افتخار صحبت و همراهی با رسول الله ص
تأليف
شيخ صالح درويش
ترجمه:
عبدالله حیدری
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس و ستایش، ویژه پروردگار است، حمد و ثنای مطلق ذات پاک او را میگوئیم و از او طلب آمرزش نموده و به بارگاه او توبه میکنیم، و از شر نفسها و اعمال بدمان به ذات قدوس الله پنا میجوئیم، کسی را که خداوند هدایت کند فقط او راهیاب است، و کسی را که گمراه کند هیچ هدایتی کنندهای نمیتواند او را به راه راست بیاورد.
دراین روزها امت اسلامی در بیداری مبارکی بسر میبرد، از خداوند متعال امیدواریم که ثمرات آن را به کمال پختگی برساند. البته این امر بر همگان روشن است که دشمنان اسلام هیچگاه نخواهند گذاشت امت اسلامی بیدار شود و اگر بیدار شود نخواهند گذاشت به پاخیزد.
امت زمانی به پا خواهد خواست که در برابر دشمنانش صبر و تحمل فراوان پیشه کند، و از پروردگارش بترسد، آنگاست که این امت شایستگی خواهد داشت امامت و رهبری جهان را بدست گیرد، در آن صورت به یقین میتوان گفت که، بیداری این نهضت، بیداری مبارک و ارزشمندی بوده است.
اما متأسفانه دشمنان اسلام همواره توانستهاند با مکاری و نیرنگ بازی از تفرقه و پراگندکی و اختلاف ملتها و رهبران مسلمان به گونه خطرناکی سوء استفاده کنند و اسباب ضعف و فرسودگی را برای امت بیشتر و بیشتر فراهم آورند.
از مهمترین اسباب اختلاف که در واقع آتشگیره و ماده اشتعال انگیز اختلاف میتواندش نامید، انبار بزرگ تاریخ است، که براستی داستان سرایان و افسانه پردازان باتردستی و خیال پردازی به خوبی توانستهاند آنرا زرق و برق ببخشند، و مصلحت اندیشان فرصت طلب، بسیار ماهرانه توانستهاند از آن در جهت تحریک عاطفهها، بسیج مردم و کسب حمایت مردمی و جمع آوری مال، سوء استفاده کنند!.
و خلاصه اینکه با کمال تأسف همواره از تاریخ و مطالب تاریخی نسنجیده و تحقیق نشده یا با تحقیق مغرضانه به عنوان یک «پل» استفاده شده که عدهای برای رسیدن به اهداف و آرمانهای چه بسا مخالف حقیقت از آن استفاده کردهاند.
اما امروز بر مسلمین جهان بویژه قشر تحصیل کرده و حقیقت جو، لازم است که حقیقت را برای مردم بیان کنند و از آن دفاع نمایند و اهل ایمان را به چنگ زدن به کتاب و سنت فرا خوانند و از تفرقه و چنددستگی بر حذر دارند، و نقشههای شوم دشمنان اسلام را که در جهت اختلاف پراکنی، و عمیق ترکردن اختلاف نظرها، و دامن زدن به آتش تفرقه سعی و تلاش میکنند، با زرنگی و هوشیاری تمام نقش برآب نمایند.
خوانندگان گرامی استحضار دارند که رنجشها و درگیریهای طبیعی و غیر مقصودی که پس از وفات پیامبر ص بین صحابه رضوان الله علیهم أجمعین بوجود آمد، جرقهای است که خیال پردازان و داستان سرایان آنرا بهانه قرار داده و از آن رهگذر خدمتشان را برای دشمنان اسلام آغاز کردهاند.
از آنجایی که ما هم در جهت خدمت به اسلام و مسلمین و متحد کردن جامعه اسلامی دغدغه داریم، خواستیم این کتابچه کوچک را برای عموم مسلمین اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ، به صرف نظر از اینکه پیرو چه مذهب و عقیدهای هستند، به رشته تحریر در آوردیم تا شاید گامی هرچند کوچک در این راستا برداشته باشیم، و در جهت روشن کردن حقیقت و دعوت به سوی دین الله، کمکی نموده باشیم.
سعی ما بر این بوده که بیشتر به دلائل عقلی و نقلی بویژه قرآن کریم توجه داشته باشیم، و وجدان و عاطفه را بوسیله قرآن و تفکر و تدبر در بعضی آیات مبارکه آن بیدار نموده و عقل و درک و شعور را به داوری بکشیم تا شاید خداوند متعال این تلاش ناچیز ما را ببارگاه ملکوتیاش قبول فرماید و بندگانش را بوسیله آن نفعی برساند، اگر قبول افتد زهی سعادت.
این کلمات را با این ایمان و باور به پایان میبرم که هر خیر و نیکی با توفیق پروردگار است. خدایا! از هر گناه و نارسایی و تقصیری از تو طلب آمرزش و مغفرت میکنم.
از شما خواننده گرامی خواهشمندم که از پیشنهادها و راهنماییهای مفید و سازنده تان محروم نفرمایید. صالح بن عبدالله الدرویش،
قاضی دادگستری بزرگ در قطیف،
عربستان سعودی. صندوق پستی. ۳۱۹۱۱
تهیه و تنظیم: سایت کتابخانه الکترونیکی عقیده
www.aqeedeh.com
ایمیل: [email protected]
خداوند متعال از زبان پاک ابراهیم ÷ میفرماید: ﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَيُزَكِّيهِمۡۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١٢٩﴾ [البقرة: ۱۲۹] . «پروردگارا، و از میان آنان رسولى از خودشان برانگیز که آیه هایت را برایشان بخواند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد و آنان را پاک کند. بىگمان تویى پیروزمند فرزانۀ با حکمت».
همچنین میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٢﴾ [الجمعة: ۲] . «خداوند ذاتی است که از میان بیسوادان پیغمبری را برانگیخته و به سویشان گسیل داشت. تا آیات او را بر ایشان بخواند. و آنان را پاک گرداند. و بدیشان کتاب (قرآن) و حکمت (شریعت) بیاموزد. آنان پیش از آن (تاریخ) واقعاً در گمراهی آشکاری بودند».
نصوص بسیار صریح و روشن است که پیوند صحابه گرامی با رسول ص ناگستنی است[۱] . بعضی از مسئولیتهای پیامبر ص که جهت ابلاغ و ادای آن معبوث شدهاند، در این آیات کریمه ذکر گردیده است، اینها بدون شک از واجبات شرعی و تکالیف الهی و حکمتهای ازرشمند ربانی در رسالت آن رسول گرامی ص بوده است، که حضرت ص به بهترین وجه از عهده آن برآمدند لذا خداوند متعال جامعه بشری را بوسیله ایشان از تاریکی کفر و شرک و گمراهی آشکار به سوی نور ایمان و توحید هدایت نمود. آری خداوند متعال ابتداء حضرتش ص را در مکه مکرمه در میان قوم خودش مبعوث نمود و ایشان از همانجا شروع به دعوت نمودند. شاید هیچ خاندانی از قبیله قریش نبود مگر اینکه حضرت با آنان به نوعی خویشاوندی داشتند، حتی بعضی از انصار مدینه با حضرت خویشاوندی داشتند از جمله بنی نجار که داییهای عبدالمطلب پدر بزرگ رسول الله ص بودند، لذا خداوند متعال فرمود: ﴿رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ﴾ پیامبری از خودشان.
آری، خداوند متعال برای محمد مصطفی ص بهترین و شریفترین نسب و خانواده را انتخاب نمود، و ایشان را از نسل حضرت ابراهیم خلیل ÷ گردانید، و در بهترین و پاکترین سرزمین یعنی در مکه مکرمه مبعوث فرمود، پیامبر گرامی ص ثمره دعای پدر بت شکنشان حضرت ابراهیم ÷ است، بلکه آن حضرت سرور تمام فرزندان آدم ÷ است، بدون اینکه ایشان به این امتیازات افتخار کنند، همچنین رسول مکرم مان ص به اتفاق تمام امت خیرالبشر و امام المرسلین یعنی بهترین انسانها و امام و پیشوای تمام پیامبران علیهم السلام هستند، پس خدا را سپاسگذاریم.
کما اینکه خداوند متعال در ادامه نعمتهای فراوانش به این رسول محبوبش ص بهترین اصحاب و یاران را برای ایشان انتخاب نمود، این یاران و جان نثاران از هر لحاظ بهترین انسانها بودند و شایستگی این افتخار را داشتند و در هر میدان الگو و نمونه بودند، چه در فهم و دانش چه در مردانگی و شجاعت، چه در وفا داری و صداقت، واقعاً آنان شایستگی صبحت و همنشینی خیرالبشر ص را داشتند.
امتیاز دیگرشان اینکه آنها خویشاوندان و نزدیکان حضرتش نیز بودند، پس آنان از لحاظ نسب هم بهترین، و از لحاظ اخلاق هم شایستهترین انسانهای روی زمین بودند، و چنانکه پیامبر ص فرمودند:
«النَّاسُ مَعَادِنُ، خِيَارُهُمْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ خِيَارُهُمْ فِي الإِسْلامِ، إِذَا فَقُهُوا»[۲] . «مردم مانند معدن هستند، بهترین آنان در جاهلیت، بهرینشان در اسلام خواهند بود بشرطی که دانش و آگاهی داشته باشند».
همه میدانند که خداوند کنانه را از نسل اسماعیل، و قریش را از کنانه و بنیهاشم را از قریش برگزیده است که افتخار داشتند شریفترین نسب و عالیترین منزلت را داشته باشند، و رسول گرامی ص از میان آنان برگزیده شود، همینها بودند که در شعب ابو طالب با رسول گرامی ص محاصره شدند، و همینها هستند که صدقه بر ایشان جایز نیست آل[۳] پیامبر ص از همینها بودند، و حضرت محمد ص را خداوند از میان همینها برای جهانیان رسول و پیامبر برگزید.
خواننده گرامی! بیندیشید و فکر کنید، خداوند متعال فی فرماید: ﴿وَيُزَكِّيهِمۡ﴾ با اینکه آنان از بهترین انسانهای روی زمین بودند، پیامبر ص آنان را تربیت نمود و تزکیه کرد پس آیا شایسته است که چنین انسانهای تربیت شده و پاک شده فرشته صفت مورد طعن و لعن و نفرین قرار گیرند؟! اینجا در آیه کریمه دقت کنید که خداوند تزکیه را بر تعلیم مقدم نموده، این خود نقطه قابل توجهی است که مفهوم عمیق و دلالت بسیار ژرفی را میرساند.
همچنین خداوند متعال میفرماید: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ طبق این دستور الهی که به معنی خبر آمده پیامبر ص مسئولیت خویش را اداء نمودند، و به آنان کتاب و حکمت آموختند، پس آیا یک انسان عاقل و منصف که از خدا بترسد میتواند شاگردان رسول الله ص را به جهالت توصیف کند؟!.
خواننده گرامی! عجله نکنید، در هنگام خواندن این آیات کریمه تدبر کنید و معانی آنرا در ذهنتان تصور نمائید:
﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٢﴾ [الجمعة: ۲]
«خداوند ذاتی است که از میان بیسوادان پیغمبری را برانگیخته و به سویشان گسیل داشت. تا آیات او را بر ایشان بخواند. و آنان را پاک گرداند. و بدیشان کتاب (قرآن) و حکمت (شریعت) بیاموزد. آنان پیش از آن (تاریخ) واقعاً در گمراهی آشکاری بودند».
و در آیه بعدی هم دقت کنید ﴿ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُ﴾ [الجمعة: ۴] . افتخار صحبت با پیامبر ص نعمت بزرگی است که به سادگی برای هرکس میسر نبوده است، آری این نعمت بزرگ و فضل و احسان خداوند است که به هر کس بخواهد میبخشد. صحابه ش با فضل و احسان خداوند و با حصول این نعمت بزرگ یعنی افتخار صحبت با پیامبر ص بود که رستگار شدند و گوی سبقت را از جهانیان ربودند.
آری، این رابطه عمیق بین رسول الله ص و صحابه گرامیاش یک حقیقت آشکار است، زیرا که حضرتش همواره با آنان و در میان آنان میزیست، طبعا در رأس آنان اهل بیت اطهار و همسران مکرمهاش امهات المؤمنین رضوان الله علیهم أجمعین قرار داشتند.
پیامبر ص با یارانش انس میگرفت و از نشستن با آنان خوشحال میشد، زیرا که این مردان مؤمن و فداکار هم سربازانش بودند، هم دستیارانش بودند و هم شاگردانش بودند که در مدرسه نبوت از حضرتش درس وحی میگرفتند، لذا حضرتش بدون آنان هیچ کاری انجام نمیداد تعلیم و دعوت، تربیت و تزکیت، جهاد و مبارزه و خلاصه هر عملی با کمک و عنداللزوم با مشورت آنان انجام میگرفت، لذا حضرتش تا آخرین دقایق زندگی با آنان زیستند، در میان آنان بودند، و حتی در آغوش آنان جان به جان آفرین سپردند، که در نتیجه این صداقت و وفادارای ای که در میان آنحضرت ص و صحابه جانباز و فدارکارش وجود داشت پس از مرگ هم خداوند آنان را از یکدیگر جدا نکرد، آنقدر از حضرتش شنیده میشد: «ذَهَبْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ ، وَدَخَلْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ» که خداوند پس از مردن هم این یاران جانی را در کنار هم قرار داد خدایا شکر و سپاس مر تراست که به ما چنین پیامبر محبوبی عنایت فرمودی و سپاس مر ترا که به پیامبرمان چنین آل اطهار و صحابه اخیاری عنایت فرمودی، که گویا یک جان در دهها هزار بدن بودند، خدایا! بر پیامبر مکرم و آل اطهار و یاران جان نثارش درود و رحمت بی پایان فرست.
آری، کسانی که پیامبر ص را دوست میدارند، و از او پیروی میکنند، یقین و باور کامل دارند که آنحضرت ص امانت پروردگارش را به درستی ادا نمود، و رسالتش را تبلیغ کرد، و هر آنچه که خداوند به او دستور داده بود به نحو احسن انجام داد، از جمله اینکه به اصحاب و یارانش علم و دانش آموخت، و آنان را تزکیه نمود و پاک کرد، لذا آنان با شایستگی کامل از زبان و مجلس حضرتش قرآن و سنت آموختند، و به نحو احسن آنرا به نسلهای پس از خود منتقل کردند، بنابراین صحابهش را عدول و عادل دانستن گواهی براین حقیقت است که حضرتش مسؤلیتشان را به بهترین وجه ادا نمودند، و هر فرمان خداوندی را بدون کم و کاست به اجرا در آوردند، این نکته قابل درک است که عدول بودن صحابه هرگز به معنی عصمت آنان نیست، اهل سنت معتقدند که طبق نصوص صریح قرآن و سنت غیر پیامبران علیهم السلام هیچکس دیگری معصوم نیست، معنی عدول بودن صحابه این است که آنان قصد دروغ گفتن و خیانت به دین و قرآن و پیامبر ص را هرگز نکردهاند، ممکن است اشتباهاتی هم از آنان سرزده باشد اما چون خداوند از آنان اعلان رضایت و خوشنودی نموده برای هیچ مسلمانی شایسته نیست، که به عیب جویی صحابه بپردازد، و هر گونه طعن و لعن و اهانتی نسبت به آنان مصادف با لعن و طعن و اهانت به امام و رهبر و معلمشان ص است که سرور همه انبیاء علیهم السلام و بهترین انسان روی زمین است.
پروردگارا! از شر دشمنان صحابه به تو پناه میجوئیم و از بارگاه ملکوتی تو عاجزانه التماس داریم که دلهای تاریک و خراب آنان را با نور ایمان و رسالت و محبت صحابه پیامبرت روشن و آباد نموده، و وحدت و اخوت دائم را بر جامعه اسلامی مان حاکم و استوار بگردان.
[۱] صحابی به کسی گفته میشود که پیامبر ص را دیده و به ایشان ایمان آورده و با همان ایمان از دنیا رفته باشد. البته کسانی که مدت زمان صحبتشان با آن حضرت ص بیشتر باشد بدون شک مقام و منزلتشان بیشتر است. مترجم. [۲] صحیح بخاری ۶/ ۲۹۸ و صحیح مسلم شماره ۲۵۲۶ باب خیار الناس. [۳] درباره آل رسول ص در کتاب بعدی ان شاءالله توضیح خواهیم داد. (کتاب بعدی ایشان با نام وحدت و شفقت بین صحابه و اهل بیت چند سال پیش با ترجمه همین مترجم منتشر شده و نقد بیمزه آیت الله جعفر سبحانی را نیز بدنبال داشته است). ناشر.
اگر اندکی فکر کنیم و بیندیشیم رابطه ناگسستنی صحابه پیامبر ص آشکار به چشم میخورد، لذا عین صواب و حقیقت است که بگوئیم کسانی که یاران رسول الله ص را ملامت میکنند و آنان را هدف تیرهای زهر آگین شان قرار میدهند، یا این اندیشه انحرافی را به هر سبک و با هر منطق و با هر نیتی که نقل میکنند کاملاً در اشتباه هستند هر عاقلی با اندک تأمل و تدبری به این نتیجه میرسد ملاحظه فرمائید:
خواننده گرامی! عجله نکنید و فکرتان را به کار بیندازید، هرگاه تنها میمانید یا با دوستانتان گفتگو میکنید فکر کنید و عقل و مغز تان را به کار و حرکت وا دارید، فکر کردن و تدبر نمودن و با عقل، حقایق ایمان را درک کردن بخشی از دین است، لذا خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَٰحِدَةٍۖ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثۡنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُواْۚ مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ﴾ [سبأ: ۴۶] .
«بگو من شما را یک نصیحت میکنم، (و آن این است که) خالصانه برای خدا، دو نفر دو نفر، و یا یک نفر یک نفر، برخیزید سپس بیندیشید (تا پاکی و امانتداری و سلامت جسمانی و روحانی او، در خاطرهها مجسم شود و بدانید که این) همدم و همنشین (دیرینه) شما، جن زده و دیوانه نیست».
فکر کنید که مثلاً اگر رهبری یا ریئس جمهوری یا یک شخصیت ملی که خیلی در جامعه نقش بارز دارد و عدهای از پیروان و دوستدارانش که سنگ محبت و اطاعت او را به سینه میزنند بیایند ادعا کنند که رهبر عزیز ما رئیس محبوب ما در اوج مؤفقیتهای خودش عدهای فرصت طلب و خائن دورش جمع شده بودند که با فکر و اندیشه ایشان دشمن بودند!!.
و با وجودی که این امام و رهبر و پیشوای بزرگ همه این عیبهای آنان را میدانست این خائنان و منافقان و فرصت طلبان را همچنان به خودش نزدیک میکرد!، به آنها اعتماد مینمود!، و آنان را در مشورت در مورد حساسترین مسائل سرنوشت ساز شریک میکرد!، و به خانهاش راه میداد!، از اینهم پا جلوتر میگذاشت، با آنان خویشاوندی بر گذار میکرد! از آنان زن میگرفت! و به آنان زن میداد!، و در نهایت همینها هم بلند شدند فکرش را به اقصا نقاط جهان رساندند؟!!
شاید نخواهید پاسخ دهید، ممکن است تناقض به نظرتان برسد عجله نکنید تصور کنید که آن رهبر و امام و پیشوا از این هم پافراتر میگذارد و این یاران و خویشاوندان خائن! و منافق! و فرصت طلب! را تعریف و ستایش میکند و کسانی را که ممکن است در آینده درباره آنان جسارت کنند را مذمت و ملامت میکند!.
آیا واقعا رهبر و حاکم و رئیسی هست که به وزیران و مستشاران و خویشاوندان و معتمدترین یارانش اهانت شود و آنان را خائن و منافق نامیده شود و او به این امر راضی باشد.
تصویر کنید که عالم و استاد و دانشمندی تمام قدرت و توانش را صرف آموزش و تربیت شاگردان و دانشجویانش کرده، به شاگردانی که فقط چند ساعت در هفته آنان را ببیند، بلکه شاگردان و فدائیانی که در سخترین شرایط با او همراه بودهاند. و خانواده و مال و سرزمینشان را بخاطر هم همنشینی با او، همراه بودن با او، و استفاده از محضر مبارک او، و اطاعت و پیروی مخلصانه از او، رها کردند، و از هیچ گونه قربانی و فداکاری نسبت به او دریغ نکردند، و او تمام عمرش تا آخرین لحظات زندگیاش را همواره در میان آنان سپری مینمود و از آنان خوشنود بود، همواره از آنان ستایش مینمود، مع الأسف در میان نسلهای بعدی کسانی پیدا شدند که به این شاگردان مرتب اهانت میکنند و آنان را منافق و جاهل و دشمن آن استاد فرزانه معرفی میکنند! حال شما درباره آن استاد که این شاگردان سالها از او علم آموختند چه میگویید؟، استادی که طی بیست و سه سال تلاش و کوشش نتوانست بهترینها را تشخیص دهد و تا آخرین رمق حیات گرمترین رابطه را با این شاگردانش برقرار داشت و خویشاوندیاش را تا آخرین لحظات نه تنها با آنان قطع نکرد که عملا زمام اداره امور را نیز به آنها سپرد، درباره چنین استادی چه باید گفت؟
کسی که با گذشت بیست و سه سال، نتوانست صف شاگردان مؤمنش را از صف دشمنان و منافقان جدا کند، او را چگونه استادی باید نامید؟! مقصر کیست؟ استاد است؟! یا شاگردان؟! شاگردانی که همه چیزشان را اعم از زن و فرزند و مال و وطن و قوم و خویش، همه را بخاطر استاد رها کردند و به دنبالش رفتند تا از درسهایش مستفید شوند از او بیاموزید و پیروی کنند، تا جایی که محبت او در دلشان حتی از محبت فرزندانشان و همه دار و مدارشان بیشتر بود، به همین دلیل هجرت کردند و همه چیزشان را رها نمودند آیا این شاگردان مقصرند؟! شما قضاوت کنید که چه کسی را باید مقصر نامید، آنهم درباره مدرسه و دانشگاه و استاد و شاگردانی که وحی آسمانی لحظه به لحظه آنان را داشت کنترل میکرد، تک تک حرکات آنان را داشت کنترل میکرد، پس عیب در کجاست؟ و مقصر کیست؟ به طور قطع کسانی که صحابه را منافق کافر و دشمن اسلام معرفی میکنند گرچه قصداً و مستقیماً پیامبر ص را مقصر ندانند، اما نتیجه همین است گویا پیامبر ص نتوانسته برای خودش یاران و همکاران و دستیاران و شاگردان و همسران و خویشاوندان شایستهای انتخاب کند؟! پس (نعوذ بالله) در این صورت مقصر پیامبر ص است!.
سروران عزیزان! مقصر در درجه اول دشمنان اسلام هستند که اینگونه افسانههای خیالی را بافتند و به خورد مسلمانان دادند، در درجه دوم کسانی مقصرند که اینگونه تبلیغات مسموم را پذیرفتند و به سادگی باور کردند، که واقعاً مشتی منافق و دشمن اسلام، پیامبر ص را در محاصره خود گرفته بودند، و از او زن گرفتند و به او زن دادند!.
پس باید درک کرد و فهمید که صحابه رسول الله را مورد طعن و لعن و نفرین قرار دادن معنایش بطور آشکار طعن درباره شخص پیامبر ص است. شاید کسی که با کمال اخلاص و خشوع و چه بسا اشک شور، لعن و نفرین میخواند قصد و غرضی جز حصول ثواب نداشته باشد!! اما این حقیقت از عاقلان پنهان نیست که مدرسه محمدی و شاگردان رسالت را به باد انتقاد گرفتن معنایش این است که پیامبر برگزیده الهی با پشتوانه وحی آسمانی و با وجود حمایت و کنترل دقیق وحی الهی از اداره مدرسه آسمانی عاجز بوده است!! و تمام کسانی که به ظاهر شاگرد و مخلص و ارادتمند و وفادار به رسول ص بودهاند (نعوذ بالله) بر اثر ضعف و ناتوانی پیامبرص در حقیقت عدهای منافق و دشمن خدا و رسول بودهاند!.
اگر پیامبر قوی میبود نیرومند میبود، مدیریت میداشت، چرا این نیروهای ستون پنجم را از اطرافش دور نکرد؟ چرا خویشاوندیاش را چنانکه با ابولهب قطع کرده بود با آنان قطع نکرد، چرا به جبریل و بلکه مستقیما به پروردگارش شکایت نکرد که این چه وضعیتی است؟ چرا ؟!.
خوانند گرامی! مجدداً درباره رابطه آن استاد فرزانه با شاگردان فدکاری که از همه چیزشان در راه محبت او گذشتند فکر کنید و بنیدیشید که واقعاً مقصر کیست؟! به نظر ما تشخیص هر انسان عاقل و آگاه این خواهد بود که مقصر چشمی است که یا بر اثر عیب و مریضی نتوانسته درست ببیند، یا اینکه نخواسته، لذا خودش را به آن در زده، که در نهایت به نفعش نخواهد بود، لذا بهتر است که از هم اکنون تجدید نظر کند و دیدگاه خودش را نسبت به آن یاران پاک مکتب رسالت عوض کند.
برادر عزیز و خواهر گرامی! بیایید درباره رهبر و امامیکه خداوند او را جهت تربیت انسانها مبعوث فرموده فکر کنید، امامی که هم رهبر هم مربی هم معلم و هم پیغمبر است، یعنی نماینده خدا، کسی که نماینده خدا باشد همنشینان و شاگردان و پیروان و دستیارانش چه کسانی خواهند بود؟ کسانی که در همه حال با او یکجا بودند گویا، یک نفس در چند کالبد زندگی میکردند، در حنگ و صلح، سختی و خوشبختی، هر جایی در هر مشکلی با هم بودند، در سخترین و دشوارترین شرایط هم او را رها نکردند، و همچنان به او اقتدا میکردند و از او پیروی مینمودند.
آری تک تک کلماتی که همچون مروارید از دهان مبارکش سرازیر میشد بلا فاصله میگرفتند و داروی جان میکردند، تمام دقایق زندگیشان را در کنار او میگذراندند، در هر مجلس و برنامهای پروانه وار به دورش میچرخیدند، حتی اگر مویی از جسد مبارکش میافتاد نمیگذاشتند به زمین برسد، آب وضویش را نمیگذاشتند به زمین بچکد، با توجه به این رابطه صمیمانه شاگردان با معلم بود که حضرتش ص شخصا و مستقیماً تربیت و راهنمایی آنان را بدوش داشتند، گاهی همه را دسته جمعی خطاب میکردند، گاهی عده مخصوص را مورد عنایت قرار میدادند، و برایشان موعظه میکردند، گاهی فرد مشخصی را اگر اشتباهی داشت متوجه میکردند، و اشتباهش را تصحیح مینمودند، و گاهی فردی یا مجموعهای که امتیاز خاصی بدست میآورد را تشویق میکردند و کلمات مشوقانهای میفرمودند.
بنابراین پیامبر مکرم و رسول بزرگوار مان ص حد اکثر توانش را در تربیت و پرورش بخرج دادند، هیچ امری نبود که در آن نفع و فایدهای برای تربیت و رشد فکری و ایمانی آنان وجود داشته باشد و ایشان آنرا بیان نکنند، و آنانرا به سوی او تشویق ننمایند، و هیچ چیز مضری نبود که مخالف ادب و اخلاق و ایمان باشد و ایشان آنرا معرفی نکنند و آنانرا از آن بر حذر ندارند و مضرتش را برایشان بیان نکنند.
آری عزیزان! واقعیت این است که قلم از وصف صفات و کمالات والای آن مربی بزرگ جهان بشریت ص و یاران و اصحاب الگو و نمونهاش واقعاً عاجزاست، صحابه جانبازی که محبت و اطاعتشان از آن یار محبوبشان در وصف نمیگنجد، کسانی که تمام کردارها و گفتارها و حتی تک تک حرکات ایشان را به دقت میپاییدند و با کمال اشتیاق و محبت مورد عمل قرار میدادند، کسانی که یکایک دستورات زندگیشان و تک تک اقوال و افعالشان حتی آداب خورد و نوش و ریز، ریز دقایق زندگیشان را مستقیماً از آن معلم کامل میآموختند، و شیفته هر گفتار و کردار محبوبشان بودند، و برای اثبات این ایمان و صداقت و اخلاص و عشق و جانفشانی شان، نه یک بار و نه صد بار و نه هزار بار که تمام زندگی پس از ایمانشان را در امتحان گذراندند، و ثابت کردند که آنان بنده درهم و دینار و منصب و مقام نیستند، بلکه عاشق دین و قرآن و شیفته و دل باخته پیامبر عظیم الشان اسلام ص هستند.
حال پس از اینهمه شور و اشتیاق و جانفشانی در کوی دوست، و پروانه وار به گرد شمع سوختن و کباب شدن و از این سوختن لذت بردن و جایزه آسمانی گرفتن و نام و نشان و قربانی و فداکاری در قرآن ثبت کردن، شایسته است یا اصلاً عاقلانه است که عدهای بفرمایند: که تمام صحابه پیامبر ص پس از وفات ایشان جز کمتر از ده نفر همه مرتد شدند و از اسلام خارج گردیدند؟!!.
یعنی جز چهار پنج نفر هیچ کسی دیگری از این جمعیت صد و چند هزار نفری از تربیت و راهنمایی آن حضرت استفاده نکردند؟!، یعنی تمام تلاش و زحمت بیست و سه ساله رسول اللهص با پشتوانه وحی الهی بی سود و بی فایده ثابت شد؟! و همه این کسانی که گاهی مهاجر و انصار، گاهی مؤمنین و متقین، و گاهی صادقین و قانتیتن، در قرآن از آنان تعریف شد، و بارها و بارها وعده بهشت جاودانه داده شدند، همه را پشتپا زدند و دین و ایمانشان را فروختند و با اسلام خدا حافظی کردند؟!!
چرا عاشق چه چیزی بودند؟ عاشق مال؟ چه کسی به آنها مال پرداخت که از اسلام خدا حافظی کنند؟ عاشق مقام و منصب بودند؟! وعده کدام مقام و منصب به آنها داده شد که از اسلام برگشتند؟! مگر نه این بود که اینها همه چیزشان را به خاطر هم نشینی و صحبت با پیامبرشانص رها کرده بودند؟! و امروز چه عزت و افتخاری بالاتر از رفاقت و هم نشینی و خدمت امام محبوشان ص در انتظارشان بود که به طمع آن از عزمشان باز گردند؟! آخر چرا باید از اسلام دست میکشیدند؟ ما که نمیدانیم. آنچه میدانیم این است که عدهای خیال میکنند آنها مؤمن نبودند لذا در عدالت و ایمانشان طعن و لعن وارد میکنند.
گاهی آنان را منافق میخوانند! گاهی دشمن پیامبر میخوانند! گاهی دشمن اهل بیت و غاصب حق آنان میخوانند!! پس شما را به خدا سوگند بگوئید که عیب در کیست؟! در امام و مربی و استاد،؟! یا در کسانی که آن حضرت ص تمام تلاش خودشان را صرف تربیت آنان نمود و به آنان علم و ایمان آموخت و اخلاق و رفتارشان را پاک نمود، و باراها و بارها از آنان ستایش نمود، یا اینکه عیب در منتقدان مغرض و بیمار است که با کمال بی انصافی به پاکترین انسانهای روی زمین پس از پیامبران علیهم السلام لعن و نفرین میفرستند؟!.
در پاسخ عجله نکنید: فکر کنید و بیندیشید!! درباره جهادشان با آن امام مجاهد ص بیندیشید، درباره صبر و بردباری آن راد مردان در مقابل مشکلات طاقت فرسا بیندیشید، در انفاق کردن و خرج اموالشان و همه دار و مدارشان در راه خدا بیندیشید، مهمتر و دشوارتر از همه، درباره جنگ و ستیز آن مردان مخلص و فولادین در برابر نزدیکترین خویشاوندانشان برای رضا و خوشنودی خداوند و بلند کردن نام خدا در زمین بیندیشید.
همه میدانند که میدان جهاد مناسبترین عرصه برای تربیت عملی است، و آن مؤمنان راستین و پاک سرشت در تمام میدانهای جهاد و مبارزه با امام محبوب و عظیمشان، شرکت کردند، جهاد نفس، جهاد مال، جهاد دعوت، و خوشبختانه در تمام عرصهها حماسه آفریدند و جائزه بردند و مدال افتخار گرفتند.
شما را به خدا عقل و وجدانتان را داور کنید، آیا این قهرمانان و فرزانگان و نخبگان بینظیر تاریخ پس از آنکه به قله شامخ رستگاری رسیدند و رضا و خوشنودی پروردگارشان را بدست آوردند، و پروردگار مهربان این رضایت خودش را از آنان در کلام ملکوتی و معجزه آسایش قرآن کریم اعلان نمود تا برای همیشه ورد زبان مؤمنان باشد، آیا عدهای میخواهند بگویند که: این رستگاران در پایان کار (نعوذ بالله) مرتد شدند و از اسلام روی گرداندند!! خدایا! تو میدانی که این دروغ و بهتان بزرگی است.
برادرگرامی و خواهر ارجمند! عجله نکنید و اندکی صبرکنید، فکر کنید و بیندیشید، دقت کنید اگر میخواهید پاسخ دهید حتماً در پاسختان دقت کنید، اگر لطف کنید و هر چه در این باب به ذهنتان میرسد برایم بفرستید بسیار ممنون و متشکر خواهم بود.
در صورتی که اشتباهی ثابت شود بنده با کمال خوشحالی حاضرم در دیدگاههایم تجدید نظر کنم، و در چاپهای بعدی ان شاءالله در این نوشتار کم و زیاد کنم، اما آرزویم این است که به مطالعه این مطلب کوتاه ادامه دهید و با دقت درباره محتوای آن بیندیشید آنگاه خود قضاوت کنید.
حتما شما با من اتفاق نظر دارید که امام و پیشوا، و رهبر و مقتدا، و معلم و مربی را نمیتوان مقصر دانست، حتی تصور چنین امری گناه است، و اگر بگوئیم خیر، مقصر پیروان حضرت ص هستند، و این ضعف و کوتاهی را به آنان منسوب کنیم و بگوئیم بیشترشان خیانت کردند، و از محضر استاد و مربیشان درست استفاده نکردند، و دیگر اتهاماتی که به آنان نسبت داده میشود، باز هم گویا امام و رهبر را متهم کرده ایم، بویژه وقتی بگوئیم این خائنان و منافقان! نزدیکترین یاران و خویشاوندان حضرت بودهاند که با آنان رابطه خویشاوندی داشته و همواره در جمع آنان مینشسته و با آنان مشورت میکرده است.
حقیقت این است که بگوئیم: منتقدان مقصرند اعم از اینکه مستقیما انتقاد کننده باشند یا اینکه انتقاد دیگران را نقل کنند، در هر صورت انتقاد از صحابه که در واقع سند و واسطه دین هستند خطرناک است، و غیر قابل قبول، چون واسطه بین ما و پیامبر ص صحابه هستند و اگر نه چگونه دین به ما منتقل میشد؟!.
یک مثالی از تاریخ ملاحظه فرمائید: همه تاریخ نویسان اتفاق نظر دارند که عدهای از یاران حضرت علی س علیه ایشان شورش کردند که در اصطلاح به آنان خوارج گفته میشود، و پس از بحثها و مناظرههای طولانی و بدنبال آنکه، آنان بر مسلمانان بیگناه تاختند و عبدالله بن خباب را به شهادت رساندند مجبوراً امیرالمؤمنین با آنان به نبرد پرداخت. آیا هیچ عاقلی میتواند که به صرف شورش عدهای یاران امیر المؤمنین ایشان را متهم کند و تمام یاران ایشان را مورد طعن و لعن و نفرین قرار دهد، یعنی تمام کسانی که با ایشان بیعت کردند و ایشان را خلیفه مسلمین انتخاب نمودند و سپس در کنار ایشان جنگیدند و از ایشان دفاع کردند صرف به دلیل اینکه عدهای از اوامر ایشان سرپیچی کردهاند همه این یاران فداکارشان مورد طعن و لعن قرار میگیرند؟ آیا یک انسان عاقل ممکن است چنین قضاوتی بکند؟! آیا میتوان گفت: تمام کسانی که با امام بیعت کردند کافر یا فاسق یا منافق بودند یا اینکه پس از وفات امیرالمؤمنین به ایشان خیانت کردند؟!.
خواننده گرامی! پس شما با من معتقید که امیر المؤمنین را نمیتوان متهم نمود کما اینکه یاران و اصحاب ایشان را هم نمیتوان متهم کرد، و بدون شک اگر کسی امیر المؤمنین علی و یارانش را متهم کند به راه خطا رفته است. چه شخصی مستقیماً چنین اشتباهی مرتکب شود و چه این اشتباه و انتقادش را از زبان کس دیگری و چه بسا از زبان یک امام و عالم نقل کند بهتان و دروغ و افتراء از هر کانالی که بیاید نادرست است، و از زبان هر کسی که نقل شود مردود است، گاهی ممکن است حقیقتاً مطلبی نقل شده باشد و در کتابی به ثبت رسیده باشد، اینجا باید راه تحقیق را پیش گرفت و سند را بررسی نمود، چون وقتی برخلاف قرآن و سنت و عقل مطلبی ثابت شود بطور قطع این مطلب ساختگی است.
پس خواننده محترم! شما با من هم نظرید که نه بر امیر المؤمنین علی میتوان طعن و لعن وارد نمود و نه بر اصحاب و یارانش، که با او بیعت کردند، و او را نصرت و یاری نمودند بلکه طعن بر کسانی وارد است که چنین تصوری داشته و دارند، این عین واقعیت است.
حالا بیایید نتیجهگیری کنیم، حقیقتی که هیچ شک و شبهای در آن نیست، این است که رسول الله ص از علی س بهتر است و اصحاب رسول الله از اصحاب علی بهترند، و اهل بیت رسول الله از اهل بیت علی بهترند، پس بیائیم بپذیریم که:
• رسول الله ص بهترین معلم بود و یارانش بهترین شاگردان که همه چیزشان را از ایشان آموختند، و در رأسشان اهل بیت اطهارش علیهم السلام .
• رسول الله ص فرمانده بودند و اصحاب گرامیشان سربازانی که در دفاع از حضرتش جانشان را فدا نمودند و در رأسشان اهل بیت اطهارش علیهم السلام .
• رسول الله ص مربی بودند و اصحاب گرامیشان مخلصانی که حضرت شخصاً تربیت آنان را بدوش داشتند، و در رأسشان اهل بیت گرامیشان.
• رسول الله ص حاکم (البته به معنی شرعی آن) بودند و نزدیکترین افراد به ایشان، و وزیران و مستشاران ایشان صحابه جانبازشان بودند، بویژه یارانی که با آنان خویشاوندی داشتند، از آنان زن گرفته و به آنان زن داده بودند.
• رسول الله ص رسالت پروردگارشان را ابلاغ کردند، و کسانی که این رسالت را حمل کردند و با قیمت جانشان آنرا به سراسر جهان رساندند، صحابه گرامی و جانباز حضرت و در رأسشان اهل بیت اطهارش بودند.
آری! این پیوند و ارتباط بین رسول الله ص و صحابه جان نثارشان پیوندن جدایی ناپذیر بوده و خواهد ماند.
قبل از اینکه قضاوت کنید فکر کنید و بیندیشید.
چرا اهل سنت بر عدالت صحابه ش اینقدر اصرار میکنند، و موضوع را خیلی جدی تلقی میکنند؟ از خود بپرسید و پاسخش را در یابید، اینک بنده چند نقطه اساسی را در این زمینه به عرض میرسانم که در یافتن پاسخ به شما کمک خواهد کرد. قطعا باید دانست که:
اول: انتقاد از صحابه رسول الله ص، و آنان را مورد سرزنش و لعن و نفرین قرار دادن در واقع بهانه بدست دشمنان اسلام میدهد و دروازه حمله به اصل اسلام را به روی آنان میگشاید، چرا؟ زیرا هرگاه صحابه و شاگردان رسول الله ص مورد سرزنش و اهانت قرار گیرند پس دیگران که بعد از آنان آمدهاند بطور قطع مورد اهانت قرار خواهند گرفت زیرا:
۱- صحابه ش شخصیتهای مقدسی هستند که خداوند در مدح و ستایش آنان آیات فراوانی نازل فرموده که تا قیامت تلاوت خواهد شد.
۲- رسول الله ص در ستایش آنان احادیث بسیاری فرمودهاند که همواره، امت اسلامی آنها را میخواند و به نسلهای بعد از خود میسپارد.
۳- محبت فوق العادهای که بین رسول الله ص و یاران عزیزشان وجود داشت. هرگز فراموش شدنی نیست و محال است که کسی بتواند با حذف آنان زندگی پر نور آنحضرت ص را به طور کامل ترسیم کند. زیرا مربی و معلم و رهبر و محبوب همیشگی آنان آن رسول مشفق ص بوده است، چنانکه توضیحش گذشت.
۴- این امر بین همه امت اسلامی اعم از مذاهب و مکاتب و اندیشهها محل اتفاق است که رسول الله ص سردار تمام فرزاندان آدم، و سردار تمام پیامبران و مصلحان است، وقتی ایشان نتوانستند عدهای را تربیت کنند که بتوانند مسئولیت این دین را تحمل کنند، و آنرا در عقیده و کردار و اخلاقشان پیاده نمایند، کس دیگری هرگز توانایی چنین کاری را نخواهد داشت، هر چند که مقام و منزلتش به اوج و کمال برسد.
۵- تاریخ گواه است که فرماندهان و رهبران فتوحات اسلامی در سراسر جهان، صحابه بزرگوار رسول الله ص بودند، و همانها بودند که پرچم اسلام را در اقصی نقاط جهان به اهتراز در آوردند، و در ایمان و اخلاص و جهاد و شجاعت و تقوا و سایر صفات نیک بهترین نمونهها را رقم زدند.
اینها و صدها دلیل و شاهد دیگر ثابت میکند که یاران رسول الله ص شخصیتهای الگو و نمونه تاریخ بودند و از صحابه و یاران تمام پیامبران علیهم السلام نه تنها امتیاز و برتری داشتند که اصلاً با آنان قابل مقایسه نیستند، مقام و منزلت و شخصیت این انسانهای نمونه تاریخ، آنچنان شامخ و درخشان و فخر آفرین است که تا قیامت نظیر آن بوجود نخواهد آمد.
دوم: اینکه از راه توهین و لعن و نفرین به صحابه بزرگوار پیامبر ص دشمنان قرآن خیلی به راحتی میتوانند اعجاز و تقدس قرآن کریم را خدشهدار کنند، و با کمال پر رویی بگویند، کجاست تواتر قرآن؟، کجاست اعجاز و تقدس قرآن؟، وقتی که حاملان و ناقلان اصلی قرآن که عملاً و حقیقتاً قرآن کریم بوسیله آنان به سایر امت منتقل شده، چنین انسانهای (نعوذ بالله) ظالم و غاصب و مرتد و ضد دین و اخلاقی باشند و از امانت و عدالت بویی نبرده باشند، پس چگونه باور کنیم که واقعاً قرآن سالم مانده و دست نخورده است؟! و چگونه باور کنیم که معجزه و مقدس است.
سوم: اینکه طعن و توهین به صحابه رسول الله ص در حقیقت توهین به سنت و سیرت شریفه آن رسول بزرگوار ص است، گویا بدین وسیله تمام زندگی رسول الله ص که بوسیله صحابه ش نقل شده خود بخود زیر سؤال میرود.
چهارم: اینکه با زیر سؤال بردن ایمان و تقوا و امانت و صداقت و عدالت صحابه ش اجمعین، زمینه برای دشمنان اسلام مساعد میشود، که بگویند: اسلام مجموعهای از دستورات و مبادی غیر واقعی است که عملاً تطبیق آن ممکن نیست، چون کسانیکه شاهد نزول قرآن بودند، و پیامبر ص یعنی نماینده مستقیم خدا شخصاً آنان را تربیت کرده، تقریباً همه (جز چند نفر) مرتد شدند!! و از تطبیق اسلام سر باز زدند، یا بقیه انسانهایی که بعدها خواهند آمد و از عصر نزول قرآن و پیامبر سالها و قرنها فاصله دارند چگونه میتوانند احکام اسلام را تطبیق کنند.
پنجم: اینکه با حمله به صحابه و زندگی و تاریخ و ایمان آنان گویا تمام تمدن و افتخارات اسلام زیر سؤال میرود، چون هیچ افتخاری نصیب اسلام نشده که پس از رسول الله ص چه در حین حیات و چه پس از وفات ایشان، صحابه بزرگوار و یاران جان نثار رسول الله ص درآن نقش بارز نداشته باشند، بلکه بسیاری از افتخارات بزرگ اسلام فقط دست آورد این مردان بزرگ و چهرههای با عظمت و انسانهای الگوی تاریخ است.
پروردگارا! در دلهایمان هیچگونه کینه وحسد و کدورتی نسبت به مؤمنان قرارمده، پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمن آوردن از ما سبقت جستند بیامرز، پروردگارا! به ما دلهایی صاف عنایت بفرما، و این دلهای صاف مان را با محبت پیامبرت ص و اهل بیت اطهار و صحابه اخیارش آباد و مزین گردان. آمین
برادر و خواهر گرامی! مطلبی که تا اینجا خدمت شما توضیح دادیم مسأله بسیار مهم وسر نوشت سازی است، اختلاف درین زمینه در واقع از مهمترین اسباب اختلاف امت اسلامی بشمار میرود، با اینکه مسأله خیلی روشن است و دلایل عقلی و نقلی فروان از آن پشتیبانی میکند، و بسیار ساده و آسان بنظر میرسد، اما متأسفانه گروههای بسیاری در آن دچار تفرقه و اختلاف و متأسفانه انحراف شدند. مثلاً از یکسو میبینید که (نعوذ بالله) عدهای علی ابن ابی طالب س را تکفیر میکنند و از سوی دیگر عدهای (نعوذ بالله) سایر صحابه را تکفیر میکنند. و در این میان عدهای را هم میبینید که گویا کلافه شده و حیران و سرگردان به دنبال حقیقت میگردند.
در حالیکه مسأله خیلی روشن است، و هر انسان عاقلی میداند که صحابه را زیر سؤال بردن مثل این است که خود رسول الله ص را زیر سؤال ببرند، و هرگونه بد بینی و اهانت و لعن و نفرین به صحابه ش در واقع بد بینی و (نعوذ بالله) اهانت به شخص مقدس رسول الله ص است، چون آنها شاگردان و ارادتمندان آن حضرتند، و ایشان معلم و مربی و رهبرآنان بودند، پس اگر میخواهیم با رسول الله محبت داشته باشیم بطور قطع محبت آنان نیز واجب است، و اگر به رسول الله ص اعتماد داریم لزوماً باید به یاران جان نثار آنحضرت ص اعتماد داشته باشیم، و چه شرافت و افتخاری برتر و بهتر از این است، واقعاً زهی شرافت و زهی سعادت.
خدایا! محبت یاران رسول الله ص را نصیب بگردان و توفیق ستایشی که شایسته آنان است عنایت بفرما.
برادر و خواهر گرامی! مبادا جو و محیط و رو درواسی بستگانت شما را از حق باز دارد خداوند به ما و شما عقل و فکر داده شخصیت داده و قدرت انتخاب داده، پس یک انسان مؤمن و آزاده، نباید آینده و معادش را به خاطر دیگران خراب کند، خودش باید تصمیم بگیرد، این درست نیست که بگویید: چون خانواده فلان عقیده را دارند من هم مثل آنها، یا چون فلان شیخ و ملا فلان عقیده را دارد من هم از او پیروی میکنم، در مسائل اصولی و اعتقادی که تقلید نیست، پس از مردن هر کسی را در قبر خودش میگذارند و هر کس خودش باید درباره خود پاسخگو باشد، آنجا هیچ شیخ و مرجعی نمیتواند از طرف کسی دیگری پاسخ گو باشد، ﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ ٣٨﴾ [المدثر: ۳۸] . «هرکسی در گرو اعمال خودش است». ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ﴾ [الأنعام: ۱۶۴] . «هیچ کسی بار گناه کسی دیگری را تحمل نمیکند». پس بیایید فکر کنیم و از پروردگار مان با کمال صداقت و عاجزی طلب هدایت کنیم، اوست که هر کس را بخواهد براه راست هدایت میکند.
چقدر عاقلانه است که بیندیشیم و دقت کنیم، ببینیم رسول الله ص دارای چه مقام و منزلت رفیعی در نزد پروردگارشان است؟ همچنین ببینیم که صحابه آنحضرت ص دارای چه مقام و منزلت رفیعی در نزد آن رسول گرامی ص بودهاند؟ آنگاه ببینیم که با توجه به این دو مورد مهم ما اگر بعنوان بندگان بی مقدار خدا و امتیان بی عمل رسول الله ص، از کسانیکه خدا و رسولش از آنها راضی هستند راضی نباشیم و آنان را به باد نا سزا و لعن و نفرین بگیریم چه ارزش و مقامی در نزد خدا و رسولش ص پیدا خواهیم کرد، حال اگر چیز فهم نشدیم به دلایل آتی که ذکر خواهد شد دقت کنیم.
برادر وخواهر گرامی: وقتی شما قرآن کریم را با دقت تلاوت میکنید میبینید آیات زیادی درباره سیرت رسول الله ص نازل شده، صحنههای زیادی ترسیم گردیده، که احکام و پند و عبرتهای فراوانی در آن بچشم میخورد، پرسش این است که آیا رسول الله ص در تمام صحنهها تنها بودند؟ بدون شک هر انسان عاقلی میداند و لاجرم اعتراف میکند که ایشان تنها نبودند، و حتماً صحابه بزرگوار و اهل بیت گرامیشان نیز همراه بودهاند، البته برای همه روشن است که تعداد اهل بیت ش شاید در آغاز یک در صد، و بعدها کمتر بود.
پس آیاتی که در تمام صحنههای تاریخ زندگی پر نور رسول الله ص نازل شده، اولین مصداق آن پس از رسول الله ص صحابه گرانقدر آنحضرت است، اینک جهت روشن شدن جایگاه صحابه ش در کنار رسول الله ص، صحنههایی را با اختصار ترسیم میکنیم تا فضیلت و مقام و منزلت فوق العاده و استثنائی این بزرگمردان تاریخ، برای همگان روشن شود، و بدانید که این افتخار منحصرا در اختیار صحابه بزرگوار رسول الله ص است، و تا قیامت ممکن نیست کسی بتواند چنین مقام و منزلتی را کسب کند باز هم زهی شرف و سعادت، و بدا بحال کسانیکه باز هم عناد میورزند، و نمیتوانند این افتخار و سایر افتخارات بزرگ، و این مدالهای بی نظیر تاریخ را در کارنامه درخشان این انسانهای نمونه و بی نظیر تاریخ بشریت ببینند و هضم کنند، خدایا هدایت و شفا از تو میخواهیم عنایت فرما.
خداوند جهت ترسیم کردن این غزوه بزرگ و تاریخی اسلام با کفر، سوره انفال را نازل فرمود، این سوره در موضوع مورد بحث دلائل و نقطههای فراوان دارد، ما فقط سه آیه را انتخاب میکنیم و اندکی پیرامون مطالب آن به بحث مینشینیم.
خداوند متعال میفرماید:
﴿إِذۡ يُغَشِّيكُمُ ٱلنُّعَاسَ أَمَنَةٗ مِّنۡهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ لِّيُطَهِّرَكُم بِهِۦ وَيُذۡهِبَ عَنكُمۡ رِجۡزَ ٱلشَّيۡطَٰنِ وَلِيَرۡبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمۡ وَيُثَبِّتَ بِهِ ٱلۡأَقۡدَامَ ١١﴾[الأنفال: ۱۱] .
«ای مومنان! (بیاد آورید زمانی را) که خواب سبکی بر شما افگند تا مایه آرامش و امنیت از ناحیه خدا گردد و از آسمان آب بر شما باراند تا بدان شما را پاکیزه دارد، و کثافت شیطانی را از شما بدور سازد، و دلهایتان را ثابت نماید و گامها را استوار دارد».
در باره آیه کریمه فوق دقت کنید و معانی آنرا مجسم نمائید. در معنی تطهیر و از بین بردن رجس و پلیدی شیطان بیندیشید، در آیه بعدی خداوند برای آنان گواهی به ایمان میدهد: ﴿فَثَبِّتُواْ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ [الأنفال: ۱۲] . «پس ثابت قدم بدارید کسانی را که ایمان آوردند»، لذا رسول خدا ص فرمودند: «لَعَلَّ اللَّهُ اطَّلَعَ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ فَقَالَ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ»[۴] .
بدون شک خداوند از دلهای اهل بدر آگاه بوده است لذا فرموده هر چه میخواهید انجام دهید من همه گناهان شما را بخشیدم.
نقطه مهمی را باید در اینجا خاطر نشان کنیم، که همه سیرت نویسان اعم از کسانی که رسول الله ص را پیامبر قبول دارند یا ندارند، نوشتهاند که نفاق بعد از غزوه بدر بوجود آمد، قبل از غزوه بدر و در مکه هیچ گونه نفاقی وجود نداشته است، دقت در این نقطه مسائل بسیاری را روشن میکند.
خواننده گرامی! اندکی توقف کنید و در آخر سوره دقت نمایید، خداوند متعال فرموده است که مهاجرین و انصار دوستان یکدیگرند، در محتوای این آیه کریمه دقت کنید که خداوند چه مطالبی را میخواهد بیان کند
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٧٤ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ مَعَكُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ مِنكُمۡۚ وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢ ٧٥﴾ [الأنفال: ۷۴-۷۵] .
«بیگمان کسانیکه ایمان آورده و هجرت کردهاند و در راه خدا جهاد نمودهاند و همچنین کسانیکه پناه دادهاند و یاری کردهاند، حقیقتاً مؤمن واقعی همینهایند، برای آنان آمرزش و روزی شایسته است ـ وکسانیکه پس از (نزول این آیات) ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و با شما جهاد نمودهاند، آنان از زمره شما هستند و کسانی که با یکدیگر خویشاوندند برخی برای برخی سزاوارترند در کتاب خدا، بیگمان خداوند از هر چیزی آگاه است».
الله اکبر! خوشا به سعادتشان، آری به خدا سوگند هیچ سعادت و افتخاری بزرگتر از این نیست که خداوند عالم الغیب که از تمام ذرات جهان، و از همه آنچه در گذشته اتفاق افتاده، یا تا قیامت اتفاق خواهد افتاد، یا حتی به قلب کسی خطور کرده و حتی آنچه خطور هم نکرده، ذاتی که همه اینها را میداند، گواهی میدهد که مهاجرین و انصار، چه کسانیکه قبل از فتح مکه ایمان آوردند و چه کسانی که بعد از فتح مکه ایمان آوردند، همه مؤمن هستند، الله اکبر، در کلمه ﴿حَقّٗا﴾ دقت کنید یعنی حقیقتا مؤمن هستند. سپس به عنوان جائزه میفرماید: ﴿لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ﴾ یعنی آمرزش گناهان و روزی مکرم در بهشت جاویدان کمترین پاداش آنان است.
مبارک باد بر شما ای بزرگمردان و اسوههای ایمان مبارک باد. حال کسی که این همه افتخار را نمیتواند برای ابوبکرها و عمرها و عثمانها و عایشهها و حفصهها و طلحهها و زبیرها و معاویهها و دیگران (ش اجمعین) ببیند و تحمل کند مشکل خودش است، آیا بعد از این همه تایید و گواهی الهی، باز هم شایسته است که کسانی درباره این الگوهای ایمان نظر بد داشته باشد؟ و نسبت به این پیکرهای ایمان و تقوا کینه و حسد بورزد و خدای نکرده لب به لعن و نفرین بگشاید؟! خدایا هدایت کن و شفا بخش.
[۴] بخاری ۷/۱۴۰ کتاب المغازی باب فتح مکه و باب فضل من شهد بدراً، و مسلم ۲۴۹۴ من فضائل أهل بدر.
درباره غزوه احد و حوادث متعلق به آن، خداوند متعال حدود شصت آیه کریمه بر پیامبرشص نازل فرموده، که در سوره آل عمران همواره بوسیله امت اسلامی تلاوت میشود، و این سوره کریمه ثنا و ستایش فراوانی بر صحابه بزرگوار پیامبر ص در بردارد. که شایسته است مورد دقت و مطالعه قرار گیرد.
از همان آغاز میبینید که خداوند در اولین آیه کریمه متعلق به این موضوع، رابطه فوق العاده رسول الله ص، را با سربازان و جان نثارانش ترسیم میکند و گواهی میدهد که آنان مؤمن هستند:
﴿وَإِذۡ غَدَوۡتَ مِنۡ أَهۡلِكَ تُبَوِّئُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ مَقَٰعِدَ لِلۡقِتَالِ﴾ [آلعمران: ۱۲۱] .
«بیاد آور ای پیامبر هنگامی را که وقت چاشت از خانواده ات جدا شدی و شروع به آراسته کردن صفوف مؤمنین برای قتال و جهاد نمودی».
چقدر رسا و زیبا، آنگاه آیات کریمه همچنان ادامه مییابد و آهنگ ایمان پرور و دلنشینش با هیبت و وقار خاص خودش ادامه مییابد، تا اینکه به آیه عتاب میرسد که در آن اسباب شکست مؤقتی مؤمنان را ترسیم میکند، انتظار میرفت که اگر یاران و سربازان و جان نثاران رسول خدا «غش» داشتند تصفیه میشدند، این بهترین فرصت بود که خداوند آنرا از اطراف پیامبرش پراگنده کند، اما بر خلاف انتظار منافقان، خداوند با ذکر نقطه ضعف آنان با اسلوب مربیانهای که سرشار از محبت و عفو و گذشت پروردگار از بندگان مخلصش بود فرمود: ﴿عَفَا عَنكُمۡ﴾ [آلعمران: ۱۵۲] . «خداوند شما را بخشید».
به به! چه افتخاری! چه نعمتی! چه سعادتی! خداوند شخصاً اعلان میکند که شمایی که بر اثر ضعف و سستی و غفلت عدهای از شما، فتح و پیروزی تان مؤقتاً به شکست مبدل شد، و بیش از هفتاد نفر از یاران رسول الله ص بشمول عموی عزیزشان سید الشهداء حمزه، را از دست دادند و چهره مبارک رسول الله ص زخم برداشت، و دندان مبارکشان شهید شد. با این وجود خداوند شما را بخشید ﴿عَفَا عَنكُمۡ﴾ عفو و در گذر کرد از شما، چون کسانیکه در آینده نه چندان دور باید پرچم اسلام را در سراسر دنیا به اهتزاز در آورند باید آزمایش شوند باید پخته شوند و باید پاک شوند، لذا خداوند آنان را در کوره آزمایشات سوزاند و از غش و آلودگی پاک کرد، وآنگاه فرمود: ﴿عَفَا عَنكُمۡ﴾ بخشید شما را عفو کرد، خوشا به سعادتشان.
حال ببینید که در پایان معرکه چه میشود، و خداوند آخرین لحظات آن نبرد تاریخی را چگونه توصیف میکند، و از صفات بارز این مردان بزرگ چگونه سخن میراند، و از فتح و پیروزی آنان و شکست و فرار مشرکین مکه و از فضل و احسان و افتخاری که نصیب مؤمنان شد چگونه ستایش میکند؟!.
﴿ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣ فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ لَّمۡ يَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٞ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِيمٍ١٧٤﴾ [آلعمران: ۱۷۳-۱۷۴] .
«آن کسانیکه مردم بدیشان گفتند: مردم برضد شما گرد هم آمدهاند، پس از ایشان بترسید، ولی بر ایمان ایشان افزود و گفتند: خدا ما را بس و او بهترین حامی و سر پرست است سپس آنان با نعمت بزرگ و فضل و مرحمت سترگ خداوند بر گشتند، و حال آنکه هیچگونه آسیبی بدیشان نرسید، و رضایت خدا را خواستند و خداوند دارای فضل و کرم سترگی است».
واقعا که افتخار است، خداوند منان و مهربان گواهی میدهد که ایمان این شیرمردان زیاد میشود، و اینکه آنان در پی رضایت و خوشنودی پروردگار بودند، همچنانیکه میدانید همه کسانیکه در احد شرکت داشتند با رسول الله ص بلا فاصله به غزوه حمراء الأسد عازم شدند، و همینها بودند که آیات کریمه درباره آنان نازل شد.
درباره غزوه خندق نیز آیات کریمهای نازل شده که در سوره احزاب همواره تلاوت میشود، گر چه این آیات نسبتاً کوتاه است اما تصویر روشنی از اخوت و انسجام صحابه ش بدست میدهد و حالت روانی آنان را بسیار دقیق ترسیم میکند، همچنین تلاش و زحمت و گرسنگی و هولی که با آنان روبرو بودند و عشق و علاقه فوق العادهای که به صحبت و همراهی رسول الله ص داشتند درین آیات به تصویر کشیده شده است.
برادر و خواهر گرامی! در این آیه دقت کنید که خداوند چگونه بوسیله آن مؤمنان را مورد خطاب قرار میدهد و به یادشان میآورد که در آن لحظات حساس و سرنوشت ساز چگونه به دادشان رسید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ جَآءَتۡكُمۡ جُنُودٞ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِيحٗا وَجُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرًا٩﴾ [الأحزاب: ۹] .
«ای مؤمنان! بیاد آورید نعمت خدای را در حق خودتان، بدانگاه که لشکرها به سراغ شما آمدند ولی باد تند را بر آنان گماشتیم و لشکرهایی را به سویشان روانه کردیم که شما آنان را نمیدیدید، خداوند به همه کارهای شما بیناست».
سپس مجدداً به آنان یاد آوری میکند و بر آنان منت میگذارد که چگونه دست دشمنان را از آنان کوتاه کرد و در عین حال گواهی داد که آنان مؤمن حقیقی هستند. ﴿وَكَفَى ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلۡقِتَالَ﴾ [الأحزاب: ۲۵] . سپس در دو آیه بعدی خداوند متعال آنچه برای یهود بنی قریظه اتفاق افتاد بیان میدارد، حال در آیات مذکوره دقت کنید و آنها را با تدبر تلاوت نمایید:
﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا ٢٢﴾ [الأحزاب: ۲۲] .
«هنگامیکه مؤمنان گروهای (دشمن) را دیدند، گفتند: این همان چیزی است که خدا و پیغمبرش به ما وعده فرموده بودند. و خدا و پیغمبرش راست فرمودهاند، این سختیها جز بر ایمان و تسلیمشان نیفزود».
آری، این صفات صحابه ش است، صحابهای که امروز متأسفانه مورد تمسخر و استهزای بعضی به اصطلاح مسلمانان! قرار گرفتهاند! و بعضیها که گویا اسلام ناب را درک کردهاند برای این چهرههای بی نظیر تاریخ و این مؤمنان کامل لعنت و نفرین هدیه میکنند. ﴿وَهُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا﴾ [الکهف: ۱۰۴] . و به گمان خودشان کار خوب انجام میدهند، با اخلاص و گریه هم لعن میفرستند!! واقعاً بعضیهایشان باور کردهاند که اسلام ناب همین است.!!
شما را به خدا سوگند بیایید برای چند لحظه هم که شده از خود بپرسیم اینها چه کسانی بودند؟ کسانیکه میگفتند. ﴿ٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ﴾ چه کسانی بودند؟. کسانیکه با رسول الله ص خندق حفر میکردند چه کسانی بودند؟! کسانی که با شکم گرسنه عاشقانه عرق میریختند و برای ریختن خونشان لحظه شماری میکردند چه کسانی بودند؟! همینها شایسته لعن و نفرین هستند؟! همینهایی که خداوند مکرراً به مؤمن بودنشان و زیاد شدن ایمانشان گواهی میدهد همینها هستند که باید لعن و نفرین شوند؟! و هر صبح و شام بوسیله دعاهای ساختگی و مزخرف مورد لعنت و نفرین و اهانت قرار گیرند؟!.
آخر چگونه انسان باید کسانی را که خداوند صدها مرتبه از آنان ستایش کرده و به آنان مژده بهشت داده را لعنت کند و مرتد و منافق و کافر بداند؟! با چه رویی و با چه منطقی؟! با کدام دلیل و با کدام عقل؟! با یک مشت دروغ و افسانههای خیالی و تحریفات مزخرف جعل کاران و دروغ پردازان!! جواب خدا چی؟ قیامت چی؟! حساب و کتاب چی؟ دوزخ و بهشت چی؟!.
برگردیم به اصل موضوع کسانیکه خداوند آنان را وارث یهود بنی قریظه گردانید چه کسانی بودند؟! کسانی که با یهود جنگیدند و اسلام و مسلمین را از شر آنان نجات دادند چه کسانی بودند؟! ﴿وَأَوۡرَثَكُمۡ أَرۡضَهُمۡ وَدِيَٰرَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُمۡ وَأَرۡضٗا لَّمۡ تَطَُٔوهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٗا ٢٧﴾ [الأحزاب: ۲۷] . «و زمینها و خانههای ایشان و دارایی آنان، و همچنین زمینی را که هرگز بدان گام ننهاده بودید، به چنگ شما انداخت. بیگمان خداوند بر هر چیزی توانا است».
این آیه کریمه پس از آن نازل شد که خداوند فضل و احسانش را بر مؤمنان ذکر میکند و توضیح میدهد که قلعهها و دژهای محکم آنان را بدست پرتوان صحابه مؤمن و صادق ش فتح گردانید و ترس و رعب را در دلهای دشمنان یعنی یهود حاکم نمود و آنها را کشت و به اسارت در آورد، بیایید اول داستان را از سوره احزاب تلاوت کنیم:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ جَآءَتۡكُمۡ جُنُودٞ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِيحٗا وَجُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرًا٩﴾ [الأحزاب: ۹]
«ای مؤمنان! بیاد آورید نعمت خدای را در حق خودتان، بدانگاه که لشکرها به سراغ شما آمدند ولی ما تند باد را بر آنان گماشتیم و لشکرهایی را به سویشان حواله کردیم که شما آنان را نمیدیدید. خداوند به همه کارهای شما بیناست».
﴿وَأَوۡرَثَكُمۡ أَرۡضَهُمۡ وَدِيَٰرَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُمۡ وَأَرۡضٗا لَّمۡ تَطَُٔوهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٗا ٢٧﴾ [الأحزاب: ۲۷] .
«و زمینها و خانههای ایشان و دارایی آنان، و همچنین زمینی را که هرگز بدان گام ننهاده بودید، به چنگ شما انداخت. بیگمان خداوند بر هر چیزی توانا است».
به این آیات کریمه و معانی آن دقت کنید و ببینید که محبت و علاقه شدید بین فرمانده و سربازان و بین معلم و شاگرد چگونه موج میزند، و طبعاً این خطاب خداوندی به همه آنان است.
خواننده گرامی! همچنانکه میدانید پیامبر ص خوابی دیدند که خداوند آنرا در سوره فتح ذکر کرده است، ﴿لَّقَدۡ صَدَقَ ٱللَّهُ رَسُولَهُ ٱلرُّءۡيَا بِٱلۡحَقِّۖ لَتَدۡخُلُنَّ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ﴾ [الفتح: ۲۷] . «یقینا خداوند خواب را راست و درست به پیغمبر خود نشان داده است به خواست خدا داخل مسجد الحرام خواهید شد».
همچنانکه میدانید خواب پیغمبران علیهم السلام وحی است پس از امتحان شدیدی که در غزوه خندق بر مؤمنین آمده بود این بشارت و مژده از طرف خداوند برای آنان بود، پیامبر ص این مژده را به یارانشان اعلان کردند و دستور دادند که برای حرکت بسوی مکه جهت ادای عمره آماده باشند.
حضرت ص با هزار و چهارصد سوار جنگی که همگی از مهاجرین و انصار بودند عازم مکه شدند، بسیاری از اعراب بادیه نشین از مشارکت امتناع کردند و از منافقین جز یک نفر کسی شرکت نکرد.
فکر کنید و بیندیشید که حکمت و فلسفه چنین برنامهای چه بود؟ کاروان عازم شد فریادهای الله أکبر و لا إله إلا الله بر فضای کاروان طنینافگنده بود و عشق و اطاعت و فرمانداری از فرمانده و معلم محبوب در دلهای موج میزد، اصحاب مجاهد پیامبر ص این شیفتگان خدا و رسول و قرآن از اینکه فرصت دیگری پیش آمده بود تا ایمان و عشق و صداقت و اخلاصشان را به نمایش بگذارند از فرط خوشحالی در پوست نمیگنجیدند، مشرکین مکه برای جلوگیری آنان از دخول مکه مانور میدادند، در حدیبیه بیعت معروفی که قرآن از آن به «بيعت الرضوان» تعبیر کرده بوقوع پیوست.
آری مهاجرین و انصار با رسول بزرگوارشان ص بیعت کردند، بیعت بر صبر، بیعت بر استقامت و پایداری، بیعت بر وفا، و بیعت بر دفاع، آیا میدانید لزوم این بیعت چرا پیش آمد؟ چه نیازی بود که مجدداً چنین بیعتی گرفته شود؟! انگیزه این بیعت در واقع انتقام خون عثمان ابن عفان آن امام ذی النورین و آن خلیفه راشد، و آن جامع قرآن و خریدار بهشت بود، کسی که رسول گرامی ص دو دختر عزیزشان رقیه و ام کلثوم خواهران حضرت فاطمه زهرا رضی الله عنهن را به ازدواج ایشان داد، جریان از این قرار بود که پیامبر ص از حدیبیه حضرت عثمان ابن عفان را جهت مذاکره با قریش به مکه فرستادند، سپس شایعه شد که عثمان را شهید کردهاند، لذا رسول الله ص از همه بیعت گرفتند، و خودشان از طرف عثمان هم با خود بیعت کردند، دستشان را بالای دست دیگرشان گذاشتند و فرمودند: این دست عثمان است، آری همین عثمان ابن عفان که امروز بعضیها با اشتیاق فراوان به او لعنت میفرستند و بعضیها (نعوذ بالله) او را یعنی شوهر دو دختر پیامبر ص را متهم به دهها تهمت و اهانت میکنند، خدایا! از شر، شرپسندان به تو پناه میجوئیم.
آری اشتیاق و علاقه صحابه برای دخول مکه، وصف ناپذیر بود، با اینکه خداوند به آنان مژده مکه را هم داده بود اما آنان از فرط محبتی که با رسول الله ص داشتند اطاعت و پیروی از ایشان از بارزترین صفات این شاگردان مخلص مکتب رسالت بود، صبر کردند، پایمردی نشان دادند لذا خداوند صدها مرتبه از آنان در کتاب مقدسش تمجید نموده و زندگی زرین آنان را برای همیشه بر صفحات پر نور و مقدس کتاب عزیزش با بهترین القاب و زیباترین تعبیرات ترسیم نموده است، خوشا به سعادت شان.
خوننده گرامی! آغاز داستان فتح مبین را در سوره فتح ملاحظه فرمایید و در معانی آن دقت کنید:
﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحٗا مُّبِينٗا ١ لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكَ وَيَهۡدِيَكَ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِيمٗا ٢ وَيَنصُرَكَ ٱللَّهُ نَصۡرًا عَزِيزًا ٣﴾ [الفتح: ۱-۳] .
«ما برای تو فتح آشکاری را فراهم ساخته ایم. تا اینکه خداوند گناهان گذشته و آینده ترا ببخشاید، و نعمت خود را بر تو تمام نماید، و به راه راست هدایتت فرماید. و پیروزی نادر و نایابی را نصیب تو گرداند».
خداوند متعال در اینجا اولاً فضل و احسانش را بر پیامبر محبوبش ص به یاد میآورد، آنگاه فضل و احسانش را بر صحابه فداکار و جان نثار آنحضرت ص ذکر میکند و به آرامش و سکینهاش که سبب افزونی و زیاد شدن ایمانشان میگردد، اشاره میکند ملاحظه فرمایید که خداوند «بیعت الرضوان» را توصیف میکند یعنی بیعتی که سبب خوشنودی خداوند گردید، بیعتی که خداوند خوشنودیاش را از بیعت کنندگان بلافاصله اعلان کرد:
﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨﴾ [الفتح: ۱۸] .
«خداوند از مؤمنان راضی گردید همان دم که در زیر درخت با تو بیعت کردند. خدا میدانست آنچه را که در درون دلهایشان نهفته بود، لذا اطمینان خاطری به دلهایشان داد، و فتح نزدیکی را پاداششان کرد».
اینها واقعیتهای است که انسان هر چه فصاحت و بلاغت داشته باشد از تصویر آن عاجز است، آری پروردگار جهانیان این مؤمنان راستین را مورد رحمت و شفقت قرار داده و از دقیقترین صفات آنان بوسیله وحی با پیامبرش ص سخن گفته است.
یک نکته بسیار بارزی که در آیه کریمه فوق انسان را بدقت و توجه فرا میخواند جمله ﴿فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ است یعنی خداوند از درون دلهای آنان آگاهی داشته و دارد، یعنی در آن هنگام که خداوند اعلان کرده که از مؤمنان بیعت کننده در زیر درخت راضی شده از دلهای صحابه آگاهی کامل داشته و میدانسته که آنها چنین شایستگی دارند، پس ذاتیکه از دلهای بندگانش بلکه از خاطراتیکه هنوز بر دلهایشان خطور هم نکرده اطلاع دارد چگونه میتوان از صحابهای اعلان رضایت کند که (نعوذ بالله) چند سال بعد مرتد میشوند، و یا کسانیکه به قول بعضی ناب شناسان از همان اول غش داشتند و در آستینشان بت پرورش میدادند، و برای شهید کردن پیامبر ص توطئه میچیدند، یعنی منافق بودند خداوند چگونه از منافقان اعلان رضایت وذخوشنودی میکند؟!.
در لحظهای که خداوند از آنان اعلان خوشنودی نموده یا آنان واقعاً مؤمن بودهاند یا نبودهاند؟ اگر مؤمن نبودهاند و به ادعای بعضیها منافق بودهاند خداوند چگونه از آنان اعلان رضایت وخوشنودی کرده است؟ و اگر مؤمن بودهاند پس آیا خداوند نمیدانسته که اینها در آینده مرتد میشوند؟! پس جمله ﴿فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ یعنی چه؟ بر خلاف ادعاهای دروغین افسانه سرایان و دروغ پردازان، واقعیت این است که صحابهش، به اوج و کمال صداقت و اخلاص رسیده بودند، و هیچ آرمانی جز رضایت و خوشنودی پروردگار نداشتند، لذا این سعادت و افتخار را بدست آوردند و خداوند این افتخار را مکرر در کتاب عزیزش برای آنان ثبت نمود، تمام آن هزار و چهار صد نفری که در حدیبیه حاضر بودند و زیر درخت با رسول گرامی ص بیعت کردند مشمول این آیه کریمه شدند و تک تک آنان در حصول این شرف و سعادت بزرگ شریک بودند. به عبارت دیگر یکا یک آنان از خداوند مدرک گرفتند که خداوند از آنان خوشنود شده، و کسی که خداوند از آن خوشنود شود چه پاداشی خواهد داشت؟.
حال شما در آیات مذکور دقت کنید و بگویید که کدام انسان عاقل که به خدا و قرآن کریم ایمان داشته باشد جرأت میکند که درباره صحابه ش زبان درازی کند، و اگر مدعی است که خداوند (نعوذ بالله) از آنان پس از اعلان رضایت مذکور در آیه ناراضی شده علاوه از اینکه چنین قضیهای با توجه به آیه کریمه ﴿فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ ممکن نیست چه دلیلی برای ادعایش در دست دارد؟ آیا دروغهای جعل کاران و دروغ پردازان و افسانه، افسانه سرایان میتواند آیات مقدس قرآن را منسوخ کند؟!.
نمی خواهم مطلب زیاد طولانی شود، برای آنکه راه را برای معاندین و تأویل کنندگان کوتاه کنیم آیهای از کلام الله مجید را میآوریم. شما با خواندن و دقت در این آیه در میابید که موضوع چقدر روشن است و این آیه چقدر واضح است، واقعاً قرآن کریم برای دلهای مریض شفا است، بخصوص این آیه بسیار شفابخش و تسکین دهنده است، کسانی که درباره صحابه ش زبان درازی میکنند و سیرت پاک و ساحت مقدس آنان را مورد اهانت و لعن و نفرین قرار میدهند درباره این آیه کریمه کلافه و سرگردان ماندهاند و هیچ تأویلی برای آن ندارند، وهم و گمانشان هم از تأویل این آیه عاجز مانده است، سر انجام خوار و ذلیل در برابر آن سکوت کردهاند، ما تا کنون هیچگونه تأویلی از طرف آنان درباره این آیه کریمه ندیده ایم، ولی متأسفانه باید گفت که: جدال و هوا پرستی و مصلحت اندیشی همواره مردم را از پیروی حق باز داشته است.
آیه مورد نظر صدمین آیه کریمه از سوره توبه است دقت کنید:
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾ [التوبة: ۱۰۰] .
«پیشگامان نخستین مهاجرین و انصار و کسانیکه به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند، خداوند از ایشان خوشنود است، و ایشان هم از خداوند خوشنودند و خداوند برای آنان بهشتی را آماده ساخته است که در زیر آن رود خانهها جاریست و جاودانه در آنجا میمانند، این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ».
حال در محتوای آیت دقت کنید وجمله ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ﴾ را بیشتر مورد توجه قرار دهید، سابقون اولون چه کسانی هستند؟ بیان و توضیحش را خداوند خودش به عهده گرفته ﴿مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ﴾ یعنی آن سبقت گیرندگان به اسلام همان مهاجرین و انصار هستند، یعنی کسانیکه با پیامبر ص هجرت کردند، و همه چیزشان را بخاطر خدا ترک کردند، و کسانیکه پیامبر ص را نصرت و یاری کردند، اینها هستند کسانیکه در ایمان آوردن سبقت جستند، این نص صریح قرآن کریم است، که امکان رد و تأویل آن وجود ندارد، و اما من و شما که از فضیلت هجرت و نصرت محروم شده ایم خداوند برای آنکه دیگر بندگان مؤمنش را هم مشمول رضایت و خوشنودی خودش بگرداند و مستحق پاداش قرار دهد راه را باز گذاشته است و آن پیروی نیکو از عملکرد مهاجرین وانصار است﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ﴾ یعنی در ایمان و صداقت و شجاعت و تقوا و اخلاصشان نسبت به الله ذوالجلال و پیامبرگرامیاش ص همانند مهاجرین و انصار باشیم از روش آنان تقلید کنیم در عمل کردن به دین و پیروی از سنت رسول الله ص عملکرد آنان را الگو قرار دهیم، چون صحابه ش امامانی هستند که به آنان باید اقتدا کرد:
﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْ﴾ [البقرة: ۱۳۷] . «اگر مردم ایمان بیاورند، همچنان که شما ایمان آورده اید بی گمان رهنمود گشتهاند». پس ایمان صحابه الگو است همچنانکهخودشان الگو هستند.
اینکه گفتیم: پیروی نیکو از صحابه متضمن خوشنودی خداوند است، زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾ [الحشر: ۱۰] .
«کسانی که پس از مهاجرین و انصار به دنیا میآیند، میگویند: پروردگارا! ما را و برادران ما را، که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفتهاند بیامرز. و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهای مان جای مده، پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی».
پس حد اقل کاری که انسان میتواند انجام دهد و دین خودش را نسبت به آن مردان نمونه تاریخ ادا گرداند این است که برایشان دعا کند. آنها از جان و مالشان در راه خدا گذشتند و با خونشان درخت اسلام را آبیاری کردند، ما فقط برایشان دعا کنیم تا مشمول رضایت خداوند قرار گیریم.
خوانندگان گرامی! به جملات تأکیدی و بشارتهایی که در آیات مذکوره آمده دقت کنید:
مژده اول: اینکه ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ﴾ خداوند از آنان راضی شده، چه افتخار و سعادتی بزرگتر از این که خداوند از کسی راضی شود و این رضایت و خوشنودیاش را اعلان کند که تا قیامت بندگان مؤمنش آنرا بخوانند و به عظمت و سرفرازی آن انسانهای بزرگ معترف باشند.
جمله بعدی: ﴿وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾ و آنها نیز از خداوند راضی و خوشنود شدند، این خبر را خداوند خودش میدهد که از دلهای آنان آگاه است، آری او میداند که آنان از او خوشنود شدهاند.
جمله بعدی: ﴿وَأَعَدَّ﴾آماده کرده است) با صیغه فعل ماضی که دال بر تملیک است، یعنی خداوند حقیقتاً بهشتها و نعمتهایی را برای آنان آماده کرده و گویا به آنان واگذار کرده است ﴿لَهُمۡ﴾ برای آنان مشخصاً برای همان کسانی که در زیر درخت بیعت کردند. و مهمتر و ارزشمندتر از همه دوام این نعمتها و دوام لذت آنهاست ﴿خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗا﴾ یعنی آنها برای همیشه در آن بهشت و نعمتهایش باقی خواهند ماند. کور باد چشمی که نتواند ببیند.
جالب اینکه خداوند صف اعراب و منافقین را از صف صحابه در این آیات هم جدا کرده است تا مبادا کسی یا کسانی بهانه گیری کنند و صحابه را با اعراب و منافقین یکی معرفی کنند، گر چه امروز بعضیها مغلطه میکنند، و هر جا که صفات منافقین آمده آنرا به صحابه میچسپانند اما خوشبختانه برای کسانی که بخواهند درک کنند و بفهمند خداوند همه چیز را روشن کرده است.
بعد از ذکر آن همه فضایل برای صحابه بلافاصله فرمود: ﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَ﴾ یعنی بعد از اینکه مهاجرین و انصار و پیروان صادق آنان را جدا کرد فرمود: منافقینی هم هستند، پس این انسانهای مقدس که در آیه قبلی (۱۰۰ سوره توبه آمده) منافق نیستند آیه را دو باره با دقت بخوانید:
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾ [التوبة: ۱۰۰] .
«پیشگامان نخستین مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را بخوبی پیمودند خداوند از ایشان خوشنود است و ایشان هم از خدا خوشنودند، و خداوند برای آنان بهشتی را آماده ساخته است که در زیر آن رودخانهها جاریست و جاودانه در آنجا میمانند، این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ».
کاملاً واضح و روشن است کسی که این آیه را بخواند و به قرآن ایمان داشته باشد که کلام خداوند است هیچ چارهای جز این ندارد که بپذیرد صحابه انسانهای معمولی نیستند، کسانی که خداوند از آنان راضی شده و به آنان وعده بهشت و سعادت ابدی داده شخصیتهایی نیستند که مورد محاکمه جعل کاران و افسانه سرایان قرار گیرند و توهین و نفرین شوند، نام مقدس آنان باعث افتخار است، برای همین هم بود که بارزترین شخصیتهای اهل بیت نام مبارک آنان را بر روی فرزندانشان گذاشته بودند (به کتاب دیگر ما وحدت و شفقت بین صحابه و اهل بیت مراجعه شود).
خواننده گرامی: آیه دیگری را تلاوت کنیم که واقعاً جالب است و هر انسان مؤمن و عاقلی را به تفکر و تدبر فرا میخواند:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩﴾ [الفتح: ۲۹] .
«محمد فرستاده خدا است. و کسانیکه با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزاند. ایشان را در حال رکوع و سجود میبینی. آنان همواره فضل خدای را میجویند و رضای او را میطلبند. نشانه ایشان بر اثر سجده در پیشانیهایشان نمایان است. این، توصیف آنان در تورات است، و اما توصیف آنان در انجیل چنین است که همانند کشتزاری هستند که جوانههای خود را بیرون زده و آنها را نیرو داده و سخت نموده و برساقههای خویش راست ایستاده باشد، به گونهای که دهقانان را به شگفت میآورد تا کافران را به سبب آنان خشمگین کند، خداوند به کسانی از ایشان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند آمرزش و پاداش بزرگی را وعده داده است».
پس در تورات و انجیل هم ذکر صحابه ش و صفات نیکوی آنان بیان شده است، آری صفاتی که ویژه خود آنان است و هر کسی به سادگی نمیتواند چنین صفاتی را دارا باشد، ممکن است کسی ادعا کند ولی اینکه از طرف خداوند تأیید شود و پاداش بگیرد آسان نیست.
محمد ص رسول خدا و امام مرسلین و سرور همه پیامران علیهم السلام است، و صحابه و یارانش بهترین اصحاب و یاران هستند، ﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ﴾ کسانی که با او هستند، چه چیزی را میرساند کسانیکه او را دوست دارند، با او اخوت و صداقت دارند، با او الفت و محبت دارند و در هر حال با او هستند و با تمام نیرو و توانشان عاشقانه از او دفاع میکنند، ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ﴾ این یارانش بر کافران سخت هستند حتی اگر پدران و خویشاوندانشان باشند، چون ایمان به خدا از آنان میخواهد که دوستی خدا را بر همه چیز مقدم بدارند حتی اگر مجبور شوند از نزدیکترین بستگان کافرشان هم بگذرند، اما با یکدیگر بسیار مهربانند ﴿رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾ کسانی که در سیرت مطالعه دارند میدانند که آنان چقدر با یکدیگر محبت و برادری و ایثار و فداکاری داشتند، فقط محبت و برادری دینی به خاطر خدا. آنها واقعاً رحمت و شفقت با یکدیگر را عملاً چنان تطبیق کرده بودند، که قرآن کریم صفات بی نظیر آنان را در این راستا ستوده و برای دیگران الگو قرار داده است:
﴿أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾ [الحشر: ۹] . «و دیگران را برخود ترجیح میدهند، هر چند که خود سخت نیازمند باشند».
در این آیه کمال ایثار و فداکاری آن بزرگمردان را تصویر نموده است، ﴿بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖ﴾ [الأنفال: ۷۲] . «آنان دوستان یکدیگرند»، در این آیه دوستی صادقانه آنان را به تصویر میکشد. یعنی الفت و محبت آنان با یکدیگر یعنی با هر مؤمن چنان صادقانه و صمیمانه است که تو گویی از یک خانواده هستند، پس آنان همچنان که در آیه مذکور فرمود: ﴿رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾ با یکدیگر رحیم و مهربانند، این صفت عمده و بارز و همیشگی آنان است، اگر احیاناً به حکم طبیعت بشری گاهی خطاء و اشتباهی هم از آنان سر زند اصلاً قابل اعتبار نیست و خداوند از آن در میگذرد.
حال بیاییم مقایسه کنیم بین این تصویر قرآنی از آن مردان بی نظیر و چهرههای مقدس فرشته صفت، با تصویر افسانه سرایان و جعل کاران و دروغ پردازان که همواره سعی کردهاند زندگی نورانی آنان را مخدوش و سیاه جلوه دهند، از یک سو آیات قرآن کریم و گواهی خداوند عالم الغیب است و از سوی دیگر دروغها و افسانههای مشتی درغگو و کینه جو و عقده ای! کدام را باور کنیم، بیاییم خودمان را بیازمائیم و صادقانه از خود بپرسیم که ما از چهبیشتر متأثریم؟! از قرآن کریم یا افسانههای به اصطلاح تاریخی؟! به چه بیشتر اعتماد داریم؟ به قرآن یا دروغهای این و آن؟!، یا بیائیم دقیقتر بگوئیم: به قرآن بیشتر اعتماد داریم و روایتی که مطابق عقل و قرآن، و مفسر آیات قرآن است؟ یا به روایات جعلی و دروغینی که مخالف عقل و قرآن کریم است؟!. هر کس خودش باید قضاوت کند و تصمیم بگیرد.
صحابه ش اهل عبادت بودند: ﴿تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا﴾ «تو آنان را در حال رکوع و سجده میبینی»، این صفت در واقع ستایش و تکریم آنان است، و تعبیر به گونهای آمده است که فکر میکنید این حالت همیشگی آنان بوده است، واقعاً هم چنین بوده است چون محبت رکوع و سجود در دلهایشان نقش بسته بود، و دلهایشان همواره به مسجد و لذت عبادت معلق بود، تو گوئی که آنان تمام وقتشان را در رکوع و سجده میگذرانند، و دلیل این امر گواهی و ستایش پروردگار از دلهای آنان است ﴿يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا﴾ «آنان همیشه در تلاش فضل خداوند و خوشنودی او هستند» خداوند که با اعلان و ادعای کسی چنین تعبیری نمیکند مسلماً ذات عالم الغیب کیفیت قلبی آنان را دیده و دانسته که چنین تعبیری نموده است.
آری، این احساس و آرزو و خواهش آنان بود، گویا دلهای آنان فقط بیاد خدا و حصول فضل و خوشنودی خدا میتپد، دنیا با تمام لذتهایش در هیچ زاویهای از زوایای قلب آنان جای نداشته است، این کیفیت در زندگی عملی آنان انعکاس یافته و کاملاً مشهود بود، لذا از کبر و غرور و خود خواهی، در زندگی آنان خبری نبود، خشوع و عاجزی و تواضع زندگیشان را موم کرده بود، ﴿سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ﴾ نور ایمان و عمل خالصانه و سجده برای خدا بر چهرههایشان میدرخشید، منظور فقط داغ پیشانی نیست داغ که خیلی راحت حک میشود البته ممکن است این داغ هم پیدا شود، اما داغ به تنهای هم نمیشود، آنچه مقصود است نور ایمان است که وقتی با عمل و بویژه سجده همراه میشود درخشش بسیار جذابی پیدا میکند.
پس ملاحظه کردید صحابه ش که در این آیه کریمه با تعبیر ﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ﴾ معرفی شدهاند نه تنها در قرآن کریم که صفات نیکوی آنان در تورات و انجیل نیز ذکر شده است، پس صفاتی که تا کنون ذکر شد شدت بر کفار، مهربانی با یکدیگر، رکوع و سجده، طلب فضل و خوشنودی خداوند، و منور بودن چهرههایشان صفاتی است که در تورات ذکر شده است.
و اما صفاتی که در انجیل آمده اینکه خداوند آنان را به گیاهی تشبیه داده که وقتی تازه از زمین سر بر میآورد ضعیف است اما کم کم رشد میکند و قوی میشود تا اینکه صاحب کشت از دیدن آن خوشحال میشود و احساس غرور میکند، و بقیه کشاورزان از حسادت نمیتوانند این کشتزار زیبا و پر بار را ببینند.
حال باید دید که خداوند چرا این ضرب المثل را بیان کرده اولاً در انجیل و سپس در قرآن کریم؟ مقصود چیست؟ کاشتکار کیست؟ کشتی که او کاشته چیست؟ نا گفته روشن است که زارع ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِ﴾ ص و کشتش ﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ﴾ ش هستند، و ضعف و قوت اشاره به ضعف نیروی انسانیشان در برابر دشمنان قبل از هجرت در مکه مکرمه و قوتشان زیاد شدن تعداد مؤمنان در مدینه منوره است، پس خداوند قصد دارد با نشان دادن صحابه و بیان صفات و کمالاتشان، ﴿لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَ﴾ خشم و غضب کافران را بر انگیزد. سپس خداوند پیروزی و سر فرازی دائمی آنان را اعلان میکند و جایزه و پاداششان را چنین اعلان میدارد ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا﴾ «خداوند به کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند، وعده که آمرزش و پاداش بزرگی میدهد».
پس اولا ًمغفرت و آمرزش گناهان و سپس اجر عظیم پاداش و جایزه آنان است، خداوند تمام دنیا و لذتهایش را متاع قلیل فرمود، پس وقتی ذات متعال او اجر عظیم وعده دهد چه خواهد بود، اینجا بعضیها به گمان خودشان فقط عده مخصوصی از صحابه را مستحق مغفرت و اجر عظیم میدانند میگویند، ببینید خداوند خودش میگوید ﴿مِنۡهُم﴾ یعنی بعضی از آنان، که این خود بیانگر جهل آنان به قرآن کریم و ابتداییترین قواعد دستوری زبان عربی است، چون «من» همیشه تبعیضی نیست خیلی جاها بیانی است مثل ﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ﴾ [الحج: ۳۰] . پس آیا معنی آیه این است که، از بعضی پلیدیها دوری کنید؟! خیر من بیانیه است یعنی از پلیدیها دوری کنید.
خواننده گرامی! حال بیندیشید و این تصویر بی نظیر از زندگی رسول خدا ص را با صحابه جان نثار و فدا کارشان ملاحظه کنید، این حقایقی است که به گفته قرآن در تورات آمده است. پس طبق گواهی تورات و انجیل و قرآن، صحابه با یکدیگر رحیم و مهربان هستند وقتی با هم چنین بودند پس با رسول گرامی ص نه تنها رحیم و مشفق و مهربان بودند که با ایشان محبت و شفقت توأم با اجلال و احترام فوق العاده داشتند، چون آنان بنا بر تأکید قرآن وجود رسول خدا ص را در میان خودشان احساس میکردند، ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ فِيكُمۡ رَسُولَ ٱللَّهِ﴾ [الحجرات: ۷] . «بدانید که در میان شما پیامبر خدا است» یعنی اجلال و احترام پیامبر را همواره مد نظر داشته باشید، ﴿لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ﴾ [الحجرات: ۲] . «صدای خودتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید».
سوره حجرات آیات زیادی دال بر فضیلت صحابه ش در بر دارد، که به بعضی از این آیات اشاره خواهیم کرد، این سوره همچنین مشتمل بر کلیاتی است در باب عقیده و حقایقی پیرامون جامعه اسلامی و اخوت ایمانی و آنچه که سبب ضعف و ناتوانی اخوت ایمانی و اسلامی جامعه میشود. در اینجا دو توضیح لازم میبینیم که به موضوع مورد بحث ما ربط پیدا میکند.
اولاً: آدابی که شایسته است مؤمن با رسول خدا ص داشته باشد، و اشاره به اعراب جاهلی تا قبل از اسلام که چه نوع برخوردی با آنحضرت ص داشتند که قرآن کریم عمکرد آنان را تصحیح کرد و به آنان آموخت که با آنحضرت ص چگونه بر خورد کنند.
سوره با ندا به مؤمنان آغاز میشود، گویا در این جهت که اصل در مؤمن تسلیم بودن در برابر حکم خدا و رسولش ص و کسب رضا و خوشنودی آنان است پس شما ای مؤمنان تسلیم خدا و رسول باشید و پیش روی آنان پیش دستی نکنید، و پیشاپیش قبل از آنکه از شما چیز بپرسند چیزی را پیشنهاد نکنید، وقتی حرف زدن بدون اجازه آنان شایسته نیست عمل کردن که طبعاً چنین است نباید هیچ مؤمنی بدون اجازه خدا و رسولش ص کاری انجام دهد.
ببینید که مقام شامخ پیامبر ص چه میطلبد، چگونه باید با آنحضرت ص سخن بگوئیم؟ حتی نحوه سخن گفتن را میآموزد که صدای خودتان را بلند نکنید. حال ببینید که صحابه چقدر مؤدب بودند و همواره ادب سخن گفتن و همراه بودن با رسول خدا ص را آموخته بودند. و مراعات میکردند و اعراب چقدرناشیانه بر خورد میکردند، که این خود بیانگر تفاوت صحابه با یکدیگر بود، به اعراب هم صحابه گفته میشد اما تازه وارد بودند و از هرگونه مظاهر تمدن کاملاً بیگانه. اصلاً آداب زندگی اجتماعی را بلد نبودند، به همین دلیل هم به آنان اعراب یعنی صحرا نشین میگفتند، بر خلاف مهاجرین و انصار که غالباً به شهر نشینان مکه و مدینه اطلاق میشد که عموماً صحابه بارز پیامبر ص را اینها تشکیل میدادند، پس ملاحظه کنید که در آیات مذکور، تصویر روشنی از زندگی پیامبر ص با صحابه بزرگوارشان به چشم میخورد.
دوم: اینکه در آیات سوره حجرات فضیلت صحابه ش بسیار به روشنی منعکس شده است، چون نص صریح قرآن کریم نعمت بزرگ وجود پرجود آنحضرت ص را معرفی میکند ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ فِيكُمۡ رَسُولَ ٱللَّهِ﴾ [الحجرات: ۷] . این احسان خداوندی و یاد آوری این نعمت بزرگ چه مطلبی را میرساند؟ یعنی وقتی پیامبر ص در میان شماست طبیعی است که وحی الهی هم با او همراه است، پس شما مؤمنان برگزیده الهی با پروردگارتان در تماس هستید چگونه؟ به واسطه پیامبر ص، چون پیامبر یعنی پیغام رسان یعنی گیرنده پیغام از خداوند و توسط فرشته مکلف، و رساندن آن به مردم، چه سعادتی بزرگتر از اینکه وحی الهی این گروه مؤمن برگزیده الهی را کنترول میکند تک تک لحظات زندگی آنان زیر ذره بین وحی است، لذا ارشاد و توجیه آنان فوری است تا اشتباهی مرتکب شوند توجیه میشوند و اگر نیاز باشد توبیخ هم میشوند، تا کار خوبی انجام دهند تشویق میشوند و جایزه میگیرند و مدال کسب میکنند، حتی خود پیامبر ص بارها تنبیه شده و توجیه گردیده، دهها نمونه در قرآن کریم وجود دارد. اسرای بدر، جنازه منافق، اجازه به منافقین، روی گردانی از نا بینا و غیره، پس بودن پیامبر ص بزرگترین نعمت برای آنان بود، همچنانکه صحابه نیز صدها مرتبه تنبیه و توجیه شدهاند پس فایده وجود پیامبر در میان مؤمنان این است که جامعه خود سر نیست، با وحی مستقیم الهی هدایت میشود چون قرار است این انسانهای نمونه و این جامعه نمونه برای همه انسانهای دنیا تا قیامت الگو قرار گیرد، پس بنا بر ادعای بعضی دروغ پردازان و افسانه سرایان اینها (نعوذ بالله) اگر مرتد شده باشند و جامعه آنان جامعه جاهلی باشد، اسلام چه چیزی را به عنوان الگو و نمونه عملی دستوراتش میخواهد به جهانیان عرضه کند؟!.
کسانیکه صحابه را و جامعه صحابه را تخطئه میکنند کاش درک میکردند که چه تیشهای به ریشه اسلام میزنند، کاش میفهمیدند که اسلام فقط شعار نیست، واقعیت است و تصویر این واقعیت در قرآن کریم همچون نور میدرخشد و سنت و سیرت رسول ص و زندگی نمونه این بزرگمردان تاریخ بشریت این واقعیت را بخوبی ترسیم نموده است.
البته اگر بعضیها فکر میکنند که خداوند باید فرشتگانی را میفرستاد که صد در صد معصوم باشند و هیچ اشتباهی مرتکب نشوند تا اسلام را بتوانند در عمل پیاده کنند کاملاً به خطا رفتهاند و اسلام را نشناختهاند، خداوند حتی پیامبران را از جنس خود مردم فرستاد که صد در صد انسانهای معمولی باشند به اضافه فضیلت نبوت وعصمت در تبلیغ ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ﴾ [الکهف: ۱۱۰] . پس چگونه باید جامعه بشری معصوم باشد؟!.
آری عرض میکردیم که جامعه صحابه را وحی کنترول میکرد، اشتباهاتشان را تصحیح میکرد، و در کارهای شایسته آنان را تشویق مینمود، و جایزه میداد حتی در مسایل شخصی گاهی چنین میشد، چون منظور ساختن و معرفی کردن یک جامعه بشری نسبتاً متکامل است. چون جامعه بشری محال است صد در صد کامل باشد حتی با حضور پیامبر ص مثل داستان آن زن شکایت کننده ﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾ [المجادلة: ۱] . لذا پس از وفات پیامبر ص هنگامیکه ابوبکر صدیق س به ملاقات امهانی رفت، امهانی از غم قطع شدن وحی گریه میکرد و سایر صحابهای که خدمت این زن بزرگوار آمده بودند گریه میکردند، البته انگیزه این ملاقات پیروی از سنت رسول اللهص بود چون آنحضرت ص همواره به ملاقات این پیر زن دانشمند تشریف میبردند.
خواننده گرامی! به آیه دیگری ازین سوره شریفه توجه فرمایید. ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ﴾ [الحجرات: ۷] . «و لیکن خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آنرا زینت دلهایتان کرده است»، آری این فضل و احسان خداوند است، که ایمان را در دلهای صحابه جان نثار پیامبر ص راسخ گردانیده، به شکلی که گویا ایمان جزو فطرت و سرشتشان است.
دلیلش این است که محبت آنان به ایمان از محبتشان نسبت به هر چیز دیگری بیشتر بود، تأکیدی که خداوند برای بیان این محبت فوق العاده ذکر کرده بیانگر این واقعیت است ﴿وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ﴾ در این تعبیر معجز دقت کنید که چقدر رسا و شیوا و جالب است، زینت باغ، گل است. زینت خانه، آویز و لوستر است، یعنی بهترین و زیباترین داشته هرجا زیب و زینت آن است، معلوم نیست زینت دلها چیست؟ اما خداوند عالم الغیب گواهی میدهد که زینت دلهای صحابه ایمانشان است، به همین دلیل حلاوت و شیرینی ایمان را محسوس میکردند سپس خدوند متعال توضیح میدهد که کفر و فسق و عصیان را که با ایمان سازگاری ندارد در نزد شما مکروه و ناپسند داشته است. شما از هرگونه کفر و فسق و عصیان یعنی شرک و کفر و گناه و نا فرمانی بیزارید، این گواهی خداوند است که نسبت به صحابه رسول الله ص در کتاب عزیزش ثبت کرده است.
اصلاً چون خداوند این انسانهای برگزیده را برای صحبت و همنشینی با پیامبرش انتخاب کرده بود فطرت آنان را جوری ساخته که از همه مظاهر مخالف ایمان بیزارند شما پایان این آیه را ملاحظه کنید که خداوند چه مدال افتخاری نصیب آنان کرده است ﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ﴾ الله اکبر! اینها هستند رستگاران، وقتی میگوییم خلفای راشدین یعنی چه؟ چونکه هر چهار خلیفه راشد جزو پرچمداران صحابه و مصداق اول همه این فضائل و افتخارات هستند، خیلی طبیعی بود که خداوند این عده را یعنی مجموعه صحابه ش را یاران جان نثار پیامبرش ص برگزید زیرا دلهای آنان را میدید و میفمهید لذا آنان را کاملا برای چنین مسؤلیتی آماده کرد و طبق این آیه کریمه دلهایشان را از هرگونه کفر و فسق و عصیان پاک نمود آنگاه ایمان را محبوب و زینت دلهایشان قرار داد. تا اینکه برای محبت و همنشینی پیامبرش اهل باشند و شایستگی داشته باشند، لذا زندگی نمونه آنان که سر شار از کاملترین و بازرترین صفات فاضله در تاریخ بشریت است گواه روشن این حقیقت است، و اینکه بعضیها به هر دلیلی نمیتوانند این همه افتخارات در قرآن کریم و سنت و سیرت مطهر رسول گرامی ص را که به نام آنان ثبت شده ببینند و تحمل کنند به خودشان بر میگردد حال اگر کسی مثلا با خورشید و مهتاب و ستارگان حسادت کرد و از نور و جمال و زیبایی آنان انکار کرد یا برای سلب این افتخارات از آنان خودش را به این طرف آنطرف زد از آنان چه کم میشود؟! این کم سعادتی اوست که نمیتواند با محبت، احساس و افتخار نسبت به آنان کسب فیض کند.
این سعادت به زور بازو نیست
تا نبخشـــــــد خدای بخشنده
چقدر زیبا فرموده صحابه جلیل القدر رسول الله ص حضرت عبدالله ابن مسعود س که:
«خداوند به قلبهای بندگانش نگاه کرد قلب محمد ص را ازمیانقلوب بندگانش بهترین قلب یافت لذا آنرا برگزید، و برای رسالتش مبعوث فرمود، پس از پیامبر ص (وسایر پیامبران) به قلبهای بندگان نگاه کرده بعد از قلب ایشان قلبهای صحابه رسول الله را بهترین قلبهای بندگانش یافت پس آنان را یار و یاور پیامبرش انتخاب نمود تا در دفاع از دینش بجنگند».
آری آیات مذکوره سوره حجرات معانی بسیاری را درباره فضیلت صحابه ش و عدالت و شایستگی آنان میرساند کما اینکه نشان میدهد که آنان در نزد خداوند متعال دارای چه مقام و منزلتی هستند!. دقت کنید بعد از اینکه خداوند ﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ﴾ فرمود بلافاصله میفرماید: ﴿فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗ﴾ [الحجرات: ۸] . افتخار صحبت با رسول الله ص فضل و نعمتی از طرف خداوند است و خداوند دانا و با حکمت است.
آری، واقعا صحبت با رسول الله ص نعمت بزرگی از جانب خداوند بر صحابه بزرگوار آنحضرت ص است شکی نیست که خداوند در انتخاب افراد شایسته برای این مقام بسیار دانا و با حکمت بوده و هست ﴿ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَيۡثُ يَجۡعَلُ رِسَالَتَهُۥ﴾ [الأنعام: ۱۲۴] . «خداوند بهتر میداند که رسالت خودش را در کجا و (در سینه کدام بنده بر گزیدهاش) قرار دهد»، در انتخاب رسول الله ص نیز آن ذات علیم و حکیم خودش بهتر میداند که چه کسانی را برای خدمت پیامبر بزرگوارش ص انتخاب کند پس انتخاب رسول الله ص به عنوان آخرین و بهترین و افضلترین پیامبران و انتخاب صحابه جان نثارش برای آنحضرت بیانگر کمال علم و حکمت او تعالی است.
بد نیست اشاره کنیم که مطلق صحبت یا دیدن پیامبر ص نشانه فضیلت نیست صحبت، همراه با ایمان و صداقت و استقامت، به انسان شرافت و افتخار میبخشد چونکه صحبت با رسول الله ص از خود، شروط و حقوقی دارد که بدون رعایت آن کسی نمیتواند صحابی شود وإلا منافقین زیاد بودند به هیچکدام آنان صحابی گفته نمیشود، صحابه فقط کسانی هستند که حضرت را دیدند و به ایشان ایمان آوردند و با همان ایمان از دنیا رفتند.
اینجا بعضیها که دشمنی با صحابه را برای خودشان مایه افتخار میدانند و از هیچگونه دروغ پردازی و شایعه پراکنی و تحریف حقایق، دریغ نمیورزند، مغلطه میکنند و گویا چنین وانمود میکنند که اهل سنت هر کس را که پیامبر را دیده باشد صحابه میگویند حتی اگر منافق باشد، این فقط تلبیس و مغلطه است و إلا همه میدانند که صف منافقین را خود قرآن کریم جدا کرده است، ولی اگر این آقایان را کمی گرم کنید قشنگ حقایق رو میشود! میبینید که اصلا مسئله این نیست، مشکل جای دیگری است! این دانشمندان و تئوریسینهای اسلام ناب (نعوذ بالله) جز چند نفر، تمام صحابه را مرتد میدانند!! ولی بحمدلله خود قرآن پاسخ میدهد اگر واقعا کسی قرآن بخواند و واقعا بخواهد حقیقت را بفهمد روشن است مگر اینکه قسم خورده باشد که ماست سیاه است!! اینرا دیگر نمیتوان کارش کرد! ولی به لطف الله اینگونه افراد که قسم خورده باشند ماست سیاه و زغال سفید است کم است.
خداوند متعال سوره توبه را درباره این غزوه و حوادث قبل و بعد از آن نازل فرموده و این از آخرین سورههایی است که بر رسول الله ص نازل شد که در آن جزئیات بسیار ارزشمندی از جامعه نبوی ترسیم شده است. مطالعه و بررسی این سوره خیلی مهم است، زیرا که بعد از فتح مکه نازل شده و تصویر جامعه اسلامی که ترسیم شده خیلی اهمیت دارد و در واقع اساسیترین موضوعی است که در این بخش به آن خواهیم پرداخت.
شما وقتی این سوره را تلاوت میکنید و به آیاتش دقت میکنید میبینید خداوند خیلی مفصل از منافقین سخن گفته و حالات مختلفشان را ترسیم کرده است، و صفات و خصوصیاتشان را خیلی روشن به تصویر کشیده است مثل اینکه: از اهل مدینه کسانی هستند که به منافقت خوگرفته و به اوج نفاق رسیدهاند، و اینکه از خروج برای جهاد در راه خدا شانه خالی میکردند، و در راه خدا انفاق نمیکردند، بلکه مؤمنان فقیری که از داشته اندک خود در راه خدا انفاق میکردند را مسخره میکردند، و اینکه مصلحت اندیش بودند، و قسم دروغ میخوردند، کوچکترین بهانه را بزرگ میکردند و آنرا برای خودشان دستاویز قرار میدادند.
حال پرسش این است که آیا عشره مبشره ش یعنی ده نفری که رسول خدا به آنان مژده بهشت داده است (ابو بکر صدیق، عمرفاروق، عثمانذی النورین، علی مرتضی، سعد بن ابی وقاص، سعید ابن زید، ابو عبیده ابن جراح، طلحه ابن عبیدالله، زبیر ابن العوام، و عبدالرحمن ابن عوف ش) جزو این منافقین بودند و آیا دیگر صحابه صادق و جانباز رسول الله ص که در صف سابقین اولین قرار داشتند جزو منافقین بودند؟!.
خواننده گرامی! موضوع بسیاری ساده و روشن است، کافی است که شما صفات منافقین را مد نظر بگیرید، آنگاه ستایشی که خداوند متعال از سابقین اولین اعم از مهاجرین و انصار به عمل آورده را با آن صفات مقایسه کنید، با کمال خورسندی و افتخار در خواهید یافت که آنچه خداوند متعال درباره این مردان قهرمان فرموده کاملا در نقطه مقابل صفات سیاه منافقین قرار دارد، لذا ملاحظه میکنید که خداوند پس از ستایش فوق العادهای که از صحابه جانباز رسول الله ص به عمل میآورد از اعراب و منافقین سخن میگوید و بیان میکند که صحرا نشینان یک گروه نیستند:
﴿وَمِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغۡرَمٗا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَۚ عَلَيۡهِمۡ دَآئِرَةُ ٱلسَّوۡءِۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ ٩٨﴾ [التوبة: ۹۸] .
«برخی از بادیه نشینان عرب چیزی را که صرف میکنند زیان میدانند و چشم براه بلایا و مصائب هستند که شما را از هر سو احاطه کنند بلاها و مصیبتها گریبانگیر خودشان باد خداوند شنوا و دانا است».
این یک گروه است که با پیامبر ص همزمان زندگی میکردهاند:
﴿وَمِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مَن يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَٰتٍ عِندَ ٱللَّهِ وَصَلَوَٰتِ ٱلرَّسُولِۚ أَلَآ إِنَّهَا قُرۡبَةٞ لَّهُمۡۚ سَيُدۡخِلُهُمُ ٱللَّهُ فِي رَحۡمَتِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٩٩﴾ [التوبة: ۹۹] .
«در میان عربهای بادیه نشین، کسانی هم هستند که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند و چیزی را که صرف میکنند مایه نزدیکی به خدا و سبب دعای پیغمبر میدانند، هان! بیگمان (صرف پول) مایه تقرب آنان است خداوند آنان را غرق رحمت خود خواهد کرد، چرا که خداوند آمرزنده مهربان است».
این گروه دیگری از صحرا نشینان است که در ردیف منافقیق قرار داشتند اما خداوند متعال وقتی از مؤمنین سخن میگوید کاملا روشن است حتی اگر مؤمن گنهکار و ملامت هم باشد صفش از صف منافق جداست. مثلاً سه نفری که در تبوک نتوانستند شرکت کنند یا کسانی که مؤمن بودند ولی در عین حال گاهی از آنان گناهی سر میزد که به تعبیر قرآن کریم ﴿خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا﴾ [التوبة: ۱۰۲] . عمل خوب و بدشان با هم مخلوط شده بود، تمام تفاصیل این جریانات در قرآن کریم روشن است، در واقع خداوند جامعه مدنی عصر رسول الله ص را خیلی دقیق به تصویر کشیده است، و نشان داده که مؤمنان در هر صورت مؤمن هستند حتی اگر اشتباهی مرتکب شوند، و گناهی از آنان سرزند. هیچگاه خداوند از مهاجرین و انصار جز به خیر و خوبی یاد نکرده و بشارتهای مکرر برای آنان در تمام قرآن کریم خیلی روشن منعکس شده است، و همواره صف مهاجرین و انصار و پیروان صادقشان با صف رسول الله ص یکی است، زیرا رابطه پیامبر ص با یاران صادق جانبازش فوق العاده بوده، و محبت و صداقتی که در میان آنان حاکم بوده به سادگی قابل توصیف نیست ملاحظه فرمائید:
﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ مِنۢ بَعۡدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٖ مِّنۡهُمۡ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١١٧﴾[التوبة: ۱۱۷] .
«خداوند توبه پیغمبر! و توبه مهاجرین و انصار را پذیرفت مهاجرین و انصاری که در روزگار سختی از پیغمبر پیروی کردند بعد از آنکه دلهای دستهای از آنان اندکی مانده بود که منحرف شود باز هم خداوند توبه آنان را پذیرفت. چرا که او بسیار رؤوف و مهربان است».
خیلی روشن است که خداوند به همه مهاجرین و انصار مژده میدهد که توبه آنان را پذیرفته است، کسانی که در شرایط سخت، پیامبر ص را یاری کردند، خداوند چقدر جالب بیان فرموده در اول آیه با تأکید تمام ﴿لَّقَد تَّابَ﴾ به تحقیق قطعا و یقینا خداوند توبه آنان را پذیرفته است، سپس در وسط آیه مجدداً میفرماید: ﴿ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡ﴾ باز هم خداوند توبه آنان را پذیرفته، سپس میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾ براستی که خداوند به آنان مشفق و مهربان است.
خوشا به سعادت کسانی که پروردگار محبت و دوستی خودش را با آنان اعلان میکند و شفقت و محبت خود را نسبت به آنان در کلام عزیزش به ثبت میرساند، در آیه گذشته ملاحظه کردید که خداوند صفات و خصوصیات سابقین اولین یعنی مهاجرین و انصار و کسانی که با صداقت از آنان پیروی کردند، را بیان نمود. نکات ظریف و مهمی در آنجا وجود داشت که به بعضی از آنها اشاره شد.
پرسش این است که سابقین اولین چه کسانی هستند؟ بعضی میگویند: هر کس که به هر دو قبله نماز خوانده جزو سابقین است، بعضی گفتهاند: هر کس که زیر درخت بیعت کرده جزو سابقین است، بهر حال آیه کریمه دلالت بر این دارد که صحابه ش از نظر ایمان و شخصیت معنوی چندین گروه هستند که هر گروه فضائل و ویژگیهای خودش را دارد. اولین و بهترین گروه صحابه همان السابقون الأولون اولین سبقت گیرندگان به ایمان هستند، یعنی بدریها، أحدیها، خندقیها، و سپس اهل بیعة الرضوان کسانی که در زیر درخت با پیامبر ص بیعت کردند.
اگر خدای نکرده از میان این عده کسانی منافق میبودند خداوند حتما آنها را معرفی میکرد. خدا که با کسی رو درواسی ندارد، سه نفری که در تبوک نتوانستند شرکت کنند خداوند چگونه آنان را مورد آزمایش قرار داد. اولا تنبیه و سپس اعلان پذیرش توبه شان، یا مثلا کسانی که ناتوان بودند، و قدرت خرچ کردن در راه خدا را نداشتند خداوند آنها را معرفی کرد و عذرشان را بیان نمود، آنگاه چگونه ممکن است که خداوند از رهبران و سرکردگان منافقین که خطر جدی برای اسلام داشتند سکوت کند!!.
آری متاسفانه بعضی مریضهای باطنی که تحمل افتخارات صحابه بزرگوار رسول الله ص را ندارند نمیتوانند این همه مدح و ستایش و خوشنامی و درخشندگی آنان را در قرآن کریم و حدیث نبوی و تاریخ تحمل کنند، قرنها است میکوشند که صحابه را منافق معرفی کنند اما خوشبختانه قرآن کریم سندی است که هیچ کس نمیتواند انکارش کند برای همین است که این مریضهای باطنی وقتی نتوانستند قرآن را دست بزنند شروع به تحریف معنوی قرآن نمودند و افسانههای دروغینشان را در صفحات مغشوش بخشی از تاریخ رنگ حقیقت زدند.
شما در این سوره دقت کنید که خداوند چقدر واضح و روشن سخن گفته است، محال است که در جامعه نبوی آن زمان منافقی یا دشمنی که برای اسلام و مسلمین خطری داشته باشد بوده و خداوند صفات و خصوصیاتش را در سوره توبه ذکر نکرده باشد، لذا از نامهای این سوره کاشفه و فاضحه است، یعنی معرفی کننده و رسوا کننده، چون تمام صفات منافقین را بر شمرده و آنان را رسوا کرده است.
سوره توبه جامعه نبوی را تقسیم بندی میکند.
۱ـ سبقت گیرندگان به ایمان از مهاجرین و انصار
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾ [التوبة: ۱۰۰] .
«پیشگامان نخستین مهاجران و انصار، و کسانیکه به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند، خداوند از آنان خوشنود است و ایشان هم از خدا خوشنودند، و خداوند برای ایشان بهشتی را آماده ساخته است که در زیر آن رود خانهها جاریست و جاودانه در آنجا میمانند. این است پیروزی بزرگ».
۲ـ مؤمنانی که عموما با پیامبر ص بودند اعم از سابقین و غیر سابقین
﴿لَٰكِنِ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ جَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡخَيۡرَٰتُۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٨٨﴾ [التوبة: ۸۸] .
«ولی پیغمبر و مؤمنانی که با او هستند، با مال و جان خود به جهاد میپردازند همه خوبیها و نیکیها از آن ایشان است، و آنان بیگمان رستگارانند».
۳- مهاجرین و انصار بدون قید اولین
﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ ١٠﴾ [التوبة: ۱۰] .
«کسانى از شما که پیش از فتح [مکه] انفاق کردند و [با کافران] جنگیدند [با انفاق کنندگان و جهاد گران پس از فتح] یکسان نیستند. آنان در منزلت از کسانى که پس از [فتح] انفاق کردند و [با کافران] جنگیدند، بزرگترند و خداوند به هر یک [از آنان سرانجام] نیک را وعده داده است. و خداوند از آنچه مىکنید با خبر است».
در این آیه روشن است که خداوند متعال کسانی را که قبل از فتح مکه (سال هشتم یعنی دو سال قبل از وفات پیامبر ص) ایمان آوردند جدا معرفی میکند و اجر و پاداش آنان را نسبت به کسانی که بعد از فتح مکه ایمان آوردند بیشتر عنایت میکند اما به هر دو گروه مژده بهشت میدهد.
دقت کنید یعنی حتی کسانی که بیست و یک سال! در برابر پیامبر ص و دعوت پر نورش جنگیدند و به آزار و اذیت پیامبر ص پرداختند و چه بسا مؤمنان را به شهادت رساندند خداوند پس از ایمان آوردنشان نه تنها آنها را میبخشد که علنا به آنها مژده بهشت میدهد ﴿وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ یعنی هردو گروه را، چه کسانی که در اولین روزهای دعوت ایمان آوردند، و چه کسانی که در آخرین مراحل به دامان مشفق اسلام شتافتند همه را خداوند مژده بهشت میدهد، البته اجر اولینها از آخرینها بیشتر است، جالب است که در آخر میفرماید: ﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾ شاید بعضیها نتوانند تحمل کنند، و بخواهند پرورنده آن چند نفری که بعد از فتح مکه مسلمان شدند را به خداوند معرفی کنند، که اینها فلانها هستند خداوند پیشاپیش فرمود: لزومی نیست دخالت کنید خداوند از همه چیز خبر دارد.
گویا به آنها میگوید: به شما چه مربوط، بهشت هم مال خودم است و اینها هم بندگان خودم هستند! وقتی صادقانه و از ته دل آمدند من بخشیدمشان، مگر شما دلهای آنها را شکافتید و خواندید که ناخواسته ایمان آوردند، فرق کرم و بخشندگی خداوند در چنین جایی ظاهر میشود چون او رحمان و رحیم است. خدایا ترا سپاسگذاریم که ما را جز رحمت خود، به بندگان بخیل و دل تنگت واگذار نکردی، در پایان معرفی این گروه خداوند به آن دو گروه ضمنی هم اشاره میکند اولاً سه نفری که نتوانستند در غزوه تبوک شرکت کنند و دوم به کسانی که برای خرچ کردن در راه خدا چیزی نداشتند.
۴ـ کسانی که کارهای شایستهشان با کارهاى بدشان مخلوط شده است سپس از بانیان مسجد قبا که بر تقوا نهاده شده ستایش میکند. به تفاصیل این جریانات دقت کنید همه اینها مؤمن بودند اما درجاتشان متفاوت بود.
۵ـ منافقین که خداوند درین سوره به تفصیل از آنان سخن گفته است و یکایک صفات زشت آنان را معرفی کرده است همچنین اعراب بادیه نشین، در میان آنان، هم مؤمن وجود داشت و هم منافق، پس با این همه تفصیلی که در این سوره وجود دارد و با این روشنی که خداوند صف منافقین را از صف مؤمنین جدا کرد چگونه بعضیها نمیتوانند بپذیرند، که مهاجرین و انصار نه تنها منافق نیستند که مژده بهشت گرفتهاند، اصحاب بيعة الرضوان مژده بهشت گرفتهاند. کسانی که در کنار پیامبر ص بودند مژده بهشت گرفتند، آیا واقعا اگر کسی بخواهد بفهمد نمیتواند بفهمد که صفات منافقین کاملا از صفات مؤمنین جدا است!!. آیا نمیتواند بفهمد که شیرمردان و جانبازان صحنههای بدر و أحد و خندق و حنین تبوک و فتح المبین مکه همه اینها مدال افتخار صحبت با رسول الله ص مغفرت و آمرزش و مژده بهشت کسب کردند؟! البته اگر کسی بخواهد بفهمد روشن است و إلا وحی مستقیم آسمانی هم کارگر نخواهد بود. خدایا دلهای همه ما را شفا بخش و به راه راست هدایتمان کن.
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَكَ مَعَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَيۡنَاكَ عَنۡهُمۡ تُرِيدُ زِينَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِكۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَكَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا ٢٨﴾ [الکهف: ۲۸] .
«با کسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را میپرستند و به فریاد میخوانند ذات او را میطلبند و چشمانت را از ایشان برای جستن زینت حیات دنیوی بر نگردان، و از کسی فرمان مبر که دل او را از یاد خود غافل ساخته ایم، و او به دنبال آرزوی خود است و کار و بارش افراط و تفریط بوده است».
خداوند متعال به پیامبرش دستور میدهد که در کنار گروهی از اصحاب و یارانش صبر پیشه کند و بماند، در آیه کریمه دقت کنید و این شرافت و افتخار را در نظر بگیرید، پیامبر ص، با آن همه عظمت و بزرگواری که دارند خداوند به ایشان دستور میدهد که باکسانی همراه باشند که پروردگارشان را میخوانند، اینها چه شخصیتهای هستند؟ از چه مقام و منزلتی در نزد پرورگارشان بر خوردارند؟ خوشا به سعادتشان، این است نمونهای از رابطه صمیمی و ناگسستنی پیامبر ص با صحابه جانبازشان.
خداوند متعال میفرماید:
﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَوَكِّلِينَ ١٥٩﴾ [آلعمران: ۱۵۹] .
«از پرتو رحمت الهی است که تو با آنان نرمش نمودی و اگر درشتخوی و سنگدل بودی از پیرامون تو پراگنده میشدند، پس از آنان در گذر و برایشان طلب آمرزش نما، و در کارها با آنان مشورت و رایزنی کن، و هنگامی که تصمیم به انجام کاری گرفتی بر خدا توکل کن، چرا که خدا توکل کنندگان را دوست میدارد».
از رحمت سرشار خداوند بر صحابه مؤمن و فداکار و جانباز رسول الله ص این است که پیامبر ص به دستور پروردگارشان با آنان به نرمی و اخلاق خوش برخورد میکرد. و برای آنان طلب آمرزش مینمود و در حقشان دعا میکرد و با آنان مشورت مینمود.
خواننده گرامی! در معنی این آیه کریمه دقت کنید، از پروردگار آسمانها و زمین به ایشان وحی میرسد که باصحابه و یاران همراهشان مشورت کنند در حالیکه پیامبر ص معصوم بودند هر گفتار کردار ایشان با وحی کنترول میشد و ایشان بهترین انسان روی زمین بودند و حتی از فرشتگان و دیگر پیامبران علیهم السلام هم افضل بودند با این وجود مکلف شدند که با صحابه عزیزشان مشورت کنند، آنچه از این مطلب میتوان نتیجه گرفت اهمیت مشورت در اسلام است آیه کریمه خودش روشن میکند که راه خروج از هر مشکلی مشورت است نکته مهم دیگری که از این آیه کریمه به روشنی تجلی میکند مقام و منزلت شامخ کسانی است که خداوند به پیامبرش ص دستور میدهد با آنان مشورت کند چه افتخاری بزرگتر از این، شما وقتی شخصیت رسول الله ص را در نظر بگیرید و دقت کنید خود به خود منزلت صحابه ش روشن میشود، وقتی خداوند به بهترین و افضلترین پیامبرش ص دستور میدهد که با کسانی مشورت کند پس آنها باید دارای مقام و منزلت فوق العادهای در نزد خداوند باشند وإلا به دایره مشورتی که زیر نظر وحی آسمان برگذاری شود راه نمییافتند. و چه افتخاری بزرگترین از این که به پیامبر ص دستور بیاید برای این افراد طلب آمرزش بکند پس خوشا به سعادتشان و نوش جانشان و این همه افتخار و بزرگواری این همه و لطف و مرحمتی که در کنار معلم بزرگ و مرشد کاملشان رسول الله ص بدست آوردند. این سعادت به زور و بازو نیست ــــ تا نبخشد خدای بخشنده.
خواننده گرامی: همچنانکه میدانید آیات کریمهای عموماً درباره رسول الله ص و صحابه جانبازشان نازل شده فراوان است که مختصرا به بعضی از آنها اشاره کردیم برای کسانی که عقل سالم و قلب بیدار داشته باشند همینقدرکافی است.
خواننده گرامی! یقین داشته باشید که همه باید در مقابل پروردگارمان بایستیم و پاسخ گو باشیم آنگاه درباره آیاتی که مطرح کردیم دقت کنید و درباره زندگی پرفراز و نشیب رسول الله ص بیندیشید و نقش صحابه عزیزشان را در کنار ایشان تصور کنید که در اوضاع و شرایط مختلف رسول الله ص با صحابهشان چگونه میزیستند و در شرایط دشواری که پیش میآمده صحابه ش چگونه ایفای نقش میکردند، در سیرت رسول الله ص دقت کنید که ایشان زندگی عمومی خود را با چه کسانی گذرانیدهاند طالب و دانشجویانی که از محضر ایشان کسب فیض نمودهاند. چه کسانی بودهاند؟ سربازان و سپاهیان جانبازی که با دشمنان حضرت و دشمنان اسلام جنگیده و راه را برای دعوت نبوی هموار کردهاند چه کسانی بودهاند؟ کسانی که رسول الله ص همواره با آنان نشست بر خواست داشته و در کنار آنان میخوردند و مینوشیدند و از همنشینی آنان خوشحال بوده چه کسانی بودهاند؟ و کسانی همواره از وجود مبارک رسول الله ص در میان خوشحال بودند و به خود میبالیدند چه کسانی بودند؟ کسانی همواره پشت ایشان نماز میخواندند و خطبهها و موعظههای ایشان را گوش میکردند و با دل و جان میپذیرفتند چه کسانی بودند؟ کسانی که همواره رسول الله ص از آنان دیدن و به خانههایشان سرمی زد و آنها همواره به دیدن ایشان میرفتند چه کسانی بودند؟ کسانی که تمام مالشان را به خاطر خوشنودی خداوند به خدمت رسول الله ص تقدیم میکردند چه کسانی بودند؟ کسانی که جانشان را در راه خدا و در دفاع از رسول الله ص قربان میکردند چه کسانی بودند؟ کسانی که قرآن را جمع آوری نموده و به نسلهای بعدی منتقل کردند چه کسانی بودند؟ کسانی که دعوت رسول الله ص را گرفتند و عمل کردند و به سراسر جهان ابلاغ کردند و از آن دفاع کردند چه کسانی بودند؟ کسانی که همواره افتخار صحبت و همنشینی حضرت را داشتند و در کنار حضرت زندگی میکردند و تمام عمر خویش را در میان آنان گذراند و در جمع آنان نیز جان به جان آفرین سپرد چه کسانی بودند؟ طبعاً جواب مشخص است این صحابه بودند که اینهمه افتخار آفریدند، و این همه مدال آسمانی کسب کردند، بنابرین عشق و محبت فوق العاده آنان نسبت به پیامبر گرامی ص چنان عمیق بود که خبر وفات آن سرور کاینات ص برای آنان اصلاً قابل تحمل نبود نزدیک بود باور نکنند که معلم محبوبشان ص دارد از آنان خدا حافظی میکند، آری بدون تردید آنان همچنان که از صحبت و همنشینی رسول الله ص اجر و پاداش گرفتند از تحمل فراق و غم جدایی پیامبر محبوبشان ص نیز اجر و پاداش گرفتند زیرا ایمان و صداقت آنان در هر حال الگو و نمونه بود.
پروردگارا! ما را نیز از ثواب محروم نگردان و به ادعای ایمان و محبتمان به پیامبر ص لباس حقیقت بپوشان.
همچنانکه میدانید متأسفانه هستند کسانیکه به هر دلیل گول افسانه دروغ پردازیهای زهر آگین دشمنان مغرض یا دوستان جاهل را خوردهاند و متأسفانه نسبت یاران جان نثار و صحابه فدا کار رسول الله ص کینه و حسد در دل دارند، و دانسته و ندانسته قلب مبارک رسول الله ص را با کلمات زشتشان میآزارند، امیدواریم خداوند هدایتشان کند، آنچه باعث خوشحالی و آرامش مؤمنان میشود این است که الحمدلله از آنجایی که خداوند در وجود هرکس فطرت پاک و عقل سلیمی را گذاشته است طبعاً روزی این عقل سلیم و فطرت پاک بیدار میشود و راه صواب را پی میگیرد، چه بسیارند کسانیکه تا متوجه اشتباهاتشان گردند بلا فاصله بر میگردند، و از خداوند آمرزش میطلبند، و طبعاً چنین بندگانی که خالصانه و مخلصانه توبه میکنند و به بارگاه پروردگارشان بر میگردند، چنان از گناه پاک میشوند که گویا اصلاً گناه نکرده باشند، توبه گاهی از کفر و شرک است گاهی از گناه کبیره است، گاهی از یک ظلم و بی عدالتی است، و گاهی هم از دروغ و افتراء و احیاناً کینه و حسد و دشمنی بی مورد است، بنا برین دشمنی با صحابه رسول الله ص گناهی است که پیامدهای خطر ناکی به دنبال دارد و چه بسا ممکن است خدای نکرده انسان را از دائره به خارج پرت کند، امیدواریم که خداوند به همه ما و شما توفیق توبه صادقانه عنایت فرماید. کسانی که به ویژه از گناه دشنام و توهین به صحابه رسول الله ص توبه کرده باشند بسیارند، و ما به حمدلله همواره با چنین مؤمنان پاکی سرو کار داریم، جوری که آنان تعریف میکنند انسانی که ادعای مسلمانی دارد و در عین حال به پاکترین شاگردان رسول الله ص اهانت میکند، محال است که طعم ایمان را بچشد بر عکس وقتی که توفیق میابد که دلش را از هر گونه کینه و حسد و دشمنی و دشنام و اهانت بویژه نسبت صحابه جان نثار رسول الله ص پاک میکند احساس آرامش میکند و از زندگیاش لذت میبرد و حقیقتاً طعم شیرین ایمان را میچشد. چرا؟ چون که او به یکی از مهمترین دستورات پروردگارش عمل کرده است، پروردگار مهربان و رؤوف و رحیم به دعا آموزش داده که شما از خداوند چنین بخواهید: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ﴾ [الحشر: ۱۰] . «و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای مده، پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی».
پس چنین افرادی گویا خواسته پروردگار و دعای سایر مؤمنان درباره او پذیرفته شده است، او دیگر در قلبش کینه و حسد نمیپروراند و خواستار وحدت مسلمانان است، او از اختلاف و دشمنی بی مورد متنفر است. او دیگر اهل بیت اطهار و صحابه اخیار رسول الله ص را دوست میدارد، چنین شخصی میداند که ایمان جز با محبت صحابه و اهل بیت پیامبر ص کامل نمیشود و وحدت امت اسلامی جز با محبت با هر دو الگوی ایمان و تقوی یعنی صحابه و اهل بیت ممکن نیست، چنین ممکن همواره احساس آرامش میکند، و از ایمانش لذت میبرد و از رو برو شدن با پروردگارش احساس شرمندگی نمیکند،
پس خواننده عزیز وگرامی! بیا با هم دلهایمان را سالم نگهداریم و هر گونه کینه و حسد ناپاکی را از آن دور کنیم، دلهایمان را نسبت به همه مؤمنان پاک کنیم نسبت به صحابه مؤمن و جانباز رسول الله ص و نسبت به همه اهل بیت آنحضرت ص دلهایمان را صاف کنیم.
پروردگارا! دلهای ما را نسبت به همه مؤمنان پاک بگردان آمین...