235

مشخصات کتاب

فضائل اهل بیت ش و منزلت والای آنان از دیدگاه اهل سنت




تألیف:

عبدالمحسن بن حمد العباد البدر


مترجم:

عبدالله حيدری

پاييز ۱۳۸۳ شمسی

مقدمه

الحمد لله، نحمده ونستعينه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له ومن يضلل فلا هادى له، وأشهد أن لا إله الا الله وحده لا شريك له، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله، صلى الله وسلم وبارك عليه وعلى آله وأصحابه، ومن سلك سبيله، واهتدى بهديه اى يوم الدين. اما بعد:

از آنجائیکه «منزلت اهل بیت» پیامبر ص از دیدگاه صحابه و تابعین و پیروان صادق آنان اهمیت فوق العاده‌ای را دارا بوده و هست، شانزده سال پیش در تالار عمومی دانشگاه اسلامی مدینه‌ی منوره پیرامون این موضوع سخنرانی‌ای ایراد کرده بودم، که اینک مناسب دیدم در این باره کتابچه‌ی مختصری بنگارم که آن را «فضل أهل البيت وعلو مكانتهم عند أهل السنة و الجماعة» نامیدم.

این کتابچه مشتمل بر ده فصل است.

فصل اول: اهل بیت کیست؟

فصل دوم: عقیده اهل سنت درباره‌ی اهل بیت.

فصل سوم: فضائل اهل بیت در قرآن کریم .

فصل چهارم: فضائل اهل بیت در سنت مطهر.

فصل پنجم: منزلت اهل بیت از دیدگاه صحابه وتابعین و پیروان صادق آنان.

فصل ششم: ستایش جمعی از علماء از عده‌ای صحابه‌ی اهل بیت.

فصل هفتم: ستایش جمعی از علماء از عده‌ای صحابیات اهل بیت.

فصل هشتم: ستایش جمعی از علماء از عده‌ای تابعین و دیگر اهل بیت.

فصل نهم: مقایسه عقیده‌ی اهل سنت با دیگران پیرامون اهل بیت.

فصل دهم: حرام بودن اینکه کسی به دروغ خودش را به اهل بیت نسبت دهد.

یکم ربیع الثانی ۱۴۲۲ ﻫ

مؤلف

ياد داشت مترجم

ای اهل بیت رسول اللهص محبت شما
فرضی است از خداوند که در قرآن نازل فرموده
همین افتخار بزرگ برای شما کافی است که
هرکس بر شما درود نفرستد نمازش درست نیست

دیوان امام شافعی رح (ص۱۰۶)

خواننده‌ی گرامی ضمن عرض سلام، برای شما و سایر مسلمین جهان آرزوی سعادت و خوشبختی دائم می‌ کنم، به امید آنکه همواره در تلاش حقیقت کوشا و جدی باشید.

دوستداران واقعی اهل بيت

برای کسانی که در پی حق و تلاش حقیقت‌اند روشن‌تر از روز است که اهل سنت نه تنها دشمن اهل بیت پیامبر نبوده و نیستند که مدافعان و جان نثاران واقعی اهل بیت - رضوان الله علیهم اجمعین- بوده‌اند و خواهند بود.

چگونه ممکن است کسی مسلمان باشد بلکه دوستدار و پیرو سنت پیامبر ص باشد اما با اهل بیت گرامی‌اش بد باشد! یا خدای نکرده کینه داشته باشد!، کلا و حاشا، اگر چنین کسی پیدا شود در مسلمانی‌اش باید شک کرد، اهل سنت به لطف خداوند مهربان اولین دوستداران و مدافعان حقیقی اهل بیت بوده‌اند و خواهند بود، و این امر بسیار روشن‌تر از آن است که نیازی به اثبات و برهان داشته باشد.

گواهی تاريخ

کافی است اشاره کنیم که یکی از اولین مدافعان حقیقی اهل بیت پیامبر ص امام أبو عبدالله احمد بن شعیب نسائی / (ت ۳۰۳ ﻫ) صاحب سنن نسائی یکی از شش کتاب حدیث بزرگ اهل سنت است.

در خیرالقرون هنگامیکه نواصب و خوارج علیه اهل بیت توطئه‌ی می‌ چیدند و از آنان به بدی یاد میکردند این امام بزرگوار اهل سنت قلم برداشت و کتاب مستند خصائص علی را نگاشت و بخاطر آن در دمشق بقدری کتک خورد که در دفاع از اهل بیت جام شهادت نوشید. چه افتخاری بالاتر از این که کسی بخاطر دفاع از اهل بیت پیامبرشص قربانی جهل و تعصب گردد؟.

مسلمانان بدانند

شایسته است برادران و خواهران مسلمان ما بدانند که هیچ کتاب اهل سنت بویژه کتابهای عقیدتی و حدیثی ما از فضائل اهل بیت ش خالی نیست بلکه به اعتراف خود علمای شیعه آنقدر فضائلی که درباره‌ی اهل بیت درکتب اهل سنت وجود دارد در کتب شیعه نیست و امروز هم علمای اهل سنت دهها و شاید صدها کتاب مستقل در این زمینه نگاشته‌اند، و انشاءالله تا قیامت هم ادامه خواهد داشت.

اول تصمیم بر آن بود که کتاب مهم دکتر سلیمان سحیمی که تز دکترای وی از دانشگاه اسلامی مدینه منوره بود «العقيدة في أهل البيت بين الإفراط والتفريط» را ترجمه کنم اما بدلیل کمبود وقت جرئت نکردم شروع کنم، لذا رساله مختصر شیخ عبدالمحسن بن حمد العباد البدر را به لطف خداوند شروع کردم و اینک خدمت شما خوانندگان عزیز تقدیم می‌دارم.

امیدوارم خداوند آن را وسیله‌ای قرار دهد که اختلاف بین امت اسلامی کمرنگ‌تر گردد، و رفته رفته با تلاشهای مستمر داعیان و مخلصان حقیقی وحدت امت اسلامی انشاءالله تخم اختلاف برای همیشه از بین برود و ریشه آن قطع گردد، تا باشد که امت متحد و یکپارچه اسلامی مان در برابر دشمنان اسلام با توانمندی هر چه بیشتر بتواند قد علم کند و به کوری چشم همه بدخواهان اسلام، ثابت کند که می‌‌تواند با دانش و بینش، راه خودش را پیش گیرد و شکار توطئه‌های آنان نگردد.

دربارۀ اين کتاب

چند مطلب در رابطه با این کتاب باید خدمت خوانندگان عزیز به عرض برسانم:

اول: اینکه سبک نگارش مؤلف محترم در نوشتن این کتاب سبک خاص خودشان است و نه سبک معمول، لذا اجازه ندادند که ما از پاورقی استفاده کنیم!.

دوم: مترجم عقیده داشت که این بحث باید گسترده‌تر انجام گیرد و با استفاده از منابع بیشتری به آن پرداخته شود و این کار را هم کرد و مطالبی بیشتری تهیه نمود اما از آن جائیکه برای تکمیل آن زمان بیشتری لازم بود و مؤلف محترم اصرار داشتند که کتاب زودتر چاپ شود لذا نتوانستیم آن مطالب را به کتاب اضافه کنیم که انشاءالله امیدواریم در فرصت مناسب این کار انجام گیرد.

سوم: جز عناوین بزرگ کتاب یعنی فصلها و بعضی عناوین دیگری که مترجم با گذاشتن ستاره ای در سمت راست آنها چه در داخل کتاب و چه در فهرست، آنها را متمایز کرده بقیه تیترهای کتاب از مترجم است قابل ذکر است که منظور از گذاشتن این تیترها در واقع کمک به خواننده است تا از روند نسبتا طولانی مطالب خسته نشود و مطالب بهتر در ذهن جای گیرد، لذا در بعضی موارد تیترها نزدیک به هم قرار گرفته که ممکن است برای خواننده عزیز سؤال برانگیز باشد عذر همان است که عرض کردیم. «والعذر عند کرام الناس مقبول».

چهارم: این کتاب در واقع همچنانکه از نام آن پیداست علاوه از بیان دیدگاه اهل سنت نسبت به اهل بیت یا خاندان نبوت رضی الله عنهم اجمعین، وعلاوه از جلب توجه به این حقیقت روشن که اهل بیت منحصر به دوازده یا چهارده نفر نیست:

دفع یک شبهه یا اتهام است که گویا اهل سنت با اهل بیت نعوذ بالله دشمن هستند، لذا اگر احیاناً اشاره‌ی گذرایی به فرقه یا فرقه‌های دیگری شده صرفاً از باب مقایسه است و مؤلف محترم هرگز قصد توهین به کسی را نداشته است.

پنجم: مترجم در برگردان این مطالب ضمن رعایت امانت سعی کرده از تعبیراتی استفاده کند که به وحدت امت اسلامی و نزدیک کردن دیدگاهها به یکدیگر و از بین بردن سوء تفاهمات کمک کند، تا اگر نتوانستیم در کوتاه مدت به وحدت حقیقی در پرتو کتاب و سنت برسیم، ان شاءالله بتوانیم اختلافات و سوء تفاهمات را به حد اقل ممکن کاهش دهیم.

ششم: مترجم در رابطه با متن کتاب بنابر نیازی که احساس می‌‌کرد مطالب و توضیحاتی تهیه کرده بود و تصمیم داشت آن را در مقدمه کتاب بگنجاند، اما مؤلف محترم بدون اینکه از جزئیات موضوع که صد در صد همگام و موافق با دیدگاههای ایشان بود اطلاع داشته باشد یا بخواهد اطلاع حاصل کند با این امر مخالفت نمود، لازم به تذکر است که انگیزه مخالفت ایشان فقط احتیاط است، زیرا چند سال پیش مترجم یکی از کتابهای ایشان به زبانی دیگر، مطالبی بر خلاف متن کتاب درج و چاپ کرده بود که باعث ناراحتی مؤلف محترم گردیده بود، لذا ایشان محتاط است و ظاهرا به هیچ کس اعتماد ندارد.

بنابراین، ما به دیدگاه ایشان احترام گذاشتیم و جز چند یادداشت مهم بقیه مطالب را حذف کردیم.

خدا نگهدار

عبدالله حیدری

عید فطر ۱۳۸۳شمسی

فصل اول: اهل بيت كيست؟

تعريف شامل

بنابر قول صحیح اهل بیت کسانی هستند که صدقه بر ‌آنان حرام است،‌ که عبارتند از همسران، فرزندان و هر زن و مرد مسلمانی که از نسل عبدالمطلب باشد. مثل بنی‌هاشم ابن عبدمناف.

ابن حزم در جمهرة أنساب العرب (ص۱۴) می‌‌فرماید:

«هاشم ابن عبدعناف فرزندی به نام شیبه داشت که همان عبدالمطلب است و محور خاندان او همین شیبه است و برای هاشم جز از طرف عبدالمطلب نسل دیگری باقی نمانده است».

توضیح بیشتر جزئیات خاندان عبدالمطلب را در کتابهای ذیل می‌‌توانید ملاحظه فرمائید.

جمهره انساب العرب از ابن حزم ص ۱۴و ۱۵ و التبیین فی انساب القرشیین از ابن قدامه ص ۷۶ ومنهاج السنه از ابن تیمیه ۷/۳۰۴و۳۰۵ و فتح الباری از ابن حجر۷/۷۸و۷۹.

پسر عموهای پيامبرص

دلیل اینکه پسر عموهای حضرت رسول ص در اهل بیت ایشان داخل هستند این روایت صحیح مسلم است (شماره ۱۰۷۲) که عبدالمطلب ابن ربیعه ابن الحارث ابن عبدالمطلب می‌‌فرماید:

او و فضل ابن عباس خدمت رسول خدا ص رفتند و از ایشان خواستند که آنها را در بیت المال استخدام فرماید تا اینکه بتوانند از حقوقی که از این راه بدست می‌‌آورند ازدواج کنند، رسول خدا ص فرمودند:

«إنَّ الصَّدَقَةَ لَا تَنْبَغِي لِآلِ مُحَمَّدٍ إنَّمَا هِيَ أَوْسَاخُ النَّاس»

«برای آل محمد صدقه مناسب نیست زیرا که صدقه چرک مال مردم است».

آنگاه دستور دادند که آنها ازدواج کنند و مهرشان را از سهم خمس پرداختند.

بعضی علماء از جمله امام شافعی و امام احمد، بنی مطلب بن عبد مناف را در تحریم صدقه به بنی‌هاشم ملحق کرده‌اند، به دلیل اینکه در گرفتن سهم خمس الخمس با هم شریک بودند، زیرا در حدیثی که امام بخاری در صحیحش (شماره۳۱۴۰) از جبیر ابن مطعم روایت می‌‌کند آمده است که:

«پیامبر ص به بنی‌هاشم و بنی‌مطلب سهم دادند و به برادران دیگرشان مانند بنی عبد شمس و نوفل سهم ندادند، معنایش این است که بنی‌هاشم و بنی مطلب در یک حکم بودند».

همسران پيامبرص

درباره‌ی اینکه همسران پیامبر رضی الله عنهن در آل بیت ایشان داخلند دلیلش این ارشاد خداوندی است:

﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣ وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا ٣٤ [الأحزاب: ۳۳-۳۴].

«و در خانه‌های خود بمانید و چون زینت نمایی (عصر) جاهلیت پیشین زینت ننمایید و نماز بر پای دارید و زکات بپردازید و از خداوند و رسولش فرمان برید. ‌ای اهل بیت! جز این نیست که خداوند می‌‌خواهد پلیدی را از شما دور کند و چنانکه باید شما را پاکیزه گرداند و هر آنچه را که از آیه‌های خداوند و حکمت در خانه‌هایتان خوانده می‌‌شود یاد کنید، بی‌گمان خداوند باریک بینِ آگاه است».

این آیه به طور حتم دلالت می‌‌کند که امهات المؤمنین در اهل بیت داخلند،‌ زیرا سیاق قبل و بعد از این آیه خطاب به آنها است.

دفع يك اشكال

باید توجه داشت که این با روایتی که در صحیح مسلم (شماره ۲۴۲۴) به نقل از ام المؤمنین عایشه ل آمده منافات ندارد.

ملاحظه فرمائید: حضرت عایشه ل می‌‌فرماید:

پیامبر ص هنگام چاشت کسایی که از موی سیاه بافته شده بود بر تن داشتند و از خانه بیرون رفتند، حسن ابن علی آمد او را باخود زبر کساء داخل کردند، ‌سپس حسین آمد با ایشان داخل شد، سپس فاطمه آمد او را داخل کردند سپس علی آمد او را هم داخل کردند، ‌آنگاه فرمودند:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا [الأحزاب: ۳۳].

«ای اهل بیت! خداوند می‌‌خواهد پلیدی را از شما دور کند و چنانکه باید شما را پاکیزه گرداند».

زیرا آیه‌ی کریمه دلالت آشکار دارد که امهات المؤمنین در این فضیلت داخلند چونکه خطاب در آیات مذکوره متوجه آنها است، و علی و فاطمه و حسن و حسین ش با دلالت سنت که در این حدیث ذکر شده مشمول این فضیلت می‌‌گردند.

دفع يك اشكال ديگر

اینکه پیامبر ص این چهار نفر ش را بطور خصوص در این حدیث ذکر فرمودند مستلزم این نیست که اهل بیتش منحصر به همینها باشد و بقیه را شامل نشود، حد اکثر دلالت حدیث این است که آنها از خصوصی‌ترین افراد اهل بیت ایشان هستند.

يك مثال

مثال دلالت این آیه بر دخول همسران پیامبر ص در اهل بیتش و دلالت حدیث حضرت عائشه ل که گذشت بر دخول علی و فاطمه و حسن و حسین ش در اهل بیتش مثل دلالت این ارشاد خداوندی است:

﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ [التوبة:۱۰۸].

«به راستی مسجدی که از روز نخست بر تقوی بنیان نهاده شده است سزاوار‌تر است که در آن بایستی».

که مراد از آن مسجد قباء است. و دلالت سنت در حدیثی که امام مسلم در صحیحش (شماره۱۳۹۷) نقل می‌‌کند که:

«مراد از مسجدی که بر تقوی بنا شده مسجد خود حضرت ص است».

‌این مثال را شیخ الاسلام ابن تیمیه / در رساله‌اش «فضل اهل البیت وحقوقهم» (ص ۲۰-۲۱) ذکر کرده است.

همسران حضرتش ص در لفظ «آل» داخلند زیرا می‌‌فرمایند: «إن الصدقة لا تحل لمحمد و لا لآل محمد» «بی‌تردید برای محمد و آل محمد صدقه حلال نیست».

دلالت حدیث از اینجاست که از خمس به اٌمهات المؤمنین سهم داده می‌‌شد.

و همچنین روایت ابن ابی شیبه در مصنفش (ج۳/۲۱۴)که با اسناد صحیح از ابن ابی ملیکه نقل می‌‌کند که:

«إنّ خالد بن سعيد بعث إلى عائشه ببقرة من الصدقة فردتها وقالت: إنا آل بيت محمد ص لا تحل لنا الصدقة».

«خالد بن سعید خدمت حضرت عائشه ل از مال صدقه گاوی فرستاد، ام المؤمنین آن را رد کرد و فرمود: برای «ما اهل بیت محمد» ص صدقه حلال نیست».

دلائلی بر دخو ل ازواج مطهرات در اهل بيت

ابن قیم / در کتابش جلاء الأفهام (ص۳۳۱-۳۳۲) در تأیید کسانی که به دخول ازواج مطهرات در اهل بیت حضرتش ص قائل هستند دلائلی ذکر می‌‌کند از جمله می‌‌فرماید: آنها می‌‌گویند:

«اینکه عموما همسر جزو اهل بیت شخص بشمار می‌‌رود،‌ بخصوص همسران پیامبر ص علتش این است که آن را به نسب تشبیه می‌‌کنند چون رابطه آنها با پیامبرص قطع نشده است به دلیل اینکه آنها چه در حیات و چه بعد از وفات حضرتش ص بر غیر ایشان حرامند، چون مادر همه مؤمنان هستند، لذا آنها چه در دنیا و چه در آخرت همسران خود پیامبر ص هستند،‌ پس سببی که آنها با پیامبرص هستند یعنی نکاح، قائم مقام نسب است. لذا پیامبر ص فرموده‌اند که به آنها درود فرستاده شود، به همین جهت است که بنا بر قول صحیح،- چنانکه امام احمد / نیز بر این باور است- صدقه بر آنها حرام است زیرا صدقه چرک مال مردم است، ‌و خداوندشان و منزلت این شخصیت استثنائی- ص- و اهل بیت ایشان را از چرک مال مردم محفوظ داشته است.

من(ابن قیم) تعجب می‌‌کنم که چگونه همسران ایشان در این فرموده حضرت «اللَّهُمَّ اجْعَلْ رِزْقَ آلِ مُحَمَّدٍ قُوتًا» و در این فرموده شان درباره قربانی «اللَّهُمَّ هَذَا عَنْ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» و در فرموده حضرت عائشه ل که «مَا شَبِعَ آلُ مُحَمَّدٍ ص مِنْ خُبْزِ بُرٍّ» و در دعای نمازگذار «اللَّهُمَّ صَلِّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ» داخلند ولی در این فرموده حضرت «إن الصدقة لا تحل لمحمد ولا لآل محمد» داخل نیستند با اینکه صدقه چرک مال مردم است، قطعا همسران رسول‌اللهص از بقیه اولی‌ترند که از آن پاک و دور باشند.

اگر گفته شود که صدقه بر آنان حرام است بر موالی یعنی غلامان و کنیزان آزاد شده شان نیز باید حرام باشد چنانکه وقتی صدقه بر بنی‌هاشم حرام شد بر موالی شان نیز حرام گردید، به روایت صحیح ثابت است که بر بریده که مولای ام المؤمنین حضرت عائشه ل بود حرام ندانست؟

می‌گوئیم: درست است، شبهه‌ی کسانی که آن را برای همسران پیامبر ص حرام دانسته‌اند همین است.

پاسخ این است که تحریم صدقه بر همسران پیامبر اصالتاٌ نیست، بلکه مبنی بر تحریم آن بر خود رسول الله ص است، زیرا قبل از رابطه آنان با پیامبر صدقه بر آنان حلال بوده است، پس آنها در این تحریم فرع هستند و تحریم بر مولی فرع تحریم بر سید است، از ‌آنجایی که تحریم بر بنی‌هاشم اصل بود، بر موالی شان نیز به تبع آنان حرام گردید، و چونکه تحریم بر همسران حضرتش ص تابع بود ممکن نبود که تحریم موالی بر آنان بنا شود زیرا که فرع بر فرع بنا نمی‌‌شود. (با عرض پوزش از عموم خوانندگان عزیز)

گفته‌اند، خداوند متعال فرموده:

﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ مَن يَأۡتِ مِنكُنَّ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖ يُضَٰعَفۡ لَهَا ٱلۡعَذَابُ ضِعۡفَيۡنِۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا ٣٠ [الأحزاب: ۳۰].

«ای زنان پیامبر، هر کس از شما کار ناشایست آشکاری انجام دهد، عذاب در حقّ او دوچندان افزوده می‌‌شود. و این بر خدواند آسان است».

﴿وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا ٣٤ [الأحزاب: ۳۴].

«و هر آنچه را که از آیه‌های خداوند و حکمت در خانه‌هایتان خوانده می‌‌شود، یاد کنید، بی گمان خداوند باریک بینِ آگاه است».

سپس می‌‌فرماید:

بنابراین، همسران پیامبر در اهل بیت داخل هستند زیرا این خطاب در سیاق ذکر آنان است و به هیچ عنوان درست نیست که آنان از بخشی از این خطاب خارج گردانیده شوند». پایان سخنان ابن قیم /.

دليلی ديگر

دلیل دیگری که بر تحریم صدقه بر موالی بنی‌هاشم دلالت دارد روایت ابو داود در سنن (شماره ۱۶۵۰) و ترمذی (شماره۶۵۷) و نسائی (شماره۲۶۱۱) است که با سند صحیح ثابت شده، البته لفظ ذیل از أبو داود است.

«از ابو رافع روایت شده که پیامبر ص شخصی را برای گرفتن صدقه- زکات- از بنی مخزوم مکلف فرمودند،‌ آن شخص به أبو رافع گفت تو هم با من بیا، ‌تا اینکه به تو هم از مزد دریافتی، چیزی برسد، گفت باید از پیامبر ص بپرسم، وقتی پرسید فرمودند: «مولي القوم من انفسهم وانا لا تحل لنا الصدقة» «مولای هر قومی از خود آنان بحساب می‌‌آید و برای ما صدقه حلال نیست».

فصل دوم: خلاصۀ عقيدۀ اهل سنت و جماعت دربارۀ اهل بيت

اعتدال در عقيده

عقیده‌ی اهل سنت و جماعت در تمامی مسائل اعتقادی عقیده‌ی معتدل بین افراط و تفریط است، از جمله عقیده شان درباره‌ی اهل بیت رسول الله ص.

‌زیرا آنان هر زن و مرد مسلمانی را که از نسل عبدالمطلب باشد دوست می‌‌دارند.

همچنین تمام همسران پیامبر ص را دوست می‌‌دارند و به همه احترام میگذارند، و باعدل و انصاف، و بدور از هرگونه هوا پرستی و تندروی هر کسی را در همان مقام و منزلتی قرار می‌‌دهند که مستحق آن است.

کما اینکه اهل سنت به کسانی که خداوند به آنان هم افتخار ایمان و هم افتخار نسب قرابت حضرتش ص را عنایت فرموده احترام می‌‌گذارند.

‌ پس صحابی ای که از اهل بیت رسول الله ص باشد، از یکرو او را به خاطر ایمان و تقوا و صحبتش با آن حضرت ص، و از سوی دیگر بخاطر افتخار و قرابتش با رسول الله ص دوست می‌‌دارند.

و کسی که از اهل بیت باشد اما صحابی نباشد او را به خاطر ایمان و تقوا و نزدیکی‌اش با رسول گرامی ص دوست می‌‌دارند.

يك قاعدۀ مهم

پس اهل سنت معتقدند که افتخار نسب تابع افتخار ایمان است، کسی که خداوند او را با هر دو نعمت (ایمان و نسب رفیع) افتخار بخشیده باشد براستی که دو مدال افتخار یکجا برده است، و کسی که توفیق نعمت ایمان را نیافته باشد نسب شریف و رفیع نفعی به او نخواهد رساند، چنانکه خداوند متعال می‌‌فرماید:

﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ [الحجرات: ۱۳]. «بدرستیکه مکرم‌ترین شما در نزد خدا پرهیزگارترین شماست».

و رسول گرامی ص در پایان حدیث طولانی‌ای که امام مسلم آن را به روایت أبو هریره درصحیحش نقل کرده (شماره۲۶۹۹) می‌‌فرماید:

«مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ» «کسی که عملش او را عقب بیندازد نسبش او را نمی‌‌تواند جلو بیندازد».

شرح حديث

حافظ ابن رجب / در شرح این حدیث در کتاب ارزشمندش جامع العلوم والحکم ص ۳۰۸ می‌‌فرماید:

«و معنایش این است که عمل، انسان را به درجات عالی بهشت در آخرت می‌‌رساند لذا خداوند متعال می‌‌فرماید:

﴿وَلِكُلّٖ دَرَجَٰتٞ مِّمَّا عَمِلُوا [الأنعام: ۱۳۲ والأحقاف: ۱۹]. «و هر کسی را از آنچه عمل کرده درجاتی خواهد بود»».

پس کسی که عملش او را در نزد خداوند به درجات عالی نرساند نسبش نخواهد توانست او را جلو بیندازد تا اینکه آن درجات را کسب کند، زیرا خداوند در مقابل عمل پاداش می‌‌دهد نه نسب، چنانکه می‌‌فرماید:

﴿فَإِذَا نُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ وَلَا يَتَسَآءَلُونَ ١٠١ [المؤمنون: ۱۰۱].

«آنگاه چون در صور دمیده می‌‌شود. آن روز در میانشان پیوند‌های خویشاوندی نباشد و از همدیگر نپرسند».

وخداوند همواره امر فرموده که با عمل به سوی آمرزش و مغفرت او بشتابیم، چنانکه می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡكَٰظِمِينَ ٱلۡغَيۡظَ وَٱلۡعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٣٤ [آل‌عمران: ۱۳۴].

«آنان که در آسایش و سختی انفاق می‌‌کنند و خشم (خود) را فرو می‌‌خورند و از (تقصیر) مردم درمیگذرند. و خداوند نیکوکاران را دوست می‌‌دارد».

و همچنین می‌‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ هُم مِّنۡ خَشۡيَةِ رَبِّهِم مُّشۡفِقُونَ ٥٧ وَٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ يُؤۡمِنُونَ ٥٨ وَٱلَّذِينَ هُم بِرَبِّهِمۡ لَا يُشۡرِكُونَ ٥٩ وَٱلَّذِينَ يُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ ٦٠ أُوْلَٰٓئِكَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ ٦١ [المؤمنون: ۵۷-۶۱].

«آنان که از ترس پروردگاشان هراسانند وکسانی که به آیات پروردگارشان ایمان می‌‌آورند و کسانی که به پروردگارشان شرک نمی‌‌ورزند و کسانی که آنچه را باید (در راهِ خدا) بدهند، می‌‌دهند و دلهایشان از اینکه به سوی پروردگارشان باز خواهند گشت بیمناک است اینانند که در (راهِ) نیکیها تلاش می‌‌کنند و اینان در انجام آن پیشتازند».

سپس نصوصی را ذکر کرده که به اعمال نیک تشویق می‌‌کند و اینکه ولایت و دوستی رسول الله ص فقط با تقوا و عمل نیک بدست می‌‌آید، آنگاه مطلب را به حدیثی از صحابه جلیل القدر حضرت عمرو بن العاص س که در صحیح بخاری (شماره ۵۹۹۰) و صحیح مسلم (شماره۲۱۵) نقل گردیده به پایان می‌‌برد بدین شرح که:

شاهد بر آنچه عرض کردیم حدیث حضرت عمرو بن العاص س در صحیحین است که از پیامبر ص شنیده است که می‌‌فرمودند:

«إن آل أبي فلان ليسوا لي باولياء وإنما ولي الله وصالح المومنين».

«آل فلانی دوستان من نیستند دوست من خداوند و مؤمنان نیکوکارند».

إشاره می‌‌فرماید که دوستی و ولایت ایشان با خویشاوندی بدست نمی‌‌آید هر چند که خویشاوند نزدیک باشد، بلکه با ایمان و عمل نیک حاصل می‌‌شود پس کسی که از نظر ایمان و عمل کاملتر باشد از نظر دوستی و ولایت با ایشان نزدیکتر است حالا چه قرابت و خویشاوندی با حضرتش ص داشته باشد و چه نداشته باشد.

يك شعر جالب!

شاعری در این خصوص چنین می‌‌سراید:

لعمرك ما الانسان الا بدينه
فلا تترك التقوي اتكالا علي النسب
لقد رفع الاسلام سلمان فارس
وقد وضع الشرك النسيب ابا لهب
بدان که ارزش انسان جز با دین او نیست
پس به امید خویشاوندی تقوی را فرو نگذار
اسلام به سلمان فارسی شخصیت رفیع بخشید
اما شرک، أبو لهبِ خویشاویند را به پستی کشید

پایان سخنان ابن رجب/.

فصل سوم: فضائل اهل بيت در قرآن كريم

خداوند متعال می‌‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا ٢٨ وَإِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ فَإِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنكُنَّ أَجۡرًا عَظِيمٗا ٢٩ يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ مَن يَأۡتِ مِنكُنَّ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖ يُضَٰعَفۡ لَهَا ٱلۡعَذَابُ ضِعۡفَيۡنِۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا ٣٠ وَمَن يَقۡنُتۡ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا نُّؤۡتِهَآ أَجۡرَهَا مَرَّتَيۡنِ وَأَعۡتَدۡنَا لَهَا رِزۡقٗا كَرِيمٗا ٣١ يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا ٣٢ وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣ وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا ٣٤ [الأحزاب: ۲۸-۳۴].

«ای پیامبر! به زنانت بگو: اگر زندگانی دنیا و تجمّل آن را خواسته باشید، پس بیایید تا شما را بهره مند کنم و به رها کردنی نیک رهایتان سازم و اگر خداوند و رسول او و سرای آخرت را خواسته باشید، (بدانیدکه) خداوند برای نیکوکارانتان پاداشی بزرگ فراهم دیده است. ای زنان پیامبر! هرکس از شما کار ناشایستِ آشکاری انجام دهد، عذاب در حقّ او دوچندان افزوده می‌‌شود. و این (کار) بر خداوند آسان است و هر کس از شما که در برابر خداوند و پیامبرش گردن نهد و کار شایستی انجام دهد، پاداشش را دوباره به او می‌‌دهیم. و برایش روزی ارزشمند فراهم می‌‌سازیم ای زنان پیامبر! شما مانند هیچ یک از (سایر) زنان نیستید، اگر تقوا دارید پس در سخن گفتن نرمی نکنید تا مبادا آن کسی که در دل خویش بیماری دارد به طمع بیفتد. و سخنی شایسته بگویید و در خانه‌های خود بمانید وچون زینت نمایی (عصر) جاهلیت پیشین زینت ننمایید و نماز برپای دارید و زکات بپردازید و از خداوند و رسولش فرمان برید. ای اهل بیت! جز این نیست که خداوند می‌‌خواهد پلیدی را از شما، دور کند و چنانکه باید شما را پاکیزه گرداند و هر آنچه را که از آیه‌های خداوند و حکمت در خانه‌هایتان خوانده می‌‌شود یاد کنید، ‌بی گمان خداوند باریک بینِ آگاه است».

پس این ارشاد خداوندی:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا [الأحزاب: ۳۳].

دلالت بر فضیلت خویشاوندی رسول اللهص می‌‌کند و آل بیت و خویشاوندان ایشان کسانی هستند که صدقه بر آنان حرام است، بخصوص همسران و نوادگان ایشان، چنانکه گذشت.

فضائلی ديگر برای مادران مؤمنان

آیات مذکوره فضائل دیگری را نیز برای همسران ایشان در بر دارد از جمله:

اول: اینکه به آنان اختیار داده شد که دنیا و زینت دنیا را می‌‌خواهند یا خدا و رسولش و سرای آخرت را؟ که آنان خدا و رسول خدا و سرای آخرت را برگزیدند. (رضی الله عنهن و أرضاهن) «خداوند از آنان خوشنود باد و آنان را خوشنود بگرداند».

دوم: همچنین از دیگر فضائل آنان ارشاد گرامی «وأزواجه أمهاتهم» است که خداوند آنان را مادران مؤمنان خوانده است.

و اما آیه مبارکه: ﴿قُل لَّآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰ [الشوری: ۲۳].

«بگو: بر (رساندن) آن مزدی از شما در خواست نمی‌‌کنم، ولی باید در میان خویشاوندان دوستی پیشه کنید».

قول صحيح در تفسير آيه

قول صحیح در تفسیر آیه این است که منظور بطون(یعنی قبایل مرتبط با) قریش است، چنانکه بیان آن در صحیح بخاری (شماره ۴۸۱۸) نقل گردیده است، امام بخاری/ (بعد از ذکرسند) می‌‌فرماید:

نظر ابن عباس

«از عبدالله ابن عباس ب روایت است که در باره‌ی‌ آیه ﴿إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰ سؤال شد، سعید ابن جبیر فرمود: (قربی آل محمد ص) مراد است، ابن عباس فرمود: عجله کردی هیچ قبیله‌ای از قبایل قریش نبود مگر اینکه پیامبر ص با آنان خویشاوندی داشت: «إلا أن تصلوا ما بيني و بينكم من قرابة»؟ منظور این است که: روابط خویشاوندی خود را با من بر قرار داشته باشید».

نظر ابن كثير

ابن کثیر در تفسیر این آیه می‌‌فرماید:

یعنی بگو ای محمد به مشرکین از کفار قریش:

«لا أسألكم علي هذا البلاغ و النصح لكم مالا تعطونيه، و إنما أطلب منكم أن تكفوا شركم عني و تذروني أبلغ رسالات ربي إن لم تنصروني، فلا تؤذوني بما بيني وبينكم من القرابة».

«من در قبال این تبلیغ و نصیحت شما، از شما مالی نمی‌‌طلبم که به من بدهید، آنچه از شما می‌‌خواهم این است که شر و گزندتان را از من باز دارید تا اینکه رسالت پروردگارم را ابلاغ کنم، شما را به آن قرابتی که بین من و شماست اگر مرا یاری نمی‌‌کنید پس آزار و اذیتم نرسانید».

سپس ابن کثیر اثر ابن عباس را که قبلاً آوردیم ذکر می‌‌کند.

تفسير نا درست

و اما اینکه بعضی هوا پرستان (القربی) را در آیه به فاطمه و علی ب و اولاد آنان اختصاص می‌‌دهند درست نیست و ادعایی بی دلیل است، زیرا آیه کریمه مکی است، و ازدواج علی با فاطمه ب در مدینه انجام گرفته است.

ابن کثیر / می‌‌فرماید:

«نزول آیه را به جریانی که در مدینه اتفاق افتاده ربط دادن دور از واقعیت است زیرا که آیه مکی است، و در آن زمان فاطمه اولادی نداشته زیرا تا آنزمان ایشان با علی ازدواج نکرده بوده، ازدواج آنها بعد از غزوه بدر در سال دوم هجری اتفاق افتاده است، حقیقت تفسیر آیه کریمه همانست که دانشمند امت و مفسر قرآن عبدالله ابن عباس ب بیان فرموده چنانکه امام بخاری / روایت می‌‌کند».

سپس روایات زیادی از سنت رسول الله ص و آثاری از ابوبکر و عمر ب در فضیلت اهل بیت پیامبر ص ذکر می‌‌کند.

فصل چهارم: فضائل اهل بيت در سنت مطهر

امام مسلم در صحیحش (شماره ۲۲۷۶) از واثله بن اسقع س روایت می‌‌کند که فرمود: از رسول الله ص شنیدم که فرمودند:

«خداوند کنانه را از نسل اسماعیل و قریش را از کنانه و بنی‌هاشم را از قریش و مرا از بنی‌هاشم برگزید».

حديث عايشه صديقه در فضيلت اهل بيت

همچنین امام مسلم در صحیحش (شماره ۲۴۲۴) از ام المؤمنین عایشه صدیقه ل روایت می‌‌کند که فرمود:

پیامبر ص درحالیکه کسایی که از موی سیاه بافته شده بود بر خود داشتند هنگام چاشت از خانه بیرون رفتند، حسن ابن علی آمد او را باخود داخل کردند،‌ سپس حسین آمد با ایشان داخل شد، سپس فاطمه آمد او را داخل کردند، سپس علی آمد او را هم داخل کردند، ‌آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا [الأحزاب: ۳۳].

«ای اهل بیت! جز این نیست که خداوند می‌‌خواهد پلیدی را از شما دور کند و چنانکه باید شما را پاکیزه گرداند».

حديث سعد بن ابی وقاص در فضيلت اهل بيت

همچنین امام مسلم در صحیحش (شماره ۲۴۰۴) از سعد بن ابی وقاص س روایت می‌‌کند که فرمود: هنگامی که آیه کریمه: ﴿فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ [آل‌عمران: ۶۱].

«بگو: بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان فرا خوانیم» نازل گردید رسول الله ص، علی و فاطمه و حسن و حسین را فرا خواندند و فرمودند: «اللهم هؤلاء أهل بيتي» «پروردگارا! اینها اهل بیت من هستند».

حديث زيد بن ارقم در فضيلت اهل بيت

و امام مسلم در صحیحش (۲۴۰۸) با سند خودش از یزید بن حیان روایت می‌‌کند که گفت:

من و حصین بن سبره و عمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم، وقتی نشستیم حصین به او گفت: زید! تو خیر بسیاری بدست آوردی، پیامبر ص را دیدی و حدیث ایشان را شنیدی و با ایشان جهاد کردی، و پشت سر ایشان نماز خواندی، براستی که تو خیر بسیاری بدست آوردی، زید! از آنچه از رسول الله ص شنیده‌ای برایمان بیان کن فرمود: برادرزاده من! عمرم زیاد شده، و از آن زمان مدت زیادی گذشته، بعضی از آنچه که از رسول الله ص بیاد داشتم فراموش کرده ام پس هرچه برایتان بیان کردم قبول کنید، و هر چه نتوانستم وادارم نکنید، سپس فرمود:

روزی رسول الله ص در سر چشمه‌ای که بین مکه و مدینه واقع است و خمّ نامیده می‌‌شود در میان ما به ایراد خطبه پرداختند، حمد و ثنای پروردگار را بیان فرموده و موعظه کرده و پند دادند، سپس فرمودند:

«أَمَّا بَعْدُأَيُّهَا النَّاسُ فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ يُوشِكُ أَنْ يَأْتِىَ رَسُولُ رَبِّى فَأُجِيبَ وَأَنَا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ. فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ وَأَهْلُ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِ. فَقَالَ لَهُ حُصَيْنٌ وَمَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ يَا زَيْدُ أَلَيْسَ نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ قَالَ نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَلَكِنْ أَهْلُ بَيْتِهِ مَنْ حُرِمَ الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ. قَالَ وَمَنْ هُمْ قَالَ هُمْ آلُ عَلِىٍّ وَآلُ عَقِيلٍ وَآلُ جَعْفَرٍ وَآلُ عَبَّاسٍ . قَالَ كُلُّ هَؤُلاَءِ حُرِمَ الصَّدَقَةَ قَالَ نَعَمْ ».

«اما بعد: ای مردم! جز این نیست که من مانند شما بشری هستم، عنقریب قاصد پروردگارم خواهد آمد و من دعوتش را خواهم پذیرفت.- پس اینک که دارم می‌‌روم- در میان شما دو چیز می‌‌گذارم یکی کتاب الله که در آن هدایت و نور است، پس کتاب الله را فراگیرید و به آن چنگ بزنید، آنگاه درباره قرآن کریم ترغیب و تشویق نمودند، سپس فرمودند: و اهل بیتم، به شما درباره اهل بیتم سفارش می‌‌کنم، به شما درباره اهل بیتم سفارش می‌‌کنم، به شما درباره اهل بیتم سفارش می‌‌کنم، حصین پرسید زید! اهل بیت حضرتش کیست؟ مگر همسرانش از اهل بیتش نیستند فرمود: همسرانش از اهل بیتش هستند و لیکن اهل بیتش کسانی هستند که بعد از ایشان صدقه بر آنان حرام است کما اینکه در حیات حضرتش حرام بوده است، پرسید آنها کیستند؟ فرمود: آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس، سپس پرسید بر همه‌ی اینها صدقه حرام است فرمود: بله و در روایت دیگری آمده است که گفتیم اهل بیتش کیست؟ همسرانش؟ فرمود خیر، زن مدتی با مرد زندگی می‌‌کند وقتی طلاقش می‌‌دهد او به نزد پدر و اقوامش بر می‌‌گردد، اهل بیتش اصل و نسلش هستند که بعد از ایشان هم صدقه بر آنان حرام است».

اينجا به چند نكته بايد اشاره كنيم:

اول: اینکه ذکر علی و فاطمه و دو فرزند شان ش اجمعین در حدیث کساء و مباهله که گذشت دلالت بر انحصار اهل بیت به آنها نمی‌‌کند. آنچه می‌‌رساند این است که آنان خصوصی‌ترین افراد، و اهل بیت درجه یک ایشان هستند، و اینکه اینها اولین کسانی هستند که لفظ اهل بیت آنها را شامل می‌‌شود چنانکه قبلا هم اشاره کردیم.

دوم: اینکه ذکر آل عقیل و آل علی و آل جعفر و آل عباس در حدیث گذشته دلالت بر این نمی‌‌کند که صدقه فقط بر اینها حرام است، بلکه بر هر زن و مرد مسلمان از نسل عبدالمطلب حرام است، و حدیث عبدالمطلب بن ربیعه بن الحارث بن عبدالمطلب که در صحیح مسلم گذشت همه فرزندان و نوادگان ربیعه بن الحارث بن عبدالمطلب را در بر می‌‌گیرد.

سوم: استدلال از کتاب و سنت در مورد اینکه همسران پیامبر ص از اهل بیتش هستند و لذا صدقه بر آنها حرام است گذشت.

در حدیث زید آمد که بنا بر روایت اول آنان در اهل بیت داخل و بنا بر روایت دوم داخل نیستند،‌ باید گفت: که معتبر روایت اول است، و روایت دوم که بر اساس آن همسران در آل بیت داخل نمی‌‌شوند بر همسران دیگر انطباق دارد و نه بر همسران خود حضرت رسول ص.

همسران ایشان رضی الله عنهن حالت استثنایی دارند زیرا رابطه آنها با حضرتش به نسب شباهت دارد چونکه رابطه آنها با ایشان قطع نمی‌‌شود و پس از مرگ هم ادامه دارد، آنها همچنانکه در دنیا همسران حضرت بودند در آخرت نیز همسران ایشان خواهند بود، چنانکه توضیح آن در سخنان ابن قیم / گذشت.

چهارم: اینکه اهل سنت و جماعت وصیت رسول الله ص را که در حدیث فوق گذشت به نحو کامل اجراء می‌‌کنند و در این زمینه بسیار مؤفق هستند، زیرا آنها همه اهل بیت را دوست می‌‌دارند، و با همه شان محبت ومودت دارند و با عدالت و انصاف آنان را در جایگاه شایسته خود شان می‌‌گذارند.

يك مقايسه

دیگران چنانکه شیخ الاسلام ابن تیمیه / در مجموع الفتاوی(۴/۴۹) می‌‌فرماید:

«وأبعد الناس عن هذه الوصية الرافضة فانهم يعادون العباس وذريته بل يعادون جمهور أهل البيت ويعينون الكفار عليهم».

«دورترین مردم در اجرای این وصیت نبوی رافضه (یعنی شیعیان غالی) هستند، ‌زیرا آنان با عباس و خاندان او دشمنی می‌‌کنند، ‌بلکه بر جمهور اهل بیت دشمنی روا می‌‌دارند،‌ و کافران را علیه آنان یاری می‌‌کنند».

وحدیث «كل سبب ونسب منقطع يوم القيامه الإ سببي ونسبي». «هر سبب و نسبی در روز قیامت منقطع می‌‌گردد، مگر سبب و نسب من».

شیخ البانی / این حدیث را در سلسله احادیث صحیحه (۲۰۳۶) آورده است که راویانش: ابن عباس و عمر فاروق و ابن عمر و مسور بن مخرمه ش هستند، و کسانی که حدیث را از آنان نقل کرده‌اند را نیز ذکر می‌‌کند و می‌‌فرماید:

خلاصه اینکه حدیث با مجموع طرقش صحیح است. والله أعلم.

انگيزه ازدواج عمر با دختر علی و فاطمه

در بعضی طرق این حدیث آمده است که همین امر باعث شد که عمر فاروق س به ازدواج با ام کلثوم دخت گرامی علی و فاطمه ش اجمیعن علاقمند شود.

درود بر مادران مؤمنان

امام احمد در مسندش (۵/۳۷۴) از عبدالرزاق از معمر از ابن طاووس از ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم از مردی از اصحاب پیامبر ص روایت می‌‌کند که رسول الله ص می‌‌فرمودند:

«اللَّهُمَّ صَلِّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَعَلَى أَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَعَلَى أَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».

ابن طاوس می‌‌فرماید: پدرم نیز چنین درود می‌‌فرستاد.

امام بخاری و امام مسلم و اصحاب سنن اربعه از همه رجال اسناد قبل از صحابی حدیث روایت کرده‌اند، شیخ البانی در کتاب روش نماز پیامبر ص می‌‌فرماید: «رواه احمد و الطحاوي بسند صحيح».

يك توضيح لازم

و اما ذکر درود و سلام بر ازواج و ذریه در صحیحین نیز از حدیث ابی حمید ساعدی س ثابت است. اما این دلالت نمی‌‌کند که آل بیت منحصر به ازواج و ذریه باشند بلکه دلالت به این امر دارد که آنها بطور اکید در اهل بیت داخلند. و به هیچ عنوان از این دائره خارج نیستند و عطف ازواج و ذریه بر اهل بیت ایشان در حدیث گذشته از باب عطف خاص بر عام است.

تحليلی از ابن قيم

ابن قیم پس از آوردن حدیثی که در آن اهل بیت و ازواج و ذریه یکجا نام برده شده‌اند می‌‌فرماید:

(که البته در سندش جای سخن و جود دارد)

«در اینجا که ازواج و ذریه و اهل بیت را جمعا ذکر کرده گویا با نص آنان را متعین فرموده تا بیان دارد که آنها شایسته آنند که در أهل داخل باشند، و به هیچ عنوان از دائره اهل بیت خارج نیستند بلکه آنها مستحق‌ترین و شایسته‌ترین کسانی‌اند که می‌‌توانند جزو اهل بیت باشند، و این از باب عطف خاص بر عام و بالعکس است، تا اینکه شرافت آنانرا گوشزد کرده و با این تخصیص از میان همنوعانشان شایستگی آنانرا بیان کرده باشد و آنها لایق‌ترین و شایسته‌ترین افراد این نوع اند که باید در این افتخار داخل باشند». [جلاءالافهام ص۳۳۸].

رسول گرامی ص می‌‌فرمایند:

«إن الصدقه لا تنبغي لآل محمد إنما هي أوساخ الناس» «صدقه برای آل محمد شایسته نیست زیرا که صدقه چرک مال مردم است».

به روایت صحیح مسلم از حدیث عبدالمطلب بن ربیعه (۱۰۷۲) که قبلاً هم گذشت.

فصل پنجم: مقام شامخ اهل بيت از ديدگاه صحابه و تابعين

ديدگاه ابوبكر صديق

اولین سند افتخار:

امام بخاری / در صحیحش (۳۷۱۲) می‌فرماید:

أبو بکر س فرمود:

«وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ ، لَقَرَابَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَحَبُّ إِلَىَّ أَنْ أَصِلَ مِنْ قَرَابَتِى».

«قسم به ذاتی که جانم در دست اوست خویشاوندی رسول الله ص در نزد من قطعاً نسبت یه خویشاوندی خودم محبوبتر است که با آنان مراودت داشته باشم».

همچنین امام بخاری / در صحیحش (۳۷۱۳) از ابن عمر و ایشان از ابوبکر روایت می‌‌کند که فرمود:

دومین سند افتخار:

«أرقبوا محمدا ص في أهل بيته».

«محمد ص را در معامله تان با اهل بیت ایشان همواره در نظر داشته باشید».

حافظ ابن حجر / در شرح این حدیث می‌‌فرماید:

ابوبکر صدیق، مردم را مخاطب می‌‌کند و به آنان در این باره سفارش می‌‌کند، مراقبت از چیزی یعنی حفاظت از آن، و می‌‌فرماید:

«احفظوه فيهم فلا تؤذوهم ولا تسيئوا إليهم». «از آنان حفاظت کنید، ‌پس به آنان آزار و اذیت نرسانید و به آنان بدی نکنید».

همچنین در صحیح بخاری (۳۵۴۲) از عقبة بن حارث س روایت است که فرمود:

سومین سند افتخار:

أبوبکر س نماز عصر را خواند و سپس از مسجد بیرون آمد و براه افتاد حسن را دید که با بچه‌ها بازی می‌‌کند او را برداشت و بردوش گرفت و فرمود:

«بأبي شبيه بالنبي لا شبيه بعلي» «پدرم فدایت باد، تو که به پیامبر شبیه هستی نه به علی». «وعلي يضحك». «و علی س می‌‌خندید».

حافظ ابن حجر در شرح این فرموده صدیق س (بأبی) می‌‌فرماید:

«در اینجا طبق دستور زبان عربی کلمه‌ای مخذوف است، جمله‌اش این می‌‌شود (أفدیه بأبی) پدرم فدایش باد همچنین می‌‌فرماید: این حدیث فضیلت ابوبکر صدیقس را می‌‌رساند و اینکه ایشان چقدر با اهل بیت پیامبر ص محبت داشتند».

ديدگاه عمر فاروق و عثمان ذی النورين ب

توسل جایز:

امام بخاری در صحیحش (۱۰۱۰) و (۳۷۱۰) از انس س روایت می‌‌کند که:

هرگاه قحط سالی می‌‌شد و باران نمی‌‌بارید حضرت عمر س برای دعای باران خدمت حضرت عباس س می‌‌رفت لذا می‌‌فرماید:

«اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا ص فَتَسْقِينَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا. قَالَ فَيُسْقَوْنَ».

«پروردگارا! ما در گذشته، پیامبرمان ص را نزد تو (برای دعا کردن) وسیله می‌‌گرفتیم که به ما باران می‌‌دادی، اکنون عموی پیامبرمان را نزد تو (برای دعا کردن) وسیله می‌‌آوریم پس به ما باران بده، راوی می‌‌گوید، پس (از دعای حضرت عباسس) باران می‌‌بارید».

منظور چیست؟:

منظور از توسل عمر فاروق س به حضرت عباس س توسل به دعای ایشان است چنانکه بیان و توضیح آن در روایات دیگری آمده است، حافظ ابن حجر نیز در کتاب استسقاء در فتح الباری شرح صحیح بخاری آن روایات را ذکر کرده است.

یک پرسش پاسخ آن:

چرا حضرت عمر س برای توسل به دعایش، عباس س را انتخاب کرد؟

به جهت قرابتی است که ایشان با رسول الله ص داشت لذا در دعایش فرمود: اکنون ما عموی پیامبرمان را نزد تو وسیله می‌‌آوریم پس به ما باران بده، و نفرمود عباس را وسیله می‌‌آوریم.

آشکار است که علی س از عباس افضل است، ولی از نظر قرابت رسول الله ص عباس نزدیکتر است، و اگر از پیامبر ص مالی به ارث برده می‌‌شد، عباس بر علی مقدم بود، زیرا پیامبر ص فرموده‌اند:

«أَلْحِقُوا الْفَرَائِضَ بِالْمَالِ، فَمَا أَبْقَتِ الْفَرَائِضُ فَلأَوْلَى ذَكَرٍ». [متفق علیه].

«فرائض را به اهل آن ملحق کنید پس آنچه فرائض باقی گذاشت پس به مرد نزدیکتر باید داد».

در صحیحین از حدیث ابو هریره س آمده است که پیامبر ص در رابطه با عمویشان به عمر فاروق فرمودند:

«اما علمت أن عم الرجل صنو أبيه». «آیا نمی‌‌دانستی که عموی شخصی مثل پدر اوست».

این است محبت و ارادت:

در تفسیر ابن کثیر / در ذیل آیات شوری آمده است که عمر به عباس ب فرمود:

«والله لإسلامك يوم أسلمت كان أحب إلي من إسلام الخطاب لو أسلم لأن إسلامك كان أحب إلى رسول الله ص من إسلام الخطاب».

در طبقات ابن سعد نیز شبیه همین نص آمده است ۴/۲۲-۳۰.

«به خدا سوگند هنگامی که مسلمان شدی مسلمان شدن تو در نزد من از مسلمان شدن پدرم خطاب اگر مسلمان می‌‌شد محبوبتر بود، زیرا مسلمان شدن تو در نزد رسول الله ص از مسلمان شدن خطاب محبوبتر بود».

عدالت فاروقی و حب أهل بیت:

در کتاب «اقتضاء الصراط المستقيم في مخالفة اصحاب الجحيم» (۱/۴۴۶) از شیخ الاسلام/ آمده است که:

«هنگامی که عمر فاروق س دیوان عطاء را تأسیس نمود برای هر کسی به ا ندازه‌ی نسبش سهم داد، از نزدیکترین خویشاوندان رسول الله ص شروع کرد و هر کس که به ایشان نزدیکتر بود سهم بیشتری داشت، وقتی عربها تمام شدند نوبت به عجمها رسید. دیوان در عصر خلفای راشدین ش و سایر خلفاء اعم از بنی امیه و بنی عباس به همین صورت بود تا اینکه بعدها تغییر کرد».

نمونه‌ی دیگری از حب و اکرام اهل بیت:

همچنین می‌‌فرماید: (۱/۴۵۳)

«عمر س را ببینید وقتی که دیوان را تأسیس نمود، ‌مردم گفتند که امیر المؤمنین! از خود شروع می‌‌کنید؟ فرمود: خیر، عمر را در جایگاهی قرار دهید که خداوند قرار داده است،‌ بنابراین از اهل بیت رسول الله ص و سپس کسانی که به ایشان نزدیکتر است شروع کرد تا اینکه نوبت خودشان در بنی عدی آمد، و بنی عدی از بیشتر خاندانهای قریش عقب‌ترند».

حدیث «كُلُّ سَبَبٍ وَنَسَبٍ مُنْقَطِعٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلا سَبَبِي ونَسَبي». در باب فضائل اهل بیت از سنت مطهر گذشت و اینکه همین امر انگیزه خواستگاری حضرت عمر از ام کلثوم دختر علی شد، شیخ البانی در سلسله صحیحه (۲۰۳۶) طرق این حدیث را از عمر س نقل می‌‌کند.

باز هم افتخار:

این امر روشن است که هر چهار خلیفه راشد ش با رسول الله ص نسبت خویشاوندی سببی دارند:

أبوبکر و عمر ب این افتخار را دارند که رسول الله ص با دختران آنان عائشه و حفصه ب ازدواج کرده است، و عثمان و علی ب این افتخار را دارند که با دختران حضرتش ص ازدواج کرده‌اند، ‌حضرت عثمان س با رقیه و پس از وفات ایشان با خواهرش ام کلثوم ل ازدواج کرد، لذا به حضرت عثمان س (ذی النورین) گفته می‌‌شود «یعنی دارای دو نور» و حضرت علی با فاطمه ل ازدواج کرد.

احترام فوق العاده‌ی عمر و عثمان به اهل بیت:

در سیر اعلام النبلاء امام ذهبی و تهذیب التهذیب ابن حجر در بیوگرافی حضرت عباس آمده است که:

وقتی ایشان از کنار حضرت عمر یا عثمان می‌‌گذشت و آنها سوار می‌‌بودند، از اسب پیاده می‌‌شدند تا اینکه حضرت عباس عبور کند. این کار را به خاطر اجلال و احترام عموی پیامبر ص می‌‌کردند.

ديدگاه عمر بن عبدالعزيز

قدر شناسی:

در طبقات ابن سعد (۵/۳۳۳) و (۵/۳۸۷-۳۸۸) با سند متصل خودش تا فاطمه(صغری)- دختر گرامی حضرت حسین- ل نقل می‌‌کند:

عمر بن عبدالعزیز / به فاطمه صغری فرمود:

«ای دختر علی!(چون جدش علی است) به خدا سوگند در تمام روی زمین در نزد من خانواده‌ای محبوتر از خانواده شما نیست، ‌شما از خانواده خود من نیز در نزد من محبوبتر هستید».

ديدگاه ابوبكر ابن شيبه

گوهر شناسی:

درتهذیب الکمال مزی در بیوگرافی علی ابن حسین آمده است که ابوبکر ابن ابی شیبه رحمۀ الله علیه فرمود:

«أصح الأسانيد كلها: الزهري عن علي ابن الحسين عن أبيه عن علي». «از میان همه سندها صحیح‌ترین سند آن است که زهری از علی ابن حسین از پدرش از علی روایت کند».

ديدگاه شيخ الاسلام ابن تيميه

ابن تیمیه / در عقیده‌ی واسطیه می‌‌فرماید:

«أهل سنت و جماعت اهل بیت رسول الله ص را دوست می‌‌دارند و با آنها محبت دارند، و وصیت رسول الله ص را که در غدیر خم درباره آنان فرمود بجای می‌‌آورند».

سفارش پیامبرص:

حضرت در آنجا فرمودند: «أذكركم الله في أهل بيتي» و همچنین درباره عمویشان عباس (هنگامی که شکایت نمود که بعضی قریشیها با بنی‌هاشم سختی می‌‌کنند) فرمودند:

«والذي نفسي بيده لا يؤمنون حتى يحبوكم لله ولقرابتي». «قسم به خدا که مؤمن نیستند تا زمانی که شما را بخاطر خدا و به خاطر قرابت من دوست بدارند».

و فرمودند:

«إن الله اصطفى من بني اسماعيل كنانة قريشا و اصطفى من قريش بني‌هاشم واصطفاني من بني‌هاشم». «خداوند کنانه را از نسل اسماعیل و قریش را از کنانه و بنی‌هاشم را از قریش و مرا از بنی‌هاشم بر گزیده است».

ديدگاه اهل سنت:

همچنین اهل سنت امهات المؤمنین همسران رسول الله ص را دوست می‌‌دارند و ایمان دارند که آنها در آخرت نیز همسران آن حضرت ص هستند.

به خصوص خدیجه ل مادر بیشتر فرزندان ایشان و اولین کسی که به ایشان ایمان آورد و ایشان را کمک و یاری نمود، شخصیت او در نزد حضرتش بسیار والا ومحترم بود.

و صدیقه طاهره عایشه بنت ابوبکر صدیق ل کسی که حضرتش ص درباره‌اش فرمودند:

«فَضْلُ عَائِشَةَ عَلَى النِّسَاءِ كَفَضْلِ الثَّرِيدِ عَلَى سَائِرِ الطَّعَامِ» «فضیلت و برتری عایشه بر زنان دیگر مانند فضیلت ثرید بر سایر غذاهاست».

و از روش روافض(شیعیان غالی) که با صحابه بغض می‌‌ورزند وآنان را دشنام می‌‌دهند، ‌بیزاری می‌‌جویند کما اینکه از روش نواصب بیزاری می‌‌جویند که به اهل بیت آزار و اذیت می‌‌رسانند، چه این آزار قولی باشد و چه عملی».

حقوق اهل بیت:

همچنین در «الوصية الكبري» و در مجموع الفتاوی نقل شده (۳/۴۰۷-۴۰۸) می‌‌فرماید:

«همچنین اهل بیت رسول الله ص حقوقی دارند که رعایت آن واجب است، زیرا خداوند در خمس و فئ برای آنان حق قائل شده و به ما امر فرموده که هر گاه به رسول الله ص درود و سلام می‌‌فرستیم بر آنان نیز درود بفرستیم چنانکه رسول گرامی ص فرمودند: بگوئید:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ، اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».

«پروردگارا! بر محمد و آل محمد رحمت فرست چنانکه بر ابراهیم و آل ابراهیم رحمت فرستادی بدرستیکه تو ستوده شده بزرگواری، و بر محمد و آل محمد برکت ده چنانکه بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت دادی، براستیکه تو ستوده شده بزرگواری».

امام شافعی و امام احمد بن حنبل و دیگر علماء رحمة الله عليهم می‌‌فرمایند:

آل محمد کسانی هستند که صدقه بر آنان حرام است زیرا پیامبرص می‌‌فرمایند:

«إن الصدقه لا تحل لمحمد ولا لآل محمد». «صدقه برای محمد و آل محمد حلال نیست».

و خداوند متعال در کتاب عزیزش می‌‌فرماید:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا [الأحزاب: ۳۳].

«ای اهل بیت! خداوند می‌‌خواهد پلیدی را از شما، دور کند و چنانکه باید شما را پاکیزه گرداند».

و خداوند صدقه را بر آنان حرام گردانیده است، زیرا صدقه چرک مال مردم است.

همچنین در مجموع فتاوایش ( ۲۸/۴۹۱) می‌‌فرماید:

«و نیز محبت و موالات ورعایت حقوق اهل بیت رسول الله ص واجب است».

ديدگاه امام ابن قيم

ابن قیم در بیان اسباب قبول تأویل فاسد می‌‌فرماید:

«سبب سوم: اینکه تأویل کننده تاویل فاسدش را به شخصیتهای جلیل القدر و خوشنامی نسبت دهد. گاهی به علماء و دانشمدان، گاهی به أهل بیت پیامبر ص، تا بدینوسله آن را در دل جاهلان شیرین جلوه دهد، زیرا عموم مردم عادتشان این است که کسی که قدر و منزلتش در دلشان باشد، به سخن او نیز بیشتر ارزش قائل می‌‌شوند تا جائیکه ممکن است بعضی‌ها با این استدلال که او از ما به خدا داناتر است سخن او را بر کلام خدا و رسولش مقدم بدارند!.

و «رافضه» و «باطنیه» و «اسماعلیه» و «نصیریه» به همین طریق اعتقاداتشان را ترویج می‌کنند، و تأویلات باطلشان را به فروش می‌‌رسانند، زیرا آنان از آنجایی که می‌‌دانستند که همه مسلمین بر محبت و تعظیم اهل بیت پیامبر ص اتفاق نظر دارند، لذا ادعای پیروی از آنان و اظهار محبت و بیان فضائل و مناقب آنها را نمودند! بگونه‌ای که انسان نزدیک است باور کند که واقعاً آنها دوستداران اهل بیت هستند! بدینوسیله یعنی با منسوب کردن عقاید شان به اهل بیت توانستند افکار و اعتقادات باطلشان را ترویج کنند.

تعجب است! شما فکر کنید که چقدر بدعت و زندقه و الحاد به نام پاک اهل بیت در جهان منتشر شده که آنها از این بدعتها بیزارند؟!، اگر به این سبب که از مهمترین اسباب تأویل فاسد است یعنی سوء استفاده از نام شخصیتهای مورد احترام جامعه خوب دقت کنید می‌‌بینید که بر اکثر اندیشه‌های انحرافی غالب است، و پیروان این گروهها و اندیشه‌های باطل هیچ وسیله دیگری جز «حسن ظن!» نسبت به گوینده یا شخصیت محترمی که از نام و جایگاه او استفاده ابزاری می‌‌شود ندارند، همین و بس، بدون اینکه از سوی خدا و قرآن و پیامبر برهان و دلیلی داشته باشند که آنان را راهنمایی کند، و این روش یا استفاده سوء از نام بزرگان ارثی است که از دین ستیزان و پیامبر ستیزان گذشته به آنان میراث رسیده و آنان در این مورد از پدران و گذشتگان شان پیروی کرده‌اند، و این شأن و حالت هر مقلدی است که تا روز قیامت در مخالفت با حق کسی را تعظیم کرده و از او پیروی می‌‌کند». (احیانا جمله‌های مغلق عربی در ترجمه تا حدی که مفهوم باشد باز شده است).

[مختصر الصواعق المرسله ۱/۹۰].

ديدگاه حافظ ابن كثير

ابن کثیر / در تفسیرش پس از آنکه تفسیر درست آیه شوری را بیان می‌‌کند و توضیح می‌‌دهد که منظور از «القربی» در آیه کریمه قبائل قریش هستند، و تفسیر ابن عباس س درباره آیه مذکور را نیز که در صحیح بخاری آمده به عنوان مؤید این دیدگاه نقل میکند می‌‌فرماید:

«ما منکر وصیت و سفارش پیامبر ص درباره اهل بیت و امر به احسان و نیکو کاری نسبت به آنان و اکرام و احترامشان نیستیم، زیرا آنان از «ذریه طاهره» هستند، پاک‌ترین و شرافتمندترین خاندانی که بر روی زمین وجود دارد، شرافت در حسب، شرافت در نسب، شرافت در عزت و افتخار بویژه اینکه اگر آنان پیرو سنت صحیح نبوی باشند طوری که اسلافشان مانند عباس و فرزندانش و علی و اهل بیت و ذریه‌اش ش اجمعین بودند».

الگو برداری در حب اهل بیت:

آنگاه ابن کثیر پس از آنکه دو أثر از ابوبکر صدیق س و یک اثر از عمر فاروق س در بیان احترام اهل بیت و شان و منزلت رفیع آنان نقل می‌‌کند می‌‌فرماید:

« این حالت شیخین ب است و بر هر فردی از افراد امت واجب است که چنین باشد، به همین دلیل است که آنان (یعنی ابوبکر صدیق و عمر فاروق ب) پس از انبیاء و مرسلین از تمام مؤمنین افضل هستند، خداوند از آنان و از سایر اصحاب پیامبر راضی و خوشنود باد».

ديدگاه حافظ ابن حجر

قدر زر زرگر شناسد:

ابن حجر / در فتح الباری (۳/۱۱) در حدیثی که در سندش علی بن حسین (زین العابدین) از حسین ابن علی، از علی ابن ابی طالب ش آمده است می‌‌فرماید:

«وهذا من أصح الأسانيد ومن أشرف التراجم الواردة فيمن روي عن أبيه عن جده» «و این صحیح‌ترین سند از شریف‌ترین خاندان درباره کسی آمده است که از پدرش، و پدرش از جدش روایت کرده است».

ديدگاه شيخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب

شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب / شش پسر و یک دختر داشته که اسم پسرانش عبدالله، علی، حسن، حسین، ابراهیم و عبدالعزیز و اسم دخترش فاطمه بوده است که همه‌ی شان جز عبدالعزیز از اسمهای اهل بیت است.

عبدالله و ابراهیم پسران خود حضرت ص بوده. و بقیه علی و فاطمه وحسن و حسین اسمهای داماد، دختر و دو نوه ایشان - ص- است. انتخاب این نامها از سوی شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب برای فرزندانش دلالت بر محبت و احترام فوق العاده‌ی ایشان نسبت به اهل بیت پیامبر ص می‌‌کند، و این نامها تا امروز نیز در خاندانش ادامه دارد.

شکر و سپاس الله:

در پایان این فصل دوست دارم (این جانب نویسنده کتاب) به عرض برسانم که خداوند به من چند دختر و پسر داده که از جمله چهار تای آنان را علی، حسن، حسین، و فاطمه نام گذاشته‌ام، و هفت دخترم را به نامهای امهات المؤمنین مسمی کرده‌ام که هم صحابه و هم اهل بیت هستند.

خدا را سپاس که محبت صحابه و اهل بیت پیامبر ص را به من عنایت فرمود و از خداوند می‌‌خواهم که این نعمت را بر من دائم و قائم بدارد و قلبم را از هر گونه کینه و حسد و زبانم را از تلفظ هر آنچه که شایسته مقام و منزلت والای آنان نیست پاک و محفوظ بدارد.

﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ [الحشر: ۱۰].

«پرودگارا! ما را و آن برادرانمان را که در ایمان آوردن از ما پیشی گرفتند. بیامرز، و در دلهای ما هیچ کینه‌ای در حق کسانی که ایمان آورده‌اند، قرار مده. پروردگارا! تویی که بخشنده‌ی مهربانی».

فصل ششم: ستايش بعضی علماء از عده‌ای صحابه اهل بيت

عباس ابن عبدالمطلب س (عموی رسول الله ص)

امام ذهبی در سیر اعلام النبلاء (۲/۷۹-۸۰) می‌‌فرماید:

«او درمیان مردان، قد بلند و چهره زیبا و درخشان و صدای رسایی داشت به شدت برد بار بود و ....الخ».

زبیر بن بکار می‌‌فرماید:

«عباس نسبت به بنی‌هاشم بسیار مهربان بود، نادارشان را لباس می‌‌پوشاند و غذا می‌‌داد، و جاهلشان را کنترل می‌‌کرد، به همسایه آزار نمی‌‌رساند، به سخاوت مال خرج می‌‌نمود و به مصیبت زدگان رسیدگی می‌‌کرد».

حمزه ابن عبدالمطلب س (عموی پيامبر ص)

ابن عبدالبر در الاستیعاب (۱/۲۷۰ چاپی که در حاشیه الإصابة چاپ شده) می‌‌فرماید:

حمزه ابن عبدالمطلب بن هاشم عموی پیامبر ص بود، به او «أسدالله وأسد رسوله» یعنی: «شیر خدا و رسولش» گفته می‌‌شد، کنیه‌اش أبو عماره و گاهی أبو یعلی بود.

امام ذهبی درباره حمزه س می‌‌فرماید:

«امام قهرمان، شیر خدا، أبو عماره و ابو یعلی قریشی هاشمی مکی مدنی بدری شهید، عموی رسول الله ص و برادر رضاعی ایشان است». (سیر۱/۱۷۲)

علي ابن ابي طالب (امير المؤمنين س پيامبر ص

احترام عایشه به علی:

امام مسلم در صحیحش (۲۷۶) با سند خودش از شیریح بن هانئ روایت می‌‌کند که فرمود:

«أَتَيْتُ عَائِشَةَ أَسْأَلُهَا عَنِ الْـمَسْحِ عَلَى الْـخُفَّيْنِ فَقَالَتْ عَلَيْكَ بِابْنِ أَبِى طَالِبٍ فَسَلْهُ فَإِنَّهُ كَانَ يُسَافِرُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص. فَسَأَلْنَاهُ فَقَالَ جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ وَلَيَالِيَهُنَّ لِلْمُسَافِرِ وَيَوْمًا وَلَيْلَةً لِلْمُقِيمِ».

«خدمت عایشه ل آمدم و از ایشان درباره مسح بر موزه پرسیدم فرمود:

از علی ابن ابی طالب س بپرس زیرا او همیشه با پیامبر ص سفر می‌‌کرد، وقتی از ایشان پرسیدم، فرمود رسول خدا ص برای مسافر سه شبانه روز و برای مقیم یک شبانه روز تعیین فرمودند».

و در روایت دیگری آمده است که ام المؤمنین فرمود:

«ائت عليا فانه أعلم بذلك مني فأتيت عليا فذكر عن النبي ص بمثله». «نزد علی برو زیرا که او از من در این مسئله داناتر است پس نزد علی آمدم، او از پیامبر ص مثل حدیث سابق ذکر کرد».

فضایل مستند علی:

ابن عبدالبر / در الاستیعاب ۳/۵۱ حاشیه الاصابه می‌‌فرماید:

«احمد بن حنبل و اسماعیل بن اسحاق القاضی فرمودند:

با سند درست به اندازه‌ای که در فضائل علی ابن ابی طالب آمده درباره‌ی هیچ صحابی‌ای اینقدر فضائل نیامده است، امام احمد بن شعیب بن علی نسائی رحمۀ الله علیه نیز همین را فرموده است».

شناخت علی:

همچنین می‌‌فرماید: ( ۳ /۴۷ )

از حسن ابن ابی الحسن بصری در باره‌ی علی ابن ابی طالب س پرسیده شد، فرمود:

«علی تیری از تیرهای خدا بر دشمنان خدا بود که به هدف می‌‌خورد، علی ربانی این امت و صاحب فضیلت و صاحب سبقت و صاحب قرابت با رسول الله ص است. علی کسی نبود که جایی که حکم خدا باشد او را خواب ببرد، یا در دین خدا ملامتی بپذیرد یا مال خدا را بدزدد. او دشوارترین اوامر قرآن را بکار بست. که سر انجام به بهشت برین رستگار شد، این است علی ابن ابی طالب پسرعموی پیامبرص».

به ترتیب فضیلت:

همچنین می‌‌فرماید: (۳/۵۲)

«اصم از عباس الدوری از یحیی ابن معین رحمۀ الله علیه نقل می‌‌کند که فرمود: بهترین این امت بعد از پیامبرمان أبوبکر سپس عمر سپس عثمان سپس علی است، این است مذهب ما و قول ائمه ما».

افراط و تفریط در حب علی:

همچنین می‌‌فرماید: (۳/۶۵)

«ابو احمد الزبیری و دیگران از مالک بن مغول از اُکیل از شعبی نقل کرده‌اند که فرمود:

علقمه به من گفت: آیا میدانی مثال علی ابن ابی طالب در این امت چگونه است؟ گفتم چگونه است؟ فرمود:

مانند عیسی ابن مریم است که گروهی ایشان را دوست داشتند اما آنقدر در دوستی‌اش افراط کردند که بخاطر دوست داشتنش هلاک شدند، و گروهی با ایشان بغض ورزیدند و آنقدر در این بغض ورزی تندروی کردند که بخاطر بغضش هلاک شدند».

پرچم‌دار اسلام علی:

و همچنین می‌‌فرماید: (۳/۳۳)

«اجماع کرده‌اند که (حضرت علی) به سوی هر دو قبله نماز خوانده و هجرت کرده، و در بدر و حدیبیه و سایر غزوات شرکت کرده و در بدر و اُحد و خندق و خیبر شدیدا مورد ابتلاء و آزمایش قرار گرفته است، و اینکه در آن غزوات امتحان خوبی پس داده و مقام والایی کسب کرده، و پرچم رسول الله ص در بسیاری جاها در دست ایشان بوده است، در غزوه بدر نیز با اینکه اندکی اختلاف نظر وجود دارد پرچم در دست ایشان بوده است و در غزوه اُحد هنگامی که مصعب ابن عمیر س به شهادت رسید و پرچم را به دست داشت رسول الله ص پرچم را بدست علی دادند».

احترام ابوبکر و عمر به علی:

ابن تیمیه / در منهاج السنه (۶/۱۷۸) می‌‌فرماید:

«ابوبکر و عمر همواره تا می‌‌توانستند علی را اکرام و احترام می‌‌نمودند، و ایشان و بلکه سایر بنی‌هاشم را در عطایا ترجیح می‌‌دادند، و از نظر احترام و محبت و موالات و ستایش و تعظیم همواره ایشان را بر بقیه مقدم می‌‌داشتند، چنانکه با دیگر کسانیکه مثل ایشان(از اهل بیت) بودند عمل می‌‌کردند، و جایی که خداوند متعال علی را بر کسانیکه مثل او نبودند فضیلت بخشیده بود آنان نیز او را فضیلت می‌‌دادند، هرگز کلمه زشتی از آنان در باره‌ی علی س شنیده نشده و نه حتی در باره‌ی هیچ فردی از بنی‌هاشم».

احترام علی به ابوبکر و عمر:

همچنن می‌‌فرماید:

«نیز به تواتر از علی س ثابت شده که با ابوبکر و عمر ب محبت و دوستی داشته و به آنان همواره احترام می‌‌گذاشته و آنان را بر سایر امت ترجیح می‌‌داده است، هرگز از او ثابت نشده که کلمه زشتی در باره‌ی آنان گفته باشد و نه هرگز ادعا کرده که او از آنها در امرخلافت مستحق‌تر است.

این موضوع در نزد کسانی که روایات ثابت و متواتر را در نزد خاصه و عامه می‌‌شناسند و به روایاتی که بوسیله‌ی راویان ثقه و معتمد نقل شده آشنائی دارند معلوم و روشن است».

دیدگاه اهل سنت نسبت به علی:

همچنین می‌‌فرماید: (۶/۱۸)

«اهل سنت علی س را دوست داشته و با ایشان محبت و مودت دارند، وگواهی می‌‌دهند که ایشان از خلفای راشدین و ائمه مهدیین است».

و ابن حجر رحمۀ الله علیه در تقریب می‌‌فرماید:

«علی ابن طالب بن عبدالمطلب بن هاشم هاشمی حیدر أبو تراب و ابوالحسنین، پسر عمو و داماد پیامبر ص از سابقین اولین، بلکه عده‌ای ترجیح داده‌اند که او اولین کسی بود که مسلمان شد، پس او از عربها جلو است، و یکی از عشره مبشره است، در رمضان سال چهل به شهادت رسید و آن روز که به شهادت رسید به اجماع اهل سنت از میان همه کسانی که در روی زمین زنده بودند بهتر بود، و بنا بر قول راجح شصت و سه سال داشت».

فرزندان علی:

علی ابن طالب س پانزده پسر وهیجده دختر داشتند، این قول را العامری در (الرياض المستطابة في جملة من روي في الصحيحن من الصحابة) (ص ۱۸۰) ذکر کرده است، آنگاه اسمایشان واسمای مادرانشان را مفصل ذکر می‌‌کند، سپس می‌‌فرماید:

«نسل علی ابن ابی طالب فقط از پنج فرزندش یعنی: حسن و حسین و محمد و عمر و عباس بجا مانده است».

حسن ابن علي س (نوه پيامبر ص)

مصلح امت حسن:

ابن عبدالبر / در الاستیعاب (۱/۳۶۹ حاشیه الاصابه) می‌‌فرماید:

«آثار صحیحه از پیامبر ص به تواتر رسیده که ایشان در باره‌ی حسن بن علی فرمودند:

«إن ابني هذا سيد وعسي الله أن يبقيه حتى يصلح به بين فئتين عظيمتين من المسلمين» «یقینا این پسرم سید - در لغت سردار- است از خداوند امیدوارم که او را باقی گذارد تا اینکه بوسیله او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار گرداند».

گل خوشبوی پیامبر حسن:

این حدیث را عده‌ای از صحابه روایت کرده‌اند، در همین مورد در روایت ابی بکره آمده است که «وإنه ريحانتي من الدنيا». «او گل خوشبوی من از دنیا است».

دلسوز امت حسن:

کسی را که رسول الله ص سید فرمودند: هیچ کس نمی‌‌تواند از او سیدتر باشد و او رحمۀ الله علیه بردبار، پرهیزگار و بزرگوار بود، و تقوا و بزرگواری‌اش او را وادار کرد که به خاطر آنچه در نزد خدا وجود دارد دنیا و حکومت را رها کند- لذا با حضرت معاویه س صلح کرد- و فرمود:

«والله! ما احببت – منذ علمت ماينفعني ويَضُرّني- أن ألى أمر أمة محمد ص علي أن يهراق في ذلك محجمة دم».

«بخدا قسم از روزی که ضرر و فایده خودم را شناخته ام نپسندیده ام که امر امت محمد ص را من بدوش گیرم و در ازای آن یک پیاله خون بریزد».

ایشان از کسانی بود که با عشق وعلاقه از عثمان س و مدافعان ایشان حمایت می‌‌کرد.

ستایش از حسن:

امام ذهبی در سیر (۳/۲۴۵-۲۴۲) در باره‌ی ایشان می‌‌فرماید:

«امام سید ریحان (گل خوشبو) و نوه رسول الله ص و سردار جوانان بهشت ابو محمد قریشی هاشمی مدنی شهید».

همچنین می‌‌فرماید: ( ۳/۲۵۳)

«این امام سید و خوش سیما، عاقل و پاکدامن، سخاوتمند و دوست داشتنی، خیر خواه و دیندار، و پرهیزگار و باحیا و بزرگوار بود».

احترام ابوبکر و عمر به حسن:

ابن کثیر در البدایة والنهایة (۱۱/۱۹۲-۱۹۳) در باره‌ی ایشان می‌‌فرماید:

«ابوبکر صدیق همواره نسبت به ایشان اجلال واحترام قائل می‌‌شد و ایشان را اکرام می‌‌کرد و با کلماتی همچون جانم فدایت باد و پدر ومادرم فدایت باد از ایشان پذیرایی می‌‌کرد. عمر فاروق نیز با او چنین بود».

حامی عثمان حسن:

در ادامه می‌‌فرماید:

«همچنین حضرت عثمان بن عفان نیز حسن و حسین را اکرام می‌‌نمود و دوستشان می‌‌داشت، هنگامی که عثمان ذی النوربن در محاصره بود حسن ابن علی نزد ایشان بود و در حالی که شمشیرش را حمایل کرده بود از حضرت عثمان دفاع می‌‌نمود، حضرت عثمان در باره‌ی سلامتی حضرت حسن اظهار نگرانی کرد و ایشان را قسم داد که به خانه شان برگردد زیرا می‌‌ترسید که مبادا به گل خشبوی رسول الله گزندی برسد و در ضمن می‌‌خواست دل علی را شاد کند».

حسين بن علي س (سبط رسول اللهص)

عابدی خداجو:

ابن عبدالبر / در الاستیعاب (۱/۳۷۷حاشیه الاصابه) می‌‌فرماید:

«حسین فاضل و دیندار بود، خیلی روزه می‌‌گرفت و نماز می‌‌خواند و حج می‌‌کرد».

افتخار شهادت:

ابن تیمیه در مجموع الفتاوایش (۴/۵۱۱) می‌‌فرماید:

حسین س خداوند متعال در چنین روز بزرگی ـ روز عاشورا- به ایشان افتخار شهادت بخشید و بدینوسیله کسانی که ایشان را به شهادت رسانده یا همکاری کرده یا به آن راضی بوده‌اند را خوار و رسوا نمود، شهدای پیش از او برایش الگوی نیکی بودند، زیرا ایشان و برادرشان حسن سردار جوانان بهشت هستند و از آنجایی که در اوج عزت و پیروزی اسلام متولد و بزرگ شده بودند، و نتواستند به اندازه بقیه اهل بیت رسول الله در هجرت و جهاد و صبر بر تکالیف در راه خدا سهم بگیرند لذا خداوند آنان را به افتخار شهادت نائل گردانید (تكميلا لكرامتهما) تا اینکه عزت و کرامتشان را بدینوسیله تکمیل و درجاتشان را بلند کرده باشد.

با این وجود، شهادت ایشان برای ما مسلمین مصیبت بزرگی بود، و خداوند برای هنگام مصیبت مشروع فرموده که (إنا لله و إنا إليه راجعون) خوانده شود یعنی همه ما از خداییم و بسوی خدا باز می‌‌گردیم چنانکه می‌‌فرماید:

﴿...وَبَشِّرِ لصَّٰبِرِينَ ١٥٥ ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ [البقرة: ۱۵۵-۱۵۶].

«و به بردباران (بر این آزمون) مژده بده،کسانی که چون مصیبتی به آنان برسد، گویند: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ».

ستایش از حسین:

امام ذهبی / در باره‌ی ایشان در ( سیر ۳/۲۸۰) می‌‌فرماید:

«امام، سید کامل، نوه پیامبر ص و ریحانه و محبوب ایشان أبو عبدالله حسین بن أمیرالمومنین أبوالحسن علی إبن أبی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی قریش هاشمی».

احترام خلفای راشدین به حسین:

و إبن کثیر / در البدایة و النهایة (۱۱/۴۷۶ ) می‌‌فرماید:

«مقصود این است که حسین با رسول الله ص هم عصر بوده و در صحبت ایشان بوده تا اینکه حضرتش ص در حالی وفات کردند که از او راضی بودند، اما او کوچک بود، سپس حضرت صدیق ایشان را اکرام و احترام می‌‌کرد، و همچنین عمر و عثمان،‌ با پدرش هم صحبت بوده و از ایشان حدیث روایت کرده، در تمام جنگهایش با وی همراه بوده از جمله در جمل و صفین، و ایشان همواره شخصیت محترم و بزرگواری بود».

عبدالله بن عباس س (پسر عموي رسول اللهص)

تجلِیل عمر از ابن عباس:

امام بخاری در صحیحش (۴۹۷۰) از ابن عباس س روایت می‌‌کند که فرمود:

«عمر همیشه مرا با اهل بدر پذیرایی می‌‌کرد گویا بعضی به دلشان چیزی رسیده بود، یکی گفت چرا این پسر را در جمع ما می‌‌نشانی در حالی که ما نیز مانند او پسر داریم؟ عمر فرمود شما می‌‌دانید چرا؟ روزی مرا صدا کرد و با آنها نشاند من فهمیدم که منظور شان، نشان دادن من به آنها است، امیرالمؤمنین پرسید در باره‌ی ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١ چه می‌‌گوئید؟ بعضی گفتند به ما دستور داده شده که هرگاه فتح و پیروزی نصیبمان شد خدا را سپاس گوئیم و از او آمرزش بطلبیم، بعضی ساکت ماندند و چیزی نگفتند روی به من کرد و فرمود:

ابن عباس! آیا تو هم چنین می‌‌گویی؟ گفتم خیر! فرمود: پس چه می‌‌گویی؟ گفتم خداوند خواسته بدینوسیله اجل پیامبرش ص را به ایشان گوشزد کند گویا فرمود: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ این علامت اجل توست، ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣ عمر س فرمود: آنچه تو می‌‌گویی من نیز از این آیه همین را فهمیدم».

ستایش از ابن عباس:

و در طبقات ابن سعد (۲/۳۶۹) از حضرت سعد بن ابی وقاص س روایت است که فرمود:

«از ابن عباس تیز هوش‌تر و عاقل‌تر و عالمتر و بردبارتر ندیدم، شاهد بودم که عمر فاروق چگونه در هنگام سختی‌ها او را فرا می‌‌خواند».

همچنین در طبقات ابن سعد (۲/۳۷۰) از حضرت طلحه بن عبیدالله س روایت است که فرمود:

«حقا که به ابن عباس فهم و درک و علم فوق العاده‌ای داده شده بود، بیاد ندارم که عمر بن خطاب هیچکس را بر او مقدم می‌‌داشت».

عالمی بی‌نظیر:

همچنین در طبقات ابن سعد(۲/۳۷۰) از جابر بن عبدالله س روایت است که هنگامی که خبر وفات ابن عباس س را شنید دست بر دست زد و فرمود:

«عالم‌ترین و برد بار‌ترین مردم رفت، با موت او خلائی در امت پدید آمد که پرشدنی نیست».

همچنین در طبقات از ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم روایت است که فرمود:

«هنگامی که ابن عباس وفات کرد رافع ابن خدیج فرمود: امروز کسی از دنیا رفت که همه مردم از مغرب تا مشرق در علم به او نیاز داشتند».

در الاستیعاب ابن عبدالبر (۲/۳۴۴-۳۴۵) از مجاهد روایت شده که فرمود:

«فتاوایی بهتر از فتاوای ابن عباس نشنیده‌ام، مگر اینکه کسی بگوید رسول اللهص چنین فرمود. عین این مطلب از قاسم بن محمد –ابن ابوبکر- نیز روایت شده است».

مفسر قرآن:

ابن کثیر / در البدایة و النهایة (۱۲/۸۸) می‌‌فرماید:

«از عمر ابن خطاب ثابت شده که ابن عباس را با مشایخ صحابه می‌‌نشاند و می‌‌فرمود: «نعم ترجمان القرآن عبدالله ابن عباس» «چقدر مفسر خوبی برای قرآن است عبدالله بن عباس».

هرگاه ایشان می‌‌آمد، عمر س می‌‌فرمود: «جاء فتي الكهول و ذواللسان السئول و القلب العقول» «جوان با تجربه و دارای زبان بسیار پرسشگر و قلب بسیار عاقل و دانا آمد».

جعفر بن ابی طالب س (پسر عموی پيامبرص)

مهمان نوازی جعفر:

در صحیح بخاری (۳۷۰۸) با روایت ابو هریره س آمده است که فرمود:

«وَكَانَ أَخْيَرَ النَّاسِ لِلْمِسْكِينِ جَعْفَرُ بْنُ أَبِى طَالِبٍ، كَانَ يَنْقَلِبُ بِنَا فَيُطْعِمُنَا مَا كَانَ فِى بَيْتِهِ، حَتَّى إِنْ كَانَ لَيُخْرِجُ إِلَيْنَا الْعُكَّةَ الَّتِى لَيْسَ فِيهَا شَىْءٌ ، فَنَشُقُّهَا فَنَلْعَقُ مَا فِيهَا».

«جعفر ابن ابی طالب برای مساکین بهترین مردم بود همیشه ما را با خود به خانه‌اش می‌‌برد حتی گاهی که چیز دیگری نبود مشک خالی شده را پاره می‌‌کرد بین ما تقسیم می‌‌کرد تا اینکه اگر چیزی داشت بلیسیم».

فضیلت جعفر:

حافظ ابن حجر در شرحش بر بخاری (فتح الباری۷/۷۶) می‌‌فرماید:

«مطلقی که از عکرمه آمده نیز بر این مقید حمل می‌‌شود.

عکرمه از ابو هریره س نقل می‌‌کند که فرمود:

«ما احتذي النعال و لا ركب المطايا بعد رسول اللهص أفضل من جعفر بن ابي طالب» روایت از ترمذی و حاکم با اسناد صحیح است.

«بعد از رسول خدا ص کسی کفش نپوشیده و بر سواری سوار نشده که از جعفر ابن ابی‌طالب بهتر باشد».

جعفر تاج مجاهدین!:

امام ذهبی در باره‌ی ایشان در سیر (۱/۲۰۶) می‌‌فرماید:

«ایشان سید، شهید بزرگوار، تاج مجاهدین أبو عبدالله پسر عموی رسول‌اللهص عبد مناف بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی هاشمی، برادر علی بن ابی طالب است که ده سال از علی بزرگتر بود.

هر دو مرتبه هجرت کرده و از حبشه به مدینه هجرت کرده و خود را در غزوه خیبر به مسلمانان رساند اما هنگامی رسید که آنها خیبر را فتح کرده بودند، چند ماه در مدینه ماند، ‌سپس رسول خدا ص ایشان را به فرماندهی لشکری بر گزید که عازم مؤته در منطقه کرک بودند و در آن غزوه به شهادت رسید، هنگام مسلمان شدنش رسول الله ص بسیار خوشحال شدند، و طبعاً هنگام شهادتش بسیار غمگین گردیدند».

جعفر پدر مساکین:

و در تقریب ابن حجر آمده است که فرمود:

«ایشان جعفر ابن ابی طالب هاشمی ابو المساکین، ذوالجناحین صحابی جلیل القدر، پسر عموی رسول خدا ص است که در سال هشتم هجرت در غزوه مؤته بشهادت رسید، ‌ذکرش در صحیحین آمده است، اما روایتی از ایشان در این دو کتاب نقل نشده است».

پرواز جعفر در بهشت!:

به این دلیل به ایشان ذوالجناحین گفته می‌‌شود که در عوض دو دست ایشان که در غزوه مؤته قطع شد دو بال داده شد که با فرشتگان پرواز کند.

احترام ابن عمر به جعفر:

در صحیح بخاری (۳۷۰۹) با سند ایشان تا شعبی آمده است که:

«أَنَّ ابْنَ عُمَرَب كَانَ إِذَا سَلَّمَ عَلَى ابْنِ جَعْفَرٍ قَالَ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ ذِى الْجَنَاحَيْنِ». «عبدالله ابن عمر ان خطابب هرگاه عبدالله ابن جعفر را سلام می‌‌کرد می‌‌فرمود: سلام برتو ای فرزند ذوالجناحین».

حافظ ابن حجر در شرحش می‌‌فرماید:

گویا به حدیث عبدالله بن جعفر اشاره دارد که فرمود: رسول خدا ص به من فرمودند: «هنيئالك أبوك يطيرمع الملائكه في السماء». «مبارک باد بر تو که پدرت با فرشتگان در آسمان پرواز می‌‌کند».

طبرانی با سند حسن روایتش کرده است.

آنگاه طرق دیگری نیز از ابو هریره و علی و ابن عباس ذکر کرده و می‌‌فرماید:

جعفر در رکاب جبرئیل:

در روایتی از ابن عباس آمده است: «أَنَّ جَعْفَرًا يَطِير مَعَ جِبْرِيل وَمِيكَائِيلَ لَهُ جَنَاحَانِ عَوَّضَهُ اللَّه مِنْ يَدَيْهِ» «جعفر با جبرئیل و میکائیل پرواز می‌‌کند، دو بال دارد که خداوند در عوض دو دستش به او داده‌است».

آنگاه می‌‌فرماید: این روایت اسنادش جید است.

عبدالله پسر جعفر س (پسر عموی رسول اللهص)

در آغوش رسول خداص:

در صحیح مسلم ( ۲۴۲۸) از عبدالله بن جعفر روایت است که فرمود:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ تُلُقِّىَ بِصِبْيَانِ أَهْلِ بَيْتِهِ - قَالَ - وَإِنَّهُ قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ فَسُبِقَ بِى إِلَيْهِ فَحَمَلَنِى بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ جِىءَ بِأَحَدِ ابْنَىْ فَاطِمَةَ فَأَرْدَفَهُ خَلْفَهُ - قَالَ - فَأُدْخِلْنَا الْـمَدِينَةَ ثَلاَثَةً عَلَى دَابَّةٍ».

یعنی «رسول خدا ص هرگاه از سفر باز می‌‌گشتند با کودکان اهل بیت شان ملاقات می‌‌کردند، باری ایشان از سفر بازگشتند من هم به پیشوازشان برده شدم، حضرت مرا جلوشان سوار کردند، سپس یکی از پسران فاطمه – حسن یا حسین- آورده شد او را پشت سرشان سوار کردند می‌‌گوید: آنگاه سه تایی مان در حالی که بر یک اسب سوار بودیم وارد مدینه شدیم».

ستایش از پسر جعفر:

امام ذهبی / در سیر (۳/۴۵۶) در باره‌ی ایشان می‌فرماید:

«او سید عالم، أبو جعفر قریشی هاشمی، متولد حبشه، ساکن مدینه، سخاوتمند پسر سخاوتمند، ذی الجناحین است، که افتخار صحابه بودن را دارد، و حدیث هم روایت کرده، جزو صحابه کم سن و سال به شمار می‌‌آید، پدرش در غزوه مؤته به شهادت رسید، سر پرستی او را پیامبر ص بدوش گرفتند، و در بغل ایشان بزرگ شده است».

همچنین می‌‌فرماید:

«او شخصیت بزرگوار، مکرم وسخاوتمندی بودکه صلاحیت امامت و رهبری داشت(البته نه به مفهوم شیعی آن)».

ابان اموی پیش‌نماز جنازۀ پسرِ جعفرِ اهل بیت!:

در الریاض المستطابه عامری ( ص ۲۰۵) آمده است که:

«نماز جنازه‌اش را ابان ابن عثمان ابن عفان خواند که در آن زمان استاندار مدینه بود، ابان در حالی تابوتش را حمل می‌‌کرد که اشک از چشمانش سرازیر بود و می‌‌فرمود: به خدا سوگند خیر مطلق بودی که بدی در تو نبود، ‌و شریف و فاضل و نیکو کار بودی».

ديگر صحابه‌ی رسول الله

از دیگر صحابه‌ی رسول الله ص که از اهل بیتش بودند چند نفر ذیل را نیز می‌‌توان نام برد:

٭أبوسفیان،نوفل، ربیعه، عبیده، فرزندان حارث بن عبدالمطلب.

٭عبدالمطلب بن ربیعه بن حارث ابن عبدالمطلب.

٭حارث و مغیره پسران نوفل بن حارث ابن عبدالمطلب.

٭جعفر و عبدالله پسران ابو سفیان ابن حارث ابن عبدالمطلب.

٭معتب و عتبه پسران ابو لهب عبدالعزی بن عبدالمطلب.

٭و فضل و عبیدالله پسران عباس ابن عبدالمطلب.

فصل هفتم: ستايش بعضی علماء برگروهی از صحابيات اهل بيت

فاطمه زهراء ب دختر رسول الله ص

ستایش عایشه از فاطمه:

از أم المؤمنین عائشه ل روایت است که فرمود:

«مَا رَأَيْتُ أَحَدًا أَشْبَهَ سَمْتًا وَدَلاًّ وَهَدْيًا بِرَسُولِ اللَّهِ فِى قِيَامِهَا وَقُعُودِهَا مِنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِص».

روایت از أبو داود (۵۲۱۷) وترمذی (۳۸۷۲) و اسنادش حسن است.

«کسی را ندیدم که در سیما و رفتار و کردار و نشست و برخاستش از دخترشان فاطمه به رسول خدا ص شبیه‌تر باشد».

شخصیت فاطمه:

أبو نعیم اصفهانی در حلیۀ الاولیاء (۲/۳۹) می‌‌فرماید:

«و از دیگر زنان عبادت گزار و پاکدامن و پرهیزگار تاریخ حضرت فاطمهل است، سیده بتول، جگر گوشه رسول اللهص، کسی که بیش از همه به رسول‌اللهص مشابهت داشت، ایشان فاطمه را بیش از سایر فرزندانشان دوست می‌‌داشتند، او در قلبشان جای داشت از میان اهل بیت، فاطمه اولین کسی بود که پس از وفاتشان به ایشان ملحق شد، فاطمه از دنیا ونعمتهایش رویگردان بود، و عیوب و آفات پیچیده دنیا را خوب می‌‌شناخت».

القاب منحصر به فرد فاطمه:

امام ذهبی / در سیر (۲/۱۱۸-۱۱۹) می‌‌فرماید:

او در زمان خودش سردار زنان جهان بود، جگر گوشه پیامبر (الحجة الـمصطفوية) (أم أبيها) دختر سردار مخلوقات رسول خدا ص ابو القاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف قریشی هاشمی و أم‌الحسنین)

و می‌‌فرماید:

«پیامبر ص به شدت او را دوست می‌‌داشتند و اکرام می‌‌کردند و با او راز دل می‌‌نمودند، و فضائل او بسیار است. او زن صابر و دیندار و خیرخواه و پاکدامن و قانع و شکر گذاری بود».

ابن کثیر / در البدایة والنهایة (۹/۴۸۵) می‌‌فرماید:

کنیه او (أم أبیها) یعنی «مادر پدرش!» بود و می‌‌فرماید: «بنابر قول مشهور کوچکترین دختر پیامبر ص بود، هنگام وفات حضرت ص جز او فرزند دیگری زنده نبود، لذا پاداش بزرگی برد، چون به خاطر وفات حضرتش ص صدمه‌ی شدیدی تحمل کرد».

اُم المؤمنين خديجه بنت خويلد ب

امام ذهبی در سیر (۲/۱۰۹-۱۱۰) می‌‌فرماید:

«او ام المؤمنین و سردار زنان جهان در زمان خودش بود، مادر فرزندان رسول الله ص ( به جز ابراهیم) و اولین کسی که قبل از همه به حضرتش ایمان ‌آورد و تصدیق نمود و به ایشان دلداری و تسلی داد. فضائل ایشان فراوان است، ایشان یکی از زنانی است که کامل شده است، زن عاقل، با شخصیت، دیندار، ‌پاکدامن و معززی بود، و(طبق روایات) از اهل بهشت بود، رسول خدا ص از ایشان ستایش می‌‌نمود و او را بر تمام امهات المؤمنین ترجیح می‌‌داد و به شدت احترام می‌‌نمود. از افتخاراتش این بود که رسول الله ص قبل از او با همسر دیگری ازدواج نکرده بود. چند فرزند آورد و تا او زنده بود پیامبر ص نه ازدواج کردند و نه کنیزی به خانه آوردند. وفات او بر پیامبر ص خیلی تاثیر کرد چون بهترین یاور ایشان بود.خداوند به پیامبرش ص دستور داده بود که به او مژده قصری در بهشت دهد، قصری که از نی ساخته شده که نه در آن شور و غوغایی است و نه خستگی و کسالتی».

ابن قیم / در جلاء الافهام (ص۳۴۹) می‌‌فرماید:

«از خصائص ام المؤمنین خدیجه این بود که خداوند بوسیله جبریل علیه السلام برایش سلام فرستاده است».

آنگاه ابن قیم می‌‌فرماید:

«این افتخار را جز ایشان هیچ کس ندارد».

(البته این ثابت است که جبریل ÷ بوسیله رسول الله ص برای ام المؤمنین عائشه صدیقه سلام فرستاد. مترجم).

مقایسه‌ای بین دو مادر مؤمنان:

ابن قیم همچنین می‌‌فرماید:

«از دیگر خصائص ام المؤمنین خدیجه این است که بهترین و افضل‌ترین زن در این امت است، و در اینکه آیا ایشان افضل است یا ام المؤمنین عایشه ل سه قول است. قول سوم توقف است، وقتی از استادمان ابن تیمیه رحمة الله عليه در این باره پرسیدم؟ فرمود: هر کدام آنان خصوصیاتی دارد، خدیجه در اول اسلام تأثیر داشت، رسول الله ص را تسلی و دلداری می‌‌داد و آرامش می‌‌بخشید و با دست باز مالش را در خدمت ایشان خرج می‌‌کرد، ‌خلاصه ایشان آغاز اسلام را درک نمود و در راه خدا و رسولش ص آزار و اذیت زیادی تحمل کرد، و زمانی پیامبر ص را نصرت و یاری فرمود که ایشان به کمک و نصرت نیاز شدیدی داشتند، ایشان آنقدر مال خرج کرد و حضرتش ص را یاری نمود که هیچکس دیگری چنین نکرد، و لی تأثیر عایشه ل در آخر اسلام بود، ایشان بقدری علم و دانش و تفقه در دین داشت و به امت تبلیغ نمود و فرزندانش را نفع رساند و علم آموخت که کس دیگری چنین افتخاری نداشت. این معنی کلام شیخ بود».

اُم المؤمنين عائشه صديقه ب

عالم‌ترین زن جهان عایشه!

امام ذهبی در سیر (۲/۱۴۰) می‌‌فرماید:

«پیامبر ص با دوشیزه دیگری جز ایشان ازدواج نکردند،‌ و هیچ یک از همسرانشان را به اندازه ایشان دوست نمی‌‌داشتند و در امت محمد ص - و حتی در تمام زنان- زنی عالمتر از ایشان وجود نداشته است».

زنی که قرآن صداقتش را اعلان کرد!

همچنین در سیر (۲/۱۸۱) از علی ابن الاقمر روایت است که فرمود:

«مسروق وقتی از عایشهل حدیث روایت می‌‌کرد می‌‌فرمود: «حدثتني الصديقة بنت الصديق، حبيبة حبيب الله المبرّاة من فوق سبع سماوات فلم أكذبها» صدیقه دختر صدیق، حبیبه‌ی حبیب خدا، کسی که پاکی و برائت او از بالای هفت آسمان نازل شده برایم حدیث روایت کرده، ‌هرگز تصور دروغ درباره‌اش نکردم».

خصایص منحصر به فرد عایشه:

ابن قیم در جلاء الافهام(ص ۳۵۱-۳۵۵) بخش مهمی از خصائص ایشان را ذکر کرده است که خلاصه‌اش چنین است:

«٭او در نزد رسول خدا ص محبوترین مردم بود.

٭ حضرتش با دوشیزه دیگری جز او ازدواج نکردند.

٭گاهی وحی در حالی بر حضرتش ص نازل می‌‌شد که در لحاف او بودند.

٭ هنگامی که آیه تخییر نازل شد اول از او آغاز کردند و او را مخیر گذاشتند که او خدا و رسولش را انتخاب کرد، سپس بقیه همسرانشان را مختار گذاشتند که همگی خدا و رسولش را بر گزیدند.

٭ ‌و اینکه خداوند از تهمتی که منافقان به او زدند او را پاک و مبرا اعلان نمود و در اثبات آن آیاتی در کلام مجیدش نازل فرمود که تا روز قیامت در مساجد و نمازهای مسلمین تلاوت می‌‌شود.

٭ خداوند گواهی داد که او از «طیبات» است و به او وعده «مغفرت» و «رزق گرامی» نمود.

٭ جالب است که با داشتن این منزلت رفیع و شأن عالی باز هم تواضع می‌‌کند و می‌‌فرماید:

«ولشأني في نفسي أهون من أن ينزل الله فيّ قرآنا يتلي».

«من در دلم کوچکتر از آن بودم که خداوند در باره‌ی من آیاتی از قرآن نازل کند که برای همیشه تلاوت گردد».

٭ بزرگان صحابه ش هرگاه در مسائل دینی به مشکلی بر می‌‌خوردند از ایشان می‌‌پرسیدند، و جوابشان را می‌‌گرفتند.

٭ و اینکه رسول خدا ص در خانه ایشان و در نوبت ایشان و در بغل ایشان وفات نمودند.

٭ و اینکه قبل از ازدواج رسول الله ص با ایشان فرشته عکس ایشان را در پارچه ابریشمی به رسول الله ص نشان داد، رسول الله ص فرمودند: «إن يكن هذا من عند الله يمضه» «اگر این امر از طرف خدا باشد خداوند آن را عملی خواهد کرد».

٭خیلی از مردم منتظر می‌‌ماندند تا اینکه نوبت ایشان برسد و رسول الله ص به خانه ایشان بیایند تا اینکه بهترین هدایایی که می‌‌خواهند به پیامبرشان ص بدهند، در خانه بهترین همسرانش بدهند. رضی الله عنهم اجمعین».

اُم المؤمنين سوده بنت زمعه ب

زنی فداکار:

امام ذهبی / در سیر (۲/۲۶۵-۲۶۶) می‌‌فرماید:

«سوده اولین کسی بود که پیامبر ص بعد از وفات خدیجه با او ازدواج کردند و تقریبا سه سال و شاید بیشتر تنها همسر رسول الله ص بود تا اینکه با عایشه ازدواج کردند، سوده زنی سردار، بزرگوار و شرافتمندی بود، جسم نسبتاً بزرگی داشت، هم ایشان بود که شب نوبت خودش را به عایشه ل بخشید تا اینکه دل رسول الله ص را بدست آورد….».

ویژگی سوده:

ابن قیم / در جلاء الافهام (ص۳۵۰) می‌‌فرماید:

«سوده در خانه پیامبر ص پیر شد، حضرت ص می‌‌خواستند طلاقش دهند وقتی ایشان شب نوبت خودش را به عایشه بخشید طلاقش ندادند، و این از خصوصیات ایشان است که نوبت خودش را به محبوبه پیامبر ص بخشید تا اینکه خود را به رسول الله ص نزدیک کند و بدینوسیله محبت خود را با ایشان اظهار دارد، و در ضمن منزلت عائشه ل را بیان دارد، از آن پس رسول الله ص وقتی نوبت می‌‌گذاشتند به ایشان نوبت می‌‌دادند و ایشان به این امر راضی بود، این در واقع ایثار این مادر مؤمنان را می‌‌رساند که به خاطر خوشنودی رسول الله ص چنین فداکاری نمود».

اُم المؤمنين حفصه بنت عمر فاروق ل

رقابت در محبت پیامبر:

امام ذهبی در سیر (۲/۲۲۷) می‌‌فرماید:

«عفیفه والامقام، دختر امیر المؤمنین ابی حفص عمر بن خطاب س، رسول اللهص در سال سوم هجری زمانی با ایشان ازدواج نمود که صحابی مهاجر خنیس بن حذافه سهمی ایشان را طلاق داده بود و عدتشان گذشته بود».

عایشه ل می‌‌فرماید:

«از میان همسران پیامبر ص حفصه بود که با من رقابت می‌‌نمود».

اُم المؤمنين ام سلمه هند بنت أبي اميه ب

زنی فقیه و اندیشمند:

امام ذهبی در سیر (۲/۲۱.-۲۰۳) می‌‌فرماید:

«سیده عفیفه طاهره از مهاجرات اول بود، و از فقهای صحابیات بشمار می‌‌رفت».

مشاور رسول اللهص

یحیی بن ابی بکر العامری در الریاض المستطابه (ص ۳۲۴) می‌‌فرماید:

«او زن فاضل و بردباری بود، هم ایشان بود که در روز صلح حدیبیه به پیامبرص مشورت داد که سرشان را بتراشند و هدیشان را ذبح کنند، و هم ایشان بود که جبریل÷ را به شکل دحیه کلبی دید».

اُم المؤمنين زينب بنت خزيمه هلالي ب

مادر مساکین:

امام ذهبی در سیر (۲/۲۱۸) می‌‌فرماید:

«او به ام المساکین شهرت داشت از بس که کار خیر انجام می‌‌داد».

ابن قیم / (در جلاء الافهام) (ص۳۷۶) می‌‌فرماید:

«ایشان به ام المساکین شهرت یافته بود، از بس که به مساکین کمک می‌‌کرد، ‌مدت کمی پیش رسول الله ص بود، دو سه ماه بیشتر نبود که وفات نمود. ل».

اُم المؤمنين جويريه بنت الحارث ب

زنی با برکت:

ایشان ام المؤمنین و حلیله سیدالمرسلین ص است، همین افتخار برای ایشان کافی است.

ابن قیم در جلاء الافهام (ص ۳۷۶-۳۷۷) می‌‌فرماید:

«هم ایشان- ل - بود که مسلمانان بخاطر وی صد خانواده برده را آزاد کردند گفتند: خویشاوندان رسول الله ص هستند، ‌این از برکت ایشان بر قومش بود».

اُم المؤمنين صفيه بنت حيي ب

زنی از تبار پیامران:

در جامع ترمذی (۳۸۹۴) با سند صحیح از حدیث انس س آمده است که پیامبر ص به ایشان فرمودند:

«إنك لابنة نبي، وإن عمك لنبي وانك لتحت نبي».

«حقا که تو دختر پیامبری وعمویت پیامبر است، و تو همسر پیامبری».

ذهبی در سیر (۲/۲۳۲) می‌‌فرماید:

«ایشان ل زن عاقل و شرافتمند ودارای حٌب و جمال و دین بود».

و می‌‌فرماید: (۲/۲۳۵)

«صفیه زن بردبار و با شخصیتی بود».

ابن قیم در جلاء الافهام (ص ۳۷۷) می‌‌فرماید:

«رسول الله ص باصفیه دختر حٌیی ازدواج کردند، پدر صفیه حیی از نسل هارون پسر عمران برادر حضرت موسی علیهما السلام بود».

ویژگی صفیه:

همچنین می‌‌فرماید:

«و از خصائص ایشان این است که خود رسول الله ص ایشان را آزاد فرمود و آزادی‌اش را در عوض مهر قرار داد».

انس س می‌‌فرماید:

«أمهرها نفسها» «خود او را بجای مهر به او بخشید».

و این برای امت تا قیامت سنتی قرار گرفت که مرد می‌‌تواند آزادی کنیزش را در عوض مهر به او ببخشد و بدینوسیله کنیزش با نکاح شرعی همسرش قرار می‌‌گیرد چنانکه امام احمد / تصریح فرموده است.

اُم المؤمنين ام حبيبه رمله بنت ابي سفيان ب

جایگاه ام حبیبه:

ذهبی در سیر (۲/۲۲۲) می‌‌فرماید: «سیده با حجاب»

همچنین می‌‌فرماید:

«ام حبیبة شخصیت و جایگاهی داشت بخصوص در دولت برادرش معاویه، و بخاطر حیثیتی که حضرت معاویه نزد ایشان داشت خال المؤمنین(دایی مؤمنان) لقب یافت».

ابن کثیر در البدایة و النهایة (۱۱/۱۶۶) می‌‌فرماید:

«ایشان ل از سیدات امهات المؤمنین بود و در عبادت و تقوی با آنان پیشاپیش بود».

اُم المؤمنين ميمونه بنت حارث ب

پرهیز گارترین زن!:

درسیر (۲/۲۴۴) از عایشه ل روایت است که فرمود:

«أما أنها من أتقانا لله وأوصلنا للرحم» «ایشان از همه‌ی ما پرهیزگارتر و در صله رحمی و ادا کردن حق خویشاوندان جلوتر بود».

و امام ذهبی (۲/۲۳۹) می‌‌فرماید:

«وكانت من سادات النساء» «ایشان از زنان با شخصیت بود».

اُم المؤمنين زينب بنت جحش ب

زنی که وکیلش خداوند بود!:

در صحیح مسلم در حدیثی طولانی (۲۴۴۲) از عایشه ل آمده است که فرمود:

«هم ایشان بود که در مقام و منزلت نزد رسول الله ص با من رقابت می‌‌کرد، در دینداری، خدا ترسی، صداقت، صله رحمی، ‌صدقه، ایثار، و خداجویی هرگز زنی بهتر از زینب ندیدم».

امام ذهبی در سیر (۲/۲۱۱) می‌‌فرماید:

«خداوند او را با نص کتابش بدون ولی و گواه به ازداوج پیامبر در آورد و همواره به این ویژگی بر دیگر امهات المؤمنین ل افتخار می‌‌نمود، و می‌‌فرمود: به شما خانواده‌هایتان همسر داده اما به من خداوند از بالای هفت آسمان همسر داد».

[صحیح بخاری شماره ۷۴۰۲].

همچنین می‌‌فرماید:

«ایشان ل از نظر دینداری، تقوا، سخاوت، و خیر خواهی از بهترین زنان بود».

همچنین می‌‌فرماید: (۲/۲۱۷)

«زینب زن نیک، روزه دار، شب زنده دار و نیکوکاری بود، و به ایشان ام المساکین گفته می‌‌شد».

صفيه بنت عبدالمطلب عمه پيامبر ص

مادر زبیر حواری رسول خداص:

ذهبی در سیر (۲/۲۶۹) می‌‌فرماید:

«صفیه عمه رسول الله ص دختر عبدالمطلب هاشمی، خواهر حضرت حمزه، و مادر «حواری» (دوست صمیمی) رسول الله ص حضرت زبیر ابن عوام س بود».

همچنین می‌‌فرماید: (۱/۲۷۰)

«صحیح این است که از عمه‌های پیامبر ص جز ایشان کس دیگری مسلمان نشده است، بر اثر شهادت برادرش حمزه ل صدمه شدیدی تحمل کرد و صبر نمود و پاداشش را از خداوند طلبید، ایشان از مهاجرین اول است».

ديگر صحابيات اهل بيت رضي الله عنهن

از دیگر صحابیات اهل بیت شخصیتهای ذیل هستند.

٭ زینب و رقیه و ام کلثوم.دختران پیامبر ص.

٭ ام کلثوم و زینب دختران علی ابن ابی طالب که مادرشان فاطمه است.

٭ امامه دختر ابو العاص بین الربیع که مادرش زینب دختر رسول الله ص است و هم ایشان بود که رسول الله ص در کودکی‌اش سر نماز او را بغل می‌‌کردند.

٭ ام هانی دختر ابو طالب بن عبدالمطلب.

٭ضباعه و ام الحکم دختران زبیر بن عبدالمطلب.

در حدیثی که خود آنها روایت می‌‌کنند ذکر شان آمده است.حدیث در سنن أبو داود (شماره ۲۹۸۷) است.

ضباعه همچنین راوی حدیث اشتراط در حج است که پیامبرص به او فرمودند:

«قولي فإن حبسني حابس فمحلي حيث حبستني».

«بگو خدایا! اگر مانعی مرا از ادامه حجم باز داشت پس جایم همان جایی است که تو مرا نگهداشتی».

٭ و امامه دختر حمزه ابن عبدالمطلب.

فصل هشتم: ستايش بعضی علماء بر گروهی از تابعين و غير تابعين اهل‌بيتش

۱- محمد بن حنفيه

محمد بن علی ابن ابی طالب /، مشهور به محمد بن حنفیه

شخصیتی فاضل:

ابن حبان در ثقات تابعین(۵/۳۴۷) می‌‌فرماید:

«كان من أفاضل أهل بيته» «از فاضل‌ترین افراد اهل بیت حضرت بود».

راوی معتمد:

در بیوگرافی ایشان در تهذیب الکمال مزی آمده است:

«احمد بن عبدالله العجلی فرمود: تابعی ثقۀ، تابعی معتمدی است، مرد نیکوی بود، ابراهیم بن عبدالله ابن الجنید می‌‌فرماید: کسی را نمی‌‌شناسیم که احادیث علی را از پیامبر ص بیشتر و صحیح‌تر از محمد بن حنفیه روایت کرده باشد».

عالمی پرهیزگار:

و در سیر امام ذهبی (۴/۱۱۵) از اسرائیل از عبد الاعلی (بن عامر) نقل شده است که:

«محمد بن علی کنیه‌اش ابو القاسم بود، مرد بسیار پرهیزگاری بود و علم بسیار داشت».

همچنین می‌‌فرماید: (۴/۱۱۰)

«سید و امام، که کنیه‌اش أبو القاسم و أبو عبدالله بود».

۲- علي بن حسين بن علي ابن ابي طالب/ (امام زين العابدين)

شخصیتی والا:

ابن سعد در طبقات (۵/۲۲۲) می‌‌فرماید:

«علی بن حسین معتمد و امانت دار بود، احادیث بسیاری داشت، سندش عالی بود، شخصیت والایی داشت، و پرهیزگار بود».

ابن تیمیه در منهاج السنه (۴/۴۸ ) می‌‌فرماید:

«و اما علی بن حسین از نظر علم و دینداری از بهترین بزرگان تابعین بود».

عالمی فرهیخته:

و در بیوگرافی ایشان در تهذیب الکمال مزی آمده است:

«سفیان بن عیینه از زهری روایت می‌‌کند که فرمود: قریشی ای بهتر از علی بن حسین ندیدم».

همین معنا از ابو حازم و زید بن اسلم و مالک و یحیی بن سعید انصاری / علیهم أجمعین نقل شده است.

العجلی می‌‌فرماید:

«علی بن حسین تابعی مدنی معتمدی است».

عابدی محبوب:

زهری می‌‌فرماید:

«علی بن حسین از بهترین و عابدترین اهل بیتش بود. و در نزد مروان بن حکم و عبدالملک بن مروان از همه شان محبوتر بود».

امام ذهبی در سیر (۴/۳۸۶) می‌‌فرماید:

«السيد الإمام زين العابدين الهاشمي العلوي المدني».

و ابن حجر در تقریب می‌‌فرماید:

«ثقة ثبت عابد فقيه فاضل مشهور»

۳- محمد بن علي بن حسين بن علي ابن ابی طالب / ( امام باقر)

شیفته علم و دانش:

حضرت جابر بن عبدالله انصاری ب از حدیث جعفر بن محمد (ابن علی بن حسین) از پدرش روایت می‌‌کند که فرمود:

«خدمت جابر بن عبدالله رسیدیم، من نو جوان بودم از هر کسی پرسید تا نوبت من رسید گفتم: من محمد بن علی بن حسین هستم اول دستش را بر سرم گذاشت، سپس گریبانم را باز کرد و دستش را بر سینه‌ام گذاشت و فرمود: «مرحبا بك يا ابن أخي» خوش آمدی برادرزاده! «سل عما شئت» هر چه دوست داری بپرس! گفتم از حج رسول الله ص مرا خبر دهید…..» ایشان حدیثی طولانی در باره‌ی چگونگی حج پیامبر ص بیان فرمود.

پاره کننده علم!:

ابن تیمیه در منهاج السنه (۴/۵۰) می‌‌فرماید:

«همچنین أبو جعفر محمد بن علی از بهترین علماء و دینداران بوده است، گفته شده که باقر به این دلیل لقب یافته که (بقرالعلم) علم را پاره کرده یا اینکه (بقر السجود جبهته) سجده پیشانی‌اش را پاره کرده است».

مزی در بیوگرافی ایشان در تهذیب الکمال می‌‌فرماید:

«العجلی فرمود: مدنی تابعی ثقه و ابن برقی فرمود: فقیه فاضلی بود».

شخصیتی جامع:

و ذهبی در سیر(۴/۴۰۱-۴۰۲)می فرماید:

«سید و امام ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن علی علوی و فاطمی مدنی فرزند زین العابدین، یکی از کسانی بود که علم و عمل و سیادت و شرافت و اعتماد و پاکدامنی را یکجا داشت، و برای خلافت اهلیت داشت، ایشان یکی از دوازده امامی است که شیعیان امامی احترام فوق العاده‌ای به آنان قائل هستند، و آنان را معصوم! وعالم به همه دین می‌‌پندارند!، در حالی که جز فرشتگان و پیامبران کسی معصوم نیست و همه جایز الخطاء هستند و سخن هر کس قابل پذیرش و رد است جز پیامبر ص، زیرا ایشان معصوم ومؤید بالوحی هستند، أبو جعفر به باقر شهرت یافت از بقر العلم بمعنی شق کردن علم، که ظاهر و باطن آن را شناخت. ایشان امام مجتهد و بزرگواری بود که قرآن کریم را زیاد تلاوت می‌‌کرد…».

همچنین می‌‌فرماید: (ص ۴۰۳)

«امام نسائی و غیره ایشان را از فقهای تابعین در مدینه شمرده‌اند، حفاظ حدیث بر احتجاج به ابو جعفر اتفاق دارند».

۴- جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب / (امام صادق)

بزرگواری صادق:

امام ابن تیمیه در منهاج السنه (۴/۵۲-۵۳) می‌‌فرماید:

«جعفر صادق س از بهترین علماء ودینداران بود».

عمرو بن ابو مقدام می‌‌فرماید:

«من هر گاه به چهره جعفر بن محمد نگاه می‌‌کردم می‌‌دانستم که او از سلاله پیامبران است».

استاد علماء:

ایشان(ابن تیمیه) در رساله خود در فضل اهل بیت و حقوق آنان (ص۳۵) می‌‌فرماید:

«شيخ علماء الأمة، یعنی امام صادق استاد علمای امت بود».

و امام ذهبی در سیر (۶/۲۵۵) می‌‌فرماید:

«امام صادق شیخ بنی‌هاشم، ابو عبدالله قریشی هاشمی علوی نبوی مدنی، یکی از شخصیتها بود».

همچنین از ایشان و پدرشان می‌‌فرماید:

«وكانا من أجلة علماء المدينة» «آنها از بزرگان علمای مدینه بودند».

فقیه مدینه:

و در تذکرۀ الحفاظ(۱/۱۵۰) می‌‌فرماید:

«امام شافعی و یحیی بن معین او را توثیق کرده‌اند، و از امام ابو حنیفه روایت است که فرمود: از جعفر بن محمد فقیه‌تر ندیدم، و ابو حاتم می‌‌فرماید: ثقه است، و درباره امثال او نباید سوال شود».

۵- علي بن عبدالله بن عباس /

زیبا‌ترین جوان قریش:

ابن سعد در طبقات (۵/۳۱۳) می‌‌فرماید:

«علی ابن عبدالله بن عباس از همه فرزندان پدرش کوچکتر بود، او خوش سیماترین جوان قریشی در روی زمین بود، بسیار نماز گذار بود، و از بس که عبادت می‌‌کرد به او سجاد گفته می‌‌شد».

همچنین در (ص۳۱۴) می‌‌فرماید:

«ایشان معتمد است اما حدیث کمی روایت کرده است».

و در تهذیب الکمال مزی آمده است:

«العجلی و أبو زرعه می‌‌فرماید: ثقه است و عمر بن علی می‌‌فرماید: از بهترین مردم بود، و ابن حبان او را جزو راویان ثقه و معتمد به شمار آورده است».

عالمی با عمل:

امام ذهبی در سیر (۵/۲۵۲) می‌‌فرماید:

«امام سید أبو الخلائف ابو محمد هاشمی سجاد / عالم و عامل و خوش قیافه و خوش سیما و بلند قد و با شخصیت بود».

فصل نهم: مقايسه بين عقيده اهل سنت با ديگران پيرامون اهل بيت اهل سنت

از آنچه گذشت روشن شد که عقیده اهل سنت و جماعت در اهل بیت پیامبر ص عقیده متوسط و معتدل بین افراط و تفریط است.

اهل سنت همه آنها را دوست می‌‌دارند، و با همه محبت دارند، به هیچکس جفا نمی‌‌کنند، ‌و در باره‌ی هیچکس غلو نمی‌‌کنند، کما اینکه همه صحابه را نیز دوست می‌‌دارند، و بدین ترتیب با همه اهل صحبت و قرابت حضرتش ص دوستی و محبت می‌‌ورزند.

ديگران:

برخلاف بعضی مدعیان محبت اهل بیت که در باره‌ی بعضی اهل بیت غلو می‌‌کنند و در باره‌ی بقیه اهل بیت و تقریبا تمام صحابه ش اجمعین جفا و بی‌مهری نشان می‌‌دهند و بخصوص به بزرگان صحابه اهانت می‌‌کنند.

نمونه‌ای از غلو و افراط:

از نمونه‌های غلو و افراطشان در باره‌ی دوازده امام اهل بیت که علی و حسن وحسین ش و نه نفر دیگر از اولاد حسین هستند بخشهایی از کتاب اصول کافی از محمد ابن یعقوب کلینی(متوفای ۳۲۹ﻫ) را ملاحظه فرمائید.

عناوين چند باب كتاب كافي:

٭باب در باره‌ی اینکه امامان خلفای خدا در زمینش و دروازه‌های اویند که از آن دروازه‌ها باید نزد خدا وارد شد. (۱/۱۹۳).

٭باب در باره‌ی اینکه امامان همان علاماتی هستند که خداوند در کتابش ذکر کرده است (۱/۲۰۶) و در این باب سه حدیث منسوب به آنان وارد شده که آیه کریمه:

﴿وَعَلَٰمَٰتٖۚ وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ يَهۡتَدُونَ ١٦ [النحل: ۱۶]. را تفسیر می‌‌کند به اینکه نجم: رسول الله ص وعلامات: ائمه هستند.

٭باب در باره‌ی اینکه امامان نور خدایند(۱/۱۹۴).

«و مشتمل بر چند حدیث منسوب به آنان است، از جمله حدیثی که گویا به امام جعفر صادق می‌‌رسد که در تفسیر آیه کریمه: ﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ [النور: ۳۵]. -آنطوری که مدعی هستند- فرمود:

﴿مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ فاطمه علیها السلام ﴿فِيهَا مِصۡبَاحٌ حسن ﴿ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ حسین ﴿ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ فاصله کوکب دری در بین زنان دنیا است ﴿يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ ابراهیم÷ ﴿زَيۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ نه یهودی و نه نصرانی ﴿يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ نزدیک است علم از او فواره کند ﴿ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖ امام بعد از امام ﴿يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُ خداوند هر کس را بخواهد به راه أئمه هدایت می‌‌کند …».

٭باب در باره‌ی اینکه آیاتی که خداوند در کتابش ذکر کرده همان امامان هستند (۱/۲۰۷) و در این باب آیه کریمه:

﴿وَمَا تُغۡنِي ٱلۡأٓيَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ [یونس: ۱۰۱]. را تفسیر کرده‌اند که منظور از آیات امامان هستند.

و در تفسیر آیه کریمه: ﴿كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا كُلِّهَا [القمر: ۴۲]. مدعی شده‌اند که منظور آیات (الاوصیاءکلهم= همه اوصیاء مرادند).

باب در باره‌ی اینکه:

﴿فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ [النحل: ۴۳ والأنبیاء: ۷].

اهل ذکر که خداوند به مردم دستور داده که هر چه نمی‌‌دانستند از آنان بپرسند امامان هستند. (۱/۲۱۰).

٭باب در باره‌ی اینکه قرآن بسوی امام هدایت می‌‌کند! (۱/۲۱۶) و در این باب مدعی‌اند که تفسیر آیه کریمه:

﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ [الإسراء: ۹].

چنین است که یهدی الی الامام !!

همچنین آیه کریمه: ﴿وَٱلَّذِينَ عَقَدَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ [النساء: ۳۳].

منظورش امامان است که خداوند بوسیله آنان قسم‌های شما را منعقد کرده است.

٭باب در باره‌ی اینکه نعمتی که خداوند در قرآن کریم ذکر فرموده امامان هستند (۱/۲۱۷) در این باب آیه کریمه:

﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ كُفۡرٗا [ابراهیم: ۲۸].

(ابراهیم:۲۸) چنین تفسیر شده است که گویا علی ÷ فرمودند:

«ما هستیم که خداوند بوسیله ما نعمت خودش را بر بندگانش تمام کرده است، و هر کس بخواهد در روز قیامت رستگار شود بوسیله ما باید رستگار شود».

همچنین آیه کریمه سوره رحمن را چنین تفسیر کرده‌اند که ﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ.

«آیا پیامبر را تکذیب می‌‌کنید یا وصی را».

٭باب در باره‌ی اینکه اعمال بر پیامبر ص و امامان عرضه می‌‌شود. (۱/۲۱۹).

٭باب در باره‌ی اینکه ائمه همه کتابهایی که از نزد خداوند نازل شده را در اختیار دارند وآنها همه آن کتابها را به هر زبانی که باشد می‌‌دانند. (۱/۲۲۷).

٭باب در باره‌ی اینکه همه قرآن را هیچ کسی جز امامان جمع نکرده است و آنها همه علم آن را می‌‌دانند. (۱/۲۲۸).

٭باب در باره‌ی اینکه امامان همه علمی که به فرشتگان و پیامبران و رسولان علیهم السلام داده شده بود همه آن را می‌‌دانند. (۱/۲۵۵) .

٭باب در باره‌ی اینکه امامان می‌‌دانند کی می‌‌میرند و جز با اختیار خودشان نمی‌‌میرند (۱/۲۵۸).

٭باب در باره‌ی اینکه امامان علم گذشته و آینده را می‌‌دانند و هیچ چیزی بر آنان پوشیده نمی‌‌ماند صلوات الله علیهم. ( ۱/۲۶۰).

٭باب در باره‌ی اینکه خداوند عزوجل هیچ علمی را به پیامبرش نیاموخته مگر اینکه به او دستور داده که آن را به امیر المؤمنین بیاموزد و اینکه امیر المؤمنین در علم با حضرتش شریک بوده است. (۱/۲۶۳).

٭باب در باره‌ی اینکه هیچ چیز از حق در دست مردم نیست مگر آنچه که از امامان علیهم السلام خارج شده است و اینکه هر چیزی که از امامان خارج نشده باشد باطل است. (۱/۲۹۹).

این ابواب هر کدام مشتمل بر چند حدیث است که آن را از اصول کافی چاپ (نشر مكتبة الصدوق) تهران ۱۳۸۱ ﻫ انتخاب کردم.

این کتاب اگر نگوئیم مهم‌ترین می‌‌توان گفت از مهمترین کتابهایشان است در مقدمه کتاب ستایش زیادی از کتاب و مؤلف آن شده است.

غلو و افراط علمای معاصر:

آنچه در اینجا نقل کردیم نمونه‌ای از غلو و افراط علمای گذشته‌شان بود و اما درباره‌ی ائمه را می‌‌توان از قول یکی از شخصیتهای معاصرشان درک کرد.

ایشان در کتابش (الحكومة الاسلامة) ص ۵۲ از منشورات المكتبة الاسلامية الكبري تهران می‌‌نویسد:

«و ثبوت ولایت و حاکمیت برای امام (ع) معنایش این نیست که او را از منزلتی که نزد خدا دارد جدا کنی و او را مثل بقیه حاکمان قرار دهی، زیرا امام مقام محمود و درجه بلند و خلافت تکوینی‌ای دارد که تمام ذرات جهان زیر تصرف ولایت و سیطره اوست، و از ضروریات مذهب ما این است که: ائمه ما مقامی دارند که هیچ فرشته مقرب و هیچ پیامبر مرسلی به آن نمی‌‌رسد!! و بنابر روایات و احادیثی که ما در اختیار داریم رسول اعظم ص و ائمه علیهم السلام قبل از این عالم انواری بودند که خداوند آنها را به گرد عرش خود حلقه وار قرار داد. و مقام و منزلتی برای آنان در نظر گرفت که غیر از خدا کسی آن را نمی‌‌داند، چنانکه در روایت معراج آمده که جبریل گفت: اگر یک بند انگشت جلو روم می‌‌سوزم، اما از آنها (علهیم السلام) ثابت شده که فرموده‌اند: ما با خدا حالاتی داریم که هیچ فرشته مقرب و هیچ پیامبر مرسلی نمی‌‌تواند آن را تحمل کند!!».

وقتی انسان چنین سخنانی را می‌‌بیند یا می‌‌شنود بی اختیار می‌‌گوید:

﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَيۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةًۚ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٨ [آل‌عمران: ۸].

«پرودگارا! دلهای ما را پس از آنکه هدایتمان کردی (از حق) مگردان و به ما از نزدِ خود بخششی ارزانی دار. به راستی (که) بخشنده حقیقی فقط تویی».

کسی که کمترین دانش و بصیرتی داشته باشد مطمئناً درک خواهد کرد که آنچه در باره‌ی امامان نقل کردیم و امثال اینها، دروغ و افتراء بر ائمه است و آنها از کسانی که در باره‌ی آنان غلو می‌‌کنند، و همچنین از غلو و افراطشان بیزارند.

فصل دهم: حرام بودن اينكه كسی خود را به دروغ به اهل بيت نسبت دهد

شریف‌ترین نسب، نسب پیامبرمان حضرت محمد ص است، و بدون شک بسیار جای افتخار است که کسی حقیقتاً به ایشان و اهل بیت شان منسوب باشد، در میان عرب و عجم زیادند کسانی که خود را به اهل بیت نسبت می‌‌دهند. اگر کسی مؤمن باشد و از اهل بیت، براستی که خداوند دو افتخار نصیبش کرده، افتخار ایمان و افتخار نسب شریف.

اما اگر کسی خود را به این نسب شریف منسوب کند و از اهل آن نباشد مرتکب کار حرامی شده است و ادعای چیزی را کرده است که از داشتن آن محروم است.

يک مثال جالب!

پیامبر گرامی ص فرمودند:

«الْـمُتَشَبِّعُ بِمَا لَمْ يُعْطَ كَلابِسِ ثَوْبَيْ زُورٍ».

«هر کس به چیزی افتخار کند که به او داده نشده مثل کسی است که لباس کس دیگری را پوشیده و به دروغ وانمود می‌‌کند که لباس مال خود اوست».

حدیث از صحیح مسلم (۲۱۲۹) با روایت حضرت عایشه ل است.

دروغگوی دوزخي!

در احادیث صحیح حرمت اینکه انسان خود را به غیر نسب و فامیل خودش نسبت دهد آشکارا بیان شده است، از جمله حدیث أبوذر س که از پیامبر ص شنید که می‌‌فرمودند:

«ليْسَ مِنْ رَجُلٍ ادَّعَى لِغَيْرِ أَبِيهِ وَهْوَ يَعْلَمُهُ إِلاَّ كَفَرَ، وَمَنِ ادَّعَى قَوْمًا لَيْسَ لَهُ فِيهِمْ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».

بروایت بخاری (۳۵۰۸) و مسلم (۱۱۲) و لفظ از بخاری است.

«هیچ شخصی نیست که دانسته خودش را به غیر پدرش نسبت دهد مگر اینکه به خدا کافر می‌‌شود. و هر کس خود را به قوم و قبیله‌ای نسبت دهد که با آنان نسبت نسبی ندارد باید جایگاه خودش را در دوزخ آماده کند».

بزرگترين دروغ!

در صحیح بخاری (۳۵۰۹) از حدیث واثله بن اسقع س آمده که می‌‌فرماید:

«إنَّ مِنْ أَعْظَمِ الْفِرَى أَنْ يَدَّعِىَ الرَّجُلُ إِلَى غَيْرِ أَبِيهِ، أَوْ يُرِىَ عَيْنَهُ مَا لَمْ تَرَ ، أَوْ يَقُولُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَا لَمْ یقُلْ».

«رسول خدا ص فرمودند: از بزرگترین دروغها این است که کسی خودش را به غیر پدرش نسبت دهد، یا ادعای دیدن خوابی را بکند که ندیده است، یا حدیثی را به رسول الله ص نسبت دهد که ایشان نفرموده‌اند».

در مجموع فتاوی شیخ الاسلام / (۳۱/۹۳) آمده است که آنچه بر اهل بیت یا اشراف وقف می‌‌شود هیچکس حق ندارد از آن سهم بگیرد مگر کسیکه نسبش به اهل بیت ثابت شود.

يک پرسش؟

همچنین از ایشان در باره‌ی وقف اشراف سؤال شد آنچه که برای اهل بیت وقف می‌‌شود، و اینکه می‌گویند آنها خویشاوند هستند، آیا خویشاوندان اهل بیت اشراف هستند یاخیر و آیا آنها می‌‌توانند از وقف استفاده کنند یا نه؟

پاسخ آن

می فرماید: «بعد از حمد و ثنا، اگر وقف بر اهل بیت پیامبر ص یا بعضی اهل بیت باشد مانند علویها فاطمیها و یا طالبیها که اولاد جعفر و اولاد عقیل را شامل می‌‌شود یا عباسیها و غیره،‌ در این صورت جز کسی که نسبش بدرستی ثابت شود کس دیگری حقدار نیست، اگر کسی ادعا کند که از آنها است و ثابت نشود، یا تشخیص داده شود که از آنها نیست در وقف سهم ندارد، ‌حتی اگر ادعا کند که از آنها است مانند خاندان عبدالله بن میمون القلاح، زیرا علماء انساب می‌‌دانند که اینها نسب درستی ندارند و بسیاری از علمای فقه و حدیث و کلام و انساب به این امر گواهی داده‌اند، و حتی در دادگاههای شرعی ثابت شده است، این امر در بسیاری از کتب مسلمین درج است و در نزد علماء به تواتر رسیده است.

همچنین اگر کسی بر اشراف وقف کند، زیرا در عرف و اصطلاح این لفظ (اشراف) اطلاق نمی‌‌شود مگر بر کسی که نسب صحیح از اهل بیت پیامبر ص داشته باشد.

و اما اگر کسی چیزی را بر بنی فلان یا اقارب فلان و غیره وقف کند، و در وقف اشاره و علامتی نباشد که منظورش اهل بیت پیامبر ص است، و وقف کننده حقیقتا مالک آن باشد وقفش بر خاندان شخص معین جایز است، و بنی‌هاشم در چنین وقفی داخل نمی‌‌شوند.

سخن آخر

تا اینجا این رساله‌ی کوتاه در فضایل اهل بیت و مکانت و منزلت والای آنان از دیدگاه اهل سنت و جماعت بپایان رسید، از خداوند در آنچه خوشنودی اوست توفیق می‌‌طلبم، و اینکه دانش در دین و ثبات و استقامت بر حق عنایت فرماید، براستی که او شنوای اجابت کننده است.

وصلى الله وسلم وبارك على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجميعن.

******

مترجم نیز برای خودش و سایر مسلمین توفیق استقامت بر حق و صراط مستقیم و دانش در دین و پذیرش حق - حتی اگر از مخالفش باشد- را خواستار است و از شما خواننده عزیز آرزوی دعای خیر دارد.

دهم ربیع الاول -۱۴۲۳ قمری- در مسجد نبوی مدینه طیبه.

على صاحبها أفضل الصلاة وأتم التسليم.

پایان