ارکان ایمان
تهیه و تنظیم:
مركز پژوهشهای علوم اسلامی دانشگاه اسلامی مدینه منوره
مترجم:
عبدالله حیدری
چاپ دوم تابستان ۸۴
سپاس و ستایش، ویژه پروردگار یگانه است و درود و سلام برخاتم پیامبران حضرت محمد ابن عبداللهص و بر یاران و خاندانش باد.
از آنجایی که نشر علوم اسلامی نقش بزرگ و آشکاری در بیان و شناساندن حقیقت اسلام و محکم کردن پایههای این جنبش، و تحریک امت اسلامی دارد، دانشگاه اسلامی مدینه منوره نیز از راه دعوت و آموزش در جهت تحقق بخشیدن به این آرمان مقدس تلاش میکند.
بنابر این، مرکز پژوهشهای علوم اسلامی دانشگاه، جهت سهیم شدن در راه تحقیق این آرمان بزرگ به نوبۀ خود برنامه ریزی کرده و طرحهای علمی و سازنده زیادی را در دست اجرا قرار دادهاست، از جمله مطالعات عمیق و ارزشمندی پیرامون اسلام و مزایای آن، که مرکز علاقمند است به منظور بالا بردن سطح آگاهی امت اسلامی اینگونه مطالب در میان جامعۀ مسلمان منتشر گردد.
مبحث ارکان ایمان که اینک در دست دارید یکی از طرحهای مرکز پژوهشهای علوم اسلامی است که از عدهای از استادان دانشگاه خواهش کرده بودیم تا در این زمینه بطور فشرده چیزی بنویسند. سپس انجمن علمی مرکز، آنچه که استادان مذکور نوشته بودند را مورد تحقیق و بررسی قرار داده و نواقص آنرا بر طرف نموده و به شکلی که اینک ملاحظه میفرمایید آمادۀ چاپ نمود. قابل توجه است همواره تلاش ما بر این بوده که رابطۀ مطالب علمی با دلائل آن از کتاب و سنت، صریح و روشن و آشکار باشد.
از آنجایی که مرکز پژوهشهای علوم اسلامی علاقمند بود، جامعه اسلامی حتی المقدور به علوم دینی مفید دسترسی داشته باشد تصمیم گرفت، مبحث ارکان ایمان به زبانهای زندۀ جهان ترجمه و نشر گردیده، و از طریق اینترنت نیز در اختیار عموم قرار گیرد.
از خداوند متعال خواستاریم که این تلاش ناچیز ما را مثمر ثمر قرار داده و با فضل و احسان خودش توفیق عنایت فرماید که بتوانیم بقیۀ طرحهای مرکز را نیز به بهره برداری برسانیم، کما اینکه از ذات مهربانش میخواهیم همۀ ما را به آنچه رضا و خوشنودی او در آنست رهنمون سازد و ما را جزو داعیان هدایت و مددکاران حقیقت قرار دهد.
خدایا! بر بنده و رسول و سرور پیامبرانت حضرت محمد و بر خاندان و یارانش درود و رحمت فرست.
مرکز پژوهشهای علوم اسلامی
دانشگاه اسلامی مدینۀ منوره
ارکان ایمان عبارت است از: ایمان به خدا، ایمان به فرشتگان خدا، ایمان به کتب آسمانی، ایمان به پیامبران† ایمان به روز رستاخیز و ایمان به تقدیر اعم از خیر و شر آن. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّۧنَ﴾ [البقرة: ۱۷۷]. «نيكي آن نيست كه رويتان را به سوي مشرق و مغرب آوريد، بلكه نيكوكار آن كسي است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب و پيامبران ايمان آورد».
و میفرماید:
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ﴾ [البقرة: ۲۸۵]. «رسول (خدا) به آنچه از (سوی) پروردگارش بر او فرو فرستاده شده ایمان آورده است، و همچنین مؤمنان. هریک به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و فرستادگانش ایمان آوردهاند».
و میفرماید:
﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ ٤٩﴾ [القمر: ۴۹]. «بیگمان ما هر چیزی را به اندازۀ مقرر آفریدهایم».
و پیامبر گرامیص میفرماید:
«ایمان این است که به خدا و فرشتگان و کتابهایش و پیامبرانش و به روز رستاخیز، یقین و باور داشته باشی، و نیز به تقدیر، اعم از خیر و شر آن».
ایمان عبارت از: اقرار به زبان و اعتقاد به قلب و عمل به جوارح است که با طاعت و عبادت زیاد میشود و با گناه و معصیت کاهش مییابد. خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٢ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ ٣ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗا﴾ [الأنفال: ۲-۴]. «مؤمنان تنها آنانند که چون خداوند یاد شود، دلهایشان ترسان گردد و چون آیاتش بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگارشان توکل میکنند، کسانی که نماز میگذارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند، اینان همان مؤمنان راستین هستند».
و میفرماید: ﴿وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا ١٣٦﴾ [النساء: ۱۳۶]. «و هر کس به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و فرستادگانش و روز قیامت کافر شود (بداندکه) به گمراهی دور و درازی گرفتار آمده است».
ایمان زبان: عبارت از ذکر و دعا و امر به معروف و نهی از منکر و تلاوت قرآن و غیره است.
ایمان قلب: مانند اعتقاد به وحدانیت خدا و ربوبیت و الوهیت و اسماء و صفات او تعالی و وجوب عبادت خدای یکتا که شریک و مانندی ندارد و آنچه که از نیات و مقاصد در ذیل آن داخل میگردد، کما اینکه اعمال قلبی نیز در مسمای ایمان داخل است. مانند محبت برای خدا، ترس از خدا، توبه و انابت به بارگاه خدا و توکل برخدا و غیره، و همچنین اعمال جوارح مانند نماز و روزه و بقیۀ ارکان اسلام و جهاد فی سبیل الله و طلب علم و غیره از همین قبیل میباشد. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا﴾ [الأنفال: ۲]. «چون آیاتش برآنها خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید».
=و میفرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ لِيَزۡدَادُوٓاْ إِيمَٰنٗا مَّعَ إِيمَٰنِهِمۡ﴾ [الفتح: ۴].
«اوست کسی که در دل مؤمنان آرامش نازل کرد تا ایمانی بر ایمان (پیشین) آنان افزون شود».
بندۀ مؤمن هر چه طاعت و عبادت و وسائل تقربش زیاد شود، ایمانش نیز زیاد میشود، و هر چه طاعت و عبادت و اسباب تقربش کم شود، ایمانش نیز کم میشود، پس گناهان و معاصی در ایمان بندۀ مؤمن سلباً و ایجاباً تأثیر دارد. مثلاً: اگر گناهش شرک اکبر یا کفر اکبر باشد. اصل ایمان را باطل میکند، امّا اگر پائین تر از آن باشد کمال ایمان را میشکند و پاکی آنرا مکدر کرده و ضعیفش میگرداند، خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾ [النساء: ۴۸]. «به راستی خداوند (آن گناه را) که به او شرک آورده شود، نمیبخشاید و جز آن را برای هر کس که بخواهد، میآمرزد».
و میفرماید:
﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدۡ قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ وَكَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ﴾ [التوبة: ۷۴]. «به خداوند سوگند میخورند آنچه که نگفتهاند و به راستی سخن کفر را گفتهاند و پس از ایمانشان کافر شدهاند».
و پیامبرص میفرماید:
«لَا يَزْنِي الزَّانِي حِينَ يَزْنِي وَهُوَ مُؤْمِنٌ وَلَا يَسْرِقُ حِينَ يَسْرِقُ وَهُوَ مُؤْمِنٌ وَلَا يَشْرَبُ الْخَمْرَ حِينَ يَشْرَبُ وَهُوَ مُؤْمِنٌ» [۱]. «زنا کننده در حال زنا کردن مؤمن نیست، و دزد در حال دزدی کردن مؤمن نیست و شرابخوار در حال شراب خوردن مؤمن نیست».
[۱] متفق علیه.
ایمان به خدایﻷ با این اسباب تحقق مییابد:
اول: اعتقاد به اینکه این جهان یک آفریدگار یکتایی دارد که در آفرینش، ملک، تدبیر، ادارۀ امور، روزی دادن، زنده کردن، میراندن، نفع و ضرر رساندن و خلاصه در داشتن هر گونه قدرت و اعمال آن یکتا و تنها است و هیچ پروردگاری جز او وجود ندارد، هر چه بخواهد به تنهایی انجام میدهد و هرگونه بخواهد حکم میراند، هر کس را بخواهد عزت میبخشد و هر کس را بخواهد ذلیل میسازد، اختیار و کنترل آسمانها و زمین فقط در دست اوست او بر هر چیزی توانا و داناست و از همه بینیاز است و همه به او نیازمندند، هر امری از آن او، و هر خیر و سعادتی در دست اوست، در افعال و کردارش شریک و همتا ندارد و امرِ او را غالب و بالا دستی نیست، تمامی مخلوقات به شمول فرشتگان و جنها و انسانها بندگان او هستند، که از دائرۀ ملک و قدرت و اراده او بیرون نیستند، افعال او را حصر و احاطه نتوان کرد و در شمارش نتوان گنجاند.
و تمام آن خصایص تنها حق اوست، که او یکتا و بدون شریک است، هیچ احدی جز او شایستگی این خصایص را ندارد، و نسبت دادن و ثابت کردن این کمالات یا بخشی از آن برای غیر خدا به هیچ عنوان درست نیست؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ٢١ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّكُمۡ﴾ [البقرة: ۲۱-۲۲].
«ای مردم! پروردگارتان را که شما و پیشینیانتان را آفریده است، پرستش کنید، ذاتی که زمین را (مانند) بساط و آسمان را (مانند) سقفی برایتان قرار داد. و از آسمان آبی باراند، سپس با آن از انواع فرآوردهها برای روزی شما بر آورد».
و میفرماید:
﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٢٦﴾ [آلعمران: ۲۶]. «بگو خداوندا! ای دارندۀ فرمانروایی، به هر کسی که خواهی فرمان روایی دهی و از هر کس که خواهی، فرمانروایی باز بستانی و هر کس را خواهی گرامی داری و هر کس را خواهی خوار سازی، نیکی به دست توست. به راستی بر هر کاری توانایی».
و میفرماید:
﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَيَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاۚ كُلّٞ فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ ٦﴾ [هود: ۶].
«و هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه روزیاش بر (عهدۀ) خداوند است و (او) قرارگاه و آرامگاهش را میداند. هر یک (از آنها) در کتابی مبین (ثبت) است».
و میفرماید:
﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٥٤﴾ [الأعراف: ۵۴]. «بدان که فرما نروایی خاص اوست، پس بزرگ است خداوند، پروردگار جهانیان».
دوم: اعتقاد به اینکه خداوند یکتا بهترین اسماء وکاملترین صفات را دارا است، که منحصر به ذات خودش است و بعضی از آن را در کتاب مقدسش یا توسط پیامبر گرامیاش حضرت محمدص که خاتم پیامبران و رسولان است بیان داشته است. چنانکه ذات پاکش میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَيُجۡزَوۡنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٨٠﴾ [الأعراف: ۱۸۰].
«و خداوند نامهای نیک دارد، پس به آن (نامها) او را به (دعا) بخوانید و آنان که در نامهایش کجروی میکنند سزای آ نچه را کردهاند، خواهند دید».
و رسول اکرمص میفرمایند:
«إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْمًا مِائَةً غَيْرَ وَاحِدَةٍ مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَهُوَ وِتْرٌ يُحِبُّ الْوِتْرَ» [۲]. «قطعا خداوند نود و نه (۹۹) اسم دارد که هر کس آنها را بشمارد وارد بهشت میگردد و چون او یکتاست (فرد است)، عددِ فرد را دوست میدارد».
این اعتقاد مبتنی بر دو اصل بزرگ است:
اصل اول: اینکه خداوند دارای اسمای نیکو و صفات والایی است، که دلالت بر کمال مطلق او تعالی دارد و هیچگونه عیب و نقصی در این صفات وجود ندارد پس هیچ مخلوقی در این صفاتِ کمال نه مانند خداست، و نه با ذات اقدسش در آن صفات شریک است.
از جمله اسمای ذات پاکش «الحی» یعنی زندۀ جاوید است، پس یکی از صفات والایش که واجب است برای او ثابت شود صفت «حیات» است، البته حیات کامل و دائمی که لایق ذات بینیاز اوست و در آن انواع کمالات از قبیل «علم» و«قدرت» و غیره وجود دارد. حیاتی که قبل از آن عدم نبوده و بعد از آن فنا نخواهد بود، چنانکه ذات پاکش میفرماید:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞ﴾ [البقرة: ۲۵۵]. «خداوند ذاتی (است که) معبودی راستین جز او نیست. زنده (و) تدبیرگر (هستی) است و از کمال حیات خداوند این است که نه میخوابد و نه چرت میزند».
اصل دوم: اینکه خداوند متعال مطلقاً از همه صفات نقص و عیب پاک و منزه است، مانند خواب و ناتوانی و جهل و ظلم وغیره، کما اینکه خداوند متعال از مشابهت مخلوقات پاک است، پس الزاماً باید همۀ آنچه که خداوند پاک از خودش نفی فرموده یا رسول گرامی مان از پروردگارش نفی فرموده از او نفی کنیم، با این اعتقاد که هر گونه صفت نقصی که از خداوند نفی گردید در مقابل، همه صفات کمال به ذات پاکش ثابت میگردد پس این دو امر(نفی نقص واثبات کمال) متلازم است، مثلاً: وقتی ما چُرت و خواب را از او نفی میکنیم در نفی چرت، اثبات کمال قیومیت است و در نفی خواب اثبات کمال حیات است و به همین ترتیب نفی هر صفت نقصی از خدای عزوجل متضمن اثبات صفت کمالی است که در مقابل آن قرار دارد، پس کامل فقط اوست و بقیه همه ناقصند. ذات کاملش میفرماید:
﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١١﴾ [الشوری: ۱۱]. «چیزی مانند اونیست، و او شنوای بیناست».
و میفرماید:
﴿وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ٤٦﴾ [فصلت: ۴۶]. «و خداوند در حق بندگان ستمکار نیست».
و میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعۡجِزَهُۥ مِن شَيۡءٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّهُۥ كَانَ عَلِيمٗا قَدِيرٗا ٤٤﴾
«وخداوند (چنان) نیست که چیزی در آسمانها و در زمین او را ناتوان سازد».
و میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗا ٦٤﴾ [مریم: ۶۴]. «و پرورگارت فراموش کار نیست».
ایمان به اسماء و صفات و افعال خداوند بزرگ، یگانه راه شناخت و پرستش آن ذات قدّوس است. زیرا خداوند حکیم در دنیا دیدار خودش را به آشکار امکان پذیر نگردانیده و از دیدگان مخلوق پنهان داشته است، و در عوض این دروازه علمی را باز گذاشته تا اینکه بدینوسیله پروردگار و اله و معبودشان را بشناسند، و بر اساس این شناخت صحیح و سالم او را بپرستند، پس عابد کسی را میپرستد که صفاتش را میداند و اما «معطِّل» (کسی که صفات را از خداوند نفی میکند) معدوم را پرستش میکند و ممثِّل«یا مجسِّم» (کسی که صفات خداوند را به صفات مخلوقین تشبیه میکند) در واقع گویا بتی را میپرستد، و مسلمان خدای یگانه و بینیازی را میپرستد که نه زاده است و نه زاده شده و شریک و همتایی هم ندارد.
شایسته است که در هنگام اثبات اسمای حسنی برای پروردگار امور ذیل رعایت شود:
۱- بدون کم وکاست به همه اسمای حسنی که در قرآن و سنت وارد گردیده ایمان داشته باشیم خداوند متعال میفرماید:
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَيۡمِنُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَكَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٢٣﴾ [الحشر: ۲۳]. «خدا کسی است که جز او پروردگار معبودی نیست. او فرمانروا، منزه، بیعیب و نقص، امان دهنده و امنیت بخشنده، محافظ و مراقب، قدرتمند چیره، بزرگوار و شکوهمند، والامقام و فرازمند است. خداوند از آنچه شرک میآورند پاک است».
در سنت ثابت شده که رسول گرامیص شنیدند که شخصی میگفت:
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِأَنَّ لَكَ الْحَمْدَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِيعُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ يَا ذَا الْجَلاَلِ وَالإِكْرَامِ يَا حَىُّ يَا قَيُّومُ». پیامبرص فرمود: آیا میدانید به چه «وسیلهای» دعا کرد ؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند، فرمود: قسم به ذاتی که جانم در دست اوست: «لَقَدْ دَعَا اللَّهَ بِاسْمِهِ الأَعْظَمِ الَّذِى إِذَا دُعِىَ بِهِ أَجَابَ وَإِذَا سُئِلَ بِهِ أَعْطَى». «یقیناً او خدا را با اسم اعظمش خواند، اسمی که هر گاه بوسیلۀ آن خوانده شود اجابت میکند و هرگاه به این نام از او چیزی خواسته شود عنایت میفرماید» [۳].
۲- ایمان داشته باشیم که این اسمها را که خداوند خودش بر خود گذاشته کار هیچ مخلوقی نیست بلکه ذات بینیاز او با این اسمها خودش را ستوده است، پس بنابرین اسمای مقدس او مخلوق و نو پیدا نیست.
۳- ایمان به اینکه اسمهای حسنی الهی بر معانیای دلالت دارند که در نهایت کمال است، کمالی که نقص و عیب به هیچ عنوان بدان راه ندارد، پس واجب است که همچنانکه به خود آن اسمهای نیکو ایمان داریم به معانی پاک آنها نیز ایمان داشته باشیم.
۴- واجب است که معانی آن اسمهای نیکو را محترم بشماریم و با تحریف و تعطیل به آنها بیاحترامی نکنیم.
۵- ایمان به همه احکامی که هر کدام از آن اسمها تقاضا میکند، و افعال و اثراتی که بر آنها مترتب میشود.
برای توضیح بیشتر امور پنجگانه فوق «سمیع» را که از اسمهای خداوند است نمونه میآوریم که در آن مراعات نکات ذیل واجب است:
ا: ایمان به اینکه «سمیع» اسمی از اسمهای نیکوی خداوند است، بدلیل اینکه در قرآن و سنت ثابت شده است.
ب: ایمان به اینکه خداوند خودش خود را «سمیع» خوانده و از آن سخن گفته و آن را در کتاب عزیزش نازل فرموده است.
ج: ایمان به اینکه «سمیع» در برگیرنده معنای سمع یا شنوایی است که صفتی از صفات او تعالی است.
د: وجوب احترام صفت «سمع» یا شنوایی که اسم «سمیع» بر آن دلالت کرده است وعدم تحریف معنای آن، و عدم تعطیل آن.
ﻫ: ایمان به اینکه خداوند هر چیزی را میشنود و اینکه شنوایی او همه صداها را در بر گرفته است، و ایمان به آثار و نتایجی که بر چنین شنواییای مترتب میشود مانند وجوب اینکه خدا را در هر حال ناظر و رقیب بداند، و از او بترسد و یقین کامل به اینکه هیچ ذرهای بر خداوندﻷ پنهان نمیماند.
شایسته است که در حین اثبات صفات والای اللهﻷ نکات ذیل رعایت شود:
۱- تمام صفاتی که در قرآن و سنت برای خداوند آمده، همه را حقیقتاً بدون تحریف و تعطیل برای ذات پاکش ثابت کردن.
۲- عقیده داشتن بطور قطع و جزم به اینکه خداوند متعال به تمام صفات کمال متصف است و از تمام صفات عیب و نقص پاک و منزه است.
۳- صفات خدا را به صفات مخلوق تشبیه ندادن، زیرا که ذات پاکش میفرماید:
﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١١﴾ [الشوری: ۱۱].
«چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست».
۴- بطور کلی از شناخت کیفیت و چگونگی صفات خداوند نا امید بودن، زیرا کیفیت صفات خدا را جز خود او هیچکس نمیداند، بنابراین هیچ مخلوقی با تلاش کردن راه به جای نخواهد برد.
۵- بر حکمتها و اثراتی که بر آن مرتب میشود ایمان آوردن، از قبیل اثبات عظمت خدا و بزرگی و کبریایی که شایسته ذات پاک اوست، و علو مطلق او تعالی که توجه دلها بسوی بالا بر آن(کبریا و علو) دلالت دارد، چنانکه سجده کننده در سجدهاش میگوید: «سبحان ربي الأعلي» پاک است پروردگار برتر من.
سوم: اعتقاد داشتن انسان به اینکه خداوند یگانه ذات بر حقی است که مستحق تمامی عبادتهای ظاهری و باطنی است، او یگانه است و شریک ندارد، چنانکه متعالش میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: ۳۶]. «و به یقین در(میان) هر امتی رسولی را برانگیختیم (با این دعوت) که خداوند را بندگی کنید و از طاغوت بپرهیزید».
هیچ پیامبری نیست مگر اینکه به قومش گفته است:
﴿ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُ﴾ [الأعراف: ۵۹]. «خدا را بپرستید که جز او هیچ کارساز دیگری برای شما وجود ندارد».
و همچنین میفرماید:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ﴾ [البینة: ۵]. «درحالی که به ایشان دستور داده نشده بود مگر اینکه مخلصانه و حقگرایانه خدا را بپرستند».
و در صحیحین آمده است که پیامبرص به حضرت معاذ ÷ فرمودند:
«أَتَدْرِي مَا حَقُّ اللهِ عَلَی العِبَادِ وَمَا حَقُّ العِبَادِ عَلَی اللهِ».
«آیا میدانی که حق خدا بر بندگان و حق بندگان بر خدا چیست؟». «قُلْتُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ». «گفتم: خدا و رسولش داناترند»، فرمودند: «حَقُّ اللهِ عَلَى العِبَادِ أَنْ يَعْبُدُوهُ وَلا يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا» «حق خدا بر بندگان این است که او را بپرستند و کسی را یا چیزی را به او شریک نیاورند». «حق العباد علي الله أل ايعذب من لايشرك به شيئا» «حق بندگان بر خدا این است کسی که چیزی برای او شریک نیاورده است عذاب ندهد».
و اله بر حق، آن ذاتی است که دلها به او میل وکشش پیدا میکنند، وچنان از محبت او سرشار میشوند که محبت غیر او در آنها جای نمیگیرد و چنان به او امیدوار میشوند که به غیر او امید نمیبرند، و استغناء و سؤال و استعانت و ترس و حذر از او چنان بر دلها چیره میشود که به غیر او احساس نیاز نمیکنند. چنانکه ذات متعالش میفرماید:
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ٦٢﴾ [الحج: ۶۲]. «این بدین سبب است که خداوند حق است و آنچه را به جای او (به نیایش) میخوانند باطل است و اینکه خداوند بلند مرتبۀ بزرگ منزلت است».
این همان توحید و یکتا دانستن خدا به افعال بندگان است.
[۲] متفق علیه. [۳] مسند احمد: ۱۱۹۵۰ و ابو داود: ۱۴۹۶.
اهمیت توحید را میتوان چنین ترسیم کرد:
۱- توحید آغاز و پایان و ظاهر و باطن دین است، و توحید دعوت پیامبران† است.
۲- برای همین توحید بود که خداوند مخلوقات را آفرید و پیامبران را مبعوث وکتابهای آسمانی را نازل فرمود، و بر اساس همین توحید بود که بشریت به دو دسته تقسیم شد مؤمن و کافر، و رستگار و زیانکار.
۳- توحید اولین فریضهای است که انسان به آن مکلف میگردد و بوسیله آن به دائرۀ اسلام پا میگذارد و یگانه توشهای است که انسان در آخرین لحظات زندگی با آن از دنیا کوچ میکند.
تحقق کامل توحید این است که آنرا از هر گونه شائبۀ شرک و بدعت و گناه، صاف و پاک نگهداریم. و آن بر دو قسم است: واجب و مستحب. بخش واجب آن سه جزء دارد:
۱- اینکه آنرا از شرک که منافی اصل توحید است خالص و پاک نگهداریم.
۲- اینکه آنرا از بدعتها که منافی کمال واجب توحید یا اگر بدعتهای مکفره باشد طبعاً منافی اصل توحید است، خالص نگهداریم.
۳- اینکه آنرا از گناهان که در آن تاثیر منفی میگذارد و از پاداش آن میکاهد خالص نگهداریم. و اما بخش مستحب آنچه که در زمینه امر شده جنبۀ استحبابی دارد. مثلاً:
الف: تحقق کمال مرحله احسان.
ب: تحقق کمال مرحله یقین.
ج: تحقق کمال صبر به حدی که بنده به غیر خدا شکایت نکند.
د: تحقق کمال استغناء که جز خداوند متعال از هیچ بندهای چیزی نخواهد.
هـ: تحقق کمال مرحلۀ محبت یا عبادت که با انجام عبادات مستحب خودش را نزد خدا محبوب بگرداند.
پس کسی که توحید را با تفصیلی که گذشت تطبیق کند و از شرک اکبر سالم بماند حد اقل پاداشش این است که از خلود و دائم ماندن در دوزخ در امان خواهد ماند، و اما کسی که هم از شرک اکبر و هم از شرک أصغر و هم از مرتکب شدن گناهان کبیره سالم بماند بطور کلی از عذاب آخرت در امان خواهد ماند. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾ [النساء: ۴۸]. «و براستی خداوند (آن را) که به او شریک آورده شود، نمیبخشد و جز آن هر کسی را که بخواهد میبخشد».
و میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢﴾ [الأنعام: ۸۲]. «کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به شرک نیامیختهاند، آنانند که امنیت و (آرامش) دارند و آنان هدایت شدگانند».
مقابل توحید شرک است و آن بر سه قسم است:
۱- شرک اکبر که منافی اصل توحید است که خداوند آنرا جز با توبه نمیبخشد، وکسی که با این شرک از دنیا برود برای همیشه در دوزخ خواهد ماند. شرک اکبر این است که بنده در پرستش برای خداوند شریکی قرار دهد، که مثل خدا، او را بخواند و به سوی او قصد کند، بر او توکل کند، از او امید داشته باشد، او را دوست داشته باشد و از او بترسد. خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢﴾ [المائدة: ۷۲]. «بی گمان کسی که به خداوند شرک آورد خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است. و ستمکاران یاورانی ندارند».
۲- شرک اصغرکه منافی کمال توحید است و این شامل هر وسیله و سببی است که منجر به شرک اکبر میگردد و مثل قسم به غیر الله و ریای اندک.
۳- شرک خفی، که به نیتها و مقاصد مربوط میشود، یا همان شرک اصغر، چنانکه در شماره اول و دوم توضیح داده شد.
از محمود بن لبید ÷ روایت است که رسول خداص فرمودند:
«إنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ الشِّرْكُ الأَصْغَرُ. قَالُوا وَمَا الشِّرْكُ الأَصْغَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: الرِّيَاءُ» [۴]. «یقیناً بدترین چیزی که از آن بر شما میترسم شرک اصغر است. صحابه پرسیدند ای رسول خدا شرک اصغر چیست؟ فرمودند: ریا».
[۴] روایت احمد.
عبادت اسم جامعی است که تمام آنچه را که خداوند دوست میدارد و به آن خوشنود میگردد در بر میگیرد اعم از عقاید و اعمال قلوب و اعمال جوارح و همه اعمالی که بنده را به خدا نزدیک میکند.
بنابراین همه آنچه که خداوند در کتابش و سنت رسولش حضرت محمدص مشروع قرار داده در تعریف عبادت داخل است، عبادت انواع مختلفی دارد، بعضی عبادات قلبی است، مانند: ارکان ششگانۀ ایمان، ترس، رجاء، توکل، رغبت، رهبت و غیره، و بعضی عبادات ظاهری است، مانند: نماز، زکات، روزه و حج.
عبادت صحیح نمیشود مگر اینکه بر دو اصل مبتنی باشد.
اول: اینکه خالص برای خدا انجام گیرد و به او شرک آورده نشود. این معنای گواهی لااله الا الله است. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ٢ أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ ٣﴾ [الزمر: ۲-۳]. «ما این کتاب را که در بر گیرندۀ حق و حقیقت است، بر تو فرو فرستادیم. خدا را پرستش کن و پرستش خود را خاص برای او گردان. هان! تنها طاعت وعبادت خالصانه برای خداست و بس. کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را بر میگیرند، گویند ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند، بیگمان خداوند بین آنان در (باره) آنچه که در آن اختلاف میورزند داوری میکند، خداوند کسی را که دروغگوی ناسپاس است هدایت نمیکند».
و میفرماید:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ وَيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُواْ ٱلزَّكَوٰةَۚ وَذَٰلِكَ دِينُ ٱلۡقَيِّمَةِ ٥﴾ [البینة: ۵]. «درحالی که به ایشان دستور داده نشده بود مگر اینکه مخلصانه وحقگرایانه خدا را بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین راستین».
دوم: پیروی از رسول خداص به این شکل که بنده مثل پیامبرص عمل کند بدون اینکه چیزی از آن کم کند یا به آن بیفزاید، و این معنای گواهی محمد رسول الله است. لذا میفرماید:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ﴾ [آلعمران: ۳۱]. «بگو اگر خدا را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهان شما را برایتان بیامرزد».
و میفرماید:
﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ﴾ [الحشر: ۷]. «و آنچه رسول (خدا) به شما بدهد، آن را بگیرید. و از آنچه که شما را از آن باز دارد اجتناب کنید».
و میفرماید:
﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾ [النساء: ۶۵]. «سوگند به پروردگارت، (در حقیقت) ایمان نیاورند، مگر آنکه در اختلافی که بین آنان در گرفت، تو را داور کنند. آنگاه از آنچه حکم کردی، در خود هیچ دلتنگی نیابند وکاملاً گردن نهند».
عبودیت کامل متحقق نمیشود مگر به دو چیز:
اول: کمال محبت الله، به طوری که بنده محبت خدا و محبت آنچه که در نزد خدا محبوب است را بر محبت هر چیز دیگری مقدم بدارد.
دوم: کمال عاجزی و کرنش برای الله به طوری که بنده در تنفیذ اوامر و اجتناب از نواهی همواره در برابر او خاضع و فرمانبردار باشد.
پس عبودیت آن است که کمال محبت وکمال خضوع و تَذَلُّل و خوف و رجاء در آن جمع باشد، و بنده زمانی به محبت و خوشنودی خدا میرسد که عبودیت را به شکل کامل آن انجام دهد. پس خداوند دوست دارد که بندهاش با انجام فرایضی که او را بدانها مکلف کرده خود را به او نزدیک کند و هر چه بنده عبادت مستحب بیشتر انجام دهد به خدا نزدیکتر میشود و منزلت او در نزد خدایﻷ بالاتر میرود، و به فضل و رحمت او تعالی این تقرب از اسباب رسیدنش به بهشت خواهد گردید. خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةًۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٥٥﴾ [الأعراف: ۵۵]. «پروردگارتان را با تضرع و پنهانی (به نیایش) بخوانید، بیگمان او از حد گذرندگان را دوست نمیدارد».
مسلماً شواهد و دلائل وحدانیت خداوند بسیار زیاد است. کسی که به آنها بیندیشد و فکرش را بکار اندازد با علم راسخ و یقین کامل مطمئن خواهد شد که:
آن ذات پاک یگانه و یکتاست، یگانه در افعال، یگانه در اسمها، یگانه در صفات، و یگانه در الوهیتش. اینک چند نمونه از اینگونه دلائل و شواهد را ملاحظه فرمائید:
الف: کسی که به عظمت و ظرافت آفرینش این جهان، تنوع مخلوقات و نظام دقیق و حساب شدهای که این کائنات را میچرخاند، بیندیشد و فکرش را بکار اندازد، به قدرت و وحدانیت خدا یقین خواهد کرد، آری کسی که در آفرینش آسمانها و زمین و آفرینش خورشید و ماه و آفرینش انسان و حیوان و آفرینش نباتات و جمادات بیندیشد به یقین در خواهد یافت که این نظام خالق و چرخانندهای دارد که در اسماء و صفات، در آفرینش و اداره و در عبادت و الوهیتش یگانه و یکتا است، بنابراین او یگانه ذاتی است که مستحق پرستش است. چنانکه ذات باعظمتش میفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَا فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِيهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ يَهۡتَدُونَ ٣١ وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ ٣٢ وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ فِي فَلَكٖ يَسۡبَحُونَ ٣٣﴾ [الأنبیاء: ۳۱-۳۵]. «و در زمین کوهها پدید آوردیم که (مبادا) آنرا بجنباند و در آنجا راههای گشاده نهادیم باشد که آنان راه یابند و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم و آنان از نشانههای آن روی گردانند و اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید. هر یک (از ستارگان) در آسمان شناورند».
و میفرماید:
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦ خَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفُ أَلۡسِنَتِكُمۡ وَأَلۡوَٰنِكُمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡعَٰلِمِينَ ٢٢﴾ [الروم: ۲۲]. «و از نشانههایش آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانها و رنگهایتان است. بیگمان در (این کار) برای دانشوران مایههای عبرتی است».
ب: پیامبران و شرایعی که خداوند فرستاده و آنان را با معجزات و براهین تأیید نموده و احکامی که برای بندگانش مشروع فرموده، همگی دلالت بر وحدانیت و یگانگی آن ذات پاک است، و اینکه چنین شرایع و احکامی صادر نمیشود مگر از پروردگار حکیم و دانایی که به مخلوق و مصالح آنان دقیقاً آگاه است. لذا میفرماید:
﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِ﴾ [الحدید: ۲۵]. «به راستی که رسولانمان را با دلایل روشن فرستادیم و به آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا با مردم به داد رفتارکنند».
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا ٨٨﴾ [الإسراء: ۸۸].
«بگو اگر انس و جن گرد آیند بر آنکه مثل این قرآن آورند، هرگز نمیتوانند مثلش آورند و اگر چه برخی از آنان یاور برخی (دیگر) باشند».
ج: فطرت توحیدیای که خداوند دلهای بندگان را بر آن آفریده امر ثابت و مستقری است که انسان طبعاً به وحدانیت خدا قائل است. لذا هرگاه مشکل و مصیبتی بر او واقع گردد این فطرت سلیم توحیدی را در درون خودش احساس میکند و بلافاصله بسوی خدا متوجه میشود. و اگر انسان از شبهات و شهواتی که فطرتش را دگرگون کرده است نجات یابد در اعماق قلبش جز اقرار و اعتراف به یگانگی و الوهیت و اسماء و صفات پاک او تعالی چارهای دیگر نخواهد داشت. و جز تسلیم در برابر دین و آئینی که برای رسانیدن آن پیامبرانش را فرستاده راه دیگری نخواهد داشت. لذا میفرماید:
﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٠ ۞مُنِيبِينَ إِلَيۡهِ وَٱتَّقُوهُ وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٣١﴾ [الروم: ۳۰-۳۱].
«پس روی (دل) ات را با حق گرایی تمام بهسوی این دین بگردان. از فطرت الهی که مردم را بر اساس آن پدید آورده است (پیروی کن). آفرینش خداوند دگرگونی نمیپذیرد. دینِ استوار این است. ولی بیشتر مردم نمیدانند. انابت کنان به (درگاه او پرستش کنید) و از او پروا بدارید و نماز بگذارید و از مشرکان نباشید».
رسول خداص میفرمایند:
«كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ كَمَا تُنْتَجُ الْبَهِيمَةُ بَهِيمَةً هَلْ تُحِسُّونَ فِيهَا مِنْ جَدْعَاءَ ثُمَّ قَرَأَ: ﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَا﴾ [الروم: ۳۰][۵]. «هر کودکی بر فطرت سالمِ اسلام آفریده میشود این پدر و مادر (و چه بسا معلم و محیط و عوامل دیگری) هستند که او را یهودی یا نصرا نی و یا مجوسی بار میآورند، چنانکه نوزاد چهار پایان نیز بدون شاخ بدنیا میآیند، آیا دیدید که در میان نوزادان آنان شاخ داری باشد؟ سپس این ارشاد خداوندی را تلاوت فرمودند: «از فطرت الهی که مردم را بر اساس آن پدید آورده است (پیروی کن)».
[۵] صحیح بخاری.
ایمان به فرشتگان، اعتقاد محکم به این امر است که خداوند فرشتگان را از نور آفریده که فطرتاً برای طاعت و پرستش آفریده شدهاند.
﴿لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ ٦﴾ [التحریم: ۶].
«ملائکه هر چه خداوند به آنها امر میکند نافرمانی نمیکنند و هر چه امر میشوند انجام میدهند».
شب و روز به ذکر و تسبیح خداوند مشغولند و هیچگاه خسته و ملول نمیشوند. تعدادشان را جز پروردگار کسی نمیداند، و خداوند آنانرا به اعمال و وظایف مختلفی مکلف فرموده است.
در رابطه با ایمان به فرشتگان خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ﴾ [البقرة: ۱۷۷].
«بلکه نیکو کار کسی است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان ایمان آورد».
و میفرماید:
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِ﴾ [البقرة: ۲۸۵]. «رسول (خدا) به آنچه از (سوی) پروردگارش بر او فرو فرستاده شده، ایمان آورده است و مؤمنان (هم). هر یک به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و فرستادگانش ایمان آوردهاند».
و در حدیث مشهور آمده که جبریل÷ از رسول خداص درباره ایمان و اسلام و احسان پرسید که حضرتشص درباره ایمان فرمودند: اینکه به خدا و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش و روز رستاخیز و به تقدیر اعم از خوب و بد آن ایمان و باور داشته باشی.
ایمان به فرشتگان دومین رکن از ارکان ششگانۀ ایمان است که به غیر آن نه ایمان کسی کامل، و نه قبول میگردد. مسلمانان در وجوب ایمان به فرشتگان اجماع کردهاند. پس اگر کسی از وجود آنان یا وجود بعضی از آنان که خداوند آنرا ذکر فرموده منکر شود بدون شک کافر گردیده و با قرآن و سنت و اجماع امت مخالفت کرده است. که در این زمینه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا ١٣٦﴾ [النساء: ۱۳۶]. «هر کس به خدا و فرشتگانش و کتابهایش و فرستادگانش و روز قیامت کافر شود بداند که به گمراهی دور و درازی گرفتار آمده است».
ایمان به فرشتگان هم مجمل و هم مفصل است. ایمان مجمل چند چیز را در بر میگیرد از جمله:
اول: اقرار به وجود آنان، و اینکه آنان مخلوقی از مخلوقات خداوند هستند که آنان را برای پرستش خود آفریده و اینکه وجود آنان حقیقی است، و اینکه ما آنانرا نمیبینیم دلیل نیست که آنها وجود نداشته باشند، چقدر بسیارند مخلوقات کوچکی که حقیقتا در جهان وجود دارند ولی ما آنها را نمیبینیم.
پیامبرص دو مرتبه حضرت جبریل÷ را به شکل حقیقیش دیدهاند، و بعضی صحابهش بعضی فرشتگان را به شکل انسان دیدهاند.
امام احمد در مسند از عبدالله بن مسعودب روایت میکند که فرمود:
«رَأَى رَسُولُ اللَّهِج جِبْرِيلَ فِى صُورَتِهِ وَلَهُ سِتُّمِائَةِ جَنَاحٍ كُلُّ جَنَاحٍ مِنْهَا قَدْ سَدَّ الأُفُقَ».
«رسول اللهص جبریل÷ را به شکل اصلیاش دیدهاند که ششصد بال داشت و هر بال آن افق را پوشیده بود».
و در حدیث مشهور جبریل که مسلم روایت کرده است ثابت شده که جبریل÷ به شکل مردی آمد که لباسهایش بشدت سفید و موهایش به شدت سیاه بود هیچ اثری از آثار سفر بر او دیده نمیشد و هیچ کدام از صحابه او را نمیشناخت.
دوم: همان مقام و منزلتی را به آنان دادن، که خداوند به آنها داده است، یعنی اینکه آنان بندگان مأموری از جانب خدایند، که خداوند به آنان عزت بخشیده و درجاتشان را بلند فرموده و آنها را به خودش نزدیک فرموده است، و اینکه بعضی از آنان پیام آور وحی الهی و بعضی دیگر مسؤلیتهای دیگری دارند، و جز کاری که خداوند توانایی انجام دادن آنرا به آنان بخشیده توانایی هیچ کار دیگری را ندارند، آنان با این وجود بدون اجازه خدا نه برای خودشان و نه برای دیگران مالک هیچگونه نفع و ضرری نیستند، لذا به هیچ عنوان نه تنها هیچ صفتی از صفات ربوبیت را چنانکه نصاری درباره روح القدس (جبریل÷) اعتقاد داشته به آنان نسبت دادن درست نیست، که حتی انجام دادن ذرهای از انواع عبادت برای آنان، هرگز جایز نیست. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ ٢٧﴾ [الأنبیاء: ۲۶-۲۷]. «گفتند خداوند فرزندی برگرفته است، او پاک (و منزه) است. بلکه (آن فرشتگان) بندگانی گرامیاند. در هیچ سخنی بر او پیشی نمیگیرند و آنان به فرمان او کار میکنند».
و میفرماید:
﴿لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ ٦﴾ [التحریم: ۶].
«خداوند را در آنچه به آنان فرمان دهد، نافرمانی نکنند. و آنچه را که فرمان مییابند، انجام میدهند».
اینقدر ایمان (درباره فرشتگان) بر هر مرد و زن مسلمان واجب است که هم بیاموزند و هم به آن معتقد باشند و هیچ کس در این باره معذور شناخته نمیشود.
اما ایمان مفصل به فرشتگان چند نکته را در بر میگیرد از جمله:
خداوند متعال چنانکه جنیان را از آتش و آدم را از خاک آفریده، فرشتگان را از نور آفریده است و آفرینش فرشتگان قبل از آفرینش آدم÷ بوده است. در حدیث آمده است که:
«خُلِقَتِ المَلائِكَة مِنْ نُور وخُلِقَ الجَانُّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ وخُلِقَ آدَم ممَّا وُصِفَ لَكُم»[۶]. یعنی «فرشتگان از نور و جنیان از آتش شعله ور و آدم از آنچه برایتان توصیف گردید آفریده شدهاند».
[۶] صحیح مسلم.
فرشتگان مخلوقی هستند که از بس زیادند جز خداوند متعال هیچ کسی نمیتواند تعداد آنان را بشمارد، در آسمان جای چهار انگشت خالی نیست مگر اینکه فرشتهای ایستاده یا در حال سجده است، چنانکه هر روز هفتاد هزار فرشته به بیت المعمور در آسمان هفتم داخل میشوند و دیگر تا قیامت نوبت به آنان نمیرسد، و در روز قیامت جهنم در حالی احضار میشود که هفتاد هزار لجام دارد و هر لجام آنرا هفتاد هزار فرشته میکشند. شاید درک حقایق جز برای مؤمنان واقعی مشکل باشد لذا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَا يَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ﴾ [المدثر: ۳۱]. «(وشمار) سپاهیان پروردگارت را جز او (کسی) نمیداند».
و در حدیث صحیح آمده است حضرتشص فرمودند:
«أَطَّتِ السَّماءُ وَحُقَّ أَنْ تَئُطَّ، مَا فيها مَوضِع قَدَم إِلا وَفيه مَلَك سَاجِدٌ اَو رَاكِعٌ» [۷]. «آسمان به ناله درآمد و حق داشت که بنالد، در همه جای آن قدمگایی هم خالی نیست مگر اینکه فرشتهای در حال سجده یا رکوع است».
و درباره بیت المعمور فرمودند:
«يَدْخُلُهُ فِي كُل يَوْمٍ سَبْعُونَ أَلف مَلَكٍ لا يَعُودُونَ إلَيه» [۸].
«هر روز هفتاد هزار فرشته در آن داخل میشود و دیگر نوبت به آنان نمیرسد».
همچنین میفرمایند:
«يُؤْتَى بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ زِمَامٍ مَعَ كُلِّ زِمَامٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ» [۹]. «در آن روز جهنم در حالی احضار میشود که هفتاد هزار لجام دارد، که هر لجامی را هفتاد هزار فرشته میکشد».
از اینجا عدد سرسام آور فرشتگان آشکار میشود، مثلاً: تعداد این فرشتگان به (۴۹۰۰.۰۰۰.۰۰۰) چهار هزار و نهصد میلیون فرشته میرسد، پس بقیۀ فرشتگان چقدر خواهند بود؟ پاک است پروردگاری که آنان را آفریده و شمرده و بکار گماشته است.
[۷] مسند احمد: ۲۱۱۳۳ و ترمذی: ۲۳۴۹ [۸] صحیح بخاری و صحیح مسلم. [۹] صحیح مسلم
واجب است که به فرشتگانی که خداوند در قرآن کریم و پیامبرص در سنت از آنان نام بردهاند، ایمان داشته باشیم، بزرگترین آنان سه تا هستند.
اول: جبریل÷ که جبرائیل نیز نامیده میشود، او همان روح القدس است که به پیامبران† وحی را میرساند، وحیی که دلها با آن زنده میشود.
دوم: میکائیل÷ میکال نیز نامیده میشود، وی مأمور باران است، که هر جایی خداوند به او دستور دهد میباراند، بارانی که زمین با آن زنده میشود.
سوم: اسرافیل÷ او مأمور دمیدن در صور است که بوسیلۀ آن پایان زندگی دنیا و آغاز زندگی آخرت اعلان میشود، دمیدنی که با آن جسمها زنده میشود.
فرشتگان مخلوقاتی واقعی هستند که اجسام حقیقی دارند و صفات خُلقی و خَلقی خاص به خود را دارند. از جمله:
از نظر آفرینش بسیار بزرگ و از نظر ضخامت بسیار تنومندند، خداوند متعال فرشتگان را به اشکال بزرگ و نیرومندی آفریده است که با مسؤلیتهای مهمی که خداوند آنان را بدان مکلف نموده سازگاری دارد.
فرشتگان بال دارند. خداوند متعال بــرای فرشتگان از یک تـا صدها بال آفریده که جز خداوند متعال کسی تعداد دقیق آنها را نمیداند، چنانکه رسول اللهص جبریل÷ را با چهره حقیقی آن دیدند که ششصد بال داشت و تمام اُفق را پوشیده بود.
در این خصوص خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ جَاعِلِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلًا أُوْلِيٓ أَجۡنِحَةٖ مَّثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۚ يَزِيدُ فِي ٱلۡخَلۡقِ مَا يَشَآءُ﴾ [فاطر: ۱]. «ستایش خدای را است، پدید آورنده آسمانها و زمین، (کسی که) فرشتگان را پیام آوران دارای بالهای دوگانه و سهگانه و چهارگانه گرداند، هر چه بخواهد در آفرینش میافزاید».
فرشتگان به آب وغذا نیاز ندارند. خداوند متعال فرشتگان را طوری آفریده که به آب و غذا محتاج نیستند، و نه ازدواج میکنند و نه فرزند میآورند.
فرشتگان عاقل و دارای قلب هستند، با خداوند سخن گفتهاند و خداوند نیز با آنها سخن گفته است، و با حضرت آدم و دیگر پیامبران† نیز سخن گفتهاند.
فرشتگان توانائی دارند که جز شکل اصلی، خود را به هر شکل دیگری در آورند، خداوند به فرشتگان قدرت داده که خود را به شکل مرد در آورند، در این امر ردِّ بر بت پرستان است که مدعی بودند که فرشتگان دختران خدایند. ما نمیدانیم که آنان چگونه نقش انسان را بازی میکنند اما بقدری دقیق عمل میکنند که مشکل است فرق آنان با انسان تشخیص داده شود.
همه فرشتگان از جمله ملک الموت در روز قیامت میمیرند، سپس برانگیخته میشوند تا اعمالی که خداوند آنان را بدان مأمور ساخته انجام دهند.
فرشتگان نیز خداوند را میپرستند و پرستش آنان عبارت است از: نماز، دعا، ذکر، رکوع، سجده، ترس و محبت وغیره.
از چگونگی عبادت فرشتگان میتوان حالات ذیل را نام برد:
۱- دوام و استمرار و عدم خستگی.
۲- اخلاص و یکسویی برای خداوند متعال.
۳- طاعت مستمر و پاکی از گناه، زیرا از گناه و نافرمانی معصومند.
۴- کثرت عبادت همراه با تواضع و شکستگی در برابر خدا. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿يُسَبِّحُونَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا يَفۡتُرُونَ ٢٠﴾ [الأنبیاء: ۲۰].
«شب و روز تسبیح میگویند، سستی نمیورزند».
خداوند مسئولیتهای فراوانی به دوش آنان گذاشته است، از جمله به بعضی از این مسئولیتها اشاره میکنیم:
۱- حاملان عرش.
۲- مأمور به انزال وحی بر پیامبران†.
۳- نگهبانان بهشت و دوزخ.
۴- مأمور بر ابر و باران و گیاه.
۵- مأمور بر کنترل کوهها.
۶- مأمور بر دمیدن در صور.
۷- مأمور نوشتن اعمال انسانها.
۸- مأمور حفاظت انسانها، ولی هر گاه خداوند امری را درباره کسی مقدر کرده باشد آنها رهایش میکنند و آن امر واقع میشود.
۹- مأمور به همراهی انسان و دعوت وی به کارهای خیر.
۱۰- مأمور به نطفه در رحم مادر، و دمیدن روح در انسان، و نوشتن روزی و عمل، و اینکه فلان انسان بدبخت است یا خوشبخت.
۱۱- مأمور به قبض روح انسان در هنگام مردن.
۱۲- م أمور بازجویی در قبر و آنچه که از نعیم یا عذاب بر آن مترتب میشود.
۱۳- فرشتگانی که مأمور رساندن سلام امت به رسول اللهص هستند.
لذا بنده مسلمان برای سلام کردن خدمت رسول گرامیص لازم نیست که حتماً سفر کند و خدمت ایشان برسد، بلکه از هر جایی که درود وسلام بفرستد فرشتگان سلام او را به پیامبرص میرسانند. و سفر به مدینۀ منوره اساساً به نیت نماز در مسجد حضرتشص است.
فرشتگان مسؤلیتهای بسیار دیگری نیز دارند که آنچه ذکر کردیم مشهورترین آنها است. دلیل آنچه عرض کردیم این آیات کریمه است که خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَيُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَيَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ [غافر: ۷]. «کسانی که عرش را حمل میکنند و آنان که پیرامون آن (عرش) هستند با ستایش پروردگارشان تسبیح میگویند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان آمرزش میخواهند».
و نیز میفرماید:
﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِكَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾ [البقرة: ۹۷].
«بگو هر کس دشمن جبرئیل باشد (چه باک) او آن (قرآن) را به حکم خدا بر تو نازل کرده است».
و میفرماید:
﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَاسِطُوٓاْ أَيۡدِيهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَكُمُ﴾ [الأنعام: ۹۳]. «و چون ببینی، آنگاه که ستمکاران در سکرات مرگاند و فرشتگان دستان خود را گشادهاند (و میگویند:) جانهایتان را بیرون آورید (شگفتزده میشوی)».
أ: ایمان آوردن به آنان.
ب: محبت و تعظیم و ذکر فضائل آنان.
د: دوری از آنچه که فرشتگان ناپسند میدارند، چون از هر چه که انسانها ناراحت میشوند آنها نیز ناراحت میشوند.
ثمره ایمان به فرشتگان
أ: تحقق ایمان، زیرا ایمان جز با، باور داشتن به فرشتگان کامل نمیشود.
ب: با قدرت و عظمت پروردگار متعال آشنا شدن، زیرا عظمت مخلوق دلیل بر عظمت خالق است.
ج: رشد و تقویت ایمان در قلب بنده مسلمان، زیرا آشنایی با حالات و صفات و مسؤلیات آنان ایمان را زیاد میکند.
د: احساس اطمینان و آرامش، زیرا که مؤمن وقتی بداند که خداوند فرشتگانی را برای حفاظت او مکلف فرموده، احساس آرامش میکند.
ﻫ: محبت با فرشتگان، چون وقتی انسان مؤمن بفهمد که فرشتگان به کامل ترین وجه پروردگار متعال را میپرستند و برای مؤمنین طلب آمرزش میکنند، طبیعی است با آنها محبت پیدا میکنند.
و: ناپسند داشتن کارهای زشت و ناپسند، و گناهان.
ز: و شکر خداوند سبحان بر این همه لطف و عنایتی که به بندگانش فرموده، که این همه فرشته را مأمور کرده که از او حفاظت کنند، اعمالش را بنویسند و مشکلات عدیده دیگر او را برطرف کنند.
ایمان به کتابهای الهی که بر پیامبرانش† نازل فرموده رکن سوم از ارکان ایمان است، زیرا خداوند متعال از لطف و رحمتی که بر مخلوقاتش دارد جهت هدایت آنان پیامبرانش را با معجزاتی فرستاده و بر آنان کتابهایی نازل فرموده تا اینکه سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت برایشان متحقق گردد، و تا اینکه منهج و برنامه و دستور العملی باشد که انسانها درصورت اختلاف بدان رجوع کنند. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِ﴾ [الحدید: ۲۵]. «به راستی که رسولان مان را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا با مردم به داد رفتار کنند».
و میفرماید:
﴿كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ فِيمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِۚ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِيهِ﴾ [البقرة: ۲۱۳]. «مردم یک امت (گروه) بودند، آنگاه خدا پیامبران را مژده آور و بیم دهنده بر انگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به راستی فرو فرستاد تا در آنچه در آن اختلاف دارند میان مردم حکم کنند».
ایمان به کتب آسمانی تصدیق جازم به این امر است که خداوند متعال کتابهایی دارد که بر پیامبرانش† نازل فرموده، که این کتابها کلام حقیقی خداوند و نور و هدایت است، و اینکه مطالب آنان حق و صدق و عین عدالت است که پیروی از آن و عمل بدان واجب است، و تعداد آنها را جز خداوند کسی نمیداند. در تأئید اینکه خداوند کلام دارد.
میفرماید:
﴿وَكَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَكۡلِيمٗا ١٦٤﴾ [النساء: ۱۶۴]. «وخداوند (بدون واسطه) با موسی صحبت کرد».
و میفرماید:
﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ﴾ [التوبة: ۶]. «و اگر کسی از مشرکان از تو امان خواست به او امان ده تا کلام خدا را بشنود».
ایمان به همه کتابهایی که خداوند متعال بر پیامبرانش† نازل فرموده واجب است و با این باور که خداوند حقیقتاً بدانها سخن گفته و اینکه آنها از سوی خداوند فرود آمدهاند و مخلوق نیستند، کسی که کتب آسمانی یا از بخشی از آنها را انکار کند کافر میشود. خداوند متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُۚ وَمَن يَكۡفُرۡ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا ١٣٦﴾ [النساء: ۱۳۶]. «ای مؤمنان! به خداوند ورسولش وآن کتابی که بر رسولش فرو فرستاده و آن کتابی که پیش از این نازل کرده است ایمان آورید. وهر کسی که به خدا وفرشتگانش وکتابهایش و فرستادگانش و روز قیامت کافر شود (بداندکه) به گمراهی دور و درازی گرفتار آمده است».
فواید بسیاری میتوان برای ایمان به کتابهای آسمانی نام برد، از جمله اینکه:
الف: تا کتاب نازل شده بر پیامبر اساس و مرجع امت باشد که جهت شناخت دینشان به آن رجوع کنند.
ب: تا کتاب نازل شده بر پیامبر داور عادلی باشد که امت در صورت بروز هر گونه اختلاف بدان رجوع کنند.
ج: تا پس از وفات پیامبر در هر زمان و مکانی کتاب دین الهی را حفاظت و نگهداری کند، چنانکه در دعوت پیامبر بزرگوارص چنین حالی پیش آمد.
د: وتا اینکه این کتابها حجت خدا بر مردم باشد، که قدرت مخالفت با آن و خروج از دائره آن را نداشته باشند.
﴿كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ فِيمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ﴾ [البقرة: ۲۱۳]. «مردم یک امت(گروه) بودند، آنگاه خدا پیامبران را مژده آور و بیم دهنده بر انگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به راستی فرو فرستاد تا در آنچه در آن اختلاف دارند میان مردم حکم کند».
ایمان به کتب آسمانی دو گونه است اجمالی و تفصیلی:
÷ ایمان مجمل:÷ این است که باور داشته باشی که خداوند متعال کتابهایی را بر پیامبرانش عليهم الصلاة و السلام نازل فرموده است.
÷ و ایمان مفصل:÷ اینکه به همه کتابهایی که خداوند متعال در قرآن کریم از آنها نام برده است ایمان و باور داشته باشی، مانند قرآن و تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و موسی، و همچنین ایمان داشته باشی که خداوند متعال علاوه از این نیز، کتابهایی بر پیامبرانش÷ نازل فرموده که نامها و تعداد آنها را جز آنکه نازل فرموده کسی نمیداند.
همه این کتابها آمده است تا اینکه توحید تحقق یابد یعنی خداوند به یکتایی پرستیده شود و اعمال نیکو انجام گیرد، و از شرک و فساد در روی زمین جلوگیری بعمل آید. اصولاً دعوت تمام انبیاء† یکی است گرچه در شرائع و احکام متفاوت باشند. ایمان به کتابهای آسمانی اقرار به نزول آنها بر پیامبران گذشته است. و ایمان به قرآن، اقرار به آن و پیروی از دستورات آن است. خداوند متعال میفرماید:
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِ﴾ [البقرة: ۲۸۵]. «رسول (خدا) بر آنچه از (سوی) پروردگارش فرو فرستاده شده ایمان آورده است و مؤمنان (هم) هر یک به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و فرستادگانش ایمان آوردهاند».
و میفرماید:
﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۗ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٣﴾ [الأعراف: ۳]. «از آنچه از سوی پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است پیروی کنید و به جای او از دوستان (و سروران دیگر) پیروی مکنید چه اندک پند میپذیرید».
قرآن کریم نسبت به کتابهای آسمانی گذشته چندین امتیاز و برتری دارد، از جمله:
۱- قرآن کریم با لفظ و معنا و تمام حقایق کونی و علمیای که در آن وجود دارد معجزه است.
۲- قرآن آخرین کتاب آسمانی است که خداوند بوسیلۀ آن به نزول کتابهایش پایان داده، همچنانکه با پیامبرمانص به بعثت پیامبرانش پایان دادهاست.
۳- خداوند بر خلاف کتابهای دیگر که در آنها تحریف شد مسؤلیت حفاظت قرآن کریم از هر گونه تحریف و تبدیل را خود به عهده گرفته است.
۴- قرآن کریم تصدیق کننده کتابهای پیش از خود و غالب بر آنها است.
۵- کما اینکه قرآن کریم ناسخ تمام کتابهای آسمانی گذشته است.
خداوند متعال میفرماید:
﴿مَا كَانَ حَدِيثٗا يُفۡتَرَىٰ وَلَٰكِن تَصۡدِيقَ ٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَتَفۡصِيلَ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١١١﴾ [یوسف: ۱۱۱]. «(قرآن) سخنی نبود که (به دروغ) بربافته شده باشد. بلکه تصدیق کنندۀ کتابی است که پیش از آن است و بیانگر هر چیزی، و برای گروهی که ایمان میآورند مایۀ) هدایت و رحمت است».
یقین و باور داریم که آنچه در کتب گذشته خداوند متعال به پیامبرانش† نازل فرموده حق است و هیچ شک و شبههای در آن نیست. ولی معنایش این نیست که آنچه اکنون در این کتابها درج است و در اختیار اهل کتاب قرار دارد بپذیریم، زیرا این کتابها تحریف شده و به آن حالت اصلیای که خداوند متعال به پیامبرانش† نازل فرموده باقی نمانده است.
آنچه یقیناً میدانیم که خداوند متعال نازل فرموده همانست که در کتاب عزیزش از آن خبر دادهاست. چنانکه میفرماید:
﴿أَمۡ لَمۡ يُنَبَّأۡ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَىٰ ٣٦ وَإِبۡرَٰهِيمَ ٱلَّذِي وَفَّىٰٓ ٣٧ أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ ٣٨ وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ٣٩ وَأَنَّ سَعۡيَهُۥ سَوۡفَ يُرَىٰ ٤٠ ثُمَّ يُجۡزَىٰهُ ٱلۡجَزَآءَ ٱلۡأَوۡفَىٰ ٤١﴾ [النجم: ۳۶-۴۱]. «آیا به آنچه که در: صحیفههای موسی بود، خبر داده نشده؟ (و نیز در صحیفههای) ابراهیمی که وفا گذارد؟ (بااین پیام:) که هیچ بردارندهای بارِ گناه دیگری را بر نمیدارد. و آنکه انسان جز آنچه کرده است، ندارد. و آنکه (حاصل) تلاشش دیده خواهد شد. آنگاه به آن (تلاش) جزایی هر چه تمامتر به او خواهند داد».
و میفرماید:
﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ ١٧ إِنَّ هَٰذَا لَفِي ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ ١٨ صُحُفِ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ ١٩﴾ [الأعلی: ۱۶-۱۹]. «حق این است که زندگی دنیا را برمیگزینید و آخرت بهتر و ماندگارتر است بیگمان این (گفته) در صحیفههای نخستین (هم) بود صحیفههای ابراهیم و موسی».
آنچه در قرآن کریم آمده تعبدی و عمل کردن به آن الزامی است، و اما آنچه در کتب آسمانی گذشته آمده اگر مخالف با شریعت ما باشد خود به خود متروک است نه به دلیل اینکه باطل بوده، ممکن است در زمان خودش حق بوده باشد، لیکن ما مکلف به آن نیستیم، زیرا که با شریعت ما منسوخ شده است، و اگر موافق شریعت ما باشد مسلماً حقی است که شریعت اسلام بر درستی آن دلالت کرده است.
کتابهای آسمانی که در قرآن و سنت از آنها نام برده شده است عبارتند از:
قرآن کریم کلام خداوند است که خداوند متعال آنرا بر خاتم انبیاء و رسولمان حضرت محمدص نازل فرموده است، وی آخرین کتاب نازل شدۀ آسمانی است که خداوند حفاظت آنرا از هر گونه دستبرد و تحریف، خود به عهده گرفته و آنرا ناسخ تمام کتب آسمانی دیگر قرار داده است. لذا میفرماید:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾ [الحجر: ۹]. «بیگمان ما قرآن را فرو فرستادهایم و به راستی ما نگهبان آن هستیم».
و میفرماید:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَمُهَيۡمِنًا عَلَيۡهِۖ فَٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ﴾ [المائدة: ۴۸]. «و (این) کتاب را به راستی (و) تصدیق کننده کتابی که پیش از آن است و بر آن حاکم است به تو نازل کردیم، پس درمیان آنان به آنچه خداوند نازل کرده است، حکم کن».
تورات کتابی است که خداوند بر حضرت موسی÷ نازل فرموده و آن را نور و سبب هدایت قرار داده که پیامبران و علماء بنی اسرائیل بر اساس آن حکم میکردهاند.
توراتی که ایمان آوردن به آن واجب است همان کتابی است که خداوند بر موسی÷ نازل فرموده و نه تورات تحریف شدهای که امروز در اختیار اهل کتاب قرار دارد. خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ فِيهَا هُدٗى وَنُورٞۚ يَحۡكُمُ بِهَا ٱلنَّبِيُّونَ ٱلَّذِينَ أَسۡلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلرَّبَّٰنِيُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن كِتَٰبِ ٱللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيۡهِ شُهَدَآءَ﴾ [المائدة: ۴۴]. «ما تورات را که هدایت و نور در خود دارد، نازل کردیم. پیامبرانی که (در برابر احکام الهی) تسلیمند، برای یهود و (همچنین) عالمان ربانی و احبار به آنچه ازکتاب خدا حافظ گردانده شدهاند و بر آن گواه بودند، به آن حکم میکنند».
انجیل کتابی است که خداوند متعال بر حضرت عیسی÷ نازل فرموده، و کتابهای آسمانی پیش از خود را حق دانسته و تصدیق کرده است.
و انجیلی که ایمان آوردن به آن واجب است همان کتابی است که خداوند آن را با اصول صحیحش بر حضرت عیسی÷ نازل فرموده و نه انجیلهای تحریف شدهای که امروزه در نزد اهل کتاب قرار دارد. در همین رابطه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَقَفَّيۡنَا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم بِعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِۖ وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِيلَ فِيهِ هُدٗى وَنُورٞ وَمُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَهُدٗى وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِينَ ٤٦﴾ [المائدة: ۴۶]. «و در پی آن عیسی فرزند مریم را، تصدیق کننده آنچه پیش از او بود -که تورات است- فرستادیم و به او انجیل را که هدایت و نور در خود داشت و تصدیق کننده آنچه پیش از آن بود که تورات است و هدایت و پند برای پرهیزگاران، به او دادیم».
از جمله مطالبی که تورات و انجیل در بر داشتهاند بشارت به رسالت پیامبر عزیزمان حضرت محمدص است که خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡ﴾ [الأعراف: ۱۵۷]. «کسانی که از رسولی پیروی میکنند که پیامبر درس ناخواندهای است که او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند. آنان را به (کارهای) پسندیده فرمان میدهد و آنان را از (کارهای) ناپسند باز میدارد، و پاکیزهها را برای آنان حلال میگرداند و نا پاکیزهها را برای آنان حرام میشمارد و بار گرانشان و قید (وبند)هایی را که بر (عهده) آنان بود، از (دوش)شان بر میدارد».
زبور کتابی است که خداوند متعال آن را بر داود÷ نازل فرموده است. و زبوری که ایمان بدان واجب است همان کتابی است که خداوند متعال بر داود÷ نازل فرموده و نه تحریفاتی که توسط یهود در آن بعمل آمده است. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا ١٦٣﴾ [النساء: ۱۶۳]. «و به داود زبور دادیم».
منظور صحیفههایی است که خداوند متعال به حضرت ابراهیم و حضرت موسیإ عنایت فرموده و اینک این صحیفهها ناپدید هستند و هیچ اثری از آنها در دست نیست، جز اینکه در قرآن کریم و سنت مطهره از آنها یاد شده است. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿أَمۡ لَمۡ يُنَبَّأۡ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَىٰ ٣٦ وَإِبۡرَٰهِيمَ ٱلَّذِي وَفَّىٰٓ ٣٧ أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ ٣٨ وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ٣٩ وَأَنَّ سَعۡيَهُۥ سَوۡفَ يُرَىٰ ٤٠ ثُمَّ يُجۡزَىٰهُ ٱلۡجَزَآءَ ٱلۡأَوۡفَىٰ ٤١﴾ [النجم: ۳۶-۴۱]. «آیا به آنچه که در صحیفههای موسی بود، خبر داده نشد؟ (یا از آنچه در صحف ابراهیم بوده است، با خبرش نکردندهاند؟) ابراهیمی که (وظیفۀ خود را) به بهترین وجه ادا کرده است.(در صحف ایشان آمده است) که هیچکس بار گناهان دیگری را بر دوش نمیکشد. و اینکه برای انسان پاداش و بهرهای نیست جز آنچه خود کرده است و برای آن تلاش نموده است. و آنکه (حاصل) تلاشش دیده خواهد شد. آنگاه به آن (تلاش) جزایی هر چه تمامتر به او خواهند داد».
و میفرماید:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن تَزَكَّىٰ ١٤ وَذَكَرَ ٱسۡمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ ١٥ بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ ١٧ إِنَّ هَٰذَا لَفِي ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ ١٨ صُحُفِ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ ١٩﴾ [الأعلی: ۱۴-۱۹]. «به راستی هر که پاک گشت، رستگار شد و نام پروردگارش را یاد کرد، و نماز گزارد. حق این است که زندگی دنیا را بر میگزینید و آخرت بهتر و ماندگارتر است. بیگمان این (گفته) در صحیفههای نخستین (هم) بود. صحیفههای ابراهیم و موسی».
ایمان به پیامبران†: یکی از ارکان (ششگانه) ایمان است که ایمان بنده مسلمان بدون آن کامل نمیشود.
ایمان به پیامبران† عبارت از اعتقاد جازم به این امر است که خداوند پیامبران و رسولانی دارد که جهت تبلیغ و رساندن دستوراتش آنانرا برگزیده است، کسی که از آنان پیروی کند رستگار میشود و کسی که نافرمانیشان کند خوار و ذلیل میگردد، و اینکه آنان آنچه از سوی خدا بر آنان نازل شده بود به بهترین و کاملترین وجه رساندهاند و امانت را ادا کرده و امتشان را نصیحت کرده و در راه خدا به حق جهاد کرده و اقامه حجت فرمودهاند، و از آنچه که برای تبلیغ آن فرستاده شدهاند ذرهای تغییر نداده و تبدیل و کتمان نکردهاند.
همچنین به تمام آنان ایمان داریم، چه کسانی که خداوند از آنان نام برده و چه کسانی که نام نبرده است، کما اینکه هر پیامبری درباره پیامبر بعد از خود مژده میدهد و پیامبر بعدی، پیامبر قبلی را تصدیق میکند. توضیح این مطلب را در کلام مقدس الهی ملاحظه کنید:
﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَآ أُوتِيَ ٱلنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ١٣٦﴾ [البقرة: ۱۳۶].
«بگویید خدا و آنچه که به ما فرو فرستاده شده و آنچه که به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان یعقوب فرو فرستاده شده و آنچه که به موسی و عیسی داده شده و (نیز) آنچه که به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است، ایمان آوردهایم. بین هیچ کس از آنان تفاوتی نمیگذاریم. و فرمانبردارِ او (خداوند) هستیم».
کسی که یک پیامبر را تکذیب کند گویا تمام پیامبران را تکذیب کرده است، و کسی که از یک پیامبر نافرمانی کند گویا از تمام پیامبران نافرمانی کرده است.
چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيۡنَ ٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيَقُولُونَ نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَكۡفُرُ بِبَعۡضٖ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا ١٥٠ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ حَقّٗاۚ وَأَعۡتَدۡنَا لِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٗا مُّهِينٗا ١٥١﴾ [النساء: ۱۵۰-۱۵۱]. «به راستی آنان به خدا و فرستادگانش کفر میورزند و میخواهند در میان خدا و فرستادگانش جدائی بیندازند و میگویند به برخی ایمان میآوریم و برخی (دیگر) را انکار میکنیم و میخواهند بین این (و آن) راهی برگزینند این گروه در حقیقت کافرند و برای کافران عذابی خوار کننده آماده ساختهایم».
نبوت واسطه بین خالق و مخلوق در تبلیغ شریعت اوست، که خداوند بر هر کسی بخواهد منت میگذارد و هر کسی را بخواهد از میان مخلوقاتش (بندگانش) بر میگزیند، هیچ کس دیگری غیر از ذات پاک او اختیاری در این باره ندارد لذا میفرماید:
﴿ٱللَّهُ يَصۡطَفِي مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٞ ٧٥﴾ [الحج: ۳]. «خداوند از فرشتگان و (نیز) از مردمان رسولانی بر میگزیند، خداوند شنوای بیناست».
نبوت بخشیده میشود کسب نمیشود، با کثرت طاعت و عبادت بدست نمیآید، و نه با اختیار پیامبر یا طلب او، این فقط انتصابی است که هر کسی را خداوند متعال بخواهد برمیگزیند، لذا میفرماید:
﴿ٱللَّهُ يَجۡتَبِيٓ إِلَيۡهِ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِيٓ إِلَيۡهِ مَن يُنِيبُ ١٣﴾ [الشوری: ۱۳].
«خداوند بهسوی (حقیقت) خویش هر کس را که بخواهد برمیگزیند و هر کس را که رو بهسوی او مینهد، به سوی خویش هدایت میکند».
اول: نجات دادن انسانها از عبادت و بردگی مخلوق و ترغیب آنان بهسوی آزادی و پرستش خالق، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧﴾ [الأنبیاء: ۱۰۷]. «و تو را جز مایه رحمت برای جهانیان نفرستادهایم».
دوم: شناساندن هدف یا انگیزۀ آفرینش انسانها به آنان، و بیان اینکه هدف آفرینش فقط یکتا دانستن و پرستش ذات باری تعالی است که جز بوسیله پیامبران† که خداوند خودش آنان را برگزیده و بر جهانیان برتری داده شناخته نمیشود، چنانکه میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: ۳۶]. «به یقین درمیان هر امتی رسولی را بر انگیختم (با این دعوت) که خداوند را بندگی کنید و از طاغوت بپرهیزید».
سوم: اینکه با فرستادن پیامبران بر انسانها اتمام حجت کند. لذا میفرماید:
﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا ١٦٥﴾ [النساء: ۱۶۵]. «رسولانی مژده آور و بیمدهنده (فرستادیم) تا برای مردم پس از (ارسال) رسولان بر خداوند حجتی (درمیان) نباشد و خداوند پیروزمند فرزانه است».
چهارم: بیان بعضی غیبیاتی که انسانها نمیتوانند با عقل خودشان آنها را در یابند مانند اسمها و صفات خداوند، شناخت فرشتگان و روز آخرت وغیره.
پنجم: اینکه خداوند پیامبران را اخلاق فاضله و کامل عنایت فرموده و آنان را از هرگونه شبهات و شهوات پاک و معصوم قرار داده و سپس الگو و سرمشق امتهایشان گردانید. چنانکه میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ﴾ [الأنعام: ۹۰].
«اینان (پیامبران) کسانیاند که خداوند (آنان را) هدایت کرده است، پس به شیوه آنان اقتدا کن».
و میفرماید:
﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ﴾ [الأحزاب: ۲۱]. «براستی برای شما، در رسولِ خدا سرمشقی نیکو ست».
ششم: اصلاح و تزکیه و تطهیر نفوس انسانها و بر حذر داشتن آنان از همه آنچه که برای آنان عیب شمرده میشود.
چنانکه میفرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ [الجمعة: ۲]. «اوست که در میان درس ناخواندگان رسولی از خود آنان بر انگیخت که آیاتش را بر آنان میخواند و آنان را پاک میدارد و به آنان کتاب و حکمت میآموزد».
رسول گرامیص میفرمایند:
«إِنَّمَا بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الأَخْلاَقِ»[۱۰]. «جز این نیست که من مبعوث شدهام تا اینکه پایههای اخلاق را تکمیل کنم».
[۱۰] سند امام احمد و مستدرک حاکم.
پیامبران† مسؤلیتهای بسیار والا و ارزشمندی دارند از جمله:
أ: تبلیغ شریعت و دعوت مردم به سوی پرستش خدای یکتا و ترک پرستش غیر او. چنانکه میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبٗا ٣٩﴾ [الأحزاب: ۳۹]. «(همان ) کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و جز خدا از کسی نمیترسند، و خدا ( به عنوان ) حسابرس، بس است».
ب: بیان آنچه که خداوند بعنوان دین نازل فرموده، چنانکه میفرماید:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ ٤٤﴾ [النحل: ۴۴].
«و به تو قرآن نازل کردیم تا برای مردم روشن سازی آنچه را که بر آنان فرو فرستاده شده است و باشد که اندیشه کنند».
ج: راهنمایی امت به سوی خیر و باز داشتن آنان از هرگونه شر و بشارت دادن آنان به اجر و پاداش وآنان را ترساندن از سزا و عقاب چنانکه میفرماید:
﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ﴾ [النساء: ۱۶۵]. «رسولانی مژده آور و بیمدهنده».
د: اصلاح انسانها با رهبری پاک و الگوی نیک در گفتار و کردار.
ﻫ: اقامت شریعت و تطبیق آن درمیان بندگان.
و: گواهی آنان در روز قیامت بر امتهایشان به اینکه آنان رسالت خویش را به بهترین و کاملترین وجه ممکن رسانیدهاند.
چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿فَكَيۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِيدٖ وَجِئۡنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِيدٗا ٤١﴾ [النساء: ۴۱]. «پس (حالشان) چگونه است، آنگاه که از هر امتی گواهی (در میان ) آوریم و تو را بر این امت گواه بیاوریم».
اسلام دین همه پیامبران ورسولان† است. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ﴾ [آلعمران: ۱۹]. «بیگمان دین (حق) نزد خداوند، اسلام است».
همه انبیاء† به سوی یکتا پرستی و ترک پرستش غیر الله میخوانند، اگر چه شرایع و احکامشان با هم متفاوت باشد اما در اصل که توحید است با هم متفقند چنانکه رسول گرامیص میفرمایند:
«الأَنْبِيَاءُ إِخْوَةٌ لِعَلاَّتٍ»[۱۱] «پیامبران با یکدیگر مثل برادر مادریاند».
[۱۱] صحیح بخاری.
پیامبران† نیز انسانند و غیب نمیدانند، علم غیب از خصائص خداوند است و نه از صفات انبیاء† زیرا آنان نیز مانند بقیۀ انسانها، انسانند که میخورند و میآشامند، و ازداوج میکنند، و میخوابند و مریض میشوند و خسته میشوند. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ إِلَّآ إِنَّهُمۡ لَيَأۡكُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشُونَ فِي ٱلۡأَسۡوَاقِ﴾ [الفرقان: ۲۰].
«و پیش از تو رسولانی نفرستادیم مگر آنکه (آنها هم مانند همه) خوراک میخوردند و در بازارها راه میرفتند».
و میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّيَّةٗ﴾ [الرعد: ۳۸]. «و به راستی پیش از تو رسولانی فرستاده ایم و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم».
پس انبیاء† نیز همانند دیگر انسانها غمگین میشوند، خوشحال میشوند، تلاش میکنند نشاط و حرکت دارند، فرق این است که آنان را خداوند جهت تبلیغ دینش برگزیده است و از غیب جز همان قسمتی که خداوند آنانرا آگاه کند چیز دیگری نمیدانند.
چنانکه میفرماید:
﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ فَإِنَّهُۥ يَسۡلُكُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا ٢٧﴾ [الجن: ۲۶-۲۷]. «(پروردگارم) دانای غیب است، و کسی را بر غیب خویش آگاه نمیسازد مگر کسانی از رسولانی را که خود بپسندد. که او پیشاپیش و پشت سر او نگهبانی رهسپار میکند».
و میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾ [الکهف: ۱۱۰]. «بگو: من فقط بشری مانند شما هستم که به من وحی میشود که معبودتان، معبودی یکتاست».
خداوند متعال جهت تبلیغ رسالت خویش بهترین و کاملترین بندگان خودش را برگزیده است، چه از جهت تندرستی و چه از جهت اخلاق و رفتار، و آنان را از گناهان کبیره معصوم قرار داده و از هر گونه عیب و نقصی دور داشته است، تا اینکه وحی الهی را به امتهایشان برسانند، و به اتفاق امت آنان در تبلیغ رسالت الهی معصوم هستند. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ﴾ [المائدة: ۶۷]. «ای رسول، برسان آنچه را که از (جانب) پروردگارت بهسوی تو فرستاده شده است. اگر (این کار) را نکنی رسالتش را نرساندهای و خداوند ترا از (شر) مردم حفظ میکند».
و میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبٗا ٣٩﴾ [الأحزاب: ۳۹].
«(همان) کسانی که پیامهای خدا را میرسانند و از او میترسند و جز خدا از کسی نمیترسند و خداوند (به عنوان) حسابرس بس است».
و میفرماید:
﴿لِّيَعۡلَمَ أَن قَدۡ أَبۡلَغُواْ رِسَٰلَٰتِ رَبِّهِمۡ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيۡهِمۡ وَأَحۡصَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ عَدَدَۢا ٢٨﴾ [الجن: ۲۸]. «تا معلوم بدارد که رسالتهای پروردگارشان را به انجام رساندهاند. و (خداوند) به آنچه که در نزد آنان است احاطه دارد و با شمارش همه چیز را بر شمرده است».
و اگر چنانچه در غیر امر تبلیغ از یکی از آنان گناه صغیرهای سر بزند خداوند آن را بر ایشان بیان میکند و آنان بلافاصله توبه میکنند و به سوی پروردگارشان رجوع میکنند، گویا اینکه چیزی نبوده است و بدینوسیله مقام و منزلتی برتر از گذشته کسب میکنند، بنابر این خداوند متعال به پیامبرانش† صفات و ویژگیهای اخلاقی فوق العادهای عنایت فرموده و آنان را از هر آنچه از قدر و منزلت آنان بکاهد بدور داشته است.
تعداد رسولان† تا سیصد و چند نفر ثابت است. زیرا وقتی از پیامبرص درباره تعداد آنان پرسیده شد فرمودند:
«ثلاثمائة وخمس عشرة جماً وغفيراً»[۱۲].
ولی پیامبران از این تعداد خیلی بیشترند و داستان بعضی از آنها را خداوند متعال در کتاب عزیزش بیان فرموده است. از جمله از بیست و پنج رسول و نبی نام برده است. چنانکه میفرماید:
﴿وَرُسُلٗا قَدۡ قَصَصۡنَٰهُمۡ عَلَيۡكَ مِن قَبۡلُ وَرُسُلٗا لَّمۡ نَقۡصُصۡهُمۡ عَلَيۡكَ﴾ [النساء: ۱۶۴]. «و رسولانی (فرستادیم) که پیش از این داستان آنان را بر تو باز گفتیم و رسولانی که حکایت آنان را بر تو باز نگفتهایم».
و در جای دیگر میفرماید:
﴿وَتِلۡكَ حُجَّتُنَآ ءَاتَيۡنَٰهَآ إِبۡرَٰهِيمَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦۚ نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُۗ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٞ ٨٣ وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۚ كُلًّا هَدَيۡنَاۚ وَنُوحًا هَدَيۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَمِن ذُرِّيَّتِهِۦ دَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَٰرُونَۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٨٤ وَزَكَرِيَّا وَيَحۡيَىٰ وَعِيسَىٰ وَإِلۡيَاسَۖ كُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ٨٥ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَٱلۡيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطٗاۚ وَكُلّٗا فَضَّلۡنَا عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ ٨٦ وَمِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَذُرِّيَّٰتِهِمۡ وَإِخۡوَٰنِهِمۡۖ وَٱجۡتَبَيۡنَٰهُمۡ وَهَدَيۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٨٧﴾ [الأنعام: ۸۳-۸۷]. «و این حجتِ ماست. آن را به ابراهیم بر (ضدِ) قومش دادیم. هرکس را بخواهیم در مراتب (و منزلت) فرا میبریم، بیگمان پروردگارت کاردانِ داناست. و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، هر یک (از آنان ) را هدایت کردیم و به نوح (نیز) پیش از این راه نمودیم. و از فرزندان او (ابراهیم ) داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون (را نیز هدایت کردیم). و بدینسان به نیکوکاران پاداش میدهیم. و (نیز) زکریا و یحیی و عیسی و الیاس (را هدایت کردیم) هر یک (از آنان) از صالحان بودند. و (نیز) اسماعیل و یسع و یونس و لوط (راهدایت کردیم) و هر یک (از آنان) را برجهانیانِ (روزگارشان) برتری دادیم. و (نیز ) برخی از پدران و فرزندان و برادرانشان (راهدایت کردیم ) و آنان را برگزیدیم و آنان را به راه راست هدایت کردیم».
بعضی پیامبران را خداوند بر بعضی دیگر برتری دادهاست. چنانکه میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ فَضَّلۡنَا بَعۡضَ ٱلنَّبِيِّۧنَ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾ [الإسراء: ۵۵]. «و به راستی برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری دادهایم».
و میفرماید:
﴿تِلۡكَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾ [البقرة: ۲۵۳]. «اینان پیامبران هستند که، برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری دادهایم».
بهترین پیامبران، پیامبران اولوالعزم هستند، که عبارتند از حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر گرامیمان حضرت محمدص لذا میفرماید:
﴿فَٱصۡبِرۡ كَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ ٱلۡعَزۡمِ مِنَ ٱلرُّسُلِ﴾ [الأحقاف: ۳۵]. «پس چنانکه پیامبران اولوالعزم شکیبائی ورزیدند، شکیبا باش».
و میفرماید:
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ مِيثَٰقَهُمۡ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٖ وَإِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۖ وَأَخَذۡنَا مِنۡهُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا ٧﴾ [الأحزاب: ۷]. «و چنین بود که از پیامبران عهدشان را گرفتیم و (نیز) از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم (عهدتان را) و از آنان پیمانی استوار گرفتیم».
اما از میان همه، پیامبر عزیزمان حضرت محمدص بهترینِ رسولان و خاتم پیامبران و امام متقیان و سرور فرزندان آدم است، بلکه امام و خطیب انبیاء† و صاحب مقام محمود است که همگان بدان رشک میبرند و صاحب لوای حمد و حوض کوثر و شفیع خلائق در روز قیامت و صاحب وسیله و فضیله، که خداوند ایشان را با بهترین شرایع دینش مبعوث فرموده است، و امتش را بهترین امت قرار داده که برای نفع مردم بیرون آورده شده، و برای ایشان و امت ایشان فضائل و محاسن زیادی را جمع فرموده که آنان را برگذشتگان برتری بخشیده، پس آنان به اعتبار آفرینش آخرین و به اعتبار برانگیخته شدن در روز جزا اولین امت هستند.
پیامبرص میفرمایند:
«فُضِّلْتُ عَلَي الأنْبِيَاءِ بِسِتِّ»[۱۳]. «با شش چیز بر دیگر پیامبران برتری یافتم».
و در جای دیگری میفرمایند:
«أنا سَيِّد وَلَد آدَم يَوم القِيَامَة وبِيَدي لِوَاء المد ولاو فَخْرَ وَمَا مِنْ نَبِي وَيَوْمَئِذٍ آدم فمن سواء إلا تحت لوائي يوم القيامة»[۱۴].
«در روز قیامت من سردار همه فرزندان آدم هستم و در دست من لوای حمد است ولی فخر نیست، در روز قیامت هیچ پیامبری نیست مگر اینکه در زیر پرچم من است اعم از آدم و دیگر پیامبران».
بعد از رسول اللهص بهترین پیامبر حضرت ابراهیم÷ است که خلیل الرحمن یعنی دوست خالص خدا شناخته شده است. طبیعی است که این دو پیامبر و دو دوست خالص خدا بهترین پیامبران اولوالعزم و سپس سه پیامبر دیگر (نوح، موسی و عیسی) بهترین پیامبران† میباشند.
[۱۲] بروایت حاکم. [۱۳] صحیح مسلم. [۱۴] مسند احمد و ترمذی.
خداوند متعال پیامبرانش را با معجزات بزرگ و آشکاری تأئید فرموده تا اینکه حجت و برهان آنان باشند مانند قرآن کریم، شق القمر، تبدیل شدن عصا به اژدها، و آفریدن پرنده از گِل و غیره.
پس معجزه خارق العاده دلیل قاطع به صدق نبوت است و کرامت دلیل بر صدق کسی است که صداقت نبوت را باور داشته است. خداوند متعال میفرماید:
﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾ [الحدید: ۲۵]. «به راستی رسولانمان را با دلایل روشن فرستادیم».
و پیامبر گرامی مان حضرت محمدص میفرمایند:
«مَا مِنْ نَبِيٍّ مِنَ الأَنْبِيَاءِ إِلا وَقَدْ أُعْطِيَ مِنَ الآيَاتِ مَا آمَنَ عَلَى مِثْلِهِ الْبَشَرُ، وَإِنَّمَا كَانَ الَّذِي أُتِيتُهُ وَحْيًا أَوْحَاهُ اللَّهُ إِلَيَّ ، فَأَرْجُو أَنْ أَكُونَ أَكْثَرَهُمْ تَابِعًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۱۵]. «هیچ پیامبری نیست مگر اینکه به او معجزه (یا معجزاتی) داده شده که انسانها بوسیله آن و امثال آن ایمان میآورند، و معجزهای که به من داده شده وحی است که بر من فرود آمده است (یعنی قرآن کریم) امیدوارم که از همه پیامبران پیروان بیشتری داشته باشم».
[۱۵] صحیح بخاری و صحیح مسلم.
ایمان و باور به نبوت حضرتشص اصل بزرگی از اصول ایمان است، که ایمان جز با این اصل تحقق نمییابد، لذا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَن لَّمۡ يُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ فَإِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلۡكَٰفِرِينَ سَعِيرٗا ١٣﴾ [الفتح: ۱۳].
«و هر کس به خدا و رسول او ایمان نیاورد، بداند که ما برای کافران آتش (دوزخ) را آماده ساختهایم».
و رسول گرامیص میفرمایند:
«أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَّشْهَدوا أَنْ لااله إِلا الله وأَني رسولُ الله»[۱۶]. «مأمور شدهام که با مردم بجنگم تا اینکه گواهی دهند که معبود بر حقی جز خدای یگانه نیست و من فرستاده خدایم».
ایمان به رسول اللهص جز با چند امور متحقق نمیشود از جمله:
اول: شناخت پیامبرمانص؛ ایشان محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم، و هاشم از قریش و قریش از عرب، و عرب از نسل حضرت اسماعیل بن ابراهیم خلیل -عليهما وعلى نبينا أفضل الصلاة وأزكى التسليم- است. ایشان شصت و سه سال عمر نمودند که چهل سال قبل از نبوت و بیست سه سال رسول و پیامبر بودند.
دوم: تصدیق ایشان در آنچه خبر داده، و اطاعت از ایشان در هر آنچه که امر فرموده، و اجتناب و دوری از هر آنچه نهی فرمودهاند، و اینکه جز به روشی که ایشان مشروع فرمودهاند خداوند پرستیده نشود.
سوم: اعتقاد به اینکه ایشان، به عنوان رسول و پیامبر به سوی همه انسانها و جنیان فرستاده شدهاند، پس هیچ احدی جز تبعیت و پیروی از ایشان چارهای ندارد، لذا خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا﴾ [الأعراف: ۱۵۸].
«بگو ای مردم، من فرستاده خداوند بهسوی همه شما هستم».
چهارم: ایمان به رسالت ایشان، و اینکه ایشان بهترین و آخرین پیامبران است، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَ﴾ [الأحزاب: ۴۰]. «بلکه رسول خدا و خاتم انبیاء است».
و اینکه ایشان خلیل خداوند، و سردار تمام بشریت و صاحب شفاعت عظمی هستند، که مخصوص به «الوسيلة» بالاترین درجات بهشت است، ایشان صاحب حوض کوثر و امت ایشان بهترین امت است، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾ [آلعمران: ۱۱۰]. «شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آورده شده است».
کما اینکه امت ایشان بیشترین تعداد بهشتیان را تشکیل خواهند داد، و اینکه رسالت ایشان ناسخ تمام رسالتهای گذشته است.
پنجم: اینکه خداوند ایشان را با بزرگترین و جاودانهترین معجزه که قرآن کریم و کلام الهی محفوظ از هر گونه تغییر و تبدیل است، تائید و حمایت فرموده است. چنانکه میفرماید:
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا ٨٨﴾ [الإسراء: ۸۸]. «بگو اگر انس و جن گرد آیند بر آنکه مانند این قرآن آورند، هرگز نمیتوانند مانندش آورند و اگر چه برخی از آنان یاور برخی (دیگر) باشند».
و میفرماید:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾ [الحجر: ۹].
«بیگمان ما قرآن را فرو فرستادهایم و به راستی ما نگهبان آن هستیم».
ششم: ایمان به اینکه رسول گرامیص رسالتشان را تبلیغ کردند و امانت را ادا نمودند، و امت را نصیحت کردند، هیچ خیر و خوبی نبود، مگر اینکه امت را به آن ترغیب و راهنمایی فرموده و هیچ شر و بدی نبود، مگر اینکه امت را از آن بر حذر داشته است. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨﴾ [التوبة: ۱۲۸]. «بیگمان رسولی از خودتان به سوی شما آمد، رنجتان بر او دشوار، بر شما حریص (و) به مومنان رؤوفِ مهربان است».
و خود رسول گرامیص میفرمایند:
«مَا مِنْ نَبِىٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ فِى أُمَّةٍ قَبْلِى إِلاَّ كَانَ حَقًّا عَلَيْهِ أَنْ يَدُلَّ أُمَّتَهُ عَلَى خَيْرِ مَا يَعْلَمُهُ لَهُمْ ويحذر أُمَّته مِنْ شَرّ ما يَعْلَمْهُ لهم»[۱۷]. «هیچ پیامبری نبوده که خداوند او را قبل از من در میان امتی مبعوث کند مگر اینکه مأمور و مکلف بوده است به اینکه امتش را به هر خیر و نیکیای که میدانسته راهنمایی نموده و از هر شر و بدی که میدانسته بر حذر بدارد».
هفتم: محبت ایشانص تا حدی که محبت ایشان را بر محبت تمامی مخلوقات و حتی بر محبت خودش ترجیح دهد. پس محبت و تعظیم و احترام، و شخصیت قائل شدن و اطاعت کردن ایشان از حقوقی است که خداوند متعال در کتاب عزیزش بر ما واجب کرده است، زیرا محبت ایشان جزو محبت خدا و اطاعت از ایشان اطاعت از خداست. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٣١﴾ [آلعمران: ۳۱].
«بگو: اگر خدا را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را برایتان بیامرزد و خداوند آمرزنده مهربان است».
و حضرتشص و میفرماید:
«لايُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّي أَكُونَ أَحَبُّ إلَيهِ مِنْ وَلدِهِ وَوَالِدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِين» [۱۸]. «هیچیک از شما نمیتواند مؤمن کامل باشد تا زمانی که من در نزد او از فرزند و پدرش وسایر انسانها محبوبتر نباشم».
هشتم: به کثرت بر حضرتشص درود و سلام فرستادن، زیرا بخیل کسی است که اسم مبارک ایشان در نزدش برده شود و برایشان درود نفرستد. خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا ٥٦﴾ [الأحزاب: ۵۶]. «بیگمان خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند. ای مومنان (شما نیز) بر او درود بفرستید و چنانکه باید سلام بگویید».
و حضرتشص میفرمایند:
«مَنْ صَلَّى عَلَىَّ وَاحِدَةً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ بهَا عَشْراً»[۱۹]. «کسی که یکبار بر من درود بفرستد خداوند متعال در مقابل ده مرتبه بر او درود میفرستد».
در چند جا بر ایشان درود و سلام فرستادن بسیار مهم و مؤکد است، از جمله در تشهد نماز، در قنوت، در نماز جنازه، در خطبۀ جمعه، بعد از اذان، هنگام ورود و خروج از مسجد، هنگام دعا، هنگامیکه نام مبارک ایشان برده شود و غیره.
نهم: اینکه پیامبرص در نزد پروردگارشان زندهاند، زندگی برزخیی که از زندگی شهدا بهتر و کامل تر است، ولی مانند زندگیشان در روی زمین نیست، این زندگی مخصوصی است که چگونگی آنرا ما نمیدانیم، ولی با این وجود نمیتوان آنها را مرده نامید. چنانکه حضرتشص میفرمایند:
«إِنَّ اللهَ حَرَّمَ عَلَى الأرْضِ أَنْ تَأْكُلَ أَجْسَادَ الأَنْبِيَاء»[۲۰]. «خداوند بر زمین حرام گردانیده است که جسد پیامبران را بخورد».
همچنین میفرمایند:
«مَامِنْ مُسْلِمٍ يُسَلِّمُ عَلَيَّ إِلا رَدَّ اللهُ عَلَيَّ رُوْحِي كَي أَرُدَّ÷» [۲۱]. «هیچ مسلمانی نیست که بر من سلام کند مگر اینکه خداوند روحم را به من باز میگرداند تا اینکه سلام او را جواب دهم».
دهم: اینکه در حیات حضرتشص و همچنین در کنار قبر ایشان هنگام سلام دادن کسی صدای خودش را بلند نکند که این نیز جزو احترام ایشان است.
چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ كَجَهۡرِ بَعۡضِكُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ ٢﴾ [الحجرات: ۲]. «ای مؤمنان، صدای خود را بلندتر از صدای پیامبر مکنید -و مانند سخن گفتن با همدیگر- با او بلند سخن مگویید. که مبادا -در حالی که شما نمیدانید- اعمالتان از بین برود».
احترام ایشان پس از وفات عین احترام در حیات ایشانص است. چنانکه نمونههای اول و الگوهای بینظیر مکتب ایشان رضوان الله علیهم اجمعین عمل کردند، چه آنان از نظر اطاعت و پیروی نزدیک ترین مردم به ایشان بوده، و از هرگونه مخالفت با ایشان و بدعت گذاری در دین بشدت گریزان بودند.
یازدهم: با همۀ اصحاب و اهل بیت و همسران ایشان دوستی و محبت داشتن و از هرگونه کینه و حسد و کدورت، و دشنام و جسارت و اهانت نسبت به آنان پرهیز کردن، زیرا خداوند از آنان راضی شده و آنان را برای صحبت و یاری پیامبرشص برگزیده است، و دوستی و موالاتشان را بر این امت واجب گردانیده است.
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾ [التوبة: ۱۰۰].
«و پیشروان نخستین از مهاجران و انصار وکسانی که به نیکوکاری از آنان پیروی کردند، خداوند از آنان خشنود شد و (آنان نیز) از او خشنود شدند».
حضرتشص میفرمایند:
«لا تَسُبُّوا أَصْحَابِي فَوالَّذي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ اَنْفَقَ أَحَدُكُمْ مِثْلَ أُحُد ذَهَباً مَا بَلَغَ مُدَّ أَحَدهم وَلا نَصِيفَه» [۲۲].
«صحابه مرا دشنام ندهید، قسم به ذاتی که جانم در قبضۀ اوست اگر یکی از شما به اندازه کوه احد طلا انفاق کند ثوابش به اندازه یک «مُدّ» (پُری دو کف دست) و حتی نصف مُدّ آنها نخواهد رسید».
برای کسانی که بعد از ایشان میآیند مستحب است که برای آنان طلب آمرزش کنند و از خداوند بخواهند که در دلهایشان نسبت به آن الگوهای ایمانی و صداقت هیچگونه حسد و کینهای نداشته باشند. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾ [الحشر: ۱۰].
«و (نیز) آنان راست که پس از اینان آمدند (انصار) میگویند: پروردگارا! ما را و آن برادرا نمان را که در ایمان آوردن از ما پیشی گرفتند بیامرز. و در دلهای ما هیچ کینهای در حق کسانی که ایمان آوردهاند، قرار مده. پروردگارا! تویی که بخشندۀ مهربانی».
دوازدهم: پرهیز و اجتناب از غلو و افراط درباره حضرتشص زیرا که این بیشترین وسیله آزار و اذیت حضرتشص است، زیرا که آن حضرتص امتشان را از غلو و افراط و مداحی بیش از اندازه منع فرموده، مقام و منزلتی که خداوند برای ایشان عنایت فرموده که بیشتر از آن مخصوص پروردگارﻷ است. لذا ایشانص میفرمایند:
«إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ فَقُولُوا عَبْدُالله وَرَسُوله، لا أُحِبُّ أَنْ تَرْفَعُوِني فَوْقَ مَرْتَبَتِي» [۲۳].
«جز این نیست که من یک بنده هستم، پس بگوئید بنده و فرستادۀ خدا، دوست ندارم که مرا از منزلت خودم بالاتر ببرید».
همچنین میفرمایند:
«لاَ تُطْرُونِى كَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَى ابْنَ مَرْيَمَ» [۲۴]. «مرا بیش از حد ستایش نکنید، چنانکه مسیحیان عیسی بن مریم÷ را ستایش کردند».
بنابراین خواندن حضرتش در دعاء و استغاثه و مدد خواستن از ایشان و طواف کردن به دور قبر شریف ایشان، و نذر و ذبح کردن به نام ایشان، همه اینها نادرست بوده و شرک به الله محسوب میشود، زیرا خداوند انجام هر گونه عبادتی را جز برای خودش منع فرموده است.
کما اینکه در مقابل، تفریط و بیتوجهی نسبت به حضرتشص نادرست است. پس بیاحترامی نسبت به ایشانص که از روی بغض و کینه با ایشان باشد، یا جسارت و بیادبی به مقام والای ایشان، یا از شأن ایشان کاستن و تمسخر نسبت به ایشان روا داشتن، ارتداد و کفر و خروج از اسلام به شمار میآید. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ﴾ [التوبة: ۶۵-۶۶].
«بگو: آیا به خدا و آیات او و رسولش ریشخند میکردید؟ عذر نیاورید، به راستی که پس از ایمانتان کفر پیشه کردید».
پس محبت صادقانه نسبت به پیامبرص این است که بر کمال اقتداء و پیروی از سنت ایشان و ترک آنچه که با راه و روش ایشان مخالف است دلالت دارد و صدق میکند، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٣١﴾ [آلعمران: ۳۱].
«بگو اگر خداوند را دوست میدارید، از من پیروی کنید، تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را برایتان بیامرزد و خداوند آمرزندۀ مهربان است».
پس واجب است که نسبت به تعظیم و احترام و بیان شأن و منزلت والای ایشان از هر گونه افراط وتفریط بپرهیزیم و صفات الوهیت را که ویژۀ پروردگار است به ایشان نسبت ندهیم، و به هیچ عنوان از قدر و منزلت ایشان نکاهیم. این همان احترام و محبتی است که نشانه اتباع و پیروی از سنت و شریعت ایشان، و حرکت در مسیر هدایت و اقتدای صادقانه به حضرتشص است.
سیزدهم: ایمان به پیامبرص جز با تصدیق و باور به ایشان و عمل به شریعت ایشان متحقق نمیشود، همین است معنی انقیاد و تسلیم برای ایشان، پس اطاعت ایشان اطاعت خدا و معصیت ایشان معصیت خدا است و ایمان به ایشان فقط با تصدیق و پیروی از ایشانص تحقق مییابد.
[۱۶] صحیح مسلم. [۱۷] صحیح مسلم. [۱۸] متفق علیه. [۱۹] صحیح مسلم. [۲۰] سنن أبو داود. [۲۱] سنن أبو داود. [۲۲] صحیح بخاری. [۲۳] صحیح بخاری: ۳۳۷۲. [۲۴] صحیح بخاری.
ایمان به روز رستاخیز عبارت از اعتقاد به پایان زندگی دنیا و ورود به زندگی دیگری است که با مرگ و زندگی برزخی آغاز شده از قیام قیامت -و سپس بر انگیخته شدن و حشر و جزاء- عبور کرده و سر انجام با رسیدن انسانها به دوزخ یا بهشت جاودانی منتهی میشود. ایمان به روز آخرت یکی از ارکان (ششگانۀ) ایمان است که ایمان بندۀ مؤمن جز به آن کامل نمیشود و کسی که آنرا انکار کند کافر میشود. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾ [البقرة: ۱۷۷]. «بلکه نیکوکار کسی هست که به خدا و روز قیامت ایمان آورد».
و رسول گرامیص در پاسخ جبریل÷ فرمودند:
«أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِر وَتُؤْمِنَ بِالقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ» [۲۵]. «پس مرا از ایمان خبر ده؟ فرمود: اینکه به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش و به روز آخرت باور داشته باشی و همچنین ایمان داشته باشی به تقدیر، یعنی اینکه هر خیر و شری از طرف خدا مقدر شده است».
[۲۵] صحیح مسلم.
بخش دیگری از ایمان به روز آخرت یا رستاخیز این است که به مقدمات آن که رسول گرامیص از آن خبر داده ایمان داشته باشی، مانند علامات و نشانههای قیامت. علماء این علامات را به دو قسمت تقسیم کردهاند:
یا علامات کوچک، نشانههایی هستند که دلالت بر نزدیکی قیامت میکنند، که البته تعدادشان زیاد است. بسیاری از آنها تحقق یافته است. از جمله: بعثت پیامبرمانص، ضایع شدن امانت، آراستن مساجد و افتخار به آن، دسترسی صحرانشینان به آپارتمانها، جنگ با یهود و کشتن آنها، نزدیک شدن فاصلههای زمانی، کم شدن عمل صالح، ظاهر شدن فتنهها، زیاد شدن قتل و کشتار و کثرت فسق و زنا، لذا خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُ وَٱنشَقَّ ٱلۡقَمَرُ ١﴾ [القمر: ۱]. «قیامت نزدیک شد و ماه شکافت».
یا نشانههای بزرگ، نشانههایی هستند که اندکی پیش از قیام قیامت ظاهر میشود و گویا آژیر خطرند که آغاز قیامت را اعلان میکنند، تعداد این علامات ده تاست که هیچکدام از آنها تاکنون تحقق نیافته است. از جمله:
خروج مهدی، خروج دجال، نزول حضرت عیسی÷ از آسمان به عنوان حاکم عادل که صلیب را میشکند و دجال و خنزیر را میکشد، جزیه را منسوخ میکند و به شریعت اسلام حکم میکند. و یأجوج و مأجوج که ظاهر شدند، علیه آنها دعا میکند، و سرانجام آنها میمیرند و سه تا خسوف پدید میآید، یکی در مغرب یکی در مشرق و یکی در جزیره العرب و دخان که عبارت از دودی عظیم است که از آسمان فرود میآید و مردم را میپوشاند و بلند شدن قرآن از زمین به آسمان، طلوع خورشید از مغرب و خروج دابه، و خروج آتش بزرگی از عدن (یمن) که مردم را به سوی شام سوق میدهد. این آخرین علامت از علامات بزرگ قیامت است.
امام مسلم از حذیفه بن أسید الغفاری ÷ روایت میکند که گفت: در حالی که ما داشتیم با هم گفتگو میکردیم ناگهان پیامبرص حاضر شدند و فرمودند درباره چه گفتگو میکنید، گفتیم درباره قیامت، فرمودند:
«إِنَّهَا لَنْ تَقُومَ حَتَّى تَرَوْا قَبْلَهَا عَشْرَ آيَاتٍ» [۲۶].
«قیامت بر پا نخواهد شد تا اینکه قبل از آن ده نشانه را ببینید».
از جمله: «دخان»، «دجال»، «دابه»، «طلوع خورشید از مغرب»، « نزول حضرت عیسی»، «یاجوج و ماجوج»، «سه تا خسوف» و «آتش که از یمن بیرون آمده» و مردم را به سوی میدان محشر سوق میدهد، را ذکر فرمودند. همچنین پیامبرص میفرمایند:
«يخرج في آخر أمتي الـمهدي يُسقيه الله الغيث وتخرج الأرضَ نباتها ويُعطي الـمالُ صِحاحاً وتكثر الـماشية، وتعظم الأمة يعيش سبعاً او ثمانياً يعني حججاً». «درآخر امت من مهدی خواهد آمد، که با آمدن او خداوند باران زیاد خواهد بارانید و مال صحیح و بدون عیب داده میشود و زمین گیاهانش را خواهد رویانید، و حیوانات حلال گوشت زیاد خواهد شد، و امت نیرومند خواهد گردید، او هفت یا هشت سال عمر خواهد کرد».
در روایات آمده است که این علامات همانند دانههای تسبیح که ردیف هستند، پی در پی خواهد آمد، یکی که ظاهر شد دیگری نیز ظاهر خواهد شد، هر گاه تمام این علامات تحقق یافت به مشیت و اجازۀ خدا، قیامت بر پا شده است.
مقصود از قیامت روزی است که مردم با اراده پروردگارشان از قبرهایشان بیرون میآیند تا اینکه محاسبه شوند، نیکوکاران پاداش و بدکاران عذاب میبینند، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿يَوۡمَ يَخۡرُجُونَ مِنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ سِرَاعٗا كَأَنَّهُمۡ إِلَىٰ نُصُبٖ يُوفِضُونَ ٤٣﴾ [المعارج: ۴۳]. «روزی که از گورها شتابان بیرون آیند گویی که آنان به سوی نشانهای میدوند».
روز قیامت در قرآن کریم باچندین نام ذکر گردیده است. از جمله: قیامت – قارعه - يوم الحساب - يوم الدين - الطامّه - الواقعة - الحاقّة - الصاخّة - الغاشية - وغیره. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
يوم القيامة:
﴿لَآ أُقۡسِمُ بِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ ١﴾ [القیامة: ۱]. «به روز قیامت سوگند یاد میکنم».
القارعة:
﴿ٱلۡقَارِعَةُ ١ مَا ٱلۡقَارِعَةُ ٢﴾ [القارعة: ۱-۲]. «فروکوبنده (آن) فروکوبنده چیست».
یوم الحساب:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِيدُۢ بِمَا نَسُواْ يَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ ٢٦﴾ [ص: ۲۶].
«بیگمان آنان که از راه خدا گمراه میشوند، به (سزای) آنکه روز حساب را فراموش کردند، کیفری سخت (در پیش) دارند».
يوم الدين:
﴿وَإِنَّ ٱلۡفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٖ ١٤ يَصۡلَوۡنَهَا يَوۡمَ ٱلدِّينِ ١٥﴾ [الانفطار: ۱۴-۱۵].
«و بدکاران در دوزخند. روز جزا به آن درآیند».
الطامة:
﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلطَّآمَّةُ ٱلۡكُبۡرَىٰ ٣٤﴾ [النازعات: ۳۴]. «پس هنگامی که رستاخیز بزرگ فرا رسد».
الواقعة:
﴿إِذَا وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ ١﴾ [الواقعة: ۱]. «(به یاد آر) هنگامی که قیامت واقع شود».
الحاقة:
﴿ٱلۡحَآقَّةُ ١ مَا ٱلۡحَآقَّةُ ٢﴾ [الحاقة: ۱-۲]. «حاقه، حاقه چیست؟».
الصاخة:
﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلصَّآخَّةُ ٣٣﴾ [عبس: ۳۳]. «پس هنگامی که آن بانگ گوش فرسا در رسد».
الغاشية:
﴿هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ ٱلۡغَٰشِيَةِ ١﴾ [الغاشیة: ۱].
«آیاخبرِ (قیامتِ) فرا گیر به تو رسیده است».
[۲۶] صحیح مسلم.
ایمان به روز آخرت دو نوع است، اجمالی و تفصیلی:
ایمان اجمالی: این است که ایمان و باور داشته باشیم که خداوند متعال در روز مشخصی تمامی انسانها را در یکجا جمع کرده و هر کس را مطابق عملش پاداش میدهد، گروهی به بهشت و گروهی وارد دوزخ خواهند شد.
چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَوَّلِينَ وَٱلۡأٓخِرِينَ ٤٩ لَمَجۡمُوعُونَ إِلَىٰ مِيقَٰتِ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ ٥٠﴾ [الواقعة: ۴۹-۵۰]. «بگو: بیگمان پیشینیان و پسینیان در موعدِ روزی معین گرد آورده میشوند».
ایمان تفصیلی: و اما ایمان تفصیلی ایمان به همه تفصیلاتی است که پس از مرگ خواهد آمد که امور ذیل را در بر میگیرد:
و آن عبارت از این است که مرده پس از دفنش درباره پروردگار و دین و پیامبرش سوال میشود، پس خداوند کسانی را که مؤمن هستند با کلمه توحید ثابت قدم میدارد، چنانکه در حدیث آمده است که هنگامی که از بنده مؤمن سوال شود میگوید:
«رَبِّي اللَّهُ وَدِينِي الْإِسْلَامُ وَنَبِيِّي مُحَمَّدٌج» [۲۷]. «پروردگارم الله، دینم اسلام و پیامبرم محمدص است».
پس ایمان آوردن به مدلول احادیث بشمول سؤال دو فرشته (منکر و نکیر) و چگونگی آن، و جوابی که مؤمن خواهد داد و جوابی که کافر و منافق خواهد داد، واجب است.
[۲۷] متفق علیه.
ایمان به عذاب قبر و نعمتهای آن واجب است و اینکه یا چاهی از چاههای جهنم و یا باغی از باغهای بهشت است، و اینکه قبر اولین منزل از منازل آخرت است، کسی که از آن نجات یابد مراحل بعدی برایش آسانتر خواهد شد وکسی که از آن نجات نیابد مراحل بعدی برایش دشوارتر خواهد بود، و با مردن شخص گویا قیامتش بر پا شده است.
پس نعمت و عذاب هم بر روح و هم بر جسد یکنواخت تأثیر میگذارد، البته گاهی ممکن است روح به تنهایی مورد نعمت یا عذاب قرار گیرد، بنابر این عذاب خداوند متوجه ستمگران، و نعمتهایش ویژه مؤمنان صادق خواهد بود.
مرده در برزخ یا عذاب میبیند و یا نعمت داده میشود، چه در قبر گذاشته شود و چه نشود، حتی اگر انسان بسوزد یا غرق شود یا خوراک درنده یا پرندهای شود بهر حال این عذاب یا نعمت به او خواهد رسید. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِيّٗاۚ وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ ٤٦﴾ [غافر: ۴۶]. «آتش (دوزخ آنان را فرا گرفت) که به هنگام صبح و شام بر آن عرضه میشوند و روزی که قیامت بر پا شود، (گوییم:) فرعونیان را به سختترین عذاب در آورید».
رسول گرامیص میفرماید:
«لَوْلاَ أَنْ لاَ تَدَافَنُوا لَدَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ يُسْمِعَكُمْ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ» [۲۸].
«اگر از ترس این نبود که دفن کردن مردگان را رها کنید حتما از خداوند میخواستم که قسمتی از عذاب قبر را به شما بشنواند».
[۲۸] صحیح مسلم.
صور شاخی است که اسرافیل÷ در آن میدمد، در دمیدن اولش تمام مخلوقات میمیرند، مگر کسانی که خدا بخواهد سپس در دمیدن دوم تمام مخلوقات از روزی که خداوند، جهان را آفریده تا قیام قیامت همه زنده میشوند. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۖ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخۡرَىٰ فَإِذَا هُمۡ قِيَامٞ يَنظُرُونَ ٦٨﴾ [الزمر: ۶۸]. «و در «صور» دمیده شود، آنگاه آسمانیان و زمینیان (همگی) بمیرند. مگر کسی که خداوند خواسته است. سپس دوباره در آن دمیده شود، آنگاه است که آنان ایستادگانی خواهند بود که مینگرند».
پیامبر گرامیص میفرمایند:
«ثُمَّ يُنْفَخُ فِى الصُّورِ فَلاَ يَسْمَعُهُ أَحَدٌ إِلاَّ أَصْغَى لِيتًا وَرَفَعَ لِيتًا ثُمَّ لاَ يَبْقَى أَحَدٌ إِلاَّ صَعِقَ ثُمَّ يُنْزِلُ اللَّهُ مَطَرًا كَأَنَّهُ الطَّلُّ فَتَنْبُتُ مِنْهُ أَجْسَادُ النَّاسِ ثُمَّ يُنْفَخُ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ» [۲۹]. «سپس در صور دمیده میشود هیچ کسی آن را نمیشنود مگر اینکه گردنش کج میشود، آنگاه همه کس بیهوش میشود سپس خداوند بارانی نازل میکند مانند شبنم آنگاه أجساد انسانها مانند گیاه میروید، سپس در صور دوباره دمیده میشود، پس ناگهان همه کس را میبینی که ایستاده و نگاه میکند».
[۲۹] صحیح مسلم: (باب خروج الدجال ومكثه في الأرض).
یعنی این است که خداوند بعد از دمیدن دوم همه انسانها را زنده میکند. پس همه انسانها در پیشگاه پروردگار جهانیان میایستند، بدین گونه که هرگاه خداوند متعال اجازه دمیدن در صور و بازگشت ارواح را به اجساد صادر کند، همۀ انسانها از قبرهایشان بر میخیزند با سرعت و شتابزدگی بسوی میدان محشر میروند، نه کفش بپا دارند، نه لباس به تن، لخت مادر زاد که گویی ختنه نشدهاند، دست خالی، هیچ چیزی به همراه ندارند، ایستادنشان در میدان محشر به شدت طولانی میشود، خورشید به آنها نزدیک میشود و بر شدت گرمی و حرارتش افزوده میگردد، از سختی آنروز عرق آنانرا فرا میگیرد، حالت هر کس متفاوت است، برای بعضی عرق تا شتالنگ پا میرسد، بعضی تا زانو، بعضی تا کمر، بعضی تا سینه، بعضی تا شانه، بعضی کلاً در عرقش غرق میشود، و هر کس به اندازه اعمالش مکافات دارد.
پس بعث یا برانگیخته شدن پس از مرگ حق است و با شریعت و حس و عقل ثابت شده است.
دلائل شرعی: آیات زیادی در قرآن کریم و روایات صحیحهای از سنت رسول اللهص بر بعث دلالت میکند. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتُبۡعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ﴾ [التغابن: ۷]. «بگو: آری. سوگند به پروردگارم به یقین برانگیخته خواهید شد».
همچنین میفرماید:
﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُ﴾ [الأنبیاء: ۱۰۴]. «چنانکه نخستین آفرینش را آغاز کردیم، (دیگربار) آن را تکرار کنیم».
رسول گرامیص میفرمایند:
«ثُمَّ يُنْفَخُ فِى الصُّورِ فَلاَ يَسْمَعُهُ أَحَدٌ إِلاَّ أَصْغَى لِيتًا وَرَفَعَ لِيتًا ثُمَّ لا يبقي أحد إلا صعق ثُمَّ يُنْزِلُ اللَّهُ مَطَرًا كَأَنَّهُ الطَّلُّ فَتَنْبُتُ مِنْهُ أَجْسَادُ النَّاسِ ثُمَّ يُنْفَخُ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ» [۳۰]. «سپس در صور دمیده میشود و هیچ کسی آن را نمیشنود، مگراینکه گردنش کج میشود، آنگاه همه کس بیهوش میشود سپس خداوند بارانی نازل میکند مانند شبنم، آنگاه أجساد انسانها مانند گیاه میروید، سپس در صور دوباره دمیده میشود. پس ناگهان همه کس را میبینی که ایستاده و نگاه میکند».
چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿قَالَ مَن يُحۡيِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِيَ رَمِيمٞ ٧٨ قُلۡ يُحۡيِيهَا ٱلَّذِيٓ أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٖۖ وَهُوَ بِكُلِّ خَلۡقٍ عَلِيمٌ ٧٩﴾ [یس: ۷۸-۷۹]. «گفت: چه کسی استخوانها را در حالی که پوسیدهاند زنده میکند؟ بگو: کسی آنها را زنده میکند که نخستین بار آنها را پدید آورده است و او به هر آفرینشی داناست».
دلائل حسی: خداوند متعال زنده کردن مردگان را در همین دنیا به بندگانش نشان داده است، در سوره بقره پنج مثال در این باره ذکر شده است:
۱- قوم موسی÷ که خداوند پس از مردنشان آنان را زنده کرد.
۲- کشتۀ بنی اسرائیل.
۳- قومی که از ترس مرگ از خانههایشان فرار کردند.
۴- و عزیر÷ که از قریهای میگذشت.
۵- پرندگان که به دست حضرت ابراهیم÷ زنده شدند.
دلائل عقلی: در این باره از دو جهت میشود استدلال کرد.
ألف: اینکه خداوند متعال آفرینندۀ آسمان و زمین و تمامی مخلوقات است که در بین آنها است. پس ذاتی که اول بدون نمونه، چیزی آفریده، بار دیگر چگونه از آفریدن آن عاجز است در حالی که اینبار نمونه هم وجود دارد.
ب: اینکه زمین در زمستان سرد، مرده و بیجان است وقتی که خداوند در فصل بهار باران میباراند، پس به حرکت در میآید و سبز و زنده میشود که در آن هر نوع گیاهی میروید و میبالد، پس ذاتی که قادر است زمین را پس از مردنش زنده کند قادر است انسانها را پس از مردنشان زنده کند.
[۳۰] صحیح مسلم.
پس ما به حشر اجساد و سوال و جواب آنان و اقامۀ عدل در میانشان ایمان و یقین داریم و اینکه أجساد زنده و محشور میشوند، و مورد سؤال قرار میگیرند و با عدل و انصاف و مطابق اعمالشان سزا یا جزا داده میشوند. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَحَشَرۡنَٰهُمۡ فَلَمۡ نُغَادِرۡ مِنۡهُمۡ أَحَدٗا ٤٧﴾ [الکهف ۴۷]. «و آنان را برانگیزیم و کسی از آنان را فرو گذار نکنیم».
و میفرماید:
﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ فَيَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ كِتَٰبِيَهۡ ١٩ إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَٰقٍ حِسَابِيَهۡ ٢٠ فَهُوَ فِي عِيشَةٖ رَّاضِيَةٖ ٢١﴾ [الحاقة: ۱۹-۲۱]. «پس اما کسی که کارنامهاش به دست راست او داده شود، میگوید: بگیرید کارنامه ام را بخوانید، من یقین داشتم که من به حسابم خواهم رسید پس او در زندگانی پسندیدهای خواهد بود».
و میفرماید:
﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَيَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي لَمۡ أُوتَ كِتَٰبِيَهۡ ٢٥ وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِيَهۡ ٢٦﴾ [الحاقة: ۲۵-۲۶]. «و اما کسی که کارنامهاش به دست چپ او داده شود، گوید: ای کاش کارنامه ام به من داده نمیشد و نمیدانستم حساب (کارم) چیست».
پس حشر یعنی سوق دادن و جمع کردن انسانها در میعادگاه بزرگ قیامت برای حساب وکتاب، فرق بین حشر و بعث این است که بعث عبارت از بازگرداندن ارواح به اجساد است، اما حشر سوق دادن و جمع کردن این زنده شدگان در میدان محشر است.
و حساب و جزاء این است که خداوند متعال بندگانش را در مقابلش احضار میکند و اعمالی را که انجام دادهاند بیادشان میآورد. پس مؤمنان پرهیزگار و با تقوی حسابشان فقط این است که اعمالشان به آنان عرضه شود، تا اینکه بدانند که خداوند مهربان چقدر به آنان احسان کرده و چقدر آنان را در دنیا پوشانده و در آخرت چقدر آنانرا مورد عفو و بخشش قرار داده است. آنان بر اساس ایمانشان محشور میشوند، فرشتگان از آنان استقبال میکنند و به ایشان مژدۀ بهشت میدهند و آنانرا از هول و ترس آنروز دشوار در آمان میدارند، پس چهرهایشان سفید و خوشبخت میگردد و واقعاً که این چهرهها در آنروز شادان و خندان و درخشانند.
و اما تکذیب کنندگان و اعراض کنندگان پس درآنروز بسیار سخت و دقیق مورد محاسبه قرار خواهند گرفت و از هر صغیره و کبیرهای پرسیده خواهند شد، بر چهرههایشان کشانده خواهند شد، تا اینکه خوار و ذلیل شوند. آری این پاداش و مزدشان است و در ازای اعمالی که در دنیا انجام میدادند و به خاطر اینکه حق را تکذیب میکردند.
در روز قیامت قبل از همه امت محمدص محاسبه خواهند شد، و هفتاد هزار از آنان به خاطر کمال توحیدشان بدون حساب و عذاب وارد بهشت خواهند شد، آنها کسانیاند که پیامبرص چنین توصیفشان نموده است:
«لاَ يَسْتَرْقُونَ وَلاَ يَكْتَوُونَ وَلاَ يَتَطَيَّرُونَ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ». «وکسانی که برای معالجه، طلب رقیه نمیکنند، و خود را از اکتوا (نوعی داغ کردن برای خشکاندن بیماریهای مزمن) بینیاز میدانند و بدشگونی نمیکنند و بر پروردگارشان توکل میکنند».
از آنجمله صحابی جلیل القدر عکاشه بن محصن ÷ است.
اولین چیزی که انسان از حقوق الله درباره آن پرسیده میشود، نماز است، و اولین چیزی که از حقوق العباد درباره آن پرسیده میشود و بین انسانها قضاوت و داوری صورت میگیرد خونهای ناحق است.
به حوض پیامیرص ایمان داریم.
و آن حوض بزرگ و گرامی قدری است که آبش از شربت بهشت و از نهر کوثر پر میشود،که در میدان محشر است و مؤمنان امت محمدص برای نوشیدن از آن به پای آن میآیند.
از صفات آن: این است که از شیر سفید تر، از یخ سردتر، از عسل شرینتر، و از مشک خوشبوتر است. بسیار بزرگ و فراخ است، و طول و عرض آن برابر است. هر گوشه آن مسافت یکماه راه است، و دو ناودان از بهشت بر آن مشرف است که همواره آنرا پر میکند، کسی که یکبار آنرا بنوشد بعد از آن هرگز تشنه نخواهد شد. پیامبرص فرمودند:
«حَوْضِى مَسِيرَةُ شَهْرٍ، مَاؤُهُ أَبْيَضُ مِنَ اللَّبَنِ، وَرِيحُهُ أَطْيَبُ مِنَ الْمِسْكِ، وَكِيزَانُهُ كَنُجُومِ السَّمَاءِ ، مَنْ شَرِبَ مِنْهَا فَلاَ يَظْمَأُ أَبَدًا» [۳۱]. «حوض من مسافت یکماه است، آبش سفیدتر از شیر و خوشبوتر از مشک و کوزههای آن به اندازه ستارگان آسمان است، کسی که از آن بنوشد هر گز تشنه نخواهد شد».
[۳۱] صحیح بخاری.
در آن روز بزرگ و دشوار هنگامی که مصیبت و سختی بر مردم فشار آورد، و از ماندن و ایستادن در آنجا بسیار رنجور گردند تلاش خواهند کرد تا اینکه کسی برایشان در نزد پروردگارشان شفاعت کند و تا اینکه خداوند عادل از این مصیبت و عذاب جانکاه نجاتشان بخشد، اینجاست که حتی پیامبران اولوالعزم† از این امر خطیر شانه خالی میکنند و معذرت میخواهند، تا اینکه قضیه به سرور و خاتم پیامبران، و پیامبر گرامی مان حضرت محمدص میرسد که خداوند همۀ گناهان گذشته و آیندۀ ایشان را بخشیده است و حضرتش امروز در جایی میایستد که تمام انسانها از ایشان ستایش میکنند، و مقام و منزلت عظیم و درجۀ عالیۀ ایشان اینک ظاهر میگردد، پس در زیر عرش سجده میکند. خداوند سبحان صیغههای حمد و ثنایی به ایشان الهام میکند که با آنها به ستایش و تمجید پروردگارش مشغول میشود، و از پروردگارش اجازه شفاعت میخواهد، که پروردگار عظیم به ایشان اجازه میدهد که برای خلایق شفاعت کند تا اینکه پس از آن هول و ترس طاقت فرسایی که آنان را عاجز کرده بود، در میان بندگان به قضاوت و داوری بپردازد.
پیامبرص میفرماید:
«إِنَّ الشَّمْسَ تَدْنُو يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَبْلُغَ الْعَرَقُ نِصْفَ الأُذُنِ ، فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ اسْتَغَاثُوا بِآدَمَ، ثُمَّ بابراهيم، ثُمَّ بِمُوسَى، ثُمَّ بعيسى ثُمَّ بِمُحَمَّدٍج فَيَشْفَعُ بَيْنَ الْخَلْقِ، فَيَمْشِى حَتَّى يَأْخُذَ بِحَلْقَةِ الْبَابِ، فَيَوْمَئِذٍ يَبْعَثُهُ اللَّهُ مَقَامًا مَحْمُودًا ، يَحْمَدُهُ أَهْلُ الْجَمْعِ كُلُّهُمْ» [۳۲]. «در روز قیامت خورشید نزدیک میشود تا اینکه عرق تا بنا گوش را فرا میگیرد، در این هنگام که در چنین وضعیتی قرار دارند از آدم، سپس از ابراهیم، سپس از موسی، سپس از عیسی و سپس از محمدص کمک میخواهند، پس ایشان شفاعت میکند تا اینکه خداوند دادگریاش را در میان خلق شروع کند، پس ایشان میرود تا اینکه حلقۀ در را میگیرد، وآنجاست که خداوند ایشان را به مقام محمودی میفرستد که همگان از ایشان ستایش میکنند».
این است شفاعت عظمی که خداوند متعال فقط به رسول اللهص مختص فرموده است. البته برای حضرتشص شفاعتهای دیگری نیز ثابت شده است، مثل:
۱- شفاعت حضرتشص برای بهشتیان که به آنان اجازه ورود به بهشت داده شود.
چنانکه خود ایشانص میفرماید:
«آتِى بَابَ الْجَنَّةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَسْتَفْتِحُ فَيَقُولُ الْخَازِنُ مَنْ أَنْتَ فَأَقُولُ مُحَمَّدٌ. فَيَقُولُ بِكَ أُمِرْتُ لاَ أَفْتَحُ لأَحَدٍ قَبْلَكَ» [۳۳]. «در روز قیامت به دروازه بهشت میآیم و میخواهم که در را برایم باز کنند، خازن (دربان بهشت) میگوید شما کیستی؟ میفرماید: میگویم محمد هستم، میگوید: دربارۀ شما به من دستور داده شده، (که در را باز کنم) قبل از شما برای هیچکسی باز نخواهم کرد».
۲- شفاعت حضرتشص برای کسانی که نیکیها و بدیهایشان مساوی شده باشد، پس برای آنان شفاعت میکند که وارد بهشت شوند، این نظر بعضی علماء است. حدیث صحیحی از پیامبرص یا صحابه در این باره ثابت نشده است.
۳- شفاعت حضرتشص درباره کسانی که مستحق دوزخ شدهاند تا اینکه وارد آن نشوند.
دلیل این نوع شفاعت، عموم فرمودۀ رسول گرامیص است که فرمودهاند:
«شَفَاعَتِي لأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي» [۳۴]. «شفاعت من برای صاحبان کبیره از امتم است».
۴- شفاعت حضرتشص برای رفع درجات بهشتیان در بهشت. دلیلش این ارشاد نبویص است که فرمودهاند:
«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأَبِي سَلَمَةَ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ فِي الْمَهْدِيِّينَ» [۳۵]. «خدایا: ابو سلمه را بیامرز و مرتبهاش را در راه یافتگان بلند فرما».
۵- شفاعت حضرتشص برای کسانی که بدون هیچگونه حساب و عذابی وارد بهشت میشوند. دلیلش حدیث عکاشه بن محصن ÷ در هفتاد هزار نفری است که بدون هیچگونه حساب و عذابی وارد بهشت میشوند، که پیامبرص برای او چنین دعا فرمودند:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنْهُمْ» [۳۶]. «پروردگارا او را از آنها بگردان».
۶ـ شفاعت حضرتشص برای آن دسته از اُمتش که گناهان کبیره داشتهاند و بخاطر آن وارد دوزخ شدهاند، شفاعت میکنند که از دوزخ خارج شوند. دلیلش این فرموده حضرتص است:
«شَفَاعَتِي لأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي» [۳۷]. «شفاعت من (فقط) برای کسانی از امت من است که گناه کبیره انجام داده باشند(و نه شرک)».
همچنین میفرمایند:
«يَخْرُجُ قَوْمٌ مِنَ النَّارِ بِشَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ فَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَيُسَمَّوْنَ الْجَهَنَّمِيِّينَ» [۳۸]. «گروهی از مردم به شفاعت محمدص از دوزخ بیرون میشوند و وارد بهشت میگردند که «جهنمیان» نامیده میشوند».
۷- شفاعت حضرتشص درباره کسانی که مستحق عذاب بودهاند تا عذابشان تخفیف یابد، مانند شفاعت ایشان در حق عمویشان أبو طالب.
دلیلش این است که حضرت رسولص فرمودند:
«لَعَلَّهُ تَنْفَعُهُ شَفَاعَتِى يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيُجْعَلُ فِى ضَحْضَاحٍ مِنَ النَّارِ، يَبْلُغُ كَعْبَيْهِ، يَغْلِى مِنْهُ دِمَاغُهُ» [۳۹]. «امیدوارم روز قیامت شفاعت من به او کمک کند، بنابر این (بعد از کم شدن عذابش به کمک شفاعت من) بر لایه نازکی از آتش قرار داده خواهد شد که آتش تا شتالنگ (کلّه) پایش میرسد و مغز سرش از آن به جوش میآید».
[۳۲] صحیح بخاری. [۳۳] صحیح مسلم. [۳۴] أبو داود. [۳۵] صحیح مسلم. [۳۶] صحیح بخاری و صحیح مسلم. [۳۷] ابوداود. [۳۸] صحیح بخاری. [۳۹] متفق علیه.
قبول شفاعت در نزد خدا مبنی بر دو شرط است:
أ: خوشنودی خداوند از شفاعت کننده و شفاعت شونده. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾ [الأنبیاء: ۲۸]. «و شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که (خداوند) بپسندد».
ب: اجازه خداوند متعال برای شفاعت کننده که بتواند شفاعت کند.چنانکه میفرماید:
﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِ﴾ [البقرة: ۲۵۵]. «چه کسی است که بدون حکم او در پیشگاهش شفاعت کند»؟.
میزان، حق است و ایمان آوردن به آن واجب است. و آن ترازویی است که خداوند متعال در روز قیامت برای وزن کردن اعمال بندگان نصب میکند تا اینکه بندگان را مطابق اعمالشان پاداش دهد.
میزان یا ترازوی اعمال چیزی است محسوس که دو پله و یک زبان دارد، که اعمال بندگان بوسیله آن وزن میشود یا دفترهای اعمال و یا خود عمل کننده وزن میشود، اما معیار سنگینی و سبکی خود عمل است، نه عمل کننده و نه دفاتر اعمال. لذا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِينَ ٱلۡقِسۡطَ لِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡٔٗاۖ وَإِن كَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَيۡنَا بِهَاۗ وَكَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِينَ ٤٧﴾ [الأنبیاء: ۴۷]. «و در روز قيامت ترازوهاي درست را در ميان نهيم و كسي هيچ ستمي نبيند و اگر (عمل نيك و بد هر شخص) هم وزن دانة خردلي باشد، آن را (درميان) ميآوريم و ما حسابرسي را كفايت ميكنيم».
و میفرماید:
﴿فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٨ وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُم بِمَا كَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا يَظۡلِمُونَ ٩﴾ [الأعراف: ۸-۹].
«پس کسانی که کفّۀ نیکیهایشان گران شود، آنانند که رستگارند و هر کس که کفّۀ نیکیهایش سبک باشد، آنانند کسانی که به (سزای) انکار آیات ما به خویشتن زیان زدند».
رسول اللهص میفرمایند:
«الطُّهُورُ شَطْرُ الإِيمَانِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ تَمْلأُ الْمِيزَانَ» [۴۰].
«پاکی و نظافت نصف ایمان است و کلمه «الحمدلله» میزان اعمال را پر میکند».
همچنین پیامبرص میفرمایند:
«يوضع الـميزان يوم القيامة فلو وزن فيه السماوات والأرض لوسعت» [۴۱]. «در روز قیامت میزان اعمال نصب میشود -آنقدر بزرگ است که- که اگر آسمان و زمین در آن وزن شود ظرفیت آنرا دارد».
[۴۰] روایت مسلم. [۴۱] روایت حاکم.
به صراط ایمان داریم و آن عبارت از پلی است که بر روی دوزخ نصب میشود، گذرگاهی بسیار وحشتناک و خطرناک است که مردم برای ورود به بهشت از روی آن باید عبورکنند، بعضی بقدری سریع و تند عبور میکنند مانند چشم به هم زدنی، بعضی مانند برق، بعضی مانند باد، بعضی مانند پرنده، بعضی مانند اسب تیزرو، و بعضی مانند شخص تیز رفتاری میدوند، از همه آخرتر کسانی هستند که خود را به زور میکشند، عبور هر کسی بر مبنای عمل اوست، بعضی هم هستند که نورشان فقط به اندازه شصت پایشان است، کسان دیگری هم هستند که ربوده میشوند و به دوزخ پرت میشوند، اما کسی که از پل (صراط) عبور کند وارد بهشت شده است.
اولین کسی که از آن عبور میکند پیامبر عزیزمان حضرت محمدص است سپس امتش. در آن روز جز پیامبران† هیچکس اجازه سخن گفتن ندارد و سخن و دعای پیامبران این است که:
«اللَّهُمَّ سَلِّمْ سَلِّمْ» [۴۲]. «خدایا حفاظت کن حفاظت کن».
در دوزخ چنگکهایی در دو طرف صراط قرار دارد که اندازه آنها را غیر از خداوند کسی نمیداند که هر کسی را خدا بخواهد این چنگکها میگیرند و پائین میکشند.
[۴۲] صحیح بخاری و صحیح مسلم.
از صفات پل صراط این است که از شمشیر تیزتر و از مو باریک تر است، جز کسی که خدا او را ثابت قدم بدارد کسی نمیتواند خودش را حفظ کند، کما اینکه صراط تاریک است، امانت و صله رحم (یعنی باخویشاندان رابطه نیکو داشتن) میآیند و در دو طرف صراط میایستند تا اینکه گواهی دهند که چه کسی آنها را رعایت کرده و چه کسی ضایعشان کرده است. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتۡمٗا مَّقۡضِيّٗا ٧١ ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا ٧٢﴾ [مریم: ۷۱-۷۲].
«وکسی از شما نیست مگر آنکه بر آن گذر خواهد کرد این (وعده) بر پروردگارت قضای شدنی است. سپس پرهیزگاران را رهایی میبخشیم و ستمگاران را -از پای درآمده- در آنجا واگذاریم».
رسول اللهص میفرمایند:
«وَيُضْرَبُ الصِّرَاطُ بَيْنَ ظَهْرَىْ جَهَنَّمَ فَأَكُونُ أَنَا وَأُمَّتِى أَوَّلَ مَنْ يُجِيزُ» [۴۳]. «پل صراط در وسط دوزخ نصب میشود من و امتم اولین کسانی خواهیم بود که از آن عبور میکنیم».
همچنین پیامبرص میفرماید:
«ويضرب جسر جهنم فأكون أول من يجيزه ودعاء الرسل يومئذ اللهم سلم سلم» [۴۴]. «و پل صراط بر روی دوزخ نصب میگردد و من اولین کسی خواهم بود که از آن عبور میکنم دعای پیامبران در آنروز این است که خدایا! حفاظت فرما، حفاظت فرما».
ابو سعید خدری ÷ میفرماید:
«بلغني أن الجسر أدق من الشعر وأحدّ من السيف» [۴۵]. «به من چنین رسیده است که پل(یا صراط) از مو باریک تر و از شمشیر تیز تر است».
و رسول گرامیص میفرمایند:
«وَتُرْسَلُ الأَمَانَةُ وَالرَّحِمُ فَتَقُومَانِ جَنَبَتَىِ الصِّرَاطِ يَمِينًا وَشِمَالاً فَيَمُرُّ أَوَّلُكُمْ كَالْبَرْقِ. قَالَ قُلْتُ بِأَبِى أَنْتَ وَأُمِّى أَىُّ شَىْءٍ كَمَرِّ الْبَرْقِ قَالَ « أَلَمْ تَرَوْا إِلَى الْبَرْقِ كَيْفَ يَمُرُّ وَيَرْجِعُ فِى طَرْفَةِ عَيْنٍ ثُمَّ كَمَرِّ الرِّيحِ ثُمَّ كَمَرِّ الطَّيْرِ وَشَدِّ الرِّجَالِ تَجْرِى بِهِمْ أَعْمَالُهُمْ وَنَبِيُّكُمْ قَائِمٌ عَلَى الصِّرَاطِ يَقُولُ رَبِّ سَلِّمْ سَلِّمْ حَتَّى تَعْجِزَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ حَتَّى يَجِىءَ الرَّجُلُ فَلاَ يَسْتَطِيعُ السَّيْرَ إِلاَّ زَحْفًا - قَالَ - وَفِى حَافَتَىِ الصِّرَاطِ كَلاَلِيبُ مُعَلَّقَةٌ مَأْمُورَةٌ بِأَخْذِ مَنْ أُمِرَتْ بِهِ فَمَخْدُوشٌ نَاجٍ وَمَكْدُوسٌ فِى النَّارِ» [۴۶]. «و امانت و صله رحم فرستاده میشوند و بر دو طرف راست و چپ (صراط) میایستند، اولین شما مانند برق عبور میکند، سپس مانند باد، سپس مانند عبور پرنده و پیاده تیز رفتار، هر کسی مطابق عملش پاداش داده میشود و پیامبرتان در حالیکه بر (صراط) ایستاده میفرماید: پروردگارا! سلم سلم (حفاظت بفرما حفاظت بفرما) تا سر انجام اعمال بندگان عاجز میماند (که کسی نمیتواند در روشنی عملش عبور کند) و شخص میآید اما جز با سینه خیز توانایی رفتن ندارد، و فرمودند: در دو طرف صراط چنگکهایی آویزان است که مأمورند هر کسی را که به آنان دستور برسد بگیرند».
[۴۳] صحیح مسلم. [۴۴] متفق علیه. [۴۵] صحیح مسلم. [۴۶] صحیح مسلم : کتاب الإیمان، الحدیث رقم ۳۲۹، (۱۹۵)
همچنین ایمان داریم که مؤمنان هرگاه از پل عبور کنند بر قنطره میایستند و قنطره جایی است در بین دوزخ و بهشت که مؤمنانی که از پل صراط عبور کنند و از دوزخ نجات یابند در آنجا میایستند تا اینکه پیش از داخل شدن به بهشت برای آنان از یکدیگرشان انتقام گرفته شود، پس هر گاه تصفیه و پاک شدند برای آنها اجازه دخول بهشت میرسد. پیامبرص میفرمایند:
«يَخْلُصُ الْمُؤْمِنُونَ مِنَ النَّارِ، فَيُحْبَسُونَ عَلَى قَنْطَرَةٍ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، فَيُقَصُّ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ، مَظَالِمُ كَانَتْ بَيْنَهُمْ فِى الدُّنْيَا، حَتَّى إِذَا هُذِّبُوا وَنُقُّوا أُذِنَ لَهُمْ فِى دُخُولِ الْجَنَّةِ، فَوَالَّذِى نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لأَحَدُهُمْ أَهْدَى بِمَنْزِلِهِ فِى الْجَنَّةِ مِنْهُ بِمَنْزِلِهِ كَانَ فِى الدُّنْيَا» [۴۷]. «مؤمنان که از دوزخ خلاصی مییابند در فاصله بین بهشت و دوزخ نگهداشته میشوند تا ظلم و ستمی که در دنیا بین آنان وجود داشته برایشان از یکدیگر انتقام گرفته شود، هر گاه پاک شدند و تصفیه گردیدند به آنان اجازه دخول بهشت داده میشود، قسم به ذاتی که جان محمد در دست اوست هر کدام آنان راه خانهاش در بهشت را از راه خانهاش در دنیا بهتر میداند».
[۴۷] صحیح بخاری.
همچنین ایمان و یقین داریم که بهشت و دوزخ حق است، و اینکه هر دو وجود دارد و هیچگاه نابود نخواهند شد و از بین نخواهند رفت، بلکه برای همیشه باقی خواهند ماند. نعمتهای بهشت جاودانی است، کما اینکه برای هر کسی که خداوند حکم ماندن دائم در دوزخ را صادر فرماید او همیشه در دوزخ خواهد ماند نه فنا شدنی است و نه عذاب از او منقطع خواهد شد.
اما موحدان و یکتا پرستان (که به دلائلی وارد دوزخ میشوند) بهر حال روزی با شفاعت شفاعت کنندگان و رحمت ارحم الراحمین از دوزخ نجات خواهند یافت.
سرای عزت و سعادتی است که خداوند متعال آنرا برای پرهیزگاران در روز واپسین آماده کرده است. در آن جویها و نهرها جاری، قصرهای بلند، همسران زیبا، مهیا است و در آنجا همه گونه نعمت است، نعمتهایی که نفس انسان اشتها داشته باشد، و چشم از دیدن آن لذت ببرد، نعمتهایی که قبل از آن هیچ چشمی آنرا ندیده، و هیچ گوشی نشنیده و در دل هیچ انسانی خطور نکرده است، نه پایان دارد و نه فنا، بهشتی که نعمتهای آن جاودانی است و بهشتیان نیز در آن جاودانه خواهند بود، بیانتها و بیانقطاع، یک وجب آن ازتمام دنیا ولذتهای دنیا بهتر است، بوی خوش از فاصله چهل سال به مشام میرسد، بزرگترین نعمت آن دیدار پروردگار مهربان است که مومنان پروردگارشان را به چشم سر به طور عیان و آشکار ببینند و لذت ببرند.
کافران از دیدار پروردگارشان محروم و بینصیبند، کسی که رؤیت پرودگار را توسط مؤمنان نفی میکند بیتردید آنان را در این محرومی بزرگ درکنار کافران قرار میدهد. بهشت صد درجه دارد که فاصله هر درجه تا درجه دیگر همانند فاصله زمین تا آسمان است، بالاترین درجات بهشت جنۀ الفردوس یا فردوس الاعلی است که سقف آن عرش رحمان است، بهشت هشت دروازه دارد که عرض هر دروازه مانند عرض مکه تا هجر است روزی خواهد آمد که پر(و بلکه شلوغ) شود. کمترین کسی که از بهشت سهم میبرد سهم آن مانند ده برابر این دنیا است.
خداوند متعال میفرماید:
﴿أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِينَ ١٣٣﴾ [آلعمران: ۱۳۳]. «مهیا شده است برای پرهیزگاران».
همچنین خداوند متعال در جاودانگی بهشت و بهشتیان میفرماید:
﴿جَزَآؤُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗا﴾ [البینة: ۸]. «پاداششان در نزد پروردگارشان باغهای جاودانهای است که از فرودستِ آن جویباران روان است که در آن برای همیشه جاودان خواهند بود».
دوزخ سرای عذاب و بدبختی است که خداوند آنرا برای کافران و نافرمانان آماده کرده است، در آن بدترین و شدیدترین انواع عذابها وعقوبتها است، نگهبانان آن فرشتگان سختگیر و درشت خو یند، وکافران همیشه در آن خواهند ماند، غذایشان زقوم و نوشیدنیشان حمیم یا آب جوش است، آتش دنیا یک هفتادم آتش جهنم است، یعنی آتش دوزخ شصت و نه برابر سوزان تر از آتش دنیا است. آتش دوزخ خستگی ندارد هر چه انداخته شود بازهم میگوید ﴿هَلۡ مِن مَّزِيدٖ ٣٠﴾ باز هم هست، و دوزخ هفت دروازه دارد که هر دروازه آن بخش مشخصی دارد. خداوند متعال میفرماید:
﴿أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ ١٣١﴾ [آلعمران: ۱۳۱]. «مهیا شده است برای کافران».
همچنین خداوند متعال از جاودانگی دوزخ و دوزخیان میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَعَنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمۡ سَعِيرًا ٦٤ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۖ لَّا يَجِدُونَ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا ٦٥﴾ [الأحزاب: ۶۴-۶۵]. «بیگمان خداوند کافران را لعنت کرده است و برایشان آتش فروزان فراهم دیده است که همواره در آنجا جاودانند».
ایمان به روز آخرت ثمرات بسیار ارزشمندی دارد از جمله:
۱- شوق و رغبت به انجام طاعات و حرص بر آن به خاطر پاداش و ثوابی که در پی دارد.
۲- ترس از گناه و ملوث شدن به آن، از ترس عذاب آنروز.
۳- تسلی و اطمینان مؤمن از آنچه از دست میدهد به خاطر امیدواری که به ثواب بهشت و نعمتهای آن دارد.
۴- ایمان به روز رستاخیز اساس سعادت فرد و جامعه است، زیرا وقتی انسان ایمان داشته باشد که خداوند متعال مخلوقات را پس از مردنشان زنده میکند و از هر خوب و بد آنان حساب میگیرد و انتقام مظلوم را از ظالم میگیرد حتی از حیوان، حتماً براه میآید و به طاعت خدا مشغول میشود بنابر این ریشه شر و فساد از بین میرود و خیر و نیکی بر جامعه حاکم میگردد و فضیلت و اطمینان و آرامش همه جا را فرا میگیرد.
قدر یا تقدیر عبارت از ترسیم و برنامه ریزی برای کائنات بوسیله خداوندﻷ بنابر تقاضای علم و حکمت او تعالی است. که این امر به قدرت ذات توانای او بر میگردد زیرا که او بر هر چیزی تواناست و هر چه بخواهد انجام میدهد. ایمان به تقدیر یکی از ارکان ششگانه ایمان است که ایمان جز با آن متحقق نمیشود، لذا خدواند متعال میفرماید:
﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ ٤٩﴾ [القمر: ۴۹]. «بیگمان ما هر چیزی را به اندازه مقرر آفریدهایم».
رسول گرامیص میفرمایند:
«كُلُّ شَىْءٍ بِقَدَرٍ حَتَّى الْعَجْزُ وَالْكَيْسُ أَوِ الْكَيْسُ وَالْعَجْزُ» [۴۸].
«همه چیز در تقدیر نوشته شده است حتی زیرکی و ناتوانی».
[۴۸] صحیح مسلم.
ایمان به تقدیر جز با تحقق چهار چیز کامل نمیشود.
اول: ایمان داشتن به علم ازلی خداوند که بر هر چیز احاطه دارد چنانکه ذات متعالش میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ ٧٠﴾ [الحج: ۷۰]. «آیا ندانستهای که خداوند آنچه را که در آسمان و زمین است میداند؟ بیگمان (همه) این در کتابی (نوشته) است. (بدانید) که این بر خداوند آسان است».
دوم: ایمان داشتن به نوشته شدن در لوح محفوظ. یعنی هر آنچه از تقدیر میخواسته انجام بگیرد در آن ثبت شده است، چنانکه میفرماید:
﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖ﴾ [الأنعام: ۳۸]. «هیچ چیزی را در کتاب (لوح محفوظ) فرو گذار نکردهایم».
رسول گرامیص میفرماید:
«كَتَبَ اللَّهُ مَقَادِيرَ الْخَلاَئِقِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ بِخَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ -قَالَ - وَعَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ» [۴۹]. «خداوند پنجاه هزار سال پیش از آنکه آسمانها و زمین را بیافریند تقدیر مخلوقات را نوشته است».
سوم: ایمان داشتن به مشیئت خداوند که هر چه بخواهد اجراء میکند و قدرتش فراگیر است لذا میفرماید:
﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٩﴾ [التکویر: ۲۹]. «و نمیتوانید که خواهید مگر خدا بخواهد، پروردگار جهانیان».
و رسول بزرگوارمانص وقتی کسی به ایشان گفت: «ماشاءالله وشئت» [۵۰] فرمود:
«أجعلتني لله ندا قل بل ماشاءالله وحده». «آیا مرا با خدا شریک قرار دادی بگو هر چه فقط خدا بخواهد».
چهارم: ایمان داشتن به اینکه آفریدگار همه چیز در جهان خداوند متعال است. لذا میفرماید:
﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٞ ٦٢﴾ [الزمر: ۶۲]. «خداوند آفریننده همه چیز است و او بر همه چیز نگهبان است».
و میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦﴾ [الصافات: ۹۶]. «حال آنکه شما و آنچه را که انجام میدهید خداوند آفریده است».
و پیامبرص میفرماید:
«إن الله يصنع كل صانع وصنعه» [۵۱]. «بیتردید هر صنعتکار و صنعت او را خداوند متعال میآفریند».
[۴۹] صحیح مسلم. [۵۰] «هر چه خدا بخواهد و تو بخواهی!». [۵۱] صحیح بخاری.
آ- تقدیر عمومی: برای همه کائنات، این همان تقدیری است که خداوند متعال پنجاه هزار سال پیش از آ فرینش آسمانها و زمین آنرا نوشته است.
ب- تقدیر عمری: و آن تقدیر همۀ آن مراحلی است که از لحظه دمیدن روح تا پایان عمر برای او نوشته شده است.
ج- تقدیر سالانه: و آن تقدیر همه آن چیزی است که در طول یکسال انجام میگیرد و این هر سال در شب قدر مشخص میشود لذا خداوند متعال میفرماید:
﴿فِيهَا يُفۡرَقُ كُلُّ أَمۡرٍ حَكِيمٍ ٤﴾ [الدخان: ۴]. «هر کار استواری درآن شب فیصله مییابد».
د- تقدیر روزانه: و این تقدیر همان اعمالی است که در هر روز اعم از عزت و ذلت و بخشش و بازداشتن و میراندن و زنده کردن و غیره انجام میگیرد.
لذا میفرماید:
﴿يَسَۡٔلُهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ كُلَّ يَوۡمٍ هُوَ فِي شَأۡنٖ ٢٩﴾ [الرحمن: ۲۹]. «هر کس که در آسمانها و زمین است، از او (استعانت) میخواهد. هر روزی او در کاری است».
آفریدگار و پروردگار و اختیار دار همه چیز فقط خداوند متعال است، او پیش از آنکه آنان را بیافریند اجلشان و روزیشان و اعمالشان و اینکه رستگار خواهند بود و یا زیانکار، همه چیز را نوشته و در لوح محفوظ ثبت گردانیده است. آنچه خدا بخواهد همان میشود، و آنچه او نخواهد انجام نخواهد شد، او هر آنچه تاکنون انجام گرفته و هر آنچه در آینده انجام خواهد گرفت و آنچه که انجام نگرفته و اگر انجام میگرفت چگونه میبود همه را میداند، او بر هر چیزی تواناست و هر کسی را بخواهد گمراه میکند و هر کسی را که بخوا هد راهنمایی مینماید.
با این وجود بندگان از خود اراده و قدرت دارند، که هر آنچه خداوند به آنان توانایی بخشیده میتوانند عمل کنند، کما اینکه سلف معتقدند که بندگان نمیتوانند چیزی بخواهند مگر اینکه خدا بخواهد لذا میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ فِينَا لَنَهۡدِيَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٦٩﴾ [العنکبوت: ۶۹]. «و کسانی که در راه ما کوشش کنند آنان را به راههای خویش رهنمون شویم، و بیگمان خداوند با نیکوکاران است».
و اینکه خالق و آفریدگار بندگان و افعال و کردار آنان فقط خداوند است اما در حقیقت آنها هستند که عمل را بوجود میآورند، پس هیچ کسی نمیتواند بخاطر حرامی که مرتکب شده یا واجبی که ترک کرده در برابر خداوند دلیل و بهانهای داشته باشد، زیرا خداوند راه هر گونه گریز و بهانه جویی را بر آنان بسته و صحبت آشکارش را بر آنان تمام کرده است.
جایز است که در مصیبتها به قضاء وقدر استدلال شود و گفته شود، تقدیر چنین بوده است، اما در عیبها و نارسائیها و گناهان هرگز نمیتوان تقدیر را بهانه قرار داد و هر کاری کرد، لذا رسول گرامیص در مناظره موسی و آدمإ فرمودند:
«تَحَاجَّ آدَمُ وَمُوسَى فَحَجَّ آدَمُ مُوسَى فَقَالَ لَهُ مُوسَى أَنْتَ آدَمُ الَّذِى أَخْرَجَتْكَ خَطِيئَتُكَ مِنَ الْجَنَّةِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ أَنْتَ مُوسَى الَّذِى اصْطَفَاكَ اللَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَبِكَلاَمِهِ ثُمَّ تَلُومُنِى عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِّرَ عَلَىَّ قَبْلَ أَنْ أُخْلَقَ فَحَجَّ آدَمُ مُوسَى» [۵۲].
«موسی و آدم علیهما السلام با هم مناظره کردند، موسی فرمود: تو همان آدم هستی که گناهت ترا از بهشت راند، آدم به او فرمود تو که موسی هستی که خداوند ترا به رسالت برگزیده و با تو سخن گفته است، آنگاه بخاطر چیزی که پیش از آفرینش من در تقدیرم نوشته شده مرا ملامت میکنی».
[۵۲] صحیح مسلم.
افعالی که خداوند در جهان میآفریند بر دو قسم است.
اول: افعالی که خداوند خودش در میان بندگانش انجام میدهد که هیچ کسی در آن اراده و اختیاری ندارد، فقط با مشیئت خداوند انجام میگیرد، مانند زنده کردن و میراندن و بیماری و تندرستی. لذا ذات متعالش میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦﴾ [الصافات: ۹۶]. «حال آنکه خداوند شما و آنچه را انجام میدهید، آفریده است».
و میفرماید:
﴿ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَيَوٰةَ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفُورُ ٢﴾ [الملک: ۲]. «کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما نیکوکار است؟ و او پیروزمند آمرزگار است».
دوم: افعالی که خود مخلوقات دارای اراده انجام میدهند که این افعال با اراده و اختیار خود آنان انجام میگیرد زیرا خداوند اختیار اینگونه اعمال را به آنان واگذار کرده است لذا میفرماید:
﴿لِمَن شَآءَ مِنكُمۡ أَن يَسۡتَقِيمَ ٢٨﴾ [التکویر: ۲۸]. «برای کسی از شما که بخواهد راست کردار شود».
و میفرماید:
﴿فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡ﴾ [الکهف: ۲۹]. «پس هر کس که بخواهد ایمان بیاورد و هر کس که بخواهد کافر شود».
بنابراین بندگان در برابر افعال نیکشان ستایش و در برابر اعمال بدشان نکوهش خواهند شد و خداوند هرگز کسی را عقاب و سرزنش نخواهد کرد مگر در افعالی که بنده در آن صاحب اختیار باشد، لذا میفرماید:
﴿وَمَآ أَنَا۠ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ٢٩﴾ [ق: ۲۹]. «و من به بندگان ستمگر نیستم».
انسان فرق بین اختیار و اضطرار را میداند. اینکه کسی از بالای بام با راه پله پائین بیاید این عمل اختیاری است، اما اگر کسی او را از بالا به پائین پرت کند این اجباری است.
خداوند همچنانکه بنده را آفریده افعال او را نیز آفریده است. اما به او قدرت و اختیار داده است، بنابر این پدید آورندۀ مستقیم افعال هر کسی خود اوست، چونکه قدرت و اختیار دارد وقتی ایمان میآورد با اختیار و اراده خودش ایمان میآورد، و اگر کافر میشود باز هم با اراده و اختیار کامل خودش کافر میشود، مثل این است که بگوئیم این میوه از این درخت یا این محصول از این زمین است و آفریدگار آن خداوند است. پس نسبت میوه به درخت و محصول به زمین به اعتبار آن است که از او پدید آمده است و نسبتش به خداوند به اعتبار این است که او آفریدگار آنها است، پس تناقضی وجود ندارد. بنابر این شریعت و قضا و قدر الهی با هم متفق و متناسبند. لذا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦﴾ [الصافات: ۹۶]. «حال آنکه خداوند شما و آنچه را که انجام میدهید، آفریده است».
و میفرماید:
﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ ٥ وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٦ فَسَنُيَسِّرُهُۥ لِلۡيُسۡرَىٰ ٧ وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ ٨ وَكَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٩ فَسَنُيَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ ١٠﴾ [اللیل: ۵-۱۰]. «پس اما کسی که بخشید و پرهیزگاری کرد و (آیین) نیک را تصدیق کرد (راه رسیدن) به آسایش را برایش آسان میگردانیم. و اما هر کس که بخل ورزید و (خود را) بینیاز شمرد و (آیین) نیک را دروغ انگاشت به او ( برای گرفتار آمدن به) دشواری زمینه میدهیم».
دو چیز پیرامون تقدیر بر بندۀ مؤمن واجب است.
اول: اینکه در انجام کارهای خیر و اجتناب از کارهای ناپسند از خداوند کمک و استعانت بجوید و اینکه دعا کند که هر کار خیری را آسان و هر کار ناپسندی را بر او دشوار گرداند و بر او توکل کند و خود را در جلب هر خیر و نیکی و پرهیز از هر شر و بدی محتاج او بداند. رسول گرامیص میفرماید:
«احْرِصْ عَلَى مَا يَنْفَعُك وَاسْتَعِنْ بِاَللَّهِ وَلَا تَعْجِزْ، وَإِنْ أَصَابَك شَيْءٌ فَلَا تَقُلْ: لَوْ أَنِّي فَعَلْت كَذَا كَانَ كَذَا وَكَذَا، وَلَكِنْ قُلْ: قَدَّرَ اللَّهُ وَمَا شَاءَ اللَّهُ فَعَلَ، فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَانِ». «بر آنچه به تو نفع میرساند حریص باش و از خدا کمک و استعانت بجوی اگر به مشکلی بر خوردی نگو اگر چنین میکردم چنین میشد، بلکه بگو خداوند چنین خواسته و مقدر فرموده و او هر چه بخواهد میکند، زیرا کلمه (اگر) دروازه شیطان را به رویت باز میکند».
دوم: اینکه بر آنچه برایش مقدر شده صبر نماید و داد و فریاد نکند ، باید یقین داشته باشد که این قضاء و قدر الهی است لذا به آن راضی و خوشنود باشد ، و یقین داشته باشد که مشکلی که به او رسیده هرگز بازگشت نداشته وآنچه که از او نجات یافته هرگز میتوانسته به او آسیبی برساند.
چنانکه رسول گرامیص میفرماید:
«وَاعلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَكَ وَأَنَّ مَا أَخْطَأَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَكَ». «و بدان که آنچه به تو رسیده نمیتوانسته نرسد و آنچه به تو نرسیده نمیتوانسته برسد».
باید به قضاء و قدر راضی بود زیراکه این رضایت مکمل و پایان بخش رضایت به ربوبیت پروردگار است، بر هر مؤمنی لازم است که به تقدیر و قضای خداوند راضی باشد، زیرا هر فعل و قضای خداوند سرتاسر خیر و عدالت و حکمت است، کسی که مطمئن باشد که آنچه به او رسیده نمیتوانسته نرسد و آنچه که به او نرسیده نمیتوانسته برسد. قلبش از شک، حیرت و سرگردانی پاک میماند و زندگیاش از گرفتگی و آشفتگی در امان خواهد بود، بنابر این هر چه از دست بدهد اورا غمگین نمیکند، و برای آیندهاش نگران و پریشان نمیشود در این صورت او خوشبخت ترین انسان است و پر آرامش ترین قلب را در سینه دارد.
کسی که یقین داشته باشد که عمرش شمرده شده و روزیاش مشخص است نه ترس از مرگ عمرش را زیاد میکند، و نه بخل بر روزیاش میافزاید؛ همه چیز نوشته شده و تعیین شده است، و هر دشواری و مصیبتی که به او برسد صبر میکند و همواره از گناهانش پوزش و آمرزش میطلبد و به آنچه خداوند برایش مقدر فرموده راضی و خوشنود میگردد، بنابر این از یک سو از پروردگارش فرمانبرداری میکند و از سوی دیگر بر مشکلات و دشواریهای زندگی صبر پیشه میکند. لذا خداوند متعال میفرماید:
﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَمَن يُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ يَهۡدِ قَلۡبَهُۥۚ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ ١١﴾ [التغابن: ۱۱]. «هیچ مصیبتی جز به حکم خدا نمیرسد و کسی که به خدا ایمان آورد (خداوند نیز) دلش را هدایت میکند، و خداوند به همه چیز داناست».
و میفرماید:
﴿فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ﴾ [غافر: ۵۵]. «پس شکیبا باش، بیگمان وعدۀ خداوند حق است. و برای گناهت آمرزش بخواه».
اول: به معنی راهنمایی به سوی حق، و این نوع هدایت برای همۀ مخلوقات است، و همین هدایت است که پیامبران و دعوتگرانِ پیرو آنان توانایی آنرا دارند چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٢﴾ [الشوری: ۵۲]. «بیگمان تو به راه راست هدایت میکنی».
دوم: هدایت به معنی توفیق دادن و ثبات بخشیدن، که این نوع هدایت فقط از سوی خداوند متعال است و با فضل و لطف و احسانش نصیب بندگان پرهیزگارش میکند و جز ذات متعال او هیچکس توانائی آنرا ندارد. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ﴾ [القصص: ۵۶]. «ای پیامبر هر کس را که دوست میداری نمیتوانی هدایت کنی بلکه خداوند هر کس را که بخواهد هدایت میکند».
اول: اراده کونی قدری که مشیئت شامله برای همه موجودات است، بنابراین آنچه خداوند بخواهد میشود و آنچه نخواهد نمیشود، این نوع اراده فقط مستلزم وقوع شئ مراد و مطلوب است، و هیچگاه مستلزم محبت و رضایت نیست مگر اینکه اراده شرعی به آن تعلق گیرد. چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿فَمَن يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يَهۡدِيَهُۥ يَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِ﴾ [الأنعام: ۱۲۵]. «پس هر کس راکه خداوند بخواهد هدایتش کند دلش را برای پذیرش اسلام میگشاید».
دوم: اراده دینی شرعی و این عبارت از محبت و رضایت مطلوب از اهل آن است و هرگز مستلزم وقوع مراد نیست مگر اینکه اراده کونی به آن تعلق گیرد، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾ [البقرة: ۱۸۵]. «خداوند در حق شما آسانی میخواهد و در حق شما دشواری نمیخواهد».
بطور کلی ارادۀ کونی عامتر و شاملتر از اراده شرعی است، زیرا هر مراد شرعی که تحقق یابد الزاما مراد کونی نیز هست، اما هر مراد کونی که به وقوع بپیوندد الزاما مراد شرعی نیست. مثلاً در ایمان ابوبکر ÷ دو نوع اراده متحقق شده است و اما آنچه که در آن صرفا اراده کونی تحقق یافته کفر ابو جهل است، و آنچه که در آن اراده کونی تحقق نیافته با وجود اینکه شرعا مطلوب هم بوده ایمان ابوجهل است.
پس خداوند گرچه با مشیئت کونی و قدری خود معاصی را مقدر کرده است اما هرگز آنرا به اعتبار شرع و دین نمیپذیرد و دوست ندارد و به آن امر نمیکند، بلکه آنرا ناپسند میپندارد و بد میبیند و از آن منع میکند و مرتکب آنرا تهدید مینماید، همه اینها جزو قضا و قدر اوست و اما ایمان و عبادات را خداوند سبحان دوست دارد و به آن امر میکند و به عامل آن وعده ثواب و پاداش نیکو عنایت میفرماید، بدون اراده او نافرمانی صورت نمیگیرد و جز آنچه او بخواهد تحقق نمییابد چنانکه میفرماید:
﴿وَلَا يَرۡضَىٰ لِعِبَادِهِ ٱلۡكُفۡرَ﴾ [الزمر: ۷]. «و نا سپاسی را در حق بندگانش نمیپسندد».
و میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ ٢٠٥﴾ [البقرة: ۲۰۵]. «و خداوند فساد را دوست ندارد».
خداوند متعال اسبابی نیز مقدر فرموده که این قضا و قدر را عوض میکند مانند دعاء، صدقه و دارو و احتیاط و جدیت، زیرا همه اینها حتی زیرکی و کودنی نیز جزو تقدیر خداوند است.
اینکه میگوئیم قضا و قدر راز خداوند در مخلوقاتش است منحصر به بخش پنهان و پوشیده آن است. حقیقت اشیاء را جز خداوند هیچکس نمیداند، و خداوند بشر را هرگز به آن مطلع نمیگرداند، مثل گمراه کردن و هدایت کردن و زنده کردن و میراندن، عطاء کردن، بازداشتن و چنانکه رسول گرامیص میفرماید:
«إذا ذكر القدر فامسكوا» [۵۳]. «هر گاه صحبت از قضاء و قدر به میان آمد زبان خود را نگهدارید».
و اما بخشهای دیگر تقدیر و حکمتهای بزرگی و آموزندۀ آن، و مراتب و درجات و پیامدهای آن چیزهایی است که شناخت آن و بیان کردن آن برای مردم جایز است، زیرا تقدیر یکی از ارکان ایمان است، که باید آنرا آموخت. چنانکه رسول گرامیص هنگامی که ارکان ایمان را برای جبریل÷ بیان نمودند فرمودند:
«هَذَا جِبْرِيلُ أَتَاكُمْ يُعَلِّمْكُمْ دِينَكُمْ» [۵۴]. «این جبریل است آمده که دینتان را به شما بیاموزد».
[۵۳] صحیح مسلم. [۵۴] صحیح مسلم.
علم خداوند متعال به آنچه که در آینده انجام خواهد گرفت، غیب است که جز خود او تعالی هیچکس آنرا نمیداند و از دید و درک همگان پنهان است، پس هیچکس نمیتواند بر اساس آن و به بهانۀ اینکه همه چیز قبلاً در تقدیر متعین شده عمل را ترک کند. بنابر این قضاء و قدر الهی نمیتواند برای هیچکس نزد خداوند و نه نزد مخلوقاتش حجت و بهانه قرار گیرد، اگر قضیه از این قرار میبود و هر کس قضاء و قدر را بهانه قرار میداد و گناهان و تقصیراتش را توجیه میکرد در آن صورت نه هیچ ظالمی مؤاخذه میشد و نه هیچ قاتلی قصاص میگردید و نه هیچ مشرک وکافری محاسبه میشد و نه حدی جاری میشد، و نه هیچکس از ظلم باز میایستاد، که این فسادی آشکار و ضرر آن در دین و دنیا مشخص است.
کسی که قضاء و قدر را حجت و بهانه قرار میدهد به او میگوئیم تو یقینا نمیدانی که از اهل بهشتی یا از اهل دوزخ، اگر این امر برایت مشخص میبود دیگر نیازی به امر و نهی نبود، بنابراین تو عمل کن و امیدوار باش که خداوند تو را توفیق عنایت فرماید تا اینکه از اهل بهشت باشی.
یکی از صحابهش هنگامی که روایات تقدیر یا قضا و قدر را شنید فرمو د قبلاً هم تلاش و کوشش ما همین اندازه بود. هنگامی که از رسول اللهص درباره استدلال از قضاء و قدر و بهانه قرار دادن آن پرسیده شد فرمودند:
«اعْمَلُوا فَكُلٌّ مُيَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ» [۵۵]. «عمل کنید هر کس برای هر کاری که آفریده شده آن کار برایش آسان است».
کسی که اهل سعادت باشد عمل کردن به اعمال سعادتمندان و رستگاران برایش آسان میشود و هر کسی از اهل شقاوت باشد عمل کردن به اعمال شقاوتمندان و زیانکاران برایش آسان میشود و سپس این آیات را تلاوت فرمودند:
﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ ٥ وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٦ فَسَنُيَسِّرُهُۥ لِلۡيُسۡرَىٰ ٧ وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ ٨ وَكَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٩ فَسَنُيَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ ١٠﴾ [اللیل: ۵-۱۰]. «پس اما کسی که بخشید و پرهیزگاری کرد، و آیین نیک را تصدیق کرد، راه رسیدن به آسایش را برایش آسان میگردانیم، و اما هر کس که بخل ورزید و خود را بینیاز شمرد، وآیین نیک را دروغ انگاشت، به او برای گرفتار آمدن به دشواری زمینه میدهیم».
[۵۵] صحیح بخاری شماره: ۴۸۳۰ ، صحیح مسلم شماره: ۶۶۸۴
حالات و وقایعی که برای انسان پیش میآید دو نوع است یک نوع آنکه ظاهراً چاره دارد که انسان میتواند چاره جوی کند، نوع دوم آنکه هیچ چارهای ندارد بنابر این در برابر آن بدون داد و فریاد تسلیم میشود.
خداوند متعال پیش از آنکه مشکل و مصیبتی رخ دهد آن را میداند، اما معنای این سخن این نیست که چون خداوند میدانسته لذا خود او را به مشکل و مصیبت گرفتار نموده، خیر بلکه مشکل به این دلیل پیش آمده که اسباب پیدایش آن مهیا شده است، اگر علت پدید آمدن مشکل یا مصیبت خود شخص باشد، که مثلاً از اسبابی که میتوانسته او را از وقوع در مشکل باز دارد -با اینکه دینش به استفاده از اسباب امر نموده- از آن کار نگرفته اینجا خودش ملامت است که از اسباب طبیعی کار نگرفته و از خودش حمایت نکرده، اما اگر چارهای نداشته و توانایی دفع مشکل را نداشته اینجا معذور است.
پس استفاده از اسباب به هیچ وجه منافی تقدیر و توکل نیست، بلکه جزئی از آن است؛ اما اگر بنا بر قضاء و قدر الهی مشکلی پیش آمد واجب است که به آن راضی بوده و تسلیم باشیم، و بگوئیم: «قُلْ قَدَرُ اللَّهِ وَمَا شَاءَ فَعَلَ». «خداوند چنین مقدر کرده بود و او هر چه بخواهد میکند».
و اما قبل از اینکه واقع شود باید همیشه از اسباب مشروع استفاده کرد و تقدیر را با تقدیر دفع کرد. پیامبران† همواره از اسبابی که آنها را از دشمنانشان محفوظ بدارد استفاده کردهاند با وجود اینکه آنان با وحی الهی و حفاظت خداوندی مؤید بودهاند و رسول گرامیص با شدت توکلی که داشتند و سید المتوکلین بودند همیشه از اسباب کار میگرفتند.
لذا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَيۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّكُمۡ﴾ [الأنفال: ۶۰]. «و آنچه از نیرو و مهیا ساختنِ اسبان در توان دارید برای (مقابله با) آنان آماده سازید، با آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید».
همچنین میفرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ ذَلُولٗا فَٱمۡشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ وَإِلَيۡهِ ٱلنُّشُورُ ١٥﴾ [الملک: ۱۵]. «اوست کسی که زمین را برایتان رام گرداند پس در گوشه و کنار آن راه بروید و از روزیاش (خداوند) بخورید. و (وقوع) رستاخیز در نزد اوست».
رسول اللهص میفرمایند:
«الْمُؤْمِنُ الْقَوِىُّ خَيْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ الضَّعِيفِ وَفِى كُلٍّ خَيْرٌ احْرِصْ عَلَى مَا يَنْفَعُكَ وَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَلاَ تَعْجِزْ وَإِنْ أَصَابَكَ شَىْءٌ فَلاَ تَقُلْ لَوْ أَنِّى فَعَلْتُ كَانَ كَذَا وَكَذَا. وَلَكِنْ قُلْ قَدَرُ اللَّهِ وَمَا شَاءَ فَعَلَ فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَانِ» [۵۶]. «مؤمن قوی بهتر و در نزد خداوند محبوبتر از مؤمن ضعیف است و در هر دو خیر است، بر آنچه به تو نفع میرساند حریص باش و از خداوند کمک و استعانت بجوی و عاجز مشو، و اگر امر ناپسندی به تو رسید، نگو اگر چنین میکردم چنان میشد، بلکه بگو «قُلْ قَدَرُ اللَّهِ وَمَا شَاءَ فَعَلَ» زیرا کلمه « اگر» دروازۀ کار(=خرابکاری) شیطان را باز میکند».
[۵۶] صحیح مسلم.
کسی که از قضا و قدر منکر شود گویا اصلی از اصول شریعت را منکر شده و کافر گردیده است، یکی از علمای سلف رحمه الله علیه میفرماید: با قدریه (منکران قدر) بوسیله علم مناظره کنید، زیرا اگر از قدر منکر شوند کافر میشوند و اگر به آن اقرار کنند به حرفشان گرفته میشوند.
ایمان به قضاء و قدر ثمرات و پیامدهای بسیار نیکو و ارزشمندی دارد که فرد و جامعه را اصلاح میکند، از جمله:
أ: عبادتهای مختلف و صفات نیکو ببار میآورد، مانند اخلاص برای خداوند متعال، توکل بر او، ترس از او، امید بر او، حسن ظن نسبت به او تعالی، صبر و تحمل در برابر مشکلات، مبارزه با نا امیدی، راضی شدن به خدایی خداوند، شکر او تعالی را بجای آوردن، به فضل و رحمتش خوشحال شدن، در برابر ذات یگانهاش تواضع و فروتنی نمودن، هرگونه تکبر و خود پسندی را ترک کردن، به خاطر رضای پروردگار در کارهای خیر خرج کردن، شجاعت و دلاوری، قناعت و عزت نفس، همت والا و جدیت، در همه حال میانه روی پیشه کردن، از حسد دوری نمودن و آزاد شدن عقل و اندیشه از خرافات و موهوم پرستی و اطمینان قلب و آرامش خاطر و غیره.
ب: کسی که به قضا و قدر ایمان دارد در زندگیاش درست حرکت میکند، نه هیچ نعمتی او را مغرور و نه هیچ مشکلی مأیوسش میکند، و یقین کامل دارد که مشکل و سختیای که به او رسیده از طرف خداوند آزمایش است و این تقدیر خداوندی است، بنابر این بجای بیصبری و جزع و فزع صبر میکند و اجرش را از خداوند میطلبد.
ج: اینکه از اسباب گمراهی و سوءخاتمه حمایت میشود، زیرا ایمان به تقدیر او را وادار به مجاهده میکند، مجاهده دائم بر استقامت و پایداری و کثرت انجام اعمال صالح و نیکو و پرهیز از هر نوع گناه و نافرمانی.
د: ایمان به تقدیر مؤمن را آماده میکند تا اینکه در برابر مصائب و مشکلات مقاومت کند و در برابر هر گونه سختی و دشواری با قوت قلب و یقین کامل بایستد و در عین حال از اسباب نیز کار بگیرد.
رسول گرامیص میفرمایند:
«عَجَباً لأمْرِ المُؤمنِ إنَّ أمْرَهُ كُلَّهُ لَهُ خيرٌ ولَيسَ ذلِكَ لأَحَدٍ إلاَّ للمُؤْمِن: إنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَكَرَ فَكانَ خَيراً لَهُ، وإنْ أصَابَتْهُ ضرَاءُ صَبَرَ فَكانَ خَيْراً لَهُ» [۵۷]. «حالت مؤمن عجیب است، هر کارش برای او خیر است، و این جز برای مؤمن برای کسی دیگری نیست، اگر امر خرسند کننده به او برسد شکر میکند که این برایش خیر است، و اگر امر ناپسندی به او برسد صبر میکند که این نیز برایش خیر است».
پایان
[۵۷] صحیح مسلم.