234

مشخصات کتاب

وحدت و شفقت بین صحابه و آل بیت




تأليف:

صالح بن عبدالله الدرويش


مترجم:

عبدالله حیدری

مقدمه چاپ چهارم

بسم الله الرحمن الرحيم

خوانندگان گرامی! با عرض سلام مجدد خوشحالم که اینک چهارمین چاپ کتاب وحدت و شفقت بین صحابه و اهل بیت را خدمت شما تقدیم می‌کنم.

در مقایسه با موج گسترده تبلیغات تفرقه افکن و کینه پرور دشمنان وحدت این کتاب کوچک و امثال این چه تأثیری می‌تواند داشته باشد؟! ده‌ها شبکه ماهواره‌ای، ده‌ها رادیو و تلویزیون داخلی، هزاران سایت و وبلاگ انترنتی، هزاران مجلۀ ماهنامه و فصلنامه و گاهنامۀ چاپی و الکترونی، و میلیون‌ها کتاب چاپی و الکترونی، و هزاران روضه خوان و مداح و واعظ منبری و شبهه انداز و تفرقه افکن و دروغ پرداز و جعل کار با تمام امکانات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی کشور همه و همه در خدمت ایجاد اختلاف و عمیق تر کردن شکاف تفرقه و کاشتن و پروراندن تخم کینه و دشمنی و نفاق قرار دارند!

آنوقت این کتاب کوچک و امثال این چگونه می‌تواند جلو این موج بزرگ و دستگاه گسترده تولید و نشر دروغ و کینه و دشمنی را بگیرد؟! اما توکل ما به خداوند متعال است، و با تکیه بر ایمان و اعتقاد راسخ و عمیق و فولادینی که به الله متعال و قدرت و عظمت او داریم مطمئن هستیم و با کمال قاطعیت می‌گوییم که طبق وعده خداوند بزرگ و منان و مهربان: ﴿فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَيَذۡهَبُ جُفَآءٗۖ وَأَمَّا مَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ فَيَمۡكُثُ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ١٧[الرعد: ۱٧].

«پس اما آن کف بیهوده می‌رود (و نابود می‌شود) و اما آنچه که به مردم سود می‌رساند در زمین باقی خواهد ماند».

شکی و شبهه و ترددی وجود ندارد که آنچه تفرقه افکنان و کینه پروران انجام می‌دهند همچون کف روی آب است که به هرحال از بین خواهد رفت و آنچه اهل ایمان و توحید برای متحد کردن جامعه اسلامی بر اساس قرآن و سنت صحیح انجام می‌دهند از آنجایی که به نفع دین و مردم است قطعا ماندگار و پایدار خواهد بود.

شگفتی ندارد که به قول عرب‌ها خائن خائف باشد یعنی آدم خیانت کار همیشه می‌ترسد، لذا کسانی که اینهمه امکانات و وسائل تبلیغاتی و اسباب چاپ و نشر در اختیار دارند از کتابچۀ کوچکی مثل همین کتابی که شما در دست دارید احساس ترس شدید می‌کنند، و از نگرانی و افسردگی خوابشان نمی‌برد!.

باور کردنی نبود که بر این کتاب کوچک ردی پر حجم نوشته شود آنهم توسط آیت الله العظمی جعفر سبحانی! عجیب! مگر چی شده؟! مگر کتاب کوچک وحدت و شفقت بین صحابه و اهل بیت چه خطر عظیمی را در جامعه بوجود آورده که یک آیت الله العظمی با آن همه کار و مشغله و گرفتاری وقت بگذارد و بر این کتاب کوچک نقد بنویسد؟!.

خلاصه کتاب ما این است که صحابه و اهل بیت با هم قوم و خویش و وصلت کار و دوست صمیمی بوده‌اند، و به عنوان یک جامعه بشری خیلی با هم عادی زندگی می‌کرده‌اند، اگر اختلافاتی هم وجود داشته خیلی طبیعی بوده است، این عین واقعیت و منطبق با قرآن و سنت صحیح و تاریخ سالم است و با پیروی از همین واقعیت می‌توان به وحدت و اتحاد و انسجام جامعه اسلامی رسید و تخم فتنه و اختلاف و کینه و دشمنی را از میان جامعه اسلامی برکند.

و خلاصه نقد کتاب وحدت و شفقت بین صحابه و اهل بیت به قلم سیال و محققانه! استاد بزرگ آیت الله العظمی جعفر سبحانی! این است که ماست سیاه و زغال سفید است! اصلا وحدت و شفقتی بین صحابه و اهل بیت وجود نداشته و اینکه علیس اسم فرزندانش را ابوبکر و عمر و عثمان گذاشته ربطی به رابطه صمیمی یا مکدر آنان ندارد! و اینکه علیس دختر گرامی‌اش ام کلثوم را به عقد ازدواج عمر فاروقس در آورده چیزی را ثابت نمی‌کند!!.

گویا ایشان می‌فرمایند نه آیات قرآن را قبول داریم نه سنت و تاریخ را و نه هم عقل و فطرت سالم بشری را! خروس یک پا دارد! حتی اگر همه انسان‌های دنیا جمع بشوند و قسم بخورند که برف سفید و زغال سیاه و یخ سرد و آتش سوزان، و خورشید درخشان و ماه تابان است ما سخنگویان اسلام ناب! و داعیان وحدت و تقریب بین امت اسلامی!!! قبول نداریم!! چون قبول حرف شما به معنی تکذیب روایات کلینی و مجلسی و دیگران است!.

و از آن مهمتر پذیرش منطق شما مبنی بر اینکه صحابه و اهل بیت با هم وحدت وشفقت داشته‌اند، بازار بعضی‌ها را کساد می‌کند! دیگر کسی خمس نمی‌پردازد! دور و بر بعضی‌ها خلوت می‌شود! و بیکار می‌گردند! و بسیاری مضرات دیگر.

ما قضاوت را به خوانندگان عزیز واگذار می‌کنیم و خدا را شاهد می‌گیریم که هدفی جز وحدت واقعی امت اسلامی در پرتو قرآن و سنت صحیح رسول اللهص نداریم چونکه اختلاف و تفرقه هر روز دشمنان ما را خوشحال تر و صفوف اهل ایمان را ضعیف تر می‌کند.

امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند وحدت هستیم و وحدت بدون پرهیز و گریز از لعن و نفرین به صحابه رسول اللهص و حسن ظن به پیشگامان و طلیعه داران امت اسلامی و دوری از هرگونه افراط گرایی و کینه پروی ممکن نیست.

پس بهترین و کوتاه‌ترین و سالمترین راه وحدت بازگشت به قرآن و سنت و سیرت پیامبرگرامیص و صحابه و اهل بیت آنحضرت است به امید آنکه هرچه زودتر به این آرمان مقدس نائل آئیم و دشمنان اسلام و مسلمین را با ایجاد وحدت واقعی امت اسلامی مأیوس و نا امید و خداوند متعال را از خود راضی و خوشنود گردانیم. آمین

عبدالله حیدری

Haidari۱۱@gmail.com

۸ مهرماه ۸۸ خورشیدی

پيشگفتار مترجم

به نام مهربان الهی که رحمتش همه‌ی هستی را فرا گرفته، و درود و سلام بر پیامبر رحمتی که با قلب مهربانش شفقت و محبت و رحمت را همچون شربتی گوارا به امتش نوشاند، و درود و سلام بر یاران و خاندانش که اولین شاگردان این مکتب رحمت و شفقت بودند، تا جایی که خداوند رحمان و رحیم بدلیل تبلور رحمت در میانشان به همین عنوان از آنان ستایش نمود و فرمود:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ[الفتح: ۲٩].

«محمد رسول خداست و کسانی که با او هستند بر کافران سخت‌گیر و در میان خود مهربانند».

جامعه‌ی بشری همواره نیازمند رهبران و پیشوایانی است که بتوانند فسادها و انحراف‌های عقیدتی و فکری و اخلاقی مردم را اصلاح کنند، تا قطار سیر جامعه به طوفان موانع برخورد نکند و دچار اختلال و نابودی نگردد، خداوند حکیم که خالق مطلق و مدبر کلّ این جهان است با علم و ح÷مت خودش تشخیص میدهد که جامعه در چه زمانی نیازمند چه نوع رهبران و مصلحانی است.

سنت حکیمانه آن ذات قدسی این بود که همواره پیامبران و رسولانی را از میان خود مردم بر می‌گزید و پیام خودش را توسط آنان به مردم ابلاغ می‌کرد و راه سالم زیستن و بهتر زیستن را به آنان تلقین می‌نمود، سرانجام در فرصت پایانی امتحان، در این جهان فانی حکمتش چنین اقتضا نمود که آخرین پیامبرش را با آخرین کتابش مبعوث کند و بدین ترتیب به سلسله‌ی پیامبران و رسولانش پایان بخشد.

اتفاق امت

اما رسالت و مسئولیت آنان پایان ناپذیر است، لذا افتخار تحمل و ادای این مسئولیت الهی به این امت سپرده شد، بنابراین نبی خاتمص اولین مجموعه از میان این امت را جهت تبلیغ و اجرای این رسالت پیامبرانه بدست مبارک خودشان تربیت نمودند.

بنابراین امت اسلامی تقریبا اتفاق نظر دارد که همچنانکه در گذشته بهترین و پاکترین انسان‌های روی زمین پس از پیامبران و رسـولان شاگردان آنان بوده‌اند در مـدرسه‌ی محمدیص نیز این قاعده بگونه‌ی بسیار روشن و بارزی متجلی بوده است.

ستایش الهی

لذا خداوند مهربان در قرآن کریم بارها از این شاگردان مخلص مدرسه‌ی نبوت، اظهار خوشحالی و رضایت نموده و به آنان وعده بهشت ومغفرت داده است:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٠٠[التوبة: ۱۰۰].

﴿۞لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا١٨[الفتح: ۱۸].

از این قبیل آیات بسیار است. بلکه ایمان وصداقت آنان را برای بقیه‌ی انسان‌ها سرمشق و نمونه قرار داده است:

﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِي شِقَاقٖۖ فَسَيَكۡفِيكَهُمُ ٱللَّهُۚ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ١٣٧[البقرة: ۱۳٧].

تحریف تاریخ

در تاریخ سابقه ندارد که شاگردان و جان نثاران رسول و پیامبری پس از ایمان و پخته شدن در کوره آزمایشات و کسب ده‌ها و صدها مدال افتخار، با خاندان مؤمن او به ستیز بپردازند، اما متاسفانه با تحریف تاریخ و دروغ پردازی‌های تخیلی و افسانه‌ای دشمنان پیامبر و صحابه چنین وانمود شده که گویا پیامبر ما حضرت محمدص در تفهیم و اجرای رسالت خود نعوذ بالله ناکام بوده، و در تمام مدت بیست و سه سال دوران طلایی تاریخ بشرکه ایشان نمونه‌ی کامل از یک انسان کامل با پشتیبانی وحی و نظارت الهی، رهبری جهان معنویت را به عهده داشته، نتوانسته - جز چند نفری که تعدادشان حد اکثر از عدد انگشتان دو دست بیشتر نیست - شاگردانی را پرورش دهد که پس از وی حد اقل باخانواده ایشان رابطه صمیمی داشته باشند!.

بسیار عجیب است! چگونه باید اینگونه افسانه هایی را باور کرد، در حالی که طبق شواهد روشن و براهین قاطع، صحابه و اهل بیت نه تنها یار و یاور یکدیگر بودند، بلکه با وجود بعضی رنجش‌های طبیعی در جامعه بشری، پیوند ناگسستنی بین آنان وجود داشت و بشدت به یکدیگر احترام داشتند و با یکدیگر پیوند خویشاوندی برقرار می‌کردند، و به نام‌های یکدیگر افتخار می‌ورزیدند.

سخنان طلایی

اگر چنین نیست پس چرا امیر المؤمنین علی مرتضی÷ از عصبانیت بر منبر کوفه مشت می‌کوبد؟ و می‌فرماید:

«به من خبر رسیده که گویا عده‌ای مرا از ابوبکر و عمر بر تر میدانند! اگر کسی چنین ادعایی کرده باشد؛ افترا کننده (= دروغگو) است؛ که حد افترا باید بر او جاری شود»!!.

و در جای دیگری می‌فرماید: مبادا با کسی روبرو شوم که مرا از ابوبکر و عمر بر تر میداند و گرنه او را مانند کسی که دروغ و افترا می‌بندد شلاق می‌زنم.

این کتاب

کتابچه کوچکی که اینک در دست دارید، امیدواریم بتواند این واقعیت را روشن کند گر چه این موضوع بسیار گسترده است اما مطمئنیم که وضوح حقیقت و اخلاص و انگیزه‌ی وحدت طلبی، و بیان شیوا و قلم رسای نویسنده خواهد توانست عطش هر مسلمان حقیقت جویی را برطرف نموده، و این واقعیت ساده و روشن و منطبق با عقل و نقل و فطرت سالم را با همین صفحات اندک و بدون نیاز به کتاب‌ها و مراجع بیشتر برای همه‌ی حق جویان و وحدت خواهان واقعی روشن نموده، و راه وحدت و محبت و همزیستی مسالمت آمیز را برای مسلمین هموار گرداند.

عامل تفرقه چیست؟

ما معتقدیم بزرگترین عامل تفرقه در میان امت اسلامی لعن و نفرین به پاکترین انسان‌های روی زمین پس از پیامبران است، که با دلائل بسیار واهی و با اتکاء به افسانه‌های پوچ و بی ریشه صورت میگیرد؛ وقتی مسلمانان بدانند که صحابه و اهل بیت نه تنها یکدیگر را لعن و نفرین نمی‌کرده، بلکه با یکدیگر شیر و شکر بوده‌اند و بارها در انظار همگان از یکدیگر ستایش می‌کرده اند؛ دیگر دلیلی وجود ندارد که یک فرد مسلمان آنان را لعنت و نفرین کند و خودش را مستوجب خشم و غضب الهی قرار دهد زیرا خداوند متعال در حدیث قدسی می‌فرماید:

«من عادي لي ولياً فقد آذنته بالحرب». «کسی که با یکی از دوستان من دشمنی کند من با او اعلان جنگ میکنم».

اگر صحابه‌ای که قرآن بارها از آنان ستایش نموده اولیای خدا نباشند دیگر چه کسی می‌تواند ولی خدا باشد؟! به امید آنکه روزی امت اسلامی‌بتواند با دانش و بینش هر چه عمیقتر، اسباب تفرقه را شناسایی و خنثی نموده و راه وحدت و عزت و سر بلندی را بپیماید. پروردگارا چنین باد.

از همه‌ی شما سروران و عزیزانی که محبت خدای ذوالجلال و اولیای راستینش بشمول اهل بیت و صحابه در دل‌هایتان موج می‌زند و همواره برای وحدت واقعی و عزت و سر بلندی امت اسلامی می‌تپید، التماس دعای خیر دارم، خداوند یار و یاورتان باد.

حیدری

مقدمه

حمد و سپاس بیکران بر معبود یکتا و درود و سلام جاودان بر حضرت محمد مصطفی و بر یاران ابرار و خاندان اطهارش باد.

یک نقطه‌ی مشترک

ناگفته پیداست که رسول بزرگوار اسلامص سردار تمام فرزندان آدم است، این حقیقت مسلمی است که همه‌ی مسلمین جهان بر آن اتفاق نظر دارند، و این اتفاق نعمت بزرگی از جانب خداوند متعال بر این امت است، پس خدا را سپاس بی پایان باد.

البته اندک کسانی که بر خلاف امت اسلامی راه دیگری در پیش گرفته‌اند و بعضی امامان را از رسـول اللهص در علم و دانش برتر معرفی می‌کنند، اختلاف آنان با سایر امت اسلامی هیچگونه ارزش و اعتباری ندارد، زیرا این روایات با وجود اینکه در کتب شان مدون شده و ثابت است. و گویا عده‌ای به آن معتقدند، در مقابل کسانی را می‌یابید که اینگونه روایات را تاویل و یا تضعیف می‌کنند.

اینکه مکانت و منزلت رسول اللهص بسیار روشن و آشکار است، و اینکه ایشان صاحب شفاعت کبری و حوض کوثر است و اینکه ایشان در دنیا و آخرت دارای منزلت رفیعی هستند، همه این‌ها حقایقی ا ست که کسی نمی‌تواند انکارش کند. و طبیعی است کسانی که - اعم از صحابه و اهل بیت رضوان الله علیهم اجمعین – سال‌ها در خدمت آن رسول مکرمص بوده‌اند از برکات ایشان بهره مند شده‌اند.

فضایل اهل بیت

آری منزلت اهل بیت بسیار والا و فضائلشان بیشمار است که در آیات و روایات زیادی بیان گردیده و به تواتر رسیده است، اعم از اینکه حضرتشص را دیده و با ایشان هم صحبت شده، یا اینکه (بشرط ایمان و تقوی) از آن ذریه طاهره بوده باشند.

اهل بیت دو نوع فضائل دارند یکی فضائلی که اختصاصاً در رابطه با آنان آمده، و دیگر فضائلی که درباره عموم صحابه رضوان الله علیهم آمده است، قطعاً آن عده از اهل بیت که افتخار صحبت رسول اللهص را داشته‌اند اولین کسانی خواهند بود که این فضائل شامل حالشان می‌شود.

در کتاب قبلی درباره‌ی صحبت با رسول اللهص سخن گفتیم اما در این کتاب از رحمت و شفقت بین این یاران صمیمی سخن خواهیم گفت، هر چه از صحبت با رسول اللهص و فضائل آن سخن گفته شود باعث ملال و خستگی نمی‌گردد؛ زیرا هم صحبت بودن با پیامبر گرامی بخش جدایی ناپذیری از زندگی پر برکت آن خورشید عالمتاب و صاحب برکات است، که به مجرد ایمان به ایشان و صحبت با آن حضرت، یاران نازنینش افتخار یافتند که صحابی نامیده شوند.

درجات صحابه

اما مقام و منزلت و درجات هر کدام از آنان در بهشت جاویدان، بنابر اعمال و جهادشان با سید المرسلینص متفاوت است، کما اینکه در دنیا نیز مقام و درجات آنان متفاوت است، بعضی مهاجر و بعضی انصارند، بعضی قبل از فتح مکه ایمان آورده‌اند و برخی بعد از آن، اما از سوی خداوند به همه‌ی آنان وعده بهشت داده شده است:

﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ١٠[الحديد: ۱۰].

«کسانی از شما که پیش از فتحِ (مکه) انفاق کردند و (باکافران) جنگیدند (با انفاق کنندگان و جهادگران پس از فتح مکه) یکسان نیستند. آنان در منزلت، از کسانی که پس از(فتح مکه) انفاق کردند و (باکافران) جنگیدند، بزرگترند، و خداوند به هر یک (از آنان سرانجامِ) نیک(بهشت) را وعده داده است. و خداوند از آنچه می‌کنید با خبر است».

آری، همه آنان فضیلت و منزلت خود شان را دارند، و ما باید این عظمت را درک کنیم، و اینکه این صحبت، خود منزلت و افتخار مستقلی است، و علاوه بر آن درجات آنان به اعتبار اعمالشان متفاوت است.

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٠٠[التوبة: ۱۰۰].

«و پیشروان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکوکاری از آنان پیروی کردند، خداوند از آنان خشنود شد و (آنان نیز) از او خشنود شدند. و برایشان باغ‌هایی که فرودستِ آن جویباران روان است آماده ساخت که درآنجا همیشه جاودانه‌اند. این کامیابی بزرگ است».

پس این‌ها در بالاترین درجه هستند، و کسانی که هر دو افتخار را داشته‌اند، یعنی صحابه‌ی آل اطهارش اجمعین که هم مقام صحبت و هم مقام قرابت را دارند، درجات آنان نیز به اعتبار اعمالشان متفاوت است.

آسیب شناسی تفرقه

خواننده‌ی عزیز! آسیب شناسی در مورد اختلاف پراکندگی امت و علاج آن یک مطلب شرعی است، زیرا اختلاف و تفرقه در جامعه اسلامی مشکل بزرگی است که پیامدهای خطرناک آن همچون طوفانی سهمگین دارد امت را به هلاکت می‌کشاند، و اگر برای معالجه آن دست به کار نشویم هر روز که بگذرد خسارت بیشتری به بار می‌آورد، بنابراین جهت معالجه‌ی این سرطان کشنده هر چه زودتر باید اقدام نمود.

بنده در این فرصت کوتاه به موضوعی مهم و سر نوشت ساز اما به بخش کوچکی از آن خواهم پرداخت، موضوع مورد نظر رابطه‌ی صمیمانه یاران و خاندان رسالت با یکدیگر است، اما در اینجا اختصاراً پیرامون رحمت و شفقت بین اهل بیت پیامبر با دیگر صحابه‌ی آن حضرتص سخن خواهم گفت، که با توجه به جنگ‌هایی که میان آنان درگرفت باز هم با یکدیگر رحیم و مهربان بودند.

این حقیقتی انکار ناپذیر است، گر چه داستان سرایان آن را نادیده گرفته‌اند و بعضی راویان مغرض از آن سکوت کرده‌اند، اما این حقیقت همچون خورشیدی درخشان مانده و خواهد ماند؛ و دسیسه‌ی راویان مغرض و خیالپردازان غافل را نقش برآب خواهد کرد.

بسیارکسانی بودند که از اینگونه افسانه‌ها و خیالپردازی‌ها و روایات دروغین و بی سند و بی ریشه جهت پیشبرد اهداف خویش استفاده می‌کردند. هوا پرستان و عاشقان بدعت در دین از یک سو، و سیاست مداران دین ستیز و شکم پرستان و تاجران دینی از سوی دیگر، همه‌ی این‌ها دانسته یا ندانسته و خواسته یا ناخواسته در خدمت دشمنان اسلام قرار گرفتند، و آرزوی دیرینه‌ی آنان را برآورده کردند، و با ایجاد نفاق و اختلاف در میان امت، تخم عداوت و دشمنی کاشتند.

پیام وحدت

بیدار باشید! شما‌ای محققان و پژوهشگران! شما‌ای نویسندگان و اندیشمندان! شما‌ای تاریخسازان و تاریخ نویسان! شما‌ای داعیان وحدت و اتحاد! شما‌ای کسانی که از خطر «جهانی شدن» هشدار می‌دهید، و برای رویارویی با پیامدهای احتمالی آن، از وحدت و اتحاد سخن می‌رانید! بلکه به شما‌ای مسلمانان آزاده! که غیرت دین دارید، به همه‌ی شما می‌گویم:

چرا جریانات مرده‌ی تاریخی را زنده می‌کنید که جز پیامد منفی و عمیق کردن دشمنی در میان امت چیزی بدنبال ندارد، مقصود چیست؟ چه می‌خواهیم؟ جهت ارضای عوام؟! تقلید کورکورانه؟! منافع مادی؟!پس چی؟.

تعجب آور است که عده‌ای وقت گران بهایشان را صرف کنکاش در مسائلی تاریخی می‌نمایند، و یا اندیشه‌های سست و بی پایه‌ای را بارور می‌کنند که اساس آن‌ها بر روایات ضعیف و جعلی، و یا هوا و هوس نهاده شده است.

و خنده آور است که این‌ها واقعا معتقدند کار خوب انجام می‌دهند! و به حقایق علمی دست پیدا کرده اند!، اما اگر با چشم باز نگاه کنند به وضوح درک می‌کنند که جز گسترده کردن دامنه‌ی اختلاف وتفرقه و عمیق تر کردن دشمنی میان مسلمانان، هنری به خرج نداده‌اند، و جز نیشتر زدن به زخم چرکین امت و پرورش میکرب اختلاف، حماسه‌ای نیافریده‌اند، و اگر از آنان بپرسید که از تلاش و زحمت شان چه نتیجه‌ای گرفته اند؟، جوابی نخواهند داشت. حداکثر اینکه خواهند گفت یک بحث علمی است! همین و بس!! راستی کجاست آن مبادی علمی‌ای که ایشان بدان‌ها اعتماد کرده و تحقیق نموده اند!؟. و کجاست رسالت مقدس وحدت؟!.

افتخار صحبت

در کتاب قبلی از تلازم بین رسول اللهص و صحابه جانبازش سخن گفتیم و اینکه از مسئولیت‌های رسول اللهص تزکیه‌ی کسانی است که به ایشان ایمان آورده‌اند، که در درجه اول عده‌ای اُمّی و ناخوان بودند که خداوند آنان را با ایمان به پیامبرشص و صحبت نورانی حضرتش افتخار بخشید چنان‌که می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّ‍ۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٢[الجمعة: ۲].

«او ذاتی است که در میان درس ناخواندگان رسولی از خود آنان برانگیخت که آیاتش را بر آنان می‌خواند و آنان را پاک می‌دارد. به آنان کتاب و حکمت می‌آموزد و به راستی پیش از این در گمراهی آشکار بودند».

همینها بودند که رسول رحمت و هدایتص به تربیت (تزکیه) و تعلیم آنان پرداخت.

از زندگی عجین شده‌ی صحابه‌ی جانباز با آن رهبر دلباخته‌ی‌شانص سخن گفتیم، از رابطه‌ی شاگردان رشید و فداکار، با آن معلم و الگوی کامل و پیشوای محبوبص با شیفتگان و جانبازان راه محبت او، که علاوه بر رعیت بودن، اصحاب و یاران و فدائیان او بودند سخن راندیم، شمه‌ای از این رابطه گرم و صمیمی صحبت با نبوت، شاگرد با معلم، پیرو با رهبر، و مرید با مراد را در کتاب اول با نام (افتخار صحبت با رسولص) بیان نمودیم.

بهترین امت

خواننده‌ی عزیز! شما نیز هیچ شک و شبهه‌ای نخواهی داشت که رسول گرامیص رسالت بزرگی را که خداوند مهربان به ایشان سپرده بود، به بهترین و کاملترین وجه ممکن اداء نمودند، پیام الهی را ابلاغ کردند، وجهت استمرار و ادامه این دین خاتم، اصحاب و یاران نمونه‌ای را تربیت و تعلیم دادند، وکاملاً آنان را تزکیه نمودند.

از ثمرات ارزشمند این تعلیم و تربیت و تزکیه، آن صفات والا وارزشمندی است که جزو سرشت و خو و عادت وطینت صحابه‌ی بزرگوار رضوان الله علیهم اجمعین قرار گرفت. همین افتخار کافی است که آنان بهترین امت معرفی شدند که برای نفع مردم فرستاده شده‌اند چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ[آل عمران: ۱۱۰].

در کلمه (اُخرجت) در آیه‌ی کریمه دقت کنید، که چه ذات ذوالجلالی آنان را فرستاده و این مقام و منزلت والا را به آنان بخشیده است، این شبیه آیه کریمه دیگر است:

﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِي كُنتَ عَلَيۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن يَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِۚ وَإِن كَانَتۡ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۗ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ١٤٣[البقرة: ۱۴۳].

«و همچنین شما را امتّی میانه گردانده(برگزیده)ایم تا بر مردم گواه باشید و (نیز) تا رسول (خدا) بر شما گواه باشد و قبله‌ای را که پیرو آن بودی (فرو) ننهادیم، مگر برای آنکه کسی را که از رسول (خدا) پیروی می‌کند از کسی که از عقیده‌اش بر میگردد معلوم بداریم. و به راستی آن ـ جز بر کسانی که خدا آنان را هدایت کرده است ـ دشوار است. (و) خداوند (نمی‌خواهد) ایمانتان را از بین ببرد. بی گمان خداوند به مردم رؤوف (و) مهربان است».

آیاتی که خداوند در مدح و ستایش و بیان صفات آنان نازل فرموده بسیار است، که ما در این کتاب به توضیح یکی از آن صفات خواهیم پرداخت.

یک استثنا در تاریخ

خوانندگان عزیز! به یاد داشته باشید که این نسل از انسان‌ها یک استثناء‌ در تاریخ است، صفات و ویژگی‌هایی که آنان کسب کردند، محال است فرد دیگری بتواند به آن‌ها دسترسی پیدا کند، و شرف و افتخارِ صحبت سرور پیامبران و رسولانص را داشتن، دیگر کجا و برای چه کسی ممکن است تحقق یابد؟!! خوشا به سعادتشان.

معلم و مربی آنان، آن امام رحمت و هدایت بود که به آنان علم و ادب و جهاد و فدا کاری آموخت که سرانجام اسلام را همین‌ها یاری کردند و به سراسر جهان رساندند و با خونشان از آن دفاع کردند.

ما در اینجا به یکی از صفات آنان توجه خواهیم کرد، که شایسته است شرح و بسط داده شود و همه امت اسلامی با آن آشنا شوند، ‌آیا می‌دانید منظور ما کدام صفت است؟ بله درست است، همان صفت رحمت.

انگیزه چیست؟

شاید سوالی پیش بیاید که چرا از این صفت سخن می‌گوئیم؟ خواننده‌ی عزیز! آیا دقت کرده اید که سِرِّ این صفت ارزشمند چیست؟ ملاحظه خواهید فرمود که انگیزه سخن گفتن از این صفت فراوان است، ولی ما در اینجا اختصاراً به چند سبب اشاره می‌کنیم.

سبب اول:

بدلیل معانی ژرف و عمیقی که این صفت در بر دارد، و آیات و احادیث و آثار فراوانی که از رسول گرامیص و آل اطهار و صحابه‌ی اخیارش در این معنی آمده است، در رأس همه اینکه پرورگار بزرگ و مهربانمان در عین اینکه خودش را رحمان و رحیم خوانده است در وصف پیامبر عزیزشص نیز فرموده است:

﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ١٢٨[التوبة: ۱۲۸].

«بی گمان رسولی از خودتان به سوی شما آمد، که رنجتان بر او دشوار، بر شما حریص (و) بر مؤمنان رئوفِ مهربان است».

وخود رسول گرامیص فرموده‌اند:

«من لايَرْحَمْ لاَ يُرْحَمْ».

«کسی که رحم نکند به او رحم نمی‌شود».

اگر بخواهیم در معنی این صفت و نصوصی که درباره‌ی آن آمده سخن بگوئیم مطلب طولانی خواهد شد که فعلا نیازی به آن نیست.

سبب دوم:

اینکه توصیف آنان بدین صفت خود یک اعجاز علمی است، که اگر کسی در آن دقت کند تبلور این اعجاز را به روشنی می‌بیند.

زیرا به علت اینکه خداوند با علم غیبی خودش می‌دانست که بعدها چه پیش خواهد آمد، گویا این آیه‌ی کریمه و درخشش صفت رحمت در آن، پیشاپیش رد بر طعن‌ها و توهین‌هایی است که تا آنزمان داستان سرایان و دروغ فروشان و راویان دروغین جعل حدیث هنوز کارشان را شروع نکرده بودند؛ و دروغ‌هایشان را به ثبت نرسانده بودند؛ و هنوز دشمنان صحابه و اهل بیت فرصت بهانه جویی و خورده گیری پیدا نکرده بودند. دقت کنید:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ[الفتح: ۲٩].

«محمد رسول خداست و کسانی که با اوهستند بر کافران سخت گیر و در میان خود مهربانند. آنان را در حال رکوع و سجده می‌بینی که از خداوند فضل و خشنودی می‌جویند. نشانه‌ی(درستکاری) آنان از اثر سجده در چهره‌هایشان پیداست».

سبب سوم:‌

بیان این حقیقت که صحابه با یکدیگر مهربانند، و اینکه این شفقت و مهربانی تا اعماق دلهایشان ریشه داشته، تمام آن روایات جعلی و اوهام و افسانه‌های دروغین و اختلاف پرور، را که صحابه رسول الله و ثمره‌ی عمر آن حضرتص را همچون حیوانات وحشی و درنده معرفی می‌کند که گویا با یکدیگر دشمن بوده‌اند، همه‌ی آن اوهام و افسانه‌ها را نابود می‌کند.

آری خواننده‌ی عزیز! اگر کسی توانست این حقیقت را که قرآن کریم بیان می‌دارد بپذیرد که صحابه واقعاً با هم مهربان بوده‌اند (‌رحماء‌ بینهم) ‌و از ته دل به آن اعتراف نمود، قلباً مطمئن خواهد شد. و احیاناً اگر کینه و حسدی که بوسیله دروغ‌های دروغ پردازان در بعضی دل‌ها جای گرفته و قلبهای پاک و شفاف مؤمنان را مکدر کرده همه از دل بیرون خواهد رفت، و طبق آیه کریمه این صفت مؤمنان را نیز به دیگر صفات نیکوی خود خواهد افزود:

﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠[الحشر: ۱۰].

«و (نیز) آنانی که پس از اینان آمدند، می‌گویند: پروردگارا! ما را و آن برادرانمان را که در ایمان آوردن از ما پیشی گرفتند، بیامرز. و در دل‌های ما هیچ کینه‌ای در حقّ کسانی که ایمان آورده‌اند، قرار مده. پروردگارا! تویی که بخشاینده‌ی مهربانی».

پس طبق این آیه‌ی کریمه هر مسلمان مکلف است برای همه‌ی مؤمنان دعای مغفرت و آمرزش کند، ‌و از خداوند بخواهد که نسبت به هیچ مؤمنی کینه و عداوت و دشمنی و حتی کدورتی در دلش جای ندهد.

سبب چهارم:

از اصول پذیرفته شده در نزد محققان و پژوهشگران این است که «متن» و «سند» هر دو را مورد بررسی قرار می‌دهند، ‌کما اینکه علمای راسخ، ضمن آنکه مطلبی را از نظر سند بررسی کردند، ‌و آن را ثابت یافتند متن روایت را بر نصوص قرآن کریم و اصول کلی و مسلّم اسلام عرضه می‌کنند و همچنین سعی می‌کنند بین روایات- احیاناً متناقض - توافق و انطباق بوجود آورند.

روایات تاریخی نیز از این قاعده مستثنی نیست و برای بررسی روایات تاریخی نیز باید این روش را به کار برد. اما متأسفانه بسیاری از نویسندگان از بررسی سند طفره رفته‌اند، و به همین اکتفا کرده‌اند که روایتی درکتب تاریخ و ادبیات عرب وجود دارد، و از سوی دیگر، اگر کسانی به سند اهمیت دادند متن را بررسی نکرده و آن را بر قرآن عرضه ننموده‌اند.

خواننده‌ی عزیز! پیش از اینکه شتابزده عمل کنید و صرفاً با پشتوانه‌ی اطلاعات پراکنده و غیر موثق، و بر اساس احساسات و عواطف پیش داوری کنید، دلائلی راکه ذکر کردیم به دقت مطالعه کنید، گرچه کلمات بسیار ساده و روشن، و قوت معانی و دلالت آن واضح و آشکار است، اما با این وجود نامأنوس است، خلاصه اینکه مطلب مذکور بر دو عنصر اساسی تکیه دارد یکی درک و احساس و دیگر آیه «محمد رسول الله…»

البته آیه‌ی ۱۰ سوره حشر نیز قابل دقت و تأمل است:

﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠[الحشر: ۱۰].

«و(نیز) آنانی که پس از اینان آمدند، می‌گویند: پرودگارا! ما را و آن برادرانمان را که در ایمان آوردن از ما پیشی گرفتند، بیامرز و در دل‌های ما هیچ کینه‌ای در حق کسانی که ایمان آورده‌اند، قرار مده پروردگارا! تویی که بخشاینده‌ی مهربانی».

هر دو آیه را بخوانید و در معانی آن دقت کنید.

مطلب اول

نامگذاری

اسم اشاره به مسمی یا صاحب اسم است، و این علامت ویژه‌ای است که او را از دیگران متمایز می‌کند، و مردم همواره این اصل را پذیرفته‌اند و به آن عمل می‌کنند. هیچ عاقلی نیست که در أهمیت اسم تردید داشته باشد، زیرا با همین نشان بارز است که کودک از سایر برادران و کودکان دیگر باز شناخته می‌شود و رفته رفته بوسیله آن در خانواده و جامعه معروف و مشهور می‌گردد تا اینکه سر انجام انسان فنا می‌شود اما اسمش (با ویژیگی‌هایی خوب یا بد آن) باقی می‌ماند.

اسم از«سُمُوّ» یعنی بلندی یا از «وَسْم» به معنی نشان و علامت گرفته شده است، همه‌ی این امور دلالت بر اهمیت اسم برای کودک می‌کند، و این اهمیت را به هیچ عنوان نمی‌توان نادیده گرفت. از بازرترین ویژگی‌های اسم این است که دلالت بر عقل و مکتب اعتقادی شخص می‌کند، به طور مثال دشوار و شاید ناممکن است که شما شنیده باشید یهود و نصاری فرزندانشان را (محمد ص) بنامند! یا اینکه مسلمانان فرزندانشان را لات و عزی یا فرعون و هامان و ابوجهل و ابولهب بنامند!.

بنابراین رابطه‌ی فرزند با پدرش بوسیله‌ی اسم بر قرار می‌گردد، و پدر و سایر اعضای خانواده فرزندشان را با اسم بلکه با اسمی‌که دوست دارند و می‌پسندند صدا می‌زنند، بنابر این اسم تک تک افراد خانواده در میان آنان و سایر خویشاوندان بسیار تکرار می‌گردد، و از قدیم گفته‌اند:

«مِنْ إسمك اَعرِفُ أباك» از روی اسمت شخصیت پدرت را می‌شناسم.

اهمیت اسم در اسلام

برای شناخت و تشخیص این اهمیت همین کافی است بدانیم که شریعت پاک محمدیص به اسم اهمیت فوق العاده‌ای قائل شده است، لذا رسول محبوبمانص اسم بعضی صحابه را اعم از زن و مرد عوض کردند، بلکه حتی اسم شهرشان را از یثرب به مدینه تبدیل کردند، کما اینکه حضرتشص مانع از نامگذاری بعضی اسم‌ها شدند.

لذا فرمودند: «إن أخنع اسم عند الله رجل تسمي بملك الأملاك» پست‌ترین شخص در نزد خداوند کسی است که خودش را ملک الملوک یا شاهنشاه بنامد.

همچنین رسول گرامیمانص به بعضی أسماء مانند عبدالله و عبدالرحمن و غیره که در آن اشاره به مقام بندگی برای خداوند است ترغیب فرمودند:

«أحبُّ الأسماء إلى الله عبدالله وعبدالرحمن» «محبوبترین نام‌ها در نزد خداوند عبدالله و عبدالرحمن است».

‌چنانکه از سیرت رسول گرامی‌مانص معلوم می‌شود ایشان از اسم خوب خوششان می‌آمد و آن را به فال نیک می‌گرفتند. از نظر علمای علم اصول و ادبیات عرب، اسم‌ها از خود شان مفاهیم و معانی دقیق و حساب شده‌ای دارند، تفصیل این موضوع را درکتب اصول فقه و ادبیات عرب ملاحظه می‌فرمائید، و علماء در زمینه‌ی مسائل گوناگونی که از آن گرفته می‌شود بحث کرده‌اند.

یک پرسش عقلانی

خواننده‌ی عزیز! سراسیمه نشو و پیشاپیش تعجب نکن؟ با من ادامه بده، لطفا به این پرسش‌ها پاسخ بده.

فرزندت را چه می‌نامی؟ آیا اسمی را برایش می‌پسندی که از دید شما و همسر و خانواده ات معنی و دلالت روشن و دلکش و دوست داشتنی دارد، یا اینکه هر چه پیش آمد خوش آمد؟! حتی اگر اسم دشمنانت باشد؟! سبحان الله، واقعاً شگفت انگیز است، ما امروز در این عصر جهالت و غفلت از دین، برای فرزندانمان اسم معنی دار و دلکش و جذاب و با شخصیت انتخاب می‌کنیم، اما حاضر نیستیم این اصل را در مورد بهترین انسان‌های روی زمین که در عصر طلایی زندگی می‌کردند بپذیریم، و می‌گوئیم نه! آن‌ها به دلائل سیاسی و اجتماعی مجبور شدند اسم دشمنانشان را بر روی فرزندانشان بگذارند، بدون اینکه احساس و عاطفه‌ی شان، آنانرا راهنمایی کند!.

قضاوت با شما

عجیب است که سروران امت و عاقلترین انسآن‌ها، و صاحبان عزت و افتخار و شجاعت که علاوه بر شجره‌ی طیبه (نسب شریف)، شخصیت‌های آنان نیز همچون نور می‌درخشد، از ابتدائی‌ترین معانی انسانیت محروم نگه داشته می‌شوند! تا جائیکه به آنان اجازه داده نمی‌شود که فرزندانشان را به نام‌های پسندیده و محبوب شان نامگذاری کنند، بلکه مجبور می‌شوند نام دشمنانشان را بر روی فرزندانشان بگذارند، آیا این باور کردنی است؟.

شایان ذکر است که این نامگذاری تنها برای یک فرد نبود بلکه اهل بیت مجموعه‌ای از فرزندانشان را با این نام‌ها افتخار بخشیدند، و این نامگذاری پس از سپری شدن و فراموش کردن دشمنی نبوده بلکه به ادعای آنان در اوج دشمنی بوده است!! که ما می‌گوئیم خیر بلکه در اوج محبت بوده، زیرا دشمنی‌ای در کار نبوده است.

این مساله مهم و قابل توجهی است که باید آن را دقیق مطالعه کرد، و روی آن حساب نمود، زیرا که در آن دلالت‌های فراوانی است و در آن رد بر تمام آن داستان‌های خیالی و افسانه‌های مسموم و اوهام و خرافاتی است که دل‌های صاف مسلمین را مکدر و صف محکم آنان را متفرق کرده است.

این حقیقت به قدری روشن و قابل فهم است که هر انسان عاقل و بی غرضی براحتی می‌تواند آن را درک کند، و هر انسان با شعوری که احساس و عاطفه‌اش نَمُرده باشد خیلی ساده می‌تواند آن را بفهمد، و ناممکن است که انسان‌های عاقل و آزاده بپذیرند که براستی این نامگذاری نمایشی بوده باشد، و نه امکان رد و تاویل آن وجود دارد.

نتیجه گیری

لذا در پایان بن بست با خط درشت نوشته است، عشق و محبت و احترام صحابه و اهل بیت نسبت به یکدیگر چنان در رگ و خون آنان عجین شده بود که بوی عطر صفا و صمیمیت آن تا امروز نیز مشام جهانیان را عطر آگین می‌کند، اما بیمارانی که حس بویایی شان کار نمی‌کند و همواره دچار زکام و سرما خوردگی هستند؛ از استشمام این نعمت بزرگ محرومند و شاید هم مدعی شوند که بوی گند به مشامشان می‌رسد، راست می‌گویند؛ چون مریضند، اگر سالم بودند تشخیص می‌دادند که ادعای بوی گند دروغ است؛ جهان عطر آگین است ولی آن‌ها مانند کوری هستند که عصاکش آنان دیگرانند و خدا نکند که خودِ عصاکش هم کور باشد!.

و اینک اصل مطلب

علی÷ از فرط محبتش با خلفای ثلاثه ابوبکر و عمر و عثمانش، سه تا از فرزندانش را با نام گرامی آنان نامگذاری می‌کند.

ابوبکر÷ ابن علی ابن ابی طالب که با برادر بزرگوارش امام حسین - علیه و علی آبائه الصلاة والسلام - در صحنه کربلا به شهادت می‌رسد.

عمر÷ ابن علی بن ابی طالب که با برادر بزرگوارش امام حسین÷ در حماسه کربلا شرکت می‌کند و پس از جهاد و مبارزه، زنده با (امام) زین العابدین به مدینه بر می‌گردد. و نسلش ادامه پیدا می‌کند.

عثمان÷ ابن علی ابن ابی طالب که با برادر بزرگوارش امام حسین÷ در کربلا به شهادت می‌رسد.

(امام) حسن مجتبی÷ نیز سه تا از فررندانش را ابوبکر÷ و عمر÷ و طلحه÷ نام می‌گذارد که با عمویشان در کربلا به شهادت می‌رسند.

(امام) حسین÷ نیز فرزندش را عمر÷ نام می‌گذارد.

امام زین العابدین÷ یک دخترش را عایشه(سلام الله علیها) ویک پسرش را عمر÷ نام می‌گذارد، که نسل عمر ابن زین العابدین ادامه پیدا می‌کند.

همچنین بقیه اهل بیت از نسل عباس ابن عبدالمطلب و نسل جعفر ابن ابی طالب و مسلم ابن عقیل و دیگران، که در اینجا ما در صدد درج تمام این اسم‌ها نیستیم بلکه مقصود فقط ذکر نمونه هایی است که مطلب مورد نظر را روشن کند.

مناقشه

بعضی شیعیان منکر این حقیقت هستند که علی و فرزندانش فرزندان خودشان را به این نام‌ها نامگذاری کرده‌اند. ‌البته این‌ها فقط کسانی هستند که یا اطلاع ندارند چون مطالعه نمی‌کنند و با کتاب‌ها سروکاری ندارند، و یا اینکه تجاهل عارفانه می‌کنند و قصداً از روی ضد و عناد این حقایق روشن را انکار می‌کنند.

خوشبختانه بسیاری از ائمه و علمای بزرگ تشیع اینگونه جهالت مقصود یا غیر مقصود را رد کرده‌اند، زیرا دلائل وجود این نام‌های مبارک قطعی و یقینی است، چون اسم‌های آنان ادامه دارد و بلکه خود کتب تشیع که جریان حادثه کربلا را نقل می‌کنند گواهی می‌دهند که ابوبکر ابن علی ابن ابی طالب و ابوبکر ابن حسن ابن علی و عمر ابن علی و عثمان ابن علی درکنار امام حسین به شهادت رسیدند.

آری این‌ها شهدای صحنه کربلا هستند، این امر را خود برادران شیعه درکتابهایشان آورده‌اند، شاید شما بپرسید پس چرا در حسینیه‌ها از این قبیل شهداء اسمی برده نمی‌شود و بر سر منبر و در دسته‌های عزا داری کسی نام آن‌ها را نمی‌برد؟!.

طبیعی است باید هم بپرسید، اما پاسخ اینگونه پرسش‌ها را ما نباید بدهیم، از کسانی بپرسید که بیشتر از ما ادعای حب اهل بیت دارند، که براستی چرا از این قهرمانان اهل بیت هیچ خبری نیست در حالیکه عمر ابن علی ابن ابی طالب وعمر ابن حسن ابن علی از شجاع‌ترین و حماسه آفرین‌ترین مردان آن صحنه تاریخی بودند.

خلاصه

خلاصه اینکه مسأله‌ی نامگذرای ائمه اهل بیت فرزندانشان را به نام‌های افتخار انگیز ابوبکر و عمر و عثمان و عائشه و طلحه و زبیر و معاویه و دیگر بزرگان صحابه (رضوان الله علیهم اجمعین) یکی از مسائل مهمی است که در قاموس تشیع نوین هیچ پاسخی برای آن نمی‌توان یافت. ناممکن است اگر بگوئیم آن‌ها بدون در نظر داشتن معنی و دلالت این اسم‌ها فرزندانشان را به این نام‌های گرامی و فخرآفرین نامیدند، هیچ عقل سلیمی باور نمی‌کند، و این را هم نمی‌توان گفت که این یک دسیسه و سازش حساب شده از طرف اهل سنت است که از قدیم الأیام در کتب تشیع دست برده‌اند، و این گونه مطالب را در آن‌ها گنجانیده‌اند!.

زیرا معنی این گفته طعن و تشکیک در تمام روایات وکتب تشیع است. بنابراین هر روایتی که شیعیان از آن خوششان نیامد بگویند این دسیسه و سازش از سوی اهل سنت است! در این صورت هر کس هر روایتی که موافق میلش نبود می‌تواند به همین سادگی رد کند و بگوید این توطئه است! بویژه آنکه در مکتب تشیع هر مجتهد زنده‌ای خیلی راحت می‌تواند هر روایتی که خواست رد کند و آن را نپذیرد چون خودش مجتهد است و هیچ قانون و ضابطه‌ای هم وجود ندارد که او را باز دارد.

چه کسی باور کند؟

از چیزهای بسیار خنده آور این است که مقصود از نامگذاری به نام‌های صحابه بزرگ سب و توهین و لعن و نفرین آنان بوده است، ‌کما اینکه فرموده اند! هدف از نامگذاری به اسم‌های این چهره‌های تاریخ ساز، بدست آوردن دل عامه (‌اهل سنت) ‌بوده است، ‌یعنی امامان اسم فرزندانشان را به اسم دشمنانشان گذاشته‌اند تا اینکه این‌ها را توهین کنند و در نهایت دشمنانشان مورد اهانت قرار گیرند و یا اینکه مردم تصور کنند که امام، خلفاء‌ را دوست دارد. یعنی اینکه تقیه کرده است. به به !!!.

چه شخصیتی از امام می‌سازیم!، ‌امام یعنی کسیکه هر کارش بر خلاف اعتقاداتش است! تا اینکه یاران خودش و سایر مردم را بفریبد و به آن‌ها وانمود کند که دشمنانش را دوست می‌دارد، در حالیکه دشمن آن‌ها است و از روی ترس چنین میکند!!.

چگونه امام تاریخ آینده و اسم‌های پس از خود را حیران و سردرگم می‌گذارد و نعوذ بالله با این حیله‌ها و ترفندها که با عزت و کرامت و شجاعت و اخلاق خاندان نبوت منافات دارد به خودش و خاندانش اهانت روا می‌دارد، ‌چرا؟! فقط برای اینکه بنی تمیم یا بنی عدی یا بنی امیه را از خودش راضی نگهدارد؟!!.

کسانی که با سیرت پاک ائمه آشنایی دارند قطعا می‌دانند که ائمه از شجاع‌ترین مردم بودند بر خلاف روایات جعلی و ساختگی‌ای که ائمه را مردانی بزدل و ترسو و دروغگو معرفی می‌کنند، که نه برای دینشان انتقام می‌گیرند، و نه آبرو برایشان مهم است، و نه عزت و کرامت برایشان معنایی دارد، ‌و متأسفانه چقدر زیاد است از این دست روایت‌هایی که بنام دین به مردم قالب شده و مردم با چقدر اخلاص و پاک دلی آن‌ها را پذیرفته‌اند.

نتیجه

کاری که ائمه (علی وفرزندانش) کرده‌اند از قوی‌ترین دلائل عقلی و روانی و حقیقی است که صدق محبت آل بیت با خلفای راشدینش و سایر اصحاب پیامبرص را می‌رساند، ‌شما شخصاً این حقیقت را دارید مشاهده می‌کنید و اصلاً جای هیچگونه انکار و تردیدی وجود ندارد. و این واقعیت ارشاد پاک و منزه خداوند را عینیت می‌بخشد‌ که فرمود: ‌

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ[الفتح: ۲٩].

«محمد رسولِ خداست و کسانی که با اویند برکافران سخت گیر و در میان خود مهربانند. آنان را در حال رکوع و سجده می‌بینی که از خداوند فضل و خشنودی می‌جویند. نشانه‌ی درستکاری آنان از اثر سجده در چهره هایشان پیداست».

خواننده‌ی عزیز! لطفاً آیه را دوباره با دقت تلاوت کنید و معانی آن را تصورکنید و در صفت رحمت که در آیه کریمه آمده(رحماء‌ بینهم) بیشتر بیندیشید، ببینید که به چه نتیجه‌ای می‌رسید.

مطلب دوم

مصاهره یا وصلت کردن

خواننده‌ی گرامی! دوست داری فرزندت را، جگرگوشه ات را، پیوند قلبت را، ‌دختر عزیزت را به چه کسی بدهی؟ آیا راضی می‌شوی که او را به خانه‌ی مردی فاسق و جنایت کار بلکه به خانه‌ی قاتل مادرش یا برادرش بفرستی؟ کلمه داماد برای شما چه معنی دارد؟ شما چه کسی را حاضرید به دامادی خود انتخاب کنید؟.

المصاهره در لغت از صهر است، گفته می‌شود: «صاهَرْتُ القومَ إذا تَزَوَّجْتُ مِنْهُم»، وقتی دو خانواده جهت برقرار کردن روابط اجتماعی و پیوند زناشویی بین پسر و دختر یا زن و مرد با هم وصلت برقرار می‌کنند، این وصلت را در عربی مصاهره می‌گویند، ‌صهر یعنی داماد ولی در عربی معنی گسترده تر از این دارد، صهر مرد یعنی خویشان زنش، و صهر زن یعنی خویشان شوهرش، خلاصه اینکه مصاهره در عربی به خویشان زن گفته می‌شود و گاهی به خویشان مرد نیز گفته می‌شود، وخداوند این مصاهره را جزو نشانه‌های قدرت خودش قرار داده، چنان‌که می‌فرماید:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ مِنَ ٱلۡمَآءِ بَشَرٗا فَجَعَلَهُۥ نَسَبٗا وَصِهۡرٗاۗ وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرٗا٥٤[الفرقان: ۵۴].

«و او ذاتی است که از آب بشری آفرید، آنگاه آن را دارای پیوند نسبی و سببی قرار داد و پروردگارت تواناست».

در آیه کریمه دقت کنید که چگونه خداوند انسان را موجودی آفریده که با اطرافیان خودش از روی نسب و مصاهره رابطه داشته باشد و خانواده و اجتماع را تشکیل دهد. پس مصاهره رابطه شرعی است که خداوند آن را در ردیف نسب ذکر کرده است، نسب به اقوام پدر نیز گفته می‌شود، بعضی علماء‌ معتقدند که نسب مطلق قرابت و خویشاوندی است، ‌پس وقتی می‌بینید که خداوند نسب و صهر را در ردیف هم ذکر کرده، بدانید که این امر بیانگر مطالب بسیار عمیقی است که نباید از آن غافل شد.

پیشینه‌ی مصاهره

مصاهره از دیدگاه عرب‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، آنان به نسب افتخار می‌کنند کما اینکه به دامادها و موقعیت و منزلت آنان افتخار می‌کنند، لذا مشهور است که عرب‌ها کسی را که از خودشان شأن و منزلت کمتری داشته باشد به دامادی خود قبول نمی‌کنند، ‌بلکه در نزد بسیاری از جوامع غیر عرب نیز وضعیت به همین منوال است، لذا اندیشه‌های ناسیونالیستی امروز یکی از دشوارترین و بغرنج‌ترین مشکلات اجتماعی غرب بشمار می‌رود.

بویژه عرب‌ها درباره زن غیرت و حساسیت بخصوصی دارند، ‌همین امر باعث شده بود که دختران نوزاد و معصوم شان را زنده در گور کنند که مبادا کسی به آنان توهین کند، بر سر این موضوع، چه بسا جنگ‌ها در می‌گرفت و خونها می‌ریخت که آثار آن تا امروز نیز وجود دارد. گمان می‌کنم این اشاره‌های کوتاه جهت تفهیم و رساندن مطلب کافی است.

مصاهره در اسلام:

وقتی اسلام آمد همه خوبی‌ها و صفات حمیده را بر قرار داشت و از همه زشتی‌ها نهی فرمود، خداوند متعال بیان نمود که معیار ارزش‌ها فقط تقوی است.

﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ[الحجرات: ۱۳].

«گرامی‌ترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شما است».

این معیار، بخشی از دیدگاه شریعت است. کما اینکه فقهای بزرگوار موضوع «کفء‌»یا کفائت (‌هم سطح بودن) در دین و نسب و حرفه و مباحث مختلفی که به آن تعلق می‌گیرد را مورد بحث قرار داده‌اند، ازجمله اینکه آیا کفاءت (مساوی بودن زن و شوهر)‌از شروط صحت عقد است یا از شروط لزوم آن؟ ‌و اینکه آیا این حق زن است یا اولیای امور او نیز در آن دخالت دارند؟ و مباحث دیگری که در باب نکاح مطرح می‌گردد.

شهید آبرو

و اما در مسئله صیانت و حفاظت عرض و آبرو و غیرت نسبت به زنان، ‌رسول گرامی‌ص کسی را که در دفاع از آبروی خودش کشته شود شهیدگفته‌اند، بلکه جنگِ دفاع از آبرو و حیثیت را خود رسول گرامی‌ص فرماندهی کرده‌اند. ‌داستان مشهوری که یهود بنی قینقاع با حیله حجابِ زن مسلمانی را از سرش کشیدند و بدینوسیله عهدشان را شکستند و با رسول اللهص اعلان جنگ کردند، خیلی معروف است.

جریان از این قرار بود که یک زن مسلمان وقتی می‌خواست از یک مرد یهودی طلا بخرد یهودی از او خواست که چهره‌اش را باز کند زن نپذیرفت. آن یهودی در حالیکه زن نشسته بود و بدون اینکه احساس کند گوشه چادرش را به چیزی بست که وقتی از جایش بلند شد صورتش لخت شد. زن فریاد کشید و کمک طلبید، ‌جوان مسلمانی که در آن نزدیکی بود آمد و مرد یهودی را کشت، از آنسو هم یهودی‌ها جمع شدند و جوان مسلمان را کشتند.

این داستان واقعی می‌رساند که حفاظت از ناموس چه نقش مهمی در جامعه‌ی اسلامی داشته و دارد؛ در پی همین جریان بود که رسول اللهص بر اثر پیمان شکنی یهود بنی قینقاع با آنان به جنگ پرداختند.

آری، خواننده‌ی گرامی! علاوه بر آن بعضی احکام شرعی مثل اشتراطِ ولی در عقد نکاح و شاهد گرفتن در نکاح و بلکه حد قذف و حد زنا و دیگر احکامی که همگی بیانگر اهمیت عزت و آبرو و حیثیت انسان مسلمان است، نشان می‌دهدکه شریعت چقدر به حفظ آبرو حساس است.

اگر در این احکام و در حکمت و فلسفه و پیامدهای آن‌ها بیندیشید و دقت کنید اهمیت موضوع خود بخود برای شما آشکار می‌شود.

اهمیت خواستگاری

احکام زیادی بر مصاهره مرتب می‌شود، اصلاً در خود مشروعیت عقد نکاح ( که قرآن از آن به میثاق غلیظ تعبیر فرموده ) دقت کنید که مرد چگونه و با چه شرایط و آدابی از زنی خواستگاری می‌کند و چه احکام زیبا و پند آمیزی بر آن مرتب می‌شود؛ ممکن است خواستگاری او پذیرفته و ممکن است رد شود.

‌ببینید مرد خواستگار چگونه از خانواده و خویشان و آشنایانش جهت بر قراری روابط رسمی و کسب موافقت خانواده عروس تلاش می‌کند، و خانواده‌ی عروس با چه دقتی بررسی می‌کنند، فکر می‌کنند، مشورت می‌کنند، درباره‌ی داماد تحقیق می‌کنند؟ و در نهایت هیچ الزامی هم ندارند، ممکن است موافقت کنند و یا با کمال اختیار و جرأت و شهامت مخالفت خودشان را اعلان می‌کنند، حتی اگر داماد هدایایی فرستاده باشد یا مقداری مهر مقدم پرداخته باشد یا هر احسان دیگری نیز به آنان کرده باشد، آنان مختارند هزار بار بیندیشند که آیا شایسته است دست عزیز و جگر گوشه شان را به دست این مرد بدهند یا خیر؟.

علاوه بر آن عقد باید شاهد و گواه داشته باشد، و نکاح باید اعلان شود؛ چرا؟ زیرا احکام و پیامد‌های بسیار مهم و سرنوشت سازی بر آن مرتب می‌گردد. ‌نکاح، دورها را نزدیک و بیگانه‌ها را با هم آشنا می‌کند و به مجرد اینکه عقد ازدواجشان بسته شود بسیاری زنان دیگر بر داماد و بسیاری مردان دیگر بر عروس حرام می‌گردد.

این کتاب کوتاه ظرفیت تفصیل بیشتر را ندارد، فقط مقصود بیان اهمیت موضوع است و زمینه سازی جهت مطلبی که در پی خواهد آمد، بنابر این حالا شما به مطلب ذیل بیندیشید و دقت کنید.

مبارک باد

خواهر امام حسن مجتبی و امام حسین سید الشهداء، دختر فاطمه زهراء «ام کلثوم» علیها السلام را پدرش امیر مؤمنان علی ابن ابی طالبس به ازدواج فاروق اعظم عُمر ابن خطابس در می‌آورد، ‌آیا شایسته است بگوئیم که علی از ترس عمر این کار را کرد؟! پس شجاعتش کجا بود؟ دوستی و محبتش با دختر عزیزش کجا بود؟؟ ‌آیا علی مرتضی دست دخترش را بدست ظالمی می‌سپارد؟ غیرتش درباره‌ی دین خدا کجا رفت؟؟.

پرسش‌های زیادی که پایان ندارد، یا اینکه به ناچار باید اعتراف کنیم که چون علی عمر را کاملا می‌شناخت و به او اعتماد داشت، و با او الفت و محبت داشت لذا خواست بدینوسیله از شخصیت او تقدیرکند، آری بدون شک و تردید عمر با میل و رغبت خود علی و خانواده‌اش با دخترِ دختر رسول اللهص ازدواج کرد و ازدواجشان کاملاً شرعی و صحیح و علنی و اختیاری بود.

این خود می‌رساند که این دو خانواده چقدر یکدیگر را دوست می‌داشتند و به یکدیگر احترام می‌گذاشتند و جوّی سرشار از الفت و محبت در میان آنان حاکم بود، چرا چنین نباشد، درحالیکه خود رسول اللهص داماد (‌شوهردختر) عمرس بود، ‌بنابر این رابطه گرم اجتماعی بین خانواده رسول اللهص و خانواده عمرس قبل از این ازدواج هم قائم بود.

امام صادق نوه‌ی أبوبکر

نمونه دوم: ‌فرموده‌ی امام جعفر صادق÷ کافی است که فرمودند: «ولَدَنِي ابوبكر مَرَّتين» آیا می‌دانید مادر امام صادق کیست؟ «ام فروه» دختر قاسم ابن محمد ابن ابی بکر صدیقس.

آیا دقت کرده اید که چرا امام صادق÷ فرمودند ابوبکر و نگفتند محمد ابن ابی بکر؟ آری این صراحت و بازگشت به جد بزرگوار خانواده صدیقیش بدلیل این بود که بعضی شیعه نمایان فضیلت ابوبکر صدیق را انکار می‌کردند، بر خلاف محمد پسر حضرت ابوبکر که شیعیان درباره‌ی فضل او متفقند، ‌شما را به خدا فکر کنید و بیندیشید که انسان به چه کسی افتخار می‌کند؟!.

خواننده‌ی گرامی! هر کس اندکی مطالعه و اطلاع داشته باشد، روابط خویشاوندی نسبی بین صحابه رضوان الله علیهم اجمعین اعم از مهاجر و انصار را درک می‌کند، این روابط به قدری صمیمی و گسترده بود که حتی موالی و بردگان صحابه از اشراف و سادات قریش زن گرفتند،:

زید ابن حارثهس صحابی‌ای که نامش در قرآن کریم آمده همسرش کیست؟ زینب بنت جحشل که بعدها افتخار ام المؤمنین را کسب نمود.

اسامه ابن زیدس برده معروف که رسول خداص فاطمه بنت قیس قریشی را به همسری او دادند.

سالم مولای(برده) حذیفهب که حضرت حذیفه دختر برادرش هند بنت الولید قریشی را به همسری او داد در حالیکه پدر وی از سرداران قریش بود.

اگر از مصاهره در بین صحابهش سخن بگوئیم موضوع بسیار طولانی خواهد شد، لذا به ذکر همین چند نمونه از ازدواج‌های صمیمانه بین اهل بیت و خلفای راشدینش اکتفا می‌کنیم.

‌پس گفتیم که عمر فاروقس با ام کلثوم دختر حضرت فاطمه زهراء‌ دختر گرامی رسول اللهص ازدواج کرده کما اینکه مادر امام جعفر صادق÷ از هر دو طرف نوه‌ی ابوبکرصدیقس است.

رهبری عقل

پس خواننده‌ی گرامی! چه بهتر که از وسوسه‌ی شیطان بر حذر باشیم، و جدی و عمیق بیندیشیم، ما مسلمانیم، ‌و هر مسلمان مکلف است که از عقل خودش کار بگیرد، چه بسیار است آیاتی که در قرآن کریم انسان را به تعقل و تفکر و تدبر فرا می‌خواند که اینجا جای تفصیل آن نیست لذا باید از عقل کار گرفت و دائره‌ی تفکر و اندیشه را گسترش داد و از تقلید کورکورانه پرهیز نمود.

برای انسان عاقل و دانا که خداوند به او عقل سالم عنایت فرموده، زشت است که بدون تفکر و تعقل هر سخنی را پیش از تحقیق و سنجش بپذیرد، بویژه در باب اعتقادات، که نباید اجازه دهیم سرنوشت دائمی و ابدی ما نسنجیده رقم بخورد، ‌زندگی آخرت و اعتقاداتی که بر اساس آن مسیر سعادت یا شقاوت انسان تعیین می‌شود شوخی بردار نیست. پس خدایا از شر همه شیطان‌های انس و جن به ذات شنوای دانا وحکیم و توانای تو پناه می‌جوئیم.

خواننده‌ی محترم ! آیا شما راضی می‌شوید که پدران و پدر بزرگان شما دشنام داده شوند و به آن‌ها اهانت گردد و گفته شود دختر شما را به زور و بر خلاف میل خانواده و فامیل و خویشاوندانش در حالیکه شما (یعنی پدرش) حاضر و زنده است به ازدواج گرفته اند؟!.

آیا شما این را برای خود می‌پسندید که به شما گفته شود «دختر شما یا ناموس شما به زور غصب شده است» ‌پس وقتی برای شما حتی شنیدن این مسئله دشوار است و نمی‌توانید آن را تحمل کنید، ‌و چه بسا آن را منافی عزت و غیرت خود می‌دانید، پس نسبت به بهترین و پاکترین انسان‌های روی زمین ـ بعد از پیامبرانـ چگونه باید این چرندیات را شنید و تحمل کرد؟!.

این چه عقلی است که این گونه چرت و پرت‌ها را به نام دین و دانش و اسلام ناب و مکتب اهل بیت و روایات ائمه اطهار می‌پذیرد؟! ‌از خداوند می‌خواهیم که دل‌هایمان را از کینه و عداوت نسبت به مؤمنان پاک بدارد. پروردگارا ! محبت همه بندگان صالح و نیکو کارت را در دل‌هایمان جای بده، و دل‌های خرابمان را علاوه بر ذکر و یاد خود با محبت واقعی اهل بیت آباد بگردان. آمین یا رب العالمین.

دلایل این ازدواج تاریخی

اینک قبل از مبحث سوم نصوص و روایاتی از کتب معتمد برادران تشیع و از علمای بسیار معتبر آنان را از نظر شما می‌گذرانیم که در آن‌ها اثبات ازدواج عمر فاروق با ام کلثوم دختر گرامی علی و حضرت زهراءش به روشنی به چشم می‌خورد.

اعتراف اول

صفی الدین محمد بن تاج الدین معروف به ابن الطقطقی الحسنی متوفای ٧۰٩ هجری نسب شناس و مورخ معروف در کتابی که تالیف آن را به اصیل الدین حسن پسر خواجه نصیر الدین طوسی وزیر هلاکو تقدیم نموده، و آن را به اسم خودش نام گذاری کرده در ذیل عنوان بنات امیر المؤمنین علی÷ می‌نویسد: «وام كلثوم و أمها فاطمة بنت رسول الله تزوجها عمر بن الخطاب فولدت له زيدا ثم خلف عليها عبد الله بن جعفر». ‌

یعنی «یکی دیگر از دختران امیر المؤمنین ام کلثوم می‌باشد که مادرش فاطمه دختر رسول اللهص است که عمر بن خطاب با وی ازدواج کرد و فرزندی به نام زید از او به دنیا آورد و پس از عمر به عقد عبدالله ابن جعفر در آمد».

اعتراف دوم

محقق سید مهدی رجائی مطالب بسیاری نقل کرده از جمله تحقیق ابوالحسن العمری از نوه‌های عمر پسر امام زین العابدین÷ در کتابش «المجدی» می‌نویسد: «آنچه از این روایات می‌توان بدان اعتماد کرد مطلبی است که اکنون از نظر گذشت که عباس ابن عبد المطلب ام کلثوم را بارضایت و اجازه پدرش به ازدواج عمر در آورد و از عمر فرزندی به نام زید به دنیا آورد».

محقق مذکور اقوال بسیار دیگری نیز نقل کرده از جمله: زنی که عمر با او ازدواج کرده شیطانی بوده!!! یا ممکن است ازدواج کرده اما با او هم بستری نکرده!!! یا اینکه به زور و با غصب با او ازدواج کرده است!!!.

اعتراف سوم

ملا باقر مجلسی می‌نویسد: ‌«… همچنین است انکار شیخ مفید از اصل جریان ازدواج. این برای بیان این مطلب است که آن (ازدواج)‌ از طریق آن‌ها ثابت نشده است، و الاّ بعد از ورود آن روایات و روایات دیگری که با سند خواهد آمد که علی÷ هنگامی که عمر وفات کرد نزد ام کلثوم آمد و او را با خود به خانه خودش برد، و روایات دیگری که از بحار الانوار آورده‌ام این انکار، عجیب می‌نماید، ‌اصل جواب این است که این ازدواج از روی تقیه واضطرار بوده است……. الخ»!!!.

اعتراف چهارم

انصاف هم خوب است. ‌صاحب اصول کافی چندین حدیث درکتابش آورده است از جمله «باب المتوفي عنها زوجها المدخول بها أن تعتد وما يجب عليها: ‌حميد ابن زياد عن ابن سماعه عن محمد بن زياد عن عبدالله بن سنان و معاويه بن عمار عن ابي عبدالله÷ قال: سألته عن المرأة‌ المتوفي عنها زوجها أتعتد في بيتها أو حيث شاءت؟‌ قال: بل حيث شاءت إن عليا ÷ لما توفي عمر أتي أم كلثوم فانطلق بها إلي بيته».

«معاویه ابن عمار می‌گوید از امام صادق÷ پرسیدم زنی که همسرش وفات کند باید در خانه‌اش (عده) بنشیند یا هر جایی که خواست؟ فرمود بلکه هر جائیکه خواست، ‌علی÷ هنگامی که عمر وفات کرد، ام کلثوم را با خود به خانه خودش برد». ‌

اعتراف پنجم

خواننده‌ی عزیز! با بعضی از علمای معاصر تشیع درباره این ازدواج صحبت کردم، از بهترین ردودی که آنان برای توجیه این ازدواج نوشته‌آند رد قاضی محکمه‌ی اوقاف و مواریث شیخ عبدالحمید الخطی در قطیف عربستان که نماینده چندین مرجع بزرگ تقلید در عربستان سعودی است می‌گوید:

‌«و اما اینکه قهرمان اسلام امام علی÷ دخترش ام کلثوم را به ازدواج عمر در آورده جای تعجب ندارد، زیرا رسول گرامیص برای هر فردی از مسلمین أسوه‌ی ‌حسنه‌ هستند، ‌ایشان با ام حبیبهل دختر ابوسفیان ازدواج کردند، در حالیکه شخصیت ابو سفیان در برابر عمرس اصلا قابل مقایسه نیست!.

‌اینکه درباره ازدواج عمر با دختر علی اظهار تردید می‌شود هیچ توجیهی ندارد، و اما این گفته شما که عمر با جنی ازدواج کرده! یا جنی به شکل ام الکثوم در خانه عمرس بوده! هم خنده دار و هم گریه آور است، و بقدری مسخره است که ارزش ذکر کردن هم ندارد اگر قرار باشد دنبال اینگونه چرندها بگردیم بسیار است!».

شیخ پیرامون بحث مورد نظر یعنی نقش مصاهره در پیوندهای اجتماعی چیزی نگفته و حتی اشاره‌ای نکرده، ‌که اینگونه پیوند اجتماعی در واقع جز با قناعت و باور تحقق نمی‌یابد، ‌و در آن دلالت روشن و آشکاری بر محبت و أخوت و الفت بین دو خانواده عروس و داماد وجود دارد.

خواننده‌ی عزیز! بر شما پوشیده نیست که بین ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب و بین ازدواج مرد اهل کتاب با زن مسلمان چقدر فرق آشکار وجود دارد، که اولی جایز و دومی‌ناجائز است، دقت کنید.

خلاصه

مصاهره بین صحابه رسول اللهص بسیار روشن و آشکار است بویژه بین خاندان علی با خاندان خلفای راشدینش کما اینکه مصاهره بین بنی امیه و بنی هاشم قبل از اسلام و بعد از اسلام بسیار معروف است، که بارزترین آن ازدواج رسول اللهص با دختر ابو سفیان است.

‌مقصود ما در اینجا اشاره به دستاوردهای روانی و اجتماعی مصاهره بود که از بزرگترین و بارزترین آن محبت بین طرفین مصاهره است. امیدواریم همین مقداری که بعرض رساندیم کافی باشد.

‌مطلب سوم

دلالت ستایش

خواننده‌ی گرامی! ‌آیا اتفاق افتاده که شما در غربت و به دور از خانواده و خویشاوندان یا اصلا دور از شهرخودتان با عده‌ای همدرد زندگی کرده باشید؟ این سال‌های غربت را چگونه گذراندید؟ آیا در فقر و تنگدستی زندگی کردید؟یا با این یاران همدرد و همسفر که صرفاً بر اساس عقیده یعنی پیوند محکم عقل وعاطفه با هم جمع شده بودید، چگونه زندگی می‌کردید؟.

نظر شما درباره کسی که تمام این شرایط دشوار را گذرانده چیست؟ حالا بیایید گروهی را تصور کنید که همه با هم یار صمیمی و مهربان بوده و در هر سختی و آزمایش در کنار هم بوده‌اند، ‌بلکه بهترین انسان نمونه‌ی تاریخ محمد مصطفیص با آنان همسفر بوده است.

آری صحابه پیامبرص بویژه سابقین اولین، ‌یعنی سبقت گیرندگان در ایمان چنین زندگی‌ای را آزموده‌اند، زندگی اجتماعی آنان یک نمونه منحصر به فرد در تمام تاریخ بشر است، کسی که آشنایی اندکی با سیرت معطر رسول گرامیص داشته باشد این حقیقت را به روشنی در می‌یابد.

نگاهی به گذشته

خواننده‌ی گرامی!‌ شما در حالیکه این صفحات را می‌خوانید، تصور کنید در آن برهه از تاریخ بسر می‌برید. هنگامی‌که پیامبرص در مکه و در دار ارقم بودند ودعوت پنهانی بود سپس هنگامی‌که اسلام پا گرفت و آشکار شد، سپس هنگامی‌که صحابه جانبازشان طبق دستور نبوی و الهی عازم سفر هجرت و غربت به حبشه و سپس به مدینه طیبه گردیدند و تمام مال و دارایی و وطن و بستگانشان را رها کردند.

تصور کنید که در آن شرایط سخت، ‌راه‌های دور، یا با شتر و یا پیاده، گرسنگی، ترس، محاصره، هشت صد کیلومتر راه پیاده تا تبوک در هوای گرم و سوزان، ‌نبردهای تاریخ ساز و پیروزی آفرینِ بدر و أُحُد و خیبر و خندق و حُنَین و تبوک و پیش از آن مکه و..

اکنون آثار روانی این زندگی پر ماجرا را تصور کنید، ‌به نظر شما چه جوّی از دوستی و محبت و جانفشانی و صمیمیت بر آنان حاکم بوده است، فراموش نکنید که در تمام این سفر طولانی رسول گرامیص با آنان همراه بوده، نه تنها همراه بلکه رهبر و فرمانده و استاد و معلم و مربی آنان بوده‌اند.

همچنین در ذهن داشته باشید که وحی از سوی پروردگار آسمان‌ها و زمین بر رهبرِ این گروهِ نمونه‌ی تاریخ، رسول بزرگوار اسلامص همواره سرازیر بوده، ‌درباره این‌ها دقت کنید، ‌دل‌هایشان چگونه با قلب پاک و پر نور پیامبرص پیوند خورده بوده است.

‌تصور کنید گروهی، جماعتی، ‌دسته‌ای، ‌جامعه‌ای که دل‌هایشان بر اساس محبت خدا و پیامبرص با هم جمع شده، و شخص گرامی پیامبرص با پشتوانه وحی به تربیت وسرپرستی آنان مشغول بوده، ‌وهمواره بر سفره افتخار نزول قرآن گرد هم می‌نشسته‌اند، ‌چنین گروهی، چنین دسته‌ای، چنین انجمنی چه حال و هوایی داشته‌اند. بخشی از این فضای آکنده از عاطفه و صمیمیت و سرشار از محبت و فداکاری و جان نثاری را در اول کتاب آورده ایم.

بدون شک آنچه می‌توانسته بر چنین جامعه‌ای حاکم باشد محبت و خونگرمی‌ و یکدلی بوده است.

گواهی قرآن (۱)

خداوند متعال از پدید آوردن این لاله زار وحدت و محبت چنین می‌فرماید:

﴿وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا[آل عمران: ۱۰۳].

«بیاد آورید نعمت خداوند را برخود، ‌هنگامی که با هم دشمن بودید و خداوند درمیان دل‌های شما الفت انداخت که در نتیجه‌ی (این) نعمتِ خداوند، با هم برادر شدید».

لطفاً کمی دقت کنید، ‌خداوند متعال گواهی می‌دهد که در میان دل‌های صحابه رسول اللهص الفت و محبت انداخته، ‌این اکرام و انعام و احسانی از جانب خداوند بر صحابه‌ی نازنین رسول اللهص است که هیچ کس نمی‌تواند مانع این فضل و احسان گردد.

آری پیش از باریدن باران رحمت اسلام و صحبت و هم نشینی با پیامبرص دو قبیله اوس و خزرج با هم دشمن بودند، و آتش جنگ، همواره در میانشان زبانه می‌کشید، اما خداوند متعال این دشمنی را از بین برد و بجایش محبت و همدلی و صمیمیت نشاند.

گواهی قرآن (۲)

خواننده‌ی گرامی! بر فرض اگر شما درباره‌ی صحابه پیامبرص چیزی در دل دارید چه ضرری می‌کنید اگر نسبت به این عزیزان و پاکان حسن ظن پیدا کنید؟ بویژه اینکه گواهی از طرف پروردگار دانا و توانای آنان مکرراً صادر شده و بارها رب سبحان یاد آور شده که او بر آنان احسان فرموده، و دل‌های آنان را به یکدیگر پیوند الفت و محبت زده، و آنان بر اثر این لطف و احسان خداوند با یکدیگر برادر شده‌اند، دل‌هایشان صاف و پاک و سرشار از الفت و محبت گردیده است.

باید دانست که «‌العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص السبب» عموم حال صحابه رضوان الله علیهم اجمعین چگونه بوده است آیه کریمه ذیل دال بر این عموم است:

﴿وَإِن يُرِيدُوٓاْ أَن يَخۡدَعُوكَ فَإِنَّ حَسۡبَكَ ٱللَّهُۚ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ٦٢[الأنفال: ۶۲].

«و اگر بخواهند تو را فریب دهند، بدان که خداوند تو را کافی است. هم اوست که با یاری دادنش و با مؤمنان به تو توان داد».

خواننده‌ی گرامی! آیه کریمه را مجدداً تلاوت کنید، ‌و دقت کنید‌، معنی آن را هم دوباره بخوانید و دقت کنید، خداوند متعال فضل خودش را بر پیامبرشص بیاد می‌آورد، فضل او تعالی چیست‌؟ تایید و نصرت و یاری از جانب خودش و بوسیله‌ی مؤمنان، ‌کدام مؤمنان؟.

‌کسانی که خداوند در میان دل‌های آنان الفت و محبت انداخته، دقت کنید خیلی مهم است که اگر پیامبرص تمام آنچه در زمین از مال و ثروت و امکانات وجود دارد بکار می‌انداخت هرگز نمی‌توانست در میان دل‌های آنان الفت و محبت بیندازد، صاحب فضل و احسان فقط خداوند است که این کار را کرد.

‌اما متأسفانه با وجود ده‌ها وصدها آیه و حدیث و شواهد تاریخی وعقلانی، هستند کسانی که تحمل این فضای صمیمی و سرشار از عشق و عاطفه را در میان اصحاب پیامبرص ندارند، وگویا قسم خورده‌اند که باید با تمام این نصوص صریح قرآ‌ن مخالفت کنند، و هر جور شده ثابت کنندکه فضای عمومی درجامعه‌ی صحابهش اجمعین فضای کینه و عداوت و دشمنی بوده است!.

عجیب است خداوند عالم الغیب و از همه چیز خبردار مکرراً می‌فرماید که او در میان دل‌های آنان ُالفت و محبت انداخته، ‌و آنان را با هم برادر گردانیده، ‌از برادر هم نزدیک تر «رحماء‌ بینهم» شده‌اند، ‌با این وجود داستان‌ها و افسانه‌های زیادی جعل شده، و تا امروز هم به مُد روز نقاشی می‌شود و به خورد مسلمین داده می‌شود که آنان با هم دشمن بوده اند!!.

گواهی قرآن (۳)

چقدر بسیار است آیاتی که از صحابهش ستایش می‌کند، و چقدر زیاد است آیاتی که اوصاف و افعال آنان را بیان می‌دارد، ‌از جمله ایثار و فداکاری که ثمره طبیعی الفت و محبت فوق العاده است در آیه ذیل انعکاس یافته است که خداوند دانا و آگاه می‌فرماید:

﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨[الحشر: ۸].

«آن [فیء] خاص بینوایانِ هجرت کرده‌ای است که از خانه هایشان و اموالشان رانده شده‌اند. از خداوند فضل و خشنودی می‌جویند و [دین] خدا و رسولش را یاری می‌دهند. هم اینانند که راستگویند».

نمونه هایی که ذکر گردیده می‌تواند اشاره‌ای باشد به نصوص فراوان قرآن که از صحابه پیامبرص مدح و ستایش می‌کند، ما به همین قدر که بر محبت و صمیمیت بین آنان دلالت داشته باشد و وجود آن را ثابت کند، اکتفاء کردیم.

‌روشن است که این الفت و محبت و گرم جوشی و صمیمیت در اعماق دل‌های پرنور صحابهش ریشه داشته است، ‌و همچنانکه می‌دانید صفات والایی همچون ایثار و فداکاری و اخوت و برادری، ‌دوستی و صمیمیت، و پیوند پر عاطفه‌ی الفت و محبت همگی با آیات صریح قرآ‌ن ثابت شده که مجموعاً فضای سرشار از محبت بین صحابه را ترسیم می‌کند آیات فراوانی پیرامون این صفات آمده است، در آیه گذشته اگر دقت کنید می‌بینید که در آن اثبات محبت انصار با مهاجرین است همچنین درآیه آخر سوره فتح دقت کنید.

یک داستان جالب

اینک داستان ذیل را که علی اربیلی در کتابش کشف الغمه نقل کرده ملاحظه فرمائید، از امام زین العابدین علی ابن حسین روایت است که فرمود:

(‌عده‌ای از مردم عراق خدمت حضرت آمدند، و از ابوبکر و عمر در محضر ایشان نکوهش کردند، وقتی صحبتشان تمام شد، فرمود ممکن است به من بگوئید که آیا شما از مهاجرین اولین هستید؟که خداوند درباره‌ی آنان فرموده:

﴿ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨[الحشر: ۸].

گفتند خیر. فرمود: پس شما از آن‌هایی هستیدکه خداوند درباره‌ی آنان فرموده:

﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٩[الحشر: ٩].

گفتند: خیر. ‌فرمود: پس وقتی اعتراف کردید که از دو گروه اولی نیستید من گواهی می‌دهم که شما از کسانی هم نیستید که خداوند درباره آنان می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠[الحشر: ۱۰].

بلند شوید از پیش من بیرون بروید خداوند شما را به سزایتان برساند. «اخرُجوا عَنِّي فَعَلَ اللهُ بِكُمْ».

این است دانش و درک امام زین العابدین÷ و موضع ایشان نسبت به صحابه و یاران رسول خداص قابل ذکر است که ایشان جزو تابعین بشمار می‌آیند.

در مورد ستایش صحابه از یکدیگر مطالب فراوانی در کتاب‌ها، اعم از کتب شیعه و سنی وجود دارد.

گواهی نهج البلاغه

کسانی که نهج البلاغه را مطالعه کرده باشند می‌دانند که سخنان بسیاری با صراحت و کنایه درباره ستایش از صحابه پیامبرص وجود دارد، ‌ما اینک یک مورد را انتخاب کردیم، چون که در آن از قرآن کریم استدلال شده بود. حضرت علی مرتضی÷ می‌فرماید:

«لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍص فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ وَ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعَاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ».

«همانا یاران پیامبرص را دیدم، کسی را نمی‌بینم که همانند آنان باشد. روز را ژولیده مو وگرد آلود به شب می‌رساندند؛ و شب را به نوبت، در سجده یا قیام به سر می‌بردند.

گاه پیشانی بر زمین می‌سودند وگاه گونه بر خاک، از یاد معاد چنان نا آرام می‌نمودند که گویی بر پاره‌ی آتش ایستاده بودند. میان دو چشمشان چون زانوی بزان پینه بسته بود، از طولانی ماندن در سجود. اگر نام خدا برده می‌شد چندان میگریستند که گریبانهایشان تر می‌گردید، ومی‌لرزیدند چنان‌که درخت، روز تندباد می‌لرزد، از کیفری که بیم آن داشتند یا امیدی که تخم آن در دل می‌کاشتند».

سخنان علی÷ پیرامون صحابه فراوان است. اگر نقل کنیم بطول می‌انجامد، نوه‌ی ایشان امام زین العابدین کتاب هایی دارند که درآن‌ها برای صحابه دعا شده و از آنان ستایش به عمل آمده است: (ظاهراً اشاره به صحیفه سجادیه است). هرکدام از ائمه اهل بیت را که ملاحظه کنید اقوال فراوانی درباره صحابهش و ستایش از آنان دارند، روایات فراوانی آمده که در آن‌ها صراحتاً از خلفای راشدین و امهات المؤمنینش ستایش بعمل آمده است که اگر جمع آوری شود «مثنوی هفتاد من» خواهد شد.

ثقل اکبر و اصغر

خواننده‌ی گرامی! با اینکه سعی داشتم مختصر بنویسم ظاهراً مطلب طولانی شد، از شما پوزش می‌طلبم، و از خداوند مهربان می‌خواهم که به همه مان توفیق استفاده عنایت فرماید، لطفا کمی‌دیگر هم تحمل کنید، مطلب دارد تمام می‌شود فقط ‌بحث کوچکی پیرامون منزلت اهل بیت از دیدگاه اهل سنت باقی است، تا روشن شود که آن‌ها چقدر حریصند که به ثقل اکبر یعنی قرآن کریم چنگ بزنند کما اینکه به ثقل اصغر یا اهل بیت رسول اللهص چنگ می‌زنند که همان عترت طاهره است.

متأسفانه در طول قرن‌های متمادی طوری جوسازی شده که گویا اهل سنت نه تنها هیچ علاقه‌ای به اهل بیت پیامبر ندارند؛ بلکه نعوذ بالله با آن‌ها دشمن هم هستند!!

نفرین خدا و پیامبر و فرشتگان بر کسی باد که خود را مسلمان بنامد و در عین حال دشمن اهل بیت پیامبر÷ هم باشد. البته فرق است بین اینکه انسان به آن الگوهای ایمان و تقوا محبت داشته باشد؛ و اینکه آنان را از مقام شامخ شان پایین تر بیاورد و خدای نکرده درباره‌ی آنان دچار غلو و افراط گردد.

این مسأله خود موضوع مستقلی است که نیاز به بحث دارد، همین قدر که ذکر کردیم برای تفهیم این موضوع کافی است. بنابر این شفقت و رحمت و الفت و محبت بین تمام صحابه پیامبرص که شامل خود ایشان و اهل بیت حضرت نیز می‌شود بویژه اصحاب کساء‌ (عبا) معروفتر از آنست که بر کسی پنهان باشد.

اهل سنت و اهل بيت

تعریف اهل بیت

وقتی گفته می‌شود «اهل بیت»، یعنی اهل و خانواده شخص، و «التأهل» یعنی ازدواج کردن. و «آل بيت» یعنی ساکنان خانه، و اهل اسلام یعنی پیروان دین اسلام.

و اما اهل چنان‌که در معجم مقاییس اللغة آمده «آل الرجل» یعنی اهل او و «آل الله و رسوله» یعنی اولیاء و دوستان خدا و پیامبر، ‌اصل کلمه اهل بوده، سپس هاء به همزه تبدیل شده «آأل» وقتی دو تا همزه پی در پی آمد دومی به الف مبدل شد، و غالبا این کلمه مضاف نمی‌شود مگر جائیکه که دلالت بر شرف داشته باشد. مثلا گفته نمی‌شود «آل الحائک» برخلاف اهل که چنین نیست، ‌می‌توان گفت«أهل الحائك».

و «بيت» شخص عبارت از خانه و شرف اوست. اگر مطلقاً «البیت» گفته شود منظور خانه کعبه است، ‌زیرا که دل‌های مؤمنان به او میل دارد، و نفس‌ها در آن آرامش پیدا می‌کند، زیرا که قبله است، ‌اگر به اصطلاح عصر جاهلی اهل بیت گفته شود منظور ساکنان مخصوص آن خانه است و اما بعد از اسلام اگر مطلقاً اهل بیت گفته شود منظور اهل بیت پیامبرص است.

آل رسول کیست؟

علماء‌ درباره تشخیص دقیق اهل بیت رسول اللهص اختلاف نظر زیادی دارند، که مشهورترین آن عبارت است از اینکه اهل بیت: ‌

۱) کسانی‌ هستند که صدقه برآنان حرام گردیده است. این رأی‌جمهور است.

۲) اولاد پیامبرص و همسران ایشان است، ‌این رأی ابن العربی در احکام القرآن است که از آن دفاع کرده است، بعضی بر همین رأی هستند اما همسران حضرت را داخل نمی‌دانند.

۳) آل پیامبرص کسانی هستند که تا روز قیامت از ایشان پیروی می‌کنند، ‌امام نووی در شرحش بر صحیح مسلم و صاحب انصاف از این دیدگاه دفاع کرده‌اند.

۴) بعضی علماء‌ هم آل را منحصر به پرهیزگاران از پیروان مصطفیص دانسته‌اند.

پرسش: کسانیکه از صدقه محروم شده‌اند چه کسانی هستند؟.

پاسخ: بنی هاشم و بنی عبدالمطلب، ‌این قول راجح و رأی جمهور است.

۵) بعضی علماء آن‌ها را فقط منحصر به بنی هاشم دانسته‌اند.

۶) مراد از آل رسولص از دیدگاه شیعیان امامی اثناعشری فقط دوازده امام است (به اضافه حضرت فاطمهل هیچ کس دیگری را در آن داخل نمی‌دانند.) گروهای مختلف تشیع از اهل بیت تعریف‌های متفاوتی دارند. قول راجح همان قول اول است.

عقیده اهل سنت در قبال اهل بیت

هیچ کتابی از کتب اعتقادی اهل سنت نیست که در آن ذکری از اهل بیت رضوان الله علیهم اجمعین نباشد، بدلیل اهمیتی که دارد علماء آن را جزو مسائل اعتقادی شمرده‌اند، و درباره آن کتاب‌ها نوشته‌اند. خلاصه‌ی عقیده‌ی اهل سنت را در این زمینه شیخ الاسلام ابن تیمیه در عقیده‌ی واسطیه نگاشته است، با اینکه این کتاب بسیار مختصر است می‌نویسد: اهل سنت اهل بیت پیامبرص را دوست می‌دارند و با آنان موالات می‌ورزند، و وصیت و سفارش پیامبرص که فرمودند:

«أذكِّرُكم الله في أهل بَيتي، أذكركم الله في أهل بيتي» را درباره آنان بجای می‌آورند.

همچنین رسول خداص هنگامی که عمویشان عباس خدمت ایشان شکایت کرد که بعضی قریشی‌ها با بنی هاشم جفا می‌کنند فرمودند:

(قسم به ذاتیکه جانم در دست اوست هرگز مؤمن نمی‌شوند تا اینکه شما را بخاطر خدا و بخاطر خویشاوندی با من دوست بدارند).

و فرمودند:

«خداوند از میان همه مردم خاندان اسماعیل و از میان آنان کنانه و از کنانه قریش و از قریش بنی هاشم و از میان بنی هاشم مرا برگزید».

به همین نص اکتفا می‌کنیم آنهم از امامی که بعضی برادران شیعه با او عداوت خاصی دارند. از کتاب منهاج السنة او که رد بر یکی از علمای شیعه بنام ابن مطهر حلی نوشته است.

حقوق اهل بيت

۱- حق محبت و موالات

خواننده‌ی گرامی! همچنانکه استحضار دارید محبت هر مسلمان یک واجب شرعی است، و اما آنچه بویژه درباره محبت اهل بیت پیامبرص به عرض رساندیم اختصاصاً به این ذریه‌ی طاهره تعلق می‌گیرد که هیچ کس دیگر با آنان شریک نیست، زیرا پیامبرص فرمودند: «لقرابتي».

محبت عمومی که با همه مسلمین واجب است همان برادری ایمانی و دوستی براساس ایمان و عقیده است که جنبه عمومی دارد، زیرا هر مسلمان با مسلمانان دیگر برادر است که اهل بیت را نیز شامل می‌شود، اما پیامبرص برای خویشاوندان خودشان نوعی محبت خاص در نظر گرفتند، فقط بخاطر قرابت و خویشاوندی شان، با آن حضرتص، چنان‌که خداوند می‌فرماید:

﴿قُل لَّآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰۗ[الشورى: ۲۳]

«بگو بر رساندن آن مزدی از شما درخواست نمی‌کنم، ولی باید در میان خویشاوندان دوستی پیشه کنید(و حقّ خویشاوندی مرا به جای آورید)».

معنی حدیث گذشته معنی همین آیه کریمه است که البته بعضی مفسّرین گفته اند: (تحبونی لقرابتی فیکم) زیرا پیامبرص با همه قبائل قریش خویشاوندی داشتند منظور اینکه محبت و دوستی و احترام اهل بیت به جهت قرابت آنان با رسول اللهص ثابت است و این غیر از محبت و دوستی عمومی با سایر مسلمین است.

۲- حق درود بر آنان:

همچنین است درود فرستادن بر آنان چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا٥٦[الأحزاب: ۵۶].

«بی‌گمان خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند. ‌ای مؤمنان (شما نیز) بر او درود بفرستید و چنان‌که باید سلام بگویید».

امام مسلم در صحیحش از أبی مسعود أنصاریس روایت می‌کند که فرمود:

«در مجلس سعد ابن عباده بودیم که پیامبرص پیش من آمد بشرابن سعد از ایشان پرسید‌ای رسول الله، خداوند متعال به ما دستور داده که برشما درود بفرستیم چگونه درود بفرستیم؟.

پیامبرص خاموش ماندند، تا جائیکه که آرزو کردیم که کاش نمی‌پرسیدیم، سپس فرمودند، بگوئید:

«اللهم صلِّ عَلَي محمد و عَلَي آل محمد كما صَلَّيْتَ علي ابراهيم و بَارِكْ علي محمد و علي آل محمد كَمَا بَارَكْتَ عَلَي ابراهيم عَلَي العَالَمِينَ إنّك حَميدٌ مَجيدٌ».

سلام را که می‌دانید.

حدیث ابی حمید ساعدی که متفق علیه است نیز شبیه همین حدیث است، ‌دلائل در این زمینه بسیار است، ابن قیم/ می‌فرماید: این حقی است که اختصاصاً به آن‌ها تعلق می‌گیرد. در این باره بین ائمه اختلافی نیست.

۳-حق خمس

همچنین از حقوق آنان خمس است چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید: ‌

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٤١[الأنفال: ۴۱].

«و بدانید که آنچه از هر غنیمتی که به دست آورید- اگر به خداوند و آنچه روز فرقان، روزی که دو گروه به هم رسیدند، بر بنده‌ی خود نازل کردیم ایمان دارید - یک پنجمش از آنِ خدا و رسولِ (او) و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است. و خداوند بر هر کاری تواناست».

و احادیث در این باره زیاد است این سهم خاص به ذوی القربی است که بعد از وفات رسول اللهص نیز بنا بر قول جمهور برای آنان ثابت است.

حقوق اهل بیت بسیار است، که به مهمترین آن اشاره کردیم، مستحق این حقوق کسی است که دارای شرائط آن باشد، از جمله اینکه مسلمان باشد، ‌نسبش ثابت باشد، و نیکوکار باشد، رسول خداص همواره از اینکه فقط به نسب تکیه شود برحذر می‌داشتند، لذا پیامبرص فرمودند:

«يا معشر قريش، اشتروا أنفسكم من الله، لا أغني عنكم من الله شيئا،‌ يا عباس ابن عبد المطلب لا أغني عنك من الله شئيا يا صفيه عمة رسول اللهص لا أغني عنك من الله شيئا، ‌يا فاطمة بنت محمد سليني من مالي ما شئت لا أغني عنك من الله شيئا».

«ای قریشیان! خود را از خدا بخرید که من نمی‌توانم ذره‌ای از عذاب خدا را از شما دفع کنم، ‌ای عباس بن عبدالمطلب! من نمی‌توانم ذره‌ای از عذاب خدا را از تو دفع کنم، ‌ای صفیه عمه‌ی رسول خدا ! من نمی‌توانم چیزی از عذاب خدا را از تو دفع کنم، ‌ای فاطمه دختر محمد! از مال دنیای من هر چه می‌طلبی از من بطلب، اما چیزی از عذاب خدا را نمی‌توانم از تو دفع کنم».

وآنچه درباره ابولهب نازل شده نیز معروف است.

اهل سنت و نواصب

از دیدگاه ما اهل سنت هرگاه بخواهیم از مکانت و منزلت رسول خداص سخن بگوئیم حتماً باید از نواصب سخن بگوئیم.

«نصب» در لغت بر پا داشتن و بلند کردن چیزی را گویند، از همین باب است ناصبه‌ی‌ جنگ و بدی‌ها، یعنی جنگ افروز، در قاموس آمده است نواصب و ناصبه و اهل نصب کسانی هستند که بغض علی÷ را دین می‌دانند، زیرا که «نصبوا له» یعنی با او دشمنی کردند. این به اعتبار اصل است، بنابراین هر کسی که با اهل بیت دشمنی کند نواصب به شمار می‌آید.

خواننده‌ی گرامی! سخن علمای اسلام در مورد ستایش از امیر المؤمنین علی و فرزندانشش و صریح و آشکار است، و عقیده ما این است که ان‌شاء الله علی و حسن و حسین در بهشت جاویدان خواهند بود، این امر بحمدالله بسیار روشن و آشکار است.

نصب بهانه اختلاف

در اینجا باید به موضع اهل سنت در قبال نواصب اشاره کنیم و اینکه اهل سنت همواره از نواصب اعلان بیزاری کرده‌اند و می‌کنند، این مسئله‌ی بسیار مهمی است، زیرا همواره یکی از بزرگترین و مؤثرترین اسباب اختلاف در میان امت اسلامی بوده است.

متأسفانه گروهی وجود دارد که از اینگونه موارد سوء استفاده می‌کنند. لذا در هر فرصتی از این مسئله به گونه‌ای سخن می‌گویند که اختلاف عمیق تر و دامنه دارتر می‌شود، در حالیکه همه این تافته‌ها و بافته‌ها جز دروغ و تهمت و بهتان چیزی نیست.

مثلا یکی اهل سنت را متهم می‌کند که نسبت به علی و فرزندانش دیدگاه خوبی ندارند، و آنگاه لجام زبانش را باز می‌گذارد تا هر چه می‌تواند دروغ ببافد، و تا می‌تواند داستانها و افسانه‌های تخیلی‌اش مبنی بر بغض اهل سنت نسبت به علی÷ را ردیف کند.

یک افسانه تفرقه انگیز

عجیب تر اینکه اخیراً افسانه شهادت حضرت فاطمه را بافته‌اند و پر و بال می‌دهند، واقعاً خنده آور است، وبعید نیست که عده‌ای مؤمن و مخلص به اهل بیت این چرندیات را باور کنند، راستی هم حق دارند. وقتی کسی مطالعه ندارد و به منابع دسترسی ندارد، با علماء و روشنفکران طرف مقابل یا حد اقل بی طرف، آشنایی و رابطه ندارد از کجا بداند که این داستانها و افسانها مشتی دروغ است؟.

در حالیکه اهل سنت درباره فضائل اهل بیت احادیث فراوان روایت می‌کنند. شاید هیچ کتابی از کتب حدیث اهل سنت نباشد که در آن از فضائل و منزلت اهل بیت حدیث روایت نشده باشد.

دیدگاه شیخ الاسلام

خواننده‌ی گرامی! دیدگاه اهل سنت درباره نواصب روشن است، ما در اینجا فقط به نقل دیدگاه یکی از علمای اهل سنت که بعضی شیعیان او را بدترین دشمن خود می‌دانند اکتفا می‌کنیم، شاید کتاب ایشان بزرگترین دائرة المعارف اهل سنت در موضوع اختلاف شیعه و سنی باشد. می‌فرماید: ‌

«وكان سب علي ولعنه من البغي الذي استحقت به الطائفة أن يقال لها الطائفة الباغية».

«دشنام و لعن علی چنان بغاوت وسرکشی بزرگی بود که کسانی که مرتکب آن شدند به آن‌ها گروه یاغی گفته شد».

روایت امام بخاری

چنان‌که امام بخاری در صحیحش از خالد الحذاء از عکرمه روایت می‌کند که گفت عبدالله ابن عباس به من و پسرش علی فرمود: نزد ابوسعید بروید، و حدیثش را گوش کنید، دیدیم او در باغی است که دارد آن را ترمیم می‌کند، ردایش را به خود پیچاند، سپس شروع به حدیث گفتن نمود، تا وقتی‌که سخن به ساختن مسجد رسید فرمود:

ما هر کدام یک خشت می‌بردیم عمار دوتا دوتا می‌برد، تا پیامبرص او را دیدند شروع به تکاندن خاک از او کردند و فرمودند:

«ويح عمار! تقتله الفئة الباغية يدعوهم إلي الجنة ويدعونه إلي النار».

«افسوس که گروه یاغی عمار را می‌کشد، او آن‌ها را به بهشت می‌خواند و آن‌ها او را به دوزخ می‌خوانند».

راوی می‌گوید عمار می‌گفت (أعوذ بالله من الفتن) « از شر فتنه‌ها به خداوند پناه می‌جویم».

روایت امام مسلم

امام مسلم نیز آن را از ابو سعید روایت کرده می‌فرماید: کسی به من حدیث گفته است که از من بهتر است، ابوقتاده می‌فرماید: پیامبر خداص هنگامی‌که عمار داشت خندق حفر می‌کرد در حالی که دستشان را برسرش می‌کشیدند فرمودند:

«بؤس ابن سمية تقتله فئة باغية» «افسوس که گروهی یاغی ابن سمیه را می‌کشد».

همچینن امام مسلم از ام سلمهلروایت کرده که پیامبرص فرمودند:

«تقتل عماراً الفئة الباغية» ـ «گروه یاغی عمار را خواهدکشت».

علی بر حق بود

این حدیث بر صحت امامت علی و وجوب اطاعت از او نیز دلالت می‌کند. و اینکه هر کس به طاعت او دعوت می‌کند به سوی بهشت دعوت می‌کند، و هر کس به جنگ با او دعوت می‌کند حتی اگر تاویل کند به دوزخ دعوت می‌کند.

کما اینکه این دلیل است که جنگ با علی جائز نبود. بنابراین کسانی که با او جنگیده‌اند، اگر تأویل کرده‌اند مخطئ و اگر تاویل نکرده‌اند یاغی هستند، و این صحیح‌ترین قول از دو قول اصحاب ماست، یعنی حکم به خطا رفتن کسانی که با علی جنگیده‌اند و این مذهب أئمه‌ی فقه است که بر این اساس مسائل جنگ با باغیان تأویل کننده «بغاة المتأولين» را استنباط کرده‌اند.

لعنت بر قاتل امام حسین

در این جمله‌ی شیخ الاسلام دقت کنید بعد از اینکه دیدگاه‌های اهل سنت را درباره یزید بیان می‌کند و مفصل مسأله را شرح می‌دهد، و اختلاف نظرها را بیان می‌کند می‌نویسد:

«وأما من قتل الحسين أو أعان علي قتله أو رضي بذلك فعليه لعنة الله و الملائكة و الناس أجمعين».

«هر کس حسین را به شهادت رسانده یا در قتل او کمک کرده یا به آن راضی بوده لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر او باد».

آیا با وجود این دیدگاه‌های روشن و واضح اهل سنت، باز هم عده‌ای عالم نما ! حق دارند اهل سنت را متهم کنند که نواصب هستند؟!.

علاج وسوسه

برادر عزیز وخواهر گرامی! ممکن است با خواندن این کتاب پرسشهای بسیاری در ذهن شما پیدا شده باشد، که در تاریخ به ثبت رسیده، مانند جنگ صفین و جمل که بین صحابهش اتفاق افتاد، زیرا در هر دو طرف عده‌ای از آنان وجود داشت. اما بیشتر با علی بودند به اضافه‌ی افراد خانواده ایشان، خودم و شما را به خواندن و تدبر در این آیه کریمه دعوت می‌کنم:

﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ٩ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَ أَخَوَيۡكُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ١٠[الحجرات: ٩-۱۰].

«و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر بجنگند کنند، بین آن دو گروه آشتی بر قرار کنید، آنگاه اگر یکی از آن دو گروه، بر دیگری تجاوز کرد، با گروهی که تجاوز گر است تا هنگامی که به حکم خدا بر گردد، بجنگید. پس اگر برگشت به عدل بین آن دو گروه آشتی بر قرار کنید و به داد بکوشید».

بی گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد. جز این نیست که مؤمنان برادرند. پس بین دو برادر خود صلح بر قرار کنید و از خداوند بترسید، تا مشمول رحمت او قرار گیرید».

در این آیه خداوند با وجود جنگ میان آنان، همه را مؤمن خوانده، آیه صریح و روشن است و نیازی به حاشیه و تفسیر ندارد، بنابراین با وجودی که بین آنان جنگ درگرفته طبق گواهی قرآن همه آن‌ها نه تنها مسلمان که مومن هستند.

همچنین آیه کریمه: ﴿فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ شَيۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَيۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ[البقرة: ۱٧۸]. در حالیکه این آیه درباره‌ی قتل عمد است، خداوند متعال اخوت و برادری را بین قاتل و اولیای متقول ثابت کرده است، و جنایت قاتل با وجودی که یک جنایت خطرناک است و شدیدترین عقوبت برای آن در نظرگرفته شده، اما آنان را از دائره‌ی ایمان خارج نکرده است.

بنابراین به گواهی قرآن قاتل و اولیای مقتول با هم برادرند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ. این موضوع نیاز به کتاب مستقلی دارد که ان‌شاء الله امیدوارم خداوند هر چه زودتر توفیق اتمام آن را عنایت فرماید.

عرض آخر

خواننده‌ی محترم! پس از آنکه لحظاتی را در فضایی عطر آگین و در حال و هوایی سرشار از مهر و محبت با صحابه و اهل بیت رسول الله رضوان الله علیهم أجمعین گذراندیم، و رابطه صمیمانه آن گروه أطهار و أخیار را با یکدیگر تشخیص دادیم، و دانستیم که آن‌ها چقدر با یکدیگر مهربان و صمیمی بوده‌اند، و چقدر الفت و محبت و اخوت در میان آنان حاکم بوده، و چقدر با یکدیگر رابطه خویشاوندی داشته‌اند، تا جائیکه محبت و الفت فوق العاده آنان را قرآن کریم به روشنی ترسیم کرده است، پس باید بکوشیم و از پروردگار جهانیان بخواهیم که ما را به راهی که دوست دارد و می‌پسندد توفیق عنایت فرماید، و ما را در زمره‌ی کسانی قرار دهد که خودش پس از ستایش از مهاجرین و انصار درباره آنان فرموده:

﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠[الحشر: ۱۰].

«وآنان که پس از اینان آمدند. می‌گویند: پروردگارا! ما را و آن برادرانمان را که در ایمان آوردن از ما پیشی گرفتند، بیامرز. و در دل‌های ما هیچ کینه‌ای در حقّ کسانی که ایمان آورده‌اند، قرار مده. پروردگارا تویی که بخشنده‌ی مهربانی».

دست نیاز

به راستی هر چند دلیل و برهان قائم شود و دلائل روشن آورده شود، انسان هرگز از پروردگار و مولای خودش بی نیاز نمی‌گردد، ‌خداوند متعال با اینکه پیامبرشص را با معجزات روشن و با قرآن کریم به نور مبین توصیف نموده و با اخلاق نیکو و قوت بیان و فصاحت فوق العاده، پیراسته و منور فرموده، و با اینکه اهل مکه حضرتشص را، از کودکی تا بعثت می‌شناختند، با این وجود بسیاری از آنان بر کفر و شرک خودشان باقی ماندند، تا اینکه فتح مبین (= فتح مکه) آمد و خداوند بدترین دشمنانش را هدایت کرد و دلهای تاریک آنان را با نور ایمان منور نمود.

بنابر این، ما باید همواره دعا کنیم و با زاری از او توفیق ثبات بر حق و پیروی از حق را بخواهیم، که هدایت فقط از جانب ذات مهربان اوست.

برادر و خواهر گرامی! بیاد داشته باشید که شما به آنچه خداوند از شما خواسته مکلف هستید، و خداوند حتماً از شما حساب خواهد گرفت، مبادا کلام کس دیگری را بر کلام خداوندِ سبحان مقدم بدارید، خداوند قرآن را به زبان عربی مبین (یعنی روشن و آشکار) نازل فرموده و آن را سبب هدایت و شفا برای مؤمنین و سبب کوری و ضلالت برای دیگران قرار داده است، چنان‌که می‌فرماید:

﴿قُلۡ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ وَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ وَهُوَ عَلَيۡهِمۡ عَمًىۚ أُوْلَٰٓئِكَ يُنَادَوۡنَ مِن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ٤٤[فصلت: ۴۴].

«بگو: قرآن برای مؤمنان هدایت و شفاست. و کسانی که ایمان نمی‌آورند در گوش‌هایشان سنگینی است و آن (قرآن) بر آنان مایه‌ی بی بصیرتی است».

وخداوند شما را موفق بدارد، سعی کنید که با هدایت قرآن راه یابید و هدایت شوید و همواره قرآن را نصب العین خود قرار بدهید.

خواننده‌ی ارجمند! در پایان به عرض می‌رسانیم که حساب و کتاب همه مخلوقات بر خداوند متعال است، هیچ انسانی نمی‌تواند در این کار نقش داشته باشد، بنابراین بی دلیل علیه بندگانش حکم صادر نکنیم.

حد اقل حقوقی که آل و اصحاب جانباز رسول اللهش که در قرآن کریم از آنان ستایش بعمل آمده، و در روایات صحیحه نیز نقل گردیده ـ بر ما دارند این است که با آنان محبت داشته باشیم، و از هر گونه کینه و عداوت و خدای نکرده لعن و نفرین نسبت به آن الگوهای ایمان و تقوا بپرهیزیم، در این رابطه باید جدی فکر کرد.

از خداوند متعال عاجزانه می‌خواهیم که هر گونه کدورتی را نسبت به آل و اصحاب پیامبرشص از دل‌هایمان بزداید و حق را بر ما آشکار گرداند، وما را بر شیطان و برنفس‌هایمان غالب بگرداند، به راستی که او بر هر کاری تواناست.

پایان ترجمه:

پنجشنبه شب ۱٩ رجب ۱۴۲۳هـ. ق حرم مطهر مدینه طیبه.

ضمیمه

جدول مصاهرات

روایتی از امام صادق÷

شعری از امام شافعی÷

مصاهرات خاندان هاشمی با بقیه عشره مبشره

خاندان هاشمی

دیگران

منابع

رسول الله<span class=“symbol ”>ص</span >

عایشه بنت ابوبکر، حفصه بنت عمر، رمله بنت ابی سفیان

تمامی منابع

أم کلثوم بنت علی<span class=“symbol”>÷</span >

عمر بن خطاب<span class=“symbol ”>س</span >

مصادر در متن نقل شد.

فاطمه بنت حسین ابن علی<span class=“symbol”>÷</span >

عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان

أنساب الطالبین وعمدة الطالب.

صفیه<span class=“symbol ”>ل</span > عمۀ رسول الله<span class=“symbol ”>ص</span >

عوام بن خویلد فرزندشان زبیر بن عوام.

تمامی منابع شیعه وسن

ام حسن علیها السلام دختر حسن بن علی بن ابی طالب

ابن زبیر و پس از کشته شدنش با برادرش یزید.

منتهی الآمال و تراجم النساء حائری

رقیه(علیها السلام) بنت الحسن بن علی بن ابی طالب

عمرو بن زبیر بن عوام.

منتهی الآمال و تراجم النساء حائری ودیگران.

حسین الاصغربن زین العابدین<span class=“symbol”>÷</span >

خالده بنت حمزه بن مصعب ابن زبیر.

تراجم النساء حائری ص361

 

علاوه بر آنچه ذکر گردید، اینگونه ازدواج‌ها بسیار است و داستان ازدواج سکینه بنت حسین با مصعب بن زبیر مشهور تر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد، ‌اگر کسی بخواهد اینگونه وصلت‌ها را جمع کند «مثنوی هفتاد من» خواهد شد.

روایتی از امام صادق÷

از منصور بن حازم روایت است که گفت: خدمت امام صادق÷ عرض کردم آیا صحابه رسول اللهص راستگو بودند یا بر حضرتش دروغ می‌گفتند؟. فرمود: بلکه راستگو بودند. گفتم پس چرا با هم اختلاف نظر داشتند؟.

فرمودند: مگر نمی‌دانی که شخصی خدمت رسول اللهص می‌آمد و مسأله‌ای می‌پرسید و حضرت جواب می‌دادند، سپس بر حسب نیاز جواب دیگری می‌فرمودند که جواب اول را منسوخ می‌کرد، لذا بعضی روایات بعضی دیگر را منسوخ کرده است.

اصول کافی ۱/۶۵ کتاب فضل العلم باب (اختلاف الحدیث)

شعری از امام شافعی/

يا أهل بيت رسول الله حبكم
فرض من الله في القـرآن أنزلـه من
يكفيكم من عظيم الفخر أنكم
لم يصل عليكـم لا صلاة له

«ای اهل‌بیت رسـول الله محبت شمـا فرضی است از خداوند که در قرآن نازل فرموده

همین افتخار بزرگ برای شما کافی است که کسی که بر شما درود نفرستد نمازش درست نیست». دیوان امام شافعی رح (ص۱۰۶)؛ بحارالأنوار۲۳/۲۳۵

فهرست منابع

۱- قرآن کریم.

۲- بحار الأنوار از ملا باقر مجلسی.

۳- اصول کافی محمد ابن یعقوب کلینی.

۴- تسمیة المولود از علامه بکر بن عبدالله أبوزید.

۵- صحیح بخاری محمد ابن اسماعیل بخاری

۶- المحلی از امام ابن حزم ظاهری

٧- موسوعة فقه علی ابن ابی طالب. از دکتر رواس قلعه جی. چاپ دار النفائس.

۸- مناقب آل ابی طالب از ابن شهر آشوب تحقیق یوسف البقاعی انتشارات ذوی القربی ۱۴۲۱هـ

٩- البدایة والنهایة از ابن کثیر دمشقی تحقیق دکتر عبدالله الترکی انتشارات دار هجر.

۱۰- تهذیب الکمال چاپ اول ۱۴۱۳ مؤسسة الرسالة تحقیق دکتر بشار عواد معروف.

۱۱- کشف الغمة: چاپ تهران

۱۲- الفصول المهمة

۱۳- اعلام الوری طبرسی

۱۴- ارشاد از شیخ مفید

۱۵- تاریخ یعقوبی

۱۶- تاریخ الامم والملوک از محمد ابن جریر طبری

۱٧- عمدة‌ الطالبین چاپ تهران.

۱۸- مرآة‌ العقول علامه مجلسی.

۱٩- سیر اعلام النبلاء از امام شمس الدین ذهبی.

۲۰- فروع کافى محمد ابن یعقوب کلینی.

۲۱- کنزالعمال از علامه متقی هندی.

۲۲- کتاب العین از خلیل ابن احمد فراهیدی.

۲۳- الصحاح: جوهرى.

۲۴- لسان العرب: ابن منظور.

۲۵- معجم مقاییس اللغه.

۲۶- صحیح مسلم ابن حجاج نیشابوری.

۲٧- جلاء الافهام: ابن قیم جوزی.

۲۸- المغنى:ابن قدامه مقدسی.

۲٩- حقوق آل البیت: شیخ الاسلام.

۳۰- مجموع الفتاوى: شیخ الاسلام.

۳۱- دیوان امام شافعى.