بررسی دعای ندبه
تأليف
حجت الاسلام علی احمد موسوی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله والصلاة علی رسول الله وعلی آله و اصحابه اجمعین.
باید دانست که ملت ما را از دین و دنیا باز داشتهاند، و هر کسی نمیتواند برای ملت دلسوزی کند زیرا خادم را از خائن تمیز نمیهد و در نتیجه یک عده بکلی از دین بیزارند برای خرافاتیکه در ادیان دیدهاند. عدۀ دیگر عقل خود را به مروجین خرافات کرایه داده و افکارشان مملو از خرافاتست، و اگر کسی حقیقتی از حقائق اسلام را بیان کند بدشمنی او بر میخیزند و صدها افترا و تهمت برای او میتراشند و در منابر و محافل او را میکوبند تا مردم را به او بدبین کرده و به سخن او گوش ندهند. با این وضع باز ما مأیوس نیستیم و از دانشمندان دیندار و علماء ابرار بیدار، خواهانیم که مردم عوام را از چنگ گرگان دکاندار برهانند و بدعتهائی که در دین اسلام وارد شده برای مردم بیان کنند. حضرت امام حسن عسکری ÷ چنانچه در سفینه البحار جلد دوم ص ۵۷ روایت شده که فرمود: «سیأتی زمان السنة فیهم بدعة والبدعة فیهم سنة، کل جاهل عندهم خبیر لایمیزون بین الـمخلص والـمرتاب ولایعرفون الضان من الذئاب علمآئهم شرار خلق الله علی وجه الأرض لأنهم یمیلون إلى الفلسفة والتصوف» تا آخر. یعنی: «بهمین زودی زمانی آید که سنت و روش اسلام در میان ایشان بدعت باشد و بدعت در میان ایشان سنت میشود، هر جاهلی نزد ایشان آگاه و خبیر است، تمیز بین مخلص الایمان و شکاک نمیدهند و میش را از گرگ نمیشناسند علماء ایشان بدترین خلق خدایند، بر روی زمین زیرا مایلند به فلسفه و عرفان بافی». در این صورت باید کسانی که به قرآن و عقائد الهی واردند با تمام رنج و زحمت و تلخی بکوشند برای خلاصی مردم از دست منافقین تا مسئولیت الهی را از گردن خود بردارند و به اجر جزیل نائل شوند. ما در این مختصر برای بیداری ملت دعای ندبه را بررسی کرده و دانستهایم که این دعا بیمدرک و بدعت و مخالف قرآن و عقل است، و مضامین آن کفر و شرکست.
این دعا سند و مدرکی که آنرا به امام و یا به رسول برساند ندارد، و هیچ مدرکی برای آن نیست. حال اگر کسی مدعی است که مدرک دارد بیاید در حضور دو نفر عالم به ما نشان دهد. حاج شیخ عباس قمی که آن را در مفاتیح آورده غفلت و اشتباه کرده و هم مدرکی برای آن ذکر ننموده، او و مجلسی و سایرین همه نقل کردهاند این دعا را از کتاب ابن طاوس و چون در مستحبات مسامحه دارند دقت نکردهاند که ببینند ابن طاوس از که نقل کرده، شما بروید تحقیق کنید ابن طاوس این دعا را از امام و رسول نقل نکرده، بلکه از بعضی از شیعیان مجهول الحال نقل کرده و عبارت کتاب او این است که مینویسد: «ذکر بعض أصحابنا قال: قال محمد بن علی بن أبی قرة: نقلت من کتاب محمد بن الحسین بن سفیان البزوفری دعاء الندبة وذکر أن الدعاء لصاحب الزمان».
در این عبارت ابن طاوس چند چیز روشن است:
اول – اینکه سید معلوم نکرده بعضی آن اصحاب که از او نقل کرد، کیست، و نام او چیست.
دوم – اینکه محمد بن حسین بن سفیان را صاحب کتب رجال مجهول الحال دانستهاند.
سوم – اینکه محمد بن حسین بن سفیان در قرن چهارم بوده، و زمان ائمه نبوده تا از امام اخذ کرده باشد و معلوم نیست از کجا و از که این دعا را گرفته.
نه از امام اسمی برده و نه از غیر امام. خود حاج شیخ عباس در کتاب هدیه الاحباب خود (ص ۱۰۶) مینویسد: این محمد بن حسین سفیان دعای ندبه را در کتاب خود آورده است.
چهارم – اینکه گوید: این دعا برای صاحب الزمان است، «إنه الدعاء لصاحب الزمان÷». خیلی خوب، ولی بیان نکرده بچه مدرک. پس معلوم شد که ابن طاوس چنانچه بحار جلد ۲۲ ص ۲۶۲ از او نقل کرده مدرک صحیحی نشان نداده و بعنوان تسامح در ادلۀ سنن ممکن است این دعا را آورده باشد و دیگران نیز به او اقتدا کرده و اعتماد نمودهاند، در حالیکه تسامح در ادلۀ سنن اینجا مورد ندارد و تسامح در سنن در جائی است که بسند ضعیفی به ثبت برسد ولی چون از سنن و مستحبات است مسامحه میکنند و ضعف آنرا نادیده میگیرند، اما اینجا اصلاً سند ضعیفی هم برای آن ذکر نشده پس جای تسامح نیست، حال گر کسی قول ما را نمیپذیرد برود تحقیق و تجسس کند، اگر مدرکی آورد نشان دهد، ما ده هزار تومان به او حق الزحمه میدهیم و اگر مدرکی ندید به بدگوئی و هوو جنجال و افترا نپردازد، پس این دعا سند شرعی ندارد، و عقلاً نیز محال است که منسوب به یکی از امامان باشد، زیرا امام اول تا یازدهم که همه عاقل و کامل بودند میدانستند که امام دوازدهم بدنیا نیامده و غایب نشده و کسی که به دنیا نیامده چگونه در این دعا به او میگویند: «لیت شعری أین استقرت بك النوی، بل أی أرض تقلك، أو ثری، أبرضوی أم غیرها، أم ذی طوی، بنفسی أنت من مغیب لم یخل منا». یعنی: «ای کاش میدانستم کجا است محل نزول تو و یا کدام زمین و یا خاک تو را در بر گرفته، آیا به کوه رضوائی با غیر آن آیا به کوه ذی طوائی یا غیر آن به جان خودم قسم تو غایب شدهای هستی که غایب از ما نبودی». آیا معقول است که امام ششم یا امام دهم یا هر امامی بنوادۀ خود که به دنیا نیامده و غایب نشده بگوید: تو کجائی من میخواهم بیایم تو را ببینم در کدام کوه منزل کردهای آیا ائمۀ هدی نمیدانستند او به دنیا نیامده و کوهنشین نشده مگر اینکه بگویند: خود امام دوازدهم این دعا را برای خود خوانده و از فراق خود ندبه و ناله میکند. آیا ممکن است امام عصر ÷ جای خودش را نداند و بگوید: کاش میدانستم تو یعنی خودم کجائی و کدام زمین تو را یعنی خود مرا در برگرفته؟! آیا حیا نمیکنند آنان که این دعا را به او نسبت میدهند؟! اینان گویا امام خود را عاقل نمیدانند.
بدعت آن عقائد و اعمالی است که در اسلام نبوده و بعد از رسول خدا ص و ائمۀ هدی پیدا شده و بایشان بسته شده، مانند همین دعای ندبه که در زمان رسول خدا ص و ائمه نبوده و هیچ کس در آن زمان این را نخوانده، و در هیچ تاریخ و مدرکی ذکری از آن نشده تا زمان محمد بن حسین بزوفری، قطب راوندی در کتاب نوادر و علامۀ مجلسی در ۱۶ بحار ص ۳۲ و محدث قمی در سفینه ص ۶۳ و سایر بزرگان دین روایت کردهاند از رسول خدا ص که فرمود:«من عمل في بدعة خلاه الشیطان والعبادة وألقی علیه الخشوع والبکاء» یعنی: «هر کس عملی و عبادتی را در بدعت بیاورد شیطان او را با همان عبادت واگذارد و او را به خشوع و گریه میاندازد».
۲- در همان کتب فوق از رسول خدا ص روایت کردهاند که فرمود:«أبی الله لصاحب البدعة بالتوبة»یعنی: «خدا توبۀ صاحب بدعت را نمیپذیرد».
۳- در همان کتب از حلبی روایت کردهاند که گفت: به امام ششم عرض کردم: نزدیکتر چیزی که انسان را به کفر میرساند چه باشد؟ فرمود: بدعت گذاشتن و از آن طرفداری کردن و موافق آنرا دوست و مخالف آنرا دشمن داشتن. چنانکه زمان ما هر کس دعای بدعتی را بخواند و هم صدا با ایشان باشد دوست دارند.
۴- امام ششم ÷ فرمود: کسی که بدعت گذارد ناصبی و مشرک و کافر است، ولی خود نمیداند.
۵- کافی روایت کرده از رسول خدا ص که فرمود: «إذا رأیتم أهل الریب والبدع فأظهروا البراءة منهم وأکثروا من سبهم». یعنی: «هر گاه اهل شک و بدعت را پس از من دیدید از ایشان آشکارا بیزاری جوئید و بسیار از ایشان بد بگوئید».
۶- در جلد یازدهم بحار ص ۱۶۹ و کتب معتبرۀ دیگر روایت کردهاند از امام ششم فرمود: یکی از گناهان کبیره بدعت است. و رسول خداص فرمود: «من تبسم في وجه مبتدع فقد أعان علی هدم دینه» یعنی: «هرکس تبسم کند در صورت صاحب بدعت پس به تحقیق کمک کرده بر خرابی دین خود». و نیز رسول خداص فرموده: «إن من مشی إلى صاحب بدعة فوقره مشی في هدم الإسلام». یعنی: «کسیکه برود به طرف صاحب بدعت و او را احترام کند پس به تحقیق در خرابی اسلام قدم برداشته». و روایات دیگر که در این مختصر جای آن نیست. پس کسانیکه مهدیه میسازند ودعای ندبه برای عوام میخوانند و مردم را سگ امام زمان کرده و عوعو میکنند اهل بدعت و دشمن امامند. آیا زمان رسول خدا مهدیه و یا زینبیه و یا خانقاه و صومعه بوده در اسلام؟! و آیا شرافت مؤمن سگ شدنست و یا آدم حقیقی شدن؟! «العزة لله ولرسوله وللمؤمنین». تعجب است چگونه اکثر مردم به بدعت متمایل و در مجالس بدعت رغبت دارند! سید مرتضی و مقس اردبیلی و دیگران روایت کردهاند از حضرت عسکری÷ که فرمود:«سیأتی زمان السنة فیهم بدعة والبدعة فیهم سنة». یعنی: «زمانی بیاید بر مردم که سنت خدا و رسول در میان ایشان بدعت، و بدعت در میانشان سنت باشد».
چند جملۀ دعای ندبه مخالف با قرآن است.
۱- آنجا راجع به حضرت ابراهیم میگوید: «وسألك لسان صدق فی الآخرین فاجبته وجعلت ذلك علیاً». یعنی: «حضرت ابراهیم از تو سؤال کرد که برای او زبان راستی قرار دهی در آیندگان، پس اجابت کردی او را و قرار دادی آنرا علی». و این افترا به قرآن و حضرت ابراهیم است، زیرا حضرت ابراهیم چنانکه در قرآن است در سورۀ شعرا آیۀ ۴۸:
﴿وَٱجۡعَل لِّي لِسَانَ صِدۡقٖ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ ٨٤﴾ [الشعراء: ۸۴] .
یعنی: «و براى من در میان امّتهاى آینده، زبان صدق (و ذکر خیرى) قرار ده!».
گفته و مقصود او این بوده که آیندگان از امم دربارۀ او خوش گفتار باشند و دروغ به او نبندند، و خدا او را اجابت کرد و تمام امتها چه یهود و چه نصاری و چه مسلمین به حضرت ابراهیم ÷ خوشبین و او را قبول دارند و او را بتشکن میدانند، و این تناسبی با جملۀ «وجعلت ذلك علیاً» ندارد. خدا در کجای قرآن حضرت ابراهیم یا مقصود او را علی قرار داد. اصلاً او را علی قرار دادی معنی ندارد بلی مقصود از علیاً در سورۀ مریم ارتفاع و بلندیست برای گفتار تمام انبیاء.
۲- در آنجا که میگوید: «أوطأته مشارقك ومغربك وعرجت بروحه إلى سمـائك»که این جملات مخالف قرآن است، اما جملۀ «أوطأته مشارقك ومغاربك» که میگوید: داخل کردی پیغمبر ترا به تمام مشرقها و مغربهایت با آیۀ اول سورۀ اسراء مخالف است، زیرا خدا در این آیه فرموده:
﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا﴾ [الإسراء: ۱] .
«منزه است خدائیکه سیر داد بندۀ خود را از مسجدالحرام تا مسجد اقصی».
نه تمام مشرقها و مغربها.
ثانیاً: زمین مشرقها و مغربها دارد، اما برای خدا مشرقها و مغربها نیست..گویندۀ دعای ندبه خدا را در وسط مشرقها و مغربها قرار داده.
ثالثاً: «ملة عرجت بروحه» مخالف قرآن و ضرورت اسلام است، زیرا در آیۀ سورۀ اسراء، خدا فرمود:
﴿أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ﴾ [الإسراء: ۱] .
« خدا سیر داد بندۀ خود را».
و بنده به کسی گفته میشود که دارای بدن و روح باشد، و به روح و یا تنها عبد گفته نمیشود، اجماع تمام علمای اسلام خصوصاً علمای شیعه بر این است که معراج رسول خدا با بدن و جسمانی بوده، نه معراج روحی. و اگر معراج روحی بود مردم تعجب و انکار نمیکردند، در حالیکه در تمام تواریخ ذکر شده که مردم حجاز تعجب و انکار نمودند معلوم میشود کسیکه دعای ندبه را ساخته فلسفه مسلک و یا مذهب او، مانند شیخیه بوده.
۳- در آنجا که میگوید: «وأودعته علم ما کان وما یکون إلى انقضاء خلقك»یعنی: «علم آنچه بوده و خواهد بود تا انقراض عالم را به او سپردی». در حالیکه چند جای قرآن ضد این جمله است، در یک جا قرآن فرموده:
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي﴾ [الأعراف: ۱۸۷] .
«درباره قیامت از تو سؤال مىکنند، کى فرامىرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است».
یعنی پیامبر اعتراف می کند که او با آنکه پیامبر است، اما علمی بوقت قیامت ندارد، چه رسد به غیر او.
و در آخر سورۀ لقمان میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُ﴾ [لقمان: ۳۴] .
یعنی: «آگاهى از زمان قیام قیامت مخصوص خداست، و اوست که باران را نازل مىکند، و آنچه را که در رحمها (ى مادران) است مىداند، و هیچ کس نمىداند فردا چه به دست مىآورد، و هیچ کس نمىداند در چه سرزمینى مىمیرد؟».
که علم این پنج چیز را خدا منحصر به خود قرار داده، و حضرت امیر ÷ در نهجالبلاغه خطبۀ ۱۲۸ فرموده: این پنج چیز را نه پیغمبر میداند نه وصی او.
در سورۀ توبه فرموده:
﴿وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡ﴾ [التوبة: ۱۰۱] .
یعنی: «بعضی از مردم مدینه ثابت بر نفاقند تو نمیدانی ما که خدائیم میدانیم».
و در سورۀ مطففین فرموده:
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا عِلِّيُّونَ ١٩﴾ [المطففین: ۱۹] . ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا سِجِّينٞ ٨﴾ [المطففین: ۸] .
یعنی: «تو نمیدانی علیین و سجیین چیست».
و در سورۀ احقاف آیۀ ۹ فرموده:
﴿قُلۡ مَا كُنتُ بِدۡعٗا مِّنَ ٱلرُّسُلِ وَمَآ أَدۡرِي مَا يُفۡعَلُ بِي وَلَا بِكُمۡۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ﴾ [الأحقاف: ۹] .
«بگو... من نمیدانم با من و با شما چه خواهد شد من پیروی نمیکنم مگر آنچه وحی شود».
و در سورۀ اسراء فرموده:
﴿وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا﴾ [الإسراء: ۸۵] .
«عطا نشده بشما مگر کمی از علم».
و در سورۀ کهف آیه ۲۴ وارد شده که از رسول خدا سؤالی کردند وگفت جواب میدهم ولی ان شاءالله نگفت، پس تا چهل روز وحی نیامد و رسول خدا ص ندانست جواب گوید پس اگر علم ماکان و مایکون داشت جواب میداد، پس این جمله ضد قرآنست.
۴- جملۀ «ثم جعلت أجر محمد صلواتك علیه وآله مودتهم في کتابك فقلت: ﴿ وَقُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَهۡدِيَنِ رَبِّي لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا ﴾ [الکهف: ۲۴] . ﴿قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾».یعنی: «سپس قرار دادی اجر محمدص را مودت و دوستی اهل بیت او در کتاب خود، پس گفتی: بگو سؤال نمیکنم برسالتم اجری مگر دوستی در خویش و نزدیکی». و این مطلب ضد قرآنست، زیرا قرآن یکجا در سورۀ یوسف آیۀ ۱۰۴ فرموده:
﴿وَمَا تَسَۡٔلُهُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ﴾ [یوسف: ۱۰۴] .
«سؤال نمیکنی تو بر رسالتت اجری از ایشان».
و در سورۀ ص آیۀ ۸۶ فرموده:
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ﴾ [ص: ۸۶] .
«بگو سؤال نمیکنم بر رسالت اجر و مزدی».
و در سورۀ شعراء چند مورد از قول پیغمبران نقل کرده که:
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ﴾ [الشعراء: ۱۰۹، ۱۲۷، ۱۴۵، ۱۶۴ و ۱۸۰] .
«و سؤال نمیکنم بر رسالت اجری نیست اجر من مگر بر خدای رب العالمین».
حال میگوئیم: در تمام این آیات، خدا فرموده: اجری برای رسالت رسولان خدا نیست، چگونه در آیۀ سورۀ شوری که آیۀ مودتست ودر دعای ندبه آورده خدا فرموده: بگو اجر رسالتم دوستی با اهل بیت من است. قرآن، که ضد و نقیص نمیگوید، یکجا بگوید: اجر نمیخواهم، جای دیگر بگوید: اجر میخواهم. پس باید فهمید که سورۀ شوری که آیۀ مودت ذی القربی در آنست در مکه نازل شده، ودر آن وقت حضرت امام حسن و امام حسین ÷ نبودند، واهل بیت و آیۀ تطهیری نبود تا ینکه خدا بگوید به مشرکین بگو: من اجر نمیخواهم مگر دوستی اهل بیتم، باضافه مشرکین خود او و رسالت او را قبول نداشتند چگونه اولاد و عترت او را دوست بدارند و آنرا اجر رسالت حساب کنند؟! پس باید دقت کرد که این آیه چه میگوید، در این آیه خطاب به مشرکین است، خدا فرموده: به مشرکین بگو: مرا به خیر شما امید نیست شرم رسانید، یعنی: به ایشان بگو من از شما چیزی نمیخواهم تا خیال کنید ادعای من برای دنیاطلبی است، بلکه خویشی مرا با خودتان مراعات کنید. زیرا رسول خدا ص با مشرکین قریش فامیل بود. پس در این آیه میخواهد بفرماید: مودت وخویشی مرا مراعات کنید و مرا آزار و انکار نکنید. در اینجا مفسرینی که متوجه نزول آیه بودند الا را به معنی بل گرفتهاند، و اگر غیر این باشد آیه لغو میشود و خدا که لغو نمیگوید، مفسرین شیعه و سنی اکثرا برخلاف ظاهر آیه سخن گفتهاند.
مخالفت این دعا با عقل این است که این دعا را در هزار مکان و مسجد و خانه میخوانند. آیا امام زمان همه جا حاضر و شنوا و مانند خدا است؟! البته خیر، زیرا امام صفات خدا ندارد، و امام حسین ÷ فرمود: «سبحان الله عن صفات الـمخلوقین» و اگر همه جا حاضر نیست، پس چرا در این دعا او را صدا میزنند و میگویند: «یا بن السادات الـمقربین یابن النجباء الأکرمین» یعنی: «ای پسر سادات مقربین، ای فرزند نجباء اکرمین؟!» آیا ندا کردن و خطاب نمودن مخاطب و منادی نمیخواهد؟! آیا مخاطبی که بشنود همه جا هست یا خیر؟! خود این دعا که میگوید: امام همه جا نیست، زیرا در اواخر میگوید: «اللهم فبلغه منا تحیة وسلاماً» یعنی: «ای خدا سلام و تحیت ما را به امام برسان». اگر امام همه جا هست دیگر خدایا سلام ما را به او برسان نمیخواهد خودش میشنود؟! پس چنانچه در کتاب کافی و وسائل الشیعه باب زیارة النبی من بعید، رسول خدا فرمود: من سلام امتم را از راه دور نمیشنوم بلکه ملائکۀ الهی به من میرسانند. پس جائیکه پیغمبر خدا که اشرف از تمام مخلوقاتست همه جا حاضر و شنوا نیست، چگونه جانشین او همه جا حاضر و شنوا است؟! اگر امام همه جا حاضر است پس چرا علماء شیعه روایت کردهاند که ملائکه نامۀ اعمال را خدمت او میبرند؟! اگر خود او حاضر است دیگر نامهرسان نمیخواهد؟! پس بدانکه محال است یک نفر دو نفر یا هشت نفر بشود، و در آنِ واحد هشت مکان باشد، اگر هشت نفر شد یک نفر نیست، چه برسد به اینکه هزاران جا باشد، آیا عقل حجت نیست؟ عقل میگوید: محال است شیء واحد در یک آن در دو مکان باشد چه برسد به صد مکان. ما از این مردم عوام میپرسیم: آیا اگر امیرالمؤمنین همه جا بود چگونه او را در مسجد کوفه شهید کردند؟! آیا پیغمبر اسلام چون از مکه فرار نمود و رفت به مدینه باز هم در مکه بود یا خیر؟! آیا امامیکه همه جا هست در حمام زنانه و در میخانه و در امکنۀ فساد، همه جا هست یا خیر؟! اگر هست، پس به همۀ زنان مردم محرم است، آیا امام مانند خدا بدون تکلیف است، و حلال و حرامی برای او نیست؟! اگر مکلف است پس چرا او که در همه جا هست نهی از منکر نمیکند و از امکنۀ فساد جلو نمیگیرد؟! اگر کسی بگوید: خدا چگونه همه جا حاضر است و نهی نمیکند؟ جواب گوئیم: خدا مکلف نیست، و به خودش نفرموده: «وأتبع ما أنزل» اما برسول و امام و سایرین فرموده: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ﴾ [الأعراف: ۳] . «از چیزى که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده، پیروى کنید!» یعنی همه باید از قرآن تبعیت کنید، پس امام مکلف است، و ممکن نیست همه جا باشد، و نهی از منکر نکند، خود حضرت امیر ÷ در نهج البلاغه چون عازم سفر شام شد، و در خطبه ۴۶ فرمود: «اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ في السَّفَرِ، وَأَنْتَ الْخلِيفَةُ فِي الاَْهْلِ، وَلاَ يَجْمَعُهُما غَيْرُكَ، لاَِنَّ الْـمُسْتَخْلَفَ لاَ يَكُونُ مُسْتَصْحَباً، وَالـمُسْتَصْحَبُ لاَ يَكُونُ مُسْتَخْلَفاً». یعنی: «ای خدا، تو همراهی در سفر، و توئی جانشین مسافر در میان خانواده، و این دو صفت را (که هم نزد مسافر باشی و هم در نزد خانوادهاش) ندارد و جمع نکرده جز تو، زیرا آنکه جانشین شود همراه نیست، و آنکه همراه باشد جانشین نیست». پس در این خطبه حضرت میفرماید: کسی که دو جا باشد نیست جز خدا، چه برسد به هزاران جا.
و یکی از مواردی که در دعای ندبه مخالف عقل است جملۀ «یابن الطور والعادیات یابن یس والذاریات»است. یعنی: «ای پسر کوه طور و اسبان دونده، ای پسر یس و بادهای وزنده». و این توهین به امام عالیمقام، و به اضافه مخالف عقل است، زیرا امام فرزند کوه طور و اسبان دونده نیست، چگونه شیعیان حیا نمیکنند و این جملات را میخوانند؟! اگر کسی بگوید: چگونه حضرت سجاد فرموده: «أنا ابن مکة ومنی، أنا ابن زمزم وصفا» جملۀ دعای ندبه نیز مانند گفتار حضرت سجاد÷ است. جواب این است که خیر، مانند آن نیست، زیرا هر کس در شهری و یا در قصبۀ زندگی کرده و بزرگ شده میگویند: بچۀ آنجا است، مثلاً بقمی میگویند: بچۀ قم است، و به کاشانی میگویند: بچه کاشان است. و چون حضرت سجاد و یا پدر و جدش در مدینه و مکه و زمزم و صفا بزرگ شدهاند میفرماید: «أنا ابن مکة وصفا» اما امام زمان نه خودش در کوه طور بزرگ شده و نه پدر و جدش. به اضافه بجمله «والعادیات والذاریات» چه میکنند؟! به هر حال، ما که جرئت نمیکنیم چنین توهینی به امام زمان بنمائیم برای خاطر یک دعای بیمدرکی.
خدا در صد آیه از قرآن فرموده: غیر خدا را نخوانید، و خواندن غیر خدا را کفر و شرک دانسته، در سورۀ جن آیۀ ۱۸ فرموده:
﴿فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا﴾ [الجن: ۱۸] .
«احدی را نخوانید جز خدا».
و در آیه ۲۰ فرموده:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٠﴾ [الجن: ۲۰] .
«بگو من پروردگار مرا میخوانم و احدی را شریک او قرار نمیدهم».
و در سورۀ احقاف آیۀ ۵ فرموده:
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ ٦﴾ [الأحقاف: ۵-۶] .
«و کیست گمراهتر از کسیکه بخواند غیر خدا را، بخواند کسی را که اجابت او نمیکند تا روز قیامت، و آن خواندهشدگان از خوانندگان خود غافلند، و چون مردم محشور شوند (در قیامت) این خوانده شدهگان برای خوانندگان خود دشمنند و به عبادت و دعای ایشان کافر و منکرند».
و در سورۀ اعراف آیۀ ۱۹۴ فرموده:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٩٤﴾ [الأعراف: ۱۹۴] .
«محققاً کسانی را که میخوانید غیر خدا بندگانند مانند شما، پس بخوانیدشان تا اجابت شما کنند اگر راست میگوئید».
و در سورۀ فاطر آیۀ ۱۴ فرموده:
﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ ١٤ ﴾ [فاطر: ۱۳-۱۴] .
«و آن کسانیکه میخوانید غیر خدا مالک پوست حصۀ خرمائی نیستند. اگر بخوانید شان دعای شما را نمیشنوند و اگر بشنوند اجابت شما نکنند و روز قیامت به شرک شما انکار و کفر ورزند و خبر نمیدهند تو را مانند خدا خبیری».
در این آیات مشرک و کافر خوانده خوانندۀ غیر خدا، و کلمات «الذین» و«عباد أمثالکم». و ضمیر جمع مذکر «هم» و «من» موصوله کلاً اطلاق بر بندگان و عقلاء میشود، و ممکن نیست حمل بر بت کنیم، و بگوئیم: مقصود از مدعوین بت میباشد، پس ما مدرکی نداریم که رسول خدا ص و یا امامی گفته باشد: در حوائج خود ما را بخوانید، بلکه فرمودهاند: غیر خدا را نخوانید، خدا فرموده:
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا ٤٥ وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ﴾ [الأحزاب: ۴۵-۴۶] .
«ما تو را گواه فرستادیم و بشارتدهنده و انذارکننده! و دعوتکننده بسوى خدا».
و در سورۀ آل عمران آیه ۸۰ فرموده:
﴿وَلَا يَأۡمُرَكُمۡ أَن تَتَّخِذُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ وَٱلنَّبِيِّۧنَ أَرۡبَابًاۗ أَيَأۡمُرُكُم ِٱلۡكُفۡرِ بَعۡدَ إِذۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ ٨٠﴾ [آلعمران: ۸۰] .
«و امر نمیکند شما را که ملائکه و پیغمبر آن را ارباب بگیرید برای خود، آیا امر میکند شما را به کفر بعد از آنکه مسلمانید».
پس به امام ارباب از باب گفتن غلط است.
اینان برای آنکه خواندن و دعای غیر خدا را تجویز کنند میگویند: چگونه ما پدر خود را صدا میزنیم کفش و کلاه بده به بقال میگوئیم: پنیر بده، به ثروتمندان میگوئیم: حاجت ما را برآور، و اگر ثروتمندی حاجات مردم را برآورد قاضی حاجات کسان شده و کار خوبی کرده، پس چه اشکالی دارد، خواندن امام نیز مانند خواندن آنان شرک نیست. جواب این است که خواندن پدر و بقال و ثروتمند از کارهای عرفی و روزمره و خطابات متعارفی است، و دستور شرع نمیخواهد، ولی دعاهای شرعیه خواندن مدعو غیبی است و مانند خطابات عرفی نیست، و باید به دستور شرع باشد. در خطاب عرفی مخاطب حاضر و مرئی است، آیا اگر پدرت مرده باشد باز میگوئی: پدر کلاه بده، و اگر بقالی مرده باشد باز میگوئی: پنیر بده؟ البته خیر، اما دعای شرعی عبادتست، و رسول خداص فرموده: «الدعاء أفضل العبادة بعد قراءة القرآن» یعنی: «دعا افضل عبادت است بعد از قرائت قرآن». و نیز فرموده: «الدعاء مخ العبادة». یعنی: «دعا مغز و حقیقت عبادتست». و چون دعا عبادت شد مخصوص خدا و منحصر باوست، پس نمیشود غیر خدا را خواند در دعاها، خدا در صد آیه فرموده: شرک به خدا نیاورید و غیر خدا را نخوانید و عبادت غیر او نکنید.
و یا میگویند: ما اگر بسلطان کاری داریم باید نزد وزیر و یا امیر او برویم. جواب این است که چون سلطان نزد شما و همه جا نیست، و از حال رعیت خود خبر ندارد و دسترسی به او نیست، ناچار باید نزد وزیر او رفت، اما خدا چنین نیست، خدا همه جا (به سمع و بصر و علم خود) حاضر و از احوال بنده مطلع و نزدیک بندۀ خود است، و احتیاج بوزیر و امیر ندارد، خدا را نمیتوان تشبیه به سلطان کرد، حضرت رضا ÷ فرموده: «من شبه الخالق بالـمخلوق فهو مشرك». یعنی: «کسیکه خالق را به مخلوق تشبیه کند مشرکست».
و یا میگویند: ما روسیاهیم و خجالت میکشیم، چگونه خدا را بخوانیم. جواب این است که چگونه از غیر خدا خجالت نمیکشید و غیر خدا را میخوانید خدا از روسیاهی و بدی شما مطلع است چه بخوانید او را و چه نخوانید، چه خجالت بکشی و چه نکشی. پس بهتر این است که همان خدای مطلع را بخوانید و دیگران را از بدی خود مطلع نکنید، خدا راضی نیست غیر او از گناهان بنده مطلع شود، و لازم نیست نزد رسول و یا امام و یا مرشد و یا کشیش بروی و گناه خود را بازگوئی کنی، خدا ستارالعیوبست و فرموده: خود مرا بخوانید من از رگ گردن بشما نزدیکترم، و از همه کس مهربانترم، هیچ رسول و امامی مانند او مهربان و رحیم نیست، و این از جهالت و بدبختی است که خدا بگوید: ﴿ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾ [غافر: ۶۰] . یعنی: «مرا [به دعا] بخوانید تا برایتان اجابت کنم». و یا بگوید: ﴿وَسَۡٔلُواْ ٱللَّهَ مِن فَضۡلِهِۦٓ﴾ [النساء: ۳۲] . یعنی: «و از فضل (و رحمت و برکت) خدا، براى رفع تنگناها طلب کنید!». و بنده اعتنا نکند و بگوید: خیر، من باید بندۀ تو را بخوانم.
و یا میگویند: باید لامپ متصل بسیم، و سیم متصل بکارخانۀ برق شود تا بتواند برق و روشنی بگیرد، و همچنین ما باید دامن امام را بگیریم، و او دامن خدا را بگیرد. واقعاً اینان یا نمیفهمند یا خود را به نفهمی زدهاند! ای بیچاره، کارخانۀ برق دور است و سیم میخواهد، خدا که دور نیست و به خدا که نمیشود فصل و وصل کرد، کارخانۀ برق محدود و مضطر است، و خدا چنین نیست، و این تشبیه شما کفر و شرکست، امام حاضر نیست، و دامن او کجا است.
و یا میگویند: پیغمبر و امام مقرب نزد خدایند. جواب آن است که خدا نفرموده: مقربین را بخوانید، بلکه فرموده: خود مرا بخوانید، غیر از من کسی نزد شما و همه جا نیست، چه مقرب باشد و چه نباشد، اینان گویا از اسلام و قرآن بکلی بیخبرند.
و یا میگویند: مگر شما وسیله را قبول ندارید؟ جواب گوئیم: ما وسیله را قبول داریم، آن وسیله نزد خدا چنانچه خود امیرالمؤمنین در خطبه ۱۰۹ نهجالبلاغه فرموده ایمان به خدا است، «أفضل ما یتوسل به الـمتوسلون الإیمان بالله» و رسول خداص فرموده: «الهی وسیلتی إلیك الإیمان بك». یعنی: «خدایا وسیلۀ من بسوی تو ایمان است». و اما اگر پیغمبر و امام اسلام را میگوئید، ایشان وسیلۀ ارشاد و رساندن وحی الهی و وسیلۀ هدایتند، نه وسیلۀ در دعا. باید دانست که دعای توسل و یا دعای «یا محمّد» و «یا علی أکفیانی» مدرکی که ندارد، بلکه کفر و شرکست، پس دعای ندبه که امام زمان را بخوان و فریاد کن، طبق مدارک قرآن برخلاف توحید و موافق کفر و شرکست. حال اگر کسی فهمید و لج کرد و باز سر بسجده گذاشت، و پای خود را بلند کرد و گفت: ای امام، من سگ توأم عوعو، و یاگفت: مهدی جون مهدی جون، و اینطور توهین به امام نمود، باید او را بیدار و از خواب جهالت هوشیار کرد.
من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
ما از مردم فرو رفته به جهالت و خرافات مأیوسیم، زیرا طرفداران خرافات که بر سر خر خود سوارند حاضر به پیاده شدن نیستند، حال اگر سخن ما را قبول ندارند مدرک بیاورند ما عناد نداریم میپذیریم، ولی اگر بفحش و افترا و هو و جنجال پرداختند دلیل بر تعصب و بیمدرک و جهالت و ناتوانی است.
والسلام علی من اتبع الهدی
مشهد – سید علی احمد موسوی واعظ - ۲۴ -