1231

مشخصات کتاب

درسهایی از مدرسۀ رسول الله




تأليف:

عادل بن علی الشدی


مترجم:

نور محمد امراء

حمد و سپاس...

بسم الله الرحمن الرحیم

سپاس و آفرین، ایزد جهان آفرین راست؛ آن که اختران رخشان، به پرتو روشنی و پاکی او تابنده‫اند، و چرخ گردان به خواست و فرمان او پاینده. آفریننده‫ای که پرستیدن اوست سزاوار. دهنده‫ای که خواستن جز از او نیست خوش گوار. هست کننده از نیستی، نیست کننده پس از هستی. ارجمند گرداننده‫ی بندگان از خواری؛ در پای افکننده‫ی گردن کشان از سروری. پادشاهی؛ او راست زیبنده. خدایی؛ او راست در خورند. بلندی و برتری از درگاه او جوی و بس. هر آن که از روی نادانی نه او را گزید، گزند او ناچار بدو رسید. هستی هر چه نام هستی دارد، بدوست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چه‫ای هر چه هستی تویی!

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و درود بر پیامبر بازپسین، پیشرو پیمبران پیشین؛ گره گشای هر بندی، آموزنده‫ی هر پندی، گمراه را راه نماینده، جهانیان را به نیک و بد آگاهاننده، به همه زبانی نام او ستوده و گوش پندنیوشان آواز او شنوده، و همچنین درود بر یاران گزیده، و خویشان پسندیده‫ی او باد؛ تا باد و آب و خاک در آفرینش بر کار است و گل بر شاخسار همبستر خار [۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱] اقتباس از تاریخ جهانگشای جوینی، نوشته عطا ملک جوینی (۶۲۳ ـ ۶۸۱ هـ ق).

(آفرین: ستایش... دهنده: خداوند بخشنده... خوش گوار: گوارا، مطابق میل... درخورند: لایق و سزاوار... پندنیوش: پند پذیر...).

زنگ اول

تاریخ تفاصیل زندگی هیچ احدی را چون زندگی آخرین پیک آسمان ثبت نکرده است!..

در صفحات تاریخ از علامات پیش از نبوت گرفته تا ولادت، دوران شیرخوارگی و نوازدی، کودکی، نوجوانی، جوانی، پیری، ازدواج، پیامبری، اخلاق، حرکات، جنگها، صلحها، نزول فرشته وحی، آیه به آیه قرآن، سخن‌های خود او و خلاصه ریز و درشت زندگی او، و حتی آنچه را در مسیر زندگی چندان اثری نیست چون؛ اسب و قاطر و شتر او، شمشیر و زره و عصای او، کفش و لباس او، چه رسد به شکل و شمایل و ریش و موی او.. همه و همه این تفاصیل را صفحات تاریخ برای آیندگان به ثبت رسانیده است.

تا بدان جا که با جرأت تمام می‫توان ادعا کرد که یک نقاش برجسته یا صاحب خیال باز، اگر پرتو هیبت زنده آن حضرت بدو اجازه دهد تا تابلوی از آن ذات مبارک در یکی از حالت‌های زندگیش چه بر روی ورق یا در عالم خیال نقاشی کند، تصویری که جلوی رویمان خواهد بود با رسول اکرم ج بیش از نود و نه درصد شباهت خواهد داشت!!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ما را چراغ دیده، خیال محمد است خرم دلی که مست وصال محمد است

البته چه عجب از این حکایت؟! سیرت و زندگی پیامبر اکرم ج جزئی است از وعده حفاظت قرآن کریم توسط پروردگار یکتا مگر نه این است که اله عالمیان خود ضمانت کرده‫اند که:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩ [الحجر: ٩].

«ما خود قرآن را فرستاده‌ایم و خود ما پاسدار آن می‌باشیم (و تا روز رستاخیز آن را از دستبرد دشمنان و از هرگونه تغییر و تبدیل زمان محفوظ و مصون می‌داریم)».‏ ‬‬‬

و پیک آسمان مسئولیت داشت قرآنی زنده و الگو و نمونه اجرائی قرآن نظری باشد، و او در حقیقت قرآنی بود که با دو پا در میان بشریت راه می‫رفت، و همه شاهد حرکات و سکنات او بودند، و خداوند فضائی علمی و تاریخی فراهم کرد تا همه ریز و درشت زندگی او برای آیندگان حفظ گردد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ از روزی که رسول الله ج بانگ هدایت بشریت سردادند تا به امروز قلمها از او می‫نگارند، عقلها در اقیانوس زندگیش موج می‫زنند، اندیشه‫ها لحظه لحظه و حرکت حرکت او را پشت و رو می‫کنند، و مفاهیم جدید و معانی نوینی استخراج می‫کنند، و باز هم همه بر این اعتقادند که بشریت تنها راه و چاره روزش را از دریای بیکران او برچیده، و برای آیندگان مروارید و گهرهایی از فهم و درک در صدف‌های روایات تاریخی او نهفته است که عقل‌های ما، ما را یاری نمی‫کنند تا آن‌ها را دریابیم!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و اینچنین است که قرآن، و سیرت عطراگین سفیر آسمان تا بروز قیامت زنده و پایدارند، و رهبریت و برنامه‫ریزی برای هر زمان و مکانی را بر دوش گرفته‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و اگر حضرت موسی÷ را پیروانی بود، و اگر حضرت عیسی÷ را مریدانی، سیمای رسول خاتم در خود سیمای همه پیامبران و رسولان خدا را جمع کرده است. او در بزرگی و عظمت خویش آنچنان فروتن و متواضع بود که مقام شاگردان خویش را از خدمت و سربازی و پیروی به راتب بالاتر بوده آن‌ها را دوستان و یاران خود نامید!

اصحاب رسول الله ج ...

این شاگردان مدرسه رسالت بودند که در کنار بار سنگین حمل کلام الهی؛ قرآن مجید، سیرت نورانی آن قرآن بشری را نیز برای ما با دقت ملاحظه کرده، حفظ نمودند..

خوشا بحال آنان که چشمهایشان با دیدار یار روشن، و قلبهایشان در کنار او نورانی گشت، و خوشا بحالشان که قبل از اینکه از جهان فانی رخت بربندند کلید بهشت برین را از خالق کون و مکان هدیه گرفتند:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٠٠[التوبة: ۱۰۰].

«پیشگامان نخستین مهاجران و انصار، و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند، خداوند از آنان خوشنود است و ایشان هم از خدا خوشنودند، و خداوند برای آنان بهشت را آماده ساخته است که در زیر (درختان و کاخ‌‌های ) آن رودخانه‌ها جاری است و جاودانه در آنجا می‌مانند. این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ».‬‬‬

این کتابچه هرگز این ادعا را ندارد که گمان برد؛ بحر را در کوزه گرد آورده، بلکه تنها قطره‫ای است ناچیز که بر منقار گنجشککی کوچک از این دریای بیکران برگرفته شده است..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و حال که شرف این را یافته که شما؛ ای شیفته محمد مصطفی ج ، و ای عاشق پیک آسمان، و ای پیرو و محبوب او، آن را بدست گیری، تنها می‫خواهد به شما بگوید که راه سعادت را یافته‫ای، از این قطره برگیر و ره اقیانوس پیما. قرآن را در دو دستت و رسول هدایت را در کنارت داشته باش، و یک آیه از قرآن برگیر، سپس در تابلوی متحرک رسول الله ج بنگر که چگونه آن را به نمایش گذاشته، و پا بر جای پای او بگذار، تا پله پله بسوی آسمان و رضایت الهی بالا روی..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ امید آن است که این آرزو برآورده شده، ناشر و نویسنده و مترجم از دعای شما بی بهره نگردند...

مترجم...

نور محمدجرسید

روی زمین سبز شد، جیب درید آسمان
بار دگر مه شکافت، روح مجرد رسید
گشت جهان پرشکر، بست سعادت کمر
خیز که بار دگر، آن قمرین خد رسید
دل چو سطرلاب شد، آیت هفت آسمان
شرح دل احمدی، هفت مجلد رسید
پیک دل عاشقان، رفت به سر چون قلم مژده همچون شکر، در دل کاغد رسید چند کند زیر خاک صبر روان‌های پاک؟
هین ز لحد برجهید نصر مؤید رسید
طبل قیامت زدند، صور حشر می‌دمد
وقت شد ای مردگان! حشر مجدد رسید
بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ، حُصِّلَ مَا فِی الصُّدُورِ
آمد آواز صور، روح به مقصد رسید
دوش در استارگان غلغله افتاده بود
رفت عطارد ز دست، لوح و قلم درشکست
کز سوی نیک اختران؛ اختر اسعد رسید
در پی او زهره جست مست به فرقد رسید
خیز که دوران ماست، شاه جهان آن ماست
رغم حسودان دین، کوری دیو لعین
چون نظرش جان ماست عمر مؤبد رسید
کحل دل و دیده در چشم مرمد رسید
از پی نامحرمان قفل زدم بر دهان
خیز بگو مطربا عشرت سرمد رسید!

دریچه

هزاران شکر و سپاس مر خدای را که با فرستادن معلم و مربی و هادی و رهبر و مرشدی بنام محمد مصطفی ج بر ما منت نهاد.

﴿لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ بَعَثَ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ١٦٤ [آل عمران: ۱۶۴].

«یقیناً خداوند بر مؤمنان (صدر اسلام) منّت نهاد و تفضّل کرد بدان گاه که در میان‌شان پیغمبری از جنس خودشان برانگیخت. (پیغمبری که) بر آنان آیات (کتاب خواندنی قرآن و کتاب دیدنی جهان) او را می‌خواند، و ایشان را (از عقائد نادرست و اخلاق زشت) پاکیزه می‌داشت و بدی‌شان کتاب (قرآن و به تبع آن خواندن و نوشتن) و فرزانگی (یعنی اسرار سنّت و احکام شریعت) می‌آموخت، و آنان پیش از آن در گمراهی آشکاری (غوطه‌ور) بودند».

وسلام و درود ما بر سرور فرزندان آدم، و مهتر بشریت، و الگوی جهانیان، و امام و رهبر متقیان، و سردفتر رسالت و پایان نامه‫ی نبوت، آنکه وجودش رحمتی بود بر جهانیان، و آنکه برگزید او را خدای عالمیان پیکی بسوی جهان و جهانیان؛ پیامبرمان محمد ج ﴿وَرَبُّكَ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُ وَيَخۡتَارُۗ [القصص: ۶۸]. «پروردگار تو هر چه را بخواهد می‌آفریند، و هر کس را بخواهد برمی‌گزیند».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

و ﴿ٱللَّهُ يَصۡطَفِي مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِۚ[الحج: ٧۵].

«خداوند از میان فرشتگان پیام ‌آورانی را برمی‌گزیند (و به سوی انبیاء گسیل می‌دارد) و هم از میان انسان‌ها پیغمبرانی را (برمی‌گزیند و به سوی مردم می‌فرستد)».

خداوند او را فرستاد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا٤٥ وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ بِإِذۡنِهِۦ وَسِرَاجٗا مُّنِيرٗا٤٦[الأحزاب: ۴۵-۴۶].

«ای پیغمبر! ما تو را به عنوان گواه و مژده‌رسان و بیم‌ دهنده فرستادیم.‏ و به عنوان دعوت کننده به سوی خدا طبق فرمان الله، و به عنوان چراغ تابان».‏

سپاس مرخدایی را که عزت و سربلندی و سعادت و فخر و رشادت و مهتری را نگاشت از برای آنانکه ره محمد ج پیمودند. و ذلت و بدبختی و شقاوت و کهتری را چون پتکی فرود آورد بر سر آنانی که امر محمد ج به زمین نهادند.

سلام و درود پروردگارم نثار آن پیک رشادت آسمان بادا تا بدان روز که بشریت یاد احدیت کند، و تا بدان زمان که در پی هر شبی روزی می‫آید...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ بر کسی پوشیده نیست که جهان مدرسه‫ای چون مدرسه‫ محمد مصطفی ج هرگز بچشم ندیده و نخواهد دید، مجلسی که در آن شمع رهایی بشر از تاریکی‌های جهالت برافروخته گشت، و زنجیر اسارت از گردن آدمیت پاره شد. و چه با سعادت بودند یاران آن رسول رشادت که از دهان مبارک او برچیدند میوه‫های علم و تربیت و دانش و انسان شدن و انسان ساختن را..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ سپاس و ثنا مر خدایی را که چون ما را از شرفیاب شدن در آن مجلس نور محروم دید، راهی از برایمان گشود تا سیرت و زندگی آن مقام عظمت را همراه با شخصیت و اخلاق و راه و روش و گفتار او که نمادی بود از کمال بشریت و جمال رحمت و شفقت، و رمزی از بخشش و گذشت و مردانگی و کرم و اخلاق و کرامت بتوانیم بیاموزیم.

از دیر زمانی است که در نظر دارم جلساتی مختصر و آسان از سیرت و رفتار و گفتار آن الگوی بی‫مانند را از زندگی او گرفته به برادران و خواهران مسلمانم تقدیم دارم تا در راستای الگوشناسی آن نمونه که پروردگار از برایمان فرستاد یاور و رهگشایشان باشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا٢١[الأحزاب: ۲۱].

«سرمشق و الگوی زیبائی در (شیوه پندار و گفتار و کردار) پیغمبر خدا برای شما است . برای کسانی که (دارای سه ویژگی باشند:) امید به خدا داشته، و جویای قیامت باشند، و خدای را بسیار یاد کنند».

﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ [الحشر: ٧].

«چیزهائی را که پیغمبر برای شما (از احکام الهی) آورده است اجراء کنید، و از چیزهائی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید».

این گلچین از سیرت و سریرت، گفتار و کردار پیک هدایت پروردگار را تقدیم می‫دارم به امامان مساجد تا در حلقه‫های تربیت به نمازگزاران برسانند، و به معلمان تا به گوش آینده‫سازان جامعه بدمند، و به همه‫ی عاشقان و والهان راه یابی و راه شناسی، و به د عوتگران بسوی یکتاپرستی، شاید که روز ازل اثری از این شمعهای پرفروغ رسالت دستمان گیرد و در بازخواست شدید الهی جوابگوی کوتاهی‫هایمان گردد..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ از او که تنها اوست پروردگار جهان و جهانیان تمنای آن دارم که همه‫ی ما را توانایی آن دهد از خجالت بار حق پیامبر اکرم ج بدرآییم، و نام ما را در صف خادمان راه و رسم و رویه و سنت او بنگارد. و به ما شرف و سعادت و مکانت و رفعت دنیا و آخرت در پیروی آن مقام والای انسانیت ج ارزانی دارد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و از او تنها قادر مطلق مسألت دارم که همه‫ی ما را در رکاب آن پیامبر عظیم الشأن خویش در بهشت‌های برین محشور گرداند. و این زحمت‌های نا قابل ما را از پرتو بزرگی خویش قدر دهد و قلبهایمان را با شعاعهای اخلاص و صدق و راستی نورانی گرداند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ هزاران هزار سلام و درود و صلوات بادا بر پیامبر بزرگمان حضرت محمد ج ، و بر همه‫ی خاندان و یاران او تا بروز دیدار او در بهشت‌های برین پروردگارمان.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

خواجه دنیا و دین، گنج وفا
صدر و بدر هر دو عالم، مصطفی
آفتاب شرع و دریای یقین
نور عالم، رحمت للعالمین

دکتر/ عادل علی الشدی

استاد تفسیر و علوم قرآن

درس اول: شجره‫ی مبارکه نسب آن حضرت ج‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ایشان ابو القاسم: محمد فرزند عبدالله فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم فرزند عبدمناف فرزند قصی فرزند کلاب فرزند مره فرزند کعب فرزند لؤی فرزند غالب فرزند فهر فرزند مالک فرزند النضر فرزند کنانه فرزند خزیمه فرزند مدرکه فرزند الیاس فرزند مضر پسر نزار پسر معدن پسر عدنان هستند.

تا اینجا مؤرخان و نسب شناسان در مورد پدران آن حضرت ج اتفاق نظر دارند.

البته روی این که عدنان از نوادگان حضرت اسماعیل پسر حضرت ابراهیم ج می‫باشد نیز همه‫ی تاریخ نویسان متفق هستند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

نام‌های مبارک آن حضرت ج

از جبیر پسر مطعم آمده است که آن حضرت ج فرمودند: «من نامهای متعددی دارم، من محمد هستم، و من «العاقب» ـ پیامبری که پس از او هیچ پیامبری نخواهد آمد ـ هستم» [۲].

از ابوموسی أشعری آمده است که گفتند: پیامبر خدا ج خودشان را با نام‌های مختلف برای ما معرفی کردند. و فرمودند: «من محمد و احمد و مقفی و حاشر و نبی التوبه، و نبی الرحمة هستم» [۳].

احمد محمود، ابوالقاسم محمد، عقل کل مخزن سر الهی، رازدار هشت و چار

همنشین «لی مع الله» معنی نون و القلم رهسپار «لیلة الاسری» سوی پروردگار

[۲] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۳] به روایت امام مسلم نیشابوری.

پاکی اصل آن حضرت ج

اصالت خانوادگی آن حضرت جای بحث ندارد. ایشان از بنوهاشم و از سلاله‫ی قریش هستند. یعنی از بالاترین و سرشناسترین نسب‌های عرب. و از اهل مکه ـ محبوبترین جای زمین نزد پروردگار ـ.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پروردگار یکتا می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَيۡثُ يَجۡعَلُ رِسَالَتَهُۥۗ[الأنعام: ۱۲۴].

«خداوند بهتر می‌داند که (چه کسی را برای پیامبری انتخاب و) رسالت خویش را به چه کسی واگذار میکند».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ابوسفیان؛ سردار قریش قبل از اسلامش در مقابل هرقل پادشاه رومیان به بزرگی و اصالت و شرافت پیامبر خدا ج اعتراف کرد. در قصه‫ مشهوری که هرقل برخی از تاجران مکه و ابوسفیان را پیش خود خواند، و در مورد رسول الله ج پرسشهایی مطرح ساخت، از آن جمله این بود که از نسب خانوادگی پیامبر خدا ج پرسید. ابوسفیان در جواب گفت: او در بین ما عربها از جایگاه و مکانت خانوادگی بالائی برخوردار است. هرقل گفت: همیشه پیامبران از بین خانواده‫‌های با اصالت ملتهایشان برانگیخته می‫شوند [۴]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و پیامبر خدا ج دراین باره می‫فرمایند: «خداوند متعال از بین فرزندان حضرت ابراهیم، فرزندشان اسماعیل را انتخاب نمود. و از بین فرزندان اسماعیل کنانه را، و از بین فرزندان کنانه قریش را، و از بین قریش بنی هاشم را، و مرا از بین بنی هاشم انتخاب کرد» [۵]. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و از پاکی نسب و اصالت آن مقام والای نبوت است که خداوند پدر و مادرش را در آن جامعه‫ی دگرگون از زنا و فاحشگی حفظ نمود. و آن حضرت ثمره‫ی ازدواجی پاک بدور از پلیدی زنا و رابطه‫های نامشروع است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آن حضرت ج می‫فرمایند: «من از ازدواجی پاک بدنیا آمده‫ام، و هیچ بوئی از پلیدیهای روابط نامشروع جاهلیت از زمان آدم ÷ تا اینکه پدر و مادرم مرا بدنیا آوردند، به من نچسپیده است» [۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و در روایتی دیگر آمده که آن حضرت ج فرمودند: «از زمان پدرم آدم÷ تا بدین دم از ازدواج مشروع و بدور از روابط نامشروع بدنیا آمده‫ام» [٧]. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ابن سعد و ابن عساکر آورده‫اند: کلبی/ گفته است: پانصد تا از مادران پیامبرج را برشمردم، و در آن‌ها هیچ زنی که به چیزی از روابط نامشروع و زشت متهم باشد نیافتم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ منظورش از پانصد تا از مادران؛ مادر بزرگها و مادران مادر بزرگها، و مادر بزرگ‌های مادر بزرگها و ... از طرف پدر و مادر است.

ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصه‌ی گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد

‬‬‬‬ [۴] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۵] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۶] به روایت امام طبرانی در اوسط، و ألبانی این روایت را حسن دانسته است. [٧] به روایت ابن سعد. ألبانی نیز روایت را حسن شمرده است.

درس دوم: ولادت ـ کودکی ـ حفاظت الهی

درباره ولادت حضرت مصطفی؛ رسول الله ج درست‫ترین گزارش تاریخی این است که ایشان عام الفیل ـ سال حمله‫ی ابرهه با فیلهایش به مکه ـ بدنیا آمده‫اند [۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و از ایشان روایت شده است که فرمودند در روز دوشنبه بدنیا آمده‫اند. اما در مورد تاریخ دقیق و روز و ماه تولد ایشان هیچ روایت تاریخی درستی در دست نیست. در برخی روایات آمده که ایشان در دوم ربیع الأول، و در برخی آمده که در هشتم ربیع الأول، و در برخی دوازدهم ربیع الأول، بدنیا آمده‫اند [٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ سیرت نگاران آورده‫اند: آمنه؛ مادر پیامبر اکرم ج گفته‫اند: در زمان بارداری آن حضرت هیچ احساس سنگینی نکردم، و وقتی بدنیا آمد همراه با او نوری پدید آمد که دنیا را از شرق تا غرب دربرگرفت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ابن عساکر و ابو نعیم از پسر عموی پیامبر؛ عبدالله پسر عباسس آورده‫اند که ایشان گفتند: وقتی پیامبر متولد شد، پدربزرگ‌شان عبدالمطلب از فرط شادی گوسفندی قربانی کرد، و نوه‫اش را «محمد» ـ مورد ستایش قرار گرفته ـ نامید. برخی به او گفتند: چرا نام او را «محمد» گذاشتی، و نام یکی از پدرانش را بر او نمی‫گذاری؟ عبد المطلب گفت: با این نام، می‫خواهم خداوند او را در آسمان‌ها تعریف کند، و مردم بر روی زمین مدح و ستایش او گویند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۸] ابن کثیر این گزارش تاریخی را تأیید کرده است. و ابراهیم بن منذر استاد امام بخاری، و خلیفه بن خیاط و دیگر علما بر این ایده‫اند که در تولد پیامبر در سال حمله فیل ـ عام الفیل ـ تمام تاریخ نگاران اتفاق نظر دارند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [٩] خودشناسی در فرخنده میلاد با سعادت رسول خدا ج. فرهنگ از هم گسیخته و حیران جهان غرب مجبور شده برای حفظ آخرین نفس‌های معانی اخلاقی و انسانی، نمادهایی چون؛ عید یا روز مادر، روز کارگر، روز معلم و روز پرستار وغیره را در جامعه‫های خود رواج دهد. این جامعه‫های ماشینی و ماده پرستی که از مادر و جایگاه و احترام او و مکانت و اهمیت کارگر و قیمت پرستار بکلی بیگانه‫اند در یک روز سعی می‫کنند این مفاهیم والا را با تکلف بخورد نسلهای نوینی که با عاطفه و درک این معانی اخلاقی نا آشنایند، بدهند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در یک روز از سال جوانان به خانه‫های سالمندان می‫روند و پس از چند ساعت پرس و جو و اینسو و آنسو پالیدن مادر پیر و فرسوده‫یشان را که چون کاغذ مچاله شده در گوشه‫ای از اتاقی افتاده را پیدا می‫کنند و یک شاخه گل در دستش می‫گذارند، و دوباره به آغوش زندگی ماشینی بدور از عاطفه و احساسات و انسانیت خویش بازگشته تا سالی دیگر و شاخه گلی دیگر.. این حکایت در روزهای پرستار و معلم و کارگر نیز بدون سر و صدا سرد و بی‫روح تکرار می‫گردد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این عادت و رسومی که در آن جامعه‫ها باید بسیار بدان ارج نهاد. در جامعه‫های پر عاطفه و احساس اسلامی که بر مبنای اخلاق و انسانیت بنا شده رمزی است از اهانت و تحقیر به جایگاه این مهره‫های ساختاری خانواده و جامعه. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در جامعه‫های اسلامی همه‫ی سال روز مادر و روز پرستار و معلم و خدمت‌گذاران جامعه است. مسلمانان همیشه‫ی سال این زحمتک‌شان را ارج می‫نهند و قدر و منزلت‌شان را گرامی می‫دارند و از اینکه آن‌ها را در چارچوب یک روز تنگ زندانی کنند شرم می‫ورزند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ جامعه‫ی اسلامی در تاریخ خود ( نه در زندگی پرفروغ حضرت رسول خدا ج و نه در زمان صحابه و دوستداران و اهل بیت آن مقام شرف، و نه در طول بیش از ۵۰۰ سال پس از رحلت آن پیک آسمان) روزی بنام «روز میلاد رسول اکرم» هرگز نمی‫شناخت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ رسول خدا همواره در اذهان مسلمانان، و در اذان، نماز، عبادات، معاملات، اخلاق و گفتار آن‌ها حضور داشت. و مکانت و مقام او همواره در قله‫های برافراشته‫ی شموخ و عز و سربلندی در قلبهای مسلمانان جای داشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در قرن ششم هجری/ در بین سال‌های ٩۰٩ تا ۱۱٧۱ میلادی گروهی از شیعیان اسماعیلیه که ادعا می‫کردند نسب‌شان از اسماعیل فرزند جعفر صادق به حضرت فاطمه زهراء می‫رسد و خود را فاطمیان می‫نامیدند بر کشورهایی چون؛ تونس، مصر و سرزمین‌های شام، و همچنین بصورت پراکنده بر لیبی، جزائر، مراکش و بر مناطقی از شبه جزیره‫ی عرب، صقلیه ـ در اسپانیا یا اندلس ـ و شمال سودان حکومت کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ فاطمیان چون شیعیان اثنا عشری یا جعفری و سایر فرقه‫های شیعه حزبی سیاسی بودند که از مذهب به عنوان روپوشی بر فعالیتهای سیاسی و رسیدن به هدف‌های مادی و جاه و سلطان استفاده کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و چون دریافته بودند با ایجاد تغییر و تحولاتی در سیستم عبادی اسلام پیروان خود را می‫توانند از جامعه‫ی بزرگ اسلامی جدا ساخته به آنها شخصیتی مستقل و جدا از جمهور مسلمانان تزریق کنند و بدینوسیله آن‌ها را چون مهره‫هایی همیشه تابع فرمان خود داشته باشند، بدعتها و عادات و رسوم عبادی جدیدی به جامعه‫ی روز خود تزریق کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عید میلاد رسول اکرم ج از جمله بدعت‌هایی است که فاطمیان شیعه در جامعه‫ی اسلامی به یادگار گذاشته‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ گرچه برگذاری این مراسم و تصویر عبادی دادن به آن‌ها اتهامی است ننگین به فرموده‫ی خداوند متعال در آیه ۳ سوره مبارکه/ مائده ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ[المائدة: ۳]. «امروز (احکام) دین شما را برایتان کامل کردم و (با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گام‌هایتان) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم». ‬‬‬‬‬‬‬‬که در آن خداوند متعال دین اسلام را کامل شمرده، هر گونه اضافه سازی بر آن را مردود شمرده است. و پیامبر خدا ج صراحتا اعلام داشته که « من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رد» ـ هر کسی چیزی نوین در این دین ما بیاورد مردود است ـ و «کل محدثة بدعة وکل بدعة ضلالة، وکل ضلالة في النار» ـ هر نوین سازی و نوآوری ـ در دین ـ بدعت است، و هر بدعتی گمراهی، و هر گمراهی در آتش سوزان جهنم ـ. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ فاطمیان با این نوآوری‌ها اهدافی بسیار عمیق در نظر داشتند. اولا: آنها با ایجاد این روز خواستند پیامبر خدا ج و احترام و جایگاه او را در یک روز زندانی کنند و جامعه را بتدریج از رسول اکرم و هدایات و فرامین و دستورات آن مقام هدایت دور سازند. ثانیا: با اجرای طقوس و مراسم خاص در این روز نوعی روح چاپلوسی در بین مسلمانان رواج دهند تا رابطه‫یشان با رسول اکرم ج از اطاعت و فرمانبرداری او به نوعی عواطف و احساسات چاپلوسانه خلاصه شود. بنام او حلوا تقسیم کرده، نذریه دهند و درحق او شعرها و مدحهای چاپلوسانه سروده مقام و منزلت او را به گمان خود بالا ببرند، و به او صفات الهی داده در ردیف خداوند قرارش دهند. و با غروب آفتاب آنروز دفترش را بسته در طاقچه‫ی اتاقشان بگذارند، و تا سالی دیگر و مراسمی دیگر، نه رسولی در زندگیشان باشد و نه اطاعت و فرمانبرداری از او...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ البته همانگونه که امام حافظ ابن کثیر فاطمیان را وصف نموده، آنها از بدجنسترین انسانهای روی زمین بودند! این انسانهای مکار و حیله‫گر و بدطینت و پست‫، روز عید و شادمانی و جشن سالروز تولد رسول اکرم ج را دوازدهم ربیع الأول که روز وفات آن حضرت است قرار دادند!!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ تاریخ از آنجا که علم غیب ندارد، و بزرگی بزرگان را پس از رشد و کمال آنها درمی‫یابد نه همراه با تولدشان، غالبا روز ولادت بزرگان را بدرستی نمی‫داند. رسول اکرم ج نیز از این قاعده مستثنی نبود. به همین دلیل کسی به درستی نمی‫تواند تعیین کند که روز ولادت آن حضرت دقیقا چه روزی بوده است. برخی دوم و برخی هشتم و برخی دهم و بعضی دوازدهم ربیع الأول عام الفیل ـ سال حمله‫ی ابرهه با فیلهایش به کعبه ـ را روز ولادت آن حضرت شمرده‫اند. آنچه از خود آن حضرت ثابت است ایشان در روز دوشنبه‫ای به دنیا آمده‫اند. و برخی از دانشمندان اسلامی چون محمد سلیمان المنصور فوری در کتابش «رحمة للعالمین»، و پژوهشگر و فلک شناس نامدار محمود پاشا پس از تحقیق و بررسی به این نتیجه رسیده‫اند که آن حضرت در ٩/ربیع الأول موافق با ۲۰ یا ۲۲/ آپریل/۵٧۱ میلادی به دنیا آمده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ اما تاریخ ثابت و دقیق وفات آن حضرت ۱۲/ ربیع الأول/ سال یازدهم هجری است. و فاطمیان بدجنس و کینه‫توز و حقود روز وفات آن حضرت را روز جشن و شادی قرار داده‫اند، و آن را روز میلاد آن حضرت برشمرده‫اند!!!...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و صد افسوس که بسیاری از مسلمانان جاهل هنوز این حقیقت تلخ را درک نکرده، به ساز آن بدعت فروشان و مذهب سازان بد طینت می‫رقصند!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آری! جای دارد نه تنها مسلمانان بلکه تمامی بشریت در طول تاریخ خود همه‫ی سال را به پاس حضرت محمد آخرین پیک آسمان (سلام و درود خداوند و فرشتگان و انسانها بر او بادا) گرامی دارند، و با زنده نگه داشتن فرخنده میلاد باشکوه او، او را والاترین اسوه و نمونه‫ی حیات در زندگیشان قرار دهند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ او در حقیقت نمونه‫ای عملی و اجرائی از احکام اسلام بود، قرآنی که با دو پا در بین انسانها قدم می‫زد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ او رحمتی بود برای جهان و جهانیان. و باید با زنده نگه داشتن یاد او خود را به اخلاق و رفتار او زینت و زیبائی بخشیم. شایسته است در این روزگاری که بشریت از کالبد انسانیت خود بیرون خزیده، با تازه کردن یاد رسول اکرم ج عقلها را زنده، وجدانها را بیدار و قلبها را تکان داد تا دریابند پیام محمد؛ بزرگمرد تاریخ بشریت را. و با زنده نمودن نام او، رسالت و پیام او را به مسلمانان تذکر داد، و به آنها آموخت که باید چون رسول خدا ج باشند. ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا٢١[الأحزاب: ۲۱]. «سرمشق و الگوی زیبائی در (شیوه پندار و گفتار و کردار) پیغمبر خدا برای شما است. برای کسانی که (دارای سه ویژگی باشند:) امید به خدا داشته، و جویای قیامت باشند، و خدای را بسیار یاد کنند‏». و با یادآوری آن‌ها به مقام و منزلت انسانی رسول خدا ج مسلمانان را بسوی وحدت اسلامی و هم‫پیمانی و برادری در برابر موج‌های هولناک و وحشی صهیونیست‌ها و انسان‌های حیوان صفت و خونخوار غرب سوق داد. و چه شرم آور است که در بسیاری از کشورهایی که خود را با کمال بی‫شرمی به (نماد انسانیت و اخلاق و رحمت و شفقت و مهر پدری بشریت؛ حضرت رسول اکرم؛ محمد مجتبی نسبت می‫دهند، جلادان ددمنش و درنده حیوان صفت از ریختن خون مظلوم و به دار آویختن بیگناه و به زندان انداختن ستمدیده و در زیر شلاق‌های شکنجه و عذاب انداختن مردم بیچاره هیچ ابائی نمی‫ورزند. آیا این اهانت به رسول خدا ج نیست؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و چه شرم آور و ننگین است که در بسیاری از کشورهایی که خود را به آن مقام والای عصمت و طهارت ج، و یا اهل بیت او نسبت می‫دهند از آزادی و عدالت اجتماعی و برابری و برادری هیچ خبر و اثری نیست! آیا این اهانت به مقام والای آن حضرت و تعالیم دین مبین اسلام نیست؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و چه شرم آور و ننگین است که در بسیاری از کشورهایی که خود را مسلمان می‫نامند، کسانی که خود را پارسا و زاهد و پرهیزگار، و نمایندگان بر حق دین می‫خوانند برای رسیدن به جاه و مقام و کرسی و ریاستی چند روزه، خون‌های گلگون فرزندان ملت را به زمین می‫ریزند، در حالیکه نزد خداوند ارزش خون و جان یک مسلمان از خانه‫ی کعبه با ارزشتر است! ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

می بخور منبر بسوزان آتش اندر کعبه زن
ساکن میخانه باش و مردم آزاری نکن

وفات پدر

گزارش مشهور سیرت نگاران بر این است که؛ وفات پدر آن حضرت ـ مدتی پس از بار دارشدن آمنه ـ بوده است. البته در روایتی نیز آمده که چند ماه بعد از ولادت پیامبر پدرشان وفات کردند.

شیرخوارگی

در روزهای ابتدای تولد این نوزاد مبارک ثویبه کنیز ابولهب او را شیر داد. ابولهب از شدت خوشحالی تولد پیامبر اکرم ج کنیزش ثویبه را آزاد کرد. پس از آن حلیمه سعدیه از قبیله‫ی بنی سعد کودک خردسال را برای شیر دادن ـ بنا به عادت عرب‌های آن روز ـ به منطقه‫ی خود برد و نزدیک به پنج سال کودک در آنجا پرورش یافت. در همین مدت حکایت بسیار عجیب شستشوی ملکوتی قلب پیامبرج بعنوان اشاره و مقدمه‫ای برای حوادث بزرگ آینده صورت گرفت. گروهی از فرشتگان کودک خردسال را در بیابان گرفته سینه‫اش را گشودند، و قلبش را بیرون آورده، شستشو دادند و بهره‫ی شیطان و نفس اماره را از آن بیرون کشیدند. و پس از آنکه خداوند آن‌را پر از نور و حکمت و مهربانی و رحمت و شفقت و محبت گردانید در جای خود بازگردانیدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ حلیمه از این حادثه بسیار وحشتزده و هراسان شد، و کودک را فورا نزد مادرش آورد. و حکایت را برایش تعریف نمود. البته مادر پیامبر از شنیدن این حکایت بسیار عجیب هرگز وحشتزده نشد.

برخی از سیرت‫نگاران امثال «سهیلی» بر این اعتقادند که این پاکسازی و طهارت ملکوتی و رمزی دوبار برای پیامبر خدا ج صورت گرفت!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ بار اول؛ در زمان کودکی آن حضرت. که بدان صورت قلب مبارکشان از شیطان و راه‫یابی اهریمن بدان پاکسازی شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ باردوم؛ وقتی خداوند متعال او را برای سفر ملکوتی آسمان آماده ساخت، تا بر فرشتگان آسمان نماز گذارد. خداوند باطن و ظاهر پیامبر را تقدس داده پاک سازی مجدد نمود، و کالبدشان را سرشار حکمت و ایمان نمود.

وفات مادر بزرگوارشان

وقتی کودک خردسال ۶ سال بیشتر نداشت، مادرشان او را برای زیارت برخی از خویشان و آشنائی با دائی‌های پدربزرگیش از قبیله‫ی بنی عدی بن النجار به شهر مدینه (که در آنروز یثرب نام داشت) برد، و مدت یکماه در نزد خویشانش ماند. در راه بازگشت به مکه مادر بزرگوارشان در منطقه‫ی «أبواء» وفات کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ سیرت‫نگاران تصویری بسیار گویا از وفای پیامبر خدا ج آورده‫اند. و آن در سال ۸ هجری، روزی که پیامبر خدا ج تقریبا ۶۰ سال عمر داشتند، اتفاق افتاد. وقتی پیامبر خدا ج برای فتح مکه لشکرکشی کرد، در مسیر راه گزرش از «ابواء» افتاد. مادرش را بیاد آورده از خداوند متعال خواست بدو اجازه دهد قبر مادرش را زیارت کند. خداوند به پیامبرش چنین اجازه‫ای داد. پیامبر خدا ج بر قبر مادرش بسیار گریست، و تمام همراهان آن حضرت نیز از گریه ایشان به گریه افتادند. آنگاه آن حضرت ج فرمودند: قبرها را زیارت کنید، چرا که زیارت قبرها انسان را به مرگ یادآوری می‫کند [۱۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پس از وفات مادرشان، ام ایمن کنیزی که از پدرشان به ارث برده بودند، در زیر رعایت پدربزرگشان؛ عبدالمطلب، پرورش پیامبر را به عهده گرفت. و وقتی پیامبر به هشت سالگی رسید پدربزرگش پس از اینکه وصیت نمود سرپرستی پیامبر را عمویش؛ ابوطالب، بر عهده گیرد، رخت از دنیا بربست.

ابوطالب پس از عبدالمطلب سرپرستی پیامبر را به بهترین صورت بر عهده گرفت، و هنگامی که حضرت محمد به پیامبری برگزیده شد ابوطالب با وجود اینکه به او ایمان نیاورد، با تمام قدرت و توان خود در کنار پیامبر ایستاد و او را یاری نمود. خدمات ارزشمند ابوطالب و پشتیبانی بسیار جوانمردانه‫ی او از پیامبر همواره قابل ارج و تقدیر است. هر چند ایمان نیاوردنش برای پیامبر خدا که او را بسیار دوست داشت بسیار دردناک بود. و در روایتی از پیامبر خدا ج ثابت است که فرموده‫اند خداوند در روز قیامت عذاب کفر ورزیدن ابوطالب را بخاطر زحمات بیدریغ و خدمات شایانش به اسلام و پیامبر اکرم ج کم می‫کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۰] به روایت امام مسلم نیشابوری.

حفاظت خداوند متعال پیامبرش را از پلیدی جاهلیت

خداوند متعال پیامبرش را از کودکی در پناه خود پرورش داده از پلیدی‌ها و زشتی‌های جاهلیت بکلی دور نگه داشت. نفرت ورزیدن به بت‌ها و احترام قائل نشدن به آن‌ها در فطرت و سرشت پیامبر نهاده شده بود. او نه تنها هرگز بتی را عبادت نکرد، بلکه هرگز برای بتها احترامی قائل نبود. و در جامعه‫ی بی‫بندوبار و پرفساد مکه، هرگز شراب ننوشید، و هرگز در فسق و فجور و فساد و فحشا با جوانان بی‫مهار قریش شرکت نکرد. و از همان روزهای اول کودکی از تمام عیب‌ها پاک بود، و خداوند او را با همه‫ی اخلاق زیبنده و کارهای شایسته زینت بخشیده بود. شهرت پاکدامنی و اخلاق والای پیامبر زبانزد خاص و عام اهل مکه بود. و آن‌ها او را به امانت‫دار درستکار ـ صادق امین ـ می‫شناختند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ وقصه‫ی نصب «حجر الأسود» در دیوار کعبه خود بیانگر مکانت و جایگاه ویژه‫ی آن حضرت در بین اهل مکه است، که چگونه و تا چه اندازه برای او احترام قائل بودند، و به او اعتماد داشتند، و حرفش را قبول می‫کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ حکایت از این قرار بود که اهل مکه پس از بازسازی مجدد خانه کعبه، در گذاشتن حجر الأسود در جایش با هم بشدت اختلاف کردند. هر قبیله و خانواده‫ای می‫خواست شرف ثابت کردن حجر الأسود را بخود اختصاص دهد. تا نامش در تاریخ خانه کعبه ماندگار گردد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ آتش این اختلاف تا حدی شعله‫ور شد که برخی از قبائل کمر جنگ بسته برای خونریزی آماده شدند. در نهایت همه بر این اتفاق کردند که هر چه نوه‫ی عبدالمطلب؛ جوانی که در امانتداری و صداقت و حکمت و درایت و اخلاقش سرآمد اهل زمان خود است، تصمیم گیرد آن‌را آویزه گوشهایشان کرده، سر طاعت در مقابل آن خم کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ حضرت محمد ج که در آن روزها هنوز به پیامبری برگزیده نشده بود، با حکمت و درایت بی‫مانند خود، از آن‌ها خواست تا پارچه‫ای بزرگ بیاورند. سپس «حجر الأسود» را در وسط آن پارچه نهاد، و از هر قبیله‫ای خواست تا گوشه‫ای از پارچه را گرفته، حجر الأسود را بلند کرده بجائی که نصب می‫شود نزدیک کنند. سپس «حجر الأسود» را با دستان مبارکشان گرفته در جای خود نصب کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ با این سیاست و درایت حکیمانه‫ی آن حضرت تمام قبیله‫های عرب راضی شدند، و فتنه‫ی آتشی که کمی مانده بود خشک و تر را بسوزاند، و مکه را به قبرستانی خاموش بدل سازد از دلها فروکش کرد، و همه راضی و خشنود به زندگی آرام خود بازگشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

درس سوم: ازدواج پیامبر اکرم ج

پیامبر خدا ج در سن ۲۵ سالگی با خدیجه کبری که زنی ۴۰ ساله بود ازدواج کرد.

خدیجه زنی سرمایه‫دار و تاجر بود، و پیامبر را که نزد او کار می‫کرد همراه با غلامش "میسره" برای تجارتی به سرزمین شام فرستاد. میسره در این سفر بشدت مجذوب اخلاق والا، و امانتداری و راستگویی و شخصیت ویژه‫ی پیامبر خدا شد، و وقتی از سفر بازگشت هر آنچه در سفر از پیامبر دیده بود را برای سرورش خدیجه بازگو کرد. خدیجه پس از درک شخصیت حضرت محمد ج به آنحضرت علاقمند شده، با ایشان ازدواج کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این ازدواج با برکت مدت ۲۵ سال دوام پیدا کرد. خدیجه کبری سه سال قبل از هجرت پیامبر اکرم ج به مدینه، در حالیکه ۶۵ سال داشت، پیامبر ۵۰ ساله را تنها گذاشته بدیار باقی شتافت. خدیجه همسر آنحضرت و ابوطالب عموی‌شان در یک سال وفات کردند. و پیامبر که با رفتن آن دو در حقیقت دو پایگاه و ستون بسیار مهم، و دو پشتیبان نیرومند، و دو دوست و عزیزش را از دست داده بود بسیار ناراحت شد، بگونه‫ای که آن سال در نزد مسلمانان به سال «اندوه» و حزن شهرت یافت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج پس از وفات خدیجه کبری برای حل و فصل کردن مسائل بسیار مهمی در جامعه، و بخاطر حکمت‌هایی بسیار عمیق و دقیق، و رسیدن به اهدافی بسیار والا و جلیل ازدواجهای متعددی کردند.

حضرت محمد ج تمام جوانیشان را در کنار زنی که ۱۵ سال از او بزرگتر بود گذرانید و در طول ۲۵ سال زندگی مشترک در آن جامعه‫ای که تجدید فراش و ازدواجهای متعدد یکی از عادات و رسوم آن بود هرگز با زنی دیگر ازدواج نکرد. و توجه به این نقطه بر ملا کننده‫ی حقیقت دروغ و مکر و حیله و کینه و دشمنی برخی از شرق شناسان غربی است که از روی خباثت و تحریف واقعیتها پیامبر خداج را فردی ـ العیاذ بالله ـ شهوانی که دنبال خوشگذرانی بود معرفی می‫کنند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این افراد مغرض با وجود اینکه می‫دانند پیامبر خدا ج ، تمام مدت جوانی ـ که شهوت انسان در بالاترین درجه‫ی آن است ـ خود را با بیوه زنی که ۱۵ سال از او پیرتر بود گذرانید. البته گمان نمی‫کنم این مستشرقان کینه‫توز و مغرض ادعا کنند که شهوت در تمام این مدت طولانی خاموش بوده، و پس از ۵۰ سالگی فوران کرده است؟! چون ادعائی اینچنینی تنها می‫تواند دلیلی باشد بر حماقت و دیوانگی کسی که چنین ادعائی می‫کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ البته این ادعای مسخره و بی‫مزه و مغرض را تنها برخی از مستشرقان غربی کینه‫توز، و کسانی که با ساز آن‌ها می‫رقصند مطرح ساخته‫اند، که با طرح آن خود را مسخره‫ی عالم و آدم کرده‫اند. و بسیاری از علماء و اندیشمندان غربی با شدت با این دید منفی و مغرضانه که با منطق و واقعیت کاملا در تضاد است مخالفت کرده‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پژوهشگر سرشناس ایتالیایی خانم دکتر «لورافیشیا فاغلیری» از جمله کسانی است که انگشت بر حقیقت نهاده، با عقل و منطق درست قضیه را مورد بحث و بررسی قرار داده است. او می‫گوید: محمد تمام مدت جوانیش را که غریزه جنسی در انسان در بالاترین درجه و قدرت خود است. با وجودی که در جامعه عربی ـ قبل از اسلام ـ آن دوران می‫زیست که در آن خانواده به عنوان کیان اجتماعی و مستقل تا حد بسیار زیادی به کلی وجود نداشت، و یا در حال انهیار بود، و در آن جامعه چند همسری یک قاعده و اساس بود، و طلاق نیز تا آخرین حد تصور آسان و بی‫اهمیت بود. در چنین جامعه‫ای محمد تنها با یک همسر که زنی بود بنام خدیجه که از او بسیار بزرگ‌تر بود ازدواج کرد. و در طول ۲۵ سال زندگی مشترک همسری بسیار مخلص و وفادار بود که زنش را بسیار دوست داشت. و او تا روزی که خدیجه وفات کرد هرگز ازدواج دیگری ننمود. اما ازدواج‌های دیگرشان پس از وفات خدیجه و پس از عمر ۵۰ سالگی بود. و البته هر یک از ازدواج‌هایش از روی سببی اجتماعی و یا سیاسی بوده است. مثلا؛ می‫خواست با ازدواجی زنهایی که در تقوا و پرهیزگاری و ایمان به مراتب والایی دست یافته‫اند را مورد تکریم واحترامش قرار داده منزلت آن‌ها را در جامعه بالا ببرد، و با برخی ازدواج‌ها روابط اجتماعی و نسبی با برخی از عشایر و قبائل دیگر بر پا می‫کرد تا راهی جدید برای گسترش اسلام پیدا کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ حضرت محمد ج بجز عائشهل با هیچ دختری، و یا زنی جوان ازدواج نکردند، تمام همسران دیگر آن حضرت خانم‌هایی بیوه بودند که عمری از آن‌ها گذشته بود. آیا این شهوترانی است؟! ای کاش کسانی که چنین حرف‌هایی پوچ را طوطی وار تکرار می‫کنند کمی به عقل‌هایشان بها دهند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ حضرت محمد ج فردی از بشر بود، و خدا نبود! و شاید هم احیانا به امید اینکه صاحب پسری شود ازدواج می‫کرده، چرا که پسرهایی که از همسرش خدیجه متولد شدند همه وفات کردند، و تنها چهار دختر از خدیجه برای پیامبر باقی ماند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ با وجود اینکه پیامبر از وضع اقتصادی خوبی برخوردار نبود، سرپرستی این خانواده‫ی بزرگش را خود بر دوش داشت. و همیشه عدالت و برابری کامل را در بین همسرانش مراعات می‫کردند، و هرگز کسی از آن‌ها را بر دیگری برتری ندادند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج در تعدد ازدواج‌هایش بر روش و سنت پیامبران پیش از خود چون حضرت موسی÷ و غیره عمل کردند. و کسی بر ازدواج‌های متعدد آن پیامبران کوچکترین اعتراضی نکرده است. آیا این بدین دلیل است که ما از تفاصیل زندگی آن‌ها بی‫اطلاع هستیم، در حالیکه از کوچک و بزرگ زندگی خانوادگی پیامبر اکرم ج خبر داریم [۱۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ [۱۱] نگا: کتاب «قالوا عن الإسلام»، دکتر عماد الدین خلیل، ص/۱۲۰ـ۱۲۱. برگرفته از کتاب «دفاع عن الإسلام» اثر پژوهشگر ایتالیایی خانم دکتر «لورافیشیا فاغلیری».

همسران پیامبر خدا ج

پیامبر خدا ج در کهن‌سالی پس از وفات خدیجه کبری با زنی بنام «سودة دختر زمعة» ازدواج کردند. پس از او با عائشه دختر نزدیکترین یاران و دست پروردها و شاگردانش؛ ابوبکر صدیق ـ س ـ ازدواج کردند، که البته او تنها دختری بودند که پیامبر با او ازدواج کردند.

سپس با حفصه دختر عمر بن الخطاب که پس از ابوبکر نزدیک‌ترین یاران رسول خدا ج به ایشان بود. می‫توان گفت ابوبکر دست راست پیامبر و عمر دست چپ ایشان بودند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ سپس با زینب دختر خزیمه بن الحارث، و سپس با ام سلمه که نامش «هند دختر امیه» بود، و همچنین با زینب دختر جحش و با جویریه بنت الحارث، و با ام حبیبه دختر ابوسفیان، و پس از فتح خیبر و درهم کوبیده شدن یهودیانی که به پیامبر خیانت کرده بودند با صفیه بنت حیی سردار یهودیان، و اخیرا با «میمونه بنت الحارث» ـ شـ ازدواج کردند. و این آخرین ازدواج پیامبر ج بود.

درس چهارم: بر انگیخته شدن پیامبر ج و دعوت خویشاوندان

حضرت محمد ج در سن ۴۰ سالگی که عمر کمال انسان است، به مقام والای نبوت برانگیخته شد. فرشته‫ی وحی در روز دوشنبه ۱٧ رمضان برای اولین بار در غار حراء بر پیامبر نازل شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ قبل از این تاریخ خداوند علاقه به گوشه‫نشینی و دوری از شهر و تفکر واندیشه در آفرینش آسمان‌ها و زمین را در قلب پیامبر زنده کرده بود. پیامبر خدا ج روزهای متمادی در غار حراء با خود می‫نشست، و در خلقت و آفرینش انسان و خدای عالمیان می‫اندیشید، تا اینکه به فرمان حق فرشته‫ای که مأمور ابلاغ پیک پروردگار به بشر است از آسمان بسوی او فرستاده شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ چون فرشته به پیامبر رسید بدو گفت: بخوان! حضرت محمد ج حیرتزده در جواب گفت: من خواندن نمی‫دانم!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ فرشته او را در بغل گرفته بشدت فشار داد. سپس به او گفت: بخوان. حضرت محمد ج باز در جواب گفت: من خواندن نمی‫دانم. این حرکت سه‫بار تکرار شد. آنگاه فرشته ۵ آیه‫ی اول سوره مبارکه‫ی علق را بر پیامبر اکرم ج تلاوت کرد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ١ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِنۡ عَلَقٍ٢ ٱقۡرَأۡ وَرَبُّكَ ٱلۡأَكۡرَمُ٣ ٱلَّذِي عَلَّمَ بِٱلۡقَلَمِ٤ عَلَّمَ ٱلۡإِنسَٰنَ مَا لَمۡ يَعۡلَمۡ٥[العلق: ۱-۵].

«بخوان به نام پروردگارت که [همه آفریده ها را] آفریده؛ (١) [همان که] انسان را از علق به وجود آورد. (٢) بخوان در حالی که پروردگارت کریم ترین [کریمان] است. (٣) همان که به وسیله قلم آموخت، (٤) [و] به انسان آنچه را نمی دانست تعلیم داد. (٥)»

حضرت محمد ج که از این واقعه بسیار هراسان شده بود، و حقیقت ماجرا را تا بدان وقت بخوبی هضم نکرده بود، در حالیکه بشدت بخود می‫لرزید خود را به همسرش خدیجهل رسانید، و او را از آنچه گذشت آگاه ساخت. خدیجه مهربان همسرش را آرامش داده بدو گفت: هیچ نهراس. این مژده‫ی خیر است. بخدا سوگند خداوند هرگز تو را ضایع نمی‫کند؛ چرا که تو به خویشانت رسیدگی می‫کنی، و راستگو و امانتداری، به ضعیفان و مستمدان می‫رسی، بی‫کار و روزگاران را یاری می‫کنی، مهمانواز هستی، و درماندگان و مصیبت‫زده‫ها را کمک می‫کنی...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ سپس خدیجه دست پیامبر را گرفته فورا او را نزد پسر عمویش «ورقة بن نوفل» که فردی عالم ودانا بود که در زمان جاهلیت به دین حضرت مسیح÷ گرویده بود، و زبان عبرانی را نیز آموخته بود، مقداری از انجیل را با توفیق الهی به عربی ترجمه کرده بود، برد. در آن روزها ورقه از شدت پیری و ناتوانی چشم‌هایش را از دست داده بود و چیزی نمی‫دید. خدیجه بدو گفت: پسر عمو، از برادر زاده‫ات بشنو که چه دیده؟! ورقه از پیامبر ج پرسید: بگو برادر زاده، چه دیده‫ای؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج حکایت آنچه بر او گذشته بود را برای ورقه تعریف کرد.

ورقه با خوشحالی گفت: این همان فرشته‫ای است که خداوند بر حضرت موسی÷ نازل کرده بود. آه، خدای من، ای کاش قدرتی می‫داشتم، و ای‌کاش آن روز که قومت شما را از دیارت می‫رانند زنده باشم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر با تعجب پرسید: آیا آن‌ها مرا از خود می‫رانند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ورقه گفت: آری، هیچ کسی با آنچه تو برای قومت آورده‫ای نیامده، مگر اینکه آزار و اذیت شده است. ولی اگر در آن روز زنده باشم با تمام قدرت و نیرویم تو را یاری خواهم داد. چند روزی از این واقعه نگذشته بود که ورقه چشم از جهان فروبست. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پس از این حادثه؛ حکمت الهی بر این بود که تا مدتی وحی از پیامبر خداج قطع شود، پیامبر با کمال شوق و اشتیاق منتظر آمدن مجدد پیک آسمان بود، ولی خبری نیامد. از اینرو پیامبر بشدت غمگین شده بود.

پس از مدتی فرشته در حالیکه بین زمین وآسمان روی صندلی‫ای نشسته بود بر پیامبر ظاهر شده او را دلداری داده، بدو مژده داد که او پیامبر واقعی خداوندست. وقتی پیامبر فرشته را با آن هیبت و عظمت دید از او ترسید. و با سرعت خودش را به خدیجه رسانید، و گفت: مرا بپوشانید، لحافی رویم بیندازید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در اینجا بود که آیات مبارکه ابتدای سوره المدثر نازل شد:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ٢ وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ٣ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ٤[المدثر: ۱-۴].

«ای جامه خواب به خود پیچیده (و در بستر آرمیده)! (١) برخیز و انذار کن (و عالمیان را بیم ده)، (٢) و پروردگارت را بزرگ بشمار، (٣) و لباست را پاک کن، (٤)»

در این آیات خداوند متعال پیامبرش را به دعوت کردن قوم خود به اسلام و بازداشتن آن‌ها از آنچه با دین و فطرت در تضاد است، امر کرد و بدو دستور داد تا بزرگی و عظمت خداوند را بیان دارد. و خودش را از گناهان و لغزش‌ها پاک سازد.

بدین‌صورت پیامبر اکرم ج دریافت که او بدرستی پیام آور و رسول خداست، کمر طاعت بسته، آستین فعالیت و تلاش بالا زده، به بهترین صورت از مسئولیت ادای امانت الهی، و رساندن پیام ملکوتی او به بندگانش برآمد. و در این راه از هیچ جهد و تلاشی دریغ نکرد.

حضرت رسول الله ج همه را بسوی سعادت و رستگاری می‫خواند، ودعوتش را به بزرگان و کوچکان، آزاده‫ها و برده‫ها، زن و مرد، سرخ و سیاه، تقدیم داشت. تعداد اندکی از هر قبیله و قومی که خداوند متعال قلب‌هایشان را بسوی نور گشوده بود، و توانستند این دین والا را درک کنند، با اختیار و اراده و باور قلبی خود به ندای ملکوتی او لبیک گفته به دین مبین اسلام گرویدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ شیادان و سودجویان مکه احساس کردند با گرایش مردم به دعوت رسول اللهج و یکتاپرستی، بازار مذمب فروشی آن‌ها به کساد خواهد گرائید، و زعامت و رهبری آن‌ها به گل می‫نشیند، و چون نمی‫توانستند با دلیل و برهان جلوی دعوت حق قد علم کنند، به قلدری و زور متوسل شده، شروع کردند به آزار و اذیت و شکنجه و عذاب مؤمنان.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند متعال پیامبر را بوسیله‫ی عمویش ابوطالب که از سران مذهبی و قابل احترام مکه به شمار می‫رفت، و در بین همه‫ی مردم از احترام و جایگاه خاصی برخوردار بود، و از ریش سفیدان مکه شمرده می‫شد، از چنگ مکر و حیله‫ی سران فتنه در پناه خود گرفت. ابوطالب رسول خدا ج را بسیار دوست داشت. و پس از پدرش عبدالمطلب مسئولیت رعایت و سرپرستی پیامبر را بدوش گرفته بود. و قریشیان که شدت علاقه و محبت ابوطالب به او را می‫دانستند جرأت نمی‫کردند در مورد پیامبر با او بحث کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ بخصوص که ابوطالب بر دین قریشیان بود، و آن‌ها می‫ترسیدند که اگر بدو فشار آورند، شاید از دین پدرانش برگردد و به رسول خدا ج و یارانش بپیوندد، که در این صورت جبهه‫ی مکه بشدت دگرگون می‫شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ امام ابن جوزی می‫گوید: پیامبر خدا ج سه سال اول دعوتش را در پنهانی کامل شروع کرد، سپس خداوند بدو دستور داد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ[الحجر: ٩۴].

«پس آشکارا بیان کن آنچه را که بدان فرمان داده می‌شوی (که دعوت حق است)‏».

آنگاه پیامبر دعوتش را آشکار نمود.

و وقتی آیه:

﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤ [الشعراء: ۲۱۴].

«و خویشان نزدیکت را [از عاقبت اعمال زشت] هشدار ده».

بر پیامبر نازل شد. آن حضرت بر بالای کوه «صفا» رفته جار زد: آهای مردم!

مردم با شنیدن صدای رسول خدا ج هراسان بسوی او دویدند، مردم کم کم زیر کوه جمع می‫شدند و پیامبر صدا می‫زد: ای فرزندان فلانی! ای قبیله‫ی فلان! ای نوادگان عبدمناف! ای خانواده‫ی عبدالمطلب!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ با صدای پیامبر مردم خانواده خانواده، و فامیل فامیل، و دسته دسته، خودشان را کنار کوه می‫رسانیدند. وقتی همه‫ی اهل مکه به آنجا رسیدند پیامبر خدا ج به آن‌ها گفت: ای مردم مکه! آیا اگر به شما می‫گفتم، لشکری از دشمن از پشت این کوه به جنگ شما می‫آید. آیا حرفم را باور می‫کردید؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ همه یکصدا گفتند: آری! ما هرگز از شما دروغی نشنیده‫ایم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ آنگاه رسول خدا ج فرمودند: پس ای مردم! من شما را از عذاب و بازخواست بسیار سخت خداوند برحذر می‫دارم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ عموی پیامبر ابولهب که از سرسخت‫ترین دشمنان و مخالفان او بود، داد برآورد: خاک بر سرت! آیا برای این حرف‌های پوچ، ما را از کار و روزگار انداختی؟! سپس برخواست و مردم را متفرق نمود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ اینجا بود که خداوند متعال سوره «تبت» را نازل کرد:

﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ١ مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُ مَالُهُۥ وَمَا كَسَبَ٢ سَيَصۡلَىٰ نَارٗا ذَاتَ لَهَبٖ٣ وَٱمۡرَأَتُهُۥ حَمَّالَةَ ٱلۡحَطَبِ٤ فِي جِيدِهَا حَبۡلٞ مِّن مَّسَدِۢ٥[المسد: ۱-۵].

«بریده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد)! (١) دارائی و آنچه (از شغل و مقام) به دست آورده است، سودی بدو نمی‌رساند (و او را از آتش دوزخ نمی‌رهاند) (۲) به آتش بزرگی در خواهد آمد و خواهد سوخت که زبانه‌کش و شعله‌ور خواهد بود. (۳) و همچنین همسرش که (در اینجا آتش بیار معرکه و سخن‌چین است در آنجا بدبخت و) هیزم‌کش خواهد بود. (۴) در گردنش رشته طناب تافته و بافته‌ای از الیاف است (۵)».

درس پنجم: آغاز انتشار اسلام

بعد از اینکه اهل طائف با پیامبر اکرم ج برخوردی ناروا داشتند و او را به باد مسخره گرفته با سنگ و دشنام و ناسزا از خود راندند پیامبر بار دگر به مکه بازگشت، و در زیر حمایت مطعم بن عدی وارد شهر شد.

در میان این فضای پر از دروغ و مکر و حیله و شکنجه و عذاب و محاصره، خداوند برای اینکه به پیامبرش قوت قلب بیشتری بدهد تا در دعوتش ثابت قدمتر گردد، او را به میهمانی خود به «اسراء و معراج» دعوت کرده، نشانه‫هایی از عظمت و بزرگی خود را به او نشان داد. پیامبر خدا ج با عروج به آسمان‌ها و دیدن و لمس کردن نشانه‫هایی بسیار بزرگ از آیات قدرت و نیروی بیکران الهی و علامات بزرگی و جلال و جمال پروردگار یکتا، و با دیدن فرشتگانی که چون سربازان همیشه کمر به طاعت و بندگی خداوند بسته‫اند، قوت قلب و نیرو و توان جدیدی در او دمیده شد. تا با روحیه و تلاش و کوششی خستگی ناپذیر راهش را همچنان ادامه دهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در اسراء؛ پیامبر اکرم ج شبانه از مسجد حرام در مکه بسوی مسجد اقصی در بیت المقدس رفتند، و البته در همان شب بازگشتند. و معراج به سفر ملکوتی پیامبر به آسمان‌ها، و دیدارش با پیامبران و دنیای غیب گفته می‫شود، و در این سفر نمازهای پنجگانه بر پیامبر خدا ج فرض شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ قبول این حادثه‫ی بسیار عجیب و معجزه‫ی سرشار از معانی قدرت پروردگار برای بسیاری از مردمی که هنوز ایمان در قلب‌هایشان بخوبی رسوخ نکرده بود بسیار سنگین آمد. و چون غربالی باعث شد کسانی که اسلام‌شان پوستی بود و به قلب و دل‌شان نرسیده بود از اسلام بازگردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ مشرکان قریش با شنیدن این حادثه فرصت را برای فتنه افروزی در بین مسلمانان بسیار مهیا و مناسب دیدند. برخی از آن‌ها خواستند کوه استوار ایمان در دل اولین مرد مؤمن و نزدیکترین شخص به پیامبر اکرم ج و مستشار و وزیر او را متزلزل کنند. فورا خود را به ابوبکر صدیق که هنوز از واقعه خبر نداشت رسانیده با پوزخندی بدو گفتند: آیا شنیده‫ای رفیقت چه ادعاها می‫کند؟! ادعا می‫کند دیشب به بیت المقدس رفته و بازگشته!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ابوبکر؛ رمز ایمان و پایداری و صداقت آرام به آن‌ها گفت: آیا خود پیامبر چنین فرموده‫اند؟ آن‌ها خنده‫ای سرداده گفتند: آری! ابوبکر با ایمان کامل از ته دل گفت: اگر حرف شما درست باشد، و پیامبر چنین فرموده باشند، حرف‌شان کاملا درست است. آن‌ها حیرتزده به ابوبکر نگریسته گفتند: آیا باور می‫کنی که او دیشب به بیت المقدس رفته، قبل از صبح بازگشته است؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ابوبکر لبخندی زده گفت: آری! من او را در مواردی بسیار بزرگ‌تر و عجیب‫تر از این باور دارم. من باور دارم که صبح و شام وحی از آسمان بدو می‫رسد، این کجا و آن کجا؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ این حادثه، و این موقف جوانمردانه و مؤمنانه، و کمال عقل و رشادت و دور اندیشی ابوبکر، و فهم والا و ایمان راسخ و عمیق او بود که لقب «صدیق» را پیامبر به او هدیه کرد [۱۲].

پس از آنکه قریش همه‫ی راه‌های گفتگو را بروی خود بست و چون دیواری سترگ و سدی فولادی جلوی دعوت اسلامی قد علم کرد، و با دروغ پنداشتن رسول خدا ج مانع رساندن دعوت و پیامشان شدند، پیامبر اکرم ج بسوی قبیله‫های دیگر روی آورد. و پس از بازگشت از طائف در مراسم عبادی که مردم از جاه‌های بسیار دور به خانه خدا می‫آمدند، پیامبر خودش را به قبیله‫های مختلف می‫رسانید و اسلام را برایشان شرح می‫داد و از آن‌ها می‫خواست؛ او را پناه دهند و او را در رساندن پیام خداوند به جهان و جهانیان یاری دهند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ برخی از این قبیله‫های عرب چون قبیله‫ی بنوحنیفه که بعدها مسیلمه کذاب از بین آن‌ها سربرآورد با پرخاش و اسلوبی بسیار زشت و زننده پیامبر را از خود می‫راندند، و برخی نیز پوزش می‫طلبیدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ از جمله کسانی که پیامبر خدا در این زمینه با آن‌ها مذاکره کرد، برخی از مردم شهر «یثرب» از قبیله «اوس» بودند که برای حج به مکه آمده بودند. آن‌ها از یهودان همسایه‫ خود صفات پیامبر را بارها شنیده بودند، و وقتی پیامبر را تصویری از آنچه یهودیان به رخ آن‌ها می‫کشیدند یافتند با خود گفتند: به خدا سوگند، این همان پیامبری است که یهودیان ما را تهدید می‫کنند که چون تشریف آورد همراه با او ما را از بین می‫برند. نگذارید یهودی‌ها قبل از ما او را به آغوش گیرند. از این گروه یثربی‌ها شش نفر ایمان آورد که سبب انتشار اسلام در شهر خودشان که بعدها «مدینه» نام گذاری شد، گشتند. آن شش نفر عبارتند از: سعد بن زراره، عوف بن الحارث، رافع بن مالک، و قطبه بن عامر بن حدیدة، عقبة بن عامر، و سعد بن الربیع.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آن‌ها پس از آنکه به پیامبر خدا ج وعده ملاقات در سال آینده دادند به شهر خود بازگشتند.

یک سال بعد یعنی در دوازدهمین سال بعثت پیامبر اکرم ج بیعت عقبه اول صورت گرفت. در این دیدار ۱۲ نفر از یثربی‌ها با پیامبر دست بیعت و میثاق و همکاری دادند؛ دو نفر از قبیله خزرج و ده نفر از قبیله اوس، که از بین آن‌ها پنج نفر از شش نفری بودند که سال گذشته به پیامبر ایمان آورده بودند.

این گروه مؤمنان به هر آنچه پیامبر خدا جاز آن‌ها خواست؛ از ایمان آوردن بدو و سرطاعت خم کردن در مقابل دستورات خداوند یکتا، و شرک نورزیدن به خداوند، و دوری از نافرمانی فرامین الهی و کارهای زشت، و انجام کارهای نیکو، و اینکه جز حق و راستی را بر زبان نیاورند، با او دست بیعت دادند.

این مؤمنان راستین پس از آنکه نور تابان نبوت در قلب‌هایشان تابیدن گرفت و زنگار و سیاهی را از آن‌ها پاک کرد، با نیرو و توانی بی‫مانند به شهر خود باز گشته، دعوت اسلام را به گوش همه مردم رسانیدند. تا بدانجا که در شهر مدینه هیچ خانه‫ای نبود مگر اینکه در آن قصه پیامبر و دعوت او بر زبانها بود. و بسیاری از مردم این شهر سخنان پیامبر را آویزه گوشهایشان کرده بودند و مشتاق دیدار آن حضرت بودند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و یک سال بعد، یعنی در سیزدهمین سال برانگیخته شدن پیامبر خدا ج بیعت عقبه دوم با مردم یثرب صورت گرفت. در این دیدار بسیار محرمانه و سری هفتاد مرد و دو زن مشتاقانه از یثرب به مدینه آمدند و در منطقه «عقبه» با پیامبر خداج دیداری داشتند و با او بیعت کرده میثاق بستند که در سختی‌ها و خوشی‌ها همیشه و همواره از او اطاعت کرده فرمانبردار دستورات او باشند، و در همه احوال؛ چه در شدت و سختی‌ها، و چه در رفاه و آسایش در راه خدا از هیچ چیز دریغ نورزند. و بسوی نیکی‌ها مردم را دعوت کرده از بدی‌ها و زشتی‌ها باز دارند. و در راه دعوت بسوی خداوند و فرامین والای او از ملامت و سرزنش هیچ کس و هیچ چیز ترس و واهمه‫ای نداشته باشند، و اینکه پیامبر خدا ج را یاری داده، از گزند دشمنان در امان دارند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ سپس پیامبر اکرم ج از آن‌ها خواست دوازده نفر را از بین خود به عنوان وکیلان و نمایندگان خود انتخاب کنند. آن‌ها ٩ نفر از خزرج و ۳ نفر از اوس را به عنوان نماینده انتخاب نمودند. پیامبر خدا ج به آن‌ها فرمودند: شما نمایندگان من در بین ملت و قوم خویش هستید، چون نمایندگی یاران و حواریون حضرت عیسی بن مریم. و من نمایندگی قوم خود را به عهده می‫گیرم. این مؤمنان و شیفتگان حقیقت بسوی مدینه بازگشتند. و بدین‌صورت اسلام در بین مردم مدینه منتشر شد. خداوند از همه آن مؤمنان راستین راضی و خشنود بادا [۱۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و این مقدمه‫ای بود برای حادثه بسیار بزرگ و تاریخ ساز هجرت پیامبر اکرم ج و یارانش به مدینه منوره...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ [۱۲] مکه همه قدرت وتوانش را سد راه پیامبر نموده بود. تازیانه های شکنجه وتعذیب خون یاران رسول خدا را می‌مکید. لاشه های نیم جان مؤمنان در کوچه و بازار مکه نفس نفس می زد. پیامبر خدا پشتوانه سیاسی وامنیتی ـ ابو طالب ـ وسند اقتصادی، همسر ویارش ـ خدیجه ـ را از دست داده بود. گویا حبشه جای مناسبی برای پرورش نخبه های دعوت نبود... پیامبر خدا خودش را به قبیله های مختلف عرب پیشنهاد کرده بود تا از او حمایت کنند وبه سعادت ابدی دنیا وآخرت نایل گردند. اما چه که شیطان در پوستین‌های مردم رخنه کرده بود و بر هر زبانی لحن دشمنی شیطان بود که سخن می گفت. طائف ـ شهر سرسبزی که از مکه فاصله چندانی نداشت ـ نیز از پیامبر با سنگ وچوب استقبال کرده سر وپای مبارک‌شان را خون آلود نمود... در این فضای هولناک ورنج آوری که همه درهای زمین بر روی پیامبر خدا بسته شده بود تنها امید به دروازه آسمان بود که پیامبر در مناجاتی دلنشین آنرا محکم کوبید: (بار الها، ضعیف و ناتوان شده‌ام، راه وچاره‌ای جلوی خود نمی‌بینم، مردم مرا خوار و ذلیل کرده‌اند.. ای مهربان‌ترین مهربانان، تو پروردگار ستمدیدگانی.. وتو پروردگار منی، مرا برای چه کسی رها می کنی؟ برای بیگانه‌ای که با خشونت مرا براند؟ یا برای دشمنی که بر من چیره ساخته‌ای؟ با همه این‌ها اگر تو از من خشمگین نیستی هیچ غمی ندارم.. ولی رحمت وبخشایشت برایم سزاوارتر است.. به نور وزیبایی صورتت که تاریکی‌های جهان را روشنایی بخشیده، وسعادت وشادکامی دنیا و آخرت از اوست پناه می برم از اینکه غضبت را بر من فرود آوری، یا اینکه خشمت بر من چیره گردد. دستان التماس وزاری بر درگه‫ات دراز می کنم تا تو از من خشنود گردی. مرا هیچ نیرو وتوان و وقدرتی نیست مگر در کنار تو و با تو...).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این صحنه دلنشینی که بندگی را به بهترین صورت تصویر می کرد، دل آسمان را شکافت .. واز عرش الهی دعوتنامه‌ای برای رسول هدایت آمد.. رسول خدا برای سفری عاجل بسوی آسمان‌ها خواسته شد.. گویا که خداوند بدو می گفت: ای بنده من اگر زمینیان به تو پشت کرده اند مژده بادا تو را که آسمانیان از تو استقبال می‌کنند. در واقع این سفر ملکوتی ـ اسراء ومعراج ـ پیام گویایی بود که به پیامبر آموخت آزمایش رنج وشکنجه وخون ودرد وألم نشانه مقبولیت است وبرهان ودلیل گویایی است که خداوند بنده اش را دوست دارد واو را آزمایش وامتحان می کند.. این روش وسنت خداست با عاشقان خود واین رویه وسنت الهی است با دعوتگران توحید. این سفر ملکوتی رنج واندوه را از دل وروان پیامبر شست و در او روح جدیدی از فعالیت وتلاش و امید دمید، و به او نوید مرحله ای جدید برای دعوت توحید داد.. مرحله رهایی از درد ورنج وشکنجه ها، رهایی از مظلومیتها وستمدیدگی‌ها، پرواز بسوی قدرت ورهبری.. آیه‌ای در سوره!.. از عجائب دلنشین ومعجزه آسای سوره اسراء اینست که این سوره با یک آیه که در آن همه این سفر ملکوتی خلاصه شده آغاز می شود. سپس سخن از یهودیان و بنی اسرائیل ودیگر ملت‌ها وپیامبران‌شان به میان می آید واز عاقبت دردناک وعذاب هولناک آن ملت‌های ظالم وسرکش سخن گفته می شود!.. در یک دید شاید کسی گمان برد که هیچ ارتباطی بین آیه اول که اسم وعنوان سوره را بخود اختصاص داده وسایر سوره نیست؟! ولی وقتی با دقت در سوره می نگری صدای زنگ خطر شدیدی را می شنوی که دل‌ها را از جای می کند، گویا که سوره بر گوش‌های ظالمان داد می زند که: هان!.. ای غافلان!.. آگاه باشید وخوب گوش‌هایتان را باز کنید.. این سخن‌هایی که برایتان خوانده می شود واین حکایت‌های هولناک ودردناکی که می شنوید، تمام این‌ها را کسی برایتان تعریف می کند که همین حالا از سفر معجزه آسا وملکوتی اسراء ومعراج بازگشته وهنوز عرقش خشک نشده. او به چشمان خود دیده که خداوند با ظالمان وستمگران چه می کند.. پس به خدا وروز قیامتش ایمان آرید واز عاقبت آنان عبرت گیرید وبه راه راست درآیید که: ﴿وَأَنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا١٠[الإسراء: ۱۰]. «ما برای آنانی که بروز رستاخیز ایمان نمی آورند عذاب دردناکی را ترتیب داده ایم». واین سوره با صدای بلند اعلام می کند که یهود وبنی اسرائیل به بشریت ودین خدا خیانت کرده، بخود وبشریت ظلم وستم روا داشته اند، پس شایستگی رهبریت دین خدا را ندارند. وخداوند ملت دیگری را از فرزندان اسماعیل انتخاب نموده وپرچم هدایت ورهبری انسانیت را بدان‌ها سپرده است. حال وقت آنست که رهبریت روحی بشریت از ملتی به ملت دیگری منتقل گردد... اما چگونه؟ رسول خدا ویارانش هنوز در مکه حیران وپریشانند، امنیت از آن‌ها سلب شده، هر آن، گمان آن می رود که پنجه خونخوار ظالمان وستمگران مکه بر گردن‌هایشان چیره گردد، وبرای همیشه نام ورسم توحید از زمین برکنده شود. این سؤال خود روشنگر آن است که شمعی بر فرا راه امید بر افروخته شده، دعوت اسلام تا چندی دیگر از مرحله رنج وغم بیرون خواهد جهید. شب تاریک ظلم وشکنجه بسر رسیده وسپیدی سحر نمایان گشته است. وخروس صبحگاهان رهایی وامید آماده خواندن شده است. اینجاست که لابلای سوره پتک‌های آهنین تهدید را می بینیم که بر سر ستمگران قریش وظالمان وجباران روزگار فرود می‫آید: ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿وَإِذَآ أَرَدۡنَآ أَن نُّهۡلِكَ قَرۡيَةً أَمَرۡنَا مُتۡرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيۡهَا ٱلۡقَوۡلُ فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِيرٗا١٦ وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِنَ ٱلۡقُرُونِ مِنۢ بَعۡدِ نُوحٖۗ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا١٧ [الإسراء: ۱۶-۱٧]. ـ «هر گاه بخواهیم شهر ودیاری را نابود گردانیم، افراد دارا وخوشگذران وشهوتران آنجا را سردار وچیره می گردانیم، وآنان در آن شهر ودیار به فسق وفجور میپردازند ـ وبه مخالفت با دستورات الهی بر میخیزند ـ پس فرمان ـ وقوع عذاب ـ بر آنجا واجب وقطعی میگردد وآنگاه آن مکان را سخت درهم میکوبیم ـ وساکنانش را هلاک می گردانیم ـ.. وچه بسیارند مردمانی که در قرون واعصار بعد از نوح میزیسته اند وما آنان را ـ طبق همین سنت، به سبب تمرد وسرکشی‌شان ـ نابود گردانده ایم. همین کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه ونسبت بدان‌ها بینا است ـ ولذا هیچ کاری از دید او مخفی، وبی سزا وجزا نمیماند ـ..». چرا خداوند پیامبرش را به مسجد اقصی برد؟ وچرا سفر ملکوتی معراج مستقیما از خانه خدا در مکه صورت نگرفت؟!.. شهر قدس ومسجد اقصی مهد دیانت‌های آسمانی است. خمیر توحید ابراهیمی در آن سرشته شد، اسماعیل آن را بنا نهاد وموسی در آنجا موسای نبوت گشت، وعیسی از آنجا راهی آسمان‌ها شد.. پس شایسته است که آخرین پیک آسمانی بدانجا رفته خود میراث نبوت خویش را دریافت کند. وشخصا پرچم رهبری انسانیت را از پیامبران پیشین تحویل گرفته، همه انسانیت را بسوی سعادت وزندگی جاودانی رهنمایی سازد، وبدین‌صورت رحمتی شود برای جهانیان.. برای همه ملت‌ها وهمه اقوام در همه زمان‌ها ودر همه جا.. خداوند با انتقال پیامبرش از بیت الله الحرام ـ مکه ـ به مسجد اقصی این دو نقطه مقدس را با وجدان وضمیر وجان ودل مسلمانان بهم دوخت، تا هر دو را بیک چشم بنگرند ودر حق هیچ یک کوتاهی نورزند. کسی که امروز بیت المقدس را از دست می دهد وبه فراموشی می سپارد، بدون شک فردا خاک فراموشی بر خانه خدا خواهد ریخت!... در حقیقت امت اسلام به سفر پیامبر خدا به مسجد اقصی به درجه والای رهبری وهدایت بشریت نایل آمد، وبا سفر از مسجد اقصی به آسمان‌ها ودرجات ملکوتی به مقامی والا وجایگاهی دست یافت که آرزوی فرشتگان بدانجا نرسیده است! مسجد اقصی مرکز ثبات رهبریت ماست. ونقطه پرواز ما بسوی مقام وجایگاه بی مانند؛.. مقام خلیفت اللهی.. جایگاه جانشینی خدا.. پس هرگز معنا ومفهوم رهبریت ما کامل نخواهد شد مگر اینکه مسجد اقصی وقدس وفلسطین از آن ما.. ودر بین ما .. وبا ما .. باشند. وتا زمانی که نقطه پرواز ما بسوی ملکوت اعلی ـ مسجد اقصی ـ در اسارت است ما هرگز بدان مقام والا وجایگاه بزرگ جانشینی خداوند ـ خلیفت اللهی ـ نخواهیم رسید!.. پیوند ما و رابطه ما با مسجد اقصی بسیار والاتر وبالاتر از رابطه وپیوند با یک مسجد ویا یک ساختمان ومقداری آجر وخاک وگل است.. مسجد اقصی رمز وجود ما ودلیل وبرهان رهبریت ما.. وجایگاه مکانت وعظمت وبلندی ماست.. ودر واقع ما به مسجد اقصی نیاز داریم نه مسجد اقصی به ما!... ومسجد اقصی دماسنجی است که در آن دمای وحدت وهماهنگی وقدرت سیاسی ونیرو وتوان رزمی امت اسلام را در هر زمانه وتاریخی می توانی مشاهده کنی. اگر می خواهی بدانی که وضع مسلمانان در فلان زمان ( مثلا قرن چهارم ویا دهم ویا دوازدهم هجری ویا...) چگونه بوده است. تنها با یک نگاه در تاریخچه شهر قدس ومسجد اقصی در آن قرن همه چیز برایت روشن خواهد شد.. هر زمانی که مسلمانان در زیر پرچم توحید همه هماهنگ ویکجا سجده شکر ادا می کردند خداوند مسجد اقصی را بدان‌ها هدیه می داد ـ چون زمان خلیفه دوم مسلمانان ـ وبار دگر وقتی پرچم توحید بر زمین می افتاد ونعره شیطان جو آسمان را آلوده می ساخت ومسلمانان خون همدگر می ریختند خداوند مسجد اقصی را از آنها می گرفت. وباز بار دگر چون آب‌ها به آسیاب باز می گشت وچون صلاح الدین‌هایی پرچم توحید را بر کرانه ها می افراشتند باز بار دگر هدیه الهی در کالبد مسجد اقصی تجلی نموده به مسلمانان باز گردانده می شد. وقتی خداوند خواست موسی را نزد فرعون ستمگر وطغیانگر وظالم وخونخواری که ادعای الهی می کرد بفرستد او را به سرزمین سینا برد ونشانه هایی از قدرت خود را جلوی او به نمایش گذاشت: بدو گفت که عصایش را بر زمین اندازد. به ناگاه عصا به اژدهایی وحشتناک وخوفناک بدل گشته بر زمین خزیدن گرفت. خداوند از موسی خواست که دست دراز کرده بدون ترس ولرز اژدها را بگیرد تا به شکل عادی خویش برگردد. سپس از او خواست که دستش را زیر بغل خود ببرد، کف دست موسی به ماهی درخشان بدل گشت.. پس از نمایش قدرت الهی خداوند بدو فرمود: ﴿لِنُرِيَكَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا ٱلۡكُبۡرَى٢٣ ـ خواستیم برخی از نشانه های قدرت خویش را بتو نشان دهیم..". آری!.. اینست سر این مانور نیرو ونمایش قدرت.. آنگاه که تو دریابی در سایه پشتوانه ای بسیار سترگ ونیرومند حرکت می کنی، وقدرتی لامتناهی تو را زیر نظر داشته در پناه خود دارد، از هیچ دشمن واز هیچ قدرت وتوانی نخواهی ترسید. با این نشانه های قدرت، واین حقایقی که پیامبر با چشمان خویش نظاره گر آن بوده‌اند به درجه "عین الیقینی" نایل آمده در راه خداوند از هیچ کس وهیچ چیزی کوچک‌ترین ترس وهراس وواهمه ای بدل‌شان راه نمی یافت.. همه قدرت‌های بزرگ وامپراطوری‌ها سترگ با همه توپ وتانک‌شان در چشم آن‌هایی که نظاره گر قدرت بی انتهای الهی بوده اند کمتر از بال پشه ای به نظر می آمد! این همان سنت خداوند با ابراهیم وموسی بود که با محمد برای آخرین بار تکرار شد.. نماز.. وقتی حادثه بسیارمهمی روی می‌دهد پادشاهان سفیران خود را شخصا می خواهند تا برنامه وسیاست خود را بدان‌ها پیشنهاد کرده با آن‌ها بحث ومباحثه کنند وتنها به فرستادن پیک ویا تلگرامی اکتفا نمی کنند.. نماز چون مهمترین فریضه دین مبین اسلام است که ساختار شخصیت فردی مسلمانان وبرنامه زندگی جامعه اسلامی را به عهده دارد، خداوند سفیر وپیام آورش بسوی بشریت را شخصا خواست تا نماز را به عنوان هدیه وارمغان این سفر والای ملکوتی برای بشریت بیاورد. ودر یک جلسه بحث ومباحثه این نمازی که پنجاه وعده در روز بود به پنج وعده ولی با اجر وپاداش پنجاه وعده تبدیل گشت.. تصویری گویا از سخاوت وکرم وبخشایش الهی... نماز هدیه معراج پیامبر در واقع معراج روزمره مؤمنان بسوی خالق وپروردگارشان است. در این معراج مؤمنان بدون هیچ واسطه ای با خدای‌شان راز ونیاز می کنند وپرده از غم واندوه خویش می گشایند ودست حاجت بسوی آن سخاوتمند بی همتا دراز می کنند... ودر این معراج آنچنان بالا می روند که گویا با گوشان خویش صدای شادمانی پروردگارشان که با فرشتگان سخن می گوید را می شنوند... آنگاه که بنده در نماز می گوید ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢ می شنود که پروردگارشان به فرشتگان وآسمانیان می گوید: بنگرید بنده ام شکر مرا بجا می آورد!.. وبنده ادامه می دهد: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ، وپروردگار می گوید: بنگرید ستایش وثنای مرا ادا می کند!.. ودر آخر خداوند در جمع فرشتگان اعلام می دارد که: این نیایش بین من وبنده ام است. ومن به بنده ام هر آنچه خواسته می بخشم... آری!.. این صدای آیه اسراء است.. آهنگ دلنشین وغم آلود آیه اسراء است که ابرهای سیاه وکبود غم واندوه را بر دل‌های ما چیره می سازد..مسجد اقصی در اسارت اشک می ریزد..حرم با برکت آن از خون شهیدان گلگون کفن گشته است... وما مؤمنان مات ومبهوت وحیران نظاره‌گر این واقعیت دردناک بوده هیچ دست نمی جنبانیم!!... به امید روزی که اقصی دوباره لبخند زند وشکوفه‌های رهبری وشرف بار دگر در امت اسلامی بشکفند وما آیه مبارکه اسراء را با کمال افتخار قراءت کنیم....!.. [۱۳] نگا: لباب الخیار فی سیرة المختار ص/ ۴۲ ـ ۴۳.

درس ششم: بزرگ‌ترین نشانه‫های نبوت‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ قرآن کریم بزرگ‌ترین نشانه و حجت پیامبری رسول خدا ج است. خداوند همه‫ی عرب و عجم را از اول نبوت تا بروز قیامت با کتاب آسمانیش به مبارزه طلبیده، که هر کس در رسالت حضرت محمد ج؛ آخرین پیک خداوند بسوی بشریت کوچک‌ترین شک و تردیدی دارد، نمونه‫ای چون کتاب آسمانی قرآن کریم بیاورد، و ثابت کند که چنین سخنی پرگهر می‫تواند از انسانی خاکی صادر شود. عرب روزگار پیامبر که سرآمد تاریخ بلاغت و سخنوری عرب بودند از آن روز تا به قیامت از آوردن مثالی چون قرآن کریم ناتوان مانده‫اند، و سر تسلیم در مقابل پیامبر خدا ج خم کرده، پس از درک پیام او با جان و دل و عقل آن را پذیرفتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند متعال می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٢٣ [البقرة: ۲۳].

«و اگر در باره آنچه بر بنده خود [= پیامبر] نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را - غیر خدا - برای این کار، فرا خوانید اگر راست می‌گویید!»

و همچنین می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٣٨ [يونس: ۳۸].

«ولی [این سبک مغزان بی منطق، در عین روشن بودن حقیقت] می گویند: [پیامبر] آن را به دروغ بافته است. بگو: پس اگر [در ادعای خود] راستگو هستید، سوره‌ای مانند آن بیاورید، و هر که را جز خدا می توانید [برای این کار] به یاری خود دعوت کنید».

امام ابن جوزی می‫گویند: معجزه بودن قرآن مجید بصورتهای متعددی تجلی می‫کند، از آنجمله است:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱- از نظر قدرت بیانی و بلاغت و فصاحت و ایجاز و بازکردن مطالب، و همه‫ی تصاویر زیبایی و کمال زبانی. چه بسا قصه‫ای را در جائی با تفصیلات آن می‫یابی، و در جائی دیگر تکرار آن البته بصورت بسیار فشرده، و چون به سیاق و سباق آیات بنگری با کمال حیرت می‫یابی، که هر اسلوب قرآنی مناسب جا و مکان و سیاقش آمده، و نه تنها هیچ نقص و عیبی در اسلوب نیست، بلکه قله‫ی سرشار بلاغت همان شیوه‫ی ملکوتی قرآن است و بس.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۲- از نظر بیان و نگارش نوینش که با شیوه‫های سخنوری و موسیقی شعر کاملا مخلتف است. و این دو معنی از جمله نکات به مبارزه طلبیدن عرب‌ها هستند. عرب از آنروز تا به امروز و تا به روز ازل از آوردن چنین اسلوبی عاجزند، و این تسلیم شدن آن‌ها و اعتراف‌شان به کمال قرآنی آن‌ها را به اسلام آوردن و سرتسلیم نزد پروردگار یکتا سوق داد. این اسلوب ملکوتی آنچنان عرب را حیرتزده کرده بود که بزرگ‌ترین ادیبان نامدار چون؛ ولید بن مغیرة، به پاس احترام قرآن به یک پا ایستاده گفت: سوگند بخدا که در قرآن عجب شیرینی و لطافتی است، و عجب زیبائی و جلالی است!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ۳- از نیم رخهای معجزه بودن قرآن می‫توان به اطلاعات قرآنی و اخبار آن از ملت‌های پیشین، و زندگی پیامبرانی که مسیحیان و یهودیان از آن‌ها اطلاعاتی ناچیز و احیانا نادرستی داشتند اشاره کرد. و البته بیاد داشته باشیم که این اخبار را انسانی که سواد خواندن و نوشتن نداشته، و با آخوندهای مسیحی و کاهنان و جادوگران و رهبران دینی آن‌ها هیچ نشست و برخواست و آشنائی نداشته است، و حتی عرب‌هایی که سواد خواندن و نوشتن داشته‫اند، و با دانشمندان و در جلسه‫های علمای مسیحی و یهودی شرکت می‫کردند نیز از اخباری که به پیامبر خدا ج از راه قرآن به مردم می‫رساندند کاملا بی‫خبر بودند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۴- اطلاع دادن از برخی اخبار پوشیده‫ای که در آینده اتفاق می‫افتد، و آنچنان که قرآن گفته بود آن قضایا روی داد. مثل اینکه قرآن به یهودیان گفت:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿فَتَمَنَّوُاْ ٱلۡمَوۡتَ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٩٤[البقرة: ٩۴].

«بگو: اگر راست مى‌گویید که سراى آخرت نزد خدا ویژه شماست نه مردم دیگر، پس آرزوى مرگ کنید».

سپس گفت:

﴿وَلَن يَتَمَنَّوۡهُ [البقرة: ٩۵].

«و هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد، (زیرا عذاب سخت) به واسطه کردار بد خود (برای خود در آخرت مهیا کرده‌اند)، و خدا آگاه به ستمکاران است».

و قرآن گفت:

﴿فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ [البقرة: ۲۳].

«پس سوره‌ای چون قرآن بیاورید»

سپس گفت:

﴿وَلَن تَفۡعَلُواْ [البقرة: ۲۴].

«و هرگز نمی توانید انجام دهید»

و آن‌ها هرگز چنین نکردند.

و قرآن گفت:

﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغۡلَبُونَ[آل عمران: ۱۲].

«به آن‌ها که کافر شدند بگو: (از پیروزی موقت خود در جنگ اُحُد، شاد نباشید!) بزودی مغلوب خواهید شد. ..»

و آن‌ها همانطور که قرآن گفته بود شکست خوردند.

و قرآن به مؤمنان گفت:

﴿لَتَدۡخُلُنَّ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِينَ [الفتح: ۲٧].

«.. بطور قطع همه شما بخواست خدا وارد مسجد الحرام می‌شوید در نهایت امنیّت..»

و مسلمانان به آنچه قرآن به آن‌ها وعده داده بود، رسیدند و وارد مسجد الحرام شدند.

قرآن در باره‫ی ابو لهب و زنش گفت:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿سَيَصۡلَىٰ نَارٗا ذَاتَ لَهَبٖ٣ وَٱمۡرَأَتُهُۥ حَمَّالَةَ ٱلۡحَطَبِ٤ فِي جِيدِهَا حَبۡلٞ مِّن مَّسَدِۢ٥ [المسد: ۳-۵].

«به زودی در آتشی زبانه دار درآید؛ (٣) و [نیز] همسرش که هیزم کش است [در آتش زبانه دار در آید.] (٤) [همان که] بر گردنش طنابی تابیده از لیف خرماست. (٥)»

و این دلیلی است واضح و برهانی است گویا و روشن بر اینکه آن دو در حال کفر خواهند مرد و ایمان نخواهند آورد. و چنین شد.

۵- قرآن از هر گونه اختلاف و تناقض و دوگانه گوئی بدور است.

خداوند متعال می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢ [النساء: ۸۲].

«آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می‌یافتند».

و همچنین فرمودند:

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩ [الحجر: ٩].

«البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت».

ابوهریره شاگرد وفادار پیامبر اکرم ج از آن حضرت چنین روایت می‫کنند: پیامبر خدا ج فرمودند: هیچ پیامبری را خداوند نفرستاد مگر اینکه بدو نشانه‫ها و علامت‌هایی داد که مردم براساس آن‌ها به او ایمان آوردند. و علامت و نشانه‫ی پیامبری من وحی است که خداوند بر من قرآنی کرده است، و امیدوارم که پیروان من از پیروان تمامی پیامبران دیگر روز قیامت بیشتر باشند [۱۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ابن عقیل می‫گوید: و از جمله تصاویر معجزه بودن قرآن این است که؛ هیچ کسی نمی‫تواند در قرآن یک آیه‫ای بیابد که معنایش از سخنی پیشین گرفته شده باشد! این در حالی است که ادیبان و سخنوران همیشه پرده از استفاده و قرض گیری برخی از برخی دیگر برمی‫کشند. مثلا می‫گویند: متنبی از بحتری این جمله را گرفته است!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ابن جوزی می‫گوید: وقتی در معجزه‫ی پیامبر اکرم ج به دقت فکر کردم دو مورد برایم روشن شد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ اولی: معجزات پیامبران با وفات آن‌ها ناپدید شده‫اند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ اگر امروز کافری بپرسد: چه دلیلی بر درستی ادعای محمد و موسی دارید؟

و به او گفته شود: ماه برای حضرت محمد ج به دو نیمه تقسیم گشت، و دریا برای حضرت موسی شگافته شد. او خواهد گفت: آنچه ادعا می‫کنید امکان ندارد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ از اینروست که خداوند معجزه‫ی پیامبر اکرم ج را قرآن کریم قرار داد که تا روز ازل پایدار بماند. و شاهد و گواهی راستین، و دلیلی و حجت و برهانی درست بر صدق و راستگویی او پس از وفاتش نیز باشد. و همین قرآن را خداوند دلیل و برهانی قرار داد بر راستی و صداقت پیامبران. چرا که قرآن از آن‌ها اطلاع می‫دهد و بر درستی و صدق پیامبریشان مهر قبول می‫زند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ دومی: قرآن به مسیحیان و یهودیان ـ اهل کتاب ـ اطلاع داد که صفات و ویژگی‌های حضرت محمد ج در تورات و انجیل ثبت شده است. و قرآن گواهی بر ایمان حاطب بن ابی بلتعه داد، و قرآن شهادت داد که مادر مؤمنان؛ عائشه از تهمتی که بدو وارد شده کاملا پاک و مبراست. و البته این‌ها گواهی و شهادت‌هایی است بر علم غیب.

حال اگر در تورات و انجیل صفات و ویژگی‌های پیامبر خدا ج نمی‫بود، حتما آن‌ها از ایمان آوردن به حضرت محمد ج سرباز می‫زدند و از اسلام دلزده می‫شدند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و اگر «حاطب» می‫دانست که گواهی قرآن در مورد او نادرست است، و یا مادر مؤمنان عائشه می‫دانست که آنچه قرآن در حق او گواهی داده، با حقیقت منافات دارد، بدون شک آن دو از ایمان و اسلام زده می‫شدند و درک می‫کردند که گواهی و شهادت قرآن دروغ است، و از اسلام متنفر می‫شدند [۱۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۴] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۱۵] نگا: الوفا ص/ ۲۶۳ ـ ۲٧۳، به اختصار.

درس هفتم: مژده پیامبران پیشین به آمدن او

خداوند متعال می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَإِذۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ لَمَآ ءَاتَيۡتُكُم مِّن كِتَٰبٖ وَحِكۡمَةٖ ثُمَّ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مُّصَدِّقٞ لِّمَا مَعَكُمۡ لَتُؤۡمِنُنَّ بِهِۦ وَلَتَنصُرُنَّهُۥۚ قَالَ ءَأَقۡرَرۡتُمۡ وَأَخَذۡتُمۡ عَلَىٰ ذَٰلِكُمۡ إِصۡرِيۖ قَالُوٓاْ أَقۡرَرۡنَاۚ قَالَ فَٱشۡهَدُواْ وَأَنَا۠ مَعَكُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِينَ٨١ فَمَن تَوَلَّىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٨٢[آل عمران: ۸۱-۸۲].

«و [یاد کنید] هنگامی که خدا از همه پیامبران [و امت هایشان] پیمان گرفت که هرگاه کتاب و حکمت به شما دادم، سپس [در آینده] پیامبری برای شما آمد که آنچه را [از کتاب های آسمانی] نزد شماست تصدیق کرد، قطعاً باید به او ایمان آورید و وی را یاری دهید. [آن گاه خدا] فرمود: آیا اقرار کردید و بر این [حقیقت] پیمان محکم مرا [به صورتی که به آن وفا کنید] دریافت نمودید؟ گفتند: اقرار کردیم. فرمود: پس [بر این پیمان] گواه باشید و من هم با شما از گواهانم. (٨١) پس کسانی که بعد از این [پیمان محکم و استوار از آن] روی برتافتند فقط آنان هستند که از دایره انسانیت بیرون شده‌اند(٨٢)».

از حضرت علی بن ابی‫طالبس و پسر عمویشان عبدالله بن عباسب آمده است: خدواند هیچ پیامبری را نفرستاد مگر اینکه از او عهد و پیمان گرفت که اگر چنانچه حضرت محمد ج در زمان زندگی او برانگیخته شود بدو ایمان آورده، او را یاری می‫کند. و به آن پیامبر دستور می‫داد تا از پیروان خود نیز عهد و پیمان گیرد که اگر چنانچه حضرت محمد در زندگی آنان برانگیخته شود، به او ایمان آورده، او را یاری ‫دهند [۱۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پروردگار یکتا از زبان حضرت ابراهیم÷ چنین حکایت می‫کند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَيُزَكِّيهِمۡۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ١٢٩ [البقرة: ۱۲٩].

«پروردگارا! در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز، که آیات تو را بر آنان بخواند، و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد، و [از آلودگی های ظاهری و باطنی] پاکشان کند؛ زیرا تو توانای شکست ناپذیر و حکیمی».

امام ابن کثیر می‫گوید: خداوند متعال از تحقق یافتن دعای حضرت ابراهیم به مردم مکه اطلاع می‫دهد که پیامبری از میان آنها، و از نسل حضرت ابراهیم برانگیخته شده است. و این دعای استجابت یافته‫ی حضرت ابراهیم در حقیقت با آنچه خداوند پیش از آن در درگاه ملکوتی خود مشخص کرده بود که حضرت محمدج به عنوان پیامبر برای اهل مکه و سایر انسانها و جنها فرستاده شود، هماهنگی و توافق پیدا کرده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ امام احمد از عرباض بن ساریه روایت می‫کند که ایشان گفتند: پیامبر خدا ج فرمودند: آن وقت که حضرت آدم هنوز در گل آفرینش بود من نزد خداوند متعال به عنوان آخرین پیامبران تعیین شده بودم. و از برخی از اشارات گذشته شما را اطلاع می‫دهم: دعای پدرم حضرت ابراهیم برای من، مژده‫ی حضرت عیسی به آمدن من، و خوابی که مادرم دید. البته مادران تمام پیامبران اینچنین خوابهایی می‫بینند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ خبر پیامبر خدا ج از روز ازل بر زبان انسانها جریان داشت، تا اینکه آخرین پیامبر بنی اسرائیل حضرت عیسی بن مریم نام رسول خدا ج را به صراحت اعلام داشت. آن روزی که در میان بنی اسرائیل ایستاد، و در آن خطبه‫ی تاریخیش گفت: ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُم مُّصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيَّ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَمُبَشِّرَۢا بِرَسُولٖ يَأۡتِي مِنۢ بَعۡدِي ٱسۡمُهُۥٓ أَحۡمَدُۖ [الصف: ۶].

«و عیسى ‌بن‌ مریم گفت: اى بنى اسرائیل، من پیامبر خدا بر شما هستم. توراتى را که پیش از من بوده است تصدیق مى‌کنم، و به پیامبرى که بعد از من مى‌آید و نامش احمد است، بشارتتان مى‌دهم. چون آن پیامبر با آیات روشن خود آمد، گفتند: این جادویى است آشکار».

و این آن چیزی است که حدیث مذکور بدان اشاره دارد: مژده‫ی حضرت عیسی بن مریم به آمدن من [۱٧]‬‬‬‬‬‬‬‬.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

بود در انجیل، نام مصطفی(ج)
آن سر پیغمبران، بحر صفا

و همچنین در کتاب‌های آسمانی گذشته نیز به جایگاه و مکانت و شرف پیامبر خاتم ج صراحتا اشاره شده است.

﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡۚ [الأعراف: ۱۵٧].

«همان‌ها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آن‌ها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیاء پاکیزه را برای آن‌ها حلال می‌شمرد، و ناپاکی‌ها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آن‌ها بود، (از دوش و گردن‌شان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند».

عطا بن یسار می‫گوید: عبدالله بن عمرو بن العاص را دیدم. به او گفتم: از صفت پیامبر اکرم ج در تورات برایم بگو. گفت: آری، سوگند بخدا که او در تورات بدانچه قرآن در حقش گفته معرفی شده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا٤٥ [الأحزاب: ۴۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ «ای پیامبر! به راستی ما تو را شاهد [بر امت] و مژده رسان و بیم دهنده فرستادیم».

تو بنده و پیامبر من هستی، من تو را متوکل ـ بر خداوند اعتماد کننده ـ نامیده‫ام. او خشن و سخت‫خو نیست، و در بازارها داد و فریاد براه نمی‫اندازد. زشتی را با بدی جواب نمی‫گوید، گذشت و بخشش خوی اوست. خداوند تا زمانیکه ملت کجرو را راست نگرداند، و تا به وحدانیت پروردگار «لا إله إلا الله» ـ «هیچ اله و معبودی نیست جز خداوند یکتا» ـ گواهی ندهند او را از میان آن‌ها برنمی‫دارد. خداوند بوسیله‫ی او چشم‌های کور و گوش‌های کر، و قلب‌های بسته را بروی حقیقت می‫گشاید. [۱۸]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ امام بیهقی از ابن عباسب آورده است که گفت: جارود بن عبدالله نزد رسول خدا ج آمده، اسلام آورد. و گفت: سوگند به آن پروردگاری که تو را بر حق برانگیخته، من وصف شما را در کتاب آسمانی انجیل یافتم. حضرت عیسی بن مریم÷ به قدوم مبارکتان مژده داده‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ از ابوموسی اشعری روایت شده که گفتند: نجاشی پادشاه حبشه گفت: «من گواهی می‫دهم که حضرت محمد ج پیامبر و فرستاده‫ی خداست، و او همان کسی است که حضرت عیسی به آمدن او مژده داده بودند. و اگر مسئولیت اداره‫ی مملکت، و مسئولیتهای مردم بر گردنم نمی‫بود، خدمت آن حضرت ج می‫رسیدم تا کفش‌هایش را بر سرم بگذارم!» [۱٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

[۱۶] تفسیر ابن کثیر ۱ /۴٩۳، از سدی نیز روایتی به همین معنا آمده است. [۱٧] نگا: تفسیر ابن کثیر۱/ ۲۴۳. [۱۸] به روایت امام بخاری. [۱٩] به روایت امام ابو داود سجستانی.

درس هشتم: حفاظت خداوند متعال از پیامبرش

در طلاطم مکر و نیرنگ دشمنان قسم خورده، و نقشه‫های پلید آن‌ها، یاران پیامبر اکرم ج بشدت مواظب آن حضرت بودند، تا مبادا از سوی دشمن مورد سوء قصد قرار گیرند. خداوند متعال این دلهره و ترس را از قلب‌های مؤمنان پاک نموده، حفاظت از پیامبرش در برابر مکر و حیله‫های انسان‌ها را بر عهده گرفت. خداوند متعال می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ [المائدة: ۶٧].

«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند».

ابن کثیر در تفسیر این آیه گفته است: یعنی؛ ای پیامبر ما، پیام ما را برسان و بدانکه من نگهبان و یاور تو هستم و بر دشمنانت تو را غلبه خواهم داد. و تو را بر آن‌ها پیروز می‫گردانم، پس از هیچ چیزی ترس و هراس و واهمه نداشته باش، هیچ یک از آن‌ها نمی‫توانند به تو ضرر و زیانی برسانند. پس از این آیه یاران رسول اکرمج دیگر نیازی ندیدند از آن حضرت ج نگهبانی کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ از تصاویر پاسداری و حفاظت خداوند متعال از پیامبرش آن روایتی است که ابوهریره آورده است. روزی ابوجهل از برخی از همکیشان خود پرسید: آیا محمد در بین شما نیز صورتش را بخاک می‫مالد؟ {یعنی نماز بجای می‫آورد!}‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ گفتند: آری. گفت: سوگند به لات و عزا! (دو بت بزرگ در مکه). اگر او را ببینم که سرش را بزمین می‫زند، پایم را روی گردنش فشار می‫دهم، و صورتش را به خاک می‫مالم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ وقتی پیامبر را در حال سجده دید با کبر و غرورش بسوی او آمد تا پایش را بر گردن آن حضرت بگذارد. تا به پیامبر نزدیک شد، ترسان و هراسان در حالیکه صورتش را با دستانش گرفته بود به عقب فرار کرد.

دوستانش از او پرسیدند: تو را چه شده؟!

گفت: در بین من و او گودالی از آتش، پر از ترس و وحشت و بال‌هایی که بهم می‫خورد سربرآورد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر خدا ج فرمودند: اگر به من نزدیک می‫شد، فرشتگان او را تکه پاره می‫کردند [۲۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و از ابن عباسب روایت شده که گفتند: ابوجهل گفته بود: اگر محمد را ببینم در کنار کعبه نماز می‫خواند، گردنش را با پایم له می‫کنم. وقتی خبر به پیامبر خدا ج رسید فرمودند: اگر چنین کند فرشتگان او را تکه پاره می‫کنند [۲۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ جابر بن عبدالله روایت می‫کند که: پیامبر خدا ج بسوی «خصفة» لشکرکشی کرد، مسلمانان شکست سختی به دشمن رساندند. مردی از آن‌ها به نام «غوث بن الحارث» در یکی از اتراق‫گاه‌ها خود را بالای سر رسول خدا ج که در حال استراحت بودند، رسانید. و شمشیر کشیده داد زد: چه کسی می‫تواند تو را از دست من نجات دهد؟ پیامبر خدا ج فرمودند: الله! بناگاه شمشیر از دست آن مشرک رها شده بزمین افتاد. پیامبر خدا ج برخواست و شمشیر را گرفته فرمودند: و حالا، چه کسی تو را از دست من نجات می‫دهد؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آن مرد با ترس و لرز گفت: از من درگذر. پیامبر اکرم ج فرمودند: آیا شهادت می‫دهی که پروردگاری نیست مگر «الله» و من رسول و فرستاده‫ی خدا هستم؟ آن مرد گفت: نه، ولی قول می‫دهم هرگز با تو نجنگم، و کسانیکه با تو می‫جنگند را یاری ندهم. پیامبر او را رها کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آن مرد در حالیکه باورش نمی‫شد نجات یافته بسرعت از آنجا دور شد، و خودش را به قومش رسانیده گفت: از سوی بهترین انسان‌ها آمده‫ام [۲۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ انس روایت می‫کند: مردی مسیحی اسلام آورد، و او سوره «البقرة»، و «آل عمران» را آموخت، و چیزهایی را نیز به امر پیامبر خدا ج می‫نوشت. سپس از اسلام بازگشت و مسیحی شد. و هر جا می‫گفت: محمد جز آنچه من بدو آموخته‫ام هیچ نمی‫داند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند جانش را گرفت. او را دفن کردند. صبح روز بعد دیدند که زمین جسدش را بیرون انداخته. مسیحیان گفتند: این کار محمد و یارانش است. چون از آن‌ها بریده بود قبرش را کنده، جسدش را بیرون انداخته‫اند. گودالی عمیقتر کندند و دوباره او را دفن کردند. روز بعد متوجه شدند زمین بار دگر او را بیرون انداخته. گفتند: این کار محمد و دوستانش است، رفیقمان را نبش قبر کرده‫اند. اینبار تا توانستند گودالی بسیار عمیق زدند، و او را بار دگر دفن کردند. صبح روز بعد دیدند که زمین بار دگر جسدش را بیرون انداخته!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ دریافتند که این نمی‫تواند کار انسان باشد. جسدش را کناری انداختند و رفتند [۲۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و از تصاویر پاسداری خداوند از پیامبرش می‫توان؛ نجات او از زیر شمشیرهای بران پهلوانان قریش که به خانه او شبیخون زدند را نام برد. آخرین حیله‫ای که قریشیان پس از نا امیدی کامل از دست یافتن به پیامبر، بر آن اتفاق کردند این بود که از هر قبیله‫ای پهلوانی شمشیر زن انتخاب کنند، و تمام آن قهرمانان با شمشیرهای بران خود شبانه به خانه رسول اکرم ج شبیخون زنند، و همه با هم چون یک مرد آهنین در یک لحظه شمشیرهای خود را بر او فرود آورند. و بدین‌صورت خونش در بین قبیله‫های مختلف عرب پخش می‫شود. آنگاه بنو عبدمناف؛ قبیله‫ی پیامبر، را توان مقابله با تمام عرب‌ها نخواهد بود، و بناچار از خوانخواهی از او دست خواهند کشید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این آخرین سوژه‫ای بود که حیله‫ی ناجوانمردانه مشرکان می‫توانست بدان دست یابد، ولی آن کوته فکران و سست اندیشان از این غافل بودند که خداوند خود نگهبان و پاسدار رسول خود است. فرشته‫ی وحی؛ جبریل، بدستور خداوند متعال بر پیامبر اکرم ج نازل شده، او را از مکر و حیله‫ی مشرکان آگاه ساخته، دستور خداوند را بدو ابلاغ نمود که شب را در بستر خویش نخوابد، و به او اجازه هجرت داده شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و از تصاویر پاسداری خداوند از او می‫توان به حادثه‫ی غار نگریست. آنگاه که مشرکان قریش با رد یابی آثار حرکت پیامبر به دم غار ثور رسیدند. ابوبکر صدیق؛ یار غار رسول خدا، از اینکه مبادا پیامبر توسط مشرکان دستگیر شود بسیار نگران و پریشان بود، و گفت: ای رسول خدا! اگر کسی از این‌ها بزیر پایش نگاه کند ما را خواهد دید. پیامبر خدا ج با کمال اطمینان و توکل بر پروردگار به دوست و همراهش گفت: ای ابوبکر! تو را چه گمان از دوتائی که خداوند سومی آن‌هاست!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و در همین سفر هجرت به تصویری دیگر بنگر: آنگاه که سراقه بن مالک توانست خود را به پیامبر برساند، و در پی دستگیری آن‌ها و تحویل‌شان به قریشیان بود، تا جایزه‫ی قریش را بخود اختصاص دهد. چگونه خداوند پیامبرش را از دست او نجات داد؟ چگونه پاهای اسبش در زمین فرو رفته او را بزمین زد؟ تا سر تسلیم فرو آورده از پیامبر امان خواست..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ امام ابن کثیر در تفسیرش می‫نویسد: از جمله‫ مثال‌های نگهبانی و پاسبانی خداوند از پیامبرش می‫توان؛ به حفاظت پروردگار از او در برابر اهل مکه و سردمداران و حسودان و دشمنان و جاه‫طلبان و خود خواهان آن نام برد که با وجودی که از شدت دشمنی و بغض و کینه بخود می‫پیچیدند، و شبانه روز بر علیه او نقشه می‫کشیدند، نتوانستند مویی از سر آن جناب کم کنند، هر بار خداوند با قدرت و حکمت بزرگش اسباب و وسائلی را فراهم می‫نمود، و او را از چنگ ظالمان در امان می‫داشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در ابتدای طلوع آفتاب توحید خداوند رسولش را بوسیله‫ی ابوطالب که عمویش بود و در بین قریشیان کدخدائی و ریاست و احترام داشت حفاظت نمود. خداوند محبتی فطری در قلب او آفرید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ابوطالب شیفته‫ی برادر زاده‫ی خود از رابطه‫ی خویشاوندی ـ نه رابطه اسلام و دیانت ـ شد. شاید اگر ابوطالب مسلمان می‫شد قریشیان کافر دیگر برایش احترام و حرمتی نمی‫شناختند، ولی چون در بینشان صداقت و همدلی کفر برقرار بود او را احترام می‫گذاشتند و از او حساب می‫بردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و چون ابوطالب از دنیا رخت بربست مشرکان توانستند تا حدودی پیامبر را مورد آزار و اذیت خویش قرار دهند. در این هنگام خداوند انصاریان ـ اهل یثرب ـ را بسوی او فرستاد. اهل یثرب دین اسلام را هضم کرده، پیامبر را به آغوش کشیدند، و از او خواستند تا به شهر آن‌ها هجرت کند. چون آفتاب نبوت در شهرشان طلوع کرد، نام شهر خود را به میمنت قدوم مبارک پیامبر «مدینة النبی» ـ شهر پیامبر ـ تغییر دادند، و در راه حمایت و پاسبانی از او دشمنی عرب و عجم را به جان و دل خریدند.

خداوند در تمامی مسیر دعوت اسلام پیامبرش را حفاظت می‫کرد، و هر گاه مشرکان یا اهل کتاب ـ یهودیان و مسیحیان ـ بر علیه او نقشه‫ای می‫کشیدند خداوند نقشه‫ی آن‌ها را بر آب می‫کرد و خدعه و نیرنگشان را چون تیری به سینه خود آن‌ها بر می‫گردانید [۲۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۲۰] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۲۱] به روایت امام بخاری. [۲۲] به روایت امام حاکم، و ایشان حدیث را صحیح دانسته است. [۲۳] به روایت امام بخاری. [۲۴] با اختصار؛ تفسیر ابن کثیر (۲/ ۱۰۸ ـ ۱۱۰)

درس نهم: هجرت بسوی مدینه

کار و فعالیت دعوت اسلامی در مدینه بصورتی بسیار امیدوار کننده پیشرفت می‫نمود، و مدینه با جان و دل مشتاق دیدار پیامبر خدا ج و به آغوش کشیدن دعوت او و پناه دادن به برادران مسلمان خود شده بود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در مقابل؛ مکه به یک زندان و شکنجه‫گاه برای مؤمنان بدل شده بود، و شدت استبداد و خودخواهی و ظلم و ستم آن بحدی رسیده بود که برداشت و تحمل آن تقریبا بکلی امکان پذیر نبود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر خدا ج به پیروان خود دستور داد بصورت مخفی و بدون اینکه مشرکان مکه بو ببرند خود را از زیر شکنجه‫ی مکه بیرون کشیده به مدینه هجرت کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ مؤمنان مال و ثروت و دارائی و خانه و کاشانه و احیانا زن و فرزند خود را رها کرده یکی یکی از مکه فرار نموده خود را به مدینه رساندند. در مکه جز رسول خداج و ابوبکر و علی و برخی از مؤمنان دربند مشرکان کسی دیگری نماند.

وقتی مشرکان مکه دریافتند، پیروان رسول خدا ج به مدینه رسیده‫اند، و در آنجا در کمال امنیت و آرامش بسر می‫برند و از تیر رس آن‌ها دور شده‫اند از اینکه مبادا در آنجا پایگاهی تشکیل دهند و مدینه مرکز دعوت و تبلیغ آن‌ها شود بشدت ترسیدند، و اتفاق کردند که باید رسول خدا ج را به قتل برسانند، و مانع رسیدن او به یارانش شوند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ مشرکان مکه از هر قبیله‫ای یک پهلوان و شمشیر زن ماهر انتخاب کردند، تا همه با هم در یک لحظه شبانگاه به خانه پیامبر حمله برده او را به قتل رسانند و بدینصورت خونش در بین تمام عرب‌ها تقسیم شود، و قبیله پیامبر در برابر امر واقع قرار گرفته به خون‌بها راضی گردد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در شبی که آن‌ها می‫خواستند جنایت خود را اجرا کنند، خداوند متعال پیامبرش را از نیرنگ و نقشه آن‌ها باخبر ساخته، بدو امر کرد تا در آن شب در بستر خود نخوابد و بسوی مدینه هجرت کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ با وجود اینکه مشرکان مکه با پیامبر بشدت در جنگ بودند، و صبح و شام سایه او را با تیر می‫زدند، امانت‌های خود را نزد او می‫گذاشتند و در امانتداری و راستگویی او هیچ شک و تردیدی نداشتند. در حالی دستور هجرت به پیامبر داده شد که خانه او پر بود از امانت‌های مردم. پیامبر از پسر عمویش حضرت علی خواست تا در آن شب در بستر پیامبر بخوابد، و با لحاف او خودش را بپوشاند، و پس از رفتن پیامبر امانت‌های مردم را به آن‌ها برگرداند. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ حضرت علی در برابر درخواست رسول الله ج سر تسلیم خم کرد، و در حالیکه شمشیرهای تشنه بخون و بران دشمن در پشت در خانه از نیام بیرون کشیده شده بود حضرت علی در بستر پیامبر دراز کشید و آرام خوابید.

خداوند چشمان مشرکان شمشیر بدست در خارج از خانه را برای چند لحظه کور کرد، پیامبر خدا ج جلوی روی قاتلان تشنه بخونش از خانه بیرون آمده، مشتی خاک از زمین برگرفت و روی سر پهلوانانی که توان دید او از چشمانشان سلب شده بود ریخت، و خودش را به خانه ابوبکر صدیق که از پیش منتظر ایشان بود رسانید، و دو یار و دوست و همراه به سرعت شبانگاه هجرت تاریخی خود را شروع کردند.

پیامبر اکرم ج و دوست فداکارش ابوبکر صدیق در جهت مخالف مدینه براه افتادند، و خود را به غار ثور در بالای کوهی رسانیدند. و تصمیم داشتند تا نا امید شدن گشت‌های دشمن در آنجا بمانند.

قریشیان چون دیدند نقشه‫یشان به باد رفت، و با وجود تمام مکر و حیله و نیرنگ باز هم پیامبر از دست‌شان در رفت، بشدت خشمگین شدند و نیروهای گشت ویژه‫ای تشکیل داده به هر طرف گسیل داشتند. و برای کسی که پیامبر را دستگیر کند صد شتر جایزه تعیین کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ صحرای اطراف مکه و راه مدینه پر شد از افرادی که در طمع جایزه در پی پیامبر خدا ج و یارش بودند . این تلاش و کوششها و ردپا گیری‌ها گروهی از مشرکان را جلوی غار ثور رسانید. پیامبر خدا ج تمام اسباب و توان بشری خود را بکار گرفته بود، و نهایت کوشش و دقت عمل را بخرج داده بود، اینجاست که معجزه برای دفاع از حق باید وارد میدان عمل شود! مشرکان در کنار غار ایستادند، ابوبکر بسیار ناراحت و پریشان شده بود، و از این دلهره داشت که مبادا پیامبر خداج دستگیر شود. به پیامبر اکرم ج گفت: ای رسول خدا! اگر کسی از آن‌ها به زیر پایش نگاه کند ما را خواهد دید.

خداوند در این لحظه بسیار حساس پیامبرش را در پناه خود داشت، و مشرکان را از رسیدن به او باز داشت.

پیامبر خدا ج که به خدایش توکل کامل کرده بود دوستش را دلداری داده به او گفت: هیچ نگران نباش، چه تصور می‫کنی به دو نفری که خداوند سومی آنهاست [۲۵]! حالا که خدا با ماست هیچ نگران نباش.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پس از گذشت سه شب از ناپدید شدن پیامبر از مکه، کوشش‌ها برای بحث و تلاش از پیامبر به سستی گرائید، بیشتر دسته‫های بسیج شده برای دستگیری پیامبر نا امید شدند، و گمان کردند پیامبر تا این مدت از آن‌ها بسیار دور شده، و رسیدن به او امکان ندارد. در این اثنا بنا به نقشه‫ای که پیامبر و ابوبکر از پیش ترتیب داده بودند، راهنمایی که از پیش با او اتفاق کرده بودند همراه با دو شتر خود را به آن‌ها رسانید، و پیامبر و ابوبکر صدیق همراه با راهنما ـ راه دان ـ بسوی مدینه حرکت کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ در راه پیامبر به خیمه پیرزنی به نام «ام معبد خزاعیة» رسید. و از او خواستند بزی خشک و لاغر اندامی که از شدت ناتوانی با گوسفندان به صحرا نرفته بود را بدوشند. به برکت دست پیامبر پستان بز پر از شیر شد. پیامبر بز را دوشید و پیر زن را از آن سیر کرد، سپس همراهان از آن شیر نوشیده، سیر شدند. در پایان پیامبر خدا ج از آن شیر نوشیدند، و کاسه‫ای را نیز برای پیر زن پر شیر کردند، و به راهشان ادامه دادند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ سراقه بن مالک شنید که پیامبر خدا ج راه ساحل را در پیش گرفته، به آرزوی رسیدن به جایزه قریش نیزه‫اش را برداشت و سوار بر اسب چارنل بدانسو تاخت. وقتی به پیامبر نزدیک شد، رسول خدا ج دعا کردند، دست‌های اسب به زمین فرو رفت. سراقه دریافت که پیامبر در حفاظت خداوند متعال قرار دارد، و بر اثر دعای او اسبش به زمین فرو رفته. داد کشید و خود را تسلیم کرده از رسول خدا پناه خواست، و سوگند خورد کسانیکه بدانسو در طلب پیامبر خدا ج می‫آیند را باز دارد. پیامبر خدا ج دعا کردند، زمین دست‌های اسب سراقه را رها کرد. سراقه بازگشت و هر کسی که بدانسو درپی پیامبر می‫رفت را از ادامه راه بازمی‫داشت و می‫گفت: من از اینسو می‫آیم کسی را ندیدم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در مدینه حال و هوایی دیگر بود. شوق دیدار رسول خدا ج و دلهره و ترس از راه و مکر و نیرنگ قریشیان. هر روز صبح مردم مدینه در دروازه شهر منتظر رسیدن پیامبر اکرم ج می‫نشستند، و با شدت گرفتن گرمی آفتاب به خانه‫هایشان باز می‫گشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ تا اینکه در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الأول، سال سیزدهم بعثت پیامبر اکرم ج ، کسی داد زد که رسول خدا ج تشریف فرما شدند، نعره شادی و «الله اکبر» از چهار سوی شهر بلند شد، و مردم مدینه از پیر و جوان، مرد و زن، کودک و نوجوان همه از خانه‌هایشان برآمده برای استقبال رسول الله ج بسوی دروازه شهر دویدند.

پیامبر اکرم ج وقتی به «قباء» رسیدند در آنجا مسجدی به پا نمودند. این مسجد اولین مسجدی است که در تاریخ اسلام بنا شده است.

پیامبر چند روزی را در قبا گذراندند، سپس به سوی مرکز مدینه حرکت کردند، در راه نماز جمعه را همراه با کسانی‌که در رکاب آن حضرت بودند بجای آوردند. و این اولین نماز جمعه‫ای بود که پیامبر خدا ج بجای می‫آوردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پس از نماز جمعه پیامبر خدا از قسمت جنوب وارد شهر یثرب شدند، و از آن روز این شهر به میمنت قدوم مبارک پیامبر خدا ج نامش را به «مدینة النبی» تغییر داد.

شادی و خوشحالی رسیدن پیامبر خدا ج به مدینه سراسر شهر را فرا گرفته بود. مردم مدینه با جان و دل رسول خدا ج و یارانش را به آغوش گرفتند و در راه دفاع از آن‌ها و دعوت اسلامی از هیچ دریغ نکردند.

و این‌چنین بود که اسلام زمینی برای فعالیت یافت تا از آنجا دعوت اسلامی و پیام خداوند متعال را به چهار سوی گیتی برساند.

[۲۵]«مَا ظَنُّكَ بِاثْنَيْنِ اللهُ ثَالِثُهُمَا» [به روایت امام بخاری]. سوره مبارکه توبه در آیه: ۴۰ این واقعه را چنین ثبت کرده است: ﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَيۡهِ وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰۗ وَكَلِمَةُ ٱللَّهِ هِيَ ٱلۡعُلۡيَاۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ٤٠[التوبة: ۴۰]. «‏اگر پیغمبر را یاری نکنید (خدا او را یاری می‌کند، همان گونه که قبلاً) خدا او را یاری کرد، بدان گاه که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که (دو نفر بیشتر نبودند و) او دومین نفر بود (و تنها یک نفر به همراه داشت که رفیق دلسوزش ابوبکر بود). هنگامی که آن دو در غار (ثور جای گزیدند و در آن سه روز ماندگار) شدند (ابوبکر نگران شد که از سوی قریشیان به جان پیغمبر گزندی رسد،) در این هنگام پیغمبر خطاب به رفیقش گفت: غم مخور که خدا با ما است (و ما را حفظ می‌نماید و کمک می‌کند و از دست قریشیان می‌رهاند و به عزّت و شوکت می‌رساند. در این وقت بود که) خداوند آرامش خود را بهره او ساخت (و ابوبکر از این پرتو الطاف، آرام گرفت) و پیغمبر را با سپاهیانی (از فرشتگان در همان زمان و همچنین بعدها در جنگ بدر و حُنَین) یاری داد که شما آنان را نمی‌دیدید، و سرانجام سخن کافران را فروکشید (و شوکت و آئین آنان را از هم گسیخت) و سخن الهی پیوسته بالا بوده است (و نور توحید بر ظلمت کفر چیره شده است و مکتب آسمانی ، مکتب‌های زمینی را از میان برده است) و خدا باعزّت است (و هرکاری را می‌تواند بکند و) حکیم است (و کارها را بجا و از روی حکمت انجام می‌دهد)».

درس دهم: پایه‫های اساسی ساختار دولت‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج داخل شهر مدینه منوره شدند. شهروندان مدینه منوره با آغوشی باز در حالیکه از خوشحالی در پوست خود نمی‫گنجیدند از پیک آسمان؛ رسول هدایت و رستگاری استقبال کردند. هر یک از اهل مدینه آرزو داشت پیامبر مهمان او باشد. شتر پیامبر جلوی هر خانه‫ای می‫رسید صاحب خانه مهار شتر را می‫گرفت و با خواهش و تمنا از پیامبر می‫خواست تا در خانه او فرود آید، پیامبر از او تشکر کرده معذرت می‫خواست و می‫فرمود: شترم را رها کنید که از جانب خداوند مأمور است تا در جای معینی بنشیند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ شتر به آرامی اینسو و آنسو می‫نگریست، و به پیش می‫رفت، تا اینکه بجایی که امروز مسجد پیامبر خداست رسید، در آنجا نشست، سپس بلند شد و چند قدمی باز بجلو رفت و به هر طرف نگاه کرد، گویا می‫خواست مطمئن شود در جای درست نشسته، سپس به جای اولش بازگشت و در همانجا نشست. رسول خدا ج از شتر پیاده شده پرسیدند: خانه چه کسی از خویشانم نزدیک اینجاست؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ابو ایوب انصاری که از خویشان مادر پیامبر بودند گفتند: ای رسول خدا! خانه من به اینجا نزدیک است. پیامبر خدا ج تا آماده شدن مسجد و منزلشان در خانه ابو ایوب انصاری بودند.

اولین کاری که پیامبر پس از رسیدن به مدینه منوره انجام دادند، این بود که در همان جایی که شتر نشست مسجدی ساختند.

آن زمین از دو پس بچه یتیم بود که پیامبر زمین را از آن‌ها خریدند. و پیامبر خودشان نیز در ساختن مسجد سهیم بودند.

پس از پایان یافتن کار مسجد، اتاق‌هایی در کنار مسجد برای همسران پیامبر ساخته شد. با آماده شدن اتاق‌ها پیامبر از خانه ابوایوب انصاری به این اتاق‌ها منتقل شدند. و بخاطر جمع شدن مردم برای نماز؛ اذان گفتن مقرر شد تا قبل از هر نماز با شنیدن اذان مردم بسوی مسجد بیایند.

برای برقراری الفت وانسجام بسیار قوی در جامعه پیامبر خدا ج بین مهاجران و انصاریان پیمان برادری برقرار کرد. این پیمان بین نود نفر که نیمی از آن‌ها از مهاجران و نیم دیگر از انصاریان بودند برقرار شد. با این پیمان برادری هر دو مسلمان با هم چون دو برادر تنی می‫شدند، و پس از مرگ از همدیگر ارث می‫بردند. این قانون تا درگرفتن جنگ بدر ادامه داشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پس از آن خداوند متعال فرمودند:

﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ [الأحزاب: ۶].

«.. و در کتاب خدا خویشاوندان نسبى از مؤمنان و مهاجران به یکدیگر سزاوارترند،..»

و بدینصورت از یکدیگر ارث بردن به رابطه خویشاوندی و رحم مادر بازگشت. و اینمورد از اخوت و برادری اسلامی سلب شد. و پیمان برادری تا بروز قیامت بین تمام مؤمنان بر جای ماند.

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ [الحجرات: ۱۰]. «فقط مؤمنان برادران یکدیگرند..»

در این هنگام شهر مدینه از دو تشکل مسلمانان و یهود تشکیل می‫شد. پیامبر خدا جبرای برپائی جامعه همبسته و نیرومند پیمان نامه‫ای بین مسلمانان و یهود امضاء کردند که به میثاق مدینه مشهور است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ سرشناس‌ترین عالم و دانشمند و روحانی یهودیان شخصی بنام «عبدالله بن سلام» بودند، که با بررسی زندگی پیامبر خدا ج و مقایسه آن با آنچه در کتاب‌های پیشین آمده است دریافتند که او آخرین پیامبر و فرستاده پروردگار است. و ایمان آوردند. ولی متأسفانه عموم مردم یهود از روحانی‌های جاه طلب و خود خواه خویش پیروی کردند و چشمان خود را بر نور تابان اسلام بستند [۲۶].

پیامبر خدا ج با گذاشتن برخی قوانین یا پیمان‌ها روابط بین شهروندان مسلمان مدینه؛ مهاجران و انصار را با یهودی‌ها مشخص نمود تا مردم در کمال امنیت و آرامش بسر برده، مشغول عمران و آبادی شهرشان شوند.

برخی از کتاب‌های سیرت پیامبر خدا ج به برخی از میثاق‌های این پیمان نامه اشاره کرده‫اند. از جمله بندهای این میثاق چنین بود:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ • تمامی مؤمنان؛ مهاجران وانصار، به تنهائی ملت یگانه‫ای را تشکیل می‫دهند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ • مؤمنان هیچ نیازمند و عیال داری را در میانشان محتاج رها نمی‫کنند، و به بهترین وجه به او رسیدگی می‫کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ • مؤمنان در مقابل هر تجاوزگر، و دسیسه‫جوی ظالم، خرابکار، فتنه افروز، و مفسد و ستیزه گر، با همدیگر متحد بوده، همه با هم چون سدی سترگ ریشه فساد را در نطفه‫اش می‫خشکانند، هر چند دشمن فتنه‫افروز فرزند یکی از آن‌ها باشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ • هیچ مؤمنی برادر مؤمنش را بخاطر کافری نمی‫کشد، و هیچ مؤمنی کافری را علیه برادر مؤمنش یاری نمی‫دهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ • صلح مؤمنان یکی است. در جنگ در راه خدا هیچ مسلمانی بدور از سایر مسلمانان پیمان صلح نمی‫بندد، بلکه پیمان صلح از سوی همه و با رعایت ضوابط و شرایط عادلانه امضاء می‫گردد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ • قضاوت و دادخواهی در هر نزاع و اختلاف و درگیری برمی‫گردد به خداوند و رسول او ج .‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ • یهود بنی عوف ملتی هستند در کنار مؤمنان. یهودیان بر دین و آئین خود، و مسلمانان بر دین و آئین خود. اتباع و پیروان هر ملتی تابع ملت خویشند، مگر کسی که ظلم و ستمی ورزد که در این‌صورت خودش و خانواده‫اش مسئولیت پیمان شکنی او را متحمل می‫شوند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ • همراهان یهودیان در پیمان با یهودیان مشترکند، و کسی از آن‌ها جز با دستور شخص پیامبر ج بیرون رانده نمی‫شود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ • همسایه چون خود شخص است، کسی حق ندارد به همسایه‫اش کوچک‌ترین ضرر یا ظلم و ستمی روا دارد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ • هیچ بیگانه‫ای بدون اجازه مردم منطقه پناه داده نمی‫شود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و مواردی از این قبیل که برنامه همزیستی و همبستگی اجتماعی بین قبیله‫ها و فامیل‌های مختلف شهر مدینه را ترتیب می‫داد. این قانون اساسی مراد از «امت اسلامی» که در برگیرنده تمام مسلمانان است، و مفهوم «دولت اسلامی» که همان مدینه منوره بود، را بدرستی روشن ساخته، و سلطه برتر جامعه، بخصوص در نزاعات و موارد اختلاف را خداوند و پیامبرش معرفی کرده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ همچنین این اساسنامه آزادیهای فردی و اجتماعی؛ چون آزادی عقیده و آئین و عبادت، و امنیت افراد جامعه را برای همه ضمانت کرده است.

و همچنین اساس برابری و عدالت را برای تمام افراد جامعه محترم و معتبر شمرده است.

با یک نگاه عمیق در بندهای این اساسنامه یا میثاق مدینه بروشنی درمی‫یابیم تعداد زیادی از دستورات جامعه‫های متمدن بشری، و بسیاری از شعارهایی که امروزه در باب حقوق بشر گوش فلک را کر کرده است، در این میثاق نامه بروشنی مد نظر قرار گرفته است. و در حقیقت پیامبر اکرم ج اولین شخص و برترین رهبر تاریخ بشریت است که پایه‫های بنیادین این حقوق را بر جای نهاد، و قواعد و اساسنامه‫های آن را مطابق با شریعت و قانون پروردگار و خالق انسان‌ها آن‌چنان که در قرآن و سنت پیامبر بیان شده، روشن نمود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و در واقع حد و مرزهایی که قرآن کریم و سنت پیامبر خدا ج برای حقوق بشر مد نظر قرار داده حد فاصل و مرز دقیق بین عدالت و برابری و مساوات و آزادی است و بین آنچه مؤسسه‫ها و منظمه‫های جهانی شعار آن‌را به سینه می‫زنند. آنچه امروزه بیشتر مؤسسه‫های جهان غرب برای بشریت خط و نشان می‫کشند حقوق سعادت آفرین نبوده هیچ، بلکه عقوق و ظلم و ستم و تعدی و تجاوز به کرامت انسان و زیر پا نهادن ارزش‌های اخلاقی جامعه است، و در بیشتر موارد چیره ساختن خواسته‫های گروهی که خود را «از ما بهتران» می‫دانند بر سایر افراد بشر است!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۲۶] نگا: زاد المعاد ۳/ ۶۳ ـ ۶۵.

درس یازدهم: مکر و حیله‫های یهودیان، و برخورد پیامبر اکرم ج با آن‌ها‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر خدا ج پس از رسیدن به مدینه پایه‫های اساسی و بنیادی دولت نوین اسلامی را مستحکم کردند. و از جمله کارهایی که در این زمینه انجام دادند، امضاء معاهده و میثاق عدم تجاوز و تعدی و مساوات حقوق شهروندی با یهودیان مدینه بود. ولی یهودیان عقرب صفت نتوانستند عادت نیش زدن خویش را ترک کنند، و پس از مدت زمان بسیار کوتاهی شروع کردند به خیانت به آنچه در معاهده بر آن اتفاق صورت گرفته بود. و با مکر و نیرنگ و دو روئی و خیانت خویش ثابت کردند که نمی‫توانند همشهریان مناسبی برای مسلمانان مدینه باشند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ یهود بنی قینقاع گروهی از یهودیان بودند که چون پیامبر و مؤمنان را درگیر غزوه بدر دیدند، خواستند بازویی نشان داده قدرت خود را برخ مسلمانان بکشند. برخی از آن‌ها زنی مسلمان را در بازار مورد آزار و اذیت قرار داده، جلوی مردم لباس از تنش کشیدند. آن زن مظلوم جیغ و داد سر داد. شخصی از مسلمانان صدای او را شنیده، خواست بدادش رسد که در درگیری یکی از یهودیان متجاوز کشته شد. یهودی‌ها با دیدن این صحنه برآشفتند و مرد مسلمان را کشتند.

پس از اینکه پیامبر خدا ج از غزوه بدر بازگشت، یهودی‌ها را خواست تا قضیه را روشن کرده، حل و فصل کنند. ولی آن‌ها با شدت با پیامبر برخورد کردند، تا جائیکه معاهده را جلوی پیامبر انداختند و برای جنگ آماده شدند. رسول الله ج نیز برای مقابله با آن‌ها آماده شد.

مسلمانان برای مدتی آن‌ها را در محاصره قرار دادند. یهودیان چون راه گریزی برای خود نیافتند، و مطمئن شدند که از آتش این معرکه‫ای که بپا کرده‫اند جان سالم بدر نخواهند برد، از پیامبر خواستند تا به آن‌ها اجازه دهد پس از تسلیم مال و ثروتشان، زن و فرزندانشان را گرفته از مدینه خارج شوند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر که با خونریزی شدیدا مخالف بود، از آن گرگ‌های درنده‫ای که توبه‫ای جز مرگ نداشتند، درگذشت، و با پیشنهادشان موافقت کرد. پس از بیرون رفتن یهود بنی قینقاع از دژهایشان اسلحه‫های بسیار زیادی که آن‌ها برای جنگ با مسلمانان در انبارهایشان جمع کرده بودند به غنیمت مسلمانان درآمد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ یهود بنی نضیر گروه دیگری از یهودیان مدینه بودند که در سال چهارم هجری به معاهده خیانت کرده، نقشه ترور پیامبر خدا ج را کشیدند.

در سال چهارم هجری بنا به یکی از بندهای معاهده در مورد مشارکت در دیه (خون‌بها) پیامبر نزد آن‌ها رفت. آن‌ها در یک باغی گرد هم آمده نقشه قتل پیامبر خداج را ترتیب داند، و قرار گذاشتند یکی از پهلوانان‌شان بنام عمرو بن جحاش سنگ آسیابی را از پشت بام بر سر پیامبر خدا ج بیندازد.

خداوند متعال به پیامبرش خبر داد، تا فورا از منطقه خطر دور شود. پیامبر نیز بلا فاصله به مدینه برگشتند. و برای گوشمالی دادن یهودیان آمادگی گرفتند.

رسول خدا ج زندگی این حیله‫گران بدطینت را نیز به آن‌ها بخشید، و تنها دستور داد از مدینه خارج شوند. چون خائن و غدار لیاقت همشهری بودن با مسلمانان را ندارد. آن‌ها نیز آنچه مال و ثروت داشتند را بر ۶۰۰ شتر گذاشته، خانه‫هایشان را ویران کرده، به خیبر رفتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ اما یهودیان بنی قریظه پس از نقض معاهده، با لشکر کفر و احزابی که برای جنگ با مسلمانان ـ در غزوه خندق ـ آمده بودند هم پیمان شدند تا اسلام را از مدینه ریشه کن سازند. پس از آنکه خداوند احزاب را شکست داده، دماغ‌شان را بزمین مالید و لشکرشان با ذلت و خواری بسوی مکه بازگشت، پیامبر با سه هزار تن از یارانش برای تنبیه کردن بنو قریظه حرکت کردند. مسلمانان مدتی آن‌ها را محاصره کرده، در تنگنا قرار دادند.

وقتی یهودیان از هر جهت نا امید شدند، و دریافتند جزای خیانت بزرگشان چیزی جز مرگ نخواهد بود، حاضر شدند تسلیم شوند. و هر آنچه «سعد بن معاذ» در حق آن‌ها قضاوت کند را بپذیرند.

«سعد بن معاذ» یکی از برجسته‫ترین یاران پیامبر خدا ج بود که خیانت در برابر خدا و رسولش را به هیچ وجه نمی‫توانست از هیچ کس تحمل کند. و با وجود اینکه با یهودیان میانه بسیار خوبی داشت، پس از آن خیانت بسیار بزرگ آن‌ها چنین قضاوت کرد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ تمام مردانی که قدرت جنگ دارند کشته شوند، زنها و بچه‫ها و مال و ثروتشان به غنیمت گرفته شود. جنگجویان‌شان که بر علیه مسلمانان سلاح خیانت بدوش گرفته‫اند، و به آن‌ها در سخت‫ترین روزهای جنگ از پشت خنجر زدند بجز تعداد کمی که مورد بخشش قرار گرفتند کشته شدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ البته این قضاوت را خود یهودیان انتخاب کردند. آن‌ها از شدت کینه و بغضی که با پیامبر خدا ج داشتند نخواستند پیامبر در حقشان قضاوت کند. و چون روابط نزدیکی با اوسی‌ها داشتند، سردارشان «سعد بن معاذ» را برای قضاوت انتخاب کردند، به گمان اینکه شاید با آن‌ها به نرمی برخورد کند. ـ و شاید گمان می‫کردند چون سعد آن‌ها را ببخشد سایر مسلمانان بخصوص قبیله خزرج که قبل از اسلام با اوسی‌ها دشمنی داشتند، بر علیه این قضاوت بشورند و آتش فتنه در بین مسلمانان شعله‫ور شود ـ.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ یهودیان پس از آنکه تورات را تحریف کردند، در آن گنجانیدند که باید اسیران را کشت، و سعد نیز با آن‌ها طبق دستور کتابی که برای خود نوشته بودند برخورد کرد.

در سفر العدد، در تورات تحریف شده یهودیان (الاصحاح ۳۱/ ۶ ـ ۳۵ ) آمده است: بنی اسرائیل زن‌ها و بچه‫های «مدیان» را به کنیزی گرفتند. و تمام اموال و چهارپایان و حیوانات‌شان را به تاراج بردند، و تمام شهرها و همه دژها را با مردمانشان به آتش کشیدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ چون خبر به حضرت موسی رسید بسیار خشمگین شده گفت: آیا همه زنها را زنده رها کرده‫اید؟ الآن همه پسرها را بکشید، و همه زنهایی که شوهر کرده‫اند را سر ببرید، و تنها کودکان و دخترانی که شوهر نکرده‫اند را برای خودتان زنده نگه دارید!!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ البته بدون شک این ساخته و پرداخته یهودیانی است که تورات را تحریف کرده‫اند، و از اینکه خدای ناکرده بگوئیم حضرت موسی؛ پیامبر و فرستاده خداوند چنین دستور کشتار جمعی و قتل عام وحشتناکی را صادر کرده به خدای بزرگ پناه می‫بریم، این دستور زائیده عقل‌های تشنه به خون و فطرت ددمنش یهودیانی است که تورات را مطابق هوی و هوس خود نگاشته بر علیه اسیرانشان چنین حکمی صادر کرده‫اند [۲٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۲٧] نگا: رحمة للعالمین، ص/ ۱۲۵ ـ ۱۲۶، و لباب الخیار ص/۵٩، ۶٧، ٧۳.

درس دوازدهم: چرا اجازه جنگ داده شد؟

طلوع آفتاب توحید و یکتاپرستی در شبه جزیره عرب نویدی بود به دینی که آزادی و عدالت دو ستون عمده آن هستند. اسلام به عنوان آخرین حرف آسمان به زمین کرامت انسان را قدر و منزلت نهاده، مهار ایمان فرد را تماما برای عقل و باور و اختیار و اراده شخص رها کرده است.

آخرین پیک آسمان؛ حضرت محمد مصطفی پیامبر دوستی و محبت و سلام و همزیستی و همبستگی است. او اجازه نداشت با زور بازو و با هیبت قدرت کسی را به اسلام آوردن مجبور کند، و اراده و کرامت اختیار که اساسی‫ترین مورد اختلاف بین انسان با مرحله حیوانیت است را زیر پا نهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ اسلام با تمام وضوح و روشنی، و با کمال افتخار به این پایه و اساس خود، با صدای بلند در جهان جار زد: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ [البقرة: ۲۵۶].

«در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد]».

و خداوند با صراحت تمام به پیامبرش گفت:

﴿أَفَأَنتَ تُكۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ٩٩ [يونس: ٩٩].

«[ای پیامبر! در حالی که خدا از بندگانش ایمان اجباری نخواسته] پس آیا تو مردم را وادار می کنی تا به اجبار مؤمن شوند؟!»

اسلام با کمال افتخار به شخصیت و هویت خویش، دیگران را نه تنها حذف، و یا ذوب، نکرد، بلکه وجودشان را برای خودشان محترم دانسته، به اختیارشان هر چند اشتباه و غلط، و حتی اگر در نقطه معاکس حق بود اعتراف کرد:

﴿لَكُمۡ دِينُكُمۡ وَلِيَ دِينِ٦[الكافرون: ۶].

«آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم!»

این مسالمت آمیزی، و این احترام و اعتراف به حق دیگران، و این روح آزادمنشی و حفاظت از کرامت انسان و اختیار و اراده او، هرگز بدین معنا نیست که اسلام دینی بی مایه و بی بخار باشد تا سلطه جویان و زورگویان و مصلحت پرستان مست باده غرور آن‌را زیر چکمه‫های خواهشات خویش بزمین بمالند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ بلکه صفات و ویژگی‌های تمامی پیامبران خدا در سیمای آخرین پیک آسمانج تجلی کرد. ایشان در کنار نرم خوئی و لطافت حضرت عیسی، شدت و صرامت و قوت حضرت موسی و شفقت و پدری و صراحت حضرت ابراهیم و صبر و بردباری و شکیبائی حضرت ایوب، و دولتداری حضرت سلیمان و غیره.. را در خود داشتند. احترام هر کس در دین اسلام در دست خود اوست! و محبت و دوستی و دعوت بهمزیستی و ساختن جامعه هرگز به این معنا نیست که اسلام در مقابل تجاوزها‫ی داخلی و یا خارجی کمر خم کرده، گوشواره ذلت و بردگی بگوش نهد. خداوند به مؤمنان اجازه داده است از خود دفاع کنند و حق خود را از حلقوم ظالم متجاوز، و دیکتاتور خودپرست بدون اینکه به کسی ظلم ورزند، و یا از حد خود تجاوز کنند، بیرون کشند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پروردگار یکتا می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡۚ [البقرة: ۱٩۴].

«هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّی کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روی ننمایید)!»

و فرمودند:

﴿وَقَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ [البقرة: ۱٩۰].

«و در راه خدا، با کسانی که با شما می‌جنگند، نبرد کنید! و از حدّ تجاوز نکنید، که خدا تعدّی‌کنندگان را دوست نمی‌دارد!»

و فرمودند:

﴿فَإِن قَٰتَلُوكُمۡ فَٱقۡتُلُوهُمۡۗ [البقرة: ۱٩۱].

«پس اگر با شما پیکار کردند، آن‌ها را به قتل برسانید!»

و این نشانگر این است که در اساس اجازه جنگ در اسلام برای دفاع از خود و حمایت امنیت جامعه و امت اسلامی از تجاوز متجاوزان، و از مکر و نیرنگ و فتنه‫های پلید دشمنان داخلی و خارجی بوده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ نگاهی گذرا به روند تاریخ اسلامی و میلاد آن خود بازگو کننده این حقیقت آشکار است:

پیامبر و یاران او ده سال کامل را زیر بدترین شکنجه‫ها و سخت‫ترین دشمنی‌های کافران قریش سپری کردند، تا اینکه آن‌ها کارد را به استخوان رسانیده، رسول خدا ج و یارانش را از خانه و کاشانه و شهر و دیار خود بیرون رانده، ثروت و دارائیشان را به تاراج بردند. پس از هجرت و گذاشتن سنگ بنیاد اولین حکومت اسلامی خداوند به مؤمنان اجازه داد با مشرکان متجاوز و ظالم برخورد کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ در سوره حج می‫خوانیم:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِيرٌ٣٩ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِم بِغَيۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُۗ [الحج: ۳٩-۴۰].

«اجازه (دفاع از خود) به کسانی داده می‌شود که به آنان جنگ (تحمیل) می‌گردد، چرا که بدی‌شان ستم رفته است (و آنان مدّت‌های طولانی در برابر ظلم ظالمان شکیبائی ورزیده‌اند و خون دل خورده‌اند) و خداوند توانا است بر این که ایشان را پیروز کند.‏ همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شده‌اند (و از مکه وادار به هجرت گشته‌اند) و تنها گناه‌شان این بوده است که می‌گفته‌اند پروردگار ما خدا است!»

و به همین سبب بود که پیامبر خدا ج تنها با قریشیان در نبرد و ستیز بود! و کاری به قبائل دیگر نداشت.

و چون سایر مشرکان عرب، با دشمنان قسم خورده رسول خدا ج از اهل مکه هم پیمان شده، در راه ریشه کن سازی اسلام متحد شدند، خداوند دستور داد تیغ حق روی بسوی تمام مشرکان متجاوز برگرداند. در سوره توبه تلاوت می‫کنیم:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ كَآفَّةٗ كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗۚ[التوبة: ۳۶].

«و متفقا همه با مشرکان قتال و کارزار کنید چنانکه مشرکان نیز همه متّفقا با شما به جنگ و خصومت برمی‌خیزند و بدانید که خدا با اهل تقواست».

و بدین‌صورت حکم جهاد تمام کسانی که پیرو کتابی آسمانی نبوده‫اند؛ چون بت پرستان، را در بر گرفت. واین معنای همان سخن گهربار رسول الله ج است که فرمودند: به من دستور داده شد تا با مردم بجنگم، تا گواهی دهند که «هیچ معبودی نیست مگر خدای یکتا» و چون بدان اقرار کردند جان و مال‌شان را از دست من در امان نگه داشته‫اند، مگر بوجه حقی، و حساب و بازخواست نهائی‌شان نزد پروردگار یکتاست [۲۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و چون یهودیان ناجوانمردانه ره خیانت و پستی اختیار کردند و تمام میثاق‌ها و عهدها را شکستند، و با مشرکان هم‫دست شده، کوس جنگ با لشکر ایمان نواختند، خداوند متعال مؤمنان را دستور داد تا نیرنگ خیانت را با شمشیر امانت به خاک سیاه نشانند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پروردگار یکتا در سوره مبارکه انفال می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوۡمٍ خِيَانَةٗ فَٱنۢبِذۡ إِلَيۡهِمۡ عَلَىٰ سَوَآءٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡخَآئِنِينَ٥٨ [الأنفال: ۵۸].

«و اگر از خیانت و پیمان شکنی گروهی [که با آنان هم پیمانی] بیم داری، پس به آنان خبر ده که [پیمان] به صورتی مساوی [و طرفینی] گسسته است؛ زیرا خدا خائنان را دوست ندارد».

و این چنین نبرد با آن‌ها واجب گشت تا به راه آیند، و یا با دستان ذلت و خواری بهای مکر و نیرنگ خود را به عنوان جزیه پرداخت کنند. و تا جامعه اسلامی و جامعه بشریت در امن و امان بسر برد [۲٩].

و همچنین مسیحیان، مسلمانان هرگز قصد جنگ با آن‌ها را نداشتند تا اینکه خود جام خیانت سرکشیده، کاسه غرورشان لبریز از شراب مکر و حیله و نیرنگ گشت.

شیخ الإسلام ابن تیمیه/ گفته‫اند: پیامبر ج با هیچ کسی از مسیحیان عزم جنگ نکرد. پس از صلح حدیبیه رسول اکرم ج سفیرها و پیک‌هایی بسوی برخی از پادشاهان جهان ارسال داشته آن‌ها را به دین مبین اسلام، و رهایی از بندگی و بردگی همدیگر و همسو شدن در بندگی آفریدگار جهان دعوت نمود. پیکی بسوی قیصر؛ پادشاه رومیان، و خسرو؛ پادشاه سرزمین فارس، و پادشاه مصر؛ مقوقس، و پادشاه حبشه؛ نجاشی، و رسولانی بسوی دیگر پادشاهان عرب در شرق و سرزمین شام فرستاد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ تعدادی از مسیحیان و غیر مسیحیان پس از شناخت اسلام و درک حقیقت آن با اختیار و اراده خویش به صف مؤمنان پیوسته ایمان آوردند. مسیحیان شام که توان دیدن نور حق را نداشتند، برخی از سران و اشرافیان‌شان در «معان» را که اسلام آورده بودند را سربریدند!

مسیحیان با کشتن مسلمانان کوس جنگ با اسلام سر دادند، آن‌ها افرادی که با اختیار و ایمان و باور خویش اسلام پذیرفته بودند را از روی خیانت و ظلم و تجاوز کشتند. اما مؤمنان هرگز کسی را به دین خود مجبور نکردند، و دعوت آن‌ها دعوت امن و سلام و آسایش است که آن را به مردم تقدیم می‫دارند، هر کس ندای عقل و قلبش را لبیک گفته ایمان آورد او را برادرانه به آغوش می‫گیرند، و هر کس صدای عقل و وجدانش را در سینه خفه کرده اسلام را نپذیرفت در نزد مؤمنان در اختیار دینش آزاد است [۳۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و بر این اساس جنگ رسول خدا ج با دشمنان اسلام بر پایه‫های زیر بود:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ۱- مشرکان قریش دشمنان ایمان شمرده شدند، چون خود جنگ را آغاز کرده بودند، و مسلمانان حق داشتند از خود دفاع کنند.

۲- هرگاه یهودیان خیانت پیشه می‫کردند، و با مشرکان بر علیه اسلام هم پیمان می‫شدند، مسلمانان با آن‌ها می‫جنگیدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۳- هر گاه قبیله‫ای از قبایل عرب به مسلمانان هجوم می‫آورد، یا قریشیان را بر علیه حکومت اسلامی یاری می‫داد، مسلمانان با آن می‫جنگیدند تا در مقابل اسلام کمر خم کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۴- هر کس از ملتهایی که دیانت‌هایی آسمانی دارند؛ چون مسیحیان، شمشیر دشمنی بروی مسلمانان می‫کشید، سپاه اسلام جوانمردانه با او به ستیز برمی‫خواست، و پس از پیروزی بر او بین اسلام آوردن و یا پرداخت جزیه او را مختار می‫ساخت.

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۵- و هر کس به صف مسلمانان پیوست و اسلام آورد، جان و مالش را حفظ کرده، مگر اینکه از او خیانت یا گناهی سرزند، و با عدالت و انصاف مورد بازخواست قرار گیرد. و اسلام تمامی گناهان و خیانت‌های زمان کفر را در افراد به فراموشی می‫سپارد [۳۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ [۲۸] این حدیث را برخی از مسلمانان اشتباه فهمیده، گمان برده‫اند؛ که آن دستوری است بر اعلام جنگ بر تمام جهان، یا بر کسانی‌که نوبت‌شان آمده، تا اسلام آورند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این برداشت با تصویر کلی از اسلام که اراده و اختیار انسان را بها داده در تضاد مطلق است. و همچنین با آن چیزی که دین از پیروانش می‫خواهد، و آن «ایمان» ـ یعنی باور ـ است که با زور بازو تحقق نمی‫یابد. و قبل از همه این‌ها با کلام پاک پروردگار عالمیان که ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ [البقرة: ۲۵۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ «در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد]». مخالف است! حال برای درک درست معنی حدیث اصل حکایت را مرور می‫کنیم:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ نعمان بن بشیر آورده است: با پیامبر خدا ج بودیم که مردی خدمت آن حضرت رسیده چیزی در گوششان گفت. پیامبر فرمودند: بکشیدش. پس از آن مرد پرسید: آیا به وحدانیت پروردگار شهادت می‫دهد؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ مرد گفت: بلی، ولی گویا از ترس شهادت می‫دهد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج فرمودند: نکشیدش، به من دستور داده شده تا با مردم مقابله کنم تا به یگانگی پروردگار اعتراف کنند، و اگر چنین کردند جان و مال‌شان را حفظ کرده‫اند. مگر به تجاوزی که حقش بازخواست آن‌ها باشد. و حساب آنچه در سینه‫هایشان پنهان می‫دارند با خداست. ( به روایت امام نسائی ۳٩٧۱، و امام احمد ۴ / ۸، و طیالسی ۱۱۰٩، و البانی آنرا صحیح ارزیابی کرده است).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پس منظور از این حدیث اعلان جنگ بر همه مردم، و یا حتی بر مشرکان و بت پرستان نیست، تا آن‌ها را به زور به اسلام وادار کنیم! و دین اسلام هرگز کسی را به مسلمان شدن مجبور نکرده است. البته برخی بدون توجه به حقایق بعضی روایات تاریخ برداشت‌هایی غلط داشته‫اند. بطور مثال در برخی موارد چون اسلام «ابوسفیان»، گمان می‫رود که او با زور و تهدید مجبور به اسلام شد. در حالی‌که واقعیت غیر از این است! اینگونه افراد با توجه به جنایاتی که مرتکب شده بودند در حقیقت بنا به همه قوانین عقلی و منطقی و عرفی، آسمانی یا زمینی، سزایی جز مرگ نداشتند. ولی با این وجود پیامبر اکرم ج که از خونریزی به شدت نفرت داشت، همیشه خواهان صلح و آرامش بود، به این افراد فرصتی برای زندگی دوباره مهیا می‫نمود که در ظاهر مسلمان شوند. تا از نزدیک اسلام را بشناسند و اسلام در قلب‌هایشان رسوخ کند ـ همانگونه که در مورد ابو سفیان روی داد ـ! البته این گونه افراد اگر باز هم قناعت نمی‫یافتند، می‫توانستند از جامعه اسلامی فرار کرده به سرزمین فارس یا روم بروند ـ همانطور که ابو عامر فاسق کرد ـ. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ اسلام می‫خواهد مردم از نزدیک با او آشنا شوند، و سپس با قناعت و از روی اختیار کامل ایمان بیاورند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ «صفوان بن امیه» پس از آن‌همه جنایاتی که در حق مسلمانان روا داشته بود، در فتح مکه از دست مسلمانان فرار کرد. سپس تحت حمایت یکی از یاران رسول پاک ج به نام «عمیر بن وهب» از پیامبر خدا مدت دو ماه وقت خواست تا تصمیم بگیرد؛ اسلام بیاورد و در بین مسلمانان زندگی کند یا راهی دیگر برای خود انتخاب کند. آن حضرت فرمودند: شما ـ دو ماه نه ـ چهار ماه وقت داری! ( نگا: عیون الأثر، ابن سید الناس ۲/ ۲۴۲) او ـ با وجود آن همه جنایت و خون‌هایی که ریخته بود ـ در این مدت در آزادی کامل در بین مسلمانان حق داشت بگردد و تحقیق کند، سپس راهش را انتخاب کند! خلاصه اینکه اسلام کسی را مجبور به ایمان آوردن نمی‫کند، و برای آزادی و اراده و اختیار و عقل افراد احترامی را قائل است که در هیچ دین و آیینی آنرا نمی‫توانی بیابی!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۲٩] نگا: نور الیقین ص/ ۸۴ - ۸۵. [۳۰] نگا: قاعدة مختصرة فی قتال الکفار ومهادنتهم ص/ ۱۳۵ – ۱۳۶. [۳۱] نگا: نور الیقین/ ۸۵.

درس سیزدهم: غزوه بدر بزرگ

قریشیان برای به کرسی نشاندن ایده‫های پوسیده و باورهای پوچ خود از هیچ حیله و نیرنگی دریغ نکردند، کلیه مفاهیم و معانی انسانیت و همجواری و همزیستی را زیر پا نهاده، چه ظلم‌ها و ستم‌ها و چپاول‌ها و شکنجه‫ها و قتل‌ها که در حق مسلمانان روا نداشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و چون کارد به استخوان رسید، و دایره بر مسلمانان تنگ شد، و مکه دیگر جای ماندن نبود مسلمانان که بشدت در زیر فشار بودند، مجبور شدند زندگی و مال و ثروت و خانه و کاشانه خود را رها کرده، به مدینه منوره هجرت کنند.

قریشیان نیز تمامی سرمایه و اموال مسلمانان را چپاول کردند.

در رمضان سال دوم هجری به مسلمانان خبر رسید که قافله‫ی بازرگانی قریش از شام بسوی مکه در حرکت است. این برای مسلمانان فرصتی طلائی بود تا مقداری و لو بسیار اندک از ثروتشان که توسط قریشیان به چپاول رفته بود، را از آن‌ها باز پس بگیرند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر خدا ج همراه با سیصد و سیزده نفر از مدینه خارج شدند تا جزئی ولو اندک از سرمایه مسلمانان را از کاروان قریش پس گیرند.

رهبریت کاروان تجارتی قریش را ابوسفیان بر عهده داشت. او مردی بسیار هوشیار و زیرک بود. و به شدت حرکت مسلمانان را زیر نظر داشت. در نزدیکی‌های چاهای «بدر» به او اطلاع رسید که مسلمانان از مدینه خارج شده‫اند. فورا سوارکاری ماهر و چابک را به مکه فرستاد تا به قریشیان اطلاع دهد کاروان در خطر است و مسلمانان قصد حمله به آن‌ها را کرده‫اند. و در عین حال بسوی غرب و ساحل دریا تغییر مسیر داد تا از منطقه پر مخاطره‫ی بدر دور باشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این خبر در مکه هراس و هیجان و رعد و برقی شدید به پا کرد، و تمام سران مکه به جز ابولهب، و همه قبایل مکه و اطراف آن بجز بنو عدی، فورا سلاح برگرفته بسوی چاهای بدر بحرکت درآمدند.

وقتی لشکر بزرگ قریشیان به «جهنه» رسید، پیک ابوسفیان به آن‌ها اطلاع داد که کاروان‌شان از خطر رسته، و دیگر خطری متوجه آن‌ها نیست، و بهتر است به مکه بازگردند.

با رسیدن این مژده از ابوسفیان، مردم خواستند به مکه بازگردند. ولی ابوجهل آن‌ها را بازداشته تشویق‌شان کرد تا به سوی مدینه روند و لشکر اسلام را از بیخ و بن برکشند. «بنوزهره» که بیش از سیصد جنگجو داشتند برگشتند. و بقیه لشکر که هزار نفر بودند راه‌شان را ادامه دادند تا به میدانی پشت کوه‌هایی که منطقه بدر را محاصره کرده‫اند فرود آمدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در اینسو؛ پیامبر خدا ج با یارانش مشورت کرد، و آن‌ها را دریای خروشان همت و توانمندی و عزم و پایداری یافت. همه تصمیم گرفته بودند تا آخرین نفس با دشمنی که آن‌ها را از خانه و کاشانه خویش، و خانواده و مال و دولت‌شان رانده بود نبرد کنند. و در راه خداوند از هیچ دریغ نورزند. پیامبر خدا ج با دیدن این خروش و جوانمردی و شجاعت در یاران خود بسیار خوشحال شده به آن‌ها فرمودند: به پیش روید و مژده بادا شما را! خداوند یکی از دو گروه را به من وعده داده است. سوگند بخدا گویا من الآن کشتارگاه آن‌ها را می‫بینم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج با مشورت یکی از سرداران مسلمان «الحباب بن المنذر» روی آخرین چاهی که به دشمن نزدیک بود فرود آمده، حوضچه‫ای ترتیب دادند تا آب در آن جمع شود، سپس سر سایر چاه‌ها را بستند تا دشمن به آب دسترسی نداشته باشد. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر خدا ج شب معرکه بدر ـ شب جمعه هفدهم رمضان ـ را به عبادت و فریاد و زاری در برابر پروردگار یکتا گذرانید، و خاشعانه از خداوند خواست تا مسلمانان را بر دشمن، و نور را بر تاریکی‌ها، و توحید را بر شرک پیروزی بخشد.

از جوانمرد شجاع حضرت علیس آمده است که گفتند: در آن شب همه ما را می‫دیدی که در خواب فرو رفته‫ایم مگر رسول خدا ج که زیر درختی تا صبح به راز و نیاز مشغول بودند، نماز می‫گذاردند و در برابر پروردگارشان زاری می‫کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و در ادامه سخنانش گفت: در شب بدر بناگاه باران شروع به باریدن کرد، ما نیز با سرعت به زیر درختان و سرپناه‌ها جمع شدیم. و پیامبر خدا تمام شب را به راز و نیاز و زاری در برابر پروردگارش مشغول بود و می‫گفت: بارالها! اگر این گروه از بین روند، کسی تو را عبادت نخواهد کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و چون خورشید بالا آمد، پیامبر صدا زد: ای بندگان خدا بسوی نماز بشتابید!

مردم از زیر درختان و سرپناه‌ها بیرون آمدند. پیامبر بر ما نماز خواند، و ما را به جهاد و ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن تشویق نمود.

خداوند متعال مؤمنان راستین را یاری داد، و آن‌ها را با نیروهایی از آسمان کمک نمود، و پیروزی را به آن‌ها هدیه کرد:

پروردگار یکتا می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ رَبَّكُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَكُمۡ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ مُرۡدِفِينَ٩ وَمَا جَعَلَهُ ٱللَّهُ إِلَّا بُشۡرَىٰ وَلِتَطۡمَئِنَّ بِهِۦ قُلُوبُكُمۡۚ وَمَا ٱلنَّصۡرُ إِلَّا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ١٠ [الأنفال: ٩-۱۰].

«(به خاطر بیاورید) زمانی را (که از شدت ناراحتی در میدان بدر،) از پروردگارتان کمک می‌خواستید؛ و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یکهزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود می‌آیند، یاری می‌کنم. (٩) ولی خداوند، این را تنها برای شادی و اطمینان قلب شما قرار داد؛ وگرنه، پیروزی جز از طرف خدا نیست؛ خداوند توانا و حکیم است! (١٠)»

و فرمودند:

﴿وَلَقَدۡ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ بِبَدۡرٖ وَأَنتُمۡ أَذِلَّةٞۖ [آل عمران: ۱۲۳].

«و بی تردید خدا در [جنگِ] بدر شما را یاری داد، در حالی که [از نظر ساز و برگ جنگی و شمار نفرات نسبت به دشمن] ناتوان بودید»

و فرمودند:

﴿فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡۚ وَمَا رَمَيۡتَ إِذۡ رَمَيۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ[الأنفال: ۱٧].

«این شما نبودید که آن‌ها را کشتید؛ بلکه خداوند آن‌ها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آن‌ها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت!»

نبرد به شیوه رزم آن روز با مبارزه طلبیدن پهلوانان، و جولان دلاور مردان شروع شد.

در این مبارزه تن به تن حمزه عموی پیامبر، شیبه بن ربیعه؛ یکی از سرداران مشرکان را به درک واصل کرد. و علی؛ پسر عموی پیامبر، سر سرداری دیگر که ولید بن عتبه نام داشت را از تنش جدا نمود.

و دو سردار مبارز دیگر؛ عتبه بن ربیعه از لشکر مشرکان، و عبیدة بن الحارث از سپاه مسلمانان زخمی شدند.

پس از این مبارزه داغ، دو لشکر بجان هم افتادند، و آتش معرکه شدت گرفت، جنگی نابرابرانه بود که در آن شرک و بت‫پرستی با مجهزترین اسلحه روز به نبرد با ایمان با دستان خالی آمده بود. خداوند سربازانی از فرشتگان بیاری مؤمنان فرستاد تا در کنار آن‌ها شمشیر زنند و به مؤمنان قوت قلب بخشند. ساعتی از معرکه نگذشته بود که لشکر مشرکان از هم پاشیده، پا به فرار گذاشت. و مسلمانان نیز تا شکست نهایی دشمن او را تعقیب کردند. در این جنگ تاریخ ساز هفتاد تن از مشرکان از جمله برخی از سرداران نامدار آن‌ها چون؛ عتبه، شیبه، ولید بن عتبه، امیه بن خلف، و پسرش علی، حنظله بن ابی سفیان، و ابوجهل بن هشام، و دیگران بدرک واصل شدند. و هفتاد تن دیگر به اسارت مسلمانان درآمدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ از نتایج غزوه بدر این بود که مسلمانان قدرت گرفتند، و قبیله‫های داخل مدینه و خارج آن نیز احساس کردند در صورت خیانت با چه نیرویی در طرف خواهند بود. مؤمنان نیز قوت قلب یافته بخود و قدرت و توانائی‌شان امیدوار شدند. و ایمان و توکل و باورشان به خداوند و کمک و یاری و پیروزی او قوت یافت. و دریافتند که خداوند بندگان مؤمن و نیکوکارش را هر چند اندک باشند بر ظالمان و ستمدیدگان و مشرکان هر چند زیاد باشند یاری می‫دهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و همچنین مسلمانان با این معرکه‫ی نابرابرانه تجربه نظامی خوبی بدست آوردند. و مهارت‌های جدیدی در اداره جنگ و چیرگی بر میدان معرکه؛ روش‌های پیشرفت، و عقب نشینی، و محاصره دشمن، و تاکتیک بریدن راه‌های رسیدن دشمن به قدرت و نیرو و آذوقه، و استمرار و پایداری در میدان و غیره ... بدست آوردند [۳۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ [۳۲] معرکه بدر یا غزوه فرقان اولین سندانی بود که سرهای کفر را درهم کوبید، و اولین صدای طبل جنگی بود که قدرت ایمان را به تصویر کشید، از اینرو در تاریخ مسلمانان اهمیت بسیار والایی دارد و رمضان هر سال بازگو کننده خاطرات دلنشین آن است. تاریخ از لحظه لحظه این معرکه تصاویری بسیار زیبا رسم نموده واز معجزه هایی که در رکاب رسول اکرم ج پدیدار گشت بس سخن گفته، و از آن جمله است: ـ مشارکت فرشتگان الهی در این جنگ، برخی از سربازان مؤمن صدای آن‌ها را نیز می شنیدند، و برخی از آنان وقتی شمشیر بالا می کشیدند تا سر مشرکی را از تن جدا سازند می دیدند که سرش قبل از فرو آمدن شمشیر کنده می شد! ـ معجزه خواب؛ لحظاتی پیش از نبرد که دلهره وترس قلب‌ها را بصدا در آورده بود خوابی کوتاه بر مؤمنان چیره گشت و پس از آن با نیرو وتوانی دو صد چندان وارد میدان شدند! ـ مشت سنگریزه؛ پیامبر اکرم ج مشتی سنگریزه بطرف مشرکان پرتاب کردند، و به امر خداوند این سنگریزها در چشمان همه مشرکان رفته آن‌ها را بصورتی معجزه آسا آزار داد... ـ معجزه باران؛ بارانی نرم شروع به باریدن گرفت و زمین خاک آلود را زیر پای مؤمنان سخت نمود. وزیر پای کافران را گل ولای کرد... وبسیاری از معجزات دیگری که در این نبرد بوقوع پیوست وهمه دست در دست هم داده کمر کفر وطغیان را در هم شکسته سرهای فرعونیان زمانه را از بیخ کندند... اگر با دیدی عمیقتر به این نبرد نابرابرانه بنگریم، پرده از معجزه ای بسیار بزرگ‌تر از همه آنچه تاریخ وتاریخ نویسان ذکر کرده اند خواهیم یافت.. معجزه ای که تنها در اسلام نهفته است... معجزه ای که می تواند دل‌های سنگوار وسیاه کفر را ذوب ساخته به قلب‌های اطمینان بخش توحید بدل کند... آری! معجزه انسان سازی ... بزرگ‌ترین رمز ونماد اسلام.. غزوه بدر در واقع تجلیگاه این معجزه بزرگ بود، صحنه ای که در آن اسلام این قدرت خارق العاده خویش را به نمایش گذاشت.. مردانی که تا همین دیروز بوی شراب دهانشان صحرای خشک را مست می‌کرد، عفن نعره های پوسیده قوم پرستیشان خنجرهای دیوانه شان را در جگرهای همسایگان‌شان فرو می برد، اینانی که با دنیایی فخر دختران معصومشان را زنده بگور می کردند. اینانی که رمز جهالت وپستی بودند، وخلاصه اینانی که از حماقت در پیشگاه سنگانی که با دستان خود تراشیده بودند با ذلت وخواری پیشانیشان را به زمین می مالیدند وکمر طاعت خم می کردند.. صاحبان دل‌های سنگی که تنها از صخرهای سیاه فرمان می گرفتند.. اسلام توانست درمدت زمانی بسیار کوتاه وقیاسی زوزه این گرگان وحشی صحرا را به نغمه خوش نوای قرآن تبدیل ساخته دل شبهای تاریک صحرا را بدان زینت بخشد.. توانست از آن‌ها انسان‌هایی سازد که امروز فرشتگان آسمان با کمال افتخار در صف آن‌ها بجنگ با فرعونیان زمانه آمده اند... توانست اختلافات ریشه وپوست را از دل‌ها برکند و تنها معانی عشق ومحبت، و کره ودشمنی را در آینه خدا پرستی تجلی دهد... توانست معنای برادری را از دامن مادر برکشیده در دامن ایمان وتقوا نهد... توانست چهره ای روشن از حقیقت خویش در کالبد انسانیت به نمایش گذارد.. توانست با مشت «هرگز» دندان در دهان ظالمان وستمگران زمانه خرد کند... توانست نمونه‫هایی از انسانیت به دنیا عرضه کند که خداوند بر زبان پیامبرش بدان‌ها گفت: «هر آنچه می‌خواهید انجام دهید که من شما را آمرزیده ام»!!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آری، اسلام توانست اشخاصی تربیت کند که پیشاپیش خداوند گناهانشان را می بخشاید در حالیکه انسانند واحتمال هر گناهی از انسان هست... اینست معجزه بزرگ بدر...

درس چهاردهم: غزوه احد

جنگ بدر و پیروزی مسلمانان در معرکه حق علیه باطل و بدرک واصل شدن رهبران و اشراف قریش چون توپ در شبه جزیره عرب به صدا درآمد. و ضربه‫ای بسیار شدید بود برهیبت و کرامت قریشیان. هرگز قریش در تاریخ خود چنین ضربه‫ هولناکی نخورده بود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ قریشیان از روز اول شکست در پی انتقام، و بازسازی هیبت و کرامت و بدست آوردن جایگاه و مکانت خود در جامعه عرب شدند. ابوسفیان در یک حمله تبلیغاتی گسترده در منطقه بر علیه رسول خدا ج و مسلمانان نیرو جمع می‫کرد. بالاخره در شوال سال سوم هجری توانست سه هزار نفر نیروی ورزیده از بین قریشیان و قبیله‫های هم پیمان و احابیش بر علیه مسلمانان بسیج کند. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ این لشکر بزرگ به سرکردگی سردار مکه؛ ابوسفیان، همراه خود زن‌های جنگجویان را نیز بسیج کرد تا اولا شوهرهای‌شان را تشویق به جنگ و خون‌خواهی کنند. ثانیا؛ سربازان بخاطر دفاع از ناموس خود با روحیه‫ای قویتر وارد میدان مبارزه گردند. این لشکر پر آوازه در نزدیکی کوه احد جولانگاهش را تشکیل داد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در مدینه مجلس شورا به رهبری پیامبر خدا ج تشکیل شد. رأی پیامبر بر این بود که داخل شهر مدینه سنگر گیرند، و چون لشکر کفر وارد شهر شود از هر سو بصورت جنگ‌های چریکی، گروهان‌های کمین کرده به آن‌ها حمله‫ور شده در مدت کوتاهی می‫توانند شکست سهمگینی به دشمن دهند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ولی برخی از یاران بزرگوار پیامبر از جوانان دلیر بر این ایده بودند که بهترین روش مبارزه این است که در میدان مبارزه با آن‌ها بجنگیم تا گمان مبرند ما از آن‌ها کوچک‌ترین ترس و واهمه‫ای داریم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در روز جمعه پیامبر همراه با هزار تن از یارانش بسوی کوه احد حرکت کردند. در میان راه سرکرده‫ی منافقان؛ عبد الله بن ابی جهت تضعیف روحیه‫ی مسلمانان با یک سوم از لشکر به بهانه اینکه پیامبر به رأی او عمل نکرده از لشکر برید و به مدینه بازگشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ این حرکت ناجوانمردانه او نتوانست عزم نیرومند مسلمانان دلیر را بهم زند. پیامبر با بقیه سپاه در دره کنار احد، بگونه‫ای که کوه پشت سرشان باشد اردو زد. و مسلمانان را از جنگ در آنروز منع کرد. در روز شنبه سپاه هفتصد نفره مسلمانان در حالیکه تنها پنجاه سواره نظام داشتند آماده نبرد شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر بر تپه‫ای که پشت مسلمانان واقع می‫شد پنجاه تیرانداز را به رهبری «عبدالله بن جبیر» گماشت. و بر آن‌ها تأکید فراوان نمود تا در هیچ حالتی جای خود را ترک نکنند. حتی اگر دیدند پرندگان وحشی سپاهیان مسلمان را تکه پاره می‫کنند جای خود را ترک نگویند و با پرتاب تیر مانع شبیه خون مشرکان به سپاه اسلام از پشت سر شوند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ شیپور جنگ نواخته شد، جنگی بس سخت درگرفت که در آن دلیرمردان مجاهد صحنه‫هایی تاریخی از گذشت و ایثار و جوانمردی به نمایش گذاشتند. در ساعات اولیه روز مسلمانان بر کافران پیروز شدند. و لشکر مشرکان پا به فرار گذاشت تا به پشت جبهه که زن‌هایشان بودند رسیدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ چون تیر اندازانی که بر تپه کشیک می‫دادند این صحنه را دیدند، گمان بردند که جنگ به پایان رسیده تپه را رها کرده برای جمع کردن غنیمت به رزمگاه رفتند. هر چند افسری که رهبری آن‌ها را به عهده داشت سعی کرد مانع رفتن‌شان شود، و آن‌ها را به حرف‌های پیامبر ج تذکر داد، فایده‫ای نداشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ آنها بر این باور بودند که جنگ به پایان رسیده، مشرکان هرگز باز نخواهند گشت، و کشیک دادن آن‌ها کاری بیهوده است. مرکز خود را ترک گفته برای جمع کردن غنیمت به سایر سپاهیان پیوستند.

گروهانی از سواره نظام مشرکان بازگشته از دور متوجه شدند که تپه از تیراندازان خالی شده است. با یک جهش سریع از پشت تپه دور زدند و از پشت به مسلمانانی که سلاح خود را کنار گذاشته مشغول جمع کردن غنیمت بودند حمله‫ور شدند. از آنسو نیز سایر لشکر فراری دشمن از سوی زن‌هایشان بار دیگر به نبرد تشویق شد. و با دیدن حمله مجدد سواره نظام خود به سپاه اسلام قوت نفس گرفته به میدان معرکه بازگشتند. مسلمانان از دو طرف مورد هجوم قرار گرفته بودند. تعدادی از مجاهدان در این اثنا جام شهادت سرکشیدند. و سپاه اسلام پراکنده شده بود. تا بدانجا که مشرکان توانستند خود را برسول الله ج برسانند. در حملات پیاپی آن‌ها چهره مبارک زخمی شد. یکی از دندان‌هایشان شهید شد. کلاخود برسرشان خرد شد. با سنگ به پیامبر زدند تا در گودالی که «ابوعامر فاسق» برای بدام انداختن مسلمانان کنده بود، افتادند..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ساعات بسیار وحشتناکی بر مسلمانان سپری شد. علی دست پیامبر را گرفته، طلحه بن عبید الله ایشان را بغل کرده، به کناری بردند. مصعب بن عمیر جوان شاد و نازپرورده، که اولین سفیر پیامبر خدا ج به مدینه منوره بود جلوی چشمان آنحضرت بشهادت رسید.

پیامبر خدا ج پرچم را به علی بن ابی‫طالب سپرد، دو میخ از کلاخود داخل صورت پیامبر فرورفته بود، که ابو عبیده بن الجراح با دندان آن‌ها را بیرون کشید، مالک بن سنان پدر ابو سعید خدری خون را از زخم‌های صورت پیامبر مکید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ بالأخره مشرکان توانستند پس از یک درگیری شدید خود را به پیامبر برسانند، و در پی قتل ایشان بودند. تعدادی از مجاهدان ـ تقریبا ده نفر ـ جلوی آن‌ها ایستاده با شجاعت مقاومت کردند، که یکی پس از دیگری جام شهادت سرکشیدند.

پس از آن‌ها «طلحه» با مردانگی بی‫مانندی بر مهاجمان یورش برد و توانست آن‌ها را از کنار پیامبر دور کند. ابودجانه خودش را بر پیامبر خم کرده بود و کمرش را سپر بلای پیامبر قرار داده بود. تیرهای دشمن روی همدیگر بر کمر او فرود می‫آمدند و او از جای خود هیچ حرکت نمی‫کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در این روز بسیار سخت در یک درگیری شدید، با یک ضربه دشمن چشم «قتاده بن نعمان» از حدقه بیرون پرید. آن‌را بدست گرفته خدمت پیامبر خدا رسید، پیامبر با دست خود چشم او را بجایش برگرداند، و این بهترین و سالم‌ترین چشم او شد.

اهریمن با تمام نیرویش در معرکه حضور داشت. و با صدای بلندی داد برآورد: محمد کشته شد!

این تبلیغات دشمن در دل‌های بسیاری از مسلمانان اثر انداخت، و بسیاری از آن‌ها با شنیدن این خبر ناگوار نتوانستند خود را کنترل کنند و پا به فرار گذاشتند.

پیامبر در حالیکه بشدت زخمی بود خودش را بار دگر به معرکه رسانید، کعب بن مالک اولین کسی بود که پیامبر را در آن حال شناخت، از فرط شادی داد برآورد: آهای مسلمانان، مژده باد شما را، پیامبر خدا اینجاست. او زنده است.

پیامبر به او اشاره کرد که ساکت شود. برخی از مجاهدان چون ابوبکر و عمر و علی و الحارث بن الصمة انصاری و دیگران بسرعت دور پیامبر حلقه زده، با یک تکتیک سریع خود را به دره‫ای که اردوگاه‌شان را در آن جا زده بودند رسانیدند، تا با بالا رفتن از کوه قدرت توان دید دشمن را داشته باشند، و در بین سپاهیان دشمن منگنه نشوند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ چون به کوه نزدیک شدند. «ابی بن خلف» یکی از پهلوانان سواره نظام دشمن بسوی پیامبر حمله‫ور شد تا او را شهید کند. پیامبر با یک جهش سریع نیزه‫ای برگرفته بسوی او پرتاب کرد. نیزه به حلقوم او اصابت کرد. و او در راه بازگشت به مکه مردار شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ مسلمانان روز بسیار سختی را سپری کردند، در این روز حنظله جوانی که شب گذشته ازدواج کرده بود و صبح زود با شنیدن ندای جهاد به میدان مبارزه پیوسته بود شهید شد، و فرشتگان او را غسل دادند.

از این‌روست که تاریخ از او به نام «غسیل الملائکه» یاد می‫کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ نسیبه دختر کعب مازنی که به «ام عماره» مشهور بود، در دفاع از پیامبر خدا ج مردانه جنگید، تا اینکه «عمرو بن قمئة» یکی از پهلوانان قریش با یک ضربه سهمگین او را بشدت زخمی نمود. در عوض مسلمانان توانستند پرچمدار مشرکان را بدرک واصل کنند و پرچمشان را بخاک شکست بمالند.

پیامبر نیز بشدت زخمی شد، و پس از معرکه خون را از صورت مبارک شسته، از شدت زخم‌هایش نشسته بر مسلمانان نماز خواند.

در این معرکه شدید هفتاد تن از مسلمانان به شهادت رسیدند. بیست و سه نفر از مشرکان نیز کشته شدند. سپاهیان قریش از شدت حقد و کینه بصورت بسیار وحشیانه‫ای با جثه‫های شهیدان برخورد کرده، دماغ و گوش‌هایشان را بریده بودند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ در این جنگ سخت، حمزه؛ عموی پیامبر نیز به شهادت رسید [۳۳].

[۳۳] نگا: زادالمعاد ۳/ ۱٩۲ و صفحات بعدی. و لباب الأخیار فی سیرة المختار ص/ ۶۴.

درس پانزدهم: اندرزهایی از معرکه احد

جولانگاه احد، و آنچه در آن گذشت همواره برای مسلمانان چون مدرسه‫ای پربار از درس و حکمت بوده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ همیشه‫ی تاریخ چشمان مسلمانان به احد دوخته شده، تا اشتباهاتی که در آنجا رخ داد بار دگر تکرار نشود. تاریخ اسلام در حقیقت یک کالبد بهم دوخته شده، و یک زندگی یگانه‫ای است که تار و پودش بهم گره خورده است. و اشتباه هر مرحله درس عبرتی است برای آیندگان. از این‌روست که در قاموس مسلمانان چیزی بنام شکست وجود ندارد. آنچه هست «تجربه» است..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ سیرت نگاران درس‌ها و عبرت‌ها و آموزه‫های مختلفی از رزمگاه احد برشمرده‫اند. ابن القیم/ در کتاب «زادالمعاد» خویش، برخی از این آموزه‫ها و اهداف و نتایج را بررسی کرده است. از آن جمله است:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱- مؤمنان در صحنه احد طعم تلخ عاقبت سرپیچی، اختلاف، وشکست، را چشیدند. آنچه در احد روی داد در واقع از نحس این معانی بیگانه از قاموس اسلامی بود.

پروردگار یکتا می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَلَقَدۡ صَدَقَكُمُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥٓ إِذۡ تَحُسُّونَهُم بِإِذۡنِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَآ أَرَىٰكُم مَّا تُحِبُّونَۚ مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۚ ثُمَّ صَرَفَكُمۡ عَنۡهُمۡ لِيَبۡتَلِيَكُمۡۖ وَلَقَدۡ عَفَا عَنكُمۡۗ [آل عمران: ۱۵۲].

«خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزی بر دشمن در احد،) تحقق بخشید؛ در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل می‌رساندید؛ (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید؛ و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید؛ و بعد از آن که آنچه را دوست می‌داشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانی کردید. بعضی از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضی خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت؛ (و پیروزی شما به شکست انجامید؛) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید..»

چون مسلمانان عاقبت سرپیچی از دستورات رسول خدا ج ، و نتیجه اختلاف‌ها و دوگانگی‌ها، و سرانجام شکست را با چشمان خود دیدند، پس از آن با احتیاط بسیار و با بیداری و توجه کامل با قضایای روز برخورد کردند.

۲- حکمت پروردگار با پیامبران و پیروان آن‌ها بدین‌گونه پیش رفت که گاهی پیروزی با آن‌ها باشد، و گاهی طعم شکست را نیز بچشند. ولی در نهایت پس از پخته شدن دعوت اسلامی پیروزی با حق باشد. چرا که اگر سپاه حق همواره علم بردار رزمگاه‌ها شود، و پیروزی معجزه‫وار به حق پرستان تقدیم گردد، غربال تمییز و شناخت شکسته خواهد شد و مؤمن و غیر مؤمن در صف اسلامی با هم آمیخته می‫شوند، و کس نداند که راستگو و پرهیزکار و مؤمن واقعی کیست، و منافق جاه طلب و مال پرست کدام؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ۳- این معرکه غربالی بود که منافقانی که در بین مسلمانان رخنه کرده بودند را از مؤمنان راستین جدا ساخت. پس از پیروزی معجزه آسای مسلمانان در غزوه بدر نام و نشان آن‌ها جهان را در برگرفت. افرادی از مشرکان به طمع رسیدن به جاه و منصب و یا مال و منال، و یا از روی ترس در صف مسلمانان خزیدند.

خداوند متعال برای مؤمنان این آزمایشگاه را مهیا ساخت تا چهره ننگ منافقان برملا گردد. در این غزوه منافقان سر برآوردند و ماری که در آستین پنهان بود شناخته شد. منافقان آنچه در دل داشتند را بر زبان راندند. و مؤمنان دریافتند در خانه آن‌ها دشمنی است بسیار خطرناکتر از دشمن خارجی، و پس از آن با آگاهی و استعداد کامل، و با احتیاط تمام با آن‌ها برخورد کردند.

۴- رزمگاه احد ایمان سنجی بود که حقیقت بندگی برای خداوند، و راستی و صدق در ایمان را در خوشی‌ها و سختی‌ها، در پیروزی‌ها و شکست‌ها، در آنچه انسان می‫پسندد، و در آنچه از آن بیزار است روشن می‫سازد. اگر مؤمنان بر دو کفه ترازو استقامت ورزیدند، و در دو حالت پیروزی و یا شکست؛ خوشبختی و آرامی و سعادت، و یا رنج و مشقت و شکنجه و درد، اطاعت و فرمانبرداری و بندگی خود را حفظ کردند، بندگان خالص و صادق و راستین پروردگارند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ۵- اگر شمشیر قهر الهی همواره در دستان مؤمنان می‫بود، و همیشه آن‌ها بر مسند پیروزی تکیه می‫زدند، و در هر رزمگاهی پیشاپیش نشان پیروزی بر شانه‫ آن‌ها نهاده می‫شد، و در همه جا نام مؤمن با پیروزی و قدرت و توان همراه می‫گشت، غرور در جانهایشان رخنه می‫کرد و تکبر و خودپرستی می‫توانست کمرشان را درهم شکند... این است طبیعت بشری که خداوند آن‌را چنین آفریده. و بهترین راه تربیت بندگان خدا همان چشیدن طعم سختی و راحتی، شیرینی و خوشی‌ها و تلخی و سختی‌ها، بالا رفتن‌ها و بزمین افتادن‌هاست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۶- شکست و فرو افتادن و بزمین خوردن برای مؤمنان مدرسه‫ایست که به آن‌ها خاکی بودن و تواضع و شکسته نفسی می‫آموزد. و چون تواضع و فروتنی کنند خداوند آن‌ها را عزت و جاه و جلال و پیروزی و سربلندی می‫بخشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ‬چه خوش گفته است سعدی شیرین سخن:

یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست،من کیستم
گراو هست، حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندی از آن یافت کاوپست شد
در نیستی کوفت تا هست شد

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ٧- پروردگار یکتا برای بندگان مؤمن و با تقوایش قصرهایی باشکوه در بهشت‌های برین مهیا ساخته که هرگز آن‌ها با عبادت‌های معمولی‌شان بدان دست نمی‫یابند، تا از غربال امتحان و آزمایش‌ها و بلاها نگذرند. و بدین‌گونه با امتحان‌ها و آزمایش‌ها و بلاها خداوند اسبابی را که قلب‌های مؤمنان را آلایش داده، آن‌ها را شایسته مقام‌های والای بهشتی می‫گرداند را برای‌شان فراهم می‫کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۸- از جمله بیماری‌های کشنده‫ای که باعث می‫شود انسان در باتلاق خوشگذرانی‌های دنیا فرو رفته از ادامه راه بازماند؛ همان راحتی و آسایش و پیروزی و ثروتی است که چه بسا باعث سرکشی و طغیان افراد گشته همین زندگی دنیا را در نظرشان گوارا کرده، بدان بسنده می‫کنند. و چون آفریننده مهربان بخواهد این دل‌ها را کرامت بخشیده، از بیماری‌های واژگون کننده برهاند اسبابی از ابتلا و آزمایش و امتحان سر راه‌شان سبز می‫کند که چون دارو و اکسیر شفا بخش آن بیماری‌ها را ریشه کن سازند! و در واقع آن بلا و آزمایش و امتحان چون آن پزشکی است که داروی تلخ را به بیمارش می‫نوشاند، و چه بسا برخی رگ‌های دردآور او را برای بیرون کردن خون فاسد و زهر و بیماری از جانش، قطع می‫کند، و اگر چنانچه آن بیماری و یا خون فاسد در دل و جان بیمار بماند بدون شک شهوت‌ها و وسوسه‫های فاسد بر او چیره گشته او را به هلاکت می‫رسانند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ٩- شهادت از بالاترین درجه‫ها، و برترین وسام‌های فخر و بلندترین مراتب عزت و مقام دوستان پروردگار است، و شهیدان بندگان عزیز و برتر، و از سربازان ویژه پروردگارند. و پس از درجه صدیقی درجه و رتبه شهادت قرار می‫گیرد. و رسیدن به این جایگاه والا، و این مقام ارزنده، و این مکانت بزرگ مستلزم فراهم شدن اسباب و عللی است که انسان را صفا و نورانیت خاصی بخشیده، و از جمله آن اسباب و عللی که زندگی را نا زیبا و کدر و در برخی موارد تلخ می‫کند چیرگی دشمن بر جان و مال مؤمنان است. ولی در عین حال این ابتلا و آزمایش ناگوار و سخت راه‌گشایی خواهد بود برای رسیدن به مقام والای شهادت..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱۰- پروردگار یکتا چون بخواهد برخی از سرکشان و دشمنان دین را نیست و نابود کند، و یا کمر قدرت و طغیان آن‌ها را درهم شکند، اسبابی که باعث ریشه‫کن ساختن آن‌ها می‫شوند را فراهم می‫کند. و پس از کفر و سرکشی از فرامین الهی، طغیان و زورگوئی و تجاوز و آزار و اذیت و شکنجه دوستان الهی از بزرگترین جرائم و منکرترین گناهان آن دسته از نافرمانان بخود مغرور و فرعون صفت است. در این حالت بهترین راه تأدیب آن‌ها همان کوبیدن سنگ بر فرق سنگ و یا علاج آهن با آهن، و با جنگ با فرعون‌ها و بخاک پستی مالیدن دماغهایشان و بزمین زدن کمرهای‌شان، و پیروز شدن بر آن‌هاست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در این میدان‌های نبرد و رزمگاه‌های آزمایش گناهان بندگان مؤمن ذوب گشته، عیب‌ها و ایرادهایش زیر غبار جولانگاه دفن می‫شوند. و در مقابل دشمن گور خود را با دست خود می‫کند و اسباب هلاکت و نابودی خویش را درو می‫کند. [۳۴]..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۳۴] نگا: زاد المعاد ۳/ ۲۱۸ ـ ۲۲۲ با اختصار.

درس شانزدهم: غزوه احزاب

در ماه شوال سال پنجم هجری غزوه احزاب که به غزوه خندق مشهور است، روی داد.

مسلمانان با تشکیل حکومت نوپای خود در مدینه میثاقی را با یهودیان امضاء کرده بودند، در سال چهارم هجری یهود بنی نضیر به مسلمانان خیانت کرده، با یک توطئه و نیرنگ پلیدی خواستند پیامبر خدا ج را ترور کنند.

این خیانت در حق رسول الله ج مستوجب قتل عام تمام آن طائفه مکار و خیانت پیشه بود، ولی رسول خدا ج که دریای شفقت و مهربانی است، از آن‌ها درگذشت و تنها همسایگی ملتی خیانتکار و پست را غیر قابل تحمل دانسته، آن‌ها را از مدینه خارج کرد.

سران کینه‫توز و عقرب صفت یهود؛ نه تنها این آقائی و بزرگی رسول الله ج را در حق خود ارج ننهادند، ره خباثت پیشه کرده، درپی لشکر کشی بر علیه مسلمانان شدند. این‌ها به مکه رفتند و سرداران قریش را برای جنگ با پیامبر خداج و ریشه کن ساختن دولت او در مدینه تشویق کردند. پس از وسوسه‫های بسیار و تلاش‌های شبانه ‫روزی این دشمنان قسم خورده، سران مکه چون هم پیمانی زخم دیده در کنار خود دیدند و گمان بردند اینبار پیروزی حتمی است با نقشه‫ آن‌ها موافقت کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ سپس این دو گروه با هم نزد قبیله‫های غطفان و بنی سلیم رفته آن‌ها را نیز با خود همراه ساختند. چون این قبایل سرشناس و درشت جزیره عرب می‫توانستند لشکر متحدی را سازماندهی کنند که کسی را توان مقابله با آن نباشد، با اندک اشاره‫ای از سوی آن‌ها سایر قبیله‫های ریز و درشت عرب برای جنگ با حکومت اسلامی با آن‌ها هم‫پیمان شدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ قریش با چهار هزار مرد جنگی و سیصد اسب و هزار و پانصد شتر به سرکردگی ابوسفیان به حرکت درآمد. بنوسلیم در دو راهی ظهران با هفتصد جنگجو به آن‌ها پیوست، بنو اسد نیز از راه رسید، فزاره با هزار جنگجو به این لشکر پیوست. اشجع با چهارصد جنگجو، و بنومره با چهارصد جنگجوی دیگر در راه به آن‌ها پیوستند. تا رسیدن به خندقی که مسلمانان برای مواجهه با دشمن کنده بودند تعداد سپاه کفر به ده هزار جنگجو رسید. که تاریخ از آن‌ها بنام «احزاب» ـ گروه‌های هم‫پیمان ـ نام می‫برد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ مسلمانان با هوشیاری تمام تحرکات دشمن را همیشه زیر نظر داشتند، چون خبر آمادگی لشکر کفر برای حمله به مدینه به رسول الله ج رسید، فورا مجلس استشاری تشکیل داده، با یاران خود در این باره مشورت کرد. سلمان فارسی پیشنهاد کرد تنها راه رسیدن دشمن به شهر را با خندقی ببندند تا دشمن نتواند به شهر برسد.

تاکتیک جنگی بسیار خوبی بود که جنگجویان جزیره عرب با آن آشنائی نداشتند!

رسول الله ج پیشنهاد سلمان فارسی را بسیار بجا دانسته فورا دستور داد مسلمانان مشغول کندن خندق شوند. و خود آن حضرت نیز چون سایر مجاهدان در کندن خندق شریک بودند. این خندق جلوی کوه «سلع» کنده شد، تا کوه پشت سر مسلمانان قرار گیرد، و خندق بین آن‌ها و کافران، و بدین‌صورت مسلمانان به راحتی می‫توانستند سپاه کفر و تحرکات آن‌ها را زیر نظر داشته باشند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ مسلمانان با تلاش و کوشش بی‫مانندی ظرف شش روز خندق را به پایان رساندند، و پیامبر خدا ج و سپاه اسلام که تنها سه هزار نفر بودند بگونه‫ای سنگر گرفتند که کوه پشت سرشان و خندق جلوی رویشان بود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و به دستور پیامبر اکرم ج زن‌ها و بچه‫ها در دژهای داخل مدینه پناه گرفتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ قبیله‫ی بنی قریظه از قبیله‫های یهود که با مسلمانان پیمان همجواری امضاء کرده بودند، در مدینه زندگی می‫کردند. حیی بن اخطب از سران یهود که در این لشکرکشی نقش کلیدی داشت، فورا خود را به بنی‫قریظه داخل مدینه رسانید، و آن‌ها را قانع کرد تا به مسلمانان خیانت کرده، از پشت به آن‌ها خنجر زنند، و بدین‌صورت سپاه اسلام بین چکش احزاب و سندان یهودیان پیمان‫شکن بنی قریظه منگنه خواهد شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ بنی قریظه چون فرصت را طلائی دانستند، و گمان کردند مسلمانان هرگز نخواهند توانست با چنین لشکر بزرگی مقابله کنند، پیمان خود را با مسلمانان شکسته بر علیه آن‌ها اعلان جنگ کردند.

لحظات بسیار سختی بر مسلمانان سپری می‫شد، دشمنی بسیار نیرومند در جلو، و دشمنی دیگر با دژهای قوی و سنگرها و سلاح‌های قوی در پشت سر. شهر مدینه و بخصوص بچه‫ها و زن‌ها در خطر بسیار جدی واقع بودند. منافقان نیز که در بین سپاه اسلام لول می‫خوردند شروع به فتنه ‫افروزی و تبلیغات سوء کردند. بنو حارثه به بهانه اینکه زن و فرزندان‌شان در خطر هستند از پیامبر خدا ج اجازه خواستند تا به شهر برگردند. و قرآن کریم درخواست آن‌ها را چنین ثبت کرد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿إِنَّ بُيُوتَنَا عَوۡرَةٞ وَمَا هِيَ بِعَوۡرَةٍۖ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارٗا١٣ [الأحزاب: ۱۳].

«.. و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت می‌خواستند و می‌گفتند: «خانه‌های ما بی‌حفاظ است!»، در حالی که بی‌حفاظ نبود؛ آن‌ها فقط می‌خواستند (از جنگ) فرار کنند».

کمی مانده بود بنو سلمه نیز خود را کنار بکشند. رحمت الهی بر قلب‌های مؤمنان نازل شده به آن‌ها استقامت و پایداری بخشید.

حکایت کندن خندق و سپس رهبری و اداره‫ی این جنگ نابرابرانه حکایتی است بسیار عجیب در تاریخ بشریت. حکایتی است که بدرستی نبرد ایمان و کفر را بنمایش می‫گذارد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ براء بن عازب می‫گویند: وقتی پیامبر خدا ج به ما دستور کندن خندق را صادر کرد، در اثنای کار با صخره بسیار بزرگ و سختی مواجه شدیم که شکستن آن برای ما امکان پذیر نبود. کلنگ برای شکستن آن هیچ یاری نمی‫کرد. قضیه را با پیامبر خدا ج در میان گذاشتیم. ایشان برای برطرف کردن این مشکل شخصا تشریف آوردند. چون آن سنگ بزرگ را دیدند، آستین‫هایشان را بالا زده کلنگ را گرفته داخل خندق رفتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در یک لحظه «بسم الله » گفته با یک ضربه بسیار شدید یک سوم صخره را شکستند. و فرمودند: الله اکبر، کلیدهای شام به من سپرده شد. سوگند به خدا که من از اینجا کاخ‌های سرخ آن را می‫بینم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ سپس با یک ضربه دیگر یک سوم دیگر صخره را خرد کردند. و فرمودند: الله اکبر، کلیدهای سرزمین فارس به من سپرده شد. سوگند بخدا که من کاخ سفید مدائن را می‫بینم. سپس «بسم الله » گفته ضربه سوم را زده صخره را خرد کردند. و فرمودند: الله اکبر، کلیدهای یمن به من سپرده شد. قسم بخدا که من دروازه‫های صنعا را از همین جا می‫بینم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ یک ماه تمام سپاه مشرکان پیامبر و مسلمانان را در محاصره داشتند. در طول این یک ماه بخاطر اینکه خندق جلوی دشمن را گرفته بود جنگی صورت نگرفت.

سیرت‫ نگاران نوشته‫اند: ترس و وحشت در جنگ خندق بر همه جا چیره شده بود، مردم بشدت نا امید شده بودند، و از وضع خانواده‫ها و اموال‌شان بسیار هراس داشتند. مشرکان در پی تنگه‫ای بودند تا بتوانند از آن عبور کرده به سپاه اسلام شبیه خون بزنند. تعدادی از قهرمانان و سوارکاران برجسته سپاه شرک توانستند با اسب‌های نجیبشان از خندق عبور کرده پهلوانان مسلمان را به مبارزه بخوانند. پهلوان هفتاد ساله نامدار جزیره عرب؛ عمرو بن ود، از جمله آن افراد بود. از سپاه اسلام علی بن ابی‫طالبس که جوانی کم سن و سال بود برای مبارزه با او آماده شد. در یک نبرد تاریخی حضرت علی توانست بیاری خداوند، پهلوان سپاه کفر را بدرک واصل کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در روز بعد؛ مشرکان گردانی از جنگجویان شجاع خود را به سرکردگی پهلوان نامدار «خالد بن الولید» بسیج کرده، تا شب با مسلمانان بشدت جنگیدند. آتش جنگ آنقدر شدید بود که رسول الله ج نتوانست آن روز نماز ظهر و عصرش را ادا کند. و فرمودند: خداوند خانه‫ها و قبرهایشان را شعله‫ آتش کند، ما را از نماز عصر بازداشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ در این اثنا خداوند برای مسلمانان ثابت قدم و استوار فرصتی مهیا ساخت، که باعث فرو ریختن وحدت و همبستگی سپاه کفر گشته روحیه آن‌ها در پی آن شکست خورد:

نعیم بن مسعود؛ سرباز گمنامی بود که تازه مسلمان شده بود، و هیچ کس از مشرکان و یهودیان از اسلام او خبر نداشت. ایشان که فردی بسیار زیرک و باهوش بودند از پیامبر خدا ج اجازه خواستند با یک تاکتیک سرد جنگی و تبلیغاتی کمر سپاه دشمن را درهم شکند.

او نزد قریش رفته برای آن‌ها چنین تصویر کرد که یهودیان بنی قریظه از خیانت خود با رسول الله ج پشیمان شده‫اند، و برای شستن عار خیانت خود و می‫خواهند برخی از سران شما را به مسلمانان دهند تا سر از تن‌شان جدا کنند. سپس نزد بنی قریظه رفته آن‌ها را از قریشیان بدبین کرد. این چنین بود که این همبستگی و وحدت درهم شکست. سپس باد بدستور پروردگار بیاری مسلمانان شتافت. باد بسیار سخت و طوفانی سرد و وحشتناک وزیدن گرفته سپاه دشمن را تار و مار کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ رهبر سپاه قریش؛ ابوسفیان در بین سپاه خود جار زد: ای مردم، اینجا سرزمین ما نیست، و ما سرپناهی نداریم، حیوانات هلاک شدند، و بنوقریظه به ما خیانت کرد، و خودتان می‫بینید طوفان با ما چه می‫کند، من دارم می‫روم، شما نیز برگردید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و این چنین این جنگ تاریخ‫ ساز با شکست و عقب نشینی سپاه کفر پایان یافت. در این نبرد نابرابرانه سه نفر از مشرکان کشته شدند، و شش نفر از سپاه ایمان جام شهادت سرکشیدند [۳۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ [۳۵] نگا: الوفاء بأحوال المصطفی، ص/ ٧۱۳ ـ ٧۱۴، و زاد المعاد ۳/ ۲۶٩ ـ ۲٧۵.

درس هفدهم: صلح حدیبیه

در سال ششم هجری پیامبر خدا ج یارانش را برای مشارکت در عبادت عمره و زیارت خانه امن و امان الهی دعوت کرد.

فورا هزار و چهار صد نفر برای بجای آوردن این عبادت در رکاب پیامبر خداج همراه ایشان عازم سفر شدند، آن‌ها چون برای عبادت می‫رفتند، و در عرف عرب‌ها حتی قبل از اسلام، خانه خدا از احترام ویژه‫ای برخوردار بود، و کسی به زائر خانه حق کوچکترین آزاری نمی‫رسانید، هیچ سلاحی ـ جز آنچه مسافر در سفر همراه خود می‫گیرد ـ با خود برنداشتند. مسلمانان با خود حیواناتی را نیز برای قربانی کردن و تقسیم گوشت آن در بین فقیران و مستمندان همراه داشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ قریش از این حرکت پیامبر برآشفت. و دخول مسلمانان به مکه را ضربه‫ای کاری به هیبت و غرور خود تلقی کرد، از اینرو اعلام آماده باش صادر کرده، برای جلوگیری از دخول مسلمانان به مکه سپاهی بسیج کرده، به سوی مسلمانان لشکرکشی کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ چون خبر به پیامبر خدا ج رسید نماز «خوف» بجای آورده از پروردگار یکتا خواست مؤمنان را از گزند مشرکان حفاظت کند.

و به مکه نزدیک شد. در میان راه شتر پیامبر به زمین نشسته از ادامه راه سر باز زد. برخی از مسلمانان گفتند: شتر وحشت کرده است!

رسول الله ج فرمودند: خیر، شتر نترسیده! آنکه «فیل» ابرهه را از حرکت باز داشته بود، شتر مرا نیز از حرکت باز داشته. سوگند به خدا قریشیان هر چیزی که در آن حفظ هیبت و کرامت اماکن مقدسه و عبادت الهی است، از من بخواهند به آن‌ها می‫دهم، و با آن‌ها موافقت می‫کنم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ سپس رسول الله ج شترش را به حرکت درآورده، به کنار یکی از چاه‌های حدیبیه که آب کمی داشت بازگشتند. تیری از کجاوه خود کشیده در آب فرو بردند. به برکت دست پیامبر آب چاه فواره زده بالا آمد، و چاه پر از آب شد، طوری که مسلمانان با دستشان از چاه آب می‫گرفتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر و یارانش در فضائی بسیار روحانی و عبادی در آرامش کامل و ایمان و توکل بی‫مانندی به پروردگارشان، در حدیبیه مشغول ذکر و نیایش بودند. و در مقابل آن‌ها لشکر قریش حیران و پریشان صف آرائی می‫کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ قریشیان رسولانی نزد پیامبر برای مذاکره می‫فرستادند. برخی از این رسولان با دیدن فضای ایمانی مسلمانان تحت تأثیر قرار گرفته، نزد قریش بازمی‫گشتند و از آن‌ها می‫خواستند راه را بر رسول خدا ج و یارانش بگشایند..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ولی این درخواست پس از آن لشکرکشی، نزد قریش امکان پذیر نبود. چونکه قریش آن‌را یک آبروریزی بزرگ و شکست سختی برای خود تلقی می‫کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ سفیرانی چون «بدیل»، «عروة بن مسعود«، «حلیس بن علقمة» از بنی کنانه، «مکر بن حفص» برای مذاکره با پیامبر یکی بعد از دیگری نزد مسلمانان شیفته آن حضرت آمدند. یاران پیامبر در این اثنا نهایت محبت و ذوب بودن خود در عشق به رسول خدا ج و فنا بودن در او را جلوی دیدگان سفیران قریش به نمایش در می‫آوردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ آن‌ها در این سفارت‌ها دریافتند؛ مسلمانان هرگز و تحت هیچ شرایطی پیامبرشان را تنها نخواهند گذاشت، و تا آخرین قطره خون از آرمان‌هایشان دفاع خواهند کرد. این سیمای محبت و همبستگی و عشق ورزیدن به آرمان‌ها و هدف‌های سرشار از ایمان و اخلاص و صداقت چون تیرهای زهراگینی بر قوت نفس دشمن وارد می‫شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ قریشیان دریافتند در صورت درگیری با مسلمانان بهای سنگینی پرداخت خواهند کرد، و این پا برهنه‫های کفن پوش با چنگ و دندان بر لشکر زره پوش آن‌ها غالب خواهند گشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در نهایت مجبور شدند «سهیل بن عمرو» که مردی سیاسی و زیرک بود را برای مذاکره نزد پیامبر اکرم ج بفرستند. پیامبر نیز با دیدن سهیل هدف قریش را دریافته، به همراهان خود فرمودند: گشایش در کارتان رخ داده است!

بدون شک در آن فضای روحانی و قوت قلب بی‫مانند و اعتماد به نفس مسلمانان، و ترس و واهمه و عدم اعتمادی که در سپاه قریش بود، اگر مسلمانان بر رسیدن به هدفی که برایش آمده بودند اصرار می‫کردند، و با سپاه کفر به جنگ و ستیز برمی‫خواستند، پیروزی از آن آن‌ها بود. ولی مسلمانان هرگز نمی‫خواستند قطره‫ای خون به ناحق بر زمین ریخته شود. و همیشه اسلام در پی حفظ ارواح بشر است. و مسلمانان به خود اجازه نمی‫دادند از هیبت و کرامت کعبه تار مویی کاسته شود. و با توجه به این معانی والا به صلح با قریشیان موافقت کردند. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ میثاق صلح بر نکات زیر امضاء شد:

۱- آتش جنگ بین دو گروه به مدت ده سال بکلی خاموش گردد.

۲- هر دو گروه از دست همدیگر در امان باشند.

۳- پیامبر و یارانش امسال به مدینه بازگردند، و در مقابل سال آینده قریشیان مکه را برای آن‌ها خالی بگذارند، و مزاحم عبادت آن‌ها نشوند.

۴- اگر مردی از قریشیان اسلام آورده به مسلمانان پناه آورد باید او را تسلیم کنند، و اگر چنانچه مردی از مسلمانان از دینش بازگشت و به قریش پیوست، قریشیان او را تسلیم مسلمانان نمی‫کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ۵- هر کس از غیر قریشیان خواست با محمد هم‫پیمان شود آزاد است، و هر کس خواست با قریشیان هم‫پیمان شود آزاد است [۳۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ نتایج صلح حدیبیه:

تحمل شروط این اتفاق برای بسیاری از صحابه رسول خدا ج بسیار گران بود، آن‌ها گمان می‫کردند در این شروط ظلم و تعدی بسیار شدیدی بر مسلمانان وارد آمده است، از اینرو برخی از آن‌ها نوعی مخالفت و اعتراض از خود نشان دادند. ولی با گذشت روزهایی چند حکمت و درایت و سیاست و دورنگری بی‫مانند رسول خدا ج بر همگان برملا شد. و دریافتند که این معاهده یک فتح و پیروزی بزرگی برای اسلام و مسلمانان بود. از جمله مواردی که مسلمانان در پرتو این معاهده بدان دست یافتند، می‫توان به نکات زیر اشاره کرد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱- ابرام این معاهده در واقع اعترافی ضمنی بود از سوی قریش به حکومت اسلامی مدینه منوره. چرا که معاهده‫ها و اتفاق‌های ثنائی در بین دو کشور یا قدرت متساوی و یا رقیب صورت می‫گیرد. و این اعتراف ضمنی اثر بسیار بزرگی در قبائل عرب که نظاره‫گر موقف بودند، و در تصمیم گیری‌ها و امضاء پیمان‌ها و اتفاق نامه‫ای مشترک با مسلمانان داشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۲- در سایه‫ این اتفاق هویت و شخصیت جامعه اسلامی بوضوح روشن گردید، و آن هیبت و رعب و وحشتی بسیار شدید در دل مشرکان و منافقان به جای گذاشت. و همه دریافتند مسلمانان در کفه ترازوی آینده منطقه سنگی بسیار گران هستند، و این حادثه را به عنوان پیروزی تبلیغاتی، سیاسی و حتی عسکری برای مسلمانان پنداشتند. تمام این‌ها باعث شد بسیاری از قریشیان ـ چه رسد به دیگران ـ بار دگر در قضیه مسلمانان و نحوه برخورد با آن‌ها، و نگرش نوینی از اسلام و شنیدن صدای وجدان و ضمیر خود بازنگری کنند. این بازنگری مجدد باعث شد رهبرانی بسیار قوی و نیرومند از صف اول قریش؛ چون بزرگترین ژنرال قریش که پیروزی احد را برایشان رقم زد؛ خالد بن ولید، و عمرو بن العاص؛ کسی که ذکاوت و زیرکی او زبانزد خاص و عام بود، بریدند و به سپاه اسلام پیوستند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ۳- این آتش بس فرصت بسیار طلائی برای نشر دعوت اسلامی بود، در سایه آن دعوتگران مسلمان می‫توانستند بهر سو حرکت کرده ندای اسلام را به گوش مردم برسانند. و این باعث شد تعداد زیادی از قبائل عرب اسلام آورند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ۴- با این آتش بس مسلمانان از جهت یکی از سر سخت‫ترین دشمنان‌شان که همان قریش بود احساس امنیت کردند، و تمام نیرو و توان خود را جهت مقابله با دشمن دیگرشان که یهود و سایر قبائل رقیب، بود متوجه ساختند. و غزوه خیبر در نتیجه صلح حدیبیه بوقوع پیوست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ۵- مذاکرات صلح حدیبیه، و روحیه صلح پسند و آزادی خواهی مسلمانان، و در مقابل روحیه زورگوئی و قلدری قریشیان باعث شد هم‫پیمانان قریش بیش از پیش مسلمانان را درک کرده، با آن‌ها تعاطف نشان دهند. «حلیس بن علقمة» یکی از هم‫پیمانان قریش، از سوی آن‌ها برای مذاکره با مسلمانان فرستاده شد. او مجذوب حالت روحی مسلمانان، و پوشش احرام و لبیک گفتن‌هایشان گشت، و چون نزد یارانش بازگشت گفت: این‌ها برای عبادت خداوند آمده‫اند، و با خودشان قربانی‌هایشان را همراه آورده‫اند، نباید جلوی آن‌ها را بگیریم. بگذارید بندگان خدا به زیارت خانه پروردگارشان بروند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۶- در سایه صلح حدیبیه پیامبر اکرم ج توانست برای غزوه مؤته آمادگی بگیرد. و این غزوه به مسلمانان فرصتی داد تا پیام دعوت اسلامی را با روشی نوین به خارج از جزیره عرب منتقل سازند.

٧- آتش بس صلح حدیبیه به پیامبر این فرصت را داد تا سفیرانی به سوی پادشاهان فارس و روم و مصر و غیره ارسال داشته آن‌ها را به اسلام دعوت کند.

۸- صلح حدیبیه مقدمه و سبب اول برای فتح مکه بود [۳٧].

[۳۶] نگا: الوفا ص/ ٧۱۶، و لباب الخیار ص/۸۱- ۸۳. [۳٧] نگا: السیرة النبویة، الصلابی، ص/ ۶۸۳ – ۶۸۴.

درس هیجدهم: غزوه فتح بزرگ

فتح مکه

در اتفاقیه صلح حدیبیه آمده بود قبیله «خزاعه» با پیامبر خدا ج هم پیمان است، و قبیله «بکر» از هم پیمانان قریش است. مردی از قبیله «خزاعه» شنید شخصی از هم پیمانان بکری قریش شعری در بدگوئی و هجاء پیامبر خدا ج می‫گوید. او عصبانی شده او را کتک زد. بکری‌ها برای جنگ با «خزاعه» کمر بسته از قریش کمک خواستند، قریشی‌ها میثاق نامه و معاهده خود با رسول الله ج را زیر پا نهاده، هم پیمانان خود را اسلحه و مهمات جنگی و اسب‌ها دادند، بلکه از این نیز پیش رفته برخی از قریشیان چون؛ صفوان پسر امیه، و عکرمه پسر ابوجهل، و سهیل پسر عمرو، ماسک زده در سپاه بکر با هم‫پیمانان مسلمانان جنگیدند. افراد «خزاعه» که نه در پی جنگ بودند و نه آمادگی آن را داشتند برای حفظ جان خود به مسجد الحرام که حتی در عرف عربهای مشرک مأمن همه انسان‌ها بود پناه بردند. ولی بکری‌ها قداست حرم را پایمال کرده با شدت با خزاعه برخورد نموده بیش از بیست نفر از آن‌ها را کشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و چنین بود که قریش معاهده خود با پیامبر را بدیوار زد، و کاسه صلح را شکسته، «بنی بکر» را بر علیه «خزاعه» که هم پیمانان پیامبر بودند یاری داد.

خزاعه فورا پیکی بسوی پیامبر خدا ج فرستادند، تا او را از حقیقت ماجرا مطلع سازد. پیامبر نیز با شنیدن خبر از جایشان برخواسته گفتند: ای بنی خزاعه، همانطور که از خودم دفاع می‫کنم از شما دفاع خواهم کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پس از اینکه شهوت خونخواری قریش فرو نشست. و عقل‌هایشان به کار افتاد، دریافتند خانه خود را با کلنگ حماقت ویران کرده‫اند، ولی چه سود از دارویی که پس از مرگ سهراب رسد؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ قریشیان به گمان اینکه هنوز خبر ماجرا به پیامبر خدا ج نرسیده است، مثلا زرنگی کرده، ابو سفیان را نزد پیامبر خدا ج فرستادند تا صلح حدیبیه را تجدید کرده، بر مدت آن بیفزاید. ابوسفیان چون به مدینه رسید با بی‫مهری مسلمانان روبرو شد. پیامبر که از خیانت و پیمان شکنی بی‫نهایت نفرت داشت، از او روی برگردانید و هیچ جوابش نگفت. ابوسفیان خوار و ذلیل نزد یاران پیامبر خدا ج رفته از آن‌ها خواهش و تمنا می‫کرد تا نزد پیامبر از او شفاعت کنند، ولی همه یاران رسول الله ج دست پرورده و شاگردان راستین مکتب او بودند، و هرگز حاضر نشدند با خیانت کار خون آشام مدارا کنند. از جمله آن‌ها حضرت عمر بود که چون ابوسفیان دست زاری بسوی او دراز کرد، با تعجب برآشفت، و روی او پرخاش کرده گفت: من شفاعت شما کنم؟! بخدا سوگند اگر سربازانی جز موریانه نیابم، با آن‌ها به جنگ شما خواهم آمد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ابوسفیان دست از پا درازتر، بدون هیچ ضمانت و تجدید پیمانی به مکه بازگشت.

پس از این پیمان شکنی، پیامبر که بخود اجازه نمی‫داد از خون بیگناه هم‫پیمانانش درگذرد، تصمیم گرفت با فتح مکه جواب دندان شکنی به زورگویان و قلدران قریش داده، خانه‫ خدا را از اسارت ناجوانمردانه آن‌ها رهایی دهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر که قصد خونریزی نداشت، با تاکتیک خاموشی به آرامی لشکرش را آماده ساخت، و کسی را از جریان جهت حمله مطلع نساخت، او می‫خواست مشرکان مکه را غافل گیر ساخته فرصت آمادگی و بسیج نیرو به آن‌ها ندهد، تا خونی به زمین ریخته نشود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر پیکهایی بسوی هم‫پیمانان و قبائل مسلمان عرب اطراف مدینه؛ چون «اسلم»، «غفار»، «مزینة»، «جهینة»، «أشجع» و «سلیم» فرستاده، سربازان پیاده نظام و سواره نظام را بسیج کرد. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ همه مؤمنان جان بر کف نهاده بلافاصله به ندای پیامبر لبیک گفته، ده هزار مرد جنگی در اردوگاه پیامبر جمع شد.

روز چهارشنبه دهم رمضان پیامبر بر مدینه «أبا رهم غفاری» را گماشته، مسئولیات مدیریت لشکر را بین سرداران تقسیم کرده، از مدینه خارج شدند.

قریش از آنچه در مدینه اتفاق می‫افتاد بکلی بی‫خبر بود. ابوسفیان را برای جاسوسی و خبرگیری بار دگر بسوی مدینه فرستادند. و از او خواستند برای قریش از پیامبر امان بخواهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ابوسفیان بهمراه حکیم بن حزام و بدیل بن ورقاء در راه مدینه در تاریکی شب با دیدن شلعه‫های آتش مسلمانان گمان بردند که ستارگان آسمان بزمین فرود آمده‫اند وحشت زده و حیران خشکشان زد. عباس که از آنجا می‫گذشت صدای ابوسفیان را شنیده داد زد: ابا حنظله تویی؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ گفت: آری. عباس گفت: این سپاه رسول الله ج است با ده هزار مرد جنگی! غرور ابوسفیان با دیدن هیبت آن لشکر بکلی فرو ریخته اسلام آورد. عباس او را در پناه خود گرفته همراه با همراهانش نزد پیامبر خدا ج برد. آن دو نیز اسلام آوردند.

پیامبر خدا ج به عباس دستور داد تا هنگام حرکت سپاه اسلام ابوسفیان را برگردنه‫ای نگه دارد تا قدرت و مانور سپاه اسلام را با چشمان خود ببیند، تا نشاید بار دگر شیطان در پوستش خزیده، به فکر مقابله با مسلمانان برآید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ عباس به پیامبر اشاره کرد که ابوسفیان مردی است تشنه شهرت و فخرفروشی، تا برای او ویژگی خاصی تعیین کند. پیامبر نیز فرمودند: هر کس داخل خانه ابوسفیان پناه گیرد در امان است. هر کس داخل مسجد شود در امان است. و هر کس در خانه‫اش را ببندد در امان است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر خدا ج یارانش را از جنگ بکلی منع کرد، و به آن‌ها دستور داد با کسی جنگ نکنند مگر در حالتی که دشمن آتش جنگ را برافروزد. مسلمانان بدون کوچکترین مقاومتی وارد شهر شدند، بجز گروهان خالد بن ولید که بناگاه لشکری از قریش به سرکردگی «صفوان بن امیه»، و «سهیل بن عمرو»، و «عکرمه بن ابی جهل» در «خندمه» جلوی راه‌شان سبز شده، آن‌ها را از ورود به شهر بازداشتند. در این درگیری پس از آنکه سیزده نفر از مشرکان به هلاکت رسیدند، پا به فراز گذاشتند. البته دو نفر از مسلمانان به نام‌های «کرز پسر جابر» و «حبیش پسر خالد بن ربیعه» جام شهادت سرکشیدند.

بدین‌صورت سپاه اسلام تقریبا بدون مقاومت و خونریزی وارد شهر مکه شد. و مردم مکه چه از روی ایمان و صداقت و چه از روی ترس اسلام خود را اعلام داشتند. در آن روز در کعبه ۳۶۰ (سیصد و شصت بت) بود، و پیامبر به هر بتی که می‫رسید با عصایش به آن اشاره کرده می‫فرمودند: ﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ [الإسراء: ۸۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ «و بگو: حق فرا رسیده است، و باطل از میان رفته و نابود گشته است».

با اشاره پیامبر آن مجسمه روی صورتش بزمین می‫افتاد. بزرگ‌ترین مجسمه مکه «هبل» بود که جلوی کعبه گذاشته بودند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر خدا ج پس از طواف پشت مقام ابراهیم ایستاده، دو رکعت نماز بجای آوردند. سپس در میان مردم آمده فرمودند: ای قریشیان! گمان می‫کنید من با شما چه خواهم کرد؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ قریشیان بخوبی می‫دانستد که جز قتل عام لیاقت هیچ چیز دیگری را ندارند. آنچه آن‌ها با پیامبر و یارانش روا داشته بودند پاداشی جز این نمی‫توانست داشته باشد. با وجود این گفتند: با ما نیکی خواهی کرد؛ چون که تو برادری سخاوتمند، و برادر زاده‫ای کریمی!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر؛ پیک محبت و ایمان و مهر و رحمت و شفقت، فرمودند: بروید، شما آزادید.

رسول خدا ج چون بر گردن‌های قلدران و زورگویان و فرعونان زمانه چیره گشت، از آنهایی که جز قتل عام پاداشی نداشتند و اکنون خداوند همه را زیر شمشیرش خوار و ذلیل جمع کرده بود، در گذشت!

آری! پیامبر همه آن‌ها را بخشید. و بدین‌صورت بزرگترین مثال تاریخ در بخشش و عفو و گذشت از جنایتکاران پس از دستگیر کردن و اسارت آن‌ها، را به نمایش گذاشت.

سپس پیامبر روی کوه صفا نشستند. و مردم با ایشان بر اسلام و فرمانبردای و اطاعت در آنچه در توان دارند، بیعت کردند..

فتح مکه در روز جمعه ده روز مانده به آخر رمضان ـ بیستم رمضان ـ صورت گرفت، و پیامبر پس از آن پانزده روز در مکه ماندند، سپس بسوی حنین حرکت کردند، و اداره مکه را به «عتاب پسر اسید» واگذار کردند تا بر مردم نماز بخواند، و «معاذ بن جبل» را به عنوان معلم و مربی در مکه گذاشتند تا به مردم دینشان را بیاموزاند [۳۸].

[۳۸] نگا: الوفا ص/ ٧۱۸ -٧۲۰، هذا الحبیب یا محب/ ۲۵۴، و صحیح السیرة/ ۴۰٧.

درس نوزدهم: از صفات پیامبر اکرم ج

پیامبر خدا ج کالبدی از خوبی و صفات والا و در حقیقت قرآنی زنده بودند که با دو پا روی زمین خاکی بین انسان‌ها قدم می‫زدند، و کسی را توان شمردن صفات خوب او نیست، او مجسمه‫ی خوبیها و زیبائی‌ها بود، و هر حرکتش شایان ثنا و مدح. از این دریای بی‫ساحل خوبی‌ها چند در و مرجان بیرون می‫کشیم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱- اخلاق پسندیده و نیکوی آن حضرت و صفات کما‌‌ل‌شان از چنان مقام والایی برخوردار بود که خداوند عالمیان در وصف او چنین فرمودند: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ٤. «تو دارای خوی سترگ (یعنی صفات پسندیده و افعال حمیده) هستی».‏

البته هیچ جای تعجبی نیست، چه خودشان فرمودند: خداوند مرا برانگیخته تا مکارم ـ برترین ـ اخلاق را کامل کنم [۳٩].

آری! نفرمودند: قواعد اخلاق را پایه گذاری کنم، بلکه سخن از مکارم اخلاق ـ اخلاق بسیار شایسته ـ زدند.

پیامبر خدا ج نمادی است از اخلاق بسیار والا و نمونه، نه آنچه همه‫ی خوش اخلاقها می‫توانند بدان دسترسی داشته باشند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ۲- در رحمت و مهر و شفقت به ملت اسلام و به تمام بشریت نمادی بودند از آقائی و سروری، تا بدانجا که ندای آسمان در حق ایشان چنین فرمود:

در سوره‫ی مبارکه انبیاء چنین تلاوت می‫کنیم:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ١٠٧ [الأنبياء: ۱۰٧].

«و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».

خداوند متعال در جائی دیگر می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَكَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَحِيمٗا [الأحزاب: ۴۳].

«.. او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است!»

و بر زبان سوره‫ی مبارکه‫ی آل عمران:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ [آل عمران: ۱۵٩].

«[ای پیامبر!] پس به مهر و رحمتی از سوی خدا با آنان نرم خوی شدی، و اگر درشت خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند».

و خود آن حضرت نیز درباره خویش چنین فرمودند: من رحمتی هستم که به انسانیت هدیه شده‫ام [۴۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ۳- البته این‌ها همه هیچ جای تعجبی ندارد، چرا که این نمونه و الگوی انسان کامل دست پرورده‫ی رعایت و اهتمام پروردگار خالق است که او را از روز تولدش برای بهترین شدن و نماد کمال بودن پرورش داد، خداوند متعال می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿أَلَمۡ يَجِدۡكَ يَتِيمٗا فَ‍َٔاوَىٰ٦ وَوَجَدَكَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ٧ وَوَجَدَكَ عَآئِلٗا فَأَغۡنَىٰ٨ [الضحى: ۶-۸].

«آیا خدا تو را یتیم نیافت و پناهت داد؟ ‏* و تو را سرگشته و حیران (در میان شرک بت‌پرستان و یهودیان و مسیحیان، کفر کافران، فسق و فجور فاسقان و فاجران، ظلم و زور قلدران، کشت و کشتار قبائل جاهلان، و خرافه‌پرستی اینان و آنان) نیافت و (در پرتوِ وحی آسمانی به یکتاپرستی یزدانی) رهنمودت کرد؟‏ * و تو را فقیر و بی‌چیز نیافت و ثروتمند و دارایت کرد؟‏».

۴- همین رعایت و پرورش الهی بود که سینه‫ی او را چون اقیانوس مهر وسعت بخشید، و وقتی در کرانه‫های آسمان کمال درخشیدن گرفت شهرتش را بانگ آفاق نمود:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند منان می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿أَلَمۡ نَشۡرَحۡ لَكَ صَدۡرَكَ١ وَوَضَعۡنَا عَنكَ وِزۡرَكَ٢ ٱلَّذِيٓ أَنقَضَ ظَهۡرَكَ٣ وَرَفَعۡنَا لَكَ ذِكۡرَكَ٤ [الشرح: ۱-۴].

«(ای رسول گرامی) آیا ما تو را (به نعمت حکمت و رسالت) شرح صدر (و بلندی همّت) عطا نکردیم؟ (١) و بار سنگین (گناه) را (به اعطای مقام عصمت) از تو برداشتیم. (٢) در صورتی که آن بار سنگین ممکن بود پشت تو را گران دارد. (٣) و نام نکوی تو را (به رغم دشمنان، در عالم) بلند کردیم. (٤)»

۵- و او را خداوند لعل فروزان سلسله‫ی پیامبران، و آخرین ایستگاه پیک آسمانی قرار داد. و بدین سان کاروان نبوت با کمال برتر، و سرور کمال به سر منزل خود رسید:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَۗ [الأحزاب: ۴۰].

«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است؛ و خدا به هر چیزی داناست. (٤٠)»

پیامبر خدا ج می‫فرمایند: مثال من و سایر پیامبران پیشین چنین است که؛ مردی خانه‫ای بسیار باشکوه بسازد، و آن را بسیار زیبا کند، مگر در یک گوشه‫ای از خانه جای یک آجر خالی باشد. مردم دور و بر خانه را تماشا کرده، و در زیبایی و جمالش مدح و ثنا گویند، و چون بدان گوشه رسند و آن جای خالی را ببینند، به صاحب خانه بگویند: آیا بهتر نبود یک آجری در اینجا نیز می‫گذاشتی تا خانه‫ات کامل شود؟ و در حقیقت من همان آجر هستم [۴۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ بله، و چنین شد که خانه‫ی نبوت با آخرین خشت کمال، کامل شد و دوصد چندان جلال و جمال و کمال و زیبائی یافت..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ۶- این آیت کمال الهی و الگوی انسان کامل قرآنی را خداوند بر سایر فرستادگان و پیامبرانش برتری‌ها داد. پیامبر اکرم ج می‫فرمایند: در شش مورد بر سایر پیامبران برتری داده شدم؛ به من کلام و سخن جامع و برتر ارزانی داده شده، با هیبت ترس بر دشمنانم پیروزی داده شدم. غنیمت بر من حلال قرار داده شد. همه‫ی زمین برای من مسجد و پاک قرار داده شد. و مرا خداوند بسوی تمام انسانیت فرستاد. و با من نبوت و پیامبری پایان یافت [۴۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ٧- خداوند متعال از بین بشریت باشرف‫ترین و با تقواترینشان را انتخاب کرده، پیک آخر خود قرار داده است. پیامبر اکرم ج می‫فرمایند: من محمد فرزند عبدالله فرزند عبدالمطلب هستم؛ خداوند بشریت را آفرید، و مرا در بهترین آن‌ها قرار داد، سپس آن‌ها را به دو گروه تقسیم کرد، و مرا در گروه برتر قرار داد. سپس آن‌ها را به صورت قبیله‫ها درآورد، و مرا در بین بهترین قبیله‫ها قرار داد. سپس آن‌ها را بصورت خانواده تقسیم کرد، و مرا در بهترین خانواده قرار داد، پس من از همه‫ی شما در بهترین خانه‫ام، و ازهمه‫ی شما برترم [۴۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۸- در روزی که تشنگی بشریت را بشدت می‫آزارد، اوست که بر سر حوض شرف ایستاده، و اوست که کلید شفاعت را در قیامت بدست می‫گیرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج می‫فرمایند: من کنار حوض کوثر منتظر شمایم، برخی از شما را بسوی من می‫آورند، وقتی آن‌ها را می‫شناسم از آنجا دورشان می‫کنند. می‫گویم: پروردگارا! آن‌ها یاران من هستند. به من گفته می‫شود: شما نمی‫دانید این‌ها پس از شما چه کرده‫اند [۴۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و همچنین فرمودند: هر پیامبری را دعایی بود که در نزد پروردگار طلب کرد و برای او استجابت شد. ولی من دعایم را نزد خود نگه داشته‫ام تا در روز قیامت شفاعت امت خود کنم [۴۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ٩- پیامبر خدا ج آقا و سید بشریت در روز قیامت است.

آن حضرت ج می‫فرمایند: بدون فخر بگویم که؛ من آقا و سرور فرزندان آدم در روز قیامتم. و بدون فخر بگویم که؛ پرچم حمد و ثنا در دستان من است، و تمام پیامبران از آدم گرفته تا سایر رسولان خداوند همه زیر پرچم من حرکت می‫کنند. و بدون فخر گویم که؛ من اولین کسی هستم که شفاعت می‫کنم، و اولین کسی که شفاعتش پذیرفته می‫شود [۴۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱۰- و این فخر عالمیان و آفتاب تابان دو جهان اولین کسی است که پای مبارکش بر کف بهشت گذاشته خواهد شد.

رسول الله ج می‫فرمایند: من اولین کسی هستم که در بهشت را می‫زنم. دربان خواهد گفت: کیستی؟ می‫گویم: من محمدم. در جواب خواهد گفت: بلند می‫شوم و در را بروی شما می‫گشایم، البته هرگز قبل از شما برای کسی بلند نشده‫ام، و پس از شما برای هیچ کس بلند نخواهم شد [۴٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ۱۱- و پیامبر خدا ج الگو و نمونه‫ی انسان کامل است برای بشریت تا بروز قیامت؛ هر کس آرزوی دست یافتن به بهشت و یا نجات یافتن از جهنم دارد، و رضایت خداوند را مد نظر گرفته باید قدم بر جای پای این الگو و اسوه و نمونه‫ی کمال و جمال بگذارد تا به سر منزل سعادت رسد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند منان می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا٢١ [الأحزاب: ۲۱].

«یقیناً برای شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد؛ و خدا را بسیار یاد می کند».

۱۲- پیامبر خدا ج همان انسان کاملی است که خداوند خود او را برای ادای مسئولیت آخرین پیک آسمانی تربیت کرده، و کنترل زبان او نیز در دست وحی است. او هرگز سخن بیهوده نمی‫گوید، و هر سخنی درباره دین و آئین نامه‫ی هدایت بر زبان راند از خورجین وحی است که غلط و اشتباه را بسوی آن هیچ روزنه‫ای نیست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پروردگار یکتا در وصف رسولش می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤[النجم: ۳-۴].

«و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید! (٣) آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست! (٤)»

این دوازده مروارید لعل فروزان نمونه‫ی خرمنی است که می‫توانیم از اقیانوس بیکران و لا متناهی صفات والای رسول خدا ج برگرفته گوشواره‫ی گوشهایمان، و گردنبند گلویمان قرار دهیم. و بهمان اندازه که انسان بتواند بدان رمز کمال و نماد جمال بیشتر نزدیک شود، به همان اندازه به سعادت و رشادت و برتری و کمال نزدیک‌تر شده است...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۳٩] به روایت امام طبرانی. [۴۰] به روایت امام حاکم و البانی آنرا صحیح شمرده. [۴۱] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۴۲] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۴۳] به روایت امام احمد و ابوداود سجستانی. و ألبانی آنرا صحیح دانسته. [۴۴] به روایت امام بخاری. [۴۵] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۴۶] به روایت امام احمد و امام ترمذی، و ألبانی آنرا صحیح دانسته. [۴٧] به روایت امام مسلم نیشابوری.

درس بیستم: صداقت و امانت حضرت ختمی مرتبت ج

پیامبر اکرم ج قبل از مشرف شدن به پیامبری در بین مردم به راستگوئی و امانتداری مشهور بود، و بیشتر مردم او را به نام «امین» ـ امانت دار ـ می‫شناختند. و این شهرت و لقب را تنها کسی می‫تواند بدست آورد که در راستگوئی و امانتداری و دیگر صفات پسندیده و برتر سرآمد مردمان زمان خود باشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ اخلاق پسندیده و صفات برتر آن حضرت هرگز مورد بحث جامعه نبوده است، تا جائیکه حتی دشمنان سرسخت او نیز این ویژگی‌ها و اوصاف او را نمی‫توانستند انکار کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ بنگر به فرعون این امت؛ ابوجهلی که در بغض و کینه به پیامبر اکرم ج چه تجاوزها که نکرده بود، و با وجود اینکه زبانش جز در انکار رسالت پیامبر ج و دروغ پنداشتن آن نمی‫چرخید، ضمیرش بخوبی می‫دانست که پیامبر خدا ج راستگو ودرستکار و پیک برگزیده‫ی آسمان است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند متعال می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿قَدۡ نَعۡلَمُ إِنَّهُۥ لَيَحۡزُنُكَ ٱلَّذِي يَقُولُونَۖ فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ٣٣ [الأنعام: ۳۳].

«‏(ای پیغمبر !) ما می‌دانیم که آنچه (کفّار مکه) می‌گویند تو را غمگین می‌سازد. (ناراحت مباش) چرا که آنان (از ته دل به صدق تو ایمان دارند و در حقیقت) تو را تکذیب نمی‌کنند. بلکه ستمکاران (چون ایشان، از روی عناد) آیات خدا را انکار می‌نمایند».‏

روزی مردی از ابوجهل پرسید: آیا محمد راستگوست یا دروغ می‫گوید؟! ابوجهل سر او داد زد و گفت: خفه شو! سوگند به خدا که محمد راستگوست، محمد در عمرش هرگز دروغ نگفته است! ولی اگر قرار باشد خانواده‫ی او ـ بنی قصی ـ؛ شرف رهبریت، مهمانداری حاجیان، و خدمت خانه‫ی خدا و پیامبری را بدست گیرند، برای سائر خانواده‫های قریش چه باقی می‫ماند؟!...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و ابوسفیان؛ سردار قریش که پیش از اسلام آوردنش شعله‫ای سوزان از دشمنی با پیامبر خدا ج بود، وقتی هرقل پادشاه رومیان از او پرسید: آیا هرگز او را قبل از اینکه پیامبریش را اعلام کند به دروغگوئی متهم ساخته‫اید؟ گفت: هرگز نه! هرقل در جواب گفت: از تو پرسیدم که آیا او را پیش از اعلام پیامبریش به دروغگوئی متهم ساخته‫اید، در جواب گفتی: نه. و من دانستم که امکان ندارد کسی که دروغ را بر مردم ترک می‫کند بر خدا دروغ گوید!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در تصویری دیگر دیدیم هنگامی که برای اولین بار وحی بر پیامبر خدا ج در غار حرا نازل شده بود و آن حضرت هراسان خودش را به خانه رسانید و در حالیکه بشدت می‫لرزید به همسرش گفت: مرا بپوشانید. وقتی مادر مؤمنان؛ خدیجه کبری، همسر پیامبر اکرم ج از اتفاقی که افتاده بود با خبر شد ایشان را آرامش داده گفتند: «مژده بادا تو را، سوگند بخدا که پروردگارم هرگز تو را خوار نمی‫کند، چرا که تو به خانواده و خویشانت می‫رسی، و در گفتارت راستگو هستی و....» [۴۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عبدالله فرزند عباس؛ پسر عموی پیامبر ج آورده است: وقتی آیه‫ی:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤ [الشعراء: ۲۱۴].

«و (نخست) خویشان نزدیکت را (از خدا) بترسان».

بر پیامبر خدا ج نازل شد، آن حضرت روی کوه صفا بالا رفته داد زدند:« آهای مردم جمع شوید». مردم گفتند: این کیست؟

اهل مکه در کنار کوه جمع شدند. پیامبر خدا ج فرمودند: «اگر به شما بگویم لشکری در این دره است و می‫خواهد به شما حمله کند، آیا حرفم را باور می‫کنید؟ همه با هم و یکصدا گفتند: آری، ما هرگز جز راستی و صداقت از شما ندیده‫ایم. آن حضرت فرمودند: من شما را از عذاب شدید پروردگارم برحذر می‫دارم [۴٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ شهرت راستگوئی و امانتداری و درستکاری پیامبر خدا ج باعث شده بود مشرکان در متهم ساختن ایشان مات و مبهوت و حیران بمانند. و نمی‫دانستند چگونه توده‫های مردم را بر علیه آن حضرت بشورانند. گاهی می‫گفتند: جادوگری دروغگوست. و احیانا می‫گفتند: شاعر است. و احیانا می‫گفتند: کاهن است. و گاهی او را به دیوانگی متهم می‫ساختند! و هر بار که تهمتی بر علیه آن حضرت می‫تراشیدند از سوی افرادی از خودشان مورد ملامت و سرزنش قرار می‫گرفتند که این تهمت و برچسب بر او نمی‫چسبد و خریدار ندارد. چیز دیگری بگوئید! همه‫ی آن‌ها بخوبی می‫دانستند که پیامبر خدا ج از این صفات زشت و اوصاف پست بکلی پاک است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ نضر بن حارث از جمله افرادی است که در شکنجه و آزار و اذیت پیامبر خدا ج کوی سبقت را از دیگران ربوده بود، و نمی‫توانست کوچک‌ترین نقطه ضعفی را در پیامبر خدا ج پیدا کند. روزی در مقابل ضمیرش اعتراف کرده به قریشیان گفت: ای قریشیان! سوگند بخدا که مصیبتی بس بزرگ بر سر شما فرود آمده که پیش از این هرگز به چنین بلائی مبتلا نشده‫اید. محمد در بین شما پسر بچه‫ای خردسال بود، از تمامی شما باهوشتر، و از همه راستگوتر، و امانتدارترین همه‫ی شما، حالا که بزرگ شده و آثار پختگی و بزرگی در او نمایان گشته، و آنچه خود می‫دانید را برایتان آورده، می‫گوئید: جادوگر است!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ سوگند بخدا که او جادوگر نیست. می‫گوئید: او کاهن و طالع بین است! بخدا سوگند که چنین نیست. می‫گوئید: شاعر است. یا می‫گوئید: دیوانه است.. سپس گفت: ای قریشیان ! خود را دریابید. قسم بخدا که چیزی بسیار بزرگ بر سر شما آمده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ امانتداری پیامبر خدا ج گویاترین سببی بود که خدیجه کبری را شیفته‫ی آن حضرت نمود. و دست ازدواج بسوی او دراز کرد. پیامبر خدا ج در آن روزها بر تجارت خدیجه در سرزمین شام نظارت داشت. و خدیجه از زبان غلامش؛ میسره، از امانتداری و اخلاق پیامبر خدا ج چیزهایی شنید که او را شیفته‫ی آن حضرت نمود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ حقا که آن حضرت در امانتداری آیتی بود نمونه، و الگوئی بی‫مانند! تا جائیکه مشرکان قریش ـ با وجود دشمنی‫ با او، و اتهام آن حضرت به دروغگوئی، و کفر ورزیدن به ایشان ـ ثروت‌ها و دارائی‌شان را پیش او به امانت می‫گذاشتند، و هرگز از اینکه مبادا دشمنیشان را بهانه گرفته ثروت‌هایشان را چپاول کند هیچ گونه هراسی نداشتند. ووقتی خداوند متعال به پیامبرش اجازه‫ی هجرت به مدینه را دادند آن حضرت، پسر عمویشان؛ علی، را در مکه گذاشتند تا امانت‌های مردم را به صاحبانشان برساند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و بزرگ‌ترین امانتی که پیامبر خدا ج مسئولیت آن را بدوش گرفت و به بهترین وجه و شیواترین روش و والاترین نمونه آن را به جای آورد، امانت وحی الهی و پیامبری، و یا رساندن پیام پروردگار یکتا به بشریت بود که خداوند متعال او را به رسانیدن آن موظف نمود.

پیامبر خدا ج این پیام بزرگ و ویژه را به بهترین وجه به جهانیان رسانید. و این امانت والا را آنچنان که شایسته بود بجای آورد. و با بیان شیوا و روش و دلیل و برهان گویا با دشمنان خدا به جهاد پرداخت. و با شمشیر بران سدهای طغیان و کفر و خود خواهی که ملتهای ستمدیده و مظلوم را به اسارت خود در آورده بودند را در هم شکست تا صدای خدا به گوش بندگان او برسد. خداوند به وسیله‫ی او دلهای مؤمنان را بسوی حق رهنمایی کرد، و افرادی به او ایمان آوردند و در مدرسه‫ی او پرورش یافته او را با جان و دل پذیرفتند و در سختی‌ها و راه و رسم دعوت گام بگام یار و یاور او بودند. تا اینکه پرچم توحید و یکتاپرستی برافراشته شد، و بانگ اسلام در چهارسوی جهان به صدا درآمد. و هیچ خانه و کاشانه‫ای در شرق و غرب زمین نماند مگر اینکه پیام این دین بدانجا رسید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ سلام و صلوات و درود خدا بر این پیک راستگو و درستکار او بادا که در راه خداوند عرق‌ها ریخته، جانفشانی‌ها کرده، تا آخرین نفس برای برافراشته شدن پرچم توحید در جهان از هیچ جهاد و تلاشی دریغ نورزید.

[۴۸] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۴٩] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری.

درس بیست و یکم: صبر و تحمل بر سختی‌ها

پیامبر خدا ج تمام تلاش و کوشش و توان خود را در راه بثمر رساندن دعوت خویش بکار گرفت، و از هیچ پند و نصیحت و ارشاد و راهنمائی دریغ نکرد، مردم را از شرک و بت‫پرستی و عواقب آن آگاه نموده، به توحید و یکتاپرستی و عبادت پروردگار یگانه دعوت نمود. و از آن‌ها خواست تا از منجلاب شرک وبت‫پرستی، و عبادت سنگ‌های بی‫جان، که پدران آن‌ها در آن غرق بودند، خود را بیرون کشند، و از زشتی‌ها و پلیدی‌های اخلاقی خود را پاک سازند، و از کارهای بد و رفتار زننده دوری کنند. آن‌ها را به همه‫ی خوبی‌ها دعوت نمود و از همه‫ی پستی‌ها و رذالت‌ها بازداشت. نور را بدان‌ها نشان داد و بسیار کوشش نمود آن‌ها را از تاریکی‌هایی که عقل‌هایشان آن‌را به خوبی درک می‫کرد، بیرون کشد. ولی تعصب کورکورانه و غلبه شهوت بر عقل باعث شد بیشتر قریشیان به دعوت رسول خدا ج پشت کنند، و جز تعداد اندکی بدو ایمان نیاوردند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ با وجود اینکه خداوند عموی پیامبر؛ ابوطالب، را شیفته‫ی برادر زاده‫اش کرده بود، و با وجود جایگاه و احترام ابوطالب نزد قریشیان، پیامبر در راه دعوت چه سختی‌ها و عذاب‌ها و شکنجه‫ها که متحمل نشدند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ بارها و بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. دشمنی و کینه و حقد قریشیان به رسول خدا ج تا بدانجا رسید که تمام ارزش‌های انسانی را زیر پا نهاده ایشان و پیروان‌شان را به شدت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار دادند، و در نهایت خواستند بکلی از آن‌ها قطع رابطه کرده، در جائی زندانشان کنند.

در سال هفتم بعثت پیامبر اکرم ج بود که؛ مشرکان قریش تصمیم گرفتند پیامبر خدا ج و عمویش ابوطالب را همراه با همه‫ی فامیل بنوهاشم و بنو عبدالمطلب؛ چه مسلمان و چه کافر، ـ به جز ابولهب که از خویشان پیامبر بودند ـ را در شعب ابی‫طالب ـ دره‫ی ابوطالب ـ زندانی کرده، مورد محاصره و قطع رابطه با دنیای خارج قرار دهند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ تمام قریشیان دور هم جمع شده، بیانیه‫ی مشترکی امضاء کردند که بموجب آن کلیه‫ی روابط تجارتی و خرید و فروش و روابط اجتماعی و سیاسی با کسانی که در محاصره قرار گرفته‫اند ممنوع اعلام شد. تا مجبور شوند پیامبر را به قریش تسلیم کنند، تا قریشیان او را بکشند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این بیانیه‫ی ظلم و ستم و جور را در خانه‫ی کعبه آویزان کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پس از این محاصره‫ی ظالمانه، و این حرکت غیر انسانی مشرکان، پیامبر برخی دیگر از یارانش را دستور داد تا از زیر این شکنجه‫های کشنده خود را بیرون کشیده به سرزمین «حبشه» هجرت کنند. در این هجرت که دومین هجرت بسوی حبشه بود ۸۰ مرد، همراه ۱۵ زن شرکت داشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج مدت ۳ سال را در این محاصره‫ی اقتصادی و ظلم و ستم قریش در نهایت سختی‌ها و تحمل گرسنگی‌ها گذرانید. در طول این مدت هیچ آذوقه‫ای مگر چیزهای بسیار کمی که بصورت قاچاق و پنهانی برای‌شان رسید، هیچ نداشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ سختی و گرسنگی تا بدانجا رسید که مجبور شدند برگ‌های درختان را نیز بخورند. این وضع فلاکت بار تا سال دهم بعثت ادامه داشت، تا اینکه وجدان و ضمیر برخی از آزاد مردان قریش بحرکت درآمده، برخواستند و اعلام کردند؛ این معاهده‫ی ظالمانه را قبول ندارند. و بدینصورت رسول خدا ج و سایر زندانیان از محاصره در شعب ابوطالب رهائی یافته، به خانه و کاشانه‫ی خویش بازگشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ در همان سال خدیجه کبری همسر پیامبر اکرم ج و یکی از بزرگ‌ترین پشتیبان‌های رسول خدا ج چشم از جهان فروبست، دو ماه پس از خدیجه، ابوطالب؛ یکی دیگر از پایه‫های پایداری و امنیت پیامبر نیز وفات کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پس از وفات این دو تن قریش بر شدت تعصب و حجم و آزار و اذیت و شکنجه‫هایشان بر رسول خدا ج افزودند [۵۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در دو کتاب احادیث صحیح و درست پیامبر (کتاب امام بخاری، و امام مسلم نیشابوری) آمده است که: پیامبر خدا ج در کنار کعبه در حال نماز خواندن بود. ابوجهل و برخی از قریشیان در کناری نشسته بودند. یک روز قبل شتری در مکه سربریده شده بود.

ابوجهل به همراهانش گفت: چه کسی از شما می‫تواند شکمبه‫ی پر از کثافت شتر فلانی‌ها را بیاورد، و وقتی محمد سر بسجده می‫برد شکمبه را بر کمر او بگذارد؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پست‫ترین و ذلیل‌ترین آن‌ها بلند شد، و رفت و شکمبه‫ی پر از کثافت شتر را آورد. و چون پیامبر خدا ج سر بسجده گذاشت، این مرد پلید شکمبه‫ی پر از نجاست را روی کمر آن حضرت گذاشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ مشرکان پست طینت در کناری تماشا می‫کردند و بشدت می‫خندیدند. و از شدت خنده بخود می‫پیچیدند. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ دختر پیامبر اکرم ج ؛ فاطمه سر رسید و نجاست‌ها را از پشت رسول خدا جکنار زد و حرف‌های بسیار تندی به مشرکان پست زد. چون پیامبر خدا ج از نماز فارغ شد با صدای بلند شروع کرد به نفرین و دعا کردن بر علیه آن‌ها؛ سه بار فرمودند: بار الها! تو دانی و قریشیان!

مشرکان مکه چون دعای پیامبر خدا ج را شنیدند بشدت ترسیدند و در جای خودشان خشک وا ماندند، و خنده در دهان‌شان خشکید. پیامبر اکرم ج ادامه دادند: بار الها، تو دانی و ابوجهل هشام؛ و عقبة بن ربیعة، و شیبة بن ربیعة، و امیة پسر خلف، و عقبه پسر ابی معیط.

یار پیامبر اکرم ج ؛ عبد الله پسر مسعود که بدانجا رسیده بود، و دعای پیامبر خدا جرا شنید می‫گوید: قسم به آنکه حضرت محمد ج را پیک حق بسوی بشریت فرستاد، تمام آن افرادی را که پیامبر خدا ج نام برد دیدم که در بدر کشته شده‫اند، و با چشمان خود دیدم که چگونه کشان کشان آن‌ها را می‫آوردند و در چاله‫ای می‫انداختند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ بخاری آورده است که روزی عقبه پسر ابی معیط که از دشمنان سرسخت اسلام بود، از پشت به پیامبر خدا ج حمله‫ور شده، پارچه‫ای دور گردن آن حضرت پیچید، و خواست او را خفه کند. ابوبکر از راه رسید و او را کنار زده داد زد: آیا کسی که بگوید: پروردگار من الله است، را می‫کشید؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ چون آزار و اذیت قریشیان بیش از پیش شدت گرفت پیامبر خدا ج به شهر «طائف» رفت. و قبیله‫های ثقیف را به اسلام دعوت کرد. از آن‌ها نیز جز سرسختی و استهزاء و مسخره و آزار و اذیت هیچ ندید. تا جائیکه پیامبر خدا ج را با سنگ و کلوخ زدند و پاهایش را زخمی کردند. پیامبر چون پستی و رذالت مردم طائف را دید، و احساس کرد حرف حق را در این شهر خریدار و یار و یاوری نیست تصمیم گرفت به مکه بازگردد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در راه بازگشت از طائف چون به «قرن الثعالب» رسید، بالای سرش را نگاه کرد. ابری بر او سایه افکنده بود. جبریل را در آن ابر دید که او را صدا می‫زند. جبریل گفت: خداوند آنچه این مردم به شما گفتند را شنید، و برخورد زشت آن‌ها با شما را دید. و این فرشته‫ی کوه‌هاست که خداوند او را فرستاده، هر چه می‫خواهی به او دستور ده تا انجام دهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ فرشته‫ی کوه‌ها پیامبر خدا ج را صدا زد، و به او سلام کرده گفت: ای محمد! خداوند آنچه قوم تو به تو گفتند را شنید، و من فرشته‫ی کوه‌ها هستم، خداوند مرا بسوی تو فرستاده، که هر آنچه می‫خواهی به من دستور ده تا انجام دهم. اگر می‫خواهی این دو کوه را بر سرشان زنم تا برای همیشه نیست و نابود گردند و به سزای اعمال‌شان برسند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج فرمودند: نه، بلکه من امیدوارم خداوند از این‌ها فرزندانی بیافریند که تنها او را بندگی و عبادت کنند، و با او هیچ چیزی را شریک قرار ندهند [۵۱].

[۵۰] نگا: لباب الخیار فی سیرة المختار، ص/ ۳٧ ـ ۴۰. [۵۱] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری.

درس بیست و دوم: پیامبر اکرم ج در محراب عبادت

زندگی رسول اکرم ج محرابی از عبادت بود. در نماز، روزه، ذکر، و دعا و نیایش و تمام انواع عبادت‌ها از همه پیشی می‫گرفت. و اگر عبادتی و کاری را شروع می‫کرد به بهترین صورت ادایش می‫کرد، و همیشه بر آن مواظبت می‫نمود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ مادر مؤمنان؛ عائشه صدیقه همسر و همراه رسول خدا ج می‫گویند: اگر رسول خدا ج بر اثر بیماری و کسالتی و یا موردی دیگر نمازهای سحرگاهاش از دست می‫رفت، در روز بعد دوازده رکعت نماز بجای می‫آورد [۵۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و حضرت رسول الله ج همیشه نماز تهجد یا سحر را بجای می‫آورد، و در نیمه‫های شب در کمال تواضع و فروتنی چنان مشغول عبادت می‫شد که از شدت و طول قیام پاهایش ورم می‫کرد. برخی از عزیزان آن حضرت از روی شفقت به ایشان گفتند بخودشان فشار نیاورد، چرا که خداوند از او درگذشته است، و او در نزد پروردگارش بسیار عزیز و والاست. آن حضرت در جواب فرمودند: آیا شایسته نیست بنده‫ی شکر گذاری برای پروردگارم باشم [۵۳]؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ حذیفه بن یمان از یاران پیامبر اکرم ج می‫گوید: شبی همراه پیامبر اکرم ج به نماز ایستادم، آنحضرت شروع کردند به تلاوت سوره بقره، با خود گفتم: حتما پس از صد آیه به رکوع می‫روند. ولی ایشان از صد آیه هم گذشتند. با خود گفتم: شاید می‫خواهند سوره بقره را در رکعت اول کامل کنند. ولی پیامبر خدا ج پس از کامل کردن سوره بقره سوره مبارکه «نساء» را شروع کردند، و پس از کامل کردن آن سوره آل عمران را نیز کامل خواندند. و بسیار به آرامی ـ و با ترسل ـ تلاوت می‫کردند؛ اگر به آیه‫ای که در آن تسبیح و بیان پاکی و تنزیه پروردگار بود می‫رسید پاکی پروردگار را بیان می‫کردند، و اگر در آیه‫ای سؤال و خواسته‫ای از پروردگار می‫بود، از خدای خود می‫خواستند، و اگر در آیه‫ای خبر از پناه بردن به خالق یکتا می‫بود، از او پناه می‫جستند. سپس به رکوع رفتند، و شروع کردند به خواندن ذکر «سبحان ربی العظیم» ـ پاک و منزهی ای پروردگار بزرگ من ـ و در رکوع به اندازه‫ای که در قیام بودند، ماندند. سپس فرمودند: «سمع الله لمن حمده، ربنا لک الحمد» ـ خداوند هر آنکس که حمد و ستایش او گوید را اجابت می‫کند. پروردگارا تمام حمد و ثنا از آن توست». سپس به حالت قیام طولانی چون رکوعشان ایستادند. سپس به سجده رفتند و می‫گفتند: «سبحان ربی الأعلی» ـ پاک و منزهی ای پروردگار والا و عالیقدر من» و به طول قیام‌شان در سجده ماندند [۵۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ وهمیشه در غیر از روزهای مسافرت ده رکعت نماز ـ غیر از نمازهای فرض ـ حتما بجای می‫آورد؛ دو رکعت قبل از نماز ظهر، و دو رکعت بعد از آن، و دو رکعت بعد از نماز مغرب، و دو رکعت بعد از نماز عشاء در خانه‫اش، و دو رکعت قبل از نماز صبح.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و از تمام نمازهای نفل و مستحب بر دو رکعت نماز صبح بیشتر مواظبت می‫کردند. و هیچ وقت؛ چه در سفر و چه در غیر مسافرت، این دو رکعت نماز و نماز وترشان را ترک نمی‫کردند. و از ایشان روایت نشده در مسافرت‌ها نماز مستحبی غیر از این دو نماز مستحب ـ دو رکعت قبل از صبح و نماز وتر ـ خوانده باشند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و احیانا قبل از نماز ظهر چهار رکعت بجای می‫آوردند، و شبی را با تکرار یک آیه‫ای گذرانید، آنقدر آن آیه را در نمازشان تکرار کردند که صبح شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و به روزه‫ی روزهای دوشنبه و پنج شنبه در هر هفته بسیار تأکید داشتند [۵۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و می‫فرمودند: کارنامه‫های انسان در روزهای دوشنبه و پنج‫شنبه تقدیم می‫شود، و من می‫خواهم کارنامه‫ام در حالیکه من روزه‫ام تقدیم شود [۵۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و هر ماه سه روز را روزه می‫گرفت. از معاذه العدویة آمده است که از مادر مؤمنان عائشه صدیقه پرسیدند: آیا پیامبر خدا ج سه روز از هر ماه را روزه می‫گرفتند. ایشان گفتند: آری. معاذه پرسید: چه روزهایی را؟ مادر مؤمنان در جواب فرمودند: زیاد توجه نمی‫فرمودند که چه روزهای باشد [۵٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ از ابن عباسب روایت شده: پیامبر خدا ج همیشه روزهای بیض ـ روزهای کامل شدن قرص ماه هجری (سیزدهم، چهاردهم، و پانزدهم ماه هجری) ـ را چه در خانه و چه در مسافرت روزه می‫گرفتند [۵۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و روز عاشوراء را روزه می‫گرفتند، و دستور می‫دادند تا دیگران نیز روزه بگیرند [۵٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و از مادر مؤمنان عائشه صدیقهل آمده است: پیامبر در هیچ ماهی ـ بجز رمضان ـ چون ماه شعبان روزه نمی‫گرفت. تمام ماه شعبان را روزه می‫گرفت. و در روایتی دیگر آمده است: که تمام ماه شعبان جز چند روزی از آن را روزه می‫گرفت [۶۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و رسول خدا ج هرگز از یاد و ذکر خداوند غافل نمی‫شد، و ذکر و ثنای الهی همیشه ورد زبان مبارکشان بود. همیشه و همه جا در حال و یاد و مشغول به ثنا و ستایش و ذکر خداوند متعال بودند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ هرگاه نمازشان تمام می‫شد سه بار از درگاه پروردگار یگانه مغفرت (استغفر الله) می‫جستند. و می‫فرمودند: «اللهُمَّ أَنْتَ السَّلامُ وَمِنْكَ السَّلامُ, تَبَارَكْتَ يَا ذَا الجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ» ـ بارالها! تو سلام و سلامتی هستی، و سلامتی از توست، پاک و منزهی ای صاحب عظمت و جلال و کرم و سخاوت ـ [۶۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و بعد از هر نماز این ذکر را تکرار می‫کردند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيْكَ لَهُ, لَهُ الملْكُ، وَلَهُ الـحَمْدُ, وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، اللهُمَّ لَا مَانِعَ لِـمَا أَعْطَيْتَ, وَلَا مُعْطِيَ لما مَنَعْتَ, وَلَا يَنْفَعُ ذَا الجَدِّ مِنْكَ الجَدُّ» [۶۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ (هیچ معبودی نیست سزاوار ستایش مگر پروردگار یگانه‫ای که هیچ شریک و همراهی ندارد، همه جهان و جهانیان از اوست. و تمام ثنا و ستایش تنها سزاوار اوست، و او بر همه چیز قادر و تواناست. بارالها! هیچ کس را توان آن نیست که بگیرد آنچه را شما بخشیده‫ای، و هیچ کس را توان آن نیست که ببخشد آن چیزی را که شما منع فرموده‫اید. مال و منال و ثروت هیچ ثروتمندی در برابر تو بدادش نخواهد رسید).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و در رکوع و سجودشان چنین می‫گفتند: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ، رَبُّ الملَائِكَةِ وَالرُّوحِ»‬‬‬‬‬‬‬‬.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ (ثنای تو گویم، ای پاک و منزه از کاستیها و شریک، و هر آنچه شایان تو نیست، پروردگار فرشتگان و جبریل).

خادم و همدم و یار پیامبر اکرم ج حضرت انسس می‫گویند: بیشترین دعای پیامبر ج این بود: «اللهُمَّ آتِنا فِي الدُّنيَا حَسَنةً, وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ (پروردگارا ! در دنیا به ما نیکی رسان و در آخرت نیز به ما نیکی عطاء فرما (و سرای آجل و عاجل ما را خوش و خرّم گردان) و ما را از عذاب آتش (دوزخ) محفوظ نگاهدار).

پیامبر خدا ج بسیار استغفار می‫نمود، و از خداوند طلب مغفرت و بخشش می‫کرد. ابن عمر از یاران و صحابه‫ی نزدیک به آن حضرت می‫گوید: در یک جلسه صدبار حساب می‫کردیم که پیامبر اکرم ج می‫گفتند: «رَبِّ اغْفِرْ لِي وَتُبْ عَليَّ إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» [۶۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ (بارالها! ببخشای مرا و در گذر از من، که تو بسیار بخشاینده‫ی مهربانی).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و آن حضرت ج از تندروی و افراط باز می‫داشتند، و از سخت‫گیری در عبادت و افراط و زیاده‫روی در آن منع می‫کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و می‫فرمودند: آنچه در توان دارید بجای آرید، و قسم بخداوند که او تا شما از عبادت دست نکشید از پاداش دادن به شما دست نمی‫کشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و بهترین عبادت از دین نزد پیامبر خدا ج آن عبادتی بود که صاحبش بر ادای آن مواظبت می‫کرد، و آن‌را بطور مداوم انجام می‫داد [۶۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ [۵۲] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۵۳] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۵۴] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۵۵] به روایت امام ترمذی و آنرا حسن شمرده‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۵۶] به روایت امام ترمذی، و ایشان حدیث را حسن شمرده‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۵٧] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۵۸] به روایت امام نسائی، و امام نووی آنرا حسن شمرده است. [۵٩] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. جنگ حق و باطل نبردی است ازلی که ناقوس آن در روز خلقت دمیده شده تا بروز پیروزی حق بر باطل در محشر ادامه خواهد داشت. از جمله نبردهایی که تیغ بران حق کمر باطل را در آن شکست معرکه ی موسای پیامبر بود با امپراطوری فرعون و چکاچک شمشیرهای فرعونیان! در ماه محرم ـ و دقیقا در دهم عاشورای آن ـ بود که رمز ایمان و اسلام؛ موسای پیامبر، قوم ستمدیده و مظلوم بنی اسرائیل را از زیر پنجه های ظلم و ستم فرعونیان بیرون کشیده بر ساحل پر موج دریا قرار گرفت. اینسو دریای خروشان است و نهنگ‌های گرسنه و آنسو اسبان فرعونیان که چار نعل می تازند و شمشیرهای برانی که در جهش آفتاب سوزان در کنار رعد و غرش سربازان مست چون برق در آسمان می جهند.. لحظاتی است بسیار هراسناک که عقل بشر در آن از کار می افتد. موسی ستمدیدگان را بوعده نجات از خانه و کاشان‌هایشان بیرون کشیده تا در اینجا با تیغ فرعون چون گوسفند سر بریده شوند!... این است قدرت و توان یک مؤمن کوشا... که باید در ره حق بکوشد و از هیچ نهراسد و از خود هیچ کوتاهی نشان ندهد پس از آنست که آسمان ادامه ماجرا را در دست می گیرد. اینجاست که معجزه سخن می گوید!.. هرگاه عقل بشر در پرتو ایمان صادق در رکاب نبوت بپا خیزد، و جز اخلاص و ایمان هیچ نکارد معجزه دست در دستان او خواهد نهاد... آری.. عصای معجزه آسای موسی بفرمان خدای موسی به دریا زده میشود و دریا از وسط شکافته میگردد و موسی و پیروانش بر خاک خشک در کوچه ای که دو دیوار آن را موجهای خروشان آب مستانه بالا می زنند بدانسوی دریا بحرکت در میآید... و لشکریان نادان فرعون نیز از پشت خود را طعمه ی این معجزه می کنند... موسی و یاران را به ساحل رسیدن همان و دریا به حال خود خزیدن همان... در یک آن دو دیواره موجهای خروشان همدگر را به آغوش می کشند و فرعون و فرعونیان را تا ابد از صحنه آفرینش می ربایند... این پیروزی بزرگ حق بر باطل در فراز تاریخ افتخاری است نمونه که همواره مومنان آنرا جشن می گرفتند. بنی اسراییل تا روزی که پرتوی از حق در آنها جریان داشت دهم محرم را روزه می گرفتند. و چون پیامبر اسلام از این خبر مطلع شدند فرمودند: ما به موسی اولاتریم از یهودیان ... و از آن روز امر فرمودند: مسلمانان روز عاشورا و تاسوعا را به پاس پیروزی حق در کالبد موسی بر فرعون رمز باطل روزه بگیرند. این روزه در حقیقت؛ اولا: سپاس مومنان است از پروردگار یکتایشان که حق را بر باطل؛ موسی را بر فرعون؛ و یا اسلام را بر کفر پیروزی بخشید. و دوما: یادبودی است از آن جشنواره بزرگ ایمان سترگ مومنان، و همدلی است با آن صادقان راستین. و تجدید عهد و میثاق و پیمانی است با حق که ما همیشه و همواره با تو خواهیم بود و جان و مال خود را در راه تو فدا خواهیم نمود... [۶۰] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۶۱] به روایت امام مسلم. [۶۲] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۶۳] به روایت امام ابو داود سجستانی و امام ترمذی، و امام ترمذی گفته‫اند: درجه این حدیث حسن صحیح است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۶۴] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری.

درس بیست و سوم: شجاعت و دلیری پیامبر اکرم ج

پیامبر اکرم ج انسانی بسیار شجاع و بی‫نهایت دلیر و وارسته بودند. و در باب شجاعت او همین بس که بدانی؛ ایشان تنها و یک تنه بار مسئولیت دعوت بسوی یکتاپرستی و توحید و اخلاص عبادت پروردگار یگانه را بدوش گرفته، در مقابل جهان کفر قد علم نمودند، و تمام شکنجه‫ها و آزار و اذیت‫ها و حیله‫ها و نیرنگهای آن‌ها را بجان و دل خریده، تمام تهدیدها، ترورها، از خانه وکاشانه بیرون کردنها، وتمام فشارهای اقتصادی و نفسانی آن‌ها هرگز نتوانست او را یک قدم از راهش کنار زند، و یا در قلب او ترس و وحشتی بیندازد، بلکه این مصیبتها و سختیها و رنجها باعث می‫شد او بیش از پیش بر دعوت اصلاح‫گر و سازندگی خویش پایبندتر و در راه خود استوارتر گردد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و با کمال شجاعت و دلیری و مردانگی تمامی نیروهای کفر و فساد و عصیانگر، و تمامی قدرتهای دیکتاتور و طاغوتهای زمانه را به پوچی و حقارتشان تذکر داده، از بلندای ایمان بر سینه‫های سترگ فولادی و قلبهای سنگی آن‌ها دست رد زده، با افتخار بدانها گفت: سوگند بخدای یگانه؛ اگر خورشید تابان را در دست راستم، و ماه درخشان را در دست چپم، بگذارید تا دست از این راه برکشم، هرگز چنین نخواهم کرد، تا خداوند این دین را بر جهانیان پیروز گرداند یا من در راه به ثمر رسیدن آن جان دهم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ انس بن مالک؛ یار فداکار رسول خدا ج می‫گوید: پیامبر خدا ج بهترین انسانها بود، سخاوتمندترین انسان روی زمین، دلیرترین و شجاعترین مردها بود، شبی صدائی هولناک مردم مدینه را بوحشت انداخت. پهلوانان هراسان بسوی صدا حرکت کردند. در راه رسول خدا ج را دیدند که از جانب صدا بازمی‫گشت! پیامبر خدا ج پیش از همه شمشیرش را برگردن آویزان کرده، سوار بر اسب لخت ابوطلحه، بسوی صدا رفته بود، و حالا از آنجا باز گشته به مردم می‫گفت: نترسید، چیز نگران کننده‫ای نیست [۶۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ امام نووی می‫گوید: این تصویری است گویا از شجاعت و دلیری پیامبر خداج که در اسرع وقت و پیش از همه مردم بسوی خطر رفته بود، تا از حقیقت ماجرا سردرآورد. وقبل از اینکه مردم به منطقه خطر برسند پیامبر از آنجا باز می‫گشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ جابرس یکی از یاران شجاع آن حضرت ج از حکایت کندن خندق می‫گوید: مشغول کار در خندق بودیم که صخره‫ای بزرگ جلویمان را گرفت. پیامبر خدا ج را صدا زده گفتیم: یا رسول الله، این سنگ بسیار بزرگی است. جلوی راهمان سبز شده. آن حضرت ج فرمودند: اینرا بگذارید برای من.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ سه روز بود که ما بشدت کار می‫گردیم، و هیچ آذوقه و غذایی بما نرسیده بود. پیامبر خدا ج از شدت گرسنگی سنگی را به شکمشان بسته بودند. با این حال کلنگ را گرفته کنار صخره سنگ آمده، با یک ضربه‫ی بسیار شدید صخره را خرد کردند [۶۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ آری، این سنگ سترگ و قوی که یاران پیامبر خدا ج از شکستن آن عاجز مانده بودند، با یک ضربه توانمندی از بازوی پرقدرت پیامبر خدا ج به سنگ ریزه‫های خورد تبدیل گشت... و این برهانی است از قدرت و توان آن مقام والا و شجاعت و ایستادگی و دلیری و مقاومت پیامبر اکرم ج در مقابل سختیها و بلاها را در تاریخ نظیری نیست. مردانگی و شجاعتی که جز آن کس که این مقام والا را بدو ارزانی داشته بود هیچ کس مقدار و اندازه آن‌را نمی‫تواند درک کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج در زندگی جهادی خویش در جنگهای بسیاری شرکت کردند، و تاریخ هرگز بیاد ندارد او در یکی از میدانهای نبرد و در یکی از صحنه‫های رزم آوری یک قدم و یا حتی سرانگشتی بخواهد به عقب برگردد. این شجاعت و دلیری و اقدام و پیش قدمی پیامبر باعث شده بود همه لشکریان و پهلوانان بزرگ مسلمانان رهن اشاره‫ی او باشند و هرگز بخود اجازه ندهند کوچکترین نافرمانی‫ای از دستورات ایشان از آن‌ها سرزند. نه تنها بخاطر اینکه رسول خدا ج بودند، بلکه به این دلیل نیز که آن سرداران و پهلوانان نامدار و مشهور؛ صحنه‫هایی از شجاعت و دلیری و مردانگی پیامبر را با چشمان خود می‫دیدند که در مقابل رادمردیها و دلاوریهای او خود را هیچ حساب نمی‫کردند [۶٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در این باره؛ سردار با نام و نشان تاریخ اسلام، دلاوری که ذوالفقار رعد آسایش نامی بس بزرگ بر صفحات تاریخ نگاشته؛ علی بن ابی‫طالب می‫گویند: هرگاه آتش جنگ به سختی برافروخته می‫گشت و دو گروه به شدت با هم گلاویز می‫شدند، پیامبر خدا ج در جلوی همه، مقابل دشمن قرار می‫گرفت، و ما پشت سر او پناه می‫گرفتیم [۶۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و همچنین از این سردار دلیر تاریخ اسلام، علی بن ابی‫طالب آمده است که گفتند: اگر ما را در غزوه حماسه ساز «بدر» می‫دیدی که چگونه پشت سر پیامبر پناه می‫بردیم، و او از همه به دشمن نزدیکتر بود! می‫دانستی که پیامبر خدا قدرتمندترین و دلاورترین قهرمانانند [۶٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در غزوه احد «ابی بن خلف» یکی از پست‫ترین سرداران ددمنش سپاه کفر قسم خورد پیامبر خدا ج را به شهادت برساند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ باده غرور سرداده سوار بر اسب خود وارد معرکه شده می‫گفت: ای محمد! یا می‫‫میرم یا می‫کشمت!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ صحابه به پیامبر خدا ج گفتند: آیا اجازه می‫دهید، کسی از ما با او بجنگد؟ پیامبر خدا ج فرمودند: نه، بگذارید بیاید. چون به پیامبر نزدیک شد، آن حضرت نیزه‫ای را از «حارث بن صمه» گرفته چون شیر بران رعدآسا بسوی او حمله‫ور شدند، صحابه که در اطراف پیامبر بودند با جهش آن حضرت بدینسو و آنسو پراکنده شدند، پیامبر با دقت تمام نیزه را در گردن آن دیو وحشی صفت فرو برد. از شدت ضربه پیامبر چند بار پهلوان اهریمن صفت بدور خود پیچید. سپس خوار و ذلیل و گریان بسوی قریشیان باز گشته داد می‫زد: محمد مرا کشت!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ قریشیان او را دلداری داده می‫گفتند: نترس چیز مهمی نیست. و او زار زار می‫گریست و می‫گفت: اگر این نیزه به تمام انسانهای روی زمین می‫خورد همه را از پای درمی‫آورد. آیا نشنیدید که گفت: من تو را می‫کشم؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ بخدا سوگند اگر به رویم تفی می‫انداخت مرا می‫کشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ این اهریمن خودخواه و بخود مغرور در راه بازگشت به مکه مردار شد [٧۰].

و در غزوه حنین وقتی قبیله «هوازن» مسلمانان را با کمین تیراندازان خود غافل گیر کردند، همه فرار کردند، تنها پیامبر خدا ج بود که در برابر دشمن چون سدی فولادین ایستاده فریاد برآورد:

منم پیامبر بر حق خدا... منم فرزند عبد المطلب [٧۱]

بارالها! صلوات و سلام و درود فرست بر پیامبر و محبوب عزیزت حضرت محمد مصطفی ج ، و ما را در رکاب آن حضرت در بهشت برین جای ده. و ما را از دستان مبارک آن حضرت جامی از حوض کوثرت بنوشان تا پس از آن هرگز طعم تشنگی را احساس نکنیم...

[۶۵] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۶۶] به روایت امام بخاری. [۶٧] محمد الانسان الکامل، ص/ ۱۸۸، ۱۸٩. [۶۸] به روایت امام احمد و نسائی. [۶٩] به روایت امام احمد. [٧۰] نگا: السیرة النبویة، ابن هشام ۳/ ۱٧۴. [٧۱] نگا: اخلاق النبی (ج) فی القرآن والسنة ۳/ ۱۳۴۱.

درس بیست و چهارم: پیک رحمت (۱)

رحم و شفقت بر دشمنان

پیامبر اکرم ج رحمت و شفقتی است برای جهان و جهانیان. و پروردگار یکتا او را بدین صفت نیکو زینت بخشیده است:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ١٠٧ [الأنبياء: ۱۰٧].

«ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».

و خود آن جناب ج نیز فرموده‫اند: پروردگار یکتا مرا شفقت و رحمتی برانگیخت [٧۲]. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج کالبدی سرشار مهر و رحمت و شفقت بودند، رحم و شفقت والای ایشان حد و مرزی نمی‫شناخت، نه تنها مؤمنان حتی کافرها را نیز دربر گرفت. بیاد آورید قصه‫ی طفیل بن عمرو الدوسیس را. آن صحابی و یار و شاگرد پیامبر خدا ج را که پیام اسلام را برای قبیله‫اش دوس به ارمغان برد. ولی بر خلاف انتظارش خویشان او عقل خود را زیر پاهای‌شان لگد مال کرده از لبیک گفتن به ندای حق سر باز زدند. تمام تلاش‌های طفیل بن عمرو بی‫نتیجه ماند، و چون نا امیدی بر او چیره گشت، دست بدامن پیامبر خدا ج افتاده به ایشان گفت: ای رسول خدا ج ! قبیله‫ی من «دوس» از فرمان پروردگارم سرباز زده راه نافرمانی اختیار نموده‫اند، از خداوند بخواه آن‌ها را نیست و نابود گرداند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ رسول هدایت و رستگاری ج روی به قبله نموده، دست‌های مبارکشان را بالا بردند. دلهره بر قلب‌های تمام حاضرین چیره شد. همه می‫دانستند اگر رسول خداج برای هلاکت و نابودی قبیله‫ی «دوس» دعا کنند، زمین آن‌ها را در یک چشم بهم زدن خواهد بلعید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ اما این رسول رحمت و شفقت و مهر است، نه پیک عذاب و ویرانی. رسول اکرمج فرمودند: خدایا، بار إلها! قبیله‫ی دوس را هدایت داده، آن‌ها را در آغوش ما قرار ده [٧۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ آری!..

این است پیامبر هدایت و رستگاری که تنها سعادت و رشادت را برای بشریت آرزومند است، و جز پیروزی و خوشبختی و کامیابی هیچ برایشان نمی‫خواهد. برای دوسی‌ها دعای هدایت و رشادت و رستگاری نمود. نه دعای هلاکت و ویرانی..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ همراه با من به این تصویر بنگر:

رسول خدا ج عرق ریزان، سختی‌ها و مشقت‌های راه را تحمل کرده، برای دعوت مردم به اسلام و سعادت و رستگاری و خوشبختی دوجهان خود را به طائف رسانده، مردم این شهر نه اینکه مقدم مبارک مهر و سعادت و خوشبختی را گرامی نداشتند، بلکه با زشتی و حقارت و پستی و استهزاء آن مقام والا را به باد خنده و مسخره می‫گیرند. بچه‫های کوچه و بازار، دیوانه‫ها و لاتها را می‫شورانند تا آن حضرت را با سنگ بزنند. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ به دست و پاهای خونینش بنگر.. جواب نیکی و مهر و شفقت پدری او را با پرتاب سنگ به سر و صورت مبارکش دادند.. انسان‌هایی در کمال رذالت و حقارت و پستی و ناجوانمردی..

بیائید در محضر مادر مؤمنان، شریک زندگی رسول هدایت ج و بانوی دانشمند اسلام عائشه‫ی صدیقه بنشینیم، و اصل حکایت را از زبان ایشان بشنویم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ عائشهل می‫گویند: از رسول اکرم ج پرسیدم. آیا هرگز در زندگی بر شما روزی به سختی روز غزوه‫ی «احد» گذشته است؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ آن حضرت ج فرمودند: سخت‫ترین و مشقت بارترین روزی که بر من گذشت روز عقبه بود. که قوم تو بسیار مرا رنج دادند. خود و دعوتم را به فرزند عبد یالیل پسر عبد کلال تقدیم داشتم. دست رد بر سینه‫ام زد. بسیار ناراحت و اندوهگین براه افتادم. از شدت ناراحتی و اندوه اصلا متوجه راه نبودم. وقتی بخود آمدم که به «قرن ثعالب» رسیده بودم. سرم را بالا گرفتم، متوجه شدم ابری بر من سایه انداخته. بناگاه حضرت جبریل÷ را دیدم. مرا صدا زده گفت: خداوند سخن قومت، و رد زشت و زننده‫ی آن‌ها را شنید، و فرشته‫ی کوه‌ها را فرستاده، تا آنچه می‫خواهی بدو دستور ده، تا اجرا نماید. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آنگاه فرشته‫ی کوه‌ها مرا صدا زده گفت: ای محمد! خداوند سخن قومت، و برخورد زشت‌شان را شنید. و من فرشته‫ی کوه‌هایم که مرا بسوی شما فرستاده، تا به آنچه می‫خواهی مرا دستور ده تا اجرا کنم. پس بفرما چه می‫خواهی؟ اگر می‫خواهی این دو کوه را روی آن‌ها بهم می‫زنم تا تمام آن‌ها نیست و نابود گردند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ رسول خداج نپذیرفت، و فرمود: بلکه، من امیدوارم خداوند از نسل‌های آینده‫ی این‌ها افرادی را بیافریند که به خداوند یکتا شرک نورزند، و تنها خداوند یگانه را عبادت کنند [٧۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ این نمادی است از آن اقیانوس رحمت و شفقت بیکران پیامبری. رحمتی که باعث شده پیامبر اکرم ج زخم‌های خونینش، و دل شکسته‫اش، و جگر سوخته‫اش، و کرامت پایمال شده‫اش را فراموش کند، و جز رساندن خیر و نیکی به آن انسان‌های سنگ دل، و نجات دادن آن‌ها از تاریکی‌های کفر به نور ایمان، و هدایت و رهنمایی کردن آن‌ها براه راست، به هیچ چیز دیگر فکر نکند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ تصویری دیگر از رحمت سرشار و دریای بی‫ساحل مهر و عطوفت و شفقت آن مقام والای نبوت:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ بالأخره پس از سال‌ها رنج و زحمت و تلاش، پیامبر خدا شهر مکه را از چنگ ظلم و ستم و بردگی رهائی داده، با ده هزار سرباز جان بکف وارد شهر شدند. امروز خداوند گردن‌های طغیان و سرکشی را زیر شمشیر قدرت پیامبر خدا ج خم کرده است. این گردن‌های همان فرعون‌های بخود مغروری است که چه شکنجه‫ها و آزارها که بر پیامبر اکرم ج و یارانش وارد نکردند، تا جائیکه بارها برای کشتن آن حضرت ج نقشه‫ها کشیدند، و بارها ایشان را ترور کردند که به یاری حق نافرجام واقع شد. و در نهایت ایشان را از خانه و کاشانه‫ و وطن‌شان راندند، و بسیاری از یاران و دوستانش را سربریدند و برخی از آن‌ها را با زور شمشیر مجبور ساختند دین‌شان را تغییر دهند، یا به دین‌شان بد گویند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ یکی از یاران رنج کشیده و مستضعف آن حضرت که احساس می‫کرد، می‫تواند در این روز باشکوه پیروزی انتقام خانواده‫اش را بگیرد، با فخر داد کشید: امروز روز انتقام است!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج این سخن را نپسندیده فرمودند: امروز روز گذشت و رحم و شفقت است.

سردار لشکر پیروز؛ پیامبر اکرم ج به نزد دشمن شکست خورده‫اش می‫رود، چشم‌های حیران در حدقه‫های اندوهگین دشمن خشک زده، تپش قلب‌های ترسویشان شنیده می‫شود، گلوهای‌شان از وحشت خشکیده، با ترس و لرز و وحشت در این انتظارند که سردار پیروز با آن‌هایی که جز خیانت و پیمان شکنی و انتقام و خونخواری، و تکه‫پاره کردن لاش‌های مسلمانان اسیر و زخمی در غزوه‫ی احد و دیگر جنگ‌ها، هیچ در کارنامه‫ی خود ندارند، چه خواهد کرد؟! آن‌ها در وجدان و ضمیر خود بخوبی می‫دانند که بهترین محکمه‫ی عدل و انصاف جز مرگ پس از شکنجه‫های دردناک برای‌شان هیچ نخواهد نوشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج از آن‌ها می‫پرسند: ای قریشیان! گمان می‫کنید من با شما چه خواهم کرد؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ قریشی‌هایی که تا دیروز قلدرانه تیغ وحشت در دست می‫چرخاندند، و اربده‫ی خونین سرمی‫دادند، هراسان و وحشت زده می‫گویند: به نیکی با ما رفتار کن! شما برادر سخاوتمند، و برادر زاده‫ی با گذشت ما هستی!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر رحمت و شفقت و مهر با یک جمله‫ی زندگی‌ساز که تاریخ بشریت تا روز ابد بدان افتخار می‫ورزد، بر دفتر روزگاران نگاشت که در مهر و شفقت و رحمت او را حریفی نیست. ایشان فرمودند: بروید، همه‫ی شما آزادید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ قریشیان شکست خورده، مات و مبهوت به همدیگر خیره شده بودند، کسی نمی‫توانست گوش‌هایش را باور کند، گمان می‫بردند خواب می‫بینند، گویا چون مرده‫ها در قبر برویشان باز شده، بار دگر در آن‌ها روح دمیده شد، و به زندگی باز گشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این گذشت و عفو عمومی تصویری است از آن اقیانوس بی‫کران رحمت در قلب پیامبر خدا ج. آن رحمت و عطوفت و شفقتی که سرسخت‫ترین دشمنان او و یارانش که تا دیروز سایه‫ی دین را با تیر می‫زدند را نیز در برمی‫گیرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ اگر این رحمت بی‫مانند نمی‫بود هرگز چنین عفو عمومی صورت نمی‫گرفت. و حقا که راست فرموده‫ای، و چه خوش گفته‫ای ای رسول پاک پروردگار یکتا: من رحمتی هستم که به بشریت هدیه داده شده است [٧۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [٧۲] به روایت امام مسلم نیشابوری. [٧۳] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [٧۴] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [٧۵] به روایت حاکم.

درس بیست و پنجم: پیک رحمت (۲)

شفقت به حیوانات و جمادات

گفتیم که رحمت و شفقت و مهر پیامبر اکرم ج تنها برای مؤمنان و مسلمانان موحد و پیرو او نبوده، بلکه همه‫ی بشریت را تحت الشعاع خود قرار داده بود. و در اینجا با اشاره‫ای گزرا اضافه می‫کنیم که رحمت آن پیک رسالت تنها مخصوص انسان‌ها نبود، بلکه حیوانات و جمادات نیز از فضل رحمت و مهر او بی‫بهره نبودند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آن حضرت ج با حکایتی زیبا از گذشتگان معنای رفق و شفقت به حیوان را به پیروان خود تزریق کرد. ایشان فرمودند: مردی در راهی می‫رفت. تشنگی بشدت بر او چیره شد. چاهی را در راه دید. در چاه فرو آمده آب نوشید. وقتی از چاه بیرون آمد، سگی تشنه را دید که از شدت تشنگی خاک را می‫لیسید. آن مرد با خود گفت: این سگ آنچنان که من تشنه بودم سخت تشنه است. دوباره به چاه فرود آمده، کفشش را پر از آب کرده، با دهنش گرفته، خود را بالا کشید، و به سگ آب داد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند از این کار او خشنود شده، گناهان او را آمرزید. یاران رسول اکرم ج با شنیدن این درس با تعجب پرسیدند: آیا در رسیدن به این حیوانات برای ما اجر و پاداشی است؟! آن حضرت ج فرمودند: در هر جگر تری ـ موجود زنده‫ای ـ برای شما اجر و پاداش است [٧۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در حقیقت پیامبر خدا ج با این قانون شامل و پربار خود: «در هر موجود زنده‫ای برای شما اجر و پاداش است»، در مراعات حقوق حیوانات از همه‫ی مؤسسه‫ها و مراکز و حزب و گروه‌هایی که به حیوانات اهتمام می‫ورزند و در راستای شفقت و رحم به آن‌ها فعالیت می‫کنند، پیشی گرفته‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آری!..

آن حضرت صدها سال پیش اساسنامه‫ی خدمت به حیوانات را پایه‫گذاری کردند. آن روزی که فرمودند: زنی بخاطر گربه‫ای مورد عذاب الهی قرار گرفت. چون؛ گربه‫ای را زندانی کرده بود تا از گرسنگی مرد. و بدین سبب او نیز به عذاب جهنم گرفتار گشت. وقتی آن‌را زندانی کرد هیچ غذا و آبی به او نداد، و نه او را رها کرد تا از آنچه پروردگارش آفریده بخورد [٧٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج این درس‌های عمیق و معانی بزرگ رحمت و شفقت به حیوانات را به شاگردان و یارانش می‫آموخت. و برای‌شان توضیح می‫داد که کشتن حیوانات بی‫ضرر و بی‫گناه، یا دست داشتن در کشتن آن‌ها باعث عذاب جهنم برای قاتل می‫شود. (پناه بر خدا). و این امری است که تا امروز نیز قانون‌های قرار دادی بشر نتوانسته است آن‌را بدرستی هضم کند. و تا بدین درجه بدان اهمیت قائل شود!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و پیامبر اکرم ج از کشتن بیهوده‫ی حیوانات مسلمانان را بشدت برحذر داشته. ایشان فرموده‫اند: «هر کسی گنجشکی یا بزرگتر از آن را بیهوده و به ناحق بکشد، خداوند روز قیامت از او بازخواست خواهد کرد». کسی پرسید: ای رسول خدا ج ! به حق کشتن کدام است؟ فرمودند: به حق کشتن یعنی برای خوردن ذبحش کند، نه اینکه سرش را ببرد و به دور اندازد [٧۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ اصول و قوانینی که پیامبر خدا ج برای رفق و رحمت و شفقت بر حیوانات تعیین نموده، تا آخرین لحظات زندگی آن‌ها را دربر می‫گیرد. بسیاری از حیوانات را خداوند برای خوراک انسان آفریده است. پیامبر اکرم ج در مورد این حیوانات چنین توصیه می‫کنند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ «خداوند مهر و نیکی و احسان را بر همه چیز قرار داده است. اگر کشتید به نیکوئی بکشید، و اگر سربریدید ـ ذبح کردید ـ به نیکوئی ذبح کنید. چاقویتان را خوب تیز کنید، تا حیوانی که ذبح می‫کنید را آزار ندهید [٧٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ اهتمام دادن به چنین مواردی در حقیقت تصویری است گویا از کمال و جمال این دین در تمام زمینه‫ها. یکی از علماء آورده است که؛ برخی از غربی‌ها پس از اطلاع یافتن از آداب اسلام در سربریدن حیوانات به اسلام گرویده‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ شکر و سپاس مر خدای را که به چنین دین والایی ما را هدایت بخشید.

پیامبر اکرم ج به شدت از اینکه کسی حیوانی زنده را به عنوان نشانه‫ی تیر اندازی خود انتخاب کند برحذر داشته است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر خدا ج می‫فرمایند: چیزی که روح در کالبدش جاری است را نشانه‫ی تیر اندازی قرار ندهید. چرا که چنین حرکتی به کلی با رحمت و شفقت که دو صفت ویژه‫ی هر مسلمانی است منافات دارد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج با ظلم و ستم بشدت مبارزه می‫کرد، حتی اگر کوچک‌ترین ظلمی را به حیوانی متوجه می‫شد فورا جلوی آن را می‫گرفت. روزی آن حضرت به باغی از یکی از مردم مدینه وارد شد. شتری در آن باغ بود. چون شتر آن حضرت ج را دید، شروع کرد به نالیدن. و اشک از چشمانش سرازیر شد. پیامبر خدا ج به حیوان زبان بسته نزدیک شده، دست بر سرش کشید تا آرام گرفت. سپس پرسید: این شتر کیست؟ جوانی از انصار آمد و عرض کرد: شتر من است یا رسول الله! پیامبر خدا ج فرمودند: آیا از خداوند در حق این حیوان زبان بسته ترس و هراس نداری، خداوند این نعمت را به تو ارزانی داشته تا قدرش را بدانی. این حیوان از اینکه آن را گرسنه نگه می‫داری و از آن خیلی کار می‫کشی شکایت دارد [۸۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آری!

این است رسول خدا ج؛ معلم بشریت که حیوان را نیز در نزد او چنین جایگاه و احترامی است.

نه تنها این، بلکه جمادات نیز از اقیانوس بیکران آن مقام والای رحمت بی‫بهره نشده‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ امام بخاری روایت می‫کند: روزی که برای پیامبر خدا ج منبری ساخته شد، آن تنه‫ی درخت خرمائی که پیامبر بر روی آن می‫ایستاد و سخنرانی می‫کرد، چون کودکی شروع به گریستن نمود. آن حضرت ج از منبرشان پائین آمده، تنه‫ی درخت خرما را در بغل کشیدند تا چون بچه‫ای که آرام می‫گیرد، آرام گرفت. آنگاه فرمودند: این تنه‫ی درخت از دوری آنچه از قرآن می‫شنید گریست!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ امام حسن چون این روایت را نقل می‫کرد بشدت می‫گریست و می‫فرمود: ای مسلمانان کجائید. تکه چوبی این چنین در شوق رسول خدا ج می‫گرید، شما از آن چوب به مراتب سزاوارترید که شیفته‫ی رسول خدا ج و مشتاق او باشید [۸۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [٧۶] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [٧٧] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [٧۸] به روایت امام نسائی. [٧٩] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۸۰] به روایت امام ابو داود سجستانی، البانی آنرا صحیح شمرده است. [۸۱] نگا: فتح الباری ۶/ ۶۰۲.

درس بیست و ششم: پیک رحمت (۳)

شفقت پدری بر کودکان

رسول الله ج محبت و علاقه خاصی به کودکان؛ خشت‌های ساختمان آینده، داشتند. تصاویر محبت و اهتمام آن حضرت به کودکان در سیرت مطهر آنچنان زیاد است که نمی‫توان آن‌ها را در یک کتاب جمع کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ابوهریرهس آورده‫اند: روزی پیامبر خدا ج نوه‫اش «حسن پسر علی» را بوسید. مردی بنام «اقرع بن حابس تمیمی» در آنجا نشسته بود. او گفت: من ده پسر دارم، هیچ یک از آن‌ها را نبوسیده‫ام. پیامبر خدا ج با تعجب به او نگاه کرده فرمودند: کسی که رحم و شفقت نورزد به او رحم نخواهد شد [۸۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ مادر مؤمنان عائشهل آورده‫اند: روزی برخی از صحرا نشینان نزد رسول خداج آمده، پرسیدند: آیا بچه‫هایتان را می‫بوسید؟! کسانی که در آنجا بودند گفتند: آری. صحرانشینان با تعجب گفتند: بخدا قسم ما بچه‫هایمان را نمی‫بوسیم!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج فرمودند: اگر خداوند از دل‌های شما رحمت و شفقت را برچیده از دست من چه کاری ساخته است [۸۳]!

این دو گزارش تاریخ بیانگر رحمت و شفقت و مهر خاص پیامبر به کودکان است. و بوسیدن کودک رمزی است از اظهار محبت و شفقت و مهر به او، و در بیان گهربار پیامبر اکرم ج که: «هر آنکسی که رحم نورزد به او رحم نخواهند کرد»؛ اشاره‫ای است به اینکه کیفر خواست و تنبیه هر کاری از جنس خود آن کار است. یعنی اینکه اگر کسی به کودکان رحم و شفقت و مهر نورزد خداوند متعال او را در روز قیامت از رحمت و مهر و شفقت خویش محروم خواهد ساخت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و از تصاویر رحمت پیامبر به کودکان؛ آن لحظه‫ی بیادماندنی است که سر بستر فرزندشان ابراهیم که در حال جان دادن بود رسیدند. اشک از چشمان مبارک سرازیر شده، فرمودند: چشم گریان می‫شود، و قلب اندوهگین می‫گردد، ولی از دهانمان هیچ چیزی جز آنچه پروردگارمان را خشنود می‫کند، بر نخواهد آمد. و ای ابراهیم، حقا که ما از دوری تو بسیار ناراحت و غمگینیم [۸۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر رحمت و شفقت، و بنده صالح و پرهیزگار خداوند یکتا؛ سیمایی است که در او همه عواطف فطری بشر در کنار والاترین معانی بندگی خالق بشر تجلی می‫کند. ایشان با صبر و شکیبائی، و تسلیم در برابر دستورات الهی، و رضایت به قضای او حق الهی را بجا آوردند، و با رحمت و شفقت و اشک و اندوه، حق فرزندش و دوری او را ادا کردند. و این تصویری است نمونه از بنده‫ای نمونه..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و چون دختر آن حضرت ج وفات کردند، اشک از چشمان پیامبر خدا ج سرازیر شده بود. «سعد بن عباده» از آن حضرت پرسیدند: این چیست یا رسول الله؟!

گویا آن شاگرد مکتب رضایت به خواست الهی، گمان می‫برد؛ در گریه و اشک ریختن بر مرگ کسی، به نوعی عدم رضایت به خواست الهی نمودار می‫شود!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر این برداشت نادرست او را تصحیح کرده، به او فهمانید که اسلام با فطرت بشریت در تضاد نیست. ایشان فرمودند: این آثار رحمت است، خداوند مهر و شفقت را در قلب‌های بندگان خود جای داده، و خداوند تنها بر بندگان رحیم و شفیق و مهربانش رحم می‫کند [۸۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ روزی پیامبر خدا ج شنیدند؛ جوانی یهودی که به ایشان خدمت می‫کرد، بیمار شده است. برای عیادت بیمار به خانه او رفت. پیامبر از او خواست تا شهادت بدهد که «لا إله إلا الله» ـ هیچ معبودی نیست مگر پروردگار یکتا ـ . جوان بیمار به سوی پدرش نگاه کرد تا از او اجازه بگیرد. پدر که پسر را در حال جان دادن می‫دید، و می‫دانست پیامبر خدا ج بر حق است. به پسرش گفت: حرف ابو القاسم را بشنو.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ جوان کلمه شهادت بر زبان جاری نمود. پیامبر خدا ج بسیار شاد و خوشحال گشته فرمودند: سپاس خدای را که او را بدست من از آتش جهنم رهانید [۸۶].

پسر انس بن مالک؛ یار و خدمتگذار و دوست پیامبر اکرم، که «عمیر» نام داشت، پرنده‫ای کوچک بنام «نغیر» داشت که با او بازی می‫کرد. روزی نغیر (پرنده) مرد. و کودک بسیار ناراحت و غمگین شد. پیامبر رحمت و شفقت برای تسلیت دادن و دلجوئی نزد کودک رفته با او به شوخی پرداخت، و به او گفت: ها بابا عمیر! چی شد نغیر [۸٧]؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ عبدالله بن شداد از پدرش آورده که او گفت: روزی پیامبر در یکی از نمازهای شب ـ مغرب یا عشاء ـ یکی از نوه‫هایش ـ حسن یا حسین ـ را با خود به مسجد آورده بود. او را کنار خود گذاشته امامت نماز را شروع کرد. در میان نماز سجده‫ای بسیار طولانی کرد. شداد سرش را بالا گرفت تا ببیند چه اتفاقی افتاده، دید کودک روی کمر پیامبر سوار شده است. وقتی پیامبر نماز را به پایان رسانیدند. نمازگذاران با تعجب پرسیدند: یا رسول الله! در بین نماز سجده‫ای بسیار طولانی کردید، گمان بردیم که خدای ناکرده اتفاقی برایتان افتاده باشد، یا اینکه به شما وحی می‫شد. آن حضرت فرمودند: هیچ‫ یک از این موارد نبود، پسرم روی کمرم سوار شده بود، نخواستم او را زود کنار بزنم، گذاشتم تا خودش سیر بازی شده پایین آید [۸۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و آن حضرت ج به دیدار انصاریان می‫رفت، و به بچه‫هایشان سلام می‫کرد، و دست روی سرهایشان می‫کشید [۸٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و چون کودکی به دنیا می‫آمد او را نزد پیامبر می‫آوردند تا برایش دعا کرده، دست روی سرش بکشد تا خداوند در زندگیش برکت دهد، و خرمائی جویده در دهانش بگذارد [٩۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و احیانا نوه‫شان؛ امامه دختر زینب را در نماز بغل داشتند، وقتی سجده می‫کردند. دختر بچه را به زمین می‫گذاشتند، و چون بلند می‫شدند او را بر می‫داشتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ صلوات و درود و سلام بی‫پایان حضرت حق بر این پیامبر مهربان و رحیم و شفیق و دلسوز بادا...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت

[۸۲] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۸۳] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۸۴] به روایت امام بخاری. [۸۵] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۸۶] به روایت امام بخاری. [۸٧] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۸۸] به روایت امام نسائی، و البانی روایت را صحیح ارزیابی کرده. [۸٩] به روایت امام نسائی، و البانی روایت را صحیح ارزیابی کرده. [٩۰] به روایت امام مسلم.

درس بیست و هفتم: پیک رحمت (۴)

رحمت و شفقت او به خدمت‌گذاران و بردگان

نظام طبقاتی قبل از اسلام بر جامعه جهانی ـ منجمله جزیره عرب ـ چیره بود. جامعه از نوکر و چاکر و سرور با القاب و درجات مختلف تشکیل می‫شد. انسان، انسان دیگر را عبادت می‫کرد! اسلام این بافت ویرانگر را مخالف سرشت انسانی دانسته همه انسان‌ها را فرزندان آدم و برابر چون دانه‫های شانه معرفی نمود. و با یک سلسله قوانین پله پله نظام بردگی را برچید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ نوکران و بردگان قبل از اسلام هیچ حقوق و یا کرامت و یا شخصیتی نداشتند، آن‌ها را مالکان‌شان چون کالا خرید و فروش می‫کردند. و چون آفتاب پر فروغ و زندگی بخش اسلام تابیدن گرفت. رسول الله ج ظلم و ستم را از آن‌ها برچیده، حقوقی را برای آن‌ها مقرر نمود. و کسانی را که به زیردستان ظلم و ستم روا دارند، یا آن‌ها را تحقیر کرده، مورد ضرب و شتم و ناسزا قرار دهند را به عذاب دردناک جهنم تهدید کرد. اسلام با صدای بلند در گوش فلک جار زد: به چه حقی انسان‌ها را به بردگی می‫گیرید؟! در حالیکه مادران‌شان آن‌ها را آزاد بدنیا آورده‫اند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ معرور بن سوید می‫گوید: روزی ابوذر را دیدم همراه غلامش که هر دو آن‌ها لباس مشابهی به تن دارند، ـ یعنی ابوذر مثل همان لباسی که در شأن خود دیده را برای غلامش نیز خریده ـ. من از اینکه غلامش لباسی چون لباس او دارد پرسیدم. او گفت: من در زمان پیامبر خدا ج کسی را دشنام داده، او را به سیاهی مادرش تحقیر کردم. آن مرد نزد پیامبر آمده شکایت کرد. آن حضرت ج به من فرمودند: تو مردی هستی که در تو آثار جاهلیت هنوز هویداست. زیر دستان شما برادرانتان هستند، خداوند آن‌ها را زیردستان شما قرار داده. کسی که برادرش زیر دستش است؛ از آنچه می‫خورد به او بخوراند، و از آنچه می‫پوشد او را بپوشاند، و بیش از توان‌شان از آن‌ها کار نگیرید، و اگر کار سختی از آن‌ها خواستید با آن‌ها همکاری کنید [٩۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ بنگر چگونه اسلام و پیامبر توحید نوکر و خدمت‌گذار را به عنوان برادر معرفی کرده است! تا مسلمان در قلب و قالب خود دریابد اگر چنانچه به خادمش ظلم روا داشت، یا به او بدی کرد، یا او را تحقیر نمود، یا مالش را سرکشید، او در حقیقت چون کسی است که چنین فعل زشتی را با برادرش انجام می‫دهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ سپس پیامبر دستور داد تا با آن‌ها به بهترین صورت رفتار شود. و با آن‌ها نیکی و احسان شود، با نرمی با آن‌ها برخورد شود، مورد احترام قرار گیرند، از آنچه می‫خوریم، و یا می‫پوشیم به خدمت‌کارانمان نیز تقدیم داریم. و بهمین دلیل بود که ابوذر لباس زیبا چون لباس خودش را بر تن خدمتکارش زیبنده دیده بود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و در این حدیث پیامبر اکرم ج از اینکه از خدمتکار کارهایی که در توان او نیست خواسته شود، و یا به او سخت گرفته شود منع کرده است. و این نیز به این معناست که به آن‌ها وقت کافی برای استراحت داده شود.

ابو مسعود انصاری آورده است: روزی بر غلامم خشم گرفته بودم، و او را با شلاقی کتک می‫زدم. صدایی از پشت سرم شنیدم که می‫گفت: بدان ای ابو مسعود! ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬از شدت خشم صدا را تشخیص ندادم. صدا به من نزدیک شد. در یک لحظه متوجه شدم که صدا، صدای رسول الله ج است. و او می‫گوید: بدان ای ابو مسعود!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ با دیدن رسول الله ج شلاق را کنار انداختم. آن حضرت فرمودند: بدان ای ابو مسعود، خداوند بر تو تواناتر است از تو بر این غلام!

گفتم: قول می‫دهم از این پس هرگز هیچ غلامی را کتک نزنم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و در روایتی دیگر آمده، گفتم: ای رسول خدا، او برای خدا آزاد است.

رسول اکرم ج فرمودند: اگر او را آزاد نمی‫کردی، شعله‫های آتش جهنم تو را دربر می‫گرفت [٩۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و آن حضرت ج فرمودند: اگر کسی غلامش را سیلی زد یا او را کتک زد، کفاره‫اش این است که او را آزاد کند [٩۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر خدا آن فرشته‫ی نجاتی بود که ناتوانان را از زیر ستم قلدران و گردنکشان نجات داد، و بردگان را آزاد کرد، و ترازوی عدالت را برای خدمت‌گذاران برپا نمود، و دل‌های شکسته را مرهم نهاد، و بینوایان را دریافت، و ستمدیدگان را از یوغ ذلت ظالمان رهائی بخشید... این بود محمد مصطفی ج ؛ پیک رهائی بخش و جامعه ساز..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

یار با ماست چه حاجت که زیارت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

‬‬‬‬ ‬‬‬‬‬‬معاویه بن سوید بن مقرن می‫گوید: من نوکرمان را یک سیلی زدم. پدرم ما را صدا زد. به او گفت: حقت را از پسرم بگیر، و او را یک سیلی بزن. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ سپس گفت: ما فرزندان مقرن در زمان پیامبر خدا ج هفت نفر بودیم، و تنها یک خدمتکار داشتیم. یکی از ما او را سیلی زد. پیامبر خدا ج فرمودند: آزادش کنید. گفتیم: یا رسول الله ج ، ما غیر از او خدمتکار دیگری نداریم. فرمودند: پس تا ثروتی بدست آورید و نیازی به او نداشته باشید، خدمت شما کند، و چون نیازتان برطرف شد آزادش کنید [٩۴].

آری! این است سرور دو جهان، محمد مصطفی ج؛ پیک رهائی بخش انسان از بردگی و بندگی و ذلت و خواری...

حال کجایند آنانی که به دروغ عربده دفاع از حقوق انسان سرمی‫دهند؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ کجایند آن‌هائی که زن‌ها را به بیگاری گرفته، کالای شهوت خود قرار داده‫اند، از دعوت این پیک هدایت و رستگاری؟!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ کجایند آن‌هائی که لباس زن را کشیده از او به عنوان وسیله تبلیغاتی برای فروش کالاهای تجارتی خود سوء استفاده می‫کنند، از این پیک رهائی بخش سعادت آفرین؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ کجاست دنیای طبقاتی و سرمایه‫داری غرب از این اسوه و الگوی بزرگ مساوات و برابری و برادری؟!...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ بنگر که چگونه بشر را از یوغ بردگی رهائی بخشید. و بشنو این شهادت تاریخ را از زبان انس بن مالک؛ خدمتکار رسول خدا ج: ده سال شرف خدمت رسول خدا جرا داشتم. سوگند بخدا؛ هرگز به من «اف» نگفت. و هرگز به کاری که از من سر زده بود، نگفت: چرا چنین کاری کرده‫ای؟ و هرگز از کاری که از من باز مانده بود، نگفت: چرا چنین نکرده‫ای [٩۵]؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و در یک گزارش دیگر آمده که: و هرگز بر من چیزی را عیب نگرفت [٩۶].

و چه بسا پیامبر خدا ج به خادمش می‫گفت: آیا کاری نداری؟ ـ تا برایت انجام دهم! ـ [٩٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و انس بن مالک؛ خادم پیامبر اکرم ج می‫گویند: چه بسا کنیزکی بیچاره از کنیزکان مدینه دست پیامبر خدا ج را می‫گرفت، و رسول الله ج دستش را از دست او نمی‫کشید، و او به هر جا که می‫خواست پیامبر را دنبال کار خودش می‫برد [٩۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [٩۱] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [٩۲] به روایت امام مسلم نیشابوری. [٩۳] به روایت امام ابو داود سجستانی، البانی حدیث را صحیح شمرده. [٩۴] به روایت امام مسلم. [٩۵] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [٩۶] به روایت امام مسلم. [٩٧] به روایت امام احمد، و البانی آنرا صحیح دانسته. [٩۸] به روایت امام ابن ماجه، والبانی روایت را صحیح دانسته.

درس بیست و هشتم: مهر و شفقت پیامبر ج به امتش (۱)

پیامبر خدا ج برای بشریت چون پدری مهربان و نرم‫خو بودند، و هرگاه فرصت اختیار بین دو یا چند چیز برای امت را می‫داشتند همیشه آنچه را برای آن‌ها آسان‌تر و راحت‫تر بود را انتخاب می‫کردند. تا مبادا بر پیروانش سخت آید، و یا اینکه احساس مشقت کنند. و همیشه می‫فرمودند: خداوند مرا فردی یک دنده و سخت‫گیر بسوی انسان‌ها نفرستاد، بلکه مرا معلمی آسانگیر و نرم‫خو قرار داد [٩٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و می‫فرمودند: خداوند آسان‌گیر است و از آسانی و نرمی خوشش می‫آید، و اجر و پاداشی که بر آن می‫دهد بر سختگیری و مشقت نمی‫دهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و می‫فرمودند: رفق و نرمی در هیچ چیزی نبود مگر اینکه آن را زینت بخشید، و از هیچ چیزی دور نشد مگر اینکه آن را زشت و ناگوار ساخت [۱۰۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و خداوند صفات مهربانی و شفقت را در پیامبرش ستوده است، آنجا که می‫فرماید:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ١٢٨ [التوبة: ۱۲۸].

«هر آینه پیامبرى از خود شما بر شما مبعوث شد، هر آنچه شما را رنج مى‌دهد بر او گران مى‌آید. سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است».

تصاویر مهر و شفقت پیامبر را اگر بخواهیم از صفات زندگی ایشان جمع کنیم، مثنوی هزار و یک من می‫شود. از جمله این تصاویر:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ روزی مردی خدمت آنحضرت رسیده، پریشان و غمگین گفتند: یا رسول الله! من هلاک و نابود شدم!

آن حضرت با نرمی او را نوازش داده فرمودند: چه چیزی تو را نابود کرده؟

آن مرد شرمسار و پریشان گفت: با دهان روزه، در رمضان با همسرم همبستر شدم.

پیامبر با کمال مهر و شفقت پدری غم را از دل او کنار زده، به او گفتند: آیا می‫توانی غلامی را خریده، بعنوان کفاره گناهت، آزاد کنی؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ آن مرد فقیر و بینوا گفت: خیر.

پیامبر مهر و عطوفت فرمودند: آیا می‫توانی دو ماه کامل روزه بگیری؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ آن مرد ضعیف گفت: خیر.

پیامبر مهربانی‌ها فرمودند: آیا می‫توانی شصت فقیر را غذا بدهی.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ آن مرد فقیر گفت: خیر.

مرد بینوا شرمسار در گوشه‫ای نشست. برای پیامبر خوشه‫ای از درخت خرما آوردند. آنحضرت به آن مرد پریشان گفت: این را بگیر و در راه خدا خیرات کن.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ مرد گرسنه و فقیر و شرمسار گفت: چه کسی در این شهر از ما فقیرتر است. در این شهر کسی به این خرما از ما نیازمندتر نیست!

پیامبر از سخن شیرین و صراحت مرد پریشان به خنده افتاده، به او گفت: این را بگیر، بده خانواده‫ات نوش جان کنند [۱۰۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ بنازم رحمت و شفقت و مهر و عطوفتت را ای پیامبر خدا ج...

بنازم پدری و محبت و نرم خوئیت را...

مردی پشیمان و شرمنده از گناهی که بر دوشش سنگینی می‫کرد، و وجدان و ضمیرش را آزرده کرده بود خدمت آنحضرت می‫رسد. و پیامبر با کمال رأفت و رحمت با او به نرمی برخورد می‫کند، و از کفاره‫ی سخت به کفاره‫ی نرمتر و آسان‌تر با او کنار می‫آید. تا جائیکه کفاره‫ گناهش را بدو می‫بخشد تا در راه خدا خیرات دهد. و چون مرد پرده از نیاز و فقرش می‫درد، پیامبر ج کفاره را بدو هدیه می‫کند تا همراه خانواده‫اش میل فرماید...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ الله اکبر!...

چه آقائی، و سروری و پدری و مهر و محبتی در سینه مبارک شما بود ای سرور من؛ رسول پاک پروردگارم... جان و مال و خویش و تبارم فدای تو بادا...

به تصویری دیگر از آقایی و سروری این معلم نمونه بشریت بنگرید:

ابن حکم سلمی می‫گوید: با پیامبر خدا ج در حال نماز بودیم که مردی عطسه کرد. من گفتم: خداوند تو را رحمت فرماید!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ سایر نماز گزاران در نماز با عصبانیت به من چشم سرخ نشان دادند. با تعجب به آن‌ها گفتم: وای! چرا اینطوری به من نگاه می‫کنید؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ آن‌ها دست‌هایشان را به ران پاهایشان زدند. وقتی دیدم می‫خواهند مرا ساکت کنند، ساکت شده دیگر حرفی نزدم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ چه بزرگ بود و آقا؛ سرورم رسول خدا، که نه پیش از او و نه بعد از او هرگز معلمی به مهربانی و خوبی او ندیده‫ام، پس از پایان نماز، بخدا سوگند که نه بر من خشم گرفت، و نه مرا زد، و نه به من اهانت کرد، با کمال نرم خوئی و لطافت و مهر پدری آرام فرمودند: در نماز چیزی از سخن‌های مردم روا نباشد، نماز عبارت است از ثنا و مدح گفتن پروردگار و بزرگی و عظمت او را بیان کردن، و تلاوت قرآن نمودن [۱۰۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ امام نووی در شرح این حدیث می‫فرمایند: در این حدیث تصویری است از اخلاق بزرگ و نمونه پیامبر اکرم ج، آن اخلاقی که خداوند متعال پیامبرش را بدان ستوده است. و تصویری است از مهر و شفقت او به کسی که از احکام دین بیگانه است، و در آن درس‌هایی است از چگونگی برخورد با جاهلان، و روش آموزش آن‌ها، و مهر و شفقت ورزیدن به آن‌ها، همراه با شیوه نمونه رساندن مفاهیم درست به آن‌ها.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج احیانا روزهای متوالی را پیاپی روزه می‫گرفت، ولی از مهر و عطوفت و شفقتی که بر امتش داشت آن‌ها را از روزه گرفتن چند روز متوالی منع می‫کرد، تا مبادا بر آن‌ها فرض شود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ بنازم مهر و شفقت پیامبر ج را بر امتش!..

پیامبر خدا ج سه شب یا بیشتر را در رمضان بر مردم نماز شب خواندند، پس از آن افراد بسیاری از هر سوی شهر برای خواندن نماز شب با آن حضرت، به طرف مسجد سرازیر گشتند. ولی پیامبر ج برای ادای نماز با آن‌ها از خانه خود بیرون نشد، تا مبادا نماز شب در شب‌های مبارک رمضان از سوی خداوند بر امت فرض گردد.

و از تصاویر شفقت و رحمت او؛ روزی وارد مسجد شدند، متوجه شدند طنابی بین دو ستون مسجد بسته شده است.

پرسیدند: این طناب برای چیست؟

گفتند: این طناب از آن مادر مؤمنان؛ زینب، است. در اینجا به نماز می‫ایستد، و چون خسته می‫شود بر آن تکیه می‫دهد. پیامبر مهر و عطوفت فرمودند: طناب را باز کنید، وقتی سر حال هستید نماز بخوانید، و چون خسته شدید استراحت کنید [۱۰۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [٩٩] به روایت امام مسلم. [۱۰۰] به روایت امام مسلم. [۱۰۱] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۰۲] به روایت امام مسلم. [۱۰۳] به روایت امام بخاری و امام مسلم.

درس بیست و نهم: مهر و شفقت پیامبر ج به امتش (۲)

همان‌طور که اشاره شد اقیانوس مهر و عطوفت و رأفت آقا و سرورم؛ رسول پاکج را ساحلی نیست، و بتصویر کشیدن این شفقت پدری مثنوی هزار و یک من می‫طلبد که ما از آن عاجزیم. در اینجا به تصاویری دیگر از باب نمونه اشاره می‫کنیم که آن خود خبر از خرمن می‫دهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ انس بن مالک یار و همراه پیامبر ج روایت می‫کند: روزی همراه با رسول خداج در مسجد بودیم. مردی روستائی از راه رسید، و در گوشه‫ای از مسجد شروع کرد به ادرار کردن! یاران پیامبر اکرم ج از دیدن این صحنه مات و مبهوت شده، داد زدند: وای.. وای؟..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج فرمودند: رهایش کنید، وحشت زده‫اش نکنید!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ همه ساکت شدند تا روستائی بی‫فرهنگ کارش را تمام کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ سپس پیامبر خدا ج به نرمی او را صدا زده، با لطافت و مهربانی بدو گفت: این مسجد و خانه خداست، و در آن شاشیدن و یا آشغال ریختن روا نباشد، مسجد جای عبادت و ذکر و نیایش پروردگار و تلاوت قرآن است.

سپس یکی را فرستاد تا سطل آبی آورده، بر جایی که پلید شده بود بریزد [۱۰۴].

از تصاویر مهر و سروری آقایمان به این حکایت گوش فرا دهید:

جوانی پریشان و مست باده‫ی جوانی خدمت آن حضرت ج رسیده گفت: یا رسول الله! به من اجازه بده زنا کنم!!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ افرادی که در آنجا بودند بسیار خشمگین شده سرش داد کشیدند: خفه شو، این چه حرفی است و...

پیامبر اکرم ج در کمال آرامش و مهر و عطوفت به جوان حیران گفت: بیا نزدیک من بنشین.

آن جوان به پیامبر خدا ج نزدیک شد. آن حضرت به آرامی به او فرمودند: آیا زنا را برای مادرت می‫پسندی؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ جوان شرمسار و پریشان گفت: قربانت گردم سرورم، نه بخدا قسم!

پیامبر خدا ج به آرامی فرمودند: و همچنین دیگران آن‌را برای مادرانشان نمی‫پسندند. آیا فاحشه را برای دخترت می‫پسندی؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ جوان حیرتزده گفت: فدایت شوم سرورم، نه بخدا سوگند.

رسول الله ج در کمال آرامش به او فرمودند: و همچنین سایر مردم آن‌را برای دخترانشان نمی‫پسندند. آیا زنا را برای خواهرت روا می‫دانی؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ جوان با شرمندگی گفت: قربانت روم سرورم، نه به بخدا سوگند.

پیامبر خدا ج فرمودند: و همچنین دیگران آن‌را برای خواهرانشان روا نمی‫دارند. آیا فاحشه را برای عمه‫ات می‫پسندی؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ جوان پریشان گفت: نه بخدا سوگند، فدایت شوم.

پیامبر فرمودند: و همچنین دیگر مردم آن‌را برای عمه‫هایشان قبول نمی‫کنند. آیا آن‌را برای خاله‫ات روا می‫داری؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ جوان سرشکسته گفت: نه قسم به پروردگارم، الهی فدایت شوم.

رسول الله جفرمودند: و همچنین دیگران آن‌را برای خاله‫هایشان روا نمی‫دارند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ سپس در کمال مهر و شفقت پدری دستان مبارکشان را بر سر جوان گذاشته به درگاه پروردگار عالمیان دعا کردند: بارالها! گناهان این مرد را بیامرز، و قلبش را پاک گردان، و شرمگاهش را حفاظت کن.

از آنروز به بعد آن جوان بسیار نیکوکار و پرهیزکار گشته هرگز با چشم بد به دخترهای مردم نگاه نکرد [۱۰۵].‬‬‬‬‬‬

این است روش آقا و سرورم؛ رسول الله ج...

با این اسلوب زیبا، و با مهر و شفقت پدری، پیامبر اکرم ج به قلب آن جوان راه پیدا کرده، زشتی و قباحت آنچه در پی آن بود را برای او روشن نمود. و این باعث شد او جوانی پرهیزکار و پاک دامن و خدا ترس شود.

و از تصاویر رحمت و شفقت آن پیامبر آن حکایتی است که پسر عموی آن حضرت؛ عبد الله بن عباسب روایت کرده است: پیامبر اکرم ج داشت خطبه می‫گفت، که متوجه شد شخصی در آفتاب ایستاده است. درباره او پرسید. گفتند: این ابو اسرائیل است، نذر کرده؛ در آفتاب بایستد، و ننشیند، و زیر سایه نرود، و با کسی حرف نزند، و همیشه روزه باشد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر رحمت و شفقت و مهر فرمودند: به او دستور دهید تا سخن گوید، و زیر سایه رود، و راحت بنشیند، و روزه‫اش را بخورد [۱۰۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و از این تصاویر رحمت و شفقت حکایت عبدالله بن عمرو بن العاصب است. او می‫گوید: به گوش پیامبر خدا ج رسیده بود که من گفته‫ام: سوگند بخدا که تمام عمرم روزه می‫گیرم، و تمام شب‌ها را تا صبح به نماز می‫ایستم. پیامبر خدا ج به آرامی به من فرمودند: آیا تو این حرف را زده‫ای؟ گفتم: پدر و مادرم فدایت، یا رسول الله! بله من چنین تصمیم گرفته‫ام.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ رسول الله ج فرمودند: چنین کاری از تو برنمی‫آید، هم روزه بگیر و هم افطار کن، هم بخواب و هم نماز شب بخوان، و سه روز در ماه روزه بگیر، هر نیکی در نزد پروردگار ده برابر می‫شود، اگر چنین کنی؛ گویا تمام عمرت را روزه گرفته‫ای.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و در روایتی دیگر آمده است: به من خبر رسیده که تو تمام روزها روزه می‫گیری، و شبها را تا صبح نماز می‫خوانی؟ گفتم: چنین است ای رسول الله ج!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ایشان فرمودند: دوباره چنین نکن؛ هم روزه بگیر، و هم افطار کن، هم بخواب و هم نماز بجای آر، بدنت را بر تو حقی است، چشمانت را بر تو حقی است، همسرت را بر تو حقی است، مهمانت را بر تو حقی است.

اگر سه روز در ماه را روزه بگیری برایت کافی است. برای هر نیکی خداوند ده برابر اجر و پاداش می‫دهد، و این برابر است با روزه تمام عمر.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ عبدالله می‫گوید: وقتی بر خودم فشار آوردم، بر من فشار آورده شد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ گفتم: ای رسول خدا ج! من قدرت و توان بیش از این دارم. فرمودند: پس چون پیامبر خدا؛ داوود روزه بگیر، و از آن بیشتر نه! گفتم: روزه حضرت داود چگونه بود؟ فرمودند: یک روز در میان روزه می‫گرفتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ عبد الله پس از اینکه پیر و فرسوده و افتاده شد، می‫گفت: ای کاش به نصیحت پیامبر خداج عمل می‫کردم [۱۰٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۰۴] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۰۵] به روایت امام احمد. [۱۰۶] به روایت امام بخاری. [۱۰٧] به روایت امام بخاری وامام مسلم.

درس سیم: پیامبر اکرم ج و زن (۱)

دشمنان قسم خورده‫ی اسلام همواره در تلاش بوده‫اند تا با روش‌های موذیانه‫ی خویش تیشه به ریشه‫ی درخت تنومند اسلام زنند، و در این راستا از هیچ مکر و حیله و دروغ و نیرنگی دریغ نکرده‫اند. و تبلیغات دروغین بسیاری را بر علیه اسلام و در بین مردم جاهل رواج داده‫اند تا چهره‫ی نورانی آفتاب هدایت را در اذهان عمومی دگرگون جلوه دهند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ خفاشان شب پرست و دشمنان توحید و عدالت و رستگاری در تبلیغات دروغین خویش ادعا کرده‫اند اسلام به زن ظلم‌ها و ستم‌ها روا داشته و حق او را ضایع نموده، او را چون کنیزی برای مرد و وسیله‫ برآورد کننده شهوت او قرار داده است!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ این ادعاهای پوچ و بیهوده هرگز نمی‫تواند در مقابل کرامت و عزت و شرف و جایگاهی که دین مبین اسلام برای زن قرار داده است کوچک‌ترین استقامتی داشته باشد. پیامبر اکرم ج زن را از منجلاب پستی‌ها و سوء استفاده‫های جامعه رهایی داده، مکانت و جایگاهی بس بزرگ را برای او مشخص نموده است. و در روایتهای بسیاری آمده که آنحضرت برای زن احترام خاصی قائل بود، و همواره به مهربانی و عدالت و همیاری و مشورت با خانم‌ها تأکید داشته‫اند، وبرای زن‌ها حقوقی معین کرده‫اند که هرگز زن پیش از آن آرزویش را نمی‫کرد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ زن قبل از اسلام موجودی پست و حقیر و کالایی بی‫ارزش در دست مرد خودخواه بود، و عرب‌ها زن را عار و ننگ می‫دانستند، تا بدانجا که برخی از عرب‌های قبل از اسلام به زنده بگور کردن دختران‌شان مشهور بودند. و قرآن کریم این تصویر غیر انسانی، و ننگ و جهالت تاریخ بشریت را چنین به تصویر کشیده است:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ٥٨ يَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ٥٩ [النحل: ۵۸-۵٩].

«و چون یکی از آنان را به [ولادت] دختر مژده دهند [از شدت خشم] چهره اش سیاه گردد، ودرونش از غصه واندوه لبریز و آکنده شود!! (٥٨) به سبب مژده بدی که به او داده اند، از قوم و قبیله اش [در جایی که او را نبینند] پنهان می شود [و نسبت به این پیش آمد در اندیشه ای سخت فرو می رود که] آیا آن دختر را با خواری نگه دارد یا به زور، زنده به گورش کند؟! آگاه باشید! [نسبت به دختران] بد داوری می کنند. (٥٩)»

قبل از اسلام اگر همسر خانمی وفات می‫کرد، آن زن چون کالا و ثروت مرد در بین بازماندگانش به ارث برده می‫شد، اگر می‫خواستند او را به ازدواج یکی از فرزندان یا خویشان درمی‫آوردند، در غیر این صورت از ازدواج منع می‫شد، و تا دم مرگ نزد آن‌ها اجیر می‫گشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ اسلام با قوانین عدل الهی بر تمام این عادت‌ها و رسم و رسوم‌های جاهلیت خط بطلان کشید، و قوانین و دستوراتی برای بشریت به ارمغان آورد که حق زن و مرد را به بهترین صورت رعایت می‫کرد، تا عدالت اجتماعی بشکل بسیار دقیق به اجرا درآید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج زن را در شرف و مکانت انسانیت دوشادوش مرد قرار داد. و فرمودند: «إِنَّما النِّسَاءُ شَقَائِقُ الرِّجَالِ» [۱۰۸].

(خانم‌ها خواهران مردها ـ و در ساختار جامعه دوشادوش ـ آن‌هایند).

بر خلاف آنچه در بسیاری از مکاتب بشری به چشم می‫خورد. هیچ جنگ و تضادی در اسلام بین جنس مرد و جنس زن وجود ندارد و آنچه دشمنان اسلام در این زمینه مطرح می‫سازند در واقع تصویری است از بیماری اندیشه‫ها و تصورات خودشان که آن‌را بر اسلام می‫چسپانند. اسلام دین برادری و برابری و همسری و تکامل میان زن و مرد است. جامعه‫ی اسلامی بر مبنای همکاری و همیاری این دو عنصری که اسلام آن‌ها را برادر و خواهر خوانده، تکامل می‫یابد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ قرآن کریم قضیه‫ی برابری زن و مرد را تا بدانجا پیش برده که نه تنها در ایمان بخداوند و کار شایسته در بین آن‌ها برابری است بلکه حتی در پاداش و در رسیدن به خداوند و نزدیکی و تقرب بدو نیز میدان مسابقه هیچ برتری و اولویتی به جنسی در مقابل جنس دیگر نمی‫دهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند متعال می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِينَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِينَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِينَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِينَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِينَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِينَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا٣٥ [الأحزاب: ۳۵].

«به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه‌دار و زنان روزه‌دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می‌کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است. (٣٥)»

و خداوند متعال می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿مَنۡ عَمِلَ سَيِّئَةٗ فَلَا يُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَاۖ وَمَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ يُرۡزَقُونَ فِيهَا بِغَيۡرِ حِسَابٖ٤٠ [غافر: ۴۰].

«(و بدانید که) هر کس کار بدی (در دنیا) کرده (آنجا) الاّ به مثل آن مجازات نشود، و هر که از مرد و زن عمل صالح به جا آورده در صورتی که با ایمان باشند آنان در بهشت جاودان داخل شوند و آنجا از رزق بی‌حساب (و نعمت بی‌شمار) برخوردار گردند».

و پیامبر خدا ج محبت و شفقت خاصی به خانم‌ها داشتند، و می‫فرمودند: «حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمُ النِّسَاءُ وَالطِّيبُ، وَجُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ» [۱۰٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ (از دنیای شما زن‌ها و عطر نزد من عزیز شده است، و چشم روشنی من در نماز قرار داده شده است).

پس چگونه می‫توان تصور کرد پیامبری که زن‌ها را دوست داشته و عزیز می‫شمرده به آن‌ها ظلم و ستم ورزد، و یا آن‌ها را تحقیر کند؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و همانطور که قرآن کریم عادات و رسوم ننگین زنده بگور کردن دختران و احساس به ذلت و خواری از دختر داری و پست شمردن آن‌ها را از بین برد، پیامبر اکرم ج بسیاری از رسم‌هایی که در آن ستمی بر زن روا داشته می‫شد را در جامعه اصلاح نمود، و مردم را به تربیت دختران و نیکی و شفقت و مهر ورزیدن به آن‌ها تشویق نمود. و اعلام داشت که: هر کس سرپرستی دو دختر را تا سن رشد و بلوغ‌شان بر عهده‌گیرد، روز قیامت من و او چون این دو انگشت دستم در کنار هم خواهیم بود [۱۱۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ آری! فرد مسلمان تنها با رعایت و پرورش دختران خود، و حفاظت و خدمت آن‌ها تا به سن رشد و تکلیف برسند، از چنان جایگاه و مکانت بزرگی در روز قیامت برخوردار می‫شود که در رکاب پیامبر اکرم ج و همراه او قدم می‫زند..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و در حدیثی دیگر آن حضرت ج می‫فرمایند: هر کس سه دختر یا سه خواهر، یا دو دختر یا دو خواهر داشت، و با آن‌ها به نیکوئی رفتار نمود و از خداوند در حق آن‌ها ترسید، بهشت از آن اوست [۱۱۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ بزرگ‌ترین معلم انسان ساز تاریخ بشریت حضرت محمد ج به آموزش و پرورش زن‌ها بسیار اهتمام می‫دادند، تا جائی که روزی را برای تعلیم زن‌ها مشخص کرده بود، که در جائی جمع می‫شدند، و پیامبر خدا ج نزد آن‌ها تشریف می‫بردند و از آنچه خداوند بدو آموخته بود به آن‌ها یاد می‫دادند [۱۱۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ بر خلاف آنچه مغرضان کینه توز بر علیه اسلام تبلیغ می‫کنند. پیامبر خداج هرگز زن را در خانه زندانی نکرده است، بلکه در کنار اینکه زن مدیریت مدرسه‫ی خانه و تربیت و ساختن آینده را بر عهده دارد، با زینت حجاب و احترام به حیاء و عفت خویش می‫تواند برای برآوردن احتیاجات خویش و دید و بازدید از خویشان، و عیادت بیماران، و خرید و فروش در بازار نیز نقش ایفا کند. و همچنین مشارکت در نماز جماعت یکی از حقوق زن است که پیامبر از بازداشتن زن‌ها به رفتن به مسجد منع کرده است. آن حضرت ج می‫فرمایند: مانع رفتن خانم‌هایتان به مسجدها نشوید [۱۱۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و همیشه جامعه را به رسیدن به خانم‌ها و احترام آن‌ها سفارش می‫کرد، و می‫فرمود: به نیکی کردن به خانم‌ها سفارش کنید [۱۱۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و از نیکی به زن‌هاست که با آن‌ها بخوبی برخورد شود، و حقوق‌شان ضایع نگردد، و احساسات‌شان مورد احترام قرار گیرد، و بهیچ صورتی به آن‌ها کوچک‌ترین اذیت و آزاری رسانده نشود.

[۱۰۸] به روایت امام احمد و امام ابوداود و امام ترمذی. [۱۰٩] به روایت امام احمد و امام نسائی، وألبانی حدیث را صحیح شمرده است. [۱۱۰] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۱۱۱] به روایت ترمذی، و البانی آنرا صحیح دانسته است. [۱۱۲] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۱۱۳] به روایت امام احمد و امام ابوداود سیستانی. [۱۱۴] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری.

درس سی و یکم: پیامبر اکرم ج و زن (۲)

پیامبر اکرم ج مردان را در انفاق کردن، و دست و دل باز بودن بر همسران‌شان تشویق کرده است. آن حضرت ج می‫فرمایند: هیچ مالی را برای کسب رضایت الهی خرج نمی‫کنی، مگر اینکه اجر و پاداشش را از خداوند دریافت خواهی کرد، حتی آنچه را که در دهان همسرت می‫گذاری [۱۱۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ اهتمام دادن به همسر و خانواده یکی از پایه‫های اصلی ثبات زندگی اجتماعی است، و برای استحکام بخشیدن به آن پیامبر خدا ج نهایت سعی و تلاش خود را بخرج داده، اصول و ضوابط و قوانین خاصی در اینباره گذاشته‫اند. بطور مثال؛ پیامبر اکرم ج خرج بر خانواده را بهترین خرج یک مرد اعلام کرده، آن حضرتج می‫فرمایند: بهترین دینار، آن دیناری است که مرد برای خانواده‫اش خرج می‫کند [۱۱۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و همچنین فرموده‫اند: اگر مرد خانمش را آب بنوشاند، نیز از خداوند اجر و پاداش خواهد گرفت [۱۱٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ عرباض بن ساریهس یکی از شاگردان مکتب رسالت با شنیدن این خبر دوید و همسرش را آب نوشانیده، این حدیث پیامبر ج را برایش تعریف کرد.

پیامبر اکرم ج شاگردان وپیروانش تا بروز قیامت را این چنین آموخت تا با خانم‌ها با کمال خوش اخلاقی و شفقت و مهر و عطوفت برخورد کرده، از هیچ خیر و نیکی در حق آن‌ها دریغ نورزند، و به نیکویی و سخاوت بر آن‌ها خرج کنند.

و خوش اخلاقی و برخورد نیکو با خانم‌ها را از کرامت و شهامت و مردانگی و معدن و اصالت مرد دانسته است. آن حضرت ج می‫فرمایند: بهترین شما آن‌هائی هستند که برای همسران‌شان بهترین باشند [۱۱۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و از اینکه مردی بر زنش خشم ورزد، و یا کینه‫اش را بدل گیرد، منع فرموده‫اند. آن حضرت می‫فرمایند: هیچ مرد مؤمنی بر زن مؤمنی کینه نورزد، اگر یک اخلاق و رفتاری از او را نپسندید رفتار و اخلاقی دیگر را می‫پسندد [۱۱٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ با این روش پیامبر خدا ج دید ایجابی را در مردان زنده می‫کرد، و آن‌ها را تشویق می‫کرد تا به نکات مثبت و رفتارهای شایسته‫ی زن‌ها توجه داشته باشند. و از لغزش‌ها و نکات منفی چشم پوشی کنند، چرا که برخوردهای منفی، و با عینکهای سیاه زره‫بینی زیر و رو کردن نکات منفی و اشتباهات، باعث ایجاد کدورت‌های طولانی، و بدبینی‌ها و کینه‫توزی‌ها در بین دو ستون اصلی خانواده می‫شود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آن حضرت همیشه به نرم خوئی و شفقت و مهر به خانمها امر کرده، از زدن زنها منع می‫فرمودند. از دستورهای گهربار آن حضرت به مردان این است که: کنیزکان خدا ـ زنها ـ را نزنید [۱۲۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و کسانی که زن‌ها را می‫آزارند را به عذاب و بازخواست شدید پروردگار تهدید کرده است. می‫فرمایند: «اللهُمَّ إِنِّي أُحَرِّجُ حَقَّ الضَّعِيفَيْنِ: الْيَتِيْمِ وَالمرْأَةِ» [۱۲۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ (بار الها! من از حق دو گروه؛ یتیم و زن، در حیرتم).

بدین معنی که؛ هر کس به این دو صنف ستمی روا دارد، خداوند از او درنخواهد گذشت، و او در دنیا و آخرت مورد بازخواست و عذاب الهی واقع خواهد شد.

اسلام برای خانواده یک حریم خاص و تقدس ویژه‫ای در نظر گرفته است. این محدوده عبارت از یک صندوقچه‫ای است از اسرار پنهان، و یک فضائی است پر از مهر و شفقت و خوبی‌ها و گذشت‌ها. از اینروست که پیامبر اکرم ج مردها را از افشا کردن اسرار خانم‌هایشان بشدت برحذر داشته، و همچنین خانم‌ها را از اینکه اسرار همسرانشان را درز دهند منع کرده است. آن حضرت ج می‫فرمایند: از افرادی که بدترین جایگاه را نزد خداوند در قیامت دارند، آن مردی است که به زنش نزدیکی می‫کند، و زنش با او همبستر می‫شود سپس رازش را فاش می‫کند [۱۲۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ از احترام و اکرام پیامبر خدا ج برای خانمان همین بس که آن حضرت مردان را از گمانه‫زنی بد، و در پی لغزش‌های زن بودن، منع کرده است. جابر شاگرد و یار پیامبر خدا ج می‫فرمایند: پیامبر خدا ج از اینکه مرد شب هنگام و بی‫خبر به خانه‫اش وارد شود، به گمان اثبات خیانت یا یافتن گناه و لغزشی از خانواده‫اش، منع فرموده‫اند [۱۲۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج در برخورد با همسران‌شان آیتی و نشانه‫ای از لطف و رحمت و شفقت بودند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ الأسود می‫گوید: از مادر مؤمنان عائشه صدیقهل پرسیدم: پیامبر خدا ج در خانه چکار می‫کردند؟ ایشان گفتند: پیامبر در کارهای خانه شریک بودند، و چون وقت نماز می‫شد، به نماز می‫رفتند [۱۲۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و همیشه همسرانشان را از خود راضی می‫کردند. و با سخنان شیرین و حرفهای زیبا با آن‌ها شوخی می‫کردند و دل‌هایشان را شاد می‫کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ دوستی و عشق و محبت و علاقه پیامبر و همراهان‌شان نمادی است از سعادت و خوشبختی و محبت. روزی پیامبر ج به همسر مهربان‌شان عائشه ل فرمودند: من خشم و رضایت تو را بخوبی احساس می‫کنم! عائشه گفت: یا رسول الله، چطور تشخیص می‫دهی من راضیم یا نه؟ فرمودند: وقتی راضی و خشنودی می‫گوئی؛ بله، سوگند به پروردگار محمد. و اگر خشم گرفتی می‫گویی؛ بله؛ سوگند به پروردگار ابراهیم. مادر مؤمنان گفت: بله، کاملا حق با شماست. سوگند به خدا، ای رسول الله، که نمی‫توانم جز با نام شما قهر کنم! [۱۲۵]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ یعنی اینکه محبت سرشار پیامبر قلب همسرانش را شیفته خود کرده بود، و آن عشق و علاقه‫ای ثابت و ماندگار بود و هرگز تغییری در آن صورت نمی‫گرفت. و در نهایت ناراحتی و عدم رضایت کوچک‌ترین خشمی بر ذات پاک پیامبر ج نمی‫توانست به دل‌هایشان راه یابد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر آیتی از وفا و مهر بود. هرگز ایشان همسر اولشان خدیجه کبری را از یاد نبردند. و سال‌ها پس از وفات خدیجه صورت و یاد او در قلب و دل پیامبر زنده بود.

خادم و شاگرد پیامبر ج ؛ حضرت انس می‫گوید: اگر برای پیامبر ج هدیه‫ای می‫آوردند، می‫فرمود: این را برای فلانی که از دوستان خدیجه بود، ببرید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این است جایگاه و مکانت زن نزد رسول خدا ج ، و این است احترام شایانی که اسلام برای زن به صورت قانون ثبت کرده است.

کجایند بوق‌های توخالی‫ای که صبح و شام با شعار آزادی زن گوش فلک را کر کرده‫اند؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ چرا گوشه‫ای از این معانی والا و مفاهیم برجسته را حلقه‫ی گوش‌هایشان نمی‫کنند؟! [۱۲۶]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۱۵] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۱۶] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۱۱٧] به روایت امام احمد، آلبانی این حدیث را حسن دانسته. [۱۱۸] به روایت امام احمد وامام ترمذی. [۱۱٩] به روایت امام مسلم. [۱۲۰] به روایت امام ابو داود سجستانی. [۱۲۱] به روایت امام احمد وامام ابن ماجه. [۱۲۲] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۱۲۳] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۲۴] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۲۵] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۲۶] اساسنامه‫ی روابط اجتماعی بر مبنای میثاق رابطه شوهر و همسری در خانه برقرار می‫شود. و در واقع هرچند این رابطه‫ی مقدس قویتر و پایدارتر باشد، بهمان اندازه استحکام جامعه پایدارتر و تزلزل‌های اخلاقی از آن دورتر خواهد بود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج در سن ۲۵ سالگی با خدیجه دختر خویلد که بیوه زنی ۴۰ ساله بود ازدواج کردند. این ازدواج مبارک ۲۵ سال دوام داشت، که پس از آن خدیجه در سن ۶۵ سالگی، رسول خدا را که مردی ۵۰ ساله بود تنها گذاشته، به پیک حق لبیک گفت و بدیار باقی شتافت. خدیجه پا به پا همراه و همگام پیامبر خدا در دعوت و تلاش او شریک بود. و پیامبر اکرمج برای او احترام ومکانت شایانی قائل بودند، و او را بسیار دوست داشتند. و هرگز در زندگی خدیجه با خانمی دیگر ـ هر چند عرف و تقالید چندزنی جامعه‫ی آن روز بدو فشار می‫آورد ـ ازدواج نکردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و در شرافت و بی‫مثالی و نمونگی این ازدواج همین بس که خدیجه اولین کسی بودند که به رسالت پیام آور توحید حضرت رسول اکرم ج ایمان آوردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ چه ابلهند و نادان آن کوردلان و بیمار ضمیرانی که پیامبر خدا را به خاطر ازدواج‌های متعددشان زیر سؤال می‫برند!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در حقیقت محمد جوان تنها با یک بیوه‫ی ۴۰ ساله ازداوج کردند. و آن کسی که ازدواج‌های متعدد کرد پیامبری است ۵۰ ساله!!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این کوردلان حقود و کینه توز تاکنون درک نکرده‫اند که سن ۵۰ سالگی سن ازدواج‌های شهوت نیست! عمری است که انسان دیگر تمایل زیادی به ازدواج و تجدید فراش ندارد. ولی پیامبر خدا ج هدفی بسیار عظیم و بزرگ برای ساختن جامعه‫ی بشریت را دنبال می‫کرد. و ازدواج‌های او در آن جامعه‫ی نوسازی که پیامبر خشت اصلاح آن را بدوش می‫کشید، هر یک از برای رسیدن به مقصدی خاص چون؛ دعوت قبایل مختلف عرب به اسلام، اصلاح و همبستگی و برقراری وحدت اجتماعی در بین قبائل مختلف، تربیت دعوت‌گرانی که مسائل دینی مربوط به خانمها را همراه با تصویری از الگوی زندگی خانوادگی به آیندگان منتقل سازند، در کنار ترسیخ معانی تکافل اجتماعی و سرپرستی بیوه‫زنان و خانم‌های بی‫سرپرست و... به مؤمنان و به بشریت، بوده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در زندگی خانوادگی پیامبر خدا ج آیت وفاست! محبت و دوستی و وفا رنگ و بو، و ساز و برگ خانه‫ی پیامبر اکرم ج بود. ورق زدن زندگی شخصی این نمونه و الگوی بی‫مانند انسانیت نیاز به سال‌ها وقت دارد. چرا که هر لمحه‫ او درسی است عمیق، و هر درس او مدرسه‫ی است از اخلاق و سازندگی، که در فهم آن کتاب‌ها می‫توان نگاشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ تنها در این چند خط به یک نشانه از وفای او با همسر اولشان خدیجه کبری اشاره می‫کنیم:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عائشه تنها دختری است که پیامبر خدا ج برای قدرشناسی از بهترین یار و وزیر و مستشار خود ابوبکر صدیق، آن کسی که خداوند از بالای عرش عزت و شرف خویش او را به عنوان دوست و همراه پیامبر به تاریخ معرفی نمود [التوبه: ۴۰)، با دختر او ازدواج کرد، تا مسئولیت نقل مباشر مسائل فقهی و شرعی خانه و خانواده را به مسلمانان به عهده گیرد. و این بانوی بزرگوار به بهترین وجه در زمان آن حضرت و پس از رحلت‌شان ادای واجب نمودند، و مسلمانان از این مادر خود به نام "بانوی دانشمند اسلام" یاد می‫کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ با وجودی که عائشه در پیش پیامبر بسیار عزیز و گرامی بود، و آن حضرت او را با عشق وعلاقه‫ی خاصی با نام‌ها و صفت‌هایی دلربا چون؛ حمیرا ـ"سرخ گونه"ـ صدا می‫کردند، و آخرین لحظات عمر مبارک‌شان را نیز در کنار او سپری نمودند، از وفای آن حضرت به خدیجه رشک می‫بردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ همین عائشه که در قلب پیامبر خدا ج از چنین جایگاه ویژه‫ای برخوردار بودند، تصاویری بسیار گویای محبت و عشق و علاقه از وفای آن حضرت منعکس می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عائشه می‫گوید: مرا به حال هیچ کس رشک نمی‫آمد، مگر خدیجه که پیامبر همیشه از او یاد می‫کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ توجه داشته باشید، که از وفات خدیجه سال‌ها می‫گذرد، و هنوز پیامبر آنگونه از او نام می‫برد که همسران آن مقام به حالش رشک می‫برند!...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در روایتی از عائشه آمده است: از هیچ زنی آنقدر غیرتم نیامد که از خدیجه! کسی که سال‌ها قبل از ازدواجم با پیامبر ج وفات کرده بود. چونکه رسول الله ج بسیار از او یاد می‫کردند، و خداوند به پیامبرش دستور داده بود تا به او مژده‫ی کاخی از جواهرات در بهشت بدهد. و هرگاه گوسفندی سرمی‫بریدیم رسول اکرم ج به همه‫ی دوستان خدیجه تا نیازشان برآورده می‫شد گوشت هدیه می‫کردند. (بخاری ۴/ ۲۳۰)‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ شاگرد با وفای رسول خدا؛ عائشه می‫گوید، احیانا از شدت اظهار محبت رسول خدا به خدیجه کمی دلخور می‫شدم و می‫گفتم:... انگار در دنیا هیچ زنی جز خدیجه نبود! آن حضرت شروع می‫کردند به تعریف کردن از خدیجه، و اینکه ایشان چنین و چنان بودند، وفرزندان من از او هستند. (بخاری ۴ /۲۳۱)‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ مادر مؤمنان؛ عائشه‫ روایت می‫کند: روزی هاله دختر خویلد ـ خواهر خدیجه ـ اجازه خواست. پیامبر با شادی از جایشان برخواستند و گفتند: خدای من هاله است! من از این برخورد پیامبر بسیار غیرتم آمد. گفتم: چقدر اسم همین پیره زن قریشی که سالهاست مرده را می‫بری، خداوند بهتر از او را به شما داده است! (مسلم ٧ /۱۳۴)‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر این اعتراض‌ها و پرخاش‌های غیرت همسرانش را با لبخند جواب ‫داده می‫فرمودند: روزی که همه به من کفر ورزیدند خدیجه به من ایمان آورد. روزی که همه مرا دروغگو خواندند، خدیجه بود که حرفم را پذیرفت. روزی که مردم مرا از همه چیز منع کردند، خدیجه بود که مرا شریک مالش کرد. (استیعاب ۴/ ۲٧٩ و الاصابه ۴ / ۲٧۵).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ روزی پیرزنی به نام "حسانة المزنیة" به دیدنمان آمد. پیامبر با خوشروئی از او پذیرائی کرد، و با او نشست و مشغول گفت و شنود شد. از رسول خدا ج پرسیدم: این پیرزن کیست؟ فرمودند: ایشان از دوستان خدیجه بودند!!.. آیا وفا و محبت و دوستی بیشتری سراغ دارید؟!.. ( روح و روان و جان و مالمان فدای تو ای پیامبر محبت و وفا. و ای نمونه و الگوی انسانیت) بشنو این قصه را و دریاب عمق حکایت وفا و انسانیت الگوی والای بشریت را: ابوالعاص داماد پیامبر خدا ـ شوهر دخترشان زینب ـ که در صف کافران در معرکه "بدر" شرکت کرده بود به اسارت مسلمانان درآمد. همسر او زینب که در آن هنگام هنوز در مکه بود مبلغی مال همراه با گردنبندی که مادرش "خدیجه" در شب ازدواجش به او هدیه کرده بود را برای رهائی شوهرش به مدینه فرستاد. پیامبر خدا ج پس از دیدن آن گردنبندی که پس از سال‌ها هنوز آنرا به خاطر داشت، ۲۵ سال سعادت و خوشبختی در کنار خدیجه بیادش آمده، بی اختیار شروع کرد به گریستن. سپس از یاران با وفایش که چون پروانه دور شمع نبوت او جان می‫دادند اجازه خواست تا گردنبند را برگرداند. همه‫ی آن پروانه‫های محبت با کمال سعادت رضایت دادند. و آن حضرت گردنبند ـ یادگار خدیجه کبری ـ را به دخترشان بازگرداندند. ( الاصابه ۴ /۳۰۶ ، الاستیعاب ۴/ ۳۰۵).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ از تصاویر پرفروغ وفای این شوهر نمونه و الگو همین بس که او در حالی چشم از جهان فرو بست و به پیک حق لبیک گفت که سرش در آغوش همسرش مادر مؤمنان؛ عائشه صدیقه ـ بانوی دانشمند اسلام ـ بود. و در کلبه‫ی درویشی همسرش نیز دفن گردید. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ وفا در زندگی... و وفا در وفات... و وفا پس از وفات... الهی .. بار الها.. جان ما در راه آن انسان کامل؛ الگوی وفا از ما بستان، و در رکاب او ما را برانگیز، و در کنار او در بهشت برین جایمان ده... از جمله اساسنامههای این دین برای استحکام روابط خانوادگی:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند متعال به مؤمنان دستور می‫دهد: ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ [النساء: ۱٩]. «و با زنان خود بطور شایسته (در گفتار و در کردار) معاشرت کنید». ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج فرمودند: بهترین شما کسی است که برای خانواده‫اش بهترین باشد. ومن از تمامی شما برای خانواده‫ام بهترینم. (ترمذی ۵/ ٧۰٩، ابن ماجه ۱/ ۶۳٩)‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و همچنین فرمودند: از کامل‌ترین مؤمنان در درجه‫ی ایمان خوش اخلاق‌ترین آن‌ها، و مهربانترین‌شان برای خانوادهایشان هستند. (ترمذی ۵ /٩)‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و همچنین می‫فرمودند: خوش اخلاقترین مؤمنان و بهترین و خوش برخوردترین آنها با همسرانشان، کاملترین آنها در ایمانند. (ابن ماجه ۱/ ۶۳۶، ترمذی ۳/ ۴۶۶)‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در این باره همین بس که بشنویم عبدالله فرزند عمر چگونه جایگاه و مکانت زن و همسر را در جامعه‫ی پیامبر اکرم ج برای ما به تصویر می‫کشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ایشان می‫گویند: در زمان پیامبر خدا ج از تند سخن گفتن و کمترین حرکتی که احیانا باعث رنجش خانم‌هایمان شود بشدت هراس داشتیم. تا مبادا آیاتی از قرآن نازل شود و ما را مورد بازخواست قرار دهد. (بخاری ۶ / ۱۴۶)‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

درس سی و دوم: عدالت پیامبر خدا ج

اسلام مکتب عدل و انصاف و دادگری است. مکتبی است که همواره در کنار مظلوم است تا حقش را از ظالم بگیرد، و خود از ظلم و ستم و استبداد و دیکتاتوری بیزار است.

این آخرین دیانت آسمانی پیروانش را بر عدل و انصاف تربیت می‫کند. پروردگار یکتا می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ [النحل: ٩۰].

«به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد، و از فحشا و منکر و ستم گری نهی می کند. شما را اندرز می دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست]».

و همچنین آفریدگار یگانه می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنَ‍َٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ[المائدة: ۸].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت، گواهی دهید! دشمنی با قومی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام می‌دهید، با خبر است!»

عدالت اسلامی قانون را بر تمام افراد جامعه بطور یکسان اجرا می‫کند. و همه مردم حتی اگر دختر رسول خدا ج باشد، در برابر قانون خدا برابرند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در روایات تاریخی آمده است که خانمی از اشرافیان «بنی مخزوم» سرقت کرد. قریشیان بسیار پریشان شدند، و به فکر افتادند تا سزای او را که از خانواده‫های اشرافی است بگونه‫ای تخفیف دهند. و خواستند نزد پیامبر خدا ج در حق او شفاعت کرده، حد سرقت را از او دفع کنند. کسی جرأت نمی‫کرد در این باره با رسول الله ج صحبت کند. با خود گفتند: کسی جز اسامه بن زید که بسیار نزد پیامبر عزیز و محبوب است جرأت چنین کاری ندارد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ چون آن زن را خدمت پیامبر ج برای دادخواهی آوردند؛ اسامه بن زید درباره او با پیامبر صحبت کرد. پیامبر خدا ج بسیار برآشفته خشمگین شدند، و چهره مبارک‌شان از شدت ناراحتی و خشم سرخ گشت. سرش داد زد: آیا در حدی از حدود الهی شفاعت می‫کنی؟ (یعنی باعث تعطیلی آن می‫شوی!).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ بعد از ظهر همان روز پیامبر خدا ج در بین یارانش ایستاده، پس از حمد و ثنای پروردگار فرمودند: آنچه باعث هلاک و بربادی ملت‌های پیش از شما شد، این بود که چون اشرافیان سرقت می‫کردند از آن‌ها درمی‫گذشتند، و اگر فقیر و ناتوانی دست به سرقت می‫زد قانون را بر او اجرا می‫کردند. سوگند به پروردگاری که جانم در اختیار اوست اگر فاطمه دخترم دزدی کند دستش را قطع می‫کنم [۱۲٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این است عدالت پیک آسمان که در برابر قانون همه برابرند، عدالت الهی بین اشرافیان و پابرهنه‫ها، و بین ثروتمندان و مستمندان، و بین پادشاه و رعیت هیچ فرقی قائل نیست، همه در مقابل ترازوی حق و عدالت مساویند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ اگر بخواهیم عدالت پیامبر خدا ج را به تصویر کشیم، نیاز به نوشتن هزار جلد کتاب خواهیم داشت، در اینجا تنها به چند مثال از عدالت و دادخواهی او اشاره می‫کنیم:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ نعمان بن بشیر می‫گوید: پدرم به من هدیه‫ای داد. مادرم پرخاش کرده گفت: من تا رسول خدا ج این کار را تأیید نکند راضی نمی‫شوم. پدرم نزد رسول اللهج رفته گفت: من به فرزندم هدیه‫ای داده‫ام، ولی مادرش راضی نمی‫شود مگر اینکه شما رضایت دهید!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آن حضرت ج پرسیدند: آیا به سایر فرزندانت هدیه‫های مشابهی داده‫ای؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ گفت: خیر. رسول الله ج فرمودند: از خداوند بترسید، و بین فرزندانتان عدالت را رعایت کنید.

پدرم بازگشته هدیه‫اش را پس گرفت [۱۲۸]. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و در روایتی آمده که پیامبر خدا ج از او پرسیدند: آیا پسران دیگری نیز داری؟ گفت: آری. فرمودند: آیا به همه هدیه‫هایی مثل این داده‫ای؟ گفت: خیر. فرمودند: پس من بر چیزی که در آن ظلمی باشد گواهی نمی‫دهم [۱۲٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ روزی پیامبر خدا ج اموالی را بین مردم تقسیم می‫کردند، ذوالخویصره تمیمی آمد و گفت: ای رسول خدا ج عدالت را رعایت کن!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج فرمودند: وای بر تو! اگر من عدل و انصاف را رعایت نکنم، پس چه کسی عدالت را رعایت خواهد کرد؟ اگر من به عدالت رفتار نکنم هلاک و برباد شده‫ام [۱۳۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پروردگار عالم پیامبر و فرستاده خود را بر بهترین صفات نمونه تربیت داده، او را سرور دو جهان قرار داده، و امین وحی خود نموده، آیا هرگز گمان می‫رود چنین شخصی تار مویی از عدالت و داد منحرف شود؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ چگونه امکان دارد ایشان عدل نورزند در حالیکه خودشان می‫فرمایند: دادگران و عدالت پیشه‫گان در روز قیامت بر منبرهایی از نور قرار دارند. آن‌هایی که در دستورات و در خانواده‫هایشان و در هر آنچه مسئولیتی را به عهده دارند عدالت را رعایت می‫کنند [۱۳۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر در خانه نیز نمادی از عدل و انصاف بودند. عدل و انصاف را بصورتی مثالی و نمونه در بین همسرانشان بجا می‫آوردند. هر آنچه داشت از مسکن و مال و ثروت را به صورت متساوی بین آن‌ها تقسیم می‫کردند، وقت‌شان را نیز با رعایت انصاف و عدالت بین آن‌ها تقسیم کرده بودند، هر شب را نزد یکی از آن‌ها می‫گذراندند. برای هر یک از همسرانش اتاقی ساخته بودند. و اگر به سفر می‫رفتند بین آن‌ها قرعه کشی می‫کردند، و قرعه بنام هر کس آمد در سفر شرف همراهی آنحضرت نصیبش می‫شد. در روزهای آخر عمر مبارکشان؛ هنگامی که بیماری بر ایشان شدت گرفته بود نیز بطور تساوی بین اتاق‌های همسران‌شان منتقل می‫شدند. و وقتی همسرانشان احساس کردند، نقل و انتقال بر آن حضرت با شدت بیماریش مشکل است، و می‫دانستند که آن حضرت میل دارند در خانه عائشه بستری شوند، همه مادران مؤمنان به آن حضرت اجازه دادند تا در خانه عائشه تیمارداری شوند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و ایشان لحظات آخر زندگی مبارک‌شان را در خانه عائشه دختر یار غارشان؛ ابوبکر صدیق گذراندند. و در حالیکه سرشان در آغوش مادر مؤمنان، بانوی دانشمند اسلام؛ عائشه بود جان به جان آفرین تسلیم گفته به پیک حق لبیک گفتند..

و با وجود اینکه نهایت عدالت و انصاف را مراعات می‫کردند، و تاریخ زندگی ایشان صفحه‫ایست گویا از عدل و داد و انصاف آن حضرت، باز هم دستان پوزش بدرگاه حق دراز کرده، در کمال تواضع و فروتنی و خاکساری به درگاه خداوند می‫فرمودند: بارالها! این نهایت مراعات تقسیم و انصاف است در آنچه در توان من است، و مرا سرزنش و بازخواست مکن در آنچه در دستان توست و مرا توان رسیدن به آن نیست [۱۳۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و رسول خدا ج به شدت کسانی را که بیش از یک همسر دارند، و به یکی بیش از دیگران اهتمام می‫ورزند برحذر داشته فرموده‫اند: کسی که دو همسر دارد، و به یکی بیش از دیگری تمایل نشان می‫دهد، روز قیامت در حالیکه یک طرف بدنش کج ـ و فلج ـ است حاضر می‫شود [۱۳۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۲٧] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۲۸] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۲٩] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۳۰] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۳۱] به روایت امام مسلم. [۱۳۲] به روایت امام ابو داود سجستانی، وامام ترمذی. نگا: اخلاق النبی (ج) فی القرآن والسنة ۳/ ۱۲٧۱. [۱۳۳] به روایت امام مسلم نیشابوری.

درس سی و سوم: وفاء رسول الله ج

اسلام دین وفا و احترام عهد و پیمان‌ها و میثاق‌هاست. پروردگار یکتا می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِۚ [المائدة: ۱].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به پیمان‌ها (و قراردادها) وفا کنید!»

و می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسۡ‍ُٔولٗا٣٤[الإسراء: ۳۴].

«و به عهد و پیمان وفا کنید، زیرا [روز قیامت] درباره پیمان بازخواست خواهد شد».

و در سوره مبارکه رعد تلاوت می‫کنیم:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿ٱلَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَلَا يَنقُضُونَ ٱلۡمِيثَٰقَ٢٠ [الرعد: ۲۰].

«آن‌ها که به عهد الهی وفا می‌کنند، و پیمان را نمی‌شکنند...».

و پیامبر خدا ج می‫فرمایند: اگر کسی با مردمی عهد و پیمانی داشت؛ تا بسر آمدن وقت آن عهد و پیمان حق ندارد هیچ گره‫ای را بگشاید، و یا آن را محکم کند، مگر اینکه بطور دو جانبه آن عهد و پیمان را بر هم زنند [۱۳۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و چون دو سفیر مسیلمه کذاب نزد آن حضرت آمدند، و با آن روش زشت آن حرف‌های بسیار پلید خود را بر زبان راندند، آن حضرت ج فرمودند: اگر نه این بود که پیک کشته نمی‫شود، گردن‌هایتان را می‫زدم. و از آن روز این برای مردم یک سنت و قاعده شد که سفیر یا پیک نباید کشته شود [۱۳۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ تصاویر وفای آن حضرت ج در پایبندی به معاهداتش با کفار بیش از آن است که بتوان در این مختصر گنجانید، تنها به چند مثال اشاره می‫کنیم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در قصه حدیبیه پیامبر در حال نوشتن بندهای پیمان صلح با سفیر قریش؛ سهیل بن عمرو، بودند. و از بندهای این پیمان‫نامه این بود که؛ هر مردی از سوی قریش به پیامبر بپیوندد اگر چه مسلمان باشد، آن حضرت ملزم است او را به قریش تسلیم کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و در حالیکه دیگر بندهای صلح با قریشیان نوشته می‫شد، بناگاه «ابو جندل» پسر »سهیل بن عمرو»، در حالیکه غل و زنجیر بر دست و پایش بود، از پایین شهر مکه فرار کرده، خود را در بین مسلمانان انداخت. سهیل برآشفته داد زد: ای محمد! این اولین موردی است که باید بدان پایبند باشی، و او را به ما برگردانی.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر ج فرمودند: هنوز پیمان نامه امضاء نشده است.

او گفت: پس هرگز با شما در هیچ موردی پیمان صلح نمی‫بندم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ رسول الله ج که می‫دانست با بازگرداندن یک مسلمان نزد کافران چه شکنجه‫ها و مشکلاتی در انتظار او خواهد بود از سهیل خواهش کرده فرمود: این مورد را برای من بگذار.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ سهیل: نخیر، من او را به تو نمی‫بخشم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر: بله، چنین کن.

سهیل: هرگز، چنین نخواهم کرد.

و ابو جندل با صدای بلند داد می‫زد: ای مسلمانان! آیا پس از اینکه خودم را به شما برادران مسلمانم رسانده‫ام، اجازه می‫دهید مرا به کافران تسلیم کنند تا در دینم مورد فتنه و شکنجه قرار گیرم؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج با دلی آزرده و قلبی رنجور، در این لحظاتی که بر ایشان بسیار سخت بود، با دورنگری خود چشم به آینده دوخته بودند، به ابوجندل تسلی داده فرمودند: ای ابوجندل! صبر و شکیبائی پیشه کن، و اجر و پاداشت را از خداوند بخواه، و بدانکه خداوند برای تو و سایر مستضعفان گشایش و راه نجاتی فراهم خواهد کرد. عذر ما را نیز بپذیر که ما با این ملت صلح و پیمانی را امضاء کرده‫ایم، و ما به آن‌ها عهد و پیمان‌هایی داده‫ایم، و آن‌ها عهد و پیمان خدا را به ما داده‫‫اند، و ما به آن‌ها خیانت نمی‫کنیم [۱۳۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ مدتی بعد از این حادثه ابوبصیر یکی از تازه مسلمانان قبیله ثقیف که هم پیمان قریش بودند، توانست از بین قریش فرار کرده خود را به مدینه نزد پیامبر خداج برساند. قریش دو سرباز به مدینه فرستاد تا او را بازگردانند. پیامبر خدا ج نیز به موجب پیمان صلح حدیبیه او را به آن‌ها تسلیم کرد.

با وجود اینکه در ظاهر این عهدنامه ظلمی آشکارا در حق مسلمانان بود، ولی پیامبر خدا ج در کمال وفا به تمام بندهایی که بر آن اتفاق کرده بود پایبند بود و عهد و پیمانش را احترام می‫گذاشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و از تصاویر وفای آن حضرت ج به میثاق نامه‫اش با کفار می‫توان به روایت «براء» اشاره کرد، ایشان آورده‫اند که چون پیامبر خدا ج قصد عمره کرد، رسولی نزد مردم مکه فرستاد تا از آن‌ها اجازه ورود به شهر بگیرد. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آن‌ها نیز شرط کردند که حق ندارد بیشتر از سه شب در مکه بماند، و حق ندارد همراه خود اسلحه سنگین (جز شمشیر و کمان) داشته باشد، و حق ندارد کسی را به دین خودش دعوت کند.

این شرط را بین مسلمانان و قریش، علی بن ابی‫طالب می‫نگاشتند. او نوشت: این اتفاقی است بین محمد رسول الله و... ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ آن‌ها گفتند: اگر می‫دانستیم تو رسول خدا هستی، جلویت را نمی‫گرفتیم و پیرویت می‫کردیم. ولی بنویس: این اتفاقی است بین محمد بن عبدالله و ...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ رسول الله ج فرمودند: سوگند بخدا که من محمد بن عبدالله هستم، و سوگند بخدا که من رسول الله هستم.

سپس به حضرت علی فرمودند: کلمه «رسول الله» را پاک کند. حضرت علی که این زورگوئی و قلدری مشرکان را نمی‫توانست تحمل کند، برآشفته گفت: سوگند بخدا که هرگز آن‌را پاک نمی‫کنم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر ج فرمودند: به من نشان بده کجا نوشته‫ای. حضرت علی نوشته را جلوی پیامبر خدا ج گذاشتند، آن حضرت با دستان مبارک‌شان کلمه «رسول الله» را پاک کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و چون پیامبر خدا ج داخل مکه شد و روزهای مورد اتفاق پایان یافت، کافران نزد حضرت علی آمده گفتند: به رفیقت بگو که بیرون شود.

حضرت علی سخن آن‌ها را به پیامبر اکرم ج رسانید. آن حضرت ج فرمودند: آری! و از مکه خارج شدند [۱۳٧].

رسول الله ج آنگونه که با آن‌ها عهد و پیمان بسته بودند تنها سه روز در مکه مانده، سپس بیرون شدند.

آن حضرت به شدت از خیانت و پیمان شکنی نفرت داشتند، و مسلمانان را از خیانت ورزیدن، و بی‫وفائی به عهد و پیمان شکنی برحذر داشته می‫فرمودند: اگر کسی به مردی امان داد، سپس او را کشت، من از قاتل بیزارم، اگر چه مقتول کافری باشد [۱۳۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و آن حضرت ج فرمودند: هیچ ملتی پیمان شکنی نکردند، مگر اینکه قتل و غارت در بین آن‌ها منتشر شد [۱۳٩].

و پیامبر خدا ج از خیانت که ضد وفا و عهد باشد به خداوند متعال پناه می‫جست، و می‫فرمودند:... بارالها! من به تو پناه می‫برم از خیانت، که آن زشت ترین چیزی است که در سینه‫ها پنهان است [۱۴۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و آن حضرت ج خیانت و پیمان شکنی را حرام شمرده، و فرموده‫اند: هر خائن و پیمان شکنی را پرچمی است روز قیامت که بدان شناخته می‫شود [۱۴۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و بارها به صراحت اعلام داشته که او هرگز عهد و پیمانی را نمی‫شکند، و می‫فرمودند: من هرگز عهد و پیمانم را زیر پا نمی‫گذارم [۱۴۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۳۴] به روایت امام ابو داود سیستانی، و امام ترمذی. [۱۳۵] به روایت امام ابو داود سجستانی. [۱۳۶] به روایت امام بخاری. [۱۳٧] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۱۳۸] به روایت امام نسائی، و البانی حدیث را صحیح دانسته. [۱۳٩] به روایت امام حاکم، و آنرا بر شروط امام مسلم صحیح دانسته، و البانی نیز روایت را صحیح ارزیابی کرده است. [۱۴۰] به روایت امام ابو داود سیستانی، و امام نسائی، و البانی آنرا حسن ارزیابی کرده است. [۱۴۱] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۴۲] به روایت امام ابو داود سیستانی، و امام احمد، والبانی آنرا صحیح ارزیابی کرده است.

درس سی و چهارم: گذشت پیامبر اکرم ج

خداوند پیامبرش را نمادی از عفو و بخشش و گذشت قرار داده، برای هدایت و رستگاری بشریت فرستاد. و به او امر کرد از مردم درگذرد:

﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ [آل عمران: ۱۵٩].

«به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آن‌ها را ببخش و برای آن‌ها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن!»

و همچنین او را ارشاد نمود:

﴿فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱصۡفَحۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ١٣ [المائدة: ۱۳].

«پس تو از آن‌ها درگذر و (کار بدشان را) عفو کن، که خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد».

رسول الله ج عفو و بخشش را دوست می‫داشت، و در سیمای او گذشت موج می‫زد. و بازخواست و سرزنش و ملامت آخرین دوایی بود که تا مجبور نمی‫شد آن‌را بکار نمی‫گرفت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ سیرت آن حضرت ج و زندگی مبارک‌شان تجسمی است از عفو و بخشش و درگذشت و غفران، و آنچه در فتح مکه، جهان شاهد آن بود نمونه‫ای است از اقیانوس بی‫ساحل عفو این رسول هدایت و رشادت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ از جمله تصاویر زیبای عفو آن حضرت این روایت شاگرد نمونه مدرسه رسالت؛ ابوهریرهس است. ایشان آورده‫اند: پیامبر گشتی را به سوی «نجد» گسیل داشت. سربازان پیامبر مردی از «بنی حنیفه» که «ثمامه پسر اثال» نام داشت، و کدخدای مردم یمامه بود را اسیر کرده، به ستونی از ستون‌های مسجد بستند. پیامبر اکرمج نزد او آمده پرسید: ای ثمامه! چه می‫گوئی؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ او گفت: از من جز خوبی نخواهی دید؛ اگر مرا بکشی بدان که خونخواهانی دارم، و اگر رها سازی، مرد شکرگذاری را رها ساخته‫ای، و اگر مال و ثروت می‫خواهی، آنچه دلت می‫خواهد بخواه تا بپردازم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج او را رها کرده تشریف بردند. در روز بعد به او سری زده فرمودند: ای ثمامه، برای گفتن چه داری؟

او گفت: آنچه گفته بودم. اگر بکشی، خونم بهدر نخواهد رفت و خون‌خواهانی دارم. و اگر منت نهاده ببخشی، شکرگذاری را بخشیده‫ای، و منتت ارج نهاده خواهد شد. و اگر مال و ثروت می‫خواهی آنچه دلت می‫خواهد بخواه تا به تو پرداخته شود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر بدون اینکه به او جوابی دهد، او را رها کرده تشریف بردند. در روز سوم تشریف آورده فرمودند: ای ثمامه، حرفی برای گفتن داری؟ او گفت: آنچه گفته بودم. اگر ببخشی شاکری را بخشیده‫ای، و اگر بکشی صاحب خونی را کشته‫ای، و اگر مال بخواهی آنچه خواسته‫ای به تو پرداخت خواهد شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ رسول الله ج بدون اینکه تعلیقی بزنند دستور دادند او را آزاد کنند.

هدف از بستن او در مسجد این بود که او رفتار مسلمانان و اخلاق و کردار آن‌ها و نحوه عبادت‌شان را به چشمان خود ببیند، سپس با اراده و آزادی کامل خود تصمیم بگیرد. و این هدف به ثمر رسید:

اثامه فورا به نخلستان نزدیک مسجد رفت، و پس از اینکه خودش را شست و پاک کرد، دوباره به مسجد بازگشت. و خدمت رسول هدایت، زانو زده گفت: أَشْهدُ أَنَّ لَا إلهَ إِلَّا اللهُ، وأشْهدُ أَنَّ محمدًا عبدُه ورسولُه؛{گواهی می‫دهم که معبودی نیست مگر الله یکتا، و شهادت می‫دهم که محمد بنده و فرستاده اوست}، ای محمد! سوگند بخدا که در روی زمین از چهره کسی به اندازه چهره شما نفرت نداشتم، و امروز چهره شما محبوبترین و عزیزترین چهره در دلم است. سوگند بخدا که از هیچ دینی چون دین شما نفرت نداشتم، و امروز دینت عزیزترین دین نزد من است. سربازان شما مرا در راه عمره دستگیر کردند، حالا چه دستور می‫فرمائید؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ اثامه به خاطر اینکه مردم نگویند او زیر فشار اسارت، یا به خاطر نجات جان خود، ایمان آورده، با وجود قناعتی که به اسلام پیدا کرده بود، تا هنگام آزادی کامل ایمانش را اعلام نکرد!

پیامبر با آغوشی باز از او استقبال کرده بدو مژده‫ها داده، دستور دادند تا برنامه عمره‫اش را کامل کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و چون اثامه به مکه رسید، و قریشیان نور ایمان را در سیمای او دیدند، با تعجب پرسیدند: آیا گمراه شده‫ای و دین نیاکانت را ترک کرده‫ای؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ او با افتخار سری بالا زده گفت: خیر، بلکه هدایت یافته با رسول الله ج مسلمان شده‫ام. و سوگند بخدا که از «یمامه» یک دانه گندم به شما نخواهد رسید، مگر اینکه پیامبر اکرم ج اجازه فرمایند [۱۴۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ آری! بنگر چگونه عفو و بخشش قلبهای فولادی را ذوب می‫کند، و چگونه ابرهای تاریک و کبود کفر و شرک را از دلها کنار می‫زند، و چگونه قفلهای کینه و بغض و نیرنگ را از سینه‫ها می‫گشاید، و چگونه تاریکیهای کفر و گمراهی و شرک را با نور ایمان و اخلاص از دلها می‫زداید..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و از تصاویر بخشش آن حضرت ج، گذشت او از آن زن مکار و حیله‫گر یهودی است که گوشت زهراگین بخورد آن حضرت داد تا او را بکشد. و چون پیامبر از این توطئه جان سالم بدر برد، از دشمنی که قصد جانش داشت و بدترین خیانت را در حق او روا داشته بود، درگذشت و او را بخشید! ولی خباثت و نیش این زن عقرب صفت باعث شد یکی از یاران آن حضرت ج بنام «بشر پسر براء بن معرور» به زهر کین او به شهادت رسد. و از آن زن به حکم عدالت قصاص به عمل آمد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و از این تصاویر روایتی است از جابر، ایشان می‫گویند: در گشتی با پیامبر خدا ج به سوی منطقه «نجد» همراه بودم. در راه برگشت در دره‫ای پر از درختان خاردار برای استراحت فرود آمدیم. هر یکی از ما سایه درختی پیدا کرده زیر آن دراز کشید. پیامبر خدا ج نیز در یک ناحیه درختی یافته، شمشیرش را به آن آویزان کرده، در سایه آن درخت دراز کشیده خوابیدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ جابر می‫گوید: از شدت خستگی همه بخواب سنگینی فرو رفتیم. ساعتی نگذشته بود که صدای رسول خدا ج را شنیدیم که ما را می‫خواند. بسرعت خود را نزد آن حضرت رسانیدیم. دیدیم مردی دهاتی ذلیل و خوار در آنجا نشسته است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج فرمودند: وقتی من خواب بودم این مرد شمشیر مرا گرفته، برویم کشید. چون چشمانم را باز کردم، او را دیدم که شمشیر کشیده بالای سرم ایستاده است. به من گفت: حالا چه کسی تو را از دست من نجات می‫دهد؟ به او گفتم: الله! و حالا خودتان می‫بینید که چگونه در اینجا نشسته است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ سپس پیامبر او را بخشید و به سزای خیانتش نرسانید [۱۴۴].

[۱۴۳] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۴۴] به روایت امام بخاری.

درس سی و پنجم: جود و سخاوت پیامبر ج

پیامبر اکرم ج در همه چیز نمونه و اسوه و الگو بودند، جود و سخاوت و کرم و بخشش او را قلم نمی‫تواند بتصویر کشد، و حتی خیال ما مردمان این زمانه را توان تصور آن نیست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ جود و سخاوت او در تمامی لایه‫های زندگی بی‫مانند بود. او را در جود و کرم مثالی نیست. و بالاترین درجه سخاوت بخشیدن جان در راه خداوند است، که جان را نزد پیامبر در مقابل راه خدا هیچ ارزشی نبود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر در راه خدا یلی شجاع و دلیر بود که کسی را توان وصف شجاعت او، و یا ایستادن در صف او نیست، او جانش را برای خدا قربان کرده بود، و در معرکه‫ها از همه به دشمن نزدیکتر بود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در نشر علم و دانش نهایت سخاوت را داشت. یارانش را از آنچه خداوند بدو آموخته بود می‫آموخت. و همیشه سعی می‫کرد به آن‌ها همه معانی خیر و نیکی را بیاموزاند، و در آموزش آن‌ها نهایت نرمی و شفقت و مهر را داشت. و می‫فرمود: خداوند مرا سخت‫گیر نفرستاده، او مرا معلمی آسان و نرم‫خو فرستاده [۱۴۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و می‫فرمودند: من چون پدری برای شما هستم تا آنچه نیاز دارید را به شما یاد دهم [۱۴۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و چون کسی از آن حضرت چیزی می‫پرسید، همراه با جواب سؤالش آنچه احیانا طرف نیاز داشت و در ذهنش نبود که بپرسد را نیز از باب سخاوت و کرم در نشر علم بدو می‫آموخت. روزی کسی از پاکی آب دریا پرسید. ایشان جواب دادند: آب دریا پاک است و مرده‫اش حلال [۱۴٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ وقت پیامبر و زندگی و راحتی او در خدمت آسایش و نیازهای مردم بود، او تمام وقتش در پی برآوردن حاجات و نیازهای افراد جامعه بود. کافی است بدانی که دخترکی کنیز می‫توانست دست پیامبر را گرفته هر جا دلش بخواهد او را ببرد تا مشکلش را برطرف سازد [۱۴۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و کافی است در باب جود و سخاوت و کرم رسول خدا ج به گزارش جابر بن عبدالله گوش دهی که آورده‫اند: هرگز از پیامبر چیزی خواسته نشد که ایشان بگوید: نه [۱۴٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ گویا در لغت نامه پیامبر خدا ج کلمه «نه» اصلا وجود نداشت.

خادم رسول الله ج ؛ انس بن مالک، می‫گوید: هیچ کسی از پیامبر چیزی نخواست مگر اینکه آن‌را به او بخشید. مردی نزد پیامبر آمد، و ایشان رمه‫ی گوسفندی که فضای بین دو کوه را پر کرده بود را به او بخشید. آن مرد نزد قوم خود رفته گفت: ای مردم ایمان بیاورید، محمد چون کسی که هرگز از فقر و ناداری نمی‫ترسد به مردم می‫بخشد [۱۵۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ برای رسول الله ج هدایت و رستگاری فرد فرد جامعه ارزش داشت. نزد او دنیای فانی در مقابل ایمان یک فرد پشیزی ارزش نداشت. و به یارانش می‫فرمود: اگر خداوند کسی را به دست تو هدایت دهد از دنیا و هر آنچه در آن است برای تو با ارزشتر است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ انس می‫گفت: چه بسا افرادی فقط برای دست یافتن به دنیا ایمان می‫آوردند. ولی قبل از اینکه همان روزشان بسر رسد، غنچه اسلام در دلهایشان شگفته می‫شد، و ایمان و اسلام در دلهایشان از دنیا و هر آنچه در آن است با ارزشتر می‫گشت..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج پس از غزوه حنین به صفوان بن امیه سیصد سر حیوان بخشید. صفوان بعدها می‫گفت: سوگند به خدا که پیامبر به من چیزهایی بخشید، و من در دنیا از کسی چون او نفرت نداشتم، و او ـ با سخاوت و کرمش قلبم را شستشو داد ـ تا جائی که در دنیا کسی چون او برایم عزیز نبود [۱۵۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ابن عباسب می‫گوید: پیامبر خدا ج سخاوتمندترین و خیرخواه‫ترین انسانها بود. و در ماه رمضان؛ چون جبریل÷ برای قرآن خوانی نزد او می‫آمد از هر وقت دیگری سخاوتمندتر می‫شدند. پیامبر در سخاوت و نیکی از نسیم وزان نیز سخاوتمندتر و با صفاتر بودند [۱۵۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ جبیر بن مطعم آورده است: وقتی پیامبر ج و همراهانش از حنین بازمی‫گشتند برخی روستائیان صحرا نشین خود را به او رسانیده، از او چیزهایی می‫خواستند، آن‌ها با هجوم خود پیامبر را به سوی صحرائی پر از بوته‫های خار کشاندند، یکی از آن‌ها پارچه‫ای که روی شانه پیامبر بود را ربود. رسول الله ج در بین آن‌ها ایستاده فرمودند: لباسم را برگردانید، سوگند بخدا که اگر به اندازه این بوته‫ها چهارپایانی می‫داشتم، همه آن‌ها را بین شما تقسیم می‫کردم، و هرگز مرا بخیل و یا دروغگو و یا ترسو نمی‫یافتید [۱۵۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ گویا سخاوت و کرم با فطرت پیامبر و طبیعت او سرشته بود، و در رگهای او جریان داشت. او حتی قبل از برگزیده شدن به پیامبری آیتی بود از اخلاق خوب و گفتار شایسته و کردار نیکو، و کرم و سخاوت و بخشش بیدریغ.

در اولین تصویر اسلام مشاهده می‫کنیم؛ چون فرشته بر پیامبر در غار حراء نازل شد، و آن حضرت با دیدن این حادثه هراسان و حیران و لرزان خود را نزد همسرش، مادر مؤمنان؛ خدیجه کبری رسانید، ایشان پیامبر را دلداری داده چند جمله گفتند که تاریخ آن‌ها را با آب طلا می‫نگارد: بخدا سوگند که هرگز پروردگارت تو را ذلیل و خوار نخواهد ساخت، تو به خویشانت رسیدگی می‫کنی، و مستمندان را یاری می‫کنی، و به بینوایان کمک می‫کنی، و در سختیهای روزگار مردم را یاری می‫دهی...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این تصویری است از این شخصیت نمونه قبل از آنکه آفتاب رسالت در قلبش شروع به تپیدن کند. حالا پرتو نور قرآن و درخشش ایمان، و شعور و احساس همراهی رحمان از او چه تابلویی خواهد ساخت، خارج از تصور و خیال ما، و بالاتر از توان قلم است که آن‌را بتواند نقاشی کند.

همین بس که بدانی او را انباری برای انباشتن نبود. حضرت انس می‫گوید: پیامبر خدا هیچ چیزی را برای فردا ذخیره نمی‫کردند [۱۵۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ابو سعید خدریس آورده است: برخی از انصاریان دست حاجت پیش رسول خدا دراز کردند. آن حضرت آنچه خواستند به آن‌ها بخشیدند. سپس بار دیگر آن‌ها چیزهایی طلب کردند، و آن حضرت به آن‌ها آنچه خواسته بودند، دادند. سپس بار دگر دست نیاز دراز کردند، و آن حضرت هر آنچه خواستند به آن‌ها تقدیم داشتند. تا اینکه آنچه نزد پیامبر خدا ج بود تمام شد. آنگاه ایشان فرمودند: بدانید آنچه نزد من باشد را هرگز از شما دریغ نمی‫کنم، و چیزی را ذخیره نمی‫کنم، و هر کس از خداوند عفت و پاکدامنی بخواهد خداوند او را به مرادش می‫رساند، و هر کس از خداوند بخواهد که او را بی‫نیاز کند خداوند او را بی‫نیاز خواهد ساخت. و هر کس صبر و شکیبائی پیشه کند خداوند به او صبر و پایداری الهام می‫کند، و به هیچ کس بخشش و ارمغانی به خوبی و وسعت و گشایش صبر و شکیبائی ارزانی نشده است [۱۵۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۴۵] به روایت امام مسلم. [۱۴۶] به روایت امام احمد، و امام ابوداود، و البانی آنرا حسن ارزیابی کرده. [۱۴٧] به روایت امام احمد و اصحاب سنن. [۱۴۸] به روایت امام ابن ماجه، البانی حدیث را صحیح دانسته. [۱۴٩] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۵۰] به روایت امام مسلم. [۱۵۱] به روایت امام مسلم. [۱۵۲] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۵۳] به روایت امام بخاری. [۱۵۴] به روایت امام ترمذی، و البانی آنرا صحیح شمرده است. [۱۵۵] به روایت امام ابو داود سجستانی.

درس سی و ششم: از حقوق مصطفی ج(۱)

خداوند ذی الجلال بر ما بندگان خاکی منتی بس بزرگ نهاد آن روز که پیکی از سوی خویش برای هدایت ما گسیل داشت، و بوسیله‫ی او آفتاب تابان هدایت در بین ما تابش گرفت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ بَعَثَ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ١٦٤ [آل عمران: ۱۶۴].

«خدا بر اهل ایمان منّت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت که بر آن‌ها آیات او را تلاوت می‌کند و آنان را پاک می‌گرداند و به آن‌ها علم کتاب (احکام شریعت) و حقایق حکمت می‌آموزد، و همانا پیش از آن در گمراهی آشکار بودند».

این پیک سعادت و رسول هدایت را بر ما حقی است بس بزرگ، و برماست که از خجالت زحماتش بدرآئیم و مقام والای او را ارج نهیم، و بشدت مواظب باشیم تا نشاید از ما کوچکترین کوتاهی یا تقصیری در برابر او و زحمات بیدریغش سر زند.

جای دارد در اینجا به برخی از حقوق آن بزرگوار ج بر ما، اشاره‫ای هر چند گذرا داشته باشیم:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

اول: ایمان به او..

اولین حقی که پیامبر اکرم ج بر ما دارد، اینست؛ که به او ایمان آوریم، و دعوتش را با آغوشی باز بپذیریم، و دینش را برنامه‫ی زندگی خویش قرار دهیم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ هر کس که به پیامبر اکرم ج باور نداشته باشد، و ایشان‌ را به عنوان آخرین پیامبر و پیک خداوند بسوی بشریت نپذیرد، از دایره اسلام خارج بوده، کافر شمرده می‫شود. هر چند به همه‫ی پیامبران پیش از او باور داشته باشد و به آن‌ها ایمان آورده باشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ قرآن؛ کلام پاک پروردگار یکتا در آیات بسیاری، انسان‌ها را به ایمان آوردن به پیامبر اکرم؛ حضرت محمدج و پذیرفتن دعوت او امر می‫کند. از آن جمله است فرموده‫ی حق: ﴿فَ‍َٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلنُّورِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلۡنَاۚ [التغابن: ۸]. «پس به خدا و پیامبرش و این نور که نازل کرده‌ایم ایمان بیاورید».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ يَرۡتَابُواْ [الحجرات: ۱۵].

«مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه ندادند».

و خداوند متعال بصراحت بیان داشته که پایمال نمودن عقل، و کفر ورزیدن به او، و باور نداشتن به پیامبر اکرم ج از جمله اسباب هلاکت و تباهی و عذاب دردناک الهی در روز قیامت است.

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ شَآقُّواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥۚ وَمَن يُشَاقِقِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ١٣ [الأنفال: ۱۳].

«زیرا با خدا و پیامبرش به مخالفت برخاستند. و هر که با خدا و پیامبرش مخالفت ورزد، بداند که عقوبت خدا سخت است».

و پیامبر خدا ج نیز واضح و روشن بیان داشتند که: «وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لَا يَسْمَعُ بِي أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ، يَهُودِيٌّ وَلَا نَصْرَانِيٌّ, ثُمَّ يَمُوتُ وَلَـمْ يُؤْمِنْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِه إِلَّا كَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ» [رَوَاهُ مُسْلِمُ].

«سوگند بدانکه جان محمد در دست اوست، هیچ احدی از این امت، چه کلیمی (یهودی) باشد و چه مسیحی وخبر من به او برسد، سپس مرگ او را دریابد بی‫آنکه بدانچه من با آن فرستاده شده‫ام ایمان آورد، از جهنمیان خواهد بود».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

دوم: پیروی از او ج..

ایمان آن چیزی است که با قناعت در دل و جان نشیند، و رفتار و کردار آن‌را به نمایش گذارد.

وپیروی از رسول خدا ج روشنترین دلیل و برهان است بر ایمان به او. و کسانیکه ادعا می‫کنند پیامبر خدا ج را باور دارند، ولی از دستورات او سرباز می‫زنند، و از آنچه منع فرموده دوری نمی‫کنند، و از راه و روش و سنت او پیروی نمی‫کنند، دروغگویان و دغل بازانی بیش نیستند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند متعال فرموده‫اند که رحمت و مهربانی‌شان تنها از برای پیروان و فرمانبرداران پیامبر اوست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِنَا يُؤۡمِنُونَ١٥٦ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ [الأعراف: ۱۵۶-۱۵٧].

«و رحمتم همه چیز را فراگرفته؛ و آن را برای آن‌ها که تقوا پیشه کنند، و زکات بپردازند، و آن‌ها که به آیات ما ایمان می‌آورند، مقرّر خواهم داشت! * همان‌ها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند».

و در مقابل نیز پروردگار عالم با صراحت تمام کسانی را که از دستورات پیامبر اکرم ج سرباز می‫زنند و با اوامر و فرامین آن جناب مخالفت می‫کنند را به عذابی دردناک تهدید کرده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ٦٣ [النور: ۶۳].

«آنان که از فرمان او سرپیچى مى‌کنند باید بترسند که مبادا به آن‌ها فتنه‌اى یا عذابى دردآور برسد».

خداوند متعال بندگان را دستور داده تسلیم دستورات پیامبر و فرستاده‫ی او باشند، و با جان و دل قوانین و فرمانهای او را بپذیرند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥ [النساء: ۶۵].

«به پروردگارت سوگند که آن‌ها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملا تسلیم باشند».

سوم: دوستی پیامبر خدا ج..

عشق و محبت و دوستی ورزیدن با پیامبر خدا ج به گونه‫ای که شایسته‫ی مقام والای اوست از جمله حقوق آن حضرت برماست. بر هر مسلمانی واجب است که بالاترین درجه‫ی محبت و بزرگترین و برترین مقام دوستی را نثار پیامبر خداج کند..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ رسول خدا ج فرمودند: «هیچ کس به ایمان دست نخواهد یافت مگر اینکه من نزد او از فرزندان و پدر و مادرش و از همه‫ی انسان‌های دیگر عزیزتر و محبوبتر باشم». [۱۵۶] ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پس کسی که پیامبر خدا ج را دوست ندارد مؤمن نیست، هر چند نامش اسلامی باشد و در بین مسلمانان و با آداب و رسوم آن‌ها زندگی کند.

و بالاترین درجه‫ی محبت آن است که بنده‫ی مؤمن؛ رسول خدا ج را بیش از خود دوست داشته باشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ روزی حضرت عمرس برسول خدا ج گفتند: ای رسول خدا! من شما را جز از ذات خود از هر چیز دیگری بیشتر دوست دارم.

پیامبر این درجه از ایمان را برای عمر نپسندید و به ایشان فرمودند: نه، قسم بذات او که جانم در اختیار اوست، باید مرا بیش از جان خود دوست داشته باشی.

عمر به خود برگشت و با عزم و اراده‫ای جدید گفت: قسم بخدا که شما حالا از جانم نیز برایم محبوبتر و عزیزترید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ آنگاه رسول خدا ج فرمودند: حالا به درجه‫ی کمال ایمان رسیدی. [۱۵٧]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ آری! عمر با مراجعه نفس خود، دریافت که ارزش و جایگاه او نزد پروردگارش در پرتو ایمان و اسلام است. و این پیامبر در حقیقت دست او را گرفته از منجلاب پستی‌ها و حیوانیت رهائی داده، به درجه والای انسانیت رهنمون ساخته است. و ارزش مؤمن در ایمان اوست نه در جان او.. و محبت رسول پاک رمز محبت و عشق ورزیدن به آرمان دینی است که او رهبر آن است.

و نزد مؤمن دینش از جان و مال و همه جهان و جهانیان عزیزتر است.

عمر با درک این حقیقتی که چه بسا بر بسیاری از انسان‌ها پوشیده می‫گردد، با ایمان واخلاص اقرار کرد که او پیامبر را بیش از جانش دوست دارد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ [۱۵۶] «لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَلَدِهِ وَوَالِدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ» [به روایت بخاری و مسلم]. [۱۵٧] [به روایت امام بخاری].

چهارم: دفاع از او..

این از مهمترین حق‌های پیامبر اکرم ج در زمان زندگی و پس از وفات‌شان است.

در زمان زندگی‌شان؛ یاران و شاگردان مکتب رسالت به بهترین صورت این حق را بجای آوردند. اما پس از وفاتشان؛ این حق را می‫توان با دفاع از راه و رسم و روش و سنت او چنانچه مورد هجوم کینه توزان، و یا تحریف نادانان، و یا زبان کجی و دست درازی دشمنان قرار گرفت، بجای آورد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ وهمچنین با دفاع از شخصیت والا و مقام ارجمند وبزرگوارانه‫ی ایشان چنانچه ابله و نادانی با زشتی و مسخره به ایشان اشاره کرد، و یا ایشان را بگونه‫ای ناشایست وصف نمود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ متأسفانه امروزه شب تاریک نادانی و جهالت بر جهان لنگر انداخته و ابلهان و نادانان بسیاری با روش‌های موذیانه و شیطانی خود به ساحت رسول خدا ج و به دین والای پروردگار یکتا و به مسلمانان می‫تازند، و چهره‫ی زیبا و سعادت آفرین اسلام را مسخ گونه جلوه می‫دهند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ بر هر مسلمان واجب است در برابر این حمله‫های زهراگین کینه توزان قد علم کند، و با تمام توان و نیرو و با استفاده از همه‫ی وسائل فن آوری از ساحت و مقام پیامبر اکرم ج دفاع کند، و دروغ دروغگویان، و مکر و حیله‫ و نیرنگ و بهتان اهریمنان را به حلقوم‌شان بازگرداند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

درس سی و هفتم: از حقوق مصطفی ج (۲)

در جلسه‫ی گذشته به برخی از حقوق پیک آسمان؛ پیامبر خدا ج بر امت اسلام اشاره کردیم. در اینجا به مواردی دیگر از مسئولیتهایمان در قبال آن مقام والا اشاره می‫کنیم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

پنجم: دعوت به مکتب او

انسانیت در زیر آوارهای جهالت و نادانی بسر می‫برد که آفتاب رسالت پیامبر خدا ج تابیدن گرفت، و ما در پرتو زحمات بیدریغ او از زیر بار انسان پرستی رهایی یافته به شرف تنها خداپرستی نایل گشتیم. حال باید زحمات او را جبران نموده رسالت و پیام بیدارگر و زندگی آفرین او را به سراسر جهان و جهانیان برسانیم. و بشریت را بسوی مکتب رهایی بخش و آزادی خواه او دعوت کنیم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر خدا ج می‫فرمایند: «بلغوا عني ولو آية». [۱۵۸] پیام مرا بدیگران برسانید، حتی اگر یک آیه باشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و همچنین می‫فرمایند: «اگر خداوند یک انسان را توسط تو هدایت بخشد، از همه‫ی نعمتهای دنیا برایت با ارزشتر و مفیدتر است». [۱۵٩]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ وفرمودند که ایشان: «مکاثر بکم يوم القيامة». [۱۶۰] می‫خواهند در روز قیامت با انبوه جمعیت پیروان خود افتخار ورزند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و با دعوت مردم بسوی خداوند و پرستش او و رهایی از قید و بندها و غلامی و شهوتها و آزها و بردگی انسانها، و پیوستن آن‌ها بدین مبین اسلام این آرزوی پیامبر اکرم ج برآورده خواهد شد.

البته هم‫ندا شدن با پیامبر خدا ج و دعوت مردم بسوی دین او شرفی است بس بزرگ که قرآن آن‌را در کنار مسئولیت والای نبوت نام برده است:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ [يوسف: ۱۰۸].

«بگو: این طریقه و راه من است که من و هر کس پیرو من است بر پایه بصیرت و بینایی به سوی خدا دعوت می کنیم».

پس شایسته‫ی تک تک افراد این امت است که برای بجای آوردن مسئولیتی که خداوند بر شانه‫هایشان نهاده قد علم کنند، و مردم را بسوی خدا دعوت نمایند و از زشتی‌ها و پلیدی‌ها برحذر داشته به زیبائی‌ها و نیکی‌ها و سعادت در دو جهان بخوانند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند در وصف این امت چنین فرموده است:

﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ [آل عمران: ۱۱۰].

«شما بهترین امتی هستید که [برای اصلاح جوامع انسانی] پدیدار شده اید، به کار شایسته و پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند و زشت بازمی دارید، و [از روی تحقیق، معرفت، صدق و اخلاص] به خدا ایمان می آورید».

[۱۵۸] [به روایت امام بخاری]. [۱۵٩] [به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری]. [۱۶۰] [به روایت امام احمد و اصحاب سنن].

ششم: احترام ایشان در زندگی و پس از وفات‌شان ج..

این نیز از جمله حقوق پیامبر اکرم ج است که متأسفانه بسیاری از مردم در بجای آوردن آن کوتاهی می‫کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پروردگار عالمیان می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا٨ لِّتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُۚ وَتُسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا٩ [الفتح: ۸-٩].

«تو را گواه و مژده‌دهنده و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم. (٨) تا به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و یاریش کنید و بزرگش دارید و خدا را صبحگاه و شامگاه تسبیح گویید».

ابن سعد؛ یکی از مفسران نامور می‫گویند:« این آیه ما را امر می‫کند به ادای والاترین مراتب احترام و تقدیر و بزرگی خدمت رسول خدا ج، و ادای حقوق ایشان، چه بسا که ایشان را فضل و منتی است بس بزرگ بر گردن‌هایمان».‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ صحابه کرام و یاران و شاگردان مکتب رسول الله ج، او را بسیار عظیم می‫شمردند و بصورتی بسیار نمونه وبی‫مانند او را احترام می‫گذاشتند و بزرگ می‫دانستند، اگر حرف می‫زد در مقابلش در کمال ادب و احترام آنچنان ساکت و آرام و خاموش می‫نشستند که گویا بر سرهایشان پرنده‫هایی نشسته و آنان از ترس اینکه مبادا پرنده بپرد تکان نمی‫خورند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و وقتی خداوند متعال برای تربیت مؤمنان فرمودند:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ كَجَهۡرِ بَعۡضِكُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ٢ [الحجرات: ۲].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید (و داد و فریاد نزنید) آن گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا می‌کنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالی که نمی‌دانید!»

ابوبکر پدر خانم آن حضرت ج که نزدیکترین صحابه به ایشان، و چون وزیر و مستشار اول آن حضرت بودند خدمت پیامبر رسیده با کمال ادب عرض کردند: بخدا سوگند، پس از آمدن این آیه با شما چون کسی که درگوشی با شما حرف می‫زند آرام سخن خواهم گفت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ اما احترام آن حضرت پس از وفات‌شان: را می‫توان بصورت؛ پیروی از راه و رسم ایشان، قیمت و بها دادن به دستوراتشان، و به جان ودل پذیرفتن احکام و فرامین‌شان، و رعایت کمال ادب در مقابل سخنان‌شان، و ترجیح ندادن آراء و سخنان افراد و یا مذاهب بر حدیث پیامبر اکرم ج، به اثبات رسانید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ امام شافعی/ می‫فرمایند: مسلمانان بر این اتفاق نظر دارند که بر هیچ کسی جایز نیست سخنی از پیامبر اکرم ج که برایش ثابت شده است را بخاطر سخن هیچ احدی کنار بگذارد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

هفتم: درود و سلام فرستادن بر پیامبر هرگاه نام و یاد او به میان آمد..

خداوند متعال مؤمنان را امر فرموده همواره بر پیامبر خدا ‫ج سلام و صلوات و درود بفرستند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا٥٦ [الأحزاب: ۵۶].

«خدا و فرشتگانش بر پیامبر صلوات مى‌فرستند. اى کسانى که ایمان آورده‌اید، بر او صلوات فرستید و سلام کنید؛ سلامى نیکو».

پیامبر خدا ج می‫فرمایند: «خوار وذلیل بادا آن کسی که یادی از من جلویش شد و بر من درود نفرستاد». [۱۶۱] ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و فرمودند: «نزدیک‌ترین مردم به من در روز قیامت، کسی است که بیش از همه بر من سلام و درود فرستاده». [۱۶۲]

و فرمودند: بخیل آن کسی است که نام من نزدش به میان آمد و بر من درود و سلامی نفرستاد. [۱۶۳]

واقعا از بی‫وفائی و بی‫معرفتی و کم لطفی است اگر مسلمانی نام رسول خدا ج سرور و سید بشریت را بشنود، سپس در کمال بخل و بی‫توجهی صلواتی و درودی جان نثار آن مقام والا نکند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ امام ابن القیم/ کتابی دارند بسیار ارزشمند به نام «جلاء الأفهام فی الصلاة علی خیر الأنام» بسیاری از فوائد سلام و درود فرستادن بر پیامبر اکرم ج را در آن متذکر شده است. جای دارد سری به این کتاب بزنی.

[۱۶۱] قَالَ ج: «رَغِمَ أَنْفُ رَجُلٍ ذُكِرْتُ عِنْدَه فَلَمْ يُصَلّ عَلَيَّ» ( به روایت امام مسلم نیشابوری) [۱۶۲] «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِي يَوْمَ القِيَامَةِ، أَكْثَرُهُمْ عَلِيَّ صَلَاةَ» [به روایت امام ترمذی، و استاد البانی حدیث را حسن برشمرده]. [۱۶۳] قَالَ ج: «الْبَخِيلُ مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَه وَلَـمْ يُصَلّ عَلَيَّ» [به روایت امام احمد و امام ترمذی، و استاد البانی حدیث را صحیح دانسته].

هشتم: دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان‌شان..

خداوند متعال می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُۖ[المجادلة: ۲۲].

«نمى‌یابى مردمى را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند، ولى با کسانى که با خدا و پیامبرش مخالفت مى‌ورزند دوستى کنند، هر چند آن مخالفان، پدران یا فرزندان یا برادران و یا قبیله آن‌ها باشند. خدا بر دل‌شان ایمان رقم زده و به روحى از خود یاری‌شان کرده است».

و از دوستی و محبت اوست: محبت ورزیدن با شاگردان و یاران و صحابه او، و احترام گذاشتن به آن‌ها، و شناختن جایگاه و مقام والایشان، و ذکر خیرشان، و پیروی از آن‌ها، و طلب آمرزش و مغفرت الهی برایشان، و زبان درازی نکردن در حقشان، و سکوت کردن بر آنچه بین آن‌ها روی داده، و دشمنی با هر کسی که با آن‌ها دشمنی ورزد، و یا آن‌ها را به بدی یاد کند، و یا به کسی از آن‌ها توهین روا دارد. چرا که آن‌ها حلقه‫ی وصل بین ما و پیامبرمان بوده‫اند، و در راه رساندن دین و قرآن و فرامین پیامبر بزرگوارمان جان و مال و روح و روانشان را فدا کرده، چه جان فشانیها و رشادت‌ها و ایثارها که نکرده‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و همچنین از محبت رسول خداست که اهل بیت ایشان اعم از؛ همسران و دختران و نوادگان و خویشان آن حضرت را احترام بگذاریم، و از آن‌ها در مقابل زبان درازی‌های نادانان و ابلهان دفاع کنیم، و در حقشان افراط نورزیم، و غلو و زیاده‫روی نکنیم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و از نشانه‫های محبت رسول خداست؛ دوست داشتن علما و دانشمندان اهل سنت، و تحقیر و اهانت نکردن آن‌ها، و زبان درازی نکردن در حقشان، چرا که آن‌ها سربازان و خادمان سنت و راه و روش پیامبر خدا ج هستند، و آن‌را زنده نگه می‫دارند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و از نشانه‫های دوستی پیامبر خداست که با دشمنان او؛ از کافران و منافقان و گمراهان گرفته تا بدعت سازان و نوآوران در دین دشمنی ورزیم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ روزی مردی از هواپرستان و بدعت فروشان به امام ایوب سختیانی گفت: می‫خواهم از شما یک کلمه بپرسم؟ ایشان از روی محبت و احترام زیادشان به پیامبر اکرم ج، و از شدت دشمنی‫ای که با بدعت‌گران داشتند چهره‫اش را از او برگردانید و با اشاره‫ی انگشت به او فهماند که حاضر نیستم نیم کلمه‫ای از تو بشنوم چه رسد به یک کلمه!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

درس سی و هشتم: محبت پیامبر اکرم ج

محبت و دوستی پیامبر خدا ج از نشانه‫های پرفروغ ایمان بخداوند متعال است. و آیا امکان دارد مسلمانی پیامبر اکرم ج را دوست نداشته باشد؟! آن رسول هدایت و پیک سعادتی که ما را از باتلاق‌های ظلمت و تاریکی و جهالت بیرون کشیده، به راه ایمان و نور و رستگاری هدایت نمود. آن آفتاب سعادت و رستگاری که ما را از آتش سوزان کفر و بندگی و ذلت و خواری‌ها نجات داد و در ما روح آزادگی و شهامت و مردانگی و یکتاپرستی دمید!...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ جان و مال و پدر و مادر و فرزندان ما فدای او بادا...

پیامبر خدا ج می‫فرمایند: هیچ یک از شما مؤمن واقعی نمی‫شود، تا آن زمان که من نزد او از فرزند و پدرش، و تمام انسان‌ها عزیزتر نباشم [۱۶۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ محبت و دوستی پیامبر اکرم ج که نشانه‫ی ایمان است باید در کالبد هر انسان از محبت و عشق ورزیدن او بخودش نیز بیشتر شود. چه که او آن کسی است که انسانیت تو را بتو شناسانید، و تو را از پوستین کلفت حیوانیت نجات داد. با لباس زیبای انسانیت و بنده آفریدگار بودن، تو را زینت بخشید. پس شایسته است از بهر انسانیت خویش نیز او را بیش از خود دوست داشته باشی.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ روزی حضرت عمر بن الخطابس که از یاران بسیار نزدیک پیامبر اکرم ج بود، و در عشق و محبت بدان حضرت نمونه‫ای صادق و مردی والا بود، و در پوستین خود از فرط محبت برسولش نمی‫گنجید، نزد پیامبر خدا ج آمده گفت: ای رسول خدا! شما نزد من از همه چیز و همه کس جز خودم عزیزتری!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر اکرم ج این درجه‫ی والای محبت را کمال ایمان ندانسته، و از او انتظار محبتی بیش از این نموده، بدو فرمود: نه، قسم بدان ذات پاکی که جانم در اختیار اوست، درجه‫ی کمال ایمان آن است که از جانت نیز نزد تو عزیزتر باشم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ عمر خود را بازیافت و در یک لحظه به مکانت و حق پیامبر بر او نگریسته گفت: اما حالا، بخدا سوگند که شما از جانم نیز برایم عزیزتری. آنگاه پیامبر خدا ج این رتبه‫ی سرشار از صداقت را از او پذیرفته فرمودند: الآن ای عمر! [۱۶۵]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ یعنی؛ ای عمر! الآن حقیقت را دریافتی و آن را بر زبان راندی، و به درجه‫ی کمال ایمان نایل آمدی...‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ محبت پیامبر خدا ج دلیل وفا و نشانه‫ی دریافت حقیقت و کمال ایمان در انسان مؤمن است..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ محبت ورزیدن به پیامبر اکرم شرف و مکانتی است که همگان ادعای آن را دارند. خودپرستان و اهل بدعت و نوآوری‌ها در دین، و قبرپرستان و جادوگران و آدم‌های شیاد و دغل باز و حتی بسیاری از فاسقان و فاجران نیز دم از محبت رسول خدا ج می‫زنند، و شعار دوستی و محبت او را ورد زبان خود کرده‫اند! اما واقعیت این است که محبت رسول خدا به شعار و یا ادعا نیست، بلکه این دوستی باید واقعی و صادقانه باشد، و بدون شک دوستی صادقانه و محبت واقعی را نشانه‫هایست چون؛ اطاعت و فرمانبرداری از محبوب در آنچه دستور داده، و دوری از آنچه باعث کدورت و ناراحتی و یا خشم محبوب می‫شود. و همچنین از نشانه‫های محبت رسول خدا ج این است که خداوند را تنها به روشی که او دستور داده، و به دینی که او آورده باید عبادت کرد. نه بر طبق آنچه دل انسان می‫خواهد، و نه بر طبق بدعت‌ها و خواسته‫های خود، و نه بر طبق رسم و رسوم و من درآوریهای برخی آدمهای نادان و یا مغرض.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ از اینروست که رسول اکرم ج می‫فرمایند: تمامی امت من وارد بهشت می‫شوند، مگر کسی که خودش نمی‫خواهد، و از داخل شدن به بهشت ابا می‫ورزد! گفتند: و چه کسی از رفتن به بهشت ابا دارد؟ آن حضرت فرمودند: هر کس از من پیروی و فرامانبرداری کند وارد بهشت می‫شود، و هر کس از من سرپیچی کند در حقیقت از رفتن به بهشت سر باز زده است [۱۶۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پس محبت و دوستی صادقانه‫ی پیامبر اکرم ج در برگزاری مراسم ولادت، و یا سوگواری‌ها، و روضه ‫خوانی‌ها، و یا سرودن برخی قصائد و شعرهای آمیخته با افراطگری‌ها و تندروی‌ها و تعریف‌های بیجا و نادرست نیست. واقعیت دوستی ورزیدن و محبت به رسول اکرم ج در؛ پیروی از راه و رسم او، و احترام به دین او، و زنده کردن سنت و اخلاق و زندگی او، دفاع از او و از گفتار و کردار او، و بر سر و چشم نهادن دستورها و فرمان‌های او، و ابراز احترام و اجلال او در هنگام سخن گفتن از او، و صلوات و درود فرستادن بر او هر وقت نام مبارکش به میان آمد، و دوری از خودسازی‌ها و من درآوری‌های افراد نادان و مغرض در دین و شریعت او، و دوستی با یاران او و دفاع از آن‌ها، و احترام و تقدیر از رشادت‌ها و بزرگی‌ها و زحمت‌هایشان، و دشمنی و مقابله با هر آنکسی که راه و رسم پیامبر اکرم ج را مورد هجوم قرار می‫دهد، و یا با شریعت و قانون و دین و مرام او کوس جنگ می‫سراید، و یا یاران پیامبر خدا ج و شاگردان و دست‫پرورده‫هایش که دین را از زبان آن حضرت به ما رسانده‫اند را مورد اهانت و تمسخر قرار داده از مکانت و جایگاه‌شان می‫کاهد؛ و در چنین مواردی تجلی می‫کند. و هر کس چیزی از این موارد را پایمال کرد، در حقیقت از دوستی پیامبر خدا ج فرسنگ‌ها دور است و به اندازه‫ی مخالفتش با این موارد از جاده‫ی مستقیم و راه حق لغزیده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ بطور مثال؛ پیامبر اکرم ج می‫فرمایند: هر کس در این راه و رسم و آئین ما چیزی که از آن نیست بیفزاید، مردود و غیر قابل قبول است [۱۶٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و همچنین می‫فرمایند: به شدت از نو آوری‌ها و من درآوری‌ها دوری کنید، چرا که هر چیز جدید و نو آوری در دین بدعت و نادرست است [۱۶۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ دین اسلام توسط پروردگار یکتا بصورت تمام و کمال بر پیامبر اکرم ج نازل شده، و آن حضرت آنگونه که شایسته بود، دین را به ما رسانیدند، و خداوند متعال در نهایت فرمودند:

﴿ ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ [المائدة: ۳].

« ... امروز (احکام) دین شما را برایتان کامل کردم و (با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گام‌هایتان) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم...».

با وجود تمام این‌ها، متأسفانه برخی از خودپرستان و دشمنان زیرک، و یا دوستان نادان چیزهایی از خود درمی‫آورند و بر پیشانی دین می‫چسبانند، و این بدعت‌ها و نوآوری‌ها و من درآوری‌ها را جالب و زیبا و نیکو شمرده، ادعا می‫کنند آن‌ها از دلایل و نشانه‫های محبت و دوستی رسول پاک ج است. و احیانا ظلم و ستم و پستی آن‌ها به درجه‫ای می‫رسد که بر پیامبر خدا ج دروغ‌هایی نسبت می‫دهند، و حدیث‌ها و روایت‌هایی بر زبان آن حضرت ج می‫سازند، و می‫گویند: ما به نفع او دروغ می‫گوئیم، نه بر علیه او!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این جاهلان نادان غافلند از اینکه این کارشان بزرگ‌ترین توهین و زشت‫ترین خیانت و از پست‫ترین راه‌های گمراهی و ضلالت است. آن‌ها با این کارشان ناخواسته و یا نادانسته با خنجر زهراگین سینه‫ی دین را می‫شکافند! آیا این کوته فکران بخود مغرور نمی‫دانند که دین خداوند و شریعت اسلام و آئین پروردگار کامل است و هیچ نیازی به دروغ‌ها و من‫درآوری‌های آن‌ها ندارد؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و همانطور که اشاره رفت؛ احترام مدرسه‫ی پیامبر، و شاگردان و دست‫پرورده‫های مکتب رسالت، و یاران و دوستان آن حضرت که جان و دل و روح و روان خویش را در راه به ثمر رسیدن درخت جاویدان اسلام فدا کردند، از احترام و اقرار به مکانت و جایگاه رسول پاک پروردگار است، و اهانت و یا ناسزا گفتن آن‌ها نهایت پستی و رذالت و بدطینتی را می‫رساند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و از این‌روست که پیامبر ج بشدت از دشنام و ناسزا گفتن یارانش برحذر داشته، می‫فرمایند: یاران و دوستان مرا دشنام و ناسزا مگوئید. اگر کسی از شما به اندازه کوه احد طلا و جواهرات در راه خداوند صدقه دهد، ارزش آن چون یک مشت، و یا حتی نیم مشت، از آنچه آن‌ها در راه خداوند بخشیده‫اند نخواهد بود [۱۶٩].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ چون که امروز درخت تنومند اسلام سر بر آسمان افراشته و در نهایت عزت و شرافت است، و خدمت به آن مایه سرافرازی و فخر است، در حالیکه یاران پیامبر اکرم ج همراه با آن حضرت در روزهای سخت و وحشتناک جامعه‫ی سرشار از ظلم و جور و ستم، اسلام را چون أخگر سوزان در دست خود نگاه داشته بودند، و در آنروزهایی که اسلام تازه جوانه می‫زد از آن پاسبانی کردند، و در ساعت‌های نیاز در راه آن جانفشانی کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و امروز برخی مغرضان سودجو، و مذهب فروشان بی‫وجدان با کمال وقاحت پا بر ضمیر خود نهاده، عقل و منطق و اخلاق و احترام را پایمال کرده با جسارت و تندخوئی یاران و دوستان مکتب رسول الله ج را مورد لعن و نفرین قرار می‫دهند، و بر وزیران و مستشاران و پدر زن‌های پیامبر؛ حضرت ابوبکر و حضرت عمر لعنت می‫فرستند، و مادر مؤمنان عائشه صدیقه را بدآنچه خداوند در سوره مبارکه نور براءت و پاکدامنی ایشان را از آن بیان داشت، تهمت ناروا می‫زنند. و سپس با کمال پر روئی ادعا می‫کنند رسول خدا ج را دوست دارند، و با این حرکت‌های زشت و نابجا از خانوداه و اهل بیت پیامبر اکرم ج دفاع می‫کنند!!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و از جمله این سودجویان کینه توز، و یا دوستان نادان آن‌هائی هستند که چون مسیحیان و یهودیان پیامبر اکرم ج را از مقام و رتبه‫ی بشریت بالا برده، او را با اوصاف و تعریف‌هایی که تنها سزاوار خداوند متعال است یاد می‫کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و این در حالی است که رسول خدا ج بشدت از اینکه در مورد او زیاده‫روی و افراط و تندروی شود بازداشته و فرموده‫اند: چون مسیحیان مرا وصف و ثنا نکنید و در حق من تندروی و افراط نورزید، من جز بنده و برده‫ی پروردگارم هیچ نیستم، پس بگوئید؛ بنده‫ی خدا و فرستاده‫ی او [۱٧۰].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و جای بسیار تعجب است که با وجود این سخن واضح و روشن پیامبر خداج امروزه برخی افراد نادان را می‫یابی که از پیامبر رزق و روزی و یا شفای بیمارانشان را می‫طلبند، و از آن حضرت می‫خواهند آن‌ها را از سختی‌ها و خطرها نجات دهد، و از او چیزهایی می‫خواهند و تمنا دارند که تنها خداوند توان برآوردن آن‌ها را دارد، و شایسته نیست جز از خداوند از کسی دیگر چنین خواسته‫ها ودعاهایی طلب شود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ سپس با کمال وقاحت و جهالت ادعا می‫کنند که این حرکتهای بیجا و مخالف با اسلام و فرامین رسول اکرم ج از نشانه‫های محبت و دوستی آن حضرتج است. این کارهای خود ساخته اگر چه در ظاهر براق و زیبا می‫نماید در حقیقت جز علامت جهل و نادانی و شرک و مخالف با خداوند و رسول پاکش جن شانه‫ی هیچ چیز دیگری نمی‫تواند باشد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۶۴] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۱۶۵] به روایت امام بخاری. [۱۶۶] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری. [۱۶٧] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱۶۸] به روایت اصحاب سنن. [۱۶٩] به روایت امام بخاری و امام مسلم. [۱٧۰] به روایت امام بخاری.

درس سی و نهم: پیامبر پارسا ج

رسول خدا ج حقیت دنیا را بخوبی درک کرده بود، و سرعت دگرگونی روزگار را بخوبی حس می‫کرد. او می‫دانست دنیا مزرعه‫ایست برای آخرت. و سفر دنیا سفری است بسیار کوتاه؛ چون آن مسافر صحرا که لحظاتی زیر سایه درختی استراحت نموده سپس برخواسته راهش را ادامه می‫دهد. از اینرو بود که هرگز دنیا نزد رسول اکرم ج جایگاهی بیش از آنچه دارد را نیافت. و آن حضرت زندگی پارسایان و مستمندان را بر زندگی ثروتمندان اسرافکار و از خود راضی ترجیح داد، و روزی گرسنه بود و صبر و شکیبائی آذوقه راهش، و روزی سیر بود و شکر و سپاس نغمه دل و جانش.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و چه بسا پیروانش را از خطر ذوب شدن در دنیای فانی و از فتنه و فسادهای آن و غرق شدن در شهوت‌ها ولذت‌های زود گذر آن برحذر می‫داشت. آن حضرتج می‫فرمودند: دنیا شیرین و باصفاست، و خداوند شما را بر آن گماشته و می‫نگرد که چه می‫کنید. پس از دنیا و زنان بهراسید، چرا که اولین فتنه و آزمایش بنی اسرائیل در زنان بود [۱٧۱].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ رسول اکرم ج بخوبی دریافته بود که دنیا آرامگاه و سرای کسی است که او را دگر سرائی نیست، و بهشت کسی است که از اخلاق و ارزش‌های انسانی هیچ بهره‫ای نبرده است. و همیشه می‫فرمود: بار الها! هیچ زندگی و سعادتی چون زندگی و سعادت و صفای آخرت نیست [۱٧۲].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر بشدت با فقر و تنگدستی در ستیز بود، و فقر را برادر کفر، و راهی بسوی آن می‫شمرد. و دین اسلام نیز تا بدانجا با فقر در جنگ بود که مال و ثروت را در ادای عبادت‌ها و ارکان اسلام چون حج و زکات سهیم قرار داد، و کار و تلاش و کوشش که باعث عزت نفس و ساختار شخصیت اجتماعی فرد می‫شود را نماد شخصیت مسلمان قرار داده، دست بالا را بر دست پایین برتر شمرد. با وجود همه این‌ها اجازه نداد مال و ثروت ودارائی دنیا از دست جست‫زده بر دل رخنه کند، و همواره چشم‌هایش به آخرت و زندگی پس از مرگ دوخته بود، و قلب و دلش را از تمام پریشانی‌ها و ناراحتی‌های دنیایی پاک و خالی نگه داشته بود. و این بود که دنیا بسوی او می‫دوید و پیامبر دست رد بر سینه آن می‫زد. و می‫فرمود: مرا چه بدنیا؟! من در دنیا تنها چون مسافری هستم که زیر سایه درختی برای چند لحظه استراحت نموده سپس آن‌را رها کرده می‫رود [۱٧۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عمرو بن الحارث برادر مادر مؤمنان جویریة؛ همسر پیامبر اکرم ج گفتند: پیامبر خدا ج پس از وفاتشان هیچ مال و منالی از خود بجای نگذاشتند، نه دیناری، و نه درهمی، و نه برده‫ای و نه کنیزی، و نه هیچ چیز دیگری، مگر قاطر سفیدی که سوارش می‫شدند. و اسلحه‫اش و قطعه زمینی که آن‌را برای مسافرانی که توشه راه‌شان ته می‫کشید صدقه کرده بودند [۱٧۴].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آری؛ این تمام دارایی و ثروت سرور دو جهان، و سید و آقای انسان‌ها از روز ازل تا روز ابد، و آقا و سید و سرور و عزیز جان و دلم است. صلوات و درود و ثنای الهی بر او بادا، و پدر و مادر و جان و همسر و فرزندم فدای او ...

او آن وارسته‫ایست که نپذیرفت پیامبری پادشاه گونه باشد، و ترجیح داد که بنده و برده‫ی پروردگار و پیام آور او باشد. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ابوهریره یار و شاگرد محبوب پیامبر خدا ج که لحظه‫ای از او جدا نمی‫شد آورده است: جبریل÷ در محضر پیامبر اکرم ج نشست و به آسمان نگریست، فرشته‫ای از آسمان فرود آمد. جبریل گفت: این فرشته‫ایست که از روزی که خداوند او را آفریده تا به امروز هرگز از آسمان فرود نیامده است. چون فرشته سر رسید گفت: ای محمد! پروردگارت مرا بسوی تو فرستاده است؛ آیا تو را پادشاهی قرار دهم، یا بنده و فرستاده‫ای؟ ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ جبریل به پیامبر خدا ج گفت: ای محمد، در مقابل پروردگارت فروتن باش! پیامبر خدا ج فرمودند: می‫خواهم بنده و فرستاده او باشم [۱٧۵].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ زندگی پیامبر اکرم ج آینه‫ای بود از تواضع و فروتنی و زهد و پرهیزگاری و پارسائی و قناعت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ مادر مؤمنان عائشه صدیقهل فرمودند: پیامبر خدا ج در حالی جان به جان آفرین تسلیم نمودند و از این دیار فانی رخت برچیدند که در خانه من هیچ چیزی که انسانی بتواند آن را بخورد نبود مگر مقداری جو در تاقچه من، مدت زمانی طولانی از آن می‫خوردم تا خسته شدم، روزی آن را وزن کردم بعد از آن تمام شد [۱٧۶].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ حضرت عمر چون دید مردم در ناز و نعمت بسر می‫برند، آهی سرداده گفت: پیامبر خدا ج را می‫دیدم که در بعضی روزها از شدت گرسنگی بخود می‫پیچید و حتی خرمای خشک و پالیده نمی‫یافت تا شکمش را پر کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ انس؛ یار رسول خدا ج که داوطلبانه شرف خدمتگذاری پیامبر ج را به عهده گرفته بود، گفت: رسول الله ج فرمودند: در راه خدا روزهای پر ترس و وحشتی که من دیده‫ام کسی ندیده. و در راه خدا زجرها و شکنجه‫هایی که من دیده‫ام کسی ندیده. بر من سی شبانه روز گذشت، و من و بلال هیچ غذایی که قابل خوردن باشد نداشتیم، مگر چیز بسیار اندکی که بلال در زیر بغلش پنهان می‫کرد و می‫آورد [۱٧٧].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و پسر عموی پیامبر خدا ج ابن عباسب آورده است: بر پیامبر خداج شب‌های متوالی می‫گذاشت و ایشان همراه خانواده‫یشان شکم خالی سر به بالین می‫بردند. و بیشتر وقت‌ها نانشان از جو بود [۱٧۸].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و از انس یار و خدمتگذار رسول خدا ج آمده است: پیامبر خدا ج تا روزی که وفات کردند بر میزی غذا نخوردند. و نان سفید گندم نخوردند [۱٧٩].

رسول اکرم ج در نهایت تواضع و فروتنی زندگی می‫کردند، بر حصیر می‫نشستند و بر آن می‫خوابیدند. عمر بن خطابس یار و مستشار پیامبر خداج می‫گویند: روزی خدمت آن حضرت ج رسیدم، آنحضرت ج بر حصیری دراز کشیده بود، در کنارشان نشستم.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ دیدم که جز یک پارچه نازک چیزی بر تنشان نیست، و حصیر بر جسمشان اثر گذاشته. در گوشه‫ای از اتاق یک مشت جو، و مقدار اندکی عدس بود، مشکی نیز در آنجا آویزان بود. وقتی پیامبر خدا ج را به آن حال دیدم اشک از چشمانم سرازیر شد. رسول خدا ج به من نگاهی کرده فرمودند: چرا گریه می‫کنی؟! گفتم: ای فرستاده‫ی خدا، چطور گریه نکنم؟! این حصیر سخت بر جسمت اثر گذاشته، و در خانه‫ات چیزی جز آنچه می‫بینم نیست. و خسرو و قیصر ـ پادشاهان فارس و روم ـ در ناز و نعمت و در باغ‌ها و رودها خوش می‫گذرانند. در حالیکه شما فرستاده‫ی خدا و پیک او هستید! پیامبر اکرم ج فرمودند: ای پسر خطاب! آیا بدین راضی و خشنود نیستی که آخرت برای ما باشد، و دنیا برای آ‌ن‌ها [۱۸۰]؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱٧۱] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۱٧۲] به روایت امام مسلم نیشابوری. [۱٧۳] به روایت امام ترمذی، و ایشان گفته‫اند که این حدیث حسن صحیح است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱٧۴] به روایت امام بخاری. [۱٧۵] به روایت امام ابن ماجه. واستاد ألبانی آن را صحیح دانسته. [۱٧۶] به روایت امام بخاری و مسلم. (یعنی تا وقتی که آنرا وزن نکرده بود، به برکت پیامبر ج آن مقدار اندک جو تمام نمی‫شد)‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱٧٧] به روایت امام ترمذی، و ایشان گفته‫اند که این حدیث حسن صحیح است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱٧۸] به روایت امام ترمذی، و گفته‫اند که دین حدیث حسن صحیح است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱٧٩] به روایت امام بخاری. [۱۸۰] به روایت امام ابن ماجه، و منذری آن را صحیح شمرده است.

درس چهلم: روش پیامبر ج در رمضان (۱)

امام ابن قیم/ می‫گویند: رسول خدا ج بهترین روش و کاملترین نمونه استفاده از فرصت طلائی رمضان بود. ایشان به بهترین صورت وبا آسان‌ترین و دلچسب‫ترین روش بیشترین فایده‫های ایمانی را از این ماه مبارک می‫بردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ روزه ماه مبارک رمضان در دومین سال هجرت پیامبر اکرم ج به مدینه بر مسلمانان فرض شد. و پیامبر خدا ج در سال یازدهم هجری چشم از جهانی فانی بربستند. ایشان ٩ رمضان را در زندگی پرفروغشان روزه گرفتند.

در ابتدا روزه بصورت اختیاری فرض شده بود. هر کس می‫خواست روزه می‫گرفت و هر کس نمی‫خواست بجای آن بینوائی را غذا می‫داد. سپس اختیار برداشته شد و روزه بر همگان واجب قرار داده شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ تنها به خانم‌ها و پیرمردان این فرصت داده شد، که در صورت ناتوان بودن از روزه گرفتن، بجای هر روز روزه یک بینوا و یا مستمندی را غذا دهند.

و همچنین به بیماران و مسافرها این رخصت داده شد، که روزه نگیرند، و پس از شفا یافتن، و استقرار یافتن به تعداد روزهایی که افطار کرده، و روزه نگرفته‫اند روزه بگیرند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و همچنین زنان حامله و یا شیر دهی که روزه گرفتن برای آن‌ها مضر است، روزه نمی‫گیرند و پس از رفع خطر قضاء روزهایی که روزه خورده‫اند را بجای می‫آورند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و در حالتی که خطر متوجه صحت خود آن‌ها نباشد، و تنها از اینکه مبادا خطری متوجه فرزندشان شود روزه نمی‫گیرند، همراه با بجای آوردن قضاء روزه، می‫بایستی بجای هر روزی نیز یک فقیری را غذا دهند. چونکه ترک روزه از بابت خطر بیماری نبوده، تنها برای مراعات صحت چون افطار آدم صحتمند در اول اسلام می‫باشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

سعی بسیار در بجای آوردن انواع عبادت‌ها

از روش عبادت پیامبر اکرم ج این بود که در ماه رمضان بسیار می‫کوشید تا از هر نوع عبادت در حد امکان بجای آورد. حضرت جبرئیل ـ ÷ ـ نیز در رمضان خدمت آن حضرت می‫آمد و با ایشان قرآن می‫خواند. پیامبر خدا ج همیشه از همه‫ی انسانها سخاوتمندتر و بخشنده‫تر بود، و در رمضان بیش از پیش سخاوت می‫نمود، و وقتی با جبرئیل ملاقات می‫نمود از نسیم وزان نیز با سخاوت‫تر و بخشنده‫تر می‫شد. آن حضرت در رمضان بیش از همیشه صدقه و خیرات می‫داد، و به همگان نیکی می‫کرد و قرآن تلاوت می‫نمود، و نماز بجای می‫آورد و همواره مشغول ذکر و عبادت خداوند بود، و در مسجد به اعتکاف می‫نشست.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ماه رمضان را بکلی به عبادت مشغول بود، و آنچنان که در ماه مبارک رمضان به طاعت و عبادت و بندگی خداوند می‫پرداخت در هیچ ماه دیگری از سال چنین نمی‫کرد. تا جائیکه برای ضایع نشدن لحظه‫ای از شب و روزش چند روز متوالی را بدون اینکه افطار کند روزه می‫گرفت تا فرصت بیشتری برای عبادت داشته باشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ البته صحابه و یارانش را از روزه‫ی متواصل منع می‫کرد. آن‌ها می‫گفتند: شما بطور متواصل روزه می‫گیرید، و چند روز متوالی افطار نمی‫کنید، ما نیز می‫خواهیم چون شما باشیم. آن حضرت به آن‌ها می‫فرمودند: «من چون شما نیستم، من نزد پروردگارم می‫باشم و او مرا غذا می‫دهد و سیراب می‫کند». [۱۸۱]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و از روی رحمت و شفقت پیروان و امتش را از استمرار روزه منع می‫نمودند. و به کسانی که بسیار اصرار دارند اجازه دادند افطارشان را تا وقت سحر بتأخیر اندازند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در صحیح بخاری از ابو سعید خدری آمده است که ایشان از پیامبر خداج شنیدند که آن حضرت می‫فرمودند: «روزه‫یتان را با روزه روز دیگر وصل نکنید. حالا اگر کسی از شما خواست روزه‫اش را استمرار دهد، تنها تا وقت سحر ادامه دهد». این می‫تواند نوعی استمرار و بهم‫پیوستن روزه‫ها و آسانترین روش برای روزه‫دار باشد. و در حقیقت آن شام روزه دار است که آن را با کمی تأخیر در وقت سحر میل می‫فرماید. و روزه دار در شبانه‫روز یک وعده غذا دارد، حالا اگر آن‌را در سحر میل بفرماید چون کسی است که شامش را بجای اول شب در آخر شب میل می‫کند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۸۱] به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری.

روش پیامبر خدا ج در هلال اول ماه

پیامبر اکرم ج روزه‫ی ماه مبارک را پس از دیدن هلال اول ماه، و یا گواهی دادن یک شاهد که ماه را دیده، شروع می‫کرد. باری روزه‫ی ماه مبارک را با اعتماد به گواهی ابن‫عمر، و یک بار دیگر با گواهی یک صحرانشین شروع کرد. و از آن‌ها قسم نخواست. فقط به اطلاع رسانی آن‌ها اعتماد نمود، اگر چه این خبر رسانی گواهی و شهادتی از سوی آن‌ها بود، پیامبر از آن‌ها نخواست که سوگند بخورند. واگر هلال اول ماه را نمی‫دید و کسی گواهی نمی‫داد که هلال را دیده، آن حضرت سی‫روز ماه شعبان را کامل می‫نمود، و سپس روزه‫ی رمضان را شروع می‫کرد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و اگر چنانچه آسمان ابری می‫بود، و امکان دیدن ماه نمی‫بود، سی‫روز شعبان را کامل می‫نمود، سپس روزه رمضان را شروع می‫کرد. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آن حضرت نه روز ابری را روزه می‫گرفت، و نه به روزه گرفتن آن دستور می‫داد، بلکه دستور داد در صورت ابری بودن آسمان شعبان را سی‫روزه حساب کنند، سپس رمضان را شروع کنند. و این با این فرموده پیامبر خدا ج که: «اگر چنانچه آسمان ابری شد حسابش را بجای آورید». [۱۸۲] هیچگونه تضادی ندارد. چرا که؛ قدر بمعنی: حساب اندازه گرفته شده است، یعنی اینکه اگر چنانچه هوا ابری بود ماه شعبان را کامل ـ سی روز ـ حساب کنید. آنگونه که در حدیث ثابت دیگری که امام بخاری روایت نموده آمده است: «ماه شعبان را کامل کنید». [۱۸۳] و ماه؛ سی روزه کامل می‫شود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۸۲] «فَإِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَاقْدُرُوا لَهُ» [به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری]. [۱۸۳] «فَأَكْمِلُوا عِدَّةَ شَعْبَانَ» [به روایت امام بخاری].

روششان در پایان دادن ماه

همانطور که اشاره شد آن حضرت مسلمانان را با گواهی یک فرد مسلمان به روزه امر می‫کرد. ولی در پایان دادن به ماه مبارک رمضان دو گواه را به شهادت می‫طلبید.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ اگر چنانچه گواهان یا دو شاهد با تأخیر می‫رسیدند، یعنی در روز اول عید و بعد از وقت نماز عید، گواهی‌شان را می‫پذیرفت و به مسلمانان دستور می‫داد افطار کنند، و در فردای آن روز نماز عید را در وقتش بجای می‫آورد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

درس چهل و یکم: روش پیامبر اکرم ج در رمضان (۲)

امام ابن قیم/ آورده‫اند: آن حضرت ج در اول وقت افطار می‫کردند و مسلمانان را تشویق می‫نمودند تا در وقت افطار عجله کنند، و سحر نیز میل می‫فرمودند و مؤمنان را به سحر خوردن و تأخیر دادن آن تا آخر وقت تشویق می‫کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ از کمال شفقت و مهربانی‌شان بر پیروان‌شان این بود که آن‌ها را تشویق می‫کردند با خرما افطار کنند، و اگر خرمایی در دسترس نبود با آب.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ چرا که معده‫ی خالی چیز شیرین را بهتر قبول می‫کند، و آن برای سلامتی بسیار مفیدتر است، بخصوص برای چشم و قدرت بینائی بسیار مفید است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و اما آب: جگر بر اثر روزه کمی خشک می‫شود، و وقتی با آب ‫تر می‫گردد، بهتر می‫تواند پس از آن از غذا استفاده ببرد. برای همین برای تشنه‫ی گرسنه بهتر است قبل از میل کردن غذا کمی آب بنوشد، و بعد از آن غذا بخورد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ این‌ها همه بجانب آن فوائد و خاصیت‌هایی که خرما و آب در پاک نمودن قلب دارند. البته این‌ها را جز اهل دل و عرفان درک نمی‫کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

با پیامبر خدا ج در افطارشان

ـ آن حضرت ج قبل از نماز افطار میل می‫فرمودند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ـ افطار آن حضرت ج چند دانه رطب بود ـ البته اگر می‫یافتند ـ و اگر رطبی نمی‫بود چند دانه خرما میل می‫فرمودند. و اگر چیزی از آن نمی‫یافت، با مقداری آب افطار می‫کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ از ایشان آورده‫اند که چون افطار می‫نمودند، می‫فرمودند: «ذَهَبَ الظَّمَأُ, وَابتَلَّتِ العُروقُ، وَثَبَتَ الْأجْرُ إِنْ شَاءَ اللهُ تَعَالى» [۱۸۴]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ (تشنگی رفت، روده‫ها تر شد، و به خواست خداوند پاداش نوشته شد).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و از ایشان آورده‫اند که می‫فرمودند: «برای روزه‫دار در هنگام افطار کردنش دعائی است که رد نمی‫شود». [۱۸۵]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و از ایشان ثابت است که می‫فرمودند: «اگر شب از آنسو بیاید، و روز از این سو برود، روزه دار افطار کرده است». [۱۸۶]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در شرح فرموده‫ی ایشان گفته‫اند که؛ اگر چه روزه‫دار نیت نکرده باشد، در حقیقت با وارد شدن وقت افطار، انگار که افطار کرده است. همانگونه که با طلوع خورشید ما وارد صبح می‫شویم و با غروب آن وارد شب.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۸۴] [به روایت امام ابوداود سیستانی].‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۸۵] «إِنَّ لِلصَّائِم عِنْدَ فِطْرِه دَعْوةً مَا تُرَدُّ» [به روایت ابن ماجه]. [۱۸۶] «إِذَا أَقْبَل اللَّيْلُ مِنْ هَاهُنَا، وَأَدْبَرَ مِنْ هَاهُنَا, فَقَدْ أَفْطَرَ الصَّائِمُ» [به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری].

آداب روزه‫دار‬‬‬..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ پیامبر خدا ج روزه‫دار را از دشنام دادن، و بدگویی، و دعوا و مرافه براه انداختن بشدت برحذر داشته، و حتی از اینکه جواب دشنام و ناسزا را بدهد منع کرده، و به او دستور داده تا در مقابل بد زبان‌ها و کسانی که به او توهین می‫کنند و ناسزایش می‫گویند تنها ـ و با کمال افتخار ـ بگوید: من روزه دارم. [۱۸٧]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ برخی گفته‫اند: با زبان بگوید. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ برخی گفته‫اند: به خودش یادآوری کند، و در دلش بگوید تا دچار غرور و خودپسندی نگردد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ برخی گفته‫اند: اگر روزه‫اش فرض بود؛ با زبان بگوید، چرا که میدان خودستائی نیست. و اگر روزه‫اش نفلی بود در دلش بخودش بگوید تا دچار ریا و خودنمایی نگردد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۸٧] «إِنِّي صَائِمٌ» [به روایت امام بخاری و امام مسلم نیشابوری].

سنت پیامبر در سفرهای رمضان

پیامبر اکرم ج بارها در ماه مبارک رمضان به سفر رفته‫اند، احیانا روزه گرفته و احیانا روزه نگرفته‫اند، و یارانش را نه به روزه گرفتن وادار کرده و نه از روزه خوردن بازداشته است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و در جنگ‌ها وقتی به دشمن نزدیک می‫شدند به آن‌ها دستور می‫داد روزه‫یشان را بخورند تا در جنگ با دشمن نیرومندتر و قویتر باشند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ اما اگر در سفر جنگی و یا ستیزی نمی‫بود آن حضرت ج می‫فرمودند که افطار نمودن رخصتی است. هر کس خواست آن‌را اختیار کند، و هر کس خواست روزه بگیرد هیچ اشکالی ندارد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ برخی از باشکوهترین نبردهای بین حق و باطل در این ماه مبارک بوقوع پیوسته است، چون؛ غزوه‫ی بدر و غزوه فتح مکه.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و آن حضرت در همه‫ی این سفرها هرگز طول مسافت سفر را برای روزه خوردن مسافر معین نکرده است، و هیچ حکم ثابتی در این زمینه از آن حضرت روایت نشده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ صحابه و یاران آن حضرت نیز وقتی تصمیم سفر می‫گرفتند، بدون در نظر گرفتن بیرون رفتن از محوطه‫ی خانه‫های شهر روزه‫یشان را می‫خورده‫اند، و می‫گفتند که این راه و روش پیامبر خدا ج بوده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ عبید فرزند جبر می‫گوید: با ابوبصره غفاری از یاران رسول خدا ج در ماه رمضان با کشتی‫ای از شهر فسطاط به قصد سفر حرکت کردیم، قبل از اینکه از خانه‫های شهر دور شویم، گفت تا سفره را پهن کردند. و به من گفت: بفرما. گفتم: آیا خانه‫های شهر را نمی‫بینی؟ ایشان با تعجب پرسیدند: آیا مخالفت سنت و روش رسول خدا ج می‫کنی؟ [۱۸۸]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ محمد بن کعب می‫گوید: خدمت انس بن مالک؛ یار و خدمتگذار رسول اکرمج در ماه رمضان رسیدم، ایشان لباس سفر پوشیده آماده سفر بودند، و چهارپایانش را آماده حرکت کرده بود. درخواست غذائی کرد و شروع کرد به خوردن.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ من از ایشان پرسیدم: آیا این از سنت پیامبر خدا ج است؟! ایشان فرمودند: بله، این سنت رسول الله ج است. سپس سوار شده حرکت کردند. [۱۸٩]

این روایات بطور واضح، روشن می‫سازد کسی که در ماه مبارک رمضان قصد سفر می‫کند، می‫تواند روزه‫اش را بخورد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱۸۸] [به روایت امام احمد و ابو داود سیستانی]. [۱۸٩] [امام ترمذی این حدیث را حسن شمرده است].

درس چهل و دوم: روش پیامبر خدا جدر رمضان (۳)

بارها اتفاق می‫افتاد که وقت فجر می‫رسید در حالیکه ایشان از همبستری با همسرشان در حالت جنابت بودند، بعد از فجر ـ یعنی بعد از اذان ـ غسل می‫گرفتند و روزه می‫گرفتند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ و همسران‌شان را در روزهای رمضان با زبان روزه می‫بوسیدند، و می‫گفتند: آنگونه که مضمضمه کردن ـ شستن دهان در وقت وضو ـ روزه را باطل نمی‫کند بوسه نیز روزه را باطل نمی‫کند. [۱٩۰]‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ [۱٩۰] البته شاید اشاره به این نقطه لازم باشد که فقهاء بوسه را برای کسانی که خودشان را نمی‫توانند کنترل کنند ناپسند و مکروه شمرده‫اند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

دستور پیامبر اکرم ج برای کسی که از روی فراموشی چیزی بخورد یا بنوشد

و از دستورات آن حضرت ج است: بر کسی که از روی فراموشی چیزی بخورد یا بنوشد قضاء روزه لازم نیست، و در حقیقت او در مهمانی خداوند بوده، و خداوند او را غذا داده و آب نوشانیده، و این خورد و نوش به او نسبت داده نمی‫شود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و تنها در صورت تصرفی که از خود انسان انجام می‫گیرد روزه‫اش باطل می‫شود. و خوردن و نوشیدن در فراموشی چون خورد و نوش در خواب است، و کسی که در خواب است و یا آدمی که در فراموشی است، مسئولیت تصرفات‌شان را ندارند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

آنچه روزه را باطل می‫کند‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ از آن حضرت ثابت است که؛ خوردن، و نوشیدن، [۱٩۱] و استفراغ و حجامه (خارج کردن خون فاسد از جسم) باعث باطل شدن روزه‫ی روزه‫دار می‫شود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ وبه حکم قرآن جماع (همبستری با همسر) نیز روزه را چون خوردن و نوشیدن باطل می‫کند. و در مورد سرمه بچشم زدن هنگام روزه هیچ حکم ثابتی از پیامبر خدا ج روایت نشده. و از ایشان ثابت شده که با دهان روزه مسواک می‫زده‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ و امام احمد آورده است که آن حضرت ج در حالیکه روزه داشتند آب روی سرشان می‫ریختند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ـ و با دهان روزه مضمضه و استنشاق (شستن دهان و بینی در هنگام وضوء و غسل) می‫کردند، البته روزه‫دار را از زیاده روی در استنشاق منع می‫کردند. (تا مبادا آب از راه بینی‫ وارد حلق شود).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ امام احمد می‫گوید: هیچ روایت درستی در دست نیست که نشان دهد پیامبر خدا ج با دهان روزه حجامه می‫کرده‫اند. (خارج کردن خون فاسد از جسم)‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ همچنین هیچ روایت درستی نیست که نشان دهد آن حضرت ج از مسواک زدن در اول روز یا آخر آن منع کرده باشد.

[۱٩۱] و آنچه در حکم خورد و نوش است. چون؛ آمپول‌های خوراکی یا مقوی.

اعتکاف پیامبر ج

رسول اکرم ج همیشه تا آخر عمر مبارکشان ده روز آخر رمضان را در مسجد به اعتکاف می‫نشستند، تنها یک بار اتفاق افتاد که اعتکاف‌شان در رمضان ترک شد، که بجای آن در ماه شوال به اعتکاف نشستند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و یکبار نیز برای رسیدن به پاداش شب قدر ده روز اول رمضان را به اعتکاف نشستند، سپس ده روز وسط آنرا، و سپس ده روز آخر را، آنگاه دریافتند که شب قدر یکی از شب‌های دهه‫ی آخر رمضان است، از آنروز تا روزی که به خداوند پیوست همیشه ده روز آخر ماه مبارک را به اعتکاف می‫نشستند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ دستور می‫دادند با پارچه‫ گوشه‫ای از مسجد را خیمه زنند، تا در آن دور از مردم با خدایش به راز و نیاز پردازد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ و روزی که می‫خواست به اعتکاف بنشیند، نماز فجر را می‫خواند و داخل خیمه‫ی اعتکافشان می‫شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ ایشان هر ساله ده روز به اعتکاف می‫نشستند، و در سالیکه وفات کردند بیست روز به اعتکاف نشستند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ـ جبریل هر سال یک بار قرآن را بر پیامبر خدا ج عرضه می‫کرد، تنها در سالیکه پیامبر خدا ج وفات نمودند دو بار قرآن را با پیامبر خدا خواندند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ـ وقتی می‫خواست به اعتکاف بنشیند تنها داخل خیمه خود می‫شد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ در حال اعتکاف مگر برای احتیاجات ضروری یک فرد به خانه‫اش نمی‫رفت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ و احیانا تنها سرشان را از مسجد به داخل خانه‫ی همسرشان عائشه (که کنار مسجد بود) دراز می‫کردند، و ایشان در حالیکه عادت ماهانه داشتند سر آن حضرت را می‫شستند و شانه می‫زدند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ احیانا برخی از همسرانشان شبانه در اعتکاف بدیدن آن حضرت می‫آمدند، و وقتی می‫خواستند برگردند، آن حضرت آن‌ها را تا خانه‫هایشان بدرقه می‫کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ با هیچ یک از همسرانش در حال اعتکاف همبستری نکرده‫اند و نه کسی از آن‌ها را بوسیده‫اند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ وقتی به اعتکاف می‫نشستند، رخت خوابشان را در جای اعتکاف‌شان پهن می‫کردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ و اگر در اعتکاف می‫بود و برای ضرورتی از مسجد خارج می‫شد، و در راه خبر بیماری را می‫شنید، برای بیمارپرسی و عیادت راهش را تغیر نمی‫داد. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ـ باری پیامبر خدا ج در خیمه‫ای ترکی که بر درش حصیری آویزان کرده بود به اعتکاف نشستند. با گوشه‫نشینی و دوری از مردم می‫خواستند روح اعتکاف و اهداف آن‌را دریابند. در حقیقت اعتکاف پیامبر خدا ج با آنچه بسیاری از نادانان انجام می‫دهند که اعتکاف‌شان جای دید و بازدید، و گفت و شنود، و بخور و ببر است بکلی متفاوت است. این گونه اعتکاف‌ها چیزی است غیر از اعتکاف آن مقام والای رسالت ج.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند همه‫ی مؤمنان را توفیق دهد تا به نحو احسن از دستورات و فرامین و سنت آن حضرت ج پیروی کنند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

زنگ آخر

حکایت هر زندگی را بر این زمین خاکی باید پایانی باشد:

﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۖ ثُمَّ إِلَيۡنَا تُرۡجَعُونَ٥٧ [العنكبوت: ۵٧].

«‏(سرانجام همه انسانها می‌میرند و) هر کسی مزه مرگ را می‌چشد سپس به سوی ما بازگردانده می‌شوید».‬‬‬‬‬

۲۳ سال؛ کوشش، تلاش، اصلاح، وسازندگی به ثمر رسیده بود. پیک آسمانج مأموریت خویش را به نحو احسن به پایان رسانیده بود، و دین آنچنان که پروردگار می‫خواست به بشریت رسیده بود:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ [المائدة: ۳].

«امروز (احکام) دین شما را برایتان کامل کردم و (با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گام‌هایتان) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم».‬‬‬‬‬

و مردم فوج فوج و گروه گروه به اسلام می‫گرویدند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ١ وَرَأَيۡتَ ٱلنَّاسَ يَدۡخُلُونَ فِي دِينِ ٱللَّهِ أَفۡوَاجٗا٢ فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا٣ [النصر: ۱-۳].

«هنگامی که یاری خدا و پیروزی (و فتح مکه) فرا می‌رسد.‏ ‏و مردم را می‌بینی که دسته دسته و گروه گروه داخل دین خدا می‌شوند (و به اسلام ایمان می‌آورند).‏ پروردگار خود را سپاس و ستایش کن، و از او آمرزش بخواه. خدا بسیار توبه‌پذیر است».‏‬‬‬‬‬

و سیمای خاتم ج در تابلوی شاگردان و یاران او به صورت بسیار زیبایی نقاشی شده بود.

حال دیگر نوبت پیوستن به یار فرا رسیده بود. پیامبر برای سفر آماده می‫شد. در «حجة الوداع» با اشاره‫ای گزرا به یارانش فرمود: مناسک حج را خوب بیاموزید شاید که دیدار دیگری در مراسم حجی نصیب ما نشود!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ در روز دوشنبه ۲٩ صفر سال ۱۱ هـ، رسول الله ج پس از بازگشت از نماز جنازه‫ای در قبرستان بقیع سر درد شدند و به شدت تب‌شان بالا رفت. پس از آن با شدت بیماری مدت ۱۱ روز امامت نماز جماعت را خود بر عهده داشتند. بیماری ایشان ۱۳ تا ۱۴ روز ادامه داشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ روز چهارشنبه؛ ۵ روز قبل از وفاتشان، با شدت بیماری فرمودند که رویشان آب بریزند. درجه حرارتشان پایین‫تر آمد. در حالیکه سرشان را با پارچه‫ای بسته بودند بالای منبر رفتند تا به نکته‫ای بسیار مهم اشاره فرمایند: «لعنت خدا بر یهودیان و نصرانیان بادا! قبرهای پیامبران‌شان را مسجد قرار دادند» [۱٩۲]، سپس فرمودند: «قبر مرا بتکده‫ای برای عبادت نکنید» [۱٩۳].‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ پیامبر خدا ج از اینکه مردم جهت ابراز محبت قبری را مزار ساخته، سپس برای عبادت بدانجا روند بسیار نفرت داشتند، و از اینکه این دروازه خطرناک شرک در بین مسلمانان باز شود بسیار می‫ترسیدند. از این جهت با وجود شدت بیماری به مسجد رفته بر این نکته که پیش از این بارها آن را روشن و واضح شرح داده بودند، بار دگر تأکید فرمودند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ و به شکرانه همین زحمات بیدریغ آن حضرت بود که در تاریخ اسلام؛ قبرپرستی، و مزار و بارگاه ساختن‫ها رواج نیافت. و اگر این فرموده آن مقام والا نمی‫بود، امروز در شهر مکه و مدینه و سایر شهرهایی که یاران آن رسول پاک جو اهل بیت گرامی‌شان می‫زیستند جایی برای زندگی نمی‫ماند، و در هر وجب صحابی و امام زاده و پیر و مرشدی را مزاری می‫شد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ سپس آن حضرت در کمال فروتنی و تواضع خودشان را مورد بازخواست قرار داده فرمودند: هر کسی را شلاقی زده‫ام این کمر من است بیاید به من شلاق زند. و هر کسی را فحش و ناسزایی گفته‫ام بیاید مرا ناسزا گوید!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ الله اکبر!...

بنازم بزرگی و آقائیت را سرور و سید و مولای من...

فدایت بادا جان و مال و خاندان و روح و روانم..

گر نثار قدم یار گرامی نکنم
گوهر جان، به چه کار دگرم باز آید؟!

‬‬‬‬ محبوب پروردگار عالم، فخر کونین و شرف فرزندان آدم، در کمال فخر چنین سیمایی از عدالت بر صفحات تاریخ می‫نگارد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ کجایند «از ما بهتران» امروز که خود را «همه کس» و دیگران را «پست‫تر از خس» می‫شمرند؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ و صد عجب که در پرتو نور فانوس هدایت هیچ رشادت و اندرزی نیست خفاشان شب پرست را...

سپس آن حضرت به احترام «انصار» و قدرشناسی از ایشان و نقش‌شان در خدمت به دین سفارش‌ها کردند. و دستور دادند درهای خانه‫هایی که در مسجد بود را دیوار کنند، بجر در خانه ابوبکر س. و در حق ابوبکر؛ وزیر و دست راست و پدر خانم‌شان تعریف‌ها کرده فرمودند: ابوبکر از همه مردم در همراهی و دوستی و بخشش مال و ثروتش بر من امانتدارترین بود، و اگر جز پروردگارم خلیل ـ همدم ـ دیگری می‫گرفتم، ابوبکر می‫بود! ولی برادری اسلام و دوستی او راست!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ تا نماز مغرب روز پنج شنبه ـ ۴ روز قبل از وفات‌شان ـ ایشان امامت نماز را شخصا ادا می‫کردند، پس از آن بیماری شدت گرفت و رسول خاتم هر چند لحظه یکبار از حال می‫رفتند. دستور دادند ابوبکر امامت نماز را به عهده گیرد. ابوبکر امامت ۱٧ نماز را در زندگی پیامبر خدا ج بر عهده داشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ فضائی از اندوه و غم و پریشانی و ماتم بر مدینه لنگر انداخته بود. دوست و یار قلب‌ها، محبوب دل‌ها، عزیزتر از جان‌ها بیمار است. هیچ کس جرأت ندارد به خودش اجازه خیال دهد که مبادا محبوب رخت سفر بربندد. در تصور هر کسی که رسول حق را دیده بود جهان بدون او به ویرانه‫ای می‫ماند تاریک!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ در نماز صبح روز دوشنبه مسلمانان متوجه شدند که پرده از اتاق مادر مؤمنان؛ عائشه، کنار رفت. رسول الله ج بود که می‫خواست برای آخرین بار از موفقیت دین و اطاعت و فرمانبرداری یاران مطمئن شود. مؤمنان چون طلوع سیمای پرفروغ آن آفتاب هدایت را دیدند، کمی مانده بود که از فرط شادی نماز را رها کرده بسویش پر کشیده او را در آغوش گیرند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ دستان مبارک آن حضرت این حماسه را قدر نهاده، اشاره فرمودند: نمازتان را کامل کنید. سپس پرده را کشیده به داخل اتاق رفتند [۱٩۴].

خورشید تازه بالا رفته بود که بیماری شدت گرفت و اثر زهری که زنی یهودی در خیبر به پیامبر خورانده بود نمودار گشت [۱٩۵].

برای آخرین بار رسول خاتم ج تأکید فرمودند: «نماز ... نماز... و زیر دستانتان»، و این جمله را چند بار تکرار فرمودند [۱٩۶].

مادر مؤمنان؛ عائشه، همسر گرانقدر رسول خاتم، ایشان را به سینه خود تکیه داده بودند، پیامبر به همسرشان اشاره کردند که مسواکی که دست عبدالرحمن بن ابی بکر؛ برادرشان بود را گرفته با دهان خودشان نرم کنند و به ایشان دهند. پیامبر مسواک زدند!

سپس انگشت‌شان بالا رفته، چشمان‌شان به سقف دوخته شد، و لب‌هایشان به حرکت در آمد: با آنان که بدان‌ها نعمت ارزانی داشته‫ای، از؛ پیامبران و راستگویان و شهیدان و نیکوکاران... بار الها ببخشای مرا، و بر من رحم کن، و مرا به یار بالا برسان، الهی؛ بالاترین یار!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ الهی؛ بالاترین یار...

الهی؛ بالاترین یار.. [۱٩٧].

و دستشان آرام کج شده، پایین آمد. و روحشان جهان فانی را رها کرده به دیار باقی شتاف.

إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ‏!..

ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمی‌گردیم!..

و بدین‌صورت در صبح روز دوشنبه ۱۲/ ربیع الأول سال ۱۱ هجری، محبوب ما، سرور و آقایمان، عزیزتر ازجانمان، خاتم پیامبران در سن ۶۳ سالگی چشم از جهان فروبست..

آفتابی که ما را از تاریکی جهالت و نادانی‌ها، به روشنائی نور ایمان هدایت نموده بود، غروب کرد!..

خود او از دیدها پنهان شده، در زیر خاک خفت..

ولی؛ سنت، راه و روش زیستن، آئین مو به مو انسان شدن را به ما آموخت، و دفتر تاریخ آن را در کنار قرآن کریم؛ کلام پاک پروردگار یکتا، برای ما حفظ نموده است.

حال اگر محمد مصطفی ج در بین ما نیست، راه او.. روح او .. نام او.. سیرت و کردار او.. گفتار و رفتار او.. در بین ماست..

﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا٢١ [الأحزاب: ۲۱].

«سرمشق و الگوی زیبائی در (شیوه پندار و گفتار و کردار) پیغمبر خدا برای شما است. برای کسانی که (دارای سه ویژگی باشند:) امید به خدا داشته، و جویای قیامت باشند، و خدای را بسیار یاد کنند».‬‬‬‬‬

اسلام آباد ـ پاکستان

۱٩/ خرداد/ ۱۳۸٩ ش.

[۱٩۲] به روایت امام بخاری ۱/ ۶۲. [۱٩۳] به روایت موطا امام مالک ص/۶۵. [۱٩۴] به روایت امام بخاری ۲/ ۶۴۰. [۱٩۵] به روایت امام بخاری ۲/ ۶۴۱. [۱٩۶] به روایت امام بخاری ۲/ ۶۳٧. [۱٩٧] به روایت امام بخاری ۲/ ۶۳۸، ۶۳٩، ۶۴۰ ، ۶۴۱.

مناجات

ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی
بر دامن شب صبح نماینده تویی
کار من بیچاره قوی بسته شده
بگشای خدایا که گشاینده تویی
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی و ما همه محتاجیم
محتاج غیر خود مگردان ما را
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج به بیگانه و خویشان نشوم
بی منت خلق خود مرا روزی ده
تا از در تو بر در ایشان نشوم
غمناکم و از کوی تو با غم نروم
جز شاد و امیدوار و خرم نروم
از درگه همچون تو کریمی هرگز
نومید کس نرفت و من هم نروم [۱٩۸]

[۱٩۸] مناجات، از خواجه عبدالله انصاری.