احکام میت و آداب سوگواری
تأليف:
عبدالعزیز عریفی
مترجم:
اسحاق دبیری
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس خدایی را که زوال را بر این سرا وضع نهاد، و اهل تقوی را جهت مهیا شدن برای سرای باقی ارشاد نمود، او را بر فضل فراوان باران وارش سپاس میگویم، و گواهی میدهم که معبودی جز خداوند نیست. تنهاست، او را شریکی نیست، فرمانروا، بسی بخشنده است، و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده برگزیده و منتخب اوست، درود خدا بر او و آل و یاران پاک و برگزیده او.
اما بعد:
مرگ مسیر پیموده شده و دروازه گشودهای است، ولا جرم هر ارجمند و نورسیده و کوچک و بزرگی را برکند، و مردم پذیرفتهاند که ناگزیر به عزیمت از سرای دنیا میباشند، با این وجود بسیاری از آنها از زنده شدن، و حشر، سزای کردار بعد از مرگ غفلت ورزیدهاند، و بسیاری نیز از تکالیفی همچون کفن و دفن و شیوه برخورد با سامان در هنگام احتضار و مفارقت با دنیا بیخبرند، با این وجود شریعت بزرگ اسلام آداب غسل دادن، و تکفین و نماز بر میّت و نیز نحوه تعزیه و تسلیت دادن میّت و زیارتهای مستحب و عبرتآموزی از میّت را بیان و توضیح نموده است، و علمای امت با عنایت وافری به مسائل کفن و دفن پرداخته و بدان اولویت بخشیدهاند، و در کتابهای جداگانهای بر آن سخن راندهاند، و در تمام کتابهای احکام فقهی و حدیثی از آن بحث به میان آوردهاند، و به سبب کثرت جهل نسبت به جزئیات این مسائل برخی دانشجویان پرسشهایی را در رابطه با اموات و سنتهای آن از وقت احتضار تا دفن، و نحوه تسلیت نمودن خانواده میّت و زیارت و آداب سوگواری زنی که شوهرش از دنیا رفته، به من ارائه و عرضه نمودند، و من نیز با خودداری از ذکر مسائل مورد اختلاف و بدون گستردگی ذکر علت و دلایل، پاسخ کوتاهی فراخور عوامل و بسنده نمودن بر آنچه که برگزیده بود به آن دادهام، و سخن علماء را در این راستا ذکر میکنم زیرا ائمه (رحمهم الله) در تألیفات فراوان خود که در دسترس ما قرار دارند ما را در این زمینه بینیاز کردهاند، و این دانشجو (پرسشگر) تلاش نموده است که متناسب با موضوع سؤالاتی را که از برخی بزرگان صاحب نام مطرح شده است نیز به آن بیفزاید پس آن را در فصلهایی ترتیب داده و احادیث را تخریج و شمارهگذاری نموده و کلمات را تصحیح نموده است و تلاش قابل توجهی مبذول داشته است، سپس آن را به بنده ارائه نمود، مطالب اصلی آن را خواندم و اشتباه و خطاهای آن را تصحیح نمودم و بعد از آن به چاپ آن اجازه دادم به امید اینکه خداوند به وسیله آن هر که را به وی اراده نیکی نموده است، بهرهمند سازد، و از خداوند میخواهم ما و مسلمانان را برای هر کردار نیکی که او رضایت و دوست میدارد موفّق گرداند، و هر آنچه که برای ما سودمند است تعلیم دهد، و به آنچه فراگرفتهایم سود رساند، و اوضاع و احوال مسلمانان را اصلاح گرداند، و راه گم کردهها به راه راست برگرداند، و فریبندگان را ارشاد نماید، و ائمه مسلمانان را به راه نیک و صواب هدایت نماید،
وصلی اللهوسلم علی محمد وآله وصحبه وسلم.
عبدالله بن عبدالرحمن الجبرین
٧/۲/۱۴۱۸ه
سپاس خدا، او را میستاییم و از او یاری و بخشش میطلبیم، و از بدیهای درون و زشتیهای کردارمان به خداوند پناه میبریم، هرکس خدایش هدایت نماید او را گمراه کنندهای نیست، و هرکس خدا گمراهش نماید او را هدایتگری نیست.
و گواهی میدهم که معبودی جز خداوند «بحق» نیست، تنهاست، او را شریکی نیست و توحید کلمهایست که آسمانها و زمین به آن قوام یافته است، و خداوند تمام مخلوقات را بر آن سرشته است، و آئین بر آن پایهگذاری شده است، و قبله بر آن نهاده شده است، و گواهی میدهم که محمد بنده خدا و فرستاده او و برگزیده خلق اوست.
خداوند میفرماید: ﴿تَبَٰرَكَ ٱلَّذِي بِيَدِهِ ٱلۡمُلۡكُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ ١ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَيَوٰةَ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفُورُ ٢﴾ [الملک: ۱-۲].
«پربرکت و زوال ناپزیر است کسی که حکومت جهان هستی به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست * آن کسی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما بهتر عمل میکنید».
و خداوند میفرماید: ﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَنَبۡلُوكُم بِٱلشَّرِّ وَٱلۡخَيۡرِ فِتۡنَةٗۖ وَإِلَيۡنَا تُرۡجَعُونَ ٣٥﴾ [الانبیاء: ۳۵].
«هر انسانى طعم مرگ را میچشد، و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم، و سرانجام به سوی ما بازگردانده میشوید».
أما بعد: امروزه نیاز مردم به سهل نمودن علم و آگاهی از احکام شرعی و دستیابی به آن شدّت گرفته است، همچنانکه معلوم است امت اسلامی در عبادات و معاملات و احکام خود همواره مقیّد به کتاب و سنت پیامبرص میباشد، و بیگمان احکام جنائز از مهمترین احکام عبادات است که انسان نمیتواند بدون شناخت در آن قدم گذارد.
چون بسیاری از مردم به سبب روی گرداندن از تحصیل علم و روی آوردن بر دنیا و مشغولیت به آن در احکام جنائز از روش و سنت پیامبرص دور و فاصله گرفتهاند به جمعآوری بعضی فتاوی در رابطه با احکام جنائز پرداختم، و تلاش نمودم که مسائلی باشد که وقوع آن و سؤال در مورد آن میان مردم فراوان است.
این فتاوی را از منابع گوناگونی جمعآوری نمودهام و در حاشیه (پاورقی) هر فتوی منبعی را که فتوی را از آن نقل نمودهام ذکر کردهام، اما فتواهایی را که به منبع آنها اشاره نکردهام از جوابهای علامه عبدالله بن جبرین میباشد. و این فتاوی را به هفت باب تقسیم نمودهام.
باب اول: فتواهایی در احتضار.
باب دوم: فتاوایی در غسل و کفن نمودن میّت.
باب سوم: فتاوایی در نماز بر مرده.
باب چهارم: فتاوایی در دفن و توابع آن.
باب پنجم: فتاوایی در زیارت و توابع آن.
باب ششم: فتاوایی در تعزیه.
باب هفتم: فتاوایی در مخصوص به زنی که شوهرش مرده باشد.
لازم به ذکر و یادآوری است، بعد از اینکه نوشتن این فتاوی را به پایان رساندم قبل از چاپ آن را بر جناب شیخ علاّمه عبدالله بن جبرین عرضه نمودم اشکالات آن را تصحیح نمود سپس بر آن مقدّمه نوشت.
در اینجا لازم میدانم که سپاس فراوان خود را به کسانی که در چاپ و نشر این کتاب مرا یاری نمودند تقدیم نمایم و خداوند آنان را به بهترین پاداشی پاداش دهد و اَجر و ثواب آنان چندین برابر گرداند.
از خداوند میخواهم این عمل مرا پذیرش نماید، و به خاطر رضایت او باشد، و مرا و والدینم و سایر مسلمان را مورد بخشش قرار دهد.
وصلى الله وسلم على نبينا محمّد وآله وصحبه وسلم
به قلم: عبدالعزیز بن محمد بن عبدالله العریفی
ریاض- تاریخ ۱۵/۲/۱۴۱۸ه
صندوق پستی ۱۵۴۲۶۰ ریاض ۱۱٧۳۶
س۱: جناب شیخ با کسی که مرگ او فرا رسیده است چه باید کرد؟
ج۱: مستحب است که نزد مریض مسلمان خویشان و نزدیکترین کسان به او حضور یابند، تا اعمالی از قبیل، چشم فرو بستن، تلقین و کفن نمودن، و ... را در حقِ محتضر که بر آنان گذارده شده است انجام دهند، ابن قدامه در «الـمغنی» از حذیفهس روایت میکند که او در حالت احتضار گفت «وَجِّهُوني» مرا رو به طرف قبله نمائید، و رونمودن او بر سمت راستش بود، از شداد بن اوسس روایت شده است که پیامبرص فرموده است: «إِذَا حَضَرْتُمْ مَوْتَاكُمْ فَأَغْمِضُوا الْبَصَرَ فَإِنَّ الْبَصَرَ يَتْبَعُ الرُّوحَ وَقُولُوا خَيْراً فَإِنَّهُ يُؤَمَّنُ عَلَى مَا قَالَ أَهْلُ الْمَيِّتِ» [۱].
«هرگاه بر سر مردگان خویش حضور یافتید چشمان آنها را فرو بندید، چشم وابسته و تابع روح است، و نیک گوئید، بر آنچه اهل میّت گویند مورد قبول قرار میگیرد».
امام احمد گفته است: و کسی که بر سر محتضر حضور دارد، بگوید: «بسم الله وعلى وفاة رسول الله».
«به نام خدا و بر وفات رسول الله» و مستحب است که کلمه شهادت به او تلقین نماید، از ابوسعیدس روایت است که پیامبرص فرموده است: «لَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ» [۲].«لا إله إلاَّ الله را به مردگان خود تلقین کنید»، و نیز مانند این روایت از ابوهریرهس روایت شده است، و از معاذس روایت شده است که پیامبر ص گفته است: «مَنْ كَانَ آخِرُ كَلاَمِهِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ» [۳].
«هرکس آخرین سخنش لا إله إلاَّ الله باشد وارد بهشت شود».
س۲: برخی از علماء گفتهاند که تلقین محتضر با کلمه شهادت لا إله إلاَّ الله سنت است؛ کیفیّت آن چگونه میباشد؟
ج ۲ : به او (محتضر) گفته میشود: بگو، لا إله إلاَّ الله، زیرا پیامبرص فرموده: لا إله إلاَّ الله را به مردههایتان تلقین نمائید، پس اگر محتضر لا إله إلاَّ الله را گفت و بعد از آن سخنی گفت، میبایست تلقین را بر او تکرار کرد، و سعی شود کسی که وی را تلقین مینماید بر او سخت نگیرد، و بلکه با نرمی و مهربانی او را تلقین نماید، تا او را رنجیده نسازد، چون گاهی رنجیده گشته و تلفظ به آن برایش سخت و مشکل است، یا آن را میگوید اما به سبب سنگینی و سختی صحبت کردن آزرده و ناراحت است.
س۳: چه وقت به تلقین (شهادت) محتضر آغاز نمائیم؟
ج۳: هنگامی که علائم مرگ بر وی دیده شود، شهادت به او تلقین میگردد، یعنی دم مرگ، چون پیامبرص فرموده است : «به مردههایتان لا إله إلاَّ الله تلقین نمائید» [۴] منظور این است هنگامی که مرگ او فرا رسید تا اینکه آخرین سخنش لا إله إلاَّ الله باشد، و پیامبرص فرموده است: هرکس آخرین سخنش لا إله إلاَّ الله باشد داخل بهشت گردد [۵].
س۴: اگر نزد فرد مُحتضری حضور یافتم آیا مشروع است به غیر از تلقین شهادت چیزی به او بگویم؟ مرا آگاه کنید خداوند بهترین پاداش به شما دهد!
ج۴: خیر، غیر از شهادت چیزی به او تلقین نمیگردد، و چیزی معینی برای حاضرین غیر از تلقین برای محتضر در حدیث وارد نگشته است، ولیکن اگر حاضرین او را در حالت احتضار به خوشبینی به خداوند و وسعت رحمت خداوند یادآوری نمودند، همچنانکه عبدالله بن عمرو بن العاصب با سخن خود با پدرش چنین نمود و او را به انجام کارهای نیکش و حضور در جهاد و تعریف پیامبرص از او یادآوری مینمود [۶] تا با خوشبینی و حسن ظن پیش پروردگارش رود، هیچ اشکالی ندارد.
س۵: اگر نزد شخصی در حال احتضار بودم و او را با شهادت تلقین نموده باشم و پس از تلقین حرف دیگری به غیر از شهادت زد آیا دوباره او را تلقین نمایم؟
ج۵: بلی، هرگاه محتضر بعد از گفتن شهادت سخن دیگری بر زبان راند فردی که نزد او میباشد تلقین را با نرمی بر او تکرار کند تا اینکه آخرین سخنش کلمه شهادت (لا إله إلاَّ الله) باشد.
س۶: معمولاً برخی مردم هنگام خروجِ روح محتضر را رو به قبله مینمایند آیا این عمل مشروع است؟
ج۶: بیشتر فقهاء مذاهب بر آن تصریح نمودهاند، و برخی از آنها به دلایلی استدلال مینمایند از جمله به فرموده پیامبرص در (الکبائر) ذکر گردیده است و «وَاسْتِحْلَالُ الْبَيْتِ الْحَرَامِ قِبْلَتِكُمْ أَحْيَاءً وَأَمْوَاتًا» [٧] «حلال پنداشتن بیت الحرام به عنوان قبله مردهها و زندههای شما»، و دلیل دیگر اینکه از حذیفهس روایت شده است که هنگام مرگ گفته است: «وَجَّهُوني إلَى القبلة» [۸]. «مرا رو به قبله گردانید» لذا رو به قبله نمودن محتضر مستحب است، همچنانکه در قبر رو به قبله میشود،
س٧: آیا تلقین محتضر صغیر مشروع است؟
ج٧: اساساً تلقین برای مکلفی است که خطا و بدیها بر او نوشته میشود، و نه برای بچهای که به سنی نرسیده است تا در برابر خطا مورد مؤاخذه قرار گیرد، و یا دیوانهای که عقل را که شرط تکلیف است، فاقد آن است، و با این وجود تلقین صغیری که عقل داشته باشد مشروع است، همچنانکه تعلیم اصول دین و مسائل عقیده و شروط و ارکان اسلام به او مشروع است، پس هنگام احتضار به این امر یادآوری و تذکّر داده میشوند و او جسماً و روحاً بر آن قرار دارد.
س۸: حکم حضور یافتن نزدِ مُحتضرِ کافر و تلقین وی چیست؟
ج۸: نظر درست اینکه حضور یافتن نزد میّت کافر و دعوت و تشویق در آخر حیاتش به آغوش اسلام جای اشکال نیست، زیرا علائم مرگ را با چشم خود دیده است، و چه بسا آنچه که او را از پذیرش اسلام منع مینمود حسادت یا رقابت و یا ترس از دست دادن منصب و یا ریاست باشد، و با وجود مرگ این مانع از بین میرود. و پیامبرص نزد جوانِ یهودی که او را خدمت میکرد حضور یافت و او را به اسلام فرا خواند، پدر جوان گفت از ابوالقاسم (کنیه پیامبرص) اطاعت کن، و جوان یهودی شهادتین را تلفظ کرد پیامبرص از نزد وی بیرون آمد و میگفت: «الحمدُ لله الذي هداه للإسلام» [٩]. «ستایش خدایی که او را به اسلام هدایت نمود»، اما کافری که عناد و اصرار وی بر کفر معروف باشد و راه چارهای در آن نباشد و دعوت در وی تأثیر نداشته باشد حضور مسلمان نزد او جایز نیست، و غالباً تلقین دادن او سود و فایدهای ندارد. ـ خدا بهتر میداند ـ.
[۱] امام احمد: ۱۶۵۱۳، و ابن ماجه و حاکم روایت نمودهاند و حاکم آن را صحیح داشته است. [۲] مسلم: ۱۵۲۳، و ترمذی: ۸٩۸، و غیر روایت کردهاند. [۳] ابوداود در کتاب الجنائز: ۲٧۰٩، و حاکم: ۱/۳۵۱، و آن را صحیح دانسته است، و ذهبی با حاکم موافقت کرده است، وآلبانی آن را حسن دانسته، نگا: إرواء الغلیل: ۳/۱۴٩. [۴] تخریج آن گذشت. [۵] تخریج آن گذشت. [۶] مسلم روایت نموده است. [٧] ابوداود اخراج کرده: ۲۸٧۵، و نسائی: ۴/۱۶۵، و آلبانی این حدیث را حَسَن دانسته است، نگا: إرواء الغليل: ۳/۱۵۴. [۸] نگا: منار السبیل: ۱/۱۵۸، وإرواء الغلیل: (۳/۱۵۲، و آلبانی گفته حدیث مذکور مرسل است. [٩] روایت از بخاری در کتاب الجنائز (۱۲۶۸) از أنسس، و احمد (۱۲۸٩۶)، و لفظ حدیث نزد بخاری چنین است: «عَنْ أَنَسٍ ، قَالَ : كَانَ غُلامٌ يَهُودِيٌّ يَخْدُمُ النَّبِيَّ ج فَمَرَضَ، فَأَتَاهُ النَّبِيُّ ج يَعُودُهُ ، فَقَعَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ ، فَقَالَ لَهُ : أَسْلِمْ ، فَنَظَرَ إِلَى أَبِيهِ وَهُوَ عِنْدَهُ ، فَقَالَ: أَطِعْ أَبَا الْقَاسِمِ، فَأَسْلَمَ فَخَرَجَ النَّبِيُّ وَهُوَ يَقُولُ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْقَذَهُ مِنَ النَّارِ». ترجمه: «نوجوانی یهودی که برای رسول اللهص خدمت مىکرد، بیمار شد، آنحضرتص به عیادتش رفت و بر بالینش نشست و به او فرمود: «مسلمان شو». آن پسر به سوی پدرش که نزد او نشسته بود نگاه کرد. پدرش گفت: از أبو القاسم (محمدص) اطاعت کن، (یعنی اسلام را بپذیر). او مشرف به اسلام شد. رسول اللهص در حالیکه از منزل خارج مىشد، فرمود: «سپاس بر خدا که او را از آتش دوزخ نجات داد».
س٩: چگونه میّت غسل داده میشود؟ و کیفیت تکفین وی چگونه است؟
ج٩: غسل دادن مرده فرض کفایی است، و بهتر اینکه کسی که میّت برای وی وصیت نموده است مرده را غسل دهد، پس خویشان پدری به ترتیب قرابت و نزدیکی با میّت، سپس خویشاوندان، مرد همسر خود را غسل میدهد، و زن نیز میتواند همسر خود را غسل دهد، و زن میتواند پسر بچهای که کمتر از هفت سال داشته باشد غُسل دهد، و مرد نیز میتواند دختر بچهای که کمتر از هفت سال داشته باشد غُسل دهد، و زن نمیتواند مرد را غسل دهد هر چند مَحرم وی باشد، و مرد زن را نباید غسل دهد ولو اینکه مادر و دختر او باشد، بلکه با خاک تیمم میشوند. و مسلمان، کافر را غسل نمیدهد، و او را کفن و دفن نمیکند، بلکه در صورت عدم وجود کافران برای پوشاندن وی او را با خاک میپوشاند، و هرگاه بخواهد که مرده را غسل دهد، اگر بالای هفت سال باشد عورت او را که ما بین ناف و زانوست میپوشاند، و او را از لباس عریان و لخت مینماید، پس اگر ممکن باشد او را در زیر سقف خانهای یا در چادری (ضمیمه) از انظار نگاهها و دیدهها پنهان و مستور مینماید، و صورت وی را نیز میپوشاند. جز کسی که او را در غسل دادن مساعدت نماید و نباید فرد دیگری نزد او حضور بیابد. و نیّت در غسل دادن شرط است، و بسم الله الرحمن الرحيم گفتن واجب است، پس سر او را تا اندازه جلوس از زمین بلند کرده و شکم وی را با نرمی فشار میدهد، در این وقت آب بیشتری بر روی وی ریخته میشود، و اگر احتمال خروج چیزی از شکمش وجود داشته باشد از مواد خوشبو کننده استفاده شود، پس تکه پارچه بر دست پوشانده و با آن آنچه که از میّت دفع شده است پاک مینماید، و با آن تکه پارچه پس و پیش میّت را مشت و مال میدهد، نباید عورت میّتی که هفت سال دارد لمس نمود جز اینکه با حائل باشد، و بهتر این است که سایر بدن میّت را جز با پارچه و پوشش لمس ننماید، سپس بر انگشت شست و سبابه خود تک پارچهای بپوشاند و با آن دندانهای او را پاک نماید، و سوراخهای بینی وی را بدون داخل شدن آب در دهان و بینی وی پاک و تمیز نماید، سپس تمام اَعضای وضوی او را میشوید و دوباره آبی که در آن سدر و یا صابون پاک باشد بر وی میریزد و سر و ریش او را با کف سدر و کالبدش را با تفاله آن غسل میدهد، و اوّل سمت راست وی را میشوید و سپس سمت چپ، با رویه گردن وی آغاز مینماید و پس شانه تا به آخر پایش میرسد، با شستن یک طرف او را به دو طرف برمیگرداند، و پشت و کفل و مفصلههای او را میشوید، و سمت چپ او را نیز همینطور میشوید و او را بر روی صورت نمیخواباند، سپس بر روی او آب میریزد، و سه بار شستن، آغاز نمودن از سمت چپ، کشیدن دست بر بدن او در هر بار شستن (و اگر با سه بار پاک نشد افزیش میدهد تا اینکه پاک گردد، تا اینکه به هفت بار هم بیشتر رسد) سنت است به وتر او را غسل دهد، و استفاده از آب داغ و خلال نمودن دندانها و استعمال پاک کننده و سفید کننده (مگر هنگام نیاز) مکروه است، و زلف زن را به سه قسمت نموده و به پشت وی انداخته شود، و در شستن آخر کافور و سدر قرار میدهد، به شرطی که میّت در حالت اِحرام حج نباشد، سبیل وی کوتاه میگردد و اگر ناخنهای وی دراز باشند چیده میشود، سپس با پارچه و لباس خشک میگردد، اگر بعد از هفت بار شستن باز از بدن وی چیزی خارج گردد مخروج شیء را با پنبه میبندند، اگر چنانچه پینه نشد و مانع از خروج آن نگشت یا گل پاک و خالص آن را بند نماید، پس محل را میشوید و برای او وضو میگیرد، میّت مُحرِم بدون کافور و خوشبویی غسل میدهند، و هنگام نیاز و یا ضرورت بدن وی را با سدر و صابون میشویند، و سرش را نمیپوشاند، و سقط جنین را اگر چهار ماه به اتمام رسانده باشد غسل داده میشود، و اگر کسی غسل دادنش ممکن نباشد مانند فردی که سوخته است و یا تکه تکه شده است تیمّم داده میشود، غسل دهنده میّت زشتی و کاستیهای میّت را میبایست مستور بدارد، و آن را میان مردم پخش ننماید، و تکفین میّت فرض کفایه میباشد، در مال میّت بر بدهی و غیره مقدّم میشود، اگر میّت تهیدست بود هزینه کفن او بر کسی است که ملزم به نفقهاش میباشد، اگر فرد داوطلبی نباشد آن را تقبّل نماید. مرد در سه پارچه سفید از جنس پنبه و مانند آن کفن و پوشانده میشود، و آن را بر روی یکدیگر پهن میکنند، قبل از هر چیز بر روی آن آب میپاشند سپس به چیزی مانند مشک آن را عطرآگین و خوشبو مینمایند، و بهترین را بالاتر قرار میدهند، در میان آنها (کفنها) مادهای خوشبو قرار میدهند، و در بین پارچهها پاشیده میشود، و سپس مرده را با حالت دراز کش (خوابیده) بر روی آن گذاشته میشود، مقداری کافور را در پنبه میان کفلهای او نزدیک شرمگاه قرار میدهند، و بالای آن را با تکه پارچهی که طرف آن باز شد و شرمگاه و مثانه او را با هم جمع نماید میبندند، و باقیمانده کافور را بر سوراخهای صورت و اعضای سجود او قرار میدهند. و اگر تمام بدن خوشبو گردد بهتر است، سپس گوشه پوشش زیر میّت را بر سمت راست او برگردانده میشود، سپس طرف راست بر سمت چپ، همینطور پوشش دوم و سوم و بیشترین اضافی آن در قسمت سر بالایی میّت باشد، سپس وسط پوششها بسته و گره زده میشوند، و گره در قبر باز میگردد، و تکفین و پوشاندن میّت با یک پیراهن یک روانداز و پوششی جایز است، و مستحب است که زن در پنج لباس کفن شود، چادر و روکشی برای پوشش عورت او، و یک روسری بر سر او، و پیراهنی که از وسط آن پاره و باز باشد یا بتوان سر میّت را درآورد، و بعد مانند مرد دو پوشش برای وی استعمال شود، اما وجوب آن برای زن یک لباس است که تمام بدنش را بپوشاند.
س۱۰: کفن و دفن میّت بر چه کسی واجب است؟
ج۱۰: کفن و دفن میّت بر نزدیکان او واجب است. اما هزینه کفن و دفن او مانند کفن و موادهای خوشبو کننده، مزد حفر نمودن قبر و کرایه حمل آن اگر نیاز به کسی بود تا با مزد آن را حمل کند، و نیز مزد غسل دهنده میّت، هزینه همه اینها از مال میّت پرداخت میشود، و بر بِدِهیها و غیره مقدّم میشود، و اگر میّت چیزی نداشت که برای کفن و دفن وی کافی باشد واجب است بر کسی که نفقه میّت بر عهدهاش بوده است او را کفن و دفن نماید، و اگر کسی برای کفن و دفن داوطلب شد اگرچه میّت بعد از خود مال فراوانی به جا گذاشته باشد، جائز است، و اگر نزدیکان میّت هر کدام میخواستند که هزینه کفن و دفن میّت را بپذیرند، و در این باره با هم نزاع نمودند، نزدیکترین آنان از جهت رحم وخویشاوندی مُقدَّم میگردد. اگر میّت برای شخص معینی وصیّت نکرده باشد، اَمّا اگر برای شخص معینی وصیت نموده باشد، مثلاً گفته باشد جز فلانی هیچ کس مرا غُسل ننماید، عاقبت بر او تعیین میگردد، اما هرگاه وصیت نکرده باشد (چنانکه گفتیم) از پدر و سپس پسرانش و همچنین نزدیکتر و نزدیکتر تا ... آغاز میگردد و الله اعلم.
س۱۱: غسل میّت در میان اَهل و اقربا از قبیل مردان و زنان حق کیست؟
چون ما میبینیم که برخی مردان برای غسل دادن جنازههایی مردان و زنان، خویشان یا بیگانگان وارد عمل میشوند آیا این عمل درست میباشد [۱۰].
ج۱۱: میّت مرد را مردان غسل میدهند، و برای زن جائز است که همسر خود را غسل دهد، و زن را نیز زنان غسل میدهند، و برای مرد جائز است همسر خود را غسل دهد، پس زن و شوهر میتوانند یکدیگر را غسل دهند، چون علی بن ابیطالبس همسر خود فاطمهل را غسل داد [۱۱]، و اسماء دختر عمیس همسر خویش ابوبکر صدیقب را غسل داد [۱۲]، اما غیر از زن و شوهر جایز نیست که زنان مردان را غسل دهند، و اینکه مردان زنان را غسل دهند، بلکه هر جنس جنس خود را غسل میدهد، و هیچ جنسی بر عورت جنس مخالف اطلاع نیابد، مگر اینکه میّت پسر بچهای باشد که به حد تمییز نرسیده باشد که این مورد اشکالی ندارد، زنان و مردان به طور تساوی میتوانند او را غسل دهند چون (پسر هفت ساله از لحاظ شرعی) پوشش عورت او واجب نیست.
س۱۲: آیا زن میتواند پسر بچهای را که به سن هفت سال نرسیده است غسل دهد؟
ج۱۲: جائز است، زیرا او عورت ندارد، همچنانکه مادَر در زمانِ سنین کوچکی عهدهدار نظافت و پاک کردن وی میشود، و مستقیماً عورت او را لمس مینماید، و او زنده است، چون نیاز بوده است، و همچنانکه فقهاء در کتابهای احکام ذکر نمودهاند [۱۳] که ابراهیم پسر پیامبرص را زنان غسل دادند، و همچنین ذکر کردهاند که دختر بچه کمتر از هفت سال جایز است که مردان او را غسل دهند به علت بیتوجه بودن در لمس عورت او و نظر به آن، گرچه بهتر است که زنان عهدهدار این کار شوند، ولیکن ضرورت آن را جایز میگرداند.
س۱۳: آیا بیرون آوردن زیور آلات زنِ مرده قبل از دفن او واجب است؟
ج۱۳: بیرون آورد آن واجب است، چون کندن و درآوردن زیورآلات به جسد زن ضرر نمیرساند، و در او تأثیر نمینماید، زیورآلاتی که در دست میباشد کندن آن تأثیر نمیگذارد، و همچنین زیورآلاتی که در بازو یا گوش و یا بینی قرار دارند در آوردن آن بر زن مرده تأثیر نمیگذارد، لذا در آوردن آنها از اعضای مذکور واجب است، همانطور باقی گذاشته نمیشود تا با میّت دفن گردد، چون دفن نمودن این زیورآلات همراه میّت از بین بردن و اتلاف مال است، و زنده به این زیور نیازمندتر است و بعد از مرگ میّت نیز مِلک وی شده است.
س۱۴: هرگاه در دهان میّت دندانهای طلا وجود داشته باشد آیا قبل از اینکه میّت دفن گردد از آن کنده و درآورده میشود یا اینکه باقی گذاشته میشود؟
ج۱۴: اگر بیرون آوردن آن آسان باشد به گونهای که این میّت به طور عادی در زمان حیات خود بدون اینکه ضرری متوجه وی گردد یا بر آن اَثر گذارد آن را بیرون میآورده است. پس در این حال بیرون آوردن آن لازم است، چون این دندان دارای قیمت و بهاء میباشد و زنده به آن سزاوارتر است، اما هرگاه بیم این رود که اگر کنده شود دهان میّت باز میماند، و یا چهره و سیمای او را به هم میزند، پس میبایست از کندن آن اجتناب و دوری نمود، زیرا واضح است، برخی مردم اگر غسل دهندهها فک او را باز کنند، نمیتوانند دوباره آن را ببندند، بلکه به حالت باز شده میماند و چشم نیز مانند دهان است، و پیداست که چشم هرگاه باز شود تا اینکه فرد بمیرد به صورت باز شده باقی بماند. همینطور باز شده میماند، و فرو بسته نمیشود، و بنابراین فردی که نزد شخص در حال احتضار حضور پیدا میکند میبایست تلاش کند چشمان او را قبل از مرگ یا در وقت مرگ فرو بندد، و همچنین دهان او را ببندند، تا به صورت بسته و چشم او نیز به حالت فرو بسته بماند. والله أعلم.
س۱۵: آیا مشروع است که هنگام غسل دادن میّت موی سبیل و زیر بغل و شرمگاه او یا ناخنهای وی گرفته و چیده شود و یا به حالت خود باقی بماند؟
ج۱۵: مشروع است اینکه سبیل و زیر بغل و ناخنهای او گرفته شود، و اما شرمگاه قول درست بر آنست که از آن گرفته نمیشود، چون عورت است، و حلال نیست که بعد از مرگ عورتش لمس گردد، بلکه لمس عورت در حالت حیات و مرگ جایز نیست.
س۱۶: موی گرفته شده از سبیل میّت و زیر بغل او و یا ناخنهای چیده شده از میّت را چه باید کرد؟
ج۱۶: مو و ناخنها در کیسه و یا چیز دیگری گذاشته میشود و با او دفن میشود، ریختن آن با خاکروبهها در زمین همچون موی فرد زنده جائز و کراهتی ندارد.
س۱٧: مردی در تصادف ماشین وفات یافته است و جسم وی زخمهای بزرگ برداشته است و اگر غسل داده شود آب به او ضرر میرساند، پس چاره چیست؟
ج۱٧: به مقدار توان غسل داده میشود، هرگاه آب مثلاً بر پوست او ریخته شود به وی ضرر نرساند لازم است بدون مالیدن و ماساژ بر آن ریخته شود، اما اگر در این هنگام متوفی مغز و ریههای او بیرون آمده باشد، و یا اینکه اعضای بدن وی قطع شده باشد، در این حالت، هر آنچه که امکان غسل داشته باشد غسل داده میشود، و سایر بدن را هم بر آن دست میکشند.
س۱۸: هنگام غسل دادن کودک آیا ستر عورت او واجب است یا خیر؟
ج۱۸: کودکی که به سن هفت سالگی نرسیده باشد دختر و یا پسر باشد او را عورتی نیست، لذا واجب نیست که چیزی از او در زمان غسل دادنش مستور گردد، اما این میّت بیش از هفت سال داشته باشد واجب است که ما بین ناف و زانوی او پوشانده شود.
س۱٩: آیا تکفین میّت در غیر لباس سفید جائز است؟
ج۱٩: بله جائز است، اما لباس سفید مستحب است، از ابیداود روایت است که پیامبرص فرموده است: «الْبَسُوا مِنْ ثِيَابِكُمُ الْبَيَاضَ فَإِنَّهَا مِنْ خَيْرِ ثِيَابِكُمْ وَكَفِّنُوا فِيهَا مَوْتَاكُمْ» [۱۴]. «لباسهای سفیدتان را بپوشید که از بهترین لباسهای شما است، و مردههایتان را در آن کفن نمائید».
س۲۰: تعداد گرههایی را که در کفن میّت زده میشود چند گره میباشد؟
ج۲۰: آنچه که در سنّت وارد گشته با گره کنار سر او و گره کنار پاهای او هفت گره میباشد، به حسب نیاز بیشتر از آن نیز جائز است.
س۲۱: فرد مسلمانی مسلمان دیگر را کشته است و حکم به قصاص قاتل صادر شده است، آیا هرگاه قاتل (محکوم به قصاص) کشته شود غسل داده میشود و نماز بر او خوانده میشود؟
ج۲۱: آری، غسل داده میشود و بر او نماز خوانده زیرا از دائره اسلام خارج نگشته است.
س۲۲: آیا فردی که خودکشی کرده است غسل و نماز داده میشود؟ [۱۵].
ج۲۲: فردی که خودکشی نموده است غسل و نماز بر او جاری میشود، و با مسلمانان دفن میگردد، زیرا او عصیانگر است، چون قتل نفس معصیت است نه کفر، و پناه به خدا هرگاه کسى خودکشی نموده غسل و نماز بر او انجام میشود، و کفن میگردد، ولکن بهتر است که امام بزرگتر و کسی که میان مردم دارای اهمیّت و مقام باشد، به عنوان انکار و ردّ بر او نماز نمیخواند، تا مردم گمان نبرند که او به عمل میّت (فردی که خود را کشته است) راضی میباشد، و امام اکبر یا سلطان یا قُضات یا فرماندار شهر هرگاه نماز بر وی را ترک نمودند به عنوان ردّ و انکار این عمل و اعلان اینکه این عمل خطا میباشد، مطلوب و پسندیده است، ولی مسلمانان دیگر بر وی نماز میخوانند.
س۲۳: مردهای را غسل دادهام، و خودم غُسل نکردهام و بعد از آن نمازهایی هم خواندهام، آیا چیزی بر من لازم است؟
ج۲۳: در ارتباط با غسل دادن میّت حدیثی با اسناد صحیح وارد شده است که میفرماید: «مَنْ غَسَّلَ الْمَيِّتَ فَلْيَغْتَسِلْ وَمَنْ حَمَلَهُ فَلْيَتَوَضَّأْ» [۱۶].
«هرکس مردهای را غسل دهد باید غسل نماید، و هرکس او را حمل نماید باید وضو بگیرد».
بسیاری از علماء این حدیث را ضعیف دانستهاند، و برخی هم اسناد آن را صحیح دانستهاند، و دستهای دیگر در متن آن توقف نمودهاند و گفتهاند: موجبی برای غسل کردن وجود ندارد، چون غسل دهنده با چیزی برخورد نکرده است که موجِبِ غسل باشد، و به همین سبب در حدیث مذکور تردید نمودهاند، اما آنهایی که آن را صحیح پنداشتهاند حکم آن را بر استحباب حمل کردهاند و گفتهاند غسل کردن برای کسی که مردهای را غسل دهد مستحب است، بعضی از علماء وضو برابر غسل دهنده واجب دانسته به شرطی غُسل نکرده باشد، گفتهاند: غسل کردن سنّت مؤکّده است، ولی اگر غسل ننماید وضوء بر او واجب است، و این کمترین چیزی است که بر او واجب میگردد.
س۲۴: هرگاه مردهای را حمل کردم آیا وضو بر من واجب است؟ خدا پاداش و جزای خیرتان دهد مرا آگاه کنید!
ج۲۴: در رابطه با وضو، با کسی که میّت را حمل کرده باشد حدیث: «مَنْ غَسَّلَ الْمَيِّتَ فَلْيَغْتَسِلْ وَمَنْ حَمَلَهُ فَلْيَتَوَضَّأْ» [۱٧]. وارد گشته است، و شاید مراد حدیث کسی باشد که مرده را با در آغوش گرفتن حمل کرده باشد، نه اینکه جنازه را حمل نموده باشد، و به همین سبب چون ابن عباس یا ابن عمر مردهای را حمل کرده بود، به او گفته شد وضو بگیرید گفت از حملِ چوب (تخته) وضو نمیگیرم (یعنی او حمل نکرده و لمس ننموده مگر چوبی را) اما هرگاه او را در آغوش گرفت و او مرده عریان یا شبه عریان باشد بنابر حدیث وضو میگیرد.
[۱۰] صالح الفوزان، الـمنتقی: ۱/٧۸. [۱۱] نگا: به کتاب الـمصنف فی الأحادیث: ابن ابی شیبه ۲/۴۵۵، ۴۵۶، واـلمصنف: عبدالرزاق الصنعاني: ۳/۴۰۸ـ ۴۱۱، و آلبانی آن را حَسَن داشته، نگاه: ارواءالغلیل: ۳/۱۶۲. [۱۲] نگا: به کتاب الـمصنف فی الأحادیث: ابن ابی شیبه (۲/۴۵۵، ۴۵۶) والـمصنف: عبدالرزاق الصنعاني: ۳/۴۰۸ـ ۴۱۱. [۱۳] نگاه : منار السبیل (۱/۱۶۶). [۱۴] اخراج ابوداود: ۴/۱٧۶، و ترمذی: ۲/۱۳۲. [۱۵] ابن باز فتاوی اسلامیه: ۲/۶۲. [۱۶] اخراج ابوداود: ۲/۶۲ – ۶۳، و ترمذی: ۲/۱۳۲ و آن را حسن داشته، و ابن جبان و طیالسی و امام احمد: ۲/۸۰، ۴۳۳، ۴۵۴، ۴٧۲ و آلبانی آنرا صحیح داشته است. [۱٧] تخریج آن گذشت.
س۲۵: آیا تنها گذاشتن جنازه در اتاق قبل از نماز خواندن بر او جایز است؟ نظر شما در مورد اینکه برخی مردم اعتقاد دارند که شیاطین به آن بازی میکنند چیست؟
ج۲۵: گذاشتن میّت به تنهایی در اتاق یا منزل اشکالی ندارد، اگر بیم آن نرود که درندهها یا پرندگان درنده به وسیله بوی جنازه به سر جنازه کشانده شوند، تنها گذاشتن جنازه جای حذر نیست، با این حال باید بر انجام کفن و دفن تلاش نمود. زیرا از پیامبرص روایت شده است، «لا ينبغي لجيفه مسلم أن تُجسَ بين ظَهراني أَهلِه» [۱۸]. «جنازه مسلمان نباید میان اهل او باقی بماند» اما اعتقاد به اینکه هرگاه میّت تنها گذاشته شود شیاطین او را ملعبه و یا دستخوش شیاطین میگردد این نظر اصل و پایه از واقعیت ندارد چون مرده اگر مؤمن بوده باشد شیطان در دنیا بر او سلطه و چیرگی ندارد، همچنانکه قرآن میفرماید:
﴿إِنَّهُۥ لَيۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٩٩﴾ [النحل: ٩٩].
«شیطان تسلّطی بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل میکنند، ندارد». پس خداوند بعد از مرگشان نیز آنان را از ضرر شیاطین حفظ مینماید.
س۲۶: آیا جائز است قبل از ادای نماز بر میّت فردی به ستایش و بازگویی کردن اعمال نیک میّت بپردازد تا نمازگزاران او را بشناسند؟ [۱٩].
ج۲۶: صحبت نمودن از میّت و بیان اعمال نیک وی قبل از ادای نماز جائز نیست زیرا عمل مذکور همان ختم و بزرگداشت نهی شده میباشد، و طریق مشروع این است که از طرف برادران میّت (مسلمانان) برای او دعا شود و هر کدام به صورت انفرادی برای وی دعا نمایند.
س۲٧: آیا در نماز صف بستن از طرف راست امام برای ادای نماز میّت مشروع است؟
ج۲٧: اصل بر این است در نمازهایی که جماعت در آنها مشروع است جنازه یا غیر جنازه تمام صفها پشت سر امام قرار گیرند اگر مکان برای نماز وسیع باشد، اما نماز ابن مسعود بین علقمه و الأسود بر تنگی وضعیت مکان حمل شده است [۲۰]، نظر صحیح بر این است که این عمل کار ابن سعودص است و هرکس آن را به حدیث مرفوع دانسته است به اشتباه وخطا رفته است، و به مفاد حدیث مالک بن بصیره که به صورت مرفوع روایت شده است «مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَمُوتُ فَيُصَلِّى عَلَيْهِ ثَلاَثَةُ صُفُوفٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلاَّ أَوْجَبَ» [۲۱]. «هیچ مسلمانی نیست بیمرد و سه صف از مسلمانان بر او نماز بخوانند مگر اینکه مستوجب رحمت خداوند شده است». پس بهتر است که در نماز جنازه که نمازگزاران به سه دسته تقسیم شوند و ابوداود میگوید: هرگاه تعداد نمازگزاران نماز جنازه اندک میبودند امام مالک به موجب حدیث فوق آنها را به سه صف تقسیم مینمود، و ظاهر حدیث این است که پشت سر امام سه صف قرار گیرند، و گفته شده که امام خود به تنهایی یک صف محسوب میگردند، و برخی نظر بر این است که عدهای در طرف راست امام قرار گیرند تا یک صف به حساب آیند، اما اصل بر این است مگر به سبب وجود عذری همچون اینکه مأموم یک نفر باشد، و یا مکان وسعت لازم برای صفهای نماز را نداشته باشد. والله أعلم.
س۲۸: حکم نماز بر میّت چیست؟ و چگونه اقامه میشود؟
ج۲۸: نماز بر میّت فرض کفایه میباشد، انجام آن چنین است که امام در برابر سینه مرد و وسط زن بایستد، سپس تکبیر (الله اکبر) نماید و استعاذه نماید و سوره فاتحه را بخواند. سپس تکبیر دوّم را بگوید و با این عبارت «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وبارك...». بر پیامبرص درود میفرستد.
سپس تکبیر سوم را میگوید با دعای مأثور عام برای میّت دعا میکند و میگوید:
«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنَا وَمَيِّتِنَا ، وَصَغِيرنَا وَكَبيرنَا ، وَذَكَرِنَا وَأُنْثَانَا ، وشَاهِدنَا وَغَائِبِنَا ، اللَّهُمَّ مَنْ أحْيَيْتَهُ مِنَّا فَأحْيِهِ عَلَى الإسْلاَمِ ، وَمَنْ تَوَفَّيْتَهُ مِنَّا فَتَوفَّهُ عَلَى الإيمَان». و یا او را دعای مأثور خاص دعا نماید و بگوید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهُ، وَارْحَمْهُ ، وَعَافِهِ، وَاعْفُ عَنْهُ، وَأَكْرِمْ نُزُلَهُ ، وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ ، وَاغْسِلْهُ بِالْمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالْبَرَدِ، وَنَقِّهِ مِنْ الْخَطَايَا كَمَا يُنَقَّى الثَّوْبُ الْأَبْيَضُ مِنْ الدَّنَسِ ، وَأَبْدِلْهُ دَارًا خَيْرًا مِنْ دَارِهِ ، وَأَهْلًا خَيْرًا مِنْ أَهْلِهِ ، وَأَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ ، وَقِه فِتْنَةَ الْقَبْرِ وَعَذَابَ النَّارِ» [۲۲]. و میتواند این دعا را نیز بیفزایند: «اللهمَ افْسَحْ لَه في قبره ونوِّر لَه فيهِ، واجعَلْهُ عليهِ روضةً من رياضِ الجنةِ، وآنِس وَحْشَتَهُ، وارحم غُربتَهُ، وضاعِف حسناتِه، وكفّر سَيئاتِه، وارفعْ درجاتِه، وأجزل مثوبَتَهُ، واخلفه في عقبهِ بخيرٍ». و باز میتواند این دعا را به آن بیفزاید: « اللهم إنَّه عبدك وابن عبدك، نزل بجوارك، وأنت خير منزول به، ولا نحلم إلاَّ خيراً». یا میگوید: «اللهم أنتَ ربه، وأنت خَلَقْتَه، وأنتَ قبضتَ روحَه، وأنتَ أعلمُ بسرهِ وعلانيتَه، جِئنا شُفعاءَ إليك فاغفِر لَهُ، اللهم إنْ كانَ مُحسِناً فزد في إحسانهِ، وإن كان مسيئاً فتجاوز عنه». سپس تکبیر چهارم را مینماید و با حالت ایستاده میگوید، «اللهم لا تحرمنا أجره، ولا تفتنّا بعده، واغفرلنا وله». سپس به طرف چپ یک سلام میدهد، و اگر میّت صغیر باشد با دعای مأثور عام میگوید: « اللهم اجعله ذخراً لوالديه وفرطاً وأجراً وشفيعاً مجاباً، اللهم ثقل به موازينهما، وأعظم به أجورهما، وألحقه بصالح سلف الـمؤمنين واجعله في كفالة إبراهيم، وقِهِ برحمتك عذاب الجحيم». و اگر میّت مؤنث باشد ضمیرهای موجود در دعا را به صورت تأنیث به کار میبرد «اللهم اغفرلها وارحمها و ...». با هر تکبیر دستهایش را بلند نموده سپس آن را بر روی سینه میگذارد، و اگر پنج یا شش تکبیر هم بگوید جایز است و دعای خاص بعد از تکبیر سوم قرار داده میشود، و دعای عام بعد از تکبیر چهارم است، و اگر دو سلام هم داده شود جایز است، ولی خلاف الاولی میباشد. والله أعلم.
س۲٩: آیا درنماز جنازه سورهای با فاتحه خوانده میشود؟
ج۲٩: هیچ اشکالی ندارد، اصل در قرائت بعد از تکبیر اول روایت «لاَ صَلاةَ لِمَنْ لَمْ يَقْرَأْ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ» [۲۳].
و روایت ابن عباسب میباشد، که بر جنازهای نماز اقامه نمود و در نمارش فاتحه را خواند و گفت تا بدانید این خواندن فاتحه از سنت است [۲۴].
روایت از بخاری وأهل سنن، و نسائی بر آن افزون« ذكر سورة والجهر، وأنَّه سنة وحق». بعد از فاتحه سورهای را با صدای بلند خواند، وگفت: بدانید که این سنت و حق است. همچنین ابن الجارد ذکر نموده که سورهای خواند. بیهقی گوید: «ذكر السورة غير محفوظ».
در مورد اینکه سورهای خواند نزد من محفوظ نیست.
و اگر کسی سورهای بعد از فاتحه خواند بر او انکار نمیشود به مفاد عموم آیه: ﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ﴾ [المزمل: ۲۰].
«اکنون آنچه برای شما میسر است قرآن بخوانید».
س۳۰: حکم رفع الیدین با هر تکبیر در نماز میّت چیست؟
ج۳۰: رفع الیدین (بلند نمودن هر دو دست) سنت است، بخاری در صحیح خود از ابن عباس به صورت معلق ذکر نموده است [۲۵]. و شافعی و عبدالرزاق و ابن ابی شیبه و دیگران نیز آن را روایت نموده، و برخی از آنان آن را به عنوان روایت مرفوع پذیرفتهاند، قول صحیح بر موقوف بودن آن است. و دارای حکم مرفوع است. و ابن عباس نیز در نماز رفع یدین انجام داده است، سعید از ابن عباس روایت میکند که او (ابن عباس، در تکبیرهای نماز میّت دستهای خود را بلند میکرد، و ابن ابی شیبه از زید بن ثابتس روایت کرده است که گفته «اینکه در هر تکبیر (نماز میّت)» سنت رفع یدین است. و بخاری در رفع الیدین در تکبیرهای نماز میّت را در (باب رفع الیدین) از قیس بن أبی حازم، وابان بن عثمان، و نافع بن جیبر، و عمر بن عبدالعزیز، و الزهری، وغیره روایت نموده است.
س۳۱: آیا اگر تکبیرات نماز جنازه فوت شدند قضاء میشوند؟
ج۳۱: اگر کسی تکبیری از تکبیرات جنازه را از دست داد (انجام نداد) بعد از سلام امام آن را قضاء مینماید، و اگر بیم آن میرفت که ممکن است جنازه را ببرند، بلافاصله بعد از سلام امام قضای خود را ادامه میدهد تا قبل از انتقال جنازه او آن را تمام کرده باشد، اما اگر ترس انتقال سریع جنازه مطرح نبود آن را به طور معمول با تکرار تمام اوصاف و هیئات آن از تکبیر اول تا سلام دادن را قضاء مینماید.
و از این جهت که نماز جنازه بر هر فردی واجب نیست و از فروضهای کفایی است نمازگذاری میتواند تکبیر و هر عملی را در نماز میّت (با جماعت) از دست داده را قضاء ننماید و همراه با امام سلام دهد. والله أعلم.
س۳۲: صحت حدیث «من صلى على ميّت في الـمسجدِ فلا شيء له» با روایت ابوداود و ابن ماجه از ابوهریره چگونه میباشد؟ هرکس در مسجد بر جنازه نماز بخواند هیچ (اجر و پاداشی) برای او نیست.
ج۳۲: این حدیث را ابوداود و ابن ماجه در باب جنائز روایت نمودهاند، و در سلسله سند آن صالح مولى التوأمه میباشند. و در آخر عمرش از نظر حفظ و اتقان تغییر کرده است، و لذا نووی در شرح مسلم گفته است که درباره این حدیث جوابهای دادهاند:
۱- این حدیث ضعیف است، و استدلال به آن صحیح نیست، امام احمد گفته است: این حدیث ضعیف است، و صالح مالى التوأمه به تنهایی آن را روایت کرده است و او (از نظر حفظ و اتقان) ضعیف است.
۲- آنچه در نسخههای مشهور و تحقیق شده از سنن ابی داود [۲۶] یافت میشود «من صلى على جنازة في الـمسجد فلا شيء عليه» میباشد. هرکس در مسجد بر جناه نماز بخواند هیچ (گناهی) بر او نیست.
۳- اگر حدیث مذکور ثابت هم نبود میبایست آن را بر «فلا شيء عليه» تأویل نمود تا میان دو روایت و بین آن و حدیث سهیل بن بیضاء، جمع حاصل گردد، و حدیث سهیل همان است که مسلم و اهل سنن آن را از عائشهل روایت کردهند و وقتیکه سعد بن وقاص وفات یافت عائشهل گفت (او را به مسجد ببرید تا بر او نماز بخوانم) مثل اینکه آنان انکار نمودند و عائشهل گفت (به خدا سوگند پیامبرص [در مسجد] بر دو پسر بیضاء «سهیل و برادرش» نماز خوانده است) [۲٧].
و در روایتی عائشهل گفته است: (چه زود مردم فراموش نمودند که پیامبرص به پسران (دو پسر) بیضاء نماز نخواند مگر در مسجد».
از ابن عمرب نقل شده است، در مسجد بر عمر بن خطابس نماز خوانده شد [۲۸]، و این کار همان است که عمل مسلمانان نیز بر آنست، چون حمل آن به مقابر قبل از ادای نماز بر او مشقت و زحمت است، و چنین نیست که هرکسی بر او نماز خواند در تشییع جنازه شرکت کند، و به سبب فضیلت مسجد بر سایر اماکن تعداد زیادی نمازگزار در آن جمع میشوند. والله أعلم.
س۳۳: عدهای میگویند که در شرع مطهر وارد شده است اوقات معینی هستند که نماز خواندن بر میّت در آن نهی شده است آیا این سخن درست است؟
ج۳۳: در حدیث عقبهس آمده است که عقبه گفته است: در سه وقت پیامبرص ما را از نماز خواندن و از دفن مردههایمان در آن اوقات نهی مینمود.
هنگام طلوع خورشید، تا اینکه به ارتفاع یک نیزه برسد، هنگام غروب و وقتی که خورشید در وسط آسمان است و مستقیماً میتابد (وقت ظهر) [۲٩]. و این اوقات کوتاه میباشند چه بسا گاهی هم بیش از یک ربع ساعت هم نباشد، این وقتها دفن در آنها جائز نیست بلکه باید منتظر ماند تا به پایان برسد.
س۳۴: آیا نهی وارد در حدیث عقبه که آن را ذکر کردید (خداوند شما را حفظ نماید) برای تحریم و یا غیر تحریم است، و آیا شامل نماز جنازه هم میگردد؟
ج۳۴: آنچه که من از این حدیث برداشت میکنم این است که (مگر در ضرورت) نهی برای تحریم است همچنانکه در اوقات منهی عنه از نماز نهی نموده است نهی را برای تحریم قرار دادهاند، و برخی نمازهای دارای سبب را از آن استثناء نمودهاند و عدهای هم تعمیم داده حتی نماز جنازه را نیز داخل در تحریم دانستهاند.
س۳۵: هرگاه مردهای را برای ادای نماز بر او حاضر نمودند و من میدانم که این میّت تارک الصلاه (ترک کلی) آیا واجب است بر من که مردم را از آن آگاه کنم یا به امتناع از نماز بر او اکتفا نمائیم؟
ج۳۵: بر تو واجب نیست که به مردم خبر دهی، و لازم است که خودت از نماز بر او امتناع ورزی، و اگر در میان نمازگزاران امام نماز و برخی از بزرگان ملت مانند علماء و ... وجود داشتند آنان را آگاه نمائید، اما اعلام آن میان مردم بر شما واجب نیست.
س۳۶: هرگاه دوست من بمیرد و من در مسافرت باشم و بعد از ده روز برگشتم و خانواده او مکان قبر او را به من نشان دادند آیا جائز است که به سر قبرش بروم و بر او نماز بخوانم؟
ج۳۶: بله، برای شما جائز است بر قبر او نماز بخوانید، و برخی علماء آن را به یک ماه محدود نمودهاند، و اما درست این است که مطلق است، و محدود نیست، و دلیل تحدید هم قصه مرگ مادر سعد بن عباده میباشد که او در سفر بود و بعد از یک ماه برگشت و بر او نماز خواند، و این دلیلی بر منع بیش از یک ماه از آن فهم نمیگردد.
س۳٧: برخی از مردم هرگاه مطلع شوند که دوست و یا خویشی در شهر معینی وفات نموده است بار میبندد و به طرف آن مسافرت مینماید تا بر او نماز خواند و یا در دفن جنازهاش حاضر شود حکم این عمل چیست؟
ج۳٧: هیچ ایرادی ندارد، چون این شخص وقتی عزم سفر مینماید به خاطر بارگاهی نبوده تا در آن عبادت کند، و معتقد باشد که عبادت این مکان نسبت به شهرهای دیگر مزیت بیشتری دارد، بلکه سفر وی به خاطر نماز خواندن بر دوست و رفیقش بوده است، و حرام این است که شخص مسافرت کند -مثلاً- به سوی قبری به خاطر مزیّت آن قبر، و یا به سوی مسجدی به خاطر مزیت خاص آن مسجد در میان سایر مساجد، یا مسافرت نماید سوی مرقد مشخص و معینی و اعتقاد داشته باشد که این مرقد دارای برکت میباشد، و از این قبیل اعمال که تمام اینها حراماند. اما مساجد سه گانه زیر (مسجد الحرام، مسجد النبی و مسجد الاقصی) از این مستثنی میباشند، اما سفر برای نماز خواندن بر مسلمان بیایراد است، و نیز سفر وی برای دیدار و زیارت برادران مسلمانش هیچ ایرادی ندارد و داخل در نهی نیست. والله أعلم.
س۳۸: هرگاه در مسجد بر مردهای نماز خواندم سپس به قبرستان رفتم و دیدم مردم بر او نماز میخوانند آیا جائز است بار دیگر نماز را تکرار کنم؟
ج ۳۸: در شرع وارد نشده است، ولکن ایرادی ندارد زیرا آن زیادت، دعا برای میّت است و در آن ثواب و خیر برای نمازگزار است.
س۳٩: آیا در هنگام طلوع خورشید جائز است که مرده دفن گردد؟
ج۳٩: هرگاه دفن کنندگان شروع به دفن کردن نموده بودند و مرده را داخل قبر نموده بودند قبل از اینکه خورشید طلوع کند، ایرادی ندارد که روی او را با خاک بپوشانند و بعد از طلوع خورشید کار تمام کنند. اما اینکه خورشید در حال طلوع باشد و آنها نیز همزمان او را در قبر فرو ببرند این جائز نیست. یا باید قبل از طلوع این کار انجام میگرفت، و یا اینکه میبایست صبر کنند تا خورشید به ارتفاع یابد.
س۴۰: هر مردی در شب بمیرد و در وقت فجر بر او نماز بخوانیم آیا بلافاصله او را دفن کنیم یا اینکه منتظر باشیم تا خورشید طلوع کند و به اندازه نیزهای ارتفاع یابد؟
ج۴۰: لازم است در دفن وی عجله شود قبل از اینکه خورشید طلوع کند.
س۴۱: هرگاه شخصی در وقت چاشت، بمیرد آیا نماز وی را تا هنگام دخول وقت نماز ظهر به تأخیر بیندازیم یا بلافاصله بر وی نماز گزارده شود؟
ج۴۱: منتظر ماندن تا وقت نماز ظهر بهتر است زیرا در هنگام ظهر مردم جمع میشوند و تعداد نمازگزاران و دعاکنندگان نیز افزایش مییابد، و چون وقت بین چاشت و ظهر وقت کوتاهی است و غالباً میّت در آن وقت دچار تغییر نمیگردند.
س۴۲: برخی از اهل علم ذکر کردهاند که بهتر این است که تعداد صف نمازگران بر میّت کمتر از سه صف نباشد صحت این رأی چگونه است؟
ج۴۲: در این مورد حدیث مالک بن هبیره است که از پیامبرص روایت شده است (هیچ مسلمانی نیست بمیرد و سه صف از مسلمانان بر او نماز بخوانند مگر اینکه بهشت بر او واجب میشود (در روایتی) بخشوده میگردد [۳۰]، و امام مالک هرگاه تعداد نمازگزاران اندک میبود آنها را به سه صف تقسیم میکرد، و لکن اگر تعداد کم بودند در هر صف نباید کمتر از دو نفر پشت امام باشند.
س۴۳: هنگام نماز خواندن بر مردهی مرد یا زن، امام کجا میایستد؟
ج۴۳: آنچه وارد گشته است اینکه کنار و روبروی سر مرد میایستد،و نظری هم قائل به این است که کنار سینه او میایستد، اما اگر میّت زن باشد کنار و روبروی وسط جنازه میایستد، و اگر بخواهد که بر مرد و زن با هم نماز بگزارد سر مرد را برابر با وسط زن قرار میدهد.
س۴۴: هنگام نماز بر چند میّت که هم مردان و هم زنان و کودکان نیز در میانشان وجود دارد کدام دسته نزدیکتر به امام قرار داده میشود؟
ج۴۴: مردان مقدّم میشوند، سپس کودکان سپس زنان بالغه و سپس زنان کم سن و سال.
س۴۵: برخی از مردم در مسجد بر میّت نماز میخوانند سپس وقتی که جنازه را به قبرستان نقل نمودند تا دفن شود قبل از دفن آن را روی زمین میگذارند و میگویند اگر کسی بر او نماز نخوانده است هم اکنون قبل از دفن بر وی نماز گذارد، حکم این کار چیست؟ با علم به اینکه (در حد علم خودم) از پیامبرص جز نماز بر قبر وارد نگشته است و از اوص نیز وارد گشته است که از نماز در قبرستان نهی نموده است؟ ما را آگاه کنید مأجور باشید؟
ج۴۵: نماز بر جنازهها در بقیع نزدیک قبرستان اقامه میشد، به گونهای که در آنجا (بقیع) مصلى(نمازگاه) مخصوصی بود، سپس بعد از نماز به قبر حمل مینمودند. و بر جنازه همیشه در مسجد نماز خوانده نمیشده است، مگر در این اواخر، و عائشهل گفته است «قسم به خدا پیامبرص بر سهیل بن بیضاء و برادرش نماز نخواند مگر در وسط مسجد) [۳۱] پس با اینحال هیچ منعی ندارد که در مقابر بر میّت نماز گزارده شود، اما نماز منهی عنه در مقابر نمازی است که دارای رکوع و سجود باشد.
س۴۶: هرگاه جنازه آورده شد تا در مسجد بر او نماز گزارده شود و من نمیدانم آیا این میّت نماز میخوانده است یا نه، پس چه کار کنم؟
ج۴۶: هرگاه یقین نداشتی که این میّت تارک الصلاه (ترک کلی) است اصل بر این است که از جمله مسلمین است و بر آن نماز میگذاری.
س۴٧: آیا تسویه صفها و پر کردن فضاهای خالی در وقت نماز جنازه نیز واجب است؟
ج۴٧: بله، نماز جنائز مانند سایر نمازها میباشد صفها تسویه و فراغها پر و محکم میگردد.
س۴۸: آیا جائز است اهل سنت بر جنازههای اهل خرافات حضور یابند و بر مردههای آنان نماز خوانند؟ [۳۲].
ج۴۸: خرافیونی که خرافات آنان به شرکورزی به خداوند بیانجامد مانند آنانی که طلب اهداء و فریادرسی از مردگان یا غائبان مانند جن و ملائکه و سایر مخلوقات مینمایند کافر میباشند نماز بر مردههای آنان و حضور بر جنازههایشان جائز نیست. اما کسانی که خرافاتشان به شرک منجر نگردد مانند بدعت گذارانی که جشن میلادهایی را برپا میکنند که شرک در آن نیست، یا به شب اسراء و معراج و مانند اینها، این عاصیان نماز بر آنها گزارده میشود و بر سر جنازهشان حضور یافته میشود و آنچه را که برای عصیانگران موحدین طلب میگردد برای آنان نیز طلب میشود زیرا خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا ٤٨﴾ [النساء: ۴۸].
«خداوند (هرگز) شرک را نمیبخشد و پایینتر از آن را برای هرکس بخواهد (و شایسته بداند) میبخشد».
س۴٩: زن حاملهای در ماه پنجم جنین در شکمش فوت کرده است آیا بر او نماز گزارده میشود؟
ج۴٩: هرگاه سقط چهار ماه تمام کامل نماید غُسل و کفن میشود، و بر او نماز گزارده میشود، زیرا بعد از چهار ماه در او روح دمیده میشود، یعنی بعد از چلّه سوم همچنانکه در حدیث ابن مسعودس به صورت مرفوع آمده است: «إِنَّ أَحَدَكُمْ يُجْمَعُ خَلْقُهُ فِى بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعِينَ يَوْمًا، ثُمَّ يَكُونُ عَلَقَةً مِثْلَ ذَلِكَ ، ثُمَّ يَكُونُ مُضْغَةً مِثْلَ ذَلِكَ». «هر یک از شما در شکم مادرش چهل روز به صورت تکه خون در میآید، سپس چهل روز دیگر به صورت پارچه خونی تبدیل میشود، سپس چهل روز دیگر به صورت تکه گوشت در میآید» [۳۳]، اما کمتر از چهار ماه روح در وی دمیده نشده است لذا هرگاه سقط شود به علت نبودن روح در وی میّت نخواهند نامید، و غسل و نماز هم در حق میّت تشریع شده است. و در این باره نظر دومی نیز وجود دارد و آن این است که او هرگاه به شکل انسانی را به خود گرفته باشد. به طوری که پاهایش از هم معلوم و متمایز شده باشند و دستها و اعضای صورتش از هم مشخص و متمایز شده باشند به مفاد عموم حدیث مغیره که آن را مرفوع دانسته است «والسِّقطُ يُصلَى عليه» [۳۴] سقط بر او نماز گزارده میشود، لذا غسل و نماز بر وی جاری میگردد، و مشروع است که نام سقط بر وی گذارده شود، زیرا در آخرت به نام خود فراخوانده میشود، و اگر معلوم نگردید که مذکّر یا مؤنث است به هر اسمی که مناسب باشد نامگذاری میگردند، مانند قتاده و عکرمه.
س۵۰: عدهای از زنان بر جنازه نماز میگذارند سپس تا قبرستان آن را متابعت مینمایند تا اینکه به دروازه قبرستان برسند و در آنجا توقف نموده و داخل قبرستان نمیگردند، حکم این کار چیست؟
ج۵۰: اصل بر این است که جایز است زنان بر میّت نماز گزارند. اما تشییع جنازه برای آنان جایز نیست و دلیل عدم جواز از فرموده پیامبرص گرفته شده است که زنانی را دید در انتظار جنازه بودند و به آنان فرمود: (آیا میخواهید غسل دهید؟ گفتند: خیر، فرمود: آیا میخواهید خود را عرضه و نشان دهید، گفتند: خیر. فرمود: پس با گناه برگردید، شما را در این کار اجری نمیبرید، زیرا شما زندهها را دچار فتنه مینمائید، و مردهها را نیز اذیت مینمائید) [۳۵] گفته أمُ عطیه نیز که میگوید: «از متابعت جنائز نهی شدیم، ولی این منع قطعی نبود» [۳۶] دلالت بر عدم جواز متابعت زنان مینماید با توجه به نهی تحریمی حدیث میفهمیم که متابعت زنان از جنازه مطلقاً جایز نیست.
س۵۱: هرگاه میّت در قبر مدفون گردد آیا جائز است بر وی نماز گزارده شود؟ [۳٧].
ج۵۱: هرگاه میّت در قبر مدفون گردد جائز است بر او نماز گزارده شود به دلیل اینکه پیامبرص به قبرستان رفت و بر قبر زنی که مسجد را جارو میکرد و مرده بود و پیامبرص از مرگ وی خبر نداشت نماز گزارد [۳۸].
س۵۲: اگر فردی وارد مسجد گردد و مسلمانان را بیابد که در وقت مضیّقی مانند وقت مغرب بر جنازهای نماز میگذارند و وقت نماز فرا رسیده است آیا بر جنازه نماز گزارد یا اینکه نماز فرض را ادا نماید؟ [۳٩].
ج۵۲: اگر بیم این نمیرود که وقت نماز فرض از دست رود، میتواند نماز جنازه را بر نماز فرض تقدیم نماید، زیرا نماز جنازه از دست میرود و نماز فریضه از دست نمیرود، و با این کار میان دو فضیلت جمع نموده است. و اگر بیم خروج وقت وجود داشت اول شروع مینماید به نماز فریضه، زیرا نماز جنازه فرض کفایه است، و با افراد دیگر ادا و انجام میپذیرد، و وقت برای نماز فرض شرط است، ولکن موسّع است تا زمان باقی ماندن مقدار لازم وقت برای ادای آن پس با این حال مضیّق میگردد، و انجام فرض در این وقت بر او معین و فرض میگردد. وصلی الله علیه علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلّم.
س۵۳: چگونه بر میّت غائب نماز بگزاریم؟ [۴۰]
ج۵۳: نماز بر میّت غائب همچون نماز بر میّت حاضر است، چون پیامبرص وقتی که از مرگ نجاشی (در حبشه) خبر یافت به مردم دستور داد تا به مُصلّی آیند و آنها را صفبندی کرد و همچنانکه بر میّت حاضر تکبیر مینمود، چهار تکبیر را انجام داد [۴۱].
س۵۴: آیا نماز بر هر میّت غائب گزارده میشود؟ [۴۲]
ج۵۴: در این مورد میان اهل علم اختلاف وجود دارد، عدهای قائل بر این هستند که بر هر میّت غائب نماز گزارده میشود، حتی برخی گفتهاند انسان میبایست هر شب نماز میّت بگزارد و به قصد ادای نماز بر تمام مردههائی که در تمام نقاط بلاد اسلامی که در آنروز از دنیا رفتهاند، و دستهای هم گفتهاند فقط بر کسی نماز گزارده میشود که دانسته شود که نماز بر او گزارده نشده است. و گروه سوم گفتهاند بر هرکس که دست خیر و نفع به وسیله علم یا هر چیز دیگر بر مسلمانان داشته باشد نماز گزارده میشود. اما قول راجح این است که بر کسی نماز گزارده میشود که بر او نماز گزارده نشده باشد، در زمان خلفای راشدین بسیاری که دارای اثر و دست خیر بر مسلمانان بودند از دنیا رفتند و نماز غائب هم بر هیچ کدام از آنها گزارده نشد. اصل در عبادات توقیف و عدم اجرای آن میباشد مگر اینکه دلیلی بر مشروعیت آن یافت شود.
س۵۵: بسیاری از مردم در مدینه منوره عادت بر این است که مرده را از باب الرحمه [۴۳] (دروازه رحمت) وارد کنند نه از ابواب دیگر، به اعتقاد اینکه که خداوند او را مورد رحم و مغفرت قرار میدهد. آیا در شرع ما این کار صحیح است؟
ج۵۵: برای این اعتقاد در شریعت فیاض بخش، اَصل و پایهای را نمیشناسم، بلکه مُنکر است و اعتقاد به آن جائز نیست، وارد نمودن جنازه از تمام ابواب، حَرج و فشاری نیست، و برتر این است که از بابی وارد شود که ضرر و هزینهاش برای مسلمانان اندک باشد.
[۱۸] روایت از ابوداود: ۲٧۴٧، و بیهقی. [۱٩] صالح الفوزان، مجله الدعوة: شماره ۱۵٧۰. [۲۰] روایت از ابوداود: ۶۱۳. [۲۱] روایت از ابوداود در کتاب: الجنائز، ۲٧۵۳. [۲۲] مسلم از عوف بن مالکس روایت کرده است. [۲۳] بخاری در کتاب اذان: ٧۱۴، و مسلم در کتاب صلاة: ۵٩۵، و ترمذی در کتاب صلاة: ۲۳۰. [۲۴] نگاه: بخاری باب قراءت فاتحه بر جنازه: ٩۰. [۲۵] نگاه: بخاری کتاب الجنائز، باب سنت الصلاة على الجنائز: ۳/۱۸٩. [۲۶] نگا: سنن أبوداود: ۲٧٧۶، و ابن ماجه: ۱۵۰۶، واحمد: ٩۳۵۳. [۲٧] مسلم و اهل سنن آنرا روایت کردهاند. [۲۸] روایت از مالک. [۲٩] مسلم: ۲/۲۰۸، أبوداود: ۲/۶۶، ترمذی: ۲/۱۴۴، و آن را صحیح دانسته است. [۳۰] اخراج از ابوداود: ۲/۶۳، و ترمذی: ۲/۱۴۳، و ذهبی: ۱/۳۶۲، ۳۶۳. [۳۱] اخراج از مسلم (۳/۶۳). [۳۲] اللجنة الدائمة، فتاوى إسلاميه: ۲/۳۱. [۳۳] روایت از بخاری در کتاب بدء الخلق (آغاز آفرینش) (۲٩۶٩) و مسلم در کتاب قدر (۴٧۸۱) [۳۴] روایت از احمد: ۱٧۴۶۸ و ابوداود: ۲٧۶۶ و ترمذی و آن را صحیح دانسته است. [۳۵] اخراج از ابن ماجه و بیهقی از علی. [۳۶] متفق علیه. [۳٧] ابن عثیمین لقاء الباب الـمفتوح: ۱/۴۲. [۳۸] اخراج بخاری در کتاب الصلاة: ۴۵۸/۴۰۶. [۳٩] هیأت دائمه، فتاوی اسلامیه: ۲/۲٧. [۴۰] ابن عثیمین، فتاوی اسلامیه: ۲/۲٩. [۴۱] مسلم و بخاری. [۴۲] ابن عثیمین، فتاوی اسلامیه: ۲/۲٩. [۴۳] ابن باز، فتاوی اسلامیه: ۲/۵۰.
س۵۶: جناب شیخ: میبینم که مردم در حمل جنازه با هم مسابقه میدهند حتی اینکه بعضی رفته و دیگری جای آن را میگیرد، آیا در این عمل فضیلت خاصی برای کسی که جنازه را حمل کند وجود دارد؟
ج۵۶: کفن و دفن میّت عموماً و از جمله حمل آن دارای اَجر و پاداش است ولی من به یاد نمیآورم که دلیلی وجود داشته تصریح نماید به امر مخصوصی بر حمل کننده جنازه، اما فقهاء ذکر نمودهاند که «تربیع» چهار گوشهای به صورت چهار طرف حمل کردن آن مستحب است به این طریق که، فرد حامل جنازه اوّل سمت راست جلویی جنازه را برمیدارد و سپس به سمت راست قسمت انتهای جنازه را حمل کرده و پس از تغییر سمت نموده و سمت چپ قسمت جلوی جنازه را برداشته و پس از به سمت چپ قسمت انتهایی جنازه آمده و آن را حمل مینماید و با این طریق تمام قسمتهای آن را حمل نموده است.
س۵٧: آیا ذکر معین برای اثنای حمل جنازه وارد گشته است؟
ج۵٧: از برخی سلف وارد شده است که آنان جنازه بر شانه و دوش خود حمل میکردند و در حمل آن جابهجایی میکردند تا هر انسانی بر هر سمت و جانبی آن را حمل کرده باشد، و اما آنچه که من میدانم ذکر معینی برای حمل آن وجود ندارد.
س۵۸: اگر جنازه در ماشین حمل میشد و تشییعکنندگان با ماشین آن را دنبال میکردند در چه سمتی نسبت به جنازه مشروع است حرکت نمایند، آیا در جلو، یا پشت، و یا در کنار آن حرکت کنند؟
ج۵۸: وقتیکه جنازه بر شانه و گردن حمل شود سنت است که سوارهها پشت جنازه، و افراد پیاده جلو آن، و دو طرف جنازه، یا پشت جنازه همه به نیت پیادهها مساوی است، امّا اکنون که جنازه بر ماشین حمل میشود تفاوتی نمیکند، و جایز است تشییع کننده بر آن تقدم یا تأخّر نماید.
س۵٩: هرگاه جنازهای از کنار افرادی در حال نشسته برده شود آیا مشروع است که قیام نمایند؟
ج۵٩: هرگاه جنازهای از کنار مردم عبور داده شود مشروع این است که برای آن قیام کنند، و وارد گشته است که در زمان پیامبرص جنازه فردی یهودی بر پیامبرص گذر داده شد پیامبرص برخاست و آنهایی که با وی بودند نیز برخاستند و به پیامبرص گفتند که آن جنازه فردی یهودی بود، پیامبرص فرمود: «أَلَيْسَتْ نَفْسًا» [۴۴]. آیا او آدم نبود؟ و در برخی روایات گفته است ما به خاطر هیبت و احترام مرگ قیام مینمائیم، و بر این اساس مشروع است که نشستگان هرگاه جنازه بگذرد قیام نمایند و ننشینند تا از دیدگاه پنهان گردد، سپس در آثار آمده چیزی که دلالت مینماید بر نسخ یا رخصت در عدم قیام و اینکه آن آخرین سنت عملی از پیامبرص بوده است، یا اینکه پیامبرص قیام نموده و سپس نشسته است، و به هر حال هرگاه قیام به خاطر هیبت و فشار مرگ باشد، همچنانکه در روایات آمده است که «إِنَّ لِلْمَوْتِ فَزَعًا» [۴۵]. مرگ دارای سختی و فشار است، مستحب است که برای آن قیام شود، و این زمانی است که جنازه بر شانهها باشد و از آدمی عبور کند. اما در این زمانها که غالباً جنازه با ماشین حمل میشود و بر نشستگان عبور داده نمیشود، و چنانچه بر نشستگان عبور داده شود مشروع این است که تا از دیدهها پنهان میگردد قیام نمایند.
س۶۰: هرگاه از کنار شخص جنازه رد نشود اما شخص در مسجد بر جنازه نماز گزارده است آیا هرگاه جنازه را بردند این فرد ایستاده بماند تا جنازه از او پنهان شود و یا بنشیند؟
ج۶۰: هر وقت مردم جنازه حمل کردند و آن را بلند نمودند نباید بنشیند تا از وی پنهان و مخفی میگردد.
س۶۱: شخصی در شب مرده است آیا در شب دفن گردد یا به روز تأخیر شود و دفن گردد؟
ج۶۱: بهتر این است که در دفن میّت عجله شود، زیرا از پیامبرص روایت است «لاَ يَنْبَغِى لِجِيفَةِ مُسْلِمٍ أَنْ تُحْبَسَ بَيْنَ ظَهْرَانَىْ أَهْلِهِ» [۴۶].
«نباید جنازه میّت میان خانوادهاش باقی بماند» و در حدیث علیس آمده است که «ثلاث لا تؤخرهن ..» [۴٧]. سه چیز را به تأخیر نیاندازید، و جنازه را از جمله آن سه چیز ذکر کرده است، هرگاه کسی نباشد که او را کفن و دفن نماید، یا برای او قبر حفر نماید، یا منتظر حضور یکی از خویشان و نزدیکان میّت برای نماز بر او میباشند، و از عدم تغییر جنازه هم احساس اطمینان کنند، به سبب وجود مصلحت و عدم مفسده تأخیر، جائز است، و در غیر این صورت باید در دفن وی سرعت به خرج داد، براساس گفته پیامبرص: «أَسْرِعُوا بِالْجِنَازَةِ فَإِنْ تَكُنْ صَالِحَةً فَخَيْرٌ تُقَدِّمُونَهَا إِلَيْهِ...» [۴۸].
«جنازه را هر چه زودتر به گورستان ببرید، اگر انسان نیکی باشد، پس او را زودتر به خیری که در انتظارش میباشد، میرسانید ...» تا آخر حدیث.
س۶۲: فردی در شهر ریاض فوت کرده است و تمام برادرانش در شهر دمام (شهری در شرق عربستان) مدفون شدهاند و قبل از اینکه بمیرد وصیت نموده است که در همان قبرستان که برادرانش مدفون گردیده است دفن شود آیا انتقال وی جائز است؟
ج۶۲: اگر تغییری (بو گرفتن و ...) در جنازه و مفسدهای در انتقالش وجود نداشته باشد، انتقال وی بلامانع است.
س۶۳: برخی مردگان به قبرستان حمل میگردند و آنان در تابوت میباشند حکم دفن میّت با تابوت چیست؟
ج۶۳: تابوت همان صندوق میباشد که خداوند آن را از مادر موسی هنگامی که موسی را (در حالت زنده) در آن گذاشت و بیان مینماید: ﴿أَنِ ٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلتَّابُوتِ﴾ [طه: ۳٩]. «او را در صندوقی بیفکن». و اصل بر این است که جایز نیست میّت با تابوت در قبر مدفون گردد بلکه در کفن گذاشته میشود و در تابوت قرار داده نمیشود.
س۶۴: شیخ! هنگامی که مرده در قبر گذاشته میشود چه گرههایی از کفن میّت باز میگردد؟
ج۶۴: گرههایی که بر روی بدن وی بسته شده باز میگردند، اما گرههایی که بالای سر میّت یا پشت پاهای او واقع است باز نمیگردند، اما گرههایی که بر روی سینه و یا گردن یا شکم و یا ساقهای پای وی قرار گرفته است باز میشوند، و حکمت آن هم این است که میّت بعد از مدتی از دفنش باد و نفخ مینماید پس وقتیکه متورم شد گرهها باز شده باشند تا بر او سخت و محکم نباشند و نیازی به بازشدن گرههای بالای سر و یا پشت پاهای وی نیست.
س۶۵: میّت چگونه دفن میگردد؟ و کیفیت گذاشتن وی داخل قبر چگونه میباشد؟ به طوری که برخی او را بر پشت و گذاشتن دستهایش بر روی سینه در قبر میگذارند.
ج۶۵: سنت است که او را از طرف پاها داخل قبر نمایند چنانچه بر آنان آسانتر باشد، و در غیر این صورت از وسط قبر هم جائز است، و قبر مرد پوشیده نمیگردد مگر در صورت وجود عذری همچون مرض و باد، و قبر زن با پارچهای پوشیده میگردد تا اینکه لَحد وی با سنگ و خاک پوشانده شود، و لحد از شکاف بهتر است، مناسبترین فرد برای فرود آوردن میّت کسی است که از جهت نَسَبی به وی نزدیکتر باشد اگر تمکّن و توانایی داشته باشد، و دخول قبر برای کسی که به فرودآوردن میّت در قبر آگاه میباشد جایز و از نزدیکان هم مناسبتر است، عمیق کندن و وسیع بودن قبر سنت است به طوری که از خروج بو و از آزار درندگان ممانعت به عمل آورد. و جایز نیست تخته و یا آنچه آتش آن را گداخته است در قبر داخل گردد، مگر در حال ضرورت، و قرار دادن میّت در لحد برطرف راست سنت است، و استقبال قبله واجب است، و فرود آورنده میّت میگوید: «بِسم اللهِ وعلى مِلةِ رسولِ الله ج».و سپس خشت را بر لحد میگذارند چنانچه سعد بن أبی وقاصس گفت: «أَلْحِدُوا لِي لَحْدًا وَانْصِبُوا عَلَى اللَّبِنِ نُصْبًا كَمَا فُعِلَ بِرَسُولِ اللَّهِ» [۴٩]. پدرم گفت: برایم لحدی بکنید، و آن را با خشت محکم کرده و ببندید، همانگونه که برای بر قبر رسول اللهص چنان شد، و بر اطراف آن خشتها (سنگها) گِل میگذارند و سوراخهای میان خشتها را مسدود میکنند، سپس سنت تأکید دارد بر قرار دادن صورت او به سوی قبله. چون در حدیث از کعبه گفته شدکه قبله زندهها و مردههایتان میباشد. و سنت است هر فرد سه مشت خاک بر روی قبر بریزد. سپس بر قبر خاک ریخته میشود، و قبر به اندازه یک وجب از سطح زمین بلند میگردد تا تشخیص داده شود، به صورت کوپهای باشد بهتر است، و بر روی آن ریگ و شن گذاشته میشود تا با خاک یکدیگر را گرفته و بهم چسبیده شوند، و بر روی آن آب ریخته شود، هیچ ایرادی ندارد که در قسمت بالای آن گِل گذاشته شود تا بچسبد و محکم گردد، و باد آن را به هم نزند، و بعد از دفن برای وی دعای ثبات هنگام ملاقات خداوند سنت است که بگوید: «اللهم لقِّنْهُ حجته، اللهم ثبته بالقول الثابت في الحياة الدنيا وفي الآخرة».
«خدایا! حجت و دلیل او را بر او تلقین فرما، خدایا! با قول ثابت در دنیا و آخرت او را ثابت و تثبیت فرما». و حرف زدن در امور دنیوی و خندیدن و تبسم در کنار مقابر مکروه است، و منعی ندارد که مردم را از خوف و ترس قبر تذکر و یا بترساند، همچنانکه امام احمد از حذیفهس روایت کرده است که ما در خاکسپاری مردهای با پیامبرص بودیم وقتیکه از قبر فارغ شدیم روی لبه قبر نشست و پیوسته به قبر چشم میدوخت سپس فرمود: «يُضْغَطُ الْمُؤْمِنُ فِيهِ ضَغْطَةً تَزُولُ مِنْهَا حَمَائِلُهُ...» [۵۰].
«طوری مؤمن در آن فشرده و تحت فشار قرار میگیرد که استخوان سینه و دوش و دندهای وی از بین رود» و از جابر در دفن سعد بن معاذ روایت گردیده که پیامبرص در حالیکه بر روی قبر بود درباره تنگناهای آن سخن میگفت [۵۱]. و از ابی سعید روایت است که میگوید در دفن جنازه با پیامبرص بودم فرمود: ای مردم این امت در قبرهایشان آزمایش و مورد ابتلاء قرار میگیرند. و مفصل عذاب و نعیم قبر را بیان کرد [۵۲]. و از براء بن عازب روایت است که گفته برای دفن مردی از انصار همراه پیامبرص بیرون رفته بودیم به قبر رسیدیم و هنوز لحد نشده بود، پیامبرص نشست و ما در کنار وی نشستیم و تکان نمیخوردیم فرمود: (از عذاب قبر به خداوند پناه ببرید) (۲ الی ۳ بار) سپس فرمود: بنده مؤمن هرگاه در آستانه انقطاع از دنیا و روی آوری به آخرت باشد فرشتگانی سفیدرویی از آسمان بر وی نازل آیند تا آخر حدیثی که طولانی است و در عذاب قبر و خوشی آن آمده است [۵۳]. روایت أحمد [۵۴]، و رجال سند آن ثقه هستند، و بعضی از حدیث در بخاری است. پس بر کسی که مردم از هول قبر بترساند بخاطر این أحادیث انکار نمیشود. والله أعلم.
س۶۶: حد ارتفاع شرعی که قبر به مقدار آن ارتفاع مییابد چیست؟
ج۶۶: هرگاه قبر حفر شود و میّت مدفون گردد خاکی را که از کندن قبر بیرون آمده است بر روی قبر ریخته میشود و چیزی از آن کم نمیگردد، مگر اینکه این خاک فراوان باشد، و ارتفاع قبر نباید از یک ذراع تجاوز نماید، یا در حد معمول ارتفاع یابد و مردم متوجه شوند که این قبر مسلمان است و مورد اهانت و اذیت قرار نگیرد.
س۶٧: کدام یک در قبر بهتر است شکاف یا لحد؟
ج۶٧: لحد بهتر است و از پیامبرص وارد گشته است «اللَّحْدُ لَنَا وَالشَّقُّ لِغَيْرِنَا» [۵۵]. «لحد برای ما و شکاف برای غیر ما»، و این همان است که صاحب کتاب: (الروض الـمربع) آن را اختیار نموده است، و در این زمینه قول سعد ابن وقاصس نیز وجود دارد که گفته است برای من لحدی حفر نمائید و بر رویم خشت نصب نمائید همچنانکه برای پیامبرص انجام شد [۵۶].
س۶۸: بسیاری از مردم عادت کردهاند که بر روی قبر میّت در هنگام دفنش سه مشت خاک بریزید سپس کنار رفته و فردی دیگری میآید آن هم سه مشت میریزد و همینطور ادامه مییابد، این تعداد (سه مشت) اصلی در شرع دارد؟
ج۶۸: آری، در شرع اصل و پایهای دارد، در حدیث ابوهریرهس روایت شده است که پیامبرص بر جنازهای نماز گزارد سپس نزد مرده آمد و از طرف سرش سه مشت خاک بر قبر وی ریخت [۵٧]، همچنین فقهاء در کتابهای خود بر این تصریح نمودهاند و گفتهاند مستحب است که دفن کنندگان میّت سه مشت خاک از طرف سر میّت بر وی بریزند و بگویند: «بِسْمِ اللَّهِ وَعَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ».
س۶٩: نظر شما در مورد موعظههایی که امروزه کنار قبرها هنگام دفن میّت انجام میگیرد چیست؟ [۵۸].
ج۶٩: به نظر من موعظهی کنار قبرها امر مشروعی نیست، و نباید به صورت سنتی دائمی اتخاذ گردد، اگر سببی پیش آمد مشروع است، مثلاً دیده شود که عدهای هنگام دفن میّت در قبرستان میخندند و مسخره و مزاح میکنند، در این حال بدون شک موعظه نیک و بجاست، زیرا سبب مقتضی وعظ وجود دارد، اما صِرف خطیب شدن برای مردم، و مردم سرگرم دفن میّت باشند، در سنت پیامبرص دارای اصل نیست و نباید انجام شود.
در روایت صحیح ثابت شده است که پیامبرص خود را به جنازه و تدفین مردی از انصار رساند وهنوز لحد کنده نشده بود، در اینجا پیامبرص نشست و صحابه با شکوه خاصی با او نشستند و تکانی از کسی دیده نمیشد، و در دست او چوبی بود که به آن زمین را میخراشید، شروع نمود از حالت انسان در زمان مرگ و بعد از وفات برای آنان میگفت، این واضح است که او همچون خطیب برای مردم سخنرانی ننموده است، لکن او نشسته بود و یاران وی نیز در کنار وی منتظر بودهاند که این قبر کنده و لحد شود و پیامبرص با آنان حرف زده است، همچنانکه شما و دوستانت در انتظار دفن میّت با هم مینشینید حرف میزنید، و سخن برای جمع گفتن با حالت سخنرانی با سخن گفتن خصوصی و دوستانه تفاوت دارد. همچنین پیامبرص وقتی که مردهای دفن میشد بر سر او میایستاد و میفرمود: «اسْتَغْفِرُوا، لِأَخِيكُمْ وَاسْأَلُوا لَهُ التَّثْبِيتَ فَإِنَّهُ الْآنَ يُسْأَلُ» [۵٩].
«برای برادرتان استغفار نمائید و برای او تثبیت بطلبید، زیرا الآن از او سؤال و پرسش میشود». و این هم مسألهای خاص بوده است و سخنرانی نبوده است، و همچنین ایستادن ویص نزد قبر یکی از یارانش و با یاران خود سخن میگفت و اشک از چشمانش جاری میشد، و میگفت: «مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ وَقَدْ كُتِبَ مَقْعَدُهُ مِنَ الْجَنَّةِ وَمَقْعَدُهُ مِنَ النَّارِ» [۶۰].
«هیچکدام از شما نیست مگر اینکه نشیمنگاه وی در بهشت یا جهنم تعیین گردیده است»، این حدیث یا به معنای آن. و مفهوم این احادیث دلالت ندارد بر مشروعیّت سخنرانی در وقت تدفین میّت به گونهای که به یک عادت مورد اتباع در آید، این نوع مسائل میبایست ما در آنها تحقیق و بررسی کنیم.
س٧۰: آیا دعای بعد از دفن میّت گروهی یا انفرادی انجام میگیرد؟
ج٧۰: اصل در دعای بعد از دفن این است که هرکسی به تنهایی دعا کند. اما اگر کسانی بودند که به کیفیت دعا آگاه نبودند، یکی میتواند دعا کند و دیگران آمین گویند، و آمین گفتن بر دعا مثل دعا است، همچون مأموم در نماز که امام سوره حمد را میخواند و مأموم بر دعای وی آمین میگوید.
س٧۱: آیا در دعای برای میّت بعد از دفن دستها بالا میآیند؟
ج٧۱: رفع الیدین در هر دعای خارج از نماز سنت است، رفع آنها از اسباب قبول دعا و اجابت سؤال است، از سلمانس از پیامبر ص روایت کرده است که پیامبر ص فرمود: «إنَّ رَبَّكُمْ حَيِيٌّ كَرِيمٌ ، يَسْتَحِي مِنْ عَبْدِهِ إذَا رَفَعَ يَدَيْهِ إلَيْهِ أَنْ يَرُدَّهُمَا صِفْرًا» [۶۱].
«خداوند زنده و گرامی است، شرم میکند از بنده خود هرگاه دستانش را به سوی او بلند کند اینکه آنها را خالی رد نماید»، و سیوطی احادیث مربوط به رفع الیدین را در رسالهای به نام «فض الوعاء في أحاديث رفع اليدين في الدعاء» جمعآوری نموده است که چه بیشتر از چهل حدیث از (سنت لفظی و عملی) پیامبرص میرسد، دعای برای میّت بعد از دفن کنار قبر وی نیز در سلسله همان احادیث قرار گرفته است، هنچنانکه در همان سلسله احادیث دعای بعد از نمازها و روزه و حج و مانند آن نیز آمده است.
س٧۲: آیا جائز است که ما برای دعای میّت نزد قبر وی ایستاده و یا بنشینیم؟ [۶۲].
ج٧۲: زیارت شرعی برای قبرها این است که به قصد پند و عبرت و یادآوری باشد و برای تبرک جستن از صاحب قبر نباشد، پس هرکسی نزد قبرها بیاید بگوید: «السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَلاَحِقُونَ أَسْأَلُ اللَّهَ لَنَا وَلَكُمُ الْعَافِيَةَ» [۶۳].
«سلام بر شما ای مسلمانان و ایمانداران، اَهل سرای قیامت و ما ان شاءالله به شما ملحق خواهیم شد، برای خود و شما از خداوند عافیت میطلبیم». و میتواند با دعاهایی دیگر از مأثورات دعا نماید، و اموات را فرا نمیخواند، و در کشف ضرر یا جلب نفع به آنان پناه نمیجوید، دعا عبادت است باید فقط در مقابل خداوند انجام گیرد، و ایرادی نیست اگر کنار قبری بایستد و برای میّت استغفار و دعا نماید، نه به قصد تبرک و استراحت باشد، زیرا قبرستان جای استراحت و سکنی گزیدن نیست تا در آن بنشیند، و به مفاد حدیث «اسْتَغْفِرُوا، لِأَخِيكُمْ وَاسْأَلُوا لَهُ التَّثْبِيتَ.. الخ» [۶۴].
«وقوف بر قبر مشروع است برای دعا و طلب مغفرت برای صاحب آن».
س٧۳: حکم اذان و اقامه در قبر میّت هنگام گذاشتن میّت در آن چیست؟ [۶۵]
ج٧۳: بیگمان این عمل بدعت است خداوند، جواز و دلیلی بر صحت آن نازل نکرده است، زیرا از پیامبرص و یاران وی و تابعین نقل نشده است، همچنانکه قرآن میفرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾ [التوبة: ۱۰۰].
«پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند هم خداوند از آنها راضی است و هم آنها از خدا راضی شدهاند».
و پیامبرص فرموده است: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» [۶۶]. «هرکس در دین ما چیزی احداث نماید که از دین نباشد بر او مردود است»، و در لفظ و عبارت دیگری فرموده است: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ» [۶٧]. «هرکس عملی انجام دهد که سنت و روش ما بر آن نیست آن عمل مردود بر اوست»، و باز گفته است «شَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا ، وَكُلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ» [۶۸]. بدترین امور بدعتهای آن است، و هر بدعتی ضلالت و گمراهی است. وصلی الله علی نبینا محمد و علی آله وصحبه وسلم.
س٧۴: نظر شما در این باره که گفته میشود که مرده تلقین را میشنود بعد از دفن چنانکه صدای پای تشیع کنندگان را میشنود، چیست؟
ج٧۴: تلقین مشهور همان است که میّت را بعد از دفن ندا دهند، و به او گفته میشود: ای فلان ابن فلانه هرگاه دو فرشته نزد شما آمدند چنین و چنان بگو، و یا به یاد آور آنچه که از معرفت خدا و دین و پیامبر ص در دنیا بر آن بودهای، و یا بگو لا إله إلاَّ الله محمّد رسول الله. حدیثی درباره آن روایت شده است که از دارقطنی میباشد و ضعیف است، و حافظ ابن حجر در بلوغ المرام به آن اشاره کرده است، و صنعانی نیز در سبل السلام آن را وارد نموده است، و این حدیث لفظ غریبی است، هیچ کدام از اصحاب سنن سته آن را تخریج نکردهاند، واضح این است اینکه بدان عمل نمیگردد، و میّت با این کلام تلقین نمیگردد، و اگر فرضاً سخن را هم بشنود همچنانکه صدای نعل را میشنود هیچ فایدهای به او نمیرساند، اگر با کافری یا فاسقی از دنیا برود، و همانا به آنچه در دنیا انجام داده بهرهمند میگردد، والله اعلم.
س٧۵: فرد مسلمانی مرده است و دارای فرزندانِ زیادی میباشد، و دارای مال و سرمایه فراوانی میباشند، آیا حلال است برای آنان که گوسفندی برای میّت ذبح نمایند و یا در روز هفتم یا چهلم برای وی نان بپزند، و برای میّت هدیه کنند و مسلمانان را بر آن جمع و دعوت نمایند؟ [۶٩]
ج٧۵: صدقه دادن از میّت مشروع است، و اطعام فقرا و مساکین و بخشش به آنها و اکرام مسلمین از راههای خیر و نیکی است که شرع درباره آنها ترغیب نموده است، ولی ذبح گوسفند و گاو و شتر و یا پرنده برای میّت در زمان مرگ یا روز معینی مانند هفتم و چهلم و روز پنجشنبه و یا جمعه از بدعتها و مستحدثاتی است که در زمان سلف صالح ما نبوده است به مفاد حدیث «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» [٧۰]. و «وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ» [٧۱]. ترک این نوع بدعتها واجب است.
س٧۶: جناب شیخ! بعد از دفن میّت حدیثی است میگوید «يبقى قدر ما يُذبح البعير» به اندازه و مدت ذبح نمودن شتری در کنارم بمانید [٧۲].
ج٧۶: خدا خیرت دهد، ابن عمرو بن العاصب به آن توصیه نموده است که باندازه ذبح شتری و تقسیم گوشت آن نزدم بمانید، ولکن پیامبرص امت را به آن ارشاد ننموده است و طبق آنچه که ما میدانیم صحابه آن را عملی ننمودهاند، لکن پیامبرص هرگاه از دفن میّت فارغ میگشت، بر آن میایستاد و میگفت: «اسْتَغْفِرُوا ؛ لِأَخِيكُمْ وَاسْأَلُوا لَهُ التَّثْبِيتَ...الخ» [٧۳]. «برای برادرتان استغفار کنید الخ...». پس شما بر روی قبر بایست و بگو: خدایا او را تثبیت نمائید سه بار، خدایا او را ببخشایی سه بار، سپس برگردید اما مکث در کنار قبر مشروع نیست.
س٧٧: حکم تلقین میّت چیست؟ اعمال انجام شده بعد از دفن میّت با استمداد از سنت عملی پیامبرص چیست؟ و آیا ذکر بعد از نماز با جهری ادا میگردد؟ و آیا مأموم در آن و یا غیر آن از امام تبعیّت مینماید؟ [٧۴].
ج٧٧: اولاً: فتوایی درباره حکم تلقین قبلاً از ما صادر شد که این متن آن بود: (سنت پیامبرص این بود که هرگاه از دفن میّت فارغ میشد، او با یارانش بر قبر او قیام کرده و برای او طلب مغفرت و تثبیت مینمودند، و یاران را نیز به آن امر مینمود [٧۵] و کنار قبر نمینشست و میّت تلقین نمینمود. امام ابن تیمیه گفته است [٧۶] تلقین بعد از مرگِ میّت براساس اجماع واجب نیست، و از عمل مشهور مسلمینِ عصر پیامبرص و خلفای راشدین هم نبوده است، و بلکه مأثور است از گروهی از صحابه مانند ابی امامه و واثله بن اسقع، از جمله ائمه که بدان رخصت داده است امام احمد میباشد و گروهی از یاران احمد و شافعی آن را مستحب دانسته، و برخی از علماء نیز آن را مکروه دانسته زیرا اعتقاد به بدعت بودن آن را دارند، و علماء را در این زمینه سه اقوال است، استحباب، کراهت، اباحه، و این سه قول متعادلترین اقوال است، و امّا مستحب که پیامبرص به آن دستور داده و بر آن تشویق نموده است دعا برای مرده میباشد).
ثانیاً: پیشتر فتوایی از ما در مورد آنچه که بعد از دفن میّت از دعا و استغفار مشروعیت دارد صادر گشت که، این متن فتواست: (ایستادن کنار قبر و برگرداندن خاک قبر بعد از دفن جائز است، و بلکه وقوف بر قبر به خاطر استغفار و دعا برای میّت مستحب است، زیرا ابوداود و حاکم از عثمانس روایت کردهاند که پیامبرص هرگاه از دفن میّت فارغ میشود بر روی قبر میایستاد و میگفت «اسْتَغْفِرُوا، لِأَخِيكُمْ وَاسْأَلُوا لَهُ التَّثْبِيتَ...الخ» [٧٧]. «برای برادرتان استغفار کنید و برای او تثبیت ایمان طلب کنید»، که او هم اکنون از او سؤال و پرسش میشود، و از بیان و کیفیت استغفار برای میّت بعد از دفن حدیث معتمدی وارد نگشته است طبق آگاهی ما، هر آنچه در این باره وارد گشته است به صورت مطلق است، پس برای امتثال امر به استغفار و دعا هر طور دعای استغفار را میتوان عملی کرد، مانند: «اللهم اغفر له وثبته على الحق» و مانند این.
ثالثاً: فتوایی درباره حکم دعا و ذکر جهری به صورت گروهی. بعد از نمازها صادر گردید که عبارت بود از: [اصل در عبادات توقیف است] و اینکه خداوند به آنچه تشریع نموده است پرستش گردد، و همچنین اطلاق و توقیت و تحریر و تعداد آنچه خداوند تشریع نموده است نباید ما آنها را مقیّد و یا در کیفیت و وقت آن تغییر نمائیم، بلکه به صورت مطلق همچنانکه وارد گشته است او را عبادت میکنیم، و یا با ادله قولی یا عملی تغییر آن به وقت یا تعداد و مکان خاص و یا کیفیت مخصوص براساس شرع ثابت شده باشد، و قول و یا عملی و یا تقریری درباره دعای گروهی بعد از نمازها و یا قرائت قرآن و یا بعد از هر درس ثابت نشده است، حال چه اینکه امام دعا کند و مأمومین به دعای او آمین بگویند، و یا با هم همگی دعا کنند. و از خلفاء راشدین و صحابه هم معروف نگشته است پس هرکس بعد از نمازها و یا قرائت قرآن و یا بعد از هر درسی به خواندن دعای دسته جمعی بپردازد به بدعت گذاری در دین مرتکب گشته است، و از پیامبرص ثابت شده است که «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» [٧۸]. «هرکس در دین ما چیزی احداث نماید که از دین نباشد بر او مردود است»، و فرموده است: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ» [٧٩]. «هرکس عملی انجام دهد که سنت و روش ما بر آن نیست آن عمل مردود بر اوست».
س٧۸: میان گفتار پیامبرص «إنَّ الميّت يُعَذَّبُ ببكاءِ أهلهِ عليهِ» [۸۰]. مرده با گریه اَهل او بر او عذاب داده میشود، و میان فرموده خداوند: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ﴾ [الاسراء: ۱۵]. «و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد» چگونه میتوان توافق ایجاد نمود؟.
ج٧۸: معنی این حدیث چنین نیست که میّت به اعمال غیر عذاب داده میشود، ولکن صحیح آن است که ابن القیم در کتاب خود به اسم «عدة الصابرين وذخيرة الشاكرين» [۸۱] بیان میکند که معنی آن چنین است که مرده از افعال اهل خود از قبیل گریه نمودن و ناله و ضجه زدن رنجور و اندوهگین میگردد، همچنانکه در زمان حیات خویش از کردار زشتشان متألم میگشت، زیرا اعمال نزدیکان مرده بر وی عرضه میگردد، بنابراین مرده با عمل ناروای غیر خود تعذیب نمیگردد، پس با این توضیح میان آیه و حدیث مذکور تعارضی وجود ندارد.
س٧٩: از جناب شیخ میخواهم که مسلمانان را از حکم قرائت قرآن بر اموات آگاه نماید که آیا جائز است یا نه، و حکم احادیث وارده در این باره چیست؟ [۸۲].
ج٧٩: قرائت بر اموات دارای اصلی قابل اعتماد و مستندی نیست، و مشروع قرائت بین زندههاست تا از آن بهرهمند گردند و کتاب خدا را تدبّر و تعقّل نمایند، اما قرائت بر میّت نزد قبر و یا بعد از وفات او قبل از دفن، یا در هر مکان دیگر، قرآن خوانده شود و به وی هدیه گردد، ما پایه و اصلی را بر آن پیدا نکردهایم، و علماء در این زمینه دست به تألیفات فراوانی زدهاند عدهای به آن جواز داده و ترغیب نموده است تا اینکه برای میّت ختمههای قرائت گردد، و آن را در زمره صدقه با مال به حساب آوردهاند. و عدهای از اهل علم آن را امری توقیفی دانستهاند، یعنی این عمل از عبادت است، جایز نیست انجام بپذیرد مگر براساس آنچه که شرع ثابت نموده است، و پیامبرص فرموده است: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ» [۸۳]. «هرکس عملی را انجام دهد که امر ما بر آن نباشد آن عمل مردود است» و در این باب دلیل و سندی بر مشروعیّت قرائت برای مردهها یافت نمیشود پس باید بر بقاء بر اصل استوار ماند که این کار عبادت توقیفی است پس قرائت برای اموات انجام نمیپذیرد، اما دعا و حج و عمره و قضاء دَین اینها اموری میباشند که به میّت سود میرسانند و نصوصی هم به آنها اشاره نموده است و از پیامبرص روایت شده است که «إِذَا مَاتَ الإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاَثٍ صَدَقَةٌ جَارِيَةٌ وَعِلْمٌ يُنْتَفَعُ بِهِ وَوَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَهُ» [۸۴]، «هرگاه بنی آدم بمیرد کردارش با او منقطع گردد مگر از سه چیز صدقه جاریه، علمی که از آن بهره گرفته شود، یا فرزند صالحی که او را دعا نماید» و قرآن هم میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾ [الحشر: ۱۰].
«کسانی که پس از مهاجرین و انصار میآیند، میگویند: پروردگارا! ما را و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمی». و خداوند این متأخران را به سبب دعای برای گذشتگان ستوده است، و این ستایش خداوند دلالت دارد بر مشروعیت دعا برای اموات مسلمانان و به آنها سود میرساند، و صدقه نیز طبق حدیث مذکور به آنان سود میرساند. و فردی که مزد میدهد تا برای اموات قرائت شود، مزد را بر فقرا و نیازمندان صدقه نماید و با نیت وصول ثواب صدقه برای میّت باشد، با این مال میّت بهرهمند گشته و بخشنده مال نیز از بدعت بدور مانده است، و در روایت صحیح ثابت گشته است که مردی گفت ای رسول خدا مادرم وفات یافت و وصیبت ننمود و میدانم اگر حرف میزد صدقه مینمود آیا برای وی اَجر دارد اگر برای او صدقه دهم؟ پیامبرص فرمود: «آری» [۸۵]. پس پیامبرص بیان نموده است که صدقه از میّت به وی سود میرساند، و هم چنین حج و عمره، و احادیث به آن اشاره کردهاند، و قضاء دین هم به میّت سود میرساند، امّا تلاوت قرآن و ثواب آن را برای مرده هدیه نمودن، و نماز برای میّت، روزه گرفتن برای او، غیر مشروع و بیاساس میباشد.
س۸۰: آیا جزء جزء نمودن قرآن به سی جزء و در جلدهای جداگانه و مستقل به نحویی که قسمتی از آیه در جزو مجلدی، و بخش دیگر آیه در جزء دیگری، و در دست فرد دیگری، و در نیم ساعت مثلاً مجموعه افراد حاضر در جلسه آن را تلاوت نمایند، پس گفته شود این ختمه کاملی از قرآن کریم هدیه به روح متوفای، این عمل جایز است؟ [۸۶].
ج۸۰: اولاً: صحابه پیامبرص، قرآن را با سورها جزءجزء میکردند نه به آیات و تعداد حروف، و آن را به هفت حزب تقسیم مینمودند، و هر کدام غالباً در هفت شب قرآن را ختم مینمود، از اوس بن اَبی اوس نقل شده است که گفته است: از یاران پیامبرص پرسیدم چگونه قرآن را حزب بندی میکردند؟ گفتند: [سه و پنج و هفت و نه و یازده و سیزده و یک حزب مفصل به تنهایی] [۸٧] اما جزءجزء کردن آن به سی جزء و یا به ۶۰ بخش با رعایت و توجه به تعدادِ حروف در قرآن در زمان حجاج و به دستور او آغاز گشت و از عراق در کشورهای اسلامی انتشار یافت. حزب بندی اوّل بهتر است زیرا نزد صحابه و تابعین مهم معمول بوده، و با این نوع حزب بندی اتمام معنی و نهایت قصه با اتمام حزب تحقق مییابد برخلاف جزءبندی و تحزیب به وجود آمده، به دستور حجاج ثقفی جزء یا حزب گاهی قبل از تمام شدن معنی یا قصه به پایان میرسد، و اما آنچه که ذکر شد که قسمتی از آیه در جزء مجلدی و بخش دیگر آیه در جزء دیگر و در دست شخص دیگری تمام معنی و قصه در این نوع تقسیمبندی حاصل نمیشود و جائز نیست مسلمان آن را انجام دهد.
ثانیاً: صحابه قرآن را تقسیم نمیکردند میان خود تا هر کدام جزئی از آن بخوانند و از مجموع قرائت آنها ختمهای حاصل شود و ثواب آن را به روح مرده هدیه کند، هر کدام آنچه که برای او میسّر میبود از قرآن میخواند، و یا در ظرف چند شب و روز با تلاش و جهد بر استفاده از آن و امید به ثواب آن را ختم مینمودند، و از پیامبرص هم معروف نگشته است که او قرآن را بر روح مردگان خوانده باشد، و یا ثواب قرائت آن را به آنها هدیه نموده باشد، و تمام خیر و نیکی در پیروی از او و چنگ زدن به سنت و هدایت وی و سنت خلفای راشدین میباشد. وصلی الله علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه وسلم.
س۸۱: برخی مردم هنگام مرگ یکی از افراد به جمعآوری مردم میپردازند و یکی از قاریان را برای قرائت قرآن در این جمع فرا میخوانند آیا این عمل صحیح است؟ [۸۸]
ج۸۱: این عمل بدعت ناروایی است.
س۸۲: جناب شیخ! صحت حدیثی که میگوید (سوره یاسین را بر مردههایتان بخوانید) [۸٩] چیست؟ و عدهای مردم آن را بر قبر میخوانند [٩۰].
ج۸۲: حدیث «إقرأوا على موتاكم يس» حدیث ضعیف میباشد، و اگر چنانچه حدیث صحیح هم باشد محل و وقت قرائت آن هنگام احتضار و از دنیا رفتن محتضر میباشد، در این هنگام سوره یاسین بر وی خوانده میشود، و اهل علم گویند در آن فائدهای است و آن هم آسان خارج شدن روح از کالبد فرد محتضر میباشد، زیرا در این سوره آیه: ﴿قِيلَ ٱدۡخُلِ ٱلۡجَنَّةَۖ قَالَ يَٰلَيۡتَ قَوۡمِي يَعۡلَمُونَ ٢٦ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ ٱلۡمُكۡرَمِينَ ٢٧﴾ [یس: ۲۶-۲٧].
«به او گفته شد وارد بهشت شو، گفت: اى کاش قوم من میدانستند که پروردگارم مرا مشمول آمرزش و عفو خویش قرار داد و در صف گرامیان جای داد».
وجود دارد اگر حدیث صحیح باشد بر فرد محتضر خوانده میشود و امّا قرائت آن بر قبر اصل و اساس ندارد.
س۸۳: برخی مردم بعد دفن میّت بر قبر اقامه و اَذان میگویند و برخی نیز بر قبر قرآن میخوانند حکم این عمل چیست؟
ج۸۳: اَذان و اقامه بر قبر پایه و اساسی در دین ندارد، و حدیثی درباره تلقین وجود دارد که صاحب کتاب: (سبل السلام) آن را نقل کرده است و آن این است که هرگاه مرده مدفون گردد به او گفته میشود: ای فلان ابن فلانه یاد آور که تو بر شهادت لا إله إلاَّ الله محمد رسول الله قرار گرفتهای و ... و این حدیث نیز صحیح نیست بنابراین تلقین و اذان و اقامه بر قبر درست نمیباشد، بلکه قرائت قرآن بر قبر نیز جایز نمیباشد.
س۸۴: برخی از مردم هنگام احتضار وصیت میکنند تا در مدینه الرسولص دفن شوند و در حالیکه مرگش در شهر دیگری به عنوان مثال شهر ریاض میباشد پس حکم انتقال آن چیست؟
ج۸۴: ایرادی ندارد اصل بر جواز آن است، اگر زحمت و مشکلی نباشد و بیم تغییر جنازه نباشد، و این نقل و انتقال به علت طولانی بودن نقل و کمبود امکانات باعث تأخیر دفن نگردد، زیرا به مفاد حدیث: «لا ينبغي لجيفة الـمسلم ...» [٩۱]. و حدیث: «أسرعوا بالجنازة ..» [٩۲]. (چند بار در متن تکرار شده« تعجیل در دفن میّت لازم است، و الحاصل اگر از عدم تغیر جنازه، ایمن حاصل شده بود، و وسائل نقل هم مهیا بودند، نقل آن بلااشکال است.
س۸۵: آیا گریه کردن بر میّت اگر گریه با فریاد و زدن به صورت و لباس پاره کردن همراه باشد جایز است؟ و آیا گریه بر میّت تأثیر میگذارد؟
ج۸۵: ناله و زاری و پاره کردن لباس و به صورت زدن و زخم کردن آن به دلیل روایت «لَيْسَ مِنَّا مِنْ لَطَمَ الْخُدُودَ أَوْ شَقَّ الْجُيُوبَ أَوْ دَعَا بِدَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ» [٩۳].
«کسی که (هنگام مصیبت) به سر و صورت خود بزند و گریبانش را پاره کند و سخن جاهلی بر زبان بیاورد، از ما نیست»، جائز نیست، و پیامبرص سخت نوحهگر را نفرین و نکوهش نموده است.
و از پیامبرص روایت شده که: «إنَّ الـميّت يعذب في قبره بما يناح عليه» [٩۴].
«میّت در قبر به نوحه و ناله و فریادی که بر او میشود عذاب داده میشود، (البته اگر وصیت کرده باشد)».
و در لفظ دیگر آمده که: «إِنَّ الْمَيِّتَ لَيُعَذَّبُ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَيْهِ» [٩۵].
«میّت به سبب گریه و ناله خانوادهاش عذاب داده میشود».
س۸۶: یادبودی که در روز سوم بعد از دفن برای میّت برگزار میشود از کجا آمده است؟ [٩۶].
ج۸۶: کسانی آن را ابداع کردهاند که از اسلام بیخبر، و نسبت به واجبات و اصول و فروع خود ناآگاهند، و در برابر خود مانع و دینی سالمی ندارند، و نمیفهمند تا از آنها منع به عمل آورد، بلکه متأثرند از تقلید به اَهل گمراهی و ضلالت، این عمل بدعتی است که در اسلام به وجود آمده است، به مفاد حدیث «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ» [٩٧]. مردود است.
س۸٧: اَصل یادبود اربعین چیست و آیا دلیلی بر مشروعیت بزرگداشت چهلم وجود دارد؟ [٩۸].
ج۸٧: اولاً: اصل در آن این است که روشی و عادتی فرعونی است که قبل از اسلام نزد فراعنه انجام میگرفت، سپس از آنان گسترش یافته و در دیگران نیز سرایت و نفوذ کرده است، و بدعت ناروایی است و در اسلام پایه و اساسی ندارد، و آنچه از رسول اللهص روایت شده آن را ردّ میکند: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ».
ثانیاً: بزرگداشت میّت و مرثیه سرایی بر او به طرق مرسوم امروزی و اجتماع برای آن و غلو در ستودن میّت به دلیل حدیث عبدالله بن ابی اَوفی که احمد و ابن ماجه [٩٩] آن را روایت نموده و حاکم نیز آن را صحیح دانسته که گفته: «نهى رسول الله عن الـمراثي». «پیامبرص از مرثیه ما را نهی نموده است» جایز نیست، و چون در ذکر اوصاف میّت غالباً همراه امت با فخر و تجدید غصه و به هیجان رساندن اندوه اما صِرف تعریف از هنگام ذکر او، و یا هنگام عبور جنازه و ذکر اعمال نیک وی همچون رثای برخی از یاران پیامبر ص هنگام شهادت یاران اُحد جائز است. از انس بن مالکس نقل شده است که پیامبرص و یاران از جنازهای عبور کردند او را به خیر و نیکی ستودند، پیامبرص فرمود: «وجبت»، سپس به جنازه دیگری عبور کردند، فرمود: «وجبت»، عمرس گفت: چه چیزی واجب گشت؟ پیامبرص فرمود: «این که بر او ستایش نیک نمودی بهشت برای او واجب گشت، و این جنازهای را که بر آن تعریف شر نمودی آتش بر او واجب میگردد، شما در زمین شاهدان خداوند میباشید» [۱۰۰].
س۸۸: آیا جائز است میّت را با کلماتی مانند مغفور یا مرحوم توصیف کرد؟
ج۸۸: در روزنامهها اعلامیه در مورد وفات مردگان فراوان گشته است، همچنانکه نشر تعزیهها برای نزدیکان متوفی گسترش یافته است، و آنها میّت را به مغفور و یا مرحوم و مانند این کلمات، و به اینکه او از بهشتیان است، توصیف میکنند. و هرکس کوچکترین توجه به امور دینی و عقیده داشته باشد میداند که این گونه امور از امور غیبیاند، جز خداوند کسی بر آن واقف نیست، و بر طبق عقیده اهل سنت و جماعت نباید برای کسی بر دخول بهشت و یا دخول در جهنم شهادت نمود، مگر آنکه قرآن بر جهنم و دوزخی بودن شهادت داده باشد: مانند ابی لهب، و یا پیامبرص به آن شهادت داده باشد: مانند عشره مبشره از یاران خود، و شهادت به مغفور و مرحوم فرد نیز همچون شهادت به موارد فوق است، لذا به جای مرحوم و مغفور میبایست، غفر الله له، یا رحمه الله، و مانند این کلمات و دعا برای مرده به کار برد.
س۸٩: حکم گفتن «دُفِنَ في مثواه الأخير» [۱۰۱] در جایگاه آخر خود مدفون گردید، چیست؟ [۱۰۲].
ج۸٩: گفتن (در منزل آخر خویش دفن گردید) حرام است، چون گفتن این جمله و مقتضای آن این است که قبر آخرین منزل است برای وی، و این انکار زنده شدن را در بردارد، برای عموم مسلمانان معلوم است که قبر آخرین منزل و مرحله برای مرده نیست، مگر نزد کسانی که باور به قیامت ندارند، به نظر آنان قبر آخرین مرحله میّت است. اما مسلمان آخرین مرحله وی قبر نیست، و یک فرد اعرابی از مردی شنید که: ﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ ١ حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ ٢﴾ [التکاثر: ۱-۲]. «افرونطلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است* تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید». را میخواند و گفت قسم به خدا زائر مقیم نیست. زیرا کسی که زیارت میکند میرود، پس نیاز به زنده شدن دارد.
س٩۰: گاهی به طواف برای نزدیکان و یا پدر و اجدادم که وفات یافتهاند میپردازم حکم آن چیست؟ و نیز حکم ختم قرآن برای آنان چیست؟ [۱۰۳].
ج٩۰: ترک این کار بهتر است، زیرا دلیلی برای آن وجود ندارد، ولی مشروع است برای کسی از نزدیکانت که دوست میدارید اگر مسلمان باشند صدقه بدهید، و هم چنین برای آنان دعا و یا حج و عمره نمود، و اما نماز و طواف از آنها و قرائت قرآن بر آنها بهتر است که ترک شوند، زیرا دلیل و سندی بر وجود آنها نیست، و برخی اهل علم به قیاس بر صدقه و دعا آن را جواز نمودهاند اما احتیاطتر اینکه ترک شوند [۱۰۴]، وبالله التوفیق.
س٩۱: برخی مردم پیشنهاد میدهند تا اینکه بر روی هر قبر لوحه کوچکی نهاده شود اسم میّت مدفون در آن قبر بر آن نوشته شود حکم این کار چیست؟
ج٩۱: این عمل جایز نیست، در روایت وارد گشته است که جابرس گفته است: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ج أَنْ يُجَصَّصَ الْقَبْرُ وَأَنْ يُقْعَدَ عَلَيْهِ وَأَنْ يُبْنَى عَلَيْهِ أو يزاد عليه أو يُكتب عليه» [۱۰۵]. «رسول اللهص نهی کرده است از اینکه قبر گچکاری گردد، و بر آن نشسته شود، و بر آن بناء ساخته شود، یا بر آن چیزی بیفزایند، و یا بر آن نوشته شود»، کتابت اسم بر قبور نیز در این نهی داخل میگردد، و فرد میتواند قبر دوست خویش را با علائمی مانند سنگ و غیره تشخیص دهد، در سنن ابیداود ثبت گردیده است که عثمان بن مظعون وقتیکه مُرد پیامبرص بر روی قبر او کنار سر وی سنگی قرار داد و گفت: «أَتَعَلَّمُ بِهَا قَبْرَ أَخِى وَأَدْفِنُ إِلَيْهِ مَنْ مَاتَ مِنْ أَهْلِى» [۱۰۶]. «قبر برادرم با این تشخیص میدهم و هرکسی از اهلام بمیرد کنار وی دفن میکنم».
س٩۲: حکم گذاشتن شاخه خرما و کاکتوس سبز بر قبر میّت چیست؟ [۱۰٧].
ج٩۲: جایز نیست، پیامبرص بر قبر مردمانی که در حال عذاب دیدن بودند و بر آنان اطلاع یافته بود دو شاخه قرار دارد، و این خاص پیامبرص بود، پس جایز نیست که شاخه خرما و شاخه درخت دیگری بر روی قبرها گذاشته شود. وبالله التوفيق.
س٩۳: آیا جائز است مسلمان را در قبرستان غیر مسلمانان دفن نمود به گونهای که مسلمان در بلاد غیر اسلام فوت کند و انتقال آن به بلاد اسلام بیش از یک هفته طول بکشد و با علم به اینکه تعجیل در دفن میّت لازم و سنت است؟ [۱۰۸].
ج٩۳: جایز نیست برای مسلمانان اینکه مسلمانی را در قبرستان کافرین دفن نمایند، چون عمل اهل اسلام از زمان پیامبرص و خلفای راشدین و بعد از آنها بر جدایی و اِفراد قبرستان مسلمانان از قبرستان کافرین و عدم دفن مسلمان با مشرک استمرار داشته است، پس بر جدایی قبرستان مسلمانان از کافرین اجماع عملی وجود دارد، همچنانکه نسائی از بشیر بن خصاصِیه روایت کرده است گفته است: همراه پیامبرص میرفتم بر قبور مسلمین عبور نمود فرمود: اینها چه بسا شرهایی را پشت سر نهاده و از انجام آن سرباز زدهاند، پس بر قبر مشرکین عبور کرد و گفت: اینها چه نیکیهای زیادی را پشت سر نهاده و از انجام آن سرپیچی نمودهاند، پس این دلالت بر جدایی قبور مسلمین با مشرکان میکند.
[۴۴] اخراج مسلم در کتاب الجنائز: ۱۵٩۶. [۴۵] روایت مسلم در کتاب الجنائز باب القيام للجنازة. [۴۶] تخریج آن در سؤال ۲۵ گذشت. [۴٧] اخراج بخاری در کتاب التاريخ الكبير، وأحمد وترمذی وابن ماجه با سند صحیح. [۴۸] متفق علیه: بخاری حدیث (۶۶۳) از حدیث ابوهریره. [۴٩] روایت از مسلم، نسائی، ابن ماجه. [۵۰] روایت أحمد: ۲۲۳۶۰. [۵۱] روایت أحمد وغیره. [۵۲] روایت أحمد والبزار. [۵۳] برای اطلاع بیشتر از عذاب قبر و خوشی به کتاب: (عذاب قبر و خوشی آن) ترجمه ما مراجعه کنید. [۵۴] نگا: مسند أحمد: ۱٧۸۰۳. [۵۵] اخراج از ابوداود: ۲/۶٩، ترمذی: ۲/۱۵۲، نسائی: ۱/۸۳. [۵۶] مسلم کتاب الجنائز: ۱۶۰۶. [۵٧] اخراج از ابن ماجه: ۱/۴٧۴. [۵۸] ابن عثیمین، مجموع فتاوی و دروس الحرم المکی: ۳/۳٧۶. [۵٩] ابوداود، کتاب جنائز، باب استغفار نزد قبر میّت (۲۸۰۴) از حدیث عثمان بن عفانس. [۶۰] بخاری کتاب التوحید، باب قول الله تعالى: ﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ﴾ فتح الباری: ۱۳/۵۲۱. [۶۱] روایت ابوداود و ترمذی [۶۲] ابن باز مجله الدعوة: شماره ٧۴۰ [۶۳] مسلم در کتاب الجنائز: باب استئذان النبيص ربه في زياره أمه. [۶۴] تخریج آن گذشت. [۶۵] ابن باز، مجموع فتاوی و مقالات متنوعه: ۱/۴۴۳. [۶۶] شرح صحیح مسلم کتاب الأقضيه: باب نقض الأحكام الباطله ورد محدثات الأمور ۱۲/۱۶، و أحمد: ۲۴۸۴۰. [۶٧] مسلم، کتاب الأقضیه (۳۲۴۳). [۶۸] مسلم از حدیث جابر س. [۶٩] ابن باز، مجله الدعوه، شماره ٧۶۰. [٧۰] تخریج آن گذشت. [٧۱] أبوداود: ۳٩٩۱. [٧۲] ابن عثیمین، کتاب الفاظ ومفاهیم فی میزان الشریعة: ص ۶۰. [٧۳] تخریج آن در سؤال (۶٩) گذشت. [٧۴] هیأت دائمه، مجله الدعوة، شماره ۸۵۳. [٧۵]أبوداود: در کتاب الجنائز، باب الاستغفار عند القبر للميت (۳۲۲۱)، ولفظ حدیث چنین است: «عَنْ هَانِئٍ مَوْلَى عُثْمَانَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ قَالَ كَانَ النَّبِىُّ ج إِذَا فَرَغَ مِنْ دَفْنِ الْمَيِّتِ وَقَفَ عَلَيْهِ فَقَالَ: اسْتَغْفِرُوا لأَخِيكُمْ وَسَلُوا لَهُ التَّثْبِيتَ فَإِنَّهُ الآنَ يُسْأَلُ». ترجمه آن در سؤال ۶٩ گذشت. [٧۶] مجموع الفتاوی: ابن تیمیه (۲۴/۲٩۶). [٧٧] تخریج آن در سؤال (۶٩) گذشت. [٧۸] تخریج آن در سؤال (٧۳) گذشت. [٧٩] تخریج آن در سؤال (٧۳) گذشت. [۸۰] بخاری ومسلم. [۸۱] نص کلام ابن قیم در کتاب مذکور، باب هجدهم ص ۱۰٩، چاپ دار الکتب العلمیه. [۸۲] ابن باز، مجموع فتاوی و مقالات متنوعه (۴/۳۴۰). [۸۳] تخریج آن در سؤال (٧۳) گذشت. [۸۴] مسلم در کتاب الوصية، باب ما يلحق الإنسان من الثواب بعد وفاته (۳/۱۲۵۵) شماره: ۱۶۳۱، وأبوداود در کتاب الوصايا، باب فيما جاء في الصدقه عن الـميت (۲/۱۰۶). [۸۵] شرح مسلم: کتاب الزکاة، باب وصول ثواب الصدقه عن الـميت (٧/٩). [۸۶] هیأت علمی، مجلة الدعوة، شماره ٧٩۶. [۸٧] أحمد، و أبوداود در کتاب الصلاه: ۱۱۸۵. [۸۸] أبوداود در کتاب الجنائز: ۲٧۱۴. [۸٩] ابن عثیمین، الفاظ مفاهیم: ص ۶۱ [٩۰] ابن عثیمین، الفاظ مفاهیم: ص ۶۱. [٩۱] تخرج آن در سؤال (۲۵) گذشت. [٩۲] تخریج آن در سؤال (۶۱) گذشت. [٩۳] بخاری در کتاب الجنائز: ۱۲۱۲. [٩۴] بخاری در کتاب الجنائز: ۱۲۰۶. [٩۵] تخریج آن در سؤال (٧۸) گذشت. [٩۶] ابن باز، مجلة الدعوة عدد ٧٧٩. [٩٧] تخریج آن گذشت. [٩۸] ابن باز، مجلة الدعوة عدد ٧٧٩. [٩٩] نگا: مسند احمد: ۱۸۳۵۱، وسنن ابن ماجه باب ما جاء في الجنائز: ۱۵۸۱. [۱۰۰] مسلم در کتاب الجنائز: ۱۵٧۸. [۱۰۱] ابن باز، مجلة الدعوة عدد ٧٧٩. [۱۰۲] ابن عثیمین، ألفاظ ومفاهيم في ميزان الشريعه: ص ۲۸. [۱۰۳] ابن باز، مجلة الدعوة عدد ٧٧٩. [۱۰۴] چون اصل در عبادات توقیفی است، نه به قیاس. [۱۰۵] ابوداود: ۲/۲٧۲، و نسائی: ۱/۲۸۴. [۱۰۶] نگا: سنن أبوداود: ۲/۶٩. [۱۰٧] ابن باز، فتاوى اسلامیه: ۲/۳٧. [۱۰۸] اللجنة الدائمة، فتاوى اسلامیه: ۲/۳۶.
س٩۴: هنگام دفن میّت روح او در کجا قرار دارد؟ به طوری که شما گفتید که روح نمیمیرد؟
ج٩۴: ارواح در قرارگاههای خود گوناگون میباشند، بیگمان که ارواح ایمانداران در جایی است که ارواح کافرین در آنجا وجود ندارد، و قرآن میفرماید: ﴿كَلَّآ إِنَّ كِتَٰبَ ٱلۡأَبۡرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ ١٨﴾ [المطففین: ۱۸]. «چنان نیست که آنها (درباره معاد) میپندارند، بلکه نامه اعمال ابرار و نیکان در علیین است».
و خداوند میفرماید: ﴿كَلَّآ إِنَّ كِتَٰبَ ٱلۡفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٖ ٧﴾ [المطففین: ٧]. «چنین نیست که آنها (درباره قیامت) میپندارند به یقین نامه اعمال بدکاران در سجّین است».
از این دو آیه فهم میشود که کفار در مقر و قرارگاهی غیر از مقر مؤمنین قرار دارند، و گفته شده است که سجین در پائینترین طبقه هفتم زمین قرار دارد، و علیین در بالاترین آسمان هفتم قرار دارد، و گفته شده است که ارواح کفار در چاهی به نام «برهوت»، و ارواح مؤمنان در چاه «زمزم» یعنی این ارواح با هم جمع شده و در آنجا الفت میگیرد. و قول صحیح اینکه ارواح ایمانداران هر کجا بخواهند در آن قرار میگیرد، و پیامبرص از ارواح شهداء خبر داده است که در شکم بالندگان سبز رنگی در باغ بهشت آویزان میشوند، و به چراغهای آویزان شدهای در عرش برمیگردند) این دلیل است بر اینکه ارواح شهداء در بهشت قرار دارد، و خداوند ذکر کرده است که آنها (روح شهدا) زنده هستند: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ ١٦٩﴾ [آل عمران: ۱۶٩].
«ای پیامبر! هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدند مردهاند، بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند».
گمان مبرید آنانی که در راه خداوند کشته شدهاند ، بلکه زندهاند و نزد پروردگار خویش روزی داده میشوند.
آنان دارای حیات خاصی میباشند و روح آنان همچون ارواح دیگران مجرّده نیست، بلکه ارواح آنان در شکم بالندگان سبزی که به گرد آن چراغها میگردند قرار دارد، اما ارواح دیگر مؤمنان گویند مجردند، و نظری هم قائل است به اینکه آنها هم در شکم پرندگان قرار دارند. والله أعلم.
س٩۵: آیا مردهها میشنوند؟
ج٩۵: ذکر نمودهاند که میّت هرکس وی را زیارت نماید احساس میکند، یعنی اینکه روح وی زیارت کننده را میشناسد و آن را حس میکند، امّا شنیدن آن مثل شنیدن زنده نیست، و مشهور است که پیامبرص بر کشته شدگان مشرکین روز بدر ایستاد در حالیکه آنان در چاههای بدر بودند و شروع نمود به توبیخ آنها و میگفت: ای فلان ... ای فلان ... ای فلان... آیا آنچه که خدا به شما وعده داده بود به حق یافتی، من آنچه که پروردگارم به من وعده داده بود یافتم، صحابه به او گفتند چطور با کسانی سخن میگوئیدکه مردار شدهاند، فرمود: «مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنْهُمْ ، إِلا أَنَّهُمْ لا يَسْتَطِيعُونَ أَنْ يردوا» [۱۰٩]. «شما از آنها شنواتر نیستی برای آنچه که من به آنان میگویم مگر اینکه اینها نمیتوانند جواب بدهند»، و عائشه این را انکار کرده است و به آیه: ﴿وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ ٢٢﴾ [فاطر: ۲۲] [۱۱۰]. «و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور ختفهاند برسانی».
استدلال نموده است و صحیح این است که در آیه حمل شده است بر مردههایی که دفن گردیدهاند، منظور اجسام آنها میباشد، اما ارواح بدون شکّ زیارت کننده را شناخته و میشنود، پس روح در این دنیا از بین نرفته است، تا خداوند اذن برگشت آن را به جسدها در هنگام نفخ صور صادر نماید.
س٩۶: آیا هنگام ورود به قبرستان دعای قبرستان گفته شود، یا به محض عبور از مرز و کنار قبرستان باید گفته شود؟
ج٩۶: هنگام ورود و عبور و هم چنین رؤیت قبور دعا گفته میشود «السَّلامُ عَليكم أهلَ الديارِ من المسلمينَ والمؤمنينَ وَإنَّا إن شاء اللهُ بِكُم لاحِقونَ يرحم اللهُ المُستَقْدِمينَ مِنَّا ومِنْكم والمستأخرينَ نسألُ اللهُ لَنا ولكُم العافيَة اللّهُم لا تحرمنا أجرَهُم ولا تُضِلنا بعدهم واغفر لنا ولهم» [۱۱۱]. «سلام و درود بر شما ای مسلمانان و مؤمنان اهل سرای قیامت، و اگر خدا بخواهد ما به شما ملحق خواهیم شد، خداوند پیشینیان از شما و مؤخرین از ما را رحم نماید، برای خود و شما طلب عافیت مینمائیم، خدایا ما را از اَجر آنان محروم مگردان و بعد از آنان ما را گمراه مکن، و ما وآنان را ببخشای».
س٩٧: بهترین اعمال که به میّت تقدیم شود چیست؟ و معنی گفته پیامبرص «الصلاة عليهِم» [۱۱۲]. «دعا بر آنان» چیست؟
ج٩٧: به موجب حدیث «إِذَا مَاتَ الْإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثَةٍ مِنْ صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ وَعِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ وَوَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ» [۱۱۳]. «بهترین چیزی که به میّت تقدیم میگردد این است که برای وی دعا شود حتی بهتر است از اینکه نماز و یا صدقه و حج و یا عمره از او انجام گردد».
زیرا پیامبرص «وَوَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ» را در سیاق و راستای اعمال ذکر کرده است، پس اگر اعمال برای میّت مشروع میبود میفرمود یا اینکه فرزند صالح از او صدقه بدهد و یا از او روزه گیرد، پس چون اینها را نگفته است به دعای فرزند صالح برای میّت اشاره کرده است، معلوم میگردد که دعا از اهدای اعمال برتر است، و اما (الصلاة علیهم) صلاه به معنی دعا است همچنانکه در آیه: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَكَ سَكَنٞ لَّهُمۡ﴾ [التوبة: ۱۰۳]. «از اموال آنها صدقه یعنی زکات بگیر، تو با این کار آنها را پاک میکنی و نموّ میدهی، و برای آنها دعا کن و به آنها درود بفرست، این دعا و درود تو مایه آرامش خاطر آنهاست». به معنی دعا آمده است.
س٩۸: آیا قرائت فاتحه یا چیزی از قرآن برای میّت هنگام زیارت قبر وی جائز است و به وی سودی میرساند؟ [۱۱۴].
ج٩۸: ثابت شده است از پیامبرص که او قبرها را زیارت مینمود و با دعاهایی که به صحابه تعلیم داده و صحابه نیز آن را فرا گرفته بودند برای اموات دعا میکرد و از جمله دعایی که پیامبرص برای اموات میگفت دعای زیارت قبور بود «السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاَحِقُونَ نَسْأَلُ اللَّهَ لَنَا وَلَكُمُ الْعَافِيَةَ» [۱۱۵]. و از پیامبرص ثابت نشده است با وجود زیارتهای فراوانی که از قبور داشته است سوره و یا آیات قرآن را برای مردهها نخوانده است، و اگر مشروع میبود آن را برای یاران خویش عملی مینمود، تا اجر و ثواب ببرند، و رحمتی برای امت و ادای واجبی بر تبلیغ رسالت خود باشد، چنانکه خداوند پیامبرص را چنین توصیف نموده است: ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨﴾ [التوبة: ۱۲۸].
«پیامبری از خودتان به سوی شما آمد، هرگونه ناراحتی و زیان و ضرری به شما برسد برای او سخت نارحتکننده است، او سخت به هدایت شما علاقهمند است، و به آن عشق میورزد، او نسبت به مؤمنان رؤوف و رحیم است».
پس انجام ندادن آن با وجود اسباب از طرف پیامبرص دلالت بر غیر مشروع بودن آن مینماید، و یاران خویش را هم از آن آگاه ساخته و از شیوه و روش او پیروی نمودهاند و هنگام زیارت قبور به عبرتآموزی و دعا برای اموات اکتفاء و بسنده نمودهاند، و قرآن را برای اموات نخواندهاند، و قرائت قرآن برای مرده نزد آنان بدعت محدثه بوده است، و از پیامبرص ثابت شده که فرمودند: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» [۱۱۶].
س٩٩: کسانی که قبرها را زیارت و سپس بر آنها فاتحه میخوانند و مخصوصاً بر قبر اولیاء که در برخی کشورهای عربی مجاور به این نام معروفاند با وجود اینکه برخی از آنها میگویند که قصد شرک ندارند، و اگر به زیارت این ولی قیام نکنم به خواب من آمده به من میگوید: چرا مرا زیارت نکردید؟ حکم این نوع کار چیست؟ [۱۱٧].
ج٩٩: به موجب گفتار پیامبرص که میفرماید: «زُورُوا الْقُبُورَ فَإِنَّهَا تُذَكِّرُكُمُ الآخِرَةَ» [۱۱۸].
«قبرها را زیارت کنید زیرا آخرت را به یادتان میآورد»، برای مردان مسلمان زیارت قبرها سنت است، امام مسلم از بریره بن الحصیبس روایت کرده است که میگفت پیامبرص یارانش را تعلیم میداد که هرگاه قبرها را زیارت کردند بگویند: «السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاَحِقُونَ نَسْأَلُ اللَّهَ لَنَا وَلَكُمُ الْعَافِيَةَ» [۱۱٩].
در روایت صحیح از طریق عائشهل روایت شده است که پیامبرص هرگاه قبرها را زیارت مینمود میگفت: «السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ وَأَتَاكُمْ مَا تُوعَدُونَ غَدًا مُؤَجَّلُونَ ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاَحِقُونَ. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لأَهْلِ بَقِيعِ الْغَرْقَدِ» [۱۲۰]. و پیامبرص در حال زیارت سوره فاتحه و یا سوره دیگری از قرآن را نخوانده است، و قرائت قرآن در هنگام زیارت بدعت است، زیرا پیامبرص میفرماید: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» [۱۲۱]. و در روایت مسلم/ میفرماید: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ» [۱۲۲]. «هرکس عملی را انجام دهد که بر آن عمل امر ما نباشد، آن عمل مردود است» و در صحیح مسلم [۱۲۳] از جابرس روایت است که پیامبرص در خطبه روز جمعه میگفت: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ خَيْرَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ وَخَيْرُ الْهُدَى هُدَى مُحَمَّدٍ وَشَرُّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ» [۱۲۴]. و نسائی [۱۲۵] آن را افزن کرده «كل ضلالة في النار» «بهترین سخن کتاب خدا است، و بهترین هدایت و سنت هدایت محمّدص است، و بدترین امور بدعتهای آن است، و هر بدعتی ضلالت است» و در روایت نسائی افزون: «و هر ضلالت و گمراهی در آتش جهنم است». پس واجب است مسلمانان در زیارت و غیر زیارت به شرع پاک مقیّد باشند، زیارت تمام قبور مسلمانان اولیاء یا غیر اولیاء مشروع میباشد، و هر ایماندار مرد یا زن از جمله اولیاء خداوند میباشد، همچنانکه خداوند میفرماید: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ٦٣﴾ [یس: ۶۲-۶۳]. «آگاه باشید که اولیای خدا نه ترسى بر آنان است و نه غمی دارند *آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و بطورمداوم تقوا وپرهیزکاری را پیشه خود ساختهاند». و در سوره انفال میفرماید: ﴿وَمَا كَانُوٓاْ أَوۡلِيَآءَهُۥٓۚ إِنۡ أَوۡلِيَآؤُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُتَّقُونَ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٤﴾ [الانفال: ۳۴]. «آنها هرگز سرپرستان این مرکز مقدّس نبودند، تنها کسانی حق این سرپرستی را دارند که موحّد و پرهیزکار باشند، ولی غالب آنها از این واقعیت بیخبرند».
و جائز نیست برای زائر و یا غیر زائر فراخواندن اموات و استغاثه به آنان، یا نذر برای آنها، یا ذبح برای آنها کنار قبرهایشان، و یا هر جای دیگر و با اینها به اموات تقرب جوید تا وی را شفاعت نمایند، و یا مریض او را شفا دهند، یا وی را بر دشمن پیروز گردانند، و یا سایر نیازهای وی را عملی سازند، زیرا امور مذکور تماماً عبادت به حساب میآیند، و به موجب آیات زیر عبادت خاص خداوند است و برای او انجام میگیرد، خداوند میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ﴾ [البینة: ۵]. «دستوری به آنها داده نشده بود جز این که خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص کنند». و فرمود: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاریات: ۵۶]. «من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند». و فرمود: ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨﴾ [الجن: ۱۸]. «مساجد از آنِ خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید». و فرمود: ﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ﴾ [الاسراء: ۲۳]. «و پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید. یعنی امر و سفارش کرد»، و فرمود: ﴿فَٱدۡعُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ ١٤﴾ [غافر: ۱۴]. «اکنون (که چنین است) خدا را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هر چند کافران را ناخشنود باشند». و فرمود: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣﴾ [الانعام: ۱۶۲-۱۶۳]. «بگو: نماز من و تمام عبادات من و حتى مرگ و حیات من همه برای پروردگار جهانیان است. پروردگاری که هیچ شریک و شبیهی برای او نیست، و به این موضوع، من دستور یافتهام و من اولین مسلمانم». و آیات قرآن در این زمینه فراوان است، و در روایت صحیح از رسول اللهص روایت شده است که فرمود: «حَقَّ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يَعْبُدُوهُ وَلاَ يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا» [۱۲۶]. «حق خداوند بر بندگان اینکه او را پرستش نمایند و به او شرک نورزند» و این حق شامل تمام عبادات از قبیل نماز، روزه، رکوع، سجود، حج، دعا، ذبح، نذر و سایر عبادات میشود، همچنانکه آیات قرآن که ذکر آنها گذشت شامل موارد مذکور میگردید، و در صحیح مسلم از علیس از پیامبرص روایت کرده است که پیامبرص گفته است: «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ذَبَحَ لِغَيْرِ اللَّهِ» [۱۲٧]. «خداوند کسی را برای غیر خداوند ذبح کند نفرین مینماید»، و در صحیح البخاری از عمر بن خطابس از پیامبرص روایت است که پیامبرص فرموده است: «لاَ تُطْرُونِى كَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَى ابْنَ مَرْيَمَ ، فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ ، فَقُولُوا عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ» [۱۲۸]. «همچنانکه نصاری ابن مریم را تمجید کردند مرا ستایش نکنید، من بندهام پس بگوئید بنده و رسول خدا» و احادیث در رابطه با عبادت تنهای خداوند و نهی از شرک ورزیدن به او، و از وسایل شرک فراوان و آشکار است، اما زنان زیارت قبر برای آنان جایز نیست، زیرا پیامبرص زنان زیارت کننده قبرها را نفرین و نکوهش نموده است [۱۲٩] و حکمت آن را خداوند میداند با زیارت آنها فتنه هم برای آنان و هم برای مردان حاصل میگردد، در ابتدای اسلام جهت برکندن ریشه شرک زیارت قبرها منع شده بود و چون اسلام گسترش یافته و توحید گسترده گردید پیامبرص برای همه اجازه داد [۱۳۰] سپس برای بر کندن ریشه فتنه زنان را از زیارت منع نمود. اما زیارت کفار هیچ گونه منعی جهت یادآوری و عبرت وجود ندارد، ولی برای آنان دعا و استغفار نشود، زیرا در صحیح مسلم [۱۳۱] از پیامبرص روایت شده است که از خداوند اجازه خواست تا برای مادرش استغفار نماید به او اجازه نداد، و از او خواست تا اجازه زیارت قبرش را به وی بدهد، به وی اجازه داد، و مادر پیامبرص در زمان جاهلیت از دنیا رفته بود.
س۱۰۰: آیا تحدید اوقات معلوم بر مندوب بودن زیارت قبر در شرع وارد شده است؟
ج۱۰۰: برخی اهل علم گفتهاند که روز جمعه برای زیارت بهتر است، ولی این تخصیص دلیل و سندی ندارد، و اصل بر این است که فرد هرگاه احساس قساوت در قلب خویش نماید و یا احساس تمایل به دنیا و غفلت از آخرت نماید، و پیامبرص بیان کرده است که حکمت زیارت قبر هم به خاطر یادآوری آخرت، به زیارت قبر بپردازد، پیامبرص میفرماید: «إِنِّى نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ فَزُورُوهَا فَإِنَّهَا تُذَكِّرُكُمُ الآخِرَةَ» [۱۳۲]. «من شما را از زیارت قبرها نهی نمودم پس آنها را زیارت کنید زیرا آخرت را به یاد شما میآورد»، اما تحدید وقت برای زیارت همچنانکه ذکر کردیم دلیل صحیحی بر آن وجود ندارد، با اینکه آثاری از برخی سلف وجود دارد که اموات در روز جمعه و یا شنبه زیارت کنندههای خویش را میشناسند، ولی این دلیل بر آن وجود ندارد.
س۱۰۱: آیا وقت معینی برای زیارت مردان از قبور و وقت معینی برای نهی از زیارت وجود دارد؟ [۱۳۳].
ج۱۰۱: زیارت قبور وقت و ساعت معینی ندارد، از پیامبرص ثابت شده است که شب نیز قبرها را زیارت نموده است [۱۳۴].
س۱۰۲: حکم اختصاص شب و روز عید برای زیارت مقابر چیست؟
ج۱۰۲: این اختصاص اصل و پایه ندارد، بلکه هرگاه فراهم شد شخص میتواند زیارت کند.
س۱۰۳: هرگاه قبری را زیارت نمودم هنگام نشستنم در کنار قبر به کجا رو کنم آیا رو کنم به میّت یا به قبله؟
ج۱۰۳: بهتر است هنگام زیارت میّت کنار وی بنشینید همچنانکه در زمان حیات وی در روبروی وی مینشیند، و اگر به قبله هم رو نمایید ایرادی ندارد.
س۱۰۴: هرگاه برادر یا پدرم که مرده است در قبر زیارت نمودم آیا از زیارتم آگاه و احساس میکند؟
ج۱۰۴: ارواح اموات ماندگار است و با مرگ جسد از بین نمیرود، شاعر گفته است:
وأنَّ أرواح الورى لم تعدم
مع كونها مخلوقة فاستفهم
پس بدان که ارواح انسانها از با اینکه مخلوق هستند بین نمیرود.
پس ارواح میدانند که چه کسی آنها را زیارت میکند، و نیز میداند چه کسانی به وی میپیوندند، اما جسدی که مدفون میگردد ماندگار نیست، بلکه از بین رفته و زمین آن را میخورد، اما روح (همچنانکه گفتیم) احساس میکند، پس کسی که قبر برادر یا پدر یا دوستش که وفات یافتهاند ولو بعد از فناء و از بین رفتن آن زیارت نماید روح مرده میّت زیارت وی را درک و احساس مینماید، زیرا ارتباط و اتصال به بدن دارد، و هرکسی جسم وی را زیارت نماید و برای آن دعا نماید، از آن آگاه میگردد.
س۱۰۵: آیا جائز است علامتی همچون آهن یا بلوک روی قبر گذاشت، و حکم گذاشتن پلاکارد که بر روی آن اسم میّت و تاریخ وفات وی باشد چیست؟ [۱۳۵].
ج۱۰۵: نشان دار نمودن قبر به چیزی که هنگام زیارت به آن شناخته شود همچون گذاشتن سنگ و غیره جایز است، اما نوشتن بر قبر به موجب نهی پیامبرص از آن جایز نیست [۱۳۶]، زیرا وسیلهای است به سوی شرک، پس کتابت اسم میّت و تاریخ وفات وی و نوشتن هر چیز دیگر از انواع کتابت بر روی قبر جائز نیست.
س۱۰۶: گاهی اوقات در ماشین میباشم و از کنار قبرستان عبور میکنم و در ماشین همراه من زنانی هستند، آیا جایز است زنان بر مردگان سلام دهند، و همچنین اگر زن با پای پیاده از کنار قبرستانی عبور کند؟
ج۱۰۶: آری: هرگاه زن از مرز و حدود قبرستان بگذرد و به آن داخل نگردد ایرادی ندارد اینکه بر مردهها سلام دهد و برای آنان دعا نماید، مشکلی ندارد در ماشین و یا پیاده باشد، و منع در این است که قصد زن از عبور قبر برای زیارت باشد زیرا از پیامبرص روایت شده است: «لَعَنَ اللَّهُ زَوَّارَاتِ الْقُبُورِ» [۱۳٧].
«که خداوند زنان زیارت کننده را نفرین مینماید». و فرموده است: «ارجعن مأزورات غير مأجورات فإنَّكن تفتن الأحياء وتؤذين الأموات» [۱۳۸].
س۱۰٧: زیارت عائشهل از قبر برادرش عبدالرحمن [۱۳٩] آیا دالّ بر جواز زیارت زنان برای قبر نیست؟
ج۱۰٧: قبر عبدالرحمنس بر راه عائشه بود، و او حج میکرد و بر روی قبر ایستاد و گفت: «لو شهدتك ما زرتك» [۱۴۰]. «اگر تو را میدیدم زیارتت نمیکردم»، و شاید چون قبر تنها بوده خواسته است که بر وی سلام دهد، چون از وقتیکه مرده بود امکان زیارت و مشاهده قبر او را پیدا نکرده بود، و قبر تنها بود، و در کنار آن قبرهای دیگری نبود، و زیارت وی عمدی نبود، بلکه قبر بر سر راه وی بود، چون قبر نمایان و آشکار بود، پس با این چنین حالتی ایراد ندارد، و عموماً در حدیث دلالتی بر جواز زیارت قبر برای زنان نیست.
س۱۰۸: برخی از اهل علم میگویند که پیامبرص در ابتداء به صورت عام زن و مرد را از زیارت منع نمود، و سپس نهی اول خویش را بدون تخصیصی (به مرد) و به صورت عام نسخ نمود، و گفت: «كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ فَزُورُوهَا فَإِنَّهَا تُذَكِّرُكُمُ الـموت» [۱۴۱].
«من شما را از زیارت قبر منع کرده بودم پس آن را زیارت نمائید آخرت را به یاد شما میآورد» صحت این گفتار چیست؟
ج۱۰۸: قول درست در این مسأله اینکه نهی اول از زیارت عام است برای زنان و مردان، اما اذن خاص مردان است و زنان بر منع ماندند، و بلکه بر منع آن شدت بخشید و گفت: «لَعَنَ اللَّهُ زَائِرَاتِ الْقُبُورِ» [۱۴۲]. و نیز وقتی زنانی را دید که میخواهند به قبرستان روند گفت «ارجعن مأزورات غير مأجورات فإنكنّ تفتن الأحياءَ وتُؤذِينَ الأموات» [۱۴۳].
«پس شاید خروج آنان فتنه باشد برای زنده و اذیت برای مردهها به سبب شیون و فریادی که از آنان سر میدهد».
و از جمله عوامل منع زیارت برای زنان فرموده پیامبرص به فاطمه میباشد وقتی که وی را دید که از نزد خانواده میّتی میآمد، فرمود: «ما أخرجك يا فاطمة من بيتك، فقالت: يا رسول الله رحمت على أهل هذا الـميت ميّتهم، فقال لها، فلعلك بلغت الكُدى [۱۴۴]، فقالت: معاذ الله، وقد سمعتك تذكر فيها ما تذكر، فقال: لو بلغت الكُدى ما رأيت الجنة حتى يراها جدُّ أبيك» [۱۴۵].
«ای فاطمه چه چیزی سبب شده است که از خانه بیرون روی، فاطمه گفت: ای رسول خدا، این خانواده میّت را دلداری نمودم، پیامبرص به فاطمه گفت: پس شاید به دیوار و مرز قبرستان رسیدهاید، فاطمه گفت پناه به خدا، و من از تو شنیدهام که تو درباره آن چه میگفتی! گفت اگر با آنان به دیوار قبرستان میرسیدید بهشت را نمیدیدی، تا پدر بزرگ پدرت بهشت را ببیند، این تهدیدی است که زن نباید وارد قبرستان گردد، بلکه حتی به مرز آن نزدیک نگردد، آنچه که ما بیان کردیم دلائلیاند که دلالت دارند که برای زنان جائز نیست که قبرستان را زیارت نمایند، زیارت قبر خاص مردان است، زیرا آنها نیازمندند به اینکه با زیارت قبرها دلهای خویش را رقیق نمایند تا با آن علاقه و حرص بر دنیا را از درون علاج نمایند». والله أعلم.
[۱۰٩] مسلم در کتاب الجنائز، باب المیت یعذب ببکاء أهله، ولفظ الحدیث: «ذُكِرَ عِنْدَ عَائِشَةَ أَنَّ ابْنَ عُمَرَ يَرْفَعُ إِلَى النَّبِىِّ: إِنَّ الْمَيِّتَ يُعَذَّبُ فِى قَبْرِهِ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَيْهِ. فَقَالَتْ وَهَلَ إِنَّمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: إِنَّهُ لَيُعَذَّبُ بِخَطِيئَتِهِ أَوْ بِذَنْبِهِ وَإِنَّ أَهْلَهُ لَيَبْكُونَ عَلَيْهِ الآنَ. وَذَاكَ مِثْلُ قَوْلِهِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَامَ عَلَى الْقَلِيبِ يَوْمَ بَدْرٍ وَفِيهِ قَتْلَى بَدْرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَقَالَ لَهُمْ مَا قَالَ: إِنَّهُمْ لَيَسْمَعُونَ مَا أَقُولُ. وَقَدْ وَهَلَ إِنَّمَا قَالَ: إِنَّهُمْ لَيَعْلَمُونَ أَنَّ مَا كُنْتُ أَقُولُ لَهُمْ حَقٌّ. ثُمَّ قَرَأَتْ: ﴿َإِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾ ¬﴿وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ﴾ يَقُولُ حِينَ تَبَوَّءُوا مَقَاعِدَهُمْ مِنَ النَّارِ». [۲۸٧۳، و أحمد ۱/۲۶]. [۱۱۰] حدیث عائشه بخاری و مسلم آن را روایت کردهاند. [۱۱۱] روایت از مسلم. [۱۱۲] ابن عثیمین، لقاء الباب الـمفتوح: ٧/۲۳. [۱۱۳] تخریج آن در سؤال ٧٩. [۱۱۴] تخریج آن در سؤال (٧٩). [۱۱۵] تخریج آن در سؤال (٧٩). [۱۱۶] تخریج آن در سؤال (٧۳) گذشت. [۱۱٧] ابن باز، مجموع فتاوى ومقالات متنوعه (۵/۳۴۵). [۱۱۸] نگا: المغنی (۳/۳٩۵). [۱۱٩] تخریج آن در گذشت. [۱۲۰] تخریج آن در سؤال (٧۳) گذشت. [۱۲۱] تخریج آن در سؤال (٧۳) گذشت. [۱۲۲] تخریج آن در سؤال (٧۳) گذشت. [۱۲۳] تخریج آن گذشت. [۱۲۴] نگا: صحیح مسلم، کتاب الجمعة (۱۴۳۵). [۱۲۵] نگا: سنن نسائی، کتاب صلاة العيدين (۱۵۶۰). [۱۲۶] نگا: صحیح بخاری: کتاب الجهاد والسير (۲۶۴۴) و صحیح مسلم، کتاب الإيمان (۴۳). [۱۲٧] نگا: صحیح مسلم، کتاب الأضاحي (۳۶۵۸). [۱۲۸] نگاه صحیح بخاری، کتاب أحاديث الأنبياء (۳۱۸٩). [۱۲٩] أبوداود، کتاب الجنائز، باب زيارة النساء للقبور (۳۲۳۶). [۱۳۰] أبوداود، کتاب الجنائز، باب زيارة القبور (۳/۳۲۳۵) ولفظ حدیث: «عَنِ ابْنِ بُرَيْدَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ فَزُورُوهَا فَإِنَّ فِي زِيَارَتِهَا تَذْكِرَةً». «من شما را از زیارت قبرها نهی نمودم پس آنها را زیارت کنید زیرا آخرت را به یاد شما میآورد». [۱۳۱] نگا: صحیح مسلم از حدیث أبوهریره، کتاب الجنائز (۱۶۲۱) ولفظ حـدیث: «عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: اسْتَأْذَنْتُ رَبِّى أَنْ أَسْتَغْفِرَ لأُمِّى فَلَمْ يَأْذَنْ لِى وَاسْتَأْذَنْتُهُ أَنْ أَزُورَ قَبْرَهَا فَأَذِنَ لِى». [۱۳۲] مسلم: ۶/۵۳، ۸۲، أبوداود: ۲/٧۲، ۱۳۱، وغیره. [۱۳۳] ابن عثیمین، لقاء الباب الـمفتوح: ٧/۳۱. [۱۳۴] مسلم در کتاب الجنائز، باب ما يقال عند دخول القبور والدعاء لأهلها. [۱۳۵] فتاوى صالح الفوزان، مجلة الدعوة عدد (۱۵۸۵). [۱۳۶] مسلم در کتاب الجنائز: ۱۶۰۰، از حدیث جابر: ولفظ حدیث: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ أَنْ يُجَصَّصَ الْقَبْرُ وَأَنْ يُقْعَدَ عَلَيْهِ وَأَنْ يُبْنَى عَلَيْهِ». وزاد الترمذي والنسائي بإسناد صحيح «وأن يكتب عليه». ترجمه آن گذشت». [۱۳٧] احمد از ابوهریره، نگا: الـمغني (۳٩۶) ترجمه آن گذشت. [۱۳۸] ابن ماجه، بیهقی از علیس ترجمه آن گذشت. [۱۳٩] ترمذی از حدیث عبدالله بن أبی ملیکه. [۱۴۰] أبوداود: کتاب الجنائز، باب زيارة القبور (۳/۳۲۳۵) ولفظ حدیث: «عَنِ ابْنِ بُرَيْدَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ فَزُورُوهَا فَإِنَّ فِى زِيَارَتِهَا تَذْكِرَةً». «من شما را از زیارت قبرها نهی نمودم پس آنها را زیارت کنید زیرا آخرت را به یاد شما میآورد». [۱۴۱] مسلم از بریدهس. [۱۴۲] تخریج آن گذشت. [۱۴۳] تخریج آن گذشت. [۱۴۴] الکدى: دیوار قبرستان. [۱۴۵] أحمد و نسائی وأبوداود، و ترمذی از عبدالله بن عمروب.
۱۰٩: حکم ایستادن خانواده میّت در یک صف کنار مقبره تا مردم آنها را تسلیت و تعزیت گویند، چیست؟ [۱۴۶].
ج۱۰٩: مردم این کار را به خاطر آسان نمودن بر کسانی که میخواهند آنها را تعزیت گفته انجام میدهند، و با این طریق اهل و صاحبان عزا را میشناسند و تسلیت و تعزیت میگویند، ولی نباید مردم بر سینه آنان دست بکشند و آنها را ببوسند، و تعزیه برای کسی است با مرگ دوست و یا نزدیک و همکاری روبرو شده باشد.
س۱۱۰: برخی مردم هرکسی از آنها بمیرد خانواده و نزدیکان خویش را در خانه خود و یا خانه فرد دیگری جمع مینمایند و مردم برای تعزیه نزد آنان میآیند پس حکم این عمل چیست؟
ج۱۱۰: ایرادی ندارد اینکه برادران و یا پسران میّت در خانه او جمع گردند و اگر چه از خانهها و مساکن خویش آمده و تجمع نموده باشند، و تا اینکه تعزینه دهنده پیش آنها آمده و آنها را با هم بیابد و این بر او آسانتر است از اینکه هر کدام از آنها را در منزلهای خود دنبال کند، به شرط اینکه این تجمّع برای نوحهسرایی و گریه کردن بر میّت نباشد.
س۱۱۱: میان مردم الفاظی درباره تعزیه شایع شده است که در شرع نیامده است و برخی اورادی به کار میبرند و همچون عادت شده برای آنان مثلاً تعزیهدهنده میگوید: «أحسنَ اللهُ عزاكَ» و صاحب عزا هم گوید: «الله يقبل دعاءك» و الفاظی از این قبیل پس حکم اینها چیست؟
ج۱۱۱: در واقع مردم این الفاظ را عموما از دستور شرع به تعزیه گرفتهاند که گفته شده است: «مَنْ عَزَّى مُصَابًا فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ» [۱۴٧].
«هرکس فرد مصیبت زده را تعزیه نماید برای وی پاداشی همچون مصیبت زده است»، و سنت این است که تعزیه دهنده بگوید: خداوند مصیبتت را جبران کند، و کمبود وی جبران نماید، و میّت شما را ببخشاید، و یا بگوید: به خداوند تکیه و اعتماد نمائید، و به او امید داشته باشید و ... [۱۴۸]، یا آنها را بر طلب رجوع و صبر تشویق نماید و برای میّت دعا کند پس در نتیجه کلمه (تقبل الله دعاک) خدا دعایت را بپذیرد و مصیبتت را جبران نماید هیچ ایرادی ندارد.
س۱۱۲: مشاهده میکنیم که اغلب مردم هنگام تعزیه صاحب عزا را میبوسند و یا با وی معانقه مینمایند و عدهای هم آن را رد نموده و گویند که تعزیه فقط مصافحه است نظر جنابعالی در این باره چیست؟ [۱۴٩].
ج۱۱۲: بهتر و خوبتر در تعزیه و دیدار مصافحه است، مگر اینکه تعزیه دهنده یا ملاقات کننده از سفر آمده باشد پس با مصافحه و معانقه نیز مشروع است، زیرا انسس میگوید اصحاب پیامبرص هرگاه یکدیگر را ملاقات میکردند مصافحه مینمودند و هرگاه از سفر بر میآمدند معانقه مینمودند. والله ولی التوفیق.
س۱۱۳: آیا آنچه امروز در مراسم عزا با نوشیدنیها از جمله چای و قهوه و با خوردن خرما از مردم پذیرایی میشود و حتی تا حدی گسترش یافته است که برای تعزیه کنندگان غذا حاضر مینمایند مشروع است یا نه؟ [۱۵۰].
ج۱۱۳: مشروع بعد از وفات میّت صبر و خودداری است و دوری از بدعتها و محدثات در عزا میباشد، و مراسمها و اجاره گرفتن قاریان و پختن غذا توسط خانواده میّت و تقدیم آن به حاضرین همه بدعت و غیر مشروعاند، و مشروع این است به مقدار نیاز برای خانواده میّت غذا تهیه گردد، و چون آنها به سبب مصیبت وارده توانایی بخت و آماده نمودن خوراک خویش را ندارند.
س۱۱۴: برخی مردم به اندازه توان خویش پول و یا غیره را به خانواده میّت میدهد آیا این عمل جائز است یا خیر؟ [۱۵۱].
ج۱۱۴: سنت است که برای آنان غذائی تهیه گردد اگر میسر شد، زیرا پیامبرص چون خبر وفات جعفر ابن طالب را در روز مؤته شنید به اهل خویش فرمودند: «اصْنَعُوا لِاهلِ جَعْفَرٍ طَعَامًا فَقَدْ أَتَاهُمْ مَا يَشْغَلُهُمْ» [۱۵۲]. «برای خانواده جعفر غذایی مهیا کنید چون مصیبت وارده آنها را مشغول نموده است» اگر غذائی تهیه نمودند تا خانواده عزادار بخورند این عمل خوب و نیکی است، و اما دادن پول نقد به آنان نیازی به آن نیست مگر اینکه خانواده فقیر و محتاج باشد، و چنانچه فقیر هم باشند نباید در وقت عزا به آنها داده شود بلکه در وقت دیگر.
س۱۱۵: آیا رفتن برای عزا داری مردمانی که در آنجا بدعتهایی همچون قرائت قرآن با رفع هر دو دوست قبل از سلام دادن باشد جائز است؟ [۱۵۳].
ج۱۱۵: تعزیه دادن خانواده میّت سنّت است، و هرگاه منکری داشتند انکار شده و برای آنان تبیین میگردد، دو مصلحت در اینجا برای عزادار در نظر گرفته میشود، یکی تعزیه دادن آنها، دوم انکار بدعتهای آنان و پند و اندرز دادن آنان، اما صرف قرائت قرآن ایرادی ندارد، اگر صاحبان عزا اجتماع نمودند و یکی از آنان به خواندن قرآن همانند قرائت فاتحه پرداخت ایرادی ندارد، پیامبرص هرگاه با صحابه اجتماع مینمود یکی از آنان به خواندن قرآن میپرداخت، و اگر در عزاداری بدعتهایی غیر از این همچون غذا ریختن و تهیه نمودن آن برای مردم توسط خانواده عزادار وجود داشت، باید آنها را بر ترک این کار پند و تعلیم داد، و بر تعزیّه کننده لازم است اگر منکری را دید به نصح و اندرز بپردازد، همچنانکه خداوند در قرآن میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ٢﴾ [المائدة: ۲]. «باید دست اتحاد در راه نیکیها و تقوا به یکدیگر بدهید نه این که تعاون و همکاری بر گناه و تعدى نمایید، پرهیزکاری را پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید که مجازات و کیفرهای خدا شدید است». و میفرماید: ﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِي خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾ [العصر: ۱-۳].
«به عصر سوگند* به یقین انسانها همه در زیانند* مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده، و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نمودهاند».
و یکدیگر را بر نیکی و تقوا یاری نمایند و بر گناه و عداوت همکاری نکنید. و پیامبرص میفرماید: «مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَذَلِكَ أَضْعَفُ الإِيمَانِ» [۱۵۴]. «هر یک از شما اگر منکری را دید با دست آن را تغییر دهد، اگر نتوانست با زبانش، اگر نتوانست با قلب ناراحت شود، و این مورد اخیر ضعیفترین درجه ایمان است». و اما اینکه پرسشگر میگوید که تعزیه دهنده دستها را بلند مینماید و قبل از دخول و سلام به خواندن قرآن میپردازد این بدعت و بیاصل و اساس است، اما اگر یکی از آنان بر همه قرآن خواند جای ایراد نیست.
س۱۱۶: حکم قرآن خواندن بر قبرها و حکم خواندن آن حداقل سه روز در خانه میّت چیست؟ [۱۵۵].
س۱۱۶: اولاً قرائت قرآن بر قبرها حرام است، و قول صحیح از میان دو نظر علماء بر این است که ثواب قرائت قرآن به میّت نمیرسد و بلکه بدعت است، و در این باره فتوایی نظیر این سؤال صادر گشته است که این متن فتوای صادره است [خواندن قرآن عبادتی از عبادات محض بدنی است، اخذ اجرت بر قرائت آن برای میّت جائز نیست، و دفع مزد به خواننده آن جائز نیست، و پس با این حال هم گیرنده و هم پرداخت کننده مزد دچار گناه میگردد]. امام ابن تیمیه میگوید: (مزد پرداختن بر قرائت قرآن و اهدای آن به میّت جایز نیست، زیرا از هیچ کدام از ائمه نقل نشده است، و علماء گفتهاند قاری اگر برای مزد قرائت کند ثوابی عاید وی نشود، پس چه چیزی را اهداء مینماید؟ اصل در عبادات مبتنی برخودداری است پس نباید عبادتی را بدون دلیل شرعی انجام داد، قرآن میفرماید: ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ﴾ [النساء: ۱۵٩].
«خداوند را اطاعت نمائید و رسول را اطاعت نمائید».
و پیامبرص میفرماید: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا ، فَهْوَ رَدٌّ» [۱۵۶].
«هرکسی کاری را انجام دهد که ما به آن دستور نداده باشیم آن کار مردود است».
و در روایت دیگری میگوید: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» [۱۵٧].
«هرکس در امر و دین ما چیزی احداث نماید که در آن نباشد بر او مردود است»، و این عملی را که پرسشگر از آن سؤال مینماید نمیدانیم که پیامبرص و یا یکی از یاران وی آن را انجام دادهاند، و حال بهترین هدایت و روش، هدایت پیامبرص است، و بدترین امور نیز بدعت آن است، و تمام خیر و سعادت در تبعیت همراه قصد خوب و پاک از پیامبرص میباشد، خداوند میفرماید: ﴿وَمَن يُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰۗ وَإِلَى ٱللَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ ٢٢﴾ [لقمان: ۲۲].
«کسى که روی خود را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار باشد، به دستگیره محکمی چنگ زده و عاقبت همه کارها به سوی خداست». و میفرماید: ﴿بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١١٢﴾ [البقرة: ۱۱۲]. «آری! کسى که در برابر خداوند تسلیم گردد و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است، چنین کسانی نه ترسی خواهند داشت و نه غمگین میشوند».
هرکس خالصانه رو به خدا کند و نیکوکار باشد پاداش او در پیش خدا محفوظ است، و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین خواهند گردید. و تمام شقاوت و بدبختی در مخالفت با آنچه که پیامبرص آورده است و قصد غیر خداوند نمودن در انجام عمل.
دوماً: نشستن در خانه میّت یا غیر میّت سه روز یا بیشتر برای تعزیه و قرائت قرآن بر میّت جایز نیست.
س۱۱٧: هر شخص بیدینی بمیرد [کافر] آیا تعزیه دادن خانوادهاش جائز است و برخی مردم این را از جهت تعارف انجام میدهند؟
ج۱۱٧: تسلیت و تعزیه دادن خانواده میّت کافر و دعا برای او جائز نیست، همچنانکه سلام دادن بر این کفار و جواب عطسه و ترحم بر مردههای آنان و دعای بر آنان به هر نوع دعایی جایز نیست.
س۱۱۸: مرد مسلمانی که پدر او بر کفر مرده باشد آیا جایز است پسر مسلمان وی را تعزیه و تسلیت نمائیم؟
ج۱۱۸: لازم است فرزندی که مسلمان است و پدر وی غیرمسلمان، وی را بر اسلام تشجیع و تقویت نمود، و برای او دعای ثبات بر دین نمود، و حال وی و پدرش را برای وی ذکر کرد، و نعمت اسلام بر او را به او یادآوری کرد. اما دعا برای مرده کافر هرگز جائز نیست، و به نظر من تسلیت و تعزیه پسر وی بدون دعا برای فرد غیر مسلمان ایرادی ندارد.
س۱۱٩: حکم خداوند درباره حضور بر جنازههای کفار که به صورت عرف و تقلید سیاسی مورد اتفاق درآمده است چیست؟ [۱۵۸].
ج۱۱٩: هرگاه کسانی از کفار برای دفن کافران وجود داشته باشند نباید مسلمانان دفن آنان را برعهده گیرند، و نباید در دفن، آنان را همکاری نمود، و یا در تشییع آنها تعارف نمایند، زیرا از پیامبرص و خلفای راشدین چنین کاری نقل نشده است، بلکه خداوند رسول خود را از حضور بر قبر عبدالله بن اُبی بن سلول نهی نمود، و علت آن را هم به سبب کفر وی بیان کرد، و قرآن میفرماید: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨٤﴾ [التوبة: ۸۴].
«بر هیچ یک از آنها (منافقان) که از دنیا میروند نماز مگزار، و هیچگاه در کنار قبر او برای طلب آمرزش و استغفار نایست، این حکم به خاطر آن است که آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و در حالی که فاسق و مخالف فرمان خدا بودند از دنیا رفتند».
هرگاه یکی از آنان مُرد هرگز بر آن نماز مخوان و بر سر گورش نایست چراکه آنان به خدا و پیغمبرش ایمان نداشتهاند و در حالی مردهاند که از دین خدا و فرمان الله خارج گشتهاند.
اما اگر کسی نبود که کفار را دفن نماید همچنانکه پیامبرص در مورد کشتهشدگان بدر انجام داد مسلمانان آنها را دفن مینمایند.
س۱۲۰: عدّهای از مردم برای میّت کافر دعا نمیکنند ولکن به توصیه به صبر خانواده او بر فراق میّت آنها بسنده مینمایند حکم آن چیست؟
ج۱۲۰: هرگاه خانواده میّت کافر باشند جایز نیست که آنان را تعزیه و تسلیت داد و یا بر میّت آنان نماز خواند و یا آنها را به صبر فرا خواند.
س۱۲۱: حکم اسلام در مورد خبر درگذشت که در روزنامهها نوشته میباشد چیست؟ و در برخی حالات هم عکس متوفا را بر این خبر درگذشت میچسبانند؟ [۱۵٩].
ج۱۲۱: نشر و پخش خبر وفات برخی اشخاص مشهور که دارای خیر و صلاحیت میباشند بیاشکال است زیرا تا مسلمانان از آن اطلاع یابند و بر آنها دعا و طلب رحمت نمایند، اما ستودن آنان به آنچه که در آنان یافت نمیشود جایز نیست، زیرا کذب صریح است و جایز نیست که به بهشتی بودن او هم جزم نهاد، اهل سنت بر بهشتی و جهنمی بودن کسی جزم و یقین نمینمایند.
س۱۲۲: در بسیاری از جراید و مجلات علامت سوگواری با عکس میّت و اعلان نام و نام خانوادگی و تاریخ وفات وی انتشار و گسترش یافته است، و گاهی هم بعضیها در بالای اعلامیه آیه: ﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ ٢٧ ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ ٢٨﴾ [الفجر: ۲٧-۲۸]. «تو اى روح آرام یافته* به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است». مینویسد پس حکم این نوع اعمال چیست؟
ج۱۲۲: این چنین کارهایی که اعلام و اخبار به وفات فرد مینمایند و غالباً هدف از آن این است که دوستان وی از وفات او اطلاع یابند و نزد خانواده میّت جهت تعزیه وتسلیت آیند، ولی نباید متوفا را ادعای تزکیهای بر او نمود که استحقاق آن را نداشته باشد، و یا برای وی شهادت دهد که اهل بهشت است و یا بنویسد: ﴿فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي ٢٩ وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي ٣٠﴾ [الفجر: ۲٩-۳۰]. «پس در سلک بندگانم درآى* و در بهشتم وارد شو» زیرا دخول جنت امری است که خداوند از آن آگاه است، ولی میگوئیم برای او خواهان رحمت و خیری هستیم.
س۱۲۳: چیزی به نام «شام مرده» نزد عدهای از مردم رواج یافته است به این گونه که غذایی را تهیه نموده و بر فقرا صدقه مینمایند و ثواب آن را به میّت هدیه مینمایند حکم آن و حکم اختصاص آن به شام مرده چیست؟
ج۱۲۳: صدقاتی که درخواست پاداش و اجر از انجام آنها میرود برای فقرا و مستضعفین است، و صدقه پرداز غذایی را به نیازمندان اعطا مینمایند به قصد اینکه ثواب حاصله برای میّت باشد، و این بیایراد است، و بهتر این است به نام صدقه از میّت نام گذاری شود، و اسم شام میّت بر آن قید نگردد.
س۱۲۴: آیا ذبح ذبیحهها در شب اول دخول میّت به قبر از ناحیه شرع جائز است آنچه که امروزه به نام شام مرده معروف و مردم را برای صرف آن فرا میخوانند و آن را به عنوان صدقه از روح میّت به حساب میآوند؟ [۱۶۰].
ج۱۲۴: کشت ذبایح در شب وفات میّت و خوراک دادن به مردم از این کشتارها و این ضیافت و مهمانی از بدعتهای حرام است، زیرا در شرع چیزی که دلالت نماید بر این عمل و بر اختصاص وقت معینی به صدقه بر میّت وارد نشده است. و از طرف دیگر این عمل فشار و ظلم است بر وارثان میّت اگر این کشتارها و این خوراک از ترِکه میّت باشند و چه بسا وارثان میّت صغیر و یا فقیر باشند، پس علاوه بر آنچه ذکر کردیم که این بدعت است و شرعاً جایز نیست، فشار و ستم است بر وارثان میّت. هرکسی بخواهد که از میّت صدقه بدهد از مال شخصی خود صدقه دهد، و در اوقات نیاز نه اینکه مقید به شب و یا وقت معینی گردد.
س۱۲۵: برخی زنان را عادت بر این است به پوشیدن لباس سیاه تا مدتی معین وقتی یکی از نزدیکان آنها بمیرد حکم این عمل چیست؟
ج۱۲۵: اختصاص این رنگ (سیاه و یا تیره) از لباس در هنگام فوت نزدیکان و ... اصل و پایهای ندارد اما زنی که شوهرش فوت مینماید لازم است لباسهای که به طور معمول در خانه خویش میپوشد به تن کند اما میبایست از پوشیدن لباس آراسته و زینتی و زرق و برق اجتناب نماید و هر رنگی بپوشد اشکال ندارد به شرطی که دارای زینت و آراستگی نباشد.
س۱۲۶: مراسمهایی برای عزا برپا میشوند، مردم کنار خانه میّت بیرون از منزل تجمّع مینمایند و چراغهایی برقی (شبیه چراغهایی که در شادیها استفاده میشود) روشنی مینمایند، خانواده متوفا در صف واحدی میایستد و تعزیه کنندگان فرد فرد از کنار آنها رده شد و همه دست بر روی سینه افراد عزادار گذاشته و به او میگوید: «عظّم الله أجرك» آیا این اجتماع و این عمل مطابقت سنت است؟ و اگر موافق سنت نیست پس سنت در این مورد چیست؟ [۱۶۱].
ج۱۲۶: این عمل با سنت تطابق نداشته و در سنت و شرع مطهر، اصلی را برای آن پیدا نکردهایم، سنت، تعزیه دادن اَهل مصیبت است بدون کیفیت و اجتماع معین مانند این نوع اجتماع، مشروع این است که مسلمان برادر خویش را در هر کجا که امکان داشت در راه یا بازار یا مسجد یا مقبره برادر خویش را تسلیت و تعزیه دهد، و هرگاه به او برخورد نمود مصافحه با وی و دعا برای او به دعای مناسبت مشروع است مانند: «أعظم الله أجرك وأحسن عزاءك وجبر مصيبك». و چنانچه میّت مسلمان باشد برای وی دعای رحمت و مغفرت نماید، و هم چنین زنان میان خود یکدیگر را تعزیه میدهند، و مرد نیز زن را تسلیت و تعزیه میدهد اما بدون خلوت و مصافحه هرگاه زن محرم وی نباشد. خداوند مسلمانان را برای درک دین و ثبات بر آن موفق گرداند، او بهترین پاسخگوست.
س۱۲٧: برخی مردم ضیافتهایی و کشتهایی هنگام مرگ نزدیکان خویش برپا میکنند و گردانندگان این ضیافت از مال متوفی تعریف مینمایند، حکم آن چیست؟ وهرگاه میّت به انجام این نوع ضیافتها بعد از مرگ خود وصیت نماید آیا شرع وارثان را به اجرای این وصیّت ملزم مینماید؟ [۱۶۲].
ج۱۲٧: وصیّت به پرپائی ضیافت و مهمانیهای بعد از مرگ بدعت است، و از عمل جاهلیت است، و هم چنین عمل اهل میّت برای ولیمهی مذکور با اینکه بدون وصیّت باشد منکر و ناپسند است و جایز نیست، زیرا از عبدالله بجلیس ثابت شده است که گفته است: «كُنَّا نَعُدُّ الِاجْتِمَاعَ إلَى أَهْلِ الْمَيِّتِ وَصَنْعَةَ الطَّعَامِ بَعْدَ دَفْنِهِ مِنْ النِّيَاحَةِ» [۱۶۳].
«که ما اجتماع نزد خانواده میّت و تهیه خوراک برای میّت بعد از دفن را به جای ناله و ضجه جایگزین میکردیم»، چون واداشتن خانواده میّت به تهیه و تدارک غذا به علت مشغولیت آنان به مصیبت وارده خلاف شرع میباشد، زیرا پیامبرص وقتیکه خبر شهادت جعفر بن ابی طالب به وی رسید به خانواده خود فرمود: «اصْنَعُوا لآلِ جَعْفَرٍ طَعَامًا فَقَدْ أَتَاهُمْ مَا يَشْغَلُهُمْ» [۱۶۴]. «برای اهل جعفر خوراک، آماد نمائید زیرا مصیبت وارده بر آنان آنها را مشغول ساخته است».
س۱۲۸: گاهی اوقات افردی به علت خودکشی و یا مستی بیش از حد یا به علت عداوت و نجات از شر او وفات نموده و میمیرند آیا دلداری و تسلیت دادن مادر متوفایی که با این اسباب دنیا را ترک نموده جایز است؟ [۱۶۵].
ج۱۲۸: تعزیه دادن ایرادی ندارد، و بلکه مستحب است با اینکه از دست رفته با خودکشی و غیره هم از بین رفته باشد، همچنانکه مستحب است خانواده کسی که به علت قصاص کشته شده و یا بر اثر اجرای حد زنا از دنیا رفته باشد، تسلیت و دلداری نمود، و منعی هم در دعا برای آنها نیست، و غسل داده میشوند و بر آنها نیز نماز خوانده میشود، اما بزرگ مسلمانان مانند قاضی و امیر و ... بر آنها نماز نمیخوانند، بلکه عدهای دیگر از مسلمانان بر آنها نماز میخوانند، اما کسی که به سبب قتل عدوان کشته شده باشد این مظلوم است، و بر او نماز و دعا هم انجام میپذیرد، و هم چنین کسی که به علت قصاص از دنیا رفته باشد برای وی دعا و نماز بر وی انجام میگردد، و خانواده وی نیز تعزیه و تسلیّت داده میشوند.
س۱۲٩: برخی از مردم اگر با آنها درباره عزا و اجتماعی بر آن سخن بگوئیم میگویند ما این کار را به قصد تعبّد انجام نمیدهیم بلکه هدف ما انجام امر عادی و معمولی میان مردم است پس چگونه بر آنان جواب داده شود؟ [۱۶۶].
ج۱۲٩: جواب بر این سؤال این است که: تعزیه سنت است و هم عبادت، و اگر عبادت بر روشی که در زمان پیامبرص نبوده باشد انجام گیرد بدعت میگردد، و کسی که مصیبت زده را تعزیه و تسلیت مینماید دچار اجر و ثواب میگردد، و ثواب و پاداشی هم بر عبادات مترتب میگردد.
س۱۳۰: از جمله اختلافاتی که میان بسیاری از مردم شایع یافته است که تعزیه بعد از سه روز جائز نیست؟ [۱۶٧].
ج ۱۳۰ : برخی از اهل علم این نظر را ذکر کردهاند، ولی صحیح این است بعد از سه روز نیز اگر فرد مصیبتبار مصیبت را فراموش نکرده باشد درست است که وی را تعزیه و تسلیت داد، زیرا هدف از تعزیه تقویت و دلداری مصیبتبار بر تحمل صبر است، اما لازم نیست آن را دوباره تکرار نماید زیرا با گفتن آن گاهی مصیبت به یاد میآید و فراموش نمیگردد.
س۱۳۱: بسیاری مردم هرگاه فردی از آنها از دنیا برود دو یا سه روز پیاپی برای کسانی که برای عزا میآیند دور یا نزدیک باشند مهمانی و ضیافت میدهند آیا این کار جایز است؟ [۱۶۸].
ج۱۳۱: این کار بدعت است و صحابه بر این باورند که تهیه طعام (از طرف خانواده میّت) و اجتماع (مردم) بر آن مانند ناله و زاری است.
[۱۴۶] ابن عثیمین، مجموع دروس وفتاوى الحرکم المکی ۳/۳۶۴. [۱۴٧] ترمذ در کتاب الجنائز، باب ما جاء في أجر من عزى مصاباً، عارضه الأحوذي (۴/۲٩۴). [۱۴۸] نگا: الـمغني (۳/۳۸۵) ولفظ الحدیث: ما روى جعفر بن محمد عن أبيه عن جده، قال: لـما توفي رسول الله وجائت التعزية سمعوا قائلاً يقول: «إِنَّ فِى اللَّهِ عَزَاءً مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ وَخَلَفًا مِنْ كُلِّ هَالِكٍ وَدَرَكًا مِنْ كُلِّ مَا فَاتَ فَبِاللَّهِ فَثِقُوا وَإِيَّاهُ فَارْجُوا فَإِنَّ الْمُصَابَ مَنْ حُرِمَ الثَّوَابَ». [۱۴٩] ابن باز، مجلة الدعوة عدد (۱۵٧٩). [۱۵۰] صالح الفوزان، مجلة الدعوة عدد (۱۵۵۱). [۱۵۱] ابن باز، مجلة الدعوة عدد (۱۵۴٧). [۱۵۲] ترمذی در کتاب الجنائز (٩۱٩) از حدیث عبدالله بن جعفر، وابن ماجه، باب ما جاء في الجنائز (۱۵٩٩). [۱۵۳] ابن باز، مجلة الدعوة عدد (۱۵٧٩). [۱۵۴] مسلم در کتاب الإيمان، باب وجوب الأمر بالـمعروف والنهي عن الـمنكر. [۱۵۵] اللجنة الدائمة: سؤال ششم و هفتم از فتوای شماره (۲٩۲٧)، ودر کتاب: «بهجة الناظرين فيما يصلح الدنيا والدين» تألیف عبدالله بن جار الله آل جار الله ص (۶۲۵) نیز آمده است. [۱۵۶] تخریج آن گذشت. [۱۵٧] تخریج آن گذشت. [۱۵۸] ابن باز، و فتاوای هیأت علمای بزرگ (۲/۳۵۱). [۱۵٩] ابن جبرین، جریدة المسلمون عدد (۵۴). [۱۶۰] صالح الفوزان، الـمنتقى: ۱/٧۶. [۱۶۱] ابن باز، مجموع فتاوى ومقالات متنوعه (۵/۳۴۵). [۱۶۲] ابن باز، مجموع فتاوى ومقالات متنوعه (۴/۳۴٧). [۱۶۳] اخراج احمد با اسناد حسن. [۱۶۴] تخریج آن گذشت. [۱۶۵] ابن باز، مجموع فتاوى ومقالات متنوعه (۴/۲۲٧). [۱۶۶] ابن عثیمین، ألفاظ ومفاهيم في ميزان الشريعة ص (۴۲). [۱۶٧] ابن عثیمین، ألفاظ ومفاهيم في ميزان الشريعة ص (۳۴). [۱۶۸] منبع سابق.
س۱۳۲: احکامی که میبایست زنی که شوهرش مرده است بدان پایبند باشد چیست؟ [۱۶٩].
ج۱۳۲: براساس احادیث، زن شوهر مرده مکلف به رعایت امور زیر میباشد:
۱- ماندن در خانهای که شوهرش در آن از دنیا رفته و او در آن ساکن بوده است تا اتمام زمان عدّه چهارماه و ده روز در آن اقامت کند مگر اینکه حامله باشد که با وضع حمل عده وی به پایان رسد کما اینکه قرآن میفرماید: ﴿وَأُوْلَٰتُ ٱلۡأَحۡمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعۡنَ حَمۡلَهُنَّ﴾ [الطلاق: ۴].
«و عدّه زنان باردار این است که بار خود را بر زمین بگذارند». جز برای ضرورت و نیاز و همچون مراجعه به پزشک برای معالجه و خرید نیازهای زندگی اگر کسی در دسترس نداشته باشد تا به انجام آن بپردازد نباید از خانه بیرون رود، و اگر چنانچه خانه فرو ریزد میتواند به خانهای دیگر نقل مکان نماید، و یا اینکه در خانه مونس و همدمی نداشته باشد و یا بترسد در این گونه موارد در صورت نیاز خروج از خانه بیلامانع است.
۲- از پوشیدن لباسهای زیبا پرهیز نماید و در پوشیدن لباس رنگ سفید و یا سبز و غیره ملاک نیست، ملاک این است همچنانکه پیامبرص فرموده است لباس، زیبا و آراسته نباشد [۱٧۰].
۳- تا زمان اتمام عده از زیور آلات طلا و نقره و الماس و مروارید چه به صورت گردنبند یا النگو و یا انگشتری باشد اجتناب کند.
۴- از آرایش و عطر زدن و خوشبوکردن خود بپرهیزد مگر اینکه از عادت ماهیانه پاک گردد که میتواند از برخی مواد خوشبو استفاده نماید.
۵- از سرمه و مواد آرایشی صورت که مردم با آن دچار فتنه گردند خودداری نماید، اما پاک نمودن و شستن صورت با آب و صابون بیاشکال است، اما از سرمه و موادی که زنان برای زیبا کردن چشم و صورت به کار میبرند باید دوری کند، پس رعایت امور پنجگانه فوق برای زنی که شوهرش مرده است الزامی و واجب است.
و اما آنچه که برخی مردم عوام میپندارند که نباید زن شوهر مرده با کسی حرف بزند، و نباید با تلفن صحبت کند، و فقط در هفته یکبار حمام نماید، و نباید در خانه پابرهنه باشد، و در شب مهتاب بیرون نرود، و امثال این نوع خرافات بیپایه و اساس است، بلکه در خانه با پای برهنه و با کفش میتواند راه رود، و نیازهای خویش را از قبیل پخت و پز و پذیرایی از مهمان و حمام نمودن انجام دهد، و در شب مهتاب هم راه رفته و با هرکسی که بخواهد سخن گوید، اما بدور از شبه، و با زنان مصافحه و با مردان محرم نیز میتواند مصافحه نماید، و چنانچه نامحرم وجود نداشته باشد میتواند روسری از سر بردارد، و از استعمال حنا و زعفران در لباس و قهوه خودداری نماید، چون زعفران نوعی عطر بشمار میآید، و نباید با صراحت از او خواستگاری به عمل آید، اما با کنایه و تعریضی جایز است از او خواستگاری شود. والله أعلم.
س۱۳۳: آیا زنی که در حل عده فوت شوهر به سر میبرد جایز است فرزندان خویش را حمام و خوشبو نماید و در همان حال از او خواستگاری گردد؟ [۱٧۱].
ج۱۳۳: به موجب نهی و منع پیامبرص [۱٧۲] زن در حال عده فوت شوهر باید از استعمال مواد خوشبو حذر نماید، اما به کارگیری آن برای فرزندان و مهمانها که او در استفاده آن شرکت نورزد، بیایراد است، و تا اتمام عده نباید از او صراحتاً خواستگاری گردد، اما به مفاد آیه: ﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِيمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ﴾ [البقرة: ۲۳۵]. «گناهی بر شما نیست که از روی کنایه (از زنانی که در عدّه وفات هستند) خواستگارى کنید». خواستگاری با کنایه و تعریض ایردی ندارد.
س۱۳۴: من زنیام که مدت زیادی نیست شوهرم مرده است، و اکنون در حالت سوگواری هستم، آیا میتوانم با صابون خوشبو حمام کنم یا فرزندانم را با آن تمیز نمایم؟ [۱٧۳].
براساس آیه: ﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِيمَا فَعَلۡنَ فِيٓ أَنفُسِهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ ٢٣٤﴾ [البقرة: ۲۳۴]. «کسانى که از شما میمیرند و همسرانی از خود باقی گذارند، آنها باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند و هنگامی که مدّتشان سرآمد، گناهی بر شما نیست که هر چه میخواهند در باره خودشان بطور شایسته انجام دهند، و خداوند از هر کارى که انجام میدهید آگاه است».
و کسانی که از شما میمیریند و همسرانی از پس خود بجای میگذارند، همسرانشان باید چهارماه و ده شبانه روز انتظار بکشند و هنگامی که به آخر مدتشان رسیدند و آن را به پایان بردند گناهی بر شما نیست که هر چه میخواهند درباره خودشان بطور شایسته انجام دهند و خدا از آنچه میکنید آگاه است. زن شوهر وفات یافته در حال عده از هر چیزی که سبب رغبتِ نظر به وی گردد میبایست اجتناب نماید، و از هر آرایش و زینت مانند در گردن و گوش و دست آویزان نمودن زیورآلات و پوشیدن لباسهای زینتی پرهیز نماید، و در همان خانهای در زمان فوت شوهر در آن سکونت داشته است سکنی گزیند، پس جمله: ﴿فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ﴾ [البقرة: ۲۳۴].
در آیه مذکور دلالت مینماید بر اینکه آنان قبل از انتهای عده ممنوع شدهاند، از آنچه که بعد از آن رخصت داده شدهاند. بنابراین باید از صابون خوشبو حذر نماید، و صابون عادی برای پاک کردن کافی است.
س۱۳۵: زنی در حال عده وفات مدت عده را در خانهاش سپری نکرده است و بلکه به علت اضطرار شرعی از خانه بیرون رفته است آیا اعاده عده بر او واجب است؟ و آیا با این عمل دچار گناه میگردد؟ [۱٧۴].
ج۱۳۵: عده با گذشت چهارماه و ده روز از زمان مرگ سپری شده است، و قضاء نمیگردد، و چنانچه جهت رفع نیاز از منزل بیرون رفته باشد، و شب را در منزل خویش به سر برده باشد، ایراد و اشکالی بر او نیست، و اگر بدون ضرورت از خانه بیرون رفته و شب را هم بدون ضرورت در جایی غیر از خانه خود به سر برد، و یا از موارد منهی عنه اجتناب نورزد، از خداوند طلب بخشش نماید و پیش وی توبه کند، و اعاده بر او نیست.
س۱۳۶: فردی با زنی عقد ازدواج بسته است و قبل از زفاف و همبستری با زن وفات یافته است آیا عده و اجتناب از زینت زن لازم است؟ [۱٧۵].
ج۱۳۶: با توجه به ایه ۲۳۴ سوره بقره که میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِيمَا فَعَلۡنَ فِيٓ أَنفُسِهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ ٢٣٤﴾ [البقرة: ۲۳۴].
و حدیث بخاری و مسلم که پیامبرص که میفرماید: «لاَ تُحِدُّ الْمَرْأَةُ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاَثَةٍ إِلاَّ عَلَى زَوْجِهَا فَإِنَّهَا تُحِدُّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا» [۱٧۶].
«هیچ زنی بر میّت بیش از سه روز سوگ و عزا نگیرد مگر بر همسر تا چهارماه و ده شبانه روز». زن که شوهرش بعد از عقد شرعی مرده باشد و هنوز با وی همبستر نشده باشد عده و اجتناب از زینت بر وی لازم است، زیرا به مجرد عقد مشمول آیه فوق میگردد. و هم چنین پیامبرص بر بروع بنت واشق که با همسرش عقد شرعی بسته بود اما هنوز همبستری ننموده بود و شوهرش وفات یافته بود حکم نمود که عده بر او لازم است و ارث هم میبرد [۱٧٧].
س۱۳٧: زنی با همسرش تصمیم و عزم نموده بود که به حج برود اما قبل از آغاز حج (در ماه شعبان) همسرش از دنیا رفته است، آیا جائز است که حج نماید؟ [۱٧۸].
ج۱۳٧: براساس دیدگاه ائمه مذاهب چهارگانه (اهل سنت و جماعت) نباید در زمان عده وفات به حج برود.
س۱۳۸: زنی با مردی ازدواج نموده و سپس مرد وفات نموده است، و زن از آن مرد دارای فرزندی نیست، و زن در شهر همسر دارای نزدیک و خویش نیست، آیا میتواند از شهر همسرش به شهر ولی خود منتقل گردد و مدت سوگ و عده را در آنجا بگذراند؟ [۱٧٩].
ج۱۳۸: جائز است هرگاه بیم هتک حرمت از خویش داشته باشد به خانه ولی یا هر جایی که امنیت برای وی داشته باشد انتقال یابد، اما اگر انتقال وی به علت عدم امنیت نباشد و بلکه میخواهد که از خانواده خویش نزدیک باشد، جایز نیست که انتقال یابد و بلکه باید تا پایان مدت عده در جای خویش بماند، سپس با محارم خویش به هر جایی که میخواهد سفر نماید.
س۱۳٩: سؤال کننده میگوید: که پدرش فوت کرده و نامادریش حامله است آیا او باید چهارماه و ده روز را به عنوان عده خویش حساب کند، یا تا وضع حمل در حال عده باشد؟ [۱۸۰].
ج۱۳٩: بر طبق بررسی هیأت فتوی بر این زن لازم است تا زمان وضع حمل در حال عدّه باشد. وصلی الله علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه.
س۱۴۰: زنی شوهرش وفات نموده است در حالیکه دانشجوست و مشغول تحصیل علم میباشد، و عده بر او لازم گشته است، آیا میتواند ادامه تحصیل دهد یا نه؟ [۱۸۱].
ج۱۴۰: زنی که شوهرش مرده است واجب است مدت عده را به سر برده و در خانهای که او هنگام فوت شوهرش سکونت داشته است تا مدت چهارماه روز به سوگ و عزا بنشیند، و از تبیین و آشکار کردن پوشش و جسم خویش بپرهیزد، و جایز است روزانه جهت رفع نیازهای خود از خانه بیرون رود، بنابراین دانشجو مورد پرسش میتواند برای فراگیری دروس خویش به محل تحصیل خود برود، و از آنچه که در حال عده فوت شوهر باید رعایت کند او نیز پایبند بوده، و از آنچه که به خواستگاری وی و تمایل مردان به او منجر شود خودداری کند.
س۱۴۱: آیا زن که شوهرش وفات یافته است میتواند تلفن را جواب دهد، در حالیکه نمیداند گوینده پشت خط زن یا مرد میباشد؟ و در حال عده چه چیزی بر زن واجب است؟ [۱۸۲].
ج۱۴۱: لازم است بر زن سوگوار و عزادار برای فوت شوهر از زینتهایی همچون لباس فاخر و زیورآلات و آرایش و سرمه برای زیبایی پرهیز نماید، و جز برای ضرورت از خانه خارج نگردد، و آرایش نکند، و عطر نزند، و در مقابل مردان بیگانه خود را آشکار و نمایان ننماید، ولی در خانه خویش میتواند در هر طرف خانه که نیاز باشد رفت و آمد کند، مایحتاج خویش را انجام دهد، و اگر نیاز بود که به تلفن جواب دهد ایرادی ندارد، اگر متوجه شد که گوینده از زنان و کسانیاند که میخواهند فرد مناسب و مطلوب خویش را شناسایی نمایند بیدرنگ تلفن را قطع نماید، همچنانکه هر زن دیگری میبایست چنین کند، و میتواند با نزدیکان غیر محارم در تلفن و یا پُشت حجاب و حائل صحبت نماید، همچنانکه در غیر این مدت جایز بود با آنان صحبت کند.
س۱۴۲: آیا پوشیدن لباس سیاه (تیره) به عنوان اندوه بر متوفی و مخصوصاً اگر میّت شوهر باشد جایز است؟ [۱۸۳].
ج۱۴۲: پوشیدن لباس مشکی هنگام مصائب، شعار باطل و بیاساسی است، لازم است که انسان هنگام مصیبت آنچه که شرع به آن دستور داده است انجام دهد و بگوید: «إنّا لله وإنّا إليه راجعون، اللهم أؤجرني في مصيبتي واخلف لي خيراً منها» [۱۸۴].
«خدایا در مصیبتم مرا پاداش دهید و از آن مصیبت خیر را نصیبم گردان»، هرگاه این را با ایمان و رضایت گوید خداوند او را بر مصیبت مأجور نماید و آن را به برتر از مصیبت تبدیل نماید، اما پوشیدن لباس معینی همچون مشکی و غیره در شرع اصل و پایه ندارد و باطل و مذموم است.
س۱۴۳: آیا جایز است زن معتده در حال سوگِ همسر نه برای زیبایی بلکه برای تنظیم وقت ساعت در دست نماید؟ [۱۸۵].
ج۱۴۳: آری، جایز است زیرا عمل تابع نیّت است، و ترک آن بهتر است زیرا شباهت دارد به زیور آلات.
س۱۴۴: چهل سال دارم و ازدواج نمودهام و دارای پنج فرزند میباشم و شوهرم در تاریخ ۱۲/۵/۱٩۸۵م مُرد ولیکن به علت بعضی اعمال مربوط و مخصوصی به شوهر و فرزندانم به انجام و انتظار عدّه نپرداختم، و بعد از گذشت چهار ماه در تاریخ ۱۲/٩/۱٩۸۵م به انجام عده بر وی پرداختم، و بعد از اینکه یک ماه از آن را کامل نمودم مسألهای برایم پیش آمد ناچار به خروج شدم، آیا این ماه جزو عده محسوب میگردد، و آیا پرداختنم به عده در این تاریخ یعنی چهار ماه پس از مرگ همسرم صحیح است یا خیر، و با علم به اینکه به علت نبودن فردی برای انجام اعمال خانه جهت برخی اعمال از چهارچوب خانه به حیات خانه بیرون میروم؟ [۱۸۶].
ج۱۴۴: این عمل که از شما سر زده است عمل حرامی است، زیرا واجب است بر زن که عده و سوگ را از زمان علم به وفات شوهر آغاز میگردد، و به موجب آیه: ﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗا﴾ [البقرة: ۲۳۴]. جایز نیست از آن تأخیر نماید، و انتظار کشیدن شما تا اینکه چهار ماه سپری گشته است سپس به عده شروع نمودهاید گناه و مصیبت خداوند است، و فقط ده روز برای عده محسوب میگردد، و اضافه بر آن شما در عده نبودهاید، و بر شما لازم است که نزد خداوند توبه کنید، و بر انجام عمل صالح بیفزایید به امید اینکه مورد بخشش خداوند قرار گیرید و عده بعد از پایان وقت آن دیگر قضا نمیگردد.
س۱۴۵: اگر مردی بمیرد، زن مسنی که عمر وی بیش از هفتاد سال باشد تحت نکاح شرعی او باشد، و چنان کم ذهن و هوش باشد که یارای خدمت به مرد خویش را نداشته باشد، آیا عده و سوگ گرفتن بر وی لازم است، و حکمت مشروعیت آن بر این زن مُسن چیست؟ و اگر مشروعیت سوگ و عده زن اطمینان از عدم یا وجود حمل است در حالیکه زن مسن از حمل و باردار شدن متوقف گشته است؟ [۱۸٧].
ج۱۴۵: با توجه به مضمون عام آیه: ﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗا﴾ [البقرة: ۲۳۴]. زن مذکور در سؤال عده و سوگ را به مدت چهار ماه و ده روز را باید بگذراند، و از جمله حکمتهای مشروعیت عده و سوگ زن بزرگسال گرامیداشت و اظهار منزلت عقد و ادای حق شوهر و اظهار اثر از دست رفتن شوهر است، لذا میبینیم که مشروعیت سوگ و ماتم زن بر همسر خویش بیش از ماتم پدر و فرزند میباشد، و با توجه به آیه: ﴿وَأُوْلَٰتُ ٱلۡأَحۡمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعۡنَ حَمۡلَهُنَّ﴾ [الطلاق: ۴]. حکم حامله فقط وضع حمل است، و این آیه مخصوص مفهوم عام آیه قبلی است. و تعلق انتهای عده به وضع حمل بدین سبب است، زیرا اگر بعد از فراق به وفات یا طلاق در حالت حاملگی ازدواج نماید چون حمل حق همسر اولی است پس همسر دوم با همبستری با وی همچنون کسی که باغ دیگری را آبیاری نموده باشد، و با توجه به مضمون عام حدیث پیامبرص میفرماید: «لا يحل لامرئ مسلم يؤمن بالله واليوم الآخر أن يسقي ماءه زرع غيره» [۱۸۸]. «برای انسان مسلمانی که به خدا و روز آخرت ایمان داشته باشد حلال نیست که در بوستان دیگری آبیاری و لقایت نماید»، بر انسان مسلمان واجب است حکمت احکام شرعی را فهمیده باشد یا نفهمیده باشد به آنها عمل نماید، و ایمان داشته باشد که خداوند در تمام مقررات و قوانین خود دارای حکمت است، اگر کسی خداوند معرفت و فهم حکمت را برای وی میسّر و فراهم نمود چه بهتر است، و در غیر این صورت باید تعبّدی احکام را بپذیرد.
س۱۴۶: آیا بر پیرزنی که همبستری و زناشویی با مرد به علت کهولت سن دربارهاش مطرح نیست، و یا دختر بچهای که (در عقد نکاح میّت باشد) به سن بلوغ نرسیده باشد لازم است که عده وفات همسر را بگذرانند؟ [۱۸٩].
ج۱۴۶: بله بر عجوزهای که با شوهر برای همیشه ترک همبستری و زناشویی نمود. و نیز زنی که هنوز به سن بلوغ نرسیده است لازم است عده وفات را بگذرانند، و اگر چنانچه حامله باشد تا وضع حمل در حالت گذراندن عدّه باشد، و الاّ چهار ماه و ده روز مکث و صبر نماید، آنهم با توجه به مضمون عام آیه: ﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗا﴾ [البقرة: ۲۳۴]. و با توجه به عموم آیه: ﴿وَأُوْلَٰتُ ٱلۡأَحۡمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعۡنَ حَمۡلَهُنَّ﴾ [الطلاق: ۴].
س۱۴٧: برخی مردم هرگاه مادر یا خواهر و یا یکی از نزدیکانش مدت عده و سوگ و عزای شوهر را به پایان میرساند، برای وی ضیافت ولیمه میگیرند، آیا این کار جائز است؟
ج۱۴٧: نیازی به این کار نیست، و لازم نیست به آن پایبد باشند، ولکن زن سوگوار بعد از اتمام سوگواری ممکن است بعضى از خویشان خود را به خانه دعوت نمایند، زیرا در طول مدت سوگواری به خانه آنها نیامدهاند، و با این کار میخواهد آنان را زیارت و ملاقات نماید.
س۱۴۸: آیا در نکاح فاسد نیز سوگ و عده لازم است؟ [۱٩۰].
ج۱۴۸: لازم است، زیرا در بسیاری از احکام به منزله نکاح صحیح است، مخصوصاً در احکامی که نیاز به احتیاط رعایت آنها است، و این هم نیز از باب احتیاط لازم است رعایت گردد.
وصلى الله على سيدنا محمد وعلى آله وصحبه وسلم.
[۱۶٩] ابن باز، فتاوى الـمرأة ص (۶۸). [۱٧۰] مسلم: در کتاب الطلاق، باب وجوب الإحداد في عده الوفاه ولفظ الحديث: «عَنْ حَفْصَةَ عَنْ أُمِّ عَطِيَّةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: لاَ تُحِدُّ امْرَأَةٌ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاَثٍ إِلاَّ عَلَى زَوْجٍ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا وَلاَ تَلْبَسُ ثَوْبًا مَصْبُوغًا إِلاَّ ثَوْبَ عَصْبٍ وَلاَ تَكْتَحِلُ وَلاَ تَمَسُّ طِيبًا إِلاَّ إِذَا طَهُرَتْ نُبْذَةً مِنْ قُسْطٍ أَوْ أَظْفَارٍ». [۱٧۱] ابن باز، مجلة الدعوة عدد (٩۶۶). [۱٧۲] تخریج آن گذشت. [۱٧۳] [البقرة: ۲۳۵]. [۱٧۴] فتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیه (۳۴/۲۸). [۱٧۵] اللجنة الدائمة، فتاوى الـمرأة ص (۱۴۲). [۱٧۶] نگا: صحیح مسلم، کتاب الطلاق، باب وجوب الإحداد في عده الوفاه (۲٧۳٩). [۱٧٧] روایت أحمد وأهل السنن. [۱٧۸] فتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیه (۳۴/۲٩). [۱٧٩] اللجنة الدائمة، فتاوى الـمرأة ص (۱۴۱). [۱۸۰] اللجنة الدائمة، فتاوى الـمرأة ص (۱۴۰). [۱۸۱] اللجنة الدائمة، فتاوى الـمرأة ص (۱۴۲). [۱۸۲] ابن جبرین، فتاوى الـمرأة ص (۱۳۴). [۱۸۳] ابن عثیمین، فتاوى الـمرأة (۱/۶۵). [۱۸۴] مسلم در کتاب الجنائز، باب ما يقال عند الـمصيبة (۱۵۲۵). [۱۸۵] اللجنة الدائمة، فتاوى الـمرأة ص (۱۳٩). [۱۸۶] ابن عثیمین، فتاوى الـمرأة ص (۸۱۵). [۱۸٧] اللجنة الدائمة، مجلة الدعوة عدد (٧٧۲). [۱۸۸] أحمد، وأبوداود، وابن حبان، عن رویفع بن ثابت الأنصاری. [۱۸٩] اللجنة الدائمة، فتاوى المرأة ص (۱۴۱). [۱٩۰] فتاواى السعدية: کتاب (العدد) سؤال شماره (۱٧) ص (۳٩۴).