1335

مشخصات کتاب

جواهری از سخنان سلف صالح




تأليف:

سایت نوار اسلام

مقدمه

الحمد لله رب العالـمین والصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله وأصحابه إلی یوم ‏الدین. واما بعد:‏

«تمدن انسانی با اکتشافات و اختراعات و نوآوری‌های خود هر روز نسبت به گذشته در حال پیشرفت و ترقی است و غالبا آخر آن بهتر از اول آن است، ولی این تعالی و برجستگی در دین و اعتقاد عکس آن است! یعنی در مورد ادیان، نخستین پیروان هر دین از پیروان بعدی آن بهتر و پایبندتر هستند، بعبارتی سلف (گذشتگان) آنان بهتر از خلف (آینده‌گان) آنها هستند، زیرا تمدن ـ بر خلاف ادیان ـ در آغاز همانند کودکی چهار دست و پا به حرکت می‌افتد و کم کم پا می‌گیرد، در حالی که ادیان به طور کامل و ایستاده به دنیا می‌آیند. تمدن تراکم علم و معرفت بشر است که کم کم کامل می‌شود اما دین وحی است از سوی خداوند و هدایتی است محکم و بی‌نقص» [۱].

بر این اساس بهترین یهودیان واقعی همان یاران باوفای موسی ÷ هستند و بهترین مسیحیان، پیروان و یاران همراه عیسی ÷ یعنی حواریون او هستند، و بهترین مسلمانان؛ محمد بن عبدالله ج و صحابه ایشان هستند و سپس کسانی که به ترتیب پس از آنان بیایند، چنانکه پیامبر ج فرمودند: ‏«خيْرُ القرون القرن الذي بُعِثْتُ فيهم، ثم الذين يَلُونَهُمْ، ثم الذين يَلُونَهُم». بخاری و مسلم. یعنی: «بهترین دوران، زمانی ‏است که من در آن مبعوث شده ام سپس کسانی که به دنبال آنها می‌آیند و سپس کسانی هم که به ‏دنبال آنها می‌آیند».

پس هر چه یک نسل یا یک قرن از مردمان بروند، به همراه آنان قسمتی از علم و فضیلت از میان امت خواهد رفت، لذا تفاوت میان نخستین پیروان هر دین با متأخران آن، مانند تفاوت میان آب زلالی است که از منبع اصلی سرچشمه می‌جوشد و همان آب بر اثر پیمودن مسافتی طولانی و آمیخته شدن با انواع خاک و خاشاک به دست متأخران می‌رسد. پس خوشا به حال آن کسانی که دین و اعتقاد خویش را از منبع اصلی سرچشمه جویا می‌شوند، و از اسلام آمیخته با بدعت و انحراف روی کج کرده و آنرا با صافی اعتقاد سلف صالح امت پالایش و تصفیه کرده و بعد می‌پذیرند.

بنابراین، یک مسلمان متعهد که نگران سلامت اعتقاد و فکر خویش است قطعا در زندگی خود همواره دین و اعتقادش را از سلف صالح این امت اخذ می‌کند.

منهج سلف صالح همان اسلام نخستین است که پیامبر ج بصورت ناب و خالص به یارانش عرضه نمود و همان اسلامی است که ابوبکر و عمر و عثمان و علی آنرا شناختند، همان راه ‏و روشی است که خالد و سعد برای آن جنگیدند و حمزه و مُصعب برای آن به شهادت رسیدند، همان ‏جاده‌ای است که ابن مسعود و ابن عباس آن را پیمودند، و آن راهی است که حسن بصری و نَخَعی و ‏شَعبی آن را ترسیم کردند. همان مسیری است که ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمد طی کردند. راه ‏بخاری و مسلم و ابوداود و ترمذی... آنان و بسیاری دیگر که همین راه را پیمودند که سیرت و ‏زندگی‌نامه‌شان باقی است و جای پایشان مشخص و کتاب‌هایشان موجود.‏

و این دوران طلایی، همان عصر سلف صالح امت از صحابه و تابعین و تابع تابعین است، پس بر ماست تا راه و روش سلف صالح خود را درپیش بگیریم و در دین و اعتقاد و کردار نیکو و اخلاق شایسته از آنان پیروی کنیم، چرا که تبعیت از سلف صالح، ما را از افتادن در بیراهه و خطر انحراف باز می‌دارد، آنچنان که شاعر می‌گوید:

فکل خیر في اتباع سلف
ج
وکل شر في ابتداع من خلف

یعنی: هرچه خیر و نیکی است در پیروی از پیشینیان و سلف صالح حاصل می‌شود و هرآنچه شر و بدی است بر اثر پیروی از نوآوریها و بدعت‌هایی است که بعد از سلف ایجاد کرده‌اند.

پس هرگاه خواستی دوری یا نزدیکی پیروان یک آیین را به دین نابشان مورد سنجش قرار دهی، به دوری یا نزدیکی آنان از سلف و پیشینیان شان نظر بینداز که هر چه به آن‌ها نزدیک‌تر باشند هدایت یافته‌ترند و هر چه دورتر باشند به گمراهی نزدیک‌تر، اما اگر خلف یک امت سلف خود را نفرین کنند، دیگر خیری در آنان نیست..

ما در این کتابچه قصد نداریم تا اندکی آگاهی به علم خوانندگان گرامی بیافزاییم! بلکه هدف اینست تا با شناخت اقوال سلف صالح این امت، هرچه بیشتر بتوانیم راه و سیره آن بزرگواران را ادامه داده و آنرا الگو و سرمشق زندگی خود قرار دهیم، باشد که با شناخت صحیح منهج سلف صالح و پیروی از مسیر آنان، هر نوع بدعت و نوآوری در دین را شناسایی کنیم و از آن برائت جوئیم.

از آنجائیکه سخنان خدا و رسولش ج بیشتر در میان مردم منتشر شده است، لذا سعی ما در این کتابچه بر این است که در ارتباط با موضوعات مختلف هر بار یک یا چند سخن زیبا و حکمت آمیز را از صحابه و تابعین و تابع آنها نقل کنیم، باشد که راهنمای ما مسلمانان جهت خشنودی خدای متعال باشد.

خداوندا حق را همانگونه که هست و باطل را همانگونه که هست به ما نشان ده و توفیق پیروی از حق و دوری از باطل را به ما عطا فرما..

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین

سایت نوار اسلام

(IslamTape.Com)

جمعه ٧ محرم۱۴۳۳ھ.ق

[۱] گوشه‌ای از سخنان دکتر صالح آل طالب در خطبه مسجدالحرام جمعه ۲۳ جمادی الثانی ۱۴۳۲‏.

جواهری از سخنان سلف صالح

علم و ثمره آن:

یکی از اسباب هدایت، علم است. بنابراین هرآنکس علم بیشتری نسبت به دینش داشته باشد به هدایت نیز نزدیکتر است و احتمال اغوای او توسط شیاطین جن و انس کاهش می‌یابد، از اینرو کسب علوم شرعی راه خوبی برای حفظ ایمان است.

قال الإمام ابن القيم /: «كل ما كان في القرآن من مدح للعبد فهو من ثمرة العلم، وكل ‏ما كان فيه من ذم للعبد فهو من ثمرة الـجهل» [۲].

امام ابن قیم / فرمودند: «هر جا در قرآن از عبدی مدح و تمجید شده است بخاطر ثمره ‏علم (او) بوده است، و هر جایی که در قرآن بنده ای مورد ذم و سرزنش قرار گرفته به دلیل ثمره ‏جهل (او) بوده است».‏

[۲] ‏«مفتاح السعادة» (۱/ ۱۰۸).‏

عمر بن خطاب س و تشویق برای تحصیل علم و دانش:

امیرالمؤمنین عمر بن خطاب س فرمودند: «هیچ گاه انسانی دانشمند نمی‌شود مگر آنکه به بالاتر از خود حسد نورزد، و به پایین‌تر از خود در علم بسنده نکند، و در مقابل علم خود از کسی مزدی دریافت نکند» [۳].

و قال: «تفقّهوا قبل أن تسودوا» [۴].

و فرمود: «علم را فرا گیرید قبل از این که سردار شوید».‏

یعنی قبل از این که به ریاست و مقامی برسید علم را فرا گیرید چرا که بعدا فرصت فرا گرفتن علم به دست نمی‌آید.

و قال عمر س: «موت ألف عابد أهون من موت عالـم بصير بحلال الله وحرامه» [۵].

و فرمود: «مرگ هزار عابد آسان‌تر از مرگ یک عالم آگاه به حرام و حلال خدا است».

[۳] ‏«فرائد الکلام» (ص ۱۳۵).‏ [۴] ‏«فتح الباری» (۱/ ۱٩٩).‏ [۵] ‏«مفتاح دار السعادة» (۱/۱۲۱)‏.‏

و حال سخنانی از ابن مسعود س:

قال عبد الله س: «تعلموا العلم فإذا علمتم فاعملوا».

و قال: «ويل لـمن لا يعلم، ولو شاء الله لعلمه، وويل لـمن يعلم، ثم لا يعمل» [۶].

عبدالله بن مسعود س فرمود: «علم بیاموزید، و هرگاه آموختید پس به آن عمل کنید».

و فرمود: «وای بر کسی که نمی‌داند، و اگر خدا بخواهد وی را علم می‌دهد، و وای بر آنکس که علم دارد ولی به آن عمل نمی‌کند».‏

[۶] ‏«حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء» أبونعیم اصفهانی.‏

نصیحتی زیبا از امام سفیان ثوری درباره آموختن علم و عمل به آن:

الـمهدي أبا عبد الله يقول: سمعت سفيان الثوري يقول: «كان يقال أول العلم الصمت، والثاني الاستمـاع له وحفظه، والثالث العمل به، والرابع نشره وتعليمه» [٧].

مهدی ابو عبدالله گفت: شنیدم سفیان ثوری می‌فرمود: «ابتدای علم سکوت است، و دوم شنیدن علم و حفظ آن است، و سوم عمل کردن به آن، و چهارم نشر و تعلیم آن است».

[٧] ‏«حلیة الأولیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

عابد جاهل:

یکی از اسباب هدایت و تداوم و بقا بر آن؛ داشتن علم شرعی است. کسی که به احکام شریعت علم داشته باشد و طریقه‌ی صحیح عبادات را بداند، عبادت او نیز به قبولی نزدیکتر خواهد شد و این علم برایش همانند چراغی خواهد بود که راه و مسیر او را برای عبادت صحیح پروردگار روشن می‌کند.

كتب عمر بن عبد العزيز / إلى أهل الـمدينة: «من تعبّد بغير علم كان ما يفسد أكثر مـمّـا يصلح» [۸].

عمر بن عبدالعزیز / برای اهل مدینه نوشت: «هرکس خدا را بدون علم عبادت کند، آنچه را که فاسد می‌کند بیشتر است از آنچه اصلاح می‌کند».

[۸] ‏«سنن الدارمی» (۱/ ۱۰۳).‏

علم و جهل و اقسام مردم:

يروى عن الأحنف بن قيس أنّه قال: «قال الخليل بن أحـمد: النّاس أربعة: رجل يدري ويدري أنّه يدري، فذاك عالـم فخذوا عنه، ورجل يدري وهو لا يدري أنّه يدري، فذاك ناس فذكّروه، ورجل لا يدري وهو يدري أنّه لا يدري فذاك طالب فعلّموه، ورجل لا يدري ولا يدري أنّه لا يدري فذاك أحـمق فارفضوه» [٩].

خلیل بن احمد / فرمود: «مردم چهار دسته هستند: مردی که می‌داند و می‌داند که می‌داند؛ او عالم است پس از از او بیاموزید، و مردی که می‌داند ولی نمی‌داند که می‌داند؛ او انسان غافلی است پس آگاهش کنید، و مردی که نمی‌داند و او می‌داند که نمی‌داند؛ او انسانی خواهان یادگیری است پس وی را بیاموزید، و مردی که نمی‌داند و نمی‌داند که نمی‌داند؛ او انسان احمقی است پس از وی دوری کنید».

[٩] ‏«أخبار الحمقى» (۳۶).‏

آموختن علم شرعی و تأثیر آن بر متعلم:

قال الإمام الشّافعيّ / تعالى: «من تعلّم القرآن عظمت قيمته، ومن تعلّم الفقه نبل مقداره، ومن كتب الحديث قويت حجّته، ومن تعلّم الحساب جزل رأيه، ومن تعلّم اللّغة رقّ طبعه، ومن لـم يصن نفسه، لـم ينفعه علمه» [۱۰].

امام شافعی / فرمودند: «هرکس قرآن بیاموزد ارزش و قدر وی بالا می‌رود، و هرکس فقه بیاموزد تواناییش زیاد می‌گردد، و هرکس حدیث بنویسد (و حفظ کند) حجت و برهانش قوی می‌شود، و هرکس علم حساب فراگیرد رأی و نظرش محکم می‌شود، و هرکس ادبیات بیاموزد طبع و سرشت وی نرم و لطیف می‌شود، و هرکس نفس خود را محفوظ ندارد علمش سودی برایش ندارد».

[۱۰] ‏«أدب الدنیا والدین للماوردی» (۲۸).‏

عاقبت عدل و عاقبت ظلم:

خداوند متعال عادل است و عدل را دوست می‌دارد و لذا ظلم را بر خود و بر بندگانش حرام کرده، و فطرت انسان را بگونه ای آفریده که عدالت دوست و عدالت خواه باشد، از اینرو ظلم را مبغوض می‌دارند و ظالمین را دوست ندارند و از آنها احساس نفرت دارند. حاکمی که عادل باشد مردم نیز وی را دوست دارند و از او در برابر دشمنانش حمایت کرده و یاری می‌رسانند، اما اگر پایه‌های تخت و حکومتش را بر ظلم استوار کند؛ در حقیقت بذر کینه و نفرت را در قلوب مردمانش می‌کارد که بزودی ثمره خواهد داد. در بین مردم کُرد مَثلی هست که مضمون آن به زبان فارسی چنین است: «هر چیزی از ناحیه نازک آن می‌شکند، اما ظلم از جائیکه ضخیم تر است می‌شکند»، منظور آنست که هراندازه ظلم بیشتر باشد کمتر دوام می‌یابد و ظالم هرقدر ظالم تر باشد سریعتر نیز از بین خواهد رفت. سنت الهی نیز بر همین بوده که دیر یا زود بساط ظالمین را برمی چیند و آنرا مایه‌ی عبرت انسان‌ها می‌کند اگر پند گیرنده ای باشد!.

قال ابن تيميّة / تعالى: «إنّ النّاس لـم يتنازعوا في أنّ عاقبة الظّلم وخيمة، وعاقبة العدل كريمة، ولـهذا يروى: اللّه ينصر الدّولة العادلة، وإن كانت كافرة، ولا ينصر الدّولة الظّالـمة، ولو كانت مؤمنة» [۱۱].

وقال / تعالى: «يقال: الدّنيا تدوم مع العدل والكفر، ولا تدوم مع الظّلم والإسلام» [۱۲].

امام ابن تیمیه / فرمودند: «مردم اختلافی ندارند در اینکه عاقبت ظلم ناگوار است و عاقبت عدل شرافت و بزرگی است، و برای همین نقل می‌شود: خداوند حکومت عادل را یاری می‌دهد هرچند که کافر باشد، و حکومت ظالم را یاری نمی‌دهد هرچند که مومن باشد».

و فرمودند: «گفته می‌شود: امور دنیا با عدل و کفر دوام می‌یابد، اما با ظلم و اسلام تدوام نمی‌یابد».

[۱۱] ‏«مجموع الفتاوى؛ الحسبة» (۱۶، ۱٧۰).‏ [۱۲] ‏«مجموع الفتاوى؛ الحسبة» (۱۴٧).‏

معیار تنها کتاب خدا و سنت نبوی است:

اهل سنت بر خلاف اهل بدعت تعصب خاصی نسبت به اشخاص برجسته دینی ندارد، چرا که الگو و اسوه‌ی ما تنها محمد مصطفی ج است؛ هرگاه ابوبکر یا عمر یا عثمان یا علی ش بر اساس قرآن و سنت نبوی حکم کردند، آنرا می‌پذیریم، در غیر اینصورت – ضمن احترام – نخواهیم پذیرفت، و باور داریم که اگر حکمی را به اشتباه صادر کنند تنها از روی اجتهاد بوده و آنها را معذور می‌دانیم.

عن ابن عباس س، قال: «قال لي معاوية س: أنت على ملة علي؟ قلت: ولا على ملة عثمـان، أنا على ملة رسول الله ج» [۱۳].

عبدالله بن عباس س فرمود: «معاویه س به من گفت: آیا تو بر راه و روش علی هستی؟ گفتم: خیر، من نه بر راه علی هستم و نه بر راه و سنت عثمان، بلکه من بر راه و سنت رسول خدا ج هستم».

[۱۳] ‏حلیة الأولیاء؛ أبی نعیم اصفهانی.‏

امام شافعی و تشویق به عدم تعصب مذهبی:

در زمان حیات رسول خدا ج مردم تابع قرآن و سنت ایشان بودند، و بعدها در زمان خلفا و صحابه و حتی تابعین نیز همه تابع قرآن و سنت نبوی بودند و چیزی با عنوان مذهب فلانی و فلانی در میان مردم وجود نداشت، و اگر از کسی سؤال می‌شد: مذهب تو چیست؟ می‌گفت: من تابع کتاب و سنت هستم و بس.. و حتی خود ائمه اربعه نیز تابع کتاب و سنت بودند و مردم را از تقلید کردن نهی می‌کردند و حاضر نبودند که سخن آنها بر کتاب و سنت ترجیح داده شود، چرا که آن بزرگواران با وجود علم و مجتهد بودنشان، باز خود را معصوم نمی‌دانستند. پس برماست که ما نیز از روش سلف صالح پیروی کنیم و از مذهب خاصی تقلید نکنیم.

حرملة بن يحيى يقول: قال الشافعي: «كلمـا قلت: وكان عن النبي ج خلاف قولي مـمـا يصح، فحديث النبي ج أولى ولا تقلدوني».

أبا الوليد بن أبي الجارود يقول: قال الشافعي: «إذا صح الحديث عن رسول الله ج، فقلت قولا فأنا راجع عن قولي وقائل بذلك».

الربيع ابن سليمـان يقول: سمعت الشافعي يقول: «إذا صح الحديث عن رسول الله ج فهو أولى أن يؤخذ به من غيره» [۱۴].

حرمله بن یحیی می‌گوید: شافعی فرمود: «هر بار که گفتم: حدیث صحیحی از پیامبر ج خلاف قول من ثابت شده، پس حدیث پیامبر ج اولی تر است و از من تقلید نکنید».

و ابو ولید بن ابی جارود می‌گوید: شافعی فرمود: «هرگاه حدیث صحیحی از رسول خدا ج ثابت گشت و من (قبلا) سخنی گفته باشم، پس از سخن خود بازمی گردم و به حدیث عمل می‌کنم».

و ربیع بن سلیمان می‌گوید: شنیدم که شافعی می‌فرمود: «هرگاه حدیث صحیحی از رسول خدا ج ثابت گشت، پس آن حدیث اولی تر است از اینکه به قول و رای دیگری عمل شود».

[۱۴] منبع: «حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

ارزش حدیث صحیح و تأثیر مخرب حدیث ضعیف:

اهل سنت تابع قرآن و احادیثی از پیامبر ج هستند که به درجه صحت رسیده باشند، و احادیث ضعیف و دروغین را در هیچ حالتی قبول ندارند، بر خلاف اهل بدعت که برای اثبات اعتقادات باطل خود معمولا به احادیث ضعیف و دروغین استناد می‌کنند، زیرا راهی جز آن ندارند! اصولا یکی از بلاهایی که به جان اهل بدعت افتاده همین روایات ضعیف و دروغین هستند و همین امر منجر شده که بنیاد اعتقاد آنها بر گمراهی و باطل استوار شود.

يحيى بن يمـان، قال: سمعت سفيان الثوري، يقول: «الحديث أكثر من الذهب والفضة وليس يدرك، وفتنة الحديث أشد من فتنة الذهب والفضة» [۱۵].

یحیی بن یمان گفت: شنیدم که سفیان ثوری می‌فرمود: «(ارزش) حدیث بیشتر از طلا و نقره است ولی محسوس نیست، و فتنه و بلای حدیث (دروغ) بیشتر از بلای طلا و نقره است».

[۱۵] ‏«حلیة الأولیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

عدم افراط و تفریط در محبت صحابه و اهل بیت:

اهل سنت و جماعت نه اهل افراط هستند و نه اهل تفریط؛ نه مانند روافض صحابه را دشنام و لعن می‌کنند و نه مانند نواصب اهل بیت را دشنام می‌دهند، بلکه هر دوی صحابه و اهل بیت را دوست می‌دارند و آنرا نشانه‌ی اکمال ایمان می‌دانند، چرا که دوست داشتن هر مسلمانی واجب است. با این وجود در مورد هیچکدام از آنها غلو نمی‌کنند.

قال أيوب السختِياني /: «من أحب أبا بكر الصديق فقد أقام الدين، ومن أحب عمر فقد أوضح السَّبيل، ومن أَحب عثمـان فقد استَنَار بنور الدِّين، ومن أَحب علي بن أَبِي طالِب فقد استمسك بالعروة الوثقى، ومن قال الحسنى في أَصحاب محمد ج فقد برئ من النفاق» [۱۶].

ایوب سختیانی / فرمودند: «هرکس ابوبکر صدیق را دوست بدارد، براستی که دین را برپا داشته، و هرکس عمر را دوست بدارد، براستی که روشن ترین راه (را یافته است)، و هرکس عثمان را دوست بدارد، براستی که به نور دین منور گشته، و هرکس علی ابن ابیطالب را دوست بدارد، براستی که به دستاویزی‌ محکم‌ و استوار چنگ‌ زده‌ است، و هرکس در باره اصحاب محمد ج نیکو بگوید و گمان نیک داشته باشد، براستی که از نفاق بریء است».

[۱۶] روایت لالکائی در «شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة» (٧/۱۳۱۶).‏

خصوصیات اهل سنت و جماعت:

نزد بسیاری از مردم به کسی که شیعه نباشد می‌گویند: او سنی است، او جزو اهل سنت است! اما نزد علما به هرکسی اهل سنت و جماعت اطلاق نمی‌شود، حتی اگر شیعه نباشد! بلکه اهل سنت و جماعت گروهی از مسلمانان هستند که در فکر و اعتقاد و احکام و اخلاق تابع سنت پیامبر ج و صحابه‌ی او هستند، اما بسیاری از سنی‌ها هستند که متاسفانه از منهج صحیح نبوی فاصله گرفته‌اند؛ مانند صوفیه یا معتزله و یا اشاعره و ماتریدیه وغیره..

اهل سنت و جماعت خصوصیاتی دارند که آنها را از دیگران متمایز می‌گردانند، که در زیر به بعضی از این خصوصیات اشاره شده است:

قال سهل بن عبد اللّه التّستريّ / تعالى لرجل سأله متى يعلم الرّجل أنّه من أهل السّنّة والجمـاعة؟ فقال: «إذا عرف من نفسه عشر خصال: لا يترك الجمـاعة، ولا يسبّ أصحاب النّبيّ ج، ولا يخرج على هذه الأمّة بالسّيف، ولا يكذّب بالقدر، ولا يشكّ في الإيمـان، ولا يمـاري في الدّين، ولا يترك الصّلاة على من يموت من أهل القبلة بالذّنب، ولا يترك الـمسح على الخفّين، ولا يترك الجمـاعة (أو قال الجمعة) خلف كلّ وال جار أو عدل» [۱٧].

مردی از سهل بن عبدالله تستری پرسید که: یک شخص از کجا بفهمد که او جزو اهل سنت و جماعت است؟ سهل فرمود: «هرگاه ده خصلت و ویژگی در او یافت شود: جماعت را ترک نکند، اصحاب پیامبر ج را دشنام ندهد، و بر علیه امت مسلمان شورش نکند، و قَدَر الهی را انکار نکند، و در ایمان شک نکند، و در دین مجادله نکند، و نماز جنازه را بر کسی از اهل قبله که مرتکب گناه کبیره شده ترک نکند، و مسح بر خفین را ترک نکند، و نماز جماعت یا جمعه را پشت سر حاکم عادل یا فاجر ترک نکند».

[۱٧] ‏«شرح أصول الاعتقاد» (۲/ ۱۸۳).‏

حرام بودن همنشینی با اهل بدعت و فسق:

خداوند متعال در قرآن کریم آیه ۱۱٩ سوره توبه ما را سفارش می‌کند که با صادقین و درستکاران همراه شویم، چرا که او تعالی بیشتر از هرکسی مخلوق خود را می‌شناسد و می‌داند که همنشینی و رفاقت با دیگران بسیار بر اخلاق و اعتقاد آدمی تأثیر می‌گذارد. از اینرو خدا و رسولش ما را به رفاقت و همنشینی با صادقین امر کرده‌اند. همنشین شدن با افراد صالح و هدایت یافته بر هدایت ما تاثیر مفیدی خواهد گذاشت، و بلعکس؛ همنشینی با اهل فسق و فجور و اهل بدعت و منحرف شده، تاثیر ناگواری بر اخلاق و افکارمان خواهد گذاشت.

سلف صالح ما بر این مسئله بسیار حساس بودند و سعی داشتند که از اهل فسق و بدعت دوری کنند، و بیشترین برائت را از آنها داشتند. شایسته است که ما نیز در برخورد با اهل بدعت و گمراهان همین برخورد را داشته باشیم تا دین و اخلاق خود را از آفت محفوظ کرده باشیم.

قال غالب القطان: رأيت مالك بن دينار في الـمنام، فكأنه قاعد في مسجده الذي كان يجلس فيه، عليه قبطيتان وهو يقول: بأصبعيه هكذا: «صنفان من الناس لا تجالسوهـمـا فإن مـجالستهمـا مفسدة لقلب كل مسلم: صاحب بدعة قد غلا فيها، وصاحب دنيا مترف فيها» [۱۸].

غالب قطان گفت: مالک بن دینار را در خواب دیدم که گویا در مسجد نشسته بود و می‌فرمود: «دو دسته از مردم هستند که هرگز با آنها منشین، زیرا همنشینی با آنها قلب هر مسلمانی را فاسد می‌کنند: کسی که اهل بدعت است و در آن غلو کرده، و دیگری کسی که اهل دنیا است و در آن خوش گذارن است».

کیست ظالم‌تر از اهل بدعت؟ براستی که اهل بدعت از اهل فسق و فجور و گناه بدتر و خطرناکترند.

سلام ابن ابی مطیع فقیه و دانشمند بصره می فرمود: «لأن ألقى الله بصحيفة الحجاج، أَحَبُّ إلي من أن ألقى الله بصحيفة عمرو بن عبيد» [۱٩].

«اگر مرا با نامه‌ی عمل حجاج به نزد پروردگار ببرند، بیشتر دوست دارم تا اینکه با نامه‌ی اعمال عمرو بن عبید».

عمرو بن عبید مردی عابد و زاهد اما اهل بدعت بود و حجاج مردی فاجر و خونخوار و جنایتکار بود.

وقال الحسن /: «لا تجالس صاحب بدعة فإنّه يمرض قلبك» [۲۰].

امام حسن بصری / فرمودند: «با انسان مبتدع و بدعت گزار منشین، چرا که او قلبت را بیمار می‌کند».

وقال يحيى بن أبي كثير: «اذَا لَقيت صاحب بِدعة في طَريق فَخذ في طَريق آخر» [۲۱].

یحیی بن ابی کثیر فرمود: «هرگاه در راهی انسان بدعت گزاری را ملاقات کردی تو از راه دیگری برو».‏

وقال ابن تـميم: «هجران أهل البدع كافرهم وفاسقهم والـمتظاهرين بالـمعاصي، وترك السّلام عليهم فرض كفاية، ومكروه لسائر النّاس، ولا يسلّم أحد على فاسق معلن، ولا مبتدع معلن داعية» [۲۲].

ابن تمیم / فرمود: «ترک و دور شدن و سلام نکردن از اهل بدعت چه کافر یا فاسق یا کسانی که آشکارا گناه می‌کنند، فرض کفایی است و بر دیگر مردم مکروه است، و هیچکس نباید بر فرد فاسقی که فسقش را آشکار می‌کند و بر مبتدعی که بدعتش را تبلیغ می‌کند سلام کند».

[۱۸] ‏«الحلیة الأولیاء» أبی نعیم اصفهانی.‏ [۱٩] ‏«سیر اعلام النبلاء» (٧/۴۲۸).‏ [۲۰] ‏«الاعتصام» (۱/ ۸۳).‏ [۲۱] ‏«الاعتصام» (۱/ ۸۳).‏ [۲۲] ‏«الآداب الشرعیة» (۲۳٧).‏

برائت ائمه‌ی اهل سنت از فرقه صوفیه:

از جمله کسانی که در دوران معاصر؛ نمود بارز اهل بدعت بشمار می‌روند؛ روافض و صوفیه هستند. در کلام سلف صالح اقوال زیادی در نهی از مصاحبت و همنشینی با این دو فرقه مشاهده می‌کنیم، چرا که آن دو فرقه از مسیر روشن بخش اسلام خارج گشته‌اند و به خرافات و باطل گراییده‌اند!.

قال ابن الجوزي: ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء الـمداهنين والـمتصوفة الـجاهلين».

وبإسناد عن يونس بن عبد الأعلى قال: سمعت الشافعي يقول: «لو أن رجلاً تصوف أول النهار لا يأتي الظهر حتى يصير أحـمق». وعنه أيضاً أنه قال: ما لزم أحد الصوفية أربعين يوماً فعاد عقله إليه أبداً» [۲۳].

امام ابن جوزی در کتاب «تلبیس ابلیس» آورده: از یحیی بن معاذ نقل است که فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهیزید: عالمان غافل، فقیران تملق گو و صوفیان جاهل».

و با اسنادی از یونس بن عبدالأعلی آورده است: شنیدم که شافعی می‌فرمود: « اگر کسی در اول روز صوفی شود هنوز ظهر آن روز نرسیده که او احمق گشته است». و باز از او نقل کرده که فرمود: «هر کس چهل روز با صوفیان بنشیند هرگز عقلش به جا نمی ماند».

[۲۳] ‏«تلبیس إبلیس» (۴۴٧). ‏

نشانه صداقت در ولاء و براء (دوستی و دشمنی بخاطر خدا):

قال سفيان الثوري /: «إذ أحببت الرجل في الله، ثم أحدث في الإسلام فلم تبغضه عليه فلم تحبه في الله» [۲۴].

امام سفیان ثوری / می‌فرمایند: «هرگاه کسی را بخاطر الله دوست داشتی، سپس آن شخص بدعتی در اسلام ایجاد کرد و تو بخاطر آن بدعتش وی را مبغوض نداری، پس بدان که او را بخاطر خدا دوست نداشته‌ای».

[۲۴] ‏«الحلیة الأولیاء» (٧/۳۴).‏

زیان شبهات:

کسی که عاقل باشد خود را در مقابل شبهات قرار نمی‌دهد، زیرا از جمله آفتهای دین و اعتقاد سالم، شبهات هستند.

قال شیخ الاسلام ابن تیمیة /: «من عرف الشبهة ولـم يعرف فسادها قد يستضر بـها» [۲۵].

شیخ الاسلام / فرمودند: «هرکس شبهه را بشناسد ولی فساد آنرا نداند، بزودی بوسیله آن زیان می‌بیند».

[۲۵] ‏«منهاج السنة النبویة» (ج ۵، ص: ۲۸۳).‏

دنباله روی مردم از حاکمان:

یکی از نعمتهایی که خداوند متعال به مردم عطاء می‌کند، نعمت داشتن یک حاکم عادل و خداترس است. چنین حاکمی است که هم خدای متعال وی را نصرت می‌دهد و هم محبت او را در قلب مردمانش قرار می‌دهد و از او اطاعت می‌کنند، و این تعامل موجب می‌گردد جامعه بهتر از هر وقت دیگری اداره شود و رفاه و آسایش و عدالت اجتماعی در جامعه ایجاد شود. اما اگر حاکم اهل عدل و تقوا نباشد و از آخرت خویش بیم نداشته باشد، قطعا مردم نیز از او رضایت نخواهند داشت و طبیعتا اطاعت از او را به سرپیچی و عصیان مبدل می‌گردانند! و با این حساب مشخص است که جامعه به چه سمت و سویی می‌رود..

قال عمر س: «إن الناس ليؤدون إلى الإمام ما أدى الإمام إلى الله، وإن الإمام إذا رتع رتعت الرعية» [۲۶]. امیرالمؤمنین عمر بن خطاب س فرمودند: «مردم به همان اندازه از رهبر و پیشوای خود حرف شنوی خواهند داشت که او از خدای خود داشته باشد و اگر حاکم رفاه طلب باشد، رعیت نیز رفاه طلب خواهد شد».

[۲۶] ‏«موسوعة فقه عمر بن الخطاب» د. محمد قلعجی (ص ۱۴۶).‏

نقش علمای دین در هدایت یا گمراهی مردم:

گروهی از مردم هستند که نقش بسزایی در دین و اعتقادات مردم دارند؛ از جمله آنها می‌توان به علماء و حکام اشاره نمود. هرگاه علماء و حکام بر صراط مستقیم باشند تأثیر آنها بر اصلاح اعتقادات مردم چشم گیر خواهد بود، و هرگاه دچار لغزش و انحراف گردند باز تاثیر خواهند گذاشت اما این بار موجب نابودی دین و اعتقاد مردم خواهند شد.

امیر المؤمنین عمر بن خطاب س فرمودند:

«يهرمه زلّة العالـم، وجدال الـمنافق بالكتاب، وحكم الأئمّة الـمضلّين» [۲٧].‏

«اسلام را لغزش علما و جدل‌های منافقین دانا به قرآن و امامان گمراه، نابود می‌سازد».

حدثنا يحيى ابن يمـان، قال: سمعت سفيان الثوري، يقول: «الأعمـال السيئة داء، والعلمـاء دواء، فإذا فسد العلمـاء فمن يشفي الداء؟» [۲۸]. یحیی بن یمان می‌گوید: شنیدم که سفیان ثوری می‌فرمود: «اعمال و کارهای بد و زشت درد هستند و علماء دوای آن دردها هستند، هرگاه علماء فاسد شدند پس چه کسی دردها را درمان کند؟».

[۲٧] ‏«سنن الدارمی» (۱/ ۸۲)، و ألبانی در مشکاة المصابیح (۱/ ۸٩) گفته: اسناد آن صحیح است.‏ [۲۸] ‏«حلیة الأولیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

چند نصیحت زیبا از عمر بن خطاب س:

یقینا انسان تا مادامیکه راز خود را پوشیده نگه دارد، حاکم خویشتن است، اما بعد از آنکه راز خود را افشا نماید، کنترل اوضاع از دستش خارج می‌شود و عواقب آن به خودش بر می‌گردد.

قال عمر ابن خطاب س: «من كتم سره كانت الخيرة في يديه».

«هر کس راز خود را بپوشاند، زمام خیر به دست اوست».

انسان قبل از دیگران مسئول خویشتن است. پس نباید کاری کند که در معرض ‏تهمت و سوء ظن مردم قرار گیرد. و اگر احتمال می‌داد که رفتارش برای مردم شک ‏برانگیز است، فورا حقیقت امر را آشکار سازد و گمان‌های بد را برطرف نماید.

وقال: «من عرض نفسه للتهمة فلا يلومن من أساء به الظن». «هر کس خود را در معرض تهمت و سوء ظن قرار دهد، کسی جز خویشتن را سرزنش نکند».

برادران دینی باعث سعادت انسان می‌شوند، در وقت صلح و خوشی، همنشینان ‏خوبی هستند و در اعمال نیک و تقوا با انسان همکاری خواهند کرد و به هنگام ‏مصیبت و بلا، یاوران خوبی هستند که تا آخرین لحظه با جان و مال در کنار برادر ‏مسلمان خود خواهند بود و او را بر خویشتن ترجیح خواهند داد حتی اگر خودشان ‏در مضیقه باشند.

قال: «عليك بإخوان الصدق تعش في أكنافهم فإنـهم زينة في الرخاء وعدة في البلاء» [۲٩]. «برای خود برادران نیک جهت مجالست برگزین، چرا که آنها باعث زینت تو در روزهای خوش و پشتوانه ات در روزهای ناگوار خواهند بود».

[۲٩] منبع: «تاریخ دمشق» (۴۴/۳۵٩) و «الإخوان لابن أبی الدنیا» (۱۱۶).‏

ادب سلف صالح نسبت به پیامبر ج حتی بعد از وفاتش..

قال يعقوب بن الـمسيب: دخل الـمطلب بن حنظب على سعيد بن الـمسيب في مرضه وهو مضطجع فسأله عن حديث، فقال: أقعدوني فأقعدوه، قال: «إني أكره أن أحدث حديث رسول الله ج وأنا مضطجع» [۳۰].

یعقوب پسر مسیب می‌گوید: مطلب بن حنظب به عیادت سعید بن مسیب رفت و دید که او بر پهلو خوابیده است، مطلب از وی درباره حدیثی پرسید، سعید گفت: مرا بنشانید، او را نشاندند، سپس فرمود: «من ناپسند می‌دانم که در حالت خوابیده حدیث رسول خدا ج را بازگو نمایم».

[۳۰] ‏«الحلیة الأولیاء» أبی نعیم اصفهانی.‏

چند خصلتی که هر انسانی – چه مسلمان یا کافر – باید از آن برخوردار باشند:

عن ميمون بن مهران، قال: «ثلاث الـمؤمن والكافر فيهن سواء: الأمانة تؤديـها إلى من ائتمنك عليه من مسلم وكافر، وبر الوالدين، والعهد تفي به لـمن عاهدت من مسلم أو كافر» [۳۱].

میمون بن مهران / فرمود: «سه چیز هستند که مؤمن و کافر در آن همسان هستند: بازگرداندن امانت به کسی که به تو اطمینان کرده حال چه او مسلمان باشد یا کافر، احسان نسبت به والدین، و وفای به عهد با کسی که با تو عهد بسته چه مسلمان باشد یا کافر».

[۳۱] ‏«حلیة الأولیاء » حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

گناهان و تاثیر آنها بر قلب:

شیطان می‌کوشد تا قلب‌های پاک و روشن را با انواع مکر و حیله بفریبد، اما برای فریفتن قلب‌های سیاه زحمت زیادی به خرج نمی‌دهد!.

قال ميمون بن مهران: «إن العبد إذا أذنب ذنباً نكت في قلبه بذلك الذنب نكتة سوداء، فإن تاب محيت من قلبه فترى قلب الـمؤمن مجلي مثل الـمرآة، ما يأتيه الشيطان من ناحية إلا أبصره، وأما الذي يتتابع في الذنوب فإنه كلمـا أذنب ذنباً نكت في قلبه نكتة سوداء، فلا يزال ينكت في قلبه حتى يسود قلبه، ولا يبصر الشيطان من حيث يأتيه» [۳۲].

میمون بن مهران فرمود: «هرگاه بنده ای گناهی را مرتکب شود نقطه‌ی سیاهی بر قلبش پدیدار می‌شود، ولی هرگاه توبه کرد آن نقطه سیاه از قلبش پاک می‌شود، پس قلب مؤمن مانند آینه روشن است، و شیطان (برای فریفتن او) جز با زیر نظر گرفتن وی (و حیله) سراغش نمی‌آید. اما آنکس که مدام در حال گناه است با هر گناهی که انجام می‌دهد نقطه‌ی سیاهی بر قلبش پدیدار می‌گردد تا آنکه قلبش کاملا سیاه می‌شود، و شیطان هرگاه سراغش برود نیازی به فریب و زیر نظر گرفتنش ندارد».

[۳۲] ‏«حلیة الأولیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

سخنی زیبا از ابن مسعود س درباره صداقت در حق جویی:

عن عبد الرحمن بن عبد الله بن مسعود، عن أبيه، قال: أتاه رجل فقال: يا أبا عبد الرحمن علمني كلمـات جوامع نوافع. فقال: «أعبد الله ولا تشرك به شيئاً، وزل مع القرآن حيث زال، ومن جاءك بالحق فاقبل منه وإن كان بعيداً بغيضاً، ومن جاءك بالباطل فاردد عليه وإن كان حبيباً قريباً» [۳۳].

مردی نزد عبدالله بن مسعود آمد و گفت: کلمات مختصر و مفیدی به من یاد بدهید، فرمود: «الله را عبادت کن و برای او شریک قرار مده، و همواره عمر خود را با قرآن سپری کن، و هرکس که با حق نزد تو آمد از وی بپذیر هرچند که غریب و دشمن باشد، و هرکس که با باطل نزد تو آمد آنرا نپذیر هرچند که دوست نزدیک باشد».

[۳۳] ‏«الحلیة الأولیاء» أبی نعیم اصفهانی.‏

روش امر به معروف و نهی از منکر:

روش امر به معروف و نهی از منکر، در برخورد با افراد مختلف، متفاوت است. معمولا طبع آدمی بگونه ای است که موافق با نرمی و مدارا است و از آن بیشتر تاثیر می‌پذیرد، اما نرم برخورد کردن با تمامی انسان‌ها مفید واقع نمی‌شود.

قال حافظ ابن رجب: قال بعض السلف: «من وعظ أخاه فيمـا بينه وبينه فهي نصيحة، ومن وعظه على رؤوس الناس فإنمـا وبَّخَه» [۳۴].

حافظ ابن رجب / می‌فرماید: یکی از علمای سلف (پیشینیان ما) گفته است:

«هرکس برادرش را پنهانی وعظ و اندرز دهد این همان نصیحت (واقعی) است، اما هرکس او را نزد مردم و دیگران اندرز دهد در حقیقت او را توبیخ می‌کند».

‏وقال الفضيل بن عياض /: «الـمؤمن يستر وينصح، والفاجر يـهتك ويعيِّر» [۳۵].

و فضیل بن عیاض / فرمودند: «مؤمن خطای مردم را می‌پوشاند و نصیحت می‌کند، اما انسان فاجر خطای مردم را افشاء می‌کند و سرزنش می‌کند».

وقال أحـمد /: «الناس محتاجون إلى مداراة ورفق في الأمر بالـمعروف بلا غلظة إلا رجل معلن بالفسق فلا حرمة له» [۳۶].

و امام احمد / فرمودند: «مردم در هنگام امر به معروف به مدارا و نرمی نیاز دارند نه شدت و تندی، مگر برای مردی که علناً گناه و فسق می‌کند که دیگر حرمتی برایش نیست».

وقال سفيان الثّوريّ /: «لا يأمر بالـمعروف ولا ينهى عن الـمنكر إلّا من كان فيه خصال ثلاث: رفيق بمـا يأمر، رفيق بمـا ينهى، عدل بمـا يأمر، عدل بمـا ينهى، عالـم بمـا يأمر، عالـم بمـا ينهى» [۳٧].

و امام سفیان ثوری / فرمود: «کسی امر به معروف و نهی از منکر نکند مگر آنکه سه ویژگی را دارا باشد: به آنچه که امر و نهی می‌کند با نرم خویی رفتار کند، و به آنچه که امر و نهی می‌کند منصفانه برخورد کند، و به آنچه که امر و نهی می‌کند علم داشته باشد».

[۳۴] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ٩۱).‏ [۳۵] ‏«جامع العلوم والحکم» ‏‏(ص:٩۱)‏.‏ [۳۶] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۳۴۲).‏ [۳٧] ‏«الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر للخلّال» (ص: ۴۶).‏

خداشناس واقعی، موحد است

قال حافظ ابن رجب: قال بعض السلف: «يا رب، عجبت لـمن يعرفك كيف يرجو غيرك! وعجبت لـمن يعرفك كيف يستعين بغيرك[۳۸].

حافظ ابن رجب / می‌فرماید: یکی از علمای سلف (پیشین) گفته است:

«پروردگارا! تعجب می‌کنم از آنکس که تو را می‌شناسد اما از غیر تو امید دارد! و تعجب می‌کنم از آنکس که تو را می‌شناسد اما از غیر تو یاری می‌طلبد!».

[۳۸] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۲۰۶).‏

مجادله در امر دین موجب قساوت قلب است:

یکی از صفات ناپسندی که شریعت نیز آنرا نهی کرده است، مجادله بر سر مسائل دینی با مردم است. درحالیکه هیچ خیری در جدال نیست اما با این وجود متاسفانه بعضی از مسلمانان همواره جدال می‌کنند و بنظر می‌رسد از آن لذت می‌برند! قطعا خیر و نیکی در چیزی است که خدا به آن امر کرده و از آن نهی می‌کند، نه در آنچیزی که ما گمان می‌کنیم! چه بسا به قصد رسیدن به نیکی با افرادی مجادله کنیم درحالیکه نیکی در ترک آن جدال است.

قال الـهيثم بن جـميل: «قلت لـمـالك / يا أبا عبد الله الرجل يكون عالـمـاً بالسنن ‏يجادل عنها؟ قال: لا، ولكن يخبر بالسنة فإن قبلت منه وإلا سكت» [۳٩].

هیثم بن جمیل گوید: «به مالک بن انس / گفتم: ای ابا عبدالله اگر مردی به سنت آگاه باشد بوسیله آن با مردم مجادله می‌کند؟ فرمود: خیر، بلکه سنت را به مردم می‌رساند، اگر قبول کرد چه بهتر وگرنه ساکت شود».‏

وقال إسحق بن عيسى: كان مالك / يقول: «الـمراء والجدال في العلم يذهب ‏بنور العلم من قلب الرجل» [۴۰].

و اسحاق بن عیسی گفت: امام مالک می‌فرمود: «نزاع و مجادله در علم، نور علم را از قلب شخص می‌زداید».

وقال ابن وهب: «سمعت مالكاً / يقول: الـمراء في العلم يقسي القلب، ‏ويورث الضغن» [۴۱].

و عبدالله بن وهب فرمود: «شنیدم که امام مالک / می‌فرمود: مجادله در علم موجب قساوت قلب و ایجاد کینه می‌شود».

وقال الأوزاعي /: «إن الله إذا أراد أن يحرم عبده بركة العلم ألقى على لسانه الـمغاليط، فلقد رأيتهم أقل الناس علمـاً» [۴۲].

امام اوزاعی / فرمودند: «هرگاه خداوند متعال بخواهد بنده‌اش را از برکت علم محروم سازد، مغلطه و سفسطه را بر زبانش القاء می‌کند، و برای همین می‌بینی که کم علم ترین مردم آنها هستند».

وقال ميمون بن مهران / تعالى: «لا تـمـار عالـمـا ولا جاهلا، فإنّك إذا ماريت عالـمـا خزن عنك علمه، وإن ما ريت جاهلا خشّن بصدرك» [۴۳].

و میمون بن مهران فرمود: «نه با فرد عالم و نه جاهل مجادله نکن، زیرا اگر با شخص عالم مجادله کنی علمش را از تو محروم می‌کند، و اگر با شخص جاهل مجادله کنی تو را به خشم می‌آورد».

[۳٩] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۰۲)‏.‏ [۴۰] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۰۲)‏.‏ [۴۱] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۰۲)‏.‏ [۴۲] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۰۲)‏.‏ [۴۳] ‏«جامع بیان العلم وفضله» (۱/ ۱۲٩).‏

سوال کردن از چیزی که وجود خارجی ندارد، جدال با دین است:

قال ابن عمر ب: «لا تسألوا عمـا لـم يكن فإني سمعت عمر س لعن السائل عمـا لـم يكن» [۴۴].

عبدالله بن عمر س فرمود: «از چیزی که وجود ندارد سؤال نکنید، چرا که من شنیدم عمر س چنین کسی را لعن کرد».

[۴۴] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۰۱)‏.‏

چرا دعای ما اجابت نمی‌شود؟

بسیاری از مردم از اجابت نشدن دعای خود شکوه دارند! اما براستی که این افراد برای اجابت دعای خود هیچ اقدامی نکرده‌اند. حداقل تأثیر دعا آنست که شخص دعاگو دارای اجر و ثواب خواهد شد، هرچند که دعایش اجابت نشود، زیرا دعا عبادت است و خدای متعال دعایی را که با شرک همراه نباشد، جزای خیر می‌دهد.

قال يوسف بن أسباط /: «بلغنا أن دعاء العبد يحبس عن السمـاوات بسوء الـمطعم» [۴۵].

یوسف بن اسباط / فرمود: «به ما گفته‌اند که دعای بنده به دلیل غذای حرام در آسمانها حبس می‌شود».

وقال وهب ابن منبه /: «مثل الذي يدعو بغير عمل كمثل الذي يرمي بغير وتر» [۴۶].

و وهب ابن منبه / فرمود: «مَثَل کسی که بدون انجام عمل (صالح) دعا می‌کند بمانند کسی است که بدون کمان تیر بیندازد».

وقال ابن رجب: قال بعض السلف: «لا تستبطئ الإجابة وقد سددت طرقها بالـمعاصي» [۴٧].

و یکی از علمای سلف فرموده: «راه‌های اجابت دعا را بوسیله انجام معاصی مسدود مگردان». ‏

[۴۵] ‏«جامع العلوم والحکم» ‏‏(ص: ۱۱۵)‏.‏ [۴۶] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص ‏‏: ۱۱۶)‏.‏ [۴٧] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۱۶)‏.‏

نصیحتی از عمر بن خطاب س برای کاشتن بذر محبت در قلوب مردم:

قال عمر بن الخطّاب س: «ثلاث تثبت لك الود في صدر أخيك: أن تبدأه بالسلام وتوسع له في الـمجلس، وتدعوه بأحب الأسمـاء إليه» [۴۸].

عمر ابن خطاب س فرمودند: «سه چیز محبت تو را در قلب برادرت می‌کارد: اینکه ابتدا تو بر او سلام کنی، و در مجلس جایی برای او (جهت نشستن) باز کنی، و او را با محبوبترین اسمها نزد او صدا بزنی».

[۴۸] ‏«آداب العشرة للغزی» (۱۶).‏

تأثیر بدعت بر سنت:

زیان ایجاد بدعت در دین تنها به رشد انحراف و گمراهی در جامعه اسلامی محدود نمی‌شود، بلکه منجر به نابودی و ترک سنت نیز می‌شود.

عن لقمـان بن أَبي إدريس الخولاني: أَنه كان يقول: «ما أحدثت أمة في دينها بدعة إلا رفع بـها عنهم سنة» [۴٩].

از ابی ادریس خولانی / نقل شده که می‌فرمود: «هیچگاه امت اسلام بدعتی را در دین ایجاد نمی‌کند مگر آنکه بخاطر آن سنتی از میان‌شان برداشته می‌شود».

[۴٩] ‏«الاعتصام» (۱/ ۴۰).‏

شوخی با لفظ طلاق:

متاسفانه بعضی از مردم به خطیر بودن تلفظ طلاق واقف نیستند، چرا که بنا به فرموده‌ی پیامبر ج تلفظ طلاق چه با شوخی گفته شود یا جدی، واقع می‌شود. از اینرو باید مراقب باشیم که نه شریعت را به استهزاء بگیریم و نه خود را در موقعیتی قرار دهیم که جز ندامت چیزی نداشته باشد.

قال ابن عبّاس ب لرجل قال له: إنّي طلّقت امرأتي مائة تطليقة، فمـا ذا ترى عليّ؟ قال: «طلّقت منك لثلاث، وسبع وتسعون اتّخذت بـها آيات الله هزوا» [۵۰].

ابن عباس س ما به مردی که به وی گفته بود: من زنم را صد مرتبه طلاق گفتم! نظر تو درباره من چیست؟ گفت: «سه طلاق از تو به درستی صادر گشته، اما نود و هفت بار بوسیله آن آیات خدا را مسخره کرده‌ای».

[۵۰] ‏«الموطأ» (۵۵۰).‏

علامت انسان جاهل:

قال أبو الدّرداء س: «علامة الـجاهل ثلاث: العجب، وكثرة الـمنطق فيمـا لا يعنيه، وأن ينهى عن شي ء ويأتيه» [۵۱].

ابودرداء س فرمود: «علامت انسان جاهل سه چیز است: خودبزرگ بینی، زیاد سخن گفتن از چیزی که سودی برایش ندارد، و از چیزی نهی کند درحالیکه خود انجام می‌دهد».

[۵۱] ‏«جامع بیان العلم وفضله» (۱/ ۱۴۳).‏

آداب ملاقات کردن سلف صالح:

عن أنس س قال: «كان أصحاب النّبيّ ج إذا تلاقوا تصافحوا، وإذا قدموا من سفر تعانقوا» [۵۲].

انس س فرمود: «اصحاب پیامبر ج هرگاه همدیگر را ملاقات می‌کردند با هم مصافحه می‌کردند، و هرگاه از سفر باز می‌گشتند معانقه می‌کردند».

مصافحه: دست دادن.

معانقه: در آغوش گرفتن، به گردن هم دست درآوردن.

[۵۲] هیثمی (۸/ ۳۶) گفته: طبرانی در معجم الأوسط روایت کرده و رجال سند آن رجال صحیحی هستند.‏

فضیلت دعای استخاره و مشورت کردن:

قال الـمـاوردی: قال بعض الأدباء: «ما خاب من استخار، ولا ندم من استشار» [۵۳].

ماوِردی در کتاب خود آورده است: یکی از ادیبان گفته است: «ناکام نخواهد شد آنکه استخاره کند، و پشیمان نخواهد شد آنکه مشورت کند».

منظور از استخاره؛ دعای استخاره است که بعد از خواندن دو رکعت نماز خوانده می‌شود و دعای آن در احادیث صحیح وارد شده است.

[۵۳] ‏«أدب الدنیا والدین» (۲۶۰).‏

حفظ اسرار:

کسی که اسرار خودش را افشاء کند نباید انتظار داشته باشد که دیگران اسرار او را افشاء نکنند.

قال عليّ بن أبي طالب س: «سرّك أسيرك، فإن تكلّمت به صرت أسيره» [۵۴].

علی بن ابیطالب س فرمود: «اسرارت اسیر تو هستند، هرگاه آنرا افشاء کردی اینبار تو اسیر وی خواهی شد».

[۵۴] ‏«أدب الدنیا والدین، الماوردی» (۲٩۵).‏

کرامت انسان‌ها نزد خدا:

در شریعت اسلام هیچ نژاد و زبانی از بقیه برتر و گرامی تر نیست، بلکه آنکسی گرامی و مکرم هست که ایمان آورده و طاعت خدای کند. پس هرکس با هر نژادی مقیدتر و پایبندتر به احکام شریعت باشد، به همان اندازه نیز گرامی تر و مکرم تر هست.

قال سعيد بن الـمسيب: «ما أكرمت العباد أنفسها بمثل طاعة الله ، ولا أهانت أنفسها بمثل معصية الله، وكفى بالـمؤمن نصرة من الله أن يرى عدوه يعمل بمعصية الله» [۵۵].

سعید بن مسیب / فرمودند: «هیچگاه یک مؤمن همانند وقتی که طاعت خداوند را بجای می‌آورد، خود را گرامی نمی‌دارد، و با انجام معصیت خدا به خودش اهانت نمی‌کند، و برای مؤمن کافیست که خداوند او را یاری دهد که ببیند دشمنش معصیت خدا را انجام می‌دهد».

وقال ميمون بن مهران: «من كان يريد أن يعلم ما منزلته عند الله ، فلينظر في عمله فإنه قادم على عمله كائنا ما كان» [۵۶].

و میمون بن مهران / فرمود: «هرکس که می‌خواهد بداند منزلت و جایگاهش نزد خداوند چیست، پس به عملش نگاه کند، چرا که او با عملش (نزد خدا) خواهد آمد هرچه که باشد».

[۵۵] ‏«الحلیة الأولیاء» أبی نعیم اصفهانی.‏ [۵۶] ‏«حلیة الأولیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

محبت خداوند در گرو اطاعت از او و پیامبرش است.

قال الحسن /: «اعلم أنك لن تحب الله حتى تحب طاعته» [۵٧].

امام حسن بصری / فرمود: «بدان که تو خدا را دوست نمی‌داری تا آنکه طاعتش را دوست نداشته باشی».

وقال يحيى بن معاذ /: «ليس بصادق من ادعى محبة الله ولـم يحفظ حدوده» [۵۸].

و یحیی بن معاذ / فرمود: «کسی که ادعای محبت خداوند را داشته باشد اما حدودات او را رعایت نکند، در ادعایش صادق نیست».

[۵٧] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۸۵)‏.‏ [۵۸] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ‏‏۸۶)‏.‏

مخالفت با خداوند:

مخالفت با اوامر خداوند موجب ویرانی دنیا و آخرت خواهد شد.

عن أبي قيس، عن الحسن، قال: «لا تخالفوا الله عن أمره فإن خلافاً عن أمره عمران دار قضى الله عليها بالخراب» [۵٩].

امام حسن بصری / فرمودند: «با اوامر خداوند مخالفت نکنید، چرا که مخالفت از امر وی موجب آبادانی دنیا است، ولی خداوند متعال (مخالفت با خود را) با ویران ساختن آن جبران می‌کند».

[۵٩] ‏«الحلیة الأولیاء» أبی نعیم اصفهانی.‏

ارزش صدقه قبل از وفات:

تا زنده هستیم در فکر آخرت خود باشیم و در کسب توشه بخل نورزیم.

عن ميمون بن مهران، قال: «لئن أتصدق بدرهم في حياتي، أحب إلي من أن يتصدق عني بعد موتي بمـائة درهم» [۶۰].

میمون بن مهران / فرمود: «اگر یک درهم را در زمان حیاتم صدقه دهم، بیشتر از آن دوست دارم که صد درهم را بعد از مرگم برایم صدقه دهند».

[۶۰] ‏«حلیة الأولیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

فرصت کسب توشه تمام می‌شود:

قدر لحظات زندگی را بدانیم، زیرا هر روز به پایان عمر نزدیک‌تر می‌شویم و فرصت کسب اجر و ثواب را از دست می‌دهیم.

‏قال ابن القیم /: «كم جاء الثواب يسعى اليك فوقف بالباب فرده بواب: سوف ولعل وعسى»‏ [۶۱].

امام ابن قیم / فرمود: «‏بسا ثواب به سوی تو می‌آید و در جلوی در می‌ایستد ولی دربان آنرا با آینده و شاید و امید است، رد می‌کند».

[۶۱] ‏«الفوائد» (ص: ۶۳).‏

زُهد چیست و چگونه بدست می‌آید و زاهد کیست؟

قال إبراهيم بن أدهم /: «الزهد ثلاثة أصناف: فزهد فرض، وزهد فضل، وزهد سلامة؛ فأما الزهد الفرض فالزهد في الحرام، والزهد الفضل الزهد في الحلال، والزهد السلامة الزهد في الشبهات» [۶۲].

ابراهیم بن ادهم / فرمودند: «زُهد سه نوع است: زهدی که فرض است، و زهدی که فضل است، و زهدی که مایه سلامت است؛ زهد فرض یعنی دوری از حرام، و زهد فضل یعنی بی رغبتی نسبت به حلال، و زهد سلامت یعنی پرهیز از شبهات».

وقال أبو سليمـان الداراني /: «اختلفوا علينا في الزهد بالعراق؛ فمنهم من قال: الزهد في ترك لقاء الناس، ومنهم من قال: في ترك الشهوات ومنهم من قال: في ترك الشبع، وكل منهم قريب بعضه من بعض، قال: وأنا أذهب إلى أن الزهد في ترك ما يشغلك عن الله » [۶۳]. و ابو سلیمان دارانی / فرمود: «علمای عراق درباره تعریف زُهد اختلاف کرده اند: بعضی گفته اند: زهد با ترک مردم (و دنیا) حاصل می‌شود، و بعضی گفته اند: زهد با ترک شهوات بدست می‌آید، و بعضی دیگر گفته اند: زهد در ترک سیر شدن از غذا است، و هرکدام از این معانی به هم نزدیکند، و بنظر من زهد یعنی ترک هرآنچیزی که تو را از خداوند غافل می‌کند».

گاهی بعضی از مبتدعان طریقت صوفیه بگونه ای رفتار می‌کنند که انگار اولیاء الله هستند! و دیگران هم باید مرید آنها باشند و نزد او توبه کنند!! درحالیکه اولیاء الله هیچگاه ادعای زهد و تقوا ندارند، زیرا از ریاء می‌ترسند. پس ما نیز نباید هر کسی را بعنوان زاهد و ولی خدا بدانیم و اصلا اولیاء الله از بدعت و خرافات بدور هستند بلکه خود را بر سنت نبوی وفق می‌دهند.

قال أبو سليمـان /: «لا تشهد لأحد بالزهد؛ فإن الزهد في القلب» [۶۴].

ابوسلیمان دارانی / فرمود: «به زُهد و تقوای هیچکسی شهادت مده! چرا که زهد در قلب است (و ما از آن بی اطلاعیم)».

[۶۲] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۳۱۰).‏ [۶۳] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۳۱۰).‏ [۶۴] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۳۰٧).‏

طاعت خدا با ترس و امید:

اهل سنت و جماعت خدا را مابین ترس و رجاء می‌خوانند، ترس از قهر خدا و امید به رحمت وی.. ولی بعضی از مردم فقط یک جانب را در نظر گرفته اند؛ مثلا آنقدر به رحم الهی امید یافته‌اند که نتیجتا از انجام گناه و عواقب اخروی آن ترسی ندارند! در حقیقت شیطان با این ترفند آنها را نسبت به انجام گناه جسور کرده است، ولی اینها غافل از اینکه اگر خدا نسبت به مؤمنان رئوف است اما دارای صفت خشم و شدید العقاب نیز هست.

أحـمد بن أبي الحواري قال: سمعت أبا سليمـان الداراني يقول: «من حسن ظنه بالله ثم لا يخاف الله فهو مخدوع» [۶۵].

ابو سلیمان دارانی / فرمود: «هرکس گمانش را نسبت به خدا نیک گرداند و حسن ظن داشته باشد ولی از خدا نترسد، او فریب خورده است».

[۶۵] ‏«صفة الصفوة» (ص: ۴۶۸).‏

شروط پذیرش اعمال نزد خداوند:

قال أبو عبد الله النباجي الزاهد /: «خمس خصال بـها تمام العمل: الإيمـان بمعرفة الله ، ومعرفة الحق، وإخلاص العمل لله، والعمل على السنة، وأكل الحلال، فإن فقدت واحدة لم يرتفع العمل» [۶۶].

ابوعبدالله نباجی / می‌فرماید: «پنج خصلت هستند که عمل توسط آنها کامل (و مقبول) می‌شود: ایمان به شناخت خداوند ، شناخت حق، اخلاص عمل برای خدا، انجام دادن عمل بر طبق سنت نبوی، خوردن مال حلال، هرگاه یکی از اینها نباشد عمل پذیرفته نمی‌شود».

پس بر طبق این فرمایش امامِ زاهد (که بر گرفته از روح شریعت است): هرکس مسلمان نباشد یعنی ایمان نداشته باشد، یا حق را نشناسد، یا مرتکب ریاء شود، یا مخالف سنت عمل کند و عملش را آمیخته با بدعت انجام دهد، یا مال حرام بخورد، عملش مردود است.

اگر عملی خالصا برای خدا صورت گیرد اما بر طبق تعریف و خواسته‌ی شارع صورت نپذیرد و با بدعت همراه باشد، آن عمل ارزشی ندارد:

وقال ابن القيّم / تعالى: «العمل بغير إخلاص ولا اقتداء كالـمسافر يملأ جرابه رملا ينقله ولا ينفعه» [۶٧].

و امام ابن قیم / فرمود: «عمل بدون اخلاص و مخالف سنت همچون مسافری است که کیسه‌ای پر از شن با خود حمل می‌کند که سودی برایش ندارد».

[۶۶] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۰٩).‏ [۶٧] ‏«الفوائد» (۶٧).‏

جایگاه نیت در پذیرش اعمال:

هرآنچه برای رضایت و خشنودی خدای متعال صورت پذیرد، نزد او ارزشمند است و اگر بخواهد برای آن اجر و ثواب درنظر می‌گیرد، پس سعی کنیم تا اعمال خود را به نیت خشنودی خدا انجام دهیم، چرا که خدای متعال به قلب‌ها می‌نگرد نه به ظاهر ما!.

قال مطرف بن عبد الله /: «صلاح القلب بصلاح العمل، وصلاح العمل بصلاح النية» [۶۸]. مطرف بن عبدالله / فرمود: «اصلاح قلب با اصلاح عمل روی می‌دهد، و اصلاح عمل نیز با اصلاح و نیک ساختن نیت روی می‌دهد».

وقال ابن الـمبارک /: «رب عمل صغير تعظمه النية، ورب عمل كبير تصغره النية» [۶٩].

و عبدالله ابن مبارک / فرمود: «گاهی عملی هرچند کوچک است اما نیت (شخص) آنرا بزرگ می‌کند، و گاهی عملی هرچند بزرگ است اما نیت آنرا کوچک می‌گرداند».

البته تنها نیت پاک و خالص شرط کافی نیست، بلکه عملی که انجام می‌دهیم باید آنگونه باشد که خدا و رسولش بدان امر داده‌اند، بعبارتی عمل انجام شده باید موافق شریعت و سنت باشد و هرگاه چنین عملی با اخلاص صورت گیرد، امید است که مشمول رحمت الهی قرار بگیریم.

قال الفضيل بن عیاض / في قوله تعالى: «إن العمل إذا كان خالصاً ولـم يكن صواباً لـم يُقبَل، وإذا كان صواباً ولـم ‏يكن خالصاً لـم يُقبَل، حتى يكون خالصاً صواباً، قال: والخالص إذا كان لله ‏والصواب إذا كان على السنة» [٧۰].

فضیل بن عیاض / فرمود: «هرگاه عمل خالصانه برای خدا باشد ولی درست انجام نشود، پذیرفته نمی‌شود. و هرگاه ‏درست انجام شود ولی خالص برای خدا نباشد، باز پذیرفته نمی‌شود، تا آنکه هم خالص باشد و هم درست انجام شود. و فرمود: خالص یعنی آنکه عمل تنها برای خدا باشد و درست یعنی آنکه عمل بر طبق سنت نبوی انجام شود».

وقال شيخ الإسلام ابن تيمية /: «إن النية الـمجردة من العمل يثاب عليها والعمل الـمجرد عن النية لا يثاب عليه» [٧۱].

و شیخ الاسلام / فرمودند: «نیتی که عمل بدنبال نداشته باشد اجر می‌برد، اما عملی که بدون نیت باشد اجر نخواهد برد».

[۶۸] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۶).‏ [۶٩] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۶)‏.‏ [٧۰] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱٧).‏ [٧۱] ‏«الفتاوى الکبرى» (ص: ۲۱۱).‏

شروط داخل شدن به بهشت:

بهشت با انجام تکالیف شرعی و دوری از گناه حاصل می‌شود، پس کسی که شهادتین می‌آورد اما فرایض دینی خود را انجام نمی‌دهد یا بصورت ناقص انجام می‌دهد، نباید انتظار رحمت الهی را داشته باشد.

قيل للحسن /: إن ناساً يقولون من قال لا إله إلا الله دخل الجنة، فقال: «من قال لا إله إلا الله فأدى حقها وفرضها دخل الجنة» [٧۲].

به امام حسن بصری / گفته شد: بعضی از مردم می‌گویند که هرکس بگوید «لا إله إلا الله» وارد بهشت می‌شود، ایشان فرمودند: «(آری) هرکس بگوید «لا إله إلا الله» بشرطیکه حق آنرا اداء کند و فرضش را بجای آورد داخل بهشت خواهد شد».

[٧۲] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۲۲۴).‏

مشغول ساختن زبان به استغفار:

یکی از روش‌های ساده کسب توشه برای آخرت، اینست که زبان خویش را با اذکار مشغول ساخت. پس شایسته است که در حفظ اذکار روزانه تلاش کنیم و زبان خویش را در هر حالی که باشیم به آن مشغول سازیم؛ چه که این کار زبان را از مشغول شدن به غیبت و سخن چینی و دیگر آفت‌های آن باز می‌دارد و در عوض خیر و حسنه را برای ما به ارمغان می‌آورد. ساده ترین ذکری که هرشخصی می‌تواند آنرا بخواند، اذکار «استغفرالله» و «سبحان الله» و یا «الله اکبر» است، پس اگر دیگر اذکار را بلد نیستیم، زبان خود را با استغفار مشغول سازیم، چرا که گناهان ما بسیار است و قابل شمارش نیست ولی خدای متعال توبه و استغفار را کفاره گناهان قرار داده است.

قالت عائشة ل: «طوبى لـمن وجد في صحيفته استغفاراً كثيراً» [٧۳].

عایشه ل فرمود: «خوشا بحال آنکسی که در صحیفه اعمال او استغفار زیادی ثبت شده است».

وقال قتادة /: «إن هذا القرآن يدلكم على دائكم ودوائكم، فأما داؤكم فالذنوب وأما دواؤكم فالاستغفار» [٧۴].

و قتاده / فرمود: «این قرآن برای شما درد و دوای شما را بیان کرده، درد شما گناه است و دوای آن استغفار و طلب مغفرت الهی است».

وقال الحسن /: «أكثروا من الاستغفار في بيوتكم وعلى موائدكم وفي طرقكم وفي أسواقكم وفي مجالسكم وأينمـا كنتم؛ فإنكم ما تدرون متى تنزل الـمغفرة» [٧۵]. و امام حسن بصری فرمودند: «تا می‌توانید در خانه هایتان و در وقت سختی و بلایا و در راه و در کوچه و بازار و در مجالس خود و هرجایی که بودید زیاد استغفار کنید، چرا که شما نمی‌دانید چه وقت مغفرت الهی نازل می‌شود».

وقال ابن رجب: قال بعض السلف: «يعرض على ابن آدم يوم القيامة ساعات عمره، فكل ساعة لـم يذكر ‏الله فيها تتقطع نفسه عليها حسرات» [٧۶].

و امام ابن رجب / فرمودند: یکی از علمای سلف فرموده: «در روز قیامت تمام لحظه‌های عمر انسان بر او عرضه خواهد شد، و هر لحظه ای که در آن ذکر و یاد خدای متعال را نکرده بخاطر آن در حسرت خواهد بود».

[٧۳] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۴۱۵).‏ [٧۴] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۴۱۵).‏ [٧۵] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۴۱۲).‏ [٧۶] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۴۴).‏

نماز شب:

برتری نماز سنت شب آنست که در سیاهی و سکوت شب انجام می‌شود و درحالیکه همه خوابند ولی بنده ای که از آخرتش بیمناک است برمی خیزد و وضو می‌گیرد و خالصانه برای خدایش سجده می‌برد.

‏قال ابن مسعود س: «فضل صلاة الليل على صلاة النهار كفضل صدقة ‏السر على صدقة العلانية» [٧٧].

ابن مسعود س فرمود: «فضیلت نماز شب بر نماز روز همانند فضیلت دادن صدقه در خفاء بر صدقه در عیان است».

[٧٧] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۲٩۰)‏.‏

سکوت کردن و کم سخن گفتن از حکمت است:

گاهی سکوت کردن در مورد بعضی مسائل موجب سالم ماندن فکر و اعتقاد ما نسبت به آنها می‌شود، چه بسا زیاد گفتن درباره آنها ما را از حق منحرف کند، پس همان بِه که زبان خود را حفظ کنیم، چرا که هرچه بر زبان آوریم ثبت خواهند شد و در قیامت مسئول آن خواهیم بود و از آن سوال می‌شویم.

عن حصين بن عبد الرحمن، عن ميمون، قال: «أربع لا تكلم فيهن: علي وعثمـان والقدر والنجوم» [٧۸].

از حصین بن عبدالرحمن روایت شده که میمون بن مهران فرمود: «چهار چیز هستند که نباید در مورد آنها (زیاد) تکلم (و سخن پراکنی) کرد (زیرا ممکن است به ناحق گویی و بیراهه برسد): علی س، و عثمان س، و قضاء و قدر، و نجوم (یکی از ابزارهای سحر و کهانت و طالع بینی)».

وعن وهب بن منبّه قال: «أجمعت الأطبّاء (على) أنّ رأس الطّبّ الحمية، وأجـمعت (الحكمـاء) أنّ رأس الحكمة الصّمت» [٧٩].

و از وهب بن منبه نقل است که فرمود: «اطباء متفق هستند که رأس سلامت، پرهیز و خودداری کردن است، و حکماء نیز متفقند که رأس حکمت؛ سکوت است».

وقال النخعي /: «يـهلك الناس في فضول الـمـال والكلام» [۸۰].

و نخعی / فرمودند: «مردم بخاطر زیاده روی در کسب مال و سخن گفتن به هلاکت می‌روند».

وأخرج ابن باكويه، عن أحـمد بن خالد عن أبيه؛ قال: «أدنى نفع الصّمت السّلامة، وأدنى ضرر (الـمنطق) النّدامة. والصّمت عمّـا لا يعني من أبلغ الحكم» [۸۱].

احمد بن خالد از پدرش نقل می‌کند که گفت: «کم‌ترین نفع سکوت، سلامت است، و کم‌ترین ضرر سخن گفتن پشیمانی است، و سکوت در چیزی که سودی ندارد از کمال حکمت است».

وقال محمد بن عجلان /: «إنمـا الكلام أربعة: أن تذكر الله، وتقرأ القرآن، وتسأل ‏عن علم فتخبر به، أو تكلم فيمـا يعنيك من أمر دنياك» [۸۲].

محمد بن عجلان / فرمودند: «سخن و کلام (مفید) تنها چهار تا هستند: اینکه ذکر خدا کنی، و قرآن قرائت کنی، و از علمی سوال کنی که بتوانی آنرا به دیگران برسانی، و درباره چیزی سخن بگویی که برای دنیایت مفید باشد».

[٧۸] ‏«حلیة الأولیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏ [٧٩] ‏«حسن السمت فی الصمت» للسیوطی (ص: ۲۴).‏ [۸۰] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۴۴).‏ [۸۱] ‏«حسن السمت» (۳۲).‏ [۸۲] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۴۴)‏.‏

یکی از نشانه‌های تشخیص منافق از مؤمن:

قال الأوزاعي: «إن الـمؤمن يقول قليلاً ويعمل كثيراً، وإن الـمنافق يقول كثيراً ويعمل قليلاً» [۸۳].

امام اوزاعی فرمود: «براستی که مؤمن کم می‌گوید و زیاد عمل می‌کند، ولی منافق زیاد می‌گوید و کم عمل می‌کند».

[۸۳] ‏«حلیة الأولیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

حفظ زبان:

بعضی از جوارح انسان نقش زیادی در کسب خیر و شر دارند؛ از جمله این اعضاء عورت و چشم و زبان هستند. کنترل هر یک از این اعضاء می‌تواند تا حد زیادی ما را از افتادن در گناهان کوچک و بزرگ در امان بدارد، خصوصا زبان که می‌تواند گناهان زیادی از جمله غیبت، فحاشی، سخن چینی، دروغ، بهتان و یا جاری کردن سخنان شرک و کفر آمیز را مرتکب شود. اینجاست که کنترل زبان نقش زیادی در کاستن بار گناهان ایفاء می‌کند، از اینرو خداوند متعال و پیامبرش ج ما را بر کنترل زبان سفارش نموده‌اند، و سلف صالح ما نیز همواره بر حفظ زبان تاکید زیادی داشتند:

عن قيس قال: «رأيت أبا بكر أخذا بطرف لسانه ويقول هذا الذي أوردني الـموارد» [۸۴]. قیس می‌گوید: «ابوبکر را در حالی دیدم که کناره‌ی زبانش را گرفته بود و می‌گفت: این، همان چیزی است که مرا به گناه و عذاب گرفتار می‌سازد».

[۸۴] ‏«صفة الصفوة» (۲/۲۵۳)‏.‏

علامت سعادت وعلامت شقاوت:

قال ابن القيم /: «طوبى لـمن شغله عيبه عن عيوب الناس وويل لـمن نسي عيبه وتفرغ لعيوب الناس، فالأول علامة السعادة والثاني علامة الشقاوة» [۸۵].

امام ابن قیم / فرمود: ‏«خوشا بحال کسی که پرداختن به عیبش وی را از عیوب مردم غافل کرده، و وای بر آنکسی که عیب خود را فراموش کرده و به عیوب مردم پرداخته، اولی نشانه سعادت است و دومی نشانه شقاوت».

[۸۵] ‏«طریق الهجرتین» (ص: ۱٧۶).‏

زیاد خندیدن:

زیاد خندیدن موجب خواهد شد که سختی عذاب جهنم را از یاد ببریم، و هرگاه سختی عذاب جهنم را از یاد بردیم از انجام گناه هراسی نخواهیم داشت و از انجام عمل صالح غافل خواهیم گشت.

قال الحسن: «ضحك الـمؤمن غفلة من قلبه». وقال: «كثرة الضحك تـميت القلب» [۸۶].

امام حسن بصری / فرمودند: «خنده‌ی (زیاد) مؤمن غفلتی از قلبش است».

و فرمود: «خنده‌ی زیاد قلب را می‌میراند».

[۸۶] ‏«الحلیة الأولیاء» أبی نعیم اصفهانی.‏

خصلت‌هایی که به سود انسان هستند، و خصلت‌هایی که به ضرر وی‌اند

عن العلاء بن الحارث، عن مكحول، قال: «أربع من كن فيه كن له، وثلاث من كن فيه كن عليه. فأما الأربع اللاتي له، فالشكر، والإيمـان والدعاء، والاستغفار، قال الله تعالى: ﴿مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ [النساء: ۱۴٧]. وقال: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ [الأنفال: ۳۳]. وقال: ﴿مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ﴾ [الفرقان: ٧٧]. وأما الثلاث اللاتي عليه، فالـمكر، والبغي، والنكث، قال الله تعالى: ﴿فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ [الفتح: ۱۰]. وقال: ﴿وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ [فاطر: ۴۳]. وقال:﴿إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ [يونس: ۲۳]» [۸٧].

از مکحول (فقیه شام) نقل شده که فرمود: «چهار چیز در هرکس باشد به نفعش خواهد بود، و سه‌ خصلت‌ است‌ که‌ هر کس‌ آنها را داشته‌ باشد، بر علیه‌ علیه خودش هستند. چهار چیزی که برای اوست: شُکر، و ایمان و دعاء و استغفار است، خداوند متعال می‌فرماید:﴿مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ «خدا چه نیازى به مجازات شما دارد اگر شکرگزارى کنید و ایمان آورید؟» و می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ «و تا استغفار مى‏کنند، خدا عذاب‌شان نمى‏کند» و می‌فرماید: ﴿مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ «اگر دعاى شما نباشد پروردگارم براى شما ارج و بهائی قائل نیست». و اما سه چیزی که بر علیه خودش است: نیرنگ و تجاوز و عهد شکنی است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ «پس هر کس پیمان‏شکنى کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است» و می‌فرماید: ﴿وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ «و نیرنگ بد تنها دامان صاحبانش را مى‏گیرد» و می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ «سرکشی‌ شما فقط به‌ زیان‌ خود شماست‌«.

[۸٧] ‏«حلیة الأولیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

حیاء از ایمان است:

یکی از صفت‌هایی که زینت بخش اخلاق و ایمان یک انسان است؛ حیای اوست. داشتن این صفت است که او را از بسیاری از اخلاق‌های زشت و گناهان دیگر دور نگه می‌دارد، و نبود آن یعنی آنکه هرچه دل بخواهد انجام دهد! پس بر والدین شایسته است که این خصلت و صفت نیک را در فرزندان خود پرورش دهند تا خود آنها و جامعه نیز از ثمره آن بهره مند شوند.

قال عمر س: «من قلّ حياؤه قلّ ورعه، ومن قلّ ورعه مات قلبه» [۸۸].

عمر س فرمود: «هرکس حیایش کم باشد، تقوایش کم است، و هرکس تقوایش کم باشد قلبش مرده است». ‏

و قال ابن مسعود س: «من لا يستحيي من النّاس لا يستحيي من الله» [۸٩].

ابن مسعود س فرمود: «هرکس از مردم حیاء و شرم نکند، از خدا شرم نمی‌کند».

وقال وهب بن منبّه: «الإيمـان عريان، ولباسه التّقوى، وزينته الحياء، وماله العفّة» [٩۰].

وهب بن منبه / فرمود: «ایمان عریان است، و لباسش تقوا و پرهیزکاریست، وزینتش حیاست، و مالش عفت است».

خجالت با حیاء متفاوت است:

قال مجاهد: «لا يتعلّم العلم مستحي ولا مستكبر» [٩۱].

مجاهد / فرمود: «انسان کم رو و خجل و انسان متکبر و مغرور، علم یاد نمی‌گیرند».

[۸۸] ‏«مکارم الأخلاق، لابن أبی الدنیا» (۲۰).‏ [۸٩] ‏«مسند أحمد روایة البغوی» (٧۶).‏ [٩۰] ‏«مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا» (۲۱).‏ [٩۱] ‏«البخاری- الفتح» (۱/ ۲٧۶).‏

بعضی از صفات سلف صالح برای کسانی که دوست دارند بر منهج آنها گام بردارند:

عن الأوزاعي، قال: «كان يقال: خـمس كان عليها أصحاب محمد ج والتابعون بإحسان، لزوم الجمـاعة، واتباع السنة، وعمـارة الـمسجد، وتلاوة القرآن، والجهاد في سبيل الله» [٩۲].

امام اوزاعی / فرمود: «پنج چیز بود که اصحاب محمد ج و تابعینی که در نیکى از آنها پیروى کردند همواره بر آن پایبند بودند: التزام به جماعت، پیروی از سنت نبوی، آبادانی مسجد، و تلاوت قرآن، و جهاد در راه خدا».

[٩۲] ‏«حلیة الأولیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

پرخوری و شکم چرانی:

یکی از صفات بارز سلف صالح پرهیز از پرخوری و لذت جویی بود، چرا که اهمیت دادن به این مسائل موجب می‌شود که دنیاخواهی در وجود ما تقویت شود و به همان نسبت نیز ما را از آخرت و عذاب جهنم غافل می‌دارد، و مشخص است که عواقب غفلت از عذاب جهنم چه آثاری بر اعمال ما برجای می‌گذارد!.

قال عمرو بن قيس /: «إياكم والبطنة فإنـها تقسي القلب» [٩۳].

عمرو بن قیس / فرمود: «مراقب باشید و از شکم چرانی و پرخوری بپرهیزید، چرا که موجب قساوت قلب می‌شود».

وقال مالك بن دينار /: «ما ينبغي للمؤمن أن تكون بطنه أكبر هـمه، وأن تكون شهوته هي الغالبة عليه» [٩۴].

مالک بن دینار / «شایسته مسلمان نیست که شکمش بزرگ‌ترین هَمّ و غمش باشد! هرچند که شهوت و اشتهایش بر وی غلبه کند».

[٩۳] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۴۴۳).‏ [٩۴] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۴۴۳).‏

پرهیز از مشتبهات از ورع است:

گاهی حکم بعضی از چیزها را نمی‌دانیم که آیا حلال است یا حرام؟ در چنین حالتی یک مسلمان متقی اقدامی نمی‌کند تا آنکه حکم آن برایش مشخص شود و تا آنزمان از آن پرهیز می‌کند.

قال أبو عبد الرحمن العمري الزاهد /: «إذا كان العبد ورعاً ترك ما يريبه إلى ما لا ‏يريبه» [٩۵].

ابو عبدالرحمن زاهد فرمودند: «هرگاه بنده ای متقی و پرهیزکار باشد؛ ‏آنچه که وی را به شک اندازد رها کند و چیزی که او را به شک نیاندازد چنگ زند».

[٩۵] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۱٧)‏.‏

چگونگی مبارزه با دنیاخواهی و نفس سرکش و شیطان لعین:

قال يحيى بن معاذ الرّازيّ: «أعداء الإنسان ثلاثة: دنياه، وشيطانه، ونفسه، فاحترس من الدّنيا بالزّهد فيها، ومن الشّيطان بمخالفته، ومن النّفس بترك الشّهوات» [٩۶].

یحیی بن معاذ فرمود: «دشمنان انسان سه تا هستند: دنیا و شیطان و نفسش؛ بوسیله زهد در دنیا از آن برحذر باش، و با مخالفت کردن، از شیطان بپرهیز، و بوسیله ترک شهوات مراقب (هوای) نفس باش».

[٩۶] ‏«نضرة النعیم» (ص: ۳۳۱۵).‏

عاقبت سستی در کسب فضایل:

فضایل اعمال، و سنتها، و فرائض دینی، همه جزو مطلوبات شارع حکیم هستند که یک مسلمان نباید از انجام هیچ نوع از آن اعمال حسنه غافل بماند. اگر در انجام یکی از انواع حسنات کوتاهی کند بزودی در بقیه نیز کوتاهی می‌کند، و کسی که گناه کوچکی مرتکب شد و توبه نکرد این بار قبح و زشتی گناه کردن نزد او از بین می‌رود.

قال عبد اللّه بن الـمبارك /: «من تـهاون بالأدب عوقب بحرمان السّنن، ومن تـهاون بالسّنن عوقب بحرمان الفرائض، ومن تـهاون بالفرائض عوقب بحرمان الـمعرفة» [٩٧].

عبدالله ابن مبارک / فرمود: «هرکس در ادب کوتاهی کند با محروم شدن از سنت‌ها مجازات می‌شود، و هرکس در انجام سنت‌ها کوتاهی کند با محروم شدن از فرائض مجازات می‌شود، و هرکس در انجام فرائض کوتاهی کند با محروم شدن از شناخت و معرفت مجازات می‌گردد».

[٩٧] ‏«شرح الأدب المفرد» (۲/ ۳٩٧).‏

از نشانه‌های رویگردانی الله تعالی از بنده‌اش:

قال الحسن /: «من علامة إعراض الله تعالى عن العبد أن يجعل شغله فيما ‏لا يعنيه» [٩۸].

امام حسن بصری / فرمودند: «از نشانه‌های رویگردانی الله تعالی از بنده اینست که وی را به چیزی که سودی برای قیامتش ندارد مشغول می‌سازد».

[٩۸] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۲۴)‏.‏

تفاوت بین مؤمن متقی و انسان فاسق در گناه کردن!

قال ابن مسعود س: «إن الـمؤمن يرى ذنوبه كأنه في أصل جبل يخاف أن يقع ‏عليه، وإن الفاجر يرى ذنوبه كذباب طار على أنفه» [٩٩].

ابن مسعود س فرمود: «انسان مؤمن گناهش را همچون کوهی می‌بیند و می‌ترسد که بر وی بیافتد! و شخص فاجر گناهش را همچون مگسی می‌بیند که به دور بینیش می‌چرخد!».

[٩٩] ‏«جامع العلوم والحکم» (ص: ۱۸۶)‏.‏

قلب‌هایی که استحقاق آتش جهنم را دارند:

قال ابن القیم /: «خلقت النار لإذابة القلوب القاسية» [۱۰۰].

امام ابن قیم / فرمود: «آتش جهنم برای ذوب کردن قلبهای سخت آفریده شده است».

[۱۰۰] ‏«الفوائد» (ص: ٩٧).‏

صبر بر عذاب جهنم ممکن نیست!

قال ابن القيم /: «الصبر عن الشهوة أسهل من الصبر على ما توجبه الشهوة» [۱۰۱]. امام ابن قیم / فرمودند: «صبر کردن در برابر شهوت آسان تر است از صبر کردن در برابر عقوبت‌های شهوت».

[۱۰۱] ‏«الفوائد» (ص: ۱۸۲).‏

ذکر گوی واقعی:

اگر ترس و خشیت از خدا باعث اطاعت از اوامر او و دوری از گناه نشود، پس آن ترسِ نفاق بوده است.

عن سعيد بن جبير، قال: «إن الخشية أن تخشى الله تعالى حتى تحول خشيتك بينك وبين معصيتك، فتلك الخشية، والذكر طاعة الله، فمن أطاع الله فقد ذكره، ومن لـم يطعه فليس بذاكر، وإن أكثر التسبيح وقراءة القرآن» [۱۰۲].

سعید بن جبیر / می‌فرماید: «خشیت آنست که از خدا آنگونه بترسی تا آنکه بین تو و گناهت فاصله بیندازد، و ذکر خدا اطاعت کردن اوست، پس هرکس خدا را اطاعت کند او را یاد کرده است، و هرکس او را اطاعت نکند او ذاکر نیست هرچند که زیاد تسبیح گوید و قرآن قرائت کند».

[۱۰۲] ‏«حلیة الأولیاء» حافظ أبو نعیم اصفهانی.‏

عواقب انتشار زنا و ربا در یک جامعه:

دو گناه کبیره که متاسفانه در زمان ما در آستانه شایع شدن است؛ زنا و ربا هستند که بعضی از مردم براحتی مرتکب آن می‌شوند ولی اسم دیگری بر آن دو گناه می‌گذارند! تا بدین ترتیب خود را فریب داده و گناه‌شان را توجیه کنند، اما غافل از اینکه در دام مکر شیطان اسیر شده‌اند و علاوه بر زیانهای شخصی برای جامعه نیز مضر هستند؛ چه که زنا موجب رواج بی بندوباری و فساد و اختلال نسل‌ها شده و ربا نیز موجب ایجاد کینه و عداوت بین مسلمانان خواهد شد.

قال ابن القيّم: «إذا ظهر الزّنا والرّبا في قرية أذن بـهلاكها» [۱۰۳]. امام ابن قیم / فرمود: «هرگاه در شهری زنا و ربا شایع شد، هلاک و نابودی آن شهر را ‏اعلام کن»‏‎.‎

[۱۰۳] ‏«الفوائد» (۲۲۶).‏

چشم چرانی:

شریعت پاک اسلام ما را راهنمایی کرده برای آنکه به گناه نیافتیم، از مقدمات آن گناه پرهیز کنیم. زیرا شیطان می‌کوشد تا اندک اندک انسان را به سمت گناه اصلی بکشاند، از اینرو سعی دارد تا ابتدا او را به مقدمات گناه مبتلا کند. مثلا نگاه به نامحرم مقدمه‌ای برای گناه زنا است، پس کسی که این مقدمه را فراهم نکند، از گناه زنا نیز دور تر می‌شود، و هکذا در بقیه گناهان..

قال الحجاوي /: «فضول النَّظر أصل البلاء لأَنّه رسول الفرج» [۱۰۴].

امام حجاوی / فرمود: «چشم چرانی اساس و ریشه بلاء است چرا که آن فرستاده فرج است». ‏

[۱۰۴] ‏«غذاء الألباب» (ص: ۱۲۵).‏

بخل:

بخل ورزیدن صفت زشتی است چه انسان غنی باشد یا فقیر..

قال ابن القیم /: «البخيل فقير لا يؤجر على فقره» [۱۰۵].

امام ابن قیم / فرمودند: «فقیر بخیل بخاطر (صبر) بر فقرش اجر و پاداش نمی‌برد».

[۱۰۵] ‏«الفوائد» (ص: ۵۰).‏

نشانه انسان ریاکار:

قال عليّ بن أبي طالب س: «للمرائي ثلاث علامات، يكسل إذا كان وحده، وينشط إذا كان في النّاس، ويزيد في العمل إذا أثني عليه، وينقص إذا ذمّ» [۱۰۶].

علی ابن ابیطالب س فرمود: «ریاکار سه علامت دارد: هرگاه تنها ماند در عبادت کسل و تنبل شود، و هرگاه در میان مردم باشد فعال و پرکار است، وهرگاه تمجید شود بیشتر عبادت کند و اگر سرزنش شود از آن می‌کاهد». ‏

وعن بعض العلمـاء: «خوّفوا الـمؤمنين باللّه، والـمنافقين بالسّلطان، والـمرائين بالنّاس» [۱۰٧].

یکی از علمای سلف فرموده: «مؤمنان از خدا می‌ترسند، و منافقین از سلطان، و ریاکاران از مردم می‌هراسند».

وقال أبو سليمـان الدّرانيّ /: «إذا أخلص العبد انقطعت عنه كثرة الوساوس والرّياء» [۱۰۸].

ابو سلیمان دّرانی فرمود: «هرگاه بنده ای به اخلاص برسد، کثرت وسواس و ریاء از وی تمام می‌شود».

[۱۰۶] ‏«الإحیاء» (۳/ ۲٩۶‏).‏ [۱۰٧] ‏«مختصر شعب الإیمان» (٩۸).‏ [۱۰۸] مدارج السالکین (۲/ ٩۶).‏

سوگند به دروغ یا سوگند به غیر خدا؟!

بعضی از مردم می‌گویند: گاهی ناچار می‌شویم که دروغ بگوئیم! و برای آنکه مرتکب قسم دروغ نشویم پس به غیر خدا قسم دروغ می‌خوریم! درحالیکه غافلند از اینکه سوگند به غیر خدا شرک (اصغر) است حتی اگر دروغ باشد اما سوگند دروغ به خدا گناهی غیر از شرک است، و قطعا شرک از گناه بزرگ‌تر است.

قال ابن مسعود س: «لأن أحلف باللّه كاذبا أحبّ إليّ من أن أحلف بغيره صادقا» [۱۰٩].

ابن مسعود س فرمود: «از اینکه سوگند دروغی به خدا بخورم بیشتر می‌پسندم تا اینکه سوگند راستی به غیر خدا بخورم».

[۱۰٩] ‏«فتح المجید» (۴۱۴).‏

شطرنج:

برای کسانی که به بازی شطرنج عادت گرفته‌اند:

روي عن عليّ س أنّه قال: «الشّطرنج ميسر العجم» [۱۱۰].

از علی ابن ابیطالب س روایت شده که فرمود: «شطرنج قمار عجم است».

[۱۱۰] ‏«لسان العرب» (۵/ ۲٩۸).‏

سخن‌چینی به قصد خیرخواهی!

قال رجل لوهب بن منبّه / تعالى: «إنّ فلانا شتمك، فقال: ما وجد الشّيطان بريدا غيرك[۱۱۱].

مردی به وهب بن منبه / گفت: فلانی تو را دشنام داد، وهب فرمود: «شیطان قاصدی جز تو نیافت (که این سخن را برایم بیاورد!)».

[۱۱۱] ‏«مختصر منهاج القاصدین» (۱۸۴).‏

شرکت در دزدی از طریق خرید اجناس دزدیده شده:

قال الإمام أحـمد / تعالى: «إذا اشترى الرّجل من رجل شيئا وهو يعلم أنّه سرقه فقد شاركه» [۱۱۲].

امام احمد بن حنبل / فرمودند: «هرگاه کسی چیزی را از مردی بخرد و بداند که او آنرا دزدیده است، پس وی نیز در سرقت آن با او شریک است».

[۱۱۲] ‏«مسائل الإمام أحمد، روایة البغوی» (۶۸).‏

جریمه گناه در این دنیا:

کسی که از نصیحت دین پند نگیرد و از انجام گناهان باز نایستد و توبه نکند، خدای متعال نیز عذابش را بیشتر می‌کند که یکی از راه‌های آن اینست که انجام گناهان را برایش میسر می‌کند!.

قال أحد الحكمـاء: «الـمعصية بعد الـمعصية عقاب الـمعصية، والحسنة بعد الحسنة ثواب الحسنة» [۱۱۳].

یکی از حکمای سلف فرموده: «گناه بعد از گناه جریمه و سزای گناه است، و نیکی بعد از نیکی ثواب و پاداش نیکی است».

[۱۱۳] ‏«صید الخاطر» (ص: ۴۵).‏

عاقبت بخیری:

یکی از الطافی که اگر خدای متعال بخواهد بر بندگانش عطا می‌کند، نعمت عاقبت بخیری است. و قطعا کسانی که لیاقت آنرا نداشته باشند مشمول این لطف و رحمت نخواهند شد، پس باید بکوشیم و بر دین خود ثابت قدم و استوار بمانیم تا عاقبت بخیر شویم، و از خدا بخواهیم که این نعمت را نصیب ما نیز فرماید.

قال ابن القیم /: «من احدث قبل السلام بطل ما مضى من صلاته ومن أفطر قبل غروب الشمس ذهب صيامه ضائعا ومن أساء في آخر عمره لقى ربه في ذلك الوجه» [۱۱۴].

امام ابن قیم / فرمود: «هرکس قبل از سلام (نماز) وضویش باطل شود آنچه از نمازش خوانده نیز باطل می‌شود، و هرکس قبل از غروب خورشید روزه‌اش بشکند روزه‌اش بر باد رفته، و هرکس در آخر عمرش مرتکب فساد و تباهی شود پروردگارش را با همان حالت ملاقات می‌کند».‏

این بود گزیده ای از اقوال و نصایح سلف صالح، امید است سرلوحه زندگیمان قرار بگیرد، و روشنایی بخش ما در مسیر رسیدن به خشنودی خداوند باشد. بارالها! همه ما مسلمانان را در پیروی هرچه بیشتر از کلامت، و کلام پیامبرت، و سیره سلف صالح این امت توفیق و یاری بفرما، و ما را نیز در مسیر آن بزرگواران قرار بده و با اسلام و ایمان و عمل صالح بمیران.. آمین.

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.

تهیه، تحقیق، گردآوری و ترجمه:

سایت نوار اسلام (IslamTape.Com)

[۱۱۴] ‏«الفوائد» (ص: ۶۳).‏