چهل حدیث درباره مساجد
تأليف:
دکتر یونس یزدانپرست
تحقیق و تخریج احادیث:
دکتر سیّد زکریا حسینی
بسم الله الرحمن الرحيم
إِنَّ الْحَمْدَ لِله، نَسْتَعِينُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَعُوذُ بِهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا مَنْ يَهْدِ اللهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِىَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهَ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا١﴾ [النساء: ۱]. ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٢﴾ [آل عمران: ۱۰۲].
أمّا بعد، کتاب حاضر مجموعهای گهربار و عظیم از فرمودههای صحیح و نابِ أشرف مخلوقات، سیّد مرسلین، أول مؤمنین، خاتم النبیین محمّد مصطفی ج در زمینه مسجد و احکام و فضایل مربوط به آن میباشد که سعی گردیده از گلزار نبوّت با ظرافتی دقیق خوشهچینی شوند تا در سایه آنها احکام و فضایل این موهبت الهی شناخته شود و در راستای آن حقوق مسجد و وظایف انسان نسبت بدان محرز و آشکار گردد.
فرمودههای رسول گرامی اسلام ج یکی از اساسیترین، مهمترین، کاربردیترین و دقیقترینِ منابع استنباط احکام شرعی میباشند؛ چرا که هر مسلمانی یقین دارد که هر حکمی از جانب پیامبر ج، وحی و پیامی از سوی خدا أ میباشد که بدو وحی و پیام گردیده است، خداوند أ میفرمایند: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤﴾ [النجم: ۳-۴]. «و (محمّد) از روی هوا و هوس سخن نمیگوید. آن جز وحی و پیامی نیست كه (از سوی خدا بدو) وحی و پیام میگردد».، پس در واقع تبعیّت از حکم ایشان ج، تبعیّت از خداوند أ میباشد: ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ حَفِيظٗا٨٠﴾ [النساء: ۸۰]. «هر كه از پیغمبر اطاعت كند، در حقیقت از خدا اطاعت كرده است». و پیامبر خدا ج دعوتگری بشارتدهنده و بیمدهندهای میباشد که خداوند أ بوسیله پیامهایی که از طریق وی به انسانها ابلاغ کرده، بر آنها منّت نهاده و اتمام حجّت کرده است؛ خداوند أ میفرمایند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا٤٥ وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ بِإِذۡنِهِۦ وَسِرَاجٗا مُّنِيرٗا٤٦﴾ [الأحزاب: ۴۵-۴۶]. «ای پیغمبر ! ما تو را به عنوان گواه و مژدهرسان و بیمدهنده فرستادیم. و به عنوان دعوت كننده بهسوی خدا طبق فرمان الله، و به عنوان چراغ تابان». و بدین خاطر خداوند أ به مؤمن ندا میدهد هر پیامی را از جانب رسولش ج پذیرا باشد، و با دیده منّت قبول و با عزمی راسخ و عملی قاطع در راستایش قدم بردارد، فرمان خداوند أ در این راستا: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ﴾ [الحشر: ۷]. «چیزهائی را كه پیغمبر برای شما (از احكام الهی) آورده است اجراء كنید، و از چیزهائی كه شما را از آن بازداشته است، دست بكشید». پس انسان باید دریابد هرگونه مخالفتی با پیامبرج، بلا و عذاب دردناک به همراه دارد که موجب هلاکی وی میگردد، خداوند أ میفرمایند: ﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ٦٣﴾ [النور: ۶۳]. «آنان كه با فرمان او مخالفت میكنند، باید از این بترسند كه بلائی (در برابر عصیانی كه میورزند) گریبانگیرشان گردد، یا این كه عذاب دردناكی دچارشان شود». ولی در پیروی از ایشان ج، پیروزی و کامیابی وجود دارد، خداوند أ میفرمایند: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١﴾ [الأحزاب: ۷۱]. «اصلاً هر كه از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری كند ، قطعاً به پیروزی و كامیابی بزرگی دست مییابد». بدین خاطر پیروی از رسول الله ج واجب شرعی میباشد.
مساجد دوستداشتنیترین مکانهای آبادیها و شهرها در نزد خداوند أ میباشند که با مجوّز وی ساخته شدهاند و از روز نخست بر پایه تقوا بنا گردیدهاند و محل عبادت و مناجات و نیایش با خداوند عظیم أ میباشند و محل نزول رحمت و برکتی خاص هستند که انسان نور پرفروغ و عظیم خداوند أ را در آنجا با سیر و سلوک عارفانه و عابدانه خواهد یافت، بهگونهای که مساجد بهترین، بلندمرتبهترین، بزرگترین، برترین و باشکوهترین مکانها بر روی کره خاکی میباشند و نماز جماعت در مسجد بر نمازی که تنها خوانده شود، بیست و هفت درجه، برتری دارد و قدم نهادن بهسوی آن عبادت و موجب دوری از آتش جهنّم میباشد و ماندن انسان در آن مشمول دعای مستمر ملائکه بزرگوار خداوند أ میشود و آنها پیاپی تا اتمام حضور دعای مغفرت و رحمت میکنند و جدای از بهرهمندی از این فضیلت، در فاصله انتظار برای نماز، ثواب نماز خواندن برای انسان نیز نوشته میشود. مسجد جدای از اینکه مکانی برای عبادت، بلکه مکانی برای اعمال مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ... نیز میباشد که انسان میتواند با رعایت اصول و قوانین شرعی و حفظ مقصد اصلی بنای مساجد (؛ عبادت و ذکر خداوند متعال و قرائت قرآن) در آن به فعالیّت بپردازد تا به مکانی برای گردهمایی و اتّحاد و یکدلی و یکرنگی مسلمان تبدیل شود.
خداوند أ با تکریم این مکان مقدّس و مجوّز ساختن مسجد در هر جای کره خاکی بر انسان منّت نهاده تا در راستای اجرای احکام و قوانین و تکریم و حفظ حقوق مسجد، مشمول عفو و اجر و ثواب خاص و زیاد گردد و در راستای آن به خالق خود تقرّب جسته و حلاوت و کامیابی ایمان را در ژرفای وجودش بچشد. بدین خاطر این کتاب جدای از انتخاب احادیث صحیح در رابطه با مسجد و احکام و فضایل آن، سعی دارد با تحلیل سند احادیث که توسط استاد گرانمایه جناب دکتر سیّد زکریا حسینی انجام شده، فقط احادیث صحیح و یا حَسَن آورده شوند و در این خوشهچینی سعی بر آن بوده احادیث به صورتی جامع و مانع انتخاب گردند تا همه احکام مربوطه در راستای آنها شناخته شوند. بعد از آن همّت به شرح آنها شده تا در پرتو آن بتوان فهم بهتر و احکام مربوطه دقیق و شفاف دریافت شود. امیدوارم خداوند عظیم ربِّ عرش عظیم، بخاطر این عمل که فقط بخاطر رضای وی انجام گرفته، تمامی گناهان بنده حقیر و ضعیف را که خود را پرورده مسجد و مدیون آن میداند، مورد عفو و مغفرت و مرحمت و هدایت خاص خود قرار دهد. آمین یا أرحم الراحمین
د.یونس یزدانپرست
إِنَّ الْحَمْدَ لِله، نَسْتَعِينُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَعُوذُ بِهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا مَنْ يَهْدِ اللهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِىَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهَ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا١﴾ [النساء: ۱].
امّا بعد: با همکاری برادر گرامی جناب آقای دکتر یزدانپرست (حفظه الله) چهل حدیث مهم درباره مسجد را گردآوری نموده که اصل مطالب و فضائل و واجبات مسجد در آنها آمده باشد؛ تا علاوه بر اینکه حفظ آن روایات آسان وراحت بوده، با خواندن آن روایات، بتوانیم به فضیلت آنها هم عمل کنیم.
در واقع هدف اصلی ما از این کار، عمل کردن به احادیث و فرامین رسول الله ج و ترویج فرمودههای ایشان ج میباشد؛ که هرکس بتواند در کوتاهترین و شیواترین سخن آنها را فهمیده و سپس به آنها عمل نماید. ودکتر یزدانپرست به شرح این احادیث پرداخته تا فهم مطلب برای همگان راحت بوده و بهره بیشتری ببرند؛ و مفهوم کلام سیّد المرسلین و امام المتّقین رسول الله ج را به راحتی دانسته و بفهمند؛ و إن شاء الله که عمل خداپسندانه و نیکی گردیده است.
لذا بنده برای اتقان این عمل به تحقیق و تخریج احادیث آن کتاب پرداخته و روایات ضعیف و واهی را خارج نمودم؛ تا مبنای کار ما فقط بر احادیث «صحیح» و یا «حسن» بوده که موجب سرگردانی خوانده و مسلمانان نگردد.
البته باید به چند نکته در مورد تحقیق وتخریج احادیث این کتاب اشاره کنیم واین که:
۱- در تخریج احادیث کتاب چنانچه آن حدیث در یکی از صحیحین (بخاری و مسلم) آمده باشد ما به طرق آن، فقط در کتب سته (بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی، ابن ماجه)؛ اما اگر روایت در صحیحین نباشد سعی خود را کردهایم تا به تمامی طرق آن را در کتب حدیثی و رجالی اشاره کنیم.
۲- باید توجه داشت که برای آدرس دادن به احادیث و صفحات از حرف (ش) به معنی شماره حدیث، و از حرف (ص) به معنی شماره صفحه و از (ج) به معنی جلد استفاده کردهایم.
۳- تمامی احادیث که در این کتاب به آنها استناد شده، روایات «صحیح» ویا «حسن» بوده و به هیچگونه روایت «ضعیفی» استناد نشده است.
و در آخر از خداوند أ هم در خواست داریم که به بنده توفیق عنایت فرماید تا بتوانم بدون تعصّب به بررسی حقیقت بپردازیم و دیگران را هم به نظر حق راهنمایی کنیم وما را امام متقیان قرار دهد که:
﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا٧٤﴾ [الفرقان: ۷۴].
و پدر و مادر و استادان و سایر مؤمنان را در روز قیامت مورد مغفرت خویش قرار دهد و در جنّات فردوس منزل نماید.
﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ يَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡحِسَابُ٤١﴾ [إبراهيم: ۴۱].
د.ماموستا سیّد زکریا حسینی
۱- ابوذر س روایت کرده است: «قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ج أَيُّ مَسْجِدٍ وُضِعَ فِي الأَرْضِ اوّل؟ قَالَ: «المَسْجِدُ الحَرَامُ» قَالَ: قُلْتُ: ثُمَّ أَيٌّ؟ قَالَ المَسْجِدُ الأَقْصَى! قُلْتُ: كَمْ كَانَ بَيْنَهُمَا؟ قَالَ: أَرْبَعُونَ سَنَةً، ثُمَّ أَيْنَمَا أَدْرَكَتْكَ الصَّلاَةُ بَعْدُ فَصَلِّهْ، فَإِنَّ الفَضْلَ فِيهِ».
۲- جابر بن عبدالله س روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أُعْطِيتُ خَمْسًا لَمْ يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ مِنَ الأَنْبِيَاءِ قَبْلِي: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِي الأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا، وَأَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِي أَدْرَكَتْهُ الصَّلاَةُ فَلْيُصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِي الغَنَائِمُ، وَكَانَ النَّبِيُّ يُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً، وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً، وَأُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ».
۳- ابوهریره س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: أَحَبُّ الْبِلَادِ إِلَى اللهِ مَسَاجِدُهَا، وَأَبْغَضُ الْبِلَادِ إِلَى اللهِ أَسْوَاقُهَا».
۴- انس بن مالک س روایت کرده است: «بَيْنَمَا نَحْنُ فِي الْمَسْجِدِ مَعَ رَسُولِ اللهِ ج إِذْ جَاءَ أَعْرَابِيٌّ فَقَامَ يَبُولُ فِي الْمَسْجِدِ، فَقَالَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللهِ ج: مَهْ مَهْ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: لَا تُزْرِمُوهُ دَعُوهُ فَتَرَكُوهُ حَتَّى بَالَ، ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللهِ ج دَعَاهُ فَقَالَ لَهُ: إِنَّ هَذِهِ الْمَسَاجِدَ لَا تَصْلُحُ لِشَيْءٍ مِنْ هَذَا الْبَوْلِ، وَلَا الْقَذَرِ إِنَّمَا هِيَ لِذِكْرِ اللهِ أ، وَالصَّلَاةِ وَقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ. أَوْ كَمَا قَالَ رَسُولُ اللهِ ج قَالَ: فَأَمَرَ رَجُلًا مِنَ الْقَوْمِ فَجَاءَ بِدَلْوٍ مِنْ مَاءٍ فَشَنَّهُ عَلَيْهِ».
۵- جابر بن عبدالله س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: صَلَاةٌ فِي مَسْجِدِي أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِيمَا سِوَاهُ، إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ، وَصَلَاةٌ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ فِيمَا سِوَاهُ». «پیغمبر خدا ج فرمودند: نماز در مسجد من برتر از هزار نماز در غیر آنجا میباشد بجز در مسجد الحرام که نماز در مسجد الحرام برتر از صدهزار نماز در غیر آنجا میباشد».
۶- عبدالله بن عمرو بن العاص س روایت کرده است: «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: إِنَّ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ ÷ سَأَلَ اللَّهَ ثَلاثًا، أَعْطَاهُ اثْنَتَيْنِ، وَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ قَدْ أَعْطَاهُ الثَّالِثَةَ: سَأَلَهُ مُلْكًا لا يَنْبَغِي لأَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ فَأَعْطَاهُ إِيَّاهُ، وَسَأَلَهُ حُكْمًا يُواطِئُ حُكْمَهُ فَأَعْطَاهُ إِيَّاهُ، وَسَأَلَهُ مَنْ أَتَى هَذَا الْبَيْتَ، يُرِيدُ بَيْتَ الْمَقْدِسِ، لا يُرِيدُ إِلا الصَّلاةَ فِيهِ أَنْ يَخْرُجَ مِنْ خَطِيئَتِهِ كَيَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: وَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ قَدْ أَعْطَاهُ الثَّالِثَةَ».
۷- عبدالله بن عمر س روایت کرده است: «كَانَ النَّبِيُّ ج يَأْتِي مَسْجِدَ قُبَاءٍ كُلَّ سَبْتٍ، مَاشِيًا وَرَاكِبًا. وَكَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ س يَفْعَلُهُ».
۸- عثمان بن عفان س روایت کرده است: «سَمِعْتُ النَّبِيَّ ج يَقُولُ: مَنْ بَنَى مَسْجِدًا لِلَّهِ بَنَى اللهُ لَهُ فِي الْجَنَّةِ مِثْلَهُ».
۹- عبدالله بن عمرس روایت کرده است: «اَن رَسُولَ الله ج قَالَ: صَلَاةُ الْجَمَاعَةِ تَفْضُلُ صَلَاةَ الْفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرِينَ دَرَجَةً».
۱۰- عثمان بن عفان س روایت کرده است: «سمعت رسول الله ج يقول: مَنْ صَلَّى الْعِشَاءَ فِى جَمَاعَةٍ فَكَأَنَّمَا قَامَ نِصْفَ اللَّيْلِ وَمَنْ صَلَّى الصُّبْحَ فِى جَمَاعَةٍ فَكَأَنَّمَا صَلَّى اللَّيْلَ كُلَّهُ».
۱۱- أبی بن کعب س روایت کرده است: «قال رسولُ الله ج: صَلاتُكَ مَعَ الرَّجُلِ أَزْكَى مِنْ صَلاتِكَ وَحْدَكَ، وَصَلاتُكَ مَعَ الرَّجُلَيْنِ أَزْكَى مِنْ صَلاتِكَ مَعَ الرَّجُلِ، وَمَا أَكْثَرْتَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ».
۱۲- ابوهریره س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّه ِ ج قَالَ: المَلاَئِكَةُ تُصَلِّي عَلَى أَحَدِكُمْ مَا دَامَ فِي مُصَلَّاهُ، مَا لَمْ يُحْدِثْ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهُ، اللَّهُمَّ ارْحَمْهُ، لاَ يَزَالُ أَحَدُكُمْ فِي صَلاَةٍ مَا دَامَتِ الصَّلاَةُ تَحْبِسُهُ لاَ يَمْنَعُهُ أَنْ يَنْقَلِبَ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا الصَّلاَةُ».
۱۳- سهل بن سعد روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: لِيَبْشَرِ الْمَشَّاءُونَ فِي الظَّلَامِ إِلَى الْمَسَاجِدِ بِالنُّورِ التَّامِّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».
۱۴- أنس بن مالک س روایت کرده است: «اَنَّ بَنِي سَلِمَةَ أَرَادُوا أَنْ يَتَحَوَّلُوا عَنْ مَنَازِلِهِمْ فَيَنْزِلُوا قَرِيبًا مِنَ النَّبِيِّ ج ، قَالَ: فَكَرِهَ رَسُولُ اللَّهِ ج أَنْ يُعْرُوا المَدِينَةَ، فَقَالَ: أَلاَ تَحْتَسِبُونَ آثَارَكُمْ».
۱۵- ابوامامه ج روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: مَنْ غَدَا إِلَى الْمَسْجِدِ لا يُرِيدُ إِلا أَنْ يَتَعَلَّمَ خَيْرًا أَوْ يَعْلَمَهُ، كَانَ لَهُ كَأَجْرِ حَاجٍّ تَامًّا حَجَّتهُ».
۱۶- أبو هریرۀ س روایت کرده است: «قال رسول الله ج: مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ الدُّنْيَا، نَفَّسَ اللهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَمَنْ يَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ، يَسَّرَ اللهُ عَلَيْهِ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا، سَتَرَهُ اللهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَاللهُ فِي عَوْنِ الْعَبْدِ مَا كَانَ الْعَبْدُ فِي عَوْنِ أَخِيهِ، وَمَنْ سَلَكَ طَرِيقًا يَلْتَمِسُ فِيهِ عِلْمًا، سَهَّلَ اللهُ لَهُ بِهِ طَرِيقًا إِلَى الْجَنَّةِ، وَمَا اجْتَمَعَ قَوْمٌ فِي بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ اللهِ، يَتْلُونَ كِتَابَ اللهِ، وَيَتَدَارَسُونَهُ بَيْنَهُمْ، إِلَّا نَزَلَتْ عَلَيْهِمِ السَّكِينَةُ، وَغَشِيَتْهُمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ، وَذَكَرَهُمُ اللهُ فِيمَنْ عِنْدَهُ، وَمَنْ بَطَّأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ».
۱۷- عبدالله بن عمر ش روایت کرده است: «كُنْتُ غُلاَمًا شَابًّا عَزَبًا فِي عَهْدِ النَّبِيِّ ج، وَكُنْتُ أَبِيتُ فِي المَسْجِدِ، وَكَانَ مَنْ رَأَى مَنَامًا قَصَّهُ عَلَى النَّبِيِّ ج، فَقُلْتُ: اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ لِي عِنْدكَ خَيْرٌ فَأَرِنِي مَنَامًا يُعَبِّرُهُ لِي رَسُولُ اللَّهِ ج، فَنِمْتُ، فَرَأَيْتُ مَلَكَيْنِ أَتَيَانِي، فَانْطَلَقَا بِي، فَلَقِيَهُمَا مَلَكٌ آخَرُ، فَقَالَ لِي: لَنْ تُرَاعَ، إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ. فَانْطَلَقَا بِي إِلَى النَّارِ، فَإِذَا هِيَ مَطْوِيَّةٌ كَطَيِّ البِئْرِ، وَإِذَا فِيهَا نَاسٌ قَدْ عَرَفْتُ بَعْضَهُمْ، فَأَخَذَا بِي ذَاتَ اليَمِينِ. فَلَمَّا أَصْبَحْتُ ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِحَفْصَةَ. فَزَعَمَتْ حَفْصَةُ، أَنَّهَا قَصَّتْهَا عَلَى النَّبِيِّ ج، فَقَالَ: إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ رَجُلٌ صَالِحٌ، لَوْ كَانَ يُكْثِرُ الصَّلاَةَ مِنَ اللَّيْلِ. وَكَانَ عَبْدُ اللَّهِ بَعْدَ ذَلِكَ يُكْثِرُ الصَّلاَةَ مِنَ اللَّيْلِ».
۱۸- عبدالله بن الحارث الزبیدی س روایت کرده است: «كُنَّا نَأْكُلُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج فِي الْمَسْجِدِ، الْخُبْزَ وَاللَّحْمَ ثُمَّ أُقِيمَتِ الصَّلَاةُ فَصَلَّيْنَا وَلَمْ نَتَوَضَّأْ».
۱۹- عائشه س روایت کرده است: «أَنَّ أَبَا بَكْرٍ س، دَخَلَ عَلَيْهَا وَعِنْدَهَا جَارِيَتَانِ فِي أَيَّامِ مِنَى تُدَفِّفَانِ، وَتَضْرِبَانِ، وَالنَّبِيُّ ج مُتَغَشٍّ بِثَوْبِهِ، فَانْتَهَرَهُمَا أَبُو بَكْرٍ، وَقَالَ: مِزْمَارَةُ الشَّيْطَانِ عِنْدَ النَّبِيِّ ج فَكَشَفَ النَّبِيُّ ج عَنْ وَجْهِهِ، فَقَالَ: دَعْهُمَا يَا أَبَا بَكْرٍ، فَإِنَّهَا أَيَّامُ عِيدٍ، وَتِلْكَ الأَيَّامُ أَيَّامُ مِنًى. وَقَالَتْ عَائِشَةُ: رَأَيْتُ النَّبِيَّ ج يَسْتُرُنِي وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَى الحَبَشَةِ وَهُمْ يَلْعَبُونَ فِي المَسْجِدِ فَزَجَرَهُمْ عُمَرُ، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: دَعْهُمْ أَمْنًا بَنِي أَرْفِدَةَ. حَتَّى إِذَا مَلِلْتُ، قَالَ: حَسْبُكِ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَاذْهَبِي!».
۲۰- عائشه س روایت کرده است: «أَنَّ وَلِيدَةً كَانَتْ سَوْدَاءَ لِحَيٍّ مِنَ العَرَبِ، فَأَعْتَقُوهَا، فَكَانَتْ مَعَهُمْ، قَالَتْ: فَخَرَجَتْ صَبِيَّةٌ لَهُمْ عَلَيْهَا وِشَاحٌ أَحْمَرُ مِنْ سُيُورٍ، قَالَتْ: فَوَضَعَتْهُ - أَوْ وَقَعَ مِنْهَا - فَمَرَّتْ بِهِ حُدَيَّاةٌ وَهُوَ مُلْقًى، فَحَسِبَتْهُ لَحْمًا فَخَطِفَتْهُ، قَالَتْ: فَالْتَمَسُوهُ، فَلَمْ يَجِدُوهُ، قَالَتْ: فَاتَّهَمُونِي بِهِ، قَالَتْ: فَطَفِقُوا يُفَتِّشُونَ حَتَّى فَتَّشُوا قُبُلَهَا، قَالَتْ: وَاللَّهِ إِنِّي لَقَائِمَةٌ مَعَهُمْ، إِذْ مَرَّتِ الحُدَيَّاةُ فَأَلْقَتْهُ، قَالَتْ: فَوَقَعَ بَيْنَهُمْ، قَالَتْ: فَقُلْتُ هَذَا الَّذِي اتَّهَمْتُمُونِي بِهِ، زَعَمْتُمْ وَأَنَا مِنْهُ بَرِيئَةٌ، وَهُوَ ذَا هُوَ، قَالَتْ: فَجَاءَتْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَأَسْلَمَتْ، قَالَتْ عَائِشَةُ: «فَكَانَ لَهَا خِبَاءٌ فِي المَسْجِدِ - أَوْ حِفْشٌ».
۲۱- ابوقتاده أنصاری س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللّهِ ج كَانَ يُصَلِّي وَهُوَ حَامِلٌ أُمَامَةَ بِنْتَ زَيْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَلِأَبِي العَاصِ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا، وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا».
۲۲- عباد بن عبدالله روایت کرده است: «أَنَّ عَائِشَةَ س أَمَرَتْ أَنْ يَمُرَّ بِجَنَازَةِ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ س فِي الْمَسْجِدِ، فَتُصَلِّيَ عَلَيْهِ، فَأَنْكَرَ النَّاسُ ذَلِكَ عَلَيْهَا، فَقَالَتْ: مَا أَسْرَعَ مَا نَسِيَ النَّاسُ، مَا صَلَّى رَسُولُ اللهِ ج عَلَى سُهَيْلِ ابْنِ الْبَيْضَاءِ إِلَّا فِي الْمَسْجِدِ».
۲۳- عبدالله بن عباس س روایت کرده است: «طَافَ النَّبِيُّ ج فِي حَجَّةِ الوَدَاعِ عَلَى بَعِيرٍ، يَسْتَلِمُ الرُّكْنَ بِمِحْجَنٍ».
۲۴- ابوهریره س روایت کرده است: «بَعَثَ النَّبِيُّ ج خَيْلًا قِبَلَ نَجْدٍ، فَجَاءَتْ بِرَجُلٍ مِنْ بَنِي حَنِيفَةَ يُقَالُ لَهُ: ثُمَامَةُ بْنُ أُثَالٍ، فَرَبَطُوهُ بِسَارِيَةٍ مِنْ سَوَارِي المَسْجِدِ، فَخَرَجَ إِلَيْهِ النَّبِيُّ ج فَقَالَ: أَطْلِقُوا ثُمَامَةَ، فَانْطَلَقَ إِلَى نَخْلٍ قَرِيبٍ مِنَ المَسْجِدِ، فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ دَخَلَ المَسْجِدَ، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ».
۲۵- عائشه س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج أَمَرَ بِالْمَسَاجِدِ أَنْ تُبْنَى فِي الدُّورِ، وَأَنْ تُطَهَّرَ وَتُطَيَّبَ».
۲۶- پیامبر ج هنگام خرج به مسجد فرمودهاند: «أَللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيْ قَلْبِيْ نُوْراً، وَفِيْ لِسَانِيْ نُوْراً، وَفِيْ سَمْعِيْ نُوْراً، وَ فِيْ بَصَرِيْ نُوْراً، وَ مِنْ فَوْقِيْ نُوْراً، وَ مِنْ تَحْتِيْ نُوْراً، وَعَنْ يَمِيْنِيْ نُوْراً وَعَنْ شِمَالِيْ نُوْراً، وَ مِنْ أَمَامِيْ نُوْراً، وَ مِنْ خَلْفِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ نَفْسِيْ نُوْراً، وَأَعْظِمْ لِيْ نُوْراً، وَعَظِّمْ لِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ لِي نُوراً، وَاجْعَلْ لِي نُوراً، أَللَّهُمَّ أَعْطِنِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ عَصَبِيْ نُوْراً، وَ فِيْ لَـحْمِيْ نُوْراً، وَ فِيْ دَمِيْ نُوْراً، وَ فِيْ شَعْرِيْ نُوْراً وَ فِيْ بَشَرِيْ نُوْراً».
۲۷- ابوهریره س روایت کرده است: «اَن رَسُولَ الله ج قَالَ: إِذَا أُقِيمَتِ الصَّلاةُ فَلا تَأْتُوهَا تَسْعَوْنَ، ايتُوهَا تَمْشُونَ عَلَيْكُمُ السَّكِينَةُ، فَمَا أَدْرَكْتُمْ فَصَلُّوا، وَمَا فَاتَكُمْ فَأَتِمُّوا».
۲۸- ابوقتاده س روایت کرده است: «قَالَ النَّبِيُّ ج: إِذَا دَخَلَ أَحَدُكُمُ المَسْجِدَ، فَلاَ يَجْلِسْ حَتَّى يُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ». «پیامبر ج فرمودند: هرگاه یکی از شما داخل مسجد شد، تا دو رکعت نماز نخواند ننشیند».
۲۹- ابوهریره س روایت کرده است: «عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: لاَ تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلاَثَةِ مَسَاجِدَ: المَسْجِدِ الحَرَامِ، وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ ج، وَمَسْجِدِ الأَقْصَى».
۳۰- عبدالله بن عمرو بن العاص س روایت کرده است: «أَنَّ النَّبِيَّ ج نهی عن الشِّرَاءِ وَالْبَيْعِ فِي الْمَسْجِدِ، وَأَنْ تُنْشَدَ فِيهِ ضَالَّةٌ، وَأَنْ يُنْشَدَ فِيهِ شِعْرٌ، وَنَهَى عَنِ التَّحَلُّقِ قَبْلَ الصَّلَاةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ».
۳۱- عبدالله بن عباس س روایت کرده است: «قال رسولُ الله ج: ما أُمِرتُ بتَشييدِ المساجِد. قال ابنُ عباس: لتُزَخرِفُنَّها كما زَخرَفَتِ اليهودُ والنَّصارى».
۳۲- عبدالله بن عمرس روایت کرده است: «كَانَتِ امْرَأَةٌ لِعُمَرَ تَشْهَدُ صَلاَةَ الصُّبْحِ وَالعِشَاءِ فِي الجَمَاعَةِ فِي المَسْجِدِ، فَقِيلَ لَهَا: لِمَ تَخْرُجِينَ وَقَدْ تَعْلَمِينَ أَنَّ عُمَرَ يَكْرَهُ ذَلِكَ وَيَغَارُ؟ قَالَتْ: وَمَا يَمْنَعُهُ أَنْ يَنْهَانِي؟ قَالَ: يَمْنَعُهُ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ج: لاَ تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ».
۳۳- همسر ابوحمید الساعدی بروایت کرده است: «أَنَّهَا جَاءَتْ النَّبِيَّ ج فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ ج إِنِّي أُحِبُّ الصَّلَاةَ مَعَكَ! قَالَ ج قَدْ عَلِمْتُ أَنَّكِ تُحِبِّينَ الصَّلَاةَ مَعِي وَصَلَاتُكِ فِي بَيْتِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلَاتِكِ فِي حُجْرَتِكِ وَصَلَاتُكِ فِي حُجْرَتِكِ خَيْرٌ مِنْ صَلَاتِكِ فِي دَارِكِ وَصَلَاتُكِ فِي دَارِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلَاتِكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ وَصَلَاتُكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلَاتِكِ فِي مَسْجِدِي قَالَ فَأَمَرَتْ فَبُنِيَ لَهَا مَسْجِدٌ فِي أَقْصَى شَيْءٍ مِنْ بَيْتِهَا وَأَظْلَمِهِ فَكَانَتْ تُصَلِّي فِيهِ حَتَّى لَقِيَتْ اللَّهَ أ».
۳۴- زید بن ثابت س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّه ج اتَّخَذَ حُجْرَةً فِي رَمَضَانَ، فَصَلَّى فِيهَا لَيَالِيَ، فَصَلَّى بِصَلاَتِهِ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَلَمَّا عَلِمَ بِهِمْ جَعَلَ يَقْعُدُ، فَخَرَجَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ: قَدْ عَرَفْتُ الَّذِي رَأَيْتُ مِنْ صَنِيعِكُمْ، فَصَلُّوا أَيُّهَا النَّاسُ فِي بُيُوتِكُمْ، فَإِنَّ أَفْضَلَ الصَّلاَةِ صَلاَةُ المَرْءِ فِي بَيْتِهِ إِلَّا المَكْتُوبَةَ».
۳۵- عائشه ل روایت کرده است: «كَانَ النَّبِيُّ ج يُعْجِبُهُ التَّيَمُّنُ، فِي تَنَعُّلِهِ، وَتَرَجُّلِهِ، وَطُهُورِهِ، وَفِي شانهِ كُلِّهِ».
۳۶- جابر بن عبدالله س روایت کرده است: «عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: مَنْ أَكَلَ مِنْ هَذِهِ الْبَقْلَةِ، الثُّومِ - وقَالَ مَرَّةً: مَنْ أَكَلَ الْبَصَلَ وَالثُّومَ وَالْكُرَّاثَ فَلَا يَقْرَبَنَّ مَسْجِدَنَا، فَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ تَتَأَذَّى مِمَّا يَتَأَذَّى مِنْهُ بَنُو آدَمَ».
۳۷- عبدالله عمر بن الخطاب س روایت کرده است: «أَنَّ عُمَرَ سَأَلَ النَّبِيَّ ج، قَالَ: كُنْتُ نَذَرْتُ فِي الجَاهِلِيَّةِ أَنْ أَعْتَكِفَ لَيْلَةً فِي المَسْجِدِ الحَرَامِ! قَالَ ج: فَأَوْفِ بِنَذْرِكَ».
۳۸- ابوسعید الخدری س روایت کرده است: «اعْتَكَفَ رَسُولُ اللَّهِ ج فِي الْمَسْجِدِ، فَسَمِعَهُمْ يَجْهَرُونَ بِالْقِرَاءَةِ، وَهُوَ فِي قُبَّةٍ لَهُ، فَكَشَفَ السُّتُورَ وَقَالَ ج: أَلَا إِنَّ كُلَّكُمْ يُنَاجِي رَبَّهُ، فَلَا يُؤْذِي بَعْضُكُمْ بَعْضًا، وَلَا يَرْفَعَنَّ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ فِي الْقِرَاءَةِ - أَوْ قَالَ: فِي الصَّلَاةِ-».
۳۹- کعب بن مالک س روایت کرده است: «أَنَّهُ تَقَاضَى ابْنَ أَبِي حَدْرَدٍ دَيْنًا كَانَ لَهُ عَلَيْهِ فِي الْمَسْجِدِ، فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمَا حَتَّى سَمِعَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج وَهُوَ فِي بَيْتِهِ، فَخَرَجَ إِلَيْهِمَا حَتَّى كَشَفَ سِجْفَ حُجْرَتِهِ، فَنَادَى يَا كَعْبُ، قَالَ: لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ج، قَالَ: ضَعْ مِنْ دَيْنِكَ هَذَا وَأَوْمَأَ إِلَيْهِ أَيِ الشَّطْرَ، قَالَ: لَقَدْ فَعَلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ج، قَالَ: قُمْ فَاقْضِهِ».
۴۰- جابر بن عبدالله س روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: خَيْرُ صُفُوفِ الرِّجَالِ الْمُقَدَّمُ، وَشَرُّهَا الْمُؤَخَّرُ، وَشَرُّ صُفُوفِ النِّسَاءِ الْمُقَدَّمُ، وَخَيْرُهَا الْمُؤَخَّرُ، ثُمَّ قَالَ: يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ، إِذَا سَجَدَ الرِّجَالُ فَاغْضُضْنَ أَبْصَارَكُنَّ، لَا تَرَيْنَ عَوْرَاتِ الرِّجَالِ مِنْ ضِيقِ الْأُزُرِ».
ابوذر س روایت کرده است: «قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ج أَيُّ مَسْجِدٍ وُضِعَ فِي الأَرْضِ اوّل؟ قَالَ: «المَسْجِدُ الحَرَامُ» قَالَ: قُلْتُ: ثُمَّ أَيٌّ؟ قَالَ المَسْجِدُ الأَقْصَى! قُلْتُ: كَمْ كَانَ بَيْنَهُمَا؟ قَالَ: أَرْبَعُونَ سَنَةً، ثُمَّ أَيْنَمَا أَدْرَكَتْكَ الصَّلاَةُ بَعْدُ فَصَلِّهْ، فَإِنَّ الفَضْلَ فِيهِ». [۱] «به پیغمبر خدا ج گفتم: کدامین مسجد برای اوّلین بار در زمین بنا شد؟ ایشان ج فرمودند: «مسجد الحرام» ابوذر گفت: گفتم: بعد از آن؟ ایشان ج فرمودند: مسجد الأقصی [۲]! گفتم: چند سال بین آنها بوده؟ فرمودند: چهل سال، هرجاییکه وقت نماز داخل گردید، نمازت را در آنجا بخوان، که فضیلت نماز در اوّل وقت است».
اوّلین مسجدی که زمین با وجود آن آراسته شد و مایه رحمت و برکت و شوکت گردید مسجد الحرام میباشد، مسجد الحرام در مکّه [۳] مکرّمه در غرب جزیره العرب واقع شده است که کعبه در وسط آن قرار دارد و آن در اسلام دارای فضائل مختلف و والایی میباشد، از جمله:
کعبه نخستین خانهای میباشد -از حیث قدمت و حرمت- که با دست انبیاء ÷ جهت پرستش و نیایش صحیح خداوند یگانه برای مردم بنیانگذاری گشته است، و یکی از بزرگترین و باشکوهترینِ عبادتها یعنی؛ حج در آنجا برپا میشود. خداوندأ میفرمایند: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكٗا وَهُدٗى لِّلۡعَٰلَمِينَ٩٦ فِيهِ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰتٞ مَّقَامُ إِبۡرَٰهِيمَۖ وَمَن دَخَلَهُۥ كَانَ ءَامِنٗاۗ وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٧﴾ [آل عمران: ۹۶-۹۷]. «نخستین خانهای (از حیث قدمت و حرمت که با دست انبیاء جهت پرستش و نیایش صحیح خداوند یگانه) برای مردم بنیانگذاری گشته است، خانهای است که در مکّه قرار دارد (و کعبه نام و از لحاظ ظاهر و باطن) پر برکت و نعمت است و مایة هدایت جهانیان است. در آن نشانههای روشنی است، مقام ابراهیم (یعنی مکان نماز و عبادت او از جملة آنها است). و هر کس داخل آن (حرم) شود در امان است. و حج این خانه واجب الهی است بر کسانی که توانائی (مالی و بدنی) برای رفتن بدانجا را دارند. و هر کس کفر ورزد (به خود زیان رسانده نه به خدا) چه خداوند از همة جهانیان بینیاز است».
کعبه قبله مسلمانان بوده که در نماز و در دیگر عبادات به آن رو میکنند. خداوندأ میفرمایند: ﴿وَمِنۡ حَيۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَكَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۖ وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ١٤٩﴾ [البقرة: ۱۴۹]. «از هر مكانی كه بیرون شدی نماز رو بهسوی مسجدالحرام كن و این روكردنت (از همة نقاط زمین بهسوی مسجدالحرام) بیگمان حق (ثابت و موافق مصلحت) است و از جانب پروردگارت میباشد، و خدا از آنچه میكنید بیخبر نیست».
خانه کعبه توسط آدم ÷ برای بار اوّل ساخته شد، و توسط ابراهیم خلیل ÷ و فرزند بزرگوارش اسماعیل ÷ تجدید بنا گردید [۴]. خداوندأ میفرمایند: ﴿وَإِذۡ يَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَيۡتِ وَإِسۡمَٰعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ١٢٧﴾ [البقرة: ۱۲۷]. «و (به یاد آورید) آن گاه را که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (ی کعبه) را بالا میبردند (و در اثنای آن دست دعا بهسوی خدا برداشته و میگفتند:) ای پروردگار ما! (این عمل را) از ما بپذیر، بیگمان تو شنوا و دانا هستی».
وپس از چهل سال حضرت آدم ÷ به ساختن بیت المقدس اقدام نمود وحضرت سلیمان ÷ هم آن را تجدید بنا کردند [۵].
[۱] (صحیح): بخاری (ش۳۳۶۶ و ۳۴۲۵)/ مسلم (ج۱ ص۳۷۰)/ نسایی (ش۶۹۰)/ ابن ماجه (ش۷۵۳) از طریق (حفص بن غیاث و عبدالواحد بن زیاد و ابومعاویۀ الضریر و علی بن مسهر) روایت کردهاند: «حدثنا الأعمش حدثنا إبراهيم التيمي عن أبيه قال: سمعت أبا ذر س قال: قلت يا رسول الله ... ». [۲] مکّه در لغت از (مکّ) که به معنای مکیدن میباشد، و بعد از ساختن کعبه، مکّه و بَکّه نام گرفت و از این جهت که گناهان حاجیان را میمکد، مکّه نامیده شده است؛ زیرا وقتی حاجی، به حج و زیارت خانه خدا میرود، خداوند أ گناهانش را پاک میکند و همانند روزی میباشد که از مادر به دنیا آمده و عاری از پلیدی گناه میباشد؛ چراکه ابوهریره روایت کرده است: «سمعت النبي ج يقول: مَنْ حَجَّ لِلَّهِ، فَلَمْ يَرْفُثْ، وَلَمْ يَفْسُقْ، رَجَعَ كَيَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ». «از پیغمبر ج شنیدم که هرکس برای خداوند حج کند درحالیکه همبستری و فسق و گناه نکرده باشد، (از حج در حالی) برمیگردد مانند روزی که از مادرش متولد شده است». و آن بکّه نیز خوانده میشود، که از بکی به معنای گریهکردن میباشد؛ شاید بدین دلیل بکه خوانده میشود که مردم در آنجا گریه میکنند. (نک: ابن فارس، مقاییس اللغۀ، ۱/۱۸۶). (صحيح): بخاری (ش۱۵۲۱ و ۱۸۱۹ و ۱۸۲۰)/ مسلم (ج۲ ص۹۸۴)/ ترمذی (ش۸۱۱)/ نسایی (ش۲۶۲۷)/ ابن ماجه (ش۲۸۸۹) از طریق (سیار أبو الحکم ومنصور بن المعتمر) روایت کردهاند: «سمعت أبا حازم قال سمعت أبا هريرة س قال: سمعت النبي ج يقول: من حج لله فلم يرفث ولم يفسق رجع كيوم ولدته أمه». [۳] بدان مسجد الاقصی گفته میشود بخاطر دوری آن با مسجد الحرام و یا گفته شده چون غیر آن مکانی برای عبادت نبوده است و نیز گفته شده: بخاطر پاک و مبرّا بودنش از هر نوع ناپاکی و پلیدی و پلشتی. به آن بیت المَقدِس نیز میگویند که آن هم به معنای پاک شده از پلیدی میباشد. رک: ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ۶/۴۰۸. [۴] رک: ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ۶/۴۰۸ و ۴۰۹. [۵] رک: ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ۶/۴۰۸ و ۴۰۹.
جابر بن عبدالله س روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أُعْطِيتُ خَمْسًا لَمْ يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ مِنَ الأَنْبِيَاءِ قَبْلِي: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِي الأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا، وَأَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِي أَدْرَكَتْهُ الصَّلاَةُ فَلْيُصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِي الغَنَائِمُ، وَكَانَ النَّبِيُّ يُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً، وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً، وَأُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ» [۶]. «پیامبر خدا ج فرمودند: به من پنج چیز داده شده که به هیچکدام از پیامبران پیش از من داده نشده است: دشمنانم از فاصلهی یک ماه راه از من ترسانده شدهاند، و زمین برای من مسجد و پاک قرار داده شده است، و هر انسانی از امّت من به وقت نماز رسید (در همان زمان و مکان) نماز بخواند، و برای من غنایم حلال شده و هر پیامبری برای قوم خاص خودش برانگیخته میشد ولی من برای همه مردم مبعوث شدهام و نیز به من شفاعت داده شده است».
مسجد یعنی؛ مکانی برای نماز که اگرچه فقها تعاریف مختلف از آن ارائه دادهاند، در واقع مسجد مکانی اختصاصی برای نماز میباشد که فقط و فقط برای خداوند أ و عبادت او بنا شده است که البته بنا بر حدیث فوق به هر مکانی که در آن عبادت خداوند أ شود و بر او سجده شود نیز اطلاق میگردد که بنابر عرف مکانی که برای برپایی نمازهای پنجگانه برپا شده مسجد گفته میشود تا مصلّی، نمازخانه، جامع و غیره از آن خارج شود و احکام و فضیلت مسجد شامل آنها نمیگردد [۷].
با همه این اوصاف از این حدیث محرز است که یکی از نعمتهای خاص پروردگار أ به پیامبر أکرم ج و أمتش پاک بودن زمین برای عبادت خداوندأ و جواز بنا کردن مسجد برای کسب رضای خداوندأ در همه جای کره خاکی میباشد. این نعمت آسانی، راحتی و فرحی خاص دربردارد که همه انسانها، در همه مکانها و در موقعیّتهای مختلف میتوانند مسجدی بنا کنند و از فضایل وصفناپذیر و نایاب و شگرف آن بهرهمند شوند.
[۶] (صحيح): بخاری (ش۴۳۸ و ۳۳۵)/ مسلم (ش۱۱۹۱)/ نسایی (ش۴۳۲) از طریق (یحیی بن یحیی و سعید بن نضر و محمد بن سنان و حسن بن اسماعیل) روایت کردهاند: «حدثنا هشيم قال أنبأنا سيار عن يزيد عن جابر بن عبدالله قال قال رسول الله ج:...». [۷] نک: تفسیر النسفی، ۴/ ۱ – ۳؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۲/ ۷۸ .
ابوهریره س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: أَحَبُّ الْبِلَادِ إِلَى اللهِ أ مَسَاجِدُهَا، وَأَبْغَضُ الْبِلَادِ إِلَى اللهِ أَسْوَاقُهَا» [۸]. «پیامبر خدا ج فرمودند: دوستداشتنیترین (مکان آبادیها و) شهرها در نزد خداوند أ مساجد آن و منفورترین آن در نزد خداوند بازارهایشان میباشد».
مساجد به دلیل اینکه با مجوّز خداوند أ ساخته شدهاند و از روز نخست بر پایه تقوا بنا گردیده و محل عبادت و مناجات با خداوند عظیم أ میباشند و محل نزول رحمت و برکت هستند و انسان نور پرفروغ و عظیم خداوند أ را آنجا با سیر و سلوک عارفانه و عابدانه خواهد یافت، بهترین، بلندمرتبهترین، بزرگترین، برترین و باشکوهترین مکانها بر روی کره خاکی میباشند. خداوند أ میفرمایند: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ٣٦﴾ [النور: ۳۶]. «(اگر در جستجوی نور پرفروغ خداوند هستید، آن را بجوئید) در خانههائی كه خداوند اجازه داده است برافراشته شوند و در آنها نام خدا برده شود (و با ذكر و یاد او ، و با تلاوت آیات قرآنی، و بررسی احكام آسمانی آباد شود. خانههای مسجد نامی كه) در آنها سحرگاهان و شامگاهان به تقدیس و تنزیه یزدان میپردازند».
بدین خاطر است که هیچ مکانی فضیلت مسجد را ندارد و مجوّزی مانند مسجد برای ساخت و بنا ندارد ولی بازارها به دلیل وجود گناه و معصیّت و اختلاط مردان و زنان به حرامی و وجود ربا و غصب و دزدی و کلاهبرداری و فساد بدترین مکانها در نزد خداوند أ میباشند. و انسان مسلمان هم چیزی که خداوند آن را دوست داشته دوست میدارد؛ و چیزی که از ان بیزار بوده بیزاری میجوید.
[۸] (صحیح): مسلم (ج۱ ص۴۶۴) روایت کرده است: «حدثنا هارون بن معروف وإسحاق بن موسى الأنصاري، قالا حدثنا أنس بن عياض حدثني ابن أبي ذباب في رواية هارون وفي حديث الأنصاري حدثني الحارث عن عبد الرحمن بن مهران مولى أبي هريرة عن أبي هريرة أن رسول الله ج قال: ...».
انس بن مالک س روایت کرده است: «بَيْنَمَا نَحْنُ فِي الْمَسْجِدِ مَعَ رَسُولِ اللهِ ج إِذْ جَاءَ أَعْرَابِيٌّ فَقَامَ يَبُولُ فِي الْمَسْجِدِ، فَقَالَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللهِ ج: مَهْ مَهْ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: لَا تُزْرِمُوهُ دَعُوهُ فَتَرَكُوهُ حَتَّى بَالَ، ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللهِ ج دَعَاهُ فَقَالَ لَهُ: إِنَّ هَذِهِ الْمَسَاجِدَ لَا تَصْلُحُ لِشَيْءٍ مِنْ هَذَا الْبَوْلِ، وَلَا الْقَذَرِ إِنَّمَا هِيَ لِذِكْرِ اللهِ أ، وَالصَّلَاةِ وَقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ. أَوْ كَمَا قَالَ رَسُولُ اللهِ ج قَالَ: فَأَمَرَ رَجُلًا مِنَ الْقَوْمِ فَجَاءَ بِدَلْوٍ مِنْ مَاءٍ فَشَنَّهُ عَلَيْهِ» [۹]. «در موقعیکه ما در مسجد با رسول خدا ج بودیم، مرد عرب بادیهنشینی آمد و در مسجد شروع به ادرار کردن نمود. یاران رسول خدا ج گفتند: وی را باز دارید، وی را باز دارید. انس گفت: رسول خدا ج فرمود: از وی ممانعت نکنید، به حال خودش واگذارید، آنها وی را به حال خود گذاشتند تا ادرار کرد. سپس رسول خدا ج وی را صدا کردند و به وی فرمودند: این مساجد برای این اعمال همچون ادرار و پلیدی و پلشتی ساخته نشدهاند، بلکه برای ذکر خداوند و نماز و قرائت قرآن میباشند یا سخنی مانند این را فرمودند، انس گفت: به مردی از قوم امر فرمود و با سطلی از آب آمد و بر آن ریخت».
این فرموده بیانی صریح از مقصد و غایت ساختن مسجد میکند و آن عبادت کردن و پرستش ربّ العالمین خالق یکتا أ میباشد، جدای از این مهم، این حدیث بیانگر احکام مهمّی میباشد که فهم و دقّت در آن از اهمیّت خاص برخوردار میباشد از جمله:
- وجود هرگونه پلیدی و پلشتی مادّی و معنوی در مسجد حرام است و مسلمانان باید از وجود و انجام آن خودداری و ممانعت کنند. جدای از نجاسات مادّی همچون ادرار و خون و خوک و .... باید از اعمال حرام و خلاف شریعت در محدوده مسجد همچون غیبت، تهمت، سخنان منافی عفّت و ادب، انجام رفتارهای بد و ... خودداری شود؛ چرا که وقتی ظاهر مسجدی از ناپاکها دور میگردد، به طریق اولی باید ناپاکیهای باطن را از آن دفع نمود.
- فقها اتفاقنظر دارند که ماندن انسان مُحدِث یعنی؛ کسی که وضو ندارد در مسجد جایز است، چون پیامبر ج امر به خارج کردن مرد اعرابی نکردند.
- ماندن در مسجد برای عبادت و اعتکاف و انتظار نماز مستحب میباشد ولی ماندن بدون دلیل و نشستن در آن بدون هیچ هدفی مُباح میباشد.
- رفتار پیامبر خدا ج در ارتباط با مرد اعرابی الگویی زیبا و دقیق برای هر مسلمانی میباشد که با دیدن اعمال بد و ناروا از دیگران و نهی از منکر با عجله اقدام نکند و با نهایت ادب و احترام و آرامش با شخص برخورد کرده و آنچه را که باید تبلیغ کند و به شخص برساند و حتّی در پاک کردن اشتباهات به وی کمک کند؛ چراکه پیامبر ج به اعرابی امر نکرد که ادرارش را پاک کند، شخص دیگری را مأمور پاک کردن کردند.
- هر مکان و شیئی آغشته به ادرار و مشابه آن با ریختن آب بر آن پاک میشود؛ همچنانکه در این روایت دیدیم که رسول الله ج فرمودند که یک سطل آب روی آن ادرار بریزید؛ و اگر پاک نمیشد، ریختن آب روی آن معنی ندارد.
[۹] (صحیح): مسلم (ج۱ص۲۳۶) روایت کرده است: «حدثنا زهير بن حرب حدثنا عمر بن يونس الحنفي حدثنا عكرمة بن عمار حدثنا إسحاق بن أبي طلحة حدثني أنس بن مالك - وهو عم إسحاق - قال: بينما نحن في المسجد مع رسول الله ج: ...».
جابر بن عبدالله س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: صَلَاةٌ فِي مَسْجِدِي أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاةٍ فِيمَا سِوَاهُ، إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ، وَصَلَاةٌ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ فِيمَا سِوَاهُ» [۱۰]. «پیغمبر خدا ج فرمودند: نماز در مسجد من برتر از هزار نماز در غیر آنجا میباشد بجز در مسجد الحرام که نماز در مسجد الحرام برتر از صدهزار نماز در غیر آنجا میباشد».
این حدیث بیانی آشکار در تقدیس این دو مسجد و فضیلت عبادت بالأخص نماز در آنها میباشد. اگرچه برخی از علما این فضیلت را حمل بر نماز فرض و نفل میکنند ولی با توجه به فرموده پیامبر ج این فضیلت به نماز فرض اختصاص دارد؛ چراکه ایشان ج در فرمودهای به طور مطلق ابراز میدارند: «أَفضَلُ صَلاةِ المَرءِ فِي بَيتِهِ إِلاَّ المَكتُوبَة» [۱۱]. «برترین نماز انسان در خانهاش میباشد بجز نمازهای واجب».
بنابر این حدیث خواندن نمازهای نفل در خانه از هرجای دیگر حتی این دو مسجد برتر است [۱۲].
[۱۰] (صحیح): احمد، المسند (ش ۱۴۶۹۴ و ۱۵۲۷۱)/ ابن ماجه (ش۱۴۰۶)/ طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۲ ص۶۲)/ ابن منذر، الاوسط (ش۲۴۹۵)/ ذهبی، سیر اعلام النبلاء (ج۲۲ ص۲۵۵)/ ابن الاعرابی، المعجم (ش۱۵۱۰)/ ابن عبدالهادی، تنقیح التحقیق فی أحادیث التعلیق (ش۲۱۷۹)/ ابن عبدالبر، التمهید (ج۶ ص۲۷) از طریق (حسین بن محمد عبدالجبار بن محمد وزکریا بن عدی وعلی بن معبد واحمد بن عبدالملک وعبدالله بن مروان وسلیمان بن عبدالله) روایت کردهاند: «حدثنا عبيدالله ابن عمرو الرقي عن عبد الكريم (بن مالک) عن عطاء (بن ابی رباح) عن جابر قال: قال رسول الله ج: ... ». ورجالش «رجال صحیحین» بوده واسنادش هم صحیح میباشد. و امام منذری گفته است: «اسناده صحیحٌ». و امام ابن عبدالهادی هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ». و امام البوصیری هم گفته است: «هذا إسنادٌ صحيحٌ رجاله ثقات» و حافظ عراقی گفته است: «اسناده جیدٌ». و امام ابن حجر گفته است: «رجاله ثقاتٌ» [ابن حجر، فتح الباری (ج۳ص۶۷)/ عراقی، طرح التثریب (ج۸ص۲۶۷)/ منذری، الترغیب والترهیب (ج۲ص۱۳۹)/ ابن عبدالهادی، تنقیح التحقیق فی أحادیث التعلیق (ج۳ص۵۰۰)/ البوصیری، مصباح الزجاجة (ج۱ص۲۵۰)]. [۱۱](صحيح): بخاری (ش۷۳۱و۶۱۱۳و۷۲۹۰)/ مسلم (ش۱۸۶۱)/ ابوداود (ش۱۰۴۶و۱۴۴۹)/ نسایی (ش۱۵۹۹) از طریق (موسی بن عقبه و عبدالله بن سعید و ابراهیم بن ابی النضر) روایت کردهاند: «عن سالم أبي النضر عن بسر بن سعيد عن زيد بن ثابت أن رسول الله ...». [۱۲] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، شماره ۱۹۰۵.
عبدالله بن عمرو بن العاص س روایت کرده است: «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: إِنَّ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ ÷ سَأَلَ اللَّهَ ثَلاثًا، أَعْطَاهُ اثْنَتَيْنِ، وَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ قَدْ أَعْطَاهُ الثَّالِثَةَ: سَأَلَهُ مُلْكًا لا يَنْبَغِي لأَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ فَأَعْطَاهُ إِيَّاهُ، وَسَأَلَهُ حُكْمًا يُواطِئُ حُكْمَهُ فَأَعْطَاهُ إِيَّاهُ، وَسَأَلَهُ مَنْ أَتَى هَذَا الْبَيْتَ، يُرِيدُ بَيْتَ الْمَقْدِسِ، لا يُرِيدُ إِلا الصَّلاةَ فِيهِ أَنْ يَخْرُجَ مِنْ خَطِيئَتِهِ كَيَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: وَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ قَدْ أَعْطَاهُ الثَّالِثَةَ» [۱۳]. «از پیغمبر خدا ج روایت شده که فرمود: سلیمان پسر داود ÷ سه چیز از خداوند خواست، خداوند دو مورد از آنها را به وی عطا کرد. و خواهش نمود که سوّمی را هم به وی ببخشد: درخواست کرد که مُلک و پادشاهی به وی عطا کند که به کسی غیر از او داده نشود، پس خداوند آن را به وی عطا کرد، و درخواست کرد هر قضاوتی که میکند موافق حکم خداوند باشد، پس خداوند آن را به وی عطا کرد، و درخواست کرد که هرکس به این خانه بیاد منظورش بَیتُ الْمَقْدِس بود که هیچ هدف و مقصدی جز نماز در آن نداشته باشد، گناهانش بهگونهای بخشیده شوند مانند (روزی که) از مادر به دنیا آمده باشد. رسول الله ج فرمود: و من امیدوارم که خداوند این سوّمی را به وی عطا کرده باشد».
مسجد الأقصی دارای فضایل مختلفی میباشد، از جمله:
- اوّلین قبله مسلمانان بوده و آنها قبل از اتجاه به کعبه بهسوی آن نماز میخواندند.
- إسراء پیامبر ج در شب معراج قبل از هجرت رو بهسوی این مسجد بوده، خداوندأ میفرمایند: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِيَهُۥ مِنۡ ءَايَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١﴾ [الإسراء: ۱]. «تسبیح و تقدیس خدائی را سزا است كه بندهی خود (محمّد پسر عبدالله) را در شبی از مسجدالحرام به مسجدالأقصی (بیتالمَقدِس) برد، آنجا كه دَور و بر آن را پربركت ساختهایم. تا برخی از نشانههای خود را بدو بنمایانیم. بیگمان خداوند بس شنوا و بینا است».
- همچنین طبق این روایت، ساخت آن توسط یکی از پیامبران بزرگ الهی صورت گرفته که این بر اهمیت موضوع میافزاید.
- وعلاوه بر اینها، هرکس به قصد نماز خواندن به مسجد الأقصی برود، خداوند أ تمامی گناهان گذشته وی را خواهد بخشید و چه فضیلتی بزرگتر از این میباشد!.
با همه این فضایل از بزرگترین فضیلت آن طبق فرموده پیامبر ج، نماز خواندن در آن موجب بخشیده شدن تمامی گناهان و همانند روزی که انسان معصوم از مادر به دنیا میآید، میباشد؛ که امید است، خداوند قدیر و رحیم این توفیق را به تمامی مسلمانان عطا کنند که بار سفر به آنجا ببندند و دست صهیونیست غاصب و ملعون از آنجا کنده شود و رایت توحید و ایمان در آنجا برافراشته گردد.
[۱۳] (صحیح): احمد، المسند (ش۶۶۴۴) روایت کرده است: «حدثنا معاوية بن عمر و الازدی حدثنا إبراهيم بن محمد أبو إسحاق الفزاري حدثنا الأوزاعي حدثني ربيعة بن يزيد عن عبدالله بن الديلمي قال دخلت على عبدالله بن عمر و وهو في حائط له بالطائف یقول: ...». و ابواسحاق الفرازی هم متابعه شده وابن حبان (ش۶۴۲۰و۱۶۳۳)/ طبرانی، المعجم الاوسط (ج۹ص۱۵)/ طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۹ص۲۱۱)/ فسوی، المعرفة و التاریخ (ج۲ص۲۹۳) از طریق (بشر بن بکر والولید بن مزید والولید بن مسلم) روایت کردهاند: «ثنا الأوزاعي حدثني ربيعة بن يزيد حدثني عبدالله بن الديلمي سمعت عبدالله بن عمرو بن العاص يقول: ...». و اوزاعی هم متابعه شده و نسایی (ش۶۹۳)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۳ص۶۳۱)/ ابوزرعه، الفوائد المعللة (ش۱۱)/ فریابی، القدر (ش۵۷)/ فسوی، المعرفة و التاریخ (ج۲ص۵۲۱)/ ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۲۲ص۲۹۴وج۳۱ص۴۰۳)/ خطیب بغدادی، الرحلة فی طلب الحدیث (ص۱۹۳) از طریق (سعید بن عبدالعزیز و معاویة بن صالح) روایت کردهاند: «عن ربيعة بن يزيد عن عبدالله الديلمي عن ابن الديلمي عن عبدالله بن عمر و یقول: ...». وربیعة بن یزید الایادی هم متابعه شده وحاکم، المستدرک (ش۳۶۲۴و۸۳)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۳ص۶۲۹و۶۳۰) والمعجم الاوسط (ج۷ص۴۹)/ ابن ماجه (ش۱۴۰۸)/ ابن خزیمه (ش۱۳۳۴)/ بیهقی، شعب الایمان (ش۳۸۷۷)/ حکیم الترمذی، نوادرالاصول (ش۴۳۲و۴۳۱)/ مزی، تهذیب الکمال (ج۱۹ص۲۲)/ خطیب بغدادی، الرحلة فی طلب الحدیث (ص۱۹۷) از طریق (عروة بن رویم ویحیی بن ابی عمرو) روایت کردهاند: «ثنا عبدالله بن الديلمي دخلت علی علی عبدالله بن عمر و بن العاص وهو فی حائطٍ یقول: ...». ورجال احمد «رجال صحیحین» بوده جز عبدالله بن فیروز الدیلمی که «ثقة» ومترجم در تهذیب میباشد. و امام ابن حجر هم گفته است: «اسناد صحیحٌ». و امام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ». و امام حاکم نیشابوری گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ قد تداوله الأئمة وقد احتجا بجميع رواته ثم لم يخرجاه ولا أعلم له علة». و امام ذهبی هم گفته است: «على شرطهما ولا علة له» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۸۳)/ نووی، المجموع (ج۸ص۲۷۸)/ ابن حجر، فتح الباری (ج۶ص۴۰۸)]. باید اشاره کنیم که در روایت نسایی (ش۶۳۹) به جای عبدالله الدیلمی، (ابوادریس الخولانی) آمده که خطا میباشد؛ وسعید بن عبدالعزیز مخالف سایر راویان یعنی (اوزاعی ومعاویة بن صالح وعروة بن رویم ویحیی بن ابی عمرو) آن را روایت کرده است. هرچند هر دو راوی (عبدالله الدیلمی وابوادریس الخولانی) ثقة بوده وخللی در اسناد ایجاد نمیکند.
عبدالله بن عمر س روایت کرده است: «كَانَ النَّبِيُّ ج يَأْتِي مَسْجِدَ قُبَاءٍ كُلَّ سَبْتٍ، مَاشِيًا وَرَاكِبًا. وَكَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ س يَفْعَلُهُ» [۱۴]. «پیغمبر ج هر روز شنبه پیاده یا سواره به مسجد قُبا میآمدند. و عبدالله بن عمر س (هم به تبعیّت از ایشان) این کار را انجام میدادند».
و او در «مَاشِيًا وَرَاكِبًا» به معنای أو یعنی؛ یا میباشد و بنابر آنچه برای پیغمبر ج امکان داشت شنبهها به مسجد قُبا (که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده بود) رفتهاند و از آنجاییکه روایت با کان همراه فعل مضارع آمده استمرار و تکرار را میرساند و این نشانه فضیلت این مسجد مُبارک و تکرار این عمل توسط پیامبر ج میباشد. واگر فضیلتی نداشته، چرا پیامبر ج هر شنبه به زیارتش میرفتند؟!.
همچنین عبدالله بن عمر ب هم بنابر تبعیّت وافر و دقیق از سنّتهای پیغمبر ج این عمل را تکرار و تبعیّت میکردند.
[۱۴] (صحيح): بخاری (ش۱۱۹۳)/ مسلم (ش۳۴۶۲و۳۴۶۱) از طریق (عبد العزیز بن مسلم و سفیان بن عیینه) روایت کرده است: «عن عبدالله بن دينار عن ابن عمر ب قال كان النبي ج ...».
عثمان بن عفانس روایت کرده است: «سَمِعْتُ النَّبِيَّ ج يَقُولُ: مَنْ بَنَى مَسْجِدًا لِلَّهِ بَنَى اللهُ لَهُ فِي الْجَنَّةِ مِثْلَهُ» [۱۵]. «از پیغمبر خدا ج شنیدم که میفرمود: هر کس مسجدی را برای خداوند بنا کند، خداوند مانند آن را در بهشت برایش بنا میکند».
اساس بهرهمندی از این فضیلت آن است که مسجد خالصانه برای ربّ العالمین و بر مبنا و پایه تقوا و پرهیز از مخالفت فرمان خدا أ و جلب خوشنودی او بنیاد نهاده شود. خداوند أ میفرمایند: ﴿لَا تَقُمۡ فِيهِ أَبَدٗاۚ لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِۚ فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ١٠٨﴾ [التوبة: ۱۰۸]. «...مسجدی (مانند مسجد قبا) كه از روز نخست بر پایة تقوا بنا گردیده است سزاوار آن است كه در آن برپای ایستی و نماز بگزاری. در آنجا كسانی هستند كه میخواهند (جسم و روح) خود را پاكیزه دارند و خداوند هم پاكیزگان را دوست میدارد».
کلمه «مِثْلَهُ» در حدیث صفتی برای مصدری محذوف میباشد یعنی؛ برای وی بنایی مانند آن را بنا میکنند. لفظ «مثل» یعنی؛ همانند و شبیه در کمیّت و کیفیّت. ولی با توجه به فرموده خداوند أ که میفرمایند:
﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَلَا يُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَا﴾ [الأنعام: ۱۶۰]. «هركس كار نیكی انجام دهد (پاداش مضاعف، دستكم از دریای جود و كرم خداوند معظّم) ده برابر دارد...». و نیز ﴿لِيُوَفِّيَهُمۡ أُجُورَهُمۡ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ غَفُورٞ شَكُورٞ٣٠﴾ [فاطر: ۳۰]. «تا خداوند اجرشان را به تمام و كمال بدهد، و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید. چرا كه خدا آمرزگار و سپاسگزار است». به نظر میرسد که خداوند أ حدّاقل ده خانه با کیفیّت والاتر و زیباتر و عظیمتر به وی عطا خواهد کرد. جدای از این فضیلت، این فرموده میرساند که ساختن مسجد وسیله داخل شدن به بهشت میباشد؛ چرا که لازمه بهرهمندی از خانههای بهشتی داخل شدن به بهشت میباشد؛ واحتمال هم دارد مقصود این بوده که خداوند به وی خانهای عطا کرده که از ده خانه بهتر باشد [۱۶].
جدای از این فضایل بنا بر فرموده پیغمبر اکرم ج ثواب و پاداش هر عبادتی در آن مسجد برای بنیانگزار مسجد نوشته میشود بدون اینکه از ثواب عابدان کسر شود، پیامبر ج میفرماید: «مَنْ سَنَّ فِي الْإِسْلَامِ سُنَّةً حَسَنَةً، فَعُمِلَ بِهَا بَعْدَهُ، كُتِبَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهَا، وَلَا يَنْقُصُ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ» [۱۷] «هرکس در اسلام روش نیکی را بنیان نهاد و دیگران به آن عمل نمایند، به اندازه تعداد کسانیکه به آن عمل نموده برایش پاداش نوشته میشود؛ بدون اینکه از اجر آنان چیزی کم گردد».
[۱۵] (صحیح): بخاری (ش۴۵۰)/ مسلم (ج۱ص۳۷۸وج۴ص۲۲۷۸)/ ترمذی (ش۳۱۸)/ ابن ماجه (ش۷۳۶) از طریق (عبیدالله الخولانی و محمود بن لبید) روایت کردهاند: «أنه سمع عثمان بن عفان يقول عند قول الناس فيه حين بنى مسجد الرسول ج: إنكم أكثرتم وإني سمعت النبي ج يقول: ...». [۱۶] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، شماره ۷۵۶. [۱۷] (صحیح): مسلم (ج۴ص۲۰۵۹)/ ترمذی (ش۲۶۷۵)/ نسایی (ش۲۵۵۴)/ ابن ماجه (ش۲۰۳) از طریق (عبد الرحمن بن هلال العبسی والمنذر بن جریر) روایت کردهاند: «عن جرير بن عبدالله قال: جاء ناس من الأعراب إلى رسول الله ج عليهم الصوف فرأى سوء حالهم قد أصابتهم حاجة، فحث الناس على الصدقة فأبطئوا عنه حتى رئي ذلك في وجهه. قال: ثم إن رجلا من الأنصار جاء بصرة من ورق ثم جاء آخر ثم تتابعوا حتى عرف السرور في وجهه فقال رسول الله ج: من سن في الإسلام سنة حسنة، فعمل بها بعده كتب له مثل أجر من عمل بها ولا ينقص من أجورهم شيء ومن سن في الإسلام سنة سيئة فعمل بها بعده كتب عليه مثل وزر من عمل بها ولا ينقص من أوزارهم شيء».
عبدالله بن عمرس روایت کرده است: «اَن رَسُولَ الله ج قَالَ: صَلَاةُ الْجَمَاعَةِ تَفْضُلُ صَلَاةَ الْفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرِينَ دَرَجَةً» [۱۸]. «رسول خدا ج فرمودند: نماز جماعت بر نمازی که تنها خوانده شود، بیست و هفت درجه، برتری دارد».
جدای از اینکه نماز خواندن با جماعت در مسجد چنین فضیلت والایی دارد، این آمدن به مسجد و آبادکردن آن با نماز و عبادت نمادی از ایمان به خداوند أ و روز قیامت میباشد، خداوند أ میفرمایند: ﴿إِنَّمَا يَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَلَمۡ يَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَۖ فَعَسَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَ١٨﴾ [التوبة: ۱۸]. «تنها كسی مساجد خدا را ( با ورود پیوسته به آن) آبادان سازد كه به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و نماز را چنان كه باید بخواند و زكات را بدهد و جز از خدا نترسد. امید است چنین كسانی از زمره راه یافتگان باشند».
بخاطر همین است که انسانی که قلبش در مساجد آویزان است و دلبستگی و محبّت خاص به مساجدِ خداوند أ دارد و پیوسته به مسجد رفته و با عبادت و نیایش و مناجات با خالق خود مساجد را آباد میکند، در روز قیامت در روزی که سایهای جز سایه خداوند أ وجود ندارد، در زیر سایه خداوند متعال قرار میگیرد. پیامبر اکرم ج میفرماید: «سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلِّهِ، يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ: ... رَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ فِي المَسَاجِدِ» [۱۹] «هفت گروه در روز قیامت، زیر سایه خداوند هستند: ... یکی از آن گروهها، مردی بوده که قلبش وابسته مسجد بوده (و همواره اهل رفتن به مسجد میباشد)».
جدای از این فضایل قدم نهادن بهسوی مسجد نیز عبادت و موجب مصون ماندن از آتش جهنّم میشود. پیامبر اکرم ج میفرماید: «مَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِي سَبِيلِ الله حَرَّمَهُ الله، ﻷ، عَلَى النَّارِ» [۲۰] «هر کس قدمهایش در راه خداوند عَزَّ وَجَلّ، غبارآلود شود، خداوند آتش را بر وی حرام میکند». با این فرمودههای ناب و تابناک برای هر مؤمنی محرز است که الفت و انس به مساجد و عبادت در آنها از چه فواید ایمانی و حتّی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و ... برخوردار است که انسان و سپس خانواده و در نتیجه جامعه را اصلاح و آباد میکند.
[۱۸] (صحيح): بخاری (ش۶۴۹و۶۴۵)/ مسلم (ش۱۵۰۹-۱۵۱۲)/ ترمذی (ش۲۱۵)/ نسایی (ش۸۳۷)/ ابن ماجه (ش۷۸۹)/ از طریق (مالک بن انس و عبیدالله بن عمر) روایت کرده است: «عن نافع عن ابن عمر أن رسول ج قال: صلاة الجماعة أفضل من صلاة الفذ بسبع وعشرين درجة». [۱۹] (صحیح): بخاری (ش۶۶۰و۱۴۲۳)/ مسلم (ج۲ص۷۱۵و۷۱۶)/ نسایی (ش۵۳۸۰) از طریق (عبیدالله بن عمر و مالک بن انس) روایت کردهاند: «حدثني خبيب بن عبد الرحمن عن حفص بن عاصم عن أبي هريرة عن النبي ج قال: سبعة يظلهم الله في ظله يوم لا ظل إلا ظله: الإمام العادل وشاب نشأ في عبادة ربه ورجل قلبه معلق في المساجد ورجلان تحابا في الله اجتمعا عليه وتفرقا عليه ورجل طلبته امرأة ذات منصب وجمال فقال: إني أخاف الله، ورجل تصدق أخفى حتى لا تعلم شماله ما تنفق يمينه ورجل ذكر الله خاليا ففاضت عيناه» وفی روایة مالک بن انس لمسلم: «ورجل معلق بالمسجد، إذا خرج منه حتى يعود إليه». [۲۰] (صحیح): بخاری (ش۹۰۷)/ ترمذی (ش۱۶۳۲)/ نسایی (ش۳۱۱۶) از طریق (یحیی بن حمزه و الولید بن المسلم) روایت کردهاند: «حدثنا يزيد بن أبي مريم الأنصاري قال حدثنا عباية بن رفاعة قال أدركني أبو عبس وأنا أذهب إلى الجمعة فقال سمعت النبي ج يقول من اغبرت قدماه في سبيل الله حرمه الله على النار».
عثمان بن عفان س روایت کرده است: «سمعت رسول الله ج يقول: مَنْ صَلَّى الْعِشَاءَ فِى جَمَاعَةٍ فَكَأَنَّمَا قَامَ نِصْفَ اللَّيْلِ وَمَنْ صَلَّى الصُّبْحَ فِى جَمَاعَةٍ فَكَأَنَّمَا صَلَّى اللَّيْلَ كُلَّهُ» [۲۱]. «رسول الله ج فرمودند: هرکس نماز عشاء را با جماعت بخواند، مانند این است که نصفی از شب به عبادت پرداخته باشد و هر کس نماز صبح را با جماعت انجام دهد، مانند این است که تمام شب، عبادت کرده باشد».
آنچه از مفهوم این حدیث استنباط میشود خواندن هر دو نماز صبح و عشاء با جماعت در مسجد ثواب قیام اللیل را به صورت کامل داراست. حقّاً این فضیلتی ناب و بزرگ است، که عدم کسب آن ضرر بزرگی میباشد که مایه حسرت در قیامت میگردد.
[۲۱] (صحيح): مسلم (ش۱۵۲۳)/ ابوداود (ش۵۵۵)/ ترمذی (ش۲۲۱) از طریق (سفیان بن عیینه و عبدالواحد بن زیاد) روایت کردهاند: «عن عثمان بن حکیم عن عبد الرحمن بن أبی عمرة عن عثمان بن عفان قال: قال رسول الله ج: من صلى العشاء فى جماعة فكأنما قام نصف الليل ومن صلى الصبح فى جماعة فكأنما صلى الليل كله». و في رواية ابوداود و ترمذي: «من صلى العشاء في جماعة كان كقيام نصف ليلة ومن صلى العشاء والفجر في جماعة كان كقيام ليلة».
أبی بن کعب س روایت کرده است: «قال رسولُ الله ج: صَلاتُكَ مَعَ الرَّجُلِ أَزْكَى مِنْ صَلاتِكَ وَحْدَكَ، وَصَلاتُكَ مَعَ الرَّجُلَيْنِ أَزْكَى مِنْ صَلاتِكَ مَعَ الرَّجُلِ، وَمَا أَكْثَرْتَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ» [۲۲]. «پیغمبر خدا ج فرمود: نماز به همراه یک مرد بس بهتر از نمازت به تنهایی، و نماز به همراه دو مرد بس بهتر از به همراه یک مرد و هرچه بیشتر (باشید) در نزد خدا دوستداشتنیتر است».
این روایت اشاره به این دارد که در هر مسجدی که تعداد افراد شرکتکننده در جماعت بیشتر باشند اجر و ثواب بیشتر را داراست و نمادی از حرمت نهادن و تعظیم شعائر و قوانین دین میباشد و موجب سرور و شعف مؤمنین و بغض و آزار معاندین و مشرکین است پس رفتن به مساجد بزرگتری که نمازگزاران بیشتری دارند مستحب بوده و مشمول ثواب بیشتر میباشد.
[۲۲] (صحيح): طیالسی، المسند (ش۵۵۴)/ عبدالرزاق، المصنف (ج۱ص۵۲۳)/ احمد، المسند (ش۲۱۲۶۶و۲۱۲۶۵)/ ابوداود (ش۵۵۴)/ نسایی (ش۸۴۳)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۵۳۹۸و۵۱۶۳) وشعب الایمان (ش۲۸۶۱) ومعرفة السنن والآثار (ج۴ص۱۱۷)/ ضیاء المقدسی، الاحادیث المختاره (ش۱۱۹۷و۱۱۹۸)/ حاکم، المستدرک (ش۹۰۴-۹۱۲)/ شاشی، المسند (ش۱۵۰۹-۱۵۰۵)/ طبرانی، المعجم الاوسط (ج۲ص۲۳۱وج۵ص۹۱)/ ابن حبان (ش۲۰۵۶)/ ابن خزیمه (ش۱۴۷۶)/ نسایی، السنن الکبری (ش۹۱۷)/ ابن الجعد، المسند (ش۲۵۴۸)/ عبد بن حمید، المسند (ش۱۷۳)/ ابن الاعرابی، المعجم (ش۹۲۲و۱۹۵۱)/ عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۲ص۱۱۶)/ فسوی، المعرفة والتاریخ (ج۲ص۶۴۱)/ فوائد أبی بکر النصیبی (ش۱۶۹)/ جزء أحمد بن عاصم (ص۱۵۴)/ خلعی، الفوائد (ش۷۹۹)/ ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۹ص۳۲۱)/ حدیث أبی الفضل الزهری (ش۱۴۷)/ بغوی، شرح السنة (ج۳ص۳۴۳)/ ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۷ص۳۴۴)/ صیداوی، معجم الشیوخ (ش۱۰۸)/ جرجانی، الامالی (ش۴۲۷)/ عقیلی، الضعفاء (ج۲ص۱۱۶) از طریق (شعبة بن الحجاج وسفیان الثوری وابراهیم بن طهمان وعبد الرحمن بن عبدالله وزهیر بن معاویه وخالد بن میمون واسرائیل بن یونس وابوالاحوص سلام بن سلیم وخالد بن الحارث ومعاذ بن معاذ ویحیی بن سعید ویونس بن ابی اسحاق) روایت کردهاند: «عن أبى إسحاق سمعت عبدالله بن أبى بصير عن أبى بن كعب قال صلى بنا رسول الله ج ...». وفي رواية شعبة: «قال أبو إسحاق: وقد سمعته منه (عبدالله بن أبى بصير) ومن أبيه» که نشان میدهد عبدالله بن ابی بصیر وپدرش، هر دو این روایت را از ابی بن کعب س شنیدهاند. ورجال طیالسی «رجال صحيحين» بوده جز: عبدالله بن أبى بصیر العبدى: که امام عجلی گفته است: «ثقة» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۵ص۱۶۱)] و همچنین أبو بصیر العبدى: که امامان ذهبی وابن الملقن گفتهاند: «ثقةٌ» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است و امام ابن حجر هم گفته است: «مقبولٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱۲ص۲۲) و تقریب التهذیب (ش۷۹۶۱)/ ابن الملقن، البدر المنیر(ج۴ص۳۸۵)] و بایکدیگر موجب تقویت هم میشوند. و امامان یحیی بن معین و علی بن المدینی ومحمد بن یحیی الذهلی وعقیلی وبیهقی ونووی وابن السکن وحاکم نیشابوری هم گفتهاند: «صحيحٌ» [حاکم، المستدرک (ش۹۱۲)/ ابن الملقن، البدر المنیر (ج۴ص۳۸۵-۳۸۴)/ ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج۲ص۶۵)]. باید اشاره کنیم که در بعضی طرق اینگونه آمده که: «قال أبو إسحاق: عن عبدالله بن أبي بصير عن أبيه عن ابي بن کعب» که به این معنی نبوده این روایت را (عبدالله بن ابی بصیر از پدرش) شنیده است بلکه به این معنی بوده که ابواسحاق روایت را از (عبدالله بن ابی بصیر وهمچنین پدرش) هر دو شنیده است وچنانکه دیدیم صراحتاً گفته است: «قال أبو إسحاق: وقد سمعته منه (عبدالله بن أبى بصير) ومن أبيه».
ابوهریره س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: المَلاَئِكَةُ تُصَلِّي عَلَى أَحَدِكُمْ مَا دَامَ فِي مُصَلَّاهُ، مَا لَمْ يُحْدِثْ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهُ، اللَّهُمَّ ارْحَمْهُ، لاَ يَزَالُ أَحَدُكُمْ فِي صَلاَةٍ مَا دَامَتِ الصَّلاَةُ تَحْبِسُهُ لاَ يَمْنَعُهُ أَنْ يَنْقَلِبَ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا الصَّلاَةُ» [۲۳]. «پیامبر خدا ج فرمود: ملائکه بر هر کدام از شما تا موقعیکه در مسجد باشد و وضویش نشکسته باشد، دعا میکنند: بارالها! او را ببخش. بارالها! به وی رحم کن. همیشه شماها در نمازید (یعنی؛ از ثواب نماز بهرهمندید) تا موقعیکه نماز شما را (در مسجد) ماندگار کند و هیچ چیزی جز نماز شما را از برگشتن به خانواده منع نکند)».
ماندن در مسجد جدای از اینکه موجب آبادانی مسجد میباشد بلکه بنابر این فرموده رسول الله ج هرکس در مسجد بنشیند مشمول دعای مستمر ملائکه بزرگوار خداوند أ میشود و آنها پیاپی تا اتمام حضورش دعای مغفرت و رحمت برایش میکنند و جدای از بهرهمندی از این فضیلت، در فاصله انتظار برای نماز، ثواب نماز خواندن برایش نوشته میشود [۲۴] البته مشمول این فضیلت و لطف و دعا شدن چندین شرط دارد که عبارتند از:
- در مسجد انتظار بکشد.
- در مدّت انتظار وضو داشته باشد؛ چرا که نقض وضو وی را از دعای ملائکه بیبهره میکند.
همچنین پیامبر در فرمودهای برای کسانی که در عمر و اوقات خود را در مساجد میگذرانند و صبح و شب به مسجد میروند وعده بهشتی را میدهد که رودبارها در زیر درختان آنها جاری است و در آنجاها زندگانیشان هرگز پایان نمیگیرد و جاودانه تا به ابد میمانند. ابوهریره س روایت کرده است: «عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: مَنْ غَدَا إِلَى الْمَسْجِدِ وَرَاحَ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُ نُزُلَهُ مِنَ الْجَنَّةِ كُلَّمَا غَدَا أَوْ رَاحَ» [۲۵]. «پیامبر ج فرمودند: هرکس صبح وشب به مسجد برود، خداوند هم در بهشت هر صبح وشب طعام وغذای وی را میدهد».
- البته حدیث به عام اشاره دارد که صرف نشستن در مسجد موجب مشمول دعای ملائکه میباشد ولی کسب «ثواب نماز» منوط به آن است که در انتظار نماز بعدی در مسجد ماندگار باشد [۲۶].
[۲۳] (صحيح): بخاری (ش۶۵۹)/ مسلم (ج۱ص۴۶۰)/ ابوداود (ش۴۷۱و۴۷۰)/ ترمذی (ش۳۳۰) از طریق (همام بن منبه والاعرج وابورافع) روایت کردهاند: «عن أبي هريرة: أن رسول الله ج قال: ...». [۲۴] البته دقّت شود که شخص در این فاصله در نماز قرار ندارد بلکه از ثواب نماز بهرهمند میشود؛ زیرا در موقع نماز سخن گفتن و تکانهای اضافی و اتجاه به غیر کعبه و ... حرام است که شخص ماندگار در مسجد میتواند این اعمال را انجام دهد. [۲۵] (صحیح): بخاری (ش۶۶۲)/ مسلم (ج۱ص۴۶۳) از طریق (أبو بکر بن أبی شیبة وزهیر بن حرب وعلی بن عبدالله) روایت کردهاند: «حدثنا علي بن عبدالله قال حدثنا يزيد بن هارون قال أخبرنا محمد بن مطرف عن زيد بن أسلم عن عطاء بن يسار عن أبي هريرة عن النبي ج قال: ...». [۲۶] جدای از اینکه نقض و ضو به صورت ارادی در محدوده مسجد نکوهیده میباشد، شایسته است که مسلمان جهت حرمت و کسب رضای خداوند أ در محدوده مسجد وضو داشته باشد البته این عمل مندوب است.
سهل بن سعد روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: لِيَبْشَرِ الْمَشَّاءُونَ فِي الظَّلَامِ إِلَى الْمَسَاجِدِ بِالنُّورِ التَّامِّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» [۲۷]. «رسول خدا ج فرمودند: به کسانی که شبانگاهان و در تاریکی به مساجد میروند بشارت به نوری کامل در روز قیامت هست».
از آنجاییکه رفتن به مسجد عبادت و هرگونه آزار و ناراحتی در راه خدا موجب رضایت حق تعالی میباشد فضیلتی خاص در موقع سختی و رفتن به مسجد در شبانگاهان و در تاریکی راه وجود دارد و آن نوری کامل و تام برای عبور از پل صراط و صحرای محشر میباشد؛ چرا که عبور هرکس از روی پل صراط به اندازه نوری بوده که به وی داده میشود؛ وهمه در قیامت از خداوند طلب نور خواهدن کرد: ﴿نُورُهُمۡ يَسۡعَىٰ بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَبِأَيۡمَٰنِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَآ أَتۡمِمۡ لَنَا﴾ [التحريم: ۸]. «نور (ایمان و عمل صالح) مومنان، پیشاپیش وسوی راستشان (رو به جانب بهشت) در حركت است. میگویند: پروردگارا! نور ما را كامل گردان (تا در پرتو آن به بهشت برسیم)».
[۲۷] (صحیح): ابن ماجه (ش۷۸۰)/ ابن خزیمه (ش۱۴۹۸و۱۴۹۹)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۵۱۷۴) وشعب الایمان (ش۲۶۴۱)/ حاکم، المستدرک (ش۷۶۸)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج۶ص۱۴۷) از طریق (إبراهیم بن محمد الحلبی البصری) روایت کردهاند: «أنبأ يحيى بن الحارث الشيرازي وكان ثقة وكان عبدالله بن داود يثني عليه قال ثنا زهير بن محمد التميمي وأبو غسان المدني عن أبي حازم عن سهل بن سعد الساعدي قال: قال رسول الله ج: بشر المشائين في الظلم إلى المساجد بالنور التام يوم القيامة» و رجال ابن ماجه «رجال صحیحین» بوده جز: إبراهیم بن محمد الحلبی البصری: و امام ذهبی گفته است: «صدوقٌ» و امام ابن حبان وی را در «الثقات» آورده وگفته است: «یخطیء» و امام ابن حجر گفته است: «صدوقٌ یخطیء» و امام حاکم نیشابوری اسناد روایتش را تصحیح کرده است. [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱ص۱۶۱) وتقریب التهذیب (ش۲۴۳)/ ذهبی، الکاشف (ش۱۹۹)/ حاکم، المستدرک (ش۷۶۸)]. و یحیى بن الحارث الشیرازی: امام ابن خزیمه گفته است: «کان ثقةً» و امام عجلی هم گفته است: «ثقةٌ صاحب سنة» و امام ذهبی گفته است: «وثق» و عبدالله بن داود الخریبی: «یثنی علیه» [ذهبی، الکاشف (ش۶۱۴۸)/ عجلی، معرفة الثقات (ج۲ص۳۴۹)/ ابن خزیمه، الصحیح (ش۱۴۹۸)]. و امام حاکم نیشابوری گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط الشيخين ولم يخرجاه». و امام ذهبی هم گفته است: «على شرطهما». و حافظ عراقی هم گفته است: «اسنادٌ حسنٌ» [حاکم، المتسدرک مع التلخیص للذهبی (ش۷۹۸)/ البوصیری، مصباح الزجاجه (ج۱ص۱۶۷.)]
أنس بن مالک س روایت کرده است: «اَنَّ بَنِي سَلِمَةَ أَرَادُوا أَنْ يَتَحَوَّلُوا عَنْ مَنَازِلِهِمْ فَيَنْزِلُوا قَرِيبًا مِنَ النَّبِيِّ ج ، قَالَ: فَكَرِهَ رَسُولُ اللَّهِ ج أَنْ يُعْرُوا المَدِينَةَ، فَقَالَ: أَلاَ تَحْتَسِبُونَ آثَارَكُمْ» [۲۸]. «طایفه بَنو سَلِمَه (طایفهای انصاری از خزرجیها) خواستند که خانههایشان را عوض کنند و به نزدیک (خانه پیامبر ج) بیایند، أنس گفت: رسول خدا ج از اینکه (مرکز) شهر را خالی کنند خوشش نیامد، فرمودند: ثواب عملتان را از دست ندهید؟ (و هرچند فاصله دور است ولی به تعداد گامهایتان ثواب میبرید)».
هر قدمی که مسلمان برای مسجد بر میدارد ثواب خاص دارد و وی را از آتش جهنّم دور میکند، بدین خاطر پیامبر ج از کسانی که میخواستند خانههایشان را بخاطر دوری مسجد بفروشند تا به مسجد نزدیک شوند نهی کردند و فرمودند: «إِنَّ لَكُمْ بِكُلِّ خَطْوَةٍ دَرَجَةً» [۲۹] «برای هر قدمی از شما درجه(ای از حسنات و خیرات) وجود دارد».
وهمچنین میفرمایند: «مَنِ اغْبَرَّتْ قَدَمَاهُ فِي سَبِيلِ الله حَرَّمَهُ الله، ﻷ، عَلَى النَّارِ» [۳۰] «هر کس قدمهایش در راه خداوند ﻷ، غبارآلود شود، خداوند آتش را بر وی حرام میکند».
با این وجود محرز است که دور بودن از مسجد و رفتن به آن اگرچه زحمت و وقت بیشتر میطلبد ولی در ازایش اجر و ثواب بیشتر را دربردارد که توشهای ناب برای روز رستاخیز میباشد. این روایتها جدای از اینکه بیان از این فضیلت میکنند به آشکار ابراز میدارند که دور بودن از مسجد دلیلی برای ترک مسجد و نماز جماعت محسوب نمیشود؛ چراکه اصحابی که قصد فروختن خانههایشان را کردند پیامبر ج آنها را با وجود دوری راهشان تشوبق به آمدن به مسجد کردند.
[۲۸] (صحيح): بخاری (ش۶۵۵و۱۸۸۷و۶۵۶) ابن ماجه (ش۷۸۴) از طریق (یحیی بن ایوب وعبدالوهاب وخالد بن الحارث) روایت کردهاند: «حدثني حميد حدثني أنس: أن بني سلمة ...». [۲۹] (صحیح): مسلم (ج۱ص۴۶۱) روایت کرده است: «حدثنا حجاج بن الشاعر حدثنا روح بن عبادة حدثنا زكرياء بن إسحاق حدثنا أبو الزبير قال: سمعت جابر بن عبدالله قال: كانت ديارنا نائية عن المسجد فأردنا أن نبيع بيوتنا، فنقترب من المسجد فنهانا رسول الله ج فقال: إن لكم بكل خطوة درجة». [۳۰] (صحیح): بخاری (ش۹۰۷)/ ترمذی (ش۱۶۳۲)/ نسایی (ش۳۱۱۶) از طریق (یحیی بن حمزه والولید بن المسلم) روایت کردهاند: «حدثنا يزيد بن أبي مريم الأنصاري قال حدثنا عباية بن رفاعة قال أدركني أبو عبس وأنا أذهب إلى الجمعة فقال سمعت النبي ج يقول من اغبرت قدماه في سبيل الله حرمه الله على النار».
ابوامامه س روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: مَنْ غَدَا إِلَى الْمَسْجِدِ لا يُرِيدُ إِلا أَنْ يَتَعَلَّمَ خَيْرًا أَوْ يَعْلَمَهُ، كَانَ لَهُ كَأَجْرِ حَاجٍّ تَامًّا حَجَّتهُ» [۳۱] «پیامبر خدا ج فرمودند: هرکس صبحگاه به مسجد رود در حالیکه قصد و نیّتی جز یاد گرفتن و یاد دادن خیر (و علم و دانش) نداشته باشد برای او اجریست همانند اجر حاجی که حجّش را کامل انجام داده است».
این حدیث جدای از بیان اهمیّت علم و دانش و تعلیم و تعلّم آن، اشاره به این مطلب دارد که کسی که برای این امر خطیر به مسجد میرود و برای کسب آن همّت میگمارد جدای از بهرهمندی از محاسن و آثار علم در دنیا، خداوند ثواب حجّی مقبول را به وی عطا خواهد کرد.
[۳۱] (صحیح): طبرانی، المعجم الکبیر (ج۸ص۹۴) ومسند الشامیین (ج۱ص۲۳۸)/ ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۶ص۹۷)/ ابن بشران، المالی (ج۱ص۴۳)/ ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۱۶ص۴۵۶) از طریق (عبدان بن أحمد وخطاب بن سعد) روایت کردهاند: «ثنا هشام بن عمار ثنا محمد بن شعيب ثنا ثور بن يزيد عن خالد بن معدان عن أبي أمامة عن النبي ج قال: ...». محمد بن شعیب هم متابعه شده وحاکم، المستدرک (ش۳۱۱)/ بیهقی، الآداب (ج۲ص۲۹) والمدخل إلى السنن الکبرى (ش۳۷۰) از طریق (أبو الحسین محمد بن أحمد بن تمیم القنطری) روایت کردهاند: «ثنا أبو قلابة عبدالملک بن محمد ثنا أبو عاصم ضحاک بن مخلد عن ثور بن یزید عن خالد بن معدان عن أبی أمامة قال رسول ج: ...». وثور بن یزید هم متابعه شده وابن حبان، المجروحین (ج۲ص۲۲۵) روایت کرده است: «أخبرناه أحمد بن عمران بن جابر بالرملة قال حدثنا ربيعة بن الحارث الجبلاني قال حدثنا موسى بن أيوب قال حدثنا كثير بن حمير الأصم عن سالم أبو المهاجر عن حبيب بن مرزوق عن خالد بن معدان عن أبي أمامة قال قال رسول الله ج: ...». ورجال طبرانی در المعجم الکبیر «ثقة» ومترجم در تهذیب بوده جز عبدالله بن أحمد بن موسى که «أحد الحفاظ الأثبات» میباشد. [رک: ذهبی، تاریخ الاسلام (ج۷ص۱۰۴)] همچنین باید اشاره کنیم که هشام بن عمار در اواخر عمر اندکی تلقین میشده و درجه احادیث وی را به «حسن» میرساند اما چنانکه دیدیم متابعه هم گردیده است. و امام حاکم نیشباوری هم گفته است: «على شرط الشيخين». و امام ذهبی هم گفته است: «على شرط البخاري». و حافظ عراقی هم گفته است: «إسناده جيد». و امام المنذری هم گفته است: «إسناد لا بأس به». و امام هیثمی هم گفته است: «ورجاله موثقون کلهم» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۳۱۱و۳۱۰)/ هیثمی، مجمع الزوائد (ج۱ص۱۲۳)/ عراقی، المغنی عن حمل الأسفار فی الأسفار (ص۱۷۴۰) وذیل میزان الاعتدال (۱ص۱۷۸)/ المنذری، الترغیب والترهیب (ج۱ص۵۹)].
أبو هریره س روایت کرده است: «قال رسول الله ج: مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ الدُّنْيَا، نَفَّسَ اللهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَمَنْ يَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ، يَسَّرَ اللهُ عَلَيْهِ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا، سَتَرَهُ اللهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَاللهُ فِي عَوْنِ الْعَبْدِ مَا كَانَ الْعَبْدُ فِي عَوْنِ أَخِيهِ، وَمَنْ سَلَكَ طَرِيقًا يَلْتَمِسُ فِيهِ عِلْمًا، سَهَّلَ اللهُ لَهُ بِهِ طَرِيقًا إِلَى الْجَنَّةِ، وَمَا اجْتَمَعَ قَوْمٌ فِي بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ اللهِ، يَتْلُونَ كِتَابَ اللهِ، وَيَتَدَارَسُونَهُ بَيْنَهُمْ، إِلَّا نَزَلَتْ عَلَيْهِمِ السَّكِينَةُ، وَغَشِيَتْهُمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ، وَذَكَرَهُمُ اللهُ فِيمَنْ عِنْدَهُ، وَمَنْ بَطَّأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ» [۳۲]. «هر کس تنگی و غمی از تنگیها و غمهای دنیا را از مؤمنی برطرف کند، خداوند تنگی و غمی از تنگیها و غمهای قیامت را از او برطرف میکند و هر کس با بدهکار تنگدستی، آسانگیری کند، خداوند در دنیا و آخرت با او آسانگیری میکند و کسی که (عیب) مسلمانی را بپوشاند، خداوند در دنیا و آخرت (عیوب و گناهان) او را میپوشاند؛ خداوند یار بنده است تا وقتی که بنده یار برادر خود باشد، و هر کس راهی را برای جستجوی علم در پیش بگیرد، خداوند با آن، راهی بهسوی بهشت برای او هموار مینماید؛ و هر گاه عدهای در یکی از خانههای خدا (مساجد) جمع شدند که کتاب خدا را تلاوت کنند و به همدیگر آن را تعلیم دهند، آرامش بر آنها وارد میشود و رحمت خدا آنها را فرا میگیرد و ملایکه آنان را فرو میپوشانند و خداوند در زمرهی کسانی که همواره در حضور او هستند، از آنان یاد میکند؛ و کسی که عمل خیرش نتواند به او کمک کند، (عملی نداشته باشد، یا عملش خالصانه و مقبول نباشد)، نسب او هیچ فایدهای برای او ندارد و به دادش نمیرسد».
این حدیث دربردارنده چندین مطلب اجتماعی و ایمانی میباشد که عمل بدان تنظیم کننده سعادت دنیا و آخرت میباشد:
- از آنجاییکه انسانها در تعامل اجتماعی خود دارای مشکلات و مصایب مختلف میشوند و در این گیرو دار مشکلات بهم ارتباط برقرار میکنند و در موارد مختلف بهم نیازمندند، پیامبر بیان از انگیزهای مخصوص برای حل مشکلات دیگران میکند و آن: هرکس در دنیا به مشکل کسی بخاطر رضای خداوند رسیدگی کند، خداوند مشکلات دنیا و آخرت او را برطرف میکند و هرکس برکسی که در دنیا دچار سختی و سنگینی حیات شده بر او آسان بگیرد و زندگیش را آسان کند، خداوند در دنیا و قیامت برایش آسانی و راحتی فراهم میکند و تاموقعیکه انسان با فکر و عمل در پی یاری و کمک به دیگران باشد، خداوند نیز وی را یاری خواهد داد.
- هرکی عیب و عار کسی را در این دنیا بپوشاند، خداوند در دنیا و قیامت از وی محافظت کرده و عیبهای وی را میپوشاند، که بی شک بینصیب شدن از این نعمت زندگی را برای انسان ناگوار و ناممکن خواهد کرد.
- هرکس در مسیر علم قرار گیرد، خداوند وی را در مسیر بهشت جاودان قرار میدهد و سلوک در آن را برای وی آنقدر آسان میکند که به بهشت جاودان میرسد.
- در صورتیکه جماعتی در مسجد برای تلاوت قرآن و تعلیم و تعلّم آن گرد هم آیند خداوند آنها را از بهرهمند از چهار نعمت خواهد کرد:
۱- سکینه و آرامش.
۲- رحمت و برکت خداوند.
۳- احاطه شدن با ملائکه که برای آنها دعای رحمت و مغفرت میکنند.
۴- خداوند آنها را در نزد ملائکههای مقرّبش یاد میکند، به گونهای که مایه مغفرت و محبّت آنها در بین اهل دنیا و آسمان میشود.
گردهم آمدن و اجتماع برای قرائت قرآن و فهم آن در مسجد جدای از اینکه نوعی همکاری در راستای تقوا و پرهیزگاری و استفاده از معلومات یکدیگر میباشد بلکه موجب بهرهمندی از فضایل مذکور نیز میباشد.
[۳۲] (صحیح): مسلم (ج۴ص۲۰۷۴)/ ابوداود (ش۳۶۴۳)/ ترمذی (ش۲۹۴۵)/ ابن ماجه (ش۲۲۵) از طریق (ابومعاویة الضریر وزائدة بن قدامة وحماد بن اسامة) روایت کردهاند: «عن الأعمش عن أبي صالح عن أبي هريرة قال: قال رسول الله ج: ...».
عبدالله بن عمر ش روایت کرده است: «كُنْتُ غُلاَمًا شَابًّا عَزَبًا فِي عَهْدِ النَّبِيِّ ج، وَكُنْتُ أَبِيتُ فِي المَسْجِدِ، وَكَانَ مَنْ رَأَى مَنَامًا قَصَّهُ عَلَى النَّبِيِّ ج، فَقُلْتُ: اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ لِي عِنْدكَ خَيْرٌ فَأَرِنِي مَنَامًا يُعَبِّرُهُ لِي رَسُولُ اللَّهِ ج، فَنِمْتُ، فَرَأَيْتُ مَلَكَيْنِ أَتَيَانِي، فَانْطَلَقَا بِي، فَلَقِيَهُمَا مَلَكٌ آخَرُ، فَقَالَ لِي: لَنْ تُرَاعَ، إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ. فَانْطَلَقَا بِي إِلَى النَّارِ، فَإِذَا هِيَ مَطْوِيَّةٌ كَطَيِّ البِئْرِ، وَإِذَا فِيهَا نَاسٌ قَدْ عَرَفْتُ بَعْضَهُمْ، فَأَخَذَا بِي ذَاتَ اليَمِينِ. فَلَمَّا أَصْبَحْتُ ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِحَفْصَةَ. فَزَعَمَتْ حَفْصَةُ، أَنَّهَا قَصَّتْهَا عَلَى النَّبِيِّ ج، فَقَالَ: إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ رَجُلٌ صَالِحٌ، لَوْ كَانَ يُكْثِرُ الصَّلاَةَ مِنَ اللَّيْلِ. وَكَانَ عَبْدُ اللَّهِ بَعْدَ ذَلِكَ يُكْثِرُ الصَّلاَةَ مِنَ اللَّيْلِ» [۳۳]. «من پسری جوان و مجرّد در زمان پیامبر ج بودم، و در مسجد بیتوته میکردم و هرکس خوابی میدید برای پیامبر ج تعریف میکرد، من گفتم: بارالها! اگر برای من خیری در نزد تو هست، به من خوابی نشان بده تا رسول الله ج برایم تعبیر کند، پس خوابیدم، دو ملائکه دیدم که نزدم آمده و مرا بردند تا اینکه نزد ملائکه دیگری رسیدیم. وی به من گفت: نترس! تو مرد صالحی هستی. سپس مرا کنار آتش جهنّم بردند وآنجا شبیه چاه بود ودر آن افرادی را دیدم که بعضی از آنها را میشناختم. سپس مرا به سمت راست (بهشت) بردند؛ و صبح خوابم را برای حفصه بازگو کردم و حفصه نیز آن را برای پیامبر ج بیان نمود. و رسول الله ج فرمودند: عبدالله بن عمر مرد صالحی است اگر نماز شبش را زیاد کند! و پس از این واقعه عبدالله قسمت کمی از شب را میخوابید (و اکثر آن را شب زندهداری میکرد)».
این حدیث بیان از آن دارد که ماندن در مسجد و خوابیدن در آن خلاف شریعت نمیباشد؛ چراکه هیچ ممانعتی در انجام آن وارد نشده است و هیچ منافاتی با هدف مسجد یعنی؛ عبادت کردن ندارد. البته نباید ماندن در آن موجب مزاحمت نمازگزاران و عبادت در آن شود و فضای مسجد را بهم بزند و به استراحتگاه تبدیل شود و موجب آزار و رخوت و ناراحتی مسلمانان شود.
جدای از این مشاهده میشود که پیامبر ج، صالح بودن عبدالله بن عمر ش را منوط به شبزندهداری و نماز در شب میکند؛ چرا که نماز و عبادت در این موقع عارفانه جدای از معنویّات خاص، نمادی از تقوا و خشوع و ایمان راسخ میباشد. خداوند أ در وصف پرهیزگاران و عباد الرحمان میفرمایند: ﴿وَٱلَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِيَٰمٗا٦٤﴾ [الفرقان: ۶۴]. «و كسانیند كه (بخش قابل ملاحظهای از شب، و گاهی تمام) شب را با سجده و قیام به روز میآورند (و با عبادت و نماز سپری میكنند)».
جدای از خوابیدن، استراحت کردن در مسجد نیز ایرادی در شریعت ندارد، عبدالله بن زید الانصاری س روایت کرده است: «أَنَّهُ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ ج مُسْتَلْقِيًا فِي المَسْجِدِ وَاضِعًا إِحْدَى رِجْلَيْهِ عَلَى الأُخْرَى» [۳۴] « وی پیامبر ج را در حالیکه دراز کشیده بودند ویکی از پاهایشان را هم روی یکدیگر قرار داده در مسجد النبی دیدند».
[۳۳] (صحیح): بخاری (ش۷۰۳۱و۷۰۳۰) والّلفظ له/ مسلم (ج۴ص۱۹۲۷)/ ابوداود (ش۳۸۲)/ ابن ماجه (ش۳۹۱۹) از طریق (نافع وسالم وحمزة) روایت کردهاند: «عن ابن عمر، قال: كنت غلاما شابا عزبا في عهد النبي ج، وكنت أبيت في المسجد، وكان من رأى مناما قصه على النبي ج، فقلت: اللهم إن كان لي عندك خير فأرني مناما يعبره لي رسول الله ج، فنمت، فرأيت ملكين أتياني، فانطلقا بي، فلقيهما ملك آخر، فقال لي: لن تراع، إنك رجل صالح. فانطلقا بي إلى النار، فإذا هي مطوية كطي البئر، وإذا فيها ناس قد عرفت بعضهم، فأخذا بي ذات اليمين. فلما أصبحت ذكرت ذلك لحفصة. فزعمت حفصة، أنها قصتها على النبي ج، فقال: «إن عبدالله رجل صالح، لو كان يكثر الصلاة من الليل» قال الزهري عن سالم: «وكان عبدالله بعد ذلك يكثر الصلاة من الليل». [۳۴] (صحیح): بخاری (ش۴۷۵و۶۲۸۷)/ مسلم (ج۳ص۱۶۶۲)/ ابوداود (ش۴۸۶۶)/ ترمذی (ش۲۷۶۵) نسایی (ش۷۲۱) از طریق (مالک بن انس وسفیان بن عیینه) روایت کردهاند: «عن ابن شهاب عن عباد بن تميم عن عمه أنه رأى رسول الله ج: ...».
عبدالله بن الحارث الزبیدی س روایت کرده است: «كُنَّا نَأْكُلُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج فِي الْمَسْجِدِ، الْخُبْزَ وَاللَّحْمَ ثُمَّ أُقِيمَتِ الصَّلَاةُ فَصَلَّيْنَا وَلَمْ نَتَوَضَّأْ» [۳۵] «ما در زمان پیغمبر خدا ج در مسجد نان و گوشت میخوردیم سپس نماز برپا میشد و وضو نمیگرفتیم (یعنی؛ با همان وضویی که داشتیم نماز میخواندیم)».
این روایت جدای از اینکه به بیان جواز نماز بدون تجدید وضو میپردازد صراحتاً ابراز میدارد که خوردن و آشامیدن در مسجد جایز است.
البته اگرچه برخی از فقها خوردن و آشامیدن را جز برای حالات خاص همچون شخص معتکف و مسافر و ... مکروه میدانند ولی بیان صریح حدیث و انجام این عمل به صورت مکرّر از یاران بزرگوار پیامبر ج میرساند که این عمل مکروه نبوده و مُباح میباشد البته در این راستا باید نظم و نظافت مسجد حفظ شود و خوردن و آشامیدن موجب آلودگی و انتشار بوی بد و رایحه ناخوشایند نشود؛ چرا که پیغمبر بزرگوار و محبوب ج میفرمایند: «مَنْ أَكَلَ مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ يَعْنِي الثُّومَ فَلَا يَقْرَبَنَّ مَسْجِدَنَا» [۳۶]. «هر کس از این درخت یعنی؛ سیر بخورد به هیچ وجه به مسجد ما نزدیک نشود».
پس از آنجاییکه با وجود بوی بد پیاز و امثال آن نباید به مسجد نزدیک شد، به طور اولی باید در مسجد از خوردن و آشامیدنیهایی که انتشار بوی بد و کریه دارند خودداری شود تا فضای مسجد همشه پاک و عطرآگین نگهداشته شود.
[۳۵] (صحیح): ابن ماجه (ش۳۳۰۰)/ ابن حبان (ش۱۶۵۷)/ ضیاء المقدسی، الاحدیث المختاره (ج۹ص۲۰۷)/ ابن بشران، الامالی (ش۱۱۲)/ ابوعبدالله الدقاق، مجلس إملاء فی رؤیة الله (ش۱۱۲) از طریق (یعقوب بن حمید بن کاسب وحرملة بن یحیى وابراهیم بن المنذر واحمد بن عیسی) روایت کردهاند: «حدثنا عبدالله بن وهب أخبرني عمر و بن الحارث حدثني سليمان بن زياد الحضرمي أنه سمع عبدالله بن الحارث بن جزء الزبيدي يقول: كنا نأكل كنا نأكل على عهد رسول الله ج في المسجد الخبز واللحم». و عمرو بن الحارث هم متابعه شده وترمذی، الشمائل (ش۱۵۶)/ ابن ماجه (ش۳۳۱۱)/ طحاوی، شرح معانی الآثار (ج۱ص۶۶)/ احمد، المسند (ش۱۷۷۰۹و۱۷۷۰۲)/ بغوی، شرح السنة (ج۱۱ص۲۹۳)/ ابویعلی، المسند (ش۱۵۴۱)/ مزی، تهذیب الکمال (ج۱۱ص۴۲۹) از طریق (قتیبة بن سعید وحسن بن موسی ویحیی بن بکیر ونصر بن عبدالجبار وموسی بن داود ومالمفضل بن فضاله) روایت کردهاند: «حدثنا ابن لهيعة أخبرني سليمان بن زياد الحضرمي عن عبدالله بن الحارث بن الجزء الزبيدي قال: أكلنا مع رسول الله ج طعاما في المسجد، لحما قد شوي، فمسحنا أيدينا بالحصباء، ثم قمنا فصلينا ولم نتوضأ». و سلیمان بن زیاد الحضرمی هم متابعه شده وطبرانی، المعجم الاوسط (ج۶ص۲۵۰)/ ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۲ص۶) از طریق (حیوظ بن شریح وعبدالله بن وهب) روایت کردهاند: «ثنا عقبة بن مسلم عن عبدالله بن الحارث بن جزء الزبيدي قال: كنا يوما مع رسول الله ج في المسجد وصنع لنا طعاما فأكلنا ثم أقيمت الصلاة فصلينا ولم نتوضأ». رجال ابن ماجه «رجال صحیح» بوده جز سلیمان بن زیاد الحضرمی که «ثقة» ومترجم در تهذیب میباشد. و امام البوصیری هم گفته است: «اسناد حسنٌ» [البوصیری، مصباح الزجاجه (ج۲ص۱۷۹)]. [۳۶] (صحیح): بخاری (ش۸۵۳)/ مسلم (ش۱۲۷۶) از طریق (محمّد بن المثنى و زهیر بن حرب ومسدد بن سرهد) روایت کردهاند: «حدثنا يحيى عن عبيدالله قال حدثني نافع عن ابن عمر ب أن النبي ج قال في غزوة خيبر: من أكل من هذه الشجرة يعني الثوم فلا يقربن مسجدن».
عائشه س روایت کرده است: «أَنَّ أَبَا بَكْرٍ س، دَخَلَ عَلَيْهَا وَعِنْدَهَا جَارِيَتَانِ فِي أَيَّامِ مِنَى تُدَفِّفَانِ، وَتَضْرِبَانِ، وَالنَّبِيُّ ج مُتَغَشٍّ بِثَوْبِهِ، فَانْتَهَرَهُمَا أَبُو بَكْرٍ، وَقَالَ: مِزْمَارَةُ الشَّيْطَانِ عِنْدَ النَّبِيِّ ج فَكَشَفَ النَّبِيُّ ج عَنْ وَجْهِهِ، فَقَالَ: دَعْهُمَا يَا أَبَا بَكْرٍ، فَإِنَّهَا أَيَّامُ عِيدٍ، وَتِلْكَ الأَيَّامُ أَيَّامُ مِنًى. وَقَالَتْ عَائِشَةُ: رَأَيْتُ النَّبِيَّ ج يَسْتُرُنِي وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَى الحَبَشَةِ وَهُمْ يَلْعَبُونَ فِي المَسْجِدِ فَزَجَرَهُمْ عُمَرُ، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: دَعْهُمْ أَمْنًا بَنِي أَرْفِدَةَ. حَتَّى إِذَا مَلِلْتُ، قَالَ: حَسْبُكِ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَاذْهَبِي!» [۳۷]. «ابوبکر س بر عائشه س داخل شد و در نزدش دو جاریه در ایّام تشریق دید که دف میزدند، و مینواختند در حالیکه پیغمبر ج با لباسش خود را پوشانده بود، ابوبکر آنها را دور کرد و گفت: مزمار شیطان در نزد پیامبر ج مینوازید. پیامبر ج رویش را آشکار کرد و فرمود: آنها را به حال خود واگذار ای ابوبکر! این روزها عید و ایام مِنی است. عائشه گفت: پیامبر ج را دیدم مرا پوشاند و من به بردگان حبشه که در مسجد بازی میکردند و عمر آنها را باز میداشت، نگاه میکردم، پیامبر ج فرمود: عمر! آنها را رها کن (وبگذار ادامه دهند!) و سپس به آنها گفت ادامه دهید. تا اینکه من خسته شدم و پیامبر ج به من فرمودند: کافی است؟ من هم گفتم: آری! و سپس فرمودند: پس برویم».
این حدیث بیانی آشکار در این دارد که پیامبر اکرم ج در برابر بازی حبشیها در مسجد نه تنها سکوت کردهاند بلکه فرمودهاش به عمرس مبنی به ترک گفتن آنها علامت جواز و مُباح بودن بازی در مسجد میباشد البته نووی / در شرح مسلم گفته: در این حدیث جواز بازی با اسلحه و مانند آن از ادوات جنگی در مسجد وجود دارد و هر آنچه که در معنایش از اسباب معیّن برای جهاد باشد و همچنین بیانی آشکار از رأفت و رحمت و حُسن خلق و معاشرت به نیک پیامبر ج میباشد [۳۸].
در ظاهر حدیث نمیتوان دریافت که بازی در مسجد فقط برای تدریب جنگی و با اسلحه و ادوات جنگی سبک جایز میباشد؛ چراکه ظاهراً بازی و رقص آنها در روز عید و برای شادمانی بوده است پس به نظر میرسد که بازی و رقص و حرکات موزون در شان مسجد و انسان و با رعایت شئونات اخلاقی که منافات و تعارض و مزاحمت برای عبادت عابدان نداشته باشد، جایز میباشد، خصوصاً برای کودکان و نوجوانان که در مسجد به بازی و سرگرمی مشغول میباشند، نباید آنها مورد آزار روانی قرار داد؛ چراکه جدای از اینکه عمل آنها مشروع میباشد بلکه حفظ شخصیّت و جلب محبّت و خاطره زیبا داشتن از مسجد بر تفکّر و تربیت ایمانی آنها نقش بسزایی دارد.
[۳۷] (صحیح): بخاری (ش۹۴۹و۹۵۰و۹۸۷و۹۸۸)/ مسلم (ج۲ص۶۰۹) از طریق (محمد بن عبدالرحمن وابن شهاب الزهری) روایت کردهاند: «عن عروة عن عائشة: أن أبا بكر دخل عليها وعندها جاريتان في أيام منى تدففان وتضربان، والنبي ج متغش بثوبه فانتهرهما أبو بكر وقال: مزمارة الشيطان عند النبي ج فكشف النبي ج عن وجهه، فقال: دعهما يا أبا بكر فإنها أيام عيد وتلك الأيام أيام منى وقالت عائشة: رأيت النبي ج يسترني وأنا أنظر إلى الحبشة وهم يلعبون في المسجد فزجرهم عمر فقال النبي ج دعهم أمنا بني أرفدة.» وفی روایة مسلم: «حتى إذا مللت قال: حسبك؟ قلت: نعم، قال: فاذهبي». [۳۸] نووی، شرح مسلم، ۱/۴۱۵.
عائشه س روایت کرده است: «أَنَّ وَلِيدَةً كَانَتْ سَوْدَاءَ لِحَيٍّ مِنَ العَرَبِ، فَأَعْتَقُوهَا، فَكَانَتْ مَعَهُمْ، قَالَتْ: فَخَرَجَتْ صَبِيَّةٌ لَهُمْ عَلَيْهَا وِشَاحٌ أَحْمَرُ مِنْ سُيُورٍ، قَالَتْ: فَوَضَعَتْهُ - أَوْ وَقَعَ مِنْهَا - فَمَرَّتْ بِهِ حُدَيَّاةٌ وَهُوَ مُلْقًى، فَحَسِبَتْهُ لَحْمًا فَخَطِفَتْهُ، قَالَتْ: فَالْتَمَسُوهُ، فَلَمْ يَجِدُوهُ، قَالَتْ: فَاتَّهَمُونِي بِهِ، قَالَتْ: فَطَفِقُوا يُفَتِّشُونَ حَتَّى فَتَّشُوا قُبُلَهَا، قَالَتْ: وَاللَّهِ إِنِّي لَقَائِمَةٌ مَعَهُمْ، إِذْ مَرَّتِ الحُدَيَّاةُ فَأَلْقَتْهُ، قَالَتْ: فَوَقَعَ بَيْنَهُمْ، قَالَتْ: فَقُلْتُ هَذَا الَّذِي اتَّهَمْتُمُونِي بِهِ، زَعَمْتُمْ وَأَنَا مِنْهُ بَرِيئَةٌ، وَهُوَ ذَا هُوَ، قَالَتْ: فَجَاءَتْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَأَسْلَمَتْ، قَالَتْ عَائِشَةُ: «فَكَانَ لَهَا خِبَاءٌ فِي المَسْجِدِ - أَوْ حِفْشٌ» [۳۹]. «کنیز سیاه آزاد شده یکی از قبائل عرب که قبلاً با آنها زندگی کرده بود، (خاطرهای برای من تعریف کرد و) گفت: دختر بچه خردسالی از آن قبیله، که گردن بند چرمی سرخ رنگی داشت، از خانه بیرون شده بود. معلوم نیست آن را به زمین نهاده یا گم کرده بود. از قضا، پرندهای گوشت خوار آنرا دیده و به خیال اینکه قطعه گوشتی است، برداشته و برده بود. خانواده دختر هر چه کوشش کردند، آنرا نیافتند. سرانجام، مرا متهم کردند و بازرسی نمودند. تا جایی که شرمگاهش را تفتیش کردند. بخدا سوگند، دیری نگذشته بود که آن مرغ، گردن بند را از بالا به زمین انداخت. گفتم: این است آن چیزی که مرا به سرقت آن متهم کردهاید در صورتی که من بیگناه بودم. بعد از آن بود که خدمت رسول الله ج شرفیاب شده، مسلمان شدم. عایشه میفرماید: آن کنیزک در صحن مسجد، خیمهای داشت که داخلش زندگی میکرد».
این روایت میرساند که ماندن در مسجد برای اهدافی خاص و صحیح جای ایراد ندارد خصوصاً برای مسافر که به صورت موقتی قصد استراحت و ماندن دارد و یا طلبههایی که قصد علمآموزی دارند و یا متولّیی که قصد محافظت و نگهداری مسجد را دارد.
ابن حجر ابراز میدارد: این حدیث بیان از مُباح بودن ماندن و خوابیدن در شب و روز برای مسلمانی (زن یا مرد) که جای خواب ندارد یا ماندن زنی برای محافظت در موقع فتنه و نیز بیان از مباح بودن بناکردن سایهبان و یا خیمهزدن در صحن مسجد دارد. همچنین بیان از خارج شدن انسان از شهری که در آن در ناخوشی و ناراحتی به سر میبرد تا شاید همانطور که برای این زن، خیر در پی داشت برای وی نیز خیر حاصل گردد و نیز بیان از فضیلت هجرت از دارالکفر و همچنین اجابت و پناه دادن مظلوم هرچند که کافر باشد مینماید؛ چراکه از سیاق حدیث استنباط میشود که زن بعد از ورودش به مدینه مسلمان شد [۴۰].
[۳۹] (صحیح): بخاری (ش۴۳۹) روایت کرده است: «حدثنا عبيد بن إسماعيل قال حدثنا أبو أسامة عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة: أن وليدة كانت سوداء لحي من العرب ...». [۴۰] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شماره ۷۳۷.
ابوقتاده أنصاری س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللّهِ ج كَانَ يُصَلِّي وَهُوَ حَامِلٌ أُمَامَةَ بِنْتَ زَيْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَلِأَبِي العَاصِ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا، وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا» [۴۱]. «رسول الله ج هنگام نماز خواندن، امامه، دختر زینب (نوهاش) را که پدرش ابوالعاص بن ربیع بن عبد شمس بود، بر دوش میگرفت. و هنگامیکه به سجده میرفت، او را بر زمین میگذاشت و وقتیکه از سجده بلند میشد، او را دوباره بر دوش مینهاد».
این واقعه در مسجد و در موقع نماز جماعت رخ داده است و میتواند بیانکننده احکام متعدّد باشد از جمله:
- آوردن بچه؛ دختر و پسر به مسجد جایز است؛ و این عمل جدای از اینکه جایز بوده بلکه محاسن تربیتی و ایمانی خاص برای فرزندان به همراه دارد. والدین با آوردن فرزندان به مسجد جدای از اینکه آنها را در فضای پربرکت و زیبای مسجد قرار میدهند عملاً به آنها آموزش ایمان و عبادت میدهند که وظیفه اصلی همه والدین نسبت به فرزندان میباشد.
- نووی/ اشاره میکند که این حدیث منسوخ نبوده و هیچ خلافی با قواعد شریعت ندارد؛ چراکه انسان پاک است و آنچه در درونش هم میباشد معفوٌ عنه است و لباس و بدن کودکان حمل بر پاکی میباشد تا اثبات نجاست شود و حرکات اضافی در نماز هرگاه اندک یا زیاد ولی جداگانه باشند نماز را باطل نمیکنند و دلایل شرع بر این معلوم است و فعل نبیّ ج نیز نشانه جواز آن میباشد [۴۲].
- در صورتیکه آوردن کودکان به مسجد جایز باشد، آموزش آنها در مسجد نیز جایز میباشد البته باید سعی شود مدیرانی باشند تا نظم و نظام مسجد را حفظ کنند و در صورت مشاهده اعمال کودکانه و ناخوشایند از آنها باید با نهایت احترام و آرامی برخورد شود، تا شخصیّت آنها جریحهدار نگردد و خاطره ناخوشایند از مسجد و نمازگزاران نداشته باشند؛ چراکه کودکان در تحلیل این مسایل دارای حسّی حساس و درونی آگاه هستند و سرمایه و آیندگانی هستند که مساجد را آباد میکنند.
- اگر کسی موبایلش هنگام نماز به صدا درآمد، میتواند آنرا خاموش کرده تا موجب آزار و اذیت سایر نمازگزاران و یا اخلال در نماز خود نگردد؛ چراکه بیرون آوردن موبایل و خاموش کردن آن، کمتر از بلند کردن امامه توسط رسول الله ج نیست لذا این عمل جایز میباشد. البته باید اشاره کنیم که از حرکات زیادی خودداری شود و تا حدّ امکان حرکاتش اندک باشد.
این عمل پیامبر ج و همچنین بنابر روایت مختلف دیگر، تواضع و احترام و مهربانی و شفقت رسول خدا ج را نسبت به کودکان میرساند، که متأسفانه برخی از والدین و انسانها نسبت به این امانتهای خداوند أ، کوتاهی وافر و بیحرمتی زیاد دارند.
باید اشاره کنیم که بعضی گفتهاند رسول الله ج میفرماید: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمْ صِبْيَانَكُمْ، وَمَجَانِينَكُمْ» [۴۳]. «کودکان و دیوانگان را از مساجد دوری کنید». اما اسناد این روایت مردود بوده لذا قابلیت احتجاج را ندارد.
[۴۱] (صحيح): بخاری (ش۵۱۶)/ مسلم (ش۱۲۴۰)/ ابوداود (ش۹۱۸)/ نسایی (ش۱۲۰۴) از طریق (عبدالله بن یوسف و قتیبه بن سعید و عبدالله بن مسلمه) روایت کردهاند: «أخبرنا مالك عن عامر بن عبدالله بن الزبير عن عمرو بن سليم الزرقي عن أبي قتادة الأنصاري: أن رسول الله ج كان يصلي وهو حامل أمامه بنت زينب بنت رسول الله صلى الله عليه و سلم ولأبي العاص بن الربيع بن عبد شمس فإذا سجد وضعها وإذا قام حملها». و بخاری (ش۵۹۹۶)/ مسلم (ش۱۲۴۱)/ ابوداود (ش۹۱۹)/ نسایی (ش۷۱۱)/ ابن ماجه (ش۸۲۷و۱۲۰۵) از طریق (قتیبه بن سعید و ابوالولید طیالیسی نا لیث بن سعد نا سعید بن ابی سعید؛ و قتیبه بن سعید و محمد بن ابی عمرو نا سفیان نا عثمان بن ابی سلیمان) و این دو (سعید بن ابی سعید و عثمان بن ابی سلیمان) روایت کردهاند که: «عن عامر بن عبدالله بن الزبير عن عمرو بن سليم الزرقي عن أبي قتادة قال : رأيت رسول الله ج يؤم الناس وهو حامل أمامة بنت أبي العاص على عاتقه فإذا ركع وضعها وإذا رفع من سجوده أعادها». [۴۲] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شماره ۸۶۰. [۴۳] (منکر): این روای از طریق معاذ بن جبل وواثلة بن اسقع وأبوالدرداء وأبو أمامة وابوهریره وعبدالله بن مسعود ومکحول وابوعامر صالح بن رستم وعطاء بن ابی رباح وشخصی مبهم از رسول الله ج روایت گردیده است: اما طریق ابوالدرداء وابوامامه و واثلة بن اسقع ش: دو طریق دارد؛ طریق اول: بیهقی، السنن الکبری (ش۲۰۷۶۵)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج۸ص۱۳۲) ومسندالشامیین (ج۴ص۳۲۱)/ ابن عدی، الکامل (ج۵ص۲۱۹)/ عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۳ص۳۴۷)/ ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴۷ص۲۲۴) از طریق (أحمد بن مخلد بن راهویة و أحمد بن مهران الأصبهانى وابوامیة محمد بن ابراهیم) روایت کردهاند: «حدثنا أبو نعيم عبد الرحمن بن هانئ النخعى حدثنا العلاء بن كثير عن مكحول عن أبى الدرداء وعن واثلة بن الاسقع وعن أبى أمامة ش كلهم يقول سمعنا رسول الله ج وهو على المنبر يقول: جنبوا مساجدكم صبيانكم ومجانينكم وخصوماتكم ورفع أصواتكم وسل سيوفكم وإقامة حدودكم واجمروها فى الجمع واتخذوا على أبواب مساجدكم مطاهر». اما این اسناد «باطل» است چرا که اولاً: یحیى بن العلاء البجلى: امامان احمد بن حنبل و وکیع بن الجراح وی را کذاب «دانسته» و امامان عمرو بن علی فلاس ودارقطنی ونسایی میگویند: «متروک» و امام یحیی بن معین میگوید: «ليس بثقة، ليس بشيء» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱۱ص۲۶۱) و تقریب التهذیب (ش۷۶۱۸)] و ثانیاً: ابونعیم عبد الرحمن بن هانئ نخعی «ضعيف» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۶ص۲۸۹)]. وثالثاً: امام ذهبی گفته است: «منکرٌ» و امام زیلعی هم گفته است: «حدیثٌ ضعیفٌ» و امام سخاوی هم گفته است: «سنده ضعیفٌ» و امام البوصیری هم گفته است: «اسنادٌ ضعیفٌ» و امام بیهقی هم گفته است: «اسناده ضعیفٌ» و امام نووی هم گفته است: «ضعیفٌ» و امام عقیلی هم گفته است: «الروایة فیها لینٌ» [زیلعی، نصب الرایة (ج۲ص۴۹۲)/ سخاوی، المقاصد الحسنة (ص۲۸۶)/ البوصیری، مصباح الزجاجة (ج۱ص۱۶۱)/ بیهقی، معرفة السنن والآثار (ج۱۵ص۳۷۲)/ ذهبی، میزان الاعتدال (ج۲ص۵۹۵)/ عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۳ص۳۴۷)/ نووی، خلاصة الاحکام (ش۸۹۶)]. طریق دوم: ابن ماجه (ش۷۵۰) ابن شبة، تاریخ المدینة المنورة (ج۱ص۲۳)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج۲۲ص۵۷) ومسندالشامیین (ج۴ص۶۰۷) از طریق (عیسى بن إبراهیم البرکی و ابن عائشة ومسلم بن ابراهیم) روایت نمودهاند: «حدثنا الحارث بن نبهان حدثنا عتبة بن يقظان عن أبي سعد عن مكحول عن واثلة بن الأسقع: أن النبي ج قال: جنبوا مساجدكم صبيانكم ومجانينكم وشراركم وبيعكم وخصوماتكم ورفع أصواتكم وإقامة حدودكم وسل سيوفكم واتخذوا على أبوابها المطاهر وجمّروها في الجمع» اما این اسناد «واهي» است چرا که اولاً: الحارث بن نبهان الجرمى «متروک الحديث» میباشد [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۲ص۱۵۸) وتقریب التهذیب (ش۱۰۵۱)] ثانیاً: أبو سعید الشامى: امامان دارقطنی وابن حجر میگوید: «مجهول» و راوی جز (عتبة بن یقظان) که ضعیف بوده ندارد [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱۲ص۱۱۱) و تقریب التهذیب (ش۸۱۳۱)/ ذهبی، المغنی (ش۷۴۹۰)] و ثالثاً: عتبة بن یقظان الراسبى: امام نسایی میگوید: «غير ثقة» و امام دارقطنی هم گفته است: «متروکٌ» و امام علی بن الجنید هم میگوید: «لايساوي شيئا» و امام ابن حجر هم گفته است: «ضعيفٌ» و امام ابن حبان وی را در «ثقات» آورده است! [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۷ص۱۰۳) و تقریب التهذیب (ش۴۴۴۴)/ دارقطنی، السنن (ج۴ص۲۸۱)]. وثالثاً: امام ابن الجوزی گفته است: «لایصحّ» و امام ابن الملقن هم گفته است: «حدیثٌ ضعیفٌ» و امام ابن حجر هم گفته است: «ضعیفٌ» [ابن الملقن، البدر المنیر (ج۹ص۵۶۷-۵۶۵)/ ابن حجر، فتح الباری (ج۱۳ص۱۵۷)] باید اشاره کنیم که در روایت عیسی بن ابراهیم آمده است: «ثنا الحارث بن نبهان ثنا عقبة بن يقظان عن أبي سعيد الشامي هو عبد القدوس بن حبيب عن مكحول عن واثلة» اما عبد القدوس بن حبیب الکلاعی ابوسعید الشامی: امام عبدالرزق گفته است: «ما رأيت ابن المبارك يفصح بقوله كذاب الا لعبدالقدوس» و امام ابن حبان گفته است: «كان يضعُ الحديث» و امام بن عیاش گفته است: «لااشهد على احد بالكذب الا على عبدالقدوس» و امام عمرو بن علی الفلاس گفته است: «اجمعوا على ترك حديثه» و امام نسایی گفته است: «ليس بثقة» و امام ابن عدی گفته است: «احاديثه منكرة الاسناد والمتن» و امامان مسلم و ابن عمار گفتهاند: «ذاهب الحدیث» و امام بخاری گفته است: «تركوه منكر الحديث» و امام ابوداود گفته است: «ليس بشيء» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۴۵)]. اما طریق معاذ بن جبل س: طبرانی، المعجم الکبیر (ج۲۰ص۱۷۳) ومسندالشامیین (ج۴ص۳۷۴)/ عبدالرزاق، المصنف (ج۱ص۴۴۱) از طریق (احمد بن عبدالرحمن و سعید بن ابی مریم وعبدالرزاق الصنعانی) روایت کردهاند: «ثنا محمد بن مسلم عن عبد ربه بن عبدالله الشامي عن يحيى بن العلاء عن مكحول رفعه الى معاذ بن جبل ورفعه معاذ: الى النبي ج قال: جنبوا مساجدكم صبيانكم وخصوماتكم وحدودكم وشراءكم وبيعكم وجمروها يوم جمعكم واجعلوا على أبوابها مطاهركم». اما این اسناد «باطل» است چرا که اولاً دیدیم که: یحیى بن العلاء البجلى: امامان احمد بن حنبل و وکیع بن الجراح وی را کذاب «دانسته» و امامان عمر و بن علی فلاس و دارقطنی و نسایی میگویند: «متروک» و امام یحیی بن معین میگوید: «ليس بثقة، ليس بشيء» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱۱ص۲۶۱) و تقریب التهذیب (ش۷۶۱۸)] وثانیاً: امامان سخاوی و هیثمی و البوصیری و المنذری گفتهاند: «مكحول لم يسمع من معاذ» و امام ابن حجر هم گفته است: «هذا منقطعٌ» [هیثمی، مجمع الزوائد (ج۲ص۳۶)/ ابن حجر، المطالب العالیة (ج۱ص۱۳۱)/ البوصیری، اتحاف الخیرة المهرة (ج۲ص۴۱)/ المنذری، الترغیب والترهیب (ج۱ص۱۲۳)/ سخاوی، المقاصد الحسنة (ص۲۸۶)] و ثالثاً: چیزی از عبد ربه بن عبدالله الشامی نیافتم. ورابعاً: امام بیهقی هم گفته است: «لیس بصحیح» [ابن الملقن، البدرالمنیر (ج۹ص۵۶۷)]. باید اشاره کنیم که در روایت عبدالرزاق، یحیی بن العلاء افتاده است. اما طریق ابوهریره س: عبدالرزاق، المصنف (ج۱ص۴۴۲)/ ابن عدی، الکامل (ج۵ص۲۱۸) از طریق (عبدالله بن محرر) روایت کردهاند: «أن يزيد بن الأصم أخبره أنه سمع أبا هريرة يقول قال رسول الله ج: جنبوا مساجدكم الصبيان والمجانين» اما این اسناد هم «واهی» بوده زیرا اولاً: راویش عبدالله بن محرر العامرى الجزرى الحرانى: امامان بخاری و ابوحاتم میگویند: «منکر الحدیث» و امامان عمرو بن على فلاس و أبو حاتم و على بن الحسین بن الجنید و الدارقطنى و ابن حجر و عبدالله بن مبارک و نسایی میگویند: «متروك» و امام ابوزرعه میگوید: «ضعيف الحديث» و امام یحیی بن معین میگوید: «ضعیفٌ، لیس بثقة» و امام ابن عدی میگوید: «رواياته عن من يروى عنه غير محفوظة» و امام ابن حبان میگوید: «كان من خيار عباد الله إلا أنه كان يكذب ولا يعلم ويقلب الأسانيد ولا يفهم» و امام جوزجانی میگوید: «هالکٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۵ص۳۸۹) و تقریب التهذیب (ش۳۵۷۳)] وثانیاً: امام ابن حجر هم گفته است: «طریق واهیةٌ» [ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج۴ص۴۵۷)]. اما طریق عبدالله بن مسعود س: اسنادش را نیافتم ولی امام بزار گفته است: «ليس له أصل من حديث عبدالله» [ابن الملقن، البدرالمنیر (ج۹ص۵۶۷)]. اما طریق مکحول الشامی: ابن ابی شبة، المصنف (ج۵ص۵۲۷)/ عبدالرزاق، المصنف (ج۱ص۴۴۲) از طریق (محمد بن خالد وعبدالقدوس بن حبیب) روایت کردهاند: «سمعت مكحولا يقول قال رسول الله ج: جنبوا مساجدكم الصبيان، والمجانين». اما مکحول تابعی بوده ومعلوم نیست که روایت را از چه کسی شنیده است. اما طریق ابوعامر صالح بن رستم: ابن شبة، تاریخ المدینه المنورة (ج۱ص۲۳) روایت کرده است: «حدثنا ابوعاصم حدثنا ثور بن يزيد عن أبي محمد (قرة بن خالد) عن أبي عامر (صالح بن رستم) قال قال رسول الله ج: لا تقربوا مسجدنا هذا صبيانكم ولا مجانينكم» چنانکه در پایین میبینیم، ابوعامر صالح بن رستم این روایت را از عطاء بن ابی رباح شنیده است. اما طریق عطاء بن ابی رباح: ابن شبة، تاریخ المدینه المنورة (ج۱ص۲۴) روایت کرده است: «قال أبو عاصم أخبرنا أبو محمد (قرة بن خالد) عن أبي عامر (صالح بن رستم) عن عطاء بن أبي رباح عن النبي ج بمثله» اما عطاء بن ابی رباح تابعی بوده و معلوم نیست که روایت را از چه کسی شنیده است. اما طریق شخص مبهم: عبدالرزاق، المصنف (ج۱ص۴۴۲) روایت کرده است: «عن الثوري عن ثور عن رجلين بينه وبين النبي ج» اما این اسناد هم «واهی» بوده چرا که دو راوی از اسنادش افتاده است: «رجلين بينه وبين النبي». اما علت «نکارت» متن روایت این بوده که رسول الله ج، اجازهی بردن کودکان را به مسجد دادهاند چنانکه بخاری (ش۵۱۶)/ مسلم (ش۱۲۴۰)/ ابوداود (ش۹۱۸)/ نسایی (ش۱۲۰۴) از طریق (عبدالله بن یوسف و قتیبه بن سعید و عبدالله بن مسلمه) روایت کردهاند: «أخبرنا مالك عن عامر بن عبدالله بن الزبير عن عمرو بن سليم الزرقي عن أبي قتادة الأنصاري: أن رسول الله ج كان يصلي وهو حامل أمامه بنت زينب بنت رسول الله ج ولأبي العاص بن الربيع بن عبد شمس فإذا سجد وضعها وإذا قام حملها». و بخاری (ش۵۹۹۶)/ مسلم (ش۱۲۴۱)/ ابوداود (ش۹۱۹)/ نسایی (ش۷۱۱)/ ابن ماجه (ش۸۲۷و۱۲۰۵) از طریق (قتیبه بن سعید و ابوالولید طیالیسی نا لیث بن سعد نا سعید بن ابی سعید؛ و قتیبه بن سعید و محمد بن ابی عمرو نا سفیان نا عثمان بن ابی سلیمان) و این دو (سعید بن ابی سعید و عثمان بن ابی سلیمان) روایت کردهاند که: «عن عامر بن عبدالله بن الزبير عن عمرو بن سليم الزرقي عن أبي قتادة قال : رأيت رسول الله ج يؤم الناس وهو حامل أمامة بنت أبي العاص على عاتقه فإذا ركع وضعها وإذا رفع من سجوده أعادها».
عباد بن عبدالله روایت کرده است: «أَنَّ عَائِشَةَ س أَمَرَتْ أَنْ يَمُرَّ بِجَنَازَةِ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ س فِي الْمَسْجِدِ، فَتُصَلِّيَ عَلَيْهِ، فَأَنْكَرَ النَّاسُ ذَلِكَ عَلَيْهَا، فَقَالَتْ: مَا أَسْرَعَ مَا نَسِيَ النَّاسُ، مَا صَلَّى رَسُولُ اللهِ ج عَلَى سُهَيْلِ ابْنِ الْبَيْضَاءِ إِلَّا فِي الْمَسْجِدِ» [۴۴]. «عائشه س دستور داد که روی جنازه سعد بن ابی وقّاص س در مسجد نماز بخوانند؛ و مردم هم این کار را منکر و ناپسند دانستند. لذا عائشه گفت: مردم چه به سرعت فراموش کردند! مگر پیامبر ج بر جنازه سهیل بن بیضاء در مسجد نماز نخواند؟!».
جمهور فقها بر این باورند که خواندن نماز جنازه در مسجد بر مبنای روایت مذکور جایز میباشد، و برخی از فقها همچون حنفیّه آن را مکروه میدانند و آن بخاطر اجتناب از احتمال کثیف و آلوده کردن مسجد میباشد. با این وصف همه فقها اتفاقنظر دارند در صورت احتمال آلوده کردن مسجد این امر جایز نیست [۴۵].
[۴۴] (صحیح): مسلم (ج۲ص۶۶۸)/ ابوداود (ش۳۱۸۹)/ ترمذی (ش۱۰۳۳)/ نسایی (ش۱۹۶۸و۱۹۶۷)/ ابن ماجه (ش۱۵۱۸) از طریق (صالح بن عجلان ومحمد بن عبدالله بن عباد وعبد الواحد بن حمزة) روایت کردهاند: «عن عباد بن عبدالله بن الزبير أن عائشة ...». [۴۵] نک: ابن عابدین، ۱/ ۶۱۹ ، ۶۲۰؛ الهندیة، ۱/ ۱۶۲؛ المدونة، ۱/ ۱۶۱؛ الشرح الصغیر، ۱/ ۲۲۹؛ غایة المنتهى، ۱/ ۲۴۰؛ تعلیق المقنع، ۱/ ۲۷۹؛ الفقه على المذاهب، ۱/ ۴۱۲؛ شرح البهجة، ۲/ ۱۱۷.
عبدالله بن عباس س روایت کرده است: «طَافَ النَّبِيُّ ج فِي حَجَّةِ الوَدَاعِ عَلَى بَعِيرٍ، يَسْتَلِمُ الرُّكْنَ بِمِحْجَنٍ» [۴۶]. «پیغمبر ج در حجّة الوَدَاع در حالیکه روی شتر بوده، (چون نمیتوانس با دست رکن را لمس کند،) آن را با عصایش لمس مینمود».
این حدیث اشاره به این دارد که طواف کردن بر روی حیوان و یا هر وسیله دیگر جایز میباشد و نیز میرساند که جایز است حیوان به محدوده مسجد داخل گردد ولی اگر آلوده شد باید سریعاً تمییز گردد.
همچنین حدیث بیانگر این میباشد که استلام با دست به حجرالأسود مستحب بوده و در صورت ناتوانی با عصا انجامش مستحب میباشد و نیز بکار بردن کلمه «حجة الوَداع» جایز میباشد [۴۷].
[۴۶] (صحیح): بخاری (ش۱۶۰۷و۱۶۱۲)/ مسلم (ج۲ص۹۲۶)/ ابوداود (ش۱۸۷۷)/ ترمذی (ش۸۶۵)/ نسایی (ش۷۱۳و۲۹۵۴)/ ابن ماجه (ش۲۹۴۸) از طریق (عبیدالله بن عبدالله وعکرمه) روایت کردهاند: «عن ابن عباس قال: طاف النبي ج في حجة الوداع على بعير يستلم الركن بمحجن». [۴۷] نک: ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شماره ۱۵۱۶.
ابوهریره س روایت کرده است: «بَعَثَ النَّبِيُّ ج خَيْلًا قِبَلَ نَجْدٍ، فَجَاءَتْ بِرَجُلٍ مِنْ بَنِي حَنِيفَةَ يُقَالُ لَهُ: ثُمَامَةُ بْنُ أُثَالٍ، فَرَبَطُوهُ بِسَارِيَةٍ مِنْ سَوَارِي المَسْجِدِ، فَخَرَجَ إِلَيْهِ النَّبِيُّ ج فَقَالَ: أَطْلِقُوا ثُمَامَةَ، فَانْطَلَقَ إِلَى نَخْلٍ قَرِيبٍ مِنَ المَسْجِدِ، فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ دَخَلَ المَسْجِدَ، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ» [۴۸]. «پیغمبر ج سوارکارانی را بهسوی نجد فرستاد، مردی از بنی حنیفه را آوردند که به وی میگفتند: ثُمَامَةُ بْنُ أُثَال، وی را به دیواری از دیوارهای مسجد بستند، پیامبر ج بهسوی او خارج شد و فرمود: ثُمَامَه را آزاد کنید، وی راهی نخلی نزدیک به مسجد شد و غسل کرد، سپس داخل مسجد شد و گفت: شهادت میدهم که معبودی «بر حق» وجود ندارد و محمّد فرستاده خداست».
در این حدیث مشاهده میشود که ثُمَامَه با وجود اینکه کافر بود در مسجد بسته بودنش و پیامبر ج بر ورود وی به مسجد ایرادی نگرفتند. پس ورود کافر به مسجد ایرادی ندارد به جز مسجد الحرام؛ چرا که خداوند أ میفرمایند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَيۡلَةٗ فَسَوۡفَ يُغۡنِيكُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٢٨﴾ [التوبة: ۲۸]. «ای كسانی كه ایمان آوردهاید! بیگمان مشركان (به سبب كفر و شركشان، از لحاظ عقیده) پلیدند، لذا نباید پس از امسال (كه نهم هجری است) به مسجدالحرام وارد شوند».
با این وصف که ورود و ماندن کافر به مسجد جایز میباشد، ورود و ماندن حائض و نفساء و جنب نیز ایرادی ندارد، و این مذهب فقهایی چون احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و داود ظاهری و مزنی و امام ابن حزم هم میباشد؛ فقط احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه گفتهاند باید وضوء بگیرند؛ [۴۹] البته فقهای حنفیّه و مالکیّه بر این باورند که ورود زنان حائض و نفساء و انسان جنب به مسجد حرام میباشد و فقهای شافعیّه و حنابله ماندن این افراد را حرام میدانند ولی عبورشان را به شرط آلوده نکردن مسجد جایز میدانند. اساس استدلال این دسته از فقها روایت أمّالمؤمنین عائشه س میباشد که گفتهاند: «قَالَ رَسُول اللَّهِ ج: إِنِّي لاَ أُحِل الْمَسْجِدَ لِحَائِضِ وَلاَ جُنُبٍ» [۵۰]. «پیغمبر خدا ج فرمود: من داخل مسجد برای جنب و حائض را حلال نمیدانم».
البته باید اشاره کرد سند این حدیث ضعیف و غیر قابل احتجاج میباشد و از آنجاییکه دلیلی بر ممانعت این افراد برای ورود و ماندن در مسجد وجود ندارد و از طرفی دیگر پیامبر ج بر بودن ثُمَامَةُ بْنُ أُثَال قبل اسلامش در حالت کفر در مسجد ایراد نگرفتند پس به طور اولی ورود و ماندن زنان حائض و نفساء و انسان جنب به مسجد و ماندنشان خصوصاً برای تعلیم و تعلّم و پاکیزه کردن مسجد و ... هیچ ایرادی ندارد و جایز میباشد [۵۱].
[۴۸] (صحیح): بخاری (ش۴۶۹و۴۶۲و۴۳۷۲)/ مسلم (ج۳ص۱۳۸۶)/ ابوداود (ش۲۶۷۹)/ نسایی (ش۱۸۹و۷۱۲) از طریق (عبدالله بن یوسف وقتیبة بن سعید) روایت کردهاند: «حدثنا الليث قال حدثنا سعيد بن أبي سعيد سمع أبا هريرة قال: بعث النبي ج خيلا قبل نجد ...». [۴۹] عمرانی، البیان ۱/۲۵۰؛ بغوی، شرح السنة ۲/۴۶؛ ابن حزم، المحلی ۲/۱۸۴ [۵۰] (ضعیف): این روایت از طریق ام سلمة و علی بن ابی طالب وابوسعید وسعد از رسول الله ج روایت کردیده است: اما طریق ام سلمة ل: ابن ماجه (ش۶۴۵)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۱۳۷۸۳)/ ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۱۴ص۱۶۶)/ ابونعیم، اخبار اصفهان (ش۱۰۹۸)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج۲۳ص۳۷۳)/ ابوزرعه، الفوائد المعلله (ش۱۲۹) از طریق (محمد بن یونس و علی بن عبدالعزیز البغوی و عبدالله بن داود و محمد بن یحیی و ابوبکر بن ابی شیبه و ابوزرعه) روایت کردهاند: «ثنا أبو نعيم فضل بن الدکين ثنا ابن أبي غنية عن أبي الخطاب الهجري عن محدوج الذهلي عن جسرة قالت: أخبرتني أم سلمة قالت: خرج رسول الله ج إلى المسجد فنادى بأعلى صوته: ألا إن هذا المسجد لايحل لجنبٍ ولا لحائضٍ إلا للنبي وأزواجه و فاطمة بنت محمد و علي ألا بينت لكم أن تضلوا.» و في روية ابوزرعه: «إن هذا المسجد لايحل لجنبٍ ولا لعريانٍ إلا ...». اما محدوج الذهلی: امام ابن حجر میگوید: «مجهول، أخطأ من زعم أن له صحبة» و امام بخاری هم میگوید: «محدوج الذهلي عن جسرة ... فيه نظر.» و امام ابن حزم میگوید: «ساقطٌ يروي المعضلات عن جسرة» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۶۴۹۸)/ ابن حزم، المحلی (ج۲ص۱۸۶)] و راوی جز أبی الخطاب الهجری ندارد که أبو الخطاب الهجرى عمر و بن عمیر هم نفردش مقبول نبوده و امام ابن حجر میگوید: «مجهولٌ» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۸۰۸۱)]. همچنین ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴۲ص۱۴۱)/ الفوائد المنتقاه عن الشیوخ العوالی لعلی بن عمر الحربی (ش۷۸) از طریق (علی بن عمر الحربی) روایت کردهاند: «نا جعفر بن أحمد بن محمد بن الصباح نا أحمد بن عبدة نا الحسن بن صالح بن الأسود عن عمه منصور بن الأسود عن عمر بن عمير الهجري عن عروة بن فيروز عن جسرة عن أم سلمة قالت: خرج النبي ج جتى إذا كان بصحن المسجد أو قال بصرحة المسجد نادى: ألا إني لاأحل المسجد لجنب ولا حائض إلا لمحمد وأزواجه وعلي وفاطمة ألا هل بينت لكم الأسماء أن تضلوا». و عمر بن عمیر: همان ابوالخطاب الهجری، و عروه بن فیروز: همان محدوج الهذلی میباشد؛ چرا که بخاری، التاریخ الکبیر (ج۶ص۱۸۳) روایت کرده است: «قال يونس بن أرقم سمع منصور بن أبي الأسود عن عمر بن عمير عن محدوج (الهذلي) عن جسرة سمعت أم سلمة: قال النبي ج لايحل المسجد لجنب الا لكذا» و همچنین امام بخاری در ادامه میگوید: «روى لي بن ميسر عن عمر بن عمير بن أبي الخطاب الهجري عن عروة بن فيروز في الكوفيين» لذا این اسناد با اسناد قبلی، یکی بوده و به علّت جهالت محدوج الذهلی و ابوالخطاب «ضعيف» میباشد. باید اشاره کنیم که متابعهای هم دارد و بیهقی، السنن الکبری (ش۱۳۷۸۴) روایت کرده است: «أخبرناه أبو نصر عمر بن عبد العزيز بن عمر بن قتادة أخبرنا أبو الحسن محمد بن الحسن بن إسماعيل السراج حدثنا مطين حدثنا يحيى بن حمزة التمار قال سمعت عطاء بن مسلم يذكر عن إسماعيل بن أمية عن جسرة عن أم سلمة قالت قال رسول الله ج ألا إن مسجدى حرام على كل حائض من النساء وكل جنب من الرجال إلا على محمد وأهل بيته على وفاطمة والحسن والحسين ش». اما عطاء بن مسلم این حدیث را از اسماعیل بن امیه نشنیده بلکه از راوی «مجهولي» شنیده است؛ چنانکه ابن شبه در تاریخ المدینة النبویة (ج۱ص۲۵) روایت کرده است: «حدثنا موسى بن مروان قال حدثنا عطاء بن مسلم عن أَبي عتبة عن إِسماعيل (بن اميه) عن جسرة وكانت من خيار النساء، قالت: كنت مع أُم سلمة فقالت: خرج النبي ج من عندي حتى دخل المسجد فقال: يا أَيها الناس حرم هذا المسجد على كل جنب من الرجال أَو حائض من النساء إلا النبي وأَزواجه وعلياً وفاطمة بنت رسول اللّه أَلا بينت الأَسماء أَن تضلوا» و ابوعتبه را نشناختم و در بین شیوخ عطاء بن مسلم و تلامیذ اسماعیل بن امیه چنین راوی را نیافتم و حال جسره را هم که دیدیم. اما طریق علی بن ابی طالب: امام سیوطی در اللآلی المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة (ج۱ص۳۲۰) گفته است: «قال القاضي إسماعيل بن إسحاق المالكي في كتاب أحكام القرآن له: حدثنا إبراهيم بن حمزة حدثنا سفيان بن حمزة عن كثير بن زيد عن المطلب بن عبدالله بن حنطب أن النبي لم يكن أذن لأحد أن يمر في المسجد ولا يجلس فيه وهو جنب إلا علي بن أبي طالب لأن بيته كان في المسجد». اما المطلب بن عبدالله بن حنطب تابعی بوده و نگفته که حدیث را از چه کسی شنیده است؛ لذا روایت «مرسل و ضعيف» میباشد. و دیدیم که این حدیث، از طریق جسره بنت دجاجه مشهور بوده و شاید مطلب بن عبدالله این را از وی شنیده باشد؛ به هر حال حدیث «مرسل و ضعيف» است. اما طریق ابوسعید: ترمذی (ش۳۷۲۷)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۱۳۷۸۵)/ ابویعلی، المسند (ش۱۰۴۲) از طریق (علی بن منذر و ابوهشام الرفاعی) روایت کردهاند: «حدثنا محمد بن فضيل عن سالم بن أبي حفصة عن عطية عن أبي سعيد قال: قال رسول الله ج لعلي: يا علي لايحل لأحد يجنب في هذا المسجد غير وغيرك». اما عطیة بن سعد بن جنادة العوفى «ضعيف و مدلّس» میباشد. همچنین معلوم نیست که این ابوسعید، همان ابوسعید خدری است و یا همان ابوسعید کلبی کذاب میباشد! چرا که عطیه عوفی، کثیر التدلیس بوده و احادیث کلبی کذّاب را با نام ابوسعید بیان میکرده و تدلیس مینموده است؛ و مردم هم فکر میکردند که همان ابوسعید خدری است. [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۷ص۲۲۴) وتقریب التهذیب (ش۴۶۱۶)]. اما طریق سعد: بزار (ش۱۱۹۷) روایت کرده است: «حدثنا إبراهیم بن سعید الجوهری قال حدثنا إسماعیل بن أبی أویس قال حدثنی أبی عن الحسن بن زید (بن حسن بن علی) عن خارجة بن (عبدالله بن) سعد عن أبیه سعد قال: قال رسول الله ج لعلي: لايحل لأحد يجنب في هذا المسجد غيري وغيرك». اما این اسناد «مرسل و ضعيف» است؛ چرا که پدرِ خارجه بن عبدالله یعنی: (عبدالله بن سعد بن أبی وقاص القرشی) تابعی بوده و امامان بخاری در التاریخ الکبیر (ج۵ص۱۰۷) و ابن حبان در الثقات (ج۵ص۸) میگویند: «روى عنه ابنه خارجة يعد في أهل المدينة». باید اشاره کنیم که در اسناد آمده است: «عن أبیه سعد!!» در صورتیکه پدر خارجه بن عبدالله بن سعد بن أبی وقاص، عبدالله بن سعد میباشد؛ و سعد بن ابی وقاص جد وی بوده و ظاهراً کلمه ی (عبدالله) از اسناد افتاده است. [۵۱] البته این روایت در بردارندة فواید و احکام مختلفی دیگر نیز میباشد از جمله: بستن کافر در مسجد، منّت نهادن به اسیر کافر در حالتی که نشانههای تغییر در آن مشاهده شود. و منت و محبّت بدون چشم داشت تأثیر زیاد در تغییر انسان دارد و کینه و بغض را تبدیل به مهربانی و گذشت میکند. همچنین غسل کردن در موقع مسلمان شدن. نک: ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شماره ۶۲۱۰.
عائشه س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج أَمَرَ بِالْمَسَاجِدِ أَنْ تُبْنَى فِي الدُّورِ، وَأَنْ تُطَهَّرَ وَتُطَيَّبَ» [۵۲]. «پیغمبر خدا ج امر فرمودند که در محلّهها مساجد ساخته شوند، و پاکیزه و مرتب و خوشبو نگهداری شوند».
کلمه «الدُّور» جمع دار، اسم جامعی برای بناء و محله میباشد و منظور از آن محلهها میباشد و بدینخاطر به محله و منطقهای دار گفته میشود چون افراد آن منطقه و محله در آن جمع میشوند. و همچنین میتوان به خانه معنا شود بدین معنا که «مردم در خانههایشان اتاق یا مکان خاصی را همچون مسجد برای عبادت و مناجات با پروردگار قرار دهند». هر دو معنا قابل استنباط میباشد [۵۳].
ساختن مساجد در هر محلهای نوعی آسانی و راحتی برای مردم آن محلّه فراهم میآورد تا آنها زودتر و راحتتر به مسجد رفت و آمد کنند. با این وصف نباید ساختن مساجد در کنار هم مایه تفرقه و جدا شدن مردم از هم شود؛ چرا که از اهداف مسجد گردهم آوردن مردم در کنار هم برای عبادت و لبیک گفتن به ندای ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥﴾ [الفاتحة: ۵]. میباشد و هنگامیکه عمر بن خطاب س قلمرو اسلامی را گسترش داد امر کرد که دو مسجد به قصد ضرر رساندن در کنار هم برپا نشوند و از جمله ضرر ایجاد مساجد بسیار نزدیک تفرقه بین مردم منطقه و محلّه میباشد [۵۴]. البته دقّت شود ساختن مساجد در کنار هم هیچ ایراد شرعی ندارد مگر اینکه وجود آنها در کنار هم منافع خاصی دربرنداشته باشد و سبب جدا شدن و تفرقه اهالی محلّه شود.
هچنین از حقوق مسجد تمییز نگهداشتن و مرتب بودن و خوشبو نگهداشتن آن میباشد تا در سایه آرامش و آرایستگی مسجد، عابدانِ اللهِ متعال به نحو أحسن به عبادت و بندگی مشغول باشند.
البته نظافت مسجد منحصر در ظاهر آن نمیباشد بلکه باید از هرگونه عامل خارجی که نظم و زیبایی و آرامش مسجد را برهم میزند جلوگیری شود تا هدف پروردگار از تشریع مسجد و ساخت آن فراهم گردد. یکی از مواردی که پیامبر ج در حفظ نظافت و پاکی مسجد بر آن تأکید داشتهاند، نریختن آب دهان و به قیاس آن هر چیز کثیف و چندشآوری که موجب آزار و اشمزاز نمازگزاران و عابران مسجد میشود، میباشد. انس بن مالک س روایت کرده است: «قَالَ النَّبِيُّ ج: الْبُزَاقُ فِي الْمَسْجِدِ خَطِيئَةٌ وَكَفَّارَتُهَا دَفْنُهَا» [۵۵]. «پیغمبر خدا ج فرمودند: بزاق ریختن در مسجد خطا و گناه میباشد و کفاره آن دفن و پاک کردن آن میباشد». در فرمودهای دیگر راه پاک کردن آب دهان و چگونگی ریختن آن در مسجد در حالت ضرورت را بیان میفرمایند: ابوهریره س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج رَأَى نُخَامَةً فِي قِبْلَةِ الْمَسْجِدِ، فَأَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ، فَقَالَ: مَا بَالُ أَحَدِكُمْ يَقُومُ مُسْتَقْبِلَ رَبِّهِ فَيَتَنَخَّعُ أَمَامَهُ، أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يُسْتَقْبَلَ فَيُتَنَخَّعَ فِي وَجْهِهِ؟ فَإِذَا تَنَخَّعَ أَحَدُكُمْ فَلْيَتَنَخَّعْ عَنْ يَسَارِهِ، تَحْتَ قَدَمِهِ، فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَلْيَقُلْ هَكَذَا وَوَصَفَ الْقَاسِمُ فَتَفَلَ فِي ثَوْبِهِ، ثُمَّ مَسَحَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ» [۵۶]. «روزی پیامبر آب دهانی را در جهت قبله دیدند ولذا رو به مردم کرده وفرمودند: چرا وقتی یکی از شما روبه روی پروردگار (در نماز) میایستد، به طرف مقابلش آب دهانش را میریزد؟ آیا دوست دارید که که کسی به روی شما تف کند؟ پس اگر کسی مجبور شد، آب دهانش را سمت چپ وزیر پایش بریزد؛ واگر نتوانست، آن را بین گوشهی لبسش ریخته وبهم بمالد».
[۵۲] (صحيح): ابوداود (ش۴۵۵)/ ترمذی (ش۵۹۴)/ ابن ماجه (ش۷۵۹و۷۵۸)/ احمد، المسند (ش۲۶۳۸۶)/ ابن حبان (ش۱۶۳۴)/ ابن منذر، الاوسط (ش۲۴۵۷)/ طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۷ص۵۶)/ ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۴ص۱۶۰)/ ابن عدی، الکامل فی الضعفاء (ج۵ص۸۳)/ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۶ص۱۵۲وج۱۲ص۲۳۴)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۴۴۸۰)/ طوسی، المستخرج علی ترمذی (ج۳ص۱۶۵)/ ابویعلی، المسند (ش۴۶۹۸)/ ابن حزم، المحلی (ج۱ص۱۷۲)/ بغوی، شرح السنة (ج۲ص۳۹۹)/ عقیلی، الضعفاء (ج۳ص۳۰۹)/ حدیث السراج بروایة الشحامی (ش۷۶۸)/ ابن خزیمه (ش۱۲۹۴) از طریق (عبدالله بن مبارک ومالک بن سعیر وزائدة بن قدامه و عامر بن صالح) روایت کردهاند: «أنبأنا هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة: أن رسول الله ج أمر بالمساجد أن تبنى في الدور وأن تطهر وتطيب». و رجالش رجال «صحیحین» بوده البته آن را مرسل هم روایت کردهاند وترمذی (ش۵۹۵و۵۹۶) از طریق (عبدة بن سلیمان و وکیع بن الجراح و سفیان بن عیینه) روایت کرده است: «عن هشام بن عروة عن أبيه: أن النبي ج أمر رسول الله ... ». اما چون رجال موصول و مرسل هردو جمعی از ثقات بوده نشان میدهد که هشام بن عروه آن را به دو طریق روایت کرده است لذا شک از هشام بن عروه است ونه سایر روات!. ولی متابعهای دارد واحمد، المسند (ش۲۳۱۴۶) روایت کرده است: «ثنا يعقوب (بن ابراهيم) ثنا أبي عن (محمّد) بن إسحاق حدثني عمرو بن عبدالله بن عروة بن الزبير عن جده عروة عمن حدثه من أصحاب رسول الله ج قال: كان رسول الله ج يأمرنا ان نصنع المساجد في دورنا و ان نصلح صنعتها ونطهرها» و رجالش همه «ثقة» بوده جز عمرو بن عبدالله بن عروة بن الزبیر که امام بخاری و مسلم از وی «روایت نموده اند» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است و جمعی از ثقات هم از وی روایت نمودهاند [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۷ص۴۶۹)] لذا «حسن الحدیث» است و اسناد روایت هم «حسن» میگردد. باید اشاره کنیم که محمّد بن اسحاق بن یسار به دلیل روایت از فاطمه بنت قیس توسط امام مالک و هشام بن عروه و یحیی بن سعید قطان تضعیف شده است؛ چرا که شوهر فاطمه هشام بن عروه میگوید: ابن اسحاق از زنم روایت کرده در حالیکه هیچگاه وی را ندیده است؟! که امامان عجلی و علی بن مدینی و احمد بن حنبل و ذهبی آن را رد کرده و از وی دفاع میکنند؛ و میگویند مگر صحابهای که از عائشه س روایت نمودهاند ایشان را دیده اند؟ از طرفی شاید احادیثی که محمّد بن اسحاق از فاطمه روایت کرده در زمان قبل از بلوغش بوده باشد! اما امام ذهبی بازهم به خاطر اینکه امام مالک وی را تضعیف نموده میگوید: تضعیف مالک در وی اثر دارد؛ و من تعجب میکنم چگونه تضعیفش را رد کرده اما بازهم میگوید جرح مالک بر وی تأثیر دارد؟ همچنین از امام یحیی بن معین به خاطر قدری بودن تضعیف گردیده اما امام یحیی بن معین میگوید «ولی در روایت حدیث ثقة و ثبت است» اما از نظر حفظ آنقدر قوی بوده که امام شعبة بن الحجاج که خودش امیرالمومنینِ فی الحدیث میباشد در مورد محمّد بن اسحاق بن یسار گفته است: «محمّد بن إسحاق أمیر المؤمنین لحفظه» و امام علی بن مدینی هم که عالمِ علل حدیث میباشد در موردش گفته است: «نظرت في كتب محمّد بن إسحاق فما وجدت عليه الا في حديثين ويمكن أن يكونا صحيحين» و در جایی دیگر هم گفته است: «حدیثُه صحیحٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۹ص۴۲)/ ذهبی، سیر اعلام النبلاء (ج۷ص۳۴)] همچنین چون جهالت صحابی موجب جرح نمیباشد پس اسناد این متابعه «حسن» میباشد؛ البته طبق روایت باب مشخص میگردد ظاهرا عائشه س بوده است. لذا اسناد روایت باب «صحیح» است. و امام ابن القطان هم گفته است: «لا شكَّ في صحّته» [ابن القطان، بیان الوهم والإیهام فی کتاب الأحکام (ج۵ص۱۳۸)]. [۵۳] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، شماره ۵۱۳. [۵۴] همان. [۵۵] (صحیح): بخاری (ش۴۱۵)/ مسلم (ج۱ص۳۹۰)/ ابوداود (ش۴۷۴-۴۷۶)/ ترمذی (ش۵۷۲)/ نسایی (ش۷۲۳) از طریق (شعبة بن الحجاج وسعید بن ابی عروبه وابوعوانه وهشام الدستوایی وابان بن یزید) روایت کردهاند: «حدثنا قتادة قال سمعت أنس بن مالك قال قال النبي ج: البزاق في المسجد خطيئة وكفارتها دفنها». [۵۶] (صحیح): بخاری (ش۴۱۶) / مسلم (ج۱ص۳۸۹) / ابوداود (ش) / نسایی (ش۳۰۹) / ابن ماجه (ش۱۰۲۲) از طریق (ابورافع وهمام بن منبة وعبد الرحمن بن أبی حدرد) روایت کردهاند: «عن أبي هريرة أن رسول الله ج رأى نخامة في قبلة المسجد ...».
قدم نهادن بهسوی مسجد عبادت است، به گونهای که پیامبر اکرم ج در مسیر رسیدن به مسجد با خداوند أ به مناجات میپرداختند و در هنگام ورود و خروج از آن نیز أذکاری را بیان میکردند که جدای از اینکه اهمیّت عبادت در مسجد را نشان میدهند بلکه دعاهایی هستند که قبولی آن از طرف پروردگار أ نهایت خیر و برکت و احسان و آرامش را برای مسلمان به بار میآورند. این أذکار عبارتند از:
دعاى رفتن به مسجد ج
پیامبر ج فرمودهاند: «أَللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيْ قَلْبِيْ نُوْراً، وَفِيْ لِسَانِيْ نُوْراً، وَفِيْ سَمْعِيْ نُوْراً، وَ فِيْ بَصَرِيْ نُوْراً، وَ مِنْ فَوْقِيْ نُوْراً، وَ مِنْ تَحْتِيْ نُوْراً، وَعَنْ يَمِيْنِيْ نُوْراً وَعَنْ شِمَالِيْ نُوْراً، وَ مِنْ أَمَامِيْ نُوْراً، وَ مِنْ خَلْفِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ نَفْسِيْ نُوْراً، وَأَعْظِمْ لِيْ نُوْراً، وَعَظِّمْ لِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ لِي نُوراً، وَاجْعَلْ لِي نُوراً، أَللَّهُمَّ أَعْطِنِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ عَصَبِيْ نُوْراً، وَ فِيْ لَـحْمِيْ نُوْراً، وَ فِيْ دَمِيْ نُوْراً، وَ فِيْ شَعْرِيْ نُوْراً وَ فِيْ بَشَرِيْ نُوْراً» [۵۷]. «الهى! در قلب، زبان، گوش و چشم من نور قرار ده، و بالا، و پایین، راست، چپ، مقابل، پشت و درون مرا منوّر گردان، و نور را براى من بیفزاى، و بزرگ گردان، و مرا نورى عطا فرما، و در عصب، گوشت، خون، مو و پوست من نورى قرار ده».
دعاى داخل شدن به مسجد
عبدالله بن عمرو بن العاص س روایت کرده است: «أَعُوْذُ بِاللهِ الْعَظِيْمِ، وَبِوَجْهِهِ الْكَرِيْمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقَدِيْمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيْمِ» [۵۸]. «به خداوند بزرگ و روى گرامى (که لایق جلالش است) و از بدى شیطان رانده شده به قدرت قدیم و أزلى او پناه مىبرم».
فاطمه ل روایت کرده است: «بِسْمِ اللهِ والسلامُ على رسولِ الله» [۵۹]. «به نام الله، و درود و سلام بر رسول الله».
ابوالأسید الأنصاری س روایت کرده است: «أَللَّهُمَّ افْتَحْ لِـي أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ» [۶۰]. «الهى! درهاى رحمت خود را بر من بگشا».
دعاى خارج شدن از مسجد
ابوالأسید الأنصاری س روایت کرده است: «أَللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ» [۶۱] «الهى! از تو فضلت را مسألت مىنمایم».
طیّبی گفته: شاید راز تخصیص رحمت در هنگام ورود و فضیلت به هنگام خروج در این باشد که کسی که داخل مسجد میشود به اعمالی مشغول میشود که وی را به ثواب و بهشت میرساند و این با رحمت تناسب دارد و هرگاه خارج میشود به دنبال کسب رزق حلال میرود و این با فضل تناسب دارد، همانگونه که خداوند أ میفرمایند: ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ﴾ [الجمعة: ۱۰]. «آنگاه كه نماز خوانده شد، در زمین پراكنده گردید و به دنبال رزق و روزی خدا بروید...» [۶۲].
[۵۷] (صحيح): بخاری (ش۶۳۱۶)/ مسلم (ش۱۸۲۴و۱۸۳۰-۱۷۳۴)/ ابوداود (ش۱۳۵۵)/ ترمذی (ش۳۴۱۹)/ نسایی (ش۱۱۲۱) از طریق (على بن عبدالله بن عباس وکریب مولی عبدالله بن عباس) روایت کردهاند: «عن سلمة بن کهيل عن كريب عن ابن عباس قال: بت عند ميمونة فقام النبي ج فأتى حاجته فغسل وجهه ويديه ثم نام ثم قام فأتى القربة فأطلق شناقها ثم توضأ وضوءا بين وضوءين لم يكثر وقد أبلغ فصلى فقمت فتمطيت كراهية أن يرى أني كنت أتقيه فتوضأت فقام يصلي فقمت عن يساره فأخذ بأذني فأدارني عن يمينه فتتامت صلاته ثلاث عشرة ركعة ثم اضطجع فنام حتى نفخ وكان إذا نام نفخ فآذنه بلال بالصلاة فصلى ولم يتوضأ وكان يقول في دعائه: اللهم اجعل في قلبي نورا وفي بصري نورا وفي سمعي نورا وعن يميني نورا وعن يساري نورا وفوقي نورا وتحتي نورا وأمامي نورا وخلفي نورا واجعل لي نورا قال كريب وسبع في التابوت فلقيت رجلا من ولد العباس فحدثني بهن فذكر عصبي ولحمي ودمي وشعري وبشري وذكر خصلتين». [۵۸] (صحيح): ابوداود (ش۴۶۶)/ بیهقی، الدعوات الکبیر (ش۶۸) از طریق (إسماعیل بن بشر بن منصور) روایت کردهاند: «حدثنا عبد الرحمن بن مهدى عن عبدالله بن المبارك عن حيوة بن شريح قال لقيت عقبة بن مسلم فقلت له بلغنى أنك حدثت عن عبدالله بن عمرو بن العاص عن النبى ج أنه كان إذا دخل المسجد قال: أعوذ بالله العظيم وبوجهه الكريم وسلطانه القديم من الشيطان الرجيم. قال أقط قلت نعم. قال فإذا قال ذلك قال الشيطان حفظ منى سائر اليوم». ورجالش «رجال صحیح» بوده جز (إسماعیل بن بشر و عقبة بن مسلم) که «ثقة» ومترجم در تهذیب میباشند. و امام نووی هم گفته است: «حديثٌ حسنٌ واسناده جيدٌ». و امام ابن حجر هم گفته است: «حسنٌ غريبٌ رجاله موثقون» [نووی، الاذکار (ص۳۱)/ ابن حجر، نتائج الافکار (ج۱ص۲۷۷)] [۵۹] (صحيح لغيره): دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویه (ج۱۵ص۱۸۴-۱۹۱)/ ابن ماجه (ش۷۷۱)/ ترمذی (ش۳۱۴)/ ابویعلی، المسند (ش۶۷۵۴)/ احمد، المسند (ش۲۶۴۱۷)/ ابن ابی شیبه، المصنف (ج۱ص۳۷۳وج۷ص۱۲۳)/ اسماعیل القاضی، فضل الصلاة على النبی (ش۸۲و۸۴و۸۳)/ دولابی، الذریة الطاهرة (ش۱۸۸)/ ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۷۰ص۱۱)/ اسحاق بن راهویه، المسند (ش۱۸۸۴) از طریق (سعیر بن الخمس وقیس بن الربیع وعاصم الأحول ولیث بن أبی سلیم والدراوردی ومحمّد بن أبان وروح بن القاسم وعیسى الأزرق) روایت کردهاند: «عن عبدالله بن الحسن عن فاطمة بنت الحسين عن فاطمة الكبرى بنت الرسول: أن رسول الله ج كان إذا دخل المسجد قال ...». اما این روایت «ضعیف» بوده چرا که فاطمة بنت الحسین، فاطمه بنت النبی ج را درک نکرده است و امام ترمذی گفته است: «ليس إسناده بمتصل وفاطمة بنت الحسين لم تدرك فاطمة الكبرى إنما عاشت فاطمة بعد النبي صلى الله عليه و سلم أشهرا». [ترمذی (ش۳۱۵)]. اما شواهدی دارد از جمله اینکه آغاز هرکاری با نام الله مستحب میباشد؛ وهمچنین ابن حبان (ش۲۰۴۸)/ ابوداود (ش۴۶۵)/ ابن ماجه (ش۷۷۲)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۴۴۹۱و۴۴۸۹)/ دارمی، السنن (ش۱۳۹۴)/ ابن السنی (ش۱۵۶) از طریق (عبدالعزیز الدراوردی وعمارة بن غزیة) روایت کردهاند: «عن ربيعة بن أبى عبد الرحمن عن عبد الملك بن سعيد بن سويد قال سمعت أبا حميد أو أبا أسيد الأنصارى يقول قال رسول الله ج إذا دخل أحدكم المسجد فليسلم على النبى ج ثم ليقل اللهم افتح لى أبواب رحمتك فإذا خرج فليقل اللهم إنى أسألك من فضلك». ورجال ابن حبان (أخبرنا الفضل بن الحباب حدثنا مسدد بن مسرهد عن بشر بن المفضل قال حدثنا عمارة بن غزیة ...). «رجال صحيح» بوده جز ابوخلیفه فضل بن الحباب که امام ذهبی گفته است: «كان ثقةً صادقاً مأموناً أديباً فصيحاً مفوهاً رحل إليه من الآفاق» [ذهبی، سیراعلام النبلاء (ج۱۴ص۸)] لذا اسنادش «صحیح» است. [۶۰] (صحيح): مسلم (ش۱۶۸۵و۱۶۸۶)/ ابوداود (ش۴۶۵)/ نسایی (ش۷۲۹) از طریق (عمارة بن غزیة وسلیمان بن بلال وعبدالعزیزالدراوردی) روایت کردهاند: «عن ربيعة بن أبى عبد الرحمن عن عبد الملك بن سعيد عن أبى حميد - أو عن أبى أسيد - قال قال رسول الله ج: إذا دخل أحدكم المسجد فليقل اللهم افتح لى أبواب رحمتك وإذا خرج فليقل اللهم إنى أسألك من فضلك». [۶۱] (صحيح): مسلم (ش۱۶۸۵و۱۶۸۶)/ ابوداود (ش۴۶۵)/ نسایی (ش۷۲۹) از طریق (عمارة بن غزیة وسلیمان بن بلال وعبدالعزیزالدراوردی) روایت کردهاند: «عن ربيعة بن أبى عبد الرحمن عن عبد الملك بن سعيد عن أبى حميد - أو عن أبى أسيد - قال قال رسول الله ج: إذا دخل أحدكم المسجد فليقل اللهم افتح لى أبواب رحمتك وإذا خرج فليقل اللهم إنى أسألك من فضلك». [۶۲] محمد أشرف بن أمیر بن علی بن حیدرالعظیم آبادی، عون المعبود، شماره ۳۸۴.
ابوهریره س روایت کرده است: «اَن رَسُولَ الله ج قَالَ: إِذَا أُقِيمَتِ الصَّلاةُ فَلا تَأْتُوهَا تَسْعَوْنَ، ايتُوهَا تَمْشُونَ عَلَيْكُمُ السَّكِينَةُ، فَمَا أَدْرَكْتُمْ فَصَلُّوا، وَمَا فَاتَكُمْ فَأَتِمُّوا» [۶۳]. «هرگاه نماز اقامه گردید با عجله و شتابان بهسوی آن نروید، با حالتی آرام و با تأنّی به سمت آن پیاده حرکت کنید، به هر (مقداری از نماز رسیدید) آن را بخوانید و هر مقدار را (از نماز از دست دادید، بعد از سلام امام برخیزید و آن را) تمام کنید».
از جمله اعمالی که رعایت آن در هنگام رفتن به نماز جماعت در مسجد مهم و مطلوبِ شریعت میباشد، عدم عجله و شتاب در رفتن به نماز جماعت میباشد، خصوصاً اگر شخص با ماشین یا مرکبی به مسجد میرود. در این حالتها باید شخص از دویدن و شتاب کردن در خارج و داخل مسجد خودداری کند و نباید به خود و دیگران استرس و تشویش وارد کند و با نهایت تأنّی و آرامش بهسوی نماز برود و به هر مقدار از آن رسید، آن را بخواند و بقیه را بعد از اتمام جماعت انجام دهد.
همچنین هر ندایی مبنی بر اعلام حضور در مسجد و خطاب کردن امام تا آهسته نماز بخواند هیچ تأییدیهای در شریعت ندارد، بلکه آنچه مطلوب شریعت میباشد حفظ تأنّی و سکوت در هنگام ورود به مسجد و حفظ آرامش خود و نمازگزاران میباشد.
[۶۳] (صحيح): بخاری (ش۹۰۸)/ مسلم (ش۱۳۸۹-۱۳۹۱)/ ابوداود (ش۵۷۲) ترمذی (ش۳۲۷)/ نسایی (ش۸۶۱)/ ابن ماجه (ش۷۷۵) از طریق (سعید بن مسیب و ابوسلمه بن عبدالرحمن وعبدالرحمن بن یعقوب و همام بن منبه) روایت کردهاند: «أن أبا هريرة قال سمعت رسول الله ج يقول: ...».
ابوقتاده س روایت کرده است: «قَالَ النَّبِيُّ ج: إِذَا دَخَلَ أَحَدُكُمُ المَسْجِدَ، فَلاَ يَجْلِسْ حَتَّى يُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ» [۶۴] «پیامبر ج فرمودند: هرگاه یکی از شما داخل مسجد شد، تا دو رکعت نماز نخواند ننشیند».
آنچه در زمینه تحیة الـمسجد در خور توجه میباشد این است که:
- جمهور علما و اندیشمندان اسلامی بر مستحب بودن تحیه المسجد در هر زمان وهنگام ورود به مسجد اتفاق داشته و صیغه امر در حدیث را بر ندب حمل کردهاند؛ چراکه فقط نمازهای پنجگانه، نماز فرض میباشند. طلحه بن عبیدالله س روایت کرده است: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فإذا هو ... قال له رسول الله ج: خَمْسُ صَلَوَاتٍ فِي الْيَوْمِ وَاللَّيْلَةِ» [۶۵]. «مردی از اهل نجد نزد رسول الله ج آمده و از ایشان ج درباره نماز پرسید ... و رسول الله ج به وی جواب دادند: پنج نماز در هر شب و روز بر تو فرض است».
- حدیث اشاره به آن دارد که قبل از نشستن، تحیه المسجد بجا آورده شود، اگرچه این عمل أولی میباشد ولی نشستن مندوب بودن آن را زایل نمیکند؛ چرا که جابر س روایت کرده است: «جَاءَ سُلَيْكٌ الْغَطَفَانِىُّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَرَسُولُ اللَّهِ ج يَخْطُبُ فَجَلَسَ فَقَالَ لَهُ: يَا سُلَيْكُ قُمْ فَارْكَعْ رَكْعَتَيْنِ وَتَجَوَّزْ فِيهِمَا...» [۶۶]. «روز جمعه سلیک غطفانی آمد و نشست در حالیکه رسول الله ج خطبه میخواندند. پیامبر ج به وی فرمود: ای سلیک! برخیز و دو رکعت نماز کوتاه و مختصر بخوان، سپس فرمود: هرگاه یکی از شما در روز جمعه آمد در حالیکه امام خطبه میخواند دو رکعت نماز بخواند و آن را کوتاه و مختصر بخواند...».
- اگر ورود و خروج به مسجد با فاصلههای کم تکرار شوند، بسیاری از فقها بر این باورند که تکرار نماز مندوب نمیباشد ولی اگر فاصله بین آنها قرار گیرد، تکرار خواندنش مستحب میباشد.
- خواندن تحیه المسجد باید در داخل محدوده مسجد انجام گیرد نه حواشی و حیاط و ایوان مسجد.
- با وجود اختلافنظر فقها در زمینه خواندن نماز تحیه المسجد توسط خطیبِ نماز جمعه در هنگام ورودش به مسجد، قبل از بالا رفتن از منبر به نظر میرسد بر اساس نبود دلیلی صحیح و صریح از مستحب بودن این امر و نخواندن نماز تحیه المسجد توسط پیامبر ج در موقع ورودش به مسجد در موقع نماز جمعه و مستقیم به بالای منبر رفتن ایشان ج محرز است که چنین عملی برای خطیب مستحب نمیباشد. ابن عمر س روایت میکند: «كان النبي ج إذَا خَرَجَ يَومَ الجُمُعةِ فَقَعَدَ عَلىَ المِنبَرِ أذَّنَ بِلال» [۶۷]. «پیامبر ج هرگاه در روز جمعه خارج میشدند، بر منبر مینشستند و بلال أذان میگفتند».
- خواندن نماز تحیه المسجد برای نمازگزاران در هنگام خطبه نماز جمعه صحیح بوده واحادیث متعدّدی مؤیّد این حکم میباشند، از جمله:
جابر س روایت کرده است: «جَاءَ سُلَيْكٌ الْغَطَفَانِىُّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَرَسُولُ اللَّهِ ج يَخْطُبُ فَجَلَسَ فَقَالَ لَهُ: يَا سُلَيْكُ! قُمْ فَارْكَعْ رَكْعَتَيْنِ وَتَجَوَّزْ فِيهِمَا - ثُمَّ قَالَ - إِذَا جَاءَ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَالإِمَامُ يَخْطُبُ فَلْيَرْكَعْ رَكْعَتَيْنِ وَلْيَتَجَوَّزْ فِيهِمَا» [۶۸]. «روز جمعه سلیک غطفانی آمد و نشست در حالیکه رسول الله ج خطبه میخواندند. پیامبرج به وی فرمود: ای سلیک! برخیز و دو رکعت نماز کوتاه و مختصر بخوان. سپس فرمود: هرگاه یکی از شما در روز جمعه آمد در حالیکه امام خطبه میخواند دو رکعت نماز بخواند و آنرا کوتاه و مختصر بخواند».
و نیز جابر بن عبدالله س روایت کرده است: «قال رسول الله ج: إِذَا جَاءَ أَحَدُكُمْ وَالْإِمَامُ يَخْطُبُ أَوْ قَدْ خَرَجَ فَلْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وليتجوز فيهما» [۶۹]. «رسول الله ج فرمودند: هرگاه یکی از شما روز جمعه به مسجد آمد و امام مشغول خواندن خطبه بود، دو رکعت کوتاه و مختصر بخواند».
[۶۴] (صحيح): بخاری (ش۴۴۴و۱۱۶۳) / مسلم (ش۱۶۸۷) / ابوداود (ش۴۶۷) / ترمذی (ش۳۱۶) / نسایی (ش۷۳۰) / ابن ماجه (ش۱۰۱۳) از طریق (مالک بن انس و عبدالله بن سعید) روایت کردهاند: «عن عامر بن عبد الله بن الزبير عن عمرو بن سليم الزرقي عن أبي قتادة السلمي أن رسول الله ج قال إذا دخل أحدكم المسجد فليركع ركعتين قبل أن يجلس». [۶۵] (صحيح): مسلم (ش۲۰۶۰و۲۰۶۱) / ابوداود (ش۱۱۱۹) / ابن ماجه (ش۱۱۱۲) از طریق (طلحه بن نافع وابوالزبیر وعمرو بن دینار) روایت کردهاند: «عن جابر أنه قال». [۶۶] (صحيح): بخاری (ش۴۶و۱۸۹۱و۲۶۷۸و۶۹۵۶)/ مسلم (ش۱۰۹و۱۱۰)/ ابوداود (ش۳۹۱و۳۹۲و۳۲۵۴)/ نسایی (ش۴۵۸و۲۰۹۰و۵۰۲۸) از طریق (مالک بن انس و اسماعیل بن جعفر) روایت کردهاند: «حدثني أبو سهيل عن أبيه أنه سمع طلحة بن عبيدالله يقول :جاء رجل إلى رسول الله ج من أهل نجد ثائر الرأس يسمع دوي صوته ولا يفهم ما يقول حتى دنا فإذا هو يسأل عن الإسلام قال له رسول الله ج خمس صلوات في اليوم والليلة قال هل علي غيرهن قال لا إلا أن تطوع قال رسول الله ج وصيام شهر رمضان قال هل علي غيره قال لا إلا أن تطوع وذكر له رسول الله ج الزكاة فقال هل علي غيرها قال لا إلا أن تطوع فأدبر الرجل وهو يقول لا أزيد على هذا ولا أنقص منه فقال رسول الله ج أفلح إن صدق ..». [۶۷] (صحيح): بخاری (ش۹۱۲و۹۱۶)/ ابوداود (ش۱۰۸۹)/ ترمذی (ش۵۱۶)/ نسایی (ش۱۳۹۲) از طریق (ابن ابی ذئب ویونس بن یزید) روایت کردهاند: «عن الزهري عن السائب بن يزيد قال كان النداء يوم الجمعة اوّله إذا جلس الإمام على المنبر على عهد النبي ج وأبي بكر وعمر ب فلما كان عثمان س وكثر الناس زاد النداء الثالث على الزوراء». [۶۸] (صحیح): مسلم (ش۲۰۶۰و۲۰۶۱)/ ابوداود (ش۱۱۱۹)/ ابن ماجه (ش۱۱۱۲) از طریق (طلحه بن نافع وابوالزبیر وعمرو بن دینار) روایت کردهاند: «عن جابر أنه قال ...». [۶۹] (صحیح): بخاری (ش۱۱۶۶)/ مسلم (ش۲۰۶۱)/ ابوداود (ش۱۱۱۹) از طریق (عمرو بن دینار وابوسفیان) روایت کردهاند: «عن جابر بن عبدالله ب قال قال رسول الله ج...».
ابوهریره س روایت کرده است: «عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: لاَ تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلاَثَةِ مَسَاجِدَ: المَسْجِدِ الحَرَامِ، وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ ج، وَمَسْجِدِ الأَقْصَى» [۷۰]. «از پیغمبر ج روایت شده که فرمودند: جز برای سه مسجد بار سفر نبندید، (و آنها عبارتند از): مسجد الحرام، مسجد الرسول ج و مسجد الأقصی».
این حدیث جدای از بیان فضیلت این مساجد سهگانه ابراز میدارد که بار سفر به مساجد و یا اماکن جایز نیست جز به این سه مسجد و در صورتیکه شخصی برای قصدی مشروع همچون زیارت شخصی یا خانوادهای یا طلب علم به جایی برود به معنای قصد سفر به آن مکان نیست بلکه قصد سفر برای دیدن کسانی هستند که در آن مکان قرار دارند. و این روایت میرساند که این مساجد دارای فضیلت عبادت و زیارت هستند و هرکس خواهان ثواب میباشد بهسوی آنها برود و در آنجا به عبادت و اعتکاف و مناجات با خالق خود أ مشغول شود [۷۱].
[۷۰] (صحيح): بخاری (ش۱۱۸۹)/ مسلم (ش۳۴۵۰)/ ابوداود (ش۲۰۳۵)/ نسایی (ش۷۰۰)/ ابن ماجه (ش۱۴۰۹) از طریق (سفیان بن عیینه ومعمر بن راشد) روایت کردهاند: «عن الزهري عن سعيد بن المسيب عن أبي هريرة س عن النبي ج قال: ...». [۷۱] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، شماره ۱۹۰۳ و ۱۹۰۴.
عبدالله بن عمرو بن العاص س روایت کرده است: «أَنَّ النَّبِيَّ ج نهی عن الشِّرَاءِ وَالْبَيْعِ فِي الْمَسْجِدِ، وَأَنْ تُنْشَدَ فِيهِ ضَالَّةٌ، وَأَنْ يُنْشَدَ فِيهِ شِعْرٌ، وَنَهَى عَنِ التَّحَلُّقِ قَبْلَ الصَّلَاةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ» [۷۲]. «پیامبر ج نهر کردند که در مسجد خرید و فروش شود و یا اینکه شخص گمکرده برای یافتن گمشدهاش در آن ندا سر دهد و یا اینکه در مسجد شعر گفته شود و یا اینکه قبل از نماز جمعه در مسجد گردهمایی ایجاد شود».
این فرموده بر محوریّت حفظ نظم و آرامش معنوی و ظاهری مسجد استوار است، که به چندین مورد اشاره دارد که هر کدام با اهدافی خاص نهی شدهاند و فقها این نهی را بر کراهت حمل نمودهاند؛ این موارد عبارتند از:
- کراهیّت معامله در مسجد: این عمل موجب آشفتگی و خارج شدن مقصد بنای مسجد میشود. البته اگرچه از بیع در مسجد نهی شده است ولی در صورت وقوع، آثار شرعی و حقوقی بر آن بیع و معامله حاکم خواهد بود؛ زیرا انجام بیع در مسجد از مبطلات بیع محسوب نمیشود و همچنین وجود قرینه در روایت همچون جواز گفتن شعر مشروع در مسجد –در بند پایین علت جوازش خواهد آمد-، بر کراهیّت بیع در مسجد دلالت میکند.
- از مواردی که نظم مسجد را بهم میزند و با مقصد بنیانگذاری مسجد منافات دارد این است که شخص گمکرده برای یافتن گمشدهاش در مسجد ندا سر دهد. این عمل به گونهای نکوهیده است که پیغمبر ج در فرمودهای دیگر میفرماید: «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يَنْشُدُ ضَالَّةً فِي الْمَسْجِدِ فَلْيَقُلْ لَا رَدَّهَا اللهُ عَلَيْكَ فَإِنَّ الْمَسَاجِدَ لَمْ تُبْنَ لِهَذَا» [۷۳]. «هرکس از مردی شنید که برای گمشدهاش در مسجد ندا میکند، (کسی که میشنود) بگوید: خداوند آن را به برنگرداند؛ براستی مساجد برا این عمل بنا نشدهاند».
سرودن شعر و اناشید در مسجد دارای روایاتی میباشند که جواز آن را میرساند از جمله اینکه ابوهریره س روایت کرده است: «أَنَّ عُمَرَ س مَرَّ بِحَسَّانَ س وَهُوَ يُنْشِدُ الشِّعْرَ فِي الْمَسْجِدِ، فَلَحَظَ إِلَيْهِ، فَقَالَ: قَدْ كُنْتُ أُنْشِدُ، وَفِيهِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْكَ» [۷۴]. «عمر بن الخطاب س از کنار حسان بن ثابت س در مسجد گذشت و وی مشغول شعر گفتن بود؛ عمر س هم با زیرچشمی به وی نگاه کرد! و حسان س هم گفت: من در مسجد شعر گفتم و بهتر از تو هم در آن بود و چیزی به من نگفت! (یعنی؛ رسول الله ج».
و از طرف دیگر روایاتی از جمله این روایت وجود دارند که نهی از این عمل میکنند. جهت اجتماع و دفع تعارض این دو دسته روایت، دو دیدگاه وجود دارد؛ که علّامه عراقیّ / ابراز داشته است: اوّل: نهی بر کراهت تنزیهی و رخصت بر بیان جواز دلالت دارند. دوّم: احادیث رخصت بر سرودن شعر نکو و جایز مانند هجو مشرکین و مدح پیامبر ج و ترغیب و تشویق به زهد و مکارم اخلاق و احادیث نهی بر شعر به مضامین تفاخر و هجو و دروغ و وصف مشروب و غیره حمل میشود. پس با این وصف سرودن اشعار و تواشیح و ... که دربردارنده مضامینی با تأییدیه شریعت باشند اشکالی ندارند البته به شرط آنکه خللی به عبادت و انجام فرایض در مسجد وارد نکند [۷۵].
در زمینه اجتماع قبل از نماز جمعه خطّابیّ / اشاره دارد قبل از نماز اجتماع برای علم و مذاکره مکروه است. امر به مشغول شدن به نماز و سکوت برای خطبه و ذکر شده و هرگاه از این اعمال فارغ شد، اجتماع و گردهمایی بعد از آن ایراد ندارد. طحاویّ / هم گفته: نهی از گردهمایی در مسجد قبلِ نماز هرگاه مسجد ازدحام باشد مکروه میباشد در غیر این صورت ایرادی ندارد، و عراقیّ و سیوطی (رحمهما الله) هم گفتهاند: یاران ما جمهور بر همین رأی هستند؛ چراکه اجتماع باعث قطع صفها میشود با وجود اینکه افراد امر شدهاند که در روز جمعه تکبیر گفته و صفها را به ترتیب از صفّ اوّل مرتب و متّصل کنند [۷۶]. با همه این اوصاف به نظر میرسد که اجتماع قبل نماز جمعه باعث بینظمی و آزار نمازگزاران میشود پس بهتر آن است که از این عمل خودداری شود تا نماز جمعه به اتمام میرسد.
[۷۲] (صحیح): احمد، المسند (ش۶۶۷۶)/ ابوداود (ش۱۰۸۱)/ نسایی (ش۷۱۴)/ خطیب بغدادی، الاجامع لاخلاق الراوی (ج۲ص۶۳)/ طبرانی، المعجم الاوسط (ج۶ص۳۵۸)/ ابن خزیمه (ش۱۸۱۶و۱۳۰۴)/ ابن منذر، الاوسط (ش۲۴۶۲)/ طوسی، المستخرج علی مسلم (ش۲۹۷)/ فاکهی، اخبار مکة (ش۱۲۱۱)/ ابن شبة، تاریخ المدینه (ج۱ص۲۰) از طریق (یحیی بن سعید القطان وصفوان بن عیسی) روایت کردهاند: «عن (محمد) بن عجلان حدثنا عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده قال نهى رسول الله ج عن الشراء والبيع فى المسجد وأن تنشد فيه ضالة وأن ينشد فيه شعر ونهى عن التحلق قبل الصلاة يوم الجمعة». ویحیی بن سعید القطان هم متابعه شده وترمذی (ش۳۲۲)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۶۱۱۶)/ ابن ماجه (ش۱۱۳۳)/ ابن خزیمه (ش۱۳۰۶)/ ابن ابی شیبه (ج۲ص۴۵)/ خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی (ج۲ص۶۲)/ فکهی، اخبار مکه (ج۳ص۳۵۶) از طریق (لیث بن سعد و حاتم بن اسماعیل و ابوخالد الاحمر و عبدالله بن لهیعه و یحیی بن ایوب و صفوان بن عیسی) روایت کردهاند: «عن محمد بن عجلان حدثنا عمرو بن شعيب ...». و رجال احمد «ثقة» و مترجم در تهذیب میباشند؛ فقط چنانکه گفتیم بعضی از علما در سماع شعیب از جدش اختلاف دارند لذا این اسناد را در درجه «حسن» قرار میدهند و امام حاکم نیشابوری گفته است: «لا أعلم خلافاً في عدالة عمرو بن شعيب؛ إنما اختلفوا في سماع أبيه من جده» و امام ترمذی هم گفته است: «من تكلم في حديث عمرو بن شعيب إنما ضعفه لأنه يحدث عن صحيفة جده كأنهم رأوا أنه لم يسمع هذه الأحاديث من جده» لکن امامان ابن حجر و ابن الملقن در تهذیب التهذیب و البدر المینر روایاتی را دال بر صحت سماع پدرش از جدش میآورند که با اثباتش این اسناد «صحیح» میگردد؛ وامامان بخاری و علی بن مدینی و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و دارقطنی و ابن حجر و بیهقی و ابوعبید السلام و یعقوب بن شیبه و حاکم نیشابوری و ابوبکر نیشابوری و محیی الدین نووی هم «سماعش» را تأیید نمودهاند. و امام اسحاق بن راهویه گفته است: «(عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده) إذا كان الراوي عن عمرو بن شعيب ثقةً فهو كأيوب عن نافع عن ابن عمر». و امام یعقوب بن شیبه هم گفته است: «ما رأيت أحدا من أصحابنا ممن ينظر في الحديث وينتقي الرجال يقول في عمرو بن شعيب شيئاً، وحديثه صحيحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحاديث التي أنكروا من حديثه إنما هي لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحيحٌ» و امام بخاری هم گفته است: «رأيت أحمد بن حنبل وعلي بن المديني وإسحاق بن راهويه يحتجون بحديث عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده. قال البخاري: من الناس بعدهم؟» و امام یحیی بن معین سماعش را قبول ندارد ومیگوید که از روی کتاب و صحیفه ی جدش بوده است لیکن میگوید: «احاديثُه صحاحٌ» ودر واقع امام یحیی بن معین آن را به صورت وجادهی صحیح میپذیرد که یکی از طرق تحمل حدیث میباشد پس در هر صورت نزد امام یحیی بن معین روایاتش صحیح ومقبول است [رک: ترمذی، السنن (ش۳۲۲)/ بخاری، التاریخ الکبیر (ج۴ص۲۱۸)/ ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۸ص۴۸)/ تقریب التهذیب (ش۲۸۰۶)/ بیهقی، السنن الکبری (ج۵ص۱۶۷ش۱۰۰۶۵)/ حاکم، المستدرک (ش۲۲۹۸و۲۳۷۵)/ ابن الملقن، البدر المنیر (ج۲ص۱۵۴)/ نووی، تهذیب الأسماء واللغات (ص۳۴۶و۵۳۴)] لذا اسناد روایاتش «صحیح» است. [۷۳] (صحيح): مسلم (ش۱۲۸۸و۱۲۸۹)/ ابوداود (ش۴۷۳)/ ابن ماجه (ش۷۶۷) از طریق (عبدالله بن وهب والمقری) روایت کردهاند: «عن حيوة عن محمد بن عبد الرحمن عن أبى عبدالله مولى شداد بن الهاد أنه سمع أبا هريرة يقول قال رسول الله ج من سمع رجلا ينشد ضالة فى المسجد فليقل لا ردها الله عليك فإن المساجد لم تبن لهذا». [۷۴] (صحیح): بخاری (ش۳۲۱۲)/ مسلم (ج۴ص۱۹۳۲و۱۹۳۳)/ ابوداود (ش۵۰۱۳-۵۰۱۴)/ نسایی (ش۷۱۶) از طریق (سفیان بن عیینه ومعمر بن راشد) روایت کردهاند: «عن الزهري عن سعيد عن أبي هريرة أن عمر مر بحسان وهو ينشد الشعر في المسجد فلحظ إليه ...». [۷۵] محمد أشرف بن أمیر بن علی بن حیدرالعظیم آبادی، عون المعبود، شماره ۸۸۷. [۷۶] همان.
عبدالله بن عباس س روایت کرده است: «قال رسولُ الله ج: ما أُمِرتُ بتَشييدِ المساجِد. قال ابنُ عباس: لتُزَخرِفُنَّها كما زَخرَفَتِ اليهودُ والنَّصارى» [۷۷]. «رسول الله ج فرمودند: من به ساختن بنای بلند و عظیم برای مساجد امر نشدهام. ابن عباس گفت: تا اینکه شما همانند یهود و نصاری به تزیین آن بپردازید».
این حدیث اشاره به این دارد که تزیین مساجد نباید همانند معابد یهودیان و کلیسای مسیحیان مزیّن به عکس و تصاویر و اشیای بیاستفاده گردد و به گونهای مساجد منقش و تهذیب و تزیین گردند که توجّه عابدان را به خود جلب کند و به عبادت عابدان خدشه وارد کند.
البته بیشک ساختن مساجد بزرگ و عظیم برای برپایی نماز و استفاده از مصالح ساختمانی با کیفیّت بالا و تزیین نمای خارجی و طراحی داخلی آن و بهره بردن از طراحی مدرن برای استفاده بیشتر از مکانهای مختلف مسجد و آراستن و تزیین آن، نه تنها جایز است بلکه اسحبابی است که مشمول ثواب و اجر آباد کردن مسجد میباشد. و بسیار محرز است که آراستگی و تزیین مسجد در عین سادگی و مناسب بودن آن برای عبادت تأثیر زیاد در آرامش روانی و حس زیباشناختی انسان دارد، بدین خاطر آنچه مورد نهی شریعت است آراستن مسجد با عکس و اشیای بیاستفاده و نامشروع و اسراف در تزیین و منقش کردن آن میباشد که در معابد یهودیان و مسیحیان به کثرت مشاهده میشود.
[۷۷] (صحیح): عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۱۵۲)/ ابوداود (ش۴۴۸)/ ابن حبان (ش۱۶۱۵)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۲ص۲۴۳)/ ابونعیم، حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء (ج۷ص۳۱۳)/ ابویعلی، المسند (ش۲۶۸۸و۲۴۵۴)/ ابوطاهر السلفی، المشیخة البغدادیة (ش۲)/ ابن حجر، تغلیق التعلیق (ج۲ص۲۳۸)/ ابن حزم، المحلی (ج۴ص۲۴۸و۴۴)/ بغوی، شرح السنة (ج۲ص۳۴۸)/ جرجانی، الاملی (ش۱۰۴) از طریق (سفیان الثوری وصباح بن یحیی ولیث بن ابی سلیم) روایت کردهاند: «عن أبي فزارة راشد بن کیسان عن يزيد بن الأصم عن ابن عباس قال: قال رسول الله ج: ما أمرت بتشييد المساجد. قال ابن عباس: لتزخرفنها كما زخرفت اليهود والنصارى». ورجال عبدالرزاق «رجال صحیح» بوده واسنادش هم صحیح میباشد. و امام ابن حجر گفته است: «صحّحه ابن حبان» [ابن حجر، بلوغ المرام (ج۱ص۵۱)]
عبدالله بن عمرس روایت کرده است: «كَانَتِ امْرَأَةٌ لِعُمَرَ تَشْهَدُ صَلاَةَ الصُّبْحِ وَالعِشَاءِ فِي الجَمَاعَةِ فِي المَسْجِدِ، فَقِيلَ لَهَا: لِمَ تَخْرُجِينَ وَقَدْ تَعْلَمِينَ أَنَّ عُمَرَ يَكْرَهُ ذَلِكَ وَيَغَارُ؟ قَالَتْ: وَمَا يَمْنَعُهُ أَنْ يَنْهَانِي؟ قَالَ: يَمْنَعُهُ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ج: لاَ تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ» [۷۸]. «یکی از زنان عمر س نماز صبح و عشاء را به جماعت در مسجد برگزار میکرد و به وی گفته شد: مگر نمیدانی عمر از این کار تو خوشش نمیآید و غیرت دارد؟ آن زن گفت: اگر عمر از کارم خوشش نمیآید پس چرا جلویم را نمیگیرد؟ و به وی گفتند: چون پیامبر ج فرموده که زنان را از رفتن به مسجد منع نکنید».
ممانعت زنان بر رفتن به مسجد برای ادای نمازهای فرض و نماز جمعه و نیز حج، کراهت دارد؛ البته در صورتیکه زن ضوابط و شروطی را رعایت کرده باشد، این شروط بنا بر احادیث دیگر عبارتند از:
- زن خود را خوشبو و معطّر و مزّین و آرایش نکرده باشد. ابوهریره س روایت کرده است: «لا تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ، وَلْيَخْرُجْنَ تَفِلاتٍ» [۷۹] «زنان و کنیزان خداوند را از رفتن به مسجد منع نکنید؛ (ولی آنان هم وقتی به مسجد میروند،) بوی خوش به خود نزنند. و با همان بوی خود خارج شوند».
- خِلالی نداشته باشد که نامحرم صدایش را بشنود.
- مختلط با مردان نامحرم نباشد.
- رفتنش وی را در معرض فتنه و آزار نامحرم قرار ندهد و امنیّت راه برای وی مهیّا باشد.
البته برخی از علما برای زن شوهردار این نهی را بر تحریم حمل کردهاند؛ [۸۰] که قول راجح بر کراهت آن میباشد؛ زیرا ذات نماز جماعت مستحب بوده چنانکه پیامبر ج فرمودهاند: «صَلَاةُ الْجَمَاعَةِ تَفْضُلُ صَلَاةَ الْفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرِينَ دَرَجَةً» [۸۱] «نماز جماعت بر نمازی که تنها خوانده شود، بیست و هفت درجه، برتری دارد».
واین روایت عام بوده وشامل مرد وزن هم میگردد ولذا نمیتوان منع آن را حرام دانست.
با توجه به روایت عبدالله بن عمرس استنباط میشود که نماز خواندن زن در مسجد با احراز شرایط مربوطه مستحب بوده و محاسنی همچون آموزش واجبات و احکام شرعی دربردارد؛ چراکه پیامبر ج مردان را از ممانعت آمدن آنها برحذر داشته و این نشانه مستحب بودن عبادت آنها در مسجد میباشد ولی نماز خواندن زن در خانه و اتاقش أولی میباشد و وی میتواند محلّی مناسب را برای خود در خانهاش به عنوان مسجد قرار دهد و به عبادت و مناجاب با حضرت حق أ مشغول شود؛ چراکه توصیه پیغمبر اکرم ج بر این مسئله وجود دارد. دلیل این، فرموده پیامبر اکرم ج میباشد که همسر ابوحمید الساعدی ب آن را روایت میکند که در ادامه بیان شده است.
[۷۸] (صحيح): بخاري (ش۹۰۰) / مسلم (ش۱۰۱۸) / ابوداود (ش۵۶۶) از طريق (عبيد الله بن عمر وايوب بن تميمه) روايت کرده اند: «عن نافع عن ابن عمر قال كانت امرأة لعمر تشهد صلاة الصبح والعشاء في الجماعة في المسجد فقيل لها لم تخرجين وقد تعلمين أن عمر يكره ذلك ويغار قالت وما يمنعه أن ينهاني قال يمنعه قول رسول الله صلى الله عليه وسلم لا تمنعوا إماء الله مساجد الله». [۷۹] (صحیح): احمد، المسند (ش۹۶۴۵)/ حمیدی، المسند (ش۹۷۸)/ ابوداود (ش۵۶۵)/ دارمی، السنن (ش۱۲۷۹)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۵۵۸۳) ومعرفة السنن والآثار (ش۱۶۲۵)/ ابن الجارود، المنتقی (ش۳۳۲)/ ابن حبان (ش۲۲۱۴)/ ابن خزیمه (ش۱۶۷۹)/ ابویعلی، المسند (ش۵۹۳۳و۵۹۱۵)/ سراج، المسند (ش۷۹۹)/ شافعی، المسند (ش۸۱۹)/ ابن ابی شیبه، المصنف (ج۲ص۲۷۶)/ عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۱۵۱)/ ابن حزیم، المحلی (ج۳ص۱۳۰)/ ابن عبدالبر، التمهید (ج۲۴ص۱۷۴)/ مشیخة أبی الحسن السکری (ش۷۶)/ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۶ص۱۸)/ طحاوی، احکام القرآن (ج۱ص۴۶۸)/ بغوی، شرح السنة (ج۳ص۴۳۸) از طریق (یحیی بن سعید القطان وسفیان بن عیینه ویزید بن هارون وهشام الدستوایی وعیس بن یونس وعبدالله بن ادریس ویزید بن زریع وعبدالرحیم بن سلیمان وعبدالرحمن بن محمد و عبدة بن سلیمان ومحمد بن عبید وزائدة بن قدامه وخالد بن عبدالله وانس بن عیاض وسعید بن عامر وسفیان بن عیینه) روایت کردهاند: «عن محمد بن عمرو عن أبى سلمة عن أبى هريرة أن رسول الله ج قال: لا تمنعوا إماء الله مساجد الله ولكن ليخرجن وهن تفلات». و محمد بن عمرو بن علقمه هم متابعه شده وبخاری، التاریخ الکبیر (ج۴ص۷۹)/ سراج، المسند (ش۷۹۸)/ طبرانی، المعجم الاوسط (ج۱ص۱۷۸)/ بزار (ش۸۵۶۹) از طریق (سلمة بن صفوان و المغیرة بن قیس وصفوان بن سلیم) روایت کردهاند: «عن أبى سلمة ...». رجال احمد «رجال صحيحين» بوده فقط محمد بن عمرو بن علقمة بن وقاص اللیثى: امامان علی بن المدینی ونسایی ویحیی بن معین میگویند: «ثقةٌ» و امام مالک هم وی را «ثقة» میداند چرا که از وی روایت کرده است وبشر بن عمر گفت: «سألت مالکا عن رجل! فقال رأیته فی کتبی؟ قلت لا: قال لو کان ثقةً لرأیته فی کتبی.» و امام ابوحاتم رازی میگوید: «صالحُ الحديث يكتب حديثه و هو شيخ». و امام ابن عدی میگوید: «له حديث صالحٌ و قد حدث عنه جماعة من الثقات كل واحد منهم ينفرد عنه بنسخة و يغرب بعضهم على بعض و يروى عنه مالك غير حديث فى الموطأ؛ وأرجو أنه لابأس به». و امام شعبة بن الحجاج هم از وی روایت میکرده و وی جز از «ثقات» روایت نمیکرده است و امام سمعانی هم میگوید: «من جلة العلماء ومن قراء المدينة ومُتقنيهم» و امام یحیی بن سعید القطان میگوید: «صالحٌ ليس بأحفظ الناس للحديث» و امام عبدالله بن مبارک هم گفته است: «ليس به بأس» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده و گفته است: «كان يخطىء» و امام یحیی بن معین هم گفته است: «ما زال الناس يتقون حديثه» اما امام یحیی بن معین علّتش را قبول نداشته لذا چنانکه گفتیم وی را «ثقة» دانسته است و امام ذهبی هم گفته است: «مشهورٌ حسنُ الحدیث» و امام یعقوب بن شیبه میگوید: «هو وسطٌ وإلى الضعف ما هو» و امام جوزجانی هم گفته است: «لیس بالقوی وهو ممن یشتهی حدیثه» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۹ص۳۷۵وج۱۰ص۷) ولسان المیزان (ج۱ص۱۴) وتقریب التهذیب (ش۶۱۸۸)/ ذهبی، المغنی فی الضعفاء (ش۵۸۷۶)/ علی بن مدینی، سؤالات محمد بن عثمان بن أبی شیبة (ش۹۴)/ یحیی بن معین، معرفة الرجال روایة أحمد بن محمد بن القاسم بن محرز (ج۱ص۱۰۷)/ سمعانی، الانساب (ج۵ص۱۵۵)] لذا تا زمانیکه خطایش محرز نگردیده احادیثش «صحیح» میباشد. ودیدیم که متابعه هم شده است. و امام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ علي شرط البخاري ومسلم». و امامان ابن الملقن وبغوی هم گفتهاند: «حدیثٌ صحیحٌ» [نووی، المجموع (ج۴ص۱۹۹)/ بغوی، شرح السنة (ج۳ص۴۳۸)/ ابن الملقن، البدر المنیر (ج۵ص۴۶)]. [۸۰] نووی، شرح مسلم، شماره ۵۶. [۸۱] (صحيح): بخاری (ش۶۴۹و۶۴۵)/ مسلم (ش۱۵۰۹-۱۵۱۲)/ ترمذی (ش۲۱۵)/ نسایی (ش۸۳۷)/ ابن ماجه (ش۷۸۹)/ ابن از طریق (مالک بن انس و عبیدالله بن عمر) روایت کرده است: «عن نافع عن ابن عمر أن رسول ج قال: صلاة الجماعة أفضل من صلاة الفذ بسبع وعشرين درجة».
همسر ابوحمید الساعدی ب روایت کرده است: «أَنَّهَا جَاءَتْ النَّبِيَّ ج فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ ج إِنِّي أُحِبُّ الصَّلَاةَ مَعَكَ! قَالَ ج قَدْ عَلِمْتُ أَنَّكِ تُحِبِّينَ الصَّلَاةَ مَعِي وَصَلَاتُكِ فِي بَيْتِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلَاتِكِ فِي حُجْرَتِكِ وَصَلَاتُكِ فِي حُجْرَتِكِ خَيْرٌ مِنْ صَلَاتِكِ فِي دَارِكِ وَصَلَاتُكِ فِي دَارِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلَاتِكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ وَصَلَاتُكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلَاتِكِ فِي مَسْجِدِي قَالَ فَأَمَرَتْ فَبُنِيَ لَهَا مَسْجِدٌ فِي أَقْصَى شَيْءٍ مِنْ بَيْتِهَا وَأَظْلَمِهِ فَكَانَتْ تُصَلِّي فِيهِ حَتَّى لَقِيَتْ اللَّهَ أ» [۸۲]. «وی پیش پیامبر ج آمد و گفت: ای پیامبر خدا ج ! به حقیقت من نماز (خواندن) را با تو دوست دارم. ایشان ج فرمودند: میدانم که تو نماز (خواندن) را با من دوست داری و (با این وصف) نماز تو در هال خانهات بهتر از نمازت در اتاقت است و نمازت در اتاقت بهتر از نمازت در خانهات است و نمازت در خانهات بهتر از مسجد قومت است و نمازت در مسجد قومت بهتر از نمازت در مسجد من (مسجد النبیّ ج) است. راوی گفت: پس زن امر کرد و برای وی مسجدی در آخرین قسمت خانهاش برای وی بنا شد به گونهای که (فضای خانهاش را) تاریک کرد. و وی در آنجا نماز میخواند تا اینکه خداوند ﻷ را ملاقات کرد (و دار فانی را وداع گفت)».
این روایت صریح بوده که نماز خواندن زنان در خانه، حتی از مسجد النبی بیشتر فضیلت داشته وافضل است؛ چرا که شریعت همواره به دنبال حفظ حرمت وعورت زن بوده تا از فساد وبی بندوباری جامعه جلوگیری کند؛ واین وقتی امکان داشته که زنان محافظت شوند؛ اما چون در خانه ماندن برای زن واجب نبوده لذا شریعت ثوابش را افزون کرده تا زن بتواند با اختیار کامل ورضایت این امر را انجام دهد.
[۸۲] (صحيح): احمد، المسند (ش۲۷۰۹۰)/ ابن حبان (ش۲۲۱۷)/ ابن خزیمه (ش۱۶۸۹)/ رویانی، المسند (ش۱۱۱۵)/ ابن عبدالبر، التمهید (ج۲۳ص۳۹۸)/ ابن ابی خیثمه، التاریخ الکبیر (ج۲ص۸۰۲) از طریق (هارون بن معروف و أحمد بن عبد الرحمن و عیسى بن إبراهیم الغافقی) روایت کردهاند: «حدثنا عبدالله بن وهب قال حدثني داود بن قيس عن عبدالله بن سويد الأنصاري عن عمته أم حميد امرأة أبي حميد الساعدي أنها جاءت النبي ج فقالت يا رسول الله ...». و عبدالله بن سوید هم متابعه شده وبیهقی، السنن الکبری (ش۵۵۷۷)/ ابن ابی شیبة، المصنف (ج۲ص۱۵۷)/ ابن ابی عاصم، الآحاد والمثانی (ش۳۳۷۹)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج۲۵ص۱۴۸)/ ابونعیم، معرفة الصحابة (ش۷۹۱۱) از طریق (عبد المؤمن بن عبدالله الکنانى وعبدالله بن لهیعه) روایت کردهاند: «عن عبد الحمید بن المنذر بن أبى حمید الساعدى عن أبیه عن جدته أم حمید ...». ورجال احمد «رجال صحيح» بوده وعبدالله بن سوید الأنصاری الحارثی [رک: مزی، تهذیب الکمال (ج۱۵ص۷۳)/ ابن عبدالبر، الإستیعاب فی معرفة الأصحاب (ج۱ص۲۸۳)/ ابن حجر، الإصابة فی تمییز الصحابة (ج۴ص۱۲۴)] وعمهاش أم حمید الأنصاریة [رک: ابن عبدالبر، الإستیعاب فی معرفة الأصحاب (ج۲ص۱۲۷)/ ابن حبان، الثقات (ج۳ص۴۶۱)] هردو صحابی هستند. و امام هیثمی هم گفته است: «رجاله رجال الصحيح غير عبدالله بن سويد الأنصاري و وثقه ابن حبان». و امام ابن حجر گفته است: «اسناده حسنٌ» [ابن حجر، فتح الباری (ج۲ص۳۵۰)/ هیثمی، مجمع الزوائد (ج۲ص۳۴)].
زید بن ثابت س روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّه ج اتَّخَذَ حُجْرَةً فِي رَمَضَانَ، فَصَلَّى فِيهَا لَيَالِيَ، فَصَلَّى بِصَلاَتِهِ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَلَمَّا عَلِمَ بِهِمْ جَعَلَ يَقْعُدُ، فَخَرَجَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ: قَدْ عَرَفْتُ الَّذِي رَأَيْتُ مِنْ صَنِيعِكُمْ، فَصَلُّوا أَيُّهَا النَّاسُ فِي بُيُوتِكُمْ، فَإِنَّ أَفْضَلَ الصَّلاَةِ صَلاَةُ المَرْءِ فِي بَيْتِهِ إِلَّا المَكْتُوبَةَ» [۸۳]. «رسول خدا ج اتاقی (را به عنوان مسجد) در ماه رمضان قرار دادند و و در آن شبها نماز میخواند، و برخی از یارانش با نمازش نماز خواندند، هنگامیکه از این باخبر شدند دست نگهداشتند و بهسوی آنها رفت و فرمود: از آنچه که از اعمالتان دیدم با خبرم. ای مردم! در خانههایتان نماز بخوانید، به حقیقت برترین نماز جز نمازهای فرض، نماز انسان در خانهاش است».
این فرموده بیانگر این است انجام هر نمازی که در مسجد و خانه خواندنش جایز باشد بجز نمازهای فرض که خواندن آنها در مسجد به صورت جماعت بهتر است، خواندن دیگر نمازها در خانه بهتر و مشمول اجر بیشتر میباشد. البته نماز تحیه المسجد که خواندنش فقط در مسجد رواست مشمول این حکم نمیباشد.
نووی / گفته: ترغیب به خواندن نافله در خانه به دلیل مخفیتر و دورتر بودن آن از ریا میباشد و موجب تبرّک خانه شده و رحمت در آن نازل میگردد و شیطان از آن دور میشود. و اینکه اشاره به «فِي بَيتِهِ» «در خانهاش» شده به معنای آن است که خانه دیگران مشمول این فضیلت نمیباشد هر چند مصون از ریا باشد [۸۴].
همچنین خواندن نمازهای سنّت و مندوب نوعی آموزش عملی به خانواده و فرزندان میباشد تا اینکه آنها، پدر و مادر را در عبادت و نیایش با پروردگارأ ببینند و خشوع و خضوع آنها بیشتر شود.
کلمه «المَرْءِ» شامل مرد و زن میشود؛ چرا که بنابر فرموده: «لا تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ...» [۸۵]. «زنان و کنیزان خداوند را از رفتن به مسجد منع نکنید...». آمدن زنان به مسجد مستحب میباشد پس بنابر حدیث زید بن ثابت س نماز نوافل مرد و زن در خانه اجر بیشتر دارد و بنابر روایت همسر ابوحمید الساعدی س خواندن نماز فرض و مستحب زن در خانه اجر و ثواب بیشتر دارد. با همه این اوصاف باید مدّنظر داشت درصورتیکه شخص نماز جماعتش را در مسجد بخواند و بعد به دلایلی به خانه برنگردد و یا احتمال دیر رسیدن و نرسیدن آن در زمان باقیمانده برای نماز سنّت باشد، توصیه میشود که نماز نفلش را در مسجد بخواند؛ چراکه انجامش در مسجد بس بهتر از انجام ندادنش میباشد.
[۸۳] (صحيح): بخاری (ش۷۳۱و۶۱۱۳و۷۲۹۰)/ مسلم (ش۱۸۶۱)/ ابوداود (ش۱۰۴۶و۱۴۴۹)/ نسایی (ش۱۵۹۹) از طریق (موسی بن عقبه و عبدالله بن سعید و ابراهیم بن ابی النضر) روایت کردهاند: «عن سالم أبي النضر عن بسر بن سعيد عن زيد بن ثابت أن رسول الله ج اتخذ حجرة قال حسبت أنه قال من حصير في رمضان فصلى فيها ليالي فصلى بصلاته ناس من أصحابه فلما علم بهم جعل يقعد فخرج إليهم فقال قد عرفت الذي رأيت من صنيعكم فصلوا أيها الناس في بيوتكم فإن أفضل الصلاة صلاة المرء في بيته إلا المكتوبة». [۸۴] نک: ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شماره ۱۱۹۴. [۸۵] (صحیح): سندش در حدیث «بیست و سوّم» بیان شده است.
عائشه ب روایت کرده است: «كَانَ النَّبِيُّ ج يُعْجِبُهُ التَّيَمُّنُ، فِي تَنَعُّلِهِ، وَتَرَجُّلِهِ، وَطُهُورِهِ، وَفِي شانهِ كُلِّهِ» [۸۶]. «پیغمبر ج در پوشیدن کفش، شانه کردن موها، وضو گرفتن و همه کارهایش، شروع کردن از سمت راست را میپسندید».
با توجه به تأکید و تعمیم روایت، پیغمبر اکرم ج در همه اموراتش و در همه احوال در حدّ توان و امکان از راست شروع کرده و راست را بر چپ ترجیح میدانند و بدین خاطر برای ورود به مسجد با پای راست وارد شده و با پای چپ خارج میشدهاند.
تبعیّت از این سنّت جدای از اینکه نوعی نظم وترتیب را بوجود میآورد بلکه یادآور آن است که راست و راستی و راه راست و در سمت و سوی راست بودن و ترجیح راست و درستی همیشه در اولویّت قرار دارد.
[۸۶] (صحيح): بخاری (ش۴۲۶و۵۳۸۰و۱۶۸)/ مسلم (ش۶۴۰)/ ابوداود (ش۴۱۴۲)/ نسایی (ش۴۲۱) از طریق (عبدالله بن مبارک و حفص بن عمر و مسلم بن ابراهیم و معاذ بن معاذ و سلیمان بن حرب) روایت کردهاند: «حدثنا شعبة قال أخبرني أشعث بن سليم قال سمعت أبي عن مسروق عن عائشة قالت: كان النبي صلى الله عليه و سلم يعجبه التيمن في تنعله وترجله وطهوره وفي شأنه كله».
جابر بن عبدالله س روایت کرده است: «عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: مَنْ أَكَلَ مِنْ هَذِهِ الْبَقْلَةِ، الثُّومِ - وقَالَ مَرَّةً: مَنْ أَكَلَ الْبَصَلَ وَالثُّومَ وَالْكُرَّاثَ فَلَا يَقْرَبَنَّ مَسْجِدَنَا، فَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ تَتَأَذَّى مِمَّا يَتَأَذَّى مِنْهُ بَنُو آدَمَ» [۸۷]. «از پیغمبر ج روایت شده که فرمود: هرکس از این باقلا، سیر و یکباری فرمودند: هرکس پیاز و سیر و تره بخورد حتماً به مسجد ما نزدیک نشود، چراکه ملائکه اذیت میشوند از آنچه که فرزندان آدم اذیّت میشوند».
هدف از این فرموده این است که در هر حالتی که انسان بوی بد دارد چه با خوردن مأکولاتی که موجب پیدایش بوی بد در دهان انسان میشوند و چه در حالتهایی که جسم و لباس انسان بوی بد دارند همچون عرق بدن و لباسهای وی که بوی بد و کریه و ناخوشایند به خود گرفتهاند باید از رفتن به مسجد خودداری کند؛ چرا که این عمل موجب آزار نمازگزارن و عابدان خانه خداوند أ و تشویش در عبادت آنها میشود.
ولی در صورتیکه شخص با آلت جنگی و اشیای خطرناک مانند چاقو و اسلحه وارد مسجد میشود باید از آنها بهگونهای محافظت کند که موجب آزار و ناراحتی و ضر به مسلمانان نشود. ابوموسی الاشعری س روایت کرده است: «عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: إِذَا مَرَّ أَحَدُكُمْ فِي مَسْجِدِنَا، أَوْ فِي سُوقِنَا وَمَعَهُ نَبْلٌ، فَلْيُمْسِكْ عَلَى نِصَالِهَا، أَوْ قَالَ: فَلْيَقْبِضْ بِكَفِّهِ أَنْ يُصِيبَ أَحَدًا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِنْهَا شَيْءٌ» [۸۸].«آنکه در گوشهء از مساجد یا بازارهای ما مرور میکند و همراهش تیری است باید که تیر را محکم گیرد یا اینکه نصال (آهن سر تیر) آن را به دستش بگیرد، مبادا که کدام مسلمانی را از آن ضرری رسد».
این فرموده حکم جواز وارد کردن آلت جنگی و اشیاء خطرناک را به مسجد وارد میکند ولی تأکید بر محافظت آنها را دارد؛ چراکه آزار و ضرر و ترساندن مسلمانان حرام میباشد و باید به هر شیوه ممکن از این عمل در مسجد و در هر مکانی دیگر پرهیز شود.
[۸۷] (صحيح): مسلم (ش۱۲۸۲و۱۲۸۳)/ نسایی (ش۷۰۷)/ ابن ماجه (ش۳۳۶۵) از طریق (عطاء بن ابي رباح وابوالزبير المکي) روایت کردهاند: «عن النبى ج قال: من أكل من هذه البقلة الثوم - وقال مرة من أكل البصل والثوم والكراث - فلا يقربن مسجدنا فإن الملائكة تتأذى مما يتأذى منه بنو آد». [۸۸] (صحیح): بخاری (ش۷۰۴۵)/ مسلم (ج۴ص۲۰۱۹)/ ابوداود (ش۲۵۸۷)/ ابن ماجه (ش۳۷۷۸) از طریق (محمود بن غیلان ومحمد بن العلاء وعبدالله بن براد) روایت کردهاند: «حدثنا أبو أسامة عن بريد عن أبي بردة عن أبي موسى عن النبي ج قال: ...».
عبدالله عمر بن الخطاب س روایت کرده است: «أَنَّ عُمَرَ سَأَلَ النَّبِيَّ ج، قَالَ: كُنْتُ نَذَرْتُ فِي الجَاهِلِيَّةِ أَنْ أَعْتَكِفَ لَيْلَةً فِي المَسْجِدِ الحَرَامِ! قَالَ ج: فَأَوْفِ بِنَذْرِكَ» [۸۹]. «عمر از پیغمبر ج پرسید و گفت: من در زمان جاهلیت نذر کردم شبی را در مسجد الحرام اعتکاف کنم! پیامبر ج فرمودند: به نذرت وفا کن».
تمامی فقها اتفاق نظر دارند که برای مرد به غیر مسجد صحیح نیست در مکانی دیگر اعتکاف نماید و در مورد زن نیز جمهور فقها بر این باورند که وی نیز نباید در غیر مسجد اعتکاف کند بجز حنفیّه که بر این باورند زن در مسجد خانهاش اعتکاف کند.
اساس استناد آنها فرموده خداوند متعال میباشد که میفرمایند: ﴿وَأَنتُمۡ عَٰكِفُونَ فِي ٱلۡمَسَٰجِدِ﴾ [البقرة: ۱۸۷]. و هچنین این روایت و روایت دیگر [۹۰] مؤیّد این حکم هستند که اعتکاف باید در مسجد انجام شود و فقط در آنجا جایز و مشمول اجر و ثواب خاصش میباشد و ماندن در مسجد از ارکان اعتکاف است که نبودش باعث ابطال اعتکاف میباشد [۹۱].
[۸۹] (صحیح): بخاری (ش۲۰۳۲و۲۰۴۳)/ مسلم (ج۳ص۱۲۷۷)/ ابوداود (ش۳۳۲۵)/ ترمذی (ش۱۵۳۹)/ نسایی، السنن الکبری (ش۳۳۳۵)/ ابن ماجه (ش۲۱۲۹) از طریق (شعبة بن الحجاج وعبدالوهاب الثقفی وحفص بن غیاث وحماد بن اسامه ویحیی بن سعید) روایت کردهاند: «أخبرنا عبيد الله بن عمر عن نافع عن ابن عمر أن عمر قال: يا رسول الله ...». [۹۰] نک: حدیث شماره سی و پنجم. [۹۱] نک: تبیین الحقائق، ۱/ ۳۵۰، ابن عابدین، ۲/ ۱۲۹ چاپ بولاق؛ حاشیة العدوی، ۱/ ۴۱۰؛ المجموع، ۶/ ۴۸۴؛ مغنی المحتاج، ۱/ ۴۵۱؛ الروضة، ۲/ ۳۹۸؛ کشاف القناع، ۲/ ۳۵۲.
ابوسعید الخدری س روایت کرده است: «اعْتَكَفَ رَسُولُ اللَّهِ ج فِي الْمَسْجِدِ، فَسَمِعَهُمْ يَجْهَرُونَ بِالْقِرَاءَةِ، وَهُوَ فِي قُبَّةٍ لَهُ، فَكَشَفَ السُّتُورَ وَقَالَ ج: أَلَا إِنَّ كُلَّكُمْ يُنَاجِي رَبَّهُ، فَلَا يُؤْذِي بَعْضُكُمْ بَعْضًا، وَلَا يَرْفَعَنَّ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ فِي الْقِرَاءَةِ - أَوْ قَالَ: فِي الصَّلَاةِ-» [۹۲]. «رسول خدا ج در مسجد اعتکاف کردند، و از برخی حاضران شنیدند که با صدای بلند قرائت میکردند، در حالیکه وی در قبّه خود بودند و صورت خود را آشکار کردند و فرمودند: آیا غیر از این است که هرکدام از شما پروردگارش را مناجات میکند، یکدیگر را اذیّت نکنید و در قرائت –یا شاید فرمود: در نماز- (صداهایتان را) بر یگدیگر بالا نبرید».
از آنجاییکه مسجد محل گردهمایی مسلمانان میباشد و هرکدام به گونهای در آن به مناجات با پروردگار أ مشغول میشوند حفظ آرامش و سکوت و فراهم کردن فضایی مسالمت آمیز که همه از فضای روحانی و معنوی و عرفانی آن بهرهمند شوند لازم و ضروری میباشد. این حدیث جدای از بیان این امر مهم و لازم ابراز میدارد در صورتیکه جماعتی صدایشان را بلند کنند و یا نظم مسجد را بهم زنند گوشزد کردن به آنها جایز است البته باید همانند پیغمبرِ رحمت محمّد مصطفی ج با نهایت تأنّی و ادب و حفظ شخصیّت افراد انجام شود؛ چراکه پیامبر ج با استدلال و آرامش آنها را دعوت به سکوت و آرامی کردند.
[۹۲] (صحیح): عبدالرزاق، المصنف (ج۲ص۴۹۸)/ احمد، المسند (ش۱۱۸۹۶)/ ابوداود (ش۱۳۳۲)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۴۸۹۰) وشعب الایمان (ش۲۴۱۲)/ حاکم، المستدرک (ش۱۱۶۹)/ ابن خزیمه (ش۱۱۶۲)/ نسایی، السنن الکبری (ش۸۰۳۸)/ ابن مذر، الاوسط (ش۲۵۳۰)/ ذهبی، سیر اعلام النبلاء (ج۱۲ص۶۲۹)/ صیداوی، معجم الشیوخ (ج۱ص۲۹۸)/ ابن عبدالبر، التمهید (ج۲۳ص۳۱۸)/ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۵ص۲۰۷)/ عبد بن حمید، المسند (ش۸۸۱) از طریق (معمر بن راشد) روایت کردهاند: «عن إسماعيل بن أمية عن أبي سلمة بن عبد الرحمن عن أبي سعيد الخدري قال: اعتكف رسول الله ج في المسجد ...». ورجال عبدالرزاق «رجال صحیحین» بوده واسنادش هم صحیح است. و امام ابن حجر گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ ورجاله رجال الصحیحین». و امام نووی هم گفته است: «اسنادٌ صحیحٌ». و امام حاکم نیشابوری گفته است: «هذا حديثٌ صحيحٌ على شرط الشيخين، ولم يخرجاه» [حاکم، المستدرک (ش۱۱۶۹)/ ابن حجر، نتائج الأفکارفی تخریج أحادیث الأذکار (ج۲ص۱۶)/ نووی، خلاصة الاحکام (ش۱۲۴۲)].
کعب بن مالک س روایت کرده است: «أَنَّهُ تَقَاضَى ابْنَ أَبِي حَدْرَدٍ دَيْنًا كَانَ لَهُ عَلَيْهِ فِي الْمَسْجِدِ، فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمَا حَتَّى سَمِعَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج وَهُوَ فِي بَيْتِهِ، فَخَرَجَ إِلَيْهِمَا حَتَّى كَشَفَ سِجْفَ حُجْرَتِهِ، فَنَادَى يَا كَعْبُ، قَالَ: لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ج، قَالَ: ضَعْ مِنْ دَيْنِكَ هَذَا وَأَوْمَأَ إِلَيْهِ أَيِ الشَّطْرَ، قَالَ: لَقَدْ فَعَلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ج، قَالَ: قُمْ فَاقْضِهِ» [۹۳]. «طلب خود را از ابوحدرد در مسجد مطالبه کردم. سر و صدای ما بلند شد. رسول الله ج که داخل حجره بود سر و صدای ما را شنید. پرده حجره را کنار زد و با صدای بلند ندا کرد: ای کعب! گفتم: گوش به فرمانم ای رسول خدا! آنحضرت ج فرمود: نصف قرض خود را معاف کن. گفتم: معاف کردم، ای رسول خدا. آنگاه، رسول الله ج به ابوحدرد گفت: بلند شو و نصف دیگر آنرا بپرداز».
این روایت بیانگر این مسئله میباشد که دادگاهی کردن و رفع خصومتها در مسجد جایز بوده و مردم میتوانند برای حل مشاکل و حتّی همفکری و خدمترسانی بر مبنای یاری و پشتیبانی یکدیگر در راه نیکی و پرهیزگاری نه راه تجاوز و ستمکاری در مسجد جمع شوند.
جمهور فقها با این رأی همنظر میباشند، ابن حجر/ جدای از تأیید این مطلب اشاره میکند که: در صورتی که طرفین دعوا صدایشان را بلند کنند جایز است به شرطی که به فحاشی و هتک حرمت یکدیگر منجر نشود؛ چراکه پیغمبرج با شنیدن صوت بلند آنها ممانعت نکردند و ایشان ج بر حرام سکوت نمیکنند.
همچنین این روایت بر این امر هم دلالت داشته که اشاره مفهمه میتواند به عنوان وسیلهای برای رساندن اراده صدق کند [۹۴].
با همه این اوصاف شریعت خواهان حفظ نظم و سکوت مسجد میباشد و یکی از مواردی که برای حفظ نظم و آرامش ظاهری و معنوی مسجد توصیه کرده ممنوعیّت اجرای حدود و قصاص در مسجد میباشد. چرا که اجرای حدود گاهی مستلزم نجس شدن محل وهمچنین اهانت کردن ونافرمانی میباشد. وعبدالله بن عباس س روایت کرده است: «عَنِ النَّبِيِّ ج قَالَ: لَا تُقَامُ الْحُدُودُ فِي الْمَسَاجِدِ، وَلَا يُقْتَلُ الْوَالِدُ بِالْوَلَدِ» [۹۵]. «پیامبر ج فرمود: حدود در مساجد برپا نمیشود، و پدر بخاطر کشتن فرزند قصاص نمیگردد».
جدای از جواز امور دنیوی پیامبر برخی از امور دنیوی را نیز در مسجد جایز شمردهاند و بر آن قلمه صحّه گذاشتهاند، از جمله این امور:
- تقسیم اموال دنیا در مسجد: انس بن مالک س روایت کرده است: «أُتِيَ النَّبِيُّ ج بِمَالٍ مِنَ البَحْرَيْنِ، فَقَالَ: انْثُرُوهُ فِي المَسْجِدِ وَكَانَ أَكْثَرَ مَالٍ أُتِيَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِلَى الصَّلاَةِ وَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ، فَلَمَّا قَضَى الصَّلاَةَ جَاءَ فَجَلَسَ إِلَيْهِ، فَمَا كَانَ يَرَى أَحَدًا إِلَّا أَعْطَاهُ، إِذْ جَاءَهُ العَبَّاسُ، فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ: أَعْطِنِي، فَإِنِّي فَادَيْتُ نَفْسِي وَفَادَيْتُ عَقِيلًا، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: خُذْ فَحَثَا فِي ثَوْبِهِ، ثُمَّ ذَهَبَ يُقِلُّهُ فَلَمْ يَسْتَطِعْ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ ج، اؤْمُرْ بَعْضَهُمْ يَرْفَعْهُ إِلَيَّ، قَالَ: لاَ قَالَ: فَارْفَعْهُ أَنْتَ عَلَيَّ، قَالَ: لاَ فَنَثَرَ مِنْهُ، ثُمَّ ذَهَبَ يُقِلُّهُ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ ج، اؤْمُرْ بَعْضَهُمْ يَرْفَعْهُ عَلَيَّ، قَالَ: لاَ قَالَ: فَارْفَعْهُ أَنْتَ عَلَيَّ، قَالَ: لاَ فَنَثَرَ مِنْهُ، ثُمَّ احْتَمَلَهُ، فَأَلْقَاهُ عَلَى كَاهِلِهِ، ثُمَّ انْطَلَقَ، فَمَا زَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج يُتْبِعُهُ بَصَرَهُ حَتَّى خَفِيَ عَلَيْنَا - عَجَبًا مِنْ حِرْصِهِ - فَمَا قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج وَثَمَّ مِنْهَا دِرْهَمٌ» [۹۶]. «مقداری مال از بحرین برای رسول الله ج آوردند».آنحضرت ج فرمود: «آنها را داخل مسجد بریزید. راوی میگوید: این محموله، بزرگترین مالی بود که خدمت رسول خدا ج آورده شده بود. رسول اکرم ج برای اقامه نماز به مسجد رفت و به آنها توجه ننمود. پس از اتمام نماز، آمد و در کنار آن اموال، نشست. هر که را میدید، مقداری به او میداد تا اینکه عباس س آمد و عرض کرد: ای پیامبر گرامی! به من نیز عنایت فرما. زیرا من برای خودم و عقیل (در اسارت بدر) فدیه داده ام. رسول الله ج فرمود: شما نیز بردار. عباس س با هر دو دست، شروع به پر کردن چادر خود کرد. و هنگامی که خواست آنها را حمل کند، نتوانست. عرض کرد: ای پیامبر گرامی! یکی را بگویید تا اینها را بر پر پشت من بگذارد. رسول الله ج فرمود: خیر. عباس گفت: پس خود شما آن را بر دوش من بگذارید. رسول الله ج فرمود: خیر. آنگاه، عباس مقداری از آنها را کم کرد و بقیه را بر دوش خود نهاد و براه افتاد. رسول الله ج از حرص عباس س تعجب کرد و همچنان به طرف او نگاه میکرد تا از نظر ما ناپدید گردید. و تا یک درهم از آن مال، باقی بود، رسول الله ج آن جا را ترک نکرد».
-مراقبت و نگهداری از مریض در مسجد و جاری شدن خون در مسجد: عائشه س روایت کرده است: «أُصِيبَ سَعْدٌس يَوْمَ الخَنْدَقِ فِي الأَكْحَلِ، فَضَرَبَ النَّبِيُّ ج خَيْمَةً فِي المَسْجِدِ، لِيَعُودَهُ مِنْ قَرِيبٍ فَلَمْ يَرُعْهُمْ. وَفِي المَسْجِدِ خَيْمَةٌ مِنْ بَنِي غِفَارٍ، إِلَّا الدَّمُ يَسِيلُ إِلَيْهِمْ، فَقَالُوا: يَا أَهْلَ الخَيْمَةِ، مَا هَذَا الَّذِي يَأْتِينَا مِنْ قِبَلِكُمْ؟ فَإِذَا سَعْدٌ يَغْذُو جُرْحُهُ دَمًا، فَمَاتَ فِيهَا» [۹۷]. «در جنگ خندق، شاهرگ دست سعد بن معاذ س قطع شد. آنحضرت ج خیمه ای در مسجد برپا کرد تا از نزدیک مراقب حال او باشد. در کنار این چادر، چادری دیگر از قبیله بنی غفار نیز در مسجد نصب شده بود. آنچه باعث وحشت آنها گردید، خونی بود که از خیمه سعد بهسوی خیمه آنها جاری بود. آنها پرسیدند: ای اهل خیمه! این خون از کجا میآید؟ ناگهان متوجه شدند که سعد س دچار خونریزی شده است و (متاسفانه) در اثر همان خون ریزی بود که درگذشت».
با این وصف درمییابیم که انجام برخی از امورات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ..... که فقط و فقط در چهارچوب شریعت و مطابق با قوانین دین به گونهای که هیچ خللی در مقاصد اصلی بنای مسجد یعنی؛ عبادت خداوند سبحان ننماید جایز میباشد و ایرادی ندارد.
[۹۳] (صحیح): بخاری (ش۴۵۷و۴۷۱و۲۴۱۸)/ مسلم (ج۳ص۱۱۹۲و۱۱۹۳)/ ابوداود (ش۳۵۹۵)/ نسایی (ش۵۱۱۴و۵۴۰۸)/ ابن ماجه (ش۲۴۲۹) از طریق (ابن شهاب الزهری وعبدالرحمن بن هرمز) روایت کردهاند: «عن عبدالله بن كعب بن مالك عن كعب أنه تقاضى ابن أبي حدرد دينا ...». [۹۴] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شماره ۷۶۹. [۹۵] (صحیح): دارمی، السنن (ش۲۳۵۷)/ ابن ماجه (ش۲۶۶۱)/ ترمذی (ش۱۴۰۱)/ دارقطنی، السنن (ج۳ص۱۴۲و۱۴۱)/ جرجانی، تاریخ جرجان (ص۴۲۹)/ ابن حزم، المحلی بالآثار (ج۱۱ص۱۲۳)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۱۶۳۸۴و۱۶۳۸۶)/ ابن عبدالبر، التمهید (ج۲۳ص۴۴۲)/ ابن عدی، الکامل فی الضعفاء (ج۱ص۲۸۳)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۱ص۵)/ ابونعیم، حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء (ج۴ص۱۷)/ بزار (ش۴۸۳۵)/ ذهبی، معجم الشیوخ الکبیر (ج۲ص۳۵۳) از طریق (جعفر بن عون و عبدالوهاب بن خفاف العطاء وقیس بن الربیع وعمرو بن شقیق وابن ابی عدی وابوحفص الابار وعلی بن مسهر) روایت کردهاند: «عن إسماعيل بن مسلم عن عمرو بن دينار عن طاوس عن ابن عباس: عن النبي ج قال: لاتقام الحدود في المساجد ولا يقتل الوالد بالولد». و اساعیل بن مسلم هم متابعه شده وحاکم، المستدرک (ش۸۱۰۴) روایت کرده است: «أخبرنا أبو بكر احمد بن إسحاق الصبغی أنبأ عبيد بن عبدالواحد بن شريك حدثنا أبو الجماهر محمد بن عثمان التنوخی ثنا سعيد بن بشير ثنا عمرو بن دينار عن طاوس عن ابن عباس قال: قال رسول الله ج: ...». و دارقطنی، السنن (ج۴ص۱۷۰) بیهقی، السنن الکبری (ش۱۶۳۸۷) از طریق (عبد الباقی بن قانع وإبراهیم بن إسحاق الصیرفى) روایت کردهاند: «حدثنا الحسن بن على بن شبيب المعمرى حدثنا عقبة بن مكرم حدثنا أبو حفص التمار حدثنا عبيد الله بن الحسن العنبرى عن عمرو بن دينار عن طاوس عن ابن عباس قال قال رسول الله ج: ...». و هر چند اسماعیل بن مسلم المکی [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱ص۳۳۱) و تقریب التهذیب (ش۴۸۴)]. و سعید بن بشیر الازدی [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۴ص۸) و تقریب التهذیب (ش۲۲۷۶)/ ابن عدی، الکامل (ج۳ص۳۶۹)/ حاکم، المستدرک (ش۹۹۵)]. و ابوحفص تمار عمر بن عامر أبو حفص السعدی [ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۳۱۴)/ ذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال (ج۳ص۲۰۹)]. مورد ضعف واقع شدهاند، اما هر سه (اسماعیل بن مسلم وسعید بن بشیر و عبیدالله بن الحسن) با هم موجب تقویت یکدیگر شده خصوصاً اینکه ضعفهای آنان شدید نمیباشد؛ وسایر رجال دارمی هم «رجال صحیحین» است. و امام ابن السکن هم اسنادش را «صحیح» دانسته است. و امام ذهبی هم گفته است: «هذا حديثٌ صالحُ الإسناد غريب». و امام ابن حجر هم در مورد اسناد دیگری از حکیم بن حزام گفته است: «لا بأس بإسناده» [ذهبی، (ج۱ص۴۰۵)/ ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج۴ص۲۱۲)/ ابن الملقن، البدر المنیر (ج۸ص۷۲۲)]. باید اشاره کنیم که به اسناد دیگری هم از سعید بن بشیر ومخالف روایت حاکم، المستدرک (ش۸۱۰۴) روایت گردیده است وبزار (ش۴۸۳۴)/ دارقطنی، السنن (ج۴ص۱۷۰)/ ابن خزیمه، فوائد الفوائد (ش۷)/ ذهبی، معجم الشیوخ الکبیر (ج۱ص۴۰۵)/ ابن حزم، المحلی (ج۱۱ص۱۲۳) از طریق (محمد بن هارون البغدادی أبو نشیط) روایت کردهاند: «نا أبو المغيرة عبد القدوس بن الحجاج نا سعيد بن بشير عن قتادة بن دعامة عن عمرو بن دينار عن طاوس عن ابن عباس ...». که این اسناد خطا میباشد چرا که محمد بن هارون البغدادی أبو نشیط توثیق صریح نگردیده ولی رجال حاکم نیشابوری همگی ثقة ومشهور هستند؛ لذا اسناد روایت حاکم محفوظ بوده وروایت اصحّ از سعید بن بشیر، (سعید بن بشیر عن عمرو بن دینار عن طاوس عن ابن عباس ... ) میباشد. [۹۶] (صحیح): بخاری تعلیقاً (ش۴۲۱و۳۱۶۵)/ ابن حجر، تغلیق التعلیق (ج۲ص۲۲۷) از طریق (ابراهیم بن طهمان) روایت کردهاند: «عن عبد العزيز بن صهيب عن أنس بن مالك س قال: أتي النبي ج بمال من البحرين ...». [۹۷] (صحیح): بخاری (ش۴۶۳و۴۱۲۲)/ مسلم (ج۳ص۱۳۸۹)/ ابوداود (ش۳۱۱۰۱)/ نسایی (ش۷۱۰) از طریق (زکریاء بن یحیى وعثمان بن أبی شیبة وعبدالله بن سعید) روایت کردهاند: «حدثنا عبدالله بن نمير قال حدثنا هشام عن أبيه عن عائشة قالت: أصيب سعد يوم الخندق ...».
جابر بن عبدالله س روایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: خَيْرُ صُفُوفِ الرِّجَالِ الْمُقَدَّمُ، وَشَرُّهَا الْمُؤَخَّرُ، وَشَرُّ صُفُوفِ النِّسَاءِ الْمُقَدَّمُ، وَخَيْرُهَا الْمُؤَخَّرُ، ثُمَّ قَالَ: يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ، إِذَا سَجَدَ الرِّجَالُ فَاغْضُضْنَ أَبْصَارَكُنَّ، لَا تَرَيْنَ عَوْرَاتِ الرِّجَالِ مِنْ ضِيقِ الْأُزُرِ» [۹۸]. «پیامبر خدا ج فرمودند: بهترین صفهای مردان جلوی (آن) میباشد، و بدترین آن آخر (آن) است، و بدترین صفهای زنان جلو و بدترین آخر (آن) است، سپس فرمودند: ای جماعت زنان! هرگاه مردان سجده بردند، چشمان خود را (از نامحرمان) فرو گیرید، تا عورات مردان را بخاطر تنگی شلوارشان نبینید».
منظور از «خیر» کسب بهترین و برترین ثواب و منظور از «شرّ» کسب کمترین درجه ثواب میباشد. این حدیث اشاره به حالتی دارد که مردان و زنان در یک مکان باهم نماز میخوانند و در این حال صفهای جلوتر خصوصاً صفِّ اوّل برای مردان از فضیلت و خیر زیاد و خاص برخوردار است و برای زنان آخرین صف چنین فضیلتی دارد؛ چراکه میزان اختلاط و نگاه و توجّه به غیر را به حدّاقل میرساند و چشم و دل متمرکز نماز میشوند ولی در حالتی که مردان و زنان در مکانهای مجزّا نماز میخوانند بهترین و برترین مکان ایستادن برای همه، صفهای جلوتر میباشد [۹۹].
پس در صورتیکه جماعت ترکیبی از مردان و زنان و کودکان باشد، مردان و کودکان در صف اوّل و زنان صف دوّم قرار میگیرند. در صورت تعدّد، مردان و کودکان در جلو و زنان در پشت آنها قرار میگیرند. البته مستحب بوده که بالغان به امام نزدیک باشند. البته این در مواردی میباشد که فضای آنها جدا نبوده و در یک فضای واحد نماز بخوانند که در این حال بهتر آن است که زنان بهگونهای در عقب قرار گیرند که در صورت آمدن مردان در معرض دید و یا عبور آنها قرار نگیرند.
- أنس بن مالک س روایت کرده است: «أَنَّ جَدَّتَهُ مُلَيْكَةَ دَعَتْ رَسُولَ اللَّهِ ج لِطَعَامٍ صَنَعَتْهُ لَهُ فَأَكَلَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ قُومُوا فَلِأُصَلِّ لَكُمْ قَالَ أَنَسٌ فَقُمْتُ إِلَى حَصِيرٍ لَنَا قَدْ اسْوَدَّ مِنْ طُولِ مَا لُبِسَ فَنَضَحْتُهُ بِمَاءٍ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج وَصَفَفْتُ وَالْيَتِيمَ وَرَاءَهُ وَالْعَجُوزُ مِنْ وَرَائِنَا فَصَلَّى لَنَا رَسُولُ اللَّهِ ج رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ انْصَرَفَ» [۱۰۰]. «مادر بزرگم –ملیکه- رسول الله ج را به صرف غذایی که برای ایشان ج تهیه کرده بود، دعوت نمود. رسول الله ج پس از صرف غذا، فرمود: بلند شوید تا برای شما نماز بخوانم. أنس میگوید: بلند شدم و بسوی یکی از حصیرهایمان که از کثرت استعمال، سیاه شده بود، رفتم و مقداری آب روی آن، پاشیدم. رسول الله ج روی آن ایستاد. من و کودکی یتیم، پشت سر آنحضرت ج صف بستیم. و پیر زن، پشت سر ما ایستاد. رسول اکرم ج دو رکعت نماز، برای ما خواند و تشریف برد».
- همچنین جهت مرتب بودن صف جماعت باید مراتب سنّی رعایت شود که این عمل نه تنها نوعی ادب به بزرگسالان و عالمان میباشد بلکه در نظم و ترتیب صفها نیز تأثیرگذار میباشد. ابومسعود انصاری س روایت کرده است: «قال رسول الله ج: لِيَلِنِى مِنْكُمْ اوّلو الأَحْلاَمِ وَالنُّهَى ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ» [۱۰۱] «پیامبر ج فرمودند: بالغان و کاملمردان و عالمان و خردمندان پشت سر من بایستند، سپس کسانی که از لحاظ سن، پشت سر آنها هستند و سپس کسان دیگر قرار گیرند». همچنین ابومسعود أنصاری س روایت کرده است: «كَانَ رَسُولُ اللهِ ج يَمْسَحُ مَنَاكِبَنَا فِي الصَّلَاةِ، وَيَقُولُ: اسْتَوُوا وَلَا تَخْتَلِفُوا فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُكُمْ لِيَلِنِي مِنْكُمْ اوّلو الْأَحْلَامِ وَالنُّهَى ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ». قَالَ أَبُو مَسْعُودٍ: «فَأَنْتُمُ الْيَوْمَ أَشَدُّ اخْتِلَافًا» [۱۰۲]. «رَسُولُ الله ج هنگام نماز (دستهایشان را روی) شانههای ما میگذاشت. و میفرمود: راست بایستید و کج نایستید که قلبهایتان کج و جدا میشود. بالغان و بزرگان شما نزدیک من بیاستند و سپس کسانی که از نظر سنی بعد آنها قرار دارند و سپس کسانی که از نظر سنی بعد آنها قرار دارند». ابن مسعود گفت: «امروز شما بیشترین اختلاف را دارید».
[۹۸] (صحيح): احمد، المسند (ش۱۵۱۶۱و۱۴۱۲۳)/ ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۹ص۲۳)/ ابن ابی شیبه، المصنف (ج۱ص۵۰۴)/ ابن حزم، المحلی (ج۳ص۱۳۱) از طریق (عبدالرحمن بن مهدی وعبدالصمد بن عبدالوارث وابوسعید عبدالرحمن بن عبدالله وحسین بن علی) روایت کردهاند: «ثنا زائدة بن قدامة عن عبدالله بن محمد بن عقيل عن جابر قال قال رسول الله ج: ...». وزائدة بن قدامة هم متابعه شده و ابن ابی شیبه، المصنف (ج۱ص۴۱۵)/ ابن ماجه (ش۱۰۰۱)/ احمد، المسند (ش۱۴۴۵۱) از طریق (وکیع بن الجراح وأبو أحمد وعبدالله بن الولید) روایت کردهاند: «عن سفيان (الثوري) ...». ورجال احمد «رجال صحيحين» بوده جز عبدالله بن محمد بن عقیل که مختلف فیه بوده واحادیثش نزد ما «حسن» میباشد؛ چنانکه امامان بخاری واحمد بن حنبل وابن راهویه وحمیدی وترمذی وحاکم وذهبی وعجلی وابن عبدالبر وساجی هم احادیثش را «مقبول و مقارب» دانستهاند و امامان یحیی قطان وعبدالرحمن بن مهدی هم از وی روایت کرده و آنان جز از «ثقات» روایت نمیکردهاند لذا امام ابن حجر در تقریب میگوید: «صدوقً في حديثه لين ويقال تغير بأخرة» و امام ذهبی هم احادیثش را در درجهی «حسن» دانسته و میگوید: احادیثش به درجه صحت نمیرسد. [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۶ص۱۳)/ ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۳۵۹۲) و لسان المیزان (ج۱ص۱۴)/ ذهبی، المغنی فی الضعفاء (ش۳۳۳۷)/ ذهبی، سیر اعلام النبلاء (ج۶ص۲۰۵)/ عجلی، معرفة الثقات (ج۲ص۵۷)]. اما متابعهای هم دارد وابن الاعرابی (ش۲۰۶۳) روایت کرده است: «أبو قلابة (عبدالملک بن محمد) نا أبو الوليد (هشام بن عبدالملک) نا أبو عوانة عن أبي بشر (جعفر بن اياس) عن عبدالله بن شقيق عن رجاء بن أبي رجاء عن محجن الأسلمي عن النبي ج: خير صفوف الرجال المقدم وشر صفوف الرجال المؤخر وخير صفوف النساء المؤخر وشر صفوف النساء المقدم؛ يا معشر النساء! إذا سجد الرجال فاخفضوا أبصاركم لا ترين عورات الرجال من ضيق الأزر» ورجالش «رجال صحیح» بوده جز رجاء بن أبى رجاء الباهلى البصرى که: امام عجلی گفته است: «بصريٌ تابعيٌ ثقةٌ» و امام مکی بن عبدان هم گفته است: «کان ثقةً» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است و امام مسلم هم گفته که: «في الطبقة الأولى من تابعي أهل البصرة» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۳ص۲۶۶)/ خطیب بغدادی، المتفق والمفترق (ج۱ص۶۰)]. أبو قلابة عبد الملک بن محمد: امام مسلمه بن قاسم گفته است: «كان راوية للحديث متقناً ثقةً؛ يحفظ حديث شعبة كما يحفظ السورة» و امام ابن الاعرابی هم گفته است: «ما رأيتُ أحفظ منه وكان من الثقات» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده وگفته است: «كان يحفظ أكثر حديثه» و امام طبری هم گفته است: «ما رأيت أحفظ من أبى قلابة» و امام ابوداود هم گفته است: «رجلٌ صدوقٌ أمينٌ مأمونٌ كتبت عنه بالبصرة» و امام خطیب بغدادی گفته است: «كان مذكورا بالصلاح والخير» و امام دارقطنی هم گفته است: «صدوق كثير الخطأ من الأسانيد والمتون كان يحدث من حفظه فكثرت الأوهام منه» و امام ابن حجر هم گفته است: «صدوقٌ یخطىء تغیر حفظه لما سکن بغداد» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۶ص۴۱۹) وتقریب التهذیب (ش۴۲۱۰)] ودر اواخر عمرش دچار «تغییر» گردیده لذا احادیث قبل از تغییر وی «صحیح» وبعد از تغییر وی «حسن» میباشد. و ابن الاعرابی هم قبل از اختلاط از وی شنیده چرا که دیدیم در مورد ابوقلابه گفته است: «ما رأيت أحفظ منه وكان من الثقات» و همچنین ابن الاعرابی، هم طبقهی متقدمینی است که از ابوقلابه روایت نمودهاند [سیوطی، تدربی الراوی (ج۲ص۳۷۹)] لذا این اسناد «صحيح» است. و امام البوصیری هم گفته است: «اسنادٌ حسنٌ» [البوصیری، مصباح الزجاجه (ج۱ص۱۹۴)]. [۹۹] أبو العلا محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم المبارکفورى، تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، شماره ۱۹۰. [۱۰۰] (صحيح): بخاری (ش۳۸۰و۸۶۰)/ مسلم (ش۱۵۳۱)/ ابوداود (ش۶۱۲)/ ترمذی (ش۲۳۴)/ نسایی (ش۸۱۰)/ ابن ماجه (ش۹۷۵) از طریق (إسحاق بن عبدالله بن أبی طلحة وموسی بن انس) روایت کردهاند: «عن أنس بن مالك أن جدته مليكة دعت رسول الله ج لطعام صنعته له فأكل منه ثم قال قوموا فلأصل لكم قال أنس فقمت إلى حصير لنا قد اسود من طول ما لبس فنضحته بماء فقام رسول الله ج وصففت واليتيم وراءه والعجوز من ورائنا فصلى لنا رسول الله ج ركعتين ثم انصرف». [۱۰۱] (صحيح): مسلم (ش۱۰۰۰و۱۰۰۰۱)/ ابوداود (ش۶۷۴) ترمذی (ش۲۲۸)/ نسایی (ش۸۰۷و۸۱۲)/ ابن ماجه (ش۹۷۶) از طریق (شعبة بن الحجاج وعبدالله بن إدریس وأبو معاویة الضریر ووکیع بن الجراح وسفیان بن عیینه) روایت کردهاند: «عن الأعمش عن عمارة بن عمير التيمى عن أبى معمر عن أبى مسعود قال كان رسول الله ج يمسح مناكبنا فى الصلاة ويقول: استووا ولا تختلفوا فتختلف قلوبكم ليلنى منكم اوّلو الأحلام والنهى ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم». [۱۰۲] (صحيح): مسلم (ش۱۰۰۰و۱۰۰۰۱)/ ابوداود (ش۶۷۴)/ نسایی (ش۸۰۷و۸۱۲)/ ابن ماجه (ش۹۷۶) از طریق (شعبة بن الحجاج وعبدالله بن إدریس وأبو معاویة الضریر ووکیع بن الجراح وسفیان بن عیینه) روایت کردهاند: «عن الأعمش عن عمارة بن عمير التيمى عن أبى معمر عن أبى مسعود قال كان رسول الله ج يمسح مناكبنا فى الصلاة ويقول: استووا ولا تختلفوا فتختلف قلوبكم ليلنى منكم أولو الأحلام والنهى ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم».
۱- قرآن کریم.
۲- ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن ابو حاتم محمّد بن ادریس رازی، الجرح و التعدیل، بیروت، دارأحیاء التراث العربی، اوّل، ۱۳۷۱ هـ.
۳- ابن أبی خیثمه، أبو بکر أحمد بن أبی خیثمۀ زهیر بن حرب، التاریخ الکبیر، دار الفاروق، بیتا.
۴- ابن ابــی شیبــه، عبدالله بن محمّد بن ابی شیبــه، المصنّف، تعلیق: سعید اللّحام، بیروت، دارالفـــکر، ۱۴۰۹ هـ ..
۵- ابن أبی عاصم، احمد بن عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، السنة، تحقیق: محمّد ناصر الدین الألبانی، بیروت، المکتب الإسلامی، اوّل، ۱۴۰۰ هـ ..
۶- ابن ابی عاصم، أحمد بن عمرو بن أبی عاصم الشیبانی أبو بکر، الزهد، تحقیق : عبد العلی عبد الحمید حامد، دار الریان للتراث – القاهرة، دوّم، ۱۴۰۸هـ ...
۷- ابن اعرابی، ابوسعید احمد بن محمّد بن زیاد بن بشر، المعجم، تحقیق: عبدالمحسن بن ابراهیم بن احمد، جدّة، دار ابن جوزی، ۱۴۱۸ هـ ...
۸- ابن تیمیه، تقی الدین احمد بن عبد الحلیم، مجموع الفتاوی، تحقیق: انور الباز و عامر الجزار، دارالوفاء، الطبعة الثالثه، ۱۴۲۶ هـ ...
۹- ابن جارود، عبدالله بن علی بن الجارود النیشابوری، المنتقی من السنن المسنده، تحقیق: عبدالله عمر البارودی، بیروت، مؤسسة الکتاب الثقافیه، اوّل، ۱۳۸۶هـ .
۱۰- ابن حبان، محمّد بن حبان بن أحمد البستی، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق: شعیب ارناؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، دوّم، ۱۴۱۴ هـ .
۱۱- ابن حبان، محمّد بن حبان بن أحمد البستی، الثقات، تحقیق: سید شرف الدین أحمد، دارالفکر، اوّل، ۱۳۹۵ هـ .
۱۲- ابن حبان، محمّد بن حبان بن أحمد البستی، المجروحین، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، حلب، دار الوعی، بیتا.
۱۳- ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد بن حجر العسقلانی، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، تحقیق: عاصم بن عبد الله القریونی، مکتبة المنار، اوّل، بیتا.
۱۴- ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد بن حجر العسقلانی، تهذیب التهذیب، هند، دائره المعارف النظامیه، اوّل، ۱۳۲۶ هـ ...
۱۵- ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد بن حجر العسقلانی، فتح الباری، تحقیق : عبد العزیز بن عبد الله بن باز ومحب الدین الخطیب، دارالفکر ( مصور عن الطبعة السلفیة )، بیتا.
۱۶- ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد ابن حجر العسقلانی، تقریب التهذیب، حلب، طبعة دار الرشید، اوّل، ۱۴۰۶هـ .. .
۱۷- ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد ابن حجر العسقلانی، التلخیص الحبیر فی تخریج أحادیث الرافعی الکبیر، دار الکتب العلمیة، اوّل، ۱۴۱۹ هـ .
۱۸- ابن حجر، أحمد بن علی بن محمّد ابن حجر العسقلانی، لسان المیزان، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة الهند، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، سوّم، ۱۴۰۶ هـ .
۱۹- ابن حزم، علی بن احمد بن سعید، المحلّی، بیروت، دارالفکر، بیتا.
۲۰- ابن حیان، عبدالله بن محمّد بن جعفر انصاری، طبقات المحدثین بأصبهان، تحقیق: عبدالغفور عبدالحق حسین بلوشی، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۲ هـ .
۲۱- ابن خزیمه، محمّد بن اسحاق، صحیح، تحقیق: محمّد مصطفی اعظمی، بیروت، المکتب الإسلامی، ۱۳۹۰هـ ..
۲۲- ابن راهویه، اسحاق بن ابراهیم بن مخلد الحنظلی، المسند، تحقیق: عبدالغفور بن عبدالحق البلوشی، المدینه، مکتبه الایمان، اوّل، ۱۴۱۲ هـ ..
۲۳- ابن سعد، محمّد بن سعد بن منیع، طبقـات الکبری، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دارصـادر، ۱۹۶۸ م.
۲۴- ابن شاهین، ابو حفص عمر بن أحمد بن عثمان بن شاهین، تاریخ أسماء الثقات، تحقیق: صبحی السامرائی، الدار السلفیة، الکویت، اوّل، ۱۴۰۴هـ ..
۲۵- ابن شاهین، ابو حفص عمر بن أحمد بن عثمان بن شاهین، ناسخ الحدیث ومنسوخه، تحقیق : سمیر بن أمین الزهیری، مکتبة المنار، الزرقاء، اوّل، ۱۴۰۸هـ ..
۲۶- ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر النمری، الاستذکار، تحقیق: سالم محمّد عطا، محمّد علی معوض، دار الکتب العلمیة - بیروت، اوّل، ۱۴۲۱ هـ ..
۲۷- ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر النمری، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، تحقیق: مصطفى بن أحمد العلوی و محمّد عبد الکبیر البکری، المغرب، وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیة، ۱۳۸۷ هـ ...
۲۸- ابن عدی، عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمّد الجرجانی، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، بیروت، دارالفکر، دوّم، ۱۴۰۹ هـ ...
۲۹- ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، بیروت، دارالفکر، اوّل، ۱۴۱۹ هـ ...
۳۰- ابن عساکر، علی بن حسن، معجم الشیوخ، تحقیق: وفاء تقی الدین، دمشق، دارالبشائر، بیتا.
۳۱- ابن العماد، عبد الحی بن أحمد العکری الدمشقی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیتا.
۳۲- ابن الجعد، علی بن الجعد بن عبید أبو الحسن الجوهری، المسند، تحقیق : عامر أحمد حیدر، مؤسسة نادر – بیروت، اوّل، ۱۴۱۰ هـ .
۳۳- ابن الجوزی، عبد الرحمن بن علی بن محمّد بن الجوزی أبو الفرج، التحقیق فی أحادیث الخلاف، تحقیق مسعد عبد الحمید محمّد السعدنی، دار الکتب العلمیة،بیروت، ۱۴۱۵هـ ...
۳۴- ابن ماجه، محمّد بن یزید القزوینی، سنن، تحقیق: محمّد فؤاد عبدالباقی، بیروت، لبنان، دارالفکر، بیتا.
۳۵- ابن مقری، ابوبکر محمّد بن ابراهیم بن علی اصفهانی، معجم، تحقیق: سعد عبدالحمید السعدنی و محمّد حسن محمّد حسن اسماعیل، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۴ هـ ...
۳۶- ابن الملقن، سراج الدین أبو حفص عمر بن علی بن أحمد الشافعی، البدر المنیر فی تخریج الأحادیث والأثار الواقعة فی الشرح الکبیر، المحقق : مصطفى أبو الغیط و عبدالله بن سلیمان ویاسر بن کمال، دار الهجرة للنشر والتوزیع - الریاض-السعودیة، اوّل، ۱۴۲۵هـ ...
۳۷- ابوبکرالنصیبی، أبو بکر أحمد بن یوسف بن خلاد العطار النصیبی، الفوائد، مخطوط نُشر فی برنامج جوامع الکلم المجانی التابع لموقع الشبکة الإسلامیة، اوّل، ۲۰۰۴هـ ...
۳۸- ابوداود، سلیمان بن اشعث سجستانی، سنن، بیروت، دارالکتب العربی، بیتا.
۳۹- ابوزرعه، عبید الله بن عبد الکریم بن یزید الرازی أبو زرعة، الضعفاء وأجوبة أبی زرعة الرازی على سؤالات البرذعی، المحقق: د. سعدی الهاشمی، المدینه المنورة، الجامعه الاسلامیة، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۲هـ ..
۴۰- ابوعروبه، أبو عروبة الحسین بن أبی معشر محمّد بن مودود الحرانی، الاوائل، تحقیق مشعل بن بانی الجبرین المطیری، دار ابن حزم، بیروت، ۱۴۲۴هـ ...
۴۱- ابوعوانة، یعقوب بن اسحاق اسفرائینی، المسند، بیروت، دارالمعرفة، بیتا.
۴۲- ابونعیم، أحمد بن عبدالله إصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۵ هـ ...
۴۳- ابونعیم، أحمد بن عبدالله إصفهانی، الضعفاء، تحقیق: فاروق حمادة، دار الثقافة-الدار البیضاء، اوّل، ۱۴۰۵ هـ ...
۴۴- ابونعیم، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الهرانی الأصبهانی، المسند المستخرج على صحیح الإمام مسلم، تحقیق: محمّد حسن محمّد حسن إسماعیل الشافعی، دار الکتب العلمیة، بیروت، لبنان، اوّل، ۱۴۱۷ هـ ...
۴۵- ابونعیم، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الهرانی الأصبهانی، معرفة الصحابة، تحقیق: عادل بن یوسف العزازی، ریاض، دار الوطن للنشر، اوّل، ۱۴۱۹ هـ ...
۴۶- ابو یعلی، أحمد بن علی بن المثنی الموصلی، المسند، تحقیق: حسین سلیم أسد، دمشق، دارالمأمون للتراث، اوّل، ۱۴۰۴ هـ.
۴۷- ابویوسف، یعقوب بن إبراهیم الأنصاری، الآثار، تحقیق أبو الوفا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۳۵۵هـ ...
۴۸- أحمد حنبل، أحمد بن محمّد بن حنبل بن هلال الشیبانی، سؤالات أبی داود للإمام أحمد بن حنبل فی جرح الرواة وتعدیلهم، تحقیق: زیاد محمّد منصور، مدینة، مکتبة العلوم والحکم، ۱۴۱۴ هـ ...
۴۹- أحمد حنبل، أحمد بن محمّد بن حنبل بن هلال الشیبانی، المسند، تحقیق: شعیب ارنؤوط و آخرون، مؤسسة الرسالة، دوّم، ۱۴۲۰ هـ .
۵۰- أحمد حنبل، أحمد بن محمّد بن حنبل بن هلال الشیبانی، العلل و معرفه الرجال، تحقیق:وحی الله بن محمّد عباس، بیروت-ریاض، المکتب الاسلامی-دارخانی، اوّل، ۱۴۰۸ هـ ...
۵۱- ازرقی، محمّد بن عبدالله بن احمد، اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، تحقیق: علی عمر، مکتبه الثقافه الدینیه، اوّل، بیتا.
۵۲- بخاری، محمّد بن اسماعیل، ادب المفرد، تحقیق: محمّد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالبشائر الاسلامیة، ۱۴۰۹ هـ ...
۵۳- بخاری، محمّد بن اسماعیل، التاریخ الصغیر، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، حلب- القاهرة، دار الوعی- مکتبة دار التراث، اوّل، ۱۳۹۷ هـ ...
۵۴- بخاری، محمّد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، تحقیق: سید هاشم ندوی، دارالفکر، بیتا.
۵۵- بخاری، محمّد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح، تحقیق: محمّد زهیر بن ناصر الناصر، دار طوق النجاه، اول، ۱۴۲۲ هـ.
۵۶- بخاری، محمّد بن اسماعیل، الضعفاء، مکتبة ابن عباس، اوّل، ۱۴۲۶هـ ...
۵۷- بزار، ابوبکر أحمد بن عمرو بن عبدالخالق، المسند، تحقیق: محفوظ الرحمن زین الله،بیروت- المدینه، المؤسسة علوم القرآن و مکتبه العلوم و الحکم، ۱۴۰۹ هـ ...
۵۸- بغوی، محیی السنة ، أبو محمّد الحسین بن مسعود البغوی، معالم التنزیل، المحقق: حققه وخرج أحادیثه محمّد عبد الله النمر - عثمان جمعة ضمیریة - سلیمان مسلم الحرش، دار طیبة للنشر والتوزیع، چهارم، ۱۴۱۷هـ ..
۵۹- بغوی، ابوالقاسم، حدیث مصعب بن عبد الله الزبیری، تحقیق صالح عثمان اللحام، اردن، الناشر الدار العثمانیة، ۱۴۲۴هـ ...
۶۰- بیهقی، ابوبکر أحمد بن الحسین، دلائل النبوة، تحقیق وثق أصوله وخرج أحادیثه وعلق علیه: الدکتور عبد المعطى قلعجى، دار الکتب العلمیة ـ ودار الریان للتراث، اوّل، ۱۴۰۸هـ ...
۶۱- بیهقی، ابوبکر أحمد بن الحسین، السنن الکبری و فی ذیله الجوهر النقی، حیدرآباد هند، مجلس دائره المعارف النظامیه الکائنه، اوّل، ۱۳۴۴ هـ ...
۶۲- بیهقی، ابوبکر أحمد بن الحسین، شعب الایمان، تحقیق: محمّد السعید بسیونی زغلول، بیروت، دارالکتب العلمیة، اوّل، ۱۴۱۰ هـ ...
۶۳- بیهقی، ابوبکر أحمد بن الحسین، معرفه السنن و الآثار، تحقیق: عبدالمعطی أمین قلعجی، دارالوعی -دارالوفاء-دارقتیبه-جامع الدراسات الإسلامیة، اوّل، ۱۴۱۲ هـ ...
۶۴- ترمذی، محمّد بن عیسی الترمذی، الجامع الصحیح السنن، تحقیق: أحمد محمّد شاکر و آخرون، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، بیتا.
۶۵- جرجانی، حمزة بن یوسف أبو القاسم الجرجانی، تاریخ جرجان، تحقیق: محمّد عبد المعید خان، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۱ هـ ...
۶۶- حاکم النیشابوری، محمّد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی
۶۷- حمیدی، عبدالله بن الزبیر أبو بکر الحمیدی، المسند، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، بیروت , القاهرة، دار الکتب العلمیة , مکتبة المتنبی، بیتا.
۶۸- خطیب بغدادی، أبو بکر أحمد بن علی بن ثابت بن أحمد بن مهدی، الفقیه والمتفقه، المحقق : عادل بن یوسف العزازی، دار ابن الجوزی بالسعودیة، سنة ۱۴۱۷هـ ...
۶۹- خطیب بغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت، المتفق و المفترق، تحقیق: محمّد صادق الحامدی، دمشق، دارالقاری، ۱۴۰۸ هـ ...
۷۰- خطیب بغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیتا.
۷۱- دارقطنی، علی بن عمر البغدادی، السنن، تحقیق: سید عبدالله هاشم یمان، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۸۶ هـ ...
۷۲- دارقطنی، علی بن عمر أبو الحسن الدارقطنی البغدادی، سؤالات البرقانی للدارقطنی، تحقیق: د. عبدالرحیم محمّد أحمد القشقری، کتب خانه جمیلی، باکستان، اوّل، ۱۴۰۴هـ ...
۷۳- دارقطنی، علی بن عمر البغدادی، سؤالات الحاکم النیسابوری للدارقطنی، تحقیق: موفق بن عبدالله بن عبدالقادر، الریاض، مکتبة المعارف، اوّل، ۱۴۰۴ هـ ...
۷۴- دارقطنی، علی بن عمر البغدادی، العلل الواردة فی الأحادیث النبویة، تحقیق: محفوظ الرحمن زین الله السلفی، الریاض، دارطیبة، اوّل، ۱۴۰۵ هـ .
۷۵- دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن، تحقیق: فواز أحمد زمرلی و خالد السبع العلمی، بیروت، دارالکتاب العربی، اوّل، ۱۴۰۷ هـ ...
۷۶- ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد بن عثمان، تنقیح فی أحادیث التعلیق، تحقیق: مصطفى أبو الغیط عبد الحی عجیب، ریاض، دار الوطن، ۱۴۲۱هـ ...
۷۷- ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، تحقیق: مجموعه محققین بإشراف شعیب الإرناؤوط، مؤسسة الرسالة، بیتا.
۷۸- ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد، الکاشف فی معرفة من له روایه فی الکتب الستة، دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علوم القرآن جدة، اوّل، ۱۴۱۳ هـ ...
۷۹- ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد، العبر فی خبر من غبر، تحقیق: صلاح الدین المنجد، الناشر مطبعة حکومة الکویت، ۱۹۸۴ هـ ...
۸۰- ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد، الموقظة فی علم مصطلح الحدیث، الملتقى أهل الحدیث، بیتا.
۸۱- ذهبی، شمس الدین محمّد بن أحمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق علی محمّد البجاوی المجلد الاول، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
۸۲- رویانی، ابوبکر محمّد بن هارون، المسند، تحقیق: ایمن علی ابو یمانی، قاهرة، مؤسسة قرطبة، ۱۴۱۶ هـ ...
۸۳- زیلعی، عبدالله بن یوسف، نصب الرایه، تحقیق: محمّد یوسف بنوری، مصر، دارالحدیث، ۱۳۵۷ هـ ...
۸۴- سعید بن منصور، سعید بن منصــور بن شعبة الخراسانی، السنــن، تحقیق: حبیب الرحـــمن الأعظــمی، بیروت، دارالکتب العلمیة، بیتا.
۸۵- سمعانی، ابی سعد عبد الکریم بن محمّد بن منصور التمیمی، الانساب، تعلیق: عبد الله عمر البارودی مرکز الخدمات والابحاث الثقافیة الجزء الاول، بیروت، دار الجنان، اوّل، ۱۴۰۸ هـ ...
۸۶- سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف، الریاض، مکتبة الریاض الحدیثة، بیتا.
۸۷- شاشی، هیثم بن کلیب، المسند، تحقیق: محفوظ الرحمن زین الله، مدینه، مکتب العلوم و الحکم، ۱۴۱۰ هـ ...
۸۸- شافعی، محمّد بن ادریس، الاُمّ، تحقیق: علی محمّد وعادل احمد، بیروت، دارالأحیاءالتراث العربی، ۱۴۲۲ هـ ...
۸۹- شافعی، محمّد بن ادریس، المسند، بیروت، دارالکتب العلمیة، بیتا.
۹۰- شافعی، ابوبکر محمّد بن عبدالله بن ابراهیم، الفوائد (الغیلانیات)، تحقیق: حلمی کامل أسعد عبدالهادی، ریاض، دار ابن جوزی، ۱۴۱۷ هـ ...
۹۱- شاموخی، أبو علی الحسن بن علی الشاموخی، احادیث الشاموخی، رره وخرج أحادیثه: ابومحمّد الالفی، قید النشر: بدارالصفا و المروه بالاسکندریه، بیتا.
۹۲- شریف حاتم عونی، شریف بن حاتم العونی، المرسل الخفی و علاقته بالتدلیس، دارالنجده، المملکة العربیة السعودیة، اوّل، ۱۴۱۸هـ ...
۹۳- شوکانی، محمّد بن علی بن محمّد، نیـل الأوطارمن أسرار منتقی الأخبار، اداره الطبـاعه المنیریه، بیتا.
۹۴- شیبانی، محمّد بن حسن، الآثار، تعلیق: ابوالوفاء الافغانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ هـ ...
۹۵- شیبانی، محمّد بن الحسن بن فرقد الشیبانی، الأصل المعروف بالمبسوط، تحقیق أبو الوفا الأفغانی، کراتشی، الناشر إدارة القرآن والعلوم الإسلامیة، بیتا.
۹۶- شیبانی، محمّد بن الحسن بن فرقد الشیبانی، الحجة على أهل المدینة، تحقیق: مهدی حسن الکیلانی القادری، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳هـ ...
۹۷- الصیداوی، محمّد بن احمد بن الجمیع، معجم الشیوخ، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت-ترابلس، مؤسسة الرسالة-دارالایمان، ۱۴۰۵ هـ .
۹۸- ضیاء المقدسی، محمّد بن عبدالواحد بن أحمد، أحادیث المختاره، تحقیق: عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، بیروت، دارخضر، دوّم، ۱۴۲۰ هـ .
۹۹- طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الأوسط، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمّد و عبدالمحسن بن ابراهیم الحسینی، القاهره، دارالحرمین، ۱۴۱۴ هـ.
۱۰۰- طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، تحقیق: محمّد شکور و محمود الحاج أمریر،بیروت، دارعمار و المکتب الإسلامی، اوّل، ۱۴۰۵ هـ .
۱۰۱- طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، الموصل، مکتبه العلوم و الحکم، دوّم، ۱۴۰۴ هـ .
۱۰۲- طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان فی تأویـل القرآن، تحقیق: احمد محمّد شاکر، مؤسسة الرسالة، اوّل،۱۴۲۰ هـ .
۱۰۳- طحاوی، أحمد بن محمّد بن سلامه بن عبدالملک بن سلمه، شرح مشکل الآثار، تحقیق: شعیب ارنووط، دار نشر، بیتا.
۱۰۴- طحاوی، أحمد بن محمّد بن سلامه بن عبدالملک بن سلمه، شرح معانی الآثار، تحقیق: محمّد زهری النجار، بیروت، دارالکتب العلمیة، اوّل، ۱۳۹۹ هـ .
۱۰۵- طیالیسی، سلیمان بن داود بن الجارود، المسند، تحقیق: محمّد بن عبدالمحسن ترکی، دارهجر، اوّل، ۱۴۱۹ هـ .
۱۰۶- عبدالرزاق، ابوبکر بن عبدالرزاق بن همام الصنعانی، مصنف، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، بیروت، المکتب الإسلامی، دوّم، ۱۴۰۳ هـ .
۱۰۷- عبد الله بن أحمد بن حنبل الشیبانی، السنة، تحقیق : د. محمّد سعید سالم القحطانی، دار ابن القیم – الدمام، اوّل، ۱۴۰۶هـ .
۱۰۸- عبدالله بن مبارک، عبد الله بن المبارک بن واضح، المسند، مکتبة المعارف، الریاض، اوّل، ۱۴۰۷هـ .
۱۰۹- عبد بن حمید، ابو محمّد عبد بن حمید بن نصر، المسند، تحقیق: صبحی البدری السامرایی و محمود محمّد خلیل الصعیدی، قاهره، مکتبة السنة، ۱۴۰۸ هـ .
۱۱۰- عجلی، أحمد بن عبد الله بن صالح أبو الحسن العجلی الکوفی، معرفة الثقات، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، المدینة المنورة ، مکتبة الدار، اوّل، ۱۴۰۵ هـ .
۱۱۱- عراقی، زین الدین ابوالفضل عبدالرحیم بن الحسین، ذیل میزان الاعتدال، تحقیق: علی محمّد عوض و عادل أحمد عبدالموجود،بیروت، درالکتب العلمیة، ۱۴۱۶ هـ .
۱۱۲- عقیلی، الضعفاء الکبیر، محمّد بن عمر بن موسی، تحقیق: عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، دارالمکتبة العلمیة، اوّل، ۱۴۰۴ هـ .
۱۱۳- الفسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفه و التاریخ، تحقیق: اکــرم العمری، بیروت، مؤسسة الرسالة، اوّل، ۱۹۸۱ م.
۱۱۴- کوسج، إسحاق بن منصور بن بهرام الکوسج أبو یعقوب التمیمی المروزی، مسائل الإمام أحمد بن حنبل وابن راهویه، تحقیق: خالد بن محمود الرباط و وئام الحوشی و جمعة فتح، الریاض، دار الهجرة، ۱۴۲۵ هـ .
۱۱۵- مالک بن أنس، الموطأ، روایت یحیی اللیثی، تحقیق: محمّد فؤاد عبد الباقی، مصر، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
۱۱۶- مالک بن أنس، الموطأ، روایت یحیی اللیثی، تحقیق: محمّد مصطفی الأعظمی، مؤسسة زاید بن سلطان آل نهیان، اوّل، ۱۴۲۵ هـ .
۱۱۷- مالک بن أنس، الموطأ، روایت حسن الشیبــانی، تحقیق: تقی الدین ندوی، دمشق، دارالقلـم، اوّل، ۱۴۱۳ هـ .
۱۱۸- مروزی، محمّد بن نصر بن الحجاج، تعظیم قدرالصلاة، تحقیق: عبدالرحمن بن عبدالجبار الفریوائی، المدینة، مکتبة الدار، ۱۴۰۶ هـ .
۱۱۹- مروزی، محمّد بن نصر بن الحجاج المروزی أبو عبد الله، السنة، تحقیق : سالم أحمد السلفی، مؤسسة الکتب الثقافیة – بیروت، اوّل ، ۱۴۰۸هـ .
۱۲۰- مزی، یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج المزی، تهذیب الکمال، تحقیق: د. بشار عواد معروف، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۰هـ .
۱۲۱- المحاملی، حسین بن اسماعیل الضبی، أمالی بروایه ابن یحیی البیع، تحقیق:ابراهیم القیسی، عمان، المکتبة الإسلامیة-دار ابن قیم، ۱۴۱۲ هـ .
۱۲۲- مسلم، مسلم بن الحجاج بن مسلم القشیری، الجامع الصحیح، بیروت، دارالجیل و دارالآفاق الجدیده، بیتا.
۱۲۳- مناوی، عبد الرؤوف المناوی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، تعلیقات یسیرة لماجد الحموی، المکتبة التجاریة الکبرى، مصر، اوّل، ۱۳۵۶هـ .
۱۲۴- نحاس، أحمد بن محمّد بن إسماعیل المرادی النحاس أبو جعفر، الناسخ والمنسوخ، تحقیق: د. محمّد عبد السلام محمّد، مکتبة الفلاح، الکویت، اوّل، ۱۴۰۸هـ .
۱۲۵- نسایی، أحمد بن شعیب، الضعفاء والمتروکین، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، حلب، دار الوعی، اوّل، ۱۳۶۹ هـ .
۱۲۶- نسایی، أحمد بن شعیب، المجتبی من السنن، تحقیق: عبدالفتاح ابوغدة، حلب، مکتب المطبوعات الإسلامیة، دوّم، ۱۴۰۶ هـ .
۱۲۷- نسایی، أحمد بن شعیب، سنن کبری، تحقیق: عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیة، اوّل، ۱۴۱۱ هـ .
۱۲۸- نووی، یحیی بن شرف بن مری، تهذیب الأسماء واللغات، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، بی جا، بیتا.
۱۲۹- هیثمی، نورالدین، بغیة الحارث عن زوائد مسند الحارث، مدینة، مرکز خدمة السنة و السیرة النبویة، تحقیق:حسین احمد صالح الباکری، اوّل، ۱۴۱۳ هـ .
۱۳۰- هیثمی، نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۲ هـ .
۱۳۱- یحیی بن معین، معرفة الرجال عن یحیى بن معین وفیه عن علی بن المدینی وأبی بکر بن أبی شیبة ومحمّد بن عبد الله بن نمیر وغیرهم/ روایة أحمد بن محمّد بن القاسم بن محرز، المحقق: الجزء الأول: محمّدکامل القصار، الناشر: مجمع اللغة العربیة، دمشق، اوّل، ۱۴۰۵هـ .
۱۳۲- وزارة الاوقاف و الشئون الإسلامیة، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، الاجزاء ۱-۲۳ الطبعة الثانیة دارالسلاسل فی الکویت و الاجزاء ۲۴-۳۸ الطبعة الاولی مطابع دار الصفوة فی مصر و الاجزاء ۳۹-۴۵ الطبعة الثانیة طبع الوزارة، (۱۴۰۴-۱۴۲۷ هـ)
۱۳۳- نرم افزار المکتبة الشاملة ۳.۴۵.
۱۳۴- نرم افزار جوامع الکلم ۴.۵۰.