سؤال و جوابهایی در مورد شیعیان اثنا عشری
تأليف:
عبدالرحمن بن سعد الشثری
مترجم:
اسحاق دبیری/
حمد و سپاس شایسته تقدیم به بارگاه با عظمت خداوند متعال، و سلام و درود بی پایان بر آن پیامبر بزرگوار محمّدص که آخرین و سردار همه انبیاء است، و بر آل و اصحاب کرام او تا قیامت.
برادر گرامیم شیخ عبدالرّحمن بن سعد بن علی شثری از بنده درخواست کرد که کتاب (عقاید شیعه اثنی عشریه) را مورد مطالعه قرار دهم که ایشان به شیوه سؤال و جواب تألیف کرده و از یکصد و شصت و دو سؤال و جواب تشکیل شده است، و بدنبال هر سؤال پاسخ آن هم ذکر شده است. در مورد درخواست فوق بسیار اصرار ورزید، در حالی که به ترتیب سه نفر از علمای بزرگ: شیخ عبدالله بن عبدالرّحمن جبرین، عبدالله بن محمّد غنیمان و شیخ عبدالرّحمن بن صالح محمود روی آن تقریظ و تقدیر نوشته بودند، به نظرم آن سه نفر کافی بودند، ولی مؤلّف بازهم اصرار ورزید، اگر چه لازم نمی دانستم؛ ولی درخواستش را اجابت کردم، و بیش از یکصد و سی صفحه از رسالهاش را مورد مطالعه قرار دادم، دیدم که نویسنده- خداوندأ پاداشش عطا فرماید و کارش را مبارک گرداند- کاملاً تلاش کرده که با استناد به کتابهای خودشان بر آنها حکم نماید، و نصوص را دقیقاً از مراجع آنها نقل کرده و کارش بسیار خوب است.
من به همه کسانی که به این کتاب دسترسی یافتند توصیه مینمایم آن را با تدبّر بخوانند که واقعاً چیزهای بسیار عجیب و سرسام آوری در آن خواهند دید که برای اندیشمندان و اهل تفکر اعجاب برانگیز است، چون شیعه با شیوهای خندهآور صحبت میکنند. وقتی از ائمه بحث به میان میآورند؛ آنها را بالاتر از انبیاء و رسولان قرار میدهند، و اصلاً چیزهایی در مورد آنها ذکر میکنند که معقول نیست.
خواننده شگفتیها را در آن خواهد یافت، و هر خردمندی وقتی اینها را میخواند خواهدگفت: آیا واقعاً اینها عقل و فهم دارند؟!.
در مورد ولایت ائمه می گویند: از نماز و روزه و زکات و حج بالاتراست، و این در یکی از اصول مذهبشان آمده که کتاب (الکافی) است.
در مورد عید غدیر می گویند: «هر کس آن را انکار کند اسلام را انکار کرده».
ادعا میکنند أئمه آنها نزد خدا مقام و جایگاهی دارند که نه فرشته مقرّب بدان میرسد و نه نبی مرسل، و این را از ضروریات دینشان به حساب میآورند.
و میگویند: امام مقام محمود و درجهای چنان رفیع و خلافت تکوینی دارد که همه ذرّات هستی در مقابل سیطره آن متواضع است.
آن نفوذ و مقام محمود در موقع جنگهایشان کجاست که مانع گرفتاری و شکست آنها باشد.
و از جمله ادعا می کنند که: «فقیه شیعه به منزله موسی و هارونإ است» شاید تمثیل آنها به موسی و هارون به این سبب باشد که مذهب شیعه پیوند محکمی با ابن سبأ یهودی دارد- خدا داناترین است.
من نمی خواهم به گمراهی و یاوههایی اشاره کنم که مؤلف در این کتاب نقل کرده، بلکه میخواهم شیعه و سنّی آن را بخوانند، چون هدف این است که حق و نشانههای آن شناخته شود، و باطل و گمراهیها و زشتی رسواییهای آن مفتضح گردد.
من دوست دارم هر شیعهای که خواهان حق و حقیقت است به بیان حق و حقیقت رهنمود گردد، و هر کس بر راه استوار است از لغزشگاه و پرتگاه استوار بر حذر باشد.
بنده به تأکید توصیه میکنم به دانشجویان و کسانی که به عزّت اسلام علاقمند هستند این کتاب را بخوانند تا بدانند شیعه و سنّی چقدر از هم فاصله دارند.
علاوه بر این میکوشیم حق را بیان کنیم، و لازم است اهل علم این روشنگری را برعهده گیرند، تا فرزندان اهل سنّت بدانند علمای شیعه در مورد قرآن، صحابه، قرآن و وحی آسمانی که معتقداند هنوز هم قطع نشده چه میگویند.
بدون شک امّت اسلام نیاز مبرم دارد بر راه و روش روشن جمع شوند و به قرآن و سنّت صحیح مراجعه کنند و ولاء کسانی را داشته باشند که رسول خداص به بهترین قرن بودن آنها شهادت داده است. به این امید که اهل علم در بین راه هدایت و ارشاد و راهنمایی کردن به آن و نیز پاکسازی و جدا سازی آن از راه انحراف و گمراهی و برحذر داشتن دیگران از آن تلاش لازم را مبذول دارند.
همچنین هر جوان شیعه ای را نصیحت می کنم که این کتاب را بخوانند تا خوب بدانند عقل علمای شیعه چگونه است، شاید این سبب اصلاح و در پیش گرفتن راه خدا باشد، راهی که خود در باره اش فرموده:
﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣﴾[الأنعام: ۱۵۳]
و رسول گرامی اسلام (جهت تمثیل و تبیین این موضوع) خط راستی را کشید؛ سپس از سمت راست و چپ آن چند خط راست دیگر ترسیم کرد و با اشاره به خط راست فرمود: «این راه راست خداست و در مورد خطهای اطراف فرمود: «این هم راهچه هستند، روی هر کدام شیطانی است که بسوی آن دعوت می-کند».
از خداوند متعال خواهانم با آنچه به ما آموخت ما را سودمند گرداند، و نعمتهایش را برای ما مبارک و با برکت گرداند، و این کتاب را مفید گرداند و در بین مردم منتشر گردد تا اهل حق بدانند باطل گرایان چه چیزهایی مخفی کرده اند، و خردمندان و حقگرایان پیرو مذهب اثنی عشریه به حق رهنمود شوند، و دست از هواهای نفسانی بردارند، و با شناخت حق از آن پیروی کنند، از خداوند متعال طلب کمک می کنم و بسوی او باز می گردم.
وصلی الله علی نبيّنا محمّد و علی آله و صحابته و من اهتدی بهداهم.
صالح بن محمّد لحیدان
۱٧/٧/۱۴۲۸هـ ق
سپاس و ستایش خداوند متعال را که محمّدص را به عنوان مژدهرسان (مؤمنان) و بیمدهنده (کافران) و به عنوان دعوت کننده به سوی خدا طبق فرمان اللهأ، و به عنوان چراغ تابان فرستاد، و اصحاب و یارانش را فضل و نعمت فراوانی بخشید. پس سلام و درود پیاپی خدا بر محمّد و اهل بیت او باد.
بنده کتاب ارزشمند شیخ عبدالرحمن بن سعد شثری را مطالعه کردم، ایشان در این کتاب آنچه متعلق به عقیده رافضه اثنا عشری است گردآوری نموده است، رافضیها توانسته اند در جاهای مختلف آشیانه کنند و مردم به عقیده منحرف خود دعوت کنند. آنها با دعوت از افراد عامی و بی سواد ایشان را فریب داده و می گویند ما اهل بیت را دوست داریم، با اینکه آنها از اهل بیت فقط علی بن ابی طالب و دو تن از فرزندانش را مدنظر دارند، و به دیگر فرزندان علی و عموها و عموزادههای او و سایر بنی هاشم اهمیتی نمی دهند، و علاوه بر این در مورد بقیه صحابه و به خصوص خلفای راشدین جز علیس به صراحت عقیده خود را بیان کرده و اعلام می-دارند که صحابه کافر و منافق و مشرک هستند، و با تمام وقاحت و با صراحت آنان مورد لعن و نفرین و ناسزاگویی قرار می دهند، چنانکه در کتابها و نوارهایشان به صراحت این مطالب را بیان کرده اند، و دعوتگرانشان بی پرده این کار را انجام میدهند.
مؤلف گرامی مطالب این کتاب را که در مورد عقاید مخفی و پنهان آنهاست با استناد به کتابهای خود شیعه که خودشان جرات نشر مطالب آن را ندارند جمع آوری کرده و از آن مطالب پرده برداشته است، امیدواریم خواننده محترم دشمنی و کینه ای را که رافضه نسبت به سنّت و اهل سنّت در دل دارند بیان کند؛ تا کسانی که از حقیقت رافضه اطلاعی ندارند فریبشان نخورند.
از خداوند مسئلت می نماییم که مسلمین گمراه را هدایت فرماید و توطئه و مکر دسیسه گران را در هم بشکند.
و الله تعالی اعلم. و صلی الله علی محمّد و آله و صحبه و سلم.
عبدالله بن عبد الرحمن جبرین عضو باز نشسته افتا.
۱۴۲۶ /۱ /۸ هجری
الحمد لله ربّ العالمين، و صلّی الله علی عبده و رسوله محمّد و علی آله و ازواجه و صحابته اجمعين.
یکی از بزرگترین وظایف و مسئولیتهای انسان مسلمان دفاع از عقاید مسلمانان در مقابل انحرافات و فساد است، و در این راستا یکی از اقدامات مهم این است که شرارت و عوامل انحراف را معرفی نماید، چون همانگونه که گفته اند: اشیاء با ضد خود شناخته می-شوند.
در حدیث صحیح از حدیفه بن یمانس روایت شده که فرمود: «كانَ الناسُ يسألونَ رسولَ اللهص عن الخير،وكنتُ أسأله عن الشرِّ مَخافةَ أن أقعَ فيه» «مردم در موردخیر و نیکی از رسول خداص سؤال می کردند، ولی من در مورد شر و بدی سؤال می کردم که مبادا روزی با آن گرفتار شوم».
این امر بیانگر فقه و آگاهی این صحابه بزرگوار است.
یکی از مهمترین خطراتی که عقاید عموم مسلمانان را تهدید می کند مذهب رافضی است که مخالف و ناسازگار با شریعتی است که رسول گرامی اسلامص از جانب خداوند همراه با آن مبعوث شد، و این مذهب اکنون قدرت و نفوذ فراوانی کسب کرده و دولت و حکومت تشکیل داده اند و در راه نشر و تبلیغ آن هزینه های هنگفت صرف کرده و سرمایه گذاری کلانی کرده اند، و در راه نشر و ترویج آن در همه گوشه و کنارهای جهان دعوتگرانشان را آماده مجهّز می-کنند.
این کتاب که عنوان آن «سؤال و جواب پیرامون عقاید شیعه» است؛ شکاف بزرگی را در مسیر قبول و پذیرش این عقاید می بندد، و مانع نفوذ و تأثیر آن بر قلب مسلمانان می-گردد.
خداوند بهترین پاداش را به برادر گرامی عبدالرّحمن شثری عنایت فرماید، و علم و دانش او را افزایش داده و او را برای جهاد در راه خدا توفیق دهد.
و صلّی الله و سلّم علی عبده و رسوله محمّد و آله و صحبه.
عبدالله بن محمّد غنیمان
الحمدلله، و سلام و درود بی پایان خداوند بر آخرین رسول و پیام آور خداوند، و بر آل و اصحاب بزرگوار ایشان.
از تألیف این رساله با ارزش و مفید مطلع شدم که جهت مطالعه آسان و استفاده بیشتر به روش پرسش و پاسخ تألیف شده است. موضوع کتاب هم چیزی است که برای کسانی که خداوند بصیرتشان را با نور قرآن و سنّت ؛ و در پرتو راه و روش سلف صالح – خدا مرا از زمره آنها گرداند- روشنی بخشیده کاملاً روشن است.
امّا متأسفانه برای کسانی که نسبت به حقایق دین و عقیده بی آلایش و خالص مسلمین بی آگاه باشند، یا در فتنه تدلیس و تلبیسی که سکولارها و دعوتگران رافضی و هوادارانشان و نیز کسانی که تحت تأثیر بدعت هایشان قرار گرفته اند روشن و واضح نیست.
موضوعی که این رساله آسان به تبیین و بیان حقیقت آن پرداخته؛ کشف ماهیت رافضه اثنی عشریه و عقاید علمی و عملی آنهاست که بر اساس شرک اکبر از سه نوع الوهیّت و ربوبیّت و اسماء و صفات و فروع آن از انواع غلو و زیاده گویی در مورد دوازده امام گرفته؛ تا غلو و افراط در مورد دشمنی با قرآن و سنّت رسول خداص و فوش و طعن و نفرین صحابه رسول خداص و اتهام وارد کردن بر ایشان به ارتداد پایه گذاری شده است، که علاوه بر آن از هر کدام از این مقولهها ده ها کردار و گفتار عجیب و غریب نتیجه گیری شده که این رساله مفید به بسیاری از آنها اشاره کرده است.
اینجا ذکر چند نکته را لازم می دانم:
اوّل اینکه گرچه این رساله با سبک و روش پرسش و پاسخ تدوین شده؛ ولی دانش جویان و طلاّب علم بدان نیاز دارند، چون محتوای آن خلاصه ای فشرده از عقاید شیعه است، پس نه عالم و نه طالب علم از آن بی نیاز نیست، زیرا آنها را به مراجع مطوّل و چند جلدی نزدیک می-کند.
نکته دوّم : امتیاز دیگر این رساله؛ موثّق و مستند بودند آن است، زیرا هر روایت و نقل و گفته ای که در آن ذکر شده مستند به ذکر منابع معتبر شیعه است.
نکته سوّم: از آنجا که مذهب و عقیده این قوم باطل و فاسد است؛ موارد متعددی از تناقض و تضاد در آن دیده می شود، همانگونه که نویسنده گاهی به مورادی از آن تناقضات در مراجع خودشان اشاره کرده است. بنابراین کاری که او انجام داده از نوع آشکار کردن و پرده برداشتن از تناقضات شنیع آنها است، تا شاید پند و عبرتی باشد برای کسانی که فریفته مذهب شیعه هستند ، و دعوتی باشد برای کسی که خواهان حق و حقیقت است، از خداوند متعال خواستارم که همه را به راه حق هدایت فرماید.
نکته چهارم اینکه نباید عقیده ی (ولاء و براء) مسلمان وابسته به جریانات و فضای سیاسی حاکم بر محیطشان باشد؛ بطوری که دوستان دیروز و برادرانی که فرق ما با آنها مانند فرق بین پیروان مذهب شافعی و مالکی است؛ به دشمن عقیده فاسد و گمراه تبدیل شود، نه بر اساس عقیده شرعی یا معیار سنجش ربّانی، بلکه تنها به علّت تغییر اوضاع و احوال سیاسی. این از کسی پذیرفته شده نیست، خصوصاً کسانی که اهل علم و دعوت دینی هستند، بلکه لازم است دارای موضع و معیار درست و ثابت باشند.
در پایان؛ مراتب تشکر خود را به برادر گرامی و محقّق؛ عبدالرحمن بن سعد شثری عرض می کنم که در وقت مناسب این کتاب مختصر را به این امّت تقدیم کرد، که به منزله فریاد هشدار دهنده از خطر گریبان گیر است.
از خداوند متعال خاضعانه تمنّا دارم که بهره و سود آن را نصیب امّت اسلام گرداند و از آن محروم نگردند، و به هر کس که برای نشر و چاپ آن تلاش می کند پاداش و اجر فراوان عنایت فرماید.
وصلَّى الله على نبيِّنا محمد وآله وصحبه وسلَّم.
عبد الرّحمن صالح محمود
ریاض ۱/۱/۱۴۲۸ﻫ -ق
ستایش شایسته خداوند یکتا را، و درود و سلام خداوند بر آن سرور گرامی که بعد از او هیچ پیامبری مبعوث نخواهد شد.
با کتاب برادرم شیخ عبدالرّحمن بن سعد شثری تحت عنوان (اعتقاد اثنی عشریه) آشنا شدم که واقعاً مفید و ارزنده است و با مراجعه به مراجع معتبر و معروف آنها به صورت کامل و روشن معتقدات و دیدگاه های ایشان را بیان نموده است.
بطور قطع خواننده وقتی می بیند که مطالب کتاب مستقیماً از منابع معتبر خود شیعه نقل شده؛ بطور یقین می داند که اعتقاداتشان باطل و مذهبشان فاسد است، و همراه با این وضوح و روشنی مطلب؛ چیزهایی را از کتابهایشان نقل کرده است که ردّ قاطع بر مذهب آنها است، بنابراین بخشی از مذهب آنها بخشی دیگر را بطور کامل نقض و منهدم می کند.
توفیق عمل را از خداوند متعال خواستارم.
عبدالله بن عبدالرّحمن سعد
۱۵/۶/۱۴۲۸ﻫ ق
سپاس و ستایش خداوند بزرگواری را که فریادرس درماندگان، و نجات بخش گرفتاران، و درهم کوبنده مکر و دسیسه کافران و نیرنگبازان است و آنها را به اهداف شومشان نایل نمی-گرداند.
سلام و درود خداوند بر خاتم انبیاء و رسولان خدا؛ محمّدص و بر آل و اصحاب و پیروان نیک او تا قیامت.
ابلاغ، روشنگری، خیر خواهی، راهنمایی، دعوت به حق و توصیه همدیگر به آن و راهنمایی به سوی آن، استفاده از اسباب دفع آفات از مسلمین و بر حذر داشتن از فتنه ها وظیفه و مسئولیتی است که خداوند متعال انجام آن را بر ما مسلمانان واجب گردانیده تا امّت اسلام طبق فرمان خدا؛ امتی متّحد و یکپارچه و نسبت به همدیگر مهربان و دوست باشند و عقیده و باور و گفتار و کردارشان مطابق با اسلام باشد و به کتاب و سنّت تمسّک جویند و هوا پرستی آنها را به دستههای مختلف تقسیم نکند و افکار و اندیشههای مخرّب در آن نفوذ نکند و دشمنان در مورد آنها به اهداف خود نرسند، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَكَيۡفَ تَكۡفُرُونَ وَأَنتُمۡ تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ وَفِيكُمۡ رَسُولُهُۥۗ وَمَن يَعۡتَصِم بِٱللَّهِ فَقَدۡ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ١٠١﴾[آل عمران: ۱۰۱]
یعنی: و چگونه باید شما کافر شوید و حال آن که آیات خدا بر شما فرو خوانده میشود و پیغمبر او در میان شما است (و نور قرآن راه را تابان و رهنمودهای فرستاده خدا حقیقت را عیان میدارد !) و هرکس به خدا تمسّک جوید ، بیگمان به راه راست و درست (رستگاری) رهنمود شده است.
و میفرماید :
﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣﴾[الأنعام: ۱۵۳]
یعنی: این راه (که من آن را برایتان ترسیم و بیان کردم) راه مستقیم من است؛ از آن پیروی کنید و از راههای پیروی نکنید که شما را از راه خدا (منحرف و) پراکنده میسازد. اینها چیزهائی است که خداوند شما را بدان توصیه میکند تا پرهیزگار شوید.
مسلمانان همواره بر رهنمود و شریعت بر حق رسول خداص بودند، آن دین و شریعت که هماهنگ با منقول صریح و عقل و خرد سالم است، تا زمانی که خلیفه ی راشد عثمان بن عفّانس به شهادت رسید، بعد از آن بلافاصله فتنه و آشوبها سر برآوردند، سپس میان مسلمانان (با دسیسه ی سبئیه) جنگ صفین درگرفت، و خوارج علیه علی بن ابی طالبس شورش بر پاکرده و به مقابله و مبارزه برخاستند، آن خوارج که رسول خداص در مورد آنها فرمود: «تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عندَ فُرْقَةٍ مِنَ المسلمينَ ، يقتُلُهَا أَولَى الطَّائِفَـتَـيْنِ بالْحَقِّ» [۱] فرقه ای از میان این امّت سر برآورده و جدا می شوند، و سزاوارترین طائفه به حق با آنها وارد جنگ می شود.
[۱] روایت مسلم از أبی سعید الخدریس (کتاب الزکاة ح۲۴۵۸ باب ذکر الخوارج وصفاتهم).
شورش و جدایی خوارج زمانی شروع شد که قضیه حکمیّت (بین علیب بوقوع پیوست، و مردم بدون دستیابی به اتفاق نظر متفرّق شدند.
بعد از بوجود آمدن بدعت خوارج، بدعتهای تشیّع پدید آمد [۲]، پس از آن پیاپی ظهور فرقه ها ادامه یافت، همانگونه که رسول خداص در احادیث متعدّد به این امر اشاره فرموده است، از جمله روایتی که امام احمد از ابوهریرهس روایت کرده که رسول خداص فرمود: «افترقت اليهودُ على إحدى وسبعين فرقة،وافترقت النصارى على إحدى أو اثنتين وسبعين فرقة،وتفترق أُمَّتي على ثلاث وسبعين فرقة» [۳] یهودیان به هفتاد و یک فرقه و نصارا هفتاد و دو فرقه شدند، ولی این امّت اسلام به هفتاد و سه دسته متفرّق خواهند شد.
پس از این حوادث؛ تشیّع در کوفه [۴] سربرآوردند، لذا در روایات شیعه آمده است: «از میان شهر و دیاری مسلمین جز کوفه کسی دعوتشان را قبول نکرد» [۵]. سپس بعد از آن؛ شیعه گری در جاهای دیگر منتشر شد، همانگونه که اعتقاد «إرجاء و مُرجئه» در کوفه ظهور کردند، و اعتقاد «قدریه، معتزله و ایده های فاسد» از کوفه سر بر بیرون آورد و «جهمیه» در ناحیه ی خراسان تشکیل شد.
[۲] منهاج السنة شیخ الإسلام ابن تیمیة ت٧۲۸ ج۱/۲۱۸-۲۱٩ . [۳] روایت امام أحمد ح۵٩۱۰،و ابن تیمیة فرمود:«حدیثٌ صحیحٌ است و در سنن ومسانید مشهور است. مجموع الفتاوى ج۳/۳۴۵ . [۴] مجموع الفتاوى ج۲۰/۳۰۱ . [۵] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج۱۰۰/۲۵٩ محمد باقر مجلسی (ت۱۱۱۱) .
ظهور و پیدایش این بدعتها بر حسب فاصله گرفتن از عصر نبوی، متفاوت بود، زیرا بدعت و نوآوری در دین جز در سایه ی جهل و نادانی، و غائب بودن و ناپدید شدن اهل علم و ایمان رشد و توسعه نمی یابند، از این روی ایوّب سختیانی (ت۱۳۱)/ فرمود: «از جمله سعادتمندی نسل جدید و مسلمانان غیر عرب این است که خداوند آنها را توفیق داشتن عالم اهل سنّت عنایت فرماید» [۶].
[۶] شرح أصول اعتقاد أهل السنة ج۱/۶۰ للالکائی ت ۴۱۸ ~ .
علّت توسعه و رشد بدعت در میان مردم؛ و تحت تأثیر قرار گرفتن آنها از عناصر آشوب و بدعت در چنین فضایی به ضعف معرفت و شناخت گمراهی اهل بدعت و عدم تشخیص ننگ و انحراف برمی گردد. بنابراین بهترین راه و روش برای مقاومت بدعتهای اعتقادی، و دفع فرقه گری نشر سنّت در بین مردم ؛ و در میان خوارج گمراه و منحرف جدا شده از مردم بود، بر این اساس؛ ائمه و علمای سنّت در این راستا به پا خاسته و در پاسخ ردّ به «بشر مریسی» و دیگر فرقه های اهل بدعت دادند و در مورد احوال آنها روشنگری کردند.
ما در زمانی زندگی می کنیم که بخشهای مختلف جهان با هم مرتبط شده و درهایشان به روی یکدیگر باز شده، تا جای که در سرزمینهای مسلمین انبوهی از افراد و اشخاص با اندیشه ها و ایده های مختلف درهم آمیخته و با هم در حال آمد و شد هستند، و آمار جمعیت فرقهها و گروهها بالا رفته است، از سوی دیگر ملّت های دیگر در یک فراخوان همگانی یکدیگر را برای ضربه زدن به مسلمین دعوت میدهند همانگونه که در حدیث ثوبان مولای پیامبرص آمده که فرمود:
«يُوشكُ أنْ تَداعَى عليكم الأُمَمُ من كلِّ أُفُقٍ كما تَدَاعى الأَكَلَةُ على قَصْعَـتِها، قال : قلنا يا رسولَ الله : أَمِنْ قِلَّةٍ بنا يومئذٍ، قال ص: أنتم يومئذٍ كثيرٌ، ولكنْ تكونونَ غُثاءً كغثاء السَّيلِ تُـنْـتَزَعُ المهابةُ من قلوب عدوِّكم، ويُجعلُ في قلوبكم الوَهْنُ، قال : قلنا : وما الوَهْنُ قالَ ص: حُبُّ الحياةِ، وكراهيةُ الموتِ» [٧].
یعنی: نزدیک است از هر طرف ملت ها یکدیگر را علیه شما فرا خوانند همانگونه که افراد سر سفره غذا یکدیگر را بسوی ظرف غذای روی سفره فرا می خوانند، ثوبان می گوید: عرض کردم: ای پیامبر خدا آیا به علّت اینکه در آن روز تعداد ما اندک است چنین خواهد بود؟فرمود: جمعیّت شما در آن روز زیاد خواهد بود، بلکه به این علّت که ترس و هیبت شما از دل دشمنتان بیرون می آید، و در دلهایتان وَهَن و سُستی قرار می گیرد، راوی گفت: عرض کردیم: «وَهن» و سستی چیست ؟ فرمود : دنیادوستی و ناپسند دانستن مرگ.
[٧. [ ]- امام احمد ش ۲۲۳۳٩٧ ج ۳٧ / ۸۲ و غیره ، و آلبانی در صحیح الجامع ش ۸۱۸۳ آنرا صحیح قرار داده است
در چنین شرایطی؛ نخبگان و شخصیت های علوم دینی صحنه را ترک کرده و برای روشنگری افکار و اعتقادات امّت اسلام تلاش نمی کنند، و غفلت آنها نسبت به تثبیت اصول اعتقادی اسلام، و عدم تحکیم مسلّمات اعتقادی در دل و ذهن فرزند مسلمانان، و بروز عوامل بازدارنده تحکیم پایههای عقیده سلف، موجب شده این غفلت به برنامههای آموزشی هم سرایت کند، و آنها را چنان به تزلزل درآورد که در هم لولیدهاند. ولی در مجموع این مسأله به دو عامل برمی-گردد:
اول: شکستن و از بین بردن مانع (ولاء و براء) بین مسلمان و کافر، و بین سنّی و اهل بدعت، که در اصطلاح جدید آن را (مانع روانی) مینامند، و فاصله ولاء و براء که جداکننده مسلمان و کافر است؛ بوسیله شعارهای آراسته شده و گمراه کننده ای همچون تسامح، مدارا، همدلی، دور انداختن تعصب و افراط گری، انسان دوستی و دیگر واژه های فریبنده که در حقیقت توطئههایی هستند برای اینکه مسلمان نسبت به دین اسلام پایبند نباشند.
دوم: تلاش برای شیوع بیسوادی و جهالت نسبت به حقیقت دین اسلام تا امّت اسلامی متفرّق و دسته دسته شود، و مسلمان را مجانی و بدون هزینه شکار کنند و زیر پرچم احزاب آنان قرار گیرد، و به دیگر اهدافشان برسند که از آن جمله (بحران فکر الحادی) که اکنون مسلمین در آن دست و پا می زنند، و توازن و ثبات زندگی ایشان را از هم پاشیده است، و تکیه گاه اجتماعی مسلمان را که (وحدت عقیده) است متزلزل ساخته است، و هر کدام بر حسب اینکه چقدر تحت تأثیر این عوامل و اسباب قرار گرفته باشد معلول شدهاند، و نابسامانی بوجود آمده و راه برای ورود هر باطلی باز شده است، و حق و حقیقت در هاله ای از ابهام قرار گرفته، و بینش و تشخیص درست ضعیف شده است، در این وضعیت آشفته؛ هواپرستان و اهل بدعت زمینه را برای پخش و نشر بدعت خود فراهم می بینند، و در دسترس همه قرار می دهند و بدون دلیل و برهان بدعت وارد همه عبادتها شده و عبادت از دایره توقیفی بودن و موارد نصوص خارج گردیده است.
اهل بدعت اینگونه گردن برافراشتهاند و انحرافات ظهور یافته و آشکار شده است! و بدعت گذران تباهکارانه در زمین فساد را پخش کرده و به لاف و گزاف و تجاوز و تعدّی پرداخته اند، و هواپرستی؛ اقوام و ملت ها را یکی پس از دیگری دربر می گیرند! و می شنویم که هزاران تن از مسلمین در سرزمین اسلام به طریقه ها و مذاهب و باورهایی اعتقاد دارند که با آمدن اسلام نابود شده بودند، و دیگر بلاها و گرفتاریهایی که مسلمین زیر آتش داغ آن دست و پا می زنند، و طعم تلخ و زهر آگین آن را فرو می-بلعند [۸].
از این روی تصمیم گرفتم مطالبی را که در رابطه با عقاید شیعیان اثنی عشریه جمع آوری کرده بودم پس از خلاصه کردن بصورت سؤال و جواب چاپ و منتشر کنم، ولی بار دیگر آن مختصر را فشرده کردم، به هدف اینکه نسبت به فرائض دین تذکر دهم، و مسلمین را از آن فتنه و گرفتاریهایی که افرادی بدان گرفتار شده اند نجات دهم، همه این تلاشها برای دفاع از دین، و حمایت از آن در برابر کسانی است که به دین و اهل آن تجاوز می کنند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ فرمود: «بر علمای اسلام واجب است علم و دانش دینی را برای امّت محفاظت کنند و آن را به دیگران ابلاغ کنند، اگر علما علم دین را به مردم نرسانند، یا از آن محفاظت نکنند بزرگترین ستم و ظلم به مسلمانان شده است، بنابراین خداوند متعال می فرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ١٥٩﴾[البقرة: ۱۵٩].
یعنی : بیگمان کسانی که پنهان میدارند آنچه را که از دلائل روشن و هدایت فرو فرستادهایم ، بعد از آن که آن را برای مردم در کتاب (تورات و انجیل) بیان و روشن نمودهایم ، خدا و نفرینکنندگان (چه از میان فرشتگان و چه از میان مؤمنان انس و جان)، ایشان را نفرین میکنند.
[۸] هجر المبتدع علامه بکر بن عبد الله ابو زید ص ۵ – ۶ با اندکی تصرف.
بطور قطع زیان کتمان علم به چهار پایان و غیره هم سرایت می کند، بنابراین همه نفرین کنندگان حتی حیوانات؛ کسانی را نفرین می کنند که حقیقت را کتمان می کنند [٩].
همچنین گفت: «پاسخ رد به اهل بدعت جهاد است، و امام یحیی بن یحیی/ میگفت: دفاع از سنّت برترین جهاد است» [۱۰].
گفت: «به یحیی گفتم: مردی مال خود را انفاق می کند، و خود را خسته می کند، و در راه خدا جهاد می کند، آیا کسی که پاسخ رد به اهل بدعت می دهد از این هم برتر است؟ گفت: آری، خیلی هم برتر است» [۱۱].
و سلف و ائمه رحمهم الله به شدّت با بدعتها مخالفت کرده، و از هر گوشه ی دنیا فریاد خود را علیه اهل بدعت بلند می کردند، و مردم را به شدّت از فتنه آنان بر حذر می داشتند، و تا حدود زیادی با آن مخالفت نموده و آن را رد می کردند؛ بطوری که تا آن اندازه با زشتیها و ظلم و تجاوز مخالفت نمی کردند، چون زیان و خطر بدعت برای دین و مخالفت و منافاتش با آن بیشتر از دیگر منکرات است» [۱۲].
و ابوالوفا بن عقیل (متولد ۵۱۳)/ تعالی می گوید: «هرگاه خواستی بدانی که اسلام در میان اهل هر عصری چه جایگاهی دارد، به ازدحام آنها بر درب مساجد و به فریاد لبیک آنها در موقف حج نگاه نکن، بلکه نگاه کن که با دشمنان شریعت چقدر مدارا می کنند ... و این موضع سازشکارانه با دشمنان دین نشانه سرد شدن دین در دلهای آنان است.
ابن راوندی و معرّی (لعنت خدا بر آنها باد) مشغول نثر و شعر بودند، ابن راوندی می گفت: حدیث خرافه است، و معرّی می گفت: باطل را تلاوت کرده و مطالب قطعی را رها کرده اند، آن دو گفتند: ما راست می گوییم، ما هم گفتیم: آری .
منظور او از باطل کتاب الله بود. چندین سال زیستند سپس گورشان مورد تعظیم قرار گرفت، و تألیفاتشان خریداری شد، و این دلیل است بر سرد شدن ارزش دین در قلب مردم». و لاحول ولا قوّة إلا بالله العزيز الحکيم.
اینجانب از خداوند متعال می خواهم این رساله را سبب گرداند روش سنّت گذشته جهاد و دفاع از حرمتها و مقدسات در زندگی مسلمین احیاء شود، این کار از حقوق الهی و امری عبادی، و از نوع جهاد امر به معروف و نهی از منکر است، به خصوص وقتی که در این روزگار به شدت به این کار نیاز است، چون فشار هوا پرستی شدت یافته، و راههای آن متعدّد است، زیرا گمراه کنندگان و کسانی که انحرافات به درونشان رخنه کرده و با افکار پوچی از قبیل سکولاریسم و لیبریالیستی ـ یعنی نفاق- تجدد گرایی، روشنفکری، آزادی بی قید و شرط و.... در میان مردم کمین گرفته اند، و این دعوت زننده و فاسقانه را تحت پوشش: آزادی ادیان، مجمع ادیان، دوستی ادیان جهانی و غیره، و دعوت شکست خورده تقریب اهل سنّت با مذاهب دیگر، انجام می شود، همه این دعوت ها می خواهند قاعده و اصل اسلامی «ولاء و براء» را از دلها ریشه کن کنند، ولی خداوند متعال می فرماید:
﴿وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩﴾[المائدة: ۴٩].
یعنی: در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا بر تو نازل کرده است ، و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مکن ، و از آنان برحذر باش که تو را از برخی چیزهائی که خدا بر تو نازل کرده است به دور و منحرف نکنند (و احکامی را پایمال هوی و هوس باطل خود نسازند). پس اگر پشت کردند ، بدان که خدا میخواهد به سبب پارهای از گناهانشان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد. بیگمان بسیاری از مردم (از احکام شریعت) سرپیچی و تمرّد میکنند.
[٩] مجموع الفتاوی ۲۸ / ۱۸٧ . [۱۰] مجموع الفتاوی ج ۴ / ۱۳ . [۱۱] سیر أعلام النبلاء ج۱۰/۵۱۸ [۱۲] مدراج السالکین ج ۱ / ۳٧۲ با اندکی تصرف .
و یکی از دردناکترین امور هواپرستی نقشه و برنامه ریزی کافرانه طرح طعن و انتقاد از سنّت و به باد استهزا و مسخره گرفتن آن است. و این دسیسه از وسیع ترین میدان های باطل است که در آن آشکارا وارد میشوند.
و از بدترین چیزهای این هوا پرستی ها این است که افرادی از ما که در امر بیان حقیقت کوتاهی ورزیدهاند، و حق را پنهان می کنند، و از ارائه ی علم بُخل می ورزند، وقتی برادرانش به یاری و دفاع از سنّت برخیزند پشت آنها را خالی کرده و تنها رهایشان می کنند.
امام ابن قیم/ می گوید: «کسی که می بیند حرمت های الهی هتک می شوند، و حدود خداوندی ضایع می گردند، و دینش ترک شده و مردم از سنّت پیامبرش فاصله گرفته و دور می شوند و او خونسرد و ساکت نشسته، چه خیر و چه دیانتی می تواند داشته باشد، چنین انسانی شیطان لال است همانطور کسی که باطل را بیان می کند شیطان سخنور است. و آیا جز این اشخاص چه کسی آفت و بلای دین است، کسانی که وقتی منافع و مقامشان محفوظ و شکمشان پر باشد، توجهی نمی کنند و اهمّت نمی دهند چه بر دین می گذرد، و بهترین آنها کسانی هستند که وقوع توهین به دین محزون و ناراحت می شوند، ولی هر کدام از اینها اگر مقام و جایگاه یا مال و ثروتشان مورد تعرض قرار گیرد، از هیچ کوششی در دفاع از آن دریغ نمی کند، و هر سه مرحله ی انکار منکر(دست و زبان قلب) را به کار می گیرد، اما این افراد با وجود اینکه از چشم خدا افتاده و خوار و پست شده اند، و خداوند بر آنها خشمگین است، بدون اینکه خود بفهمند در دنیا به بلای بزرگی گرفتار شدهاند که «مرگ دلهاست»، چون هر چند حیات و زنده بودن قلب کاملتر باشد، و به دفاع از خدا و پیامبرش بیشتر در مقابل منکر به خشم می آید و بیشتر دین را یاری می کند، و به دفاع از آن به پا می خیزد [۱۳].
یکی سؤال می کند: این کتاب چه فائده ای دارد شکه جهت کشف وروشنگری در مورد اعتقاد شیعه دوازده امامی نوشته شده حال آنکه بر اثر جهانی شدن و جهان دهکده این کار پیش می رود و نه به عقب برمی گردد، مگر به اذن خدا؟.
پاسخ: قرآن و سنّت رسول خداص بر این حقیقت دلالت می کنند که همواره در میان این امّت اسلام طائفه و گروهی وجود دارد که متمسّک و پایبند به آن دین حق هستند که محمّدص بدان مبعوث شده است، همانگونه که رسول خداص می فرماید: «لا تَزَالُ مِنْ أُمَّتِي أُمَّةٌ قائمةٌ بأمرِ الله لا يَضُرُّهُم مَنْ خَذلَهُم،ولا مَنْ خَالَفَهُمْ،حتَّى يأتيَهُمْ أمرُ الله وهُم على ذلك» [۱۴]
«همواره در میان این امّت طائفه ای هست که به فرمان خدا پایبند هستند و برای دفاع و حمایت از آن قیام می کنند، و عدم پشتیبانی کسانی که از آنها حمایت و پشتیبانی نمیکنند، و نیز مخالفت مخالفین به آنها زیان نمیرساند، و تا فرمان خدا (قیامت یا مرگ) به سراغ آنها می آید، همچنان به راهشان ادامه می دهند».
همچنین رسول خدا ص فرمود:
«إنَّ الله لا يَجْمَعُ أُمَّتي - أو قال - أُمَّةَ محمّد ص على ضَلالَةٍ،وَيَدُ الله على الجَماعةِ» [۱۵].
یعنی: «همانا خداوند متعال این امّت محمّد را بر گمراهی جمع نمی کند، و دست بر سر جماعت است».
و فرمود:
«مَا مِنْ نبيٍّ بَعَـثَـهُ الله في أُمَّةٍ قبلي إلاَّ كانَ له مِنْ أُمَّتِهِ حَوَارِيُّونَ وأَصحابٌ يَأخذُونَ بسنّتهِ،ويَقتدُونَ بأَمْرِهِ،ثُمَّ إِنَّهَا تَخلُفُ مِن بَعْدهمِ خُلُوفٌ،يقولونَ مَا لا يفعلونَ ويَفعلونَ ما لا يُؤمَرُونَ،فمَنْ جاهَدَهُمْ بيَدهِ فَهُوَ مُؤْمنٌ،ومَنْ جاهَدَهُمْ بلسانهِ فهُوَ مؤمنٌ،ومَنْ جاهدهم بقلبه فهو مؤمنٌ،وليسَ وراءَ ذلكَ مِنَ الإيمانِ حَبَّةُ خَرْدَلٍ» [۱۶].
یعنی: «هر کدام از پیامبران که قبل از من مبعوث شده اند؛ در میان امّت خود حواریّون و یاورانی داشتهاند که سنّت و راه و روش آنها را ادامه داده اند، و از دستوران آنها پیروی نمودهاند، سپس بعد از آنها افراد ناخلف آمدند، چیزهایی می گویند که خود انجام نمیدهند، و کارهایی می کنند که به آنها امر نشده اند، هرکس علیه آنها با دست مبارزه و جهاد کند مؤمن است، و هرکس علیه آنها با زبان جهاد کند مؤمن است، و هرکس علیه آنها با قلب مخالفت ورزد مؤمن است، و در ماورای این به اندازه یک دانه خردل ایمان وجود ندارد».
انکار کردن منکر با قلب بدینصورت است که معتقد به منکر بودن آن باشد، و نسبت به آن ناخشنود باشد، وقتی که چنین احساسی داشته باشد، در قلبش ایمان وجود دارد، ولی قلبی که نه معروف را معروف و پسندیده بداند، و نه منکر را منکر و ناپسند بداند ایمان از آن رخت بربسته. بدون تردید بیان و روشنگری نسبت به حال فرقه های خارج شده از جماعت مسلمین و فاصله گرفته از سنّت و راه و روش رسول خدا ص ضروری است، تا حق و باطل با هم اشتباه نشوند، و حق و راستی برای مردم روشن و واضح باشد، و دین خداوند متعال نشر و توسعه یابد، و بر مخالفین قرآن و سنّت اقامه حجّت شود، و بر کسانی که گمراه میشوند اتمام حجّت شود، و آنان که راه حق را میپذیرند آگاهانه و با دلیل آشکار و روشن پیروی حق باشند، زیرا هرگز حق از کسی پنهان نمیمانند، بلکه آنها پیروان فریب خورده خود را تنها با شُبُهات و توهّم گمراه می کنند، به همین علّت است که پیروان فرقه های مخالف قرآن و سنّت، یا زندیق و حق ستیز هستند، یا جاهل و نادان، بنابراین تعلیم و آموزش انسان بی آگاه لازم و ضروری است، و باید افراد زندیق و حق ستیز کشف شوند، تا شناخته شوند و مردم از آنها برحذر باشند.
[۱۳] اعلام الموقعین ج ۲/ ۱۲۱ . [۱۴] بخاری ۳۶۴۱ (بابُ سؤالِ المشركينَ أنْ يُريَهُمُ النبيُّ ص آيةً،فأراهُمُ انشقاقَ القَمَر). [۱۵] رواه الترمذی ت۲٧٩ ~ ح۲۱۶٧ (باب ما جاء في لزوم الجماعة )، وصحَّحه الألبانی ~ فی المشکاة ج۳/۱۱،وأما لفظ : (لا تجتمع أمتي على ضلالة) فقد ضعَّفه العینی ت۸۵۵ ~ فی عمدة القاری ج۲/۵۲. [۱۶] رواه الإمام مسلم ح۵۰.
بیان حال سران اهل بدعت که مخالف قرآن و سنّت هستند، به اتفاق آراء مسلمانان واجب است، (تاجایی که به امام احمد گفته شد: «آیا کسی که اهل روزه و نماز و اعتکاف باشد نزد تو دوست داشتنی تر است یا کسی که علیه اهل بدعت تبلیغ می کند»؟ فرمود: نماز و روزه و اعتکاف عبادات شخصی هستند، ولی تبلیغ علیه اهل بدعت برای مسلمانان است، این بهتر است».
بنابراین ایشان بیان کرده که نفع تبلیغ و روشنگری افکار عمومی نسبت به اهل بدعت یک نفع عمومی است که سود آن به دین عموم مسلمانان برمی گردد، و از نوع جهاد در راه خداست، زیرا پاکسازی دین و شریعت و راه خدا، و دفع ظلم و طغیان و تجاوزگری اهل بدعت از آن، به اتفاق آرای مسلمین واجب کفایی است، و اگر خداوندأ کسانی را برای دفع ضرر آنها بر نمی انگیخت؛ دین فاسد و تباه می شد، و این نوع فساد از فساد سیطره ی دشمن مهاجم سهمگین تر است، زیرا وقتی دشمن با جنگ بر مردم چیره شود ؛ بطور مستقیم قلب و درون مردم را فاسد و تباه نمی کنند، ولی اهل بدعت قبل از هر چیز قلبها را فاسد می کنند [۱٧].
[۱٧] مجموعة الرسائل والمسائل ج۵/۱۱۰ .
همه دشمنان، از یهود و نصارا گرفته تا منافقین و تمام فرقه هایی که برای به دام انداختن این امّت در کمین نشستهاند، از این فرقههای خارج شده از اسلام برای ایجاد فتنه و ضربه زدن به اسلام استفاده می کنند، و بدون شک تبیین حق در مورد فرقههای اهل بدعت، فرصت گسترش دامنه ی اختلاف و دوام آن را از دست دشمن درمی آورد، چرا که رها کردن سران زندیقان و دین ستیزان اهل بدعت که برای گمراه کردن مردم در تلاش و کوشش هستند، و برای افزایش جمعیت و سیاهی لشکر از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند؛ و پیروان خود را بیشتر فریب میدهند، و ادعا می کنند که دین و کیش آنها اسلام برحق است، که یکی از اسباب و عوامل خروج و انحراف بخش عمده ای از ملحدان از اسلام این است که فرقه های اهل بدعت ادعا می کنند که دین حق همان است که آنها پیروی می کند، و چون آن را مخالف عقل دیدند، به اصل دین کافر شدند [۱۸].
سپس اگر فرض بر این باشد که پیروان مذهب شیعه هرگز از مذهب خود دست برنمی دارند، و جاهلان اهل سنّت هم به گمراهی مذهب شیعه اعتراف نکنند، این مانع ابلاغ رسالت و بیان علم نیست، و اصلاً این واجب بودن تبلیغ را ساقط نمی کند . و نیز وظیفه ی واجب امر به معروف و نهی از منکر را (بنابر یکی از روایات بسیاری از اهل علم) ساقط نمی گرداند.
تو را خدا به من بگو؛ وقتی باطل گرایان اهل بدعت هوا پرستی و بدعتهای خود را آشکار کردند، و علمای امّت یا صحنه را ترک می کنند یا یا سکوت را برمی گزیند، پس چگونه حق روشن گردد؟ آری در این شرایط نتیجه این می شود که گفتارهای باطل ظهور و سیطره یافته، و هوا پرستی ها بر دین حق غالب می آیند، و شکل دین در سرشت و فطرت مسلمین تغییر می یابد، پس چگونه سکوت در برابر باطل حق است در حالی که خداوند می فرماید:
﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَيَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَكُمُ ٱلۡوَيۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ١٨﴾[الأنبياء: ۱۸].
یعنی: «بلکه حق را به جان باطل میاندازیم، و حق مغز سر باطل را از هم میپاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود میشود . وای بر شما (ای کافران) به سبب توصیفی که میکنید».
هان برخیزید و بیایید برای رد مخالفان عقیده ی خود و نقض شبهات آنها و پرده برداشتن از فتنه-های آنان تیر حق را از تیرکش بیرون آوریم، و این حق خدا بر بندگان و حق مسلمین بر علمایان آنها است که باید در مقابل هر مخالف و هر گمراهی و هر خطا کاری بایستند، و آن را ردّ کنند، تا بدعت ها و هواپرستی به فطرت مسلمین سرایت نکند، و وحدت آنها درهم نشکند، و دینشان را به دینی تغییریافته، و شریعتی تحریف شده، و انباشته ای از هواپرستیها تبدیل نکند [۱٩].
[۱۸] ینظر: مقدمة کتاب أصول مذهب الشیعة الاثنى عشریة ج۱/۵-۸ للشیخ ناصر بن عبد الله القفاری. [۱٩] الرد علی المخالف من اصول الاسلام، شیخ بکر ابو زید ۵ / ۱۱ با اندکی تصرف
از جمله علمایی که در این راه آزمون خوبی داده اند، و علمای بعدی همه ریزه خوار سفره آنان هستند؛ می توان اینها را نام برد: شیخ الاسلام ابن تیمیه و ابن قیم و محمّد بن عبدالوهاب و ائمه دعوت نجدی رحمهم الله و بسیاری دیگر بودند.
و در میان نویسندگان معاصر استاد شهید-ان شاء الله- احسان الهی ظهیر، محمّد مالالله رحمهماالله، ناصر بن عبدالله قفاری – خدا او را موفق گرداند- و غیره از علمایان معاصر در این راه تلاش کرده اند.
بنده در نقل عقاید شیعه به خاطر رعایت کامل انصاف و عدالت از کتابهای معتبر و مورد اعتمادشان استفاده نموده ام، تا حجّت بر آنها اقامه گردد، و اعتقادشان با دلایل و روایات خودشان نقض و باطل گردد، و این امر به امید خدا بزرگترین کمک برای دختران و پسران جوان شیعی است که خداوند هدایت به دین حق و مذهب صحابه (و اهل بیت)را برایشان مقدر نموده است.
و این کتاب چکیده مختصر کتاب پرسش و پاسخ من در مهمترین امور اعتقادی شیعه در پرتو منابع اصلی مذهب شیعه است، خداوند فراهم شدن آن را آسان گرداند و آن را بپذیرد.
جا دارد بعد از خداوند متعال؛ اساتید ارجمندم محمّد بن ابراهیم فوزان، عبدالله بن عبدالرّحمن جبرین، عبدالله بن محمّد غنیمان، شیخ صالح بن فوزان الفوزان، صالح بن محمّد لحیدان، عبدالرّحمن بن ناصر براک، عبدالعزیز بن عبدالله راجحی، و عبدالرّحمن بن حمّاد عمر، عبدالرحمن بن صالح محمود، ناصر بن عبدالله قفازی، محمّد بن ناصر سحیبانی، ابراهیم بن محمّد خرعان، عبدالعزیز بن سالم عمر، عبدالرّحمن بن عبدالله عجلان و عبدالمحسن بن حمد العباد البدر و دیگر کسانی که مرا راهنمایی نمودند و برایم دعا کرده اند تشکر کنم ، خداوند به جای من و به خاطر خدمت به اسلام و مسلمین به آنان پاداش نیک عطاء فرماید، و جایگاه آنان و پدر و مادرهای ما و همسران و فرزندانمان و همه مسلمین را به بهشت درآورد . آمین
و اینک به یاری خداوند یکتا و بی شریک که کارها به حول و قوه ی او انجام می گیرد، و او ما را کافی و بهترین یاور است، کتاب را آغاز میکنیم .
مؤلّف: عبدالرّحمن بن سعد شثری
سؤال ۱- شیعه چه کسانی هستند؟
جواب - شیخ محمّد بن محمّد بن نعمان که نزد شیعه ملقّب به شیخ مفید است (ت۴۱۳) پاسخ میدهد که شیعه: «پیروان امیر المؤمنین علی÷ هستند که به ولایت او، و به اینکه او خلیفه ی بلا فصل پیامبرص است معتقدند ، و همچنین امامت خلفای پیش از او را قبول نداشته باشد، و آنها را پیروان علی میدانند نه اینکه او تابع و پیرو آنان باشد» [۲۰].
توضیح:
کلمه شیعه امروزه فقط بر گروه دوازده امامی اطلاق میشود [۲۱]، چون شیعیان دوازده امامی امروزه اکثریت جمعیت شیعه را تشکیل می دهند، و منابع آنها حدیث و روایت و نظریه و آرای بخش عمده فرقههای شیعه را شامل می شود که در طول تاریخ وجود داشته اند.
[۲۰] اوائل المقالات فی المذاهب المختارات ابی عبدالله محمد بن محمد النعمان ملقب به مفید متوفای ۴۱۳ هجری . [۲۱] حسین نوری طبرسی در مستدرک الوسائل ج ۳ / ۳۱۱ و سید امیر علی در کتاب روح الاسلام ج ۲ / ٩۲ و محمد آل کاشف الغطاء در اصل الشیعه و اصولها ص ٩۲ و محمد عاملی در الشیعه فی التاریخ ص ۴۳ و غیره این را گفتهاند .
س ۲ – اصل مذهب شیعه از کجا نشأت گرفته است؟.
ج – قول راجح نزد علمای محقق شیعه این است که نخستین کسی که نهال مذهب شیعه را کاشت و آن را پدید آورد؛ عبدالله بن سبأ یهودی بود، همانگونه که کتاب های شیعه اعتراف می کنند.
آنچه در کتابهای شیعه با صراحت آمده است حاکی از آن است که اوّلین کسی که مقوله امامت علیس به میان آورد؛ عبدالله بن سبأ یهودی بود، و این همان عقیده منصوص بودن امامت علی است که اساس تشیع است، و نیز عبدالله بن سبأ اولین کسی بود که عیب جویی و طعنه زدن به پدرزن های پیامبرص؛ یعنی ابوبکر و عمرب و طعنه زدن به داماد پیامبرص یعنی عثمانس را اظهار کرد، و او نیز برای نخستین بار مقوله-ی رجعت و بازگشت مردگان به این دنیا را مطرح کرد.
عالم شیعی محمّد حسین عاملی میگوید: «بعد از آنکه ابوبکر به خلافت رسید؛ کلمه ی شیعه به فراموشی سپرده شد و مسلمین تا اواخر ایام خلافت خلیفه سوم یک گروه بودند» [۲۲].
علامه نوبختی شیعه می گوید: «سبئیه که یاران و زرفداران عبدالله بن سبأ بودند دم از امامت علیس زدند و گفتند: امامت علی را خداوند فرض کرده است، او کسی بود که به ابوبکر و عمر و عثمانش و صحابه طعنه زد و از آنها اظهار بیزاری کرد و ادعا می کردعلیس او را به این کار دستور داده است، آنگاه علیس او را دستگیر کرد و در مورد ادعایش او را مورد پرس و جو قرار داد، ولی به آنچه گفته بود اعتراف کرد، آنگاه علی فرمان قتل او را صادر کرد.
گروهی از علما گفته اند: عبدالله بن سبأ یهودی مسلمان شد و دوستدار علی گردید». او زمانی که یهودی بود در مورد یوشع بن نون [۲۳] همین سخن را می-گفت، سپس وقتی تظاهر به مسلمان بودن کرد همان سخن را در مورد علی می-گفت، و او اولین کسی بود که اظهار داشت امامت علیس واجب است، و از دشمنان و مخالفان او اظهار برائت کرد و آنها را تکفیر کرد، از این رو مخالفان شیعه می گویند: «اصل و اساس تشیع و رفض از یهودیت گرفته شده است» [۲۴].
سپس شیخ و استاد علمای مذهب شیعه «قمی» این موضوع را بیان کرده که وقتی خبر وفات علی به ابن سبأ یهودی ابلاغ شد و به او گفتند: علی وفات یافته است؛ مدعی شده که علی نمرده است، و گفت علی باز می گردد، و در مورد او غلو نمود [۲۵].
[۲۲] الشیعه فی التاریخ عاملی ص ۳٩ – ۴۰ [۲۳] یعنی در دوران یهودیت خود در مورد یوشع بن نون ادعای الوهیت میکرد سپس بعد از تظاهر به اسلام در مورد علی همان ادعا را کرد. الانوار النعمانیه ، نعمة الله عبدالله حسینی موسوی جزائری متوفای سال ۱۱۱۲ هجری – ج ۲ / ۲۳۴ . [۲۴] فرق الشیعه نوبختی ص ۱٩ – ۲۰ – ۳۲ – ۴۴ [۲۵] المقالات و الفرق ص ۱۰ – ۱۲ قمی و رجال کشی ص ۱۰۶ – ۱۰٩ و تنقیح المقال ج ۲ / ۸۴ .
س ۳ – به اعتقاد شیعه دوازده امام آنها چه کسانی هستند؟
ج – اولین آنها خلیفه راشد علی بن ابی طالبس است که کینه اش ابو الحسن و لقبش مرتضی است و سال ۲۳ قبل از هجرت به دنیا آمد و در سال ۴۰ هجری به شهادت رسید.
۲- حسن فرزند علی سکه کنیه اش ابو محمّد، و لقبش ذکی است(۲ -۵۰ ).
۳- فرزند علی حسینس که کنیهاش ابو عبدالله و لقبش شهید است (۳ / ۶۱ ).
۴- علی بن حسین بن علیس کنیهاش را ابو محمّد و لقبش را زین العابدین است (۳۸ – ٩۵).
۵ – محمّد بن علی بن حسین، کنیهاش ابو جعفر و ملقّب به باقر است (۵٧ – ۱۱۴).
۶ – جعفر بن محمّد بن علی کنیهاش ابو عبدالله و ملقب به صادق است (۸ – ۱۴۸).
٧- موسی بن جعفر بن محمّد کنیه اش ابو ابراهیم و ملقب به کاظم است (۱۲۸ – ۱۸۳ هجری).
۸ – علی بن موسی بن جعفر، کنیهاش ابو الحسن و ملقب به رضا است (۱۴۸ – ۲۰۳ هجری).
٩ – محمّد بن علی بن موسی، کنیهاش ابو جعفر و ملقّب به جواد است (۱٩۵ – ۲۲۰ هجری).
۱۰- علی بن محمّد بن علیس، کنیه اش ابو الحسن و هادی لقب اوست (۲۱۲ – ۲۴۵ هجری).
۱۱- حسن بن علی بن محمّد، او را ابو محمّد کنیه داده اند، و به عسکر ملقّب است (۲۳۲ – ۲۶۰ هجری).
۱۲- محمّد بن حسن بن علیس، کنیه اش ابو القاسم است و او را مهدی لقب می دهند (و ادعا می کنند که در سال ۲۵۵ یا ۲۵۶ به دنیا آمده است) [۲۶].
[۲۶] اصول الکافی ج ۱ / ۴۵۲ .
س ۴ – آیا کسی از علمای شیعه گفته جبرئیل در نازل کردن وحی اشتباه کرده است؟
ج – بله، غرابیه که یکی از فرقههای مذهب شیعه است می گویند: محمّدص به علیس از یک کلاغ با کلاغ دیگر بیشتر شباهت داشت و خداوند جبرئیل را با وحی فرستاد تا بر علیس عنه نازل کند، اما جبرئیل اشتباه کرد و وحی را بر محمّدص نازل کرد [۲٧].
توضیح مهم:
آیا این مقوله ی غرابیه فرق دارد با مقوله ی بزرگان اثنی عشریه فرق دارد که کلینی روایت می کند: مردی از ابوجعفر سؤال کرد: «آیا قرآن برای آنها کافی نیست؟ گفت: البته اگر مفسّری داشته باشد.گفت: منظورت تفسیری است که رسول خداص از قرآن کرده؟ گفت: بله، تفسیری که تنها برای یک مرد بیان کرده که شأن و جایگاه او همه امّت است و او کسی جز علی÷ نیست» [۲۸].
بنابراین علمای شیعه قرآن را قرآن ساکت، و امام را قرآن ناطق و گوینده نامیده اند. علمایشان روایت کردهاند که علیس (که از این تهمتها مبراست)گفته است: «این کتاب ساکت خداوند است و من کتاب گویا وناطق خدا هستم» [۲٩].
و عالم بزرگ شیعه عیاشی(متوفای۳۲۰هـ) روایت کرده که در مورد این آیه آیه میفرماید:
﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧﴾[الأعراف: ۱۵٧].
(ادعا کرده که) ابو جعفر گفت: «منظور از نور در اینجا علی÷ است» [۳۰].
تعارض:
کلینی از ابی خالد کابلی روایت کرده که گفت: «از ابوجعفر در مورد این آیه سؤال کردم که می-فرماید:
﴿فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلنُّورِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلۡنَاۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ٨﴾[التغابن: ۸].
در پاسخ گفت: «ای ابوخالد سوگند به خدا «نور» ائمه آل محمّدص هستند که تا قیامت یکی پس از دیگری می آیند، و به خدا آنها آن نور هستند که خدا نازل فرمود...» [۳۱].
توضیح:
دوازده امامیها بدون اینکه ادعا کنند که جبرئیل اشتباه کرده ادعا کردهاند که علیس دارای حق رسالت است و ادعا کردهاند که وظیفه ی پیامبرص فقط معرفی علی بوده است!. و می گویند وظیفه-ی پیامبرص این بوده که قرآن را فقط برای علی بیان کند،حال آنکه خداوند میفرماید:
﴿بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلزُّبُرِۗ وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ٤٤﴾[النحل: ۴۴].
«(پیغمبران را) همراه با دلائل روشن و معجزات آشکار (دالّ بر پیغمبری ایشان)، و همراه با کتابها فرستادهایم ، و قرآن را بر تو نازل کردهایم تا این که چیزی را برای مردم روشن سازی که برای آنان فرستاده شده است (که احکام و تعلیمات اسلامی است) و تا این که آنان (قرآن را مطالعه کنند و درباره مطالب آن) بیندیشند».
بقیه را به خواننده واگذار میکنیم تا خود در آن تأمّل کند.
[۲٧] المنیه و الامل ابن مرتضی ص ۳۰ و ابو الحسین ملطی در التنبیه و الرد ص ۱۵۸ . [۲۸] أصول الکافی ج۱/۱٧٩ (کتاب الحجة حدیث شماره ۶ باب شأن : إنا أنزلناه في ليلة القدر وتفسيرها). [۲٩] الفصول المهمه حر عاملی ص ۲۳۵ و وسائل الشیعه حر عاملی ج ۲٧ / ۳۴ . [۳۰] تفسیر العیاشی أبی النصر محمد بن مسعود بن عیاش سلمی سمرقندی معروف به لعیاشی ج۲/۳۵. [۳۱] أصول الکافی ج۱/۱۳٩ (کتاب الحجة ح۱ باب أن الأئمة÷ نور الله عز وجل) .
س۵– آیا کسی از علمای شیعه گفته است سخن فردی از امامان آنها قرآن را منسوخ یا مطلق آن را مقید یا عام آن راخاص می کند؟.
ج – بله، و آنها زیادند! از این رو آخوند بزرگ شیعه محمّد آل کاشف الغطاء میگوید: «حکمت نازل شدن تدریجی قرآن اقتضا می کرد که بخشی از احکام بیان شوند و بخشی دیگر کتمان و مخفی گردند، اما ایشان رسول خداص آن احکام مخفی شده را نزد أوصیاء خود به ودیعه گذاشت، هرکدام آن را به دیگری سفارش می کردند تا در وقت مناسب و با در نظرگرفتن حکمت و کاردرستی آن را منتشر کند، از جمله حکم عام تخصیص شده، و مطلق تقیید شده، و مجمل بیان شده و غیره، مثلاً رسول خداص حکم عامی را یادآور می شد سپس مخصّص آن را بعد از مدت زمانی از حیات او ذکر می گردد، و گاهی اصلاً چیزی از آن را ذکر نمی کند، بلکه تا وقت مناسب نزد اوصیاء به ودیعه می گذاشت [۳۲].
و آنها بنابر عقیده خود که معتقدند امام قیّم و حاکم بر قرآن است و خود قرآن ناطق است چنین می گویند. روایت کردهاند که علی گفت: «این کتاب ساکت خداست و من کتاب ناطق و گویای خدا هستم» [۳۳].
و میگویند: ائمه گنجینه های علم خدا و محفظه وحی هستند» [۳۴].
و در روایتی دیگر آمده که «حافظان راز خدا هستند» [۳۵].
و در روایتی دیگر: «آنچه نزد خداست جز بوسیله ی ما درک و دریافته نمی شود) [۳۶].
توضیح: پس بنابراین، مسئله ی تخصیص کردن عام قرآن، یا تقیید مطلق آن، یا نسخ آن از دیدگاه علمای شیعه با وفات پیامبرص به پایان نرسیده است، چون معتقدند نصوص نبوی و تشریع الهی ادامه دارد!.
پس علمای شیعه معتقدند، همانگونه که مرجع شیعه محمّد مازندرانی (ت۱۰۸۱) گفته: حدیث و گفتار هر کدام از ائمه اطهار گفته ی خداوند است، و در گفتار آنان اختلافی وجود ندارد همانطور که در کلام خداوند اختلافی نیست» [۳٧].
همچنین مازندرانی گفت: اگر تو بگویی: کسی که حدیثی از ابو عبدالله جعفر صادق شنید جایز است که آن را از پدر یا جدش یا از یکی از اجدادش† روایت کند، بلکه جایز است بگوید: خدا چنین فرمود؟ من در پاسخ می گویم: «این حکم دیگری اسـت که از این حدیث استنباط و برداشت نمی شود، بلکه حکم جواز این امر، حتی با اولوّیت از روایات سابق ابوبصیر و روایت زیبای ابوعبدالله که ذکر شدند استنباط میشود» [۳۸].
شیخ شیعه کلینی اینگونه عنوان باب این موضوع را انتخاب کرده: «باب در مورد اینکه امر دین به پیامبرص و ائمه† سپرده شده است» [۳٩].
توضیح:
هرکس در این سخن بیندیشد، و ابعاد آن را تحلیل نماید می فهمد که منظور از آن تغییر دین اسلام و شریعت پیامبرص است؛ و علمای شیعه یا بعضی از آنها یا افرادی از جاهلانشان یا ...یا ... میخواهند دین را تغییر دهند. ولی چرا آنها به آنچه از پیامبرص و از ائمه روایت کردهاند تمسک نمی جویند که گفته اند: «هرگاه از ما حدیثی به شما رسید آن را بر کتاب خدا عرضه کنید؛ اگر با کتاب خدا موافق بود آن را بگیرید و قبول کنید، و آنچه با آن مخالف بود آن را دور بیاندازید، یا به ما برگردانید» [۴۰].
و چرا کلام خدا را به یاد نمی آورند که می فرماید:
﴿يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦ وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠٦٧ رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَيۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا كَبِيرٗا٦٨﴾[الأحزاب: ۶۶-۶۸].
یعنی: «روزی (را خاطر نشان ساز که در آن) چهرههای ایشان در آتش زیر و رو و دگرگون میگردد (و فریادهای حسرت بارشان بلند میشود و) میگویند: ای کاش! ما از خدا و پیغمبر فرمان میبردیم (تا چنین سرنوشت دردناکی نمیداشتیم). و میگویند: پروردگارا ! ما از سران و بزرگان خود پیروی کردهایم و آنان ما را از راه به در بردهاند و گمراه کردهاند. پروردگارا ! آنان را دو چندان عذاب کن ، و ایشان را کاملاً از رحمت خود به دور دار».
[۳۲] أصل الشیعة ص۲۳۳-۲۳۴ محمد حسین آل کاشف الغطاء . [۳۳] الفصول المهمه فی اصول الائمه حر عاملی ص ۲۳۵ و وسائل الشیعه ج ۲٧ / ۳۴ . [۳۴] الکافی ج ۱ / ۱٩۲ . [۳۵] مستدرک الوسائل نوری ج ۱۰ / ۴۱۶ و البلد الامین کعخمی ص ۲٩٧ . [۳۶] اعلام الوری با علام الهدی فضل بن حسین طبرسی ص ۲٧۰ . [۳٧] شرح الجامع علی الکافی محمد صالح بن احمد مازندرانی متوفای ۱۰۸۱ هجری ، ج ۲ / ۲٧۲ . [۳۸] قبلی ج ۲ / ۲٧۲ [۳٩] اصول کافی ، ج ۱ / ۲۶۵ . [۴۰] الاستبصار فیما اختلف فیه من الأخبار أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی ت۴۶۰ وملقَّب به شیخ الطائفة ج۱/۱۴۴-۱۴۵ (کتاب الطهارة ح٩ باب الخمر یصیب الثوب والنبیذ المسکر)، وسائل الشیعة ج۲۰/۴۶۳ ح۴ (باب أن من تزوج امرأة حرمت عليه أمها وجدتها وإن لم يدخل بها).
س ۶ – اعتقاد علمای شیعه در مورد تفسیر و تاویل قرآن چیست؟
ج – اول اینکه علمای شیعه معتقدند قرآن معانی باطنی دارد که با ظاهر آن مخالف است، بنا براین، ابواب زیادی را میبینیم که چنین عنوان گذاری شدهاند : (باب: در مورد اینکه قرآن ظاهر و باطنی دارد) [۴۱].
توضیح:
انگیزه و عاملی که علمای شیعه را بر آن داشته تا این عقیده را داشته باشند این است که قرآن خالی از ذکر دوازده امام است، و با صراحت دشمنان شیعه یعنی اصحاب رسول خداص ذکر نشده اند، و این مسئله خواب را از چشمان علمای شیعه ربوده است، و کارشان را خراب کرده، و با وجود این به صراحت گفتهاند که در قرآن ذکری از ائمه به میان نیامده است. بنابراین روایتی ساخته و پرداختهاند مبنی بر اینکه: «اگر قرآن به همان صورتی که نازل شده خوانده شود شما خواهید دید که ما در آن نام برده شدهایم» [۴۲].
خداوند همه را به راه راست هدایت کند، ابتدا گفتند: هر آیه یک معنای ظاهری و یک معنای باطنی دارد!.
سپس قضیه پیشرفت کرد و گفتند: قرآن یک ظاهر دارد و یک باطن، و در باطن و درونش هفت باطن دیگر نهفته است [۴۳]. سپس تخمین و اندازه گیری های علمای مذهب شیعه طغیان کرد و بالا رفت و گفتند: «چنانکه از روایت بر می آید هر آیه ای هفتاد و هفت باطن دارد» [۴۴].
و علمای شیعه اعتراف کردهاند که همه این باطن ها به خاطر اثبات دو مسئله است: یکی فضیلت و جایگاه سادات و ائمه ....، و اصلاً حقیقت روشن این است که اغلب آیات مربوط به انعام و اکرام و ستایش، و حتی کل آنها در مورد ائمه اطهار و دوستدارنشان نازل شدهاند. مسئله دوم؛ اثبات قضیه سرزنش و اعتراض و تهدید است که همه در مورد مخالفان ائمه یعنی صحابه و کسانی هستند که بعد از آنها می آیند، و خداوندأ همه باطن های قرآن را در دعوت به امامت و ولایت قرار داده است، همانطور که ظاهر قرآن در مورد توحید و نبوت و رسالت است» [۴۵].
دوم: اینکه علمای شیعه معتقدند بیشتر قرآن در مورد آنان و دشمنانشان یعنی صحابه نازل شده است.
فیض کاشانی می گوید: «بخش عمده ای از قرآن در مورد ائمه و دوستان و دشمنانشان نازل شده است» [۴۶].
و هاشم بن سلیمان بحرانی کتکانی (متوفای۱۱۰٧)ادعا می کند که فقط علیس در قرآن ۱۱۵۴ بار ذکر شده است، و او کتابی تألیف کرده و اسم آن را «اللوامع النورانیة فی اسماء علی و اهل بیته القرانیة» ، نامیده است و که در سال ۱۳٩۴ در چاپخانه حوزه علمیه قم به چاپ رسیده است.
توضیح:
خواننده محترم اگر شما قرآن را بدست بگیرید و ورق بزنید و از همه فرهنگ لغت های زبان عربی استفاده کنی، حتی اسم یکی از دوازده امام آنها را در قرآن نمی بینی، سپس قضیه نزد علمای شیعه پیشرفت کرد، چنانکه پیشرفت کردن در دروغ و جعل و روایت عادت همیشگی آنهاست، و گفتند: «از ابو عبدالله روایت است که گفت: قرآن در چهار بخش نازل شده است، یک چهارم آن در مورد حلال و یک چهارم دیگر از حرام سخن می گوید، و یک چهارم هم در بیان سنّت و احکام است، و یک ربع باقی مانده هم اخبار پیشینیان و حوادثی آنچه بعد از شما پیش میآید و داوری میان شما است» [۴٧].
توضیح:
[۴۱] بحار الانوار ج ٩۲ / ٧۸ – ۱۰۶. [۴۲] تفسیر عیاشی ج ۱ / ۱۳ و تفسیر البرهان ص ۲۲ از هاشم بن سلیمان بحرانی. [۴۳] تفسیر الصافی فیض کاشانی ج ۱ / ۳۱ ، و عوالی اللالی ابن ابی جمهور احسائی ج ۴ / ۱۰٧. [۴۴] مراة الانوار و مشکاة الاسرار ص ۴ / ۱٩ که آنرا مقدمه البرهان مینامند ابوالحسن بن محمد عاملی متونی متوفای ۱۱۴۰. [۴۵] مرآة الانوار ص ۴ – ۱٩ . [۴۶] تفسیر صافی ج ۱ / ۲۴ . [۴٧] اصول الکافی ج ۲ / ۶۲٧ .
بعضی از علمای شیعه کوشیدهاند تا این مسئله را جبران کنند، چون در روایت گذشته از ائمه ایشان نام برده نشده است، بنابراین روایتی را ساخته و ارائه دادهاند و گفته اند: «قرآن در سه بخش نازل شده، یک بخش آن در مورد ما و دشمنان ما نازل شده، و یک بخش آن سنّت ها و امثال است، و یک بخش دیگر آن فرائض و احکام میباشند» [۴۸].
سپس بار دیگر به جبران پرداخته و سهم ائمه را افزایش دادند و گفتهاند: «از ابیجعفر روایت است که گفت: قرآن در چهار بخش نازل شده است، یک بخش آن در مورد ما است، و بخشی دیگر در مورد دشمنان ما، و بخشی دیگر از آن سنّتها و امثال و بخشی دیگر فرائض و احکام می باشند» [۴٩].
وقتی بعضی از مسلمین ملاحظه کردند که ائمه ویژگی منحصری به فرد ندارند که فقط آنها در قرآن نام برده شوند، برخی از علمای شیعه هم متوجه این امر شدند، بنابراین روایت چهارم را با همان متن سابق ساخته و پرداختند و این قسمت را بدان افزودند: «و خوبیهای قرآن برای ما است». و صاحب تفسیر صافی به این اشاره کرده و می گوید: «عیاشی به روایت افزوده: خوبیهای مذکور در قرآن متعلق به ما است» [۵۰].
[۴۸] اصول کافی ج ۲ / ۶۲٧ و تفسیر البرهان ۱ / ۲۱ و تفسیر الصافی ۱ / ۲۴ و اللوامع النورانیه بحرانی ص ۶. [۴٩] اصول الکافی ۲ / ۶۲٧ . [۵۰] تفسیر عیاشی ج ۱ / ٩ ، و تفسیر فرات ص ۴۳ و بحار الانوار مجلسی ج ۲۴ / ۳۰۵ ، و کنز الفوائد کراجکی ص ۲ ، و تفسیر البرهان ج ۱/ ۲۱ و اللوامع النورانیه بحرانی ص ٧.
س ٧– اصل و ریشه این تأویلات شیعی برای قرآن ذکر می کنند چیست، مثال بیاورید؟
ج – اولین کتابی که اینگونه تفسیرها را پایه گذاری کرد تفسیر شیخ جابر بن یزید بن حارث جعفی کوفی (متوفای ۱۲٧ هجری) بود، او به تکفیر صحابه پیامبرص معروف بود، و از هواداران مؤسّس مذهب شیعه یعنی ابن سبأ یهودی بود ..
توضیح:
عجیب اینجاست که سخن شیعه در مورد موثوق بودن و تضعیف معرفی راوی ضد و نقیض است، برخی روایات میگویند که او (جابر حارث جعفی) از کسانی است که علم اهل بیت به او بر می گردد و صفات خدایی به او می دهند و می گویند او علم غیب می دانسته و از آنچه را در شکم زنان باردار بود خبر داشت، محمّد بن حسین مظفر می گوید: «جابر تنها از امام باقر هفتاد هزار حدیث روایت کرده است» [۵۱].
و در روایت دیگری به او طعنه می زنند و او را دروغگو و فریبکار و شیّاد معرفی میکنند. و از زراره روایت کرده اند که گفت: «از ابا عبدالله در مورد احادیث جابر سؤال کردم؟ گفت: «جز یک دفعه او را نزد پدرم ندیدهام، و هرگز نزد من آمده است» [۵۲].
این تناقضگویی است در مورد حکم کردن بر راویان شیعه و بزرگان آنها، و از این بابت زیاد دارند!.
نکته ای مهم این که کتاب های شیعه اثنا عشری از جابر فوق الذکر روایت کرده اند که در مورد این آیه که فرموده:
﴿كَمَثَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ إِذۡ قَالَ لِلۡإِنسَٰنِ ٱكۡفُرۡ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّنكَ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦﴾[الحشر: ۱۶].
گفته اند: شیطان عمر بن خطابس است، و نیز گفتهاند: او بیشتر از شیطان مورد تعذیب قرار می گیرد.
ولی شیعه اثنا عشری عین این تفسیر را از جابر به ارث بردهاند و بزرگانشان آنرا در منابع اصلی و مورد اعتماد خود ذکر کرده و آن را از یکدیگر نقل کرده اند، بلکه کسی را که آیه را اینگونه تفسیر نکند تکفیر کردهاند، حال آنکه اصل این تفسیر یهودی است [۵۳].
و بزرگان شیعه گفته اند: ابوجعفر فرمود: «خداوند هیچ پیامبری را جز به ولایت ما و برائت از دشمنان ما مبعوث نگردانیده است، و این مصداق این آیه است که خداوندأ می فرماید:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ﴾[النحل: ۳۶].
یعنی: «ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستادهایم که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید. خداوند گروهی از مردمان را هدایت داد ، و گروهی از ایشان گمراهی بر آنان واجب گردید».
و می گویند: منظور از گروهی از که گمراهی بر آنان واجب گردید تکذیب آل محمّد است».
مراجع قدیم شیعه امثال کلینی ﴿بِٱلۡجِبۡتِ وَٱلطَّٰغُوتِ﴾[النساء: ۵۱] را به ابوبکر و عمرش تفسیر کرده است، آنجا که کلینی از ابا جعفر (که از این تهمتها بری است) روایت کرده که گفت: «جبت و طاغوت فلان و فلان هستند» [۵۴].
مرجع عالی شیعه مجلسی می گوید: «مراد از فلان و فلان ابوبکر و عمر است» [۵۵].
همچنین امیرالمؤمنین عمر بن خطاب را به (ثانی) توصیف می کنند، و روایت کرده اند که ائمه در مورد این آیه:
﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمۡ وَلَا يَضُرُّهُمۡۗ وَكَانَ ٱلۡكَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِۦ ظَهِيرٗا٥٥﴾[الفرقان: ۵۵].
گفتهاند: مراد از کافر (ثانی) است که علیه علیس بود چون فرموده:﴿عَلَىٰ رَبِّهِۦ﴾.
و در مورد تفسیر این آیه:
﴿۞وَقَالَ ٱللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ﴾[النحل: ۵۱] گفتهاند: «یعنی دو امام را برنگزینید، چون امام فقط یکی است» [۵۶].
و در تفسیر این آیه:
﴿وَأَشۡرَقَتِ ٱلۡأَرۡضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ ٱلۡكِتَٰبُ وَجِاْيٓءَ بِٱلنَّبِيِّۧنَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَقُضِيَ بَيۡنَهُم بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ٦٩﴾[الزمر: ۶٩].
می گویند: «یعنی زمین با نور(امام) روشن گردید، پس آنگاه مردم به سبب نور و روشنایی امام از نور خورشید و ماه بی نیاز می شوند» [۵٧].
و در مورد تفسیر این آیه:
﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ﴾[القصص: ۸۸] مرجع شیعه قمی و غیره به نام ائمّه (با دروغ و افتراء) این روایت را ساختهاند که گفتهاند: «ما آن (وجه) هستیم که از آن طریق با خدا ارتباط می یابند» [۵۸].
توضیح:
نمونه هایی از تفسیر علمای شیعه برای قرآن ارائه می دهند و بیان گردید، در آن دوازده امام شیعه و مخالفشان ذکر شده اند، و علمای شیعه هزاران روایت برای اثبات این مطلب آورده اند و تأویلات باطنی که علمای شیعه آیات خداوند را با آن تفسیر می کنند با ابیعبداللهس در میان گذاشته شد و به او گفتنند: «از شما روایت شده است که مراد از شراب و قمار و انصاب و ازلام که در قرآن آمده افرادی هستند؟ گفت: «خداوند بندگانش را با چیزی خطاب نمی کند که آن را نمی دانند» [۵٩].
این گفته ابی عبداللهس در معتبرترین کتابهای رجال در مذهب شیعه آمده است، و همه آن تحریفاتی را که علمایشان ساخته و پرداخته اند نابود می کند، و در حقیقت این تحریفات (الحاد و تحریف) کتاب الله است، و خداوند میفرماید:
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِيّٗا لَّعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ٢﴾[يوسف: ۲].
و فرموده: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾[الحجر: ٩].
[۵۱] الامام الصادق محمد حسین مظفر ص ۱۴۳ . [۵۲] مستدرک الوسائل ج ۱۲ / ۲٩٩ و بحار الانوار ۲۶۰ / ٧۰ ، و الغیبة ص ۱۶۴ واکمال الدین ابن بابویه قمی ج۲/۳۴٩ . [۵۳] ن ک کتاب کلینی که در حاشیه مراة العقول فی شرح اخبار الرسول مجلسی ج ۴ / ۴۱۶ چاپ شده است ، و تفسیر عیاشی ج ۲ / ۲۲۳ تفسیر صافی ج ۳ / ۸۴ ، و البرهان ج ۲ / ۳۰٩ و بحار الانوار ج ۳ / ۳٧۸ . [۵۴] أصول الکافی ج۱/۳۲۴-۳۲۵ (کتاب الحجة ح۸۳ باب فیه نکت ونتف من التنزیل فی الولایة ) [۵۵] بحار الأنوار ج۲۳/۳۰۶ ح۲ (باب أنهم أنوار الله ، وتأويل آيات النور فيهم÷). [۵۶] تفسیر البرهان ج ۲ / ۳٧۳ و تفسیر صافی کاشانی ج ۳ / ۱۳۴ و تفسیر نور الثقلین حویری ج ۳ / ۶۰ [۵٧] تفسیر قمی ج ۲ / ۲۵۳ و تفسیر البرهان ج ۴ / ۸٧ و تفسیر صافی ج ۴ / ۳۳۱ . [۵۸] تفسیر القمی ج۲/۱۴٧ (سورة القصص) ج۲/۳۴۵ (سورة الرحمن )،کنز الفوائد ص۲۱٩ ابی الفتح محمد بن علی کراجکی ت۴۴٩، مناقب آل أبی طالب ج۳/۳۴۳ ابی جعفر رشید الدین بن شهر آشوب مازندرانی متوفای سال ۵۸۸، تفسیر الصافی ج۵/۱۱۰ (سورة الرحمن )، بحار الأنوار ج۲۴/۱٩۲ ح٧ (باب أنهم ÷ جنب الله ووجه الله ويد الله وأمثالها )، تفسیر القرآن الکریم ص۳٧۸ عبد الله بن محمد بن رضا شُبَّر متوفای سال ۱۲۴۲ (سورة القصص). [۵٩] وسائل الشیعه حر عاملی ج ۱٧ / ۱۶٧ و رجال کشی ، ص ۲٩۱
۱- این تأویلات باطنی علمای شیعه که در کتابهای معتبر و مورد اتفاقشان آمده است، ابو عبداللهس در مورد این تأویلات گفته اند: هرکس اینها را گفته است از یهودیان و نصارا و مجوس و مشرکین بدتر است.
و خود علمای شیعه از او روایت کردهاند که در مورد گویندگان این تأویلات گفت: «آنها از یهود و نصارا و مجوس و مشرکین بدترند، سوگند به خدا که هیچ چیزی همانند آنها عظمت الهی را ناچیز قرار نداده است، سوگند به خدا اگر به آنچه اهل کوفه در مورد من می گویند اقرار کنم زمین مرا فرو می بلعد، حال آنکه من بنده ای بیش نیستم و نمیتوانم به کسی سود و زیان برسانم» [۶۰].
۲- این تأویلات آراء اجتهادی نیستند که بین علمای شیعه قابل مناقشه و بحث باشند، بلکه از دیدگاه علمای شیعه این تأویلات نصوص مقدس و قطعی همچون وحی هستند، و حتّی از وحی هم بالاترند، چون اینها منسوخ نمی شوند، بلکه وحی قرآنی بوسیله امامشان منسوخ می شود، چنانکه عقیده آنها در این مورد بیان خواهد شد. از سفیان سمط روایت کرده اند که گفت: به ابی عبدالله گفتم: فدایت شوم مردی از شما بسوی ما می آید که به دروغ گفتن معروف است، آنگاه حدیثی روایت می کند که آن را زشت و ناپسند می پنداریم، ابو عبدالله گفت: «اگر او ادعا کرد که من گفته ام شب روز است و روز شب است او را تکذیب نکن، چون اگر او را تکذیب کنی مرا تکذیب کرده ای» [۶۱].
۳- همانطور که قبلاً گفته شد؛ تفسیر بزرگان شیعه ظاهر و باطن دارد، و هر دو معتبرند!.
ظاهر تفسیر برای عموم شیعیان گفته شده، و باطن آن فقط برای خواص شیعه که ویژگی تحمل را دارا هستند گفته می شوند!.
عبدالله بن سنان از ذریح محاربی روایت میکند که گفت:به ابی عبدالله گفتم:خداوند در کتابش مرا به امری فرمان داده است دوست دارم آن را انجام دهم، گفت:آن فرمان چیست؟گفتم: فرموده الهی که می فرماید:
﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ٢٩﴾[الحج: ۲٩] گفت:﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ﴾ یعنی: دیدار با امام، ﴿وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ﴾ آن مناسک هستند، عبدالله بن سنان می گوید: آنگاه نزد ابا عبدالله آمدم و عرض کردم: فدایت شوم ﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ﴾ یعنی چه؟ فرمود: «یعنی گرفتن موی سبیل و کوتاه کردن ناخن و امثال آن. می گوید: گفتم: فدایت شوم ذریح محاربی از تو برایم روایت کرده که گفته ای: یعنی دیدار با امام و آن مناسک، فرمود: ذریح راست گفته و تو هم راست می گویی، قرآن ظاهر و باطن دارد، و چه کسی توانایی تحمل آنچه را دارد که ذریح توانایی تحمل آن را داشته باشد» [۶۲].
توضیح:
در این عبارت و منصوص دیگر تصریح شده که قرآن یک معنی ظاهری دارد که برای عموم شیعه است، و معنایی باطنی دارد که ویژه ی خواص است که قدرت تحمل آن را دارند گفته میشود و آنها افراد اندک و کمی هستند و ممکن است یافت نشوند (چه کسی توانایی تحمل آنچه را دارد که ذریح توانایی تحمل آن را دارد)!!!.
سوال اینجاست:
وقتی ائمه ی شیعه از نشر و بیان این علم باطنی بخل می ورزند، و از بیان آن برای عموم پرهیز می-کنند مگر کسانی که در سطح ذریح باشند!! پس چرا کتابهای شیعه اثنا عشری با شیوه و روش ائمه خود مخالفت کرده اند، و این علم را برای خاص و عام منتشر نموده اند، و بلکه برای دشمنان دینشان یعنی اهل سنّت نیز پخش کرده اند؟! ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ٥﴾[ص: ۵]. «واقعاً این (حرفی که میزند) چیز شگفتی است»
ولی جای شگفت نیست، چون شیعه خود را به بی پروایی و عدم کتمان وصف کرده اند. مرجع بزرگ شیعه کلینی از علی بن حسینب روایت کرده که گفت: «وَدِدْتُ والله أني افتديتُ خَصلَتين في الشيعةِ لنا ببعضِ لَحْمِ ساعدي : النَّزَقَ،وقلَّةَ الكتمانِ» [۶۳] به خدا سوگند دوست داشتم با گوشت بازویم فدیه ی دو خصلت و اخلاق شیعه را می دادم، بی پروایی و عدم رازداری.
۴- این تأویل و تفسیرهای باطنی که علمای شیعه برای قران ذکر می کنند و به آن معتقدند و به سوی آن دعوت می دهند الحاد و تحریف کتاب خدا و آیات قرآن ، و خداوند متعال می-فرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا لَا يَخۡفَوۡنَ عَلَيۡنَآۗ أَفَمَن يُلۡقَىٰ فِي ٱلنَّارِ خَيۡرٌ أَم مَّن يَأۡتِيٓ ءَامِنٗا يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٌ٤٠﴾[فصلت: ۴۰] «کسانی که آیات ما را مورد طعن قرار میدهند و به تحریف (حقائق و معانی) آن دست مییازند، بر ما پوشیده نخواهند بود آیا کسی که به آتش دوزخ انداخته میشود بهتر است یا کسی که (در سایه ایمان) در نهایت امن و امان ، روز قیامت (به عرصه محشر) میآید ؟ هر کاری که میخواهید بکنید ، او میبیند هر آنچه را که انجام میدهید».
[۶۰] رجال کشی ج۴/۲۵۲ شماره ۱۲۶ ح۳۰ (ما روی في محمد بن أبي زينب،اسمه مقلاص،أبو الخطاب البراد الأجدع الأسدی )، بحار الأنوار ج۲۵/۲٩۴-۲٩۵ ح۵۳ (باب نفي الغلو في النبي والأئمة صلوات الله عليه وعليهم، و بيان معاني التفويض، و ما لا ينبغي أن يُنسب إليهم منها وما ينبغي أن ينسب). بحار الانوار ج ۲۵ / ۲٩۴ و رجال کشی ص ۳۰۰ . [۶۱] بحار الانوار مجلسی ج ۲ / ۲۱۱ – ۲۱۲ و اللوامع النورانیه بحرانی ص ۵۴٩ – ۵۵۰ . [۶۲] الفروع الکافی ج ۴ / ۵۴٩ ، من لا یحضره الفقیه ج ۲ / ۱٩۰ – ۱٩۱ و تفسیر صافی ج ۳ / ۳۶٧ و نور الثقلین ج ۲ / ۴٩۲ و تفسیر البرهان ج ۳ / ۸۸ – ۸٩ و وسائل الشیعه ج ۱۰ / ۲۵۳ و مفتاح الکتب الاربعه موسوی ج ۵ / ۲۲۸ [۶۳]أصول الکافی ج۲/۵٧۵ (کتاب الإیمان والکفر حدیث رقم۱ باب الکتمان )،وسائل الشیعة ج۱۶/۲۳۵ ح۲ (باب وجوب کتم الدین عن غیر أهله مع التقیة )،بحار الأنوار ج۶۸/۴۱۶ ح۴۰ (باب الحلم، والعفو، وكظم الغيظ).
س ۸- اولین کسی از شیعه که گفت قرآن کم و زیاد شده چه کسی بود؟
ج - او شیخ شیعه هشام بن حکم جهمی بود که معتقد به جسم بودن خداوند بود، و ادعا می کرد که قرآن در زمان خلیفه راشد عثمان بن عفانس ساخته و پرداخته شده است، و (به ادعای او) وقتی به گفته او صحابه مرتد شدند قرآن واقعی به آسمان برده شد [۶۴].
نخستین کتاب شیعه که عقاید شیعه در مورد تحریف و کم و زیاد شدن آن نوشته شد کتاب شیخ شیعه سلیم بن قیس هلالی متوفای سال ٩۰ هجری بود، حجاج بن یوسف در صدد قتل او برآمد، ولی او متواری گشت و به أبان بن ابی عیاش پناه برد، و زمانی که مرگش فرارسید کتاب را به أبان داد، بنابراین، آن کتاب را فقط أبان از او روایت کرده است [۶۵]، و اولین کتاب شیعی بود که آشکار و هویدا شد [۶۶].
و شیح شیعه مجلسی در مورد آن می گوید: «آن کتاب یکی از اصول شیعه، و بزرگترین کتابی است که اهل علم و حافظان حدیث اهل بیت† روایت کردهاند، و نیز از همه کتابها مقدّم تر است چون همه مطالب آن از رسول خداص و از امیرالمؤمنین علیس،...و از ابی عبدالله صادق÷ روایت شده که گفت:
«من لم يكن عنده من شيعتنا ومُحبِّينا كتاب سليم بن قيس الهلالي فليسَ عنده من أمرنا شيء، ولا يعلم من أسبابنا شيئاً,وهو أبجد الشيعة، وهو سرٌّ من أسرار آل محمّد صلى الله عليه وآله» [۶٧].
یعنی: «هر کس از شیعیان ما کتاب سلیم بن قیس را نداشته باشد چیزی از امور ما و چیزی از اسباب ما را نمی داند، و این کتاب الف بای شیعه و یکی از اسرار آل محمّد است».
آخوند شیعه کشی یادآور شده که أبان این کتاب را برای حسین بن علی خوانده، حسین÷ گفت: «سلیم راست گفته، این حدیث برای ما آشنا است» [۶۸].
با اینکه این کتاب حاوی اصل اعتقاد مراجع شیعه ی سبئی است، یعنی خدا قرار دادن علی بن ابی طالبس است، و در آن آمده که علمای شیعه وقتی علیس را صدا می زنند می گویند: «ای آخر، ای ظاهر، ای باطن و ای کسی که به همه چیز دانا هستی»!!.
و روایت می کنند که خورشید به علی گفت: «ای اول، ای آخر، ای ظاهر، ای باطن، ای کسی که به همه چیز داناست» [۶٩].
و در برخی از روایات کتاب سلیم آمده است که علی را با این القاب خوانده اند: «ای اول، ای آخر، ای ظاهر، ای باطن، ای کسی که به همه چیز داناست».
و روایت کرده اند: «امیرالمؤمنین÷ بیرون رفت و ابوبکر و عمر و جمعی از مهاجرین و انصار همراه داشت، و تا بقیع پیاده روی کرد و روی زمین نشست، وقتی که خورشید سر برآورد علی÷ گفت: سلام بر توباد ای خلق جدید و فرمانبردار خدا، بنابراین زمزمه ای را از آسمان شنیدند که جواب داد و گفت: و سلام بر تو باد ای اول،یا آخر، ای ظاهر، ای باطن، ای کسی که به همه چیز داناست. وقتی ابوبکر و عمر و مهاجرون و انصار این کلام خورشید را شنیدند، بیهوش شدند، سپس بعد از مدتی به هوش آمدند، دیدند که علیس آن جا را ترک کرده و منصرف شده، سپس همراه همه نزد رسول خداص برگشتند و گفتند: تو می گویی علی مانند ما انسان است، در حالی که خورشید به نوع خطابی که با خداوند صورت می گیرد او را مورد خطاب قرار داد» [٧۰].
یک تعارض:
روایت کرده اند: «سپس بعد از مدتی به هوش آمدند» [٧۱] این اعتقاد را در کتابهای اساسی و مراجع معتمد خود ثبت کردهاند.
و نیز روایت کرده اند: خداوند عزوجل (به دروغ شیعه) در مورد علی فرمود: «ای محمّد: علی اوّل است، و علی آخر است، و علی به همه چیز داناست»، در پاسخ رسول خدا گفت: ای پروردگار آیا چنین کسی با این اوصاف تو نیستی؟ فرمود: ای محمّد علی اوّل، و علی آخر، و علی ظاهر و علی باطن است ...» [٧۲]. آیت بزرگ شیعه عبدالحسین عاملی آشکارا این را بیان کرده و می گوید:
أبـَا حَـسَـنٍ أنـتَ عـيـنُ الإلــهِ
وعـنـوانُ قـدرتـه الـسـامـيـة
وأنتَ المـحـيـطُ بعـلـم الغـيـوبِ
فـﻫل عـنــدكَ تـعـزبُ من خافية
وأنتَ مُـدَبِّــرُ رَحَــى الـكائـناتِ
وعـلَّـة إيـجـادﻫـا الـبـاقــية
لَكَ الأمرُ إنْ شئـتَ تُنــجي غـــداً
وإنْ شـئـتَ تسفعُ بالـنـاصـيـة
[٧۳]
یعنی: «ای اباالحسن تو عین خدایی، و عنوان قدرت والای خدایی.
و تو بر علم غیب احاطه کرده ای، آیا هیچ چیز پنهانی نزد تو مخفی است.
تو تدبیر کننده آسیاب جهان، و علّت جاویدان بوجود آوردن آن هستی.
فرمان از آن توست، اگر بخواهی فردا نجات می دهی، و اگر بخواهی موی پیشانی را میگیری و کشان کشان به دوزخ میبری [٧۴]».
[۶۴] التنبیه و الرد ، ص ۲۵ ابی الحسین ملطی . [۶۵] رجال الحلی ، ص ۸۲ – ۸۳ و رجال کشی ، ص ۱۶٧ ، و الرجال برقی ، ص ۳ – ۴ ، الفهرست ابن ندیم ، ص ۲۱٩ . [۶۶] الذریعه آقا بزرگ تهرانی ، ج ۲ / ۱۵۲ ، و الفهرست ابن ندیم ص ۲۱٩ . [۶٧] الذریعة إلى تصانیف الشیعة ج۲/۱۵۲ رقم ۵٩۰ . [۶۸] بحار الانوار ج ۱ / ۱۵۶ – ۱۵۸ . [۶٩] کتاب سلیم ص ۳۸ و بحار الانوار ج ۴۱ / ۱٧٩ و ۱۸۱ ، و الفضائل شاذان بن جبرئیل قمی ص ۶٩ . [٧۰] کتاب سلیم بن قیس ص۴۵۳-۴۵۴ (أمیرُ المؤمنین ÷ یکلِّمُ الشمسَ بأمر النبی صلى الله علیه وآله. [٧۱] الفضائل ص۶٩ لشاذان بن جبرئیل القمی ت۶۶۰ تقریباً (خبر کلام الشمس معه÷) . [٧۲] بصائر الدرجات الکبرى ص۵۳۴ ح۳۶ (باب النوادر فی الأئمة † وأعاجیبهم ). [٧۳] دیوان شعراء الحسین الجزء الأول من القسم الثانی الخاص بالأدب العربی ص۴۸ نشره : محمد باقر الأروانی، وینظر : مقتبس الأثر ومجدد ما دثر ج۱/۱۵۳ لمحمد الحائری، أعیان الشیعة ج۵/۲۱٩ لمحسن بن الأمین العاملی متوفای سال ۱۳٧۲ . [٧۴] دیوان شعراء الحسین الجزء الأول من القسم الثانی الخاص بالأدب العربی ص۴۸ نشره : محمد باقر الأروانی، وینظر : مقتبس الأثر و مجدد ما دثر ج۱/۱۵۳ لمحمد الحائری، أعیان الشیعة ج۵/۲۱٩ لمحسن بن الأمین العاملی متوفای سال ۱۳٧۲ .
بعضی از علمای شیعه در کتاب سلیم مسئله مهمی را کشف کردند. آنها قبل از آن که این مسئله اساس و پایه ی شیعه اثناعشری را در هم شکند و نابود کند آن را کشف کردند.خواننده عزیز فکر نکن این مسئله خدا خواندن دادن امیر المؤمنین علیس، نه قضیه این نیست، چون آنها این را قبول دارند، بلکه خطری که آنها در کتاب مذکور متوجه آن گردیدند این بود که در این کتاب گفته شده بود: امامان سیزده تا هستند !!؟
این بلا و فاجعه بزرگی است که ساختار و بنیان اثنا عشری را به نابودی و سقوط تهدید می-کند.
س ٩– علمای شیعه چگونه ابتدا کم و زیاد شدن و تحریف قرآن را مطرح کردند؟
ج- این نظریه از کتاب سلیم بن قیس آغاز شد و فقط دو روایت در این خصوص ذکر کرده بود، این قضیه داشت فراموش می شد، اما شیخ شیعه علی بن ابراهیم قمی (متوفای ۳۰٧) در قرن سوم این قضیه را احیا کرد وگفت: «بخشی از قرآن ناسخ، و بعضی منسوخ است، و پاره ای از آن تحریف شده است، و قسمتی حرفی به جای حرف دیگر قرار گرفته، یا بر خلاف آن صورتی که خداوند نازل کرد قرار دارد، مانند:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ وَلَوۡ ءَامَنَ أَهۡلُ ٱلۡكِتَٰبِ لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۚ مِّنۡهُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَأَكۡثَرُهُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ١١٠﴾[آل عمران: ۱۱۰] گفتند: ابوعبدالله گفته: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾ و گفتند این آیه هم تحریف شده ﴿لَّٰكِنِ ٱللَّهُ يَشۡهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيۡكَۖ أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِۦۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَشۡهَدُونَۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدًا١٦٦﴾[النساء: ۱۶۶] گفتند: در اصل بعد از ﴿أَنزَلَ إِلَيۡكَۖ﴾ «في عَلِیِّ» است که حذف شده است.
و گفتند: این آیه در اصل چنین بوده:
﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ «فی عَلِیِّ» وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ﴾[المائدة: ۶٧] و نیز گفتند این آیه چنین بود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَظَلَمُواْ «آل محمّد حقّهم» لَمۡ يَكُنِ ٱللَّهُ لِيَغۡفِرَ لَهُمۡ وَلَا لِيَهۡدِيَهُمۡ طَرِيقًا١٦٨﴾[النساء: ۱۶۸].
و گفتند: این آیه هم در اصل چنین بود:
﴿وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ «آل محمّد حقّهم» ﴿فِي غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ﴾[الشعراء: ۲۲٧] [٧۵].
خواننده ی گرامی ملاحظه کن
بزرگان شیعه با روح و احساس از کتاب خدا بسیار فاصله دارند، بطوری که در نقل آیات قرآن اشتباه می کنند، یا عمداً بهتان و افتراء را به نام اهل بیت می سازند، بیندیش چگونه با روش غیبی بخشی از آیه ی ۲۲٧ شعراء را در کنار بخشی از آیه ٩۳ انعام قرار دادهاند.
بعد از قُمی شاگردش محمّد بن یعقوب کلینی رازی (متوفای سال ۳۸۲هـ) آمد و اعتقاد تحریف قرآن را احیا کرد، چنان که میگوید: از ابی عبدالله روایت است که گفت: «قرآنی که جبرئیل بر محمّدص نازل کرده است هفده هزار آیه است» [٧۶].
همچنین از علمای شیعه محمّد بن مسعود بن عیاش سلمی معروف به عیاشی سخن از تحریف قرآن گفت، چنان که می گوید: «میسر از ابی جعفر روایت کرده که گفت: اگر قرآن کم و زیاد نمی شد حق ما بر افراد عاقل پوشیده نبود» [٧٧].
و همچنین محمّد بن حسن صفار از ابی جعفر روایت می کند که گفت: « ... اما کتاب خدا را تحریف کردند و کعبه را منهدم نمودند و عترت را به قتل رسانیدند» [٧۸].
و نیز از علمای شیعه که گفته اند قرآن تحریف شده است فرات بن ابراهیم کوفی متوفای۳۵۲هـ را میتوان ذکر کرد. و علی بن احمد ابو القاسم کوفی در کتابش«الاستغاثه ص۲۵» گفته: قرآن تحریف شده است، و مدعی بود که این آیه حاوی نام علی بود و چنین بوده:
﴿بِئۡسَمَا ٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡ أَن يَكۡفُرُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ «فِی علیٍّ»﴾[البقرة: ٩۰].
یکی دیگر از آنها محمّد بن ابراهیم نعمانی (متوفای۳۸۰هـ) است، از جمله از اصبغ بن نباته روایت کرده که گفت: «از علی÷ شنیدم که می گفت: گویی عجم را می بینم که در مسجد کوفه در خیمه های خود در مسجد قرآن را آنگونه که نازل شده به مردم آموزش می دهند، گفتم: ای امیرمؤمنان مگر این قرآن آنگونه نیست که نازل شد؟ گفت: خیر، نام هفتاد نفر از قریش با نام خود و پدرانشان در ان ذکر شده بودند، ولی نامشان از آن پاک شده، و نام ابولهب را تنها به منظور تحقیر رسول خداص پاک نکردند چون عموی ایشان بود» [٧٩].
و شیخ شیعه محمّد بن محمّد بن نعمان ملقب به مفید (متوفای ۴۱۳ هجری) در کتابش (اوائل المقالات ص ۵۱) می گوید: علمای شیعه بر این عقیده اجماع دارند. همچنین در کتاب خود (الارشاد ص ۳۶۵) آن را نقل کرده است. و از جمله علمای شیعه که می گوید قرآن تحریف شده است. طبرسی صاحب کتاب (الاحتجاج) است [۸۰].
هاشم بن سلیمان بحرانی کتکانی در مقدمه تفسیرش ص ۳۶ می گوید: بدان که حقیقتی که بر مبنای روایات متواتر بیان می شوند گریز ناپذیر است، و آن اینکه: بعد از پیامبرص در قرآنی که در دسترس ما قرار دارد تغییراتی پدید آورده شده است، و کسانی که بعد از پیامبرص آن را جمع آوری کرده-اند بسیاری از کلمات و آیات را حذف کرده اند [۸۱].
[٧۵] تفسیر قمی ج ۱/ ۵ و ٩ – ۱۰ و علمای شیعه در مورد این تفسیر گفته اند: اصل و اساس تفاسیر است. مقدمه تفسیر قمی ص ۱۰ . [٧۶] الکافی ج ۲ / ۶۳۴ . [٧٧] ن ک ج ۱ / ۱۳ / ۱۶۸ – ۱۶٩ و ۲۰۶ و همچنین تفسیر فرات ص ۱۸ و ۸۵ و مقدمه تفسیر البرهان ص ۳٧ و بحار الانوار ج ۲٩ / ۳۰ و ج ۸٩ / ۵۵ و تفسیر ابن مسعود معروف به عیاشی ج ۱ / ۱۳ [٧۸] بصائر الدرجات الکبری ص ۴۱۳ . [٧٩] الغیبة ص۳۱۸ ح۵ (باب ۲۱ : ما جاء فی ذکر أحوال الشیعة عند خروج القائم÷ وقبله وبعده. [۸۰] ن ک الکافی ج ۲ / ۶۳۴ . [۸۱] تفسیر مرآة الأنوار ومشکاة الأسرار ص۳۶ .
استاد علمای شیعه حسین نوری طبرسی (متوفای ۱۳۲۰هـ) کتاب بزرگی تألیف کرد و در آن اعتقاد و نظر علمای شیعه را بر این باور کفر آمیز جمع آوری کرد و آن را (فصل الخطاب في اثبات تحريف کتاب ربّ الارباب) نامید و این کتاب برای همیشه لکه ننگی برای شیعیان است.
س ۱۰- خلاصه عقیده علمای شیعه را در مورد تحریف قرآن بیان کنید؟.
ج – شیخ شیعه مفید میگوید: «می گویم: روایات متعدّد و مشهور از ائمه هدایت از آل محمّدص نقل شده که قرآن دستخوش تحریف کم و زیاد شدن قرار گرفته».
و همچنین می گوید: «امامیه براین اتفاق کرده اند که ائمه ی گمراهی ـ یعنی بزرگان صحابه ـ در موقع جمع آوری قرآن در موارد زیادی با حقیقت مخالفت کرده و از آنچه مقتضای نزول قرآن و سنّت نبوی بوده تجاوز کرده اند، و معتزله و خوارج و زیدیه و مرجئه و اهل حدیث در همه این موارد با امامیه مخالف کرده اند» [۸۲].
عاملی می گوید: «بعد از بررسی روایات و احادیث به این نتیجه رسیدهام که مقوله ی تحریف قرآن کاملا درست است، طوری که یکی از ضروریات و بدیهیات مذهب شیعه است،و یکی از بزرگترین مفاسد غصب خلافت همین بوده است» [۸۳]. نکته جالب اینکه انکار کننده ی بدیهیات به نظر شیعه کافر است.
و مجلسی می گوید: «ولی اصحاب پیامبرص کاری کردند که قوم موسی کردند آنها از گوساله سامری این امّت یعنی ابوبکر و عمر پیروی کردند، و اینگونه منافقان خلافت پیامبرص را از جانشین او غصب کردند و به خلیفه خدا یعنی قرآن تجاوز کردند، و آن را تحریف کرده و تغییر دادند و هر چه خواستند با آن کردند» [۸۴].
و عاملی میگوید: «در زیارتنامه های متعدّدی همچون زیارتنامه غدیر و غیره، و دعاهایی همچون دعای دو بُت قریش و غیره عبارات آمده که به تحریف قرآن بعد از پیامبرص تصریح شده است» [۸۵].
طبرسی پیرامون روایاتی که در مورد طعن و ایراد به قرآن گفته: « آن روایات رقم بسیار بالایی دارند، تا جایی که سید نعمت الله جزایری در برخی از تألیفات خود (آنگونه که از او نقل کردهاند) گفته: روایات دال بر این موضوع بالای دو هزار است» [۸۶]. سپس بیست و یک روایت برای اثبات عقیده اش در مورد تحریف ذکر کرده است [۸٧].
و طبرسی در مورد روایاتی که به قرآن طعنه می زنند می گوید: «این روایات بسیار زیادند، تا جایی که سید نعمت الله جزائری در یکی از کتابهایش می گوید: روایاتی که به قرآن طعنه می زنند و بر تحریف آن دلالت می کنند بیش از دو هزار روایت هستند» [۸۸].
مرجع عالیقدر شیعه نعمت الله جزائری می گوید: «تسلیم شدن به این مقوله که قرآن متواتر است و همه ی آن توسط جبرئیل از جانب خدا نازل شده می شود روایات و احادیث مشهور و متواتری که بر تحریف شدن قرآن دلالت دارند دور انداخته شوند،حال آن که اصحاب ما این روایات را صحیح دانسته و آن را تصدیق کردهاند» [۸٩].
و سرپرست حوزه علمیه، ابوالقاسم موسوی خویی می گوید:«کم و زیاد شدن حروف و یا حرکتهای قرآن امری قطعی است» [٩۰].
[۸۲] اوائل المقالات ص ۱۳ ، ۴۶ ، ۵۴ ، ۸۰ . [۸۳] ابوالحسن عاملی مراة الانوار و مشکاة الاسرار ص ۳۶ ، مقدمه البرهان ص ۴۶ فصل چهارم . [۸۴] حیاة القلوب مجلسی ج ۲ / ۵۴۱ . [۸۵] مرآة الأنوار،المقدمة ص۳۶-۳٩ . [۸۶] فصل الخطاب ص۱۲۵ لحسین النوری الطبرسی [۸٧] البرهان المقدمه ص ۳۶ – ۳٩ . [۸۸] فصل الخطاب ص ۱۲۵ حسین نوری طبرسی . [۸٩] الانوار النعمانیة الجزایری ج ۲/۳۵٧ . [٩۰] البیان فی تفسیر القرآن ج ۱/۱۳۶.
س ۱۱ـ آیا اعتقاد به تحریف و کم و زیاد شدن قرآن نزد علمای شیعه به حد تواتر رسیده است؟.
ج ـ بله !! علامه شیعه عبدالله شبر می گوید: «قرآنی که بر پیامبرص نازل شد، از قرآنی که امروزه پیش روی ماست بیشتر بود، و مقدار زیادی از آن حذف شده است، همانگونه که روایات زیادی که تقریباً به حد تواتر رسیدهاند بر این امر دلالت مینمایند، و ما این مطلب را در کتابم (منیة المحصلین فی حقیقة المجتهدین» ... توضیح داده ایم» [٩۱].
[٩۱] مصابیح الانوار فی حل مشکلات الاحبار ، عبدالله شبر ص ۲٩۵ .
روایت کردهاند که در مورد این آیه که می فرماید:
﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبِّي عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ١٠﴾[الشورى: ۱۰]. «در هر چیزی که اختلاف داشته باشید، داوری آن به خدا واگذار میگردد. چنین داوری خدا است که پروردگار من است و من بدو پشت میبندم به خداوند متعال مراجعه میکنم».
علیس گفته است: «ارجاع به خداوند یعنی ارجاع و برگردان به کتاب خدا» [٩۲]. علت این است که به اعتقاد علیس قرآن از دستبرد و تحریف محفوظ است.
برای بیان کشف آخوندها و بزرگان شیعه همین مقدار کافی است که امیر مؤمنان علیس که در دیدگاه خیلی از شیعیان خدای آفریدگار است، و نزد برخی دیگر نبیّ سخنور است، و از دیدگاه سایر شیعیان امام معصوم است، پنج سال و نُه ماه که خلیفه ی فرمانروا و اطاعت شده بود، در حالی که در اماکن دینی و مساجد قرآن قرائت می شد، و ایشان هم امام و پیشنماز مردم بود، و همه مصحف ها در دسترس و زیر نظر او بود، آیا اگر تحریف و تبدیلی در آنها مشاهده می کرد آنگونه که آخوندهای بزرگ شیعه ادعا می کنند آنها را تأیید میکرد؟ سپس دوران خلافت پسرش، امام حسن فرا رسید و او هم به روش مانند پدرش ادامه داد.
چگونه این خائنان به خود اجازه می دهند در مورد کم و زیاد شدن و تحریف قرآن حرف بزنند؟ حال آنکه جهاد و مبارزه با کسانی که قرآن را تحریف و اسلام را تبدیل و دگرگون کنند نزد علی بیشتر از جنگیدن با اهل شام که در یک رأی و دیدگاه با او مخالفت کردند مهم تر بود، بنابر این دروغ شیعه با برهان و دلیلی روشن شد که در مقابل آن پاسخی ندارند.والحمدُ لله ربِّ العالمین.
[٩۲] نهج البلاغة سید الشریف الرضی أبی الحسن محمد بن الحسین الموسوی ت۴۰۶،تحقیق : فارس الحسون،خطبة ش ۲۱۳ .
س ۱۲ـ آیا بزرگان شیعه در این باره با صراحت اعتقاد خود را بیان می کنند، لطفاً چند نمونه را ذکر کنید؟
ج - بله، و از آن جمله ادعا میکنند که در قرآن این سوره در قرآن بوده به نام سورهی ولایت:
«يا أيها الذين آمنوا آمنوا بالنبيِّ والوليِّ اللذَيْنِ بعثناهما يهديانكم إلى صراط مستقيم، نبيٍّ ووليٍّ بعضُهما من بعض وأنا العليمُ الخبيرُ، إنَّ الذين يُوفون بعهد الله لهم جناتُ النعيم والذين إذا تليت عليهم آياتنا كانوا بآياتنا مكذبين، فإنَّ لهم في جهنم مقاماً عظيماً إذا نُودي لهم يوم القيامة أين الظالمون المكذبون للمرسلين ، ما خلفهم المرسلين إلاَّ بالحق وما كان الله ليظهرهم إلى أجل قريب ؟ سبِّح بحمد ربك وعليٌّ من الشاهدين» [٩۳].
چه یاوه گویی و چقدر نادانی !!.
و از آن جمله این که کلینی (آن یگانه مرجع بزرگ شیعه!) از جابر روایت می کند که گفت: جبرئیل آیه ی ذیل را اینگونه بر محمّد نازل کرد: ﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ﴾[البقرة: ۲۳] [٩۴].
همچنین از احمد بن محمّد بن ابی نصر روایت کرده که گفت: «ابوالحسن÷ مصحفی به من داد و گفت: به آن نگاه نکن، ولی وقتی آن را باز کردم دیدم در سوره «بیّنه» نام هفتاد نفر از قریش و نام پدرانشان در آن سوره ذکر شده بود. گفت: سپس یکی را دنبال آن مصحف فرستاد و آن را از من باز پس گرفت» [٩۵].
همچنین گفت: «از ابی الحسن÷ روایت است که گفت: آیه (۶۶نساء) این چنین نازل شده:
﴿وَلَوۡ أَنَّا كَتَبۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَنِ ٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ أَوِ ٱخۡرُجُواْ مِن دِيَٰرِكُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٞ مِّنۡهُمۡۖ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِۦ (فی علیّ) لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۡ وَأَشَدَّ تَثۡبِيتٗا٦٦﴾[النساء: ۶۶] ﯦ [٩۶].
و و در مورد ٧۱ سوره احزاب از ابا عبدالله روایت کردهاند مع اینچنین نازل شده:
﴿ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ في ولاية علی و ولاية ائمة من بعده فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١﴾[الأحزاب: ٧۱] [٩٧].
و در مورد آیه ١٨ قیامه ﴿إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ١٨﴾[القيامة: ۱٧-۱۸]، به جای﴿عَلَيۡنَا﴾ علیّاً را قرار دادهاند.
و کلینی با سند خود از عبدالله بن سنان، و او از ابی عبدالله روایت کرده که در مورد این آیه: ﴿وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِيَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا١١٥﴾[طه: ۱۱۵]. گفت: سوگند به خدا این آیه در اصل اینگونه بر محمّدص نازل شد: «و لقد عهدنا الی آدم کلمات في محمّد و علی و فاطمه و الحسن و الحسين و الائمة من ذريتهم ﭫ» [٩۸].
در مورد این آیه که خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ءَامَنَّا بِهِۦ وَعَلَيۡهِ تَوَكَّلۡنَاۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٢٩﴾[الملك: ۲٩]. از اباعبدالله روایت میکنند که (به دروغ شیعه) گفت: در اصل آیه اینگونه نازل شد (يا معشر المکذبين حيث انبأتکم رسالة ربي في ولاية علی و الائمة من بعده من هو في ضلال مبين) [٩٩].
و از ابوالحسنس روایت کردهاند که گفت: «ولایت علی در همه صحیفه های پیامبران نوشته شده است، و هیچ پیامبری را خداوند مبعوث نمی کند مگر با نبوّت محمّد و وصیت علیس» [۱۰۰].
و شیخ شیعه کاشانی می گوید: «از روایاتی که از طریق اهل بیت رسیده اند چنین بر میآید قرآنی که میان ما است کاملا به صورتی نیست که بر محمّدص نازل شده است، بلکه بعضی از آن بر خلاف صورتی است که خداوند نازل کرده است و بخشی از آن تحریف شده و تغییر یافته است، و چیزهای زیادی از آن حذف شده است، از آن جمله اینکه اسم علی÷ از بسیاری جاها حذف شده، و کلمه «آل محمّد» بیش از یک بار حذف شده، و همچنین اسامی منافقین و دیگر چیزها هم از آن حذف پاک شده است، و همچنین این قرآن بر آن ترتیبی که خدا و پیامبرش پسندیده اند قرار ندارد» [۱۰۱].
توضیح مهم:
در نصوص سابق علمای شیعه شهادت می دهند که در مورد ائمه و وصیّ بودن علیس چیزی در کتاب خدا ذکر نشده است، و این قضیه اساس آنها را از ریشه بیرون می آورد، بنابراین علمای شیعه چاره ای جز این نداشته اند که بگویند: قرآن تحریف و کم و زیاد شده است، و عوام خود را ملزم کردهاند تا در مورد قرآن چنین معتقد باشند.
بنابراین امام و مرجعشان مجلسی چنان که قبلا بیان شد می گوید: روایاتی که در مورد تحریف قرآن آمدهاند از روایات امامت کمتر نیستند، و اگر تحریف قرآن ثابت نشود؛ امامت و دیگر عقاید شیعه اثبات نمی گردند.
مجلسی درست گفته، در حقیقت نه هیچ تحریفی در قرآن صورت گرفته، و نه مسئله ی امامت ثابت است، و نیز عقیده رجعت و دیگر عقایدی که علمای مذهب شیعه را منحرف کرده اند بی اساس است.
[٩۳. [ ]- تذکرة الأئمة ص٩-۱۰محمد باقر مجلسی،فصل الخِطاب ص۱۸۰ نوری . [٩۴] أصول الکافی ج۱/۳۱۵ (کتاب الحجة ح۲۶ بابٌ فيه نكتٌ ونتفٌ من التنزيل في الولاية) [٩۵] أصول الکافی ج۲/۸۲۴ (کتاب فضل القرآن ح۱٧ باب النوادر). [٩۶] أصول الکافی ج۱/۳۲۰ (کتاب الحجة ح۶۰ بابٌ فيه نكتٌ ونتفٌ من التنزيل في الولاية) [٩٧] أصول الکافی ج۱/۳۱۲ (کتاب الحجة ح۸ بابٌ فيه نكتٌ ونتفٌ من التنزيل في الولاية). [٩۸] الکافی ۱/۱۶ . [٩٩] الکافی ج ۱/۴۲۱. [۱۰۰] الکافی ج ۱ / ۴۳٧. [۱۰۱] تفسیر الصافی، مقدمه ششم .
س ۱۳ـ پس اعتقاد علمای شیعه در مورد تعداد آیات قرآن چیست، و آیا در این مورد اتفاق نظر دارند؟
ج ـ نه، بلکه اختلاف دارند! شیخ آنان کلینی [۱۰۲] از هشام بن سالم، و او از ابی عبدالله÷ روایت می کند که گفت: «قرآنی که جبرئیل برای محمّدص آورد، هفده هزار آیه بود».
و علمای شیعه این افسانه را صحیح دانسته اند! مجلسی می گوید: «این روایت صحیح است» [۱۰۳].
و شیخ شیعه مازندرانی (متوفای ۱۰۸۱یا ۱۰۸۶هـ) می گوید: «صاحب کتاب (اکمال الإکمال) شارح مسلم به نقل از طبرسی گفته: آیات قرآن شش هزار و پانصد آیه هستند، پنج هزار آیه در مورد توحید، و بقیه در مورد احکام و قصص است. من می گویم: اضافه بر این تعداد، آیاتی هستند که بر اثر تحریف از قرآن حذف شده اند» [۱۰۴].
و علامه ی شیعه مجلسی می گوید: « این روایت و بسیاری دیگر از روایات صحیح به صراحت کم شدن و تغییر یافتن قرآن را بیان میدارند» [۱۰۵].
توضیح:
این افسانه را علمای شیعه با واژه (ده هزار آیه) ذکر کردهاند [۱۰۶].
سپس ارقام و اعداد را بصورت علنی تا (هفده هزار آیه) افزایش دادند [۱۰٧]. سپس این افزایش به هیجده هزار رسید، همانگونه که در کتاب سلیم بن قیس آمده است [۱۰۸]. و همچنان تا به امروز پیشرفت در افزایش شمار آیات قرآن ادامه داشته است!!.
[۱۰۲] الکافی ج ۲ / ۱۳۴ و ۲۴۲. [۱۰۳] مراة العقول مجلسی ج ۲ / ۵۳۶ . [۱۰۴] شرح جامع علی الکافی ۱۱ / ٧۶. [۱۰۵] مراة العقول فی شرح اخبار الرسول مجلسی ج ۲ /۵۳۶. [۱۰۶] الوافی جلد دوم ۱ / ۲٧۴ . [۱۰٧] الکافی ۲/۱۰۳۴ . [۱۰۸] مازندرانی شرح جامع ج ۱۱/ ٧۶ .
س ۱۴ ـ موضع علمای معاصر شیعه در رابطه با اعتقاد به تحریف قرآن چیست؟
ج ـ علمای معاصر شیعه در این مورد به چهار گروه تقسیم شدهاند.
گروه اول
گروه اول وجود چنین عقیده ای را در کتابهایشان انکار می کنند. از جمله عبدالحسین امینی نجفی است (متوفای ۱۳٩۲) در ردّ که گفته شده علمای شیعه می گویند: قرآن تحریف شده است، می گوید: «ای کاش این فرد گستاخ به منبع اتهام خود از کتاب معتبر شیعه اشاره می کرد ...،این فرقه های شیعه پیش از همه امامیه اتفاق نظر دارند بر این که مجموع آنچه بین دو برگ اوّل و آخر قرآن است آن کتاب آسمانی است که شک و تردیدی در آن نیست» [۱۰٩].
توضیح:
خداوند نجفی را طوری به سخن آورده که خودش هم نفهمیده، او در همین کتابش [۱۱۰] آیه ای دروغین ذکر کرده است می-گوید: خداوند میفرماید: «اليوم اکملت لکم دينکم بامامته فمن لم يأتم به و ممن کان من ولدی من صلبه الی يوم القيامه فاولئك حبطت اعمالهم و في النار هم خالدون ... ان ابليس اخرج آدم مع کونه صنوة الله بالحسد ، فلا تحسدوا فحبط اعمالکم و تزل اقدامکم ...».
یعنی: «امروز دین شما را با امامت او کامل کردم، پس کسی که از او و دیگر فرزندانم که تا قیامت از پشت و نسل او هستند پیروی نکند، آنها اعمالشان باطل شده و در دوزخ جاویدان هستند،......همانا ابلیس آدم را با حسادت و رشک ورزیدن از بهشت خارج ساخت با وجود اینکه برگزیده خدا بود، پس حسود نباشید تا کردارتان نابود نگردد و نلغزید».
آیت بزرگ شیعه نجفی می گوید: پیامبر ص فرمود: این آیه در مورد علی نازل شده است [۱۱۱].
خداوند او را رسوا کند، ببین چگونه فرزند را به خدا نسبت داده، و چیزی گفته که یهود و نصارا هم نگفتهاند، و بهتان و افترایی را به خداوند متعال بسته : «من ولدی من صلبه الی يوم القيامة» «از فرزندانم که از نسل علی هستند تا روز قیامت. آیا ائمّه اولاد خدا هستند؟ یا همه از پشت علی هستند؟ پناه بر خدا از شرک و اهل شرک».
خداوند متعال فرمود:
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا٨٨ لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَيًۡٔا إِدّٗا٨٩ تَكَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ يَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا٩٠ أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا٩١ وَمَا يَنۢبَغِي لِلرَّحۡمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا٩٢ إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣ لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا٩٤ وَكُلُّهُمۡ ءَاتِيهِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَرۡدًا٩٥﴾[مريم: ۸۸-٩۵].
یعنی: «میگویند : خداوند مهربان فرزندی برای خود برگرفته است ! واقعاً چیز بسیار زشت و زنندهای را میگوئید. نزدیک است آسمانها به خاطر این سخن از هم متلاشی گردد، و زمین بشکافد، و کوه ها به شدّت درهم فرو ریزد ! از این که به خداوند مهربان ، فرزندی نسبت میدهند. برای خداوند مهربان سزاوار نیست که فرزندی برگیرد. تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، بنده خداوند مهربان (و فرمانبردار یزدان) میباشند. او همه آنان را سرشماری کرده است، و دقیقاً تعدادشان را میداند. و همه آنان روز رستاخیز تک و تنها (بدون یار و یاور و اموال و اولاد و محافظ و مراقب) در محضر او حاضر میشوند».
گروه دوم
این گروه به چند دسته تقسیم شده اند:
گروه دوم به وجود عقیده تحریف قرآن اعتراف کردهاند، اما کوشیده اند آن را توجیه کنند، بنابراین دسته ای از آنها می گویند: روایاتی که در مورد اثبات تحریف آمدهاند ضعیف و شاذ و اخبار آحادی هستند که مفید علم و عمل نیستند، و باید یا تأویل شوند یا دور انداخته شوند [۱۱۲].
توضیح:
علمای شیعه چه پاسخی برای گفته های بزرگان شیعه دارند مبنی بر اینکه «روایات در مورد تحریف و کم کردن و افزودن به قرآن به حد تواتر و استفاضه رسیده است»، کسی هم که روایات تحریف را نقل کند و ایمان و اعتقاد خود را به آنها ابراز کند جایز نیست به او باور کرد و اعتماد نمود.
دسته ای دیگر از این طیف می گویند: روایات ثابت هستند، ولی از اینکه ائمه گفته اند: «اینطور نازل شده است»، منظور تفسیر آن است، یعنی اینطور تفسیر می شود [۱۱۳].
توضیح:
این سخن آنها تاکید است بر عقیده تحریف قرآن که در کتابهایشان آمده است، و دفاع از قرآن نیست، چگونه تفسیر صحابه برای قرآن از دیدگاه این افراد تحریف شمرده میشود، و آنچه آخوندهایی چون قُمی و کلینی و مجلسی گفتهاند مبنی بر تحریف قرآن به تفسیر توجیه میشود؟!!.
گروه سوم از علمای معاصر شیعه می گویند: منظور از تحریف که در روایات آمده یا نسخ است، یا آیاتی است [۱۱۴] که تلاوتشان نسخ شده است [۱۱۵].
رسوایی شیعه:
اما آخوند بزرگ شیعه امروز که او را امام اکبر و آیت عظماء لقب میدهند، و سرپرست حوزه علمیه و بزرگترین مرجع است، ابوالقاسم خویی متوفای ۱۴۱۳ معتقد است که ادعای منسوخ بودن تلاوت همان ادعای تحریف است [۱۱۶].
ولی خیلی واضح است که نسخ و تحریف با هم فرق دارند، تحریف کاری است که انسان انجام می-دهد و خداوند انجام دهنده آن را نکوهش و مذمت کرده است، ولی نسخ از سوی خداوند متعال انجام شده، خداوند متعال میفرماید:
﴿۞مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَايَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَيۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ١٠٦﴾[البقرة: ۱۰۶].
هر آیهای را که رها سازیم (و به دست فراموشی سپاریم) ، و یا این که (اثر معجزهای را از آئینه دل مردمان بزدائیم و) فراموشش گردانیم، بهتر از آن یا همسان آن را میآوریم و جایگزینش میسازیم . مگر نمیدانی که خداوند بر هر چیزی توانا است؟
و نسخ به هیچ وجه مستلزم مفهوم دستبرد شدن در کتاب خدا نیست .
گروه چهارم: از علمای معاصر شیعه می گویند: قرآنی که اکنون در دست ما است تحریف نشده است، اما ناقص است و آیاتی مختص به ولایت امیر المؤمنین علیس از آن کم شده، ولی بهتر بود عنوان بحث را (ناقص کردن قرآن) قرار می دادهد، یا اینکه با صراحت نزول وحی دیگری یا عدم آن را اعلام می کردند، تا کفّار نتوانند انسانهای سبک مغز و نادان را به ادعای اینکه گروهی از مسلمین به تحریف قرآن اعتراف کردهاند فریب ندهند و گمراه نسازند [۱۱٧].
توضیح:
این گفته نیز چون گفته سابق دفاع نیست، بلکه تاکیدی است بر اینکه آنها معتقد به تحریف قرآن هستند، چون میگویند از آن کم شده است.
گروه پنجم می گویند: ما به این قرآن موجود ایمان داریم، و آن کم و زیاد نشده است، اما ما شیعیان دوازده امامی اقرار می کنیم قرآنی هست که علی÷ با دست خود بعد از فازغ شدن از کفن پیامبرص و اجرای وصیت هایش آن را نوشته است. و همواره این قرآن همچون هدیه ای الهی است و اکنون نزد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه نگهداری میشود [۱۱۸].
توضیح:
مدعیان این سخن اعتراف میکنند که قرآنی دیگر غیر از این قرآن موجود در دست مسلمانان نزد امام مهدی هست، پناه بر خدا از شرک.
گروه سوم، علمای معاصر شیعه هستند
این گروه با روشی حیله گرانه تظاهر می کنند به اینکه نقص و تحریف قرآن را انکار می کنند و قبول ندارند. یکی از پلید ترین کسی که ازاین روش استفاده کرده آیت شیعه خوئی است که سابقاً مرجع شیعیان عراق و برخی نواحی دیگر بود. او در تفسیرش «البیان»گفته: «چیزی که بین علما و محقیقین شیعه در این موضوع مشهور است، و حتی بدان تسلیم شدهاند تحریف نشدن قرآن است» [۱۱٩].
توضیح:
اما آقای خوئی خودش قاطعانه مجموعه ای از روایات تحریف قرآن را تصحیح کرده و می-گوید:«بسیاری از روایات موجب این هستند که قاطع باشیم در اینکه از معصومین صادر شدهاند، و کمتر ازاین نیستند که به آنها اطمینان داشت، و در میان آنها برخی به طریق معتبر روایت شده اند» [۱۲۰]. و خوئی اعتقاد علمای شیعه به نقص قرآن را انکار میکند، اعتقاد خود را به «مصحف فاطمه و علیب» اعلام کرد که (به ادعای او)نام در آن دو مصحف نام ائمّه و چیزهای اضافی ذکر شده که کتاب الله نیست، و ادعای می کند که امّت اسلام و قبل از همه صحابهش قرآن را بر خلاف معنی واقعی آن تفسیر کردهاند، ولی تحریفاتی که کلینی و قُمی و عیاشی در مورد تفسیر قرآن کردهاند تفسیر واقعی قرآن است [۱۲۱].
رسوایی بزرگ خوئی:
آقای خوئی خود را رسوا کرده و اعتقاد خود را در مورد تحریف بیان کرد و گفت: «این امّت بعد از پیامبرص برخی کلمات را تغییر داده و به جای آن کلمات دیگری قرار داده اند»...تا آنجا که گفته:عیاشی از هشام بن سالم روایت است که گفت: از ابا عبدالله در مورد این فرموده ی خدا سؤال کردم: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰٓ ءَادَمَ وَنُوحٗا وَءَالَ إِبۡرَٰهِيمَ وَءَالَ عِمۡرَٰنَ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ٣٣﴾[آل عمران: ۳۳] گفت:در اصل(آل ابراهیم و آل محمّد)بوده که اسمی را به جای اسم دیگری قرار دادند».
گروه چهارم
گروهی هستند که آشکارا این اندیشه ی کفرآمیز را بیان می کنند و از آن استدلال مینمایند. و کسی که کفر بزرگ را برعهده گرفت حسین نوری طبرسی (متوفای ۱۳۲۰) بود.او کتاب «فصل الخطاب» را تألیف کرد تا در آن ثابت کند که علمای شیعه به این کفر ایمان دارند، بنا براین او همه اقوال متفرق علمای شیعه و اساتید خود و مواردی از آیاتی را که به اعتقاد آنها تحریف شدهاند جمع آوری کرد و در قالب یک کتاب به چاپ رسانید، و این کتاب در سال ۱۲٩۸ هجری در ایران به چاپ رسید.
[۱۰٩] الغدیر ج ۳ / ٩۴ و ٩۵ ، از جمله اموری که خنده آور و گریه آور است این است که نجفی جلد هفتم کتابش را با تقریظ و ستایش بولس سلامه مسیحی شروع میکند، و هر مسیحی میگوید: «به من افتخار دادید که نوشته مرا در مقدمه کتابتان قرار دادید ، من این کتاب گرانبها را مطالعه کردم و فکر میکنم مرواریدهای دریاها در حوض و غدیر شما جمع آوری شدهاند به خصوص آنچه در مورد خلیفه دوم گفته بودید توجه مرا به خود جلب کرد آفرین بر شما چقدر دلیل و حجت شما قوی است ، الغدیر ج ٧ / ٧ و این شیعه غافل از ستایش این مسیحی شادمان گردید و در مقابل او را می ستاید و در مورد تقریظ او میگوید: این نوشته از سوی پژوهشگر مسیحیان و قاضی آزاد و شاعر آگاه استاد بولس سلامه به دست ما رسیده است کاملا از او متشکریم) الغدیر ج ٧ ص ٧ . [۱۱۰] ج ۱ / ۲۱۴ – ۲۱۶ . [۱۱۱] منبع سابق [۱۱۲] اصل الشیعه محمد ال کاشف الغطاء ص ۶۳ – ۶۴ . [۱۱۳] المیزان حسن طباطبایی ج ۱۲ / ۱۰۸ . [۱۱۴] یعنی تعداد بیشتری که ذکر میکنند . [۱۱۵] کاشانی الوافی مجلد دوم ج ۱ / ۲٧۴ . [۱۱۶] البیان خوئی ص ۲۱۰ . [۱۱٧] الذریعه الی تصانیف الشیعه ج ۳ / ۳۱۳ – ۳۱۴ اثر آغا بزرگ تهرانی . [۱۱۸] الاسلام علی ضوء التشیع حسین خراسانی ص ۲۰۴ . [۱۱٩] البیان فی تفسیر القرآن ص۲۰۱ [۱۲۰] البیان فی تفسیر القرآن ص۲۰۱ . [۱۲۱] منبع سابق ص۲۲٩
س ۱۵- آیا کسی از علمای شیعه مدعی است که در قرآن آیاتی سخیف و پوچ هست؟
ج – بله، از علمای بزرگ شیعه که این سخن را گفته است مرجع آنها طبرسی است که در الوثیقه ص۲۱۱ می گوید: « ... و نظم و ترتیب آن متفاوت است،چنان که بعضی از فقره و بندهای آن در نهایت اعجاز قرار دارد و بعضی دیگرسبک و بیارزش است، و در فصاحت هم متفاوتاند، بعضی از آیات در نهایت فصاحت و شیوایی قرار دارند، و بعضی از نظر فصاحت در پایینترین رتبه قرار دارند»!.
توضیح:
علمای شیعه کتابهای خود را از اینکه در آن چیز سخیف و بی معنایی باشد مبرا و پاک دانستهاند!! [۱۲۲].ستایش برای خداوند که فرمود: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَغۡلِبُونَ٢٦﴾[فصلت: ۲۶] «کافران (به همدیگر) میگویند : گوش به این قرآن فرا ندهید ، و در آن یاوهسرائی و جار و جنجال کنید شما پیروز گردید».
[۱۲۲] ن ک شرح نهج البلاغه ج ۲۰ / ۱۸٧ ابن ابی الحدید معتزلی
س ۱۶ – آیا می توانید چند نمونه از تفسیری شیعه برای قرآن ارائه داده اند را بیان کنید؟
ج – بله،
*- آنها قرآن کریم را به ائمه تفسیر می کنند!!.
کلینی روایت کرده: «ابوخالد کابلی گفت: از اباجعفر در مورد این آیه سؤال کردم که می-فرماید:
﴿فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلنُّورِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلۡنَاۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ٨﴾[التغابن: ۸]
ابو جعفر گفت: «ای اباخالد سوگند به خدا منظور از نور ائمه آل محمّد است، و سوگند به خدا که آنها نور آسمانها و زمین هستند» [۱۲۳].
همچنین قُمی در تفسیر آیه: ﴿الٓمٓ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ٢﴾[البقرة: ۱-۲] روایت کرده که ابوبصیر از ابوعبدالله÷ نقل کرد که گفت: «کتاب علی÷ است که شکی در مورد او نیست، و متقین و پرهیزگاران شیعیان ما هستند».
*- و نور را به ائمه تفسیر می کنند. کلینی روایت کرده که ابوعبدالله این آیه را چنین تفسیر کرد:
﴿۞ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ فِيهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ٣٥﴾[النور: ۳۵]
گفت: ﴿مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ﴾ یعنی: فاطمهل. و منظور از ﴿فِيهَا مِصۡبَاحٌۖ﴾ حسن÷ است. و ﴿ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ﴾ یعنی: حسین. و در مورد ﴿ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ﴾ گفت: یعنی فاطمه در بین زنان اهل دنیا مانند ستاره فروزان است.و ﴿يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ﴾ یعنی: ابراهیم÷. و ﴿لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ﴾ یعنی: نه یهودی است و نه نصرانی. و ﴿يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ﴾ یعنی نزدیک است علم از او جوشش می کند.و ﴿نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ﴾ یعنی بعد از هر امام یک دیگر امام می شود. و ﴿يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُۚ﴾ یعنی خدا هرکس را بخواهد بسوی ائمه هدایت می کند» [۱۲۴].
*- آیاتی را که از شرک نهی میکند، به شرک ورزیدن در ولایت علی، یا به کفر ورزیدن به ولایت او تفسیر میکنند!!.
از باقر روایت کردهاند که او در مورد این آیه که می فرماید:
﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٦٥﴾[الزمر: ۶۵] «به تو و به یکایک پیغمبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک ورزی کردارت (باطل و بیپاداش میگردد و) هیچ و نابود میشود، و از زیانکاران خواهی بود».
می گوید: یعنی اگر همراه با ولایت علی به ولایت کسی دیگر دستور دهی، کردارت باطل می شود». همچنین حجّت شیعه کلینی در تفسیر همین آیه از جعفر روایت کرده که گفت: یعنی اگر در ولایت علی کسی را شریک قراردهی...
و عیاشی از ابو جعفر روایت کرده که آیه ۴۸ سوره نساء را که می فرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ﴾[النساء: ۴۸].
چنین تفسیر کرده است: یعنی خداوند کسی را که به ولایت علی کفر بورزد نمی-آمرزد.
﴿وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا٤٨﴾[النساء: ۴۸] و گفت: کسانی را مورد عفو قرار می دهد که ولایت علی را پذیرفته-اند [۱۲۵].
*- آیاتی را که به پرستش خالصانه و دور از شرک خداوند، و دوری کردن از طاغوتها فرمان می-دهد به ولایت ائمه و بیزاری جستن از دشمنانشان تفسیر می کنند. از ابو جعفرس روایت کردهاند که گفت: «هیچ پیامبری نیست مگر آن که خداوند او را با پیام ولایت ما و برائت از دشمنان ما فرستاده است، آنجا که فرموده:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ﴾[النحل: ۳۶].
سپس گفته: ﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ﴾ یعنی با تکذیب آل محمّد گمراهی او قطعی و محقق شده است» [۱۲۶].
و از ابو عبدالله روایت میکنند که در مورد فرموده آیه ۵۱ سوره نحل که می فرماید:
﴿۞وَقَالَ ٱللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَإِيَّٰيَ فَٱرۡهَبُونِ٥١﴾[النحل: ۵۱]. گفته: «یعنی دو امام را بر نگزینید، چون امام فقط یکی است» [۱۲٧].
*- آیاتی را که در مورد کفار و منافقین نازل شده اند به بزرگان صحابهش تفسیر کردهاند، مانند این آیه:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ رَبَّنَآ أَرِنَا ٱلَّذَيۡنِ أَضَلَّانَا مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ نَجۡعَلۡهُمَا تَحۡتَ أَقۡدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ ٱلۡأَسۡفَلِينَ٢٩﴾[فصلت: ۲٩] یعنی: کافران (در میان دوزخ فریاد برمیآورند و) میگویند : پروردگارا! کسانی را از دو گروه انس و جنّ به ما نشان بده که ما را گمراه کردهاند ، تا ایشان را زیر پاهای خود بگذاریم و لگدمالشان گردانیم و بدین وسیله از زمره پستترین مردم (از لحاظ مقام و مکان) شوند.
گفته اند: آن دو نفر یعنی: آن دو شیطان.
مجلسی میگوید: «منظور از آن دو ابوبکر و عمر میباشند، و منظور از فلان جن ذکر شده در آیه است، چون او شیطان است، یا به خاطر اینکه عمر زنا زاده است (پناه بر خدا از کفر شیعه)، و یا اینکه چون او در مکر و حیله مثل شیطان است. و احتمال دارد منظور از شیطان ابوبکر باشد» [۱۲۸]!!.
و در مورد این آیه که میفرماید:
﴿وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ﴾[البقرة: ۱۶۸]. گفته: پا به پا شدن با شیطان را به ولایت اول و دوّم(ابوکر و عمرب) نهی شده است.
و روایت کردهاند که ابوعبدالله در مورد فرموده الهی که میفرماید: ﴿يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡجِبۡتِ وَٱلطَّٰغُوتِ﴾[النساء: ۵۱] از اباعبدالله روایت کردهاند (به دروغ) که گفت : جبت و طاغوت یعنی فلان و فلان [۱۲٩].
همچنین مرجع درجه اول شیعه گفت: فلان و فلان ابوبکر و عمر(ب)هستند.
یک رسوایی برای شیعه
*- روایاتی را صادر کردهاند که برخی از روزهای هفته را مورد مذمّت و نکوهش قرار می دهد. از جمله روایتی که از اباعبدالله روایت کرده اند که گفت: «شنبه برای ما، و یکشنبه برای شیعیان ما، و دوشنبه برای دشمنان ما، و سه شنبه برای بنی امیّه، و چهارشنبه روز آشامیدن دوا است، ...» [۱۳۰].
[۱۲۳] الکافی ج ۱ / ۱٩۴ و تاویل الایات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة ص ۶٧۱ شرف الدین استر آبادی متوفای ٩۴۰ هجری. [۱۲۴] الکافی ج ۱ / ۶٩۵ . [۱۲۵] تفسیر صافی ۱ / ۱۵۶، ۳۶۱ ، و تفسیر نور الیقین حویری ۱ / ۱۵۱ و ۴۸۸ ، ج ۳ / ۳۱٧ – ۳۱۸ ج ۴۰ / ۴٩۸ و تفسیر عیاشی ج ۱ / ٧۲ و ۲۴۵ – ۲۴۶ ج ۲ / ۳۵۳ و البرهان ج ۱/ ۱٧۲ و ۳٧۵ ج ۲ / ۴٩٧ و بحارالانوار ۸۱ / ۲۴٩ . [۱۲۶] تفسیر عیاشی ج ۲ / ۲۵۸ – ۲۶۱، و البرهان ج ۲ / ۳۶۸ – ۲٧۳ ، الصافی ج ۱ / ٩۲۳ و تفسیر نور الثقلین ج ۳ / ۵۳ – ۶۰ . [۱۲٧] تفسیر عیاشی ج ۲ / ۲۵۸ و ج ۲ / ۲۶۱ ، البرهان ج ۲ / ۳۶۸ ج ۲ / ۳٧۳ ، الصافی ۱ / ٩۲۳ ، نور الثقلین ج ۳ / ۵۳ – ۶۰ . [۱۲۸] فروع الکافی حاشیه مراةالعقول ج ۴ / ۴۱۶. [۱۲٩] تفسیر عیاشی ج ۱ / ۱۰۲ و ۲۶۴ ، و البرهان ج ۱ / ۲۰۸ و ۳٧٧ ، و تفسیر صافی ج ۱ / ۲۰۸ ، و بحار الانوار ج ۳ / ۳٧۸ ، الوافی کاشانی ۱ / ۳۱۴ ، بشارة المصطفی طبری ص ۱٩۳ ، بصائر الدرجات ص ۳- ۴. [۱۳۰] وسائل الشیعة ج٧/۳۸۰-۳۸۱ ح۱۸ (باب وجوب تعظيم يوم الجمعة والتبرك به واتخاذه عيداً واجتناب جميع المحرمات فيه).
بزرگان شیعه به حدی پست و فرومایه شده اند که برخی از حشرات ذکر شده در قرآن را هم به علی بن ابی طالبس تفسیر کرده اند! مثلاً در مورد این آیه: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَسۡتَحۡيِۦٓ أَن يَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ﴾[البقرة: ۲۶]، گفتهاند: بَعُوضَةٗ «(که بمعنی پشه است) امام علی است (حاشا از اوس)»!.
س ۱٧ – علمای شیعه آیه ی ۱۸۰ سوره اعراف را چگونه تفسیر می-کنند؟
ج- در مورد این آیه که می فرماید:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَيُجۡزَوۡنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٨٠﴾[الأعراف: ۱۸۰] از امام رضا/ روایت کرده اند که گفت: «هرگاه دچار سختی و مشکل شدید با توسل به ما از خدا کمک بگیرد، و خداوند در آنجا که می فرماید: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ﴾ به همین اشاره دارد و گفت: ابو عبدالله می گوید: سوگند به خدا ما اسماء حُسنای خداوند هستیم، و خداوند از هیچ کسی نمی پذیرد مگر آنکه ما را بشناسد و ما را بخواند» [۱۳۱].
[۱۳۱] تفسیر عیاشی ج ۲ / ۴۲ و الصافی ج ۱ / ۶۲۶ و البرهان ج ۲ / ۵۱ مستدرک الوسائل ج ۵ / ۲۲۸ و لاختصاص ص ۲۵۲.
س ۱۸– اقوال دوازده امام نزد علمای شیعه چه ارزش و جایگاهی دارند؟
ج – اقوال ائمه نزد آنها همچون گفتهها و اقوال خداوند و پیامبرشص می باشند، و گفته اند: «سخن هر یک از ائمه اطهار سخن خداوندﻷ است، و همانطور که در گفتار و کلام الهی اختلافی وجود ندارد، در اقوال ائمه اختلافی وجود ندارد» [۱۳۲].
بلکه گفته اند: «هرکس حدیثی از ابو عبدالله بشنود جایز است که آن را از پدرش یا از یکی از اجدادش روایت کند، بلکه جایز است بگوید: خداوندﻷ چنین گفته است»! و اصلاً اولویّت را به این می دهند که بگوید:خدا فرمود!. به دلیل اینکه در حدیث ابو بصیر آمده که گفت: به ابی عبدالله گفتم: از تو حدیثی را میشنوم و آن را از پدرت روایت میکنم یا آن را از پدرت میشنوم و از تو روایت میکنم ؟ گفت : فرق نمیکند اما اگر از پدرم آن را روایت کنی برایم پسندیده تر است! و ابوعبدالله به جمیل گفت: آنچه از من شنیدی آن را از پدرم روایت کن» [۱۳۳].
تعارض:
کلینی خود از اباعبدالله روایت کرده که گفت: «امان از دروغ مفترع». گفتند: دروغ مفترع چیست؟ گفت: «بدینصورت که مردی از کسی دیگر سخنی را برایت نقل کند، ولی تو او را ترک کنی و از کسی آن سخن را روایت و نقل کنی که از او نقل کردند» [۱۳۴].
و گفته اند: (امامت استمرار نبوّت است ) [۱۳۵].
روح الله موسوی خمینی می گوید: «تعالیم ائمه همانند تعالیم قرآن است، و اجرا و پیروی از آن واجب است» [۱۳۶].
و شیخ شیعه محمّد جواد مغنیه می گوید: گفته و امر معصوم کاملاً مثل قرآن است که از سوی خداوند دانا نازل شده است (و این آیه را که در مورد رسول خداص است برای مدعای خود شاهد قرار داده): ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤﴾[النجم: ۳-۴] [۱۳٧].
توضیح:
به اعتقاد شیعه تا آخرین امام شیعه (امام زمان موهوم) نصوص نبوی ادامه دارد، اما آیا به اعتقاد آنها وجود ائمه پایان پذیر است؟! و روایات سابق به صراحت دروغ گفتن آشکار را تجویز کرده اند، چنانکه به عنوان مثال چیزی را به امیرالمؤمنین علیس نسبت می دهند که خودش نگفته، بلکه آن را یکی از نوادگانش گفته، و همانگونه که ذکر شد این کار از دیدگاه شیعه اولویّت دارد و بهتر است!؟.
[۱۳۲] شرح جامع ج ۲ / ۲٧۲ . [۱۳۳] اصول الکافی مع شرح جامع مازندرانی ج ۲ / ۲۵٩ . [۱۳۴] أصول الکافی ج۱/۴۱ (کتاب فضل العلم ح۱۲ بابُ : روايةِ الكتب والحديثِ وفضلِ الكتابةِ). [۱۳۵] عقاید الامامیه مظفر ص ۶۶ . [۱۳۶] حکومت اسلامی ص ۱۳. [۱۳٧] الخمینی و الدولة الاسلامیة ص ۵٩ .
س ۱٩ – پس سنّت نزد علمای شیعه چیست؟
ج – سنّت از دیدگاه آنها سنّت معصومین† است [۱۳۸]. و می گویند: «چون آنها از جانب خدا تعیین شدهاند تا احکام واقعی را به مردم برسانند، پس آنچه آنها حکم میکنند احکامی هستند که نزد خداوند نیز به همان صورت حکم شده اند» [۱۳٩].
بنابراین سنّت نزد شیعه منحصر به سنّت پیامبرص نیست، و کلام دوازده امام معصوم چه در کودکی گفته باشند، و چه زمانی که به رشد عقلی رسیدهاند فرق ندارد، و معتقدند که ائمه از وقتی که به دنیا آمده اند تا روز مرگ و وفات نه عمداً و نه از روی فراموشی، و نه از روی اشتباه به خطا نمی روند و اشتباهی از آنان سر نمی زند [۱۴۰].
[۱۳۸] قانون اسلامی جمهوری ایران، ص ۲۰، نشر وزارت ارشاد ایران . [۱۳٩] اصول الفقه المقارن مظفر ج ۳ / ۵۱ . [۱۴۰] عقاید الامامیه مظفر ص ۶۶ .
س ۲۰ – پس آیا از دیدگاه عقیده شیعه پیامبرص قبل از وفات همه شریعت ابلاغ کرده یا نه؟
ج – از دیدگاه آنها خیر، بلکه بخشی از شریعت را به مردم ابلاغ کرده، و بقیه را نزد علیس به ودیعت نهاده است!.
آیت عظمای شیعه شهاب الدین نجفی می گوید: «پیامبرص فرصت تعلیم همه احکام دین را نیافت،... و اشتغال به جنگ و جهاد را بر بیان تفاصیل احکام دین مقدّم داشت، به خصوص که در زمان پیامبرص مردم آمادگی نداشتند همه آنچه را که در طول چند قرن مورد نیاز است فراگیرند»! [۱۴۱].
امام و رهبر شیعه خمینی میگوید: «ما می گوییم پیامبران در اجرای اهدافشان موفق نشده اند و خداوند در آخرالزمان شخصی را مبعوث خواهد کرد که برای اجرای مسائل و قضایای پیامبران قیام کند» [۱۴۲].
[۱۴۱] شهاب الدین نجفی و تعلیقات او بر احقاق الحق تستری، ج ۲ / ۲۸۸ – ۲۸٩ . [۱۴۲] مسائل المهدی مع مسالة اخری، ص ۲۲ .
س ۲۱ – موضع علمای مذهب شیعه در مورد روایات صحابه چیست؟
ج – شیخ شیعه آل کاشف الغطاء می گوید: «شیعه فقط روایاتی را سنّت و صحیح میدانند که اهل بیت از جدشان روایت کرده باشند. اما احادیث کسانی همچون ابوهریره و سمره بن جندب و غیره نزد امامیه به اندازه پشه ای ارزش ندارند» [۱۴۳].
بنابراین یکی از اصول عقاید شیعه این است که: «هر آنچه از طریق غیر ائمه روایت شده باطل است» [۱۴۴].
و حسن بن فرحان مالکی (که یکی از خدمتگزاران مذهب شیعه است) می گوید: «فقط روایات آن دسته از صحابه پذیرفته می شود که قبل از صلح حدیبیه ایمان آورده اند» [۱۴۵].
مطالب کمر شکن:
علمای شیعه نپذیرفتن روایات صحابه را اینگونه توجیه میکنند که چون صحابه امامت یکی از ائمه یعنی علی بن ابی طالبس را (به گفته آنها) نپذیرفته و رد کردهاند، روایتشان مورد قبول نیست.اما سؤال این است که چرا آنها روایات کسانی را میپزیرند که امامت بسیاری از ائمه ایشان را نپذیرفته و رد کردهاند !!؟.
چرا علمای شیعه چنان که حُر عاملی تاکید می کند به روایات فرقه ی فطحیه [۱۴۶]، امثال عبدالله بن بکیر، و واقفه [۱۴٧]، امثال سماعه بن مهران، و روایات ناووسیه [۱۴۸]، و غیره عمل میکنند، اما با وجود این علمای شیعه بعضی از راویان این فرقهها را که بسیاری از ائمه را قبول ندارند ثقه و مورد اعتماد قرار دادهاند.
(کشی شیعه) در مورد بعضی از رجال فرقه فطحیه همچون محمّد بن ولید خزاز و معاویه بن حکیم و مصدّق بن صدقه و محمّد بن سالم بن عبدالحمید می گوید: «همه اینها فطحیه هستند و آنها از جمله علما و فقها بزرگ و عادل میباشند»!!.
و مجلسی خبر داده که فرقه ی شیعه به مرویات آنها عمل می کنند، آنجا که گفته: «به خاطر آنچه گفتم این طایفه به اخبار و روایات فطحیه مثل عبدالله بن بکیر و غیره، و اخبار واقفه مثل سماعه بن مهران و غیره عمل کردهاند» [۱۴٩].
و نیز کشی و برادرش در مورد بعضی از سران واقفه از علمای شیعه اعتراض کرده اند، چون امام معصومشان گفته است: «واقف از حق برگشته است و بر معصیّت و گناه قرار دارد، اگر بر آن بمیرد جهنم جایگاه اوست و بد جایگاه و سرنوشتی است».
و می گوید: «واقفی ها حیران و سرگشته زندگی می کنند،و کافر و زندیق می-میرند».
و میگویند: «آنها کافر مشرک و زندیق هستند» [۱۵۰].
مطالب کمر شکن برای علمای شیعه:
علمای شیعه خود از ابی حازم روایت است که گفت: «به ابی عبدالله گفتم مرا از اصحاب پیامبرص خبر بده که آیا بر محمّد راست گفتهاند، یا بر او دروغ بستهاند؟ گفت: راست گفتهاند» [۱۵۱].
الله اکبر ﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا٨١﴾[الإسراء: ۸۱].
[۱۴۳] اصل الشیعه و اصولها ص ٧٩ . [۱۴۴] اصول الکافی کلینی ج ۱ / ۳٩٩ . [۱۴۵] الصحابه بین الصحبه اللغویه و صحبة الشرعیه، ص ۲۵ . [۱۴۶] آنها پیروان عبدالله بن جعفر بن محمد صادق هستند و آنها را به خاطر این فطحیه میگویند که عبد الله سرش پهن بود. و نوبختی میگوید : بیشتر علما و فقهای شیعه به این فرقه گرایش دارند ، و عبدالله فقط هفتاد روز زنده ماند آنگاه آنها از اعتقاد به امامت او برگشتند . (ن ک مسائل الامامة عبدالله الناشی الاکبر ص ۴۶، و فرق الشیعه نوبختی، ص ٧٧ – ٧۸، الحور العین نشوان حمیری ، ص ۱۶۳ – ۱۶۴. [۱۴٧] واقفه کسانی هستند که برای امام هفتم موسی بن جعفر توقف کردهاند و بعد از او به امامت کسی قائل نشدهاند چون آنها ادعا میکنند که موسی بن جعفر وفات نیافته و زنده است و منتظر ظهور و خروج او هستند (ن ک المقالات و الفرق قمی ، ص ٩۳ و مسائل الامامة ، ص ۴٧) [۱۴۸] آنها پیروان فردی به نام ناووس هستند آنها میگفتند : که امام ششم جعفر بن محمد نمرده است و زنده است و ظهور میکند و حکومت را به دست میگیرد. (ن ک المقالات و الفرق ، ص ۸۰ ، و فرق الشیعه ، ص ۶٧ و الزینة رازی ص ۲۸۶ و الحور العین ، ص ۱۶۲) . [۱۴٩] بحار الأنوار ج۲/۲۵۳ ح٧۲ (باب علل اختلاف الأخبار.... [۱۵۰] رجال کشی ص ۴۵۶ ، ۵۶٧ ، ۶۱۶ محمد بن عمر کشی متوفای ۳۵۰ هجری . [۱۵۱] اصول الکافی ج ۱ / ۶۵ .
س ۲۲ – حقیقت(حکایات رقاع) و جایگاه آن در مذهب شیعه چیست؟
ج – وقتی امام شیعیان حسن عسکری وفات یافت جانشین و فرزندی شناخته شده و آشکار از خود به یادگار نگذاشت، زنان و کنیزانش جهت اطمینان (توسط ماما) مورد بررسی قرار گرفتند و ثابت شد که هیچکدام از آنها حامله نیست، بنابراین ارث به جا مانده از او میان مادر و برادرش جعفر تقسیم گردید، و مادرش وصیت او را اجرا کرد و این را قاضی و پادشاه وقت ثبت کردند [۱۵۲].
از این رو این واقعه کمر شیعه را شکست.
بعضی گفتند: امامت به پایان رسیده است [۱۵۳]. و برخی گفتند: حسن بن علی وفات یافت و فرزندی نداشت و امام بعد از او برادرش جعفر بن علی است [۱۵۴].
و در پهنای این حیرت و سرگردانی و بی تابی و اضطراب که علمای شیعه در آن به سر می بردند، مردی به نام عثمان بن سعید عمری برخاست و ادعا کرد که حسن عسکری فرزندی پنج ساله دارد که از مردم پنهان است و به هیچ کس جز او خود را نشان نمی دهد، و او بعد از پدرش امام است، و این کودک او (یعنی عثمان) را برای دریافت اموال به وکیل گرفته، و او را نایب خود قرار داده تا به مسایل دینی پاسخ دهد [۱۵۵].
هنگامی که در سال ۲۸۰ عثمان بن سعید وفات یافت پسرش محمّد بن عثمان همان ادعای پدرش را تکرار کرد.
و چون در سال ۳۰۵ محمّد وفات یافت؛ حسن بن روح نوبختی به همان ادعا جانشین او گردید، و در سال ۳۲۶ نوبختی در گذشت؛ و ابوالحسن بن علی بن محمّد بن محمّد سمری (متوفای ۳۲٩) جانشین اوشد. وی از دیدگاه علمای شیعه آخرین کسی است که ادعای نیابت مهدی را مطرح کرد، و از آنجا که اموال هنگفتی از این طریق بدست می آید؛ افراد زیادی ادعای نیابت امام زمان را مطرح کردند، علمای شیعه فتوا دادند که نیابت تمام شده، و با وفات سمری غیبت کبری آغاز شد، و این جانشین امام همانطور که اموال افراد ساده لوح و نادان را از چنگشان در می آورد و چپاول می کرد، به سؤالات آنان گوش میداد، و (به ادعای خود) از سوی امام مورد انتظار برایشان پاسخ دریافت می کرد، و آن را (توقیعات) یا سند می نامیدند که به گفته آنها خط و امضای امام منتظرشان بود .
اما جایگاه و ارزش خرافه (سند و رقعه و توقیعات و امضای امام) در مذهب شیعه بالا گرفت و مانند فرموده ی خدا و پیامبرص است، و حتی علمای شیعه این امضاها و نوشته ها را در زمان تعارض و مخالفت با روایات صحیح که از پیامبر ص روایت شده ترجیح داده اند. از جمله (ابن بابویه) مرجع بزرگ شیعه صحیح ترین احادیث روایت شده نزد شیعه را به خاطر مخالفت با این خرافه ردّ کرده و گفت: «من به این حدیث فتوا نمی دهم، بلکه به سند با خط حسین بن علی÷ فتوا می دهم که نزد من است». حر عاملی در توضیح این سخن گفته: «چون خط معصوم از آنچه توسط واسطه ها نقل شده قوی تر و معتبرتر است» [۱۵۶].
و علمای معاصر شیعه می گویند این«رقعه ها» آن سنّت هستند که باطلی بدان راه ندارد [۱۵٧].
[۱۵۲] المقالات و الفرق، ص ۱۰۲. [۱۵۳] بحار الانوار مجلسی ج ۵۱ / ۲۱۲، و الغیبة طوسی ۲۲۴. [۱۵۴] المقالات و الفرق سعد قمی ص ۱۰۸ – ۱۱۰. [۱۵۵] حصائل الفکر فی احوال الامام المنتظر، محمد بحرانی ص ۳۶ – ۳٧. [۱۵۶] من لا یحضره الفقیه ابن بابویه قمی، ج ۴ / ۱۵۱، وسائل الشیعه ج ۲۰ / ۱۰۸، و علمای شیعه به توقیعات و نوشتهها اهمیت داده و آن را تدوین کردهاند چون از دیدگاه آنان اینها وحی است که باطل از هیچ سویی به آن راه ندارد ! ، اصول الکافی ۱/ ۵۱٧ و اکمال الدین ابن بابویه ص ۴۵۰، الغیبة طوسی، ص ۱٧۲، الاحتجاج، ج ۲ / ۲٧٧، بحارالانوار ۵۳ / ۱۵۰ – ۲۴۶، قرب الاسناد حمیری، و الذریعه ۴ / ۵۰۰ . [۱۵٧] الدعوة الاسلامیه خنیزی ، ج ۲ / ۱۱۲ .
س ۲۳ – علّت تألیف کتاب تهذیب الاحکام از طرف طبرسی چه بود و تعداد احادیث این کتاب چقدر هستند؟
ج – این کتاب از زمانی که تألیف شده تا به امروز یکی از اصول معتبر شیعه به شمار می رود و حاوی(۱۳۵٩۰) حدیث است و بعد از کتاب الکافی کلینی دوّمین کتاب معتبر شیعه است. و تعجب اینجاست که مؤلف این کتاب (طوسی) در کتاب دیگرش (عدة الاصول) تصریح کرده که احادیث کتابش (التّهذیب) و روایات آن بیش از پنج هزار حدیث هستند، یعنی از شش هزار بیشتر نیستند! پس این بدین معنا است که در قرنهای مختلف بیش از نصف این کتاب به آن اضافه شده است؟!.
تردیدی نیست که این روایات را دستی مخفی به نام علمای شیعه و در لباس اسلام بدان افزوده است!.
اما سبب تألیف این کتاب آنگونه که طوسی اعتراف کرده: «وضعیت نابسامان تناقض و تضاد و اختلاف احادیث با یکدیگر بود، تا جایی که هیچ حدیثی نیست مگر اینکه در مقابل آن حدیثی متضاد با آن قرار دارد، و هر حدیثی را حدیثی دیگر رد کرده و با آن مخالفت می نماید، تا جایی که مخالفان ما این را بزرگترین عیب و طعن علیه مذهب ما به حساب آورده اند»!! [۱۵۸].
ولی بزرگان شیعه بسیاری از تناقضات موجود در روایاتشان را بدون دلیل با تقیه توجیه کرده اند، و تنها دلیل تقیه را همسویی با اقوال و نظریه دشمنان، یعنی اهل سنّت ذکر کردهاند! [۱۵٩].
[۱۵۸] تهذیب الأحکام ج۱/٩ [۱۵٩] تهذیب الاحکام مقدمه ۲ – ۳ ، ج ۱ / ۲ و مستدر الوسائل، ج ۳ / ٧۱٩، و الذریعه ج ۴ / ۵۰۴ .
س۲۴- کتاب الکافی نزد شیعه از چه جایگاهی برخوردار است؟ و آیا از دستبرد و افزودن محفوظ بود؟ و آیا بر تعداد احادیث و فصلهای آن اتفاق دارند؟
ج – بزرگان شیعه گفته اند: وقتی کلینی کتاب (الکافی) را تألیف کرد آن را بر امام دوازدهم یا سیزدهم که غایب است عرضه کرد، گفت: «الکافی برای شیعیان ما کافی است» [۱۶۰].
و شیخ عباس قمی می گوید: «الکافی بزرگترین کتاب اسلامی و بزرگترین مرجع امامیه است که برای امامیه چنان کتابی نوشته نشده است».
و محمّد امین استر آبادی می گوید: «از علما و اساتید خود شنیده ایم که گفتهاند: در اسلام هیچ کتابی تألیف نشده که با الکافی برابر یا همسطح باشد» [۱۶۱].
توضیح:
اکنون با من به فصلهای الکافی، چه رسد به مطالب و عبارات آن دقت کن، سپس بیندیش چقدر بدان افزوده اند:
شیخ خوانساری می گوید: «در مورد کتاب (الروضة) اختلاف کرده اند که آیا کلینی آن را تألیف کرده یا بعداً به الکافی اضافه شده است» [۱۶۲].
ثقه و سرور شیعه حسین بن حیدر کرکی عاملی(متوفای ۱۰٧۶هـ)می گوید: «کتاب الکافی پنجاه کتاب (فصل) است که هر یک با سند متصل به ائمه بیان شدهاند» [۱۶۳].
و از طرفی شیخ الطائفه طوسی(متوفای۴۶۰هـ) گفته: «کتاب الکافی مشتمل بر سی کتاب است، که اوّلین کتاب العقل و کتاب الروضه آخرین کتاب آن است... و شیخ از همه روایات آن مرا خبر میدهد» [۱۶۴].
از گفته های سابق چنین بر می آید که در فاصله قرن پنجم تا قرن یازدهم بیست کتاب به الکافی افزوده شده است، و هر کتابی چندین فصل و باب دارد، یعنی تقربیاً در این مدت (۴۰%) به آن اضافه شده است، علاوه بر تغییر در روایات و کلمات آن، و پاراگرافهایی از آن حذف شده و بندهایی به آن اضافه شده است!!.
چه کسی بیست کتاب (فصل بزرگ) به الکافی اضاف کرده است؟ آیا ممکن است آخوندهای عمامه به سر از علمای یهود آن را اضافه کرده باشند، یا فقط کار یک یهودی است، یا در طی قرنهای متمادی یهودیان زیادی این عمل را انجام دادهاند؟
یا این که این امر طبیعی است، چون کسی که بر رسولخداص و صحابه و خویشاوندانش دروغ ببندد، به طریق اولی بر اساتید خود دروغ می بندد!.
و از هر شیعه ای می پرسیم آیا هنوز الکافی شما از سوی امام معصومتان که در غار پنهان شده مورد تایید است، و آیا هنوز نظر امام معصوم در مورد کافی این است که برای شیعیان او کافی است؟! از خداوند می خواهیم که ما و شما را هدایت کند.
[۱۶۰] مقدمه کافی، ص ۲۵ . [۱۶۱] الکنی و الالقاب قمی ج ۳ / ٩۸ . [۱۶۲] الکنی و الالقاب ج ۳ / ٩۸ . [۱۶۳] الکنی و الالقاب ج ۶ / ۱۱۴ . [۱۶۴] الفهرست طوسی ، ص ۱۶۱ .
س ۲۵ – علمای معاصر شیعه در مورد منابع دریافت علم شرعی چه میگویند؟
ج – آنها بر اصول و منابع علمای گذشته خود یعنی کتاب های چهارگانه (الکافی، التهذیب، الاستبصار و من لا یحضره الفقیه) متکی هستند! چنان که گروهی از علمای معاصرشان همچون آغا بزرگ تهرانی [۱۶۵] و محسن امین [۱۶۶] و غیره بر این امر ت تهذیب الاحکام از طرف طبرسی تأکید کردهاند، و شیخ و آیت معاصرشیعه عبدالحسین موسوی در مورد کتاب های چهارگانه شیعه می گوید: «این کتابها متواتر هستند، و مضامین آن به طور قطع صحیح است، و الکافی مقدم ترین و برترین این کتابهاست» [۱۶٧].
بنابراین علمای معاصر شیعه با علمای گذشته ایشان در این مورد تفاوتی ندارند، و همه به یک سرچشمه مراجعه می کنند و مرجع همه یکی است، علاوه براین برخی از منابع اسماعیلیه [۱۶۸] مرجع و منبع علمای معاصر شیعه قرار گرفته است، همچون کتاب دعائم الاسلام اثر قاضی نعمان بن محمّد بن منصور (متوفای ۳۶۳ هـ) که اسماعیلی بوده و بعد از جعفر صادق امامت همه ائمه شیعه را انکار می کرد، و از دیدگاه شیعه او کافر بود چون امامت بیش از یک امام را انکار می کرد [۱۶٩]. اما با وجود این علمای شیعه در کتابهای خود به گفته های او استناد می کنند [۱٧۰].
[۱۶۵] الفهرست طوسی، ص ۱۶۱ . [۱۶۶] اعیان الشیعه، ج ۱ / ۲۸ . [۱۶٧] المراجعات ص ۳۱۱ (مراجعة ش ۱۱۰ ) [۱۶۸] اسماعیلیه کسانی هستند که میگویند امام بعد از جعفر اسماعیل بن جعفر است ، و سپس بعد از او محمد بن اسماعیل بن جعفر را امام میدانند و امامت سایر فرزندان جعفر را انکار کردهاند و قرامطه و حشاشون و فاطمیها و دروز و غیره از اسماعیلیه سرچشمه گرفته و از آن جدا شدهاند، اسماعیلیه فرقههای متعددی دارند و القاب فراوانی دارند که بر حسب مناطق فرق میکند و مذهبشان در ظاهر رفض است و در باطن کفر محض است، آنها صفات خدا را انکار میکنند و نبوت و عبادات را باطل میدانند و منکر قیامت هستند اما این مطالب را فقط برای کسانی اظهار میدارند که به آخرین رتبه در مذهبشان رسیده باشد (ن ک الزینه رازی اسماعیلی ص ۲۸٧ الفهرست بن ندیم، ص ۲۶٧ – ۲۶۸، و ملطی در التبنیه والر ص ۲۱۸) . [۱۶٩] معالم العلما محمد بن علی بن شهر آشوب، ص ۱۳٩ . [۱٧۰] حکومت اسلامی ، ۶٧ .
س ۲۶ – آیا در مذهب شیعه احادیث به صحیح و حسن و ضعیف تقسیم میشوند آنگونه که نزد اهل سنّت معروف است، و این عمل چه وقتی در مذهب شیعه پدید آمد و چرا؟.
ج – تقسیم احادیث به صحیح و حسن و ضعیف در مذهب پدیده و جدید است، [۱٧۱] چون آنگونه که خود اعتراف کردهاند: «فایده ذکر سند این است که اعتراض و عیب گرفتن عامه ـ یعنی اهل سنّت ـ که می گویند احادیث آنها معنعن است و سند ندارند و تنها از اصول قدیمی آنها نقل شده اند دفع می گردد» و اصطلاح جدید حدیث نزد شیعه با اعتقاد عامه (اهل سنّت) و اصطلاح آنها موافق است، و اصلاً این مصطلح برگرفته از کتابهای اهل سنّت است، همانگونه که از روی بررسی مشخص است) [۱٧۲]. یعنی شیعه معیاری برای تشخیص حدیث صحیح و ضعیف ندارند، و این معیارها تنها قالب و صورت هستند نه حقیقت، زیرا به هدف دفع انتقاد اهل سنّت مبنی بر اینکه احادیث ایشان بدون سند است و صحیح را از سقیم تشخیص نمیدهند؛ این کار را کردند!.
[۱٧۱] الوافی مقدمه دوم ، ج ۱ / ۱۱ فیض کاشانی . [۱٧۲] وسائل الشیعه ، ج ۲۰ / ۱۰۰ .
س۲٧- آیا در مذهب شیعه در جرح و مخدوش کردن یا گواهی عدالت برای راویان تناقضات و اختلاف هست؟
ج – بله کاشانی میگوید: «در مورد جرح و تعدیل و شرایط آن اختلافات و تناقضات و اشتباهاتی هست به گونهای که اطمینان از آن حاصل نمی گردند، همانگونه که برای متخصص این موضوع روشن است» [۱٧۳]. به عنوان مثال در مورد محدث معروف شیعه زراره بن اعین از شاگردان و یاران هر سه امام شیعه باقر و صادق و کاظم کشی از ابی عبدالله/ روایت کرده که گفت: «زراره از یهود و نصارا و از کسی که می گوید خداوند سومین سه خداست بدتر است» [۱٧۴].
همچنین کشی روایت کرده که ابا عبدالله÷ گفت: «ای زراره اسم تو در لیست اسامی اهل بهشت بدون الف ثبت شده است، گفتم: آری فدایت شوم اسم من عبد ربّه است» [۱٧۵].
از گونه تناقضات بسیار دارند، به عنوان مثال در مورد جابر جعفی و محمّد بن مسلم و ابو بصیر لیث مرادی و برید عجلی و حمران بن أعین و دیگر راویان چنین تناقضاتی گفته شده است، وقتی که چنین اشخاصی (که بیشتری روایات را نقل کردهاند) اینگونه باشند، بر چه اساسی در مورد احادیث و روایات آنها حکم میشود؟.
[۱٧۳] الوافی ، مقدمه دوم ، ج ۱ / ۱۱ – ۱۲ . [۱٧۴] تهذیب الوصول الی علم الاصول، حسن بن یوسف مطهر حلی ، ص ٧۰ و اوائل المقالات مفید، ص ۱۵۳ . [۱٧۵] رجال کشی، ص ۱۳۳ – ۱۳۶ .
س ۲۸ – آیا اجماع نزد علمای مذهب شیعه حجت است، و از چه زمانی؟
ج – اجماع نزد شیعه حجت نیست مگر یکی از ائمه معصوم در آن وجود داشته باشد. شیخ شیعه ابن مطهر حلی می گوید: «اجماع نزد ما تنها زمانی حجت است که مشتمل بر قول معصوم باشد، پس هر گروهی کم یا زیاد که امام همان سخن آنها را گفته باشد؛ اجماعشان به خاطر قول امام حجت است نه به خاطر اجماع» [۱٧۶].
توضیح:
در این صورت اجماع چه ارزشی دارد، وقتی آنها امام خود را معصوم می دانند، پس قول امام به تنهایی کافی است.
[۱٧۶] الفهرست طوسی، ص ۱۶۱ .
س ۲٩ – عقیده علمای مذهب شیعه در مورد توحید الوهیت چیست؟
ج – اعتقادی که درباره امامانشان دارند اعتقاد به توحید و ختصاص عبادت به خداوند متعال و یکتاپرستی آنها را تحت تأثیر قرار داده است.
ج- پاسخ این سؤال در ضمن چند سؤال و پاسخ دیگر روشن می شود.
س۳۰- به اعتقاد شیعه مصداق یکتاپرستی چیست؟
ج- علمای شیعه میگویند: «اگر ائمه نبودند خداوند متعال پرستش نمی شد. (خداوند از آنچه آنان میگویند ، بسیار به دور و خیلی والاتر و بالاتر است) خداوند نمیتواند از امامان آنها بی نیاز باشد ). و به دروغ به ابی عبدالله نسبت می دهند که گفته است: «خداوند ما را آفرید و به ما بهترین سیما و چهره بخشیده، و ما را چشم خود در میان بندگانش قرار داد، و ما را زبان گویای خویش در میان آفریده ها، و دست گشاده با مهربانی و رحمت به سوی بندگان، و سمت و جهت خویش که باید از آن وارد شد، و دروازه ی او که به سوی او راهنمایی می کند قرار داد. و ما را خزانه دار خویش در آسمان و زمین خود قرار داد، بوسیله ما درختان میوه می دهند، و میوه ها می رسند، و نهرها جاری می شوند، و به واسطه ما از آسمان باران نازل می شود، و گیاهان می رویند، و با پرستش و عبادت ما خدا پرستش میشود، و اگر ما نبودیم خدا عبادت نمی شد» [۱٧٧].
[۱٧٧] اصول الکافی، ج ۱ / ۱۴۴ .
س ۳۱- آیا بزرگان شیعه به حلول و وحدت وجود کلّی اعتقاد دارند؟
ج- بله، آنها از مقوله ی حلول جزئی تجاوز کرده، یا به حلول خاص به علیس معتقدند و به دروغ ادعا میکنند که ابا عبدالله÷ گفت: «خداوند با دست راستش بر ما دست کشید و نورش را در ما قرار داد» [۱٧۸].
و در روایتی دیگر آمده است: «ولی خداوند ما را با خودش در آمیخت» [۱٧٩].
و نیز روایت می کنند که گفت: «ما با خدا حالاتی داریم، در آن حالات ما او هستیم و او ما است، مگر اینکه او او است و ما ما هستیم (پناهبر خدا از کفر)» [۱۸۰].
س۳۲- آیاتی که در قرآن در مورد توحید ذکر شده نزد بزرگان شیعه چه معنایی دارند؟
ج- همه آیات توحید عبادت را به تثبیت و تأیید ولایت علی و أئمّهش تفسیر می کنند، و قاعده ی آنها در این مورد این است: «اخبار متعدّد در مورد تأویل(تفسیر) شرک ورزیدن به خدا، و شرک ورزیدن در عبادت به شرک در ولایت ائمه وارد شده، یعنی شرک نزد آنها این است که همراه با ولایت امام کسی دیگر را که امام نیست با او شریک گردانی، و همراه با ولایت آل محمّدص ولایت غیر آنها را قبول کنی. مثلاً در مورد آیه ۶۵ سوره زمر که می-فرماید:
﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٦٥﴾[الزمر: ۶۵].
یعنی: «به تو و به یکایک پیغمبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرکورزی کردارت (باطل و بیپاداش میگردد و) هیچ و نابود میشود ، و از زیانکاران خواهی بود».
معنی این آیه آنگونه که در صحیحترین کتاب شیعیان آمده این است: «اگر بعد از خودت همراه با ولایت علی به ولایت کسی دیگر فرمان دهی عمل تو محو و نابود میگردد» [۱۸۱].
و از آن جمله اینکه در مورد آیه [غافر:۱۲]:
﴿ذَٰلِكُم بِأَنَّهُۥٓ إِذَا دُعِيَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُۥ كَفَرۡتُمۡ﴾[غافر: ۱۲]. می گویند: یعنی به ولایت علیس کفر می ورزید [۱۸۲] ﴿وَإِن يُشۡرَكۡ بِهِۦ تُؤۡمِنُواْۚ فَٱلۡحُكۡمُ لِلَّهِ ٱلۡعَلِيِّ ٱلۡكَبِيرِ١٢﴾ و اگر به کسی که حق ولایت ندارد با او شریک شود ایمان می آورید. و در روایتی دیگر گفته: وقتی به اهل ولایت کفر ورزیدید...
و در مورد آیه ۶۰ سوره نمل که میفرماید: ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ٦٠﴾[النمل: ۶۰]. می گویند: ابو عبدالله گفته است: یعنی با امام هدایت امام گمراهی هم هست [۱۸۳].
مطالب کمر شکن برای شیعه:
ابو عبدالله/ در مورد کسی که این تفسیر را ارائه میدهد می گوید: «هرکس چنین سخنی بگوید به خدا شرک ورزیده است، تا سه بار گفت: من از آنها تبری و بیزاری میجویم، بلکه منظور ذات الله تعالی است» [۱۸۴].
[۱٧۸] اصول الکافی، ج ۱ / ۴۴۰ . [۱٧٩] اصول الکافی، ج ۱ / ۴۳۵ . [۱۸۰] شرح الزیارة الجامعه الکبیره، ص ۱۰٧ . [۱۸۱] اصول الکافی کلینی، ج ۱ / ۴۲٧ ش ٧۶ . [۱۸۲] کنز جامع الفواید، ص ۲٧٧، و بحار الانوار، ج ۲۳ / ۳۶۴، و تفسیر قمی، ج ۲ / ۲۵۶ و اصول الکافی، ج ۱ / ۴۲۱ . [۱۸۳] بحار الانوار، ج ۲۳ / ۳٩۱، و کنز الفوائد، ص ۲۰٧ محمد بن علی کراجکی متوفای سال ۴۴٩ هجری . [۱۸۴] البرهان، بحرانی، ج ۴/ ٧۸ .
س۳۳- شرط قبولی عمل انسان در دیدگاه بزرگان شیعه چیست؟
ج- شیعه معتقدند که اصل و اساس پذیرفته شدن عمل ایمان داشتن به امامت ائمه است [۱۸۵].
و روایت کرده اند: «هرکس به ولایت امیرالمؤمنین اعتراف نکند عملش باطل است» [۱۸۶]. چون خداوندﻷ علیس را به عنوان پرچمی میان خود و آفریدگانش منصوب کرده است، هر کسی او را بشناسد مؤمن، و هر کسی او را نشناسد کافر است، فریدههایش نصب کرده است آاآ او هر کسی نسبت به او جاهل باشد گمراه است و هر کس با او چیزی امام قرار دهد مشرک است، و هر کسی ولایت او را بپذیرد به بهشت میرود» [۱۸٧].
توضیح:
بزرگان شیعه چه پاسخی برای این روایت دارند که از علی بن ابی طالبس نقل کردهاند گفت: «از رسول خداص شنیدم وقتی این آیه نازل شد:
﴿ذَٰلِكَ ٱلَّذِي يُبَشِّرُ ٱللَّهُ عِبَادَهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِۗ قُل لَّآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰۗ وَمَن يَقۡتَرِفۡ حَسَنَةٗ نَّزِدۡ لَهُۥ فِيهَا حُسۡنًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ شَكُورٌ٢٣﴾[الشورى: ۲۳] در آن موقع جبرئیل گفت: ای محمّد هر دینی اصل و ارکان و فروع و بنیانی دارد، و قطعاً اصل و اساس این دین گفتن لا اله الاّ الله، و فرع آن محبّت و داشتن و ولایت اهل بیت است در هر آنچه موافق حق است» [۱۸۸].
همچنین گناه کسانی چیست که در امتهای پیشین مرده اند و علی و اهل بیتش را نمی-دانستهاند؟!.
س۳۴- آیا بزرگان شیعه معتقد به وجود واسطه بین خدا و خلق هستند، و آن واسطه کیست؟
ج- بله، بزرگان شیعه معتقدند ائمّه واسطه بین خدا و خلق هستند. بنابراین مجلسی بابی با این عنوان آورده است: (باب در مورد اینکه مردم جز بوسیله ائمه هدایت نشوند، و ائمه بین خدا و بندگانش وسیله و واسطه هستند، و هیچ کسی به بهشت نرود مگر کسی که آنها را شناخته باشد).
و در این باب آمده است: «رسول خداص به علی گفت: سه چیز هست من سوگند یاد می کنم که حق اند: تو و اوصیای بعد از تو وسیله شناخت و معرفت هستید، خداوند جز بوسیله شما شناخته نمی شود، و هیچ کسی به بهشت نرود مگر کسانی که شما را میشناسند و شما آنها را می شناسید، و هیچ کسی به دوزخ نمی رود مگر کسانی که شما را نمی-شناسد و شما آنها را نمی شناسید». و نیز مجلسی گفته: «پس ائمه حجاب (دربان) پروردگار و بین خدا و بندگانش واسطه هستند» [۱۸٩].
توضیح:
این عقیده شیعه اعتقاد بت پرستان را به یاد ما می اندازد که خداوند درمورد آنها فرموده:
﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ٣﴾[الزمر: ۳].
یعنی: «هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس، کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمیگیرند (و بدانان تقرّب و توسّل میجویند، میگویند:) ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند. خداوند روز قیامت میان ایشان (و مؤمنان) درباره چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهد کرد. خداوند دروغگوی کفر پیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمیکند».
[۱۸۵] بحار الانوار، ج ۲٧ / ۱۶۶ – ۲۰۲ . [۱۸۶] بحار الأنوار ج۲٧/۱۶۶ (باب أنه لا تُقبل الأعمال إلاَّ بالولاية) . [۱۸٧] أصول الکافی ج۱/۳۳۱-۳۳۲ (کتاب الحجة ح٧ باب فيه نتف وجوامع من الرواية في الولاية) . [۱۸۸] تفسیر فرات ص۳٩٧ ح۵۲۸، بحار الأنوار ج۲۳/۲۴٧ ح۱٩ [۱۸٩] بحار الانوار ، مجلسی ج ۲۳ / ٩٧ – ٩٩ .
س۳۵- به اعتقاد بزرگان شیعه اثنی عشریه چگونه انبیاء† هدایت یافتند؟
ج- بزرگان شیعه ادعا میکنند که ابا عبدالله (که از این بهتان مبراست)گفته است: «سوگند به خدا آدم÷ سزاوار این نبود که خداوند او را با دست خود بیافریند، و از روح خود در او بدمد مگر با ولایت علی، و خداوند با موسی سخن نگفت مگر به سبب ولایت علی، و خداوند عیسی÷ بن مریم را به عنوان نشانه-ای برای جهانیان پدید نیاورد مگر به سبب فروتنی و خشوع او در برابر علیس، سپس میگوید: «خلاصه امر این است که هیچ کسی از بندگان خدا سزاوار عنایت خدا نمی شود مگر به سبب بندگی کردن برای ما» [۱٩۰].
[۱٩۰] الاختصاص مفید، ص ۲۵۰، و بحار الانوار، ج ۲۶ / ۲٩۴.
س۳۶- به اعتقاد شیعه عبادت خدا، و شناخت و توحید و یکتاپرستی چگونه است و راه رسیدن به خدا کدام است؟
ج- ادعا می کنند که جعفر گفته: «بوسیله ما خدا عبادت شده، و بوسیله ما شناخته شده است و بوسیله ما خداوند تبارک و تعالی یگانه دانسته شده است» [۱٩۱].
و در روایتی دیگر آمده است: «و ما راهی به سوی خدا هستیم» [۱٩۲].
و در روایتی دیگر آمده است: «ما ولی امر خدا و خزانه علم او و ظرف وحی او و اهل دین خدا هستیم، و کتاب خدا بر ما نازل شده است، و بوسیله ما خدا عبادت شده است، و اگر ما نبودیم خدا شناخته نمی شد، و ما وارث پیامبرص و عترت و خاندان او هستیم» [۱٩۳].
توضیح:
خداوند متعال می فرماید:
﴿مَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن يُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ وَلِيّٗا مُّرۡشِدٗا١٧﴾[الكهف: ۱٧].
یعنی: خداأ هر که را راهنمائی کند، راهیاب (واقعی) او است، و هر که را گمراه نماید ، هرگز سرپرست و راهنمائی برای وی نخواهی یافت .
و فرمود:
﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ٥٦﴾[القصص: ۵۶].
یعنی: (ای پیغمبر!) تو نمیتوانی کسی را که بخواهی هدایت ارمغان داری ولی این تنها خدا است که هر که را بخواهد هدایت عطاء مینماید، و بهتر میداند که چه افرادی راهیابند.
[۱٩۱] الکافی، ج ۱ / ۱۴۵. [۱٩۲] إرشاد القلوب ج۲/۴۱۴ حسن بن محمد دیلمی [۱٩۳] بصائر الدرجات الکبری، صفار ، ص ۶۱.
س۳٧- به اعتقاد شیعه دوازده امامی چه زمان دعا نزد خدا پذیرفتنی و مقبول است؟
ج- میگویند: «دعا جز با نام ائمه قبول نمیشود» [۱٩۴]. و روایت کردهاند: «هر کسی خدا را با توسل به ما به فریاد بخواند، رستگار است، و هر کسی به غیر از ما خدا را به فریاد بخواند هلاک شده و خواستار هلاکت است» [۱٩۵].
توضیح:
خداوند متعال می فرماید: ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨﴾[الجن: ۱۸]. «مسجدها مختصّ پرستش خدا است، و (در آنها) کسی را با خدا پرستش نکنید».
و فرمود:
﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠٦﴾[يونس: ۱۰۶].
«به جای خدا کسی و چیزی را پرستش مکن و به فریاد مخوان که به تو نه سودی میرساند و نه زیانی . اگر چنین کنی (و دعا و عبادت خود را به جای آفریدگار متوجّه آفریدگان سازی) از ستمکاران و مشرکان خواهی شد».
س۳۸- به اعتقاد شیعه خداوند متعال چگونه دعای انبیایش را اجابت می-کند؟
ج- به سبب توسل به ائمه و میانجی قرار دادن و طلب شفاعت آنها.
مرجع عالیقدر دربار صفوی در مورد ائمه گفته: «باب در بیان اینکه دعای پیامبران به سبب توسل به ائمه و میانجی قرار دادن آنها اجابت شده است» [۱٩۶].
و از رضا روایت کردهاند که گفت: «وقتی نوح÷ در حال غرق شدن بود، خدا را به حق ما به فریاد خواند، پس خداوند او را از غرق شدن نجات داد، و وقتی ابراهیم در آتش انداخته شد؛ خدا را به حق ما به فریاد خواند، سپس خداوند آتش را برای او سرد و سلامت کرد، و موسی وقتی وارد دریا شد (تا از آن عبورکند) خدا را به حق ما صدا زد و خداوند دریا را خشک کرد، و وقتی یهودیان خواستند عیسی را به قتل برسانند، عیسی خدا را به حق ما به فریاد خواند، آنگاه از کشته شدن نجات یافت و خداوند او را به سوی آسمان بلند کرد» [۱٩٧].
همچنین شیعه مهدی خود را به فریاد می خوانند با ندای «یا ارحم الراحمین»! [۱٩۸].
(ازاین بالاتر) آخوندهایشان می گویند: ائمه دعاها را اجابه می کنند و ازخدا به خلق نزدیکتر هستند»! ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ١٩٠﴾[الأعراف: ۱٩۰]. «خدا بس بالاتر از آن است که همسان انبازهای ایشان شود».
و علمای شیعه معتقدند که ائمه آنها سریع اجابت میکنند. یکی از علمایشان نامه ای به امام سومش ابوالحسن فرستاد و در آن شکایت سر داده بود و گفته بود: انسان آنگونه که دوست دارد با امامش چیزی در میان بگذارد؛ دوست ندارد با پروردگارش در میان بگذارد، در پاسخ آمد که: هرگاه نیاز داشتی لبهایت را تکان بده پاسخ به تو میرسد»!! [۱٩٩].
توضیح:
خداوند متعال می فرماید:
﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ١٨﴾[يونس: ۱۸].
یعنی: «اینان غیر از خدا، چیزهائی را میپرستند که نه بدیشان زیان میرسانند و نه سودی عائدشان میسازند، و میگویند: اینها میانجیهای ما در نزد خدایند (و در آخرت رستگارمان مینمایند!) بگو: آیا خدا را از وجود چیزهائی (به نام انبازهای و شریکها) باخبر میسازید که خداوند در آسمانها و زمین سراغی از آنها ندارد. خداوند منزّه (از هرگونه شریک) و فراتر از آن چیزهائی است که مشرکان انبازشان میدانند».
[۱٩۴] وسائل الشیعه، ج ۴ / ۱۱۳٩ . [۱٩۵] بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، عماد الدین طبری شیعه، ص ۱۱٧ – ۱۱٩، و بحار الانوار، ج ۲۳ / ۱۰۳ . [۱٩۶] بحار الانوار ، ج ۲۳ / ۲٧٩ . [۱٩٧] بحار الانوار ، ج ۲۶ / ۳۲۵ ، و وسائل الشیعه حر عاملی ، ج ۴ / ۱۴۳ . [۱٩۸] وسائل الشیعه ، ج ۸ / ۱۸۴ ، و بحار الانوار ، ج ۵۱ / ۳۰۴ ، و جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع ، ص ۲۸۰ ، علی بن موسی بن جعفر طاوس متوفای سال ۶۶۴ هجری ، و دلائل الامامه ص ۳۰۴ ابو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبری مازندرانی ، و فرج الهموم فی تاریخ علماء النجوم ابن طاوس ، ص ۲۴۶ و مصابح الکفعمی ، ص ۱٧۶ ابراهیم علی عاملی و کتاب مکارم الاخلاق ، ص ۳۳۰ رضی الدین حسن بن فضل طبرسی متوفای ۵۴٧ هجری . [۱٩٩] بحار الانوار ، ج ٩۴ / ۲۲ .
س۳٩- به اعتقاد سران شیعه چگونه ماه برای رسول خدا ص به دو نصف شکافته شد؟
ج- با طلب میانجی و توسّل به علی بن ابی طالبس [۲۰۰].
س۴۰- آیا به اعتقاد بزرگان شیعه می توان از غیر خداوند متعال طلب فریادرسی کرد؟
ج- علمای شیعه می گویند: «جز از ائمه درخواست نمی شود و آنها نجات دهنده و پناهگاه هستند» [۲۰۱]. و روایت کرده اند که رسول خداص (به دروغ شیعه) گفت: «... ابو الحسن از کسی که بر تو ستم کرده انتقام می گیرد!! و اما علی بن حسین برای نجات از سلاطین و وسوسههای شیطان است!! و موسی بن جعفر: بوسیله او از خدا عافیت و تندرستی بخواه!! و بوسیله علی بن موسی در دریاها و خشکی طلب سلامتی کن، و بوسیله محمّد بن علی از خدا روزی بخواه!! و حسن بن علی برای آخرت است !! و صاحب الزمان برای این است که هرگاه شمشیر بر گردنت گذاشته شد از او کمک بخواه بدون شک تو را کمک میکند»!! [۲۰۲].
تناقض:
کتابهای شیعه روایت کردهاند که امام جعفر صادق/ در دعایش می گفت:
«اللّهمَّ اني اصبحت لا املك لنفسي ضراً و لا نفعاً و لا حياة و لا موتاً و لانشورا ، قد ذل مصرعی، و استکان مضجعی و ظهر ضری و انقطع عذری ... و درست الآمال الا منك و انقطع الرجاء الا من جهتك...» [۲۰۳].
یعنی: بار خدایا نمیتوانم به خود کوچکترین سودی برسانم و دفع زیان و مرگ و زندگی و رستاخیز در اختیار من نیست، ضعیف و ناتوانم و زیان دیده ام و عذری ندارم، آرزوهایم برآورده نشد و هیچ امیدی جز ندارم جز آنچه از جهت توباشد.. .
خداوندﻷ هم می فرماید:
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ٦﴾[الأحقاف: ۵-۶].
یعنی: «چه کسی گمراهتر از کسی است که افرادی را به فریاد بخواند و پرستش کند که (اگر) تا روز قیامت پاسخش نمیگویند؟ (نه تنها پاسخش را نمیدهند ، بلکه سخنانش را هم نمیشنوند) و اصلاً آنان از پرستشگران و به فریاد خواهندگان غافل و بیخبرند. و زمانی که مردمان (در قیامت) گرد آورده میشوند ، چنین پرستششدگان و به فریاد خواستهشدگانی، دشمنان پرستشگران و به فریاد خواهندگان میگردند و عبادت ایشان را نفی میکنند و نمیپذیرند».
و می فرماید:
﴿۞وَإِذَا مَسَّ ٱلۡإِنسَٰنَ ضُرّٞ دَعَا رَبَّهُۥ مُنِيبًا إِلَيۡهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُۥ نِعۡمَةٗ مِّنۡهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدۡعُوٓاْ إِلَيۡهِ مِن قَبۡلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادٗا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِۦۚ قُلۡ تَمَتَّعۡ بِكُفۡرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِ٨﴾[الزمر: ۸].
«هنگامی که گزندی متوجّه انسان میگردد، پروردگار خود را به فریاد میخواند و تضرّع کنان رو به درگاه او میآورد. سپس هنگامی که نعمت بزرگی از جانب خود بدو داد خدا را که قبلاً به فریاد میخواند فراموش میکند (و گزند را از یاد میبرد و به ترک دعا میگوید) و خداگونههائی را برای خدا میسازد تا (هم خود را و هم مردمان را بدان) از راه او به در برد و گمراه کند . (ای پیغمبر ! به چنین فردی) بگو : اندک روزگاری از کفر خود بهرهمند شو (و با آن خوش بگذران ، امّا بدان که) تو از دوزخیانی».
و می فرماید:
﴿قُلۡ أَرَءَيۡتَكُمۡ إِنۡ أَتَىٰكُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ أَوۡ أَتَتۡكُمُ ٱلسَّاعَةُ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَدۡعُونَ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٤٠ بَلۡ إِيَّاهُ تَدۡعُونَ فَيَكۡشِفُ مَا تَدۡعُونَ إِلَيۡهِ إِن شَآءَ وَتَنسَوۡنَ مَا تُشۡرِكُونَ٤١﴾[الأنعام: ۴۰-۴۱].
یعنی: «بگو: به من بگوئید که اگر عذاب خدا شما را فرا گیرد (همان گونه که قبلاً ملّتهای پیشین را فرا گرفته است) یا این که قیامت شما (با فرا رسیدن مرگتان و یا از هم پاشیدن جهان) فراز آید ، آیا غیر خدا را به یاری میطلبید ؟ (و اگر بطلبید سودی به شما میرسانند و شما را میرهانند ؟ !) اگر شما راستگوئید».
بلکه تنها خدا را به یاری میطلبید ، و او اگر خواست آن چیزی را برطرف میسازد که وی را برای رفع آن به فریاد میخوانید ، و (دیگر آن روز) چیزهائی را که (امروز) شریک خدا میسازید فراموش مینمائید.
[۲۰۰] صحیفة الأبرار ص۲ میرزا محمد تقی (ذکر معجزة لرسول اللهص). [۲۰۱] بحار الانوار ، ج ٩۴ / ۳٧ . [۲۰۲] بحار الانوار ، ج ٩۴ / ۳۳ ، و البلد الامین ، ص ۳۸۵ . [۲۰۳] بحار الانوار ، ۸۶ / ۳۱۸ ، و منهج الدعوات و منهج العبادات ، ص ۲۱۶ رضی الدین علی بن موسی بن طاووس متوفای ۶۶۴ هجری .
س۴۱- به اعتقاد شیعه چگونه پیامبران اولوا العزم† به چنین جایگاهی دست یافتند؟
ج- با دوستداشتن و محبّت ورزی به ائمّه.
مرجع عالی شیعه مجلسی بابی را تحت عنوان: «تفضيلهم عليهم السلام على الأنبياء وعلى جميع الخلق،وأخذ ميثاقهم عنهم،وعن الملائكة وعن سائر الخلق ، وأن أولي العزم إنما صاروا أولي العزم بحبِّهم صلوات الله عليهم» [۲۰۴].
یعنی: «باب در مورد برتری ائمه بر انبیای الهی و بر کل خلق، و گرفتن عهد و پیمان خداوند از انبیاء و فرشتگان و از سایر مردم در مورد ائمه، و پیامبران اولوا العزم تنها به علّت دوست داشتن ائمّه به مقام اولوا العزم رسیدند!».
[۲۰۴] فی بحار الأنوار ج۲۶/۲۶٧
س۴۲- آیا به اعتقاد بزرگان شیعه حج خانهی خدا بزرگتر است، یا قصد زیارت و سفر با عتبات و بارگاه ائمه؟
ج- علمای شیعه معتقدند حج و زیارت قبور ائمه و زیارت آنها از ادای رکن پنجم اسلام (حج) مهم تر و بزرگتر است!!.
و روایت کرده اند که مردی از اعراب بیابانی از یمن به زیارت قبر حسین مشرّف شد؛ وقتی که با جعفر صادق شیعه (چون جعفربن عبدالله از این تهمت ها مبرّاست) را ملاقات کرد، و جعفر در باره ی زیارت قبر حسین از مرد بیابانی سؤال کرد، در جواب گفت: آثار خیر و برکت این سفر را در وجود خود و خانواده و اولاد و اموال و برآورده شدن نیازهایم لمس می کنم. ابوعبدالله می گوید: ای برادر یمنی آیا فضل دیگری را به فضیلتهای این زیارت برایت نیفزایم؟ گفت: چرا، برایم بگو ای پسر رسول خداص !گفت: زیارت ابا عبدالله برابراست با یک حج مقبول و پاک همراه با رسول خداص. مرد بسیار تعجّب کرد، دوباره جعفر گفت: آری به خدا برابر است با دو حج مبرور و مقبول و پاک همراه با رسول خدا، باز هم مرد تعجّب کرد. پی در پی ادامه داد تا رسید به اینکه گفت: برابر است با سی حج مبرور و مقبول و پاک همراه رسول خداص [۲۰۵].
و در وسائل الشیعه [۲۰۶] روایت کردهاند که رسول خداص (که ایشان از این افتراء مبراست) گفته : «هرکس حسین را بعد از وفات زیارت کند، خدا برایش یک حج مینویسد. عائشه با تعجّب پرسید: یک حج تو؟ فرمود: بله، دو حج من، عائشه دوباره پرسید: دو حج تو؟ فرمود: بله سه حج من، و و و، به همان ترتیب ادامه دادند تا رسید به اینکه فرمود بله، هفتاد حج من و هفتاد عمره برایش نوشته شود!.
همچنین روایت کردهاند... «هزار حج با مهدی و یک میلیارد عمره با پیامبرص به او می رسد» [۲۰٧]؟!!
سپس اضافه کرده اند و گفته اند: «هرکس قبر حسین را زیارت کند پاداش دو میلیارد عمره که با رسول خداص انجام یافته باشند به او میرسد» [۲۰۸].
سپس فراتر رفته و گفته اند: «از رضا÷ روایت است که گفت: «هرکس قبر حسین÷ را در کنار رود فرات زیارت کند، مانند کسی است که خدا را در بالای عرش او زیارت کرده است» [۲۰٩].
و میگویند: از ابو عبدالله÷ روایت است که گفت: «هرکس قبر حسین بن علیب را در روز عاشورا در حالی که حق او را بداند زیارت کند؛ مانند کسی است که خدا را بر عرش او زیارت کرده باشد» [۲۱۰]. و آیا این افزودن آمارها متوقف میشوند!! امیدواریم.
[۲۰۵] ، ثواب الاعمال ابن بابویة ص۵۲، وسائل الشیعة حرعاملی ۱۰/۳۵۱-۳۵۲. [۲۰۶] ج۱۰/۳۵۱-۳۵۲ ح۱۴ (باب استحباب اختیار زیارة الحسین). [۲۰٧]ـ وسایل الشیعه ج ۱۰ /۳۵۰ ـ ۳۵۱ . [۲۰۸]ـ تهذیب الاحکام طوسی ج ۶ /۴٩ و رسایل الشیعه ج ۱۴ /۴۶۰ و مستدرک الوسایل نوری ۱۰/۲۵۰ و بحار الانوار ج ٩۸ /۸۸ . [۲۰٩]ـ بحار الانوار ج ٩۸ / ۶٩ و ثواب الاعمال ابن بابویه قمی ص ۸۵ [۲۱۰]ـ مستدرک الوسایل ج ۱۰ / ۲٩۱ و بحار الانوار ج ٩۸ / ۱۰۵ و الاقبال ص ۵۶٧ علی بن موسی بن جعفر معروف به ابن طاووس. و کتاب المزار مفید ص ۵۱ و مصباح الهدی طوسی ص ٧٧۱
از حنان روایت است که گفت: «به ابی عبدالله÷ گفتم: در مورد زیارت قبر حسین صلوات الله علیه چه می گویی، از یکی از شما به ما رسیده که زیارت قبر حسین برابر یک حج و عمره است؟ ابو عبدالله گفت: این حدیث را ضعیف میدانم، معادل چنین پاداشی نیست، ولی او را زیارت کنید و به او جفا نکنید، او سردار جوانان بهشت است» [۲۱۱].
[۲۱۱]ـ بحار الانوار ج ۱۰۱ /۳۵ و قرب الاسناد ص ۴۸ از عبدالله بن جعفر حمیری از علمای قرن سوم شیعه .
کلینی روایت میکند که امیر المؤمنینس گفت: «پیامبرص مر ا فرستاد تا قبرهای ساخته شده را منهدم کنم و عکس و تمثالها را بشکنم» [۲۱۲].
و در روایت دیگر آمده است که گفت: «مرا فرستاد و گفت هیچ تمثال و عکسی را مگذار مگر آن را نابود کنی، و هیچ قبری را مگذار مگر آن را صاف و با زمین یکسان کنی» [۲۱۳].
[۲۱۲] فروع الکافی ج۲ / ۲۲۶ . [۲۱۳] فروع الکافی کلینی ج ۲ / ۲۲٧ وسایل الشیعه حر عاملی ج ۲ /۸۶٩.
س۴۳- آیا به اعتقاد بزرگان شیعه جز خداوند متعال کسی حق تشریع و حلال کردن و حرام کردن دارد؟.
ج- بله، علمای شیعه ادعای می کنند که اباجعفر(که از این افتراء مبراست)گفته: «چون (همه امور شرع) به ما واگذار شده، هر چه ما (ائمه)حلال کنیم حلال است و هر چه را حرام اعلام کنیم حرام است [۲۱۴]. امام هر چه را بخواهد حرام می کند و هر چه را بخواهد حلال مینماید».
و روایت کردهاند که امام رضا گفته است: «مردم از نظر فرمانبری و اطاعت بنده و بردگان ما هستند» [۲۱۵].
ضربه کمر شکن:
خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١﴾[التوبة: ۳۱].
یعنی: «یهودیان و ترسایان علاوه از خدا، علماء دینی و پارسایان خود را هم به خدائی پذیرفتهاند (چرا که علماء و پارسایان، حلال خدا را حرام ، و حرام خدا را حلال میکنند ، و خودسرانه قانونگذاری مینمایند، و دیگران هم از ایشان فرمان میبرند و سخنان آنان را دین میدانند و کورکورانه به دنبالشان روان میگردند. ترسایان افزون بر آن) مسیح پسر مریم را نیز خدا میشمارند.بدیشان جز این دستور داده نشده است که : تنها خدای یگانه را بپرستند و بس . جز خدا معبودی نیست و او پاک و منزّه از شرک ورزی و چیزهائی است که ایشان آنها را انباز قرار میدهند».
ابو عبدالله/ می گوید: «سوگند به خدا که علماء و دیرنشینان آنها را به عبادت خویشتن فرا نخواندند، و اگر فرا می خواندند آنها اجابت نمی کردند، بلکه حرام را برایشان حلال کردند و حلال را برایشان حرام نمودند، و بدون اینکه خود بفهمند به پرستش آنها پرداختند» [۲۱۶].
[۲۱۴] الاختصاص ص۳۳۰ للمفید، بحار الأنوار ج۲۵/۳۳۴ ح۱۲ (فصلٌ فی بیان التفویض ومعانیه). [۲۱۵] الامالی مفید ص ۴۸ و بحار الانوار ج ۲۵ / ۲٧٩. [۲۱۶] اصول کافی ج ۱ / ۵۳ .
س۴۴- اعتقاد بزرگان شیعه در مورد گل و خاک کربلا چگونه است؟
ج- گفتهاند: «خاک قبر حسین شفای هر دردی است» [۲۱٧].
و روایت کردهاند که: «خداوند متعال خاک قبر حسین را شفای هر بیماری، و امان و پناه از هر ترس و هراسی قرار داده است» [۲۱۸].
وروایت کردهاند که ابو عبدالله گفته: «خاک قبر حسین را به کام فرزندانتان بمالید زیرا امان است» [۲۱٩].
تناقض:
همچنین روایت کرده اند که ابا عبدالله گفت: «با آب فرات به کام فرزندانتان بمالید» [۲۲۰].
و خمینی می گوید: «خاک هیچ قبری حتی خاک قبر پیامبرص و ائمه علیهم السلام با خاک قبر حسین قابل مقایسه نیست» [۲۲۱].
[۲۱٧] بحا رالانوار ج ۱۰۱ / ۱۱۸ ـ ۱۴۰ که حدود ۸۳ روایت در مورد خاک قبر حسین و فضیلت و آداب خوردن آن و احکام آن بیان کرده است !!. [۲۱۸] امالی طوسی ج ۱ / ۳۲۶ . [۲۱٩] بحار الانوار ج ۱۰۱ /۱۲۴ ، و کامل الزیارات ۲٧۸ اثر ابن قولویه قمی . [۲۲۰] کامل الزیارات ص۱۱۲ ح۱٧ [۲۲۱] تحریر الوسیله ج ۲ / ۱۶۴ .
س۴۵- آیا بزرگان شیعه استفاده از تعاویذ و طلسم و افسون و طلب فریادرسی از چیزهای مجهول(همچون نام جن) را جایز میدانند؟.
ج- بله، بعنوان مثال ادعا می کنند که دعا و تعویذ امیرمؤمنان برای شخصی جادو شده این است: «بسم الله الرحمن الرحیم. ای کنوش ای کنوش، ارشش، عطنیطنیطح یا مطیطرون فریالسنون، ماو ما، ساما سویا طیطشا لوش خیطوش، مشفقیش، اوصیعینوش لیطفیتکش ...».
سپس شیخ و مرجع شیعیان مجلسی، رموز عجیبی به صورت شکلهای متداخل کشیده است [۲۲۲].
و به دروغ به علیس نسبت دادهاند که گفته: «هر کس از شما در سفر راه گم کرد و برای خودش احساس خطر کرد، با فریاد بگوید: «یا صالح اغثنی» چون در میان برادران جن شما جنی به نام صالح هست... » [۲۲۳].
توضیح:
عرب در زمان جاهلیت وقتی در جایی منزل می کردند از بیم زیان جن ها به بزرگ آنجا پناه می-بردند، و خداوند متعال در این باره می فرماید:
﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا٦﴾[الجن: ۶].
یعنی: «کسانی از انسانها به کسانی از پریها پناه میآوردند، و بدین وسیله بر گمراهی و سرکشی ایشان میافزودند».
قُمی روایت کرده که اباجعفر/ روایت کرده: «مردی نزد کاهنی می رفت که شیطان چیزهایی به او القاء می کرد و می گفت: به شیطان (قرین جن) خود بگو: فلانی به تو پناه آورده» [۲۲۴].
[۲۲۲] بحار الانوار ج ٩۱ / ۱٩۳ . [۲۲۳]الحضال ج ۲ / ۶۱۸ ابن بابویه قمی ملقب به صدوق ، و وسایل الشیعه حر عاملی ج ۸/ ۳۲۵ . [۲۲۴] تفسیر قمی ج۲/۳۸٩ (سورة الجن ).
س۴۶- استخاره با پیکان و تیرهای قرعه در مذهب شیعه چه حکمی دارد؟
ج- آن را مشروع می دانند [۲۲۵].
روایت کردهاند استخاره امیرمؤمنان علیس چنین بوده است: «آنچه را می خواهی نیت کن و این استخاره را بنویس و در چیزی بگذار، و هر دو را در یک ظرف آب بگذار و روی یکی بنویس بکن و در چیزی بگذار، و روی دیگری بنویس نکن، هر کدام روی آب آمد آن را انجام بده و با آن مخالفت نکن» [۲۲۶].
و بعضی از علمای شیعه گفته اند محل استخاره باید کنار قبر حسین در سمت سر باشد [۲۲٧].
توضیح:
این استخاره و امثال آن با آنچه خداوند فرموده مخالف است،آنجا که می-فرماید:
﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّيَةُ وَٱلنَّطِيحَةُ وَمَآ أَكَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِۚ ذَٰلِكُمۡ فِسۡقٌۗ ٱلۡيَوۡمَ يَئِسَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِۚ ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِي مَخۡمَصَةٍ غَيۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣﴾[المائدة: ۳].
یعنی: «(ای مؤمنان!) بر شما حرام است (خوردن گوشت) مردار، خون (جاری)، گوشت خوک، حیواناتی که به هنگام ذبح نام غیر خدا بر آنها برده شود و به نام دیگران سر بریده شود، حیواناتی که خفه شدهاند، حیواناتی که با شکنجه و کتک کشته شدهاند، آنهائی که از بلندی پرت شده و مردهاند، آنهائی که بر اثر شاخزدن حیوانات دیگر مردهاند، حیواناتی که درندگان از بدن آنها چیزی خورده و بدان سبب مردهاند ، مگر این که آنها را سر بریده باشید، حیواناتی که برای نزدیکی به بتان قربانی شدهاند، و بر شما حرام است که با چوبههای تیر به پیشگوئی پردازید و از غیب سخن گوئید، همه اینها برای شما گناه بزرگ و خروج از فرمان یزدان است. از امروز کافران از دین شما مأیوس گشتهاند، پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز (احکام) دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم. امّا کسی که در حال گرسنگی ناچار شود و متمایل به گناه نباشد،چرا که خداوند بخشنده مهربان است».
همچنین با آنچه برخی از ائمه آنها رحمهم الله روایت کرده اند که رسول خداص استخاره در همه کارها را به صحابه می آموخت همانگونه که سوره ای از قرآن را به آنها آموزش می داد و می فرمود: «هرگاه کسی از شما کار با اهمیّتی در پیش داشت، دو رکعت نماز غیر فرض به جا آورد، سپس بگوید: «اللهم إني أستخيركَ بعلمكَ وأستقدركَ بقدرتكَ، وأسألكَ من فضلكَ العظيم، فإنكَ تقدرُ ولا أقدرُ، وتعلمُ ولا أعلمُ، وأنتَ علاَّمُ الغيوب....» [۲۲۸] «خدایا من از علم و قدرت تو طلب آگاهی و توانایی می کنم، و از فضل بزرگ تو درخواست می کنم، که تو همه توانایی و من ناتوان، و تو همه چیز را می دانی و من نمیدانم،تو آگاه به همه پنهانیها هستی...».
[۲۲۵] فروع الکافی ج۳/۳۱۱ (کتاب الصلاة ح۳ باب صفة الاستخارة) . [۲۲۶] ـ بحار الانوار ج ٩۱ / ۲۳۸ و وسایل الشیعه ج ۸ / ۲٧ . [۲۲٧] ـ وسایل الشیعه ج ۵ / ۲۲۰ . [۲۲۸] بحار الانوار، ج ٩۱ / ۲۶۵، مکارم الاخلاق طبرسی، ص ۳٧۲ و ن ک مستدرک الوسائل، ج ۶ / ۲۳۶ ، فتح الابواب ابن طاوس، ص ۱۴٩ .
س۴٧- حکم بدفالی گرفتن از اماکن و اوقات نزد علمای شیعه چگونه است؟
ج- معتقد به بدفالی برخی مکانها و اوقات هستند، و با افترا و دروغ روایات زیادی را در این زمینه ساخته و پرداختهاند به پیامبرص نسبت دادهاند که گفته: «از مصر دوری کنید، و در آن جا ماندگار نشوید، چون ماندن در مصر سبب دیوثی میگردد» [۲۲٩].
همچنین این افراء را به نام پیامبرص ساختهاند که گفته: «نگویید اهل شام، بلکه بگویید اهل شومی و بدبختی، آنها بر زبان داود لعنت شده اند، و خداوند از آنها افرادی را به بوزیه و خوک تبدیل کرد» [۲۳۰].
توضیح:
خداوند متعال پیرامون سرزمین شام می فرماید:
﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِيَهُۥ مِنۡ ءَايَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١﴾[الإسراء: ۱].
یعنی: «تسبیح و تقدیس خدائی را سزا است که بنده خود (محمّد ص) را در شبی از مسجدالحرام (مکه) به مسجدالاقصی (بیتالمقدّس) برد، آنجا که اطرافش را پربرکت ساختهایم. تا (در این کوچ یک شبه زمینی و آسمانی) برخی از نشانههای خود را بدو بنمایانیم. بیگمان خداوند بس شنوا و بینا است».
[۲۲٩] بحارالانوار، ج ۶۰ / ۲۱۱ . [۲۳۰] تفسیر قمی، ص ۵٩۶، ص ۳۰ .
س ۴۸ – آیا نزد علمای شیعه به فریاد خواندن غیر خداوند متعال جایز است، و چه وقت جایز است؟
ج – بله جایز می دانند به شرط آن که معتقد نباشد که آن شخص به فریاد خوانده شده یا آن چیز پرورگار است!!.
آیت بزرگ شیعه خمینی میگوید: «شرک یعنی طلب حاجت از غیر خداوند با این اعتقاد که او خدا و پروردگار است، اما اگر بدون داشتن این عقیده؛ حاجت خود را از غیر خدا بخواهد شرک نیست، و در این مورد مرده و زنده فرق ندارد، بنابراین اگر حاجت خود را از سنگ و گل بخواهد شرک نیست» [۲۳۱].
توضیح:
این تعریف که خمینی از شرک داشته عین شرک اهل جاهلیّت است، خداوند متعال می-فرماید:
﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ٣﴾[الزمر: ۳].
یعنی: «هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس. کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمیگیرند (و بدانان تقرّب و توسّل میجویند، میگویند:) ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند. خداوند روز قیامت میان ایشان (و مؤمنان) درباره چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهد کرد. خداوند دروغگوی کفرپیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمیکند».
[۲۳۱] ـ کشف الاسرار خمینی، ص ۳۰ .
س ۴٩ – از دیدگاه علمای شیعه خداوند در شب معراج چگونه پیامبرص را مورد خطاب قرار داد؟
ج – (می گویند:) خداوند با زبان امیرمؤمنان علی بن ابی طالبس با پیامبرص سخن گفت [۲۳۲].
توضیح:
خداوند متعال در مورد خود فرموده:
﴿فَاطِرُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ جَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ أَزۡوَٰجٗا يَذۡرَؤُكُمۡ فِيهِۚ لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١﴾[الشورى: ۱۱].
یعنی: «او آفریننده آسمانها و زمین است . او شما را به صورت مرد و زن، و چهارپایان را به شکل نر و ماده درآورده است و بدین وسیله بر آفرینش شما میافزاید. هیچ چیزی همانند خدا نیست و او شنوا و بینا است».
س۵۰- آیا علمای شیعه بین خداوندﻷ و بین ائمه فرق میگذارند؟
ج – خیر، علمای شیعه گفته اند: «ائمه دارای حالتی روحانی برزخی اوّلی هستند که در آن حالت صفات ربوبیّت و خدایی بر آنها جاری است، و در دعا به همین اشاره شده که گفت: (خدایا) میان تو و آنها (ائمه) فرقی نیست جز اینکه آنها بندگان مخلص تو هستند»! [۲۳۳].
توضیح:
خداوند متعال می فرماید:
﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَهُمۡ رِزۡقٗا مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ شَيۡٔٗا وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ٧٣ فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧٤﴾[النحل: ٧۳-٧۴].
یعنی: «و چیزهائی را بجز خدا میپرستند که مالک کمترین رزقی در آسمانها و زمین برای آنان نیستند و (در آینده هم) نمیتوانند. پس برای خدا شبیه و نظیر قرار مدهید (و با قیاسهای تباه و تشبیهات ناروا، پرستش بتان را توجیه و تعبیر نکنید). بیگمان خداوند (اعمال شما را) میداند و شما (سرنوشت کردار بدتان را) نمیدانید».
همچنین خداوند در توصیف ذات اقدس خود فرمود:
﴿فَاطِرُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ جَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ أَزۡوَٰجٗا يَذۡرَؤُكُمۡ فِيهِۚ لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١﴾[الشورى: ۱۱].
یعنی: «او آفریننده آسمانها و زمین است. او شما را به صورت مرد و زن، و چهارپایان را به شکل نر و ماده درآورده است و بدین وسیله بر آفرینش شمامیافزاید. هیچ چیزی همانند خدا نیست و او شنوا و بینا است».
[۲۳۲] ـ شرح الزیارة الجامعه الکبیره ، ج ۲ / ۱٧۸ . [۲۳۳] ـ مصابیح الانوار فی کل مشکلات الاخبار، ج ۲ حدیث ۲۲۲ عبدالله الشبر .
س۵۱– ازدیدگاه شیعه شرک ورزیدن به خداوند چیست، و برائت از مشرکین چه مفهومی دارد؟
ج – ماده و ریشه (شرک) در قرآن ذکر شده، ولی در همه موارد علمای شیعه آن را تأویل می کنند، یا می گویند بر کسانی اطلاق می شود که به امامت امیر مؤمنان و ائمه معتقد نیستند و دیگران را بر آنها برتری می دهند [۲۳۴].
بعنوان نمونه روایت کرده اند که (به افترای آنها) ابو جعفر/ در مورد این آیه(۶۵ سوره زمر) که می فرماید:
﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٦٥﴾[الزمر: ۶۵]. در این آیه شرک را به شرک ورزیدن در ولایت علیس تأویل کرده اند [۲۳۵].
و شیخ شیعه ابوالحسن شریف می گوید: «اخبار و روایات فراوانی وارد شده که شرک ورزیدن به خدا و شرک در عبادت را به شرک ورزیدن در ولایت و امامت تأویل کرده [۲۳۶].
و مجلسی سرور شیعیان دوازده امامی می گوید: «حاصل کلام این که ظاهر آیات مربوط به شرک در مورد بُت و بت پرستی است، و باطن آن درباره خلفای ستمگر است که با ائمه حق شریک قرار داده شدند، و به جای آنها تعیین و منصوب شدند، همان گونه که خداوند متعال می-فرماید:
﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ٢٠﴾[النجم: ۱٩-۲۰].
یعنی: «آیا چنین میبینید (و این گونه معتقدید) که لات و عزی. و منات، سومین بت دیگر».
(در ادامه میگوید:) در باطن منظور از لات (خلیفه) اوّل، و منظور از عُزّی، دوّم و منظور از مناة سوّم، یعنی کسانی هستند که آنها را امیر المؤمنین و خلیفه رسول خدا و صدیق و فاروق و ذو النورین و امثال آن نامیدهاند».
همچنین می گوید: «یکی از ضروریات دین امامیه برائت و بیزاری جستن از ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه میباشد» [۲۳٧].
و انکار کننده ی ضروریات و بدیهیات دین از دیدگاه مراجع شیعه کافر محسوب می شود، همانگونه که بحث آن گذشت.
نخستین کسی که از مشرکین- به اعتقاد شیعه یعنی اصحابش - اظهار برائت کرد عبدالله بن سبأ یهودی بود، و بحث آن گذشت.
برائت از مشرکین در اعتقاد علمای شیعه یعنی اعلام بیزاری اصحاب رسول خداص، و آنچه در راهپیمایی های آیات عظام شیعه در موسم حج و در با فضیلت ترین و بزرگترین روزها و اشرف مکان ها انجام می دهند همین است. و حتّی آخوندهای شیعه معتقدند که ابوبکر و عمرب در موسم حج جلو آنها ظاهر می شوند، و به هنگام رمی جمرات آن دو بزرگوار را هم سنگ باران می کنند! [۲۳۸].
[۲۳۴] ـ بحار الانوار ، ج ۲۳ / ۳٩۰. [۲۳۵] ـ تفسیر فرات ، ص ۳٧۰ . [۲۳۶] ـ مراة الانوار و مشکاة الاسرار ابو الحسن بن محمد تباطی عاملی فروی ، ص ۲۰۲ . [۲۳٧] ـ الاعتقادات ، ص ٩۰ – ٩۱ مجلسی . [۲۳۸] ـ تفسیر فرات ، ص ۶٧ .
س ۵۲– آیا از دیدگاه مراجع شیعه ستارگان در سعادت و شقاوت و در رفتن به بهشت و یا دوزخ تأثیری دارند؟
ج – بله، علمای شیعه ادعا کرده اند که ابا عبدالله گفته: «هر کس زمانی که ماه در برج عقرب باشد به سفر برود یا ازدواج کند خوبی نمیبیند» [۲۳٩]. که منظورش این است بهشت را نمی-بیند.
خداوند متعال در رابطه با اعتقاد به بدفالی مشرکین می فرماید:
﴿فَإِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَٰذِهِۦۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَيِّئَةٞ يَطَّيَّرُواْ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓۗ أَلَآ إِنَّمَا طَٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ١٣١﴾[الأعراف: ۱۳۱].
یعنی: «ولی (آنان نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی و خوشی بدیشان دست میداد (که اغلب هم چنین بود) میگفتند: این به خاطر (استحقاق و امتیازی است که بر سایر مردمان داریم و ناشی از میمنت و مبارکی) ما است. امّا هنگامی که بدی و سختی بدیشان دست میداد، میگفتند: (این خشکسالیها و بلاها همه ناشی از) نحوست و شومی موسی و پیروان او است! هان! (ای مردمانِ همه اعصار و قرون بدانید) که بدبیاری آنان تنها از جانب خدا (و با تقدیر و تدبیر او نه کس دیگری) بوده است ، ولیکن اکثر آنان (این حقیقت ساده را) نمیدانستند».
[۲۳٩] ـ الروضه از کافی کلینی ، ج ۸ / ۲٧۵ .
س۵۳– آیا به اعتقاد علمای شیعه خداوند کسی غیر از خود را به کلیدهای غیبها اختصاص داده است؟
ج – علمای شیعه ادعا میکنند که علی بن ابی طالبس گفته است: «خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده است مگر آنکه من دَین او را ادا می کنم و وعدههایش را ایفا مینمایم و خداوند مرا با علم وپیروزی برگزیده است و دوازده بار پیش پروردگارم رفته ام، و خداوند خود را به من معرفی کرد و کلیدهای غیب را به من بخشید» [۲۴۰].
و ادعا کردهاند که ابا عبدالله گفته است: «من آنچه در آسمانها و زمین است میدانم و آنچه در بهشت است میدانم و آنچه را که شده و آنچه را که میشود میدانم» [۲۴۱].
توضیح:
خداوند متعال در مورد ذات اقدس در قرآن می فرماید:
﴿۞وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩﴾[الأنعام: ۵٩].
یعنی: «گنجینههای غیب و کلید آنها در دست خدا است و کسی جز او از آنها آگاه نیست. و خداوند از آنچه در خشکی و دریا است آگاه است. و هیچ برگی (از گیاهی و درختی) فرو نمیافتد مگر این که از آن خبردار است. و هیچ دانهای در تاریکیهای (درون) زمین، و هیچچیز تر و یا خشکی نیست که فرو افتد، مگر این که (خدا از آن آگاه، و در علم خدا پیدا است و) در لوح محفوظ ضبط و ثبت است».
و میفرماید:
﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ٦٥﴾[النمل: ۶۵].
یعنی: «بگو: کسانی که در آسمانها و زمین هستند غیب نمیدانند جز خدا، و نمیدانند چه وقت برانگیخته میشوند (و قیامت فرا میرسد)».
[۲۴۰] ـ وسایل الشیعه ج ۵ / ۲۲۰ . [۲۴۱] ـ بحارالانوار، ج ۲۶ / ۱ .
س۵۴– عقیده علمای شیعه در مورد توحید ربوبیّت چیست؟
ج – این موضوع انشاء الله در سؤالات بعدی بیان خواهد شد.
س۵۵- آیا بزرگان شیعه به وجود پروردگاری همراه با الله تعالی اعتقاد دارند؟
ج- (شیعه واژه ربّ را به علی تفسیر می کنند و) ادعا می کنند که علیس گفته: «من یکی از فروع پروردگاری هستم» [۲۴۲].
سپس این اعتقاد گمراهی پیشرفت کرده تا اینکه به نام علیس دروغ بستهاند که گفته: «من پروردگاری هستم که زمین بوسیله او آرامش مییابد» [۲۴۳].
همچنین در مورد این آیه: ﴿وَأَشۡرَقَتِ ٱلۡأَرۡضُ بِنُورِ رَبِّهَا﴾[الزمر: ۶٩]. «می گویند: یعنی زمین با نور امام روی زمین روشن است که علی استس !» [۲۴۴].
و در تفسیر این آیه:
﴿قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوۡفَ نُعَذِّبُهُۥ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِۦ فَيُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا نُّكۡرٗا٨٧﴾[الكهف: ۸٧]. می گویند: یعنی: سپس بسوی علی برگردانیده میشود.
توضیح:
خداوند متعال خطاب به پیامبرشص میفرماید: ﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِينَ٢١٣﴾[الشعراء: ۲۱۳].
یعنی: «بجز خدا معبودی را به فریاد مخوان و پرستش مکن، که (اگر چنین کنی) از زمره عذاب شوندگان خواهی بود».
و فرمود:
﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٨٨﴾[القصص: ۸۸].
یعنی: «همراه الله معبود دیگری را به فریاد مخوان. جز او هیچ معبود دیگری وجود ندارد. همه چیز جز ذات او فانی و نابود میشود. فرماندهی از آن او است و بس، و همگی شما به سوی او برگردانده میشوید».
[۲۴۲] شرح الزیارة الجامعة الکبیرة ج۱/٧۰ [۲۴۳] ـ مرآة الانوار، ص ۵٩ عاملی. [۲۴۴] ـ تفسیر قمی، ج ۲ / ۲۵۳ و علمای شیعه در مورد این تفسیر گفتهاند اصل تفاسیر است، ن ک مقدمه تفسیر قمی، ص ۱۰ و تفسیر البرهان، ج ۴ / ۸٧ .
س۵۶- به اعتقاد بزرگان شیعه چه کسی در دنیا و آخرت تصرّف میکند؟
ج- کلینی از ابی عبدالله/ روایت کرده که (به دروغ شیعه) گفت: «آیا نمیدانی که دنیا و آخرت از آنِ امام است، و هر کجا که آن را بخواهد میگذارد و به هرکسی که بخواهد آنرا میدهد» [۲۴۵].
توضیح :
خداوند متعال در مورد مالکیّت زمین و آسمانها از مشرکین سؤال میکند:
﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٨٥﴾[المؤمنون: ۸۴-۸۵].
یعنی: «بگو: زمین و کسانی که در زمین هستند از آن کیستند، اگر دانا و فرزانهاید؟! خواهند گفت: (همه کائنات، و از جمله زمین و ساکنان آن) از آن خدایند».
و به خاطر شرک ورزیدنشان به آنان اعتراض نموده و فرمود:
﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٨٥ قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ٨٦ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٨٧ قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٨ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ٨٩ بَلۡ أَتَيۡنَٰهُم بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ٩٠ مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا كَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ٩١ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٩٢﴾[المؤمنون: ۸۴-٩۲].
یعنی: «بگو پس چرا نمیاندیشید و یادآور نمیگردید. بگو : چه کسی صاحب آسمانهای هفتگانه و صاحب عرش عظیم است؟ خواهند گفت: از آن خدا است. بگو: پس چرا پرهیزگاری پیش نمیگیرید. بگو: آیا چه کسی فرماندهی بزرگ همه چیز را در دست دارد و او کسی است که پناه میدهد و کسی را (نمیتوان) از (عذاب) او پناه داد، اگر فهمیده و آگاهید؟!. خواهند گفت: از آن خدا است. بگو: پس چگونه گول میخورید و جادو و جنبل میشوید؟ بلکه برای ایشان حق را آوردهایم (که قرآن است) و آنان قطعاً دروغگویند. خداوند نه فرزندی برای خود برگرفته است و نه خدائی با او (انباز) بوده است، چرا که اگر خدائی با او میبود، هر خدائی به آفریدگان خود میپرداخت و هر یک از خدایان بر دیگری برتری و چیرگی میجست. خدا والاتر و بالاتر از آن چیزها است که ایشان میگویند. خدا از پنهان و آشکار آگاه است لذا او پاک و دور از آن چیزهائی است که ایشان شریک (خداوند جهان) میگردانند».
[۲۴۵] ـ اصول کافی، ج ۱ / ۴۰٩ باب ان الارض کلها للامام .
س۵٧- به اعتقاد بزرگان شیعه پدیدآورندهی حوادث جهان هستی کیست؟
ج- علمای شیعه میگویند: «حوادث جهان هستی همه کار امام است، از سماعه بن مهران روایت کردهاند گفت: نزد ابا عبدالله÷ بودم که در آسمان رعد و برق زد، ابو عبدالله گفت: «رعد و برقی که می بینید کار صاحب و آقای شماست.گفتم: صاحب و یار ما کیست ؟ گفت: امیر المؤمنین÷» [۲۴۶].
همچنین روایت کردهاند که امیرالمؤمنینس روی ابری سوار شد و در حالی که بر بالای آن بود گفت: «من نور خدا بر روی زمین هستم، من زبان گویای خدا در میان خلق هستم، من آن نور خدا هستم که خاموش شدنی نیست، من آن درب ورودی خدا هستم که باید از آن وارد شد، و من حجّت خدا بر بندگانش هستم» [۲۴٧].
توضیح:
ای مسلمان منصف عاقل شما از این روایات چه برداشت و استنباط می کنی، آیا علمای شیعه که این روایت را ساختهاند، در آن برای علیس ادعای خدایی نکردهاند، آیا ادعا نکردهاند که او در ربوبیّت خداوند شریک است، و حال آنکه خداوند میفرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِي يُرِيكُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَيُنشِئُ ٱلسَّحَابَ ٱلثِّقَالَ١٢﴾[الرعد: ۱۲].
یعنی: «او است که آذرخش آسمان را به شما مینماید که هم باعث بیم و هم مایه امید شما میگردد، و نیز ابرهای سنگین بار را (با تبخیر آبهای تلخ و شیرین اقیانوسها و دریاها و رودبارها) پدید میآورد».
[۲۴۶] الاختصاص المفید، ص ۳۲٧، بحارالانوار، ج ۲٧ / ۳۳، و بصائر الدرجات صفار، ص ۴۰۸، تفسیر البرهان، ج ۲ / ۴۸۲ [۲۴٧] ـ بحارالانوار، ج ۲٧ / ۳۴ .
س۵۸- آیا علمای شیعه معتقدند به اینکه ائمّه آنها می توانند مرده ها را زنده کنند؟
ج- بله معتقدند، زیرا این افترا را ساخته اند که گویا علیس جوانی از بنی مخزوم را زنده کرد! بدینصورت که با پایش بر قبر آن جوان کوبید، سپس جوان از قبر بیرون آمد در حالی که زبانش واژگون شده بود چون به ادعای آنها بر سنّت ابوبکر و عمر وفات یافته بود [۲۴۸].
همچنین ( می گویند) علیس همه مرده های قبرستان جبانه را زنده کرد، وقتی به وسط آن قبیله رسید جبانه کلمه ای را بر زبان آوردند، بعد همه دچار اضطراب شدند و قلبشان لرزید و بیم و هراس زیادی بر آنها چیره شد؛ بطوری که رنگشان پریده بود...» [۲۴٩].
همچنین (روایت کردهاند) که علیس ضربه ای بر سنگ زده و بلافاصله صد شتر از آن بیرون آمد، روایت می گوید: «با چوبدستی رسول خداص بر سنگ زد و صدایی شبیه ناله ی شتر ماده در وقت زایمان از سنگ شنیده شد، سپس سنگ شکافت و سر شتری از آن بیرون آمد که افسارش به سنگ بسته بود، به پسرش امام حسن گفت: آن شتر را بگیر، بعد صد رأس شتر از سنگ بیرون آمدند، و هر کدام یک بچه شتر سیاه همراه داشتند»! [۲۵۰].
توضیح:
خداوند متعال فرمود:
﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ مُّبِينٞ٧٧ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلٗا وَنَسِيَ خَلۡقَهُۥۖ قَالَ مَن يُحۡيِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِيَ رَمِيمٞ٧٨ قُلۡ يُحۡيِيهَا ٱلَّذِيٓ أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٖۖ وَهُوَ بِكُلِّ خَلۡقٍ عَلِيمٌ٧٩ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ ٱلشَّجَرِ ٱلۡأَخۡضَرِ نَارٗا فَإِذَآ أَنتُم مِّنۡهُ تُوقِدُونَ٨٠ أَوَ لَيۡسَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۚ بَلَىٰ وَهُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِيمُ٨١ إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيًۡٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ٨٢ فَسُبۡحَٰنَ ٱلَّذِي بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٨٣﴾[يس: ٧٧-۸۳].
یعنی: «آیا انسان (با چشم عقل و دیده بینش ننگریسته است و) ندیده است که ما او را از نطفه ناچیزی آفریدهایم و هم اینک او پرخاشگری است که آشکارا به پرخاش برمیخیزد؟! برای ما مثالی میزند و آفرینش خود را (از خاک) فراموش میکند و میگوید: چه کسی میتواند این استخوانهائی را که پوسیده و فرسودهاند زنده گرداند؟! بگو: کسی آنها را زنده میگرداند که آنها را نخستین بار آفریده است، و او بس آگاه از (احوال و اوضاع و چگونگی و ویژگی) همه آفریدگان است. آن کسی که از درخت سبز، برای شما آتش بیافریده است، و شما با آن، آتش روشن میکنید. آیا کسی که آسمانها و زمین را آفریده است، قدرت ندارد (انسانهای خاک شده را دوباره) به گونه خودشان بیافریند؟ آری! (میتواند چنین کند) چرا که او آفریدگار بس آگاه و دانا است. هرگاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو ! و آن هم میشود. پاکا خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست او است. و شما به سوی او برگردانده میشوید».
[۲۴۸] ینظر : أصول الکافی ج۱/۳۴٧ (کتاب الحجة ح٧ باب مولد أمیر المؤمنین صلوات الله علیه ) [۲۴٩] بحار الأنوار ج۴۱/۱٩۴ ح ۵. [۲۵۰] همان منبع.
س۵٩- بالاترین مقام توحید نزد علمای شیعه چیست؟
ج- توحید نزد آنها اعتقاد به وحدت وجود است! یعنی معتقدند ائمه خودشان خداوند متعال هستند، و این اعتقاد را نهایت حد توحید به حساب می آورند [۲۵۱]. پاک ومنزه است خداوند از آنچه آنها میگویند.
توضیح:
گرایش افراطی تصوّف به داخل مذهب اثنی عشریه هم نفوذ کرد و در عقل و خرد بزرگان مذهب متأخرین شیعه آشیانه گزید، و افکار صوفیه افراطی و عقاید تندرو شیعه شباهتی با هم دارند.
س۶۰– عقیده مراجع شیعه در مورد توحید اسماء و صفات خداﻷ چیست؟
ج – اعتقاد علمای شیعه در مورد توحید اسماء و صفات انشاء الله بعداً تبیین خواهد شد.
[۲۵۱] ـ ن ک جامع العادات، ص ۱۳۲ – ۱۳۳ مهدی أبی ذر نراقی.
س۶۱- آیا علمای شیعه میگویند خداوند جسم است؟
ج- بله، و اولین کسی از علمای شیعه که گفت خداوندﻷ جسم است هشام بن حکم بود که گفت: خداوند جسم است و دارای ابعاد طول و عرض و عمق است، و طول او به اندازه عرض او است و خداوند هفت وجب از وجبهای خودش می باشد (نعوذ بالله) [۲۵۲].
و ابن مرتضی زیدی گفته: «بخش عمده روافض معتقدند که خداوند جسم است، جز کسانی که با معتزله در آمیختهاند» [۲۵۳].
تعارض:
روایت کردهاند که یعقوب سراج گفت: به ابی عبدالله÷ گفتم: بعضی از یاران ما میگویند خداوند صورتی همچون صورت انسان دارد، و یکی دیگر گفته: به صورت نوجوانی با موهای مجعد است؟ آنگاه ابو عبدالله به سجده افتاد، سپس سر بلند کرد و گفت: «سبحان الذي ليس کمثله شي و لا تدرکه الأبصار» «پاک است خداوندی که هیچ چیزی مانند او نیست و چشم ها او را در نمی یابند، و هیچ علمی او را احاطه نکند» [۲۵۴].
[۲۵۲] ـ تفسیر البرهان، ص ۴۱، بحار الانوار، ج ۳ / ۲۸۸، و التنبیه و الرد ملطی، ص ۲۴، و اصول الکافی، ج ۱/ ۱۰۳. [۲۵۳] ـ المنیه و الامل زیدی احمد بن مرتضی، ص ۱٩، و الحور العین نشوان حمیری، ص ۱۴۸ – ۱۴٩. [۲۵۴] ـ التوحید ابن بابویه قمی، ص ۱۰۳ – ۱۰۴.
س۶۲- اعتقاد بزرگان شیعه در رابطه با انکار و تعطیل صفات خدا چیست؟
ج- بعد از غلو و افراط علمای شیعه در مورد اثبات صفات خداوند، تا جایی در این افراط پیش رفتند که بعضی از (وحدت وجود) سخن گفته اند. در اواخر قرن سوّم، در مذهب شیعه تغییر و تحوّلی ایجاد شد و علمای ایشان تحت تأثیر عقاید معتزله قرار گرفتند که صفات خداوند را که در قرآن و سنّت ذکر شده اند انکار کردند، و علاّمه شیعه ابن مطهر به این امر تصریح کرده و می گوید: «مذهب شیعه در مورد مسأله اسماء و صفات مثل مذهب معتزله است» [۲۵۵].
توضیح:
خداوند پیامبرانش را فرستاده و در مورد اثبات صفات خداوند بصورت مفصّل بحث و بیان کردند، اما در مورد صفات منفی خداوند کوتاه و بصورت اجمالی آنها را بیان نمودند، بنابراین در قرآن اثبات صفات به طور مفصل بیان گردیده، و نفی به صورت اجمالی، همانگونه که خداوند متعال میفرماید:
﴿فَاطِرُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ جَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ أَزۡوَٰجٗا يَذۡرَؤُكُمۡ فِيهِۚ لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١﴾[الشورى: ۱۱].
می بینیم که نفی به صورت اجمالی ذکر شده است: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ أَنفُسِكُمۡ﴾ و اغلب روش قرآن در نفی به همین صورت است. اما در اثبات صفات به تفصیل بحث می کند، و مثل آنچه در آخر سوره حشر آمده است و شواهد در این مورد زیادند.
[۲۵۵]ـ نهج المسترشدین، ص ۳۲ ابن مطهر حلی، عقائد الامامیه الاثنی عشریه آیت الله ابراهیم موسوی زنجانی، ص ۲۸ .
س۶۳- اعتقاد بزرگان شیعه در مورد مخلوق بودن قرآن چگونه است؟
ج- علمای شیعه در قضیه مخلوق بودن قرآن از جهمیه [۲۵۶]و معتزله پیروی کردند و شیخ بزرگ شیعه مجلسی فصلی را در کتاب خود به نام (باب انّ القرآن مخلوق) عنوان گذاری کرده و بر مخلوق بودن آن تأکید دارد، همانگونه که آیت شیعه محسن امین با تأکید بر این امر می گوید: «شیعه و معتزله [۲۵٧] گفتهاند قرآن مخلوق است» [۲۵۸].
مبنای اعتقاد شیعه به مخلوق بودن قرآن بر این است که آنها صفت کلام خدا را انکار می کنند. خداوند از آنچه آنان میگویند بسیار به دور و (از اندیشه ایشان) خیلی والاتر و بالاتر است.
[۲۵۶]ـ پیروان جهم بن صفوان هستند، او صفات را انکار میکرد و به بدعتهای دیگر همچون ارجاء و جبر و فنا شدن بهشت و جهنم معتقد بود، التبنیه و الرد ملطی، ص ۲۱۸ . [۲۵٧]ـ عبدالجبار معتزلی در شرح اصول خمسه میگوید و مذهب در مورد قرآن این است که قرآن کلام و وحی خداوند است و مخلوق است، شرح الاصول الخمسه، ص ۵۲۸ . [۲۵۸]ـ اعیان الشیعه، ج ۱ / ۴۶۱ .
امام شیعیان رضا/ را در مورد قرآن پرسیدند، در پاسخ گفت: «قرآن کلام خدا و غیر مخلوق است» [۲۵٩].
[۲۵٩]ـ تفسیر عیاشی، ج ۱ / ۸ .
س۶۴- عقیده علمای شیعه در مورد دیدن مؤمنان پروردگار متعال را در روز قیامت چیست، و چه حکمی دارند در مورد کسی که معتقد باشد مؤمنان در قیامت خدا را می-بینند؟.
ج- علمای شیعه می گویند: مؤمنان پروردگارشان را در روز قیامت نمی بینند، و روایت کرده اند که اسماعیل بن فضل گفت: از ابا عبدالله جعفر صادق پرسیدم: آیا خداوند در معاد و جهان آخرت دیده می شود؟ گفت: «خداوند پاک و منزّه است، ای ابن الفضل چشمها نمی توانند چیزی را دریابند و ببینند مگر رنگ و کیفیت داشته باشد، و خداوند خالق رنگ ها و کیفیت هاست» [۲۶۰].
و شیخ شیعه حرّ عاملی نفی رؤیت و دیدن خدا در قیامت را از اصول ائمه آنان برشمرده است [۲۶۱].
و شیخ شیعه نجفی حکم به ارتداد هر کسی کرده که برخی صفات را به خدا نسبت دهد، مانند رؤیت و غیره [۲۶۲].
توضیح:
این اعتقاد شیعه دربرگیرنده نفی وجود خداوند متعال است، زیرا آنچه مطلقاً کیفیتی ندارد وجود هم ندارد، و همچنین این روایات با آنچه شیخ شیعه کلینی از ابی عبدالله روایت کرده تناقض دارد، کلینی روایت کرده که ابو عبدالله گفت: «ولی باید برای خدا کیفیتی اثبات کرد که فقط شایسته و سزاوار اوست، و کسی در آن با او مشارکت ندارد، و احاطه نمی شود، و کسی جز او آن را نمی-داند» [۲۶۳].
[۲۶۰]ـ بحارالانوار، ج ۴ / ۳۱ . [۲۶۱]ـ الفصول المهمة فی اصول الائمه حر عاملی، ص ۱۲ . [۲۶۲]ـ کشف الغطاء ص ۴۱٧، اعیان الشیعه، ج ۱ / ۴۴۳ و عقائد الامامیه مظفر، ص ۵٩ . [۲۶۳]ـ اصول کافی، ج ۱/ ۸۵ . ۵– التوحید ابن بابویه قمی، ص ۱۱٧، بحار الانوار ۴ / ۴۴ .
خداوند متعال میفرماید:
﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾[القيامة: ۲۲-۲۳].
«در آن روز چهرههائی شاداب و شادانند. به پروردگار خود مینگرند».
و در رابطه با کفّار فرمود:
﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥﴾[المطففين: ۱۵].
«هرگزا هرگز! قطعاً ایشان در آن روز (به سبب کارهائی که کردهاند) از (رحمت) پروردگارشان محروم و (از بارگاه قرب و منزلت آفریدگارشان) مطرودند».
و از ابو بصیر روایت است که گفت به ابو عبدالله÷ عرض کرم: «در مورد خداوند مرا خبر بده آیا مؤمنان در روز قیامت او را میبینند؟ فرمود: بله» [۲۶۴].
[۲۶۴]ـ بحارالانوار، ج ۴ / ۳۱ .
س۶۵- آیا علمای شیعه اعتراف می کنند به صفت نزول و فرود آمدن خداوند به آسمان دنیا، و آیا بر کسانی که این صفت را برای خدا اثبات می کنند چه حکمی می-کنند؟
ج- علمای شیعه نزول خداوند را نفی کرده [۲۶۵] و بر کسانی که این صفت را برای خدا اثبات کنند حکم کفر می-کنند. شیخ معاصر شیعه محمّد بن مظفر می گوید: «هر کس بگوید خداوند به آسمان دنیا فرود می-آید، و یا خود را به اهل بهشت نشان می دهد، و امثال این سخنان را بگوید، مانند کسی است که به خدا کافر شده است، و همچنین هر کس بگوید خداوند روز قیامت خود را به بندگانش نشان می دهد کافر است» [۲۶۶].
[۲۶۵]ـ در مورد انکار نزول الهی به برخی از روایاتشان در اصول کافی، ج ۱ / ۱۲۵ – ۱۲٧، و بحارالانوار، ج ۳ / ۳۱۱ – ۳۱۴ مراجعه کنید . [۲۶۶]ـ عقاید الامامیه مظفر، ص ۵٩ – ۶۰ .
مردی از ابو عبداللهس پرسید: «آیا شما می-گویی خداوند به آسمان دنیا فرود می آید؟ ابو عبدالله گفت: ما این را می گوییم چون روایات واحادیث صحیح در این مورد آمده است» [۲۶٧].
و امام رضا که شیعه او را امام خود میدانند میگوید: «مردم در مورد توحید سه مذهب دارند: نفی، تشبیه و اثبات بدون تشبیه. نفی جایز نیست، و مذهب تشبیه هم جایز نیست، چون خداوند متعال شبیه هیچ چیزی نیست، و راه درست راه سوم است که اثبات صفات برای خدا بدون تشبیه میباشد» [۲۶۸].
س۶۶- آیا درست است که بزرگان امامیه ائمه را به صفات خداوند توصیف می کنند و آنها را با نامهای خدا نامگذاری می کند؟
ج- بله، این موضوع در صحیحترین کتابهای شیعه بیان شده است، شیخ آنها کلینی از ابی عبدالله روایت کرده که خداوند می فرماید:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ﴾[الأعراف: ۱۸۰].
گفت: سوگند به خدا که ما اسماء حسنای خداوند هستیم که خدا جز با شناختن ما هیچ عملی را از بندگانش نمی پذیرد» [۲۶٩].
علمایان اثنی عشریه با شرح و تفصیل بیشتر روایتی را به نام ابی جعفر ساخته اند که به ادعای آنها گفت: «ما مثانی هستیم که خداوند به پیغمبرش محمّدص بخشیده، و ما چهره خدا هستیم که در میان شما در روی زمین این سو و آن سو می گردیم، و ما چشم خدا در خلق او، و دست گشوده شده رحمت او بر بندگان هستیم، بعضی ما را شناخته، و برخی نسبت به ما جاهلند» [۲٧۰].
همچنین بر زبان ابی عبدالله این افترا را ساخته اند که گفت: «خداوند ما را آفرید، و سیمای ما را زیبا کرد، و ما را چشم خود در میان بندگانش قرار داد، و ما را زبان سخن گویش در میان آفریدگانش گردانید، و ما را دست گشوده رحمت خود بر بندگان و آن چهره (یا جهت) خدا هستیم که باید از آن آمد، و آن دروازه خداییم که به او راهنمایی می کند؛ و ما را خزانه داران او در آسمان و زمینش قرار داد، درختان بوسیله ما میوه میدهند، و میوه ها بوسیله ما می رسند، و بوسیله ما نهرها جاری می-شوند، و از آسمان باران می بارد، و بوسیله ما گیاهان سبز می شوند، و با عبادت و پرستش ما خداوند عبادت شده است، و اگر ما نبودیم خداوند عبادت نمی شد» [۲٧۱].
و در روایتی دیگر آمده است که ائمه ایشان گفتهاند: «سپس ما آورده می شویم و ما بر عرش پروردگار می نشنیم» [۲٧۲].
و نیز این افتراء را ساخته و پرداختهاند که (پناه بر خدا) خداوند در رابطه با علی گفته: «ای محمّد علی اوّل است، علی آخر است، و او به همه چیز آگاه است، (گویا)رسول خدا گفت: ای پروردگاه این اوصاف تو نیست؟ گفت: ای محمّد علی اوّل و آخر و ظاهر و باطن است ..» [۲٧۳].
و به دروغ به علیس نسبت داده اند که گفته است: «من چهره خدا هستم، من پهلوی خدایم، من اول و آخر هستم و من ظاهر هستم و من باطن هستم و من وارث زمین، و من راه خدا هستم و... » [۲٧۴].
توضیح:
ادعای شیعه در موارد فوق در مورد ائمه شبیه سخن فرعون بود که گفت:
﴿فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٤﴾[النازعات: ۲۴]. «و گفت من والاترین پروردگار شما هستم!».
بزرگان شیعه معتقدند که ائمه گفته اند مراد از (وجه) در آیات ذیل ائمه هستند، مانند: ﴿وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ٢٧﴾[الرحمن: ۲٧]. و می فرماید:
﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٨٨﴾[القصص: ۸۸]. گفت: «یعنی ائمه باقی می مانند، چون آنها به دروغ به امامانشان نسبت داده اند که آنها گفتهاند: ما چهره خدا هستیم که از بین نمی رود». [۲٧۵]
بار خدایا از شرک و مشرکین به تو پناه میبریم.
[۲۶٧]ـ بحار الانوار، ج ۳ / ۳۳۱ . [۲۶۸]ـ بحارالانوار، ج ۳/ ۲۶۳ . [۲۶٩]ـ اصول کافی، ج ۱ / ۱۴۳ - ۱۴۴ . [۲٧۰]ـ اصول کافی، ج ۱ / ۱۴۳ . [۲٧۱] ـ اصول کافی، ج ۱ / ۱۴۴ . [۲٧۲] ـ تفسیر عیاشی، ج ۲ / ۳۱۲، بحارالانوار، ج ۳ / ۳۲۰ و تفسیر البرهان بحرانی، ج ۲ / ۴۳٩ . [۲٧۳] بصائر الدرجات الکبرى ص۵۳۴ ح۳۶ (باب النوادر فی الأئمة† وأعاجیبهم)، بحار الأنوار ج٩۱/۱۸۰ ح٧ (باب أدعیة الشهادات والعقاید). [۲٧۴] ـ رجال کشی، ص ۲۱۱، بحار الانوار، ج ٩۴ – ۱۸۰، و مناقب آل ابی طالب، ج ۲ / ۳۸۵ و بصائر الدرجات ص ۱۵۱. [۲٧۵]ـ التوحید بن بابویه قمی، ص ۱۵۰، بحار الانوار، ج ۲۴ / ۲۰۱، تفسیر صافی، ج ۴ / ۱۰۸، البرهان، ج ۳ / ۲۴۱ .
ابوعبدالله در مورد علمای شیعیان خود میگوید: «خداوند پاک و منزه است از آنچه اینها او را بدان وصف می کنند، ما در علم و قدرت خداوند شریک او نیستیم، بلکه هیچ کس جز او غیب نمی داند، چنان که در کتابش میفرماید:
﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ٦٥﴾[النمل: ۶۵].
یعنی: «بگو کسانی که در آسمانها و زمین هستند غیب نمیدانند جز خدا، و نمیدانند چه وقت برانگیخته میشوند».
گفت: جاهلان و احمقان شیعه و کسانی که دینشان از بال پشه سبک تر است ما را اذیت کردهاند، و خداوندی را که هیچ معبود به حقی جز او نیست گواه می گیرم که من از کسی که بگوید که ما غیب می دانیم یا در فرمانروایی خداوند شریک هستیم، یا ما را فراتر از جایی قرار می دهد که خدا برای ما پسندیده است؛ بیزارم و از او به خدا پناه می برم» [۲٧۶].
[۲٧۶] بحار الانوار، ج ۲۵ / ۳۲ و ۲۶٧ و ۳۱۶، الاحتجاج طبرسی، ج ۲ / ۴٧۳، رجال کشی، ص ۳۲۳ – ۳۲۵ و ۵۱۸
س۶٧- مفهوم ایمان نزد علمای شیعه چیست؟
ج- بزرگان شیعه ایمان به ائمه اثنی عشر را کل ایمان به حساب می-آورند!!.
ابن مطهّر حلّی می گوید: «امامت یکی از ارکان ایمان است که سبب جاودانی در بهشت و نجات از خشم خداست» [۲٧٧].
و امیر محمّد کاظمی قزوینی گفته است: «قطعاً کسی که به ولایت و امامت علی÷ کفر بورزد، ایمان از حساب او ساقط گردد، و بدین سبب عمل او محو و باطل میشود»! [۲٧۸].
[۲٧٧] منهاج الکرامة فی إثبات الإمامة ص۱ ابن مطهر حلی ت٧۲۶ . [۲٧۸] الشیعة فی عقائدهم وأحکامهم ص۲۴ أمیر محمد کاظمی قزوینی.
س ۶۸ – آیا علمای شیعه اضافه بر شهادتین به شهادت سومی معتقدند؟
ج – بله، و آن شهادت دادن به این که علی ولی الله است، بنابراین در اذان و بعد از نمازهایشان این شهادت را می گویند [۲٧٩]، و آن را به مردگانشان تلقین می کنند.
حجّت و مرجع شیعه کلینی از ابی جعفر (حاشا از او) روایت کرده اند که گفت: «به مرده هایتان شهادت لا اله الا الله و ولایت را تلقین کنید» [۲۸۰].
[۲٧٩] ـ وسائل الشیعه حرعاملی، ج ۴ / ۱۰۳ . [۲۸۰] ـ فروع کافی، ج ۱/ ۳۴، و تهذیب الاحکام، ج ۱ / ۲۸ – ۲۸٧، وسائل الشیعه حر عاملی ج ۲ / ۶۶۵.
س ۶٩ ـ عقیده علمای شیعه در مورد ارجاء و مرجئه گری چیست؟
ج ـ ایمان از دیدگاه فرقه مرجئه معرفت و شناخت، و از دیدگاه شیعه ایمان یعنی شناخت امام یا دوست داشتن او!!.
بنابراین افترایی را بر زبان رسول خداص ساخته اند که گفته: «دوست داشتن علیس نیکی (و عبادتی) است که هیچ گناهی همراه آن ضرر ندارد» [۲۸۱].
و نیز گفته: «اگر همه مردم بر دوست داشتن و محبّت علی جمع می شدند؛ خداوند آتش دوزخ را خلق نمی کرد» [۲۸۲]!.
و به دروغ روایت کردهاند که : «از گذشته و آیندگان هیچ کس به بهشت نمی رود مگر کسی که علی را دوست داشته باشد، و از پیشینیان و پسینیان هیچ کس به دوزخ نمیرود مگر کسی که نسبت به او بغض و دشمنی داشته است» [۲۸۳].
توضیح:
خداوند متعال فرمود:
﴿لَّيۡسَ بِأَمَانِيِّكُمۡ وَلَآ أَمَانِيِّ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِۗ مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ وَلَا يَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا١٢٣﴾[النساء: ۱۲۳].
یعنی: «هرکس که کار بدی بکند در برابر آن کیفر داده میشود، و کسی را جز خدا یار و یاور خود نخواهد یافت».
و میفرماید:
﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ٨﴾[الزلزلة: ٧-۸].
یعنی: «پس هرکس به اندازه ذرّه غباری کار نیکو کرده باشد، آن را خواهد دید. و هرکس به اندازه ذرّه غباری کار بد کرده باشد ، آن را خواهد دید (و سزایش را خواهد چشید)».
اما شیعه ایمان آوردن به خدا و پیامبرص و دیگر عقاید دینی را کنار زدهاند و در شریعت اسلامی هیچ چیزی را جز محبت امیرمؤمنان نگذاشتهاند! مردم امتهای سابق چه گناهی دارند که امام علی را نشناختهاند؟! وقتی که هیچ گناهی همراه با محبّت علیس ضرر و زیان نداشته باشد، پس نیازی به مهدی معصوم ندارند که «لطف تکلیف است»، زیرا وقتی مهدی وجود نداشته باشد؛ مرتکب گناه و نافرمانی می شوند، پس وقتی که محبّت و دوست داشتن علیس برایشان کافی باشد، وجود امام و عدم او یکسان است، و اگر اینگونه بود که آنها می پندارند، نه فرستادن پیامبران لازم بود و نه نازل شدن کتابها، و نه تشریع قوانین الهی.
[۲۸۱] ـ الفضائل شاذان بن جبرئیل ص ٩۶ . [۲۸۲] منبع سابق. [۲۸۳] ـ علل الشرائع ص ۱۶۲.
س٧۰- آیا علمای شیعه شعایر و اعمالی را در دین ابداع کرده اند به ادعای اینکه دارای اجر و پاداش باشند بدون اینکه در مورد آنها رهنمودی از خدا ورسولش داشته باشند، لطفا چند نمونه در آن مورد ذکر کنید؟.
ج- بله، بعنوان مثال لعن و نفرین ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه و عائشه و حفصه رضی الله عنهنّ را بعد از نمازهای واجب برترین عبادت می دانند! [۲۸۴].
همچنین بر سر و صورت زدن و پاره کردن یقه لباس و پیراهن را به نام عزاداری برای حسین عبادات بزرگ می دانند [۲۸۵].
آل کاشف الغطا را در مورد مراسم عاشوراء و نمایش واقعه کربلا و کشته شدن حسین و آنچه بر سر او و خانوادهاش آمده و گریه و زاری و فریاد و واویلا و زدن بر سر و سینه و تکرار فریاد یا حسین یا حسین.. پرسیدند؟.
آیت شیعه در پاسخ گفت:
﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ٣٢﴾[الحج: ۳۲].
یعنی: «(مطلب) چنین است (که گفته شد)، و هر کس مراسم و برنامههای الهی را بزرگ دارد (و از جمله مناسک حجّ را گرامیشمارد )، بیگمان بزرگداشت آنها نشانه پرهیزگاری دلها (و خوف و هراس از خدا) است».
تردیدی نیست که دستههای عزاداری و به نمایش گذاشتن آن فاجعه دردناک از بزرگترین شعائر و آیینهای فرقه جعفریه است [۲۸۶].
و روایت کردهاند که ائمه ایشان رفتن شیعیانشان را به بهشت تضمین کردهاند، کلینی از ابوبصیر روایت کرده که ابا عبدالله/ (حاشا از او) گفت: «هرگاه به کوفه برگشتی مردی نزد تو خواهد آمد، به او بگو جعفر بن محمّد به تو می گوید: آنچه تو بر آن قرار داری رها کن، من به جای خدا بهشت را برایت تضمین می کنم». وقتی آن مرد در بستر مرگ قرار گرفت ابو بصیر را فراخواند و گفت: «ای ابوبصیر دوستت به ما وفادار بود، سپس جان به جان آفرین تسلیم کرد، وقتی که به حج رفتم نزد اباعبدالله رفتم و اجازه ورود خواستم، وقتی وارد خانه شدم؛ هنوز هر دو پایم را وارد منزلش نکرده بودم گفت: ای ابوبصیر به وعدهی دوستت وفا کردیم (او را به بهشت فرستادیم)» [۲۸٧].
همچنین کشی از عبدالرحمن بن حجاج روایت کرده که گفت: «به ابی الحسن گفتم: علی بن یقطین نامه ای را برایت فرستاده و از تو درخواست دعا کرده، گفت: در مورد آخرت برایش دعا کنم؟ گفتم: بله. می گوید: آنگاه دستش را روی سینه اش گذاشت و گفت: علی بن یقطین را ضمانت کنم که آتش دوزخ به او نرسد» [۲۸۸].
توضیح:
چگونه به جای خدا قسم یاد می کنند، گویا گنجینه های رحمت الهی؛ و کلید همه چیز را در دست آنهاست، و آنها سند عفو و محرومیّت را صادر می کنند، آیا آنها در تدبیر هستی شریک خدا هستند:
﴿أَطَّلَعَ ٱلۡغَيۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا٧٨ كَلَّاۚ سَنَكۡتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا٧٩ وَنَرِثُهُۥ مَا يَقُولُ وَيَأۡتِينَا فَرۡدٗا٨٠ وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّيَكُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا٨١ كَلَّاۚ سَيَكۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَيَكُونُونَ عَلَيۡهِمۡ ضِدًّا٨٢﴾[مريم: ٧۸-۸۲].
یعنی: «آیا او از (اَسرار) غیب آگاه شده است؟ و یا (این که در این زمینه) از پیشگاه خدای مهربان عهد و پیمانی گرفته است ؟ چنین نیست که او میگوید. ما آنچه را که میگوید (علیه او) مینویسیم، و عذاب را بر او مستمرّ و پیاپی خواهیم داشت. و از او به ارث میبریم آنچه را که از آن دم میزند (که وجود مال و ولد است، و روز قیامت) تک و تنها پیش ما خواهد آمد. نه چنین است (که میاندیشند. روز قیامت) معبودهایی را که میپرستند، عبادت ایشان را انکار خواهند کرد، و دشمن آنان خواهند شد».
[۲۸۴] فروع الکافی ج۳/۲۲۴ (کتاب الصلاة ح۱۰ باب التعقیب بعد الصلاة والدعاء )، وسائل الشیعة ج۶/۴۶۲ ح۱ (باب استحباب لعن أعداء الدین عقیب الصلاة بأسمائهم) [۲۸۵] ـ عقائد الامامیه مبحث الکواکب الحسینیه، ج ۱ / ۲٩۸ و دایرة المعرف الاسلامیه الشیعه حسین امین ، ج ۲۱ / ۲۰۲. [۲۸۶] ـ الآیات البینات ، ص ۵ غطا. [۲۸٧] أصول الکافی ج۱/۳۶۱-۳۶۲ ح۵ (کتاب الحجة ح۵ باب مولد أبی عبد الله جعفر بن محمد÷). [۲۸۸] ـ رجال کشی، ص ۴۳۱ – ۴۳۲ و ص ۴۴٧ – ۴۴۸ و ۴۸۴، ن ک الکافی، ج ۱ / ۴٧۴ – ۴٧۵.
س ٧۱- به ادعای بزرگان شیعه چه چیزی در طول چهارده قرن اسلام را حفاظت و از آن پاسداری کرده است؟
ج – امام شیعیان خمینی می گوید: گریه کردن برای سید الشهدا÷ و بر پا داشتن مجالس عزاداری حسینی، اسلام را در چهارده قرن حفاظت کرده است [۲۸٩].
س٧۲- اعتقاد و موضع علمای شیعه در مورد وعید و تهدیهای خداوند چیست؟
ج– شیخ شیعه مفید گفته: امامیه اتفاق نظر دارند بر این که اهل بدعت همه کافرند، و امام در صورت قدرت داشتن باید از آنها بخواهد که توبه کنند، اگر توبه کردند و از بدعتهای خود باز گشتند و به راه درست روی آوردند که خوب است، و گر نه امام و حاکم باید آنها را به خاطر ارتداد و برگشتن از ایمان به قتل برساند و هر کسی از آنها بر این بدعت بمیرد اهل دوزخ است [۲٩۰].
بنابراین ابن بابویه شیخ شیعه میگوید: در مورد کسی که در چیزی از امور دین با ما مخالفت کند همان عقیده را داریم که در مورد کسی که در همه امور دین با ما مخالفت کرده به آن معتقدیم [۲٩۱].
بنابراین علمای شیعه می گویند: وعید خداوند متوجه مخالفان شیعه. و نیز در مورد کسی که معتقد اعتقاد شیعه باشد عقیده ارجاء دارند، بنابراین روایت کرده اند: روز قیامت حساب شیعیان ما به ما سپرده می شود، کسی که خداوند بر او حقی داشته باشد ما در مورد او داوری می کنیم و خداوند خواسته ما را می پذیرد و هر کسی مردم بر او حقی داشته باشند ما از مردم می خواهیم که حق خود را به خاطر ما ببخشد و به ما بخشیده می شود، و اگر مشکلی بین او و ما باشد ما از همه به گذشت و عفو سزاوارتریم [۲٩۲].
[۲۸٩] ـ روزنامه اطلاعات ایران (ش ۱۵٩۰ ، ۱۶ / ۸ / ۱۳٩٩ هجری ). [۲٩۰] ـ اوائل المقالات، ص ۱۶. [۲٩۱] ـ الاعتقادات، ص ۱۱۶، ن ک الاعتقادات مجلسی، ص ۱۰۰ . [۲٩۲] ـ بحار الانوار مجلسی، ج ۶۸ ٩٩، عیون اخبار الرضا ابن بابویه قمی ملقب به صدوق، ج ۲ / ۶۸ .
س٧۴– عقیده علمای مذهب شیعه در مورد ایمان داشتن به فرشتگان چیست؟
ج – آنها معتقدند که فرشته از نور ائمه آفریده شده اند، و روایت کردهاند که پیامبرص گفت: «خداوند از نور چهره علی بن ابی طالب هفتاد هزار فرشته آفرید که برای او و شیعیان و دوستدارانش تا روز قیامت طلب آمُرزش می کنند» [۲٩۳].
*- یکی از وظایف فرشتگان گریه کردن در کنار قبر حسین است. از ابی عبدالله روایت کرده اند که گفت: «خداوند چهار هزار فرشته را که ژولیده و غبار آلود هستند برای قبر حسین مقرر کرده که تا روز قیامت برای او گریه کنند» [۲٩۴].
[۲٩۳] ـ کنز جامع الفواید، ص ۳۳۴ کراجکی، بحار الانوار ، ج ۲۳ / ۳۲۰، ارشاد القلوب دیلمی، ج ۲ / ۲٩۴ و تاویل الایات استر آبادی، ص ۶۴۳ و کشف الغمه فی معرفة الائمه اربلی، ج ۱ / ۱۰۳، مائه منقبه، ص ۴۲ شاذان قمی . [۲٩۴] ـ وسائل الشیعه، ج ۱۰ / ۳۱۸ .
از ابی عبدالله روایت کردهاند که گفت: «چیزی در آسمانها و زمین نیست مگر اینکه آنها از خداوند میخواهند به آنها اجازه داده شود قبر حسین را زیارت کنند، بنابراین گروهی فرود می آیند و گروهی بالا می روند» [۲٩۵].
*- به اعتقاد علمای شیعه ملائکه به مسئله ولایت ائمه مکلّف هستند، ولی (در عین حال) می-گویند: از ملائکه جز گروه مقربین و نزدیگان بارگاه الهی کسی ولایت را نپذیرفت، و خداوند هر فردی از ملائکه را که مخالفت کند عذاب می دهد، حتی یکی از فرشتگان وقتی ولایت امیرالمؤمنین را نپذیرفت مجازات گردید، و بالش شکسته شد، و بهبود نیافت تا زمانی که رفت و خود را به گهواره حسینس مالید» [۲٩۶].
خرافات سرای شیعه از ابا عبدالله(حاشا ازابا عبدالله) روایت کرده گفته: «ولایت امیرالمؤمنین را بر فرشتگان پیشنهاد کرد همه پذیرفتند جز یک فرشته به نام فطرس که از قبول کردن سرپیچی کرد، پس خدا بالش را شکست! وبیچاره بهبود نیافت جز زمانی که گهواره حسین را لمس کرد و در آن غلطید! (به دروغ شیعه)رسول خداص گفت به پرهای آن فرشته نگاه انداختم که خون از آن می چکید، تا جایی که بال دیگرش هم آغشته به خون شد، و همراه جبرئیل بسوی آسمان صعود کرد و در جای خود قرار گرفت» [۲٩٧].
*- حیات فرشتگان وابسته به ائمه است، بنابراین: «فرشتگان آب و غذایی ندارند جز درود فرستادن و دعا کردن برای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و دوستدارانش، و طلب آمرزش کردن برای شیعیان گناه کار او، و ملائکه قبل از تسبیح ائمه و تسبیح شیعیان ما و به پاکی یاد کردن ائمه و شیعیان ما تسبیحی را نمی شناختند» [۲٩۸].
*- خداوند ملائکه را جز به خاطر این شرافت داده است که ولایت علی را پذیرفتهاند، [۲٩٩] پس روایت کردهاند که رسول خداص (حاشا ازاو) گفت: «آیا فرشتگان جز بوسیله دوست داشتن علی و پذیرش ولایت آنها شرف و مقام یافتهاند؟زیرا هرکس دوستدار علی باشد و قلبش از آلودگی غش و دغلی و خیانت و نجاست گناه پاک شده باشد، از بهترین فرشتگان هم برتر است».
*- وقتی فرشتگان با هم درگیر شدند، جبرئیل نزد علی فرود میآید تا به آسمان صعود کند و میان فرشتگان صلح برقرار کند»! [۳۰۰].
*- وقتی شیعه ای با دوست شیعه اش به خلوت نشیند، فرشتگان حافظ او می گویند: «دور شویم، آنها راز می دارند و خداوند آنها را پوشانده است» [۳۰۱].
[۲٩۵] ـ تهذیب الاحکام، ج ۲ / ۱۶ . [۲٩۶] ـ بحارالانوار، ج ۲۶ / ۳۴۱، بصائر الدرجات الکبری صفار، ص ۲۰ . [۲٩٧]بصائر الدرجات الکبرى ص۸۸ ح٧ (باب ما خصَّ الله به الأئمة). [۲٩۸] ـ بحارالانوار، ج ۲۶ / ۳۴۴ – ۳۴٩، جامع الاخبار ابن بابویه ، ص ٩ . [۲٩٩] ـ تفسیر حسن عسکری، ص ۱۵۳ . [۳۰۰] وسائل الشیعة ج۱۲/۲۲٩ ح۲ (باب تحریم حجب الشیعة) . [۳۰۱] ـ وسائل الشیعه ، ج ۸ / ۵۶۳ – ۵۶۴ .
(ادعای فوق الذکر) در واقع تکذیب این آیات است:
﴿إِذۡ يَتَلَقَّى ٱلۡمُتَلَقِّيَانِ عَنِ ٱلۡيَمِينِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِيدٞ١٧ مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ١٨﴾[ق: ۱٧-۱۸].
و می فرماید:
﴿أَمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيۡهِمۡ يَكۡتُبُونَ٨٠﴾[الزخرف: ۸۰].
«آیا گمان میبرند که ما اسرار پنهانی و سخنان در گوشی آنان را نمیشنویم؟ ! آری! (ما آگاه از راز و رمز ایشان و شنوای نجوای آنان بوده و) گذشته از این، فرشتگان مأمور ما در کنارشان حاضر و بر اعمالشان ناظرند و (همه کردار و گفتارشان را) مینویسند وثبت و ضبط میکنند».
*- از دیدگاه شیعه منظور از نام فرشتگانی که در قرآن آمدهاند دوازده امام است، بنابراین مجلسی شیخ شیعه در کتابش بابی با این عنوان آورده است: «باب در مورد اینکه ائمه صف گرفته و تسبیح گوینده اند و صاحب مقام معلوم و حاملان عرش هستند و سفیران گرامی و نیک منش آنها هستند» [۳۰۲] سپس (۱۱) روایت را در آن موضوع ذکر کرده است.
توضیح:
واقعاً گشتاخی و زبان درازی آخوندهای شیعه علیه مقام فرشتگان مقرّب، دروغ پردازی بر ایشان؛ بسیار نزدیک است به انکار آن بزرگواران†، زیرا انکار کردن وظایف و ویژگیها و فضایل فرشتگان از سوی مراجع شیعه، و تعیین کردن ولایت ائمه به عنوان دین ایشان، سپس انکار وجود آنها با تأویل کردن نام و لقبهای آنها در قرآن به ائمه و...امّا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ٢٧﴾[الأنبياء: ۲۶-۲٧].
یعنی: «(برخی از کفّار عرب) می گویند: خداوند رحمان فرزندانی (برای خود، به نام فرشتگان) برگزیده است یزدان سبحان پاک و منزّه (از این گونه نقصها و عیبها) است.بلکه بندگان گرامی و محترمی هستند».
همچنین فرمود:
﴿مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِيلَ وَمِيكَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ٩٨﴾[البقرة: ٩۸].
یعنی: «کسی که دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئیل و میکائیل باشد (خداوند دشمن او است )، چه خداوند دشمن کافران است».
[۳۰۲] ـ بحار الانوار ۲۶ / ۵۱ .
س٧۴- اعتقاد بزرگان شیعه در مورد رکن سوّم ایمان یعنی ایمان به کتابهای آسمانی چیست؟
ج – در این مورد دو مسئله وجود دارد: مسئله اول این که علمای شیعه بر این باور هستند که خداوند کتابهایی بر ائمه ایشان نازل کرده است، از آن جمله.
۱- مصحف علیس
خویی شیخ و مرجع عالیقدر شیعه می گوید: آنچه نباید در آن شک کرد این است که قرآن علی، که در آن ترتیب سوره ها، و داشتن اضافه هایی که در قرآن نیست؛ وجود دارد [۳۰۳].
۲ - کتاب علیس
روایات شیعه کتاب علی را چنین توصیف کردهاند: «مثل زانوی مرد پیچیده شده است» [۳۰۴].
و گفته اند: «آن کتاب را پیامبرص دیکته کرده و علی با دست خود نوشته است» [۳۰۵].
۳- مصحف فاطمهل
روایت کرده اند که علی بن سعید از ابی عبدالله روایت کرده که گفت: «فاطمه از خود چیزی به جا گذاشت که قرآن نیست، بلکه کلامی است که خدا بر او نازل کرده است، پیامبرص آن را دیکته کرده و علی نوشته است» [۳۰۶].
و در روایتی دیگر آمده است: «مصحف فاطمه سه برابر قرآن شما است، سوگند به خدا یک حرف از قرآن شما در آن نیست، می گوید: گفتم سوگند به خدا که علم همین است. فرمود : آن علم چندان نیست...» [۳۰٧].
تناقض
در روایتی متضاد و متناقض با آن آمده است: «در قرآن فاطمهل چیزی از کتاب خدا وجود ندارد، بلکه آن چیزی است که به او القا شده» [۳۰۸].
یک تناقض دیگر
شیخ و مرجع بزرگ شیعه کلینی از ابو بصیر، و حدیثی طولانی از پیامبرص روایت میکند که: «سپس به پیامبرص وحی آمد و فرمود: ﴿سَأَلَ سَآئِلُۢ بِعَذَابٖ وَاقِعٖ١ لِّلۡكَٰفِرِينَ (بولاية علیٍّ) لَيۡسَ لَهُۥ دَافِعٞ٢ مِّنَ ٱللَّهِ ذِي ٱلۡمَعَارِجِ٣﴾[المعارج: ۱-۳]. می گوید: گفتم: فدایت شوم ما این آیه را به این صورت نمی خوانیم، گفت: سوگند به خدا به همین صورت جبرئیل بر محمّدص نازل کرده است، و سوگند به خدا که در مصحف فاطمه هم همین گونه است» [۳۰٩].
مصحف فاطمه چگونه نازل شد؟
اینک روایتی را که شیعه از ائمه خود نقل کرده اند به خوانندهای که خواستار حق است ارائه می دهیم:
از ابی بصیر روایت است که گفت: «اباجعفر محمّد بن علی را در مورد مصحف فاطمه پرسیدم، در پاسخ گفت: این مصحف بعد از وفات پدرش (پیامبرص) بر او نازل شد، گفتم: آیا چیزی از قرآن در آن هست؟ گفت: خیر، گفتم: آن را برایم توصیف کن، گفت: جلد آن دو یاقوت کبود است که به اندازه طول ورق های آن است و عرض آن قرمز است. گفتم: فدایت شوم برگهای آن چگونه است؟ گفت: ورق آن از مروارید سفید است. به او گفته شد: پدید بیا، پس پدید آمده است. گفتم: فدایت شوم در آن چه هست؟ گفت: در آن همه اخبار گذشته و آنچه تا روز قیامت خواهد شد، و اخبار آسمان ها، و تعداد فرشتگانی که در آسمانها هستند، و دیگر چیزهایی که در آن قرار دارند و تعداد همه پیامبران وبندگان خدا و اسامی پیامبران و کسانی که پیامبران بسوی آنها فرستاده شدهاند، و نام کسانی که تکذیب کردهاند و کسانی که پذیرفتهاند در آن نوشته شده است، و اسامی همه مؤمنان و کافرانی که خداوند آفریده، و نیز نامهای همه شهرها در آن هست، و تعداد همه کافران آن و صفت و حالت کسانی که تکذیب کرده اند، و حالت قرنها و ملّت های گذشته و حکایاتشان، و طاغوت هایی که به حکومت رسیدهاند و زمان فرمانروایی و تعدادشان ثبت است، و اسامی ائمه و صفات و چیزهایی که هر کدام از آنها در اختیار دارند، و صفت بزرگانشان و همه کسانی که در ادوار زمان آمده اند نوشته شده است گفتم: فدایت شوم ادوار زمان چقدر؟ گفت: پنجاه هزار سال است که هفت دوره هستند. و در مصحف فاطمه همه چیزهایی که خدا آفریده، و اجل و زمان پایان آنها و صفت اهل بهشت و تعداد کسانی که وارد آن می شوند و تعداد کسانی که به جهنم میروند و اسامی هر دو گروه وجود دارد، و در آن علم قرآن به همان صورتی که نازل شده، و علم تورات به آنگونه که نازل شده، و علم انجیل و زبور به گونه ای که نازل شده اند، و تعداد همه درختان در همه شهر در آن ثبت است و ...» [۳۱۰].
شگفتا این مصحف خرافی ممکن است چقدر بزرگ باشد و چند جلد و چند صفحه باشد؟!.
راوی می گوید: «همانا امام شیعیان گفت: هنوز (آنچه برایت گفتم در مورد صفحه اوّل آن بود) و هنوز یک حرف از صفحه دوّم را برایت بیان نکرده ام، و حتی یک کلمه از آن را نگفته ا م» [۳۱۱].
۴– قبل از وفات پیامبرص کتابی بر او نازل شد
علمای شیعه از ابی صادقس روایت کرده اند که گفت: «خداوند قبل از وفات پیامبرص بر او کتابی نازل کرد، و گفت: ای محمّد این کتاب وصیّت تو به شخص نجیب شریف از اهل بیت تو است. پیامبرگفت: نجیب و شریف اهل بیت من کیست ای جبرییل؟ گفت: علی بن ابی طالب است، روی کتاب مهرهایی طلایی بود، پیامبرص آن را به علی داد و به او فرمان داد تا یکی از مهرها را باز کند، و به آنچه در آن امر شده عمل کند، آنگاه علی یکی را باز کرد و به آن عمل کرد، سپس آن را به فرزندش حسن داد و او نیز یکی از مهرهای بسته شده را باز کرد، سپس همین طور ادامه داد تا وقتی که مهدی ظهور می کند» [۳۱۲].
توضیح:
﴿يُخۡرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيۡدِيهِمۡ وَأَيۡدِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾[الحشر: ۲]. با دستهای خود و با دستهای مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند! در اینجا (آنگونه که ذکر شد) شیعه ادعا می کنند پیامبرص می پرسد: نجیب و شریف کیست؟ بنابراین او تا نزدیک وفات آن وصیّ را نشناخته است! پس این نکته همانگونه که در روایتشان آمده به معنای آن است که پیامبرص به مردم اعلام نکرد که نجیب و وصی از اهل بیت او کیست، بلکه تا زمان وفاتش این را نمی دانست. ﴿فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ٢﴾[الحشر: ۲]. «ای خردمندان ! درس عبرت بگیرید».
۵- لوح فاطمهل
به اعتقاد شیعه لوح فاطمه کتابی است که قبل از وفات رسول خداص از سوی خداوند بر او نازل ش؛ او نیز آن را به دخترش فاطمه هدیه کرده، بنابراین از ابی بصیر روایت کردهاند که ابا عبدالله از جابر بن عبدالله در مورد لوح فاطمه پرسید؟ جابر گفت: «سوگند به خدا که در حیات پیامبرص وارد خانه مادرت فاطمه شدم و او را به تولد حسین تبریک گفتم، در دست او لوح سبزی دیدم، فکر کردم از زمرد است، و در آن نوشته ای سفید دیدم که شبیه رنگ خورشید بود...، و در آن نوشته شده بود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم، این کتابی است از جانب خداوند عزیز و حکیم نازل شده بر محمّد نبی و نور و سفیر و و دروازه بان و راهنمای او، جبرئیل امین آن را از جانب پروردگار جهانیان فرود آورد... من هیچ پیامبری را نفرستادهام که روزگار او را تمام نموده ام و مدت او به پایان رسیده مگر اینکه برایش یک وصیّ مقرر کرده ام، و تو را بر پیامبران برتری داده ام، و وصی تو را بر اوصیاء دیگر فضیلت و برتری داده ام، و تو را با نوادگان و بچههایت حسن و حسین گرامی داشته ام، حسن را بعد از به پایان رسیدن زمان پدرش منبع و سرچشمه علم و حسن را خزانه دار وحی خود قرار داده-ام».
و در آخر آن چنین آمده است: «ابو بصیر می گوید: اگر در تمام عمرت فقط همین یک حدیث را می شنیدی برایت کافی بود، بنابراین آن را پنهان و محفوظ بدار مگر از اهل آن» [۳۱۳].
رسوایی کمر شکن
در موضوع کتاب موهوم روایتی نقل کردهاند که بنیان و پایه هایشان را از بیخ در آورده و سقف ساختمان تشیّع را روی خودشان ویران می کند، زیرا بر طبق این روایت علیس وصی نیست، چون در روایتشان آمده است: از ابی جعفر÷ و او هم ازجابر بن عبدالله انصاری روایت کردهاند که گفت: «نزد فاطمهل وارد شدم در حالی که جلو او لوحه ای بود حاوی اسامی اوصیاء از فرزندان او، دوازده نفر از آنها را برشمردم که آخرینشان امام قائم بود، سه نفر از آنها محمّد بودند و سه نفر علی نام بودند» [۳۱۴].
۶- صحیفه فاطمهل
یکی از صفات مصحف فاطمه به اعتقاد علمای شیعه چنان که از ابی عبدالله بن جابر روایت کردهاند این است، او می گوید: «وارد خانه بانویم فاطمه بنت رسول اللهص شدم تا تولد حسن را به او تبریک بگویم، ناگهان دیدم صحیفه ای سفید از مروارید در دست دارد، گفتم: ای سیده و بانوی زنان این صحیفه چیست؟ گفت: در این صحیفه نام آن فرزندانم نوشته شده که به امامت می رسند، ذکر شده است، گفتم: آن را به من بده تا نگاه کنم، گفت: ای جابر اگر از این کار نهی نشده بودم نشانت میدادم، ولی از دست زدن به این صحیفه نهی شده و کسی حق ندارد به آن دست بزند مگر پیامبر یا وصی پیامبری باشد، یا از اهل بیت پیامبری باشد» [۳۱۵].
٧- دوازده صحیفه
علمای شیعه از استادشان ابن بابویه قمی روایت کرده اند که (به افترای شیعه) پیامبرص فرمود: «خداوند دوازده خاتم و مُهر و دوازده صحیفه بر من نازل کرده است، اسم هر امامی روی انگشتر و مهرش نوشته شده، و صفت و ویژگیهای او در صحیفهاش بیان شده است» [۳۱۶].
۸ – صحیفههای علیس
یکی از آنها صحیفه ای است که در آن نوزده صحیفه است که پیامبرص آنها را به ائمه هدیه داده یا نزد آنها پنهان کرده است [۳۱٧].
٩- صحیفه دسته شمشیر
از ابا عبدالله روایت کردهاند گفت: «در داخل دسته شمشیر علیس صحیفه ای کوچک قرار داشت، ایشان پسر خود حسن را فراخواند و صحیفه اش را همراه با چاقویی تحویل او داد و گفت: آن را باز کن، ولی نتوانست باز کند تا این که خودش برایش باز کرد، سپس گفت: آن را بخوان، حسن شروع کرد به خواندن الف و باء و سین و لام؛ یکی پس از دیگری، سپس آن را جمع کرد و به پسرش حسین داد، او هم توانست باز کند تا اینکه خود برایش باز کرد، بعد گفت: بخوان پسر عزیزم، او هم مانند حسن شروع به خواندن کرد، سپس آن را در هم پیچید و به محمّد بن حنفیه داد، ولی او نیز نتوانست آن را بگشاید، تا اینکه برایش گشود و گفت: بخوان، ولی نتوانست چیزی از آن را بخواند، بعد صحیفه را جمع کرد و به دسته شمشیرش آویخت.راوی گفت: به ابوعبدالله گفتم: در آن صحیفه چه چیزی بود؟ گفت: حروفی بودند که از هر کدام هزار حرف دیگر گشوده میشد، ابوبصیر گفت: تا قیام رستاخیز جز دو حرف از آن باز نمی-شود» [۳۱۸]!.
روایت کردهاند که ابو جعفر گفت: نزد من صحیفه ای است که در آن نوزده صحیفه است و پیامبرص آن را به من هدیه کرده است [۳۱٩].
٩ – صحیفه دسته شمشیر پیامبرص
از ابو بصیر روایت است که گفت: «ابو عبدالله گفت : در دسته شمشیر پیامبرص صحیفه کوچکی بود در آن حرف هایی هست که از هر حرفی هزار باب باز میگردد». ابوبصیر می گوید: ابو عبدالله گفت: تا کنون فقط دو حرف از آن بیرون آمده است [۳۲۰].
۱۰ – جفر سفید و جفر قرمز
حجّت شیعه از حسین بن ابی العلاء روایت کرده که گفت: از ابا عبدالله شنیدم که گفت: «جفر سفید پیش من است. می گوید: گفتم: در آن چه هست؟ گفت زبور داود و تورات موسی و انجیل عیسی و صحیفه های ابراهیم، و حلال و حرام در آن بیان شدهاند. و نیز مصحف فاطمه در آن است...».
تا آنجا که گفت: «جفر سرخ نزد من است، می گوید: گفتم: در آن چه هست؟ گفت: سلاح (جنگی)، و فقط صاحبش آن را برای خون و کشتن باز می کند، آنگاه عبدالله بن ابی یعفور به او گفت: خداوند تو را اصلاح کند آیا فرزندان حسن این را می دانند؟ گفت: بله سوگند به خدا آنان این را می دانند همانطور که شب را می شناسند، و روز را می دانند که روز است، اما حسادت و دنیا طلبی آنان را به انکار وامی-دارد و اگر آنها حق را بوسیله حق می جستند برایشان بهتر بود» [۳۲۱].
۱۱- صحیفه ناموس
از امام رضای خود (حاشا از امام رضای واقعی) روایت کرده اند که گفته: اسم شیعیان ما و اسامی پدرانشان نوشته شده است، خدا از ما و از آنها عهد و پیمان محکم گرفته، هر جا ما وارد شویم آنها هم وارد می شوند، و جز ما و آنها کسی بر دین اسلام قرار ندارد» [۳۲۲].
۱۲- صحیفه عبیطه
از امیر المؤمنین علی بن ابی طالب روایت کرده اند (حاشا از علیس) که گفت: «سوگند به خدا وسعت و اجازه داشتم برایتان بگویم تا سال دو باره برگردد یک حرف را تمام نکنم، و سوگند به خدا صحیفه های زیادی پیش من هست، و در میان آنها صحیفه ای است که به آن عبیطه گفته می شود، و هیچ چیزی سخت تر از آن بر عرب وارد نشده، و در آن آمده که شصت قبیله از عربها فقط به ظاهر فریب می دهند و در دین خدا بهره ندارند» [۳۲۳].
۱۳- الجامعه
حجّت و مرجع شیعه کلینی از ابوبصیر و او از اباعبدالله/ روایت کرده اند که گفت: «الجامعه نزد ماست، و آنها چه می-دانند که الجامعه چیست! می گوید گفتم: فدایت شوم الجامعه چیست؟ گفت: صحیفه ای است که طول آن هفتاد ذراع با ذراعها پیامبرص است، و آن را با زبان و دهان خود دیکته کرده و علیس با دست خود آن را نوشته است، در آن همه حلال و حرامها و همه آنچه که در مورد دیه زخمها و غیره مردم به آن نیاز دارند بیان شده است» [۳۲۴].
توضیح:
و عجیب تر و زشت تر از همه این است که می گویند همه این کتاب ها را خدا نازل کرده است و امیرمؤنان علی و ائمه بعد از او اختصاص دارد، اما همواره از امّت پنهان می مانند و از شما شیعه ها هم پنهانند و شما فقط به قرآن اهل سنّت دسترسی دارید، قرآنی که علمای شما معتقدند تحریف شده و ناقص است، پس چرا ائمه شما این گنجهای آسمانی را از شما پنهان کرده اند؟ و این کتابها بیش از هزار و دویست سال است نزد مهدی شما [۳۲۵] انبار شده اند چرا؟ چرا؟.
آیا حقیقت این نیست که دستهای پلید یهودی سبئی این روایات را در کتابهایتان جای داده و بر ائمه شیعه دروغ بسته است، ما همه می دانیم که مسلمین فقط یک کتاب دارند و آن قرآن است، اما تعدد کتاب های آسمانی از ویژگی های یهود و نصاراست! آیا علمای شما از اختیار مشابهت با یهودیان و نصارا باز نمی آیند، این صحیفه ها و کتابهای مقدس هم اکنون کجا هستند، آیا علمای معاصر شیعه آن را از بین بردهاند؟.
مسأله ی دوّم: همه بزرگان شیعه معتقدند که همه کتابهای آسمانی نزد ائمه وجود دارد و در بین مردم بدان حکم می کنند»!.
کلینی روایت کرده که امامشان ابوالحسن نزد یک یهودی به نام بریه انجیل را قرائت کرد. بریه گفت: «من حدود پنجاه سال است که دنبال کسی چون تو هستم بنابراین بریه ایمان آورد و ایمانش خوب بود».
از امام سؤال کرد: «تورات و انجیل و کتابهای آسمانی را از کجا می آورید؟ گفت: این کتابها را ما به ارث گرفته ایم، و ما هم مانند ایشان آنها را می خوانیم و آنچه آنها می گفتند می گوییم، خداوند حجّتی را در زمین قرار نمی دهد که مردم از او سؤال کنند ولی در جواب بگوید نمی-دانم».
از روایات فوق چنین برداشت می شود که بزرگان شیعه بدینمنظور خواندن تورات و انجیل و دیگر کتابها را برای ائمه قرار داده اند تا جواب همه سؤالات مردم را بدانند و بیابند، ولی این امر خروج از اسلام و دعوت و فراخوانی به (وحدت ادیان) است، امّا خداوند متعال می-فرماید:
﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٨٥﴾[آل عمران: ۸۵].
یعنی: «و کسی که غیر از( آئین و شریعت) اسلام، آئینی برگزیند، از او پذیرفته نمیشود، و او در آخرت از زمره زیانکاران خواهد بود».
و نیز می فرماید:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَمُهَيۡمِنًا عَلَيۡهِۖ فَٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ لِكُلّٖ جَعَلۡنَا مِنكُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰكِن لِّيَبۡلُوَكُمۡ فِي مَآ ءَاتَىٰكُمۡۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَيۡرَٰتِۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُكُمۡ جَمِيعٗا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ٤٨ وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩﴾[المائدة: ۴۸-۴٩].
یعنی: «و بر تو (ای پیغمبر) کتاب (کامل و شامل قرآن) را نازل کردیم که (در همه احکام و اخبار خود) ملازم حق ، و موافق و مصدّق کتابهای پیشین (آسمانی)، و شاهد (بر صحّت و سقم) و حافظ (اصول مسائل) آنها است . پس (اگر اهل کتاب از تو داوری خواستند) میان آنان بر طبق چیزی داوری کن که خدا بر تو نازل کرده است، و به خاطر پیروی از امیال و آرزوهای ایشان، از حق و حقیقتی که برای تو آمده است روی مگردان. (ای مردم !) برای هر ملّتی از شما راهی (برای رسیدن به حقائق) و برنامهای (جهت بیان احکام) قرار دادهایم. اگر خدا میخواست همه شما (مردمان) را ملّت واحدی میکرد (و بر یک روال و یک سرشت میسرشت ، و لذا راه و برنامه ارشادی آنان در همه امکنه و ازمنه یکی میشد) و امّا (خدا چنین نکرد) تا شما را در آنچه (از شرائع) به شما داده است بیازماید (و فرمانبردار یزدان و سرکش از فرمان منّان جدا و معلوم شود). پس (فرصت را دریابید و) به سوی نیکیها بشتابید (و به جای مشاجره در اختلافات به مسابقه در خیرات بپردازید و بدانید که) جملگی بازگشتتان به سوی خدا خواهد بود، و از آنچه در آن اختلاف میکردهاید آگاهتان خواهد کرد».
و (به تو ای پیغمبر فرمان میدهیم به این که) در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا بر تو نازل کرده است، و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مکن ، و از آنان برحذر باش که (با کذب و حقپوشی و خیانت و غرض ورزی) تو را از برخی چیزهائی که خدا بر تو نازل کرده است به دور و منحرف نکنند (و احکامی را پایمال هوی و هوس باطل خود نسازند). پس اگر (از حکم خدا رویگردان شدند و به قانون خدا) پشت کردند، بدان که خدا میخواهد به سبب پارهای از گناهانشان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد (و به عذاب دنیوی، پیش از عذاب اخروی گرفتار کند). بیگمان بسیاری از مردم (از احکام شریعت) سرپیچی و تمرّد میکنند.
[۳۰۳] ـ البیان فی تفسیر القرآن خویی، ص ۲۲۳ . [۳۰۴] ـ بحارالانوار، ج ۲۶ / ۵۱ . [۳۰۵] ـ بصائر الدرجات الکبری صفار، ص ۴۵ . [۳۰۶] ـ بحارالانوار ۲۶ / ۴۲، بصائر الدرجات، ص ۴۲ . [۳۰٧] ـ اصول کافی ۱/ ۲۳٩ . [۳۰۸] ـ بحارالانوار، ج ۲۶ / ۴۸ و بصائر الدرجات، ص ۴۳. [۳۰٩] ـ الکافی ۸ / ۵٧ . [۳۱۰] ـ دلائل الامامة ابی جعفر محمد بن رستم طبرسی شیعه، ص ۲٧ – ۲۸ . [۳۱۱] ـ دلائل الامامة ۲٧ / ۲۸ . [۳۱۲] ـ اصول کافی کلینی ۱ / ۲۸۰ . [۳۱۳] ـ الکافی کلینی ۱ / ۵۲٧ – ۵۲۸ . [۳۱۴] ـ الکافی ۱ / ۵۳۲ . [۳۱۵] ـ بحارالانوار ۳۶ / ۱٩۳، الاحتجاج طبرسی ۲ / ۳٧۳، و عیون اخبار الرضا ۲۴ / ۲۵، و اکمال الدین، ص ۱٧۸. [۳۱۶] ـ اکمال الدین ابن بابویه، ص ۲۶۳، و الصراط المستقیم بیاضی ۲ / ۱۵۴ . [۳۱٧] ـ بحارالانوار ۲۶ / ۲۴، بصائر الدرجات الکبری صفار، ص ۳۶ . [۳۱۸] بصائر الدرجات الکبرى ص۳۲٧ ح۱ (باب فيه الحروف التي علَّم رسول الله علياً صلوات الله عليه )، بحار الأنوار ج۲۶/۵۶ ح۱۱۵ (باب جهات علومهم ع وما عندهم من الكتب وأنه ينقر في آذانهم وينكت في قلوبهم ). [۳۱٩] ـ بحارالانوار ۲۶ / ۴ ، بصائر الدرجات الکبری صفار، ص ۱۴۴. [۳۲۰] بحار الانوار ۲۶ / ۵۶، بصائر الدرجات، ص ۸٩. [۳۲۱] اصول کافی ۱ / ۲۴ / ۲۴۰ . [۳۲۲] بحار الانوار ۲۶ / ۱۲۳، بصائر الدرجات، ص ۴٧ . [۳۲۳] بحارالانوار ۲۶ / ۳٧ . [۳۲۴] اصول کافی ۱ / ۲۳٩ . [۳۲۵] صراط الحق ۳ / ۳۴٧ محمد آصف محسنی، اعیان الشیعه ۱ / ۱۵۴ – ۱۸۴ محسن الامین .
س٧۵- از دیدگاه بزرگان شیعه رسول خداص و انبیاء برتر و افضل هستند یا ائمه آنها؟
ج – امامانشان را از پیامبرص و پیامبران برتر می دانند! و مرجع و شیخ شیعه علباء بن ذراع دوسی یا اسدی پیامبرص را مذمت می کند و ادعا میکند که او مبعوث شده بود تا برای علیس دعوت کند، اما او مردم را به سوی خودش فراخواند [۳۲۶].
[۳۲۶] رجال کشی، ص ۵٧۱، بحارالانوار ۲۵ / ۳۰۵ .
با وجود این(که ذکر شد) می بینیم بزرگان شیخ و سرور خود (علباء بن ذراع) را مورد تعظیم قرار داده و روایت او از ابوعبدالله را نقل کرده اند مبنی بر اینکه به شیخ علباء گفته: «بهشت را به جای خدا برایت ضمانت کردهایم»!! [۳۲٧].
ومجلسی بابی با این عنوان آورده است: «باب در بیان اینکه ائمه از پیامبران و از همه مردم برترند و از پیامبران و ملائکه و سائر خلق برای آنها پیمان گرفته شده است. و پیامبران الوالعزم به خاطر این الوالعزم شدهاند که ائمه را دوست میداشتند». و در این مورد (۸۸) حدیث آورده و می گوید: «روایات بیشماری در این مورد آمده است و ما فقط تعداد اندکی را در این باب ذکر کردیم» [۳۲۸]!!.
فقط همین نه، بلکه (ادعا می کنند) انبیای الهی جایگاه نبوّت را تنها به سبب ائمه ی رافضه بدست آوردند، همانگونه که این بهتان را به نام ابی عبدالله ساخته اند که گفت: «به خدا سوگند آدم مستحق چنین جایگاهی نبود که خدا او را با دست خود بیافریند و از روح خود در او دمید مگر با ولایت علی، و خدا عیسی بن مریم را نشانه ای برای جهانیان قرار نداد مگر به سبب تواضع و فروتنی برای علی، سپس گفت: خلاصه مطلب اینکه هیچکدام ازخلق خدا اهلیّت نگاه خدا بسوی آنها را نداشته اند جز به سبب بندگی ما»!! [۳۲٩].
و در روایتی دیگر گفت: «...یونس پیامبر از پذیرش ولایت ائمه خودداری کرد، پس خداوند او را در شکم ماهی حبس کرد تا اینکه بدان اعتراف نمود» [۳۳۰].
و امام بزرگشان خمینی میگوید: «همانا امام دارای مقامی ستوده و درجه ای والا و خلافت تکوینی است که تمام ذرّات این جهان هستی در برابر سیطره ی آن متواضع هستند، و یکی از ضروریات و بدیهیّات مذهب ما این است که ائمّه دارای آنچنان مقام و جایگاهی هستند که نه فرشته ی مقرّب و نه نبی مرسل بدان دسترسی ندارد» [۳۳۱]!!.
[۳۲٧] رجال الکشی ج۳/۱٧۵ رقم ٧٧ ح۲ (في علباء بن درَّاع الأسدي وأبي بصير) [۳۲۸] بحار الانوار ۲۶ / ۲۶٧ – ۲۶۸ – ۳۱٩ . [۳۲٩] بحار الأنوار ج۲۶/۲٩۴ ح۵۶ . [۳۳۰] بصائر الدرجات الکبرى ص٩۵-٩۶ ح۱ و, بحار الأنوار ج۲۶/۲۸۲ ح۳۴،و [۳۳۱] الحکومة الإسلامیة (ص۵۲ )
از ابی عبدالله صادق÷ روایت کرده اند گفت: «یکی از علمای یهود نزد امیرالمؤمنین÷ آمد و گفت:...ای امیرمؤمنان آیا تو پیامبری؟علیس فرمود: وای بر تو! من یکی از بردههای محمّدص هستم» [۳۳۲].
همچنین با روایت متواتر از علیس روایت شده که فرمود: «خيرُ هذه الأمة بعد نبيِّها أبو بكر وعمر» [۳۳۳] «بهترین و برترین افراد این امّت بعد از پیامبرشص ابوبکر سپس عمر است».
همچنین فرمود: «هر کسی را نزد من بیاورند (به اتمام این که) مرا بر ابوبکر و عمرش تفضیل و برتری داده، بر او حد تهمت اجرا خواهم کرد» [۳۳۴].
[۳۳۲] بحار الأنوار ج۳/۲۸۳ ح۱. [۳۳۳] الصوارم المهرقة في جواب الصواعق المحرقة ص۳۲۳ رقم ۱۱۱ للقاضی نور الله التستری ت۱۰۱٩ [۳۳۴] العیون والمحاسن ج۲/۱۲۲-۱۲۳لمجلسی .
س ٧۶- آیا به اعتقاد علمای شیعه حجت خداوند بر بندگانش بوسیله پیامبرص اتمام میشود یا بوسیله امام؟
ج- حجت خدا جز با امام اقامه نمیگردد!.
ثقه شیعه کلینی می گوید: «باب در بیان اینکه حجت خدا بر بندگانش جز بوسیله امام اقامه نمی-گردد». و چهار حدیث در این مورد از اباعبدالله ذکر کرده است، یکی از آنها این است: «اگر ما نبودیم خدا عبادت نمی شد» [۳۳۵].
و نیز به نام او این افتراء را بستهاند که: «اگر آنها نبودند خداوندﻷ شناخته نمیشد» [۳۳۶].
و مجلسی اضافه کرده است: «و کسی نمیدانست خدا را چگونه بپرستد» [۳۳٧].
[۳۳۵] أصول الکافی ج۱/۱۳۸ (کتاب الحجة ح۶ باب أن الأئمة† ولاة أمر... [۳۳۶] اصول کافی ۱ / ۱٧٧ – ۱٩۳ . [۳۳٧] بحار الانوار ۳۵ / ۲۸ .
خداوند متعال فرمود:
﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا١٦٥﴾[النساء: ۱۶۵].
یعنی: «ما پیغمبران را فرستادیم تا (مؤمنان را به ثواب) مژدهرسان، و (کافران را به عقاب) بیم دهنده باشند، و بعد از آمدن پیغمبران حجّت و دلیلی بر خدا برای مردمان باقی نماند، و خدا چیره حکیم است».
وفرمود:
﴿وَمِنۡ حَيۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَكَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَيۡثُ مَا كُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ شَطۡرَهُۥ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيۡكُمۡ حُجَّةٌ إِلَّا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِي وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِي عَلَيۡكُمۡ وَلَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٠ كَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِيكُمۡ رَسُولٗا مِّنكُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتِنَا وَيُزَكِّيكُمۡ وَيُعَلِّمُكُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمۡ تَكُونُواْ تَعۡلَمُونَ١٥١﴾[البقرة: ۱۵۰-۱۵۱].
یعنی: «تا مردم بر شما حجّتی نداشته باشند مگر کسانی که از ایشان ستم نمایند. پس از آنان مترسید و از من بترسید (که اگر مخالف وحی رفتار کنید جانب حق را رها ساختهاید و پادافره خود را خواهید دید. پس گوش به فرمان خدا باشید) تا نعمت خویش را بر شما تکمیل کنم و شاید رهنمود شوید».
و همچنین پیغمبری را از خودتان در میانتان برانگیختم که آیات (قرآن) ما را بر شما فرو میخواند (و نشانههای وحدانیت و عظمت خدا را در گستره جهان به شما مینمایاند) و شما را پاکیزه میدارد و به شما کتاب (قرآن) و حکم ترا میآموزد. و به شما چیزی یاد میدهد که نمیتوانستید آن را بیاموزید.
س ٧٧- آیا علمای شیعه به نازل شدن وحی بر امامانشان معتقدند؟
ج- قاعده و اصل آنها این است که ائمه جز وحی چیزی نمی گویند [۳۳۸].
و از امامشان ابی عبدالله روایت کردهاند که گفت: «در گوش بعضی از ما (وحی) گفته می شود، و بعضی در خواب برایش می آید، و بعضی از ما صدای زنجیری را میشنود که به طشت و ظرف برخورد کند، و نزد بعضی از ما صورت و سیمایی بزرگتر از جبرئیل و میکائیل نمایان می شود» [۳۳٩].
و در روایتی دیگر آوردهاند که گفت: «فرشته در سفرهایمان بر ما نازل می شوند و بر بسترها و رختخوابهایمان می غلطند، و در سفرهای ما حاضر می شوند، و در وقت نماز نزد ما می آیند تا نماز را با ما بخوانند، و هیچ روزی بر ما نگذرد مگر آنکه اخبار روی زمین و آنچه در آن می گذرد به ما می-رسند» [۳۴۰].
و خمینی می گوید: «یکی از ضروریات مذهب ما این است که ائمه ما دارای مقامی هستند که هیچ فرشته مقرب و هیچ پیامبری به آن نمی رسد» [۳۴۱]؟؟.
و نزد شیعه همانطور که قبلا چند بار گفته شد کسی که منکر ضرورت دین باشد کافرست .
و همچنین خمینی می گوید: «امام دارای مقامی پسندیده و رتبه و درجهای والا و خلافتی تکوینی است که ذرات جهان هستی در برابر ولایت و سیطره آن سر تسلیم و فروتنی فرود می آورند» [۳۴۲]. و می گوید: «فقیه شیعه به منزله موسی و هارون علیهما السلام است» [۳۴۳].
بنابراین جواد مغنیه اشاره کرده است به اینکه خمینی از موسی برتر است (پناه بر خدا) [۳۴۴].
[۳۳۸] بحار الانوار ۱٧ / ۱۵۵، ۵۴ / ۲۳٧ . [۳۳٩] بحار الانوار ۲۶ / ۳۵۸ . [۳۴۰] الخرائج و الجرائح راوندی ۲ / ۸۵۲ . [۳۴۱] حکومت اسلامی، ص ۵۲ . [۳۴۲] حکومت اسلامی، ص ۵۲ . [۳۴۳] حکومت اسلامی، ص ٩۵ . [۳۴۴] الخمینی و الدولة الاسلامیة، ص ۱۰٧ .
خداوند متعال خطاب به پیامبرش محمّد ص می فرماید:
﴿۞إِنَّآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ كَمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ نُوحٖ وَٱلنَّبِيِّۧنَ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَعِيسَىٰ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَٰرُونَ وَسُلَيۡمَٰنَۚ وَءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا١٦٣ وَرُسُلٗا قَدۡ قَصَصۡنَٰهُمۡ عَلَيۡكَ مِن قَبۡلُ وَرُسُلٗا لَّمۡ نَقۡصُصۡهُمۡ عَلَيۡكَۚ وَكَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَىٰ تَكۡلِيمٗا١٦٤ رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا١٦٥ لَّٰكِنِ ٱللَّهُ يَشۡهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيۡكَۖ أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِۦۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَشۡهَدُونَۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدًا١٦٦ إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ قَدۡ ضَلُّواْ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا١٦٧ إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَظَلَمُواْ لَمۡ يَكُنِ ٱللَّهُ لِيَغۡفِرَ لَهُمۡ وَلَا لِيَهۡدِيَهُمۡ طَرِيقًا١٦٨ إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا١٦٩ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَكُمُ ٱلرَّسُولُ بِٱلۡحَقِّ مِن رَّبِّكُمۡ فََٔامِنُواْ خَيۡرٗا لَّكُمۡۚ وَإِن تَكۡفُرُواْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمٗا١٧٠﴾[النساء: ۱۶۳-۱٧۰].
یعنی: «ما به تو وحی کردیم، همان گونه که پیش از تو به نوح و پیغمبران بعد از او وحی کردیم، و (همان گونه که) به ابراهیم، اسحاق، یعقوب، نوادگان، عیسی، ایوب، یونس، هارون، و سلیمان وحی کردیم، و به داود زبور دادیم. و ما پیغمبران زیادی را روانه کردهایم که سرگذشت آنان را قبلاً برای تو بیان کردهایم، و پیغمبران (دیگر) زیادی را که سرگذشت آنان را برای تو بیان نکردهایم خداوند حقیقتاً با موسی سخن گفت . ما پیغمبران را فرستادیم تا (مؤمنان را به ثواب) مژدهرسان، و بیمدهنده باشند، و بعد از آمدن پیغمبران حجّت و دلیلی بر خدا برای مردمان باقی نماند. و خدا چیره حکیم است. لیکن خداوند بر آنچه (از قرآن) بر تو نازل شده است گواهی میدهد. این خدا است که آن را به (مقتضای) دانش (خاصّ) خویش نازل کرده است. و فرشتگان (نیز بدان) گواهی میدهند و (صحّت نبوّت تو را تصدیق میکنند. گرچه) کافی است که خدا گواه باشد. لیکن خداوند بر آنچه (از قرآن) بر تو نازل شده است گواهی میدهد. این خدا است که آن را به (مقتضای) دانش (خاصّ) خویش نازل کرده است. و فرشتگان (نیز بدان) گواهی میدهند و کافی است که خدا گواه باشد. بیگمان کسانی که راه کفر را در پیش گرفتهاند و از راه خدا بازداشتهاند بسیار گمراه شدهاند. بیگمان کسانی که راه کفر را در پیش گرفتهاند و ستم ورزیدهاند، خداوند ایشان را نمیبخشد و آنان را به راهی هدایت نخواهد کرد. مگر راه دوزخ! که در آنجا برای همیشه جاودانه میمانند، و این کار برای خدا آسان است. ای مردم ! پیغمبر (محمّد نام) از جانب خدا به سویتان آمده است و دین حق را برایتان آورده است، پس ایمان بیاورید به سود شما است. و اگر کافر شوید. چرا که آنچه در آسمانها و زمین است متعلّق به خدا است. و خدا آگاه (از آفریدگان خود و) حکیم (در کار خویش) است».
س ٧۸ – عقیده علمای شیعه درباره ایمان به رکن پنجم ایمان، یعنی ایمان به روز قیامت چیست؟
ج-آنها آیاتی را که در مورد قیامت آمدهاند به رجعت (بازگشت مردگان به این دنیا) تأویل کرده اند چنان که توضیح آن خواهد آمد، و روایت کرده اند: «آخرت از آنِ امام است هر جا که آن را بخواهد قرار می دهد، و به هرکس که بخواهد آن را میدهد» [۳۴۵].
[۳۴۵] اصول کافی ۱ / ۴۰٩ .
س٧٩– به اعتقاد علمای شیعه چه کسی مرگ را برای مؤمنان آسان و راحت و برای کافران سخت و دشوار می گرداند؟
ج - مجلسی شیخ شیعه می گوید: «باید به حضور پیامبرص و دوازده امام به هنگام مردن نیکوکاران و فاسقان و مؤمنان و کافران اقرار کرد، آنها با شفاعت برای مؤمنان به آنها سود می رسانند، و مرگ مؤمنان آسان می شود، و مرگ را برای منافقان و دشمنان اهل بیت† سخت و دشوار می کنند، و فکر کردن در مورد کیفیت این کار جایز نیست، آنها در اجساد اصلی خود یا اجساد مثالی یا غیره حاضر می شوند» [۳۴۶].
س ۸۰- به اعتقاد بزرگان شیعه چه چیز مرده را از عذاب قبر در امان نگه می-دارد؟
[۳۴۶] الاعتقادات مجلسی، ص ٩۳ – ٩۴ .
ج- (به اعتقاد آنها) آنچه مرده را در قبر امان می دهد این است که مقداری از خاک قبر حسین برداشته شود و همراه عطر و مواد خوشبو کننده در کفن مرده قرار داده شوند» [۳۴٧].
[۳۴٧] وسائل الشیعه ۲ / ٧۴۲، تهذیب الاحکام ۲ / ۲٧، الاحتجاج طبرسی، ص ۲٧۴، المصباح کفعمی، ص ۵۱۱ .
جز کسانی که اهل توحید و یکتاپرستی هستند از عذاب خدا در امان نیستند، همانگونه که خداوند متعال فرمود:
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ٨٢﴾[الأنعام: ۸۲]. «کسانی که ایمان آورده باشند و ایمان خود را با شرک (پرستش چیزی با خدا) نیامیخته باشند، امن و امان ایشان را سزا است، و آنان راه یافتگان (راه حق و حقیقت) هستند».
س ۸۱- وقتی مرده در قبر گذاشته شود طبق عقیده علمای شیعه اولین چیزی که از او پرسیده میشود چیست؟
ج- اولین سؤال محبّت ورزی دوست داشتن ائمه شیعه است.
روایت کردهاند: «اوّلین چیزی که از بنده پرسیده می شود محبّت و دوست داشتن ما اهل بیت است» [۳۴۸].
دو فرشته از او می پرسند که در مورد هر یک از ائمه چه اعتقادی داشته است، اگر در مورد یکی از آنها جواب درست ندهد، او را با عمودی از آتش می زنند و قبر او تا روز قیامت پر از آتش گردد» [۳۴٩].
تناقضگویی شیعه:
(شیعه) روایت کردهاند که رسول خداص فرمود: «ای علی همانا اوّلین سؤالی که که بعد از مرگ از بنده میشود شهادت به لاإله إلاّ الله و محمّد رسول اللهص است...» [۳۵۰].
[۳۴۸] بحار الانوار ۲٧ / ٧٩، عیون اخبار الرضا ابن بابویه قمی، ص ۲۲۲ . [۳۴٩] الاعتقادات مجلسی، ص ٩۵ . [۳۵۰] عیون أخبار الرضا ج۱/۱۳٧ ح۸
س۸۲– آیا به اعتقاد علمای شیعه بعد از مرگ و قبل از روز قیامت رستاخیزی وجود دارد؟
ج- بله، روایت کردهاند: «در زمان ظهور مهدی یا اندکی قبل از آن، خداوند گروهی از مؤمنان را حشر می کند تا با دیدن ائمه و حکومت آنها خوشحال شوند، و گروهی از کافران و منافقان را حشر می کند تا در این دنیا انتقام عاجل بگیرد» [۳۵۱].
[۳۵۱] الاعتقادات مجلسی، ص ٩۸ .
س ۸۳- در عقیده علمای شیعه چه کسی از ماندن طولانی در میدان حشر و از عبور بر پل صراط مستثنی میباشد؟
ج-اهالی شهر قم ایران که (قبلاً) مرکز دولت صفوی بوده مستثنی هستند، و از آنها در قبرهایشان حساب گرفته می شود و از قبرها به بهشت می روند» [۳۵۲].
و همین علّت آخوندهای شیعه بزرگترین دلاّل فروش زمین های قم هستند!.
[۳۵۲] بحار الانوار مجلسی ۶۰ / ۲۱۸، الکنی و الالقاب ۳ / ٧ .
س ۸۴– عقیده علمای شیعه در مورد تعداد دروازه های بهشت چگونه است و از دیدگاه آنها به چه کسانی تعلق دارند؟
ج- از ابی حسن رضاس روایت کرده اند که گفت: «بهشت هشت دروازه دارد، یکی از آنها برای اهل قم است، آنان از میان مردم سایر شهرهای شیعیان برگزیده ما هستند؛ خداوند خمیر مایه ولایت ما را در خاک آنها قرار داده است» [۳۵۳].
توضیح:
یکی از علمای معاصرشان که از تاجران املاک و زمین است به تعداد درهای گشوده شده بهشت برای اهل قم اضافه کرده و از امام رضا روایت کرده که گفت: «بهشت هشت دروازه دارد؛ سه تای آن از آن اهل قم است، خوشا به حال آنها، خوشا به حال آنها» [۳۵۴] .
پس ای شیعیان عرب چرا منتظرید! درهای سه گانه ی بهشت خود را دریابید قبل از آن که به روی شما بسته شوند.
[۳۵۳] بحار الانوار ۸ / ۲۸٩ و ۵٧ / ۲۱۵- ۲۱۶، سفینة البحار ۱ / ۴۴۶، الکنی و الالقاب، ۳ / ٧ . [۳۵۴] احسن الودیعه، محمد مهدی کاظمی اصفهانی، ص ۳۱۳ - ۳۱۴، بحار الانوار ٧۵ / ۲۲۸ .
س ۸۵- به عقیده علمای شیعه چه کسی روز قیامت از مردم حساب می گیرد؟
ج- ائمه شیعه. از ابی عبدالله/ روایت کرده اند که (حاشا از او) گفت: «پل صراط و ترازو و حساب شیعیان ما مربوط به ماست» [۳۵۵].
سپس سهم خود را افزوده اند و حُر عاملی شیخ و مرجع شیعه می گوید: «... همانا روز قیامت حساب همه مردم با ائمه است» [۳۵۶].
توضیح:
ابو عبدالله می گوید: «صراط به دست ماست و ترازو به ما بر می گردد و حساب گرفتن از شیعیان ما با ماست» [۳۵٧] .امّا خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ إِلَيۡنَآ إِيَابَهُمۡ٢٥ ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا حِسَابَهُم٢٦﴾[الغاشية: ۲۵-۲۶]. «مسلّماً بازگشت آنان (پس از مرگ و رستاخیز) به سوی ما خواهد بود. آن گاه حساب (و کتاب و سروکار) ایشان با ما خواهد بود».
[۳۵۵] رجال الکشی ج۴/۲۸۳ رقم ۱۵۵ ح۲. [۳۵۶] الفصول المهمة فی اصول الائمه، عاملی، ص ۱٧۱ . [۳۵٧] رجال کشی، ص ۳۳٧ .
س۸۶– به اعتقاد علمای شیعه انسان روز قیامت چگونه از صراط می گذرد؟
ج- از ابی جعفر روایت کردهاند گفت: رسول خداص فرمود: «ای علی وقتی قیامت برپا شود من و تو و جبرئیل روی صراط می نشینیم وهیچ کس از آن عبور نکند مگر نامه و کتابی همراه باشد که در آن به سبب ولایت تو برائت او ثبت شده است» [۳۵۸].
[۳۵۸] الاعتقادات ابن بابویه، ص ٩۵ .
س ۸٧ – بر حسب عقیده علمای شیعه چه کسی با خواست و اراده خود مردم را به بهشتت یا دوزخ می برد؟
ج- چنین کسی به اعتقاد شیعه علیس است، پناه بر خدا از گمراهی.
کلینی شیعه روایت کرده که علی گفت: «من تقسیم کننده مردم به بهشت و دوزخ هستم، کسی جز با تقسیم من وارد نمی گردد» [۳۵٩].
و علمای شیعه این مسأله را به جایی رساندهاند که ادعا کرده اند علی گفته: «من جزا و پاداش دهنده ی مردم در روز قیامت هستم، و تقسیم کننده بین بهشت و دوزخ هستم که جز بر اساس تقسیم من وارد آنجا نمی گردند، و من جداکننده بزرگ هستم و همه پیامبران و فرشتگان و ارواح به خاطر آفرینش ما آفریده شده اند...» [۳۶۰].
همچنین این افتراء را به نام اباعبدالله/ ساختهاند که گفته: «در روز قیامت منبری گذاشته شود که همه خلایق آن را ببینند، مردی بالای آن می رود که در سمت راست او یک فرشته و در سمت چپش یک فرشته می ایستد، فرشته ی سمت راست فریاد سر می دهد: ای جمع خلایق! این علی بن ابی طالب است، هرکس را خود بخواهد وارد آتش می-کند» [۳۶۱].
بلکه وقتی حلقههای دروازههای بهشت حرکت می کنند صدایی از آنها شنیده میشود که می گوید: ای علی!. این افتراء را هم به زبان رسول خداص ساخته و پرداختهاند که (حاشا از او) گفته: «حلقه ی درب بهشت از یاقوت سرخ است که بر روی صفحههای طلا قرار گرفتهاند، وقتی حلقه به صفحه ی طلایی برخورد کند صدای یا علی از آن طنین انداز می-شود»! [۳۶۲].
[۳۵٩] أصول الکافی ج۱/۱۴۲ (کتاب الحجة ح۳ باب أن الأئمة هم أرکان الأرض) . [۳۶۰] بصائر الدرجات الکبرى ص۴۳۵ ح۴. [۳۶۱] بصائر الدرجات الکبرى ص۴۳۴-۴۳۵ ح۱ (باب فی أمیر المؤمنین÷ أنه قسیم الجنة والنار)، علل الشرائع ج۱/۱۶۴ ح۴ (باب العلة التي من أجلها صار علي بن أبى طالب÷ قسيم الله بين الجنة والنار). [۳۶۲] علل الشرائع ج۱/۱۶۴ ح۵.
س ۸۸ – اعتقاد علمای شیعه در مورد آن دسته از بندگان خدا که وارد بهشت میشوند چیست؟
ج- علمای شیعه گفتهاند: «شیعیان هشتاد سال قبل از سایر مردم وارد بهشت میشوند». سپس در صدد برآمدند که بهشت را به خود اختصاص دهند، لذا این روایت را ساختند: «بهشت برای اهل بیت و دوزخ برای دشمنان اهل بیت آفریده شده است» [۳۶۳].
توضیح:
شیعه در مسأله ی فوق با یهودیان شباهت کامل دارند، چون آنها هم گفتند:
﴿وَقَالُواْ لَن يَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن كَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡكَ أَمَانِيُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١١١﴾[البقرة: ۱۱۱]. یعنی: «گفتند: جز کسی که یهودی یا مسیحی باشد هرگز (کس دیگری) به بهشت در نمیآید. این آرزو و دلخوشیهای ایشان است (و جز مشتی یاوه و سخنان ناروا نمیباشد) بگو: اگر راست میگوئید دلیل خویش را بیاورید».
[۳۶۳] المعالم الزلفی، ص ۲۵۱ .
س ۸٩ – عقیده علمای شیعه در مورد ایمان به قضا و تقدیر الهی چیست؟
ج – شیخ مفید مرجع و سرور شیعه می گوید: «در روایت صحیح از آل محمّدص نقل شده که افعال و کردار بندگان را خدا نیافریده است، و از ابی الحسن روایت است که او را در مورد افعال و کارهای بندگان پرسیدند که آیا آنها را خدا آفریده است یا نه؟ او گفت: اگر خداوند خالق افعال و کارهای بندگان بود؛ از آن اظهار بیزاری نمی کرد و حال آنکه خداوند می-فرماید:
﴿أَنَّ ٱللَّهَ بَرِيٓءٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ وَرَسُولُهُۥ﴾[التوبة: ۳]. «خدا و پیغمبرش از مشرکان بیزارند».
ولی نص و دلیلی وارد نشده که خدا از شخص آنها اظهار برائت کند، بلکه از شرک و زشتیهای آنان اظهار بیزاری کرده است» [۳۶۴].
همچنین علمای شیعه در مورد ایمان به قضا و تقدیر تصریح نکردند که به مذهب معتزله معتقدند تا اینکه شیخ آنها حر عاملی با صراحت گفت: «باب ۴٧: خداوند متعال خالق همه چیز است جز افعال بندگان». و نیز گفت: «مذهب امامیه و معتزله بر این است که کارهایی که بندگان انجام می دهند از خودشان صادر شده و خودشان آفریننده آن هستند» [۳۶۵].
توضیح:
کلینی از ابی جعفر و ابی عبدالله روایت کرده که گفته اند: «خداوند برای بندگانش مهربان تر از آن است که آنها را به ارتکاب گناه مجبور کند، سپس آنان را به خاطر آن عذاب دهد، و خداوند قویتر از آن است که چیزی را بخواهد ولی انجام نپذیرد، میگوید: سپس از آن دو پرسیدند که آیا میان جبر و قضا و قدر مقام سوّم وجود دارد؟ گفتند: بله و وسیع تر از فاصله آسمان و زمین است» [۳۶۶].
[۳۶۴] شرح عقائد الصدوق، ص ۱۲ – ۱۳ ضمیمه کتاب اوائل المقالات . [۳۶۵] الفصول المهمة فی اصول الائمه محمد بن حسن حر عاملی، ص ۸۰ – ۸۱ . [۳۶۶] اصول کافی ۱ / ۱۵٩.
از ابی عبداللهس روایت کرده اند که گفت: «وای بر این فرقه ی قدریه! آیا این آیه را نمی خوانند که می فرماید:
﴿فَأَنجَيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ٥٧﴾[النمل: ۵٧]. «ما لوط و خاندان او را (از عذاب قریبالوقوع) نجات دادیم، بجز همسرش را که خواستیم جزو باقیماندگان (در شهر و از زمره نابود شوندگان) باشد».
وای بر آن فرقه! چه کسی جز خداوند متعال آن را مقدر کرده است» [۳۶٧].
این روایت بیانگر مذهب و دیدگاه ائمّه در مورد اثبات تقدیر الهی است، و به دیدگاه علمای قدیم شیعه اشاره دارد، ولی شیعیان متأخّرشان بدون دلیل از این روایات رویگردان شده و دنباله رو معتزله شدند، و تعارض اعتقاد معتزله با چندین روایت خود در اعتقاد به تقدیر را نادیده گرفتند و مراجع شیعه تا جایی در تقلید از شیعه پیش رفتند که دقیق مانند اعتقاد معتزله عدالت را یکی از اصول دین قرار دادند که به مفهوم آنها این مقوله بمعنی انکار و عدم پذیرش قضا و قدر الهی است.
شیخ شیعه هاشم معروف می گوید: «عدل از دیدگاه امامیه از ارکان دین و بلکه از اصول اسلام است» [۳۶۸].
[۳۶٧] بحار الانوار ۵ / ۵۶ – ۱۱۶. [۳۶۸] الشیعه بین الاشاعرة و المعتزله، ص ۲۴ هاشم، و عقیدة المؤمن عبدالامیر قبلان، ص ۴۳ .
تعدادی از بزرگان شیعه مانند اهل سنّت به ایمان به تقدیر الهی اعتراف کرده اند [۳۶٩].
[۳۶٩] عقائد الإمامیة الاثنی عشریة زنجانی ج۳/۱٧۵-۱٧۶، عقائد الإمامیة ص۶٧-۶۸ محمد مظفر
س ٩۰- مقوله ی اوصیاء از را چه کسی ابداع کرد و بر حسب عقیده علمای شیعه تعداد اوصیا چقدر است و آخرین آنها کیست؟.
ج- اوّلین کسی که این گفته را مطرح کرد عبدالله بن سبأ یهودی بود همانگونه که گذشت. ابن بابویه قمی در بیان عقاید شیعه می گوید: «آنها معتقدند که هر کدام از پیامبران دارای وصی بوده که به فرمان خدا او را توصیه کرده است».
و می گوید: «تعداد اوصیاء یکصد و بیست و چهار هزار نفر هستند» [۳٧۰].
توضیح:
مجلسی مرجع شیعه می گوید: علیس آخرین وصی است، و روایت کرده که حسن بن علی بعد از وفات پدرش سخنرانی کرد و از امیرالمؤمنین یاد کرد و گفت: «خاتم الوصیین و وصی خاتم الأنبیاء، و امیر صدیّقان و شهداء و صالحان» [۳٧۱].
بنابراین بعد از امیرالمؤمنین علیس وصی وجود ندارد، و امامت بعد از او باطل است، چون کسی دیگر وصی نیست، و این مطلب مذهب اثنی عشریه را از اساس درهم میشکند، چگونه بزرگان شیعه متوجه این نکته نشدهاند؟!، خداوند متعال راست فرمود:
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢﴾[النساء: ۸۲].
«آیا (این منافقان) درباره قرآن نمیاندیشند و اگر از سوی غیرخدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا میکردند».
[۳٧۰] عقائد الصدوق، ص ۱۰۶. [۳٧۱] بحار الانوار ۳٩ / ۳۴۲ .
س ٩۱ – جایگاه امامت نزد علمای شیعه چیست ؟
ج- ۱- امامت از دیدگاه آنان مثل نبوت است، و گفته اند: «امامت همچون نبوت مقامی الهی است» [۳٧۲].
بنابراین بحرانی به دروغ به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب نسبت داده که گفت: هر کسی به ولایت من اقرار نکند؛ اقرار او به نبوّت محمّدص فایده ای به او نمیرساند» [۳٧۳].
۲- به غلو و زیاده گویی افزودند و فراتر رفتهاند و گفتند: «امامت از نبوّت بالاتر و مهم تر است».
شیخ و علاّمه شیعه جزایری می گوید: «امامت عام و کلی که جایگاه آن از نبوت و رسالت فراتر قرار دارد» [۳٧۴].
و در احادیث کلینی در الکافی آمده است که امامت از مقام نبوت برتر و بالاتر است [۳٧۵].
۳- سپس از این هم فراتر رفته و گفتند امامت بزرگترین چیزی است که خداوند پیامبرش را با آن مبعوث کرده است. آخوند بزرگ هادی تهرانی می گوید: «بزرگترین مسئله از دین که خداوند پیامبرش را با آن مبعوث کرده است مسئله امامت است» [۳٧۶].
۴- هیچ دری ازدرهای غلو و زیاده گویی را در موضوع امامت باقی نگذاشتند مگر اینکه وارد آن شدند، تا جایی که گفتند: «امامت رکنی از ارکان اسلام است».
همچنین کلینی از ابو جعفر روایت میکند که گفت: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است، نماز، زکات، روزه، حج و ولایت، و به هیچ چیزی مانند ولایت فرمان داده نشده است» [۳٧٧].
۵- سپس غلو و افراط شیعه پیشرفت کرد و گفتند: «امامت بزرگترین ارکان اسلام است».
و کلینی از ابی جعفر روایت می کند که گفت: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت، زراره می گوید: گفتم از این ارکان کدام برتر است؟ گفت: ولایت برترین است» [۳٧۸].
ولی آل کاشف الغطاء آنها را رسوا کرده و گفته است: «شیعه رکنی دیگر به ارکان اسلام اضافه کردند که امامت است» [۳٧٩].
[۳٧۲] اصل الشیعه و اصولها، ص ۵۸ . [۳٧۳] مقدمه تفسیر البرهان بحرانی، ص ۲۴ و بحار الانوار مجلسی ۲۶ / ۳ . [۳٧۴] زهر الربیع، ص ۱۲ نعمت الله عبدالله حسینی الجزائری . [۳٧۵] کافی ۱ / ۱٧۵ . [۳٧۶] ودایع النبوة هادی تهرانی، ص ۱۱۵ . [۳٧٧] اصول الکافی ۲ / ۱۸ و عالم معاصر شیعه عبد الهادی فضلی استاد یکی از دانشگاههای کشور در کتابش التربیة الدینیه، ص ۶۳ میگوید : امامت رکنی از ارکان دین است!. [۳٧۸] اصول کافی ۲ / ۱۸ . [۳٧٩] اصل الشیعه، ص ۵۸ .
س٩۱- آیا بزرگان شیعه عیدهایی را در دین ابداع کرده اند؟
ج- مشهورترین عیدهایی که شیعه ابداع کردهاند عید غدیر است. شیخ شیعه عبدالله علایلی می-گوید: «عید غدیر بخشی از اسلام است، هر کسی آن را انکار کند، ذات اسلام را انکار کرده است» [۳۸۰].
و شیخ محمّد جواد مغنیه گفت: «مراسم برگزاری جشن با این روز (غدیر) مراسم قرآن کریم و سنّت رسول خداص و برگزاری آن برگزاری مراسم اسلام و روز اسلام است و نهی از روز غدیر تعبیر دوّم است برای جلوگیری از عمل کردن به قرآن و سنّت و آموزه ها و اصول اسلام» [۳۸۱].
و روایت کرده که امام شیعه ابوعبدالله (حاشا از او) روز غدیر را تعیین و مشخّص کرده و گفته: «روز غدیرخم بزرگترین عید است که روز هیجدهم ماه ذی الحجّه است» [۳۸۲].
همچنین یکی از اعیاد شیعه روز قتل عمر بن خطابس به دست ابولؤلؤ مجوسی ایرانی است. شیخ جزایری یک فصل را به این نام عنوان کرده :«نور آسمانی پاداش عید روز قتل عمر بن خطاب را کشف و آشکار می کند». و با سند خود نقل می کند که روز قتل عمرس نُهم ربیع الأوّل است، و نیز امامشان ابوالحسن عسکری پیرامون برگزاری جشن به مناسبت روز قتل عمر می گوید: «چه روزی به لحاظ احترام و خوشحال کنندگی نزد اهل بیت بزرگتر بود؟».
همچنین به نام رسول خداص بهتان و افتراء ساخته که در مورد جشن روز قتل عمر خطاب به حسن و حسین گفت: «...آن روزی است که خدا جان دشمن خود و دشمن جد شما را گرفت...آن روزی است که خدا شوکت دشمن جدتان و یاری کننده دشمن شما را در هم شکست...قطعاً آن روزی است که فرعون اهل بیت من و هامان و ظالم و غاصب حق آنها از بین می رود...و بار رسوایی را بر دوش حمل می کند، و مردم را نسبت به راه خدا گمراه میکند، و کتاب خدا را تحریف و سنّت رسولش را تغییر میداد،... بنابراین خداوندأ به من وحی فرستاد و گفت: ای محمّد...به فرشتگان کاتب فرمان داده ام به خاطر این روز سه روز قلم را از ثبت گناه مردم بردارند و گناهانشان را ننویسند، ای محمّد...من این روز را جشن قرار دادهام و به عزّت و جلال و بلند بودنش در جای خودم قسم یاد کردهام که هر کس در آن روز برای خانواده و خویشاوندانش بیشتر خرج کند ثروت و عمرش را افزایش دهم و او را از آتش جهنّم حفظ کنم و تلاش آنها را اجر و پاداش دهم و گناهانش را بخشوده شده و اعمالشان پذیرفته است...» [۳۸۳].
و ابو لؤلؤ را به نام (بابا شجاع) می خوانند [۳۸۴]. همچنین مانند آتش پرستان روز نوروز را تعظیم میکنند [۳۸۵].
توضیح:
روایات شیعه اعتراف کردهاند که نوروز از اعیاد ایرانیان (مجوس)است [۳۸۶].
[۳۸۰] الشیعه فی المیزان جواد مغنیه رئیس محکمه جعفریه بیروت، ص ۲۵۸ . [۳۸۱] الشیعة فی المیزان ص۲۵۸ محمد جواد مغنیة . [۳۸۲] وسائل الشیعة ج٧/۳۸۰-۳۸۱ ح۱۸ (باب وجوب تعظيم يوم الجمعة والتبرك به واتخاذه عيداً واجتناب جميع المحرمات فيه )، وینظر: تحریر الوسیلة ج۱/۳۰۲ (القول في أقسام الصوم : المندوب منه). [۳۸۳] الأنوار النعمانیة ج۱/۱۰۸-۱۱۱ [۳۸۴] الکنى والألقاب ج۲/۶۲ (بابا شجاع الدین) . [۳۸۵] وسائل الشیعة ج۸/۱٧۲ (باب استحباب صلاة يوم النيروز و الغسل فيه والصوم ولبس أنظف الثياب والطيب وتعظيمه وصب الماء فيه)، بحار الأنوار ج٩۸/۴۱٩ (باب عمل یوم النیروز )، مقتبس الأثر ج۲٩/۲۰۲-۲۰۳ أعلمی . [۳۸۶] بحار الأنوار ج۴۸/۱۰۸ ح٩.
س ٩۳- آیا امامت نزد علمای شیعه منحصر به تعدادی معین است؟
ج- استاد اساتید شیعیان نخستین عبدالله بن سبأ یهودی امر وصیّت را منحصر به علیس میدانست [۳۸٧] ولی بعد از او افرادی آمدند و امامت را به مجموعه ای از فرزندان علی تعمیم دادند. در رجال کشی آمده است که «مؤمن طاق» یا شیطان طاق منحصر بودن امامت را در افرادی از اهل بیت اشاعه کرد!!.
و هنگامی که امام زید بن علی÷ از این امر آگاه شد او را خواند و به او گفت: به من خبر رسیده که تو ادعا می کنی در میان آل محمّدص امام واجب الاطاعه وجود دارد؟ مؤمن طاق گفت: بله و یکی از آنها پدرت علی بن حسین بود، زید بن علی گفت: «آیا پدرم لقمه گرم غذا را با برایم سرد می کرد بعد در دهانم میگذاشت که مبادا دهانم بسوزد ولی به نظر تو نسبت به گرفتار شدنم به گرمای و آتش جهنّم برایم دلسوزی نمی کرد؟
مؤمن طاق گفت: گفتم پدرت نخواسته تو را از آن خبر کند چون دوست نداشته به آن کفر بورزی؟ چون اگر به آن کافر می شدی او نمی توانست برای تو شفاعت کند» [۳۸۸].
توضیح:
شیطان طاق بدینصورت دروغ امامت را اختراع کرد و به یکی از اصول دین شیعه تبدیل شد، همچنین امام علی زین العابدین بن حسین را متهم کرد که اساس دینشان را حتی از پسر خود که برگزیده آل محمّد بود مخفی و کتمان نموده همانگونه که امام زید را متّهم کرد به اینکه به مقام حقیرترین پیروان آخوندهای شیعه هم نرسیده که لیاقت داشته باشد به امامت ایمان بیاورد،....علمای شیعه خودشان این روایت را در معتبرترین منابع شیعه نقل و روایت می کنند، و اعلام می کنند که شیطان طاق با بی شرمی و گستاخی هرچه تمامتر ادعا کرده که او در مورد زین العابدین به اندازه ای شناخت داشته که پسرش زید بن علی به نداشت، و حتّی در مسائل اصول دین هم پسرش را به اندازه شیطان طاق آگاه نکرده!.
س ٩۴- آیا علمای شیعه در مورد تعداد ائمه اختلاف دارند؟
ج- بله!!
کلینی از ابی جعفر/ روایت کرده که (حاشا ازاو) گفت: «خداوند پنهانی و به صورت سرّی ولایت را به جبرئیل در میان گذاشت، جبرئیل هم آن را با محمّدص در میان گذشت، او هم آن را با علی در میان گذاشت، و علی با هر کس که بخواهد پنهانی در میان می گذارد» [۳۸٩].
مازندرانی شارح الکافی می گوید: «به هر کس از معصومین و مؤمنان رازدار که بخواهد نیز در میان می گذارد» [۳٩۰].
پس این روایت نه تعداد ائمه را مشخص کرده و نه اشخاص آنان تعیین کرده است، چون در آن زمان که این حدیث ساخته شده قضیه هنوز استقرار نیافته بود؟
سپس این مسأله نزد علمای شیعه پیشرفت کرد و روایاتی به میدان آمد که ائمه را هفت تن اعلام کرد و می گفتند: «امام هفتم قائم ماست» [۳٩۱]. و اسماعیلیه بر هفت امام مستقر شدند.
اما وقتی تعداد ائمه نزد فرقه های موسویه یا قطعیه، و نیز نزد فرقه ی موسوم به اثناعشریه افزایش یافتند؛ این روایت فوق در عقیده پیروان این گروه تردید ایجاد کرد، لذا بنیانگذاران و مؤسسان مذهب شیعه کوشیدند جهت برون رفت از این چالش و رفع شک و تردید از پیروان خود این روایت را جعل کردند:
از داود رقی روایت است که گفت: «به ابا الحسن رضا عرض کردم: فدایت شوم در مورد تو هیچ شکی ندارم جز حدیثی که از ذریح شنیدهام که از ابی جعفر روایت میکند. گفت: آن حدیث کدام است؟ عرض کردم: ذریح می گوید: از ابوجعفر شنیدم که می گفت: ان شاءالله امام هفتم قائم ما است. فرمود: راست می گویی، و ذریح هم راست گفته، ابو جعفر هم راست گفته است، آنگاه شک و تردید من بیشتر شد، سپس گفت: ای داود بن ابی خالد! سوگند به خدا اگر موسی به رفیقش نمی گفت انشاء الله مرا بردبار خواهی یافت چیزی از او نمی پرسید، و همچنین اگر ابو جعفر نمی گفت: ان شاءالله (اگر خدا بخواهد) همانطور می بود که او گفته بود. می گوید: آنگاه بر آن یقین کردم [۳٩۲]».
و علمایشان این را از باب بداء و تغییر خواست خداوند قرار داده اند چنان که مفصلاً ان شاءالله بیان خواهد شد.
سپس قضیه نزد علمای شیعه متحول گردید و روایاتی در الکافی یافته شد که میگویند: «ائمه سیزده تا هستند»!!
کلینی [۳٩۳] از ابی جعفرس روایت می کند که گفت: «پیامبر ص فرمود: من و دوازه تن از فرزندانم و تو ای علی میخها و کوههای زمین هستیم که خداوند بوسیله ما زمین را ثابت نگه داشته که ساکنانش در آن فرو نروند، و وقتی دوازده تن از فرزندانم تمام شوند، و از دنیا بروند، زمین ساکنان خود را فرو می برد و به آنها مهلت داده نمیشود».
این روایت بیانگر این است که ائمه ایشان علاوه بر علیس دوازده تن هستند، و با علی سیزده نفر می شوند، و سوگند به خدا که این مطلب همه ساختار شیعه را نابود و منهدم می کند!.
و کلینی از ابی جعفر و او از جابر روایت کرده که گفت: «نزد فاطمه رفتم در حالی که لوحه ای در دست داشت که اسامی آن دسته از فرزندانش که وصی هستند در آن نوشته شده بود، من دوازده تا را شمارش کردم که آخرین آنها امام قائم بود» [۳٩۴].
و برای تبیین و روشنگری بیشتر گمراهی شیعه، کافی است که بحث را با روایت ذیل به پایان برسانم.
شیخ شیعه فرات کوفی با سند خود از امام زید بن علی بن حسینب روایت کرده که گفت: «معصومین ما پنج نفر هستند، نه سوگند به خدا آنها شخص ششم ندارند» [۳٩۵].
[۳۸٧] ن ک بحارالانوار ۳۶ / ۳۴۲ . [۳۸۸] رجال کشی، ص ۱۸۶، اصول کافی ۱ / ۱٧۴ . [۳۸٩] أصول الکافی ج۲/۵٧٧ (کتاب الإیمان والکفر ح۱۰ باب الکتمان) . [۳٩۰] شرح جامع مازندرانی ٩ / ۱۲۳ . [۳٩۱] رجال کشی، ص ۳٧۳، بحار الانوار ۴۸ / ۲۶۰ . [۳٩۲] رجال کشی، ص ۳٧۳ – ۳٧۴ ابی عمرو محمد بن عمر کشی متوفای ۳۵۰ هجری . [۳٩۳] الکافی ۱ / ۵۳۴ . [۳٩۴] اصول کافی ۱ / ۵۳۲ . [۳٩۵] تفسیر فرات از فرات بن ابراهیم بن فرا ت کوفی، ص ۱۲۳ .
ای پیروان مذهب شیعه! آیا می دانید که علمای شما به وجود چند مهدی معتقدند؟
یکی از باورهای عجیب علمای شیعه این است می گویند: «بعد از قائم شما دوازده مهدی دیگر هست»!!.
از جعفر روایت کرده اند که او از پدرانش و آنها از علیس روایت کرده اند که گفت: «پیامبرص در شب وفات گفت: ای ابا الحسن کاغذ و دواتی بیاور، آنگاه پیامبر خداص وصیت خود را دیکته کرد و در آن آمده است که فرمود: ای علی بعد از من دوازده امام خواهند بود، و بعد از آنها دوازده مهدی می آید، تو اولین امام از دوازده امام هستی، ... و حدیث را ادامه داد تا اینکه گفت: حسن ـ یعنی امام عسکری ـ باید امامت را به پسرش محمّد بسپارد که نیروی ذخیره آل محمّدص است، تعداد اینها دوازده امام می شوند، سپس بعد از او دوازده مهدی می آیند و هنگامی که وفات محمّد بن حسن عسکری فرا رسید، باید امامت را به پسرش واگذار کند که اولین مهدی است، و او سه اسم دارد: یک از نامهایش نام من است، و یکی نام پدرم است که عبدالله است، و اسم سوم او مهدی است، و او اولین مؤمنان است» [۳٩۶].
تعارض:
طوسی روایت کرده که تعداد ائمّه یازده نفر هستند، چنان که ابی حمزه از جعفر نقل کرده که گفت: «ای ابا حمزه بعد از قائم یازده مهدی می آید» [۳٩٧].
[۳٩۶] بحار الانوار ۱۳ / ۱۳٧. [۳٩٧] الغیبه للحجه، ص ۲۵۸ ابی جعفر طوسی معروف به شیخ الطائفه متوفای ۴۶۰ هجری .
شیعه روایت کرده اد که علیس خاتم الوصیین است، بنابراین بعد از او کسی وصی نیست، و این روایت شالوده آنان را از اساس ویران کرده است و سقف (خانهها) از بالای سرشان بر سرشان فرو ریخته است.
روایتشان می گوید: علیص (حاشا از او) گفت: «من امین و خزانه دار و رازدار و دروازه بان و چهره و راه و ترازوی خدا هستم، و من مردم را نزد خدا حشر و جمع میکنم، من آن کلمه خدا هستم که متفرقها را با آن جمع کرده و جمعها را با آن متفرّق میسازد، من اسماء حسنای خدا و امثال عُلیا و نشانههای بزرگ خدا هستم...و ازدواج اهل بهشت و عذاب اهل دوزخ و بازگرداندن همه مردم به من واگذار شده. من امیرمؤمنان و سردسته مؤمنان و نشانه سابقین پیشین و زبان گویندگان و خاتم وصیین و وارث پیامبران و جانشین پروردگار عالمیان و راه راست و حجّت خدا بر اهل آسمانها و زمینها هستم. من کسی هستم که خداوند در ابتدای آفرینش با او بر شما حجّت اقامه کرده و من شاهد روز جزا هستم و من آن کسی هستم که از مرگ و بلاها با خبر است، من سخن فیصله دهنده و جدا کننده نسبها هستم،...ابرها و رعد و برق و تاریکی و نور و بادها و کوهها و دریاها و ستارگان و ماه برای من رام و مسخّر شدند...من هدایت دهندهام و همه چیز را شمارش کردم، من کسی هستم که خدا نام و کلمه و حکمت و علم و فهم خود را به من ارزان بخشید...» [۳٩۸].
آخوندهای شیعه برای خدا کدام اوصاف و ویژگیهای اختصاصی باقی گذاشته-اند؟!
﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٦٧﴾[الزمر: ۶٧].
یعنی: «آنان آن گونه که شایسته است خدا را نشناختهاند در روز قیامت سراسر کره زمین یکباره در مشت او قرار دارد و آسمانها با دست راست او در هم پیچیده میشود. خدا پاک و منزّه از شرک آنان است».
[۳٩۸] کتاب الرجعة ص۲۰۵ أحمد الأحسائی .
س ٩۵- آیا علمای شیعه به علّت اختلافی که در مورد تعداد ائمه دارند یگدیگر را تکفیر کردهاند؟
ج – بله، خیلی زیاد، (از خداوند عافیّت و سلامتی را خواستاریم) به عنوان مثال در سال (۱٩٩ﻫ) شانزده نفر مرد در اطراف دروازه منزل ابوالحسن دوّم علی رضا÷ گردآمدند و یکی از آنها به نام جعفر بن عیسی خطاب به او گفت: «سرورم! از آنچه ما از دست یاران خود از آن رنج میبریم نزد خدا و نزد تو شکایت می کنیم، رضا گفت: شما چه مشکلی دارید؟ جعفر گفت: سوگند به خدا آنها ما را کافر و زندیق می شمارند، و از ما تبری می جویند، آنگاه گفت: یاران علی بن حسین و محمّد بن علی و یاران جعفر و موسی صلوات الله علیهم اینگونه بودند، و اصحاب زراره دیگران را کافر میدانستند، و دیگران هم آنها را کافر محسوب می کردند، و یونس گفت: فدایت شوم آنها ما را زندیق میپندارند» [۳٩٩].
وضعیت نسل و گروه اول آنها اینگونه بوده است، چه رسد به وضعیت علمای معاصر شیعه که چندید قرن بعد از آنان آمده اند، و خداوند بسی راست و درست فرموده است:
﴿إِنَّهُمۡ أَلۡفَوۡاْ ءَابَآءَهُمۡ ضَآلِّينَ٦٩ فَهُمۡ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ يُهۡرَعُونَ٧٠﴾[الصافات: ۶٩-٧۰] «آنها واقعاً پدران خود را در گمراهی یافتهاند (چنان دل و دین به تقلید نیاکان دادهاند که انگار) آنان را به دنبال نیاکانشان به شتاب میرانند».
[۳٩٩] رجال کشی، ص ۴٩۸ – ۴٩٩ .
س ٩۶- بزرگان شیعه جهت برون رفت از چالش در مورد تعیین تعداد ائمه به عوام و پیروان خود چه گفتهاند؟
ج- مسئله نیابت مجتهد از امام و ولایت فقیه را مطرح کردند. و با وجود این در مورد تعیین نائب و نیابت اقوال مختلفی دارند [۴۰۰] و در نهایت در عصر حاضر علمای شیعه مجبور شده اند از این اصل که اساس و شالوده دین شیعه است خارج شوند، بنابراین ریاست دولت ایران از طریق انتخابات تعیین میشود [۴۰۱].
س ٩٧- به اعتقاد علمای شیعه حکم کسی امامت فردی از ائمه را انکار کند چیست؟
ج- شیخ مفید می گوید: «امامیه اتفاق کردهاند که هرکس امامت یکی از ائمه را انکار کند، و اطاعت امام را که خدا فرض نموده انکار کند گمراه است، و مستحق جاودانه ماندن در دوزخ است» [۴۰۲].
توضیح:
قبلاً ذکر شد که شیعه روایات کسانی را میپذیرند که بسیاری از ائمه آنها را انکار کرده و نپذیرفتهاند! روایاتی همچون روایات فطحیه، همچون عبدالله بن بکیر، و روایات افرادی همچون سماعه بن مهران از فرقه واقفیه را میپذیرند، و نیز روایات ناووسیه و ....را قبول می کنند، و با وجود این علمای شیعه برخی از راویان این فرقههایی که امامت بسیاری از ائمه را قبول ندارند را ثقه و مورد اعتماد به حساب آوردهاند [۴۰۳].
[۴۰۰] الخمینی و حکومت اسلامی معنیه، ص ۶۸ . [۴۰۱] حکومت اسلامی، ص ۴۸ . [۴۰۲] اوائل المقالات، ص ۴۴ . [۴۰۳] ن ک سوال ۱٩ .
س ٩۸- موضع پیامبرص و ائمه در برابر صحابه رسول خداص آنطور که در کتابهای شیعه آمده چه بوده است؟
ج- (در مراجع شیعه ذکر شده که) پیامبرص فرمود: «بار خدایا انصار و فرزندان انصار و فرزند فرزندانشان را بیامرز، ای گروه انصار آیا شما راضی نمی شوید که دیگران با بز و گوسفند برگردند و شما در حالی برگردید که پیامبر خدا سهم شما باشد، گفتند: بله راضی هستیم، آنگاه پیامبرص فرمود: انصار جایگاه و کیف دستی من هستند، اگر مردم به دره ای بروند و انصار به دره ای دیگر بروند، من راهی دره انصار می-شوم، بار خدایا انصار را بیامُرز» [۴۰۴].
و امیرمؤمنان علیس گفت: «پیشی گیرندگان کامیاب شدند، و مهاجران اوّل با اجر فراوان و بزرگ رفتند» [۴۰۵].
همچنین فرمود: «یاران و اصحاب محمّدص را دیده ام، هیچ کسی از شما را نمیبینم که با آنها شباهتی داشته باشد، آنها ژولیده مو و غبار آلود صبح می-کردند، و شب را با نماز و سجده سپری می کردند، و روی پیشانی و صورت استراحت می کردند، از یاد معاد و رستاخیز چنان بیمناک بودند گویی روی اخگر و زغال برافروخته داشتند (با گریه میجوشیدند)، میان چشمهایشان همچون زانوی بُز چروکیده و کوفته بود، وقتی ذکر خدا به میان می آمد اشک از چشمانشان سرازیر می شد تا آنکه گریبانشان خیس می گردید و چون درخت در روز طوفانی از ترس عذاب و امید پاداش به خود می لرزیدند» [۴۰۶].
و گفت: «شما را در مورد اصحاب رسول خداص توصیه میکنم، به آنها ناسزا نگویید، آنان یاران و یاوران و اصحاب پیامبرص شما هستند، آنها در دین هیچ بدعتی بوجود نیاوردند، بله: او در مورد اینها مرا وصیت کرد» [۴۰٧].
و (علیس) در مورد انصار گفت: «وقتی آنان پیامبرص را پناه دادند، و خدا و دینش را یاری کردند، همه عرب ها آنان را هدف گرفته بودند، و علیه آنان با یهودیان همپیمان شدند، همه قبایل یکی پس از دیگری با آنها جنگیدند، و آنها به خاطر دین از همه چیز بریدند و روابط خود را با عرب ها قطع کردند، و دین را برپاداشتند، و زیر تازیانه جلادان بردباری و شکیبایی کردند، تا آنکه عرب سر تسلیم را در برابر پیامبرص فرود آوردند و قبل از وفات در مورد آنها چشمانش روشن شد (به هدف خود دست یافت)» [۴۰۸].
و زین العابدین در نمازهایش برای اصحاب رسول خداص دعا می کرد و می گفت: «بار خدایا! به خصوص اصحاب محمّدص را، آنان که به خوبی وظیفه همراهی و صحابه بودن را ادا کردند، و در راه یاری کردن پیامبرص بهترین امتحان را پس دادند ...بار خدایا رحمت خویش را به تابعین برسان، آنان که می گویند: پروردگارا ما و برادرانمان را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفتهاند بیامرز و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای مده، پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی... آنان زنان و فرزندانشان را در راه اظهار پیروزی کلمه پیامبرص خدا ترک کردند و با پدران و فرزندان خود برای تثبیت نبوّت او جنگیدند...» [۴۰٩].
و یکی دیگر از ائمه (جعفر) گفت: «اصحاب پیامبر خدا ص دوازده هزار نفر بودند، هشت هزار نفر اهل مدینه، دو هزار اهل مکه، و دو هزار نفر برده آزاد شده، در میان آنها هیچ کسی از فرقه قدریه یا مرجئه و خوارج و معتزله و اهل رأی دیده نشده، شب و روز گریه می کردند و می گفتند: ارواح ما را بگیر قبل از آن که نان ورآمده بخوریم» [۴۱۰].
و از امام رضا را در مورد این حدیث پیامبرص سؤال شد که فرمود: «اصحاب من همچون ستارگان هستند به هر کدام اقتدا کنید راهیاب میشوید»، و اینکه می فرماید: «اصحابم را برایم بگذارید»؟ در پاسخ گفت: «این حدیث صحیح است منظورش کسانی است که بعد از او تغییر نکردند و دگرگون نشدند» [۴۱۱] .
و حسن عسکری گفت: «موسی کلیم خدا از پروردگارش پرسید: آیا در میان اصحاب پیامبران اصحاب کسی از اصحاب من نزد شما گرامی تر هستند؟ خداوند فرمود: ای موسی آیا نمی دانی که فضیلت اصحاب محمّدص بر همه اصحاب پیامبران همچون فضیلت محمّدص بر همه پیامبران است» [۴۱۲].
همچنین روایت کرده که خداوند متعال به آدم÷ فرمود: «هرکس که با محمّدص و اصحاب برگزیده او دشمنی ورزد، یا نسبت به یکی از آنها دشمنی و نفرت داشته باشد، خداوند به او چنان عذابی می دهد که اگر بر همه آفریده ها و خلق خداوند تقسیم شود همه را نابود می کند» [۴۱۳].
[۴۰۴] تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین فتح الله کاشانی ۴ / ۳۴۰، و الارشاد مفید ۱ / ۱۴۵، و اعلام الوری طبرسی، ص ۱۱۸، تفسیر قمی ۲ / ۱٧٧ . [۴۰۵] نهج البلاغة ص۶۰۲, شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید ت۶۵۶ ج۱۵/۱۱٧ بحار الأنوار ج۳۳/۱۰۵ ح۴۰٧ (باب كتبه÷ إلى معاوية واحتجاجاته عليه ومراسلاته إليه وإلى أصحابه). [۴۰۶] نهج البلاغه، ص ۱۴۳ شریف مرتضی . [۴۰٧] حیاة القلوب مجلسی ۲ / ۶۲۱ . [۴۰۸] الغارات ابراهیم بن محمد ثقفی متوفای ۲۸۳ هجری، ۲ / ۳۳۰، و الامالی طوسی، ص ۱٧۳، و شرح نهج البلاغه ۲ / ۸۸ . [۴۰٩] صحیفه کامله زین العابدین، ص ۱۳ / ۴۲ . [۴۱۰] الخصال صدوق ۶۴۰ . [۴۱۱] بحار الأنوار ج۲۸/۱۸-۱٩ ح۲۶, الأنوار النعمانیة ج۱/۱۰۰ (نور مرتضوى ). [۴۱۲] تفسیر حسن عسکری، ص ۶۵، بحار الانوار ۱۳ /۳۴۰، و تفسیر البرهان بحرانی ۳ / ۲۲۸ . [۴۱۳] تفسیر حسن عسکری، ص ۱٩۶ .
س ٩۸- آیا علمای شیعه چه توجیهی برای این روایات دارند؟ آیا به آن عمل میکنند؟
ج- آنها را با تقیه توجیه میکنند! چون این روایات نسبت به روایات متعدّدی که اصحاب را لعن و تکفیر می کنند، ناچیز هستند، بنا براین به آنها عمل نمی کنند، همانگونه که شیخ مفید شیعه گفته: «روایاتی که به منظور تقیه گفته اند، به اندازه ی روایاتی که به آنها عمل شده زیاد نیستند» [۴۱۴].
از این روی علمای شیعه با مطرح کردن تقیه در دین خود اعتقادشان را به بازیچه گرفتند و طبق خواست و امیال خود آن را جهت دادند تا اینکه دیگر آن مذهب دیدگاه اهل بیت محسوب نمی شد، بلکه تنها مذهب و دیدگاه کلینی و مجلسی و امثال آنها شد، همانگونه که بیان خواهد شد.
س۱۰۰- آیا علمای شیعه در مورد صحابه رسول خداص از ائمه خود پیروی کردهاند، لطفاً به اختصار بگوئید؟
ج- خیر!! و این مطلب ضمن دو مسأله ذیل ان شاءالله بیان خواهد شد:
مسأله اوّل:
علمای شیعه معتقدند که بعد از وفات پیامبرص همه مسلمین مرتد شدهاند؟!
محمّد رضا مظفر شیخ شیعه می گوید: «پیامبرص وفات یافت، اکنون نمی دانم، ولی باید همه مسلمین بعد از او مرتد شده باشند» [۴۱۵].
و بلکه گفتهاند: «جز یک نفر کسی به پیامبرص ایمان نیاورد او هم از سرزمین خود بیرون آمده بود و به دنبال حقیقت میگشت که سلمان فارسیس بود» [۴۱۶].
توضیح:
ببینید چگونه علمای شیعه در مورد همه مسلمین، از صحابه و خویشاوندان و اهل بیت پیامبرص حکم ارتداد و از دین برگشتن صادر مردهاند. خدایا از شرک و مشرکین به تو پناه میبریم.
استاد و مرجع شیعه تستری در مورد صحابه می گوید: «محمّدص آمد و تعداد زیادی از مردم را هدایت داد، اما بعد از وفات او مرتد شده و به عقب باز گشتند» [۴۱٧].
کلینی بر زبان ابو جعفر÷ دروغ پردازی کرده که گفت: «بعد از وفات پیامبرص همه مردم مرتد شدند جز سه نفر، گفتم: آن سه نفر چه کسانی هستند؟ گفت: مقداد بن اسود و ابوذر غفاری و سلمان فارسی» [۴۱۸].
تناقض
فضیل بن یسار از ابی جعفرس روایت می کند که گفت: «وقتی پیامبر خداص وفات یافت مردم همه به جاهلیت برگشتند جز چهار نفر: علی و مقداد و سلمان و ابوذر، میگوید: گفتم: پس عمار چه؟ گفت: تو اگر از کسانی سؤال می کنی که هیچ خللی وارد درون آنها نگردیده همین سه نفر هستند» [۴۱٩].
[۴۱۴] تصحیح اعتقادات الإمامیة مفید ص۱۴٧-۱۴۸ (فصل فی الأحادیث المختلفة). [۴۱۵] السقیفه، ص ۱٩ . [۴۱۶] کتاب الشیعه و السنه فی المیزان، ص ۲۰ – ۲۱ . [۴۱٧] احقاق الحق تستری، ص ۳۱۶ . [۴۱۸] رجال کشی، ص ۶، الکافی کتاب الروضه ۱۲ / ۳۱۲ – ۳۲۲ . [۴۱٩] تفسیر عیاشی ۱ / ۱٩٩، البرهان ۱ / ۳۱٩، تفسیر صافی کاشانی ۱ / ۳۰۵، بحار الانوار ۲۲ / ۳۳۳.
این روایت نامیمون و بدیُمن برای علمای شیعه از واقعیّت تشیّع ساختگی پرده برداشته و نشان می دهد که آنها دشمن اهل بیت هستند، همانگونه که دشمن رسول خداص و صحابه هستند، ولی آنقدر ابله و نادان هستند نفهمیده اند که با جعل آن روایت حسن، حسین، فاطمه، خدیجه، آل جعفر، آل عباس و آل علیش را همه به اهل جاهلیّت و از دین برگشته معرفی کردهاند و(پناه بر خدا).
خواننده محترم آیا این روایات دلیل نیستند بر اینکه تشیع پوششی است برای اجرای اهداف پلید ضد اسلام و مسلمین؟ و آیا دلیلی نیستند بر این که دشمنان صحابه و اهل بیت آن را جعل کردهاند؟.
مسئله دوم:
علمای شیعه معتقدند که اغلب صحابه در زمان حیات پیامبرص منافق بودهاند؟
تستری شیعه می گوید: «آنها مسلمان نشدند، بلکه بسیاری به امید رسیدن به مقام پیامبرص تظاهر به اسلام کردند... آنها به نفاق و تفرقه افکنی عادت کرده بودند» [۴۲۰].
و کاشانی می گوید: «بیشتر آنها نفاق خود را پنهان می کردند و علیه خدا گستاخ بودند، و به پیامبر خدا تهمت می زدند و بر او دروغ می بستند تا او را اذیت کنند» [۴۲۱].
و امام خمینی شیعه میگوید: «صحابه کسانی هستند که منافق نامیده میشوند» [۴۲۲].
[۴۲۰] احقاق الحق، ص ۳ قاضی علا نور الله شوشتری تستری متوفای ۱۰۱٩ . [۴۲۱] تفسیر صافی ۱ / ۴ . [۴۲۲] الحکومة الاسلامیة ص ۶٩، ن ک علی و مناوئوه دکتر رافض نوری جعفر، ص ۱۲ .
خودشان رویت کردهاند که ائمه آنها گفته اند: «اصحاب رسول خداص دوازده هزار نفر بودند که در میان آنها کسانی دارای اعتقاد فرقههای مرجئی، خوارج، معتزلی و اهل رأی و بدعت نبود، شب و روز (از ترس عذاب خدا) گریه می-کردند...» [۴۲۳].
[۴۲۳] کتاب الخصال ص۶۳٩-۶۴۰ ح۱۵.
س ۱۰۱ – لطفا به اختصار عقیده ائمه اهل بیت را در مورد ابوبکر صدیّقس بیان کنید؟
ج *- علیس نمازهای پنجگانه را پشت سر ابوبکر صدیقس خواند و به امامت او راضی بود [۴۲۴].
شیخ سلیم بن قیس گفته: «علی بن ابی طالب÷ گفت: خالد بن ولید در حالی که شمشیر به گردن آویخته بود در کنار من به امامت ابوبکر به نماز ایستادیم...» [۴۲۵].
طبرسی مرجع شیعه گفت: «سپس به برخاست و آماده نماز شد و در مسجد حاضر شد و پشت سر ابوبکر به نماز ایستاد و خالد بن ولید در کنارش نماز می خواند...» [۴۲۶].
طوسی شیخ شیعه می گوید: «این مسلّم است چون ظاهر و آشکار است» [۴۲٧].
*- به تواتر از علیس روایت شده که گفت: «بهترین فرد این امت بعد از پیامبرش ابوبکر و عمر هستند» [۴۲۸].
و نیز فرمود: «هر کسی پیش من آورده شود که مرا بر ابوبکر و عمر برتری داده باشد او را به جرم افترا شلاق میزنم» [۴۲٩].
*- و وقتی علیس را در مورد علت بیعت خود با ابوبکر پرسیدند گفت: «اگر ما ابوبکر را اهل خلافت نمی دیدیم او را انتخاب نمی کردیم» [۴۳۰].
*- وقتی به علیس گفته شد: آیا برای تعیین جانشین وصیت نمی کنی؟ گفت: «پیامبرص جانشین تعیین نکرد که من تعیین کنم، ولی اگر خداوند نسبت به مردم اراده نیک داشته باشد آنها را بر بهترینشان متفق و متحد می نماید همانگونه که بعد از پیامبرص آنها را بر بهترین شخص متفق کرد» [۴۳۱].
*- همچنین علیس در خطبه اش گفت: «با آنچه آنها را اصلاح کردی ما را اصلاح کن... به او گفته شد: آنها کیستند؟ گفت: «ابوبکر و عمر دو امام هدایت، هرکس به آنها اقتدا کند مصون میماند، و هرکس از آثار و روش ایشان پیروی نماید به راه راست هدایت می شود» [۴۳۲].
و گروهی از عراق نزد علی بن حسین آمدند و در مورد ابوبکر و عمر و عثمانش سخنان ناشایستی گفتند، وقتی سخنانشان تمام شد علی بن حسینس گفت: به من بگویید آیا شما از مهاجران اول هستید که خداوند در مورد آنها فرموده است:
﴿ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨﴾[الحشر: ۸].
«مهاجرینی که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدهاند. آن کسانی که فضل خدا و خوشنودی او را میخواهند، و خدا و پیغمبرش را یاری میدهند. اینان راستانند».
گفتند: نه.
گفت: آیا شما کسانی هستید که خداوند در مورد آنها فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ ﴾[الحشر: ٩].
یعنی: «آنانی که پیش از آمدن مهاجران خانه و کاشانه (آئین اسلام) را آماده کردند و ایمان را (در دل خود استوار داشتند) کسانی را دوست میدارند که به پیش ایشان مهاجرت کردهاند، و در درون احساس و رغبت نیازی نمیکنند به چیزهائی که به مهاجران داده شده است، و ایشان را بر خود ترجیح میدهند، هرچند که خود سخت نیازمند باشند .، گفتند: نه!».
گفت: شما گفتید که از این دو گروه نیستید، و من گواهی میدهم که شما از کسانی نیستید که خداوند در مورد آنان فرمود:
﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠﴾[الحشر: ۱۰].
یعنی: «کسانی که پس از مهاجرین و انصار به دنیا میآیند، میگویند: پروردگارا ! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفتهاند بیامرز. و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای مده، پروردگارا ! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی».
(سپس گفت:) از نزد من بیرون بروید، خداوند با شما کارش را بکند» [۴۳۳].
و ابو عبدالله یادآور شده: «پیامبرص ابوبکرس را صدّیق نامید» [۴۳۴].
و ابو جعفر باقر را در مورد آراستن شمشیر پرسیدند، گفت: اشکالی ندارد چون ابوبکر صدیقص شمشیرش را آراسته است.
راوی میگوید: گفتم: تو می گویی صدّیق، گفت: «بله صدیق! بله صدیق! بله صدیق! و هر کسی او را صدیق نگوید خداوند گفته او را در دنیا و آخرت راست نگرداند و تصدیق نکند» [۴۳۵].
و گروهی از رؤسا و اشراف کوفه که با زید بیعت کرده بودند نزد او حضور یافتند و به او گفتند: رحمت خداوند بر شما، در مورد ابوبکر و عمر چه می گویی؟ زیدس گفت: در مورد آنها جز خیر و نیکی چیزی نمی گویم، همانگونه که از اهل بیتم در مورد آنان جز خیر چیزی نشنیده ام، آن دو نه به ما ستم نکردند و به غیر ما ستم نکرده اند، و به کتاب خدا و سنّت پیامبرشص عمل کردند.
وقتی اهل کوفه این سخنان را از او شنیدند او را ترک کردند و به برادرش باقر روی آوردند، بنابراین زیدس گفت: «رفضونا الیوم» «امروز ما را ترک کردند».
از این روی این گروه رافضه نامیده شدند [۴۳۶].
و شیخ شیعه نشوان حمیری از او روایت کرده است که وقتی آنها به او گفتند: از آن دو (ابوبکر و عمر) اظهار بیزاری کن و گر نه ما تو را ترک می کنیم، گفت: «الله اکبر، پدرم به من گفت: پیامبرص خطاب به علیس فرمود: به زودی قومی خواهند آمد که ادعای محبت ما را می-کنند، آنها علامتی دارند که با آن شناخته می شوند هرگاه آنان را یافتید ایشان را بکشید زیرا مشرک هستند. بروید شما رافضه هستید!! [۴۳٧]».
[۴۲۴] الاحتجاج، ص ۵۳ طبرسی، السقیفه، ص ۲۰۳ معروف به کتاب سلیم بن قیس و مراة العقول مجلسی، ص ۳۸۸ [۴۲۵] کتاب سلیم بن قیس ص۲۲۸. [۴۲۶] الاحتجاج طبرسی ج۱/۱۲۶، و مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول ص۳۸۸ مجلسی . [۴۲٧] تلخیص الشافی، ص ۳۵۴ طوسی، که مجموعه دو کتاب از کتابهای معتبر چهار گانه شیعه است، التهذیب و الاستبصار در آن جمع شدهاند . [۴۲۸] الصوارم المهرقه، ص ۲۵ شوشتری تستری . [۴۲٩] العیون و المحاسن مجلسی ۲ / ۱۲۲ – ۱۲۳ . [۴۳۰] شرح نهج البلاغه ۱ / ۱۳۰ و ۲ / ۴۵ و ۶ / ۴۰ و ن ک الاحتجاج طبرسی، ص ۵۰ . [۴۳۱] الشافی فی الامامة علم الهدی، مرتضی علی بن حسین، ص ۱٧۱ . [۴۳۲] تلخیص الشافی طوسی ۲ / ۴۲۸ چاپ نجف و الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم ۳ / ۱۴٩. [۴۳۳] کشف الغمه فی معرفة الائمه ۲ / ٧۸ اربلی متوفای ۶٩۳ هجری، و الصوارم المهرقه، ص ۲۴٩ قاضی نورالله شوشتری متوفای ۱۰۱٩. [۴۳۴] تفسیر البرهان بحرانی ج ۲ / ۱۲۵. [۴۳۵] الصوارم المهرقه، ص ۲۳۵. [۴۳۶] ناسخ التواریخ ۲ / ۵٩۰، تحت عنوان احوال الامام زین العابدین، میرزا تقی خان سپهر . [۴۳٧] الحور العین حمیری، ص ۱۸۵ .
س ۱۰۲ – آیا علمای شیعه درباره ابوبکر صدیقس از ائمه خود پیروی کرده اند؟
ج- خیر!.
بلکه علمای شیعه آشکارا ابوبکر را کافر و فاسق می دانند و او را لعنت و ... کردهاند و در این مورد از امامانشان پیروی نکردهاند، علمای شیعه در مورد ابوبکر معتقدند که بخش عمده عمر خود را در کفر گذرانده و خادم [۴۳۸] بت ها بوده، و بت ها را پرستش [۴۳٩] کرده، و ایمان آوردن او همچون ایمان آوردن یهودیان و نصارا است [۴۴۰].
و مرجع شیعه جزایری گفته: «در روایات ویژه آمده که ابوبکر در حالی که پشت سر رسول خداص به نماز ایستاده بود بُتی را به گردنش آویخته و برای آن بُت سجده می کرد» [۴۴۱].
بزرگان شیعه ابوبکرس را به خاطر اینکه با مرتدین و از دین برگشتگان وارد جنگ شد تکفیر کرده اند، چون فرمود: «اگر پرداخت یک رسیمان یا یک رأس بزغاله را از من منع کنند از آنچه به رسول خداص می-پرداختند، با آنها وارد جنگ می شوم و علیه آنها جهاد می کنم، (میگویند:) این کار ایشان زشت و ستم بزرگ و تجاوزی آشکار است!...و کسی که درک و شعور داشته باشد می دانند که گوینده این گفته از دین خدا و دین محمّدص خارج است، و اگر بگویند او ظالم است، این سخن برای حقارت و کفر و نادانی او کافی است» [۴۴۲].
و می گویند: ابوبکرس یک بُت داشته که در زمان جاهلیت او را پرستش می کرده و در اسلام هم آن را پنهانی می پرستیده و برایش سجده می کرد و همین کار را ادامه داده تا اینکه پیامبرص وفات یافت، آنگاه او آنچه را که در دل پنهان می کرد آشکار نمود [۴۴۳].
و شیخ شیعه مجلسی به طور قطع می گوید: او (ابوبکرس) ایمان نیاورده است [۴۴۴] و علمای شیعه از دل و درون او اطلاع یافته اند و برایشان روشن شده که او کافر است [۴۴۵].
و میگویند: پیامبرص از ترس اینکه مبادا ابوبکرس مشرکین را خبر کند و جای پیامبر را به آنها نشان دهد او را در سفر هجرت با خودش به غار برد [۴۴۶].
عالم شیعه ابن طاوس گفت: «یکی از رویات جالب در مورد اینکه رسول خدا ص از بیم اینکه ابوبکرس محل اختفایش را به کفار نشان دهد او را همراه خود به غار بُرد...این است که رسول خداص به علیس دستور داد در بستر او بخوابد، ولی چون از ابوبکر بیمناک بود او را با خود به غار برد» [۴۴٧].
همچنین گفتهاند: «ابوبکر آیات ارث را افزوده است» [۴۴۸].
[۴۳۸] بیاضی در الصراط المستقیم ۳ / ۱۵۵، کاشانی فی علم الیقین ۲ / ٧۰٧ . [۴۳٩] بحار الانوار ۲۵ / ۱٧۲ . [۴۴۰] الکشکول آملی، ص ۱۰۴ . [۴۴۱] الأنوار النعمانیة ج۱/۵۳ (نور مرتضوى) . [۴۴۲] الاستغاثة فی بدع الثلاثة ج۱/٧ أبی القاسم علی بن أحمد الکوفی الشیعی العلوی ت۳۵۲ . [۴۴۳] الانوار النعمانیه الجزائری ۲ / ۱۱۱ . [۴۴۴] مراة العقول مجلسی ۳ / ۴۲٩ – ۴۳۰ . [۴۴۵] الاستغاثه فی بدع الثلاثه، ابوالقاسم علی بن احمد کوفی شیعی م ۳۵۲ هجری . [۴۴۶] الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف، ص ۴۰۱ ابن طاووس حسینی م ۶۶۴ هجری . [۴۴٧] الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف ص۴۱۰ ابن طاوس علی بن طاوس الحسینی ت۶۶۴ [۴۴۸] کشف الأسرار ص۱۲۶ خمینی .
س ۱۰۳– عقیده ائمه در مورد عمر بن خطابس چیست با اختصار بفرمایید؟
ج- علی بن ابی طالبس می گوید: «و وليهم والٍ فأقامَ واستقامَ حتَّى ضرَبَ الدين بجرانه» یعنی: «کسی فرمانروای آنان شد و امور را به پا داشت تا اینکه پایههای دین استقرار یافت» [۴۴٩].
شارحان نهج البلاغه از جمله میثم بحرانی و دنبلی گفته اند: آن فرمانروا عمر بن خطاب است، و جمله «و ضرَبَ الدين بجرانه» کنایه از استوار کردن دین مانند شتری که روی زمین خوابیده [۴۵۰].
[۴۴٩] نهج البلاغه ت / الصالح، ص ۵۰٧، ت / عبده ۴ / ۱۰٧، و خصائص الائمه، ص ۱۲۴ ابوالحسن محمد بن حسین موسوی بغدادی متوفای سال ۴۰۶ هجری . [۴۵۰] شرح نهج البلاغه ابن میثم ۵ / ۴۶۳، الدرة النجفیه دنبلی، ص ۳٩۴ و این کتاب شرح نهج البلاغه میباشد .
علیس می گوید: «وقتی زمان مرگ او (ابوبکر) فرارسید دنبال عمر فرستاد و او را خلیفه قرار داد و ما شنیدیم و اطاعت کردیم و خیر خواهی و دلسوزی نمودیم، عمر رفتار و سیرهای پسندیده و خوب داشت» [۴۵۱].
[۴۵۱] الغارات ابراهیم ثقفی م ۲۸۳ هجری ۱ ۳۰٧ .
این مطالب را بزگترین مورخ شیعه احمد بن یعقوب در تاریخ خود بیان کرده است و گفته: «در این سال عمر بن خطابس امّ کلثوم را از علیس خواستگاری کرد که دختر علی و فاطمه دختر رسول خداص است، علیس گفت: او کوچک است، عمرس گفت: منظور من آن نیست که فکر کرده ای...بنابراین او را به ازدواج عمر در آورد و ده هزار دینار را مهریه او قرار داد» [۴۵۲].
[۴۵۲] تاریخ یعقوبی ۲ / ۱۴٩ – ۱۵۰، و فروع کافی ۵ / ۳۴۶، و تهذیب الاحکام ۸ / ۱۶ طوسی، مناقب آل أبی طالب ج۳/۱۶۲،الشافی ص۱۱۶ نوشته علم الهدى.
علی بن ابی طالبس نگران شرکت کردن عمرس در جنگ روم بود، از اینکه آسیبی به او برسانند، چون عمر پایگاه مسلمین و مرجع و پایه عرب بود.
وقتی عمرس خواست شخصاً در جنگ علیه روم شرکت کند با علیس مشورت کرد، علی گفت: «وقتی تو خود به جنگ دشمن بروی و با آنها روبه رو شوی و برایت اتفاقی بیفتد، مسلمین پناهگاهی جز دورترین سرزمینشان نخواهند داشت، و بعد از تو مرجعی نیست که به سوی آن باز گردند، بنابراین مردی جنگجو را به سوی آنها بفرست و افراد آزموده و خیرخواه را برای همراهی او آماده کن اگر خداوند او را پیروز گرداند این چیزی است که تو دوست می داری، و اگر نتیجه غیر از این باشد تو پناهگاه و مرجع مسلمین خواهی بود».
و در روایتی دیگر آمده است که علیس گفت: «اگر عجم فردا به تو نگاه کنند میگویند: این پایه و ریشه عرب است اگر آن را قطع کنید راحت می-شوید..» [۴۵۳].
[۴۵۳] نهج البلاغه، صبحی صالح، ص ۱٩۳ و ۲۰۳ – ۲۰۴ .
علیس آرزو می کرد که با اعمالی همچون عملکرد عمرس به دیدار خداوند متعال بشتابد. وقتی که عمر بن خطابس توسط ابولؤلؤ مجوسی مورد اصابت خنجر قرار گرفت؛ دو پسر عموی پیامبرص علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس نزد او حاضر شدند، ابن عباسب گفت: «ما صدای ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب را شنیدیم که گفت: وای عمر!... و زنانی همراه او گریه می کردند و صدای گریه در خانه بلند شد، و ابن عباس گفت: سوگند به خدا که اسلام آوردنت عزت و قدرتی بود، و به حکومت رسیدنت فتح و پیروزی بود، و تو دنیا را سرشار از عدالت کردی، آنگاه عمرس گفت: ای ابن عباس تو به این چیزها برای من گواهی می دهی، میگوید: گویا ابن عباس گواهی دادن را نپسندید و توقف کرد، آنگاه علیس به او گفت: بگو بله، و من هم با تو گواهی می دهم، ابن عباس گفت: بله.
و در روایتی دیگر آمده است که علیس برشانه ی ابن عباس زد و گفت: گواهی بده [۴۵۴].
وقتی عمر را غسل دادند و کفن کردند، علیس وارد شد و گفت: «هیچ کس روی زمین نیست که من دوست داشته باشم با اعمال صالح نامه ی کردار او به ملاقات خدا برگردم جز این مرد که (جنازه اش) در میان شما پوشانده شده است» [۴۵۵].
و مجلسی را در مورد این فرموده پیامبرص که فرمود: «بار خدایا اسلام را بوسیله عمر قدرت و عزت بده: پرسیدند؟
گفت: حدیث صحیح است و از محمّد باقر÷ روایت شده است [۴۵۶].
[۴۵۴] شرح النهج ۳ / ۱۴۶ . [۴۵۵] کتاب الشافی علم الهدی، ص ۱٧۱، و معانی الاخبار صدوق، ص ۱۱٧ . [۴۵۶] بحار الانوار، ج ۴ کتاب السماء و العالم .
عمرس اهل بیت را مورد تکریم و احترام قرار می داده بطوری که او حسینس را بر فرزند خود عبداللهس برتری می داد و عمرس سخن معروفش را در مورد حسینس گفت: «مگر مو بر سر غیر از شما روییده است (تحسین زیبایی موی او کرد)» [۴۵٧].
[۴۵٧] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۳ / ۱۱۰ .
س ۱۰۴ – آیا علمای شیعه در عقیده ای که در مورد عمر بن خطابس دارند از ائمه خود پیروی کرده اند؟
ج- خیر! بلکه علمای شیعه او را کافر و فاسق دانسته و آشکارا او را نفرین می کنند،
و مرجع بزرگ شیعه جزایری در مورد عمرس گفته: «او مخنّث بوده،... و یک بیماری داشته (پناه بر خدا از کفر)که دوای آن آب مردان بوده» ... (و دیگر غلطهای فاحشی که تنها شایسته زبان ناپاک اوست) [۴۵۸].
و علمای شیعه ادعا می کنند: «به ازدواج در آوردن ام کلثوم دختر علیس با عمرس بزرگترین دلیل است بر اینکه در صورت مجبوری می توان زن مسلمان را به ازدواج کافر درآورد»! [۴۵٩].
و ادعا می کنند که عمرس کافر بوده و کفر خود را پنهان می کرد و به اسلام تظاهر مینموده. و نیز ادعا می کنند که کفر عمرس اگر از کفر شیاطین بیشتر نباشد با آن برابر است [۴۶۰].
و شیخ و عالم دربار حکومت صفوی می گوید: «هیچ عاقلی نمی تواند در کافر بودن عمر شک کند، پس لعنت خدا و پیامبرش بر او و بر کسانی باد که او را مسلمان میشمارند و لعنت خدا بر کسی باد که از لعنت فرستادن بر او امتناع میورزد»! [۴۶۱].
و علمای شیعه روز شهادت عمرس را جشن می گیرند، و این دروغ را به نام امام حسن عسکری÷ ساخته اند که روز شهادت عمر را جشن گرفته، و نیز گفتهاند: کُمیت شاعر در حضور امام باقر÷ گفت: «آن دو نفر که بر گناه خود اصرار ورزیدند و فتنه را در قلب خود پنهان کردند و پیمان بیعت را از گردن در آوردند، و گناهان را بر پشت خویش حمل کردند، مانند جبت و طاغوت بودند و نفرین خدا بر روح آنها، سپس امام باقر خندید» [۴۶۲]!.
همچنین ابولولوء را شجاع الدین لقب می دهند، و دعا می کنند که خداوند آنان را با او حشر کند(انشاءالله) [۴۶۳].
و بالاخره مجلسی آخوند دربار صفویه گفته: «علمای ما بر کافر بودن عمر بعد از اظهار ایمان اجماع شده است» [۴۶۴].
س۱۰۵– عقیده علمای شیعه در مورد ابوبکر و عمرل چیست؟
ج- علمای شیعه بر این اجماع کرده اند که لعنت فرستادن بر شیخین و اظهار برائت از آن دو بزرگوار واجب است، و بلکه این را از ضروریات دین امامیه برشمرده اند [۴۶۵].
قبلاً هم گفتیم که منکر یکی از ضروریات دین از دیدگاه آنها کافر است، و میگویند: هر کس ابوبکر و عمرب را در شامگاه لعنت کند، تا صبح هیچ گناهی برای او نوشته نمیشود [۴۶۶].
و مجلسی می گوید: «ابوبکر و عمر کافر بوده اند، و هرکس هم آن دو را دوست بدارد کافر است» [۴۶٧].
و آیت معاصر شیعه عبدالحسین مرشتی گفته: «قطعاً ابوبکر و عمرب عامل و سبب گمراهی این امّت تا قیامت هستند» [۴۶۸].
و نیز از ابوعبدالله÷ روایت کردهاند که در مورد این دو آیه که می فرماید:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ رَبَّنَآ أَرِنَا ٱلَّذَيۡنِ أَضَلَّانَا مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ نَجۡعَلۡهُمَا تَحۡتَ أَقۡدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ ٱلۡأَسۡفَلِينَ٢٩﴾[فصلت: ۲٩].
یعنی: «کافران (در میان دوزخ فریاد برمیآورند و) میگویند : پروردگارا ! کسانی را از دو گروه انس و جنّ به ما نشان بده که ما را گمراه کردهاند، تا ایشان را زیر پاهای خود بگذاریم و لگدمالشان گردانیم و بدین وسیله از زمره پستترین مردم (از لحاظ مقام و مکان) شوند».
روایت کردهاند که﴿ٱلَّذَيۡنِ أَضَلَّانَا﴾ آن دو بزرگوار هستند، سپس گفت: فلانی شیطان است»
مجلسی در شرح حدیث گفته: «آن دو نفر، یعنی ابوبکر و عمر، و منظور از «فلان» عمر است» [۴۶٩].
شیخ بزرگ شیعه کلینی در کتاب مقدس الکافی خود در مورد کسی که در مورد اینکه ابوبکر و عمرب سهمی از اسلام دارند یا نه دو روایت نقل کرده است. (به دروغ) روایت کرده که ابوعبدالله گفت: «خداوند با سه گروه در قیامت سخن نمی گوید و آنها را از گناه پاک نمی کند و عذاب دردناک دارند: هر کس که معتقد به امامت کسی باشد که اهلیّت آن را ندارد، هرکس که امامت امامی را انکار کند که از جانب خدا تعیین شده، و هر کس معتقد باشد آن دو (شیخین) سهمی از اسلام دارند» [۴٧۰].
و در کتاب (المصباح ص۵۵۲) کفعمی (چاپ دوّم ۱۳۴٩دار الکتب العلمیه نجف اشرف) دعای معروف بزرگان شیعه علیه ابوبکر و عمر و دو دختر بزرگوارشان عائشه و حفصهش ذکر شده که بعنوان اذکار صبح و شام شیعیان مطرح است که بدین صورت است: «اللهم صلِّي على محمدٍ وعلى آل محمدٍ، والعن صَنَمَيْ قريشٍ وجبتيها وطاغوتيها، وإفكيها، وابنتيهما، اللذين خالفا أمرك، وأنكرا وحيك، وجَحَدا إنعامك، وعصيا رسولك، وقَلَبا دينك، وحرَّفا كتابك، وأحبَّا أعدائك .. وألْحَدَا في آياتك .. فقد أخربا بيت النبوة ... وقتلا أطفاله،وأخليا منبره من وصيِّه، ووارثِ علمه, وجَحَدا إمامته، وأشركَا بربِّهما، فعظِّم ذنبهما، وخلِّدهما في سَقَر، وما أدراكَ ما سقرُ،لا تُبقي ولا تذرُ، اللهم العنهم بكلِّ مُنكرٍ أتوه، وحقٍّ أخفوه .. ونفاقٍ أسرُّوه ....» [۴٧۱].
یعنی: «خدایا درود خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست، و لعنت خودت را بر دو بُت و طاغوت قریش و دخترانشان بفرست که با فرمان تو مخالفت ورزیدند، و وحی تو را منکر شدند، و پیامبرت را نافرمانی کردند و دین تو را دگرگون ساختند و نعمتهایت را نادیده گرفتند و کتابت را تحریف کردند، و دشمنانت را دوست داشتند، و آیات تو را به انحراف کشانیدند... و خانه نبوّت را تخریب کردند و کودکانش را کشتند و منبرش را از وصی و وارث علم او خالی کردند و امامتش را منکر شدند و به پروردگار شرک ورزیدند، پس گناهشان را بزرگ محسوب کن و آنها را در دوزخ جاویدان کن، خدایا بر هر منکری که مرتکب شدند و هر حقی که نادیده گرفتند، و هر نفاقی که پنهان کردند.....بر آنها نفرین بفرست...».
همچنین آن در بزگوار (شیخین) را فرعون و هامان می خوانند و روایت کردهاند که مفضّل از ابوعبدالله پرسید: «سرورم فرعون و هامان کیستند؟ گفت: ابوبکر و عمرب» [۴٧۲].
همچنین آن دو را به بُت ها نامیدهاند:
عیاشی روایت کرده که ابو حمزه از ابو جعفر سؤال کرد: «دشمنان خدا چه کسانی هستند؟ گفت: آن چهار بُت، گفت: آنها کیستند؟ گفت: ابوالفصیل و نعثل و معاویه و هر کس که بر آیین آنها هستند، پس هرکس با آنها دشمنی کند با دشمنان خدا دشمنی کرده است» [۴٧۳].
و همچنین شیخین را لات و عزّی میخوانند و...
همچنین معتقدند هر گناهی که از زمان آدم÷ تا آخر الزمان از هر کس سر زده کار ابوبکر و عمرب است! زیرا آنگونه که روایت آنها از اباعبدالله (به دروغ شیعه) حاکی است آن دو (شیخین) هابیل پسر آدم÷ را کشتند، و هیزم را برای آتش ابراهیمص جمع کردند، و یوسف را در چاه انداختند، و یونس÷ را در شکم ماهی حبس کردند، و حضرت یحیی را کشتند و عیسی÷ را به صلیب زدند، و جرجیس و دانیال را تعذیب کردند و سلمان فارسی را کتک زدند، و بر دروازه امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسینش آتش افروختند تا آنها را بسوزانند، و با تازیانه به دست فاطمه زهراء زدند، و با لگد به شکم او زد و جنین او به نام محسن سقط شد، و حسن÷ را مسموم کردند، و حسین÷ را کشتند و کودکان و پسر عموها و یارانش را سر بریدند و فرزندان رسول خداص را به بردگی گرفتند، و خون آل محمّد را ریختند، و هر خونی که در اسلام ریخته شود، و هر ثروتی که از راه حرام به دستآید، و هر زنا و فاحشه و کار زشتی که صورت گیرد، گناهش به گردن ابوبکر و عمرب است، و ظلم و ستم و جور و عشّی که از آدم تا قیام قیامت بر آنها محسوب شده و باید آن را برعهده گیرند، سپس به آنها اعتراف می کنند و در آن موقع قصاص ظلم حاضران از آنها گرفته می شود، سپس آنها را روی درختی به صلیب می زنند، و فرمان صادر می کند در زیر آنها آتش روشن کنند تا با درخت بسوزند، بعد امام قائم دستور می دهد باد شروع به وزیدن کند تا خاکسترشان را به دریا بپاشند. مفضل گفت: سرورم این آخرین عذاب آنهاست؟ گفت: این بعید است ای مفضّل، خدا آنها را برمی گردانند... و در هر شبانه روز هزار بار آنها را بر تمام کارهایشان قصاص می کنند و می کشد، تا زمانی که خدا بخواهد» [۴٧۴].
توضیح:
آیا کسی که به اندازه ای از عقل بشری بهره داشته باشد این خرافات را باور میکند؟
[۴۵۸] الانوار النعمانیه ۱ / ۶۳ . [۴۵٩] الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم ج۳/۱۲٩، و إحقاق الحق ص۲۸۴ تستری،عقائد الإمامیة ج۳/۲٧ زنجانی [۴۶۰] تفسیر عیاشی ۲ / ۲۲۳ – ۲۲۴ و البرهان ۲ / ۳۱۰، البحار ۸ / ۲۲۰ . [۴۶۱] جلاء العیون مجلسی، ص ۴۵ . [۴۶۲] الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم ج۳/۲٩ [۴۶۳] الکنی و الالقاب عباس قمی ۱ / ۱۴٧ و بحار الانوار مجلسی ٩۵ / ۱٩۸ . [۴۶۴] العیون و المجالس ۱ / ٩ . [۴۶۵] الاعتقادات مجلسی، ص ٩۰ – ٩۱ . [۴۶۶] ضیاء الصالحین محمد صالح جواهری، ص ۵۱۳ . [۴۶٧] حق الیقین مجلسی، ص ۵۲۲، و کشف الاسرار خمینی، ص ۱۱۲ . [۴۶۸] کشف الاشتباه ص٩۸ عبد الحسین بن عیسى رَّشتی متوفای سال ۱۳٧۳ . [۴۶٩] فروع الکافی پاورقی مرآة العقول ج۴/۴۱۶ . [۴٧۰] أصول الکافی ج۱/۲٧٩-۲۸۰ (کتاب الحجة ح۴ وح۱۲ باب مَن ادَّعى الإمامة ولیس لها بأهل..... [۴٧۱] و از جمله آخوندهای مرجع که این دعا را بطور کامل ذکر کردهاند عبارتند از : کفعمی در بلد الأمین ص۵۱۱-۵۱۴، کاشانی در علم الیقین ج۲/٧۰۱-٧۰۳، أسد الله تهرانی حائری در مفتاح الجنان ص۱۱۳-۱۱۴، منظور حسین در تحفة عوام مقبول ص۴۲۳-۴۲۴، عباس قمی در مفاتیح الجنان ص۱۱۴، وغیره. [۴٧۲] مختصر بصائر الدرجات ص۱٩۲-۱٩۳ حسن بن سلیمان حلی معروف به شهید أول ت٧۸۶،و قرة العیون ص۴۳۲-۴۳۳ کاشانی، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب ج۲/۲۶۶ علی حائری. [۴٧۳] تفسیر العیاشی ج۲/۱۲۲ ح۱۵۵، بحار الأنوار ج۲٧/۵۸ ح۱۶ (باب وجوب موالاة أوليائهم ومعاداة أعدائهم). [۴٧۴] مختصر بصائر الدرجات ص۱۸٧-۱۸۸ حسن بن سلیمان الحلی .
کلینی روایت کرده: «زنی در مورد ابوبکر و عمرب سؤال کرد که آیا ولایت و محبّت آنها را داشته باشد یا خیر؟ امام صادق گفت: بله، ولایت و دوستی آنها را داشته باش. آن زن گفت: وقتی به ملاقات پروردگار رسیدم بگویم که تو به ولایت آنها فرمان دادی؟ امام گفت: آری» [۴٧۵].
بالا تر از این هم اینکه زید بن علی بن حسین بن ابوطالبب به یاران خود خبر داد که از هیچکدام از اجداد خویش نشنیده که از ابوبکر و عمرب اظهار برائت کرده باشند» [۴٧۶].
و او / گفت: «هر کسی از آن دو اظهار بیزاری کند، من از او بیزارم و برائت جستن از ابوبکر و عمر برائت جستن از علی است، آنگاه به او گفتند: پس ما تو را ترک میکنیم» [۴٧٧].
[۴٧۵] الروضة من الکافی ج۸/۱٩٩۵ (کتاب الروضة ح٧۱ حدیث أبی بصیر مع المرأة) و ج۸/۲۰٧٩(کتاب الروضة ح۳۱٩ حدیث علی بن الحسین÷ مع یزید...). [۴٧۶] الانتفاضات الشیعیة ص۴٩٧ هاشم حسینی . [۴٧٧] مروج الذهب ۳ / ۲۲۰ مسعودی شیعه م ۴۳۶، و روضات الجنات فی احوال العلماء السادات محمد باقر خوانساری ۱ / ۳۲۴، و الصوارم المهرقه، ص ۲۴۲ آمده است : (ما تو را ترک میکنیم گفت : بروید شما رافضه (ترک کنندگان) هستید .
س۱۰۶– آیا می توانید به اختصار برخی از مواضع علیس را در مورد حضرت عثمانس توضیح دهید؟
ج- بله، از جمله آن مواضع برخی از این قرارند:
الف: عثمانس مهریه فاطمه را به علیس داد [۴٧۸].
ب- بیعت علی با عثمانب.
علیس گفت: «وقتی عمرس زخمی شد مرا یکی از هیئت شش نفر قرار داد، و من وارد جایی شدم که او مرا وارد آن کرده بود، دوست نداشتم جماعت مسلمین را متفرق کنم، پس وقتی شما با عثمان بیعت کردید من هم با او بیعت نمودم» [۴٧٩].
[۴٧۸] مناقب آل ابی طالب ابی جعفر رشید الدین محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی متوفای ۵۸۸ هجری، ص ۲۵۲ – ۲۵۳، و کشف الغمه فی معرفة الائمه اربلی ۱ / ۳۵۸ – ۳۵٩ و بحار الانوار ۴۳ / ۱۳۰ . [۴٧٩] الامالی طوسی ۲ / جز ۱۸ / ۱۲۱، و شرح نهج البلاغه ۱۲ / ۱٩۲ .
این رفتار و بیعت علیس با امیر المؤمنین عثمان بود، ولی حکم علمای شیعه در مورد کسی که با عثمانس بیعت کرده چیست؟
علمای شیعه چنین فردی را کافر میدانند [۴۸۰]!! پناه به خدا.
ج- علیس پسران خود؛ حسین و حسن را به خاطر یاری نکردن عثمان سرزش کرد و زد.
مسعودی مورخ شیعیان می گوید: «..علیس افسرده و غمگین وارد منزل شد و به دو پسرش گفت: چگونه امیرالمؤمنین کشته شد در حالی که شما دم درِ خانه او بودید؟! سپس یک سیلی به حسن و ضربهای به سینه حسین زد، و محمّد بن طلحه را ناسزا گفت و عبدالله بن زبیر را نفرین کرد» [۴۸۱].
[۴۸۰] حق الیقین مجلسی، ص ۲٧۰ . [۴۸۱] مروج الذهب علی بن حسین بن علی مسعودی شیعه متوفای ۴۳۶ هجری، ج ۲ / ۳۴۴ .
س ۱۰۶- آیا علمای شیعه در عقیدهای که در مورد عثمانس دارند از امامانشان پیروی کرده اند؟
ج- خیر. بلکه علمای شیعه آشکارا حضرت عثمان بن عفانس را کافر و فاسق معرفی می کنند، و او را به کفتار تشبیه کردهاند، چون (گفتهاند:) کفتار وقتی حیوانی را شکار می کند ابتدا به آن نزدیک می شود، سپس او را می خورد. (گفتهاند:) زن زناکاری را نزد او آوردند، ابتدا با او نزدیکی کرد سپس او را رجم کرد(پناه بر خدا)...
کلبی در کتاب المثالب گفته: «عثمان از جمله افرادی بود که با او بازی می شد و او مخنث و نر و ماده بود، و دف می زد» [۴۸۲].
و مرجع دربار صفوی مجلسی می گوید: «عثمان سه چیز را از قرآن حذف کرد: مناقب و فضائل امیرالمؤمنین علیس و اهل بیت، مذمت قریش و خلفای ثلاثه، به عنوان مثال این آیه (يا لَيتَنيِ لَم أتَّخِذ أبابَکر خَليلاً) را حذف کرد... » [۴۸۳].
و نیز درمورد عثمانس گفت: «عبدالله بن مسعود را کتک کاری کرد تا قرآنش را از دست او بگیرد، و آن را تغییر دهد همانطور که قرآن خود را تغییر داد، تا اینکه اینگونه هیچ قرآن صحیحی باقی نماند» [۴۸۴].
شیخ جزایری گفته: «(مردم) بر ارتداد و برگشت عثمان از اسلام گواهی میدادند» [۴۸۵]. و نیز گفت: «عثمان در زمان پیامبرص از کسانی بود که به اسلام تظاهر می کرد و کفر را در درونش پنهان می نمود» [۴۸۶].
و معتقدند که هر کس در دلش با عثمان دشمنی نداشته باشد و ریختن آبروی او را حلال نداند و به کافر بودنش معتقد نباشد؛ دشمن خدا و پیامبرص و به آنچه خدا نازل فرموده کافر است [۴۸٧].
و در تفسیر این آیه که خداوند میفرماید:
﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱمۡرَأَتَ فِرۡعَوۡنَ إِذۡ قَالَتۡ رَبِّ ٱبۡنِ لِي عِندَكَ بَيۡتٗا فِي ٱلۡجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرۡعَوۡنَ وَعَمَلِهِۦ وَنَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ١١﴾[التحريم: ۱۱].
یعنی: «و خدا از میان مؤمنان، زن فرعون را مثل زده است. وقتی (از اوقات) گفت: پروردگارا ! برای من در بهشت، نزد خودت خانهای بنا کن، و مرا از فرعون و کارهایش رهائیبخش، و از این مردمان ستمکاره نجات بده».
در مورد این آیه گفتهاند: این مثال را خداوند برای رقیه دختر پیامبرص زده است که همسر عثمان بن عفان بود؛ زده است.
و در مورد ﴿وَنَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ گفتهاند: یعنی مرا از سومی یعنی عثمان نجات بده [۴۸۸].
و آیه: ﴿أَيَحۡسَبُ أَن لَّن يَقۡدِرَ عَلَيۡهِ أَحَدٞ٥﴾[البلد: ۵].، را اینگونه تفسیر کردهاند که عثمان دختر پیامبرص [۴۸٩] را کشت، و گفته اند مقتول رقیه [۴٩۰] دختر پیامبرص است.
همچنین آیت شیعه قمی در مورد تفسیر آیه فوق (به دروغ) از ابی جعفر روایت کرده که در مورد آیه فوق گفته: «یعنی آیا او گمان نمی کند که به قصاص دختر پیامبرص کشته می شود»؟!.
و در مورد این آیه که فرمود: ﴿يَقُولُ أَهۡلَكۡتُ مَالٗا لُّبَدًا٦﴾[البلد: ۶]. «میگوید: من دارائی فراوانی را نابود و تباه کردم».
گفته اند: منظور آن ثروتی است که عثمان به رسول خداص داد تا لشکر را برای جنگ عسره با آن آماده کند.
و در ادامه گفتهاند: ﴿أَيَحۡسَبُ أَن لَّمۡ يَرَهُۥٓ أَحَدٌ٧﴾[البلد: ٧]. منظور آن نیت و هدف فاسدی بود در نفس عثمان نهفته بود.
و باز فراموش کرده اند و گفته اند: مقتول ام کلثوم است [۴٩۱]. (گفته اند) منظور آن منظور آن نیت و هدف فاسدی بود در نفس عثمان بود.
و در تفسیر این آیه ﴿أَلَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ عَيۡنَيۡنِ٨﴾[البلد: ۸]. دو چشم را به رسول خداص تفسیر کرده اند، و در ادامه زبان را به امیر مؤمنان علیس و ﴿وَلِسَانٗا وَشَفَتَيۡنِ٩﴾[البلد: ٩]. را به حسن و حسین تفسیر کرده اند.
علمای شیعه گفته اند آن زن کشته شده (به ادعای آنها) رقیه بود [۴٩۲].
توضیح:
چون عاقبت دروغ همیشه رسوایی است؛ در روایت دیگری گفته اند: زن کشته شده توسط عثمان أم کلثوم بود.
شیخ جزایری گفته: «عثمان بعد از رقیه با أم کلثوم خواهر رقیه ازدواج کرد، سپس او را چنان کتک زد که وفات یافت» [۴٩۳].
و به دروغ روایت کردهاند که عثمان پهلوهای او را شکسته [۴٩۴]، و او را چنان زد که او وفات یافت [۴٩۵].
[۴۸۲] الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، بیاضی، ج ۳ / ۳۰ . [۴۸۳] تذکرة الجواهر، ص ۳۴٧ محمد باقر مجلسی، ص ٩. [۴۸۴] بحر الجواهر،ص ۳۴٧ میرزا محمد باقر موسوی . [۴۸۵] الأنوار النعمانیة ج۱/۶۴ (نور مرتضوى) . [۴۸۶] منبع سابق ج۱/۸۱. [۴۸٧] نفخات اللاهوت فی لعن الجبت و الطاغوت، ق ۵٧ علی بن هلال کرکی متوفای سال ٩۸۴ هجری. [۴۸۸] بحرانی از شرف الدین نجفی و او از ابی عبدالله نقل کرده است، تفسیر البرهان ۴ / ۳۵۸ . [۴۸٩] حق الیقین مجلسی، ص ۲٧۰ . [۴٩۰] مروج الذهب علی بن حسین بن علی مسعودی شیعه متوفای سال ۴۳۶ هجری، ج ۲ / ۳۴۴ . [۴٩۱] الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم بیاضی ۳ / ۳۰ . [۴٩۲] حق الیقین ج۲/۸۳ عبد الله شُبَّر ت ۱۲۴۲ . [۴٩۳] الأنوار النعمانیة ج۱/۳۶٧ [۴٩۴] سیرة الائمه الاثنی عشر هاشم حسینی ۱ / ۶٧ . [۴٩۵] کما فی الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم بیاضی ۳ / ۳۴ .
س ۱۰۸– لطفاً عقیده علمای شیعه را در مورد خلفای ثلاثهش به اختصار بیان کنید.
ج- علمای شیعه معتقدند که از جمله ضروریات و بدیهیّات دین امامیه برائت و بیزاری از ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه است [۴٩۶].
و بارها گفته شده که منکر ضروریات دین نزد شیعه کافر است.
*- و گفته اند: جای آن سه خلیفه در جهنّم در صندوقی قفل شده و درون چاهی است و روی چاه سنگ بزرگی قرار دارد، هرگاه خداوند متعال اراده کند جهنّم را بر افروزد آن سنگ را از روی چاه برمی دارد، بنابراین جهنّم از شعله های آن چاه (به خدا) پناه می برد» [۴٩٧].
*- و میگویند: «هرکس از ابوبکر و عمر و عثمان اظهار بیزاری نکند، دشمن محسوب می شود گر چه علی را دوست داشته باشد» [۴٩۸].
*- و می گویند: «لعنت فرستادن بعد از هر نمازی بر آن سه خلیفه واجب است» [۴٩٩].
*- و می گویند: «و هر کسی در شب از آنها بیزاری بجوید و در آن شب بمیرد به بهشت می-رود» [۵۰۰].
و مجلسی گفته: «اعتقاد ما در مورد تبرّاء جستن این است که ما از آن چهار بُت؛ ابوبکر و عمر و عثمان ...و از مجموع پیروان و طرفدارانشان اظهار برائت می کنیم و آنها را بدترین خلق خدا در زمین می دانیم...» [۵۰۱].
*- علمای شیعه معتقدند که: «شریف ترین وقت و مکان و زمان را برای لعنت فرستادن بر خلفای رسول خداص را موقع قضای حاجت و هنگام دفع ادرار و...می دانند، و با خاطر آسوده پیوسته می گویند: خدایا عمر را لعن کن (پناهبر خدا از کفر)، سپس ابوبکر و عمر، سپس عمر و عثمان، سپس عثمان و عمر، سپس معاویه و عمر، سپس یزید و عمر، سپس ابن زیاد و عمر، سپس ابن سعد و عمر، سپس شمر و عمر، سپس لشکریانشان و عمر...» [۵۰۲].
*- معتقدند مراد از توبه کردن برگشتن از ولایت آن سه خلیفه و بنی امیه به ولایت علی است.
آیت شیعه قُمی از ابی جعفر روایت کرده در مورد تفسیر این آیه:
﴿فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِينَ تَابُواْ﴾[غافر: ٧]. گفته: «یعنی کسانی که از ولایت فلان و فلان و بنی امیّه برگشته اند بسوی ﴿وَٱتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ﴾ ولایت علی ولی الله» [۵۰۳].
[۴٩۶] الاعتقادات ص۱٧ مجلسی . [۴٩٧] الاحتجاج طبرسی ج۱/۱۱۲ [۴٩۸] وسائل الشیعه ۵ / ۳۸٩ . [۴٩٩] ن ک فروع الکافی ۱ / ٩۵، تهذیب الاحکام ۱ / ۲۲٧، وسائل الشیعه ۴ / ۱۳٧، مستدرک الوسائل ۱ / ۳۴۲ . [۵۰۰] اصول کافی ۲ / ۳۸٩ . [۵۰۱] حق الیقین ص۵۱٩ . [۵۰۲] لنالیء الأخبار ج۴/٩۳ محمد تورسیرکانی ,چاپ قم ایران. [۵۰۳] تفسیر قمی ج۲/۲۵۵ (سوره غافر )،تفسیر الصافی ج۴/۳۳۵.
س۱۰٩– علمای شیعه در مورد دو همسر پاک پیامبرص عایشه و حفصهب چه عقیده ای دارند؟
ج *- علمای شیعه معتقدند که عایشه و حفصهب کافرند [۵۰۴].
به دروغ به نام جعفر صادق افتراء بسته اند منبی بر اینکه آیه ۳ سوره تحریم که فرماید: ﴿وَإِذۡ أَسَرَّ ٱلنَّبِيُّ إِلَىٰ بَعۡضِ أَزۡوَٰجِهِۦ حَدِيثٗا فَلَمَّا نَبَّأَتۡ بِهِۦ وَأَظۡهَرَهُ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ عَرَّفَ بَعۡضَهُۥ وَأَعۡرَضَ عَنۢ بَعۡضٖۖ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِۦ قَالَتۡ مَنۡ أَنۢبَأَكَ هَٰذَاۖ قَالَ نَبَّأَنِيَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡخَبِيرُ٣﴾[التحريم: ۳].
یعنی: «خاطرنشان ساز وقتی را که پیغمبر با یکی از همسرانش رازی را در میان نهاد، و او آن راز را (به عایشه) خبر داد، و خداوند پیغمبرش را از این آگاه ساخت. پیغمبر برخی از آن (رازگوئی) را بازگو کرد و از برخی دیگر خودداری کرد. هنگامی که همسرش را از آن (رازگوئی) مطّلع کرد، او گفت: چه کسی تو را از این (موضوع) آگاه کرده است؟ پیغمبر گفت : خداوند بس دانا و آگاه مرا با خبر کرده است».
گفته آن زن که رسول خداص با او رازی در میان گذاشت حفصه بود، سپس گفته اند: حفصه با گفتن ﴿ مَنۡ أَنۢبَأَكَ هَٰذَاۖ﴾ﮊ کافر شد، و لذا خدا در مورد او و خواهرش این آیه را نازل کرد ﴿إِن تَتُوبَآ إِلَى ٱللَّهِ فَقَدۡ صَغَتۡ قُلُوبُكُمَاۖ﴾[التحريم: ۴].
این قسمت را نیز چنین تفسیر کرده: «صَغَت بمعنی زیغ و انحراف است که همان کفر است» [۵۰۵].
آقای محمّد حسین محمود طباطبایی عراقی متوفای ۱۴۰۲قمری در تفسیر خود گفته: «از ابوعبدالله÷ روایت شده که در مورد آیه ۱۰ سوره تحریم که می فرماید: ﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱمۡرَأَتَ نُوحٖ وَٱمۡرَأَتَ لُوطٖۖ﴾[التحريم: ۱۰].
گفتهاند: «این مثلی است برای خداوند برای عائشه و حفصه که با رسول خداص مبارزه کردند و رازش را فاش کردند» [۵۰۶].
*- معتقدند که عایشه و حفصه و پدرانشان پیامبرص را کشتند.
شیخ و عالم شیعی عیاشی از ابوعبدالله (به دروغ) روایت کرده که گفت: «آیا میدانید که پیامبرص مرده است یا کشته شده؟ خداوند متعال فرموده: ﴿أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ﴾[آل عمران: ۱۴۴].
(گفت:) بنابراین قبل از وفات به پیامبر سم دادند، و آن دو او را مسموم کردند و ما گفتیم : آن دو و پدرانشان بدترین افراد روی زمین هستند» [۵۰٧].
مجلسی می گوید: عیاشی با سند معتبر از صادق روایت کرده که گفت: «عایشه و حفصهب لعنت خدا بر .... او را مسموم کرده و کشتند» [۵۰۸].
*- و علمای شیعه معتقدند که عایشه و حفصهب(پناه بر خدا از این کفر) مرتکب فاحشه شده اند!! آیت شیعه قُمی بر این قضیه قسم می خورد و می گوید: سوگند به خدا منظور از ﴿ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمۡ﴾[التحريم: ۱۰]. (که در رابطه با زنان نوح و لوط نازل شده، که در آن خداوند به کافر بودن زن آن دو پیامبر اشاره نموده) منظوری جز زنا و فاحشه نیست» [۵۰٩].
[۵۰۴] الصراط المستقیم بیاضی ۳ / ۱۶۸، و فصل الخطاب نوری، ص ۳۱۳، بحارالانوار ۲۲ / ۲۴۶ . [۵۰۵] الصراط المستقیم ج۳/۱۶۸ (فصل في أختها حفصة) بحار الأنوار ج۲۲/۲۴۶ ح۱٧ (باب أحوال عائشة وحفصة) فصل الخطاب ص۳۱۳، محاسن الاعتقاد ص۱۵٧. [۵۰۶] المیزان فی تفسیر القرآن ج۱٩/۳۴۶ . [۵۰٧] تفسیر عیاشی ۱ / ۲۰۰ . [۵۰۸] حیاة القلوب مجلسی ۲ / ٧۰۰ . [۵۰٩] تفسیر قمی ۲ / ۳٧٧ .
س۱۱۰– عقیده علمای شیعه در مورد ام المؤمنین عایشه دختر ابوبکرب چیست؟
ج- علمای شیعه معتقدند یکی از درهای هفتگانه جهنّم مختص عایشهلاست!.
*- در تفسیر فرموده الهی که در سوره حجر آیه ۴۴ فرموده: ﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّكُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ٤٤﴾[الحجر: ۴۴]. یعنی: «دوزخ دارای هفت در است».
روایت کردهاند که «جهنم آورده می شود و هفت دروازه دارد و دروازه ششم برای عسکر است (هرکس را بخواهد در آن می اندازد)» [۵۱۰].
*- بزرگان شیعه معتقدند که عائشه (مادر مؤمنان و همسر رسول خداص در دنیا و آخرت) (پناه بر خدا) زنا کار بوده!!.
مرجع(گمراهی) شیعه رجب بُرسی گفته: «ایشان سیاه لیست سبز رنگی را بیرون آورد که آنچه را از خیانت جمع آوری کرده بود در آن بود که چهل دینار بود و نمی دانست چقدر وزن دارد، او آن پول را در بین دشمنان علی در میان قبیله تیم و عدی توزیع کرد» [۵۱۱]. (نعوذ بالله) ﴿سُبۡحَٰنَكَ هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ عَظِيمٞ١٦﴾[النور: ۱۶].
و مجلسی می گوید: وقتی مهدی ظهور کند عایشهل را زنده خواهد کرد و حد را بر او اجرا می نماید [۵۱۲].
*- مفسرین شیعه اجماع رأی دارند بر اینکه خداوند با آیات اوایل سوره نور به هیچ وجه عائشهل را از فاحشه تبرئه نکرده، بلکه این آیات تنها برای منزّه و پاک معرفی کردن رسول خداص از زنا نازل شد، نه برای تبرئه عائشه»! [۵۱۳].
*- معتقدند که مهدی منتظر شیعه بر عائشهلحد شرعی اجرا خواهد کرد، همانگونه که مرجع عالیقدر شیعه مجلسی گفته: «إذا ظهرَ المهديُّ فإنه سيُحيي عائشة ويُقيمُ عليها الحدَّ» [۵۱۴] «وقتی مهدی ظهور کرد عائشه را زنده خواهد کرد و بر او حد اجرا خواهد کرد»!.
و از ابوجعفر روایت کرده که گفت: «اگر قائم ما قیام کند حمیراء(عائشه) زنده خواهد شد تا او را تازیانه حد بزند»! [۵۱۵].
*- همچنین معتقدند که ایمان عائشه نقض و باطل شده، همانگونه که مرجع بزرگ عیاشی از عبدالرّحمن بن سالم أشل روایت کرده که این آیه در مورد نقض ایمان ایشان نازل شده که می-فرماید:
﴿كَٱلَّتِي نَقَضَتۡ غَزۡلَهَا مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٍ أَنكَٰثٗا﴾[النحل: ٩۲]. «همانند آن زنی نباشید که (به سبب دیوانگی، پشمهای) رشته خود را بعد از تابیدن، از هم وا میکرد».
پناه بر خدا از این گمراهی.
س۱۱۱- آخرین مطلبی که در مورد پیامبرص و مادرمان عایشهل استقرار یافته چیست؟
ج- سید شیعه علی غروی یکی از بزرگترین علمای حوزه می گوید: «شرمگاه پیامبرص باید وارد دوزخ شود چون با بعضی از زنان مشرک آمیزش کرده است»! [۵۱۶].
[۵۱۰] تفسیر عیاشی ۲ / ۲۴۳ و منظور از عسکر عایشهل است، بحار الانوار ۴ / ۳٧۸، ۸ / ۲۲۰ . [۵۱۱] مشارف أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين رجب بن محمد بن رجب الحلي البُرسي،كان حيَّاً سنة ۸۱۳ ص۸۶ (الفصل الرابع )، و الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم ج۳/۱۶۵ [۵۱۲] حق الیقین مجلسی، ص ۳۴٧ . [۵۱۳] الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم ج۳/۱۶۵ [۵۱۴] حق الیقین ص۳۴٧ مجلسی،و تفسیر قمی ج۲/۳٧٧ (سوره تحریم) . [۵۱۵] علل الشرائع ج۲/۵۸۰ ح۱۰ (باب نوادر العلل )، بحار الأنوار ج۵۲/۳۱۴ ح٩ (باب سیره وأخلاقه، وعدد أصحابه،وخصائص زمانه...). [۵۱۶] کشف الاسرار موسوی، ص ۲۴ .
بحث متعلق به اعتقاد علمای شیعه در مورد ام المؤمنین عایشهل و کافر قرار دادن و لعنت فرستادن بر اوست را با این روایت که تمام ساختار شیعه را در هم میشکند به پایان میرسانیم!.
عالم شیعه ابو علی محمّد بن محمّد اشعت کوفی از حسین بن علیب روایت کرد که ابوذر به او خبر داد پیامبرص قبل از وفاتش مسواک خواست و او را نزد عایشهل فرستاد و گفت: آن را با آب دهانت برایم خیس کن، و عایشهل چنین کرد، سپس مسواک را آوردند و پیامبرص با آن مسواک کرد و می گفت: آب دهان من بر آب دهان تو است ای حمیراء، سپس لبهایش را تکانی داد و وفات یافت [۵۱٧].
و به هر حال، نقل گفتههای زهر آگین شیعه بسی تلخ بود، و عمل و کردار اصحاب محمّدص و همسرانش قطع گردید اما خواست خداوند چنین بود که پاداش آنها قطع نگردد؟ خداوند متعال می فرماید:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا٢٩﴾[الفتح: ۲٩].
یعنی: «محمد فرستاده خدا است، و کسانی که با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند. ایشان را در حال رکوع و سجود میبینی. آنان همواره فضل خدای را میجویند و رضای او را میطلبند. نشانه ایشان بر اثر سجده در پیشانیهایشان نمایان است. این، توصیف آنان در تورات است، و اما توصیف ایشان در انجیل چنین است که همانند کشتزاری هستند که جوانههای (خوشههای) خود را بیرون زده، و آنها را نیرو داده و سخت نموده و بر ساقههای خویش راست ایستاده باشد، بگونهای که برزگران را به شگفت میآورد . تا کافران را به سبب آنان خشمگین کند. خداوند به کسانی از ایشان که ایمان بیاورند و کارهای شایسته بکنند آمرزش و پاداش بزرگی را وعده میدهد».
و خود علمای شیعه گفتهاند که علیس اسم بعضی از فرزندانش را به نام آن سه خلیفه نامگذاری کرده: یکی از آنها ابوبکر بود که مادرش لیلا دختر مسعود حنظلیه بود، دیگری عمر بود که مادرش امّ حبیبه صهباء دختر ربیعه بکریه نام داشت. یکی دیگر از آنها را عثمان نام نهاد که مادرش ام بنین بود، و عثمان اصغر مادرش اسماء دختر عمیس خثعمیه بود [۵۱۸]. و حسنس نیز همین کار را کرد.
یعقوبی(تاریخ نگار شیعه) گفته: امام حسن هشت پسر داشت با نامهای: عمر، قاسم، ابوبکر و عبدالرّحمن که از چند مادر مختلف متولّد شده بودند، [۵۱٩]. و حسینس هم یکی از پسرانش را ابوبکر نامگذاری کرد.
[۵۱٧] الاشعثیات اشعت کوفی، ص ۲۱۲، مستدرک الوسائل نوری ۱۶ / ۴۳۴ . [۵۱۸] اعلام الوری طبرسی، ص ۲۰۳، الارشاد المفید، ۱۸۶، و تاریخ یعقوبی ۲ / ۲۱۳، مقاتل الطالبین ف ص ۸۴ . [۵۱٩] تاریخ یعقوبی ج۲/۲۲۸، و مقاتل الطالبین ص٧۸،إعلام الورى بأعلام الهدى ج۱/۴٧۶ (الشهداء مع الحسین ع)، منتهى الآمال ج۱/۲۴۰ عباس قمی .
س۱۱۲– حقیقت زمین فدک چنان که کتابهای شیعه گفتهاند چیست؟
ج- فدک قریهای بود در خیبر، و گفتهاند در اطراف حجاز که دارای چشمه ها و درختان خرما بود و خداوند آن را به عنوان غنیمت به پیامبرص بخشیده بود و بعد از وفات پیامبرص فاطمهل کسی را نزد ابوبکر صدیق فرستاد و ارث خود را در زمین فدک از ایشان درخواست کرد.
ابن میثم در شرح نهج البلاغه می گوید [۵۲۰] ابوبکر به او گفت: «سهمیه تو از فدک همان سهمیه رسول خداص است، ایشان مخارج شما را از آن می گرفت، و بقیه را تقسیم میکرد، و در راه خدا می بخشید، تو با آن چه کار می کنی؟ فاطمه گفت: همان کاری را با آن می کنم که پدرم می کرد. ابوبکر گفت: پس تو را به خدا به من اجازه بده تا در مورد آن همان کاری را انجام دهم که پدرت با آن می کرد، فاطمه گفت: تو را سوگند به خدا همان کار را می کنی؟ گفت: سوگند به خدا همان کار را می کنم، فاطمه گفت: بار خدایا گواه باش، و ابوبکر محصولات آن را می-گرفت و به اندازه ای که آنان را کفایت می کرد به آنان می داد و بقیه را تقسیم می کرد، عمر نیز چنین می کرد، سپس عثمانس به همین روش ادامه داد، و بعد از او علی نیز چنین می کرد» [۵۲۱].
زید بن علی بن حسینس گفت: «سوگند به خدا اگر کار به من برگردانده شود همان قضاوت ابوبکر را در مورد آن می کنم» [۵۲۲].
[۵۲۰] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۴ / ۸۲، الصوارم المهرقه شوشتری، ص ۲۴۳ . [۵۲۱] شرح نهج البلاغة ج۵/۱۰٧ ابن میثم بحرانی،و مثل همین را دنبلی فی شرح خود «الدرة النجفیة» ص۳۳۱. [۵۲۲] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۴ / ۸۲، الصوارم المهرقه شوشتری، ص ۲۴۳ .
از جمله تناقض گویی های آنها این که در کتاب علی روایت کرده اند: «... وقتی مرد وفات یابد زنان از زمین و اموال غیر منقول او ارث نمی گیرند».
همچنین کلینی از ابی جعفر روایت کرده که گفت: «سوگند به خدا این را علی با دست خودش نوشته و پیامبر خدا املاء کرده است» [۵۲۳].
[۵۲۳] بحار الانوار ۲۶ / ۵۱، بصائر الدرجات الکبری صفار، ص ۴۵ .
س ۱۱۳– آیا کتابهای شیعه گفته اند که فاطمهل بر علیس خشمگین شده است؟
ج– بله، صدوق شیعه روایت کرده است که فاطمهل و پیامبر خداص وقتی که علی خواست با دختر ابوجهل ازدواج کند؛ بر علی خشمگین شدند ... تا جایی که پیامبرص علی را نصیحت کرد و خطاب به او فرمود: «ای علی آیا نمی دانی که فاطمه پاره تن من است، و من از او هستم، پس هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است، و هرکس مرا آزار دهد او را آزار داده است، و کسی که در دوران حیاتم او را اذیّت کند چون کسی است که بعد از وفاتم او را اذیّت کند» [۵۲۴].
و نیز روایت کردهاند که پیامبرص فرمود: «فاطمه پاره تن من است و آن روح است که در کالبد من قرار دارد، آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت می کند، و آنچه او را شاد گرداند مرا شاد می نماید» [۵۲۵].
همچنین باری دیگر علیس فاطمه را ناراحت و خشمگین کرد، و آن زمانی بود که فاطمه سر علیس را در آغوش کنیزش دید، سپس گفت: ای ابا الحسن چنین کاری کردهای؟ علی گفت: نه به خدا، ای دختر رسول خداص کاری نکردهام، چه میخواهی؟ فاطمه گفت: «اجازه می دهی به منزل پدرم بروم؟ گفت: آری، لذا فاطمه چادرش را به خود پیچید و به خانه پیامبرص رفت و پرسید: پدرم کجاست ....ای کاش قبلاً مرده بودم و حالا زنده نبودم، من به پدرم شکایت میکنم و از پروردگارم دادخواهی مینمایم [۵۲۶].
[۵۲۴] علل الشرائع ابن بابویه، ص ۱۸۵- ۱۸۶ . [۵۲۵] بحار الانوار مجلسی ۲٧ / ۶۲ . [۵۲۶] علل الشرائع، ص ۱۶۳، حق الیقین مجلسی، ص ۲۰۳ – ۲۰۴ .
س۱۱۴– معنی عصمت امام چیست، آیا علمای شیعه بر این مسئله اجماع دارند؟
ج- شیخ شیعه مجلسی می گوید: «بدان که امامیه بر معصوم بودن ائمه از گناهان صغیره و کبیره اتفاق کردهاند، بنابراین اصلاً از آنها گناه سر نمی زند، نه از روی عمد، و نه از روی فراموشی، و در تأویل هم خطا نمی کنند، و خداوند سبحان آنها را دچار سهو و اشتباه نمی کند» [۵۲٧].
توضیح
سیمایی که مجلسی از عصمت ترسیم کردهو اعلام کرده که علمای شیعه بر آن اتفاق کرده اند، حتی برای پیامبران خدا علیهم السّلام هم تحقق نیافته است، همانگونه که صریح قرآن و سنّت و اجماع امّت بر آن دلالت دارند.
و مسلمین معتقدند که امّت بوسیله کتاب خدا و سنّت پیامبرص معصوم می ماند، ولی علمای شیعه معتقدند که امّت بوسیله امام غائب آنها که از ترس خود را پنهان کرده، از گمراهی معصوم و مصون است، چون او مانند پیامبرص است! بلکه معتقدند که از پیامبرص هم بزرگتر است، چنانکه قبلاً بیان شد. و نیز آنها معتقدند که امامت ادامه نبوّت است [۵۲۸].
س ۱۱۵- آیا علمای شیعه معتقدند که امامان آنها دچار اشتباه و فراموشی نمیشوند؟
ج- بله، و این امر یکی از ضروریات مذهب شیعه است [۵۲٩]. و عالم معاصر شیعه محمّد رضا مظفر آن را از عقاید ثابت شیعه می شمارد و می گوید: شیعه کوچکترین اختلافی در این امر ندارند [۵۳۰] و همچنین آیت معاصر آنها محمّد مغنیه می گوید: این مذهب همه شیعیان است [۵۳۱].
و شیخ معاصرشان محمّد آصف حسینی گفته: شیعه بر این اجماع کردهاند [۵۳۲].
و مجلسی گفت: «یاران ما بر عصمت انبیاء و أئمّه† از گناه صغیره و کبیره، عمداً و از روی خطا یا فراموشی، قبل از نبوّت و امامت و از وقت ولادت تا وقتی که به دیدار خداوند باز می گردند؛ اجماع رأی دارند، و کسی در این مورد مخالفت نکرده جز محمّد بن بابویه و استادش ابن الولید قدّس الله روحهما، که جایز دانستهاند از جانب خدا دچار سهو و اشتباه شوند، نه آن سهو و خطایی که از شیطان است، و چه بسا خروج آن دو نفر از اجماع اشکالی وارد نکند؛ چون نسب آنها معروف و شناخته شده است [۵۳۳].
و حتّی امام خمینی تصوّر سهو را در مورد أئمّه نفی کرده است [۵۳۴].
و این عقیده از اسباب پدید آمدن عقیده (بداء و تقیه) بود، - همانگونه که بحث آن ذکر خواهد شد - و هرگاه در اقوال ائمه تناقض و اختلافی به چشم بخورد علمایشان میگویند: این بداء یا تقیه است، چنان که امامشان سلیمان بن جریر که مذهب امامیه را رها کرد و گروهی از شیعیانشان از او پیروی کردند؛ به این قضیه اعتراف کرده است.
توضیح:
به امام رضا/ گفتند: گروهی در کوفه هستند که ادعا می کنند پیامبرص در نماز دچار سهو و فراموشی نشده است، گفت: «دروغ گفته اند، لعنت خدا بر آنها که گفتند، کسی که فراموش ندارد خداوندﻷ است که هیچ معبود به حقی جز او نیست» [۵۳۵].
[۵۲٧] بحار الانوار ۲۵ / ۲۱۱، ن ک مراة العقول ۴ / ۳۵۲، و اوائل المقالات، ص ۲٧۶ . [۵۲۸] عقاید الامامیه محمد رضا مظفر، ص ۶۶ . [۵۲٩] تصحیح اعتقادات الإمامیة مفید ص۱۳۵ (فصل فی الغلو والتفویض )، تنقیح المقال فی علم الرجال ج۳/۲۴۰ عبد الله مامقانی [۵۳۰] عقائد الامامیه مظفر، ص ۶۶ . [۵۳۱] الشیعه فی المیزان، ص ۲٧۲ – ۲٧۳ . [۵۳۲] صراط الحق آصف محسنی ۳ / ۱۲۱ . [۵۳۳] بحار الأنوار ج۱٧/۱۰۸ (باب سهوه ونومه صلى الله عليه وآله عن الصلاة ). [۵۳۴] حکومت اسلامی ص٩۱ . [۵۳۵] بحار الانوار مجلسی ۲۵ / ۳۵۰، عیون اخبار الرضا ابن بابویه، ص ۳۲۶ .
علمای قدیم شیعه برائت خود را از این عقیده اعلام کرده و اصلاً آنان هر کس را که چنین معتقد باشد کافر شمرده اند، و گفته اند: رد کردن و نپذیرفتن روایاتی که در آن سهو برای پیامبرص اثبات گردیده منجر به ابطال دین و شریعت می-شود. ابن بابویه مرجع شیعه گفته: «واقعاً افراطی ها و اهل تفویض- لعنت خدا بر آنها- سهو و اشتباه کردن رسول خداص را انکار کردهاند...و اگر جایز باشد اینگونه روایات رد شوند، جایز است همه اخبار و احادیث مردود اعلام شوند که در نهایت موجب باطل کردن همه دین و شریعت است» [۵۳۶].
و از طرفی میبینیم که متاخرین شیعه اعتقاد به عدم اشتباه رسول خداص را از ضروریات دین می شمارند، و منکر ضرورت دین نزد آنها کافر است؟
پس علمای متقدمین آنها علمای متأخر را تکفیر، و متأخرین متقدمین را تکفیر مینمایند!.
[۵۳۶] ن ک من لایحضره الفقیه ابن بابویه ۱ / ۲۳۴، بحار الانوار مجلسی ۱٧ / ۱۱۱ .
س۱۱۶- لطفاً به اختصار تغییراتی را که علمای شیعه در اعتقاد به عصمت ائمه بوجود آورده اند بیان کنید؟
ج- قبلاً بیان شد که اولین استاد آنها عبدالله بن سبأ یهودی می گفت: علی خدا است، ولی نقل نشده که او مقوله عصمت را بر حسب نظر علمای شیعه مطرح کرده باشد (و به همه ائمه تعمیم داده باشد).
*- سپس هشام بن حکم عقیده عصمت را تغییر داد و گفت: امام گناه نمی کند [۵۳٧].
توضیح:
اینکه می گویند: امام گناه نمی کند، با عقیده ایشان در مورد قضا و قدر مبنی بر اینکه انسان آزاد است و انتخاب با اوست، و بنده خالق اعمال خویش می باشد؛ تعارض و تناقض دارد، و این خواننده محترم را متوجه این می نماید که مفهوم عصمت قبل از مذهب آنها در مورد تقدیر شکل گرفته است، چون آنها عقیده خود را در مورد تقدیر الهی در قرن سوم از معتزله فرا گرفتهاند!!.
*- سپس شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ هجری) مفهوم عصمت را تغییر داد و گفت: «عصمت لطفی است که خداوند در حق بنده مکلف می نماید، و او را از ارتکاب گناه و ترک اطاعت باز می دارد با اینکه او توان انجام گناه را دارد» [۵۳۸].
*- سپس شیخ شیعه ابن بابویه قمی(۳۸۱ هجری) بار دیگر مفهوم عصمت را تغییر داد و گفت: اعتقاد ما در مورد ائمه این است که آنها معصومند و از هر گناه و آلودگی پاک هستند، و مرتکب هیچ گناه صغیره و کبیره ای نمی شوند، و در آنچه خدا به آن فرمان داده سرپیچی نمی کنند، و هر کس بگوید: آنها در بعضی حالات معصوم نیستند، آنها را نشناخته است، و هرکس آنان را نشناخته باشد کافر است، و ما درباره آنها معتقدیم که معصومند و در همه کارهایشان از اول تا آخر موصوف به کمال و تمام و علم هستند، و در هیچ یک از حالاتشان به نقص و گناه و عدم علم توصیف نمیشوند [۵۳٩].
توضیح :
خواننده محترم و منصف ملاحظه می کنید که مفهوم عصمت با برخی از افکار معتزله همچون فکر و اندیشه لطف الهی، و اندیشه اختیار انسان، آمیخته شده است، بنابراین عصمت بدین معنی نیست که خداوند امامانشان را بر گناه نکردن مجبور مینماید، بلکه خداوند لطف هایی در حق امام عنایت می کند که با اختیار خود گناه را ترک کند.
*- سپس مجلسی(م ۱۱۱۱ هجری) مفهوم عصمت را بار دیگر دگرگون ساخت و گفت: «اصحاب امامیه ما اجماع کرده اند که ائمه از ارتکاب گناهان صغیره و کبیره معصومند، و نه از روی عمد، و نه از روی فراموشی و خطا مرتکب گناه نمی شوند، و از زمان تولد تا وقتی که به دیدار خداوند می شتابند معصومند» [۵۴۰].
یک رسوایی:
مجلسی می گوید: «به علت روایات متعدّدی که حاکی از آن هستند سهو و فراموشی از ائمه سر زده و نیز اصحاب ما گفته اند: دچار فراموشی می شوند، جز افرادی شاذ و خارج از قاعده که گفته اند سر زدن فراموشی از آنها جایز نیست ... در مجموع مسئله خیلی مشکل است...» [۵۴۱].
توضیح:
امامشان مجلسی اعتراف می کند که اجماع علمای شیعه بر عصمت ائمه با روایاتشان تضاد دارد، و این نکته آنها را بر آن داشته است که با فشار زیاد، و بدون میل و رغبت بگویند: علمای شیعه آنان بر گمراهی اجماع کردهاند!!.
[۵۳٧] بحار الانوار ۲۵ / ۱٩۲- ۱٩۳ . [۵۳۸] النکت الاعتقادیه مفید ۳۳- ۳۴ . [۵۳٩] الاعتقادات ابن بابویه، ص ۱۰۸- ۱۰٩ . [۵۴۰] بحار الانوار ۲۵ / ۳۵۱ . [۵۴۱] بحار الانوار مجلسی ۲۵ / ۳۵۱ .
س ۱۱٧- آیا ممکن است برخی از فضائل ائمه را که علمای شیعه ادعا می کنند یادآوری کنید؟
ج- بله، علمای مذهب شیعه روایات مختلف زیادی نقل کرده اند که حاکی از فضیلت ائمه است و گاهی آنها را به مقام الوهیت میرسانند، بنابراین علمای شیعه در کتابهای معتبر مذهب شیعه ابواب متعددی برای این موضوع تعیین شده است که برخی از آن به شرح ذیل است:
۱- «باب در مورد اینکه ائمه از پیامبران آگاه تر و عالم ترند» و در این باب (۱۳) حدیث ذکر شده است از جمله این روایت:
به افتراء از ابو عبدالله نقل کردهاند که گفت: «قسم به پروردگار این کعبه ـ تا سه بار ـ اگر من در میان موسی و خضر میبودم به آنها خبر میدادم که من از آنها داناتر و عالم تر هستم و آنها را به چیزهایی خبر می دادم که بدان دسترسی نداشتند» [۵۴۲].
۲- باب در مورد اینکه: «ائمه†از پیامبران و از همه انسانها و مخلوقات برترند، و از پیامبران و ملائکه و از سائر مخلوقات برای ائمه پیمان گرفته شده است، و پیامبران اولوالعزم به سبب محبت ائمه به مقام اولوالعزم رسیده اند» [۵۴۳]، در این مورد هم هشتاد و هشت رواید دارند که گویا حاشا از او ابی عبدالله گفت: سوگند به خدا که آدم سزاوار این نگردید که خداوند او را با دست خود بیافریند و از روح خویش در او بدمد مگر به ولایت علی÷ و خداوند با موسی سخن نگفت مگر به سبب ولایت علی، و خداوند عیسی ابن مریم را به عنوان نشانه ای برای جهانیان قرار نداد مگر با فروتنی برای علی، سپس گفت: «خلاصه اینکه هیچ کس سزاوار نگاه خداوند نشده مگر با عبودیت و بندگی ما» [۵۴۴].
و در روایتی دیگر آمده است: «... ولایت را یونس انکار کرد، آنگاه خداوند او را در شکم ماهی زندانی کرد تا اینکه به آن اعتراف نمود» [۵۴۵].
و خمینی می گوید: «از ضروریات مذهب ما این است که ائمه ما مقامی دارند هیچ فرشته مقرب و هیچ پیامبری به آن نمیرسد».
و می گوید: «ائمه مقامی والا و پسندیده و خلافت تکوینی دارند که تمام ذرات جهان هستی در برابر سیطره آن سر تسلیم فرود می آوردند» [۵۴۶].
۳- باب در مورد اینکه دعای پیامبران با توسل و میانجی قرار دادن ائمه پذیرفته شده است [۵۴٧].
از جمله این روایات: از رضا÷ روایت است که گفت: «وقتی نوح در حال غرق شدن قرار گرفت با توسل به حق ما پیش خدا دعا کرد که او را نجات دهد، خداوند او را از غرق شدن نجات داد، وقتی هم که ابراهیم را در آتش انداختند پیش خدا دعا کرد که به حق ما او را نجات دهد، خداوند آتش را برایش سرد و سلامت کرد، و وقتی موسی خواست وارد دریا شود؛ در پیشگاه خدا به حق ما در دعا توسّل کرد، آنگاه خداوند دریا را خشک کرد، و چون یهودیان خواستند عیسی را به قتل برسانند به حق ما دعا کرد و نجات یافت، و خداوند او را به آسمان بلند کرد» [۵۴۸].
توضیح:
این ادعای جاهلانه و احمقانه است، زیرا أئمّه در زمان حیات پیامبران وجود نداشته اند، و این دعوت و تبلیغات برای شرک ورزیدن به خداوندﻷ است، چون آنها ذکر نام أئمه را کلید اجابت خداوند و اساس قبول دعا قرار داده اند، و انبیاء† تنها با توسّل به نامهای نیک خداوند و به وحدانیّت و یگانکی او دع می کردند و خدا را میخواندند، همانگونه که در مورد یونس÷ فرمود:
﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَيۡهِ فَنَادَىٰ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ٨٧﴾[الأنبياء: ۸٧].
یعنی: «(یاد کن داستان یونس ملقب به) ذوالنون را در آن هنگام که خشمناک بیرون رفت و گمان برد که (با زندانی کردن و دیگر چیزها) بر او سخت و تنگ نمیگیریم فریاد برآورد که (کریما و رحیما!) پروردگاری جز تو نیست و تو پاک و منزّهی (از هرگونه کم و کاستی، و فراتر از هر آن چیزی هستی که نسبت به تو بر دلمان میگذرد و تصوّر میکنیم. خداوندا بر اثر مبادرت به کوچ بدون اجازه حضرت باری) من از جمله ستمکاران شدهام (مرا دریاب !)».
۴- «ائمه آنچه را که در آسمان ها و آنچه را که در زمین است و آنچه را بوقوع پیوسته و آنچه واقع خواهد شد، و آنچه در شب و روز و در هر لحظه اتفاق میافتد را می دانند، و علم پیامبران و بیشتر از آن نزد آنهاست» [۵۴٩].
۵- باب در مورد اینکه: «ائمّه مؤمنان واقعی و منافقان را می دانند، و نزد آنها کتابی است که در آن اسامی اهل بهشت، و اسامی دوزخیان و دشمنانشان نوشته شده است، و خبر دادن هیچ کسی آنها را از آنچه می دانند به اشتباه نمی اندازد» [۵۵۰].
۶- «باب در مورد اینکه ائمه هرگاه بخواهند بدانند می دانند، و در این مورد هم سه حدیث آورده اند» [۵۵۱].
و دلهایشان محل قرار گرفتن اراده خداوند است، هرگاه خدا چیزی بخواهد آنها هم آن را می-خواهند. و در این مورد سه حدیث آمده است [۵۵۲].
٧- «باب در مورد اینکه ائمه† می دانند کی می میرند، و آنها جز با اختیار خودشان نمی میرند» و در این مورد هشت حدیث روایت کرده اند [۵۵۳].
۸- «باب در مورد احوال شیعیان از آنها مخفی نیست، و تمام علومی را که بدان نیاز دارند می-دانند، و خبر دارند به چه بلایی گرفتار می شوند و بر آن صبر و بردباری می کنند، و اگر از خدا بخوانند آن بلاها را دفع کند قطعاً آنها را اجابت می کند، و نیز أئمّه آنچه را که در قلب ها نهفته است را می دانند، و به مصیبت و بلاها آگاهند و علم فصل الخطاب و تولدها را دارند» [۵۵۴].
٩- «باب در بیان اینکه اگر امیرالمؤمنین÷ نمی بود جبرئیل پروردگارش را نمیشناخت و اسم خودش را نمی دانست» [۵۵۵].
۱۰- «باب در مورد اینکه ائمه در رحم مادرشان سخن می گویند، و قرآن می خوانند و پروردگار را عبادت می کنند، و وقتی شیرخوار هستند فرشتگان از آنها فرمانبرداری میکنند، و صبح و شام بر آنان فرود می آیند» [۵۵۶].
۱۱- (باب) أئمّه فرزندان خدا و از کمر علی می باشند [۵۵٧]!!.
آیت بزرگ شیعه عبدالحسین نجفی آیه ای را به شرح ذیل ساخته است: «اليومَ أكملتُ لكم دينكم بإمامته فمَنْ لَم يأتمَّ به وبمن كان من ولدي من صلبه إلى يوم القيامة فأولئكَ حَبطت أعمالهم وفي النار هم خالدون» [۵۵۸].
یعنی: «امروز دین شما را به امامت او برای شما کامل کردم، پس هر کس از او و کسانی که فرزندان من هستند که از پشت و کمر او هستند پیروی نکند اهل دوزخ هستند و در آن برای همیشه ماندگارند».
پناه بر خدا از شرک.
۱۲- ( باب) أئمّه ارکان و پایه های زمین هستند.
و علی÷ گفت: «ویژگیهایی به من داده شده که قبل از من به کسی داده نشدهاند، و بلاها و مصائب را می دانم ... پس چیزی که قبل از من بوده از من پوشیده نیست و آنچه دور از من و در غیاب من اتفاق می افتد از من پنهان نمیماند» [۵۵٩].
۱۳- (باب) در مورد اینکه خداوندﻷ به هیچ پیامبری علمی را نیاموخته مگر آنکه به او فرمان داده که آن را به علی بیاموزد و علی شریک او در علم است [۵۶۰].
توضیح:
این ادعاهای علمای شیعه در مورد أئمّه بی نهایت شگفت انگیز و کفرآمیز است، آنها با این ادعاها امامانشان را از مقام امامت فراتر برده، گاهی آنها را در مقام نبّوت و گاهی از آن هم فراتر رفته و در مقام الوهیت و خداوندی قرار می دهند. پناه به خدا از شیطان.
هیچ کس در این اختلاف ندارد که این کفر صریح است، بلکه از پیشینیان و پسینیان کسی ادعای چنین کفر و گمراهی را نکرده است.
س ۱۱۸- آیا علمای شیعه به باقی ماندن معجزات ائمه بعد از وفاتشان معتقدند، این دیدگاه چه تاثیری در زندگی روزمره آنها دارد؟.
ج- بله، معتقدند اصلاً همواره در حال تولید و تجدید است، و مصداق آن در دو ناحیه قابل مشاهد است:
اول: معجزاتی که علمای شیعه به امام غائب خود نسبت می دهند.
دوم: معجزات و امور خارق العادتی که علمای شیعه ادعا می کنند در کنار قبرهای ائمه اتفاق می-افتد، مانند داستان های افسانه ای شفا یافتن بیماران صعب العلاج بوسیله قبرها. مثلاً می گویند: شخص نابینایی به محض رسیدن به ضریح و بارگاه فلان امام بینایی خود را باز یافت!! یا گفته اند: حیوانات به خصوص الاغها در طلب شفا به ضریح و قبور ائمه می روند!!.
و داستان امانت هایی که به ضریح قبر ائمه سپرده می شود و توسط ائمه محفاظت و نگهداری می-شود. خادمان ضریح از این طریق بیشتر اموال مردم (ساده لوح) را به دام می اندازند! [۵۶۱].
[۵۴۲] الکافی ۱ / ۲۶۰ – ۲۶۱، بحار الانوار مجلسی ۲۶ / ۱٩۴ . [۵۴۳] بحار الانوار مجلسی ۲۶ / ۲۶ . [۵۴۴] بحار الانوار ۲۶ / ۲٩۴ . [۵۴۵] بحارالانوار مجلسی ۱۴ / ۳٩۱ و ۲۶ / ۲۸۲، بصائر الدرجات الکبری، صفار، ص ٧۵ . [۵۴۶] حکومت اسلامی، ص ۵۲ . [۵۴٧] بحارالانوار ۲۶ / ۳۱٩ . [۵۴۸] بحارالانوار ۱۱ / ۶٩، و وسائل الشیعه عاملی ٧ / ۱۰۳، القصص راوندی، ص ۱۰۵ . [۵۴٩] ینابیع المعاجز و اصول الدلائل هاشم بحرانی، باب پنجم، ص ۳۵ – ۴۲ . [۵۵۰] بحارالانوار ۲۶ / ۱۱٧ و چهل حدیث در این مورد آمده است . [۵۵۱] أصول الکافی ج۱/۱۸۶ (کتاب الحجة) . [۵۵۲] الکافی ۱ / ۲۸۵ . [۵۵۳] الکافی کلینی ۱ / ۲۵۸ – ۲۶۰ . [۵۵۴] بحارالانوار ۲۶ / ۱۳٧ و ۱۵۳ و در این مورد چهل و سه حدیث آورده است . [۵۵۵] شرح الزیارة الجامعة الکبیره خویی ۲ / ۳٧۱ . [۵۵۶] اکمال الدین و تمام النعمة صدوق ۲ / ۳٩۴ . [۵۵٧] الغدیر ۱ / ۲۱۴ – ۲۱۶ عبدالحسین امینی نجفی . [۵۵۸] الغدیر ج۱/۲۱۴-۲۱۶ نجفی . [۵۵٩] اصول کافی ۱ / ۱٩٧ – ۱٩۸ . [۵۶۰] اصول کافی ۱ / ۲۶۳ . [۵۶۱] بحار الانوار ۴۲ / ۳۱۲ – ۳۱۸ .
س ۱۱٩- حکم زیارت قبر و ضریحهای ائمه و اولیاء از دیدگاه علمای شیعه چیست؟
ج- زیارت قبور ائمه و اولیاء در مذهب شیعه فرض است و ترک کننده آن کافر میشود [۵۶۲].
و میگویند: هارون بن خارجه از ابو عبدالله در مورد کسی سؤال کرد که بدون دلیل به زیارت قبر حسین نمی رود، امام (حاشا از او) گفت: «او اهل دوزخ است» [۵۶۳].
[۵۶۲] ن ک تهذیب الاحکام ۲ / ۱۴ و کامل الزیارات، ص ۱٩۴، و وسائل الشیعه ۱۰ / ۲۳۳ / ۳۳٧ . [۵۶۳] کامل الزیارات ابن قولویه، ص ۱٩۳، و وسایل الشیعه ۱۰ / ۳۳۶ – ۳۳٧ .
س ۱۲۰ – چه آدابی را برای زیارت مزارها علمای شیعه واجب کرده-اند؟
ج- آداب زیارت زیادند، از جمله:
*- غُسل کردن قبل از ورود به زیارتگاه، ایستادن و اجازه خواستن با خواندن دعای مأثور، و اگر وضویش بشکند غسل را تکرار کند [۵۶۴].
*- رفتن با فروتنی و تواضع و با لباس تمیز و پاک و نو [۵۶۵].
*- ایستادن در کنار ضریح و بوسیدن آن.
آیت عظمای شیعه محمّد شیرازی می گوید: «ما ضریح ائمه را می بوسیم همانطور که حجرالاسود را می بوسیم» [۵۶۶].
و مجلسی گفته: «نص صریح در مورد تکیه کردن بر قبر و بوسیدن آن وجود دارد [۵۶٧].
*- گذاشتن گونه و صورت بر روی ضریح، و گفتهاند: بوسیدن ضریح و قبر مکروه نیست، و حتّی گفته اند: «به اعتقاد ما سنّت است، و اگر نیازی به تقیه کردن باشد بهتر است بوسیدن ترک شود» [۵۶۸].
*- طواف کردن قبرها، همانگونه که روایت کرده اند: «جز اینکه پیرامون قبرهایتان طواف کنیم» [۵۶٩].
تناقض:
مراجع شیعه خود روایاتی را نقل کردهاند که از این کارها نهی کرده است، از آن جمله این روایت: «هیچ قبری را طواف نکن» [۵٧۰].
علامه مجلسی این حدیث را ردّ کرده و گفته: احتمال دارد منظور از طوافی که در اینجا از آن نهی شده به و مدفوع و قضای حاجت روی قبر باشد [۵٧۱]!!.
*- رو به سوی قبر و پشت به قبله باشد:
مجلسی میگوید: «رو به قبله نمودن امری لازم است، گرچه بر خلاف جهت قبله باشد...، و رو به قبر کردن زائر به منزله رو به قبله نمودن است، و جهت چهره خداست» [۵٧۲].
*- و در کنار قبر باید نشست و دعای ماثور خواند:
و از آن جمله اینکه میگویند: «وقتی به دروازه رسیدی بیرون از گنبد بایست و چشم به سوی قبر دوخته بگوید: ای مولایم! ای ابا عبدالله! ای پسر رسول خداص؛ بنده و پسر بندهات و پسر کنیزت، خوار و ذلیل در برابرت ایستاده، اگر چه در بالا بردن جایگاه تو کوتاهی ورزیده؛ به حق تو اعتراف می کند، آمده و به تو پناه می-برد و آهنگ حرم تو را کرده است و متوجه مقام تو است..».
سپس خود را روی قبر بینداز و بگو: «ای مولایم! با ترس و هراس نزد تو آمده ام، مرا امان بده و به تو پناه بردهام مرا پناه بده،و در حالی که فقیرم نزد تو آمده ام، مرا بینیاز کن، ای سید و سرورم! تو ولی و کارساز و مولای من هستی ...» [۵٧۳].
*- قبر را قبله قرار دادن و پشت کردن به قبله و خواندن دو رکعت نماز رو به سوی قبر واجب است:
روایت کردهاند که امام غائب از سرداب (زیر زمینی) خود پیامی را برای شیعیان فرشتاد که در آن آمده بود: «امّا نماز باید پشت سر او خوانده شود و قبر در سمت جلو قرار گیرد، در سمت راست و در سمت چپ نباید نماز خواند، چون امام ص! نه کسی جلو او قرار می گیرد و نه یکسان با او» [۵٧۴].
چون بزرگان شیعه معتقدند که أئمّه قبله هستند!!! از این روی روایتی را از ابوعبدالله صادر کردهاند که گویا گفته:
«نحنُ الصلاة في كتاب الله عزَّ وجل، و نحن الزكاة، و نحن الصيام، و نحنُ الحج، و نحن الشهر الحرام، و نحن البلد الحرام، و نحن كعبة الله، و نحن قبلة الله، و نحنُ وجه الله ...» [۵٧۵].
یعنی: «ما در کتاب خدا نماز هستیم، ما روزه هستیم، ما زکات هستیم، ما حج هستیم، ما ماه حرام هستیم، ما سرزمین حرم هستیم، ما کعبه هستیم، ما قبله هستیم، ما روی خدا هستیم». خداوند فرموده: ﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ﴾[البقرة: ۱۱۵]. «پس به هر سو رو کنید، خدا آنجا است».
و نیز معتقدند که أئمّه همان مساجد هستند، بنابراین روایتی را به نام ابوعبدالله صادر کردهاند مبنی بر این که منظور از مسجد در آیه ذیل أئمّه هستند: ﴿قُلۡ أَمَرَ رَبِّي بِٱلۡقِسۡطِۖ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمۡ عِندَ كُلِّ مَسۡجِدٖ﴾[الأعراف: ۲٩].
همچنین معتقدند که سجدههای وارده در قرآن بمعنی ولایت أئمّه است، برای همین است که مرجع شیعه قُمی سجود ذکر شده در آیه زیر را به ولایت أئمّه در دنیا تفسیر کرده:
﴿خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ وَقَدۡ كَانُواْ يُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ وَهُمۡ سَٰلِمُونَ٤٣﴾[القلم: ۴۳]. پیش از این نیز (در دنیا) بدان گاه که سالم و تندرست بودند به سجده بردن و کرنش کردن خوانده میشدند.
همچنین روایت کردهاند که: «اقامه دو رکعت نماز زیارت در کنار قبر ضروری است» [۵٧۶].
از دیدگاه بزرگان شیعه این کارهای شرک آلود را بهترین تقرّب و نزدیک شدن به خداست... و به پیروانشان چنین وانمود می کنند که این کارهای شرکی موجب عفو و بخشش گناهان و وارد شدن به بهشت و پناه از دوزخ و رفع درجات و اجابه دعاست» [۵٧٧].
(همچنین ادعا می کنند) که زیارت قبر برابر با حج و عمره و جهاد و آزاد کردن برده است [۵٧۸].
[۵۶۴] بحار الانوار ٩٧ / ۱۳۴ و ۱۰۱ / ۳۶٩ . [۵۶۵] بحار الانوار ٩٧ / ۱۳۴ . [۵۶۶] مقالة الشیعه محمد شیرازی، ص ۳۱ . [۵۶٧] بحار الأنوار ج۱۰۰/۱۳۴ (کتاب المزار ....). [۵۶۸] عمدة الزائر حیدر حسینی، ص ۳۱ . [۵۶٩] بحار الانوار ۱۰۰ / ۱۲۶، مستدرک الوسائل نوری ۱۰ / ۳۶۶ . [۵٧۰] علل الشرائع قمی، ص ۲۸۳، بحارالانوار ۱۰۰ / ۲۲۶، ن ک الکافی ۶ / ۵۳۴، وسائل الشیعه ۱ / ۳۴۰. [۵٧۱] بحار الانوار ۱۰۰ / ۱۲٧ . [۵٧۲] بحار الانوار ۱۰۰ / ۳۶٩ . [۵٧۳] بحار الانوار ۱۰۱ / ۲۵٧ – ۲۶۱ . [۵٧۴] الاحتجاج للطبرسی ج۲/۳۱۲ (احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدي صاحب الزمان صلوات الله عليه وعلى آبائه الطاهرين) بحار الأنوار ج۱۰۰/۱۲۸ (کتاب المزار ح۸ باب آداب الزیارة. [۵٧۵. [ ]) بحار الأنوار ج۲۴/۳۰۳ ح۱۴ (باب أنهم الصلاة والزكاة والحج والصيام وسائر الطاعات، وأعداؤهم الفواحش والمعاصي في بطن القرآن، وفيه بعض الغرائب وتأويلها). [۵٧۶] بحار الأنوار ج۱۰۰/۱۳۴ (کتاب المزار ح۲۴ باب آداب الزيارة ... [۵٧٧] این از عناوین بحار الأنوار ج۱۰۱/۲۱-۲۸، است که( ۳٧) روایت را در این معنی نقل کرده است. [۵٧۸] این از عناوین بحار الأنوار ج۱۰۱/۲۸-۴۴، و (۸۴) روایت را در این معنی نقل کردهاند.
از ابو عبدالله و او هم از پدرش روایت کردهاند که گفت: «رسول خداص از نماز خواندن بسوی قبر، نشستن روی آن، تکیه زدن بر آن و بناسازی روی آن نهی کرده است» [۵٧٩].
سپس آیا این روایاتی ساخته و پرداخته و دروغ پردازی به نام أئمّه دعوت و تبلیغ برای شرک ورزیدن به خداوند متعال، و تغییر شریعت و دین خدا نیست؟.
آیا این کار ترجیح و برتری کیش و آیین مشرکین بر دین مسلمین، و تبدیل کردن اسلام پاک و حنیف به بُت پرستی نیست؟.
آری، به خدایی سوگند که هیچ معبود به حقی جز او، و هیچ پروردگاری غیر از او وجود ندارد!.
این دین که پیروانش را به پشت کردن به کعبه مشرّف، و رو کردن به قب دستور میدهد چه باید نامید؟.
آخوندهای دروغگوی شیعه این خانه های شرک را آباد و پر رونق کرده اند که آنها را بارگاه و مشهد می نامند؛ و خانه های توحید (مساجد) را تعطیل کرده اند که واقعیّت موجود شاهد این مدعاست؛ این دین را چه نام می برند؟.
خداوند متعال چقدر دروست فرمود:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ وَلَوۡلَا كَلِمَةُ ٱلۡفَصۡلِ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٢١﴾[الشورى: ۲۱].
یعنی: «شاید آنان انبازها و معبودهائی دارند که برای ایشان دینی را پدید آوردهاند که خدا بدان اجازه نداده است (و از آن بیخبر است؟) اگر این سخنِ قاطعانه و داورانه (خدا، مبنی بر مهلت کافران و تأخیر قیامت تا وقت معین آن) نبود، میانشان (با اهلاک کافران و ابقاء مؤمنان) داوری میگردید (و دستور عذاب دنیوی یا اخروی صادر میگشت و مجالی به کافران نمیداد . در عین حال آنان نباید این حقیقت را فراموش کنند که) قطعاً ستمگران عذاب دردناکی دارند».
[۵٧٩] تهذیب الأحکام ج۳/۶٩۳ (کتاب الصلاة ح۱۶ باب الزیادات )، الاستبصار ج۱/۳۵۲ (کتاب الصلاة ح۴ باب الصلاة على المدفون )، وسائل الشیعة ج۲جلد ۱/٧٩۵ ح۶ (باب جواز الصلاة على المیت بعد الدفن ...)
شیعیان خود از ابوجعفر محمّد باقر روایت کرده اند که رسول خداص فرمود: «لا تتخذوا قبري قبلةً ولا مسجداً، فإنَّ اللهَ عزَّ وجلَّ لَعَنَ الذينَ اتخذوا قُبورَ أنبيائهم مساجد» [۵۸۰].
یعنی: «قبر مرا قبله و مسجد قرار ندهید، زیرا خداوند بر کسانی که قبر انبیاء را مساجد قرار دادهاند نفرین و لعنت فرستاده است».
[۵۸۰] مَن لا یحضره الفقیه ج۱/۸٧ (کتاب الطهارة ح۳۱ باب التعزية والجزع عند المصيبة وزيارة القبور والنوح والمآتم)، علل الشرائع ج۲/۳۵۸ ح۱ (باب العلة التي من أجلها لا تتخذ القبور قبلة)، بحار الأنوار ج۱۰۰/۱۲۸ (کتاب المزار ح٧ باب آداب الزيارة،وأحكام الروضات،وبعض النوادر).
س ۱۲۱- آیا شهرهای نجف و کربلا و قم و کوفه نزد علمای مذهب شیعه فضیلت و برتری دارند؟
ج- بله، روایت کردهاند که ابو عبدالله گفت: «....خداوند به کعبه وحی کرد: اگر خاک کربلا نبود تو را برتری نمی دادم، و اگر آن شخص که خاک کربلا او را به آغوش گرفته نبود تو را نمی آفریدم، و آن خانه (کعبه) را که تو به آن افتخار می کنی نمیآفریدم، پس ساکت و آرام باش و فروتنانه و خوار و ذلیل دنباله رو آن باش...» [۵۸۱].
و به زبان کربلا روایت کردهاند که گفت: «من سرزمین مقدّس خدا هستم، آب و خاک من شفاست، و این فخر نیست» [۵۸۲].
و آیت شیعه کاشف الغطا در مورد کربلا می گوید: «یکی از ضروریات دین این است که کربلا شریفترین قطعه زمین است»!! [۵۸۳].
و چنان که بارها قبلا گفته شد منکر ضرورت دین نزد آنها کافر است.
و آیت بزرگ شیعه میرزا حسین حائری گفته: «اینگونه این سرزمین مبارک بعد از آن که امام در آن دفن گردید زیارتگاه مسلمین، و کعبه موحدین شد! و مسجدی برای نماز گذاران !! و محلی برای طواف پادشاهان و سلاطین گردید [۵۸۴].
توضیح:
به اعتقاد شیعه کربلاء این فضایل را به خاطر وجود جسد حسین در آن کسب کرده است، پس چرا مدینه منوّره برخی از این فضایل را بر اثر وجود مبارک رسول خداص کسب نکرد؟ یا اینکه به اعتقاد ایشان امام حسینس از رسول خداص بزگوارتر است؟!
ولی مرجع بزرگ آل کاشف الغطاء این نکته را بیان کرده و می گوید: «آیا حق محض و محض حق نیست که پاکترین محل مقدّس روی زمین مرقد و قبر گرامی ترین شخص طول تاریخ باشد؟» [۵۸۵].
و در برخی از نصوص مقدس علمای شیعه آمده است که حجرالاسود به زودی از جایی خود از کعبه مشرفه بیرون آورده خواهد شد و در حرم آنها در کوفه گذاشته میشود [۵۸۶].
توضیح:
و به خاطر این بود فرقه قرامطه که برادران شیعه جنایت معروف و مشهور خود را در بیت الحرام انجام دادند، و در سال ۳۱٧ هجری [۵۸٧] حجرالاسود را از کعبه مشرفه بیرون آوردند و با خود بردند، اما آن را در حرم خود در کوفه کار نگذاشتند، چرا؟!!.
آیا منابع و مراجع دین علمای شیعه منشأ کارهایی مثل عملیات قرامطه نیستند؟
چرا آنها فقط روی کوفه تاکید می کنند؟.
آیا به خاطر این نیست که از میان شهرهای مسلمین فقط اهل کوفه دین عبدالله بن سبأ یهودی را پذیرفتند! آری شهرهای مسلمین چون به علم و ایمان نزدیک بودند، دین ابن سبأ یهودی (تشیع) را نپذیرفتند، و تنها کوفه بود که به این بلا گرفتار شد و عبدالله بن سبأ در بین شهرها در کشت و گذار بود، کسی دعوتش را نپذیرفت جز اهل کوفه که در آن روزها از علم و ایمان بیشتر فاصله داشتند و تحت تاثیر او قرار گرفتند و دینش را پذیرفتند. بنابراین تشیع از کوفه سر برآورد؛ همانطور که فرقه مرجئی از کوفه ظاهر شد، و قدریه و معتزله از بصره بوجود آمدند، و جهمیه از طرف خراسان ظهور یافتند، و ظهور این بدعتها به سبب فاصله از شهر پیامبر و منبع وحی بود، چون علت ظهور بدعتها در هر امتی پنهان شدن سنّت های پیامبران در میان آنها، و دوری از علم وایمان است، و اینگونه آنها دچار هلاکت می گردند.
و این پاسخ را با این آیه به پایان می رسانیم که خداوند می فرماید:
﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكٗا وَهُدٗى لِّلۡعَٰلَمِينَ٩٦ فِيهِ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰتٞ مَّقَامُ إِبۡرَٰهِيمَۖ وَمَن دَخَلَهُۥ كَانَ ءَامِنٗاۗ وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٧﴾[آل عمران: ٩۶-٩٧].
«نخستین خانهای برای مردم بنیانگذاری گشته است، خانهای است که در مکه قرار دارد (و کعبه نام و از لحاظ ظاهر و باطن) پربرکت و نعمت است و (از آنجا که قبلهگاه نماز مسلمانان و مکان حجّ آنان یعنی کنگره بزرگ سالانه ایشان است، مایه) هدایت جهانیان است. در آن نشانههای روشنی است، مقام ابراهیم (یعنی مکان نماز و عبادت او از جمله آنها است) . و هرکس داخل آن (حرم) شود در امان است . و حجّ این خانه واجب الهی است بر کسانی که توانائی (مالی و بدنی) برای رفتن بدانجا را دارند . و هرکس (حجّ خانه خدا را به جای نیاورد، یا اصلاً حجّ را نپذیرد، و بدین وسیله) کفر ورزد (به خود زیان رسانده نه به خدا) چه خداوند از همه جهانیان بینیاز است».
[۵۸۱] وسائل الشیعه ۱۴ / ۵۱۴ . [۵۸۲] کامل الزیارات ص۴۵۵ ح۱٧ (الباب ۸۸). [۵۸۳] الارض و التربة الحسینیه آل کاشف الغطاء، ص ۵۵- ۵۶ . [۵۸۴] احکام الشیعه حائری ۱ / ۳۲ . [۵۸۵] الأرض والتربة الحسینیة ص۵۵-۵۶ آل کاشف الغطاء . [۵۸۶] کتاب الوافی جلد دوم، ۸ / ۲۱۵ . [۵۸٧] ن ک کتاب مسائل العکبریه، ص ۸۴ – ۱۰۲ محمد بن نعمان ملقب به مفید .
س۱۲۲– اعتقاد علمای شیعه در مورد نماز خواندن و دعا و توسل به قبرها و آهنگ حج قبور ائمه چیست؟.
ج- با افتراء و دروغ به ابوعبدالله نسبت داده اند که گویا در مورد نماز خواندن در کنار قبر موهوم حسین گفته: «لكَ بكلِّ ركعةٍ تركعها عنده كثوابِ مَن حجَّ ألفَ حجة،واعتمرَ ألفَ عمرة, وأعتقَ ألفَ رقبة،وكأنما وقفَ في سبيل الله ألف ألف مرَّة مع نبيٍّ مُرْسَل».
یعنی: «تو با هر رکعت نماز که نزد قبر حسین به جای آوری پاداش کسی را داری که هزار حج و هزار عمره به جا آورده و هزار برده را در راه خدا آزاد کرده باشد، و گویی هزار هزار(یک ملیون) دفعه همراه پیامبر مرسل به جهاد رفته باشد» [۵۸۸].
روایت کردهاند که مردی نزد ابی عبدالله آمد و گفت: «من نوزده بار حج خانه خدا به جا آورده ام؛ دعا کن خداوند حج بیستم را نصیبم گرداند، امام گفت: آیا قبر حسین را زیارت کرده ای؟ گفت: نه، فرمود: زیارت آن از بیست حج بیشتر است» [۵۸٩].
[۵۸۸] الوافی ج۸/۲۳۴ للکاشانی،تهذیب الأحکام ج۶/۱۳۴۱-۱۳۴۲ (کتاب المزار ح٩ باب حد حرم الحسین). [۵۸٩] الوافی کاشانی ۸ / ۲۱٩، الکافی ۴ / ۵۸۱، وسائل الشیعه ۱۴ / ۴۴٧، ثواب الاعمال صدوق، ص ٩۴.
کلینی خود از ابوعبدالله/ روایت کرده(حاشا از او): «اگر قبر حسین را زیارت؛ خداوند بیست و پنج حج را برایت می نویسد» [۵٩۰].
تعارضی دیگر
همچنین کلینی ازابی عبدالله روایت کرده: «زيارةُ قبر الحسين÷ تعدلُ عشرين حَجَّةً وأفضلُ،ومن عشرين عمرةً وحجَّةً» [۵٩۱].
یعنی: «واقعاً زیارت قبرحسین معادل بیست حج است، و از بیست حج و عمره هم بهتر است».
تعارضی دیگر
همچنین کلینی روایت کرده که: «أيما مؤمن أتى قبر الحسين÷ عارفاً بحقه في غير يوم عيدٍ كَتَبَ اللهُ له عشرين حجَّةً،وعشرين عمرةً مبروراتٍ مقبولاتٍ،وعشرين حجَّةً وعمرةً مع نبيٍّ مُرسلٍ،أو إمام عدلٍ، ومَن أتاه في يوم عيدٍ كَتَبَ اللهُ له مائةَ حجَّةٍ،ومائةَ عمرةٍ، ومائةَ عزوةٍ مع نبيٍّ مُرسلٍ، أو إمامٍ عدلٍ».
یعنی: «هر مؤمنی در روز غیر عید، به زیارت قبر حسین برود، و حق او را بشناسد و بدان اعتراف کند، خدا بیست حج و بیست عمره ی مبرور را برایش می نویسد، و هرکس در روز عید به زیارت قبرحسین برود و حقش را بشناسد، خدا صد حج و صد عمره را برایش می نویسد. و هرکس در روز عرفه به زیارتش برود و حقش را بشناسد، خدا برایش هزار حج و هزار عمره مبرور و مقبول، و هزار غزوه و جهاد همراه نبی مرسل، یا امام عادل را برایش می نویسد، و هر کس در روز عید به زیارتش برود، صد حج و صد عمره و صد مرتبه جهاد همراه با امام عادل را برایش می-نویسد».
راوی گفت: عرض کردم: چگونه نزد قبر بایستم؟.
گفت: سپس امام به حالتی شبیه خشمگین به من نگریست و گفت: «يا بشيرُ إنَّ المؤمن إذا أتى قبر الحسين عليه السلام يومَ عرفةَ،واغتسلَ من الفرات،ثمَّ توجَّه إليه كَتَبَ اللهُ له بكلِّ خُطوةٍ حَجَّةً بمناسكها،ولا أعلمه إلاَّ قال: وغزوةً [۵٩۲]».
یعنی: «ای بشیر هر مؤمنی در آب فرات غسل کند، سپس نزد قبر حسین رفته و حق او را بشناسد، خدا با هر قدمی که برمی دارد و بر زمین می گذارد، صد حج مقبول، و صد عمره ی مبرور، و صد غزوه و جهاد همراه پیامبر مرسل یا امام عادل را برایش می نویسد».
امّا در مورد اعتقاد شیعه پیرامون فضل حج بسوی قبر حسینس گفته اند: «سوگند به خدا اگر فضیلت زیارت او و قبرش را برایتان بگویم شما حج را کاملاً ترک میکنید و هیچ کسی از شما به حج نمیرود» [۵٩۳].
و در مورد زیارت و حج قبر حسینس در روز عرفه معتقدند که امام صادق÷ (حاشا از او) گفته : خداوند متعال در شامگاه عرفه قبل از آن که به حجّاج صحرای عرفه بنگرد؛ به کسانی می نگرد که به زیارت قبر حسینس رفته اند. به او گفتند: قبل از نگاه کردن به اهل عرفه به زایران حسین نگاه می کند! چگونه؟ گفت: چون در میان کسانی که در عرفه جمع شده اند افراد حرام زاده وجود دارد، ولی در میان زائران قبر حسین زنا زاده نیست [۵٩۴].
و از زید شحام روایت است که گفت: به ابی عبدالله گفتم: پاداش کسی که قبر حسین÷ را زیارت کند چیست؟ گفت: «آن زائر مانند کس است که خدا را در عرش زیارت کرده است» [۵٩۵]!.
[۵٩۰] فروع الکافی ج۴/٧۶۴ (کتاب الحج ح۴ باب فضل زیارة أبی عبد الله الحسین÷). [۵٩۱] - منبع سابق. [۵٩۲] فروع الکافی ج۴/٧۶۳ (کتاب الحج ح۱ باب فضل زیارة أبی عبد الله الحسین÷) . [۵٩۳] بحار الانوار ٩۸ / ۳۳ و ۱۰۱ / ۳۳ و کامل الزیارات، ص ۲۶۶ . [۵٩۴] تهذیب الاحکام ۶ / ۵۰، مستدرک الوسائل ۱۰ / ۲۸۲ . [۵٩۵] کامل الزیارات، ص ۱۴٧ و ۱٧۴، بحار الانوار ٩۸ / ٧۶، مستدرک الوسائل ۲ / ۱٩۰ .
س۱۲۳- آیا علمای شیعه این فضایل را فقط منحصر به زیارت قبور ائمه خود میدانند؟
ج- خیر، بلکه از این هم تجاوز کرده و این فضایل دروغین را برای زیارت قبور طرفداران و مراجع و خویشاوندان و دوستانشان نیز قایل شدند!!.
همانگونه که روایت کرده اند حسن عسکری گفت: «کسی قبر عبدالعظیم را زیارت کند مانند کسی است که قبر حسین را زیارت نماید» [۵٩۶].
و از ابن الرضا÷ روایت کرده که گفت: «هر کس قبر عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است» [۵٩٧].
و از ابوالحسن موسی÷ روایت کرده اند که گفت: «هرکس قبر فرزندم علی را زیارت کند؛ نزد خدا ثواب هفتاد حج مقبول دارد. می گوید: گفتم : هفتاد حج؟ گفت: بله و هفتصد حج. گفت: عرض کردم: هفتصد حج؟! فرمود: «هفتاد هزار حج... هرکس او را زیارت کند و شب را نزد او بگذراند مانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده است» [۵٩۸]. الله اکبر!
پیوسته او امامش را خشمگین کرده و امام هم آمار را بالا برده است!!.
توضیح:
با وجود این فضایل که برای زیارت این قبرها ذکر شده؛ چرا مردم شیعه و حتّی علمایانشان به حج و عمره و به زیارت مکه و مدینه می روند؟
[۵٩۶] بحارالانوار ۱۰۲ / ۲۶۸، و کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص ۳۲۴ . [۵٩٧] وسائل الشیعه ۱۴ / ۵٧۶ . [۵٩۸] تهذیب الاحکام ۶ / ۸۴ .
س ۱۲۴- لطفا به اختصار بعضی از فضایلی که برای زیارت قبر امیرالمؤمنین علیس ادعا می کنند را بیان کنید؟
ج- از آن جمله فضائلی که ادعا می کنند اینکه می گویند: «هر کس قبر امیرمؤمنان علیس را زیارت کند؛ خداوند برای هر قدمی که برمی دارد یک حج و یک عمره مقبول می نویسد، سوگند به خدا ای (ابن مارد) خداوند پای کسانی را که در راه زیارت امیر مؤمنان غبار آلود شود با آتش دوزخ نمی سوزاند، چه با پای پیاده رفته باشد، چه با سواری، ای ابن مارد این حدیث را با آب طلا بنویس» [۵٩٩].
و در روایتی دیگر آمده است: «هرکس قبر امیر مؤمنان را زیارت کند در حالی که حق او را بداند و مغرور و متکبر نباشد، خداوند برای او پاداش صد هزار شهید را میویسد و گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد، و همراه با کسانی که از عذاب خدا در امان هستند برانگیخته شود، و حساب بر او آسان شود، و فرشتگان به استقبالش می شتابند، و چون زائر به خانه اش برگردد او را بدرقه کنند، اگر بیمار گردد او را عیادت کنند، و اگر بمیرد با دعای استغفار تا قبر او را همراهی می کنند» [۶۰۰].
و بالاخره:
کلینی روایت کرده که اباعبدالله/ (حاشا از او) به کسانی که نزد او آمدند و قبر علیس را زیارت نکردند گفت: «آیا قبر کسی را زیارت نمی کنید که خداوند به همراه ملائکه او را زیارت می کنند، و پیامبران و مؤمنان و ....آن را زیارت میکنند» [۶۰۱].
[۵٩٩] تهذیب الاحکام ۶ / ۲۱، وسائل الشیعه ۱۴ / ۳٧۶، ارشاد القلوب الی الصواب حسن دیلمی ۲ / ۴۴۲. [۶۰۰] وسائل الشیعه ۱۴ / ٧۵ . [۶۰۱] بحار الانوار ۱۰۰ / ۲۵۸.
س ۱۲۵- لطفا بعضی از فضایلی که برای زیارت قبر حسینس ادعا می کنند را به اختصار بیان کنید؟
ج- علمای شیعه روایات زیادی در این مورد ساخته اند، از آن جمله به ابوجعفر نسبت داده اند که گفت: «اگر مردم می دانستند زیارت حسینس چه فضیلتی دارد از شوق و علاقه به آن جان می دادند، و از آه و نالهها وافسوس برای آن از بین میرفتند...» [۶۰۲].
و از ابی الحسن رضا روایت کردهاند (که به افترای آنها) گفت: «هرکس قبر حسین÷ را زیارت کند و با حق او آشنا باشد؛ از جمله کسانی است که با خدا در بالای عرض سخن گفته باشد» [۶۰۳]!.
[۶۰۲] کامل الزیارات ابن قولویه، ص ۱۴۳، وسائل الشیعه عاملی ۱ / ۳۵۳. [۶۰۳] کامل الزیارات ص۲۶۸ ح۱٩ (باب ۵۴).
علمای شیعه چه پاسخی برای این روایت دارند که از حنّان بن سدیر نقل کرده اند که گفت: به اباعبدالله گفتم: در مورد زیارت قبر حسین÷ چه می-گویی، از شما به ما ابلاغ شده که گفته اید: زیارت قبر او برابر با یک حج و یک عمره است؟ می گوید: فرمود: «چقدر این روایت ضعیف است!، با این عبادتها برابری نمی کند، ولی او را زیارت کنید و بر او جفا نکنید، زیرا او سردار جوانان اهل بهشت است» [۶۰۴].
[۶۰۴] بحار الانوار ۱۰۱ / ۳۵، قرب الاسناد، ص ۴۸ عبدالله حمیری از علمای قرن سوم شیعه.
س۱۲۶- علمای شیعه در مورد مجتهد شیعه چه اعتقادی دارند، و حکم کسی که با رأی او مخالفت کند چیست؟
ج- عالم شیعه محمّد رضا مظفر می گوید: «به اعتقاد ما مجتهد نایب امام در زمان غیبت و حاکم و رئیس مطلق است... و کسی که رأی امام را ردّ کند، با خدا مخالفت کرده است و این کار در حد شرک ورزیدن به خداست» [۶۰۵].
و امام شیعه خمینی می گوید: «بیشتر فقهای ما در این زمان خصوصیاتی دارند که به آنان شایستگی نیابت از امام معموم را می دهد».
همچنین می گوید: «فقیه و وصی پیامبرص است و در دوران غیبت؛ امام و رهبر مسلمین است» [۶۰۶].
توضیح:
بدینصورت علمای شیعه از اهل بیت فاصله گرفتند و خود استقلال یافتند و با چسبیدن به این معدوم؛ خود را به نام امام معدوم به جایی یکی از ائمّه اهل بیت قرار دادند، و هر کدام از آخوندهایشان (آیت الله) و(امام) و (حاکم مطلق) و (دریافت کننده اموال خمس) شدند، و هیچکدام از ائمه اهل بیت با آنها قابل مقایسه نبود.
محمّد جواد مغنیه در این مورد بحثی طولانی دارد که خلاصه اش چنین است که میگوید: «چگونه خمینی ادعا می کند نایب مطلق امام غایب است حال آنکه امام غایب نزد ما به جای پیامبر یا خداوند است» [۶۰٧].
بر مردم شیعه واجب کرده اند که حتماً از مجتهدی زنده و مشخص تقلید کنند، و گرنه همه عباداتشان باطل است و پذیرفته شده نیست، اگر چه نماز بخواند و روزه بگیرد، مگر آنکه عمل او مطابق با نظر و رأی کسی باشد که از وی تقلید می کند [۶۰۸].
توضیح:
این جایگاه والای مجتهدین شیعه ما را به یاد مقام و جایگاه پاپ وکشیش های مسیحیان می اندازد! بلکه مقام مجتهدین شیعه از آن هم بزرگتر است.
[۶۰۵] عقائد الامامیه مظفر، ص ۳۴. [۶۰۶] حکومت اسلامی، ص ۶٧ / ۱۱۳. [۶۰٧] منبع سابق ص ۵٩ . [۶۰۸] عقائد الامامیه مظفر، ص ۵۵ .
س ۱۲٧- تقیه چیست و جایگاه آن نزد علمای شیعه چیست؟
ج- مرجع و استاد شیعه شیخ مفید گفته: «تقیه یعنی کتمان و پنهان کردن حق و مخفی نگاه داشتن عقیده حق و پنهان کردن آن از مخالفین و عدم ابراز مخالفت با آنها در آنچه سبب ایجاد زیان در دین یا دنیا می شود» [۶۰٩].
محمّد جواد مغنیه می گوید: «تقیه یعنی اینکه کاری انجام دهی، یا سخنی بگویی که به آن معتقد نباشی تا اینگونه ضرر و زیانی را از خود یا از اموال و دارایی خود دور کنی، یا بتوانی کرامت خود را حفظ کنی» [۶۱۰].
بنابراین تقیه یعنی پنهان کردن مذهب شیعی و تظاهر به مذهب اهل سنّت!.
و روایت کردهاند که علیس (حاشا از او) گفته: «تقیه از برترین کارهای مؤمن است» [۶۱۱].
و نیز گفته اند حسین بن علیس (حاشا از او) گفته: «اگر تقیه نبود؛ دوست و دشمن ما از هم تشخیص داده نمی شد» [۶۱۲].
و روایت کردهاند که ابو عبدالله گفته است: «سوگند به خدا با هیچ چیزی خدا عبادت نشده پسندیده تر از خبأ باشد، گفتم : خبأ چیست؟ گفت: تقیه [۶۱۳].
و گفته (حاشا از او): «هرکس تقیه نکند ایمان ندارد» [۶۱۴].
و ابو جعفر/ می گوید: «تقیه دین من و دین پدران من است، هر کس تقیه نکند ایمان ندارد» [۶۱۵].
و خمینی می گوید: «خداوند پیامبران را فقط به خاطر اینکه با مردم تقیه می کردند بر مردم برتری داده است» [۶۱۶]!!.
توضیح:
روایات گذشته را علمای شیعه به امام علیس (شهید سال۴۰هـ) و فرزندش حسینس (شهید ۶۱هـ) و ابی جعفر (در سال ۵٧ متولد و متوفای ۱۱۴) و ابی عبدالله (متولد۸۰ و متوفای سال ۱۴۸) نسبت می-دهند، این ائمه در دوران اوج قدرت اسلام و مسلمین زیستهاند، پس آنها چه نیازی به تقیه کردن داشته اند، مگر آن دینی که پنهان کرده اند و با آن تقیه می کرده غیر از اسلام بوده باشد؟ خدایا از شرک به تو پناه میبریم .
[۶۰٩] شرح عقائد الصدوق، ص ۲۶۱، ضمیمه کتاب اوائل المقالات. [۶۱۰] الشیعه فی المیزان محمد جواد مغنیه، ص ۴۸، دار الشروق بیروت . [۶۱۱] تفسیر حسن عسکری، ص ۱۶۲ . [۶۱۲] تفسیر حسن عسکری . [۶۱۳] معانی الاخبار ابن بابویه، ص ۱۶۲، وسائل الشیعه ۱۱ / ۴۶۲ . [۶۱۴] اصول کافی ۲ / ۲۱٩ . [۶۱۵] کافی ۱ / ۱٧۴ و ۲۱۸ – ۲۱٩، تفسیر عیاشی ۱ / ۲۱۴ و ۲ / ۳۵۱، البرهان ۱ / ۳۰٩ . [۶۱۶] المکاسب المحرمة خمینی ۲ / ۱۶۳ .
س ۱۲۸- حکم تقیه نکردن نزد علمای مذهب شیعه چیست؟
ج *- علمای شیعه معتقدند کسی که تقیه نکند، مانند کسی است که نماز نمیخواند. از صادق÷ روایت کردهاند: «اگر بگویم ترک کننده تقیه مانند ترک کننده نماز است درست گفتهام» [۶۱٧].
*- سپس به غلو و اغراقگویی پرداخته و گفته اند: واقعاً ترک تقیه از گناهان هلاک کننده است که انسان را به قعر دوزخ می اندازد، و ترک تقیه برابر با انکار نبوّت و کفر ورزیدن به خداوند است» [۶۱۸].
*- سپس از این غلو هم فراتر رفته و گفتند: «نُه دهم دین تقیه است، و کسی که تقیه نکند دین ندارد» [۶۱٩].
*-سپس به این غلو هم افزودند و گفتند: «ترک تقیه گناهی است که نابخشودنی» [۶۲۰]، و روایت کرده اند که علی بن حسین÷ گفت: «خداوند همه گناهان مؤمن را می آمرزد و او را در دنیا و آخرت پاک می کند جز از دو گناه: ترک تقیه و ضایع کردن حقوق برادران» [۶۲۱].
و کلینی روایت کرده که ابا عبدالله گفت: «ای سلیمان شما بر دینی هستید که هر کس آن را پنهان کند خداوند به او عزّت می دهد، و هرکس آن را فاش کند و پنهان نکند خداوند او را خوار می-گرداند» [۶۲۲].
*- و در نهایت می گویند: «ترک کننده تقیه کافر است» [۶۲۳].
توضیح:
از سفیان سمط روایت است که گفت: «به ابا عبدالله÷ گفتم: فدایت شوم مردی از جانب شما می آید و حدیثی را از شما نفل می کند که برای ما نفرت برانگیزاست! ابوعبدالله گفت: «اگر موقع شب گفت روز است، و موقع روز گفت شب است نگویید دروغ گفت، چون اگر آن را به من نسبت دهد تو در واقع مرا تکذیب کرده ای» [۶۲۴].
این نصوص و بسیاری دیگر دلالت می کنند بر اینکه در میان شیعه کسانی بودند که از برخی روایات بزرگان شیعه نفرت داشته اند، ولی کورکورانه ملزم به ایمان داشتن به آن بوده اند.
و از جابر روایت کرده اند که گفت: «ابوجعفر گفت: رسول خداص فرمود: حدیث آل محمّد سخت است و مشکل و دشوار دیده می شود و جز فرشته مقرّب، یا نبی فرستاده شده، یا بنده ای که خداوند قلبش را با ایمان بیازماید به آن ایمان نمی آورد، پس هر حدیثی از آل محمّد بر شما وارد شد و قلب شما بدان متمایل شد و آن را معروف و شناخته شده تلقی کردید؛ آن را قبول کنید، و آنچه قلب شما از آن گرفته و بیزار گردید و آن را منکَر و ناشناخته تلقی کردید؛ آن را به خدا و پیامبر و عالم آل محمّد برگردانید، انسان گمراه و هلاک شده کسی است که حدیثی را برایش بخوانند که آن را تحمّل نکند می گوید: به خدا سوگند چنین نیست، چنین نیست، که انکار کردن آن همان کفر است» [۶۲۵].
[۶۱٧] من لایحضره الفقیه ۲ / ۸۰، جامع الاخبار، ص ۱۱۰، ابن بابویه قمی، وسائل الشیعه ٧ / ٩۴، السرائر ابن ادریس حلی، ص ۴٧٩، بحار الانوار ٧۵- ۴۱۲- ۴۱۴ . [۶۱۸] المکاسب المحرمة خمینی ۲ / ۱۶۲ . [۶۱٩] اصول کافی ۲ / ۲۱٧، وسائل الشیعه حر عاملی ۱۱ / ۴۶۰، بحارالانوار ٧۵ / ۴۲۳ . [۶۲۰] ن ک تفسیر حسن عسکری، ص ۱۳۰، وسائل الشیعه ۱۱ / ۴٧۴، بحارالانوار ٧۵ / ۴۱۵ . [۶۲۱] تفسیر الحسن العسکری ص۳۲۱ ح۱۶۶ (في وجوب الاهتمام بالتقية وقضاء حقوق المؤمنين) وسائل الشیعة ج۱۶/۲۲۳ ح۶ (باب وجوب الإعتناء والاهتمام بالتقية وقضاء حقوق الإخوان المؤمنين) [۶۲۲] اصول کافی ۱/ ۲۲۲ و ۲ / ۲۲۲، وسائل الشیعه ۱ / ۲۳۵، بحار الانوار ٧۲ / ٧۲، المحاسن ۱ / ۲٧۵ . [۶۲۳] الاعتقادات ابن بابویه، ص ۱۱۴ – ۱۱۵، ن ک اصول کافی ۲ / ۲۲۰ . [۶۲۴] اللوامع النورانیة ص۵۴٩-۵۵۰، بحار الأنوار ج۲/۲۱۱-۲۱۲ ح۱۴. [۶۲۵] بصائر الدرجات الکبرى ص۴۱ ح۱ أصول الکافی ج۱/۳۰۲ واللفظ له (كتاب الحجة ح۱ باب ما جاء في أن حديثهم صعب مستصعب)، الخرائج والجرائح ج۲/٧٩۲ ح۱ (الباب السادس عشر : في نوادر المعجزات)، بحار الأنوار ج۲/۱۸٩ ح۲۱.
س۱۲٩- نزد علمای شیعه چه وقت نباید تقیه کرد؟
ج- به اعتقاد علمای شیعه مدامی که شیعه در سرزمین مسلمین است باید تقیه کند، بنابراین علمای شیعه دارالاسلام را دارالتقیه می نامند؟ و روایت کرده اند: «تقیه کردن در دارالتّقیه واجب است» [۶۲۶].
همچنین دارالاسلام را دولت باطل می نامند. روایت کرده اند: «هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، در دولت باطل جز با تقیه سخن نگوید» [۶۲٧].
و همچنین دارالاسلام را دولت ظالمان می نامند. و روایت کرده اند: «تقیه در دولت ظالمان فریضه ای واجب بر ما است، و هر کس آن را ترک کند قطعاً با دین امامیه مخالفت نموده و از آن جدا شده است» [۶۲۸]. و واجب کرده اند که با تقیه با اهل سنّت رفتار کنند، همانگونه که شیخ عاملی یک باب را در کتابش به عنوان قرار دادده: «باب واجب بودن معاشرت با تقیه با اهل سنّت» [۶۲٩].
تناقض:
روایت کرده اند: «هرکس قبل از ظهور قائم ما تقیه را ترک کند از ما نیست» [۶۳۰]، چرا؟
شیخ معاصر شیعه محمّد باقر صدر (متوفای ۱۴۰۰) به این پرسش اینگونه پاسخ میدهد: «از آنجا که ترک تقیه سبب می شود تا فرایند بوجود آمدن تعداد کافی از افراد مخلص و ناب (که یکی از شرایط ظهور امام است) به کندی پیش رود» [۶۳۱].
س ۱۳۰- چرا بعضی از شیعیان را می بینیم که پشت سر ائمه مسجدالحرام و مسجد النبی نماز می خوانند؟
ج- علمای شیعه این روایت را صادر کرده اند که: «هر کس در صف اول با آنها (اهل سنّت) نماز بخواند گویا با پیامبرص در صف اول نماز خوانده است» [۶۳۲].
خمینی در توضیح آن نوشته: «تردیدی نیست که نماز با پیامبرص صحیح و دارای فضیلت است، همچنین نماز پشت سر اهل سنّت در حالت تقیه چنین است» [۶۳۳].
و روایت کرده اند: «هر کس پشت سر منافقین از روی تقیه نماز بخواند؛ مانند کسی است که پشت سر ائمه نماز خوانده است» [۶۳۴].
س ۱۳۱- آیا هنوز تقیه نقش خطرناک خود را در مذهب شیعه ایفا می کند؟
ج- بله هنوز هم تقیه در جوانب متعدد نقش خطرناک خود را بازی می کند، از آن جمله:
اوّل: دعوتگران و شیعه های زندیق برای تفرقه افکنی و دامن زدن به اختلاف میان امّت اسلامی از عقیده تقیه سوء استفاده می کنند، چون تعدادی احادیث و روایات صحیح ائمه را رد می کنند به بهانه اینکه با هدف و آرمان آنها موافق و سازگار نیست؛ و ادعا می کنند چون این روایات مطابق با عقیده و روایات اهل سنّت است، پس ائمه بعنوان تقیه چنین گفتهاند؟
به عنوان مثال در مورد احادیثی که در ستایش صحابهش از ائمه نقل شده اند میگویند: اینها را از روی تقیه گفتهاند! و می گویند پیامبرص به خاطر تقیه دو دخترش را به ازدواج عثمان بن عفان و ابی العاص بن الربیع در آورد است، و علیس تقیه کرد و دخترش را به عقد عمر بن خطابس در آورد [۶۳۵].
دوّم: علمایشان اعتقاد به تقیه را وسیله ای برای برون رفت از چالش و معضل اختلافات و تناقضاتی قرار داده اند که در روایات و احادیثشان وجود دارد، زیرا پدیده تناقض روایات و احادیث آنها بزرگترین دلیل است بر اینکه این روایات از منبع وحی نیامدهاند، زیرا : ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢﴾[النساء: ۸۲].
«اگر (قرآن) از سوی غیرخدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا میکردند».
عالم و شیخ شیعه هاشم بحرانی از حیرت و اضطراب موجود در روایات ائمه پرده برداشته که شیعه از آن رنج می برد و سرگشته و حیرانند که کدام روایت را قبول کنند، یا توقف نمایند، یا به پیروانشان مخیّر کنند، و با این روایات متناقض و متضاد چه کار کنند، پس تقیه را راه حل تناقض و حیرت قرار داده است، همانگونه که هاشم بحرانی می گوید: «احکام از شائبه شک و تردید خالی نیستند، چون دلایل و نشانهها متعارض و متضاد میباشند» [۶۳۶].
[۶۲۶] جامع الاخبار، ص ۲۱۰، بحارالانوار ٧۵ / ۴۱۱ . [۶۲٧] جامع الاخبار، ص ۲۱۰، بحارالانوار ٧۵ / ۴۱۲ . [۶۲۸] بحارالانوار ٧۵ / ۴۱۲ . [۶۲٩] وسائل الشیعه ۱۱ / ۴٧۰ . [۶۳۰] اعلام الوری طبرسی، ص ۴۰۸، اکمال الدین، ص ۲۱۰، وسائل الشیعه ۱۱ / ۴۶۵، ن ک اصول کافی ۱ / ۲۱٧ . [۶۳۱] تاریخ الغیبة الکبری محمد باقر صدر، ص ۳۵۳ . [۶۳۲] بحار الانوار ٧۵ / ۴۲۱ . [۶۳۳] رسائل فی التقیه، ص ۱۰۸ . [۶۳۴] جامع الاخبار، ص ۲۱۰، و از طرفی میگویند بستن دستها در نماز از مبطلات نماز است مگر آنکه از روی تقیه باشد (تحریر الوسیله ۱ / ۲۸۰ خمینی) . [۶۳۵] فروع الکافی در حاشیه مرآة العقول ۲ / ۱۰ . [۶۳۶] دره النجفیه بحرانی، ص ۶۱.
اختلاف فراوان موجود در روایات علمای شیعه سبب شده بسیاری از شیعیان مذهب تشیع را ترک کنند، تا جایی که بعضی از علمایشان مذهب شیعه را ترک گفته است، چنان که شیخ آنان طوسی در زمان خویش به این اعتراف کرده است، پس در زمان ما چگونه خواهد بود؟!.
طوسی از اختلاف و تباین و تضادی موجود در احادیث شیعه اظهار تأسّف کرده، که هیچ حدیثی نیست که حدیثی دیگر متضاد با آن نباشد، و می گوید: «هیچ حدیثی نیست مگر آنکه در مقابل آن حدیثی دیگر آن را نفی میکند، تا جایی که مخالفان ما این نکته را به عنوان بزرگترین عیب و ننگ به رخ ما می کشند» [۶۳٧].
و همچنین شیخ و عالم آنها فیض کاشانی از اختلاف فرقه ی خود شکایت سرداده گفته: «می بینی که آنها در یک مسئله بیست یا سی و بیشتر از این رأی مختلف دارند، بلکه می توانم بگویم هیچ مسئله ای فرعی نیست که در آن یا در بعضی از متعلقات آن اختلاف نداشته باشند» [۶۳۸].
سوم: اینکه علمای شیعه چنانکه گذشت گفته اند ائمه معصوم هستند و نه از روی فراموشی و نه از روی اشتباه خطا نمی کنند، امّا در کتاب هایشان چیزهایی بر خلاف این عقیده ذکر شده است، بنابراین در چنین موقعیتی به منظور اینکه عصمت ائمه زیر سؤال نرود، زیرا اگر عصمت از بین برود تمام مذهب شیعه سقوط می کند و نابود میشود، گفته اند ائمه تقیه کرده-اند.
چهارم: یکی از نتایج و فرایندهای اعتقاد به تقیه این اصل است که مخالفت با اهل سنّت واجب است، و هدایت و راه درست در مخالفت با آنان است، و آنچه از امامانشان موافق با اهل سنّت روایت شده از روی تقیه گفته شده است.
از ابو عبدالله÷ روایت کرده اند که گفت: «وقتی دو حدیث مختلف و متضاد برایتان روایت شد همان را بگیرید و قبول کنید که مخالف با آن قوم (اهل سنّت) است» [۶۳٩].
در روایتی دیگر آمده است: «همان را بگیرید که از قول عامه ـ یعنی اهل سنّت ـ دورتر است» [۶۴۰].
پس علامت رسیدن به حق نزد شیعه مخالفت با اهل سنّت است؛ حتی اگر رأی و دیدگاه اهل سنّت مطابق با قرآن و کلام پیامبرص هم باشد، چنان که این مطلب در اعتقاد علمای مذهب شیعه واضح است.
[۶۳٧] تهذیب الاحکام طوسی، المقدمه ۲/ ۳ / - ۱ / ۲، مستدرک الوسائل نوری ۳ / ٧۱٩، الذریعه ۴ / ۵۰۴. [۶۳۸] الوافی المقدمه، ص ٩. [۶۳٩] عامه یعنی اهل سنت، ن ک بحارالانوار ۲ / ۲۳۳، وسائل الشیعه ۲٧ / ۱۱۸ . [۶۴۰] جوابات اهل الموصل مفید، ص ۱۴ .
س ۱۳۲- رجعت چیست، و برای چه کسانی است و عقیده علمای شیعه در این مورد چیست؟
ج- رجعت یعنی بازگشت بسیاری از مرده ها به دنیا قبل از روز قیامت، به همان صورت که قبلا بودهاند [۶۴۱].
به اعتقاد علمای شیعه پیامبر خاتمص و سایر پیامبران، ائمه معصومین، مسلمان خالص و کافران خالص جز کافران دوران جاهلیت که مستضعفین گفته می-شوند قبل از رستاخیز به دنیا باز می گردند [۶۴۲].
در مورد اعتقاد شیعه به رجعت شیخ مفید گفته: «امامیه اتفاق کرده اند که بازگشت بسیاری از مرده ها به دنیا قطعی است» [۶۴۳].
و این روایت را ساختهاند: «کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد از ما نیست» [۶۴۴].
و شیخ شیعه مجلسی می گوید: «برای تو بیان کردم که در همه قرن ها شیعه بر اعتقاد رجعت اجماع کرده اند» [۶۴۵].
طبرسی و حرّ عاملی و ابن المظفّر و غیره گفته اند: «اعتقاد به رجعت محل اجماع همه شیعیان است» [۶۴۶] و «بلکه از ضروریات مذهبشان است» [۶۴٧].
و علمای شیعه حکم کرده اند که مُنکر ضروریات نزد آنها کافر است!! [۶۴۸].
توضیح:
خداوندﻷ عقیده رجعت مردگان به دنیا را باطل اعلام کرده و می فرماید:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ٩٩ لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُۚ كَلَّآۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ١٠٠﴾[المؤمنون: ٩٩-۱۰۰].
یعنی: «و زمانی که مرگ یکی از آنان فرا میرسد، میگوید : پروردگارا ! مرا (به دنیا) باز گردانید».
و می فرماید:
﴿أَلَمۡ يَرَوۡاْ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ أَنَّهُمۡ إِلَيۡهِمۡ لَا يَرۡجِعُونَ٣١﴾[يس: ۳۱].
یعنی: «مگر نمیدانند که در روزگاران پیش از ایشان چه ملّتهای فراوانی را (به گناهانشان گرفتهایم و) نابودشان نمودهایم، که هرگز به سویشان باز نمیگردند (و دیگر به دنیا گام نمیگذارند؟!)».
[۶۴۱] اوائل المقالات مفید، ص ۵۱ و ٩۵ . [۶۴۲] دائرة المعارف العلویه جواد تاراج ۱ / ۲۵۳ . [۶۴۳] اوائل المقالات، ص ۵۱ . [۶۴۴] من لایحضره الفقیه ۳ / ۲٩۱، وسائل الشیعه ٧ / ۴۳۸ و تفسیر الصافی ۱ / ۳۴٧، عقائد الاثنی عشریه، ص ۲۴۰ . [۶۴۵] بحارالانوار ۵۳ / ٩۲ . [۶۴۶] مجمع البیان فی علوم القرآن ج۵/۲۵۲ أبی علی فضل بن حسن طبرسی ت۵۴۸، الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة ص۳۳، بحار الأنوار ج۵۳/۱۲۳ (باب الرجعة)، تفسیر نور الثقلین ج۴/۱۰۱ رقم ۱۱۴ , [۶۴٧] عقاید الاثنی عشریه زنجانی، ص ۲۲٩، الایقاظ من الهجعه، ص ۶۰ . [۶۴۸] ن ک الاعتقادات مجلسی، ص ٩۰، مهذب الاحکام سبزواری ۱ / ۳۸۸ – ۳٩۳، الشیعه فی المیزان، ۱۴ .
س۱۳۳– چرا به عقیده علمای مذهب شیعه همه پیامبران به دنیا باز گردانده میشوند؟
ج- همه آنها برگردانده می شوند تا زیر پرچم علیس به عنوان سرباز و جنگجو بجنگد!.
روایت کردهاند: «همه پیامبرانی که خداوند آنان را مبعوث کرده به دنیا باز گردانده می شوند تا همراه علی بن ابی طالب÷ بجنگد» [۶۴٩].
[۶۴٩] بحار الانوار ۵۳ / ۴۱ .
س۱۳۴- به اعتقاد شیعه چه زمانی در روز قیامت از مردم حساب گرفته می شود، و به عقیده آنها حسابرسی در دست کیست؟
ج- قبل از روز قیامت از مردم حساب گرفته می شود چون روایت کرده اند که ابوعبدالله(حاشا از او) گفته: «کسی که قبل از روز قیامت از مردم حساب می گیرد حسین بن علیس است، اما در روز قیامت مردم به سوی بهشت یا جهنم حشر میشوند» [۶۵۰].
[۶۵۰] بحار الانوار ۵۳ / ۴۳ .
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّيۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣﴾[الشعراء: ۱۱۳]. حساب (اعمال و جزای کار) ایشان جز بر عهده پروردگارم نیست، اگر شما فهمیده و باشعور باشید.
و فرموده: ﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا حِسَابَهُم٢٦﴾[الغاشية: ۲۶].
س۱۳۵– چه کسی اولین بار از رجعت سخن گفت و چگونه این مقوله وارد مذهب شیعه شد؟
ج- او مؤسس و بنیانگذار مذهب شیعه یعنی عبدالله بن سبأیهودی بود، همانگونه که کتابهایشان خاطرنشان ساخته اند که عبدالله بن سبأ یهودی گفت: «پیامبر خداص بعد از مرگ دوباره باز می گردد، سپس شخصی خبر وفات امیرمؤمنان علیس را نزد او اعلام کرد، ولی ابن سبأ خطاب او گفت: «دروغ می گویی، حتی اگر سر او را در هفتاد کیسه برایم بیاوری و هفتاد شاهد عادل همراه خود بیاوری ما می دانیم که او نه مرده نه کشته شده است، و تا وقتی که صاحب تمام زمین می شود نمی میرد...» [۶۵۱].
سپس قضیه پیشرفت کرد و بخش عمده فرقههای مذهب شیعه که بیش از سیصد فرقه بوند مدعی رجعت امام خود شدند، به عنوان مثال فرقه ای از کیسانیه منتظر بازگشت محمّد بن حنفیهس هستند و ادعا می کنند که او زنده است و تا وقتی که به او اجازه خروج داده شود در کوه رضوی محبوس است!.
و همچنین فرقه محمّدیه منتظر بازگشت امامشان محمّد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالبش هستند، و کشته شدن و مردن او را تأیید نمی کنند [۶۵۲].
[۶۵۱] المقالات و الفرق سعد قمی، ص ۲۱، نوبختی فی فرق الشیعه، ص ۲ . [۶۵۲] اوائل المقالات قمی، ص ۲٧ – ۳۴ .
س ۱۳۶- بداء چیست و علمای شیعه در مورد بداء چه اعتقادی دارند، و اولین کسی که مقوله بداء را مطرح کرد چه کسی بود؟
ج- بداء در لغت نزد شیخ شیعه مجلسی دو معنی دارد: اول ظهور و روشن شدن، دوم پدید آمدن نظریه و دیدگاه جدید [۶۵۳].
بداء در اصل عقیده ای انحرافی و یهودی است، با این وجود یهودیان منکر نسخ هستند، چون به اعتقاد آنها نسخ مستلزم بداء است! [۶۵۴].
اعتقاد به بداء از یهودیان به فرقه های سبئی شیعه منتقل گردید و همه آنان به بداء اعتقاد دارند و می گویند: چیزهایی برای خدا ظاهر و روشن می شود [۶۵۵]. پاک و منزه است خداوند.
[۶۵۳] بحارالانوار ۴ / ۱۱۴ – ۱۲۲ . [۶۵۴] ن ک سفر التکوین فصل ششم بند ۵ و سفر الخروج فصل ۳۲ پاراگراف ۱۲ – ۱۴ و سفر قضاة فصل دوازده پاراگراف ۱۸، ن ک مسائل الامامیه عبدالله الناشی الاکبر، ص ٧۵ . [۶۵۵] التنبیه و الرد ملطی، ص ۱٩ .
از ابی عبدالله روایت کرده اند که گفت: «خداوند با هیچ عبادتی چون بداء پرستش نشده است» [۶۵۶].
و به نام او تهمت می زنند که گفته: «اگر مردم می دانستند عقیده بداء چه پاداشی دارد در گفتن آن کوتاهی نمی کردند» [۶۵٧].
[۶۵۶] اصول کافی : کتاب التوحید، باب البداء، شانزده حدیث در این مورد ذکر کرده و به ائمه نسبت داده است ۱ / ۱۴۴، بحار الانوار ۴ / ۱۰٧، کتاب التوحید : باب البداء، و هفتاد حدیث در این مورد ذکر کرده است، التوحید ابن بابویه قمی باب البداء، ص ۳۳۲ . [۶۵٧] کافی ۱ / ۱۴۸، بحار الانوار ۴ / ۱۰۸ .
و اتفاق کردهاند که خداوند را به بداء (متوجه شدن ناگهانی) توصیف کنند [۶۵۸].
و به امام ابی الحسن نسبت داده اند که گفته است: «در مورد ابی جعفر برای خداوند چیزی آشکار گردید که آن را نمی دانست»!! [۶۵٩].
توضیح:
ای علمای شیعه!
﴿مَّا لَكُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا١٣ وَقَدۡ خَلَقَكُمۡ أَطۡوَارًا١٤ أَلَمۡ تَرَوۡاْ كَيۡفَ خَلَقَ ٱللَّهُ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗا١٥ وَجَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِيهِنَّ نُورٗا وَجَعَلَ ٱلشَّمۡسَ سِرَاجٗا١٦ وَٱللَّهُ أَنۢبَتَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتٗا١٧ ثُمَّ يُعِيدُكُمۡ فِيهَا وَيُخۡرِجُكُمۡ إِخۡرَاجٗا١٨ وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ بِسَاطٗا١٩ لِّتَسۡلُكُواْ مِنۡهَا سُبُلٗا فِجَاجٗا٢٠﴾[نوح: ۱۳-۲۰].
یعنی: «شما را چه میشود که برای خدا عظمت و شکوهی قائل نیستید؟ در حالی که خدا شما را در مراحل مختلف خلقت به گونههای گوناگونی آفریده است، مگر نمیبینید که خداوند چگونه هفت آسمان را یکی بالای دیگر آفریده است ؟ و ماه را در میان آنها تابان، و خورشید را چراغ (درخشان) کرده است ؟ خدا است که شما را از زمین به گونه شگفتی آفریده است . سپس شما را به همان زمین بر میگرداند، و بعد شما را به گونه شگفتی (زنده میگرداند و) از زمین بیرون میآورد . خداوند زمین را برای شما گسترده و فراخ کرده است . تا از جادههای وسیع آن بگذرید».
﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٦٧﴾[الزمر: ۶٧].
یعنی: «آنان آن گونه که شایسته است خدا را نشناختهاند (این است که تو را به شرک میخوانند. خدا آن کسی است که) در روز قیامت سراسر کره زمین یکباره در مشت او قرار دارد و آسمانها با دست راست او در هم پیچیده میشود . خدا پاک و منزّه از شرک آنان (و دورِ دور از انبازهای ایشان و فراتر از اندیشه انسان) است».
این عقیده شما که می گویید: با هیچ عبادتی همچون بداء پرستش نشده ...مستلزم آن است که خداوند را به جهالت و نادانی (پناه بر خدا از کفر) توصیف می کنید، و شما علمای شیعه در مورد ائمه به دروغ روایت ساختهاید که ابا عبدالله گفته: امام هرگاه بخواهد چیزی را بداند می داند [۶۶۰]!!.
[۶۵۸] اوائل المقالات مفید، ص۴۶ و ۵۱ . [۶۵٩] اوائل المقالات مفید، ص ۴۶ و ۵۱ . [۶۶۰] اصول کافی کتاب الحجة ۱ / ۲۵۸ .
ابن بابویه از منصور بن حازم روایت کرده که گفت: از ابا عبدالله پرسیدم: آیا امروز چیزی می شود که دیروز در علم خدا نبوده باشد؟ گفت: نه، هر کس این را بگوید خدا او را خوار و ذلیل گرداند. گفتم: آیا حوادث گذشته و آینده در علم خداوندی نیست و خداوند آنرا ندانسته؟ گفت: بله، او قبل از آن که آفریدهها را بیافریند همه چیز را دانسته است [۶۶۱].
همین ننگ و عار برای علمای شیعه کافی است که نسبت به خداوندﻷ معتقد به بداء هستند، و در حالی که علمای خود را از صفت جهل و بی خبری پاک و منزه میدانند. از خداوند متعال خواهانیم از این افکار ما را محفوظ نگه دارد.
[۶۶۱] اصول کافی ۱ / ۱۴۸ ش ۱۰ .
س ۱۳٧- با وجود اینکه عقیده بداء مخالف قرآن و سنّت و اقوال ائمه است چرا آنها به آن معتقدند؟
ج- شیخ و عالم شیعه سلیمان بن جریر می گوید: « ائمه رافضه برای شیعیان خود دو مقوله را ابداع کردند که با وجود آن دو؛ مردم هرگز گفته هایی را که به نام ائمه میگفتند تکذیب نمی کردند و آن دو مقوله عبارتند از بداء و اجازه دادن به تقیه کردن، بنابراین امامانشان وقتی خود را در میان شیعیان در مقام پیامبران قرار داده اند و ادعا کرده اند که همه اتفاقات گذشته و آینده را می دانند، وقتی به شیعیان خود گفته اند: فردا یا در آینده چنین و چنان می شود؛ اگر حرفشان درست از آب در می آمد به شیعیان می گفتند: آیا به شما نگفتیم که این چنین خواهد بود، پس ما از سوی خدا به همان چیزهایی که پیامبران آگاه بوده اند آگاه هستیم. ولی اگر حرفشان بر خلاف واقع از آب درمی آمد برای شیعیان خود عذر می آورند به اینکه برای خدا در این مورد بداء شده است [۶۶۲].
به عنوان مثال علمای شیعه ادعا کرده اند که امامانشان اجل و تاریخ وفات ، روزی و بلایا و بیماری-ها و همه حوادث آینده را می دانند، اما در این مورد شرط بداء را در نظر می گرفتند [۶۶۳].
بنابراین بداء حیله ای است برای توجیه و روپوش گذاشتن بر ادعاهای دروغ علمای شیعه.
علمای شیعه به پیروانشان دستور داده اند که به مقتضای این عقیده در برابر تناقضگویی و اختلاف و دروغ های آنها تسلیم شوند، و روایت کردهاند که هرگاه امامشان بر خلاف واقع خبر می داد می گفت: «هرگاه شما را به چیزی خبر دادیم و مطابق با گفته ی ما اتفاق افتاد بگویید: خدا و پیامبرش راست گفتند، و اگر بر خلاف آنچه گفته بودیم اتفاق افتاد بگویید: خدا و پیامبرش راست گفتند، و اینگونه دوبار شما پاداش دریافت می کنید ...» [۶۶۴].
[۶۶۲] المقالات و الفرق سعد قمی، ص ٧۸، و فرق الشیعه نوبختی، ص ۶۵ . [۶۶۳] تفسیر قمی ۲ / ۲٩۰، بحارالانوار ۴ / ۱۰۱. [۶۶۴] تفسیر قمی ۱ / ۳۱۰ – ۳۱۱، بحار الانوار ۴ / ٩٩.
س ۱۳۸- عقیده علمای شیعه در مورد غیبت چیست و چه کسی برای اوّلین بار این عقیده را ابداع کرد؟
ج- شیخ و عالم شیعه عبدالله فیاض می گوید: «غیبت نزد امامیه از عقاید اساسی است» [۶۶۵].
از این روی علمای شیعه معتقدند: «زمین حتی برای یک لحظه هم از وجود امام خالی نمی-شود»!.
کلینی از ابی عبدالله روایت کرده که گفت: «اگر زمین بدون امام باقی بماند فرو می رود» [۶۶۶].
و از ابی جعفر روایت کردهاند که گفت: «اگر یک لحظه امام از زمین برداشته شود، زمین به تکان در می آید، و همچون دریا طوفانی می شود» [۶۶٧].
چون آنها معتقدند که (امام حجت خدا برای اهل زمین است» [۶۶۸]، و از دیدگاه آنها حجتی غیر از امام وجود ندارد، و حتی از دیدگاه آنان کتاب خدا (قرآن) بدون امام حجت نیست، «چون قرآن بدون قیّم حجت نیست» [۶۶٩].
قیّم (از دیدگاه آنها) یکی از دوازده امام شیعه است، همانگونه که در روایات ایشان توضیح داده شده است، و چنانکه علمای شیعه خودشان اعتراف کرده اند؛ اولین کسی که عقیده غیبت امام را ابداع کرد، رهبر اوّل آنها یعنی عبدالله بن سبأ یهودی بود، که مقوله توقف بر علیس و غیبت او را مطرح ساخت [۶٧۰].
[۶۶۵] تاریخ الامامیه، ص ۱۶۵. [۶۶۶] الکافی ۱ / ۱٧٩. [۶۶٧] بحار الانوار ۲۳ / ۳۴. [۶۶۸] الکافی، ج ۱ / ۱۸۸، والخرائج و الجرائح راوندی، ج ۱ / ۱۱۵، و الفضائل شاذان، ص ٧۳ و قرب الاسناد حمیری، ص ۱۳۲. [۶۶٩] الکافی، ج ۱ / ۱۶۸، ۱۸۸ و وسائل الشیعه، ج ۲٧ / ۱٧۶، و بحارالانوار، ج ۲۳ / ۱٧، و علل الشرائع قمی، ج ۱ / ۱٩۲. [۶٧۰] المقالات و الفرق قمی، ص ۱٩ / ۲۰، و فرق الشیعه نوبختی، ص ۲۲.
س ۱۳٩ – ما حق داریم از علمای شیعه سؤال کنیم: امام شما امروز کجاست؟
ج – امام یازدهم شیعه حسن عسکری در سال ۲۶۰ هجری بدون اینکه فرزندی داشته باشد وفات یافت [۶٧۱]. کتاب های شیعه هم اعتراف کرده اند که: او فرزندی از او آشکار نبود، بنابراین میراث او بین برادرش جعفر و مادرش تقسیم شد [۶٧۲].
و بعد از وفات حسن بدون آنکه فرزندی داشته باشد، علمای شیعه در مورد این که چه کسی جانشین او شود حیرت زده و سرگردان دچار تفرقه گردیدند، تا اینکه در مورد جانشین او به چهارده فرقه تقسیم شدند، چنان که نوبختی [۶٧۳] و شیخ مفید [۶٧۴] گفتهاند، و یا چنان که قمی می گوید به پانزده فرقه تقسیم شدند، [۶٧۵] و یا چنانکه مسعودی می گوید به بیست گروه تقسیم شدند [۶٧۶].
حتی برخی از علمایشان گفتند که امامت پایان یافت [۶٧٧].
بعضی گفتند: امامت بعد از حسن باطل گردید [۶٧۸]، و نزدیک بود وفات حسن بدون فرزند برای جانشینی؛ منجر به پایان یافتن مذهب شیعه و شیعیان و شیعه گری شود، چون اساس تشیّع که همان امام است فرو ریخت.
اما (اندیشه غیبت امام) پایه و اساسی بود که وجود و ساختار شیعه بعد از فروپاشی بر آن بنا گردید، و از نابودی اساس و ساختارشان جلوگیری کرد، بنابراین ایمان داشتن به غیبت فرزند حسن عسکری محوری است که عقاید ایشان بر آن می چرخد، و بسیاری از شیعیان بعد از سرگردانی و حیرت بدان روی آوردند، و علمای شیعه پناهگاهی جز این مبدأ اعتقادی یعنی غیبت امام نداشتند، و بوسیله آن دسیسه و توطئه شیعه گری را از فروپاشی و نابودی محافظت گردید.
وقتی استاد اساتید شیعیان نخستین؛ ابن سبا یهودی که عقیده منصوص بودن امامت علیس را وضع و ابداع کرد که اساس و شالوده ی مذهب شیعه است،
اینجا ابن سبأ دیگری آمد و بعد از مرگ امام حسن عقیم و بدون فرزند که اندیشه امامت سقوط کرد؛ جایگزینی و معادلی برای آن ساخته و پرداخته کرد. یا اینکه این ابن سبأ دوّم یکی از مجموعه سازندگان این اندیشه است، اما به هر حال او چهره بر جسته این ادعا است، و این مرد کسی جز «ابو عمر عثمان بن سعید عمری اسدی عسکری متوفای سال ۲۸۰ هجری» نیست، [۶٧٩] که ادعا کرد امام حسن فرزندی داشته که از نگاه مردم پنهان است و هنوز چهار سال بیش ندارد [۶۸۰].
و شیخ شیعه مجلسی می گوید: «اکثر روایات حاکی از آن است که سن او چند ماه از پنج سال هم کمتر بود، یا عمرش یک سال و چند ماه از پنج سالگی کمتر بود» [۶۸۱]!.
با وجود آن که این فرزند چنان که کتابهای شیعه گفته اند در زمان حیات پدرش حسن دیده نشده است، و بعد از وفاتش عموم مردم او را نشناخته و ندیدهاند [۶۸۲]، اما این مرد (یعنی عثمان) ادعا می کند که او را می شناسد و در گرفتن اموال شیعه و پاسخ دادن به پرسشهای آنان وکیل اوست.
توضیح:
نکته بسیار عجیب و شگفت انگیز این است که شیعه ادعا می کنند جز سخن امام معصوم را قبول نمی کنند، و حتی آنها اجماع را بدون وجود معصوم قبول ندارند، امّا در اینجا در رابطه با یکی از مهم-ترین عقاید شیعی خود ادعای شخص غیر معصوم را قبول می کنند، حال آنکه افراد دیگری نیز همان ادعای او را مطرح کردند و هر کدام ادعا میکرد که دروازه ای است به سوی امام غائب، و کشمکش و اختلاف بین کسانی که از این راه شکم خود را سیر می کردند شدید بود، هر یک از آنها امضا و خطی نشان می داد و ادعا می کرد که از سوی امام غایب صادر شده است، و در آن نوشته و سندها دیگران لعنت و تکذیب می شدند. طوسی بعضی از اینها را در بحثی تحت عنوان:
«ذکر مذمت شدگانی که ادعای (باب) بودن و نمایندگی کردند، لعنت خدا بر آنها باد» [۶۸۳].
عثمان و همراهانش در آغاز از آشکار کردن اسم این فرزند خیالی، و ذکر محل اختفای او خودداری می کردند. از ابی عبدالله صالحی روایت است که گفت: «بعد از وفات ابو محمّد÷ یاران ما از من درخواست کردند از نام محل امام سؤال کنم، پاسخ آمد: «اگر اسم را بگویید آن را فاش می کنند، و اگر جای او را بدانند آن را به دیگران نشان میدهند» [۶۸۴].
و کلینی روایت کرده است که: «صاحب این امر را جز انسان کافر با نام خودش او را نمی خواند». وقتی گفتند: چگونه او را یاد کنیم؟ گفت: «بگویید: حجت آل محمّد صلوات الله علیه و سلامه» [۶۸۵].
[۶٧۱] کتاب الغیبه، طوسی، ص ۲۵۸ . [۶٧۲] المقالات و الفرق قمی، ص ۱۰۲، و فرق الشیعه نوبختی، ص ٩۶ . [۶٧۳] فرق الشیعه، ص ٩۶ . [۶٧۴] الفصول المختارة مفید، ص ۲۵۸ . [۶٧۵] المقالات و الفرق، ص ۱۰۲ . [۶٧۶] مروج الذهب، ج ۴ / ۱٩۰ . [۶٧٧] المقالات و الفرق قمی، ص ۱۰۸، الغیبه طوسی، ص ۱۳۵ . [۶٧۸] بحارالانوار، ج ۳٧ / ۲۱، و الفصول المختارة ص ۳۲۰ . [۶٧٩] الغیبة طوسی، ص ۲۱۴ . [۶۸۰] کتاب الغیبه، طوسی، ص ۲۵۸. [۶۸۱] بحارالانوار، ج ۲۵ / ۱۰۳ و ۱۲۳ . [۶۸۲] الارشاد مفید، ص ۳۴۵ . [۶۸۳] کتاب الغیبه، طوسی، ص ۲۴۴ . [۶۸۴] اصول کافی، ج ۱ / ۱۸۱ . [۶۸۵] اصول کافی، ج ۱ / ۳۳۳ .
به نظر می رسد که پنهان کردن اسم و محل پسر حسن عسکری چیزی جز تلاش برای روپوش گذاشتن بر این دروغ نبوده اند، زیرا چگونه علمایشان به پنهان کردن اسم و جای او دستور می دهند در حالی که خودشان می گویند: «هرکس از ما اهل بیت امام را نشناسد؛ او غیر خدا کسی دیگر را شناخته و عبادت کرده است» [۶۸۶].
و همانطور که عثمان ندای عقیده غیبت را سر داد، بعد از او پسرش ابو جعفر محمّد بن عثمان (متوفای ۳۰۴ هجری یا ۳۰۵ هجری) از آن سخن گفت، و شیعه به چند گروه تقسیم شدند، و به علت طمع ورزی و چشم دوختن به جمع آوری اعمال یکدیگر را لعنت کردند، و از یکدیگر بیزاری جستند [۶۸٧]، سپس محمّد بن عثمان ابو القاسم حسین بن روح نوبختی را بعد از خویش به عنوان نایب امام تعیین کرد، و این منصوب کردن کشمکش و اختلاف بزرگی در میان آنان که از این راه کسب در آمد و روزی می کردند ایجاد کرد، بنابراین از یکدیگر جدا شده و به لعنت کردن همدیگر پرداختند [۶۸۸].
و بالاخره برای رفع نزاع و کشمکش؛ ابن روح مقام بابیّت و نیابت را بعد از خود به علی بن محمّد سمری واگذار کرد [۶۸٩].
و سمری تا سه سال در این پُست باقی ماند؛ سپس احساس ناکامی کرد و فهمید که مقام او به عنوان وکیل مورد اعتماد امام غایب مقامی ناچیز و حقیر است و هنگامی که در بستر مرگ قرار گرفت از او پرسیدند: چه کسی بعد از تو جانشین تو است؟ گفت: خداوند فرمان خود را می رساند [۶٩۰].
[۶۸۶] اصول کافی، ج ۱ ۳۳۳ . [۶۸٧] کتاب الغیبه، طوسی، ص ۲۴۵. [۶۸۸] کتاب الغیبه، طوسی، ص ۲۴۱. [۶۸٩] بحارالانوار، ج ۵۱ / ۱۰٧ و۱۰۸ و ۳۴۳ و ۳۴٧ و ۳۴۸ و ۳۵۲ و ۳۶۲ و ج ٧۴ / ۱٩٧، و الغیبه، طوسی، ص ۲۴۴ . [۶٩۰] الغیبه، طوسی، ص ۲۴۲ .
دوران نیابت این چهار نفر برای مهدی؛ غیبت صغری نامیده میشود. و علمای شیعه عقیده غیبت را تغییر دادند و به جای این که نیابت در دست یکی از علمای شیعه باشد و مستقیم از امام غایب فرمان بگیرد؛ اعلام کردند ارتباط مستقیم با مهدی قطع شده است، و تشکیلات اثنا عشریه سندی را با امضا و خط امام موهوم صادر کردند مبنی بر اینکه: «هر مجتهد شیعه نایب امام است»... و از جمله در آن سند آمده بود: «برای سؤال در مورد حوادث به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آنها حجت من بر شما و من حجت خدا هستم» [۶٩۱].
امّا چرا آنها را به قرآن و سنّت ارجاع ندادند، و چرا این کار را کردند و آن به باب سمری نسبت دادند؟
[۶٩۱] مراة العقول مجلسی، ج ۴ / ۵۵، و وسائل الشیعه عاملی، ج ۱۸ / ۱۰۱.
یکی از نائبان مهدی که شیخ شیعه ابو جعفر محمّد بن علی شلمغانی است می گوید: «ما می دانیم چرا با ابوالقاسم حسین بن روح در این قضیه وارد شدیم، ما بر سر این مسأله با هم به کشمکش و دعوا پرداختیم همانگونه که سگهای لاش خور بر سر خوردن به جنگ و درگیری می-پردازند» [۶٩۲].
آری، مسئله غیبت امام یکی از ارکان مهم مذهب شیعه، و از مسائلی است که بسیاری از علمای شیعه را سرگشته و حیران کرده است، چون آنها در مورد غیبت و طولانی بودن غیبت امام، و قطع شدن اخبار او مشکوک شدند، که واقعاً حق هم داشتند.
[۶٩۲] بحارالانوار مجلسی، ج ۵۱ / ۲۶٧ – ۳۶۸ و کتاب الغیبة طوسی، ص ۲۱۳ ۲۴۱ و ۳٩۱ - ۳٩۲ .
شیخ شیعه ابن بابویه قُمی گفت: «به نیشابور برگشتم و در آن اقامت گزیدم، دیدم که بیشتر شیعیانی که نزد من می آیند از مسئله غیبت امام حیران و سرگشته بودند، و در مورد امام قائم÷ دچار شبهه شده بودند...» [۶٩۳].
خواننده دانا و منصف:
شیعه در زمان شیخ و عالم خود ابن بابویه (متوفای ۳۸۱ هجری) در مورد امامی که در انتظارش هستند شک و تردید داشتند، آیا اکنون بعد از گذشت قرنهای متمادی در مورد آن شک ایجاد نمی-شود؟.
[۶٩۳] اکمال الدین و تمام النعمة ابن بابویه قمی، ص ۲، و بحارالانوار مجلسی، ج ۱ / ٧۳ .
س ۱۴۰– علمای شیعه علّت غیبت مهدی را چه می دانند؟
ج– می گویند: علت غیبت این است که می ترسد کشته شود [۶٩۴].
و از زراره روایت است که گفت: «قایم قبل از ظهورش غایب می شود، گفتم: چرا؟ گفت: میترسد که کشته شود» [۶٩۵].
توضیح:
چگونه این ادعای دروغ و بهتان را ساخته و پرداخته اند در حالی که آنها مردم عوام خود را ملزم می کنند معتقد باشند که امامان می دانند چه وقت می میرند، و اصلاً میدانند چگونه می میرند و جز با اختیار خودشان نمی میرند [۶٩۶].
و اگر امامی که شما در انتظارش هستید از ترس کشته شدن پنهان شده؛ پس چرا این امام پنهان شده در غار در زمانی که آل بویه شیعه بر بغداد مسلط شدند و خلفای بنی عباس را مجبور به اطاعت از خود کردند، و توسط شمشیرهای یأجوج و مأجوج دولت اسلام را نابود و متلاشی کردند ظاهر نشد و از زیر زمینی بیرون نیامد؟ آیا این فرصت مناسب نبود که خداوند فرج او را تعجیل نماید؟.
چرا وقتی شاه اسماعیل صفوی به قدرت رسید و از اهل سنّت جویبار خون به راه انداخت؛ امام غایب خود را نشان نداد و بیرون نیامد؟.
و چرا در زمان کریم خان زند- که از بزرگترین پادشاهان ایران بود- که به نام «امام زمان» سکه ضرب کرد و خود را وکیل او به حساب می آورد امام غایب ظهور نکرد؟.
چرا امروز که خمینی دولت تشکیل داده و ادعا می کند نائب کل امام معصوم است ظهور نکرده؟!.
چرا تا امروز هم ظهور نکرده که ادعا می کنند جمعیّت شیعیان به بیش از دویست ملیون [۶٩٧] نفر رسیده و بخش عمده آنها در انتظار ظهور او هستند؟!.
چگونه امام غایب این مدّت طولانی زندگی کرده و تا کنون هم نمرده، در حالی که مردی به امام رضا گفت: فدایت شوم قومی امامت را در پدرت متوقّف کرده و گمان می برند که پدت هنوز هم نمرده. امام رضا گفت: «دروغ می گویند، و آنها کافر هستند به آنچه خداوند متعال بر محمّدص نازل فرموده، اگر خداوند متعال به خاطر نیاز مردم به کسی عمر او را طولانی می کرد؛ قطعاً زمان وفات رسول خداص را به تأخیر میانداخت» [۶٩۸].
س ۱۴۱- علمای شیعه مذهب در مورد کسی که منکر ظهور قائم باشد چه حکمی می-کنند؟
ج- روایت کرده اند که پیامبرص (به دروغ آنها) گفته: «هرکس امام قائم را که از فرزندان من است انکار کند، مرا انکار کرده است» [۶٩٩].
و شیخ شیعه ابن بابویه قمی می گوید: «کسی که وجود قائم را در زمان غیبت انکار کند؛ مثل شیطان است که از سجده کردن برای آدم امتناع ورزید» [٧۰۰].
و لطف الله صافی می گوید: «روایات زیاد و متعدّد در فضیلت انتظار وارد شده است» [٧۰۱].
[۶٩۴] اصول کافی، ج ۱ / ۳۳٧ – ۳۳۸ . [۶٩۵] بحار الانوار، ج ۵۲ / ٩٧، و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۱ / ۱۰٩، و کتاب الغیبه طوسی، ص ۳۲٩ اصول کافی، ج ۱ / ۳۳٧ – ۳۳۸ . [۶٩۶] ن ک اصول کافی، ج۱ / ۲۵۸ . [۶٩٧] حکومت اسلامی خمینی ص۱۳۲. [۶٩۸] رجال الکشی ج۶/۳۸۳ رقم ۲۸۸ ح۸ (فی الواقفة )، بحار الأنوار ج۴۸/۲۶۵ ح۲۵. [۶٩٩] بحار الانوار ۵۱ / ٧۳ . [٧۰۰] اکمال الدین، ص ۱۳ . [٧۰۱] منتخب الاثر ۴٩٩ .
کلینی روایت کرده که ابو جعفر گفت: «سوگند به خدا دین خودم و دین پدارانم را که با آن خدا را بندگی می کنیم به تو ارائه می دهم، شهادت لا اله الا الله و محمّد رسول الله و اقرار به آنچه پیامبرص از سوی خدا آورده، و ولایت و دوست داشتن دوست ما، و بیزاری جستن از دشمن ما و تسلیم شدن برای فرمان ما و انتظار قائم ما و اجتهاد و پرهیزگاری است» [٧۰۲].
س ۱۴۲– علمای شیعه از اختراع عقیده غیبت چه استفاده ای کسب کرده-اند؟
ج – بزرگترین سودی که عاید ایشان شده ارتداد و برگشتن بیشتر شیعیان از دینشان است.
خواننده محترم! از این سخن تعجب نکن، چون این مطلب در جفر مقدس شیعه بیان شده است! چنان که یکی از یاران جعفر صادق می گوید: در مورد امام قائم ما و غیبت او و به تأخیر افتادن ظهور او و عمر طولانی ایشان و گرفتاری مؤمنان در این زمان بعد از او، و مشکوک شدن شیعه به خاطر طولانی بودن غیبت و مرتد شدن و برگشتن بیشترشان از دینشان ... تأمّل کردم» [٧۰۳].
[٧۰۲] کافی ۲ / ۲۱ – ۲۲ . [٧۰۳] الغیبة طوسی، ص ۱۰۵ – ۱۰۶.
س۱۴۳– به اعتقاد علمای شیعه چه زمانی نماز جمعه واجب است؟
ج – می گویند: نماز جمعه واجب نیست مگر زمانی که مهددی از غار خود بیرون آید و با آنها نماز بخواند [٧۰۴].
و یکی از علمایشان به این اعتراف کرده و گفته: «شیعه از زمان ائمه نماز جمعه را ترک کردهاند» [٧۰۵].
[٧۰۴] مفتاح الکرامة، کتاب الصلوة ۲ / ۶٩ و تحریر الوسیلة خمینی ۱ / ۱۳۱ . [٧۰۵] خالصی در کتابش الجمعه، ص ۱۳۱ این را نقل کرده است .
س ۱۴۴ – آیا به اعتقاد شیعه قبل از خروج مهدی جهاد جایز است؟
ج – روایت کردهاند: «جنگیدن جز همراه با امام واجب الاطاعه مانند حیوان خود مرده و خون و گوشت خوک حرام است» [٧۰۶].
و آیت بزرگ شیعه خمینی گفته: «در زمان غیبت ولی امر و سلطان عصر-عجّل الله فرجه الشّریف- نمایندگان او که مجتهدین جامع شرایط فتوا و قضا هستند؛ به جای او در مقام اجرای سیاستها و سایر وظایف امام عمل می کنند جز آغاز جهاد و مبارزه» [٧۰٧].
تعارض:
وقتی که امام خمینی حکومت تشکیل داد؛ در قانون اساسی تصویب کردند که: «ارتش جمهوری اسلامی علاوه بر مسئولیّت حفظ و حراست از مرزها؛ وظیفه حمل رسالت اعتقادی جهاد در راه خدا و مبارزه برای توسعه حاکمیّت قانون الهی بر همه جای جهان را بر عهده دارد» [٧۰۸].
[٧۰۶] فروع الکافی کلینی ۱ / ۳۴۴، تهذیب الاحکام طوسی ۲ / ۴۵، وسائل الشیعه عاملی ۱۱ / ۳۲ . [٧۰٧] تحریر الوسیلة ج۱/۴۸۲. [٧۰۸]قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چاپ جدید ص ۱۰.
س ۱۴۵ – پس حکم مجاهدینی که در طول تاریخ سرزمین کفّار را فتح کرده اند چیست؟
ج – امامشان گفته است: «وای شتاب می ورزند! در دنیا کشته می شوند و در آخرت هم کشته می-شوند، سوگند به خدا که هیچ کسی جز شیعیان ما شهید نیست، و شیعیان ما شهیدند حتی اگر روی رختخواب بمیرند [٧۰٩].
[٧۰٩] تهذیب الاحکام طوسی ۲ / ۴۲ .
س ۱۴۵– به اعتقاد علمای شیعه امام دوازدهم بعد از قیام و ظهور چه اقداماتی خواهد کرد؟
ج- شیعه معتقدند که وقتی او ظهور کند:
۱- انتقام از ابوبکر و عمر و عایشهش
علمای شیعه به صراحت گفته اند آن مهدی که در انتظارش هستند ابوبکر و عمرب را زنده خواهد کرد، سپس آنها را بر تنه درخت خرمایی به دار آویخته و هر روز هزار بار آنها را می کُشد [٧۱۰]. سپس فرمان می دهد زیر آن درخت آتش بیفروزند و آن دو را همراه با درخت می سوزاند، سپس خاکسترشان را در دریا می اندازد. مفضّل(راوی حدیث دروغ) گفت: سرورم، آیا این آخرین عذاب آنهاست؟ گفت: «هیهات یا مفضّل».
علمای شیعه دعاهایی را ساختهاند که با آنها هر روز قایم موهوم و خیالی خود را به فریاد می-خوانند تا ظهور کند، و از ابوبکر و عمرب انتقام بگیرد [٧۱۱].
و مجلسی گفته: «وقتی مهدی ظهور کند؛ عایشهل را زنده خواهد کرد و بر او حدّ اجرا خواهد کرد» [٧۱۲].
۲ – همه عرب از دم تیغ می گذراند
نعمانی از ابی عبدالله÷ روایت می کند که گفت: «بین ما و عرب چیزی جز ذبح و سربریدن باقی نمانده است» [٧۱۳].
توضیح:
چنانکه ملاحظه می شود این نسل کشی بدون فرق بین شیعه و سنّی همه عرب را شامل شده، باوجود اینکه جمع زیادی از شیعه عرب هستند.
به همین علّت است که آخونهای فارسی زبان از ابی عبدالله روایت کرده که گفت: «از عرب بپرهیز که خبر بدی در انتظار آنهاست، هیچ کس از آنها با قایم همراه نمی شود» [٧۱۴].
توضیح:
ای عربهای شیعه! آیا وقت آن فرا نرسیده که بدانید مخترع و بنیانگذار دین شما ابن سبأ یهودی و برادران مجوسی او هستند؟ نگاه کنید چگونه شما را به ظهور مهدی تهدید می کنند که هرگاه ظهور کند همه شما را به قتل می رساند؟.
ببینید علمای شما در مورد اصول دینی واقعی خویش که مجوسیت و یهودیّت است چه روایتهایی ساخته و پرداخته اند؟!.
آخوندهای شما روایت کرده اند که امیرمؤمنان علیس پادشاه دین شما، یعنی کسرا را زنده کرد و به جمجمه سر او گفت: «تو را به خدا قسم به من بگو من کیستم و تو کیستی؟ جمجمه با زبان روان گفت: تو امیر مؤمنان، و سرور وصی ها و پیشوای پرهیزگاران هستی، امّا من بنده خدا و پسر بنده خدا کسری پسر انوشیروان ....هستم، ولی با وجود اینکه کافر بودم خدا مرا از آتش دوزخ نجات داد... و دوزخ بر من حرام است» [٧۱۵].
و چرا مهدیتان شما را از دم تیغ میگذراند؟ آیا به خاطر اینکه رسول خداص و امیر المؤمنین و همه امامانتان عرب هستند؟ آیا مهدی خیالی شما عرب نیست ... !! یا اینکه از علمای یهود اصفهان است !!؟.
و نیز روایت کردهاند: «این امر(ظهور قائم) اتفاق نخواهد افتاد تا نُه دهم مردم از بین نرود» [٧۱۶].
تعارض
از ابوعبدالله روایت کردهاند که گفت: «این امر(ظهور مهدی) واقع نشود تا دو سوّم مردم از بین نرود» [٧۱٧].
۳- قتل عام حجّاج بیت الله بین صفا و مروه
روایت کردهاند که «(ابوعبدالله گفت:) گویی حمران بن أعین و میسر بن عبدالعزیز را می بینم که با شمشیرهای خویش مردم را بین صفا و مروه بر زمین می زنند» [٧۱۸].
خمینی و همفکرانش که معتقدند فقیه شیعه نایب امام غایب است؛ برای اجرای این رؤیای مجوسی در حرم امن الهی در حج سال (۱۴۰٧هـ ش) تلاش کردند، ولی خداوندﻷ آرزویشان را ناکام ساخت، ولی پیروان خمینی دو سال بعد حادثه بمب گذاری راه انداختند و تعدادی از حجّاج بیت الله در سرزمین امن خدا قربانی این جنایت شدند.خداوند حجاج و عامرین و حرم مکّه را حفظ گرداند.
۴– انهدم مسجد الحرام و مسجد نبوی و حجره نبوی
شیخ شیعه مجلسی از ابی عبدالله روایت کرده که گفت: «قائم ما مسجد الحرام و مسجد پیامبرص را تخریب می کند، و آنها را به اساس اصلی آن برمی گرداند» [٧۱٩].
چون مهدیشان در خروج از مخفیگاه خود تأخیر کرد؛ قرامطه در سال(۳۱٧هـ) وارد عمل شده و به جنگ مکه رفتند و حجرالأسود را بیرون کشیدند، ولی آن را به شهر قُم نبردند، بلکه به بحرین بردند و بیست و دو سال در تصرف آنها باقی ماند!!.
امّا در مورد اینکه چرا حجر الأسود را ربودند، و قبله مسلمانان کجا خواهد بود شیخ و عالم شیعه فیض کاشانی روایت کرده که امیر مؤمنان در مسجد کوفه سخنرانی کرد و گفت: «ای اهل کوفه! خداوندﻷ چنان لطف و فضلی به شما نموده که به هیچ کس آن را نداده است، مصلای شما خانه آدم و خانه نوح و خانه ادریس و مصلای ابراهیم است ... و شبها و روزها پایان نخواهند یافت تا وقتی که حجرالأسود در آن نصب شود» [٧۲۰].
و مدعی هستند که مهدی گفته: به یثرب می آیم و حُجره (رسول خداص) را منهدم می کنم ... [٧۲۱].
شیخ و آیت معاصرشان حسین خراسانی گفته: «گروههای شیعه برای فرا رسیدن روزی لحظه شماری می کنند که نزدیک است و بار دیگر این سرزمین های مقدس فتح شوند؛ تا آنها با اطمینان و آرامش خاطر وارد آن شوند و خانه پروردگارشان را طواف کنند و مناسکشان را ادا کنند و قبر سادات و بزرگانشان را زیارت نمایند ... و آنجا پادشاه ستمگری نخواهد بود که علیه آنان تجاوزگری کند و حیثیّت آنان و حرمت اسلامشان را هتک کند، و خونهای مصون آنان را بریزد و اموال محترم آنان را از روی تجاوز و ستمگری چپاول کند، خداوند آرزوهای ما را تحقق ببخشد» [٧۲۲].
و در تاریخ ۱٧ / ۳ / ۱٩٧٩ میلادی در یک سیمینار رسمی که در آبادان برگزار شد و انبوه زیادی از مردم برای بزرگداشت پیروزی انقلاب خمینی در آن شرکت کرده بودند؛ یکی از علمای شیعه به نام دکتر محمّد مهدی صادقی سخنرانی کرد و گفت: «ای برادران مسلمان شرق و غرب با صراحت به شما می گویم که مکّه و مدینه را گروهی از یهودیان اشغال کردهاند» [٧۲۳]. و به آنها وعده داد که مکه و مدینه فتح خواهند شد.
و رسانه ها و مطبوعات دولت خمینی تصاویر زیادی را نشان می دهند که بیانگر این اعتقاد و باور است، از آن جمله تصویری که کعبه و مسجد قدس را در کنار هم کشیده اند و در وسط هر دو دستی با اسلحه بیرون آمده، و زیر این عکس نوشتهاند: «هر دو قبله را آزاد می کنیم» [٧۲۴].
۵– اقامه حکم آل داود [٧۲۵]
مرجع و عالم آنها کلینی فصلی را نوشته تحت عنوان: «باب در بیان اینکه وقتی ائمه به قدرت برسند بر اساس حکم داود و آل داود حکمرانی می کنند و از کسی شاهد نمیخواهند».
و علی بن حسینس را پرسیدند: «با کدام قانون حکم می کنید؟ گفت: با حکم آل داود، اگر چیزی برای ما مشکل باشد روح القُدُس آن را به ما می-آموزد» [٧۲۶].
تناقض:
از ابو جعفر روایت است که گفت: «قائم در میان شیعیانش گاهی بر اساس حکم آدم و گاهی بر اساس حکم داود و گاهی بر مبنای قضاوت ابراهیم حکم می کند، و در همه این موارد برخی از یارانشان با او مخالفت می کنند، پس او گردشان را می زند، سپس در مرحله چهارم بر اساس حکم محمّدص حکم می کند آنگاه هیچ کس به او اعتراض نمی-کند» [٧۲٧].
توضیح:
همچنین روایت کردهاند: «وقتی قائم اهل بیت قیام کند؛ بطور مساوی تقسیم میکند، و درمیان رعیّت با عدالت رفتار می نماید، پس هر کس از او اطاعت کند؛ از خداوند اطاعت کرده است، و هر کس او را نافرمانی کند؛ خدا را نافرمانی کرده است. و علّت نامگذاری او به مهدی این است که مردم را به مسأله ای مخفی و پنهان راهنمایی می کند، و تورات و سایر کتابهای الهی را از غاری در انطاکیه (اندلس) استخراج میکند، و در میان اهل تورات با تورات و در بین اهل انجیل با انجیل، و در بین اهل زبور با زبور، و بین اهل قرآن با قرآن حکم می کند» [٧۲۸].
یعنی: برای همه ادیان دعوت کرده و شعار ماسیونی را سر می دهد!!.
و از ابو عبدالله روایت کرده اند که گفته: سوگند به خدا سوگند، گویی او را می بینم که بین رکن کعبه و مقام ابراهیم ایستاده و از مردم بر کتاب جدیدی بیعت می گیرد، و بر عربها سرسخت است [٧۲٩].
توضیح:
شیعه های عرب بیچاره، با وجود این؛ روایات شما حاکی از آن است که قائم و مهدی شیعه شما کتابی می آورد غیر از این قرآن که اینک پیش روی مردم است!.
و با مردم بر خلاف رفتار رسول خداص و علی و حسن و حسینش رفتار خواهد کرد. در بحارالانوار آمده است: «خداوند پیامبرص را برای جهانیان به عنوان رحمت و مهربانی فرستاده شده بود و قائم بلایی برای جهانیان است» [٧۳۰].
و زراره از ابوجعفر در مورد قائم سؤال کرد: آیا قائم مطابق سیره و رفتار محمّد عمل می کند؟ گفت: «بعید است بعید، ای زراره با سیره و روش رسول خداص عمل نمی کند، رسول خداص با مهربانی و نرمی با امت خویش رفتار کرده است، ولی سیره قائم ما قتل و کشتار است» [٧۳۱].
پس به اقتضای این روایات؛ قائم مطابق سیره رسول خداص و علی و حسن و حسینش رفتار نمی کند؟، آیا قائمی که شما منتظرش هستید دولت یهودیان (اسرائیل) یا (مسیح دجال) نیست؟.
[٧۱۰] ایقاظ من الهجعه عاملی، ص ۲۸٧ . [٧۱۱] الصراط المستقیم ۲ / ۲۵۲، مختصر الدرجات، ص ۱٩۱، الشیعه و الرجعة، ص ۱۳٩ طبیسی، البرهان ۳ / ۲۲۰ . [٧۱۲] حق الیقین مجلسی، ص ۳۴٧ . [٧۱۳] بحارالانوار ۵۲ / ۳۴٩، الغیبة نعمانی، ص ۱۵۵ . [٧۱۴] بحارالانوار ۵۲ / ۳۳۳، الغیبة طوسی، ص ۲۸۴ . [٧۱۵] بحار الانوار مجلسی ۴۱ / ۴ . [٧۱۶] بحار الأنوار ج۵۲/۲۴۴ ح۱۲۰ (باب علامات ظهوره...). [٧۱٧] کتاب الغیبة طوسی ص۳۳٩ ح۲۸۶. [٧۱۸] بحار الأنوار ج۵۳/۴۰ ح٧ (باب الرجعة). [٧۱٩] بحار الانوار ۵۲ / ۳۳۸، و کتاب الغیبة طوسی، ص ۲۸۲ و ۴٧۲ . [٧۲۰] الوافی فیض کاشانی ۱ / ۲۱۵، من لا یحضره الفقیه ابن بابویه ۱ / ۲۳۱ – ۲۳۲، وسائل الشیعه ۵ / ۲۵٧ . [٧۲۱] بحارالانوار ۵۳ / ۱۰۴ – ۱۰۵ . [٧۲۲] الاسلام علی ضوء التشیع خراسانی، ص ۱۳۲ – ۱۳۳ . [٧۲۳] این سخنرانی در ساعت ۱۲ ظهر روز ۱٧ / ۳ / ۱٩٧٩ میلادی از صدای انقلاب اسلامی آبادان پخش گردید . [٧۲۴] مجله شهید ایران (که توسط آخوندهای قم منتشر می شود) – ش ۴۶ / ۱۰ / ۱۴ . [٧۲۵] یعنی آنها دین اسلام را منسوخ میکنند و به دین یهودیان برمیگرداند!! . [٧۲۶] اصول کافی ۱ / ۳۸٩ . [٧۲٧] بحار الانوار ۵۲ / ۳۸٩ . [٧۲۸] بحار الأنوار ج۵۲/۳۵۱ ح۱۰۳ الغیبة نعمانی ص۲۳٧ ح۲۶ (باب ۱۳. [٧۲٩] بحار الانوار ۵۲ / ۱۳۵، الغیبة نعمانی و الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم ۲ / ۲۶۰ . [٧۳۰] ج ۵۲ / ۳۱۴ . [٧۳۱] مجله شهید ایران – ترجمان علمای شیعه قم – ش ۴۶ / ۱۰ / ۱۴ .
آیا این اشاره نیست به اینکه ریشه های تشیع به یهودیت برمی گردند؟ بنابراین دولت اسرائیل لابُد بر اساس آئین داود حکم می کند و اوّلین اقدامات عملی آن کشتار مسلمانان به خصوص عرب هاست، و رؤیای دولت اسرائیل انهدام و تخریب مسجدالحرام و مسجد النبیص است، و آنها می خواهند به جای قرآن کتاب دیگری بیاورند، و ادعای مؤسسان و بنیانگذاران مذهب شیعه در مورد تعداد ائمه به تعداد اسباط بنی اسرائیل اشاره دارد که دوازده نفر بودند، همچنین آنها جبرئیل را دوست ندارند، همانگونه که خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِكَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٩٧ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِيلَ وَمِيكَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ٩٨﴾[البقرة: ٩٧-٩۸].
یعنی: «بگو: کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خدا است) زیرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است (نه این که خودسرانه دست به چنین امری زده باشد). قرآنی که کتابهای آسمانی پیشین را تصدیق میکند، و هدایت و بشارت برای مؤمنان است».
۶- تغییر در ارث
از امام صادق روایت کردهاند: «إنَّ اللهَ آخى بين الأرواح في الأظلَّة قبلَ أن يَخلقَ الأبدان بألفي عام،فلو قد قامَ قائمُنا أهل البيت أَوْرَثَ الأخ الذي آخى بينهما في الأظلَّة،ولم يُورث الأخ من الولادة» [٧۳۲].
یعنی: «خداوند هزار سال قبل از آفرینش کالبد و بدن انسانها در بین ارواح آنها پیوند برادری برقرار کرد، اگر قائم ما قیام کند برادر از کسی ارث میگیرد که در بین ارواحشان عقد برادری بسته شده، و برادر ولادتی (پدری و مادری) از او ارث نمی برد».
[٧۳۲] الاعتقادات لابن بابویه ص۸۳ (باب الاعتقاد في النفوس والأرواح).
س ۱۴٧ – آیا علمای شیعه زمان خروج قائمشان را تعیین کرده اند؟
ج – بله، در اصول کافی روایت شده که علیس را پرسیدند: دوران حیرت و غیبت چقدر خواهد بود؟ گفت: «شش روز، یا شش سال». گفتم: پس زود می آید، گفت: «بله همانگونه که سریع آفریده شد».
اما چون قائم بیرون نیامد علمای شیعه گفتند: مدت غیبت هفتاد سال است! ولی هفتاد سال هم گذشت و ظهور نکرد؟ باز علمای شیعه زمان را به دو برابر تغییر دادند و گفتند: یکصد و چهل سال دیگر ظهور می کند.
سپس علمایشان اعلام کردند که زمان ظهور او وقت مشخصی ندارد!!.
و این زمانی بود که انتظارشان طولانی شد و به شدّت حیرت زده شدند!!.
کلینی از ابی بصیر روایت کرده که گفت: «ابو عبدالله را در مورد قائم پرسیدم، گفت: آنان که وقت خروج او را مشخص می کنند دروغ گفته اند، ما اهل بیت وقت تعیین نمیکنیم» [٧۳۳].
[٧۳۳] اصول کافی ۱ / ۳۶۸ .
س ۱۴۸- علمای شیعه برای برون رفت از این معضل عقیده انتظار مهدی خود چه راهی برای قانع کردن پیروانشان انتخاب کرده اند؟
ج- مقوله ولایت فقیه را مطرح کردند، و به دروغ به ابی جعفر نسبت داده اند که گفته: «هر پرچمی که قبل از پرچم قایم برافراشته شود صاحب آن طاغوت است» و مازندرانی بدان افزود: «گر چه برای حق دعوت کند» [٧۳۴].
و همچنین سند و امضایی جعل کرده اند که برخی از صلاحیتهای مهدی را به آنها واگذار می-کند: «در مورد حوادثی که پیش می آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید، آنها حجت من برشما هستند و من حجت خدا می باشم» [٧۳۵].
پس نظر علمایشان بر این ثابت گردید که ولایت فقها فقط در مسائل افتا و امثال آن است، اما ولایت عام و کلی که شامل دولت و حکومت است، از دیدگاه آنان از صلاحیت های منحصر به فرد امام غایب است چون وقتی برگردد حکمرانی می کند! و بر همین اعتقاد باقی ماندند تا اینکه خمینی از طولانی شدن انتظار به ستوه آمد، چون میدانست همه اینها خرافه ای بیش نیست گفت: «از غیبت کبرای امام ما مهدی هزار سال گذشته است و ممکن است هزاران سال دیگر به طول بینجامد...» [٧۳۶].
و خمینی در مورد خود و دوستانش می گوید که آنها بر مردم حجت هستند، همانطور که پیامبرص بر مردم حجت بود، و هرکس از اطاعت آنان سرپیچی نماید، خداوند او را مواخذه می کند و از او حساب می گیرد [٧۳٧].
و می گوید: «به هر حال همه آنچه که به پیامبران واگذار شده به آنان (یعنی فقهای شیعه) نیز سپرده شده است، و به آنچه پیامبران در آن امین قرار داده شده اند آنان نیز امین قرار داده شده-اند» [٧۳۸].
[٧۳۴] کافی با شرح مازندرانی ۱۲ / ۳٧۱ . [٧۳۵] مراة العقول ۴ / ۵۵، وسائل الشیعه ۱۸ / ۱۰۱، الاحتجاج ۲ / ۴۶٩، الخرائج و الجرائح ۳ / ۱۱۱، الغیبة ۱٧٧ . [٧۳۶] الحکومة الاسلامیة، ص ۲۶ . [٧۳٧]حکومت اسلامی، ص ۸۰ . [٧۳۸] حکومت اسلامی، ص ۸۰ .
این گواهی و اعتراف مهم و خطیر یکی آیات و حجّتهای شیعه یعنی خمینی بر فاسد بودن اساس مذهب شیعه است، او شهادت می دهد که اجماع فرقه ی او، شیعه اثنی عشریه در قرون گذشته بر گمراهی بوده است، و اعتقاد به منصوص بودن امام مشخص و تعیین شده باطل بوده است، و تاریخ و واقعیت با وضوح کامل فساد و باطل بودنش را ثابت کرد، و اینک بعد از گذشت سالهای متمادی؛ از قیام امام صاحب زمان که بتواند بر همه صلاحیتهای خود استیلاء یابد نومید گشتند، و مجبور شدند با طرح عقیده ای جدید به نام ولایت فقیه علیه اجماع و عقیده گذشته خود شورش برپا کنند! لذا خمینی مزایای مربوط به امام زمان را به خود و یاورانش که فقهای شیعه هستند اختصاص داد و گفت: علی رغم اینکه نام کسی در دوران غیبت امام به عنوان نائب او منصوص نیست؛ جز اینکه ویژگیهای حاکم شرعی در بخش عمده فقهای این عصر موجود است» [٧۳٩].
[٧۳٩]منبع سابق ص ۴۸-۴٩
س ۱۴٩ – چرا علمای شیعه خود را به اهل بیت منتسب می-کنند؟
ج- امیر مؤمنان علیس گفت: «اگر شیعیانم را مورد بررسی قرار دهم آنها را جز افرادی ستایشگر نخواهم یافت، و اگر آنان را بیازمایم آنان را جز افرادی مرتد نخواهم یافت، و اگر آنان را پالایش و تصفیه کنم از هزار نفر یکی خالص نخواهند شد، و اگر آنان را غربال کنم چیزی از آنها باقی نمی ماند مگر کسی که از من بوده باشد، آنها از دیر باز است که بر تخت و بالش تکیه زدهاند و گفتند: ما شیعیان علی هستیم...» [٧۴۰].
همچنین فرمود: «ای شبه مردان نامرد، عقلهایتان کودکانه و خردتان زنانه است، ای کاش شما را نمی دیدم و نمیشناختم، شناختی که باعث پشیمانی گردید، و نکوهش به دنبال داشت، خداوند شما را نابود کند! دلم را آکنده از چرک کردید، و سینهام را سرشار از خشم نموده اید...» [٧۴۱].
و حسینس دستهایش را به سوی آسمان برافراشت و علیه شیعیان خود دعا کرد و گفت: «بار خدایا اگر آنان را تا مدتی برای بهره مندی از دنیا باقی گذاشتی آنان را متفرق گردان، و چنان کن که حاکمان هیچگاه از آنان راضی نباشند، آنها ما را فراخواندند تا یاریمان کنند، سپس برای قتل و کشتار ما به پا خاستند» [٧۴۲].
وقتی هم که ایشانس مورد اصابت قرار گرفت و زخمی شد گفت: سوگند به خدا به نظرم معاویه برای من از اینها بهتر است، اینها ادعا می کنند که شیعه و طرفدار من هستند، اما برای کشتنم تلاش می کنند، و مالم را ربودند، سوگند به خدا اگر از معاویه پیمان بگیرم که خون من ریخته نشود و در میان خانوادهام با امنیت زندگی کنم بهتر از این است که اینها مرا بکشند و آنگاه خانوادهام از دست برود.... [٧۴۳].
و وقتی زین العابدین زنان کوفه را دید که گریبانشان را پاره کرده و همراه مردان گریه می کنند با صدایی ضعیف (که به علت بیماری ضعیف شده بود) [٧۴۴] گفت: «اینها ما را کشتند که برای ما گریه می کنند» [٧۴۵].
و زینب بنت علیش گفت: ای اهل کوفه، اهل عهد شکنی و خیانت ... آگاه باشید که کار زشتی کرده اید و خداوند بر شما خشمگین است و در عذاب جاویدان می مانید، آیا برای برادرم گریه می کنید؟ آری، سوگند به خدا گریه کنید، شما به گریه کردن سزاوارترید، پس زیاد گریه کنید و کم بخندید، ننگ بر شما است و با خشم خدا برگشته اید و ذلت و خواری برای شما ثبت گردیده است ...» [٧۴۶].
باقر گفت :«اگر همه مردم شیعه ما باشند، سه چهارم آنان به ما شک دارند، و یک چهارم دیگرشان احمقاند ...» [٧۴٧].
و باقر/ گفت: «اگر مردم همه شیعه ما بودند؛ سه چهارم آنها مشکوک و بقیه احمق می بودند...» [٧۴۸].
و وقتی رهبران شیعه نزد ابی عبدالله رفتند و گفتند: «ما را لقب توهین آمیزی دادهاند که کمر ما را شکسته و دلهای ما به سبب آن مرده است، و به سبب آن حاکمان ریختن خون ما را حلال شمرده اند. ابو عبدالله گفت: منظورات لقب رافضه است؟ گفتند: آری، گفت: نه سوگند به خدا آنها شما را رافضه ننامیده اند، بلکه خدا شما را رافضه نامیده است» [٧۴٩].
و مجلسی بابی را تحت این عنوان آورده است که: «فضیلت رافضه و ستایش نامگذاری با آن» و چهار حدیث در این مورد ذکر کرده است [٧۵۰].
[٧۴۰] الروضة کافی ج۸/۲۰٧۳ (کتاب الروضة ح۲٩۰ حدیث یأجوج ومأجوج) . [٧۴۱] کافی ۵ / ۵ – ۶ . [٧۴۲] الارشاد مفید، ص ۲۴۱، و مثیر الاحزان، ص ٧۴، ابن نما حلی، و اعلام الوری طبرسی، ص ۲۴۱. [٧۴۳] الاحتجاج طبرسی ۲ / ۱۰، ۲٩۰ . [٧۴۴] الاحتجاج ۲ / ۲٩، ۳۰۳ – ۳۰۴ . [٧۴۵] الاحتجاج طبرسی ۲ / ۲٩، ۳۰۳ – ۳۰۴ . [٧۴۶] بحارالانوار ۴۵ / ۱۶۲ . [٧۴٧] اصول کافی ۱ / ۴٩۶ . [٧۴۸] بحار الأنوار ج۴۶/۲۵۲ ح۴۵. [٧۴٩] کافی ۵ / ۳۴ . [٧۵۰] البحار ۶۸ – ۸۶، ٩٧ .
علی بن یزید شامی از ابوالحسن روایت کرد که ابو عبدالله÷ گفت: «خداوند هیچ آیه ای در مورد منافقین نازل نکرده مگر اینکه در مورد کسانی نازل کرد که به مذهب تشیع در آمدهاند» [٧۵۱].
[٧۵۱] رجال کشی، ۲۵۳ – ۲۵۴ .
س ۱۵۰– آیا اهل بیت از ناسزاگویی و طعنه زدن علمای شیعه در امان ماندهاند، لطفا مثال بیاورید؟
ج- خیر، بلکه علمای شیعه همه اهل بیت را جز علی بن ابی طالبس مرتد شمردهاند!! از ابی جعفرس روایت کرده اند که گفته است: «وقتی پیامبرص وفات یافت همه مردم به جاهلیت برگشتند جز علی و مقداد و سلمان و ابوذر ...» [٧۵۲].
و گفتند: علیس در مورد پذیرفتن اسلام تردید داشت و از رسول خداص درخواست مهلت کرد و گفته: «این دین مخالف دین پدرم است، در مورد آن میاندیشم» [٧۵۳].
و در بعضی از کتابهایشان [٧۵۴] آمده است که سفیان بن لیلی حسن بن علیس را مذل المؤمنین نامید، چون حسن خلافت را به معاویه واگذار کرده بود.
و شیعیان حسین علیه او شوریدند و خیمه و کالاهای او را چپاول کردند، و ابن بشیر اسدی به پهلوی او خنجر زد!! و او را در حالی که زخمی بود به مداین آوردند [٧۵۵].
و در مورد جعفر بن علی گفته اند: «جعفر فاسق آشکار و شرابخوار است، و فرومایهترین مردی است که او را دیدهام، حرمت و ارزش خویش را حفظ نکرده، و خود را حفظ نمی کند و سبک و بی ارزش و....است» [٧۵۶].
و محدث معروف شیعه زرارة – خداوند رسوایش کند- به ریش ابوعبدالله میگوزید!! [٧۵٧]، و گفت در مورد تشهّد سؤال کردم، گفت: «أشهدُ أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له،وأشهد أنَّ محمداً عبده ورسوله» گفتم: التحیات والصلوات. گفت: التحیات و الصّلوات. وقتی بیرون رفتم گفتم: فرداد اگر با او دیدادر کردم ازاو سؤال می کنم. فردا از او در مورد تشهّد سؤال کردم، دوباره همان پاسخ قبلی را داد، گفتم: التحیات والصلوات. گفت: التحیات و الصّلوات. به خود گفتم: فردا دوباره از او سؤال می کنم، بعد سؤال کردم. در روز سوّم به ریشش گوریدم، و گفتم: هرگز رستگار نمی شود! [٧۵۸].
ای بزرگان شیعه ایا این معقول و پذیرفتنی است، آیا شرم و حیا نمی-کنید؟!
و در مورد این آیه گفتهاند در مورد عبّاس عموی رسولص نازل شده که میفرماید:
﴿يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُۥ وَمَا لَا يَنفَعُهُۥۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِيدُ١٢﴾[الحج: ۱۲] [٧۵٩].
یعنی: «آنان جز خدا چیزهائی را به فریاد میخوانند و میپرستند که نه زیانی میتوانند بدیشان برسانند و نه سودی را. این، سرگشتگی فراوان، و گمراهی بسیار دور (از حق و حقیقت) است».
و کلینی حکم کفر را در مورد عبدالله بن عباسب صادر کرده است [٧۶۰].
و رهبران شیعه در مورد پسر امامشان رضا÷ شک کرده اند که آیا پسر او است یا نه، و زنش را به زنا متهم کردهاند، و تا قیافه شناسان را نیاوردند و در مورد حلال زاده بودنش حکم نکردند قانع نشده اند، بعد از آن امامشان رضا را تصدیق کردهاند! [٧۶۱].
و کلینی در کتاب فروع روایت کرده که فاطمه راضی به ازدواج با علیس نبود و گفت: سوگند به خدا به شدّت محزونم، و فقر و مستمندی ام شدّت یافت و بیماری ام طولانی گردیده است [٧۶۲].
[٧۵۲] تفسیر عیاشی ۱ / ۱٩٩، البرهان ۱ / ۳۱٩، تفسیر صافی ۱ / ۳۰۵، بحار الانوار ۲۲ / ۳۳۳ . [٧۵۳] سعد السعود ابن طاوس علی بن طاوس حسینی ت۶۶۴ ص۲۱۶. [٧۵۴] الاختصاص مفید، ص ۸۲، بحار الانوار ۱۰ / ۱۰۵ و ٧۰ / ۲۸۶ . [٧۵۵] رجال کشی، ص ۱۱۳ . [٧۵۶] اصول کافی ۱ / ۵۰۴ . [٧۵٧] رجال کشی، ص ۱۴۲ . [٧۵۸] رجال الکشی ج۲/۱۴۴ رقم ۶۳ ح۵۸ (زرارة بن أعین) . [٧۵٩] رجال کشی، ۵۲ – ۵۳ . [٧۶۰] اصول کافی ۱ / ۲۴٧ . [٧۶۱] اصول کافی ۱ / ۳۲۲ . [٧۶۲] کشف النعمة فی معرفة الائمه اربلی ۱ / ۱۴٩ – ۱۵۰ .
س ۱۵۱ – نزد علمای شیعه تعداد دختران پیامبرص چقدر بوده است؟
علمایشان گفتهاند: «بعد از پژوهش در نصوص تاریخی دلیلی نیافته ایم که ثابت کند جز فاطمه زهرا پیامبرص دختر دیگری داشته باشد، بلکه ظاهر امر این است که دختران دیگر، دختر خدیجه از شوهر اول او بوده اند» [٧۶۳].
بلکه عالم شیعه علی کوفی گفته: «رقیه و زینب همسران عثمانس نه دختر رسول خداص بودند و نه دختر خدیجه!» [٧۶۴].
[٧۶۳] دائرة المعارف الاسلامیه شیعی حسین امین ۱ / ۲٧، کشف الغطاء جعفر نجفی، ص ۵ . [٧۶۴] الاستغاثة فی بدع الثلاثة ج۱/۶۴
س۱۵۲ – عقیده علمای شیعه در مورد خاک و ماده آفرینش چیست؟
ج- آنها معتقدند که شیعه از ماده خاک ویژه ای آفریده شده، و سنّی از خاک دیگری خلق شده و این دو خاک به صورت مشخصی با هم آمیخته شده اند، بنابراین همه گناه و جنایت هایی که از شیعه سر می زند به خاطر تحث تأثیر قرار گرفتن او از ماده و خاک سنّی است، و درستکاری و امانتداری که در سنّی وجود دارد به خاطر تأثیر خاک وماده شیعی در اوست، و روز قیامت گناهان شیعه روی اهل سنّت قرار گرفته و نیکی های اهل سنّت به شیعیان داده میشوند [٧۶۵].
و جزائری می گوید: «اصحاب ما این احادیث را با سندهای زیادی در اصول و غیره روایت کردهاند، بنابراین جایی برای شک و انکار آن باقی نمانده است، بلکه اینها روایات متواتر و مشهوری هستند» [٧۶۶].
توضیح:
این مانند ادعای ابلیس بود که گفت:
﴿قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ٧٦﴾[ص: ٧۶].
«من بهتر از او هستم. تو مرا از آتش آفریدهای و وی را از گِل».
[٧۶۵] علل الشرائع قمی، ص ۴٩۰ – ۴٩۱، بحارالانوار ۵ / ۲۴٧ – ۲۴۸، ن ک به بابی که کینی آورده است : باب طینة المؤمن و الکافر، و در آن باب هفت حدیث ذکر کرده است (اصول کافی ۲ / ۲- ۶) و همواره به این احادیث هفت گانه اضافه میشوند تولید مثل میکنند !! تا اینکه در زمان مجلسی به ۶٧ حدیث رسیدهاند ۵ / ۲۲۵- ۲٧۶ و هنوز در عصر ما در حال افزایش هستند؟!!. [٧۶۶] اصول کافی ۱ / ۳۲۲ .
*- ازابی عبداللهس روایت است که گفت: «خاک قبر حسین شفای هر بیماری است و بزرگترین دواست» [٧۶٧].
*- و روایت کردهاند امام: «سجده بر خاک قبر حسینس تا زمین هفتم روشنایی میبخشد» [٧۶۸].
*- و...«بهترین چیز که با آن افطار شود خاک قبرحسینس است» [٧۶٩].
*- و... «کام نوزادان خود را با خاک قبر حسینس شیرین کنید، زیرا خاک قبر حسین سبب امان است» [٧٧۰].
[٧۶٧] المزار مفید، ص ۱۲۵، ۱۴۳، و من لا یحضره الفقیه ج ۲/ ۵٩٩ و تهذیب الاحکام ج ۶/٧۴، ووسائل الشیعه ج ۱۴/ ۵۲۴ و روضة الواعظین نیشابوری، ج ۲/۴۱۱، و کامل الزیارات ص ۲٧۵ و مکارم الاخلاق طبرسی ص ۱۶٧. [٧۶۸] وسائل الشیعه حرعاملی ج ۵/۳۶۵، ومن لا یحضره الفقیه ابن بابویه قمی ج ۱ / ۲۶۸. [٧۶٩] بحارالانوارج ۸۸/۱۳۲ . [٧٧۰] المزارالمفید ص ۱۴۴ .
س ۱۵۳ - عقیده علمای شیعه درمورد اهل سنّت که آنها را ناصبی وعامه مینامند چیست؟
ج۱- گفته اند: فقط در ظاهر احکام اسلام بر آنها اجرا می شود، وعلمای شیعه اجماع کرده اند که آنها اهل دوزخ هستند.
زین العابدین بن علی عاملی که نزد شیعه ملقّب به شهید ثانی است می گوید: «کسانی که می گویند مخالفان ما (اهل سنّت) مسلمان هستند؛ می خواهند اجرای بخش عمده احکام مسلمین در ظاهر بر آنها درست باشد نه اینکه آنها را در واقع مسلمان بدانند، بنابراین نقل کرده اند که به اجماع آنها به جهنم می روند [٧٧۱].
و مجلس در مورد اهل سنّت گفته: «از بعضی روایات، بلکه از روایات متعدد چنین بر می آید که آنها در دنیا هم در حکم کفار هستند، امّا از آنجا که خداوند می دانست حکّام ستمگر و پیروانشان بر شیعیان مسلّط می شوند، و به معاشرت و همزیستی با ایشان مبتلا شده و برایشان ممکن نیست از آنها پرهیز کنند، و معاشرت و همزیستی و ازدواج با آنها را ترک کنند، جهت آسان کاری حکم اسلام را در دنیا بر آنها جاری کرده، ولی وقتی قائم÷ ظهور کند؛ مانند سایر کفّار در همه موارد حکم صادر میکند، و در آخرت هم به جهنّم می روند، و با کفّار برای همیشه در دوزخ می مانند، و با این نظریه بین روایات متضاد تلفیق می شود، چنان که مفید و شهید ثانی به آن اشاره کردهاند» [٧٧۲].
۲- می گویند: به اجماع رأی، اهل سنّت کافر و پلید هستند، جزائری گفته: «آنها به اجماع علمای شیعه امامیه؛ کافر و نجس هستند، و از یهود و نصارا بدترند» [٧٧۳].
۳- نمازخواندن بر آنها جایز نیست و حیوانی که آنها ذبح کنند حلال نیست. خمینی می گوید: -«بنا به صحیح ترین قول نماز خواندن بر هر مسلمانی واجب است، حتی بر مخالفان حق، و بر کافر با همه اقسام آن جایز نیست، و نیز جایز نیست بر کسانی که به کفر آنها حکم شده همچون نواصب (اهل سنّت)» [٧٧۴].
و نیز گفته: «ذبیحه همه فرقههای اسلامی حلال است، جز ناصبی؛ گرچه به اسلام تظاهر کند» [٧٧۵].
۴- می گویند: اهل سنّت اولاد زنا هستند.
شیخ و امام علمای شیعه کلینی از ابی جعفر روایت کرده که (به افترای آنها) گفته: سوگند به خدا که همه مردم جز شیعیان ما زنازاده هستند [٧٧۶].
و عیاشی از از جعفر بن محمّد÷ روایت کرده که گفت: «هر نوزادی وقتی که به دنیا می آید حتماً شیطانی نزد او حاضر می شود، اگر فهمید که از شیعیان ماست، شیطان او را از آن ابلیس حفظ می کند، و اگر از شیعیان ما نبود؛ شیطان انگشتی را آنقدر در کون(عقب) پسر بچه نگه می دارد تا مأبون و زن صفت شود، و اگر دختر بچه بود انگشتش را در جلو او قرار می دهد تا فاحشه شود [٧٧٧].
۵- می گویند: آنها بوزینه و خوک هستند [٧٧۸].
۶- می گویند کشتن و ترور کردن اهل سنّت واجب است: «به ابی عبدالله گفتم: در مورد کشتن ناصبی چه میگویی؟ گفت: خونش مباح است، ولی نگران خودت هستم، اگر توانستی بر او مسلّط شوی دیواری روی او منهدم کن، یا او را در آب غرق کن تا به قتل او علیه تو گواهی داده نشود، گفتند: در مورد خوردن مالش چه میگویی؟ گفت: اگر میتوانی مالش را بخور» [٧٧٩].
و در روایتی دیگر آمده است: «بر شما لازم است آنها را ترور کنید» [٧۸۰].
٧- واجب بودن سرقت اموال اهل سنّت:
روایت کرده اند: «هرجا مال ناصبی را یافتی بردار امّا یک پنجم آن را بپرداز» [٧۸۱].
و روایت کرده اند: «مال ناصبی و همه متملکات او حلال است» [٧۸۲].
۸- مخالفت با آنها واجب است:
صدوق شیعه از علی ابن اسباط روایت کرده که گفت: «به رضا گفتم: مسئله ای پیش می آید و من حکم آن را نمی دانم و در آن شهر که من هستم کسی از هواداران تو نیست که در باره اش از او فتوا بخواهم، چکار کنم؟ گفت: نزد فقیه(سنّی) آن شهر برو و سؤال کن، او به تو هر فتوایی داد بر خلاف آن عمل کن چون حق در مخالفت با آن است» [٧۸۳].
و از امام صادق روایت کردهاند که در مورد دو حدیث که با یکدیگر متضاد هستند گفت: «هر دو حدیث را بر روایات عامه عرضه کنید، حدیثی را که با روایات آنها موافق بود ترک کنید، و آنچه را با روایات آنها مخالف بود بگیرید» [٧۸۴].
٩- لعن و نفرین اهل سنّت را بزرگترین عبادت به حساب آورده اند:
شیخ محّد حسن نجفی گفت: «بلکه هجو و ناسزاگویی آنها در ملأ عام از بهرترین عبادتها است مگر این که تقیه کردن مانع باشد، و بهتر از همه غیبت کردن آنها است به روشی که همه شیعیان در همه عصرها و سرزمینها بدان روش عمل کرده اند، بطوری که همه کاغذها را از آن پر کردهاند، و اصلاً این غیبت نزد آنها برترین طاعت و کامل ترین تقرّب است. پس جای تعجّب نیست که ادعا شود در این مورد اجماع حاصل شده، همانگونه که برخی گفته اند، و حتّی می توان این نکته را از ضروریات و بدیهّات دین برشمرد، چه رسد به اینکه قطعی و حتمی است» [٧۸۵].
بارها هم گفته شده که منکر ضروریات دین نزد آنها کافر است.
[٧٧۱] بحارالانوارج ۸/۳۶۸. [٧٧۲] بحارالانوار ج ۸/۳۶۸، ۳٧۰ . [٧٧۳] الانوارالنعمانیه ج ۲/۲۰۶ -۲۰٧ . [٧٧۴] تحریر الوسیله ج ۱/٧٩ ج ۲/۱۴۶ . [٧٧۵] تحریر الوسیلة ج۲/۱٧۴ (القول في الذباحة والكلام في الذابح وآلة الذبح....). [٧٧۶] الروضه کافی کلینی ص ۱۳۵ . [٧٧٧] تفسیر العیاشی ج۲/۲۳۴ ح٧۳ (سورة الرعد )،تفسیر البرهان ج۲/۱۳٩ [٧٧۸] بحارالانوارج ۲٧/ ۲٩ -۳۰ . [٧٧٩] المحاسن النفسانیه حسین ال عصفور بحرانی ص ۱۶۶، و وسایل الشیعه ج ۱۸/۴۶۳،۳٧۶/۲۳۱ [٧۸۰] منابع پیشین و در روزنامه الشرق الاوسط شماره ۶۸۶۵ یکشنبه ۱۳/۵/۱۴۱۸ هـ این خبرآمده بود که : پستههایی که از ایران وارد دولت امارات میگردد با ماده (افلانوکسین) که مادهای سرطان زاست آلوده هستند. [٧۸۱] تهذیب الأحکام ج۴/۸۴٩ (کتاب الزکاة ح٧ باب الخمس والغنائم )،السرائر ص۴۸۴ لابن إدریس الحلی, وسائل الشیعة ج۱٧/۲٩۸-۲٩٩ (ح۱ باب حكم مال الناصب وامرأته ودمه)، الأنوار النعمانیة ج۲/۳۰۸ (ظلمة حالكة في بيان أحوال الصوفية والنواصب). [٧۸۲] تهذیب الأحکام ج۶/۱۵۴۰ (کتاب المکاسب ح۲٧۵ باب المکاسب)، وسائل الشیعة ج۱٧/۲٩٩ ح۲ (باب حكم مال الناصب وامرأته ودمه). [٧۸۳] تهذیب الاحکام ج ۶/۲٩۴، و وسائل الشیعه ج ۲٧/۱۱۵، و علل الشرائع ج ۲/۵۳۱، و رسالة التعادل والترجیع ص ۸۲. [٧۸۴] علل الشرائع قمی ص ۵۳۱، و وسائل الشیعه ج ۲٧/۱۱۸ . [٧۸۵] جواهر الکلام ج۲۲/۶۲ لشیخهم النجفی.
جای دارد کسی سؤال کند: پس چرا مشاهده می کنیم برخی از شیعیان اثنی عشری در مسجد الحرام و مسجد نبوی بر جنازه اهل سنّت نماز میّت می خوانند؟
جواب این است: تا علیه آنها دعا کنند! [٧۸۶].
مرجع شیعه ابن بابویه قُمی گفت: «اگر مردم از مخالفان ما بود؛ بعد را تکبیر چهارم بگو: خدایا این بنده ات را خوار و رسوا کن، و او را به آتش انداز، و عذاب شدید و مجازات سخت خود را به او بچشان، خدایا عذاب را برایش تخفیف نده، و او را وارد آتش کن، و درونش را مملو از آتش گردان، و قبرش را تنگ کن، چون او علیه اولیای تو تجاوز کرده، و ولایت دشمنانت را داشت، خدایا عذابش را تخفیف نده و عذاب را روی او بریز. وقتی جنازه برداشته شد بگو: خدایا او را رفعت وبلندی نده، و از گناهش پاک نکن» [٧۸٧].
و شیخ مفید گفته: «برای هیچ کس از اهل ایمان (شیعه) جایز نیست که مخالفین حق در ولایت را غسل دهد، و بر او نماز بخواند مگر از جهت تقیه ضرورتی در کار باشد، در آن صورت با روش غسل اهل خلاف او را غسل دهد، و چیزی از پوستش را از او باقی نگذارد، و اگر بر او نماز خواند بر او لعنت بفرستد و برایش دعای خیر نکند» [٧۸۸].
امّا چرا بزرگان شیعه با اهل سنّت چنین رفتار می کنند؟
شیخ طوسی پاسخ داده: «چون مخالف اهل حق کافرند، پس واجب است با حکم کافر با او رفتار کرد» [٧۸٩].
[٧۸۶] فروع الکافی ج۳/۱۲۲ (كتاب الجنائز، باب الصلاة على الناصب). [٧۸٧] فقه الرضا لابن بابویه ص۱٧۸ (باب الصلاة على المیت). [٧۸۸]المقنعة ص۸۵ شیخ مفید، تهذیب الأحکام ج۱/۲۲۵ (کتاب الطهارة ح۱۴٩ باب تلقین المحتضرین...). [٧۸٩] تهذیب الأحکام ج۱/۲۲۵ (کتاب الطهارة ح۱۴٩ باب تلقین المحتضرین ... )، و مصباح التهجد ص۲۵۲ طوسی، الکافی ص۱۵٧ أبی صلاح حلبی ت۴۴٧, غنیة النزوع ص۱۰۴ ابن زهرة حلبی ت۵۸۵، الجامع للشرایع یحیى بن سعید حلی ت۶٩۰ ص۱۲۱ (باب صلاة الجنازة )، کفایة الأحکام ص۲۲ سبزواری ت۱۰٩۰، غنائم الأیام ج۳/۴٧٩-۴۸۰ میرزای قمی ت۱۲۲۱،وسائل الشیعة ج۲/٧۶٩-٧٧۱ (باب كيفية الصلاة على المخالف وكراهة الفرار من جنازته إذا كان يُظهر الإسلام)
س ۱۵۴ - آیا علمای شیعه در مورد فضیلت ازدواج موقت روایاتی دارند، و حکم کسی که آن را انکار کند چیست؟
ج - با دروغ و افتراء به پیامبرص نسبت دادهاند که گویا گفته: «هرکس با زن مؤمنی صیغه (ازدواج موقت) کند مثل این است که هفتاد بار کعبه را زیارت کرده باشد» [٧٩۰].
و نیز به ایشان نسبت دادهاند: «وقتی به معراج برده شدم؛ جبرئیل به من ملحق شد و گفت: ای محمّد خدا فرموده: از تمام کسانی از امّت تو گذشتم که با زنان متعه کنند» [٧٩۱].
و سیّد و سرور شیعه فتح الله کاشانی از پیامبرص (به دروغ) روایت کرده که گفت: «هرکس یک بار صیغه کند؛ درجه و مقام او همچون درجه و مقام حسینس خواهد بود، هر کس دو بار صیغه کند مقامش همچون مقام و رتبه حسن خواهد بود، و هرکس سه بار صیغه کند مقام و درجه او به مقام علی ابن ابی طالب می رسد، و هرکس چهار بارصیغه کند؛ مقام او به مقام من می رسد» [٧٩۲].
و ایمان انسان مؤمن کامل نمی شود تا متعه نکند! روایت کرده اند: «إنَّ المؤمنَ لا يَكملُ حتى يتمتَّع» [٧٩۳].
و در مورد کسی که ازدواج موقت را قبول نکند حکم کردهاند که او کافراست! شیخ شیعه عاملی می گوید: «چون مباح بودن ازدواج موقت از ضروریات مذهب امامیه است» [٧٩۴].
و چنانچه پیشتر گفته شده به اعتقاد آنها مُنکر ضرورت کافر است.
تناقض:
روایت کردهاند که امیرمؤمنان علی بن ابی طالبس گفت: رسول خداص در روز خیبر گوشت الاغهای اهلی و ازدواج موقت را حرام کرد [٧٩۵].
و ابو عبداللهس را درباره ازدواج موقت پرسیدند، در پاسخ گفت: «خودت را با آن آلوده نکن» [٧٩۶].
[٧٩۰] کشف الاسرار موسوی ص ۳۵. [٧٩۱] من لا یحضره الفقیه ج۳/٧۲۲ (کتاب النکاح ح۱٩ باب المتعة) . [٧٩۲] منهج القاصدین کاشانی، ص ۳۵۶ . [٧٩۳] من لا یحضره الفقیه ج۳/٧۲۳ (کتاب نکاح ح۳۱ باب متعة) . [٧٩۴] وسائل الشیعه ٧ / ۴۴۱ . [٧٩۵] تهذیب الاحکام ۲ / ۱۸۴، وسائل الشیعه ٧ / ۴۴۱ . [٧٩۶] بحارالانوار ۱۱۰ / ۳۱۸، مستدرک الوسائل ۱۴ / ۴۵۵، و النوادر اشعری، ص ۸٧ .
س ۱۵۵– آیا نزد علمای شیعه صیغه با دختر شیر خوار و زن زناکار و با زن و دخترش جایز است؟
ج – بله، امام خمینی می گوید: «سایر لذت جویی هایی همچون لمس کردن با شهوت و به آغوش گرفتن، و چسپاندن ران، حتی با کودک شیر خوار اشکالی ندارد» [٧٩٧].
و شیخ طوسی گفته: «در مورد اجازه داشتن متعه با زن فاحشه روایت نقل شده، مگر اینکه روسپی گری او مانع باشد» [٧٩۸].
و در مورد ازدواج موقت با زن زناکار و روسپی می گوید: «صیغه کردن زن روسپی با کراهت جایز است ... و اگر زن روسپی را صیغه کرد باید او را از زنا و فاحشه بازدارد» [٧٩٩].
و بارها زنی را همراه با مادرش، یا دو خواهر، یا با عمه و خاله در صیغه جمع جمع کرده اند بدون اینکه از آن خبر داشته باشند، حتّی آخوندهای بزرگشان چنین کاری کردهاند بطوری که با زنی صیغه کرده و از او دختری به دنیا آمده، و بعد از چند سالی دختر بزرگ شده (بدون اینکه دختر و پدر همدیگر را بشناسند) آقا با دختر هم نکاح عقد موقّت بسته [۸۰۰].
[٧٩٧]تحریر الوسیلة ج۲/۲٩۲ المسألة : ۱۸. [٧٩۸] تهذیب الأحکام ج٧/۱٧۰۵-۱٧۰۶ (کتاب النکاح ح۱۴ باب تفصیل أحکام النکاح). [٧٩٩] تحریر الوسیله خمینی ۲ / ۲۴۱ و ۲٩۲ . [۸۰۰] عالم شیعی موسوی در کشف الاسرار و تبرئه ائمه الاطهار این را گفته است، ص ۴۶ .
س ۱۵۶– خُمس چیست و علمای شیعه در مورد آن چه دیدگاهی دارند؟
ج- خمس مالیات و خراجی است که علمای شیعه ادعا می کنند متعلق به ائمه آنهاست، و روایتی ساختهاند که می گوید: «خُمس دادن به ما فرض است» [۸۰۱].
و از جمله اسباب و انگیزه های ابداع و اختراع خُمس از جانب علمای این بود که (با تطمیع) علما و طلاب علوم دینی را فریب دهند و به شیعه بگروند» [۸۰۲].
و از ابو بصیر روایت است که گفت: «در مورد سادهترین چیزی که انسان را به دوزخ می برد سؤال کردم؟ امام گفت: خوردن یک درهم از مال یتیم، و ما یتیم هستیم» [۸۰۳].
و در روایتی آمده: «پراختن خمس کلید روزی شما است» [۸۰۴].
توضیح:
ضریس کنانی از ابو عبدالله روایت کرده که گفت: «آیا می دانی چگونه زنا در میان مردم شایع شد؟ گفتم: فدایت شوم نمی دانم، گفت: از طریق خمس ما اهل بیت، زیرا خمس فقط برای پاکترین شیعیان ما است، و آنان را حلال زاده می کند» [۸۰۵].
و علمای شیعه در کتابهای معتبرشان ثابت کرده اند که ائمه ایشان شیعیان خود را از پرداخت خُمس معاف کرده اند [۸۰۶].
ولی علمایشان در آن وقت آن را به زمان غیبت مقید کرده و گفته اند تا وقتی که مهدی از مخفیگاهش بیرون بیاید شیعیان از دادن خمس معاف هستند، ولی مهدی موهوم هرگز نمی آید».
شیخ یحیی حلّی گفته: «برای هیچ کس جایز نیست در خمس بدون اجازه امام در حضور او تصرّف کند، امّا در حال غیبت امام برای شیعیان آنها تصرّف در همه حقوقشان، از خمس و ازدواج و تجارت و مسکن و غیره جایز است. و امام صادق گفته: «هر زمینی که در تصرف شیعیان ماست تا زمان قیام قائم ما برایشان حلال است، و این کرم و فضل ایشان است» [۸۰٧].
[۸۰۱] وسائل الشیعه حرعاملی ۴ / ۳۳٧، من لایحضره الفقیه ۱ / ۱۳، الخصال ابن بابویه قمی ۱ / ۱۳٩ و تفسیر عیاشی ٧ / ۳٩، البرهان بحرانی ۲ / ۸۸ . [۸۰۲] ن ک اصول کافی کلینی ۲ / ۲۴۴ . [۸۰۳] وسائل الشیعه ۴ / ۳٧۴، و من لایحضره الفقیه ۱ / ۱۳، مفتاح الکتب الاربعه محمود موسوی ۱۱ ۲۵٩ . [۸۰۴] تهذیب الاحکام ۱ / ۳۸٩، الاستبصار ۲ / ۵٩، وسائل الشیعه ۴ / ۳٧۵، الکافی ۱ / ۵۴٧، مفتاح الکتب الاربعه ۱ / ۲۵٧ . [۸۰۵] کافی ۲/۵۰۲ . [۸۰۶] اصول کافی ج ۲/۲۶۸ و۲۰۲ . [۸۰٧] الجامع للشرائع یحیى حلی ص۱۵۱ (باب الخمس والأنفال وقسمتهما )، و شرائع الإسلام في مسائل الحلال والحرام، اثر نجم الدین حلی ت۶٧۶ ص۱۸۲-۱۸۳ (کتاب الخمس).
س۱۵٧– لطفاً به طور خلاصه تحولات و تغییرات را که علمای تاجر مذهب شیعه در خمس بوجود آورده اند را بیان کنید؟
ج *- تغییر اوّل: بعد از قطع سلسله امامت دروغین و غبیت مهدی موهوم گفتند: خمس فقط حق امام غایب است؟! آنگاه بیش از بیست دزد به پا خاستند و ادعا کردند که امام موهوم مخفی آنها را جانشین خود کرده تا خُمس را از مردم بگیرند، و به زیر زمین محل اختفای او برسانند!!.
*-مرحله دوّم: نائبان امام به خاطر دزدی و چپاول خود با همدیگر حسادت ورزیدند و گفتند: پرداخت خُمس واجب است اما نه به نائب های امام، بلکه خمس باید جدا شود و در زیر زمین دفن گردد! تا وقتی که امام مخفی از مخفیگاه بیرون می آید و آن را برمیدارد.
*- سپس برای بار سوّم مسئله تغییر کرد و گفتند: پرداخت خمس واجب است، امّا نباید در زمین دفن شود، بلکه باید آن را نزد مرد امانتداری گذاشت، و امانتداری کامل جز در میان فقهای شیعه یافت نمی شود، و فقیه شیعه خمس را به مهدی غایب خواهند رساند [۸۰۸].
*- باز برای بار چهارم آن را تغییر دادند و گفتند: پرداخت خمس به فقهای مذهب شیعه واجب است، نه برای این که آن را نگهداری کنند، بلکه باید آن را به فقرای اهل بیت که مستحق هستند بدهند! [۸۰٩].
*- سپس در مرحله پنجم خُمس را به فقها تحویل می دادند تا در هر جا که مناسب می دانند خرج کنند، مثلا برای نشر کتابهای شیعه، و ابتدا بیشترین سهم را خود برمیداشتند! [۸۱۰]. خصوصاً که همه فقهای شیعه ادعا می کنند از اهل بیت هستند!!.
و هنگامی که برخی از پیروانشان از سپردن و واریز کردن این مبالغ به حساب فقها سرباز زدند، روایتی دیگر ساختند مبنی بر اینکه: «هرکس یک درهم یا کمتر از یک درهم خمس را پرداخت نکند؛ اسم او در لیست کسانی درج می شود که به اهل بیت ظلم کرده اند، و حقوقشان را غصب نمودند، و هر کسی عدم پرداخت خمس را حلال بداند کافر است» [۸۱۱].
رقابت شدید بین علمای شیعه بر سر چگونگی بدست آوردن مبالغ بیشتر از خُمس پدید آمد، و آشکارا اعلام کردند که هرکس خمس را پرداخت کند تخفیف زیادی برایش قائل خواهیم شد!!.
و این رقابتهای شرافتمندانه تجاری بین علمایشان تا جایی افزایش یافت که این فقیه و عالم پنجاه درصد تخفیف می داد و آن یکی بیشتر و ... و همین طور [۸۱۲].
آخرین وضعیت خُمس در سالهای اخیر (و در زمان) این است که فتوا داده اند که هرکس می-خواهد عازم سفر حج یا عمره باشد؛ باید همه دارایی خود را قیمت گذاری کند سپس خمس آن را به فقهای شیعه بدهد، در غیر این صورت حج او باطل است!! [۸۱۳].
[۸۰۸] المهذب سبزواری ۸ / ۱۸۰ . [۸۰٩] الوسیله ابن حمزه، ص ۶۸۲ . [۸۱۰] العروة الوثقی محسن حکیم ٩ / ۵۸۴ . [۸۱۱] العروة الوثقی ۲ / ۲۶۶ . [۸۱۲] کشف الاسرار موسوی، ص ٧۴ . [۸۱۳] مناسک الحج اثر استاد عمای شیعه در این عصر وکسی که او را به امام اکبر لقب میدهند یعنی موسوئی خوئی ص۲۲.
از عبدالله بن سنان روایت کردهاند که گفت: از ابو عبدالله شنیدم گفت: «خُمس فقط در مال غنیمت واجب است» [۸۱۴].
وسخن آخر در مورد دیدگاه علمای شیعه در رابطه با خُمس این است که آنها این مسأله را از علمای مسیحی قرون وسطای اروپا برگرفته اند که پیروان کلیسا را ملزم کرده بودند یک دهم باج و مالیات خود را به کشیش ها بپردازند.
(ویلز مسیحی) می گوید: «کلیسا پیروان و رعیت را به پرداخت یک دهم سرمایه مجبور کرده بود، و این مبلغ را به عنوان حق خود طلب می کرد نه به عنوان کمک و همکاری» [۸۱۵].
[۸۱۴] من لا یحضره الفقیه ج/۱۳،وتهذیب الاحکام ج ۱/۳۸۴ والاستبصار ج ۲/۵۶، و وسائل الشیعه ج ۴/۳۳۸ . [۸۱۵] معالم تاریخ الانسانیه ج ۳/۸٩۵ .
س۱۵۸- عقیده علمای مذهب شیعه در مورد بیعت چیست؟
ج – شیعه از ابو جعفر روایت کرده اند که گفت: «هر پرچمی که قبل از پرچم قایم برافراشته شود؛ صاحب آن طاغوت است» [۸۱۶].
و در رابطه با کسی که به دادگاهها و حکّام اهل سنّت جهت داوری و دادخواهی مراجعه کند گفته-اند: «هرکس برای گرفتن حق یا باطلی به دادگاه های اهل سنّت مراجعه کند؛ در حقیقت پیش طاغوت رفته است، و آنچه برای او حکم شود، گر چه حق ثابت او باشد؛ بر او حرام است، چون آن را بر اساس حکم و قضاوت طاغوت گرفته است» [۸۱٧].
آیت شیعه خمینی در توضیح این روایت گفت: «امام خود از مراجعه به پادشاهان وقاضیان آنها نهی کرده، و مراجعه به آنها را مراجعه به طاغوت به حساب آورده است» [۸۱۸].
و علمای شیعه فتوا داده اند که کار کردن در حکومتهای اهل سنّت جایز نیست به شرط این که توطئه ای علیه حکومت و اهل سنّت برنامه ریزی کند و به آنها زیان برساند، و منافعی عاید شیعه گردد، و گر نه کار کردن پیش آنها برابر با کفر ورزیدن به خداوند بزرگ است؟!!.
بنابراین روایتی ساخته و پرداخته اند مبنی بر اینکه: «وارد شدن به نظام و حکومت ایشان و کمک کردن به آنها و تلاش برای رفع نیازهای آنان برابر با کفر است، و نگاه کردن عمدی به آنها از جمله گناهان کبیره ای است که سزاوار دوزخ است» [۸۱٩].
س۱۵٩– آیا برای شیعه جایز است که قبل از ظهور قائم موهوم با یکی از حکام بیعت کنند؟
ج – نصوصی که علمای شیعه از امامانشان روایت می کنند بیش از یازده قرن است که هر شیعه ای را فرامی خوانند با هیچیک از خلفای مسلمین بیعت نکنند مگر از روی تقیه، و می گویند: بر شیعه ها واجب است که هر صبح با قائم بیعت تازه کنند.
یکی از دعاهای علمای شیعه دعای عهد است که در آن آمده است: «بار خدایا در این صبح و تا وقتی که زنده هستم عهد و پیمان و بیعت خود را با او(امام) تجدید میکنم، و عهد او در گردن من است، هرگز آن را از گردنم در نمی آورم..» [۸۲۰].
علت چیست؟
شیخ معاصر شیعه محمّد جواد مغنیه پاسخ داده و می گوید: «تشیع در هر حال به مبارزه با حکامی می پردازند که فاقد نص و حکمت و اولویّت و ... باشد، بنابراین آنها از نظر دین و ایمان همواره حزب مخالف بودهاند» [۸۲۱].
[۸۱۶] الکافی با شرح مازندرانی ج ۱۲/۳٧۱ وسائل الشیعه حرعاملی ج۱۵/٩۲، الغیبه نعمانی ص۲٩، بحارالانوار مجلسی ج ۲۵/٩۱۳، ومستدرک الوسائل نوری ج ۱۱/۳۴، و شارح کافی میگوید: گرچه بلند کننده پرچم به حق دعوت دهد. [۸۱٧] الکافی ج ۱/۶٧ وتهذیب الاحکام طوسی ج ۶/۳۰۱ . [۸۱۸] الحکومة الاسلامیة ص ۳۳ – ۳۴ و٧۴ . [۸۱٩] تفسیر عیاشی ۱ / ۲۳۸ . [۸۲۰] مفتاح الجنان عباس قمی ص ۵۳۸- ۵۳٩ . [۸۲۱] الشیعه والحاکمون محمد مغنیه ص ۲۴ .
س۱۶۰– چه وقت برای شیعه جایز است نزد خلفای مسلمین کار کند؟
ج – خمینی می گوید: «اگر هدف از کار کردن در دستگاههای ستمگران انتقام گرفتن از حکام ستمگر، یا انقلاب و شورش علیه آنها باشد طبیعی است که اسلام به آن اجازه می دهد، بلکه کار کردن و وارد شدن به آن نظامها گاهی واجب است، و ما در این مورد اختلاف نداریم» [۸۲۲].
و می گوید: «از جمله تقیه جایز این است که همراهی شیعه با کاروان شاه و حکومت و وارد شدن ظاهری او کمکی برای اسلام و مسلمین باشد، مثل وارد شدن نصیر الدین طوسی(به حکومت اهل سنّت)» [۸۲۳].
و شیخ معاصر شیعه عبدالهادی فضلی می گوید: «زمینه سازی برای ظهور امام مهدی با فعالیّت سیاسی از طریق ایجاد آگاهی، و افزایش بینش سیاسی، و انقلاب مسلحانه انجام می گیرد» [۸۲۴].
[۸۲۲] ولایة الفقیه خمینی، ص ۱۴۲ – ۱۴۳ . [۸۲۳] حکومت اسلامی خمینی، ص ۱۴۲ . [۸۲۴] فی انتظار الامام فضلی، ص ٧۰ .
س ۱۶۱ – لطفا مهم ترین فتوحات اسلامی را که در طول تاریخ شیعه انجام داده اند نام ببرید؟
ج – شیعه حتّی یک وجب از خاک سرزمین کفر را فتح نکرده، بلکه تا جایی که توانسته اند سرزمینهای مسلمین و راز و اسرارشان را در اختیار کفار- از هر دینی که بوده باشند- قرار داده اند، و تاریخ گواه این قضیه است، از آن جمله اینکه : یکی از علمایان شیعه در مورد آنچه استاد او ابو طاهر قرمطی علیه بیت الله الحرام و کعبه مشرفه و حجاج بیت الله در سال ۳۱٧ هجری کرده است را چنین ذکر می کند: «حجاج بیت الله الحرام سالم به مکه رسیدند و آنان که از راههای دور و درازی آمده بودند ناگهان دیدند که در روز هشتم ذی الحجه ابو طاهر قرمطی به آنها حمله ور شد، و اموال آنان را به غارت کرد و تعداد زیادی از حجاج را در مکه و دره های آن و در مسجدالحرام و در داخل حرم کعبه به قتل رساند، و قرمطی بر درب کعبه نشست و حجاج در اطراف او در خون خود میغلتیدند و از دم تیغ گذرانیده می شدند و او می گفت:
انا لله وبالله انا يخلق
الخلق واُفينهم أنا
«سوگند به خدا که من مردم را می آفرینم، و من آنها را فنا و نابود می کنم».
سپس قرمطی دستور داد کشته شدگان را در چاه زمزم دفن شوند و تعداد زیادی از آنها در محل کشته شدنشان در حرم و در مسجدالحرام دفن گردیدند، همچنین قبه زمزم را منهدم کرد و دستور داد کعبه را از جای برکنند و پوشش آن را در آورد و آن را تکه تکه کرد و بین همراهانش تقسیم نمود، و به مردی دستور داد تا بالای کعبه رفته و میزاب آن را در آورد، وقتی بالای کعبه رفت از آن به سر به زمین افتاد و بلا فاصله به هلاکت رسید، در این وقت قرمطی از بیرون آوردن میزاب خود داری کرد. سپس دستور داد که حجر الاسود از جا در آورده شود، آنگاه یکی از سربازانش با ابزار سنگینی که در دست داشت بر حجرالاسود کوبید و گفت: کجا هستند پرندگان ابابیل، کجا هستند سنگ گل ها، سپس حجرالاسود را بیرون آورد، و آن را با خودشان بردند و بیست و دو سال حجرالاسود نزد آنها باقی ماند. در آن سال کسی حج نکرد چون مردم از وقوف به عرفه منع شدند [۸۲۵].
و همچنین کاری که شیخ شیعه ابن علقمی وزیر خلیفه مستعصم عباسی کرد، و نیز فعالیتها و تلاشهایی که نصیرالدین طوسی برای براندازی و از هم پاشیدن لشکر اسلام تلاش کردند و بسیاری از افراد لشکر اسلام مستقر در بغداد را طرد کردند و آمار نیروها را کاهش دادند، بطوری که تعداد افراد لشکر را به ده هزار نفر تقلیل دادند، سپس با تاتارها نامه نگاری کردند و ضعف کشور و اسرار نظامی را براشان توضیح دادند، و آنها را به اشغال و سقوط بغداد امیدوار کردند، و وقتی که لشکر تاتار هجوم آورد ابن علقمی خلیفه مسلمین را از جنگیدن با آنها بازداشت و گفت: آمدن تاتار به مصلحت ماست، و خلیفه را قانع کرد تا به همراه افراد خواص خود و همراه او برای صلح به استقبال تاتار برود، و از سوی دیگر ابن علقمی و برادرش طوسی به تاتار اشاره کردند که صلح نکنید، بلکه خلیفه و همراهانش را به قتل برسانید. بنابراین خلیفه و همراهانش کشته شدند، سپس تاتار به بغداد هجوم آورد و زنان و مردان بغداد را قتل عام کردند، و کسی جز کافران ذمی از یهودی و مسیحی در میان مردم بغداد نجات نیافتند؟!!.
تاتارهای مغولی حدود یک میلیون مسلمان را در بغداد به خاک و خون کشیدند و در تاریخ اسلام هیچ فاجعه ای همچون فاجعه هجوم تُرکهای کافر موسوم به تاتار سهمگین نبوده است، آنها هاشمیها را کشتند و زنان عباسی وغیر عباسی را به اسارت در آوردند [۸۲۶]!.
امّا با این وجود؛ علمای شیعه استاد خود ابن علقمی و دوستش طوسی را گرامی میدارند، و کاری را که علیه مسلمین کردند شاهکاری بزرگ به حساب می آورند. مجلسی استاد خود نصیر الدین طوسی را اینگونه تحسین کرده است: «و شیخ اعظم نصیر الدین طوسی محمّد بن حسن طوسی وزیر سلطان هولاکو بود» [۸۲٧].
و خمینی می گوید: «مردم با نبود خواجه نصیر الدین طوسی و افرادی چون او که خدمات بزرگی به اسلام کرده اند احساس کمبود می کنند»!! [۸۲۸].
پیش از او استادش خوانساری در بیان شرح حال نصیر طوسی از خدمات او پرده برداشته و گفته است: از جمله امور مشهور و معروف این است که او بدیدار سلطان محتشم هولاکوخان رفت و از او درخواست کرد با آمادگی کامل به بغداد حمله ور شود و با نابود کردن پادشاه عباسی و قتل عام پیروان آنان و توده مردم، بندگان را راهنمایی کند و شهرها را اصلاح و آباد نماید، تا اینکه خون پلیدشان را چون نهر جاری کرد و خونشان را در دجله ریخت و از آنجا راهی سرای هلاکت و آتش جهنم گردید» [۸۲٩].
و شیخ و مرجع دیگر شیعه ابن یقطین وزیر خلیفه هارون الرشید در یک شب پانصد نفر از مسلمین را به قتل رسانید.
عالم شیعه الجزائری می گوید: «در روایات آمده که علی بن یقطین؛ وزیر هارون الرشید؛ گروهی از مخالفان را در زندانش گردآورد و به سربازانش دستور داد سقف زندان را روی زندانیان تخریب و منهدم کنند که در نتیجه همه آنها مردند که تقریبا پانصد نفر بودند» [۸۳۰].
و این سلطان اعظم شیعه شاه عباس اوّل بود که وقتی بغداد را فتح کرد؛ دستور داد قبر ابوحنیفه/ را به محل قضای حاجت تبدیل کنند، و دو قاطر را وقف کرد و دستور داد آنها را در چهار راه بازار ببندند تا هر کس نیاز به دستشویی داشت سوار بر یکی از آن قاطرها برای قضای حاجت (و تخلیه شکم) خویش بر قبر آن عالم بزرگوار رفته و قضای حاجت کند. تا اینکه روزی از خادم قبرستان پرسید اینجا خدمت چه می کنی در حالی که ابوحنیفه اکنون در پایینترین نقطه دوزخ قرار دارد؟ او هم گفت: در این قبر پدر بزرگ تو مرحوم شاه اسماعیل وقتی بغدا را فتح کرد سگ سیاهی را دفن کرده، چون استخوانهای ابوحنیفه را بیرون آورد، و در جای او سگ سیاهی را دفن کرد، پس من در خدمت آن سگ هستم».
سپس شیخ شیعه جزایری در توضیح آن گفته: «او در سخنش راستگو بود، چون مرحوم شاه عباس چنین کاری کرد» [۸۳۱].
[۸۲۵] ن ک کتاب المسائل العکبریه مفید ص۸۴- ۱۰۲ . [۸۲۶] مختصراخبارالخلفاء۱۳۶-۱۳٧ ابن ساعی شیعه واعیان الشیعه محسن الامین ج ۱/۳۰۵ . [۸۲٧] بحار الانوار مجلسی، ص ۱۰۶ – ۱۲، ن ک کشف الیقین، ص ۸۰ حسین بن یوسف بن علی مطهر حلی . [۸۲۸] حکومت اسلامی، ص ۱۲۸ . [۸۲٩] روضات الجنات فی احوال العلماء السادات، محمد باقر خوانساری متوفای ۱۱۲۵ هجری ۶ / ۳۰۰، ۳۱، ن ک وسائل الشیعه حر عاملی ۳ / ۴۸۳، الکنی و الالقاب عباس قمی ۱ / ۳۵۶ . [۸۳۰] الانوار النعمانیه الجزائری ج ۲ / ۳۰۸ . [۸۳۱] الأنوار النعمانیة ج۲/۳۲۴.
س ۱۶۲– و در پایان، آیا خدا و پیامبر و امام ما و علمای شیعه یکی است؟
ج- امام شیعه نعمت الله جزائری این سؤال را اینگونه پاسخ داده است: «خدا و پیامبر و امام ما با خدا و پیامبر و امام آنها یعنی (اهل سنّت) یکی نیست، خدای آنها کسی است که محمّد پیامبرش بوده و جانشین پیامبرش ابوبکر است، ما نه آن پروردگار را قبول داریم و نه آن پیامبر، بلکه می گوییم: خدایی که جانشین پیامبرش ابوبکر است؛ خدای ما نیست و آن پیامبر هم پیامبر ما نیست» [۸۳۲].
[۸۳۲] الانوار النعمانیه ج ۲ / ۲٧۸ – ۲٧٩ .
برادر مسلمانم: بعد از این بررسی کوتاه که در راستای شناخت عقیده شیعه امامیه انجام شده؛ بدان که در میان ما و فرقه های مخالف قرآن و سنّت ملاقات و دیدار جز بر اساس اصول و قواعد شرعی جایز نیست که در این آیه منصوص است؛ آنجا که خداوند متعال فرموده:
﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِكَ بِهِۦ شَيۡٔٗا وَلَا يَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ٦٤﴾[آل عمران: ۶۴].
یعنی: «بگو : ای اهل کتاب ! بیائید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است (و همه آن را بر زبان میرانیم، بیائید بدان عمل کنیم، و آن این) که جز خداوند یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او نکنیم، و برخی از ما برخی دیگر را، به جای خداوند یگانه، به خدائی نپذیرد. پس هرگاه (از این دعوت) سر بر تابند، بگوئید: گواه باشید که ما منقاد (اوامر و نواهی خدا) هستیم».
و این اصول عبارتند از: پایبندی به توحید و پرهیز از شرک ورزیدن به خدا و اطاعت از خداوند متعال در حکم و تشریع، و پیروی از خاتم پیامبران محمّدص.
بنابراین باید این آیه شعار هر مجادله و گفتگویی باشد که بین مسلمین و اهل کتاب، و بین اهل سنّت و دیگر فرقههای منتسب به اسلام انجام می شود، و هر تلاشی جهت محقق کردن غیر از این اصول صورت گیرد باطل است ... باطل است ... باطل است [۸۳۳].
شیعیان امروز ادعا می کنند با مسلمانان اختلافی ندارند و از مسلمین می خواهند که به کتابهای آنها مراجعه کنند. چگونه مسلمین می توانند به کتابهای شیعه اعتماد کنند و از آنها استفاده نمایند، حال آنکه در این کتابها روایات متعدّدی وجود دارد که کتاب خدا را ناقص و تحریف قلمداد می کنند، و به آن طعنه می زنند و میگویند: «کتاب خدا ناقص و تحریف شده است!. چگونه ما و شیعه می توانیم بر محور کتاب خدا جمع شویم در حالی که آنها تفسیرهای انحرافی و باطنی از قرآن ارائه میدهند، و سپس چگونه مسلمین میتوانند ادعاهای شیعه را باور کنند که می گویند: بعد از قرآن کتابهای آسمانی و الهی بر ائمه ایشان نازل شده است. چگونه ما میتوانیم با شیعه بر محور سنّت جمع شویم که آنها ادعا می کنند گفتههای ائمه ایشان همچون کلام خدا و پیامبرش می باشد، و می-گویند: پیامبرص بخشی از شریعت را پنهان کرده و آن را به ائمه سپرده است، و به حکایات سند و امضاء و رقعه ها ایمان دارند و دینشان را بر اساس آن بنا می-کنند، و روایات دروغگویان و فریبکاران را می پذیرند، و به بهترین و برگزیده ترین انسانها بعد از پیامبران طعنه می زنند، و همسر بزرگوار رسول ربّ العالمین را به زنا متهم کرده و بر ایشان طعنه می-زنند.
چگونه ما وشیعه به هم نزدیک می شویم در حالی که آنها اجماع را قبول ندارند و عمداً با مسلمین مخالفت می ورزند، چون معتقدند که مخالفت با مسلمین راه درست و هدایت است. چگونه ما و شیعه می توانیم متحد شویم و حال آنکه آنها همه مسلمین و در رأس آنان صحابه رسول خداص خصوصاً سه خلفه ی راشد و همسران پیامبرص را کافر می دانند [۸۳۴].
چگونه می توانیم به شیعه نزدیک شویم و با آنها متحد شویم، حال آنکه می گویند: «خدا و پیامبر و امام ما با خدا و پیامبر و امام اهل سنّت یکی نیست، و می گویند: خدای اهل سنّت کسی است که محمّد پیامبر او می باشد، و ابوبکر خلیفه پیامبرش است، و ما چنین خدا و پیامبری را قبول نداریم، بلکه می گوییم: «خدایی که خلیفه ی پیامبرش ابوبکر است؛ خدای ما نیست، و آن پیامبر هم پیامبر ما نیست» [۸۳۵].
[۸۳۳. - ن ک الابطال للنظریه الخلد بین دین الاسلام و غیره من الادیان عتر شیخ بکر ابوزید شفا الله تعالی، ص ۲٩ . [۸۳۴] مسألة التقریب بین اهل سنت و الشیعه ناصر قفاری ج ۱ / ۳٧۵ – ۳٩۰ با اندکی تصرف . [۸۳۵] الانوار النعمانیه ج ۲ / ۲٧۸ – ۲٧٩ .
بدانید که این امّت هرگز بر گمراهی اتفاق نخواهد کرد [۸۳۶].
الحمدلله همواره در میان این امّت اسلام گروهی برحق خواهند بود تا وقتی که قیامت بر پا می شود، گروهی از اهل علم و قرآن و هدایت و بیان و روشنگری که تحریف افراطی ها و ادعای ناروای جعل کنندگان آثار و تأویل جاهلان را از آن می-زدایند، بنابراین تعلیم و روشنگری و خیرخواهی و نصیحت و راهنمایی و جلوگیری از تجاوز متجاوزان به دین اسلام وظیفه و مسئولیت همه ما مسلمانها است. و هرکس که بر حذر داشت به راستی که بشارت داده است [۸۳٧].
«و خداوند هر کسی را که بخواهد خوشبخت کند او را توفیق عنایت می کند که از آنچه دیگران بدان آن مبتلا شده اند عبرت بگیرد، و راه کسانی را در پیش می گیرد که خداوند آنان را یاری کرده است و از راه کسی که خداوند او را خوار و ذلیل کرده پرهیز مینماید..» [۸۳۸].
بار خدایا از ارتداد و از مبتلا شدن به فتنه به تو پناه میبریم [۸۳٩].
رئیس کمیته دائم افتا در کشور عربستان سعودی شیخ عبدالله بن باز و نائب او شیخ عبدالرزاق عفیفی رحمهما الله و اعضای آن؛ شیخ عبدالله غدیان - وفقهم الله- در فتوای شماره ٧۸۰۸ می گویند: «فرقه های دروز، نصیریه، اسماعیلیه و دیگر کسانی که در راه آنها پیموده اند؛ همچون بابیه و بهائی ها نصوص قرآن و سنّت را بازیچه خویش قرار دادهاند، و آئین و دستوراتی برای خود ساخته اند که خداوند به آن فرمان نداده است، و در تحریف و تغییر راه یهود ونصارا را در پیش گرفته اند و از هوای نفس خود پیروی کرده و از رهبر فتنه اول عبدالله بن سبأ حمیری که در رأس بدعت گذاری وگمراه کردن و ایجاد فتنه بین مسلمین قرار داشت؛ تقلید نمودهاند، شر وبلای ابن سبأ گروههای زیادی را در برگرفت، و بعد از پذیرفتن اسلام کافرشدند و به علت آن بین مسلمین تفرقه ایجاد شد، بنابراین دعوت تقریب بین این گروهها و بین مسلمین راستین و واقعی؛ دعوتی بی فایده است، و تلاش برای نزدیک کردن این فرقهها با مسلمین تلاشی شکست خورده می باشد، چون این فرقه ها در انحراف و الحاد و کفر و گمراهی و دشمنی با مسلمین و توطئه علیه آنان همچون یهودیان هستند گرچه اهداف و امیال آنان و قضایایی که با آن درگیر هستند متفاوت است، بنابراین همچون یهود و نصارا هستند.
بعد از جنگ جهانی دوم؛ گروهی از علمای دانشگاه ازهر مصر با آخوندهای شیعه قم ایران برای تقریب تلاش کردند، و تعداد اندکی از علمای بزرگ و صادق و پاکدل فریب این ادعا را خوردند، و مجله ای صادر کردند و آن را تقریب نامیدند، امّا دیری نگذشت که قضیه برای فریب خوردگان روشن شد، و کار گروه تقریب به شکست انجامید، جای تعجب هم نیست، چون قلب ها از هم فاصله زیاد دارند و افکار متضادند، و عقایدشان با همدیگر متناقض اند و هرگز دو چیز ضد و نقیض جمع نمیشوند [۸۴۰]. و شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز/ را پرسیدند:
س ٧ - با توجه به شناختی که جنابعالی از تاریخ رافضه دارید موضع شما در مورد تقریب بین اهل سنّت و آنها چیست؟
ج - تقریب بین اهل سنّت و رافضه ممکن نیست، چون عقیدهها با هم فرق دارند، اهل سنّت به توحید خداوند و خاص کردن عبادت برای الله تعالی، و به اینکه هیچ فرشته و پیامبر همراه خدا به فریاد خوانده نمی شود، و فقط خداوند غیب می-داند معتقدند، و همچنین اهل سنّت صحابه را دوست دارند، و ایمان دارند که اصحاب بعد از پیامبر بهترین افراد این امّت هستند، و برترین آنها ابوبکر، سپس عمر و سپس عثمان و سپس علیش می-باشد، و عقیده رافضه برعکس عقیده اهل سنّت است، بنابراین جمع کردن میان آن دو امکان ندارد، و همانطور که نمی توان یهود و نصارا و بت پرستان را با اهل سنّت جمع کرد، تقریب بین رافضه و اهل سنّت هم ممکن نیست.
س ۸ : آیا می توان برای ضربه زدن به دشمن خارجی همچون کمونیسم وغیره ت با آنها عامل و همراهی کرد؟
ج ۸ – به نظر من این کار ممکن نیست، بلکه اهل سنّت متحد شود و رافضه را به آنچه قرآن و سنّت بر آن دلالت دارد دعوت دهند، و وقتی رافضه به آن پایبند شدند برادر ما هستند، و بر ما همکاری کردن با آنها واجب می شود، اما وقتی که بر عقاید خود همچون دشمنی با صحابه و ناسزا گفتن به آنها، و دشنام دادن به صدیق و عمر و عموم اهل بیت همچون علیس و فاطمه و حسن و حسینش اصرار می ورزند، و معتقدند که دوازده امام معصومند و غیب می دانند، همه این چیزها باطل ترین باطل هستند، و مخالف با عقیده اهل سنّت و جماعت می-باشند [۸۴۱].
از ابی سعید خدریس روایت است که گفت: «پیامبر خداص در میان ما ایستاده سخنرانی کرد و فرمود: هان آگاه باشید ترس از مردم فردی را از گفتن حقی که میداند باز ندارد، می گوید: آنگاه ابو سعید گریست و گفت: سوگند به خدا چیزهایی دیدیم و ترسیدیم» [۸۴۲].
و پیامبرص فرمود: «هر قومی بدعتی را پدید آورند، خداوند در مقابل سنّتی را از قلب آنها در می آورد» [۸۴۳].
و پیامبرص فرمود: «سنّت من و سنّت خلفای راشدین هدایت یافته را لازم بگیرید؛ و به آن تمسک جوئید، و با دندان به آن چنگ بزنید و از بدعتها دوری کنید، که هر چیز تازه ایجاد شدهای در دین بدعت است، و هر بدعتی گمراهی است» [۸۴۴].
و شیخ الاسلام ابن تیمیه/: گفت: «برحذر داشتن مسلمین از بدعتها و از کسانی که به بدعتها معتقدند به اتفاق مسلمین واجب است» [۸۴۵].
و کتابم را با حدیث حذیفه بن یمانس پایان می دهم که فرمود: مردم در مورد نیکی از پیامبرص می پرسیدند، و من او را از شر میپرسیدم از بیم اینکه مبادا مرا بگیرد، بنابراین عرض کردم: ای رسول الله ما در جاهلیت و شرارت به سر می بردیم، آنگاه خداوند این خیر را برای ما آورد، آیا بعد از این خیر شری هست؟.
پیامبرص فرمود: بله! گفتم: آیا بعد از آن شر خیری هست؟ فرمود: بله، و در آن دود و غباری هست؟ گفتم: دود و غبار آن چیست؟ فرمود: قومی می آیند که به غیر از سنّت من عمل می کنند، و به غیر از رهنمود من راهنمایی می کنند، بعضی کارهایشان درست است و بعضی نادرست! گفتم: آیا بعد از این خیر شری هست؟ فرمود: بله، دعوتگرانی بر درهای جهنم خواهند بود، هر کسی دعوت آنان را بپذیرد او را به جهنم میبرند! گفتم: ای رسول خدا آنها را برای ما توصیف کن؟ فرمود: قومی هستند از ما و به زبان ما سخن می-گویند! گفتم: ای رسول خدا به نظر شما اگر این زمان مرا فرا گرفت چه کار کنم؟ فرمود: همراه جماعت مسلمین و امامشان باش! گفتم: اگر مسلمین جماعت و امامی نداشتند؟ گفت: از همه این فرقهها کناره گیری کن حتی اگر بر ریشه درختی چنگ زده باشی تا اینکه مرگ تو فرا رسد و تو بر آن حالت باشی [۸۴۶].
ابو العالیه می گوید: اسلام را یاد بگیرید، وقتی آن را یاد گرفتید؛ از آن روی گردانی نکنید، و بر شما لازم است صراط مستقیم را انتخاب کنید که اسلام است، و از آن به چپ و راست منحرف نشوید، و بر شما لازم است که از سنّت پیامبرتانص پیروی کنید، و از این هوا پرستیها بپرهیزید.
در کلام ابی العالیه تأمل کنید، چه سخن بزرگ و مهمی است و چقدر او زمانش را شناخته است که از هواپرستی بر حذر می دارد؛ که هرکس از آن پیروی کند از اسلام رویگردان شده است، و اسلام را به سنّت تفسیر می کند، و از این می ترسد که تابعین و علمایشان از قرآن و سنّت فاصله بگیرند، وقتی در سخن او تأمل کنید معنی آیات الهی را می فهمی که می فرماید:
﴿إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡۖ قَالَ أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٣١﴾[البقرة: ۱۳۱].
یعنی: «آنگاه که پروردگارش بدو گفت: اخلاص داشته باش گفت: خالصانه تسلیم پروردگار جهانیان گشتم».
و می فرماید:
﴿وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِۧمُ بَنِيهِ وَيَعۡقُوبُ يَٰبَنِيَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَكُمُ ٱلدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٣٢﴾[البقرة: ۱۳۲].
یعنی: «و ابراهیم فرزندان خود را به این آئین سفارش کرد، و یعقوب طفت: ای فرزندان من! خداوند، آئین (توحیدی اسلام) را برای شما برگزیده است. و نمیرید جز این که مسلمان باشید».
و فرمود:
﴿وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ﴾[البقرة: ۱۳۰].
یعنی: «چه کسی از آئین ابراهیم رویگردان خواهد شد مگر آن (نادانی) که خود را خوار و کوچک داشته».
این اصول مهم و امثال آن که اصل اصول هستند؛ ولی مردم از آن غافل اند و باشناخت این اصول؛ معنی احادیثی که در این مورد هستند روشن می گردد، اما فردی که این آیات و احادیث را می خواند مطمئن است که شامل او نمی شوند و فکر می کند که در مورد قومی گفته شدهاند که از بین رفته! : ﴿أَفَأَمِنُواْ مَكۡرَ ٱللَّهِۚ فَلَا يَأۡمَنُ مَكۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٩٩﴾[الأعراف: ٩٩].
یعنی: «آیا آنان از چاره نهانی و مجازات ناگهانی خدا ایمن و غافل شدهاند؟ در حالی از چاره نهانی و مجازات ناگهانی خدا جز زیانکاران (و از دست دهندگان عقل و انسانیت) ایمن و غافل نمیگردند [۸۴٧]».
بار خدایا در این مورد هر مسلمانی را که قدر خویش را می داند و به اللهﻷ به عنوان پروردگار بر حق و به اسلام به عنوان یگانه دین حق و به محمّدص به عنوان پیامبر ایمان دارد نصیحت می کنم بار خدایا گواه باشد [۸۴۸].
از اساتید و برادران طلبه ام خواهش می کنم که در بر حذر داشتن از بدعت ها بخصوص بدعت تقریب بین ادیان وتقریب بین فرقههای منتسب به اسلام بکوشند از خداوند متعال خواستارم مسلمانان گمراه را هدایت کند و عذاب را از ما و آنها دور نماید، و ما و آنان را از توطئه دشمنان و از فتنه ها و زشتی های پنهان و آشکار نجات دهد، و همه ما را بر اسلام ثابت قدم و استوار بدارد.
و خاضعانه در پیشگاهش تمنّا دارم که اخلاص در گفتار و کردار را به این بنده عنایت فرماید و نیّتم را درست و فرزندانم را اصلاح نماید و خاتمه ام را نیک بگرداند، و مرا و پدر و مادر و خانواده ام و همه مسلمین را بیامرزد، بدون تردید او شنوای دعا است.
يارب لك الحمد کما ينبغی لجلال وجهك و عظيم سلطانك و الحمد لله رب العالمين
و صلی الله و سلم علی عبده و رسوله محمّد و علی آله و صحبه اجمعين.
مؤلف: عبدالرحمن بن شثری، خداوند او و والدین و اولاد و اساتید او همه مسلمین را بیامرزد. آمین.
[۸۳۶] حدیث ابن عمر روایت ترمذی ج ۲۱۶٧ وآلبانی آن را المشک ج ۳/۱۱ صحیح قرار داده است . [۸۳٧] الابطال للنظریه الخلط بین دین الاسلام وغیره من الادیان شیخ بکرابو زید شفاه الله تعالی . [۸۳۸] اثنین مجموع الفتاوی ۳۵/۳۸۸. [۸۳٩] از دعای ابن ابی ملیکه/ (بخاری ج ۶۶۴۱ باب ما جاء في قول الله تعالی: لا واتقوا فتنه لا تصيبن الذين ظلموا منکم خاصة). و ما کان النبیص يخدر من الفتن و مسلم ۲۲٩۳ باراثبات حوض نبیناص وصفاته. [۸۴۰] فتاوی اللجنة الدائم ج ۲/۱۳۳-۱۳۴. [۸۴۱] مجموع فتاوی ابن باز ج ۵/۱۳۰-۱۳۱. [۸۴۲] احمد ج ۱۱۵۱۶ ابن ماجه، ج ۴۰۰٧ ، ترمذی ۲۱٩۱، آلبانی در الصحیحه، ش ۱۶۸ آنرا صحیح دانسته است . [۸۴۳] روایت امام أحمد ح۱۶٩٧۰ حافظ ابن حجر اسنادش را جیّد توصیف کرده، ت۸۵۲ فتح الباری ج۱۳/۲۶٧ . [۸۴۴] ابوداود، ج ۴۶۰٧ و ابن ماجه، ج ۴۲ و ترمذی ک العلم، ج ۲۶٧۶ و گفته است این حدیث حسن صحیح است و حاکم در مستدرک سند آن را صحیح قرار داده است ۱ / ٩۵ – ٩۶ و آلبانی آنرا صحیح دانسته است (ابن ماجه ۴۲) . [۸۴۵] مجموع فتاوی،ج ۲۸ / ۲۳۱ . [۸۴۶] بخاری ج ۳۴۱۱، مسلم ج ۱۸۴٧ . [۸۴٧] فضل الاسلام، شیخ محمد بن عبدالوهاب، ص ۲۸- ۲٩ . [۸۴۸] کتاب الابطال بکر ابو زید با اندکی تصرف .
۱- أحسن الودیعة فی تراجم مشاهیر مجتهدی الشیعة، محمد مهدی کاظمی اصفهانی، چاپ حیدریه نجف، چاپ۲ سال ۱۳۸۸ .
۲- إحقاق الحق وإزهاق الباطل، نور الله حسینی شوشتری، تستری، تعلیق : شهاب الدین النجفی، چاپ اسلامی تهران.
۳- أحکام الشیعة، میرزا حسن حائری، کتابخانه إمام جعفر صادق، الکویت، چاپ ۳ سال ۱۳٩۶ .
۴- أصول الکافی، محمّد کلینی، انتشارات مرتضی بیروت لبنان، چاپ اوّل ۱۴۲۶.
۵- أصول الفقه، محمد رضا المظفر، چاپ نجف ۱۳۸۲ .
۶- أصل الشیعة وأصولها، محمّد حسین آل کاشف الغطاء، تحقیق : علاء آل جعفر، مؤسسه امام علی، چاپ تحقیقات دوّم ۱۴۱٧ .
٧- إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسین طبرسی، تصحیح وتعلیق : علی غفاری، دار المعرفه، بیروت ۱۳٩٩ .
۸- أعیان الشیعة، محسن أمین عاملی، کتابخانه بن زیدون، دمشق .
٩- إقبال الأعمال مضمار السبق فی میدان الصدق، رضى الدین علی بن موسى بن جعفر بن طاووس، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، نشر: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اوّل ۱۴۱۴.
۱۰- إرشاد القلوب، حسن بن محمد دیلمی، چاپ نجف سال ۱۳۵۳.
۱۱- أمالی صدوق، محمّد بن علی بن بابویه قمی، تحقیق: پژوهشهای اسلامی مؤسسه بعثت، قم، چاپ اوّل ۴۱٧۱هـ .
۱۲- أمل الآمل فی علماء جبل عامل، محمّد بن حسن حرّ عاملی، تحقیق: أحمد حسینی، کتابخانه أندلس بغداد، چاپ تحقیقات اول ۳۸۵۱ .
۱۳- أوائل المقالات فی المذاهب المختارات، شیخ مفید، دار المفید دار نشر و توزیع بیروت، لبنان، چاپ دوّم ۱۴۱۴.
۱۴- الأنوار النعمانیة، نعمت الله جزایری، مؤسسه اعلمی، بیروت، چاپ چهارم ۱۴۰۴ .
۱۵- الإمام الصادق، محمّد حسین مظفر، چاپ دار الزهراء بیروت، چاپ سوّم ۱۳٩٧.
۱۶- الأمالی، شیخ مفید، تحقیق: علی أکبر غفاری، انتشارات جمعی از مدرسین حوزه علمیه قم، کتابخانه إسلامی۱۴۰۳ .
۱٧- الأمالی، مرجع شیعه أبی جعفر محمد بن حسن طوسی، تحقیق: پژوهشهای اسلامی، مؤسسه بعثت چاپ و نشر وتوزیع، دار الثقافه، چاپ اوّل ۱۴۱۴ .
۱۸- الاحتجاج، أحمد بن علی بن أبی طالب طبرسی، تعلیق محمد باقر خرسان، انتشارات دارالنعمان، نجف ۱۳۸۶.
۱٩- الاختصاص، تألیف محمّد بن نعمان عبکری بغدادی ملقّب به شیخ مفید، تصحیح و توضیح: علی أکبر غفاری، انتشارات جمعی از مدرسین حوزه علمیه قم.
۲۰- الإرشاد، شیخ مفید، تحقیق: مؤسسه آل بیت، چاپ و نشر دار المفید ۱۴۱۳.
۲۱- الأرض والتربة الحسینیة، محمد حسین آل کاشف الغطاء، دار التعارف، بیروت.
۲۲- الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، محمد بن حسن طوسی، تحقیق: حسن خرسان، دار صعب، دار التعارف، بیروت، ناشر: کتابخانه اسلامی تهران، چاپ ۳ سال ۱۳٩۰ .
۲۳- الاستغاثة فی بدع الثلاثة، ابی قاسم علی بن أحمد کوفی، انتشارات کتابهای علمی قم.
۲۴- الإسلام على ضوء التشیع، حسین خراسانی، بدون ذکر چاپ یا تاریخ چاپ
۲۵- الاعتقادات معروف به عقاید شیعه یا دین امامیه ابن بابویه قمی، چاپ إیران ۱۳۲۰.
۲۶- الألفین فی إمامة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، حسن بن مطهر حلی، مؤسسه أعلمی، بیروت، چاپ سوّم سال ۱۴۰۲ .
۲٧- إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، علی حائری، انتشارات اعلمی بیروت چاپ چهارم ۱۳٩٧.
۲۸- الآیات البینات فی قمع البدع والضلالات، محمد حسین آل کاشف الغطاء، انتشارات مرتضی، بیروت.
۲٩- الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، محمّد بن حسن حرّ عاملی، چاپخانه علمی قم، إیران .
۳۰- البرهان فی تفسیر القرآن، هاشم بن سلیمان بحرانی کتکانی، چاپ تهران چاپ۲
۳۱- البیان فی تفسیر القرآن، ابو القاسم موسوی خوئی، مؤسسه أعلمی، بیروت، چاپ سوّم سال۱۳٩۴ .
۳۲- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر مجلسی، إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوّم سال ۱۴۰۳.
۳۳- بشارة المصطفى لشیعة المرتض، أبی جعفر محمد بن أبی قاسم طبری، تحقیق: جواد قیومی أصفهانی، مؤسسة نشر إسلامی وابسته جماعت مدرسین قم، چاپ اوّل۱۴۲۰.
۳۴- بصائر الدرجات الکبرى فی فضائل آل محمد، أبی جعفر محمد بن حسین بن فروخ صفار، با مقدمه و توضیح و تصحیح : حاج میرزا محسن، انتشارات أعلمی، تهران ۱۳۶۲.
۳۵- التوحید، ابن بابویه قمی، تصحیح و توضیح: هاشم حسینی تهرانی، انتشارات جمعی از مدرسین حوزه علمیه قم.
۳۶- التنبیه والإشراف، علی بن حسین مسعودی، دار صعب، بیروت.
۳٧- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، علی حسینی أستر آبادی نجفی، تحقیق ونشر : مدرسة إمام مهدی حوزه علمیه قم، با نظارت محمد باقر بن مرتضى موحد ابطحی اصفهانی، چاپ اوّل ۱۴۰٧.
۳۸- تاریخ الإمامیة وأسلافهم من الشیعة، عبدالله فیاض، مؤسسه أعلمی، بیروت، چاپ دوّم سال ۱۳٩۵.
۳٩- تاریخ الغیبة الکبرى، محمد باقر صدر، کتابخانه ألفین کویت چاپ دوّم سال ۱۴۰۳.
۴۰- تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر معروف به یعقوبی، انتشارات بیروت ۱۴۰۰.
۴۱- تحریر الوسیلة، خمینی، چاپ دوّم، کتابخانه آداب نجف ۱۳٩۰.
۴۲- تحف العقول عن آل الرسولص، ابی محمد حسن بن على بن حسین بن شعبه حرانی، تصحیح وتعلیق: علی اکبر غفاری، چاپ دوّم ۱۴۰۴، مؤسسه نشر اسلامی، تابعه جماعت مدرسین قم، ایران.
۴۳- تحفة العوام مقبول، مطابق فتاواى شش نفر از آیات شیعه معاصر، ترتیب و تنظیم منظور حسین، لاهور باکستان.
۴۴- تحفة العقول، حسن بن علی حرانی، مؤسسه أعلمی بیروت چاپ ۵ س۱۳٩۴
۴۵- تصحیح الاعتقاد شیخ مفید، دار المفید، چاپ دوّم ۱۴۱۴.
۴۶- تفسیر الحسن بن على العسکری، تحقیق ونشر : مدرسه امام مهدی، قم چاپ اوّل ۱۴۰٩.
۴٧- تفسیر الصافی، فیض کاشانی انتشارات کتابخانه صدر تهران ایران، چاپ سوّم ۱۳٧٩.
۴۸- تفسیر الصراط المستقیم، حسین بروجردی، تحقیق وتعلیق: غلام رضا بروجردی مؤسسه وفاء، بیروت، چاپ۱ سال ۱۴۰۳ .
۴٩- تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، تصحیح وتعلیق : هاشم رسولی محلاتی، مؤسسه اعلمی بیروت لبنان، چاپ اوّل ۱۴۱۱.
۵۰- تفسیر فرات، فرات بن إبراهیم کوفی، چاپ اوّل ۱۴۱۰ تهران، ایران.
۵۱- تفسیر القرآن الکریم، عبد الله شبر، دار إحیاء التراث العربی ۱۳٩٧ چاپ سوّم .
۵۲- تفسیر قمی، علی بن إبراهیم قمی، تصحیح وتعلیق: سید طیب موسوی جزائری، دار السرور، بیروت، لبنان ۱۳۸٧ چاپ دوّم .
۵۳- تفسیر نور الثقلین، عبد الله بن جمعه حویری، تصحیح وتعلیق : هاشم محلاتی، چاپخانه علمی، قم ۱۳۸۵ چاپ دوّم.
۵۴- تلخیص الشافی، محمد بن حسن الطوسی، تعلیق : حسین بحر العلوم، دار الکتب الإسلامیه، قم، ۱۳٩۴ چاپ سوّم.
۵۵- تنزیه الأنبیاء، شریف مرتضى علی بن الحسین، انتشارات شریف راضی قم ایران .
۵۶- تنقیح المقال فی علم الرجال، عبد الله بن محمد بن حسن مامقانی، کتابخانه مرتضویه، نجف ۱۳۴۸.
۵٧- تهذیب الأحکام، محمد بن حسن طوسی، انتشارات مرتضی لبنان بیروت، چاپ اوّل ۱۴۲۸.
۵۸- تهذیب الوصول إلى علم الأصول، حسن بن یوسف بن مطهر حلی، چاپ تهران ۱۳۰۸.
۵٩- ثواب الأعمال، ابن بابویه قمی، چاپ إیران ۱۳٧۵.
۶۰- حکومت اسلامی، خمینی، وزارت ارشاد جمهوریه اسلامی ایران.
۶۱- حصائل الفکر فی أحوال الإمام المنتظر، محمد صالح البحرانی، دار کتابخانه الحیاة، بیروت.
۶۲- حق الیقین فی معرفة أصول الدین، عبد الله شبر، دار الأضواء بیروت ۱۴۰۴ چاپ ۱.
۶۳- جامع الأخبار، ابن بابویه قمی، چاپ إیران ۱۳۵۴.
۶۴- جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات عن الطرق والإسناد، محمد بن علی اردبیلی غروی حائری، دار الأضواء، بیروت ۱۴۰۳.
جامع السعادات، محمد مهدی نراقی، تحقیق : محمد کلانتر، دار النعمان چاپ ۴.
۶۵- الجامع للشرائع، یحیى بن سعید حلی، مؤسسه علمی سید الشهداء.
۶۶- جوابات أهل الموصل فی العدد والرؤیة شیخ مفید، تحقیق : مهدی نجف.
۶٧- الخرائج والجرائح، سعید بن هبة الله بن حسن راوندی، تحقیق ونشر : مؤسسه إمام مهدی، قم.
۶۸- الخصال، ابن بابویه قمی، تصحیح : علی اکبر غفاری، کتابخانه صدوق، تهران ۱۳۸٩.
۶٩- الخمینی والدولة الإسلامیة، محمد جواد مغنیة، دار العلم ملایین بیروت، ۱٩٧٩م چاپ۱.
٧۰- خصائص الأئمة علیهم السلام، شریف رضی تحقیق دکتر محمد هادی امینی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ ونشر: آستان قدس رضوی ۱۴۰.
٧۱- الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ابی القاسم علی بن موسى ابن طاوس حلی، کتابخانه خیام قم ۱۳٩٩.
٧۲- الصوارم المهرقة فی جواب الصواعق المحرقة، قاضى نور الله تسترى، تصحیح جلال الدین محدث، تهران، چاپخانه نهضت.
٧۳- الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم، علی بن یونس نباطی بیاضی تحقیق: محمد باقر بهبودی،کتابخانه حیدری،چاپ اوّل ۱۳۸۴.
٧۴- الصلة بین التصوف والتشیع، کامل مصطفى شیبی دار الأندلس، بیروت ۱٩۸۲ چاپ سوّم.
٧۵- صحیفة الأبرار میرزا محمد تقی، دار الجیل بیروت ۱۴۱۴.
٧۶- صحیفة کاملة لزین العابدین، طبعة : طبى کلکته بالهند ۱۲۴۸.
٧٧- صراط الحق، محمد آصف محسنی کتابخانه نجف ۱۳۸۵.
٧۸- العیون والمجالس، شیخ مفید، بدون ذکر کتابخانه یا تاریخ چاپ.
٧٩- العروة الوثقى، محمد کاظم طباطبائی یزدی، وبا تعلیقات مراجع شیعه معاصر تحقیق و چاپ مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جمعی از مدرسین قم، چاپ اوّل ۱۴۱٧ .
۸۰- علل الشرائع، ابن بابویه قمی، کتابخانه و چاپخانه حیدریه، ۱۳۸۵ چاپ دوّم .
۸۱- علی ومناوئوه، نوری جعفر، مؤسسه الوفاء، بیروت ۱۴۰۲.
۸۲- عمدة الزائر فی الأدعیة والزیارات، حیدر حسینی کاظم، دارالتعارف، بیروت ۱۳٩٩ چاپ سوّم .
۸۳- عیون أخبار الرضا، ابن بابویه قمی تصحیح وتوضیح: حسین الأعلمی، چاپ مؤسسه اعلمی، چاپ اوّل ۱۴۰۴.
۸۴- عوالی اللآلئ العزیزیة فی الأحادیث الدینیة ابن أبی جمهور الأحسائی، تحقیق : حاج آقا مجتبى عراقی، کتابخانه سید الشهداء، قم، إیران، چاپ اوّل ۱۴۰۳.
۸۵- عقائد الإمامیة، لمحمد رضا المظفر، دار الغدیر، بیروت ۱۳٩۳.
۸۶- الغدیر، عبد الحسین امینی نجفی، کتابخانه الغری نجف، ۱۳٧۲ چاپ دوّم.
۸٧- الغیبة، محمد بن إبراهیم بن جعفر نعمانی، مؤسسه أعلمی بیروت۱۴۰۳ چاپ اول.
۸۸- الغیبة، محمد بن جعفر بن حسن طوسی، تحقیق عبد الله تهرانی، و علی أحمد ناصح، مؤسسه معارف اسلامی، قم، چاپ محققه اوّل ۱۴۱۱.
۸٩- سعد السعود، ابی القاسم علی بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاووس حسنی حسینی، چاپخانه حیدریه نجف، چاپ اوّل ۱۳۶٩.
٩۰- سفینة البحار، عباس قمی، مؤسسه الوفاء، بیروت.
٩۱- الشیعة بین الأشاعرة والمعتزلة، هاشم معروف حسینی، دار القلم، بیروت ۱٩٧۸م ط۱ .
٩۲- الشیعة فی التاریخ، محمد حسین زین عاملی، دار الآثار، بیروت ۱۳٩٩ چاپ دوّم.
٩۳- الشیعة فی عقائدهم وأحکامهم، امیر محمد کاظمی قزوینی، دار الزهراء، بیروت ۱۳٩٧ چاپ سوّم .
٩۴- الشیعة فی المیزان، محمد جواد مغنیه، دار التعارف بیروت.
٩۵- الشیعة والرجعة، محمد رضا طبیسی نجفی کتابخانه الآداب نجف ۱۳۸۵ .
٩۶- الشیعة والسال فی المیزان، محاکمه بقلم س خ، نشر : نادی الخاقانی، دار الزهراء، بیروت ۱٩٧٧.
٩٧- شرح أصول الکافی، محمد صالح مازندرانی همراه با توضیحات میرزا أبو حسن الشعرانی، کتابخانه اسلامی تهران ۱۳۸۴.
٩۸- شرح نهج البلاغة، میثم بن علی بن میثم بحرانی، کتابخانه حیدریه تهران ۱۳٧۸.
٩٩- شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، تحقیق : محمد أبو الفضل إبراهیم، دار إحیاء الکتب العربیه عیسى البابی حلبی و شریک هایش، چاپ اوّل ۱۳٧۸.
۱۰۰- الفصول المختارة من العیون والمجالس، شیخ مفید، دار الأضواء بیروت ۱۴۰۵ چاپ۴.
۱۰۱- الفصول المهمة فی أصول الأئمة، محمّد بن حسن حرّ عاملی، کتابخانه بصیرتی قم چاپ سوّم.
۱۰۲- الفضائل، ابن شاذان أبی الفضل شاذان بن جبرائیل قمی، انتشارات حیدریه و کتابخانه حیدریه در نجف سال ۱۳۸۱.
۱۰۳- الفهرست، محمد بن حسن طوسی، مؤسسه وفاء، بیروت ۱۴۰۳ چاپ سوّم
۱۰۴- فقه الرضا ابن بابویه تحقیق: مؤسسه آل بیت احیاء التراث قم نشر همایش جهانی امام رضا چاپ اوّل ۱۴۰۶.
۱۰۵- فرق الشیعة، حسن بن موسى نوبختی، دارالأضواء بیروت ۱۴۰۴ چاپ سوّم .
۱۰۶- فروع الکافی محمّد کلینی، انتشارات مرتضی بیروت لبنان، چاپ اوّل ۱۴۲۸.
۱۰٧- فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب، حسین بن محمد تقی نوری طبرسی چاپ إیران ۱۳٩۸ .
۱۰۸- قرب الإسناد، ابوالعباس عبدالله حمیری، تحقیق ونشر : مؤسسه آل البیت علیهم السلام إحیاء التراث، قم چاپ اوّل ۱۴۱۳.
۱۰٩- الدعوة الإسلامیة إلى وحدة أهل السال والإمامیة، ابی حسن خنیزی، کتابخانه التجاریه، بیروت ۱۳٧۶.
۱۱۰- دائرة المعارف الشیعیة، حسین امین، دارالتعارف بیروت، ۱۳٩۳ چاپ دوّم .
۱۱۱- درة نجفیة، یوسف بن أحمد بحرانی، تهران چاپ حجر ۱۳۱۴.
۱۱۲- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، وزارت ارشاد اسلامی ایران.
۱۱۳- دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری کتابخانه حیدریه النجف۱۳۶٩
۱۱۴- دیوان شعراء الحسین، جلد اول از قسمت دوّم ویژه ادبیات عربی چاپ تهران ۱۳٧۴.
۱۱۵- الذریعة إلى تصانیف الشیعة، آغا بزرک تهرانی دار الأضواء، بیروت، چاپ سوّم سال ۱۴۰۳.
۱۱۶- الرجال، احمد بن علی بن أحمد نجاشی چاپ إیران.
۱۱٧- الرجال، حسن بن علی بن داود حلی هران ۱۳۸۳.
۱۱۸- رجال الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر حلی، کتابخانه حیدریه نجف۱۳۸۱ چاپ دوّم.
۱۱٩- رجال الطوسی، محمد بن حسن طوسی، تحقیق: محمد صادق بحر العلوم، کتابخانه حیدریه ۱٩۶۱م.
۱۲۰- رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال): محمد بن حسن طوسی، که اصل آن از محمد بن عمر کشی است با تصحیح و توضیح میر داماد محمد باقر حسینی تحقیق: مهدى رجائى نشر: مؤسسه آل بیت کتابخانه بعثت قم تاریخ ۱۴۰۴.
۱۲۱- رسالة فی التقیة روح الله خمینی چاپخانه علمی، قم ۱۳۸۵ .
۱۲۲- روح الإسلام، سید امیر علی ترجمه أمین شریف کتابخانه نمونه ۱٩۶۱م.
۱۲۳- روضات الجنات فی أحوال العلماء والسادات، محمد باقر خوانساری تحقیق: أسد الله إسماعیلیان کتابخانه حیدریه۱٩۵۰م.
۱۲۴- روضة الواعظین، فتال نیشابوری کتابخانه حیدریه نجف ۱۳۸۶ تقدیم محمد مهدى سید حسن خرسان انتشارات رضی قم ایران.
۱۲۵- الزینة فی الکلمات الإسلامیة، احمد بن حمدان رازی اسماعیلی تحقیق عبد الله سامرایی با ضمیمه کتاب الغلو والفرق الغالیة، کتابخانه حکومت، بغداد ۱۳٩۲.
۱۲۶- الکنى والألقاب، عباس قمی کتابخانه عرفان صیدا .
۱۲٧- کمال الدین وتمام النعمة فی إثبات الرجعة، محمد بن حسین بن بابویه قمی، تصحیح و توضیح: علی أکبر غفاری، مؤسسه نشر اسلامی، قم ۱۴۰۵.
۱۲۸- کتاب الرجعة، احمد احسائی دار العالمیه بیروت چاپ اوّل ۱۴۱۴.
۱۲٩- کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، محمد بن إدریس حلی تحقیق هیئت تحقیق مؤسسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم چاپ دوّم ۱۴۱۰.
۱۳۰- کتاب الفهرست ندیم أبو الفرج محمد بن أبی یعقوب اسحاق، معروف به وراق تحقیق: رضا تجدد ابن علی بن زین العابدین حائری مازندرانى سال ۱۳٩۱.
۱۳۱- کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه تحقیق: جواد قیومی مؤسسه نشر اسلامی چاپ اوّل ۱۴۱٧هـ..
۱۳۲- کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق : محمد باقر الأنصاری الزنجانی، چاپ قم، مؤسسه نشر الهادی ۱۴۲۰.
۱۳۳- کشف الأسرار، خمینی، چاپ تهران ۱۳۶۳.
۱۳۴- کشف الاشتباه، عبد الحسین رشتی کتابخانه عسکریه تهران ۱۳۶۸.
۱۳۵- کشف الغطاء عن خفیات مبهمات الشریعة الغراء، جعفر خضر نجفی چاپخانه مرتضى ۱۳۱٧.
۱۳۶- کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسى أربلی توضیح هاشم رسولی، چاپخانه علمی، قم ۱۳۸۱.
۱۳٧- کنز الفوائد، محمد بن علی بن عثمان کراجکی چاپ ایران ۱۳۲۲.
۱۳۸- المعالم الزلفى فی بیان أحوال النشأة اوّل والأخرى، هاشم بن سلیمان بحرانی کتکانی چاپ ایران ۱۲۸۸.
۱۳٩- المقالات والفرق، سعد بن عبدالله اشعری قمی، تصحیح وتعلیق: محمد جواد مشکور کتابخانه حیدری، تهران ۱٩۶۳م.
۱۴۰- المحاسن النفسانیة فی أجوبة المسائل الخرسانیة، حسین آل عصفور درازی بحرانی، انتشارات دار مشرق عربی بزرگ بیروت بحرین کویت امارات عربیه متحده.
۱۴۱- المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبائی، نشر جماعت مدرسین حوزه علمیه قم.
۱۴۲- المکاسب المحرمة، خمینى همراه با پاورقی مجتبى تهرانی مؤسسه اسماعیلیان چاپ و نشر وتوزیع، چاپ سوّم۱۴۱۰.
۱۴۳- المراجعات، عبد حسین شرف الدین موسوی، تحقیق وتعلیق : حسین راضی چاپ دوّم بیروت ۱۴۰۲ چاپ با هزینه جمعیت اسلامی.
۱۴۴- مصابیح الأنوار فی حل مشکلات الأخبار، عبد الله بن محمد شُبَّر، مؤسسه نور بیروت چاپ دوّم ۱۴۰٧.
۱۴۵- مثیر الأحزان، محمد بن جعفر بن أبی البقاء هبت الله بن نما حلی انتشارات کتابخانه حیدری نجف ۱۳۶٩.
۱۴۶- مائة منقبة فی فضائل ومناقب أمیر المؤمنین والأئمة من ولده، محمد بن احمد بن حسن بن شاذان قمی، تحقیق و نشر مدرسه امام مهدی حوز علمیه قم إشراف محمد باقر بن مرتضى موحد ابطحی چاپ اوّل ۱۴۰٧ کتابخانه أمیر قم.
۱۴٧- معانی الأخبار، ابی جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی مشهور به صدوق تصحیح علی أکبر غفاری نشر انتشارات إسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ۱۳٧٩.
۱۴۸- مهج الدعوات ومنهج العبادات، رضى الدین علی بن موسى بن طاوس، مؤسسه أعلمی، بیروت ۱۳٩٩ چاپ سوّم.
۱۴٩- مهذب الأحکام فی بیان الحلال والحرام، عبد الأعلى موسوی سیزاواری، کتابخانه الآداب نجف ۱۳٩۶.
۱۵۰- مناقب آل أبی طالب، محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی، چاپ ایران ۱۳۱۳.
۱۵۱- من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه قمی، دار صعب، دار التعارف بیروت ۱۴۰۱.
۱۵۲- مکارم الأخلاق، ابی نصر رضى الدین حسن بن فضل بن حسن طبرسی، چاپ ایران ۱۳٧۶.
۱۵۳- محاسن الاعتقاد فی أصول الدین، نشر مؤسسه مجمع البحوث العلمیه بحرین، چاپ اوّل ۱۴۱۴.
۱۵۴- مجالس الموحدین فی أصول الدین، محمد صادق بن محمد طباطبائی چاپ ۱۳۱۸.
۱۵۵- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسین طبرسی کتابخانه حیات بیروت.
۱۵۶- مرآة الأنوار ومشکاة الأسرار، معروف به مقدمة البرهان فی تفسیر القرآن، ابی الحسن شریف بن مولى محمد طاهر بناطی فتونی، کتابخانه آفتاب تهران ۱۳٧۴.
۱۵٧- مرآة العقول، محمد باقر مجلسی چاپ ایران ۱۳۲۵.
۱۵۸- مروج الذهب ومعادن الجوهر، علی بن حسین بن علی مسعودی، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، دار الفکر ۱۳٩۳ چاپ پنجم.
۱۵٩- مسائل الإمامة و گزیدههایی از کتاب الأوسط فی المقالات، عبد الله بن محمد ناشی اکبر، تحقیق: یوسف فان، مؤسسه پژوهشهای شرقی آلمان، بیروت ۱٩٧۱م.
۱۶۰- مستدرک الوسائل، حسین نوری طبرسی، کتابخانه اسلامی، تهران ۱۳۸۲.
۱۶۱- المصباح، ابراهیم بن علی کفعمی، چاپ: ایران ۱۳۲.
۱۶۲- مصباح المتهجد، طوسی، چاپ ایران ۱۳۳۸.
۱۶۳- مصابیح الأنوار فی حل مشکلات الأخبار، عبدالله شبَّر، مؤسسه نور للمطبوعات، بیروت، لبنان.
۱۶۴- مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سلیمان حلی، انتشارات کتابخانه حیدریه نجف، چاپ اوّل۱۳٧۰.
۱۶۵- مفاتیح الجنان، عباس قمی، دار التربیه بغداد.
۱۶۶- مفتاح الکتب الأربعة، محمود بن مهدی موسوی، دار الکتب العلمیه، قم، ایران کتابخانه آداب نجف ۱۳۸۶.
۱۶٧- مقتبس الأثر ومجدد ما دثر (دائرة المعارف) محمد حسین أعلمی حائری، مؤسسه أعلمی، بیروت.
۱۶۸- النوادر، لأحمد بن محمد بن عیسى الأشعری القمی، تحقیق ونشر : مؤسسة امام مهدی، قم کتابخانه أمیر، قم، چاپ اوّل ۱۴۰۸.
۱۶٩- النکت الاعتقادیة، شیخ مفید، چاپ دوّم ۱۴۱۴ دار المفید دار نشر و توزیع بیروت، لبنان.
۱٧۰- نهج المسترشدین فی أصول الدین، حسن بن یوسف حلی، تحقیق: احمد حسینی هادی یوسفی، مجمع ذخائر الإسلامی قم ایران.
۱٧۱- نور العین فی المشی إلى زیارة قبر الحسین، محمد اصطهباناتی، دار المیزان بیروت، چاپ اوّل ۱۴۱۶.
۱٧۲- اللوامع النورانیة فی أسماء علی وأهل بیته القرآنیة، هاشم حسینی بحرانی، چاپخانه علمی، قم ۱۳٩۴.
۱٧۳- الوسیلة إلى نیل الفضیلة، أبی جعفر طوسی معروف بابن حمزه، تحقیق : محمد حسون، نشر: کتابخانه مرعشی نجفی، قم، کتابخانه خیام ۱۴۰۸.
۱٧۴- الوافی، لفیض الکاشانی، الکتابخانه الإسلامیة، تهران.
۱٧۵- ودایع النبوة فی الولایة والمقتل، لهادی التهرانی، کتابخانه دار العلم ۱۳٩۱.
۱٧۶- وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشیعة، محمّد بن حسن حرّ عاملی، تحقیق : عبد الرحیم الشیرازی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت۱۴۰۳ ۵.
۱٧٧- الیتیمة والدرة الثمینة، هاشم البحرانی، تحقیق : فارس حسون، الأعلمی للمطبوعات، چاپ اوّل ۱۴۱۵.
ینابیع المعاجز وأصول الدلائل، هاشم حسینی بحرانی، تحقیق: محمد بن حسن تفرشى مشهور به درودى، چاپخانه علمی، قم ایران.