اهل بیت ‡ از منظر محمد بن عبدالوهاب
ترجمه کتاب: (الإمام محمد بن عبدالوهاب وأئمة الدعوة النجدية وموقفهم من آل البيت ‡)
به قلم:
خالد الزهرانی
مترجم:
اسحاق دبیری
الحمد لله رب العالـمین، والصلاة والسلام على خیر خلق الله أجمعین، نبینا وحبیبنا وقرة أعیننا محمد بن عبدالله القائل: «أذکرکم الله في أهل بیتي، أذکرکم الله في أهل بیتي، أذکرکم الله في أهل بیتي» وعلی آله وصحبه أجمعین.
خداوند، محبت و موالات و تقدیر از اهل بیت پیامبر ص را بر مسلمانان فرض و واجب گردانیده است؛ اما متأسفانه مردم راجع به این قضیه به دو دسته تقسیم شدهاند: افراطگرایانی که مقام و منزلتی والاتر از مقام و منزل واقعی را به اهل بیت دادهاند و آنها را از صفات بشری بیرون آورده و صفات پروردگار ازلی و ابدی را به آنها دادهاند؛ اینها مدعی هستند که نسبت به اهل بیت محبت میورزند، اما چه بسا این محبت آنها را به درجه نفرت از سایر اصحابش رسانیده است.
و دستهی دوم تفریطگرایانی هستند که نسبت به اهل بیت نفرت میورزند، اینها از مقام اهل بیت کاسته و در حق آنها گستاخی مینمایند.
خداوند در این میان اهل سنت و جماعت را به دیدگاهی میانه هدایت داد: آنان نسبت به اهل بیت محبت و دوستی را اعلام کردند و وصیت پیامبرص راجع به آنها را پیروی نمودند و در حق آنها از افراط و تفریط دوری گزیدند و آن را به عنوان اصلی از اصول دینشان قرار دادند و آن را در عقیده و بینش خود جایی دادند. و از جملهی این افراد شیخ الاسلام ابن تیمیه / است که در عقیده - مشهور به وسطیت- خود بیان داشته: از جمله اصول اهل سنت و جماعت این است که اهل بیت پیامبر ص را دوست دارند و آنها را همانند ولی و سرپرست خود تلقی مینمایند و وصیت پیامبر ص راجع به آنها را پیروی مینمایند.
لازم به ذکر است که افراطگرایان تمامی مخالفین خود را متهم کردهاند که: نسبت به اهل بیت دچار کینه و دشمنی شدهاند و پیامبر ص را دوست ندارند. و از جمله کسانی که در حد وسیعی با این گونه تهمتهای باطل مواجه شده شیخ محمد بن عبدالوهاب و پیروانش میباشند. از این رو خداوند جهت ابطال این افترا شخصیتی همانند خالد الزهرانی را برگزید تا از ضمن کتابهایشان اقوال راجع به اهل بیت را گردآوری نماید و آنها را از این تهمت ناروا تبرئه نماید، ایشان تمامی اقوال آنها راجع به محبت و موالات اهل بیت را گردآوری نموده و بیان داشته که محبت اهل بیت از منظر آنها به عنوان اصلی از اصول عقیده محسوب میباشد، ایشان جای هیچگونه سخنی را برای افتراگرایان جا نگذاشته و هر آنچه نقل نموده با اشاره به جلد و شماره صفحهی کتاب سخن خود را تقویت نموده است.
از خداوند خواهانم که در برابر این عمل نیک و وارسته او را از خیر و پاداش بهرهمند گرداند. وصلی الله علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه وسلم.
به قلم:
علوی بن عبدالقادر السقاف
سپاس خدایی را که پیامبرش محمد ص را همراه با آئین راستین فرستاده تا آن را بر همهی آئینهای دیگر چیره گرداند، هر چند مشرکان دوست نداشته باشند، و به وسیلهی قرآن، او و یاران بزرگوارش و خاندان پاک ایشان را - که خداوند پلیدی را از آنها زدود و آنها را پاکیزه گرداند- یاری داد و تثبیت نمود.
آنگونه سزاوار شأن و عظمت اوست به ستایش وی میپردازم. و از او میخواهم که رحمت و برکت خویش را تا روز قیامت بر پیامبر و خاندان هدایتگرش و یاران خجسته و همسرانش (امهات المؤمنین) و بر کسانی که از سنت و هدایت آنها تبعیت کردند و آثارشان را برگزیدند، نازل فرماید.
شهادت مىدهم که جز «الله» هیچ معبودى بحق، فرمانروا و فریادرسی وجود ندارد. تا که به وسیله آن، در روزی پیروزی را به چنگ آورم که اموال و اولاد سودی نمیرساند، و تنها کسی که با دل سالم به پیشگاه خدا آمده باشد نجات پیدا میکند، و شهادت مىدهم که محمد فرستاده، دوست و برگزیده اوست، تا که به وسیله آن، در روز قیامت مورد شفاعتش واقع شوم. اما بعد،
این بود زندگی نامهی این شیخ بزرگوار از زبان همنشینان و کسانی که آگاهترین مردم به حال ایشان بودند؛ اما همچنانکه بیان کردیم هر مصلح و اصلاحگری، دشمنان و بد خواهانی دارد، از پیامبران گرفته تا سایر دعوتگران که چون چیزی بر خلاف واقعیت قوم و هم عصرانش آوردهاند با انواع اذیت و آزار روبرو شدهاند، و دشمنان و بدخواهانش او را از یک کمان نشانه کردند و آماج تیرهای خود قرار دادند، اما در برابر وی نیزه و تیر شکست خوردند و او پایدار ماند؛ شاعر چه نیکو سروده است:
کناطح صخرة یوما لیوهنها
فلم یضرها وأوهی قرنه الوعل
«همچو شاخزن به صخره که روزی مىخواست آن را ضعیف کند، اما بیفایده بود و شاخ خودش ضعیف و نابود مىشد».
خداوند، بر مقامش افزود و دشمنان و کینهتوزانش را رسوا ونابود گرداند، تمام جهان «محمد بن عبدالوهاب» را مىشناسد، ولی چه کسی ابن جرجیس یا ابن داود زبیری یا قبانی یا لکنهوری یا نبهانى و ... را میشناسد.
علی رغم تمامی این افترائات و کینهتوزیها، شیخ همانند نشانهی هدایت و مجدد قضایای دینی در این عصر باقی ماند، چه راست گفت خداوند والا مرتبه: ﴿كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ وَٱلۡبَٰطِلَۚ فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَيَذۡهَبُ جُفَآءٗۖ وَأَمَّا مَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ فَيَمۡكُثُ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ﴾ [الرعد: ۱۷]. «خداوند، حق و باطل را چنین مثل مىزند!- اما کفها به بیرون پرتاب مىشوند، ولى آنچه به مردم سود مىرساند (آب یا فلز خالص) در زمین مىماند، خداوند اینچنین مثال مىزند».
بنابراین خواننده گرامی باید بداند که هر یک از دشمنان گمراه که در مورد این شیخ مطلبی نوشتهاند، صاحبان منافع شخصی و مناصب دنیوی بودهاند و در دروغ و بهتان به او و اشاعه تبلیغات منفی و منزجرکننده بر علیه او هم آهنگ بودهاند، و کسانی نیز که بعد از آنان آمدهاند به تقلید از اجدادشان امام را نکوهیدهاند، بدون اینکه به نوشتهها، کتابها، اقوال و مقالههایش مراجعه کنند و از هرگونه دروغ و افترائی نسبت به این مصلح و اصلاحگر واقف شوند، چون این همان منهج علمی حقیقی است برای کسی که بخواهد اعتقاد و اقوال دیگران را بشناسد.
قبل از شروع به نقل اقوال ایشان در رابطه با اهل بیتش امری را که چه بسا برخی آن را دو پهلو و مشکوک پنداشتهاند، یادآور مىشویم و آن این است که چرا شیخ در رابطه با اهل بیت و جایگاه و منزلتشان نوشتهای جداگانه نداشتهاند؟ به امید توفیق اینگونه پاسخ مىدهیم که:
اولاً: در عصر شیخ -به دلیل عدم آگاهی از کتاب خدا و سنت رسولش و عدم فهم صحیح مردم- قضایایی از قبیل خواندن غیر خدا، پناه بردن به اولیا و صالحین و عبادت قبرها رایج بود، و دشمنی و معاندت با اهل بیت در روزگار او چنان شایع نبوده است، بنابر این در مورد چیزهایی که او را آزار مىداد از قبیل دوری از حقیقت توحید و عدم شناخت شرک به نوشتن و کتابت پرداخت.
ثانیاً: شیخ / از اهل سنت و همکار جماعتی بود که از حقوق خاندان پیامبر ص اطلاع کافی داشتند و از اقوال امامانشان فضایل آنها را در کتابهایش نقل میکردند.
در صحیحین و در سنن و مسانید و همچنین در کتابهای فضایل اصحاب، فضایل اهل بیت وجود دارد، و این کتابها در بیان اعتقاد شیخ در رابطه با آنچه که از رسول الله ص صحیح باشد مورد اعتماد ایشان بود.
ثالثاً: لازم نیست که هر دانشمندی در رابطه با فضایل اهل بیت کتابی را تألیف کند، تا از اهل سنت و جماعت محسوب شود! زیرا اینک افرادی همچون نووی، ابن حجر و بسیاری دیگر هستند که هیچ یک از آنها در مورد اهل بیت تألیف مستقلی را ندارند، و هیچیک از ائمهی چهارگانه (ابوحنیفه، مالک، شافعی و امام احمد -رحمهم الله-) در خصوص اهل بیت چیزی را به نگارش در نیاوردهاند.
اکنون به نقل متونی از اقوال شیخ راجع به بیان محبت او نسبت به اهل بیت رسول الله ص میپردازیم، لازم به یادآوری است که این اقوال را در عناوین قرار دادهام تا فهم متون و ترتیب افکار برای خواننده آسان گردد و با استعانت از خداوند سخن ر ا آغاز مىکنم.
شکی نیست که هر عاقلی فرزندانش را جز به نام کسانی که آنها را دوست دارد نامگذاری نمىکند، به عبارتی واضحتر شخص عاقل فرزندانش را با نام کسانی که از آنها متنفر است نامگذاری نمىکند! [۱].
اینجاست که شیخ محمد بن عبدالوهاب پسر بزرگش را علی و دخترش را فاطمه و دو تن از پسرانش را حسن و حسین نامیده است [۲]. چه اسم و مسمای زیبا و نیکویی!! چرا که آنها خاندان پیامبر ص هستند.
همچنانکه هر عاقلی تنها کنیهای را برای خود انتخاب میکند که دوست داشتنی و محبوب وی واقع شده باشند، امام محمد بن عبدالوهاب کنیهی ابوحسین را برای خود انتخاب کرده بود.
این به چه معنی است؟ و بر چه چیزی دلالت دارد؟
این بیانگر نهایت محبت شیخ نسبت به اهل بیت ‡ میباشد.
پس آیا کسی مىتواند گستاخی کند و بگوید که محمد بن عبدالوهاب، با اهل بیت ‡ سر دشمنی و عداوت را دارد؟
[۱. ]– در اینجا اشکالی ندارد که اشارهای مختصر به نامهای فرزندان اهل بیت بیندازیم، علی س سه تن از پسرانش را با نام خلفای قبل از خود (ابوبکر، عمر و عثمان) نامگذاری کرد و جای تعجب هم نیست چرا که آنان برادر و داماد یکدیگر و در میان یکدیگر مهربان بودند، همانطور که خدا آنها را توصیف کرده است . ابوبکر و عمر داماد رسول الله ص بودند، و بعد از وفات ابوبکر س علی س با زن بیوهاش (أسماء بنت عمیس) ازدواج کرد و علی دخترش (ام کلثوم) را به ازدواج عمر در آورد و پیامبر ص دو دخترش را که خواهران فاطمه زهرا بودند به ازدواج عثمان در آورد. آنگاه حسین س سید جوانان بهشت پسرش را (عمر) نامید و این هیچ عجیب نیست! مگر او (عمر) شوهر خواهرش نیست؟!. [۲. ] – الدرر السنیه، چاپ اول دارالإفتاء ۱۲/۱۹، و نیز کتاب: علماء نجد، البسام: ۱/۱۵۵.
ایشان در کتاب «فضل الإسلام» [۳] مىگوید: خداوند فرموده: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۗ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٣﴾ [الأعراف: ۳]. «از چیزى که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده، پیروى کنید! و از اولیا و معبودهاى دیگر جز او، پیروى نکنید! اما کمتر متذکر مىشوید».
از زید بن ارقم روایت شده است که رسول خداص خطبهای خواند و بعد از حمد و ستایش خداوند فرمود: «أما بعد ألا أیها الناس فإنّما أنا بشر یوشك أن یأتیني رسول ربّي فأجیب، وأنا تاركُ فیکم ثقلین: أولهما: کتاب الله فیه الهدى والنور ؛ فخذوا بکتاب الله وتمسکوا به. فحث على کتاب الله ورغب فیه، ثمَّ قال: وأهل بیتي».
و در روایتی دیگر: «کتاب الله هو حبل الله الـمتین، مَن اتَّبَعه کان على الهدى، ومَن ترکه کان على الضلالة» [۴]. «اما بعد ای مردم! لازم است بدانید که من بشر هستم و نزدیک است که فرستاده خدایم پیشم بیاید و او را اجابت کنم و من در میان شما دو چیز گرانقدر را به جا مىگذارم: یکی قرآن که در آن هدایت و نور است، قرآن را بگیرید و به آن تمسک جویید (و بر قرآن پافشاری کرد و به آن رغبت نشان داد) آنگاه گفت: و اهل بیتم، و در روایتی دیگر (کتاب خداوند که ریسمان محکم خداوند است، هر کس از آن تبعیت کند بر هدایت است و هر کس آن را ترک کند بر گمراهی است».
و نیز در کتاب [فضائل القرآن:۱, ۲۲] باب (کسی که هدایت را از غیر قرآن طلب کند) مىگوید:
خداوند ﻷ مىفرماید: ﴿وَمَن يَعۡشُ عَن ذِكۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَيِّضۡ لَهُۥ شَيۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِينٞ٣٦﴾ [الزخرف: ۳۶]. «و هر کس از یاد خدا روىگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست».
و در آیه دیگر مىفرماید: ﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ﴾ [النحل: ۸۹]. «و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است».
و از زید بن ارقم روایت شده که گفت: «قام فینا رسول الله ج خطیباً بماء یدعى: خماً فحمد الله وأثنى علیه وواعظ وذکّر ثمّ قال: أما بعد: أیها الناس إنما أنا بشر مثلکم یوشك أن یأتي رسول من ربّي فأجیب وأنا تارك فیکم الثقلین أولهما: کتاب الله فیه الهدى والنور فخذوا بکتاب الله واستمسکوا به. فحث على کتاب الله ورغب فیه ثمّ قال: وأهل بیتي أذکر کم الله في أهل بیتي». «رسول خدا ص در مکانی به اسم «خم» به عنوان خطیب بلند شدند و خدا را حمد و ثنا گفتند و پند و اندرز دادند سپس فرمودند: ای مردم! من بشری همچون شما هستم و نزدیک است که رسولی از جانب پروردگارم پیش من بیاید و من او را اجابت کنم (بمیرم) و من در میان شما دو چیز گرانقدر به جای مىگذارم: یکی قرآن که در آن هدایت و نور است، قرآن را بگیرید و به آن تمسک جویید (و بر قرآن پافشاری کرد و به آن تشویق نمود) آنگاه گفت: و اهل بیتم، خدا را یادآور مىشوم که مراقب اهل بیتم باشید».
اینچنین است که شیخ / بنا به وصیت رسول خدا به قرآن کریم تمسک میجوید و آن را در کنار وصیتش به اهل بیت ذکر مینماید: و این بیانگر آن است که شیخ / تمسک به هدایت و روایات صحیح از اهل بیت هیچگونه مخالفت و تضادی با قرآن کریم ندارد، بلکه آنها تنها کسانی هستند که بطور کامل قرآن کریم را در زندگانی خود به نمایش در آوردهاند.
[۳] ۱/۲۵۶ باب: وصیت به کتاب خداوند. [۴] رواه مسلم.
شیخ / بعضی از پیروانش را سرزنش کرد، آنگاه که اطلاع یافت آنها بوسیدن دست یکی از بزرگان منسوب به اهل بیت و پوشیدن لباس سبز رنگ وی را نکوهیده بودند، همچنانکه در «الرسائل الشخصیة: ۱/۲۸۴» آمده ایشان میفرمایند:
از شما برایم نقل شده که بعضی از برادران در مورد عبدالمحسن شریف صحبت رانده و بدو گفته: مردم احساء دوست دارند دستت را ببوسند در حالی که تو عمامه سبزی پوشیدهای. لازم است بدانید که انکار هر چیزی تنها بعد از آگاهی جایز است. و نخستین مرحلهی انکار این است که تو از مخالفت آن قضیه با امر خداوند آگاهی داشته باشی، اما انکار چیزی مثل بوسیدن دست، جایز نیست، زیرا این مسألهای است که علما در مورد آن اختلاف نظر دارند، زید بن ثابت دست ابن عباس را میبوسید و میگفت: به ما امر شده که اینچنین با اهل بیت پیامبرمان رفتار کنیم، به هر حال برای آنها جایز نیست که قضایایی را انکار نمایند که حکم خداوند در مورد آن را نمىدانند؛ و اما پوشیدن لباس سبز برای جدا کردن اهل بیت چیزی است که از قدیم وجود داشته تا کسی به آنها ظلم نکند، یا کسانی که آنها را نمىشناسند در حقشان کوتاهی نکنند، و خداوند به نفع اهل بیت رسول خدا ص حقوقی را بر مردم واجب کرده است، و برای شخص مسلمان جایز نیست که حق آنان را پایمال نماید، و گمان کند که این توحید است! خیر بلکه این افراط است...).
ایشان مىگویند [۵]: بر هر یک از ما و شما واجب است که علم و دانشش را در راه رضایت خدا و یاری رسولش صرف نماید، چون که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ ٱلنَّبِيِّۧنَ لَمَآ ءَاتَيۡتُكُم مِّن كِتَٰبٖ وَحِكۡمَةٖ ثُمَّ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مُّصَدِّقٞ لِّمَا مَعَكُمۡ لَتُؤۡمِنُنَّ بِهِۦ وَلَتَنصُرُنَّهُۥ﴾ [آلعمران: ۸۱]. «و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)،پیمان مؤکد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبرى به سوى شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق مىکند، به او ایمان بیاورید و او را یارى کنید».
وقتی که خدای سبحان از انبیاء پیمان گرفته است که اگر به محمد ص رسیدند به او ایمان بیاورند و یاریش کنند، پس ای امت پیامبر! ما باید چگونه باشیم؟ بنابر این لازم است هم به او ایمان بیاوریم و هم او را یاری نماییم، و انجام یکی بدون دیگری کافی نیست، و لازم است بدانیم که شایستهترین و برترین مردم اهل بیتی است که خداوند، پیامبر ما را از میان آنان مبعوث کرده و آنها را بر مردم دنیا برتری داده است، شایستهترین اهل بیت به این امر نسل رسول اکرم ص هستند.
ایشان در اینجا بیان مىکند که خداوند رسولش را که اساس اهل بیت است مبعوث کرده و اهل بیتش را بر تمام مردم دنیا برتری داده است و در این رساله وقتی آنها را مورد خطاب قرار مىدهد، وجود گروهی از اهل بیت نبوت را در عصر خود اثبات مىکند، نه آنگونه که دشمنانش گمان مىکنند که او وجود آنها را انکار مىکند و معتقد است نسب پیامبر ص قطع شده است.
[۵] الرسائل الشخصیة: ۱/۳۱۲» و «الرسالة: ۴۸».
در رسالهی موسوم به «شرایط و ارکان و واجبات نماز: ۱/۱۱» و در عموم رسالههایش در حین ذکر صفت صلوات ابراهیمی چنین آمده است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ». «پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود بفرست همانگونه که بر ابراهیم درود فرستادی به راستی تو قابل ستایش و بزرگوار هستی».
درود از جانب خداوند ثنای او بر بندهاش در ملکوت اعلی است، همانگونه که بخاری در صحیحش از ابو العالیه حکایت مىکند که گفت: درود خداوند ثنای او بر بندهاش در ملکوت اعلی است.
و در رسالهی موسوم به «آداب رفتن به نماز» و «صفة الصلاة: ۱/۱۰» چنین بیان میدارد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وبَارِكْ عَلَى آل مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ». «پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود بفرست همانگونه که بر آل ابراهیم درود فرستادی به راستی تو ستوده و بزرگواری، و بر محمد و بر آل محمد برکت نازل کن همچنانکه بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل کردی به راستی تو ستوده و بزرگواری».
و همچنانکه هر مسلمانی مىداند این دعا یکی از ارکان نماز است، و نماز مسلمان جز با آن صحیح نیست و این دیدگاه شیخ محمد بن عبدالوهاب است. که بر آن دلیل آورده شد.
شیخ محمد بن عبدالوهاب / جملات و عباراتی را از کتابهای شیخ الاسلام ابن تیمیه / جمع آوری نموده و تحت عنوان «مسائل لخصها الامام محمد بن عبدالوهاب من کلام شیخ الاسلام ابن تیمیه» آنرا به چاپ رسانده است، ایشان ضمن آن رساله (۱/۵۱) مىگوید: خانواده پیامبر ص بر امت حقی دارند که سایر مردم شریک آن حق نیستند و استحقاق محبت و دلسوزی بیش از حدی هستند که سایر قریش چنین استحقاقی را ندارند و قریش استحقاق چیزی را دارند که قبایل دیگر چنین استحقاقی را ندارند، همچنانکه جنس عرب استحقاق آن چیزی هستند که سایر بنی آدم چنین استحقاقی را ندارند - تا آنجا که مىگوید- به همین خاطر در میان بنی هاشم پیامبری وجود دارد که هیچ احدی از قریش به پای وی نمیرسد، و در میان قریش خلفاء و ... وجود دارد که در میان عرب بینظیر هستند و در میان عرب از سابقین اولین کسانی هستند که در سایر ملتها شبیه و نظیری را ندارند.
این عقیده شیخ موافق عقیده این تیمیه است در رابطه با خاندان نبی و خانواده و نزدیکان اوست که مدعی حقوق و واجباتی مخصوص برای آنها است و سایر مردم را در آن حق بیبهره میداند و محبت و لطفی را برایشان واجب دانسته که سایر مردم استحقاق آن را ندارند. و این فضل خداست و به هر کس که بخواهد مىدهد.
شیخ / در ضمن رساله نخست از [الرسائل الشخصیة: ۱/۱۰] مىگوید: ایمان دارم به این که محمد ص خاتم پیامبران و انبیاست، و ایمان هیچ بندهای صحیح نیست تا زمانی که به رسالتش ایمان نیاورد، و به نبوتش شهادت ندهد؛ و اینکه برترین امتش ابوبکر صدیق، سپس عمر فاروق، سپس عثمان ذو النورین، سپس علی مرتضی و سپس بقیه عشرۀ مبشرۀ... است.
شیخ محمد بن عبدالوهاب امام علی را چهارمین خلیفه از خلفای راشدین هدایتگر به حساب میآورد و لقب مرتضی را به او مىدهد و اعلام میدارد که ایشان از برترین یاران پیامبر ص است.
شیخ / در رساله «الرد علی الرافضة: ۱/۴۸» کلام زیبایی را از شیخ الإسلام ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم در رابطه با مصیبت امت راجع به حسین و کشته شدن فجیعش نقل مىکند و با پافشاری بر صبر و دوری از جزع و فزع مىگوید: شیخ الاسلام ابن تیمیه حنبلی حرانی : مىگوید: خداوند من و شما را توفیق دهد، بدان که شهادت حسین در روز عاشوراء کرامتی بود از جانب خداوند که با آن او را گرامى داشت، و ارتقای درجه و مرتبهای بود که خداوند بر وی ارزانی بخشید و خواری و ذلتی بود برای کسی که به او ظلم کرد و به او دست درازی کرد، و پیامبر ص وقتی از او سوال شد که چه کسی از همه سختتر بلا و آزمایش را میبیند؟ فرمود: انبیاء. سپس صالحان و سپس کسانی که از همه بیشتر به آنها شباهت دارند، و هر کس بر حسب دینش آزمایش مىشود؛ اگر در دینش صلابت داشته باشد آزمایشش بیشتر مىشود، و اگر در دینش سست و ضعیف باشد در مورد او تخفیف داده مىشود، بلا و آزمایش همچنان با مومن همراهی میکند تا طوری بر زمین گام بردارد که لغزشی بر او نباشد. بنابر این مؤمن، وقتی که روز عاشوراء میرسد و مصیبت حسین را یادآور مىشود مشغول استرجاع: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ﴾ گفتن مىشود، همانگونه که خدایﻷ به او امر کرده است، تا به پاداشی نایل گردد که در ضمن این آیه وعده داده شده: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧﴾ [البقرة: ۱۵۷]. «اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده; و آنها هستند هدایتیافتگان».
ثمره آزمایش و مصیبت و آنچه که خدا به صابرین وعده داده است وقتی ملاحظه مىشود که خداوند مىفرماید: ﴿إِنَّمَا يُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾ [الزمر: ۱۰]. «که صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دریافت مىدارند».
و شهادت مىدهد که آن بلا از جانب بلا دهنده بزرگ است، بنابر این احساس تلخی و سختی بلا از پیش دیدگانش زدوده مىشود. خداوند مىفرماید: ﴿وَٱصۡبِرۡ لِحُكۡمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعۡيُنِنَا﴾ [الطور: ۴۸]. «در راه ابلاغ حکم پروردگارت صبر و استقامت کن، چرا که تو زیر نظر ما و در حفاظت و رعایت کامل ما قرار دارى».
به بعضی گفته شد: چه وقت زدن و آزار و قطع بر شما هموار میگردد؟ گفت: اگر ما بتوانیم کسی را راضی کنیم که او را دوست داریم بلا را راحتی، جفا را وفا، و محنت را نعمت محسوب مىکنیم.
بنابر این شخص عاقل در آن هنگام چنین چیزی را فرا مىخواند؛ مصایب و سختیها و بلاهای دنیوی را کوچک مىشمارد و خود را به خاطر مصیبتی که به او رسیده دلداری مىدهد و صبر اختیار مىکند و تا آنجا که مىتواند خود را به طاعات و اعمال صالح مشغول مىکند، چون پیامبر ص بر روزه روز عاشورا اصرار داشته است. پس فرد عاقل با لحاظ تمام اینها، اوقاتش را در انواع عبادات خاص مىکند، شاید که از جمله دوستداران اهل بیت نوشته شود. و همچون جاهلان آن روز را به گریه و نوحه سرایی تبدیل نمىکند چون این کار نه از اخلاق اهل بیت نبوی است و نه از روش و سیره آنها و اگر از سیره آنها میبود امت اسلامی هر سال روز وفات پیامبرشان را در ماتم و عزا میگذراندند، این چیزی جز تزئین و اغوای شیطان نیست؛ شیخ چنین میافزاید [۶]: همانطور که برای دستهای دیگر معارضه و دشمنی با کار آنها را زینت داده است، این روز را عید مىگیرند و شروع به اظهار شادی و خوشحالی مىکنند، به خاطر اینکه از نواصب متعصب بر علیه حسین و خانوادهاش هستند، یا از جاهلانی هستند که فساد را با فساد و شر را با شر و بدعت را با بدعت مقابله مىکنند، به همین خاطر شادی را اظهار مىنمایند، و کارهایی از قبیل: حنا زدن، پوشیدن لباس نو، سرمه زدن، عیدی دادن، پختن غذاها و حبوبات خارج از عادات را به راه انداختند. و در آن روز کارهایی را مىدهند که در جشنها و اعیاد انجام مىدهند و گمان مىکنند که این کار سنت و عرف میباشد، در حالی که در سنت پیامبر ص هیچ یک از این کارها پیشنهاد نشده است، و در رابطه با این کارها چیزی که به آن اعتماد شود و اثر صحیحی که قابل مراجعه باشد وجود ندارد؛ تا آنجا که مىگوید: به همین خاطر آنها (نواصب) به خاطر جهلشان روز عاشورا را همچون مراسم اعیاد و جشنها، جشن مىگیرند و دسته دیگر (روافض) آن را عزا و ماتم مىگیرند و در آن روز آهنگ ناراحتی و غم و اندوه سر مىدهند، و هر دو دسته خطا کار و از سنت کنار رفتهاند و دچار جرم و گناه شدهاند. والسلام).
ابن قیم مىگوید: و اما نسبت به احادیث مربوط به سرمه زدن، روغن زدن و عطر زدن در روز عاشورا باید گفت که این احادیث موضوع و جعلی هستند، دستهای دیگر در مقابله با آنان آن را روز غم و اندوه و ماتم گرفتند و هر دو دسته بدعتگر هستند و از سنت کناره گرفتهاند.
در اینجا شیخ سخنان دانشمندان قبل از خود را در بیان دیدگاه صحیح راجع به مصیبت اهل بیت نقل مىکند و با اعتماد به قرآن و سنت صحیح رسول اکرم ص آن را تأیید مینماید.
تعلیق را برای کسانی جا میگذارم که در خصوص موقف ائمهی هدی نسبت به اهل بیت ‡ خواهان حق هستند، لازم به یادآوری است که بعضی از گروهها به آنها افترا و دروغ بستند و دشمنی و عداوت با اهل بیت را به آنها نسبت داده و آنها را نواصب نامیدهاند!!.
[۶] کلام همچنان سخن ابن تیمیه است.
شیخ در کتابش تحت عنوان «التوحید: ۱/۲۱» داستان فتح خیبر در سال هفتم هجری را میآورد. ایشان مىگویند: بخاری و مسلم هر دو از سهل بن سعد س روایت کردهاند که: رسول خدا ص در روز خیبر میگفت: «پرچم اسلام را به کسی مىدهم که خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند، خداوند خیبر را به دست او فتح خواهد کرد. مردم آن شب را با بحث و گفتگو که پرچم به کدام یک از آنها داده مىشود به سر بردند. وقتی که صبح شد پیش پیامبر رفتند و هر یک امیدوار بودند که پرچم به او داده شود. پیامبر ص فرمود: علی بن ابی طالب کجاست؟ گفتند: چشمش درد مىکند، دستور داد علی را برایش احضار نمودند، در چشمانش، آب دهان ریخت، بلافاصله بهبود یافت طوریکه گویا هرگز بیمار نبوده است، آنگاه پیامبر ص پرچم را به او داد و فرمود: با تأنی، نزد آنان برو تا بدانجا برسی. سپس، آنها را به اسلام دعوت کن و از دستورات خدا با خبر ساز. سوگند به خدا، اگر یکی از آنان بوسیلۀ تو هدایت شود، برایت از شتران سرخ رنگ، بهتر است». (یادآوری مىشود که شتران سرخ رنگ، در آن زمان، نزد اعراب، از ارزش بسیار بالایی بر خوردار بودند)».
آنگاه در فواید این حدیث گفته: مسئله بیست و یکم: فضیلت علی س.
و در مسایلی که آنها را خلاصه کرده: ۱/ ۱۵۳ مىگوید: قول پیامبر ص: «لأعطین الرایة ...» صحیحترین حدیثی است که در فضیلت او (علی بن ابی طالب س) روایت شده است.
شیخ / در کتابش تحت عنوان «مختصر زادالـمعاد :۱/۲۷۶» آن جا که سخن از حوادث غزوه تبوک است مىگوید:
پیامبر ص به جنگ تبوک رفت و علی را به جای خود تعیین کرد، علی گفت: برای چه مرا در میان زن و بچهها جا مىگذارید؟ گفت: مگر راضی نیستی که شما برای من به منزله هارون برای موسی باشی؟ و تنها فرقش این است که بعد از من پیغمبر دیگری نمیآید.
در اینجا قابل تصور نیست که در مورد محمد بن عبدالوهاب گفته شود که او دشمن علی و خاندانش است حال آنکه در اکثر کتابها و نوشتههایش فضایل او را بیان مىکند.
شیخ / در کتاب خود «مختصر زادالـمعاد: ۱/ ۲۹۶» مىگوید:
رسول اکرم ص با آمدن فاطمه ل شادی میشد و براى او بلند میشد، و فاطمه نیز براى احترام پیامبر ص بلند میشد.
شیخ / در کتاب «التوحید: ۱/ ۴۷» مىگوید: سیزدهم: سخن پیامبرص به بستگان و سایر امت: «لاَ أُغْنِى عَنْكِ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا». «در حضور خداوند هیچ یک از نیازهای شما را دفع نخواهم کرد». تا آن جا که گفت: «ای فاطمه دختر محمد! من در حضور خداوند هیچ یک از نیازهایت را دفع نخواهم کرد».
وقتی که سید المرسلین تصریح مىکند به اینکه او چیزی را از سرور زنان عالم دفع نمىکند، و انسان ایمان دارد به اینکه پیامبر ص جز حق نمىگوید. آنگاه به آنچه در دلهای مردم معاصر واقع مىشود نظر بیفکند، توحید و غربت دین برایش آشکار مىشود.
این عقیده شیخ درمورد پاره تن پیامبر ص فاطمه ل است: اینکه او در نزد پدرش برترین انسان است و سرور زنان جهان میباشد.
ایشان در رساله «الرد على الرافضة :۱/ ۲۹» مىگوید: و از سخنانشان این است که حسن بن علی دنباله نداشته و نسلش منقرض گشته و از نسل ذکور او هیچ کس باقی نمانده است، این سخن در میان آنان رواج پیدا کرده و بر آن اجماع کردهاند، آنها گفتهاند این سخن نیازی به اثبات ندارد. و دستهای از آنان ادعا مىکنند که «الجاج» نیز به همین ترتیب نسلش منقرض شده و به این نتیجه رسیدند که امامت را به اولاد حسین منحصر کنند و از میان آنان نیز به دوازده نفر اکتفا نمودهاند؛ و امامت افرادی دعوتگر از آل حسن را باطل مىشمارند با وجود اینکه دارای فضل و جلال بوده و شرایط امامت را دارا بودهاند و مردم به آنها بیعت دادهاند و از تبار پیامبر ص هستند و از نظر علمی به درجه اجتهاد مطلق رسیدهاند. خدا مرگشان بدهد چگونه افترا مىزنند، این دشمنان آل بیت را ببین چگونه رسول خدا ص و فاطمه را میآزارند با انکار نسب کسی که به طور قطع ثابت شده که از ذریه حسن س است و ثبوت نسب ذریه او متواتر است و بر هیچ خردمندی پوشیده نیست؛ در حالی که پیامبر ص انکار انساب را از اعمال جاهلیت خوانده است و روایاتی وجود دارد که دال بر این است که مهدی از نسل حسن س است همچنانکه ابوداود و ... آن را روایت کردهاند).
این است عقیده و باور شیخ که هر کس ذریه حسنس را انکار کند و امامت را در میان فرزندان او نفی نماید، در واقع امامت داعیان خاندان حسن را باطل دانسته، با وجود فضل و جلال و آراستگیشان به شرایط امامت و بیعت مردم با آنان و صحت نسبشان و نایل شدنشان به درجه اجتهاد... با ذکر این سخن (انکار نسب فرزندان حسن س) رسول خدا ص و علی و فاطمه را آزار مىدهند.
شیخ در کتاب «مختصر السیرة: ۱/۳۲۱» راجع به حوادث سال ۳۸ مىگوید: مردم با حسن بیعت کردند و تا هفت ماه به عنوان خلیفه باقی ماند، آنگاه به طرف معاویه حرکت کرد. وقتی که دو گروه با هم برخورد کردند، حسن دانست که جز با کشتن بسیاری از افرادِ یکی از دو گروه دیگری غالب نخواهد شد. به همین خاطر او با معاویه صلح کرد، و بنا به شرایطی با او بیعت نمود و خلافت را به او واگذار کرد. معاویه آن شرایط و بیشتر از آن را نیز عهدهدار شد. و مصداق آنچه که از پیامبر ص ثابت شده است تحقق یافت که ایشان درباره حسن فرمود: «إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ، وَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ». «این پسر من سید است و امید است که خداوند به وسیله او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار کند».
به این ترتیب ایشان معتقد است که بشارت پیامبر ص به صلح بین مسلمانان بر دستان یکی از سادات آل بیت که حسن است تحقق پیدا کرد، و با معاویه در این سال صلح کرد و خلافت را به او واگذار نمود و با این کار از ریخته شدن خون مسلمانان جلوگیری کرد.
شیخ / در رساله «الرد على الرافضة: ۱/۵۱» مىگوید: و از جمله اعتقاداتشان -نعوذ بالله- دشنام به صحابه بخصوص خلفای سهگانه است، آنها در کتابهای معتبرشان از مردی از اتباع هشام احول روایت مىکنند که گفت: روزی نزد ابو عبدالله جعفر بن محمد بودم، مرد خیاطی از شیعیانش پیش او آمد و دو پارچه در دست داشت و گفت: ای پسر رسول خدا ص! یکی از دو جامه را دوختم و با هر بخیه سوزنی، خدای یگانه را به وحدانیت خواندم و دیگری را دوختم و با هر بخیه سوزنی، ابوبکر و عمر را لعنت کردم....
آنگاه آنچه را که شما دوست داشته باشی به تو نذر نمودم، از این دو هر کدام را دوست داری بردار و آن یکی را که دوست نداری رد کن.
صادق گفت: آن یکی را که با لعن ابوبکر و عمر تمام شده دوست دارم و دیگری را که با ذکر «الله اکبر» دوخته شده به خودت برمىگردانم.
ببین آن دروغگویان فاسق چه چیز زشتی را در حق اهل بیت بیان میدارند.
به این ترتیب ایشان اهل بیت پیامبر ص را از دروغ دروغگویان و نسبت سخنان زشت به آنان منزّه مىکند. چگونه چنین چیزی ممکن است حال آنکه امام جعفر صادق در مورد جدش ابوبکر صدیق س مىگفت: «و لدني أبو بکر مرّتین». «ابوبکر دوبار مرا به دنیا آورد». مىدانی برای چه؟
چون مادرش ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر بود، و زن قاسم دختر عبدالرحمن بن ابوبکر بود، به همین خاطر مىگفت: ابوبکر دوبار مرا به دنیا آورد!.
در کتاب «مختصر السیرة: ۱/۳۲۱» درباره حوادث سال سی و هشت مىگوید: علی بن ابی طالب و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند، با این حال هیچ یک از آنان از دایره ایمان خارج نشدند.
این عقیده شیخ در رابطه با حادثه جنگی است که بین صحابه درگرفت، اینکه امام علی س و یارانش در آن جنگ نزدیکتر به حق و صواب بودند، و هر دو دسته از ایمان خارج نشدند.... این به خاطر درک عاقلانه ایشان نسبت به آیات قرآن است، چون خداوند در قرآن مىفرماید: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا﴾ [الحجرات: ۹]. «و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهید».
خداوند آنها را مؤمن نامیده است علیرغم إثبات درگیریشان و نیز علی س در جواب کسی که در مورد کسانی که با او جنگیدند پرسید؟ گفت: «إخواننا بغوا علینا». «برادرانمان بر ما سرکشی کردند»، علی س آنها را برادر خود خواند.
شیخ در کتاب «مختصر السیرة: ۱/۳۰۶» درباره حوادث سال هفدهم مىگوید: «در آن سال عمر س با ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب س ازدواج کرد، تا از این طریق به عنوان داماد پیامبر ص محسوب گردد.
شیخ / این ازدواج مبارک را در کتابش ذکر مىکند با بیان اینکه عمر س تنها خواستار خویشاوندی با نسب رسول الله ص بود که در فرزندان علی و فاطمه باقی مانده بود، به دلیل بزرگواری و افتخار نسب نبوی کریم.
شیخ / در ضمن مسئله (۲۷) از کتاب «مسائل لخصها: ۱/۲۵» در سیاق نقل سخنان ابن تیمیه / در مورد اینکه شیطان، گمراهی و ضلالت را برای بعضی از مردم زینت داده است، مىگوید: «همچنانکه مشرکان تُرک را یاری دادند تا آنچه که در بغداد و ... با اهل بیت از فرزندان عباس و ... انجام دادند، پس قومی با آنها دشمنی کردند که یا از نواصب متعصب و دشمن حسین بودند، یا از جاهلانی که فساد را با فساد جواب دادند و روایاتی را در باب توسیع نفقه بر خانواده جعل کردند، اگر چه ایشان بد ذاتتر و جاهلتر و ظالمتر بودند، ولی خداوند به عدل و احسان امر مىکند.
مىبینیم که شیخ هر کسی از نواصب نادان و ظالمی را که با اهل بیت دشمنی میورزد و به آنها آزار میرساند، تحقیر مىنماید. این موضع روشن و شفاف اوست در برابر کسی که دشمنی اهل بیت رسول الله ص را ابراز مىکند.
اکنون جهت تبیین و توضیح منهج و روش این دعوت مبارک در برابر اهل بیت پیامبر ص پارهای از سخنان فرزندان و پیروان شیخ را ذکر مینماییم.
امام عبدالعزیز بن سعود بن محمد / میگوید: از عبدالعزیز بن سعود به جناب احمد بن علی قاسمی – خداوند شما را به آنچه که دوست دارد و بدان راضی است هدایت نماید-: نامه شما به دست ما رسید و به مضمون آن اطلاع یافتیم که بیان داشتهاید: گروهی از اصحاب و پیروان ما تمسک به قرآن و سنت پیامبر ص از جانب پیروان مذهب اهل بیت شریف را نکوهیدهاند. لازم است بدانید که تمسک و چنگ فرا زدن به کتاب خدا، سنت پیامبر ص و روش اهل بیت موجب سرافرازی در دنیا و آخرت و عدم گمراهى میباشد. اما لازم است ادعا را با عمل به اثبات رساند.
سپس میافزاید: اصل دین پیامبر ص و اهل بیت ایشان عبارت است از اینکه: انواع عبادات تنها برای خدا به انجام رسانده شود، پس تنها او خوانده میشود، برای او نذر انجام میشود، قربانی تنها در راه او صورت میگیرد، باید تنها از او ترس و واهمه داشت و تنها بر او توکل شود، همچنانکه آیات قرآن نیز بیانگر همین واقعیت است: ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨﴾ [الجن: ۱۸]. «مساجد از آنِ خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید».
خداوند میفرماید: ﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّۚ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيۡءٍ﴾ [الرعد: ۱۴]. «دعوت حق از آن اوست! و کسانى را که (مشرکان) غیر از خدا مىخوانند، (هرگز) به دعوت آنها پاسخ نمىگویند».
خداوند میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: ۳۶]. «ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید، و از طاغوت اجتناب کنید!».
خداوند میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥﴾ [الأنبیاء: ۲۵]. «ما پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم که: معبودى بحق جز من نیست، پس تنها مرا پرستش کنید».
این توحید و یکتاپرستی اصل و اساس اهل بیت ‡ است، هر کس مطابق آن رفتار ننماید پیامبر ص و اهل بیت ایشان از او بریء میباشد. خداوند میفرماید: ﴿وَأَذَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلنَّاسِ يَوۡمَ ٱلۡحَجِّ ٱلۡأَكۡبَرِ أَنَّ ٱللَّهَ بَرِيٓءٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ وَرَسُولُهُۥ﴾ [التوبة: ۳]. «و این، اعلامى است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر (روز عید قربان) که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند».
و از جملهی مذهب اهل بیت: برپاداشتن فرائض (نماز، زکات، روزه و حج) است، و همچنین امر به معروف، نهی از منکر، دوری از محرمات، محبت سابقین اولین از مهاجر و انصار و پیروان نیکوکار آنها نیز جزو مذهب اهل بیت محسوب میباشد، و از منظر آنها خلفای راشدین فاضلترین سابقین اولین میباشند، همچنانکه محمد بن حنیفه و برخی دیگر از اصحاب از علی بن ابی طالب نقل کردهاند که گفته: «خَيْرَ هَذِهِ الأُمَّةِ بَعْدَ نَبِيِّهَا أَبُو بَكْرٍ ثُمَّ عُمَرُ». «بعد از پیامبر، ابوبکر و سپس عمر بهترین این امت اسلامی میباشند».
دلایلی که بیانگر فضیلت خلفای راشدین میباشند بیشتر از آن هستند که مورد حساب واقع شوند.
این است مذهب اهل بیت که بیان داشتیم، و شما نیز ادعا میکنید که به منهج اهل بیت تمسک نمودهاید، در حالی که بر خلاف آنها رفتار نموده و مخالف آنها هستید، و اهل بیت از منهج و رفتار شما بریء است؛ زیرا کسی که مردگان را میخواند، برای رفع نیازهای روزانه و از بین بردن ناراحتیهایش به مردگان پناه میبرد، شرک در مناطق آنها پدیدار گشته، بر قبر مردگان گنبد میسازند و همراه خدا آنها را نیز فرا میخوانند، شرک همانند اصلی از اصول دینشان قرار گرفته، فرائض را ترک مینمایند، محرمات و منهیات را دنبال میکنند و اصحاب بزرگواری همچون ابوبکر، عمر و ... را مورد بیحرمتی و دشنام قرار میدهند چگونه ادعای پیروی از اهل بیت را اعلام میدارد [۷].
امام / در این کلمات درخشان بیان داشت که عقیدهی اهل سنت و جماعت همان عقیدهی اهل بیت است که بر کتاب خدا و سنت پیامبر ص بنیان شده است، ایشان سخنان خود را با کلماتی آغاز نمودند که پر از محبت و احترام برای اهل بیت پیامبر ص میباشد، نظر به اینکه فرمودند: لازم است بدانید که تمسک و چنگ فرا زدن به کتاب خدا، سنت پیامبر ص و روش اهل بیت موجب سرافرازی در دنیا و آخرت میباشد.
[۷] الدرر السنیة: ۱/ ۲۶۹-۲۷۲.
شیخ عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب / میگوید: راجع به اهل بیت و حکم ازدواج فاطمیه با غیر فاطمیه از اهل علم سؤال شد؟ در پاسخ اعلام داشتند: بدون شک در قرآن و سنت پیامبر ص محبت و مودت اهل بیت همانند یک واجب دینی اعلام شده، بنابراین محبت و مودت ورزیدن نسبت به آنها واجب و ضروری است، اضافه بر آن لازم است بدانیم که اسلام با نگاهی مساوی به همهی مردم مینگرد، پس جز به تقوی هیچ احدی بر دیگری برتری ندارد، اما احترام، تقدیر و اجلال اهل بیت و سایر علما همانند یک حکم شرعی واجب است و هنگامی که با کسانی همسطح خود از نظر سن و علم گرد میآیند نشاندنشان در صدر مجلس، جلو انداختن آنها در احترام و راه رفتن و ... لازم و ضروری میباشد [۸].
باز میگوید [۹]: ما معتقد هستیم که علی بن ابیطالب از معاویه چه رسد به بنی امیه و بنی عباس بیشتر شایستگی مقام خلافت را داشتند، و همچنین معتقد هستیم که حسن و حسین سید و سرور جوانان بهشت میباشند، زیرا از پیامبر ص روایت شده که فرمودند: «الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ». «حسن و حسین سید و سرور جوانان بهشت هستند».
و معتقدیم که آنها از یزید، بنی امیه و بنی عباس بیشتر شایستگی مقام خلافت را داشتند.
و باز در کتاب موسوم به «جواب أهل السنة النبویة في نقض کلام الشیعة والزیدیة» اهل بیت را در حد گستردهای تمجید و تعریف نموده و بیان داشته که مذهب اهل سنت و جماعت به طور عام و علماء نجد به طور خاص بر آن است که نسبت به اهل بیت نهایت محبت و مودت دارند و جایگاه واقعی خود را به آنها بازمیگردانند و تمامی افترا و تهمتهایی که از جانب اهل بدعت بدانها نسبت داده شده لغو و باطل مینمایند... و از جمله سخنان ایشان در این خصوص به طور مختصر و کوتاه عبارت است از:
اهل سنت و جماعت که مطابق قرآن و سنت موضعگیری مینمایند از همهی مردم بیشتر نسبت به اهل بیت محبت میورزند و پیروی کردن از آنها را مایهی افتخار و سرافرازی خود قلمداد مینمایند [۱۰].
و میگوید: همهی اهل سنت ولایت علی و اهل بیت را میپذیرند و او را بر معاویه و کسانی که از معاویه نیز بزرگتر هستند تفضیل و برتری میدهند... [۱۱].
و بیان داشته: سایر اهل سنت و جماعت ولایت علی و اهل بیت را پذیرفته و آنها را دوست دارند و در برابر بنی امیه - که علی را ناسزا میگویند- موقف نشان میدهند و آنها را از آنکار بازمیدارند، و کتابهایشان را با ثناگویی و اعلام محبت و مولات ایشان آراستهاند، و فضیلت علی و اهل بیت در همهی کتابهای حدیث نیز ذکر شده است [۱۲].
و باز گفته: اما سخن ایشان (اعتراض گیرنده): و از این رو شافعی هنگامی که بدعتگذاری را در میان اهل حق مشاهده نمود، فرمودند:
إن کان رفضا حب آل محمد
فلیشهد الثقلان إني رافضي
«اگر دوستی خاندان محمد رافضى بودن است، پس باید جن و انس گواهی دهند که من رافضى هستم».
همهی اهل سنت و بسیاری از بدعتگرایانی همچون معتزله، مرجئه و غیره همین سخن شافعی را بیان داشتهاند.
و همچنین همانند برخی از علما میگویند:
إن کان نصبا حب صحب محمد
«اگر دوستی اصحاب محمد نشانه ناصبى بودن است، پس باید جن و انس گواهی دهند به اینکه من ناصبى هستم».
بیت نخست: خوارج و برخی از بنی امیه را مخاطب قرار میدهد که نسبت به علی و اهل بیت ایشان نفرت و کینه به دل داشتند، و برخی از آنها کفر اهل بیت را اعلام میداشتند.
و اما بیت دوم: رافضه و زیدیه را مخاطب قرار میدهد که برخی از اصحاب پیامبر ص را مورد نفرت و دشمنی خویش قرار میدادند... [۱۳].
و ایشان گفتهاند: اما آن دسته و گروهکی از بنی امیه که علی س را مورد لعن و نفرت خویش قرار میدادند از نظر اهل سنت ظالم و فاسق محسوب میگردند، و اهل سنت از طریق تبلیغات و نقل روایتهای صحیحی راجع به فضیلت علی س با آنها به مبارزه پرداختهاند.
آنها میخواستند با این کار زشت و شنیع خود، از مقام و منزلت علی س بکاهند و محبت و مودت ایشان را از دل مردم بیرون آورند، اما خداوند خلاف هدف و انگیزهی آنها را برای علی س به ارمغان آورد و به مقام وی افزود. و اهل سنت و جماعت نیز فضائل ایشان را ظاهر نمودند و آن را در میان مردم منتشر کردند، پس در میان تودهی مردم چه رسد به افراد ویژه، مشهور گشت و در نتیجه همهی اهل سنت نسبت به او محبت و مودت میورزند و ولایت او را میپذیرند... [۱۴].
و باز میگوید: بسیاری از اهل سنت معتقد هستند که علی س در جنگ با معاویه س و همراهانش بر حق بوده است، و همهی آنها متفق هستند بر اینکه علی س از معاویه س و همراهانش به حق نزدیکتر بودهاند [۱۵].
و بیان میدارد: ماجرای حسین س و اهل بیت ایشان مایه رفعت درجه و امتیازات او در برابر خداوند متعال میباشد [۱۶].
و در پاسخ به اعتراضی راجع به انحراف اهل سنت و جماعت از اهل بیت چنین بیان داشته:
این یک دروغ واضح و روشنی علیه اهل سنت و جماعت میباشد، زیرا آنها از اهل بیت منحرف نگشتهاند، بلکه از اصول دین آنها محبت، موالات و صلوات بر اهل بیت نبوی در نماز و ... میباشد، و تنها جهت دوری از طولانی شدن بحث، از نقل قول آنها راجع به این قضیه صرفنظر مینماییم [۱۷].
و میگوید: کسانی که در حق اهل بیت ظلم و ستم روا میدارند و با آنها و یا اینکه با یکی از آنها به جنگ و ستیز میپردازد از منظر اهل سنت و جماعت همانند ستمگر و ظالم شناخته میشود و هرگز بدانها محبت و مودت نمیورزند، بلکه نهایت عداوت و دشمنی را با آنها در میان میگذارند و آنها را لعنت و نفرت میکنند، و کتابهای اهل سنت را میبینیم که نسبت به اهل بیت نهایت ادب و ثناگویی را رعایت نموده و برایشان دعای خیر خوانده [۱۸].
و بعد از نقل احادیثی راجع به فضیلت اهل بیت میگوید: این احادیث بیانگر این است که اجماع اهل بیت همانند حجتی تلقی میشود و اینکه آنها بر باطل گردهم نمیآیند، زیرا خداوند آنها را از باطل محفوظ میدارد همانگونه که امت اسلامی را بر گمراهی گرد نمیآورد [۱۹].
و گفته: اهل سنت نسبت به اهل بیت پیامبر ص محبت و مودت میورزند و به تمامی صفاتی که در قرآن برای خداوند ذکر شده ایمان دارند تا آنجا که میگوید: زیرا اهل بیت از کتاب خدا جدا نگشته و با آن مخالفت نمینمایند، همچنانکه در حدیث آمده که پیامبر ص فرمود: «وَلَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ». «آنها هرگز از هم نمیشوند تا کنار حوض کوثر مرا ملاقات کنند» [۲۰].
و بیان میدارد: و اما ادعای اینکه اهل سنت نسبت به ناسزاگویی در حق علی س اعلام رضایت نمودهاند یک دروغ و تهمت محض است و هیچ کس در این خصوص شک و شبههای ندارد، زیرا آنها از قدیم الایام تا به امروز با هر گونه ناسزاگویی در حق علی س به جنگ و ستیز پرداختهاند.. [۲۱].
و پیرامون مسأله استسقاء گفته: فقهای اهل سنت گفتهاند: توسل به افراد صالح جهت استسقاء سنت و مستحب میباشد، و بهتر و افضلتر این است که افراد صالح و نیکوکار را از میان خویشان پیامبر انتخاب نماییم [۲۲].
و باز نقل شده که راجع به آیهی: ﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ [النساء: ۱۱۵]. «کسى که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند، و از راهى جز راه مؤمنان پیروى نماید».
از شیخ عبدالله بن محمد سؤال شد: آنهایی که خداوند دستور داده از راه و منهجشان پیروی شود چه کسانی هستند؟ اگر در پاسخ بگویید: آنها اصحاب پیامبر ص و رهروان منهج و روش آنهایند. باز میپرسیم: آیا علی بن ابی طالب، حس و حسین، صادق، باقر، نفس زکیه، حسن بن حسن و امثال آنها از نسل علی و فاطمه ش از همان مؤمنانی محسوب میباشند که خداوند مخالفت با منهجشان را نکوهیده است؟ یا اینکه آنها جزو این افراد محسوب نمیگردند؟
در پاسخ فرمودند: علی بن ابی طالب، حسن و حسین، طلحه و زبیر، اصحاب بدر، معاویه بن ابوسفیان و همراهانش از اهل شام ش اصحاب پیامبر ص هستند، لذا قائل به ولایت همهی آنها هستیم، از اختلافات آنها دوری میگزینیم و از خداوند طلب مغفرت برای اشتباهاتشان مینماییم، همانگونه که خداوند به ما دستور داده: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾ [الحشر: ۱۰]. «(همچنین) کسانی که بعد از آنها (مهاجران و انصار) آمدند و میگویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز».
و همان سخن برخی از علما را تکرار میکنیم که گفتهاند:
إن کان نصبا حب صحب محمد
فلیشهد الثقلان أني ناصبي
«اگر دوستی اصحاب محمد نشانه ناصبى بودن است، پس باید جن و انس گواهی دهند به اینکه من ناصبى هستم».
و در برابر کسانی که به دشمنی و نفرت و تبری از اهل بیت دستور میدهند، همان سخن برخی از علما را تکرار مینماییم که گفتهاند:
إن کان رفضا حب آل محمد
فلیشهد الثقلان إني رافضي
«اگر دوستی خاندان محمد رافضى بودن است، پس باید جن و انس گواهی دهند که من رافضى هستم».
و اما سخن شما که میپندارید: ما منکر علم، دانش، اقوال و مذهب اهل بیت میباشیم و با مذهب زیدی (زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب ش) مخالف هستیم، این یک دروغ و بهتان بزرگی علیه ما است، زیرا زید بن علی از نظر ما جزو علماء این امت میباشد، لذا هرگونه منقولات صحیحی از او که موافق قرآن و سنت باشد با دل و جان آن را میپذیریم، و هر آنچه مخالف قرآن و سنت باشد هرگز بدان تن نمی دهیم، همچانکه با اقوال سایر ائمه نیز چنین برخورد مینماییم [۲۳].
خوانندهی گرامی: با قلب و بینشی پر از محبت حق و حقیقت.. گوشهایی متنفر از شنیدن دروغ و بهتان و چشمانی که عاشق برهان و دلیل است به نکات زیر توجه کن:
آیا کسی که محبت و موالات اهل بیت را واجب و ضروری میداند ممکن است که آنها را مورد نفرت و کینه قرار بدهد؟
آیا معقول است کسی که محبت و موالات اهل بیت را همانند اصلی از اصول دین قرار داده با آنها به دشمنی و حداوت بپردازد؟
آیا ممکن است کسی که اجماع اهل بیت را حجت قلمداد نموده و اعلام داشته آنها بر گمراهی گرد نمیآیند با اهل بیت به مخالفت بپردازد؟
[۸] الدرر السنیة: ۱/ ۲۳۲-۲۳۳. [۹] الدرر السنیة: ۱/ ۲۴۶. [۱۰] ج ۴ ط دار العاصمة - الریاض . ص: ۵۴. [۱۱] ص : ۵۹. [۱۲] ص :۶۱-۶۲. [۱۳] ص: ۶۲. [۱۴] ص: ۶۵. [۱۵] ص: ۶۹. [۱۶] ص: ۷۳. [۱۷] ص:۷۹. [۱۸] ص:۷۷. [۱۹] ص: ۹۱. [۲۰] ص: ۱۰۵. [۲۱] ص : ۲۰۶. [۲۲] مجموعة الرسائل والـمسائل النجدیة: ۱/۶۵. [۲۳] الدرر السنیة من الأجوبة النجدیة: ۱/۲۴۹.
شیخ سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب/ میگوید:
عبارت «يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ، وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند) بیانگر فضیلت سترگی برای علی س میباشد، زیرا این گواهی پیامبر ص برای ایشان است. و همچنین بیانگر آن است که علی س به طور کامل از پیامبرش تبعیت و پیروی نموده و به درجهای دست یافته که خدا او را دوست داشته باشد، از این رو محبت او نشانهی ایمان و نفرت از او نشانهی نفاق میباشد [۲۴].
و باز گفته: و علی ابن ابی طالب همان امام ابوالحسن هاشمی عموزاده پیامبر ص و همسر فاطمهی زهراء دختر پیامبر ص است که نام اجدادش ابوطالب عبدمناف بن عبدالمطلب بن هاشم قریشی میباشد، ایشان از سابقین اولین به اسلام است که در جنگ بدر و بیعتالرضوان شرکت داشته و یکی از آن ده نفر میباشد که در دنیا گواهی بهشت برایشان اعلام شد و خلیفهی چهارم از خلفای راشدین میباشد. ایشان دارای فضائل و مناقب بسیاری هستند و در ماه رمضان سال چهلم هجری به دست ابن ملجم خارجی به درجه شهادت نائل آمدند [۲۵].
باز در همان رساله آمده است: «عبارت: از علی بن حسین» یعنی: فرزند علی بن ابی طالب معروف به زین العابدین س که از میان اقوام و خویشان خود بزرگترین و داناترین تابعین به شمار میآید. زهری میگوید: از میان اهل قریش بافضیلتتر از او را ندیدهام و بنا به قول صحیح ایشان در سال (۹۳ ﻫ) وفات فرمودند. پدر ایشان حسین، نوه و ریحانهی پیامبر ص میباشد که روایاتی از پیامبرص نقل نموده و در روز عاشوراء سال ۶۱ ﻫ در سن ۵۶ سالگی به درجهی شهادت نائل آمدند [۲۶].
این همان عقیدهای است که امام محمد بن عبدالوهاب فرزندان و نوههای خود را بر آن تربیت نمود که اهل بیت پیامبر ص را دوست بدارند و حق آنها را شناخته و آنها را در مقام و منزلتی قرار بدهند که خدا و رسولش بدانها داده است.
[۲۴] تیسیر العزیز الحمید: ۱/۱۰۷ . حافظ نیز همین مفاهیم را ذکر نموده است. [۲۵] ۱/۱۵۷ [۲۶] ۱/۳۰۹.
شیخ عبدالرحمن بن حسن آل الشیخ / در کتاب «فتح الـمجید» هنگام شرح (باب ما جاء في حمایة الـمصطفی ج جناب التوحید وسده کل طریق یوصل إلى الشرك) سخنی به مضمون زیر از شیخ الاسلام ابن تیمیه را نقل میکند:
شیخ الاسلام / گفت: اهل مدینه و اهل بیت که از خویشان و همشهریان پیامبر ص هستند گردانندگان سنت میباشند، زیرا آنها از سایر مردم بیشتر بدان نیاز داشتند، پس آنها سنت را در کنترل خود قرار دادند [۲۷].
و در باب منکر چیزی از اسماء و صفات میگوید: علی: امیر مؤمنان فرزند ابیطالب، پدر حسن و یکی از خلفای راشدین میباشد [۲۸].
اینک یکی از نوههای شیخ محمد بن عبدالوهاب است که از شیخ الاسلام نقل قول مینماید و برای او اقرار مینماید که اهل بیت با توجه به اینکه از خویشان و همشهریان پیامبر ص هستند گردانندگان سنت میباشند و آن را در زیر نظر خود قرار دادهاند، ایشان به خاطر شناختی که راجع به حق اهل بیت پیامبر ص و تقدیر و احترام از آنها را دارد و پیروی از دستورات خداوند و پیامبرش را واجب میداند معتقد است که علی بن ابیطالب یکی از خلفای راشدین میباشد و از سابقترین سابقین است.
[۲۷] تحقیق: د. ولید بن عبدالرحمن آل فریان ط. دار الصمیعی (۱/۴۲۹). [۲۸] ۲/ ۶۷۴.
فرزندان امام محمد بن عبدالوهاب و شیخ حمد بن ناصر معمر میگویند: و اما در پاسخ سؤالِ راجع به فضائل اهل بیت پیامبر ص میگوییم: راجع به فضائل اهل بیت احادیث بسیاری به درجه صحت رسیده؛ لازم به ذکر است که بسیاری از احادیث جعلی راجع به فضائل اهل بیت از نظر حفاظ مردود شمرده شدهاند و آن را صحیح قلمداد ننمودهاند، اما همان روایات صحیح راجع به فضائل آنها کافی است [۲۹].
[۲۹] الدرر السنیة: ۱/ ۲۰۸.
هنگامی که راجع به هجرت مسألهای از سلیمان بن سحمان [۳۰] پرسیدند، در پاسخ گفت: ... و هر کس آن را عیب شمارَد و یا آن را انکار نماید در واقع از اصحاب پیامبر ص به خصوص علی بن ابیطالب س عیب گرفته است، در حالی که پیامبر ص فرمود: «علیکم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدین الـمهدیین من بعدي، تمسکوا بها وعضوا علیها بالنواجذ، وإیاکم ومحدثات الأمور، فإن کل محدثة بدعة وکل بدعة ضلالة». «به سنت من و سنت خلفای هدایتیافتهی هدایتدهندهی بعد از من چنگ زنید و آن را محکم بگیرید و از دست ندهید، و از نوآوری در دین بپرهیزید، زیرا هر گونه نوآوری دینی بدعت، هر بدعتی گمراهی است». و علی س خلیفهی چهارم از خلفای هدایت یافتهی هدایت دهنده میباشد که پیامبر ص به ما دستور داده سنت و هدایت آنها را فرا چنگ خود قرار دهیم. پس هر کس منکر آنچه باشد که ذکر نمودیم و از آن عیب و نقص بگیرد، اشتباه کرده و بهرهای از علم و دانش نبرده است و از چیزی حرف زده که نسبت بدان بیآگاه و نادان است [۳۱].
و در کتاب «الضیاء الشارق» تحت حدیث استسقاء عمر س به دعای عباس س عموی پیامبر ص چنین میگوید: ... و بعد از وفات پیامبر ص به دعای عباس توسل نمودند و استسقاء (طلب باران) کردند. و از این رو علماء گفتهاند: استسقاء با توسل به افرادی نیکوکار و اهل دین مستحب و سنت است. و بهتر آن است که به اهل بیت پیامبر ص توسل شود [۳۲].
در هنگام شرح حدیث «أذکرکم الله في أهل بیتي» [۳۳] میگوید: ... این حدیث بیانگر تشویق و تحریک مسلمانان است برای اینکه نسبت به اهل بیت محبت و مودت داشته باشند، ولایت آنها را بپذیرند و حقوق آنها را ضایع ننمایند... [۳۴].
شیخ، در این عبارات ارزشمند و پرفایده بُرد و مسافت محبت پیروان این دعوت را - که امتدادی برای منهج سلف صالح اهل سنت و جماعت میباشند- نسبت به اهل بیت پیامبر ص بیان داشت، ایشان انکار سنت خلیفهی هدایت یافتهی هدایتدهنده را کاری زشت و شنیع میشمارد و خطر آن کار را چنین به تصویر میکشد که فرمودند: اشتباه کرده و بهرهای از علم و دانش نبرده است و از چیزی حرف زده که نسبت بدان بیآگاه و نادان است. و در خصوص مسألهی استسقاء نیز سخنانی ارائه دادند که بیانگر تعظیم و بزرگداشت اهل بیت ‡ میباشد.
[۳۰] ایشان دانشمندی فهیم و دعوتگر شاعر هستند و اهل منطقه عسیر جنوب جزیره عربی میباشند که در سال ۱۳۴۹ﻫ وفات فرمودند. [۳۱] الدرر السنیة: ۱/ ۵۹. [۳۲] تحقیق : عبدالسلام آل عبدالکریم ط: دار العاصمة ۱۴۲۱ﻫ ( ص: ۵۵۲). [۳۳] مسلم: ۲۴۰۸. [۳۴] الحجج الواضحة الإسلامیة . تحقیق: محمد الفوزان ط: مکتبة الرشد ۱۴۲۰ ﻫ، ص:۳۱۲.
شیخ عبدالرحمن بن ناصر بن سعدی / در شرح سخنان شیخ الاسلام ابن تیمیه راجع به موضع اهل سنت و جماعت در برابر اهل بیت پیامبر ص میگوید:
محبت اهل بیت پیامبر ص از چند طریق واجب و ضروری است: از جمله: به خاطر اسلام، فضیلت، سوابق، خویشاوندی با پیامبر ص تشویق و تحریک پیامبر برای محبت آنها و اینکه محبت آنها نشانهی محبت پیامبر ص است [۳۵].
به سخنان این علامهی محقق نگاه کنید که بیان داشته محبت اهل بیت پیامبر ص از چند طریق نه از یک طریق واجب گشته است، و این نشانهی نهایت محبت و مودت ایشان نسبت به خاندان پیامبر ص میباشد.
[۳۵] التنبیهات الطیفة فیما احتوت علیه العقیدة الواسطیة من الـمباحث الـمنیفة : ص:۱۲۱.
شیخ محمد بن ابراهیم / تحت عنوان «فضیلت اهل بیت و اعتدال در محبت آنها» میگوید:
- فضیلت اهل بیت واضح و معلوم است و دلایل امتیازاتی نیز که آنها به خاطر خویشاوندی با پیامبر ص کسب کردهاند، واضح و آشکار است، بنابر این واجب است محبت آنها نسبت به سایر مسلمانان بیشتر باشد.
این است عقیدهی یکی از نوههای معاصر شیخ محمد بن عبدالوهاب – رحمهم الله اجمعین- که عبارت است از اینکه : محبت اهل بیت واجب است بیشتر از سایر مسلمانان باشد.
در سخنان امام محمد بن ابراهیم آل الشیخ به وفور دیده میشود که ایشان از دو کلمهی «سید» و «شریف» برای منتسبین به اهل بیت استفاده نموده است، حال جهت تبیین و توضیح احترام، بزرگداشت و نهایت محبت این امام بزرگوار برای اهل بیت از کتاب «مجموع الفتاوی» برخی از سخنان ایشان در این خصوص را نقل مینمایم:
ایشان بیان داشتهاند: «الحمد لله والصلاة والسلام على من لا نبي بعده» و بعد: ناصر بن صاملِ شریف راجع به برپاداشتن جمعه در مسجد واقع در محلهی حزم از روستاهای رنیه از من سؤال کرد... [۳۶].
و باز میگوید: ... و سید بزرگوار شیخ عباس مالکی و فضیلت شیخ محمد حرکان رئیس دادگستری بزرگ جده به مشارکت محمد بن لادن مدیر تأسیسات حکومتی، محمد صالح قزار، حسین عجاج معلم و دو مهندس فنی طارق شواف و طه قرملی پیرامون توسعهی اردوگاه ... [۳۷].
و گفته: از محمد بن ابراهیم به بزرگوارانِ یاران فضیلت مشایخ کرام: شیخ عبدالله بن جاسر رئیس هیئت تشخیص مکه، شیخ سلیمان بن عبید رئیس دادگستری بزرگ مکه، شیخ سید علوی عباس مالکی مدرس مسجد حرام، شیخ عبدالعزیز بن فوزان عضو هیئت تشخیص مکه مکرمه ...
«السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.. و بعد: ...» [۳۸].
و بیان داشته: از محمد بن ابراهیم به شخصیت برجسته و شریف جناب مکرم بن عبدالکریم راجحی(خدا او را محفوظ بدارد): السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.. و بعد:
راجع به استفتای شما در خصوص ازدواج دخترت با فردی از غیر اشراف اطلاع یافتم... [۳۹].
و گفته: از محمد بن ابراهیم به حضرت سید علی البار محترم:
«السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.. و بعد:...» [۴۰].
راجع به استفتای شما در خصوص رباط وقف شده بر سادات علوی به موجب آنچه که وقف کننده مشروط دانسته و کپى آن در پیوست نامه مىباشد... .
و بیان داشته: و با اطلاع بر قواله وقف که از دادگسترى مکه با شماره (۳۱) مؤرخه ۲۰/۱/۱۳۳۱ و شماره (۱۲۸) مؤرخه ۱۹/۱۲/۱۳۳۱ﻫ و آنچه متضمن آن اولاً سید عبدالله دباغ مىگوید که برادرش محمد، ناظر بر رباطهایى بوده و فوت کرده و آن رباط زنى شریفه بنام لبابه دختر سلطان اسماعیل واقع شده در مکه محله اجیاد، و وقف دیگر واقع شده در محله شامیه با خط سویقه، و وقف دیگر واقع شده در شعب عامر که واقف آن سلطان مغرب حسن بوده، و مصاریف وقف و شرطهاى آن را ذکر کرده ... .
و بیان داشته: از محمد بن ابراهیم به حضرت استاد سید علوی مالکی محترم: السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.. و بعد:
نامهی شما به مورخهی (۲۹/۷۵) همراه نسخهای از مجموعه تألیفات شما به دست ما رسید و در صفحات (۱۷۳ و ۷۴ و ۷۵) بحث ( التحذیر من التبشیر) را مطالعه کردم و آن را همانند بهترین بحث تلقی نمودم. خداوند شما را توفیق دهد و از پاداش نیک محروم نگرداند... [۴۱].
آیا ممکن است افراد منصف بعد از این بگوید: شیخ محمد بن عبدالوهاب و پیروانش نسبت به اهل بیت ‡ نفرت و کینه به دل دارند؟!!.
[۳۶] مجموع فتاوی و رسائل الشیخ محمد بن ابراهیم: ۳/۳۲. [۳۷] مجموع فتاوی و رسائل شیخ محمد بن ابراهیم: ۵/۱۳. [۳۸] مجموع فتاوی و رسائل شیخ محمد بن ابراهیم: ۵/۱۷۲. [۳۹] مجموع فتاوی و رسائل شیخ محمد بن ابراهیم: ۱۰/۱۲۱. [۴۰] مجموع فتاوی و رسائل شیخ محمد بن ابراهیم: ۹/۷۴. [۴۱] مجموع فتاوی و رسائل شیخ محمد بن ابراهیم: ۱۳/۱۲۰-۱۲۱.
علامه عبدالرحمن بن قاسم نجدی / راجع به مسألهی تحریم زکات بر بنی هاشم میگوید: پیامبر ص علت آن را چنین بیان داشت که زکات پلیدی مردم است و بر او ص و بنی هاشم و موالیهایشان حرام میباشد، زیرا آنها مردمانی شریف هستند [۴۲].
و در شرح حدیث: پرچم را به کسی مىدهم که خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند، خداوند خیبر را به دست او فتح خواهد کرد. مردم آن شب را با بحث و جستجوی اینکه پرچم به کدام یک از آنها داده مىشود به سر بردند. وقتی که صبح شد نزد پیامبر رفتند و هر یک امیدوار بودند که پرچم به او داده شود. پیامبر ص فرمود: علی بن ابی طالب کجا است؟
بیان داشته که: این حدیث بیانگر فضیلت علی و فراونی مناقب وی میباشد، زیرا پیامبر ص به طور خاص برای او گواهی دادند... تا آنجا که میگوید: این حدیث بهترین دلیلی است علیه نواصبی (امثال خوارج) که ولایت او را نمیپذیرند، یا اینکه او را تکفیر مینمایند و یا اینکه او را فاسق میشمارند ... [۴۳].
عقیدهی همهی اهل سنت و جماعت و همچنین عقیدهی شیخ محمد بن عبدالوهاب و پیروانش بر این است که هر کس ولایت علی س را نپذیرد و بدان اقرار ننماید ناصبی و بدعتگرا است.
[۴۲] حاشیهی شماره ۴ کتاب ( الروض الـمربع: ۳/۳۳۰). [۴۳] حاشیهی ایشان بر کتاب التوحید. ص: ۶۱.
در [فتاوی اللجنة الدائمة: ۳/۲۳۵] آمده که پیامبر ص به فاطمه مژده داد که ایشان سید و بزرگ زنان بهشت میباشند.
و در [فتاوی و مقالات ابن باز: ۷/۴۰۲] آمده: ... از میان مردها افراد زیادی به درجهی کمال دست یافتهاند، اما محمد ص از همهی آنها کاملتر و فاضلتر است، زیرا در روایت صحیحی از پیامبر ص نقل شده که فرمودند: «كَمَلَ مِنَ الرِّجَالِ كَثِيرٌ، وَلَمْ يَكْمُلْ مِنَ النِّسَاءِ إِلاَّ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَآسِيَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ ، وَفَضْلُ عَائِشَةَ عَلَى النِّسَاءِ كَفَضْلِ الثَّرِيدِ عَلَى سَائِرِ الطَّعَامِ».
«مردهای زیادی به درجهی کمال رسیدهاند، اما از میان زنان جز مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم(همسر فرعون) زن دیگری به آن درجه دست نیافته است، و فضل و برتری عایشه بر سایر زنان مانند فضل و برتری آبگوشت بر سایر غذاها است».
و در روایاتی دیگر به ثبوت رسیده که پیامبر ص فرمودند: خدیجه دختر خویلدل مادر فرزندان پیامبر ص جزو زنان کامل میباشد و به همین سان راجع به فاطمه دختر پیامبر ص نیز به ثبوت رسیده که فرمودند: ایشان سید زنان اهل بهشت میباشند، پس اینان (پنج زن ذکر شده) زنانی هستند که در میان سایر زنان به درجهی کمال دست یافتهاند.
عقیدهای که پیروان امام محمد بن عبدالوهاب بدان ایمان دارند و دانشمندان فرهیختهی ایشان بدان تصریح مینمایند عبارت است از اینکه: فاطمهی زهرا‘ جزو زنان کامل و سید زنان بهشت میباشد.
شیخ حمود بن عبدالله تویجری / میگوید: ... و اما اجماع: اهل سنت و جماعت اجماع نظر دارند بر اینکه خلفای راشدین مهدیین نامی است برای ابوبکر، عمر، عثمان و علی ... [۴۴].
و گفته: و لازم است بدانید که عیسی بن مریم بعد از رسول خدا فاضلترین هدایتدهندگان است، و بعد از ایشان نیز ابوبکر و عمر و عثمان و علی ش بزرگترین هدایت دهندگان میباشند [۴۵].
و باز گفته: اهل سنت قائل به ولایت همهی مؤمنان هستند، فضیلت و ارزش اصحاب را میشناسند، حقوق آنها و اهل بیت را مراعات کرده و به کردار افرادی همچون مختار بن ابی عبید و ... از دروغگویان و حجاج و ... از ستمگران راضی نمیباشند [۴۶].
[۴۴] الاحتجاج بالاثر علی من أنکر الـمهدی الـمنتظر: ص :۱۷. [۴۵] ص: ۱۱۳. [۴۶] ص: ۷۰۹.
از امام عبدالعزیز ابن باز/ سؤال شد:
آیا صحیح است که وهابیون با اهل بیت دشمنی میورزند و از مقام سید مخلوقات میکاهند؟ و حقیقت دعوت وهابیون چیست؟ و چرا به این شکل میجنگند؟
در پاسخ گفتند: شیخ محمد / و پیروان تلاشگر ایشان اهل بیت پیامبر ص را دوست داشته و قائل به فضل آنها میباشند، ایشان با توسل به محبت اهل بیت و دعای مغفرت، رحمت و رضایت برای افرادی همچون عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر ص و فرزندان ایشان، و افرادی همچون خلیفهی چهارم علی بن ابیطالب س و فرزندان ایشان (حسن و حسین و محمد ش) و سایر اهل بیت که در توحید، اطاعت از خدا و بزرگداشت شریعت الهی رهرو آنها بودهاند، به خداوند تقرب میجویند [۴۷].
و ضمن رسالهی دیگری [۴۸] میگوید: و از این طریق ماجرای میان علی و معاویهب به وقوع پیوست، از نظر اهل سنت علی س بر حق بوده و در اجتهاد خود دو أجر را کسب نموده، و معاویه س و همراهانش اشتباه کردهاند و علیه علی س شورش نموده، اما ایشان خواهان حقیقت بوده و اجتهاد نموده، لذا یک أجر و پاداش را میگیرد. خداوند از همهی آنها راضی باد.
و در رسالهی دیگری [۴۹] میگوید: ... پیامبر ص روز عرفه در حجة الوداع خطاب به مردم فرمودند: « إني تارك فیکم ما لن تضلوا إن اعتصمتم به: کتاب الله. ویقولج أیضاً: إني تارك فیکم ثقلین: کتاب الله فیه الهدی والنور فخذوا بکتاب الله واستمسکوا به وأهل بیتي، أذکرکم الله في أهل بیتي». «در میان شما کتاب خدا (قرآن) را جا گذاشتهام که اگر بدان چنگ فرا زنید هرگز گمراه نخواهی شد) و در روایت دیگری آمده که فرمود: (من دو چیز گرانبها را در میان شما جا میگذارم: نخست کتاب خدا (قرآن) است که حاوی هدایت و نور میباشد، پس کتاب خدا را بگیرید و بدان تمسک جویید. و دیگری: اهل بیتم است، در حق اهل بیتم خدا را به یاد شما میآورم».
مراد پیامبر ص از اهل بیت: همسران و خویشاوندانش از بنی هاشم است، راجع به اهل بیتش خدا را به یاد مردم میآورد که نسبت به آنها با مهربانی و نیکوکارانه رفتار نمایند، آنها را اذیت و آزار نرسانند و تا وقتی که بر دین اسلام ماندگار باشند و از شریعت الهی تبعیت نمایند حقوق آنها را بپردازند.
و باز آمده [۵۰] که:
س: کلمه «یا سید فلان» در میان ما به وفور استعمال میشود، زیرا شخص مخاطب با خانوادهی مشخصی فامیل میباشد، آیا این حرف صحیح است؟
ج: اگر با این نام شناخته شده باشد اشکالی ندارد؛ زیرا کلمهی «سید» برای رئیس، فقیه، دانشمند و نسل فاطمه از فرزندان حسن و حسین استعمال میشود و در میان مردم رایج گشته است. لازم به ذکر است که عرب رئیس قوم خود را «ساده» مینامند. و پیامبر ص نیز از اعرابهای اطراف مدینه که به خدمتش میرسیدند، میپرسید: ای بنی فلان سید شما کیست؟ یعنی رئیس شما کیست؟
و پیامبر ص راجع به حسن س فرمود: «إِنَّ ابْنِى هَذَا سَيِّدٌ وَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ...». «این فرزند من سید است و امید دارم که خداوند به وسیلهی او میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح و آشتی برقرار نماید».
این عقیدهی شیخ محمد بن عبدالوهاب است که از کتاب خدا و سنت پیامبر ص استنباط نموده و بدان باور داشت و آن را در کتابهایش منتشر مینمود، و همهی پیروان و دوستدارانش نیز همین عقیده را دنبال کردند و از آن پیروی نمودند، اینک امام معاصر با کمال وضوح و روشنی تصریح مینماید و میگوید:
شیخ محمد / و پیروان تلاشگر ایشان اهل بیت پیامبر ص را دوست داشته و قائل به فضل آنها میباشند، ایشان با توسل به محبت اهل بیت و دعای مغفرت، رحمت و رضایت برای افرادی همچون عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر ص و فرزندان ایشان، و افرادی همچون خلیفهی چهارم علی بن ابیطالب س و فرزندان ایشان (حسن و حسین و محمد ش) و سایر اهل بیت که در توحید، اطاعت از خدا و بزرگداشت شریعت الهی رهرو آنها بودهاند، با محبت آنها به خداوند تقرب میجویند.
[۴۷] از جمله سؤالهای روزنامهی «الـمسلمون» ۱۲/۳/۱۴۱۷. [۴۸] مفهوم الاحادیث الـمتعلقة بالفتن: ۷/۳۶۳ . [۴۹] الوصیة بکتاب الله القرآن الکریم: ۹/۱۴. [۵۰] مجموع فتاوی و مقالات متنوعه: ۹/۲۹۰-۲۹۱.
علامه شیخ محمد بن عثیمین / میگوید: ... ظاهرا کلمهی «سید» برای نسل پیامبر ص یعنی فرزندان فاطمه ل از دختر و پسر استعمال میشود. و کلمهی «شریف» نیز برای آنها بکار برده میشود، و برخی اوقات کلمهی «شریف» برای هاشمی استفاده میشود [۵۱].
و گفته: اهل بیت پیامبر ص عبارتند از؛ همسران ایشان و همهی خویشاوندانش که زکات بر آنها حرام است، امثال: خاندان علی، جعفر، عباس و ... ؛ و آنچه واجب است که در برابر آنها انجام شود محبت، احترام و بزرگداشتشان میباشد، زیرا آنها به خدا ایمان داشتند و از خویشان پیامبر ص میباشند و پیامبر ص راجع به آنها چنین توصیه فرموده: «أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِی». «راجع به اهل بیتم خدا را به یاد شما میآورم».
و به خاطر اینکه محبت و بزرگداشت آنها نشانهی ایمان است؛ زیرا پیامبر ص فرمودند: «والله لا یؤمنون حَتَّى يُحِبُّوكُمْ لِلَّهِ وَلِقَرَابَتِي». «به خدا سوگند تا وقتی که شما را به خاطر خدا و به خاطر خویشاوندی با من دوست نداشته باشند، ایمانشان کامل نخواهد شد» [۵۲].
و باز در شرح «لـمعة الاعتقاد» بیان میدارد: این چهار نفر خلفای هدایت یافته و هدایت دهندهای هستند که پیامبر ص در حق آنها فرمود: «عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ من بَعْدِي عَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ». «به سنت من و سنت خلفای هدایتیافتهی هدایتدهندهی بعد از من چنگ فرا زنید و آن را محکم با دندان بن خود بگیرید» [۵۳].
و باز در همان نوشتار بیان داشته: حسن، حسین و ثابت بن قیس نیز از کسانی هستند که پیامبر ص برای آنها گواهی بهشت دادند.
پیامبر ص فرمودند: «الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» [۵۴]. «حسن و حسن سید و رئیس جوانان اهل بهشت هستند».
و خطاب به ثابت بن قیس فرمودند: «إِنَّكَ لَسْتَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ ، وَلَكِنَّكَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ» [۵۵]. «شما از اهل دوزح نیستى، بلکه از اهل بهشتى».
حسن نوه و ریحانهی پیامبر ص است، ایشان امیر مؤمنان بن امیر مؤمنان علی بن ابیطالب س هستند، در ۱۵ رمضان سال سوم هجری چشم به دنیا گشودند و در ربیع الاول سال (۵۰ ﻫ) در شهر مدینه وفات فرمودند و در قبرستان بقیع دفن شدند.
و حسین نیز نوه و ریحانهی پیامبر ص است، ایشان فرزند علی بن ابیطالبس هستند، در شعبان سال (۴ هـ) چشم به دنیا گشودند و در (۱۰ محرم سال ۶۱ ﻫ) در کربلا به درجهی شهادت نائل آمدند [۵۶].
و بیان داشته: ما بر محبت این اصحاب خدا را گواه میگیریم، و با زبانمان به نحو شایستهای آنها را تمجید مینماییم، و از آن دو منهج گمراه تبرئه میجوییم: منهج روافضی که در حق اصحاب ناسزا میگویند و راجع به اهل بیت افراط مینمایند، و منهج نواصبی که اهل بیت را مورد دشمنی و کینه خود قرار میدهند، و معتقدیم که اگر اهل بیت از اصحاب باشند، سه حق را دارند: حق ایمان، حق صحابه بودن و حق خویشاوندی با پیامبر ص [۵۷].
و در همان نوشته در شرح قول مصنف که گفته: «و اهل بیت پیامبر ص را دوست دارند» میگوید:
یعنی: و از جمله اصول اهل سنت و جماعت این است که به خاطر دو ویژگی اهل بیت را دوست دارند: یکی: ایمان و دیگری: خویشاوندی با پیامبر ص، و هرگز آنها را مورد نفرت قرار نمیدهند.
بنابر این محبت علی س از طریق تنفر و نفرت از ابوبکر و عمر ب ممکن نیست، تا اینکه چنان تلقی شود که ابوبکر و عمر با علی دشمن بودهاند، با وجود اینکه به تواتر رسیده است که علی س بر منبر آنها را میستود.
میگوییم: ما بر محبت اهل بیت پیامبر ص و خویشاوندی ایشان خدا را گواه میگیریم، آنها را به خاطر محبت خدا و رسولش مورد محبت و مودت خویش قرار میدهیم.
عباس وقتی که شکایت دوری قریش از بنی هاشم را نزد پیامبر ص برد، در جواب فرمودند: «والذي نفسي بیده لا یؤمنون حَتَّى يُحِبُّوكُمْ لِلَّهِ وَلِقَرَابَتِي». «سوگند به کسی که جان من در دست او است تا وقتی که شما را به خاطر خدا و به خاطر خویشاوندی با من دوست نداشته باشند، ایمانشان کامل نخواهد شد».
پیامبر ص سوگند یاد نمودند که ایمانشان کامل نخوهد شد تا وقتی که به خاطر خدا آنها (اهل بیت) را دوست نداشته باشند، این نوع از محبت سایر مسلمانان نیز با آنها مشارکت دارند، زیرا بر هر مسلمانی واجب است که به خاطر خدا سایر مسلمانان را دوست داشته باشد، اما وقتی فرمودند: «و به خاطر خویشاوندی با من» این یک محبت اضافی است که علاوه بر محبت و مودت به خاطر خدا تنها شامل اهل بیت پیامبر ص میباشد.
پس عقیدهی اهل سنت و جماعت راجع به اهل بیت عبارت است از اینکه: آنها را دوست داشته و ولایت آنها را پذیرفته و وصیت پیامبر ص در خصوص آنها را اجرا مینمایند. و مقام و منزلتی ما فوق منزلت واقعی را به آنها نمیدهند، بلکه از کسانی تبرئه میجویند که در حق آنها تا حد الوهیت افراط نمودهاند [۵۸].
و در «منهاج أهل السنة والجماعة» میگوید: ... اهل سنت و جماعت نیز میگویند: برخی از اصحاب دارای امتیازاتی ویژه هستند و لازم است که آنها را در مقام خود قرار داد، بنابراین اصحابی که از اهل بیت پیامبر ص هستند، امثال: علی بن ابی طالب، حمزه، عباس، ابن عباس و ... از نظر ما - به خاطر قرابتی که با پیامبر ص دارند- محبوبتر از سایر اصحاب میباشند.
تا آنجا که میگوید: اهل سنت و جماعت همانند روافض در خصوص اهل بیت افراط نمیکنند، و همانند نواصب نیز با آنها به جنگ و عداوت نمیپردازند، بلکه در میان آن دو منهجی میانه را دنبال میکنند، و به خاطر قرابتی که با پیامبر ص دارند حق آنها را شناخته و منزلت و مقام واقعی را بدانها میدهند [۵۹].
و در شرح بیت شماره ۱۸۴ کتاب «شرح السفارینیه» میگوید: ... ما به دو دلیل مؤمنان اهل بیت را دوست داریم، یکی اینکه مؤمن هستند، دیگری اینکه با پیامبر ص خویشاوند هستند، و از این رو آنها را بر دیگران برتری میدهیم، اما به طور مطلق آنها را از فضیلت برخوردار نمینماییم، بلکه منزلت و مقام واقعی را برایشان در نظر میگیریم، آنها (اهل بیت) نیز کاملا بدان راضی هستند، زیرا امیر المؤمنین علی بن ابیطالب س که امام اهل بیت است بر منبر کوفه اعلام میداشت: «خیر هذه الأمة بعذ نبیها أبوبکر ثم عمر». «بعد از پیامبر ص ابوبکر سپس عمر بهترین خلق خدا میباشند».
و در شرح بیت شماره (۱۵۱) راجع به روافض و نواصب میگوید: ... چه کسی از گروهی فرمانبرداری میکند که با اهل بیت دشمنی میورزند؟
چه کسی از آنها فرمانبرداری مینماید که در حق علی بن ابیطالب ناسزا میگوید؟
همهی مردم از بینش و رفتار آنها تنفر مینماید...
و باز میگوید: کسان دیگری هستند که بر عکس گروه قبلی با اهل بیت و در رأس آنها علی بن ابیطالب س دشمنی و عداوت میورزند، و پناه بر خدا در حق آنها ناسزا میگویند و از آنها نفرت میجویند، اینها نیز به حق اهل بیت تجاوز کردهاند، وای به حال هر دو گروه: چه اینها و چه آنها...
و تحت آن گفته: علی بن ابیطالب با توجه به ذکاوت و دانش گستردهای که داشتند شهرت کسب کرده بود.
و در شرح اربعین نووی تحت حدیث شماره (۱۱) میگوید: از ابی محمد بن حسن بن علی س نوهی رسول خدا ص و فرزند دختر پیامبر ص که فرزند بزرگ ایشان میباشد؛ پیامبر ص او را تمجید نمود و فرمود: «إِنَّ ابْنِى هَذَا سَيِّدٌ وَسَيُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ». «این فرزند من سید است و خدا به وسیلهی او میان دو دسته از مسلمانان صلح و آشتی برقرار مینماید».
پس خداوند به وسیلهی او میان دو گروه متنازع و دارای اختلاف صلح و آشتی برقرار نمود، آنگاه که برای معاویه بن ابیسفیان از خلافت تنازل نمودند، و با انجام این کار به سیادت دست یافتند.
خوانندهی گرامی به سخنان این امام / توجه کن که میفرماید: ما بر محبت اهل بیت و قرابت ایشان با پیامبر ص، خدا را گواه میگیریم. حال صادقانه از خود سؤال کن و بپرس: آیا بعد از این نیز، دلیل دیگری برای محبت اهل سنت و جماعت - که محمد بن عبدالوهاب و پیرانش نیز از آنها هستند- نسبت به اهل بیت‡ لازم و ضروری است؟!!.
[۵۱] فتاوای سؤال: ج ۳ ص ۴۶۹. [۵۲] مجموع الفتاوی: :۴/۳۰۷. [۵۳] مجموع الفتاوی: ۵ /۷۸-۷۹. [۵۴] رواه الترمذی و قال حسن صحیح. [۵۵] رواه البخاری. [۵۶] مجموع الفتاوی:۵/۸۰- ۸۱. [۵۷] شرح الواسطیة : ۵۸۸ [ ط :الاولی. دار الثریا]. [۵۸] ص: ۶۰۸-۶۱۰. [۵۹] مجموع الفتاوی: ۵/۲۰۴.
شیخ محمد بن علامه عبدالرحمن بن قاسم نجدی / راجع به موقف و موضع اهل سنت و جماعت در برابر اهل بیت پیامبر ص کتاب جداگانهای را به رشتهی تحریر درآورده است و آن را «آل رسول الله ص وأولیاؤه» نام داده است، ایشان در ضمن آن کتاب راجع به عقائد، فضائل، فقه و فقهای اهل بیت بحث رانده است. ایشان آن را از کتاب «منهاج السنة النبویة» نوشتهی ابن تیمیه / خلاصه نموده است.
این نیز نشانهی نهایت محبت، موالات، بزرگداشت و محبتی صادقانه نسبت به اهل بیت پیامبر ص میباشد.
شیخ عبدالعزیز سلمان : میگوید: اهل بیت پیامبر ص کسانی هستند که صدقه بر آنها حرام میباشد، آنها هم عبارتند از: خاندان علی، جعفر، عباس و حارث بن عبدالمطلب و طبق مضمون آیهی سورهی احزاب همسران پیامبر ص نیز جزو اهل بیت ایشان هستند؛ اما علی س، فاطمه، حسن و حسین که پیامبر ص آنها را زیر عبای خود قرار داد و دعایی مخصوص در حق آنها خواند از همهی اهل بیت فاضلتر هستند... تا آنجا که گفت: قحطانی در حق آنها چنین سروده:
أکرم بفاطمة البتول وبعلها
وبمن هما لـمحمد سبطان
غصنان أصلهما بروضة أحمد
لله درّ الأصل والغصنان
«از فاطمهی پاکدامن و همسرش و از نوههای محمد ص احترام بگیر؛ نوههای پیامبر ص دو شاخه هستند که اصل آنها باغچهی احمد است، زیبایی اصل و شاخه از آن خدا است».
اهل سنت نسبت به اهل بیت پیامبر ص نهایت محبت، احترام و بزرگداشت را انجام میدهند، زیرا آنها از خویشان پیامبر ص و مسلمان هستند و به خاطر یاری رسانی به دین خدا مورد امتحان و آزمایش الهی قرار گرفتند، پس احترام و نیکی در حق آنها، احترام و بزرگداشتن در حق پیامبر ص است... [۶۰].
آری این یکی از پیروان شیخ محمد بن عبدالوهاب است که اعلام میدارد محبت و احترام و بزرگداشت اهل بیت ‡ و در رأس آنها علی، فاطمه، حسن و حسین ‡ واجب است.
[۶۰] الکواشف الجلیة عن معانی الواسطیة: ص: ۷۰۰.
شیخ عبدالله بن جبرین میگوید: ... علی بن ابیطالبس عاقلترین و ماهرترین انسان میباشد، ایشان به شجاعت و دلیری شهرت داشتند، دوران کودکی را زیر نظر پیامبر ص سپری نمودند، در ابتدای نزول وحی نوجوانی نونهال بودند، او نخستین کودکی است که به پیامبر ص ایمان آورد، سپس از همان اوائل (قبل از هجرت) به پیامبر ص پیوست، اما به خاطر اینکه کودک و کم سن و سال بود و به دین اسلام ایمان داشت، نتوانستند از پیامبر ص دفاع نمایند، و هنگامی که پیامبر ص همراه ابوبکر هجرت نمود، علی را جای خود جاگذاشت و او را بر رختخواب خود خواباند، سپس بعد از هجرت با فاطمه ازدواج نمود و فرزندانی همچون: حسن، حسین، محسن و ام کلثوم را برای او به دنیا آورد و فاطمه نیز بعد از شش ماه از فوت پدرش وفات فرمودند، علی س بعد از فوت فاطمه با زنان دیگری ازدواج نمود و خداوند از آنها نیز فرزندان دیگری را به او عطا کرد، و بعد از شهادت عثمانس مردم با او بیعت نمودند و او را به عنوان خلیفه انتخاب کردند، اما اهل شام بر علیه او شورش کردند و قاتلین عثمان را از او مطالبه میکردند و برخی از اصحاب نیز علیه او قیام کردند و به خاطر انتقام از قاتلین عثمان راهی عراق شدند، از این رو در دوران خلافت ایشان فتنه و آشوبهای زیادی به وقوع پیوست و نتوانستند خلافت را به اتمام برسانند.
علی س جز در غزوهی تبوک که به عنوان سرپرست خانودهی پیامبر ص جا ماند، در سایر غزوهها همراه پیامبر ص بودند، پیامبر ص در سال نهم هجری بعد از ابوبکر او را فرستاد تا که أمان و تعلیمات را به حجاج ابلاغ نماید.
و از نظر علم و فقه از همهی اصحاب داناتر و دارای حافظهای قویتر بودند، از این رو اگر علم و دانش ایشان خلاصه میگشت، خیر و برکت زیادی را در بر داشت، زیرا ایشان از منقولات و دلایل استفاده میکرد، پس اگر نصی را نمییافت خود اجتهاد میکرد و نظر میداد، همچنانکه در قضیهی «زبیه» و ... بنا به اجتهاد خود فتوی را صادر نمود [۶۱].
و در شرح «لـمعة الاعتقاد: ص ۱۷۱» چنین بیان میدارد: و به بهشتی بودن کسانی همچون حسن و حسن که پیامبر ص در حق آنها گواهی بهشت داده، ما نیز گواهی میدهیم.
و باز بیان داشته: ... خلاصه اینکه اهل سنت در صدد کسب رضایت اهل بیت نهایت تلاش خود را انجام میدهند و سفارش پیامبر ص در حق آنها را به جا میآورند که فرمود: «أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى» [۶۲]. «راجع به اهل بیتم خدا را به یاد شما میآورم».
و آنها در این خصوص از نقص عقیده و ایمانشان نیز واهمه دارند، نظر به اینکه پیامبر ص ضمن روایت زیر راجع به اهل بیت، امتش را تهدید نمودند، آنگاه که عباس دوری قریش از بنیهاشم را برایش بازگو نمود، فرمودند: «والذي نفسي بیده لا یؤمنون حَتَّى يُحِبُّوكُمْ لِلَّهِ وَلِقَرَابَتِي» [۶۳].
«سوگند به کسی که جان من در دست او است تا وقتی که شما را به خاطر خدا و به خاطر خویشاوندی با من دوست نداشته باشند، ایمانشان کامل نخواهد شد» [۶۴].
[۶۱] فتاوی ابن جبرین: ص: ۳۵-۳۶ [ط. الـمکتبة التوفیقیة]. [۶۲] اخرجه مسلم: ۲۴۰۸. [۶۳] امام احمد آن را در «الـمسند» خود گزارش داده و احمد شاکر نیز آن را صحیح شمرده است. [۶۴] شرح العقیدة الواسطیة: ۲/۲۲۵.
شیخ صالح الفوزان در معرض گفتار شیخ الاسلام ابن تیمیه در شرح عقیده واسطیه میگوید: آنجا که شیخ الاسلام بیان داشته: و اهل بیت پیامبر ص را دوست دارند و ولایت آنها را پذیرفته و آن توصیهی پیامبر ص راجع به آنها را مراعات مینمایند که در غدیر خم فرمود: «أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي» [۶۵]. «راجع به اهل بیتم خدا را به یاد شما میآورم» [۶۶].
شیخ صالح الفوزان راجع به این سخن شیخ الاسلام گفته: شیخ السلام/ در این سخن خود منزلت اهل بیت از منظر اهل سنت و جماعت را بیان داشته و اعلام نموده که آنها اهل بیت پیامب رص را دوست دارند.
اهل بیت: خاندان پیامبر ص یعنی کسانی که صدقه بر آنها حرام است اهل بیت نامیده میشوند، که عبارتند از: خاندان علی، جعفر، عقیل، عباس، حارث بن عبدالمطلب، همسران پیامبر ص و دخترانش. همانگونه که خداوند راجع به آنها میفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا﴾ [الأحزاب: ۳۳ «خداوند قطعاً میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت (پیغمبر) دور کند و شما را کاملاً پاک سازد».
اهل سنت آنها را دوست داشته و نسبت به آنها نهایت احترام و بزرگداشت را رعایت مینمایند، زیرا احترام از آنها احترام از پیامبرص است و همچنین خدا و رسولش بدان (احترام از اهل بیت) دستور دادهاند؛ خداوند میفرماید: ﴿قُل لَّآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾ [الشوری: ۲۳]. «در برابر آن از شما پاداش و مزدی نمیخواهم مگر آن که به خاطر خویشاوندیام مرا دوست داشته باشید (یعنی: بلکه آنچه از شما میطلبم، مودت و دوستی در قرابت و نزدیکی نسبیای است که میان من و شما وجود دارد، پس فقط صله و پیوندی را که میان من و شما وجود دارد، در نظر آورید و همان را رعایت کنید و اگر فقط این را در نظرداشته باشید، بر من عجولانه نمیتازید و میان من و مردم را خالی کرده و اجازه میدهید که این دعوت را به آنان برسانم)».
و راجع به محبت اهل بیت روایاتی از پیامبر ص نقل شده -از جمله آنچه شیخ بدان اشاره نمود- که بیان میدارد در صورت التزام، استقامت و پایدار ماندنشان بر سنت پیامبر ص، لازم است مورد محبت و مودت قرار بگیرند [همانند: عباس و فرزندانش و علی و فرزندانش]. اما در صورتی که با سنت و اخلاق دینی مخالفت ورزیدند و از آن روی گرداندند محبت آنها به هیچ وجه جایز نیست، اگر از اهل بیت نیز باشند.
«ولایت آنها را پذیرفته»: یعنی آنها را دوست دارند. و «توصیهی پیامبر ص راجع به آنها را مراعات مینمایند»: یعنی بدان عمل نموده و آن را تطبیق مینمایند. «در غدیر خم فرمود»: «غدیر» در اینجا به معنی استخر و رودخانه است. راجع به «خم» نیز گفتهاند: نام مردی است که غدیر را بدان نسبت میدهند، و یا گفتهاند: خم به معنی درختان در هم آمیخته است و از این رو غدیر بدان نسبت داده شده که در آن واقع شده است.
وقتی که پیامبر ص از حجة الوداع به طرف مدینه بازگشت و به این رودخانه رسید، خطبهای را ارائه داد که ضمن آن به روایت زیر اشاره نمود: «أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي».
یعنی: راجع به اهل بیتم دستوراتی را به یاد شما میآورم که خدا بدان دستور داده است، اینکه آنها را مورد احترام، اکرام و بزرگداشت قرار دهید و حقشان را پایمال ننمایید.
و وقتی که عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف به او خبر داد که برخی از قریش صلهی رحم را در حق آنها ترک کرده و با آنها نیکی نمیکنند، پیامبر ص فرمود: «والذي نفسي بیده». «سوگند به کسی که جان من در دست او است» «لا یؤمنون» «ایمانشان کامل نخواهد شد». «حتى یحبوکم لله ولقرابتي» تا وقتی که شما را به خاطر دستیابی به دو چیز دوست نداشته باشند:
نخست: به خاطر خدا؛ زیرا اهل بیت، اولیا و دوستان خدا هستند.
دوم: به خاطر خویشاوندی با پیامبر ص، زیرا دوست داشتن آنها راهی است برای کسب رضایت پیامبر ص و احترام از ایشان).
پیامبر ص فرمود: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى كِنَانَةَ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِيلَ، وَاصْطَفَى مِنْ كِنَانَةَ قُرَيْشًا، وَاصْطَفَى مِنْ قُرَيْشٍ بَنِي هَاشِمٍ، وَاصْطَفَانِي مِنْ بَنِي هَاشِمٍ».
خداوند فرزندان اسماعیل بن ابراهیم ؛ را انتخاب کرد و از میان فرزندان اسماعیل قبیلهی کنانه بن خزیمه را انتخاب نمود و از قبیلهی کنانه طایفهی قریش (فرزندان مضر بن کنانه) را انتخاب نمود و از قریش نیز بنیهاشم (فرزندان هاشم بن عبدمناف) را انتخاب کرد و از میان بنیهاشم نیز مرا (محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان) برگزید.
این حدیث بیانگر آن است که: عرب بر سایر مردم برتری دارند و از میان عرب قریش بر همه برتری دارد، و از میان قریش نیز بنیهاشم بر سایر طایفهها برتری دارد، و پیامبر ص از همهی بنی هاشم افضلتر است؛ پس شخص پیامبر ص از همهی مردم بزرگتر و نسب ایشان نیز بر سایر ملتها برتری دارد از این رو بنیهاشم که از خویشان پیامبرص هستند داری فضیلتی ویژه میباشند.
و در مقدمهی کتاب «شیخ الاسلام ابن تیمیه لـم یکن ناصبیا» میگوید: کسانی که علی س را دوست دارند اهل سنت و جماعت میباشند، آنها (اهل سنت و جماعت) ایشان (علی س) را همانند خلیفهی چهارم از خلفای راشدین و یکی از سابقین اولین و یکی از ده نفری که در این دنیا مژدهی بهشت را دریافت نمودند، حساب مینمایند [۶۷].
و در شرح آیهی زیر که خداوند فرموده: ﴿قُل لَّآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾ [الشوری: ۲۳]. (ترجمه آن گذشت).
میگوید: قول سوم: مراد از کلمهی «قربی» اهل بیت ‡ میباشند، که پیامبرص از امت اسلامی خواسته آنها را مورد محبت و احترام و اکرام قرار دهند، و این، یک حق است که باید در برابر آنها انجام داده شود، زیرا امت اسلامی در برابر افراد صالح و پایدار بر دین خدا از اهل بیت پیامبر ص حقی دارند که باید آن را مراعات نمایند و به مقتضای شریعت اسلامی آنها را مورد محبت، مودت، احترام و بزرگداشت قرار دهند [۶۸].
و در تعلیقات مختصر خود بر طحاویه میگوید: این موقف مسلمانان در برابر اصحاب پیامبر ص میباشد، از خدا برای آنها طلب مغفرت نموده و خواهان این هستند که خداوند نسبت به اصحاب و اهل بیت کینهای در دلشان قرار ندهد، زیرا اهل بیت حق خویشاوندی با پیامبر ص و حق ایمان را بر مسلمانان دارند و مذهب اهل سنت و جماعت این است که: اهل بیت پیامبر ص را دوست داشته و ولایت آنها را مراعات مینمایند.
اما نواصب: ولایت اصحاب را رعایت مینمایند و نسبت به اهل بیت پیامبر ص بغض و کینه را به دل دارند، از این رو نواصب نامیده شدهاند که دشمنی و عداوت با اهل بیت پیامبر ص را بر پیشانی خود نصب نمودهاند [۶۹] .
و باز گفته: همسران پیامبر ص نخستین افراد اهل بیت‡ هستند؛ خداوند متعال در خطاب به همسران پیامبرص میفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا﴾ [الأحزاب: ۳۳]. «خداوند قطعاً میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت (پیغمبر) دور کند و شما را کاملاً پاک سازد».
بنابراین نخستین افرادی که تحت اهل بیت قرار میگیرند عبارتند از: همسران پیامبر ص سپس خویشاوندانش از خاندان عباس، ابوطالب و خاندان حارث بن عبدالمطلب [۷۰].
و باز گفته: برتری میان مهاجرین نیز وجود دارد: برترین همهی اصحاب به طور اطلاق خلفای راشدین (ابوبکر، عمر، عثمان و علی) میباشند، اینها به طور مطلق بر سایر اصحاب برتری دارند [۷۱].
و باز گفته: ... علی بن ابیطالب: خلیفهی چهارم، پسر عموی پیامبر ص، همسر فاطمه دختر پیامبر ص و پدر حسن و حسین دو نوهی پیامبر ص و دو سید جوانان اهل بهشت است، جهاد، شجاعت، عبادت، علم، زهد و ... ایشان مشهور و معروف میباشد [۷۲].
و گفته: پیامبر ص برای حسن و حسین گواهی دادند که اهل بهشت میباشند: «الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» [۷۳]. «حسن و حسین سید جوانان اهل بهشت هستند» [۷۴].
و راجع به صلح حسن بن علی با معاویه بن ابیسفیان ب میگوید: پیامبر ص ضمن نقل معجزهای به این قضیه اشاره نمود، آنجا که فرمود: «إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ، وَسَيُصْلِحُ اللَّهُ بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ عَظيمتين مِنَ الْمُسْلِمِينَ» [۷۵]. «این فرزند من سید است و خدا به وسیلهی او میان دو دسته از مسلمانان صلح و آشتی برقرار مینماید».
حسن بن علی س با تنازلی که در برابر معاویه بن ابیسفیان انجام داد مصالح هنگفتی را برای مسلمانان بازگرداند... [۷۶].
و گفته: زید بن علی س یکی از ائمهی اهل بیت است؛ و جعفر صادق/ نیز از علمای اهل سنت و علمای سلف میباشد.
شیخ -حفظهالله- ضمن این عبارات فراوان به طور واضح و روشن عقیدهی اهل سنت و جماعت را در برابر اهل بیت ‡ بیان میدارد و صریح و روشن میگوید: کسانی که علی س را دوست دارند اهل سنت و جماعت میباشند.
آیا بعد از تمام آنچه که بیان داشتیم باز راهی برای دشمنان این دعوت مبارک باقی مانده تا با زشتترین تهمتها (تنفر از اهل بیت پیامبر ص) آنها را متهم نمایند.
﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا ٨١﴾ [الإسراء: ۸۱].
«و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد، یقینا باطل نابود شدنى است».
[۶۵] اخرجه مسلم: ۲۴۰۸. [۶۶] العقیدة الواسطیة: ص:۱۹۵، ط.مکتبة الـمعارف. [۶۷] ص: ۵ . ط. دار الوطن. [۶۸] الفتاوی: ۱/۳۳۵. [۶۹] ص: ۲۲۷ ط. دار العاصمة. [۷۰] ص: ۲۳۵ [۷۱] شرح لـمعة الاعتقاد لابن قدامة: ص:۲۳۱ ط. اول باشراف عبدالسلام سلیمان. [۷۲] ص: ۲۳۴. [۷۳] امام احمد در مسند خویش ( ۱۰۹۹۹) این روایت را گزارش داده است. [۷۴] ص: ۲۳۹. [۷۵] بخاری: ۲۷۰۴، این را گزارش کرده است. [۷۶] ص: ۲۶۱.
در اینجا قلم از نوشتن باز ایستاد و امیدوارم که همراه با آن هرگونه دروغ و اتهام در برابر این شیخی که تمام حیاتش را برای دفاع از دین اسلام، حفظ مقام توحید، اخلاص عبادت برای خداوند متعال، دور انداختن شرک و دشمنی با اصحاب پیامبر و تحقیق توحید و محبت موحدان به کار بست، متوقف شود.
در اینجا روی سخنم را متوجه هر مسلمانی مىکنم که با عقل و فکرش از تبعیت مذموم دوری مىجوید و از تقلید کورکورانه خود را میرهاند، و خطاب به او میگویم: تنها چیزی که از شما خواسته مىشود این است که به نوشته و کتابهای این نویسنده مراجعه نمایید که بسیاری از مردم در حق او بىادبی را نشان داده، و بسیاری نیز به مقام و منزلت وی پی بردهاند.
عبارات و سخنان آنها بیانگر این است که آنها نسبت به اهل بیت کرام نهایت محبت، مودت و احترام داشته و با شناختی کامل نسبت به اهل بیت از حقوق آنها دفاع نموده و از فضائل و مناقب آنها بحث مینمایند و دشمنان نواصب و... آنها را مورد نکوهش قرار میدهند.
خوانندهی گرامی! اینک چند نوشته را به شما معرفی میکنم: کتاب «التوحید»، «کشف شبهات»، «اصول سهگانه»، «قواعد چهارگانه»، «نواقض اسلام»، «آداب رفتن به نماز» و... سایر نوشته و کتاب و فتاواهای ایشان و سایر دعوتگران این منهج مبارک بعد از ایشان مىباشد.
آنچه را که مىخوانی در کنار قرآن و سنت صحیح پیامبر ص قرار بده، و با نگرشی منتقدانه بدان نگاه کن که آیا چیزی مخالف کتاب و سنت را در آن مییابی؟
عقیدهی شیخ محمد بن عبدالوهاب و فرزندان و پیروانش نسبت به اهل بیت پیامبر ص خارج از وصیت پیامبر ص و رفتار سلف صالح با آنها نیست و نهایت محبت، مودت و رعایت حقوق را در برابر آنها به جاى میآورند.
آری آنها مطابق منهج شریعت اسلام رفتار مینمایند؛ همانند نواصب و همراهانشان تقصیر و کوتاهی نمیورزند، و همانند افراطگرایان و پیرانشان افراط نمیکنند، زیرا حق اهل بیت این نیست که معصوم و مقدس خوانده شوند و در برابر آنها افراط شود.
و رعایت حقوق اهل بیت مشروط به این شرط است که بر منهاج و سنت نبوی پایدار مانده و از راه و روش او بیرون نرفته باشد.
در پایان به تمامی نوادگان اهل بیت میگویم: به خدا سوگند شما را به خاطر کسب رضایت الهی دوست داریم، خوشبختیم که شما را دنبالهرو سنت پیامبر ص میبینیم، بدون شک شما از سایر مردم بیشتر شایستهی دفاع از عقیده و سنت پیامبرص را دارید و بر شما لازم است که در راه نشر آن و برداشتن هرگونه بدعتی که بدان راهیافته تلاش نمایید.
در پایان لازم میدانم که ظهور جمعی دانشجو از میان نوادگان اهل بیت را به همه مژده دهم که با بینشی سلفی در راه تبلیغ دعوت اسلامی قدم برداشتهاند و مراجعه به کتاب ارزشمند «العقیدة في أهل البیت بین الافراط والتفریط» نوشتهی: دکتر سلیمان سحیمی را به همه سفارش میکنم.
وصلّی الله وسلّم علی محمد و آله وصحبه
والحمد لله رب العالـمین
ای اهل بیت رسول خدا،
محبت شما طبق دستور خداوند در قرآن فرض و واجب گشته است.
برای عظمت و بزرگی شما همین کافی است که هر کس بر شما درود نفرستد نمازش پذیرفته نخواهد شد.