اسلام خالص
تأليف:
عبد الله حیدری
خوانندۀ گرامی سلام، همچنانکه میدانید خداوند متعال ما را جهت آزمایش به این جهان آورده است، تا اینکه آشکار کند چه کسی بهتر عمل میکند ﴿لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا﴾ [الملك: ٢].
«تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکو کارتر است».
برای بهتر عمل کردن دو ضابطه یا دو شرط مهم وجود دارد. اول اینکه عمل خالص برای خدا باشد (لا إله إلا الله) و دوم اینکه مطابق سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم باشد (محمد رسول الله).
پس برای آنکه هر عمل خالص برای خدا باشد باید دین را خالص بشناسیم و از هر گونه نقص و زیادت و شائبه پاکش بداریم. ﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ ٣﴾ [الزمر: ٣].
«هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس. کسانیکه جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را بر میگیرند (وبدانان تقرب و توسل میجویند، میگویند:) ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند. خداوند روز قیامت میان ایشان (و مؤمنان) در بارۀ چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهد کرد. خداوند دروغگوی کفر پیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمیکند (و او را با وجود کذب و کفر به درک و فهم حقیقت نائل نمیگرداند)».
پس باید اسلام را خالص بشناسیم و خالصانه و مخلصانه به آن عمل کنیم و هر پرستش و عبادتی را خالص برای ذات او انجام دهیم.
خداوند متعال در جای دیگری میفرماید:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ﴾ [البينة: ٥].
«در حالیکه جز این بدیشان دستور داده نشده است که مخلصانه و حقگرایانه خدای را بپرستند».
پس قبل از اینکه مؤمن در فکر، اخلاص در عمل باشد باید اسلام را که مکتب کامل و دین برگزیده الهی است خالص بشناسد چه بسا انسان در عقیدهاش مخلص است اما عقیدۀ خراب با اخلاص ارزش پیدا نمیکند. هر فکر و اندیشۀ چه دینی و چه غیر دینی ممکن است به مرور زمان دچار انحراف شود، هر دین و مذهب و مکتبی ممکن است دچار تحریف گردد، البته این تحریف (بویژه در مورد ادیان الهی و بالأخص اسلام) به دلیل ناقص بودن دین نیست بلکه عوامل مختلفی میتواند باعث تحریف و انحراف در دین گردد، برنامهریزی دشمنان، جهل پیروان، و کمبود مصلحان میتواند از عمدهترین عوامل ضعیف شدن دین و راه یافتن نقص و شائبه و پدید آمدن نوآوریها در دین گردد،گاهی ممکن است این نوآوریها که در اصطلاح شرعی به آن بدعت میگویند چنان رشد داشته باشد که انسان در میان انبوهی از خرافات و مزخرفات از یک سو و کمرنگ شدن اصول و معتقدات دینی از سوی دیگر نتواند حقیقت را باز شناسد و به اسلام خالص برسد پس اگر مصلحانی نباشند که باورهای دینی را فیلتر کنند و با دعوت و روشنگری اسلام خالص را که همانا قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است به مردم عرضه کنند شاید خیلی از خرافات و مزخرفات که رنگ دین به خود گرفته و قرنها به نام دین جلوه کرده و اینک به باور و یقین تبدیل شده را نتوان از دین جدا کرد و اسلام خالص و ناب را به جامعه بشناساند، پس به امید روزی که انشاءالله بتوانیم اسلام خالص را از ناخالص، و صادق را از کاذب و حقیقت را از خیال و نقاشی را از واقعیت بازشناسیم.
شایان ذکر است بدانیم که امروز متأسفانه همه اختلافات و چند دستگی و تفرقۀ که در میان امت اسلامی میبینیم علتش دوری از اسلام خالص و چنگ زدن به خرافات و مزخرفات و مفاهیم تأویل و تحریف شده از قرآن و اسلام و تاریخ است. انشاءالله که هر چه زودتر امت اسلامی بتواند با تفاهم و درک واقعیتها به حقیقت دست یابد و با وحدت و اخوت و انسجام رشک آفرینش همچون گذشته باری دیگر سرور جهان و جهانیان گردد.
آمین
خوشبختانه اسلام به عنوان یگانه مکتب توحیدی و آخرین و کاملترین دین الهی در هر زمان و مکان قادر است پاسخ گوی همۀ مشکلات جامعۀ بشری در تمامی زمینهها باشد، اسلام پس از یهودیت و مسیحیت آمد که خلأ موجود در آن ادیان که اولاً تحریف شده و سپس منسوخ شدۀ الهی بود را پر کند لذا امروز جز اسلام هیچ مکتب توحیدی دیگری در جهان وجود ندارد، قابل توجه است که متأسفانه اندیشۀ انحرافی پلورالیسم دینی که اخیراً توسط روژه گارودی دانشمند تازه مسلمان فرانسوی و دکتر سروش در ایران عنوان گردید، گویا چنین وانمود میگردد که (چنانکه از اسم کتاب صراطهای مستقیم آقای سروش پیداست و متأسفانه در متن کتاب این مسئله بسیار مفصل توضیح داده شده است،) راه رسیدن به حقیقت میتواند متعدد باشد. در حالیکه خداوند میفرماید: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٥٣﴾ [الأنعام: ١٥٣].
«این راه (که من برایتان ترسیم و بیان کردم) راه مستقیم من است (و منتهی به سعادت هر دو جهان میگردد. پس) از آن پیروی کنید و از راههای (باطلیکه شما را از آن نهی کردهام) پیروی نکنید که شما را از راه خدا (منحرف و) پراکنده میسازد. اینها چیزهای است که خداوند شما را بدان توصیه میکند تا پرهیزگار شوید (و از مخالفت با آنها بپرهیزید)».
اما برداشت حامیان پلورالیزم دینی عکس این آیۀ کریمه و آیات دیگر قرآن کریم است. وگویا بنا بر فهم آنان منظور از اسلام هم تسلیم شدن در برابر الله است، لذا هرگز شرط نیست که طرف داخل دائرۀ اسلام باشد. هر گبر و هندو و یهودی و مسیحی که خوب!! عمل کند بهشتی است. لذا همه مخترعان و دانشمندان و نوآوران و زحمت کشان که در هر مکتب و دین و آئینیکه بدون در نظر داشت شروط مسلمانی فقط طبق فهم و روش خودشان تسلیم خدا باشند مسلمانند و بهشتی!، در این صورت دیگر ضرر کسانی کردهاند که خودشان را گرفتار نعوذبالله کارهای اضافی کردند، نماز و روزه و حج و زکات و جهاد و غیره، همه این مفاهیم ثمرۀ خاصی ندارد!!.
خیر، عزیزان اینطور نیست بقول سعدی شیرازی رحمة الله عليه:
بقول سعدی شیرازی رحمة الله عليه
شب گور خواهی منور چو روز
از اینجا چــراغ عمل بر فروز
تن کـار کن میبلرزد ز تب
مبادا کـــه نخلش نیارد رطب
گروهـی فراوان طمع، ظن برند
کـه گندم نیفشانده، خرمن برند
به همین سادگی اگر کار تمام میشد، مگر بیش از یک میلیارد مسلمان جهان دیوانه بودند که تمام زندگیشان را در گرو دستورات بیست و چهار ساعته دینی بگذارند و تمام عمرشان را صرف کارهایی کنند که نتیجۀ آن مفت بدست میآید؟!. شاید بعضیها قصد و غرضی هم نداشته باشند اما اینگونه اندیشیدن در واقع همۀ دین را مسخره گرفتن است. خیلی جای شگفتی است که بعضیها راحت و آسوده میگویند: ادیسون هم چونکه برق را اختراع کرده و به جامعۀ بشری خدمتی شایان انجام داده لذا مسلمان و جایش بهشت است!!!، به به، مگر بهشت و دوزخ بر چه اساسی توزیع میشود!. اگر چنین بود قبل از ادیسون کسانی دیگر خیلی بهتر و مخلصتر از او عمل میکردند آری در کنار خانۀ کعبه به زائران خانۀ خدا آب میدادند و مسجد آباد میکردند. اما خداوند در همان اولین روزهای دعوت اسلامی حساب آنها را تصفیه کرد و خاطرشان را جمع نمود، ﴿أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ كَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٩﴾ [التوبة: ۱٩]
«آیا شما (رتبۀ سقایت و) آب دادن به حجاج خانۀ خدا و آباد کردن مسجدالحرام را مانند عمل کسی قرار میدهید که به خدا و روز آخرت ایمان آورده است، و در راه خدا جهاد کرده است (هرگز منزلت آنان یکسان نیست و) در نزد خدا برابر نمیباشند، وخداوند مردمانی را که (به خویشتن به وسیلۀ کفر ورزیدن، و به دیگران بوسیلۀ اذیت و آزار آنان) ستم میکنند (به راه خیر وصلاح دنیوی وسعادت اخروی) رهنمود نمیسازد».
اگر نگاه کوتاهی به قرآن بیفکنیم درمییابیم که خیر، خداوند از بندگانش خواسته است که تسلیم شوند اما برای شناساندن راه پذیرش اسلام و رسیدن به بهشت جاویدانی که مکرراً قرآن آن را تکرار میکند: ﴿خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗا﴾ [التغابن : ٩]. پیامبرانی فرستاده است تا راه هدایت را از ضلالت تشخیص داده و به مردم باز گویند، پس:
نا برده رنج، گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
لذا هدف آفرینش انسان چنانکه خداوند متعال میفرماید: پرستش خداوند است و بس.
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاريات: ٥٦].
«من پریها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریدهام».
آن هم نه خود سرانه و بدون کنترل بلکه دقیق و حساب شده، چون این مرحلۀ امتحان است. ﴿ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَيَوٰةَ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفُورُ ٢﴾ [الملك: ٢].
«همان کسیکه مرگ و زندگی را پدید آورده است تا شما را بیازماید کدامتان کارتان بهتر و نیکوتر خواهد بود. او چیره و توانا. و آمرزگار بخشاینده است».
اصلاً هدف از خلقت، امتحان پس دادن است، مرگ و زندگی برای همین آفریده شده، اصولاً فلسفۀ زندگی همین است که خداوند آشکار کند چه کسی بهتر عمل میکند و منظور از عمل در اینجا اختراعات مادی نیست، رسیدن به کره ماه و مریخ و عمق اقیانوسها و اوج کهکشانها و اختراع برق و اتم و کامپیوتر و انترنت نیست، بلکه هدف از عمل کردن، زندگی ۲۴ ساعته را مهار کردن است. یعنی لجام زندگی را، لجام نفس اماره را، لجام خواهشات نفسانی را بدست نیروی ایمان و تقوا سپردن، از اول صبح تا آخر شب، خود را به تاج ایمان مزین و به زنجیر تقوا مقید کردن است، و در یک جمله مانند انسان زندگی کردن، چون زندگی بدون ایمان و اسلام و تقوی زندگی انسانی نیست. بلکه زندگی حیوانی است، هر چند که طرف مخترع و مکتشف و دانشمند باشد، چون کسیکه قدر نعمت را نشناسد و به صاحب نعمت (که در اینجا پروردگار است) احترام نگذارد، چگونه میتوان انسانش نامید، هر چند که دکتر و پرفسور هم باشد.
﴿مَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِيۖ وَمَن يُضۡلِلۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ١٧٨ وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا يَفۡقَهُونَ بِهَا وَلَهُمۡ أَعۡيُنٞ لَّا يُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا يَسۡمَعُونَ بِهَآۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ ١٧٩﴾ [الأعراف: ۱٧۸–۱٧٩].
«هر که را خداوند (به راه حق) هدایت کند، حقیقتاً او راه یافته (وبه سعادت دو جهان رسیده) است، و هر که را (به سبب سیطرۀ هوی و هوسش، از این توفیق محروم و از راه حق) گمراه کند، زیانکار ایشانند * ما بسیاری از جنّیان و آدمیان را آفریده و (در جهان) پراکنده کردهایم که مآل آنان دوزخ و اقامت در آن است. (این بدان خاطر است که) آنان دلهایی دارند که بدانها (آیات رهنمون به کمالات را) نمیفهمند، و چشمهایی دارند که بدانها (مواعظ و اندرزهای زندگی ساز را) نمیشنوند. اینان (چون از این اعضاء چنانکه باید سود نمیجویند و منافع و مضار خود را از هم تشخیص نمیدهند) همسان چهارپایانند و بلکه اینان گمراهترند (چرا که چهارپایان از سنن فطرت پا فراتر نمیگذارند، ولی اینان راه افراط و تفریط میپویند) . اینان واقعا بیخبر (از صلاح دنیا و آخرت خود) هستند».
کشمکش زندگی مادی با زندگی معنوی در طول تاریخ ادامه داشته است، به ظاهر مادیت همیشه غالب و پیروز مینموده است اما در واقع پیروزی و سر بلندی دائم از آن معنویت است قرآن کریم علاوه بر آنکه معجزه و کتاب هدایت است، بزرگترین آرشیو تاریخ هم هست، با نگاهی کوتاه به این کلام الهی در مییابیم که مادیت همواره آشفته و لجام گسیخته به شوق پیروزی برق آسا پیش میرود تا بدانجا که پیروان معنویت ظاهرا دچار شکست میشوند اما در یک چشم بهم زدن طغیان زندگی مادی فرو مینشیند و حقیقت و معنویت در میان حیرت همگان پیروزیاش را به آرامی جشن میگیرد. کشمکش رهبر قدرت و مادیت, نمرود سرکش را با الگوی معنویت ابراهیم بتشکن ملاحظه کنید، چقدر آموزنده و جالب است، کشمکش فرعون سرکش مدعی خدایی را با موسی کلیم الله ملاحظه کنید، که از آغاز تولد تا اوج دعوت چگونه صحنه ترسیم میشود و الله قادر و برتر چگونه موسی را در برابر دشمن انسانیت و معنویت سربلند و پیروز میگرداند، و جالبتر از همه الگوی ایمان و تقوی محمد مصطفیص را ملاحظه کنید،که دشمنان کینهتوز چگونه از هیچ نوع جنایت و خیانتی فرو گذار نمیکردند و همواره سعی داشتند که حتی نگذارند شمع معنویت بر حجره کوچک آن رسول بزرگوارص بتابد و صد نفر شمشیر بدست خانۀ حضرت را محاصره کردند تا مانع گسترش نور توحید شوند اما خداوند قادر و توانا به آنان نشان داد که همیشه مادیت پیروز نمیشود بلکه اگر خدا بخواهد ناممکن است که در مقابل معنویت، ساز و برگ مادیت به پیروزی رسد. لذا صد شمشیر برهنه با دویست چشم خیره نتوانست مانع خروج پیامبر رحمت و هدایتص از محاصره دشمنان شود. داستان تمام نشد. به عاشقان و شیفتگان مادیت مهلت داده شد تا با مال و قدرت، دو نفر دست خالی را دستگیر کنند، جایزه تعیین میشود، شیفته جایزه ظاهراً به هدفش نزدیک میشود اما به مرادش نمیرسد، پاهای اسبش در دامنه کوه، آری در میان سنگها به زمین فرو میرود الله اکبر! این چه صحنۀ است جلوتر برویم، تمام اهل مکه بسیج شدهاند و برای دستگیری دو نفر دست خالی به در غاری رسیدند که آنان از فرط خستگی در آن آرمیدهاند، رد یابشان میگوید تا اینجا آمدهاند، کجا رفتهاند، نمیدانم. یار غار رسول اللهص میگوید: اگر آنان پشت پایشان را نگاه میکردند ما را میدیدند، اما عنکبوت و کبوتر که مشغول نگهبانی بودند خیال آنها را راحت کرده بودند، و مقیاس مادی میگفت دیگر امکان ندارد که اینجا انسان رسیده باشد و إلا باید این نگهبانان هم اینجا نمیبودند ولی خیر.
اگر معبود من آنست که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
خداوند که آفریدگار مادیت و معنویت است اینجا هم ثابت کرد که عقل عاقل و فکر متفکر و اندیشه اندیشمند، و حس درک و فهم و باور انسان هرگز در اختیار خودش نیست و إلا نباید در جهان دیوانه وجود میداشت، همچنانکه مرگ و زندگی و خواب و بیداری انسان در اختیار خودش نیست عقل و هوش و حواس و فهم و درک و سایر داشتههای انسان هم در اختیار خودش نیست، این همه فقط لطف و رحمت الله است که هر گاه بخواهد هرکس را هر جوری که رضای او در آن باشد میچرخاند، خواص همۀ چیزها فقط در اختیار اوست این ارادۀ اوست که به آتش قدرت سوزاندن، به آب قدرت غرق کردن، به کارد قدرت بریدن میدهد و الا باید آتش نمرود ابراهیم علیه السلام را میسوزاند و دریای نیل موسی علیه السلام را غرق میکرد و کارد ابراهیم گلوی اسماعیل را میبرید و چشمان مشرکین قریش رسول اللهص را در هنگام خروج از خانه میدیدند و اسب سراقه باید در دامنه کوه به زمین فرو نمیرفت و پناهندگان غار ثور باید به دست دشمن میافتادند ولی خیر چنین نیست ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٩﴾ [التكوير: ٢٩].
«و شما با خواست خود نمیتوانید چیزی تحقق بخشید مگر آنکه پروردگار جهانیان بخواهد».
﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٥١﴾ [التوبة: ۵۱].
«بگو: هرگز چیزی (از خیر و شر) به ما نمیرسد، مگر چیزی که خداوند برای ما مقدر کرده باشد. (این است که نه در برابر خیر مغرور میشویم و نه در برابر شر به جزع و فزع میپردازیم بلکه کار خود را به خدا میسپاریم) ، و او مولی و سر پرست ماست، و مؤمنان باید تنها به خدا توکل کنند و بس».
آری، مادیت طغیان میکند, نهیب میزند ترس و رعب حاکم میکند و ظاهراً اهل ایمان و معنویت را در چنگ خود میگیرد اما معنویت همچون عصای موسی علیه السلام با کمال آرامش بساط مادیگری را در هم میچیند و مادیگران اگر مخلص باشند مانند ساحران سر به سجده میافتند و الا مانند فرعون و فرعونیان شروع به تهمت و دروغ و افترا میکنند:
﴿إِنَّ هَٰذَا لَمَكۡرٞ مَّكَرۡتُمُوهُ فِي ٱلۡمَدِينَةِ لِتُخۡرِجُواْ مِنۡهَآ أَهۡلَهَاۖ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ١٢٣﴾ [الأعراف: ۱۲۳].
«حتماً این توطئۀ است که درین شهر چیدهاید تا اهل آن را از آنجا بیرون کنید: ولی خواهید دانست (که چه شکنجۀ در برابر این رفتارتان خواهید چشید)».
نتیجه و کشمکش مشرکان و منافقان و یهودیان و مسیحیان و مجوسیان با رسول اللهص را هم دیدیم که چه شد. با این که مخالفان و مادیگران از پنج مکتب بزرگ انحرافی بودند، و تمام جهان را در تسخیر خود داشتند اما سرانجام پیک معنویت با دست خالی و با سلاح ایمان بر همه جهان پیروز شد و نه تنها به نا امیدان امید بخشید، بلکه دشمنانش را به طور غیر منتظرۀ عفو کرد و نشان داد که واقعا رسالت معنوی دارد و داغ انتقام بر پیشانیاش زیبا نیست.
همه این مقدمه طولانی برای این بود که بگوییم متأسفانه امروز مادیگری و ماده پرستان طغیان کردهاند و چنان نعره شادمانی سر میدهند که بسیاری از مؤمنان ساده و ضعیف الإیمان از جو و فضای مادی آنان متأثر شدهاند و نعوذبالله در بعضی از اصول اعتقادیشان مشکوک شدهاند، و از طرح بعضی پرسشها بر میآید که واقعاً به شک و تردید افتاده اند!، عجبا! چقدر خطرناک است که انسان لجام اعتقادات خودش را بدست کسانی بسپارد که خود فقیر و بیچارهاند، به والله بیچاره است کسیکه در بارۀ اسلام شک میکند، در باره پیامبر شک میکند، در باره قرآن شک میکند، ما به همۀ اندیشمندان و پژوهشگران احترام میگذاریم اما متاسفانه باید به عرض برسانیم که وحی و قرآن را تجربه نبوی نامیدن بسیار خطرناک است. شاید خود اندیشمند آنقدر قوی باشد که بتواند خودش را کنترل کند و به کفر و الحاد کشیده نشود. اما متأسفانه نتیجۀ حتمی طرح اینگونه اشکالات در یک جامعۀ اسلامی چیزی جز هموار کردن راه برای الحاد نیست، بنده شخصاً به کسانی بر خوردم که بدون آنکه بداند کافر شده است، یک هفته کامل وقت گذاشتم تا به مشکل توانستم به آقایی که مدعی است اسلام را از فلان اسلام شناس آموخته است تفهیم کنم که قرآن کلام الهی است و نبوت یک منصب الهی است، میگفت: از کجا بدانم که محمد فرستادۀ خدا و قرآن کلام خدا است، با این آقا من مشکل اساسی دارم اول یا باید اسلام را بپذیرد یا رد کند تا اینکه تکلیف من مشخص شود کسیکه نه کافر است نه مسلمان چگونه میتوان از اسلام با او صحبت کرد.
ما هرگز کسی را مجبور نمیکنیم که به زور اسلام را بپذیرد اما اگر پذیرفت باید شرایطش را هم بپذیرد، اخیراً تعدادی جاهل توسط یک پیر جاهلتر از مریدانش که خواندن و نوشتن بلد نیست پیدا شدهاند که نماز نمیخوانند و مدعیاند که منظور از نماز در قرآن کریم ذکر است، و بدون استثناء تمام فریب خوردگانی که با این پیر گمراه سر و کار دارند سوادشان زیر صفر است، حالا چطور به این جاهل میتوان تفهیم کرد. که یکی از مهمترین ارکان اسلام نماز و فرق بین کافر و مسلمان نماز است، البته در بارۀ این افراد نباید عجله کرد چون فرصتی مهیا نشده که کسی با آنها صحبت کند و حقیقت را تفهیم کند، اینها انشاء الله بر میگردند، چون خدای نکرده اگر بر نگردند و اسلام را چنانکه قرآن و پیامبرص معرفی کردهاند، قبول نکنند آخرتشان بر باد خواهد رفت، منظور ما در اینجا ذکر یک مثال بود. از نظر نتیجه فرقی بین این جاهلان و آن تحصیل کردۀ که نمیتواند بپذیرد قرآن کلام خداست، وجود ندارد. پس باید اسلام را به طور کامل بپذیریم.
﴿ٱدۡخُلُواْ فِي ٱلسِّلۡمِ كَآفَّةٗ﴾ [البقرة: ۲۰۸].
«همگی اسلام را به تمام وکمال بپذیرید».
سروران عزیز ضمن آرزوی توفیق و سلامتی برای شما در این گفتار کوتاه با اختصار شدید در بارۀ ارکان ایمان سخن خواهیم گفت و در پایان به مسئولیت امت در قبال دعوت إلی الله اشاره خواهیم کرد. همه میدانند که ایمان به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران و روز رستاخیز و زنده شدن بعد از مرگ و تقدیر ارکان مهم ایمان است. «آمنت بالله وملائكته وكتبه ورسله واليوم الآخر والقدر خيره وشره، من الله تعالی والبعث بعد الموت» [۱]. در اینجا فقط اشارۀ کوتاه به هر یک از ارکان مذکور خواهیم داشت.
آمنت بالله: ایمان به ذات اقدس الهی پایه و اساس زندگی هر دو جهان است، باور داشتن به ذات یگانه او انسان را از جهان بیمعنا به جهانی پر از معنا وارد میکند، انسان را از سر در گمی خارج میکند، و به محوری وصل میکند که بنده مؤمن با پشتوانه این محور از هیچ قدرت این جهان نمیترسد لذا وقتی میگوید الله اکبر یعنی خدای بزرگ و برتر من از همۀ آنچه در این جهان وجود دارد به اعتبار قدرت و اختیار بزرگتر و قویتر است اینجاست که مؤمن با غرور کامل در عین اینکه در برابر پروردگارش کوچک و خاضع و متواضع است در برابر هر چیز دیگری آزاد و مستقل و تواناست.
موحد چـو در پایریزی زرش
چو شمشیر هندی نهی بر سرش
که بیم و حراسش نباشد زکس
بــر این است بنیاد توحید و بس
وملائكته: ایمان به فرشتگان یکی دیگر از پایههای ایمان است، مشرکین مکه معتقد بودند فرشتگان نعوذبالله دختران خدایند، که خداوند این ادعا را رد کرد، پس آنان مخلوقات نورانی هستند که جز عبادت خداوند و فرمانبرداری از دستورات او تعالی کار دیگری ندارند، هرگز از دستورات او سرپیچی نمیکنند، نقطۀ دیگری که در بارۀ فرشتگان باید دانست این است که گر چه خداوند کارهایی را به آنان محول کرده اما به هیچ عنوان نیازی به آنان ندارد خداوند قادر مطلق و از همه چیز و همه کس بینیاز است این حکمت و تدبیر و اراده و ادارۀ خداوند است که باران را به یکی سپرده، مرگ را به دیگری و باد را به دیگری و همچنین، خداوند به هیچ کدام این فرشتگان نیازی ندارد. هر چه بخواهد بدون اسباب و واسطه، وسیله و معاون و غیره انجام میدهد فقط اراده او سبب وجود است، ﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيًۡٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٨٢﴾ [یس: ۸۲].
«هر گاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو! پس آن میشود».
وكتبه: یکی دیگر از پایههای ایمان، ایمان و باور داشتن به کتابهای آسمانی است، همه کتابهای آسمانی که خداوند از آغاز آفرینش بر پیامبرش علیه السلام نازل کرده به همه آنها باور داشتن و همه را از سوی خدا دانستن و کلام خدا دانستن یکی از پایههای مهم ایمان است. گر چه عملاً با نزول قرآن کریم خداوند همۀ کتابهای آسمانی را منسوخ نمود و امروز در سراسر جهان جز قرآن کریم هیچ کتاب آسمانی دیگری نیست که قابل اعتماد و عمل باشد. تنها کتابیکه باید تمام انسانها تا قیامت بدان عمل کنند قرآن کریم است. و این فقط قرآن کریم است که افتخار بزرگ حفاظت الهی نصیب او شده است، تمام کتابهای آسمانی دیگر دستخوش تحریف شده, بجز قرآن کریم که خداوند فرمود:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾ [الحجر: ٩].
«ما خود قرآن را فرستادهایم و خود پاسدار آن میباشیم».
ورسله: ایمان به پیامبران هم تقریبا شبیه ایمان به کتابهای آسمانی است، با این تفصیل که ما مکلفیم به طور مجمل به همه پیامبران الهی ایمان داشته باشیم اما عملاً شریعت هیچ کدام آنان برای ما قابل عمل نیست. تنها پیامبری که شریعتش را مفصل شناختن و از آن پیروی کردن بر ما واجب است، شریعت محمدی یعنی شریعت خاتم أنبیاء حضرت محمد مصطفیص است، تنها این شریعت است که افتخار بقاء و استمرار تا قیام قیامت را دارد تمام شرایع دیگر با آمدن شریعت محمدی منسوخ شده است. لذا امروز اگر یک یهودی یا مسیحی صد سال عمر کند و تمام این سالهای عمرش را فقط به پرستش خداوند طبق شریعت حضرت موسی یا عیسی علیهما السلام بگذارد، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد. شریعت موسی و عیسی در زمان خودشان مقبول بوده است. امروز کلمه اخلاص دو جزء دارد، لا إله إلا الله محمد رسول الله جزء اول توحید و جزء دوم رسالت است. عمل هیچ عمل کنندۀ قبول نخواهد شد تا اینکه محمد رسول الله را نپذیرد یعنی عملش مطابق سنت و روش محمد ص نباشد. اینجاست که عقل پرستان در مخمصه گیر میکنند و به زور میخواهند بقبولانند که گبر و کلیمی و زرتشتی همه مسلمانند!! خیر، خاطرتان جمع باشد. همانطور که خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ﴾ [آلعمران: ۱٩].
«بیگمان دین حق و پسندیده در پیشگاه خدا اسلام است».
﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾ [آلعمران: ۸۵].
«وکسیکه غیر از (آئین شریعت) اسلام، آئینی بر گزیند، از او پذیرفته نمیشود، و او در آخرت از زیان کاران خواهد بود».
﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِي مَخۡمَصَةٍ غَيۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٣﴾ [المائدة: ٣].
«امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را بعنوان آئین خدا پسند برای شما برگزیدهام. اما کسیکه در حال گرسنگی ناچار شود (از محرمات سابق چیزی بخورد تا هلاک نشود) ومتمایل به گناه نباشد (وعمداً نخواهد چنین کند، مانعی ندارد) چرا که خداوند بخشندۀ مهربان است».
و در حدیث چنین میخوانیم: «رضيت بالله رباً وبالإسلام ديناً وبمحمد صلی الله عليه وسلم نبياً ورسولاً» [۲].
«به پروردگار الله، وبه دین بودن اسلام و به نبی و رسول بودن محمد صلی الله علیه وآله وسلم راضی شدم».
واليوم الآخر: ایمان به روز آخرت یا رستاخیز یکی از پیچیدهترین مسائل اعتقادی بود که مشرکین مکه همواره با پیامبرص در بارۀ آن بگو مگو داشتند.
زیرا ایمان به روز آخرت با تمام جزئیاتش در پردۀ غیب پنهان است که برای پذیرش و باور داشتن به آن جز ایمان هیچ نیروی دیگری نمیتواند راهنمای انسان باشد. گر چه قرآن کریم در پاسخ معترضان دلائل عقلی اقامه کرده است ولی چون مانند بقیه ارکان ایمان نماد روشنی از آن در دست نیست لذا شیطان بیشتر میتواند تشکیک کند. خداوند مثال بسیار جالبی در قرآن بیان کرد. وقتیکه زمین خشک ناگاه بر اثر باران تازه میشود و گیاهان خشک سر بر میآورند، پس طبیعی است که انسانهای مرده و استخوانهای پوسیده هم دوباره زنده شوند. همچنین خداوند دلیل محکم دیگری ارائه داد که وقتی ذات قادر و متعال بدون نقشه قبلی میتواند بسازد، پس از روی نقشۀ آماده که ساختن خیلی آسانتر است. پس ایمان به روز آخرت یا رستاخیز با همه جزئیاتش از مهمترین ارکان ایمان است.
والقدر خيره وشره من الله تعالی: تقدیر یا قضاء و قدر چنان مهم است که اگر انسان از ته دل آن را بپذیرد در واقع آرامش دائم را برای خودش خریده است، چون همۀ نابسامانیها و نگرانیهای درونی انسان نتیجۀ دغدغه و غم و غصههای فراوانی است که انسان بر اثر گله و شکایت از حوادث روزگار میکند. هر چه دغدغهاش بیشتر شود افسردگی و نگرانیاش افزایش مییابد. ایمان به قضاء و قدر این است که انسان مؤمن باور و یقین داشته باشد که هر خیر و شری که در خم و پیچ زندگی به او میرسد، چیزی جز تقدیر الهی نیست. یعنی اینکه ذات قادر و متعال سوژۀ مفصل این جهان با تمام جزئیاتش را تصویر کرده و در لوح محفوظ بایگانی نموده است نه اینکه خدای نکرده پیشاپیش کسی را مجبور کند که باید چنین و چنان کنی. بلکه با علم ازلی خودش میدانست که فلان انسان با این مقدار امکانات در فلان تاریخ با اختیار خودش این کار خوب یا بد را انجام خواهد داد. پس به عنوان ذات عالم و آگاه بر خفایای امور فقط خبر آن حادثه یا حوادث خوب یا بد را ثبت کرده است. چون خداوند نعوذبالله ظالم نیست. ﴿وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ٤٦﴾ [فصلت: ۴۶].
«وپروردگار تو کمترین ستمی به بندگان نمیکند».
لذا میفرماید: ﴿وَهَدَيۡنَٰهُ ٱلنَّجۡدَيۡنِ ١٠﴾ [البلد: ۱۰].
«و او را به دو راه (خیر و شر) راهنمائی کردیم».
و در آیۀ دیگری میفرماید:
﴿إِنَّا هَدَيۡنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرٗا وَإِمَّا كَفُورًا ٣﴾ [الإنسان: ۳].
«ما راه بدو نمودهایم، چه او سپاسگذار باشد یا ناسپاس».
بنابر این خداوند راه هدایت و ضلالت را مشخص کرده و هرکس را مختار گذاشته است که به هر راهی میخواهد برود. حتی پذیرش راه هدایت به هیچ عنوان اجباری نیست. ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ﴾ [البقرة: ۲۵۶].
«اجبار و اکراهی در دین نیست».
پس خداوند برای بیان راه سعادت و شقاوت، پیامبران علیهم السلام را فرستاده است.
﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا ١٥﴾ [الإسراء: ۱۵].
«و ما (هیچ شخص و قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر پس از اینکه پیغمبری (برای هدایت آنان مبعوث) کنیم».
پس رسول و پیامبر و کتاب و دعوتگر بخاطر آن است که حجت بر مردم تمام شود. بنابر این پس از اتمام حجت و بیان راه هدایت و ضلالت اگر کسی راه حق را نپذیرد و خودش و خانوادهاش را از دوزخ نرهاند، مقصر خودش است.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا﴾ [التحریم: ۶].
«ای مومنان! خود و خانوادۀ خویش را از آتش دوزخ بر کنار دارید».
[۱] برای تفصیل بیشتر به کتاب ارکان ایمان ترجمه نویسنده مراجعه فرمایید. [۲] ابو داود: ۴/۴۱۸، ترمذی: ۵/۴۶۵، احمد: ۴/۳۳٧.
هر انسان مؤمن پس از ایمان مکلف است که خودش و خانوادهاش و سپس سایر انسانها را از عذاب جهنم برهاند.
﴿لِّتُنذِرَ أُمَّ ٱلۡقُرَىٰ وَمَنۡ حَوۡلَهَا﴾ [الشوری: ٧].
«تا اهل مکه و دور بر آن را بترسانی».
پیامبرمانص پیامبر رحمت و هدایت است، چون پیامبر برای نجات بشر آمده و پس از ایشان پیامبر دیگری نخواهد آمد. پس مسئولیت تبلیغ و بیان حق و حقیقت و نجات انسانها از بدبختی وضلالت مسئولیت این امت است.
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ وَلَوۡ ءَامَنَ أَهۡلُ ٱلۡكِتَٰبِ لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۚ مِّنۡهُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَأَكۡثَرُهُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ١١٠﴾ [آلعمران: ۱۱۰].
«شما (ای پیروان محمد) بهترین امتی هستید که به سود انسانها آفریده شدهاید (مادام که) امر به معروف و نهی از منکر مینمائید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند، برای ایشان بهتر است، بعضی از آنان با ایمانند و بیشتر ایشان فاسق هستند».
﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٤﴾ [آلعمران: ۱۰۴].
«باید از میان شما گروهی باشند که دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان خود رستگار اند».
پس هر انسان مؤمن باید خودش را مسئول نجات انسانهای دیگر بداند. در حدیث صحیح که نعمان بن بشیرس آن را روایت میکند پیامبرص اسلام را به یک کشتی تشبیه میکنند.
«مثل القائم في حدود الله والواقع فيها كمثل قوم استهموا علی سفينة فصار بعضهم أعلاها وبعضهم أسفلها فكان الذي في أسفلها إذا استقوا من الماء مروا علی من فوقهم فقالوا: إنا خرقنا في نصيبنا خرقاً ولم نؤذ من فوقنا. فإن تركوهم وما أرادوا، هلكوا جميعاً وإن أخذوا علی أيديهم نجوا ونجوا جميعاً» [۳].
رسول اکرمص فرمودند: «مثال کسیکه حدود و قوانین الله را رعایت میکند و مثال کسیکه رعایت نمیکند. مانند آن گروهی است که سوار بر کشتیاند و از طریق قرعه کشی بعضیها در طبقۀ بالا و بعضیها در طبقۀ پایین قرار گرفتهاند. آنهایی که در طبقۀ پایین هستند هر گاه نیاز به آب پیدا میکنند به طبقۀ بالا میروند و از آنجا آب بر میدارند. آنگاه با هم مشورت میکنند که رفتن مکرر به طبقه بالا باعث زحمت برای مسافران آنجا است. لذا ما در طبقۀ خود در کشتی، سوراخی ایجاد کنیم و از دریا آب برداریم. چنانچه مسافران طبقۀ بالا، مسافران طبقۀ پایین را از این عمل باز ندارند و بگویند ما با آنها کاری نداریم، در نتیجه، کشتی غرق میشود و تمام سر نشینان آن هلاک و نابود میشوند. ولی اگر آنها جلوگیری کنند، هر دو گروه نجات مییابند».
«نضرالله امرءا سمع مقالتي فوعاها ثم أداها كما سمع» [۴].
«خداوند سر سبز و شاداب گرداند شخصی را که سخن مرا بشنود آنگاه آن را حفظ کند و سپس همچنان که شنیده آن را به دیگران برساند».
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ٣٣﴾ [فصلت: ۳۳].
«گفتار چه کسی بهتر از گفتار کسی است که مردمان را به سوی خدا میخواند و کارهای شایسته میکند و اعلام میدارد که من از زمرۀ مسلمانان هستم».
پیامبرص به علی بن أبی طالب فرمودند: «لئن يهدي الله بك رجلاً واحداً خير لك من حمر النعم» [۵].
«اگر خداوند بوسیله تو یک نفر را هدایت کند برای تو بهتر از تمام شتران سرخ است».
با آرزوی اینکه بتوانیم بار سنگین دعوت را تحمل کنیم و آن را به بهترین وجه به انسانهای سراسر دنیا برسانیم. خوشا به حال کسانیکه درک میکنند صفای توحید و نور رسالت و شهامت و رشادت صحابه و لطف و صمیمیت اهل بیت را، و خوشا به حال کسانیکه اسلام را خالص از هر شائبه و پاک از هر آلایش میآموزند و میآموزانند.
[۳] صحیح بخاری و مسند امام احمد و سنن ترمذی این حدیث را روایت کردهاند. [۴] سنن ابو داود. [۵] صحیح بخاری.
به نام یگانه معبود حقیقی هستی که هیچ عبادت و پرستش و نیایشی جز برای او و به بارگاه او سزاوار نیست. آنکه هیچ نیازی به احدی از بندگان و بندگیشان ندارد. آری معبودی که خالق و آفریدگار مطلق و پروردگار و مدبر این جهان هستی است. پس از آنجایی که او جهان و جهانیان را آفریده و زینت وجود و جمال به آنان بخشیده، تنها ذات یکتا و یگانۀ که شایسته و مستحق هرگونه پرستش است، اوست. وغیر او همه بنده و مخلوق و محتاج رحمت اویند، حتی فرشتگان و پیامبران و رسولان و اولیای راستینش. پس درود و رحمت بیکران به تمام نیکان بویژه سرور و سالار پیامبران و رسولان محمد مصطفیص که پیام آور توحید و یکتا پرستی بود و به حق که توانست با دعوت و جهاد و مجاهدت و پشتکار، تمامی مظاهر شرک و بت پرستی را از جزیرۀ العرب نابود گرداند، و پیام توحید و یکتاپرستی را به سراسر جهان برساند، براستی که او یک معلم و الگوی کامل برای موحدان و خداپرستان بود، و درود وسلام بیپایان بر یاران و خاندانش باد. آنانکه به او ایمان آوردند و با همه توانشان تا آخرین رمق حیات از شخصیت محبوب آن پیامبر توحید و رحمت و مکتب پر افتخارش دفاع کردند و عاشقانه در راه اسلام جان دادند.
پس خدایا! از تو میخواهیم که با این مکتب توحید و یکتاپرستی که همچون شربتی گواراست کام همۀ انسانهای آزاده را شیرین گردانی.
خدایا! از تو میخواهیم که طعم تلخ توجه به غیر الله و سجده برای غیر خدا و کمک و استعانت خواستن از غیر الله را به ما و سایر انسانهای مخلص که در تلاش حق و حقیقت هستند نچشانی.
پس بار الها! معنی ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ را به ما بفهمان، و همه انسانهای مؤمن و آزاده را از اسارت و بردگی غیر خود نجات بخش و همه دردهای معنوی ما را با مرهم توحید و اتباع سنت و عشق به حق و حقیقت مرهم بنه و شفا و تسکین بخش.
خدایا! از تو میخواهیم که با قدرت و لطف و رحمت خودت تمام مظاهر شرک را از جامعۀ اسلامی نابود گردانی و همۀ دلهای مؤمن به خود را فقط به سوی خودت برگردانی.
خدایا! تو میدانی که بسیاری از بندگان مؤمنت که مخلصانه به تو ایمان آوردهاند امروز ناخواسته به بارگاه غیر تو دعوت میشوند و ندانسته آنچه باید از تو بخواهند از بندگان عاجزت میطلبند، خدایا دلهای آنان را بسوی خود برگردان و همۀ حاجتها و نیازهای آنان را بر آورده کن.
معبودا! چه بسیارند بندگانی که راه راست را اشتباه گرفتهاند و به گمان اینکه تو را راضی میکنند در این و آن را میزنند تا اینکه آنها برای رسیدن به تو واسطه شوند خدایا! قلبهای این مؤمنان و بندگان مخلصت را به سوی خودت برگردان و دلهایشان را مطمئن کن تا باور کنند که برای رسیدن به تو به واسطهها و وسیلههای اختراعی نیازی ندارند.
بار الها! تو میدانی که بازار نامه پَرانی به مزار دوستانت گرم است و هر روز صدها هزار و شاید میلیونها نامۀ کتبی به مرقدهای اولیاء و دوستانت در سراسر جهان واصل میشود که هر کدام آن حاوی پیامی مخصوص است.
خداوندا! عاجزانه از تو مسئلت داریم که از محبت خود بر دلهای رنج دیدۀ آنان مرهم توحید و اخلاص و از محبت پیامبرتص مرهم اتباع و پیروی بگذاری و دلهای همه آنان را به سوی خود برگردانی و حاجت همه آنها را بر آورده کنی.
پروردگارا! از میان حاجت خواهان چه بسیارند که درد دلشان را با پیامبران و امامان و اهل بیت و اولیاء و دوستانت عنوان میکنند و چنان با سوز وگداز مینویسند و مینالند که اگر آن گریه و ناله و آن همه درد را به سوی تو متوجه میکردند حتماً نیازهای آنان را بر میآوردی.
پس خدایا! دلهای همه آنان را متوجه خود گردان و نیازهایشان را برآورده کن.
بارالها! تو میدانی که از میان این بندگانت بعضی فرزند و بعضی همسر و بعضی مال و بعضی سلامتی و بعضی رسیدن به مرادهای مختلف را میطلبند شاید هم آنها نمیدانند که همه این خواستهها جز در بارگاه خودت برآورده نمیشود، پس خدایا دلهایشان را نرم کن و به آنها بفهمان که جز درگاه رحمت تو هیچ راه دیگری وجود ندارد، تا شاید به سوی تو باز آیند.
پروردگارا! بعضیها شاید هم از روی محبت با دروغ پردازی و صحنه سازی چنین وانمود میکنند که گویا فلان کور در فلان زیارت بینا شد یا قفل مرادش باز شد، خدایا ما میدانیم که اینها دروغ میگویند چون اگر چنین چیزهایی حقیقت میداشت حتماً در حرمین شریفین و در کنار مرقد مطهر پیامبرتص و قبور صحابۀ اخیار و اهل بیت اطهار علیهم السلام ظاهر میشد. چون باور کردنی نیست که امام و امامزاده مستجاب الدعوهتر از صاحب رسالتص باشد. پس، خدایا به این بندگان مخلصت بصیرت عنایت کن و چشم دلشان را باز گردان.
خدایا! چه بسیارند کسانیکه پس از سالها انتظار و تحمل و رنج و مشقت بالآخره به توفیق تو توانستند به زیارت حرمین شریفین مشرف شوند اما با کمال تأسف اینجا که رسیدند مقصودشان عوض شد و تمام تلاش و زحمتشان متوجه بقیع گردید. خدایا دلهایشان را نرم کن و آنان را از حقیقت این سفر محروم نگردان.
خدایا! بسیارند آنهایی که رسیدن به تو را مقصود خود میدانند و راه رسیدن را هم درست انتخاب میکنند اما متأسفانه کم نیستند کسانیکه با اینکه مقصودشان درست است اما راه رسیدن را اشتباه میگیرند، پس خدایا! به این راه گم کردگان، بصیرت عنایت بفرما تا اینکه هر چه زودتر به مقصود برسند.
خدایا! برای تو دشوار نیست تو که میتوانی در یک لحظه دل این سالکان غافل را به سوی خود بر گردانی پس بیا و چنین کن و این همه حقایق! کاذب را از جلو چشمان آنان معدوم گردان و چشمان اشک آلودشان را به نور معرفت خود منور گردان.
خدایا! چه بسیارند کسانیکه در این میان شیفته و دلباخته وصال تواند، نماز میخوانند، دعا میکنند، اشک میریزند، و اخلاص میورزند. اما از دست شیاطین انس و جن در امان نیستند و با همه تلاش و کوششیکه دارند به مقصود نمیرسند. خدایا این شیطانهای جن و انس را مهار کن و شر آنها را از سر بندگان مؤمن و مخلصت کوتاه گردان، خدایا! هدایتشان کن و آنان را وسیلۀ خیر برای دیگران قرار ده.
پروردگارا! تو را گواه میگیریم و یکصدا و یکدل با سایر مؤمنان و مخلصان درگاهت بیزاری خود را از اینهمه ادابازی و حقه بازی به نام دین اعلام میکنیم. زیرا با لطف و کرم و احسان تو اینک به یقین میدانیم که این مظلوم نماییها، ونقالیها و مداحیها هیچ جایگاهی در دین ندارند، اگر جزو دین بودند باید پیامبران و پیروان راستین آنان اعم از صحابۀ اخیار و اهل بیت اطهارش انجام میدادند، انجام ندادن آنان بزرگترین دلیل است که همه اینها، اعمال بیسند و بیریشۀ است که عدۀ از پیش خودشان اختراع کردهاند. گر چه نیتشان خوب بوده باشد. پس خدایا! از تو میخواهیم که زشتی این اعمال به نام دین را برای همه روشن و آشکار گردانی و کام ما را با لذت و حلاوت اتباع و پیروی از رسول گرامیص و صحابۀ اخیار و اهل بیت اطهارش شیرین کنی.
پروردگارا! دلها و عقلهای همۀ انسانها در کنترل توست، چرا بسیاری از اینها درک نمیکنند و مسائل به این سادگی را نمیفهمند؟ مگر قابل فهم نیست که کبوترها و گنجشکهای همه جای دنیا از جمله مدینه و بقیع هم دانه دانه گندم میخورند و نه کیسه کیسه. پس چرا بعضی اصرار دارند که حتما قبور ائمه اهل بیت و قبر ام البنین را پر از گندم کنند.
پروردگارا! بعضی بندگان مخلصت از روی جهالت و سادگی قبرستان را مسجد قرار دادهاند، بخصوص در قبرستان بقیع، سعی میکنند که به هر نحوی شده در آنجا دو رکعت نماز بخوانند. الها! تو میدانی که این عمل مخالف سنت پیامبرص وصحابه و اهل بیت است، پس دلهای آنان را از این عمل نامشروع بر گردان.
بار الها! ما میدانیم این همه صحنه سازی و سر و صدا در کنار قبرستان بقیع نه تنها روح شهدای بقیع و صحابه و اهل بیت را آرام نمیکند و به آنها نفعی نمیرساند بلکه آنان را میآزارد، پس خدایا! تو خودت این بندگان مخلصت را بفهمان و دلهایشان را به سوی مسجد و نماز و دعا در مسجد و تلاوت قرآن برگردان.
خدایا! تو میدانی که بعضی از مسلمانان به ظاهر عالم که شاید مخلص هم باشند و تعدادی هم از آنان حرف شنوی دارند، در حرم پیامبر ص و در بقیع اعمالی انجام میدهند، که برای یک مسلمان باعث شرمندگی است مثلاً پیشانی بر روی قبر مالیدن و در و دیوار را بوسیدن و بر آن سر و صورت مالیدن نه تنها از یک عالم و تحصیل کرده که از یک مسلمان بیسواد هم بعید است، خدایا این بندگانت را بفهمان و دلهایشان را با نور ایمان منور کن.
پروردگارا! بعضیها میدانند، که فلان کار غلط است، اما لج بازی آنان را وادار به این کار خلاف میکند، پس خدایا! به همۀ مسلمین اخلاص عنایت فرما و دلهایشان را به هم نزدیک گردان.
بار الها! ما جامعۀ اسلامی امروز از مرض تفرقه و اختلاف به شدت رنج میبریم و بعضی بندگانت در عمیقتر کردن این تفرقه و اختلاف نقش بارز دارند، خدایا! از تو میخواهیم که دلهای همه ما را به سوی وحدت و یکدلی سوق دهی و چنانکه رضایت و خوشنودی تو در آن است دلهای مسلمین را از هر طائفه و مذهب و رنگ و قوم و ملتی که باشند به هم نزدیک و حقیقت را نصب العین همهشان بگردانی.
پروردگارا! امروز همۀ بدبختیهای جهان اسلام بر اثر کینهها و عداوتها و دشمنیهای غیر موجه مسلمانان با یکدیگر است و دشمنان اسلام از این فرصت استفاده میکنند، پس خدایا! دلهای همه مؤمنان را با هم پیوند اخوت و برادری و محبت بده و دست دشمنان مکار را از سر مسلمانان کوتاه بگردان.
خدایا! آنچه حق و حقیقت است را برای همه آشکار کن و آن را همچون شربتی گوارا آرزوی همگان بگردان.
خدایا! تو را به ذات قدسی و أسماء و صفات متعالیات سوگند که هرکس تخم اختلاف در میان امت میپاشد یا اختلافات را عمیقتر میکند هدایتش کن اگر قابل هدایت نیست خوار و ذلیلش گردان.
آمین