اسلام دین کامل است
تأليف:
الشیخ محمد الأمین الشنقیطی
مترجم:
دکتر ابوعاصم عبدالأحد تخاری
الحمد لله رب العالـمين والعاقبة للمتقين ولا عدوان إلا على الظالـمين، والصلاة والسلام على خاتم النبيين، وعلى آله وأصحابه أجمعين، ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين
وبعد:
﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ﴾ [آلعمران: ۱٩]. ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾ [آلعمران: ۸۵].
«همانا دین پسندیده نزد پروردگار دین اسلام است». «و هر که غیر از اسلام دین دیگری طلب کند هرگز از وی پذیرفته نمیشود، و او در آخرت از زیانکاران است».
مبارزه میان حق و باطل از زمان قدیم ادامه دارد، تمام ادیان، مذاهـب کـفری و الحادی و نهادهای ضد اسلام همیشه سعی بلیغ نمودند تا سد راه گسترش و پیشروی اسلام گردند، و همیش بر علیه اسلام عزیز توطئه، تبلیغات، و دسیسهجویی میکنند تا اسلام را در نظر جهانیان بخصوص آن عده جوانانیکه جدیدا به اسلام مشرف میشوند بد و زشت نشان دهند.
جهان مسیحیت امروز از گسترش اسلام در غـرب در هراساند، بدین سبب میخواهند به هر نحویکه باشد اسلام را بد نام سازند، گاهی میگویند اسلام منحصر به مسجد است؛ و در نظام سیاسی، طرز حکومت داری و اقتصادی مردم هیچگونه دخالتی ندارد، و پاسخ گوی مشکلات و نیازهای مردم نیست. و گاهی هم میگویند که [العیاذ بالله] اسلام دین ترورستی و دهشتافگنی است. ولی اسلام دین کامل، فراگیرنده، و جوابگوی تمام نیازها و مشکلات بشریت چه در دنیا و چه در آخرت و رحمت برای جهانیان است. چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا...﴾ [المائدة: ۳].
«امروز کامل کردم برای شما دین تانرا و تمام کردم بر شما نعمت خود را و اختیار کردم اسلام را (بعنوان) دین پسندیده برای شما».
و همچنین میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧﴾ [الأنبیاء: ۱۰٧].
«و نفرستادیم ترا (ای پیامبرج) مگر رحمت برای جهانیان».
و اگر اسلام دین کامل، شامل و جوابگوی تمام نیازها و مشکلات مردم نمیبود هرگز الله تعالی آنرا تا قیام قیامت برای بشریت بعنوان یک دستور کامل و قانون کلی معرفی نمیکرد.
و هرچه کافران بخاطر نابود ساختن دین اسلام سعی کنند هرگز کامیاب نخواهند شد؛ زیرا که الله تعالی حفاظت آنرا به عهده گرفته است که او را بر تمام ادیان غالب خواهد کرد، چنانکه میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ ٩﴾ [الصف: ٩].
«اوست آن ذاتی که فرستاد پیامیر خود را با هدایت و دین راست تاغالب کند او را بر همۀ ادیان اگرچه مشرکان ناخوش شوند».
و ما در عصری زندگی میکنیم که از هر طرف تهاجم و حملات وحشیانه، توطئه و تبلیغات سوء علیه اسلام صورت میگیرد با اشکال گوناگون بعنوان کمک، همکاری و بازسازی با استفاده از ضعف و ناآگاهی مردم مشغول فعالیتاند، بناءً بنده احساس مسؤولیت نموده خواستم تا در جهت نشر و تبلیغ دین مبین اسلام سهم گرفته و برای امت اسلامی و خصوصا به برادران که به زبان فارسی آشنایی دارند خدمتی تقدیم کرده باشم.
رسالۀ که اکنون به دسترس شما خوانندهگان گرامی قرار دارد ترجمۀ کتاب «الإسلام دین کامل» تألیف دانشمند بزرگ و شخصیت معروف و برجسته جهان اسلام (علامه شیخ محمد امین بن محمد مختار شنقیطی/) میباشد، و شیخ تألیفات زیادی دارد که معروفترین آنها:
۱- تفسیرأضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن
۲- مذکرة فی أصول الفقه علی روضة الناظر.
۳- آداب البحث والـمناظرة
۴- الإسلام دين كامل و غیره اند.
و رسالۀ ترجمه شده گرچه بظاهر کوچک ولی در واقع پر محتوی و مشتمل بر اصول و قواعد کلیۀ اسلام است .بناءً خواستم تا آنرا به فارسی دری ترجمه کرده خدمت خوانندگان محترم تقدیم نمایم.
یقینا کار ترجمه از یک زبان به زبان دیگر کار دشواری است چونکه این کتاب اولین ترجمۀ بنده میباشد. لهذا از عموم خوانندگان گرامی تقاضا دارم که اگر در اثنای مطالعه سهو و خطایی در ترجمه یا در مسایل علمی و یا در طباعت بنظر بخورد از باب نصیحت و خیر خواهی به اصلاح آن کوشیده بنده را آگاه ساخته از همکاریشان دریغ نورزند.
و در پایان از دانشمند جوان محترم قریب الله (مطیع) سپاس گذارم که با وجود مصروفیتهای زیادشان در تصحیح و مراجعه ترجمۀ این کتاب از هیچگونه همکاری دریغ نورزیدند، بناءً از الله بزرگ و با عظمت برایشان اجر بزرگی را خوهانم. وصلی الله علی نبینا محمد وعلی آله وأصحابه اجمعین.
ابوعاصم عبدالأحد بن محمد تخاری
۱٧/۸/۱۳۸۶ ﻫ ش ــ ۱/۱۰/۱۴۲۸ﻫ ق
الحمد لله رب العالـمین والصلاة والسلام علی نبیّنا محمد وعلی آله وصحبه ومن دعا بدعـوته إلی یوم الدین. أما بعد:
این رسالۀ کوچک که در دسترس شما قرار دارد در واقع درسی است که به درخواست پادشاه دولت المغرب در مسجد نبویج بیان و ارائه نمودم. سپـس برخی از برادران بخاطر چاپ و نشر آن از من خواستند تا آنرا در رشتۀ تحریر در آورم، پس به ندای آنها لبیّک گفته بیانیۀ مذکور را در رشته تحریر در آوردم، و از الله بزرگ امیدوارم که من و تمام مسلمانها را از این سخنان بهرهمند گرداند «آمین».
اللهأ میفرماید: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾ [المائدة: ۳].
« امروز دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم».
وقت نزول این آیت:
این آیـه در حجة الوداع شامگاه روز عـرفه (روز جمعه) در عـرفات بر پیامبرج نازل گردید. ایشان بعد از نزول آیت فـوق ۸۱ شب در قید حیات باقی ماندند [۱].
توضیح چند مطلب:
۱- الله متعال در آیۀ مذکور توضیح دادهاست که دین را تکمیل نموده و هرگز از آن چیزی راکم نمیکند، و نه به اضافه و افزایشی احتیاج دارد، ازین جهت الله متعال سلسلۀ پیامبران را به فرستادن پیامبر ما محمد مصطفی ج خاتمه بخشید.
۲- و همچنین الله متعال در آیۀ مذکور بیان نموده است که اسلام را بعنوان دین پسندیده برای ما اختیار نموده، و از آن رضایت و خشنودی خود را اظهار داشته است. و با صراحت تام بیان داشته که بجز دین اسلام هیچ دین و آیینی را از هیچ کسی قبول نخواهد کرد؛ در مورد این مطلب الله متعال میفـرماید: ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾ [آلعمران: ۸۵].
«و کسیکه غیر از اسلام دینی دیگری را برگزیند از او پذیرفته نمیشود و او درآخرت از زیانکاران است».
و همچنین الله متعال فرموده: ﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ﴾ [آلعمران: ۱٩]. «یقینا دین پسندیده نزد الله متعال همانا اسلام است».
۳- تمام سعادت و نعمتهای دارین (دنیا و آخرت) را با تکمیل نمودن دین و بیان جمله احکام آن بر ما آرزانی نموده است.
بنابر این، الله متعال میفـرماید: ﴿وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي﴾ «نعمت خود را بر شما تمام کردم». پس این آیت دلیل صریح و واضح است که دین اسلام هر آن چیزیکه انسانها در دنیا و آخرت به آن نیاز دارند بطور درست و کامل بیان نموده، و هیچ چیزی از آنرا وا نگذاشته است، ما ذیلا برای وضاحت این موضوع ده مسئلۀ بزرگ و عمده را بطور مثال و نمونه بیان میکنیم که مدار همه امور دنیوی و اخروی که جهانیان به آن نیاز دارند میباشد.
این مسائل عبارت اند از:
۱- توحید.
۲- وعظ.
۳- فرق میان عمل نیک و غیر آن.
۴- حکم کردن به غیر شریعـت اسلامی.
۵- احوال تودهها در جامعۀ اسلامی.
۶- اقتصاد.
٧- سیاست.
۸- مشکلات سیطرۀ کفار بر مسلمانها.
٩- مشکلات ضعـف و ناتوانی مسلمانها در مبارزه علیه کفار از لحاظ تعداد و آلات جنگی.
۱۰- مشکلات اختلاف دلها و افکار میان افراد جامعۀ اسلامی.
اکنون میخواهم حل و علاج هـر یک از این مشکلات را که قرآن کریم بیان نموده واضح نمائیم، ولی در آغاز به چند مسألۀ مهم اشاره میکنیم:
[۱] بخاری کتاب الإیمان حدیث شماره [۴۵] و صحیح مسلم کتاب التفسیر حدیث شماره [۳۰۱٧]
با تحقیق و بررسی از آیات قرآن کریم برمیآید که توحید بر سه نوع است:
یعنی یکتا و یگانه دانستن خداوند در آفرینش، اقرار و اعتراف به این نوع توحید در فطرت و سرشت خردمندان نهاده شده است [مشرکان هم به این نوع توحید اقرار داشتند] چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾ [الزخرف: ۸٧].
«اگر از آنها سؤال کنی چه کسی ایشان را آفریده است؟ یقینا میگویند: الله [آفریده است]».
و همچنین میفرماید: ﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٣١ ﴾ [یونس: ۳۱].
«بگو: چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد، یا کیست که مالک گوش و چشمها باشد، یا چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون میآورد؟ یا چه کسی امور(کاینات) را میگرداند؟ پس خواهند گفت که آن الله متعال است، پس بگو آیا نمیترسید؟».
اما انکار کردن فرعـون و امثال آن از توحید ربوبیت از روی ضد و عناد و تجاهل بود. [درحالیکه آنان در دلهایشان کاملا یقین و باور بر آن داشتند].
چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا﴾ [النمل: ۱۴].
«و انکار کردند [ معجزهها را] از روی ستمگاری و تکبر، درحالیکه دلهایشان به آن یقـین داشت».
و نیز میفرماید: ﴿قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ﴾ [الإسراء: ۱۰۲].
«گفت [موسی به فرعـون] به تحقیق تو دانستهای که نفرستاده است این نشانهها و معجزهها و دلائل روشن و واضح را مگر پروردگار آسمانها و زمین».
ازین جهت قرآن کریم این نوع توحید (توحید ربوبیت) را بصیغۀ استفهام انکاری بیان نموده است.
چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿أَفِي ٱللَّهِ شَكّٞ﴾ [ابراهیم: ۱۰] «آیا در مورد وجود الله متعال شک و تردیدی است؟».
و نیز میفرماید: ﴿قُلۡ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِي رَبّٗا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيۡءٖ﴾ [الأنعام: ۱۶۴]. «بگو: آیا [سزاوار است] پروردگاری جز الله متعال طلب کنم، و حال آنکه او پروردگار همه چیز است».
اما اقرار مشرکان به این نوع توحید برایشان سودی نبخشید [و آنها را در صف مسلمانها داخل نساخت] زیرا آنها اللهأ را به یکتائی عبادت و پرستش نکردند [بلکه در عبادتشان برای الله همتا و شریک مقرر کردند، یعنی بعضی انواع عبادت مثل دعاء، طلب شفاعت، نذر، ذبح و غیره را برای غیر خدا تخصیص داده بودند].
چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ ١٠٦﴾ [یوسف: ۱۰۵].
«و ایمان نمیآورند اکثر آنان به الله مگر آینکه آنان [به نوعی] مشرکاند».
و نیز میفرماید: ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾ [الزمر: ۲].
«ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به الله نزدیک گردانند».
و همچنین اللهأ میفرماید: ﴿وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ [یونس: ۱۸]
«و میگویند: (اینها میانجیهای ما در نزد اللهاند، بگو آیا الله را خبر میدهید از وجود چیزهای [بنام بتان و انبازها] که خداوند در آسمانها و زمین سراغی از آنها ندارد».
[۲] توحید ربوبیت عبارت است از توحید در افعال خداأ یعنی اعتقاد و باور داشتن به اینکه الله متعال آفرینندۀ هـمۀ مخلوقات است، و اوست که تمام امور کائنات را تدبیر و تنظیم میکند، و نظام هستی را میچرخاند، و او تعالی روزی دهندۀ هر جنبنده و زنده جان است، و هیچ کسی در پادشاهی با او تعالی شریک نیست، و از هر قسم کمبود و کوتاهی و عیب پاک و منزه است (مترجم).
و این همان توحیدی است که بغرض اثبات و تبلیغ آن پیامبران مبعـوث گردیدهاند؛ و در مورد این توحید در میان پیامبران و امتهایشان نبردها و جنگها صورت گرفت، ثمره و نتیجۀ این توحید همانا متحقق و ثابت شدن معنی و مقصود: «لا إله إلاّ الله» است، [معنای لا إله إلاّ الله] بر دو اساس استوار است که همانا نفی و اثبات است.
۱- معنی «لا إله» نفی تمام انواع عبادت از معبودهای غیر خدا را در بر دارد.
۲- و معنی «إلاّ الله» یکتا و یگانه دانستن اللهأ در تمام انواع عبادت بگونۀ که خود خداوند آنرا مشروع قرار داده است میباشد.
و اکثر آیات قرآن کریم در مورد همین نوع توحید نازل شده است. چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: ۳۶].
«و یقینا در هر امتی پیامبری را فـرستادیم که عبادت کنید الله را (به یکتائی) و دوری کنید از بتان».
و نیزأ میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥﴾ [الأنبیاء: ۲۵].
«هیچ پیامبری پیش از تو نفرستادیم مگر آنکه به او وحی میکردیم که هیچ معبودی بر حقی غیر از من نیست، پس مرا پرستش کنید».
و همچنینأ میفرماید: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ [البقرة: ۲۵۶].
«پس هر که منکر طاغوت شود (معبودان باطل) و ایمان آورد به الله پس یقینا چنگ زده است بدست آویز محکم که آنرا گسستن نیست، و الله شنوای دانا است».
این نوع توحید نیز بر دو اصل و اساس استوار است، طوریکه اللهأ خودش بیان نموده است.
اول: پاک و منزه دانستن اللهأ از مشابهت مخلوقات.
دوم: ایمان داشتن و یقین کردن به تمام نامها و صفاتیکه الله متعال برای ذات خودش ثابت کرده و یا پیامبرش او را توصیف نموده است، به نحویکه شایستۀ کمال و عظمت اوست.
و هویداست که هیچ کسی اللهأ را بهتر از خودش توصیف کرده نمیتواند، و هم چنین ـ بعد از الله متعال ـ کسی بهتر از پیامبرج نمیتواند خدا را توصیف کند.
خداوند متعال در مورد ذات خودش میفرماید: ﴿قُلۡ ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُ﴾ [البقرة: ۱۴]. «آیا شما بهتر میدانید یا الله؟». و از شأن رسولش خبر داده میفرماید: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ ٤﴾ [النجم: ۳-۴]. «از روی هوا و هوس سخن نمیگوید، آن نیست (قرآن) مگر وحی، که بسوی او فرستاده میشود».
همچنان الله متعال در آیۀ ذیل مماثلت یا شبیه و همانند بودن را از خود نفی کرده چنین میفرماید: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞ﴾ [الشوری: ۱۱].
«هیچ چیزی شبیه و همانند الله نیست». و برای ذات خویش اثبات صفات را بطور حقیقت بیان نموده میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾ [الشوری: ۱۱]. «و او شنوا و دانا است». پس جزء اول آیت به عدم تعطیل و تحریف در اسماء و صفات خداوند متعال حکم میکند [و جزء دوم آیت به اثبات اسماء و صفات او تعالی دلالت میکند]. پس از آیۀ که بالا ذکر شد واضح و هویدا میگردد که اثبات اسماء و صفات خداوند، حقیقتا بدون تمثیل [مثل وهمانند ثابت کردن برای الله] و نفی کردن مماثلت [مخلوق با خدا] بدون تعطیل – واجب و ضروری است.
همچنان در قرآن کریم اللهأ بیان نموده است که مخلوقات از احاطه و دانستن ذات و صفات او تعالی عاجز هستند، چنانکه میفرماید: ﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا ١١٠﴾ [طه: ۱۱۰].
«آنچه را پیش روی آدمیان است- از امر قیامت- و آنچه را پس از آنان است- از امر دنیا- میداند، حال آنکه آنان به او احاطۀ عملی ندارند».
[پند دادن و نصیحت کردن] همۀ علماء بر این مسئله اتفاق نظر دارند که اللهأ هیچ واعظ، مراقب و نکوهش دهندۀ فرود نفرستاده است که بهتر و بزرگتر از موعظۀ علم، و معرفت و دانستن اینکه خداوندأ مراقب احوال بندگان است باشد. به این معنی که شخص مسلمان در هر حال و شرائطی الله أ را بر گفتار و کردار خود ناظر و مراقب بداند [۳].
و یقین نماید که اللهأ بر همه کارهای آشکار و پنهان او آگاه است، و همه انسانها زیر نظارت او تعالی قرار دارند.
برای توضیح بیشتر این مسئله و نزدیک ساختن آن به اذهان خوانندگان، علماء ضرب المثلی را ذکر کردهاند که در روشنی آن امور غیر محسوس به مرتبه محسوس قرار میگیرد، مثلا یک پادشاه خون آشام، مستبد، و ستمگر، که شمشیرش از خون انسانها رنگین، و از تمامی امکانات برخوردار باشد، و در عین وقت زن و دخترهایش در نزدش حضور داشته باشند، آیا ممکن است کسی از حاضرین در موجودیت وی به حریم و دخترهایش دست درازی کند، و یا بسوی آنها نگاهی بد کند؟ طبعا نه خیر، بلکه همۀ حاضرین را خوف و هراس در آغـوش کشیده و چشمانشان از ترس به زمین فرو میافتد، آرزوی همه این میباشد که از اذیت و عقـوبت پادشاه ظالم جان به سلامت برده و محفوظ بمانند.
[شرح این مطلب] ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾ «برای الله مثالهای خوب و اعلی ثابت است». یقینا او خدایکه علم، آگاهی، هیبت و پادشاهی حقیقیاش تمام جهان و جهانیان را فراگیر میباشد، و گرفت و انتقامش سختتر و قویتر از آن پادشاه است [بلکه باید از انصاف کار بگیریم زیرا در حقیقت میان قدرت الله أ و پادشاهان مجازی روی زمین هیچ مقایسه و مناسبتی وجود ندارد] پس پروردگاری که دارای چنین اوصاف با شکوه و با عظمت باشد سزاوارتر است که همیشه او را پرستش و از او هراس داشته باشیم.
مثال دوم: اگر اهالی یک شهر و یا منطقه بدانند که امیر آن شهر و یا منطقه از تمام کردار و گفتار خورد و بزرگ آنها در شب و روز آگاهی پیدا میکند یقینا همۀ مردم شب روز را در خوف و هراس سپری میکنند، و از تمام مخالفتهای قانونی و اعمال زشت دست بردار خواهند شد.
[پس آن خدایی که از تمام ذرّههای روی زمین و ماهیان عمق دریا و مورهای داخل زمین آگاهی دارد و میبیند، چرا انسانها بویژه ما مسلمانها از معصیت و نافرمانی الله أ دست نکشیم و اطاعت و خداترسی را در تمام امور زندگیمان پیشه قرار ندهیم!].
[۳] «الله را طوری پرستش کن که گویا تو او را میبینی، و اگر تو او را نمیبینی پس یقین داشته باشی که او ترا میبیند». و در این مورد از بعض صالحین چند مصرع اشعار هم نقل شده است:
إذا ما خلوت الدهر یوما فلا تقــل
خلوت ولکن قـل علیّ رقـیب
ولا تحسبـنّ الله یغـفـل ساعــــة
ولا أن ما تخـفی عـلیه رقـیب
ألـم تر أن الیـوم أســـرع ذاهــب
وأن غــدا لـلـناظرین قـــریب
«چون اگر تو احیانا خلوت و تنهائی را اختیار کنی پس مگو که من تنها شدم و لکن بگو که بر من مراقب و ناظری وجود دارد». «والله متعال را برای یک لحظه هم غافـل و بیخبر مپندار، و نه آنچه که تو از وی پنهان میکنی پوشیده میماند». «آیا نمیبینی که روزگار چطور به شتاب میگزرد، و یقینا فردا برای نظاره کنندهگان قریب است».
اللهأ در قرآن کریم بیان نموده است که هـدف از آفرینش مخلوقات همانا امتحان و آزمایش آنها است، چنانکه میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَكَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا﴾ [هود: ٧].
«و اوست آن ذاتیکه آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش [خداوند] بر آب قرار داشت [و این آفرینش بزرگ شگفت را بدین خاطر ساخت] تا شما را بیازماید که کدام یک از شما عمل نیکوتر میکند».
و همچنین میفرماید: ﴿ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَيَوٰةَ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفُورُ ٢﴾ [الملک: ۲].
«و همان ذات (الله) مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که عمل کدامتان بهتر و نیکوتر است و او غالب و آمرزگاراست».
[الله متعال در آیۀ فوق اهمیت و ارزش والای عمل صالح و شایسته را بیان نموده است] ازین جهت نفرمود: «أیّکم أکثر عملا» یعنی عمل کدام یک از شما بیشتر است بلکه فرمود: ﴿أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا﴾ یعنی عمل کدام یک از شما بهتر و نیکوتر است.
و این دو آیه، مراد و مقصد این قول اللهأ را توضیح میدهد: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاریات: ۵۶].
«و نیافریدهام جن و انس را مگر برای اینکه مرا بپرستند».
و چون حکمت از آفرینش انسانها و جنها آزماییش و امتحان بود جبریل ÷ به امر خداوند خواست تا طریق کامیابی را برای مردم بیان کند که چگونه در امتحان کامیاب شوند.
باری جبریل ÷ نزد پیامبرج آمد [و جلوشان نشست] سپس در ضمن سوالاتش از پیامبرج پرسید: مرا از [مرتبه] احسان خبر ده؟ یعنی از آن چیزیکه مخلوقات بخاطر آزماییش و امتحان در مورد آن آفریده شدهاند. پیامبرج برای جبریل پاسخ داده فرمودند: «هو أنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ» [۴].
«خداوند را طوری عبادت کنی که گویا تو او را می بینی، اگر تو او را نمیبینی پس یقین داشته باش که او تعالی ترا میبیند».
بدین سبب هیچ صفحۀ از قرآن را نمیبینید مگر اینکه [نمونۀ] این واعظ بزرگی [قلبی] را در مییابید. چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ ١٦﴾ [ق: ۱۶]. و ﴿مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ ١٨﴾ [ق: ۱۸].
«به راستی ما انسان را آفریدهایم و چیزی را که نفسش به او وسوسه میکند میدانیم، و ما از (شاه) رگ گردن به او نزدیکتریم * هیچ سخنی را به زبان در نمیآورد مگر این که او نگهبان حاضر و ناظری است (دو فرشته نگهبان)» [۵].
و همچنین فرمود: ﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيۡكُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِيضُونَ فِيهِۚ وَمَا يَعۡزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡبَرَ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ ٦١﴾ [یونس: ۶۱]. «و نمیباشی (ای پیامبر) در هیچ شغلی و نمیخوانی هیچ آیۀ از قرآن را که از سوی باری تعالی آمده و شما (ای مؤمنان) هیچ عملی نمیکنید مگر اینکه ما بر شما گواهیم آنگاه که بدان مبادرت میورزید، و هم وزن ذرۀ، نه در زمین و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نیست، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر چیزی نیست، مگر اینکه در کتاب روشن (لوح محفوظ) نوشته شده است (پس چگونه از او پنهان میماند؟!)».
و نیز خداوند متعال میفرماید: ﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ يَثۡنُونَ صُدُورَهُمۡ لِيَسۡتَخۡفُواْ مِنۡهُۚ أَلَا حِينَ يَسۡتَغۡشُونَ ثِيَابَهُمۡ يَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعۡلِنُونَۚ إِنَّهُۥ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ ٥﴾ [هود: ۵]. «آگاه باش- کافران- سینههای خود را – از پبامبر – میپیچند [۶]، تا از او پنهان شوند، آگاه باش آنگاه که آنها جامههایشان را بر سر میکشند، میداند [که خداوند] آنچه را پنهان میدارند و آنچه را آشکار میکنند -هیچ سودی نمیبرند- چرا که او دانای راز سینههاست».
و همچون آیات [حاضر و ناظر بودن اللهأ بر همۀ اعمال و حرکات انسان] در همه مواضع قرآن کریم آمده است.
[۴] متفق علیه کتاب الإیمان از أبی هریرهس. [۵] یعنی (کراما کاتبین). [۶] یعنی روی بر میگردانند.
بدون شک قرآن کریم عمل نیک [و شروط قبولیت آنرا] بیان نموده است. عمل نیک و صالح آنست که در آن سه امور [و شروط] موجود باشد، و هرگاه یکی آن مختل و مفقود گردد پس آن عمل برای صاحبش در روز قیامت هیچ فایدۀ نمیرساند.
شروط قبول عمل وعبادت:
شرط اول: عمل بنده باید باسنت ج موافق باشد [٧].
زیرا خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ [الحشر: ٧].
«و هرچه پیامبر به شما بدهد آنرا بگیرید و هر چه شما را از آن منع کند پس از آن بازایستید و از الله بترسید بیگمان خداوند عقوبت سختی دارد».
و نیز اللهأ میفرماید: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٣١﴾ [آلعمران: ۳۱].
«بگو [ای پیامبر] اگر شما الله را دوست میدارید پس از من پیروی کنید تا الله تعالی شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید، و خداوند آمرزندۀ مهربان است».
و نیز اللهأ میفرماید: ﴿لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ﴾ [الشوری: ۲۱].
«یا مگر برای آنان (کافران) شریکانی است که برایشان آنچه را خداوند بدان اجازه نداده –از دین- مقرر کردهاند».
و همچنین خداوند میفرماید: ﴿قُلۡ ءَآللَّهُ أَذِنَ لَكُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَ﴾ [یونس: ۵٩].
«بگو: [ای پیامبر] آیا الله تعالی به شما اجازه داده است [که کارهای خلاف شریعت میکنید] یا اینکه بر الله دروغ میبندید».
شرط دوم: هر عملی که انسان [در دائره عبادت] انجام میدهد باید خالص برای رضا و خشنودی الله متعال باشد، طوریکه اللهأ خودش میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ﴾ [البینة: ۵].
«و دستور داده نشدهاند آنها مگر اینکه الله را پرستش کنند در حالیکه دین را برای او خالص گردانیده و حنفا باشند- فقط به دین اسلام مایل باشند-».
و همچنین میفرماید: ﴿قُلۡ إِنِّيٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ١١ وَأُمِرۡتُ لِأَنۡ أَكُونَ أَوَّلَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٢ قُلۡ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ١٣ قُلِ ٱللَّهَ أَعۡبُدُ مُخۡلِصٗا لَّهُۥ دِينِي ١٤ فَٱعۡبُدُواْ مَا شِئۡتُم مِّن دُونِهِ﴾ [الزمر: ۱۱-۱۵].
«بگو (ای محمد) همانا به من فرمان داده شده که الله را- در حالیکه دین را برای او خالص ساختهام – بپرستم و به من دستور داده شده است که نخستین مسلمانان «منقاد به اوامر الله متعال» باشم. بگو (ای محمد) اگر من از اوامر پروردگارم سرکشی کنم از عذاب روز بزرگ [قیامت] میترسم، بگو: الله را میپرستم در حالیکه دینم را برای او خالص میگردانم، اما شما هر چه و هر که را میخواهید غیر از الله عبادت کنید».
شرط سوم: عمل باید مبتنی و استوار بر عقیدۀ صحیح باشد، زیرا عمل بمنزلۀ سقف، و عقیده بمنزلۀ پایه و ستون است، چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿وَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا ١١٢﴾ [طه: ۱۱۲].
«و هر کس کارهای شایسته کند در حالیکه مؤمن باشد پس وی نه از ستمی میترسد و نه از نقصانی». خداوند متعال در آیات مذکور برای قبولیت عمل انسان، ایمان [عقیدۀ صحیح] را شرط قرار دادهاست، اما در مورد غیر مؤمن [کافر] میفرماید: ﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣﴾ [الفرقان: ۲۳].
«و به هرگونه کاری که کردهاند میپردازیم سپس آنرا- مانند ذرّهها و غبار پراگنده ساختیم. [یعنی ایشان را از اجر و پاداش آن محروم میکنیم، چرا که نداشتن ایمان موجب محو و نابودی احسان و بیاعتبار شدن اعمال خوب انسان میگردد]».
و نیز خداوند میفرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيۡسَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَٰطِلٞ مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٦﴾ [هود: ۱۶].
«آنان کسانیاند که در آخرت جز آتش دوزخ بهره و سهمی ندارند، و آنچه در دنیا انجام میدهند ضایع و هدر میرود، و کارهایشان باطل و بیسود میگردد».
به این معنی در قرآن کریم آیات زیادی آمده است.
[٧] بخاری در کتاب الصلح [۲۶٩٧] و مسلم در کتاب الأقضیة [۱٧۱۸] به روایت عائشة ل آورده است که نبی کریم ÷ فرمودهاند: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ ». «کسیکه در دین ما چیزی ایجاد کند که در دین ما نباشد - پس آن چیز نو پیدا- مردود و باطل است». و در روایتی نزد مسلم آمده است: «مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا ؛ فَهُوَ رَدٌّ». یعنی «کسیکه کاری را انجام دهـد که بر آن [جواز و مشروعیت] امر و فرمان ما نباشد پس - آن عمل- مردود است». فائـده: این دو حدیث بر این دلالت دارد که هر چیز نو پیدا در دین گمراهی بوده و مردود میباشد یعنی بدعت و نوآوری در عبادات و اعتقادات حرام و ناجائز است. و کسیکه بدعت را به بدعت حسنه و سیّئه تقسیم میکند به خطا رفته و به این فرمودۀ پیامبر ج مخالفـت کرده است «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ » یعنی «هر بدعت و چیز نو پیدا در دین گمراهی است». زیرا پیامبرج همه انواع بدعتها را گمراهی شمرده است، درحالیکه چنین شخصی میگوید: همۀ بدعتها گمراهی نیست بلکه بعض انواع آن مستحسن و خوب است. نگاه : کتاب التوحید از شیخ صالح الفوزان. توجه: بیشتر کسانیکه به اعمال بدعتی و رواجهای خلاف شریعت مبتـلا هـستند به ذات و ماهیت آن عمل نگاه میکنند، و چون عقـل ایشان در ظاهر، آن عمل را مستحسن و خوب جلوه میدهد پس آنرا کار ثواب میپندارند؛ و غور و فکر نمیکنند که آیا این عمل از پیامبرج و یا صحابه کرام ثابت است یانه؟ این حقیقت را باید دانست که هر عملی بخاطر ثواب انجام داده میشود باید از پیامبرج و صحابه کرام ثابت باشد در غیر آن، بدعت و گمراهی است. باید در نظر داشت اینکه در تحسین و تقبیح اعمال [یعنی کاری را خوب و بد پنداشتن] صرف عقـل کفایت نمیکند؛ زیرا عبادات و اعمالیکه بر آن ثواب مرتب میشود، توقیفی است و اثبات امور توقیفی به دلیل نقـلی نیاز دارد، نه به تحسین عقـل و مزاج انسانها «مترجم» .
قرآن کریم صراحتا بیان نموده است که حاکم گردانیدن غیر شریعت اسلامی کفر صریح و آشکار و شرک ورزیدن به اللهأ است.
هنگامیکه شیطان در دلهای کفار مکه وسوسه انداخت تا از پیامبر ج در مورد حیوانات خود مرده سؤال کنند که آنها را چه کسی میرانده است؟ پیامبر ج در جواب فرمودند: «الله قتلها» یعنی آنرا [حیوان] را اللهأ میرانده است. سپس باری دیگری شیطان به آنها القاء کرد که به پیامبرج بگویند: آنچه که شما بدستهایتان ذبح میکنید حلال است و آنچه را که الله تعالی بدست مبارکش ذبح میکند او حرام است؟ پس شما [العیاذ بالله] از خدا بهتر اید [۸]، همان بود که الله أ آیۀ ذیل را فرو فرستاد: ﴿وَإِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِيَآئِهِمۡ لِيُجَٰدِلُوكُمۡۖ وَإِنۡ أَطَعۡتُمُوهُمۡ إِنَّكُمۡ لَمُشۡرِكُونَ﴾ [الأنعام: ۱۲۱].
«یقینا شیطانها بهسوی دوستان خویش وسوسه القاء میکنند تا با شما خصومت کنند و اگر فرمانبرداری ایشان را کنید بدون تردید شما هم مشرک هستید».
و داخل نشدن [فاء جزائیة] بر جملۀ: ﴿ إِنَّكُمۡ لَمُشۡرِكُونَ﴾ قرینه و دلیل ظاهر است به مقدر بودن لام قسم یعنی الله متعال در این آیۀ کریمه سوگند یاد کرده هر کسیکه شیطان را در قانون گذاری و در حلال شمردن میتۀ [خود مرده] اطاعت و فرمان برداری کند او مشرک است، و این شرک اکبر است که صاحبش را به اجماع و اتفاق مسلمانها از ملت اسلام خارج ساخته و در روز قیامت چنین شخص را اللهأ جزای مناسب میدهد. چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِيۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ ٦١﴾ [یس: ۶۰-۶۱].
«ای فرزندان آدم! آیا بهسوی شما حکم نفرستاده بودم که شیطان را پرستش نکنید، یقینا او برای شما دشمن آشکار است * و- آیا به شما دستور نداده بودم- که مرا پرستش کنید این راه راست است» [٩].
و نیز در مورد خلیلش ابراهیم÷ میفرماید: ﴿يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِيّٗا ٤٤﴾ [مریم: ۴۴].
«پدر جان! شیطان را عبادت مکن، هر آینه شیطان عصیانگر خدای رحمن است». یعنی در قانون گذاری و در تجویز کفر و نافرمانی اللهأ از شیطان پیروی مکن.
و نیز میفرماید: ﴿إِن يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا وَإِن يَدۡعُونَ إِلَّا شَيۡطَٰنٗا مَّرِيدٗا ١١٧﴾ [النساء: ۱۱٧].
«مشرکان به جای خدا جز بتهای مادینه را نمیپرستند، و نمیپرستند مگر شیطان متمرد و سرکش را». یعنی مقصود از پرستش و پیروی شیطان: اطاعت و فرمانبرداری از وی در قانونگذاری و در تحلیل و تحریم است. و نیز خداوندأ میفرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٖ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ قَتۡلَ أَوۡلَٰدِهِمۡ شُرَكَآؤُهُمۡ لِيُرۡدُوهُمۡ﴾ [الأنعام: ۱۳٧].
«و اینگونه شرکای ایشان در نظر بسیاری از آنان قتل اولادشان را آراسته کرده است تا آنان را هلاک کنند». در این آیت اللهأ معبود و پیشوایان مشرکین را بنام شرکاء [یعنی شریک] یاد کرده است بخاطریکه مشرکها در اثر اطاعت و پیروی از آنها ــ اولادشان را [مخصوصا دخترها را] کشته و از حکم اللهأ مخالفت و سرکشی کردهاند.
زمانیکه عدی بن حاتمس به اسلام مشرف شد [قبلا مسیحی بود] آیۀ ذیل را از پیامبرج شنید: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾ [التوبة: ۳۱]. «آنها [اهل کتاب] پیشوایان مذهبی [علماء] و درویشان [زاهدان]شان را به جای خدا به پروردگاری و ربوبیت گرفتهاند». [عدی بن حاتمس فرمود: ما که آنها را عبادت نمیکردیم!] پیامبرج فرمودند: «آیا اینچنین نبود که آنها نعمات حلال خداوند را حرام قرار میدادند و شما نیز آنرا حرام میپنداشتید، به همین ترتیب آنها چیزی حرام را حلال قرار میدادند و شما هم قبول میکردید؟ عدیس فرمود: آری این حقیقت است، ما آنگونه میکردیم [۱۰]. پیامبر ج فرمودند: همین کار شما عبادت و پرستش آنان بوده است» [۱۱]. و در این مسئله هیچ شک نیست که اهل کتاب در قانونگذاری و حلال و حرام قرار دادن، از پیشوایان مذهبی و علمایشان اطاعت و پیروی میکردند، چنانکه خداوندأ میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا ٦٠﴾ [النساء: ۶۰].
«ای پیامبر! آیا ندیدی کسانی را که گمان میکنند آنچه به سوی تو نازل کرده شده و به آنچه پیش از تو نازل کرده شده ایمان آوردهاند میخواهند که داوری خویش را به سوی طاغوت ببرند؟ حال آنکه به ایشان فرمان داده شده است که بدان کفر ورزند و شیطان میخواهد که ایشان را به گمراهی دور و درازی بکشاند». [دور از راه حق وحقیقت].
و نیز میفرماید: ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾ [المائدة: ۴۴].
«و هر که حکم نکند به آنچه الله متعال نازل کرده است، پس ایشان خود کافرانند». و همچنین میفرماید: ﴿أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ أَبۡتَغِي حَكَمٗا وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكِتَٰبَ مُفَصَّلٗاۚ وَٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَعۡلَمُونَ أَنَّهُۥ مُنَزَّلٞ مِّن رَّبِّكَ بِٱلۡحَقِّۖ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ ١١٤﴾ [الأنعام: ۱۱۴].
«بگو: [ای پیامبر] آیا داوری و فیصله کنندۀ به جز خدا طلب کنم؟ با اینکه اوست که این کتاب را به سوی شما واضح شده فرو فرستاد، و کسانیکه ایشان را کتاب دادهایم- اهل کتاب- میدانند که قرآن از جانب پروردگار تو براستی فرو فرستاده شده است پس از تردید کنندهگان مباش».
و نیز خداوندأ میفرماید: ﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ ٥٠﴾ [المائدة: ۵۰].
«آیا خواستار حکم جاهلیتاند؟ برای قومیکه یقین دارند داوری چه کسی از الله بهتر است؟».
[۸] ابوداود کتاب الأضاحی ح [۲۸۱۸] و ترمذی کتاب التفسیر ح [۳۰۶٩] و نسائی کتاب الضحایا ح [ ۴۴۳٧]. [٩] باید دانست که یکی از مقتضیات ایمان به الله تعالی و عبادت او تعالی، منقاد شدن و گردن نهادن به حکم وی، و خشنودی و رضا به شریعتش و رجوع به کتابش و سنت پیامبرشج در وقت وقوع اختلاف در اقـوال و دعواها و کشمکشهائیکه بر سر خونها و معاملات صورت میگیرد میباشد، زیرا حکم و فرمان از آن ذات واحد لاشریک است، پس بر فرمانروایان و حاکمان واجب است که احکام خدا را نافذ و تطبیق کنند و بر رعیت واجب است در همه معاملات به قرآن و سنت رجوع کنند . کتاب التوحید صالح الفوزان [۱۰] یعنی عبادت صرف این نیست که به آنها رکوع و سجده صورت گیرد، بلکه قبول کردن امر و حکم کسی در مقابل حکم الله و رسول عبادت اوست. [۱۱] ترمذی کتاب تفسیر القرآن شمارۀ حدیث [۳۰٩۵]
یقینا قرآن کریم با تعالیم روشن و زلال خود هر نوع نیازمندی و تشنگی جامعه را رفع نموده، و راه کامیابی را برای مردم واضح و روشن ساخته است. اسلام مسؤول و زمامدار بزرگ را دستور میدهد تا در برابر رعیت و افراد جامعه برخورد خوب و نرم داشته باشد، چنانکه اللهأ میفرماید:
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٢١٥﴾ [الشعراء: ۲۱۵].
«و برای مؤمنانیکه از تو پیروی میکنند بال خود را فرو گستر». (گرامیشان بدار و از آنان درگذر). و همچنین میفرماید:
﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ﴾ [آلعمران: ۱۵٩].
«پس بسبب رحمت و مهربانی از جانب اللهأ برای ایشان نرم شدی و اگر درشت خوی و سخت دل میبودی از دور و بر تو پراگنده میشدند پس از ایشان درگذر و بر ایشان طلب آمرزش نما و در کارها با آنان مشورت کن».
و همچنین رعیت و افراد جامعه را دستور داده است که از اطاعت حکام و مسؤولین امور مسلمانها دست نکشند. اللهأ میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ﴾ [النساء: ۵٩].
«ای مؤمنان! الله را اطاعت کنید و پیامبر را اطاعت کنید و مسؤولین اموری را که از خود شما هستند اطاعت کنید». همچنین خداوند رئیس خانواده را در برابر زن و فرزندانش مسؤول قرار داده و او را دستور میدهد که مسؤولیت خود را در قبال آنها اداء نماید. چنانکه میفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ عَلَيۡهَا مَلَٰٓئِكَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ ٦﴾ [التحریم: ۶]. «ای مؤمنان خویشتن و اهل خانۀ خود را از آتش و دوزخی نگهدارید که هیزم آن انسانها و سنگها است بر آن آتش فرشتگان درشت خوی سختگیر گمارده شدهاند، از اللهأأ در آنچه دستورشان دادهاست نافرمانی نمیکنند، و هر چه به آنان فرمان داده میشود انجام میدهند».
و همچنین شما ببینید که قرآن کریم چگونه انسان را در مورد جامعه کوچک [خانواده] متوجه نموده و آنرا به احتیاط و هوشیاری متوجه میسازد و دستور میدهد که بعد از سعی و تلاش در مورد تربیب و اصلاح آنها، اگر به کاری نا مناسبی مطلع شود باید عفو و درگذری را پیشه کند. چنانکه خداوندأ میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجِكُمۡ وَأَوۡلَٰدِكُمۡ عَدُوّٗا لَّكُمۡ فَٱحۡذَرُوهُمۡۚ وَإِن تَعۡفُواْ وَتَصۡفَحُواْ وَتَغۡفِرُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ ١٤﴾ [التغابن: ۱۴]..
«ای مؤمنان! در حقیقت بعضی از همسران شما و فرزندان شما دشمن شما اند، پس از ایشان حذر کنید و اگر عفو کنید و درگذرید و بیامرزید پس هر آینه خدا آمرزگار مهربان است». و همچنان افراد جامعه را دستور میدهد که با یکدیگر معامله و برخورد خوب و اخلاق نیک داشته باشند. چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٩٠﴾ [النحل: ٩۰].
«یقینا خداوند به عدل و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان امر میکند، و از بیحیائی و کار نا پسند و تجاوز باز میدارد، به شما پند میدهد تا باشد که پند گیرید».
و نیز خداوند میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞۖ وَ لَا تَجَسَّسُواْ وَلَا يَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن يَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِيهِ مَيۡتٗا﴾ [الحجرات: ۱۲]. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها بپرهیزید هر آینه بعضی از گمانها گناه است و تجسس نکنید و بعضی از شما بعضی دیگر را غیبت نکند آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را باشد بخورد؟».
و همچنین میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُونُواْ خَيۡرٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا نِسَآءٞ مِّن نِّسَآءٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهُنَّۖ وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِۖ بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِيمَٰنِۚ وَمَن لَّمۡ يَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ١١﴾ [الحجرات: ۱۱].
«ای مسلمانان! نباید قومی قوم دیگری را به ریشخند کند شاید آنها از ایشان بهتر باشند، و نباید زنانی زنان دیگر را به تمسخر گیرند شاید که آنان از ایشان بهتر باشند، و در میان خویش عیبجویی نکنید و همدیگر را به لقبهای بد نخوانید، چه ناپسندیده است فسوق بعد از ایمان، و هر که توبه نکرد پس آن گروه ایشانند ستمگاران».
و همچنین خداوند میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ﴾ [المائدة: ۲]. «و یکدیگر را بر نیکوکاری و پرهیزگاری مدد کنید، و بر گناه و ستم با یکدیگر همکاری نکنید» [۱۲]. و این یک امر طبیعی است کسیکه در میان جامعه و تودۀ انسانها زندگی میکند از دشمنی و اذیت دشمنان انسی و جنی سالم نمیماند، طوریکه شاعر میگوید:
لیس یخلو الـمرء مــن ضــد ولـو
حـــاول العزلة في رأس الـجبل
«هیچ انسان از مخالفت دشمن سالم نمیماند، اگر چه سعی نماید که بر فراز کوه تنها زندگی کند». و چون هر فرد از افراد بشر به معالجۀ این مرض و فاجعۀ بزرگ نیاز دارد از این جهت اللهأ علاج این مرض را در سه مواضع بیان نموده که علاج و دوای دشمنی و عداوت انسانها همانا اعراض و چشمپوشی از اذیت جانب مقابل و همواره احسان و نیکی کردن به وی است. و اما علاج وسوسۀ شیطان جنی پناه بردن به اللهأ از شرش میباشد.
موضع اول: اللهأ میفرماید: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ ١٩٩﴾ [الأعراف: ۱٩٩].
«عفو را پیشه کن و به کار پسندیده و نیک دستور بده، و از نادانان روی بگردان».
و در مورد شیطان جنی میفرماید: ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ٢٠٠﴾ [الأعراف: ۲۰۰].
«و اگر از شیطان وسوسۀ به تو رسد به خدا پناه بر زیرا که او شنوای داناست».
موضع دوم: خداوندأ میفرماید: ﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ ٱلسَّيِّئَةَۚ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَصِفُونَ ٩٦﴾ [المؤمنون: ٩۶].
«بدی را به شیوۀ که نیکوتر است دفع کن، ما به آنچه وصف میکنند داناتریم».
و همچنین اللهأ میفرماید: ﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّيَٰطِينِ ٩٧ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحۡضُرُونِ ٩٨﴾ [المؤمنون: ٩٧-٩۸].
«و بگو [ای محمد] پروردگارا! من از وسوسههای شیطانها به تو پناه میبرم * و ای پروردگارم از اینکه پیش من حاضر شوند به تو پناه میبرم».
موضع سوم: خداوندأ با صراحت تام بیان داشته است که این علاج آسمانی تمام آن وسوسهها و بیماریهای شیطانی را از بیخ و بن قطع میکند، ولی این علاج ربانی برای همۀ انسانها میسر نخواهد شد، بلکه برای آنانی داده خواهد شد که [از صفت صبر و شکیبائی برخوردار بوده] و صاحبان مقام رفیع و نصیب بزرگ نزد خداأ هستند. چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿وَلَا تَسۡتَوِي ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّيِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِي بَيۡنَكَ وَبَيۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ كَأَنَّهُۥ وَلِيٌّ حَمِيمٞ ٣٤ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٖ ٣٥﴾ [فصلت: ۳۴-۳۵].
«نیکی و بدی یکسان نیست، (بدی بدکار را) به شیوهای که آن بهتر است دفع کن بناگاه کسیکه میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوست صمیمی است،* به این خوی و شیوه نایل نمیشود مگر کسانیکه دارای صبر و استقامت باشند، و بدان نمیرسد مگر کسانیکه بهرۀ بزرگی (از خیر و کسب سعادت) داشته باشند».
و در جاهای متعددی قرآن کریم بیان نموده است که این نرمش و فروتنی مخصوص برای مسلمانها میباشد نه برای کافران، چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾ [المائدة: ۵۴].
«پس به زودی خداوند قومی را به عرصه میآورد که ایشان را دوست میدارد و آنان هم خدا را دوست میدارند، بر مؤمنان متواضع اند و بر کافران درشت خویاند».
و نیز اللهأ میفرماید: ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُم﴾ [الفتح: ۲٩].
«محمد ججپیامبر خداست و آنانیکه با اویند بر کافران سختگیر، در میان خود مهرباناند».
[نباید در همه احوال از سختی و یا از نرمی کار گرفت، زیرا برای هر یکی موقع مناسبی است] سختگیری در جای نرمی حماقت و سبک مغزیست، و نرمی در محل سختی ناتوانی و تنبلیست، طوریکه شاعرگفته:
إذا قیل حلم قل فللحلم موضع
وحلم الفتی في غیر موضعه جهل
«چون از بردباری سخن بزنند بگو که برای بردباری جای خاصی است، و بردباری و تحمل پذیری جوان در غیر محلش نادانی است».
[۱۲] از آیات مذکور واضح میگردد که همه انسانها در آفرینششان از یک اصل و جوهر اند، و کسی بر دیگری برتری و فضیلتی ندارد مگر به تقوا، و همه با هم برادر اند، پس باید به کمک و همکاری یکدیگر بپردازند.
قرآن کریم اصول و قواعدی که مشتمل بر همه فروع و جزئیات اقتصاد است به خوبی بیان داشته است، و جمله مسائل اقتصاد زیر دو اصل و قاعدۀ بزرگ داخل است:-
۱- دقت نظر و سنجش در کسب کردن مال.
۲- حسن تصرف و اندیشۀ صحیح در خرج نمودن اموال در جاهای مشروع و برای مستحقین آن.
شما ببنید که اللهأ چگونه طریق و راههای کسب مال را در روشنی اسباب و وسائلی که موافق با موازین اخلاق و کرامت انسانی و شریعت اسلام است باز نموده است، چنانکه میفرماید: ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠﴾ [الجمعة: ۱۰].
«و چون نماز گزارده شد متفرق در زمین پراگنده شوید و از فضل خدا طلب کنید، و خدا را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید».
و نیز اللهأ میفرماید: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡ﴾ [البقرة: ۱٩۸].
«بر شما گناهی نیست که در طلب روزی پروردگار خویش برآیید».
اللهأ در انفاق و خرج کردن مال به اعتدال و میانه روی امر نموده است، چنانکه میفرماید: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا ٢٩﴾ [الإسراء: ۲٩].
«و دست خود را بر گردن خویش نبند [یعنی از کمک به دیگران خود داری مکن و بخیل مباش] و بسیار هم گشاده دستی نکن [یعنی بذل و بخشش بیحساب مکن و اسراف مورز] که آنگاه ملامت شده و حسرتزده بر جای بنشینی».
و نیز خداوندأ میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَلَمۡ يَقۡتُرُواْ وَكَانَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ قَوَامٗا ٦٧﴾ [الفرقان: ۶٧].
«و (بندگان رحمن) کسانیاند که چون انفاق کنند، نه اسراف میکنند، و نه بخل میورزند، و شیوۀشان در میان این دو حد (یعنی اسراف و بخل) وسط است. (میانه روی و اعتدال را رعایت میکنند)».
و از مصرف نمودن اموال در راه حرام منع کرده میفرماید: ﴿فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيۡهِمۡ حَسۡرَةٗ ثُمَّ يُغۡلَبُونَ﴾ [الأنفال: ۳۶].
«پس زود باشد که آنرا خرچ کنند، باز- فرجام- آن خرچ کردن حسرتی برایشان باشد، سپس مغلوب میشوند».
قرآن کریم اصول و قواعد سیاست را نیز بیان نموده است، و صورتهای بارز آن را را روشن ساخته، و راههای آن را واضح نموده است.
کلمۀ سیاست مصدر - ساس یسوس- بمعنای تدبیر و تنظیم امور دولت است که به دو بخش تقسیم میشود:
۱- سیاست خارجی.
۲- سیاست داخلی.
اصل اول: ایجاد یک قوت و نیروی کافی و بسنده برای نابود ساختن دشمن تجاوزگر، چنانکه خداوندأ میفرماید: ﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَيۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّكُمۡ﴾ [الأنفال: ۶۰].
«و - ای مسلمانان در مبارزه- هر چه در توان دارید برای آنان از قوه مهیا سازید و از اسپان آماده سازید تا با این –آمادگیها- دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید».
اصل دوم: تلاش در راه وحدت و یکپارچگی امت اسلامی بشکل درست و فراگیر، تا در اطراف این نیرو گرد آیند، چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ﴾ [آلعمران: ۱۰۳].
«و همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید، و پراگنده مشوید».
و نیز میفرماید: ﴿وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِيحُكُمۡ﴾ [الأنفال: ۴۶].
«و با یکدیگر اختلاف نکنید که در این صورت سست و بزدل میشوید و شأن و شوکتتان از بین میرود».
و همچنین قرآن کریم مسائل صلح و آشتی با کفار، و وفا به عهد و پیمانشان را در وقت ضرورت بیان داشته است، اللهأ میفرماید: ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ عَٰهَدتُّم مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ثُمَّ لَمۡ يَنقُصُوكُمۡ شَيۡٔٗا وَلَمۡ يُظَٰهِرُواْ عَلَيۡكُمۡ أَحَدٗا فَأَتِمُّوٓاْ إِلَيۡهِمۡ عَهۡدَهُمۡ إِلَىٰ مُدَّتِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِينَ ٤﴾ [التوبة: ۴].
«مگر آن مشرکانیکه با آنان پیمان بستهاید و چیزی از تعهدات خود را نسبت به شما فروگذار نکردهاند- نقض نکردهاند و علیه شما هیچ کسی را یاری ندادهاند پس پیمان ایشان را- تا پایان مدت زمانیکه تعیین کرده اند- تمام کنید، چرا که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد».
و نیز میفرماید: ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوۡمٍ خِيَانَةٗ فَٱنۢبِذۡ إِلَيۡهِمۡ عَلَىٰ سَوَآءٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡخَآئِنِينَ ٥٨﴾ [الأنفال: ۵۸].
«و اگر از گروهی بیم خیانت داری پس بهسوی آنان - عهد ایشان را - به طور برابر باز گردان».
و نیز میفرماید: ﴿وَأَذَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلنَّاسِ يَوۡمَ ٱلۡحَجِّ ٱلۡأَكۡبَرِ أَنَّ ٱللَّهَ بَرِيٓءٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ وَرَسُولُهُ﴾ [التوبة: ۳].
«این اعلامی است از سوی خدا و پیامبرش به همۀ مردم در روز حج اکبر [۱۳] که خدا، و پیامبرش نیز از مشرکان بیزار اند».
و همچنین اللهأ مسلمانان را دستور دادهاست که از مکر و حیلۀ کفار بر حذر و محتاط باشند [زیرا آنها استفادهجو و همیشه در انتظار فرصتها میباشند تا بر مسلمانها خساره و ضربه وارد کنند] چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذۡرَكُمۡ فَٱنفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ ٱنفِرُواْ جَمِيعٗا ٧١﴾ [النساء: ٧۱].
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید – در برابر دشمن- بر حذر باشید- و برای مقابله با دشمن بپاخیزید- پس رهسپار شوید، دسته دسته بیرون روید یا بطور دسته جمعی - بسوی جنگ روید».
و نیز میفرماید: ﴿وَلۡيَأۡخُذُواْ حِذۡرَهُمۡ وَأَسۡلِحَتَهُمۡۗ وَدَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡ تَغۡفُلُونَ عَنۡ أَسۡلِحَتِكُمۡ وَأَمۡتِعَتِكُمۡ فَيَمِيلُونَ عَلَيۡكُم مَّيۡلَةٗ وَٰحِدَةٗ﴾ [النساء: ۱۰۲].
«و باید که بگیرند احتیاط خود را و اسلحۀ خود را برگیرند، کافران دوست دارند که از اسلحه و ساز و برگ خویش غافل شوید پس بر شما یکباره حمله کنند».
[۱۳] مراد از حج اکبر روز عید قـربان است که اکثر اعمال حج در این روز انجام میگردد، نه اینکه روز عرفه، طوریکه اکثر عوام الناس گمان دارند که اگر روز عرفه و جمعه در یک روز جمع شود، حج اکبر است. این آیه یک سال قبل از حج پیامبرج نازل شده است «مترجم».
ایجاد و گسترش امنیت، برقراری، ثبات و اطمینان در جامعه، و رفع ظلم و بیانصافی از رعیت، و رسانیدن حقوق به مستحقـین.
سیاست داخلی بر شش اصول و قواعد بزرگ استوار است:
اول: حفظ دین: که شریعت به حفظ و نگهداری آن امر نموده است «و از جملۀ مسؤولیتهای حکومت اسلامی است. بلکه در رأس اولویتهای حکومت اسلامی قرار دارد». پیامبر گرامی ج میفرمایند: «مَنْ بَدَّلَ دِينَهُ فَاقْتُلُوهُ» [۱۴].
«کسیکه دین خود را ترک بکند پس او را بکشید». و کشتن مرتد مانع قوی و نکوهش شدیدی است برای دیگران از تبدیلی و ترک دین اسلام.
دوم: حفظ نفس: بخاطر صیانت و حفاظت نفسها، اللهأ در قرآن کریم قصاص را مشروع قرار داده است. طوریکه میفرماید: ﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٧٩﴾ [البقرة: ۱٧٩]. «وای خردمندان! برای شما در قصاص [مایۀ] زندگانی است باشد که به تقوا روی آورید».
و نیز میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِي ٱلۡقَتۡلَى﴾ [البقرة: ۱٧۸].
«ای مسلمانان! بر شما در مورد کشتگان قصاص مقرر شده است».
و همچنین اللهأ میفرماید: ﴿وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِيِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا﴾ [الإسراء: ۳۳].
«و هر که به ستم کشته شود پس بیگمان وارث وی را سلطهای دادهایم».
سوم: حفظ عقـل: اللهأ در قرآن مجید به حفـظ و نگهبانی عقـل تأکید ورزیده [بخاطر صیانت و حفاظت عقـل تناول و نوشیدن مواد مخدره و هر چیزی نشهآور را حرام قرار دادهاست] و بخاطر حفـظ عقـل، بر نوشندۀ چیزهای نشهآور، حد (عقوبت) را واجب قرار دادهاست.
چنانکه میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠﴾ [المائدة: ٩۰].
«ای مسلمانان! جز این نیست که شراب و قمار و معبودان باطل و تیرهای قرعه (فال) پلید است و از کردار شیطان است، پس از آن دوری کنید باشد که رستگار شوید».
و پیامبر بزرگوار اسلام محمدج فرمودهاند: «كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ مَا أَسْكَرَ كَثِيرُهُ فَقَلِيلُهُ حَرَامٌ» [۱۵].
«هر نشهآور- مست کننده- حرام است، آنچه که مقدار زیادش نشه آورد پس مقدار کمش نیز حرام است».
چهارم: صیانت نسب [نسلها]
بخاطر صیانت و سالم بودن نسب و نسل انسانها اللهأ حدّ زنا را مشروع قرار دادهاست. چنانکه میفرماید: ﴿ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖ﴾ [النور: ۲].
«زن زنا کننده و مرد زنا کننده هر یکی از ایشان را صد درّه [شلاق] بزنید».
پنجم: حفظ آبرو
بخاطر حفظ و مصؤنیت آبرو و عزت انسان، اللهأ در حق تهمت زننده هشتاد درّه را مشروع قرار دادهاست. چنانکه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ﴾ [النور: ۴].
«و کسانیکه به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند سپس چهار گواه [بر صدق ادعای خود] نمی آورند، بدیشان هشتاد درّه [تازیانه] بزنید».
ششم: حفظ اموال
برای حفـظ و صیانت اموال مسلمین، اللهأ قطع [بریدن] دست دزد را [هنگام متحقق شدن شرائط دزدی] مشروع گردانیده است. چنانکه میفرماید: ﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَيۡدِيَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا كَسَبَا نَكَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٣٨﴾ [المائدة: ۳۸].
«و مرد دزد و زن دزد؛ دستهایشان را ببرید به کیفر آنچه کردهاند،- این مجازات عبرتانگیز- از طرف خدا است،- پس بر آن اندوهگین نباشید- و خداوند غالب دانا [با حکمت] است».
پس از آیات مذکور واضح و آشکارا گردید که فرمان برداری و پیروی از احکام قرآن ضامن تمامی سعادتها و مصالح و منافع داخلی و خارجی برای مجمتع اسلامی است.
[۱۴] بخاری شمارۀ حدیث [۳۰۱٧] [۱۵] ابن ماجه شمارۀ حدیث [۳۳٩۲] جزء اول حدیث را بخاری در کتاب المغازي باب بعث أبي موسی ومعاذ إلی الیمن قبل حجة الوداع (۵ / ۱۰۸) و مسلم حدیث شمارۀ (۲۰۰۱) روایت کرده اند.
چون صحابۀ کرام در جنگ احد به مصیبت رو برو شدند و این کار بر آنها دشوار و گران واقع شد، نزد پیامبرج این سؤال را مطرح کردند که یا رسول الله چگونه قوم مشرک و کافر بر ما مسلط شد در حالیکه ما بر حق و آنها بر باطلاند؟ پس اللهأ به سؤال صحابه کرام پاسخ و فتوای آسمانی [۱۶] فرود آورد که تمام شبهات و استفهامات را از اذهان آنان زائل نمود. خداوندأ در این مورد میفرماید: ﴿أَوَلَمَّآ أَصَٰبَتۡكُم مُّصِيبَةٞ قَدۡ أَصَبۡتُم مِّثۡلَيۡهَا قُلۡتُمۡ أَنَّىٰ هَٰذَاۖ قُلۡ هُوَ مِنۡ عِندِ أَنفُسِكُمۡ﴾ [آلعمران: ۱۶۵].
«آیا هنگامیکه به شما مصیبتی رسید که دو برابر آن را- در روز بدر بر دشمن- وارد آورده بودید، گفتید این از کجاست؟ بگو: آن - شکست –از نزد خودتان است».
این مطلب را آیۀ دیگر بیشتر توضیح میدهد، چنانکه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ صَدَقَكُمُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥٓ إِذۡ تَحُسُّونَهُم بِإِذۡنِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَآ أَرَىٰكُم مَّا تُحِبُّونَۚ مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۚ ثُمَّ صَرَفَكُمۡ عَنۡهُمۡ لِيَبۡتَلِيَكُمۡۖ وَلَقَدۡ عَفَا عَنكُمۡۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٥٢﴾ [آلعمران: ۱۲۵].
«و هر آینه راست کرد خدا در حق شما وعدۀ خود را، آنگاه به حکم خدا کافران را میکشتید، تا وقتیکه سست شدید و در امر- پیامبر- با یکدیگر به نزاع پرداختید، و نافرمانی کردید بعد از آنکه عطا نمود به شما آنچه میخواستید، برخی از شما دنیا را میخواست و برخی از شما آخرت را میخواست، آنگاه شما را از ایشان باز گردانید تا شما را امتحان کند».
اللهأ در این فتوای آسمانی بیان نموده که یقینا انگیزۀ پیروزی و سیطرۀ کفار بر شما از طرف خود شما بوده که بسبب هراس و اختلافتان در ترک سنگر و نافرمانی بعضی شما از امر پیامبرج و حرص و رغبت شما در متاع ناچیز دنیا بود. یعنی آن عده تیر اندازانی که بر تپۀ «رماة» بودند؛ وظیفۀشان منع یورش کفار از پشت سر بر مسلمانها بود، چون مشرکان در ابتدای جنگ شکست خورده فرار نمودند آنها سنگر را ترک کرده بخاطر مشارکت در جمع مال غنیمت پائین آمدند [۱٧] [مشرکان از عقب تپۀ عین که فعلا بنام جبل رماة مشهور است بر مسلمانها یورش آوردند، و در نتیجۀ نافرمانی امر پیامبر ج هفتاد تن از صحابه شهید شدند که از جمله سید الشهداء حمزه عموی پیامبر ج است].
[۱۶] این اثر را ابن ابی حاتم در تفسیر خود از حسن بصری روایت کرده است. [۱٧] بخاری در کتاب الجهاد باب ما یکره من التنازع والإختلاط في الحرب وعقوبة من عصی (۴\ ۲۶) از براء بن عازب روایت کرده است.
اللهأ علاج و حل این معضله را بصورت واضح بیان نموده است که همانا صدق و اخلاص است. اگر اللهأ از بندههایش اخلاص و صدق را ببیند، البته آنها را نصرت بخشیده در نتیجه دشمنان قوی و نیرومند را مقهور و مغلوب خواهند ساخت، و چون یاران پیامبرج هنگامیکه در موقع بیعة الرضوان از خود اخلاص و صداقت نشان دادند، در نتیجه این اخلاص، الله متعال آنها را ستود و برایشان نصرت و پیروزی را وعده داد. چنانکه میفرماید: ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ [الفتح: ۱۸].
«یقینا خداوند از مؤمنان راضی گردید هنگامیکه در زیر درخت با تو بیعت میکردند، و خداوند دانست آنچه را که در دلهایشان [از صداقت و ایمان و اخلاص و وفاداری به اسلام] نهفته بود، لذا اطمینان خاطر بر دلهایشان فرودآورد، و فتح نزدیکی به آنان پاداش داد».
و همچنین خداوندأ فرمود: ﴿وَأُخۡرَىٰ لَمۡ تَقۡدِرُواْ عَلَيۡهَا قَدۡ أَحَاطَ ٱللَّهُ بِهَا﴾ [الفتح: ۲۱]. «و فتوحات دیگری نیز وعده داده که هنوز به آنها دست نیافتهاید».
در آیۀ مذکور خداوندأ به کمال وضاحت بیان داشته که آنها به این غنائم قادر نبودند و لکن فضل و رحمت خداوند متعال است که برایشان نیرو و قدرت بخشید و آنها را در مواقع مختلف به اخذ غنائم قادر و فائز گردانید، و این همانا نتیجۀ اخلاص و صداقت آنها بود؛ زیرا الله متعال از دلهای آنان آگاه بود.
همچنان کفار در غزوۀ احزاب مسلمانها را از همه جوانب محاصرۀ شدیدی کردند طوریکه خداوند در این مورد میفرماید: ﴿إِذۡ جَآءُوكُم مِّن فَوۡقِكُمۡ وَمِنۡ أَسۡفَلَ مِنكُمۡ وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠ ١٠﴾ [الأحزاب: ۱۰].
«[بیاد آرید] زمانیکه دشمنان از فرازتان و پائینتان به سراغ شما آمدند [و مدینه را محاصره کردند] و زمانی را که چشمها [از شدت دهشت] برگشت و دلها به گلوگاه رسید و نسبت به خداوند گمانهای میکردید». و یگانه راه نجات از این کمزوری و ناتوانی و محاصره، همانا اخلاص، صداقت و قوت ایمان به الله تعالی بود که در آیۀ ذیل خداوند یاد آور شده است: ﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا ٢٢﴾ [الأحزاب: ۲۲].
«و چون مسلمانان لشکر کافران را دیدند گفتند: این است آنچه خدا و پیامبرش به ما وعده داده بودند، و خدا و رسول او راست گفتتند و این – ماجرا- در حق ایشان نیفزود مگر ایمان و گردن نهادن را».
نتائج صداقت و اخلاص را اللهأ در آیۀ ذیل نیز ذکر نموده است چنانکه میفرماید: ﴿وَرَدَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِغَيۡظِهِمۡ لَمۡ يَنَالُواْ خَيۡرٗاۚ وَكَفَى ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلۡقِتَالَۚ وَكَانَ ٱللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزٗا ٢٥ وَأَنزَلَ ٱلَّذِينَ ظَٰهَرُوهُم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ مِن صَيَاصِيهِمۡ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَ فَرِيقٗا تَقۡتُلُونَ وَتَأۡسِرُونَ فَرِيقٗا ٢٦ وَأَوۡرَثَكُمۡ أَرۡضَهُمۡ وَدِيَٰرَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُمۡ وَأَرۡضٗا لَّمۡ تَطَُٔوهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٗا ٢٧﴾ [الأحزاب: ۲۵-۲٧].
«و خداوند کافران را به خشم باز گردانید هیچ خیر و منفعتی نیافتند، و خداوند مسلمانان را در کار جنگ کفایت کرد، و خداوند توانای غالب است * و آنانیکه این لشکرها را مدد کرده بودند از اهل کتاب از قلعههایشان فرود آورد [بنیقریظه] و در دلهای ایشان خوف افگند طائفۀ را میکشتید و طائفۀ را اسیر میگرفتید و عاقبت کار: زمین ایشان و خانههای ایشان و مالهای ایشان را به شما داد و نیز عاقبت کار: زمینی را به شما داد که بدان پای ننهاده بودید، خداوند بر همه چیز تواناست».
و این نصرت و تأیید خداوندی عبارت از نزول فرشتگان و وزیدن باد تند است و این چیزی بود که مسلمانها در مورد آن یقین داشتند. خداوندأ میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ جَآءَتۡكُمۡ جُنُودٞ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِيحٗا وَجُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرًا ٩﴾ [الأحزاب: ٩].
«ای مسلمانان نعمت خدا را بر خویش یاد آرید وقتیکه به سوی شما لشکرها آمدند، پس بر سرشان تندبادی و لشکرهای که آنها را نمیدیدید فرستادیم، و خداوند به آنچه میکردید بینا بود».
آنچه که گذشت از جملۀ دلائل و براهین واضحی است که بر صحت و بر حق بودن دین اسلام دلالت میکند که اگر گروه کم و ضعیف ولی متمسک و پایبند به دین اسلام باشد، بر گروه بزرگ و قوی کافران غالب خواهد شد. چنانکه خداوند فرموده: ﴿كَم مِّن فِئَةٖ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾ [البقرة: ۲۴٩].
«بسا گروهاندک غالب شد بر گروه بسیار به ارادۀ خدا، و خداوند با شکیبایان است».
از این جهت، اللهأ جنگ بدر را که بر صحت و حقانیت دین اسلام دلالت داشت در آیات ذیل نشانه و حجت آشکار و [فرقان] یعنی فرقکننده میان حق و باطل نامیده است، چنانکه میفرماید: ﴿قَدۡ كَانَ لَكُمۡ ءَايَةٞ فِي فِئَتَيۡنِ ٱلۡتَقَتَاۖ فِئَةٞ تُقَٰتِلُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَأُخۡرَىٰ كَافِرَةٞ﴾ [آلعمران: ۱۳].
«به تحقیق برای شما نشانه در دو قومی است که [در میدان جنگ بدر] با هم روبرو شدند دستۀ در راه خدا میجنگید [برای اعلاء کلمۀ الله و انتشار دین حق میرزمید] و دستۀ دیگر کافر بود [در راه شیطان وهواء وهوس نبرد میکرد]».
و نیز میفرماید: ﴿إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ﴾ [الأنفال: ۴۱].
«اگر ایمان آوردهاید به خدا و به آنچه بر بندۀ خود نازل کردیم در روزی [۱۸] که جدا شد حق از باطل، روزیکه آن دو گروه [مؤمنان و کافران] با هم رو یاروی شدند [و با هم جنگیدند] و اللهأ بر هر چیز توانا است».
و نیز خداوند میفرماید: ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖۗ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ [الأنفال: ۴۲].
«تا هلاک گردد کسیکه هلاک شدنی است بعد از قیام حجت، و زنده بماند کسی که زنده ماندنی است بعد از قیام حجت، بیگمان الله شنوای داناست».
مراد روز بدر است طوریکه نظریۀ برخی از محقـقان است.
بدون تردید که غلبه و پیروزی دستۀ کم و ضعیفی مؤمنان بر جمعی کثیر و قوی کافران دلیلی آشکار به بر حق بودن آنها بوده و مددگار ایشان یقینا اللهأ است. چنانکه خداوند پیرامون این مطلب را از واقعۀ جنگ بدر حکایت میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ بِبَدۡرٖ وَأَنتُمۡ أَذِلَّةٞۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ١٢٣﴾ [آلعمران: ۱۲۳].
«و یقینا خداوند شما را در بدر یاری کرد در حالیکه شما ناتوان بودید پس از خدا بترسید باشد که شکرگزاری کنید».
و آن گروهی از مسلمانان که اللهأ به آنها وعدۀ نصرت و پیروزی داده بود، صفات ایشان را در آیات ذیل بیان نموده و توسط این اوصاف آنها را از دیگران ممتاز و جدا ساخته است، طوریکه میفرماید: ﴿وَلَيَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ [الحج: ۴۰].
«و قطعا خدا کسی را که قصد نصرت وی کند نصرت میدهد زیرا خداوند سخت قوی و غالب است».
و همچنین میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ ٤١﴾ [الحج: ۴۱].
«(آن مؤمنانی که خدا برایشان وعدۀ یاری و پیروزی داده است کسانی هستند که) هر گاه در زمین ایشان را قدرت بخشیم، نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند و امر به معروف، و نهی از منکر مینمایند و سر انجام همۀ کارها به سوی خدا بر میگردد» [۱٩].
راههای نجات از ناتوانی و ضعف مسلمانها در مقابل کفار که قبلا به آن اشاره شد یگانه راه حل در مقابل محاصرۀ عسکری دشمن است، اما در مورد نجات از محاصره و تحریمهای اقتصادی دشمن علیه امت اسلامی، خداوند در سورۀ المنافقین به آن اشاره نموده میفرماید: ﴿هُمُ ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُواْ عَلَىٰ مَنۡ عِندَ رَسُولِ ٱللَّهِ حَتَّىٰ يَنفَضُّواْۗ وَلِلَّهِ خَزَآئِنُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَا يَفۡقَهُونَ ٧﴾ [المنافقین: ٧].
«آنان [منافقان] کسانی هستند که میگویند [یاران خود را]: بر آنانی که نزد رسول خدا هستند [یعنی فقرای مهاجرین] خرچ نکنید تا پراگنده شوند- از پیرامون وی- و حال آنکه خزانههای آسمانها و زمین از آن خداست، و لیکن منافقان نمیفهمند».
و این راه و روش [یعنی تشویق و ترغیب مردم به انفاق نکردن به فقرای صحابه] که منافقان صدر اسلام خواستند علیه مسلمانها بکار برند، عین تحریم اقتصادیی است که در عصر حاضر دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان پیش میگیرند، اللهأ در آیۀ ذیل به حل آن اشاره نموده است که همانا نیروی ایمان و صداقت و رجوع به سوی الله أ میباشد چنانکه میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ خَزَآئِنُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَا يَفۡقَهُونَ﴾
«گنجینههای آسمان و زمین از آن خدا است و لیکن منافقان نمیدانند». زیرا کسیکه مالک خزانههای آسمان و زمین باشد، التجاء کنندگان و فرمانبرداران امر خویش را هیچ وقت ضایع و تنها نمیگزارد.
خداوند میفرماید: ﴿وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا ٢ وَيَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَحۡتَسِبُۚ وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُ﴾ [لطلاق: ۲-۳]. «و هر که از خدا بترسد و پرهیزگاری کند، خداوند راه نجات و خلاصی را برای او فراهم میسازد، و به او از جایی روزی میدهد که هیچ تصور نمیکرد، هر کسی بر خداوند توکل کند خدا او را کافی است». و نیز میفرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَيۡلَةٗ فَسَوۡفَ يُغۡنِيكُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾ [التوبة: ۲۸]. «و اگر از فقر و تنگدستی میترسید پس خداوند شما را از فضل خود اگر بخواهد توانگرخواهد ساخت هر آینه خداوند دانای حکیم است».
[۱۸] مراد روز بدر است که درسال دوم هجری در هـفـدهم ماه مبارک رمضان بوقوع پیوست. [۱٩] شاه ولی الله/ مینگارد: «در این آیت دلالت است بر صحتِ خلافتِ خلفای اربعه؛ زیرا که ایشان از مهاجرین اولین بودند، و متمکن شدند در زمین. پس لازم آید که اقامت صلاة و ایتاء زکاة و امر به معروف و نهی از منکر از ایشان بظهور رسد و تمکین فی الأرض چون به آن خصال جمع شود، همان است خلافت نبوّت». فتح الرحمن بترجمة القرآن شاه ولی الله دهلوی، سورۀ حج آیۀ ۴۱. [مترجم]
اللهأ در سورۀ حشر بیان کرده است که سبب اختلاف قلبها نبودن عقل و کم خردی است. طوریکه خداوند میفرماید: ﴿تَحۡسَبُهُمۡ جَمِيعٗا وَقُلُوبُهُمۡ شَتَّىٰۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡقِلُونَ﴾ [الحشر: ۱۴].
«ایشان را همه یکجا مجتمع شده میپنداری درحالیکه دلهایشان پراگنده است». سپس اللهأ علت این اختلاف را بیان نموده است: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡقِلُونَ﴾ یعنی: «این بسبب آنست که- ایشان قومی بیشعور هستند».
علاج ضعف عقلی و کم خردی همانا در پیروی از نور وحی نهفته است. زیرا وحی [قرآن و سنت پیامبرج] به سوی مصالحی راهنمود میکند که عقل انسانها از آن قاصر است خداوند میفرماید: ﴿أَوَ مَن كَانَ مَيۡتٗا فَأَحۡيَيۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا يَمۡشِي بِهِۦ فِي ٱلنَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُۥ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ لَيۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَاۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلۡكَٰفِرِينَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٢٢﴾ [الأنعام: ۱۲۲].
«آیا کسیکه مرده بود و ما او را [با اعطای ایمان] زنده گردانیدیم و نوری به او بخشیدیم که با آن در میان مردم راه میرود همانند کسی است که صفتش این است که در تاریکیها فرو رفته است و از آن تاریکیها نمیتواند بیرون آید بدین سان برای کافران کار و کردارشان آراسته شده است».
اللهأ در آیۀ مذکور این مطلب را واضح ساخت که نور ایمان [دلهای زنگ زده را صیقل نموده] و ضمیرهای مرده را زنده ساخته و راه مستقیم را برایش روشن میسازد تا در پرتو آن راه برود. چنانکه خداوندأ میفرماید: ﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ﴾ [البقرة: ۲۵٧]. «الله یاور و کارساز مؤمنان است، آنان را از تاریکیها به سوی نور [حق و اطمینان] بیرون میآورد».
همچنین میفرماید: ﴿أَفَمَن يَمۡشِي مُكِبًّا عَلَىٰ وَجۡهِهِۦٓ أَهۡدَىٰٓ أَمَّن يَمۡشِي سَوِيًّا عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٢٢﴾ [الملک: ۲۲]. «پس آیا آن کس که نگونسار راه میرود راهیابتر است، یا کسیکه ایستاده و درست در راه راست گام بر میدارد».
به این ترتیب، تمامی مصالح و منافع انسانها که نظام دنیا بر آن میچرخد، در سه بخش خلاصه میشود:
اول: دفع مفاسد: یعنی: منع و دور نمودن مفسدهها و زیانهای که در نزد علمای اصول فقه به نام ضروریات پنجگانه [۲۰] معروف است، ثمره و خلاصۀ آن همانا دفع کردن ضرر از شش اصولیکه قبلا [در بحث سیاست داخلی] ذکر نمودم، میباشد که عبارتاند: ۱- حفظ دین ۲ - حفظ نفس ۳ - حفظ عقل ۴ - حفظ نسب ۵- حفظ آبرو و ارزشها ۶- حفظ مال.
دوم: جلب مصالح: یعنی [فراهم ساختن و بدست آوردن منافع انسانها] که نزد علماء بعنوان حاجیات معروف است که از جمله میتوان بعض فروع و مسائلیکه در تحت حاجیات داخل است نام برد از قبیل: بیوع یعنی خرید و فروش و اجاره و عامۀ مصالح و [معاملات] مشترک و متبادل بین افراد و تودههای جامعه بوجه مشروع.
سوم: آراسته بودن به مکارم اخلاق: یعنی مزیّن شدن به اخلاق ستوده و رفتار و عمل نمودن به عادات نیک و حسنه که مخالف با شریعت نباشد، که نزد علمای اصول بنام تحسینیات معروف است، و از جمله فروع و شاخههای جزویی که تحت این باب داخل میباشد از قرار ذیلاند:
۱- خصلتهای فطری: همچو: گذاشتن ریش، و کوتاه کردن بروت (سبیل).
۲- حرام دانستن چیزهای پلید و ناپاک: [چیزهای که طبیعت انسان از آن نفرت میکند] و انفاق و خرچ کردن به خویشاوندان فقیر و بیمال. پس تمام مصالح و منافع بشر که در بالا ذکر شد به جز دین اسلام هیچ دین و آئینی دیگری در روی زمین نمیتواند بطور درست و حکیمانه آنرا محقق ساخته و حفظ نماید چنانکه اللهأ میفرماید: ﴿الٓرۚ كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ خَبِيرٍ ١﴾ [هود: ۱]. «الرا، [این قرآن] کتاب بزرگواری است که آیههای آن [توسط اللهأأ] منظم و محکم گردیده است [لذا هیچگونه تناقض و خللی بدان راه ندارد] سپس به تفصیل (آیات آن) شرح و بیان شده است از جانب حکیمی آگاه» [۲۱].
[۲۰] مراد چیزیکه از فوت آن مصالح و امور امت مختل شده و قوامش از بین میرود. [۲۱] ترجمۀ این رساله «الإسلام دین کامل» نوشته شیخ محمد الأمین الشنقیطی: بتاریخ ۴ / ٧ / ۱۴۲۸ﻫ به پایان رسید. اللهم لك الحمد أولاً وآخرا، ولك الشکر عـلی ما أنعمت به علینا، اللهم ارحمني واغـفـر لي ولوالديَّ ولأساتذتي ولکل من له حق علینا، وصلی الله وسلم وبارك علی نبیّنا محمد وآله وأصحابه أجمعین ومن تبعهم بإحسان إلی یوم الدین. آمین.