مواد مخدر در فقه اسلام
تأليف:
دکتر عبدالله بن محمد بن احمد الطیار
استاد شعبه فقه
در دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود در قصیم
مترجم:
مولانا سید محمد یوسف حسینپور
مدیر حوزه علمیه عین العلوم گشت - سراوان
الحمد لله الذي أحل لنا الطيبات وحرم علينا الخبائث، والصلاة والسلام على خير خلقه محمد وعلى آله وصحبه أجمعين وبعد:
در زمان حاضر که مردم از معنویات کاملاً به دور و در مادیات غرق شدهاند، و جز حب دنیا هدف و غرض دیگری در فکر و نظرشان نمیآید، برای رسیدن به این هدف شبانه روز در تگ و دو قرار گرفتهاند و اندیشۀ حرام و حلال آنها را به سوی راههای مشروع متوجه نمیکند؛ پس کل هم و غم بر این است که پول بدست بیاید ولو این که راه بدستآوردن آن نامشروع و ناجایز باشد. از اینجاست که میبینیم اغلب تاجران و کاسبان موازین شرعی و قوانین اسلامی را در معاملات نادیده گرفته دست به هرنوع معامله میزنند ولو این که آن از روی شرع ناجایز باشد و همچنین در بکار گیری وسایل زندگی، خورد و نوش، لباس، مرکب و غیره اهمیتی به حلال و حرام نمیدهند و به استعمال محرمات سرگرماند، شرابنوشی از یک طرف، قماربازی و برد و باخت از طرفی دیگر، رباخواری و معاملات ربوی از یک سو، دزدی و راهزنی، قتل و کشتار، تصرف بر اموال دیگران و غیره از سوی دیگر که همه مردم در این امور چنان سرگرم و مستغرق هستند که روی تاریخ زمان جاهلیت پرده انداختهاند و جاهلیت فعلی خیلی بدتر از جاهلیت قبل از اسلام است، استعمال مواد خانمانسوز مخدر اعم از دودگرفتن، خوردن، استنشاق، تزریق و غیره یک حرکت ویرانگری است که نه تنها دامنگیر اهل کفر و شرک شده که جوانان مسلمان را نیز آلوده کرده است، نه تنها آلوده بلکه دشمنان اسلام آنها را برای از بینبردن جوانان مسلمان آلۀ حرب قرار دادهاند، اگرچه علماء و اندیشمندان در سطح جهان متوجه شدهاند که باید جلوی این سیلاب مخرب و ویرانگر گرفته و علمای اسلام از قرن ششم متوجه به آن شده و روی ضرر و زیان و حلت و حرمت آنها بحث نمودهاند، ولی شیوع و گسترش آن به وسیلۀ دشمنان اسلام در منطقهی بلوچستان از حد بالا رفت و شایعاتی انجام گرفت که اگرچه استعمال آن حرام است، اما معاملۀ آن اشکالی ندارد و این را به سوی علماء منسوب نمودند. لیکن علماء قبل از انقلاب اسلامی در ایران و اوایل انقلاب روی آن تبادل نظر نموده بر حرمت استعمال و معامله آن فتوی دادند، و مولانا ابراهیم دامنی مدظله در این باره رسالهای نوشتند. اما از آنجایی که مردم به سوی حلت و حرمت توجه ندارند گسترش آن روز افزون شد. لذا نیاز پدید آمد که فتوایی اجماعی از طرف علماء صادر گردد و روی این بحث شد، در این اثنا چشم اینجانب به رسالهای افتاد در زبان عربی به نام «المخدرات في الفقه الإسلامي» تألیف دکتر احمد طیار که از هرجهت جامع بود آن را به فارسی ترجمه و در آخر آن فتوای اجماعی علمای اهلسنت ملحق گردانیده شد؛ خداوند متعال آن را وسیله هدایت و بیداری نسل جوانان اسلام قرار دهد.
سید محمد یوسف حسینپور
از حوزه علمیه گشت سراوان
الحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام على نبينا محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين وبعد:
خداوند متعال این انسان را آفرید و او را کرامت بخشید و با امتیازات بزرگی او را از بقیۀ مخلوقات ممتاز گردانید؛ از مهمترین آن امتیازات، عقل و ادراک هستند که انسان به وسیلۀ آنها میتواند پروردگار خویش را پرستش کند، و در خوب ساختن اجتماعی که در آن زندگی میکند شریک باشد. از اینجاست که خداوند، عاقلان را مخاطب قرار داده و آنها را به انجام وظیفههای بزرگی مکلف ساخته است که نفع آنها به سوی خودشان و اجتماعشان به خیر و سعادت برمیگردد؛ و خداوند متعال چیزهایی را مخل عقل باشند از قبیل مسکرات، مخدرات و مضرات حرام قرار داده است، و برای استعمالکنندگان مسکر و مخدر و هرآنچه در حکم اینهاست، و برای ترویجدهندگان این مواد و واردکنندگان آن در کشورهای اسلامی سزاهای سنگین و عبرتآمیزی مقرر کرده است.
علماء در قدیم و در عصر حاضر با اهتمام، از این مواد پلید و زهرهای کشنده برحذر داشتهاند و حکم شرعی را که باید در حق ارتکابکنندگان این جرم اجرا شود، بیان کردهاند. همچنان که والیان امور مسلمین به پیگیری و اجرای این احکام شرعی اهتمام کردهاند. کما این که حکومت سعودی [که خداوند آن را به طاعت خویش عزت بخشد و بر توفیقات و هدایت آن بیفزاید] نیز به پیگیری و اجرای این احکام اقدام میکند.
از مهمترین کتابهایی که در این موضوع نوشته شدهاند، کتابی است که برادرمان فاضل ارجمند جناب آقای دکتر عبدالله بن محمد الطیار در موضوع مواد مخدر و بیاننمودن انواع، ضررها و آثار بد آن بر فرد و جامعه، براساس معلومات موثق و احکام ثابت شرعی نگاشته است؛ این کتاب او سهم خوبی است در جلوگیر از این جرم خبیث و نصیحتی است برای امت. پس خداوند او را جزای خیر و ثواب بیشمار بدهد، و کوششهای او را مفید بگرداند، و او را و ما را و بقیۀ مسلمین را علم نافع و عمل صالح نصیب بفرماید.
وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه أجمعین.
صالح بن فوزان بن عبدالله الفوزان
عضو هیئت علمای بزرگ
و عضو انجمن همیشگی افتاء
ستایش مخصوص خداست که انسان را از سایر مخلوقات ممتاز ساخته و برتری داد، و چیزهای پاکیزه را برای او حلال و پلیدیها را بر او حرام گردانید. خداوند میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِيلٗا ٧٠﴾ [الإسراء: ٧۰].
«به تحقیق که تکریم کردیم بنی آدم را و آنها را در خشکی و دریا سوار گردانیدیم و روزی دادیم آنها را از چیزهای پاکیزه و برتری دادیم آنها را بر بسیاری از مخلوقات برتری دادنی».
و درود و سلام بر کسی که به عنوان رحمت برای جهانیان فرستاده شده است، آن کسی که در احادیث نورانی خویش میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ طَيِّبٌ لاَ يَقْبَلُ إِلاَّ طَيِّبًا» [۱].
«همانا خدا پاکیزه است و جز چیزهای پاک را نمیپذیرد».
و بعد:
این رسالهای است مختصر دربارۀ مهمترین و خطرناکترین موضوع برای فرد و جامعه، آرزو دارم که بتواند در ساختن فرد صالح که تشکیلدهندۀ خشتی در ساختمان اجتماع و عضوی در امت که ایمان به خدا داشته باشد و تمام زندگی خویش را برای دینش صرف کند سهیم باشد، آنچنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢﴾ [۲] [الأنعام: ۱۶۲].
موضوع مواد مخدر چنان مشکلی است که تمام جهان شرق و غرب را به سوی خود متوجه کرده است، و خطر آن بر جهان اسلام مملوس است به ویژه جهان امروز که چنان زندگی میکند که گویا دهکدهای بیش نیست، هرنوع حادثهای که در هرگوشۀ آن اتفاق افتد، کسانی که در گوشۀ دیگر آن زندگی میکنند از آن تحت تأثیر قرار میگیرند.
با در نظرگرفتن این، بر مسلمین [اگر خواهان حفاظت نسل خویش هستند] لازم است که کوشش بیشتری برای محکمسازی نظارت قاطع بر محلهای مشکوک و عناصر فساد به خرج بدهند.
همچنان که بر آنها لازم است کوششهایی پیاپی در توجیه و بیان و ارشاد داشته باشند تا این کوششها به هم پیوسته، سد محکمی در برابر مبلغین ضلالت و مروجین رذالت قرار گیرند.
همانا خداوند متعال حفاظت ضرورتهای پنجگانه که عبارتاند از: دین، جسم، عقل، آبرو و مال را لازم قرار داده است.
(اما) مواد مخدر این ضرورتها را منهدم کرده و از بین میبرند؛ زیرا از اثرهای محسوس آنها، این است که استعمالکنندگان آنها نماز و روزه را ضایع کرده و بدون از شرم و حیا مرتکب سایر منکرات میشوند، (و بدین وسیله دین را از بین میبرند).
همچنان که نفوس را از بین میبرند، بسا اوقات معتادان خودکشی میکنند، یا بعضی از آنها بعضی دیگر را میکشد، آمارهای جهانی بر این موضوع بهترین شاهد هستند.
اما ضایعکردن مواد، عقل را برای هرعاقلی شناخته شده است، و آن کسی که عقلش غایب شود، نداسته مرتکب کارهایی میشود، و آبرویش برای او آسان و سبک میشود؛ و این امری است قابل مشاهده در جهان مواد مخدر و معتادان که آبرویشان از تمام مردم سبکتر است. و العیاذ بالله.
اما دربارۀ اتلاف مال، هرچه میگویی بگو، چقدر ثروتمندانی بودهاند که به سبب استعمال مواد مخدر تنگدست شدهاند، چقدر صاحبان منزل، آواره و بیخانمان شده و چقدر اتومبیل دارانی، پیاده شدهاند. بنابر همۀ اینها، (این کتاب را) به خاطر شریکشدن (در زدودن مواد مخدر تألیف نمودم) از خداوند بزرگ و قادر امیدوارم که این کتاب را در میزان نیکیهایم قرار دهد، و آرزو دارم که خوانندگان محترم از دعاهای غایبانه مرا فراموش نکنند. و پیشنهادات و راهنماییهای لازم را از من دریغ نداشته باشند؛ چرا که انسان به تنهایی کم است اما با برادرانش بسیار میشود، و خداست هدایتکننده به سوی راه راست.
وصلی الله علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
(دکتر) ابومحمد عبدالله بن محمد احمد طیار
شهر زلفی - ظهر روز چهار شنبه، ۲۱ / ۳ / ۱۴۱۱ هـ. ق.
[۱] صحیح مسلم، ج ۲، ص ۸۵. [۲] ترجمه: «بگو: بى گمان نمازم و عبادتم و زندگانىام و مرگم [همه] در راه خداوند، پروردگار جهانیان است».
مخدر مأخوذ از خدر است که به معنی ضعف و تنبلی و سستی میآید. زمانی میگویند: «تخدر العضو» که عضو شل گردد و نتواند حرکت کند. (خدر) از باب «سمع» میآید؛ گفته میشود: «خدر الشارب» آن هنگام که نوشندۀ شراب سست و ضعیف شود، و خدر بر تاریکی مکان نیز اطلاق میگردد. میگویند: «مکان أخدر وخدر» وقتی که مکان تاریک باشد؛ و از اینجاست که به تاریکی شدید «حدرة» گفته میشود، و به هرآنچه جلو چشم را گرفته و حایل باشد میگویند: «أخدرة».
و هرآنچه تو را پنهان کند به آن «خدر» گفته میشود و از همین «خدر الجارية» مأخوذ است، یعنی آن اتاقی که «دختر» در آن پنهان میشود. و میگویند: «خدر الأسد واخدر» یعنی، شیرکنام خویش را لازم گرفت. وخدره اکمه واخدره عرينه. یعنی، کنام او آن را پنهان کرد.
و خدر بر سردی نیز اطلاق میگردد؛ چنانکه میگویند: «ليلة خدرة» به شبی که سرد باشد، و «يوم خدر» به روزی که سرد باشد.
خلاصه اینکه «خدر» بر معانی زیرا اطلاق میگردد:
۱- تاریکی. ۲- سیر و سیاحت. ۳- چشمپوشی. ۴- سردی. ۵- لازم گرفتن چیزی. ۶- جایگزین شدن.
که همۀ اینها بزدلی، عقبماندگی، سرگردانی، کودنی و بیغیرتی را به دنبال دارند، و تمام این معانی در معتاد به مواد مخدر متحقق میباشند؛ اعم از این که مواد مایع را استعمال کند یا جامد آن را.
علامه قرافی/ آن را چنین معرفی کرده است: «هي ما غيب العقل، والحواس دون أن يصحب ذلك نشؤة أو سرور». یعنی، (مخدر آن چیزی است که عقل و حواس را مختل کند، بیآنکه نشئه و شادیی دربر داشته باشد).
ابن حجر هیتمی فرموده است که آن عبارت است از: «تغطية العقل» (پوشاندن عقل) بدون از شدت طرب، زیرا این از ویژگیهای مسکر مایع میباشد.
مصنف «عون المعبود» آن را چنین تعریف کرده است: «ما يغطي العقل دون حدوث طرب أو عربدة أو نشاط». (آن چیزی که عقل را بپوشاند بدون پیش آمدن طرب، عربده یا نشاط).
و در موسوعۀ فقهیه آمده است: «التخدير تغطية العقل من غير شدة مطربة» (تخدیر پوشاندن عقل است، بیآنکه طربی شدید دربر داشته باشد).
خلاصه این که به هر مادۀ خام یا ساخته شدهای که بیدارکننده یا آرامبخش باشد و بدون غرض طبی بکار گرفته شده موجب اعتیاد گردد و به دنبال آن ضرر جسمی، اجتماعی و اخلاقی پدید آید، مخدر نامیده میشود.
و این تعریف شامل تمام انواع مواد مخدر فعلی و آنچه در آینده پدید آید، میباشد.
از لابلای تعریف اخیر روشن میگردد که بین معنی شرعی و معنی لغوی ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد، زیرا معنی لغوی عبارت از: ضعف، کسالت، فتور، تاریکی و پنهانی است، و معنی شرعی نیز شامل همۀ اینهاست. بنابراین، معنی شرعی با معنی لغوی هم آهنگی کامل دارد.
اما بعضی از دانشمندان در قبال یکی بودن مشروبات مسکر و بقیۀ مواد مخدر بر دو گروه تقسیم شدهاند:
گروهی تمام این مواد اعم از حشیش، افیون، بنگ، و امثال اینها و مشروبات نشهآور را در یک حکم قرار دادهاند؛ زیرا که این همه را نشئهآور گفتهاند.
از سرشناسان این گروه، میتوان ابن تیمیه، حافظ ابن حجر و امام ذهبی را نام برد.
گروهی دیگر این مواد را مفتر قرار دادهاند که خاصیت آنها فقط در سست و شلگردانیدن و از حرکت بازداشتن اعضا پدید میآید نه در پنهانکردن عقل، از حامیان این گروه میتوان مؤلف «عون المعبود» را نام برد. او میگوید: خدر عبارت از آن ضعف و سستی در بدن است که برای نوشندۀ شراب پیش از سکر پدید میآید، چنانکه ابن اثیر در «النهايه» [۳] تصریح کرده است [۴].
اما پس از نظر دقیق و عمیق بر وقایع معتادان، چارهای نیست جز این که بر قول گروه اول مراجعه شود که این را شخصاً خودم به هنگام مصاحبه به بعضی از زندانیان معتاد ملاحظه کردم، و آنان برایم توضیح دادند که بسا اوقات تأثیر مواد مخدر بالاتر از تأثیر مسکر میباشد.
به هرحال تأثیر مسکر و مخدر در یک شخص فرق میکند، اما در شخصی دیگر فرقی ندارند. همچنین از نظر کمیت در بعضی فرق میگذارند و در بعضی خیر. ولی آنچه بدون منازعه مسلم است، این است که تأثیر مواد مخدر از تأثیر مسکر اگر بالاتر نباشد کمتر هم نیست.
[۳] النهایة في غریب الحدیث ج۲، ص ۱۳. [۴] عون المعبود، ج ۱۰، ص ۱۲٩.
این بخش شامل دو بحث است:
بحث اول: در تاریخ ظهور مواد.
که شامل ۳ مطلب است:
مطلب اول: تاریخ ظهور مواد مخدر در جهان.
مطلب دوم: تاریخ ظهور آن در کشورهای اسلامی.
مطلب سوم: تاریخ ظهور آن در کشور عربستان سعودی.
بحث دوم: در اسباب و وسایل گسترش آن.
از بررسی تاریخ ظهور مواد مخدر واضح میگردد که از دیر زمانی است که در جهان مورد استعمال قرار گرفته است، ولی توجه به آن در قرون اخیر به صورت بیسابقهای رو به افزایش است، به گونهای که اصلاح طلبان، سیاستمداران و مربیان را در عالم حیرت و پریشانی قرار داده است، لذا برای جلوگیری از گسترش آن حدودی مقرر کردهاند.
اگر از تاریخ استعمال مواد مخدر بررسی عمیقی به عمل آید، معلوم میگردد که میلیونها نفر دست به استعمال مواد مخدر طبیعی بوده است؛ و از زمانهای بسیار دور نسبت به استعمال آن افراط شده است. تاریخ تریاک بیش از چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح÷ است؛ زیرا لوحهای از سومریها بدست آمده است که دال بر این است، و سومریان آن را گیاه سعادت مینامیدند.
در اوایل قرن نوزدهم یک شیمی دان آلمانی که به نام «آقای ترونر» خوانده میشد، توانست مرفین را از مادۀی تریاک جدا سازد. و این نام را به نسبت «مورفیوس» یعنی معبود احلام و افسانههای یونان قدیم، بر آن گذاشته است.
بعدها مرفین در جنگلهای داخل آمریکا برای تخفیف دردهای ناشی از جراحتهای جنگ بکار گرفته شد، اما چون پزشکان ملاحظه کردند که استعمالکنندگان این دارو به آن معتاد شدند، آن را به «مرض ارتش» نامگزاری کردند.
و در سال ۱۸۸٩ م یک دانشمند انگلیسی توانست مرکب «دای استیسل مورفین» را شناسایی کند. وی آن را از مرفین استخراج کرد که بعداً برای معالجۀ معتادان مرفین به کار گرفته شد و در بازار به نام «هروئین» فروخته شد، اما متوجه نشدند که خطر آن به مراتب بیشتر از مرفین است.
و حشیش از ۲٧۰۰ سال پیش از میلاد نزد هندیان و چینیان شناخته شد.
و کوکایین ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در آمریکای جنوبی شناخته شد که در آنجا برگهای بوتۀ کوکا را میجویدند.
و تاریخ قات به سال ۵۲۵ م برمیگردد که آن را اهل حبشه در جنوب شبه جزیرۀ عربستان وارد کردند [۵].
[۵] المخدرات والعقاقیر المخدرة، چهارمین کتاب از سلسله کتب مرکز ابحاث جرم در کشور (عربستان سعودی) ص ۶٧ و ما بعد آن. و جحیم المخدرات، از: استاد یوسف عرینی، ص ۱٧- ۱۸.
به طور دقیق نمیتوان آغاز ظهور مواد مخدر در کشورهای اسلامی را تخمین زد، زیرا منابع در دست، نسبت به تاریخ ظهور آن در بلاد مسلمین اختلاف دارند.
شیخ الإسلام ابن تیمیه معتقد بر این است که آغاز ظهور حشیش در بین مسلمانان در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم میباشد، آنگاه که دولت تاتاریها غلبه پیدا کرد، ظهور حشیش همراه بود با غلبۀ شمشیر چنگیز خان مغول بر کشورهای اسلامی که در اثر بروز گناهان به وقوع پیوست.
رأی امام زرکشی بر این است که تاریخ ظهور حشیش به سال ۵۵۰ هـ. برمیگردد. او میگوید: «گفته شده که ظهور آن بر دست حیدر در حدود سال ۵۵۰ بوده است، از این سبب آن را «حیدریه» نامیدهاند. صورت ظهورش این است که چون حیدر از همراهانش فرار نمود، سرگردان با این بوته برخورد نمود و دید که بدون وجود باد برگهایش تکان میخورند، با خود فکر کرد که این راز در درون آن نهفته است. سپس از برگهایش کند و خورد، و هنگامی که به سوی یارانش برگشت، به آنها اطلاع داد که او در آن رازی نهفته دیده است، و آنان را به خوردنش دستور داد» [۶].
اما ذهبی میگوید: نخستین ظهور تاتاریان در کشورهای اسلامی در سال ۶۰۶ هـ. بوده است [٧].
مقریزی بر این باور است که ظهور حشیش در سال ۶۱۸ هـ. به وسیلۀ حیدر مرشد فقرای متصوفه پدید آمد و به این سبب آن را «حشيشة الفقراء» گفتهاند [۸].
اما ابن کثیر/ در حوادث سال ۴٩۴ هـ. مینویسد: حسن بن صباح رهبر طایفۀ حشاشین، دو مادۀ جوز و شونیز را با عسل آمیخته به کسانی میداد که دعوت او را میپذیرفتند تا مزاج آنها سوخته و مغزشان فاسد گردد و از او اطاعت کنند و حتی بیشتر از اطاعت پدر و مادر مطیع او باشند. پس به وقت ظهور این طایفه این نوع از مخدرات شناخته شد [٩].
به هرحال، چه مسلمانان از قدیم با مواد مخدر آشنا شده باشند و چه به تازگی، مهمتر از همه آن وضیعتی است که اکنون به آن مواجه شدهاند و همۀ مردم چون ملخ بر آن روی آوردهاند چه از نظر کشت و چه از نظر تجارت و استعمال.
علت همۀ اینها دوری از منهج الهی، انحراف از صراط مستقیم و سرازیر شدن آنان به سوی دنیا و لذت و شهوات آن است. کسانی در طول و عرض ممالک اسلامی پیدا شدهاند که در ترویج و گسترش این سم قاتل از پا نمینشینند، و سعادت موهوم آنی خویش را بر بدبختی و هلاکت دیگران بنا میکنند.
هرکسی که دست به این سم مهلک بزند، چه از نظر کشت، و تجارت و خرید و فروش و چه از نظر استعمال، در حق خود و جامعه مرتکب جرم شده است و باید جلو دست او را گرفت حتی اگر به مرگ او تمام شود، تا جامعه در امن قرار گیرد و بازیگران مجرم آن را ملعبۀ خویش قرار ندهند.
شیخ محمد بن حسین مالکی میگوید: «ائمه مجتهدین و علمای دیگر سلف بر گیاه معروف به حشیش بحث نکردهاند، زیرا در زمان آنان وجودی نداشته است، و هنگامی که در اواخر قرن ششم پدید آمد و در قلمرو تاتاریان گسترش یافت، مورد بحث علماء قرار گرفت. علقمی در شرح جامع گفته است: حکایت کردهاند که مردی عجمی به قاهره آمد و بر حرمت حشیش دلیل خواست، و برای این موضوع جلسهای برگزار کرد که علمای آن زمان در آن حضور بهم رسانیدند. حافظ زین الدین عراقی/ به حدیث حضرت ام سلمهل «نَهَي رَسُولُ اللَّهِ ج عَنْ كُلِّ مُسْكِرٍ وَمُفَتِّرٍ» یعنی، «رسول خدا ج از استعمال هر مسکر و مفتر (سستکننده) نهی فرمود). استدلال کرد و حاضرین در جلسه را در شگفت آورد...» [۱۰].
[۶] زهرالعریش في تحریم الحشیش، تألیف: بدرالدین زرکشی، تحقیق احمد فرج، ص ٩۰. [٧] دول الإسلام، شمس الدین ذهبی، ج ۲، ص ۱۱. [۸] الخطط للمقریزی، ج ۲، ص ۵۱٧. [٩] البدایه والنهایة لابن کثیر، ج ۱۲، ص ۱۵٩. [۱۰] تهذیب الفروق بهامش الفروق، ج ۱، ص ۲۱۶.
این مبحث حاوی یک تمهید و ده مطلب است:
مطلب اول: ضعف مانع دینی.
مطلب دوم: بیکاری و فراغت وقت.
مطلب سوم: همنشینی با افراد ناباب.
مطلب چهارم: گرفتاریها و مشکلات خانوادگی.
مطلب پنجم: سیر و سیاحت و سفر به کشورهای خارجی.
مطلب ششم: کارگرفتن از افراد بیگانه.
مطلب هفتم: فقر و تنگدستی.
مطلب هشتم: تقلید کورکورانه.
مطلب نهم: شایعه بعضی از افکار نادرست و دروغین دربارۀ مواد مخدر.
مطلب دهم: استعمار.
اسباب زیادی وجود دارد که در گسترش مواد مخدر کمک میکنند، بعضی از این اسباب اجتماعی، و برخی اقتصادی و مقداری شخصی است.
بعضی از این اسباب ملموس و مشاهد هستند که تأثیر آنها در مجتمع واضح است، و بعضی دیگر غیر ملموساند که آنها را فقط متخصصین و خبرگان میدانند.
من در اینجا فقط آن اسبابی را ذکر میکنم که کمک آنها در گسترش مواد مخدر به مشاهدۀ من رسیده است، بیشتر اینها را از کسانی دریافت کردهام که به خاطر این سم مهلک دستگیر و بازداشت شدهاند، لذا من آن اسباب را به خدمت خوانندگان محترم عرض میکنم.
شاید بارزترین سبب استعمال مواد، ضعف مانع دینی استعمالکنندگان است، زیرا شخصی که متمسک به دین باشد، بسیار بعید است که دست به مواد مخدر بزند و با خرید و فروش آن را گسترش دهد، دست به قاچاق بزند یا شخصاً آن را استعمال کند؛ زیرا وقتی کسی با خداوند ارتباط داشته باشد و عبادات فرضی از قبیل نماز، روزه، زکات، حج و سایر عبادات را انجام دهد، امکان ندارد ارتباطی با مواد مخدر داشته باشد، زیرا این راه، راه شیطان است و ممکن نیست کسی که راه رحمان را برگزیده، به راه شیطان بازگردد.
اما هرگاه، کسی هراندازه از مسجد دور و از مجالس خیر گوشهگیر و از تربیت بزرگان کنارهگیری کند، غالباً به مواد مخدر و راههای گمراهی نزدیک میشود، آیا پدران (اولیاء)، مربیان و اهل قلم مسئولیت خود را درک میکنند تا با آن جامعه را به تمسک به دین وا داشته و به سوی پروردگارشان رهنمون شوند و راه خیر و صلاح را به آنها نشان دهند. امیدوارم که چنین خواهند کرد.
خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ﴾ [العنکبوت: ۴۵]. «بدون شک، نماز از فحشا و منکر بازمیدارد».
و رسول خدا ج فرموده است: «زانی، دزد و شرابخوار با وجود داشتن ایمان دست به این کارها نمیزنند» [۱۱].
[۱۱] صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱٩۶ و صحیح مسلم، ج ۱، ص ۵۴.
مسلمان متدین وقتی این کلمه (بیکاری) را میشنود که در بین صفوف جوانان رد و بدل میشود، به ویژه در هنگام تعطیلات تابستانی در حیرت میافتند، زیرا مسلمان تعطیلی ندارد، و چگونه میتواند تعطیلی داشته باشد، در صورتی که تمام اوقات زندگی او از رفت و آمد، خورد و نوش، خواب و بیداری به عبادت میگذرند؛ و کسی که چنین وضعیتی داشته باشد، چه وقت فارغ و بیکار میشود؟! در حالی که خداوند میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣﴾ [الأنعام: ۱۶۲-۱۶۳].
«بگو که نماز و حج و زندگانی و مرگ من برای خداست که پروردگار جهانیان است، شریکی ندارد و به این امر شدهام و من نخستین مسلمانم».
ولی با وجود این، ما با کمال تأسف میگوییم که فراغت و بیکاری یکی از مهمترین اسباب رویآوردن به مواد مخدر میباشد، چه این فراغت از تحصیل علم و دانش باشد و یا بیکاری دیگری...
آمارها و تحقیقات بلکه مصاحبههای دورهای با زندانیان ثابت کردهاند که بیشتر آنها (زندانیان) کسانی هستند که تازه به بلوغ میرسند و ارزش وقت را نمیدانند و شناخت اشتغال به کارهای مفید را ندارند. از این سبب است که شکار آنها و گیر افتادنشان در دام مواد مخدر بسیار ساده و آسان است، و این امری محسوس و ملموس است. شاعر (ابوالعتاهیه) چه خوب سروده است:
إن الفراغ والشباب والجدة
مفسدة للمرءای مفسدة
ترجمه: (همانا بیکاری، جوانی و ثروت برای انسان مفسدهای بزرگ هستند).
و پیش از این رسول خدا ج فرموده است: «نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ فِيهِمَا كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ، الصِّحَّةُ وَالْفَرَاغُ» [۱۲]. یعنی، (دو نعمت به گونهای است که بیشتر مردم در آنها فریب خوردهاند که تندرستی و فارغ البالی).
[۱۲] صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۰٩.
از وقایع زندگی نیز ثابت است که جوانان از یکدیگر اثر میگیرند و بر همدیگر اثر میگذارند، چه این تأثیر و تأثر در جانب مثبت باشد که به صلاح آنان تمام شود و یا در جانب منفی که به ضرر و هلاکتشان منتهی گردد.
نصوص بسیاری از قرآن و حدیث این مطلب را تأکید و توضیح داده است، خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ يَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِينَ ٦٧﴾ [الزخرف: ۶٧]. «دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند مگر پرهیزکاران».
و میفرماید: ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا ٢٧ يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا ٢٨ لَّقَدۡ أَضَلَّنِي عَنِ ٱلذِّكۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِيۗ﴾ [الفرقان:۲٧-۲٩]. «و روزی که میگزد ظالم دو دوست خود را، و میگوید: کاشکی میگرفتم همراه با رسول راهی، کاشکی نمیگرفتم فلان را دوست. او مرا باز داشت از ذکر پس از این که آمد پیش من».
رسول خدا ج فرموده است: «مثال همنشین نیک و همنشین بد، مانند عطرفروش و دمکنندۀ کورۀ آهنگری است که یا خود عطرفروش چیزی از آن به تو میدهد، یا خود از او میخری و یا از او بوی خوشی به مشامت میرسد. ولی دمکنندۀ دمه یا لباسهایت را میسوزاند و یا از او بوی بد به مشامت میرسد» [۱۳].
شاعر عرب میگوید:
عن المرء لا تسأل وسل عن قرينه
فَكُلّ قرين بالمقارن يقتدي
مپرس از مرد و میپرس از قرینش
که باشد مقتدایش همنشینش
چقدر جوانانی وجود دارند که به بدی و راههای آن آشنایی نداشته و هیچ ارتباطی با آن ندارند، ولی به علت همنیشنی با بدان کم کم لغزش میخورند تا بالآخره در دام هلاکت میافتند و جزئی از لشکر شیطان قرار میگیرند.
این نیز روشن است که هرگاه جوان در راههای معاصی به طور عموم و به ویژه در راه مواد مخدر گام بردارد، به طور جدی میخواهد دیگران را هم در این دام بیفکند، حتی برخی از آنها پیروزی و شکست خود را در این به حساب میآورند که چقدر از همراهان خویش را در این دام انداختهاند؛ و این چقدر مصیبت بزرگی است!
جوانی در یکی از زندانها علت به زندان افتادنش را برایم چنین شرح داد:
«من با یکی از رفقایم گفتگو میکردم، او در بعضی از شبها چند دقیقهای از من پنهان میشد. وقتی که علت غیبتش را جویا شدم، گفت: تو لذت و سعادت را نچشیدهای! و اگر آن را میچشیدی، از من چنین جویا نمیشدی!
پس از بحث و مباحثات طولانی خواست تا راه لذت و سعادت را به من نشان بدهد که در نتیجه ناگهان راه نهایت و نابودی را آغاز کردم و نتیجهی کارم بدین جا (زندان) رسید که تو میبینی».
[۱۳] صحیح بخاری، ج ٧، ص ۱۲۵ و صحیح مسلم، ج ۳، ص ۳۸.
مشکلات خانوادگی یکی از اسباب مهم افتادن در دام اعتیاد است، زیرا اختلاف زن و مرد در جلو فرزندان، وقوع طلاق و غیبت یکی از والدین، هریک در مبتلاساختن افراد خانواده به مواد مخدر اثر بسیار بزرگی دارد، چرا که هریکی از این افراد میخواهد خود را از این زندگی فلاکتبار خانوادگی برهاند.
به طور مثال، هرگاه بین پدر و مادر بر یکی از امور اختلافی پدید آید بهتر است که درگیری آنها دور از چشم فرزندان قرار گیرد، زیرا درگیری آنها در جلو فرزندان آثار معکوسی بجای میگذارد، و در جستجوی جوّی قرار میگیرند که از این جو پرمشکل خانه آرامتر باشد، زیرا آنان با پدر، مادر را هرچند که رایش بر خطا باشد، خشمگین میسازد، و برعکس پیوستن آنان با مادر، موجب تنفر پدر از آنان میشود و گاهی دست به اقدام بسیار بدی میزند، بدینگونه که آنان را از خانه طرد میکند و اینجاست که [خداینکرده] مصیبت واقع میشود.
و هم چنین است اگر درگیری منجر به طلاق شود؛ زیرا پدر در یک جهت به زندگی ادامه میدهد و مادر در جهتی دیگر، و در این بین فرزندان قربانی میشوند، زیرا اگر با پدر زندگی کنند، برخورد بدی از نامادری خواهند دید و اگر با مادر زندگی کنند، اغلب شاهد فشار و برخورد نامناسبی از ناپدری خواهند بود.
ما نمیخواهیم با این بحث از اهمیت مشروعیت طلاق که برای بعضی از حالات یگانه راه علاج است، بکاهیم. ولی هدف ما این است که زن و مرد در هرخانواده فلسفۀ مشروعیت طلاق را درک کنند، تا این معالجه تبدیل به مرضی مهلک برای خانواده نشود که سبب از هم گسستن خانوداده و پراکنده شدن فرزندان، بدون از ضرورت قرار نگیرد.
در هرحال، هرگاه فرزندان تحت فشار چنین جوی قرار گیرند، در تلاش جوی بهتر میشوند و اینجاست که دستهای بد، آنان را به سوی مواد مخدر میکشانند و نابودی آنان آغاز میشود، بلکه چنان فاجعه و مصیبتهایی برای آنان و پدر و مادران شان واقع میشود که اصلاً در خیال آنان نبوده است.
هم چنین است غیبت والدین یا یکی از آن دو: آن فرزندانی که سرپرستی نداشته باشند، به آسانی در دام این سموم کشنده میافتند؛ زیرا خروج از خانه هر زمان و به هر کیفیتی که بخواهند برای آنها میسر است، بلکه با هرکسی بخواهند میتوانند تماس برقرار کرده و رابطه داشته باشند، چرا که هیچکس مراقب آنها نیست و کسی آنها را دنبال نمیکند.
چنانکه مشاهده میکنیم در بعضی از خانوادهها والدین یا یکی از آنان در نوازش فرزندان و بر آوردن خواستههای آنان افراط میکنند، این روش آنها را طوری بار میآورد که احساس مسئولیت نمیکنند و با پولی که در اختیار دارند هرچه بخواهند میخرند، مال در دست اولاد تربیت نیافته و نپخته نقمت و عذابی است، نه نعمت. از اینجاست که خداوند دربارۀ یتیمان میفرماید: ﴿وَٱبۡتَلُواْ ٱلۡيَتَٰمَىٰ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغُواْ ٱلنِّكَاحَ فَإِنۡ ءَانَسۡتُم مِّنۡهُمۡ رُشۡدٗا فَٱدۡفَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡۖ﴾ [النساء: ۶].
«بیازمایید یتیمان را تا برسند به سن نکاح، پس اگر احساس کردید از آنان رشدی بدهید به آنها اموالشان را».
و برعکس گاهی مشاهده میشود که والدین یا یکی از آنان [به ویژه پدر] بر فرزندان فشار میآورند و ناآگاهانه به ضرب و شتم و بد و بیراهگفتن آنان میپردازند و آنها را به باد مسخره گرفته برایشان ارزش قایل نمیشوند؛ بدون تردید اینگونه برخورد آنان را وا میدارد تا در جستجوی فضایی قرار گیرند که در آن احساس گرمی، محبت و مهربانی داشته باشند؛ گاهی آن فضای تلاش شده، خود آلوده میباشد که این فرزندان ناآگاهانه در آن میافتند.
و از آن جمله یکی: تبعیض و تفضیل بعضی از فرزندان بر بعضی دیگر بنابر اسبابی است. این روش، در قلب آن فرزندی که تحقیر شده، داعیهای پدید میآورد تا در جستجوی جایی دیگر که این کمبود را جبران کند، قرار گیرد. غالباً در این جستجوگیر دوستان ناباب میافتد، این اولین گام افتادن در دام مواد مخدر و فاجعههای آن است.
اینها مهمترین گرفتاریها و مشکلات خانوادگی است که سبب لغزش خوردن در راه مواد مخدر قرار میگیرند. این واقعیتی است که من خود شخصاً آن را در لابلای ملاقات با زندانیان در زندان لمس کردهام.
بسا اوقات گسترش مواد مخدر در یک کشور از سفرکردن جوانان آن کشور به خارج صورت میگیرد، زیرا دشمنان اسلام در کشورهای کفر، به طوری جدی میخواهند فرزندان مسلمین را گمراه سازند.
بنابراین، هرگاه برای این دشمنان فرصت اغواکردن جوانان مسلمان بدست آید، از پا نمینشینند. شاید مناسبترین فرصت برای دشمنان اسلام سفرکردن جوانان مسلمان به کشورهای بیبند و بار و پرفساد است، چرا که این جوانان در دسترس آنها قرار گرفته و برای گمراهساختن آنان به هر وسیلهی گمراهکنندهای دست میزنند که یکی از آن وسایل مواد مخدر است. اینجاست که جوان در دام مواد مخدر میافتد و برای به دستآوردن مواد به هر وسیلهای اقدام میکند؛ و آنگاه که به کشور خویش بازگردد، برای حصول آن با هر قیمتی حاضر به جانفشانی میشود. گاهی حصول مواد او را وادار میسازد تا متوسل شود به کسانی که در خارج او را گمراه کردهاند، و بدین وسیله خود او هم از قاچاقچیان مواد مخدر قرار میگیرد که این را نیز در برخورد با زندانیان لمس کردیم که آغاز آشنایی آنان با مواد مخدر در خارج از کشور بوده است و سرانجام تلاش مستمر آنان در داخل کشور آنها را به زندان انداخته است.
خدمتکاران بیگانه به طور یقین از بزرگترین مصیبتهایی هستند که جامعه به آن مبتلاست؛ زیرا این خدمتکاران بیگانه عادات، اخلاق و تقلیدهای خود را منتقل مینمایند. توجه دارید در هر اجتماعی که زنی مربی، یا خدمتکار و کلفتی بیگانه در خانهای وارد بشود، چه نقشی دارند با کودکانی که بیشترین وقت خود را با آنان میگذرانند تا والدین، از این زن مربی همه چیز یاد میگیرند، و در بسیاری از احیان او را بر مادر خود ترجیح میدهند.
این خدمتکاران سبب اصلی ترویج و قاچاق مواد مخدر بوده و هستند، در این موضوع بحث نمیکنم چرا که آنان که به سبب این جرم دستگیر و بازداشت شدهاند بسیاراند.
همانا نقش این مزدوران و کلفتها، خطیر و نتایج آن در گذشته مشهور و معروف است. پس آیا به این توجه میکنیم و متنبه میشویم؟
واضح است که هرگاه جوان در خانه به اندازهی کافی غذا و لباس نداشته باشد و کسی را نیابد تا بر زندگی کریمانه او را کمک کند، و در مقابل ببیند که دوستان او در عیش و عشرت زندگی میکنند و او در این بین محروم است، به نحوی که قوت روز و شام شب نیابد، بدون تردید این جوان مجبور به فرار از خانه میشود تا بدین وسیله کسی را بیابد که او را کمک کند، در این وقت رفقای سوء (بد)، بدکاران و سوداگران مرگ و تباهی را فرصت میرسد که او را به چنگ بیاورند، در آغاز او را کمک میکنند تا او را در دامی بیندازند که خود در آن افتادهاند.
تقلید در زندگی نوجوانان بسیار دیده میشود، کسی را که دوست داشته باشند و او را بهتر از خود تصور کنند از او تقلید و پیروی میکنند.
جوان خوب از پدر، استاد و فلان عالم پیروی میکند؛ ولی جوان بد، از هنرپیشهگان، نوازندگان و افراد ویلگرد و بیبند و بار تقلید مینماید.
شاعری چه خوب سروده است:
مشي الطاووس يوماً باختيال
فقلده بمشيته بنوه
وينشأ ناشيء الفتيان منا
على ما كان عوده أبوه
ترجمه:
بشد طاووس روزی فاخرانه
در آن تقلید کردنش پسرها
جوانان نیز میگیرند نشأت
بر آن چه داده عادتشان پدرها
بدتر از همه این است که جوان از جرم پیشهگان و باندهای مجرم تقلید میکند، میبینید که جوان از فلان قاچاقچی مواد مخدر و یا فلان توزیعکننده پیروی میکند بدون از آن که نسبت به عواقب این کار بیندیشد.
نباید فراموش کرد که همنشینی و تعارف اثر بزرگی در آلودهشدن به مواد مخدر دارد، و این در عصر حاضر خیلی زیاد است.
بدترین همنشینی آن است که به حساب دین و اخلاق باشد، بد نیست در اینجا خاطرهای از خود یادآور شوم که بر تأثیر همنشینی در راههای گناه دلالت دارد.
من در یکی از فرودگاههای داخل کشور (عربستان سعودی) همراه با دو نفر نشسته بودم، با یکی از آن دو، کاملاً آشنا بودم و میشناختم که در زندگی خویش لب به سیگار نمیزده، اما آشناییام با دومی سطحی بود، ولی دوست صمیمی آن مرد آشنایم بود. وقتی که برای انجام کارهای نهایی بلیط سفر بخاستم و پس از مدت کوتاهی برگشتم، ناگاه دیدم که در دست آشنایم سیگاری هست، به او گفتم: این چیست؟... خواست آن را از من پنهان کند و بگوید که: من این را برای فلانی نگه داشتهام [در حالی که خود آن شخص سیگاری دیگر در دست داشت] من این موضوع را نادیده گرفتم؛ باز به جایی دیگر رفتم، او پشت سر من آمد و عذرخواهی کرد. به او گفتم: من تو را نفع و ضرری نمیرسانم، ولی متوجه هستی که گناهی را مرتکب شدهای؟! در جواب گفت: رفیقم بر من اصرار کرد و قسم خورد که من فقط یک سیگار بکشم، لذا من جهت تسلی خاطر او سیگار را در دست گرفتم. گفتم: سبحان الله! آیا در ارتکاب گناه هم خاطرداری هست؟ او شروع کرد، به قسمخوردن آن را در دهان نگذاشته است. به هرحال، این اثر همنشینی است که به حساب دین و اخلاق پیش میآید.
بعضی از معتادان معتقداند که استعمال مواد، عمل جنسی را تقویت میکند؛ برخی دیگر عقیده دارند که از آن شادی و سرور به دست میآید. ولی همۀ اینها افکاری دروغین هستند؛ زیرا مواد مخدر عمل جنسی را تضعیف میکند، اما این امر بر معتاد مشتبه قرار گرفته است که نمیتواند به حقیقت زمان پی ببرد، زیرا نزد او یک دقیقه و یک ساعت مساوی معلوم میشود، پس او در این حالت فکر میکند که زمان انجام عمل جنسی طولانی است.
همچنین در استعمال مواد مخدر هیچگونه شادی و سروری وجود ندارد، بلکه بدبختی و شقاوت را در طول عمر به دنبال دارد، و اگر آن جز بیکاری، بدرفتاری با دیگران و دوری از اهل و عیال را به دنبال نمیداشت، تنها همین مصیبتها کافی بود، اما مخالفان اسلام میخواهند اینگونه افکار نادرست نسبت به مواد مخدر را بیشتر گسترش دهند تاکالاهای خود را رواج داده و به هر وسیلهای که شده به شکار خود دست یابند.
بسیاری از کشورهای اسلامی با آرامش کامل زندگی میکردند که از هیچ راهی از مواد مخدر اطلاع نداشته اما استعمار در گسترش آن در کشورهای اسلامی با هر وسیلهای پیش رفت، بلکه حتی بر کشت آن در ممالک اسلامی کمک کرد. بهترین مثال آن، فعالیتی است که بریتانیا در هند انجام داده و مردم را به کشت خشخاش در کل کشور وادار نمود.
از اینجاست که میبینیم کشورهایی که خداوند آنها را از استعمار محفوظ نگاه داشته است، گسترش مواد در آنها بالنسبه بسیار کم است. به هرحال، در هر کجا که استعمار داخل و خارج شده است، اهل آن را در جرایم و مشکلات گوناگون مبتلا کرده است، و همین اسم [استعمار] برای تمثیل استعباد (برده گرفتن) تذلیل و به وحشت انداختن کافی است.
در اینجا اسباب بسیار دیگری نیز وجود دارد، مانند مشکلات وضعیت کارها، عدم توجه به سوی خدا در مصایب و شداید، کثرت مواد، فرار از مرض روانی و عضوی، دعوت مغرضانه، گسترش بیکاری، گسترش فیلمهای مبتذل، مشقتهای غربت و دوری از اهل و عیال، محیط نامناسب، زندانها در بعضی از کشورهای اسلامی؛ زیرا آنها محل برای گسترش مواد میباشند، و نبودن سزای مناسب ریشهکن کننده در بسیاری از کشورهای اسلامی.
اینها بارزترین اسباب ظاهری هستند، امکان دارد اسباب دیگری نیز وجود داشته باشد که ما به آنها پی نبردهایم. از خداوند میخواهیم که ما را و فرزندان ما و جوانان مسلمان را از این مرض مهلک در امان خویش مصون نگه دارد.
این فصل شامل یازد (۱۱) مبحث میباشد:
بحث اول: دسته بندیهای مواد مخدر.
بحث دوم: دربارۀ حشیش.
بحث سوم: دربارۀ تریاک (افیون).
بحث چهارم: دربارۀ مورفین.
بحث پنجم: دربارۀ هروئین.
بحث ششم: دربارۀ قات.
بحث هفتم: دربارۀ کوکائین.
بحث هشتم: دربارۀ بنگ.
بحث نهم: دربارۀ جوز بویا (جوزة الطیب).
بحث دهم: دربارۀ مواد استنشاقی (مذیبات طائره).
بحث یازدهم: دربارۀ دستهبندی استعمال مواد و معتادان.
مواد مخدر انواع بسیار و دستهبندیهای گوناگونی دارد که به مشکل میتوان آنها را در تقسیم و دستهبندی منحصر کرد، زیرا صنعت شیمی و داروسازی هرروز برای ما دهها نوع ترکیب که بر حسب تأثیر و نوع ترکیب و غیره باهم تفاوت دارند مطرح میکند. در اینجا نمونههایی از آنها را یادآور میشوم تا برای خوانندگان محترم تسهیلی به دست آید، سپس به تعریف مهمترین و گستردهترین آنها اقدام خواهم نمود.
از این جهت مواد مخدر به انواع زیر دستهبندی میشوند:
الف- مواد مخدر سفیدرنگ مانند کوکایین و هروئین.
ب- مواد مخدر سیاهرنگ مثل تریاک و حشیش.
و آنها موادی هستند که از نباتات استخراج میشوند، مانند حشیش و تریاک و نبات درخت «کوکا و نبات قات»
که از مواد مخدر طبیعی ساخته میشوند، سپس روی آنها عملیات شیمی بسیطی انجام میشود که آنها را به رنگهای مختلف دیگری درمیآورد، مانند مورفین، هروئین، کودایین، و کوکائین.
آن موادی هستند که نه به مواد طبیعی برمیگردند و نه به مواد مصنوعی، بلکه آنها موادی هستند که از عناصر شیمیایی مرکب میشوند و دارای همان تأثیری هستند که مواد طبیعی و مصنوعی دارند؛ مانند: مواد خوابآور، مواد بیدارکننده، مواد آرامبخش و توهم زا.
مانند تریاک و فرآوردههای آن (از قبیل مورفین، هروئین و کوکائین).
مانند میسکالین، فطر بیتول، (قارچ بیتول) کنف هندی (شاهدانۀ هندی)، (چرس) فطر امانیت (قارچ امانیت) بلادون و بنگ.
مانند غول، ایثر، کلور فورم، بنزین و اول اکسید ازت.
مانند کلورال، باریتورات، بارد هیسد، سلفونال پرامید، پتاسیوم و کاو کاوا.
که مشتمل است بر پودرهای گیاه کنابیس ساتیوا.
افیون، مورفین، هروئین و همچنین داروهای مشابهی که عین تأثیر مجموعۀ فوق را دارند.
که مشتمل است بر کوکائین و برگهای گیاه کوکا و آنچه از آن ساخته شده است.
که حاوی مستخضرات نبات کاتا اَیدیولیس.
که شامل آمفتامین و دیکسامفتامین است.
شامل همانند «اِل. سی. دی» (LCD) و سکالین است.
آنهایی هستند که خطرشان به هنگام کاربردن آنها و یا معتادبودن به آنها بزرگ باشد، مانند: افیون، مورفین، کوکائین، هروئین، حشیش، ماری جوانا، و هند بای بیابانی.
و آنچه خطر کمتری دارد، مانند: داروهایی که به صورت معالجۀ پزشکی به کار گرفته میشوند، اگرچه بعداً اینها باعث اعتیاد و ضرر برای جسم و صحت قرار میگیرند، مانند: داروهای بیدارکننده، آرامبخش، مسکن، خوابآور، قات، کوکا، جوزبویا، نباتات مکزیکی، مواد استنشاقی بر ثیورات.
مانند تریاک مشتقات آن، مثل هروئین، مرفین و کوکائین.
مانند کوکائین، ام ویتامینها، حشیش، مریونات، قات، داروهای توهم زا و مایعات فرار (استنشاقی).
این تقسیمبندی را دکتر محمد الحسین اختیار کرده و سپس گفته است: «...این تقسیمبندی اهمیت فوق العادهای در شناسایی اندازهی خطرات مواد مخدر و بیان مضرترین آنها و کمضررترین آنها دارد».
بنابراین، موادی که سبب وابستگی روانی و عضوی باشد، ضررش نسبت به آنچه تنها سبب وابستگی روانی است، بیشتر خواهد شد [۱۴].
این بارزترین مطلبی بود که این جانب راجع به دستهبندی مواد مخدر به آن پی بردم، لذا اکنون میخواهم آنچه را مهمتر و خطر بیشتری داشته باشد، به طور مختصر معرفی کنم.
[۱۴] المخدرات والمواد المشابهة المسببة للإدمان، ص ۱٧...
هریکی از حشیش و ماری جوانا از بوتۀ کنف (شاهدانه) که به صورت گستردهای در مناطق استوایی و معتدل کاشته میشود، به دست میآید.
حشیش: عبارت از شیرهای است که از قسمتهای بالا و رشدکننده در گیاه و گلها تراوش میکند، و ماریجوانا پودری است که از مخلوط برگهای مثمر یا گلدار بوتۀ کنف به دست آورده میشود.
تأثیر حشیش نسبت به ماری جوانا ۳ الی ۴ برابر بیشتر است.
هریکی از حشیش و ماری جوانا یا به تنهایی به صورت کشیدن دود آنها و یا همراه با تنباکو استعال میشوند، همچنان که گاهی در استعمال آن به صورت دود قلیان به کار گرفته میشود، در برخی از مجالس حشیش را با چای آمیخته میل میکنند و گاهی با حلوا و خوردنیهای دیگر میل میگردد.
از اثر خطرناک آنها تندشدن ضربان قلب، قرمزشدن چشمها، خشکی دهان، لرزش دستها، پایینآمدن فشار خون و سوزش دستگاه تنفسی است.
علامه ابن حجر هیتمی/ ضررهای زیادی برای حشیش ذکر نموده و فرموده است:
در خوردن آن صد و بیست ضرر دینی و دنیوی وجود دارد که از آن جمله میتوان موارد زیر را نام برد:
۱- نسیان را پدید میآورد.
۲- موت نابهنگام را به دنبال دارد.
۳- در عقل خلل و فساد ایجاد میکند.
۴- دندانها را از بین میبرد.
۵- منجر به رعشه و لرزۀ بدن میشود.
۶- بیماریهای جذام، پیسی و سل را ایجاد میکند.
٧- حیا و عفت را از بین میبرد.
۸- مروت و احسان را نابود میکند.
٩- شبکوری پدید میآورد.
۱۰- ذکاوت و زیرکی را ضایع میکند.
۱۱- کثرت خواب و سستی به دنبال دارد.
۱۲- پرخوری ایجاد میکند.
۱۳- درد سر پدید میآورد.
۱۴- نسل را از بین میبرد.
۱۵- منی را میخشکاند.
۱۶- نامردی پدید میآورد.
۱٧- به هنگام مرگ شهادتین را فراموش میگرداند [۱۵].
[۱۵] الزواجر، ج ۱، ص ۲۱۵.
تریاک مخدری است طبیعی که با روش شیمیایی ساخته میشود و از خطرناکترین مواد مخدر بزرگ به حساب میآید. راه به دستآوردن آن، چنین است که در آغاز شب بر گرز خشخاش با تیغ یا ابزار تیز دیگری خراشهایی ایجاد میکنند که در نتیجه از آن شیرهای نرم و روان تا صبح میتراود و صبح آن را جمعآوری میکنند.
مزه آن تلخ و اثرش مخدر و کشنده است و ساییده (پودری) آن در ترکیب بسیاری از داروهای پزشکی به کار میرود که از جمله، رنگ افیون و غیره میباشد. و از مهمترین فراوردهای آن مورفین، نارکوتین و شیبائین است.
بسا اوقات افیون به صورت قرصهایی پیچیده در برگ سیلوفان به فروش میرسد که طریقۀ استعمالش یا بلعیدن آن است، و یا آن را در مقداری قهوه یا چای حل کرده میل مینمایند. روش کشیدن دود آن بیشتر از راه سیگار یا جوزه یا قلیان است.
هرگاه انسان معتاد به تریاک شود، آن جزئی از زندگیش قرار میگیرد که جسم او نمیتواند بدون استعمال آن انجام وظیفه کند، و هرگاه که معتاد به آن دسترسی نداشته باشد، با دردهای شدیدی روبرو میشود، و صحت و تندرستی او رو به کاهش میگذارد. و این در تحلیل رفتن عضلات، ضعف حافظه کمی اشتها، پدید آمدن اضطراب (اختلال) در جگر، نیلگون شدن چشم، کندی تنفس و حرکت نبض، پایین آمدن درجۀ حرارت بدن و آثار خطرناک دیگری که از این وبای کشنده پدید میآید، ظاهر میگردد.
مرفین از مشهورترین فراوردههای افیون است، بلکه مرفین نسبت به افیون (تریاک) ثبات و ترکیز بیشتری دارد. بنابراین، حمل و نقلش آسانتر است.
این دارو در بدو امرش بنابر روش اشتباهی از پزشکان، جای وسیعی را به صورت علاج تمام بیماریها به خود میگیرد، ولی بعداً کشف کردند که آن مخدری خطرناک است، و چون آن را استعمال کنند سبب اعتیاد قرار میگیرد.
مهمترین روش استعمال آن سه طریقه است:
۱- بلعیدن و نوشیدن چای یا قهوه با آن.
۲- کشیدن دود آن.
۳- تزریق آن در زیر پوست.
اثرات پدید آمده از مرفین کاملاً با اثرات تریاک مشابهت دارند، پس کسی که مرفین را استعمال کند، به آن معتاد میگردد. و هرگاه به آن دسترسی پیدا نکند، عوارض بسیاری دامنگیرش میشود؛ از قبیل: بیخوابی، نیلگونی چشم، پدیدآمدن دردهای عمومی در بدن، عارض شدن درد سر، تهوع و آثار روانی خطرناک دیگر.
هروئین عبارت است از: گرد بلوری رنگ سفیدی که با سرعت تمام در الکل ذوب میشود، و این از گرانقیمتترین انواع مواد مخدر و خطرناکترین آنها برای صحت و تندرستی عمومی است. هروئین به وسیلۀ عملیات شیمیایی گستردهای به دست میآید.
روشهای زیادی برای استعمال هروئین وجود دارد؛ از جمله:
۱- به طریق استشمام از راه بینی (استنشاق).
۲- با تزریق زیر پوست بدن.
۳- کشیدن دود آن.
کسی که معتاد به استعمال هروئین باشد، به عوارض زیر مبتلا میگردد:
پدیدآمدن ضعف شدید جسمی، بیاشتهایی به خوراک، رنجبردن از بیخوابی و ابتلا به ترس همیشگی.
و هرگاه مقدار هروئین مورد استعمال معتاد به دستش نرسد، مبتلا به خستگی شدید جسمی، حالت تشنج، اسهال دردهای معدهای، کمردرد، تب، تهوع و سفتشدن عضلات میشود.
قات: گیاهی است دارای درختچههای کوچک و در هرنوع خاک و آب و هوایی رشد میکند و چندان نیازی به توجه و سرپرستی خاصی ندارد؛ هیچگونه آفتی بر آن عارض نمیگردد و ملخ (و حشرات) آن را نمیخورند.
ارتفاعش تا حدود دو متر و گاهی بیشتر میرسد، در جنوب شبه جزیرهی عربستان، افغانستان و آسیای میانه و حبشه کاشته میشود.
برگهای تازه و شاخههای نازک آن را به خاطر بدستآوردن عصاره و شیرۀ آن به کندی میجوند و این عمل را به مدتی طولانی انجام میدهند، و در هر جویدنی مقداری از آن را اضافه میکنند، تا تأثیر مطلوب از آن به دست آید و همراه با آن آب یا نوشابهی گازدار نوشیده میشود تا مزهی آن را شیرین درآورد. در صورت نبودن قات تازه، پودر برگ خشک آن استعمال کرده میشود.
استعمالکنندۀ آن احساس سبکی، نشاط، پرحرفی، خوشرفتاری با رفقاء، برانگیختگی و بیداری مینماید. استعمال مداوم آن انسان را در دایرۀ وابستگی به نفس داخل میکند که به نیاز مصرانه برای به دستآوردن قات از دیگران ممتاز میشود.
معتاد به آن، مبتلا به عوارض زیر میگردد:
۱- آماس بافتهای سلولی حدقۀ چشم و به درازا کشیدهشدن آنها.
۲- تندشدن ضربان قلب.
۳- بالارفتن فشار خون.
۴- جمعشدن خون در پردۀ ملتحمۀ چشم.
۵- پدیدآمدن درد سر.
۶- از بینرفتن اشتها.
٧- پدیدآمدن ضعف جنسی که سرانجام به ناتوانی کامل جنسی منجر میگردد.
کوکائین از بوتۀ کوکا به دست میآید، و آن عبارت است از مادهای سفیدرنگ و بلوری شکل بوتۀ کوکا در آمریکای جنوبی رشد میکند، اما اخیراً در سیلان و جامایکا کاشته شده و فعلاً جزایر جاوا، مرکز اصلی تولید این بوتۀ سمی قرار گرفته است.
۱- بوییدن مقدار بسیار ناچیزی از پودر آن.
۲- تزریق آن در زیر پوست بدن.
۳- کشیدن دود معجون آن.
کوکائین اثرات خطرناکی بر استعمالکننده پدید میآورد که مهمترین آنها از این قرار است:
۱- استعمالکنندۀ آن به طور سریع معتاد میگردد.
۲- پدیدآمدن نقص در دستگاه شنوایی و ایجاد دیوانگی و اضطراب عقلی.
۳- پدیدآمدن اختلال در وظیفۀ قلب و دستگاه تنفس.
۴- و بالآخره، به مرگ ناگهانی منجر میشود.
به آن شوکران و سیکران نیز میگویند و بعضی آن را شیکران نیز گفتهاند؛ بوتۀ آن بر روی زمین به شکل دایرهای پهن میشود و از وسط تا حدود کمتر از یک گز بالا میرود. بسیار سبز، شاخههای آن پرز و کرکدار، و برگهایش کلفت و پرآب است که در گوشه و کنارههای آنها بریدگی وجود دارد.
علامه ابن حجر هیتمی حکم آن را با حکم خمر (شراب) یکی قرار داده و گفته است:
«استعمال آنها (جوز بویا، شوکران و مواد مخدر دیگر) گناه کبیره و فسق است همانند استعمال شراب، و هرآنچه در وعید شرابخوار آمده است، در حق استعمالکنندگان مواد یاد شده، خواهد آمد؛ زیرا همۀ اینها در، از بینبردن عقل اشتراک عمل دارند...» [۱۶].
[۱۶] الزواجر، ج ۱، ص ۲۱۲.
گیاهان بسیاری وجود دارد که به طور طبیعی مخدر میباشند، از آن جمله یکی: «جوز بویا» (جوزة الطیب) است که در بعضی از کشورها مانند هندوستان کاشته میشود. درختش بزرگ میشود، و مادهی مورد استفاده از آن، میوهاش میباشد.
۱- مکیدن و نوشیدن شیرۀ آن مثل شیر.
۲- در چای حل کرده و مورد استفاده قرار میگیرد.
۳- استنشاق و بوییدن پودر آن.
جوز بویا ضررهای خطرناکی برای صحت و تندرستی دربر دارد:
۱- معده را برانگیخته میکند.
۲- دهان را خشک میکند.
۳- تشنگی پدید میآورد.
۴- تأثیر تو هم زایی نیز دارد.
هر داروی طبی که بد استعمال شود، ایجاد مسمومیت میکند، بسیار از مواد مخدری که فعلاً استعمال میشوند، در آغاز فقط برای اغراض پزشکی کشف شدهاند، اما بعداً به بازار رفته و به صورت غلط استعمال شدهاند و در نتیجه چنان وبایی قرار گرفتهاند که کودکان را پیش از بزرگسالان تهدید میکنند. مواد بسیاری وجود دارد که امروزه از لوازم زندگی به حساب میآیند، ولی با این وصف، به صورت مواد مخدر برای حصول لذت و شهوت به کار برده میشوند، از آن جمله است:
۱- چسبها.
۲- مواد تمیزکننده.
۳- طلاء (موادی چون لاک ناخن و رنگهای اسپری و...)
۴- بنزین.
۵- مواد زایلکنندۀ لاک ناخن.
استعمال اینها از طریق بوییدن و استنشاق بخارهایی است که از آنها بالا میرود، و استنشاق هر نوعی از آن بر حسب نوعیتش تمام میشود.
معتاد به مواد استنشاقی، احساس سرگیجه، سستی و بیحالی، ضعف چشم و تهوع میکند، و گاهی سبب مرگ ناگهانی میشوند. جوانانی را شناختهایم که به سبب استعمال چسب ناگهانی مردهاند.
اعتیاد به مواد مخدر به ظاهر در بسیاری از اوقات به صورت ساده ظاهر میشود، اما بعد از بحث وپژوهش به صورت پیچیده و مهم ظهور میکند، زیرا دستهبندی اعتیادها و معتادان نیازمند است به شناخت کامل افراد معتاد و انواع مواد مخدری که استعمال میکنند.
بعضی از پژوهشگران اعتیاد به مواد را چنین دستهبندی کردهاند:
الف- استعمال آزمایشی.
ب- استعمال عارضی (موقت).
ج- استعمال منظم.
د- استعمال بسیار (اجباری).
و استعمالکنندگان مواد (معتادان) را به گروههای زیر دستهبندی کردهاند:
الف- آزمایشکنندگان.
ب- استعمالکنندگان موقت.
ج- استعمالکنندگان منظم.
د- استعمالکنندگان اجباری.
در اینجا تعریفی مختصر از روشهای اعتیاد و معتادان بیان میشود.
استعمال آزمایشی به طور اجمال از یک الی سه مرتبه پیش میآید، سبب دایمی آن، فضولی (کنجکاوی) و اصرار دوستانی است که در این وبا فرو رفته و غرق شدهاند.
آن است که گاه گاهی پیش میآید و در ماه بیش از یک بار الی دو بار نیست، سبب آن به طور عموم و اغلب، اجتماعی محض است که فرد در مقابل وفور مواد و سهولت بدستآمدن آن، سر تسلیم فرود میآورد.
و آن یک یا چند مرتبه در هفته پیش میآید، و آن استعمالی است اختیاری برای به وجود آوردن نشئه که بر حسب نوعیت مواد مخدر و معتاد، مختلف است.
به طور عادت هرروز پیش میآید و متناوباً به استعمال مقداری زیاد در ظرف چند روز تن در میدهد، این استعمال اجباری است که اگر معتاد به آن دست نیابد حالاتی فلج مانند، دامنگیرش میشود.
کسانی هستند که آن را فقط یک یا دو بار تجربه و آزمایش میکنند، این استعمال اثرهایی بر آنها میگذارد، اما این اثرات به حد اثرهای آن استعمالکنندگان دایمی نیست.
کسانی هستند که آن را به صورت موقت نه دایم استعمال میکنند و به آن عادت نکردهاند، اما مواد را بیشتر از آزمایشکنندگان استعمال میکنند، و تأثیر مواد برایشان بیشتر از تأثیر بر آزمایشکنندگان است.
کسانی هستند که آن را به صورت منظم استعمال میکنند، اما با اختیار خویش (یعنی از جهت اعتیاد، مجبور به استعمال آن نمیشوند). اثرات آن بر این نوع استعمالکنندگان بیشتر از اثرات آن بر دو نوع گذشته است.
کسانی هستند که به صورت اجبار آن را استعمال میکنند، و تأثیر آن بر استعمالکننده برتر از تأثیرش بر سه گروه پیش است. همین گروه است که اعتیاد آنها را علاوه از انجام گناه، به سوی بیکاری و مظاهر دیگر انحراف، تا سرحد خودکشی پیش میراند.
برخی دیگر از پژوهشگران، معتادان را به گروههایی دستهبندی کردهاند که عبارتاند از:
الف- گروه اول: کسانی هستند که به خاطر نجات از تنهایی، پریشانی، غم و بعضی از دردهای جسمانی بیشتر به استعمال الکل مایل هستند.
ب- گروه دوم: کسانی هستند که نسبتاً مقدار زیادی از الکل استعمال میکنند که با سوء تغذیه و اضطراب روانی همراه است.
ج- گروه سوم: کسانی هستند که چون شروع به استعمال الکل نمودند، نمیتوانند از نوشیدن مقدار بیشتر از آن خودداری کنند، این مرحله به کندی در بین ده تا پانزده سال پیش میآید.
د- گروه چهارم: کسانی هستند که به نوشیدن الکل اعتیاد کامل دارند و نمیتوانند روزانه از استعمال آن خودداری کنند.
هـ- گروه پنجم: کسانی هستند که گاهی در مقطعهایی از زمان نمیتوانند بر استعمال الکل قادر باشند، و گاهی این حالت با عوارضی موقت چون غم و پریشانی همراه است.
و- گروه ششم: کسانی هستند که الکل را به مناسبتهای اجتماعی و خصوصی به میزان یک یا دو بار در ماه استعمال میکنند.
بعضی دیگر از محققان نیز آنها را چنین تقسیم کردهاند:
الف- سرمایهدار: و آن سرِ اژدر (رأس الافعی) است که دارای روشهای مخصوصی در انجام عملیات قاچاقچیانۀ مواد مخدر است، و دارای ارتباطهای گستردهای در آن کشورهایی است که قاچاق را در آن وارد یا از آن خارج میکند.
ب- قاچاقچی مواد مخدر: او پل ارتباطی شرارت است که با هر وسیلهای که به فکرش برسد عملیات قاچاقچیانۀ خود را انجام میدهد.
ج- شریک قاچاقچی: کسی است که با قاچاقچی همکاری و تعاون دارد، و حتی گاهی یکی از آن دو، جهت مطمئنشدن بر عملیات قاچاق، داخل آن کشوری است که قاچاق را در آن وارد میکنند و دومی خارج از آن است.
د- مروج (توزیعکننده): عبارت است از فروشنده و توزیعکنندۀ این سمومی که کلنگی منهدم کننده در اجتماع، کاشت کنندۀ رذیلت و از بین برنده فضلیت هستند. عادتاً این شخص کسی است که دین و وجدان و روانش ضعیف و مطرود اجتماع است.
هـ- هدیهکننده: او غالباً همنشین بدی است که دوستانش را برای نخستین بار در کمند (تله) میاندازد. روش کارش این است که در آغاز، این مواد را بدون عوض به آنها هدیه میکند و چون آنها را به دام انداخت، از جمله قربانیان او قرار میگیرند.
و- استعمالکننده: او همان قربانی فریب خورده است که عملیات تحویل و قاچاق به خاطر او انجام میگیرند، عادتاً او شخصی ضعیف، دور از شرارت و اهل آن است؛ اما مجرمین با هر وسیلهای که شده او را در این بلا انداختهاند. چقدر هستند قربانیانی که در این بلا افتادهاند. و گناهی جز دوستان ناباب و فروشندگان رذیلت ندارند.
این فصل شامل یک تمهید و هفت بحث است.
بحث اول: در بیان ضررهای دینی مواد مخدر.
بحث دوم: در بیان ضررهای بهداشتی مواد مخدر.
بحث سوم: در بیان ضررهای اجتماعی مواد مخدر.
بحث چهارم: دربارۀ ضررهای اقتصادی مواد مخدر.
بحث پنجم: دربارۀ ضررهای سیاسی مواد مخدر.
بحث ششم: ضررهای مواد مخدر در برقراری امنیت منطقه.
بحث هفتم: دربارۀ ضررهای مواد مخدر بر روان و روح.
مواد مخدر ضررهای زیادی برای فرد و اجتماع دارند، هیچ کسی [هرچند قدرت نویسدنگی، صفای ذهن و سعۀ فکر و قلب داشه باشد] نمیتاند آنها را بشمارد. ولی ما میخواهیم به گوشهای از ضررهای آن اشاره نماییم، به ویژه به ضررهای مذکور در زیر:
۱- ضررهای دینی.
۲- ضررهای بهداشتی.
۳- ضررهای اجتماعی.
۴- ضررهای اقتصادی.
۵- ضررهای سیاسی.
۶- ضررهای امنیت و آرامش.
٧- ضررهای روانی.
پس با توفیق خداوند متعال شروع میکنیم.
مواد مخدر از چند جهت برای دین ضرر دارند؛ زیرا وقت را ضایع و عقل را از بین میبرند. و هرگاه انسان وقت و عقلش را از دست بدهد، این منجر به از بینرفتن بزرگترین رکن از ارکان اسلام مانند نماز قرار میگیرد.
این از مسلمات است که بعضی از انواع مواد مخدر، استعمالکننده را ساعتهای طولانی یا چند روز، چنان تحت تأثیر قرار میدهند که توجهی به هیچ چیز نداشته باشد. واقعاً خداوند متعال درست فرموده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة: ٩۱].
یعنی: «شیطان میخواهد به وسیلهی شراب و قمار، بین شما دشمنی و بغض ایجاد نموده و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد. آیا باز آینده هستید (یا خیر)»؟
در این هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد که مبارزه بین انسان و نخستین دشمن او، ابلیس تا قیام قیامت مستمر و برقرار است؛ زیرا شیطان لعین قسم خورده است که تمام نیرویش را برای گمراهساختن انسان، و دور نگهداشتنش از عبادت پروردگار و بازداشتنش از سعادت دنیا و عقبی به کار گیرد. چنانکه خداوند متعال نسبت به آن در کتاب محکم خویش خبر داده است:
﴿قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَكَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ١٦﴾ [الأعراف: ۱۶].
یعنی: «(ای خدا!) از آن جهتی که تو مرا گمراه قرار دادی سوگند میخورم که من سر جادهی مستقیم تو به خاطر گمراهکردن انسان خواهم نشست».
و در جایی دیگر فرموده است: ﴿فَبِعِزَّتِكَ لَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ ٨٢﴾ [ص: ۸۲].
ترجمه: «قسم به عزت وجلال تو که همه را گمراه خواهم کرد».
و نیز فرموده است: ﴿لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ ٣٩﴾ [الحجر: ۳٩].
یعنی: «آراسته میکنم برای آنها در روی زمین و همه را گمراه خواهم کرد».
معرکهی زندگی بین دشمن لدود و انسان ضعیف در کشمکش است، دشمن لعین با هر وسیلۀ ممکن در پی گمراهکردن انسان قرار گرفته است، گاهی از راه معصیت، گاهی از راه غلو در طاعت، زمانی از راه خونریزی و کشتار و گاهی از راه استعمال مواد مخدر.
اسلام گران قیمتترین نعمتی است که به دست مسلمان رسیده است. بنابراین، هرگاه مسلمان آن را حفظ و از آن نگهداری کند، از گمراهی و اغوای شیطان در امن قرار میگیرد؛ ولی اگر کوتاهی نموده آن را ضایع کند، لقمۀ خوشگواری برای شیطان قرار خواهد گرفت، آن چنانکه به دستور او راه میرود و وساوس و مشورت او را میپذیرد و در این صورت ارتباطش با خدا ضعیف گشته و راه استعمال مواد مخدر و غیره را طی میکند، و هرکسی که در دام مواد مخدر افتاد، اقدامنمودنش به هرجرم و جنایت از قبیل قتل، دزدی، آبروریزی و غیره آسان میشود.
نهان شدن عقل که در اثر نشئه و تحدیر پدید میآید، با بیدری دایمی که اسلام آن را بر قلب مسلمان لازم قرار داده تا در هرآن با خداوند در ارتباط و در هر امر خطرناک در انتظار او باشد، منافات دارد. باز با این بیداری، باید در رشد و تجدید زندگی و نگهداری آن از ضعف و فساد، و حمایت نفس مال، آبرو و حمایت أمنیت جامعه، شریعت و نظام آن از هر تجاوز و تعدی، در هرآن کارهای مثبت انجام دهد.
فرد مسلمان لگام گسیخته و آزاد نیست که در هر لذت و عیشی مشغول شود، بلکه لازم است در هر لحظه، نسبت به اجتماعی که در آن زندگی میکند، و همچنین نسبت به مقام انسانیت که به آن منسوب است وظایف و تکالیفی داشته باشد، و از او با این بیداریش خواسته شده تا این وظایف و تکالیف را انجام دهد.
اما معتاد کی میتواند اینگونه وظایف و تکالیف را انجام دهد. چرا که او عقلش را از دست داده، قلبش را فاسد گردانیده و مغلوب الحال قرار گرفته که دارد در غیبوبت (عقل)، دور از واقعیت زندگی میکند. آری، این غیبوبت در حقیقت به جز از اینکه گریزی از واقعیت زندگی باشد چیزی دیگر نیست؛ و تمایل و توجهی است به آن اندیشهها و افکاری که پس از استعمال مواد به او دست داده است.
اسلام این راه و روش را برای انسان نمیپسندد، زیرا این راهی منفی است وکسی که این راه را طی میکند، عضوی شل بیکار در جامعه است، بلکه چون خشتی فاسد برای ساختمان اجتماع است، و همانگونه که حیوان گرگ، حیوان سالم را مبتلا به گرگی میکند، شخص فاسد نیز شخص سالم را فاسد میگرداند.
بدون شک و تردید، اثرات مواد مخدر نسبت به دین خیلی خطرناک هستند، چه ضرری خطرناکتر از این است که کسی عقل، شرف و اخلاق را از دست بدهد؟! و آیا رخنهای بزرگتر از این میتواند در جامعه پدید آید که شیوع اعتیاد منجر به فرقهگرایی و درگیری و اختلاف است؟! این است دستاورد مواد مخدر! خداوند ما را از آن نجات دهد.
خداوند بر بشر احسان نموده و او را نعمت صحت و سلامتی داده و او را موظف کرده تا خود را از اشیای موذی و مضر حفظ نماید، چنانکه میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا ٢٩﴾ [النساء: ۲٩].
«خود را نکشید، خداوند بر شما مهربان است».
و نیز فرموده است: ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ﴾ [البقرة: ۱٩۵].
«و خود را به هلاکت نیندازید».
و جناب رسول خدا ج فرموده است: (دو نعمت به گونهای است که بیشتر مردم نسبت به آنها فریب خوردهاند، یکی صحت و سلامتی است و دوم فراغت) [۱٧].
مواد مخدر نسبت به نفس انسان از هرچیز دیگری بیشتر ضرر دارند؛ زیرا پزشکان کشف کردهاند که استعمال مواد مخدر سبب پدیدآمدن چنان امراض خطرناکی است که علوم پزشکی از معالجهی برخی از آنها عاجز و مانده شده است. و این ضرر به تنهایی کافی است که مواد مخدر معتاد را در چنان وضعی از زندگی میگذارد که گرفتار و هم و خیال است و در فکر چیزهایی قرار میگیرد که ممکن الحصول نیستند، و چنان در فکر چیزهای محبوبی است که آنها به طور کلی از دسترس او دوراند. خطرناکترین ضررهای بهداشتی مواد مخدر که پزشکان به آنها دست یافتهاند، به شرح زیر هستند:
[۱٧] صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۰٩.
آنگاه که میزان الکل بالا برود، در خون نوشنده ایجاد مسمومیت میکند و در اثر آن، معتاد به عوارض حاد زیر مبتلا میشود:
۱- تهوع و ا ستفراغ.
۲- سردی اعضای بدن.
۳- سرعت نبض.
۴- از خود بیحال شدن و در غیوبت به سر بردن.
و هرگاه این عوارض تا مدت زمانی ادامه پیدا کنند، نوبت به مرگ ناگهانی معتاد به صورت سکتۀ قلبی و غیره میرسد.
همان مغز که فرمانده فکر و تصمیم است، برخی از تحقیقات پزشکی بر این تأکید دارند که استعمال شراب و الکل و مواد مخدر، گرچه به صورت اعتیاد و مستمر نباشد، سبب کاهش قدرت عقلانی میشود.
مسلم است که مخچه فرمانده عصب دهلیزی است، و همان است که انسان را قادر میسازد تا به وقت ایستادن تعادل خود را حفظ کند، و توانایی ثبات و حرکت داشته باشد. ولی در نتیجۀ استعمال مواد نشئهآور و مواد مخدر، سلولهای مخچه دچار ضعف و انحلال میشوند، و واقعیت در بعضی از اشخاص که توانایی حرکت، مانند اشخاص سالم را ندارند، گواه این موضوع است.
وجود این مرض در معتادان بسیار است، هنگامی که نخاع [که مادهای چربی است] منحل شود، نیمۀ پایین بدن دچار فلج خطرناکی میشود که اصلاً قادر به حرکت نخواهد بود.
معتاد به مواد مخدر دچار دوره هذیان، رعشه، از دستدادن حافظه و تلیف کبدی [تنبلی کبد در انجام وظیفهاش] میشود. این مطلب را بعضی از زندانیان به اطلاع من میرسانیدند؛ آنان گفتند: اولین اثر مواد مخدر به آنها رعشه (لرزش) است که در عین جوانی دستهایشان به وقت گرفتن و دادن اشیا میلرزد.
کار گروهی از اعصاب این است که جسم را به حرکت درآورده و احساسهای او را از پوست و جسم به سلولهای دستگاه عصبی انتقال میدهند. استعمال مواد مخدر سبب تحلیلرفتن و ذوبشدن این اعصاب قرار گرفته و بالآخره آنها را از بین میبرند. معتاد در این مرحله فاقد احساس، و پیکری بدون حس و شعور است.
در علوم پزشکی ثابت شده است که استعمال مواد مخدر ایجاد التهاب در عصبهای چشمها میکند که سرانجام به کوری و نابینایی تمام میشود.
معتاد به شراب و مواد مخدر از پریدگی رنگ چشم و رطوبت آنها شناخته میشود و این امری است که بین مردم مشاهده میشود.
سببش آن است که میکروبهایی که در دهان موجوداند، از ضعف مقاومت معتاد، بهرهبرداری کرده بر او هجوم میآورند و در نتیجه سوزش بلعوم پدید میآید که گاهی سبب مرگ قرار میگیرد.
استعمال مواد مخدر منتهی به سوزش دایم در مری میشود و این سوزش سبب اصلی سرطان مجرای طعام است.
بسا اوقات معتاد به مواد مخدر به استفراغ مکرر مبتلا میگردد، و این در اثر اختلال گردش عادی غذا نزد آنهاست.
استعمال مواد مخدر راهی برای از بینرفتن اشتهای غذاست، بسیاراند کسانی که به سبب استعمال مواد مخدر اشتها را از دست میدهند. جوان دستگیرشدۀ بیست سالهای که در زندان با او ملاقات نمودم، به من گفت: نخستین باری که به استعمال مواد مخدر پرداختم اشتهایم به غذا کاسته شد، فکر میکردم که این در اثر آن حمیتی است که به آن التزام ورزیدهام، ولی بعد از چند ماه به این نتیجه رسیدم که من اصلاً میل به تناول غذا ندارم، وقتی که این مطلب را با پزشک در میان گذاشتم، او از من پرسید: آیا مواد مخدر استعمال میکنی؟ عرض کردم خیر. ولی از آن زمان متوجه شدم که علت از بینرفتن اشتها استعمال مواد مخدر است.
استعمال مواد مخدر سبب هیجان غشاهای مخاطی دستگاه هاضمه که آغازش دهان و منتهایش رودههای کوچک و بزرگ است، قرار میگیرد. و سبب جمعشدن رودهها و زخمشدن آنها میگردد، و در نتیجه گاهی نوبت میرسد به اسهال، قبض، سوءهاضمه و درست جذبنشدن شیرۀ غذا.
استعمال مواد مخدر سبب بزرگی طحال میشود به گونهای که در اثر ناخوشی و کمکاری جگر، چندین برابر حجم اصلیش قرار میگیرد، و آن باعث خونریزی شدید بواسیر میشود.
بعضی از پژوهشگران [۱۸] زیانهای بهداشتی مواد مخدر را به شرح زیر خلاصه کردهاند:
۱- چین و چروکانداختن پوست و لاغری آن.
۲- زردشدن مخاطها و رنگپریدگی آنها که نتیجهی کمبود خون وکمبود آهن است، چرا که خون به سبب این سمها از بین رفته است.
۳- التهاب شبکیه چشم.
۴- اضطراب و اختلال گلبولهای سفید خون.
۵- آفات اعضای بدن.
۶- التهاب شرایین قلب که منجر به خوابیدن نبض میشود.
٧- پدیدآمدن لرزه و تحرک در بدن.
۸- زردشدن پردۀ ملتحمۀ چشم که نتیجهی سوزش جگر است.
٩- فرورفتگی حدقۀ چشم در اثر استعمال مواد افیونی.
۱۰- پدیدآمدن صدا در گوشها به سبب استعمال داروهای خوابآور.
۱۱- سوراخشدن تیغۀ میانی بینی.
۱۲- فاسدشدن دندانها که گاهی سبب از بینرفتن تمام آنها میشود.
۱۳- دشواری جویدن.
۱۴- پدیدآمدن زخمهای عفونی در شاهرگها.
۱۵- مختلشدن کار غدهی در قی.
۱۶- سوزش شفاف قلب.
۱٧- آسیبدیدن دریچههای قلب.
۱۸- کمکاری شرایین دریچهی قلب.
۱٩- اختلال نظم کار قلب.
۲۰- سوزش ریه.
۲۱- کمکاری کلیهها.
۲۲- التهاب مجاری ادرار و پدیدآمدن دردهای شدیدی مشابه با دردهای سنگ کلیه.
۲۳- عاجزشدن مرد از عمل جنسی و سرانجام عقیمشدن او.
۲۴- نقص شهوت در زنان و سرد مزاجشدن آنان.
۲۵- پدیدآمدن بواسیر در مقعد و خونریزی آن.
۲۶- بزرگشدن جگر.
۲٧- التهاب لوزالمعده همراه با دردهای شدید.
۲۸- ابتلا به مرض بیهوشی مکرر.
۲٩- نقص بدست آمده از مصونیت جسم، (غفونتهای خطرناک مثل: ایذر، هیپاتیت و کزاز).
[۱۸] دکتر محمد هواری: المخدرات من القلق الی الاستعباد، ص ۱٧۳.
ضررهای اجتماعی مواد مخدر خطرناکترین، بیشترین و واضحترین ضررها به حساب میآیند، زیرا اینها دامنگیر فرد، خانواده و جامعه میباشند. این مطلب در لابلای مضامین ذیل روشن میگردد:
۱- بیمارشدن صحت فرد و پایینافتادنش به صورتی ترسناک و خطرناک که این بدون تردید در جامعه اثر خواهد گذاشت، زیرا فرد از جامعه جدا نیست، بلکه جزئی از آن است که در آن مؤثر و از آن متأثر میگردد. و هرگاه در جامعهای معتادان زیاد شوند، بیماران زیاد میشوند؛ و آنگاه که بیماران زیاد شدند، ضعف و سستی در جامعه پدید میآید و جامعه نمیتواند از خود دفاع کند؛ بلکه به تنهایی نمیتواند مایحتاج خود را فراهم سازد. آن جامعهای که مواد مخدر در آن گسترش یابد، از کجا میتواند جامعهای قوی و محکم باشد که بتواند بر پای خود بایستد [در حالی که مواد مخدر همانند خوره دارند بنیاد او را از بین میبرند].
۲- ارتکاب به جرم و جنایت برای افراد معتاد سهل و آسان قرار میگیرد و به هرکار زشتی دست میزنند؛ بلکه همه چیز را در راه به دستآوردن مطلوب خویش فدا میکنند؛ و بدین شکل خوف و بیم و پریشانی در جامعه راه مییابد و جامعه زندگی خود را در پریشانی و پراکندهحالی به سر میبرد.
۳- استعمال مواد مخدر بر وضیعت معیشت، امنیت و آرامش، آموزش و پرورش و اخلاق خانواده اثر بد و خطرناکی میگذارد، زیرا معتاد ترجیح میدهد که خانوادهاش در برهنگی و تنگدستی به سر ببرد به نحوی که زمین فرش و آسمان ملحفهاش قرار میگیرد و اصلاً چیز خوردنی گیرشان نیاید، تا او لذتهای وهمی خویش را به آغوش بگیرد، و آن دردی را که سبب فرار او از ریگستان داغ به سوی آتش (یا فرار او از باران به زیر ناودان) است تناول کند. چقدر خانوادههایی وجود دارند که شکم تاب خورده و گرسنه میخوابند، در حالی که سرپرست آنها صدها بلکه هزاران مبلغ را در مواد مخدر مصرف میکند، بدون از این که پروایی داشته باشد که به او، یا خانوادهاش چه مصایب دردناکی میرسد.
۴- استعمال مواد مخدر منجر به این میشود که فرزندان ضعیف البنیه و گاهی ناقص الخلقة به دنیا بیایند که در اثر ضعف بنیه و عدم تحمل جسمشان نمیتوانند با امراض مقاومت کنند، زیرا والدین در اثر استعمال مواد مخدر به ضعف جنسی مبتلا گشتهاند، و ضعف اسپرماتوزوئید در منی، بر جنین در شکم مادر منعکس میشود.
۵- در خانوادههایی که والدین مواد مخدر استعمال میکنند، وقوع طلاق و از همپاشیدگی خانواده به کثرت اتفاق میافتد، زیرا خانوادهای که سرپرستش زندگی خود را چندین سال در زندان به سر میبرد، در آتش حرمان و پراکنده حالی میسوزد، و بسا اوقات زن مطالبۀ طلاق میکند؛ زیرا ادامۀ زندگی با او به صلاح نیست، چرا که او (شوهر) اغلب عمر خود را در سلولهای زندان سپری میکند.
۶- خانوادههایی که این مواد سمی در آنها پخش و گسترش مییابد، ضعیف میشوند، زیرا خانوادهی از هم پاشیده ضعیف البنیه است؛ نمیتواند خود را نگه دارد، و در حالی که زیر بنا و خشت او جامعه قرار گرفته، لگام گیسختگی و اختلافات بر آن حکم فرماست. اینگونه خانوادهها در ساختار جامعۀ بزرگ رخنهای قرار میگیرد، باز منزلت اینگونه خانواده و منزلت افراد آن را در مقایسه با مقدار تمسک آنها به اسلام به عنوان راه زندگی باید سنجید.
و هرگاه مواد مخدر در این خانوادهها پخش و شایع بشود، از منهج الهی دور شده، رخنهای بزرگ برای خروج شر و فساد در اجتماع پر امن قرار میگیرند.
٧- استعمال مواد مخدر به وسیلۀ فردی از افراد یک خانواده سبب قرار میگیرد که بقیۀ افراد به سوی این وبای خانومان سوز کشانده شوند، به ویژه وقتی که استعمالکننده در خانواده پدر باشد، زیرا فرزندان از او تقلید کرده بر اخلاق او رشد میکنند، چنانکه شاعر میگوید:
وينشأ ناشيء الفتيان منا
ما کان عوده أبوه
جوانان نیز میگیرند نشأت
بر آن چه داده عادتشان پدرها
یعنی، نشأت جوانان ما برآن چیزی قرار میگیرد که پدر به او عادت داده است.
رسول خدا ج فرموده است: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ، فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ» [۱٩]. یعنی، هر نوازد بر دین فطری به دنیا میآید، باز پدر و مادرش هستند که او را یهودی یا نصرانی (مسیحی) یا مجوس بار میآورند.
۸- آنگاه که معتاد از بدستآوردن مواد از راههای درست عاجز باشد، مجبور میگردد آبرو و ناموس خویش را برای حاصلکردن مواد بفروشد. در این باره حکایتهای بسیاری وجود دارد، زیاداند کسانی که دختر یا خواهر خویش را بر فحشاء اجبار میکنند، یار رفتار همسر خویش را به خاطر دستیابی مواد مخدر نادیده میگیرند. بنابراین، شیوع مواد مخدر در اجتماع علامتی است بر شیوع زنا و انواع رذیلت و پستی.
٩- استعمال مواد مخدر بدون تردید منجر به بیشترشدن سوانح رانندگی قرار میگیرد، زیرا وقتی که راننده مواد مخدر استعمال میکنند، چنین فکر مینماید که نیروی فکریش بیشتر، هراسش کمتر و احساسش نسبتا به امنیت بیشتر است؛ در صورتی که معامله برعکس این است، زیرا در اثر آن (استعمال مواد)، حوادث و اتفاقات ناگوار و خطرناکی به قوع میپیوندد.
چقدراند بیگناهانی که قربانی رانندۀ شتابزده و بیپروا شدهاند!
۱۰- معتاد به مواد مخدر سربار جامعه و سبب زیان آن است، زیرا معتاد نیازمند علاج است، چه از طریق ادامۀ اعتیاد، یا علاج آن امراضی که از سبب اعتیاد برایش عارض شده، یا در نتیجۀ حوادث دیگری که برایش پیش میآید؛ در همۀ این حالات او نیاز به معالجه پیدا میکند. یک نفر یا گروهی از پزشکان به معالجۀ او روی میآورند که این به ضرر مریضان دیگری است که نیاز بیشتر به پرستاری این پزشکان دارند، علاوه از این او یک تخت از بیمارستان را اشغال کرده که امکان داشت یک بیمار نیازمندتر آن را اشغال کند، زیرا معتاد خود سبب بیماری را فراهم کرده و فقط با ارادۀ خویش خود را به بیماری کشانده است.
۱۱- بین معتادان، دشمنی، درگیری و خصومت شیوع پیدا میکند؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة:٩۱]. ترجمه: «جز این نیست که شیطان میخواهد به وسیلهی استعمال شما دشمنی و بغض ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز بازدارد، آیا هنوز هم بازنمیآیید؟!»
۱۲- آنان که مواد مخدر استعمال میکنند، متصف به صفات زشت میشوند، و به عادتهای بد، مانند: دروغ بزدلی و بیاحترامی به ارزشهای اخلاقی و سرمشقهای برتر خو گرفته و آنها را بین مردم رواج میدهند.
[۱٩] صحیح بخاری، ج ۲، ص ۱۱۸. و صحیح مسلم، ج ۸، ص ۵۲.
مال رگ حیات است، نیرومندی و مکانت و منزلت هردولتی از وضع اقتصادیش اندازهگیری میشود؛ مواد مخدر خطرناکترین راه پایینآوردن وضع اقتصادی هرکشور و هردولتی است هرچند قوهی اقتصادی او در وضع خوبی باشد؛ ضررهای اقتصادی مواد مخدر را میتوان در امور ذیل خلاصه نمود:
۱- شریکساختن هر فردی در تولید، در گرو نیروی بدنی اوست. هرگاه فرد به اعتبار جسم، سالم و از نظر ذهن و فکر بیدار و هوشیار باشد، در مسیر اقتصادی جامعه، زیربنای خوبی قرار میگیرد. و برعکس، هراندازه فرد، ضعیف الجسم و کوتاه فکر باشد، برای اجتماع اساس نامناسبی قرار میگیرد، و در نتیجه نمیتواند در مسیر اقتصادی جامعه سهیم باشد.
۲- بسیاری از معتادان مواد مخدر در پی تأثیر مواد، چنان در پستی نفس قرار میگیرند که در نهایت از تمام کارها دست برمیدارند. و به سبب انحطاط روانی، اخلاقی و اجتماعی که نتیجۀ حتمی شهوتپرستی و دوری از دین و ارتباط با خداوند جل و علاشانه است، در مهلکههایی بیانتها داخل میشوند.
۳- معالجۀ معتادان به مواد مخدر نیاز به بیمارستانهای جسمی و روانی بسیاری دارد. و این خود، خواهان پزشکان و متخصصان و پرستاران بسیاری است که این همه هزینهی سنگینی بر دوش دولت میگذارد.
۴- کار قاچاق مواد مخدر و توزیع آن، نیازمند مأموران بیشتری در دستگاههای کنترلکننده است، و این یکی از اسباب اصلی ضعف اقتصاد کشور است.
۵- در هرجامعهای که استعمال مواد مخدر زیاد باشد، تنبلی و بیکاری در آن گسترش مییابد، همۀ مردم تنها مشغول به مواد مخدر میشوند و این منجر به تولید اندک میگردد.
۶- همچنین کار کشاورزی به علت کثرت بیکاری و تنبلی رو به کاهش میگذارد، از اینجاست که بسیاری از مردم مجبور میشوند از خارج کارگر بیاورند که همۀ اینها در اقتصاد کشور اثر منفی به جای میگذارند.
٧- داد و ستد مواد مخدر و ترویج آن کسبی نامشروع و حرام است، ولی تاجران مرگ، فقط دنبال ثروت هستند به هر وسیلهای که باشد ولو این که به ضرر جامعۀ بزرگ تمام شود.
۸- قیمت مواد مخدر خیلی در سطح بالاست. بنابراین، معتادان برای به دستآوردن آن، ثروت هنگفتی صرف میکنند که این همه ثروت در دست مشتی از مردم جمع میشود که امکان دارد این مشت مردم برای دشمن خارج از کشور فعالیت میکنند. و این واقعیتی است که بالفعل در برخی از کشورهای اسلامی مشاهده شده است.
٩- مواد مخدر سبب اصلی پدید آمدن بسیاری از اتفاقات رانندگی است و در اثر آنها خود روهای بیشماری از بین میرود که این ضربۀ بزرگی بر اقتصاد کشور وارد میکند.
۱۰- برای دستگیر قاچاقچیان مواد مخدر و ترویجدهندگان آن نیاز به بازداشت خانهها و زندانهای زیادی وجود دارد. این زندانها خود نیازمند تجهیزات و خدمات امنیتی هستند و بالاتر از اینها هزینۀ خود زندانیان است.
۱۱- هزینههای سرسامآوری برای جلوگیری از مواد مخدر و تعقیب و پیگیری موادفروشان صرف میشود که اگر این مواد مخدر نمیبود، این هزینهها در مطرحهای عمومی دیگری که نفع همگانی داشت صرف میشد.
۱۲- مواد مخدر سلاحی بس خطرناک است که دشمن آن را به خاطر جلبکردن منافع ملت اسلامی و ربودن ثروت و اموال آنها به کار میبرد؛ این همه به ضرر افراد جامعۀ اسلامی داشت.
دشمنان دست به دست هم دادهاند تا این سلاح را برای رسیدن به دو هدف بزرگ و اصلی به کار گیرند، یکی ربودن ثروت و اموال مسلمانان؛ دوم تضعیف اساس اجتماع اسلامی، و در این هدف به پیروزی دست یافتهاند. ولی آیا جوانان مسلمانم به این هدف شوم آنان پی بردهاند؟ و آیا برای از بینبردن نقشهها و برنامههای دشمن قدمی برداشتهاند؟ به امید آن روز!
مراکز مختلفی وجود دارد که معاملۀ قاچاق و ترویج مواد مخدر در جهان را مستحکم میسازند، به این مراکز صاحبان وجدانهای مردهای وابستهاند که جز به مصلحت خویش نمیاندیشند، حتی اگر به ضرر دیگران تمام بشود.
این مرکزهای مشابه به هم مراکزی هستند که به خاطر ضعیفساختن جوانان مسلمان ربودن ثروت آنها و وابستهکردن به این مراکز مواد مخدر را در کشورهای اسلامی ترویج میدهند.
ضررهای سیاسی مواد مخدر خیلی زیاداند. میتوان به طور مشتی نمونۀ خروار چندتایی را نام برد.
۱- دولت اسرائیل اقدام به ترویج مواد مخدر در برخی از کشورهای عربی نموده است تا بر آنها فشار سیاسی وارد کند و در نتیجه بتواند اهداف توسعهطلبی خود در منطقه را تحقق بخشد.
۲- گسترش مواد مخدر در بعضی از کشورها سبب اختلافات سیاسی بین کشورهای همسایه قرار میگیرد، همچنان که بین آمریکا و بعضی از ممالک دیگر، مانند مکزیک پدید آمده و میآید.
۳- بسیاری از کشورها مواد مخدر را در کشوری دیگر به خاطر بهرهبرداری از آن گسترش میدهند، و آن هم برای به دستآوردن اسرار مهم و بزرگی که بدون از به کارگیری مواد مخدر به دست نمیآیند.
۴- یگانه درِ سالمی که استکبار بتواند به وسیلۀ آن وارد کشورها برای استعمار بشود مواد مخدر است، بسا اوقات کشورهای اَبرقدرت دست به توزیع و پخش مواد مخدر در کشورهای کوچک میزنند، تا استعمار و سرکوبکردن آنها آسان بشود و آنها را به گونهای بار آورند که بدون زحمت و کار برد سلاح، در مسیر قافله قرار گیرند.
مواد مخدر از بزرگترین اسباب گسترش جرم و جنایات در جامعۀ آلوده به آن میباشد، زیرا معتاد در اکثر اوقات تنبل و از کار افتاده است که توانایی انجام هیچگونه کاری که به نفع خود او یا دیگری باشد، ندارد و نمیتواند در میدانی از میدانهای رشد و تولیدی از قبیل اقتصادی، کشاورزی، اجتماعی، عمرانی و صنعتی شریک باشد. همچنان او عاری از احساس مسئولیت است، زیرا برای پذیرفتن هرنوع مسئولیتی هیچگونه اهلیتی ندارد؛ برای این که او از نظر دیانت ضعیف و معتوه العقل است، و کسی که دارای چنین وضعی باشد، انگیزه و دواعی جرم و جنایت نزد او بسیار خواهد شد؛ زیرا تحقیقاتی که بر بعضی از معتادان انجام گرفته، ثابت کردهاند که اعتیاد و ارتکاب جرم باهم مناسبت و ارتباط تنگاتنگی دارند.
از بیانات وزارت کشور عربستان سعودی نسبت به اجرای احکام الهی بر بعضی از مجرمان روشن میگردد که بعضی از جرایم آنها در اثر مواد مخدر پدید آمده است، از قبیل خطرناکترین جرایم مانند قتل، غضب، قطع الطریق و غیره.
ضرر خطرناک امنیتی مواد مخدر با رفتار دشمنانه و گناه کارانهای که قاچاقچیان مواد مخدر و ترویجدهندگان با مأمورین نیروهای انتظامی به هنگام دستگیری آنها انجام میدهند، به خوبی روشن است بسیاری از شهرها (و کشورها) مشاهد معرکههای خونینی بین مأمورین انتظامی و سوداگران مواد مخدر بودهاند. شهرهای محبوب ما با وجود امنیت خدادادی وسعۀ معیشت و رزق باهم از این رفتارهای تجاوزکارانه و دشمنانه در امان نیستند، بلکه چندین بار بین مأمورین انتظامی و قاچاقچیان مواد مخدر برخورد و درگیری اتفاق افتاده است. ولی بازهم در اینجاست نسبت به کشورهای دیگر این امر خیلی کم اتفاق میافتد که باید سپاس خدا را به جای آوریم.
باز آن مجازات شدیدی که ترویجدهندگان در این کشور انتظار آنها را دارند، آنان را وادار میکند که خود را به کشتن بدهند یا دست به خونریزی بزنند، خداوند بزرگ چه راست گفته است:
﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ يُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ﴾ [المائدة: ۳۳].
«سزای محاربان با خدا و رسول او و پدید آورندگان فساد در روی زمین، این است که کشته شوند یا به دار آویخته شوند و یا دست و پاهایشان برعکس قطع گردد، یا از منطقه تبعید شوند».
مواد مخدر ضررهای بزرگ روانی دارند که از بارزترین آنهاست:
احساس پوشالی آزار و اذیت، افسردگی و غم گوشهگیری، تشنج عصبی و روانی، و ضعیفشدن بینایی، شنوایی و حس همانند شنیدن و دیدن صداها و شبحهایی که اصلاً وجود ندارند و تخیلاتی که منجر به ترس میشوند و گاهی به دیوانگی و از دست دادن عقل میانجامند.
همچنین مواد مخدر در سرنوشت مکان و زمان ایجاد اضطراب، و در حکم کردن بر اشیاء، خطا و در فکر و حافظه ضعف و کثرت فراموشی را پدید میآوردند؛ همچنان که فرد معتاد از تأثیر دهندگان خارجی کم تأثیر میپذیرد، آنگونه که چیزی هراندازه تحققبخش خوشبختی باشد، او را خوشبخت نگردانیده و در او نشاط پدید نمیآورد، بلکه سعادت و انس او فقط با مواد مخدر است نه چیزی دیگر [۲۰].
[۲۰] المخدرات والمواد المشابهة المسببة للإدمان، از: دکتر محمد ابراهیم الحسن، ص ۳۶.
این بخش شامل یک تمهید و پنج بحث است:
بحث اول: آیا این مواد نشئهآور (مسکر) هستند یا مخدر؟
بحث دوم: حکم مداوی نمودن با مواد مخدر.
بحث سوم: دلایل حرمت مواد مخدر.
بحث چهارم: حکم کشت و تجارت مواد مخدر.
بحث پنجم: حکمت تحریم مواد مخدر.
خداوند متعال برای بندگان خود دینی را مشروع ساخت که شامل صلاح و بهبود دنیا و آخرت آنهاست. باز از روی مهربانی خویش چنان چیزی را بر آنها لازم نگردانید که بالاتر از توانشان باشد؛ بل تمام احکام تکلیفی به اندازۀ وسع و توان آنهاست، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ﴾ [البقرة: ۲۸۶].
یعنی، «خداوند هیچ کس را بالاتر از توانش مکلف قرار نداده است؛ و برای هر کسی هست آنچه کسب کرده و علیه او نیز تمام میشود آنچه کسب نموده است».
در پرتو این قانون خداوند رزق پاکیزه را برای بندگان حلال و هرآنچه فاسدکنندۀ دین و مضر جان و مال باشد حرام نموده است.
مواد مخدر در این نهی و تحریم داخلاند، زیرا مضر دین و از بینبرندۀ صحت و مال هستند.
شریعت اسلام، شریعتی است کامل و جاویدان؛ شریعت دین و دنیاست، هیچ راه خیری نیست که اسلام به آن امر نکرده و به انجام آن وادار ننماید، و هیچ راه بدی نیست که از آن نهی نکند و از آن بر حذر نداشته باشد.
ما در این زمینه چهار چیز را که با حکم شرعی مواد مخدر ارتباط دارند، مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
نخست اینکه آیا این مواد مسکر و نشئهآوراند یا مخدر هستند؟
دوم اینکه حکم تداوی و معالجه با مواد مخدر چیست؟
سوم: ذکر دلایل حرمت مواد مخدر؟
چهارم: حکم کشت و تجارت آنها چیست؟
بین مواد مخدر و خمر (شراب) وصف مشترکی وجود دارد، این از مسلمات است که هردو نوع در تخدیر عقل و پدیدآوردن سستی در بدن مشترک میباشند، و در ضمن باعث پدیدآمدن خیالات فاسد و افکار بیجایی قرار میگیرند که منجر به ارتکاب برخی از جرایم و جنایات میشوند. و این چیزی است که واقعیت و تحقیقات میدانیای که بر معتادان انجام گرفته بر آن گواهاند. علماء دربارۀ چگونگی و تطبیق مواد مخدر اختلاف نظر دارند که آیا اینها مواد مسکر و نشئهآوراند تا با مسکرات ملحق گردند یا تنها مخدراند و با مسکرات ملحق نمیشوند، در این باره دو قول مشهور وجود دارد:
بعضی از علماء معتقداند که اینها مسکر و نشئهآوراند. بنابراین، انواعی از خمر (شراب) محسوب کردند، پس تمام آن احکامی که بر شارب خمر به اجرا در میآیند، بر استعمالکنندگان مواد مخدر نیز لازم الإجرا هستند، زیرا در علت حرمت که اسکار و نشئهآوری است باهم اشتراک دارند.
برخی از علماء بر این باوراند که آن تخدیری که به اعضاء و حواس در اثر استعمال مواد مخدر پدید میآید، اثری دیگر از جمله آثار بد و بسیاری آنها چنان است که ضرر و زیان آن از خمر بالاتر قرار میگیرد [۲۱].
از جمله کسانی که مواد مخدر را ملحق به خمر میدانند، میتوان افراد زیر را نام برد:
۱- حافظ ابن حجر عسقلانی / که در فتح الباری مینویسد: (از مطلق بودن حدیث پیامبر اکرم ج «کُلُّ مُسْکِرٍ حَرَامٌ» «هر مسکر حرام است» بر تحریم هر نشئهآور [اگرچه شراب نباشد] استدلال شده است. بنابراین، حشیش و غیره در این داخل هستند. علامه نووی وعدهای دیگر به طور قطع فرمودهاند که: اینها نشئهآوراند، و گروهی دیگر به یقین گفتهاند که: اینها مخدراند؛ اما این گفتۀ آنها مکابرهای بیش نیست، زیرا مشاهده میشود که آن طرب و نشئهای که از خمر پدید میآید، از اینها نیز پدید میآید و تداوم و انهماکی که در شراب وجود دارد، در اینها هم موجود است) [۲۲].
۲- امام نووی در کتاب «المجموع» به نقل از رویانی مینویسد: «النبات الذي يسكر وليس فيه شدة مطربة يحرم أكله ولا حد على آكله» [۲۳]. یعنی، گیاهی که نشئهآور است ولی طرب شدیدی دربر ندارد، خوردنش حرام است و بر کسی که آن را میخورد، حد شرعی واجب الإجرا نیست. و در روضة الطالبين نوشته است: «وأما ما يزيل العقل من غير الأشربة والأدوية كالبنج حرام» [۲۴]. یعنی، آنچه غیر از آشامیدنیها و دواها عقل را از بین میبرد مانند بنگ، حرام است.
۳- شیخ الإسلام ابن تیمیه، در فتاوای خود دربارۀ حشیش میگوید: «وأما الحشيشة الملعونة المسكرة فهي بمنزلة غيرها من المسكرات والمسكر منها حرام بإتفاق العلماء. بل كل ما يزيل العقل فإنه يحرم أكله ولو لم يكن مسكراً كالبنج» [۲۵]. یعنی، حشیش لعنتی مسکر، مانند مسکرات دیگر است، و هرآنچه از آنها مسکر باشد به اتفاق علماء حرام است، بلکه هرچه عقل را از بین ببرد خوردنش حرام است اگرچه نشئهآور نباشد، مانند بنگ.
و در جایی دیگر از فتاوای خود میفرماید: «وكانت هذه الحشيشة الملعونة من أعظم المنكرات، وهي شر من الشراب المسكر من بعض الوجوه، والمسكر شر منها من وجه آخر، فإنها مع آنها تسكر آكلها حتى يبقي مصقولاً تورث التخنيث والديوثة وتفسى المزاج...» [۲۶]. ترجمه: «این حشیش لعنتی از بزرگترین منکرات است که از شراب نشئهآور از چند وجه بدتر است و (شراب) مسکر از یک جهت از این بدتر است؛ زیرا این در ضمن این که نشئهآور است تا آن حدی که استعمالکننده را عاری از عقل قرار میدهد، معتاد را نامرد و دیوث و مزاج را فاسد میگرداند».
۴- علامه زرکشی در زهر العریش في تحریم الحشیش میگوید: «والذي أجمع عليه الأطباء والعلماء بأحوال النبات إنها مسكرة...» [۲٧]. یعنی، حشیش به اتفاق پزشکان و علماء نشئهآور است.
و در جایی دیگر مینویسد: «وأما الفقهاء فقد صرحوا بأنها مسكرة... إلى أن قال: ولا يعرف فيه خلاف عندنا...» [۲۸]. یعنی، فقهاء تصریح کردهاند که حشیش مسکر است... و در این باره اختلافی شناخته نشده است.
۵- مؤلف عون المعبود نوشته است: «وفي القهستاني: هو أحد نوعي شجر القنب، حرام لأنه يزيل العقل وعليه الفتوى...» [۲٩]. یعنی، در قهستانی آمده است که آن یکی از دو نوع درخت (گیاه) کنف و حرام است، زیرا عقل را زایل میکند، و فتوی بر همین است.
۶- علامه منوفی مالکی:
مؤلف تهذیب الفروق میفرماید: «اتفق فقهاء أهل العصر على المنع من النبات المعروف بالحشيشة التي يتعاطا الفسوق أعني كثيراً المغيب للعقل.
واختلفوا بعد ذلك في كونها مفسدة للعقل من غير مسكر فتكون طاهرة ويجب فيها التعزيز، أو مسكرة فتكون نجسة ويجب فيها الحد قولان... إلى أن قال: والثاني للمنوفي قال: يبيعون لها بيوتهم فدل على أن لهم بها طرباً وفرحاً... وهذا يقتضى آنها مسكرة فإنهم يصفونها بذلك في كتبهم...» [۳۰].
ترجمه: (فقهای عصر حاضر بر منع و جلوگیری از آن مقدار زیاد حشیش که عقل را از بین میبرد و اهل فسق آن را استعمال میکنند، اتفاق نظر دارند.
سپس در این باره اختلاف نظر دارند که آیا آن، اگرچه عقل را فاسد میکند اما نشئهآور نیست لذا پاک میباشد و در آن تعزیر واجب میگردد، و یا نشئهآور و نجس است که در آن حد واجب گردد؛ در این باره دو قول وجود دارد: ...- تا آن که گفت:- قول دوم از منوفی است و او فرموده است: اعتیاد به آن تا جایی رسیده است که مردم خانه و کاشانۀ خود را به خاطر به دستآوردن آن به فروش میرسانند که این خود دال بر طرب و سرور در استعمال آن است، و این مقتضی مسکر و نشئهآور بودن آن است؛ و خود آنان در کتابهای شان آن را اینچنین توصیف میکنند...).
٧- ابن قیم، او در زادالمعاد فرموده است: «فأما تحريم بيع الخمر فيدخل فيه تحريم بيع كل مسكر مائيا كان أو جامداً أو عصيراً أو مطبوخاً فيدخل فيه عصير العنب وخمر الذبيب والتمر والذرة والشعير والعسل والحنطة. واللقمة الملعونة- الحشيش- لقمة الفسق والقلب، التي تحرك القلب الساكن إلى أخبث أماكن، فإن هذا كله خمر بنص رسول الله ج الصحيح الصريح الذي لامطعن في سنده ولا إجمال في متنه إذ صح عنه قوله: «كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ»وصح عن أصحابه الذين هم أعلم الأمة بخطابه ومراده أن- الخمر- ما خامر العقل فدخول هذه الأنواع تحت اسم الخمر كدخول جميع أنواع الذهب والفضة والبر والشعير والتمر والزبيب تحت قوله ج: «وَلا تَبِيْعُوا الذَّهَبَ بِالذَّهَبِ...» [۳۱] الحديث».
ترجمه: (تحریم بیع خمر شامل بیع هر مسکر و نشئهآور اعم از مایع، یا جامد، یا شیره و یا مطبوخ میباشد. لذا عصیر انگور، شرابهای کشمش، خرما، ذرت، جو، عسل و گندم در آن داخل میباشند.
لقمۀ لعنتی (حشیش)، لقمۀ فسق و قلب است که قلب آرام را به سوی خبیثترین اماکن تحریک میکند، پس همۀ اینها بنا به نص صحیح و صریح رسول خدا ج که در سندش هیچ جای طعنی وجود ندارد و نه در متنش اجمالی هست، در خمر داخلاند. زیرا آن حضرت ج فرمود: «كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ» (یعنی هر نشئهآور شراب است). از صحابه نیز به نص صحیح ثابت است که «الخمر ما خامر العقل» یعنی، خمر آن است که عقل را پنهان کند؛ و صحابه کرامش از همه امت نسبت به شناخت خطاب نبوی و مراد آن حضرت ج از آن خطاب واقفتر هستند. پس دخول تمام این انواع زیر اسم خمر، مانند دخول تمام انواع ذهب، نقره، گندم، جو، خرما و کشمش در قول آن حضرت ج است که فرمود: «وَلا تَبِيْعُوا الذَّهَبَ بِالذَّهَبِ...» یعنی، طلا را به طلا نفروشید...
۸- ابن حزم در المحلی فرموده است: (هرآن چیزی که بسیار آن برای یکی از مردم نشئهآور باشد، از قطرهای از آن گرفته تا هر مقدار که به بالا برود خمر به حساب میآید که تملک، خرید و فروش نوشیدن و استعمال آن حرام است مانند عصیر انگور، نبیذ خرما، شراب گندم و شوکران...) [۳۲].
٩- ابن حجر هیتمی در الزواجر فرموده است: (استعمال مواد مخدر گناه کبیره و فسقی است مانند خمر؛ پس هر وعیدی که دربارۀ شارب خمر آمده است، در حق استعمال کنندهی مواد مخدر میآید؛ زیرا هردو در ازالۀ عقل [که بقایش از نظر شرع مطلوب است] شریک میباشند، پس در حق کسی که چنین چیزی بکار برد که عقل را زایل کند، وعید شارب خمر تحقق پیدا میکند) [۳۳].
۱۰- علامه ابن عابدین/ در ردالمحتار مینویسد: (... همانند حشیش، بنگ، افیون و زهرالقطن (گل پنبه) جوزبویاست؛ زیرا این قوی التفریج است که به حد نشئهآور میرسد، چنانکه در التذکره آمده است. لذا این همه و نظایر آنها اگر به قدر نشئهآوری مورد استعمال قرار گیرند، حرام میباشند نه مقدار قلیل، چنانکه قبلاً ذکر کردیم- فافهم- و مثل آنها بلکه بالاتر از آنها- تاتوره (برش) است؛ و آن چیزی است که از بنگ، تریاک و غیره ساخته میشود...) [۳۴].
از اقوال نقل شده از این گروه بزرگ علماء که معاصر با زمان پدید آمدن این مواد بودند، چنین واضح میشود که ایشان این مواد مخدر را مسکر میدانستند، و وعید شارب خمر که در قرآن کریم آمده شامل حال استعمالکنندگان مواد مخدر میباشد، و بعضی از این گروه به دلایل عام و خاصی بر این مطلب استدلال نمودهاند؛ از آن جمله، برخی در ذیل نقل میگردد:
۱- قول خداوند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة:٩۱]. یعنی، «شیطان میخواهد تا به وسیلۀ خمر (شراب) و میسر (قمار) بین شما عداوت و بغض ایجاد نموده شما را از ذکر خدا و نماز باز دارد. پس آیا هنوزهم از آنها دستبردار نمیشوید؟»
۲- قول خداوند: ﴿إِنَّمَا سُكِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا﴾ [الحجر: ۱۵]. یعنی، «جز این نیست که پوشانده شدند چشمهای ما».
و این دلیلی است بر این که حشیش مسکر است؛ زیرا معنی اسکار پوشاندن عقل است، و معنی (سُکِّرَت) در اینجا پوشاندن است، چنانکه ابن منظر میگوید: «كان العين الحقها ما يلحق شارب المسكر إذا سكر». و به خود این آیه استشهاد نموده است [۳۵]؛ یعنی همچنان که وقتی نوشندۀ مسکر در چه وضعی قرار میگیرد، برای چشمهایشان همان وضعیت پیش میآید.
۳- عن ابن عمرب النبي ج قال: «كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ وَكُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ» [۳۶]. یعنی، هر نشئهآور خمر است و هر خمر حرام است.
این حدیث را به روایتهای متعددی نقل شده است که همه، همین مطلب را میرسانند.
۴- همچنین اینها از یاد خدا و نماز باز میدارند. و هر چیزی که چنین صفاتی داشته باشد، مانند خمر حرام قرار میگیرد؛ خداوند فرموده است: ﴿وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ﴾ [الأعراف: ۱۵٧]. یعنی، خداوند چیزهای خبیث را بر آنها حرام قرار میدهد.
و چه چیزی از آنچه عقل را [که تمام آیینها و شریعتها حفظ آن را واحب قرار داده اند] از بین ببرد، میتواند خبیثتر باشد؟ در حالی که خداوند بردن عقل را با استعمال از بینبرندگان یا فاسدکنندگان، یا آنچه آن را از حالت عادی خارج کند حرام قرار داده است [۳٧].
۵- عقل بر این دلالت دارد که به هنگام استعمال مواد مخدر وضعیت و حالتی پدید میآید که قبلاً نبوده است؛ و این وضعیت آغاز تغیر عقل است [۳۸].
[۲۱] المخدرات بین الطب والفقه، ص ۵۸ و ۵٩. [۲۲] فتح الباری، ج ۱۰، ص ۳۸. [۲۳] المجموع، ج ٩، ص ۳۰. [۲۴] روضة الطالبین، ج ۱۰، ص ۱٧۱. [۲۵] مجموع فتاوای شیخ الإسلام ابن تیمیه، ج ۲۴، ص ۲۰۴. [۲۶] مجموع فتاوای شیخ الإسلام، ج ۳۴، ص ۲۰۵. [۲٧] زهر العریش، ص ۱۰۱. [۲۸] همان مدرک، ص ۱۰۲- ۱۰۳. [۲٩] عون المعبود، ج ۱۰، ص ۱۳۲ و حاشیه ابن عابد (شامی)، ج ۶، ص ۴٧۵. [۳۰] تهذیب الفروق، بر حاشیه الفروق، ج ۱، ص ۲۱۴. [۳۱] زاد المعاد، ج ۴، ص ۴۶۳. [۳۲] المحلی، ج ٧، ص ۵۶۲، مسأله ۱۰٩۸. [۳۳] الزواجر، ج ۱، ص ۲۱۲. [۳۴] حاشیه ابن عابد (شامی)، ج ۶، ص ۴۵۸. [۳۵] لسان العرب، ابن منظور، ج ۳، ص ۲۰۴۸. [۳۶] صحیح بخاری، ج ۵، ص ۲۰۵، و صحیح مسلم، ج ۶، ص ۱۰۱. [۳٧] همان مدرک، ص ۱۱۲. [۳۸] زهر العریش، ص ۱۱٧.
بعضی از علماء بر این معتقد هستند که این مواد فقط مخدراند، مسکر و نشئهآور نیستند. افراد زیر حامی این نظریه هستند:
۱- امام قرافی مالکی/ وی فرموده است: (اینها مخدر هستند نه مسکر، به دو علت:
یکی این که: ما درمییابیم که این مواد خلطهای مخفی در بدن را چگونه و هرچه باشند برمیانگیزانند. پس کسی که خلط صفرا داشته باشد، صفرایش تیزتر میشود، و کسی که بلغم دارد، سنگینی و خاموشی به او دست میدهد. و آن که دارای سوداست، گریه و پریشانی بر او طاری میشود، و کسی که دموی است سرور و شادی برایش پیش میآید. پس از جمله بعضی را میبینی که گریهاش شدت گرفته و بعضی را میبینی که خاموش و سکوتش بالا رفته است. ولی از استعمالکنندگان خمر و چیزهای نشئهآور کسی را نمیبینی که چنین وضعیتی داشته باشد، بلکه همه مست و مسروراند؛ از گریه و خاموشی دور قرار گرفتهاند.
دوم اینکه: نوشندگان شراب را میبینیم که بسیار عربده میکشند و بر یکدیگر با سلاح حمله میکنند و به کارهای بزرگی هجوم میبرند که در حال هوشیاری دست به چنین کاری نمیزنند، و همین است معنی قول شاعر که میسراید:
ونشربها فتترکنا ملوکاً
وأسداً ما ينهنهنا اللقاء
[۳٩]
ترجمه: آن را مینوشیم که در نتیجه ما را پادشاه و شیر قرار میدهد که لقا مانع ما نمیشود.
در صورتی که استعمالکنندگان حشیش وقتی باهم جمع شوند، چنین پیشآمدی بین آنها اتفاق نمیافتد و چنان عربده کشیای که از شرابخوار شنیده میشود بلکه اینان افسرده و خاموش میباشند... پس بنابراین دو علت، من معتقدم که مواد مخدر از مفسداتاند نه از مسکرات و من بر استعمالکنندگان مواد حد را واجب قرار نمیدهم، نماز را در این وضع باطل نمیگویم؛ بلکه بر اینها تعزیر زاجر را لازم قرار میدهم» [۴۰].
۲- شیخ محمد بن حسین در کتاب «تهذیب الفروق» فرموده است: «علماء در این باره که آیا مواد مخدر تنها عقل را فاسد میکنند و نشئهآور نیستند که بنابراین، باید پاک باشند و در استعمال آنها تعزیر واجب شود، یا نشئهآور هستند که در این صورت نجس قرار میگیرند و در آنها حد لازم میگردد؛ به دو قول اختلاف نظر دارند» [۴۱].
۳- علامه دسوقی در حاشیه خود برالخلیل، بعد از این که نجاست مسکر و وجوب حد در آن را به اثبات رسانیده است مینویسد: «... بخلاف االمفسد ويقال له المخدر، وهو ما غيب العقل دون الحواس لامَعَ نشوة وطرب ومنه الحشيشة... فإنه طاهر» [۴۲].
(به خلاف مفسد که به آن مخدر گفته میشود و آن عبارت است از آنچه عقل را پنهان کند نه حواس را و همراه با آن نشئه و طرب نباشد که از جملۀ آنها یکی حشیش است... که این مخدر پاک است).
۴- در «مواهب الجليل» آمده است: «وإذا تقرر ذلك فللمتأخرين في الحشيشة قولان هل هي من المسكرات أو من المفسدات مع اتفاقهم علی المنع من أكلها...» إلى أن قال - «... وبهذا يندفع ما أورده بعضهم على قوله إلا المسكر من شموله للنبات المغيب للعقل كالبنج والسيكران فإنها مفسدات أو مرقدات لا مسكرات» [۴۳].
ترجمه: «وقتی که این (سه حکم تحریم قلیل و کثیر مسکر، وجوب حد در آن و نجاست آن) ثابت گردید، پس متأخرین دربارۀ حشیش دو قول دارند، آیا از مسکرات است یا از مفسدات. در صورتی که بر جلوگیری از خوردن آن اتفاق نظر دارند...)- تا این که میفرماید: (با بیان این مطلب آن ایرادی که بعضی بر قول او: «إلا المسكر» وارد کرده بودند که آن شامل گیاهانی است که عقل را پنهان میکنند، مانند بنگ و شاکران که اینها مفسداند یا خوابآور و مسکر نیستند، دفع میگردد».
۵- مولانا عظیم آبادی در «عون المعبود» فرموده است: «... حقیقت این است که در اینجا دو اطلاق وجود دارد: یکی اطلاق اسکار، دوم اطلاق فساد و این از آنجاست که هرگاه اسکار اطلاق گردد، مراد از اسکار اطلاق شده، پنهانکردن عقل همراه با نشئه و طرب است، و این اطلاق خصوصی است. و هرگاه اسکار به صورت مطلق بکار گرفته شود، منظور از آن همین معنی دوم است، لذا در اطلاق اول بین مسکر و مخدر نسبت عموم خصوص مطلق وجود دارد؛ زیرا هر مخدر مسکر است، ولی هر مسکر مخدر نیست. پس مراد از اسکاری که بر حشیش، جوزبویا و امثال اینها اطلاق میشود، تخدیر است. و کسانی که آن را نفی میکنند هدف آنان معنی خصوصی آن است» [۴۴]. وی این مطلب را از ابن حجر هیتمی نقل کرده است.
صاحبان این نظریه از حدیث ام سلمه لبه روایت شهر بن حوشب که «رسول خدا ج از هر مسکر و مفتر نهی فرمود» [۴۵] استدلال کرده و گفتهاند: در اینجا کلمۀ مفتر بر کلمۀ مسکر عطف شده است و عطف متقاضی مغایرت است، لذا مسکر حکمی جداگانه و مفتر حکمی جداگانه دارد.
علامه ابن حجر هیتمی در «الزواجر» خواسته است بین این دو نظریه تطبیق دهد، لذا فرموده است: گاهی اسکار اطلاق میشود و مقصود از آن مطلق تغطیۀ عقل است، و این اطلاقی عمومی است و گاهی اطلاق میشود و از آن معنی خصوصی که عبارت از تغطیۀ عقل همراه با نشئه و طرب است منظور میگردد، و هرگاه اسکار به صورت مطلق استعمال بشود، منظور همین معنی است.
بنابراین، کسانی که اسکار را بر حشیش و امثال آن اطلاق مینمایند، منظورشان معنی اعم که همان تخدیر است، میباشد و آنان که اسکار را از حشیش نفی میکنند، مراد آنها معنی خصوصی است که همراه با نشئه طرب باشد [۴۶].
شاید نتیجۀ دو رای مختلف گذشته در بیان این دو امر اساسی واضح شود:
اول: حکم مداوی با مواد مخدر.
دوم: مجازات استعمالکنندۀ آن.
بدون شک و تردید نظریۀ اول که این مواد مسکر هستند، و حکم آنها از هرجهت مانند حکم مسکر است، ترجیح دارد؛ زیرا مواد مخدر در عموم مسکرات که عقل را پنهان میکنند داخلاند. برای این که مواد مخدر و مسکرات هردو دارای یک تأثیر هستند، و آن عبارت است از: پنهانکردن و از بینبردن عقل. باز در مواد مخدر بعینه آن مفاسد و ضررهایی وجود دارد که در خمر موجوداند، از قبیل ضایعنمودن مال، برانگیختن عداوت و بغض بین مردم و بازداشتن از یاد خدای تعالی و از نماز. پس شرابخوار و استعمالکنندۀ مواد مخدر هردو نیروی حافظۀ خود را از دست میدهند و کارهایی میکنند که پدید آورندۀ تشتت و اختلاف و ایجادکنندۀ عداوت و بغض است.
و بدون شک مدار تکلیف عقل است، پس در آن حالی که عقل به وسیلۀ مواد مخدر از بین رفته یا در شرف از بین رفتن است چگونه میتواند تکالیف شرعی را انجام دهد.
[۳٩] دیوان حسان بن ثابت، ص ۶۰، نشر دارالأندلس. [۴۰] الفروق للقرافی، ج ۱، ص ۲۱٧، ۲۱۸. [۴۱] تهذیب الفروق، ج ۱، ص ۲۱۴. [۴۲] حاشیه دسوقی برالخلیل، ج ۱، ص ۴۶. [۴۳] مواهب الجلیل، ج ۱، ص ٩۰. [۴۴] عون المعبود، ج ۱۰، ص ۱۳٧، الزواجر، ج ۱، ص ۲۱۳، ۲۱۴. [۴۵] این حدیث را امام احمد در مسندش روایت کرده است، ج ۴، ص ۲٧۳. همچنین ابوداوود، در سنن، ج ۴، ص ٩۰. [۴۶] الزواجر، ج ۱، ص ۲۱۳ و ۲۱۴.
علماء بر حرمت آن مقدار از مواد مخدر که بر عقل اثر بگذارد، اتفاق نظر دارند. همچنان که متفق القول هستند بر حرمت تناول مقدار کمی از آن به قصد لهو یا لذت و مقاصد دیگری که شرع آنها را اعتبار نمیدهد. شیخ الإسلام ابن تیمیه/ فرموده است: «این حشیش سفت حرام است؛ برابر است که نشئهآور باشد یا خیر، و نشئهآور آن به اتفاق مسلمانان حرام است...» [۴٧].
در تهذیب الفروق آمده است: «فقهای عصر حاضر بر جلوگیری از گیاه معروف به حشیش که فساق و فجار آن را استعمال میکنند، یعنی آنقدر زیاد که عقل را از بین میبرد، اتفاق نظر دارند» [۴۸].
علامه ابن عابدین در «رد المحتار» نوشته است: «... حرمت مواد مخدر به نیت لهو محل خلاف نیست که متفق علیها میباشد...» [۴٩].
آنچه ذکر شد قدر متفق علیه بود، البته مداوینمودن به (پزشک متخصص) و ماهر در طب و متدین بعضی از بیماران را به استعمال مقداری اندک به نیت معالجه بعضی از حالات، مانند تسکیین درد مشوره بدهد.
[۴٧] مجموع فتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، ج ۳۴، ص ۲۱۰. [۴۸] تهذیب الفروغ بر حاشیة الفروق، ج ۱، ص ۲۱۳. [۴٩] رد المحتار، ج ۶، ص ۴۵۵.
کسانی که مواد مخدر را مسکر و نشئهآور قرار داده و آن را در حکم خمر گفتهاند؛ از مداوا نمودن با آن منع کردهاند اگرچه مقدار مورد استفاده بسیار اندک هم باشد، از این جمله افراد ذیل را میتوان نام برد.
او در «السياسية الشرعية» فرموده است: «... حق آن است که جمهور مسلمان میگویند که، هر مسکر خمر است و بر استعمالکنندۀ آن باید حد شرابخوار زده شود. اگرچه قطرهای از آن بنوشد و چه آن را به نیت دوا استعمال کند، یا به نیتی دیگر. زیرا از رسول خدا ج سؤال شد: آیا میتوان با خمر مداوی نمود؟ آن حضرت ج فرمود: «إنها دَاءٌ وَلَيْسَتْ بِدَوَاءٍ، وإن الله لم يجعل شفاء أمتي فيما حرم عليها» [۵۰]. [۵۱] یعنی، «این دوایی نیست که بیماریی است؛ و خداوند شفای امت مرا در آنچه بر او حرام نموده، قرار نداده است».
و در فتاوای خود فرموده است: «هرآنچه عقل را غایب میکند، حرام است اگرچه به سبب آن نشئه و طرب دست ندهد، زیرا پنهانکردن عقل به اجماع مسلمانان حرام است، اما استعمال بنگ که نشئهآور نباشد و عقل را از بین نبرد، تعزیر دارد» [۵۲].
[۵۰] صحیح مسلم، ج ۶، ص ۸٩. [۵۱] السیاسة الشرعیة، ص ۱۲٧. [۵۲] مجموعۀ فتاوای ابن تیمیه، ج ۳۴، ص ۲۱۱.
او در زادالمعاد فرموده است: «اما حرمت تداوی با محرمات از نظر عقل این است که خداوند آن را به بنابه خباثتش حرام قرار داده است؛ زیرا خداوند چیزهای لذیذ و پاکیزه را بر این امت به خاطر عقوبت آنها حرام قرار نداده است، آنچنان که بر بنی اسرائیل جهت سزایشان چیزهای پاکیزه حرام قرار گرفت. خداوند میفرماید: ﴿فَبِظُلۡمٖ مِّنَ ٱلَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا عَلَيۡهِمۡ طَيِّبَٰتٍ أُحِلَّتۡ لَهُمۡ﴾ [النساء: ۱۶۰]. یعنی، «بنابر ظلمی که از یهود سر زد، چیزهای پاکیزهای را بر آنها حرام قرار دادیم».
و آنچه بر این امت حرام قرار گرفته است بنابر خباثت آن (چیز) است، و این تحریم یک نوع حمایت و صیانتی است برای آنها از استعمال آن، لذا نباید به وسیلۀ آن از امراض و علل شفا جست؛ زیرا اگرچه موقتاً در دور گردانیدن بیماری اثر دارد، اما امراض خطرناکتری را به دنبال خواهد داشت، و آن عبارت از آثار بد آن در قلب به سبب خباثتش میباشد. لذا مداوا کردن امراض جسمانی با آن تلاشی است برای تولید مرض در قلب...» [۵۳].
[۵۳] زاد المعاد ابن قیم، ج ۳، ص ۲۴۰.
وی در «الزواجر» فرموده است: «وقتی ثابت گردید که همۀ این مواد مخدر مسکر و یا مخدر هستند، پس استعمال آنها گناه کبیره و فسقی است به مثل استعمال خمر، و هر وعیدی که دربارۀ شرابخوار آمده است، عیناً دربارۀ این مواد مخدر مذکور هم خواهد آمد، زیرا هردو در از بینبردن عقل که از نظر شرعی بقایش مقصود است شریک هستند، زیرا عقل وسیلۀ فهم است که هرآنچه از جانب خدا و رسول ج بیاید به وسیلۀ عقل درک میشوند، و با همین عقل است که انسان از سایر حیوانات ممتاز میگردد، و به ذریعۀ همین است که انسان به دستآوردن کمالات را بر نقایص ترجیح میدهد. بنابراین، در استعمال آنچه عقل را زایل بکند، وعید شارب خمر خواهد آمد...» [۵۴].
[۵۴] الزواجر، ج ۱، ص ۲۱۲.
بسیاری از علماء معتقد هستند که مداوا نمودن با مخدرات جایز است، به شرطی که دوا بودن آن توسط پزشک ماهر و متدین و امین اعلام گردد. از این جمع افراد زیر را میتوان نام برد:
وی در «روضة الطالبين» فرموده است:
«... آنچه غیر از نوشیدنیها عقل را زایل میکند، مثل بنگ حرام است؛ ولی در استعمال آن حد جاری نمیشود. و اگر در عمل جراحی نیاز به بیهوشی پیش بیاید، آیا استعمالش جایز است یا خیر؟
گویم: اصح جواز است. و اگر نیازی برای زایلکردن عقل به خاطر غرضی صحیح باشد، استعمالش قطعاً صحیح است...» [۵۵].
[۵۵] روضة الطالبین، ج ۱۰، ص ۱٧۱. نگا: مجموع ج ٩، ص ۳۰.
او در «رد المحتار» نوشته است: «... امام محمد فرموده است: (آنچه کثیرش نشئهآور باشد، مقدار کمی از آن هم حرام است) گویم: (گوینده ابن عابدین است) از نظر ظاهر، این گفتۀ امام محمد مختص به نوشیدنی هاست، و با جامدات مانند بنگ و تریاک ارتباطی ندارد، لذا استعمال مقدار قلیل از آن حرام نمیباشد، بلکه مقدار زیاد که نشئه بیاورد حرام است. چنانکه ابن حجر در «تحفه» و غیره تصریح نموده است، و آنچه از کلام ائمه ما مفهوم میشود همین است؛ زیرا آنان این را از دواهای مباح قرار دادهاند اگرچه نشئهآور آنها به اتفاق حرام است...» [۵۶].
[۵۶] رد المحتار، ج ۶، ص ۴۵۵.
وی در «الفروق» گفته است: «... تناول مقدار کم جایز است، پس کسی که حبهای از تریاک، یا بنگ، یا شوکران تناول نماید جایز است، به شرطی که آنقدر نباشد که تأثیرش در عقل یا حواس پدید آید. ولی کمتر از آن، جایز است...» [۵٧].
[۵٧] الفروق للقرافی، ج ۱، ص ۲۱۸.
ایشان در «حاشيه» خود بر «شرح کبير» مینویسد: «... ظاهر این است که خوردن مواد خوابآور به خاطر عمل جراحی و مانند آن جایز است، زیرا ضرر خوابآور مأمون است و ضرر عضو، غیر مأمون است...» [۵۸].
[۵۸] حاشیه الدسوقی، ج ۱، ص ۴۶.
در «مواهب الجليل» مینویسد: «... ابن فرحون نیز گفته است: ظاهر این است که نوشیدن مواد خوابآور به خاطر عمل جراحی و مانند آن جایز است، زیرا ضرر خوابآور مأمون و ضرر عضو، غیر مأمون است...» [۵٩].
[۵٩] مواهب الجلیل، ج ۱، ص ۴۶.
وی در «زهرالعريش» گفته است: «... از آن جمله یکی جواز مداوی با آنهاست، اگر ثابت شود که در بعضی از بیماریها مفیداند...» [۶۰].
[۶۰] زهرالعریش، ص ۱۳۵.
از این بیشتر سعۀ صدر نشان داده اباحت محرمات به خاطر ضرورت را بدون قید کم و کاست، عام قرار داده و گفته است: «... هرآنچه مقدار زیادش کسی را نشئه کند، از نقطه (ذرهای) گرفته تا هر مقداری که بیشتر باشد، همه خمر به حساب میآیند که تملک، خرید و فروش و استعمالش بر همه حرام است، مانند عصیر عنب، نبیذ انجیر، شراب گندم و شکوکران...» [۶۱].
و در جایی دیگر از همین کتاب میگوید: «... هرآنچه خداوند، از خوردنی و نوشیدنی از قبیل، خوک، شکار حرام، مردار، خون و گوشت پرندگان درنده، درندگان چهارپا، حشرات، خمر (شراب) یا چیزهایی دیگر حرام قرار داده است. تمام اینها بنابر ضرورت حلال است به استثناء گوشت انسان و آنچه استعمالش منجر به کشتن شود. پس از این دو نوع هیچ چیزی حلال نیست نه بنا به ضرورت و نه بدون ضرورت...» [۶۲].
آنچه برای من واضح و روشن است این است که استعمال مواد مخدر از هر جهت حرام است، چه به صورت خرید و فروش و چه به صورت تملک، استعمال و معالجه و مداوا با آن؛ اما حالتهای اضطراری احکام جداگانهای دارند که به قدر ضرورت و حدود مقرر سخت و بعد از بین تمام وسایل دیگر اجرا میشوند. اما با وجود این، من فکر میکنم که استعمال بنگ برای انجام عملهای لازم که اجرای آنها بدون تخدیر کامل امکان ندارد، جایز است.
آنچه مرا برای صدور این رأی (حرمت استعمال و از جمله مداوا با آن) وا داشته امور آتی است:
الف- علمایی که تداوی با مخدرات را مجاز دانستهاند، از ضررهای مهلک آنها [که امروزه برای ما نمایان هستند] و تمام کشورها را وادار کردن تا با این وبا مبارزه کنند و صدها میلیون جهت از بین بردن آن و راندن قاچاقچیان و توزیعکنندگان آن صرف کنند، اطلاع نداشتند.
ب- نهی صحیح و صریحی که در منع تداوی بالخمر وارد شده است، مختص و منحصر به خمر نیست؛ بلکه به طریق اولی شامل تمام مواد مخدر است، زیرا در آن نهی از تداوی با تمام محرمات است.
ج- طب جدید ثابت کرده است که مواد مخدر سبب امراض بسیار خطرناکی قرار گرفتهاند، پس چگونه علاج کامل میشود، با آن چیزی که خود تولید کنندۀ امراضی، چند برابر مرض قبلی است؟! این به عینه مصداق قول شاعر است که میگوید:
والمستجير بعمرو عند كربته
كالمستجير من الرمضاء بالنار
«مثال آن که به هنگام پریشانی به عمرو پناه میبرد، مانند کسی است که از شدت گرمای سنگریزهها به آتش پناه میبرد».
د- مقایسهنمودن این، بر حلت خوردن مردار برای مضطر موجه و درست نیست، زیرا بین این دو وجه فاروق وجود دارد، و آن عبارت است از این که داعیههای طبعی از خوردن مدار نفرتانگیزاند، و هرگاه نیز به خوردن آن پیش بیاید، نمیتوان بیش از ضرورت خورد. اما میل طبعی به سوی مواد مخدر کاملاً موجود است. بنابراین، هرگاه ضرورتی پیش بیاید، و ما طبق میل او به اباحتش فتوی صادر کنیم، استعمالکننده بر قدر ضرورت اکتفا نخواهد کرد، بلکه در اثر رغبت شدید و انگیزۀ شهوت و لذت از حد ضرورت تجاوز خواهد کرد [۶۳].
[۶۱] المحلی لابن حزم، ج ٧، ص ۵۶۲، مسألۀ ۱۰٩۸. [۶۲] محلی، ج ٧، ص ۵۰۰، مسألة ۱۰۲۵. [۶۳] المخدارت بین الطب والفقه، ص ۶۵- ۶٧.
نص صریحی دربارۀ حرمت مواد مخدر در قرآن مجید نیامده است، البته در احادیث نصوصی وجود دارد که میتوان از آنها بر حرمت مواد مخدر استدلال نمود، زیرا در آنها وصف جامع تمام مواد مخدر [که از آن جمله یکی صفت تخدیر است] به صراحت مورد بحث قرار گرفته است. ولی نصوص به طور عموم و قاعدۀ کلی وارد شدهاند که میتوان از آنها بر تحریم مواد مخدر استدلال کرد.
ائمه مجتهدین در زمان خویش روی مواد مخدر بحث و بررسی نکردهاند، زیرا در عصر آنان وجودی از این مواد نبود. اما از زمان پدید آمدن آنها در قرن ششم به بعد، علماء روی آن به طور کامل بحث و بررسی کردهاند. در این (تمهید ادلۀ تحریم مواد مخدر) از هر مذهب یک نص و نصوصی چند از ائمهای مجتهدین خواهیم آورد تا از لابلای آنها، آنچه را علماء ذکر کردهاند واضح و روشن گردد.
پیش از همه پاسخ شیخ الإسلام ابن تیمیه به کسانی که معتقد بودند راجع به مواد مخدر در کتاب الله و سنت رسول الله ج هیچ نصی وجود ندارد را که ذکر خواهم کرد. ایشان فرموده است: «... و اما قول قایلی که میگوید: دربارۀ مواد مخدر هیچ آیه و حدیثی وجود ندارد، این از جهل و نادانی اوست، زیرا در قرآن و حدیث کلمات جامعی وجود دارد که قواعد عمومی و قوانین کلی هستند و شامل تمام آن چیزهایی هستند که در زیر آنها (قواعد درمیآیند، و هرچه در زیر آنها درآید، در قرآن و حدیث مذکور است، اما با اسم عمومی؛ زیرا ذکر همۀ اشیای دنیا به اسم ویژۀ آنها امکانپذیر نیست...» [۶۴].
۱- علامه محمد امین شامی معروف به ابن عابدین در «رد المحتار» میگوید: «وقال محمد ما أسكر كثيره فقليله حرام» «امام محمد / گفته است: آنچه کثیر آن مسکر باشد، مقدار کم از آن هم حرام است».
من میگویم: این قول امام محمد مختص به نوشیدنیهای مایع است، شامل جامداتی مثل بنگ و تریاک نمیباشد، لذا مقدار کم از آنها حرام نیست، بلکه مقدار کثیر که مسکر و نشئهآور باشد حرام است... تا آن که گفت: اگرچه مسکر آن بالاتفاق حرام است» [۶۵].
۲- در «تهذيب الفروق» آمده است: «علماء دربارۀ این گیاه اختلاف نظر دارند که آیا مطلقاً در جمع مسکرات داخل است که در نتیجه، نجس و موجب حد باشد و قلیلش همانند کثیرش حرام قرار گیرد، یا این که از مفترات است مطلقاً که فقط در اطراف (اعضاء) استرخا و تخدیر به وجود میآورد که منجر به سستی و انکسار میشود، مانند حشیش که در پدیدآوردن نشئه با اولیت (حقیقت) خمر مشارکت دارد، لذا آن مقدار که در عقل اثر میگذارد بالاتفاق حرام است...» [۶۶].
۳- امام نووی/ در «روضه» فرموده است: «... هرآنچه از غیر اشربه عقل را زایل کند، مانند بنگ حرام است...» [۶٧].
۴- شیخ الإسلام ابن تیمیه فرموده است: «اما حشیش مسکر لعنتی مانند سایر مسکرات است، و مسکرات به اتفاق علماء حراماند؛ بلکه هرآنچه عقل را زایل کند، خوردنش حرام است اگر چه نشهآور نباشد مانند بنگ، زیرا در استعمال مسکر حد واجب میشود و در استعمال غیر مسکر تعزیر واجب است؛ اما مقدار کم حشیش که سکر بیاورد، نزد جمهور علماء حرام است؛ بل مقدار کم از بقیۀ مسکرات...» [۶۸].
۵- علامه زرکشی در «زهرالعريش» فرموده است: «... فصل چهارم دربارۀ این که اینها (مواد مخدر) حرام هستند، و ادلۀ شرعی و عقلی در این باره به حد کافی زیاداند...»
و در جایی دیگر فرموده است: «... فقهای اصحاب ما و دیگران اجماع کردهاند که تناول مسکر حرام است، و این شامل گیاه و غیره میباشد» [۶٩].
۶- علامه ذهبی در «الکبائر» فرموده است: «... به هرحال این (مواد مخدر) در محرمات خدا و رسول ج از قبیل خمر مسکر، لفظاً و معنیً داخلاند...» [٧۰].
٧- علامه ابن قیم در «زادالمعاد» فرموده است: «... لقمۀ لعنتی- حشیش- لقمۀ فسق و قلب است که قلب آرام و ساکن را به سوی اماکن خبیث تحریک میکند، پس همۀ اینها حراماند به نص صحیح و صریح رسول خدا ج که در سندش هیچ جای طعن و تنقیدی و در متنش هیچگونه اجمالی وجود ندارد...» [٧۱].
۸- علامه ابن حجر هیتمی در «الزواجر» فرموده است: «... از آنچه متحقق شد، ثابت گردید که این (جوزبویا) نزد ائمه اربعه حرام است. ائمه ثلاثه حرمت آن را به طور نص بیان کردهاند و احناف با مقتضاء النص بیانگر آن هستند، زیرا وضع آن از دو صورت خالی نیست: یا مسکر است و یا مخدر، و اصل این در حشیش است که بر جوزبویا قیاس میشود...» [٧۲].
٩- صناعی در «سبل السلام» نوشته است: «... مسکر از هرچیزی که باشد حرام است؛ اگرچه نوشیدنی نباشد مانند حشیش...» [٧۳].
علمای یادشده و گروهی دیگر بر حرمت مواد مخدر به کتاب الله (قرآن)، سنت رسول الله ج (حدیث)، اجماع امت و قیاس استدلال کردهاند. مواضع استدلال از کتاب الله به شرح زیر است:
۱- ﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡۚ﴾ [الأعراف:۱۵٧].
ترجمه: «آنان که پیروی میکنند آن پیامبری را که نبی امی است، آن که مییابند نعت او را نوشته شده نزد خویش در تورات و انجیل میفرماید ایشان را به کار پسندیده و منع میکند ایشان را از ناپسندیده و حلال میسازد برای ایشان پاکیزهها را و حرام میکند بر ایشان ناپاکیزهها را و ساقط میکند از ایشان بار گران را و آن مشقتهایی را که برایشان بود».
علماء از آیۀ یادشده یک قانون کلی استنباط نمودهاند که «هر طیب و پاکیزه مباح و هر خبیث حرام است». پس وقتی که بخواهیم مواد مخدر را زیر این قانون دربیاوریم،آیا عاقلی میتواند بگوید: اینها جزو طیب و مباح هستند؟! فکر نمیکنم کسی مطلقاً چنین بگوید، بلکه عموم عاقلان به طور اتفاق آنها را از خبیث و حرام قرار دادهاند؛ زیرا چنان ضررهای خطرناکی دارند که از عموم مخفی نماندهاند، چه برسد به خواص.
۲- ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة: ٩۰-٩۱].
ترجمه: «ای مسلمانان! جز این نیست که خمر و قمار و نشانهای معبودان باطل و تیرهای فال پلید است، از کردار شیطان است پس احتراز کنید از وی تا باشد که شما رستگار شوید. جز این نیست که میخواهد شیطان که بیندازد در میان شما دشمنی و ناخوشی به سبب خمر و قمار و باز دارد شما را از یاد خدا و از نماز، پس آیا الحال شما باز ایستادید».
۳- ﴿۞يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِۖ قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَكۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ﴾ [البقرة: ۲۱٩].
«سؤال میکنند تو را از شراب و قمار، بگو: در این هردو گناه سخت است و نفعهاست مردمان را [یعنی در دنیا] و گناه این هردو سختتر است از نفع آنها».
۴- ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ﴾ [النساء: ۴۳].
«ای مؤمنان! به نماز نزدیک مشوید در حالی که شما مست باشید تا آن که بفهمید آنچه به زبان میگویید».
این آیات نصوصی هستند دال بر حرمت خمر با تفاوت دلالتها و خمر عبارت است از آنچه عقل را پنهان نماید، و این مطلب در مواد مخدر کاملاً بلکه با شدت بیشتری وجود دارد.
شیخ الإسلام ابن تیمیه میگوید: «... مقدار کم از حشیش که مسکر باشد نزد جمهور علماء حرام است، مانند مقدار کم سایر مسکرات...» تا این که فرمود:-«فرقی در این نیست که مسکر مأکول باشد یا مشروب، جامد باشد یا مایع...» [٧۴].
۵- ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ﴾ [البقرة: ۱٩۵].
«و خود را به سوی هلاکت میفکنید».
۶- ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا ٢٩﴾ [النساء: ۲٩].
«مکشید خویشتن را، هر آینه خدا به شما مهربان است».
این دو آیۀ یادشده نگهداری سلامت نفس را واجب قرار دادهاند و نیز واجب کردهاند که نباید نفس را در مهلکه یا ارتکاب خطرهایی قرار داد که منجر به قتل نفس شوند، مگر این که مصلحت راجحی وجود داشته باشد مانند جهاد در راه خدا.
ضررهای مواد مخدر برای صحت و سلامتی از نظر علوم پزشکی به ثبوت رسیده است، بلکه ثابت شده است که گاهی به جنون و دیوانگی و گاهی به مرگ منجر میگردند و پزشکان و علماء بر این تنصیص نمودهاند و هریکی از شیخ الإسلام ابن تیمیه و علامه زرکشی به گوشهای از آنها اشاره نمودهاند.
شیخ الإسلام ابن تیمیه میگوید: «... این (حشیش) در ضمن این که استعمالکنندۀ خود را نشئه میگرداند، او را مست و از خود بیخبر میسازد، و در نتیجه مخنث و دیوث بودن را به ارمغان میآورد و مزاج را فاسد و شخص بزرگ را مانند اسفنج میگرداند، پرخوری را به دنبال دارد و دیوانگی پدید میآورد؛ بسیاری از مردم به سبب خوردن آن دیوانه شدهاند...» [٧۵].
علامه زرکشی فرموده است: «... گروهی آن را استعمال نمودهاند و در نتیجه عقل آنان از کار افتاده است و بسا اوقات استعمال آن کشنده بوده است...» [٧۶].
[۶۴] مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج ۳۴، ص ۲۰۶، ۲۰٧. [۶۵] رد المحتار، ج ۶، ص ۴۵۵. [۶۶] تهذیب الفروق، ج ۱، ص ۲۱۸. [۶٧] روضة الطالبین، ج ۱۰، ص ۱۱٧. [۶۸] مجموع فتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، ج ۳۴، ص ۲۰۴. [۶٩] زهرالعریش، ص ۱۱۵ و ۱۲۰. [٧۰] الکبائر للذهبی، ص ۸۶. [٧۱] زاد المعاد، ج ۴، ص ۴۶۳. [٧۲] سبل السلام، ج ۴، ص ۵۰. [٧۳] الزواجر، ج ۱، ص ۲۱۳. [٧۴] مجموع فتاوی شیخ الإسلام، ج ۳۴، ص ۲۵۴. [٧۵] مجموع فتاوی شیخ السلام، ج ۳۴، ص ۲۰۵. [٧۶] زهر العریش، ص ۱۰۲.
۱- روایتی است از حضرت عبدالله بن عمرب که رسول خدا ج فرمود: «كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ وَكُلُّ خَمْرٍ حَرَامٌ» [٧٧]. یعنی، هر مسکر خمر است و هر خمر حرام است.
۲- روایت جابر بن عبداللهس که رسول خدا ج فرمود: «مَا أَسْكَرَ كَثِيرُهُ فَقَلِيلُهُ حَرَامٌ» [٧۸]. یعنی، هرآنچه مقدار زیادش سکر بیاورد مقدار اندکش هم حرام است.
۳- روایت حضرت ام سلمهل است که «نَهَي رَسُولُ اللَّهِ عَنْ كُلِّ مُسْكِرٍ وَمُفَتِّرٍ» [٧٩]. رسول خدا ج از هرچیز نشئهآور و فتورآور نهی فرموده است.
این احادیث دربارۀ حرمت خمر بلکه در تحریم هر مسکر نیز صریح هستند، بنابه آن ترجیحی که قبلاً ذکر شد، مسکر شامل مواد مخدر میباشد؛ بلکه ضررش بیش از مسکرات است.
علامه ابن حجر عسقلانی در فتح الباری فرموده است: «از مطلق قول رسول خداج «کُلُّ مُسْکِرٍ حَرَامٌ» بر حرمت هر مسکر اگرچه آشامیدنی نباشد استدلال شده است، لذا این حدیث شامل حشیش و غیره میباشد» [۸۰].
مولانا عظیم آبادی در عون المعبود از علامه طیبی نقل کرده است که «بعید نیست که بر تحریم بنگ و شعشاع و مثال آنها [که عقل را سست یا زایل میکنند] از حدیث فوق استدلال نمود، زیرا علت ازاله عقل است که در همه یکنواخت وجود دارد» [۸۱].
شوکانی در رد قول کسی که خمر را به عصیر عنب اختصاص داده میگوید: «قول او مخالف با لغت عرب و سنت صحیح و اصحاب کرام است، زیرا صحابه به هنگام نزول حرمت خمر از دستور اجتناب از خمر، فهمیدند که هر مسکر حرام است و فرقی در میان عصیر عنب و غیره قایل نشدند، بلکه همه را یکی قرار داده حرام گفتند و در حرامگفتن نه توقف نمودند و نه به تفصیل قایل شدند و نه به مشکلی مواجه گشتند» [۸۲].
[٧٧] متفق علیه، بخاری، ج ۵، ص ۲۰۵، و مسلم، ج ۶، ص ۲۰۵. [٧۸] ابوداود، ج ۴، ص ۸٧ - نسائی، ج ۸، ص ۳۰۰. [٧٩] مسند امام احمد، ج ۴، ص ۲٧۳. [۸۰] فتح الباری، ج ۱۰، ص ۳۸. [۸۱] عون المعبود، ج ۱۰، ص ۱۲٧. [۸۲] نیل الأوطار، ج ۸، ص ۱۸۴.
شیخ الإسلام ابن تیمیه اجماع اهل علم را بر تحریم مواد مخدر که یکی از آنها حشیش است نقل کرده است، و همچنیین علامه زرکشی و صحاب الفروق.
ابن تیمیه میگوید: «حشیش لعنتی مسکر به منزلهی مسکرات دیگر است و مقدار مسکر از آن به اتفاق علماء حرام است» [۸۳].
علامه زرکشی میگوید: «اجماع بر تحریم آنها را عدۀ زیادی از علماء نقل کردهاند، از آن جمله یکی قرافی است که در قواعدش نقل نموده و دیگری ابن تیمیه...» و در جایی دیگر فرموده است: «فقهای اصحاب ما و دیگران بر حرمت تناول مسکر اجماع کردهاند و این را بر گیاه و غیره عام قرار داده اند» [۸۴].
صاحب تهذیب الفروق میگوید: «فقهای عصر حاضر اتفاق کردهاند بر منع و جلوگیری از گیاه معروف به حشیش که اهل فسق آن مقدار از آن را که زایلکنندهی عقل باشد استعمال میکنند...» [۸۵].
صاحبان عون المعبود میگوید: «عراقی و ابن تیمیه بر این که حشیش حرام و مستحل آن کافر است، اجماع را نقل کردهاند...» [۸۶].
صاحبان زواجر فرموده است: «قرافی و ابن تیمیه بر حرمت حشیش اجماع را نقل کردهاند و باز فرموده است: هرکس آن را حلال بداند کافر است، و گفته است که ائمه اربعه از این جهت روی آن صحبت نکردهاند که در زمان آنان کشف نشده بود...» [۸٧].
در سبل السلام آمده است: «علامه خطابی فرموده است: مفتر هرآن شرابی هست که فتور و سستی در اعظا پدید آورد. و باز فرموده است: عراقی و ابن تیمیه بر حرمت حشیش و این که مستحل آن کافر است اجماع را نقل کرده اند» [۸۸].
[۸۳] مجموع فتوی شیخ الإسلام، ج ۳۴، ص ۲۰۴۳. [۸۴] زهرالعریش، ص ۱۱٩- ۱۲۰. [۸۵] تهذیب الفروق، ج ۱، ص ۲۱۴. [۸۶] عون المعبود، ج ۱۰، ص ۱۲٧. [۸٧] سبل السلام، ج ۴، ص ۵۱. [۸۸] الزواجر، لابن حجر الهیتمی، ج ۱، ص ۲۱۲.
۱- در استعمال مواد مخدر بر پنج چیزی که شرع حفظ و نگهداری آنها را لازم قرار داده است تعدی و تجاوز انجام میگیرد، و تعدی و تجاوز بر هر یکی از آنها را شدیدترین جرم قرار داده است که مرتکب آن سزاوار شدیدترین عقوبت است تا بدین طریق از فرد حمایت، و جامعه را از آنچه آن را تضعیف و سست بنا قرار میدهد مصون بگرداند و دشمن، امید تجاوز هتک حرمت آنها را در دل نپروراند.
۲- مواد مخدر آثار خطرناکی برای دین، صحت و سلامتی، اجتماع، اقتصاد، امنیت و جسم فرد و جامعه دارد، و همین تنها برای منع از آن و سزا دادن استعمالکنندگان آن کافی است.
۳- مواد مخدر مانند خمر بلکه بیشتر از آن، از ذکر خدا و نماز باز میدارند؛ زیرا در ضمن این که روی عقل پرده میافکنند و آن را میپوشانند، ضعف و سستی و تنبلی بار میآورند و این وضعیت گاهی تا چندین ساعت طول میکشد. واقعاً خداوند راست فرموده است که ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة: ٩۱].
«شیطان میخواهد به وسیله شراب و قمار بین شما عداوت و بغض ایجاد نموده شما را از یاد خدا و نماز باز دارد، آیا هنوزهم شما باز نمیآیید».
۴- استفاده از مواد مخدر راه را برای ارتکاب جرایم باز میکند و استعمالکننده را به سوی جرایم سوق میدهد، زیرا معتاد هرگاه تحت فشار درد قرار گیرد، در بدست آوردن آن خود را به کشتن میدهد حتی اگر حصول آن به وسیله ربودن و سلب مال مردم و قتل کسی منجر گردد، تحقیقات وسیعی که بر بسیاری از زندایان انجام گرفته صدق گفتار ما را به اثبات رسانده است.
بحث چهارم: در باره حکم کشت و زراعت مواد مخدر و تجارت آن [۸٩]
چون وضعیت به گونهای است که ذکر شد، پس با کشت و تجارت آن ضرر بسیار بزرگی بر افراد و جامعه وارد میگردد، و در این کمک و همکاری است بر اثم و عدوان و گسترش صفات رذیله در اجتماع و پخش جرم، و همکاری است با جریمه پیشه گان؛ حال آن که خداوند میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ﴾ [المائدة: ۲].
«یعنی به نیکی و تقوی با همدیگر همکاری نمایید و به گناه و عداوت باهم همکاری نکنید».
نصوص زیادی در سنت وارد شده که معامله به خمر و شراب را به همین علت حرام قرار دادهاند.
چنانکه حضرت جابر س میگوید: که رسول خدا ج فرموده است: «خداوند معاملۀ شراب، مردار، خوک و بتها را حرام قرار داده است» [٩۰].
و از احادیث دیگر مستفاد میشود که آن چیزی که خوردن و نوشیدن آن حرام باشد خرید و فروش و استفاده از پول آن نیز حرام میباشد، از جملۀ آن احادیث: حضرت ابوهریره س از رسول خدا ج نقل میکند که فرمود: «خداوند یهود را لعنت کند، خداوند بر آنها پیه را حرام کرد، آنها آن را فروخته پولش را خوردند» [٩۱].
قبلاً برای ما روشن گردید که اسم خمر شامل مواد مخدر است، لذا نهی از بیع خمر شامل تحریم بیع مواد مخدر نیز خواهد شد. همچنان که دلایل بیع کلی محرمات الهی نیز بر حرمت بیع مواد مخدر دلالت دارند، با این دلیل واضح میشود که تجارت و سوداگری مواد مخدر و وسیلۀ کسب قراردادن آن حرام است، همچنین سود به دست آمده از آن نیز حرام است؛ زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَلَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ﴾ [البقرة: ۱۸۸].
«اموال یکدیگر را بین خود بطریق نامشروع و باطل نخورید».
خوردن مال بطریق باطل آن چنانکه اهل تفسیر بیان کردهاند بر دوگونه است:
۱- گرفتن آن بصورت ظلم، دزدی، خیانت، غصب و امثال آن.
۲- گرفتن آن از راه ممنوع و نامشروع مانند گرفتن آن به وسیلۀ قمار، یا معاملات حرام مثل ربا و معامله در اموری که خداوند استفاده از آنها را حرام قرار داده است مانند: خمر و مواد مخدر، زیرا همهی اینها حرام هستند اگرچه آن را مالک با رضایت کامل خویش بدهد.
و از آنچه بر حرمت کسب مواد مخدر دلالت دارد حدیثی است که رسول خدا ج در آن فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِذَا حَرَّمَ شَيْئًا حَرَّمَ ثَمَنَهُ» [٩۲].
(یعنی، هرگاه خداوند چیزی را حرام قرار دهد قیمت و بهای آن را نیز حرام قرار خواهد داد).
کشت و زراعت مواد مخدر نیز حرام است، زیرا در آن کم و همکاری بر معصیت وجود دارد، و آن گسترش دادن مواد مخدر در صفوف جامعه است. باز کشاورز با کشت آن راضی است که مردم آن را استعمال کنند و رضا به معصیت، خود معصیتی میباشد که این واضح است.
فقهای کرام فروختن انگور را برای کسی که از آن شراب و خمر درست کند حرام قرار دادهاند، همچنان که فروختن سلاح در ایام فتنه را حرام قرار دادهاند؛ و کشت و زرع مواد مخدر و خرید و فروش آن حقدارتر و سزاوارتر به ممنوع بودن هستند، رسول خدا ج چه خوب فرموده است: «لعن الله الخمر وعاصرها وشاربها وساقيها وبائعما ومبتاعها وحاملها والمحموله إليه وآكل ثمنها...» [٩۳].
«لعنت کند خداوند شراب و شیرهگیر و نوشنده و نوشاننده و فروشنده و خریدار و حمل کننده و آن که برایش حمل میشود و خورندۀ قیمت و بهای آن را...».
ابن حزم در «محلی» میگوید: «... هرآنچه مقدار زیاد از آن نشئهآور باشد مقدار بسیار کم از آن تا هرچه بالا برود خمر محسوب میشود که تملک و خرید و فروش و نوشیدن و استفاده از آن همه حرام است، از قبیل شیرۀ انگور و نبیذ انجیر و شراب گندم و شوکران [٩۴].
ابن عابدین میفرماید: «... از ابن نجیم در باره فروختن حشیش سؤال شد که آیا جایز است؟ در پاسخ نوشت که جایز نیست، مرادش از عدم جواز این است که حلال نیست [٩۵].
ابن قیم میگوید: «... تحریم خمر شامل تحریم هر نشئهآور است چه مایع باشد و چه جامد... و لقمهی ملعونه [حشیش]... همه اینها خمر هستند به نص صحیح و صریح رسول خدا ج که نه در سندش جای طعن هست و نه در متنش اجمالی وجود دارد...» [٩۶].
[۸٩] در اینجا تعرضی نسبت به حکم توزیعکننده و واردکننده مواد نمیکنیم، زیرا در بحث علاج مخدرات از آنها بحث خواهیم کرد. [٩۰] متفق علیه بخاری، ج ۳، ص ۴۱. [٩۱] بخاری، ج ۳، ص ۱۱۰، مسلم، ج ۵، ص ۴۱، [٩۲] سنن دار قطنی، ج ۳، ص ٧، سید هاشم مدنی فرموده همه راویانش ثقه هستند. [٩۳] معجم کبیر طبرانی، ج ٩، ص ۵۰. [٩۴] محلی، ج ٧، ص ۵۶۲، مسأله ۱۰٩۸. [٩۵] رد المحتار، ج ۶، ص ۴۵۴. [٩۶] زاد المعاد، ج ۴، ص ۴۶۳.
این دین مبین اسلام رحمتی است برای بندگان، چنانکه خداوند به پیامبر خود حضرت محمد ج فرمود: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧﴾ [الأنبیاء: ۱۰٧].
یعنی: «ما تو را فقط برای رحمت کردن برای جهانیان فرستادیم».
و این رحمت بدین شکل آغاز و نمایان شد که جناب رسول خدا ج جامعۀ بشری را از تاریکیها به سوی نور و از جهل، گمراهی و عبادت بندگان به سوی عبادت پروردگار و از تنگی دنیا به سوی وسعت آخرت فرا خواند، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَكُنتُمۡ عَلَىٰ شَفَا حُفۡرَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنۡهَاۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٠٣﴾ [آل عمران: ۱۰۳].
«شما بر لبۀ جهنم بودید خداوند شما را از آن نجات داد، این چنین بیان میکند خداوند آیات خود را تا شما راه یاب گردید».
و از مظاهر رحمت الهی برای جامعۀ بشری یکی این است که امر به خیر میکند و از شر باز میدارد، و چیزهای پاکیزه را حلال و خبایث را حرام اعلام میدارد و از بندگانش مشکلات و سنگینها را برمیدارد، پس چنین حکمی در شریعت اسلامی وجود ندارد که بالاتر از توان بشر باشد، این فضل و احسان خداوندی است؛ چنانکه میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَعۡنَتَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٢٢٠﴾ [البقرة: ۲۲۰].
«اگر خدا میخواست، شما را در مشقت قرار میداد؛ یقیناً خداوند غالب و حکیم است».
بلکه خداوند در حرام قرار دادن بعضی محرمات جهت آسانی بندگان تدریج را کار بسته و سهولت و آسانی را در نظر گرفته است تا نفوس آنها برای منع نهایی آمادگی داشته باشد، اینجا مناسب است که مثالی بیاوریم ولی ما در صدد بحث پیرامون آن نیستیم و آن مثال خمر است، دیدیم که خداوند حکیم و دانا در بدو امر به پاسخ سائلان میگوید: ﴿۞يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِۖ قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَكۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ﴾ [البقرة:۲۱٩].
«نسبت به شراب و قمار از شما پرسند، بگو: در اینها گناه بزرگ و نفع ناچیزی وجود دارد (یعنی در دنیا) اما گناه آنها از نفع آنها خیلی سختتر است».
سپس فرمود: ﴿لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ﴾ [النساء: ۴۳].
«در حال نشئه و مستی نزدیک نماز نروید».
باز فرمود: ﴿إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة: ٩۰-٩۱].
«جز این نیست که خمر و قمار و نشانهای معبودان باطل و تیرهای فال پلید است»... «پس آیا الحال شما باز ایستادید».
خداوند ارحم الراحمین در بارهی شراب وضعیت تسلط آن بر نفوس را در نظر گرفته به تدریج حرمت آن را اعلام فرمود، آن هم پس از تقاضای آنها که عرض کردند: «اَللَّهُمَّ بَيِّنْ لَنَا بَياناً شَافياً فِي الْخَمْرِ» یعنی، (خدایا! در باره شراب توضیح شفا بخشی بیان فرما). آنگاه آیهی اخیر که حرمتش را اعلام داشت نازل گردید.
در دین مبین اسلام صورتها و مظاهر رحمت الهی خیلی زیاد است، ولی مردم در طغیان غرق و سرگردانند.
خداوند در باره ذات با برکات نبی کریم ج میفرماید: ﴿عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨﴾ [التوبة: ۱۲۸].
«گران تمام میشود بر پیامبر در مشقت قرار گرفتن شما؛ او خواهان شماست و نسبت به اهل ایمان مشفق و مهربان است».
برای این که حکمت اسلام در تحریم مواد مخدر برای ما روشن گردد نگاه دقیقی بر آثار مواد مخدر میافگنیم که اینها چه تأثیری میگذارند بر امور پنجگانهای که نگهداری و مراعات آنها به اجماع واجب و ضروری است و آنها عبراتاند از: حفظ دین، حفظ نفس، حفظ مال، و حفظ عقل.
و در این هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد که مواد مخدر بر این امور اثر معکوس خواهند داشت، زیرا که ارکان آنها را شکسته و اساسشان را متزلزل و ویران میکند که این مطلب از امور آینده واضح میگردد:
۱- از این ضرورتهای پنجگانه آنچه از مواد مخدر بیشتر متأثر میشود، عقل است. و آن (عقل) لطیفه است ربانی که انسان به وسیله آن راههای رشد و صواب را میبیند و به ذریعه آنها به عبادت پروردگارش میپردازد، هرگاه از عقل در راههای صحیح و درست استفاده نشود خداوند آن را با اهتمام مورد نکوهش قرار میدهد، چنانکه میفرماید: ﴿وَقَالُواْ لَوۡ كُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا كُنَّا فِيٓ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ ١٠﴾ [الملک:۱۰].
«و اگر ما میشنیدیم و میفهمیدیم از اهل جهنم نمیگرفتیم».
و در جای دیگر میفرماید: ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيدٞ ٣٧﴾ [ق: ۳٧].
«در این پندی است برای کسی که قلبی داشته باشد یا گوش فرا دارد در حالی که حضور داشته باشد».
بدون شک این عقلی که توسط آن انسان سزاوار خلیفة الله شدن در روی زمین قرار گرفته و خداوند تمام کاینات را به ذریعۀ آن برایش مسخر گردانیده است با نوشیدن جرعهای شراب، یا جویدن حشیش و کشیدن دود تریاک و خبایث دیگر در معرض قربانی شدن قرار گرفته است؛ پس وای بر کسی که عقلش را بخاطر نفعی موهوم یا نشئهی زودگذر مذمومی قربانی کند، زیرا پشت سر آفاتی دربر دارد که انسان را در حضیض پستی واقع میگرداند، بلکه او را در حالتی بدتر از حالت حیوانات قرار میدهد، و آیا برتری او بدون از عقل و اندیشه است؟ پس وقتی که کسی عقلش را از کار اندازد با مخلوقات دیگر مساوی قرار میگیرد و در ضرر رساندن به عقل و جنایت علیه آن، بین مسکر و مواد مخدر فرقی وجود ندارد.
چقدر زیاداند قربانیان مواد مخدر در تیمارستانها، پس وقتی که حفظ و نگهداری عقل از امور لازم الحفظ پنجگانه است که تمام آیینها و ادیان گذشته نسبت به آن ترغیب میکنند، پس چه میشود حکم اسلام، آن دینی که خاتم الأدیان است. آیا اسلام این را میپسندد که کسی به سوی او منتسب باشد، دیوانه شود و چیزی نفهمد و یا به سوی دیوانگی کشانده شود، حاشا لله وحاشا لدينه أن يرضی بذلک أو يحله لهم.
ب- مواد مخدر از بین میبرند آن دینی را که خداوند انسان را به خاطر آن آفریده است، چنانکه میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاریات: ۵۶].
«جن و انس را جز برای یگانهپرستی نیافریدم».
همچنان که مواد مخدر یا شراب چیزی گندیده (پلید) و از عمل شیطان است. خداوند میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١﴾ [المائدة: ٩۰-٩۱].
پس اینها از نماز و ذکر خدا باز میدارند و هرچه به این کیفیت باشد مانند حشیش، تریاک و غیره به خمر (شراب) ملحق گردیده در حکم آن داخل میشوند.
پس ضررهای مواد مخدر بیش از ضرر خمر است و شیطان استعمالکنندۀ آن را از عبادت خدا از قبیل نماز، ذکر، تلاوت قرآن و غیره باز میدارد؛ زیرا این امور خواهان پاکیزگی، صفا و اخلاصاند، اما شخص معتاد به مواد مخدر فاقد عقل است و نمیتواند بین نظافت و نجاست و خوب و بد تمییز بدهد، پس از کجا به پاکیزگی و صفا نایل میآید.
این از حکمت الهی است که چیزهای پاکیزه را برای ما حلال و خبیث را حرام قرار داد. و بدین صورت تمام خیر و خوبی از آن ماست ولی بعض مردم از این خیر و خوبی که برای آنان در نظر گرفته شده غافل و بیخبراند.
ج- همچنین مواد مخدر وسیلۀ از بینرفتن و ضایعشدن آن مالی است که خداوند آن را وسیله قیام مردم قرار داده چنانکه میگوید: ﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَكُمُ ٱلَّتِي جَعَلَ ٱللَّهُ لَكُمۡ قِيَٰمٗا﴾ [النساء: ۵].
«اموال خود را که خداوند وسیله قیام شما قرار داده است را به نادان ندهید».
و هرکسی که دست به مواد مخدر میزند از همه مردم بیشتر در سفه و نادانی غرق شده است، زیرا مال خود را به ضرر عقل و جان خویش صرف مینماید و در این راه از اسراف و تبذیر دریغ نمیورزد تا آن که به فقر و فاقه مبتلا گشته نیازمندترین مردم قرار میگیرد.
اگر ما کسی را ببینیم که هرروز مبلغی از مال خویش را به آتش میکشد او را دیوانه و مجنون میگوییم و دست او را از اینگونه تصرف باز میداریم، پس چه میشود وضع کسی که بوسیله مال خویش عقل و جسم خویش را به آتش میکشد، آیا این سزاوارتر نیست که به او دیوانه گفته شود؟!
باز معتاد برای به دستآوردن مواد با هر وسیلهای که باشد خود را به کشتن میدهد اگرچه نوبت به دزدی، ربودن، قتل و غارت برسد؛ و این چیزی است که روزانه از معتادان مشاهده میشود و بین اجتماع شیوع پیدا میکند.
د- مواد مخدر راهی است برای از بینرفتن نسب و آبرو، و کسی که عقلش پریده و مغزش از بین رفته و دینش ضعیف و حیایش از دست رفته است، چگونه میتواند آبروی خود را حفظ کند.
و بعضی از اهل علم بیان داشتهاند که معتاد به مواد مخدر دیوث است که بر حفظ آبروی خویش غیرت ندارد و باکی ندارد از اینکه بر نزدیکان و محارمش تعدی و تجاوز شود.
بعضی از افراد قابل اعتماد به ما خبر دادهاند که بعضی از معتادان آبروی دختر کوچک خود را برای دریافت پول خرید مواد عرضه نمودهاند، بدین شکل که نخست از فروشندگان مواد خریده و چون نتوانسته پول آنها را بپردازد فروشنده با ناموس دختر کوچکش معامله نموده است و او مجبور شده این را بپذیرد و حیا و آبرویش را از دست بدهد.
هـ- مواد مخدر بدن را تضعیف کرده و کم کم به هلاکت میرسانند، پس چگونه سازگاری دارد با آن حفظ و نگهداری نفسی که خداوند رعایت و حفظ آن را واجب قرار داده و فرموده است که آن را در معرض هلاکت قرار ندهید.
خداوند میفرماید: ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ﴾ [البقرة: ۱٩۵].
«و خود را به دست خود در هلاکت نیندازید».
و میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ﴾ [النساء: ۲٩]. «خودتان را نکشید».
و مواد مخدر راهی است برای کشتن نفس و انداختن آن در هلاکت، از اینجاست که قربانیهای آن زیاد شده و بیمارستانهای روان پزشکی از بیماران روانی پر هستند، و بسا اوقات معتادان با سکته قلبی از بین میروند.
پس آیا با وجود این همه بازهم میتوان شک و تردید داشت دربارۀ حرمت این وبای خانمانسوز که ضرورات پنجگانهای را که خداوند حفظ آنها را واجب و تعدی به آنها را حرام داشته و از هرچه موجب تضعیف آنها شده منع نموده است، چه برسد به چیزی که آنها را کلاً از بین میبرد؟
ترجیح دادم که کلام اهل علم را با وثوق و اعتماد کامل نقل کنم تا خوانندگان محترم قدیم و جدید ما نسبت به مواد مخدر آگاهی کامل داشته باشند.
ائمه مجتهدین و پیروان آنها تا قرن ششم نسبت به مواد مخدر هیچگونه بحث و صحبتی نداشتهاند، زیرا این مواد تا آن زمان کشف نشده بود و پس از آن که کشف شد، و علماء نسبت به آن آگاهی پیدا نکردند؛ روی آن به حد کافی و شافی بحث نمودند.
شیخ الإسلام ابن تیمیه نسبت به حشیش میگوید: «... متقدمین در خصوص این هیچ بحثی نکردهاند، زیرا استفاده از آن در اواخر قرن ششم شروع شده است، همچنان که بعضی از شرابهای مکر بعد از وفات آن حضرت ج پدید آمدند، ولی همۀ آنها در کلمات جوامع کتاب و سنت داخل میباشند» [٩٧].
در اینجا ما به خواست خدا نصوص و فتاوای بعضی از ائمه را که بیانگر نظریات آنها در باره مواد مخدر هستند، نقل مینماییم:
۱- امام تمرتلی حنفی در شرحش بر قدروی میگوید: «... خوردن بنگ، حشیش و تریاک جایز نیست و همۀ اینها حراماند، زیرا عقل را فاسد میکنند تا جایی که در انسان هرزگی و بیحیایی و فساد پدید میآورد و او را از یاد خدا و نماز باز میدارد...» [٩۸].
۲- صاحب معین الحکام میگوید: «... ظاهر این است که خوردن خوابآور برای عمل جراحی جایز است، زیرا این مأمون است و ضرر عضو مأمون نیست...» [٩٩].
۳- علامه ابن عابدین میگوید: «... خوردن بنگ و حشیش حرام است، زیرا آنچه در عقل خلل آورد حلال نمیباشد...» [۱۰۰].
۴- قرافی مالکی میگوید: «... تناول تریاک، بنگ و شوکران به آن حد که در عقل یا حواس اثر بگذارند جایز نیست...» [۱۰۱].
۵- صاحب تهذیب الفروق فرموده است: «فقهای عصر حاضر بر جلوگیری از گیاه معروف به حشیش که اهل فسق آن را مورد استعمال قرار میدهند، اگر در عقل خلل بیاورد، اتفاق نظر دارند...» [۱۰۲].
۶- دسوقی فرموده است: «... مگر آنقدر که در عقل اثر بگذارد یعنی عقل را پنهان نماید که در آن تعزیر واجب است...» [۱۰۳].
٧- در مواهب جلیل آمده است: «... متأخرین در باره حشیش دو قول دارند که آیا این از مسکرات است یا از مفسدات، ولی در جلوگیری از خوردنش اتفاق دارند...» [۱۰۴].
۸- خطیب شربینی فرموده است: «... هر نوشیدنی که مقدار زیاد از آن نشئهآور باشد مقدار قلیلش حرام و نوشندۀ آن حد زده میشود، و از قید نوشنده، گیاه خارج گردید مانند حشیش که حرافیش آن را میخورند، و شیخین در باب الأطمعه از رویانی نقل کردهاند که، خوردن آن حرام است ولی در آن حدی واجب نمیشود...» [۱۰۵].
٩- سید بکری فرموده است: «... هر شرابی که مقدار زیادش نشئهآور باشد مقدار کمش هم حرام است بنابه حدیث صحیحین، سپس فرمود: از قید محرمات جامد خارج گشتند، زیرا در آنها با وجود حرمت و نشئهآور بودنشان حد جاری نمیشود، بلکه از استعمال مقدار زیاد بنگ، حشیش و تریاک تعزیر واجب میشود». سپس بکری در تعلیل نوشته است: «... علماء حدود یکصد و بیست ضرر دینی و دنیوی برای حشیش نوشتهاند...» [۱۰۶].
۱۰- ابن حجر هیتمی میفرماید: «... وقتی این امر ثابت شد که مواد مخدر همه مسکر یا مخدر هستند، پس استعمال آنها مانند استعمال خمر (شراب) گناه کبیره و فسقی به حساب میآید، پس تمام آن وعیدی که در باره شراب آمده است در حق استعمالکنندگان مواد مخدر میآید، چرا که هردو در عمل ازالۀ عقل باهم مشترک هستند...» [۱۰٧].
۱۱- بهوتی میگوید: «... خوردن حشیش مسکر مباح نیست» [۱۰۸].
۱۲- شیخ عبدالله بن شیخ محمد بن عبدالوهاب میگوید: «... وقتی این ثابت گردید، پس بدان که مسکری که عقل را زایل میگرداند بر دو نوع است:
یکی: آنچه در آن لذت و طرب وجود دارد. علماء فرمودهاند: مسکر عام است که جامد باشد یا مایع و برابر است که مطعوم باشد یا مشروب و برابر است که از گندم یا خرما یا شیر گرفته شود یا از چیزی دیگر، و در همین حکم است حشیش که از برگ قنب ساخته میشود و نیز آنچه غیر از این بخاطر لذت و نشئه مورد استفاده قرار گیرد در حکم خمر داخلاند.
دوم: آنست که عقل را زایل نموده نشئه میآورد، اما لذت و طرب ندارد مانند بنگ و غیره...» [۱۰٩].
۱۳- شیخ محمد بن ابراهیم در پاسخ به استفتایی که در باره «قات» آمده بود، فرموده است: «... چون این مسأله جدیداً واقع شده است، حکم دادن به آن موقوف بر آشنا شدن با خواص، و شناخت منافع و زیانهای آن است و این که از این منافع و مضار کدام یک غالب است، و ما تا حد توان خویش آن مقدار از اقوال علماء را که در دسترس داشتیم مورد بحث و بررسی قرار دادیم، پس از این بررسی و سؤال از معتمدین به این نتیجه رسیدیم که باید از کشت و زرع و وارد نمودن و استفاده کردن از آن اکیداً منع شود، زیرا مفاسد و مضار زیادی برای عقل و دین و بدن دربر دارد، و نیز به علت ضایع شدن مال و در فتنه قرار گرفته مردم بوسیله آن و باز داشتن آن مردم را از یاد خدا و نماز باید ممنوع اعلام گردد.
پس خودش بد و چندین بدی را به دنبال دارد، و وسیله در حکم هدف است و حال آن که ضرر و تفتیر و تخدیر بلکه اسکارش به ثبوت رسیده است و نباید به قول کسانی التفات نمود که اینها را نفی میکنند. سپس فرمود: آن بر حشیش حرام قیاس کرده میشود، زیرا در بسیاری از صفات باهم متحد هستند» [۱۱۰].
۱۴- شیخ الإسلام ابن تیمیه میگوید: «... اما حشیش لعنتی مسکر، مانند سایر مسکرات است و مقدار مسکر آن به اتفاق علماء حرام است، بلکه هرآن چیزی که عقل را زایل کند مانند بنگ خوردنش حرام است، اگرچه نشئهآور نباشد، اما در مسکر حد، و در غیر مسکر تعزیر واجب است» [۱۱۱].
۱۵- ابن القیم میگوید: «... اما تحریم بیع خمر شامل تحریم هر مسکر میباشد چه مایع باشد و چه جامد، عصیر باشند یا مطبوخ، لذا شیرۀ انگور، خمر، شراب کشمش، خرما، ذرت، جو، عسل و گندم و لقمه لعنتی حشیش که لقمه فسق و قلب است نیز مشمول این حکم میباشند...» [۱۱۲].
۱۶- ابن حجر عسقلانی میگوید: «... از مطلق قول رسول خدا ج «كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ» بر تحریم هر مسکر استدلال شده است اگرچه آن شراب و نوشیدنی نباشد، لذا این حدیث شامل حشیش و غیره میباشد...» [۱۱۳].
۱٧- امام نووی در مجموع میگوید: «... رویانی فرموده است: خوردن گیاهی که نشئه میکند اما دارای شدت و طرب نیست، حرام است ولی بر خورندۀ آن حد واجب نیست» [۱۱۴].
باز در روضة الطالبین فرموده است: «... اما آنچه غیر از اشربة و دارو که عقل را زایل میکنند مانند: بنگ، حراماند...» [۱۱۵].
۱۸- علامه ذهبی میگوید: «... حشیش ساخته شده از برگ «کنف» مانند خمر (شراب) حرام است و بر نوشندۀ آن حد واجب است، همانگونه که بر نوشنده خمر واجب میباشد؛ بلکه خباثت این از خمر هم بالاتر است...» [۱۱۶].
۱٩- علامه زرکشی میگوید: «... بخش چهارم در باره حرمت اینها، و بر این ادلۀ شرعی و عقلی زیادی وجود دارد...» [۱۱٧].
و در جایی دیگر فرموده است: «... فقهای اصحاب ما و غیره بر این اجماع دارند که استعمال مسکر حرام است، اعم از این که گیاهی باشد یا غیر آن...» [۱۱۸].
عظیم آبادی فرموده است: «... از بحث گذشته ثابت شد که «جوزة الطيب» نزد هر چهارم امام حرام است، اما نزد ائمه ثلاثه به نص صریح و نزد احناف به مقتضاءالنص، زیرا این یا مسکر است یا مخدر، و در اصل حشیش بر جوزة الطیب قیاس کرده میشود...» [۱۱٩].
۲۰- شوکانی در بحث در قول کسی که خمر را مختص به عصیر عنب دانسته میگوید: «... این گفتار او مخالف لغت عرب و سنت صحیح و اقوال صحابه است، زیرا صحابه به هنگام نزول تحریم خمر از دستور اجناب از خمر، چنین فهمیدند که هر مسکر حرام است...» [۱۲۰].
۲۱- صنعانی میگوید: «... مسکر حرام است اگرچه از هرچیزی باشد و حتی اگر نوشیدنی هم نباشد مانند حشیش...» [۱۲۱].
۲۲- مفتی دیار مصر شیخ عبدالمجید سلیم در پاسخ به سؤالی که پیش آمده میفرماید: «... بدون شک و تردید این مواد مخدر حرام هستند، زیرا منجر به ضررهای جسمی و مفاسد زیادی میباشند؛ عقل را از بین میبرند و بدن را ویران میکنند و ضرر و مفاسد دیگری نیز به دنبال دارند، امکان ندارد شرع مقدس اسلام به استعمال چنین چیزی اجازه بدهد، در صورتی که چیزهای کمضررتر را حرام میگوید» [۱۲۲].
۲۳- فتوای هیئت علمای کبار کشور عربستان سعودی:
هیئت علمای کبار مملکت عربستان سعودی بالاجماع قرار دادی به شماره ۱۳۸ در تاریخ ۲۰ / ۶ / ۱۴۰٧ هـ ق. صادر نمودهاند که بر حسب مقتضای آن میتوان قاچاقچی مواد مخدر را کشت و مروج آنها را تعزیر زد تا بدین وسیله شر آن کوتاه گردد [۱۲۳].
۲۴- کنفرانس عالم اسلامی بخاطر مبارزه با مسکرات و مواد مخدر جلسهای در فضای جامعه اسلامیه مدینه منوره در مورخ ۲٧ – ۳۰ / ۵ / ۱۴۰۲ برگزار نمود و در پایان قطع نامهای بشرح ذیل صادر نمود:
۱- مبارزه با مسکرات و مواد مخدر با تمام وسایل ممکن لازم است.
۲- استفاده از تمام انواع مسکرات و مواد مخدر حرام است [۱۲۴].
این نصوص و فتاواهای ائمۀ أعلام دلایل صریح و واضحی هستند بر حرمت مواد مخدر، چه حشیش باشند یا غیر آن و چه مقدار کم باشد و چه زیاد؛ زیرا اینها مثل شراباند اگرچه بعضی از آنها مانند بنگ و تریاک پاک باشند و اگرچه حدی در آنها واجب نگردد بلکه تعزیر آید.
و از روزی که حشیش در اواخر قرن ششم منکشف شد همه اهل علم نسبت به آن همین حکم را دادهاند.
بلکه بعضی از علماء اجماع و اتفاق را بر حرمت بعضی از مواد مخدر نقل کردهاند و بعضی بر این، جزم دارند که آثاری که مواد مخدر به دنبال دارند بدتر از آثار مسکرات است، و از این ما میتوانیم با کمال اطمینان اعلام داریم که مواد مخدر با تمام اشکال و انواعش حرام است و هیچ خوبیی در آن نیست بلکه شر محض است، واجب است که انسانیت از آن با هر وسیله ممکن نجات داده شود.
[٩٧] السیاسة الشرعیة ص ۱۳۱. [٩۸] شرح الجوهرة، ج ۲، ص ۲٧۰. [٩٩] معین الحکام للطرابلسی، ص ۱۸۰. [۱۰۰] رد المحتار، ج ۶، ص ۴۵٧. [۱۰۱] الفروق للقرافی، ج ۱، ص ۲۱۸. [۱۰۲] تهذیب الفروق بر حاشیه فروق، ج ۱، ص ۲۱۴. [۱۰۳] حاشیه دسوقی، ج ۱، ص ۴۶ . [۱۰۴] مواهب جلیل، ج ۱، ص ٩۰. [۱۰۵] مغنی المحتاج، ج ۴، ص ۱۸٧. [۱۰۶] اعانة الطالبین، ج ۴، ص ۱۵۶. [۱۰٧] الزواجر، ج ۱، ص ۲۱۲. [۱۰۸] کشاف القناع، ج ۶، ص ۱۸۸. [۱۰٩] الدرر السنیة، ج ۶، ص ۴۵۲. [۱۱۰] مجلة البحوث، عدد ۲۳، ص ۵۰، ۵۱. [۱۱۱] مجموعه فتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه، ج ۳۴، ص ۲۰۴. [۱۱۲] زادالمعاد، ج ۴، ص ۴۶۳. [۱۱۳] فتح الباری، ج ۱۰، ص ۳۸. [۱۱۴] مجموع، ج ٩، ص ۳۰. [۱۱۵] روضة الطالبین، ج ۱۰، ص ۱٧۱. [۱۱۶] الکبائر، ص ۸۶. [۱۱٧] زهر العریش، ص ۱۱۵. [۱۱۸] زهر العریش، ص ۱۲۰. [۱۱٩] عون المعبود، ج ۱۰، ص ۱۲۶. [۱۲۰] نیل الأوطار، ج ۸، ص ۱۸۴. [۱۲۱] سبل السلام، ج ۴، ص ۵۰. [۱۲۲] فقه السنة، ج ۲، ص ۵۳۳. [۱۲۳] نص این قرار انشاءالله در آینده خواهد آمد. [۱۲۴] خلاصه این مطلب نیز در آینده میآید.
ترجیح دادم مجموعهای از داستانهایی را که حقیقتاً به ثبوت رسیده است، در اینجا نقل کنم و اگر نه آنچه مطلقاً به اطلاع ما رسیده است نمیتوان آنها در اینجا نقل کرد؛ چرا که در یک کتاب هم نمیگنجند.
مواد مخدر آن سلاحی است که دشمنان اسلام آن را برای از بینبردن جوانان مسلمان بکار گرفتهاند تا آنها را سست نموده کوشش آنها را پست و توان آنها را به هدر دهند و پیش از همه دین آنان را از بین برده مستقبل آنها را نابود بگردانند، ولی با وجود این دست بعضی از مسلمانان به سوی آن دراز است تا آن را تناول نمایند، پس زندگیشان بعد از بصیرت به تاریکی گراییده و بصیرتشان پس از نور خاموش گشته است و عقلهای خود را بعد از درخشندگی به هدایت خدا بیکار ساختهاند؛ لذت و شهوت را معبود خود قرار داده به ارتکاب جرایم اقدام نموده و فرزندان خود را یتیم و همسران خود را بیوه کردهاند و تمام این امور از مشاهدۀ جامعه دور نیستند، اینها چند نمونه از داستانهای واقعی در جامعه مسلمانان است که بین آنها هدایت و ارشاد، استقامت و اصلاح و دوری از موارد رذیلت و پستی و پرتگاههای فسق متصور بود، اما داستانهای جامعۀ کفر بیش از حد است و در میان آنها چنان چیزهایی وجود دارد که برای فکر و خیال بیش از حد بعید بنظر میرسند؛ نگارنده ضمن تحقیقات بر مجموعهای از داستانهایی که هیأتهای دولتی تدارک دیده بود، اطلاع یافت. از آنجمله بعضی سر خود را زیر چرخهای قطار گذاشتهاند و بعضی همکلاس خود را به قتل رسانده سپس خود را از ۳٧ طبقه به پایین پرت کرده است و بعضی یگانه دختر شیرخوار خود را با لگد کشته است، و بعضی با خواهر خود عمل منافی عفت انجام داده است و بعضی ناموس همسر و دختر خود را برای بدستآوردن مواد فروخته است که از همه اینها در گذشته، داستانهای واقعی را ذکر میکنم که بر این سرزمین و بین این جامعۀ با امن اتفاق افتاده است، لازم است که غافلان بیدار باشند که جنگ و مبارزه هنوز ادامه دارد.
جوانی که یگانه پسر مادر است متجاوز از سی سال سن در اثر همراهی با رفیقان بد دست به استعمال مواد مخدر زد، در نتیجه معتاد شد و به سبب آن در انجام وظیفهاش خلل وارد شد و به کثرت مشکلات و غیبت از کار برکنار کرده شد؛ سپس در صدد آن قرار گرفت تا مادرش را فریب داده به بهانۀ ازدواج دارایی او را از دستش خارج کند و با آن مواد خود را تأمین کند، این عمل او ادامه پیدا کرد تا آن که عقلش مختل شد و شروع کرد به زدن مادرش و در نتیجه دستگیر و راهی زندان گردید.
شوهری که شراب و مواد مخدر را استعمال میکرد یک مرتبه همسرش را با خود به صحرا برد، و آنقدر شراب نوشید و مواد کشید که عقلش پرید و در تعقیب همسرش قرار گرفت تا این که او را گرفت و سرش را در داخل ماشین قرار داد سپس شیشه را بلند کرد تا به این وسیله او را خفه کند سپس موتور را روشن کرد، زن بیچاره در صدد شکستن شیشه قرار گرفته تا این که با مشاهده مرگ با چشمهایش موفق به شکستن شیشه شد و توانست کلید ماشین را بردارد، کلید را برداشته روی به بیابان فرار نمود و به عقب رخ نمیکرد و تمام شب در حرکت بود تا این که بوقت صبح به کشتزاری رسید و داستان شوهر را با مردم در میان گذاشت و بالآخره شوهرش دستگیر و به زندان انداخته شد.
مردی متجاوز از پنجاه سال دارای جمعی از اولاد و همسری بسیار نیک بود، خانوادۀ او با امن و اطمینان در وسعت رزق زندگی میکرد، در یکی از سفرهایش با یک شخص بدی آشنا شد که او را به سوی هلاکت سوق داد؛ بدین شکل که بوسیله او انواعی از مواد مخدر را در منطقه ترویج داد، سرانجام دستگیر و راهی زندان شد، و چنان نیرو و عقلش تحلیل رفت که نه کسی را میشناخت و نه به زن و فرزندانش توجهی داشت و نه نسبت به آنها سؤالی میکرد.
شخصی با سن چهل و پنج سالگی با مادر و یک همسر و پنج فرزند زندگی میکرد ولی در اثر مواد مخدر با همسایگان مشکلات زیادی داشت. شبی زن و فرزندانش نزد خویشاوندان مادری خود رفته بودند، او تنها با مادرش در خانه مانده بود؛ او در اثر نشئه و استعمال مواد مخدر زیر سلطۀ شیطان قرار گرفته کارد را برمیدارد و به سراغ مادر [که بالای بام منزل خوابیده بود] میرود، مادر با شنیدن سر و صدا بیدار میشود میبیند که پسرش با کارد دارد از راه پله بالا میآید، از ترس فوراً به طرف دیگر راه پله پایین میآید و پسر به دنبالش میافتد تا این که مادر موفق میشود دوباره بالای بام برود، در آنجا با صدای بلند جیغ میکشد و همسایهها را صدا میکند؛ همسایگان که میآیند میبینند که این پسر نافرمان از داخل منزل را قفل زده است، لذا آنان مجبور میشوند از بالایی دیوار حیاط وارد منزل بشوند و با سلاح او را تهدید نمایند و با وجود این به آنها دست نمیدهد و سرانجام با حیله و تدبیر بوسیله طنابی او را به زمین میاندازند و دستگیرش میکنند، مادر مسکین داد میکشد که او را بکشید چنین پسری نمیخواهم، زیرا من و فرزندانش همه از دست این در امان نخواهیم ماند...
جوانی در حالی که مبلغی همراه دارد بیرون از شهر به سفر میرود و در دام رذایل میافتد، بدین وسیله به سوی سکر و مواد مخدر سوق داده میشود، و پس از برگشت به وطن در تلاش مواد مخدر قرار میگیرد اما به آن دسترسی پیدا نمیکند؛ خود را به دروغ بیمار نشان میدهد تا برای علاج به خارج برود. پدر مسکین باور میکند و تا یک سال کامل مبالغ هنگفتی به او میدهد تا این که یکی از همراهانش حقیقت امر او را در اثر اختلافی که با او پیدا کرده آشکار میسازد.
مردی در روز ماه مبارک رمضان با همراهانش که با آنها مواد مخدر استعمال کرده بود در خانه دستگیر میشود، در روز رمضان که مردم روزه بودند، برای خود غذا آماده کرده بودند؛ اما خداوند همسرش را بر او مسلط میگرداند و چون او نسبت به آبرویش احساس خطر میکند، به مأمورین اطلاع میدهد که آنها آمده او را در حال ارتکاب جرم با همراهان شیاطینش دستگیر مینمایند.
و این بخش شامل یک تمهید و دو بحث است:
بحث اول: عبارت است از مبارزه با مواد مخدر از روی پیشگیری.
بحث دوم: عبارت است از مبارزه با مواد مخدر به صورت علاج.
آرای کسانی که میخواهند بیماری مواد مخدر را به نحو بهتری علاج کنند با هم مختلف هستند، بعضی معتقداند که جهت معالجه مواد مخدر لازم است، چیزهایی ایجاد نمود که به جای این مواد استعمال شوند.
بعضی دیگر میگویند: فقط باید به علاج روانی پرداخت.
گروهی دیگر اصرار دارند که در جلو مبادی اسلام و احکام، جوی ایجاد کرد تا اثرات آنها در نفوس سرایت کند.
و بعضی دیگر بر این باوراند که معالجۀ اساسی این مشکل این است که باید نسلهایی را پدید آورد و پرورش داد و توجیه کرد تا آنها معتادان را توجیه کنند و سردستشان را گرفت و به خیر و صلاح آنها را سوق داد.
در قبال این آرای متفق و مختلف معالجۀ این مشکل سهل و آسان است که به این دو صورت انجام گیرد:
نخست: پیشگری.
دوم: علاج.
این مطلب را در دو بحث آینده توضیح خواهیم داد.
و این مشتمل بر سه مطلب میباشد:
مطلب اول: توجه به ترتیب افراد، خانواده و جامعه.
مطلب دوم: ایجاد کار، وادارکردن به کسب حلال و مبارزه با بیکاری.
مطلب سوم: نشاندن ارزشهای اسلامی در قلوب و تبلیغ عمومی نسبت به ضررهای مواد مخدر.
منتهای تربیت اسلامی این است که انسان در این جهان زندگی سعادتمندی داشته باشد که او را به سعادت ابدی جهان آخرت برساند.
و برای تحقق بخشیدن به این لازم است که مسلمان پرورش و نشأت خوب و درستی داشته باشد و راههای خوبی را از والدین یا قیم و سرپرستی دیگر که بچه به او اقتدا میکند، یاد گرفته باشد.
بنابراین، لازم است که والدین بر حمایت و تمرین حقایق و ارزشها و مبادی اسلام حارص باشند، پس وقتی که پیشوایی خوبی در والدین مسلمان وجود داشته باشد سعی بیشتر بر این خواهد داشت که فرزند بر آداب اسلامی و مبادی آن نشو و نما یابد، و این جد و جهد و کوشش آسان شده نتیجۀ خوبی را به دنبال خواهد داشت؛ زیرا طفل ارزشها و آداب اسلامی را از محیط و فضای مناسب عملاً یاد میگیرد.
لذا لازم است که خانواده برای فرزندان چراغ هدایت باشد نه کلید گمراهی، و باید پیشوای خوبی برای افراد خانواده از روی گفتار و کردار خویش قرار گیرد تا تربیتش مثمر ثمر و نتیجه خیر باشد و افراد خانواده بر مبادی خیر و فضیلت رشد کنند و اهداف تربیت اسلامی که متکفل سعادت دین و دنیای آنهاست تحقق یابد و آنها از لیزگاههای رذایل که بدترین و خطرناکترین آنها استعمال مواد مخدر است، کاملاً دور باشند.
همانگونه که اسلام توجه فوق العادهای نسبت به تربیت فرد نموده است در عین وقت توجه بزرگی نسبت به ساختار خانواده و نشأت دادن آن موافق به اسلام و مبادی آن مبذول داشته است تا شایستۀ بدوش گرفتن بار امانت بزرگی نسبت به تربیت افرادش قرار گیرد.
از بارزترین مظاهر توجه اسلام و اهتام آن نسبت به خانواده و جامعه و حفظکردن آنها از وسایل شر و فساد تشتت و ویرانی امور آینده میباشند:
برای ازدواج ایده آل و پایدار ماندن آن، زیر بناهایی وجود دارد که ساختمان ازدواج روی آن استوار گشته و آن نتیجهای که از مشروعیت آن در نظر گرفته شده است بدست میآید. از جملۀ آن اساسها و زیر بناها امور ذیل میباشند:
زیرا امر ازدواج پس از رابطۀ عقیده قویترین و متداومترین رابطه است، لذا لازم است که دین زن و مرد یکی باشد تا امر ازدواج ثمرۀ مورد نظر را بدهد و شائبههای اختلاف عقیده صفای آن را مکدر نسازد، و واقعیتهای زندگی بهترین گواه بر این گفته ما میباشند؛ زیرا هرگاه بین زوجین اختلاف عقیده وجود داشته باشد راه سهل و آسانی برای مواد مخدر جهت سرایت در خانواده پدید میآید و مشکلاتی بر آن مرتب میگردند که حدو حصری نخواهند داشت.
هدف از تدین زوجین این است که حقیقت دین اسلام را بفهمند و بتوانند احکام، آداب و فضایل آن را عملاً در خود پیاده کنند. و مبادی و منهج اسلام را کاملاً لازمه و زندگی خود قرار دهند و در این باره متوجهساختن رسول خدا ج [برای کسی که میخواهد ازدواج کند] کافی است، آن حضرت ج فرمود: «تُنْكَحُ الْمَرْأَةُ لِأَرْبَعٍ: لِمَالِهَا وَلِحَسَبِهَا وَلِجَمَالِهَا وَلِدِينِهَا، فَاظْفَرْ بِذَاتِ الدِّينِ تَرِبَتْ يَدَاك» [۱۲۵].
«با زن بخاطر چهار ازدواج میکنند: ۱- بخاطر مالش. ۲- برای حسبش. ۳- بخاطر حسن و جمالش. ۴- بخاطر دینش، پس با ازدواج به زن دیندار پیروز باش و از غیر آن دستت به خاک بیفتد».
[۱۲۵] صحیح بخاری، ج ٧، ص ٩، مسلم، ج ۴، ص ۱٧۵.
زیرا مردم به منزلۀ معادن هستند، کسانی که در زمان جاهلیت بهتر بودند در زمان اسلام هم بهتریناند، به شرطی که فقه و فهم داشته باشند؛ مردم بین خود تفاوتهایی از نظر شرافت و وضاعت، صلاح و فساد و خیر و شر دارند.
چقدر روابط زناشویی وجود داشته که در بدو امر بنابه انتخاب ناشایست یکی از زوجین دیگری را، ازدواج صورت گرفته و در نهایت سر به طغیان و نابودی زدهاند، و این چیزی است که روزمره محسوس و مشاهده میشود [۱۲۶].
[۱۲۶] در این موضوع به جلد اول کتاب تربیت اولاد در اسلام، تألیف عبدالله ناصح علوان مراجعه شود، کتاب مذکور توسط مولوی عبدالقادر دهقان و عبدالکریم حسینپور به فارسی ترجمه شده، امید است که به زودی انتشار یابد (مترجم).
خداوند میفرماید: ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا ١٩﴾ [النساء: ۱٩].
«و با زنان به معروف معاشرت کنید، پس اگر آنها را ناگوار دانستید، شاید آنچه را شما ناگوار بدانید خداوند در آن خیر زیادی قرار داده باشد».
کلمه «معروف» در این سیاق، کلمۀ جامعی است که شامل تمام آن چیزهایی است که خوبی آنها از نظر شرع و عقل شناخته شده باشد، از قبیل عادات و شمایل نیکو، اخلاق فاضله، ادای حقوق و واجباتی که خداوند آنها را زیر سایه رابطه تنگاتنگ زناشویی لازم قرار داده است، علما وجوه زیادی برای معاشرۀ بالمعروف ذکر کردهاند که برخی از آنها در ذیل نقل میشود:
۱- وسعت بکاربردن در نفقه اهل و عیال، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿لِيُنفِقۡ ذُو سَعَةٖ مِّن سَعَتِهِۦۖ﴾ [الطلاق: ٧]. «ثروتمند بر حسب ثروتش نفقه پرداخت نماید».
۲- مشورهگرفتن از همدیگر در تمام شئون منزل نسبت به فرزندان و غیره، در خانهای که محبت و الفت در آن حکمفرما باشند و مادر و پدر در شئون زندگی دست بدست همدیگر بدهند سعادت و نیکبختی در آن رونق میگیرد و فرزندان در آن با بهترین وجه رشد و نشو و نما مییابند.
۳- چشمپوشی هریکی از زن و مرد نسبت به نقایص یکدیگر بویژه وقتی محسن و مکارمش بیشتر باشد، چه کسی میتواند از همه عیوب سالم باشد؛ زیرا کمال تنها از آن خداست. آن اسلام که به خانه به عنوان سکن، امن و سلامتی نظر میکند، و چون به علاقه و ارتباط زن و مرد نگاه میکند آن را به مودت، رحمت و انس ستایش مینماید و این پیوند را بر اختیار مطلق قایم نگه میدارد تا بر هماهنگی، ابراز همدردی و دوستی پایدار بماند... خود همین اسلام است که به مردان میگوید: ﴿فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا ١٩﴾ [النساء: ۱٩].
«پس اگر آنان (زنان) را ناگوار دانستید، شاید در آنچه شما ناگوار میدانید، خداوند متعال خیر بسیاری قرار داده است».
او چنین میگوید تا ارتباط زناشویی را محکم ساخته از گسستن آن با اولین اختلاف ممانعت کند، و تا گره ازدواج را محکم کند که با اولین درگیری باز نشود، و تا حقیقت این مؤسسۀ بزرگ را حفظ کند؛ از این که ملعبه و هدف نزاعهای احساساتی و حماقت آن میلی که به این سو و آن سو میپرد، قرار گیرد.
خداوند میفرماید: ﴿وَٱلَّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيّٗا كَبِيرٗا ٣٤ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَيۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرٗا ٣٥﴾ [النساء: ۳۴-۳۵].
«به آن زنانی که از نافرمانی آنها احساس خطر دارید نصیحت کنید و از آنها در خوابگاه کنارهگیری کنید و آنها را بزنید؛ پس اگر مطیع قرار گرفتند، علیه آنها اقدامی نکنید، یقیناً خداوند غالب و بزرگ است. و اگر احساس خطر نمودید پس مقرر کنید حکمی از طرف مرد و حکمی از طرفی زن که اگر آنان اصلاح طلب باشند خداوند آنها را موفق میگرداند، یقیناً خداوند بسیار دانا و خبردار است».
منهج اسلامی انتظار نمیکشد تا فرمانی بالفعل تحقق یابد و پرچم عصیان به اهتزاز درآید و بیم قوامیت از ین برود، بلکه لازم است که در معالجه مبادی نشوز و نافرمانی قبل از قوی قرار گرفتنش مبادرت ورزید؛ زیرا سرانجامش فساد و ویرانی این مؤسسه مهم است.
لذا برای سرپرست خانواده اجازه رسید تا برخی از انواع تأدیب را به خاطر مصلحت در برخی از اوقات بکار گیرد و این بکارگیری تأدیب از روی انتقام و شکنجه نباشد، فقط به خاطر اصلاح و پیوند شگاف در نخستین بروز نافرمانی باشد.
اسلام یگانه دین جاوید و کاملی است که مقتضیات زندگی را برآورده و مشکلات را معالجه مینماید.
اسلام حاضر نیست که در قبال بروز نافرمانی و ناگواری تسلیم شده به گسستن این عقد اقدام نماید، و مؤسسۀ خانواده را در جلوی افراد بزرگ و کوچک بیگناه که هیچ قدرت و توانی ندارند، از هم بپاشد. مؤسسۀ خانواده در نظر اسلام عزیز است به اندازۀ مهمبودنش در بنای اجتماع و در امدادش به خشتهای جدیدی که لازمۀ نمو و رشد، ارتقا و امتداد آن هستند.
هرگاه فرد صالح و خانوادۀ باهم پیوسته و با امن یافته شود جامعهای چنان قوی پدید میآید که میتواند در برابر سیلابهای بنیانکن که هرچند خطرناک و با اسالیب خاص و وسایل مجهز روی آوردند مبارزه و مقابله نماید، و در عصر حاضر خطرناکترین آنها سلاح مواد مخدر است که آن را به وسیلۀ آتش جنگ در تمام کشورهای اسلامی افروخته شده و در اثر آن جوانان اسلام بنابر غفلت داعیان مخلص، اولیای امور و معلمان نسل جوان، جوانان مسلمان در سرتاسر کشورهای اسلامی از بین رفتهاند.
و حال آن که اسلام پیروان خود را بر طاعت و بندگی تربیت نموده و بر همین آنها را برانگیخته است و برای آنها توضیح داده است که هدف از آفرینش آنها عبادت خداست، چنانکه خود خداوند میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاریات:۵۶].
«یعنی ما جن و انس را بجز برای عبادت خود، برای امر دیگری نیافریدهام».
هرگاه انسان مسلمان با پروردگارش در ارتباط بوده و ایمان در وجودش قوی باشد، و به ادای فرایض و عبادات مقرره بپردازد، وقت فراغتی برایش باقی نمیماند تا آن را با استعمال مواد مخدر ضایع کند؛ زیرا بر انسان لازم است که نخست در این وقت نسبت به خود و این کاینات بزرگ و خالق عظیم خویش بیندیشد.
و در مرحله دوم طمانینیت و آرامش را احساس کند، زیرا او کسانی را در اطراف خود میبیند که با او در انجام عبادت و تذلل و لذتبردن در برقراری رابطه با خداوند جل و علا شریک هستند.
و هراندازه که مسلمان از همنشینان بد کناره بگیرد و به مکاید آنها پی ببرد و به راههای اغوای آنها آگاه باشد و نهایت خسارات و ویرانی مواد مخدر برای او واضح گردد، به همان مقدار ارتباطش با خداوند و تلاشش برای همنشینان نیک و توجه به سوی عبادت به اعتبار مفهوم عامش اضافه میشود؛ چنانکه خداوند میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣﴾ [الأنعام: ۱۶۲-۱۶۳].
«بگو که: نماز و حج و زندگانی و مرگ من برای خداست که پروردگار جهانیان است. شریکی ندارد و به این امر شدهام و من نخستین مسلمانم».
در جامعۀ اسلامی هر انسانی موظف است کار بکند، مأموریت دارد تا در گوشه و اطراف زمین بگردد و از رزق خدا بخورد، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ ذَلُولٗا فَٱمۡشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ﴾ [الملک: ۱۵].
«اوست که زمین را برای شما هموار ساخت پس در اطراف آن بگردید و از رزق خدا بخورید».
این کار نخستین سلاح مبارزه با فقر و اولین سبب جلب ثروت و نخستین عنصر در عمران و آبادساختن زمین است که به همین خاطر انسان در آن خلیفه قرار گرفت و خداوند به او دستور داد تا آن را آباد کند، چنانکه از زبان صالح÷ خطاب به قومش نقل میفرماید: ﴿يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا﴾ [هود: ۶۱].
«ای قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبودی دیگر برای شما نیست، (زیرا) پیدا کرد شما را از زمین و گردانید شما را باشنده در زمین».
اسلام به کسب حلال وادار و از کسب خبیث برحذر میدارد، از خلال مباحث؛ زیرا این مطلب به خوبی روشن میگردد.
۱- اسلام درهای عمل را بر روی مسلمانان به خوبی گشوده است، تا از آنجمله آنچه را که شایستگیش را داشته و نسبت به آن آگاهی داشته باشد اختیار نماید و هیچ کار مشخصی را بر او لازم نمیکند مگر این که مصلحت جامعه در آن متعین باشد.
۲- اسلام درهای کار را به روی مسلمانان نمیبندد مگر در صورتی که پشت سر آن ضرری برای شخص یا جامعه وجود داشته باشد، اعم از این که ضرر مادی باشد یا معنوی و تمام کارهای حرام در اسلام از این قبیل میباشند.
۳- اسلام هیچ چیزی از حقوق خاصۀ کسی که در اثر کسب و کار بدست آورده مصادره نمیکند، بلکه هرچه مسلمان بر کسب نماید مال خودش میباشد، کسی دیگر در آن شراکت نخواهد داشت مگر این که اموال او به حد نصاب زکات برسند؛ پس وقتی مال کسی به حد نصاب زکات برسد بر او واجب میشود تا زکات آن را به برادران فقیر خود بدهد، زیرا آنها در موقعیت و مرحلهای زندگی را بسر میبرند که قبلاً همین ثروتمند بر آن بود.
۴- اسلام از کاستن حق مسلمانی قطعاً جلوگیری میکند، بلکه وادار مینماید تا مزد کارگر قبل از خشکشدن عرقش داده شود، و مزد هرکس به اندازۀ کارش باشد نه کم و نه بیش، زیرا دادن مزد کمتر از استحقاق، ظلمی بحساب میآید که در اسلام از سختترین محرمات است.
اسلام تمام انگیزههای نفسانی و عوایق علمی را که مردم را از کار و تلاش رزق و مسافرت در روی زمین باز داشته است معالجۀ ریشهکن نموده است، به گونهای که انسان در قبال آن به خاطر اجلال و احترام میایستد، آن برنامۀ شگفتانگیزی که بشر بعد از قرنها در پستی و سرگردانی ماندن، آن را لمس میکند و از مظاهر این معالجه است آنچه در ذیل ذکر میشود:
۱- بعضی از مردم با این سوء تفاهم که ما بر خدا توکل میکنیم و از او انتظار روزی داریم روی از کار میگردانند.
اسلام این روش را اشتباه معرفی کرده و در برنامۀ درست و حسابشدۀ خویش توضیح داده است که کار با توکل تعارض و منافاتی ندارد، بلکه لازم است که همراه با توکل اسباب را فراهم نمود، در این باره شعار مسلم این است که «بر توکل زانوی اشتر ببند».
حکمت خدای حکیم و علیم تقاضا دارد که این ارزاقی که در بیابان و دریا آنها را برای مردم تضمین نموده است و روزیی که مقدر کرده و وسایل معیشتی که میسر ساخته است بدون جهد و کوشش و کار بدست نیایند، از اینجاست که خداوند سبحانه خوردن رزق را بر رفتن رفیق بر در مناکب (نواحی) زمین قرار داده و فرموده است: ﴿فَٱمۡشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ﴾ [الملک: ۱۵]. «بروید در نواحی آن و بخورید از رزق خدا» پسی هرکسی که راه میرود میخورد و کسی که توان راه رفتن را دارد و مینشیند، سزاوار است که نخورد [۱۲٧].
۲- و بعضی به بهانه این که ما خود را از کار و امور دنیا بریده فقط به بندگی خدا میپردازیم، زیرا خداوند به همین خاطر ما را آفریده است؛ چنانکه میگوید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاریات: ۵۶]. «نیافریدهام جن و انس را مگر برای آن که بپرستند مرا».
به این گروه بشریت چنین تعلیم داد که در اسلام رهبانیت نیست و هرگاه در کارهای دنیوی نیت درست باشد و کارگر آن را درست انجام داده احکام اسلام را در آن مراعات کند خود همان کار برای خدا قرار میگیرد که مسلمان به وسیلۀ آن به خدا تقرب جوید، بهتر و شایستهتر آن است که انسان برای خود و اهل و عیالش زحمت بکشد، بلکه خداوند پایۀ اینگونه عمل را بالا برده تا آن را نوعی از جهاد قرار دهد. چنانکه میگوید: ﴿وَءَاخَرُونَ يَضۡرِبُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَبۡتَغُونَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَءَاخَرُونَ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ﴾ [المزمل: ۲۰]. «و دیگران که سفر میکنند در زمین طلب روزی مینمایند از فضل خدا و دیگران که کارزار میکنند در راه خدا».
بعضی از مردم به این خاطر دست از زحمت و کار میکشند که این ذلتی است یا این که در شهر و مسکن خودش کار گیر نمیآید و یا این که او زندگی خود را به وسیلۀ زکات و صدقات بسر میبرد، همه اینها در این نظریۀ خویش در اشتباه قرار گرفتهاند، زیرا کار هرچه باشد زحمتی است شرافتمندانه.
زیرا «هرکسی را بهر کاری ساختند» و مردم در این سر هم برای یکدیگر خدمت میکنند که این از روش آبادساختن این کاینات است، جای شگفتی نیست اگر ببینیم که مشاهیر و بزرگان مسلمان به سوی حرفه و کارشان منسوب میباشند و گوشها و چشمهای جهان پر هستند از نامهای درخشنده: بزاز، قفال، زجاج، خراز، جصاص، خواص، خیاط، صبان، قطان و غیره از کسانی که آثار نمایانی در محکمساختن تمدن جاوید اسلام از خود بجای گذاشتهاند.
[۱۲٧] مشکلة الفقر و کیف عالجها الإسلام، ص ۴۴.
یقیناً کاشتن ارزشهای اسلامی و واداشتن بر تمسک به اسلام و لازم گرفتن آن برنامۀ زندگی است، و بیان موقف استعمال مواد مخدر و تفصیل نتایجی که از آن بدست میآید از قبیل ضررها و خطرهایی که امنیت فرد، خانواده و جامعه را تهدید میکند همۀ اینها بالاترین وسایل مشخصی هستند برای نجات از این مشکل خطرناک.
تجربههای بسیار اندکی که بعضی از داعیان با برخی از معتادان داشتهاند ثابت کردهاند که این روشهای ممتاز فایدهای دربر داشته است، زیرا بسا اوقات معتادان در خلال یک یا دو نشستی که با داعیان داشتهاند دست از استعمال این مواد برداشتهاند.
بنابراین، لازم است که مساجد رسانههای گروهی برنامههای درسی باشگاههای ورزشی و مؤسسات اجتماعی نقش مؤثری در متنفر ساختن و برحذر داشتن مردم از این سموم قاتل داشته باشند و اگر امامان مساجد بر این موضوع در سخنرانیهای روز جمعه توجه نمایند و معلمان و استادان آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و در توضیح آن شاعران و ادیبان با اسلوب سهل و جذب به سرودن اشعار و نوشتن مقاله و سخنرانی بپردازند مقدار زیادی از خطرات این مشکل کاسته خواهد شد، و به طور قطع میدانیم که پیشگیری هستند، و این کار برای هرکس سهل و آسان است ولی با وجود این میبینیم که کوشش در این زمینه بسیار کم است. فإلی الله المشتکی.
این بحث سه مطلب دربر دارد:
مطلب اول: مداوا با عبادت.
مطلب دوم: عقوبت (کیفر).
مطلب سوم: زحمتکشیدن در مبارزه با مواد مخدر.
قبلاً بیان کردیم که یکی از راههای پرهیز از شرور مواد مخدر کاشت ارزشهای اسلامی است.
و هرگاه این به پایۀ تکمیل برسد پشت سر آن مردم را به سوی عبادت تشویق و ترغیب نمایند و آن را محبوب دلها قرار دهند تا در یک فضای ایمانی زندگی خود را بسر برند و کاملاً از فضای رذیلت و حب منکرات دور باشند، زیرا قلب انسان همیشه احساس نیاز به سوی خدا دارد و این شعور و احساس اصیل و صادقی است که جای آن را هیچ چیزی نمیگیرد بجز این که مردم ارتباط خود را با خدا برقرار نماید. و به این سبب عبادت برقرار میشود بشرطی که به وجه مشروعی ادا گردد. پس نزد دلهای سالم، ارواح پاکیزه و عقلهای فهمیده چیزی برتر، لذیذتر، پاکیزه و خوشحالکنندهتر از محبت خدا، انس به او و شوق ملاقات با او نیست و آن شیرینیای که مؤمن در قلبش در نتیجه آن عبادت حاصل میکند هیچ حلاوتی بالاتر از آن نخواهد بود. این دل بجز با عبادت خدا و توجه به سوی او اصلاح نمیشود و فلاح و پیروزی را نمییابد و به سکون و آرامش نایل نمیگردد.
و هرگاه محبت خدا در قلب جایگزین شود تمام محبتهای ما سوایش را هرچند مستحکم باشند بیرون میراند، از اینجاست که عبادت مفیدترین علاج برای بسیاری از امراض و سمها که یکی از آنها استعمال مواد مخدر است، میباشد و عبادتی که ما به سوی آن اشاره نمودیم، مفهومی است که این لفظ کامل و شامل آن را دربر دارد و کافی است که ما، در اینجا بر تعریفی که شیخ الإسلام ابن تیمیه بیان نموده است اکتفا نماییم، چنانکه میگوید:
(عبادت اسمی جامع است که شامل تمام آن چیزهایی است که خداوند آنها را دوست دارد و میپسندد، از قبیل اقوال و اعمال باطن و ظاهر مانند نماز، زکات، روزه، حج، راستگویی، ادای امانت، نیکی و احسان با مادر و پدر، پیوند خویشاوندی، وفا به عهد و پیمان، امر به معروف نهی از منکر، جهاد با کفار و منافقین، احسان به همسایه، یتیمان، مساکین، مسافران و مملوکان چه از بهایم و چه از انسانها، دعا، ذکر، قرائت قرآن و امثال اینها از عبادات دیگر.
و همچنین محبت خدا و رسولش، ترس خدا و توجه به سوی او، اخلاص در دین، صبر، حکمت، سپاسگزاری نعمتهای خدا، رضا به قضای او، توکل بر او، امیدوارشدن به رحمتش، ترس از عقوبت و عذابش و امثال آنها از عبادات خداوندی) [۱۲۸].
پس تمام زندگی مسلمان عبادت خداست که در آن جایی برای انحراف و مجالی برای جلسات فسق و استعمال مواد مخدر وجود ندارد. چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣﴾ [الأنعام: ۱۶۲-۱۶۳].
[۱۲۸] العبودیه، ص ۲.
شریعت اسلام شریعتی کامل و جاویدانی است. بنابراین، قوانینی را پیاده نموده است که ضامن مصالح مردم در معاش و معادشان باشند، از جملۀ آنهاست مشروعیت بعضی از مجازاتها برای کسانی که در نظام اجتماعی خلل ایجاد میکنند و یا نسبت به آبروی فردی تعرض مینمایند یا بر حقی از حقوق خصوصی یا عمومی تجاوز میکنند.
و این کیفرها به نص کتاب، سنت اجماع و قیاس ثابت هستند.
ابن قیم / میگوید: «از جمله حکمتها و رحمتهای خداوندی این است که کیفرهایی را دربارۀ جنایاتی که بین مردم نسبت به یکدیگر واقع میشوند مشروع ساخت از قبیل جنایت در نفوس، ابدان، اعراض و اموال مانند: کشتن، مجروحساختن، قذف و تهمت و دزدی، پس خداوند وجهات زجرهای مانع از وقوع اینگونه جنایتها را مستحکم قرار داده و بر کاملترین وجهی آنها را مشروع ساخته است تا ضامن مصلحت جلوگیری و زجر همراه با عدم تجاوز از حدی باشد که مستحق آنست» [۱۲٩].
[۱۲٩] إعلام الموقعین، ج ۲، ص ۱۱۴.
عقوبت در لغت عبارت است از آن جزایی که ولی امر یا نایب او بر کسی وارد میکند که مرتکب به مخالفت شرعی شده باشد، چنانکه به حقی خصوصی یا عمومی تعدی کرده باشد.
و این عقوبت مأخوذ است از فعل عاقب يعاقب معاقبة وعقوبة وعقابا. در لسان العرب آمده است: «عقاب و معاقبه عبارت است از این که به کسی در برابر کردارش سزایی داده شود، و اسم این سزا عقوبت است، و عاقبه بذنبه معاقبة وعقاباً أخذ به، وتعقب الرجل إذا أخذته بذنب کان منه...» [۱۳۰].
در تهذب اللغة آمده است: «عقاب و معاقبه عبارت است از: سزادادن به کسی مساوی با کردارش که اسم این عقوبت است، ويقال أعقبته بمعني عاقبته» [۱۳۱] (أعقبته از باب افعال و عاقبته از باب مفاعله یک معنی دارند).
[۱۳۰] لسان العرب ماده عقب، ج ۱، ص ۲۱٩. [۱۳۱] تهذیب اللغة ماده عقب، ج ۱، ص ۲٧٧.
تعریفات اهل علم راجع به عقوبت، اهداف عقوبت دور میزنند به ویژه آنچه به ریشهکن کردن جرم و اصلاح مجرمان تمام میشود، برخی از آن تعریفها در ذیل نقل میشوند:
علامه ماوردی حدود را چنین تعریف نموده است: «سزاهایی که خداوند بخاطر جلوگیری از ارتکاب محظورات و ترک مأمورات مقرر فرموده است» [۱۳۲].
محقق ابن همام فرموده است: «موانع قبل الفعل وزواجر بعده» [۱۳۳] یعنی، آنها قبل از انجام کار مانع و بعد از آن سزا به حساب میآیند.
علامه ابن عابدین فرموده است: «تحقیق آن است که بعضی از مشایخ فرمودهاند که آنها قبل از انجام کار موانع و بعد از آن زواجر قرار میگیرند؛ یعنی با دانستن مشروعیتش مردم از ارتکاب کار بد خودداری نموده و پس از سزای انجام کار از تکرار ارتکاب باز میماند...» [۱۳۴].
از مباحث فوق میتوان چنین نتیجهگیری کرد که عقوبت عبارت از آن سزایی است که بخاطر مصلحت جامعه بر نافرمانی از امر شارع مقرر میگردد.
هدف از اجرای آن اصلاح حال بشریت و نگهداشتن آنها از مفاسد و نجاتدادنشان از جهالت و رهنمایی آنان از گمراهی به سوی هدایت و بازداشتن آنها از ارتکاب معاصی و وادار کردنشان به طاعت و بندگی است [۱۳۵].
[۱۳۲] الأحکام السلطانیة، ص ۲۲۱. [۱۳۳] فتح القدیر، ج ۵، ص ۳. [۱۳۴] رد المحتار، ج ۴، ص ۳. [۱۳۵] تشریع الجنائی الإسلامی، ج ۱، ص ۶۰٩.
عقوبت بر دو قسم است: عقوبت اخروی و عقوبت دنیوی.
باز عقوبت اخروی نیز بر دو قسم است:
عقوبت مؤبد و عقوبت مؤقت.
۱- عقوبت مؤبد: آنست که خداوند به کفار و منافقین بر حسب تفاوت درکاتشان به رفتن در جهنم قضاوت میفرماید، چنانکه میفرماید: ﴿يُرِيدُونَ أَن يَخۡرُجُواْ مِنَ ٱلنَّارِ وَمَا هُم بِخَٰرِجِينَ مِنۡهَاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِيمٞ ٣٧﴾ [المائدة: ۳٧].
«میخواهند از آتش جهنم بیرون شوند ولی نمیتوانند از آن خارج شوند و برای آنها عذاب همیشگی هست».
و نیز میفرماید: ﴿وَمَا هُم بِخَٰرِجِينَ مِنَ ٱلنَّارِ ١٦٧﴾ [البقرة: ۱۶٧].
«از جهنم بیرون نمیشوند».
و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ﴾ [النساء: ۱۴۵].
«همانا منافقین در پایینترین طبقۀ جهنم قرار دارند».
۲- عقوبت مؤقت: آنست که خداوند به مسلمان گناهکار که بر ارتکاب گناه بدون توبه از این جهان فوت کردهاند سزا بدهد، چنانکه میفرماید: ﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَلَا يُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَا وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ ١٦٠﴾ [الأنعام: ۱۶۰].
«یعنی، هرکس اعمال بد بیاورد، پس کیفر داده نمیشود مگر به اندازۀ آن گناه و بر آنان ظلم کرده نمیشود».
عقوبت دنیوی نیز بر دو قسم است:
۱- عقوبت مقدر از جانب شارع که نمیتوان در آن هیچگونه کمی و بیشی نمود.
۲- عقوبت غیر مقدر که میتوان در آن کم و زیاد کرد و آن وابسته به صوابدید حاکم و وضعیت جنایتکار است، چنان کیفری که برای باز آمدن مجرم کافی باشد که آثار جنایتش از افراد یا جامعه زدوده شوند» [۱۳۶].
[۱۳۶] بدایة المجتهد، ج ۲، ص ۳٩۵، الحسبة ابن تیمیه، ص ۵٩، شرح عقیده طحاویه ابن ابی العز، ص ۳۵۳، تشریع الجنائی، ج ۱، ص ۶۳۴، عقوبة أبی زهره، ص ۵۲ – ۶۳.
نخست کیفر معتاد:
علماء در باره حرمت مخدرات باهم اختلافی ندارند و همچنین در باره شدید قرار دادن عقوبت بر تناول کنندهاش نیز اختلافی نخواهند داشت؛ زیرا استعمالکننده در خلال استعمالش اقدام به هلاکت خود میکند حال آن که خداوند از این، در کتاب خویش برحذر داشته است، چنانکه میفرماید: ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ﴾ [البقرة: ۱٩۵]. «خود را به سوی هلاکت نیفکنید».
اگرچه استفادهکننده در اثر حماقت و نادانیش بر بزرگترین نعمت خداوند که مدار تکلیف است یعنی نعمت عقل تجاوز تعدی مینماید بازهم اهل علم در باره عقوبتی که او سزاوارش هست اختلاف نظر دارند که آیا عقوبت آن عقوبت خمر است یا عقوبت تعزیری است؛ در این باره دو قول از آنان منقول است و این دو قول مبنی بر اختلاف آنهاست، در این مورد که آیا مواد مخدر نشئهآور است یا خیر.
بعضی از علماء احناف شوافع، مالکیه و حنابله میگویند که: عقوبت مواد مخدر عقوبت خمر نیست، بلکه عقوبت تعزیری است که وابسته به صوابدید حاکم بر حسب حال استعمالکننده و آثاری که از آنها مرتب میگردند. گاهی ضربۀ شلاق، گاهی زندان و گاهی به صورتی دیگر است البته حد سکر بر او اجرا نمیگردد، زیرا مواد مخدر مسکر و نشئهآور نیستند پس اسم خمر شامل آنها نخواهد شد.
لذا مقایسه آن بر خمر از دو وجه مردود است:
یکی این که شرط قیاس در حدود مساوات است و اینها با خمر هیچگونه شباهتی ندارند؛ زیرا با استعمال شراب، عربده کشی و خشم پدید میآید که از مواد مخدر چنین چیزی پدید نمیآید، در شرابنوشی عقل غایب شده در شارب قوۀ و نشاط پدید میآید ولی مواد مخدر با وجود این که عقل را زایل میگردانند در وجود استعمالکننده سستی و خواب آلودگی پیدا میشود.
دوم این که مواد مخدر پاک هستند و خمر نجس است، البته اختلاف در این است که نجاستش حسی است یا معنوی، لذا مناسب است که بخاطر تأکید زجر اجرای حد بر شرابخوار واجب شود [۱۳٧].
[۱۳٧] فتاوی الکبری الفقهیه، ج ۴۳، ص ۲۳۳.
گروهی از علماء معتقد هستند که سزای استعمالکنندۀ مواد مخدر حد شراب است، از آنجمله: شیخ الإسلام ابن تیمیه، ابن قیم، ذهبی، زرکشی و غیره میباشند؛ ایشان میگویند: دلایلی که در باره حرمت شراب وارد شدهاند شامل تمام مسکرات هستند اعم از این که مایع باشند یا جامد، مأکول باشد یا مشروب و در این عموم مواد مخدر نیز داخلاند.
به نظر من قول دوم راجح است که حکم مسکرات شامل مخدرات است و بر کسی که آنها را استعمال میکند حد شرعی خمر واجب میگردد، بلکه من مایل به این هستم که اگر آن شخص با وجود اقامۀ حد بازهم از ارتکاب مواد باز نیامد حاکم میتواند بر حسب نظریه خویش بر او حکم تعزیر هم اجرا نماید حتی اعدام. والله اعلم.
هیئت کبار علماء در کشور عربستان سعودی به همین نتیجه رسیدند و قطعنامهای به شماره (۸۵) در مؤرخه ۱۱ / ۱۱ / ۱۴۰۱ هـ ق. صادر نمودند، در این قطعنامه آمده است:
«هرکسی که فقط دست به استعمال آن بزند در حق او حکم شرعی مسکر اجرا خواهد شد و اگر استعمال آن را به صورت مستمر ادامه داد و در حق او اقامۀ حدی میسر نگردید حاکم میتواند با اجتهاد خود عقوبت تعزیری بر او اجرا کند تا موجب زجر و خودداری قرار بگیرد، اگرچه به قتل تمام بشود.
ترویج مواد مخدر باعث از بینرفتن اخلاق و ارزشها در جامعۀ اسلامی است و این از باب ترویج منکرات و تعاون علی الإثم و العدوان است که خداوند از آن در کتابش مردم را برحذر داشته است، چنانکه میگوید: ﴿وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ﴾ [المائدة: ۲]. «بر گناه و تجاوز همکاری نکنید».
بنابراین، مناسب است عقوبت به گونهای باشد که زاجر و باز دارنده قرار گیرد، اگرچه بخاطر زجر نوبه به اعدام هم برسد. قطعنامۀ صادرۀ هیئت کبار علمای کشور عربستان سعودی به شماره (۸۵) در مؤرخه ۱۱ / ۱۱ / ۱۴۰۱ هـ ق، روی این نص صریحی فرموده است، چنانکه در آن آمده است: «هرکسی آن را رواج دهد چه بطریق ساختن یا واردکردن به صورت خرید و فروش، هدیه، تحفه و امثال از راههای دیگر ترویج، اگر این عمل نخستین بار اوست باید به شدت، تعزیر بر او چه با زندان کردن او، یا شلاق زدن، یا جریمه نقدی، و یا هردو باهم، بنابه رای قاضی اجرا شود.
و اگر این عمل از او به صورت تکرار انجام گیرد به گونهای باید به او تعزیر زده شود که شر آن از جمله کوتاه شود اگرچه به اعدامش تمام بشود، زیرا او با انجام این عمل از مفسدین فی الأرض قرار گرفته و از کسانی بحساب میآید که جرم در قلوب آنها ریشه دوانیده است و محققین اهل علم ثابت کردهاند که اعدام نوعی از تعزیر میباشد.
قاچاق مواد مخدر آثاری بدی بر فرد و جامعه دارد، همانند آثار ترویج آن بلکه بیشتر از آن. بنابراین، کیفر قاچاقچی مثل کیفر ترویجدهنده یا برتر از آن باید باشد، هیئت کبار علماء در کشور عربستان سعودی به همین نتیجه رسیده است، در قطعنامه شماره (۱۳۸) مؤرخه ۲۰ / ۶ / ۱۴۰٧ هـ چنین آمده است: «... نسبت به قاچاقچی مواد مخدر، همانا کیفر آن اعدام است؛ زیرا او با این عمل خویش فساد بزرگی را در کشور داخل میکند که تنها منحصر به خود قاچاقچی نیست، بلکه در مجموع ضررهای جسمی و خطرهای سهمگینی بر ملت وارد میکند.
کسی که مواد ورودی را جلب یا از خارج دریافت میکند و به توزیعکنندگان و مروجین میدهد، نیز ملحق به قاچاقچی است...» [۱۳۸].
[۱۳۸] مجله البحوث، عدد ۲۱، سال ۱۴۰۸ هـ، ص ۳۵۶.
کسی که به کشت و زرع مواد مخدر یا ساختن آن اقدام میکند او هم در ردیف مروجین داخل است. بنابراین، سزای او هم سزای مروجین میباشد، و آن وابسته به رأی حاکم است اگر او صلاح دید که با آتش کشیدن کشت و زرع و تلف نمودن مواد مخدر و تعزیر زدن کشاورز به شلاق یا زندان یا جریمۀ نقدی شر او کوتاه میشود، میتواند این کارها را با او انجام دهد و اگر بازهم کشاورز کار خود را ادامه داد و از آن دست بردار نشد، حاکم میتواند او را تعزیراً به قتل برساند؛ زیرا کشت مواد مخدر از بدترین انواع فساد فی الأرض و گسترش رذیله و اعلان مسکرات است و آن عقوبتی را که در حق مروج سابقاً ذکر نمودیم کاملاً بر کاشتکار منطبق میشود. والله أعلم.
استعمال مواد مخدر قاچاق آن، تجارت و کشت و زراعتش از آن مشکلات بزرگی است که جهان را ویران میکند و از روزی که جهان به خطرات این مشکل پی برد، دارد زحمتهای پیاپی جهت برنامهریزی نظام شدیدی برای استحکام نظارت بر آن و منحصر کردن استعمالش را فقط بر اغراض طبی و علمی به خرج میدهد. بنابراین، کنفرانسها و جلسات زیادی بر این منعقد گشته است که از حجم این مشکل بکاهند و بسیاری از مراکز دولتی جهت این کار مقرر گردیده است.
کشور عربستان سعودی با وابستگانش از کشورهای دیگر عربی و دولتهای اسلامی زحمتهای ممتازی در این میدان کشیدهاند که زحمتها و کوششهای جهانی و منطقهای در امور زیر خلاصه میگردند:
۱- از زحمتهایی که در اوایل قرن نوزدهم انجام گرفت برگزاری نخستین کنفرانس جهانی بود که برای مواد مخدر (شانگهای به سال ۱٩۰٩ م) برگزار شد و ایالات متحده آمریکا در آن دعوت نمود تا حاضرین در کنفرانس، تحقیق و بررسی مشکل مواد مخدر و آثار پدید آمده از آن را به عهده بگیرند و بر این دعوت کنفرانس چهارده کشور لبیک گفت. در این کنفرانس قطعنامههایی صادر گردید که باید برای جلوگیری از گسترش این دشمن خطرناک اقدامات ریشهکن انجام گیرد.
۲- کنفرانس دوم در «لاهای» به ۱٩۱۲ م برگزار شد و قرار داد اتفاقی در آن بر (معاهدۀ جهانی افیون) به اتمام رسید که دولتهای شرکتکننده بر نظارت تولید افیون خام و تقیید خام و تقیید صدور آن و استعمالش و منحصر کردن مواد مخدر بر اهداف پزشکی متعهد شدند.
۳- کنفرانس (ژنو) در سال ۱٩۲۵ م منعقد گردید و جمع حاضر در آن بر ممنوعیت تجارت و معاملۀ افیون و تعزیر کسانی که به معاملۀ آن اقدام مینمایند تأکید نمودند.
۴- کنفرانس دوم (ژنو) در سال ۱٩۳۶ م برگزار گردید و از مواد مهم قطعنامۀ آن این هم بود که مجرمان مواد مخدر باید به مأمورین انتظامی تحویل گردند و جهت پیگیری مواد مخدر، همکاری لازم با مأمورین انجام گیرد.
۵- سپس یگانه معاهدهای برای مواد مخدر در سال ۱٩۱۶ م انجام گرفت، این معاهده تمام معاهدات قبلی را در خود جمع کرد؛ سپس این معاهده در سال ۱٩٧۲م حک و اصلاح شد تا نظارتهای دولتی را محکمتر سازد.
۶- معاهدۀ دوم و آن معاهدۀ داروهای نفیس به سال ۱٩٧۱ م است که نظامی برای نظارت بر مواد دارای تأثیر بر روان و عقل، نظامی وضع کرد.
۱- انجمن مواد مخدر
انجمن مواد مخدر در سال ۱٩۶۱ م با عضو، تشکیل شد که انتخاب آنها از کشورهای تولیدکنندۀ مواد مخدر و کشورهای سازنده آن مواد و کشورهای که مشکل استعمال و تجارت مواد مخدر را به دوش دارند، انجام گرفت.
این هیئت به موجب عهدنامۀ ویژهای که در سال ۱٩۶۱ م تشکیل شد پدید آمد. از بارزترین اشیای مهم آن ممنوعیت کاشت مواد مخدر و تجارت آن و محدودکردن نیازهای پزشکی از آن و توزیع جهانی آن بود.
این صندوق در سال ۱٩٧۱ م پدید آورده شد و منابع درآمد مالی آن، تبرعاتی است که کشورهای عضو میدهند. از بارزترین کارهای مهم آن محدود کردن خطر مشکل مواد مخدر است، و آن جایگزینکردن کشتی مفید به جای کشت مواد مخدر و محکمساختن وسایل مبارزه در کشورهای عضو و بالابردن سطح امنیت مبارزین در میدانهای مبارزه است.
مهمترین مسئولیت این سازمان جنبۀ بهداشتی مشکل مواد مخدر است که انواع مواد مخدر را تجزیه و تحلیل کرده مورد آزمایش قرار میدهد و ضررهای بهداشتی آن را واضح میسازد؛ همچنین برنامههای عملی را برای جلوگیری از همکاری با موسسهها و هیئتهای عامل در این میدان تقدیم میکند، همچنان که خدمات پزشکی، درمانی را برای نجات معتادان از مرگ حتمی انجام میدهد.
۱- دفتر بین المللی عربی برای شئون مخدرات که مقرش در اردن است، و آن تابع مجلس وزرای داخلی کشورهای عربی است، این دفتر کوششهای بسیاری در راه مبارزه با مواد مخدر دارد که میتوان به عنوان مثال موارد ذیل را ذکر کرد:
گرفتن جلساتی در این باره گردشها، تهیهکردن بحثهای مفید و زمینهساز دیدارهای وسیع با عاملین در میدان مبارزه.
۲- کوششهای صادر شده از مجلس وزرای داخلی کشورهای عربی، از جمله:
الف- قانون متحد عربی برای مبارزه با مواد مخدر که آن را مجلس وزرای داخل کشورهای عربی در دارالبیضاء سال ۱٩۸۶م به تصویب رساند.
ب- استراتیژیک عربی برای مبارزه با استعمال اشیای غیر مجاز که آن را مجلس در سال ۱٩۸۶م به تصویب رساند، نتیجۀ نهایی آن همکاری جدی بین کشورهای عربی بر، بستن مرزهای ترویج مواد مخدر و جایگزینکردن زراعتهای مجاز بجای کاشت گیاهان مخدر است.
۳- مرکز عربی برای تحقیقات و بررسیهای امنیتی و تمرینی.
این مرکز کوششهای بزرگی برای در تنگنا قراردادن اعتیاد و ترویج مواد مخدر دارد، شاید از بارزترین کوششهای مملوس آن، ترتیبدادن ملاقاتهای شاخص متخصصین بزرگ، و استادان دانشگاه برای علاج این پدیده است، باز آن بحثهای شاخص و توصیه هدف داری که از این دیدارها برمیآیند، در کاستن حجم این مشکل سهم به سزایی دارند.
کشور عربستان سعودی یکی از آن کشورهایی است که در مبارزه با مواد مخدر همیشه کوششهای شاخصی داشته و دارد، و این کوششهای به خرج داده شده از صمیم قلب هر مسلمان عربستانی در این سرزمین پاک سرچشمه میگیرد، زیرا مبارزه با مواد مخدر وظیفۀ شرعی هر مسلمان است که از جانب اسلام بر دوشش گذاشته شده است، هریکی حسب امکانات و نیروهایی که خداوند به او بخشیده در این میدان زحمت میکشد.
هیئتهایی که وظیفۀ مبارزه در این کشور را انجام میدهند بر دو نوعاند: هیئتهای عمومی و هیئتهای خصوصی.
هیئتهای عمومی آن گروهها و دستگاههای بزرگ و کوچکی هستند که در گوشۀ این کشور مستقراند، زیرا مسئولیت عمومی پیگیری معتادان، قاچاقچیان و مروجین مواد مخدر با تبلیغ جهتهای خصوصیی که متولی شئون آنهاست بر دوش آنان است.
هیئتهای خصوصی بر دو نوعاند: ۱- هیئتهای متخصص در مبارزه با مخدرات مثل ادارۀ کل مبارزه با مواد مخدر و هیئتهایی که مخدرات و منکرات دیگر را بر عهده دارند، در اینجا مهمترین هیئتهای خصوصی که در مبارزه با مواد مخدر همکاری دارند، به طور اختصار ذکر میشوند:
این اداره تابع وزارت کشور است و دارای زحمات موفقیت آمیزی است در پیگیری استعمالکنندگان، ترویجدهندگان و قاچاقچیان مواد مخدر در داخل کشور اعم از اهل خود کشور یا بیگانگانی که داخل کشور اقامه دارند.
این اداره هر نوع وسایلی که در امکان دارد، در تحقیق آنچه از امور مهم، مربوط به آن است بکار میگیرد؛ و همیشه از کل اتباع و اقامتکنندگان در کشور میخواهد که به خاطر حمایت کشور از بلاهای این زهر خطرناک با او همکاری داشته باشند.
این اداره تنها به دستگیری معتادان و رواجدهندگان مواد مخدر بسنده نمیکند، بلکه در ضمن سعی بسیار دارد تا مردم را از ضررها و مفاسد مواد مخدر آگاه سازد، بسا اوقات برای به اثبات رساندن این هدف بزرگ دیدارها و جلساتی منعقد کرده و نمایشگاههایی برگزار کرده است.
این اداره وابسته به وزارت دارایی و اقتصاد کشور است، مرکز اصلی آن در «ریاض» است و شاخههایی در گذرگاههای مختلف زمینی، دریای و هوایی دارد و کارهای مهم بزرگی در پیگیری و بازرسی صادرات و واردات از این گذرگاهها را انجام میدهد، شاید کوششهای بزرگش در گرفتن مقادیر بزرگی از قاچاق مواد مخدر دارای اثر بزرگی در قلب اهل کشور باشد و از آن جایی که این اداره کاملاً وظیفۀ خویش را انجام میدهد، مردم در راحتی و اطمینان بسر میبرند. امیدوارم که مسئولین، این اداره را با استخدام جوانان مخلص و ملتزم به اسلام و احکام اسلامی از نظر رفتار و برنامۀ زندگی تقویت کنند تا رسالت خویش را به خواست خداوند متعال به نحو احسن انجام دهد.
این دستگاه تابع وزارت کشور است و کارهای نمایانی در تعقیب قاچاق و قاچاقچیان مواد مخدر و... دارد. از آمارگیریهای بزرگی که بیانگر کمیت مقادیری است که از سوی نیروهای سلاح حدود اعم از حدود زمینی و دریایی ضبط شدهاند کوششهای آن واضح میگردد.
این مرکز وابسته به وزارت کشور است، این مرکز به عنوان یکی از مراکز پیشگیری از هرنوع جرم به ویژه جرم استعمال ترویج و قاچاق مواد مخدر به حساب میآید. وظیفه آن از خلال بحثهایی که دربارۀ جرم، اسباب جرم، انگیزههای آن، راههای پیشگیری از آن، علاج و اماکن پخش و توزیع آن دارد، واضح میشود. این مرکز مجموعهای از بحثهای مهم را تقدیم جامعه کرده است که بسیاری از محققان و متخصصانی که در جلوگیری از گسترش مواد مخدر در جهان همکاری دارند، از آنها استفاده کردهاند.
شاید از بارزترین کارهایی که این وزارت در رابطه با مبارزه با مواد مخدر انجام میدهد، جنبۀ علاجی آن باشد که این وزارت علاج معتادان را در بیمارستانهای مخصوص به این هدف به عهده دارد، بیمارستانهای امل (امید) در کشور با کوشش خستگی ناپذیر، سهیم علاج بسیاری از کسانی شدهاند که در دام مخدرات افتادهاند که در نتیجه این افراد از این بیمارستانها به حالتی خارج شدهاند که خود عامل سازندگی و اصلاح در اجماع قرار گرفتهاند در حالی که قبلاً کلنگهای انهدام قرار گرفته بودند، و این نعمت بزرگی است که حمد و منت از آن خداست.
زحمات و کوششهای وزارت ارشاد در مبارزه با مخدرات با پخش و انتشار مجله، رسایل و کتب و برنامههای صدا و سیما در تبلیغاتی که شامل اضرار این مواد و نتایج مهلکی که اجتماع با امن و مطمئن را متزلزل میگرداند، ظاهر میشود؛ این وزارت کوششهایی قابل لمس انجام داده و امیدواریم که این زحمات را ادامه بدهد و خط مشیی را مشخص کند تا فرهنگیان برگزیدۀ کشور از جمله علماء، اساتید دانشگاه و... بر آن عامل شوند [۱۳٩].
[۱۳٩] همان مدرک، ص ۲۰۳ و مابعد آن.
این هیئتها در پیگیری استعمالکنندگان و ترویجدهندگان مواد مخدر نقش مهمی را بازی نموده و بحمدالله تا حد بزرگی موفقیت حاصل کردهاند که شاید این از اخلاص مسئولین و کارکنان این هیئتهاست که این همه زحمات را به خاطر خدا و امید ثواب متحمل میشوند، این زحمات از بین آن کمیتهایی که هیئتها ضبط کرده و از لوحههای تقدیر و مدالهایی که افراد هیئتها در مناسبتهای عمومی و خصوصی کسب کردهاند، ظاهر میگردد.
اینها مهمترین مراکزی هستند که کوششهای بارزی در مبارزه با مواد مخدر دارند، شاید عامل تشویقی و جایزههایی که این موسسهها از مسئولین دولت دریافت میکنند تأثیر بزرگی در چسبیدن به کار و دریافت جایزه داشته باشد.
منهج بارز اسلامی در مبارزه با مخدرات بر دو عنصر مهم قایم است:
یکی: پیشگیری [با مفهوم عام] زیرا اسلام به سوی هر وسیلۀ مجازی که انسان را از مخدرات حفاظت کند، دعوت میدهد؛ مگر این که سبب انتهاک امری حرام یا سبب تهاون به امر واجبی باشد.
دوم: علاج است، و این با راهها و روشهایی که متکفل ریشهکن کردن این زهرهاست انجام میگیرد، اگرچه این با استیصال بعضی از میکروبهایی باشد که دوست دارند با حساب دیگران در اجتماع زندگی کنند.
هرگاه توجیه درست در خانه، مدرسه، خیابان، و بازار و مسجد حاصل شود و هر مسئولی با بهترین وجه انجام مسئولیت بکند، هرگز مواد مخدر به سوی اجتماع راه پیدا نخواهند کرد، هرچند مجرمین و بازیگران نقشه بکشند.
مؤلف محترم در آغاز این بخش جدولهایی درج کرده بود که میزان معتادان از اقشار مختلف و مقدار استعمال از هرنوع مواد را مشخص میکرد، اما چون این جدولها متعلق به کشور عربستان سعودی بود، از ترجمه آن خودداری کردم.
(مترجم)
از نگاه دقیقی که بر بیانات گذشته داشتم نتایج زیر بدست آمد:
۱- تمام گروههایی که تعلقی به مواد مخدر دارند چه از نظر استعمال یا ترویج یا قاچاق، تأکید دارند که مواد مخدر سبب مهم مشکلات خانوادگی، اتفاقات رانندگی، جرمهای هجوم و حملهای، ربودن اموال مردم و تجاوز بر اموال، آبرو و متملکات است.
۲- بیشترین آمار معتادان از جوانان و کارگرانی که از خارج میآیند تشکیل میشوند، علت استعمال فرار کردن از آن زندگیای است که در آن بسر میبرند. و بعضی از کارگران خارجی آن را به خاطر در دام انداختن بزرگترین تعداد ممکن از جوانان استعمال میکنند آن هم به علت بغضی و کینهای که نسبت به امن و سلامتی این بلاد اسلامی دارند.
۳- هدف بیشتر قاچاقچیان و ترویجدهندگان مواد مخدر تثبیت غرضهای پستشان از طمع دنیوی یا فساد اخلاق یا بدستآوردن متاع زایل شونده است.
۴- بسیاری از معتادان کسب و کاری ندارند، و [به گمانشان] به خاطر وقتگذرانی و پرکردن اوقات به استعمال مواد مخدر روی میآورند. کاش میدانستند که آیا برای مسلمان وقت فراغتی وجود دارد؟! کجا وقت فراغتی دارد، در حالی که تمام زندگیش در صورتی که با نیت صالح و صدق با خدا باشد، عبادت است. خداوند میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢﴾ [الأنعام:۱۶۲].
«بگو که: نماز و حج و زندگانی و مرگ من برای خداست که پروردگار جهانیان است».
۵- مخدرات مشکلی جهانی قرار گرفتهاند که نیازمند به خرج دادن کوششهای بزرگ که الآن از طریق هیئتها و مراکز انجام میگیرد، برای از بینبردن این دشمن ویرانگر نیستند.
۶- وقتی که هرگوشهای از جهان به خطر جدی بودن مخدرات برای امنیت کشورها و ملتهای آنها پی برد، در راه مبارزه با آن سهیم شد و کشورهای غرب و شرق شروع به همکاری نمودند تا این مشکل را از بین ببرند که در نتیجه بسیاری از معاهدات دولتی جهت سهیم شدن در پیگیری و تعقیب قاچاقچیان و ترویجدهندگان مواد مخدر، تشکیل شد.
٧- خانۀ مسلمان اثر بزرگی در منع گسترش مواد مخدر دارد، هرگاه ملاحظه و مراقبت (مواظبت) از جانب اولیای امور یافته شود و آنان در پی انتخاب هم نشینانی خوب برای اولاد خود باشند، هرگز مواد مخدر به خانوادۀ آنها راه نخواهد یافت.
۸- مسجد نقش مهمی در تبلیغ و توجیه دارد، لذا مناسب است که ائمه و سخنرانان مساجد موضوع خود را بر بیان اضرار مواد مخدر متمرکز ساخته، مفاسد و حوادث خطرناکی را که بر امنیت جامعه طوفان میکنند و آن را متزلزل میسازند، بیان کنند.
٩- اساتید باید در این میدان کوششهای خویش را به ثمر برسانند، در هر مدرسه و دانشگاهی صدها طالب و دانشجو وجود دارد، چقدر که نسبت به زیانهای مواد مخدر و برحذر داشتن از آنها در مدارس بحث و توجیه شود به همان نسبت باذنالله نتایج خوبی بدست خواهد آمد.
۱۰- همچنان لازم است که نیروهای اعضای هیئت تدریس در دانشگاهها و مراکز بحث و تحقیق به ثمر رسانده شود تا ثمرۀ آنها بحثهای اصیل قرار گیرد که از آنها هیئتها و مراکزهای فعال در مبارزه با مواد مخدر استفاده کنند.
و بالآخره رسانهها در معالجۀ این قضیۀ پیچیده اهمیت بزرگی دارند. بنابراین، بر مسئولین رسانههاست که آن (رسانه) ها را جهت ادای رسالت بر کاملترین وجهی بکار ببرند تا با هیئتها و مراکز مبارزه با مواد مخدر همکاری داشته به وسیله صدا و سیما و مطبوعات هرنوع کوششی که از طرف دست اندرکاران مبارزه انجام میگیرد پخش کنند و برنامههای مختلفی را در تبلیغ توجیه مناسب با کوچکان، بزرگان و زنان ترتیب دهند تا شهرها و بندگان خدا از امنیت برخوردار شده صفا و صمیمیت سایۀ خود را بر مردم بگسترانند. (ضمناً) از تجربههای کسانی دیگر که از آن دور نیستند استفاده کنند، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ٢﴾ [المائدة:۲].
«به نیکی و تقوی با همدیگر همکاری نمایید و بر گناه و تجاوز همکاری نکنید، و از خدا بترسید، همانا خداوند سخت عذابدهنده است».
پایان زمستان ۱۳٧٩
گشت: سید حسینپور
چه میفرمایند علمای اندیشمند و مفکران اسلام در بارهی مواد خانمانسوز مخدر؟ لطفاً سؤالات زیر را با دلایل واضح نمایید.
۱- آیا استعمال آن از نظر شرع اسلام جایز است یا خیر؟
۲- کشت گیاهانی که منبع تولید مواد میباشند چطور است؟
۳- تجارت آن چه حکمی دارد؟
۴- پول بدست آمده از آن از روی شرع حلال است یا خیر؟
۵- استفاده از پول بدست آمده از مواد مخدر در کارهای خیر، مدارس، مساجد، و غیره شرعاً چطور است؟
بینوا بالدلائل أجرکم علی الله.
۱- استعمال مواد مخدر از نظر شرع مبین اسلام حرام است. بر این مسئله مذاهب اربعه متفقاند حتی شیخ ابن جماعه بر آن اجماع نقل کردهاند.
در کتاب (جوهره) آمده است که «خوردن بنگ و گیاه حشیش و افیون حرام است، البته حرمت شراب از اینها بالاتر است...» و در نهرالفائق هم آمده است: «قول محقق آنست که در عنایه نقل شده بنگ مباح است، زیرا که این گیاهی است؛ اما مقداری که نشئه بیاورد حرام است» [۱۴۰].
در الفقه الإسلامی چنین آمده است: «هرچیز که سبب از دست رفتن عقل باشد حرام است اگرچه غیر از شرابهای مایع باشد مانند بنگ، گیاه حشیش و افیون، زیرا که در اینها حقیقتاً ضرر وجود دارد حالانکه در اسلام ضرر و ضرار وجود ندارد» [۱۴۱].
در کتاب البحرالرائق آمده است: «مشایخ و علمای هردو مذهب یعنی احناف و شوافع فتوی دادهاند که گیاه حشیش حرام است که فروشندۀ آن قابل تأدیب است، حتی فرمودهاند که، شخص قایل به حلال بودن آن زندیق است. و ابن همام نوشته است که حدادی مینویسد: گیاه حشیش، بنگ و افیون حرام است و تصریح کردهاند که استعمالکننده را باید تعزیر کرد». از این خوب روشن میشود که بنگ و افیون حراماند و حکم علاج از این مستثنی است، و در فتاوای بزازیه آمده که علت مذکور به طرف حرمت اشاره دارد» [۱۴۲].
علامه ابن عابدین/ میفرماید: در فتح القدیر آمده است که علماء مشایخ احناف و هم شوافع بر حرمت حشیش اتفاق کردهاند اگرچه قبلاً اختلاف داشتند. علامه مزنی/ بر حرام بودن و علامه اسد ابن عمرو بر حلال بودن آن فتوی دادهاند و از متقدمین در این باره هیچ قولی نقل نشده است، زیرا در عهد آنان وجودی از آن نبود، آنگاه که فساد و مضرات آن ظاهر و مشهور گردیده علمای هردو مذهب احناف و شوافع به حرام بودن آن فتوی دادند [۱۴۳].
در تعلیقات ردالمحتار آمده است: «به هرحال دربارۀ مخدرات یعنی، گیاه حشیش، افیون، مرفین، کوکائین، هروئین، جوزبویا، انبه و زعفران بر این فقهای مذهب اربعه اتفاق دارند که استعمال آن مقدار که عقل از آن متأثر شود حرام است و همین حکم را دربر دارد هرآن چیزی که عقل را محجوب و به بدن ضرر وارد نماید».
و بر این حکم علامه قرافی و ابن تیمیه اجماع نقل کردهاند و ابن جماعه فتوی دادهاند که گیاه حشیش بدون از اختلاف حرام است، و علامه ابن عابدین/ نقل کرده است که هر شخصی که قایل به حلال بودن بنگ و حشیش باشد زندیق و مبتدع است؛ و علامه ابن تیمیه/ فرمودهاند که، این گیاه خودش هم ملعون است و کسی که آن را استعمال کند هم ملعون است و حلال گوینده هم ملعون است که باعث ناراضی خدا و رسول خدا و بندگان مؤمن خداست؛ و در این، چنین مفاسدی یافته میشود که در شراب نیست لذا حکم بر حرمت این واضح و اولیتر است و مسلمانان اجماع دارند که مقدار مسکر اینها حرام است [۱۴۴].
علامه ابن عابدین / نقل کرده است که هر شخصی که قایل به حلال بودن بنگ و حشیش باشد زندیق و مبتدع است.
علامه ابن نجیم/ هم میفرماید: برخی از فقهاء قایلاند که حلالدانندۀ بنگ و گیاه حشیش زندیق است [۱۴۵].
۲- دربارۀ کشت گیاهانی که منبع تولید مواد مخدر هستند، از آن جایی که منابع تولید اینها مصارف دیگر هم دارد مقلاً پزشکان در تولید داروهای مسکن آن را به کثرت بکار میبرند، پس حکم کشت منابع مواد مخدر به اعتبار محل صرف متفاوت میباشد؛ چنانچه کشت برای استعمال در داروسازی باشد مباح است و اگر برای موارد ناجایز باشد، حرام است.
البته بازهم بنابر فساد زمانه اجازۀ کشت آن عمومی نیست، بلکه حکومت وقت انتظام کاشت مقدار لازم را در اختیار خود داشته باشد.
باید دانست که حکم مذکور فقط تا حد کشت و زرع است، اما از گیاه آن تریاک، هروئین و... درست کردن حرام است چه سازنده، دولت باشد یا ملت.
علامه عبدالحی/ در مجموعة الفتاوی مینویسند: کشت دانه خشخاش درست است اما افیون درست کردن و فروختن آن حرام است [۱۴۶].
بنده ضعیف میگوید: [و بالله التوفیق] کشت و زرع نبات گیاهانی که منبع تولید مواد مخدر میباشند حرام است، زیرا که در این اعانت بر معصیت و گناه وجود دارد در حالیکه در قرآن مجید آمده است: ﴿وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ﴾ [المائدة: ۲]. که در گناه و دشمنی یکدیگر را اعانت نکنید. و بدیهی است در این تعاون بر معصیت است و شامل به ترویج دادن مخدرات و نشر کردن رزائل در صفوف مسلمین و با مجرمین تعاون کردن و نیز راضی بودن بر تعاطر مردم، و راضی بودن بر معصیت هم معصیت است چنانکه ظاهر است.
در حاشیه ردالمختار آمده: «این زراعت سبب مودی است به حرام و هرچه مودی به حرام باشد حرام است» فهذه ایضاً حرام بانتاج القضیه [۱۴٧].
و در ذخیره احادیث، احادیثی ملاحظه میگردد که از آنها چنین برمیآید (هرآنچه که الله تعالی انتفاع از ذاتش را حرام قرار دادهاند بیع و ثمن آن هم حرام است، چنانکه در صحیح بخاری و مسلم میآید) (خداوند لعنت کند بر یهود، الله تعالی شحم (چربی) حیوانات را بر آنها حرام کرده بود آنها چربی را فروخته از ثمن آن استفاده نمودند [۱۴۸].
فقهای کرام صراحت نمودهاند که فروش انگور به شخصی که از انگور شراب درست میکند حرام است، چنانکه به حرام بودن فروش اسلحه در زمان فتنه تصریح کردهاند؛ حالانکه زراعت مخدرات و فروش آن ممنوعتر است.
پیامبر اسلام ج ارشاد فرمودهاند: (خداوند لعنت کرد بر شراب، و سازنده، نوشنده، نوشاننده، فروشنده، خریدار، حملکننده و کسی که برایش حمل شده و از ثمن آن استفادهکننده) همهی اینها ملعون هستند [۱۴٩].
۳- و ۴- معامله و تجارت مواد مخدر نیز ناجایز و حرام است، لذا پول بدست آمده از تجارت آن نیز حرام است.
در فتاوی شامیه آمده که از ابن نجیم/ در باره فروش گیاه حشیش سؤال کرده شد، جواب دادند که جایز نیست و منظور از جایز نبودن همان حلال نبودن است [۱۵۰].
حرام بودن فروش شراب شامل حرام بودن فروش هر مسکر (نشئهآور) است، خواه مایع باشد یا جامد... و لقمه ملعون است و... در آمد فاسق [۱۵۱].
ابن نجیم مصری/ میفرماید که: علماء فتوی دادهاند که گیاه حشیش حرام است و تاجر آن مستحق تأدیب است.
بنده ضعیف میگوید: از حدیثی که امام بخاری/ و امام مسلم/ روایت کردهاند که آن حضرت ج فرمودند: «الله تعالی بر یهود لعنت کند، الله تعالی شحم (چربی) را حرام کرد، باز آنها آن را فروخته از درآمد آن استفاده نمودند» [۱۵۲].
واضح گردید که هرچیزی که خداوند متعال انتفاع آن را حرام قرار دادهاند فروخت و درآمد آن هم حرام است. پس این هم دلالت میکند بر تحریم خرید و فروش مواد مخدر، و از این حرمت تجارت و حرمت شغل قرار دادن هم واضح گشت.
درآمد مواد مخدر حرام است، زیرا که الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ﴾ [البقرة: ۱۸۸]. «مالهای یکدیگر را به طریقه باطل نخورید».
چنانکه اهل تفسیر ذکر نمودهاند، خوردن مال به طریقه باطل بر دو نوع است: اول، برداشتن مال مردم به ظلم، دزدی، خیانت، غصب و امثال آن. دوم، گرفتن مال مردم به طریقه نامشروع مانند قمار، یا معامله ربا، و همچنین فروش آنچه را که خداوند انتفاع آن را حرام قرار داده که این شامل بر مواد مخدر هم است، زیرا که همه اینها است اگرچه از سوی مالک رضامندی هم باشد.
بر حرمت تجارت مواد مخدر احادیث زیادی یافته میشود از آنها حدیث دارقطنی است که جناب نبی اکرم ج ارشاد فرمودند که: خداوند متعال وقتی چیزی را حرام میکند، ثمن آن را هم حرام قرار میدهد [۱۵۳].
فقهای کرام صراحتاً نوشتهاند: فروختن انگور، به شخصی که از آن شراب درست میکند حرام است، چنانکه تصریح نمودهاند که در زمان فتنه فروختن اسلحه حرام است و زراعت مواد مخدر و فروش آن به درجه اولی حرام است، به درستی که راست گفت پیامبر اسلام ج که، خداوند متعال لعنت فرستاد بر شراب، و سازنده، نوشنده، نوشاننده، فروشنده، خریدار، حملکننده و بر کسی که برای او حمل کرده میشود و بر شخصی که از درآمد آن استفاده میکند [۱۵۴].
۶- در باره پول حرام فقهای کرام میفرمایند که: بدون نیت ثواب، به قصد بری الذمه شدن به نیازمندان بدهد، خرج کردن آن در مصارفی که نیت ثواب را داشته باشد هم درست نیست [۱۵۵]. فقهای کرام میفرمایند، اگر شخصی فوت کرد و درآمد او از مال حرام مانند: شراب فروشی، ظلم، رشوت ستانی بود، برای ورثا استعمالکردن آن مال و برداشتن از آن جایز نیست... بلکه آن مال را به صاحبش برگردانند ورنه صدقه کنند، زیرا وقتی که برگردانیدن کسب حرام، بر مالک آن مشکل باشد، باید آن را تصدیق کرد [۱۵۶].
[۱۴۰] شامی، ج ۶، ص ٧۵- ٧٧. [۱۴۱] الفقه الاسلامی و ادلته، ج ۶، ص ۱۶۶. [۱۴۲] البحر الرائق، ج ۳، ص ۲۶۶. [۱۴۳] رد مختار، ج ۴، ص ۴۴۵. [۱۴۴] التعلیق بر حاشیه رد مختار، ج ۶، ص ٧۶- ٧٧، چاپ بیروت و فتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه ج ۳۴، ص ۲۵۴، و مجموعه فتاوی، ج ۲، ص ۲۶۵. [۱۴۵] البحر الرائق، ج ۳، ص ۲۶۶. [۱۴۶] مجموعة الفتاوی، ج ۲، ص ۲۶۵. [۱۴٧] البدائع الصنائع، ج ٧، التعلیق علی ردالمختار، ج ۶، ص ٧۶. [۱۴۸] بخاری، ج ۳، ص ۱۱۰، مسلم، ج ۵، ص ۱۴. [۱۴٩] رواه الطبرانی فی کبیر، ج ٩، ص ۵۰. [۱۵۰] ردالمحتار، ج ۶، ص ۴۵۴. [۱۵۱] زاد المعاد، ج ۴، ص ۴۶۳. [۱۵۲] بخاری، ج ۳، ص ۱۱۰، مسلم، ج ۵، ص ۴۱. [۱۵۳] سنن دارقطنی، ج ۳، ص ٧. [۱۵۴] طبرانی فی کبیر، ج ٩، ص ۵۰. [۱۵۵] و تفصیل آن در مجموعه فتاوی ج ۲، ص ۱٩۳. [۱۵۶] رد المحتار، ج ٩، ص ۵۵٩، امداد الفتاوی، ج ۴، ص ۱۴۲- ۱۴۴، مجموعه فتاوی، ج ۲، ص ۱٩۳، احسن الفتاوی، ج ۴، ص ۲۸۳.
حرف آخر
در آخر بحث دلیلی که جامع تمام ادله باشد ذکر میشود و آن این که اگر در باره مواد مخدر از طرف شارع، هیچگونه دلیلی بر حرام بودن آن نمیبود، بازهم از طریقی دیگر حرام است و آن منع کردن والیان امر (دولت) است که والیان امر استعمال، تجارت، زراعت، و هم حمل و... آن را ممنوع قرار دادهاند و برای آن قوانین مقرر کردهاند، و اطاعت از والی امر واجب است در حکمی که در آن نافرمانی خدا و رسول خدا ج نباشد، بر این مسئله تمام مسلمین اجماع دارند چنانکه علامه نووی در شرح مسلم باب طاعة الأمراء ذکر نمودهاند.
از این تأیید میشود که ضرر مواد مخدر از مسکرات هم بیشتر و ممنوعیت شدیدتری را دربر دارد، و به همین خاطر مقننین، قانون تند و سختی وضع کرده و زراعت، تجارت و استعمال آن را ممنوع قرار دادهاند و سزاهایی برای متخلفین مقرر کرده و شدیداً مراقب آن هستند و... که این همه دال بر ممنوع بودن مواد مخدر است
[۱۵٧].
والله أعلم وعلمه أتم، والذي ظهر لي حررته على التكلان عليه
محمد زکریا دهواری از
دارالإفتاء حوزه علمیه عین العلوم گشت سراوان
۲٩ محرم ۱۴۲۲ هـ ق برابر با ۱ / ۴ / ۸۰ خورشیدی
[۱۵٧] حاشیه ردالمحتار للشامي، ج ۶، ص ٧٧.
الجواب صحیح. سید محمد یوسف حسینپور.
خادم حوزه علمیه عین العلوم گشت.
المجیب مصیب. محمد دهقان.
الجواب صحیح. محمد علم حسینبر مدرس حوزه علمیه گشت.
الجواب حق و صواب. عبدالرحیم هاشمزهی.
مدرس حوزه علمیه گشت.
موارد فوق مورد تأیید است سید عبدالکریم حسینپور.تصدیقات علمای اهل سنت