افراطی گری منزوی میشود
نوشتهی:
عبد الله حيدري
بسم الله الرحمن الرحيم
خوانندۀ گرامی! با سلام و آرزوی توفیق..
این نوشته، تألیف مستقلی نیست در اصل پیشگفتار مترجم بر کتاب «فضائل اهل بیت و منزلت والای آنان از دیدگاه اهل سنت» است که سالها پیش ترجمه کرده بودم و متأسفانه به دلایلی با وجود اینکه اجازه چاپ هم گرفته بود چاپ نشد. و بعدها در سایت عقیده نشر گردید البته این پیشگفتار در آن کتابی که قرار بود چاپ شود هم اجازه ورود نیافت علتش مهم نیست.
یکی از دوستان بسیار عزیزم در سایت پربرکت کتابخانه عقیده (بزرگترین کتابخانۀ الکترونی فارسی) لطف کرده و با ابتکار و ذوق و سلیقه خودش آن را برای نشر به عنوان کتاب مستقلی آماده کرده که از خداوند متعال برای ایشان و سایر دوستان و همکاران در آن سایت پر برکت، اجر و پاداش مضاعف خواستارم.
زیرا اگر این برادر عزیز سبب این خیر نمیشد با وجود گرفتاریهای فراوان امروز از جمله حضور در خدمت شما سروران و عزیزان در شبکههای اهل سنت و بعضی مشغلههای علمی دیگر شاید به این زودی فرصت مراجعه کارهای گذشته پیدا نمیشد و نشود.
امیدوارم خداوند عمر با برکت و سلامتی و فراغ بالی نصیب فرماید تا بسیاری از کارهای به ظاهر کوچک اما پر برکتی که با اندک توجهی میتواند در اختیار شما سروران قرار گیرد و سبب خیر و برکت فراوان شود نیز فرصت ظهور پیدا کند.
بنده اساسا با غیبت صغرا و کبرا مخالفم اما گاهی تراکم کار و فشار اولویتهای مختلف الزاما غیبتی را بر بعضی کارها تحمیل میکند که از شما عزیزان و سروران هم تمنا میکنم برای فرج کارهای خیر دعای ظهور فرمایید. اللهم عجل برای کارهای خیرنا الفرج.
ضمنا اسم کتاب را از یک عنوان فرعی انتخاب کردم گرچه مطالب زیادی در این باره فعلا در کتاب نیست اما خواستم پیامی باشد و اگر خداوند عمری داد حتما در این باره خواهم نوشت.
التماس دعای خیر دارم.
عبدالله حیدری
جمعه ۱۶ دی ۱۳۹۰ ۱۲ صفر ۱۴۳۳ﻫ
مدینة طیبه علی صاحبها آلاف التحیة والسلام
وعلی آله وأصحابه وأزواجه وأتباعه ومحبیه ومناصریه.
ای اهلبیت رسول اللهص محبت شما
فرضی است از خداوند که در قرآن نازل فرموده
همین افتخار بزرگ برای شما کافی است که
کسی که بر شما درود نفرستد نمازش درست نیست [۱].
خواننده گرامی ضمن عرض سلام، برای شما و سایر مسلمین جهان آرزوی سعادت و خوشبختی دائم میکنم، به امید آنکه همواره در تلاش حقیقت کوشا و جدی باشید.
[۱] دیوان امام شافعی / (ص۱۰۶).
هنگامی که اسلام بعنوان آخرین و کامل ترین دین الهی بر جهان سایه رحمت افکند، دیو باطل با اشکال مختلف و عناوین گوناگونی بشریت را در چنگال جهل و خرافات میفشرد، و باطل پرستان که جز این جهان فانی به ما ورای آن، که جهان آخرت نامیده میشود ایمان نداشتند، انسانهای آزاد را اسیر و برده هوا پرستی و خود کامگی خود کرده بودند، پیام اسلام: نجات بشریت از چنگال این دیوهای خونخوار و وابسته کردن آن به معبود و خالق یکتا بود، لذا از اولین روزهای دعوت حق، باطل پرستان از هر طیف و مکتبی جهت مبارزه با این مکتب راستین و این رهایی بخش بشریت از جهل و ضلالت به نور هدایت، دست به کار شدند و هر چه توانستند کوشیدند، و از تمام امکانات خود کار گرفتند تا این نور الهی را خاموش کنند اما خداوند میخواست نورش را تمام کند حتی اگر کافران و مشرکان ناپسند پندارند.
سر انجام که دشمنان اسلام با همه امکانات گستردۀ خویش از شکست این مکتب بزرگ و تضعیف امت اسلامی نا امید شدند، به مکر و سازش روی آوردند، و در مدت کوتاهی بزرگترین ضربه را به اسلام و پیروان مخلص آن وارد کردند، اولین هدف آنان شهادت خلیفه قهرمان اسلام و عدالت گستر بیهمتای تاریخ بشریت - پس از پیامبران †- فاروق اعظم بود، زیرا دستاوردهای حکومت بینظیر فاروق و عدل بیمثال او داغ بر دل دشمنان اسلام گذاشته بود و ملتهایی که قرنها طوق بردگی به گردن میکشیدند را شیفته اسلام کرده بود.
سپس خلیفه سوم و چهارم که هر کدام آنان نمونه کاملی از خلافت نبوت ارائه داده بودند و دشمنان نمیتوانستند بیش از این تابش نور حق را تحمل کنند لذا بر آن شدند که پس از عمر فاروق، عثمان و علی را نیز از میان بردارند، و چنان جنگهای خانمانسوزی براه انداختند که دهها هزار مسلمان را در کام خود فرو برد.
آری، سپس تلاش کردند که با نام پاک و مقدس اهل بیت پیامبر - فداهم ابی و امی- امت را دچار تفرقه کنند و چنین وانمود کردند که گویا به خاندان پیامبر ظلم شده و ظالمان! و غاصبان! حق «مادی» و «معنوی» آنان را غصب کردهاند! متاسفانه بعضی مسلمانان ساده و مخلص فریب خوردند و باور کردند که گویا چنین است! واقعا به اهل بیت پیامبر ظلم شده است! واقعا اهل بیت و صحابه جان نثار پیامبر ص باهم دشمن جانی بودهاند!.
برای اثبات این ادعای باطل روایتها جعل کردند، افسانهها بافتند و دروغهای فراوانی را با مهارت و تردستی رنگ حقیقت دادند، هر چه زمان بیشتر میگذشت این میکرب اختلاف بیشتر رشد میکرد و چاقتر میشد و زاویه اختلاف که در آغاز یک اختلاف نظر سیاسی و سپس یک مذهب فقهی بیش نبود کم کم شکل حق و باطل و کفر و اسلام بخود گرفت، و امت را دچار سر درگمی کرد.
از بزرگترین آثار تولد و رشد و پرورش میکرب اختلاف این شد که:
اولا: بخشی و لو کوچک از امت اسلامی گویا باور کردند که واقعا اهل بیت پیامبر ص مظلوم بودهاند.
ثانیا: اینکه گویا -از دید این عده- عموم مسلمین دشمن و مخالف اهل بیت بوده و هستند!.
امروز هم متأسفانه از هر وسیلۀ ممکن با آب و تاب تمام کار گرفته میشود تا ثابت شود که یک میلیارد و دویست میلیون مسلمان جهان بر باطل و همچنان ظالم و غاصباند! و عده مخصوصی دوستداران اهل بیت و پرچمداران اسلام ناب محمدی و مصداق حقیقی فرقه ناجیه هستند!.
اما برای کسانی که در پی حق و تلاش حقیقتاند روشنتر از روز است که اهل سنت نه تنها دشمن اهل بیت پیامبر نبوده و نیستند که مدافعان و جان نثاران واقعی اهل بیت -رضوان الله علیهم اجمعین- بودهاند و خواهند بود.
چگونه ممکن است کسی مسلمان باشد بلکه دوستدار و پیرو سنت پیامبر ص باشد اما با اهل بیت گرامیاش بد باشد! یا خدای نکرده کینه داشته باشد!، کلا و حاشا، اگر چنین کسی پیدا شود در مسلمانیاش باید شک کرد، اهل سنت به لطف خداوند مهربان اولین دوستداران و عاشقان و مدافعان حقیقی اهل بیت بودهاند و خواهند بود، و این امر بسیار روشنتر از آن است که نیازی به اثبات و برهان داشته باشد.
کافی است اشاره کنیم که یکی از اولین مدافعان حقیقی اهل بیت پیامبر ص امام أبوعبدالله احمد بن شعیب نسائی / (ت ۳۰۳ ﻫ) صاحب سنن نسائی یکی از شش کتاب حدیث بزرگ اهل سنت است. در خیرالقرون هنگامیکه نواصب و خوارج علیه اهل بیت توطئه میچیدند و از آنان به بدی یاد میکردند این امام بزرگوار اهل سنت قلم برداشت و کتاب مستند خصائص علی را نگاشت و بخاطر آن در دمشق بقدری کتک خورد که در دفاع از اهل بیت جام شهادت نوشید. چه افتخاری بالاتر از این که کسی بخاطر دفاع از اهل بیت پیامبرش ص قربانی جهل و تعصب گردد؟.
شایسته است برادران و خواهران مسلمان ما اعم از شیعه و سنی بدانند که هیچ کتاب اهل سنت بویژه کتابهای عقیدتی و حدیثی ما از فضائل اهل بیت ش خالی نیست بلکه به اعتراف خود علمای شیعه آنقدر فضائلی که درباره اهل بیت در کتب اهل سنت وجود دارد در کتب شیعه نیست و امروز هم علمای اهل سنت دهها و شاید صدها کتاب مستقل در این زمینه نگاشتهاند، و ان شاءالله تا قیامت هم ادامه خواهد داشت.
اول تصمیم بر آن بود که کتاب مهم دکتر سلیمان سحیمی که تز دکترای وی از دانشگاه اسلامی مدینه منوره بود (العقيدة في أهل البيت بين الإفراط والتفريط) را ترجمه کنم اما بدلیل کمبود وقت جرئت نکردم شروع کنم، لذا رساله مختصر شیخ عبدالمحسن بن حمد العباد البدر را به لطف خداوند شروع کردم و اینک خدمت شما خوانندگان عزیز تقدیم میدارم.
امیدوارم خداوند آن را وسیلهای قرار دهد که اختلاف بین امت اسلامی کمرنگتر گردد، و رفته رفته با تلاشهای مستمر داعیان و مخلصان حقیقی وحدت امت اسلامی انشاءالله تخم اختلاف برای همیشه از بین برود و ریشه آن قطع گردد، تا باشد که امت متحد و یکپارچه اسلامیمان در برابر دشمنان اسلام با توانمندی هرچه بیشتر بتواند قد علم کند و به کوری چشم همه بدخواهان اسلام، ثابت کند که میتواند با دانش و بینش، راه خودش را پیش گیرد و شکار توطئههای آنان نگردد.
چند مطلب در رابطه با این کتاب باید خدمت خوانندگان عزیز به عرض برسانم:
اول: اینکه سبک نگارش مؤلف محترم در نوشتن این کتاب سبک خاص خودشان است و نه سبک معمول، لذا اجازه ندادند که ما از پاورقی استفاده کنیم!.
دوم: مترجم عقیده داشت که این بحث باید گستردهتر انجام گیرد و با استفاده از منابع بیشتری به آن پرداخته شود و این کار را هم کرد و مطالبی بیشتری تهیه نمود اما از آن جائیکه برای تکمیل آن زمان بیشتری لازم بود و مؤلف محترم اصرار داشتند که کتاب زودتر چاپ شود لذا نتوانستیم آن مطالب را به کتاب اضافه کنیم که ان شاء الله امیدواریم در فرصت مناسب این کار انجام گیرد.
سوم: جز عناوین بزرگ کتاب یعنی فصلها و بعضی عناوین دیگری که مترجم با گذاشتن ستارهای در سمت راست آنها چه در داخل کتاب و چه در فهرست، آنها را متمایز کرده بقیه تیترهای کتاب از مترجم است قابل ذکر است که منظور از گذاشتن این تیترها در واقع کمک به خواننده است تا از روند نسبتا طولانی مطالب خسته نشود و مطالب بهتر در ذهن جای گیرد، لذا در بعضی موارد تیترها نزدیک به هم قرار گرفته که ممکن است برای خواننده عزیز سؤال برانگیز باشد عذر همان است که عرض کردیم. (والعذر عند کرام الناس مقبول).
چهارم: این کتاب در واقع همچنانکه از نام آن پیداست علاوه بر بیان دیدگاه اهل سنت نسبت به اهل بیت یا خاندان نبوت رضی الله عنهم اجمعین، وعلاوه از جلب توجه به این حقیقت روشن که اهل بیت منحصر به دوازده یا چهارده نفر نیست:
دفع یک شبهه یا اتهام است که گویا اهل سنت با اهل بیت نعوذ بالله دشمن هستند، لذا اگر احیاناً اشاره گذرایی به فرقه یا فرقههای دیگری شده صرفاً از باب مقایسه است و مؤلف محترم هرگز قصد توهین به کسی را نداشته است.
پنجم: مترجم در برگردان این مطالب ضمن رعایت امانت سعی کرده از تعبیراتی استفاده کند که به وحدت امت اسلامی و نزدیک کردن دیدگاهها به یکدیگر و از بین بردن سوء تفاهمات کمک کند، تا اگر نتوانستیم در کوتاه مدت به وحدت حقیقی در پرتو کتاب و سنت برسیم، ان شاءالله بتوانیم اختلافات و سوء تفاهمات را به حد اقل ممکن کاهش دهیم.
ششم: تعبیر «رافضه» یا «رافضی» که دو سه مرتبه در این کتاب از باب مقایسه به کار رفته ممکن است برای بعضی خوانندگان محترم حساسیت برانگیز باشد، و چون مترجم نمیتوانسته کاملاً آن را بردارد لذا داخل پرانتز با جملۀ «شیعیان غالی» آن را توضیح دادهاست.
[۲] این كتاب را استاد عبد الله حیدری ترجمه نمودند و در سایت کتابخانه عقیده موجود است. قرار بود که این کتابی که در دست دارید (افراطیگری منزوی میشود) بحیث مقدمهی آن کتاب نشر شود اما بنابر دلایل خاصی نشر نگردید و بعد از اجازهی استاد عبدالله حیدری آن مقدمه بحیث کتاب مستقل آماده گردید تا در سایت کتابخانه عقیده نشر گردد. بنابراین، هر آنچه در این کتاب از روش مؤلف و مترجم میخوانید مراد آن کتاب فضائل اهل بیت و منزلت والای آنان از دیدگاه اهل سنت نوشتهی عبدالمحسن العباد است. (مصحح)
واقعیت هم همین است که اصطلاح رافضه یا روافض هرگاه در کتابهای قدیم به کار میرود منظور همان شیعیان غالی هستند که از یک سو در حب بعضی شخصیتهای اهل بیت به شدت افراط میکنند و نعوذبالله به آنان صفات خدائی میدهند و از سوی دیگر در دشمنی با صحابه و یاران جان نثار رسول الله ص - که پروانه وار به دور شمع رسالت سوختند تا جهان را با نور ایمان و قرآن و هدایت منور گردانند- چنان دچار تفریط و زیاده روی میشوند و چنان توهین میکنند که زبان و قلم از نقل آن همه ظلم و جفا و جسارت و اهانت خجالت میکشد.
خدا را سپاسگذاریم که این اندیشه افراطی کم کم دارد به انزوا کشیده میشود و طرف دارانش دارند میفهمند که امت اسلامی با همه مذاهب فقهی و مکاتب فکری و اندیشههای سیاسیاش از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب دارد به سوی یک محور پیش میرود و خواهان وحدت و همدلی است، پس هر اندیشه تند و افراطی که به وحدت امت اسلامی ضربه زند نه تنها از دید علماء و دانشمندان و فرهنگیان و نخبگان که حتی از دید عامه مسلمانان نیز مردود است. لذا طولی نخواهد کشید که انشاالله بازار افراط گرایی کساد شود، و کاسبان آن برای همیشه صحنه را ترک کنند و میدان را به عقلاء و دانشمندان بسپارند تا برای وحدت حقیقی و نهایی امت اسلامی بر محور کتاب و سنت و با فهم و درک و داوری شاگردان و خاندان نبوت یعنی صحابه اخیار و اهل بیت اطهار(= منهای عصمت) برنامه ریزی کنند، و انشاالله میوه شیرین وحدت حقیقی را به ثمر برسانند.
پس روی سخن در مواردی که احیاناً اصطلاح رافضه یا رافضی به کار میرود این اندیشۀ ناپاک و ضد اهل بیت است، و اما سایر مسلمانانی که در هر گوشۀ جهان علاوه از اهل سنت وجود دارند بویژه برادران و خواهران شیعه مذهبی که در محبتشان با اهل بیت صادق هستند و از توهین به مقدسات اسلامی بویژه صحابه بزرگوار رسول الله ص متنفرند و به اهل سنت با دید احترام مینگرند، و داعی وحدت امت اسلامی و مدارا و همزیستی مسالمتآمیز با سایر مسلمانان هستند، اهل سنت نیز به اینگونه برادران و خواهران مسلمان خود با احترام متقابل نگاه میکنند و سعی دارند با آنان مدارا کنند و همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند، که جامعه اسلامی شدیدا نیازمند چنین مدارایی است.
مطلب مهم دیگری که باید در همین رابطه توضیح دهیم موضوع صحابه جان نثار و افتخار آفرینان تاریخ بشریت است که با فداکاری و جان فشانی بی نظیرشان، عاشقانه و خالصانه از رسول محبوبشان ص دفاع کردند و سعادت دنیا و آخرت را خریدند، این شخصیتهای استثنایی تاریخ و این مردان حماسه آفرین دوران طلایی اسلام، با اینکه نام مقدس شان همچون نور در قرآن (جز یک مورد نه با صراحت) و سنت و تاریخ اسلام میدرخشد و نیازی به دفاع از آنان نیست اما متأسفانه دشمنان اسلام با زیرکی و تردستی توانستهاند چهره درخشان آنان را در اذهان بعضی مسلمانان مخدوش نشان دهند! بویژه سران و بزرگان و طلیعه داران این نهضت مقدس محمدی همواره از سوی دشمنان کینه توز اسلام مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند موضوع ما در این کتاب فقط اهل بیت رضوان الله علیهم اجمعین است اما از آنجایی که نام گرامی بعضی از این شخصیتهای بزرگوار و پروانههای شمع رسالت در لابلای صفحات این کتاب آمده است لازم دیدیم برای آن عده از خوانندگان عزیز مان که چهره این بزرگواران به هر دلیلی در ذهن آنان مخدوش شده توضیح دهیم و آنان را مطمئن کنیم که اسلام جز با خون پاک این سرداران پا نگرفته است، پس چقدر ظلم و ستم و ناانصافی است که انسان میوه درختی را بخورد و در سایهاش بخوابد و از نسیم تازه و بهاری آن استشمام کند اما کشاورز زحمت کشی که این میوه شیرین را ببار آورده است لعنت و نفرین کند!!.
از بارزترین چهره هایی که در آبیاری درخت اسلام نقش آشکار داشتهاند، اما متأسفانه مورد ستم و جفای قلمهای مسموم قرار گرفتهاند، و در این کتاب نام گرامی آنان آمده است میتوان شخصیتهای ذیل را نام برد:
۱- ابوبکر صدیق ۲- عمر فاروق ۳- عثمان ذی النورین ۴- سعد بن ابی وقاص ۵- طلحه بن عبیدالله ۶- زبیر بن عوام. اینها همه شان جزو عشرۀ مبشره به شمار میروند یعنی ده صحابهای که پیامبر ص به آنان مژده بهشت دادهاند (بقیه این ده نفر علی ابن ابی طالب سعید ابن زید ابو عبیده جراح و عبدالرحمن ابن عوف هستند).
شخصیتهای دیگری نیز علاوه از اینها مورد تاخت و تاز قلمهای مسموم و ناپاک قرار گرفتهاند از جمله: ۷- حضرت عائشه صدیقه ل که جزو امهات المؤمنین هستند، ۸- حضرت عمرو بن عاص س شخصیت مهم دیگری است که از ایشان در این کتاب نام برده شده که البته نام همه این بزرگواران بدین جهت در کتاب آمده که همه شان راویان فضائل اهل بیت ش هستد.
عقل و عرف و اخلاق و شریعت تقاضا میکند که اگر کسی به ما خوبی و احسانی کند احسانش را جبران کنیم، صحابه جانباز و فداکار تمام هستی شان را در راه خدا قربان کردند و تا آخرین رمق حیات بخاطر نشر و دفاع و پاسداری از اسلام فداکاری نمودند، تا ما انسانهای نمک نشناس را از کفر و شرک و عذاب دوزخ نجات دهند، اما امروز که ما به لطف خداوند و برکت شریعت و زحتهای رسول الله ص و جانفشانیهای صحابه بزرگوارشان سنگ اسلام به سینه میزنیم و کلید بهشت و دوزخ تقسیم میکنیم نه تنها از جان فشانیها و فداکاریهای آن سرداران و طلیعه داران و جان برکفان و فدائیان حقیقی اسلام یادی نمیکنیم و تشکری نمیکنیم که در عوض لعنت و نفرین و ناسزا به آنان هدیه میکنیم!!.
به به! کسی نیست از ما بپرسد که اگر عمر فاروق نبود و فداکاری سعد ابن ابی وقاص و سایر صحابه ش نبود آیا باز هم امروز ما مسلمان بودیم؟ یا اینکه درفش کاوینی را به دوش میکشیدیم و آتشکده میافروختیم؟! عقل و دانش و منطق تقاضا میکند که انسان نمک نشناس نباشد، هر ملت عاقل و با فرهنگ و متمدنی به شخصیتهای ملی و مذهبی خودش که به نوعی زحمت کشیده و خدمت کردهاند احترام میگذارد و از آنان تجلیل میکند، هر ملتی را میتوانید مثال بزنید، اما تعجب است که ما به کسانی که باعث نجات و رستگاری ابدی ما شدهاند لعنت و نفرین میکنیم!! علاوه بر آن که ما از لحاظ تاریخی به این شخیتها مدیون هستیم از لحاظ دینی هم نصوص فراوانی وجود دارد که احترام آنان را بر ما واجب میکند.
پرسش ما این است که أليس منکم رجل رشيد؟ آیا نیستند عاقلانی که بیندیشند و بفهمند و این بساط لعنت و نفرین را بر چینند؟ کافی نیست؟
این تمدن و تکنولوژی و کامپیوتر و انترنت هنوز نتوانسته ما را قانع کند که از لعنت کردن دیگران آن هم کسانی که هزار و چهار صد سال پیش از دنیا رفتهاند چیزی جز گناه و کینه و تفرقه و عذاب وجدان حاصل نمیشود؟!.
خوشبختانه بسیارند کسانی که درک میکنند و میفهمند، امیدواریم که دائره این دانش و بینش گستردهتر شود تا وحدت واقعی امت اسلامی زودتر تحقق یابد. چنین باد.
به عنوان یک جمله معترضه مطلبی به خاطرم رسید که یاد آوری آن شاید به نزدیک کردن امت اسلامی به یکدیگر کمک کند.
سالهاست که قشر بزرگی از روشنفکران و دلسوزان به وحدت امت اسلامی بویژه جامعه اهل سنت فارسی زبان اعم از ایران و افغانستان و تاجیکستان از پدیدهای به نام «تحریف تاریخ» توسط بعضیها رنج میبرند و شکایت میکنند، این مشکل زمانی شدت گرفت که این تحریف تاریخ و جعل اکاذیب در لفافه حقایق تاریخی و گویا به نقل از بعضی کتب! تاریخ! یا بهتر بگوییم«فروش زبالههای تاریخ!» از کتاب و منبر پا فراتر گذاشت و به عرصه رسانههای گروهی وارد شد و توسط فیلمها و نمایشنامهها و سریالهایی که تمام اقشار جامعه از کوچک تا بزرگ آن را دنبال میکنند به نمایش گذاشته شد!!.
و اوج این تحریف و دروغ پردازی و تفرقه افکنی هنگامی بود که با کمال جسارت و بی ادبی، صحابه بزرگوار رسول الله ص را محاکمه کردند!!. آری! با همین سادگی و راحتی و بی باکی صحابه جان نثار و پاسداران مخلص و فداکار و اولیاء و دوستان صادق خدا را به پای «میز محاکمه» کشاندند!!.
اگر چه این «کارهای سبک»! هرگز از مقام شامخ و شخصیت بهشتی آن پاکان چیزی نمیکاهد، بلکه نمیتواند بکاهد، اما گناه «بد بین کردن امت اسلامی» نسبت به آن فدائیان اسلام و قرآن و پیامبر ص حد اقل سزایش این خواهد بود که نویسنده و کارگردان و سایر کسانی که به چنین عمل زشتی دانسته آلوده شده یا راضی بودهاند اگر توبه نکنند انشاءالله اولا در دنیا مزدشان! را خواهند گرفت! و الا به زودی در جلو «میز محاکمه پروردگار» قرار خواهند گرفت و مجبور به پاسخگویی خواهند شد.
از مکافــات عمـل غـافـل مـشو
گـندم از گـندم بروید جـو زجو
بنده با توجه به گواهی قرآن کریم که سخن ذات پروردگار عالم الغیب است و او تعالی دانسته ﴿فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ [الفتح: ۱۸] این (نعوذ بالله): «مجرمین!» و «منافقین!» و «ناکثین!» و «مارقین!» و «قاسطین!» و «غاصبین!» و «ظالمین!» را به عنوان: رفیق و همدم و مددگار و مدافع و جان نثار و یار غار و همسر و پدر زن و داماد برای پیامبر عزیزش ص برگزیده، و مکررا به آنان وعده بهشت جاویدان و مغفرت و خوشنودی و رضوان داده است (از جمله در سوره فتح آیه ۲۹).
و با توجه به گواهی شخص رسول الله ص که مربی و معلم این شاگردان و فدائیان حقیقی اسلام بوده و ایشان جز به وحی سخن نمیگویند(سوره نجم آیه ۴ ) بارها بویژه به این سرداران (ابوبکر صدیق - عمر فاروق- عثمان ذی النورین - سعد بن ابی وقاص - طلحه بن عبیدالله - زبیر بن عوام رضی الله عنهم اجمعین) مژده بهشت دادهاند، هیچ شک و شبهای ندارم بلکه در وجود خورشید میتوانم شک و تردید کنم اما در این باره شک و تردیدی ندارم که دشمنی با دوستان خدا عین دشمنی با خداست، زیرا خداوند در حدیث قدسی میفرماید:
«مَنْ عَادَى لِى وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالْحَرْبِ». «کسی که با یکی از دوستان من دشمنی کند من با او اعلان جنگ میکنم» [۳].
تقریبا تمام مراجع شیعه معنای این حدیث قدسی را نقل کردهاند لفظ مشهورش در آن مراجع چنین است:
«من أهان لي وليا فقد أرصد لـمحاربتي وأنأ أسرع شيء إلی نصرة أوليائي» «کسی که به یکی از دوستان من اهانت کند برای جنگ با من کمین گرفته است، و من برای نصرت و کمک به دوستانم بیش از هر عمل دیگری از سرعت کار میگیرم»
[۴].
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با دَرد کشان هر که در افتاد برافتاد
چـراغــی را کــه ایـزد بـر فــروزد
هر آنکس پف کـند ریشش بسوزد
اگر صحابه پیامبر از اولیاء و دوستان خدا نباشند دیگر خداوند دوست و ولی ندارد. و در این باره شک و تردیدی ندارم که هر کس سوژه (به گمان خودش) محاکمه! یا تمسخر و استهزاء به صحابه رسول الله ص را نوشته یا به هر عنوانی در نمایش آن همکاری کرده یا به آن راضی بوده یا به هر وسیلهای در کاستن از شخصیت و محبت آنان از دل مؤمنان، یا در بدبین کردن امت اسلامی نسبت به آنان و تخم اختلاف پاشیدن و آب به آسیاب دشمن ریختن!، نقش داشته یا دارد اگر توبه و جبران نکند یقین کامل دارم که عذاب سختی در انتظارش است:
چون خدا خواهـد کسی رسوا کند
میلش انــدر طعـنه پاکـان بـرد
[۳] صحیح بخاری شماره: ۶۵۰۲. [۴] اصول کافی: ۲/۳۵۲ وسائل الشیعة: ۲/۴۲۸.
ما در اینجا فقط نمونه و فشردهای از فضائل این بزرگواران مذکور را -که با وجودی که بیشتر زحمت کشیدهاند متأسفانه بیشتر مورد اتهام و سوء ظن قرار گرفتهاند (البته نه در نزد عقلاء) از زبان مقدس وحی بیان میکنیم، تا برادران و خواهرانی که قصد شناخت و آگاهی از حقایق را دارند و به وحدت حقیقی امت اسلامی میاندیشند بدانند و مطمئن شوند که «هر گردی گردو نیست» و هر قلم به دست و نمایشنامه نویسی مورخ و دانشمند! و کارشناس! نیست، و هر «هنرمند» و «بازیگر» بیچاره از همه چیز و همه جا بی خبری چهره مردان دلاوری که تاریخ پر افتخار اسلام با خون پاک آنان رقم خورده را نمیتواند منعکس کند، آنهم اگر طراحان و نویسندگانش عدهای جاهل باشند که زبالههای تاریخ را بر قرآن و واقعیتهای روشنتر از روز ترجیح دهند و تنها به محضر قاضی رفتن را انصاف و عدالت و پیروزی بپندارند.
ابتداء سه آیه از قرآن کریم را با ترجمه و تفسیر آن از «دیدگاه تشیع» خدمت خوانندگان عزیز تقدیم میداریم.
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾ [التوبة: ۱۰۰].
«و سبقتگیرندگان نخستین (به ایمان) از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکوکاری از آنان پیروی کردند، خداوند از آنان خشنود شد و (آنان نیز) از او خشنود شدند. و برایشان باغهایی که فرودستِ آن جویباران روان است آماده ساخت که درآنجا همیشه جاودانهاند. این کامیابی بزرگ است».
سابقین اولین از مهاجرین و انصار و پیروان شایسته آنان چه کسانی هستند؟ پاسخ را از مفسران شیعه بشنویم.
٭ کسانی که به هر دو قبله نماز خواندهاند.
٭ کسانی که در بیعت الرضوان شرکت داشتهاند (۶ ﻫ).
٭ کسانی که قبل از هجرت مسلمان شدهاند.
٭ خلاصه سابقین اولین از مهاجرین آنانی هستند که قبل از هجرت ایمان آورده و پیش از غزوه بدر مهاجرت کردهاند و سابقین اولین از انصار کسانی هستند که تا همین مدت ایمان آوردند و پیامبر را جای دادند و یاری کردند پس دلیل اولویت و امتیاز آنان هجرت و نصرت است» [۵].
[۵] تفسیر المیزان از محمد حسین طباطبایی: ج۹، ص۳۰۱ .
پرسش دیگر اینکه خداوند میفرماید: ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾ یعنی: «خداوند از آنان خشنود شد و آنان نیز از خدا خشنود شدند» خشنودی خداوند از صحابه چرا و آیا این خشنودی دائمی است یا موقتی؟ باز هم پاسخ را از صاحب تفسیر المیزان محمد حسین طباطبایی بشنویم:
«رضایت خداوند از بندگان به خصوص از مهاجرین و انصار رضایتی است که دیگر زائل نمیشود، و هرگز بر آنان خشم نمیگیرد، این رضایت اولا از گذشتگان و سپس از آیندگانی است که در ایمان و عمل صالح پیرو گذشتگانند، گذشتگانی که در ایمان و عمل صالح، پایدار بودند» [۶].
[۶] الـمیزان: ج۹ ذیل تفسیر آیه مذکور.
«رضایت خداوند از آنها به خاطر ایمان و عمل صالحی است که انجام دادهاند، به تعبیر دیگر آنچه خدا از آنها خواسته است انجام دادهاند و آنچه آنها از خدا خواستهاند به آنان ارزانی داشته است، بنابراین هم خدا از آنان راضی و هم آنها از خدا راضی هستند، اگر چه این جمله همه نعمتهای الهی را در بر داشت اما به عنوان تاکید فرمود: ﴿وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾ یعنی: برایشان باغهایی که فرودستِ آن جویباران روان است آماده ساخت) از امتیازات این نعمت این است که جاودانی است و همواره در آن خواهند ماند: ﴿خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗا﴾ و چه پیروزی از این برتر که انسان احساس کند آفریدگار و معبود و مولایش از او خوشنود است و کارنامه قبولی او را امضاء کرده است. ﴿ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾» [۷].
[۷] تفسیر نمونه: ج ۸، ۱۰۰-۱۰۱.
«در این آیه بین مهاجر و انصار هیچ تفاوتی نیست بلکه همه آنها را یکسان شمرده است و این پاسخ کسانی است میخواستند بین مردم مکه و مدینه تخم اختلاف بپاشند همچنین کسانی که از این دو گروه تبعیت میکردند تبعیت آنها از روی نفاق نبود و برای مصلت روز نبود بلکه فقط و فقط برای خدا بود و اینان در شمار همان سبقت گیرندگان هستند» [۸].
[۸] تفسیر هدایت: ج۴، ۲۵۵.
«داشتن سابقه در اسلام برای کسانی که در شرایط دشوار، اسلام را پذیرفتند امتیاز و افتخار بزرگی بود و جا داشت که به این امتیاز ببالند، در آیه دیگری از سابقه داران در اسلام چنین ستایش شده است: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ ١٠ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ ١١﴾ [الواقعة: ۱۱-۱۲]. یعنی: «سبقت گیرندگان به ایمان که پیشاهنگانند آنان مقرب درگاه پروردگارند» [۹].
[۹] تفسیر کوثر: ج۴/۵۶۶، یعقوب جعفری.
﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨﴾ [الفتح: ۱۸]. «خداوند از مومنان هنگامی راضی گردید که در زیر درخت با تو بیعت کردند، خدا میدانیست آنچه را که در درون دلهایشان (از صداقت وایمان واخلاص و وفاداری به اسلام) نهفته بود، لذا اطمینان خاطری به دلهایشان داد و فتح نزدیکی را پاداششان کرد».
«هدف عهد بستن با خدا آن است که سبب رسیدن به خرسندی و پاداش خداوند میشود. پس وسایل خرسندی خدا از مؤمنان در آن هنگام که با رسول الله ص دربارۀ جنگ حتی با مردن در میان دستهای او بیعت کردند گسترش پیدا کرد. خداوند أ بیعت مؤمنان را پذیرفت و همۀ گناهانشان را آمرزید, مگر نه آنست که حسنات سبب از بین رفتن سیئات میشود. آری, این کار قهرمانانه در نزد خدا ارزش فراوان دارد و در ترازوی او بر هر عملی ترجیح پیدا میکند. بیعت کردن با رسول الله ص در زیر درخت دلیل اکید بر عمق ایمان ایشان برسالت بود و اگر مؤمن بمعنای درست این کلمه نمیبودند با او بیعت نمیکردند. پس بیعت وسیلۀ تمایزی میان منافقان و سست ایمانان با مؤمنان راستین بشمار میرود» [۱۰].
[۱۰] تفسیر هدایت: ج۱۳/۳۲۶.
«سبب این بیعت آن بود که رسول الله ص عثمان را به عنوان سفیرشان به مکه فرستادند, خبر رسید که عثمان را کشتهاند صحابه را زیر آن درخت جمع نمود و بیعت تازه کرد. این را بیعت الرضوان و بیعت الشجره گویند. مردم میگفتند این بیعت مرگ است. جز الاجد بن قیس که منافق بود. تمام هزار و ششصد نفر بیعت کردند. بروایت جابر بن عبدالله رسول الله ص فرمودند: «به دوزخ نرود از آنانکه در زیر درخت بیعت کردند» [۱۱].
[۱۱] تفسیر روح ابوالفتوح رازی: ج ۱۷/۳۳۶ تألیف: حسین بن علی نیشابوری.
«مراد از ﴿فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ صدق نیت آنهاست, انزال سکینه حاکی است که خدا به آنها اطمینان و آرامش قلب نازل کرد که از اهل مکه نترسیدند» [۱۲].
[۱۲] تفسیر احسن الحدیث: جلد۱۰ ص۲۴۶.
«پس دانست که در دلهای آنان چه میگذرد از ثبات و راستی ایمان و همۀ شایستگیهای لازم برای رسیدن به نصرت الهی پس آرامش و اطمینان را برایشان فرو فرستاد و فتح نزدیکی را پاداش آنان قرار داد» [۱۳].
[۱۳] تفسیر هدایت: جلد۱۳، ص۳۲۸.
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ﴾ [الفتح: ۲۹].
«محمد رسولِ خداست و کسانی که با اویند برکافران سخت گیر و در میان خود مهربانند. آنان را در حال رکوع و سجده میبینی که از خداوند فضل و خشنودی میجویند. نشانۀ درستکاری آنان از اثر سجده در چهره هایشان پیداست».
«آیه شریفه اصحاب آنحضرت را توصیف میکند آمدن اسم خاص آن حضرت برای آنست که مطلقا ابهامی در بین نباشد اولین وصف یاران وی آنست که نسبت به کفار سخت و بی سازش و نسبت به مؤمنان مهربانند. غرض عمده آنها از زندگی رسیدن به ثواب و رضایت خداست, سجده و خضوع در برابر خدا در قیافه شان اثر گذاشته و ایمان از چهره شان آشکار است از حضرت صادق نقل شده است که درباره این آیه فرمود: «هو السهر في الصلوة» یعنی آن صبح کردن در نماز است. منظور آن است که در روز قیامت مواضع سجود آنها نورانی میشود همانطوری که کشتی جوانههای ضعیف خود را از زمین بیرون میآورد سپس به آنها نیرو میدهد و جوانهها محکم شده و بر روی ساقههای خود میایستد. تا جاییکه کشاورزان از رشد آنها تعجب میکنند یاران آنحضرت نیز همانطور بتدریج قوی میشوند, پیش میروند و اسلام را پیاده میکنند» [۱۴].
[۱۴] تفسیر احسن الحدیث: ج۱۰ ص۲۶۰.
«رهبر و پیشوایی که اینگونه مردان را در سایه رهبری و اندیشههای خویش پرورش میدهد از دیدن آنان شادمان میشود اما دشمنان هرگاه کسی را ببینند که در سایه ارزشها و اصول او رشد کرده و به صورت رزمنده و رهبر مکتبی در آمده است که در راه خدا جهاد میکند گرفتار خشم و غیض خواهند شد. یاران حقیقی پیامبر ص همان کسانی هستند که در این آیه از آنان بصورت زرع یاد شده است» [۱۵].
[۱۵] تفسیر هدایت: جلد ۱۳، ص۳۴۵. بشریت تألیف موسی عزیزی نشر احسان آذر ۸۱ شمسی نقل شده است.
پیامبر ص در حق ایشان فرمودند:
٭ «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِي إِلَيْكُمْ فَقُلْتُمْ كَذَبْتَ وَقَالَ أَبُوبَكْرٍ: صَدَقَ، وَوَاسَانِي بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ فَهَلْ أَنْتُمْ تَارِكُوا لِي صَاحِبِي مَرَّتَيْنِ فَمَا أُوذِيَ بَعْدَهَا». «خداوند مرا به سوی شما مبعوث کرد شما گفتید تو دروغ میگویی، اما ابوبکر گفت راست میفرمایید و مرا با جان و مالش یاری داد پس آیا شما صحابی مرا برایم رها میکنید؟ از آن پس کسی ابوبکر را اذیت نکرد» [۱۶].
٭ «از محمد ابن حنفیه روایت شده که فرمود خدمت پدرم عرض کردم: بعد از رسول خدا ص چه کسی بهتر است؟ فرمود: ابوبکر گفتم: سپس چه کسی بهتراست؟ فرمود: عمر ترسیدم که بگوید عثمان گفتم: سپس شما؟ فرمود: من فردی از عامه مسلمانان بیش نیستم» [۱۷].
[۱۶] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۳۳۸۸ [۱۷] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۳۳۹۵
پیامبر ص در حق ایشان فرمودند:
٭ «بار خدایا! هر یک از این دو مرد، ابو جهل و عمر بن خطاب را بیشتر دوست داری اسلام را به وسیله او کمک کن» [۱۸].
و همچنین میفرمایند:
٭ «وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا لَقِيَكَ الشَّيْطَانُ قَطُّ سَالِكًا فَجًّا إِلَّا سَلَكَ فَجًّا غَيْرَ فَجِّكَ» [۱۹]. «قسم به ذاتی که جانم در دست اوست هرگز نشده است که شیطان تو را ببیند که به راهی میروی مگر اینکه به راه دیگری میرود».
[۱۸] سنن ترمذی، حدیث شماره: ۳۶۸۱. [۱۹] صحیح بخاری: حدیث شماره: ۳۰۵۱.
رسول الله ص در حق ایشان فرمودند:
٭ «آیا از مردی حیا نکنم که فرشتگان از او حیا میکنند» [۲۰].
در مسند امام احمد / آمده است:
٭ «هنگامی که فتنه و شورش آغاز شده بود به حضرت عائشه صدیقه خبر رسید که بعضی منافقین در شأن حضرت عثمان جسارت میکنند، حضرت عائشه سه بار فرمود: خداوند لعنت کند کسی را که عثمان را لعنت کند من رسول الله ص را دیدم که زانویشان را به عثمان تکیه داده بودند و در حالی که وحی داشت نازل میشد و من داشتم عرق از پیشانی مبارک رسول الله ص پاک میکردم به عثمان میفرمودند: بنویس - و عثمان هی داشت وحی نازل شده را مینوشت - رسول خدا ص دو دخترشان را یکی پس از دیگری به نکاح عثمان در آوردند، هرگز ممکن نیست خداوند بندهای را تا این حد به پیامبرش نزدیک کند مگر اینکه آن بنده خیلی در نزد خدا عزیز باشد» [۲۱].
[۲۰] صحیح مسلم: حدیث شماره: ۲۴۰۱. [۲۱] حدیث شماره: ۲۵۰۴۶
رسول الله ص در حق ایشان فرمودند:
٭ «إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ حَوَارِيًّا وَإِنَّ حَوَارِيَّ الزُّبَيْرُ بْنُ الْعَوَّامِ» [۲۲]. «هر پیامبر دوست صمیمی دارد و دوست صمیمی من زبیر بن عوام است».
[۲۲] صحیح بخاری: حدیث شماره: ۲۶۳۴
رسول الله ص در حق ایشان فرمودند:
٭ «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى شَهِيدٍ يَمْشِي عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ». «هر کس میخواهد شهیدی را ببیند که بر روی زمین راه میرود طلحه ابن عبیدالله را ببیند» [۲۳].
٭ «از زبیر ابن عوام روایت است که رسول الله ص در غزوه احد دو زره پوشیده بودند لذا -و از شدت خستگی جنگ- وقتی میخواستند بر سنگی بالا روند نتوانستند طلحه زیر پایشان نشست و با کمک او بر سنگ بالا رفتند زبیر میفرماید: از پیامبرص شنیدم که فرمودند: «أَوْجَبَ طَلْحَةُ» «طلحه بهشت را بر خود واجب کرد» [۲۴].
از قیس ابن ابی حازم روایت است که فرمود:
٭«رَأَيْتُ يَدَ طَلْحَةَ الَّتِي وَقَى بِهَا النَّبِيَّ ج قَدْ شَلَّتْ». «دست طلحه را که در روز جنگ احد با آن از پیامبر ص دفاع میکرد دیدم که از کار افتاده بود» [۲۵].
[۲۳] سنن ترمذی: حدیث شماره: ۳۶۷۲ [۲۴] سنن ترمذی: حدیث شماره: ۳۶۷۱ [۲۵] بخاری: حدیث شماره: ۳۴۴۵.
رسول الله ص در حق ایشان فرمودند:
٭ «اکنون مردی از بهشت بر شما وارد میشود لحظاتی گذشت که سعدابن ابی وقاص بر آنان وارد شد» [۲۶].
از علی بن أبی طالب س روایت شده که فرمود:
٭ «از پیامبر ص نشنیده بودم که به کسی بگویند: «پدر و مادرم فدایت باد» جز برای سعد -ابن ابی وقاص- روز جنگ احد از ایشان شنیدم که میفرمودند: «ارْمِ سَعْدُ فِدَاكَ أَبِي وَأُمِّي» «سعد! تیر بینداز پدر و مادرم فدایت باد»» [۲۷].
[۲۶] کنزالعمال: ۳۷۱۱۶. [۲۷] ترمذی: حدیث شماره: ۳۶۸۸ حَدِیثٌ صَحِیحٌ.
رسول گرامی ص در حق ایشان فرمودند:
٭ «نعم أهل بيت أبوعبدالله وأم عبدالله وعبدالله». «چقدر خانواده خوبی است خانواده پدر عبدالله- کنیت عمرو ابن العاص) و مادر عبدالله و خود عبدالله» [۲۸].
ایشان میفرماید:
٭ «ما عدل بي رسول الله وبخالد منذ أسلمنا أحداً من أصحابه فی حربه». «از روزی که من و خالد -ابن ولید- مسلمان شدیم رسول الله ص در مسائل جنگی هیچگاه کسی را با ما مساوی نمیدانستند» [۲۹].
[۲۸] مجمع الزوائد: رجاله ثقات، حدیث شماره: ۹/۳۵۴. [۲۹] تاریخ دمشق ۱۳/۴۹۶ و سیر اعلام النبلاء ۳/۶۶.
[۳۰] فضائل اهل بیت و منزلت والای آنان از دیدگاه اهل سنت نوشتهی عبدالمحسن بن حمد العباد البدر، ترجمهی عبد الله حیدری.
امام ذهبی در [سیر: ۲/۱۴۰] میفرماید:
«پیامبر ص با دوشیزه دیگری جز ایشان ازدواج نکردند، و هیچ یک از همسرانشان را به اندازه ایشان دوست نمیداشتند و در امت محمد ص -و حتی در تمام زنان- زنی عالمتر از ایشان وجود نداشته است».
همچنین در [سیر: ۲/۱۸۱] از علی ابن الاقمر روایت است که فرمود:
«مسروق وقتی از عایشه ل حدیث روایت میکرد میفرمود: «حَدَّثَتْنِى الصِّدِّيقِةُ بِنْتُ الصِّدِّيقِ حَبِيبَةُ حَبِيبِ اللَّهِ الْمُبَرَّأَةُ مِنْ فَوْق سَبْع سَمَاوَات فَلَمْ أُكَذِّبْهَا». «صدیقه دختر صدیق، حبیبۀ حبیب خدا، کسی که پاکی و برائت او از بالای هفت آسمان نازل شده برایم حدیث روایت کرده، هرگز تصور دروغ دربارهاش نکردم».
ابن قیم در [جلاء الافهام: ص ۳۵۱-۳۵۵] بخش مهمی از خصائص ایشان را ذکر کرده است که خلاصه اش چنین است:
٭ او در نزد رسول خداص محبوبترین مردم بود.
٭ حضرتش با دوشیزه دیگری جز او ازدواج نکردند.
٭ گاهی وحی در حالی بر حضرتش ص نازل میشد که در لحاف او بودند.
٭ هنگامی که آیه تخییر نازل شد اول از او آغاز کردند و او را مخیر گذاشتند که او خدا و رسولش را انتخاب کرد، سپس بقیه همسرانشان را مختار گذاشتند که همگی خدا و رسولش را بر گزیدند.
٭ و اینکه خداوند از تهمتی که منافقان به او زدند او را پاک و مبرا اعلان نمود و در اثبات آن آیاتی در کلام مجیدش نازل فرمود که تا روز قیامت در مساجد و نمازهای مسلمین تلاوت میشود.
٭ خداوند گواهی داد که او از «طیبات» است و به او وعده «مغفرت» و «رزق گرامی» نمود.
٭جالب است که با داشتن این منزلت رفیع و شأن عالی باز هم تواضع میکند و میفرماید:
«ولشأني في نفسي أهون من أن ينزل الله فيّ قرآنا يتلى». «من در دلم کوچکتر از آن بودم که خداوند در بارۀ من آیاتی از قرآن نازل کند که برای همیشه تلاوت گردد».
٭بزرگان صحابه ش هرگاه در مسائل دینی به مشکلی بر میخوردند از ایشان میپرسیدند، و جوابشان را میگرفتند.
٭ و اینکه رسول خدا ص در خانه ایشان و در نوبت ایشان و در بغل ایشان وفات نمودند.
٭ و اینکه قبل از ازدواج رسول اللهص با ایشان فرشته عکس ایشان را در پارچه ابریشمی به رسول الله ص نشان داد، رسول الله ص فرمودند: «إِنْ يَكُنْ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ يُمْضِهِ» «اگر این امر از طرف خدا باشد خداوند آنرا عملی خواهد کرد».
٭ خیلی از مردم منتظر میماندند تا اینکه نوبت ایشان برسد و رسول الله ص به خانه ایشان بیایند تا اینکه بهترین هدایایی که میخواهند به پیامبرشان ص بدهند، در خانه بهترین همسرانش بدهند. رضی الله عنهم اجمعین».
«لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ ج فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ وَ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعَاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ» [۳۱]. «همانا یاران پیامبر ص را دیدم، کسی را نمیبینم که همانند آنان باشد. روز را ژولیده مو، وگرد آلود به شب میرسانند؛ و شب را به نوبت، در سجده یا قیام به سر میبردند. گاه پیشانی بر زمین میسودند وگاه گونه بر خاک، از یاد معاد چنان نا آرام مینمودند که گویی بر پارۀ آتش ایستاده بودند. میان دو چشمشان چون زانوی بزان پینه بسته بود، از طولانی ماندن در سجود. اگر نام خدا برده میشد چندان میگریستند که گریبانهایشانتر گردد، و می لرزیدند چنانکه درخت، روز تندباد لرزد، از کیفری که بیم آن داشتند یا امیدی که تخم آن در دل میکاشتند» [۳۲].
[۳۱] خطبه ۹۷. [۳۲] ترجمه دكتر جعفر شهیدی چاپ چهاردهم ۱۳۷۸ تهران.
امیر المؤمنین علی مرتضی با عصبانیت بر منبر کوفه مشت میکوبد؟ و میفرماید:
«بلغني أن قوما يفضلونني علی أبي بكر وعمر، من قال شيئا من هذا فهو مفتر، عليه ما علی الـمفتري» [۳۳]. «به من خبر رسیده که گویا عدهای مرا از ابوبکر و عمر برتر میدانند! اگر کسی چنین ادعایی کرده باشد، افترا کننده (= دروغگو) است، که حد افترا باید بر او جاری شود».
[۳۳] المحلی ابن حزم: ۱۱/۲۸۶ .و موسوعة فقه علی ابن ابی طالب. از دكتر رواس قلعه جی. چاپ دار النفائس.
و در جای دیگری میفرماید:
«لاأوتي برجل فضلني علي أبي بكر و عمر إلا جلدته حد الفرية» [۳۴]. «مبادا با کسی روبرو شوم که مرا از ابوبکر و عمر برتر میداند و گرنه او را مانند کسی که دروغ و افترا میبندد شلاق میزنم».
[۳۴] همان منبع.
اینک حکایت ذیل را که علی اردبیلی در کتابش نقل کرده ملاحظه فرمائید:
از امام زین العابدین علی ابن حسین ب روایت است که فرمود:
«عده ای از مردم عراق خدمت حضرت آمدند، و از ابوبکر و عمر و عثمان در محضر ایشان نکوهش کردند، وقتی صحبتشان تمام شد، فرمود ممکن است به من بگوئید که آیا شما از مهاجرین اولین هستید؟که خداوند در بارۀ آنان فرموده:
﴿ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ﴾ [الحشر: ۸] «کسانی که از خانه هایشان و اموالشان رانده شدهاند. (و) از خداوند فضل و خشنودی میجویند و (دین) خدا و رسولش را یاری میدهند. هم اینانند که راستگویند»؟
گفتند خیر. فرمود: پس شما از آنهایی هستید که خداوند در باره آنان فرموده: ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩﴾ [الحشر: ۹]. «کسانی که پیش از آنان در دار اسلام جای گرفتند و ایمان در دلشان جای گرفت. کسانی را که به سوی آنان هجرت کنند دوست میدارند و در دلهای خود از آنچه (به مهاجران) دادهاند احساس نیاز نمیکنند و (دیگران را) بر خودشان و اگرچه نیازمند باشند ترجیح میدهند و کسانی که از آزِ نفس خویش مصون باشند، اینانند که رستگارند»؟ گفتند: خیر، فرمود: پس وقتی اعتراف کردید که از دو گروه اولی نیستید من گواهی میدهم که شما از کسانی هم نیستید که خداوند درباره آنان میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾ [الحشر: ۱۰] «و (نیز) آنانکه پس از اینان آمدند. میگویند: پروردگارا، ما را و آن برادرانمان را که در ایمان آوردن از ما پیشی گرفتند، بیامرز. و در دلهای ما هیچ کینهای در حقّ کسانی که ایمان آوردند، قرار مده، پروردگارا تویی که بخشندۀ مهربانی». «بلند شوید از پیش من بیرون بروید خداوند شما را به سزایتان برساند». «اخرجوا عني فعل الله بكم» [۳۵].
[۳۵] كشف الغمة: ج۲/۷۸ چاپ تهران.
علی ÷ از فرط محبتش با خلفای ثلاثه ابوبکر و عمر و عثمان ش، سهتا از فرزندانش را با نام گرامی آنان نامگذاری میکند.
ابوبکر بن علی ابن ابی طالب که با برادر بزرگوارش امام حسین - علیه و علی آبائه الصلاة والسلام- در صحنه کربلا به شهادت میرسد.
عمر بن علی بن ابی طالب که با برادر بزرگوارش امام حسین ÷ در حماسه کربلا شرکت میکند و پس از جهاد و مبارزه، زنده با امام زین العابدین به مدینه بر میگردد. و نسلش ادامه پیدا میکند [۳۶].
عثمان بن علی ابن ابی طالب که با برادر بزرگوارش امام حسین ÷ در کربلا به شهادت میرسد.
امام حسن مجتبی÷ نیز سه تا از فررندانش را ابوبکر و عمر و طلحه نام میگذارد که با عمویشان در کربلا به شهادت میرسند.
امام حسین ÷ نیز فرزندش را عمر نام میگذارد.
امام زین العابدین ÷ یک دخترش را عایشه و یک پسرش را عمر نام میگذارد، که نسل عمر ابن زین العابدین ادامه پیدا میکند [۳۷].
همچنین بقیه اهل بیت از نسل عباس ابن عبدالمطلب و نسل جعفر ابن ابی طالب و مسلم ابن عقیل و دیگران، که در اینجا ما در صدد درج تمام این اسمها نیستیم بلکه مقصود فقط ذکر نمونههایی است که مطلب مورد نظر را روشن کند.
[۳۶] واقدی مینویسد: «نسل حضرت علی از طریق پنج فرزند ایشان ادامه یافت: حسن، حسین، محمد ابن حنفیۀ، عباس، و عمر ش». نگا: مناقب آل ابی طالب از ابن شهر آشوب ۳/۳۵۰ تحقیق یوسف البقاعی انتشارات ذوی القربی ۱۴۲۱ﻫ .و البداية والنهاية: ۱۱/۲۷. بقیه پاورقی در صفحه بعد. از صفحۀ قبل = دكتر رواس قلعه جی به نقل از شرح تجرید روایتی نقل میكند كه راوی آن عیسی ابن عبدالله ابن محمد ابن عمر ابن علی ابن ابی طالب است. نگا: موسوعۀ فقه علی ابن ابی طالب صفحه ۳۶ چاپ اول ۱۴۱۷ﻫ دار النفائس بیروت. «عمر ابن علی ابن ابی طالب هشتاد و پنج سال عمر نمود»، البداية والنهاية: ۱۱/۲۶. «عمر ابن علی در سال ۶۷ﻫ با مصعب ابن زبیر به شهادت رسید». تهذیب الكمال: ۲۱/۴۶۸ چاپ اول ۱۴۱۳ مؤسسة الرسالة تحقیق دكتر بشار عواد معروف. شماره بیوگرافی ۴۲۸۹. «حیدری» [۳۷. ] - نگا: كشف الغمة: ص۲/۳۳۴، الفصول الـمهمة: ص۲۸۳، كما اینكه این نامها را در نسل سایر ائمه ملاحظه میفرمائید، و علمای شیعه این اسمها را ذكر كردهاند. بطور مثال نگا: اعلام الوری طبرسی: ص ۲۰۳، ارشاد مفید: ص ۱۸۶، تاریخ یعقوبی: ص ۲/۲۳.
بعضی شیعیان منکر این حقیقت هستند که علی و فرزندانش † فرزندان خودشان را به این نامها نامگذاری کردهاند. البته اینها فقط کسانی هستند که یا اطلاع ندارند چون مطالعه نمیکنند و با کتابها سروکاری ندارند، و یا اینکه تجاهل عارفانه میکنند و قصداً از روی ضد و عناد این حقایق روشن را انکار میکنند.
خوشبختانه بسیاری از ائمه و علمای بزرگ تشیع اینگونه جهالت مقصود یا غیر مقصود را رد کردهاند، زیرا دلائل وجود این نامهای مبارک قطعی و یقینی است، چون نسلهای آنان ادامه دارد و بلکه خود کتب تشیع که جریان حادثه کربلا را نقل میکنند گواهی میدهند که ابوبکر ابن علی ابن ابی طالب و ابوبکر ابن حسن ابن علی و عمر ابن علی و عثمان ابن علی † درکنار امام حسین به شهادت رسیدند.
آری اینها شهدای صحنه کربلا هستند، این امر را خود برادران شیعه در کتابهایشان آوردهاند.
خواهر امام حسن مجتبی و امام حسین سید الشهداء، دختر فاطمه زهراء «ام کلثوم» (علیها السلام) را پدرش امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب س به ازدواج فاروق اعظم عُمر ابن خطاب س در میآورد [۳۸].
وا ذلك على الله بعزيز.
عبدالله حیدری
پاییز ۱۳۸۳ شمسی
[۳۸] تاریخ این ازدواج مبارك ماه ذی القعده سال ۱۷ هجری بود. تاریخ طبری(۲/۵۶۴) مترجم.