خویشاوندی صحابه و اهل بیت
تأليف:
ابومعاذ سید بن احمد بن ابراهیم اسماعیلی
مترجم:
اسحاق دبیری
اسم، اشاره به مسمی یا صاحب اسم است، و این علامت ویژهای است که او را از دیگران متمایز میکند، و مردم همواره این اصل را پذیرفتهاند و به آن عمل میکنند. هیچ عاقلی نیست که در أهمیت اسم تردید داشته باشد، زیرا با همین نشان بارز است که کودک از سایر برادران و کودکان دیگر باز شناخته میشود و رفته رفته بوسیله آن در خانواده و جامعه معروف و مشهور میگردد تا اینکه سر انجام انسان فنا میشود اما اسمش (با ویژهگیهای خوب یا بد آن) باقی میماند.
اسم از «سُمُوّ» یعنی بلندی یا از «وَسْم» به معنی نشان و علامت گرفته شده است، همۀ این امور دلالت بر اهمیت اسم برای کودک میکند، و این اهمیت را به هیچ عنوان نمیتوان نادیده گرفت. از بازرترین ویژگیهای اسم این است که دلالت بر عقل و مکتب اعتقادی شخص میکند، به طور مثال دشوار و شاید ناممکن است که شما شنیده باشید یهود و نصاری فرزندانشان را (محمدص) بنامند! یا اینکه مسلمانان فرزندانشان را لات و عزی یا فرعون و هامان و ابوجهل و ابولهب بنامند! بنابراین رابطۀ فرزند با پدرش به وسیلۀ اسم بر قرار میگردد، و پدر و سایر اعضای خانواده فرزندشان را با اسم بلکه با اسمی که دوست دارند و میپسندند صدا میزنند، بنابر این اسم تک تک افراد خانواده در میان آنان و سایر خویشاوندان بسیار تکرار میگردد، و از قدیم گفتهاند: (مِنْ اسمك أعرِفُ أباك) از روی اسمت شخصیت پدرت را میشناسم.
برای شناخت و تشخیص این اهمیت همین کافی است بدانیم که شریعت پاک محمدیص به اسم اهمیت فوق العادهای قائل شده است، لذا رسول محبوبص اسم بعضی صحابه را اعم از زن و مرد عوض کردند، بلکه حتی اسم شهرشان را از یثرب به مدینه تبدیل کردند،کما اینکه آن حضرتص مانع از نامگذاری بعضی اسمها شدند. لذا فرمودند: «إنَّ أخنع اسم عند الله رجل تسمى بملك الأملاك». «پستترین اسم در نزد خداوند کسی است که خودش را ملک الملوک یا شاهنشاه بنامد».
همچنین رسول گرامیمانص به بعضی أسماء مانند عبدالله و عبدالرحمن و غیره که در آن اشاره به مقام بندگی برای خداوند است ترغیب فرمودند: «أحبُّ الأسماء إلى الله عبدالله وعبدالرحمن». «محبوبترین نامها در نزد خداوند عبدالله و عبدالرحمن است».
چنانکه از سیرت رسول گرامیمانص معلوم میشود ایشان از اسم خوب خوششان میآمد و آن را به فال نیک میگرفتند. از نظر علمای علم اصول و ادبیات عرب، اسمها از خودشان مفاهیم و معانی دقیق و حساب شدهای دارند، تفصیل این موضوع را درکتب اصول فقه و ادبیات عرب ملاحظه میفرمائید، و علماء در زمینۀ مسائل گوناگونی که از آن گرفته میشود بحث کردهاند.
خوانندۀ عزیز! سراسیمه نشو و پیشاپیش تعجب نکن؟با من ادامه بده، لطفا به این پرسشها پاسخ بده.
فرزندت را چه مینامی؟ آیا اسمی را برایش میپسندی که از دید شما و همسر و خانوادهات معنی و دلالت روشن و دلکش و دوست داشتنی دارد، یا اینکه هرچه پیش آمد خوش آمد؟! حتی اگر اسم دشمنانت باشد؟! سبحان الله، واقعاً شگفتانگیز است، ما امروز در این عصر جهالت و غفلت از دین، برای فرزندانمان اسم معنی دار و دلکش و جذاب و با شخصیت انتخاب میکنیم، اما حاضر نیستیم این اصل را در مورد بهترین انسانهای روی زمین که در عصر طلایی زندگی میکردند بپذیریم، و میگوئیم نه! آنها به دلائل سیاسی و اجتماعی مجبور شدند اسم دشمنانشان را بر روی فرزندانشان بگذارند، بدون اینکه احساس و عاطفۀ شان، آنان را راهنمایی کند!
عجیب است که سروران امت و عاقلترین انسانها، و صاحبان عزت و افتخار و شجاعت که علاوه بر شجرۀ طیبه (نسب شریف)، شخصیتهای آنان نیز همچون نور میدرخشد، از ابتدائیترین معانی انسانیت محروم نگه داشته میشوند! تا جائیکه به آنان اجازه داده نمیشود که فرزندانشان را به نامهای پسندیده و محبوبشان نامگذاری کنند، بلکه مجبور میشوند نام دشمنانشان را بر روی فرزندانشان بگذارند، آیا این باور کردنی است؟
شایان ذکر است که این نامگذاری تنها برای یک فرد نبود بلکه اهل بیت مجموعهای از فرزندانشان را با این نامها افتخار بخشیدند، و این نامگذاری پس از سپری شدن و فراموش کردن دشمنی نبوده بلکه به ادعای آنان در اوج دشمنی بوده است که ما میگوئیم خیر بلکه در اوج محبت بوده، زیرا دشمنیای در کار نبوده است، این مساله مهم و قابل توجهی است که باید آن را دقیق مطالعه کرد، و روی آن حساب نمود، زیرا که در آن دلالتهای فراوانی است و در آن رد بر تمام آن داستانهای خیالی و افسانههای مسموم و اوهام و خرافاتی است که دلهای صاف مسلمین را مکدر و صف محکم آنان را متفرق کرده است، این حقیقت به قدری روشن و قابل فهم است که هر انسان عاقل و بیغرضی براحتی میتواند آن را درک کند، و هر انسان با شعوری که احساس و عاطفهاش نَمُرده باشد خیلی ساده میتواند آن را بفهمد، و ناممکن است که انسانهای عاقل و آزاده بپذیرند که براستی این نامگذاری نمایشی بوده باشد، و نه امکان رد و تأویل آن وجود دارد.
لذا در پایان بن بست با خط درشت نوشته است، عشق و محبت و احترام صحابه و اهل بیت نسبت به یکدیگر چنان در رگ و خون آنان عجین شده بود که بوی عطر صفا و صمیمیت آن تا امروز نیز مشام جهانیان را عطر آگین میکند، اما بیمارانی که حس بویاییشان کار نمیکند و همواره دچار زکام و سرما خوردگی هستند؛ از استشمام این نعمت بزرگ محرومند و شاید هم مدعی شوند که بوی گند به مشامشان میرسد، راست میگویند؛ چون مریضند، اگر سالم بودند تشخیص میدادند که ادعای بوی گند دروغ است؛ جهان عطر آگین است ولی آنها مانند کوری هستند که عصاکش آنان دیگرانند و خدا نکند که خودِ عصاکش هم کور باشد!
علی÷ از فرط محبتش با خلفای ثلاثه ابوبکر و عمر و عثمانش، سه تا از فرزندانش را با نام گرامی آنان نامگذاری میکند. ابوبکر÷ ابن علی بن ابی طالب که با برادر بزرگوارش امام حسین - علیه وعلی آبائه الصلاة والسلام - در صحنه کربلا به شهادت میرسد. عمر÷ ابن علی بن ابی طالب که با برادر بزرگوارش امام حسین÷ در حماسه کربلا شرکت میکند و پس از جهاد و مبارزه، زنده با امام زین العابدین به مدینه بر میگردد. و نسلش ادامه پیدا میکند. عثمان÷ ابن علی بن ابی طالب که با برادر بزرگوارش امام حسین÷ در کربلا به شهادت میرسد.امام حسن مجتبی÷ نیز سه تا از فررندانش را ابوبکر÷ و عمر÷ و طلحه÷ نام میگذارد که با عمویشان درکربلا به شهادت میرسند.امام حسین÷ نیز فرزندش را عمر÷ نام میگذارد. امام زین العابدین÷ یک دخترش را عایشهل ویک پسرش را عمر÷ نام میگذارد، که نسل عمر بن زین العابدین ادامه پیدا میکند.
همچنین بقیه اهل بیت از نسل عباس ابن عبدالمطلب و نسل جعفر بن ابی طالب و مسلم بن عقیل و دیگران، که در اینجا ما در صدد درج تمام این اسمها نیستیم بلکه مقصود فقط ذکر نمونههایی است که مطلب مورد نظر را روشن کند.
بعضی شیعیان منکر این حقیقت هستند که علی و فرزندانشش فرزندان خودشان را به این نامها نامگذاری کردهاند. البته اینها فقط کسانی هستند که یا اطلاع ندارند چون مطالعه نمیکنند و با کتابها سروکاری ندارند، و یا اینکه تجاهل عارفانه میکنند و قصداً از روی ضد و عناد این حقایق روشن را انکار میکنند.
خوشبختانه بسیاری از ائمه و علمای بزرگ تشیع اینگونه جهالت مقصود یا غیر مقصود را رد کردهاند، زیرا دلائل وجود این نامهای مبارک قطعی و یقینی است، چون نسلهای آنان ادامه دارد و بلکه خود کتب تشیع که جریان حادثه کربلا را نقل میکنند گواهی میدهند که ابوبکر بن علی بن ابی طالب و ابوبکر بن حسن بن علی و عمر بن علی و عثمان بن علی‡ در کنار امام حسین به شهادت رسیدند. آری اینها شهدای صحنه کربلا هستند، این امر را خود برادران شیعه در کتابهایشان آوردهاند، شاید شما بپرسید پس چرا در حسینیهها از این قبیل شهداء اسمی برده نمیشود و در دستههای عزاداری کسی نام آنها را نمیبرد؟! طبیعی است باید هم بپرسید، اما پاسخ اینگونه پرسشها را ما نباید بدهیم، از کسانی بپرسید که بیشتر از ما ادعای حب اهل بیت دارند، که براستی چرا از این قهرمانان اهل بیت هیچ خبری نیست در حالیکه عمر بن علی بن ابی طالب و عمر بن حسن بن علی از شجاعترین و حماسه آفرینترین مردان آن صحنه تاریخی بودند.
خلاصه اینکه مسألۀ نامگذرای ائمه اهل بیت‡ فرزندانشان را به نامهای افتخار انگیز ابوبکر و عمر و عثمان و عائشه و طلحه و زبیر و معاویه و دیگر بزرگان صحابهش یکی از مسائل مهمی است که در قاموس تشیع نوین هیچ پاسخی برای آن نمیتوان یافت. ناممکن است اگر بگوئیم آنها بدون در نظر داشتن معنی و دلالت این اسمها فرزندانشان را به این نامهای گرامی و فخرآفرین نامیدند، هیچ عقل سلیمی باور نمیکند، و این را هم نمیتوان گفت که این یک دسیسه و سازش حساب شده از طرف اهل سنت است که از قدیم الأیام در کتب تشیع دست بردهاند، و این گونه مطالب را در آنها گنجانیدهاند! زیرا معنی این گفته طعن و تشکیک در تمام روایات وکتب تشیع است. بنابراین هر روایتی که شیعیان از آن خوششان نیامد بگویند این دسیسه و سازش از سوی اهل سنت است! در این صورت هرکس هر روایتی که موافق میلش نبود میتواند به همین سادگی رد کند و بگوید این توطئه است! به ویژه آنکه در مکتب تشیع هر مجتهد زندهای خیلی راحت میتواند هر روایتی که خواست رد کند و آن را نپذیرد چون خودش مجتهد است و هیچ قانون و ضابطهای هم وجود ندارد که او را باز دارد.
از چیزهای بسیار خندهآور این است که مقصود از نامگذاری به نامهای صحابه بزرگ سب و توهین و لعن و نفرین آنان بوده است، کما اینکه فرمودهاند! هدف از نامگذاری به اسمهای این چهرههای تاریخ ساز، بدست آوردن دل عامه (اهل سنت) بوده است، یعنی امامان اسم فرزندانشان را به اسم دشمنانشان گذاشتهاند تا اینکه اینها را توهین کنند و در نهایت دشمنانشان مورد اهانت قرار گیرند و یا اینکه مردم تصور کنند که امام، خلفاءرا دوست دارد. یعنی اینکه تقیه کرده است. به به!!!
چه شخصیتی از امام میسازیم!، امام یعنی کسیکه هر کارش بر خلاف اعتقاداتش است! تا اینکه یاران خودش و سایر مردم را بفریبد و به آنها وانمود کند که دشمنانش را دوست میدارد، در حالیکه دشمن آنها است و از روی ترس چنین میکند!!.چگونه امام تاریخ آینده و نسلهای پس از خود را حیران و سردرگم میگذارد و نعوذ بالله با این حیلهها و ترفندها که با عزت و کرامت و شجاعت و اخلاق خاندان نبوت منافات دارد به خودش و خاندانش اهانت روا میدارد، چرا؟! فقط برای اینکه بنی تمیم یا بنی عدی یا بنی امیه را از خودش راضی نگهدارد،کسانی که با سیرت پاک ائمه‡ آشنایی دارند قطعا میدانند که ائمه از شجاعترین مردم بودند بر خلاف روایات جعلی و ساختگیای که ائمه را مردانی بزدل و ترسو و دروغگو معرفی میکنند، که نه برای دینشان انتقام میگیرند، و نه آبرو برایشان مهم است، و نه عزت و کرامت برایشان معنایی دارد، و متأسفانه چقدر زیاد است از این دست روایتهایی که به نام دین به مردم قالب شده و مردم با چقدر اخلاص و پاک دلی آنها را پذیرفتهاند.
کاری که ائمه (علی و فرزندانش)‡ کردهاند از قویترین دلائل عقلی و روانی و حقیقی است که صدق محبت آل بیت‡ با خلفای راشدینش و سایر اصحاب پیامبرص را میرساند، شما شخصاً این حقیقت را دارید مشاهده میکنید و اصلاً جای هیچگونه انکار و تردیدی وجود ندارد.و این واقعیت ارشاد پاک و منزه خداوند را عینیت میبخشد که فرمود: ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ﴾[الفتح: ۲۹].
«محمد رسولِ خداست و کسانی که با اویند برکافران سختگیر و در میان خود مهربانند. آنان را در حال رکوع و سجده میبینی که از خداوند فضل و خشنودی میجویند. نشانۀ درستکاری آنان از اثر سجده در چهرههایشان پیداست».
خوانندۀ عزیز! لطفاً آیه را دوباره با دقت تلاوت کنید و معانی آن را تصورکنید و در صفت رحمت که در آیه کریمه آمده ﴿رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ﴾> بیشتر بیندیشید، ببینید که به چه نتیجهای میرسید.
خوانندۀ گرامی! دوست داری فرزندت را،جگرگوشهات را، پیوند قلبت را، دختر عزیزت را به چه کسی بدهی؟آیا راضی میشوی که او را به خانۀ مردی فاسق و جنایت کار بلکه به خانۀ قاتل مادرش یا برادرش بفرستی؟ کلمه داماد برای شما چه معنی دارد؟شما حاضرید چه کسی را به دامادی خود انتخاب کنید؟.
المصاهره در لغت از صاهر است، گفته میشود: (صاهَرْتُ القومَ اذا تَزَوَّجْتُ مِنْهُم)، وقتی دو خانواده جهت برقرار کردن روابط اجتماعی و پیوند زناشویی بین پسر و دختر یا زن و مرد با هم وصلت برقرار میکنند، این وصلت را در عربی مصاهره میگویند، صهر یعنی داماد ولی در عربی معنی گستردهتر از این دارد، صهر مرد یعنی خویشان زنش، و صهر زن یعنی خویشان شوهرش،خلاصه اینکه مصاهره در عربی به خویشان زن گفته میشود و گاهی به خویشان مرد نیز گفته میشود، و خداوند این مصاهره را جزو نشانههای قدرت خودش قرار داده، چنانکه میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ مِنَ ٱلۡمَآءِ بَشَرٗا فَجَعَلَهُۥ نَسَبٗا وَصِهۡرٗاۗ وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرٗا٥٤﴾ [الفرقان: ۵۴].
«او کسى است که از آب، انسانى را آفرید; سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد); و پروردگار تو همواره توانا بوده است».
در آیه کریمه دقت کنید که چگونه خداوند انسان را موجودی آفریده که با اطرافیان خودش از روی نسب و مصاهره رابطه داشته باشد و خانواده و اجتماع را تشکیل دهد. پس مصاهره رابطه شرعی است که خداوند آن را در ردیف نسب ذکر کرده است،نسب به اقوام پدر نیز گفته میشود، بعضی علماءمعتقدند که نسب مطلق قرابت و خویشاوندی است، پس وقتی میبینید که خداوند نسب و صهر را در ردیف هم ذکر کرده، بدانید که این امر بیانگر مطالب بسیار عمیقی است که نباید از آن غافل شد.
مصاهره از دیدگاه عربها از اهمیت ویژهای برخوردار است، آنان به نسب افتخار میکنند کما اینکه به دامادها و موقعیت و منزلت آنان افتخار میکنند، لذا مشهور است که عربها کسی را که از خودشان شأن و منزلت کمتری داشته باشد به دامادی خود قبول نمیکنند، بلکه در نزد بسیاری از جوامع غیر عرب نیز وضعیت به همین منوال است، لذا اندیشههای ناسیونالیستی امروز یکی از دشوارترین و بغرنجترین مشکلات اجتماعی غرب بشمار میرود.
بویژه عربها درباره زن غیرت و حساسیت بخصوصی دارند، همین امر باعث شده بود که دختران نوزاد و معصومشان را زنده به گور کنند که مبادا کسی به آنان توهین کند، بر سر این موضوع، چه بسا جنگها در میگرفت و خونها میریخت که آثار آن تا امروز نیز وجود دارد. گمان میکنم این اشارههای کوتاه جهت تفهیم و رساندن مطلب کافی است.
وقتی اسلام آمد همه خوبیها و صفات حمیده را بر قرار داشت و از همه زشتیها نهی فرمود، خداوند متعال بیان نمود که معیار ارزشها فقط تقوی است ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ﴾[الحجرات: ۱۳]. «گرامیترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شما است».
این معیار، بخشی از دیدگاه شریعت است. کما اینکه فقهای بزرگوار موضوع «کفء» یا کفائت (هم سطح بودن) در دین و نسب و حرفه و مباحث مختلفی که به آن تعلق میگیرد را مورد بحث قرار دادهاند، ازجمله اینکه آیا کفاءت (مساوی بودن زن و شوهر)از شروط صحت عقد است یا از شروط لزوم آن؟ و اینکه آیا این حق زن است یا اولیای امور او نیز در آن دخالت دارند؟و مباحث دیگری که در باب نکاح مطرح میگردد.
و اما در مسئله صیانت و حفاظت عرض و آبرو و غیرت نسبت به زنان، رسول گرامیص کسی را که در دفاع از آبروی خودش کشته شود شهید گفتهاند، بلکه جنگِ دفاع از آبرو و حیثیت را خود رسول گرامیص فرماندهی کردهاند. داستان مشهوری که یهود بنی قینقاع با حیله، حجابِ زن مسلمانی را از سرش کشیدند و بدینوسیله عهدشان را شکستند و با رسول اللهص اعلان جنگ کردند، خیلی معروف است. جریان از این قرار بود که یک زن مسلمان وقتی میخواست از یک مرد یهودی طلا بخرد یهودی از او خواست که چهرهاش را باز کند زن نپذیرفت. آن یهودی در حالیکه زن نشسته بود و بدون اینکه احساس کند گوشه چادرش را به چیزی بست که وقتی از جایش بلند شد صورتش لخت شد. زن فریاد کشید و کمک طلبید، جوان مسلمانی که در آن نزدیکی بود آمد و مرد یهودی را کشت، از آن سو هم یهودیها جمع شدند و جوان مسلمان را کشتند، این داستان واقعی میرساند که حفاظت از ناموس چه نقش مهمی در جامعۀ اسلامی داشته و دارد؛ در پی همین جریان بود که رسول اللهص بر اثر پیمان شکنی یهود بنی قینقاع با آنان به جنگ پرداختند. آری خوانندۀ گرامی! علاوه بر آن بعضی احکام شرعی مثل اشتراطِ ولی در عقد نکاح و شاهد گرفتن در نکاح و بلکه حد قذف و حد زنا و دیگر احکامی که همگی بیانگر اهمیت عزت و آبرو و حیثیت انسان مسلمان است، نشان میدهد که شریعت چقدر به حفظ آبرو حساس است.
اگر در این احکام و در حکمت و فلسفه و پیامدهای آنها بیندیشید و دقت کنید اهمیت موضوع خود به خود برای شما آشکار میشود.
احکام زیادی بر مصاهره مترتب میشود، اصلاً در خود مشروعیت عقد نکاح (که قرآن از آن به میثاق غلیظ تعبیر فرموده) دقت کنید که مرد چگونه و با چه شرایط و آدابی از زنی خواستگاری میکند و چه احکام زیبا و پندآمیزی بر آن مترتب میشود؛ ممکن است خواستگاری او پذیرفته و ممکن است رد شود.
ببینید مرد خواستگار چگونه از خانواده و خویشان و آشنایانش جهت بر قراری روابط رسمی و کسب موافقت خانواده عروس تلاش میکند، و خانوادۀ عروس با چه دقتی بررسی میکنند، فکر میکنند، مشورت میکنند، دربارۀ داماد تحقیق میکنند؟ و در نهایت هیچ الزامی هم ندارند، ممکن است موافقت کنند و یا با کمال اختیار و جرأت و شهامت مخالفت خودشان را اعلان میکنند، حتی اگر داماد هدایایی فرستاده باشد یا مقداری مهر مقدم پرداخته باشد یا هر احسان دیگری نیز به آنان کرده باشد، آنان مختارند هزار بار بیندیشند که آیا شایسته است دست عزیز و جگر گوشهشان را به دست این مرد بدهند یا خیر؟ علاوه بر آن عقد باید شاهد و گواه داشته باشد، و نکاح باید اعلان شود؛ چرا؟زیرا احکام و پیامدهای بسیار مهم و سرنوشت سازی بر آن مرتب میگردد. نکاح، دورها را نزدیک و بیگانهها را با هم آشنا میکند و به مجرد اینکه عقد ازدواجشان بسته شود بسیاری زنان دیگر بر داماد و بسیاری مردان دیگر بر عروس حرام میگردند. این کتاب کوتاه ظرفیت تفصیل بیشتر را ندارد، فقط مقصود بیان اهمیت موضوع است و زمینهسازی جهت مطلبی که در پی خواهد آمد،بنابراین حالا شما به مطلب ذیل بیندیشید و دقت کنید.
خواهر امام حسن مجتبی و امام حسین سید الشهداء، دختر فاطمه زهراء «ام کلثوم»ش را پدرش امیر مؤمنان علی بن ابی طالبس به ازدواج فاروق اعظم عُمر بن خطابس در میآورد، آیا شایسته است بگوئیم که علی از ترس عمر این کار را کرد؟! پس شجاعتش کجا بود؟ دوستی و محبتش با دختر عزیزش کجا بود؟ آیا علی مرتضی دست دخترش را بدست ظالمی میسپارد؟ غیرتش دربارۀ دین خدا کجا رفت؟پرسشهای زیادی که پایان ندارد، یا اینکه به ناچار باید اعتراف کنیم که چون علی عمر را کاملا میشناخت و به او اعتماد داشت، و با او الفت و محبت داشت لذا خواست بدینوسیله از شخصیت او تقدیر کند،آری بدون شک و تردید عمر با میل و رغبت خود علی و خانوادهاش با دخترِ دختر رسول اللهص ازدواج کرد و ازدواجشان کاملاً شرعی و صحیح و علنی و اختیاری بود.این خود میرساند که این دو خانواده چقدر یکدیگر را دوست میداشتند و به یکدیگر احترام میگذاشتند و جوّی سرشار از الفت و محبت در میان آنان حاکم بود، چرا چنین نباشد، درحالیکه خود رسول اللهص داماد (شوهر دختر) عمرس بود، بنابر این رابطه گرم اجتماعی بین خانواده رسول اللهص و خانواده عمر قبل از این ازدواج هم قائم بود.
نمونه دوم: فرمودۀ امام جعفر صادق÷ کافی است که فرمودند: (ولَدَنِي أبوبكر مَرَّتين) آیا میدانید مادر امام صادق کیست؟ «ام فروه» دختر قاسم ابن محمد بن ابی بکر صدیقس. آیا دقت کردهاید که چرا امام صادق÷ فرمودند ابوبکر و نگفتند محمد بن ابی بکر؟ آری این صراحت و بازگشت به جد بزرگوار خانواده صدیقش بدلیل این بود که بعضی شیعه نمایان فضیلت ابوبکر صدیق را انکار میکردند،بر خلاف محمد پسر ابوبکر که شیعیان دربارۀ فضل او متفقند، شما را به خدا فکر کنید و بیندیشید که انسان به چه کسی افتخار میکند؟!
خوانندۀ گرامی! هرکس اندکی مطالعه و اطلاع داشته باشد، روابط خویشاوندی نسبی بین صحابه رضوان الله علیهم اجمعین اعم از مهاجر و انصار را درک میکند، این روابط به قدری صمیمی و گسترده بود که حتی موالی و بردگان صحابه از اشراف و سادات قریش زن گرفتند: زید بن حارثهس صحابیای که نامش در قرآن کریم آمده همسرش کیست؟ زینب بنت جحشل که بعدها افتخار ام المؤمنین را کسب نمود.
اسامه بن زیدس برده معروف که رسول خداص فاطمه بنت قیس قریشی را به همسری او دادند. سالم مولای(برده) حذیفهش که حذیفه دختر برادرش هند بنت الولید قریشی را به همسری او داد در حالیکه پدر وی از سرداران قریش بود. اگر از مصاهره در بین صحابهش سخن بگوئیم موضوع بسیار طولانی خواهد شد، لذا به ذکر همین چند نمونه از ازدواجهای صمیمانه بین اهل بیت و خلفای راشدینش اکتفا میکنیم. پس گفتیم که عمر فاروقس با ام کلثوم دختر فاطمه زهراءدختر گرامی رسول اللهص ازدواج کرده کما اینکه مادر امام جعفر صادق÷ از هر دو طرف نوۀ ابوبکرصدیقس است.
پس خوانندۀ گرامی! چه بهتر که از وسوسۀ شیطان بر حذر باشیم، و جدی و عمیق بیندیشیم،ما مسلمانیم، و هر مسلمان مکلف است که از عقل خودش کار بگیرد، چه بسیار است آیاتی که در قرآن کریم انسان را به تعقل و تفکر و تدبر فرا میخواند که اینجا جای تفصیل آن نیست لذا باید از عقل کار گرفت و دائرۀ تفکر و اندیشه را گسترش داد و از تقلید کورکورانه پرهیز نمود. برای انسان عاقل و دانا که خداوند به او عقل سالم عنایت فرموده، زشت است که بدون تفکر و تعقل هر سخنی را پیش از تحقیق و سنجش بپذیرد، به ویژه در باب اعتقادات، که نباید اجازه دهیم سرنوشت دائمی و ابدی ما نسنجیده رقم بخورد، زندگی آخرت و اعتقاداتی که بر اساس آن مسیر سعادت یا شقاوت انسان تعیین میشود شوخی بردار نیست. پس خدایا از شر همه شیطانهای انس و جن به ذات شنوای دانا وحکیم و توانای تو پناه میجوئیم.
خوانندۀ محترم ! آیا شما راضی میشوید که پدران و پدر بزرگان شما دشنام داده شوند و به آنها اهانت گردد و گفته شود دختر شما را به زور و بر خلاف میل خانواده و فامیل و خویشاوندانش در حالیکه شما (یعنی پدرش) حاضر و زنده است به ازدواج گرفتهاند؟ آیا شما این را برای خود میپسندید که به شما گفته شود « دختر شما یا ناموس شما به زور غصب شده است» پس وقتی برای شما حتی شنیدن این مسئله دشوار است و نمیتوانید آن را تحمل کنید، و چه بسا آن را منافی عزت و غیرت خود میدانید، پس نسبت به بهترین و پاکترین انسانهای روی زمین بعد از پیامبران† چگونه باید این چرندیات را شنید و تحمل کرد؟ این چه عقلی است که این گونه چرت و پرتها را به نام دین و دانش و اسلام ناب و مکتب اهل بیت و روایات ائمه اطهار† میپذیرد؟! از خداوند میخواهیم که دلهایمان را از کینه و عداوت نسبت به مؤمنان پاک بدارد. پروردگارا ! محبت همه بندگان صالح و نیکو کارت را در دلهایمان جای بده، و دلهای خرابمان را با محبت واقعی اهل بیت آباد بگردان. آمـــین یا رب العالمین.
اینک قبل از مبحث سوم نصوص و روایاتی از کتب معتمد برادران تشیع و از علمای بسیار معتبر آنان را از نظر شما میگذرانیم که در آنها اثبات ازدواج عمر فاروق با ام کلثوم دختر گرامی علی و زهراءش به روشنی به چشم میخورد.
صفی الدین محمد بن تاج الدین معروف به ابن الطقطقی الحسنی متوفای ۷۰۹ هجری نسب شناس و مورخ معروف در کتابی که تالیف آن را به اصیل الدین حسن پسر خواجه نصیرالدین طوسی وزیر هلاکو تقدیم نموده، و آن را به اسم خودش نام گذاری کرده در ذیل عنوان بنات امیر المؤمنین علی÷ مینویسد: «وام کلثوم و أمها فاطمة بنت رسول الله تزوجها عمر بن الخطاب فولدت له زیدا ثم خلف علیها عبدالله بن جعفر» یعنی «یکی دیگر از دختران امیر المؤمنین ام کلثوم میباشد که مادرش فاطمه دختر رسول اللهص است که عمر بن خطاب با وی ازدواج کرد و فرزندی به نام زید از او به دنیا آورد و پس از عمر به عقد عبدالله بن جعفر در آمد».
محقق سید مهدی رجائی مطالب بسیاری نقل کرده از جمله تحقیق ابوالحسن العمری از نوههای عمر پسر امام زین العابدین÷ در کتابش «المجدی» مینویسد: «آنچه از این روایات میتوان بدان اعتماد کرد مطلبی است که اکنون از نظر گذشت که عباس ابن عبدالمطلب ام کلثوم را بارضایت و اجازه پدرش به ازدواج عمر در آورد و از عمر فرزندی به نام زید به دنیا آورد». محقق مذکور اقوال بسیار دیگری نیز نقل کرده از جمله:زنی که عمر با او ازدواج کرده شیطانی بوده!!! یا ممکن است ازدواج کرده اما با او هم بستری نکرده!!! یا اینکه به زور و با غصب با او ازدواج کرده است!!!
ملا باقر مجلسی مینویسد: «… همچنین است انکار شیخ مفید از اصل جریان ازدواج. این برای بیان این مطلب است که آن (ازدواج) از طریق آنها ثابت نشده است، و الاّ بعد از ورود آن روایات و روایات دیگری که با سند خواهد آمد که علی÷ هنگامی که عمر وفات کرد نزد ام کلثوم آمد و او را با خود به خانه خودش برد، و روایات دیگری که از بحار الانوار آوردهام این انکار، عجیب مینماید، اصل جواب این است که این ازدواج از روی تقیه واضطرار بوده است…….الخ» !!!
انصاف هم خوب است. صاحب اصول کافی چندین حدیث در کتابش آورده است از جمله (باب المتوفى عنها زوجها المدخول بها أن تعتد وما يجب عليها: حميد بن زياد عن ابن سماعه عن محمد بن زياد عن عبدالله بن سنان و معاويه بن عمار عن ابي عبدالله÷ قال: سألته عن المرأة المتوفى عنها زوجها أتعتد في بيتها او حيث شاءت؟قال بل حيث شاءت إن عليا÷ لما توفي عمر أتى ام كلثوم فانطلق بها إلى بيته). «معاویه بن عمار میگوید از امام صادق÷ پرسیدم زنی که همسرش وفات کند باید در خانهاش (عده) بنشیند یا هر جایی که خواست؟ فرمود بلکه هر جائیکه خواست، علی÷ هنگامی که عمر وفات کرد، ام کلثوم را با خود به خانه خودش برد).
خوانندۀ عزیز! با بعضی از علمای معاصر تشیع درباره این ازدواج صحبت کردم،از بهترین ردودی که آنان برای توجیه این ازدواج نوشتهاند رد قاضی محکمۀ اوقاف و مواریث شیخ عبدالحمید الخطی در قطیف عربستان که نماینده چندین مرجع بزرگ تقلید در عربستان سعودی است میگوید: «و اما اینکه قهرمان اسلام امام علی÷ دخترش ام کلثوم را به ازدواج عمر در آورده جای تعجب ندارد، زیرا رسول گرامیص برای هر فردی از مسلمین أسوۀ حسنه هستند، ایشان با ام حبیبهل دختر ابوسفیان ازدواج کردند، در حالیکه شخصیت ابو سفیان در برابر عمرب اصلا قابل مقایسه نیست!، اینکه درباره ازدواج عمر با دختر علی اظهار تردید میشود هیچ توجیهی ندارد،و اما این گفته شما که عمر با جنی ازدواج کرده! یا جنی به شکل ام الکثوم در خانه عمرس بوده! هم خنده دار و هم گریه آور است، و بقدری مسخره است که ارزش ذکر کردن هم ندارد اگر قرار باشد دنبال اینگونه چرندها بگردیم بسیار است!».
شیخ پیرامون بحث مورد نظر یعنی نقش مصاهره در پیوندهای اجتماعی چیزی نگفته و حتی اشارهای نکرده، که اینگونه پیوند اجتماعی در واقع جز با قناعت و باور تحقق نمییابد، و در آن دلالت روشن و آشکاری بر محبت و أخوت و الفت بین دو خانواده عروس و داماد وجود دارد.خوانندۀ عزیز! بر شما پوشیده نیست که بین ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب و بین ازدواج مرد اهل کتاب با زن مسلمان چقدر فرق آشکار وجود دارد، که اولی جایز و دومی ناجائز است، دقت کنید.
مصاهره بین صحابه رسول اللهص بسیار روشن و آشکار است بویژه بین خاندان علی با خاندان خلفای راشدینش اجمعین، کما اینکه مصاهره بین بنی امیه و بنی هاشم قبل از اسلام و بعد از اسلام بسیار معروف است، که بارزترین آن ازدواج رسول اللهص با دختر ابو سفیان است. مقصود ما در اینجا اشاره به دستاوردهای روانی و اجتماعی مصاهره بود که از بزرگترین و بارزترین آن محبت بین طرفین مصاهره است. امیدواریم همین مقداری که به عرض رساندیم کافی باشد.
از خداوند متعال خواستارم ما و شما را جهت نیل به سعادت دنیا و آخرت توفیق و تأیید عنایت فرماید.
خداوند ما را توفیق داد این هدیه کوچک و پرمحتوا را به شما تقدیم کنیم.
علت ایجاد اقوال مختلف در این زمینه این است که آنها خویشاوندی دینی بزرگ بین اهل بیت و اصحاب را که در عصر طلایی تاریخ اسلامی باعث ایجاد خویشاوندی و همبستگی بزرگ اجتماعی در میان مسلمانان شد فراموش کردند.
موضوعی که اهل بیت و اصحاب پیامبر خداص را از دشمنیهای دروغینی که بین آنها نقل کردهاند تبرئه کرده و دوستی و خویشاوندی را بین آنها اثبات میکند. آن دشمنیهایی که براساس آنها امت اسلامی به فرقههای تکفیرکننده هم تبدیل شد.
لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم
از خداوند دادخواهی میکنیم و نسبت به آنچه میگویند تنها از او طلب کمک مینماییم.
از امروز به بعد که دلیلهای قاطع داخل این رساله را دربارۀ این خویشاوندی که از مصادر واقعی و معتمد از هر طرف گرفته شده است، مشاهده میکنیم، هیچ عذری برای هریک از ما باقی نمیماند.
لذا ما از مؤلف عزیز که سخنان گرانبها را در این رساله دربارۀ خویشاوندی بین اهل بیت و اصحاب گرامی گردآوری نمود و صمیمیت را در بین آنها ثابت کرد تشکر و قدردانی مینماییم و البته این امر در بین اهل مصر امر غریبی نیست.
ما در اینجا بر هر فرد مسلمان که از محتوای مهم این کتاب اطلاع پیدا میکند اقامه حجت میکنیم و از خداوند میخواهیم مسلمانان را بر راه حق و بر محبت و ولاء کامل با اهلبیت و اصحاب پیامبر خداص و بر برائت از کسانی که عمداً یا غیرعمد به آنان توهین میکنند جمع کند.
و ما را همراهشان در زیر پرچم خاتم انبیاء حضرت محمدص محشور نماید که پیشاپیش همه عشرۀ مبشره، امهات المؤمنین و دو جوان گرانقدر بهشت و سایر اصحاب و اهل بیت در معیت صدیقین، شهداء و صالحین قرار دارند.
الذين أنعم الله عليهم من النبين والصديقين والشهداء والصالحين وحسن أولئك رفيقاً.
«وآخر دعوانا أن الحمدلله ربالعالمين»
الحمدلله كما ينبغي لجلال وجهه وعظيم سلطانه أحمده حمداً طيباً مباركاً دائماً وأشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريكله، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله أصلي وأسلم عليه وعلى أهله وصحبه ومن تبع هداه إلى يوم الدين و بعد:
خداوند میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا١﴾[النساء: ۱].
«اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید; و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد; و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت. و از خدایى بپرهیزید که (همگى به عظمت او معترفید; و) هنگامى که چیزى از یکدیگر مىخواهید، نام او را مىبرید! (و نیز) (از قطع رابطه با) خویشاوندان خود، پرهیز کنید! زیرا خداوند، مراقب شماست».
حکمت خداوند اقتضا کرد تا از گِل بشر را بیافریند و پیوند خویشاوندی و فامیلی بین آنان قرار دهد تا مردمی که همه از نسل آدم÷ هستند همدیگر را بشناسند. لذا اصحاب از طائفههای بنیهاشم، آل عقیل، آل عباس، آل علی، آل جعفر و غیره با اصحاب دیگر پیوند خویشاوندی برقرار نمودند، با زنان آنان ازدواج کردند، و زنانشان را به عقد آنها درآوردند.
مادامى که اسلام باعث جمع شدن آنها است، این امر موجب احساس خواری و کاستی یا تکبر و غرور نخواهد شد. و محبت و مودتی که به خاطر خدا باشد در خون و رگ انسان ساری و جاری است. اما عدهای که خود را به اسلام منتسب میکنند علمایشان راه دیگری را در پیش گرفتهاند، آنها بسیاری از خویشاوندی و ازدواجهای بین اهل بیت و اصحاب پیامبرص را انکار میکنند، تا به پیروانشان چنین القاء کنند که عداوت و دشمنی بین این دو گروه هنوز پابرجا است.
این گونه علماء در قول خود بر دلیلهای واهی و بدون اصل و اساس اعتماد میکنند.
این انکار را ابتدا شیخ مفید (ت ۴۱۳ه) شروع کرد. او در کتابش «المسائل السرویه» ازدواج عمر بن خطاب با أمکلثوم دختر علی بن أبی طالب را به دلیل اینکه از طریق زبیر بن بکار روایت شده است انکار میکند. او میگوید چون او از نزدیکان زبیر است، و دشمنی زبیریها و طالبیها (البته این را مفید ادعا میکند) معلوم است.
بعد از شیخ مفید علمای شیعه راههای مختلفی را در انکار بسیاری از این ازدواجها طی کردهاند که ما در کتاب «زواج عمر بن الخطاب من أم كلثوم بنت علي حقيقه وليس افتراءً» مفصلاً آنها را رد دادهایم شما میتوانید به آن مراجعه کنید.
ولی علماء معاصر شیعه امامیه که از مصادر و منابع اصیل و اساسی و مراجع مختلف و کتب علم انساب که خود علماء شیعه در گذشته آنها را تصنیف، تحقیق و چاپ نمودهاند غافلند، یا خود را به غفلت زدهاند و از برخی علمای قبل از خود تقلید کردهاند لذا بسیاری از این ازدواجها را انکار نمودهاند.
یکی از این علمای معاصر علی محمد علی دخیل در کتابش «سکینه بنت الحسین» و محسن باقر الموسوی در کتابش «سکینة بنت الحسین» و شیخ محمد رضا الحکیمی در کتابش «أعیان النساء» و چندین عالم دیگر از آنها ازدواج فاطمه دختر حسین با عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان را انکار نمودهاند. در صورتی که امثال این ازدواجها در کتب علم انساب ثبت شدهاند که توسط علمای شیعه امامیه در گذشته تألیف شده است.
بنابراین مصلحت دیدم ازدواجهای بین اهل بیت و اصحاب پیامبرص را جمعآوری نمایم و برای اثبات آنها از مصادر و مراجع اصیل شیعه امامیه و کتابهای علمای انساب استفاده کنم تا جای هیچگونه شک و شبههای باقی نماند.
مهمترین این مراجع عبارتند از:
۱- عمدة الطالب فی أنساب آل ابیطالب، ابن عنبه (ت ۸۲۸هـ) او از نسب شناسان شیعه است.
۲- الأصیلی فی أنساب الطالبین، ابن الطقطقی (ت ۷۰۹هـ) او نیز از نسب شناسان شیعه است.
او این کتاب را به اصیلالدین بن نصیرالدین طوسی تقدیم کرده است و مهدی رجایی بر اساس نسخه خطی آن، آن را تحقیق کرده است. و استاد او آیت الله العظمی نجفی مرعشی مدام او را به این نسخه توصیه میکرد و این کتاب در کتابخانه مرعشی موجود است. تمام افرادی که در تهیه و چاپ کتاب مذکور نقش داشتهاند از جمله مصنف، محقق، استادش، نسخه چاپی، کسی که این کتاب به او تقدیم شده است همه از علمای شیعه هستند.
۳- سر السلسلة العلویة، أبونصر بخاری، او از علمای نسب شناس شیعه است. او در سال (۳۴۱هـ) در قید حیات بود.
۴- الإرشاد، شیخ مفید، او یکی از علمای بزرگ شیعه است و نیازی به معرفی ایشان یا مذهبشان نیست. (ت ۴۱۳هـ).
۵- منتهی الآمال، شیخ عباس قمی از علمای بزرگ شیعه که کتابی درباره کنیه و القاب دارد.
۶- تراجم أعلام النساء، محمد حسین أعلمی حائری.
۷- کشف الغمة فی معرفة الأئمة، أربلی.
۸- الأنوار النعمانیة، نعمت الله جزائری (ت ۱۱۱۲هـ).
۹- أعیان النساء، شیخ محمد رضا حکیمی، چاپ مؤسسۀ الوفاء، بیروت ۱۴۰۳هـ، ۱۹۸۳م.
۱۰- تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح، چاپ چاپخانه صعب و دار صادر از بیروت.
۱۱- و کتابهای معتمد دیگر از علم انساب مانند: «أنساب الأشراف» بلاذری و «نسب قریش» مصعب الزبیری و «مقاتل الطالبیین» ابوالفرج اصفهانی و کتابهای زیاد دیگری از علمای انساب و تاریخ شناس شیعه امامیه و از سایر علمای انساب به طور عموم استفاده شده است.
و مناسب دیدم که در کنار این ازدواجها اسم پسران اهل بیت و کنیه و القاب آنها را نیز اضافه کنم تا خواننده گرامی را به حقایقی جانبی برساند که مورد توجه قرار نگرفتهاند.
خواننده محترم ملاحظه خواهد کرد که خانهای از اهل بیت از نامهای ابوبکر، عمر، عثمان و عائشه به خاطر محبت و احترام به آنها، خالی نبوده است و تمام این اسمها از مصادر اصیل شیعه امامیه به ثبت رسیدهاند.
خواننده گرامی! اکنون مذهب و تعصبتان را کنار بگذارید و با دیده بصیرت و عقل قبل از هر چیز به مسائل بنگرید تا حقایق برایتان روشن گردد.
پروردگارا! این کار را تنها به خاطر تو انجام دادم پس آن را از من بپذیر و برایم آسان کن و از جمله کارهای نیکم قرار ده و مرا یاری کن، همانا تو بهترین مولی و یاریدهنده هستی.
و آخرین دعای ما این است که حمد و سپاس ویژه پروردگار جهانیان است.
سید بن احمد بن ابراهیم از سرزمین کنانه (مصر)
۷ صفر ۱۴۲۳ه مصادف با ۲ آوریل ۲۰۰۲م
هر انسان عالم و جاهل اعم از شیعه و سنی میداند ابوبکر صدیق، اسمش عبدالله و خلیفه پیامبر خداص است. لذا هیچ عاقلی شک ندارد هرکس اسم پسرش یا کنیۀ خودش را ابوبکر بگذارد بخاطر محبت او و سایر اصحابش و در رأس آنها ابوبکر صدیق بوده است.
کسانی که از اهل بیت نامشان ابوبکر بوده است:
او همراه امام حسین در کربلاء شهید شد و مادرش لیلی دختر مسعود النهشلیه است.
نگا: «الارشاد» شیخ مفید (ص ۱۸۶-۲۴۸)، تاریخ یعقوبی فی اولاد علی و منتهی الآمال شیخ عباس قمی (۱/۲۶۱) او میگوید اسمش محمد و کنیهاش ابوبکر است «ومحمد یکنی بأبي بکر ...» (۱/۵۴۴). «بحارالانوار مجلسی» (۴۲/۱۲۰).
او همراه عمویش حسین در کربلاء شهید شد. شیخ مفید در «الارشاد» (ص ۲۴۸) نام او را جزو کشته شدگان کربلاء ذکر کرده است. نگا: «تاریخ یعقوبی فی أولاد الحسن» و «منتهی الآمال» شیخ عباس قمی (۱/۵۴۴) در باب استشهاد فتیان بنی هاشم في کربلاء.
کنیه علی زینالعابدین بن حسین، ابوبکر بوده است. بسیاری از علماء شیعه امامیه آن را ذکر کردهاند. به کتاب «الأنوار النعمانیه» جزائری مراجعه شود.
کنیه امام رضا، ابوبکر بوده است. این موضوع را نوری طبرسی در کتابش «النجم الثاقب في ألقاب وأسماء الحجّة الغائب» آورده است. او در این کتاب میگوید: «۱۴- أبو بکر وهي إحدی کنی الامام رضا کما ذکرها ابوالفرج الاصفهاني في مقاتل الطالبیین».
«۱۴- یکی از کنیههای امامرضا ابوبکر است که ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین آن را ذکر کرده است».
یکی از اسمهای مهدی منتظر که شیعه معتقد است بیش از (۱۱۰۰) سال پیش به دنیا آمده ابوبکر است. این موضوع را نوری طبرسی در کتابش در لقب شماره ۱۴ ذکر کرده است.
این سؤال مطرح است که چرا مهدی منتظر شیعه امامیه به ابوبکر ملقب و یا کنیهدار میشود؟!!
صاحب «أنساب الأشراف» (ص ۶۸) میگوید: «عبدالله بن جعفر بدنیا آمد و ابوبکر همراه حسین کشته شد و مادرشان الخوصاء از قبیله ربیعه میباشد» و خلیفه بن خیاط در تاریخش (ص ۲۴۰) در بحث نام کسانی از بنیهاشم که در معرکه حرّه کشته شدهاند نام او را ذکر نموده است.
بیشک یکی از اصحاب پیامبرص، عمر بن خطاب بوده است و هرکس این نام را برگزیند به خاطر به فال نیکگرفتن عمر بن خطاب است.
کسانی که نامشان عمر بوده است
مادرش ام حبیب الصهباء التغلبیه از اسیران جنگ با مرتدان است.
نگا: «سر السلسلة العلویة» ابونصر بخاری شیعی (ص ۱۲۳) در بحث نسب عمر الاطرف و «منتهی الامال» عباس قمی (۱/۲۶۱) او میگوید: «عمر و رقیه کبری با هم دوقلو بودهاند» و «بحارالانوار» مجلسی (۴۲/۱۲۰).
مادرش امالولد بود که با عمویش حسین در کربلا شهید شد. نگا: «عمدة الطالب» ابن عنبه حاشیه ص ۱۱۶، تاریخ یعقوبی ص ۲۲۸ در بحث اولاد حسن.
یعقوبی در تاریخش میگوید: «حسن هشت پسر به نامهای زید، عمر، قاسم، ابوبکر، عبدالرحمن از مادران متفاوت و طلحه و عبدالله داشت».
مادرش ام الولد و لقبش الاشرف بود چون عمر پسر علیبن ابیطالب لقبش الاطرف بود. نگا: «الارشاد» شیخ مفید (ص ۲۶۱) و «عمدة الطالب» ابن عنبه (ص ۲۲۳). ملقب به الاشرف شد چون از حسین و حسن بود اما عمرالاطرف از یک طرف و آن هم پدرش علیبن ابیطالب بود.
محمد أعلمی حائری در تراجم أعلام النساء زیر نام دختر حسن بن عبیدالله بن جعفر طیّار (ص ۳۵۹) نام او را ذکر کرده است.
ابن الخشاب در بحث فرزندان موسی کاظم نام او را آورده است. او چنین میگوید: «بیست پسر که عمر و عقیل در میان آنها بود و هجده دختر». به کتاب «تواریخ البنی والآل» محمدتقی تستری مراجعه شود.
خلیفه سوم عثمان بن عفان ذوالنورین همسر دو دختر پیامبر خداص رقیه و ام کلثوم، که شهید شد.
کسانی که نامشان عثمان بود عبارتند از:
او در کربلا همراه حسین شهید شد، مادرش امالبنین دختر حزم وحیدیه کلابیه است. نگا: «الارشاد» شیخ مفید (ص ۱۸۶-۴۲۸) و «اعیان النساء» شیخ محمدرضا الحکیمی (ص ۵۱) و «تاریخ الیعقوبی» در بحث اولاد علی، و «منتهی الآمال» (۱/۵۴۴) و التستری فی تواریخ النبی والآل (ص ۱۱۵) در بحث فرزندان امیرالمؤمنین.
بلاذری در «انساب الاشراف» (ص ۷۰) میگوید: «از جمله پسران عقیل مسلم ... و عثمان است».
عائشه دختر ابوبکر صدیق و همسر حضرت محمدص است. ملاحظه میشود در میان اهل بیت اگر یکی از آنها پسران زیاد، ولی تنها یک دختر داشت و نام او را عائشه میگذاشت. قطعاً او با رغبت فراوان تنها دخترش را به نام عائشه نامگذاری میکرد علت آن چه بود!!؟
حال اگر علمای شیعه جوابی دارند آن را ابراز کنند.
پروردگارا راه درست را به ما الهام کن.
«کسانی که اسمشان عائشه است عبارتند از:»
او از دختران موسی کاظم است، این امر را بسیاری از علماء شیعه از جمله شیخ مفید در «الارشاد» (ص ۳۰۳) و ابن عنبه در «عمدهالطالب» حاشیه (ص ۲۶۶) و نعمهالله جزائری در «الانوار النعمانیه» (۱/۳۸۰) ذکر کردهاند.
میگویم: دلیل محبت بیش از حد اهل بیت به امالمؤمنین عائشه این است که موسی کاظم سی و هفت پسر و فقط یک دختر داشت که نام او را عائشه گذاشت.
صاحب «انوار النعمانیه» (۱/۳۸۰) میگوید: «تعداد فرزندان او سی و هفت پسر و یک دختر است: امام رضا و ... و ... و عائشه».
گرچه در تعداد اولاد او اختلاف وجود دارد اما آنچه مورد اتفاق است این است که دختری به نام عائشه داشته است. ابونصر بخاری میگوید: «موسی کاظم هجده پسر و بیست و دو دختر داشته است» «سر السلسله العلویه» (ص ۵۳).
تستری در تواریخالنبی والآل اسم هفده دختر را آورده است «فاطمه کبری، فاطمه صغری، رقیه، رقیه صغری، حکیمه، ام ابیها، ام کلثوم، ام سلمه، ام جعفر، لبانه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عائشه، زینب و خدیجه» تواریخ النبی والآل (ص ۱۲۵-۱۲۶).
العمری در المجدی میگوید: «به پسر جعفربن موسی کاظم بن جعفر صادق الخواری گفته میشود. او و هشت دختر از یک ام ولد هستند. آنها عبارتند از: حسنه، عباسه، عائشه، فاطمه کبری، فاطمه صغری، اسماء، زینب، ام جعفر ...».
نگا: «سر السلسله العلویه (ص ۶۳) حاشیه محقق».
ابن الخشاب در کتابش «موالید اهلالبیت» میگوید: «امام رضا پنج پسر و یک دختر داشت به نامهای؛ محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین، که دخترش عائشه نام داشت. نگا: «تواریخالنبی و الآل» (ص ۱۲۸).
شیخ مفید در «الارشاد» (ص ۳۳۴) میگوید: «او چند پسر به نامهای ابومحمدحسن که بعد از او امام شد، حسین، محمد و جعفر و دخترش عائشه نام داشت».
کسانی که نامشان طلحه بود:
یعقوبی در تاریخش او را یکی از فرزندان حسن نام برده است. (ص ۲۲۸) و همچنین تستری در تواریخ النبی والآل (ص ۱۲۰).
(کسانی که نامشان معاویه بود):
عبدالله یکی از فرزندانش را معاویه (به اسم معاویه بن ابیسفیان) نام نهاد، و این معاویه هم داراى فرزندان است.
نگا: انسابالاشراف (ص ۶۰-۶۸) و «عمدهالطالب» ابن عنبه (ص ۵۶).
این ازدواج را هیچیک از علماء شیعه امامیه انکار نکردهاند هر چند آنها علیه عائشه زیاد سخن میگویند و هیچ عالم قدیم یا جدیدی یافت نمیشود که از او راضی باشد و بگوید: ل، برخلاف اتهام زناکارى که به او میزنند. همچنان که قمی و علماء دیگر از شیعه امامیه بیان کردهاند.
در این ازدواج از امسلمه عبدالله متولد شد. نگا: «تراجم اعلام النساء» (ص ۲۷۳) و «سر السلسله العلویه» ابونصر بخاری (ص ۲۰) و «عمدهالطالب» ابن عنبه (ص ۱۳۴).
ام سلمه دختر عائشه بنت طلحه بن عبیدالله و مادرش ام کلثوم دختر ابوبکر صدیق است.
نگا: «تراجم اعلام النساء» محمد اعلمی حائری (ص ۲۶۰).
حاصل این ازدواج جعفر صادق بود.
نگا: «الارشاد» شیخ مفید (ص ۲۷۰) و «تراجم اعلام النساء» محمد اعلمی حائری (ص ۲۷۸) و «عمدهالطالب» ابن عنبه (ص ۲۲۵) و «الاصیلی» ابن طقطقی (ص ۱۴۹) و مقاله مشهور امام جعفرصادق به نام «ولدنی ابوبکر مرتین». به جعفر صادق گفته میشد «عمودالشرف».
اما اینکه گفته است: «ولدنی ابوبکر مرتین» «ابوبکر مرا دوبار به دنیا آورده است» بدیندلیل است که مادرش ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابوبکر صدیق است و دوباره مادر ام فروه اسماء دختر عبدالرحمن بن ابوبکر است.
پس ای خوانندۀ گرامی به دقت نگاه کن که چگونه با خانواده ابوبکر صدیق پیوند خویشاوندی برقرار کردهاند.
نگا: «تواریخ النبی والآل» التستری (ص ۱۰۷) در بحث همسران امام حسن.
ثمره این ازدواج زبیر بن عوام بود. همه کتب مراجع و کتب انساب این ازدواج را به ثبت رسانده و هیچکدام از مورخین و علماء انساب آن را انکار نکردهاند.
نگا: «منتهی الآمال» عباس قمی (ص ۳۴۱) و «عمدهالطالب» ابن عنبه (ص ۲۸۸) و «تراجم اعلام النساء» محمدحسین اعلمی حائری (ص ۳۴۶) و «المجدی» ابوالحسن العمری، و از علماء انساب البلاذری در «انساب الاشراف» (۲/۱۹۳) و مصعب الزبیری در «نسب قریش» (ص ۵۰).
نگا: «منتهی الآمال» عباس قمی (ص ۳۴۲) و «تراجم اعلامالنساء» الاعلمی (ص ۳۴۶) و «المجدی» ابوالحسن العمری و «عمدهالطالب» ابن عنبه (ص ۸۸) و «نسب قریش» مصعب الزبیری (ص ۵۰) از علماء علم انساب.
از این ازدواج دختری به نام فاطمه بدنیا آمد.
نگا: «نسب قریش» مصعب الزبیری (ص ۵۳).
از این ازدواج عمر درج، زینب و صفیه بدنیا آمدند.
نگا: «نسب قریش» مصعبالزبیری (ص ۷۲).
از این ازدواج پسری به نام علی بدنیا آمد.
نگا: «نسب قریش» مصعب زبیری (ص ۷۲).
از این ازدواج جعفر و فاطمه بدنیا آمدند.
نگا: «نسب قریش» مصعب الزبیری (ص ۷۳-۷۴)
از این ازدواج دو فرزند به نامهای: علی و حسنه بدنیا آمدند.
نگا: «نسب قریش» مصعب الزبیری (ص ۷۷).
و از این ازدواج داراى فرزند شدند.
نگا: «نسب قریش» مصعبالزبیری (ص ۸۲).
از این ازدواج طاهر بدنیا آمد. نگا: «سر السلسله العلویه» ابونصر بخاری (ص ۱۸) از علماء انساب شیعه.
نگا: «تراجم اعلام النساء» شیخ محمدحسین اعلمی از علماء انساب شیعه (ص ۳۶۱).
نگا: «عمدهالطالب فی انساب آل ابیطالب» ابن عنبه (ص ۱۱۸) (تولد ۸۲۸ ه( و «الاصیلی فی انساب الطالبین» ابن الطقطقی (ص ۶۵-۶۶). (تولد: ۷۰۹ ه(
این دو مرجع از بزرگترین مراجع شیعه در علم انساب هستند.
ابونصر بخاری یکی از علماء بزرگ شیعه در علم انساب در «سر السلسله العلویه» (ص ۱۰۳) میگوید: فرزندان حسین بن حسن عبارتند از: محمد، علی، حسن و فاطمه که مادرشان امینه دختر حمزه بن منذر بن زبیر است.
ابونصر بخاری در «سر السلسله العلویه» (ص ۱۰۲) میگوید: علی پسر حسن بن علی معروف به خرزی از فاطمه دختر عثمان بن عروه بن زبیر بن عوام صاحب پسری به نام حسن شد.
هیچیک از علماء شیعه امامیه این ازدواج را انکار نکردهاند گرچه آنها سب و لعن و طعن نثار او و امالمؤمنین عائشه میکنند.
نگا: «عمدهالطالب» ابن عنبه (ص ۳۳۷) و «تراجم اعلام النساء» (ص ۳۶۱).
از این ازدواج محمد، رقیّه و فاطمه به دنیا آمدند. نگا: «عمدهالطالب» ابن عنبه (ص ۱۲۰) در حاشیه.
از این ازدواج فاطمه، ام عبدالله، طلحه بن حسن به دنیا آمدند.
نگا: «الارشاد» (ص ۱۹۴) و «منتهی الآمال» (ص ۶۵۱- فصل ۱۲ در بیان اولاد حسین) و «کشفالغمه فی معرفهالائمه» (۲/۵۷۵، بحث اولاد حسن) و «الانوار النعمانیه» جزائری (۱/۳۷۴) او میگوید: حسین اثرم پسر حسن و طلحه و فاطمه مادرشان ام اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله التیمی است».
امام حسن قبل از مرگش به او وصیت کرد تا با ام اسحاق ازدواج کند، از این ازدواج فاطمه به دنیا آمد.
نگاه: «الارشاد» (ص ۱۹۴) و «منتهیالآمال» (ص ۶۵۱- فصل ۱۲ بحث فرزندان حسین) و «الانوار النعمانیه» جزائری (۱/۳۷۴) او میگوید: «و فاطمه دختر حسین که مادرش ام اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله است».
هیچکدام از علماء شیعه امامیه این ازدواج را انکار نکردهاند. با این وجود عثمان بن عفان را طعن و لعن میکنند و معتقدند این ازدواج از قبیل اظهار اسلام با کفر پنهان است.
نگا: «المسائل السرویه» شیخ مفید. آنها معتقدند رقیّه بر اثر شدت ضربه عثمان به قتل رسیده است. اما اگر چنین است چرا پیامبر ص دوباره امکلثوم را به عقد او درآورد؟!
ابوالعاصبن ربیع پسر خاله زینب و مادرش هاله دختر خویلد است. از این ازدواج دختری به نام امامه به دنیا آمد که علی بن ابیطالب بعد از وفات فاطمه زهرا با او ازدواج کرد و هیچکدام از علماء شیعه امامیه آن را انکار نکردهاند.
او قبلاً همسر مهدی بن منصور بود. لذا هادی از ازدواج علی بن حسن با او راضی نبود و او را امر کرد تا رقیه را طلاق بدهد. اما علی بن حسن امتناع کرد و گفت: مهدی پیامبر خدا نیست تا همسران او بر ما حرام باشند و همچنین مهدی از من شریفتر نیست. «سر السلسله العلویه» (ص ۱۰۳).
نگا: «عمدهالطالب» ابن عنبه (ص ۸۳ ـ در حاشیه) به نقل از «المجدی» ابوالحسن العمری از علماء شیعه در علم انساب، و «تراجم اعلام النساء» (ص ۳۴۵) و «جمهره انسابالعرب» ابن حزم (ص ۶۸) و در «عمدهالطالب» آمده است عبدالرحمن بن عامر اموی (بدون ذکر نام کریز) با او ازدواج کرد.
نگا: «نسب قریش» (ص ۴۶) و «جمهره انسابالعرب» (ص ۸۷). در آن آمده است: رمله همسر ابوالهیاج هاشمی عبدالله بن ابیالحارث بن عبدالمطلب بود. او فرزندانی را برایش به دنیا آورد که بعد از فوت عبدالله بن سفیان بن حارث، معاویه بن مروان بن حکم با او ازدواج کرد.
نگا: «نسب قریش» (ص ۵۲) و «جمهره انسابالعرب» (ص ۱۰۸).
نگا: «عمدهالطالب» ابن عنبه (ص ۶۱ و ۹۰) از علماى انساب شیعه.
صاحب «انساب الاشراف» (ص ۵۹-۶۰) میگوید: «عبدالله دختری به نام ام ابیها داشت که عبدالملک بن مروان با او ازدواج کرد».
و گفته شده که نامش امکلثوم بود که با عبدالملک ازدواج کرد و او را طلاق داد و به عقد ابان بن عثمان بن عفان درآمد. اما قولی دیگر میگوید هر دو وجود داشتهاند که ام ابیها را عبدالله سپس علی بن عبدالله بن عباس به عقد خود درآوردند.
محمد حکیمی در «اعیان النساء» (ص ۱۲۰) میگوید: «عبدالملک بن مروان در دمشق با او ازدواج کرد و او را طلاق داد سپس علی بن عبدالله بن عباس او را به عقد خود درآورد و نزد او به رحمت ایزدی پیوست».
در «تاریخ یعقوبی» (ص ۳۲۲) آمده است: «علی بن عبدالله بن عباس بیست و دو فرزند داشت که عبدالله اکبر از ام ابیها دختر عبدالله بن جعفر بن ابیطالب متولد شد».
از او محمد دیباج به دنیا آمد. که در سال ۱۴۵ه در زندان منصور دوانیقی با سایر برادرانش از جمله عبدالله محض و حسن المثلث از اهل بیت به قتل رسیدند. فاطمه قبل از او همسر حسنالمثنی بود که عبدالله محض و حسن المثلث و ابراهیم الغمر را برایش به دنیا آورد.
علماء شیعه از این ازدواج خود را غافل کردهاند و یا برخی از آنها آن را انکار میکنند مانند: علی محمد علی دخیل در کتابش فاطمه دختر حسین چنین به نظر میرساند که او جز با حسنالمثنی بن حسن بن علی بن ابیطالب ازدواج نکرده است.
و همچنین از جمله کسانی که این نکاح را به فراموشی سپردهاند شیخ محمدرضا حکیمی است. او در کتابش «اعیان النساء عبر العصور المختلفه» دربارۀ فاطمه دختر حسین شهید و ازدواجش با حسن المثنی و تولد فرزندانش و همچنین زندانی کردن آنها توسط منصور دوانیقی و به قتل رساندن آنها توضیح میدهد. اما او به قتل رسیدن برادرشان محمد دیباج پسر عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان را همراه آنها ذکر نکرده است.
با این وجود، همه علماء شیعه امامیه اقرار میکنند که مادر فاطمه دختر حسین ام اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله است. و ام اسحاق همسر حسن بن علی نیز بوده است که فرزندانی برایش به دنیا آورد.
امام حسن به برادرش حسین وصیت کرد بعد از مرگش با او ازدواج کند و حسین نیز با او ازدواج کرد و دختری به نام فاطمه برایش به دنیا آورد که در بسیاری از مراجع و مصادر مسطور است از جمله مصادر شیعه امامیه مانند: «الارشاد» شیخ مفید (ص ۱۹۴) و «الانوار النعمانیه» نعمهالله جزائری (۱/۳۷۴) و «منتهیالآمال» عباس قمی (ص ۶۵۱- فصل ۱۲، بحث فرزندان حسین) و «تاریخ یعقوبی» (۱/۳۷۴- بحث زندگی فاطمه دختر حسین) و «الاصیلی» (ص ۶۵-۶۶) و «عمدهالطالب» (ص ۱۱۸).
و کتب علم نسب مانند: انساب الاشراف (۴/۶۰۷) و «جمهره انساب العرب» (۴۱-۸۳) و «نسب قریش» (ص ۵۱).
فاطمه دختر حسین در سال ۱۱۷ه فوت کرد همان سالی که خواهرش سکینه دختر حسین و فاطمه کبری دختر علی بن ابیطالب فوت کردند.
شاید خوانندۀ گرامی مشتاق باشد تردیدش را شفا دهد و نصوص صریح از مصادر شیعه امامیه را دربارۀ ازدواج فاطمه دختر حسین با عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان عیناً ببیند.
پس عین عبارات را نقل میکنم:
۱- ابن طقطقی (ت ۷۰۹) یکی از علماء بزرگ علم انساب شیعه امامیه در کتابش «الاصیلی فی انساب الطالبیین» دربارۀ این ازدواج میگوید: «خلف فاطمه بنت الحسین عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان فولدت له».
«بعداً فاطمه دختر حسین با عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان ازدواج کرد و از او صاحب فرزند شد».
۲- ابن عنبه (ت ۸۲۸) از علماء بزرگ علم انساب از شیعه امامیه در کتابش «عمدهالطالب فی انساب آل ابیطالب» (ص ۱۸۸) محقق کتاب دربارۀ این ازدواج در حاشیه آن میگوید: «فاطمه بعد از حسن المثنی با عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان اموی ازدواج کرد ... و از او صاحب چند فرزند به نامهای محمد مقتول، برادرش عبدالله بن حسن (که به او دیباج گفته میشد)، قاسم و رقیه شد. «عمدهالطالب» (ص ۱۱ حاشیه).
خلاصه اینکه ازدواج فاطمه دختر حسین با عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان در مصادر شیعه امامیه و اهل سنت وجود دارد و این موضوع در بیست و هفت مرجع که سهتای آنها از مراجع شیعه امامیه هستند ذکر شده است.
این سه مرجع عبارتند از: «الاصیلی فی انساب الطالبیین» ابن الطقطقی (ص ۶۵-۶۶)، «عمدهالطالب فی انساب آل ابیطالب» ابن عنبه (ص ۱۸۸) و «تاریخ الیعقوبی» (۲/۳۷۴).
و مراجع دیگر از کتب تاریخ و انساب که به آنها اشاره میکنیم «المعارف» ابن قتیبه (ت ۲۷۶ه(، «تاریخ اسلام» ذهبی (ت ۷۴۸ه) (ص ۴۴۲- رویداهاى سال ۱۰۱-۱۲۰ه)، «المنتظم في تاریخ الامم والملوك» ابن الجوزی (ت ۵۹۷ه)، (۱۷/۱۸۲- شمارۀ ۶۳۰)، «انسابالاشراف» احمد بن یحیی البلاذری (۲/۱۹۸)، «البدایه والنهایه» ابن کثیر (ت ۷۷۴ ه)، «العقد الفرید» ابن عبد ربّه، «تقریب التهذیب» ابن حجر العسقلانی (۲/۴۸۲-۶۰۹)، «تهذیبالتهذیب» ابن حجر (ت ۸۵۲ ه( (۱۲/۴۴۲- شمارۀ ۲۸۶۳ و ۱۰/۴۹۶ شمارۀ ۸۹۴۸)، «تاریخ دمشق» ابن عساکر (۲۷۲-۲۷۹-۲۸۰)، «نسب قریش» مصعب الزبیری (ت ۲۳۶ه(ص ۵۱)، «الطبقات الکبری» ابن سعد (۸/۴۷۳-۴۷۴)، «تاریخ ابن معین» (۲/۷۳۹)، «الثقات» ابن حبان (۳/۲۱۶)، «المعرفه و التاریخ» (۳/۲۶۵)، «الکامل فی التاریخ» ابن اثیر (ت ۶۳۰ه()۵/۵۱۸-۵۲۳ و ۶/۲۱۶)، «تهذیبالکمال» مزی (ت ۷۴۲ه(، (۳/۱۱۹۲-۳۹۲)، «الکاشف» ذهبی (۳/۴۳۲ شماره ۱۱۰)، «جامعالتحصیل» (۳۹۴ شمارۀ ۱۰۳۲)، «خلاصه تهذیبالتهذیب» (۴۹۴)، «التذکره الحمدونیه» (۱/۴۸۲)، «جمهرهانساب العرب» ابن حزم (ص ۴۱-۸۳).
آیا بعد از این همه مراجع سخن دیگری وجود دارد؟!
او ثقفی و اموی است. شیخ عباس قمی در «منتهی الآمال» (ص ۶۵۳-۶۵۴) میگوید: «یکی از همسران حسین لیلی دختر ابیمره بن عروه بن مسعود ثقفی است و مادرش میمونه دختر ابوسفیان و او نیز مادر علیاکبر است. پس علی اکبر از جهت پدرش هاشمی و از جهت مادرش ثقفی و اموی است.
نگا: «نسب قریش» (ص ۵۷) فصل فرزندان حسین که در آن آمده است «یکی از همسران او لیلی یا آمنه دختر معتب بن عمرو بن سعد بن مسعود بن عوف بن قیس است و مادرش میمونه دختر ابوسفیان بن حرب بن امیه است».
این ازدواج در آخر صفر سال ۲۰۲ ه صورت گرفت.
نگا: «تراجم اعلامالنساء» محمد الاعلمی الحائری (ص ۲۴۹) و «سیرهالأئمه الاثنی عشر» هاشم معروف الحسینی (ص ۴۰۴-۴۰۵) و «الارشاد» (ص ۳۲۱) که او را امالفضل نام نهاد و «المناقب» ابن شهرآشوب (۱/۲۲۴).
نگا: مراجع شیعه «مناقب آل ابیطالب» (۲/۲۲۴).
سن پسر عبیدالله ۵۶ سال بود که دوباره با زینب دختر محمدباقر ازدواج کرد. نگا: «سر السلسله العلویه» (حاشیه ص ۱۲۵).
محقق کتاب «عمدهالطالب» در حاشیه صفحه ۱۳۴ به نقل از کتاب(المجدی للنسابه) ابیالحسن العمری میگوید: «موسی بن عبدالله ملقب به «الجون» دوازده فرزند داشت که نه نفر آنها دختر بودند از جمله امکلثوم که با برادرزادۀ منصور عباسی ازدواج کرد.
از خواننده گرامی درخواست میشود ازدواجهای بین عباسیها را نیز ملاحظه کند.
از خداوند متعال علیّ وهاب خواستارم رشد و صواب را به ما الهام کند و این کار ما را مورد قبول درگاه خود قرار دهد.
او بهترین مولی و یاریدهنده است.
علمای شیعه امامیه دربارۀ نام مادر امامان با هم اختلاف شدیدی دارند. منظور از علمای شیعه در این رابطه فقهاء و علماء علم نسب است. اما من علت این امر عجیب را نمیدانم. جدول زیر حاوی موارد مهمّی از این اختلافات است [۱].
نام امامها |
نام مادران آنها که در مراجع شیعه وارد شده است |
|
علی زینالعابدین بن الحسین بن علی بن ابیطالب |
شاه زنان دختر یزدگرد بن کسری، شهربانویه، سلافه، سلامه، غزاله، بره خولیه. |
|
مراجع |
أصول کافی 1/539 باب مولد علیبن الحسین، نفسالمهموم ص 478-479، منتهی الآمال 2/9، سر السلسله العلویه 31. |
|
امام محمد باقر بن علی بن حسین |
فاطمه دختر حسن بن علی بن أبیطالب، مادر حسن خوانده میشود. |
|
مراجع |
کشفالغمه 2/304. |
|
جعفر صادق بن محمد بن علی بن حسین |
فاطمه یا ام فروه دختر قاسمبن محمدبن أبی بکر الصدیق و مادرش أسماء بنت عبدالرحمن بن أبیبکر الصدیق. بدین دلیل جعفر صادق میگفت (صدیق دو بار مرا به دنیا آورد) یعنی از طرف مادر. |
|
مراجع |
سر السلسله العلویه ص 34، منتهیالآمال 2/160، کشفالغمه 2/319-341. |
|
موسی کاظم بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین |
أم ولد حمیده مغربیه یا حمیده بربریه خوانده میشد و یا گفتهاند حمیده مصفاه از اشراف عجم، و منقول است که امام صادق گفته است حمیده پاک شده از ناخالصیها مانند: شمش طلا. |
|
مراجع |
منتهیالآمال 2/239، کشف الغمه 3/5، عمدهالطالب ص 156. |
|
علی رضا بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین |
ام ولد که به او گفته میشد تکتم، خیزران مرسیه و یا گفتهاند: شقراء نوبیه و نام او اروی، و نجمه و سکن و سمانه و امالبنین و خیزران صقر است. |
|
المراجع |
سر السلسه العلویه ص 38، کشفالغمه 3/52، منتهیالآمال 2/334. |
|
محمد جواد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین |
أم ولد نام او خیزران یا سکینه مرسیه، سبیکه، عباس قمی گفته است: «نوبیه از اهل بیت ماریه قبطیه است». |
|
مراجع |
سر السلسلهالعلویه ص 38، کشفالغمه 3/128، منتهیالآمال 2/419. |
|
علیالنقی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر صادق |
ام ولد که نامش سمانه مغربی و یا اسمهای دیگری که در کشفالغمه نقل شدهاند. |
|
مراجع |
کشفالغمه 3/159، سر السلسلهالعلویه ص 39. |
|
حسن عسکری بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفرصادق |
أم ولد نوبیه به او گفته میشد ریحانه، و گفته شده سوسن و گفته شده الماجده، و حدیث، و سلیک، والجده. |
|
مراجع |
منتهی الآمال 2/591، سر السلسله العلویه ص 39، کشفالغمه 3/188. |
|
مهدی منتظر بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین |
گفته شده است: اسمش نرگس یا صیقل یا خمط و او ام ولد است. نباتی عاملی در (سر من رای بدار العسکری و نرجس الام بقول الاکثر) میگوید: برخی گفتهاند اسمش حکیمه و برخی دیگر میگویند او کنیزی رومی از نسل یکی از حواریان حضرت مسیح به نام شمعون بن حمون بن صفا است، و اسم او ملیکه دختر یشوعا بن قیصر پادشاه روم است. روایات متعددی با سندهای معتبر از بشر بن سلیمان نخاس از فرزندان ابوایوب، نزد ابن بابویه قمی و شیخالطائفه طوسی وجود دارند. همانطور که عباس قمی در منتهیالامال (2/555) بیان کرده است. |
|
مراجع |
منتهیالآمال 2/559، کشفالغمه 3/224، الإرشاد ص 346، حقالیقین لشبر ص 222، الصراطالمستقیم لمستحقی التقدیم 2/217، عمدهالطالب ص 158. |
اگر به مطالب گذشته توجه کنید به نتایج زیر میرسید:
۱- در مورد نام مادر امامان اختلافنظر وجود دارد و در اسم مشخصی اتفاقنظر وجود ندارد.
۲- تلاشهای بیثمر و بدون دلیلی برای تأویل و توجیه تعدد این اسمها صورت گرفته است.
۳- اشاراتی قابلملاحظه وجود دارد که مادر امامان از نژاد عجم، رومی نصرانی و یا بربری عربی هستند. مثلاً مادر موسی کاظم حمیدۀ مصفاه از اشراف عجم است، و مادر علی زینالعابدین شاه زنان دختر یزدگرد پسر کسری پادشاه ایران، و مادر علی النقی سمانه مغربیه، و مادر حسن عسکری، ریحانه نوبیه، و مادر علیالرضا شقراء نوبیه است.
و مادر محمدجواد نوبیه از اهل بیت ماریه قبطیه، و مادر مهدی منتظر نهایتاً نسب او به شمعون بن حمون بن الصفا یکی از حواریان عیسی مسیح÷ و او دختر قیصر روم است.
آیا این عجیب نیست که مادر امامان یا امالولد یا نوبیه، قبطی، رومی و یا از اشرافزادگان عجم هستند.
و تنها مادر عربی آنها فاطمه دختر حسن مادر محمدباقر، یا فاطمه دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر صدیق (ام فروه) مادر جعفر صادق است. براستی این جای تأمل است.
[۱]. شیخ عباس قمی در توضیح نامهای مادر علی زینالعابدین میگوید: «شاه زنان دختر یزدگرد بن کسری که علی او را شهربانو نام نهاد، ولی اسم اصلی او سلافه یا سلامه بود، و نام مادر پسر حسین عزاله یا بره بود که از علی زینالعابدین نگهداری میکرد لذا او را مادرش میخواند ...». چه انسان عاقلی این توضیح و توجیه را که مادر داغدیده را به خنده میاندازد و عروس را میگریاند، میپذیرد.
۱- عمر الأطرف بن علی بن أبی طالب.
۲- عمر بن محمد بن عمر الأطرف بن علی بن أبی طالب.
۳- عمر بن حسین الشهید بن علی بن أبی طالب.
۴- عمر الأشرف بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب.
۵- عمر بن علی الأصغر بن عمر الأشرف بن علی زین العابدین بن الحسین.
۶- عمر بن الحسن الأفطس بن علی الأصغر بن علی زین العابدین بن الحسین.
۷- عمر بن الحسین بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب.
۸- عمر بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق.
۹- عمر بن الحسن السبط بن علی بن أبی طالب.
۱۰- عمر بن جعفر بن محمد بن عمر الأطرف بن علی بن أبی طالب.
۱۱- عمر بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین الشهید.
۱۲- عمر بن یحیى بن الحسین بن زید.
۱۳- عمر بن الحسن بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب.
۱۴- أبو بکر بن علی بن أبی طالب.
۱۵- أبو بکر بن الحسین الشهید بن علی بن أبی طالب.
۱۶- أبو بکر بن الحسن السبط بن علی بن أبی طالب.
۱۷- أبو بکر بن عبدالله بن جعفر بن أبی طالب.
۱۸- أبو بکر أحد أسماء المهدی المنتظر.
۱۹- عثمان بن علی بن أبی طالب.
۲۰- عثمان بن عقیل بن أبی طالب.
۲۱- عائشه بنت موسى الکاظم بن جعفر الصادق.
۲۲- عائشه بنت علی الرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق.
۲۳- عائشه بنت علی أبی الحسن بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسى بن جعفر الصادق.
۲۴- معاویه بن عبدالله بن جعفر بن أبی طالب.
۲۵- طلحه بن الحسن بن علی بن أبی طالب.