توضیحاتی در باب اصول ایمان و ویژگی های مؤمنان
تأليف:
عبدالرحمن بن ناصر السعدی
مترجم:
سعید حسینی
بسم الله الرحمن الرحيم
کتابچهی «توضیحاتی در باب اصول ایمان و صفات مؤمنان» در واقع بخشی از کتاب «الندائات المنان لاهل الایمان» نوشته شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی است.
مولف در این کتاب پس از ذکر توضیحاتی در باب اصول ایمان و ویژگیهای مؤمنان، به تشریح ٩۰ «نداء» یا خواستهی خداوند متعال از مؤمنان پرداخته است. این ٩۰ «نداء» اوامر و نواهی خداوند منان به مؤمنان است.
این کتابچه در واقع به عنوان بخش ابتدایی این کتاب بزرگ، انتخاب و ترجمه شده است. و همانگونه که از نام آن پیداست شرح مسائلی است در باب اصول ایمان و ویژگیهای مؤمنان.
إن الحمدَ لله نحمدُه ونستعينُه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا، من يهده اللهُ فلا مُضل له، ومن يُضلل فلا هادي له وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٢﴾[آل عمران: ۱۰۲].
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا١﴾[النساء: ۱].
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١﴾[الأحزاب: ٧۰-٧۱].
أما بعد: فإن أصدق الحدیث کتاب الله، وخیر الهدي هدي محمد صلی الله علیه وسلم، وشر الأمور محدثاتها، وکل محدثة بدعة، وکل بدعة ضلالة، وکل ضلالة فی النار. و بعد:
ایمان بزرگترین نعمتی است که خداوند متعال به بندگان مؤمنش عنایت فرموده است. این ایمـان، همان نوری است که خداوند متعـال در قلب بندهء مؤمن قـرار مـیدهد و قلب مؤمن را با محبت به خداوند و تعلق و (احساس) وابستگی به او پُر میکند. در این صورت بندهی مؤمن به درجهی بالایی میرسد که در آن از تعلق و وابستگی به این دنیای فانی و فریبنده رهایی مییابد و توجهش معطوف به نعمتهایی میشود که خداوند متعال برای بندگان مؤمن خود آماده کرده است.
در ایمان به خداوند متعال است که انسان به زندگی پاک و حقیقی نائل میشود و به سعادت دنیا و آخرت میرسد. هیچ راهی برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت جز راه ایمان وجود ندارد و این راهِ اهل بهشت، بوستانِ پیروزمندان، برچسب قلوب، پاکی درون و نور صورتهای آنان است و شاعر چه زیبا میسراید:
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود
زِ هرچه رنگ تعلق پذیرد آزادست
ایمان نعمتی است که نعمت دیگری با آن برابری نمیکند زیرا بنده را به پروردگارش نزدیک میگرداند و رضایتمندی خداوند متعال و کالای ارزشمند بهشت را در پی دارد. پس خوش به حال کسی که راه ایمان را طی میکند و تا زمانی که خداوند متعال را ملاقات میکند، به آن التزام دارد.
خداوند متعال میفرماید:
﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَآ أُوتِيَ ٱلنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦﴾[البقرة: ۱۳۶].
«بگویید ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهیم و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل آمده و به آنچه به موسى و عیسى داده شده و به آنچه به همه پیامبران از سوى پروردگارشان داده شده ایمان آوردهایم، میان هیچیک از ایشان فرق نمىگذاریم و در برابر او تسلیم هستیم».
در قرآن کریم آیات زیادی در مورد تشریح این اصول کلی آمده و این اصول را به تفصیل بیان کرده است. همچنین اسماء و صفات خداوند متعال، افعال و نعمتهای او، احوال و چگونگی روز قیامت و حساب و کتاب و عدل و بزرگی آن، پاداش و مجازات، اوضاع و احوال سایر پیامبران†، ویژگیها و هدایت-هایشان و آنچه به آن دعوت میکردند و کتبِ آنها و حقایق سودمند و انواع هدایت شان را به تفصیل بیان میکند.
خداوند متعال در این آیه بین دو مسئلهی اشاره شده به ظاهر و باطن، جمع نموده و هر دو را بیان میدارد: قول و سخن زبان و اقرار و اعتراف به آن و همچنین محقق ساختن تمام این اصول در قلب از یک طرف و فروتنی و گردن نهادن در ظاهر و باطن و اخلاص کامل برای خداوند متعال در حقوق دین از طرف دیگر.
این عقاید صحیح و سودمند قلبها را از آرامش و ایمان، نور و یقین و هدایت، پرستش و عبادت خداوند متعال و بازگشت و توبه به سوی او در همه حال، پر میکند و باعث پناه بردن به او در وقایع نازل شده(بلا یا و...) و امور مهم، آرامش یافتن بوسیلهی شناخت او، تسکین و طمأنینه با ذکر و یاد او و حمد و ثنای اوست.
ایمان موجب تقویت توکل بر خداوندأ و اعتماد کامل و کمک خواستن بنده از او در تمام اعمال دینی و دنیوی میشود. هرگاه که ارادهی بنده ضعیف شد و قدرتش در برخورد با امور مهم سُست شد، ایمانِ صادق با تقویت قلب و سپس اعضاء و جوارحش به او کمک میکند و در صورتی که خوف و ترس، بندهی را احاطه کند، چنین ایمانی مثل دژی بسیار محکم خواهد بود که بنده میتواند به آن پناه ببرد و در این هنگام قلبش آرامش مییابد و در دلش آرام میگیرد.
﴿ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ١٧٣ فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ لَّمۡ يَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٞ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِيمٍ١٧٤﴾[آل عمران: ۱٧۳-۱٧۴].
«همان کسانى که (برخى از) مردم به ایشان گفتند مردمان براى (جنگ با) شما گرد آمدهاند پس از آنها بترسید (ولى این سخن) بر ایمانشان افزود و گفتند خدا ما را بس است و نیکو حمایتگرى است، پس با نعمت و بخششى از جانب خدا (از میدان نبرد) بازگشتند در حالیکه هیچ آسیبى به آنان نرسیده بود و همچنان خشنودى خدا را پیروى کردند و خداوند داراى بخششى عظیم است».
این ایمان راستین و یقین صحیح، صاحب خود را به سمت عزت و قوت و شجاعتِ قولی و عملی سوق میدهد. بنابراین زمانی که بنده یقین پیدا کرد که خداوند متعال نافع بوده و در عین حال ضرر رسیدن به دست اوست و هم اوست که چیزی را عطا میکند و مانع اعطای هرچه بخواهد میشود و به یقین بداند که هرکه را خداوندأ عزتمند گرداند عزیز است و هرکه به غیر خداوندأ پناه ببرد، خوار و ذلیل است و تمام مخلوقات در مقابل خداوند متعال فقیر و بیچیزند که نمیتوانند نفع و ضرری برسانند، در این هنگام است که این ایمان موجب قدرت یافتن توکل به خداوند متعال و پناه بردن به او میشود و دیگر از کسی ترس ندارد و به غیر از خداوند متعال به کسی امید ندارد و فقط فضل و بزرگی را از خداوند متعال میخواهد. بنده به کمک چنین ایمانی از بندگی مخلوقات رها میشود (و تنها بندگی خالق را گردن مینهد) و قلب او در طلب نفع و دوری از ضرر متوجه احدی از بندگان او نمیشود، بلکه خداوند متعال مولی و یاری دهندهی او میشود و سرپرست او در رساندن نفع و دورکردن ضررها میشود. پس خداوند متعال او را کفایت میکند و امورش را برایش بگونهی تسهیل و آسان میگرداند که این کار را برای کسی که چنین ایمانی را ندارد، انجام نمیدهد. برای چنین فرد مؤمنی چنان قوت قلب و شجاعتی حاصل میگردد که برای کسی که به این درجه نرسیده باشد، بدست نمیآید و اینها همه از ثمرات ایمان صحیح است.
از ثمرات دیگر ایمان، آرامشِ بنده در برخورد با سختیها و آسان شدن مشکلات و رنجهاست.
﴿وَمَن يُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ يَهۡدِ قَلۡبَهُۥۚ﴾[التغابن: ۱۱].
«و هرکس که به خدا ایمان داشته باشد ، خدا دل او را (به ثبات و آرامش، و خوشنودی به قضا و قدر الهی میرساند و) رهنمود میگرداند».
و او، بندهی است که میداند اگر به مصیبتی دچار شود، از جانب خداوندﻷ است و میداند آنچه از مصیبت به او رسیده است، در هر حالی به او میرسید، بنابراین راضی و تسلیمِ تقدیرهای دردنـاک و دشـوار میگردد و مصیبتهـای تکـاندهنده بر او آسـان میشود، چـرا که این سختیها از طرف خداوند صـادر میشود که (در صورت صبر بر مصیبت) او را به ثواب و پاداش می-رساند.
﴿وَلَا تَهِنُواْ فِي ٱبۡتِغَآءِ ٱلۡقَوۡمِۖ إِن تَكُونُواْ تَأۡلَمُونَ فَإِنَّهُمۡ يَأۡلَمُونَ كَمَا تَأۡلَمُونَۖ وَتَرۡجُونَ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا يَرۡجُونَۗ﴾[النساء: ۱۰۴].
«اگر شما درد مىکشید آنان (دشمنان تان) نیز همان گونه که شما درد مىکشید، درد مىکشند و حال آنکه شما چیزهایى از خدا امید دارید که آنها امید ندارند».
بنا بر این نزد مؤمنان صادق، هنگامیکه در معرض اتفاقات ناگوار قرار گرفتند، صبر و ثبات و سکون و آرامش و در عین حال انجام واجبات و حقوق خداوند متعال (حتی در آن حین) بگونهی دیده میشود که یک صدم آن هم نزد کسانی که اینگونه نیستند یافت نمیشود و این به خاطر نیروی ایمان و یقین است.
از ثمرات دیگر ایمان راستین، زیاد شدن شوق و رغبت در انجام کارهای خیر و نیکو و ازدیاد اعمال صالح است و بنده را به سمت مهربانی و دلسوزی بر بندگان دعوت میکند و این به خاطر انگیزه (و محرک) ایمان و امید به حصول پاداش فراوان از خداوند متعال است.
از دیگر ثمرات ایمان، جلوگیری از اعمال بد و ناشایست است، چه در ظاهر نمایان و چه در باطن مخفی باشد. و باعث میشود از هر مخلوق رذیل و پستی دوری گزیند.
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٢ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ٣﴾[الأنفال: ۲-۳].
«مؤمنان، تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دلهایشان هراسان میگردد و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده میشود ، بر ایمانشان میافزاید، و بر پروردگار خود توکل میکنند. * آنان کسانیند که نماز را چنان که باید میخوانند و از آنچه بدیشان عطاء کردهایم، میبخشند».
این آیه ثمرات ایمان از جمله اعمال قلبی و بدنی و انجام حقوق و واجبات خداوندﻷ و حقوق بندگان را ذکر میکند.
آیا میشود بدون ایمان، به این اخلاق پسندیده رسید؟ آیـا چیزی غیر از ایمـان میتواند اخلاق انسان را از رفتن به بیراهه و هلاکت حفظ کند؟ چه چیزی جز از دست دادن روح ایمان سبب کشیده شدن اخلاق به مادیگری، شهوات حیوانی، خُلق و خوی درندگی و هلاکت شدن می-شود؟
آیا غیر از عامل بازدارندهی ایمان (از کجروی) چیزی هست که باعث ادای امانات و انجام واجبات گردد؟ آیا جز با نیروی ایمان، قلب میتواند در رویارویی با امور تکاندهنده ثابتگردد و درون انسان در مقابله با دشواریها آرام گیرد؟
آیا در صورتیکه ایمان نباشد درون انسان به رزق خداوندﻷ قانع میگردد و انسان به زندگی پاک و راحت (از گناهان) در این دنیا نائل میشود؟ و آیا جز به وسیلهی ایمان، بنده به درجهی صدق در اقوال و افعال و معاملات میرسد و نزد خداوند متعال و بندگان خداوندﻷ بعنوان فردی امـانتدار، شریف و بزرگـوار و معتبر شنـاخته می-شود؟
بنا بر این هر بنیان و اساسی که این امور آشکار بدون ایمان بر آن بنا گردد، شکست خورده خواهد بود و هر پیشرفت مادی که ایمان همراهش نباشد، ساقط و نابود است.
آگاه باشید که ایمان، صبر را در برابر قضای الهی و شکر را در برابر نعمتهایش به بنده میبخشد و باعث میشود که فرد نسبت به بندگان خدا دلسوز شود و به تمام اخلاق نیکو آراسته و از تمام اخلاق زشت رها گردد. مصداق آن در هر کس که دارای چنین ایمانی است، وجود دارد و کسی که آن را ندارد این گونه نیست. اگر فردی دارای این صفات باشد، در حالی که ملتزم به اسلام نیست، آن صفات را از دین اسلام گرفته است و رنگ و بویی غیر دینی به آن داده است. درصورتیکه کسی این حرف را قبول ندارد، اگر راست میگوید مثالی خارج از این اصل بیاورد، چرا که دین به سمت هرآنچه خیر بوده و استوارتر است دعوت می-کند.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱرۡكَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَيۡرَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ۩٧٧﴾[الحج: ٧٧].
«اى کسانى که ایمان آوردهاید رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید باشد که رستگار شوید».
﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٤﴾[آل عمران: ۱۰۴].
«و باید از میان شما گروهى (مردم را) به نیکى دعوت کنند و به کار شایسته وا دارند و از زشتى باز دارند و آنان همان رستگارانند».
از ثمرات ایمان این است که به عدل و قسط در تمام معاملات و ادای حقوق مختلف بین مردم امر میکند و از ظلم در جان و مال و ناموس مردم و تمام حقوق آنها نهی میکند.آیا اصلاح این امور جز با عدل و قسط و دادی که روح و قوام دین است، سازگار است؟
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٩٠﴾[النحل: ٩۰].
«در حقیقت خدا به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز مىدارد، به شما اندرز مىدهد باشد که پند گیرید».
﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّٰمِينَ بِٱلۡقِسۡطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَوِ ٱلۡوَٰلِدَيۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِينَۚ﴾[النساء: ۱۳۵].
«اى کسانى که ایمان آوردهاید پیوسته به عدالت قیام کنید و براى خدا گواهى دهید هر چند به زیان خودتان یا (به زیان) پدر و مادر و خویشاوندان (شما) باشد اگر (یکى از دو طرف دعوا) توانگر یا نیازمند باشد باز خدا به آن دو (از شما) سزاوارتر است».
هنگامیکه عدل در تمام احکام شرعی متعلق به قراردادها، معاملات، مبادلات و شرکتها و حقوق ارث و میراث بین زن و مرد و نزدیکان و کسانیکه با آنها در تعاملاند به تفصیل آمده است، بنا بر این، این احکام را در نهایت عدل و نظم و اصلاح کنندهی امور و جلب کنندهی منافع و دفع کنندهی ضرر و زیـانها و مفـاسد قـرار می-دهد.
این ایمان صحیح که شامل اصول ایمان و حقایق آن است، متضمّن خضوع کامل برای خداوند متعال و توبه و بازگشت به سوی او در تمام حالات است. و این نهایت اصلاح قلب و روح است و در آن خلوص در عبادت و انواع احسان و نیکی که فقط برای خداوند متعال است، وارد میشود. در آن ایمان به تمام کتابهایی که خداوند متعال نازل کرده است و تمام رسولانی که فرستاده است و تمام حقایقی که در کتابها نازل شده و رسولان† پیامآور آن بودهاند، و نیز فطرت سلیم و عقلهای سالم با آن متفق است، وارد می-شود.
این دین، دینِ پاککنندهی قلوب و دینِ عقل صحیح و نقل صریح و آشکار است. دینیکه ازبتپرستیها و الحاد و بیدینی و فاسد شدن اخلاق بیزار و مبری است.
دینی که با مباح نمودن تمام پاکیها و منافع و تحریم تمام خبائث و ناپاکیها و زیانها آمده است و به هر امر معروف و نیکو و خیری چه از لحاظ شرع و چه از لحاظ عقل امر میکند و از هر امر منکر و ظلم و ستمی نهی میکند.
دینی که اصلاح قلوب و بدنها و سعی برای جلب هر نوع منفعت دینی و دنیاییِ کمک کننده به دین را در پی دارد.
دینی که از سوی خداوند عزیز حمید نازل شده و هیچ باطلی نه در قبل و نه در بعد به خود راه نمیدهد و از طرف خداوند حکیم و حمیدی آمده است که هیچ باطل کنندهی نمیتواند اصلی از اصولش را نقض و یا (حتی) خبر از کاستی آن توسط عقل دهد، بلکه عقلهای صحیح به صحت آن شهادت میدهند و عقل (به تنهایی) نمیتواند تفصیل و شرح (کامل) آن را دریابد.
اسلام دین همهی انبیاء و رسولان† و تمام برگزیدگان و علمای ربّانی و امامان و پیشوایان هدایتگر و چراغهای راهنما (به سوی هدایت) بوده است. پس تمام مشرکان و انکارکنندگان و کسانیکه عقل شان (و قلب شان) مریض است و اخلاق شان رو به پستی نهاده و دنیا و مادّیگری علیه آنان طغیان نموده (و اسیر آن شدهاند) دین شان را از دست دادهاند و آن را رها کردهاند.
کسی که حقیقتاً به خداوند متعال ایمان دارد با عبادت کردن او متنعّم و بهرهمند میگردد و با امید به پاداش عمل خود، از سهم و نصیبی هم که از دنیا به او میرسد، بطور کامل بهرهمند میشود، چرا که او آن را از راه حلال بدست آورده است و در جایی که باید آن را قرار دهد، قرار داده است، به این نیت که واجبات و تکالیف خود را (بتواند) انجام دهد و از آن در عبادتِ پروردگارش کمک بگیرد.
مؤمن که ویژگی او تواضع در برابر خلق و حق است، در هر کجا که باشد از حق پیروی میکند و مشغول نصیحت کردن بندگان خداوندﻷ، با در نظر گرفتن مراتب شان میشود.
اما انکارکنندهی حق که ویژگی او تکبر در برابر حق و خلق است، نسبت به خود مغرور میشود و به نصیحت کسی اهمیت نمی-دهد.
مؤمن، قلبی سالم از غل و غش و کینه دارد و زبانش صادق، معاملهاش نیکو، ویژگیاش حلم و بردباری، وقار و آرامش، صبر و مهربانی و ثبات و وفاداری است و جز برای خداوند متعال برای کسی خوار و ذلیل نمی-گردد. قلب و رویش از توجه و تذلل و خوار کردن خود برای کسی غیر از پروردگارش مصون و حفظ شده است. در انجام کارهای خود هم سعی میکند دست به اسباب مفید گرفته و از آن کمک بگیرد و هم بر خداوند متعال توکل میکند و به او اعتماد دارد و در تمام امور از او کمک می-گیرد. خداوندﻷ نیز، با قدرت و قوت و توکل و اعتماد و امید وی به پروردگارش، انجام کارهای خوب را برایش آسان و از انجام کارهای ناپسند او را دور میگرداند.
هرگاه که دنیا و نعمتها و خوشیهای آن به او داده میشود، با شکرگزاری آن را میگیرد و در راهی سودمند آن را مصرف میکند، بگونهی که خیرش دو باره به خود او برمیگردد و هرگاه مصیبت و سختیها به او میرسد، با صبر و احتساب اجر و پاداشش، با آن برخورد میکند و امید به گشایش و فرجی از سوی خداوند متعال برای از بین رفتن آن گرفتاری دارد. پس عوض و خیر و پاداش و آرامش و طمأنینهی که بدست آورده بزرگتر است از آنچه که از دست داده یا سختیهایی است که نصیبش شده است.
پس این خصلتهای زیبا از جمله عقاید راستین و نرمخویی و اخلاق درست و آداب سالم از طریق ایمان بدست میآید. آیا میتوان این صفتها را به کسی غیر از مؤمن داد؟ و از بزرگترین دلایل بر حق بودن دین(اسلام) این است که به واسطهی عقاید و اخلاقش، صاحبان عقل و خِرَد و افرادی که به دنبال برهان و دلیل هستند و کسانیکه با بصیرت و آگاه هستند به سوی آن میروند و کسانی جز افراد پستی که گمـراهی را بر هـدایت و بدبختی را بر خوشبختی ترجیح دادهانـد، از آن دوری نمـی-کنند.
آرزومندی و اشتیاق (برای رسیدن به خوشبختی و نعمتهای وعده داده شده)ویژگی مؤمنان برگزیده و پیروان صادق و نیکوکار است، کسانی-که قلبهایشان با معرفت و محبت خداوند متعال زنده است و زبان شان به ذکر خداوندﻷ و ستایش او مأنوس و آشناست و اوقاتشان به طاعت و عبادت و خدمت در راه خدا میگذرد و با این ایمان حقیقی با مردم با مهربانی و نرمی و نصیحت صحیح رفتار میکنند. این ایمان آنها را از تمام اخلاق پست منع میکند و آنها را تشویق به آراسته شدن به اخلاق نیکو می-گرداند.
اما ایمان صحیح نزد ریاکاران و افراد متملق و چاپلوس و دارای نفاق کجاست؟ ایمان کسی که به فسق و گناه و سرکشی و بدبختی تشویق و دعوت میکند، کجاست؟ ایمان کسانی که از شناخت خداوندﻷ و محبت او روی گردانند و از طاعت و عبادت او کنارهگیری میکنند، کجاست؟ ایمان کسی که قلبش از تعلق و وابستگی (به غیر خدا) و محبت و تعظیم و ترس و امید نسبت به مخلوقین پُر و از تعلق به پروردگار عالمیان خالی شده است، کجاست؟ ایمان طعنهزنندگان و لعنت کنندگان، دروغگویان و سخنچینان کجـاست؟ ایمـان رباخوارها و کسـانی که در معامله فریبکاری میکنند و اهل غل و غش هستند، کجاست؟ ایمان، آرزو کردن و تمنای آن نیست، بلکه ایمان آن است که در قلب جای گیرد و راستی و درستی آن در اعمال فرد معلوم گردد و امتحانی است که با آن دروغگو و راستگو از هم شناخته میشوند.
ایمان بزرگترین خصلت و شریفترین مرتبه و کاملترین درجه میباشد و هیچ برتری و پاداشی بدون وجود ایمان و رعایت حقوق آن داده نمیشود. به همین دلیل است که خداوند متعال در مورد هر یک از بهترین و برگزیدهترین بندگان خود، همچون نوح و ابراهیم و موسی و هـارون و الیـاس و سایـر انبیـاء را مدح کرده و مـی-فرماید:
﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٨١﴾[الصافات: ۸۱].
«او از بندگان مؤمن و با ایمان ما بود».
بنا بر این نتیجهی ایمانشان بدست آوردن خیرات و زدودن بدیها و دوری از آنها بود.
خداوند متعال در آیات زیر رستگاری و ورود به بهشت را به وجود ایمان ربط داده است:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ١٠ ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ١١﴾[المؤمنون: ۱۰-۱۱].
«آنانند که خود وارثانند همانانکه بهشت را به ارث مىبرند و در آنجا جاودان مىمانند».
﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٢٢٣﴾[البقرة: ۲۲۳].
«مؤمنان را مژده ده».
﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٦٢ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٦٣﴾[يونس: ۶۲-۶۳].
«آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوه گین مىشوند همانان که ایمان آورده و پرهیزگارى ورزیدهاند».
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٖ كَفُورٍ٣٨﴾[الحج: ۳۸].
«قطعا خداوند از کسانى که ایمان آوردهاند دفاع مىکند زیرا خدا هیچ خیانتکار ناسپاسى را دوست ندارد».
﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٩﴾[الأنفال: ۱٩].
«و خدا است که با مؤمنان است».
نصوص دیگری نیز در کتاب و سنت وجود دارد که بر برتری ایمان و مؤمنان و اینکه تمـام خیر و نیکی در ایمـان وجود دارد، دلالت میکنند. پس بـر بندهی که میخواهد خود را نجات دهد و به کمال برسد و رستگار شود، واجب است که تمام توان خود را برای بدست آوردن ایمان انجام دهد، بگونهای که آن را در علم و عمل و شناخت و در تمام اوصـاف و احـوال آن بدست آورد. همـانگونه که پیـامبر ج مـیفرماید:
«الإيمان بضع وسبعون شعبة، أعلاها قول لا إله إلّا الله وأدناها إماطة الأذی عن الطريق والحياء شعبة من الإيمان» [۱].
«ایمان هفتاد و چند شعبه است که بالاترین آن گفتن لا اله الاالله و پایینترین آن برداشتن چیزی است از راه مردم که سبب اذیت آنها می-شود و حیا شعبهی از ایمان است».
پس ایمان را (در اینجا) سخنهایی از زبان وصف نموده که خداوند متعال و رسولش ج آن را دوست دارند و بدنبال آن نیکی و احسان به بندگان خدا را ذکر نموده، احسانیکه حتی میتواند برداشتن مانعی از سر راه باشد و سپس اعمال قلوب که اصل و اساسش حیا است. هر کس به ویژگی حیا از خداوندﻷ مزین و آراسته باشد، قلبش رنگِ معرفت و محبت و ترس و امید و اظهار دوستی نسبت به خداوند متعال به خود میگیرد.
حقیقت این است که ایمان، اسم جـامع و کـاملی برای تمام اجزا و شرایع دیـن میباشد، حال چه دستورات ظاهری و چه باطنی و نیز شـامل اقـوال زبـانی و قلبـی میشود به عبارت سادهتر ایمان شامل: ۱- عملِ جوارح مثل جهاد ۲- قولِ زبان مثل خواندن اذکار و ادعیه ۳- قولِ قلب مانند شناخت و معرفت خداوندﻷ و ۴- عملِ قلب مثل حیا میباشد. و هرکس این موارد را در خود داشته باشد و آنها را بطور احسن انجام دهد جزو کسانی است که کاملترین ایمانها را دارد. اما هرکس که از لحاظ علمی، عملی و معرفتی نقصی در ایمانش باشد، اینگونه نخواهد بود.
مردم از نظر ایمان در درجات متفاوتی هستند. کاملترین آنها کسی است که در علوم ایمانی به درجهی علم الیقین و حق الیقین و در اعمال خود به درجهی احسان رسیده است و آنگونه بندگی خداوندﻷ را به جا میآورد که حضور خدا و اینکه کسی مراقب اوست را درک میکند.
پیامبر ج می-فرماید:
«أکمل المؤمنين إيماناً أحسنهم خلقاً» [۲].
«کاملترین مؤمنان از نظر ایمان، بهترین آنها از نظر داشتن اخلاق نیکو است».
پس اگر مؤمن هنگامیکه در معرض رفتارهای بد همچون شهوات و نیات بد و انجام امری مخالف ایمان و موافق نفس قرار میگیرد، ایمانش تغییر نکرد، پس او مؤمن واقعی است.
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ يَرۡتَحخابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ١٥﴾[الحجرات: ۱۵].
«در حقیقت مؤمنان کسانىاند که به خدا و پیامبر او ایمان آوردهاند و سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه ندادهاند و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کردهاند آنان (در ایمان خود) درست و راستگویند».
بنا بر این از نشانههای کمال ایمان این است که با کسیکه با تو قطع رابطه کرده، صله رحم کنی و به کسیکه تو را از چیزی منع کرده، ببخشی و از کسیکه به تو ظلمی رواداشته، درگذری. همچنین دادن محبوب نفس در راه خدا که همان مال است دلیلی بر وجود ایمان است. همانگونه که رسول الله ج میفرماید: «و الصدقة برهان» یعنی «صدقه برهان و دلیل (بر وجود ایمان) است» [۳].
و همچنین جایگاه صبر نیز در ایمان مانند جایگاه سر در بدن است.
از دیگر علامات ایمان مواردی است که خداوند متعال در این آیات ذکر مینماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٢ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ٤﴾[الأنفال: ۲-۴].
«مؤمنان همان کسانىاند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل مىکنند * همانان که نماز را به پا مىدارند و از آنچه به ایشان روزى دادهایم انفاق مىکنند *آنان مؤمنان حقیقی هستند و دارای درجات عالی، مغفرت الهی، و روزی پاک و فراوان، در پیشگاه خدای خود میباشند».
در این آیات مؤمنین اینگونه وصف شدهاند که وقتی ذکری از خداوند متعال برده میشود، قلبهای آنها میلرزد و دچار خشوع و خضوع و ذلت در برابر خدا میشود و قلبشان در برابر بزرگی خداوند متعال می-شکند و گناهان را ترک میکنند و از عذاب او میترسند و قلب آنها با ذکر او آرام میشود:
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨﴾[الرعد: ۲۸].
«همان کسانىکه ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام مىگیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مىیابد».
﴿وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٢﴾[الأنفال: ۲].
«چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل مىکنند».
همچنین ایمان آنها از لحاظ علمی و بینش و آگاهی و تمایل و رغبت به امور خیر و دوری از شر، پیشرفت و ترقی میکند. بنابراین ایمان در قلبشان رشد میکند و این ایمان از روی بزرگترین و مستحکمترین دلایل و براهین شکل گرفته است:
﴿ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٦﴾[آل عمران: ۱۶].
«پروردگارا ما ایمان آوردیم پس گناهان ما را بر ما ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار».
﴿رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِيٗا يُنَادِي لِلۡإِيمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمۡ فََٔامَنَّاۚ﴾[آل عمران: ۱٩۳].
«پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگرى به ایمان فرا مىخواند که به پروردگار خود ایمان آورید پس ایمان آوردیم».
﴿وَأَنَّا لَمَّا سَمِعۡنَا ٱلۡهُدَىٰٓ ءَامَنَّا بِهِۦۖ﴾[الجن: ۱۳].
«و ما چون هدایت را شنیدیم بدان گرویدیم».
برحسب ایمان فرد، در هنگـام تلاوت قـرآن و حکمت (سنت) این ایمـان زیاد میشود و این بزرگترین نتیجهی ایمان است، چراکه این ایمان ناشی از بزرگترین دلایل و براهین است و با بینش و دانایی همراه بوده و همچون ایمان افراد ضعیف الایمان که ناشی از عادت و تقلید و تابع اتفاقات باشد، نیست. چنین ایمانی، ایمانی است که شبههها و خیالات مختلف و متفاوت آن را به لرزه وا نمیدارد، بلکه با پیشرفت و رشد روزافزون همراه است.
چنین ایمانی با محقق شدن توکل بر خدا همراه است، لذا با ایمانترین مردم کسی است که بیشتر از همه بر خدا توکل میکند، خصوصاً توکل عالی و کاملی که باعث اعتماد کامل به خداوند متعال در بدست آوردن محبت و رضایت او و دفع خشم و غضب خداوندﻷ میشود و به همین خاطر است که خداوند متعال توکل را لازمهی ایمان میداند:
﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ٢٣﴾[المائدة: ۲۳].
«و اگر مؤمنید به خدا توکل کنید».
بنا بر این مؤمن حقیقی را در حالی مییابی که اجرا کنندهی اوامری است که خداوند به آن امر کرده و بر کار خود اطمینان و به پروردگار خود اعتماد دارد و آشفتگی و به هم خوردن کارش او را دچار اضطراب نمی-کند و اگر به مراد خود آنگونه که میخواهد، نرسد ناراحت نمیشود. خداوند محققاً قلب چنین فردی را هدایت کرده است و او نیز با یاد پروردگارش آرام، و راضی به رضای اوست و امور خود را به او سپرده است.
﴿وَمَن يُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ يَهۡدِ قَلۡبَهُۥۚ﴾[التغابن: ۱۱].
«و هرکس که به خدا ایمان داشته باشد ، خدا دل او را (به ثبات و آرامش، و خوشنودی به قضا و قدر الهی میرساند و) رهنمود میگرداند».
و او این سخن باری تعالی را محقق نموده است:
﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ٧٠﴾[الحج: ٧۰].
«آیا ندانستهاى که خداوند آنچه را در آسمان و زمین است مىداند اینها (همه) در کتابى (مندرج)است قطعاً این بر خدا آسان است».
﴿لِّكَيۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰكُمۡۗ﴾[الحديد: ۲۳].
«تا بر آنچه از دستشما رفته اندوهگین نشوید و به (سبب)آنچه به شما داده است، شادمانى نکنید».
و به اینکه پروردگارش او را کفایت میکند راضی شده و امور خود را تسلیم او میکند:
﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ﴾[الطلاق: ۳].
«هرکس بر خداوند توکل کند (و کار و بار خود را بدو وا گذارد) خدا او را بسنده است».
در آیهی ﴿ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾مؤمنان واقعی به این وصف شدهاند که نماز را بطور کامل اقامه میکنند، یعنی چه از لحاظ ظاهر و چه از لحـاظ باطن آن را بر پـا میدارند و ﴿وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَط﴾زکات را پرداخت میکنند، زکاتیکه در آن نیکی نسبت به بندگان خدا وجود دارد. پس فرد با توجه به درجهی ایمانش، نماز و زکات را بر پا میدارد که هر دوی آنها از نظر پاداش و سود از بزرگترین و مهم-ترین و عظیمترین عباداتند. همچنین خداوند متعال در آیات زیر مؤمنان را اینگونه وصف کرده است:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢ وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِلزَّكَوٰةِ فَٰعِلُونَ٤ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ٧ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ٨ وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ يُحَافِظُونَ٩ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ١٠﴾[المؤمنون: ۱-۱۰].
«به راستى که مؤمنان رستگارشدند * همانان که در نمازشان فروتنند * و آنان که از بیهودگی رویگردانند * و آنان که زکات مىپردازند * و کسانى که عورت خود را حفظ میکنند * مگر در مورد همسران-شان یا کنیزانىکه به دست آوردهاند که در این صورت بر آنان نکوهشى نیست * پس هر که فراتر از این جوید آنان از حد درگذرندگانند * و آنان که امانتها و پیمان خود را رعایت مىکنند * و آنان که بر نمازهایشان مواظبت مىنمایند * آنان مستحقّان (سعادت) و فراچنگ آورندگان (بهشت) هستند».
این صفتهای بزرگ که در این آیات آمده است باعث کامل شدن و محقق شدن ایمان میشود و این میزانی برای درجهبندی مردم است. بنابراین مؤمنان رستگاری که اهل فردوسند کسانی هستند که ظاهر و باطن نماز را با مراعات حقوق آن و خشوعی که اصل و لُبِّ آن است، اقامه میدارند و زکات میدهند و زبان خود را از کلام گناه و ناسزا و کلام بیهوده و باطل حفظ میکنند، به همین خاطرست که خداوندﻷ ابتدا نسبت به سخن لغو و بیهوده که کم اهمیتتر است وسپس موارد دیگر هشدار میدهد. بنابراین این کلام خداوند متعال که آنها از سخن لغو که هیچ فایدهی ندارد، رویگردانند، بر این دلالت میکند که آنها سخن حرام را ترک و حفاظت از اندام جنسیشان را از ارتکاب به گناه حفظ کردهاند. حفظ چشمها و نزدیک نشدن به اعمال زشت و مقدمات آن تماماً منجر به حفظ این اندام از ارتکاب به گناه میشود. همانگونه که خداوند متعال می-فرماید:
﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِكَ أَزۡكَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ٣٠﴾[النور: ۳۰].
«به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزهتر است زیرا خداوند به آنچه مىکنند، آگاه است».
و آنها را به پایبند بودن به عهد و پیمان و امانتداری وصف کرده است که شامل تمام پیمانها و اماناتی است که بین بندگان با پروردگارشان است. بنابراین آنها بین خود و پروردگارشان پیمان سمع (گوش به فرمان بودن) و اطاعت و التزام بستهاند و بنابراین خداوند متعال آنها را با این عهد و پیمان اینگونه وصف کرده است:
﴿وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَمِيثَٰقَهُ ٱلَّذِي وَاثَقَكُم بِهِۦٓ إِذۡ قُلۡتُمۡ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ﴾[المائدة: ٧].
«و نعمتى را که خدا بر شما ارزانى داشته و (نیز) پیمانى را که شما را به (انجام) آن متعهد گردانیده به یاد آورید آنگاه که گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم».
همچنین در مورد عهد و اماناتیکه بین خودشان و مردم است پیمان بستهاند که امانات را به اهلش برگردانند و بنابراین پیامبر ج میفرماید که علامت ایمان این است که بندهی مؤمن نسبت به خون و جان و مال مردم، امین و مورد اعتماد باشد. رسول الله ج میفرمایند:
«المسلم من سلم المسلمون من لسانه ويده والمؤمن من أمنه الناس علی دمائهم وأموالهم» [۴].
«مسلمان کسی است که مردم از دست و زبانش در سلامت (و به دور از اذیت) باشند و مؤمن کسی است که مردم او را نسبت به جان و مالشان امین و مورد اعتماد بدانند».
همچنین میفرماید:
«لايؤمن من لا يأمن جاره بوائقه» [۵].
«کسی که همسایهاش از آزار و اذیتش در امان نباشد، ایمان ندارد.»
و منافق را ضد آن ویژگی توصیف میکند.
خداوند متعال مؤمنین را اینگونه توصیف میکند که آنها به تمامی حقی که خداوند متعال از طریق رسولانش† نازل فرموده، ایمان می-آورند:
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ٢٨٥﴾[البقرة: ۲۸۵].
«فرستاده (خدا، محمّد) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آوردهاند (و گفتند:) (میان هیچیک از فرستادگانش فرق نمىگذاریم) و گفتند: شنیدیم و گردن نهادیم، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاریم) و فرجام به سوى تو است».
پس مؤمن همچنانکه توصیف شد، کسی است که طالب و خواهان رضایت خداوند متعال است و دنبالهرو هدایت او در هرجایی است. و به تمام کتابهای الهی و پیامبران† ایمان آورده است و خود را ملتزم به اطاعت از خداوندﻷ و پیامبرش ج در تمــام کـارها مـیداند و از خداوند متعـال میخواهد که او را در مورد کوتاهیهایی که کرده ببخشد و هرگاه گناهی از او سر زد، او را مورد عفو قرار داده و از او درگذرد.
از صفات مؤمنین این است که خداوندﻷ و رسولش ج را در تمام امور خود حاکم میکنند:
﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥﴾[النساء: ۶۵].
«ولى چنین نیست به پروردگارت قسم که ایمان نمىآورند مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایهی اختلاف است داور گردانند سپس از حکمىکه کردهاى در دلهایشان احساس ناراحتى (و تردید) نکنند و کاملا سر تسلیم فرود آورند».
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَإِذَا كَانُواْ مَعَهُۥ عَلَىٰٓ أَمۡرٖ جَامِعٖ لَّمۡ يَذۡهَبُواْ حَتَّىٰ يَسۡتَٔۡذِنُوهُۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَٔۡذِنُونَكَ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ فَإِذَا ٱسۡتَٔۡذَنُوكَ لِبَعۡضِ شَأۡنِهِمۡ فَأۡذَن لِّمَن شِئۡتَ مِنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمُ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٦٢﴾[النور: ۶۲].
«جز این نیست که مؤمنان کسانىاند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند و هنگامىکه با او بر سر کارى اجتماع کردند تا از وى کسب اجازه نکنند، نمىروند در حقیقت کسانىکه از تو کسب اجازه مىکنند آنانند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند پس چون براى برخى از کارهایشان از تو اجازه خواستند به هرکس از آنان که خواستى اجازه ده و برایشان آمرزش بخواه که خدا آمرزنده مهربان است».
﴿إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥١﴾[النور: ۵۱].
«گفتار مؤمنان وقتى به سوى خداو پیامبرش خوانده شوند تا میانشان داورى کند تنها این است که مىگویند شنیدیم و اطاعت کردیم اینانند که رستگارند».
﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا٥٩﴾[النساء: ۵٩].
«پس هرگاه در امرى (دینى) اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به (کتاب) خدا و (سنت) پیامبر (او) عرضه بدارید این بهتر و نیکفرجامتر است».
پس مؤمن دینش را برای خداوند متعال خالص میکند و تلاش می-کند تا از رسول خدا ج پیروی کند و در قول و سخن و حکم دادن، نظر کسی را مقدم بر نظر ایشان قرار نمی-دهد، بلکه هرگاه سنت رسول الله ج برای او مشخص شد، هرگز آن را با چیز دیگری عوض نمیکند و با توجه به درجهی رسیدن به این دو اصل، یقین و عرفان و شناختِ او نیز کامل و قوی میشود.
همچنین از ویژگیهای مؤمنان این است که نسبت به همدیگر محبت، دوستی و موالات و رحم و عاطفه دارند. همانگونه که خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَيُطِيعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ سَيَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٧١﴾[التوبة: ٧۱].
«و مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند که به کارهاى پسندیده وا مىدارند و از کارهاى ناپسند باز مىدارند و نماز را بر پا مىکنند و زکات مىدهند و از خدا و پیامبرش فرمان مىبرند آنانند که خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد که خدا توانا و حکیم است».
﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ٥٥﴾[المائدة: ۵۵].
«تنها خدا و پیغمبرِ او و مؤمنانی یار و یاور شمایند که خاشعانه و خاضعانه نماز را به جای میآورند و زکات مال به در می-کنند».
﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠﴾[الحشر: ۱۰].
«و (نیز) کسانىکه بعد از آنان (مهاجران و انصار) آمدهاند (و) مىگویند پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى و در دلهایمان نسبت به کسانىکه ایمان آوردهاند (هیچ گونه)کینهی مگذار پروردگارا براستى که تو رؤف و مهربانى».
پیامبر ج نیز می-فرماید:
«لايؤمن أحدکم حتی يحب لأخيه ما يحب لنفسه» [۶].
«ایمان هیچیک از شما کامل نیست تا اینکه آنچه را برای خود دوست میدارد، برای برادرش نیز دوست داشته باشد.»
هر چقدر علاوه بر برادر بودن نسبتهای دیگری همچون خویشاوندی، همسایگی ویا حق و حقوقی در میان باشد، این مفهوم نیز مورد تأکید بیشتری (از سوی اسلام)قرار میگیرد تا در آن احسان و نیکوکاری بیشتری صورت گیرد. همچنانکه رسول الله ج نیز در حدیث صحیحی می-فرماید:
«من کان يؤمن بالله واليوم الآخر فليکرم جاره ومن کان يؤمن بالله واليوم الآخر فليکرم ضيفه ومن کان يؤمن بالله واليوم الآخر فليقل خيراً أو ليصمت» [٧].
«هرکس به خدا و آخرت ایمان دارد باید همسایهاش را گرامی بدارد، هرکس به خدا و آخرت ایمان دارد باید مهمانش را گرامی بدارد و هرکس به خدا و آخرت ایمان دارد باید سخن خیری بزند و یا اینکه ساکت باشد.»
و میفرماید:
«من غشنا فليس منّا» [۸].
«هرکس با ما در معامله غل و غش کند از ما نیست.»
و میفرماید:
«الدين النصيحة .. لله ولکتابه ولرسوله ولأئمة المسلمين وعامتهم» [٩].
«دین نصیحت و خیرخواهی است..... نسبت به خداوند متعال و رسولش و امامان (و حاکمان) مسلمانان و عموم مسلمانان.»
«نصیحت برای خداوند متعال در بندگی و عبودیت اوست. و نصیحت برای کتاب او در یادگیری و فهم و عمل و دعوت به آن میباشد. و نصیحت برای رسول او سبحانه و تعالی درتلاش برای پیروی از سخنان و افعال و تمامی احوال آنحضرت ج میباشد. و نصیحت برای ائمهی مسلمانان و عامهی مردم در ارشاد و راهنمایی آنها به مصالح دینی و دنیاییشان و یاریدادنشان بر انجام کارهای خیر و پروای خداوند را داشتن و در حد توان بازداشتن آنها از تجاوز و ستمکاری میباشد، همانگونه که خداوند متعال در آیهی قبلی آنها را توصیف نمود که به کارهای نیک امر کرده و از منکر نهی میکنند».
از ویژگیهای پسندیده و مفاخر بزرگ مؤمنان همان است که پیامبر ج در حدیث صحیح فرموده-اند:
«ثلاث من کن فيه وجد فيهن حلاوة الإيمان أن يکون الله ورسوله أحب إليه مما سواهما وأن يحب المرء لايحبه إلا لله وأن يکره أن يعود في الکفر بعد أن أنقذه الله منه کما يکره أن يقذف في النار» [۱۰].
«سه چیز وجود دارد که اگر در هرکس موجود باشد شیرینی ایمان را میچشد: اینکه خداوند متعال و رسولش را از هرکس دیگری بیشتر دوست داشته باشد و اینکه فقط به خاطر خداوند متعال کسی را دوست داشته باشد و به اندازهی که از رفتن به درون آتش کراهت دارد، به همان اندازه از برگشتن به کفر پس از اینکه خداوند او را هدایت و نجات داد، کراهت و تنفر داشته باشد».
پس رسیدن به ایمان و شیرینی آن، در محبت خداوند متعال و رسولشج میباشد و باید این محبت نسبت به هر چه غیر آن است مقدم دانسته شودو سایر محبتها نیز باید تابع این (نوع)محبت باشد. بنا بر این انسان مؤمن باید آنچه را که خداوندﻷ دوست میدارد، دوست داشته باشد. و هرگاه این نوع محبت در انسان مؤمن به وجود آمد، (می-توان گفت) محبت او حول محبت خداوندﻷ میچرخد.
پس خداوندﻷ و رسولش ج و اعمال و اشخاصی را که آنها دوست داشته باشند، دوست میدارد و تنفر او از کفر که ضد ایمان است بیشتر از تنفر او نسبت به رفتن در آتش میشود. و این مانند همان حدیث پیامبر ج است که می-فرماید:
«ذاق طعم الإيمان من رضي بالله رباً وبالإسلام ديناً وبمحمد عليه الصلاة والسلام نبياً» [۱۱].
«کسیکه به خداوند بعنوان پروردگارش و به اسلام به عنوان دینش و به محمد ج به عنوان پیامبرش راضی شد، طعم ایمان را میچشد».
پیامبر ج می-فرماید:
«يا معشر من آمن بلسانه ولم يدخل الإيمان قلبه لا تغتابوا المسلمين ولا تتبعوا عوراتهم، فإنه من يتبع عورة أخيه يتبع الله عورته ومن يتبع الله عورته يفضحه ولو في جوف بيته» [۱۲].
«ای کسانیکه با زبان ایمان آوردهاید و ایمان در قلبتان جای نگرفته، غیبت مسلمانان را نکنید و به دنبال عیوب و نقاط ضعف آنها نباشید، چرا که هرکس به دنبال عیب برادر خود باشد، خداوند دنبال عیبهای او خواهد بود و هرکس که خداوند متعال به دنبال عیبهایش باشد، رسوایش میکند، هر چند که در کنج خانهی خود باشد.»
از علامات دیگر اهل ایمان این است که خداوند متعال سینههای آنها را نسبت به قبول اسلام گشاده میکند تا از روی اختیار و با علاقه و فرمانبرداری به دستورات دین گردن نهد. نفس آنها با این ایمان اطمینان مییابد و کارهای خود را با دلایل محکم و آشکار انجام میدهند و در بین مردم رفت و آمد میکنند، در حالیکه نورانی هستند.
﴿أَفَمَن شَرَحَ ٱللَّهُ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٖ مِّن رَّبِّهِۦۚ﴾[الزمر: ۲۲].
«پس آیا کسى که خدا سینهاش را براى (پذیرش) اسلام گشاده و (در نتیجه) برخوردار از نورى از جانب پروردگارش مىباشد (همانند فرد تاریکدل است)».
﴿فَمَن يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يَهۡدِيَهُۥ يَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِۖ﴾[الأنعام: ۱۲۵].
«پس کسى را که خدا بخواهد هدایت نماید، دلش را برای پذیرش اسلام مىگشاید».
علامت رسیدن به ایمان، راحت و آسان شدن انجام عبادات و لذت بردن از تحمل مشقّات و سختیها به خاطر بدست آوردن رضایت پروردگار زمین و آسمانها و تصدیق و قبول کامل جزئیات و عمل به مقتضیات آن یقین است.
به همین خاطر است که امام حسن بصری: میفرماید: ایمان آرزو کردن و تمنای آن نیست، بلکه چیزی است که در قلب قرار میگیرد و اعمال جوارح آن را تصدیق میکند. بنابراین از آشکارترین علامات ایمان این است که صاحبان ایمان را به حد یقین و درجهی صدّیقین میرساند. همانگونه که خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَۖ﴾[الحديد: ۱٩].
«و کسانىکه به خداو پیامبران وى ایمان آوردهاند،آنان راستینانند».
هنگامیکه پیامبر ج ارتفاع و بلندی اتاقهای بهشت را ذکر میکرد و مقام عظیم و والای آنها را بیان میفرمود، (یاران)گفتند: یا رسول الله! آیا اینها منازلی است که فقط پیامبران به آن میرسند و کس دیگری به آن نمیرسد؟ فرمودند: خیر، بلکه قسم به کسیکه جانم در دست اوست، کسانیکه به خداوندﻷ ایمان بیاورند و رسولانِ او را تصدیق کنند به این منازل می-رسند. بخاری ۶/۳۲۰ و مسلم ۵۸۳۱
بنا بر این این درجه از صدّیق بودن که خداوندﻷ بوسیلهی آن بندگان خاص خود را می-ستاید، در واقع تکمیل کردن مراتب ایمان در علم و عمل و دعوت به سوی آن است.
همچنین از نشانههای محقق شدن ایمان در فرد، انجام اعمال صالحی است که تصدیق کنندهی آن ایمان است و نیز فرد از فسق و فجور و انواع گناهانی که در آیهی زیر آمده است، پاک می-شود:
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ٨٢﴾[الأنعام: ۸۲].
«کسانىکه ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالودهاند آنان راست ایمنى و ایشان راهیافتگانند».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ٢٧٨﴾[البقرة: ۲٧۸].
«اى کسانىکه ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید؛ و اگر مؤمنید، آنچه از ربا باقى مانده است را واگذارید».
از موجبات ایمان مصرف کردن اموال و داراییها در مصارف شرعی و در جای صحیح خود و در راه اقامهی حدودی است که خداوند متعال و رسولش ج آن را مشخص نمودهاند. خداوند متعال میفرماید:
﴿۞وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٤١﴾[الأنفال: ۴۱].
«و بدانید که هرچیزى را به غنیمت گرفتید یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و براى خویشاوندان (او) و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان است اگر به خدا و آنچه بر بندهی خود در روز جدایى (حق از باطل) نازل کردیم ایمان دارید».
﴿ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِي دِينِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ وَلۡيَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٢﴾[النور: ۲].
«به هر زن زناکار و مرد زناکارى صد تازیانه بزنید و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید در (کار) دین خدا نسبت به آن دو دلسوزى نکنید».
﴿وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٣﴾[النور: ۳].
«بر مؤمنان این (امر) حرام گردیده است».
غیر از این آیات در کتاب و سنت دلایل دیگری برای توصیف مؤمنان وجود دارد و بنده به حقیقت ایمان نمیرسد، مگر زمانیکه به این صفات متصف و آراسته شود. در کل هرگاه که خداوندﻷ میفرماید: ای کسانیکه ایمان آوردهاید، این کارها را انجام دهید و از این کارها پرهیز کنید در واقع انجام به این امر و دوری از آن موردی که از آن نهی شده، از جملهی ایمان است و باید رعایت شود تا ایمان کامل گردد. پس از این طریق و موارد دیگر ایمان شناخته میشود، همان ایمانیکه خداوندﻷ آن را سعادت نام نهاده و وسیلهی نجات و رستگاری و رسیدن به مطلوب میداند. بنابراین ما هم از خداوند متعال این ایمان کامل را که باعث هدایت قلبهای ما به سمت شناخت و محبت به سوی او در تمام امور میشود و باعث ذکر او با زبان و ستایش او و انجام اعمال بدنی در طاعت خداوندﻷ میشود، خواستاریم.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ يَهۡدِيهِمۡ رَبُّهُم بِإِيمَٰنِهِمۡۖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ٩﴾[يونس: ٩].
«کسانىکه ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند پروردگارشان به پاس ایمانشان آنان را هدایت مىکند به باغهاى (پر ناز و) نعمت که از زیر (پاى) آنان نهرها روان خواهد بود (در خواهند آمد)».
سبحان ربك رب العزة عما يصفون وسلام على المرسلين
والحمد لله رب العالمين
[۱] صحیح مسلم (۵۴ و ۴٧). [۲] احمد، ابوداوود، ترمذی و آلبانی آن را صحیح گفتهاست. [۳] قسمتی از حدیثی است که امـام مسلم در صحیحش از ابی مالک اشعریس روایـت میکند و لفظش اینگونه است: «الطهور شطر الإيمان والحمدلله تملأ الميزان وسبحان الله والحمدلله تملآن أو تملأ ما بين السموات والأرض والصلاة نور والصدقة برهان والصبر ضياء والقرآن حجة لک أو عليک، کل الناس يغدو فبائع نفسه فمعتقها أو موبقها». «طهارت نیمی از ایمان است، الحمدلله ترازوی اعمال را پر میکند وسبحان الله والحمدلله میان آسمانها و زمین را پر میکنند، نماز نور است و صدقه برهان و صبر روشنایی (ضیاء: نوری است که با حرارت همراه است، زیرا صبر انرژی و نیروی زیادی را میطلبد) و قرآن دلیلی به نفع یا دلیل و حجتی علیه توست. همهء مردم که روز را آغاز میکنند خود را (در برابر خدا و پاداش و عذاب او) مورد معامله قرار می-دهند، حال یا آن را از آتش دوزخ میرهانند و یا خود را به هلاکت میبرند.»
[۴] ترمذی ۱۶۵۱ و نسائی ٧/۰/۳ و۱۰۵ و آلبانی میگوید: حدیث صحیح است. [۵] بخاری ۱۰/۴۴۳ و مسلم۴۶. [۶] بخاری ۱/۵۶ و ۵٧ و مسلم ۴۵. [٧] بخاری ۱۰/۴۴۵ و مسلم۴۸. [۸] مسلم ۱۰۱. [٩] مسلم ۵۵. [۱۰] بخاری ۱/٧۲ و مسلم ۴۳. [۱۱] مسلم ۳۴. [۱۲] احمد و ابوداوود و آلبانی آن را صحیح گفته است.