منشور حقوق زن و وظايف وی در اسلام
ترتيب دهنده:
د. ابراهیم ناصر
مترجم:
قریب الله «مطیع»
شریعت اسلامی به مناسبترین وجه کرامت و عدالت نسبت به زنان را بیان داشته و آنان را از جور و ستم جاهلیت نجات داده است، و عادلانه جنبههای مختلف انسانی و جنسی آنان اعم از دختر بودن، همسر بودن، مادر بودن و عضو جامعه بودن را محفوظ نموده است. ما منکر آن نیستیم که در بعضی از جوامع مسلمانان و در زمانهای مختلف، برخی از مسلمانان به نام دین بر زن ظلم روا داشته و او را از حقوق مسلمش مانند آموزش مسایل دینی محروم، و در انتخاب شریک زندگی مورد رضایت خاطرش آزاد نگذاشتهاند، لیکن این امور از عدم شعور صحیح دینی سرچشمه گرفته و جنبۀ عمومی ندارد. و همواره مسلمانانی بودهاند که منکر این اوضاع بوده و برای رفع آن تلاش نمودهاند در حالیکه به همه هویداست که زن در جامعه نقش بسیار اساسی را به عهده دارد. چنانکه شاعر میگوید:
الأم مدرسة إذا أعددتها
أعددت شعباً طیب الأعراق
«مادر مدرسهای است که اگر آن را مهیا نمایی یک ملت پاک نهاد را ساختهای». لیکن بعد از گشودن دروازههای تبادل فرهنگی با کشورهای غربی و شرقی غیر مسلمان، چیزهایی در جامعه اسلامی پدید آمد که قبلا وجود نداشت مانند: کار کردن زن در کارخانهها و ادارات دولتی، و پیشنمودن زنان به مسایل سیاسی، و شرکت در مسایل انتخاباتی و..... زمانیکه مرد و زن به گونۀ مساوی با هم، بدون مراعات خصوصیتهای ذاتی هرکدام، پا جا پای یکدیگر بگذارند و اختلاف ذاتی و فطری جنس خود را نادیده بگیرند، مسیر زندگی به اهداف واقعی خویش منتهی نمیگردد، چون دور از عقل و عدالت است که خداوندأ بین دوجنس مختلف که مصالح ذاتی آنها و مصالح جامعه مبنی بر اختلاف و تفاوت بین آنهاست، مساوات قایل شود، پس باید وظایفشان باهم فرق داشته باشد و عقل و عدل غیر این را نمیپذیرد.
زن نصف جامعۀ انسانی را تشکیل میدهد بلکه نصف مهمترجامعهاند، پس باید درپرتو قانون الهی افراد جامعه را به کرامت، عدالت و رفع ستم نسبت به زنان فراخواند، تا زنان بتوانند در مسایل آموزشی، تربیتی و شغلهای متناسب با طبیعت و سرشت و شخصیت اجتماعی و توان جسمی و روحی و تحمل مسؤلیتهای ویژۀ خویش، و انتخاب همسر و تشکیل خانواده و کانون زندگی مشترک، منصفانه به حقوق مسلم و متناسب خویش دست یابند، و چنین هم به نظر میرسد که مردم درپرتو حوادث و رویدادها خواهی نخواهی به تدریج به حکمت شریعت الهی دربارۀ زن برمیگردند، حتی دشمنان نیز اعتراف میکنند که، شریعت اسلامی حقوق و احترامی به زنان داده است که به طور مطلق در هیچ یک از شریعتهای دیگر و قوانین وضعی نیامده است. پس برزن مسلمان لازم است که وحدت خانواده را رعایت کند و مرد نیز بر مبنای مسؤلیتها و وظائف و تکالیفش در قبال همسرش این وحدت و این انسجام را حفظ کند. و در بیرون از منزل: زن باید حجاب را سخت مراعات نموده و از اختلاط با مردان و خودنمایی و زینت و زیورنمایی حذر نماید که این خود رمز سلامت جامعه از شیوع مسایل جنسی و بیبندو باری و بیسرو سامانی است که جوامع غربی امروز در آن غرقند، اگر این مسایل در جامعههای مسلمانان بطور درست مراعات شود، دلها از آلودگیها و جامعه از گمراهیها و منکرات پاک خواهد شد و عفت و حیا مصون خواهد ماند، زیرا هر اندازه زنان از ابتذال و بیبند و باری و مواضع تهمت دور باشند، قوت و صلابت مردان بیشترخواهد شد، در غیر آن، این صورت قضیه برعکس خواهد گردید.
به امید ایجاد جامعۀ نوینی که خالی از هرگونه زشتی و فرومایگیهای باشد که بنیاد خانواده و جامعه را متزلزل میسازد.
قریب الله «مطیع»
این منشور که با همکاری و کوششهای دهها تن از دانشمندان و اندیشمندان اسلامی تهیه و آماده گردیده است، موضع و موقف شریعت اسلامی را در مورد حقوق زن و مسائل مربوط به وی که در عصر حاضر قضیۀ مهمی در ساحات جوامع اسلامی بطور چشمگیر مطرح بوده و تمدن غرب مفتون آن گردیده، و غبار این فتنه بعضی از جوامع اسلامی و افکار برخی از فرزندان امت مسلمه را هم فرا گرفته است، بیان نموده و در دفاع از زن و حقوق وی، بسیاری از مسائل مربوط بوی را طبق اوضاع پر آشوب و فتنه انگیز عصر کنونی بطور دقیق بررسی کرده و بشکل مختصر و مستند آماده و تقدیم نموده است.
الحمدلله والصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله وصحبه أجمعین.
این منشور موقف شریعت اسلامی را در مورد زن و حقوق وی در جامعه بیان میکند، حقوقی که در عصر حاضر قضیۀ داغ و مهمی بوده و پیرامون آن بحث و مناقشه در هرگوشه و کنار صورت میگیرد، چون غربگرایی با جلوههای سراب مانندش در همه کشورهای اسلامی گسترش یافته و میخواهند فرزندان این امت را به بیراهه بکشانند، این پیام دلسوزانه بخاطر پند و عبرت به فرزندان امت اسلامی تقدیم میشود تا فریب بیدینان و اغوا کنندگان را نخورده و روزی به دام آنها نیفتند، و باید بدانند که خداوند عزوجل دستور و قانونی را که برای بشریت وضع نموده موافق و مطابق و شایستۀ هر زمان و مکان بوده و رحمت و عطوفت خداوند شامل حال همه است.
سازمانها و گروههای بین المللی غربی با دیدگاههای سکولرستی و مادیگرایی منحط و شهوانی شان، با همکاری و همدستی دولتهای غربی، جهت هدف قرار دادن ارزشهای والای اخلاقی این امت تصمیم گرفتهاند، تا بصورت آشکار و شتابزده، دشمنی خود را صراحتاً اعلام بدارند.
حالا که به همه، اسباب عجز و ناتوانی سیاستمداران در مقابل حملات و تجاوزات سیاسی و عسکری دشمن هویدا و قابل درک گردیده است، و در این مراحل حساس که امروز و فردا با آن مواجه هستیم، نباید دانشمندان و اندیشمندان امت اسلامی در برابر حملات فرهنگی و فکری دشمن نیز عاجزانه گوشهنشینی را اختیار کرده و واکنشی از خود نشان ندهند زیرا دشمن قبلاً جبهات مستحکمی را در این روند تشکیل داده و جهات معینی را در داخل امت اسلامی هدف حملات فرهنگی خویش قرار میدهند، تا بدینوسیله باور و اعتماد فرزندان این امت را به شعائر دینشان تضعیف نمایند. شاید هم بتوانند روزی کشوری از کشورهای اسلامی را مورد حمله قرار داده نظام سیاسی آن را از بین ببرند و یا نیروی عسکری آن را از پا در آورده متلاشی سازند، لیکن تا وقتیکه مسلمانان اطمینان و اعتمادشان را نسبت به دین مقدسشان از دست نداده باشند هرگز دشمن توان این را نخواهد داشت که بر ملتهای مسلمان مسلط و مسیطر شود.
خداوندأ میفرماید: ﴿وَدَّت طَّآئِفَةٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ لَوۡ يُضِلُّونَكُمۡ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا يَشۡعُرُونَ٦٩﴾ [آل عمران: ۶٩].
«گروهی از اهل کتاب آرزو داشتند کاش میشد شما را گمراه کنند (و با القاء شبههایی در دینتان، شما را از اسلام برگردانند،) ولی (با این کارها) جز خویشتن را گمراه نمیسازند و نمیفهمند». همچنانأ میفرماید: ﴿وَدُّواْ لَوۡ تَكۡفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَآءٗ﴾ [النساء: ۸٩].
«(آنان) دوست میدارند که شما کافر شوید همان گونه که خود کافر شدهاند و (در کفر با ایشان) مساوی شوید».
این حقیقتی است که قرآن آن را ثابت میکند و بدین ملحوظ موجب میشود تا مصلحان این امت گرد هم آمده با همدستی و همدلی و اتفاق نظر توطئههای شوم آنها را که در ساحات مختلف بویژه آنچه به زن تعلق میگیرد به امت اسلامی افشاء نموده از آن جلوگیری نمایند.
در جمع آوری این وثیقهنامه کوشش شده تا با ذکر دلیل بدون شرح مفصل آن بطور مختصر و فشرده به خوانندگان گرامی تقدیم گردد.
این منشور حاوی مطالب ذیل میباشد:
* سر آغاز و مقدمات اساسی.
* اصول و مقررات شرعی مربوط به حقوق زن و وظایفش.
* بینش توضیحی و تعلیلی به برخی از این اصول.
* سفارشها و درخواستها.
در مورد حقوق زن و وظایف وی، مبادی و مقدمات اساسی شرعی و واقعی وجود دارد که هرگونه ترکیب و اصول شرعی پیرامون آن را مورد بحث و بررسی قرار داده، خواستهها و مسلمات آن را تعیین مینماید، چنانکه راه علاج عوارض و پیشآمدهای مترقبه را نیز درمییابد، که مهمترین آن از قرار ذیل است:
۱- اعتقاد قاطع براینکه یگانه مصدر خیر و حق، چه مربوط به امور دنیوی باشد و یا اخروی، همانا وحی الهی با دو اصلش، قرآن کریم و سنت مطهر پیامبر ص، میباشد.
و به تعقیب آندو اصل پاک، اجماع ثابت شده و معتبر قرار گرفته و نظر به ارزش و اعتباری که در اسلام دارد در وقت ضرورت به آن رجوع شده و مخالفت با آن جایز نمیباشد، زیرا یکی از شروط و زیربنای ایمان بشمار میرود، خداوندﻷ میفرماید:
﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥﴾ [النساء: ۶۵].
«به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا آنکه ترا در آنچه میانشان مایه اختلاف است، داور گردانند، آن گاه در آنچه داوری کردی، هیچ دلتنگی در خود نیابند و تسلیم شوند به تسلیم شدنی».
و از جملۀ امور معلوم و آشکار در دین، که باید هر مسلمان آن را بداند، یگانه پنداشتن خداوند در آفرینش همه کائنات است، که بنده باید ایمان و یقین کامل داشته باشد که قانونگذار و حکمفرما، در همه شئون و عرصههای زندگی افراد و جوامع بشری، تنها و تنها الله تبارک و تعالی میباشد.
و در مورد یگانه پنداشتن خداوند در عبادت اینست که بندگان باید در تمامی امورشان، اللهأ را حاکم و داور خود گردانند، و به جز او کسی دیگری را به داوری بر نگزینند.
۲- بندۀ مسلمان باید یقین کامل داشته باشد که شریعت اسلامی در هر زمان و مکان قابل تطبیق بوده و اهلیت و شایستگی آن را دارد، و قوانین و احکام آن، همه نواحی حیات بشری را دربر دارد، و یقین و اعتماد کامل بر همه احکام و قوانین کلی و جزئی دین داشته باشد، و بداند که اسلام دینی متکاملی است که کلیه امور خیر، عدل و مساوات، رحمت و شفقت را فرا گرفته است. خداوندأ میفرماید: ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ وَيُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا كَبِيرٗا٩﴾ [الإسراء: ٩].
«قطعا این قرآن به آیینی که پایدارتراست راهنمون میگرداند و مؤمنان را که کارهای شایسته میکنند بشارت میدهد که پادشی بزرگی برایشان خواهد بود» آنچکه سبب اعتماد و اطمینان در این مورد میشود، آنست که مصدر این قوانین و مقررات، خداوند عزیز و حکیم است، ذاتی که بربندگانش لطف و شفقت میورزد و با علم گسترده و حکمت کاملش مدبر امور است، خداوندأ میفرماید:
﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ٥٠﴾ [المائدة: ۵۰].
«آیا خواستار حکم جاهلیتاند؟ و برای مردمی که یقین دارند، داوری چه کسی از خدا بهتراست»
لذا درست کردن و اصلاح نمودن هرگونه خللی در هر حالت و در هر رابطهای، لازم است که موافق به معیار شریعت باشد، خواه در درستی یا نادرستی، یا در حق باشد یا در باطل، و نباید این معیارها را دیگران که از نگاه دین و عقیده با ما ارتباطی ندارند و یا هم آنعده مسلمانانی که متأثر به ایدیولوژی آنها اند سنجش و تعیین نمایند، خداوندأ میفرماید:
﴿وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَ﴾ [المائدة: ۴٩].
«و از آنان برحذر باش، مبادا که ترا در بخشی از آنچه خدا بر تو نازل کرده، به فتنه دراندازند».
۳- به فرزندان امت اسلامی آگاهی داده شود تا از قوانین و مقررات وضع شده توسط بشر که اغلباً بر مبنای مخالفت با نصوص قرآنی و قواعد و اصول دین اسلام استوار بوده و با شعائر و ارزشهای والای دین مغایرت دارد هرچند احیانا در ظاهر زیبا و پسندیده جلوه نماید و شاید هم در بعضی از جوانب این قوانین گوشۀ از حقایق به نظر آید که آنهم بدون شک نتیجه سرشت پاک انسانی بوده که در ابتدای خلقت بر آن آفریده شده و یا اینکه در نتیجۀ عقلانی بودن بشر چنین جنبۀ مثبتی در قوانین وضعی به نظر خواهد بخورد، برحذر باشند. خداوند میفرماید: ﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا﴾ [النساء: ۸۲].
«و اگر- قرآن- از جانب غیرخدا میبود قطعا در آن اختلاف بسیاری مییافتند».
همچنان آگاه ساختن فرزندان این امت بر اینکه مصدر همه تبهکاری و فساد و گزندهای که بشربت چه مسلمان و چه کافر از آن شکایت داشته و رنج میبرند، همانا مغایرت و تباین قوانین وضع شده و خودساختۀ آنها با اسلام و دوری ایشان از آیین و ارشادات اسلام که یگانه مرجع اساسی حق بوده، و آرامش و آسایش بشریت در آن نهفته است، میباشد، خداوندأ میفرماید:
﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِي ٱلنَّاسِ﴾ [الروم: ۴۱].
«فساد در بر و بحر آشکار شد به سبب عملکرد مردم» همچنان او تعالیأ میفرماید: ﴿لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا يَصِفُونَ٢٢﴾ [الأنبياء: ۲۲].
«اگر در آن دو- آسمان و زمین- جز خدای یگانه، خدایان دیگری وجود میداشت، قطعاً زمین و آسمان هردوتباه میشد، پس منزه است خداوند پروردگار عرش، از آنچه وصف میکنند».
۴- مسلمان باید متیقن بوده و ایمان کامل داشته باشد که دین اسلام یگانه دینی عدل است، و لازمه و خواست عدل اینست که میان دو همجنس مساوات برقرار کند، و دوجنس مختلف را وقتیکه امکان مساوات میانشان نباشد، از هم جدا کند.
و کسیکه ادعا میکند که اسلام دین مساوات بدون قید و شرط است، اشتباه بزرگی را مرتکب شده است، زیرا مساوات مطلق گاهی هم نیاز به عملی نمودن مساوات میان دو چیز متفاوت و مختلف را ایجاب میکند، که این در حقیقت ظلمی آشکار است، و کسانی که برداشتشان از مساوات، عدل است، آنها معنای درستی را از کلمه مساوات برداشت نمودهاند ولی در لفظ آن به خطا رفتهاند، زیرا یک حرف از قرآن کریم هم امر به مساوات مطلق ننموده است، بلکه امر به عدل نموده است، چنانکه خداوندأ میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ﴾ [النحل: ٩۰].
«در حقیقت، الله به عدل و احسان امر میکند»
چه بسا احکام و قوانین شریعت اسلامی بر اساس عدل استوار است، و مساوات را در صورتی مراعات مینماید که در آن عدل باشد، و همچنان تفاوت در صورتی میگذارد که در آن عدل برقرار باشد، خداوند میفرماید: ﴿وَتَمَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدۡقٗا وَعَدۡلٗاۚ لَّا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِهِۦۚ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ١١٥﴾ [الأنعام: ۱۱۵].
«و سخن پروردگارت به صدق و عدل سرانجام گرفته است، کلمات او را دگرگون کنندهای نیست، و او شنوای داناست».
یعنی صدق در آگاهی، و عدل در احکام. لذا اسلام زندگی و روابط بشریت را بر اساس عدل تا آخرین حد برپا نموده و استوار نگه میدارد، پس عدل در هرحالت و با هرکسی و از هر انسانی مطلوب است، خداوندأ میفرماید:
﴿وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰ﴾ [المائدة: ۸].
«و دشمنی قومی، شما را برترک عدالت وا ندارد، عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است».
۵- در مورد روابط میان بشر، جاهلیت غربی عصر حاضر، به نظریۀ (فردی) معتقد بوده آن را معیار اساسی قرار داده است، که به طبیعت حال و از روی منطق نتیجه و سرانجام این طرز فکر چنین خواهد شد که، پیروانش تسلیم بر آن گردند که یقینا علاقه و رابطه میان انسانها بر اساس کشمکشها و غالب آمدن یکی بر دیگری، و خودخواهی و بخالت، و تنگی بر دیگران بوده و کمک، همکاری، دستگیری، بخشش، ایثار و فداکاری در جوامع آنها راهی نداشته و ندارد. این همه دگرگونی حاصل و ثمره کجروی از جادۀ حقیقت و از راهی که خداوندأ آنرا برای بشریت وضع نموده است، میباشد. پس کشمکشها و اختلافات میان زن و مرد، و حقوق متعلق به هریکی از آنها، که اجندای کنفرانسها و محافل جهانی را در این وقت و زمان تشکیل میدهد، همه نتایج میراث تاریخ و فرهنگ غرب است که ریشههای دینی ـ تحریف شده ـ آن را تقویت کرده و مفکورۀ عداوت و دشمنی میان زن و مرد را ازلی معرفی مینماید، و زن را سبب و مصدر اساسی همه اشتباهات میخوانند، این میراث تاریخی غرب شاید با بعضی از فرهنگها و آیدیالوژیهای دیگر خلط خورده و همسیر گردیده باشد، ولی بدون شک و با تأکید، با شریعت اسلامی و فرهنگ مسلمانان هیچ رابطه و نسبتی نداشته و ندارد. در آیین اسلام زن و مرد این حق را ندارند که حقوق را تعیین نمایند، بلکه یگانه کسیکه حقوق همه را مقرر و تعین مینماید، خداوند لطیف و داناست، که فرموده است: ﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَجَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا لِيَسۡكُنَ إِلَيۡهَا﴾ [الأعراف: ۱۸٩].
«اوست کسی که شما را از نفس واحدی آفریده و همسرش(حوا) را از وی پدید آورد تا (آدم) بدان آرام گیرد (و انس یابد)».
اما بیعدالتی، جور و ستم، سلب و تلف حقوق در محیط زیست مسلمانان و بخصوص در زندگی بعضی از خانوادهها که به مشاهده میرسد اسباب و علل مختلفی داشته که در این منشور به دو مورد آن اشاره میشود.
اول اینکه، آنها به اصول و مقررات دین مقدس اسلام توجه و متمسک نبوده، قوانین و فرهنگ غربی را سرمشق امور خود قرار دادهاند.
دوم اینکه، از رسم و رواجهای فرسوده که مخالف شریعت اسلام بوده تقلید و به آن عمل نمودهاند، که بلآخره منجر به معضلههای گوناگون شده و در نتیجه از آن صراط مستقیمی که خداوند عزوجل برای سعادت بشر تعیین فرموده منحرف شده به بیراهه رفتهاند و سبب همچو بیعدالتیها در مجتمعات ایشان شده است.
۶- جنگ و مبارزۀ کافران از ابتدای درخشیدن نور اسلام و پایداری آن، علیه مسلمانان آغاز گردیده و استمرارخواهد داشت، خداوندﻷ میفرماید:
﴿وَلَا يَزَالُونَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمۡ عَن دِينِكُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْ﴾ [البقرة: ۲۱٧].
«و اینان همچنان (مستمراً) با شما پیکار میکنند تا اگر بتوانند شما را از دین تان برگردانند».
و توأم با تسلط کفار بر مسلمانان که گاهی رخ داده است، گروه منافقان نیز میان مسلمانان عرضاندام نموده، و آنچه را که در قلب میپرورانیدند، با موضع گیریهایشان آشکار ساخته، و کسانی هم پیدا شده که دنبال آنها رفتهاند، از اینرو باید مبارزۀ جدی و تصفیه حساب با این گروه فتنه انگیز صورت گیرد، چنانکه خداوندأ میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ جَٰهِدِ ٱلۡكُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱغۡلُظۡ عَلَيۡهِمۡۚ وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ٩﴾ [التحريم: ٩].
«ای پیامبر! علیه کافران و منافقین جهاد کن و بر آنان غلظت کن، و جایگاهشان دوزخ است، و چه بد سرانجامی است!».
و میفرماید:
﴿هُمُ ٱلۡعَدُوُّ فَٱحۡذَرۡهُمۡۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ﴾ [المنافقون: ۴].
«آنان خود دشمناند، پس از آنان برحذر باش، خداوند هلاکشان کند، چگونه بیراهه میروند؟!»
چنانکه لازم است مسلمانان، از راه و روش فریبکارانه بسیاری از آنان که نصوص شرعی- آیات و احادیث- را تحریف و تأویل نموده و معانی و الفاظ و یا مفهوم و مقصود آن را، با پیشکش نمودن شبهات باطل و بیاساس، برای مردم ارایه میدارند، آگاهی داده شوند. همچنان لازم است دنبالهروان حلقه بگوش این گروه مکار که تحت تاثیر شکست مادی و معنوی، که در عصرحاضر گریبانگیر آنان شده، نصیحت و توجیه و راهنمایی شوند، تا همچو مردمان فریب خورده سادهلوحی که حس عزتمندی و افتخار به احکام و قوانین این دین عزیز در وجودشان ضعیف شده و زیر تأثیر تبلیغات و شبهات گمراه کننده این گروه منافق رفتهاند، به خود آمده، و به عزت و اعتلای دین اسلام پیببرند.
در تاریخ اسلام و مسلمانان مشکلی بنام (مسایل زن) چه در اوج قدرت و عزت شان، و چه در زمان ضعف و شکست آنان وجود نداشت، ولی هنگامیکه غرب و فرزندان غربزدۀ شان، امراض و رنجهایی گوناگون را با تبلیغاتشان در جوامع بشری-که کشورهای اسلامی نیز شامل آن میباشد- انتقال دادند، مسایل و پیامدهای بنام (مسألۀ زن) مطرح گردید که گویی هیچ موضوع مهمتری جز مسألۀ زن قابل بحث و مناقشه نیست، غربیها و دنبالهروان آنان صداهای بنام آزادی زن را در جامعه مسلمانان بر اساس طرز فکری سیکولرستی غربی بلند نمودند. لذا لازم میبینیم که بعضی از اصول و ضوابط شرعی مربوط به زن را که دین مبین اسلام آن را مقرر و تعیین نموده بیان نماییم:
۱- زن طرفی از دو جنس بشری بشمار میرود، خداوندأ میفرماید: ﴿وَأَنَّهُۥ خَلَقَ ٱلزَّوۡجَيۡنِ ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰ٤٥﴾ [النجم: ۴۵] «و اوست که جفتهای نر و ماده را میآفریند».
چنانکه زن پاره و جزوی از یک نفس انسانی است، خداوندأ میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا﴾ [النساء: ۱].
«ای مردمان! از خشم پروردگارتان بپرهیزید، پروردگاریکه شما را از یک انسان بیافرید و سپس همسرش را از او پدید آورد».
پس زن در اصل و منشأ و سرنوشتش، خواهر مرد بوده، و در راه آبادی و بهبودی جامعه – در اموری که به هرکدامی آنان تعلق میگیرد- همراه و هم مسیر است، همچنان در مسایل عامۀ دینی، مانند توحید و اعتقاد، پاداش و کیفر، و بلآخره در همه قوانین و مقرراتی که مربوط به حقوق و وظایف آنها است فرق و تفاوتی میان این دو جنس وجود نداشته و ندارد، خداوندﻷ میفرماید:
﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡيِيَنَّهُۥ حَيَوٰةٗ طَيِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِيَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٩٧﴾ [النحل: ٩٧].
«هرکس از مرد یا زن که کار نیک کند و او مؤمن باشد، بیگمان به زندگی پاک و پسندیدای زندهاش میداریم و مسلماً به آنان برحسب نیکوترین آنچه میکردند، پاداش میدهیم».
و پیامبر بزرگ اسلام ص میفرمایند: «إنَّما النِساءُ شَقائِقُ الرجال» (نزد ابوداود و ترمذی) «همانا زنها، خواهران مردان اند» از اینرو میزان عزت و کرامت در نزد خداوندأ تقوا و پارسایی است، چنانکه خداوندأ میفرماید: ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ﴾ [الحجرات: ۱۳].
«بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا، متقیترین شماست» و هیچ تعبیر دقیق، بلیغ و رساتری از این لفظ در نخواهیم یافت، هنگامیکه خداوندﻷ فرمود: ﴿بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖ﴾ [آل عمران: ۱٩۵]. «همه از همدیگرید». یعنی: مردان شما در طاعت الله تعالی مانند زنان شما هستند، و زنان شما مانند مردان شما، زیرا هردو جنس، از نسل آدم و حوا بوده و هردو جنس مکلف میباشند.
همچنان خداوندأ فرموده: ﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖ﴾ [آل عمران: ۱٩۵].
«آنگاه پروردگارشان دعای ایشان را پذیرفت و پاسخشان داد که من عمل هیچ کسی از شما را که به کار پرداخته باشد- خواه زن باشد یا مرد- ضایع نخواهم کرد، پارهای از شما از پارۀ دیگر هستید».
پس هر دو نوع زن و مرد در مفهوم و معنای انسانیت، و در عموم احکام و قوانین دین و میزان عدل الهی باهم برابراند.
و حکمتی را که خداوند آفریدگارﻷ لازم دانسته اینست که، زن با مرد در آفرینش، هیئت و تکوین برابر نباشند، و همین اختلاف و تفاوتهای که در نهاد هردو جنس گذاشته شده، سبب میگردد که فرق و تفاوتهای در توان و نیروی جسمانی و عواطف و خواستهها و ارادههای آنان نیز ظاهر گردد.
خداوندأ میفرماید: ﴿وَلَيۡسَ ٱلذَّكَرُ كَٱلۡأُنثَىٰ﴾ [آل عمران: ۳۶]. «پسر مانند دختر نیست».
و در مورد زن میفرماید: ﴿أَوَ مَن يُنَشَّؤُاْ فِي ٱلۡحِلۡيَةِ وَهُوَ فِي ٱلۡخِصَامِ غَيۡرُ مُبِينٖ١٨﴾ [الزخرف: ۱۸]. «آیا کسى را که در زیور پرورده مىشود و او در [جدل] ناتوان است [به خدا نسبت مىدهند؟]».
تفاوت و اختلافی که هر کدام، زن و مرد برآن سرشت شدهاند، سبب شده تا حکمتها و احکامی در مورد طرفین ایجاد شود، این اختلاف که البته نظر به حکمتی که خداوندأ دانا و آگاه آن را بهتر میداند، تفاوتهای را در بعضی از جوانب تشریعی، کار و وظیفه، که با تکوین و خصوصیتهای دو جنس سازگار است، لازم گردانیده است. خداوندﻷ میفرماید:
﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ [الأعراف: ۵۴].
«آگاه باشید که تنها او میآفریند و تنها او فرمان میدهد. بزرگوار و دارای خیرات فراوان، خداوندی است که پروردگار جهانیان است». پس ارادۀ آفرینش عالم هستی که خداوندأ آنرا مقدر گردانیده، با ارادۀ دینی و شرعی خداوند أ در اوامر و احکام و تشریعات، هر دو با هم در شأن زن و مرد یکجا شده تا مصالح عامه، و آبادی جهان و تنظیم حیات فردی و اجتماعی بشریت تأمین گردد.
۲- براین حقایق ثابت، احکام شرعی عام مرتب میشود تا این حقیقت را ثابت و استوار نگه دارد، مانند احکام متعلق به خانواده، چون خانواده در نظام اسلامی یگانه زیربنا و نهاد جامعه بشمار میرود، پس نظر به قوت و همبستگی خانواده، آسودگی، شایستگی، امنیت و آرامش جامعه نیز تأمین میشود. نقش خانواده در اسلام بسیار مهم بوده و اهداف و مرام بزرگی همچو آرامش، رحمت و مهربانی و عطوفت میان افراد جامعه را محقق میسازد. خداوندأ میفرماید: ﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً﴾ [الروم: ۲۱].
«و یکی ازنشانههای- عظمت- خداوند این است که ازجنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت». بویژه نقش زن در قوت و همبستگی خانواده مهم و بنیادی بوده و بروز هرگونه هرج و مرج و بیغوری زن در مورد خانواده، انعکاس بدی بر افراد خانواده دارد، پس جامعۀ سالم با تصمیم قاطع و دوراندیش، در برابر بیخردی و نادانیهای جاهلیت عصرحاضر که از مقام زن کاسته و نقش وی را در خانواده نادیده گرفته و مسؤلیتهای سنگین خانوادگی که بدوش دارد آن را بیاهمیت جلوه میدهند، ایستادگی جدی نمایند چون زن مسلمان واقعا بخاطر مصالح خانواده و جامعه مسئولیت بس بزرگی را متحمل میشود.
در مقابل بر مرد لازم است رنج و مشقت کار و بر آورده ساختن نیازمندیهای خانواده را که شریعت اسلام بر وی واجب گردانیده است متحمل شود. خداوندأ میفرماید:
﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ﴾ [النساء: ۳۴].
«مردان بر زنان سرپرستى دارند چرا که خداوند برخى از آنان (انسانها) را بر [برخى] دیگر برترى داده است و [نیز] به سبب آنکه [چیزى] از مالهایشان را بخشیدهاند».
همچنان اللهمیفرماید: ﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَيۡهِنَّ دَرَجَةٞ﴾ [البقرة: ۲۲۸].
«و برای زنان است – بر عهدۀ مردان – همانند آنچه بر عهدۀ زنان است بطور پسندیده و- لیکن – مردان را برآنان (زنان) درجهای برتری هست».
بزرگی و حاکم بودن مرد به این معنی است که، وی رهبری و قیادت جامعۀ کوچک یعنی خانواده را بدوش دارد که وی شرف آن را حاصل نموده و نباید از توانمندی خود سوء استفاده نموده و راه ستم پیش گیرد.
قیادت مرد برخانواده به مصلحت زن و همه افراد خانواده است، زیرا مسئولیت نفقه و تهیه نمودن خوراک و پوشاک، حفظ و نگهداشت آنها همه و همه بر مرد واجب است، لذا باید از رئیس خانواده اطاعت درست صورت گیرد، البته اطاعت درکارهای نیک و شایسته، و نه اینکه فرمانبرداری مطلق. پیامبرص میفرمایند: «همانا اطاعت در معروف است» (متفق علیه). یعنی اگر مردی خانوادهاش را به معصیت و نافرمانی أ امر نماید، پس در چنین حالت اطاعت وی بر اعضای خانواده لازم و واجب نیست.
۳- مرد مکلف است نفقه زن را بدوش گیرد، زیرا نفقه حق مسلم زن، و نصیب فرض شدۀ وی در مال مرد است، که از وی در حالت قدرت و توان ساقط نمیگردد، خداوندأ میفرماید:
﴿لِيُنفِقۡ ذُو سَعَةٖ مِّن سَعَتِهِۦۖ وَمَن قُدِرَ عَلَيۡهِ رِزۡقُهُۥ فَلۡيُنفِقۡ مِمَّآ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُۚ لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا مَآ ءَاتَىٰهَاۚ سَيَجۡعَلُ ٱللَّهُ بَعۡدَ عُسۡرٖ يُسۡرٗا٧﴾ [الطلاق: ٧].
«باید که خرج کند توانگر از توانگری خود، و آن کس که بر وی روزیاش تنگ شده است پس باید از آنچه که خداوند (أ) به او بخشیده است خرج کند. خداوند (أ) هیچکس را جز به آنچکه به او بخشیده است مکلف نمیکند به زودی خدا (أ) پس از تنگدستی آسایشی را پدید خواهد آورد».
و این نفقه حق ثابت و مسلم زن بوده ربطی به حقوق و اموال شخصی زن که در تصرف وی است ندارد، زیرا زن در اراده و آنچه که تحت تصرفش است آزادی و استقلالیت برابر با مردان دارد، و این حقیقتی است که شریعت پاک اسلام آن را تعیین و مقرر نموده است. جاهلیت عصرحاضر که تا نیمۀ دوم قرن بیستم دوام کرد، زن را در گرد آوردن مال و مصرف نمودن آن، کم اهل و ناقص معرفی نموده- چنانکه در قوانین و مقررات لاتینی وجود دارد- اما در نظام و مقررات اسلام، زن در این حوزه شخصیتی مستقلی مانند مرد شمرده شده و از اهلیت کامل برخوردار است، و تفاوتی در این عرصه میان زن و مرد گذاشته نشده است.
۴- رابطه میان زن و مرد در جامعۀ اسلامی و داخل خانواده، بر اساس تکمیل کنندۀ یکدیگر در نقشهای مربوط به هردو جانب میباشد- یا میتوان تکمیل کننده وظیفوی آن را نامید- و از جمله اهداف و مقاصد این همبستگی تکمیلی میان زن و مرد اینست که، مرد آرامش و اطمینان خاطر، دوستی و محبت و رحمت را دراین رشته دریابد، چنانکه خداوندأ میفرماید:
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً﴾ [الروم: ۲۱].
«و از آیات- عظمت- او تعالی این است که از خودتان برایتان همسرانی آفریده تا بدانها آرام گیرید و درمیان شما مودت و رحمت نهاد».
لفظ سکون کلمهای است که هیچ تعبیری رسا و بلیغی در زبان عربی مانند آن وجود ندارد، و شاید در زبانهای دیگر نیز همچو معانی که این کلمه در بر دارد، وجود نداشته باشد، کلمۀ سکون چند معنایی را در بر دارد مانند: امن، راحت، اطمینان، آرامش، انس و محبت که وجود همچو صفات تأثیر و انعکاس مثبت برخود همسران و فرزندان شان، و بلآخره بر همه افراد جامعه دارد. پس هنگامیکه فرق و تفاوت در صفات بدنی و نیروی جسمانی و روانی هر دو جنس وجود داشته باشد، بدیهی است که در وظایف زندگی اجتماعی نیز تفاوتهای ایجاد خواهدشد، از اینرو متمم بودن دو جنس در وظایف و مسئولیتها و حقوق، ثمره و حاصل عدل و انصافی است که آیین اسلام همچو روابط و علایق را استوار و پایدار نگهداشته است.
بنابراین شریعت اسلامی حوزه کار و عمل مرد و نوعیت آن را در زندگی اجتماعی مقرر و تعین نموده است، چنانکه میدان کار و عمل اساسی زن و نوعیت آن را نیز نشانه گزاری و محدد ساخته است. این مقررات و محدودسازیهای وظایف زن و مرد را عقل سلیم و سرشت و فطرت راست و مستقیم پذیرفته و میپذیرد، بلکه با آن سازگار و هم آهنگ میشود، و سرانجام موجب تکامل، توازن، امن و آرامش اجتماع شده بدون اینکه یک جهت سنگینی مسئولیت را بیشتر از حد و توان جسمی اش، و آنچه که رسم و عادات برآن معمول است، بردارد.
لذا تحمیل نمودن وظایف و مسئولیتهای مرد بر زن، بدون نیاز شخصی زن و یا جامعه، ظلم و جور محسوب میشود، زیرا اینکار نه تنها تجاوز بر عدل و دادی که در مورد حقوق و واجبات آنها تعیین و مقررشده میباشد، بلکه تعرض و بیاحترامی بر کرامت و حقوق زن تلقی میشود.
۵- حالا که محدودۀ وظیفۀ زن در زندگی اجتماعی مشخص شد، سخن حتما متوجه تعلیم زن میشود، از اینرو ما تأکید برآن داریم که تعلیم زن در اموریکه بنده جز بوسیله آن پروردگارش را پرستش نمیتواند، مانند فرایض مربوط به ایمان و یا فرایض عبادات و غیره واجب شرعی است که زن و مرد دراین مورد با هم برابر و مشترکاند، پیامبر اکرم ص میفرمایند:
«آموختن علم و دانش بر هرمسلمانی واجب است» (روایت ابن ماجه).
پس تحصیل و آموختن علوم و معارف، نظر به وظیفه و مسؤلیت هریکی (زن و مرد) بر آنها لازمی و واجب میگردد، اما آموختن علوم و معارف بیشتر از آنچه ذکرشد، از جمله امور مستحبی است که نباید بر دیگر واجبات ضروری متعلق به امور دنیوی و اخروی تنگی و فشار آورد.
۶- شریعت اسلامی که حمایتکنندۀ سرشت انسانی بوده و بر عدل استوار است، حامی و نگهبان حقوق زن در جامعه میباشد، و نسبت به قوانین و مقررات تصویب شده از جانب سازمان ملل متحد مربوط به حقوق انسان، اهمیت فراوانی به حقوق زن قایل است. در حالیکه جاهلیت عصر حاضر این حقوق را نادیده گرفته و اگر بیحرمتی و تجاوزی بر آن صورت گیرد، توجه و التفاتی به آن نمیکند.
بطور مثال: حق زن در ازدواج مطابق احکام و قوانین شریعت اسلامی، و حق وی در مادر بودن، و حق وی در مورد اینکه خانۀ داشته و مسؤلیت آن را بدوش گرفته بتواند و مانند زمامدار کشوری کوچکی سرپرستی امور به او تعلق بگیرد، و موقع و فرصت کامل بوی داده شود تا وظایفی که موافق با سرستش است آن را بصورت درست اجرا نماید.
لذا هر جامعه و هرگونه قانونی که مانع ازدواج زن گردد، و مجال و ساحه را بر وی تنگ نماید، در حقیقت حقوقش را پایمال نموده و ظلمی بزرگی را بر وی روا داشته است.
زن در شریعت اسلامی حق دارد تا همسر و همسفر زندگی خویش را در محدودۀ فرمودۀ پیامبرص برگزیند، چنانکه آنحضرتص فرمودهاند: «هرگاه کسی از دختر شما خواستگاری نماید و شما از اخلاق و دین پسر راضی باشید، پس وی را نامزدش سازید» (روایت ابن ماجه).
زن میتواند- در حالت عدم پایداری زندگی زنا شوهری- از ادامۀ زندگی با شوهر کنار رفته، و عقد را فسخ نماید، و در این مسأله دلایل و نصوص صحیحی وارد است که آن را تأیید میکند، پس لازم است در هنگام اختلاف و یا اجتهاد در احکام، به آن مراجعه شود.
٧- نگهداری عفت و آبرو یک اصل شرعی عام بوده و شامل مقاصد شرعی میباشد، مقاصد شرعی عبارتند از: حفظ دین، نفس، آبرو، عقل، و مال که علماء بر حرمت و حیثیت آن اتفاق نظر داشتهاند و تمامی احکام و مقررات شرعی بر مبنای آن اتخاذ میگردد، پس هرگونه عیبجویی در آن مردود شمرده شده و در حقیقت تخطی و تجاوز بر شریعت اسلامی و اهداف والای آن، و جامعۀ اسلامی محسوب میشود. و هرگاه غرب در مسئلۀ مربوط به حقوق زن در اسلام انگشت انتقاد را متوجه سازد، در حقیقت از خط قرمز عبور کرده و این حق مسلم زن مسلمان را پایمال کردهاند، و در مجموع این عملکرد آنها تعرض به شریعت و مجتمع اسلامی شمرده میشود، و اگر جلو آنان گرفته نشود سبب نشر و شیوع فواحش و رذائل همانطوریکه در میان خودشان بوقوع پیوسته، خدا نا خواسته در میان مسلمانان نیز سرایت میکند.
خداوندأ میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ١٩﴾ [النور: ۱٩].
«به راستی کسانی که دوست دارند، فاحشه در میان کسانی که ایمان آوردهاند، شایع شود برایشان عذابی دردناک در دنیا و آخرت است، و خداوند میداند و شما نمیدانید».
لذا قانونگذار حکیم و داناأ احکامی را بخاطر حفظ و حمایت این مبدأ وضع نموده، از جمله ازدواج میان مرد با زن را قانون گذاشته، و این رشتۀ زنا شوهری را پیمان قوی نامیده است، چنانکه الله میفرماید: ﴿وَأَخَذۡنَ مِنكُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا﴾ [النساء: ۲۱].
«زنان پیمان محکمی [هنگام ازدواج] از شما گرفتهاند». و بخاطر مصئون بودن این مبدأ از بیحرمتی و تجاوز، قوانین و مقرراتی وقایویی را وضع نموده که بالای مرد و زن یکسان تطبیق میشود و باید جدی آن را مدنظر بگیرند. و راههای منتهی به اعمال زشت و ناهنجار را کاملا مسدود کرده است. بطور مثال اختلاط زنان با مردان نامحرم و یا خلوت با نا محرمان، خصوصاً سخن گفتن زن با مرد نامحرم به نرمی و ملایمت، چنانکه زنان فتنهگر همچو اعمالی را انجام میدهند، و غیره اموریکه عواقب زشت و خلاف اخلاق و تربیه اسلامی دارد، ممنوع قرار داده و آن را ناروا شمرده و مرتکبین آن را موجب عذاب گردانیده است.
همچنان شریعت اسلامی در مورد شیوع و انتشار فواحش در مجتمع اسلامی، بر کسانی که خواهان و آرزومند همچو اعمال زشت هستند، نیز با تندی و شدت رفتار نموده است. به همین منظور احکام مربوط به حجاب و عدم نگریستن بسوی نامحرم را دستور داده و بر تجاوزکاران این مبدأ، عقوبتهای مانند حد زنا، و حد قذف (تهمت)، و تعزیرهای مختلفی را بخاطر حفاظت و حراست آبرو، و محترم شمردن پاکی و عفت افراد جامعه وضع نموده است.
خداوندأ زنا را بر هردو جنس – زن و مرد – حرام قرار داده و آن را از امور زشت و قبیح پنداشته است، خداوندأ میفرماید:
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا٣٢﴾ [الإسراء: ۳۲].
«و به زنا نزدیک نشوید که زنا گناه بسیار زشت و بدترین راه و شیوه است»
۸- حجاب سنگر و قلعۀ مستحکمی است که از عفت و آبروی زن حفاظت نموده و مانع پخش فواحش و رذالت میگردد، چنانکه حجاب مظهر و نمای افتخار به آداب شرعی بوده، پاکی و عفت مرد، زن و جامعه را وارسی و تحقق میبخشد. حجاب زن مستحب نبوده و تنها رمز و نشان، مربوط بوی نیست که هرگاهی بخواهد پیکرش را با آن بآراید، و هر وقتیکه خواسته باشد آن را ترک نماید، بلکه حجاب واجب دینی است که خداوند تعالیأ آنرا بر زنان لازم گردانیده، تا از هرگونه زشتی مصئون بمانند، و عفت و پاکی خویش را همچو مادران مؤمنان- همسران پیامبر بزرگ اسلامص - اعلان نمایند، تا شهوت رانان به آنان طمع نورزند، چنانکه خداوندأ میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٥٩﴾ [الأحزاب: ۵٩].
«ای پیغمبر! به همسران و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو که: روپوشهای خود را جمع و جور بر خویش فرو افگنند. تا این که- از زنان بیبندو بار- دست کم باز شناخته شوند، [و در نتیجه] مورد اذیت و آزار (اوباشها) قرار نگیرند، خداوند آمرزنده و مهربان بوده و هست».
دشمنان اسلام توطئه و جنگ علیه حجاب را بصورت آشکار آغاز نموده و در این مبارزه شهوت پرستان مسلماننما و مردمان فساد پیشه، همگام با آنان علیه مقدسات دینی برخاستهاند، و شاید هم گاهی مفکوره و نظریۀ پلید خویش را راجع به حجاب پنهان نموده و در ظاهر آن را بپذیرند، لیکن با مسخ نمودن حقیقت حجاب و دگرگون ساختن و جهت دادن آن بسوی فرهنگ و عنعنۀ قلابی، که پذیرش هرگونه تکامل و اختصار را دارد، اهداف شوم خویش را پیاده نموده، غایت و مرام آن را کاملا ریشه کن و از میان میبردارند. و هرگاه اهمیت و ارزش حجاب و بهای مربوط به آن را درک نماییم، شک و شبهه ای را که دشمنان ایجاد کردهاند همه زائل شده به دساسیس آنها اطلاع پیدا میتوانیم، و برای ما آشکار میشود که غرب شب و روز در توطئه چینی و جنگ علیه حجاب بوده و عداوت قدیمی که با دین اسلام دارند میخواهند انتقام را تا جایی از این راه و بدین وسیله از مسلمانان بگیرند. امروز غرب در مقابل حجاب از خود حساسیت نشان داده و زنان پابند به حجاب را زیر فشار قرار میدهد زیرا بر آنان سنگینی میکند که زن مسلمان مستور و با عفت، و زنان خود را مثل حیوان دریابند، حال آنکه هیچ لباسی مربوط به طایفههای دینی دیگر، یا سایر نژادهای بشری مورد فشار قرار نمیگیرد طوریکه زنان با حجاب مسلمان زیر فشاراند! البته شواهد و اسناد بسیاری وجود دارد که زنان باحجاب در کشورهای غربی که ادعای دفاع و حمایت از حقوق شخصی را دارند، و یا در بعضی از کشورهای اسلامی و عربی که قوانین آنها مبتنی برسیکولرزم است، چگونه تحت فشار و مزاحمتهای قانونی و عملی گوناگونی قرار دارند، و کسانی که اوضاع جهان را تعقیب و پیگیری مینمایند، دراین مورد بهترآگاهی دارند.
٩- پس زمانیکه حجاب قانونی استوار و متین، و فریضۀ ثابت و مسلم بخاطر حفظ کرامت زن و مجتمع اسلامی است، بخاطر نگهداشت مبدأ عفت، قانونی دیگری نیز مربوط به آن وضع گردیده و آن را تقویت بیشتر بخشیده است که عبارت است از مباح بودن تعدد یا چندزنی مرد، که متأسفانه بوسیلۀ رسانههای اطلاعاتی دشمن، و از لابلای عملکردهای نادرست بعضیها، صورت حقیقی آن را زشت جلوه دادهاند. با وجود آنکه واقعیت عملی این قانون- حتی در جوامع غیر اسلامی نیز در بلند بردن مقام و منزلت و ارزش زن کمک به سزایی نموده است. بخاطر توضیح بیشتر در این مسأله میتوان مقایسه کرد میان جوامعی که قانون تعدد در آن حکمفرماست که چگونه زن از منزلت و قیمت بزرگی برخوردار شده است، و در مقابل جوامعی که زن را از این حق محروم گردانیدهاند، چگونه کم ارزش و مسلوب الاراده شده و حق شخصی ایشان تلف شده است. پس تعدد- چندزنی- قانونیست ثابت و استوار، مشروط براینکه میان همسران عدالت صورت گیرد، تا عزت و کرامت زن تحقق یافته و ازدواج وی به شکل آسان، و با کرامت و عفت صورت گیرد، و زندگی مرفه و سعادتمند نصیبش گردد. البته صرف نظر ازحالاتی که در آینده شاید واقع شود مانند بیوهگی، طلاق و بزرگسالی که آنهم مسائلی علیحده است، اما در مقابل حالات اجتماعی زیادی است که راه حل آن جز با تعدد یاچند زنی امکان پذیر نیست، مانند عقیم بودن زن، یا مریضی، و یا طبیعت و چگونگی کار و پیشۀ وی، و یا وضیعت قانونی مانند تابعیت وی، و حالات دیگری که در همه حالات فوق بدیلی برای تعدد، جز طلاق وجود ندارد، یعنی باید همسر را طلاق نماید تا بتواند با دوشیزۀ دیگری ازدواج کند و طبیعی است همسر طلاق شده در وضع بحرانی قرار گرفته و شاید هم بیسرنوشت شده و باردوش جامعه گردد، اما اگر در موجودیت همسر اولی با زنی دیگری ازدواج کند، و عدالت را میان آنان برقرار سازد، همه خانواده سعادتمند خواهند شد. ولی در مجتمعاتی که تعدد زوجات ممنوع است در حالات فوق الذکر (عقیم بودن، مریضی دوامدار..) همسر مجبور میشود به طلاق متوسل شود تا بتواند با دیگری ازدواج کند که این اقدام از یکسو ظلمی است که بر زن واقع میشود و از سوی دیگر به شوهر هم صدمه روحی وارد میگردد، درحالیکه هردو راحت و سکون و آرامش برای یکدیگر بودهاند، علاوه بر این چندزنی در بسیاری از احیان سبب حفظ کرامت کودکان میگردد، بویژه یتیمان و آنعده کودکانیکه پدران خود را از دست داده و از مهر و محبت پدر محروم گردیده، آوارگی و یا داخل شدن به دارالأیتامها سرنوشت آیندۀ آنان را مجهول ساخته است پدر بدیل و مناسبترین حل برای همچو حالات خواهد بود، خداوندأ میفرماید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ٣﴾ [النساء: ۳].
«و اگر ترسیدید که در بارۀ یتیمان نتوانید عدالت و دادگری کنید، پس با زنان دیگری که- برای شما حلالند ـ و دوست دارید، با دو یا سه یا چهارتا ازدواج کنید، اگر میترسید که نتوانید میان زنان عدالت را مراعت کنید، به یک زن اکتفا کنید یا با کنیزان خود ازدواج نماید، این نزدیکتر به آن است که ستم نکنید».
پس اسلام یگانه مرجعی است که به مصالح همه اعم از مردان و زنان رسیدگی نموده و اهداف و مقاصد ازدواج برای طرفین را محقق میسازد، و هرگونه نیازمندیهای روانی و اجتماعی آنان، اعم از عفت، آرامش فرزند را متوفر میسازد، هرچند اگر گاهی به رغبتهای بیموقع و یا مصلحتهای محدود و باریک متعلق به زن شوهردار – بیوه – تعارضی هم ایجاد گردد.
۱- دین اسلام بعد از آنکه مساوات میان مرد و زن را در دائره انسانیت و کرامت بشری، و حقوقی که ارتباط مستقیم به سرشت و طبیعت مشترک بشری میگیرد، تضمین نموده مساوی بودن آنها را هم در عموم قوانین و مقررات دینی تأیید نموده و پذیرفته است، و در عین حال میان آنها در بعضی از حقوق و وظایف فرق میگذارد، البته این تفاوت و فرقگذاری نظر به اختلافات فطری که بطور قطعی و محقق میان زن و مرد موجود است در نظر گرفته شده است، زیرا در وظایف، اهداف و سرشت هردو جنس که بر آن آفریده شدهاند، اختلافات و تفاوتهای وجود دارد که باید هر کدام (مرد و زن) وظیفۀ بنیادی خویش را براساس آن با شکل درست انجام دهند، از اینجاست که فریاد و غوغاهایی از جانب کنفرانسهای ویژهیی زن، و کارگردانان و پیش آهنگان آنان برپا شده، و نهضتهای جهانی منسوب به زن، و دنباله روان و ترویج دهندگان این اندیشۀ ناپاک، در کشورهای اسلامی نیز صداهایی را بنام مساوات و برابری میان مرد و زن بلند نمودهاند. آری: مساوات از نگاه انسانیت و خواستههای آن امر طبیعی و تقاضای عادلی است، زیرا زن و مرد دو جهت جدا ناشدنی نسل بشر بوده، و اسلام نیز بر آن اعتقاد و اعتراف دارد، و هیچگونه پوشیدگی در این امر وجود ندارد. اما مساوات و برابری در وظایف زندگی و روشهای آن چگونه قابل تنفیذ و اجرا خواهد بود؟ آیا این کنفرانسها و نهضتهای مربوط به زن، و وابستگان و هواخواهان این اندیشه، توان آن را دارند تا با همچو کنفرانسها و گردهم آییهایشان سرشت و طبایع اشیاء را دگرگون سازند؟ و یا میتوانند فطرت بشری زن را تغیر دهند؟! امتیاز بزرگی که اسلام بر سایر مکتبهای فکری دارد اینست که آیین و نظام آن واقعی بوده و در مورد زن و مرد بصورت واقعبینانه و با درک نمودن فطرت بشری هردو جنس، حکم و فرمان صادر نموده است، و زمانی که مساوات میان زن و مرد منطقی و موافق با فطرت و سرشتشان باشد، مساوات را میپذیرد، و هرگاهی تفاوت و فرق گذاشتن میان آنان منطقی و موافق با فطرتشان باشد. تفاوت را معتبر و معقول میداند. خداوندأ میفرماید: ﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ١٤﴾ [الملك: ۱۴]. «آیا کسی که آفریده است نمیداند؟ با این که او خود لطیف و خبیراست».
بدون تردید هر اندیشه و نهضتی که مخالف با روشهای اجتماعی و سرشت بشری پایه گذاری گردد، سر نوشت آن به ناکامی حتمی و تباهی میانجامد، و این یگانه سبب ناکامی نهضت و حرکاتی که خواهان آزادی و رهایی زن اند – حتی در کشورهای غربی– و آرزومند محقق شدن آن اند، میباشد، لذا بر جوامع مسلمانان لازم است با عقل و حکمت، از سرنوشت بد و ناهنجاری که جوامع غربی دچارآنند، درس عبرت گرفته و به حقایق مسلم برگردند، و به عدل و انصاف فرامین و دساتیر والا و صایب دین اسلام در مورد زن پی ببرند و گردن تسلیمی را خم نمایند.
۲- شریعت اسلامی فرق گذاری ظالمانهای که حقوق زن را پایمال نموده و به کرامت وی خدشه وارد مینماید حرام قرار داده است. در نظام و قوانین و احکام اسلامی هیچگونه غفلت و بیغوری در عدالت میان زن و مرد و یا تفوق و طرفداری مرد بر زن وجود ندارد. و نظریات برخی از مردمان شکست خورده، و یا جاهلان و بیخردانی که از شریعت مطهر اسلامی، و از حکمت این تفاوتها و فروق فطری میان زن و مرد آگاهی نداشته و آن را درک نتوانستهاند، مورد اعتبار نیست، همچنان کسانیکه از اختلاف در احکام شرعی متعلق به زن، و وظایف و حقوق مسلمی که نظر به سرشت و خلقت آنان وضع شده است آگاه نیستند، نظریات آنها نیز مدار اعتبار نبوده و نیست، و هرگونه دعوایی که مغایر با آنچه باشد که برای زن در شریعت اسلامی محدد و تعیین شده باشد- هر چند این دعوا از جانب دشمن مغرض و یا دوست جاهل- دامن زده شود، همه و همه بر تصورهای خیالی، و یا عدم آگاهی آنان، و یا بر دلایلی باطل بنا نهاده شده است، و مردود شمرده میشود. چنانکه گفته شده- بطور مثال- برای زن در مسألۀ میراث، برای مرد دو برابر زن حصه داده میشود یعنی در حالاتیکه زن در قرابت با مرد قرار داشته میباشد نصف حصه به او میرسد نه کامل، پس این نمونهای از تهجر و فرق گذاریی است که بر زن وضع شده است. در جواب میگوییم: این برداشت، از مفهوم مساوات و برابری زن و مرد که اسلام برایشان عنایت فرموده، دور از مفهوم عدلی است که اسلام بر اساس آن روابط انسانی را پایه گذاری نموده است، باید متوجه شوند که حقوق نظر به وظایف و مسئولیتها تعین و مقرر گردد. پس زمانیکه اسلام نفقۀ زن و پرداخت مهر و دیت و تاوان و نحو آن را بر مرد ملزم گردانیده، از روی عدل و انصاف شریعت در مسألۀ میراث حق مرد را مراعات نموده است، پس هرکسی جامع بودن احکام شریعت اسلام را نادیده بگیرد، در همچو لغزش و اشتباه میافتد. همچنان گفته شده – شمردن شهادت دو زن در مقابل یک مرد (شهادت دادن دو زن برابر است به شهادت دادن یک مرد) که این نمای از فرق گذاری میان مرد و زن است. در جواب میگویم: این ادعا دلیل بر بیخبری و عدم آگاهی از طبیعت و سرشت زن است که خداوندأ با حکمتی بزرگی با همچو صفاتی وی را آفریده است و از طبیعت و سرشت زن آنست که شاید در درک حقایق امور، فراموشی و نارسایی صورت گیرد، پس بخاطر حفظ و حمایت حقوق، وجود زنی دیگری در گواهی دادن با وی لازم و ضروریست، خداوندأ میفرماید: ﴿أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰ﴾ [البقرة: ۲۸۲].
«اگر یکی از آنها فراموش کرد، آن دیگری به یادش آورد». و این را هم باید دانست که گواهی یک زن در مسایل مربوط به خود آنان، مانند رضاعت (مکیدن کودک از غیر مادرش) و اثبات بکارت دختران (دختر شوهر نکرده) و عیوب و علتهای داخلی و مستور زن و غیره..... قابل اعتبار است.
و مثال دیگری که شاید گمان و تصور آن در بعضی اذهان ایجاد گردد که گویا میان زن و مرد در مسألۀ دیت تفاوت گذاشته است، یعنی دیت زن (خونبها یا تاوان) نیم دیت مرد است، در جواب میگویم: این تصور نادرست زمانی دفع میگردد که دانسته شود بهره و سود دیت را خود مرده – مرد باشد یا زن – نه، بلکه ورثۀ آنان حاصل مینماید و ضرر مادیی که با از دست دادن سرپرست و مسئول نفقه، بر ورثه وارد میگردد – که غالبا مرد میباشد – هیچگاهی ضرر آن برابر با مردن شخصی دیگری نیست که نه سرپرست و نه مسئول نفقه آنان. و اما در بقیه قوانین تلافی و تاوان، به شخص متضرر برابر با ضرر وی تعویض داده میشود.
این سخن زمانی تحقق مییابد و برجا خواهد بود که صاحب حق در گرفتن تاوان و غرامت جزوی، خود شخص مصیبت رسیده باشد – زن باشد یا مرد – به عبارت دیگر، دیتی که در بدل از بین رفتن عضوی از اعضای شخص، و زنده ماندن خودش پرداخته میشود، در همچو حالت حکم پرداخت دیت میان زن و مرد مساوی بوده و مقدار آن نظر به اجتهاد فقها تعیین میگردد.
پس امیدواریم مثالهای بالا حکمتهای را که در وجود تفاوت و فرقگذاری میان زن و مرد است آشکار ساخته باشد – و این خود برجستهترین جواب و مثالی برای آنعده مردمانی باشد که گفتهاند: این نمای فرقگذاریی است که علیه زن وضع شده است – چنانکه همچو مثالها بیانگر عدل مطلق در تفاوتگذاری بعضی از احکام و قوانین میان مرد و زن را ظاهر ساخته، و موافق و مناسب بودن آن را با خلقت دقیق ایندو جنس بیان نموده، و همآهنگی آن را با اصول و قواعد شرعی ثابت میسازد.
۱- زن با داشتن جسد، فکر، عاطفه و وجدان خاصی که بر آن آفریده شده است، آماده بر اجرای وظایفی اساسی معینی میباشد که عبارت از مادر شدن وی است، و اگر این وظیفه را انجام ندهد، در حقیقت طاقت و نشاطی که بمنظور هدف معینی آماده و مهیا شده، بیهوده از دست خواهد رفت، و وی را از راه اصیلی که برآن سرشت شده منحرف میسازد، آری! اگر ضرورت یا نیازی شخصی یا اجتماعی برای کارکردن زن خارج از منزل رونما گردید، اعتراضی وجود ندارد، اما وادار کردن زن بدون ضرورتی، و تنها بخاطر شهوترانی احمقانهای که برخی از مردمان این عصر به سبب اوضاع تاریخی و فرهنگی به آن مبتلا گردیده، و یا اینکه میخواهند بیش از حد از همچو وضع لذت برده و بهرهمند گردند، پس منتظر طوفانی برباد کنندۀ باشند. این امریست که هرگز از آیین اسلام انتظار قبول آن نمیرود، و اگر روزی اسلام همچو مسایل بیهوده را بپذیرد بدون تردید از مزیت بزرگ خویش دست کشیده است، و این مزیت و برتری همانا حمایت و پشتیبانی از دوجنس بشری – مرد و زن – بوده که تکمیل کنندۀ یکدیگراند، و بطور کلی، بشریت عبارت از وجود و هستی و نژاد و نسل و تودههای وابسته بهم اند.
زن نمیتواند در عین زمان مادر، و نوکر کسی دیگر باشد، و دو وظیفه را با تمام خواستهها و مطالب آن انجام دهد، اما در مورد ادعای بیموردی که گفتهاند: پرورش دهندگان و تربیت کنندگان کودکان (خدمه) این مشکل را حل مینمایند، سخنیست بیهوده که عملی نمودن آن کار ساده نبوده و هنگام آزمون آن را ثابت کرده نمیتوانند، چنانکه انجام دو وظیفه برای زن مانع برآورده شدن مفهوم فرموده خداوند تعالی: ﴿لِيَسۡكُنَ إِلَيۡهَا﴾. «تا بدان آرام گیرد» که از بزرگترین اهداف ازدواج و زنا شوهری و ایجاد خانواده میباشد، میگردد. پس در تولیدات مادی برای بشریت چه سودی خواهد بود- اگر امکان پذیر باشد- در حالیکه از جانب دیگر، حاصل و فرآورد بشری را در تلف و هلاکت مواجه میسازد؟! اسلام دینی است که سرشت بشری و نیازمندیهای جامعه را همزمان باهم رعایت نموده و زن را به مسئولیت بنیادی و بزرگی که بدوش دارد متوجه میسازد، این مسئولیت نه تنها وظیفۀ اساسی او، بلکه عبادتی است که بخاطر آن آفریده شده، و بخاطر انجام این وظیفه بزرگ خداوند آنان را از برجستگی و هوش فوق العادهای برخوردار نموده است. به همین منظور مرد را بخاطر آماده نمودن نیازمندیهای منزل متکفل ساخته است که هرگز از انجام آن رهایی و خلاصی ندارد این بر آن است تا زن بتواند با فکر آرام و بدون هیچگونه پریشانی و نگرانی در پیشبرد امور منزل فارغ البال گردیده و با تمامی قوت و طاقت، متوجه رعایت تولید انسانی گرانبها شده، و خانۀ دلخواهش را برای فرزندان و همسر مهیا و آماده نماید. همچنان اسلام به همه امور زن رسیدگی نموده وی را از رعایت و احترام تام برخوردار ساخته است و مرد را در این راستا به تعامل نیک ترغیب و تشویق نموده است. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ [النساء: ۱٩]. «و با زنان به وجه پسندیده زندگانی کنید». و پیامبر ص فرمودهاند: (بهترین شما کسی است که با خانوادۀ خود رویۀ نیک دارد) (روایت ترمذی). و همچنان فرمودهاند: (خواهان رفتار نیک با زنان شوید) (روایت مسلم). چنانکه فرزندان را نیز به احترام و توقیر مادر ترغیب نموده، آنحضرت ص در جواب مردی که پرسید: چه کسی مستحقتر به صحبت من است. فرمودند: مادرت) (روایت مسلم).
۲- دین اسلام مرد و زن مسلمان را برکار و عمل تشویق و ترغیب نموده است، البته با مفهوم شرعی آن نه بر اساس مفهوم نادرستی که از بیرون بر مسلمانان وارد شده است، مرد مکلف به برآورده ساختن احتیاجات و ضروریات خانواده و بنای جامعه است، و زن نیز به نوبت خود به امور منزل و ساختن زیربنای جامعه که عبارت از خانواده است مکلف میباشد. چون موضوع مهم است میخواهیم در مورد برداشت نادرستی که در موردکار و وظیفۀ زن و بیرون رفتن وی از خانه، میان بسیاری از مردم شایع گردیده، توضیحی دهیم، زیرا زن را مشخص به وظایفی گردانیدهاند که در اصطلاح فقها بنام (مزدور خصوصی)، یا (گیرندۀ مزد در بدل کار) یا، (کارهای که زن آن را زیر دست مردی، مانند مزدروی، در مقابل مزدی انجام میدهد، که تنها رابطۀ مادی آنان را با هم یکجا نموده است) و وظایفی را که زن در خانه انجام میدهد مانند: تربیۀ فرزندان و یا فرمانبرداری و آراسته ساختن برای شوهر، و رسیدهگی و رعایت والدین و غیره را کار و وظیفه نمیشمارند، چنانکه غالبا زن بیوظیفه را عقب افتاده و نابکاره شمرده، و نشستن وی را در منزل عیب دانستهاند. و اشتراک نکردن وی در وظایف و کارهای بازاری را، بیکار و تعطیل شدن نیم افراد جامعه تلقی نمودهاند، که این نظریهای نادرست در اذهان بسیاری از مردم – چه عامه و یا روشنفکران – بجز برخی از مردمی که خداوندأ بر آنها رحم نموده، تأثیر گذاشته است، تا جایی که هوش و فکر، و انتخاب دلخواه زنان امروزی این شده که باید بخاطر کار و وظیفه از منزل بیرون روند، و إلا نشستن آنها در منزل بیکاری محسوب میشود!
لیکن رأی درست اینست که یکی از این دو راه را انتخاب نماید، اینکه مزدور و اجیر در نزد دیگران باشند، و یا اینکه وظیفۀ اساسی و حقیقی خویش را در منزل بطور آزاد و مستقل انجام دهند.
خللی که در این نظریه وجود دارد اینست که زن را ملزم و ناگزیرمیسازد تا بر نفس خود و خانواده و جامعه فشار آورده، و وظیفۀ آزاد در منزل را به مزدوری دیگران در خارج منزل انتقال دهد، که این عمل در ذات خود، وی را وادار به ظلم در حق خودش، و تقصیر در حق همسر و فرزندان، و در تنگنا قرار دادن مردان در ایجاد وظیفۀ مناسب میباشد. چنانکه این نظریه سبب افزایش بیکاری در جامعه، و بروز نتایج منفی بزرگی، مانند نا امنی، ضعف اقتصاد ملی، ازدیاد مشکلات اخلاقی، و کاهش فرصت ازدواج، و افزایش زنان بیشوهر و سالخورده میشود، که این تحول بنیادی در وظیفۀ زن جز هدف فریبنده و خیالی و آفت را محقق نمیسازد، قابل یادآوریست که تحقیقات و پژوهشهای اقتصادی که در یکی از گزارشهای مفصلی سازمان ملل متحد در اوایل دهه هشتاد میلادی صورت گرفت – که تاحال رد و تکذیب هم نشده – این بود که بیرون رفتن زن از منزل بخاطر وظیفه و کار اجیرانه، ۴۰ % هزینه ملی کشور خود را برداشت مینمایند، که این امر مخالف با تبلیغات و رونق نماییهای است که در راه بیرون آمدن زن از خانه بخاطر اجیرکاری جریان دارد، گویا که اقتصاد ملی و محصولات محلی را کمک و رشد میدهد! چنانکه همین گزارش در مادۀ دیگری میافزاید: (اگر زنان جهان در مقابل سرپرستی خانواده و برپا داشتن کارهای منزل، مزدی بدست آورند، به اندازۀ نصف هزینۀ ملی هرکشوری خواهد رسید).
هرگاه زن بر این گمان بوده و اصرار ورزد که وی باید اجیرکار و مزدور دیگران باشد، پس کارهای شایسته و موافق با طبیعت وی امریست که نیازمندیهای اجتماعی حقیقی، نه خیالی، به آن ضرورت داشته و گاهی هم نیازمندیهای شخصی نیز وی را به آن وا میدارد، البته همچو حالات از نظر شریعت جایز بوده، ما دامیکه مطابق و موازی با ضوابط و مقررات شرعی، و بدون وسعت دادن دامنۀ آن صورت گیرد.
پس وجود نیازمندیهای اجتماعی و شخصی که گاهی به کار و وظیفۀ زن نیازی پیدا کند، به این معنا نیست که فرصت کار و وظیفه را برای مرد تنگ نموده و رقابت را آغاز نماید، و یا اینکه در حوزه کار و شغل اساسی خویش سهل انگاری و یا کوتاهی نماید، و این مقام را فرصت مناسبی میبینیم تا جامعه و سازمانهای دولتی را متوجه مسئولیتشان ساخته، و در این راستا کوشش جدی به خرج دهند تا نیاز به کار و عمل زن در خارج از منزل را از میان بردارند، و یا حداقل آن را کاهش دهند، و بلآخره تأثیرات منفی آن را فرو نشانند، زیرا معامله و رفتار با زنان کاملا مانند مردان در وظایف، و ساعات کار و مناطقی که وظیفه اجراء مینمایند، و مدت و نوعیت و سالهای تقاعد آنان و غیره، بدون اینکه وظیفۀ اساسی زن در بنای خانواده، و طبیعت و سرشت بشری وی مد نظر گرفته شود، ظلمی آشکاری بوده است، چنانکه تأکید بر آن مینماییم که جامعه و دولت مسولیت علاج فقر که یگانه سبب بروز مشکلات مختلفی که بویژه زنان در جامعه مسلمانان از آن شکایت دارند، حل گردد، زیرا فقر و تنگدستی اکثراً زن را وادار به انجام وظایف نامناسب و غیر موافق با طبیعت آنان میگرداند.
۳- خاطرنشان باید ساخت که مکانیزم و روشهای تعلیمی طرح شده در کشورهای اسلامی، نیاز به تجدید نظر و اقدامات جدی در این راه دارد، تا عزت و کرامت شرعی زن دوباره بوی برگردانیده شده، و وی را آماده سازد تا کار و وظایف مناسب و موافق به طبیعت خویش را بصورت درست انجام دهد، وظایفی که کسی دیگر نمیتواند جای وی را بگیرد، پیشنهاد ما در مورد تجدید نظر در نقشه و روش تعلیم زنان در کشورهای اسلامی بمنظور بر آورده شدن اهداف بنیادی این است که:
۱- زنی را تربیت نموده و به جامعه تقدیم نماییم، که پروردگار خویش را بصورت درست عبادت نماید.
۲- زنی را تربیت و تقدیم به جامعه نماییم، که فرمانبردار واقعی شوهرش باشد.
۳- زنی را تربیت و تقدیم به جامعه نماییم که قادر به تربیت و پرورش درست فرزندان خود باشد.
۴- زنی را تربیت و تقدیم به جامعه نماییم که بتواند خانۀ خود را بشکل خوب و منظم اداره نماید.
۵- زنی را تربیت و تقدیم به جامعه نماییم، که در راه آبادی و بازسازی جامعۀ خود، در اموری که بوی تعلق میگیرد، سهم فعالی داشته باشد. بدون تردید خللی بزرگی که در روش تعلیمی زن بنظر میخورد اینست که، منهج تعلیمی زن و مرد باهم یکسان است البته بگونهای که وی را آماده به وظایفی میسازد که مرد نیز در آن راستا علم و دانش میآموزد، زیرا طرح و نقشۀ تعلیمی برای هردو جنس پیریزی شده، و هردو تحصیل یک دانش را در همه مراحل آموزشی طی میکنند که این خود تجاوز بر حق زن بوده و از کرامت و منزلت وی میکاهد، چنانکه وقایعی بسیاری در این عصر رخ میدهد که اکثراً ارتباط مستقیم به این خلل دارد، مانند وجود زنهای بیشوهر، واقع شدن طلاق، نا امیدی و شکست روحی، بسا مشکلات خانوادگی دیگر. از اینرو بر افراد جامعه بویژه پیشگامان امت و اهل رأی و نظر، لازم است تا در مقابل هرگونه کوششها و تصامیم و یا تبلیغاتی که بخاطر یکجا بودن ذکور و اناث در مراکز تعلیمی و طبق برنامه تعلیمی واحد چه در اهداف و مقاصد، و یا در طرز و طرح آن صورت میگیرد، ایستادهگی نموده و از آن جلوگیری نمایند، تا از مقاصد والای شریعت اسلامی که مصالحی بیشماری را تأمین و محقق میسازد، حمایت و حفاظت شده، و همزمان مفاسد مترقبه دفع و یا کاهش یابد روی همرفته زندگی شرافت مندانهای که کرامت و حقوق افراد جامعه در آن مصون و محفوظ باشد ایجاد گردد، همچنان نتایج مثبتی که از جدایی تعلیم دو جنس، و مفاسد یکجا بودن آندو، از لابلای تجارب و وقایع بدست آمده است، ثابت و محقق گردیده تا مصداق تعالیم اسلام برای منکران و مخالفان آن روشن و هویدا گردد.
۶- جامعۀ مسلمانان این مسؤلیت را بدوش دارد تا ظلم و بیدادگری را از همه افراد خویش برطرف نموده، فرمان الهی را در مورد تحریم ظلم میان بندگان عملی نمایند، چنانکه پیامبر اکرمص در آنچه از پروردگارش نقل میکند، روایت شده است که خداوندأ فرمود: «ای بندگانم من ظلم و ستم را برخویش حرام کردم و نیز در میان شما آن را حرام ساختم، پس به یکدیگر ظلم و ستم نکنید» (روایت مسلم). و از زشتترین ظلمی که میان بندگان رخ میدهد، ظلم بر زنان میباشد، پیامبر گرامی ماص فرمودهاند: «پروردگارا! من گنهکار میدانم کسی را که حق دو ضعیف، زن و یتیم را پایمال کند» (روایت نسایی). یعنی از این کار زشت سخت ممانعت میکنم، متأسفانه ظلم بر زن چه مادر و یا همسر و یا دختر اشکال گوناگونی را بخود گرفته، مانند محروم شدن وی از حقوق مسلمش، توهین به کرامت وی، بیحرمتی در معاشرت با وی، و بهرهبرادری نادرست از اینکه ضعیف و ناتوان است، که همه نتایج ناگوار بسبب ضعف و کاهش در تعالیم دینی میان مسلمانان و بروز وسایل و موارد بداخلاقی، که اینهمه دگرگونیها حاصل و ثمرۀ دوری از راه و روشی که خداوندأ آنرا وضع نموده میباشد، چنانکه مسلط شدن بعضی از رسم و رواجهای غربی در جوامع مسلمانان که در نتیجۀ پذیرش و تقلید از راه و روش و رسم و رواج زندگی آنان که در کشورهای اسلامی تراوش نموده است، بوده و آثار و مظاهر آن به چشم میخورد، مانند پدیدۀ خشونت خانوادگی، و تحریک مسایل جنسی و خیانت میان زن و شوهر، و اضافه از آن ظلم و بیعدالتی میان همسران، و یا تنگی و تندی برآنان، و یا خوردن مال آنها به ناحق، و یا تقصیر و کوتاهی در برآورده نمودن نفقۀ آنان، و یا پایمال نمودن حقوق و کرامت زنان در وقت طلاق، همچنان ظلم و ستمی که بعضی از پدران در مورد ازدواج دختران جبراً بر آنها روا میدارند و یا هم در مورد تربیت و آموزش آنها توجهی نمینمایند، و یا تفاوت و فرقگذاری در تعامل و مصرف میان دختران و پسران، و یا انتخاب شوهر نامناسب به آنان، و یا تأخیر در ازدواج آنها و غیره اشکال و انواع ظلم و ستمی که شریعت غرا آن را مردود میشمارد، همه از فرهنگ و راه و روش غرب الهام گرفته شده که سبب این هرج و مرج و دگرگونیها و ظلم و تلف حقوق زنها در جوامع مسلمانان گردیده است. پس رفع همچو ظلم و ستم و کاهش آن تا حد امکان مسئولیت و وجیبۀ شرعی است که باید در راه اصلاح آن اقدامات جدی و عملی صورت گیرد، و حتی فرصت برای اقدامات قانونی و قضایی برضد آن داده شود و زمینه بخاطر از بین بردن آن هموارگردد، و یا اینکه بعد از بوقوع پیوستن آن حداقل حل و فصل مناسب طبق مقررات شرعی صورت گیرد، و لازم میبینیم که باید برای وقایه از این گونه حوادث و اوضاع دردآور، برنامههای تربیتی و آموزشی اسلامی و فرهنگی پیریزی شده به افراد جامعه تعلیم داده شود تا از مقررات شرعی و احکام آن آگاهی پیدا کرده و آشنایی کامل به حقوق و واجبات شرعی حاصل نمایند و حق خود و حق غیر را طوریکه لازم است بشناسند. این یگانه وسیلهای وقایویی است که میتوان از تأثیرات و نظریات ناگوار غربی و شرقی کاست، و تقلید کورکورانه از فرهنگهای غربی مخالف با شریعت و ارزشهای والای اسلام را از بین برد.
٧- همچنان جهانی شدن زندگی اجتماعی و حیات زن از دیدگاه مادیگرای غربی و آزادی در سرمایه، تجاوز واضحی بر حقوق زن در همه جهان، بویژه در کشورهای اسلامی بوده است که عبارتند از:
الف- آنچه در جهت وضع قوانینی که جهانی شدن آن را میخواهند تعلق میگیرد، به گونۀ که بر اساس فرهنگ میراثی و یکجانبه و تحت نفوذ یک جهت، و کشمکشهای حقوقی تاریخی بنا نهاده شده که مربوط به یک منطقۀ محدود روی زمین بوده، و هیچ گونه مشابهت فرهنگی و قانونی با اغلب مناطق جهان ندارد.
ب- جهانی شدن قوانین بر اساس مادیگرایی و نظام سرمایه داری و بر اساس منفعت بنا نهاده شده است که منافع مادی نسبت به همه چیز اعم از اخلاق و ارزشهای محدود و مقید، حتی از ضوابط وضع شده بخاطر این منافع، مقدم دانسته شده است.
ت- آنچه در مورد رویدادهای زندگی متعلق به زن، و حالت وی در غرب ارتباط میگیرد، که از طریق رسانههای خبری و شاهدان عینی، و یا با اطلاع یافتن بر احصایهها و تحقیقات و گزارشها برملا میگردد. همچو رویدادهای اجتماعی بد و ناگوار، پرده را از چهرۀ حقیقی مبلغان و داعیان جهانی شدن قوانین بر میدارد، هرچند آنها سعی میکنند که آن را با طرق رنگارنگ دروغین اطلاعاتی، و درخشندگی گیرای حقوق سالاری ساختگی، پوشش داده به جهانیان نشان میدهند. مگر نمیدانند که آفتاب را به دو انگشت نمیتوان پوشید. در حالیکه خشونتهای خانوادهگی، غصب و تجاوز جنسی حتی به سطح شخصیتهای برجستۀ سیاسی و دینی آنها رو به افزایش است. از یکسو فشار و اجبار کار بر زن در کشورهای غربی روز افزون بوده تا لقمه نانی را خود بدست آرد، و از سوی دیگر پدیدهای که بیشتر رو به افزایش است وجود کودکانی که اصلاً بیسرپرست هستند و یا اینکه سرپرست آنها یک نفر است – که از راه آمیزش یک مرد باچند زنی بدنیا آمدهاند- با این حال تناسب از هم پاشیدن خانوادهها نیز گریبانگیر آنان گردیده، و مجتمعات غربی را تهدید میکند، تا بلآخره مجبور شدهاند بخاطر جلوگیری از نابودی خانواده بطور کلی، متوسل به تصویب قانون اجتماعی جدیدی شوند، تا مفهوم خانواده و لو بطور شکلی بحالش برگردد، این قانون شامل چند ماده است از جمله: دو شریک میتوانند بدون عقد نکاح، تازمانیکه خواسته باشند باهم زندگی نمایند، هرچند اگر از یک جنس هم باشند، از اینرو مفهوم ازدواج همنوع اجتماعی شیوع و افزایش یافته است بطور مثال، در متن گزارش سالانۀ انستیتوت تحقیقات جمعیت شماری فرانسه که به پارلمان آن کشور پیشکش شده است در متن آن چنین آمده است: (کشور فرانسه در مرتبۀ چهارم بعد از فنلند و ناروی و سویدن قراردارد که در این کشورها عقد نکاح رو به کاهش بوده، فرصت را برای روابط آزاد و بدون عقد نکاح باز کرده است، که سالانه (۴۵۰) هزار از اینگونه روابط نامشروع که آن را ازدواج مینامند، بوقوع میپیوندد، چنانکه معاشرت و آمیزش همیشه و مستمر، بدون عقد نکاح میان هم جنسان، مرد با مرد، و زن با زن، صورت میگیرد که سالانه (۰۰۰, ۳۰ ) از اینگونه روابط میان همجنسان واقع میگردد).
۸- همچنان گرایش دوگانه و پیچیدگی در قانون و مصادر توجیهی اجتماعی و اخلاقی، جوامع مسلمانان را در فتنهها و گمراهی قرار میدهد، و هویت و شخصیت اجتماعی و فرهنگی آنان را مشکوک ساخته، و راه را بر آنان مبهم و تاریک میگرداند، و مردم را از نور فروزان اسلام محروم گردانیده، و آنها را در سرگردانی فکری و گمراهی قرار داده همه امور را به بنبست مواجه میسازد. چنانکه میدانیم که یک جامعه متشکل از حلقههای پیوسته مردم میباشد که برپایههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی بنا نهاده شده، و ایجاد هرگونه خللی در یکی از این پایهها، تأثیر بدی بر دیگر پایهها خواهد گذاشت، و این خود سبب میشود تا در مورد اصلاح هرگونه خللی باید دید و نظر شامل داشت، بدین ملحوظ هم آهنگی و پیوستگی قانونی هرپایۀ آن باید بر اساس فرامین الهی که امور را در نصاب و جایگاه درستش قرار میدهد، بنا گذاشته شود، چنانکه خداوندأ میفرماید: ﴿لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ٤٢﴾ [فصلت: ۴۲].
«باطل از پیش روی آن و از پشت سر آن در آن راه نمییابد، فرو فرستادهای از سوی الله (أ) با حکمت ستوده است».
لذا باید قوانین و مقررات لادینی سکولرستی از جوامع مسلمانان برچیده شود، و به بشریت نمونههای عملی و واقعی حقوق و کرامت انسانی که اسلام به آن تأکید میورزد، ارایه گردد. و به زن فضای آزاد فراهم گردد تا از عدل و داد شریعت، و تجلیل و احترامی که آیین اسلام به آنان قایل است، بهرهمند شده، و جلو هرگونه حماقت و آشفتگی که بر زنهای پابند در دین و ارزشهایش صدمه وارد میکند، گرفته شود تا بتوانند در مراکز تعلیمی در فضای آرام به تعلیم خود ادامه بدهند و در آینده مصدر خدمت به جامعۀ اسلامی و هکذا قادر به تشکیل خانوادۀ با عفت و سالم باشند.
الف: احتراز و با حذر داشتن از متلاشی و منحل شدن شریعت و قانون الهی، چه بطور کلی یا جزوی، و یا بازی کردن با اخلاق و ارزشهای جامعه مسلمانان، زیرا اینکار نه تنها شکست فرهنگی و معنوی بوده، بلکه منجر به مقهور شدن و تسلیم شدن به دشمنان گردیده و سلطان سیطرۀ آنان را بر امت اسلامی تقویت میبخشد.
و اگر همچو فروتنی در مقابل دشمنان صورت گیرد، پس منتظر عقوبت الهی در دنیا و آخرت باید بود، خداوندأ میفرماید: ﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ [النور: ۶۳].
«پس کسانیکه از فرمان او تمرد میکنند، باید برحذر باشند از آن فتنهای به ایشان رسد یا به عذابی دردناکی گرفتارشوند».
پیامبر اکرمص میفرمایند: «خداوندأ غیرت میکند (خشمناک میشود)، و غیرت خداوند در آن وقت است که شخص محرمات خدا را انجام دهد» (متفق علیه).
ب- حمایت و حفاظت از اخلاق و عفت افراد جامعه، که باید مراجع تعلیمی و وظیفوی دراین راستا توجه جدی بخرج دهند. و از وسایل اطلاعاتی و فرهنگی و ترفیهی و غیره در راه حفظ و نگهداشت ارزشهای اخلاقی محیط مسلمانان توجه نموده و گامهای مؤثری در این راه بردارند، و از مختلط شدن تعلیم، میان ذکور و اناث و همچنان در ساحات کار جلوگیری به عمل آید، زیرا همچو وقایه از مهمترین وسایل حفظ و حمایت عفت و پاکی و اخلاقیات جامعه بشمار میرود، و این خود مقاومت و ایستادگی و در عین حال ضربۀ قویی بر دشمنان بوده و باعث خنثی نمودن همه مکاید و توطئههای آنها که بر ضد عفت و حجاب و بلآخره ناموس مسلمانان برراه انداختهاند، میشود، إن شاءالله. چون همه دشمنان در پیمان سرنگونی و ریشهکن نمودن همه اشکال فرق گذاری و تفاوت میان زن و مرد با حمایت و سردمداری سازمان ملل متحد، و با ترکیب و قیافه غربی، جبههای مشترکی را تشکیل داده و جنگ قویی را علیه این مبداء گوارا که از جانب خالق بشر تصویب و نازل گردیده، آغاز نمودهاند. و خواستار مختلط ساختن زن و مرد در همه عرصههای زندگی هستند و برای تحقیق این هدف شومشان از هرگونه وسائل شیطانی استفاده میکنند، پس باید جوامع اسلامی بیدار شوند و در پذیرش و افتتاح مؤسسههای غربی محتاط باشند و همه جوانب آن را قبلاً مد نظر بگیرند و یک حد و خط عدم تجاوز را در فعالیتهای آنان تعیین کنند، زیرا مؤسسات و مراکز اطلاعاتی و تعلیمی و نمایندگیهای سیاحتی و تفریحی و فرهنگی که در کشورهای اسلامی به کثرت سرمایه گذاری کردهاند، صرف بخاطر بهبود روابط اقتصادی و یا سیاسی و کمک و همکاری نبوده بلکه فعالیتهای آنان با مقاصد، اهداف، فرهنگ و اخلاق اسلامی کاملاً در تصادم واقع شده و خطر بزرگی محسوب میشوند که ارزشهای امت مسلمه را تهدید میکند. و فعلاً که آنها کشورهای اسلامی را هدف قرار دادهاند، نیاز به ایستادن و برخاستن همه مردمان مخلص به دین، از جمله علما، دانشمندان، اندیشمندان، متخصصان علمی، مردمان برجسته، تجار و بلآخره عامۀ مردم دارد که دوشادوش هم، صاحبان این برنامهها را اصلاح نموده به راه راست و حق برگردانده، و زن مرد و همه افراد جامعه را از شر آنان نجات دهند.
ج- بر والیان امور مسلمانان واجب است تا دست نادانان و هوسرانان و شهوتپرستانی که در ساحات تعلیمی و یا فرهنگی و یا اطلاعاتی و غیره وظیفه انجام میدهند، کوتاه ساخته، و نگذارند تا حقوق شرعی زنان مؤمن پایمال گردد، همچنان آنانیکه محافل فحشا را طرح ریزی نموده و آن را برپا نموده و انتشار میدهند و از اینراه لکۀ بدنامی را به جوامع اسلامی و ارزشها و آداب آن وارد میکنند و حیثیت و شرف و آبروی همه را میریزانند تا بتوانند باداران خود را راضی کنند، بیخبر از آنکه خود ایشان به حرام تغذیه شده و مؤسسین پستی و رذالت و فرومایهگی و دیوثی در جامعه به حساب میروند. طبعا بیشترشان به سبب جهل و نادانی و یا به سبب فریب خوردن آنها بوده که نه از ارزشهای دین اسلام باخبرند و نه تا الحال معیار و مقیاس ترقی و تمدن حقیقی را درک توانستهاند، پس باید جلو همچو اشخاص گرفته شود. پیامبر اکرمص میفرمایند: «حتما از دست ظالم بگیرید و وی را بسوی حق برگردانید». (روایت ابوداود).
د- علماء و دانشمندان و مصلحان جامعه باید در زمینۀ وجیبه دینی، مسئولیت شرعی خود را در قبال جامعه فراموش نکنند و مردم را به خیرخواهی دعوت کنند و ازکارهای نا پسندیده وا دارند و هر تحریکی را که از هر جانب مشاهده میکنند ولو که به جهات دیپلوماتیک هم ربطی داشته باشد و یا اینکه کوچک بنظر بخورد در هرحالت آن را نادیده نگرفته در مقابل آن بیتفاوت نمانند بلکه برضد آن عکس العمل جدی از خود نشان بدهند و عواقب همه فعالیتهای مغرضین را به آگاهی مردم برسانند چون واجبات و ضروریات شرعی و حفظ اساسات و شعائر دین از هر چیز مقدم تر است. و به تأکید که در اینگونه حالات ایستادگی و حق را بیان کردن از شیوه های پیامبرص و صحابۀکرام و علمای سلف صالح این امت است که باید علمای امروز به آنها اقتدا کنند. خداوندأ میفرماید: ﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٤﴾ [آل عمران: ۱۰۴]. «و باید از شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و بکار پسندیده امر، و ازکار ناپسند منع کنند و آن گروه ایشانند رستگاران».
و- تأکید براینکه پنهان نمودن علم خطربزرگی است، بویژه هنگامیکه در بیان و توضیح آن در وقت ضرورت تأخیر صورت گیرد، خداوندأ میفرماید: ﴿وَإِذۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ لَتُبَيِّنُنَّهُۥ لِلنَّاسِ وَلَا تَكۡتُمُونَهُۥ فَنَبَذُوهُ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ وَٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗاۖ فَبِئۡسَ مَا يَشۡتَرُونَ١٨٧﴾ [آل عمران: ۱۸٧].
«و یاد کن هنگامی را که خداوند از کسانی که به آنان کتاب داده شده [یهود و نصاری] پیمان گرفت، که حتما باید آن را برای مردم بیان نمایید و کتمانش نکنید، پس آن عهد را پشت سرخود انداختند و آن را به بهای ناچیز فروختند، چه بد است آنچه خریدند». خصوصاً هنگامیکه با مبادی دینی و اخلاقی و حقوقی برخوردی صورت گیرد، و خطرناکتر از این، توجیه نمودن تصامیم و مقرراتی که با ارزشهای اجتماعی و شرعی مغایر است، چه این توجیه از روی رغبت باشد و یا از روی بیم و ترس، و یا اینکه توجیه آن بمنظور مصلحت خیالی و بیاساسی که مخالف با نصوص و قواعد شرعی است باشد.
ی- امت باید آگاه باشد براینکه ارزش و قیمت فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و حقوقی که بر کشورهای غربی حکمفرماست، بسیار ناچیز بوده با وجود آنهم میخواهند بازور و جبر دولتهای غربی آن را بر جهان نافذ و پخش نمایند، که نه تنها سازگار باسرشت پاک انسانی و قوانین و مقررات درست و صحیح نیست، بلکه اصلا براساس معیارهای فرهنگی میراثی بنا گذاشته شده که پشتیبانی از فرهنگ مخترعان آن نموده، و با فطرت سلیم در بسیاری از احوال در تصادم است. که این خود ایجاب میکند تا در مورد اهلیت و جهانی بودن مبادی حقوقی آن، و صحه گذاشتن بر اینکه کلیه حقوق بر اساس آن پایه گذاری شود، تجدید نظر صورت گیرد، و ما بر اهمیت این تجدیدنظر در مورد حقوق انسان، در پرتو فطرت سلیم و عقل درست و سالم، و فرامین درست و دقیق و بجایی که همه دیانتهای آسمانی بر آن اتفاق نظر دارند، تأکید مینماییم، و مطمئنیم که این همه اوصاف جز در مبادی حقوقی آیین اسلام، در دیگر آیینی پیدا نیست، که جای گزین بهتر و کاملتری، که بتواند از ارزش جهانی برخوردار بوده، و معیار و مقیاس کاملی در مورد سرنوشت حقوق انسان را دارا باشد.
أ– بر زن مسلمان لازم و واجب است تا در پایبندی خویش به دستورهای شریعت مطهر، با وجود فشارهای خصمانۀ دشمن کوتاهی ننماید، و آنچه دراین راستا بوی تعلق میگیرد اینست که، باید پایبندی تام به حجاب شرعی داشته باشد بگونهای که آن را فریضۀ دینی دانسته و به آن افتخار نموده و یقین کامل داشته باشد که خداوندأ در برابر این عبادت، وی را پاداشی بزرگ خواهد داد، و اینرا درک کند که حجاب و در پرده بودن زن مسلمان، بخاطر خشنودی پروردگار مهربان، و حفظ عزت و کرامت وی، و زدودن توهین و تحقیر از اوست.
بدون تردید پایبندی زنهای با عفت و پاکدامن به حجاب شان، مطابق مقررات و احکام شرعی، و سفارش نمودن سایر زنان به آن، از مهمترین وسایلی است که جامعه را از رذایل و پلیدیها محفوظ نگهداشته، و در مقابل دشمنان نشسته در کمین، و متجاوز بر منافع و مصالح دنیوی و اخروی ما مقاومت مینماید، چنانکه پایبندی و چنگ زدن زن مسلمان به حجابش، جهادی بزرگی – نظر به توانش- حساب میشود، خصوصاً در سایۀ جنگ شعلهوری که امروز دشمن علیه این اصل شرعی آن را افروخته است.
ب- این یک ضرورت اجتماعی است که زن به مسئولیتهای اجتماعی خود پی برده، طبق مقررات شرعی، نقش اصلی و حقیقی خود را در جامعه ادا کند. زن مسلمان باید در برداشت مسئولیت اجتماعی خویش سهم فعالی گرفته و نقش ارزنده و حقیقی که در جامعه دارد، از لابلای بندگی واقعیاش به خداوندأ به اجرا در آورد، که از جمله نمای اجتماعی آن، تربیت و پرورش درست فرزندان، سرپرستی شایسته خانواده، و مستقر بودن وی در منزلش است – مگر اینکه بخاطر ضرورتی بیرون آید -، و حیا و حشمت و ظرافت ادبی شرعی، و حفظ عزت و کرامت و آبروی خویش را مد نظر گرفته بخاطر ضرورتی که از محل اقامت خود خارج شده، آن را رفع نموده واپس بخانه برگردد و همیشه کوشا باشد تا عفت و پاکیزگی را در جامعه و میان سایر زنان انتشار بدهد و آنانرا از لغزش در شر و فساد برحذر نماید، و زنان ثروتمند را از حقوق خداوند و محاسبه اللهأ با آنان آگاه ساخته –با آنکه نفقه آنان بردوش شوهرانشان است- تا مبادا مال و دارایی خویش را در راه باطل و یا امور بیارزش، و یا اسراف در وسایلی که قابل خرید نبوده، آن هم بخاطر رقابت و یا مودپرستی تلف ننمایند، بلکه در راههای خیر و احسان به مردم، و هرآنچه سبب خشنودی خداوند متعال میگردد، بمصرف برسانند. و در خاتمه چیزی مهمی که باید تذکر یابد اینست که باید در ناحیۀ آموزش زنان توجه جدی صورت گیرد – البته بعد از بررسی علمی – که به خواست و ارادۀ خداوند، بدینوسیله حرکت بیداری حقیقی زن در جامعههای مسلمانان بسرعت پایدار و برقرار خواهد شد، و تضمین کنندۀ حقوق مسلم وی که خداوند دانا و آگاه بر همه چیز، و قدرتمند و با حکمت، به آنها عطا فرموده خواهد بود، و در راه پیشرفت و انکشاف جامعه نقش فعال و مثبتی واقعی خواهد داشت، بدون طی نمودن مراحلی فجیعی که زنان غرب از آن میگذرند، و جامعه را به سرشت وخیمی دچار میکنند. زنان مسلمان با عملی نمودن ارشادات الهی و سنت پیامبراکرمص نمونۀ از عدل و انصاف برای کسانی خواهد بودند که خواستار خیراندیشی و صلاح برای زنان جهان اند. بدیهی است که این قضیه به نقشه کشی، و پیمودن مراحل پی درپی، و انجمن و سازمانها، و برنامه و طرح ریزی متعددی نیاز دارد تا در ایجاد قانون و مقررات مربوط به زنان و تنفیذ آن اقدام صورت گیرد، تا باشد که این سند شرعی در راه تحکیم بخشیدن یکی از پایههای آن نقش اساسی داشته باشد، لذا بردانشمندان شرعی لازم است تا همگام با اهل اختصاص در زمینههای اجتماعی، و اقتصادی و تربیوی و غیره گردهم آمده بر ترکیب و ساختار روشی سالمی مربوط به مسایل زن، چون آموزش، کار، سر گرمی و تفریح و غیره به نتیجۀ مثبتی رسیده و بخاطر تعیین برنامههای عملی و محقق ساختن این ساختار و ترکیبها که از احکام شریعت سر چشمه گرفته باشد اقدام نمایند، پس مقرر نمودن طرز عملهای واقعی بمنظور تنفیذ این برنامهها باید بر دو اساس پایه گذاری شود:
اول: بر اساس مدارک و دلایل شرعی از جمله عقاید و احکام و مقاصد شریعت پایه گذاری گردد.
دوم: هم آهنگی واقعی با مسایل نو و تازه زندگی داشته باشد. تا حمایت درست و سلیم از جامعه مسلمانان تحقق یافته و راههای سودمندی باز گردد تا مردم از زندگی آرام و مرفه واقعی برخوردارگردند، چنانکه بردانشمندان و متخصصان لازم است که همچو مسایل و امورخطرناک را بدست کسانی نگذارند که از دین خدا و مقاصد شریعت و احکام آن آگاهی ندارند و یا آنعده مردمانی که شکست فرهنگی و معنوی خوردهاند، و نباید آن را تسلیم رویدادهایی امروزی نمایند و نباید بر اساس آن راههای حل مقرر و تعین گردد که احتمال عدم موافقت با مصالح شرعی، که ضامن خیراندیشی و خیرخواهی مردم است داشته باشد. همچنان باید این برنامهها و ساختار آن حاصل علم شرعی درست، و دور از هرگونه اندیشه و تصورهای خیالی و وهمی بوده پیش آمدهای حیاتی درخور تغیر را، چه در موقع مناسب و یا دشواریها مد نظر گرفته باشد، و از پیشکش نمودن برنامههای نمایشی که تطبیق آن در زندگی روزمره دشوار و سنگین تمام شده، و مردم را به بیراهه میکشاند، اجتناب صورت گیرد، چنانکه نباید تابع رویدادهای بیثبات گردیده و آن را با اهداف و مقاصد و احکام شریعت همدوش و در جریان قرار دهد، از اینرو لازم است که شتاب در فراهم نمودن دیدار و مجالس دراین باره میان علمای شریعت اسلامی و متخصصان مخلص و دلسوز انجام یابد، تا در روند اصلاح جامعه و سازماندهی درست، و در موارد اقتصادی و تربیوی که بینهایت مهم و پر اهمیت است، بحث و مناقشه صورت گیرد، تا به این وجیبۀ شرعی که گنجایش تاخیر و تعویق را ندارد، اقدام عملی به عمل آید. نکته مهم اینست که باید به کیفیت و آیین مردمداری و آشنایی با وضع زندگی آنان آگاهی داشت – بدون اینکه خیر و شر و یا تصادم آنان با مفکوره و اعتقاد مردم را در نظرگرفت – زیرا امکان دارد با مرور زمان وضع دگرگون گشته و ارزشی را کسب نماید که از جمله تقاضاهای اساسی جامعه شمرده شود و مردم را بسوی خود فرا خواند، و اینکه چه نتایجی از آن ببار میآید، مسالۀ جدایی است، آنگاه نه تنها رهنمایی دشوار خواهد بود بلکه مقابله با آن و تغیر جهت دادن نیز کاری مشکلی خواهد شد. و در خاتمۀ این وثیقه نامه از مژدهای شما را باخبر میسازم که تصمیم و عزم شما را راسختر و قاطعتر ساخته ان شاءالله سبب آمادهگی هرچه بیشتر و مزید تان میگردد و آن اینکه دین اسلام در پخش و انتشار میان اقشار و تودههای جهانی نسبت به همه ادیان سریعتر بوده – والحمدلله والمنة – کسانی که مشرف به آیین اسلام میشوند بیشتر آنها از کشورهای غربی بویژه زنان آنهاست، که با وجود حملات شدید و پیهمی که بمنظور بدنام نمودن اسلام، و زشت جلوه دادن وضع زن در جوامع اسلامی انجام میپذیرد علی الرغم آن همه، به ندای اسلام لبیک گفته و به این دین مقدس مشرف میشوند و خداوند متعال شرف ایمان را به آنها عطا میفرماید و آنها را از این همه رنج و عذاب و زندگی پرمشقت و رقتبار غرب، که سالها در زیر سایۀ قوانین و مبادی ساخت بشر که از هدایات و رهنمودهای ارزشمند اسلام بسیار بدوراست زندگی بسر میبرند، رهایی بخشیده و از آزادی و کرامت حقیقیی که زیرسایۀ شریعت و آیین اسلام که از جانب پروردگار جهانیان برای بشریت مقرر شده، احساس تشنگی آن را میکردند برخوردار گرداند.
وصلی الله علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.