظت بفرما».
﴿ٱلَّذِينَ يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَكَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٩١ رَبَّنَآ إِنَّكَ مَن تُدۡخِلِ ٱلنَّارَ فَقَدۡ أَخۡزَيۡتَهُۥۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ١٩٢ رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِيٗا يُنَادِي لِلۡإِيمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمۡ فََٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرۡ عَنَّا سَئَِّاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ١٩٣ رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخۡزِنَا يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۖ إِنَّكَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِيعَادَ١٩٤﴾ [آلعمران: ۱۹۱-۱۹۴].
«کسانی که ایستاده و نشسته و یا در حالی که بر پهلوها آرمیدهاند، الله را یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند -و میگویند: - ای پروردگار ما! این را بیهوده نیافریدهای؛ تو پاکی. پس ما را از عذاب دوزخ محافظت بفرما. ای پروردگار ما! هرکه را واردِ دوزخ کنی، به راستی رسوایش نمودهای؛ و ستمگران هیچ یاوری نخواهند داشت. ای پروردگار ما! ما، ندای منادی توحید را شنیدیم که به سوی ایمان فرا میخواند و میگفت: «به پروردگارتان ایمان بیاورید». و ما ایمان آوردیم. ای پروردگار ما! گناهانمان را ببخش و ما را با نیکان بمیران. ای پروردگار ما! آنچه را به زبان پیامبرانت به ما وعده دادهای، به ما عطا فرما و روز رستاخیز رسوایمان مگردان. بیگمان تو خلف وعده نمیکنی».
در روایات زیادی، در مورد اعمالی که باعث رهایی از آتش دوزخ میشوند، به تفصیل سخن به میان آمده است. از جملهی این اعمال، محبت نسبت به الله متعال است. در مستدرک حاکم و مسند احمد از انس بن مالکس روایت شده است که رسول اللهص فرمود:
«وَاللهِ لَا يُلْقِي اللَّهُ حَبِيبَهُ فِي النَّارِ». [۱۳۴]
«به الله سوگند، الله متعال دوستش را به دوزخ نمیاندازد».
محبت به الله متعال، بدین معناست که فرامین او را بدانیم، از آنها اطاعت کنیم، او را به یاد داشته باشیم، فرستادگانش را تصدیق و پیروی کنیم، دوستانش را دوست بداریم و خلاصه در پی خشنود کردن او باشیم.
یکی دیگر از آن اعمال، روزه است که در برابر دوزخ همانند سپری از انسان دفاع میکند. در مسند احمد و بیهقی در شعب الایمان، با سند حسن از جابر بن عبداللهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«قالَ اللهَ تَعَالَی: لصِّيَامُ جُنَّةٌ يَسْتَجِنُّ بِهَا الْعَبْدُ مِنَ النَّارِ». [۱۳۵]
«الله متعال فرمود: روزه سپری است که با آن از دورخ پناه میبرند».
بیهقی در شعب الایمان، از عثمان بن ابی العاصس نقل میکند که رسول اللهص فرمود:
«لصَّوْمُ جُنَّةٌ مِن عَذابِ اللهِ» «روزه سپری است در برابر عذاب الله متعال». [۱۳۶]
روزه اگر در شرایط جهاد با دشمن انجام گیرد، پیروزی بس بزرگی است. از ابو سعید خدریس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«مَنْ صَامَ يَوْمًا فِى سَبِيلِ اللَّهِ بَعَّدَ اللَّهُ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ سَبْعِينَ خَرِيفًا». [۱۳۷]
«هرکس در حال جهاد در راه الله، روزه بگیرد، الله متعال چهرهی او را به مسافت هفتاد سال، از دوزخ دور نگاه میدارد».
از جمله اعمالی که انسان را از دوزخ نجات میدهد، ترس از الله متعال و جهاد در راه اوست.
﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ٤٦﴾ [الرحمن: ۴۶].
«کسی که از ایستادن در حضور پروردگارش بترسد، دو باغ -در بهشت- دارد».
ترمذی و نسائی در سنن خود از ابوهریرهس روایت میکنند که رسول الله ص فرمود:
«لَا يَلِجُ النَّارَ رَجُلٌ بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللهِ حَتَّى يَعُودَ اللَّبَنُ فِي الضَّرْعِ وَلَا يَجْتَمِعُ غُبَارٌ فِي سَبِيلِ اللهِ وَدُخَانُ جَهَنَّمَ». [۱۳۸]
«همانگونه که برگرداندن شیر به داخل پستان محال است، کسی که از ترس عذاب الهی گریه کند، محال است که داخل دوزخ شود. گرد و غبار در راه الله و دود دوزخ، -بر روی جسم یک انسان- جمع نمیشوند».
در صحیح بخاری از ابو عبسس چنین آمده است:
پیامبر ص فرمود: «مَا اغْبَرَّتْ قَدَمَا عَبْدٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَمَسَّهُ النَّارُ». [۱۳۹]
«پای انسانی که بر اثر جهاد در راه الله غبارآلوده شود، آتش دوزخ هرگز بدان نمیرسد».
در صحیح مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«لاَ يَجْتَمِعُ كَافِرٌ وَقَاتِلُهُ فِى النَّارِ أَبَدًا ». [۱۴۰]
«کافر و قاتلش، هرگز با هم در دوزخ جمع نمیشوند».
از جمله اعمالی که انسان را از دوزخ نجات میدهد، پناه بردن به الله متعال از آتش دوزخ است:
﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَۖ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا٦٥ إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا٦٦﴾ [الفرقان: ۶۵-۶۶].
«و آنان که مىگویند: ای پروردگارمان! عذاب دوزخ را از ما -دور- بگردان؛ بهراستی عذابش پایدار -و دشوار- است. بیگمان دوزخ، چه جای بدی و چه بد منزلگاهى است!».
در حدیثی که مسند احمد، سنن ابن ماجه، صحیح ابن حبان و مستدرک حاکم با سند صحیح آنرا از انس نقلس کردهاند، چنین آمده است: پیامبر ص فرمود:
«ما سَأَلَ اَحَد الله متعال الْجَنَّةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَتْ الْجَنَّةُ اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ وَمَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَتْ النَّارُ اللَّهُمَّ أَجِرْهُ»
«هرکس سه بار از الله متعال تقاضای بهشت کند، بهشت میگوید: پروردگارا! او را به بهشت وارد کن. و هر شخص مسلمانی که سه بار از دوزخ به الله پناه ببرد، دوزخ میگوید: پروردگارا! او را از من در پناه خود گیر». [۱۴۱]
در بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که پیامبر ص در مورد فرشتگانی که مجالس ذکر را دنبال میکنند، فرمود:
«اِنّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَساَلُهُم وَ هُوَ اَعلَمُ بِهِم، فَيَقُولُ: فَمِمَّ يَتَعَوَّذُونَ؟ قَالَ: يَقُولُونَ: مِنْ النَّارِ. قَالَ: يَقُولُ: وَهَلْ رَأَوْهَا؟ قَالَ: يَقُولُونَ: لَا وَاللهِ يَا رَبِّ مَا رَأَوْهَا قَالَ: يَقُولُ: فَكَيْفَ لَوْ رَأَوْهَا؟ قَالَ: يَقُولُونَ: لَوْ رَأَوْهَا كَانُوا أَشَدَّ مِنْهَا فِرَارًا وَأَشَدَّ لَهَا مَخَافَةً قَالَ: فَيَقُولُ: فَأُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ» [۱۴۲]
«الله متعال در حالیکه بهتر از فرشتگان از حالشان آگاه است، میپرسد: آنان -انسانها- از چه چیز پناه میجویند؟ فرشتگان میگویند: از آتش دوزخ. الله متعال میفرماید: آیا آنان دوزخ را دیدهاند؟ فرشتگان میگویند: خیر. پروردگارا! به الله سوگند آنها دوزخ را ندیدهاند. پروردگار میفرماید: اگر میدیدند چه میکردند؟ فرشتگان میگویند: اگر آنرا میدیدند، بیشتر از آن میترسیدند و دوری میجستند. آنگاه پروردگار میفرماید: پس شما فرشتگان گواه باشید که من آنان را آمرزیدم».
[۱۳۴] صحیح الجامع (۶/۱۰۴)
[۱۳۵] قبلی (۴/۱۱۴)
[۱۳۶] قبلی (۳/۲۴۶) احمد، نسائی، ابن ماجه و ابن خزیمه بها سندی صحیح آن را روایت کردهاند. و (۵/۳۱۰) .
[۱۳۷] احمد، بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی آن را روایت کردهاند. صحیح الجامع (۵/۳۱۰)
[۱۳۸] مشکاة المصابیح (۲/۳۵۶) شماره (۳۸۲۸)
[۱۳۹] قبلی (۲/۳۴۹) شماره (۳۷۹۴)
[۱۴۰] قبلی (۲/۳۴۹) شماره (۳۷۹۵)
[۱۴۱] صحیح الجامع (۵/۱۴۵) شماره (۵۵۰۶)
[۱۴۲] قبلی (۲/۲۳۳) شماره (۲۱۶۹)
بهشت پاداش بزرگی است که الله متعال آنرا برای فرمانبرداران و دوستانش آماده نموده است. بهشت نعمت کاملی است که اندک نقصی در آن وجود ندارد و هیچگونه آلودگیای، صفا و پاکی آنرا تیره و تار نمیکند؛ به راستی که آنچه الله متعال و پیامبرش در مورد آن خبر دادهاند، عقل انسان را به حیرت وامیدارد؛ زیرا تصور این نعمت باارزش و بزرگ، عقل را از درک و فهم آن به ستوه آورده است.
الله متعال در یک حدیث قدسی میفرماید:
«أَعْدَدْتُ لِعِبَادِىَ الصَّالِحِينَ مَا لاَ عَيْنٌ رَأَتْ وَلاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَلاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ.» ثُمَّ قالَ الرَّسُولُ ص: إقرَؤُوا إن شِئتُم: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ﴾ [السجدة: ۱۷]
[۱۴۳].
«برای بندگان شایستهی خویش چیزهایی آماده کردهام که هیچ چشمی آنها را ندیده و هیچ گوشی آنها را نشنیده و قلب هیچ بشری آنها را تصور نکرده است. سپس پیامبر ص فرمود: برای اطمینان این آیه را بخوانید که الله متعال میفرماید:
«هیچ کس نمیداند که چه چیز شادیآفرینی برای ایشان پنهان شده است».
عظمت و بزرگی نعمت بهشت در مقایسه با نعمت دنیا ظاهر میشود؛ زیرا نعمتهای دنیوی در برابر نعمتهای اخروی اندک و بیارزشند و قابل مقایسه نیستند. در صحیح بخاری از سهل بن ساعدیس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«وَمَوْضِعُ سَوْطٍ فِي الْجَنَّةِ خَيْرٌ مِنْ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا»
[۱۴۴]
«جای یک تازیانه -در راه الله- در بهشت بهتر از دنیا و آنچه در آن است، میباشد».
در علم و تقدیر الله متعال، ورود به بهشت و رهایی از دوزخ، پیروزی بزرگ و رستگاری کامل بیان میشود؛ الله متعال میفرماید:
﴿فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَۗ﴾ [آلعمران: ۱۸۵].
«هرکه از آتش دوزخ دور گردد و به بهشت برده شود، بیگمان رستگار میشود».
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةٗ فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ٧٢﴾ [التوبة: ۷۲].
«الله به مردان و زنان باایمان، بوستان هایی وعده داده که از فرودست آن جویبارها روان است و برای همیشه در آن می مانند و نیز مسکن های پاکیزه در باغ های جاوید و خشنودی الله بزرگ تر است. این همان رستگاری بزرگ است.»
﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ يُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ وَذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٣﴾ [النساء: ۱۳].
«هرکس از الله و فرستادهاش اطاعت کند، الله او را به بوستانهایی وارد میکند که از فرودست آن جویبارها روان است و برای همیشه در آن می مانند و این رستگاری بزرگ است».
[۱۴۳] صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب ما جاء فی صفة النار. (به نقل از ابوهریرهس). فتح الباری (۶/۳۱۸) شماره (۳۲۴۴)
[۱۴۴] فتح الباری (۶/۳۱۹) شرح نووی بر صحیح مسلم (۱۷/۱۶۶)
بیگمان، هیچ سعادتی با سعادت مؤمنان برابری نمیکند؛ آنگاه که با کمال احترام اهل ایمان را گروه گروه به طرف بوستانهای پر نعمت هدایت میکنند و آنگاه که به بوستانها نزدیک میشوند، دروازهها را گشوده میبینند و فرشتگانی را که به استقبال آنها میآیند و به خاطر تحمل رنج و مشاهدهی شرایط خطرناک، ورود به بهشت را به آنان تبریک میگویند.
﴿وَسِيقَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ زُمَرًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا وَفُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَا سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمۡ طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِينَ٧٣﴾ [الزمر: ۷۳].
«و پرهیزکاران، گروهگروه به سوی بهشت رهنمون میشوند تا آنکه به بهشت میرسند، در حالیکه درهایش گشوده است و نگهبانانش به آنها میگویند: درود بر شما، خوش آمدید؛ برای همیشه وارد بهشت شوید.».
چون کردار، گفتار و باورداشت پسندیده ، نفسهای پاکیزه و درونی پاک را به شما ارزانی بخشید و شایستهی بهشت گشتید.
در روایات آمده است: در روز رستاخیز، مؤمنان پس از توقفی طولانی در میدان محشر از پیامبران میخواهند تا دروازههای بهشت را برای آنان باز کنند. هرکدام از پیامبران از شفاعت خودداری میکنند و میگویند: من اهل شفاعت نیستم. تا اینکه نوبت به رسول الله ص میرسد. ایشان شفاعت کرده و شفاعتش نیز پذیرفته میشود.
در صحیح مسلم از حذیفه بن یمانس و ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«يَجْمَعُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى النَّاسَ فَيَقُومُ الْمُؤْمِنُونَ حَتَّى تُزْلَفَ لَهُمُ الْجَنَّةُ فَيَأْتُونَ آدَمَ فَيَقُولُونَ يَا أَبَانَا اسْتَفْتِحْ لَنَا الْجَنَّةَ. فَيَقُولُ وَهَلْ أَخْرَجَكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلاَّ خَطِيئَةُ أَبِيكُمْ آدَمَ لَسْتُ بِصَاحِبِ ذَلِكَ...».
[۱۴۵]
«الله متعال تمام انسانها را جمع میکند، مومنان بلند میشوند و بهشت به آنان نزدیک میشود. مومنان نزد آدم÷ آمده و میگویند: ای پدر! دروازههای بهشت را باز کن. آدم÷ میگوید: مگر شما بر اثر اشتباه پدرتان از بهشت رانده نشدید؟ من این شایستگی را ندارم...».
در ادامهی حدیث آمده است که تمام پیامبران یکی پس از دیگری درخواست شفاعت را رد میکنند تا اینکه نوبت به محمد ص میرسد. آنگاه اجازهی شفاعت به ایشان داده میشود.
[۱۴۵] صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب ادنی اهل الجنة منزلة (۴/۱۸۶) شماره (۱۹۵)
مؤمنان پس از عبور از پل صراط، نرسیده به بهشت روی یک پل متوقف میشوند و در آنجا از گناهان پاک میشوند. اگر حقی داشتند و یا دیگری حقی بر گردن آنها داشت، از همدیگر قصاص میگیرند و یا همدیگر را میبخشند تا هنگام ورود به بهشت، پاک و آراسته باشند و هیچ حقی بر گردنشان باقی نماند.
امام بخاری از ابو سعید خدریس نقل میکند که رسول الله ص فرمود:
«يَخْلُصُ الْمُؤْمِنُونَ مِنْ النَّارِ فَيُحْبَسُونَ عَلَى قَنْطَرَةٍ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَيُقَصُّ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ مَظَالِمُ كَانَتْ بَيْنَهُمْ فِي الدُّنْيَا حَتَّى إِذَا هُذِّبُوا وَنُقُّوا أُذِنَ لَهُمْ فِي دُخُولِ الْجَنَّةِ. فَوَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَأَحَدُهُمْ أَهْدَى بِمَنْزِلِهِ فِي الْجَنَّةِ مِنْهُ بِمَنْزِلِهِ كَانَ فِي الدُّنْيَا».
[۱۴۶]
«مؤمنان از دوزخ نجات مییابند و روی پلی میان بهشت و دوزخ متوقف میشوند. سپس به خاطر ستمهایی که برخی بر برخی دیگر روا داشتهاند، قصاص میشوند. تا اینکه از گناهان پاک میگردند. آنگاه به آنان اجازهی ورود به بهشت داده میشود. سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، هرکدام از آنها جایگاهش در بهشت را بهتر از منزلش در دنیا میشناسد».
پیشتر یادآور شدیم که پس از اینکه آدم و سایر پیامبران÷ از شفاعت خودداری میکنند، محمد ص نخستین کسی است که دروازهی بهشت را میگشاید.
[۱۴۶] صحیح بخاری کتاب الفرقان باب القصاص یوم القیامه فتح الباری (۱۱/۳۹۵)
از میان فرزندان آدم÷ نخستین فردی که وارد بهشت میشود، محمد ص، است و نخستین امتی که وارد بهشت میشود، امت اسلام و نخستین فرد از افراد امت اسلام که وارد بهشت میشود، ابوبکر صدیقس میباشد. علامه ابن کثیر در «النهایة» احادیث مربوط به این موضوع را آورده است. از آن جمله، حدیثی است که از امام مسلم و او از انسس به شرح زیر بازگو میکند:
پیامبر ص فرمود: «أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ.»
«من نخستین کسی هستم که دروازهی بهشت را میکوبد».
امام مسلم در حدیثی دیگر از انسس چنین روایت میکند:
پیامبر ص فرمود: «آتِى بَابَ الْجَنَّةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَسْتَفْتِحُ. فَيَقُولُ الْخَازِنُ: مَنْ أَنْتَ؟ فَأَقُولُ: مُحَمَّدٌ. فَيَقُولُ: بِكَ أُمِرْتُ لاَ أَفْتَحُ لأَحَدٍ قَبْلَكَ.»
«در روز رستاخیز به دروازهی بهشت میرسم و درخواست گشودن میکنم. نگهبان بهشت میپرسد: تو که هستی؟ میگویم: محمد. میگوید: آری. دربارهی تو به من حکم شده است که پیش از آمدن تو، دروازه را برای کسی باز نکنم».
در بخاری، مسلم و سنن نسائی، از ابوهریرهس روایت شده است که رسول اللهص فرمود:
«نَحْنُ الْآخِرُونَ الْأَوَّلُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَحْنُ أَوَّلُ النَّاسِ دُخُولًا الْجَنَّةَ.»
«ما آخرین امت هستیم اما در روز رستاخیز نخستین امتی هستیم که وارد بهشت میشود».
در سنن ابو داود از ابوهریرهس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«اتاني جبریل، فأراني باب الجنة الذي تدخل منه أمتي».
«جبرئیل نزد من آمد، دروازهای که امتم از آن وارد بهشت میشود، را به من نشان داد». ابوبکرس گفت: دوست داشتم با تو باشم تا به آن نگاه کنم. رسول اللهص فرمود:
«أَمَا إِنَّكَ یا أبابَکر أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِي.»
«ای ابوبکر! بیگمان تو نخستین کس از امت من هستی که وارد بهشت میشود».
نخستین گروه از امت اسلام که وارد بهشت میشود، کسانی هستد که در ایمان، تقوی، عمل صالح و پایداری بر دین حق، در رتبهی والایی قرار دارند. آنها به صورت یک صف داخل بهشت میشوند. آغاز و پایان صف، همزمان وارد بهشت میشوند. چهرهی آنان مانند ماه درخشان است.
امام بخاری در صحیح خود از ابوهریرهس روایت میکند که رسول الله ص فرمود:
«أَوَّلُ زُمْرَةٍ تَلِجُ الْجَنَّةَ صُوَرُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ لَا يَبْصُقُونَ فِيهَا وَلَا يَمْتَخِطُونَ وَلَا يَتَغَوَّطُونَ فِيهَا آنِيَتُهُمْ وَأَمْشَاطُهُمْ مِنْ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَمَجَامِرُهُمْ مِنْ الْأَلُوَّةِ وَرَشْحُهُمْ الْمِسْكُ وَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ زَوْجَتَانِ يُرَى مُخُّ سَاقِهِمَا مِنْ وَرَاءِ اللَّحْمِ مِنْ الْحُسْنِ لَا اخْتِلَافَ بَيْنَهُمْ وَلَا تَبَاغُضَ قُلُوبُهُمْ قَلْبٌ وَاحِدٌ يُسَبِّحُونَ الله متعال بُكْرَةً وَعَشِيًّا»
[۱۴۷].
«چهرهی نخستین گروهی که وارد بهشت میشوند، مانند ماه تمام است. آنان در بهشت نه آب دهن میاندازند و نه آب بینی و نه نیازی به قضای حاجت دارند. ظرفها و شانههایشان از طلا و نقره است. عرق بدنشان مانند عنبر خوشبو است و هر کدامشان دو همسر دارند که از زیبایی و لطافت بدن، مغز استخوان پاهایشان از بیرون دیده میشود. میان بهشتیان هیچگونه اختلاف و کدورتی وجود ندارد. دلهایشان یک دل است «یعنی همه همدل و خیرخواه همدیگر هستند» صبح و شام به تقدیس و تسبیح الله متعال مشغولاند».
بخاری از سهل بن سعدس روایت میکند که رسول الله ص فرمود:
«لَيَدْخُلَنَّ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِي سَبْعُونَ أَلْفًا أَوْ سَبْعُ مِائَةِ أَلْفٍ لَا يَدْرِي أَوَّلُهُمْ حَتَّى يَدْخُلَ آخِرُهُمْ وُجُوهُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ»
[۱۴۸]
«هفتاد هزار یا هفتصد هزار نفر از امت من، همزمان وارد بهشت میشوند. چهرهی آنها مانند ماه تمام میدرخشد».
و از روایات صحیح ثابت است که الله متعال همراه با هرکدام از این هفتاد هزار نفر، هفتاد هزار نفر دیگر را به رسولش میبخشد. در مسند احمد با سند صحیح از ابوبکرس نقل شده است که رسول الله ص فرمود:
«أُعْطِيتُ سَبْعِينَ أَلْفًا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ وُجُوهُهُمْ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ وَقُلُوبُهُمْ عَلَى قَلْبِ رَجُلٍ وَاحِدٍ فَاسْتَزَدْتُ رَبِّي عَزَّ وَجَلَّ فَزَادَنِي مَعَ كُلِّ وَاحِدٍ سَبْعِينَ أَلْفًا ».
[۱۴۹]
«این هدیه به من عنایت شده که هفتاد هزار نفر از امتم بدون حساب و کتاب وارد بهشت میشوند. چهرههایشان مانند ماه تمام است. همدل و همنوا هستند و من از پروردگارم خواهان عنایات بیشتری شدم. پروردگار همراه با هریک از آنان، هفتاد هزار افزون بر من عطا فرمود».
در مسند احمد، سنن ترمذی و صحیح ابن حبان از ابو امامهس با سند صحیح ثابت است که رسول الله ص فرمود:
«وَعَدَنِي رَبِّي أَنْ يُدْخِلَ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِي سَبْعِينَ أَلْفًا لَا حِسَابَ عَلَيْهِمْ وَلَا عَذَابَ مَعَ كُلِّ أَلْفٍ سَبْعُونَ أَلْفًا وَثَلَاثُ حَثَيَاتٍ مِنْ حَثَيَاتِ رَبِّی».
[۱۵۰]
«پروردگار به من وعده داد که هفتاد هزار نفر از امتم را بدون محاسبه و عذاب به بهشت وارد کند که همراه هرکدام از آنها، هفتاد هزار نفر و سه مشت پُر از مشتهای پروردگارم، هستند».
مشخصات این هفتاد هزار نفر در احادیث به شرح زیر نقل شده است: از ابن عباسس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«عُرِضَتْ عَلَيَّ الْأُمَمُ فَأَخَذَ النَّبِيُّ يَمُرُّ مَعَهُ الْأُمَّةُ وَالنَّبِيُّ يَمُرُّ مَعَهُ النَّفَرُ وَالنَّبِيُّ يَمُرُّ مَعَهُ الْعَشَرَةُ وَالنَّبِيُّ يَمُرُّ مَعَهُ الْخَمْسَةُ وَالنَّبِيُّ يَمُرُّ وَحْدَهُ. فَنَظَرْتُ فَإِذَا سَوَادٌ كَثِيرٌ قُلْتُ: يَا جِبْرِيلُ هَؤُلَاءِ أُمَّتِي؟ قَالَ: لَا وَلَكِنْ انْظُرْ إِلَى الْأُفُقِ فَنَظَرْتُ فَإِذَا سَوَادٌ كَثِيرٌ قَالَ: هَؤُلَاءِ أُمَّتُكَ وَهَؤُلَاءِ سَبْعُونَ أَلْفًا قُدَّامَهُمْ لَا حِسَابَ عَلَيْهِمْ وَلَا عَذَابَ قُلْتُ: وَلِمَ؟ قَالَ: كَانُوا لَا يَكْتَوُونَ وَلَا يَسْتَرْقُونَ وَلَا يَتَطَيَّرُونَ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ. فَقَامَ إِلَيْهِ عُكَّاشَةُ بْنُ مِحْصَنٍ فَقَالَ: ادْعُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنْهُمْ قَالَ: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنْهُمْ ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ آخَرُ قَالَ: ادْعُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنْهُمْ قَالَ: سَبَقَكَ بِهَا عُكَّاشَةُ ».
[۱۵۱]
«تمام امتها به من نشان داده شدند. برخی از پیامبران همراه امتی، برخی همراه با چند نفر، برخی با ده و برخی با پنج نفر و برخی تنها بودند. ناگهان جمعیت زیادی را دیدم. گفتم: ای جبرئیل! اینها امت من هستند؟ گفت: خیر. اما به سمت افق نگاه کن. نگاه کردم، جمعیت زیادی را دیدم. جبرئیل گفت: اینها امت تو هستند و این هفتاد هزار نفر که پیشاپیش آنها هستند، هیچگونه حساب و کتاب و هیچگونه عذابی برای آنها نیست. گفتم: چرا؟ جبرئیل گفت: آنها اعضای بدنشان را داغ نمیکنند، تعویذ «افسون» نمیخواهند، فال نميگيرند و بر پروردگارشان توکل میکنند. عکاشه فرزند محصن بلند شد و گفت: ای پیامبر دعا کن تا من از این گروه باشم. رسول اللهص فرمود: بارالها! عکاشه را از آنان قرار بده. شخص دیگری بلند شد و گفت: ای رسول خداص! دعا کن تا من نیز از این گروه باشم. رسول اللهص فرمود: عکاشه از تو پیشی گرفت».
شاید اینها همان کسانی باشند که الله متعال آنها را «مقربین» نام نهاده است:
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ١٠ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ١١ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ١٢﴾ [الواقعة: ۱۰-۱۲].
«و پیشتازانِ پیشگام! آنان مقرّبان -درگاه یزدان- هستند. در میان باغهای پرنعمت بهشت جای دارند».
[۱۴۷] قبلی، کتاب: بدء الخلق، باب: ماجاء فی صقه الجنة . فتح الباری (۶/۳۱۸)، مسلم و ترمذی نیز آن را روایت کردهاند.
[۱۴۸] قبلی، همان صفحه.
[۱۴۹] صحیح الجامع (۱/۳۵۰) شماره (۱۰۶۸)
[۱۵۰] قبلی (۶/۱۰۸) شماره (۶۹۸۸)
[۱۵۱] صحیح بخاری، کتاب الرقائق، باب: یدخل الجنة سبعون الفا بغیر حساب. فتح الباری (۱۱/۴۰۵)
امام مسلم در صحیح خود از عبدالله بن عمروس روایت میکند که پیامبر ص فرمود:
«إِنَّ فُقَرَاءَ الْمُهَاجِرِينَ يَسْبِقُونَ الْأَغْنِيَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى الْجَنَّةِ بِأَرْبَعِينَ خَرِيفًا»
«در روز رستاخیز مهاجران فقیر چهل سال جلوتر از ثروتمندان وارد بهشت میشوند».
ترمذی از ابو سعید و احمد، ترمذی و ابن حبان از ابوهریرهس روایت کردهاند که رسول الله ص فرمود:
«فُقَرَاءُ الْمُهَاجِرِينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ قَبْلَ أَغْنِيَائِهِمْ بِخَمْسِ مِائَةِ»
[۱۵۲]
«مهاجران فقیر پانصد سال جلوتر از ثروتمندانشان وارد بهشت میشوند».
رسول الله ص در جای دیگر بیان نمودهاند که این گروه ثروتی ندارند که به خاطر آن محاسبه شوند، اما فضیلتی همچون جهاد دارند.
حاکم در مستدرک از عبدالله بن عمروس نقل میکند که رسول الله ص فرمود: آیا میدانید چه کسانی پیش از همه وارد بهشت میشوند؟ عرض کردم: الله و رسولش بهتر میدانند. فرمود: مهاجران فقیر نخستین گروهی هستند که وارد بهشت میشوند. آنان در روز رستاخیز به دروازهی بهشت میآیند و درخواست باز شدن در را میکنند. نگهبان بهشت از آنان میپرسد: آیا محاسبه شدهاید؟ در پاسخ میگویند: در مورد چه چیزی محاسبه شویم، در حالیکه تا واپسین لحظههای زندگیمان شمشیر بر دوش داشتیم و در راه الله جهاد کردیم؟ «یعنی مال و ثروتی نداشتیم که از ما محاسبه شود» آنگاه دروازهی بهشت برای آنان باز میشود، وارد بهشت میشوندو در آنجا استراحت میکنند و سایر مردم چهل سال بعد وارد بهشت خواهند شد.
[۱۵۳]
در صحیح بخاری از اسامه بن زیدس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«قُمْتُ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ فَكَانَ عَامَّةَ مَنْ دَخَلَهَا الْمَسَاكِينُ وَأَصْحَابُ الْجَدِّ مَحْبُوسُونَ غَيْرَ أَنَّ أَصْحَابَ النَّارِ قَدْ أُمِرَ بِهِمْ إِلَى النَّارِ».
[۱۵۴]
«بر دروازهی بهشت ایستادم و دیدم که بیشتر کسانی که وارد بهشت میشوند، مساکین هستند و سرمایهداران را «برای محاسبه» نگه داشته بودند، مگر جهنمیانِ؛ آنان که دستور داده شد که آنها را به جهنم ببرند».
دربارهی فاصلهی میان ورود فقیران مؤمن و ثروتمندان مؤمن به بهشت، روایات متضادی وارد شده است. در یک حدیث مدت پیشی گرفتن آنان از ثروتمندان، چهل سال و در حدیث دیگر پانصد سال بیان شده است. علما میان این دو حدیث، این چنین توافق ایجاد کردهاند:
فقیران و ثروتمندان دارای شرایط گوناگونی هستند. قرطبی میگوید: ورود فقیران به بهشت، به خاطر تفاوت در ایمان است و ثروتمندان نیز همین گونه هستند. بنابراین مدت محاسبهی میان نخستین فقیر و آخرین ثروتمند، برای ورود به بهشت، پانصد سال است. اگر منظور مدت ورود به بهشت میان آخرین فقیر و نخستین ثروتمند باشد، همان چهل سال است. پس تعارضی میان روایات وجود ندارد.
[۱۵۵]
[۱۵۲] صحیح الجامع ( ۴/۹۰) شماره (۴۱۰۴)
[۱۵۳] سلسلة الاحادیث الصحیحة (۲/۵۳۲) شماره (۸۵۳)
[۱۵۴] صحیح بخاری، کتاب الرقائق، باب صفة الجنة و النار. فتح الباری (۲/۳۴۵)
[۱۵۵] التذکرة، قرطبی (۴۷۰)
ترمذی با سند معتبر«حسن» از ابوهریره نقل میکند که پیامبر ص فرمود:
«عُرِضَ عَلَيَّ أَوَّلُ ثَلَاثَةٍ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ شَهِيدٌ وَعَفِيفٌ مُتَعَفِّفٌ وَعَبْدٌ أَحْسَنَ عِبَادَةَ الله وَنَصَحَ لِمَوَالِيهِ»
[۱۵۶]
«نخستین سه نفری که وارد بهشت میشوند عبارتاند از: شهید راه الله، مؤمن پاکدامن و انسانی که بندگی الله متعال را به نحو احسن انجام دهد. «یعنی به الله شرک نورزد» و دوستان خود را پند و اندرز دهد».
[۱۵۶] جامع الاصول (۱۰/۵۳۵)
امام مسلم در صحیح خود از ابوسعید خدریس نقل میکند که پیامبر ص فرمود:
«أَمَّا أَهْلُ النَّارِ الَّذِينَ هُمْ أَهْلُهَا فَإِنَّهُمْ لَا يَمُوتُونَ فِيهَا وَلَا يَحْيَوْنَ وَلَكِنْ نَاسٌ أَصَابَتْهُمْ النَّارُ بِذُنُوبِهِمْ، فَأَمَاتَتْهُمْ إِمَاتَةً حَتَّى إِذَا كَانُوا فَحْمًا أُذِنَ لَهُمْ فِي الشَّفَاعَةِ فَجِيءَ بِهِمْ ضَبَائِرَ ضَبَائِرَ فَبُثُّوا عَلَى أَنْهَارِ الْجَنَّةِ فَقِيلَ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ أَفِيضُوا عَلَيْهِمْ فَيَنْبُتُونَ نَبَاتَ الْحِبَّةِ تَكُونُ فِي حَمِيلِ السَّيْلِ».
«اما دوزخیان برای همیشه در دوزخ میمانند. شخص دوزخی در میان مرگ و زندگی دست و پا میزند، اما گروهی دیگر از دوزخیان کسانی هستند که در اثر گناهان وارد دوزخ شدهاند. الله متعال آنها را آنگونه میمیراند تا اینکه زغال میگردند. در این هنگام اجازهی شفاعت داده میشود. گروه گروه آورده میشوند و در نهرهای بهشت تقسیم میگردند. سپس به بهشتیان امر میشود تا روی آنها آب بهشت بپاشند.. پس آنها مانند دانهای که در گل و لای رودخانه میروید، زنده میشوند».
امام مسلم از جابرس نقل میکند که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ قَوْمًا يُخْرَجُونَ مِنْ النَّارِ يَحْتَرِقُونَ فِيهَا إِلَّا دَارَاتِ وُجُوهِهِمْ حَتَّى يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»
[۱۵۷]
«همانا گروهی از دوزخ بیرون آورده میشوند، آنها جز خطوط پیشانیشان تمام بدنشان در دوزخ سوخته است تا اینکه به بهشت برده میشوند».
طبق احادیث صحیح، آن دسته از بهشتیان را که از دوزخ آمدهاند دوزخی «اهل دوزخ» مینامند.
در صحیح بخاری از عمران بن حصینس نقل شده است که پیامبر ص فرمود:
«يَخْرُجُ قَوْمٌ مِنَ النَّارِ بِشَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ فَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَيُسَمَّوْنَ الْجَهَنَّمِيِّينَ».
[۱۵۸]
«پس از شفاعت محمد ص قومی از دوزخ بیرون میآیند و وارد بهشت میشوند، که دوزخی نامیده میشوند».
و باز در روایتی صحیح از جابرس نقل شده است که پیامبر ص فرمود:
« يَخْرُجُ قَوْمٌ مِنَ النَّارِ بِالشَفَاعَةِ کَأَنَّهُمُ الثَّعاریر».
[۱۵۹]
«با شفاعت، قومی از لابهلای آتش -همچون بیرون آمدن گیاه از دل زمین- بیرون میآیند».
بخاری از انس بن مالکس نقل میکند که پیامبر ص فرمود:
«يَخْرُجُ قَوْمٌ مِنْ النَّارِ بَعْدَ مَا مَسَّهُمْ مِنْهَا سَفْعٌ فَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ فَيُسَمِّيهِمْ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَهَنَّمِيِّينَ».
[۱۶۰]
«گروهی پس از اینکه آتش دوزخ آنها را سوزاند، از دوزخ بیرون میآیند؛ آنها وارد بهشت شده و بهشتیان آنها را دوزخی مینامند».
در حدیثی طولانی که ابوهریرهس از رسول الله ص نقل میکند، چنین آمده است:
«وقتی الله متعال قضاوت میان مردم را به پایان میرساند و میخواهد بر برخی از بندگانش ترحم نموده و آنها را از دوزخ بیرون بیاورد؛ به فرشتگان امر میکند تا همگی کسانی را که به خاطر گناهانی غیر از شرک به دوزخ رفتهاند، از آن بیرون بیاورند. یعنی کسانی را که کلمه «لا اله الا الله» را پذیرفته باشند. فرشتگان در دوزخ این گروه را میشناسند. آنها به آثار سجدههایشان شناخته میشوند. چون دوزخ غیر از اعضای سجود، تمام بدن انسان را میسوزاند؛ زیرا سوزاندن اعضای سجده برای آتش حرام است. آنها در حالی از دوزخ بیرون آورده میشوند که سوختهاند. آب زندگی روی آنها پاشیده میشود. در اثر این آب، چون دانهی «گندم» در خاکهای رسوبی روی سیلاب، سریع رشد میکنند».
[۱۶۱]
در چندین روایت آمده است که الله متعال تمامی کسانی را که ذرهای از ایمان در دلشان باشد، از دوزخ بیرون میآورد.
در حدیث ابو سعید خدریس آمده است که پیامبر ص فرمود:
«يُدْخِلُ اللهُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ بِرَحْمَتِهِ وَيُدْخِلُ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ ثُمَّ يَقُولُ انْظُرُوا مَنْ وَجَدْتُمْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ فَأَخْرِجُوهُ»
«الله متعال به لطف و رحمت خود، بهشتیان را به بهشت و اهل دوزخ را به دوزخ داخل میکند. سپس فرمان میدهد: آگاه باشید هرکس را که به اندازهی دانهی ارزنی ایمان در وجودش باشد از دوزخ بیرون بیاورید. آنگاه فرشتگان آنها را از دوزخ بیرون میآورند».
در حدیث جابر بن عبدالله دربارهی ورود به دوزخ آمده است: سپس شفاعت آغاز میشود. شفاعتکنندگان شفاعت میکنند تا اینکه هرکس که کلمهی توحید «لا اله الا الله» را گفته است و به اندازهی یک دانهی جو ایمان در وجودش باشد، از دوزخ بیرون آورده میشود و در آستانهی بهشت قرار میگیرند و بهشتیان شروع به پاشیدن آب روی آنها میکنند تا اینکه با سرعتی مانند سرعت رویش دانه در خاکهای رسوبی، رشد میکنند و تمام آثار سوختگیشان از بین میرود. سپس از الله متعال میخواهند و او نیز به اندازهی دنیا و ده برابر آن به آنها عنایت میفرماید».
[۱۶۲]
معتزله و خوارج منکر شفاعت برای مرتکبین گناهان کبیره هستند.
قرطبی میگوید: معتزله و خوارج بر اساس اصل فاسد خود «حسن و قبح عقلی» منکر شفاعت شدهاند.
[۱۶۳]
این دیدگاه با احادیث صحیحِ متواتری که در زمان حیات اصحابش متداول بوده، متعارض است. در صحیح مسلم از یزید الفقیر نقل شده است که: دیدگاه خوارج مرا به خود مشغول کرده بود. با گروهی که عازم حج بود همراه شدم و وقتی وارد مدینه شدیم، جابر بن عبدالله را دیدیم که در کنار یکی از ستونهای مسجد نشسته است و در مورد پیامبر ص با مردم سخن میگوید. وقتی در مورد اهل دوزخ شروع به سخن کرد، عرض کردم: ای صحابی رسول الله ص! این چه سخنانی است که شما میگویید؟ حال آنکه الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّكَ مَن تُدۡخِلِ ٱلنَّارَ فَقَدۡ أَخۡزَيۡتَهُۥۖ﴾ [آلعمران: ۱۹۲].
«پروردگارا ! بیگمان تو هرکه را به آتش وارد کنی، او را خوار و زبون میکنی».
﴿كُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن يَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِيدُواْ فِيهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ ٢٢﴾ [الحج: ۲۲].
«هر زمان که دوزخیان بخواهند خویشتن را از غم و اندوه عظیم آتش برهانند، بدان برگردانده میشوند -و بدیشان گفته میشود: - بچشید عذاب آتش را».
جابر بن عبدالله گفت: آیا قرآن میخوانی؟ عرض کردم: آری. گفت: آیا دربارهی مقام محمد ص چیزی شنیدهای؟ عرض کردم: آری. گفت: الله متعال مقام محمود را به محمد ص داد تا بسیاری از مردم را با آن از دوزخ بیرون آورد. راوی میگوید: جابر سخنانش را دربارهی پل صراط و گذشتن از روی آن ادامه داد. ممکن است همهی سخنان او را به یاد نداشته باشم؛ اما این مطلب را به خاطر دارم که او گفت: گروهی پس از اینکه وارد دوزخ شدند، از آنجا بیرون آورده میشوند و در حالیکه سوختهاند و مانند چوب کنجد سیاه و باریک شدهاند و سپس وارد نهرهای بهشت شده و در آن آبتنی میکنند. وقتی از آب بیرون میآیند، مانند کاغذ سفید خواهند بود. یزید الفقیر میگوید: ما از پنداشت پیشین خود «انکار شفاعت» برگشتیم و گفتم: وای بر شما! فکر میکنید جابر، صحابی رسول الله ص، سخنان دروغ را به رسول الله ص نسبت میدهد؟ همهی ما به جز یک نفر، از پنداشت «انکار شفاعت» برگشتیم.
[۱۶۴]
معتزله و خوارج در مسالهی «شفاعت» از اجماع مسلمانان خارج شدهاند و مدعی هستند که اهل کبائر «مرتکب گناهان کبیره» از دوزخ بیرون نمیآیند و شفاعت نیز در حق آنها سودی ندارد. مرجئه نیز از جمهور امت جدا شده و مدعی هستند که تمام اهل کبائر بدون عذاب وارد بهشت خواهند شد.
دیدگاه هردو فرقه، مخالف با سنت متواتر و ثابت رسول الله ص، اجماع سلف و ائمهی آن میباشد. الله متعال به لطف خود اهل سنت و جماعت را در مسائل اختلافی راهنمایی نموده است. چون معتقدند که وضعیت مرتکبین گناهان کبیره به خواست الله متعال بستگی دارد. یا آنان را میآمرزد و یا مؤاخذه و عذاب میکند و وارد بهشت مینماید.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾ [النساء: ۴۸].
«بیگمان الله شرک به خود را نمیبخشد، ولی گناهان دیگر را از هرکس که خود بخواهد، میبخشد».
﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ٥٣﴾ [الزمر: ۵۳].
«بگو: ای بندگان من! ای آنان که در گناه زیادهروی کردهاید! از رحمت الله ناامید نگردید. بیگمان الله همهی گناهان را میآمرزد. چراکه او بسیار آمرزنده و مهرورز است».
آری، الله متعال شرک را نمیآمرزد و دیگر گناهان به خواست او هستند و کسی که از گناهانش توبه کند، از ناپاکیهای آن پاک میگردد، گویی که گناهی نکرده است.
دلایل خوارج در نفی شفاعت، آیات وارده در نفی شفاعت مورد نظر مشرکان میباشد. مشرکان بر این باورند که شفاعت نزد الله مانند شفاعت در دنیا است و شفاعتکننده بدون اجازه شفاعت میکند. همچنین برای هر کسی شفاعت میکند، هر چند که از او راضی نباشد؛ چنین شفاعتی نزد الله متعال اعتباری ندارد. نوشتارهایی در رابطه با نادرستی اینگونه شفاعت آمده است:
الله متعال میفرماید:
﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا لَّا تَجۡزِي نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَيۡٔٗا وَلَا يُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا يُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ٤٨﴾ [البقرة: ۴۸].
«و از روزی بترسید که از دستِ هیچکس برای هیچ فردی کاری ساخته نیست و از کسی شفاعتی پذیرفته نمی شود و تاوانی قبول نمیگردد و به هیچ وجه یاری نمیشوند».
﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ٤٨﴾ [المدثر: ۴۸].
«دیگر شفاعت شفاعتکنندگان بدیشان سودی نمیبخشد».
﴿مَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ حَمِيمٖ وَلَا شَفِيعٖ يُطَاعُ١٨﴾ [غافر: ۱۸].
«ستمگران دوست دلسوز و میانجیگری که میانجی او پذیرفته گردد، ندارند».
نوشتارها روشنگر این نکته هستند که شفاعت در نزد الله متعال، بدون اجازهی او و بدون خشنودی از شفاعتکننده و شفاعتشونده پذیرفته نمیشود:
﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾ [الأنبیاء: ۲۸].
«برای کسی شفاعت نمیکنند مگر برای آنکه الله از او خوشنود است».
﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ﴾ [البقرة: ۲۵۵].
«کیست آن که بدون اجازهی او در پیشگاهش میانجیگری کند؟».
﴿۞وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيًۡٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ٢٦﴾ [النجم: ۲۶].
«و چه بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند و شفاعتشان هیچ سودی نمیبخشد، مگر آنکه الله برای آن کس که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد».
و باز در مورد فرشتگان میفرماید:
﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ٢٨﴾ [الأنبیاء: ۲۸].
«الله گذشته و آیندهی ایشان را میداند و آنان برای کسی شفاعت نمیکنند، مگر برای آن کسی که الله از او خوشنود است و ایشان همیشه از ترس او بیمناک و هراسانند».
﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ٢٣﴾ [سبأ: ۲۳].
«و در نزد او شفاعت سودی نمیبخشد، جز برای کسی که به او اجازه دهد و چون نگرانی و دلهره از دلهایشان زدوده شود، میگویند: پروردگارمان چه فرمود؟ پاسخ میدهند: حق -گفت- و او بلندمرتبهی بزرگ است».
این نوشتارها، شفاعت پیامبران و فرشتگان را که مشرکان بدان معتقد بودند، نفی میکند و شفاعتی را تایید مینمایند که با اجازهی الله متعال و خشنودی او از شفاعتکننده و شفاعتشونده باشد. آری، الله متعال از کافران و مشرکان خشنود نمیشود؛ اما مؤمنان گناهکار، کسانی هستند که شفاعت شفاعتکنندگان در حق آنها پذیرفته میشود.
در صحیح بخاری از ابوهریرهس روایت شده است که میگوید: از رسول الله ص پرسیدم: در روز رستاخیز چه کسانی از شفاعت شما بیشتر بهرهمند میشوند؟ فرمود:
«لَقَدْ ظَنَنْتُ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ أَنْ لَا يَسْأَلَنِي عَن هَذَا الْحَدِيثِ أَحَدٌ أَوَّلُ مِنْكَ لِمَا رَأَيْتُ مِنْ حِرْصِكَ عَلَى الْحَدِيثِ أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ خَالِصًا مِنْ قِبَلِ نَفْسِهِ».
[۱۶۵]
«چون علاقهی تو را نسبت به حدیث دیدم، میدانستم که کسی پش از تو این سؤال را از من نخواهد پرسید. کسانی روز قیامت برای شفاعت من سعادت بیشتری دارند که با اخلاص و از صمیم قلب لا إله إلا الله بگویند».
[۱۵۷] صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب ادنی اهل الجنة منزلة (۱/۱۷۸)
[۱۵۸] صحیح بخاری، کتاب الرقائق، باب صفة الجنة و النار، فتح الباری (۱۱/۴۱۸)
[۱۵۹] قبلی. فتح الباری (۱۱/۴۱۶)
[۱۶۰] قبلی، همان صفحه.
[۱۶۱] صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب الرؤیة (۱/۲۹۹) شماره (۱۸۲)
[۱۶۲] قبلی، باب ادنی اهل الجنه منزلة (۱/۱۷۸)
[۱۶۳] التذکرة، قرطبی ص (۲۴۹)
[۱۶۴] صحیح مسلم، کتاب الایمان باب ادنی اهل الجنه منزلة. (۱/۱۷۹) شماره (۱۹۱)
[۱۶۵] صحیح بخاری، کتاب: الرقائق، باب: صفة الجنة و النار، فتح الباری (۱۱/۴۱۸)
رسول الله ص دربارهی آخرین فردی که وارد بهشت میشود، گفتگوی میان او و پروردگارش و پیرامون فضل پروردگار در حق او، برای ما سخن گفته است و ابن اثیر در «جامع الاصول» همهی این روایات را جمع نموده است. از آنجمله:
۱- از عبدالله بن مسعود روایتس شده است که پیامبر ص فرمود:
«إِنِّي لَأَعْلَمُ آخِرَ أَهْلِ النَّارِ خُرُوجًا مِنْهَا وَآخِرَ أَهْلِ الْجَنَّةِ دُخُولًا رَجُلٌ يَخْرُجُ مِنْ النَّارِ كَبْوًا فَيَقُولُ اللَّهُ: اذْهَبْ فَادْخُلْ الْجَنَّةَ. فَيَأْتِيهَا فَيُخَيَّلُ إِلَيْهِ أَنَّهَا مَلْأَى فَيَرْجِعُ فَيَقُولُ: يَا رَبِّ وَجَدْتُهَا مَلْأَى. فَيَقُولُ: اذْهَبْ فَادْخُلْ الْجَنَّةَ. فَيَأْتِيهَا فَيُخَيَّلُ إِلَيْهِ أَنَّهَا مَلْأَى فَيَرْجِعُ فَيَقُولُ: يَا رَبِّ وَجَدْتُهَا مَلْأَى. فَيَقُولُ: اذْهَبْ فَادْخُلْ الْجَنَّةَ فَإِنَّ لَكَ مِثْلَ الدُّنْيَا وَعَشَرَةَ أَمْثَالِهَا أَوْ إِنَّ لَكَ مِثْلَ عَشَرَةِ أَمْثَالِ الدُّنْيَا. فَيَقُولُ: تَسْخَرُ مِنِّي -أَوْ تَضْحَكُ مِنِّي- وَأَنْتَ الْمَلِكُ. فَلَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص ضَحِكَ حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ وَكَانَ يَقُولُ: ذَاكَ أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً».
[۱۶۶]
«من میدانم آخرین فردی که از دوزخ بیرون میآید و آخرین فردی که وارد بهشت میشود، چه کسی است. مردی است که سینهخیز از دوزخ بیرون میآید. الله متعال به او میفرماید: به بهشت وارد شو. آن مرد به سوی بهشت میآید و فکر میکند که بهشت پر شده است. پس برمیگردد و میگوید: پروردگارا! بهشت را دیدم که پر است. الله متعال میفرماید: برگرد و به بهشت وارد شو. باز به سوی بهشت میآید و آنرا پر میبیند، آن مرد بر میگردد و میگوید: پروردگارا! بهشت را دیدم که پُر شده است، الله متعال به او میفرماید: برگرد و به بهشت وارد شو و به اندازهی دنیا و ده برابر آن در بهشت مال تو میباشد. آن مرد میگوید: مرا مورد تمسخر قرار میدهی؟ تو پادشاه و قدرتمند هستی. ابن مسعود گوید: دیدم که در این هنگام پیغمبر ص خندید، آنگونه که دندانهایش نمایان شد و فرمود: این آخرین نفر و فقیرترین بهشتیان میباشد»
در روایت مسلم آمده که پیامبر ص فرمود:
«إِنِّى لأَعْرِفُ آخِرَ أَهْلِ النَّارِ خُرُوجًا مِنَ النَّارِ رَجُلٌ يَخْرُجُ مِنْهَا زَحْفًا فَيُقَالُ لَهُ انْطَلِقْ فَادْخُلِ الْجَنَّةَ -قَالَ- فَيَذْهَبُ فَيَدْخُلُ الْجَنَّةَ فَيَجِدُ النَّاسَ قَدْ أَخَذُوا الْمَنَازِلَ فَيُقَالُ لَهُ: أَتَذْكُرُ الزَّمَانَ الَّذِى كُنْتَ فِيهِ فَيَقُولُ: نَعَمْ. فَيُقَالُ لَهُ: تَمَنَّ. فَيَتَمَنَّى فَيُقَالُ لَهُ: لَكَ الَّذِى تَمَنَّيْتَ وَعَشَرَةُ أَضْعَافِ الدُّنْيَا -قَالَ- فَيَقُولُ: أَتَسْخَرُ بِى وَأَنْتَ الْمَلِكُ؟».
[۱۶۷]
«من آخرین فردی که از دوزخ بیرون میآید را میشناسم. مردی است که با فشار و ناراحتی از دوزخ بیرون میآید. به او گفته میشود: به بهشت وارد شو. آن مرد داخل بهشت میشود و ناگهان میبیند که هرکس در منزل خود نشسته است. به او گفته میشود: آیا سرگذشت خود را به یاد میآوری؟ میگوید: آری. سپس گفته میشود: آرزوی چیزی را بکن. او نیز آرزوی چیزهایی میکند. به او گفته میشود: آنچه آرزو کردی و ده برابر دنیا نیز از آن تو باد. میگوید: «پروردگارا!» مرا مورد تمسخر قرار میدهی؟ تو پادشاه و قدرتمند هستی.
ابن مسعود میگوید: در این هنگام دیدم که پیغمبر ص آنگونه خندید که دندانهایش نمایان شد».
۲- از عبدالله بن مسعودس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«آخرین شخصی که وارد بهشت میشود، مردی است که افتان و خیزان میرود. آتش دوزخ چهرهاش را دگرگون کرده است و هنگامی که از دوزخ رها میشود، به طرف آن نگاه کرده و میگوید: بسیار با برکت است الله که مرا از تو نجات داد. الله متعال به من چیزی داده که تا به حال به کسی نداده است.
درختی را از دور میبیند و میگوید: پروردگارا! مرا نزد آن درخت ببر تا از سایهاش استفاده کنم و از آب آن بنوشم. الله متعال میفرماید: اي فرزند آدم! شايد اگر اين خواستهات را برآورده نمايم چيز ديگري بخواهی؟ میگوید: خیر، پروردگارا! چیز دیگری نمیخواهم. با الله متعال عهد میکند که دیگر از وی چیزی نخواهد. الله متعال عذر او را می پذیرد. چون چیزهایی را میبیند که نمیتواند در برابر آنها صبر کند
الله او را به آن درخت نزدیک میکند. وی از سایهی آن بهره میبرد و از آب آن مینوشد. سپس درختی بهتر از درخت نخست را میبیند و میگوید: پروردگارا! مرا به آن درخت برسان تا از سایهاش استفاده کنم و از آب آن بنوشم؛ دیگر چیزی از تو نمیخواهم. الله متعال میفرماید: ای فرزند آدم! تو مگر با من عهد نکردی که دیگر چیزی از من نخواهی؟
این سؤال و جواب چند بار تکرار میشود. الله متعال در هر مرتبه عذرش را میپذیرد. چون چیزهایی را میبیند که نمیتواند در برابر آنها صبر کند و در آخرین بار که به آخرین درخت نزدیک میشود، صدای بهشتیان را از آنجا میشنود. تقاضای ورود به بهشت میکند. پروردگار میفرماید: ای فرزند آدم! چه چیزی تو را قانع میکند و خواستهات را پایان میدهد؟ آیا اگر دنیا و ده برابر آنرا به تو بدهم قانع میشوی؟ او میگوید: پروردگارا! تو مرا مسخره میکنی و حال اینکه تو پروردگار و مالک هستی؟
ابن مسعود تبسم کرد و گفت: ای مردم! نمیپرسید که من چرا میخندم. مردم گفتند: چرا؟ گفت: رسول الله ص نیز در این هنگام خندید. مردم گفتند: چرا میخندی؟ فرمود: میخندم، چون الله متعال را میبینم که میخندد؛ آنگاه که آن مرد میگوید: پروردگارا! مرا مورد تمسخر قرار میدهی، تو پادشاه و قدرتمند هستی؟ گفته میشود: من تو را مسخره نمیکنم. اما بر آنچه خواسته باشم، قادر هستم».
[۱۶۸]
[۱۶۶] بخاری و مسلم آن را روایت کردهاند
[۱۶۷] صحیح بخاری (۱۱/۳۸۶) کتاب: الرقائق. مسلم: کتاب: الایمان، شماره (۱۸۶) ترمذی، شماره (۲۵۹۸)
[۱۶۸] مسلم، باب الایمان، شماره (۱۸۷)
از میان انسانها نخستین کسی که وارد بهشت شد، ابوالبشر «آدم÷» است:
﴿وَقُلۡنَا يَٰٓـَٔادَمُ ٱسۡكُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُكَ ٱلۡجَنَّةَ وَكُلَا مِنۡهَا رَغَدًا حَيۡثُ شِئۡتُمَا﴾ [البقرة: ۳۵].
«و گفتیم: ای آدم! با همسرت در بهشت سکونت کن و از –نعمتهای فراوان و گوارای- آن هرچه و هر کجا که میخواهید، آسوده بخورید».
﴿وَيَٰٓـَٔادَمُ ٱسۡكُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُكَ ٱلۡجَنَّةَ فَكُلَا مِنۡ حَيۡثُ شِئۡتُمَا وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٩﴾ [الأعراف: ۱۹].
«ای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و از هر آنچه که خواستید آسوده بخورید؛ ولی به این درخت نزدیک نشوید -و از آن نخورید، که اگر چنین کنید- از ستمکاران خواهید شد».
اما آدم÷ نافرمانی کرد و از درخت ممنوعه خورد؛ پس الله متعال او را از بهشت به دارالشقاء «دنیا» منتقل کرد:
﴿وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِيَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا١١٥ وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰ١١٦ فَقُلۡنَا يَٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّكَ وَلِزَوۡجِكَ فَلَا يُخۡرِجَنَّكُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ١١٧ إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعۡرَىٰ١١٨ وَأَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَلَا تَضۡحَىٰ١١٩ فَوَسۡوَسَ إِلَيۡهِ ٱلشَّيۡطَٰنُ قَالَ يَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡكٖ لَّا يَبۡلَىٰ١٢٠ فَأَكَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا يَخۡصِفَانِ عَلَيۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ١٢١ ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَيۡهِ وَهَدَىٰ١٢٢ قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِيعَۢاۖ بَعۡضُكُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ﴾ [طه: ۱۱۵-۱۲۳].
«و پیشتر به آدم سفارش کردیم؛ ولی فراموش کرد و ارادهی استواری در او نیافتیم. و آنگاه که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید؛ پس همه سجده کردند جز ابلیس که نپذیرفت. پس گفتیم: ای آدم! شیطان، دشمن تو و همسرِ توست؛ پس شما را از بهشت بیرون نراند که در رنج و زحمت میافتی. بیگمان در بهشت نه گرسنه میشوی و نه برهنه و در آن دچار تشنگی و آفتابزدگی نمیگردی. شیطان، وسوسهاش کرد و گفت: ای آدم! آیا تو را به درخت جاودانگی و پادشاهی پایدار و بیزوال راهنمایی نکنم؟ پس از میوهی ممنوعه خوردند و آنگاه شرمگاههایشان برایشان نمایان شد و شروع به پوشاندن خویش با برگهای درختان بهشت نمودند و آدم، از پروردگارش نافرمانی کرد و راه را گم نمود. آنگاه پروردگارش او را برگزید و توبهاش را پذیرفت و هدایتش کرد. فرمود: از بهشت آسمان «به زمین» پایین بروید؛ در حالی که برخی از شما دشمن برخی دیگر خواهید بود».
پیامبر ص بهشت را مشاهده فرمود. در صحیح بخاری از عمران بن حصینس روایت است که پیامبر ص فرمود:
«اطَّلَعْتُ فِي الْجَنَّةِ فَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا الْفُقَرَاءَ وَاطَّلَعْتُ فِي النَّارِ فَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ»
[۱۶۹]
«به بهشت نگاه کردم، دیدم که فقیران بیشتر بهشتیان هستند و به دوزخ نگاه کردم، دیدم که زنان، بیشتر اهل دوزخ هستند».
و از جمله کسانی که پیش از فرا رسیدن روز رستاخیز وارد بهشت میشوند، شهیدان هستند. در صحیح مسلم آمده است: در مورد آیهی:
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ١٦٩﴾ [آلعمران: ۱۶۹].
«و گمان مبر کسانی که در راه الله کشته میشوند، مردهاند؛ بلکه آنان زندهاند و در نزد پروردگارشان روزی میگیرند».
از عبدالله بن مسعود پرسیدیم. عبدالله گفت: ما نیز دربارهی این آیه از رسول اللهص سؤال کردیم، ایشان فرمود: ارواح شهیدان در شکم پرندگان سبز رنگی قرار دارد. برای این ارواح آویزههایی در عرش الهی میباشد. آنان به هر جای بهشت که بخواهند میروند و سپس به این آویزهها برمیگردند. الله متعال به آنها نگاه میکند و میپرسد: آیا چیزی میخواهید؟ میگویند: چه چیز بخواهیم؛ ما به هر جای بهشت که بخواهیم، میرویم. سه بار از آنها این سوال پرسیده میشود. تا اینکه آنها مطمئن میشوند که باید چیزی بخواهند. پس میگویند: پروردگارا! میخواهیم که ارواح ما به جسممان بازگردند تا بار دیگر در راه تو کشته شویم. پس وقتی پروردگار میبیند که چیزی نمیخواهند، دیگر از آنان نمیپرسد.
[۱۷۰]
هرکس میمیرد صبح و شام جایگاهش در بهشت یا در دوزخ، تا روز رستاخیز به او نشان داده میشود. در صحیح مسلم از ابن عمرس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا مَاتَ عُرِضَ عَلَيْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ يُقَالُ هَذَا مَقْعَدُكَ حَتَّى يَبْعَثَكَ الله إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»
«هرگاه کسی از شما بمیرد، صبح و شام جایگاهش به او نشان داده میشود. اگر بهشتی است، در بهشت و اگر دوزخی است، در دوزخ. و به او گفته میشود: این جایگاه توست که الله تو را در روز رستاخیز به آنجا میفرستد».
[۱۶۹] صحیح بخاری؛ کتاب بدء الخلق، باب ما جاء فی صفة الجنة، فتح الباری (۶/۳۱۸)
[۱۷۰] مشکاة المصابیح (۲/۳۵۱) شماره (۳۸۰۴)
بهشت همیشگی است و از بین نمیرود و بهشتیان نیز در آن جاودانند، نه از بهشت کوچ میکنند و نه در آن میمیرند:
﴿لَا يَذُوقُونَ فِيهَا ٱلۡمَوۡتَ إِلَّا ٱلۡمَوۡتَةَ ٱلۡأُولَىٰۖ وَوَقَىٰهُمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِيمِ٥٦﴾ [الدخان: ۵۶].
«آنان هرگز در آنجا مرگی جز همان مرگ نخستین -که در دنیا چشیدهاند- نخواهند چشید و الله آنان را از عذاب دوزخ به دور و محفوظ داشته است».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا١٠٧ خَٰلِدِينَ فِيهَا لَا يَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا١٠٨﴾ [الکهف: ۱۰۷-۱۰۸].
«بیگمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت جایگاه پذیرایی از ایشان است. جاودانه در آن میمانند و خواستار رفتن به جای دیگری نیستند».
پیشتر احادیثی در مورد نبود مرگ در بهشت و دوزخ بیان کردیم. پیامبر ص فرمود:
«يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ خُلُودٌ فَلاَ مَوْتَ وَيَا أَهْلَ النَّارِ خُلُودٌ فَلاَ مَوْتَ»
«ای بهشتیان! همیشه زنده هستید و هرگز نمیمیرید. ای دوزخیان! برای همیشه زنده هستید و مرگ را نخواهید دید». این نوشتارها بیانگر این است که بهشت و بهشتیان، فناناپذیرهستند.
در حدیثی از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ يَنْعَمُ لَا يَبْأَسُ لَا تَبْلَى ثِيَابُهُ وَلَا يَفْنَى شَبَابُهُ»
«هرکس وارد بهشت شود خوشحال میگردد، آسیب نمیبیند، لباسهایش کهنه نمیشوند و جوانیش از بین نمیرود».
[۱۷۱]
از زبان رسول الله ص به ندای ربانی و آسمانی توجه فرمایید که بهشتیان را پس از داخل شدن به بهشت ندا میدهد. رسول الله ص فرمود:
«يُنَادِى مُنَادٍ إِنَّ لَكُمْ أَنْ تَصِحُّوا فَلاَ تَسْقَمُوا أَبَدًا وَإِنَّ لَكُمْ أَنْ تَحْيَوْا فَلاَ تَمُوتُوا أَبَدًا وَإِنَّ لَكُمْ أَنْ تَشِبُّوا فَلاَ تَهْرَمُوا أَبَدًا وَإِنَّ لَكُمْ أَنْ تَنْعَمُوا فَلاَ تَبْتَئِسُوا أَبَدًا، فَذالُکَ قَولُ اللهِ تَعالی:
﴿وَنُودُوٓاْ أَن تِلۡكُمُ ٱلۡجَنَّةُ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٤٣﴾ [الأعراف: ۴۳].
«منادی ندا میدهد: دیگر تندرست میمانید و هرگز بیمار نمیشوید، زنده هستید و هرگز نمیمیرید، جوان میمانید و هرگز پیر نمیشوید، بهرهمند هستید و هرگز بینوا نمیشوند. آری این گونه الله متعال میفرماید: «ندا داده میشوند که: این بهشت شماست که آنرا به خاطر کارهای - شایستهای- که انجام دادید، به ارث میبرید».
[۱۷۱] صحیح مسلم، کتاب الجنة باب دوام نعیم الجنه، (۴/۲۱۸۱)، شماره (۲۸۳۶)
جهم بن صفوان، امام معطله، همچنان که به نابودی بهشت و دوزخ اعتقاد دارد و از سلف، اعم از صحابه و تابعین چنین سخنی بازگو نشده است. ائمه مسلمانان و اهل سنت و جماعت چنین دیدگاهی ندارند. بیشتر اهل سنت دیدگاه جهم بن صفوان را رد کردهاند. ابوالهذیل علاف استاد معتزله نیز به نابودی کارهای بهشتیان و دوزخیان معتقد است. ایشان میگوید: کارهای آنان به سکون همیشگی میانجامد. و هیچ یک از بهشتیان و دوزخیان دیگر نمیتوانند کاری بکنند.
اما تمامی این دیدگاهها باطل و بیارزشند. شارح طحاویه میگوید: ماندگار بودن بهشت امری بدیهی و روشن است و رسول الله ص در اینباره خبر داده است. الله متعال میفرماید:
﴿۞وَأَمَّا ٱلَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۖ عَطَآءً غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ١٠٨﴾ [هود: ۱۰۸].
«ولی افراد خوشبخت، تا آسمانها و زمین باقی است، جاودانه در بهشت میمانند؛ مگر مدتی که پروردگارت بخواهد و این، عطا و بخششی ناگسستنی است».
﴿غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ١٠٨﴾ که به معنای پایانناپذیر و قطع نشدنی است، هیچگونه منافاتی با ﴿إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۖ﴾ ندارد. شارح طحاویه اختلاف سلف دربارهی این استثنا میگویند: استثنا به معنای: جز مدت زمانی که در دوزخ میمانید، است و این در مورد مؤمنانی است که نخست وارد دوزخ شده و سپس به بهشت برده میشوند و در حق همهی مؤمنان مصداق ندارد.
یا منظور از این استثنا مدت اقامت آنها در میدان محشر یا در قبرها و میدان محشر است و برخی بر این باورند که این استثنا، مربوط به پروردگار است و او به آن عمل نمیکند. مثلاً کسی میگوید: «واللهِ لَأضرِبَنَّكَ إلاّ أَن أَرى غَيرَ ذلِكَ» «به الله سوگند تو را خواهم زد، مگر اینکه نظرم عوض شود». در نهایت نظرتان عوض نمیشود و برای زدن او اقدام میکنید.
برخی از دانشمندان علم نحو گفتهاند: «إلاّ» به معنی «واو» است و سیبویه «إلاّ» را به «لکن» ترجمه کرده است. در این صورت استثنا منقطع است. ابن جریر این دیدگاه را برگزیده و میگوید: الله متعال پیمانشکن نیست و استثنا را به ﴿عَطَآءً غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ١٠٨﴾ وصل کرده است. گفتهاند: شبیه این جمله است: أسكَنتُكَ داري حَولاً إلّا ما شِئتُ. تو را در خانهام به مدت یک سال اسکان میدهم مگر اینکه چیز دیگری بخواهم. یعنی دیدگاهم عوض شود و مدت اسکان را از یک سال بیشتر کنم. برخی بر این عقیدهاند که استثنا برای اعلان این مطلب است که ماندگاری بهشتیان به خواست الهی است. نظیر آن در قرآن این آیه میباشد:
﴿وَلَئِن شِئۡنَا لَنَذۡهَبَنَّ بِٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِۦ عَلَيۡنَا وَكِيلًا٨٦﴾ [الإسراء: ۸۶].
«اگر ما بخواهیم آنچه را که به تو وحی کردهایم از تو بازپس میگیریم، آن گاه کسی را نخواهی یافت که در این مورد، در برابر ما از تو دفاع کند».
﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗاۖ فَإِن يَشَإِ ٱللَّهُ يَخۡتِمۡ عَلَىٰ قَلۡبِكَۗ وَيَمۡحُ ٱللَّهُ ٱلۡبَٰطِلَ وَيُحِقُّ ٱلۡحَقَّ بِكَلِمَٰتِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ٢٤﴾ [الشورى: ۲۴].
«آیا میگویند: -محمّد- بر الله دروغ و افترا بسته است؟ اگر الله بخواهد بر قلب تو مهر مینهد -و قدرت حفظ آیات خود را از تو میگیرد-. الله، باطل را محو و نابود میکند و حق را با کلمات خویش ثابت میگرداند. بیگمان او به راز سینهها داناست».
﴿قُل لَّوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا تَلَوۡتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ وَلَآ أَدۡرَىٰكُم بِهِۦۖ فَقَدۡ لَبِثۡتُ فِيكُمۡ عُمُرٗا مِّن قَبۡلِهِۦٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٦﴾ [یونس: ۱۶].
«بگو: اگر الله میخواست، آنرا بر شما نمیخواندم و او نیز شما را به آن آگاه نمیکرد. من، پیشتر عمری در میان شما بودهام. آیا نمیاندیشید؟»
اینگونه آیات در قرآن بسیار است. الله متعال به بندگانش خبر میدهد که همهی دستورات در دست او است، پس هر آنچه بخواهد میشود و آنچه نخواهد هرگز رخ نمیدهد.
به هر تقدیر این استثنا از متشابهات است و آیات:
﴿عَطَآءً غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ١٠٨﴾ [هود: ۱۰۸].
«بخششی ناگسیختنی است».
﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ ٥٤﴾ [ص: ۵۴].
«این بخشش و دادههای ماست و هرگز پایانی ندارد».
﴿أُكُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَاۚ﴾ [الرعد: ۳۵].
«خوراک و سایهاش همیشگی است».
همگی بر ماندگاری بهشت، بهشتیان و نعمتهای آن تأکید دارند و الله متعال اعلام میدارد که آنها:
﴿لَا يَذُوقُونَ فِيهَا ٱلۡمَوۡتَ إِلَّا ٱلۡمَوۡتَةَ ٱلۡأُولَىٰۖ وَوَقَىٰهُمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِيمِ٥٦﴾ [الدخان: ۵۶].
«هرگز در آنجا مرگی جز همان مرگ نخستین -که در دنیا چشیدهاند- نمیچشند و الله متعال آنان را از عذاب دوزخ به دور و محفوظ میدارد».
این استثنا منقطع است و در صورتیکه با استثنای پیشین ﴿إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۖ﴾ متصل شود، روشن میگردد که منظور از هردو آیه، استثنای مدت زمانی است که بهشتیان از زمان خلود در آنجا نبودهاند، مانند استثنای مرگ نخستین «موته الاولی» از جمله مرگ. پس این مرگ آنان است که بر حیات ابدی مقدم است و این همان مفارقت و جدائی از بهشت است که بر خلود و ماندگار بودن آنها در بهشت مقدم است.
[۱۷۲]
[۱۷۲] شرح العقیده الطحاویه (۴۸۱)
نعمتهای بهشت قابل توصیف نیستند و کسی نمیتواند آنها را تصور کند. نعمتهای بهشت بی نظیر هستند و با نعمتهای دنیا قابل مقایسه نمیباشند. مردم هر اندازه هم که پیشرفت کنند، دستیافتههایشان در برابر نعمتهای بهشت بسیار کمارزش است. همانطور که در برخی آثار وارد شده است، بهشت نظیری ندارد. بهشت دارای نوری درخشنده، گلی خوشبو، ساختمانی بسیار استوار، رودی روان، میوهای رسیده، همسری زیبا، زیور آلات بسیار و خوراکیهای پاک فراوان است؛ تمامی اینها همیشگی و در حد کمال خویش میباشند.
در حدیث آمده است که اصحابش دربارهی عمارتها و ساختمانهای بهشت از رسول الله ص سوال کردند. پیامبر ص فرمود:
« لَبِنَةٌ مِنْ ذَهَبٍ وَلَبِنَةٌ مِنْ فِضَّةٍ مِلَاطُهَا الْمِسْكُ الْأَذْفَرُ وَحَصْبَاؤُهَا الْيَاقُوتُ وَاللُّؤْلُؤُ وَتُرَابُهَا الزَّعْفَرَانُ مَنْ يَدْخُلْهَا يَخْلُدْ فِيهَا يَنْعَمُ لَا يَبْؤُسُ لَا يَفْنَى شَبَابُهُمْ وَلَا تَبْلَى ثِيَابُهُمْ وَ صَدَق الله حيث يقول: ﴿وَإِذَا رَأَيۡتَ ثَمَّ رَأَيۡتَ نَعِيمٗا وَمُلۡكٗا كَبِيرًا٢٠﴾ [الإنسان: ۲۰].
«یک خشت از طلا و دیگری از نقره و ملاط میان دو خشت مشک بسیار خوشبو است و سنگریزههای آن جواهر و یاقوت و خاک آن زعفران میباشد. هرکس داخل آن شود، برای همیشه در آن میماند، بهرهمند میشود و بینوا نمیگردد، پیر نمی شود، لباسهایش کهنه نمیشوند؛ الله متعال در وصف آن درست فرمود:.
«و چون به آنجا نگاه کنی، نعمت فراوان و مُلکی عظیم میبینی.»
آن نعمتهای بهشتی که الله از ما پنهان کرده است، بسیار باارزشتر و بزرگتر از آن است که عقل آنرا درک کند و به ژرفای آن پی ببرد و خیال آنرا تصور کند.
﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة:۱۷].
«هیچکس نمیداند که در برابر آنچه انجام میدهد، چه چیز شادیآفرینی برای ایشان پنهان شده است».
در حدیث صحیح آمده است:
«أَعْدَدْتُ لِعِبَادِي الصَّالِحِينَ مَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَلَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَلَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ»
«الله متعال میفرماید: برای بندگان شایستهام نعمتهایی آماده کردهام که نه چشمی آنرا دیده و نه گوشی آنرا شنیده و هرگز بشری آنرا تصور نکرده است».
آیهی ذیل در تأیید همین گفتار است:
﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ﴾ [السجدة: ۱۷].
و امام مسلم از چند طریق از ابوهریرهس حدیث یادشده را با این تعبیر روایت کرده است:
«أَعْدَدْتُ لِعِبَادِيَ الصَّالِحِينَ مَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَلَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَلَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ بَلْهَ مَا أَطْلَعَكُمْ الله عَلَيْهِ ثُمَّ قَرَأَ ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: ۱۷]».
«برای بندگان شایستهام نعمتهایی آماده کردهام که نه چشمی آنرا دیده و نه گوشی آنرا شنیده و هرگز بشری آنرا تصور نکرده است. سپس این آیه را تلاوت فرمود که الله متعال میفرماید: هیچکس نمیداند که در برابر آنچه انجام میدهد، چه چیز شادیآفرینی برای ایشان پنهان شده است».
امام مسلم از سهل بن سعد ساعدیس چنین نقل کرده است که رسول الله ص در توصیف بهشت در پایان حدیث یادشده آیهی زیر را تلاوت فرمود:
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: ۱۶-۱۷].
«پهلوهایشان از بسترها به دور میشود و پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند و از چیزهایی که بدیشان دادهایم، میبخشند.هیچکس نمیداند که در برابر آنچه انجام میدهند، چه چیز شادیآفرینی برای ایشان پنهان شده است».
بهشت دروازههایی دارد که مؤمنان و فرشتگان از آنها وارد بهشت میشوند.
﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٖ مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ ٥٠﴾ [ص: ۵۰].
«باغهای جاویدان بهشت و دروازهها به روی ایشان باز است».
﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَدۡخُلُونَ عَلَيۡهِم مِّن كُلِّ بَابٖ ٢٣﴾ [الرعد: ۲۳].
«و فرشتگان از هر دروازه بر آنان وارد میشوند».
الله متعال به ما خبر داده است که دروازهها هنگام رسیدن مؤمنان به آنجا، باز میشوند و فرشتگان، ورود مؤمنان به بهشت را تبریک میگویند.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوهَا وَفُتِحَتۡ أَبۡوَٰبُهَا وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَا سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمۡ طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِينَ ٧٣﴾ [الزمر: ۷۳].
«تا بدان گاه که به بهشت میرسند و دروزههای آن باز میشوند. نگهبانان بهشت بدیشان میگویند: درود بر شما، خوش آمدید؛ برای همیشه وارد بهشت شوید».
در قرآن تعداد دروازههای بهشت، هشت عدد ذکر شده است. یکی از این درها که «ریان» نام دارد، ویژهی روزهداران است. در صحیح بخاری از سهل بن سعدس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«فِي الْجَنَّةِ ثَمَانِيَةُ أَبْوَابٍ فِيهَا بَابٌ يُسَمَّى الرَّيَّانَ لَا يَدْخُلُهُ إِلَّا الصَّائِمُونَ، فَإذا دَخَلُوا أُغلِقَ فَلَم یَدخُلُ غَیرَهُم».
[۱۷۳]
«بهشت هشت دروازه دارد. یکی از آنها ریان نامیده میشود. در روز رستاخیز فقط روزهداران از این دروازه وارد میشوند و همینکه همهی آنان داخل شدند، این دروازه بسته میشود و دیگر کسی از آن داخل نمیگردد».
یک دروازه از آنِ کسانی است که بسیار نماز میخوانند و دروازهی دیگری برای صدقهدهندگان میباشد. در حدیث متفق علیه از ابوهریرهس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«مَنْ أَنْفَقَ زَوْجَيْنِ مِنْ شَيْءٍ مِنْ الْأَشْيَاءِ فِي سَبِيلِ الله دُعِيَ مِنْ أَبْوَابِ -يَعْنِي الْجَنَّةَ-: يَا عَبْدَ الله هَذَا خَيْرٌ. فَمَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الصَّلَاةِ دُعِيَ مِنْ بَابِ الصَّلَاةِ وَمَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجِهَادِ دُعِيَ مِنْ بَابِ الْجِهَادِ وَمَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الصَّدَقَةِ دُعِيَ مِنْ بَابِ الصَّدَقَةِ وَمَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الصِّيَامِ دُعِيَ مِنْ بَابِ الصِّيَامِ».
«هر کس یک جفت چیزی را در راه الله انفاق کند، از دروازههای بهشت خوانده میشود: ای بندهی الله این بهتر است. هرکس اهل نماز باشد به دروازه ی نماز، هرکس اهل صدقه باشد به دروازهی صدقه، هرکس اهل جهاد باشد به دروازهی جهاد و هرکس اهل روزه باشد به دروازهی روزه خوانده میشود».
ابوبکرس گفت: به الله سوگند اگر کسی از همهی دروازهها خوانده شود، دچار مشکل سرگردانی نمیگردد و از دری که وارد شود، هیچ زیانی نمیبیند. ای رسول خداص! آیا ممکن است کسی از همهی دروازهها خوانده شود؟ فرمود: آری، امید دارم شما یکی از آنها باشید.
[۱۷۴]
منظور ابوبکرس از این سؤال، شخصی بود که تمام ویژگیهای خوب از جمله: نماز، روزه، صدقه، جهاد و... در او جمع شده باشند، به طوریکه از همهی دروازههای بهشت خوانده شود. پیامبر ص به ما خبر داده است: کسی دو جفت «طلا و نقره، درهم و دینار» در راه الله انفاق کند، از هریک از هشت دروازه که بخواهد میتواند وارد شود.
مسلم، احمد و اهل سنن از امیر المؤمنین عمر بن خطابس روایت کردهاند که پیامبر ص فرمود:
«مَنْ تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ الْوُضُوءَ، ثُمَّ رَفَعَ بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ ، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ فُتِحَتْ لَهُ ثَمَانِيَةُ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ يَدْخُلُ مِنْ أَيِّهَا شَاءَ».
هرکس درست وضو بگیرد، سپس چشم به سوی آسمان دوخته و بگوید: «أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمداً عبده ورسوله»، هشت دروازهی بهشت برایش گشوده میشود؛ از هر دروازهای که بخواهد، وارد میشود.
[۱۷۵]
رسول الله ص فرمود: دروازهی «جنة الايمن» ویژهی کسانی است که بدون حساب وارد بهشت میشوند. و سایر مومنان یا دیگر امتها از دروازههای دیگر وارد میشوند.
در حدیث متفق علیه از ابوهریرهس روایت شده است که:
«یَقُولُ اللهُ: يَا مُحَمَّدُ أَدْخِلِ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِكَ مَنْ لاَ حِسَابَ عَلَيْهِ مِنَ الْبَابِ الأَيْمَنِ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ وَهُمْ شُرَكَاءُ النَّاسِ فی الأبوَابِ الأُخری».
«الله متعال میفرماید: ای محمد! کسانی از امتت را که حساب و کتابی ندارند از باب الایمن داخل کن و آنها در دیگر دروازهها با سایر امت شریکند». در ادامهی حدیث دربارهی بزرگی دروازههای بهشت سخن به میان آمده است. فاصلهی میان دو طرف دروازه به اندازهی مسافت میان مکه و هجر یا میان مکه و بصره است. در ادامهی حدیث گذشته آمده است:
«وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا بَيْنَ الْمِصْرَاعَيْنِ مِنْ مَصَارِيعِ الْجَنَّةِ أَو ما بَينَ عَضادَتَي البَابَ كَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَهَجَرَ وَكَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَبُصْرَى»
[۱۷۶]
«سوگند به ذاتی که جان من در دست او است، فاصلهی میان دو طرف یا دو گوشهی دروازه به اندازهی مسافت میان مکه و هجر و میان مکه و بصره است».
پیامبر ص در ضمن روایتی بیان داشتند که دروازههای بهشت در ماه مبارک رمضان باز میشوند؛ در صحیحین و مسند احمد از ابوهریرهس روایت شده که پیامبرص فرمود:
«إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ» و در روایت دیگری آمده است: «فُتِّحَتْ أَبْوَابُ الجَنَّةِ، وَغُلِّقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ»
[۱۷۷].
«وقتی ماه رمضان فرا میرسد، دروازههای آسمان گشوده میشوند» و در روایتی دیگر « دروازههای بهشت گشوده و دروازههای دوزخ بسته میشوند».
در برخی روایات در مورد فاصلهی میان دو طرف دروازه، مسیر چهل سال بیان شده است. احمد در مسند خود و ابونعیم در «الحلیة» به سندی صحیح از حکیم بن معاویه از پدرش معاویهس نقل کرده است که پیامبر ص فرمود:
«أَنَّ مَا بَيْنَ مِصْرَاعَيْنِ مِنْ مَصَارِيعِ الْجَنَّةِ مَسِيرَةُ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَلَيَأْتِيَنَّ عَلَيْهَا يَوْمٌ وَهُوَ كَظِيظٌ»
«فاصلهی میان دو طرف دروازهی بهشت، مسیر چهل سال است. بهشتیان چنان وارد میشوند که در فاصلهی یک روز آنرا میپیمایند»
[۱۷۳] النهایة ابن کثیر (۲/۲۱۴)
[۱۷۴] قبلی، همان صفحه
[۱۷۵] قبلی، همان صفحه
[۱۷۶] قبلی، (۲/۲۲۱)
[۱۷۷] مشکاة المصابیح (۱/۶۱۲)
در بهشت درجات گوناگونی وجود دارد و جایگاه و منزلت بهشتیان نیز گوناگون است.
الله متعال میفرماید:
﴿وَمَن يَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ ٧٥﴾[طه:۷۵].
«و هرکه با ایمان و عمل صالح به نزد پروردگارش بیاید، چنین کسانی درجات والایی دارند».
از جمله شخصیتهای بارزی که به شرح و توضیح این مساله پرداخته است، شیخ الاسلام ابن تیمیه میباشد. ایشان میفرماید: در بهشت درجات از نظر فضل و برتری گوناگون است. دوستان پرهیزگار الله متعال به لحاظ ایمان و تقوی، این درجات را کسب میکنند. الله متعال میفرماید:
﴿مَّن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡعَاجِلَةَ عَجَّلۡنَا لَهُۥ فِيهَا مَا نَشَآءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلۡنَا لَهُۥ جَهَنَّمَ يَصۡلَىٰهَا مَذۡمُومٗا مَّدۡحُورٗا ١٨ وَمَنۡ أَرَادَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعۡيَهَا وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ كَانَ سَعۡيُهُم مَّشۡكُورٗا ١٩ كُلّٗا نُّمِدُّ هَٰٓؤُلَآءِ وَهَٰٓؤُلَآءِ مِنۡ عَطَآءِ رَبِّكَۚ وَمَا كَانَ عَطَآءُ رَبِّكَ مَحۡظُورًا ٢٠ ٱنظُرۡ كَيۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ وَلَلۡأٓخِرَةُ أَكۡبَرُ دَرَجَٰتٖ وَأَكۡبَرُ تَفۡضِيلٗا ٢١﴾ [الإسراء: ۱۸-۲۱].
«هرکس خواهان دنیای زودگذر باشد، خیلی زود در همین دنیا آنچه بخواهیم به او، بلکه به هرکه بخواهیم، عطا میکنیم و آنگاه دوزخ را جایگاهش قرار میدهیم که نکوهیده و به دور از رحمت الهی وارد آن میشود و هرکه آخرت را بخواهد و چنانکه باید برای آن تلاش نماید و مؤمن باشد، از تلاش چنین کسانی قدردانی میشود. هردو گروه را، اینها را -که خواهان آخرتند- و اینها را -که خواهان دنیا هستند- با بخشش پروردگارت یاری میکنیم و بخشش پروردگارت -از کسی- منع نمیشود. بنگر که چگونه برخی را بر برخی دیگر برتری دادیم و بهراستی درجات آخرت بزرگتر و ارزشمندتر است».
الله متعال بیان فرموده است: که هم به طالبان دنیا و هم به طالبان آخرت عطا و بخشش مینماید واین بخشش را از هیچ انسان خوب یا بدی دریغ نمیکند. سپس میفرماید:
﴿ٱنظُرۡ كَيۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ وَلَلۡأٓخِرَةُ أَكۡبَرُ دَرَجَٰتٖ وَأَكۡبَرُ تَفۡضِيلٗا ٢١﴾ [الإسراء: ۲۱].
الله متعال به روشنی بیان فرمود که جایگاه بهشتیان گوناگون است و تفاوت مرتبهی آنها در آخرت بیشتر از دنیاست و امتیازات آخرت آنان از امتیازات دنیا بیشتر و بزرگتر است. برتری برخی پیامبران بر برخی دیگر مانند برتری مردم بر یکدیگر میباشد. الله متعال میفرماید:
﴿۞تِلۡكَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن كَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ وَءَاتَيۡنَا عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَيَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ﴾ [البقرة: ۲۵۳].
«ما، برخی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم. الله با برخی از ایشان سخن گفت و درجات بعضی را بالاتر بُرد. و به عیسی پسر مریم معجزات و نشانه های آشکار دادیم و او را به وسیله ی جبرئیل یاری کردیم».
در جای دیگر میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ فَضَّلۡنَا بَعۡضَ ٱلنَّبِيِّۧنَ عَلَىٰ بَعۡضٖۖ وَءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا ٥٥﴾ [الإسراء: ۵۵].
«ما برخی از پیغمبران را بر برخی دیگر برتری دادیم و زبور را به داود عطا نمودیم».
در صحیح مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«الْمُؤْمِنُ الْقَوِىُّ خَيْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ الضَّعِيفِ وَفِى كُلٍّ خَيْرٌ احْرِصْ عَلَى مَا يَنْفَعُكَ وَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَلاَ تَعْجِزْ وَإِنْ أَصَابَكَ شَىْءٌ فَلاَ تَقُلْ: لَوْ أَنِّى فَعَلْتُ كَانَ كَذَا وَكَذَا. وَلَكِنْ قُلْ: قَدَرُ اللَّهِ وَمَا شَاءَ فَعَلَ فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَانِ».
«مؤمن نیرومند از مؤمن ضعیف بهتر و نزد الله متعال محبوبتر است و در هرکدام نفع وجود دارد. به اموری که به نفع تو هستند، بسیار بپرداز و از الله متعال کمک بخواه و ناتوان مباش و هرگاه آسیبی به تو رسید، نگو: اگر چنین میکردم چنین میشد و چنان میشد. بلکه بگو: این تقدیر الهی است و آنچه را او که بخواهد انجام میدهد. زیرا «اگر» راه را به سوی اعمال شیطانی میگشاید.]موجب ضعف عقیده میشود]».
در بخاری و مسلم از ابوهریرهس وعمرو بن عاصس روایت شده که پیامبر ص فرمود:
«إِذَا إجْتَهَدَ الْحَاكِمُ فَأَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ وَإِذَا إجْتَهَدَ فَأَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ».
«حاکم اگر درست حکم کند دو اجر دارد و اگر اشتباه حکم کند یک اجر دارد».
الله متعال میفرماید:
﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ﴾ [الحدید: ۱۰].
«آن دسته از شما که پیش از فتح -مکه- انفاق کردند و -در راه الله- جنگیدند، همسان دیگران نیستند؛ بلکه جایگاه و -پاداش اینها که پیش از فتح مکه، جهاد و انفاق کردند- از کسانی که پس از فتح، انفاق نمودند و جنگیدند، بزرگتر است. و الله به هریک -از این دو گروه- بهشت را وعده داده است».
در جای دیگر میفرماید:
﴿لَّا يَسۡتَوِي ٱلۡقَٰعِدُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ غَيۡرُ أُوْلِي ٱلضَّرَرِ وَٱلۡمُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ فَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِينَ دَرَجَةٗۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَفَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِينَ أَجۡرًا عَظِيمٗا ٩٥ دَرَجَٰتٖ مِّنۡهُ وَمَغۡفِرَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمًا ٩٦﴾ [النساء: ۹۵-۹۶].
«مؤمنانی که در خانه نشسته و آسیبی ندیدهاند، با آنانکه با مالها و جانهایشان در راه الله جهاد میکنند، برابر نیستند. الله، کسانی را که با مالها و جانهایشان جهاد میکنند، بر آنانکه بر جای نشستهاند، برتری فراوانی بخشیده است. الله به هردو گروه وعدهی نیک داده و مجاهدان را بر خانهنشینان با پاداش بزرگی برتری بخشیده است. درجاتی از سوی خویش و آمرزش و رحمت -نصیبشان میکند-. و الله آمرزندهی مهرورز است».
همچنین میفرماید:
﴿۞أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ كَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٩ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ ٢٠ يُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَرِضۡوَٰنٖ وَجَنَّٰتٖ لَّهُمۡ فِيهَا نَعِيمٞ مُّقِيمٌ ٢١ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ ٢٢﴾ [التوبة: ۱۹-۲۲].
«آیا آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را مانند کار کسی قرار میدهید که به الله و روز رستاخیز ایمان آورد و در راه الله جهاد نمود؟ اینها نزد الله یکسان نیستند و الله ستمکاران را هدایت نمی کند. جایگاه آنان که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با مال ها و جان هایشان در راه الله جهاد کردند، نزد الله بزرگ تر است. و چنین کسانی رستگارند. پروردگارشان، آنان را به رحمتی از سوی خویش و خشنودی و باغ هایی نوید می دهد که در آن نعمت های پایداری خواهند داشت. جاودانه در آن می مانند. به راستی که پاداش بزرگی نزد الله است».
﴿أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا يَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَيَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦۗ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٩﴾ [الزمر: ۹].
«آیا -چنین مشرکی بهتر است یا- کسی که در ساعات شب سجدهکنان و ایستاده به عبادت میپردازد، در حالیکه از آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امید دارد؟ بگو: آیا آنانکه میدانند و آنانکه نمیدانند، برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند».
و میفرماید:
﴿يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ﴾ [المجادلة: ۱۱].
«الله درجات کسانی از شما را که ایمان آوردند و کسانی را که علم و دانش یافتهاند، بالا میبرد».
در بخاری از ابوهریرهس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَصَامَ رَمَضَانَ كَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ جَلَسَ فِي أَرْضِهِ الَّتِي وُلِدَ فِيهَا. فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَفَلَا نُبَشِّرُ النَّاسَ؟ قَالَ: إِنَّ فِي الْجَنَّةِ مِائَةَ دَرَجَةٍ أَعَدَّهَا اللَّهُ لِلْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ مَا بَيْنَ الدَّرَجَتَيْنِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ فَإِذَا سَأَلْتُمُ اللَّهَ فَاسْأَلُوهُ الْفِرْدَوْسَ فَإِنَّهُ أَوْسَطُ الْجَنَّةِ وَأَعْلَى الْجَنَّةِ. أُرَاهُ قال: فَوْقَهُ عَرْشُ الرَّحْمَنِ وَمِنْهُ تَفَجَّرُ أَنْهَارُ الْجَنَّةِ».
[۱۷۸]
«هرکس به الله متعال و پیامبرش ایمان بیاورد و نماز را برپا دارد و رمضان را روزه بگیرد، الله متعال بر خود لازم کرد که او را وارد بهشت کند، خواه در راه الله جهاد کند یا در خانه بنشیند. اصحابش گفتند: ای پیامبر خدا ص! به مردم نوید ندهیم؟ رسول الله ص فرمود: همانا در بهشت صد درجه وجود دارد. الله متعال آنها را برای مجاهدان آماده ساخته است و فاصلهی میان هر درجه تا درجهی دیگر، به اندازهی فاصله میان زمین و آسمان است. پس هرگاه از الله متعال چیزی میخواهید، فردوس را بخواهید؛ زیرا مرکز و بهترین نقطهی بهشت است. راوی میگوید: به گمان من رسول الله ص فرمود: عرش الله بالای فردوس قرار دارد و نهرهای بهشت از آنجا سرچشمه میگیرد».
در صحیح بخاری از انسس روایت شده است که مادر حارثه نزد رسول الله ص آمد - حارثه در غزوهی بدر بر اثر تیر شهید شده بود- و به رسول الله ص عرض کرد: تو میدانی که حارثه در دل من چه جایگاه والایی دارد، اگر او در بهشت است بر وی نمیگریم و گرنه به زودی میبینید که چه میکنم. رسول الله ص فرمود: خیال میکنی که تنها یک بهشت وجود دارد؟ بلکه بهشتهای زیادی هستند. او در فردوس اعلی قرار دارد.
[۱۷۹]
رسول اللهص بیان فرمود که بهشتیان بر حسب منازل خود جایگاه متفاوتی دارند. در صحیح بخاری و مسلم از ابو سعید خدریس روایت شده است که رسول اللهص فرمود:
«إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ يَتَرَاءَوْنَ أَهْلَ الْغُرَفِ مِنْ فَوْقِهِمْ كَمَا يَتَرَاءَوْنَ الْكَوْكَبَ الدُّرِّيَّ الْغَابِرَ فِي الْأُفُقِ مِنْ الْمَشْرِقِ أَوْ الْمَغْرِبِ لِتَفَاضُلِ مَا بَيْنَهُمْ. قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ تِلْكَ مَنَازِلُ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَبْلُغُهَا غَيْرُهُمْ. قَالَ: بَلَى وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ رِجَالٌ آمَنُوا بِاللَّهِ وَصَدَّقُوا الْمُرْسَلِينَ.»
[۱۸۰]
«همانا بهشتیان ساکنان اتاقها را از بالا میبینند. همانطور که ستارهی درخشان آسمان را به هنگام طلوع و غروب می بینند. سوال شد: ای فرستادهی خدا ص! این منازل از آنِ پیامبران است و کس دیگری به آنها راه ندارد؟ رسول الله ص فرمود: آری. سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، کسانی هستند که به الله ایمان آوردند و پیامبران را تصدیق و تایید کردند.»
در مسند أحمد، سنن ترمذی، سنن ابن ماجة و صحیح ابن حبان، از ابو سعید خدریس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ أَهْلَ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى يَرَاهُمْ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْهُمْ كَمَا يُرَى الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ فِي أُفُقِ السَّمَاءِ وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ مِنْهُمْ وَأَنْعِمَا».
[۱۸۱]
«آنانکه درجات والایی دارند، درجات پایینتر از خود را میبینند؛ همانطور که ستارهی درخشان و در حال طلوع را در افق آسمان میبینند. همانا ابوبکر و عمر از آنها هستند و مبارکشان باد.»
قرطبی میگوید: «این اتاقها از نظر اعمال صاحبانشان، جایگاهها و ویژگیهای گوناگون دارند و برخی نسبت به برخی دیگر برتر و بالاتر میباشند.
سپس میافزاید: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست، تنها کسانی وارد اتاقها میشوند، که به الله ایمان آورده و پیامبران را تصدیق نمودهاند».
قرطبی غیر از ایمان به الله و تصدیق پیامبران، چیز دیگری را ذکر نمیکند؛ زیرا میخواهد بگوید که منظور او از ایمان، ایمانی کامل و بیچون و چرا به پیامبران است که مایهی رسیدن به غرفهها میباشد. و گرنه چگونه میتوان با ایمان و تصدیقی عادی که تودهی مردم بدان اعتقاد دارند، به چنین غرفههایی دست یافت؟ اگر چنین میبود، باید همهی موحدین در غرفههای بالای بهشت جای میگرفتند و به عالیترین امتیازات دست مییافتند، و این غیر ممکن است. زیرا الله متعال میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُجۡزَوۡنَ ٱلۡغُرۡفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَيُلَقَّوۡنَ فِيهَا تَحِيَّةٗ وَسَلَٰمًا ٧٥﴾ [الفرقان: ۷۵].
«چنین کسانی به پاس شکیبایی و صبرشان به جایگاه رفیعی میرسند و در آن با درود و سلامى -از سوى پروردگار و فرشتگان- روبرو مىشوند».
شکیبایی یعنی خود را به زحمت انداختن و پایدار ماندن و اینکه در حضور الله متعال با قلبی سرشار از ایمان بندگی را به جای آوردن. این ویژگی مقربان است.
در آیهی دیگری میفرماید:
﴿وَمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُكُم بِٱلَّتِي تُقَرِّبُكُمۡ عِندَنَا زُلۡفَىٰٓ إِلَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ جَزَآءُ ٱلضِّعۡفِ بِمَا عَمِلُواْ وَهُمۡ فِي ٱلۡغُرُفَٰتِ ءَامِنُونَ ٣٧﴾ [سبأ: ۳۷].
«و اموال و فرزندانتان مایهی نزدیکی و تقرب شما نزد ما نیستند و تنها کسی به ما نزدیک است که ایمان بیاورد و عمل شایسته انجام دهد. چنین کسانی به پاس کردارشان پاداش دوچندانی دارند و در کاخهای بلند -بهشت- در امنیت بهسر میبرند».
این آیه از چگونگی آن جایگاهها سخن میگوید و اشاره میکند که این جایگاهها با اموال و اولاد به دست نمیآیند، بلکه وسیلهی دستیابی به آنها، ایمان و عمل شایسته است. سپس بیان میدارد که برای آنها پاداشی چندین برابر وجود دارد.
این آیه میفهماند که ایمان مورد نظر، ایمانی است که در برابر هرگونه سختی و دشواری، نیرومند و استوار است. پس هرگاه عمل شایستهای را انجام دهد، آنرا با عمل ناپسندی نمیآمیزد. پس عمل شایستهای که آمیخته با فساد نباشد، بیگمان با اطمینان و آرامش آمیخته است و کسی که ایمانش با فساد آمیخته باشد، چنین نیست و جایگاهش کمتر از دیگران خواهد بود.
کسانی که به ویژگیهای برتر از دیگران دست یافتهاند، در نعمت و رفاه بیشتری خواهند بود. الله متعال بیان فرمود: برای کسانی که از حضور در پیشگاه او بیم دارند، دو بهشت آماده نموده است:
﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ ٤٦﴾ [الرحمن: ۴۶].
«و کسی که از ایستادن در حضور پروردگارش ترسیده باشد، دو باغ دارد».
و در توصیف این دو بهشت میفرماید: ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ ٦٢﴾ [الرحمن: ۶۲].
«و جز این دو باغ، دو باغ دیگر نیز هست».
یعنی علاوه بر این دو بهشت، دو بهشت دیگر که در مرتبهای پایینتر قرار دارند، نیز به آنان تعلق دارد. با اندکی درنگ میتوان پی برد که این دو بهشت دارای فضیلت کمتری نسبت به دو بهشت پیشین می باشند. دو بهشت نخست برای مقربان و نزدیکان و دو بهشت بعد از آن، برای اصحاب یمین هستند. قرطبی میگوید: پس از وصف دو بهشت، به تفاوت میان آن دو اشاره کرد. دربارهی دو بهشت نخست میفرماید:
﴿فِيهِمَا عَيۡنَانِ تَجۡرِيَانِ ٥٠﴾ [الرحمن: ۵۰].
«در آندو چشمهسارانی جاری است».
و دربارهی دو بهشت بعدی میفرماید:
﴿فِيهِمَا عَيۡنَانِ نَضَّاخَتَانِ ٦٦﴾ [الرحمن: ۶۶].
«در آن دو باغ چشمههایی است که از زمین میجوشند».
این دو چشمه جوشان، مانند دو چشمهی جاری نیستند؛ زیرا «جوشیدن» با «جاری بودن» تفاوت دارد. دربارهی دو باغ نخست میفرماید:
﴿فِيهِمَا مِن كُلِّ فَٰكِهَةٖ زَوۡجَانِ ٥٢﴾ [الرحمن: ۵۲].
«در آندو از هر میوهای دو گونه است».
آشنا و ناآشنا، خشک و تر، برای همه و برای افراد ویژه. دربارهی دو باغ دیگر میفرماید:
﴿فِيهِمَا فَٰكِهَةٞ وَنَخۡلٞ وَرُمَّانٞ ٦٨﴾ [الرحمن: ۶۸].
« در آندو میوه و خرما و انار است».
به جای «از هر میوهای»، عبارت «نخل و رمان» را بیان فرمود.
سپس دربارهی دو باغ نخست میفرماید:
﴿مُتَّكِِٔينَ عَلَىٰ فُرُشِۢ بَطَآئِنُهَا مِنۡ إِسۡتَبۡرَقٖۚ وَجَنَى ٱلۡجَنَّتَيۡنِ دَانٖ ٥٤﴾ [الرحمن: ۵۴].
«بر رختخوابهایی آرمیدهاند که آسترهایش از جنس حریر ضخیم است و میوههای دو باغ، نزدیک و در دسترس است».
و دربارهی دو باغ دیگر میفرماید:
﴿مُتَّكِِٔينَ عَلَىٰ رَفۡرَفٍ خُضۡرٖ وَعَبۡقَرِيٍّ حِسَانٖ ٧٦﴾ [الرحمن: ۷۶].
«بر بالشهای سبز و بسترهای نیک آرمیدهاند».
عبقری به معنای بسترهای رنگارنگ است و بیگمان دیباج از بسترهای رنگارنگ بهتر میباشد. رفرف یعنی خیمه و بیتردید، رختخوابهایی که بر روی آنها آرمیدهاند، از خیمهها بهترند.
در وصف حوریان دو باغ نخست میفرماید:
﴿كَأَنَّهُنَّ ٱلۡيَاقُوتُ وَٱلۡمَرۡجَانُ ٥٨﴾ [الرحمن: ۵۸].
«انگار که آن حوریان ، یاقوت و مرجان هستند».
و در وصف حوریان دو باغ دیگر میفرماید:
﴿فِيهِنَّ خَيۡرَٰتٌ حِسَانٞ ٧٠﴾ [الرحمن: ۷۰].
«در میان باغهای بهشت، زنان برگزیده و زیبایی هستند».
بیگمان هیچ زیبایی و جمالی مانند زیبایی یاقوت و مرجان نیست.
دربارهی دو باغ نخست میفرماید:
﴿ذَوَاتَآ أَفۡنَانٖ ٤٨﴾ [الرحمن: ۴۸].
«دو باغ که پُر از شاخسارند».
و دربارهی دو باغ دیگر میفرماید:
﴿مُدۡهَآمَّتَانِ ٦٤﴾ [الرحمن: ۶۴].
«دو باغ سبز که -از انبوه درختان- به سیاهی میگراید».
دو باغ نخست را به فراوانی شاخهها و دو باغ دیگر را تنها به سبز بودن وصف نموده است.
در صحیح بخاری و مسلم از ابو موسى الأشعریس روایت شده است که رسول اللهص فرمود:
«جَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا وَجَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا وَمَا بَيْنَ الْقَوْمِ وَبَيْنَ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى رَبِّهِمْ إِلاَّ رِدَاءُ الْكِبْرِيَاءِ عَلَى وَجْهِهِ فِى جَنَّةِ عَدْنٍ».
[۱۸۲]
دو باغ وجود دارد که ظرفها و هرچه در آنهاست از نقره است و دو باغ دیگر وجود دارد که ظرفها و هرچه در آنهاست از طلا است و در بهشت عدن بین مردم و نگاهشان به چهرهی پروردگار، فقط حجاب کبریایی وجود دارد.»
الله متعال میفرماید: ابرار و نیکان از پیالههایی آمیخته به کافور مینوشند.
﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ يَشۡرَبُونَ مِن كَأۡسٖ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا ٥﴾ [الإنسان: ۵].
«همانا نیکان، از جامی مینوشند که آمیخته به کافور، -نوشیدنی گوارای بهشتی- است».
و در جایی دیگر میفرماید:
﴿َيُسۡقَوۡنَ فِيهَا كَأۡسٗا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا ١٧﴾ [الإنسان: ۱۷].
«و در بهشت از جامهایی که آمیخته به زنجبیل است، به آنان مینوشانند».
چنین برداشت میشود که این چشمه از آنِ اصحاب یمین است. در آیهی دیگری میفرماید:
﴿وَمِزَاجُهُۥ مِن تَسۡنِيمٍ ٢٧﴾ [المطففین: ۲۷].
«آمیخته به آب گوارای تسنیم است».
آری اصحاب یمین از شرابی مینوشند که آمیخته با تسنیم است. اما مقربان از تسنیم خالص مینوشند.
صحیح مسلم از مغیره بن شعبه روایت میکند که رسول الله ص فرمود:
«سَأَلَ مُوسَى رَبَّهُ: مَا أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً؟ قَالَ: هُوَ رَجُلٌ يَجِىءُ بَعْدَ مَا أُدْخِلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ فَيُقَالُ لَهُ: ادْخُلِ الْجَنَّةَ. فَيَقُولُ: أَىْ رَبِّ كَيْفَ وَقَدْ نَزَلَ النَّاسُ مَنَازِلَهُمْ وَأَخَذُوا أَخَذَاتِهِمْ؟ فَيُقَالُ لَهُ: أَتَرْضَى أَنْ يَكُونَ لَكَ مِثْلُ مُلْكِ مَلِكٍ مِنْ مُلُوكِ الدُّنْيَا؟ فَيَقُولُ: رَضِيتُ رَبِّ. فَيَقُولُ: لَكَ ذَلِكَ وَمِثْلُهُ وَمِثْلُهُ وَمِثْلُهُ وَمِثْلُهُ. فَقَالَ فِى الْخَامِسَةِ: رَضِيتُ رَبِّ. فَيَقُولُ: هَذَا لَكَ وَعَشَرَةُ أَمْثَالِهِ وَلَكَ مَا اشْتَهَتْ نَفْسُكَ وَلَذَّتْ عَيْنُكَ. فَيَقُولُ: رَضِيتُ رَبِّ.
قَالَ: رَبِّ فَأَعْلاَهُمْ مَنْزِلَةً قَالَ أُولَئِكَ الَّذِينَ أَرَدْتُ غَرَسْتُ كَرَامَتَهُمْ بِيَدِى وَخَتَمْتُ عَلَيْهَا فَلَمْ تَرَ عَيْنٌ وَلَمْ تَسْمَعْ أُذُنٌ وَلَمْ يَخْطُرْ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ ». قَالَ وَمِصْدَاقُهُ فِى كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ:
﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٧﴾ [السجدة:۱۷]
[۱۸۳].
موسی÷ دربارهی پایینترین مقام بهشتیان از پروردگارش سوال کرد. در جواب فرمود: او مردی است که پس از ورود بهشتیان به بهشت نزد الله متعال آورده میشود. به او میگویند: وارد بهشت شو. میگوید: پروردگارا! در حالیکه مردم بهشت را پُر کردهاند و نعمتها را از آنِ خود کردهاند، چگونه وارد شوم؟ به او گفته میشود: آیا اگر به اندازهی دارایی یک پادشاه در دنیا و ده برابر آن به تو داده شود، خشنود میشوی؟ میگوید: پروردگارا! راضی هستم. الله متعال میگوید: آن و برابر آن، برابر آن، برابر آن، برابر آن به تو داده میشود. در دفعهی پنجم میگوید: پروردگارا! راضی هستم. پروردگار میفرماید: این و ده برابر آن برای تو است و آنچه که دوست داری و از آنچه که از دیدن آنها لذت می بری مال توست. میگوید: پروردگارا! راضی هستم.
موسی÷ پرسید: پروردگارا! آنانکه جایگاه والاتری دارند چه کسانی هستند؟
میفرماید: کسانی هستند که من آنها را خواستهام، درخت کرامت آنها را با دستهای خودم نشاندم و بر کرامت آنها مهر زدم. چنان کرامتی که هیچ چشمی آنرا ندیده، هیچ گوشی آنرا نشنیده و به دل هیچ انسانی نیز خطور نکرده است. مصداق آن در کتاب الله چنین است: هیچکس نمیداند که در برابر آنچه انجام میدهند، چه چیز شادیآفرینی برای ایشان پنهان شده است.»
بالاترین جایگاه بهشت «وسیله» نام دارد و فقط یک شخص به آن دست مییابد که «انشاءالله» محمد ص خواهد بود. ابنکثیر در «النهایه» میگوید: والاترین مرتبه در بهشت «الوسیله» است و جایگاه رسول الله ص آنجاست. وی در این مورد حدیث جابر ین عبداللهس را از بخاری نقل میکند:
«مَنْ قَالَ حِينَ يَسْمَعُ النِّدَاءَ: اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاةِ الْقَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّدًا الْوَسِيلَةَ وَالْفَضِيلَةَ، وَابْعَثهُ مَقَامًا مَحْمُودًا الَّذِي وَعَدْتَهُ، حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ».
[۱۸۴]
«هرکس بعد از شنیدن اذان، این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاةِ الْقَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّدًا الْوَسِيلَةَ وَالْفَضِيلَةَ، وَابْعَثهُ مَقَامًا مَحْمُودًا الَّذِي وَعَدْتَهُ» روز رستاخیز از شفاعت من بهرهمند خواهد شد.
در حدیث عبدالله بن عمرس در صحیح مسلم چنین آمده است: از رسول الله ص شنیدم که فرمود:
«إِذَا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ فَقُولُوا مِثْلَ مَا يَقُولُ ثُمَّ صَلُّوا عَلَىَّ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَىَّ صَلاَةً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ بِهَا عَشْرًا ثُمَّ سَلُوا اللَّهَ لِىَ الْوَسِيلَةَ فَإِنَّهَا مَنْزِلَةٌ فِى الْجَنَّةِ لاَ تَنْبَغِى إِلاَّ لِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ وَأَرْجُو أَنْ أَكُونَ أَنَا هُوَ فَمَنْ سَأَلَ لِىَ الْوَسِيلَةَ حَلَّتْ لَهُ الشَّفَاعَةُ».
«هنگامی که صدای اذان را میشنوید، کلمات اذان را به پیروی از مؤذن تکرار کنید. سپس بر من درود بفرستید. تا الله متعال ده بار بر شما درود میفرستد. سپس از الله برای من وسیله را بخواهید؛ زیرا هرکس برای من وسیله را بخواهد، شفاعت من شامل حال او میشود».
[۱۸۵]
اصحابش در مورد «وسیله» از پیامبرص سوال کردند. رسول اللهص فرمود: وسیله بالاترین جایگاه بهشت است. فقط یک نفر به آن میرسد و من معتقدم که آن یک نفر من هستم. در مسند از ابو سعید خدریس روایت شده است که رسول اللهص فرمود:
«الْوَسِيلَةُ دَرَجَةٌ عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ فَوْقَهَا دَرَجَةٌ فَسَلُوا اللَّهَ أَنْ يُؤْتِيَنِي الْوَسِيلَة».
««وسیله» درجهای است نزد الله که درجهای برتر از آن وجود ندارد. پس از الله متعال بخواهید تا وسیله را به من عطا نماید».
[۱۸۶]
از جمله کسانی که به درجات بلند در بهشت راه پیدا میکنند، شهیدان هستند و بهترین شهیدان کسانی هستند که در صفوف اول جبهه میجنگند و به پشتسر خود نگاه نمیکنند، تا اینکه به شهادت برسند. در مسند احمد و معجم طبرانی به سندی صحیح از نعیم بن همارس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«أَفضَلُ الشُّهَدَاءُ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي الصَّفِّ الأَوَّلِ، وَلا يَلْتَفِتُونَ بِوُجُوهِهِمْ حَتَّى يُقْتَلُوا، فَأُولَئِكَ يَتَلَّبَطُونَ فِي الْغُرَفِ الْعُلَى مِنَ الْجَنَّةِ، يَضْحَكُ إِلَيْهِمْ رَبُّكَ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ إِذَا ضَحِكَ إِلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ فَلا حِسَابَ عَلَيْهِ».
[۱۸۷]
«بهترین شهیدان کسانی هستند که در راه الله در صف میجنگند و به پشت سر توجهی نمیکنند تا اینکه شهید میشوند. اینها در جایگاههای بلند بهشت قدم میزنند. پروردگارت به طرف آنان تبسم میکند و هرگاه پروردگار به طرف بندهی مؤمنی تبسم کند، دیگر مورد محاسبه قرار نمیگیرد».
همچنین سرپرست بیوهها و مساکین، جایگاه شهیدان راه الله را دارد. از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«السَّاعِى عَلَى الأَرْمَلَةِ وَالْمِسْكِينِ كَالْمُجَاهِدِ فِى سَبِيلِ اللَّهِ –وَأَحْسِبُهُ قَالَ- وَ كَالْقَائِمِ لاَ يَفْتُرُ وَكَالصَّائِمِ لاَ يُفْطِرُ».
[۱۸۸]
«سرپرست زنان بیوه و مساکین مانند مجاهدان در راه الله هستد. راوی میگوید: گمان میکنم که فرمود: مانند شبزندهداری که خسته نمیشود و روزهداری که افطار نمیکند».
جایگاه سرپرست یتیمان با جایگاه رسول الله ص برابر است. در صحیح مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«كَافِلُ الْيَتِيمِ لَهُ أَوْ لِغَيْرِهِ أَنَا وَهُوَ كَهَاتَيْنِ فِى الْجَنَّةِ». وَأَشَارَ مَالِكٌ بِالسَّبَّابَةِ وَالْوُسْطَى».
[۱۸۹]
«فاصلهی من و سرپرست یتیم – خواه مال خودش باشند یا مال دیگران- مانند فاصلهی دو انگشت سبابه و ابهام است».
الله متعال درجهی پدران را به برکت دعای فرزندان بالا میبرد. در مسند احمد از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ لَيَرْفَعُ الدَّرَجَةَ لِلْعَبْدَ الصالِحِ في الجَنَّةِ فَيَقُولُ: رَبِّ أَنَّى لِى هَذِهِ الدَّرَجَةُ؟ فَيَقُولُ: بِدُعَاءِ وَلَدِكَ لَكَ».
«الله متعال در بهشت درجهی بندهی شایستهاش را افزایش میدهد. بنده میپرسد: پروردگارا! این افزایش از کجاست؟ الله متعال میفرماید: این حاصل استغفار فرزندت برای تو است».
ابن کثیر میگوید: سند حدیث صحیح است؛ هر چند که اصحاب سته آنرا گزارش ندادهاند، اما این حدیث در مسلم شاهدی دارد:
«إِذَا مَاتَ بَنی آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ صَدَقَةٌ جَارِيَةٌ وَعِلْمٌ يُنْتَفَعُ بِهِ وَوَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَهُ».
[۱۹۰]
«اگر انسانی بمیرد، اعمالش قطع میشوند، مگر از سه راه: صدقهی جاریه، علم و دانشی که به کسی آموخته و دیگران از آن بهره میبرند و فرزند صالحی که برایش دعا میکند».
در صحیح بخاری و مسلم از انس ابن مالکس از ابوذرس در حدیث معراج چنین نقل شده است که پیامبر ص فرمود:
«أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ فَإِذَا فِيهَا جَنَابِذُ اللُّؤْلُؤِ وَإِذَا تُرَابُهَا الْمِسْكُ».
«در شب معراج به بهشت وارد شدم. پس ناگهان چشمانم به گنبدهای مرواریدی افتاد و دیدم که خاک بهشت مانند مشک است».
در صحیح مسلم و مسند احمد از ابو سعید خدریس روایت شده است که ابن صیاد دربارهی خاک بهشت از رسول الله ص پرسید. رسول الله ص فرمود:
«هِيَ دَرْمَكَةٌ بَيْضَاءُ مِسْكٌ خَالِصٌ».
«آردی ریز و سفید رنگ و مسکی خالص و ناب است».
در مسند احمد از جابر بن عبداللهس روایت شده است که رسول الله ص دربارهی یهود فرمود:
«در مورد خاک بهشت از آنان سوال کردم و خاک آن سفید خالص است. پس پیامبر از یهود سوال کرد. یهودیان گفتند: ای ابو القاسم، خاک بهشت از نان است. رسول الله ص فرمود: نانی که از مروارید است.
[۱۹۱]
ترمذی و دارمی از ابوهریرهس روایت کردهاند که: از رسول الله ص پرسیدم: جهان از چه چیز آفریده شده است؟ فرمود: از آب. پرسیدم: بهشت از چه چیز ساخته شده است؟ فرمود:
«لَبِنَةٌ مِنْ ذَهَبٍ وَلَبِنَةٌ مِنْ فِضَّةٍ مِلَاطُهَا الْمِسْكُ الْأَذْفَرُ وَحَصْبَاؤُهَا الْيَاقُوتُ وَاللُّؤْلُؤُ وَتُرَابُهَا الزَّعْفَرَانُ مَنْ يَدْخُلْهَا يَخْلُدْ فِيهَا يَنْعَمُ لَا يَبْؤُسُ لَا يَفْنَى شَبَابُهُمْ وَلَا تَبْلَى ثِيَابُهُمْ وَ صَدَق الله حيث يقول: ﴿وَإِذَا رَأَيۡتَ ثَمَّ رَأَيۡتَ نَعِيمٗا وَمُلۡكٗا كَبِيرًا ٢٠﴾ [الإنسان: ۲۰].
«یک خشت از طلا و دیگری از نقره و ملاط میان دو خشت مشک بسیار خوشبو است و سنگریزههای آن جواهر و یاقوت و خاک آن زعفران میباشد. هرکس داخل آن شود، برای همیشه در آن میماند، بهرهمند میشود و بینوا نمیگردد، پیر نمیشود، لباسهایش کهنه نمیشوند؛ الله متعال در وصف آن درست فرمود:.
باب دوم:
بهشت
پیشگفتار،
شناخت و توضیح
بخش نخست:
واردشدن به بهشت
گفتار اول: شفاعت برای ورود به بهشت
گفتار دوم: پاکكردن مؤمنان پیش از ورود به بهشت
گفتار سوم: نخستین گروهی که وارد بهشت میشوند
گفتار چهارم: كسانی كه بدون حساب وارد بهشت میشوند
گفتار پنجم: فقیران در ورود به بهشت از ثروتمندان پیشی میگيرند
گفتار ششم: نخستين سه نفری كه وارد بهشت میشوند
گفتار هفتم: واردشدن مؤمنان گنهكار به بهشت
مطلب اول: رفتن از دوزخ به بهشت
مطلب دوم: دیدگاه فرقههای اسلامی دربارهی شفاعت
گفتار هشتم: آخرين كسانی كه وارد بهشت میشوند
گفتار نهم: کسانی كه پیش از فرا رسيدن رستاخیز وارد بهشت میشوند
بخش دوم:
بهشت و اهل آن جاودانند
گفتار اول: نوشتارهایی در مورد جاودانگی بهشت و بهشتیان
گفتار دوم: معتقدان به نابودی بهشت
بخش سوم:
ویژگی بهشت
گفتار اول: بهشت مانندی ندارد
گفتار دوم: دروازههای بهشت
گفتار سوم: درجات بهشت
مطلب اول: دلایلی در مورد درجات بهشت و تفاوت میان آنها
مطلب دوم: بالاترین و پایینترین مقام بهشتیان
مطلب سوم: بالاترین جایگاه بهشت
مطلب چهارم: بلندترین درجات از آن چه کسانی است
گفتار چهارم: خاک بهشت
«و چون به آنجا نگاه کنی، نعمت فراوان و مُلکی عظیم میبینی.»
[۱۷۸] صحیح بخاری، کتاب جهاد، باب درجات المجاهدین. [۱۷۹] قبلی، کتاب: الرقائق، باب: صفة الجنة و النار. فتح الباری)۱۱/۴۱۸) [۱۸۰] قبلی، کتاب بدء الخلق، باب صفة الجنة والنار، (۳/۱۱۸۸)، شماره (۳۰۸۳) فتح الباری (۶/۲۲۰) و صحیح مسلم، کتاب الجنة، باب ترائی أهل الجنة أهل الغرف، (۴/۲۱۷۷)، شماره (۲۸۳۱) [۱۸۱] صحیح الجامع الصغیر، (۲/۱۸۷)، شماره (۲۰۲۶) [۱۸۲] جامع الاصول (۱۰/۴۹۸) شماره (۸۰۲۹) [۱۸۳] صحیح مسلم، باب أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً فِیهَا، (۱/۱۲۱)، شماره (۱۸۹) [۱۸۴] صحیح بخاری، بَاب الدُّعَاءِ عِنْدَ النِّدَاءِ، (۲/۲۶)، شماره (۶۱۴) [۱۸۵] صحیح مسلم، کتاب: الایمان، باب: ادنی اهل الجنة منزلة فیها (۱/۱۷۶) شماره (۱۸۹) [۱۸۶] النهایة، ابن کثیر (۲/۲۳۳۲) [۱۸۷] مسند احمد (۵//۲۸۷) صحیح الجامع الصغیر (۱/۳۶۳) شماره (۱۱۱۸) [۱۸۸] صحیح مسلم، کتاب: الزهد، باب: الاحسان الی الارملة و المسکین والیتیم (۲/۲۲۸۶) شماره (۲۹۸۲) [۱۸۹] قبلی، همان صفحه [۱۹۰] النهایه ابن کثیر (۲/۳۴۰) [۱۹۱] قبلی، (۲/۲۴۲)
الله متعال به ما خبر داده است که در زیر درختان بهشت، رودهایی روان است:
﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ﴾ [البقرة: ۲۵].
«و کسانی را که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام می دهند، به بوستانهایی مژده بده که زیر درختانش نهرها روان است».
و گاهی چنین میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾ [الکهف: ۳۱].
«آنان کسانی هستند که بوستانهایی جاویدان دارند در زیر -کاخها و درختان- آن نهرها روان است».
در حدیث معراج آمده است: «رَأَى أَرْبَعَةَ أَنْهَارٍ يَخْرُجُ مِنْ أَصْلِهَا نَهْرَانِ بَاطِنَانِ وَنَهْرَانِ ظَاهِرَانِ، فَقُلْتُ: مَا هَذِهِ الأَنْهَارُ يَا جِبْرِيلُ؟ فَقَالَ: أَمَّا الْبَاطِنَانِ فَنَهَرَانِ فِي الْجَنَّةِ وَأَمَّا الظَّاهِرَانِ فَالنِّيلُ وَالْفُرَاتُ» [۱۹۲].
«چهار رود را دیدم که از ریشهی آن [۱۹۳] بیرون میآمدند؛ دو رود از بیرون و دو رود دیگر پنهانند. رسول اللهص میفرماید: از جبرئیل پرسیدم: این رودها چه هستند؟ فرمود: دو رود پنهان از نهرهای بهشتند، اما دو نهر نمایان نیل و فرات هستند».
در صحیح مسلم آمده است: سبحان، جیحان، نیل و فرات همه از رودهای بهشتی هستند.
بهشتی بودن این رودها بدین معناست که اصل این رودها در بهشت است همانطور که اصل انسان از بهشت است؛ پس با توجه به این توجیه، حدیث تعارضی با این واقعیت که رودها از زمین میجوشند، ندارد و اگر منظور چنین نباشد، در آنصورت حدیث از امور غیبی به شمار میآید و ایمان بدان و تصدیق آن از جمله واجبات غیبی است. [۱۹۴]
قاری میگوید: این چهار رود بدان جهت از رودهای بهشت هستند که در آنها شیرینی آب، گوارایی و برکت الهی وجود دارد و پیامبران از آنها گذر کرده و نوشیدهاند. [۱۹۵]
از دیگر رودهای بهشتی کوثر است که الله متعال آنرا به رسولش ص عطا نمود:
﴿إِنَّآ أَعۡطَيۡنَٰكَ ٱلۡكَوۡثَرَ ١﴾ [الکوثر: ۱].
«ما کوثر را به تو عطا کردیم».
در صحیح بخاری از انس بن مالکس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«بَيْنَمَا أَنَا أَسِيرُ فِي الْجَنَّةِ إِذَا أَنَا بِنَهَرٍ حَافَتَاهُ قِبَابُ الدُّرِّ الْمُجَوَّفِ قُلْتُ: مَا هَذَا يَا جِبْرِيلُ؟ قَالَ: هَذَا الْكَوْثَرُ الَّذِي أَعْطَاكَ رَبُّكَ فَإِذَا طِينُهُ -أَوْ طِيبُهُ- مِسْكٌ أَذْفَرُ». [۱۹۶]
«در حالیکه در بهشت راه میرفتم، ناگهان با رودی برخوردم که گنبدهایی از مروارید آنرا در برگرفته بود. پرسیدم: ای جبریل! این چیست؟ گفت: این همان کوثری است که پروردگار به تو داده است. دیدم که خاک آن از مسک است».
ابن عباسس کوثر را به همهی آن خیر و برکت تفسیر میکرد که الله متعال آنرا به پیامبرش عطا کرده بود. ابو بشر به سعید بن جبیر راوی این تفسیر از ابن عباسس گفت: کسانی هستند که آنرا به رودی در بهشت تفسیر میکنند. سعید گفت: آن رودی در بهشت است از جملهی خیر و برکت فراوانی است که الله متعال به پیامبرش بخشیده است. [۱۹۷]
حافظ ابن کثیر همهی روایتهای مربوط به حوض کوثر را جمع نموده است. از جمله حدیثی است که مسلم از انسس روایت کرده است که پیامبر ص پس از نزول آیهی: ﴿إِنَّآ أَعۡطَيۡنَٰكَ ٱلۡكَوۡثَرَ ١﴾ فرمود:
«أَتَدْرُونَ مَا الْكَوْثَرُ». فَقُلْنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ «فَإِنَّهُ نَهْرٌ وَعَدَنِيهِ رَبِّى عَزَّ وَجَلَّ عَلَيْهِ خَيْرٌ كَثِيرٌ.
آیا می دانید کوثر چیست؟ گفتند: الله و رسولش بهتر میدانند. فرمود: آن رودی است که الله متعال آن را به من وعده داده است.
و در حدیث انسس در مسند احمد چنین آمده است که پیامبر ص فرمود:
«أُعْطِيتُ الْكَوْثَرَ فَإِذَا هُوَ نَهَرٌ يَجْرِي كَذَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ حَافَّتَاهُ قِبَابُ اللُّؤْلُؤِ لَيْسَ مَشْفُوفًا فَضَرَبْتُ بِيَدِي إِلَى تُرْبَتِهِ فَإِذَا مِسْكَةٌ ذَفِرَةٌ وَإِذَا حَصَاهُ اللُّؤْلُؤُ»
«کوثر به من داده شد. وقتی بدان نگاه کردم، دیدم رودی است که بر روی زمین جاری است، گنبدهایی از مروارید آنرا احاطه کردهاند و بدون سقف است. دستم را روی خاک آن گذاشتم، خاکش مسک و سنگریزههایش مروارید بودند».
در روایت مسند از انسس با سندی مرفوع آمده است:
«هُوَ نَهَرٌ أَعْطَانِيهِ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِي الْجَنَّةِ تُرَابُهُ الْمِسْكُ مَاؤُهُ أَبْيَضُ مِنْ اللَّبَنِ وَأَحْلَى مِنْ الْعَسَلِ تَرِدُهُ طَيْرٌ أَعْنَاقُهَا مِثْلُ أَعْنَاقِ الْجُزُرِ»
«کوثر رودی در بهشت است. الله متعال آنرا به من عطا نمود. خاکش مسک، آبش از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است. پرندگانی از آن مینوشند که گردنهای درازی مانند گردن شتر دارند».
حافظ ابن کثیر روایات فراوان دیگری در این مورد نقل کرده است. اگر میخواهید به احادیث بیشتری دست یابید، به کتاب «النهایة: ۲/۲۴۶» مراجعه نمایید.
همهی رودهای بهشت آب نیستند؛ بلکه برخی شیر، برخی شراب و برخی عسل پاک میباشند.
الله متعال میفرماید:
﴿مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۖ فِيهَآ أَنۡهَٰرٞ مِّن مَّآءٍ غَيۡرِ ءَاسِنٖ وَأَنۡهَٰرٞ مِّن لَّبَنٖ لَّمۡ يَتَغَيَّرۡ طَعۡمُهُۥ وَأَنۡهَٰرٞ مِّنۡ خَمۡرٖ لَّذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِينَ وَأَنۡهَٰرٞ مِّنۡ عَسَلٖ مُّصَفّٗىۖ﴾ [محمد: ۱۵].
«وصف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است -چنین است که- در آن رودهایی از آب –زلال- است که گندیده و بدبو نگشته است و رودهایی از شیر است که طعم آن دگرگون نمیشود و رودهایی از شراب لذتبخش برای نوشندگان است و رودهایی از عسل خالص و پالوده است».
در سنن ترمذی با سند صحیح از حکیم بن معاویه روایت شده است که رسول اللهص فرمود:
«إِنَّ فِي الْجَنَّةِ بَحْرَ الْعَسَلِ، وَبَحْرَ الْخَمْرِ، وَبَحْرَ اللَّبَنِ، وَ بَحْرَ الْمَاءِ، ثُمَّ تُشَقَّقُ الأَنْهَارُ بَعْدُ». [۱۹۸]
«در بهشت دریای عسل، دریای شیر، دریای شراب و دریای آب وجود دارد و سایر رودها از این دریاها سرچشمه میگیرند».
پس رودهای بهشت از این دریاها سرچشمه میگیرند. رسول الله ص دربارهی رودی در بهشت بنام «بارق» به ما خبر داده است. بارق در بهشت قرار دارد و در عالم برزخ شهیدان در نزدیکی همین رود نگهداری میشوند. در مسند احمد، معجم طبرانی و مستدرک حاکم از ابن عباسس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«الشُّهَدَاءُ عَلَى بَارِقِ نَهَرٍ بِبَابِ الْجَنَّةِ فِي قُبَّةٍ خَضْرَاءَ يَخْرُجُ عَلَيْهِمْ رِزْقُهُمْ مِنْ الْجَنَّةِ بُكْرَةً وَعَشِيًّا» [۱۹۹]
«شهیدان روی «بارق» قرار میگیرند. بارق همان رودی است که در کنار دروازهی ورودی بهشت در گنبدی سبز رنگ قرار گرفته است. هر روز صبح و شام، روزی آنها از بهشت بیرون میآید».
[۱۹۲] صحیح مسلم، کتاب الإیمان، باب إسراء (۱/۱۵۰)، شماره (۱۶۴) [۱۹۳] منظور سدرة المنتهی است. [۱۹۴] سلسله الاحادیث الصحیحه (۱/۱۸) [۱۹۵] تعلیمات شیخ ناصر و مشکاة المصابیح (۳/۸۰) [۱۹۶] صحیح بخاری، کتاب: الرقائق، باب فی الحوض. فتح الباری (۱۱/۴۶۳) [۱۹۷] قبلی، همان صفحه. [۱۹۸] جامع الاصول (۱/۵۰۷) [۱۹۹] صحیح جامع الصغیر (۳/۲۳۵)
در بهشت چشمههایی بسیار با رنگ و طعم گوناگون وجود دارد.
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٖ وَعُيُونٍ ٤٥﴾ [الحجر: ۴۵].
«بیگمان پرهیزگاران در میان باغها و چشمهساران -بهشت- به سر میبرند».
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي ظِلَٰلٖ وَعُيُونٖ ٤١﴾ [المرسلات: ۴۱].
«پرهیزگاران در زیر سایهها و در کنار چشمهساران هستند».
و در توصیف آن دو باغی که برای فرمانبرداران آماده کرده است، میفرماید:
﴿فِيهِمَا عَيۡنَانِ نَضَّاخَتَانِ ٦٦﴾ [الرحمن: ۶۶].
«در آندو، دو چشمهی جاری است».
و در وصف دو باغ دیگر فرمود:
﴿فِيهِمَا عَيۡنَانِ نَضَّاخَتَانِ ٦٦﴾ [الرحمن: ۶۶].
«در آندو، دو چشمهی جوشان است».
در بهشت دو چشمه وجود دارد که مقربان از آب پاک و ناب آن مینوشند و نیکان زمانی از آن دو چشمه مینوشند که آمیخته با نوشیدنی دیگری است.
چشمهی نخست: چشمهی کافور است.
الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ يَشۡرَبُونَ مِن كَأۡسٖ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا ٥ عَيۡنٗا يَشۡرَبُ بِهَا عِبَادُ ٱللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفۡجِيرٗا ٦﴾ [الإنسان: ۵-۶].
«همانا نیکان، از جامی مینوشند که آمیخته با کافور -نوشیدنی گوارای بهشتی- است. چشمهای که بندگان الله از آن مینوشند و آنرا به هر جا که بخواهند، جاری میکنند».
چشمه دوم: چشمه تسنیم است، الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِي نَعِيمٍ ٢٢ عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِ يَنظُرُونَ ٢٣ تَعۡرِفُ فِي وُجُوهِهِمۡ نَضۡرَةَ ٱلنَّعِيمِ ٢٤ يُسۡقَوۡنَ مِن رَّحِيقٖ مَّخۡتُومٍ ٢٥ خِتَٰمُهُۥ مِسۡكٞۚ وَفِي ذَٰلِكَ فَلۡيَتَنَافَسِ ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ ٢٦ وَمِزَاجُهُۥ مِن تَسۡنِيمٍ ٢٧ عَيۡنٗا يَشۡرَبُ بِهَا ٱلۡمُقَرَّبُونَ ٢٨﴾ [المطففین: ۲۲-۲۸].
«بیگمان نیکان در میان نعمتهای فراوان بهشت خواهند بود. بر تختها تکیه میزنند و –به زیباییهای بهشت- مینگرند. خوشی و تازگی نعمت را در چهرههایشان مییابی. به آنان از شراب زلال و دستنخورده نوشانده میشود. مُهرش، از مسک است. مشتاقان چنین نعمتهایی باید در طلبش بر یکدیگر پیشی بگیرند. شرابی ناب آمیخته با آب تسنیم است. تسنیم چشمهای است که مقرّبان از آن مینوشند».
از دیگر چشمههای بهشت سلسبیل است. الله متعال میفرماید:
﴿وَيُسۡقَوۡنَ فِيهَا كَأۡسٗا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا ١٧ عَيۡنٗا فِيهَا تُسَمَّىٰ سَلۡسَبِيلٗا ١٨﴾ [الإنسان: ۱۷-۱۸].
«در آنجا از جامهای شرابی بدیشان میدهند که آمیخته به زنجبیل است. از چشمهای در بهشت که سلسبیل نامیده میشود».
احتمال دارد این همان چشمهی نخست باشد.
الله متعال در بهشت برای بهشتیان مسکن زیبا و پاکیزه ساخته است. همانگونه که میفرماید: ﴿وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةٗ فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ﴾ [التوبة: ۷۲].
«و مسکنهای پاکی را در بهشت جاویدان به آنان وعده داده است».
الله متعال در بسیاری از آیههای قرآن این منازل را با عنوان «غرفه» یاد مینماید. از آن جمله:
﴿وَهُمۡ فِي ٱلۡغُرُفَٰتِ ءَامِنُونَ ٣٧﴾ [سبأ: ۳۷].
«و ایشان در جایگاهها آرمیدهاند».
و در بیان پاداش بندگان میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُجۡزَوۡنَ ٱلۡغُرۡفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَيُلَقَّوۡنَ فِيهَا تَحِيَّةٗ وَسَلَٰمًا ٧٥﴾ [الفرقان: ۷۵].
«چنین کسانی به پاس شکیبایی و صبرشان به جایگاه رفیعی میرسند و در آن با درود و سلامى -از سوى پروردگار و فرشتگان- روبرو مىشوند».
و در توصیف این غرفهها میفرماید:
﴿لَٰكِنِ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ لَهُمۡ غُرَفٞ مِّن فَوۡقِهَا غُرَفٞ مَّبۡنِيَّةٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ لَا يُخۡلِفُ ٱللَّهُ ٱلۡمِيعَادَ ٢٠﴾ [الزمر: ۲۰].
«ولی کسانی که تقوای پروردگارشان را در پیش گرفتند، خانههای بلند -کاخهایی- دارند که بر فرازش خانههای بلند دیگری ساخته شده و فرودستش جویبارها روان است. این وعده را الله داده است و الله پیمانشکن نیست».
ابن کثیر میگوید: الله عزوجل دربارهی بندگان نیکبخت خود خبر داده است که در بهشت برای آنان غرفههایی ساخته شده است. منظور از غرفهها، کاخهای بسیار بلند است. ﴿لَهُمۡ غُرَفٞ مِّن فَوۡقِهَا غُرَفٞ مَّبۡنِيَّةٞ﴾ [الزمر: ۲۰].
آنها ساختمانهایی چند طبقه، استوار، زیبا و بلند هستند. رسول الله ص این ساختمانها را برای ما توصیف کرده است. در مسند احمد و صحیح ابن حبان از علیس نقل شده است:
«إِنَّ قَالَ رَسُولُ ص: إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَغُرَفًا يُرَى بُطُونُهَا مِنْ ظُهُورِهَا وَظُهُورُهَا مِنْ بُطُونِهَا فَقَالَ أَعْرَابِيٌّ يَا رسول اللهلِمَنْ هِيَ قَالَ لِمَنْ أَطَابَ الْكَلَامَ وَأَطْعَمَ الطَّعَامَ وَصَلَّى لِلَّهِ بِاللَّيْلِ وَالنَّاسُ نِيَامٌ» [۲۰۰]
«پیامبر ص فرمود: همانا در بهشت غرفههایی هست که درون آنها از بیرون و بیرون آنها از درونشان دیده میشود. الله متعال آنها را برای کسانی آماده کرده است که به نرمی با مردم سخن میگویند و روزی میدهند و در حالیکه مردم در خواب به سر میبرند، نماز میخوانند».
الله متعال به ما خبر داده است که در بهشت چادرهایی نیز وجود دارد:
﴿حُورٞ مَّقۡصُورَٰتٞ فِي ٱلۡخِيَامِ ٧٢﴾ [الرحمن: ۷۲].
«سیاه چشمانی که هرگز از خیمهها بیرون نمیروند».
این چادرها بسیار شگفتآور هستند؛ از یک مروارید گنبدی ساخته شدهاند که طول آن ۶۰ میل و در برخی روایات عرض هرکدام ۶۰ میل آمده است. در صحیح بخاری از عبدالله بن قیسس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«الْخَيْمَةُ دُرَّةٌ مُجَوَّفَةٌ طُولُهَا فِي السَّمَاءِ ثَلَاثُونَ مِيلًا فِي كُلِّ زَاوِيَةٍ مِنْهَا لِلْمُؤْمِنِ أَهْلٌ لَا يَرَاهُمْ الْآخَرُونَ»
«خیمه یک مرواریدِ تو خالی است که طول آن در آسمان شصت میل است. در هر گوشهی آن مومن خانوادهای دارد که دیگران آنان را نمیبینند».
مسلم از عبدالله بن قیسس چنین روایت میکند:
«عَنْ النَّبِيِّ ص قَالَ: إِنَّ لِلْمُؤْمِنِ فِي الْجَنَّةِ لَخَيْمَةً مِنْ لُؤْلُؤَةٍ وَاحِدَةٍ مُجَوَّفَةٍ طُولُهَا سِتُّونَ مِيلًا لِلْمُؤْمِنِ فِيهَا أَهْلُونَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ الْمُؤْمِنُ فَلَا يَرَى بَعْضُهُمْ بَعْضًا»
«رسول الله ص فرمود: مؤمن در بهشت خیمهای دارد که از یک مروارید گنبدی ساخته شده است و طول آن ۶۰ میل میباشد. مؤمن در آن چند خانواده دارد و نزد آنان رفت و آمد میکند و هیچکدام دیگری را نمیبینند».
رسول الله ص کاخهای برخی همسران و اصحاب خویش را وصف کردند.
در صحیح بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که:
«أَتَى جِبْرِيلُ النَّبِيَّ ص فَقَالَ: يَا رسول اللههَذِهِ خَدِيجَةُ قَدْ أَتَتْكَ مَعَهَا إِنَاءٌ فِيهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ شَرَابٌ فَإِذَا هِيَ أَتَتْكَ فَاقْرَأْ عَلَيْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا عَزَّ وَجَلَّ وَمِنِّي وَبَشِّرْهَا بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِيهِ وَلَا نَصَبَ»
«جبرئیل نزد رسول الله ص آمد و گفت: ای رسول خدا ص! این خدیجه است که با ظرفی که شوربا و طعام دارد نزد شما میآید. هرگاه نزد شما آمد، از طرف پروردگار و از طرف من به او سلام برسانید و نوید خانهای در بهشت به او بدهید که در آن نه سر و صدایی وجود دارد و نه انسان از نشستن در آن احساس خستگی میکند».
در صحیح بخاری و مسلم از جابرس روایت شده است که:
«قَالَ النَّبِيُّ ص: رَأَيْتُنِي دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَإِذَا أَنَا بِالرُّمَيْصَاءِ امْرَأَةِ أَبِي طَلْحَةَ وَسَمِعْتُ خَشَفَةً فَقُلْتُ مَنْ هَذَا فَقَالَ هَذَا بِلَالٌ وَرَأَيْتُ قَصْرًا بِفِنَائِهِ جَارِيَةٌ فَقُلْتُ لِمَنْ هَذَا فَقَالَ لِعُمَرَ فَأَرَدْتُ أَنْ أَدْخُلَهُ فَأَنْظُرَ إِلَيْهِ فَذَكَرْتُ غَيْرَتَكَ فَقَالَ عُمَرُ بِأَبِي وَأُمِّي يَا رسول اللهأَعَلَيْكَ أَغَارُ»
«رسول الله ص میفرماید: وارد بهشت شدم؛ دیدم که رمیصاء همسر ابو طلحه همراهم است. ناگهان صدای راه رفتن پاهای کسی را شنیدم؛ گفتم این کیست؟ گفته شد: این بلال است. کاخ باشکوهی را دیدم که در کنار آن کنیزی بود. گفتم: این کاخ از آنِ کیست؟ گفتند: از آنِ عمر بن خطاب است. میخواستم داخل آن شوم، اما ای عمر به یاد غیرت تو افتادم. عمرس گفت: پدر و مادرم فدایت شوند، آیا نسبت به تو غیرت داشته باشم؟»
رسول الله ص راه و روشی را به ما نشان داده است که مومن با گام نهادن در آن راه، میتواند بیش از یک خانه در بهشت داشته باشد. در مسند احمد از ابن عباسس با سند صحیح روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«مَنْ بنى لِلَّهِ مَسْجِدًا وَلَوْ كَمِفْحَصِ قَطَاةٍ بنى اللَّهُ لَهُ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ». [۲۰۱]
«هرکس مسجدی برای خشنودی الله بسازد و لو به اندازهی لانهی یک پرنده باشد، الله متعال برای او خانهای در بهشت میسازد».
در مسند احمد، صحیح بخاری و مسلم، سنن ترمذی و سنن ابن ماجه از عثمان بن عفانس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«مَنْ بَنَى لِلَّهِ مَسْجِدًا وَلَوْ كَمَفْحَصِ قَطَاةٍ لِبَيْضِهَا بَنَى اللهُ لَهُ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ»
«هر کس مسجدی برای خشنودی الله بسازد، هر چند به اندازهی لانهی پرندهای برای تخمگذاری باشد، الله متعال در بهشت برای او خانهای میسازد».
در صحیح مسلم، مسند احمد، سنن ابو داود، سنن نسائی و سنن ابن ماجه از ام حبیبهل روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«مَنْ بَنَى مَسْجِدًا لِلَّهِ بَنَى الله لَهُ فِي الْجَنَّةِ مِثْلَهُ»
«هر کس مسجدی برای خشنودی الله متعال بسازد، الله متعال در بهشت برای او خانهای میسازد».
در صحیح مسلم، مسند احمد، سنن ابو داود، سنن نسائی و سنن ابن ماجه از ام جبیبهل روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«مَنْ صَلَّى فِي يَوْمٍ ثِنْتَيْ عَشْرَةَ رَكْعَةً تَطَوُّعًا بُنِيَ لَهُ بِهِنَّ بَيْتٌ فِي الْجَنَّةِ»
«هر کس در شبانهروز ۱۲ رکعت نماز سنت بخواند، الله متعال با آن نمازها برای او خانهای در بهشت میسازد».
[۲۰۰] قبلی (۲/۲۲۰)، شماره (۲۱۱۹) [۲۰۱] قبلی (۵/۶۲۵) شماره (۶۰۰۵)
قرطبی به نقل از علما میگوید: در بهشت شب و روزی وجود ندارد و بهشتیان همواره در یک نور همیشگی هستند و اوقات شب را با پایین آوردن پردهها و بستن درها و ساعات روز را با بلند شدن پردهها و باز شدن درها میشناسند. ابوالفرج بن جوزی این مطلب را بیان کرده است. [۲۰۲]
ابن کثیر در تفسیر آیهی:
﴿لَّا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗاۖ وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِيهَا بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗا ٦٢ تِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِي نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّٗا ٦٣﴾ [مریم: ۶۲-۶۳].
«در بهشت هیچ سخن بیهودهای نمیشنوند؛ بلکه تنها سلام و درود میشنوند و روزیشان در بهشت هر صبح و شام آماده است. این همان بهشتی است که از میان بندگانمان به کسی میدهیم که پرهیزکار باشد».
در آیهی یادشده از عبارت «صبح و شام» استفاده شده است. منظور تمام اوقات است و اینگونه نیست که صبح هوا روشن شود و شب تاریک.
ابن تیمیه در این زمینه میگوید: «وَالجَنَّةُ لَيسَ فِیهَا شَمسٌ وَلا قَمَرٌ وَلا لَيلٌ وَلا نَهارٌ، لكِنَّ تُعرَفُ البُكرَةُ وَالعَشيَّةُ بِنورٍ يَظهَرُ مِن قِبَلِ العَرشِ» [۲۰۳] «در بهشت خورشید و ماه و شب و روز وجود ندارد؛ البته صبح و شام با نوری که از طرف عرش میتابد، شناخته میشوند».
[۲۰۲] التذکرة، قرطبی (۵۰۴) [۲۰۳] مجموع الفتاوی، شیخ الاسلام ابن تیمیه (۴/۳۱۲)
بهشت بوی معطر و پاکیزهای دارد که در گوشه گوشهی آن میپیچد و مؤمنان این بو را از راه بسیار دور استشمام میکنند. در مسند احمد، سنن نسائی، سنن ابن ماجه و مستدرک حاکم با سند صحیح آمده است که رسول الله ص فرمود:
«مَنْ قَتَلَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ لَمْ يَجِدْ رِيحَ الْجَنَّةِ وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ سَبْعِينَ عَامًا».
«هرکس شخصی از اهل ذمّه را به قتل برساند، بوی بهشت را که از مسافت هفتاد سال قابل استشمام است، احساس نمیکند». [۲۰۴]
در حدیثی دیگر آمده است:
«مَنْ قَتَلَ مُعَاهِدًا لَمْ يُرَحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ، وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَرْبَعِينَ عَامًا».
«هرکس هم پیمانی را به قتل برساند، بوی بهشت را که از مسافت چهل سال قابل استشمام است، احساس نمیکند». [۲۰۵]
[۲۰۴] صحیح الجامع الصغیر (۵/۳۵۵) شماره (۶۳۲۴) [۲۰۵] قبلی (۵/۳۳۷) شماره (۶۳۳۳)
درختان بهشت بسیار، پاکیزه و گوناگون میباشند. الله متعال فرموده است که درختان بهشت عبارتند از: انگور، خرما، انار ، صدر و طلح.
﴿إِنَّ لِلۡمُتَّقِينَ مَفَازًا ٣١ حَدَآئِقَ وَأَعۡنَٰبٗا ٣٢﴾ [النبأ: ۳۱-۳۲].
«بیگمان بهرهی پرهیزکاران رستگاری، باغهای خرم و درختان انگور است».
﴿فِيهِمَا فَٰكِهَةٞ وَنَخۡلٞ وَرُمَّانٞ ٦٨﴾ [الرحمن: ۶۸].
« در آندو -بوستان- انواع میوهها و از جمله خرما و انار است».
﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡيَمِينِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡيَمِينِ ٢٧ فِي سِدۡرٖ مَّخۡضُودٖ ٢٨ وَطَلۡحٖ مَّنضُودٖ ٢٩ وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ ٣٠ وَمَآءٖ مَّسۡكُوبٖ ٣١ وَفَٰكِهَةٖ كَثِيرَةٖ ٣٢﴾ [الواقعة: ۲۷-۳۲].
«و افراد نیکبخت و نیکبختان چه وضعیتی دارند؟ در -سایهی- درختانِ سدرِ بیخارند و -در کنار- درختان انبوه و پُربار موز و -زیر- سایهی گسترده و -در کنار- آبی جوشان و روان و میوههای فراوان هستند».
«سدر»، همان درخت خارداری است که در بهشت بدون خار میباشد. «طلح» درختی است از درختان خاردار حجاز است. «منضود» یعنی بدون خار و بدون مشقت و آماده خوردن.
آنچه که در قرآن دربارهی درختان بهشت آمده است، اندک است؛ اما باغهای بهشت بیش از این درخت دارد. الله متعال میفرماید:
﴿فِيهِمَا مِن كُلِّ فَٰكِهَةٖ زَوۡجَانِ ٥٢﴾ [الرحمن: ۵۲].
«در آندو -بوستان- از هر میوهای دو گونه است».
به دلیل زیاد بودن میوههای بهشت، بهشتیان هر آنچه که بخواهند، خواهند یافت. ﴿يَدۡعُونَ فِيهَا بِفَٰكِهَةٖ كَثِيرَةٖ وَشَرَابٖ ٥١﴾ [ص: ۵۱].
«میوههای فراوان و نوشیدنیهای را میطلبند».
﴿وَفَٰكِهَةٖ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ ٢٠﴾ [الواقعة: ۲۰].
«هرگونه میوهای که برگزینند».
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي ظِلَٰلٖ وَعُيُونٖ ٤١ وَفَوَٰكِهَ مِمَّا يَشۡتَهُونَ ٤٢﴾ [المرسلات: ۴۱-۴۲].
«پرهیزگاران در زیر سایهها و کنار چشمهساران هستند. و در میان میوههایی که بخواهند».
بدین ترتیب، در بهشت انواع میوهها و نعمتها و هر آنچه که بهشتیان بخواهند، وجود دارد.
﴿يُطَافُ عَلَيۡهِم بِصِحَافٖ مِّن ذَهَبٖ وَأَكۡوَابٖۖ وَفِيهَا مَا تَشۡتَهِيهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡيُنُۖ وَأَنتُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٧١﴾ [الزخرف: ۷۱].
«پیرامونشان پیالههایی زرّین میگردانند و آنجا هرچه دلشان بخواهد و هرچه برای دیدگان لذتبخش باشد، فراهم است و شما در آن جاودان خواهید بود».
ابن کثیر به نکتهی بسیار جالبی اشاره دارد که بر عظمت و فراوانی میوههای بهشت دلالت دارد. وی بیان میدارد که درخت «سدر» که در دنیا میوهی بسیار کوچک و خارهای بسیار دارد و «طلح» که در دنیا تنها از سایهی آن استفاده میشود، در بهشت دارای میوههای بسیار و لذیذی دارند. آنگونه که یک میوه از آنها، هفتاد رنگ و طعم دارد. پس دربارهی درختانی که در دنیا میوههای خوب و زیبا دارند چه گمان کنیم، درختانی مانند: سیب، خرما، انگور و...؟ و چه میپنداریم دربارهی گلهای بهشت؟ حاصل سخن اینکه، در بهشت نعمتهایی وجود دارد که: «لا عَينَ رَأَت وَلا أُذُنَ سَمِعَت وَلا خَطِرَ عَلى قَلبِ بَشَرٍ»
درختان بهشت همواره میوه میدهند. مانند درختان دنیا نیستند که در زمان خاصی میوه دهند. میوههای درختان بهشت ماندگار هستند.
﴿۞مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ أُكُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَاۚ تِلۡكَ عُقۡبَى ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْۚ وَّعُقۡبَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ٱلنَّارُ ٣٥﴾ [الرعد: ۳۵].
«مثال بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده، «چنین است که» از زیر آن نهرها و جویبارها روان است؛ و میوهها و سایهاش همیشگی است. این، سرانجام پرهیزکاران است؛ و فرجام کافران، آتش است».
﴿وَفَٰكِهَةٖ كَثِيرَةٖ ٣٢ لَّا مَقۡطُوعَةٖ وَلَا مَمۡنُوعَةٖ ٣٣﴾ [الواقعة: ۳۲-۳۳].
«و در میان میوههای فراوانی هستند که نه تمام میشود و نه منع میگردد».
علاوه بر اینکه میوهها ماندگار هستند، بهشتیان هرگز از آنها منع نمیشوند.
از جمله زیباییها و شگفتیهای میوههای بهشت این است که بهشتیان آنها را در ظاهر همسان و در لذت مختلف خواهند یافت.
﴿كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِي رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗا﴾ [البقرة: ۲۵].
«هرگاه از میوه های بهشتی به آنها داده می شود، می گویند: این، مانند همان چیزی است که پیشتر به ما داده شده بود و به ایشان میوه ها و روزی مشابهی داده میشود».
درختهای بهشت دارای شاخههای زیاد، بلند و دارای رشد هستند.
﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ ٤٦ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٤٧ ذَوَاتَآ أَفۡنَانٖ ٤٨﴾ [الرحمن: ۴۶-۴۸].
«هرکس که از مقام پروردگارش بترسد، دو بوستان دارد. پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را دروغ میانگارید ؟! دو بوستان که پُر از شاخسارند».
در توصیف این دو باغ چنین آمده است:
﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ ٦٢ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ٦٣ مُدۡهَآمَّتَانِ ٦٤﴾ [الرحمن: ۶۲-۶۴].
«و جز ایندو، دو باغ دیگر نیز هست. پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را دروغ میانگارید ؟! دو باغ سبز که -از انبوه درختان- به سیاهی میگراید»
باغ به تاریکی وصف نمیشود، مگر زمانی که درختانش بسیار سبز باشند، به گونهای که از شدت سبزی و نزدیکی درختانش، به سیاهی میگراید.
اما میوه های این درختان نزدیک و در دسترس هستند، به گونه ای که بهشتیان به آسانی بدانها دسترسی خواهند داشت.
﴿مُتَّكِِٔينَ عَلَىٰ فُرُشِۢ بَطَآئِنُهَا مِنۡ إِسۡتَبۡرَقٖۚ وَجَنَى ٱلۡجَنَّتَيۡنِ دَانٖ ٥٤﴾ [الرحمن: ۵۴].
«بر فرشهایی آرمیدهاند که آسترهایش از جنس حریر ضخیم است و میوههای دو باغ، نزدیک و در دسترس است».
﴿وَذُلِّلَتۡ قُطُوفُهَا تَذۡلِيلٗا ١٤﴾ [الإنسان: ۱۴].
«و میوههای آنجا در دسترس است».
الله متعال در مورد سایههای بهشت میفرماید:
﴿وَنُدۡخِلُهُمۡ ظِلّٗا ظَلِيلًا ٥٧﴾ [النساء: ۵۷].
«و آنان را به سایهی گستردهای داخل میگردانیم».
﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ ٣٠﴾ [الواقعة: ۳۰].
«و در میان سایهی گستردهای هستند».
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي ظِلَٰلٖ وَعُيُونٖ ٤١﴾ [المرسلات: ۴۱].
«پرهیزگاران در زیر سایهها و در کنار چشمهساران هستند».
رسول الله ص دربارهی برخی از درختان بهشت برای ما سخن گفتهاند. سخنی بسیار شگفت آور که حکایت از یک آفرینش نایاب دارد. اینک برخی از سخنان رسول الله ص را بازگو میکنیم.
این درخت بسیار سترگ است. غیر از آفریدگارش کسی دیگر اندازهی آنرا نمیداند. رسول الله ص در تشبیه بزرگی و گستردگی آن گفتهاند که یکصد سال طول میکشد که اسبی تیزرو به پایان آن برسد. در بخاری و مسلم از ابی سعید روایت شده که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَشَجَرَةً يَسِيرُ الرَّاكِبُ فِي ظِلِّهَا مِائَةَ عَامٍ لَا يَقْطَعُهَا»
«در بهشت درختی است که یک اسب تیزرو و ورزیده یکصد سال زیر آن میتازد و باز هم به پایان آن نمیرسد». [۲۰۶]
در صحیح بخاری از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَشَجَرَةً يَسِيرُ الرَّاكِبُ فِي ظِلِّهَا مِائَةَ سَنَةٍ وَاقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ: ﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ ٣٠﴾ [الواقعة: ۳۰]».
«در بهشت درختی است که یک اسب تیزرو و ورزیده یکصد سال زیر آن میتازد: بخوانید سخن الله را آنجا که میفرماید: در سایهای گسترده.
در صحیح مسلم از ابوهریرهس و سهل بن سعدس روایت شده است که رسول اللهص فرمود:
«إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَشَجَرَةً يَسِيرُ الرَّاكِبُ فِي ظِلِّهَا مِائَةَ عَامٍ لَا يَقْطَعُهَا»
«در بهشت درختی است که یک اسب تیزرو و ورزیده یکصد سال زیر آن میتازد و باز هم به پایان آن نمیرسد».
[۲۰۶] بخاری کتاب الفرقان باب صفة الجنة، فتح الباری (۱۱/۴۱۶) مسلم کتاب الجنة (۲/۲۱۷۶)
در قرآن کریم در مورد این درخت سخن به میان آمده است. الله متعال فرموده است که رسول الله ص بر بالای این درخت جبرئیل÷ را در صورت واقعی او دید. این درخت «مأوی» نام دارد:
﴿وَلَقَدۡ رَءَاهُ نَزۡلَةً أُخۡرَىٰ ١٣ عِندَ سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ ١٤ عِندَهَا جَنَّةُ ٱلۡمَأۡوَىٰٓ ١٥ إِذۡ يَغۡشَى ٱلسِّدۡرَةَ مَا يَغۡشَىٰ ١٦ مَا زَاغَ ٱلۡبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ ١٧﴾ [النجم: ۱۳-۱۷].
«و بهراستی یک بار دیگر نیز او را دیده است. نزد «سدرةالمنتهی» که بهشتِ سرشار از نعمت، آنجاست. زمانی که چیزی «سدرة» را آنگونه که باید و شاید پوشانده بود. نگاه -پیامبر به چپ و راست- منحرف نشد و -از آنجا که باید میدید- تجاوز نکرد».
و رسول الله ص در مورد این درخت چنین میفرمایند:
«ثُمَّ رُفِعَتْ لِي سِدْرَةُ الْمُنْتَهَى، فَإِذَا نَبْقُهَا مِثْلُ قِلَالِ هَجَرٍ وَإِذَا وَرَقُهَا مِثْلُ آذَانِ الْفِيَلَةِ. قال: «ای جبریل» هذه سدرة المنتهی، وَإِذَا أَرْبَعَةُ أَنْهَارٍ، نَهْرَانِ بَاطِنَانِ وَنَهْرَانِ ظَاهِرَانِ، فَقُلْتُ مَا هَذَا يَا جِبْرِيلُ قَالَ أَمَّا الْبَاطِنَانِ فَنَهَرَانِ فِي الْجَنَّةِ وَ أَمَّا النَّهْرَانِ الظَّاهِرَانِ فَالنِّيلُ وَالْفُرَاتُ.» [۲۰۷]
«سپس به «سدرة المنتهی» رسیدیم. ناگهان، میوههایش را دیدم که به اندازهی کوزههای شهر «هجر» و برگهای آن به اندازهی گوش فیل است. جبریل گفت: این سدرة المنتهی است. نگاهم به چهار نهر افتاد که دو تا پنهان و دو تای دیگر آشکار بودند. پرسیدم: ای جبریل! اینها چیست؟ گفت: دو نهر پنهان، نهرهای بهشت و دو نهر آشکار نیل و فرات میباشند.»
در صحیحین نیز چنین آمده است:
«ثُمَّ انْطَلَقَ حَتَّى أَتَى بِي السِّدْرَةَ الْمُنْتَهَى فَغَشِيَهَا أَلْوَانٌ لَا أَدْرِي مَا هِيَ ثُمَّ أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ فَإِذَا فِيهَا جَنَابِذُ اللُّؤْلُؤِ وَإِذَا تُرَابُهَا الْمِسْكُ»
«سپس به پیش رفتم تا اینکه به سدرة المنتهی رسیدم. آنرا به گونهای دیدم که با رنگهای گوناگونی پوشیده شده بود که تا به حال آنرا ندیده بودم. سپس وارد بهشت شدم. در آنجا گنبدهایی از مروارید و خاک آن از مسک بود».
[۲۰۷] صحیح الجامع (۳/۱۸) شماره (۲۸۶۱) و آن را به بخاری، مسلم، ترمذی و احمد نسبت داده است.
درخت طوبی درخت بسیار بزرگی است. لباس و پوشاک بهشتیان از این درخت میباشد. در مسند احمد، تفسیر ابن جریر و صحیح ابن حبان از ابو سعید خدریس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«طُوبَى شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ مَسِيرَةُ مِائَةِ عَامٍ ثِيَابُ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَخْرُجُ مِنْ أَكْمَامِهَا» [۲۰۸]
«طوبی درختی در بهشت است. مسافت آن صد سال است. لباس بهشتیان از خوشههای آن ساخته میشود».
در مسند احمد از عبدالله بن عمروس روایت شده است که:
« جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ: يَا رسول الله ص أَخْبِرْنَا عَنْ ثِيَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ خَلْقًا تُخْلَقُ أَمْ نَسْجًا تُنْسَجُ؟ فَضَحِكَ بَعْضُ الْقَوْمِ فَقَالَ رسول الله ص: مِمَّ تَضْحَكُونَ مِنْ جَاهِلٍ يَسْأَلُ عَالِمًا؟ ثُمَّ أَكَبَّ رسول الله ص ثُمَّ قَالَ: أَيْنَ السَّائِلُ؟ قَالَ» هُوَ ذَا أَنَا يَا رسول الله ص قَالَ: لَا بَلْ تَشَقَّقُ عَنْهَا».
«مردی نزد رسول الله ص آمد و پرسید: ای فرستادهی الله ص! پیرامون لباسهای بهشتیان بگو، آفریدهای است که آفریده میشود و یا پارچهای است که بافته میشود؟ برخی از حاضران خندیدند. رسول الله ص فرمود: خنده برای چه؟ آیا از این میخندید که یک بیخبر از یک دانا سوال میکند؟ سپس رسول الله ص به طرف سوال متوجه شده و فرمود: سؤال کننده کجاست؟ آن مرد گفت: ای پیامبر الله ص! من سؤال را پرسیدم. پیامبر ص فرمود: خیر، لباس بهشتیان نه آفریده میشوند و نه بافتنی است؛ بلکه از ثمرات و میوههای بهشت ساخته میشوند».
الله متعال به وجود گل در بهشت اشاره میفرناید:
﴿فَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ ٨٨ فَرَوۡحٞ وَرَيۡحَانٞ وَجَنَّتُ نَعِيمٖ ٨٩﴾ [الواقعة: ۸۸-۸۹].
«و اگر از پیشگامان مقرّب باشد، بهرهی او آسایش و گلهای خوشبو و بوستانهای پرنعمت است».
در معجم طبرانی کبیر با سند صحیح و مطابق با شرائط شیخین، از عبدالله بن عمروس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«سَیِّدُ رَيحانِ الجَنَّةِ الحَناءُ»
«بهترین گل بهشت حنا است». [۲۰۹]
از جمله موارد بسیار شگفتآوری که رسول الله ص برای ما بیان داشتهاند، این است که ساق و تنههای درختان بهشت از طلا است. در سنن ترمذی، صحیح ابن حبان و بیهقی با سند صحیح از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«مَا فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةٌ إِلَّا وَسَاقُهَا مِنْ ذَهَبٍ» [۲۱۰]
«تنهی تمام درختان بهشت از طلا است».
أبوالانبیاء ابراهیم خلیل÷ در شب معراج به رسول الله ص نشان داد که چگونه امتش میتوانند درختان بهشت را زیاد کنند. ترمذی با سند حسن از ابن مسعودس روایت میکند که پیامبر ص فرمود:
«لَقِيتُ إِبْرَاهِيمَ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ أَقْرِئْ أُمَّتَكَ مِنِّي السَّلَامَ وَأَخْبِرْهُمْ أَنَّ الْجَنَّةَ طَيِّبَةُ التُّرْبَةِ عَذْبَةُ الْمَاءِ وَأَنَّهَا قِيعَانٌ وَأَنَّ غِرَاسَهَا سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ». [۲۱۱]
«در شب إسراء ابراهیم÷ را دیدم. او به من گفت: ای محمد ص به امت خود بگو که بهشت زمینی است که خاک پاکیزه دارد. آبش شیرین و گواراست. دشت پهناوری دارد. نهالکاری آن با خواندن این کلمات است. «سبحان الله، والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر».
[۲۰۸] سلسله احادیث الصحیحه (۴/۶۳۹) [۲۰۹] قبلی (۴/۴۰۷) شماره (۱۴۲۰) [۲۱۰] صحیح الجامع الصغیر (۵/۱۵۰) [۲۱۱] قبلی (۵/۳۴) شماره (۵۰۲۸)
در بهشت پرندگان و جانورانی وجود دارند که غیر از الله متعال کسی آنها را نمیشناسد. الله متعال دربارهی نعمتهایی که بهشتیان از آن بهره میبرند میفرماید:
﴿وَلَحۡمِ طَيۡرٖ مِّمَّا يَشۡتَهُونَ ٢١ وَحُورٌ عِينٞ ٢٢﴾ [الواقعة: ۲۱-۲۲].
«و گوشت پرندهای که بخواهند و حوریان چشم درشت بهشتی دارند».
در سنن ترمذی از انسس روایت شده است که از رسول الله ص سوال شد: کوثر چیست؟ فرمود:
«ذَاكَ نَهْرٌ أَعْطَانِيهِ الله يَعْنِي فِي الْجَنَّةِ أَشَدُّ بَيَاضًا مِنْ اللَّبَنِ وَأَحْلَى مِنْ الْعَسَلِ فِيهَا طَيْرٌ أَعْنَاقُهَا كَأَعْنَاقِ الْجُزُرِ قَالَ عُمَرُ إِنَّ هَذِهِ لَنَاعِمَةٌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَكَلَتُهَا أَحْسَنُ مِنْهَا». [۲۱۲]
«نهری است در بهشت که الله متعال به من عطا نموده است. از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است. در آن پرندگانی وجود دارد که گردنشان مانند گردن شتر -دراز- میباشد. عمر گفت: پس باید شترمرغ باشد. رسول الله ص فرمود: خوردن آن از شترمرغ بهتر است.
ابو نعیم در حلیه و حاکم در مستدرک از ابن مسعودس نقل کرده است:
«رَجُلٌ بِنَاقَةٍ مَخْطُومَةٍ فَقَالَ هَذِهِ فِى سَبِيلِ اللَّهِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- «لَكَ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ سَبْعُمِائَةِ نَاقِةٍ كُلُّهَا مَخْطُومَة». [۲۱۳]
«مردی یک شتر مهار شده را نزد رسول الله ص آورد و گفت: این شتر را در راه الله صدقه میکنم. پیامبر ص فرمود: الله متعال در عوض، هفتصد شتر مهار شده را به شما خواهد داد».
در صحیح مسلم از ابو مسعود انصاریس اینگونه روایت شده است.
«لَكَ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ سَبْعُمِائَةِ نَاقِةٍ كُلُّهَا مَخْطُومَةٌ».
«روز رستاخیز در برابر این شتر، هفتصد شتر مهار شده به تو داده میشود».
[۲۱۲] مشکاة المصابیح (۲/۹۱) [۲۱۳] حاکم گفته است: این روایت بنا به شرایط شیخین صحیح میباشد. ذهبی و شیخ آلبانی نیز با او موافقند.
بهشتیان همان مؤمنان یکتاپرست هستند. پس هرکس برای الله متعال شریک قرار دهد، و یا اصلی از اصول ایمان را انکار کند، از بهشت محروم و وارد دوزخ خواهد شد.
قرآن به وفور این مطلب را یادآور میشود که بهشتیان همان مومنانی هستند که عمل شایسته انجام میدهند. در برخی موارد نیز به شرح و تفسیر اعمال شایستهای میپردازد که صاحب آن سزاوار بهشت میگردد.
از جمله مواردی که قرآن بهشتیان را به خاطر ایمان و عمل صالح سزاوار بهشت میداند، آیات زیر است:
﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِي رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗاۖ وَلَهُمۡ فِيهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ وَهُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٢٥﴾ [البقرة: ۲۵].
«و کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام می دهند، به بوستانهایی مژده بده که زیر درختانش نهرها روان است. هرگاه از میوه های بهشتی به آنها داده میشود، می گویند: این مانند همان چیزی است که پیشتر به ما داده شده بود و به ایشان میوه ها و روزی مشابهی داده میشود و آنان در بهشت همسرانی پاک و پاکیزه دارند و برای همیشه در بهشت خواهند ماند».
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَنُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۖ لَّهُمۡ فِيهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ وَنُدۡخِلُهُمۡ ظِلّٗا ظَلِيلًا ٥٧﴾ [النساء: ۵۷].
«و کسانی را که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، به بوستانهایی وارد میکنیم که رودبارها در زیر -درختان- آنها جاری است. جاودانه در آن میمانند. در آنجا همسران پاکیزهای دارند و آنان را به سایهی گستردهای داخل میگردانیم».
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَا نُكَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَآ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٤٢﴾ [الأعراف: ۴۲].
«و کسانی را که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، به هیچ کس جز به اندازهی توانش تکلیف نمیکنیم. ایشان بهشتیان هستند و جاودانه در آن میمانند».
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةٗ فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ٧٢﴾ [التوبة: ۷۲].
«الله متعال به مردان و زنان مؤمن بوستانهایی را وعده داد که در زیر -کاخها و درختان- آن جویبارها روان است و جاودانه در آن میمانند و مسکنهای پاکی را در بهشت جاویدان -به آنان وعده داد-. و خوشنودی الله بالاتر از هر چیز است. رستگاری بزرگ همین است».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ يَهۡدِيهِمۡ رَبُّهُم بِإِيمَٰنِهِمۡۖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ ٩ دَعۡوَىٰهُمۡ فِيهَا سُبۡحَٰنَكَ ٱللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمۡ فِيهَا سَلَٰمٞۚ وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٠﴾ [یونس: ۹-۱۰].
«بیگمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، پروردگارشان آنان را به سبب ایمانشان به باغها و بهشتهای پرنعمتی راهنمایی میکند که از فرودستشان جویبارها روان است. دعایشان در آنجا این است: «یا الله! تو پاک و منزّهی»؛ و درود و تحیتشان در آنجا سلام است و پایان دعایشان اینکه: «همهی حمد و ستایش ویژهی الله، پروردگار جهانیان است».
﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَيَلۡبَسُونَ ثِيَابًا خُضۡرٗا مِّن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَّكِِٔينَ فِيهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِۚ نِعۡمَ ٱلثَّوَابُ وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗا ٣١﴾ [الکهف: ۳۱].
«ایشان باغهای پُرنعمت و جاودانهای دارند که در آن نهرها و جویبارها روان است؛ آنجا در حالی که بر تخت ها تکیه زده اند, به دستبند های زرّین آراسته می شوند و لباس های سبزرنگی از جنس حریر نازک و ضخیم می پوشند. چه پاداش خوبی! و بهشت آرامگاه بسیار نیکی است».
﴿وَمَن يَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ ٧٥ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ وَذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰ ٧٦﴾ [طه: ۷۵-۷۶].
«و کسانی که با ایمان و کردار شایسته نزدش بیایند، برترین درجات از آنِ چنین کسانی است. بهشتهای جاویدی که فرودستش جویبارها روان است و جاودانه در آن میمانند. و این پاداش کسی است که خودش را پاک و تزکیه نماید».
در برخی آیات بیان میدارد که آنان به خاطر ایمان و اسلام به بهشت راه یافتهاند:
﴿يَٰعِبَادِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡكُمُ ٱلۡيَوۡمَ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ ٦٨ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بَِٔايَٰتِنَا وَكَانُواْ مُسۡلِمِينَ ٦٩ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ أَنتُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ تُحۡبَرُونَ ٧٠﴾ [الزخرف: ۶۸-۷۰].
«ای بندگان من! امروز نه بیمی بر شما است و نه غم و اندوهی دارید. آن بندگانی که به آیههای ما ایمان آوردند و مسلمان و فرمانبردار بودند. شما و همسرانتان شادمان و بزرگوار به بهشت وارد شوید».
در برخی دیگر از آیات، خالص کردن دین، مایهی دستیابی آنان به بهشت معرفی شده است:
﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ ٤٠ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ رِزۡقٞ مَّعۡلُومٞ ٤١ فَوَٰكِهُ وَهُم مُّكۡرَمُونَ ٤٢ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ ٤٣﴾ [الصافات: ۴۰-۴۳].
«مگر بندگان مخلص الله «که از دوزخ نجات مییابند». ایشان روزی ویژه و میوههای گوناگون دارند و به ایشان بزرگواری میشود. در میان بوستانهای پر نعمت بهشت به سر میبرند».
در برخی دیگر از آیات، ارتباط مستحکم و علاقهی شدید آنان به الله متعال و پرستش او را بهانهی ورود به بهشت میداند:
﴿إِنَّمَا يُؤۡمِنُ بَِٔايَٰتِنَا ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ۩ ١٥ تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٧﴾ [السجدة: ۱۵-۱۷].
«تنها کسانی به آیات ما ایمان دارند که هر زمان بدانها پند داده شود، به سجده میافتند و به ستایش پروردگارشان تسبیح میگویند و نافرمانی نمیکنند پهلوهایشان از بسترها به دور میشود و پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند و از آنچه که بدیشان دادهایم، میبخشند. هیچکس نمیداند که در برابر کارهایی که آنان انجام میدهند، چه چیزهای شادیآفرین و مسرّتبخشی برایشان مقرّر شده است».
از دیگر عوامل ورود به بهشت، صبر و توکّل بر الله متعال میباشد:
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ غُرَفٗا تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ نِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِينَ ٥٨ ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٥٩﴾ [العنکبوت: ۵۸-۵۹].
«کسانی را که ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دهند، در کاخهای بهشت جای میدهیم. کاخهایی که در زیر آنها رودبارها روان است. جاودانه در آن میمانند. پاداش آنانکه -برای الله- کار میکنند چه پاداش خوبی است! آنانکه -در برابر سختیها- شکیبایی ورزیدند و بر پروردگارشان توکل کردند».
یکی دیگر از اعمال، پایداری و استقامت بر ایمان است:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ فَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١٣ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٤﴾ [الأحقاف: ۱۳-۱۴].
«کسانی که میگویند: پروردگار ما فقط الله است، سپس -بر این اعتقاد- پایداری کنند، نه ترسی بر آنان است و نه غمگین میگردند. آنان به پاداش کارهایی که انجام میدهند، ساکنان بهشت بوده و جاودانه در آن میمانند».
فروتنی و کرنش در برابر الله متعال و اطمینان به عدالت و داوری او، از دیگر عوامل ورود به بهشت میباشد:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَخۡبَتُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٢٣﴾ [هود: ۲۳].
«بیگمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و با فروتنی بهسوی پروردگارشان روی آوردند، آنان اهل بهشت هستند و در آن جاودانه میمانند».
دیگری ترس از الله متعال است:
﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ ٤٦﴾ [الرحمن: ۴۶].
«هر کسی که از مقام پروردگار خود بترسد، دو بوستان دارد».
یکی دیگر از آن اعمال، قطع ارتباط با کافران و مشرکان و عدم دوستی با آنهاست:
﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُۖ وَيُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱللَّهِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٢٢﴾ [المجادلة: ۲۲].
«هیچ گروهی را نمییابی که با وجود ایمان به الله و رستاخیز، با کسانی دوستی نمایند که با الله و پیامبرش دشمنی میکنند؛ هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان ایشان باشند. «الله» در دلهای چنین کسانی ایمان را نگاشته و آنان را به یاری و رحمتی از سوی خویش، قوّت بخشیده است؛ و آنان را وارد بهشتها «بوستانهایی» میگرداند که فرودستش نهرها جاری است و جاودانه در آن میمانند. الله، از آنان خشنود است و آنان از او خشنودند. آنها، حزب و سپاهیان الله هستند. بدانید که بیگمان سپاهیان الله، همان رستگارانند».
برخی آیات عوامل ورود به بهشت را به طور مفصل بیان کردهاند؛ برای نمونه، در سورهی «رعد» به این نکته اشاره شده است که شایستگی برخی از بندگان برای ورود بهشت، این است که:
﴿۞أَفَمَن يَعۡلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ ٱلۡحَقُّ كَمَنۡ هُوَ أَعۡمَىٰٓۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩ ٱلَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَلَا يَنقُضُونَ ٱلۡمِيثَٰقَ ٢٠ وَٱلَّذِينَ يَصِلُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ وَيَخَافُونَ سُوٓءَ ٱلۡحِسَابِ ٢١ وَٱلَّذِينَ صَبَرُواْ ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِيَةٗ وَيَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّيِّئَةَ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ ٢٢ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ يَدۡخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّيَّٰتِهِمۡۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَدۡخُلُونَ عَلَيۡهِم مِّن كُلِّ بَابٖ ٢٣﴾ [الرعد: ۱۹-۲۴].
«آیا کسی که میداند آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است، حق میباشد، همانند کسی است که نابیناست؟ تنها خردمندان پند میگیرند. آنانکه به پیمان الله وفا میکنند و پیمان نمیشکنند و کسانی که پیوندهایی را که الله به برقراری آن دستور داده است، برقرار میدارند و از پروردگارشان میترسند و از حساب دشوار بیم دارند و آنانکه به خوشنودی پروردگارشان شکیبایی نمودند و نماز را برپا داشتند و از آنچه به ایشان دادهایم، در نهان و آشکار انفاق کردند و بدی را با نیکی پاسخ میدهند. سرانجام نیک سرای آخرت، از آنِ چنین کسانی است. بوستانهای جاویدانی که آنان و پدران و همسران و فرزندان نیکوکارشان وارد آن میشوند و فرشتگان -برای خوشامدگویی- از هر دری نزدشان میآیند. سلام بر شما به پاس شکیبایی و صبرتان. پاداش این سرا چه نیکوست!».
در آغاز سورهی «مؤمنون» بیان شده است که رستگاری از آنِ مؤمنان میباشد. سپس به بیان و توضیح اعمالی پرداخته شده است که موجب ورود به بهشت میشوند. در ادامه میفرماید که رستگاری آنان این است که وارد فردوس میشوند و برای همیشه در آن میمانند:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ ٢ وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ ٣ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِلزَّكَوٰةِ فَٰعِلُونَ ٤ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٧ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ ٨ وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ يُحَافِظُونَ ٩ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ ١٠ ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ١١﴾ [المؤمنون: ۱-۱۱].
«بیگمان مؤمنان رستگارند. کسانی که در نمازشان خشوع و خضوع دارند و کسانی که از کارهای بیهوده رویگردان هستند و کسانی که زکات را میپردازند. و آنان که شرمگاه خود را حفظ میکنند. مگر از همسران یا کنیزان خود، که در این صورت سرزنش نمیشوند؛ پس کسانی که در پیِ راه دیگری باشند، تجاوزکارند. و آنانکه امانتها و پیمانهایشان را رعایت میکنند. و آنانکه مواظب نمازهای خود میباشند. آنان همان وارثان بهشت برین هستند. و جاودانه در آن خواهند ماند».
رسول الله ص دربارهی سه عمل، بیان داشتند که صاحب آنها شایستهی ورود به بهشت میشوند. مسلم در صحیح خود از عیاض بن حمار مجاشعیس روایت میکند که رسول الله ص روزی در ضمن خطبهی خود فرمود:
«... وَأَهْلُ الْجَنَّةِ ثَلاَثَةٌ: ذُو سُلْطَانٍ مُقْسِطٌ مُتَصَدِّقٌ مُوَفَّقٌ، وَ رَجُلٌ رَحِيمٌ رَقِيقُ الْقَلْبِ لِكُلِّ ذِى قُرْبَى وَمُسْلِمٍ، وَ عَفِيفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِيَال». [۲۱۴]
«بهشتیان سه گروه هستند: ۱- حاکم دادگر صدقهدهندهی کامیاب ۲- مرد مهربان و خوشقلب با خویشاوندان و با هر مسلمان دیگری ۳- پاکدامن و آنکه پاکدامنیاش را نگه دارد و زن و فرزند دارد».
[۲۱۴] شرح نووی بر صحیح مسلم (۱۷/۱۹۸)
بهشت جایگاه بسیار والایی است و بیگمان صعود به بلندای آن، به سعی و تلاش فراوان نیاز دارد. رسیدن به بهشت، از راه مبارزه با هوای نفس تحقّق مییابد و این کار به ارادهای آهنین و تصمیمی استوار نیازمند است. در حدیثی از بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«حُجِبَتْ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ وَحُجِبَتْ الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ» [۲۱۵].
«دوزخ با لذایذ و شهوات و بهشت با ناملایمات احاطه شده است».
در سنن نسائی، ابوداود و ترمذی از ابوهریرهس روایت شده است که رسول اللهص فرمود:
«لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْجَنَّةَ قَالَ: يَا جِبْرِيلُ اذْهَبْ فَانْظُرْ إِلَيْهَا. فَذَهَبَ فَنَظَرَ إِلَيْهَا ثُمَّ جَاءَ فَقَالَ: أَيْ رَبِّ وَعِزَّتِكَ لَا يَسْمَعُ بِهَا أَحَدٌ إِلَّا دَخَلَهَا. ثُمَّ حَفَّهَا بِالْمَكَارِهِ ثُمَّ قَالَ: يَا جِبْرِيلُ اذْهَبْ فَانْظُرْ إِلَيْهَا. فَذَهَبَ فَنَظَرَ إِلَيْهَا ثُمَّ جَاءَ فَقَالَ: أَيْ رَبِّ وَعِزَّتِكَ لَقَدْ خَشِيتُ أَنْ لَا يَدْخُلَهَا أَحَدٌ» [۲۱۶]
«هنگامی که الله متعال بهشت را آفرید، به جبرئیل÷ فرمود: برو و آنرا نگاه کن. جبرئیل÷ رفت و نگاه کرد. سپس آمد و گفت: پروردگارا! سوگند به جلال و شکوه تو، هرکس دربارهی این نعمتها بشنود، وارد آن میشود. سپس الله متعال دستور فرمود که بهشت با ناملایمات احاطه شود و به جبرئیل÷ امر کرد: برو و به بهشت نگاه کن. جبرئیل÷ رفت و نگاه کرد. سپس برگشت و گفت: پروردگارا! سوگند به جلال و شکوه تو، بیم آن دارم که کسی وارد بهشت نشود».
امام نووی در شرح مسلم، پیرامون حدیث نخست میگوید: این تمثیل بسیار زیبا نشانگر فصاحت و جامعیت کلام رسول الله ص است. معنی و مفهوم آن، این است که انسان تا کارهای دشوار و ناملایم در این دنیا انجام ندهد، به بهشت نمیرسد و تا لذّتها را فدا نکند، از دوزخ نجات نمییابد. آری، دوزخ در لذّات و بهشت در ناملایمات پوشانده شدهاند. هرکس از این پردهها و موانع عبور کند، به محبوب میرسد. برداشتن موانع راه بهشت، یعنی روبرو شدن با مشکلات و برداشتن موانع دوزخ یعنی رسیدن به لذتها.
ناملایمات و مشکلات عبارتند از: کوشش در عبادت و پایداری بر آن، صبر در برابر سختیهای راه عبادت، فرو بردن خشم، عفو و گذشت، بردباری، صدقه، نیکی در حقّ کسی که نسبت به شما بدی کرده است و صبر در برابر لذتها و امثال آن. [۲۱۷]
[۲۱۵] جامع الاصول (۱۰/۵۲۱) شماره (۸۰۶۹) [۲۱۶] قبلی (۱۰/۵۲۰) شماره (۸۰۶۸) [۲۱۷] شرح نووی بر مسلم (۱۷/۱۶۵)
الله متعال برای انسان دو منزل ساخته است، یکی در بهشت و دیگری در دوزخ. کافران و مشرکانی که به دست خویش بدبختی را برای خود رقم زدند، در دوزخ سهم بهشتیان را از آنِ خود میکنند و کسانی که با ایمان و عمل صالح، تقدیر الهی، خوشبختی را برای آنان به ارمغان آورد، در بهشت وارث جایگاه دوزخیان خواهند شد.
الله متعال دربارهی مؤمنان رستگار پس از بیان اعمالشان که موجب ورود آنها به بهشت شد، میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ ١٠ ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ١١﴾ [المؤمنون:۱۰-۱۱].
ابن کثیر در تفسیر این آیه مینویسد: ابن ابی حاتم به نقل از ابوهریرهس میگوید: رسول الله ص فرمود:
«مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا لَهُ مَنْزِلَانِ مَنْزِلٌ فِي الْجَنَّةِ وَمَنْزِلٌ فِي النَّارِ، فَأمَّا المُؤمِنُ فَیبنی بَیتَهُ الَّذِي فِي الجَنَّةِ وَ یَهدِمُ بَیتَهُ الَّذِي فِي النَّارِ».
«هرکس از شما دو منزل دارد، یکی در بهشت و دیگری در دوزخ. مؤمن خانهی بهشتش را میسازد و خانهی دوزخش را ویران میکند».
از سعید بن حبیرس نیز چنین روایت شده است: مؤمنان وارث خانههای کافران میشوند؛ زیرا آنان برای پرستش الله متعال آفریده شدهاند و وقتی بهشتیان کارهای عبادی خود را انجام میدهند و دوزخیان آنچه را که برای آن آفریده شدهاند ترک میکنند، پس بهشتیان سهم دوزخیان و بهتر از آنرا کسب میکنند. در صحیح مسلم از ابو برده از ابو موسیس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَاسٌ مِنْ الْمُسْلِمِينَ بِذُنُوبٍ أَمْثَالِ الْجِبَالِ فَيَغْفِرُهَا الله لَهُمْ وَيَضَعُهَا عَلَى الْيَهُودِ وَالنَّصَارَى».
«در روز رستاخیز، گروهی از مسلمانان با گناهانی به اندازهی کوه میآیند. الله متعال آنان را مورد مغفرت قرار میدهد و گناهانشان را برای یهود و نصاری ثبت میکند».
در حدیثی دیگر چنین آمده است:
«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ دَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى كُلِّ مُسْلِمٍ يَهُودِيًّا أَوْ نَصْرَانِيًّا فَيَقُولُ هَذَا فَكَاكُكَ مِنَ النَّارِ».
«در روز رستاخیز، الله متعال برای هر مسلمانی یک نفر یهودی یا مسیحی میآورد و به آن مسلمان میگوید: این «یهودی و مسیحی» وسیلهی آزادی تو از دوزخ است».
حدیث یادشده بیانگر این آیه است:
﴿تِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِي نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّٗا ٦٣﴾ [مریم: ۶۳].
«این است بهشتی که ما آنرا به بندگان پرهیزگار خود میدهیم».
﴿وَتِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِيٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٧٢﴾ [الزخرف: ۷۲].
«این بهشتی است که به سبب کارهایی که انجام میدادید، بدان دست یافتهاید» [۲۱۸].
[۲۱۸] تفسیر ابن کثیر (۵/۱۰)
بیشترینِ اهل بهشت، ضعیفانی هستند که مردم به آنان توجهی ندارند. اما آنان به دلیل اطاعت از پروردگارشان و ادای حقّ عبادت، نزد الله متعال از جایگاه والایی برخوردار می شوند. در بخاری و مسلم از حارثه ابن وهبس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«أَلاَ أُخْبِرُكُمْ بِأَهْلِ الْجَنَّةِ؟ قَالُوا: بَلَى. قَالَ ص: كُلُّ ضَعِيفٍ مُتَضَعَّفٍ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللهِ لأَبَرَّهُ». [۲۱۹]
«آیا دربارهی بهشتیان به شما چیزی بگویم؟ گفتند: آری. پیامبر ص فرمود: هر ناتوان و مستضعفی که به نام الله متعال سوگند یاد کند، الله متعال او را از گناه پاک میکند».
نووی در شرح این حدیث گفته است: مردم او را ضعیف میپندارند و تحقیر میکنند و بر او تکبّر میورزند؛ زیرا در دنیا حال و وضعی ضعیف دارد. پس منظور همگی بهشتیان نیستند، بلکه منظور این است که بیشتر بهشتیان، این گونه افراد هستند. [۲۲۰]
در بخاری و مسلم و مسند احمد از اسامه بن زیدس روایت شده است که رسول الله ص فرمود: «قُمْتُ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ فَإِذَا عَامَّةُ مَنْ دَخَلَهَا الْمَسَاكِينُ وَإِذَا أَصْحَابُ الْجَدِّ مَحْبُوسُونَ إِلاَّ أَصْحَابَ النَّارِ فَقَدْ أُمِرَ بِهِمْ إِلَى النَّارِ وَقُمْتُ عَلَى بَابِ النَّارِ فَإِذَا عَامَّةُ مَنْ دَخَلَهَا النِّسَاءُ». [۲۲۱]
«بر دروازهی بهشت ایستادم و دیدم که بیشتر کسانی که وارد بهشت میشوند، مساکین هستند و ثروتمندان نگه داشته شدهاند. البته پیشتر دوزخیان وارد دوزخ شدهاند و بر دروازه ی دوزخ ایستادم و دیدم که بیشتر کسانی که وارد آن میشوند، زنان هستند»..
در صحیحین از ابن عباسس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«اطَّلَعْتُ فِي الْجَنَّةِ فَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا الْفُقَرَاءَ وَاطَّلَعْتُ فِي النَّارِ فَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا النِّسَاءَ». [۲۲۲]
«به بهشت نگاه کردم، دیدم که فقیران بیشتر اهل بهشت هستند و به دوزخ نگاه کردم، دیدم که زنان بیشتر اهل دوزخ هستند».
[۲۱۹] جامع الاصول (۱۰/۳۵) [۲۲۰] شرح نووی بر صحیح مسلم (۱۱/۱۷۸) [۲۲۱] مشکاة المصابیح (۲/۶۶۳) شماره (۵۲۳۴) [۲۲۲] صحیح بخاری؛ کتاب بدء الخلق ، باب ما جاء فی صفة الجنة، فتح الباری (۶/۳۱۸)
در زمان حیات اصحابش در مورد این مسأله میان مردان و زنان اختلاف به وجود آمد. در صحیح مسلم از ابن سیرین نقل شده است که: مردان و زنان در مورد اینکه تعداد کدام یک از آنان در بهشت بیشتر خواهد بود، اختلاف داشتند. در یک روایت چنین آمده است: به همدیگر میبالیدند و جدال میکردند، که بیشتر بهشتیان مردان هستند یا زنان؟ در اینباره از ابوهریرهس سوال کردند. ابوهریرهس با استناد به حدیث زیر گفت: بیشتر بهشتیان زن هستند.
«إِنَّ أَوَّلَ زُمْرَةٍ تَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ وَالَّتِى تَلِيهَا عَلَى أَضْوَإِ كَوْكَبٍ دُرِّىٍّ فِى السَّمَاءِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ زَوْجَتَانِ اثْنَتَانِ يُرَى مُخُّ سُوقِهِمَا مِنْ وَرَاءِ اللَّحْمِ وَمَا فِى الْجَنَّةِ أَعْزَبُ».
«چهرهی نخستین گروهی که وارد بهشت میشوند مانند ماهِ تمام است و گروه بعدی مانند ستارهی درخشان هستند. هر مرد بهشتی دو همسر دارد که از زیبایی و لطافت بدن، درون ساق پاهایشان از بیرون دیده میشود و آنچه در بهشت است، گواراتر میباشد».
این حدیث به طور صریح و روشن، به برتری تعداد زنان بهشتی بر مردان بهشتی اشاره دارد. برخی نیز بنا بر حدیث «رَأَيتُكُنَّ أكثَرُ أهلِ النَّارِ» [۲۲۳] بر این عقیدهاند که تعداد مردان در بهشت بیشتر است.
در پاسخ این روایت گفته میشود: بیشتر بودن زنان در دوزخ، بدین معنا نیست که تعدادشان در بهشت کمتر از مردان است. همانطور که ابن حجر عسقلانی میگوید. [۲۲۴]
جمعبندی میان این دو حدیث، این است که تعداد زنان در بهشت و دوزخ از تعداد مردان بیشتر است. ممکن است چنین گفته شود که حدیث ابوهریرهس دلالت بر این دارد که نوع زن در بهشت بیشتر است. خواه زنان دنیا باشند یا حوریان بهشت.
قرطبی این دو حدیث را چنین هماهنگ کرده است: زنان پیش از شفاعت و پیش از بیرون آمدن مؤمنان گناهکار از دوزخ، بیشتر اهل دوزخ را تشکیل میدهند. اما وقتی مؤمنان گناهکار با شفاعت شفاعتکنندگان و رحمت ارحم الراحمین، از دوزخ بیرون میآیند، در بهشت زنان بیشتر از مردان میشوند. [۲۲۵]
روایتی که احمد و ابو یعلی از عمروبن عاصس آوردهاند، بیانگر این است که در بهشت تعداد زنان از مردان کمتر میباشد:
«بَيْنَمَا نَحْنُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي هَذَا الشِّعْبِ إِذْ قَالَ: انْظُرُوا هَلْ تَرَوْنَ شَيْئًا؟ فَقُلْنَا: نَرَى غِرْبَانًا فِيهَا غُرَابٌ أَعْصَمُ أَحْمَرُ الْمِنْقَارِ وَالرِّجْلَيْنِ. فَقَالَ رَسُولُ الله ص: لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مِنْ النِّسَاءِ إِلَّا مَنْ كَانَ مِنْهُنَّ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فِي الْغِرْبَانِ» [۲۲۶].
«در حالی که همراه پیامبر ص راه میرفتیم، ناگهان پیامبر ص به ما فرمود: نگاه کنید، آیا چیزی میبینید؟ عرض کردیم: چند کلاغ و در میانشان یک کلاغ سیاه با منقار و پاهای سرخ میبینیم. رسول الله ص فرمود: تعداد زنان در بهشت مانند تعداد این نوع کلاغ در میان سایر کلاغهاست.
[۲۲۳] شما زنان را بیشترینِ دوزخیان میبینم. [۲۲۴] فتح الباری (۶/۳۲۵) [۲۲۵] التذکرة، قرطبی: ص (۴۷۵) [۲۲۶] سلسله احادیث الصحیحه (۴/۴۶۶)
کودکان خانوادههای مسلمانی که پیش از سن بلوغ میمیرند، ان شاء الله در بهشت خواهند بود. الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱتَّبَعَتۡهُمۡ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَٰنٍ أَلۡحَقۡنَا بِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَمَآ أَلَتۡنَٰهُم مِّنۡ عَمَلِهِم مِّن شَيۡءٖۚ كُلُّ ٱمۡرِيِٕۢ بِمَا كَسَبَ رَهِينٞ ٢١﴾ [الطور: ۲۱].
«کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان از ایمان ایشان پیروی کردند، -در بهشت- فرزندانشان را بدیشان ملحق میگردانیم؛ بیآنکه از عمل آنان چیزی بکاهیم. چراکه هرکس در گرو کارهایی است که انجام داده است».
علی بن ابی طالبس از آیهی: ﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ ٣٨﴾ به بهشتی بودن کودکان مسلمانان استدلال نموده است. زیرا آنان عملی را انجام ندادهاند که پاسخگوی آن باشند.
امام بخاری باب مستقلی را تحت عنوان «فضل من مات له ولد فاحتسب» مطرح نموده است و حدیث زیر را از انسس آورده است.
پیامبر ص فرمود: «مَا مِنْ النَّاسِ مِنْ مُسْلِمٍ يُتَوَفَّى لَهُ ثَلَاثٌ لَمْ يَبْلُغُوا الْحِنْثَ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ إِيَّاهُم».
«هر مسلمانی که سه فرزند نابالغ را از دست بدهد، الله متعال به فضل و رحمت خود او را وارد بهشت میکند».
در حدیث ابو سعیدس چنین آمده است: زنان از پیامبر ص تقاضا کردند تا برای آنها روزی را اختصاص دهد. رسول الله ص خواستهی آنها را پذیرفت و فرمود:
«أَيُّمَا امْرَأَةٍ مَاتَ لَهَا ثَلَاثَةٌ مِنْ الْوَلَدِ كَانُوا حِجَابًا مِنْ النَّارِ. قَالَتْ امْرَأَةٌ: وَاثْنَانِ؟ قَالَ: وَاثْنَانِ».
«هر زنی که سه فرزند «نابالغ» را از دست بدهد، این سه فرزند او را از ورود به دوزخ باز میدارد. زنی سوال کرد: دربارهی دو فرزند چه می فرمایید؟ فرمود: حکم دو فرزند نیز همان است». [۲۲۷]
امام بخاری بحث دیگری را تحت عنوان «ما قيل في أولاد المشركين» مطرح نموده و حدیث انسس و حدیث ابوهریرهس را در آن آورده است و به این حدیث براءس اشاره میکند:
«لَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِيمُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ لَهُ مُرْضِعًا فِي الْجَنَّةِ». [۲۲۸]
«وقتی ابراهیم فوت کرد، رسول الله ص فرمود: او در بهشت شیردهندهای دارد».
وجه استدلال به احادیثی که بخاری در مورد کودکان خانوادههای مؤمن میآورد، چنین است: آنانکه مانع ورود والدین به آتش میشوند، شایستهتر آن است که خودشان هم وارد دوزخ نشوند؛ زیرا این فرزندان نابالغ هستند که اصل و علّت رحمت در این مورد میباشند. [۲۲۹]
نوشتارهای صریح و روشن پیرامون بهشتی بودن کودکان مسلمانان، وارد شده است که به برخی از آنها اشاره میشود: از علیس با سندی مرفوع روایت شده است:
«إنّ الُمسلِمينَ وَ أولادَهُم فِي الجَنَّةِ»
«مسلمانان و کودکانشان در بهشت هستند». [۲۳۰]
در مسند احمد از ابوهریرهس با سندی مرفوع روایت شده است:
«مَا مِنْ مُسْلِمَيْنِ يَمُوتُ لَهُمَا ثَلَاثَةُ أَوْلَادٍ لَمْ يَبْلُغُوا الْحِنْثَ إِلَّا أَدْخَلَهُمَا اللَّهُ وَإِيَّاهُمْ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ الْجَنَّةَ».
«هر پدر و مادر مسلمانی که سه فرزند نابالغ از آنها وفات کند، الله متعال به فضل و رحمت خود آنان را همراه با کودکانشان وارد بهشت میکند».
امام مسلم و امام احمد در مسند از ابوهریرهس روایت کردهاند که پیامبر ص فرمود:
«صِغَارُهُمْ دَعَامِيصُ الْجَنَّةِ يَتَلَقَّى أَحَدُهُمْ أَبَاهُ - أَوْ قَالَ أَبَوَيْهِ - فَيَأْخُذُ بِثَوْبِهِ - أَوْ قَالَ بِيَدِهِ - كَمَا آخُذُ أَنَا بِصَنِفَةِ ثَوْبِكَ هَذَا فَلاَ يَتَنَاهَى - أَوْ قَالَ فَلاَ يَنْتَهِى - حَتَّى يُدْخِلَهُ اللَّهُ وَأَبَاهُ الْجَنَّةَ». [۲۳۱]
«کودکان خانوادههای مسلمان، خدمتگزاران بهشتیان هستند. آنان پدر خود -یا والدین خود- را دیده، لباس آنان–یا دستشان را میگیرند، همانطور که من الان گوشهی لباس تو را گرفتهام، تا اینکه الله متعال آن کودک و والدینش را وارد بهشت مینماید».
امام احمد، ابن حبان و حاکم از ابوهریرهس روایت کردهاند که پیامبر ص فرمود:
«ذَرَارِيُّ الْمُسْلِمِينَ فِي الْجَنَّةِ يَكْفُلُهُمْ إِبْرَاهِيَمُ÷». [۲۳۲]
«در بهشت ابراهیم÷ سرپرست فرزندان نابالغ مسلمانان میباشد».
ابو نعیم در اخبار اصفهان، دیلمی و ابن عساکر از ابوهریرهس روایت کردهاند که پیامبر ص فرمود:
«أطفالُ الُمؤمِنينَ في الجَنَّةِ يُكَلِّفُهُم إبراهِيمُ وَ سارَةُ، حَتّي بَدفَعُوهُم إلَي آباءِهِم يَومَ القِيامَةِ». [۲۳۳]
«ابراهیم و ساره کودکان خانوادههای مؤمن را در بهشت سرپرستی میکنند تا اینکه در روز رستاخیز، آنان را به پدرانشان میسپارند».
نووی به نقل از اجماع علمای معتبر میفرماید: هر کودکی از مسلمانان که میمیرد، به بهشت میرود. از وی نقل شده است که برخی از علما در این باره سکوت کردهاند. [۲۳۴]
قرطبی، پیرامون این موضوع از حماد بن زید، حماد بن سلمه و اسحاق بن راهویه سکوت را نقل کرده است. [۲۳۵]
نووی میفرماید: برخی با استناد به حدیث عایشهل، که امام مسلم آنرا نقل کرده است، در این مساله سکوت کردهاند. مادرمان عایشهل میفرماید:
«تَوَفَّی صَبیٌّ مِنَ الاَنصارِ، فَقُلتُ: طُوبَی لَهُ لَم یَعمَل سُوءاً وَ لَم یُدرِکهُ، فَقالَ النَبیُّ ص: إو غَیرَ ذلِكَ یا عائِشَةُ، اَنَّ اللهَ خَلَقَ لِلجَنَّةِ اَهلاً...».
«کودکی از انصار مدینه فوت کرد. گفتم: خوشا به حالش که کار بدی انجام نداد و کار بدی هم به او نرسید. رسول الله ص فرمود: ای عایشه! غیر از این هم ممکن است. الله متعال برای بهشت کسانی را آفریده است...».
در پاسخ این حدیث، دو توجیه نقل شده است: یکی اینکه رسول الله ص عایشه را از داوری شتابزده و بیدلیل در این مساله نهی فرمود. دوم اینکه این نهی پیش از خبر دادن الله متعال به پیامبر ص در مورد این کودکان بود.
ممکن است حدیث عایشه به این مطلب اشاره داشته باشد که ما نباید به طور قطع دربارهی کسی داوری کنیم و بگوییم: او بهشتی است؛ هر چند که از بهشتی بودن آنان مطمئن باشیم.
جواب دیگر اینکه، پیرامون چنین موضوعاتی شتابزده عمل نکنیم، تا مردم نیز به چنین قضاوتهایی نپردازند؛ همچنانکه امروزه این کار رایج شده است؛ زیرا نوحهخوانان و بازماندگان برای مردگانشان ادعای بهشت میکنند؛ هر چند که مردگانشان اهل فسق و فجور نیز باشند.
ابن تیمیه میفرماید: برای هیچیک از کودکان مسلمان گواهی بهشت داده نمیشود. هر چند که به طور مطلق و در مجموع، عقیده بر آن است که آنها بهشتی هستند. [۲۳۶]
امام بخاری بابی را تحت عنوان «ما قیل في أولاد المشرکین» مطرح نموده و حدیث زیر را از ابن عباسس نقل کرده است:
«سُئِلَ رَسُولُ اللهِ عَن أولادِ المُشرِکینَ، فَقالَ: اللهُ اِِذ خَلَقَهُم اَعلَمَ بِما کانُوا عامِلِینَ».
«دربارهی فرزندان نابالغ مشرکان از رسول الله ص سوال شد. ایشان فرمود: الله متعال در آن هنگام که آنان را آفرید، میدانست که چه انجام میدهند».
ابوهریرهس نقل میکند که پیامبر ص فرمود:
«كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ كَمَثَلِ الْبَهِيمَةِ تُنْتَجُ الْبَهِيمَةَ هَلْ تَرَى فِيهَا جَدْعَاءَ». [۲۳۷]
«هر نوزادی با فطرتی سالم به دنیا میآید و پدر و مادرش هستند که او را یهودی، نصرانی و یا مجوسی میکنند. مانند حیوانی که نوزادی را متولّد میکند، آیا در میان آنها حیوانی را دیدهاید که گوشش بریده شده باشد».
براساس گفتارهای ابن حجر، بخاری با نقل این روایات اشاره به این دارد که او در این مساله اظهار نظر نمیکند. اما پس از تفسیر سورهی روم، بهشتی بودن آنها را قاطعانه اعلام میکند. ایشان احادیث این باب را به گونهای ترتیب داده است که حکایت از بهشتی بودن کودکان مشرکان دارند؛ زیرا امام بخاری در آغاز، احادیث دال بر سکوت را بیان میدارد. پس آن احادیث را میآورد که بهشتی بودن آنان را ترجیح میدهد و در پایان احادیثی یقینبخش در مورد بهشتی بودن آنها نقل کرده است. از آن جمله حدیث زیر:
«وَ أَمَّا الْوِلْدَانُ الَّذِينَ حَوْلَهُ فَكُلُّ مَوْلُودٍ عَلَى الْفِطْرَةِ. قَالَ بَعْضُ الْمُسْلِمِينَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَأَوْلادُ الْمُشْرِكِينَ؟ قَالَ: "وَأَوْلادُ الْمُشْرِكِينَ». [۲۳۸]
«و فرزندانی که پیرامون آنها هستند. پس هر فرزندی با فطرت پاک به دنیا میآید. برخی پرسیدند: آیا کودکان مشرکان نیز آنجا هستند؟ فرمود: آری».
ابن حجر میگوید: حدیث روایت شده از ابو یعلی از انسس با سند مرفوع، مؤید دیدگاه امام بخاری است. رسول الله ص میفرماید:
«سَأَلتُ رَبّي اللاهِينَ مِن ذُرِيَّةِ البَشَرِ أن لاّ يُعَذِّبَهُم فَأَعطانِيهِم».
«از پروردگارم خواستم تا فرزندان نابالغ انسان را عذاب ندهد. پروردگار این درخواست مرا پذیرفت». «اللاهین» بنابر تفسیر ابن عباسس، همان کودکان هستند.
احمد با سندی حسن از طریق خنساء دختر معاویه بن صریم از عمهاش نقل کرده است که: از پیامبر ص پرسیدم: ای رسول خدا! چه کسی در بهشت است؟ فرمود:
«النَّبِيُّ فِي الْجَنَّةِ ، وَالشَّهِيدُ فِي الْجَنَّةِ ، وَالْمَوْلُودُ فِي الْجَنَّةِ». [۲۳۹]
«پیامبران، شهیدان و نوزادان -نابالغ- در بهشت هستند».
برای بهشتی بودن فرزندان مشرکان، به حدیث زیر نیز استدلال شده است:
«أَطفالُ المُشرِكِينَ خَدَمُ أَهلُ الجَنَّةِ».
«کودکان مشرکان خدمتگزار بهشتیان هستند».
این دیدگاه که فرزندان مشرکان در بهشت هستند، دیدگاه جمع زیادی از علما مانند ابوالفرج بن جوزی میباشد. امام نووی در اینباره میگوید:
«دیدگاه درست و مورد تأیید محقّقان نیز همین است که فرزندان مشرکان وارد بهشت میشوند؛ زیرا الله متعال بیان میفرماید که: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا ١٥﴾ [الإسراء: ۱۵] «تا پیامبری به میان قومی نفرستیم، هرگز آن قوم را عذاب نمیدهیم».
در این زمینه، به دلایل امام بخاری نیز استدلال شده است.
امام قرطبی نیز همین دیدگاه را انتخاب مینماید و میان نوشتارهایی که به ظاهر متعارض هستند، به شرح زیر توافق ایجاد میکند: نخست رسول الله ص فرمود: فرزندان نابالغ مشرکان همراه با پدرانشان در دوزخ هستند. سپس در اینباره به این نتیجه رسیدند که سکوت کنند. لذا فرمود: «الله أعلم بما كانوا عاملين» سپس وحی نازل شد که هیچ کس به خاطر گناه دیگری مورد محاسبه قرار نمیگیرد:
﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ﴾ [الزمر: ۷].
«هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد».
آنگاه به بهشتی بودن آنان حکم فرمود. [۲۴۰] ایشان در این خصوص، حدیثی از عبدالرزاق روایت کرده است، اما همانگونه که ابن حجر بیان داشت، آن حدیث ضعیف میباشد.
البته توافقی که ابن حجر بیان داشت، بیانگر این است که این مسأله از مسایل نظری و اجتهادی نیست؛ بلکه مسألهای کاملا غیبی و جزو وحی است و کسی حق ندارد در این خصوص اظهار نظر نماید.
نوشتارهایی که در مورد بهشتی بودن کودکان مؤمنان و مشرکان آمدهاند، بیانگر علم ازلی الله متعال نسبت به بهشتیان و دوزخیان میباشد. هنگامی که فرشته، به رحم مادر میرود، رزق، مدت زندگی، بدبختی یا خوشبختی جنین را مینویسد. البته در جواب آن گفته شده است: کسانی که در دوران کودکی و پیش از انجام گناه یا ثوابی میمیرند، در حالیکه در شکم مادرشان هستند، از سعادتمندان میباشند. الله متعال حق را بهتر میداند.
تعداد زیادی از علما، مانند: حماد بن زید، حماد بن سلمه، ابن المبارک و اسحاق بر این عقیدهاند که سرانجام فرزندان مشرکان، به خواست الله متعال است.
ابوالحسن اشعری نیز همین دیدگاه را از اهل سنت و جماعت نقل کرده است. شیخ الاسلام ابن تیمیه نیز همین دیدگاه را ترجیح میدهد و میگوید: سرانجام کودکان مشرکان به خواست الهی بستگی دارد. آنان در روز رستاخیز مورد امتحان قرار میگیرند. وی این سخن را به ابوالحسن اشعری و امام احمد نسبت میدهد و در ادامه میگوید:
«بهتر این است که دربارهی آنها گفته شود: الله متعال بهتر میداند که چه کاری را انجام میدادند و دربارهی فرد مشخصی از آنها نمیتوان قضاوت نمود که بهشتی است یا دوزخی».
در احادیث بسیاری دربارهی فرزندان مشرکان آمده است که در روز رستاخیز از آنها امتحان به عمل میآید. در میدان رستاخیز به آنها امر و نهی میشود؛ هرکس اطاعت کند وارد بهشت و هرکس سرکشی کند وارد دوزخ خواهد شد. امام ابوالحسن اشعری عقیدهی اهل سنت و جماعت را چنین بازگو کرده است. [۲۴۱]
شیخ الاسلام در جایی دیگر میفرماید: کودکان مشرکان که در دنیا به سن بلوغ نرسیدهاند، در روز رستاخیز به آنان تکلیف داده میشود. همانطور که از رسول اللهص ثابت است، فرمود: «الله أعلم بما كانوا عاملين» الله متعال کارهایشان را بهتر میداند. [۲۴۲]
ابن حجر میگوید: در روز رستاخیز، فرزندان نابالغ مشرکان به این صورت امتحان میشوند که آتشی برای آنان افروخته و به آنها حکم میشود تا داخل آن شوند. هرکس داخل شود، آن آتش برای او خنک و مایهی سلامتی میگردد و هرکس از داخل شدن به آن سر باز زند، عذاب داده میشود. این حدیث را طبرانی از معاذ نقل کرده است و امتحان شخص دیوانه و کسانی که در دوران فترت مردهاند، از احادیث صحیح ثابت است و امام بیهقی در کتاب «الاعتقاد» امتحان روز رستاخیز را دیدگاه درستی میداند. [۲۴۳]
داستان بندهی صالحی که موسی÷ برای دیدار او به مجمع البحرین رفت، این دیدگاه را تایید میکند؛ زیرا آن بندهی صالح، راز کشتن فرزند نابالغ را چنین بیان کرد: ﴿وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَيۡنِ فَخَشِينَآ أَن يُرۡهِقَهُمَا طُغۡيَٰنٗا وَكُفۡرٗا ٨٠﴾ [الکهف: ۸۰].
«و امّا آن کودک، پدر و مادرش باایمان بودند؛ میترسیدیم که سرکشی و کفر را بدانان تحمیل کند».
در صحیح مسلم از ابن عباسس روایت شده است که رسول الله ص دربارهی پسری که به دست خضر÷ کشته شد، فرمود:
«طبع يوم طبع كافراً ، ولو ترك لأرهق أبويه طغيانا وكفراً».
«از همان روز ازل، برای او حکم کافر نوشته شده بود؛ لذا اگر زنده میماند، بر اثر طغیان و کفری که دنبال میکرد، پدر و مادرش را به هلاکت میانداخت».
ابن تیمیه پیرامون این حدیث میگوید: الله متعال در لوح محفوظ او را کافر نوشته است. یعنی اگر زنده میماند، کافر میشد.
قرطبی دیدگاه امتحان در آخرت را، به دلیل اینکه آخرت روز جزا است نه روز امتحان، رد کرده است. در التذکرة، در مورد ضعیف بودن جریان امتحان در روز رستاخیز میگوید: «آخرت جای تکلیف نیست، بلکه جای رسیدن به پاداش و عقاب است.»
حلیمی نیز میگوید: این حدیث ثابت نیست و مخالف با اصول مسلمانان است. چراکه آخرت محل امتحان نیست. چون آگاهی الهی در آنجا بدیهی است و در امور بدیهی هیچگونه امتحانی صورت نمیگیرد.
البته اینکه میگویند: تکلیف با مرگ تمام میشود، درست نیست. شیخ الاسلام ابن تیمیه این دیدگاه را رد کرده و میفرماید:
«تکلیف با وارد شدن به دار الجزاء که همانا دوزخ و بهشت است، پایان مییابد؛ اما در میدان رستاخیز امتحان به عمل میآید. همانطور که در عالم برزخ امتحان به عمل آورده میشود. مثلاً سوال میشود: پروردگار تو کیست؟ چه دین و آیینی را برگزیدی؟ از چه پیامبری پیروی کردی؟ الله متعال میفرماید:
﴿يَوۡمَ يُكۡشَفُ عَن سَاقٖ وَيُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ ٤٢﴾ [القلم: ۴۲].
«روزی که حجاب از ساق برداشته میشود و به سجده فرا خوانده میشوند، نمیتوانند -سجده کنند-».
در احادیث صحیح به طرق متعدد چنین آمده است:
رسول الله ص فرمود: وقتی گفته میشود: هر قومی به دنبال معبود خودش برود، مشرکان به دنبال معبودان خود میروند. مومنان در آنجا میمانند. پس الله متعال در میدان محشر به شکلی که مومنان او را نشناسند، نمایان میشود. لذا مومنان او را نمیشناسند. سپس به شکلی که مومنان آنرا میشناسند، نمایان میگردد. پس مومنان او را سجده میکنند. اما ستون فقرات کافران مانند شاخهای گاو سخت و انعطافناپذیر میشود. میخواهند پروردگار را سجده کنند اما نمیتوانند. این است تفسیر:
﴿يَوۡمَ يُكۡشَفُ عَن سَاقٖ وَيُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ ٤٢﴾ [القلم: ۴۲].
آری، امتحان پایان نمییابد، مگر زمانی که انسانها وارد بهشت یا دوزخ شوند. قرطبی بیان میدارد که معرفت الله متعال در آن روز یک امر بدیهی است. این سخن درست است؛ اما این کار و پاداش یا عذاب، با امر و نهی تحقّق مییابد. همانطور که در برخی نوشتارها آمده است: الله متعال در روز رستاخیز فرزندان مشرکان و کسانی را که در زمان فترت از دنیا رفتهاند، به ورود در آتش دستور میدهد. پس کسانی که اطاعت میکنند، از اهل سعادت میگردند و کسانی که نافرمانی میکنند، اهل شقاوت.
[۲۲۷] صحبح بخاری، کتاب الجنائز، باب فضل من مات له ولد فاحتسب، فتح الباری (۳/۱۱۸) [۲۲۸] قبلی، باب ما قیل فی أولاد المسلمین، فتح الباری (۳/۲۴۴) [۲۲۹] فتح الباری (۳/۲۴۴) [۲۳۰] قبلی (۳/۲۴۵) [۲۳۱] سلسلة الأحادیث الصحیحة (۱/۱۷۴)، شماره (۴۳۲) [۲۳۲] قبلی (۲/۱۵۶)، شماره (۶۰۳) حاکم و ذهبی آن را صحیح و شیخ آلبانی آن را حسن میدانند. [۲۳۳] قبلی (۳/۴۵۱) شماره (۱۴۶۷) [۲۳۴] فتح الباری (۳/۲۴۴) [۲۳۵] التذکرة، قرطبی (۵۱۱) [۲۳۶] مجموع الفتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه (۴/۲۸۱) [۲۳۷] بخاری، کتاب الجنایز. فتح الباری (۲۴۶/۳) [۲۳۸] فتح الباری (۳/۲۴۶) [۲۳۹] قبلی، همان صفحه [۲۴۰] التذکرة قرطبی، ص (۵۱۵) [۲۴۱] مجموع الفتاوی، شیخ الاسلام (۲۴/۳۷۲) [۲۴۲] قبلی (۴/۲۸۱) [۲۴۳] فتح الباری (۳/۲۴۶)
جمع زیادی از امت اسلام، که تعداد دقیق آنرا الله متعال بهتر میداند، وارد بهشت میشوند. در صحیح بخاری از ابنعباسس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«عُرِضَتْ عَلَيَّ الْأُمَمُ فَأَخَذَ النَّبِيُّ يَمُرُّ مَعَهُ الْأُمَّةُ وَالنَّبِيُّ يَمُرُّ مَعَهُ النَّفَرُ وَالنَّبِيُّ يَمُرُّ مَعَهُ الْعَشَرَةُ وَالنَّبِيُّ يَمُرُّ مَعَهُ الْخَمْسَةُ وَالنَّبِيُّ يَمُرُّ وَحْدَهُ. فَنَظَرْتُ فَإِذَا سَوَادٌ كَثِيرٌ قُلْتُ: يَا جِبْرِيلُ هَؤُلَاءِ أُمَّتِي؟ قَالَ: لَا وَلَكِنْ انْظُرْ إِلَى الْأُفُقِ فَنَظَرْتُ فَإِذَا سَوَادٌ كَثِيرٌ قَالَ: هَؤُلَاءِ أُمَّتُكَ وَهَؤُلَاءِ سَبْعُونَ أَلْفًا قُدَّامَهُمْ لَا حِسَابَ عَلَيْهِمْ وَلَا عَذَابَ». [۲۴۴]
«تمام امتها به من نشان داده شدند. برخی از پیامبران همراه امت خویش، برخی همراه با چند نفر، برخی با ده و برخی با پنج نفر و برخی تنها بودند. ناگهان جمعیت زیادی را دیدم. گفتم: ای جبرئیل! اینها امت من هستند؟ گفت: خیر. اما به سمت افق نگاه کن. نگاه کردم، جمعیت زیادی را دیدم. جبرئیل گفت: اینها امت تو هستند و این هفتاد هزار نفر که پیشاپیش آنها هستند، هیچگونه حساب و کتاب و هیچگونه عذابی بر آنها نیست.»
گروه نخست که رسول الله ص آنها را امت خود میپنداشت، بنا بر برخی روایات، بنی اسرائیل هستند. چون در برخی روایات آمده است: «فَرَجَوتُ أن يَكُونَ أمَّتي فَقِيل: هذا مُوسى وَقَومُهُ». «امید داشتم که امت من باشند، ولی به من گفته شد که آنها موسی و امت او هستند». [۲۴۵]
بدون تردید، امت محمد ص از بنی اسرائیل بیشتر میباشد. چون الفاظ حدیث بیانگر این دیدگاه است: «فَنَظَرتُ فَإذا سِوادٌ عَظِيمٌ. فَقِيل لي: أنظُر ألی الأفُقِ الآخَرِ مِثله» «نگاه کردم؛ در این هنگام جمع عظیمی را دیدم. به من گفته شد: به افق دیگر نگاه کن. جمع دیگری به اندازهی آنها دیدم».
و در روایت ابن فضیل آمده است: «فَإذا سِوادٌ قَد مَلَأَ الأُفُقُ فَقیلَ لي: أُنظُر هاهُنا وَهاهُنا في آفاقِ السَّماءِ». «ناگهان جمع عظیمی را دیدم که تمام افق را فرا گرفته بود. به من گفته شد: به اینجا و آنجا از افق آسمان نگاه کن». در حدیث ابن مسعودس آمده: «فَإذا الأفُقُ قَد سَدَّ بِوُجوهِ الرِّجالِ». «ناگهان دیدم که تمام افق با چهرههای مردان پوشانده شده بود».
و در برخی روایات با این الفاظ آمده است: «فَرَأَيتُ أُمَّتي قَد مَلَئُوا السَّهلَ وَ الجَبَلَ فَأَعجَبَني كَثرَتُهُم وَ هَیأَتُهُم فَقيلَ: أَرَضِيتَ يا مُحَمَّدُ؟ قُلتُ: نِعَم يا رَبِّ».
«امت خودم را دیدم که کوهها و صحراها را فرا گرفته بود. فراوانی و انسجام آنها مرا شگفتزده کرد. از من سوال شد: ای محمد! راضی هستی؟ عرض کردم: پروردگارا! آری. [۲۴۶]
در برخی دیگر از روایات آمده است: «إنَّ مَعَ كُلِّ أَلفٍ مِنَ السَّبعِينَ ألفاً سَبعِينَ ألفاً، وَ ثَلاثَ حثيّات مِن حثيّاتِ اللهِ». «همانا با هر هزار نفر از هفتاد هزار نفر، هفتاد هزار و سه مشت از مشتهای الله متعال همراه است».
در سنن ترمذی و ابن ماجه از ابوامامهس روایت شده است که: از رسول الله ص شنیدم که میفرمود:
«وَعَدَنِي رَبِّي سُبْحَانَهُ أَنْ يُدْخِلَ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِي سَبْعِينَ أَلْفًا لَا حِسَابَ عَلَيْهِمْ وَلَا عَذَابَ مَعَ كُلِّ أَلْفٍ سَبْعُونَ أَلْفًا وَثَلَاثُ حَثَيَاتٍ مِنْ حَثَيَاتِ رَبِّي عَزَّ وَجَلّ». [۲۴۷]
«پروردگار به من وعده داد که هفتاد هزار نفر از امتم را بدون حساب و عذاب به بهشت وارد کند؛ همراه هرکدام از آنها هفتاد هزار نفر و سه مشت پُر از مشتهای پروردگار هستند». بیگمان سه مشت از مشتهای الله، افراد زیادی را شامل میشود..
رسول الله ص بیان فرمود که «امت اسلام»، نیمی از بهشتیان را تشکیل دهد. در حدیثی متفق علیه از ابوسعیدس روایت شده است که رسول الله ص در بیان گروهی که به بهشت فرستاده میشوند، فرمود:
«وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنِّي أَرْجُو أَنْ تَكُونُوا رُبُعَ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَكَبَّرْنَا فَقَالَ أَرْجُو أَنْ تَكُونُوا ثُلُثَ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَكَبَّرْنَا فَقَالَ أَرْجُو أَنْ تَكُونُوا نِصْفَ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَكَبَّرْنَا فَقَالَ مَا أَنْتُمْ فِي النَّاسِ إِلَّا كَالشَّعَرَةِ السَّوْدَاءِ فِي جِلْدِ ثَوْرٍ أَبْيَضَ أَوْ كَشَعَرَةٍ بَيْضَاءَ فِي جِلْدِ ثَوْرٍ أَسْوَدَ». [۲۴۸]
«سوگند به ذاتی که جانم در اختیار اوست، من امید دارم که یک چهارم جمعیت بهشت را شما تشکیل دهید. ابو سعید میگوید: با شنیدن این خبر شعار تکبیر را سر دادیم. سپس پیامبر فرمود: امید دارم که یک سوّم جمعیت بهشت شما باشید. ابو سعید میگوید: با شنیدن این خبر شعار تکبیر را سر دادیم. سپس فرمود: امید دارم که شما نصف جمعیت بهشت باشید. چون شما در میان مردمان دیگر مانند موی سیاه در پوست گاو سفید و یا مانند موی سفید در پوست گاو سیاه هستید».
در برخی روایات آمده است که این جمعیت، دو سوم بهشتیان را تشکیل میدهند. در سنن ترمذی، با سندی حسن و سنن دارمی و کتاب «البعث و النشور» بیهقی آمده است: «أَهْلُ الْجَنَّةِ عِشْرُونَ وَمِائَةُ صَفٍّ ثَمَانُونَ مِنهَا مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَأَرْبَعُونَ مِنْ سَائِرِ الْأُمَمِ» [۲۴۹]
«بهشتیان صد و بیست صف هستند. هشتاد صف از امت اسلام و چهل صف از سایر امتها میباشد.
در صحیح مسلم آمده است:
«أَنَا أَوَّلُ شَفِيعٍ فِى الْجَنَّةِ لَمْ يُصَدَّقْ نَبِىٌّ مِنَ الأَنْبِيَاءِ مَا صُدِّقْتُ وَإِنَّ مِنَ الأَنْبِيَاءِ نَبِيًّا مَا يُصَدِّقُهُ مِنْ أُمَّتِهِ إِلاَّ رَجُلٌ وَاحِدٌ». [۲۵۰]
«من نخستین شفاعتکننده در بهشت خواهم بود. پیروان من از پیروان تمام پیامبران بیشترند. از میان پیامبران کسانی هستند که تنها یک پیرو داشتهاند».
راز فراوانی مؤمنان این امت، معجزهی بزرگ رسول الله ص وحی الهی بود که عقلها و قلبها را مخاطب قرار میداد و این معجزه تا رستاخیز ماندگار است.
در بخاری و مسلم از ابو هریرهس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«مَا مِنَ الأَنْبِيَاءِ مِنْ نَبِىٍّ إِلاَّ قَدْ أُعْطِىَ مِنَ الآيَاتِ مَا مِثْلُهُ آمَنَ عَلَيْهِ الْبَشَرُ وَإِنَّمَا كَانَ الَّذِى أُوتِيتُ وَحْيًا أَوْحَى اللَّهُ إِلَىَّ فَأَرْجُو أَنْ أَكُونَ أَكْثَرَهُمْ تَابِعًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ». [۲۵۱]
به هر پیامبری معجزهای داده شد که انسانهای گذشته بنا بر چنین معجزههایی ایمان آوردند؛ اما آنچه که به من داده شدف وحی الله متعال است. لذا من بر آنم که روز رستاخیز پیروانم از پیروان سایر پیامبران بیشتر باشد.
[۲۴۴] صحیح بخاری، کتاب: الرقائق، باب: یدخل الجنة سبعون الفا بغیر حساب. فتح الباری (۱۱/۴۰۵) [۲۴۵] قبلی، فتح الباری (۱۱/۴۰۶) [۲۴۶] فتح الباری (۱۱/۴۰۸) [۲۴۷] صحیح الجامع (۶/۱۰۸) شماره (۶۹۸۸) [۲۴۸] مشکاة المصابیح (۳/۵۸) شماره (۵۵۴۱) [۲۴۹] قبلی (۳/۹۲) شماره (۵۶۴۴) [۲۵۰] قبلی (۳/۱۲۴)، شماره (۵۷۴۴) [۲۵۱] قبلی، (۳/۱۲۴)، شماره (۵۷۴۶)
از جمع زیادی از اصحاب مانند: علی بن ابی طالب، انس بن مالک، ابو جحیفه، جابر بن عبدالله و ابو سعید خدریش روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ سَيِّدَا كُهُولِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الأَوَّلِينَ، وَالأَخِرِينَ»
«ابوبکر و عمرس سردار سالخوردگان بهشت هستند».
محدثین و کارشناسان علم حدیث، این حدیث را با تمام طرق روایت شده صحیح قرار دادهاند.
رسول الله ص بیان فرمود که حسن و حسینس سردار جوانان بهشت هستند. این حدیث به طرق متعدد نقل شده و به حدّ تواتر رسیده است. شیخ ناصر الدین آلبانی در کتاب خود «سلسله الاحادیث الصحیحه»، تمام طرق آنرا نقل کرده است.
ترمذی، حاکم و طبرانی از ابو سعید خدریس نقل کردهاند که رسول الله ص فرمود:
«الحَسَنُ وَ الحُسَينُ سَيِّدا شَبابِ أَهلِ الجَنَّةِ»
«حسن و حسین سردار جوانان بهشت هستند».
ترمذی، ابن حبان، احمد، طبرانی و... از حذیفهس روایت کردهاند که گفت:
نزد رسول الله ص آمدم و نماز مغرب را با ایشان خواندم. سپس رسول الله ص به نمازهایش ادامه داد تا اینکه وقت نماز عشا فرا رسید. سپس بیرون تشریف برد و من نیز همراه او بودم. رسول الله ص فرمود:
«عَرَضَ لِي مَلَكٌ اسْتَأْذَنَ رَبَّهُ أَنْ يُسَلِّمَ عَلَيَّ وَيُبَشِّرَنِي أَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ».
«فرشتهای بر من نمایان شد و از پروردگارش اجازه گرفت تا پیش من آید و به من سلام گوید و بشارت دهد که: حسن و حسین سردار جوانان بهشت هستند».
حاکم و ابن عساکر از عبدالله بن عمرس روایت کردهاند که رسول الله ص فرمود:
«إبنايَ هذانِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» [۲۵۲]
«این دو فرزند من، سردار جوانان بهشت هستند».
سردار واقعی کسی است که پروردگار برای او گواهی دهد و او را تمجید نماید و زن برتر کسی است که الله از او خشنود باشد و او را به درگاه خویش بپذیرد. بهترین زنان کسانی هستند که وارد بهشت میشوند. از طرفی، زنان بهشت برخی بر برخی دیگر برتری دارند و بانوان برتر بهشت، خدیجه، فاطمه، مریم و آسیه هستند. در مسند احمد، مشکل الآثار طحاوی و مستدرک حاکم از ابن عباسس روایت شده است که:
«خَطَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَخْطُطٍ، ثُمَّ قَالَ: تَدْرُونَ مَا هَذَا؟قَالُوا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ: خَدِيجَةُ بنتُ خُوَيْلِدٍ وَفَاطِمَةُ بنتُ مُحَمَّدٍ , وَمَرْيَمُ بنتُ عِمْرَانَ وَآسِيَةُ بنتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ». [۲۵۳]
«رسول الله ص روی زمین چهار خط کشید. سپس فرمود: آیا میدانید اینها چه هستند؟ اصحابش فرمود: الله و رسولش بهتر میدانند. فرمود: بهترین زنان بهشت خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون هستند».
مریم و خدیجه، برترین این چهار زن هستند. در صحیح بخاری از علی بن ابی طالبس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«خَيْرُ نِسَائِهَا مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ، وَخَيْرُ نِسَائِهَا خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ». [۲۵۴]
«بهترین بانوان بهشت، مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد هستند.»
مریم نخستین سردار بانوان بهشت است و بیگمان و مطلقاً برترینِ زنان است. طبرانی با سند صحیح مطابق با شرایط امام مسلم، از جابرس نقل میکند که رسول الله ص فرمود:
«سَيِّداتُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بَعْدَ مَرْيَمَ بنتِ عِمْرَانَ، فَاطِمَةُ، وَخَدِيجَةُ، وَآسِيَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ». [۲۵۵]
«سردار بانوان بهشت پس از مریم دختر عمران، فاطمه، خدیجه و آسیه همسر فرعون هستند».
و اینکه مریم دختر عمران مطلقاً بهترین زنان است، به نص قرآن ثابت میباشد:
﴿وَإِذۡ قَالَتِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَٰمَرۡيَمُ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰكِ وَطَهَّرَكِ وَٱصۡطَفَىٰكِ عَلَىٰ نِسَآءِ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٤٢﴾ [آلعمران: ۴۲].
«و هنگامی که فرشتگان گفتند: ای مریم! الله تو را برگزید و پاکیزه گرداند و بر همهی زنان جهان برتری داد».
چرا چنین نباشد؟ حال آنکه الله متعال واضح و روشن بیان داشته که او را پذیرفته است: ﴿فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٖ وَأَنۢبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنٗا﴾ [آلعمران: ۳۷].
«خداوند متعال او را به طرز نیکویی پذیرفت و به طرز شایستهای او را پرورش داد».
آری، این چهار بانو، نمونه و الگوی کاملی برای دیگر بانوان حقطلب هستند.
الله متعال مریم دختر عمران را چنین توصیف نموده است:
﴿وَمَرۡيَمَ ٱبۡنَتَ عِمۡرَٰنَ ٱلَّتِيٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتۡ بِكَلِمَٰتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِۦ وَكَانَتۡ مِنَ ٱلۡقَٰنِتِينَ ١٢﴾ [التحریم: ۱۲].
«و مریم دختر عمران را -مثال زده است- که دامنش را پاک نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم و او، سخنان پروردگارش و کتابهای او را باور کرد و از فرمانبرداران بود».
خدیجهی صدّیقه، کسی بود که بیدرنگ و بدون تردید به رسول الله ص ایمان آورد و به کمک او شتافت و با مال و جان خود رسول الله ص را یاری داد. الله متعال در حیات وی، او را به قصر باشکوهی در بهشت نوید داد؛ جایگاهی که هیچگونه خستگی و آشوبی در آن وجود ندارد. در بخاری از ابوهریرهس روایت شده است که:
«أَتَى جِبْرِيلُ النَّبِيَّ ص فَقَالَ: يَا رسول الله هَذِهِ خَدِيجَةُ قَدْ أَتَتْكَ مَعَهَا إِنَاءٌ فِيهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ شَرَابٌ فَإِذَا هِيَ أَتَتْكَ فَاقْرَأْ عَلَيْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا عَزَّ وَجَلَّ وَمِنِّي وَبَشِّرْهَا بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِيهِ وَلَا نَصَبَ». [۲۵۶]
«جبرئیل نزد رسول الله ص آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه است که با ظرفی از شوربا و طعام نزد شما میآید. هرگاه نزد شما آمد، از طرف پروردگارش و از طرف من، به او سلام برسان و نوید خانهای در بهشت به او بده که در آن نه غوغایی وجود دارد و نه خستگی».
دنیا و نعمتهای دنیوی در نظر آسیه همسر فرعون بیارزش بود، منکر خدا بودنِ فرعون شد و فرعون او را به همین خاطر شکنجه کرد. اما او صبر نمود تا اینکه روحش به سوی الله عزوجل پرواز کرد:
﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱمۡرَأَتَ فِرۡعَوۡنَ إِذۡ قَالَتۡ رَبِّ ٱبۡنِ لِي عِندَكَ بَيۡتٗا فِي ٱلۡجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرۡعَوۡنَ وَعَمَلِهِۦ وَنَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ ١١﴾ [التحریم: ۱۱].
«و الله دربارهی مؤمنان، همسر فرعون را مثال زده است؛ آنگاه که گفت: «ای پروردگارم! برای من، نزد خودت خانهای در بهشت بنا کن و مرا از فرعون و کردارش نجات بده و مرا از مردم ستمپیشه رهایی بخش».
فاطمهی زهرا، دختر رسول الله ص زنی شکیبا، خویشتندار، خداترس، پرهیزگار، شاخهای از درخت پاک نبوّت و تربیتیافتهی معلم بشریّت است.
[۲۵۲] سلسله الاحادیث الصحیحه (۲/۴۳۸) شماره (۷۹۷) [۲۵۳] قبلی (۴/۱۳)، شماره (۱۵۰۸) [۲۵۴] صحیح بخاری، مناقب الانصار، تزویج النبی خدیجه و فضلها – فتح الباری (۷/۱۳۳) [۲۵۵] سلسله الاحادیث الصحیحه (۳/۴۱۰) شماره (۱۴۲۴) [۲۵۶] صحیح بخاری، کتاب المناقب، باب تزویج النبیص خدیجة و فضلها، فتح الباری (۷/۱۳۳). این حدیث از طریق عائشة و عبد الله بن أبی أوفی نیز روایت شده است.
رسول الله ص تصریح نمودند که ده تن از یارانشان از بهشتیان هستند. در مسند احمد از سعید بن زیدس و سنن ترمذی از عبدالرحمن بن عوفس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«أَبُوبَكْرٍ فِي الْجَنَّةِ، وَعُمَرُ فِي الْجَنَّةِ، وَعُثْمَانُ فِي الْجَنَّةِ، وَعَلِيٌّ فِي الْجَنَّةِ، وَطَلْحَةُ فِي الْجَنَّةِ، وَالزُّبَيْرُ فِي الْجَنَّةِ، وَسَعْدٌ فِي الْجَنَّةِ، وَسَعِيدٌ فِي الْجَنَّةِ، وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بن عَوْفٍ فِي الْجَنَّةِ، وَأَبُو عُبَيْدَةَ بن الْجَرَّاحِ فِي الْجَنَّةِ». [۲۵۷]
ابوبکر در بهشت است، عمر در بهشت است، علی در بهشت است، طلحه در بهشت است، زبیر در بهشت است، عبدالرحمن بن عوف در بهشت است، سعد بن وقاص در بهشت است، سعید بن زید در بهشت است، ابو عبیده بن جراح در بهشت است».
در کتابهای سیره آمده است: روزی رسول اللهص کنار چاه اریس نشسته بود و ابوموسی اشعری نگهبانی میداد. ابوبکر صدیق آمد و اجازهی ورود خواست. رسول اللهص فرمود: «بگو وارد شود و مژدهی بهشت به او بده». سپس عمر آمد. رسول اللهص به ابوموسی اشعری فرمود: «بگو وارد شود و مژدهی بهشت به او بده». سپس عثمان آمد، رسول الله ص فرمود: «بگو وارد شود و در برابر مشکلاتی که برایش پیش میآید، بشارت بهشت به او بده. [۲۵۸]
ابن عساکر با سند صحیح از ابن مسعودس روایت میکند که رسول الله ص فرمود: «القائِمُ بَعدِي فِي الجَنَّةِ وَالَّذِي يَقُومُ بَعدَهُ فِي الجَنَّةِ وَالثّالِثُ وَالرّابِعُ في الجَنَّةِ». [۲۵۹]
«کسی که پس از من ادارهی امور را در دست میگیرد، در بهشت است و او که پس از وی ادارهی امور را به عهده میگیرد، در بهشت است. سومی و چهارمی نیز در بهشت هستند».
این چهار نفر عبارتند از: ابوبکر ، عمر، عثمان و علیش. ترمذی با سند صحیح از عایشهل روایت میکند: رسول الله ص خطاب به ابوبکرس فرمود: «أنتَ عَتِيقٌ مِنَ النّارِ». «تو از آتش دوزخ آزادی».
[۲۵۷] صحیح الجامع الصغیر (۱/۷۰) شماره (۵۰) [۲۵۸] بخاری، ترمذی، مسلم، جامع الاصول (۸/۵۶۲) شماره (۶۳۷۲) [۲۵۹] صحیح الجامع الصغیر (۴/۱۴۹)، شماره (۴۳۱۱)
جعفر بن ابی طالب و حمزه بن عبدالمطلبش از جمله کسانی هستند که رسول الله ص آنها را مژدهی بهشت داد. در سنن تزمذی، مسند ابو یعلی و مستدرک حاکم از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«رَأَيْتُ جَعْفَرَ بن أَبِي طَالِبٍ مَلَكًا يَطِيرُ فِي الْجَنَّةِ بجَنَاحَيْنِ». [۲۶۰]
«جعفر بن أبی طالب را در بهشت همچون فرشتهای دیدم که با دو بال پرواز میکرد.»
طبرانی، ابن عدی و حاکم از ابن عباس روایت کردهاند که رسول الله ص فرمود:
«دَخَلْتُ الْجَنَّةَ الْبَارِحَةَ، فَنَظَرْتُ فِيهَا فَإِذَا جَعفَرَ يَطيرُ مَعَ المَلائِكَةِ وَاِذا حَمْزَةُ مُتَّكِئٌ عَلَى سَرِيرٍ». [۲۶۱]
«دیشب وارد بهشت شدم. ناگهان جعفر را دیدم که همراه با فرشتگان پرواز میکند و حمزه بر بالشتی تکیه داده بود».
و با سندی صحیح ثابت شده است که رسول الله ص فرمود:
«سَیِّدُ الشُّهَداءِ حَمزَةِ بنِ عَبدُ المُطَّلِبِ». [۲۶۲]
«حمزه بن عبدالمطلب، سردار شهیدان است».
احمد، طبرانی و حاکم با سند صحیح از معاذ بن جبلس روایت میکنند که رسول الله ص فرمود:
«عَبدُ اللهِ بنِ سَلامِ عَاشِرُ عَشرَةٍ فِي الجَنَّةِ».
«عبدالله بن سلام، دهمین نفری است که در بهشت است». [۲۶۳]
رویانی و ضیاء، از بریدهس روایت کردهاند که پیامبر ص فرمود:
«دَخَلتُ الجَنَّةَ فَاستَقبَلَتنِي جارِيةٌ شابَّةٌ، فَقُلتُ: لِمَن أنتِ؟ قالَت: لِزَيدِ بنِ حارِثَة» [۲۶۴]
«وارد بهشت شدم. دختر جوانی جلوی من آمد. از وی پرسیدم: تو از آن چه کسی هستی؟ گفت: از آن زید بن حارثه».
ابن عساکر با سندی صحیح از عایشهل روایت میکند که رسول الله ص فرمود:
«دَخَلتُ الجَنَّةَ فَرَأيتُ لِزَيدِ بنِ عَمرُو بنِ نُفَيلِ دَرَجَتَينِ». [۲۶۵]
«وقتی وارد بهشت شدم، برای زید بن عمرو بن نفیل دو درجه دیدم».
زید بن عمرو بن نفیل یکتاپرست جاهلیت نامیده میشود. در دوران پیش از اسلام، مردم را به یکتاپرستی دعوت میکرد و بر دین حنیف ابراهیمی بود.
ترمذی از عایشهل روایت میکند که رسول الله ص فرمود:
«دَخَلتُ الجَنَّةَ، فَسَمِعتُ فيها قِراءَةً. فَقُلتُ: مَن هذا؟ قالُوا: حارِثَةُ بنُ نُعمانَ، کَذلِکُم البِرّ، کَذلِکُم البِرّ». [۲۶۶]
«وارد بهشت شدم. صدای قرائت -قرآن- را شنیدم. گفتم: این کیست؟ گفتند: حارثه بن نعمان است. این است نیکی، این است نیکی».
طبرانی و ابن عدی با سند صحیح از ابی امامه روایت میکنند که پیامبر ص فرمود:
«دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَسَمِعْتُ خَشْفَةً بَيْنَ يَدَيَّ، فَقُلْتُ: مَا هَذِهِ الْخَشْفَةُ؟ فَقِیلَ: بِلالٌ يَمْشِي أَمَامَكَ». [۲۶۷]
«وارد بهشت شدم. پیشاپیش خود صدای راه رفتن پاهای کسی را شنیدم. گفتم: این صدا چیست؟ گفته شد: این بلال است که پیشاپیش شما راه میرود».
از ابن عباسس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«دَخَلْتُ الْجَنَّةَ لَيلَةَ أسري بي فَسَمِعْتُ مِن جانِبِها وَجساً. فَقُلتُ: يا جبريلُ ما هذا؟ قَالَ: بِلالٌ الُمؤَذِنُ».
«شبی که به بیت المقدس برده شدم، وارد بهشت شدم؛ از طرف بیت المقدس آوازی شنیدم. گفتم: ای جبرئیل! این کیست؟ گفت: او بلال موذن است».
مسلم، ابو داود، ترمذی و احمد از جابر بن سمرهس روایت میکنند که رسول اللهص فرمود:
«كَمْ مِنْ عِذْقٍ مُعَلَّقٍ لاِبْنِ الدَّحْدَاحِ فی الجَنَّةِ» [۲۶۸]
«بسیاری از خوشههای خرما که در بهشت آویزان هستند، از آن ابوالحداح است.»
ابوالدحداح کسی بود که باغش به نام «بیرحا» را در راه الله صدقه کرد. باغی که از بهترین باغهای مدینه بود؛ زیرا با شنیدن این آیه دگرگون شد:
﴿مَّن ذَا ٱلَّذِي يُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَيُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا كَثِيرَةٗۚ وَٱللَّهُ يَقۡبِضُ وَيَبۡصُۜطُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٤٥﴾ [البقرة: ۲۴۵].
«چه کسی به الله وام نیکی می دهد تا آنرا برایش چندین برابر کند؟ و الله روزی بندگانش را محدود و گسترده می سازد و به سوی او بازگردانیده می-شوید».
[۲۶۰] سلسلة الأحادیث الصحیحة (۳/۲۲۶)، شماره (۱۲۲۶) [۲۶۱] صحیح الجامع (۳/۱۴۰) شماره (۳۳۵۸) [۲۶۲] قبلی (۳/۲۱۹) شماره (۳۴۶۹) [۲۶۳] قبلی، (۴/۲۴) شماره (۳۸۷۰) [۲۶۴] قبلی (۳/۱۴۱) شماره (۳۳۶۱) [۲۶۵] قبلی (۳/۱۴۱) شماره (۳۳۶۲) [۲۶۶] قبلی (۳/۱۴۲) شماره (۳۳۶۴) [۲۶۷] قبلی، همان صفحه. [۲۶۸] قبلی (۴/۱۸۵) شماره (۴۴۵۰)
حاکم با سند صحیح ازعایشهل روایت میکند که پیامبر ص فرمود:
«لا تَسُبُّوا وَرَقَةَ بنَ نَوفِل، فَإنِّي قَد رَاَيتُ لَهُ جَنَّةً اَو جَنَّتَينِ». [۲۶۹]
«در مورد ورقه بن نوفل بدگویی نکنید؛ زیرا من در بهشت برایش یک یا دو باغ دیدم».
ورقه بن نوفل به رسول الله ص ایمان آورد و آرزو کرد که الله متعال او را تا زمان پیروزی رسول الله ص و اسلام زنده بدارد تا بتواند به رسول الله ص یاری رساند.
[۲۶۹] قبلی (۶/۱۵۳) شماره (۷۱۹۷)
بهشت بسیار باارزش است و ممکن نیست که انسان با اعمال خود، آنرا بدست آورد. البته انسان با رحمت و الطاف الهی است که وارد بهشت میشود.
مسلم در صحیح خود از ابوهریره روایت میکند که رسول الله ص فرمود:
«لَنْ يُدْخِلَ أَحَدًا مِنْكُمْ عَمَلُهُ الْجَنَّةَ». قَالُوا وَلاَ أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ «وَلاَ أَنَا إِلاَّ أَنْ يَتَغَمَّدَنِىَ اللَّهُ مِنْهُ بِفَضْلٍ وَرَحْمَةٍ». [۲۷۰]
«هیچکدام از شما به وسیلهی عملش هرگز وارد بهشت نمیشود. گفتند: شما نیز ای پیامبر خدا؟ فرمود: آری من هم همینطور، مگر اینکه الله متعال فضل و رحمتش را شامل حال من گرداند.»
نوشتارهایی که بهشت را بهای اعمال معرفی مینمایند، مطالب فوق را دچار اشکال میکنند:
﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٧﴾ [السجدة:۱۷].
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَا نُكَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَآ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٤٢﴾ [الأعراف: ٤٢].
«کسانی که ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دهند به هیچ کس -از آنان- جز به اندازهی توانش تکلیف نمیکنیم. ایشان بهشتیان هستند و جاودانه در آن میمانند».
اما میان روایات و آیههای یادشده، تعارضی وجود ندارد؛ زیرا آیهها حکایت از آن دارند که اعمال سبب ورود به بهشت هستند نه بهای آن و حدیث یادشده نیز اشاره دارد به اینکه بهشت بهای اعمال نیست.
در این خصوص دو گروه با گمراهی مواجه شدند: یکی جبریه که به حدیث استدلال میکنند و معتقدند که پاداش به خاطر اعمال نیست؛ زیراکه انسان در عمل خود هیچ اختیاری ندارد. گروه دوم قدریه هستند که به آیات استدلال میکنند و بهشت را بهای اعمال میدانند و معتقدند که بنده در برابر اعمالی که انجام داده است، سزاوار ورود به بهشت میباشد و پروردگار باید او را وارد بهشت نماید.
شارح عقیده طحاویه میگوید: در مورد پاداش اعمال، دو گروه «جبریه و قدریه» با گمراهی مواجه شدهاند. سپاس الله را که اهل سنت را به راه راست هدایت کرده است.
دو مورد از کاربردهای حرف «باء»، «نفی» و «اثبات» است. پس آنچه در حدیث «لن یدخل الجنة احد بعمله» «نفی» شده است، «باء عوض» میباشد؛ نفی اینکه انسان در عوض عملی که انجام میدهد، وارد بهشت میشود. همانطور که معتزله عقیده دارند که عامل، به خاطر اعمالش سزاوار ورود به بهشت میباشد؛ اما ورود به بهشت به خاطر فضل و رحمت الهی است و حرف «با» در ﴿جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٧﴾ و امثال آن، «باء» سبب است نه باء عوض. یعنی به سبب اعمالی که انجام دادهاید. و الله متعال آفرینندهی اسباب و مسببات است، پس همه به فضل و رحمت ایزدی بر میگردند.
[۲۷۰] صحیح مسلم (۴/۲۱۷۰) شماره (۲۸۱۶)
بهشتیان به بهترین و زیباترین شکل و صورت، یعنی: شکل و صورت پدر خود آدم÷، وارد بهشت میشوند. پس هیچ شکل و صورتی کاملتر و زیباتر از صورتی که الله متعال آدم ابوالبشر÷ را بر آن آفرید، وجود ندارد. الله متعال آدم÷ را با دستهای خود آفرید، آفرینش وی را به اتمام رساند و او را به زیباترین صورت در آورد. لذا هرکس که وارد بهشت شود، به صورت آدم و ساختار جسمی او خواهد بود. الله متعال آدم را بسیار قد بلند، مانند درخت خرمای بلند آفریده است و قامتش شصت ذراع میباشد. در صحیح مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ طُولُهُ سِتُّونَ ذِرَاعًا فَكُلُّ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَلَى صُورَةِ آدَمَ وَطُولُهُ سِتُّونَ ذِرَاعًا فَلَمْ يَزَلِ الْخَلْقُ يَنْقُصُ بَعْدَهُ حَتَّى الآنَ». [۲۷۱]
«الله متعال آدم را به صورتی که خواست آفرید. بلندی قدش شصت ذراع است... هرکس که وارد بهشت میشود مانند آدم÷ است و قدش شصت ذراع میباشد. پس از آفرینش آدم÷، قامت انسانها همواره کوتاه میشود».
آری، همانطور که شکل ظاهری انسانها یکی است، سیرت و درون آنها نیز یکی میباشد. در صحیح مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«أَخْلاَقُهُمْ عَلَى خُلُقِ رَجُلٍ وَاحِدٍ عَلَى صُورَةِ أَبِيهِمْ آدَمَ سِتُّونَ ذِرَاعًا فِى السَّمَاءِ». [۲۷۲]
«بهشتیان همه دارای یک خوی و خصلت خواهند بود. به شکل پدرشان آدم که شصت ذراع قامتش بود، هستند.»
از جمله زیباییهای بهشتیان این است که جوان هستند، گویا چشمانشان سرمه کشیده است و همهی آنها نیرومند و بانشاط و ۳۳ ساله وارد بهشت میشوند.
در مسند احمد و سنن ترمذی از معاذ بن جبلس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«يَدْخُلُ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ جُرْدًا مُرْدًا، کَأَنَّهُم مُكَحَّلُونَ، أَبْنَاءَ ثَلاثٍ وَثَلاثِينَ ». [۲۷۳]
«بهشتیان در حالی وارد بهشت میشوند که مجرد و بدون ریش هستند. چنان زیبا خواهند بود که گویی سرمه به چشم کشیدهاند و ۳۳ سال دارند».
بهشتیان، بنا به روایتی که بخاری از ابوهریرهس نقل کرده است، آب دهان و آب بینی را نمیاندازند و نیازی به قضای حاجت ندارند.
در احادیث آمده است که بهشتیان نمیخوابند:
«النَّومُ أَخُو المَوتِ وَ لايَنَامُ أَهلُ الجَنَّةِ».
«خواب مانند مرگ است و بهشتیان نمیخوابند». [۲۷۴]
[۲۷۱] قبلی، کتاب: الجنة، باب یدخل الجنة اقوام افئدتهم مثل افئدة الطیر، (۴/۲۱۸۳) شماره (۲۸۴۱) [۲۷۲] قبلی، باب أول زمرة یدخلون الجنة، (۴/۲۱۷۹) شماره (۲۸۳۴) [۲۷۳] قبلی (۶/۳۳۷) شماره (۷۹۲۸) [۲۷۴] صحیح الجامع (۳/۷۴) شماره (۱۰۸۷)
کالاهای دنیا وجود واقعی و خارجی دارند و قابل دیدن هستند؛ اما نعمتهای بهشت بر مردم پنهان است و در مورد آنها، فقط وعدههایی به آنان داده میشود؛ مردم به آنچه که میبینند دلخوش میکنند و برای آنها دشوار است آنچه را که در دست دارند را برای بدست آوردن چیزی در زمان آینده، رها کنند. پس وعدههایی که پس از مرگ به آنها داده میشود، چگونه است؟
اینجاست که الله متعال میان نعمتهای بهشت و دنیا به مقایسه میپردازد و بیان میفرماید که نعمتهای بهشت از نعمتهای دنیا بهتر هستند و در نکوهش دنیا و بیان برتری آخرت مفصّل سخن گفته است، تا بندگان برای طلب آخرت و رسیدن به نعمتهای آن، سعی و تلاش فراوان به خرج دهند.
این است که شما با مطالعهی قرآن، در بسیاری از آیهها با نکوهش دنیا و برتری نعمتهای آخرت روبرو میشوید:
﴿لَٰكِنِ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا نُزُلٗا مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِۗ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لِّلۡأَبۡرَارِ ١٩٨﴾ [آلعمران: ۱۹۸].
«ولی آنان که از -شم- پروردگارشان میپرهیزند، بوستانهایی دارند که در زیر -کاخها و درختان- آن رودها روان است و جاودانه در آن میمانند. -این فقط- یک پذیرایی از جانب الله است و آنچه در پیشگاه الله است برای نیکان بهتر است».
﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِيهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّكَ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰ ١٣١﴾ [طه: ۱۳۱].
«به زینت زندگی دنیا که برخی از کافران را از آن بهرهمند ساختهایم تا آنان را بیازماییم، چشم مدوز. و روزیِ پروردگارت، بهتر و ماندگارتر است».
و در جای دیگر میفرماید:
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ ١٤ ۞قُلۡ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيۡرٖ مِّن ذَٰلِكُمۡۖ لِلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَأَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ ١٥﴾ [آلعمران: ۱۴-۱۵].
«برای مردم، محبّت خواسته های درونی اعم از زنان، فرزندان و ثروت-های هنگفتِ طلا و نقره و اسب های مرغوب و نشاندار و چارپایان و زراعت، آراسته شده است. این کالای زندگی دنیاست و بازگشت و پاداش نیک، نزدِ الله می باشد. بگو: آیا شما را از چیزی باخبر سازم که از همه ی اینها بهتر است؟ برای کسانی که تقوا پیشه کنند، نزد پروردگارشان باغ هایی است که در آن جویبارها روان است و نیز همسرانی پاک و رضایتی از سوی الله. و الله به کردار بندگان بیناست».
دلایل برتری نعمتهای بهشت بر کالای ناچیز دنیا بسیار است و اینک به برخی از آنها میپردازیم:
الله متعال میفرماید:
﴿قُلۡ مَتَٰعُ ٱلدُّنۡيَا قَلِيلٞ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لِّمَنِ ٱتَّقَىٰ وَلَا تُظۡلَمُونَ فَتِيلًا ٧٧﴾ [النساء: ۷۷].
«بگو: کالای دنیا اندک است و آخرت برای کسی که پرهیزگار باشد بهتر است و کمترین ستمی به شما نمیشود».
پیامبرص، بیارزشی کالاهای دنیا در برابر نعمتهای آخرت را چنین ترسیم فرمود:
«وَاللَّهِ مَا الدُّنْيَا فِى الآخِرَةِ إِلاَّ مِثْلُ مَا يَجْعَلُ أَحَدُكُمْ إِصْبَعَهُ هَذِهِ - وَأَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ - فِى الْيَمِّ فَلْيَنْظُرْ بِمَ تُرْجَعُ».
«به الله سوگند که دنیا در برابر آخرت بیش از این نیست که کسی از شما انگشت سبابه را در دریا فرو برده و آنگاه بنگرد که انگشتش از آب دریا چقدر را با خود بیرون آورده است؟»
از آن جهت که کالای دنیا در برابر نعمتهای آخرت اندک و بیارزش هستند، الله متعال کسانی را که دنیا را ترجیح میدهند، نکوهش میکند و میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَا لَكُمۡ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ٱنفِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِۚ أَرَضِيتُم بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ فَمَا مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ ٣٨﴾ [التوبة: ۳۸].
«ای مؤمنان! چرا هنگامی که به شما گفته میشود: در راه الله حرکت کنید، سستی میکنید و دل به دنیا میدهید؟ آیا به زندگی این جهان به جای زندگی آن جهان خوشنودید؟ کالای این جهان در برابر کالای آن جهان چیز اندکی است».
پس لباس، خوردنی، نوشیدنی، زیورآلات و کاخهای بهشتیان از مشابه آنها در دنیا، بهتر هستند.
در صحیح بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«مَوْضِعُ سَوْطٍ فِي الْجَنَّةِ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا» [۲۷۵]
«محل یک تازیانه در راه الله، در بهشت از دنیا و آنچه در آن است، بهتر میباشد».
در روایت دیگری که بخاری و مسلم از ابوهریرهس آوردهاند، پیامبر ص فرمود:
«وَلَقَابُ قَوْسِ أَحَدِكُمْ فِي الْجَنَّةِ خَيْرٌ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ». [۲۷۶]
«اندازهی کمان هرکدام از شما، در بهشت از تمام آنچه که آفتاب بر آن تابیده است، بهتر میباشد».
در حدیث مقایسهی زنان و همسران بهشتی با زنان و همسران دنیا، بخاری از انسس روایت کرده است که پیامبر ص فرمود:
«وَلَوْ اطَّلَعَتْ امْرَأَةٌ مِنْ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِلَى الْأَرْضِ لَمَلَأَتْ مَا بَيْنَهُمَا رِيحًا وَلَنَصِيفُهَا عَلَى رَأْسِهَا خَيْرٌ مِنْ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا». [۲۷۷]
«اگر زنی از زنان بهشت بر روی زمین ظاهر شود، میان زمین و آسمان را روشن و معطّر میگرداند و نقابش از دنیا و آفریدههای آن بهتر است».
خوردنی و نوشیدنیهای دنیا، ادرار، مدفوع و بوهای نامطبوعی را به دنبال دارد. اگر انسان شراب دنیا را بنوشد، عقلش را از دست میدهد، زنان دنیا نیز به بیماریهایی دچار میشوند و کودک میزایند. اما بهشت از همهی این دشواریها خالی است. بهشتیان هیچ نیازی به قضایحاجت ندارند. آب دهان و بینی نمیاندازند. الله متعال شراب بهشت را چنین وصف کرده است:
﴿بَيۡضَآءَ لَذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِينَ ٤٦ لَا فِيهَا غَوۡلٞ وَلَا هُمۡ عَنۡهَا يُنزَفُونَ ٤٧﴾ [الصافات: ۴۶-۴۷].
«سفیدرنگ و خوشگوار برای نوشندگان است. نه در آن فساد عقل است و نه میخواران از آن به بدمستی میافتند».
آب بهشت بدبو نمیشود و طعم آن تغییر نمیکند:
﴿أَنۡهَٰرٞ مِّن مَّآءٍ غَيۡرِ ءَاسِنٖ وَأَنۡهَٰرٞ مِّن لَّبَنٖ لَّمۡ يَتَغَيَّرۡ طَعۡمُهُ﴾ [محمد: ۱۵].
«رودهای آن از آبی است که بدبو نمیشود و رودهایی از شیری است که طعم آن دگرگون نمیشود».
زنان بهشتی از هرگونه آلودگی و حیض و نفاس پاک هستند. الله متعال میفرماید:
﴿وَلَهُمۡ فِيهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ﴾ [البقرة: ۲۵] «و در آنجا همسران پاکی دارند».
دل و درون بهشتیان صاف، گفتارشان پاکیزه و اعمالشان نیکو است. سخنی که دل را برنجاند، در بهشت شنیده نمیشود. انسان از شنیدن سخنان بهشتیان خسته نمیشود و نمیرنجد. بهشت از سخنان و کارهای بیهوده خالی است.
﴿لَّا لَغۡوٞ فِيهَا وَلَا تَأۡثِيمٞ ٢٣﴾ [الطور: ۲۳].
«در آنجا نه بیهودهگویی است و نه گناه».
جز سخن پاکیزه و خالی از عیوب سخنان دنیا، حرفی به گوش بهشتیان نمیرسد:
﴿لَّا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوٗا وَلَا كِذَّٰبٗا ٣٥﴾ [النبأ: ۳۵].
«بهشتیان در آنجا سخن پوچ و دروغی نمیشنوند».
﴿لَّا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗاۖ﴾ [مریم: ۶۲].
«در آنجا گفتار بیهودهای نمیشنوند، ولی درود -الله و فرشتگان- را میشنوند».
﴿لَّا تَسۡمَعُ فِيهَا لَٰغِيَةٗ ١١﴾ [الغاشیة: ۱۱].
«در آنجا سخن یاوهای نمیشنوند».
بیگمان بهشت خانهی سلامتی، پاکیزگی و خالی از هرگونه رنج و ناراحتی است.
﴿لَا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوٗا وَلَا تَأۡثِيمًا ٢٥ إِلَّا قِيلٗا سَلَٰمٗا سَلَٰمٗا ٢٦﴾ [الواقعة: ۲۵-۲۶].
«در آنجا سخن یاوه و گناهآلود نمیشنوند. فقط سلام! سلام! را میشنوند».
وقتی بهشتیان از دوزخ رها میشوند، روی پلی که میان دوزخ و بهشت نصب شده است، نگاه داشته میشوند. سپس با هم تسویه حساب نموده و در حالی وارد بهشت میشوند که دلهایشان نسبت به همدیگر پاک شده است و کینه و حسد از میان آنها برداشته میشود. در بخاری و مسلم دربارهی ویژگیهای بهشتیان، هنگام ورود به بهشت، چنین آمده است:
«لاَ اخْتِلاَفَ بَيْنَهُمْ وَلاَ تَبَاغُضَ قُلُوبُهُمْ قَلْبٌ وَاحِدٌ يُسَبِّحُونَ اللَّهَ بُكْرَةً وَعَشِيًّا». [۲۷۸]
« هیچ گونه اختلاف و کینهای میان آنها وجود ندارد، دلهایشان مانند دل یک انسان است. صبح و شام پروردگار را به پاکی یاد میکنند».
الله متعال میفرماید:
﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ ٤٧﴾ [الحجر: ۴۷].
«و کینهتوزی را از سینههایشان بیرون میکشیم و برادرانه بر تختها رویاروی هم مینشینند».
از ابن عباس و علی بن ابی طالبس نقل شده است که بهشتیان هنگام ورود به بهشت، از چشمهای مینوشنند که الله متعال کینهی دلهایشان را برطرف میسازد و از چشمهای دیگر مینوشند که رنگ و چهرههایشان از نوشیدن آن میدرخشد. شاید این دو بزرگوار سخن خود را از آیهی زیر برداشت کرده باشند آنجا که الله متعال میفرماید:
﴿وَسَقَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡ شَرَابٗا طَهُورًا ٢١﴾ [الإنسان: ۲۱].
«و پروردگارشان بدیشان شراب پاک مینوشاند».
اینجاست که الله متعال زیورآلات دنیا را متاع و کالا نامیده است؛ چون مدت کوتاهی از آنها استفاده میشود و سپس نابود میگردند و این نعمت آخرت است که پایدار میماند و از بین نمیرود.
﴿مَا عِندَكُمۡ يَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖ﴾ [النحل: ۹۶].
«آنچه نزد شماست از بین میرود و آنچه نزد الله است، ماندگار است».
﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ ٥٤﴾ [ص: ۵۴].
«این عطای ماست و هرگز پایانی ندارد».
﴿أُكُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَاۚ﴾ [الرعد: ۳۵].
«خوراکی و سایهاش همیشگی است».
خداوند متعال سرعت زوال و نابودی دنیا و نعمتهایش را در آیه زیر مثال زده است:
﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِيمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّيَٰحُۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ مُّقۡتَدِرًا ٤٥ ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِينَةُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ أَمَلٗا ٤٦﴾ [الکهف:۴۵-۴۶].
«مثال زندگی دنیا را برایشان بیان کن که همانند آبی است که از آسمان فرو فرستادیم و آن گاه گیاهان زمین به وسیله ی آن آب به صورت انبوه می روید و سپس خشک می شود؛ به گونه ای که باد، آنرا به هر سو پراکنده می کند. و الله بر همه چیز تواناست. مال و فرزندان, زیور زندگی دنیا هستند و کارهای نیکِ پایدار، نزد پروردگارت از نظر پاداش بهتر و امیدبخش تر است».
آری، الله متعال سرعت زوال دنیا و نابود شدن آنرا به آبی تشبیه نمود که از آسمان نازل میشود، گیاهانی را میرویاند، گل و میوه میدهند و دیری نمیگذرد که این گیاهان شادابی و طراوت خود را از دست میدهند، خشک و خُرد میشوند و بادها به آسانی آنها را پراکنده میکنند. یعنی زینت و آرایش دنیا از قبیل جوانی، مال، فرزند، املاک و غیره، همه و همه پس از مدت کوتاهی متلاشی شده و از بین میروند. جوانی به پیری و تندرستی به بیماری تبدیل میشود. انسان از مال و فرزندانش جدا میشود، اما آخرت زوال و نابودی ندارد.
﴿وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَيۡرٞۚ وَلَنِعۡمَ دَارُ ٱلۡمُتَّقِينَ ٣٠ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ يَدۡخُلُونَهَا تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ﴾ [النحل: ۳۰-۳۱].
«و بیگمان سرای آخرت، بهتر است. و سرای نیکوکاران چه نیک است! باغهای همیشگی و جاویدی که وارد آن میشوند و فرودستش جویبارها روان است. آنجا هرچه بخواهند، خواهند داشت. الله اینچنین به پرهیزگاران پاداش میدهد».
﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوۡنَ أُجُورَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۖ فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَۗ وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ ١٨٥﴾ [آلعمران: ۱۸۵].
«هر جانداری طعم مرگ را میچشد و روز رستاخیز پاداشتان را به طور کامل خواهید گرفت. پس هرکه از آتش جهنم دور گردد و وارد بهشت شود، رستگار است. زندگی دنیا تنها بهرهای فریبنده است و بس».
[۲۷۵] مشکاة المصابیح (۳/۸۵) شماره (۵۶۱۳) [۲۷۶] قبلی (۳/۸۵) شماره (۵۶۱۵) [۲۷۷] قبلی (۳/۸۵) شماره (۵۶۱۴) [۲۷۸] صحیح بخاری؛ کتاب: بدء الخلق، باب ما جاء فی صفة الجنة. فتح الباری (۶/۳۱۸)
پیرامون درختان و میوههای در دسترس بهشت، حق انتخاب بهشتیان از میان میوهها و اینکه هر خوردنی و نوشیدنی که بخواهند، به آنها میرسد، بحث کردیم. اکنون در این زمینه به تفصیل سخن میگوییم:
﴿وَفَٰكِهَةٖ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ ٢٠ وَلَحۡمِ طَيۡرٖ مِّمَّا يَشۡتَهُونَ ٢١﴾ [الواقعة: ۲۰-۲۱].
«و هر میوهای که برگزینند و گوشت پرندگان از هر نوعی که بخواهند».
﴿وَفِيهَا مَا تَشۡتَهِيهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡيُنُ﴾ [الزخرف: ۷۱].
«و در آنجا هرچه دلشان بخواهد و هرچه برای دیدگان لذّتبخش باشد وجود دارد».
الله متعال، خوردن انواع نوشیدنیها و خوراکیها را برای آنان مباح کرده است:
﴿كُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِيَٓٔۢا بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِي ٱلۡأَيَّامِ ٱلۡخَالِيَةِ ٢٤﴾ [الحاقة: ۲۴].
«در برابر کارهایی که پیشتر انجام دادید، بخورید و بنوشید، بر شما گوارا باد!».
در مباحث گذشته اشاره نمودیم که در بهشت دریای آب، شراب و شیر وجود دارد. الله متعال به بهشتیان اجازه داده است که از هر طعام و شرابی که بخواهند، انتخاب کنند و بخورند.
الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ يَشۡرَبُونَ مِن كَأۡسٖ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا ٥ عَيۡنٗا يَشۡرَبُ بِهَا عِبَادُ ٱللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفۡجِيرٗا ٦﴾ [الإنسان: ۵-۶].
«بیگمان نیکان، جامهای شرابی را سر میکشند که آمیخته به کافور است. از چشمهای است که بندگان الله از آن مینوشند و هرجا که بخواهند با خود روان میکنند».
و میفرماید:
﴿وَيُسۡقَوۡنَ فِيهَا كَأۡسٗا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا ١٧ عَيۡنٗا فِيهَا تُسَمَّىٰ سَلۡسَبِيلٗا ١٨﴾ [الإنسان: ۱۷-۱۸].
«در آنجا از جامهای شرابی بدیشان میدهند که آمیخته به زنجبیل است. از چشمهای که در بهشت است و سلسبیل نامیده میشود».
و میفرماید:
﴿وَمِزَاجُهُۥ مِن تَسۡنِيمٍ ٢٧ عَيۡنٗا يَشۡرَبُ بِهَا ٱلۡمُقَرَّبُونَ ٢٨﴾ [المطففین: ۲۷-۲۸].
«آمیخته با تسنیم است. تسنیم چشمهای است که مقرّبان -بارگاه یزدان- از آن مینوشند».
از جمله شرابهایی که الله متعال از روی فضل خود بر بهشتیان ارزانی میدارد، خمر است و خمر بهشت خالی از عیب و نقصهای مشروبات دنیا میباشد. شراب دنیا عقل را از بین میبرد، سر و شکم را به درد میآورد و موجب بیماری میشود و گاهی در رنگ و ساخت آن نقص و عیب پدید میآید. اما خمر و شراب بهشت، از همهی این عیبها خالی است. شراب بهشت، درخشان، گوارا و زیباست:
﴿يُطَافُ عَلَيۡهِم بِكَأۡسٖ مِّن مَّعِينِۢ ٤٥ بَيۡضَآءَ لَذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِينَ ٤٦ لَا فِيهَا غَوۡلٞ وَلَا هُمۡ عَنۡهَا يُنزَفُونَ ٤٧﴾ [الصافات: ٤٥-٤٧].
«پیالههای شراب برگرفته از رودبار جاری شراب، گرداگرد آنان در گردش است. شراب سفیدرنگ و خوشگوار برای نوشندگان. نه در آن فساد عقل است و میخواران از آن بدمست نمیشوند».
الله متعال زیبایی شراب بهشت را بیان نموده و میفرماید: هرکس از آن بنوشد عقلش آسیب نمیبیند و از آن لذّت میبرد: ﴿وَأَنۡهَٰرٞ مِّنۡ خَمۡرٖ لَّذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِينَ﴾ [محمد:١٥].
«و رودبارهایی از شرابی است که سراپا لذّت برای نوشندگان است».
و در وصف شرابهای بهشت میفرماید: کسی از نوشیدن آنها خسته نمیشود:
﴿وَلَا هُمۡ عَنۡهَا يُنزَفُونَ ٤٧﴾ [الصافات: ٤٧].
«و میخواران از آن بدمست نمیشوند».
﴿يَطُوفُ عَلَيۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ ١٧ بِأَكۡوَابٖ وَأَبَارِيقَ وَكَأۡسٖ مِّن مَّعِينٖ ١٨﴾ [الواقعة:۱٧- ١٨].
«خدمتگزاران همیشه نوجوان، پیرامونشان میگردند؛ با جامها و پارچها و پیالههای -سرشار- از شراب ناب و گوارا».
ابن کثیر در تفسیر آیههای فوق میفرماید: بهشتیان با نوشیدن این شرابها، دچار سر درد نمیشوند و عقلشان را از دست نمیدهند.
ضحاک از ابن عباسس نقل میکند که:
«في الخَمرِ أربَعَ خِصالٍ: السُّكر، الصُّداع، القَيء وَ البَول، فَذَکَرَ اللهُ خَمرَ الجَنَّةِ، وَ نَزَّهَها عَن هذِهِ الخِصالِ».
«شراب چهار خصلت دارد: مستی، سردرد، استفراغ و ادرار. الله متعال شراب بهشت را از این خصلت ها پاک و منزّه کرده است». [۲۷۹]
الله متعال در آیهی دیگری در وصف شراب بهشت میفرماید:
﴿يُسۡقَوۡنَ مِن رَّحِيقٖ مَّخۡتُومٍ ٢٥ خِتَٰمُهُۥ مِسۡكٞۚ وَفِي ذَٰلِكَ فَلۡيَتَنَافَسِ ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ ٢٦﴾ [المطففین: ۲۵-۲۶].
«به آنان از شراب زلال و دست نخورده نوشانده میشود. مُهرش از مشک است. مشتاقان چنین نعمتهایی باید در طلبش بر یکدیگر پیشی بگیرند».
الله متعال برای این شراب دو ویژگی بیان فرمود: نخست اینکه مختوم است. یعنی سر به مهر و دستنخورده است و دوم اینکه کسانی که آنرا مینوشند، در پایان نوشیدن، بوی عطر را احساس میکنند.
جگر ماهی نخستین غذایی است که الله متعال آنرا به بهشتیان عطا میکند. بخاری و مسلم از ابوسعید خدریس روایت کردهاند که پیامبر ص فرمود:
«تَكُونُ الأَرْضُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ خُبْزَةً وَاحِدَةً يَكْفَؤُهَا الْجَبَّارُ بِيَدِهِ كَمَا يَكْفَأُ أَحَدُكُمْ خُبْزَتَهُ فِى السَّفَرِ نُزُلاً لأَهْلِ الْجَنَّةِ».
«در روز رستاخیز زمین به صورت یک قرص نان در میآید. الله متعال به قصد مهمانی برای بهشتیان، آنرا در دست خود میگیرد؛ همانگونه که شما در سفر نان خود را در دست میگیرید». مردی یهودی آمد و گفت: ای ابوالقاسم! خدا از برکت خود تو را بهرهمند گرداند، آیا دربارهی رستاخیز و مهمانی بهشتیان در آن روز چیزی به تو بگویم؟ فرمود: بلی. گفت: زمین به صورت یک قرص نان درخواهد آمد -همانگونه که رسول الله ص فرمود- رسول الله ص به ما نگاه کرد و تبسم نمود، به گونه ای که دندانهای مبارکش دیده شد. سپس فرمود: آیا دربارهی خوراک بهشتیان به شما چیزی بگویم؟ پرسیدند: آن چیست؟ فرمود: گاو نر و جگر ماهی است. هفتاد هزار نفر از گوشهی جگر آن استفاده میکنند. [۲۸۰]
امام نووی در شرح این حدیث مینویسد: نُزُل: پذیرایی و آنچه که برای مهمانی تدارک دیده میشود. یتکفأها بیده: از این دست به آن دستش میدهد تا جمع شود و مرتّب گردد؛ زیرا در اصل همانند نان، صاف نیست. پس معنی و مفهوم حدیث چنین است: الله متعال زمین را به صورت یک قرص نان بسیار بزرگ در میآورد و آن را به عنوان خوراک و مهمانی بهشتیان قرار میدهد. زائد کبد الحوت: یک تکهی جداگانه و آویزان به کبد است و لذیذترین قسمت جگر میباشد.
در صحیح بخاری آمده است که عبدالله بن سلامس در نخستین روز ورودش به مدینه، چند سوال از رسول الله ص پرسید، از آنجمله: «ما أَوَّلُ شَئٍ يَأْكُلُهُ أَهْلُ الْجَنَّةِ؟» نخستین غذایی که بهشتیان میخورند چیست؟ پیامبر ص فرمود: «زِيادَةُ كَبدِ الحُوتِ». زایدهی جگر ماهی است.
در صحیح مسلم از ثوبانس روایت شده است که مردی یهودی از رسول الله ص پرسید: «فَمَا تُحْفَتُهُمْ حِينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ؟» هدیهی بهشتیان هنگام ورود به بهشت چیست؟ فرمود: «زِيادَةُ كَبدِ الحُوتِ». زایدهی جگر ماهی است.
گفت: «فَمَا غِذَاؤُهُمْ عَلَى إِثْرِهَا؟» پس از آن غذای آنها چیست؟ فرمود: «يُنْحَرُ لَهُمْ ثَوْرُ الْجَنَّةِ الَّذِي كَانَ يَأْكُلُ مِنْ أَطْرَافِهَا» همان گاو نری که در اطراف بهشت میچرد، برای آنها سر بریده میشود.
آن مرد یهودی پرسید: «فَما شَرابُهُم عَلَيهِ؟» نوشیدنی آنها پس از این غذا چیست؟ فرمود: «عَينٌ تُسَمّي سَلسَبِيلاً» چشمهای که سلسبیل نام دارد. آن مرد گفت: درست فرمودی. [۲۸۱]
این سؤال به اذهان خطور میکند که خوردنی و نوشیدنیهای بهشت مانند خوردنی و نوشیدنیهای دنیا است که چیزهایی از قبیل: مدفوع، ادرار، آب دهان، آب بینی و غیره به دنبال دارد؛ حال آنکه چنین نیست. بهشت جایی است که هیچگونه آلودگی در آنجا وجود ندارد و بهشتیان از آلودگیهای دنیا پاک و منزّه هستند.
در حدیثی متفق علیه از ابوهریرهس آمده است: پیامبر ص فرمود:
«أَوَّلُ زُمْرَةٍ تَلِجُ الْجَنَّةَ صُوَرُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ لَا يَبْصُقُونَ فِيهَا وَلَا يَمْتَخِطُونَ و لا يبزقون».
«چهرهی نخستین گروهی که وارد بهشت میشوند، مانند ماه تمام است. آنان در بهشت نه آب دهان میاندازند و نه آب بینی و نه نیازی به قضای حاجت دارند».
لازم به یادآوری است که این موهبت مخصوص نخستین گروهی نیست که وارد بهشت میشوند، بلکه تمامی کسانی که وارد بهشت میشوند چنین ویژگیای دارند.
در روایتی که امام مسلم از ابوهریرهس نقل کرده است، میآید:
«أَوَّلُ زُمْرَةٍ تَدْخُلُ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِى عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ عَلَى أَشَدِّ نَجْمٍ فِى السَّمَاءِ إِضَاءَةً ثُمَّ هُمْ بَعْدَ ذَلِكَ مَنَازِلُ لاَ يَتَغَوَّطُونَ وَلاَ يَبُولُونَ وَلاَ يَمْتَخِطُونَ وَلاَ يَبْزُقُونَ». [۲۸۲]
«چهرهی نخستین گروهی که وارد بهشت میشوند مانند ماه تمام است. چهرهی گروه بعدی مانند درخشندهترین ستارهی آسمان میباشد و گروههای پس از آنها دارای مقام و جایگاهی هستند؛ به این صورت که آب دهان و آب بینی نمیاندازند و نیازی به قضای حاجت ندارند».
تفاوت بهشتیان در میزان روشنایی آنهاست. اما در مورد اینکه ناراحتی ندارند و در آسایش به سر میبرند، همه مشترکند.
البته ممکن است این سؤال مطرح شود که ادرار و مدفوع بهشتیان به کجا میرود؟ همین سؤال از طرف اصحابش نیز مطرح شد. پیامبر ص در پاسخ فرمود که بقایای غذا و نوشیدنی در بهشت، به ترشّحاتی تبدیل میشوند که بوی عطر از آنها به مشام میرسد و مانند عرق از بدن بهشتیان بیرون میآید و برخی از این بقایا، به صورت هوای معطّر از بدن خارج میشود.
مسلم از جابر بن عبداللهس نقل میکند که پیامبر ص فرمود:
«إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ يَأْكُلُونَ فِيهَا وَيَشْرَبُونَ وَلاَ يَتْفُلُونَ وَلاَ يَبُولُونَ وَلاَ يَتَغَوَّطُونَ وَلاَ يَمْتَخِطُونَ». قَالُوا فَمَا بَالُ الطَّعَامِ قَالَ «جُشَاءٌ كَجَشاءِ الْمِسْكِ». [۲۸۳]
«بهشتیان در بهشت میخورند و مینوشند، اما آب دهان و آب بینی نمیاندازند، ادرار نمیکنند و مدفوع ندارند. اصحابش سؤال کردند: پس غذاها چه میشوند؟ فرمود: به آروغی که بوی عطر میدهد، تبدیل میشوند».
اگر بهشتیان برای همیشه ماندگارند و بهشت از هرگونه درد، رنج و بیماری، گرسنگی و تشنگی به دور است و در آنجا آلودگی وجود ندارد، پس چرا بهشتیان به خوردن و نوشیدن نیاز دارند و عطر میزنند و موها را شانه میکنند؟
قرطبی در پاسخ به این سوال میگوید: نعمت و لباسهای بهشتیان بهخاطر نیاز بهشتیان نیست. خوردن برای رفع گرسنگی و نوشیدن برای رفع تشنگی و استفاده از عطر برای برطرف ساختن بوی بد نیست، بلکه همهی اینها، لذّتهای پیدرپی هستند. [۲۸۴]
الله متعال به آدم÷ میفرماید:
﴿إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعۡرَىٰ ١١٨ وَأَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَلَا تَضۡحَىٰ ١١٩﴾ [طه:۱۱۸-۱۱۹].
«بیگمان در بهشت نه گرسنه میشوی و نه برهنه و در آن دچار تشنگی و آفتابزدگی نمیگردی».
ظروف خوردن و آشامیدن بهشتیان از طلا و نقره است. الله متعال میفرماید:
﴿يُطَافُ عَلَيۡهِم بِصِحَافٖ مِّن ذَهَبٖ وَأَكۡوَابٖۖ﴾ [الزخرف: ۷۱].
«برایشان بشقابهای زرّین آورده میشود».
﴿وَيُطَافُ عَلَيۡهِم بَِٔانِيَةٖ مِّن فِضَّةٖ وَأَكۡوَابٖ كَانَتۡ قَوَارِيرَا۠ ١٥ قَوَارِيرَاْ مِن فِضَّةٖ قَدَّرُوهَا تَقۡدِيرٗا ١٦﴾ [الإنسان: ۱۵-۱۶].
«جامهای سیمین شراب و قدحهای بلورینِ می میانشان به گردش درمیآید. قدحهای بلورینی که از نقرهاند. -خدمتکاران بهشتی- آنها را به اندازه پیمودهاند».
بخاری و مسلم از ابو موسی اشعریس روایت کردهاند که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ لِلْمُؤْمِنِ فِى الْجَنَّةِ لَخَيْمَةً مِنْ لُؤْلُؤَةٍ وَاحِدَةٍ مُجَوَّفَةٍ... وَجَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا وَجَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبِ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا».
«هر مؤمنی در بهشت خیمهای از مروارید گنبدی شکل دارد... و دو بهشت دارند آنگونه که ظروف و تمام آنچه که در آندو وجود دارد، از نقره و دو بهشت دیگر که همهی وسایل و امکانات آن از طلا می باشند».
برخی از ظروفی که بهشتیان از آنها مینوشند عبارتند از: «أَکوَابٍ»: جمع کوب، به معنای قَدح و لیوان. «أَبَارِيقَ»: جمع إبریق، به معنای کوزه دستهدار و لولهای و «کأْسٍ» به معنای جام:
﴿يَطُوفُ عَلَيۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ ١٧ بِأَكۡوَابٖ وَأَبَارِيقَ وَكَأۡسٖ مِّن مَّعِينٖ ١٨﴾ [الواقعة:۱۷-۱۸].
«خدمتگزاران همیشه نوجوان، با جامها و پارچها و پیالههای -سرشار- از شراب ناب و گوارا پیرامونشان میگردند».
[۲۷۹] تفسیر ابن کثیر (۶/۵۱۴) [۲۸۰] مشکاة المصابیح (۳/۵۶) [۲۸۱] النهایة، ابن کثیر (۲/۲۷۰) [۲۸۲] صحیح مسلم (۴/۲۱۸۸) شماره (۲۸۳۴) [۲۸۳] قبلی (۴/۲۱۸۰) شماره (۲۸۳۵) [۲۸۴] التذکرة، قرطبی (۴۵۷) فتح الباری (۶/۳۲۵)
بهشتیان لباسی فاخر بر تن میکنند و از انواع زیورآلات طلا، نقره و مروارید استفاده میکنند. از جمله لباسهای آنها ابریشم و از جمله زیورآلات مورد استفاده: النگوهای طلا، نقره و مروارید است. الله متعال میفرماید:
﴿وَجَزَىٰهُم بِمَا صَبَرُواْ جَنَّةٗ وَحَرِيرٗا ١٢﴾ [الإنسان: ۱۲].
«و در برابر صبری که نمودند، الله متعال بهشت و جامهی ابریشمین را پاداششان میکند».
﴿يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِيهَا حَرِيرٞ ٢٣﴾ [الحج: ۲۳].
«آنان با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته میشوند و جامههایشان در آنجا از حریر است».
﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ يَدۡخُلُونَهَا يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِيهَا حَرِيرٞ ٣٣﴾ [فاطر: ۳۳].
«- پاداش پیشگامان در کار خیر- باغهای ماندگاری است که بدانها داخل میشوند و در آنجا با دستبندهای طلا و مروارید آراسته میگردند و جامههایشان در آنجا ابریشمین است».
﴿وَحُلُّوٓاْ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٖ وَسَقَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡ شَرَابٗا طَهُورًا ٢١﴾ [الإنسان: ۲۱].
«و با دستبندهای سیمین آراسته میشوند و پروردگارشان بهایشان شراب پاک مینوشاند».
لباسهای بهشتیان رنگهای گوناگونی دارد. لباس سبز رنگ از سندس و استبرق به بهشتیان پوشانده میشود:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَيَلۡبَسُونَ ثِيَابًا خُضۡرٗا مِّن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَّكِِٔينَ فِيهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِۚ نِعۡمَ ٱلثَّوَابُ وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗا ٣١﴾ [الکهف: ۳۱].
«ایشان باغهای پُرنعمت و جاودانهای دارند که در آن نهرها و جویبارها روان است؛ آنجا در حالی که بر تخت ها تکیه زده اند, به دستبند های زرّین آراسته می شوند و لباس های سبزرنگی از جنس حریر نازک و ضخیم می پوشند. چه پاداش خوبی! و بهشت آرامگاه بسیار نیکی است».
﴿عَٰلِيَهُمۡ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضۡرٞ وَإِسۡتَبۡرَقٞۖ وَحُلُّوٓاْ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٖ﴾ [الإنسان: ۲۱].
«بر تن ایشان لباسهای ابریشم نازک سبز و دیبای ضخیم است و با دستبندهای سیمین آراسته شدهاند».
لباسهای بهشتیان از لباسهایی که ساختهی دست انسانهاست، به مراتب نرمتر، بهتر و پیشرفتهتر است. بخاری از براء بن عازبس روایت میکند:
پارچهای ابریشمی را خدمت رسول الله ص آوردند. اصحابش از زیبایی و نرمی آن شگفتزده شدند. رسول الله ص فرمود: مندیلهای سعد بن معاذ در بهشت بهتر از این خواهند بود.
رسول الله ص به ما خبر داده است که برای بهشتیان شانههایی از طلا و نقره آماده شده است و بهشتیان با عودی خوشبو، خود را معطّر میکنند، در حالیکه بوی عطر بدن پاکشان همواره به مشام میرسد.
در صحیح بخاری از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص دربارهی ویژگی کسانی که وارد بهشت میشوند، چنین فرمود:
«آنِيَتُهُمْ الذَّهَبُ وَالْفِضَّةُ وَأَمْشَاطُهُمْ الذَّهَبُ وَوَقُودُ مَجَامِرِهِمْ الْأَلُوَّةُ -قَالَ أَبُو الْيَمَانِ يَعْنِي الْعُودَ- وَرَشْحُهُمْ الْمِسْكُ». [۲۸۵]
«ظروف و شانههای بهشتیان از طلا و نقره، سوختشان از عود و عرقشان از مشک است.
از جملهی زیورآلاتشان تاج است. در سنن ترمذی و ابن ماجه از مقدام بن معدی کربس روایت شده است که پیامبر ص دربارهی ویژگیهای شهید در بهشت فرمود:
«وَيُوضَعُ عَلَى رَأْسَهِ تَاجُ الْوَقَارِ: الْيَاقُوتَةُ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا». [۲۸۶]
«تاج وقار بر سرش گذاشته میشود، تاجی که هرکدام از یاقوتهای آن از دنیا و آنچه در آن است بهتر و برتر میباشد».
لباس و زیورآلات بهشتیان، کهنه نمیشود و از بین نمیرود. در صحیح مسلم از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ يَنْعَمُ لاَ يَبْأَسُ لاَ تَبْلَى ثِيَابُهُ وَلاَ يَفْنَى شَبَابُهُ» [۲۸۷]
«هر کس داخل بهشت شود، بهرهمند میشود و بینوا نمیگردد، لباسهایش کهنه نمیشود و پیر نمیگردد».
[۲۸۵] قبلی، همان صفحه. [۲۸۶] مشکاة المصابیح (۳/۳۵۸)، شماره (۳۸۳۴) شیخ آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۲۸۷] مسلم،کتاب الجنه باب دوام نعیم الجنه (۴/۲۱۸۱) شماره (۲۸۲۶)
ساختمانهای بهشت در میان بوستانها با فرشهایی که رنگهای گوناگونی دارند، ساخته شدهاند. فرش و بالشها در بهترین نوع خود، برای بهشتیان آماده شده است. تختهای زیاد و بلندمرتبه و فرشهای بزرگ با آسترهای ابریشمی هستند. آری اگر آستر از ابریشم باشد، ظاهر را خودتان قضاوت کنید! پشتی و بالشها به گونهای که با دیدن آنها دلها شادمان میشوند، چیده شدهاند و فرشها با نظم و ترتیب خاصی گذاشته شده است. الله متعال میفرماید:
﴿فِيهَا سُرُرٞ مَّرۡفُوعَةٞ ١٣ وَأَكۡوَابٞ مَّوۡضُوعَةٞ ١٤ وَنَمَارِقُ مَصۡفُوفَةٞ ١٥ وَزَرَابِيُّ مَبۡثُوثَةٌ ١٦﴾ [الغاشیة: ۱۳-۱۶].
«و آنجا تختهای بلندی وجود دارد و سبوهایی که نزدشان نهادهاند و بالشهایی که منظّم چیدهاند و فرشهای فاخری که پهن کردهاند.».
﴿مُتَّكِِٔينَ عَلَىٰ فُرُشِۢ بَطَآئِنُهَا مِنۡ إِسۡتَبۡرَقٖۚ وَجَنَى ٱلۡجَنَّتَيۡنِ دَانٖ ٥٤﴾ [الرحمن: ۵۴].
«بر فرشهایی آرمیدهاند که آسترهایش از جنس حریر ضخیم است. و میوههای دو باغ، نزدیک و در دسترس است».
﴿مُتَّكِِٔينَ عَلَىٰ سُرُرٖ مَّصۡفُوفَةٖۖ وَزَوَّجۡنَٰهُم بِحُورٍ عِينٖ ٢٠﴾ [الطور: ٢٠].
«بر تختهای چیدهشده تکیه زدهاند و زنان زیبای بهشتی را همسرشان نمودهایم».
﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٣ وَقَلِيلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِينَ ١٤ عَلَىٰ سُرُرٖ مَّوۡضُونَةٖ ١٥ مُّتَّكِِٔينَ عَلَيۡهَا مُتَقَٰبِلِينَ ١٦﴾ [الواقعة: ۱۳-۱۶].
«گروهی از پیشینیان و اندکی از آیندگان، بر تختهای زربافت و گوهرنشان، که روبهروی هم بر آنها آرمیدهاند».
تکیه دادن آنها به آن شیوه و سبک، گونهای از نعمتهای بهشت است که بهشتیان از آن لذّت میبرند. همانگونه که الله متعال فرمود:
﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ ٤٧﴾ [الحجر: ۴۷].
«و کینهتوزی را از سینههایشان بیرون میکشیم و برادرانه بر تختها رویاروی هم مینشینند».
﴿مُتَّكِِٔينَ عَلَىٰ رَفۡرَفٍ خُضۡرٖ وَعَبۡقَرِيٍّ حِسَانٖ ٧٦﴾ [الرحمن: ۷۶].
«بهشتیان بر بالشهای گرانبهای سبز رنگ تکیه میزنند و بر فرشهای بینظیر بسیار زیبا میآرامند».
﴿مُّتَّكِِٔينَ فِيهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِۚ﴾ [الکهف: ۳۱].
«در حالی که بر تختها تکیه زدهاند.»
الله متعال نوجوانانی را برای خدمترسانی به بهشتیان آفریده است. این نوجوانان بسیار زیبا هستند و کارشان را به نحو احسن انجام میدهند. الله متعال میفرماید:
﴿يَطُوفُ عَلَيۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ ١٧ بِأَكۡوَابٖ وَأَبَارِيقَ وَكَأۡسٖ مِّن مَّعِينٖ ١٨﴾ [الواقعة:۱۷-۱۸].
«خدمتگزاران همیشه نوجوان، با جامها و پارچها و پیالههای -سرشار- از شراب ناب و گوارا پیرامونشان میگردند».
﴿وَيَطُوفُ عَلَيۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيۡتَهُمۡ حَسِبۡتَهُمۡ لُؤۡلُؤٗا مَّنثُورٗا ١٩﴾ [الإنسان:۱۹].
«همواره نوجوانان جاودانهای میانشان میگردند، که هرگاه ایشان را بنگری، چنین میانگاری که مروارید غلتانند».
ابنکثیر میفرماید: نوجوانانی که برای خدمت به بهشتیان رفت و آمد دارند، آفریدگان بهشت میباشند و همواره به یک شکل میمانند. یعنی همواره نوجوان هستند. پیری و کهولت هرگز به سراغ آنها نمیآید و عمر آنها از این مقطع سنّی تغییر نمیکند. معنی و مفهوم آیهی: ﴿إِذَا رَأَيۡتَهُمۡ حَسِبۡتَهُمۡ لُؤۡلُؤٗا مَّنثُورٗا ١٩﴾ [الإنسان:۱۹]، این است که وقتی شما پراکندگی و گسترش آنان را در خدمت و تامین نیازهای بهشتیان، چهرهی زیبا، لباس، رنگ و زیورآلات آنان را میبینید، گمان میبرید که آنها مرواریدهای پراکنده هستند. تشبیهی بهتر از این و زیبایی بهتر از زیبایی مروارید پراکنده وجود ندارد. [۲۸۸]
برخی از علما بر این عقیدهاند که این نوجوانان همان فرزندان مسلمانان و کافران هستند که پیش از رسیدن به سن بلوغ از دنیا رفتهاند. شیخ الاسلام ابن تیمیه این دیدگاه را رد نموده و بیان میدارد که:
«نوجوانانی که نزد بهشتیان رفت و آمد دارند، از آفریدگان الله در بهشت هستند. از فرزندان دنیا نیستند. فرزندان دنیا وقتی وارد بهشت میشوند، مانند سایر بهشتیان آفرینش آنها کامل میشود و به شکل پدر خود، آدم÷ در میآیند». [۲۸۹]
[۲۸۸] تفسیر ابن کثیر (۷/۱۸۴) [۲۸۹] مجموع الفتاوی (۴/۲۷۹)
در صحیح مسلم از انسس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَسُوقًا يَأْتُونَهَا كُلَّ جُمُعَةٍ فَتَهُبُّ رِيحُ الشَّمَالِ فَتَحْثُو فِى وُجُوهِهِمْ وَثِيَابِهِمْ فَيَزْدَادُونَ حُسْنًا وَجَمَالاً فَيَرْجِعُونَ إِلَى أَهْلِيهِمْ وَقَدِ ازْدَادُوا حُسْنًا وَجَمَالاً فَيَقُولُ لَهُمْ أَهْلُوهُمْ وَاللَّهِ لَقَدِ ازْدَدْتُمْ بَعْدَنَا حُسْنًا وَجَمَالاً. فَيَقُولُونَ وَأَنْتُمْ وَاللَّهِ لَقَدِ ازْدَدْتُمْ بَعْدَنَا حُسْنًا وَجَمَالاً». [۲۹۰]
«همانا در بهشت بازاری است که بهشتیان هر جمعه در آنجا جمع میشوند. باد صبا میوزد و از خاک بهشت به چهره و لباسهای آنان میریزد؛ پس به زیبایی آنان افزوده میشود. آنان در حالتی نزد خانوادههایشان برمیگردند که زیباییشان افزوده شده است. خانوادهها به آنان میگویند: به الله سوگند زیبایی شما پس از اینکه از ما جدا شدید، افزون گشته است. آنها در جواب میگویند: به الله سوگند زیبایی شما نیز پس از اینکه از شما جدا شدیم، افزون گشته است».
امام نووی در شرح این حدیث میگوید: منظور از بازار، محلی است که بهشتیان در آن گرد هم میآیند؛ آنگونه که در دنیا گرد هم میآمدند. اینکه هر «جمعه» میآیند، به معنای فاصلهی یک هفته است؛ زیرا به دلیل نبودن خورشید و شب و روز، هفتهی واقعی در آنجا وجود ندارد. باد، بدان دلیل «صبا» نامیده شد که این باد در بلاد عرب، بارانآور است و از سمت شام میوزد و موجب به وجود آمدن ابرها میشود. در حدیث، این باد با صفت «باردار» آمده است؛ زیرا این باد نعمت و عطر بهشت را به همراه دارد و بر چهرهها و اندام بهشتیان میپاشد. [۲۹۱]
[۲۹۰] صحیح مسلم، کتاب الجنة، باب فی سوق الجنة، (۴/۲۱۷۸) شماره (۲۸۳۳) [۲۹۱] شرح نووی بر صحیح مسلم (۱۷/۱۷۰)
بهشتیان با هم دیدار میکنند و در محفلها گرد هم میآیند و از سرگذشت دنیا برای همدیگر سخن میگویند. بهشتیان در مورد منّت و احسان الله متعال، که آنان را وارد بهشت کرده است، سخن میگویند. الله متعال در وصف گردهمآیی بهشتیان میفرماید:
﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ ٤٧﴾ [الحجر: ۴۷].
«و کینهتوزی را از سینههایشان بیرون میکشیم و برادرانه بر تختها رویاروی هم مینشینند».
الله متعال دربارهی موضوع گفتگوی بهشتیان میفرماید:
﴿وَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَسَآءَلُونَ ٢٥ قَالُوٓاْ إِنَّا كُنَّا قَبۡلُ فِيٓ أَهۡلِنَا مُشۡفِقِينَ ٢٦ فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ ٢٧ فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ ٢٧﴾ [الطور: ۲۵-۲۷].
«و به یکدیگر روی میکنند و از هم -دربارهی گذشته- میپرسند. میگویند: ما پیشتر در میان خانواده و خویشان خویش -از عذاب پروردگار- بیمناک بودیم. پس الله بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب سوزان نگاه داشت. ما پیشتر او را میخواندیم. بیگمان او نیکوکار و مهرورز است».
از جمله موضوعات مورد گفتگوی آنان، انسانهای شروری هستند که اهل ایمان را مشکوک میکردند و آنان را به کفر دعوت میدادند. الله متعال میفرماید:
﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَسَآءَلُونَ ٥٠ قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٞ ٥١ يَقُولُ أَءِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُصَدِّقِينَ ٥٢ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِينُونَ ٥٣ قَالَ هَلۡ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ ٥٤ فَٱطَّلَعَ فَرَءَاهُ فِي سَوَآءِ ٱلۡجَحِيمِ ٥٥ قَالَ تَٱللَّهِ إِن كِدتَّ لَتُرۡدِينِ ٥٦ وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِينَ ٥٧ أَفَمَا نَحۡنُ بِمَيِّتِينَ ٥٨ إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ ٥٩ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ٦٠ لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡيَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ ٦١﴾ [الصافات:۵۰-۶۱].
«بهشتیان رو به یکدیگر میکنند و -از حال- همدیگر میپرسند. یکی از آنان میگوید: من همنشینی داشتم که میگفت: آیا تو واقعاً از تصدیقکنندگان هستی؟ آیا چون بمیریم و خاک و استخوان شویم، کیفر و پاداش خواهیم یافت؟ -این بهشتی به سایر بهشتیان- میگوید: آیا -با من- به دوزخ سر میکشید؟ و به دوزخ سر میکشد و او را در میان دوزخ میبیند و میگوید: سوگند به الله که نزدیک بود مرا به هلاکت بیندازی و اگر فضل و نعمت پروردگارم نبود، بهطور قطع من نیز از احضارشدگان -در دوزخ- بودم -و آنگاه رو به دوستان بهشتی خویش میگوید: - بیشک جز همان مرگ نخستین، دیگر نمیمیریم و هرگر عذاب نمیشویم. بهراستی که این همان رستگاری بزرگ است. پس عملکنندگان باید برای چنین پاداشی عمل کنند».
برخی از بهشتیان خواستهها و آرزوهایی را مطرح میکنند که به نحو شگفتآوری تحقّق مییابد؛ آنگونه که با تحقّق یافتن آرزوها و خواستههای دنیایی مشابهتی ندارند.
رسول الله ص دربارهی برخی از این خواستهها و چگونگی تحقّق یافتن آنها برای ما سخن گفته است. برای نمونه، یکی از بهشتیان درخواست کشاورزی میکند. پس به او اجازهی این کار داده میشود. به محض اینکه تخم را در زمین میریزد، ریشه میدواند، بزرگ میشود و در همان لحظه میوه میدهد. در صحیح بخاری از ابوهریرهس روایت شده است که یک مرد روستایی نزد پیامبر ص نشسته بود، رسول الله ص فرمود:.
«أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ اسْتَأْذَنَ رَبَّهُ فِي الزَّرْعِ فَقَالَ لَهُ أَلَسْتَ فِيمَا شِئْتَ قَالَ بَلَى وَلَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَزْرَعَ قَالَ فَبَذَرَ فَبَادَرَ الطَّرْفَ نَبَاتُهُ وَاسْتِوَاؤُهُ وَاسْتِحْصَادُهُ فَكَانَ أَمْثَالَ الْجِبَالِ فَيَقُولُ اللَّهُ دُونَكَ يَا ابْنَ آدَمَ فَإِنَّهُ لَا يُشْبِعُكَ شَيْءٌ فَقَالَ الْأَعْرَابِيُّ وَاللَّهِ لَا تَجِدُهُ إِلَّا قُرَشِيًّا أَوْ أَنْصَارِيًّا فَإِنَّهُمْ أَصْحَابُ زَرْعٍ وَأَمَّا نَحْنُ فَلَسْنَا بِأَصْحَابِ زَرْعٍ فَضَحِكَ النَّبِيُّص». [۲۹۲]
«مردی از بهشتیان، از پرودگارش اجازه میخواهد که کشاورزی نماید. الله به او میفرماید: آیا خواستهات برآورده نشده است؟ میگوید: آری، ولی دوست دارم کشاورزی کنم». پیامبر ص میفرماید: «او بذر میافشاند. آنگاه روییدن، رشد کردن و برداشت آن، کمتر از یک چشم به هم زدن پایان مییابد و خرمنی مانند کوه، فراهم میگردد. الله متعال میفرماید: اینها را بردار و -بدان که در بهشت- هیچ چیز تو را سیر نخواهد کرد». آن مرد بادیه نشین گفت: به الله سوگند، آن مرد غیر از قریش یا انصار، کسی دیگر نخواهد بود؛ زیرا آنها کشاورزند ولی ما کشاورز نیستیم. نبی اکرمص از شنیدن این سخن تبسم نمود».
شخص دیگری آرزوی فرزند میکند. الله متعال خواستهاش را تحقق میبخشد. در همان لحظه حامله شده و وضع حمل میکند.
ترمذی در سنن، احمد در مسند و ابن حبان در صحیح خود با سند معتبر از ابو سعید خدریس روایت کردهاند که رسول الله ص فرمود:
«الْمُؤْمِنُ إِذَا اشْتَهَى الْوَلَدَ فِي الْجَنَّةِ كَانَ حَمْلُهُ وَوَضْعُهُ وَسِنُّهُ فِي سَاعَةٍ واحِدَةٍ كَمَا يَشْتَهِي». [۲۹۳]
«هرگاه مؤمنی در بهشت آرزوی فرزند کند، در یک لحظه، باردار میشود، میزاید و داندانهای فرزندش درمیآید».
[۲۹۲] مشکاة المصابیح (۳/۹۵) شماره (۵۶۵۳) [۲۹۳] ص. ج (۵۱۶) شماره (۶۵۲۵)
هرگاه فرد مؤمنی وارد بهشت شود، اگر همسر دنیایی او صالح و مؤمن باشد، در بهشت نیز همسر او خواهد بود:
﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ يَدۡخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّيَّٰتِهِمۡۖ﴾ [الرعد: ۲۳].
«باغهای بهشت جای ماندگاری است و آنان همراه کسانی از پدران و فرزندان و همسران خود بدانجا وارد میشوند».
بهشتیان همراه همسران خود هستند و در زیر سایههای بهشت با شادی و خوشی زندگی میکنند:
﴿هُمۡ وَأَزۡوَٰجُهُمۡ فِي ظِلَٰلٍ عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِ مُتَّكُِٔونَ ٥٦﴾ [یس: ۵۶].
«آنان و همسرانشان در زیر سایهها بر تختها تکیه زدهاند».
﴿ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ أَنتُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ تُحۡبَرُونَ ٧٠﴾ [الزخرف: ۷۰].
«شما و همسرانتان به بهشت وارد شوید، در آنجا شادمان و بزرگوار خواهید بود».
ابو علی حرانی در «تاریخ الرقة» از میمون بن مهران روایت میکند که: «معاویه بن ابی سفیانس از ام درداء خواستگاری کرد. ام درداء از ازدواج با وی خودداری نمود و گفت: ابو درداءس گفت که از رسول الله ص شنیدم:
«المرأة في آخر ازواجها، او قال: لاخر ازواجها».
«زن در بهشت همراه آخرین شوهر خود است».
راویان این سند غیر از عباس بن صالح که ناشناس است، همه معتبرند. ابو شیخ در «التأریخ» با سندی صحیح و مرفوع و طبرانی با سندی ضعیف در «معجم الوسط»، آنرا روایت کردهاند. اما در مجموع، طرق آن قوی و قابل استناد است و دو شاهد معتبر به شرح زیر دارد:
نخست: ابن عساکر از عکرمه نقل میکند:
«اسماء دختر ابوبکر همسر زبیر بن عوام بود. ابن عوام خشن و تند با اسماء برخورد میکرد. اسماء نزد پدرش ابوبکرس آمد و از شوهرش شکایت کرد. پدرش فرمود: شکیبا باش؛ زیرا اگر زنی شوهر صالحی داشته باشد و پیش از همسرش فوت کند و همسرش پس از وی ازدواج نکند، آن دو در بهشت با هم خواهند بود».
رجال این سند صحیح هستند. اما در سلسلهی آن «مرسل» وجود دارد؛ زیرا عکرمه، ابوبکرس را ندیده است، اما ممکن است که آنرا از اسماء شنیده باشد.
شاهد دوم: بیهقی در «السنن» گفتار زیر را نقل میکند:
«إن حذيفة قال لزوجته: إن شئت أن تكوني زوجتي في الجنة فلا تزوجي بعدي، فان المرأة لآخر أزواجها في الدنيا» [۲۹۴].
«حذیفهس به همسرش گفت: اگر میخواهی که در بهشت نیز همسر من باشی، پس از مردن من ازدواج نکن. زیرا زن در بهشت از آنِ آخرین شوهرش در دنیا، خواهد بود».
آری، به همین دلیل است که الله متعال به همسران رسول الله ص دستور داد که پس از ایشان، ازدواج نکنند؛ زیرا همسران رسول الله ص در بهشت نیز همسران ایشان هستند.
الله متعال علاوه بر همسران دنیوی، از حوریان بهشتی نیز به نکاح مردان بهشت درمیآورد:
﴿كَذَٰلِكَ وَزَوَّجۡنَٰهُم بِحُورٍ عِينٖ ٥٤﴾ [الدخان: ۵۴].
«بهشتیان این چنین هستند و زنان بهشتی سیاهچشمِ چشمدرشت را نیز به همسری آنان درمیآوریم».
«حور» جمع «حوراء» است. حوراء به زنی گفته میشود که سفیدی چشمانش بسیار سفید و سیاهیش نیز بسیار سیاه باشد. «عین» جمع «عیناء» و به معنای چشمدرشت میباشد. الله متعال حوریان بهشتی را با صفاتی مانند: نورسیده و هم سن و سال با شوهران، وصف نموده است. الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ لِلۡمُتَّقِينَ مَفَازًا ٣١ حَدَآئِقَ وَأَعۡنَٰبٗا ٣٢ وَكَوَاعِبَ أَتۡرَابٗا ٣٣﴾ [النبأ: ۳۱-۳۳].
«بیگمان رستگاری از آنِ پرهیزگاران است. باغهای سرسبز و درختان انگور و دخترانی نو رسیده و همسن و سال دارند».
﴿إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ ٣٥ فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡكَارًا ٣٦ عُرُبًا أَتۡرَابٗا ٣٧﴾ [الواقعة: ۳۵-۳۷].
«و زنان بهشتی را چنانکه باید، پدید آوردهایم و آنان را دوشیزه قرار دادهایم. شیفتهی همسرانشان و همسن و سالند».
دوشیزه بودن آنها بدین معناست که در گذشته با هیچکس ازدواج نکردهاند. الله متعال میفرماید:
﴿لَمۡ يَطۡمِثۡهُنَّ إِنسٞ قَبۡلَهُمۡ وَلَا جَآنّٞ ٥٦﴾ [الرحمن: ۵۶].
«پیش از بهشتیان، دست هیچ انسان و جنی به آنان نرسیده است».
این معنا، دیدگاه کسانی را که میگویند: حوریان همان همسران دنیوی هستند که الله متعال آنها را پس از پیری بار دیگر جوان میآفریند، رد میکند. درست است که الله متعال زنان مؤمن را در سن جوانی وارد بهشت میکند. اما آنها غیر از حوریانی هستند که الله متعال آنها را میآفریند.
قرآن دربارهی زیبایی همسران بهشتی میفرماید:
﴿وَحُورٌ عِينٞ ٢٢ كَأَمۡثَٰلِ ٱللُّؤۡلُوِٕ ٱلۡمَكۡنُونِ ٢٣﴾ [الواقعة: ۲۲-۲۳].
«و زنان زیباچشم همانند مروارید نهفته در صدف».
منظور از مکنون، پنهان و محفوظ است. یعنی نور خورشید، رنگهای آنها را دگرگون نکرده است. در جایی دیگر، الله متعال حوریان بهشتی را به یاقوت و مرجان تشبیه کرده و میفرماید:
﴿فِيهِنَّ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ لَمۡ يَطۡمِثۡهُنَّ إِنسٞ قَبۡلَهُمۡ وَلَا جَآنّٞ٥٦ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ٥٧ كَأَنَّهُنَّ ٱلۡيَاقُوتُ وَٱلۡمَرۡجَانُ٥٨﴾ [الرحمن: ۵۶-۵۸].
«در آنها زنانی هستند که دیده فرو انداختهاند و پیش از بهشتیان، دست هیچ انسان و جنی به آنان نرسیده است. پس کدامین نعمت پروردگارتان را انکار میکنید؟ گویا آنها یاقوت و مرجان هستند».
یاقوت و مرجان دو سنگ بسیار صاف و زیبا هستند. علاوه بر این، در آیهی بالا حوریان به «قاصرات الطرف» وصف شدهاند. این ویژگی کسانی است که فقط به همسرانشان نگاه میکنند و چشم طمع به غیر از همسران خود نمیدوزند. الله متعال به زیبایی حوریان گواهی داده است و گواهی الله متعال برای هر مؤمنی کافی و قانعکننده است. الله متعال میفرماید:
﴿فِيهِنَّ خَيۡرَٰتٌ حِسَانٞ٧٠ فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ٧١ حُورٞ مَّقۡصُورَٰتٞ فِي ٱلۡخِيَامِ٧٢﴾ [الرحمن: ۷۰-۷۲].
«در آنها، زنان برگزیده و زیبایی هستند. پس کدامین نعمت پروردگارتان را انکار میکنید؟ زنان زیباچشمی که در سراپردهها -دور از چشم بیگانگان- ماندهاند».
زنان بهشتی مانند زنان دنیا نیستند. آنان از حیض، نفاس، مدفوع، پیشاب، آب دهن و آب بینی پاکند. الله متعال چنین میفرماید:
﴿وَلَهُمۡ فِيهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ﴾ [البقرة: ۲۵].
رسول الله ص دربارهی زیبایی زنان بهشتی برای ما سخن گفتهاند. در روایتی که بخاری و مسلم از ابوهریرهس نقل کردهاند، پیامبر ص میفرماید:
«أَوَّلُ زُمْرَةٍ تَلِجُ الْجَنَّةَ صُوَرُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ لَا يَبْصُقُونَ فِيهَا وَلَا يَمْتَخِطُونَ وَلَا يَتَغَوَّطُونَ فِيهَا آنِيَتُهُمْ وَأَمْشَاطُهُمْ مِنْ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَمَجَامِرُهُمْ مِنْ الْأَلُوَّةِ وَرَشْحُهُمْ الْمِسْكُ وَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ زَوْجَتَانِ يُرَى مُخُّ سَاقِهِمَا مِنْ وَرَاءِ اللَّحْمِ مِنْ الْحُسْنِ لَا اخْتِلَافَ بَيْنَهُمْ وَلَا تَبَاغُضَ قُلُوبُهُمْ قَلْبٌ وَاحِدٌ يُسَبِّحُونَ الله بُكْرَةً وَعَشِيًّا» [۲۹۵]
«چهرهی نخستین گروهی که وارد بهشت میشوند، مانند ماه تمام است. آنان در بهشت نه آب دهن میاندازند و نه آب بینی و نه نیازی به قضای حاجت دارند. ظرفها و شانههایشان از طلا و نقره است. عرق بدنشان مانند عنبر خوشبو است و هر کدامشان دو همسر دارند که از زیبایی و لطافت بدن، درون پایشان از بیرون دیده میشود. میان بهشتیان هیچگونه اختلاف و کدورتی وجود ندارد. دلهایشان یک دل است «یعنی همه همدل و خیرخواه همدیگر هستند» صبح و شام به تقدیس و تسبیح الله متعال مشغولاند».
به این جمال و زیبایی بنگر که پیامبر ص از آن سخن میگوید. آیا در دنیا نظیری برای آن مییابی؟
«لَو اَنَّ امرَأَةً مِن نِسَاءِ اَهلِ الجَنَّةِ اِطَّلَعَت عَلَی الاَرضِ لَأَضَاءَت مَا بَینَهَا، وَ لَملَأَت مَا بَینَهُمَا رِیحاً، وَ لَنَصیفُهَا عَلَی رَأسِهَا خَیرُ مِنَ الدُّنیَا وَ مَا فِیهَا». [۲۹۶]
«اگر زنی از زنان بهشت بر روی زمین ظاهر شود، میان زمین و آسمان را روشن میکند و معطّر میگرداند و نقابش از دنیا و آفریدههای آن بهتر است».
مشخص کردن تعداد همسران بهشتی به دو همسر، حکایت از حداقل همسران دارد؛ زیرا در حدیث آمده است که شهید راه الله با هفتاد و دو تن از حوریان بهشتی ازدواج میکند. در سنن ابن ماجه با سند معتبر از مقدام بن معدی کربس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«لِلشَّهِيدِ عِنْدَ اللَّهِ سِتُّ خِصَالٍ يُغْفَرُ لَهُ فِي أَوَّلِ دَفْعَةٍ وَيَرَى مَقْعَدَهُ مِنْ الْجَنَّةِ وَيُجَارُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَيَأْمَنُ مِنْ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ وَيُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ تَاجُ الْوَقَارِ الْيَاقُوتَةُ مِنْهَا خَيْرٌ مِنْ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا وَيُزَوَّجُ اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ زَوْجَةً مِنْ الْحُورِ الْعِينِ وَيُشَفَّعُ فِي سَبْعِينَ مِنْ أَقَارِبِهِ». [۲۹۷]
«شهید در نزد الله متعال شش مرتبه دارد: با افتادن نخستین قطره خونش، الله او را میآمرزد، جایگاهش در بهشت به او نشان داده میشود، از عذاب قبر پناه می یابد و از بزرگترین ترس و وحشت «ترس روز رستاخیز در میدان محشر و حساب و کتاب» در امان میماند. تاج وقار بر سر او نهاده میشود. تاجی که یک یاقوتِ آن، از دنیا و آنچه در آنست، بهتر است و با هفتاد و دو تن از حوریان بهشتی ازدواج میکند و میتواند برای هفتاد نفر از خویشاوندانش شفاعت کند».
[۲۹۴] بصورت مختصر از سلسله الاحادیث الصحیحه گرفته شده است (۳/۲۷۵) شماره (۱۲۸۱) [۲۹۵] بخاری. کتاب: بدء الخلق، باب: ماجاء فی صفة الجنة. فتح الباری (۶/۳۱۸)، مسلم و ترمذی نیز آن را روایت کردهاند. [۲۹۶] فتح الباری (۶/۱۵) [۲۹۷] مشکاة المصابیح (۳/۳۵۸) شماره (۳۸۳۴)
رسول الله ص به ما خبر دادهاند که حوریان در بهشت با لحنی بسیار زیبا و شیرین ترانه میخوانند. در معجم طبرانی با سند معتبر از عبدالله بن عمرس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ أَزْوَاجَ أَهْلِ الْجَنَّةِ لَيُغَنِّينَ أَزْوَاجَهُنَّ بِأَحْسَنِ أَصْوَاتٍ سَمِعَهَا أَحَدٌ قَطُّ إِنَّ مِمَّا يُغَنِّينَ: نَحْنُ الْخَيِّرَاتُ الْحِسَانُ أَزْوَاجُ قَوْمٍ كِرَامٍ يَنْظُرْنَ بِقُرَّةِ أَعْيَانٍ، وَإِنَّ مِمَّا يُغَنِّينَ بِهِ: نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلا يُمِتْنَهْ، نَحْنُ الآمِنَاتُ فَلا يَخَفْنَهْ، نَحْنُ الْمُقِيمَاتُ فَلا يَظْعَنَّ». [۲۹۸]
«همانا همسران اهل بهشت برای شوهرانشان با بهترین لحن و صدایی که هنوز شنیده نشده است، ترانه میخوانند. بخشی از ترانههای آنان چنین است: ما زنان نیکو و زیبا هستیم، همسران شوهرانی شریف هستیم، با شادی و طراوت نگاه میکنند. در ترانهی دیگری میگویند: ما جاودان هستیم، مرگ هرگز به سراغ ما نمیآید، ما در امان و امنیّت هستیم، هرگز نمیترسیم، ما میمانیم و هرگز کوچ نمیکنیم».
سمویه در «فوائد» از انس روایت میکند که رسول اکرم ص فرمود:
«اِنَّ الحُورَ العَینَ لَيُغَنِّينَ فی الجَنَّةِ، یَقُلنَ: ن نَحْنُ الحُورُ الْحِسَانُ جِئنا لِأزواجٍ كِرَامٍ». [۲۹۹]
«حوریان بهشت آواز میخوانند و میگویند: ما حوریان زیباییم، برای شوهران بزرگواری آمدهایم».
[۲۹۸] صحیح الجامع الصغیر (۲/۴۸)، شماره (۱۵۵۷) شیخ آلبانی آن را به طبرانی در الأوسط، أبو نعیم و الضیاء در کتاب صفة الجنة، نسبت داده است. [۲۹۹] قبلی (۲/۵۸) شماره (۱۵۹۸)
رسول الله ص فرمودهاند که اگر زنی در دنیا شوهرش را مورد آزار و اذیت قرار دهد، همسر بهشتی او -حوری- نسبت به همسر دنیایی خشمگین میشود.
در مسند احمد و سنن ترمذی با سند معتبر از معاذ روایت شده که پیامبر ص فرمود:
«لا تُؤْذِي امْرَأَةٌ زَوْجَهَا فِي الدُّنْيَا إِلا قَالَتْ زَوْجَتُهُ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ: لا تُؤْذِيهِ، قَاتَلَكِ اللَّهُ، وَإِنَّمَا هُوَ عِنْدَكَ دَخِيلٌ يُوشِكُ أَنْ يُفَارِقَكِ إِلَيْنَا». [۳۰۰]
«هرگاه زنی در دنیا شوهرش را اذیت کند، همسر حوری او -که در بهشت است- به همسر دنیوی میگوید: -شوهرم- را اذیت نکن، الله تو را نیامرزد. او نزد تو مهمان است. به زودی تو را به قصد آمدن نزد ما رها میکند.
از انسس روایت شده است که پیامبر ص فرمود:
«یعطي المؤمن في الجنة قوة کذا وکذا من الجماع. قیل یا رسول الله! أو یطیق ذلك؟ قال: یعطي قوة مائة رجل». [۳۰۱]
«به مؤمن توان جماع با چندین همسر داده میشود. سوال شد: ای پیامبر خدا! چگونه یک مرد میتواند این اندازه نزدیکی کند؟ فرمود: به هر مرد توان جماع صد مرد داده میشود».
[۳۰۰] صحیح الجامع الصغیر (۶/۱۲۵) شماره (۷۰/۶۹) [۳۰۱] مشکاة االمصابیح ( ۳/۱۲۵) شماره (۷۰۶۹)
پس از اینکه الله متعال بهشتیان را وارد بهشت میکند، بهشتیان، دشمنان دوزخی و کافران را ندا میدهند و برای تنبیه آنان میگویند:
﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ أَن قَدۡ وَجَدۡنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّٗا فَهَلۡ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمۡ حَقّٗاۖ قَالُواْ نَعَمۡۚ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُۢ بَيۡنَهُمۡ أَن لَّعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ٤٤﴾ [الأعراف: ۴۴].
«بهشتیان، دوزخیان را صدا میزنند که ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داد، همه را حق یافتیم؛ آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود، حق یافتید؟ میگویند: آری! ندادهندهای در میانشان ندا میدهد که نفرین الله بر ستمگران باد!»
کفّار در دنیا با مؤمنان دشمنی داشتند و آنان را مورد تمسخر قرار میدادند. امروز -روز رستاخیز- مؤمنان از کافران انتقام میگیرند. در شرایطی که مؤمنان در میان نعمت و آسایش ماندگار بهشت به سر میبرند، به کافران نگاه میکنند و آنها را به باد استهزا میگیرند.
﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِي نَعِيمٍ٢٢ عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِ يَنظُرُونَ٢٣ تَعۡرِفُ فِي وُجُوهِهِمۡ نَضۡرَةَ ٱلنَّعِيمِ٢٤ يُسۡقَوۡنَ مِن رَّحِيقٖ مَّخۡتُومٍ٢٥ خِتَٰمُهُۥ مِسۡكٞۚ وَفِي ذَٰلِكَ فَلۡيَتَنَافَسِ ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ٢٦ وَمِزَاجُهُۥ مِن تَسۡنِيمٍ٢٧ عَيۡنٗا يَشۡرَبُ بِهَا ٱلۡمُقَرَّبُونَ٢٨ إِنَّ ٱلَّذِينَ أَجۡرَمُواْ كَانُواْ مِنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يَضۡحَكُونَ٢٩ وَإِذَا مَرُّواْ بِهِمۡ يَتَغَامَزُونَ٣٠ وَإِذَا ٱنقَلَبُوٓاْ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِمُ ٱنقَلَبُواْ فَكِهِينَ٣١ وَإِذَا رَأَوۡهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَضَآلُّونَ٣٢ وَمَآ أُرۡسِلُواْ عَلَيۡهِمۡ حَٰفِظِينَ٣٣ فَٱلۡيَوۡمَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنَ ٱلۡكُفَّارِ يَضۡحَكُونَ٣٤ عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِ يَنظُرُونَ٣٥ هَلۡ ثُوِّبَ ٱلۡكُفَّارُ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ٣٦﴾ [المطففین: ۲۲-۳۶].
«بر تختها تکیه میزنند و به هر سو مینگرند. در چهرههایشان شادابی و تازگی نعمت را مییابی. از شرابی ناب و دستنخورده به آنان مینوشانند. مُهرش از مشک است. مشتاقان چنین نعمتهایی باید در طلبش بر یکدیگر پیشی بگیرند. شرابی ناب که آمیخته با آب «تسنیم» است. همان چشمهای که مقربّان از آن مینوشند. بدکاران -و مشرکان- همواره به مؤمنان میخندیدند و چون از کنارشان میگذشتند، آنان را با اشارهی چشم و ابرو مسخره میکردند و آنگاه که نزد خانوادهی خویش باز میگشتند، به ناز و نعمتی که داشتند «و به سبب مسخره کردن مؤمنان» شادمان میگشتند. و هنگامی که مؤمنان را میدیدند، میگفتند: اینها واقعاً گمراهند. در صورتی که به نگهبانیِ مؤمنان، فرستاده و گماشته نشده بودند. پس امروز مؤمنان به کافران میخندند. در حالی که بر تختها تکیه زدهاند، «به مشرکان» مینگرند. آیا کافران پاداش اعمالشان را گرفتند؟!».
آری، به الله سوگند که کافران به سزای کردار زشت خود رسیدند. پاداش هرکس از نوع عمل اوست. مؤمن که در باغهای پر از نعمت بهشت به سر میبرد، از آن دوست و همنشین خود که در دنیا کفر را برای او زیبا جلوه میداد و او را به این اصول گمراه کننده دعوت میکرد، یادی میکند و برادرانش را دربارهی این همراه زشتکردار، آگاه میسازد و آنها را برای نگاه کردن به او، که قرارگاهش جهنّم است، فرامیخواند و در حالی که عذاب سخت او را میبینند، به نهایت نعمتهای الله متعال که بر وی روا داشته است، پی میبرد. میفهمد که الله متعال چگونه او را از آن حالتی که دوست دنیاییش بدان دچار است، نجات داد. سپس با تنبیه و نکوهش متوجّه آن همنشین میشود:
﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَسَآءَلُونَ٥٠ قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٞ٥١ يَقُولُ أَءِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُصَدِّقِينَ٥٢ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِينُونَ٥٣ قَالَ هَلۡ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ٥٤ فَٱطَّلَعَ فَرَءَاهُ فِي سَوَآءِ ٱلۡجَحِيمِ٥٥ قَالَ تَٱللَّهِ إِن كِدتَّ لَتُرۡدِينِ٥٦ وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِينَ٥٧ أَفَمَا نَحۡنُ بِمَيِّتِينَ٥٨ إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ٥٩ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ٦٠﴾ [الصافات: ۵۰-۶۰].
«بهشتیان رو به یکدیگر میکنند و -از حال- همدیگر میپرسند. یکی از آنان میگوید: من همنشینی داشتم که میگفت: آیا تو واقعاً از تصدیقکنندگان هستی؟ آیا چون بمیریم و خاک و استخوان شویم، کیفر و پاداش خواهیم یافت؟ -این بهشتی به سایر بهشتیان- میگوید: آیا- با من- به دوزخ سر میکشید؟ و به دوزخ سر میکشد و او را در میان دوزخ میبیند و میگوید: سوگند به الله که نزدیک بود مرا به هلاکت بیندازی و اگر فضل و نعمت پروردگارم نبود، بهطور قطع من نیز از احضارشدگان -در دوزخ- بودم -و آنگاه رو به دوستان بهشتی خویش میگوید: - بیشک جز همان مرگ نخستین، دیگر نمیمیریم و هرگز عذاب نمیشویم. بهراستی که این همان رستگاری بزرگ است».
بهشت جای پاداش و انعام است، نه محل تکلیف و امتحان. از اینرو حدیثی که ابوهریرهس از رسول الله ص در وصف نخستین گروهی که وارد بهشت میشوند، مطلب فوق را دچار اشکال میکند. رسول الله ص در پایان این حدیث میفرمایند:
«يسبحون الله بكرة و عشياً» «آنها صبح و شام تسبیح میگویند و الله متعال را به پاکی یاد میکنند».
ولی در واقع، حدیث یادشده مورد اشکال نیست. چون این تسبیح از باب تکلیف نیست. ابن حجر در شرح این حدیث میگوید: امام قرطبی بر این باور است که این تسبیح از روی تکلیف نیست و در حدیثی که امام مسلم آنرا آورده است، این تسبیح را چنین تفسیر میکند:
«يلهمون التسبيح والتكبير كما يلهمون النفس».
«بهشتیان و یا نخستین گروه از بهشتیان، این تسبیح را به صورت الهام میگویند. همانگونه که تنفّس مشقتی را به همراه ندارد، بلکه نوعی سکون و آرامش و برای زنده ماندن لازم است. بنابراین تنفّس آنها تسبیح میباشد و دلیلش این است که دلهای بهشتیان منوّر به معرفت الله متعال و سرشار از محبّت اوست: «من أحب شيئاً أكثر من ذكره» و هرکس چیزی را دوست داشته باشد، آنرا به وفور یاد میکند. [۳۰۲]
شیخ الاسلام ابن تیمیه بر این نکته تاکید دارد که این تسبیح و تکبیر، گونهای از نعمتهای الله متعال است که بهشتیان از آن بهرهمند میشوند. او میگوید:
این تسبیح و تکبیر از باب تکلیفی نیست که پاداش جداگانهای داشته باشد؛ بلکه خود این عمل از جمله نعمتهایی است که انسان با انجام آن خوشحال میشود و لذّت میبرد. [۳۰۳]
[۳۰۲] فتح الباری (۶/۳۲۶) [۳۰۳] مجموع الفتاوى شیخ الإسلام (۴/۳۳۰)
از ابوسعید خدریس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ لأَهْلِ الْجَنَّةِ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ. فَيَقُولُونَ لَبَّيْكَ رَبَّنَا وَسَعْدَيْكَ وَالْخَيْرُ فِى يَدَيْكَ. فَيَقُولُ هَلْ رَضِيتُمْ فَيَقُولُونَ وَمَا لَنَا لاَ نَرْضَى يَا رَبِّ وَقَدْ أَعْطَيْتَنَا مَا لَمْ تُعْطِ أَحَدًا مِنْ خَلْقِكَ فَيَقُولُ أَلاَ أُعْطِيكُمْ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِكَ فَيَقُولُونَ يَا رَبِّ وَأَىُّ شَىْءٍ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ فَيَقُولُ أُحِلُّ عَلَيْكُمْ رِضْوَانِى فَلاَ أَسْخَطُ عَلَيْكُمْ بَعْدَهُ أَبَدًا». [۳۰۴]
«الله متعال به بهشتیان میفرماید: «ای اهل بهشت! آنها میگویند: بفرما حاضریم. تو منبع تمام خیرات هستی. میفرماید: آیا خشنود هستید؟» میگویند: چرا خشنود نباشیم ای پروردگار، تو آنچه که به هیچیک از بندگانت ندادهای، به ما عطا نمودی. الله متعال میفرماید: آیا بهتر از این را به شما بدهم؟ آنها میگویند: پروردگارا چه چیز بهتری وجود دارد؟ پروردگار میفرماید: من از شما خشنودم، به گونهای که دیگر هرگز از شما ناراضی نخواهم شد.»
و بزرگترین نعمت بهشت نگاه کردن به پروردگار است. ابن اثیر میگوید:
مقصد نهایی نعمتهای آخرت، دیدار با الله متعال است و این دیدار، والاترین درجه از عطایای فاخر الله متعال است. از الله متعال میخواهیم که ما را به این آرزو برساند.
الله عزّوجل در آیهی زیر به طور صریح و روشن، دیدار بندگان با خود را بیان میفرماید:
﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾ [القیامة: ۲۲-۲۳].
«در آن روز چهرههایی شادابند و به پروردگار خود مینگرند».
کافران و مشرکان از این نعمت عظیم محرومند.
﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥﴾ [المطففین: ۱۵].
«چنین نیست -که میپندارند-؛ بلکه آنان در آن روز از دیدار پروردگارشان محروم و در پردهاند».
امام مسلم در صحیح و ترمذی در سنن خود از صهیب رومیس روایت کردهاند که رسول الله ص فرمود:
«إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ - قَالَ - يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى تُرِيدُونَ شَيْئًا أَزِيدُكُمْ فَيَقُولُونَ أَلَمْ تُبَيِّضْ وُجُوهَنَا أَلَمْ تُدْخِلْنَا الْجَنَّةَ وَتُنَجِّنَا مِنَ النَّارِ؟ - قَالَ - فَيَكْشِفُ الْحِجَابَ فَمَا أُعْطُوا شَيْئًا أَحَبَّ إِلَيْهِمْ مِنَ النَّظَرِ إِلَى رَبِّهِمْ عَزَّ وَجَلَّ». زادَ فی رِوایَةٍ: ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ:
﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞ﴾ [یونس: ۲۶].
«وقتی بهشتیان وارد بهشت میشوند، الله متعال به آنها میفرماید: آیا میخواهید چیز بیشتری به شما بدهم؟ میگویند: پروردگارا! مگر شما ما را خوشحال نکردی؟ ما را وارد بهشت نکردی و از دوزخ نجات ندادی؟ رسول الله ص فرمود: سپس الله متعال پرده و حجاب را بر میدارد. بهشتیان احساس میکنند که نعمتی بهتر از نگاه کردن به سوی پروردگار به آنها داده نشده است. در روایتی دیگر آمده که پیامبر ص پس از آن، آیهی زیر را تلاوت فرمود:
«برای نیکوکاران بهترین پاداش و پاداشی افزون بر آن است».
بخاری و مسلم از ابو موسی اشعریس روایت کردهاند که پیامبر ص فرمود:
«إِنَّ لِلْمُؤْمِنِ فِي الْجَنَّةِ لَخَيْمَةً مِنْ لُؤْلُؤَةٍ وَاحِدَةٍ مُجَوَّفَةٍ عَرضُها –وَ في رِوايَةٍ طُولُهَا- سِتُّونَ مِيلًا لِلْمُؤْمِنِ فِيهَا أَهْلُونَ يَطُوفُ عَلَيْهِمُ الْمُؤْمِنُ، جَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا وَجَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا وَمَا بَيْنَ الْقَوْمِ وَبَيْنَ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى رَبِّهِمْ إِلاَّ رِدَاءُ الْكِبْرِيَاءِ عَلَى وَجْهِهِ فِى جَنَّةِ عَدْنٍ». [۳۰۵]
«هر مؤمنی در بهشت چادری از یک مروارید گنبدی شکل دارد. عرض – و در روایتی: طول- آن، شصت میل است. در هر گوشهای از آن خانوادهای نشستهاند که خانوادهی گوشهی دیگر را نمیبینند. مؤمن پیرامون آنها در حرکت است. دو بهشت دارد که ظرفها و هر آنچه که در آنهاست از نقره میباشد و دو بهشت دیگر که همهی آنچه در آنهاست، از طلا میباشد و میان بهشتیان و دیدن پروردگار جز پردهی کبریایی مانعی دیگر وجود ندارد».
نعمت نگاه کردن به سوی پروردگار، پاداش افزون است که الله متعال آنرا به نیکوکاران وعده داده است.
﴿لَهُم مَّا يَشَآءُونَ فِيهَا وَلَدَيۡنَا مَزِيدٞ٣٥﴾ [ق: ۳۵].
«هرچه بخواهند در بهشت برای آنان هست و افزون بر آن نزد ما نعمتهای دیگری وجود دارد».
﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞ﴾ [یونس: ۲۶].
«برای نیکوکاران بهترین پاداش و پاداشی افزون بر آن است».
«حسنی» به بهشت و «زیادة» به نگاه کردن به سوی پروردگار تفسیر شده است.
دیدار پروردگار، دیدار حقیقی است. نه آنطور که برخی از فرقههای منکر دیدار، با مقیاسها و معیارهای عقلی باطل و تحریفات لفظی بیمورد گمان میکنند.
از امام مالک، امام دارالهجره دربارهی تفسیر آیه: ﴿إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾ [القیامة: ۲۳].
سوال شد: که برخی آنرا به پاداش تفسیر کردهاند، یعنی: به پاداش الهی نگاه میکنند. امام فرمود: دروغ میگویند. تفسیر این گروه درست نیست. اگر چنین است پس آنها دربارهی آیهی: ﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥﴾ [المطففین: ۱۵].
«چنین نیست -که میپندارند-؛ بلکه آنان در آن روز از دیدار پروردگارشان محروم و در پردهاند».
چه میگویند؟ اگر مؤمنان نیز مانند کافران از دیدار و نگاه کردن به پروردگار ممنوع باشند، همانگونه که آیهی بالا بدان اشاره دارد، آنگاه میان مؤمن و کافر چه تفاوتی وجود دارد؟ امام مالک میفرماید: مؤمنان در روز رستاخیز به پروردگارشان نگاه میکنند. وی میفرماید: اگر در روز رستاخیز مؤمنان پروردگارشان را نمیدیدند، الله متعال در مورد دیدارش، از واژهی «حجاب» برای کافران استفاده نمیکرد.
و از جمله کسانی که دربارهی دیدن و نگاه کردن اهل ایمان به سوی پروردگارشان به صراحت و روشنی سخن گفته است، امام طحاوی میباشد که در کتاب مشهورش «العقيدة الطحاوية» به این موضوع میپردازد و میفرماید: دیدن پروردگار برای بهشتیان حق است. بدون احاطه و بدون کیفیت. همانگونه که کتاب الله میفرماید:
﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾ [القیامة: ۲۲-۲۳].
«در آن روز چهرههایی شادابند. به پروردگار خود مینگرند».
ما نباید در تفسیر این آیه به تاویل و توجیه و تحلیل بپردازیم. چون راه درست در دین، تسلیم شدن به الله متعال و پیامبر و اعلام ناآگاهی در امور مشکوک میباشد.
شارح العقیده الطحاویة، در ردّ فرقههای گمراه پیرامون این مساله و توضیح مذهب اهل حق، میفرماید: مخالفان دیدن الله، مانند جهمیه، معتزله و پیروان آنها از خوارج و امامیه، در گمراهی به سر میبرند. زیرا دیدگاه آنان از نظر کتاب الله و سنت رسول الله ص مردود است. صحابهش، تابعین، ائمهی مشهور به امامت و مرجعیت در دین، اهل حدیث و فرقههای کلامی منتسب به اهل سنت و جماعت، همه و همه به دیدن پروردگار در بهشت و روز رستاخیز اعتقاد دارند.
سپس شارح العقیده الطحاویه به اهمیت مسالهی « رؤیت» پرداخته و میگوید:
مسالهی «رؤیت» از مهمترین و بزرگترین مسائل اصول دین میباشد و این هدفی نهایی است که برخی افراد کوشا برای دفاع از آن، کمر همّت بسته و به رقابت پرداختهاند و کسانی که از پروردگار خود محجوب و از درگاه او مردودند، از اعتقاد به آن محروم گشتهاند.
وی ادامه میدهد: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾ [القیامة: ۲۲-۲۳].
از بارزترین دلایل بر این مدّعا است و اما کسانی که تصمیم به تحریف آیهی فوق گرفته و این تحریف را «تاویل» نامیدهاند، بیگمان راه را برای تاویل نوشتارهای مربوط به معاد، بهشت، دوزخ و حساب باز میکند.
شارح العقیده الطحاویه در مورد خطرهای «تاویل» میگوید: همین تاویل است که دین و دنیا را به فساد کشانده است. یهود و نصارا در نوشتارهای تورات و انجیل چنین تاویلاتی را انجام دادند و الله متعال ما را از روی آوردن بدان برحذر داشته است؛ اما اهل باطل تصمیم به پیمودن راه آنها «یهود و نصارا» گرفتند. پس مرتکب تاویلاتی فاسد در دین شدند. آیا قتل عثمانس نتیجهی تاویل فاسد نبود؟ و هم چنین حوادث جنگ جمل، صفین، شهادت حسینس و ماجرای حره در اثر تاویلات فاسد نبود؟ و آیا بیرون رفتن خوارج و کناره گیری معتزله و گوشهگیری روافض و تقسیم امت به هفتاد و سه فرقه، در پی همین تاویلات فاسد نبود؟
دلالت آیهی فوق بر دیدن الله تعالی، از دو جهت است: نخست: فهم نوشتار. دوم: برداشت علمای سلف از این نوشتار. دربارهی درک و فهم نوشتار، شارح طحاویه میگوید: نسبت دادن نگاه به «وجه» که چشم در آن قرار دارد و متعدی شدن آن با حرف «الی»، دلیلی روشن بر «نگاه کردن با چشم» است و خالی بودن کلام از قرینهای که بر خلاف آن دلالت کند، در واقع نشانگر این است که منظور الله متعال، نگاه کردن با چشم است.
آری، «نظر» با توجه به ارتباط و متعدی بودنش، در چند شکل به کار میرود:
اگر بدون استفاده از کلمهی دیگری متعدی شد، به معنای توقف و انتظار است:
﴿ٱنظُرُونَا نَقۡتَبِسۡ مِن نُّورِكُمۡ﴾ [الحدید: ۱۳].
«منتظرمان بمانید تا از نور شما پرتوی بهره ببریم!».
اگر متعدی به «فی» باشد، به معنای اندیشیدن و پند گرفتن است؛ مانند این سخن الله متعال که میفرماید:
﴿أَوَلَمۡ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ [الأعراف: ۱۸۵].
«آیا آنان به مُلک آسمانها و زمین نمیاندیشند».
اگر متعدی به «الی» باشد، آنگاه معنایش نگاه کردن با چشم است:
﴿ٱنظُرُوٓاْ إِلَىٰ ثَمَرِهِۦٓ إِذَآ أَثۡمَرَ﴾ [الأنعام: ۹۹].
«بنگرید به میوهاش آنگاه که رسید».
اگر به «وجه» که چشم در آن قرار دارد، اضافه شود، چه حالتی دارد؟ پیرامون جهت دوم، برداشتها و تفسیرهای بسیاری از سلف نقل شده است. حسن بصری میگوید: «نظَرتْ الى ربها فنضرت بنوره» «به پروردگار نگاه کرد و با او شاداب گشت». ابوصالح به نقل از ابن عباسس میفرماید: ﴿إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾ «به چهرهی پروردگارش مینگرد».
عکرمه میگوید: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢﴾ «چهرهها به خاطر دیدن نعمتها، خرم و شادند». ﴿إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾ به سوی پروردگار خود نگاه میکنند. این دیدگاه مفسران اهل سنت و اهل حدیث بود. الله متعال میفرماید:
﴿لَهُم مَّا يَشَآءُونَ فِيهَا وَلَدَيۡنَا مَزِيدٞ٣٥﴾ [ق: ۳۵].
طبری میگوید: علی بن ابی طالبس و انس بن مالکس واژهی «مزید» در آیهی فوق و «زیاده» در آیهی ﴿لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ﴾ [یونس: ۲۶] را به «نگاه کردن به پروردگار» تفسیر کردهاند. در حدیث مسلم از صهیب رومیس نیز آمده است که پیامبر ص فرمود:
«إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ - قَالَ - يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى تُرِيدُونَ شَيْئًا أَزِيدُكُمْ فَيَقُولُونَ أَلَمْ تُبَيِّضْ وُجُوهَنَا أَلَمْ تُدْخِلْنَا الْجَنَّةَ وَتُنَجِّنَا مِنَ النَّارِ؟ - قَالَ - فَيَكْشِفُ الْحِجَابَ فَمَا أُعْطُوا شَيْئًا أَحَبَّ إِلَيْهِمْ مِنَ النَّظَرِ إِلَى رَبِّهِمْ عَزَّ وَجَلَّ». زادَ فی رِوایَةٍ: ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ:
﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ﴾ [یونس: ۲۶].
«وقتی بهشتیان وارد بهشت میشوند، الله متعال به آنها میفرماید: آیا میخواهید چیز بیشتری به شما بدهم؟ میگویند: پروردگارا! مگر شما ما را خوشحال نکردی؟ ما را وارد بهشت نکردی و از دوزخ نجات ندادی؟ رسول الله ص فرمود: سپس الله متعال پرده و حجاب را بر میدارد. بهشتیان احساس میکنند که نعمتی بهتر از نگاه کردن به سوی پروردگار، به آنها داده نشده است. در روایتی دیگر آمده است که پیامبر ص پس از آن، آیهی زیر را تلاوت فرمود: «برای نیکوکاران بهترین پاداش و پاداشی افزون بر آن است».
از جمله دلایل دیدن باریتعالی، آیهی زیر است:
﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥﴾ [مطففین: ۱۵].
«چنین نیست -که میپندارند-؛ بلکه آنان در آن روز از دیدار پروردگارشان محروم و در پردهاند».
مؤلف العقیده الطحاویه میفرماید: امام شافعی و برخی دیگر از علما، از این آیه برای دیدن و نگاه کردن بهشتیان به پروردگارشان استدلال کردهاند. از امام شافعی دربارهی آیهی: ﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥﴾ سوال شد، ایشان فرمود:
«وقتی کافران، به دلیل ناخشنودی الله متعال نسبت به آنها، از دیدن پروردگار محروم هستند. پس دوستان الله متعال در صورت خشنودی الله نسبت به آنها، قطعاً او را خواهند دید.»
معتزله به دو آیهی زیر استدلال میکنند و میگویند: الله متعال در روز رستاخیز دیده نمیشود:
﴿لَن تَرَىٰنِي﴾ [الأعراف: ۱۴۳] «هرگز مرا نمیبینی».
﴿لَّا تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ﴾ [الأنعام: ۱۰۳] «چشمها او را درنمییابند».
امام شافعی در پاسخ به دو آیهی فوق میفرماید: این دو آیه دلیلی به زیان خودشان است؛ زیرا آیهی نخست ﴿لَن تَرَىٰنِي﴾ به چند دلیل بر دیدن الله دلالت دارد:
۱- دربارهی موسی÷ که کلیم الله، پیامبر و فرستادهی الله متعال و آگاهترین مردم زمان خود نسبت به پروردگارش بود، هرگز گمان نمیرود که از پروردگارش چیز غیر معقول و محالی بخواهد. چنین چیزی محال بلکه برای شخص دانایی همچون موسی÷ از بزرگترین محالات است. یعنی محال است که چیز محالی را بخواهد.
۲- الله متعال خواستهی موسی را رد نکرد. در حالیکه وقتی نوح÷ نجات فرزندش را از پروردگار خواست، الله متعال درخواست او را نپذیرفت و فرمود:
﴿إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ٤٦﴾ [هود: ۴۶].
«من تو را نصیحت میکنم که از نادانان نباشی».
۳- الله متعال به موسی÷ فرمود: ﴿لَن تَرَىٰنِي﴾ تو هرگز مرا نمیبینی و نفرمود: «اني لا اُري» من دیده نمیشوم. یا «لا تجوز رويتي» رؤیت من جایز نیست. یا «لست بمرأي» من دیدنی نیستم. تفاوت میان این دو نوع پاسخ، بسیار روشن و واضح است.
پر واضح است که اگر کسی سنگی در آستینش باشد و کسی دیگر آنرا طعامی تصور کند، میتوان گفت: «انك لن تاكله» تو هرگز آنرا نمیخوری. پس «لن تراني» دلالت بر این مطلب دارد که الله متعال قابل رؤیت هست؛ اما موسی÷ در این دنیا توان دیدن او را ندارد. چون بشر در این دنیا از دیدن الله متعال ناتوان است.
۴- آیهی: ﴿وَلَٰكِنِ ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِ فَإِنِ ٱسۡتَقَرَّ مَكَانَهُۥ فَسَوۡفَ تَرَىٰنِيۚ﴾ [الأعراف:۱۴۳].
«اما به کوه بنگر؛ اگر -در برابر تجلّی ذات من- بر جای خود استوار ماند، تو هم مرا خواهی دید».
دلیل سوم را بیشتر توضیح داده و آنرا روشنتر میسازد. الله متعال در این آیه به موسی اعلام داشت که کوه با وصف صلابت و سختی خود، توان پایداری در برابر تجلی الله متعال را ندارد، پس کسانی که بنیاد درونشان ضعیفتر است، چگونه میتوانند در این دنیا در برابر تجلّی پروردگارشان استوار و پابرجا باشند؟
۵- الله متعال توان این را دارد که کوه را پابرجا کند و در آیه بیان داشت که اگر کوه پابرجا بماند، مرا میبینی. حال اگر رؤیت جزو محالات میبود، مانند این میماند که بگوید: اگر کوه ایستاد، پس میخورم، مینوشم و میخوابم. خوردن و نوشیدن و خوابیدن، برای الله محال است و نگه داشتن کوه ممکن. پس همانطور که نگهداشتن کوه ممکن است، دیدن الله نیز امکان دارد.
۶- الله متعال میفرماید: ﴿فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكّٗا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقٗاۚ﴾ [الأعراف: ۱۴۳].
«امّا هنگامی که پروردگارش خویشتن را به کوه نشان داد، آنرا در هم کوبید و موسی بیهوش و نقش زمین گردید».
اگر تجلّی پروردگار بر کوه ممکن باشد، کوهی که جماد است و ثواب و عذابی ندارد، چگونه تجلّی او بر رسول و دوستانش که انسانهایی بزرگوارند، محال است؟ البته الله متعال به موسی فرمود که وقتی کوه در این دنیا توان پایداری در برابر تجلّی پروردگارش را ندارد، پس انسان که از کوه ناتوانتر است چگونه توان آن را دارد؟
۷- الله متعال با موسی سخن گفت و او را صدا زد؛ اگر سخن گفتن با الله و شنیدن صدای او امکان دارد، پس دیدن او نیز ممکن است. آری، انکار رؤیت الله متعال، انکار سخن گفتن اوست. اما معتزله معتقدند که سخن گفتن الله ممکن و دیدن او غیر ممکن است. آنها میان این دو ویژگی (سخن گفتن و عدم رؤیت) جمع کردهاند
سپس در پاسخ به ادعای معتزله که گفتهاند: حرف «لن» به معنای نفی ابد [۳۰۶] است و بر عدم رؤیت در آخرت دلالت دارد. شیخ الاسلام ابن تیمیه پاسخ میدهد که: اگر «لَن» در آیهی ﴿لَن تَرَىٰنِي﴾ به معنای نفی ابد باشد، باز هم بر عدم رؤیت الله در آخرت دلالت نمیکند، پس چگونه در صورت مطلق بودن بر دوام نفی دلالت دارد؟
در این زمینه، نمونههای بسیاری در قرآن وجود دارد. از یک طرف قرآن میفرماید: ﴿وَلَن يَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا﴾ [البقرة: ۹۵] «ولی آنان هرگز آرزوی مرگ نمیکنند» اما در جای دیگر میفرماید: ﴿وَنَادَوۡاْ يَٰمَٰلِكُ لِيَقۡضِ عَلَيۡنَا رَبُّكَۖ﴾ [الزخرف: ۷۷] «فریاد میزنند که ای مالک، از پروردگارت بخواه که ما را بکشد». اگر «لن» برای نفی ابد باشد، دوزخیان تا ابد آرزوی مرگ نمیکردند؛ چون آیه میگوید: ﴿وَلَن يَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا﴾، اما دیدید که در آیهی بعدی آرزوی مرگ کردند.
اگر «لن» برای «نفی ابد و هرگز» باشد، مشخص کردن فعل بعد از آمدن «لن» درست نیست. حال آنکه در قرآن، بعد از «لن»، فعلی مشخص شده است و انجام این فعل، معنای ابدی بودن فعل قبل (که همراه با لن آمده است) را رد میکند. الله متعال میفرماید: ﴿فَلَنۡ أَبۡرَحَ ٱلۡأَرۡضَ حَتَّىٰ يَأۡذَنَ لِيٓ أَبِيٓ أَوۡ يَحۡكُمَ ٱللَّهُ لِيۖ﴾ [یوسف: ۸۰] «هرگز از این سرزمین نمىروم تا پدرم به من اجازه دهد». اگر «هرگز» به معنای انجام ندادن کار برای همیشه باشد، آمدن کلمهی «تا» درست نیست؛ چون با معنای «هرگز» در تضاد است.
إن شاء الله که با این توضیحات، بر خواننده روشن شده باشد که «لَن» همیشه برای «نفی ابد» نیست.
ومن رأى النفي بلن مؤيداً
قفوله اردد وسواه فاعضدا
«هرکس معتقد است که «لَن» برای نفی ابد است، پس سخن او را رد و سخن دیگران را تایید کن».
اما آیهی دوم: ﴿لَّا تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ﴾ [الأنعام: ١٠٣] «چشمها -کنْهِ ذات- او را درنمییابند».
به یک شیوهی بسیار زیبا و لطیف، بر رؤیت دلالت میکند و آن اینکه الله متعال این آیه را برای مدح آورده است و مسلّم است که مدح همراه با صفات ثبوتی تحقّق پیدا میکند نه با صفات سلبی [۳۰۷]؛ زیرا نداشتن یک هنر، کمالی نیست که قابل مدح باشد. البته الله متعال زمانی با صفات سلبی مدح میشود، که معنای صفت ثبوتی را در برداشته باشد. مانند: مدح به نفی مرگ، اثبات حیات ابدی، نفی درماندگی و خستگی، اثبات بینیازی و نفی ظلم، اثبات کمال عدل و انصاف به همراه دارد. چیزی که عدم است و با نفی آن، چیز دیگری اثبات نشود، مورد مدح قرار نمیگیرد. چون در غیر این صورت، ممدوح، با صفتی که معدوم است و وجود ندارد مدح میشود و معنی آیه این است که الله متعال دیده میشود، اما ذات او درک نمیگردد. این معنا، بر کمال عظمت و بزرگی او دلالت دارد. الله متعال به دلیل کمال عظمتش، قابل درک نیست، چون ادراک یک چیز، به معنای احاطه بر همهی جوانب آن است و این معنا چیزی بیش از دیدن است. الله متعال میفرماید:
﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ٦١﴾ [الشعراء: ۶۱].
«چون آن دو گروه یکدیگر را دیدند، اصحاب موسى گفتند: حتماً آنها را به چنگ میآوریم».
موسی÷ دیدن را نفی نکرد، بلکه ادراک را نفی کرد. دیدن و ادراک، هرکدام همراه با دیگری و یا به تنهایی تحقّق پیدا میکند. پس الله متعال دیده میشود، ولی ادراک نمیگردد. همانگونه که میتوان حکم کرد که الله وجود دارد اما نمیتوان فهمید که وجود و ذات او چگونه است. آنچه که صحابه و ائمه از این آیه درک کردند همین است.
شارح طحاویه در ادامهی سخنانش میافزاید: احادیث روایت شده از رسول اللهص و اصحابش پیرامون دیدن الله، متواتر هستند. تمام اصحاب صحاح، مسانید و سنن، آنها را روایت کردهاند. از آن جمله حدیث ابوهریرهس می باشد که میگوید:
«برخی از مردم سوال کردند: ای پیامبر خدا! آیا در روز رستاخیز پروردگار را میبینیم؟ رسول الله ص در جواب فرمود: آیا در دیدن ماه شب چهارده مشکلی دارید؟ عرض کردند: یا رسول الله! خیر. فرمود: آیا برای دیدن خورشید، در روز آفتابی با مشکلی رووبرو میشوید؟ عرض کردند: ای رسول خدا! خیر. رسول الله ص فرمود: «فانكم ترونه كذلك» همانطور که ماه شب چهارده و خورشید را می بینید، الله را نیز خواهید دید.
حدیثی دیگر از ابو سعید خدریس مشابه حدیث فوق آمده است:
«نزد رسول الله ص نشسته بودم، چهاردهم ماه بود. رسول الله ص به سوی ماه نگاه کرد و فرمود: «انكم سترون ربكم عياناً كما ترون هذا لا تضامون في رؤيته» شما پروردگارتان را با چشم ها چنین می بینید که ماه شب چهارده را می بینید و شما برای رؤیت پروردگار هیچ مزاحمت و مشکلی نخواهید داشت.
[۳۰۴] مشکاة المصابیح (۳/۸۸) متفق علیه. [۳۰۵] قبلی، (۱۰/۸۶) شماره (۵۶۱۶) [۳۰۶] لَن یَذهَبَ: هرگز (تا ابد) نمیرود. یعنی انجام این کار تا ابد نفی شده است. [۳۰۷] صفت ثبوتی: صفتی که برای الله متعال اثبات میشود. مانند رحیم بودن، رحمان بودن. صفت سلبی: صفتی که از الله متعال نفی و سلب میشود. مانند ظالم نبودن، غافل نبودن.
برخی میپندارند که دستیابی به نعمتهای آخرت، جز از طریق ترک نعمتها و لذّتهای دنیا ممکن نیست. پیروان این تفکر بر خود مشقت روا داشته و به روشهای گوناگون، جسم خود را آزار میدهند؛ پیاپی روزه میگیرند و در تمام لحظههای زندگی به نماز میایستند. حتی برخی از ناآگاهان و بیخردان، حلال الله مانند خوردن، آشامیدن و لباس را بر خود حرام میدانند و کار و ازدواج را رها میکنند. این یک تصوّر و تفکر بسیار اشتباه و زیانبار است؛ چون الله متعال چیزهای پاک را برای مؤمنان آفریده است و کسانی را که حلال الله را بر خود حرام میکنند، مورد نکوهش قرار میدهد.
﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِيَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا خَالِصَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ٣٢﴾ [الأعراف: ۳۲].
«بگو: چه کسی زینت الهی و پوشیدنی هایی را که برای بندگانش پدید آورده و خوراکی های حلال و پاک را حرام نموده است؟ بگو: اینها در زندگی دنیا از آنِ مؤمنان است و روز قیامت ویژه ی آنان می باشد. این چنین آیات را برای کسانی که می دانند، شرح می-دهیم».
دنیا زمانی ناپسند و نکوهیده است که انسان را از آخرت باز دارد؛ اما اگر انسان دنیا را گذرگاه و پلی برای رسیدن به آخرت قرار دهد، آنطور که برخیها میپندارند، نکوهیده نیست.
مؤمنان در ایستگاه عظیم رستاخیز با خطرهای هولناکی روبرو میشوند. سپس از پل «صراط» میگذرند، با صحنههای دهشناکی روبرو میشوند. سپس الله متعال آنها را از اندوه و پریشانی نجات میدهد و به بهشت پرنعمت و جاویدان روانه میکند. نعمتهای بسیار عظیمی را میبینند که الله متعال برای آنها تدارک دیده است. پس به تعریف و تمجید الله متعال لب میگشایند و میگویند: الله متعال ناراحتیها را زدود. وعدههایش را تحقّق بخشید و ما را وارث بهشت گردانید.
﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَۖ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٞ شَكُورٌ٣٤ ٱلَّذِيٓ أَحَلَّنَا دَارَ ٱلۡمُقَامَةِ مِن فَضۡلِهِۦ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٞ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٞ٣٥﴾ [فاطر: ۳۴-۳۵].
«و میگویند: حمد و ستایش از آنِ الله است که غم و اندوه را از ما برطرف کرد؛ بیگمان پروردگارمان آمرزنده و قدرشناس است. ذاتی که از فضل خویش، ما را در این سرای همیشگی اقامت داد و در آن هیچ خستگی و رنجی به ما نمیرسد».
﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ وَأَوۡرَثَنَا ٱلۡأَرۡضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ ٱلۡجَنَّةِ حَيۡثُ نَشَآءُۖ فَنِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِينَ٧٤﴾ [الزمر: ۷۴].
«و -بهشتیان- میگویند: حمد و ستایش ویژهی الله است که به وعدهاش با ما وفا کرد و زمین بهشت را به ما بخشید که هر جای بهشت که بخواهیم، سکونت میکنیم؛ پس پاداش عملکنندگان چه نیکوست!».
و آخرین دعای بهشتیان این است که الله را سپاس میگویند:
﴿دَعۡوَىٰهُمۡ فِيهَا سُبۡحَٰنَكَ ٱللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمۡ فِيهَا سَلَٰمٞۚ وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٠﴾ [یونس: ۱۰].
«دعایشان در آنجا این است: «یا الله! تو پاک و منزّهی»؛ و درود و تحیّتشان در آنجا سلام است و پایان دعایشان اینکه: «همهی حمد و ستایش ویژهی الله، پروردگار جهانیان است»».
رسول الله ص به ما خبر دادهاند که بهشت و دوزخ نزد پروردگار به جدال پرداختند. از ابوهریرهس روایت شده است که رسول الله ص فرمود:
«تَحَاجَّتِ الْجَنَّةُ وَالنَّارُ فَقَالَتِ النَّارُ: أُوثِرْتُ بِالْمُتَكَبِّرِينَ وَالْمُتَجَبِّرِينَ. وَقَالَتِ الْجَنَّةُ: فَمَا لِى لاَ يَدْخُلُنِى إِلاَّ ضُعَفَاءُ النَّاسِ وَسَقَطُهُمْ وَغِرَّتُهُمْ؟ قَالَ اللَّهُ لِلْجَنَّةِ: إِنَّمَا أَنْتِ رَحْمَتِى أَرْحَمُ بِكِ مَنْ أَشَاءُ مِنْ عِبَادِى. وَقَالَ لِلنَّارِ إِنَّمَا أَنْتِ عَذَابِى أُعَذِّبُ بِكِ مَنْ أَشَاءُ مِنْ عِبَادِى. وَلِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْكُمَا مِلْؤُهَا. فَأَمَّا النَّارُ فَلاَ تَمْتَلِئُ حَتَّى يَضَعَ الله تَبَارَكَ وَتَعَالَى رِجْلَهُ تَقُولُ: قَطْ قَطْ قَطْ. فَهُنَالِكَ تَمْتَلِئُ وَيُزْوَى بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ وَلاَ يَظْلِمُ الله مِنْ خَلْقِهِ أَحَدًا». [۳۰۸]
«بهشت و دوزخ مناقشه کردند. دوزخ گفت: من برای سرکشان و ستمگران انتخاب شدم. بهشت میگوید: پروردگارا چرا من محل اقامت ضعیفان و درماندگان هستم؟ الله متعال میفرماید: تو رحمت من هستی. هرکس از بندگانم را که بخواهم، به وسیلهی تو مورد رحمت قرار میدهم. به دوزخ میفرماید: همانا تو عذاب من هستی؛ هرکس را که بخواهم، به وسیلهی تو عذاب میدهم. انسانها و جنهایی هستند که هریک از شما را پُر میکنند. اما دوزخ پُر نخواهد شد؛ تا وقتی که الله متعال پایش را بر روی آن میگذارد. آنگاه دوزخ میگوید: کافی است، کافی است. وقتی پُر شد، اطراف آن جمع و مچاله میشود. الله عزّوجل به هیچ یک از آفریدگانش ستم نمیکند».
و در روایت بخاری چنین آمده است:
«بهشت و دوزخ برای داوری مناقشهی خویش، نزد الله متعال رفتند. بهشت گفت: خداوندا! چرا فقط مستضعفان و درماندگان نزد من میآیند؟ دوزخ گفت [۳۰۹]: سرکشان و ستمگران نزد من میآیند. الله متعال به بهشت فرمود: تو نماد رحمت من هستی. و به دوزخ فرمود: تو نماد عذاب من هستی و به وسیلهی تو هر کسی را بخواهم عذاب میدهم. هرکدام از شما را پُر میکنم. الله به آفریدگانش ستم نمیکند. او برای دوزخ [۳۱۰] مخلوقاتی را میآفریند و آنها را به دوزخ میاندازد. دوزخ میگوید: آیا افزون بر این هم هست؟ باز در آن انداخته میشود و باز هم میگوید: آیا افزون بر این هم هست؟ تا اینکه الله متعال پایش را بر دوزخ میگذارد. دوزخ پر میشود و گوشههایش به هم میآیند و مچاله میشود. آنگاه میگوید: بس است، بس است.
در روایتی دیگر آمده است: به دوزخ گفته میشود: آیا پُر شدهای؟ میگوید: آیا بیشتر هم هست؟ آنگاه پروردگار پای خود را بر دوزخ میگذارد. دوزخ میگوید: بس است، بس است. [۳۱۱]
[۳۰۸] بخاری و مسلم از ابوهریره. جامع الاصول (۱۰/۵۴۴) [۳۰۹] محقق جامع الأصول میگوید: در نسخههای خطی اصول و عقاید آمده است: برای سرکشان برگزیده شدم. ابن حجر در الفتح البارئ میگوید: در اینجا به صورت اختصار آمده است. ابن بطال میگوید: در اینجا سخن دوزخ در تمامی نسخهها حذف شده است ولی در اصل حدیث محفوظ میباشد. الفتح الباری (۱۳/۴۳۴) [۳۱۰] بیشتر علما این را خطای راویان دانستهاند و کلمهی «بهشت» درست میباشد. [۳۱۱] جامع الاصول (۱۰/۵۴۴-۵۴۷) ن.ک: صحیح بخاری (۸/۴۵۸) در تفسیر سورهی (ق)، باب قوله تعالى: ﴿وَتَقُولُ هَلۡ مِن مَّزِيدٖ ٣٠﴾ [ق:۳۰] و در التوحید، باب ما جاء فی قول الله تعالى: ﴿إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٥٦﴾ [الأعراف:۵۶]. صحیح مسلم: شماره: (۲۸۴۶) فی الجنة، باب النار ویدخلها الجبارون والجنة یدخلها الضعفاء. الترمذی، شماره (۲۵۶۴) فی صفة الجنة، باب ما جاء فی احتجاج الجنة والنار.
۱- ابن الأثیر، جامع الأصول فی أحادیث الرسول، تحقیق: عبد القادر أرناؤوط، انتشارات: کتاب فروشی حلوانی و ملاح، چاپ نخست، ۱۹۳۲-۱۹۷۲.
۲- ابن الجوزی، ابو الفرج، التخویف من النار والتعریف بدار البوار، بیروت، مکتبة العلمیة.
۳- ابن تیمیة، مجموع فتاوی شیخ الاسلام، جمعآوری: ابن قاسم، چاپ عربستان سعودی، چاپ نخست.
۴- ابن جریر طبری، تفسیر طبری، چاپ دوم، چاپخانه: مصطفی البابی الحلبی، ۱۹۷۳-۱۹۵۴م.
۵- ابن حجر عسقلانی، تقریب التهذیب، چاپخانه: مکتبة العلمیة، مدینه منوره.
۶- ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، چاپخانه: المکتبة السلفیة، قاهره، چاپ نخست.
۷- ابن حزم، مراتب الاجماع، چاپخانه: المکتبة العلمیة، بیروت.
۸- ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، چاپخانه: دارالاندلس، بیروت، چاپ نخست، ۱۳۸۵هـ/ ۱۹۶۶م.
۹- ابن کثیر، نهایة البدایة، انتشارات: مکتبة النهضة الحدیثة، ریاض، چاپ نخست، ۱۹۶۸م.
۱۰- ابن ماجه، سنن ابن ماجه، چاپخانه: دار إحیاء الکتب العربیة، قاهره، ۱۳۷۲هـ/۱۹۵۲م.
۱۱- أبوالعز حنفی، محمد بن محمد، شرح العقیدة الطحاویة، انتشارات: المکتب الاسلامی، چاپ نخست، بیروت، ۱۳۹۱هـ.
۱۲- احمد فائز، الیوم الآخر فی ظلال القرآن، چاپخانه: مؤسسة الرسالة، دمشق، چاپ هفتم، ۱۴۰۵هـ/۱۹۸۴م.
۱۳- آلبانی، ناصر الدین، سلسلة الأحادیث الصحیحة، انتشارات: المکتب الاسلامی، چاپ نخست، بیروت، لبنان.
۱۴- بخاری، صحیخ بخاری، «براساس متن فتح الباری» چاپخانه سلفیه، قاهره، چاپ نخست.
۱۵- خطیب تبریزی، مشکاة المصابیح، چاپخانه: المکتب الاسلامی، دمشق، چاپ نخست، ۱۳۸۱هـ/۱۹۶۱م.
۱۶- سفارینی، لوامع الانوار البهیة، چاپ دولت قطر، چاپ نخست.
۱۷- سیوطی، صحیح الجامع الصغیر، تحقیق: محمد ناصر الدین آلبانی، انتشارات: المکتب الاسلامی، چاپ نخست، بیروت، ۱۳۸۸هـ/۱۹۶۹م.
۱۸- صدیق حسن خان، یقظة أولی الاعتبار مما ورد فی ذکر الجنة و النار، چاپخانه: دار الانصار، قاهره، چاپ نخست، ۱۳۹۸هـ/۱۹۷۱م.
۱۹- صنعانی، رفع الأستار لإبطال أدلة القائلین بفناء النار، تحقیق: شیخ ناصر الدین آلبانی، چاپ: المکتب الاسلامی، بیروت.
۲۰- قرطبی، التذکرة فی احوال الموتی و أمور الآخرة، چاپ مکتبة سلفی، مدینه منوره.
۲۱- مسلم، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، چاپخانه: دار إحیاء الکتب العربیه، بیروت، چاپ دوم، ۱۹۷۲م.
۲۲- منذری، الترغیب و الترهیب، چاپ: مکتبة التجاریة، قاهره چاپ نخست.
۲۳- نووی، شرح النووی علی مسلم، چاپ: المکتبة العصریة، قاهره.